-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

Latest news from Jaras for 04/18/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



حبس و تازیانه سرخ؛  پاداش قلم و زبان سبز نوری زاد

حمیدرضا تکاپو -

محمد نوریزاد یا همان نویسندۀ سالهای نه چندان دورِ روزنامۀ کیهان، سینماگر و مستندساز حامیِ نظام و صدای آشنایِ سالهای دورِ برنامه های جهاد سازندگی و روایت فتح،  که چند سال اخیر را به تألیف كتاب، نقد آثار ادبی، نگارش فیلمنامه و تولید آثار داستانی روی آورده بود، در یک سالی که گذشت، به سبب نامه های انتقادی و هشدار دهنده اش به رهبر جمهوری اسلامی پیرامون وضعیتِ کشور و همچنین اعتراضاتش به مقامات ارشدِ قضایی، سیاسی و روحانیِ کشور، مهمان بندهای انفرادیِ ۲۰۹ و ۲۴۰ زندانِ اوین شد.

 

 

اخبارِ ویژه کیــهان

 

 

 

از نکات حائز اهمیت در حکم صادره از سوی قاضی پیرعباسی (رئیس شعبۀ ۲۶دادگاه انقلاب تهران)، که با استناد به مواد ۵۰۰ و ۵۱۴ و ۶۰۹ و ۶۰۸ مجازات اسلامی، حکم به محکومیتِ این نویسنده داده، کیفرخواست و متن حکمی است که بی شباهت با ادبیات و مفادِ صفحۀ دوم روزنامۀ کیهان و ستون کناریِ خبرگزاریِ فارس نیست. (گویی همه را یک نفر یا یک گروه صادر کرده و نوشته است.)

 

 

حکمی به پهنای تاریخ

 

 

 

بدین ترتیب نوریزاد محکوم به حبس و تازیانه شد تا نتیجۀ انتقادِ سبزش به بالایی ها، مشمول احکامی چنین شود:

 

۱- یک سال حبس با احتساب ایام بازداشت قبلی به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام و تخریب چهره‌ سی‌ساله‌ نظام اسلام
۲- دو سال حبس تعزیری به‌جهت توهین به رهبری
۳- نود و یک روز حبس به‌جهت توهین به محمود احمدی نژاد
۴- نود و یک روز حبس به‌جهت توهین به رئیس‌ قوه قضائیه
۵- پنجاه ضربه شلاق به‌جهت توهین به علم‌الهدی، امام‌جمعه‌ مشهد و نماینده‌ مجلس خبرگان

 

 

 

نامۀ اول؛ از مردم عذرخواهی کنید...

 

 

پس از کودتای انتخاباتی و یک هفته پس از خطبه های نماز جمعه ۲۹ خردادِ آقای خامنه ای، نوری زاد نامه ای سرگشاده، خطاب به رهبر جمهوری اسلامی نوشت و در وبلاگ خود (گاهنوشت) پست کرد، که بی شک از سندهای تاریخی جمهوری اسلامی خواهد ماند.

 

نوری زاد با یادآوریِ آنچه آقای خامنه ای در دو دهه اخیر روا داشته بود، خطاب به وی خاطرنشان کرد "در طول سالیان دراز، ما هرگز لذت یک روزنامه مستقل و صدا و سیمای مردمی را نچشیدیم..."

و پیرامون خطبه های نماز جمعه رهبری به وی خاطرنشان کرد "سابقا ما برای دشمن خط و نشان می کشیدیم، حالا کارمان بجایی رسیده است که باید برای بخشی از مردم خودمان خط و نشان بکشیم. این روند کار را بجایی می رساند که در فردای این نظام، جز دشمن، مردمی در کار نباشد..."

وی آقای خامنه ای را دعوت کرد تا شاهد مسئولینی باشد "که به راحتی نوشیدن یک شربت گوارا دروغ می گویند" و کشوری که به "دام روسیه و چین" افتاده است.

 

نوری زاد در همان نامۀ سرگشاده، پیرامون سخنان احمد علم الهدی امام جمعه مشهد که بعد از انتخابات گفته بود "نخبگانی که وارد سیاست می شوند اگر ولایت پذیر نباشند ولایت ستیزند و ولایت ستیز یعنی ابن ملجم"، خاطرنشان کرد:

"چرا و به چه دلیلی یک رییس جمهور قبل از انتخابات برای یک امام جمعه، یک میلیارد تومان پول می فرستد؟ این در کجای عدل علی است؟"

 

نوری زاد در انتهای همان نامه از آقای خامنه ای تقاضا کرد که از مردم عذرخواهی نماید که "اگر این نشود و کار به تنگناهای انتظامی بکشد، ما رفته رفته این باقیمانده مردم را نیز از دست خواهیم داد و شما نیک تر از همه ما می دانید: نظامی که مردم نداشته باشد، چه دارد؟" 

 
 

نامۀ دوم؛ آیا می دانید دوستان و دشمنان چه کسانی هستند؟
 

 

وی، دومین نامۀ سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی را، در پانزدهم آبان ماهِ ۸۸ و به بهانۀ آنچه در ۱۳ آبان اتفاق افتاد نگاشت و ضمن بررسی دوستان و دشمنان انقلاب و نظام از دیدگاهی متفاوت، خامنه ای را مورد خطاب قرار داد و خاطرنشان کرد:

"... برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال، نه اسراییل از ما ترسید و نه آمریکا، و البته کشوری که بسیار ترسید، کشور خود ما بود. با آنهمه تسلیحات رسمی و غیر رسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابانها آورده بودیم ..."

 

نوریزاد با برشمردن بحرانِ حاکم بر جامعه  و تنگناهای موجود، خاطرنشان کرد "کلید  راز عبور از تنگناها را، من  در جابجایی دوست و دشمن می دانم " و بطور صریح خطاب به رهبر جمهوری هشدار داد "...و اینگونه شد که آدمهای زیرک  رگ خواب ما را کشف کردند و با نفوذ در باورهای ظاهرپسند ما، به موقعیت هایی  دست یافتند که هرگز در اندازه و لیاقتشان نبود. من برای این که از کلی گویی پرهیز کرده باشم ، ناگزیر از بیان مصداق و مثالم . و از آنجا که خود ما در این سی سال عمر انقلاب ُ بسیاری از آبروها را برده ایم و بر بسیاری از چهره های خدوم خود تیغ کشیده ایم ، گمان نمی کنم اسم بردن این چند نفری که عملکردشان در منظر همه ما بوده است ، ارکان استوار الهی را به تزلزل  اندازد. کدام چند نفر؟

امروز افرادی چون آقایان حداد عادل، سعید مرتضوی ، حسین شریعتمداری ، صادق محصولی ، محمد جواد لاریجانی ، و محمد حسین صفار هرندی...و بایستی نام برخی از روحانیان، بخصوص امامان جمعه ای را که در نامه نخست بدانها اشاره کرده ام نیز می آوردم ."

 

وی ، در انتها خطاب به رهبر جمهوری اسلامی متذکر شد: "من در اینجای سخن  و در نقطه مقابل،  دوستانه و مشفقانه، از دوستان دیگری اسم می برم که برای نظام، و برای شخص شما و برای شخص شما ،  آنهم در بحرانی ترین روزهای عمر انقلاب، یک گشتی در کل کشورمان زدند و میلیونها ایرانی رمیده و پشت کرده به نظام وحتی معاندین داخلی و خارجی را در شورانگیزترین وجه ممکن،  به پای رکاب شما باز آوردند : آقایان میر حسین موسوی ، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی . صمیمانه می گویم : دوستان واقعی نظام و شما وما ، اینانند !"

 
 

نامۀ سوم؛ شکاف جدی است، چینی نازک نظام ترک خورده است
 

 

محمد نوریزاد در اوایل آذرماه گذشته، در سومین نامۀ سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی، خطاب به وی خاطرنشان کرد "جاذبۀ احمدی نژاد باعث شد که شما، آن خود رهبری خود را خرج او کنید . خرج کسی که لیاقت این همه همراهی نداشت. شما بخاطر احمدی نژاد  مراجع را از دست دادید. بخش وسیعی از مردم و نخبگان کشور را از دست دادید . بخاطر او، دوستی ملت های دیگر را از دست دادید و این همان موجی است که درسراسر کشور، به سمت فراگیری می خزد و شما را با آقای احمدی نژاد تنها خواهد گذارد ."

 

وی در بخشی از همان نامه، رهبر جمهوری اسلامی را به چالش کشیده و هشدار داد: "اکنون که قسمت های پایانی این نامه را می نویسم ، خبردارشدم حضرت آیت الله جوادی آملی، از امام جمعگی قم انصراف داده اند. عزیز گرانمایه، شکاف، جدی است . چینی نازک نظام ، ترک خورده است و اگر شما با اختیارات قانونی خود، و رجعت به اصل انصاف و عدل، چاره ای برای این ترک های یک به یک نیندیشید، چه بسا روزی رسد که اصرار ما برای جابجایی آب با ظرفی شکسته بجایی نرسد..."

 
 

سقوط قاضی القضات شهر
 

 

محمد نوری زاد یک روز پیش از بازداشتِ خود، در وبلاگش نوشته بود کسی از پلیس امنیت با او تماس گرفته و او را فراخوانده است که وقتی نوری زاد از او دلیل این احضار را می پرسد، پاسخ می شنود: "به جرم توهین به رئیس قوه قضائیه".

 

نوریزاد یک هفته قبل از این احضار، در پی اظهارات صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه که به مخالفان دولت هشدار داده بود "دستگاه قضایی به اندازه کافی از آنها پرونده دارد"،  نوشته ای در وبلاگِ توقیف شدۀ گاهنوشت، با عنوان "سقوط قاضی القضات شهر" در انتقاد از مدعیات لاریجانی منتشر کرد و نوشت: "...در این چند وقت اخیر ، سخنان نازل و غیر حقوقی و غضبناک و خبری و مطالعه نشده و جناحی و سطحی و غیرکارشناسانه و آشفته و عوامانه و تهدید آمیز آقای صادق آملی لاریجانی که رو به  اصطلاحا «سران فتنه»  ایراد کرده، نشان می دهد که وی از همان صندلی اتاق کارش به دره ای عمیق و ژرف سقوط کرده است. دره ای که از قدیم الایام ، و تا قیام قیامت ، خدای متعال زیرپای قاضیان تعبیه کرده است...اگر یک قاضی ، بویژه یک قاضی القضات ، بلحاظ سستی کلام ، و عدلی که در سخن سست او به زیر پا می افتد ، بجایی برسد که سخنان هردمبیل یک رهگذر سیاسی را واگویه کند ، همان بهتر که درخانه بماند و در کارهای خوب خانه به اهل منزل مدد رساند ."

 
 

آیا دولت احمدی‌نژاد دوام خواهد آورد؟

 

 

نوریزاد در جریان حوادث پس از انتخابات و اوج اعتراضات، با طرح پرسشی مبنی بر اینکه "آیا دولت احمدی‌نژاد دوام خواهد آورد؟"، خاطرنشان کرده بود:

 

" صورت ظاهر می‌گوید بله. ایشان به تکمیل کابینه خود خواهد پرداخت و با وزرای جدید، به سمت چهار سال پیش رو خیز خواهد برداشت. اما این فقط صورت ظاهر است... من طی چهار سال گذشته، از احمدی‌نژاد صد البته بخاطر ساده لوح بودنش، بخاطر نامتعادل بودنش، بخاطر عوامفریبی‌هایش، بخاطر نخبه‌گریزی‌اش، و بخاطر به باد دادن فرصت‌ها و سرمایه‌های بی بدیل این ملک، رنجور بودم. انتخابات اخیر اما برای احمدی نژاد دخمه‌ها و دره‌هایی تدارک دید که شخص ایشان نمی تواند فارغ از این دخمه‌ها و دره‌ها سر به کار متداول خود فرو برد و به کارکرد دیرین خود سرگرم باشد..."

 

وی همان جا اتمام حجت کرده و صراحتا سرنوشتِ نافرجامِ عملکردِ رئیس دولتِ تحمیلی را چنین نوشت:

" اگر شخص آقای احمدی نژاد را عامل حادثه‌های خونین بعد از انتخابات ندانیم حتما شخص وی را مطلع لحظه به لحظه این فجایع خواهیم دانست. احمدی نژاد، نشست و اجازه داد وزارت اطلاعات زیردستش ، درست پیش چشمش آن کند که دیدیم. و دستگاه قضایی مجاورش، آن کند که دیدیم. و سپاه و نیروی انتظامی و بسیج نیز.


احمدی نژاد بازهم سخنرانی خواهد کرد . بازهم برای آمریکا خط ونشان خواهد کشید . بازهم برای دنیا و اداره جهان پیشقدم خواهد شد. اما مردم ، تنها به نظاره او خواهند نشست. دانشگاهها با او همراه نبودند، بیش از پیش تنهایش خواهند گذارد. مردم به سخنرانی‌های او لبخند خواهند زد. کارهای او را دنبال خواهند کرد اما برای عرق ریزان او وقعی نخواهند نهاد. و شب ها، از فرط خستگی به رختخواب خواهد رفت اما هرگز نخواهد توانست به قدر یکساعت چشم برهم بگذارد. نه صدای سوزناک ناله‌های مادران فرزند ازدست داده، و نوعروسان همسراز دست داده ، و مادران جوان از دست داده، به او اجازه بی خیالی خواهد داد و نه فریاد های گاه و بیگاه الله اکبر مردم.


این مردم داغدارند. غرورشان زخمی شده. به صورتشان آب دهان انداخته‌اند. تا مادامی که غرور این مردم ترمیم نشود، و تا مادامی که برداغ آنان مرهم نهاده نشود، و تا هنگامی که حقشان اعاده نشود، این ناله های پرسوز، و این الله‌اکبرهای گاه و بیگاه ادامه خواهد داشت ..."

 

بدین ترتیب محمد نوریزاد از ۲۹ آذر ماه ۸۸، ماهها بدون ملاقات و بلاتکلیف مهمان سلولهای انفرادی بود و...محکوم به تازیانه و حبس شد...

 

 


 


بیم تئوریسین های حکومت از موج تازه اعتراض ها

نیلوفر زارع -

 

تشویش و دلهره محافظه کاران نسبت به بروز موج تازه اعتراض های ضد حکومتی تاکنون  توسط برخی چهره های شناخته شده این جریان مطرح شده است، اما اظهارات "محمد جواد لاریجانی" دبير نهادی موسوم به ستاد حقوق بشر ايران  در میزگرد روزنامه رسالت صریح ترین سخن یکی از حامیان برجسته حکومت است که درباره بروز موج تازه اعتراض ها بیان شده است.

 

او در نشست روزنامه رسالت که به همراه مرتضی نبوی مدیر مسوول این روزنامه و دکتر محمد حسین ملایری انجام شده است به صراحت از موج تازه اعتراض ها ابراز نگرانی کرده و با نسبت دادن تعبیر دشمن به معترضان گفته است که "آنها در حال تدوین و پی ریزی موج دوم فتنه هستند و باید مراقب باشیم که دیگر غافلگیر نشویم." چند روز پیش از این اظهارات نیز "محمد نبی حبیبی" دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در عباراتی مشابه و با استفاده از ادبیات حکومتی گفته بود که از" نخستین روزهای سال تلاش هایی برای تولید موج دوم فتنه صورت گرفته است."

 

او در این رابطه به صحبت های هشدار دهنده محمد خاتمی مبنی بر وقوع بحران های اجتماعی در سال 89 اشاره کرده بود.برخی منابع رسانه ای محافظه کاران نیز همسو با این اظهارات، نگرانی خود را از عمیق تر شدن اعتراض های ضد حکومتی در سال 89 را مطرح ساخته و برای اثبات نگرانی خود به پیام نوروزی "میرحسین موسوی" اشاره کرده بودند. جایی که موسوی گفته بود " جنبش سبز باید دامنه امواج خود را به همه اقشار و قومیت ها و استان ها بکشاند و در عین حال اصل جاودان تکافل اجتماعی-اسلامی را زنده کند."

 

بر این اساس به نظر می رسد که هواداران حکومت بر مبنای اطلاعات و تخمین هایی که درباره ناکارآمدی روزافزون دولت در دست دارند به این باور رسیده اند که در سال جاری حفظ خرده پایگاه اجتماعی هوادار وضع موجود نیز دشوارخواهد شد  و با فرسایش بیش از پیش اعتبار و مشروعیت حکومت، جبهه مخالفان قدرتمندتر می شود.

 

 

کابوس از راه می رسد

 

کابوس طرفداران حکومت ممکن است خیلی زودتر از آنچه که تصور می کنند به واقعیت مبدل شود.بر مبنای خوشبینانه ترین تحلیل ها در صورت اجرای طرح مصوب مجلس برای هدفمند کردن یارانه ها تورمی نزدیک به 35 درصد به جامعه تحمیل خواهد شد و این در حالی است که اگر دولت موفق به بازاندیشی در طرح مجلس شود و هدفمند کردن یارانه ها را به شیوه مورد علاقه خود پیش ببرد رقم تورم به بالای 70 درصد صعود خواهد کرد.پیش بینی وقوع بحران های عدیده و شورش های اجتماعی به ویژه در میان شهروندان کم بهره پس از اجرای این طرح چندان دشوار نیست و رهبران جنبش سبز نیز با آگاهی از همین سیاست های بحران آفرین  است که خواهان دامنه دار شدن مطالبات جنبش سبز در همه اقشار اجتماعی شده اند.این در حالی است که تئوریسین های حکومت نیز در تحلیل خود از شرایط سال 89 به نتیجه مشابهی رسیده اند.آنان می دانند که اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها فشار اقتصادی کمرشکنی را به طبقه محروم جامعه تزریق خواهد کرد و ناکارآمدی حکومت را بیش از پیش نمایان خواهد ساخت.

 

اثبات ناکارآمدی حکومت سندی بر حقانیت رهبران جنبش سبز تلقی خواهد شد و آنان را قادر می سازند تا با جذب  پایگاه اجتماعی وسیع تر، مطالبات اصلاح طلبانه را با قدرت بیشتری مطرح سازند. از همین روست که برخی تئوریسین های مصلحت گرای محافظه کار نگران اجرای هدفمند کردن یارانه ها شده اند و مدام این مساله را مطرح می کنند که اجرای طرح به ویژه با شیوه دلخواه دولت کمکی اساسی به اصلاح طلبان خواهد بود.استدلال الیاس نادران نماینده محافظه کار منتقد دولت در مناظره با محمد رضا میرتاج الدینی معاون پارلمانی دولت پیرامون هدفمند کردن یارانه ها گویای همین نگرانی است.او در جایی از این مناظره به صراحت عنوان می کند که "برخی از دوستان دوم خردادي ما به ويژه بعد از 22 بهمن با پاسخي كه از مردم گرفتند بنا دارند اعتراضات اجتماعي را از طبقات بالادست جامعه به طبقات پايين‌دست منتقل كنند و بهترين بهانه هم براي آنها همين تورم ناشي از 40 هزار ميليارد تومان(رقم درخواستی دولت برای اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها) است."

 

با این حال اثرات اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها تنها یکی از سلسله حلقه های ناکارآمدی دولت در سال جاری است. سیاست خارجی تهاجمی و احتمال تشدید تحریم های بین المللی به همراه سیاست های فرهنگی و اجتماعی متصلبانه از عناصر حیاتی دیگری است که می تواند بر پتانسیل اعتراض ها و همه گیرتر شدن آن در سال جاری تاثیر بگذارد و موقعیت حامیان وضع موجود را متزلزل تر از گذشته کند.

 

 

بحران های در هم تنیده

 

در تصور غالب تئوریسین های حکومت این تلقی وجود دارد که اعتراض های مدنی و مسالمت آمیز مردم پس از انتخابات ریاست جمهوری تاثیر پذیر و هدایت شده از خارج مرزهاست.آنها چنان به این فرضیه باور دارند که حاضر نیستند اصالت بومی جنبش سبز را به رسمیت بشناسند. از همین رو هم  برای نمونه مرتضی نبوی در نشست روزنامه رسالت در تحلیل وقایع پس از انتخابات مدعی شده که " در فتنه اخیر اوباما،سارکوزی،براون و مراکز پژوهشی غرب و تمام ابرازهای سرویس های امنیتی غرب بسیج شده بودند تا فرقه سبز شکست نخورد."

 

جواد لاریجانی نیز با تبعیت از این فرضیه است که مدعی شده " کسانی که فکر می کنند غربی ها اصلا کاری نکردند،خیلی ساده انگار هستند."

 

جالب این جاست که تئوریسین های محافظه کار هیچ سندی مبنی بر تاثیرپذیری و ارتباط جنبش سبز به خارج از کشور ارایه نداده و تنها مدعایشان این است که گفتمان جنبش سبز یک گفتمان لیبرالیستی و طرفدار نوگرایی و نواندیشی است.چنان که لاریجانی در واکاوی مطالبات اصلاح طلبان گفته است که "اصلاحات در تلاش است تا نظام اسلامی را با نظام سکولار جایگزین کند و امروز این ایده با عنوان هایی همچون نواندیشی دینی و تساهل و تسامح پیگیری می شود." او در راستای همین تحلیل خود از خواسته های اصلاح طلبان،روشنفکران دینی نواندیشی مانند دکتر عبدالکریم سروش را نیز در افتاده در دام غرب معرفی کرده و کلام نهایی اش این است که غربی ها نمی خواهند تجربه منحصر به فرد ایران در پیاده سازی عقلانیت اسلامی به عنوان بدیل عقلانیت مدرن به نتیجه برسد.

 

جنبه دیگر از فرضیه غربی جلوه دادن مطالبات جنبش سبز جایی است که تئوریسین های محافظه کار نهادهای آکادمیک و فضاهای مدرن ارتباطی مانند مانند اینترنت و ماهواره را ابزارهای ارتباطی یکسو و غیرتعاملی معرفی می کنند و برای غلبه بر آن نیز تئوری های کاملا ارتجاعی را پیش می کشند.چنان که مرتضی نبوی در تحلیل خود از ظهور و بروز جنبش سبز گفته است که این جنبش در فضاهایی مانند دانشگاه ها و شهرهای بزرگ که افراد دسترسی بیشتری به فضاهای سایبری دارند با شبکه سازی گفتمان سکولاریستی را غالب کردند." او سپس به وضعیت علوم انسانی نیز اشاره می کند و از علوم انسانی به عنوان عاملی برای گسترش و بسط تفکر سکولاریستی یاد می کند.

 

نتیجه گیری ارتجاعی او اما جایی به اوج خود می رسد که از برخورد با اعضای شبکه های مجازی دفاع کرده و می گوید " باید دانست به دلیل گسترش روز افزون ارتباطات خطر گسترش تفکر سکولاریستی نیز وجود دارد."

 

نکته قابل تامل در حمله تئوریسین های محافظه کار به تفکر اصلاح طلبی اما این است که آنان درباره مدل بدیل خود برای سیاست ورزی داده های چندانی ارایه نمی کنند. چنان که محمدحسین ملایری در نشست روزنامه رسالت به ضعف تئوریک عقلانیت دینی مد نظر حکومت گران فعلی اذعان کرده و می گوید "عقلانیت دینی که اساس نظام اسلامی است هم اکنون نیاز به بسط تئوریک دارد." جواد لاریجانی نیز در سخنانی برای آسیب شناسی مدل فعلی حکومت در ایران اذعان کرده که " ما در انجام کارهایمان به کارآمدی توجه نداریم." او سپس در توضیح این سخن خود به ضعف مکانیسم انتخابات اشاره کرده و گفته است که " باید کار را طوری پیش ببریم که اساسا احتمال تقلب به صفر برسد و مردم باید از جزییات برگزاری انتخابات آگاه باشند." این سخن که در نوع خود گامی به جلو تلقی می شود نشان دهنده آگاهی محافظه کاران از بی اعتمادی عمومی به ساختار برگزاری انتخابات است. با این حال از آنجا که آنها اصالتی برای انتخابات آزاد قائل نیستند بعید است که در عمل تلاشی را جهت برآورده کردن مطالبات اصلاح طلبانه صورت دهند.

 

آنها با علم به بحران های متعددی که حکومت فعلی با آن دست به گریبان است تنها به  توجیه وضع موجود می پردازند و از آنجا که توجیه وضع موجود روز به روز دشوارتر می شود تنها راه چاره را در آن می بیند که  بحران های درهم تنیده سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی حکومت را به گردن مخالفان داخلی و دسیسه های قدرت های غربی بیاندازند. حال آن  که احتمالا آنان نیز در ضمیر خود به نادرستی تحلیل هایشان واقفند و می دانند که اگر امسال بر دامنه و عمق جنبش سبز یا به تعبیر آنها " فتنه " اضافه شود تنها به این دلیل است که تراکم بحران های اجتماعی مانند فنری که به شدت فشرده شده سرانجام ساختارهای موجود را به لرزه خواهد انداخت.


 




عبدالرحیم رضوانی -


 عیسی سحرخیز روزنامه نگار سرشناس به نمایندگی از زندانیان سیاسی زندان اوین وقتی شنیده که دبیرکل سازمان ملل متحد قرار است به ایران بیاید، درخواست کرده که سری هم به زندان اوین بزند و با زندانیان سیاسی گفتگو کند: "حداقل درخواست ما بويژه گروه گسترده اي كه در جريان انتخابات رياست جمهوري 22 خرداد 1388 ايران و رويدادهاي پس از آن به بهانه هاي واهي و اتهامهاي ساختگي تهديد و دستگير و محاكمه و زنداني شده اند اين است كه در جريان سفر خود به ايران از بازداشتگاههاي سياسي و امنيتي و بند 350 زندان اوين بازديد نماييد و بصورت خصوصي با محكومان و زندانيان ملاقات و گفتگو كنيد. اين اقدام فرصتي را فراهم مي آورد تا جنابعالي بطور دقيق در جريان بخشي از موارد زير پا گذاردن اصول اوليه آزادي، دموكراسي و عدالت و همچنين ابعاد گسترده نقض حقوق بشر بويژه موارد شاخص دوران دستگيري ها، بازجويي ها، تفهيم اتهامها و محاكمه هاي فرمايشي تحت فشارهاي روحي و جسمي اخير قرار بگيريد و از نزديك با شرايط خاص بازداشتگاهها و زندانهاي ايران بخصوص بند 350 زندان اوين آاشنا شويد. "

سحرخیز با این نامه ای که به نمایندگی از زندانیان سیاسی نوشته با مخاطرات فراوانی مواجه خواهد بود. دوباره به زندان انفرادی منتقل می شود و تحت فشار مضاعف قرار خواهد گرفت. اما او کار خود را کرد، کاری مردانه. اکنون نوبت ماست. برای زندانیان سیاسی که فعلا عاجلترین مسئله جنبش سبز است چه می توانیم بکنیم؟

در جریان اعتراضهای مردمی پس از انتخابات بیش از بیست هزار نفر بازداشت شدند. هم اکنون نزدیک به یک هزار نفر از معترضین در زندان هستند، که به گزارش فروردین ماه 89 دادستان تهران کیفرخواست پانصد نفر از آنها صادر شده است. بسیاری از این زندانیان سیاسی گمنام هستند. زندانیان سیاسی شهرستانی بیش از زندانیان سیاسی پایتخت تحت فشار هستند. شماری از آنان در نامه دیگری اعلام کردند که برای بلندتر کردن صدای اعتراضشان روزه خواهند گرفت.

وقتی نامه سحرخیز را می خواندم از خود پرسیدم راستی در ایران کسی نمانده که به درد زندانیان سیاسی مظلوم برسد که فردی مانند سحرخیز - که از باورمندان دموکراسی درون زا است - وادارد که برای تظلم دست بسوی دبیرکل سازمان ملل متحد دراز کند؟ وقتی نمایندگان مجلس که قانونا موظفند از طریق کمیسیون اصل نود به شکایات مردمی رسیدگی کنند، به تنها چیزی که نمی اندیشند حقوق ملت است، وقتی که دستگاه عریض و طویل دادگستری که قانونا می باید مستقل از قدرت سیاسی در مقام اجرای عدالت باشد، عملا مجری سرکوب معترضان و منتقدان به نیابت از قدرت سیاسی شده است، وقتی مجلس خبرگان رهبری که قانونا نظارت بر عملکرد رهبر و مجموعه تحت امرش را به عهده دارد، تنها کاری که به مخیله اش خطور نمی کند تجاوز نهادینه رهبری به حقوق ملت است، و بالاخره وقتی آحاد ملت آنگاه که مورد ظلم حکومت واقع می شوند و پناهگاه و دادرسی در مجموعه کارگزاران حکومتی نمی یابند، معنای ساده اش این است که نظام حاکم فاسد شده است.

از وکیل الدوله ها و قضات وابسته و خبرگان وعاظ السلاطین امیدی نیست. ولایت جائر همین است. هر چند ما این در بسته را همچنان می کوبیم. اما و هزار اما آیا در جامعه مدنی کسی نیست که ندای تظلم این مظلومان را بشنود؟ از عالمان دین، مراجع تقلید، چهره های ماندگار فرهنگی و هنری، اساتید دانشگاه و معلمان، نویسندگان و هنرمندان.

در زندانهای جمهوری اسلامی در سال گذشته حداقل چهار نفر زیر شکنجه زندان بانان قسی القلب به شهادت رسیدند. بسیاری از زندانیان از رفتار خلاف قانون و فشار فزاینده برای گرفتن اقرارهای خلاف واقع گلایه دارند. اینکه دوباره زندانهای اوین، گوهردشت کرج، وکیل آباد مشهد، عادل آباد شیراز و لنگرود قم قربانی بگیرد کم نیست. اگر مراجع عظام تقلید برای رفع هرگونه شبهه و احتیاط در دماء و نفوس مسلمین از زندانهای ام القرای اسلام ساعتی بازدید می کردند و لحظه ای به درددل فرزندان بیگناه ملت گوش می کردند، چه می شد؟ زمانی که این قساوتها به نام دین و مذهب تمام می شود چه امری بالاتر از رفع اتهام از آئین و حکومت. عالمان ربانی و مراجع همواره ملجأ و مأوای مظلومان بوده اند. آیا نمی خواهند به این سنت حسنه ادامه دهند؟

چه می شد اگر حضرت آیت الله موسوی اردبیلی که یک دهه سکاندار امر قضاوت در کشور بوده است درخواست بازدید از زندانها را می کرد تا مطمئن شود عرش الهی از ناله مظلوم بی پناهی به لرزه نیفتد؟

چه می شد اگر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی که نزدیک یک دهه سکاندار اجرای شریعت در شورای نگهبان بوده است، از زندانهای جمهوری اسلامی بازدید می کرد تا اطمینان یابد که به نام شریعت به حریم خصوصی زندانی بیگناهی تجاوز نشده باشد.

چه می شد اگر حضرت آیت الله وحید خراسانی ساعتی تدریس خود برای چند هزار طلبه را رها می کرد و برای سرکشی از عملکرد داماد خود که عمله جور شده است روانه اوین می شد و درمی یافت که عملا شریعت چگونه نقض می شود.

چه می شد اگر حضرت آیت الله شبیری زنجانی که مورد احترام هر دو طرف اعم از حاکمان و معترضان است، ذره ای از اعتبار و احترام خود را برای رفع آلام مظلومان دربند هزینه می کرد.

چه می شد اگر حضرت آیت الله مکارم شیرازی که هر هفته به نعل و به میخ می زند، بجای ابراز نگرانی از بازماندن بیت مراجع تازه درگذشته ، ذره ای هم نگران رعایت مسائل شرعی در زندانهای جمهوری اسلامی در حق زندانیان سیاسی بود.

از حضرات آیات صانعی ، بیات و دستغیب چیزی نمی گویم، که آنها به دلیل اعتراضاتشان خود تحت فشارحکومتند.

اگر مراجع عظام چنین می کردند، چه می شد؟ آیا حکومت جرأت داشت درمقابل اعتراض عالمان طراز اولش به ظلم به زندانیان سیاسی ادامه دهد؟ اگر آیت الله منتظری در قید حیات بود یقینا چنین می کرد و چنین باید بکنند بزرگان. راستی آیا چنین کنند بزرگان؟ و اگر نکنند، اگر از حقوق ملت مظلوم دفاع نکنند، به بزرگی از آنان یاد نخواهد شد. 


 


داود سلیمانی؛ از جهنم انفرادی تا بهشت بند 350!

هدی یگانه -

 

او و یارانش می دانستند که اگر جای خالی آنها بر سر سفره کوچک خانه اشان خالی است، اما آنها در دل همه ایرانیان و بر سفره هفت سین میلیونی نشسته اند. هر ایرانی هفت سینش را با یک سین از " سبزی" اعتراض و زندانیان در بند زینت داده بودند.
 
 
سبزی که با رفتن بهار و آمدن زمستان هم " سبزینه" خود را نمی بازد و سبزتر و سبزترمی شود.
 
 
داود سلیمانی؛ همو که گفته بود دراوین با برادراني كه نه از روي تقدير بلكه از روي انتخاب آزادانه و بر اساس انديشه ،پيمان اخوت بسته و در كنار آنها دعاي حول حالنا را خوانده است.
 
 
همو که سوده، مسعود و امیر احمد و نسترن را در کنار سفره کوچک خانه شان تنها گذاشت، تا بر سر سفره ای به پهنای ایران زمین، سال نو را در کنار نه برادرش " حسین" که برادرانش عیسی ها، عمادها، مهدی ها، منصورها، شهابها، عباسها و.... همه آنها که با هم عقد اخوت خوانده است بنشیند و حول حالنا بخواند.
 
 
او که وعده خوبان یکی هم برایش وفا نکرد... نه قول صلواتی و نه قاضی مقیسه. شب عید هم مهمان بند 350 اوین بود.
 
 
همو که وقتی سال تحویل می شد دویست و سیزدهمین روز در بند بودنش را با برادرانش جشن گرفتند و دست به دعا بردند و سجده شکر بجا آوردند که بر سر پیمان خود با این ملت ایستاده اند.
 
 
حسین سلیمانی برادرش می گوید: وقتی چهار ماه و نیم از زندانش گذشته بود تاکنون پیگیر کار مرخصی داود هستیم.
 
 
از آنجا که نظر بازپرس و دادستان برای دادن مرخصی با وثیقه متفاوت است، برایش دو دادگاه تشکیل شده به ریاست قاضی حسینان و مقیسه. اما هنوز خبری از مرخصی نیست.
 
 
قاضی صلواتی وعده داده بود که برای نوروز او هم مثل بعضی ها به مرخصی می آید با وثیقه 200 میلیون تومانی ولی بنا به دلایل ناشناخته، به او مرخصی داده نشد.
 
 
وی می افزاید: در حال حاضر آن را موکول به انشای حکم دادگاه بدوی کرده اند. دادگاهی که سوم اسفند ماه تشکیل شد ولی هنوز خبری از رایش نیست.
 
 
قاضی صلواتی قول داده بود که در فاصله 25 تا 30 فروردین ماه حکم را انشا کنند، اما با مراجعه محسن رهامی وکیل داود، گفته اند روز دوشنبه اعلام می کنند.
 
 
حسین سلیمانی می گوید که دادگاه سوم اسفند هم غیر علنی بود و بجرم تشویش اذهان عمومی و فعاليت‌ تبليغي عليه نظام و تباني برعليه امنيت كشور او را محاکمه کردند.
 
 
او متعجب است از این اتهام چرا که برادرش تنها مسئول ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بوده است و جرمش تشویق مردم به شرکت گسترده تر در انتخابات دهم ریاست جمهوری و تلاشش گرم کردن تنور انتخابات و مشارکت بیشتر مردمی بوده است.
 
یکی از دوستان داود سلیمانی در رابطه با فعالیتهای انتخاباتی او در ستاد میرحسین موسوی می گوید: او در انتخابات بیش از آنچه می توانست و از او انتظار بود خوش درخشید و در استان تهران منشأ رویکرد فراوان جوانان و تحصیل کردگان و مومنین به ستاد جناب آقای موسوی بود . وجود مبارک ، متدین ، پاک ، شجاع و صمیمی او خیلی ها را به جرگه همراهان ستادانتخابات استان تهران کشانید و او در این عرصه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد . همه جا و همه وقت حضور داشت ، با تواضع و عشق کار کرد و استان تهران را خروشی و جوششی سترگ بخشید .
 
 
 
ظلم مضاعف!
 
 
داود سلیمانی یکی از زندانیانی است که مظلوم است. یعنی" مظلومیت مضاعف " دارد. شاید مظلومیتش هم بخاطر ظلم " مضاعفی" است که به او می شود به لحاظ عبور از خط قرمزها!! امضای نامه ای دلسوزانه به رهبری ! شرکت در تحصن نمایندگان مجلس ششم، دفاع از دانشجویان در واقعه 18 تیر که به مجموعه جرایمش فعاليت‌ تبليغي عليه نظام و تباني برعليه امنيت كشور افزوده شده اند.  
 
 
از زندان اوین خبر رسیده  که بازجویان از داود سلیمانی به خاطر پرونده کوی دانشگاه تهران در 18 تیر 78 و نیز تحصن نمایندگان مجلس ششم، بازجویی‌های مفصلی کرده اند.


بازجویان سلیمانی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند، در مواردی با پرونده به سر و صورت او کوبیده اند. همان سر وصورتی که بارها با خاک شلمچه و دشت عباس متبرک شده بود. گفته بودند در مواردی با دست گلوی او را فشار داده‌اند تا حالت خفگی به او دست دهد، به همان گلویی که سر کلاس دانشگاه تفسیر قران گفته بود.
 
 
می خواسته اند او را بشکنند. غافل از آنکه مردان خدا با این فشارها الماس وجودشان آبدیده می شود.
 
 
سوال صادقانه دانشجویان: چرا او؟!
 
 
شاگردان کلاسش هیچکدام از این داستانها نشنیده بودند وقتی برای استاد دربندشان نامه ای از سر خلوص نوشتند و از دوری او دلتنگی کردند و گفتند که چقدر جایش در کلاس درس خالی است.
 
 
هر چند که استاد در کلاس حاضر نبود ولی آنها به رسم شاگردی باز سوال خود را نزد استاد بردند و گفتند که تا اعماق وجودشان را این سوال پر می‌کند که چرا؟ سوال بی‌جوابی که هر روز در جای‌جای این میهن غم‌زده تکرار می‌شود. چرا او؟
 
 
او که تنها یک حکومت ضد قرآن و ضد اهل‌بیت و ضد شهادت و ضد دین و ضد آگاهی و روشنگری می‌توانست دست به بازداشتش دراز کند.
 
 
 او که هیچ‌گاه نشد که در نقدهایش جانب انصاف را فرو بگذارد، نشد که بوی افراط و رادیکالیسم را حس کند و برنیاشوبد.
 
 
 نشد که از امام و شهدا نگوید، نشد که ظلم را ببیند و سکوت کند، نشد که پشت دانشجو را خالی کند.
 
 
همان‌طور که مردانه در 18 تیر تا آخر در کنار دانشجویان ایستاد، همان‌طور که پشت‌گرمی همه‌ی بچه‌های انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دانشکده‌ی الهیات بود.
 
 
شاگردان نمی دانستند با نوشتن این نامه دارند بر فهرست اتهامهای استاد در بند خود می افزایند.
 
 
این همه جرم؟! آن هم برای یک استاد!
 
 
دانشجویان بعدها که شنیدند، استاد در زندان هم دارد پدری می کند برای دانشجویان در بند. برای دستگیر شدگان عاشورا. برای عزاداران امام حسین که به جرم پیراهن سیاه محرمشان و مچ بند سبزشان،بازداشت شدند، فهمیدند چرا استاد زودتراز دانشجویان باز به محبس رفته.
 
 
رفته که بماند . راه و چاه اوین را بیاموزد تا شاگردانش غریبی نکنند. مگر نه او پیمان بسته بود که پشت شاگردانش را خالی نکند.
 
 
چه خوب شد که استاد نبود وقتی چندباره به کوی دانشگاه یورش شبانه بردند و دخترکان از بالای بام به حیاط انداختند.
 
 
چه خوب شد که به استاد روزنامه و جریده ندادند که خبر این همه وحشی گری را به تنهایی بخواند.
 
 
 
از جهنم انفرادی تا بهشت بند 350
 
 
 
باید خیلی سخت باشد برای برادر که برادر خود را ببیند، وقتی از 127 روز حبس انفرادی بیرون آمده. در سرش صداهایی می شنود. کلیه هایش عفونت کرده. حال و روزش مناسب نیست.
 
 
ولی چه نجیبند این خانواده. گویی عادت کرده اند به این همه فراق و هجران. اولین باری که او را بعد از یورش شبانه 24 خرداد به خانه اش دیدند 22 مرداد بود!
 
 
حسین برادر بزرگتر این خانواده است. شاید وقتی یادشان می آید که داود پیکر متلاشی شده " قاسم" برادرشان را از شلمچه به تهران مشایعت می کرد، خدا را شاکرند که " داود" تنها کبودی بر پیکر دارد و تنش از بیماری رنج می برد و ناتوان است و رنجور که آن هم رفته رفته با داروهای پزشک درمانگاه اوین برطرف می شود!
 
 
این برادر چقدر شاکر است که روحیه برادرش آنقدر بالاست که به زندانیان دیگر و به همه اعضای خانواده و بچه ها انگیزه می دهد و آنها را دلداری می دهد. وی می گوید به رغم همه‌ این فشارها، داود از روحیه بسیار خوبی برخوردار است، طوری که به دیگر هم‌بندان خود نیز روحیه می‌دهد و با آنها شوخی می‌کند و بگو و بخند دارد تا آنها روحیه بگیرند.

 
وتازه اینها بعد از 127 روز انفرادی است. حالا حتما بهتر شده است!
 
 
 شاید باید برادر شهید باشی که بگویی" الحمد لله هفته ای یکبار دوشنبه ها برادرم  را  در یک ملاقات کابینی ده دقیقه ای می بینیم."
 
 
هر دو ماه یکبار هم دیدار حضوری است و در این دیدارهای یک ساعته که باید بین همه افراد فامیل از خواهران و برادران گرفته تا همسر و فرزندان به شراکت گذاشته شود.
 
 
و برادر اینک پدری می کند برای فرزندان برادرش و چه خشنود است که برادران همه در یک مجتع ساکنند و می توانند به یاری خانواده داود برسند و این علاوه بر محبتهایی است که از طرف دوستان و آشنایان هم ابراز می شود.
 
 
او که به امامش لبیک گفته بود
 
 
نمی دانم داود سلیمانی بود وقتی پسرش خدمت سربازی را به اتمام رساند بود که پسر را آفرین بگوید. آخر داود خدمت تمام نکرده فقط به یک اعلامیه فتوکپی شده به فرمان امامش، از پادگان فرار کرده و به گلشن طبس رفته بود و ادامه خدمت خود را به خدمت در کشوری که " انقلاب" رو سفیدش کرده بود، با افتخار سربازی در " کمیته انقلاب اسلامی" را داشت و در کنارش " الهیات" خواند  و بعدها سرباز گمنامی شد در یکی از جبهه ها.
 
 
هر روز خبرش را از یک جبهه می آوردند. مادر چقدر دعا کرده بود که او سالم برگردد و او چه حق فرزندی بجا می آورد  که حتی یک روز هم شده به دیدار پدر و مادر پیرش می آمد.
 
 
خواهرش راست می گوید: چه خوب شد که مادر نبود که او را در اسیری ببیند،  راستی جواب سوال این خواهر چیست که می پرسد: قاسم " خمس" پنج برادررزمنده  بود. پس اسارت تو چه معنایی دارد؟!
 
 
استاد سوالات زیاد شده باید بیایی که پاسخ دهی.
 
 
خانواده‌ رنجدیده‌ و دانشجویانت می گویند از شنیدن طنین محزون و صوت داودی ات محروم شده‌اند. می گویند مداح اهل بیت بوده و قران به صوت می خوانده.
 
 
می گویند که حالا ماه‌هاست آن اتاق و سالن آن طبقه، گاه‌گاه محل مکث و نگاه حسرت‌بار و دریغ استادان و دانشجویانی است که لحظه‌ای درنگ می‌کنند و می‌گذرند.
 
 
خواهر نوشته بود که : برایت دعا می کنم و پی در پی زیارت عاشورا  برایت می خوانم چون می دانم این دعا برای شما به دلیل آن که مداح اهل بیت و روضه خوان سید الشهدا هستی کار ساز و مرحم است .راستی داداشم بر نامه مسجد محل همچنان چون سالهای قبل به قوت خود باقی است . هیات امام حسین صبح عاشورا مقابل منزل مان می آید و یادی از آن پیرو غلام اهل بیت ( پدرمان )می کند . حال و هوای عاشورایی امسال هم در کوچه ما می پیچد . فقط جای شما مرید آقا و نوحه خوان او در این هیات خالی است .همه دوستان و فامیل از جمله خانواده دعا می کنیم که شما بیایید تا مانند سالهای قبل شاهد نوحه خوانی شما باشیم .
 
 
 
دانشگاه تک صدایی
 
 
 


 داود سلیمانی دو سال پیش در گفت و گویی متذکر شده بود که دانشگاه درحال حاضر به طرف فضای تك صدایی حركت می‌كند و گفته بود که نباید جایگاه بسیج دانشجویی با جنبش دانشجویی عوض شود. بلکه در كنار بسیج، جنبش دانشجویی باید بتواند عرض اندام كند تا دانشجویان بتوانند با تمرین و تجربه در دانشگاه‌ها و با چاشنی آگاهی، مطالعه، علم و این فعالیت‌های اجتماعی - سیاسی به نخبگان سیاسی در آینده تبدیل شوند.
 
 
وی که ریشه درد را خوب شناخته بود، افزوده بود كه جریان خزنده‌ای دنبال این است كه دانشگاه را غیرسیاسی كند و دانشجویان در فشار هستند، اما باید گفت كه در این چالش‌ها و تجارب و برخوردها است كه دانشجو می‌تواند جا بیفتد و نخبه شود.
 
 
 
ولایت تعبدی یا تعقلی؟!
 
 
  
سلیمانی در جایی از جنبش دانشجویی سالهای پس از رحلت امام خمینی انتقاد کرده و گفته بود که دانشگاهها را دارند سیاست زدایی می کنند. گفته بود که که در زمان دانشجویی احساس آزادگی می‌كردیم و آزاد بودیم البته در عین حال كه می دانستیم امام(ره) این فضا را تقویت می‌كنند؛ همانطور كه دفتر تحكیم وحدت بارها آن زمان مورد تقدیر قرار گرفت یا درباره بحث ولایت فقیه كه ما در مشهد مبحثی تحت عنوان اینكه باید درباره ولایت فقیه تعبدی بود یا تعقل به خرج داد و هنگامی كه به بیت امام(ره) در سال 65 یا 66 خدمت حاج احمدآقا رفته بودیم ایشان از قول امام(ره) تشكر كردند و گفتند امام(ره) خوشحال شدند وقتی كه شنیدند شما در مشهد بحث تعبدی و تعقلی ولایت فقیه رامطرح كردید و این نشان می‌دهد كه بچه‌ها آگاه و با نشاط هستند و هرچیزی راهمین طوری قبول نمی‌كنند و این امر بسیار برای ما جالب بود كه خود امام(ره) موتور محرك انتقاد و فضای باز بودند.
 
 
 
 افشا گر فاجعه کوی دانشگاه
 
 
 
همسر سلیمانی بنظر ساکت و آرام است و کمتر رسانه ای شده است. وقتی از حسین سلیمانی می پرسم می گوید: دختر داییمان است ولی کاری به سیاست ندارد. برای همین است که در نامه نگاری و تجمعات کمتر از او خبری به گوش رسیده است.
 
 
اما در دیداری که روز عید فطر فعالان سیاسی، مدنی و دانشجویی به دعوت کمیته پیگیری بازداشت‌های خودسرانه با این خانواده داشتند؛ همسر داود سلیمانی گفته بود که سلیمانی را بخاطر حوادث کوی دانشگاه تهران در سال 1378 یعنی ده سال قبل تحت بازجویی و فشار قرار داده اند در حالی که ایشان پیش از این به همین دلیل متهم و تبرئه شده بود.
 
 
اشاره همسر داوود سلیمانی به سمت ده سال پیش اوست که در هنگام حمله نیروهای انتظامی و شبه نظامیان لباس شخصی در شب 18 تیر 78، معاون دانشجویی دانشگاه تهران بود و به افشاگری علیه فجایع نیروی انتظامی و لباس شخصی ها در حمله به کوی دانشگاه و سرکوب خشونت آمیز دانشجویان پرداخت.با گذشت ده سال اما افشاگر فاجعه کوی دانشگاه خود در جریان انتخابات مهندسی شده جناح حاکم بازداشت و زندانی شد.
 
 
همسر داود سلیمانی در دیدار با کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه ضمن ابراز امیدواری نسبت به آزادی همسرش افزوده بود که مهم ترین دعای ما برای دکتر سلیمانی علاوه بر صبر و استقامت، سربلندی ایشان در برابر تهمت ها ست.
 
 
دکتر داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد دانشگاه است . وی عضو كمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات (زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی) بود. و در سال 78 و در زمان حمله‌ی لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایت‌های لباس‌شخصی‌ها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت.
 

سلیمانی نماینده مردم تهران در مجلس ششم شورای اسلامی بود که برای شرکت درانتخابات مجلس هفتم توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد. دکتر سلیمانی از اولین سال ریاست جمهوری احمدی نژاد بارها و بارها به صراحت از عملکرد دولت انتقاد کرد .
  
 
پابرجایند داودها
 
 
...و برای همه كسانيكه در دل هاي نامهربان شان گمان مي كردند با چند ديوار آجري و بتوني توانسته اند سينهاي هفت سين  و امید را از داودها بگیرند.
 
داودها پا برجایند تا سندی باشند برای پایمردی آزادگان و  ظلمهایی که بر این ملت رفته است.

 


 


اختصاصی/ ادامه بلاتکلیفی احمد قابل

 

جرس:احمد قابل روحانی نو اندیش و از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله العظمی منتظری همچنان در بلا تکلیفی به سر می برد .
 
 
به گزارش جرس،علیرغم تعیین دو وکیل برای احمد قابل و مراجعه وکلا به دادسرا و دادگاه هنوز امکان مطالعه پرونده برای آنان فراهم نشده است .
 
 
این در حالی است که پرونده آقای قابل از روز پانزدهم فروردین به شعبه سوم دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی کاووسی ارجاع شده است . اما هنوز تعیین زمان برای جلسات دادگاه وابلاغ کیفرخواست به آقای قابل و یا وکلای نامبرده صورت نگرفته است. آقای قابل علیرغم آن که روحانی است و بر اساس طبقه بندی زندان باید در بند ویژه روحانیت نگهداری شود، اما در بند قرنطینه عمومی1/6 زندان وکیل آباد مشهد زندانی است.
 
 
گزارش جرس حاکیست آقای قابل را پس از یک نوبت ملاقات حضوری با خانواده  و دو نوبت یا وکیل  و یا اعزام به دادگاه، و پس از مراجعه به زندان جهت بازرسی بدنی  لخت می کنند! این در حالی است که هنگام اعزام به دادگاه، وی را  با دستبند و پابند  منتقل کرده اند. به نظر می رسد هزینه نوشتن نامه به رهبر جمهوری اسلامی ، تحقیر و محرومیت از حقوق اولیه حتی در زندان است!! اما قابل در دیدار با خانواده اش گفته اینگونه رفتارها در من تاثیری ندارد و مرا بر راهم استوارتر می سازد. 

 


 




 

جرس: گروهی از نیروهای لباس شخصی و افراطی، با حمله به دفتر آیت الله سید علی محمد دستغیب،  با پاشیدن رنگ به تابلوی دفتر ایشان و هتاکی، آن محل را مورد اهانت قرار دادند.

 

 

بنا به گزارش ارسالی به جرس و همچنین سایت برهان، مهاجمین روز گذشته همانند ماههای پیش، دفتر این نمایندۀ شیراز در مجلس خبرگان را مورد یورش قرار دادند که با توجه به بسته بودنِ درب آن محل، درب و تابلو و دیوارِ دفترِ آن مرجع تقلید را با رنگ سیاه پوشاندند.

 

طی ماههای اخیر، و در جریان حوادث پس از انتخابات و همچنین درگذشت آیت الله  العظمی منتظری، بارها مسجد قبا در شیراز که محل اقامۀ نماز آیت الله دستغیب بود، مورد حمله قرار گرفت و شیشه‌های آن مسجد شکسته و مورد بی‌حرمتی قرار گرفت.

 

این مسجد نهایتا تخلیه و توسط نیروی انتظامی پلمب شد.

 


 




اهوازي -

به نظر من سوال صورت مساله كاملا نا درسته، مگه هر كي زور داره بايد واسه كاراش معيار داشته باشه؟
مگه وقتي ميگن تقلب نشده معيار ارائه ميدن؟
خب الانم مثل همون موقع . حالا جالب اينه نه اجازه خروج ميدن و نه اجازه ورود ( كه اگه طرف برگرده دستگيرش ميكنيم)
خب يه دفه بگيد دوران شوروي استالين شده ورود و خروج ممنوع
 


 




نوبهار -

 

سلام بر تو اي زينب زمان ؛ اي زبان علي در كام .

 

سلام بر تو اي فخر و زينت و همراه همسر و پيام رسان شوهر. تو براستي الگوي يك زن مسلمان و  آبروي زن ايراني و ياد آور قهرمان كربلا زينب كبري هستي.

 

هر بار كه نامه هاي عاشقانه ات را مي خوانم بي اختيار سيل اشك چون ابر بهار از چشمانم سرازير مي شود .

 

به ياد آن روزهاي سختي مي افتم كه بدنبال حادثه تلخ كوي دانشگاه در 18 تير 87 من دستگير وزنداني شده بودم و همسرم ديوانه وار و دربدر بدنبال من از اين سو به آن سو مي دويد كه ناباورانه همسر نازنينت  به خانه ما زنگ زده و با همسرم صحبت كرده و به او دلداري داده و گفته بود كه نگران من نباشد و او پيگير كار ما هست و بر اثر پيگيريهاي او بود كه ما بزودي آزاد شديم.

 

اما امروز مصطفاي نازنين ما و شما اكنون خود دربند ديو استبداد اسير است بي آنكه كاري از دست ما آزاد شدگان به دست او ساخته باشد در حاليكه ما همه مديون جوانمردي و پايمردي هاي او هستيم. او براستي مرد مردان و قهرمان قهرمانان و  رستم دستان است.

 

 من نيز مي خواستم به رسم جوانمردي و براي اداي قسمتي از دينم به او به شما دلداري ائي داده باشم ؛  اما مي بينم كه چون همسر بزرگوارت خود دريا دلي و دلي به پهناي اقيانوس ها داري و چون كوه پا بر جا و استواري و به خانوادهاي اسيران دلداري  و درس صبر و استقامت مي دهي.

 

خدا تو را براي مصطفي و او را براي تو و براي همه ما و نسل ما و ايران امروز و فردا حفظ كند.  او براستي خار چشم  خفاشان وگرگان و سگان و پاسداران شب است. او چون آب روشن و روان وپاك و زلال است.

 

نسبت او با خاتمي را مي توان به نسبت دكتر فاطمي و مصدق تشبيه كرد. همانطور كه نهضت ملي بيش از مصدق مديون تلاشها و مجاهدتهاي دكتر فاطمي بود. جريان اصلاحات  و جنبش سبز نيز بيش از خاتمي و موسوي و كروبي مديون تلاشها و مجاهدتهاي مخلصانه آقا مصطفي بوده است.

 

اگر همه مردان مصدق چون فاطمي و همه مردان خاتمي  چون تاجزاده مخلص و شجاع بودند ؛ امروز ما وضعيت ديگري داشتيم. اما حسرت و دريغ كه تاريخ دوباره تكرار شد و همان دستان ناپاكي كه سيد حسين را از ملت و از نهضت ملي گرفتند همانها اكنون نيز سيد مصطفي و ديگر دوستان او را  به جرم خدمت به ملت و دفاع از حقوق ملت در بند خود اسير كرده اند و به كمتر از مرگ او رضايت نمي دهند.  

 

اما يقين دارم همانطور كه سيد حسين به ملتش خيانت نكرد سيد مصطفي نيز به آرمانهايش وفادار و استوار خواهد ماند و به ياري شما همسر بزرگوار و وفادار و  شجاعش حسرت يك آخ و گفتن حتي يك جمله مبني بر  ابراز پشيماني از كرده خود و اعتراف به گناه  و برائت از جنبش سبز و صحه گذاردن بر نتيجه انتخابات  و درخواست بخشش از رهبر سراپا تقصير را بر دلهاي سياه اين رو سياهان از خدا بيخبر خواهد گذاشت.

 

او از آن مرداني است كه آيه رجال صدفوا ما عاهدوا الله عليه و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر در شان آنها نازل شده و بسيار حيف است كه مرگ چون او را انتخاب كند تا در بستر ضعف و بيماري زبونانه بميرد او شايسته شهادت و از آن سرو قامتاني است كه بايد خود مرگ را انتخاب كند و ايستاده بميرد و آرزو مي كنم كه در  لحظه شهادت من نيز دست در دست او و همراه با او بميرم. و آرزو مي كنم كه عمرش چون آفتاب دراز باشد و شهادتش پس از ديدن پيروزي ملت و محكوم شدن جنتي در دادگاه عدل ملت باشد.

 

با توجه به شباهت شخصيت و نفش تاريخي سيد حسين فاطمي و سيد مصطفي تاجزاده و با توجه به آنكه خواستگاه و محل خدمت تاجزاده در دوران اصلاحات در وزارت كشور واقع در خيابان فاطمي بوده و ميدان فاطمي هم در اين خيابان واقع است لذا به رسم تقدير و تشكر من پيشنهاد مي كنم كه نام خيابان فاطمي توسط مردم به خيابان تاجزاده تغيير نام يابد. تا همه نام اين بزرگ مردان تاريخ ايران را براي هميشه همراه با هم به ياد و خاطر بياورند و به نيكي از آنها ياد كنند. 

 

  

  *ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.


 




جرس: شجاع الدین شفا، نویسنده متهتک ایرانی، که سه دهه پایانی عمرش را به هتک  باورهای دینی و اسلامی گذراند، شامگاه جمعه ۲۷ فروردین ماه، در پاریس درگذشت.

 
شجاع الدین شفا در سال ۱۲۹۷خورشیدی در قم به دنیا آمد. وی مترجم آثار کلاسیکی چون «کمدی الهی»اثر دانته آلیگیری و آثار دیوان شرقی و غربی از گوته  و کتب آندره ژید به فارسی بود.
 

قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷، سمتهای علمی فرهنگی مختلفی از جمله ریاست کتابخانه ملی پهلوی را بر عهده داشت که بعد از کتابخانه مجلس شورای ملی بزرگترین کتابخانه کشور به شمار می‌رفت .

 

شجاء الدین شفا، همچنین سفیر بین المللی ایران در امور فرهنگی و معاون فرهنگی دربار شاهنشاهی بود .

 

وی بعد از انقلاب عازم فرانسه شد و تا آخر عمر در آن کشورزندگی کرد و در نهایت ۲۷ فروردین ۱۳۸۹ خورشیدی درگذشت.

 
 
 

 


 




 

به نام خدا

 

با سلام هموطن.

 

راههای زیبای جاده تهران چالوس را به یاد دارید؟  از زمانی که جاده مزبور توسط رضا خان میر پینج _ همانکه اول خان بود آخر هم خان شد !_ از تهران به چالوس کشیده شد تا این لحظه وقتی از تهران به طرف این جاده میرویم میدانیم که آخر آن به چالوس میرسد ! مسئله ساده ایست ! اکنون قرقیزها در همانجایی هستند که ما در سال 57 قرار داشتیم بلکه کمی عقب تر هستند ! اینکه به آنها غبطه بخوریم من را به یاد این جمله نیچه میاندازد :" آدم فقط گوشش بدهکار سؤالاتی است که جوابش را می‌داند" باز هم پارادوکسی دیگر !  این آرامش بخش است که ما آینده قرقیزها را میدانیم یا نه ؟! خوب آنها از ما عقبترند . و اما سئوال یک چیز بسیار ساده است. ما میخواهیم به کجا برسیم ؟  آیا حکومت جمهوری اسلامی به پایان خودش نزدیک شده است؟

 

به نظر من انتقاد از حکومت فعلی کار عبثی است. بهترین نوع تفکر به نظر من این جمله جورج ارویل نویسنده شهیر کتاب قلعه حیوانات است که میگوید :" آینده را گذشته می سازد و گذشته را امروز" نگاهی به مقالات روزنامه ها بیندازیم. نگاهی به مقالات سایتهای اصلاح طلب بیندازیم. ببینید تمرکز ما بر روی چیست ؟ بر روی گذشته ! هنوز ندا ندا سر میدهیم و هدف او را فراموش کرده ایم . هنوز حسین حسینمان بلند است و شهیدان روز عاشورا ( چه عاشورایی که یزید به پا کرد چه آنچه آقای ....... مسبب آن شد) با اندوه به هدف گم شده خودشان نگاه میکنند. برگردیم به نقطه شروع و به هدفمان نگاه کنیم تا دغدغه آقای سحابی مبنی بر مبهم بودن آینده را برطرف کنیم.

 

نگاهی به گذشته بیندازیم. برای اینکار نیاز داریم به سال 56 برویم . شعار ما چه بود :" استقلال آزادی جمهوری اسلامی " آیا باور داشتیم که سومی با آن دوتای دیگر به تضاد برخیزد ؟ مهندس موسوی به نیکویی جواب داده است که امروزبه این عقیده ندارد که استبداد در جمهوری اسلامی شکل نمیگیرد. خوب ایراد کار در کجا بود ؟ بیایید به رشته مورد علاقه من برویم . ریاضیات ! خوب ممکن است شما پشتتان لرزیده باشد و به یاد مسائل حساب و یا هندسه روی تخته سیاه بزرگ افتاده باشید ولی من الان به فکر این دو بخشش نیستم آسوده باشید. در آمار چیزی دازیم که در علوم مختلف بسیار به کار می آید و آن وجود سه مولفه است :" متغیر ، ابزار شمارش و پایه" دقت کنید برای اینکه این مسئله برای شما راحت تر باشد ما در سال 57 داد زدیم آزادی _ هنوز هم داد میزنیم فردا که بهار آید آزاد و رها هستیم_ خوب است برگردیم ببینیم این آزادی چیست. آزادی یک کلمه متغیر است چرا که دامنه آن برای هر یک از ما یک سری مرزهایی ایجاد میکند مثال اینکه خورشید دامنه محدود تری را از لحاظ تعریف بیرونی _ ستاره ای آسمانی به فاصله .. از زمین و حجم تقریبی و ..._ دارد. در ابتدای انقلاب هدف این بود که شاه را بیرون کنیم و این یعنی آزادی خوب پس ما الان با تعریف آزادی آنروز آزاد هستیم. بنابراین باید برویم به سراغ پایه های آزادی . به نظر من پایه های آزادی این مواردند :" مطبوعات ، احزاب سیاسی مستقل از ساختار حکومت ، آزادی بیان و بالاتر از همه قوه قضائیه علمی و مستقل" اکنون به ابزار شمارش این موارد نیازمندیم. به نظر من تمامی ابزار شمارش آن بر دو مورد بنا است. راستگویی در هر حال و آمارگیری صحیح.(این بخش از قضیه بسیار مهم و حساس است و من ترجیح میدهم آنرا بر عهده اساتید جامعه شناس بگذارم و یا در مقالات آتی انشالله جان سالم به در برم ! بازگو کنم) با این حال تصحیح این بخش را بر عهده تفکرات انتقادی شما خواننده محترم میگذارم.

 

اکنون به سئوال بسیار مهم همیشگی رسیدیم. ما چه نوع حکومتی میخواهیم؟ اخلاقی، اسلامی، لائیک؟ به عقیده من حکومتهایی پایدارند که بر اساس عقل، علم و عدل اداره شوند. چه تفاوتی دارد که به  شما در یک دادگاه واقع در کشوری لائیک ظلم شود و یا در کشوری اسلام و حتی در کشوری اخلاقی؟ دلیل ارزشمند بودن یک زبان این است که صاحبان آن زبان عبارات آنرا به دنیای عمل نزدیک کنند.ما به حکومتی نیاز داریم که عاقلانه عمل کند بنابراین به علم و عدل پایبند است و میگوید آنچه را که تصمیم به عمل کردن به آن دارد. جمله زیبائی از نیچه_کسیکه همه جملاتش زیبا نیستند!_ را خاتمه بخش این مقاله کوتاه قرار میدهم :"دربین مردمان کوچک دروغ‌گویی فراوان است" به مردمان بزرگ بیندیشید.

 

شاد و مفق هستیم چون عاقلیم. سئوالات نیکو میپرسیم و به جوابهای مختلف فکر میکنیم  پس عالمیم.پیشنهاد میدهیم  وبه بهترین آنها عمل میکنیم پس عادلیم.

 

 

  *ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته