هدی یگانه -
او و یارانش می دانستند که اگر جای خالی آنها بر سر سفره کوچک خانه اشان خالی است، اما آنها در دل همه ایرانیان و بر سفره هفت سین میلیونی نشسته اند. هر ایرانی هفت سینش را با یک سین از " سبزی" اعتراض و زندانیان در بند زینت داده بودند.
سبزی که با رفتن بهار و آمدن زمستان هم " سبزینه" خود را نمی بازد و سبزتر و سبزترمی شود.
داود سلیمانی؛ همو که گفته بود دراوین با برادراني كه نه از روي تقدير بلكه از روي انتخاب آزادانه و بر اساس انديشه ،پيمان اخوت بسته و در كنار آنها دعاي حول حالنا را خوانده است.
همو که سوده، مسعود و امیر احمد و نسترن را در کنار سفره کوچک خانه شان تنها گذاشت، تا بر سر سفره ای به پهنای ایران زمین، سال نو را در کنار نه برادرش " حسین" که برادرانش عیسی ها، عمادها، مهدی ها، منصورها، شهابها، عباسها و.... همه آنها که با هم عقد اخوت خوانده است بنشیند و حول حالنا بخواند.
او که وعده خوبان یکی هم برایش وفا نکرد... نه قول صلواتی و نه قاضی مقیسه. شب عید هم مهمان بند 350 اوین بود.
همو که وقتی سال تحویل می شد دویست و سیزدهمین روز در بند بودنش را با برادرانش جشن گرفتند و دست به دعا بردند و سجده شکر بجا آوردند که بر سر پیمان خود با این ملت ایستاده اند.
حسین سلیمانی برادرش می گوید: وقتی چهار ماه و نیم از زندانش گذشته بود تاکنون پیگیر کار مرخصی داود هستیم.
از آنجا که نظر بازپرس و دادستان برای دادن مرخصی با وثیقه متفاوت است، برایش دو دادگاه تشکیل شده به ریاست قاضی حسینان و مقیسه. اما هنوز خبری از مرخصی نیست.
قاضی صلواتی وعده داده بود که برای نوروز او هم مثل بعضی ها به مرخصی می آید با وثیقه 200 میلیون تومانی ولی بنا به دلایل ناشناخته، به او مرخصی داده نشد.
وی می افزاید: در حال حاضر آن را موکول به انشای حکم دادگاه بدوی کرده اند. دادگاهی که سوم اسفند ماه تشکیل شد ولی هنوز خبری از رایش نیست.
قاضی صلواتی قول داده بود که در فاصله 25 تا 30 فروردین ماه حکم را انشا کنند، اما با مراجعه محسن رهامی وکیل داود، گفته اند روز دوشنبه اعلام می کنند.
حسین سلیمانی می گوید که دادگاه سوم اسفند هم غیر علنی بود و بجرم تشویش اذهان عمومی و فعاليت تبليغي عليه نظام و تباني برعليه امنيت كشور او را محاکمه کردند.
او متعجب است از این اتهام چرا که برادرش تنها مسئول ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بوده است و جرمش تشویق مردم به شرکت گسترده تر در انتخابات دهم ریاست جمهوری و تلاشش گرم کردن تنور انتخابات و مشارکت بیشتر مردمی بوده است.
یکی از دوستان داود سلیمانی در رابطه با فعالیتهای انتخاباتی او در ستاد میرحسین موسوی می گوید: او در انتخابات بیش از آنچه می توانست و از او انتظار بود خوش درخشید و در استان تهران منشأ رویکرد فراوان جوانان و تحصیل کردگان و مومنین به ستاد جناب آقای موسوی بود . وجود مبارک ، متدین ، پاک ، شجاع و صمیمی او خیلی ها را به جرگه همراهان ستادانتخابات استان تهران کشانید و او در این عرصه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد . همه جا و همه وقت حضور داشت ، با تواضع و عشق کار کرد و استان تهران را خروشی و جوششی سترگ بخشید .
ظلم مضاعف!
داود سلیمانی یکی از زندانیانی است که مظلوم است. یعنی" مظلومیت مضاعف " دارد. شاید مظلومیتش هم بخاطر ظلم " مضاعفی" است که به او می شود به لحاظ عبور از خط قرمزها!! امضای نامه ای دلسوزانه به رهبری ! شرکت در تحصن نمایندگان مجلس ششم، دفاع از دانشجویان در واقعه 18 تیر که به مجموعه جرایمش فعاليت تبليغي عليه نظام و تباني برعليه امنيت كشور افزوده شده اند.
از زندان اوین خبر رسیده که بازجویان از داود سلیمانی به خاطر پرونده کوی دانشگاه تهران در 18 تیر 78 و نیز تحصن نمایندگان مجلس ششم، بازجوییهای مفصلی کرده اند.
بازجویان سلیمانی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادهاند، در مواردی با پرونده به سر و صورت او کوبیده اند. همان سر وصورتی که بارها با خاک شلمچه و دشت عباس متبرک شده بود. گفته بودند در مواردی با دست گلوی او را فشار دادهاند تا حالت خفگی به او دست دهد، به همان گلویی که سر کلاس دانشگاه تفسیر قران گفته بود.
می خواسته اند او را بشکنند. غافل از آنکه مردان خدا با این فشارها الماس وجودشان آبدیده می شود.
سوال صادقانه دانشجویان: چرا او؟!
شاگردان کلاسش هیچکدام از این داستانها نشنیده بودند وقتی برای استاد دربندشان نامه ای از سر خلوص نوشتند و از دوری او دلتنگی کردند و گفتند که چقدر جایش در کلاس درس خالی است.
هر چند که استاد در کلاس حاضر نبود ولی آنها به رسم شاگردی باز سوال خود را نزد استاد بردند و گفتند که تا اعماق وجودشان را این سوال پر میکند که چرا؟ سوال بیجوابی که هر روز در جایجای این میهن غمزده تکرار میشود. چرا او؟
او که تنها یک حکومت ضد قرآن و ضد اهلبیت و ضد شهادت و ضد دین و ضد آگاهی و روشنگری میتوانست دست به بازداشتش دراز کند.
او که هیچگاه نشد که در نقدهایش جانب انصاف را فرو بگذارد، نشد که بوی افراط و رادیکالیسم را حس کند و برنیاشوبد.
نشد که از امام و شهدا نگوید، نشد که ظلم را ببیند و سکوت کند، نشد که پشت دانشجو را خالی کند.
همانطور که مردانه در 18 تیر تا آخر در کنار دانشجویان ایستاد، همانطور که پشتگرمی همهی بچههای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دانشکدهی الهیات بود.
شاگردان نمی دانستند با نوشتن این نامه دارند بر فهرست اتهامهای استاد در بند خود می افزایند.
این همه جرم؟! آن هم برای یک استاد!
دانشجویان بعدها که شنیدند، استاد در زندان هم دارد پدری می کند برای دانشجویان در بند. برای دستگیر شدگان عاشورا. برای عزاداران امام حسین که به جرم پیراهن سیاه محرمشان و مچ بند سبزشان،بازداشت شدند، فهمیدند چرا استاد زودتراز دانشجویان باز به محبس رفته.
رفته که بماند . راه و چاه اوین را بیاموزد تا شاگردانش غریبی نکنند. مگر نه او پیمان بسته بود که پشت شاگردانش را خالی نکند.
چه خوب شد که استاد نبود وقتی چندباره به کوی دانشگاه یورش شبانه بردند و دخترکان از بالای بام به حیاط انداختند.
چه خوب شد که به استاد روزنامه و جریده ندادند که خبر این همه وحشی گری را به تنهایی بخواند.
از جهنم انفرادی تا بهشت بند 350
باید خیلی سخت باشد برای برادر که برادر خود را ببیند، وقتی از 127 روز حبس انفرادی بیرون آمده. در سرش صداهایی می شنود. کلیه هایش عفونت کرده. حال و روزش مناسب نیست.
ولی چه نجیبند این خانواده. گویی عادت کرده اند به این همه فراق و هجران. اولین باری که او را بعد از یورش شبانه 24 خرداد به خانه اش دیدند 22 مرداد بود!
حسین برادر بزرگتر این خانواده است. شاید وقتی یادشان می آید که داود پیکر متلاشی شده " قاسم" برادرشان را از شلمچه به تهران مشایعت می کرد، خدا را شاکرند که " داود" تنها کبودی بر پیکر دارد و تنش از بیماری رنج می برد و ناتوان است و رنجور که آن هم رفته رفته با داروهای پزشک درمانگاه اوین برطرف می شود!
این برادر چقدر شاکر است که روحیه برادرش آنقدر بالاست که به زندانیان دیگر و به همه اعضای خانواده و بچه ها انگیزه می دهد و آنها را دلداری می دهد. وی می گوید به رغم همه این فشارها، داود از روحیه بسیار خوبی برخوردار است، طوری که به دیگر همبندان خود نیز روحیه میدهد و با آنها شوخی میکند و بگو و بخند دارد تا آنها روحیه بگیرند.
وتازه اینها بعد از 127 روز انفرادی است. حالا حتما بهتر شده است!
شاید باید برادر شهید باشی که بگویی" الحمد لله هفته ای یکبار دوشنبه ها برادرم را در یک ملاقات کابینی ده دقیقه ای می بینیم."
هر دو ماه یکبار هم دیدار حضوری است و در این دیدارهای یک ساعته که باید بین همه افراد فامیل از خواهران و برادران گرفته تا همسر و فرزندان به شراکت گذاشته شود.
و برادر اینک پدری می کند برای فرزندان برادرش و چه خشنود است که برادران همه در یک مجتع ساکنند و می توانند به یاری خانواده داود برسند و این علاوه بر محبتهایی است که از طرف دوستان و آشنایان هم ابراز می شود.
او که به امامش لبیک گفته بود
نمی دانم داود سلیمانی بود وقتی پسرش خدمت سربازی را به اتمام رساند بود که پسر را آفرین بگوید. آخر داود خدمت تمام نکرده فقط به یک اعلامیه فتوکپی شده به فرمان امامش، از پادگان فرار کرده و به گلشن طبس رفته بود و ادامه خدمت خود را به خدمت در کشوری که " انقلاب" رو سفیدش کرده بود، با افتخار سربازی در " کمیته انقلاب اسلامی" را داشت و در کنارش " الهیات" خواند و بعدها سرباز گمنامی شد در یکی از جبهه ها.
هر روز خبرش را از یک جبهه می آوردند. مادر چقدر دعا کرده بود که او سالم برگردد و او چه حق فرزندی بجا می آورد که حتی یک روز هم شده به دیدار پدر و مادر پیرش می آمد.
خواهرش راست می گوید: چه خوب شد که مادر نبود که او را در اسیری ببیند، راستی جواب سوال این خواهر چیست که می پرسد: قاسم " خمس" پنج برادررزمنده بود. پس اسارت تو چه معنایی دارد؟!
استاد سوالات زیاد شده باید بیایی که پاسخ دهی.
خانواده رنجدیده و دانشجویانت می گویند از شنیدن طنین محزون و صوت داودی ات محروم شدهاند. می گویند مداح اهل بیت بوده و قران به صوت می خوانده.
می گویند که حالا ماههاست آن اتاق و سالن آن طبقه، گاهگاه محل مکث و نگاه حسرتبار و دریغ استادان و دانشجویانی است که لحظهای درنگ میکنند و میگذرند.
خواهر نوشته بود که : برایت دعا می کنم و پی در پی زیارت عاشورا برایت می خوانم چون می دانم این دعا برای شما به دلیل آن که مداح اهل بیت و روضه خوان سید الشهدا هستی کار ساز و مرحم است .راستی داداشم بر نامه مسجد محل همچنان چون سالهای قبل به قوت خود باقی است . هیات امام حسین صبح عاشورا مقابل منزل مان می آید و یادی از آن پیرو غلام اهل بیت ( پدرمان )می کند . حال و هوای عاشورایی امسال هم در کوچه ما می پیچد . فقط جای شما مرید آقا و نوحه خوان او در این هیات خالی است .همه دوستان و فامیل از جمله خانواده دعا می کنیم که شما بیایید تا مانند سالهای قبل شاهد نوحه خوانی شما باشیم .
دانشگاه تک صدایی
داود سلیمانی دو سال پیش در گفت و گویی متذکر شده بود که دانشگاه درحال حاضر به طرف فضای تك صدایی حركت میكند و گفته بود که نباید جایگاه بسیج دانشجویی با جنبش دانشجویی عوض شود. بلکه در كنار بسیج، جنبش دانشجویی باید بتواند عرض اندام كند تا دانشجویان بتوانند با تمرین و تجربه در دانشگاهها و با چاشنی آگاهی، مطالعه، علم و این فعالیتهای اجتماعی - سیاسی به نخبگان سیاسی در آینده تبدیل شوند.
وی که ریشه درد را خوب شناخته بود، افزوده بود كه جریان خزندهای دنبال این است كه دانشگاه را غیرسیاسی كند و دانشجویان در فشار هستند، اما باید گفت كه در این چالشها و تجارب و برخوردها است كه دانشجو میتواند جا بیفتد و نخبه شود.
ولایت تعبدی یا تعقلی؟!
سلیمانی در جایی از جنبش دانشجویی سالهای پس از رحلت امام خمینی انتقاد کرده و گفته بود که دانشگاهها را دارند سیاست زدایی می کنند. گفته بود که که در زمان دانشجویی احساس آزادگی میكردیم و آزاد بودیم البته در عین حال كه می دانستیم امام(ره) این فضا را تقویت میكنند؛ همانطور كه دفتر تحكیم وحدت بارها آن زمان مورد تقدیر قرار گرفت یا درباره بحث ولایت فقیه كه ما در مشهد مبحثی تحت عنوان اینكه باید درباره ولایت فقیه تعبدی بود یا تعقل به خرج داد و هنگامی كه به بیت امام(ره) در سال 65 یا 66 خدمت حاج احمدآقا رفته بودیم ایشان از قول امام(ره) تشكر كردند و گفتند امام(ره) خوشحال شدند وقتی كه شنیدند شما در مشهد بحث تعبدی و تعقلی ولایت فقیه رامطرح كردید و این نشان میدهد كه بچهها آگاه و با نشاط هستند و هرچیزی راهمین طوری قبول نمیكنند و این امر بسیار برای ما جالب بود كه خود امام(ره) موتور محرك انتقاد و فضای باز بودند.
افشا گر فاجعه کوی دانشگاه
همسر سلیمانی بنظر ساکت و آرام است و کمتر رسانه ای شده است. وقتی از حسین سلیمانی می پرسم می گوید: دختر داییمان است ولی کاری به سیاست ندارد. برای همین است که در نامه نگاری و تجمعات کمتر از او خبری به گوش رسیده است.
اما در دیداری که روز عید فطر فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی به دعوت کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه با این خانواده داشتند؛ همسر داود سلیمانی گفته بود که سلیمانی را بخاطر حوادث کوی دانشگاه تهران در سال 1378 یعنی ده سال قبل تحت بازجویی و فشار قرار داده اند در حالی که ایشان پیش از این به همین دلیل متهم و تبرئه شده بود.
اشاره همسر داوود سلیمانی به سمت ده سال پیش اوست که در هنگام حمله نیروهای انتظامی و شبه نظامیان لباس شخصی در شب 18 تیر 78، معاون دانشجویی دانشگاه تهران بود و به افشاگری علیه فجایع نیروی انتظامی و لباس شخصی ها در حمله به کوی دانشگاه و سرکوب خشونت آمیز دانشجویان پرداخت.با گذشت ده سال اما افشاگر فاجعه کوی دانشگاه خود در جریان انتخابات مهندسی شده جناح حاکم بازداشت و زندانی شد.
همسر داود سلیمانی در دیدار با کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه ضمن ابراز امیدواری نسبت به آزادی همسرش افزوده بود که مهم ترین دعای ما برای دکتر سلیمانی علاوه بر صبر و استقامت، سربلندی ایشان در برابر تهمت ها ست.
دکتر داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه است . وی عضو كمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) بود. و در سال 78 و در زمان حملهی لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایتهای لباسشخصیها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.
سلیمانی نماینده مردم تهران در مجلس ششم شورای اسلامی بود که برای شرکت درانتخابات مجلس هفتم توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد. دکتر سلیمانی از اولین سال ریاست جمهوری احمدی نژاد بارها و بارها به صراحت از عملکرد دولت انتقاد کرد .
پابرجایند داودها
...و برای همه كسانيكه در دل هاي نامهربان شان گمان مي كردند با چند ديوار آجري و بتوني توانسته اند سينهاي هفت سين و امید را از داودها بگیرند.
داودها پا برجایند تا سندی باشند برای پایمردی آزادگان و ظلمهایی که بر این ملت رفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر