-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 04/27/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



روایتی تکان دهنده از وضعیت پناه‌جویان دگرباش ایرانی در ترکیه

نداشتن امنیت اجتماعی چه از سوی خانواده و چه از سوی اشخاص داخل اجتماع ، نداشتن امنیت جانی از سوی افراد حاضر در دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی همواره بزرگ‌ترین مشکل «دگرباشان جنسی» در ایران است که بسیار تلخ زنده‌گی کردن آنان در ایران را دچار مشکلات عدیده می‌کند.

جمهوری اسلامی نمی‌خواهد اینان در اجتماع باشند، آن‌ها را یا مجبور به خانه‌نشینی می‌کند و یا در زندان‌ها نگاه می‌دارد. زندانی بودن دگرباشان جنسی خود قصه‌ی تلخ‌تری است؛ چرا که فرستادن آن‌ها به بندهای عمومی ممکن نیست و آن‌ها تمام مدت در سلول‌های انفرادی نگهداری می‌شوند، امری که ممکن است ماه‌ها به طول بیانجامد، هر چند که در سلول انفرادی نیز از سوی زندانبانان مورد تعرض و تهدید قرار می‌گیرند. همه‌ی این‌ها و بیش‌تر از این‌ها باعث می‌شود که بسیاری از آنان کشور را برای داشتن زنده‌گی آسوده‌تر ترک کنند.

همجنسگرایان و دوجنس گونه‌گان ایرانی از اولین سال‌های بعد از انقلاب شروع به خروج از ایران کردند و یکی از راه‌ها، سفر به ترکیه از راه کوه یا با پاسپورت بود.

ساقی قهرمان دبیر سازمان ایرکو (سازمان دگرباشان جنسی ایران) در این مورد به خودنویس می‌گوید: «به دلیل خطر مسلم رژیم برای دگرباشان کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل پرونده‌ی دگرباشان جنسی پناهجو را با ضرورت فوری بررسی می‌کرد.  تا سه سال پیش مدت اقامت موقت دگرباشان جنسی در ترکیه تا پیش از بازاسکان در کشور سوم، دو سال بود.  دو سه سال گذشته این مدت به خاطر حجم کار سازمان ملل و بک لاگ در سفارت سه کشور پناهنده پذیر به سال هم رسیده است.»

 بعد از انتخابات ایران تعداد پناهنده‌گان ایران که به کشور ترکیه رفته و به سازمان ملل اعلام پناهنده‌گی کردند به هزاران نفر رسید. بر اساس آخرین آمار در حال حاضر نزدیک به ۵ هزار پناه‌جوی ایرانی در ترکیه در انتظار انتقال به کشور سوم به سر می‌برد. اما مساله دگرباشان جنسی انتخابات یا مسائل سیاسی نبوده است، آن‌ها در بیش‌تر مواقع به خاطر حفظ جان خود کشور را ترک می‌کنند. ساقی قهرمان در مورد آخرین آمار پناه‌جویان دگرباش می‌گوید: «در حال حاضر در لیست سازمان ایرکو (سازمان دگرباشان جنسی ایرانی) نود پناهنده‌ی همجنسگرا و دوجنسگونه وجود دارد. خارج از لیست سازمان احتمالن حدود بیست تا سی نفر دیگر هم باشند که یا دلیل پناهندگی خود را دگرباشی عنوان نکرده‌اند و یا با سازمان هلسینکی کار می‌کنند و به ما مراجعه نکرده‌اند.»
قوانین ایران در مورد دگرباشان جنسی سخت و بسیار خشن است. قانونی هست که به پدر و برادر و جد پدری اجاره می‌دهد فرزند خود را برای مجازات یا برای جلوگیری از آبروریزی بکشند. دو سال پیش در تهران پدری پسر دوجنسگونه‌اش را کشت و چون شاکی خصوصی فقط مادر این پسر بود در دادگاه تبرئه شد و به خانه برگشت. معمولن دگرباشان وقتی با این خطرها روبه‌رو می‌شوند، صبر نمی‌کنند که بمیرند، از ایران فرار می کنند.

قهرمان در مورد دلائل خروج آن‌ها توضیح بیش‌تری می‌دهد: «آزار و تعقیب رسمی و غیررسمی ماموران دولتی،  اخراج از محل کار، خشونت و تهدید به مرگ از طرف خانواده از عمده‌تر ترین دلائل است. در چند مورد افرادی که در شرکت‌های خصوصی کار کرده‌اند از طرف همکاران‌شان کشف شده‌اند و لو رفته‌اند.  معمولن این موارد زیاد طول نمی‌کشد، و این افراد به سرعت از ایران خارج می‌شوند.  در چند مورد ماموران افراد دگرباش را شناسایی کرده‌اند و بعد با تهدید سعی در گرفتن خدمت‌های جنسی اجباری داشته‌اند، و برای همین تهدید به دستگیری و افشا کرده‌اند.  در چند مورد خانواده‌ی افراد گرایش جنسی فرد را کشف کرده‌اند و با تهدید به قتل یا آزارهای دیگر محیطی ایجاد کرده‌اند که فرد دگرباش مجبور به فرار شده است.  زن‌های لزبین در چند مورد از شوهر فعلی یا شوهر سابق‌شان فرار کرده‌اند.»

نداشتن امنیت اجتماعی و سو استفاده از دگرباشان ایرانی در ترکیه هم ادامه داشته و آنان کمابیش با وضعیت مشابهی چون زنده‌گی‌شان در ایران مواجه هستند. قهرمان می‌گوید: «وضعیت فعلی پناهندگان دگرباش جنسی به خاطر فشارهای هموفوبیک ایرانی‌های غیردگرباش و برخی شهروندان ترکیه، نداشتن اجازه‌ی کار و تبعیض در اجاره‌ی خانه و تردد در شهر بد و خطرناک است.»


شهره یکی از دگرباشان جنسی سومین ماه حضور خود در ترکیه را می‌گذارند. او در این مدت بارها تهدید به تجاوز جنسی شده است: «همان بدو ورودم  از طرف یک مغازه‌دار ترک چنین تهدید شدم، هر بار که مرا می‌دید این مساله را مطرح می‌کرد. مجبور شدم به پلیس ترکیه بگویم، آن‌ها گفتند که شکایت کنم، اما می‌ترسم که این کار را انجام دهم.»


دبیر سازمان دگرباشان جنسی در این مورد اضافه می‌کند: «در ترکیه از طرف بقیه‌ی پناهنده‌های ایرانی و از طرف برخی شهروندان ترک در خطر ضرب و شتم، تجاوز و تهدید به مرگ هستند. ما در هر سال دست کم بیست گزارش از ضرب و شتم پناهنده‌گان دگرباش دریافت می‌کنیم که در تمام موارد پلیس گزارش این حمله را می‌گیرد و به بیمارستان هم برای مداوا مراجعه می‌شود. سال گذشته چند گزارش داشتیم از پناهنده‌های دگرباش، که یکی را تعدادی از ایرانیان غیردگرباش برای شام دعوت کرده بودند و بعد به قصد کشت زده بودند و تا حد بیهوشی گلویش را فشرده بودند؛ به این جرم که با همجنسگرا بودن آبروی ایرانی ها را می‌برد. در مورد نفر دوم، به در خانه‌اش رفته بودند و و با چاقو به او حمله کرده بودند تا دست از همجنسگرا بودن بردارد!  در مورد سوم یک همجنسگرای مرد را به جرم «تجاوز» یا «قصد تجاوز» به یک زن جوان متهم کردند.  پنج ماه و نیم در زندان بود تا توانستیم اثبات کنیم به دلیل همجنسگرا بودن این شخص ادعای آن خانم واهی است.   به  یک دختر جوان لزبین از طرف یک ایرانی غیردگرباش که خودش را عکاس روزنامه نگار معرفی می‌کند در موقعی که با هم هم‌خانه بودند، اقدام به تعرض جنسی شد، با این که این شخص کاملن خبر داشت که همخانه‌اش لزبین است و حتی پیشنهاد ارتباط جنسی هم بی مورد است.»

برخی شهروندان ترک به زن‌های دوجنسگونه، مردان و زنان همجنسگرا در خیابان حمله می‌کنند و به شدت مضروبشان می‌کنند. دگرباشان را از وسط خیابان به زور سوار ماشین می کنند و به بیابان‌های اطراف می‌برند، تجاوز می‌کنند و به شدت و به قصد کشت مضروب می‌کنند.  در وسط خیابان و جلو چشم عابران، دگرباشان را به شدت مضروب می کنند. عکس و گزارش این وقایع به پلیس و دفتر پناهندگی سازمان ملل همیشه فرستاده می‌شود، اما همواره این مسائل وجود دارد.

مشکلات تنها به ضرب و جرح و تجاوز در مورد دگرباشان حتم نمی‌شود، مشکلات مالی و مسائل دیگر نیز این افراد را با زنده‌گی سختی مواجه می‌کند. صاحبخانه‌ها اگر متوجه بشوند که مستاجرشان دگرباش جنسی است، خانه را پس می‌گیرند. معمولن پولی که بابد اجاره‌ی سالانه یک جا دریافت کرده‌اند را هم پس نمی دهند. شهره در این مورد می‌گوید: «مجبور شدم، اجاره‌ی ۹ ماه را پیشاپیش پرداخت کنم تا خانه را به من بدهند، از این هم می‌ترسم که یک موقع مرا از خانه بیرون کنند. این پول را هم در حالی پرداخت کردم که از نظر وضعیت مالی به شدت در فشار هستم.»

ساقی قهرمان درباره‌ی این نوع از مشکلات دگرباشان موارد دیگری را مثال می‌زند: «در محل کار، معمولن اگر بدانند کارگری که استخدام شده همجنسگرا است بلافاصله و با توهین، اخراجش می کنند. در خیلی از شهرهای پناهنده پذیر مغازه‌دارها از تماس با دست دگرباشان موقع دادن جنس و گرفتن پول خودداری می‌کنند. کلیساها و سازمان‌های خیریه که غذای مجانی توزیع می‌کنند به دگرباشان جنسی سرویس نمی‌دهند، یعنی از دادن غذا خودداری می‌کنند.»

سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشر  کمترین کمک‌ها را به این پناهنده می‌کنند، در اکثریت این موارد موضوع کمک در مورد این پناهنده‌گان محلی از اعراب ندارد. ساقی قهرمان می‌گوید: «این سازمان ها قدرت اجرایی ندارند، اما هم برای تسریع کار پناهجویان و پناهندگان دگرباش جنسی در برخی موارد به سازمان ملل توصیه و پیشنهاد می‌کنند و هم اگر موردی خاص باشد نامه‌های تاییدیه می‌نویسند. کمک مالی نمی‌کنند. کمک‌های حقوقی هم تاثیر خاصی به جز در اولویت نگه داشتن پرونده‌ی دگرباشان نداشته است.»
 
به طور میانگین دگرباشان جنسی ایران دو تا سه سال در ترکیه در انتظار کشور سوم می‌مانند، دوره‌یی طولانی با سختی‌های بسیار.  شهره در مورد وضعیت خود به خودنویس می‌گوید: «به شدت از نظر روحی دچار مشکل هستم. عدم احساس امنیت و به خصوص وضعیت بد مالی مرا از آینده به شدت می‌ترساند. با سازمان ملل مصاحبه کرده‌ام و منتظر جواب هستم، نمی‌دانم این مساله چه‌ مدت زمانی طول می‌کشد، اما من به آن‌ها گفته‌ام که ظرف دو سه ماه آینده من هیچ پولی برای ادامه‌ی زنده‌گی در اینجا ندارم.»

 قهرمان دبیر ایرکو می گوید: « کمیسارای عالی پناه‌جویان سازمان ملل در آنکارا به پرونده‌ی پناهنجویان ترکیه که پناهجویان دگرباش را هم شامل می شود، رسیده‌گی می‌کند. در جریان تمام پرونده‌هایی که سازمان ایرکو پیگیری کرده، دفتر پناهنده‌گی سازمان ملل در آنکارا به پرونده‌ها خیلی سریع رسیدگی کرده و همیشه به مسایل مربوط به بیماری، ناامنی و تعیین موقعیت پناهنده‌گی به سرعت رسیده‌گی کرده است، اما چون قدرت اجرایی این مرکز برای دادن کمک‌های اجتماعی خیلی کم است و در واقع دولت ترکیه مسوولیت و قدرت اجرایی دارد، در خیلی از موارد بیشترین کاری که این دفتر می‌تواند بکند بررسی پرونده و تشخیص پناهنده بودن یک پناهجو است، که در مورد دگرباش های جنسی نود و نه درصد پرونده‌ها قبولی دارند و تعداد خیلی کمی که در مرحله‌ی اول رد می‌شوند و در مرحله‌ی دوم قبول می‌شوند. با وجود این، این دفتر در تمام مواردی که پناهنده‌گان دگرباش گزارش نگرانی یا ناامنی داده‌اند، دخالت مثبت داشته است.»

وی در مورد وضعیت مالی پناه‌جویان دگرباش نیز اضافه می‌کند: «وضعیت دگرباشان جنسی در ترکیه به شدت خراب است.  دگرباشان جنسی معمولن از خانواده‌هاشان کمک مالی دریافت نمی‌کنند و معمولن در ایران ذخیره‌ی مالی و یا شغل با پشتوانه‌یی نداشته‌اند. تعداد کسانی که در ایران شاغل بوده‌اند به نسبت کسانی که هیچ شغلی نداشته‌اند به شدت کم است. تقریبن از هیچ جایی کمک مداوم و کافی به دگرباشان نمی‌شود و آن چیزی که فرستاده می‌شود به نسبت هزینه‌ها و تعداد دگرباشان به شدت ناچیز است.  در فاصله ی سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ سازمان ایرکو  ۸۰۰۰ دلار  کمک مالی در مواقع ضروری و در ۱۵۰ تا ۲۰۰ دلار در هر مورد معین به دست پناهجو رسانده است. با احتساب اجاره‌ی ماهانه و مخارج خوراک و رفت و آمد و تلفن، این مبلغ خیلی پایین است.»

برای رسیده‌گی به وضعیت پناهنده‌گان دگرباش، هیچ حمایتی از طرف خانواده و انجمن‌های معمول که دیگر پناهنده‌ها عضو آن هستند وجود ندارد. با توجه به نیاز موجه به مخفی ماندن، بی‌چهره و بی‌نام حرکت کردن دگرباشان پناهنده در ترکیه، در فاصله‌ی بسیار نزدیک با ایران هستند؛ فرهنگسازی و تغییر نگاه دیگران، از طرف سازمان‌های حقوق بشری ایرانی، روزنامه نگاران و فعالان مدنی ایرانی یک ضرورت است.

 برای جواب به این ضرورت، مطالبی که مشترکن در رسانه‌های جامعه‌ی دگرباشی و رسانه‌های عمومی منتشر بشوند قدم اول خوبی است. ساقی قهرمان می‌گوید: «دیروز در ضمن یک گفت‌وگوی مختصر متوجه شدم که حتی اگر ما بنویسیم همجنسگرایان یا دگرباشان جنسی پناهنده در ترکیه در وضعیتی نامناسب به سر می‌برند، اکثریت کسانی که این مطلب را بخوانند هیچ تصوری ندارند که این افراد چه کسانی هستند و چه ویژه‌گی این نام را برایشان ضروری کرده است. یعنی شاید تعداد کمی باشند در بین ایرانی‌ها که بدانند دگرباش جنسی کیست، همجنسگرا کیست، دوجنسگرا کیست، دوجنسگونه کیست و چه شرایطی در ایران باعث بیرون رانده شدن این دگرباشان یا تصمیم به خروج از طرف ایشان می‌شود.  اگر جامعه‌ی دگرباشان جنسی و سازمان دگرباشان جنسی در این مورد کوتاهی کرده است متاسفیم و جبران خواهیم کرد.  اگر دیگران در پذیرش ما و آشنایی با ما کوتاهی می‌کنند، درخواست ما این است که نکنند.»


 


نقشه‌ای در شرف اجرا؟ بازخوانی تهدیدی که جان کروبی را نشانه رفته است

 

به هر حال مهدی کروبی، شیخ شجاع اصلاحات سالم و قبراق است و خبری که با همکاری جمعی تریبون‌های کودتا کار شده در حال حاضر واقعیت ندارد، تاکید‌ می‌شود؛ در حل حاضر! ولی‌ این هیچ تضمینی نیست که چنین توطئه‌ای در دستور کار نباشد یا و مراحلی از آن انجام نشده باشد. فراموش نکنیم که متحد استراتژیک فعلی‌ ایران، روسیه، کشوری است که به استفاده در چنین روش‌هایی‌ به قصد از سر راه برداشتن مخالفان و منتقدان شهره است و در ضمن نشان داده که با تضمین بازگشت سود سرمایه‌ حاضر است هر خدماتی را به ایران ارائه دهد که هنوز سؤ قصد ناموفق به ویکتور یوشچنکو, فعال سیاسی غربگرا در اوکراین به وسیله سم دیوکسین، قتل الكساندر ليتونينكو, مأمور سابق سرویس جاسوسی شوروی به وسیله تالیوم ردیکتیو، قتل يوري اشچكوچكيخين, روزنامه نگار منتقد روزی در سال ۲۰۰۶ و ده‌ها نمونه مشابه را فراموش نکرده ایم.

برنامه ریزان کودتا جمعی متشتت با روش‌های گوناگون و عکس‌العمل‌های متفاوت را تشکیل میدهند که هدفی‌ مشترک را دنبال میکنند؛ به زنجیر کشیدن مردم در چنبره خواست‌های خودشان. نوع عکس‌العمل‌هایی‌ که از چنین جمعی می‌توان انتظار داشت از پیشنهاد تشکیل حکمیت را شامل میشود تا رادیکال‌ترین پیشنهادات و اعمال مانند اعدام موسوی یا تشکیل کهریزک. چیزی که واضح مینماید مستقل تر بودن هسته‌هایی‌ در این جبهه در مرحله هدف یابی‌ و عمل است، هسته‌هایی‌ که جسارت خود را از حمایت مستقیم رده‌های بالای آن سمت سیاسی میگیرند. هسته‌هایی‌ که از لحاظ فکری این مجوز را دارند که چنین سناریو یی را اجرا کنند و هم از لحاظ لجستیکی میتوانند چنین امکانی را برای خود مهیا کنند که شاید تنها چراغ سبز انجامی یا عدم مخالفت در مقابل چنین خواستی‌ آخرین چیزی است که ماشه این حماقت را می‌چکند.

همه چیز از یک یادداشت صفار هرندی در ستون مهمان روزنامه کیهان در روز شنبه ۲۴ فروردین و تقاضای استغفار برای یک اصلاح طلب بیمار آغاز گردید، نامی‌ از کروبی برده نشد، ولی‌ زمزمه‌های آغاز یک بازی کثیف زده شد. سایت جهان نیوز، در روز ۳۰ فروردین اخباری دقیق تر ارائه کرد و خبر از بروز سرطانی صعب العلاج داد که منجر به مراجعه شیخ مهدی کروبی به پزشکی‌ اتریشی‌ شده، این سایت وابسته به دولت بر وخامت حال کروبی تاکید کرد وخواستار بازگشت ایشان به دامن انقلاب شد!!! بیماری و وخامتی که ابتدا توسط حسین کروبی قویا تکذیب شد و در ادامه به طرق مختلف باطل بودن آن به نمایش گذشته شد. نامه آقای حسین کروبی صریحأ بر سلامت کامل شیخ تاکید میکرد ولی‌ در جای جای نامه آثار نگرانی از بروز توطئه‌ای به چشم میخورد؛ نگرانی از واردات دارو‌هایی‌ روسی که منجر به بیماری سرطان و هپاتیت میشود و در جایی‌ دیگر از نامه شخص صفار هرندی و رسایی مسول چنین توطئه‌ای دانسته شد، توطئه‌ای که ذکر شد که میتواند فقط بخشی از یک بازی روانی‌ باشد!


در روزهای بعد این نگرانی ابعادی تازه یافت، بطوری که منتجب نیا، قائم مقام حزب عتماد ملی‌ به مسئولین نظامی و انتظامی کشور در مورد شروع یک توطئه هشدار داد، صریحأ اعلام شد که شیخ شجاع حتا یک سردرد ساده هم ندارد و این اظهارات را نگران کننده خواند و مقصود را تست جامعه دانست و خبر از توطئه افراد مرموزی به قصد جان کروبی داد.


خانم فاطمه کروبی خبرساز بعدی در این زمینه بود که طی‌ بیانیه شدید اللحنی حکومت را مسول مستقیم جان کروبی دانست و هیچ قصوری را بخشودنی ندانست! در ادامه، صراحت را تا بدین جا محدود نکرد و خبر از احتمال انجام شدن توطئه‌ای داد که میتواند در مسموم بودن گازهای استفاده شده بر علیه کروبی در روز ۲۲ بهمن یا ورود پنهانی به خانه کروبی در غیاب آنها انجام شده باشد!


هفته پر کار و پر مصاحبه شیخ مهدی کروبی خود دلیلی‌ دیگر بود با باطل بودن خبر وخامت حال ایشان؛ ابتدا دیداری با خبرنگار نشریه اشپیگل انجام داد و طی‌ آن احمدی‌نژاد را مصیبتی برای ایران خواند، روحیه خوب شیخ یکی‌ از مواردی بود که این خبرگزاری بر آن تاکید کرد. در ادامه در روز ۶ اردیبهشت، برخی‌ از نمایندگان ادوار مجلس دیداری با مهدی کروبی داشتند که باز هم خبری از وخامتی که سایت جهان نیوز بر آن تاکید کرده بود دیده نمی‌شد، در این دیدار بر ایستادگی تا پیروزی تاکید شد و استقامت را رمز شکستن معرفی‌ گردید.


در گرماگرم اظهار نگرانی‌ها روزنامه جهان نیوز، از تریبون‌های نزدیک به دولت خبری را منتشر کرد که نگرانی‌ها را دو چندان ساخت؛ خبر انجام ترور خود خواسته یکی‌ از رهبران سه گانه جنبش سبز به قصد آغاز مرحله دوم اعتراضات. خبری که به راحتی‌ میتواند به توجیه عملی‌ که انجام شده یا در شرف انجام است تعبیر شود! این روزنامه به ذکر جزییاتی بیشتر پرداخت و پای احزابی مثل کموله را هم به این ماجرا‌ باز کرد تا دایره شکیات را گسترش دهد و فضا را بیشتر تار و کدر کند.


به هر حال مهدی کروبی، شیخ شجاع اصلاحات سالم و قبراق است و خبری که با همکاری جمعی تریبون‌های کودتا کار شده در حال حاضر واقعیت ندارد، تاکید‌ میشود؛ در حل حاضر! ولی‌ این هیچ تضمینی نیست که چنین توطئه‌ای در دستور کار نباشد یا و مراحلی از آن انجام نشده باشد. فراموش نکنیم که متحد استراتژیک فعلی‌ ایران، روسیه، کشوری است که به استفاده در چنین روش‌هایی‌ به قصد از سر راه برداشتن مخالفان و منتقدان شهره است و در ضمن نشان داده که با تضمین بازگشت سود سرمایه‌ حاضر است هر خدماتی را به ایران ارائه دهد که هنوز سؤ قصد ناموفق به ویکتور یوشچنکو, فعال سیاسی غربگرا در اوکراین به وسیله سم دیوکسین، قتل الكساندر ليتونينكو, مأمور سابق سرویس جاسوسی شوروی به وسیله تالیوم ردیکتیو، قتل يوري اشچكوچكيخين, روزنامه نگار منتقد روزی در سال ۲۰۰۶ و ده‌ها نمونه مشابه را فراموش نکرده ایم.


برنامه ریزان کودتا جمعی متشتت با روش‌های گوناگون و عکس‌العمل‌های متفاوت را تشکیل میدهند که هدفی‌ مشترک را دنبال میکنند؛ به زنجیر کشیدن مردم در چنبره خواست‌های خودشان. نوع عکس‌العمل‌هایی‌ که از چنین جمعی می‌توان انتظار داشت از پیشنهاد تشکیل حکمیت را شامل میشود تا رادیکال‌ترین پیشنهادات و اعمال مانند اعدام موسوی یا تشکیل کهریزک. چیزی که واضح مینماید مستقل تر بودن هسته‌هایی‌ در این جبهه در مرحله هدف یابی‌ و عمل است، هسته‌هایی‌ که جسارت خود را از حمایت مستقیم رده‌های بالای آن سمت سیاسی میگیرند. هسته‌هایی‌ که از لحاظ فکری این مجوز را دارند که چنین سناریو یی را اجرا کنند و هم از لحاظ لجستیکی میتوانند چنین امکانی را برای خود مهیا کنند که شاید تنها چراغ سبز انجامی یا عدم مخالفت در مقابل چنین خواستی‌ آخرین چیزی است که ماشه این حماقت را میچکند.


چیزی که مبرهن است تنها ترس و هراس از عواقب اجتماعی چنین عملی‌ است که مجموعه حکومت را وادار کرده هر آنچه میتواند بکند را نکند، هراس از شروع یک موج جدید اجتماعی با ابعادی جدید و مختصاتی متفاوت از آنچه که تا الان بود که اگر چنین ترسی‌ نبود تا الان حکومت بارها چنین قدمی‌ را برداشته بود. تست کردن و افکار سنجی کردن جامعه میتواند یک پیش قدم باشد برای چنین عملی‌ که تحمل انتقادت شیخ کاری است که از توان اینها خارج است و چیزی که میتواند چنین برنامه و نقشه‌ای را خنثی کند عکس العمل ماست، "ما" به عنوان برایندی از همه نیرو‌های فعال، چه در سطح حاکمیت و چه در سطح جامعه! که به این خام اندیشان نشان دهیم که انجام چنین نقشه احمقانه‌ای تنها در چند اعتراض بازتاب نخواهد داشت که کلّ ساختارشان را خواهد بلعید و عاقبتی متفاوت را در پیش چشمانشان خواهد گذشت.



 


حقیقت نیوز، ‌لازم است احمدی‌نژاد تا سال ۱۴۰۴ در راس امور اجرایی باقی بماند

در ابتدای این یادداشت می خوانیم: افق ۱۴۰۴ در پیش است و ما طبق سند چشم انداز بیست ساله، بایستی در آن زمان در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، علمی و نظامی قدرت اول منطقه باشیم. در حال حاضر پنج سال از این مدت سپری شده و تنها پانزده سال دیگر باقی مانده است. فرصتی زیادی نداریم و به قول معروف تا چشم به هم بزنیم این  پانزده سال هم سپری می‌شود و مهلت به پایان می‌رسد. از طرفی پیشرفت‌ها و دستاوردهای افتخارآمیز سه، چهار ساله اخیر نشان می‌دهند که در صورت فراهم بودن بستر و شرایط لازم، تحقق اهداف سند مزبور دور از دسترس نخواهد بود. البته توفیقات و دستاورده‌یی که به آنها اشاره شد، در شرایطی به دست آمده‌اند که گذشته از حضور رهبری آگاه و فرزانه و مردمی پرشور و مصمم، دولت نهم که دولتی سخت کوش، کارآمد و باانگیزه به ریاست دکتر محمود احمدی نژاد بود بر سر کار حضور داشت.

در ادامه این یادداشت با تاکید بر اینکه با اتمام دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد وی بایستی از قدرت کنار برود و زمام امور دولت را به فرد دیگری بسپارد، آمده است: بر همین اساس  باید پذیرفت که تا تسلط رئیس جمهور جدید بر اوضاع و احوال کشور و کسب تجربه لازم و کافی در این جهت، زمان نسبتا زیادی لازم است. از سوی دیگر همانطور که در ابتدای این یادداشت ذکر شد فرصت چندانی برای رسیدن به افق ۱۴۰۴ باقی نیست، و دشمنان اسلام و انقلاب هم با سنگ اندازی‌ها و توطئه‌های گوناگون و رنگارنگ خود سعی در متوقف ساختن روند انقلاب و مملکت دارند.

در این یادداشت تاکید شده است که بایستی تمهیدی اندیشیده شود تا محمود احمدی نژاد پس از پایان دوران ریاست جمهوری‌اش، همچنان در سطوح عالی تصمیم گیری و در کنار مردم حضور داشته باشد و تجربه، تعهد و کارآئی خود را کمافی السابق در این جهت به کار بگیرد.

در ادامه نویسنده با مقایسه احمدی نژاد با پوتین نوشت: چنین امری البته بی‌سابقه نیست و در دیگر کشورها و از جمله در کشور همسایه شمالی ما یعنی روسیه نیز به اجرا درآمده است. در این کشور ولادیمیر پوتین پس از طی دو دوره ریاست جمهوری موفقیت آمیز هم اکنون به عنوان نخست وزیر مشغول به کار است و با توجه به و توانمندی و تجربه‌ای که داشته، توانسته است موجبات ثبات هرچه بیشتر کشورش را پس از یک دوره پرتنش و جنجالی فراهم بیاورد.

 


 


میرحسین موسوی به دنبال تغییر پاردایم اصلاح طلبی

سخنان میرحسین موسوی در جمع ایثارگران دفاع مقدس از آن جهت اهمیت دارد که موسوی را از پوسته یک سیاستمدار عرفی و عملگرا خارج کرده و وجهه دیگری از او که همان سیاستمدار مکتبی است را نمایان ساخته است.

سایت کلمه زمانی که سخنان موسوی را در جمع ملی مذهبی‌ها منتشر کرد و البته بخش مهمی از آن که‌ «عدم  تصلب روی شکل خاصی از حکومت» ‌بود، را سانسور کرد، خبر داد که سخنان موسوی در جمع ایثارگران به زودی منتشر می‌شود.

به نظر می‌رسید که گردانندگان سایت کلمه خیلی از سخنان وی در جمع ملی مذهبی‌ها راضی نبودند و  به همین دلیل هم پیش بینی می‌شد که سخنان موسوی در جمع ایثارگران حاشیه‌های فراوانی داشته باشد.

واقعیت این است که مهندس موسوی فردی دین دار و مذهبی است و بالاتر از آن وی هویتی مکتبی دارد. با این حال از زمان انتخابات سال گذشته به این سو هویت مکتبی مهندس موسوی جز در اولین سخنرانی او در جنوب تهران نمودی نیافته بود. مهندس موسوی اما، چه در زمان اتخابات و چه در زمان پس از آن تصویر یک سیاستمدار عملگرا و عرفی و البته ورزیده و باهوش را به مردم ارائه نمود. با این وجود از اسفند ماه سال گذشته، وی به تدریج هویت مکتبی خود را بروز می‌دهد.

مهندس موسوی بعد از انتخابات در موقعیت رهبر جنبش سبز بود و به صورت کج دار و مریض این نقش را به انجام رسانید، ولی به نظر می رسد او با بروز چهره مکتبی خود یا سودای کناره گیری از رهبری این جنبش را دارد و یا  این پیام را به مخاطبان ارائه کرده که تنها در صورتی حاضر است رهبری جنبش سبز را بپذیرد که هویت مکتبی او نیز بروز یابد.

وی خوب می‌داند که استفاده از ادبیات مکتبی حاشیه امنی برای او ایجاد نخواهد کرد. از طرفی نمی‌توان شخصی مانند موسوی را انسان منافقی خواند که در جمع ایثارگران، سخنانی می‌گوید که خوش آیند آنان باشد و خود اعتقاد چندانی به این سخنان ندارد. بنابراین باید این رمز را گشود که چرا مهندس موسوی در این برهه حساس تصمیم گرفته تا هویت مکتبی و ایدئولوژیک خود را پر رنگ‌تر کند.

واقعیتی که تقریبا همه اصلاح طلبان و جناح چپ جمهوری اسلامی بدان معترفند این است که نظام جمهوری اسلامی ایران و آن چیزی که امام خمینی معمار آن نامیده می‌شود، تقریبا تمام شده است و آن چه باقی مانده یک دیکتاتوری است که پوسته‌ای از قانون اساسی  بر روی آن کشیده شده است. بنایی که امام خمینی معمار آن بود، گرچه خود حذف گروه‌ها و تفکرات بسیاری را به دنبال داشت اما متکی بر مدل دو جناحی بود این مدل هم اکنون وجود خارجی ندارد و از این روست که مهندس موسوی خود اعتراف می‌کند که از کشتی نظام پیاده شده است.

اصلاح طلبانی مانند حزب مشارکت و سازمان مجاهدین در تجربه ۸ ساله اصلاحات چندان به این مدل علاقمند نبودند‌، آنها مدل حاکمیت دوگانه حجاریان را دنبال می‌کردند و مدل انگلستان را در رسیدن به دموکراسی انتخاب کرده بودند. حاکمیت دوگانه آنان در صورت موفقیت می‌توانست به مرور زمان بر قدرت نهادهای انتخابی افزوده و قدرت نهادهای انتصابی را کاهش داده و در بعضی موارد، به موقعیت‌های نمادین و شریفاتی مبدل سازد. اما این تجربه شکست خورد و این احزاب که در همین انتخابات اخیر نیز با چنین رویکردی وارد صحنه شدند، باز هم در برابر قدرت انتصابی موفق نبودند.

دو مدل دیگر برای جایگزینی این وضعیت وجود دارد. مدل آمریکایی و مدل فرانسوی. در مدل فرانسوی، که انقلاب در پس انقلاب می‌آید، سرنگونی نظام جمهوری اسلامی و ایجاد یک نظام جدید مد نظر قرار می‌گیرد. این مدل را اپوزیسیون خارج از کشور و سکولار های داخلی دوست می‌دارند. همچنین برای عده زیادی از شهروندان که به قول موسوی در منطقه خاکستری حیات سیاسی ایران هستند این مدل مورد اقبال است. تنها مشکل آن قدرتمند بودن حکومت و نبود تشکیلات و انگیزه سیاسی قوی جهت پیاده سازی آن است.

مدل آمریکایی، مدل جنگ فرسایشی دو جناح است. در آمریکا دموکراسی از راه جنگ فرسایشی جنوب و شمال پدید آمد و به مرور به دموکراسی دو حزبی تبدیل شد. طرفداران این مدل که  به نظر می‌رسد مهندس موسوی جز اینان است، به دنبال حرکت در ذیل چنین مدلی می‌باشند. مهندس موسوی بارها  به ایجاد یک حزب بزرگ و قوی از مخالفان اشاره کرده است و داشتن یک کانال تلویزیونی توسط مخالفان را جز حقوق آنان خوانده است. چنین سطحی از امکانات در نظام اسلامی واقعا موجود، ‌تنها در این مدل دو جناحی و یا دو حزبی برای مخالفان قابل دستیابی است.

تفاوت این مدل آمریکایی و مدل انگلیسی در آن است که مشارکتی‌ها صرفا دنبال  نهادهای انتخابی بودند، اما در مدل دو جناحی نهادهای انتصابی نیز باید بین دو جناح تقسیم شوند از جمله رسانه‌ها و صداو سیما، شواری نگهبان و دیگر  نهادهایی که مستقیما تحت قدرت رهبری هستند.

به نظر می رسد دلیل این که در شرایط فعلی مهندس موسوی، ادبیات خود را به ادبیات دوران دو جناحی جمهوری اسلامی (دوران امام) نزدیک کرده و هویت مکتبی خود را بروز می‌دهد، به  احساسی است که وی از صحنه سیاسی جمهوری اسلامی، کسب کرده است.

روندی که پس از انتخابات شروع شده است، دیر یا زود به بن بست می رسد، تهدیدات خارجی و بن بستهای داخلی به شدت اوضاع تثبیت شده دوره اول احمدی نژاد را تغییر داده است. ایران چه در داخل و چه در خارج از مرزهای خود به زودی به بن بست خواهد رسید. نشانه ای چنین بن بستی روز به روز آشکار تر می شود. به نظر می رسد مهندس موسوی و باقی مانده دوستان وی به این جمع بندی رسیده اند که به زودی خامنه ای ناچار می شود با آنها وارد مذاکره شود. برای چنین روزی نه تنها باید پل های پشت سرشان سالم مانده باشد بلکه مدل دو جناحی و یا دو حزبی آنان چارچوب های ایدئولوژیک و رسمی قانون اساسی را مخدوش نسازد. از این روست که آنها خود را برای چنین روزی که به زودی هم خواهد رسید آماده می کنند.

توجه داشته باشید که مهندس موسوی نمی خواهد در این برهه رای مردم را بگیرد. بنابراین ممکن است این نوع سخن گفتن او حتی عده ای از طرفداران را رنجانده و منتقدان سکولار را تقویت نماید. ولی باید توجه داشت او می خواهد از نظامی ایدئولوژیک سهمی به اندازه نصف قدرت را بگیرد. پس اکنون زمان آن است که با این نظام به زبان خودش سخن بگوید.

صحنه سیاسی ایران البته بسیار متفاوت است. پارادایم اصلاح طلبان مبتنی بر حاکمیت دوگانه، تا انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته دوام آورد. و بعد از آن جنبش سبز در حال گذر به پارادایم تغییر نظام بود. با  توجه به اینکه پارادایم تغییر نظام، به لحاظ تئوری بین مردم جا افتاده است ولی  به لحاظ عملی نه رهبر و نه تشکیلات و نه حتی انگیزه ای برای هزینه دادن برای آن قابل تصور نیست، به نظر می رسد تنها راه پیروزی کم هزینه جنبش سبز تغییر پارادایم حاکمیت دوگانه به پارادایم حاکمیت دو جناحی باشد. این بدین معنی است که پارادایم تغییر نظام  و ایجاد نظامی سکولار، که به لحاظ تئوری بر همه مدل ها می چربد، به عنوان گزینه ناممکن (و نه نامطلوب) کنار نهاده شود و پارادایم حاکمیت دو جناحی و یا دو حزبی به عنوان تنها راه مقدور، جایگزین آن گردد. اگر چنین جایگزینی موفقیت آمیز باشد، و کسی مانند موسوی بتواند مخاطبان، همراهان و منتقدان را توجیه کند که وارد این پارادیم شوند، آنگاه نامگذاری امسال که صبر و استقامت است معنی خواهد یافت. چون تنها باید صبر کرد تا بن بست ها یکی یکی راه حاکیمت تک صدایی را سد کنند و آنها به ناچار از رهبران جنبش برای نشستن پای میز مذاکره دعوت کنند.


 


خود را آماده استقبال از یک خرداد پر حادثه دیگر کنیم (۱)

چه باید بکنیم

۱. ناامیدی را از خود دور کنیم:‌ یک نگاهی‌ بندازیم که تا کجا پیش آمده‌ایم و نظری بندازیم که دایره حمله خود را تا کجا گسترش داده ایم! حرکتی که با محوریت یک انتخابات شکل گرفت تبدیل شد به جنبشی که خواستار اعتلای انسانیت انسان است، سخن ما دیگر فقط انتخاب یک فرد نیست که حرمت نهانیدن حقوق فردی تک تک ماست! سال ۱۳۵۲ تا سال تیر ماه ۱۳۵۷ مردم تنها حول محور مطالبات صنفی تجمع میکردند و تقریبا تجمع بزرگی‌ نداشتیم، مگر آنکه سرلیست خواست‌های آن چیزی مانند افزایش حقوق باشد! ۵ سال طول کشید تا به آنجا برسند که خواست بنیادینی مانند آزادی مدنی را مطرح کنند، چیزی که ما در کمتر از ۲ ماه به آن رسیدیم. حرکت خود را برای برگزاری یک سالگرد شکوهمند آغاز کنیم.

 

۲.  بر نقاط مشترک تاکید کنیم و خواست‌های حداقلی را برای پیروزی پر رنگ کنیم:‌ جنبشی می‌خواهیم داشته باشیم که علاوه بر بر بازچینش قدرت سیاسی به نفع مردم، خواستار به زیر یک چتر آوردن همه ایرانیان فارغ از مذهب، عقیده و رای است، مؤلفه‌های که در سالهای اخیر دلیل بسیاری از ظلم‌های رفته بر مردم بوده است. پس کمی‌ گسترده تر بنگریم و فقط منویات فردی خود را لحاظ نکنیم. حداقل‌ها را بشناسیم و فریاد بزنیم. چکیده این بخش از زبان مهندس موسوی در دیدار با دوستان ملی‌ مذهبی‌: «همه باید دور هم و کنار و همدل یکدیگر باشیم؛ باید روی «حداقل‌ها» توافق کرد. شعارهایی را برگزینیم که قدرت وصل‌کردن و همراه ساختن حداکثری داشته باشد. همان‌طور که رنگ سبز، شاخصی حداقلی برای پیوند یافتن شهروندان معترض به وضع موجود شده است، باید بر محورهایی حداقلی برای پیشبرد و گسترش جنبش سبز اجماع کرد.»

 

۳. منحرف نشویم: ‌سخنانی همانند آنچه که در مورد رابطه حجاب و زلزله گفته میشود و تاکید‌هایی‌ که آگاهانه توسط جتنی و احمد خاتمی بر آن صورت می‌گیرد فوایدی هم برای دولت کودتا دارد که یکی‌ از آنها سطحی کردن بحث‌ها و انتقادات ماست! دولت کودتا می‌خواهد بحث به گونه‌ای دیگر پیش برود پس از راههای مختلف این مطلوب را پیگیری می‌کند. یکی‌ دیگر از روش‌های ایجاد انحراف نفوذ به درون جنبش و ایجاد انحراف در ارکان مختلف خصوصا سطح خواست‌های جنبش است. کسانی‌ که خواست‌های جنبش را آگاهانه یا ناآگاهانه تا سطح سختی بالا میبرند و بار جنبش را سنگین میکنند و کسانی‌ که خواست‌های حزبی و تشکیلاتی خود را سوار زین جنبش میخواهند کنند. بر روی حداقل‌های خودمان تمرکز کنیم.

۴. توقع خود را از آسمان به زمین آوریم‌:‌ روز ۲۲ بهمن هم بردیم و هم باختیم! بردن ما آن بود که روزی دیگر هم حکومت را به چالش کشیدیم و باز یکی‌ از اعیاد حکومت را به نمایش پلیس امنیت تبدیل کردیم و نمایشگاهی از هراسی که در دل آنهاست، دقیقا همان که باید میشد! و چرا باختیم: انتظار داشتیم که نسخه دولت کودتا و حکومت جائر به یک روز در هم بپیچیم، فارغ از پرداختن به "به مصلحت بودن یا نبودن"، این امر شدنی نبود، در دایره واقعیت‌ها امری بود محال، توقعی بود که ایجاد شده بود و ضربه زد! توقعات خود را واقعی کنیم، نه آنقدر کم که به سکون بیانجامد و نه آنقدر زیاد که محال بنماید

۵. فردی بیندیشیم و تشکیلاتی عمل کنیم:‌ هر کدام از ما خواست‌های شخصی‌ خود را داریم، هر کدام اولویت خود را داریم و بر طبقه آن عمل خود را تنظیم می‌کنیم، ولی‌ در یک پروژه عزیزم سیاسی این یعنی‌ تفارق و تقسیم نیروها و شکست! هر کدام از ما وظیفه داریم که از لحاظ فکری کمک کنیم، یاری کنیم و مشاورت دهیم، از طریق نوشته، نظر،... ولی‌ در مرحله عمل باید به اندرز‌های رهبران مورد وثوق مان اطمینان کنیم ، حتا اگر مخالف خواست شخصی‌ مان باشد

۶. بر روی کارهایی تمرکز کنیم که بیشتر موثر است:‌ زمان کوتاه است و نیروهاا محدود و حریف قدرتمند! به جای کارهایی که دوست داریم به کارهایی بپردازیم که موثر تر است و بیشتر کمک می‌کند! مباحث دنیای مجازی نباید مورد غفلت قرار بگیرد، ولی‌ نباید تبدیل شود به سرلیست کارها، سرنوشت در خیابان‌های ایران در جریان است.


 


پشت پرده بزک مقام عظما و فتواهای موجب استهزاء

با مرگ مرحوم آیت الله اراکی، آقای خامنه‌ای با بدعتی نامبارک در فقه شیعه، خود را با کمک دست نشاندگانش در  جامعه مدرسین‌، به عنوان مرجع تقلید خودخوانده به جامعه معرفی کرد. خامنه‌ای ازابتدای رهبریش تلاش بسیار برای بسط قدرتش در حوزه‌های علمیه نمود ولی بیسوادی و عدم احاطه اش به مسایل فقهی علیرغم سال‌ها آموزش خصوصی توسط آقای شاهرودی عاملی بود، که حتی با دادن شهریه‌های خارج از عرف حوزه به طلبه‌هایش، نتوانست جایگاهی در حوزه  پیدا کند.

البته نقش آگاهی دهنده و رسواگر آقای منتظری نیز یکی از دلایل تحقیر خامنه‌ای در حوزه بوده است .

بعد از سرکار آوردن دولت نهم اقدامات جدیدی برای احیای خامنه‌ای در حوزه توسط مصباح و به کمک بودجه‌های میلیاردی بیت المال صورت گرفت و تا حدودی آبرویی برای خامنه‌ای در حوزه ایجاد شده بود و با شستشوی مغزی طلبه‌های نا آگاه تا حدودی  توانسته بودند جایگاهی مشابه با سایر مراجع، برای او در حوزه ایجاد کنند. اما تظاهرات روز تشیع آیت‌الله منتظری چنان و لوله‌ای در حجره‌های سربسته و ایزوله حوزه ایجاد کرد که تمام تلاش‌های مزدوران حکومتی در طی این سال‌ها نقش بر آب شد و شک‌های بسیار در رابطه با منزلت خامنه‌ای در بین طلاب ایجاد شد و آبروی کاذب ساخته شده رنگ باخت.

با بی ثمر شدن تلاش‌های گذشته برای رسمیت بخشیدن به مرجعیت خامنه‌ای سه استراتژی جدید در سال جدید برای نهادینه شدن این جعل و دروغ دردناک در جامعه طراحی شده است.

۱. صور فتوا در زمینه‌های متفاوت از خامنه‌ای و اعلام وسیع آنها از رادیو و تلویزیون: یکی از دلایل مهم صدور فتواهای غیر عقلانی و خنده آور خامنه‌ای از قبیل غیر شرعی بودن چهارشنبه سوری تا نظراتش در رابطه با افزایش جمعیت این هست که خامنه‌ای  سواد و وجاهت صدور فتوا در زمینه‌های تخصصی دینی را ندارد و برای رهایی از تبعات صدور فتوا در آن زمینه‌ها به مسایلی روی آورده است که شنیدنشان تنها موجب انبساط خاطر مردم شده است و باید منتظر شنیدن هرچه بیشتر این لطیفه‌های در ماه‌های آینده باشیم‌‌. 

۲. در سال جدید دولت وارد فاز اجبار برای پذیرش خامنه‌ای در جامعه شده است و رهبر بی آبروی ایران پس از بیست سال با اعزام اراذل و اوباشش به محل کسب و کار مردم، آنها را ناچار به آویزان کردن عکسش به  در و دیوار می‌کند. دیکتاتور چنان شرو و حیا را قورت داده که برای کسانیکه از این دستور سرپیچی می‌کنند جرایم سنگینی مثل بستن محل کسب معین کرده است.

۳. بنیاد مصباح مجددا به کمک خامنه‌ای آمده و با نوشتن کتاب‌های دروغین مشغول بزک کردن عجوزه ولایت می‌باشد تا بتواند حداقل چهره ناپاک این دیکتاتور بی آبرو را در حوزه موجه جلوه دهد. باید به آقای خامنه‌ای تبریک گفت که  در سن هفتاد سالگی چنان بی آبرو شده که برای موجه جلوه دادن خود پیش مزدوران و جیره خوارانش هم باید دست به دامان مصباح برای سرخاب و سفیدآب کردن چهره ناموجه خود شود. 


 


نرم افزار جدید
 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته