-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/
جرس: آیت الله بیات یکشنبه شب با حضور بر مزار آیت الله العظمی منتظری به استاد فقید خود ادای احترام کرد.
براساس مطلبی که در وبلاگ " من یک آقا زاده هستم" فرزند آیت الله بیات منتشر شد؛ این ادای احترام در یک شنبه شب صورت گرفته است.
محسن فرزند آیت الله بیات نوشته است" دو- سه روزی بود که پدر فرموده بودن تا یکی از این شبها رو برنامه ریزی کنیم و سری به حرم مطهر بزنیم. ابتدا بنا رو بر دیشب گذاشتیم ولی به عللی قرار به امشب موکول شد و نهایتاً برای حدود ساعت ده شب، رفتیم حرم.
شنبه ها و یکشنبه ها عموماً روزهای خلوتی برای زیارت هستن و آدم می تونه یک زیارت دلچسب رو انجام بده. امشب هم خیلی زیارتی خوبی بود و از خلوتی حرم، نهایت استفاده رو بردیم."
آیت الله منتظری پس از سالها مجاهدت و حبس آذر ماه سال دار فانی را وداع گفت و پیکر دردمندش در میان تشییع میلیونی مقلدان و دوستدارانش در حرم حضرت معصومه(س) آرام گرفت.
جرس: کارگران شهرداری آبادان در اعتراض به حقوق عقب مانده خود اعتصاب کردند.
به گزارش منابع خبری جرس از آبادان، صبح دیروز 23 فروردین بیش از 50 نفر از کارگران شرکت طریق آفتاب که در شهرداری منطقه 2 آبادان مشغول به کار هستند به دلیل نگرفتن نزدیک به 3 ماه حقوق عقب افتاده دست به اعتصاب زدند.
این افراد با تجمع اعتراض آمیز خود در شهرداری خواستار رسیدگی به خواسته های خود شدند.
این گزارش می افزاید: بدلیل بی اعتنایی مسئولین، کارگران دوباره در خیابان شهرداری در مقابل شورای شهر تجمع کردند و مسئولین رو وادار کردند که تا هفته آینده حقوق عقب افتاده رو پرداخت کنند در غیر اینصورت دوباره دست به اعتصاب خواهند زد.
لازم به ذکر است که این کارگران برای چندمین بار است که دست به اعتصاب زده اند.
طی ماههای اخیر اعتراضات کارگری ابعاد گسترده تری بخود گرفته است.
دو تن از اساتید دگراندیش دانشگاه علم و صنعت اخراج شدند -
همایش سه روزه ای تحت عنوان «ایران هسته ای» قرار بود با تلاش بسیجیان و نهادهای انتصابی – امنیتی مستقر در دانشگاه علم و صنعت ایران، طی روزهای 21 تا 23 فروردین ماه برگزار شود که دچار مشکلات عدیده و عدم استقبال جامعه دانشگاهی مواجه گردید.
این گزارش خاطرنشان می سازد همایشِ دولتیِ فوق الذکر، علی رغم حضور سازماندهی شدۀ دانشجویان بسیجی و کارکنان دانشگاه در سالن برگزاری مراسم (آمفی تئاتر شهید بهرامی) و صرف هزینه های گزاف و تبلیغات گسترده در داخل دانشگاه و فضای مجازی و نشریّات وابسته به طیف بسیج، به دلیل عدم استقبال دانشجویان، ناهماهنگی های موجود و همچنین عدم حضور مدعوین (سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیّت ملّی و محمّد حسین صفّار هرندی وزیر سابق ارشاد اسلامی)، بطور کامل برگزار نشد.
روز نخست...رسایی..حمله به اصلاحات
در روز اول مراسم (شنبه)، با وجود تمهیدات گسترده ای که انجام شد، تنها 50 إلی 60 نفر - در شلوغ ترین زمان خود - در سالن شهید بهرامی که گنجایش آن حدود 600 نفر است، حضور داشتند که حدود 20 نفر فیلم بردار و خبرنگار رسانه های دولتی و حامی دولت مانند فارس، رجا نیوز، برنا و پرس تی وی نیز در حال تهیه گزارش بودند.
گزارش مذکور خاطرنشان کرد در مراسم شنبه، حمید رسایی که با تأخیر زیاد در مراسم حضور یافته بود، ضمن انتقاد شدید از سیاست های 8 سالۀ دولت اصلاحات دربارۀ پروندۀ هسته ای ایران و "دیپلماسی ذلّت" خواندن آن، خاطرنشان کرد "دولت اصلاحات با پذیرش تعلیق غنی سازی،صورت مسئلۀ انرژی هسته ای را پاک كرد كه این همان دیپلماسی ذلّت است." وی مدعی شد "وقتی مواضع جریان اصلاحات را مورد بررسی قرار می دهیم، در می یابیم افرادی مانند محسن میردامادی که در آن زمان در جایگاه های مهم و حساس قرار داشتند، همگی به دلیل ترسی که از آمریکا داشتند، خواستار تعلیق غنی سازی بودند."
اخوان معاون سازمان انرژی اتمی نیز، ضمن حمله به اوباما اعلام کرد "نظام جمهوری اسلامی بی نیاز به بمب اتمی است؛ چرا كه هر جوان ایرانی خود به تنهایی یک بمب اتمی می باشد."
روز دوم؛ عدم استقبال
در روز دوم این همایش قرار بود محمدجواد لاریجانی و سعید جلیلی سخنرانی کنند که گزارش واصله از این منبع خبری در دانشگاه علم و صنعت خاطرنشان ساخت، با وجود حضور سازماندهی شدۀ دانشجویان بسیجی که بلافاصله بعد از مراسم نماز جماعت از مسجد دانشگاه علم و صنعت - از ترس حضور دانشجویان دگراندیش- به سالن شهید بهرامی آمده بودند، همگان شاهد عدم حضور سعید جلیلی در این مراسم و بستن درب های سالن توسّط مسئولین دانشگاه بودند.
روز پایانی؛ همایشی بی فرجام
سومین روز از همایش ایران هسته ای نیز، با سخنرانی محمد حسین صفار هرندی نیز همانند دو روز گذشته با استقبال اندك دانشجویان همراه شد که این مراسم با حضور 40-50 نفر از دانشجویان، از طیف بسیج، به كار خود پایان داد.
اخراج دو استاد دگراندیش دانشگاه
گزارش ارسالی از دانشگاه علم و صنعت همچنین از اخراج دو تن از اساتید دانشکده مهندسی برق آن دانشگاه با حکم کتبی خبر داده و متذکر شد یکی از آن دو بهشتی شیرازی (پسر عموی علیرضا بهشتی) و اساتید باسابقه و مجرّب مخابرات دانشگاه علم و صنعت و دیگری محمّد شهری از اساتید سابق دانشکده برق است که در پژوهشکده برق مشغول به فعّالیّت بودند.
اینها سخنان رئیس جمهور برنده جایزه صلح نوبل امریکاست. او که کشورش با دارا بودن بیش از 2200 موشک با کلاهک هسته ای آماده است تا به مصاف هر کشوری برود که منافع این ابرقدرت جهانی را تهدید می کند.
عمر سخنان زیبا و اندرزهای پیامبر گونه اوباما کوتاه بود و او که در پس " شعار تغییر" ساکن کاخ سفید شده بود، زود به جهانیان و آنان که امیدی به تلاشهای صلح جویانه اش داشتند، نشان داد که او هم کارگزاری است که سیاستهای نوشته را مجری است و همه این شعارها تا زمانی است که خطری منافع امریکاییان را که امروز همه جهان حیاط خلوت آنان شده است را تهدید نکند.
رئیس جمهور جوان امریکا فراموش کرده است که اولین و تنها کشوری که بمب اتم را آزمایش کرد و مردم بی گناه ناکازاکی را قربانی کرد که پس از چندین دهه هنوز آثار ژنتیکی و زیست محیطی آن باقی است، همین ساکنان کاخ سفید بودند که امروز او بر صندلی شان تکیه زده است.
امریکا که به همراه شریک روسی اش که از نقض کنندگان اصلی ان پی تی هستند، بر خلاف تعهدات بین المللی خود، با شادمانی دست دوستی می دهند و اعلام کاهش تسلیحات هسته ای می کنند و رسانه هایشان هم به زیباترین صورتی آن را به نمایش می گذارد و به دنیا گفته نمی شود، دارا بودن بیش از 5000 موشک با کلاهک هسته ای برای دو کشوری که امریکا خود را سردمدار مبارزه با تسلیحات هسته ای می دانند با کدامین منطق سازگاری دارد؟
به افکار عمومی بیان نمی شود که امریکا که به بهانه مبارزه با تروریسم، مهمان ناخوانده منطقه خاورمیانه و افغانستان است، از پاکستان دارنده بمب هسته ای حمایت می کند و برای ایران که هنوز ابعاد و اقدامات مبهمش در راستای تکنولوژی هسته ای چندان روشن نیست، شاخ و شانه اتمی می کشد!
ایران کانون توجه امریکاییان
ایران همواره یکی از کانونهای مورد توجه امریکاییان در منطقه بوده است. چه زمانی که حکومت مردمی دکتر مصدق را با سلاح امریکایی به زیر کشیدند، چه زمانی که مردم ایران می خواستند به دور از دخالتهای خارجی و دستورالعملهای کاخ سفید، کشور خود را اداره کنند.
اوباما هم از دایره مردان کاخ سفید بیرون نیست. از زمان تبلیغات انتخاباتی اش تاکنون، بارها و بارها اخبار مربوط به تهدیدها و ارعابهای این رئیس جمهور صلح طلب علیه ایران تیتر اول رسانه های خبری دنیا بوده است.
و امروز از زبان باراک اوباما، با صریح ترین واژگان ایران به حمله نظامی تهدید می شود. در حالی که بر اساس تمامی گزارشهای رسمی آژانس هسته ای تاکنون هیچ مدرکی مبنی بر فعالیت هسته ای ایران بدست نیامده است و تبلیغات رسانه ای مبتنی بر اخبار و گزارشهای غیر رسمی و دیپلماسی کشورهای غربی است.
الگوی رفتار مشابه
برای آنان که سیاست خارجی را از نزدیک دنبال می کنند، پیدا کردن یک الگوی رفتاری در تعاملات ساکنان کاخ سفید و جهان پیرامون و گاه دور تر از پیرامون خیلی دور از ذهن نیست.
گفتمان غالب ایالات متحده در خصوص مسایل مربوط به جهان و خصوصا حوزه خاورمیانه و منطقه ای که بعضا مسلمانان ساکن آن هستند، کم شباهت به گفتمان سالهای پس از جنگ جهانی دوم و دشمن تراشی برای جذب بیشتر بودجه نظامی و تدارکات گسترده تسلیحاتی و ساخت پایگاههای برون مرزی برای دفاع از مرزهای مجازی امریکاییان که گستره اش بمرور همه دنیا را فراگرفت.
اگر دیروز از ترس حضور کمونیستها و مارکسیتها دنیا شاهد یکه تازی سران واشنگتن در همه جا بود و دنیا به حیاط خلوت آنان تبدیل شده بود، امروز مبارزه با تروریسم و بنیاد گرایی است که سربازان امریکایی و ناتو را در این سرزمینها نگه می دارد و گویی زمانی برای وداع باقی نمی گذارد.
یازده سپتامبری خلق می شود و همه آنها که او نیستند؛ غیر خودی و دیگرانی محسوب می شوند که باید تحت کنترل در آیند تا منافع آنانی که در این ینگه دنیا ساکنند تامین شود.
نومحافظه کارانی بقدرت می رسند که همان سیاست را دنبال می کنند، اما باز دست امریکا را بازتر می کنند که هر جا منافعش در خطر بود بیدرنگ وارد شود حتی اگر کشورهای دیگر او را همراهی نکنند. و دامنه عمل آنان تا آنجا گسترش یافته که بوضوح تهدید به حمله اتمی می کنند. همان چیزی که همه کشورهای جهان را بخاطرش به میز مذاکره می کشانند تا پیمان خلع سلاح هسته ای امضا کنند تا نکند منافع قدرت برتر جهان در نقطه ای از کره خاکی تهدید شود.
در آن دنیای متمدن هم تئوری سازی می شود تا بتوانند بر مبنای آن بر اساس نیازمندیهای روز، خودی در مقابل ناخودی ها به صف بکشند. در حالی که دنیا بسمت تفاهم و یکدلی می رود و انقلاب ارتباطات همه دنیا را به یک دهکده کوچک تبدیل کرده باز عده ای می خواهند نقش خان و کدخدا را بازی کنند. در دنیایی که اندیشمندانش بدون نزاع، به گفتگو می پردازند ، بازی جدیدی رویارویی تمدنها را به میان می کشند. بر پایه این هویت جدید فرهنگی و ایدئولوژیک اصول سیاست خارجی نوین می ریزند و نتیجه همان می شود: اعزام نیرو به آنسوی مرزها..... اما این بار حیاط خلوت رقیب دیروز نیز افزوده می شود.
مبارزه با تروریسم!
بنام مبارزه با تروریسم لشکر می کشند به افغانستان تا طالبانی را به مصاف کشند که در مدارس تحت امر و بودجه آنان، آموزش دیده بودند و حالا شده اند " دشمن جدید"!
داستان سرمایه های بن لادن و اقوامش در ایالات متحده را هم به حدیثی دیگر وا گذاریم.
آنچه مسلم است اینکه مقامات آمریکایی هیچ وقت حاضر نبوده و نخواهند بود که جهان را به گونهای که هست قبول کنند. آنها همان شاگرد لجوج و قلدر کلاس درس جهانی هستند که بنا ندارند عرصه های قدرت و نفود خود را با کسی به مشارکت بگذراند.
هر چند بعد از سقوط شوروی، تئوری پردازان روابط بین الملل از جهان چند قطبی سخن گفتند که اتحادیه اروپا، چین و هندوستان را در خود جای می داد ولی تجربه جهانی نشان داد که امریکا هنوز یکه تاز عرصه قدرت است و در نبود رقیبی هم تراز؛ هر تلاشی که در جهت بهم زدن این تعادل باشد با شدیدترین واکنش خنثی می کنند.
اوباما تنها وارث پدرانش نیست
اوباما هر چند با شعار " تغییر" به مقام ریاست جمهوری رسید، ولی وارث کاخی سفیدی است که جهانیان ابر قدرت جهانی می خوانندش و چاره ای ندارد جز حفظ آن.
در زمان بوش منابع قدرت امریکا فزونی داشت و بالتبع با بلند پروازی های شخصی او گره خورد و سیاست عریانتری از امریکا به نمایش گذاشت.
امروز اوبامایی سکان سیاست را در دست دارد که تنها وارث خون سیاه پدرانش نیست که چه بخواهد چه نخواهد، تاریخ مظلومیت پدرانش را بر رنگی که با سفیدی امریکایی تلفیق شده؛ با خود دارد، بلکه وارث زوال اقتصادی فراگیری است که در اولین سال ریاستش او را در برابر بحرانی غیر قابل انکار قرار داد.
کسی که جایزه صلح نوبل در پرونده اش می درخشد و بی شک سقف انتظارات صلح طلبانه از او را نه فقط به عنوان رئیس جمهور سیاهپوست امریکا، بلکه بعنوان یک چهره جهانی افزایش می دهد. اما او نه در جهت آرمان جهانی حقوق بشر که در راستای حفظ " هژمونی" امریکا گام برمی دارد تا رای دهندگان خود را شاد کند و زمینه را برای ریاست جمهوری دور بعد مهیا نماید نه برای شاد کردن کودک افغانی که نه تنها والدینش را در جنگ دگر ساخته ، از دست داده بلکه پایش نیز بتازگی روی مین رفته و برای همیشه خاطره جنگ را با خود دارد.
این کاخ سفید نیست که سیاست خارجی امریکا تعیین می کند ، دالانهای فراخ کنگره و لابی های متعدد، تراستها و کارتلهای چند ملیتی که صهیونیستها فقط بخش ناچیزی از آن هستند، افق پیش روی سیاستمداران را ترسیم می کند.
کارگزاری با شعار تغییر
رئیس جمهور در این سیستم که دمکراسی را هم یدک می کشد، می شود یک کارگزار که افکار بلند و منش صلح دوستانه اش تنها در جهت تحقق همان آرمانهایی بکار گرفته می شود که برایش تعیین شده است.
نظام سیاسی و روابط قدرت و معادلات پشت پرده امریکا پیچیده تر از آن است که یک اوبامای خوش بیان که حرفهای زیبا هم می زند بتواند، تغییر محسوسی در آن ایجاد کند.
در حالی که کارگزاران سیاست خارجی این سیاهپوست صلح طلب همانها هستند که بقول سیاستمدار روسی نظریات و اندیشههایی را طراحی و تبلیغ میکردند که در سالهای1990 به شکست یوگسلاوی، از دست دادن روسیه، فاجعه در سومالی، انتفاضه الاقصی در فلسطین و حوادث 11 سپتامبر در ایالات متحده انجامید. و مجری سیاست خارجی کاخ سفید شعارش همواره " سیاست مشت آهنین" در قبال ایران بوده است.
اوباما بقول غربی ها ورژن زیبای جورج بوش است که بسته بندی سیاستهای امریکا را زیبا کرده است والا محتوی یکی است.
او کسی است که مرکز ثقل نیروهای نظامی امریکا را از عراق به افغانستان منتقل می کند با این توجیه که عملیات در عراق اشتباه بود و حال باید بازماندگان تروریسم را در افغانستان یافت، بجای تنبیه پاکستان که بیش از 200بمب اتمی تولید کرده به همسایه بی پناهش لشکر می کشد.
تروریستهای اتمی !
اوباما همان کسی است که گفته هایش این بار در مورد " تروریستهای اتمی " صدر رسانه های جهان بود . او گفته است: بزرگترین تهدید علیه امنیت آمریکا امکان دستیابی سازمان های تروریستی به سلاح اتمی است.
همان سازمانی که مقامات کاخ سفید سالها برای سرکوبش، آرامش و امنیت را از منطقه خلیج فارس، خاورمیانه و افغانستان ربوده اند. و شاید این بهانه جدید سیاستمداران ایالات متحده است تا با شکست سیاستهای ضدتروریستی شان این بار به مصاف تروریستهای اتمی بروند.
مهاتیر محمد نخست وزیر سابق مالزی بدرستی می گوید که این ملتها هستند که باز سیاستهای غلط را بر دوش می کشند وتروريست هاهر چند پيروز نشده اند اما شکست هم نخورده اند و هيچ اميدي براي پايان اين وضعيت ديده نميشود. مهاتیر علت اصلی همه اینها را ظلمی می داند که از سوی قدرتهای بزرگ بر مردم تحمیل شده است.
نخست وزیر سابق مالزی با منطق دیگری به ماجرا نگاه می کند و می داند تا زمانی که اشغالگران در منطقه هستند، خانه های آنان در اشغال است، رسانه های غربی فرهنگ و مذهب آنان را تحقیر می کنند و به سخره می گیرند، این داستان ها ادامه دارد.
بی شک امریکا با طرح نظام ارزشی مبتنی بر شرارت و امنیت که یادگار سیاست خارجی این کشور از بعد از جنگ جهانی دوم است ، امروز در دنیا به بهانه مبارزه با تروریسم، در صدد یکدست کردن این مجموعه است تا هژمونی خود را به رخ جهانیان بکشاند.
سیاستمداران این کشور به کمک تئوریسین ها و اندیشمندانی که حامی آنهاست می خواهند که هنجارها و ارزشهای خود را در قالب یک " نظام فرهنگی و هویت مهندسی شده" به دنیا و در حال حاضر در خاورمیانه و افغانستان گسترش دهند.
"آيا بايد همه مسلمانان را کشت تا مطمئن شد که هيچيک از آن ها تروريست نيستند؟!"
و شاید این همان سوال کلیدی است که مهاتیر محمد شجاعت بیانش را داشت.
رویارویی دو تمدن و رویارویی دو ایدئولوژی. ایدئولوژی که در فریادهای مظلومانه فلسطینان در انتفاضه خود را نشان داد و در نگاه کودک بی پناه افغانی که سهمش از این دنیا با همه وسعتش، پاهای رفته بر مین است، رخ می نماید.
این بغض فرو خورده ای که امروز نه منافع امریکا را در خارج مرزها که در کنار دیوارهای کاخ سفید به چالش کشیده است، آنهم نه توسط مردم بی پناه افغانستان و عراق و فلسطین . بلکه توسط امریکاییانی که بالطبع همه ساکنان این دهکده جهانی ، ایدئولوژی سلطه جویانه" امنیت و شرارت " کاخ سفید را نمی پسندند.
اخبار رسيده حاکي است که سردار محمد باقر ذوالقدر مشاور فعلي رئيس قوه قضائيه محتمل ترين گزينه براي تصدي معاونت جديد قوه قضائيه است.
قوه قضائيه در حال حاضر داراي اداره کل فرهنگي، اجتماعي و پيشگيري از وقوع جرم است که عملکرد قابل توجهي مطابق وظايفي که قانون اساسي براي قوه قضائيه در نظر گرفته است نداشته و رئيس قوه قضائيه تصميم گرفته براي افزايش کارايي در اين زمينه معاونت مستقلي به وجود بياورد.
با این حال قرار گرفتن محمد باقر ذوالقدر در این سمت نشان از این دارد که نظامیان راه خود را به قوه قضائیه نیز باز کرده اند.
ورود نظامیان به عرصه های مختلف سیاسی ،اجرایی ،اقتصادی و قضائی ایران از جمله مواردی بوده است که همواره مورد اعتراض کارشناسان سیاسی قرار گرفته است. کارشناسان معتقدند بر اساس نظرات آیت الله خمینی، نظامیان نمی توانند جایگاه بالایی در عرصه سیاسی کشور داشته باشند .
نطامیان در عرصه قضاوت
17 دی ماه 1388 رئیس جدید قوه قضائیه ،صادق لاریجانی در حکمی محمد باقرذوالقدر را به سمت مشاور خود در قوه قصائیه برگزید.
در حکمی که لاریحانی صادر کرد به این اشاره ای نشده بود که آیا فعالیت وی در گروه های نظامی پایان یافته است یا نه. به نظر می رسد که او با حفظ سمت نظامی خود به این سمت گمارده شده، که امری بی سابقه در قوه قضائیه حکومت جمهوری اسلامی ایران بوده است .
پیش از این نظامیان تنها در سازمان قضايي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران حضور داشتند که تنها مرجع قضايي اختصاصي پيش بيني شده در قانون اساسي ایران است .
براساس اصل 172 قانون اساسي براي رسيدگي به جرائم مربوط به وظايف خاص نظامي يا انتظامي، اعضای ارتش، ژاندارمري، شهرباني ( نيروي انتظامي ) وسپاه پاسداران انقلاب اسلامي، محاكم نظامي مطابق قانون تشكيل مي شود، ولي به جرائم عمومي آنان يا جرائمي كه در مقام ضابط دادگستري مرتكب ميشوند در محاكم عمومي رسيدگي مي شود .
یک پیشینه نظامی
با این حال ذوالقدر در قوه قضائیه سمتی خارج از حوزه دادگاه های نظامی دریافت کرد.
سرتیپ پاسدار محمد باقر ذوالقدر، از اعضای یک گروه اسلامی مسلح به نام "منصورون " است که در سالهای پیش از انقلاب به همراه محسن رضایی در استان خوزستان فعالیت میکرد.
وی در سال ۱۳۷۶ به عنوان جانشین فرمانده کل سپاه منصوب شد و در تمام سالهای اصلاحات از مخالفان دولت خاتمی محسوب می شد.
محمدباقر ذوالقدر به گفته خودش از فرماندهانی بوده است که در سال۱۳۸۴ مقدمات رسیدن محمود احمدینژاد به قدرت را فراهم کرده است .
ذوالقدر آذر سال ۱۳۸۴ با حکم مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور وقت، پست جانشینی فرمانده کل سپاه را ترک گفت و به معاونت امنیتی و انتظامی وزارت کشور رفت تا با همکاری با محمود احمدینژاد "زمینه تشکیل دولت اسلامی" را فراهم کند.
در آذر سال ۱۳۸۶ محمدباقر ذوالقدر از معاونت امنیتی و انتظامی وزارت کشور برکنار شد و به ستاد کل نیروهای مسلح انتقال یافت و همزمان از سوی آیتالله خامنهای به عنوان "معاون ستاد کل نیروهای مسلح در امور بسیج" منصوب شد.
با این حال بسیاری از کارشناسان این برکناری را نشان از این می دانستند که دولت نهم دایره تحملش کم شده است .
وزرای نظامی
از 21 وزیر پیشنهادی احمدی نژاد به مجلس شورای اسلامی در دولت نهم ،شانزده وزیر سابقه نظامی ،امنیتی و حراستی داشتند.
تمام این شانزده نفر سابقه فعالیت در سپاه پاسداران را داشتند و تقریبا هیچ کدام از آنها در عرصه سیاسی و اجرایی ایران شناخته شده نبودند .
در آن زمان هرچند که رئیس مجلس وقت ،غلامعلی حداد عادل این امر را مشکلی برای کابینه ندانست و گفت : " از آنجا که آقای احمدی نژاد معتقد به ایجاد تحول است، طبیعی است که این تحول به دست چهره های جدید ایجاد می شود و ناشناخته بودن عیب نیست. " اما بسیاری از کارشناسان از میزان حضور نظامی ها در کابینه اظهار نگرانی کردند.
نظامیان همه جا
با رای آوردن برخی از این وزرا پیش بینی کارشناسان سیاسی به واقعیت پیوست و فضای نظامی بر بسیاری از مراکز دولتی حاکم شد که بازرترین آن بر مسند نشستن صفار هرندی، فرمانده سپاه، بر وزارت ارشاد بود .
با این حال چهار سال اداره کشور به دست نظامیان آنقدر به مذاق احمدی نژاد و حاکمان ایران خوش آمده بود که در دولت دهم نیز نظامیان جای خود را در میان وزرا یافتند .
محمد حسینی، وزیر ارشاد، بازهم با سابقه فعالیت در سپاه پاسداران بر مسند فرهنگ ایران نشست .
مصطفی نجار وزیر کشور نیز که چهار سال گذشته وزارت دفاع مشغول بکار بود با سابقه ای نظامی به وزارت کشور رفت.
به رغم مخالفت کلی نمایندگان با وزرای پیشنهادی به خاطر نظامی بودنشان، بیشتر وزرای پیشنهادی احمدی نژاد به توصیه مستقیم رهبر ایران رای آوردند.
نظامیان در خبرگزاری
اهالی رسانه در ایران می دانند برای آنکه از مواضع دولتی و حکومتی آگاه شوند باید به خبرگزاری "فارس " مراجعه کنند.
خبرگزاری فارس نزدیکترین پایگاه اطلاع رسانی به محمود احمدی نژاد و رهبر ایران است که تحت نظارت مستقیم سپاه و با بودجه سپاه پاسداران اداره می شود .
این رسانه در بهمن ماه سال 1381 با جذب نیروهایی از روزنامه های محافظه کار شروع به کار کرد ، اما به تدریج با راه اندازی کلاس های آموزشی، نیروهای خود را تربیت کرد و در چهار سال اول دولت احمدی نژاد از رسانه های طرفدار او به شمار می رفت .
پس از حوادث 22 خرداد ماه بسیاری از اخبار حکومتی تنها در این خبرگزاری درج می شد که نشان از لابی های قوی این رسانه در میان حکومتیان داشت .
خبرگزاری فارس، در سومين نمايشگاه و جشنواره بينالمللي رسانههاي ديجيتال به عنوان رسانه "برتر" انتخاب شد.
نظامیان در روزنامه
روزنامه جوان نیز رسانه مکتوب این نهاد است که پس از 22 خرداد ماه بیشترین شایعات را در خصوص سران اصلاح طلب در نشریه خود درج کرد.
روزنامه جوان به همراه خبرگزاری فارس از نخستین پایه گذاران اتهام انقلاب مخملی به معترضین انتخابات بودند که حتی از پیش از برگزاری انتخابات، از این شایعات دم می زدند.
نظامیان در تحریم
27 بهمن هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه امریکا پرده از خبری برداشت که پیش ازآن زمزمه اش در میان کارشناسان سیاسی و اقتصادی بود.
او اعلام کرد : " در تحریم های اخیر، آمریکا به صورت ویژه شرکتهایی را هدف قرار داده که توسط سپاه کنترل میشوند، موسساتی که به باور ما جانشین حکومت ایران شدهاند."
یش از این نیز وزارت خزانه داری آمریکا اعلام کرده بود که تحریم های جدید بر قرارگاه سازندگی خاتم الانبیای سپاه متمرکز است.
این قرارگاه در سال 2007 میلادی از سوی آمریکا تحریم شده بود.
وزارت خزانه داری آمریکا هم اکنون سردار پاسدار رستم قاسمی، فرمانده قرارگاه مذکور و چهار شرکت زیرمجموعه این قرارگاه را در فهرست تحریم ها قرار داده است.
چهار شرکتی که تحریم شده اند عبارتند از: موسسه های مکین، رهاب، فاطر و مهندسین مشاور ایمن سازان.
استوارت لیوی، معاون امور تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه داری آمریکا، سپاه را متهم کرد که از طریق قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا و موسسه های یاد شده ارتباطش، را با جهان خارج حفظ می کند.
نظامیان در بورس
سال 1388 سال رونق اقتصادی سپاه پاسداران بود. روز5 ارديبهشت بلوک 18/51 درصدی صدرا به کنسرسیومی به مدیریت قرارگاه خاتم الانبیا فروخته شد.
و پنج ماه بعد که ایران در بحران حوادث پس از انتخابات بود در بزرگترین معامله تاریخ بورس ایران، پنجاه درصد شرکت مخابرات ایران به ارزش حدود هشت میلیارد دلار به چند شرکت وابسته به سپاه پاسداران فروخته شد.
تهدیدات آمریکا و متحدانش علیه پایگاه های اقتصادی سپاه پاسداران هرچند که اعتراضاتی را در پی داشت اما به نظر نمی رسید که چندان اهمیتی برای این ستاد داشته باشد.
نظامیان در خیابان
از 23 خرداد ماه 1388 به گفته سرتیپ عبدالله عراقی ایران در دستان نیروهای سپاه اداره می شد .
حادثه کوی دانشگاه، دستگیری ها، تیراندازی در خیابان و کشته شدن مردم به اذعان آقای عراقی، همه برعهده سپاه پاسداران بوده است.
هرچند که در عمل این نها د هیچ مسولیتی را نپذیرفت و حتی منکر ورود به کوی دانشگاه هم شد.
مخالفت رهبر فعلی ایران با توصیه صریح بنیانگذار جمهوری اسلامی
"ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است، این را بدانید و شرعا جایز نیست. " این سخن آیت الله خمینی است در 24 اسفند ماه سال 1360 که نظامیان را از ورود به عرصه سیاست نهی کرد.
20 خرداد 1388 میرحسین موسوی نامه ای به آقای خامنه ای نوشت و در آن نسبت به دخالت نظامیان در انتخابات هشدار داد.
با این حال آقای خامنه ای به عنوان بالاترین مقام ایران منعی برای حضور نظامیان در جایگاه های مختلف نمی بیند و افتخار می کند به اینکه:
" سپاه پاسداران، در طول این بیست و هفت هشت سال، یكی از مراكز صدور نیرو به همه جای كشور شده است."
دكتر يدالله سحابي از ميان مردم برخواست با مردم زندگي كرد با مردم خنديد و گريست بر سر سفره مردم حاضر شد و مردم را بر سر سفره خود نشانيد با مردم نماز گزارد و با مردم خداي مهربان را ستايش كرد و سرانجام در ميان مردم چشم از جهان فروبست .اندوه و حزن مردمي كه ديروز پيكر پاك او را بدرقه كردند شاهد اين مدعاست.
بيادعا كمآزار پاكدامن راستگو درست كردار دقيق و مؤدب بود. در عين تواضع و فروتني در چشم همگان بزرگ و موقر مينمود. محضرش محضر علم حلم صداقت و حقجويي بود. نه در پي نكوهش وسرزنش بود و نه عيب كسي را جستجو ميكرد.
كوشيد نه كينه كسي را به دل گيرد نه بخل ورزد و نه بدزباني كند كه رسولالله(ص) فرمودهاست: خداوند مردمان بخيل كينهتوز بدخوي و بدزبان را دشمن ميدارد وشريرترين خلق خدا كسي است كه از لغزشي در نميگذرد و عذري را نميپذيرد و از گناهي در نميگذرد.
حرمت خون و آبروي مردم نزد او مهم بود زيرا ميدانست كه رسولالله فرمودهاست: نخستين امري كه ميان مردم روز قيامت مورد بررسي قرار ميگيرد خونهاست .
از آبروي انسانها و حرمت مظلومان دفاع ميكرد كه رسولالله خود فرمودهاست :هر كسي از آبروي برادرش دفاع كند، خداوند در قيامت آتش دوزخ را بر او حرام ميكند.
بيادبيها و جفاها را با طاقتي درخور تحمل ميكرد و پوزش عذرخواهان را ميپذيرفت كه بازهم رسولالله فرمودهاست: كسي كه از تقصير نادمي درگذرد، خداوند در روز جزا از تقصير او درخواهد گذشت.
چه تهمتها كه بر او نبستند و چه بيرسميها كه در حق او روا نداشتند، اما اين رادمرد وارسته بياعتنا به همه اين نامرديها دست از خدمت مردم نشست.
حكيمي انگليسي در مقالهاي كه در باب حقيقت نگاشته دروغ را به دو نوع سياسي و علمي تقسيم كرده و گفتهاست: دروغ سياسي موجه است و ابزار كار مردان سياست، اما دروغ علمي نه تنها خيانت به نسل حاضر كه خيانت به آيندگان است. دكتر يدالله سحابي اصالتاً اهل علم و سياست بود، اما آيا كسي را ميشناسيد كه شهادت دهد بر لسان او دروغي جاري شدهاست؟ و چه سهل و آسان نظر آن حكيم دروغگو را ابطال كرد. هرگاه حقيقتي يافت با صداي رسا اعلام كرد و توجه نكرد كه مطبوع طبع خاص و عام هست يا نه!
در راه دينداري استقلال آزادي و سربلندي اين ملك و ملت رنجهاي بسياري را بر خود هموار ميكرد، اما هرگز مأيوس و نااميد نشد. يقين داشتهباشيد اجر او در آزادي و استقلال ايران كمتر از ديگر رهبران انقلاب نيست ضربتهايي كه با علم و عمل خود بر تن استبداد زد ستودني است .با اين همه، برخلاف ظاهرسازان كمترين ادعايي را نداشت. آيا ميتوانستيم تصور كنيم در كالبد آن پيكر نحيف جهاني از بزرگواري جاي گرفتهاست. نه به كسي حسادت ورزيد و نه حسرت دنيا را بر دل گرفت.بينيازي او ناشي از پشتوانه مادي نبود؛ بينيازي او امري معنوي و اعتقادي بود. در دورهاي كه به استمالت و دلجويي نياز داشت همراهان و همگامانش را به همراه فرزند برومندش زير نام براندازي به حبس بردند، اما رنجيده و تكيده صبر كرد و بردباري به خرج داد و از حقوق مردمان دفاع كرد و در دايره انصاف عقل و تدبير پايدار باقي ماند.
براستي چرا ما مردمان قدر مردان و زنان پارسا دانشمند حقگو دلير، وارسته و عدالتخواه خويش را تا زندهاند پاس نميداريم؟ چرا از نصايح مشفقانه آنان سر باز ميزنيم؟ چرا تاب تحمل حقگويي ديگران را نداريم؟ و اصولاً چرا نميپذيريم كه الزامي نيست ديگران مانند ما بينديشند سخن بگويند و عمل كنند. بيشك او از زمره مردان بزرگي است كه ايران در يك قرن اخير در دامان خود پرورده است.
بزرگي را نه به زور ميتوان خريد و نه به زر، و اصولاً مگر در بازار جهان بزرگي را معامله ميكنند؟ اين گوهري است كه با رفتار و كردار و گفتار شايسته و درست بتدريج سفته ميشود و همت و از خودگذشتگي و راستي و صداقت است كه انسان را كنار اين خوان نعمت بيدريغ ميرساند.
آيا پير ما مرده است؟ نه، او زنده است. اگر دلهاي مردمان منصف را بجوييد، در دل هزاران هزار مردمي كه از سخن قلم و قدم او خير ديدهاند جاي دارد .بزرگان خود را قدر بدانيم. رحمت و درود خداوند بر او باد.
برگرفته از کتاب یادنامه ی دکتر سحابی به کوشش علی اکرمی
دریاچه ارومیه در میان دو بخش شرقی و غربی آذربایجان ایران، بزرگترین دریاچه داخلی کشور، دومین دریاچه آب شور جهان (پس از دریاچه نمک آمریکا)، آبریز اصلی دشتهای حاصل خیز و پربار آذربایجان، کانون معیشت هزاران کشاورز زحمت کش منطقه، دارای یکصد و بیست جزیره و یکی از زیباترین و ارزشمند ترین پارکهای ملی خاورمیانه است که اینک متاسفانه همه اینها در حال نابودی هستند، اما محمود احمدی نژاد باز هم شعار می دهد که "نجات می دهیم"!
احمدی نژاد در کنار همه ادعاهای ریز و درشت خود، در نشستی با مسئولین وزارت نیرو، سازمان محیط زیست و مسئولین استانهای آذربایجان شرقی و غربی، مدعی شده است که دریاچه ارومیه را هم به دست با کفایت دولت خود از نابودی نجات خواهد داد. درحالیکه مدیر کل سازمان حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی، بحران را عمیق تر از اینها می داند و می گوید: " دریاچه ارومیه دیگر با برگزاری چلسه و بحث علمی نجات نمی یابد."وخانم معصومه ابتکار معاون رئیس جمهوری و رئیس سازمان محیط زیست دولت سید محمد خاتمی، معتقد است که "تلاشی فراگیر باید تا این دریاچه نجات پیدا کند."
دستگیری معترضین
اینها همه زمانی اتفاق می افتد که روز سیزده فروردین (سیزده بدر) که "روز طبیعت" نام گرفته است، فعالین حفظ محیط زیست آذربایجان (کمپین نجات دریاچه ارومیه) از شهرهای دور و نزدیک به سوی این دریاچه روان شدند تا بطری های آبی را که با خود از شهر و دیارشان آورده بودند، در شوره زار دریاچه ارومیه بریزند و به صورتی نمادین، هم اعتراض خود را به خشک شدن آن نشان دهند و هم تلاش برای زنده کردن آنرا آغاز کنند. اما مانند همه کارهای دسته جمعی، این حرکت نیز حکومت جمهوری اسلامی را خوش نیامد و دهها مامور مسلح اطلاعات و نیروی انتظامی ضمن قلع و قمع این تجمع زیست محیطی، یکصد نفر از اعضای کمپین را دستگیر کردند که پس از گذشت این مدت، هنوز تعدادی از آنان به جرم "اخلال در نظم عمومی" در بازداشت به سر می برند.
البته بودند در این میان کسانی که خواستند از آب شور دریاچه ارومیه نیز ماهی بگیرند و تصویر "ماه و ستاره" برروی شنهای ساحلی ترسیم کردند و "زنده باد آذربایجان" گفتند. اما بیشتر کسانیکه از خانه های خود آب پاک آورده بودند تا به دریاچه بریزند، آذربایجانیهائی بودند که ایران را همان "آذرآبادگان" کهن و سرزمین پدری خود می دانند، پدرانی چون بابک و ستارخان و بسیاری دیگر که جان در راه "ایران" گذاشتند و برادری چون "میرحسین موسوی خامنه" که هم اینک پرچم سبز تغییر خواهی مردم ایران بر دوش اوست!
دریاچه ارومیه چرا نابود می شود؟
بیوک رئیسی، مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی ضمن بحرانی خواندن وضعیت دریاچه ارومیه در نشستی که برای حل این بحران تشکیل شده بود، با اشاره به نزول بیش از دو متری تراز آبی دریاچه نسبت به متوسط تراز آبی تعریف شده شورای آب و افزایش غلظت نمک به 364 گرم در لیتر مکعب گفت: "باید ابتدا با روشهای اجرایی سریع از قبیل انتقال آب به دریاچه، منطقه از وضعیت خطرناک خارج شود تا در شرایط عادی نسبت به طرح و اجرای برنامه های میان مدت اقدام شود و طرح نجات دریاچه ارومیه از بحران فعلی باید خارج از اعمال سلیقه و به دور از موازی کاری به سرعت دنبال شود." او همچنین اعلام کرد که در این مورد بارها به دولت هشدار داده شده که توجهی به این هشدارها نشده است.
حسین قنبری، عضو هیئت موسس انجمن نجات دریاچه ارومیه نیز در این نشست گفت: گسترش اراضی کشاورزی بدون در نظر گرفتن ظرفیت منطقه، تداوم شرایط اقلیمی، ذخیره آب در پشت سدهای پر تعداد مخزنی حوزه آبریز و عدم سرمایه گذاری مناسب در بخش کشاورزی و محیط زیست دریاچه ارومیه، ضمن تقویت احتمال خشک شدن آن می تواند توده هشت میلیارد تنی نمک و خروارها مواد سمی و فلزات سنگین در زمین جا گذارد که تبعات منفی آن تا شعاع 100 کیلومتری دریاچه ارومیه، غیر قابل کنترل خواهد بود.وی بر لزوم حرکتهای مردمی و تسریع در اجرای برنامه های عملی برای نجات دریاچه تاکید کرد و افزود: برنامه ریزی برای کنترل اتمسفر و باروری ابرها، ایجاد مرکز تحقیقات هواشناسی حوزه آبریز، توجه به سیستم جدید تولید غذا در منطقه، توسعه و ترویج و آموزش کشاورزان و جلوگیری از اتلاف مجازی آب در استان از طریق تغییر الگوی کشت از مهمترین برنامه هایی است که تاکنون توجه کافی در برنامه ریزی ها به آن نشده است.
ابتکار: پل میانگذر سبب تشدید معضل شد
دکتر معصومه ابتکار رئیس پیشین سازمان محیط زیست، روز دوشنبه 16 فروردین ماه در وبلاگ خود در این مورد نوشت: در یکی از نشست های مطالعاتی سازمان که همه کارشناسان نگران از بین رفتن دریاچه ارومیه و تکرار تجربه تلخ دریاچه "آرال" بودند، یکی از صاحبنظران بین المللی به صراحت اعلام کرد که دریاچه ارومیه اگر در اثر سوءمدیریت خشک شود، میلیون ها متر مکعب آب که در استان های اطراف منتشر شده و سبب رطوبت و لطافت هوا و ترویج کشاورزی است، از بین خواهد رفت. در این صورت، استان های همجوار توان تولید محصولات کشاورزی را نیز از دست داده و منطقهبه بیابان تبدیل می شود.
در این مورد به عنوان رییس سازمان حفاظت محیط زیست مکاتبات متعددی را به ویژه با وزیر نیرو برای تعیین حق آبه دریاچه ارومیه و تامین مستمر آن انجام دادم که به امضای تفاهم نامه ای نیز در این خصوص منتهی شد. متاسفانه پمپ های کشاورزی بر سر مسیر ورود حق آبه بهدریاچه مانع از رسیدن آب می شدند و البته کاهش بارندگی و خشکسالی های پی در پی نیز شرایط را وخیم می کرد. پیش بینی ها حاکی از این بود کهسال به سال شوری دریاچه افزایش و مساحت آن کاهش خواهد یافت. در این حال احداث میانگذر دریاچه ارومیه نیز مزید بر علت شده و به نظر می رسید ارزیابی ها زیست محیطی از قوت لازم برخوردار نبوده است. به همین دلیل سازمان حفاظت محیط زیست در دوره مسئولیتم هرگز با تکمیل میانگذر موافقت نکرد. اما در سال های بعد متاسفانه بی توجهی به این موضوع و اصرار بر تکمیل پل میانگذر که تبادل آب بین شمال و جنوب دریاچه را قطع می کند، سبب تشدید این معضل شد.
اعتراض های اخیر به سرنوشت دریاچه ارومیه نیز موضوع جدیدی نیست و قبلا نیز به انحاء مختلف صورت گرفته، ولی ظاهرا هر چهآثار نابودی دریاچه بیشتر آشکار می شود، اعتراض ها نیز ابعاد گسترده تری می یابد.اگر چه اکنون فرصت های زیادی را در این مورد از دست داده ایم ولی باز هم به مصداق «از هر جا جلوی ضرر را بگیریم، منفعت است» باید برای نجات دریاچه ارومیه اقدام کرد. دریاچه ارومیه یک سرمایه ملی به حساب می آید کهوزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، مجلس، مردم، کشاورزان، رسانه ها و ... در مقابل آن مسئولند و تلاشی فراگیر باید انجام شود تا این دریاچه نجات یابد.
دکتر ذوالفقاری: احداث میانگذر سیاسی بود!
دکتر قاسم ذوالفقاری استاد دانشگاه و متخصص آلودگیهای محیط زیست معتقد است که نابودی دریاچه ارومیه پيامدهايي همچون احتمال بروز سرطان در انسان ها و ناباروري اراضي حاشيه اين تالاب را در پي خواهد داشت. وی در گفت و گوئی که پیش از توقیف روزنامه اعنماد روز سوم بهمن با این روزنامه انجام داد، گفت: آرسنيك، شبه فلزي سنگين و سمي است که با خشک شدن دریاچه بجای می ماند وخطرات زيادي براي محيط زيست و انسان دارد و مهم ترين اثر آن در بدن انسان، سرطان زايي است.
دکتر ذوالفقاری در مورد احداث راه میانگذر شهید کلانتری بین آذربایجان شرقی و غربی از روی دریاچه ارومیه می گوید: از نظر كارشناسان محيط زيست، احداث اين جاده اشتباه بود و موافقت سازمان حفاظت محيط زيست با اين كار اقدامي سياسي محسوب مي شود. در حال حاضر كار از كار گذشته است اما مي توان با اصلاحاتي در ساختار اين ميانگذر جلوي نابودي درياچه را گرفت. وي درباره موقعيت فعلي درياچه اروميه گفت: "اين تالاب بين المللي در حال حاضر در فهرست تالاب هاي در خطر جهان (مونترو) قرار گرفته است و ورود پساب هاي صنعتي به آن باعث ماندگار شدن نام تالاب اروميه در فهرست مونترو مي شود."
اما آیا این هشدارها کافی است تا دولت احمدی نژاد را وادار سازد بجای ضرب و شتم وبازداشت مردمی که به نجات دریاچه درحال مرگ ارومیه برخاسته اند، با آنان همراه شود و کاری برای آن بکند؟ به نظر نمی رسد که بتوان انتظار چنین معجزه ای از این دولت داشت، همچناتکه خبر گشایس سد مخزنی "وینار" بر روی رودخانه "آجی چای" تا چند ماه دیگر که بازهم موجب کاهش بیشتر آب دریاچه ارومیه خواهد شد، نشان می دهد که این دولت بیش از نجات مردم و محیط زیست به فکر نجات خود با طرحهای بی نتیجه اما پرهیاهوست!
خداوند مرحوم دكتر يداللهسحابي را رحمت و او را با اولياء و رفقايش محشور فرمايد. (و حسن اولئك رفيقا) سحابي انسان بزرگواري بود كه زحمت بسيار براي حل تعارض ميان دين وعلم كشيد. موضوع مقاله حاضر در واقع باز خواني يكي از آثار او و به ديگر سخن مهمترين اثر ايشآنكه در مورد ((خلقت انسان))است ميباشد و به اين بهانه ميكوشم نشان دهم چگونه از بازسازي گفتمان تعالي به گفتمان تكامل رسيديم.
پيش از اين من در مطلبي زير عنوان ((تحول گفتمان ترقي در ايران تعالي تكامل و توسعه)) مختصراً چگونگي تحول گفتمان تكامل را نشان دادهام.(1)
در اين مجال خواهم كوشيد تا اين موضوع را بيشتر باز كرده و نقش مرحوم دكتر يداللهسحابي در اين تغيير و به قول علامه طباطبايي (كينونه)مفهومتكامل را نشان دهم و چگونگي چرخش گفتمان تعالي به تكامل را شرح دهم.
دكتر سحابي بيشتر در حوزههاي (طبيعت) چونفسيلشناسي زمينشناسي زيست شناسي جنين شناسي و....كار كرده بود. مهندس بازرگان هم پوزيوتيسم مندرج در مقوله تكامل را در مباحثي چون ترموديناميك و مكانيك مطرح كرد و حتي در قرآن در پي يافتن شواهدي به جستجو پرداخت و در پي يافتن فرمولي تكاملي در شأن نزول آيات قرآني بر آمد.
موضوع تكامل به نوعي محور كار مرحوم آيتالله طالقاني نيز در پرتويي از قرآن بود.
من در باره اين سه شخصيت اصلي بنيانگذار نهضت آزادي و بيش از همه مهندسبازرگان پيش از اين بحث كردهام (2) كه چگونه آنان پوزيوتيسم را در ايران رواج دادند. اما در اين مقاله به نقش دكتر سحابي در اين زمينه خواهم پرداخت و البته نگاهي نيز به تحولات قرن نوزدهم اروپا بويژهپيرامون مفهوم تكامل خواهمداشت.
نقاط مواجهه مسلمانان با اروپاييان در مراكزي چون مصر قفقاز استانبول و هند بودهاست. اولين ارتباطي كه ايرانيان با مفهوم تكامل داشتهاند در قفقاز بود. بتدريج مفهوم تكامل در ادبيات فلسفي ديني و اجتماعي حضور پيدا كرد كه باعث تغيير گفتمان تعالي شد. من اولين بار اين موضوع را در نشريه فيوضات ديدهام. (فيوضات در باكو منتشر ميشد و تريبون جديديستهاي فققاز بود.)
موج بعدي اين تطور به ايران رسيد و دكتر سحابي يكي از كليديترين نقشها را در اين ميان بازي كرد. ايشان دو كتاب مهم دارد يكي به نام (خلقت انسان) و ديگري (قرآن و تكامل).
كتاب خلقت انسان داراي دو بخش اصلي است. در بخش اول شواهدي از علوم حياتي و بيولوژي براي نشان دادن تغيير و تبدل انواع موجودات زنده درج شدهاست. اين بخش سه فصل دارد در فصل اول شواهدي از تشريح تطبيقي و آناتومي جانوران آمده و نشان دادهشده كه همبستگي ميان آنها وجود دارد به ديگر سخن ميتوان گفت اين فصل معرفي داروينيسم به جامعه ايراني است. در فصل دوم كه جنين شناسي تطبيقي است نشان داده شده كه چگونه جنين در مراحل تكوين صورت انواع موجودات پستتر را به خود ميگيرد.
فصل سوم عهدهدار جمعآوري شواهدي از فسيلشناسي بر تكامل تدريجي موجودات ميباشد. بيشتر تكاملگرايان در رشتههايي چون بيولوژي اقيانوسشناسي طبقاتالارض و..... درس خواندهاند. ايشان نيز در فرانسه در علوم زيستي تحصيلكرده وسپس در تحقيقات خود با جمعآوري شواهدي از فسيلشناسي مويداتي بر تكامل تدريجي موجودات پيدا كردهاست. دكتر سحابي انواعي از تكامل موجودات زنده را نشان ميدهد. آنگاه چون نوعي تطابقظاهري ميان آنها با آموزههاي ديني نديدهاست بر آن ميشود تا به قرآن رجوع كند تا اين تناقضات را حل كند. لذا در بخش دوم اين كتاب ايشان آياتي را كه به خلقت پرداخته جمعآوري كردهاست. اين بخش نيز شامل سه فصل است. اول اينكه مرحوم دكتر سحابي در اين بخش ميان (انسان (و (آدم( از (طين) (گل پخته) خلق شده را آوردهاست ولي تصريح ميكند ميان آدم و انسان فرق وجود دارد. آدم پيامبر بوده در حالي كه (انسان)ها (هموسايپين)ها پيش از (آدم) در دنيا منتشر بودهاند.
ثانياً ايشان به پيوستگي انسان با ساير موجوات در قرآن قائل ميشود و خلقت (آدم) را در ذيل موضوع برگزيدگيselectionارزيابي كرده و بقاي اصلح را نشان داده و اينكه چگونه آدم به عنوان اصلح جدا از هموساپينها برگزيده و خلق شدهاست.
در آن زمان واكنشهايي به كار دكتر سحابي نشان داده شد. مخصوصاًعلامه طباطبايي صاحب الميزان در جلد شانزدهم الميزان و در ذيل بحث (كلام في كينونه الانسان الاولي) به نقد آرا و ديدگاههايدكتر سحابي در اين باره پرداختهاست.
جزوات درسيمؤسسه (در راه حق) و يا تفسير نمونه نيز واكنشهاي سلبي به بحثهايدكتر سحابي است.
البته بحثهايدكتر سحابي واكنشهاي ايجابي هم به همراه داشت. آيتالله مشكيني در سالهاي دهه پنجاه و در كتاب (تكامل در قرآن) از آرا دكتر سحابي دفاع كردهاست.
در مجموع ميتوان گفت: كتابهاي (خلقت انسان) و (قرآن و تكامل) باعث نشاط و پويايي در حوزههاي علميه و دانشگاهي ايران شد.
مدعاي مرحوم دكتر سحابي دو دليل مهم در كتاب خلقت انسان دارد. يكي اينكه (آدم) اولين انسان نبودهاست. به عبارت ديگر ايشان قائل به ترانسفورميسم (تحول تدريجي) بودهاند (در برابر فيكسيسم). ايشان به دو آيه استناد كردهاند يكي در سوره اعراف (لقد خلقناكم ثم صورناكم ثم قلنا للملائكه اسجدوا لادم). (خلقناكم) مرحله نخستين پيدايش موجودات است يعني قبل از صورتپذيري به شكل انسان موجوداتي به صور مختلف وجود داشتهاند. بنابر اين خلقت به قبل از انسان برميگردد.
مرحله دوم عصر انسانهاياوليه است. در مرحله (صورناكم) انسان صورت انساني پيدا ميكند. يعني خداوند ابتدا انسانهاياوليه مانند ساير موجودات به وجود آوردهاست آنگاه به ملائكه دستور دادهاست به آدم به عنوان تافتهاي جدا بافته سجده كنند نه به انسان. اما آيه ديگري در سوره آل عمران است (ان مثل عيسي عندالله كمثل آدمخلقه من تراب ثم قال له كن فيكون) تأكيد ميكند كه خلقت آدم همانند خلقت عيسي است. عيسي چگونه خلق شد؟ پيش از عيسي انسانها ميزيستهاند اما عيسي را خداوند خلق كردهاست. اينها استشهادهايي است كه مرحوم دكتر سحابي در جهت اثبات بحث خود آوردهاست.
طرح اين نكات بيشتر براي توضيح و يادآوري ديدگاههايمرحوم دكتر سحابي بود ولي مسئلهاي كه من ميخواهم طرح كنم موضوع ديگري است. گفته شد كه مرحوم دكتر سحابي فقط در حوزه طبيعت به بحث پرداختهاست ولي مهندس بازرگان در سه عرصه اجتماع طبيعت و وحي و آيتالله طالقاني در عرصه وحي تحقيق كردهاند. مرحوم دكتر سحابي كوشيدهاست تا به صورت علميتحقيق خود را انجام دهد و ميتوان گفت ايشان غير ايدئولوژيكترين كار را انجام دادهاست.
حتي مثلاً درباره (ابابيل) و لشكر ابرهه ايشان كوشيد مستندات زمينشناسي را بررسي كند و حتي با هزينه شخصي شواهد زمينشناسي را در اين زمينه جستجو ميكند و با هواپيما به ارزيابي گدازههاي آتش فشاني در اطراف مكه و مدينه ميپردازد و اين نظريه را مطرحميكند كه گدازههاي آتشفشاني بر سر سپاه ابرهه فرود آمدهاند و باعث شكست آنها شدهاند (ترميم بحجاره من سجيل) البته چون شواهدعلمي بيشتري در اختيار نداشتند اين بحث را منتشر نكردند. ايشان كوشيدهاند هر جا كه شواهدي علمي وجود ندارد وارد بحث آن حوزه نشوند و دقيقاً علميكار كنند. در اين مسئله مرحوم دكتر سحابي عيناً همانند داروين كار كردهاست. داروين هم چنين شيوهاي داشتهاست و اين جمله معروف كه از او نقل ميشود كه (من داروينيست نيستم من داروين هستم) مبين اين نكته است كه دل خوشي از طرفداران خود نداشتهاست. داروين اسطوره بافي نكرده و نكوشيدهاست تا يك فراروايت كه واجد نيرويي نمادين و مشتمل بر يك جهانبيني بزرگ و يا ايدئولوژي ميباشد را از دل بحثهاي علمي بيرون بياورد. داروين يك متفكر علمي است و كار علمي انجام دادهاست و مرحوم دكتر سحابي نيز چنين بود و سعي نمود حرفهاي ديني خود را جداگانه طرح كند. دكتر سحابي در هر دو كتاب خود اين تفكيك را حفظ كردهاست.
اكنون به بحث اروپا ميرسيم داروين اولين كسي است كه اصل انواع را مطرح كرد. بر مبناي اصل انواع دنيا در حال تنازع بقاست و موجودات اصلح باقي ميماند و اصلح كسي نيست جز آنكه بيشترين قابليت سازگار شدن را دارد. هر موجودي كه توانايي سازگاري را داشته باشد باقي ميماند و موجوداتي كه اين توانمندي را نداشته باشند منقرض ميشوند و اين همان عمل اصل (بقاي اصلح و انقراض اخس) ميباشد. يعني موجودات پست منقرض ميشوند و موجودات اصلح باقي خواهند ماند. البته در تمام اين وضعيت تنازع با محيط نيز حاكم است. (يعني علاوه بر نزاع با طبيعت رقابت با ديگران انواع نيز در جريان است.)
و در ادامه به اصل (برگزيدگي طبيعي) ميرسد يعني موجودات اصلح باقي خواهندماند و برگزيده ميشوند و موجودات پست به مرور از ميان خواهندرفت. البته اين موضوع بعدها در علم ژنتيك هم اثبات شد.
از آنجا كه آدميان به دنبال راههاي راحت براي تبديل آشفتگي (كائوس) به نظم كيهاني (كاسموس) هستند از نظريه داروين دو دسته سوء استفاده كردند : در سمت راست داروينيستهاي اجتماعي چون گالتون (3) گيزلن (4) بودند در مكتب داروينيسم اجتماعي اعتقاد بر اين است كه جوامع برتر (آدمهاي عاقل) باقي خواهند ماند و جوامع پستتر (بربرها) از بين ميروند. اقتصاد طبيعت از ابتدا تا انتها رقابتي بوده و نوعدوستي (Altruism) در آن جايي ندارد. از دل چنين انديشهاي نازيسم فاشيسم آپارتيد و .... بيرون آمده و نژاد برتر به عنوان قوم اصلح طرح شد. نازيسم معتقد بود كه آريا نژاد برتر است و حق سروري بر همه عالم را دارد. داروين هرگز به اين عرصه وارد نشده بود اما فاشيسم مباني نظري خود را از داروين وام گرفتهبود.
در سمت چپ هم نوعيهايپرتروفي ايجاد شد. لامارك و اسپنسر از دل نظريه داروين كه قائل به نمودار درختي (Bush) براي تطور انواع بود نظريه نردباني Ladderرا درآوردند. بر مبناي نظر نردباني (Scala naturae) موجودات از تك سلولي به سمت موجودات تكامل يافتهتر روند صعودي دارند. يعني پلكان از سمت موجودات پست به سمت موجودات عالي رو به بالاست. لامارك از سمت پايين نردبان هم پايينتر آمد وبه پايينتر از موجودات زنده پرداخت. او گاز يعني تحولات آغاز خلقت و به اصطلاح امروزي مهبانگ را گرفت تا به اولين پلكان موجودات زنده رسيد.همچنين از سوي ديگر در روند تكامل مسئله جهش (mutation) را مطرح كرد.
علاوه بر اين اسپنسر و اخلاف او مدل نردباني را بالاتر از انسان نيز ادامه دادند. نظرات داروين در سطح بيولوژيك بود اما اسپنسر و پيروان او با مطرح كردن آن نظريات دربستر اجتماع (بالاتراز فرد انسان) مسئله ترقي را مطرح كردند و از سوي ديگر اصل تنازع بقا را نيز دربستر اجتماعي به ستيز ميان بورژوازي و پرولتاريا معنا نمودند كه در نهايت به انقلاب پرولتري ختم خواهد شد.اين انقلاب (مهبانگ) ثانويه است به بيان ديگر نظريه داروين را تبديل به يك جهانبيني كردند كه از مهبانگ نخستين به عنوان اغاز خلقت شروع (مبدا) و به انقلاب پرولتاريا يا مهبانگ ثانويه (معاد) ختم ميشود. يعني از نظريه داروين يك فراروايت شبهعلمي-شبه ديني (religion Quasi Science Quasi) ساخته و از دل اين جهانبيني ايدئولوژي اخلاق زيباشناسي هنر قانون و.....استخراج شد. نكته ديگر آنكه در مبارزه براي بقا رزمنده نهايي پرولتاريا است و ساير طبقات منجمله دهقانان و خرده بورژوازي نميتوانند مبارزه را تا انتها پيش ببرند و در پرولتاريا نيز حزب اين طبقه ميتواند مبارزه كند و رزمنده نهايي حزب پرولتارياست. استالين ميگفت كميته مركزي حزب نوك پيكان تكامل ميباشد و پيشاپيش همه نيز خود او قرار دارد. اينگونه بود كه گفته ميشد بايد در جهت تكامل تاريخ حركت كرد و هر كس در مقابل گردونه تاريخ بايستد زير چرخهاي آن له ميشود و به زباله دان تاريخ (جهنم) ميافتد.
داروين چنين حرفهايينزده بود ولي از نظريه او جهانبيني و ايدئولوژي بيرون آوردند.
نقش شخصيت اين است كه ابتدا قانون تكامل را بشناسد و سپس در مسير تكامل حركت كند. ردپاي اين نظريه در بلشويسم و بويژهدر شخص استالين بسيار مشهود بود به گونهاي كه استالين مفهوم (رزمنده نهايي) را از اصل تنازع بقاي داروين گرفت.
بلشويكها گفتند : پرولتاريا رزمنده نهايي است آنها با اين سئوال شروع كردند كه چه كسي ميتواند مبارزه كند؟ پاسخ اين بود كسي كه قوانين خلقت و تكامل را ميشناسد خوب مبارزه خواهد كرد و آناني كه اين قوانين را نميشناسند نميتوانند مبارزه كنند و منقرض خواهند شد. اقشار و طبقاتي مانند بورژوازي خرده بورژوازي و حتي دهقانان چون قوانين تكامل را نميدانند از بين ميروند و تنها طبقه كارگر كه آوانگارد است به دليل آشنايي با اين قوانين باقي خواهد ماند. اما در درون طبقه كارگر حزب جلوتر از طبقه قرار دارد و نوك طبقه حزب طبقه كارگر است و نوك حزب استالين قرار دارد و استالين عصاره خلقت انسان كامل و نوك پيكان تكامل ميشود و بر مبناي اين ايدئولوژي خلقت كه از گاز شروع شده به اين انسان يعني عصاره خلقت منتهي ميشود.
اين مفاهيم در غرب وجود داشت اما با سرازير شدن انديشههاي چپ به ايران و از سوي ديگر ترويجانديشههاي علمي شخصيتهايي چون مرحوم دكتر سحابي برخي از مسلمانان به اين صرافت افتادند كه اين مفاهيم را نيز در ايران (روزآمد) كنند. پيش از اين در ايران ما شاهد سيطره گفتمان تعالي هستيم كه در آن نردبان (مرقاه) هم وجود دارد.
در گفتمان عرفاني ما با مدارج منازل و واديهاي صعودي مواجهيم.در اينجا ما با روندهاي ديگري روبرو ميشويم : (از جمادي مردم و ناميشدم /از نما مردم به حيوان سر زدم و...) از حيوان به انسان به ملائك بال و پر در ميآورد.
ما نيز در عرفان اسلامي نردبان داشتيم اين نردبان نردباني استعلايي بود ولي عدهاي اين نردبان رابه نردبان علمي پيوند زدند.
و در اينجا چرخش گفتماني رخ داد. اينجا دخان را به جاي گاز نشاندند. در زمينه خلقت انسان از دل دار و آكل و ماكول (آكل (برتر) و ماكول (پست تر)) تنازع بازخواني شد و بعد فرقه ناجيه مساوي با رزمنده نهايي شمرده شد طبقهاي كه بر خلاف ساير طبقات كه به جهنم (انقراض) ميروند به بهشت (بقا) ميرفت و به خلود ميرسيد و يا واژه طفره را از فلسفه اتخاذ كردند و به جاي موتاسيون استفاده كردند حال آنكه معناي فلسفي طفره با موتاسيون تفاوت بنيادين دارد. جاي لفظ و معني تغيير پيدا كرد و در معني تغيير ايجاد شد. دال ثابت ماند و مدلولش عوض شد. دال را برداشتند و هر معني كه خواستند از آن مراد كردند.
خلاصه همه چيز با همديگر ظاهراً جفت و جور شد. از زماني كه مرحوم دكتر سحابي بحثهايخلقت انسان را مطرح كرد تا روزي كه ما با چرخش گفتماني تكامل به جاي تعالي روبرو شديم با يك دوره تخمير روبرو بوديم. دكتر سحابي طليعهدار اين روند در ايران بود اما تبعات ناخواستهاي به بار آورد. ايشان كاري علمي انجام داد. همان طور كه داروين چنين كردهبود. گروههاي مختلف پس از دكتر سحابي دامنه بحث را به حوزه و عرصههاي ديگر كشاندند. حتي در حوزههاي علميه ميتوان تأثير گفتمان تكامل را ديد. گفتمان تكامل در ايران دو دوره دارد.
دوره اوليه كه پيدايش جنيني اين گفتمان است با طرح بحثهايمرحوم دكتر سحابي و ترجمه آثار آكادميسينهاي شوروي بخصوص اثر مشهور اپارين آغاز ميشود.
دوره دوم آنكه دوران شكوفايي اين گفتمان است در اواخر دهه چهل آغاز ميشود. (توجه داشته باشيم كه جزوه درسي تكامل در سال 1348 توسط علي ميهندوست نگارش يافتهاست) كه حتي تا امروز هم ادامه يافتهاست به رغم اينكه اكنون كمكم گفتمان توسعه جايگزين گفتمان تكامل شدهاست.
مرحوم دكتر سحابي در پي حل تعارض دين و علم بود ايشان دقيقاً به تفكيك ميان ديدگاههايعلمي و نظرات ديني خود قائل بود ولي پس از ايشان كساني آمدند و اين دو حوزه را به هم متصل كردند و معجوني ساختند كه نه دين بود و نه علم. دوره شكوفايي اين معجون را ميتوان در كتاب (تبيين جهان) ديد. در اينجا ديگر مرزي ميان واقعيت و اسطورههاي آرشآفرين باقي نميماند. فلان يا بهمان سازمان رزمنده نهايي است و تنها اين سازمان است كه ميتواند در ميان ديگر گروههابا ساواك مبارزه كند و تنها فلان يا بهمان فرد به عصاره كل تكامل هستي بدل ميشود گفتيم كه حوزههاي علميه نيز مقداري تحت تأثير گفتمان تكامل قرار گرفتند. شايد دليل آن سيطره فلسفه صدرايي بر اين حوزهها بود. رواج مباحثي چون بحث حركت جوهري حركت قوه به فعل و قوس صعود و مراحل و منازل استكمال طفره انسان كامل و... خلاصه آنكه در حوزه علميهها كه برهانهاي فلسفي چون انديشههاي افلاطوني حركت جوهري و... حاكم بود نيز گفتمان تكامل تأثيرگذاري درآمد البته در اين مجال درصدد نشان اين تأثير گذار درآمد البته در اين مجال درصدد نشان اين تأثير در حوزهها نيستيم. ما مرزي داريم ميان علوم طبيعي و علوم اجتماعي. علوم طبيعي همان علوم دقيقه بوده كه با علوم اجتماعي متفاوت هستند و بحثهايمعرفتشناسي درباره اين مرز زياد انجام شدهاست. بيولوژي بطور عام و تئوري تكامل بالاخص ميان علوم طبيعي و علوم اجتماعي پل زدهاست. برخي معتقدند هيچ گونه پلي ميان اين دو وجود ندارد و برخي ديگر بر اين باورند كه ميشود ميان اين دو پل زد. پس از داروين پلي قوي ميان علوم طبيعي و علوم اجتماعي زده شد مفصل اين پل نظريه تكامل بود و از اين نظريه سو استفادههاي بسيار شد. از سال 1460 تا 1930 نزديك به 90 سال طول كشيد تا از دل نظريه تنازع بقا داروين استالينيسم بيرون بيايد اما در ايران اين مدت فشردهتر شد. دكتر سحابي در اوايل دهه چهل مباحث خود را مطرح ميكند و در اواخر اين دهه يعني كمتر از ده سال دوره تخمير گفتمان تكامل به اتمام رسيد. آنچه گفته شد تنها شرح مختصري بود از تبارشناسي نوعي گفتار سياسي فلسفي در ايران معاصر كه بسيار شبيه به مدل اروپايي آن است.
من اميدوارم اين اشاره مختصر مطلع مباحث مفيد و پژوهشهايارزنده صاحبه نظر ان در اين زمينه گردد. در پايان به علاقهمندان اين بحث توصيه ميكنم به منبع مهميدرباره اين بحث مراجعه كنند.
خانم (5) Mary Midgleyكتاب مهميدارد به نام (تكامل به مثابه يك دين) كه بخوبي به سوء استفادههايي از نظريات داروين شده پرداختهاست. اروپاييها ميخواستند تعارض ميان بحثهايانجيل و نظريات داروين را حل كنند. در نهايت خود تكامل را به دين بدل كردند.
اين دين جديد جهانبيني دارد كه از گاز شروع ميشود و به موجودات پيشرفته ختم ميشود و از درون اين دين (بايد) و (نبايد)ها درميآمد. نقش و وظايف انسان را در راستاي تكامل جهان ترسيم كرد. چه بايد كرد را تدوين مينمود من توصيه ميكنم علاقهمندان اين كتاب را حتماًمطالعه كنند.
سعيد حجاريان/به مناسبت چهلمين روز در گذشت مرحوم دكتر يدالله سحابي/ برگزفته از کتاب یادنامه ی دکتر سحابی به کوشش علی اکرمی
پي نوشتها:
1-ماهنامه اطلاعات سياسي اقتصادي شماره 113-114 بهمن و اسفند 1375.
2-روزنامه همبستگي سال اول شماره 87 سه شنبه چهارم بهمن ماه 1379.
-3Galton
-4Ghiselin
-5Midgley Mary The Evoulution as a Religon Rotledge London (2000)
سعيد حجاريان/به مناسبت چهلمين روز در گذشت مرحوم دكتر يدالله سحابي/ برگزفته از کتاب یادنامه ی دکتر سحابی به کوشش علی اکرمی
یکی از این زنان مقاوم در بند، بدرالسادات مفیدی روزنامه نگار با سابقه و دبیر انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران است که در روز ۷ دی ۱۳۸۸ با حکم عمومی که دادستان تهران بهمراه همسرش بازداشت شد. در حالی که مسعودآقایی همسر بدرالسادات مفیدی پس از تحمل ۵۲ روز بازداشت انفرادی در بند ۲۴۰ وزارت اطلاعات با سپردن وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد شده است، اما خانم مفیدی در شرایط نامعلومی همچنان در زندان بسر می برد.
چندی پیش خبرانتقال بدرالسادات مفیدی به بند امنیتی 209 پس از هفته ها بلاتکلیفی در زندان در حالی انتشار یافت که تلاشهای وکیل وی برای تبدیل قرار بازداشت به وثیقه یا مرخصی برای ایام نوروز از سوی مسئولان بی پاسخ مانده بود. این در حالی است که اخبار رسیده حاکی از سر گرفتن دوباره بازجویی ها و اعمال دور تازه ای از فشارها می باشد.
این اخبار نگران کننده در حالی منتشر می شوند که دادستان تهران درروزهای پایانی سال گذشته به همسر بدرالسادات مفیدی گفته بود که ماموران وزارت اطلاعات به دلیل عدم همکاری وی با آزاد شدنش مخالف هستند.
وضعیت نامناسب جسمانی و افزایش فشار بازجویان
محمد شریف وکیل بدرالسادات مفیدی با بیان اینکه تاکنون پرونده منتهی به صدور کیفرخواست نشده است، گفت: "تلاش به عمل آمده جهت تبدیل قراربازداشت به وثیقه نتیجهای در بر نداشته است." این در حالی است که حتی به درخواست وی و خانواده مفیدی برای مرخصی در ایام نوروز نیز جوابی داده نشده بود.
گفتنی است خانم مفیدی در ملاقات با خانواده اش به رفتارهای غیرقانونی اشاره کرده و گفته است که با هیچ یک از مامورین دادستانی برای "تفهیم" اتهام و صدور حکم بازداشت روبرو نشده است، به اعتراضش هم توجهی نکردهاند و بازجویی هایش هم در طول بیست روز اول بازداشت انجام گرفته و وی را چندین بار در سلولهای مختلف انفرادی و عمومی جابجا میکردند. وی همچنین از خشن بودن بازجوییها گله کرده و این که بازجویی ها از سی سال فعالیت وی بوده است.
خبرهای رسیده از وضعیت این روزنامه نگار در بند حاکی از شرایط سخت وی و وضعیت "نامطلوب" جسمی وی در زندان است تا جاییکه به گفته دخترانش وی از درد شدید قلبی، لرزش دست و رفتار خشن و غیرقانونی بازجویان شکایت کرده است.
مفیدی مایه "افتخار" ایرانیان است
پیش از این دختران وی در نامه ای نوشته بودند که در نیم ساعتی که به ملاقات وی رفته اند او مستمرا آیه ای از قرآن را برایشان خوانده است که مرگ سرنوشت هرکسی است.
این فشارهای روحی و جسمی در حالی بر این روزنامه نگار دربند وارد می شود که بنا به گفته نزدیکانش،مفیدی در جریان تجمعات بعد از انتخابات اساسا هیچگاه فعال نبود و در هیچ یک از این تجمعات شرکت نداشت و بازداشت او به دلیل وقایع روز عاشورا غیرواقعی است. در همین خصوص دختران بدرالسادات مفیدی می گویند: "مادر ما یک روزنامهنگار است و ذات کار او علنی بودن است، چه چیزی برای مخفی کردن دارد که این رفتارهای غیرقانونی با او صورت می گیرد."
گفتنی است دکتر زهرا رهنورد و مهندس میرحسین موسوی در دیدار با خانواده بدرالسادات مفیدی ضمن تجلیل از استقامت این روزنامه نگار و ابراز نگرانی از تداوم بازداشت وی خطاب به خانواده اش اظهار داشتند: " وی مایه افتخار شما، ما و همه ایرانیان است."
جرم مفیدی سیاسی نیست
یکی از روزنامه نگاران آزاد شده که سالها از نزدیک شاهد تلاش مفیدی بعنوان دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران برای احقاق حقوق تضییع شده روزنامه نگاران زندانی بوده است به جرس می گوید: "هر زمانی که برای پیگیری وضعیت زندانیان سیاسی در دوره های مختلف جلسه ای تشکیل می شد امکان نداشت که خانم مفیدی در آن حضور نداشته باشد. نگاه وی به مسائل و مشکلات روزنامه نگاران نگاه سیاسی نبود بلکه همیشه در حال پیگیری حقوق ضایع شده آنها و پشتیبانی از خانواده های بی پناه آنان بود. هیچگاه از خاطرم نمی رود زمانیکه غروب بود و بعد از گذراندن یک روز سخت کاری عازم خانه هایمان بودیم خانم مفیدی اصرار داشت که سری به خانواده یکی از روزنامه نگاران دربند بزنیم، خسته بود اما فکر تنهایی بچه های زندانیان یک لحظه راحتش نمی گذاشت و می گفت باید به خانواده های زندانیان سر بزنیم و با مشکلات و دردها و تنهایی هایشان شریک شویم. وقتی به در خانه این روزنامه نگار دربند رسیدیم چهره خسته و غمگینش را باز کرد و با خنده و آغوش گرم بچه ها را بغل کرد و ساعتها با همسر این زندانی از مشکلاتشان حرف زد و آنها را دلداری می داد. روزی نبود که دغدغه زندانیان و خانواده های آنها را نداشته باشد. نگاهش به مسائل نگاه انسانی بود بدون مرزبندی های سیاسی."
این روزنامه نگار با اشاره به فعالیتهای خانم مفیدی در انجمن صنفی خاطرنشان کرد: "خانم مفیدی چه در زمانیکه به عنوان خبرنگار در حوزه اطلاع رسانی فعالیت داشت و چه در زمانیکه جامه دبیری انجمن صنفی را به تن کرد در جهت اطلاع رسانی و پیگیری حقوق صنفی روزنامه نگاران از هیچ تلاشی فروگذار نبود. و الان کسانی که دستور بازداشتش را صادر کردند و هم بازجویانش خوب می دانند که جرم وی سیاسی نیست بلکه وی تاوان دغدغه و تلاشش برای رفع مشکلات روزنامه نگاران را می دهد. جرم مفیدی برملا کردن حقوق ضایع شده و ستم رفته بر روزنامه نگاران و حمایت از این گروه ستمدیده و خانواده های مظلوم آنان است."
تلاش برای حمایت از حقوق روزنامه نگاران
انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران سندیکای سراسری روزنامهنگاران در ایران میباشد، که در مهر ماه سال ۱۳۷۶ پس از روی کار آمدن محمد خاتمی تاسیس شد وبه عنوان یک سنديكای سراسری و ملی كارگری در وزارت كار و امور اجتماعیايران به ثبت رسيد. اما از بدو تاسیس همواره با کارشکنی ها یی از سوی مسئولین حکومتی مواجه شده است تا جاییکه در ۴ تیر ۱۳۸۷ این انجمن منحل اعلام شد.
این در حالی است که این انجمن هیچگاه در احقاق حقوق تضیع شده روزنامه نگاران دست از تلاش برنداشت و پس از انتخابات و دستگیری فله ای روزنامه نگاران و شرایط بحرانی کشور، حساسیت حکومت بر روی این انجمن افزایش یافت تا اینکه در اواسط مرداد ماه سال گذشته مأموران دادستانی تهران دفتر فراگیرترین تشکل صنفی روزنامهنگاران راپلمب کردند.
پس از انتخابات و در ادامه پیگیری وضعیت بازداشت شدگان اهالی رسانه ، بدرالسادات مفیدی به بازداشت غیرقانونی روزنامه نگاران اعتراض کرده و در دفاع از اهالی مطبوعات تلاش می کرد. او برای احقاق حق تضییع شده روزنامه نگاران دربند از وکلایی که می شناخت درخواست می کرد تا به صورت رایگان پرونده آنها را بررسی و رسیدگی کنند.
همچنین پس از پلمب دفتر انجمن صنفی روزنامه نگاران، مفیدی اعتراض انجمن به این اقدام را در شکایتی قانونی تسلیم قوه قضاییه می کند.در این شکایت آمده بود که "هیچ مرجع صلاحیت داری در خصوص منع فعالیت انجمن اظهارنظری نکرده است."
دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران در ادامه با بی فایده خواندن اینگونه اقدامات غیرقانونی تاکید کرده بود: "مطمئناً انجمن صنفي تا دقيقه آخري که اجازه فعاليت داشته باشد به پيگيري وضعيت روزنامه نگاران خواهد پرداخت. انجمن با تمام مشکلاتي که دولت نهم براي آن ايجاد کرده بود هر چند به سختي به فعاليت هاي خود ادامه داده در اين شرايط نيز از هدف اصلي خود که "حمايت" از روزنامه نگاران است، کوتاه نخواهد آمد."
مصلح بزرگ مشرق زمین، «سیدجمالالدین اسدآبادی»(۱۲۵۴- ۱۳۱۴ه.ق) دربیش از یک قرن پیش بهجایگاه رفیع مطبوعات در ترقی و پیشرفت جوامع بشری پیبرده و با بیانی بسیار لطیف و زیبا در مقالهای که در مجله «عروةالوثقی» بهحلیه طبع آراسته بهاین نکته اشاره کرده و از مطبوعات با عنوان عمیق وپرمعنایی چون«حصن حصین مدنیت» یاد کرده است.
بهجرأت میتوان گفت که درک سیدجمال در بیش از یک قرن پیش از جایگاه،کارکرد و نقش مطبوعات در توسعه جوامع و آسیبشناسی مطبوعات بهمراتب بیشاز بسیاری از حاکمان دولتمردان و سیاستورزان امروزی ما بوده است.
* نقش آگاهی و اخلاق فاضله در ترقی جوامع
سیدجمال در تبیین جایگاه مطبوعات، ابتدا بر نقش آگاهی و اخلاق فاضلهدر ترقی جوامع، تأکید میکند و علت اصلی ضعف و انحطاط جوامع را جهل وناآگاهی مردم و دولتمردان آن میداند و برخلاف کسانی که مبتلای به«توهمتوطئه» میباشند و هر گونه عقبماندگی و انحطاط را بهعوامل بیرونی وبیگانه مستند میسازند و ناشی از توطئه آنان عنوان میکنند، با بیانیشیوا و مستدل، عوامل اصلی انحطاط جوامع را عوامل درونی از جمله جهل وناآگاهی و فساد اخلاق و تباهی افکار میداند و میگوید: «…اگر کسی صحفتواریخ و کتب سیر را بهنظر اعتبار، مطالعه کند و در مضامین آنهابهدیده بصیرت غور نماید، بیشبهه بر او ظاهر و روشن خواهد شد که غنا وثروت و امنیت و راحت و سلطه و سطوت و قوت و علو کلمه و عزت و شأن و شهرتهر امتی از از امم و هر قبیلهای از قبایل در آن زمانی بوده است که افرادآن امت، متخلق بهاخلاق فاضله و متصف بهسجایای پسندیده بودهاند، و هرطبقهای از طبقات آن قوم را بهره وافر بوده است از بصیرت و بینایی، و فقرو فاقه و ذلت و مسکنت و ضعف و انحطاط کلمه و حقارت و پریشانحالی و گمنامیآن در آن وقتی بوده که جهل و عمش[کوری] و نابینایی، عموم اشخاص آن رافراگرفته و صنفصنف آن گروه بهسوء طویت[نیت] و فساد اخلاق و تباهی افکارمبتلا گردیده بودند.»
همچنین سیدجمال یکی دیگر از عوامل انحطاط را تفرق مردم و عدم تعاون وهمکاری آنها با یکدیگر در راستای پیشرفت میداند و با تأکید بر اینکه،سعادت هیچ امتی و رفاهیت هیچ فردی از افراد آن حاصل نمیشود مگر بهتعاونو توازر، در خصوص چگونگی ایجاد تعاون بین مردم میگوید: «… تعاون و توازراشخاص متکثره مختلفةالطبیعة، صورت وقوع نخواهد پذیرفت، مگربهتکافؤ[برابر داشتن] در اشغال و تناسب در افعال و تعادل در اعمال،بدانگونه که آن افراد متعدده را صورت وحدانیت حاصل گردد، و تکافؤ و تعادلدر عمل در عالم خارج، پیرایه وجود و هستی نخواهد یافت، جز بهاعتدالاخلاق باطنیه و قوای نفسانیه، و نزاهت[پاکی] آنها، و استقامت اخلاقواعتدال سجایا هرگز وجود نپذیرد الا بهبصیرت و بینایی و تعدیل قوای عقلیهو تقویم و تهذیب ملکات آن.»
* جوامع بشری همواره در معرض صعود و سقوط از حیث علم و اگاهی و اخلاق میباشند
سپس علت اصلی سعادت تامه امم و ملل را بر اساس دیدگاه خویش، عقل وبصیرت و نزاهت و اعتدال اخلاق آن و باعث شقا و باعث پریشانحالی آن رازوال آن علّت، معرفی میکند و با تأکید بر اینکه جوامع بشری همواره درمعرض صعود و سقوط از حیث علم و اگاهی و اخلاق میباشند و در صورتسهلانگاری و غفلت، بهتدریج دچار اضمحلال و در نهایت، نیستی و نابودیخواهند شد، میگوید: «… و آن امت[فاقد عقل و بصیرت و نزاهت و اعتدالاخلاق] نه تنها از سعادت و رفاهیت محروم خواهد شد، بلکه در اندکزمانی ازدائره انسانیت بیرون شده بهحیوانات وحشیه ملحق خواهد گردید.»
* تنها راه مقابله با سقوط و اضمحلال جوامع، وجود عوامل آگاهیبخش و متذکری چون مطبوعات است
سیدجمال، تنها راه مقابله با سقوط و اضمحلال جوامع را وجود عواملآگاهیبخش و متذکری چون مطبوعات میداند و میگوید: «… پس هر امتی را بایدعلیالدوام از برای صیانت[حفاظت و نگاهداری] اخلاق و حفاظت ملکات وراهنمایی بهسوی سعادت، منبهی[بیدارکنندهای] از غفلت و صائنی[مانعی] ازهبوط و سائقی[رانندهای] بهسوی فضائل و قائدی[کشندهای] بهجانب کمالات ومانعی از رذائل و زاجری[بازدارندهای] از نقائص و آمری بهمعروف و ناهیایاز منکر بوده باشد، و چون بهمسبار[آلتی که بدان عمق زخم را امتحان کنند] بصیرت، سیر نماییم و بهمیزان عقل بسنجیم، هیچ چیزی را در این زماننمیبینیم که متصف بهجمیع این اوصاف و دارای همگی این مزایا بوده باشد،مگرجرائد و اخبارنامههای یومیه؛ زیرا که هر صنعت و حرفهای را موضوعی استخاص و یا عامی که از سوء تصرف، نااهلان را بهمنزله خاص گردیده است وصاحب آن در او مستغرق شده، چشم از مشارکین خویش در عالم مدنیت پوشیده و ازسود و زیان تقدم و تأخر آنها غفلت ورزیده است، بلکه ضرورات معیشت، او رادر غالب اوقات از اِتقان[استوار کردن] صنعت خویش بازداشته است. اما اخبار،آن یگانه صناعت است که موضوع آن، عموم احوال و اخلاق امم، و غایتش، اصلاحشؤون خویش و جلب سعادت و رفاهیت و امنیت از برای آن، بلکه از برای جمیعامم میباشد.»
*۱۹دلیل سید جمال برای اهمیت مطبوعات
سیدجمال در ادامه بهذکر دلایل خویش مبنی بر معرفی مطبوعات بهعنوانتنها عامل فراگیر مؤثر در آگاهیبخشی و مبارزه با جهل و نادانی و اصلاحاخلاق عمومی و فردی در عصر خویش، میپردازد و میگوید:
«…۱٫از آن است که جریده مسابقت مینماید در نشر فضیلت ارباب فضائل،اولا از برای محمدت[ستایش] حقه که جزای صاحب فضیلت است، و ثانیاً از برایحث[برانگیختن] دیگران بر اکتساب فضائل.
۲٫و مبادرت میکند بر ذکر رذائلیکه ضررهای آنها متعدی است بهجهتکبح[بازداشتن] صاحب رذیله و زجر[منع] سائر ناس از ارتکاب مثل آن.
۳٫منافع اخلاق جمیله را بهادله واضحه و بیانات شافیه بهنهجی[روشی] که عوام از آن فایده گیرد و خواص نیز بیبهره نماند، هر روزه دراعمده[ستونهای] خود ادا مینماید و مساوی[بدیهای] صفات خسیسهدنیه[پست] را و مضرت آنها را در عالم انسانی بهعبارات دلپذیر شرح و بسطمیدهد.
۴٫فوائد علوم را از برای عموم، چنان بیان میکند که هر کسی را یقینحاصل میشود که سعادت هر امتی و رفاهیت و عزت آن بهعلوم حقه و معارفحقیقیه بوده است، نه بهغیرآنها و خسارت و زیان جهل را بهطوری تقریرمینماید که هر جاهل غبی[بیاستعداد]، اعتراف میکند که هر بلیه و مصیبت وگزندی که او را رسیده است از شآمت[شومی] جهل بوده است.
۵٫درجات شرف علوم را بهاندازه منافع آنها در عالم انسانی تعیینمینماید و مقدار لوازم هر یک را مدلل و مبرهن میسازد تا آنکه نادانیبهجهت فایدهزهیده[اندک]، صرف عمر گرانبها را نکند و از فایدهجلیلهایکه از اشتغال بهعلم دیگر حاصل میشود، محروم نگردد.
۶٫وجوب صنایع را که نتایج علوم است در عالم مدنیت، تثبیت و بر عدمحصول رفاهیت و سعادت، بدون ترقی در صناعات، اقامه براهین قاطعه میکند.
۷٫و معارف ضروریهایکه هر انسان را از برای صدق اسم انسان بر اودانستن واجب و لازم است چه اولیات جغرافیه و چه مبادی طبیعیات و چهانموذج[نمودار] فلکیات و چه حوادث جویه و چه لوازم زراعت و چه ضروریاتطبیه و چه ترتیب منزل و چه تنطیف بلاد و چه تربیت اولاد بر نوعیکهعوامالناس از آن بهرهور شوند، ذکر میکند.
۸٫تحدید[تعریف] انسان و شرح فضیلت انسان را نموده، پس از آن اغنیا وارباب مکنت را بهفضیلت انسانیت دعوت و بهانشای مکاتب عمومیه از برایعلوم و معارف و صنایع و بنای دارالشفاها ترغیب و تشویق مینماید.
۹٫و از برای بر انگیختن همم خامله[افسرده] و احیای نفوس میته، ذکرفضائل آبای ماضیه و اجداد سافله را بهجهت اولاد و احفاد[نوادگان]، بهنهجشیرین، گاه و بیگاه، فریضه ذمت خود میداند.
۱۰٫احوال و اخبار امم بعیده را در اعمده[ستونهای] خود بهتفصیل نقلمیکند تا آنکه صاحبان سیاست، نصیب خویش را از آن بردارند و خداوندانتجارت، حظ و بهره خود را بگیرند و ارباب علوم، فوائد علمیه را اکتساب کنندو آحاد امت بر احوال آنها نظر دقت نموده، اگر از اهل سعادتند، اجتهادنموده، اسباب آن را فهمیده، پس از آن همت خود را بر انگیخته و عرق[رگ] حمیت و غیرت خویش را حرکت داده، در صدد مبارات[معارضه و مقابله] ومجارات[رفتن دو کس برابر یکدیگر] آنها بر آیند و اگر از اهل شقامیباشند، از آن عبرت گرفته از بواعث آن اجتناب نمایند.
۱۱٫و حاکم را بر عدالت دعوت و فواید آن را بیان و وکالت عموم رعیت رانموده، شکواهای آنها را بهحکومت میرساند و دفع ظلم مأمورین و رفع حکامرشوتخوار را میکند، حوادث آتیه را تفرس[دریافت]، نموده، ارباب حل وعقد را آگاه میسازد تا آنکه قبل از حدوث آن در دفع و علاج آن بکوشند وحکومت و رعیت از ضرر آن محفوظ مانند.
۱۲٫و اگر شخصی اجنبی، امر ناملایمی بهآن قوم نسبت بدهد، بهادله وبراهین متقنه[محکم و استوار] که برندهتر است در نزد دانایان از شمشیرها،دفاع از قوم خود را واجب میداند.
۱۳٫ودائع[امانتهای] افکار هر عاقلی را بهسائر عقلا میرساند و عالمان را بهیکدیگر آگاهی میدهد.
۱۴٫حکایات لطیفه و نکت ظریفه و اشعار بلیغه را از برای انشراح صدور، گاهگاهی بهقارئین خود عرضه میکند.
۱۵٫اجزای متلاشیه[پریشان] امت و اعضای متفرقه آن را جمع نموده بهحیات تازه زندهاش میگرداند.
۱۶٫و خوانندگان خود را نشسته بهسیر و سیاحت عالم، دلشاد میکند.
۱۷٫و بیماران بهامراض مزمنه[کهنه] را بهاطبای ماهرین دلالت، جاهلانرا بهعلمای متفننین[اهل فن] رهبری و فقرا را بهمواقع غنا و اکتساب،ارشاد مینماید.
۱۸٫دوست امت را از دشمن، تمیز میدهد و لباس تلبیس را منشق[پاره] میسازد.
۱۹٫و بهکمینگاههای شر و شقا از برای احتراز کردن اخبار کرده،بهشاهراههای سعادت، ارشاد میکند و از برای جلب منفعت و دفع مضرت، حقایقاشیا را چنانکه در واقع است، جلوه داده و آشکارا مینماید و در هر جا وهر چیزی که منفعتی از برای امت خود دیده، حالاً اعلان میکند.»
* مطبوعات حصن حصین مدنیت است
سیدجمال، بعد از ذکر دلایل خویش بر فوائد و اهمیت جایگاه مطبوعات درپیشرفت جوامع، بار دیگر با بیانی زیبا بهچگونگی تأثیر عمیق مطبوعات برجوامع، اصناف، افراد، حاکمان و… میپردازد و میگوید: «و بالجمله جریده،انسان خواهان سعادت را دوربینی است جهاننما، و ذرهبینی است حقیقتپیرا،و راهبری است نیکفرجام، و صدیقی است سعادتانجام، و طبیبی است شفیق، وناصحی است صدیق، و معلمی است متواضع، و مؤدبی است خاضع و دیدهبانی استبیدار، و حارسی[نگهبانی] است هوشیار، و مربیای است کامل از برای عموم، وتریاق[داروی] شافی است بهجهت جمیع هموم، و بهترین منشطی[نشاط آورنده] استخاملین را، و نیکوترین منبهی[بیدارکننده] است غافلین را، و روحبخش استدلهای مرده را، و برانگیزنده است افکار افسرده را، و در وحدت جلیس است ودر وحشت انیس، عالمان راست سرمایه، عارفان راست پیرایه، تاجران را رهبر،و حاکمان را مشیر معدلتگستر، زارعان را قانون فلاحت است، و صانعان رااستاد صناعت و جوانان را دبستان، و عوام راست ادبستان، ارباب بصیرت راستنور دیده، و خداوند سیاست را دستوری است پسندیده، و مدنیت راحصنی[قلعهای] است حصین[استوار]، و سعادت انسانی را حبلی[ریسمانی] استمتین.»
* کثرت مطبوعات و ارج نهادن بهآنها نشانه ترقی جوامع است
سیدجمال در ادامه، کثرت مطبوعات و ارج نهادن بهآنها را نشانه ترقیجوامع عنوان میکند و میگوید: «و شرف و منزلت و رفعت جریده و کثرت آنبرحسب ترقی امم است در علوم و معارف و عروج آنهاست بهمدارج مدنیت؛ زیراکه عالم عارف، حاجات و ضروریات خویش را از جاهل غافل بیشتر میداند و دراستحصال آنها زیاده سعی مبذول میدارد.»
سیدجمال سپس با تأکید بر اینکه تنها راه تأمین سعادت و رفاه جوامعبشری در عصر جدید، تلاش در راهاندازی مطبوعات سالم است، میگوید: «پس هرامتی که جویای سعادت و خواهان رفاهیت بوده باشد، باید بداند که بهغیر ازجرائد و اخبارنامههای یومیه بهمقصود اصلی و مطلوب حقیقی خود نخواهدرسید، پس بهعبث راههای بیغوله[گوشه] نپاید و اراضی پست و بلند را بیهودهقطع ننماید.»
* آسیبشناسی مطبوعات؛ صاحب جریده، باید بنده حق باشد، نه عبد دینار و درهم
سیدجمال بعد از تبیین جایگاه مطبوعات و نقش آنها در پیشرفت جوامع،بهآسیبشناسی مطبوعات میپردازد و میگوید: «و لیکن بهشرط آنکه صاحبجریده، بنده حق بوده باشد نه عبد دینار و درهم؛ زیرا که اگر بنده دینارو درهم بوده باشد. حق را باطل و باطل را حق، و خائن را امین و امین راخائن، و صادق را کاذب و کاذب را صادق، و عدو را صدیق و صدیق را عدو، وقریب را بعید و بعید را قریب، و ضعیف را قوی و قوی را ضعیف، و منفعت رامضرت و مضرت را منفعت، و حسن را قبیح و قبیح را حسن، و موهوم حقیقی راموجود و موجود حقیقی را موهوم وا مینماید.»
مصلح بزرگ شرق با توجه بهخطراتی که از ناحیه مطبوعات ناسالم وخودفروخته و مجیزگو، ممکن است متوجه جوامع شود، میگوید: «و البته عدماینگونه جریده از وجود آن بهمراتب غیرمتناهیه بهتر است.»
سیدجمال سپس بهذکر تأسف از عدم توجه اهالی مشرق زمین بهجایگاهمطبوعات و قلت انتشار جراید در این مناطق، میپردازد و با توجه بهاینکهاین مطلب را در هندوستان نوشته است میگوید: «چون فایده اخبارنامهها ومزیت آنها معلوم گردید، اکنون مرا میرسد که تأسف خویشتن را اظهار کرده،بگویم، هندوستانی که از قدیم زمان، معادن علوم و معارف و منبع صنایع وبدایع و ینبوع[چشمه] حکمت و فلسفه و کان قوانین و نظامات و مدنیت بودهاست، چرا باید جرائد را در او آنقدر که باید و شاید مقدار و منزلت نباشدو جرائد منطبعه در آن، عبارت از معدودی چند باشد و کثرت عدد سکان که بهدوصد میلیون بالغ میشود، چرا اهالی آن مملکت را رغبت تامه در خواندن جرائدنباشد با عظم فائده و کثرت منافع آن؟»
سیدجمال سپس عذر برخی از اهلنظر در هند را که علت بیتوجهی مردمبهمطبوعات را عدم انتشار مطالب مفید در آنها عنوان میکنند، رد، و علتضعف مطبوعات را در برخی از جوامع، نقص افکار عمومی معرفی میکند ومیگوید: «و اما آن عذری که بعضی از ارباب وجاهت هند در باب نخواندن جریدهتقدیم کرده، میگویند که جرائد مطبوعه در این ممالک، مطالب نافعه و مقالاتمفیده را حاوی نیست، لهذا طبع بهقرائت آن، رغبت نمینماید، البته آن عذرمقبول نخواهد افتاد؛ زیرا که معلوم است نزد هر صاحب بصیرتی که اِتقانصناعت و اِحکام حرف و تأنُّق[خوبی] در اعمال و تحسین افعال بر حسب رغبت ومیل عموم امت میباشد، پس نقص را باید در افکار عمومیه دانست، نه دراخبارنامهها، اگر عموم اهالی را رغبتی کامل و میلی صادق از برای خواندنجرائد حاصل شود، بیشبهه، صاحبان جرائد صرف افکار نموده، آنچه درجنایای[گوشههای] عقول داشته باشند برای خواهش افراد امتبهمنصّه[محل جلوه و بروز] شهود جلوه خواهند داد، بلکه فکر خویش را باافکار دیگران شریک کرده و هر روزی مقالههای شیرین از برای تربیت و تهذیبعموم انشا خواهند نمود، این است مجمل آنچه میخواستم در فضیلت جرائد بیانکنم والسلام.»
* مطبوعات؛ رکن چهارم دموکراسی
در ادبیات سیاسی از پارلمان، انتخابات آزاد، احزاب و مطبوعات، بهعنوانچهار رکن دموکراسی یاد میشود و هرگز بدون این ارکان چهارگانه، نمیتواننظامی را دموکراتیک دانست. بدون تردید، امروزه رسانههای گروهی بهویژهمطبوعات، نقش عظیمی در انعکاس وقایع، ثبت حقایق، توسعه جوامع بشری وگسترش و تثبیت دموکراسی و مردمسالاری دارند. و از اینروست که در عصرجدید از مطبوعات بهعنوان «رکن چهارم دموکراسی» نام برده و توسعه مطبوعاتاز جمله شاخصهای توسعه و دموکراسی محسوب میشود.
* جهل حاکمان نسبت بهجایگاه و کارکرد مطبوعات
علیرغم اینکه در بیش از یک قرن پیش، سیدجمالالدین اسدآبادی ازمطبوعات بهعنوان «حصن حصین» مدنیت یاد کرد، ولی متأسفانه هنوز هم آنچنانکه باید و شاید، درک صحیحی از جایگاه مطبوعات در جامعه ما وجود ندارد. فقدان شناخت و درک صحیح از سوی مردم و حاکمان نسبت بهجایگاه مطبوعات وجهل بهکارکرد آن، مشکلات بسیاری را برای مطبوعات و کشور ایجاد کرده ومیکند و مانع استفاده شایسته از این دستاورد مهم بشری میشود. از اینروصاحبنظران و فرهیختگانی که دغدغه ارتقای آگاهی عمومی و توسعه کشور رادارند، باید برای حل این مشکل بهتبیین جایگاه و کارکرد مطبوعات برای مردمو مسؤولان بپردازند تا زمینه برخی از سوء تفاهمها رفع و فضایی مناسببرای شکوفایی مطبوعات ایجاد شود.
* تحمیل خط قرمزهای مندرآوردی بر مطبوعات
امروزه برخی از مدیران، دولتمردان، سیاستورزان و جریانات سیاسی و…،مطبوعات را بهعنوان ابزاری برای مداحی و تمجید از کارهای خود و تحمیلدیدگاههای شخصی و گروهی خویش بر جامعه میپسندند، نه بهعنوان رکن چهارمدموکراسی و وسیلهای برای نظارت ملی بر عملکرد آنها، و واسطهای برایانتقال خواستههای مردم بهمسؤولان و بیان دیدگاهها و نظرات کارشناسان وصاحبنظران. اینگونه افراد و جریانات با ترسیم خط قرمزهای مندرآوردی وتحمیل آن بر فضای رسانهای و مطبوعات موجبات تضییق عرصه اطلاعرسانی وفعالیت مطبوعاتی را فراهم میآورند و مانع شکوفایی فعالیتهای مطبوعاتیمیشوند.
البته وجود خط قرمز در عرصه اطلاعرسانی و فعالیتهای مطبوعاتی و سیاسیدر جوامع مختلف امری طبیعی است؛ چرا که در هر کشوری با توجه بهمنافع ملی،فرهنگ و مقدسات آن جامعه، خط قرمزهایی وجود دارد، اما این خطوط قرمزصرفاً در خصوص یک سلسله امور کلی از قبیل قانون اساسی، امنیت و منافع ملی،اصل دین و مسائل اجماعی، قابل طرح هستند و هرگز نباید شامل اشخاص،جناحها، احزاب، گروهها و… شوند، ولی متأسفانه برخی از جریانات و افراددر جامعه ما خود را به منزله دین، نظام و مقدسات میپندارند و هیچگونهنقدی را نسبت بهشخص یا جریان متبوع خویش بر نمیتابند و با گلآلود کردنفضای اطلاعرسانی، مشکلاتی را برای رسانهها از جمله مطبوعات ایجادمیکنند.
* مطبوعات؛ بهترین ابزار برای اصلاح امور و جلوگیری از فساد
از سوی دیگر برخی از مسؤولان و مدیران و دولتمردان، بعضاً نوعی دشمنی ورقابت بین خود و مطبوعات احساس میکنند، و حال این که دولتمردان و مسؤولانهرگز نباید مطبوعات را دشمن و حتی رقیب خویش تلقی کنند. دولتمردان وسیاستورزان هر کشوری باید بکوشند که رابطهای حسنه با مطبوعات داشتهباشند؛ زیرا مطبوعات علاوه بر اینکه مطالبات و خواستههای مردم رابهمسؤولان منتقل میکنند و مانع غیرقابل مهار شدن آنها میشوند،بهاطلاعرسانی در زمینه بروز برخی از آسیبها و فسادها در جامعه وسیستم مدیریتی میپردازند و اطلاعاتی را که سازمانهای عریض و طویل نظارتیو بازرسی با هزینههای هنگفت، بهدنبال کسب آنها هستند، و بعضاً هم موفقنیستند، بهرایگان در اختیار مسؤولان قرار میدهند و از این جهت بهعنوانبهترین بازوی اصلاحی برای مدیران و مسؤولان در راستای اصلاح امور وجلوگیری از فساد عمل میکنند که هر مدیر عاقلی، از چنین نعمتی استقبالمیکند.
* شکوفایی مطبوعات در جامعهای دموکرات و مردمسالار ممکن است
رسانهها بهویژه مطبوعات بهعنوان رکن چهارم دموکراسی در جامعهایدموکرات و مردمسالار، شکوفا میشوند. در جامعهای که تلقی نادرستی ازدموکراسی وجود داشته باشد، فضای کار برای مطبوعات و دیگر ارکان دموکراسی،فضای مناسبی نخواهد بود و در نتیجه، مطبوعات، احزاب، سندیکاها و… دچارجزر و مد تحولات سیاسی میشوند.
با کمال تأسف امروزه بعد از گذشت بیش از یک قرن از بیان رسا و شیوایسیدجمال الدین اسدآبادی در باره اهمیت و کارکرد مطبوعات، هنوز پیشرفتچندانی در میان برخی از حاکمان و دولتمردان ما در خصوص درک جایگاهمطبوعات و تعامل صحیح با آن حاصل نشده است و ما همچنان محتاج توضیح واستدلال در این زمینه هستیم.
بهامید روزی که اینگونه مسائل به«قضایای بدیهی و قیاساتها معها» برای حاکمان دولتمردان ما تبدیل شود و دیگر نیازی بهاستدلال و توضیح درباره فوائد، اهمیت، جایگاه و کارکرد مطبوعات برای آنان نباشد!
* عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، صاحبامتیاز و مدیرمسؤول هفتهنامه بهارزنجان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر