کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی در اطلاعیه به ارائه توضیحاتی در خصوص خبر منتشر شده در خصوص تقاضای کمیسیون ماده 10 احزاب از دستگاه قضایی برای انحلال جبهه مشارکت ایران اسلامی پرداخته است.
متن کامل این اطلاعیه به نقل از سایت نوروز به شرح زیر است:
روز سه شنبه خبری در برخی سایت های غیر رسمی منتشر شد که نوروز هم جهت اطلاع رسانی به انعکاس آن پرداخت . برپایه این خبرکمیسیون مادۀ ده احزاب دستور توقف کلیه فعالیت های سیاسی جبهۀ مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را صادر و درخواست انحلال آنها را به دادستانی عمومی و انقلاب تهران ارسال کرده است. از آنجا که تا کنون در این باره هیچگونه نامه یا اطلاعی رسمی به مسئولان جبهۀ مشارکت ابلاغ و داده نشده است بنابراین باید منتظر تایید و یا تکذیب آن توسط مراجع و منابع خبری رسمی بود. با این حال روشن است که اگر چنین تصمیمی وجود داشته باشد، فراتر از حد تصمیم گیری کمیسیون مادۀ ده قانون احزاب بوده و باید در مراجعی بالاتر تصمیم گرفته شده باشد .
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر فعالیت آزاد احزاب تأکید شده ( اصل 26 ) و در قانون احزاب نیز تصریح نشده است که احزاب برای فعالیت خود موظف به داشتن پروانه از کمیسیون ماده 10 هستند. یاد آور می شود که درکیفر خواست صادره توسط دادستان پیشین تهران ، که در دادگاههای نمایشی بازداشت شدگان سیاسی پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری خوانده ، و از صدا و سیما هم پخش شد ، ادعاهایی علیه جبهۀ مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مطرح گردید ، که بیشتر جنبه تبلیغاتی و جنگ روانی داشت ، و به همین دلیل هم هیچگونه آثار و پیامد حقوقی تاکنون نداشته است .
البته پاسخ مبسوط جبهۀ مشارکت به ادعاهای مطرح شده تنها امکان آن را یافت که در سایت نوروز و برخی رسانه های مجازی منتشر شود و بسیاری از مردم که ادعاهای مطرح شده درآن کیفر خواست را از صدا و سیما شنیده بودند امکان و فرصت دسترسی به پاسخ های منطقی و مستدل جبهۀ مشارکت را نیافتند.
با توجه به این توضیحات اگر محتوای این خبر صحت داشته باشد ، اولا جبهۀ مشارکت طبق تبصرۀ 2 مادۀ 15 قانون احزاب ظرف يكماه از تاريخ ابلاغ توقيف و يا اعلان آن در يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار مي تواند بدادگاه شكايت كند.و دادگاه باید حداکثر ظرف سه ماه رسيدگي نموده و دراین باره راي قطعي صادر نماید . و برپایه ماده 13 این قانون مرجع رسيدگي به شكايات گروهها از كميسيون موضوع ماده 10 محاكم دادگستري با رعايت اصل 168 قانون اساسي است که صراحت دارد دادگاه رسیدگی کننده باید بصورت علنی و با حضور هیات منصفه باشد .در ثانی رسیدگی به درخواست انحلال حزب نیز باید با طی مراحل قانونی و صدور کیفرخواست و درنهایت برپایه همین اصل 168 قانون اساسی بصورت دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه باشد مگر اینکه اراده ای فراتر از قانون بخواهد به عمر این تشکل سیاسی فراگیر ، باسابقه و اصلاح طلب پایان بخشد.
البته در شرایطی که جنبش سبز مردم برای این است که قانون اساسی ، که مادر همۀ قوانین است ، نقض نشود و ملاک رفتار حاکمان باشد و خواستۀ اصلی آن بازگشت به اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، نمی توان به اجرا شدن قوانین موضوعه در کشور چندان امیدوار بود. با این حال نمی توان دست روی دست گذاشت و اجرای قانون را از جریان حاکم مطالبه نکرد و قطعا هر دستگاهی که خلاف قانون عمل کند باید هزینۀ اقدامات خود را ، به ویژه در نزد افکار عمومی ، تمام و کمال بپردازد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی که تاکنون همه تلاشش معطوف به بازگشت و اجرای قانون اساسی برای تامین و تضمین حقوق شهروندی همه ایرانیان بوده است ، در هرحال و شرایطی برای احقاق این حق و ادامه فعالیت در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تلاش و دراین باره از هرگونه اقدامی مضایقه و کوتاهی نخواهد کرد .
کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی
25/1/89
صبح امروز پنج شنبه عبدالله مومنی سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در زندان اوین با همسر خود ملاقات کرد.
عبدالله مومنی که پس از تحمل ۲۶۰ روز زندان دراواخر اسفند ماه سال گذشته با تامین وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده بود روز سه شنبه۲۴ فروردین ۸۹ توسط دادگاه انقلاب تهران احضار و به زندان اوین بازگردانده شد.
فاطمه آدینه وند همسر عبدالله مومنی شرایط جسمی و روحی ایشان را مناسب توصیف کرد و از نگهداری او در بند ۲۰۹زندان اوین خبر داد.
مسعود لواسانی روزنامه نگار، به ۶ سال حبس قطعی و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم شد.
به گزارش وبسایت “تا آزادی روزنامهنگاران زندانی”، دادگاه تجدید نظر این روزنامه نگار را به ۶ سال حبس تعزیری و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم کرد.
مسعود لواسانی در دادگاه بدوی به ۸ سال و نیم زندان محکوم شده بود. این حکم صبح روز پنجشنبه به او ابلاغ شد.
این در حالی است که به گزارش جرس، این روزنامهنگار، در وضعیت بسیار نگران کننده و شرایط خطرناکی به سر می برد و علیرغم موافقت با مرخصی موقت او با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی – و تامین سختِ آن وثیقه- کماکان مقامات امنیتی و قضایی، از اعزام وی به مرخصی ممانعت بعمل می آورند و لواسانی نه تنها از دیدن فرزندِ دو سالۀ خود محروم است، بلکه برای ملاقات با پدر، مادر و همسر خود نیز دچار محدودیت و مشکل می باشد و علاوه بر این، در شرایط بسیار سخت و نگران کننده ای در زیرزمین بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود.
لواسانی که از چهارم مهرماه گذشته تا کنون در زندان به سر می برد، بیش از ۱۰ سال از همکارانِ مطبوعاتِ اصلاح طلب، از جمله شرق، کارگزاران و اعتماد ملی بوده است.
ندای سبز آزادی: جمعی از زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین با انتشار بیانیه ای اعلام کردند از ابتدای اردیبهشت ماه دست به روزه سیاسی - مذهبی خواهند زد.
براساس این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است، این زندانیان تا رسیدن به خواسته هایشان به این عمل دینی سیاسی تا سالروز انتخابات ریاست جمهوری ادامه خواهند داد.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بنام خداوند جان و خرد
خرم آن روزكزين منزل ويران بروم راحت جان طلبم از پي جانان بروم
دلم از وحشت زندان سكندر بگرفت رخت بربندم و تا ملك سليمان بروم
ملت بزرگوار ايران :
بهتر از هر كسي ميدانيد كه هزاران تن از فرزندان شما كه در جريان انتخابات خرداد 88 از نامزدهاي اصلاح طلبان حمايت كرده و به جنبش سبز تعلق خاطر داشته اند از فرداي 22 خرداد به بهانه هاي واهي و اتهامهايي كه اغلب وجاهت قانوني نداشته و ندارند ، در تقابل آشكار با مفاد و اصول قانون اساسي و قوانين موضوعه كشور از جمله حقوق شهروندي – حتي در نيمه هاي شب- از محل كار و سكونت خود به بازداشتگاه ها و زندانهاي شناخته شده و ناشناس انتقال يافتند . بسياري از آنان پس از نگهداري بلند مدت در شرايط ويژه و بازجويي هاي تحت فشار جسمي و روحي و رواني در دادگاههاي فرمايشي محاكمه شده وبه حبس هاي طويل المدت يا غير عادلانه محكوم شده اند .
در اين ميان بسياري با گذشت قريب يكسال بدون محاكمه و حتي تمديد قرار بازداشت ، در وضعيت مبهم وبلاتكليف ، در بازداشتگاههاي 209 ، 240، بند 2 الف و بند 350 زندان اوين نگهداري شده و مي شوند و از بسياري از حقوق قانوني ، اسلامي و انساني خود محروم بوده و هستند .
ملت بزرگوار ايران :
آگاه باشيد ما سبز انديشان محبوس در زندان اوين ، در اعتراض به اين رفتارهاي غير قانوني ، غير شرعي و غير انساني حاكميت در جريان دستگيري ها ، بازداشتها و محاكمه ها و اكنون نگهداري فرزندانتان در وضعيت معيشتي ، بهداشتي ، رفاهي و تفريحي كه گاه بسيار نازلتر از وضعيت مشابه براي محكومان عادي و حتي جنايتكاران ، قاچاقچيان و... است از ابتداي ارديبهشت ماه 1389 روزه سياسي و شرعي خود را بصورت گسترده و زمان بندي شده آغاز خواهيم كردو در صورت عدم رسيدگي به مطالبات خود و در خواست هاي زير اقدامهاي خويش را در خرداد ماه بسط و گسترش خواهيم داد .
روزه هاي سياسي و مذهبي ابتدا به صورت يك روز در هفته – پنج شنبه ها – خواهد بود و پس از دو هفته به دوروز در هفته – دوشنبه ها و پنج شنبه ها – افزايش خواهد يافت و در خرداد ماه – تا سالروز انتخابات رياست جمهوري – به صورت فزاينده اي از نظر كمي و كيفي شدت خواهد يافت .
در خواست هاي قانوني ما سبز انديشان محبوس در اوين به شرح زير است.
1- لغو و تقليل احكام صادره عليه زندانيان سياسي ، امنيتي و مطبوعاتي در دادگاههاي فرمايشي پس از خرداد 88:
2- آزادي فوري كليه بازداشت شدگان تا زمان برگزاري دادگاه ها ، با قيد وثيقه و كفالت:
3- رعايت اصل 168 قانون اساسي در كليه محاكم :
4- رسيدگي به روند غير قانوني و غير عادلانه بازجويي ها ، دادرسي ها و مجازات متخلفان در تمامي سطوح:
5- بهبود وضعيت غذايي ، بهداشتي ، رفاهي و تفريحي كليه زندانيان و بازداشت شدگان
رئیس فستیوال جهانیِ فیلم کن، امروز ضمن ستایش از جعفر پناهی، سینماگرِ مردمی و محبوس در ایران، وی را مهمانِ افتخاریِ امسالِ این جشنواره جهانی معفی کرد.
به گزارش پویا خبر، ژیل ژاکوب، خبر فوق را بامداد امروز پنجشنبه ۲۶ فروردین (۱۵ اوریل)، طی کنفرانسی مطبوعاتی که گراند هتل پاریس پیرامونِ همین مسئله برگزار شد، اعلام نمود.
رئیس فستیوال کن در این مورد خاطرنشان کرد: "ما بخاطر ستایش از جعفر پناهی، فیلمساز و سینماگرِ بزرگ ایرانی، او را به جشنواره کن دعوت کرده ایم و ایشان این دعوت را پذیرفته است."
جعفر پناهی، سینماگر برجسته و مطرحِ ایران، از زمان بازداشتش در یازدهم اسفندماه ۸۸، همچنان بدون ملاقات، بلاتکلیف و در شرایط سخت سلول انفرادی به سر میبرد.
تاکنون هزاران تن از هنرمندان، نویسندگان، سینماگران، فعالان سیاسی و حقوق بشری و همچنین روشنفکرانِ ایرانی و خارجی، نسبت به دستگیری و ادامه بازداشتِ این سینماگرِ مستقل ایرانی و حامیِ جنبش سبز، ابراز نگرانی کرده اند.
روز گذشته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، از پیگیری موضوع دستگیریِ جعفر پناهی، کارگردانِ بازداشتی توسط آن وزارتخانه خبر داد و علت بازداشتِ وی را- از قول وزارت اطلاعات- ساختِ فیلمی پیرامون حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری ذکر کرد.
آمریکا درباره این خبر که سوریه موشک های اسکاد در اختیار گروه حزب الله لبنان قرار داده ابراز نگرانی کرده است.
شیمون پرز، رئیس جمهوری اسرائیل این اتهام را مطرح کرده است.
او سوریه را به بازی "دوجانبه" در منطقه متهم کرده و گفت است "برای تهدید اسرائیل به حزب الله موشک های اسکاد می فرستد."
خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از سفارت سوریه در آمریکا گزارش داده است سوریه این اتهام را رد می کند.
رابرت گیبز، سخنگوی کاخ سفید چهارشنبه (۱۴ آوریل) گفت ایالات متحده "بطور فزاینده" در این خصوص نگران است.
این مقام آمریکا از تایید یا رد انتقال موشک های اسکاد به حزب الله خودداری کرد.
یک مقام آمریکایی که خواسته ناشناس باقی بمانند به خبرگزاری فرانسه گفته است، هنوز روشن نیست سوریه این موشک ها را در اختیار حزب الله قرار داده باشد.
این موشک میان برد که ابتدا توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق تولید شد، در مدل های مختلف وجود دارد.
آمریکا و اسرائیل حزب الله را گروهی تروریستی می دانند و ایران و سوریه را به حمایت مالی و نظامی از آن متهم می کنند.
حزب الله اتهام تروریسم را رد می کند و می گوید که در درگیری های گذشته از لبنان در برابر اسرائیل دفاع کرده است.
به دنبال انتشار اخباري غيررسمي مبني بر لزوم توقف فعاليت هاي سازمان مجاهدين انقلاب و جبهه مشاركت از سوي كميسيون ماده 10 احزاب و ارجاع پرونده اين دو تشكل از سوي آن كميسيون به دادگاه براي انحلال، محسن آرمين سخنگوي سازمان طي گفت وگويي دريافت هرگونه ابلاغيه اي را در اين زمينه تكذيب كرد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني سازمان، وي در اين ارتباط گفت: باید بگویم ما نیز این خبر را از رسانه ها شنیده ایم اما تا کنون مرجعی رسمی در این باره اظهار نظر نکرده و سازمان نیز نامه یا احضاریه ای را در این زمینه دریافت ننموده است.
آرمين افزود: پیش از این نیز يكي از اعضاي کمیسیون احزاب راجع به ارجاع پرونده سازمان اظهاراتی کرده بود که از سوی ديگر اعضاي كميسيون و مراجع ذیصلاح تأیید نشد لذا با توجه به این سابقه و رعايت سازوكارهاي قانوني، مادام که این شایعه از سوی مقامات رسمی تأیید نشود، ترجیح می دهیم آن را اقدامی سیاسی تبلیغاتی برای انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی جامعه تلقی کرده و هدف از طرح این اخبار را تحت الشعاع قرار دادن مسائلی نظیر اتهام های مالی برخی از مقامات بلند پایه و تحولات عرصه سیاست خارجی ارزیابی کنیم. اگر چه به نظر می رسد مراجع رسمی ناگزیرند در قبال این خبر واکنش نشان داده و به صراحت اظهار نظر کنند زیرا این موضوعی نیست که با پرده پوشی و رفتار دوگانه با آن برخورد شود.
سخنگوي سازمان با اشاره به اينكه انحلال احزاب و تشکل های سیاسی مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و حزب مشارکت نیازمند تصمیم گیری در سطحی بالاتر از کمیسیون ماده ده احزاب و وزارت کشور است گفت: چنین اقدامي به فرض وقوع، تابعی از تصمیمی کلان تر در باره آینده فضای سیاسی کشور است. بنابراین در صورت صحت این خبر می توان نتیجه گرفت که فضای سیاسی کشور به سوی انسداد و تصلب کامل پیش خواهد رفت و قرار بر این است که این حد ضعیف و نیم بند از آزادی که در آن مطبوعات تحت شدید ترین سانسورها و فعالیت احزاب تحت شدید ترین کنترل ها و محدودیت ها به حیات خود ادامه می دهند، نیز تحمل نشود. به هر حال با فرض صحت خبر مذکور به نظر می رسد دولت مستقر در این باره نیز مانند بسیاری از امور دیگر قصد التزام به قانون اساسی را ندارد، زیرا اتهامات علیه احزاب بی تردید از بارز ترین مصادیق اتهامات سیاسی است و مطابق قانون اساسی باید در دادگاه های صالحه با حضور هیئت منصفه بدان رسیدگی کرد. بنابراین درخواست انحلال سازمان و تشکل های سیاسی از دادسرای عمومی و انقلاب تهران بیانگر عدم اطلاع و یا عدم حساسیت و پایبندی کمیسیون ماده ده احزاب و وزارت کشور به موازین قانونی است.
وي افزود: در حالی که هیچ یک از بخش های حاکمیت مستقر اعم از دولت و مجلس و قوه قضائیه به وظیفه خود در تصویب قانونی برای رسیدگی به جرائم سیاسی عمل نکرده و قانونی برای تشکیل هیئت منصفه جرم سیاسی وجود ندارد، راهکار قانونی برای رسیدگی به اتهامات علیه احزاب دستکم در شرایط کنونی منتفی است. البته از حاکمان کنونی به ویژه دولت مستقر که در تخلف از موازین قانونی گوی سبقت را از همگان برده است، این قانون شکنی نیز دور از انتظار نیست.
آرمين در خاتمه گفت: به هرحال تا آنجا که به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران مربوط است، ما آمادگی کامل داریم که در دادگاه مستقل، بی طرف و علنی با حضور هیئت منصفه غیر حکومتی از عملکرد قانونی و افتخارآفرین خود در دفاع از حقوق و آزادی های اساسی ملت و اهداف و آرمان های اصیل ملت در انقلاب اسلامی دفاع کنیم و قانون شکنی ها و رفتارهای خلاف عرف و اخلاق و شرع دولت مستقر با افراد، مطبوعات و تشکل های سیاسی و مدنی را آشکار سازیم و نشان دهیم این رفتار و عملکرد هیچ نسبتی با آرمان های اصیل انقلاب اسلامی ندارد.
وضعیت عمومی مصطفی تاج زاده مناسب است ولی وی از درد شدید کمر رنج می برد و احتمال عمل جراحی دیسک وجود دارد.
فخرالسادات محتشمی همسر تاج زاده در گفت و گوی کوتاهی با جرس با بیان این خبر گفت: طی روزهای گذشته تاج زاده از درد شدید کمر رنج می برد و سرانجام برای انجام پاره ای معالجات به بیمارستان منتقل شد.
وی می گوید: نمی خواسته در باره این خبر اطلاع رسانی کنند و موجبات نگرانی مردم را فراهم کنند ولی دوستان لطف دارند و مرتب جویای سلامت ایشان هستند.
محتشمی با اشاره به سابقه دیسک گردن تاج زاده می گوید که دیسک کمر عارضه ای است که بتازگی اضافه شده است.
بر اساس گفته محتشمی پور قرار است پس از انجام آزمایشات و ام آر ای پزشکان نسبت به انجام عمل جراحی یا استراحت مطلق و ادامه درمان اقدام کنند.
محتشمی شب پیش در وبلاگش به نقل از تاج زاده نوشته بود: درد دارم. دارد غیرقابل تحمل می شود این درد. می گویم: باید استراحت کنی و لختی آرام بگیری جانم. نگاهم می کند و زیر لب می گوید: درد جسم چاره دارد، درد روح و روانم را مپسند. من سخن خواهم گفت وگرنه اینجا و آنجا فرق چندانی ندارد. و این چند روزه چقدر آزرده روح بود همسرجان. درست مثل خودم و مثل خیلی های دیگر که روح و روانشان را سخت به بازی گرفته اند. او می گوید من نه ماه تمام در انفرادی و بیرون آن احساس نکردم در زندان هستم ولی حالا اینجا هوا چقدر بد است. ما هر دو به سرفه افتاده ایم. هوا سنگین است. طراوت بهار زیر سختی و سیاهی رفتارهایی سخیف، دارد رنگ می بازد و …
مصطفی تاج زاده عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بعد ازانتخابات مهندسی شده 22 خرداد ماه به جرم اقدام علیه امنیت ملی بازداشت و پس از نه ماه برای تعطیلات نوروزی به مرخصی آمد.
وی که از روحیه بسیار بالایی برخوردار است در طی مدت مرخصی اش به دلجویی از خانواده های زندانیان و شهیدان سبز پرداخته است.
علی بیکس ، فعال اجتماعی ویکی از زندانیان پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیاز به درمان فوری دارد . او که از ۲۴خرداد ماه در زندان اوین به سر می برد اکنون در بند ۳۵۰ این زندان وضعیت ناگواری از جهت بهداشت دهان و دندان دارد.
به گزارش خبرنگار کلمه، خانواده بیکس از مسولان تقاضا دارند که با مرخصی چند روزه این زندانی در بند برای درمانش موافقت کنند. چون او حتی به خاطر از دست دادن دندانهایش به دلیل بیماری پیوره قادر به غذا خوردن هم نیست . امکانانات دندانپزشکی بند ۳۵۰ اوین نیز نمی تواند پاسخگوی مشکلات درمانی او باشد.
خانواده بیکس همچنین از وضعیت بلاتکلیف او در زندان گلایه مندند اینکه چرا پس از ده ماه حبس هنوز وضعیت بیکس مشخص نشده و حکم دادگاه تجدید نظرش صادر نشده است.
علی بیکس ، دارای دکترای تاریخ ، ۲۴ خردادماه سال گذشته بازداشت و تاکنون نیز بدون استفاده از مرخصی در زندان به سر می برد. او با کمیته اطلاع رسانی ستاد مرکزی میرحسین موسوی نیز در زمان انتخابات همکاری داشته است.
بیکس بر اساس حکم شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به هفت سال حبس تعزیری محکوم شده است . .خانواده بیکس از وضعیت نامعلوم فرزند خود نگرانند و هر چه زودتر خواهان تعیین وضعیت و اعلام حکم نهایی وی هستند.
معصومه ابتکار دریادداشتی به امحاء و خمیر یا مفقود شدن بخشی از سوابقش در سازمان محیط زیست اشاره کرده و در موضوعی کلی تر درباره حذف بخشی از تاریخ توسط مسئولان فعلی کشور نوشته است.
به گزارش کلمه، متن این نوشته به شرح زیر است:
«تاریخ» مقوله جالبی است و البته بحث و مجادله هم درباره آن فراوان. آنچه مهم است اینکه تاریخ بی کم و کاست و همان گونه که رخ داده به آیندگان منتقل شود، اما سرمنشاء بحث ها و جدل ها از این روست که بیان واقعیات همواره با عقاید یا منافع گروههایی از جوامع در تضاد قرار می گیرد.
امام علی(ع) در خطاب هایش به مردم بارها آنان را به درس آموزی و عبرت گرفتن از گذشتگان فرا می خواند و در وصیتش به فرزندان «تاریخ» را مایه بهتر زیستن و انتخاب روش های درست عنوان می کند. مثلا در نامه ۳۱ نهج البلاغه از ایشان آمده که خطاب به امام حسن (ع) می فرماید: داستان گذشتگان را بخوان و سرگذشت پیشینیان را به یاد آور و ببین که چه کردند، از کجا شروع کردند و به کجا رسیدند …
«عبرت» مفهومش درس هایی از موفقیت ها و شکست هاست و شکست هم فی نفسه منفی نیست. بلکه گاهی اوقات درس هایی از یک شکست می تواند به راهی روشن و پرامید منتهی شود.
در واقع توصیه امام علی(ع) زمانی نتیجه مثبت خواهد داد که تاریخ با تمام واقعیاتش بیان شود. ولی ما متاسفانه بارها شاهد حذف، انکار یا تغییر تاریخ بوده ایم. سال های اول انقلاب نیز مشاهده می شد که عده ای دنبال آنند تا تاریخ را یا تغییر دهند و یا بخش ها یا نام هایی را از آن حذف کنند؛ مثلا به این عنوان که این فرد یا این بخش با طاغوت ارتباط دارد و یا طرح این چهره به مصلحت نیست. در حالی که چه کسی است نداند حذف یا نفی واقعیت دور از خرد است. رفتارهای صدا و سیما مصداق بارزی از این اندیشه بوده است. حتما خیلی ها به خاطر دارند که دکتر علی شریعتی به رغم آن که یکی از مهم ترین عوامل ایجاد بیداری و آگاهی در نسل انقلاب و بروز جنبش مردمی – اسلامی بود تا سالیان سال محلی از اعراب در رادیو و تلویزیون نداشت و البته هنوز هم نه آنچنان که باید.
الان هم اگر بخواهیم تاریخ انقلاب را مرور کنیم، بسیاری از تصاویر را غیرقابل پخش می دانند. چنانچه اخیرا کتابی تا عکس های مهندس میرحسین موسوی از آن حذف نشد اجازه انتشار نگرفت.
چند ماه پیش در خبرها آمد که گروه مطالعات تاریخ وزارت آموزش و پرورش مشغول ایجاد تغییرات جدید در کتب تاریخ مقاطع راهنمایی و متوسطه است که براساس آن تاریخ نگاری نظامی و پادشاهان از این کتاب ها حذف می شود.
در حالی که این مطالب سرشار از درس ها و بخشی از هویت ملی ماست و شاید اینکه هنوز از مسئله ای به نام استبدادزدگی رنج می بریم، به چنین نگرش هایی باز می گردد. نگرش هایی که مترصد نفی یا تغییر اتفاقات، شخصیت ها و وقایع چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن هستند و اگر این گونه پیش برود ممکن است از کل صاحب منصبان تاریخ بشریت فقط همین چند سال اخیر یعنی دولت نهم به بعد قابل ذکر و استناد باقی بماند!
این رفتارها متاثر از تنگ نظری و کج فهمی کسانی است که فعلا به جان فرهنگ و تاریخ و تمدن ما افتاده اند و البته از این رهگذر فرصت طلبان زیادی نیز بهره برده اند. اما اینکه چرا به این موضوع پرداختم دو علت داشت. یکی اینکه چندی پیش اخباری رسید مبنی بر اینکه بسیاری از سوابق مربوط به دوران مسئولیتم در سازمان حفاظت محیط زیست امحاء و خمیر یا مفقود شده و وقتی هم به کتاب «دولت سیز» نیاز پیدا کردیم تعدادی از آن در انباری مخصوص کتاب های دورریز پیدا شد. مجموعه کتب دولت سبز حدود سال ۱۳۸۲ برای اجرای مدیریت سبز بخش های مختلف دولتی و آموزشی به چاپ رسید و برای مراجع عالی کشور نیز ارسال شده بود.
علت دوم، تعدادی از کارشناسانی که چند روز پیش به سایت شورایعالی معماری و شهرسازی مراجعه کرده اند نتوانستند به صورتجلسات و مصوبات این شورایعالی از سال ۷۹ تا ۸۴ دسترسی یابند یا به عبارت بهتر در فاصله این دو سال چیزی وجود نداشته است!
اگر این روند ادامه یابد فکر می کنم باید با ذره بین در تاریکخانه روزگار به دنبال تاریخ ایران و هویت مذهبی، ملی و سیاسی خودمان بگردیم.
این روزها یکی از دغدغه های اصلی دکتر زهرا رهنورد ،نویسنده ،نقاش ،مجسمه ساز و استاد دانشگاه زندانیان سیاسی است .
او به تازگی مطلبی در باره مقاومت و صبوری زندانی های زن نوشت و پیش از آن نیز در مقاله ای از ضرورت پیگیری وضعیت همه زندانیان سیاسی بویژه زندانیان گمنام نوشت و در تازه ترین یادداشتی که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته ، ازدردهای خانواده های زندانیان سیاسی سخن گفته است.
به گزارش کلمه متن این یادداشت به شرح زیر است:
- در محفل خانواده های زندانیان سیاسی ، آیا سخن از خشونت و تهاجم و شیون است ؟
- هرگز
آیا در محفل خانواده های زندانیان سیاسی ، صحبت از شکوه های مادران از دوری فرزندانشان است؟
- هرگز
- آیا در محفل خانواده های زندانیان سیاسی ، گله از دوری فرزندان در فراغ مادران و پدرانشان است ؟
- هرگز
- آیا در محفل خانواده های زندانیان سیاسی ناله و ضجه ای شنیده می شود ؟
- هرگز
- آیا در این محفل کسی ادعا می کند صدای تیری شنیده ، به کسی حمله شده و یا تیراندازی شده است ؟
- هرگز
- آیا در این محفل گفته می شود کسی کشته و فردی شهید شده است ؟
- هرگز
- آیا در محفل خانواده های زندانیان سیاسی از روزنامه نگاران ، طرفداران حقوق بشر و حقوق زنان و کودکان ، آزادیخواهان و دموکراسی طلبان نقل قول هایی می شود و از زجر آنها سخن گفته می شود ؟
- هرگز
- آیا در محفل خانواده های زندانیان سیاسی گله می شود چرا به زندانیان سیاسی فشار می آورند تا مصاحبه کنند و جنبش سبز را نقد کنند ؟
- هرگز
- آیا در محفل خانواده های زندانیان سیاسی حکایت از آن است که آزاد کردن زندانیان و بازگرداندنشان به زندان ، از اول تا آخر یک پروژه بوده است ؟
- هرگز
اما به یاد می آوریم بیش از یک صد سال است که در زندان های این کشورفرزندان آزادیخواه این ملت ، دستگیر و شکنجه می شوند ، آنها را مورد بازجویی های خشن قرار می دهند ، لب های شان دوخته شده و آویزان می شوند و اعدام می گردند .
و حالا در فروردین ۸۹ ، در محفل خانواده های زندانیان سیاسی سخن بر سر این است که نهادهای دستگیر کننده و فشار ، اعم از بازجوی اطلاعات و سپاه و قوه قضائیه ، تضادهای خود را کنار بگذارند و تلافی آن را بر سر خانواده ها و فرزندانشان در نیاورند .
در محفل خانواده های زندانیان سیاسی و از حلقوم دردمند مادران ، فرزندان و همسران در عین سلحشوری ، ایستایی و مقاومت ، یک فریاد بلند است : زندانیان سیاسی آزاد باید گردند.
تا چه زمانی باید در مطالبات تاریخی این ملت ، این شعار ، و این خواست و این مطالبه از حلقوم ملت ، گوش های ناشنوا را به شنیدن وا دارد که: در مشروطه ، در جنبش ضد استبدادی عهد رضا خانی ، در مبارزات سخت و نفس گیر آزادی خواهان زمان پهلوی دوم ، در جریان ملی شدن صنعت نفت ، در روند انقلاب اسلامی ، در خرداد ۷۶ و خرداد ۸۸ و تا امروز و در تداوم همه روزهای آزادی خواهانه بر ضد استبداد ، همچنان “آزادی ” در خواست می شود .
آزادی در کشور ، آزادی از زندان بزرگ و شرایط پلیسی برای ملت و آزادی زندانیان سیاسی ،آزادی برای همه .
عبدالله مومنی سخنگوی ادوار تحکیم وحدت قبل از پایان مدت قانونی مرخصیاش به زندان بازگردانده شد. فاطمه آدینهوند همسر او میگوید علت این امر تن ندادن آقای مومنی به خواستههای ماموران وزرات اطلاعات بوده است.
به گزارش ادوار نیوز عبدالله مومنی سخنگوی دفتر ادوار تحکیم وحدت و از حامیان مهدی کروبی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، روز یکشنبه ۳۱ خرداد در دفتر ستاد شهروند آزاد، یکی از ستادهای انتخاباتی مهدی کروبی بازداشت شد.
نزدیک سه ماه پس از بازداشت این فعال دانشجویی و در حالی که در تمام این مدت تنها یک بار توانسته بود با همسرش ملاقات کند، عبدالله مومنی در یکی از دادگاههای تشکیلشده برای معترضان پس از انتخابات شرکت داده شد.
ناظران سیاسی و دیگر فعالان دانشجویی، حضور مومنی در دادگاه را در آستانه بازگشایی دانشگاهها تهدیدی برای جنبش دانشجویی در سال جدید تحصیلی قلمداد کردند.
عبدالله مومنی در دادگاه بدوی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دوسال حبس قطعی تقلیل داد.
مومنی قبل از نوروز با قید وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمد و روز سهشنبه ۲۴ فروردین قبل از پایان مهلت قانونی مرخصیاش به زندان بازگردانده شد.
خانم آدینهوند، همسر شما عبدالله مومنی قبل از تمام شدن مرخصی که از طرف مسئولان زندان به او داده بودند، به زندان برگردانده شد. علت این کار چه بود؟
من فکر میکنم علتش عدم هماهنگی عبدالله با خواستهای آنان بوده.
منظورتان چیست؟ اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید، چه خواستههایی از آقای مومنی داشتند؟
آنها هر چند روز یکبار خواستهای داشتند. یکبار خواستهیشان بستن سایت «بامداد خبر» بود، یکبار استعفا از ادوارتحکیم وحدت بود و خواستههای بعدیای که داشتند، میخواستند چیزهایی را که خودشان دیکته میکنند، عبدالله در سخنرانیهایش در دانشگاهها علیه خودش و جنبش دانشجویی بگوید که عبدالله نپذیرفت و اینها را نمیتوانست بپذیرد. و خواستههایی که دیگر نمیدانم… ولی واقعا خواستهیشان خیلی زیاد بود و خیلیها را هم نمیشود مطرح کرد.
یعنی مرتب با شما یا با منزل شما یا با خود آقای مومنی تماس میگرفتند و این خواستهها را مطرح میکردند؟
بله. همیشه تماس میگرفتند و این خواستهها را هم میخواستند تا مرخصی او را روز به روز تمدید کنند. ولی متاسفانه، یا خوشبختانه این بار دیگر عبدالله نمیتوانست به خواستههای آنها تن دهد.
روحیه آقای مومنی در این مدتی که در منزل بودند چه طور بود؟
در این مدتی که آزاد شده بود، میشود خوب توصیف کرد. روحیهاش خوب بود. ولی وقتی آنها زنگ میزدند، واقعا روحیهخوبی نداشت. زنگ زدن آنها روی روحیه من و بچهها هم تأثیر بد گذاشته بود. چون نه عبدالله و نه من دیگر نمیخواستیم با آنها روبهرو شویم. خیلی برایمان سخت بود که زنگ میزدند. ولی در کل عبدالله روحیهخوبی داشت.
آیا در این مدت به منزل شما هم آمدند و صحبت حضوری هم با آقای مومنی داشتند یا فقط تماس تلفنی بود؟
در این مدت نه، به منزل ما نیامدند و بیشتر تماس تلفنی بود. یکبار فقط آقای مومنی را بردند دفتر پیگیری اطلاعات.
این تلفنهایی که میشد از طرف کجا بود، همین دفتر پیگیری اطلاعات یا مثلا مسئولان زندان، قوهی قضاییه، وزارت اطلاعات؟ از کجا بود این تلفنها؟
بیشتر اطلاعات بود. تا این روز آخر که یکی خودش را از دادگاه انقلاب معرفی کرد. روز آخری که سهشنبه بود و قرار بود چهارشنبه به عبدالله زنگ بزنند که عبدالله مرخصیاش را تمدید کند. ولی متاسفانه سه شنبه این آقایان زنگ زدند و عبدالله را خواستند، که ساعت ۱۱ به دادگاه انقلاب برود. دیگر از آنجا عبدالله را به زندان برگرداندند.
الان شما به طور هفتگی میتوانید در زندان با ایشان ملاقات کنید؟
الان که هنوز هفته نشده، شاید فردا بروم که ببینم ملاقات میدهند یا نه. ولی اگر به من ملاقات ندهند، من هم چیزهایی دارم که در این مدت از رفتار عبدالله فهمیدم. خلاصه من هم همین طوری آرام نمیمانم.
مگر شما از رفتار آقای مومنی چه چیزهایی متوجه شدید؟
من میتوانم الان فقط این را به شما بگویم که عبدالله وقتی میخوابید کسی جرأت نمیکرد دری را ببندد یا باز کند. سریع داد میزد که دارند من را میزنند. از خواب هم میپرید که ما بیدارش میکردیم که نه، تو خوابی و اینجا کسی نیست تو را بزند.
مسعود لواسانی، روزنامهنگار و وبلاگ نویسی که از هفت ماه پیش در زندان بسر میبرد، در وضعیت بسیار نگران کننده و شرایط خطرناکی به سر می برد.
بنا به گزارش منابع مطلع به جرس، علی رغم موافقت با مرخصی موقت او با تودیع وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی - و تامین سختِ آن وثیقه- کماکان مقامات امنیتی و قضایی، از اعزام وی به مرخصی ممانعت بعمل می آورند و لواسانی نه تنها از دیدن فرزندِ دو سالۀ خود محروم است، بلکه برای ملاقات با پدر، مادر و همسر خود نیز دچار محدودیت و مشکل می باشد و علاوه بر این، در شرایط بسیار سخت و نگران کننده ای در زيرزمين بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود.
لواسانی از چهارم مهرماه گذشته تا کنون در زندان به سر می برد که زمستانِ گذشته توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران، حکمی معادل هشت سال و نیم زندان دریافت نمود. برخی گزارش ها از تبدیل آن حکم به چهار سال و نیم حبس و محرومیت از فعالیت روزنامه نگاری خبر داده اند. وی بیش از ۱۰ سال از همکارانِ مطبوعاتِ اصلاح طلب، از جمله شرق، کارگزاران و اعتماد ملی کار بوده است.
بنا به گزارش ارگان خبریِ فعالان حقوق بشر در ایران، وضعیت سه تن از بازداشت شدگان عاشورای خونین سالِ گذشته، به نامهای سعید شکور پناه، جواد لطیف زاده و پیمان کریمی، که بیش از صد روز را به صورت بلاتکلیف در بندهای انفرادی و اندرزگاه هفت زندان اوین به سر بردند، کماکان نگران کننده و نامعلوم است.
گزارشگران هرانا در این زمینه خاطرنشان ساختند "این سه تن به اتهام شرکت در تجمعات اعتراضیِ تهران، پس از تحمل شش هفته سلول انفرادی به بند هفت منتقل و از آن زمان تا کنون به صورت بلاتکلیف رها شده اند.
تعداد زیادی از بازداشت شدگان روز عاشورا، اواخر سال گذشته به صورت چند گروه مجزا، در میان استقبال و انتظارِ مردم و خانواده هایِ تجمع کننده در مقابلِ زندان اوین، آزاد شده بودند.
در جریانِ عاشورای سال گذشته در تهران و یازده شهرِ دیگر، گروهِ زیادی از مردمِ سوگوارِ آیت الله منتظری و عزادارانِ حسینی، مورد بازداشت، ضرب و شتم، سرکوب و کشتارِ خونین قرار گرفتند.
از سفر حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی، رئیسجمهوری سابق کشورمان به ژاپن جلوگیری به عمل آمده است.
یک منبع مطلع با اعلام این خبر به خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، گفت:«قرار بود امشب سیدمحمد خاتمی برای شركت در اجلاس سالانه شورای تعامل در زمینه خلع سلاح هستهای عازم هیروشیمای ژاپن شود.»
در این نشست علاوه بر بررسی ابعاد فاجعه آمیز حمله اتمی آمریكا به هیروشیمای ژاپن، ضرورت نابودی تمامی سلاحهای هستهای و چگونگی همكاری جهانی در این زمینه مورد بحث و تبادل نظر قرار میگیرد.
به گزارش پارلماننیوز، در حالی از سفر سیدمحمد خاتمی که با طرح ایده گفتگوی تمدنها و استقبال وسیع جهانی از این ایده، اعتباری دوچندان برای جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل حاصل شد، جلوگیری به عمل آمده است که پیش از این برخی رسانههای خاص با فشار و جوسازی تلاش زائدالوصفی را با انتشار اخبار دروغین برای جلوگیری از خروج خاتمی برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران در عرصههای بینالمللی به عمل آوردند.
این رسانهها از یک سو مدعی جلوگیری از خروج سیدمحمد خاتمی از کشور شده بودند که اساسا خاتمی در آن زمان قصد خروج از کشور را نداشت و خبر ممنوعالخروج بودن او تکذیب شد و از سوی دیگر در روزهای آغازین سال در حالی که صدها فعال سیاسی و اجتماعی اصلاحطلب به دیدار نوروزی با رئیسجمهور سابق کشورمان رفته بودند، مدعی سفر خاتمی به یک کشور خارجی شدند و تاکید کردند که زمان برگشت او نامعلوم است و بدین ترتیب این جوسازیهای رسانهای برای جلوگیری رئیسجمهوری سابق کشورمان به نتیجه رسید. از سفر حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی، رئیسجمهوری سابق کشورمان به ژاپن جلوگیری به عمل آمده است.
یک منبع مطلع با اعلام این خبر به خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، گفت:«قرار بود امشب سیدمحمد خاتمی برای شركت در اجلاس سالانه شورای تعامل در زمینه خلع سلاح هستهای عازم هیروشیمای ژاپن شود.»
در این نشست علاوه بر بررسی ابعاد فاجعه آمیز حمله اتمی آمریكا به هیروشیمای ژاپن، ضرورت نابودی تمامی سلاحهای هستهای و چگونگی همكاری جهانی در این زمینه مورد بحث و تبادل نظر قرار میگیرد.
به گزارش پارلماننیوز، در حالی از سفر سیدمحمد خاتمی که با طرح ایده گفتگوی تمدنها و استقبال وسیع جهانی از این ایده، اعتباری دوچندان برای جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل حاصل شد، جلوگیری به عمل آمده است که پیش از این برخی رسانههای خاص با فشار و جوسازی تلاش زائدالوصفی را با انتشار اخبار دروغین برای جلوگیری از خروج خاتمی برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران در عرصههای بینالمللی به عمل آوردند.
این رسانهها از یک سو مدعی جلوگیری از خروج سیدمحمد خاتمی از کشور شده بودند که اساسا خاتمی در آن زمان قصد خروج از کشور را نداشت و خبر ممنوعالخروج بودن او تکذیب شد و از سوی دیگر در روزهای آغازین سال در حالی که صدها فعال سیاسی و اجتماعی اصلاحطلب به دیدار نوروزی با رئیسجمهور سابق کشورمان رفته بودند، مدعی سفر خاتمی به یک کشور خارجی شدند و تاکید کردند که زمان برگشت او نامعلوم است و بدین ترتیب این جوسازیهای رسانهای برای جلوگیری رئیسجمهوری سابق کشورمان به نتیجه رسید.
نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر که روز ۲۵ خرداد و در جریان اعتراضات مردمی به نتیجه اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد، بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید در مصاحبه با “روز” اعلام کرد: “برای احقاق حق، هیچ راهی را منتفی نمی دانیم و تا ابد منتظر نمی مانیم”.
وی همچنین می گوید: “بازپرس پرونده، از موضع مشورت و نصحیت توصیه میکرد ادامه ندهیم و دلیل اصلیاش هم این بود که بسیاری از مقامات معتقدند اینها (کشته شدگان) مهدورالدم هستند و همین که میخواهیم دیه بدهیم داریم لطف میکنیم”.
بهزاد مهاجر پس از تماس کوتاهی با خانواده خود در جریان اعتراضات مسالمت آمیز مردمی در روز ۲۵ خرداد ناپدید شد و ۴۰ روز بعد پیکر او در حالی تحویل خانواده اش شد که جای یک گلوله روی قسمت چپ سینه او وجود داشت.
نیما نامداری که از سوی خانواده بهزاد مهاجر برای پی گیری شکایت و طرح دعوا در دادگاه، وکالت دارد از روند پی گیری این شکایت سخن گفته است.
بسیاری از خانواده های کشته شدگان اعتراضات مردمی با طرح شکایت، خواهان معرفی و محاکمه قاتل فرزندان و عزیزان خود شده اند اما تاکنون به هیچ یک از این شکایات رسیدگی نشده است و به برخی از خانواده ها گفته شده است که شکایات آنها مسکوت خواهد ماند.
مصاحبه با نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر را در ذیل بخوانید.
آقای نامداری، خانواده آقای مهاجر شکایت کرده اند. این شکایت با چه هدفی صورت گرفته و خواهان چه چیزی هستند؟
وقتی کسی به قتل میرسد جرمی رخ داده و جنایتی انجام شدهاست. طبیعی است که خانواده مقتول دنبال اعاده حق و شناسایی و مجازات قاتل باشند. مرحوم بهزاد مهاجر روز ۲۵ خرداد تیر خورد و در دم کشته شد. گناه او چه بود؟ آیا حضور در خیابان جرم است؟ اصلا ایشان چهکار میکرده که باید به سوی او شلیک میشده؟ آیا در روز ۲۵ خرداد در تهران حکومت نظامی اعلام شدهبود؟ فرض کنیم به هر دلیلی حکومت نمیخواسته مردم تهران در ۲۵ خرداد از خانههایشان بیرون بیایند، خوب این را رسما اعلام می کردند. مثل دوران شاه که فرمانداری نظامی تهران بیانیه میداد و اعلام حکومت نظامی و منع تردد در خیابانها میکرد اینها هم ای کاش انقدر شجاعت و تدبیر داشتند که رسما مسئولیت تصمیماتشان را میپذیرفتند و با جان مردم بازی نمیکردند.
اکنون این شکایت در چه مرحله ای است و آیا پاسخی به شما داده اند؟
هیچ پیشرفتی نداشته است. پرونده حتی به دادگاه ارسال نشده و در همان مرحله بازپرسی باقی ماندهاست. تا جایی که من میدانم پرونده قریب به ۴۰ نفر از کشته شدگان خرداد ۸۸ در دو شعبه بازپرسی دادسرای جنایی تهران تشکیل شده اما به غیر از شکایت اولیای دم و برخی اطلاعات اولیه و گزارش پزشکی قانونی هیچ چیز در پروندهها وجود ندارد. در پرونده دایی من صرفا یک گزارش از پزشکی قانونی وجود دارد که تایید میکند او با یک گلوله اسلحه جنگی که کالیبرش هم مشخص شده و از فاصله ۳ تا ۱۵ متری که از روبرو شلیک شده و به سینه او اصابت کرده، کشته شده و به دلیل خونریزی ریه و خفگی در دقایق کوتاهی جان سپردهاست. متاسفانه در حالی که پیکر اینها در اختیار پزشکی قانونی بوده حتی گلولهای که از جنازه خارج شده در پرونده دیده نمیشود. تا الان هیچ کس درباره این پرونده احضار و بازجویی نشده و بازپرس پرونده هم میگوید کاری از دستش ساخته نیست. بازپرس به صراحت به من گفت که انتظار پیشرفت در این پروندهها را نداشته باشید حداکثر به شما یک دیه خواهند داد.
یعنی به نوعی به شما گفته اند که شکایت را پی گیری نکنید درست است؟
آخرین باری که من با بازپرس پرونده صحبت کردم از موضع مشورت و نصحیت توصیه میکرد ادامه ندهیم و دلیل اصلیاش هم این بود که بسیاری از مقامات معتقدند اینها مهدورالدم هستند و همین که میخواهیم دیه بدهیم داریم لطف میکنیم. البته من نمیدانم با بقیه خانوادهها چه برخوردی شده ولی آنهایی که من ارتباط دارم همه با همین موضع روبرو شدهاند. میخواهند به آدم بفهمانند دیه بگیرید و بیخیال شوید. واضح است که مسئولیت تیراندازی با فرمانده عملیاتی است که در محل حاضر بوده، این هم رویه پنهان و پیچیدهای نیست. همین الان حتی اگر یک مسابقه فوتبال در استادیوم آزادی برگزار شود، یگان مستقر در آنجا فرمانده عملیات دارد و او مسئول همه اتفاقاتی است که در آنجا رخ میدهد. این رویه در پلیس ایران عادی است. قطعا در روز ۲۵ خرداد هم یک فرمانده عملیات در تهران وجود داشته، این فرد هر که باشد مسئولیت رسمی درباره کشته شدگان دارد. اگر او دستور تیراندازی را صادر کرده باید از دستورش دفاع کند و بگوید چرا چنین دستوری صادر کرده و اگر هم او صادر نکرده رسما اعلام کند تا اتهامی متوجه نهاد رسمی مسئول نباشد. جالب اینجا است وقتی من از بازپرس پرسیدم چرا فرمانده عملیات را احضار و بازجویی نکردهاید خیلی راحت پاسخ داد فرماندهی عملیات با سپاه پاسداران بوده و من نمیتوانم آنها را احضار کنم؛ شما اگر دوست دارید خودتان بروید از سپاه شکایت کنید.
با توجه به این مساله، آیا خانواده آقای مهاجر از سپاه شکایت کرده اند؟
واضح است که خیر، به نظر من این کار فقط برای ارعاب و ترساندن خانوادهها است. وظیفه تحقیقات و بازجویی از افراد آگاه یا مظنونان برعهده دادگاه است نه شاکی، اگر از خانه کسی دزدی شود او خودش دزد را شناسایی و از او شکایت میکند؟ پس دادسرا و پلیس و آگاهی چهکاره هستند؟ اصلا این حرف خلاف تمام اصول حقوقی است که ما خودمان از سپاه شکایت کنیم. اینها برای ارعاب است. میخواهند با آوردن اسم سپاه خانوادهها را بترسانند.
گویا خانواده آقای مهاجر را تهدید نیز کرده اند؛ تا جایی که می دانم چند بار خواهر آقای مهاجر به اداره اطلاعات احضار شده است.
بله مادر من را اداره اطلاعات همدان چند بار احضار کرده و به او تلفن زده و تهدیدش کردهاند. البته تنها درباره پرونده برادرش نبوده؛ مثلا مادر من عضو هیات امنای یک پرورشگاه خیریه است یا برخی کارهای خیریه به ویژه درباره زنان انجام میدهد درباره آنها هم او را تحت فشار گذاشتهاند. یا قبل از راهپیمایی ۲۲ بهمن تهدیدش کرده بودند که حق ندارد در راهپیمایی حاضر شود. به نظر من همه اینها برای ترساندن او است تا پرونده را پیگیری نکند. البته این را هم بگویم نتیجهاین اقدامات برعکس بوده، ظاهرا بیشتر از آنکه ما از آنها بترسیم آنها از ما ترسیدهاند.
اما حکومت مدعی است که تجمع کنندگان اغتشاش گر بودند و کشته شدگان نیز از این اغتشاش گران بوده اند. از طرفی ادعا می شود تعدادی از کشته شدگان از افراد بسیج بودند و توسط اغتشاش گران کشته شده اند.
برخلاف آنچه حکومت اعلام میکند شواهد مختلفی وجود دارد که در تیراندازیها به هیچ وجه اشخاص معینی هدف نبودهاند و اصلا ربطی به بحث اغتشاش نداشتهاست. در میان کشته شدههایی که در دادسرای جنایی تهران پرونده دارند یک کارگر افغانی هست که در حال بنایی در بالای داربست تیر خورده، نوجوانی هست که در چند متری محل سکونتش تیر خورده، مادر و دختری هستند که جلوی در مهدکودک تیر خورده و درگذشتهاند. اینها اغتشاشگر هستند؟ فرض کنید تجمع غیرقانونی هم بوده و پلیس میخواسته مردم را متفرق کند. آیا برای پراکنده کردن جمعیت باید به سوی آنها تیراندازی کرد؟ آن هم با اسلحه جنگی و به سر و سینه آنها؟ من شخصا این قضیه را از خانوادههای کشتهشدگان پیگیری کردهام و در تمام مواردی که من صحبت کردهام تیراندازی به نقاط حساس بدن و از فاصله نزدیک بوده، یعنی اصلا دغدغه پراکندن مردم معترض وجود نداشته و صرفا هدف آنها کشتن تعدادی آدم برای ترساندن بقیه بودهاست.
با توجه به این مسائل، چگونه قصد دارید شکایت خود را پی گیری کنید؟ آیا این امکان وجودد دارد که از طریق نهادهای بین المللی شکایت خود را پی گیری کنید؟
من از طرف خانوادههای دیگر نمیتوانم حرف بزنم اما ما برای احقاق حق هیچ راهی را مسدود و منتفی نمیدانیم. فعلا منتظر دادگاه هستیم اما تا ابد منتظر نمیمانیم. مساله فقط یک مساله شخصی نیست اینطور نبوده که دو آدم با هم درگیر شوند و یکی دیگری را بکشد. اینجا بحث حقوق اساسی انسانها در این کشور مطرح است. اینکه آدمی به خیابان برود و بی هیچ دلیل و علت روشنی او را بکشند و طلبکار هم باشند نشانه انحطاط نظام سیاسی کشور است. نشانه سقوطی است که صاحبان قدرت کردهاند. این را به دیگر خانوادهها میگویم که شما در برابر مملکتتان مسئولید. پیگیری این پروندهها دینی است که خانوادههای مقتولان هم به خود شهدا هم به نسلهای بعد دارند. باید درآینده بتوانیم جواب بدهیم که برای تحقق عدالت و برای جلوگیری از سلب حقوق اولیه انسانها در این کشور چه کردهایم.
آقای نامداری بسیاری از خانواده های شهدا سکوت اختیار کرده اند و حتی برخی، از اعلام نام عزیز از دست رفته خود نیز ابا دارند. آیا تهدیدها و فشارهای امنیتی باعث سکوت آنها شده است؟
البته تا جایی که من میدانم اغلب خانوادهها شهادت فرزندانشان را اعلام کردهاند و غیر از یک مورد، شهیدی را سراغ ندارم که خانوادهاش از پیگیری مساله استنکاف کنند. به نظر من مشکل اصلی محدودیتهای رسانهای در کشور است. رسانه های داخل کشور که عملا یا بوقهای قدرت هستند یا چنان دچار خودسانسوری شدهاند که این مساله را پوشش نمیدهند.رسانههای خارجی هم مسائل خاص خودشان را دارند. بسیاری از خانوادهها هم از اقشاری هستند که چندان با مسائل رسانهای آشنا نیستند و اینها باعث شده راحت اعتماد نکنند. ضمن اینکه معمولا در چنین شرایطی فکر میکنند اگر مساله را رسانهای نکنند حکومت به آنها در رسیدگی به پروندهها مساعدت خواهد کرد. به نظر من همه تجربههای قبلی نشان داده این تحلیل غلط است. نکته دیگری هم که به نظر من در این قضیه اهمیت دارد سناریویی است که حکومت اجرا کرد و آن هم تمرکز صرف بر شهدای زندان کهریزک است. در زندان کهریزک چهار جوان بیگناه به شهادت رسیدند که بسیار هم دردناک بود. اما در ۲۵ و ۳۰ خرداد در خیابانهای مرکزی تهران حدود چهل نفر کشته شدهاند. حکومت با تمرکز بر آن چهار شهید و تقلیل آن جنایت به یک خطای اداری خودسرانه، دنبال پنهان کردن بقیه شهدا است. اگر حاکمان واقعا نگران جان انسانها هستند و برای بسته شدن کهریزک دستور میدهند چرا برای چهل نفر دیگر کاری نمیکنند؟
تعداد کارگران عسلویه از ۴۰ هزار نفر در سال ۸۳ هم اکنون به ۴ هزار نفر کاهش یافته است. این کاهش ۹۰ درصدی در تعداد شاغلان در این منطقه اقتصادی انرژی کشور نشان دهنده کاهش شدید فعالیت های اقتصادی و عمرانی است. این در حالی است که منطقه پارس جنوبی و عسلویه به عنوان قطب صنعت انرژی ایران شناخته می شود.
به گزارش خبرنگار “کلمه” در منطقه عسلویه و در زمان خاتمی بیش از ۲۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی برای سرمایه گذاری جذب شده بود. هم اکنون با توجه با آمار اشتغال در عسلویه می توان به این نتیجه رسید که این سرمایه گذاری ها عملا به صفر کاهش یافته است .
از سوی دیگر پیشرفت کار به دلیل نبود نقدینگی و نبود سرمایه گذار خارجی درپالایشگاه بزرگی که قرار بود تولید بنزین ایران را حدود ۳۰ میلیون لیتر افزایش دهد، متوقف شده است . این در حالی است که این پروژه برای دولت احمدی نژاد اهمیت بسیاری دارد و خیلی ها امید به ادامه کار و بهره برداری از آن پیش از عملی شدن مخاطره آمیز تحریم فروش بنزین به ایران ، دارند . تحریمی که با اعلام نظر دو شرکت روسی و هندی عملا آغاز شده است .
هم اکنون در منطقه گازی پارس جنوبی که میدانی مشترک بین ایران و قطر است ، ایران به شدت آسیب پذیر شده است . قطر از ایران بسیار بیشتر برداشت داشته و هر لحظه فاصله اش با ایران بیشتر می شود. قرار بود که با راه اندازی تعدادی از فازهای پارس جنوبی ایران در میزان برداشت با قطر برابر شود . اما کاهش حجم سرمایه گذاری ایران و نبود سرمایه گذارخارجی همه برنامه ها را با شکست مواجه کرد .
هم اکنون درآستانه روز کارگر اراک در بزرگترین قطب صنعتی ایران و شرکت های بزرگ دولتی مستقر در آن، وضعیت بحرانی گزارش شده است. شرکت های بزرگ دولتی چند ماه است که قادر به پرداخت حقوق کارگران خود نیستند . شرکت های آذر آب ، واگن پارس و پالایشگاه اراک در این مورد وخیمترین وضعیت را دارند.
شرکت های دولتی در حالی با مشکل نبود نقدینگی روبرو هستند که هر روزه اقدام به اخراج کارگران خود می کنند . به موازات این ، در بخش خصوصی نیز اوضاع به شدت نگران کننده و بحرانی به نطر می رسد . هم اکنون دولت بیش از ۴۰ هزار میلیارد تومان ( برابر ۴۰ میلیارد دلار ) به پیمانکاران بخش خصوصی بدهکار است . حدود پنج هزار میلیارد تومان از این رقم ، طلب پیمانکاران صنعت برق از دولت است. صنعتی که قابلیت درآمد زایی بالایی دارد . اما به دلیل ناتوانی مدیریتی در بدترین شرایط ممکن به سر می برد .
ناتوانی بخش خصوصی در دریافت طلب خود از دولت و طولانی شدن فرایند آن موجب شده تا فعالیت های عمرانی بخش خصوصی به کمترین میزان خود در ۲۰ سال گذشته برسد . وضعیتی که بسیاری از کارشناسان آن را با زمان پایان جنگ ۸ ساله ایران و عراق مقایسه می کنند. به همین دلیل در چند ماه اخیر با روند اخراج کارگران واحدهای عمرانی و تولیدی روبرو بوده ایم. هم اکنون نرخ بیکاری در میان جوانان ۱۶ تا ۳۰ سال ایران بیش از ۲۵ درصد است و پیش بینی می شود افزایش یابد . این رقم در میان تحصیلکردگان بیشتر است و زنان شرایط به مراتب بدتری از مردان دارند .
در حالیکه نظرسنجی بین المللی مجله تایم برای انتخاب تاثیرگذارترین شخصیت های سالِ ۲۰۱۰ هنوز به پایان نرسیده، آمارهای ثبت شده نشان از این دارد که میرحسین موسوی ازجنبش سبز مردمِ ایران با رای بسیار بالایی در صدر لیست این نظرسنجی قرار دارد.
به گزارش جرس در نظرسنجی و رای گیریِ نشریۀ شاخصِ تایم – همانند هرساله- از خوانندگان و مردم خواسته شده است تا “از میان ۲۰۰ تن از هنرمندان، سیاستمداران و شخصیتهای هنری و سیاسی و شاخصِ جهان، یک نفر را بعنوان شخصیت تاثیرگذار سال ۲۰۱۰ انتخاب کنند. صفحه اصلیِ تایم، تا لحظۀ مخابرۀ این خبر، میرحسین موسوی را با بالغ بر ۶۳۲ هزار رای، نفر اولِ این نظرسنجیِ معرفی کرده است.
از دیگر شخصیتهای ایرانی، دکتر زهرا رهنورد، فعال سیاسی، رییس سابق دانشگاه الزهرای تهران و همسر میرحسین موسوی، در رتبه هجدهم و شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل (۲۰۰۳) در رتبه چهلم فهرست فوق الذکر قرار دارند.
نظرسنجیِ تاثیرگذارترین شخصیت سال، تا تاریخ ۲۹ آوریل (دو هفته دیگر) ادامه خواهد یافت.
محمدعلی شیرزاد مستندساز و عضو هیت مدیره انجمن دفاع از حقوق زندانیان است که بیش از صد روز پیش بازداشت شد. پدر این مستندساز دربند طی نامه ای به دادستان تهران ضمن شرح فعالیت های فرزندش و نیز آنچه در این روزها بر آنها رفته است، خواستار رسیدگی به وضیعت فرزندشان شده است.
متن نامه بدین شرح است:
به نام خدا
دادستان محترم استان تهران
جناب جعفری دولت آبادی
۱۰۰ روز از بازداشت فرزندمان گذشته واو هنوز بلاتکلیف است .زمانی که در پایان شب ۲۲ دی ماه ۸۸ ، فرزندمان درست مقابل درب منزل بازداشت و سپس تمام خانه مورد تفتیش قرار گرفت ؛ تصور نمی کردیم این دستگیری ما را تا این اندازه دچار سرگردانی و مشقت کند .
ما مدت ها از او بی خبر بودیم . حتی نمی دانستیم کجاست واو را به کجا برده اند . هیچ مرجعی پاسخگوی ساده ترین پرسش ما و اینکه فرزندمان کجاست ، نبود . در نهایت بعد از ۱۵ روز و طی یک تماس تلفنی کوتاه از حال او باخبر شدیم و بالاخره بعد از مدت ها انتظار و دوندگی موفق به دیدار او در زندان اوین شدیم .
اما محمد علی شیرزادی هنوز بعد از ۱۰۰ روز بلاتکلیف است . درباره پرونده او هیچ نمی دانیم . حتی نتوانستیم برای او وکیلی اختیار کنیم چون نه شعبه دادگاه اعلام شده و نه شماره پرونده را به ما می گویند .
جناب دادستان
فرزند ما یک مستند ساز است . او بر حسب حرفه و وظیفه ای که دارد ، بارها به ثبت وقایع مختلف اجتماعی پرداخته است . این رسالت یک هنرمند است که به اطراف خود بی تفاوت نباشد . یک پای ثابت ضبط و انعکاس اکثر جنگ های منطقه خاورمیانه بوده است و دوربین او روز های سخت جنگ را از افغانستان و پاکستان تا لبنان و عراق ثبت کرده است .
محمد علی شیرزادی یک فعال امور اجتماعی و فرهنگی است . نام او را می توانید با یک جستجوی ساده در تیتراژ ده ها مقاله و فیلم مستند ببینید . دغدغه او پرداختن به امور اجتماعی و فرهنگی است و قدر مسلم روش زندگی او نشات گرفته از همین طرز تفکر است .
جناب دادستان
خواسته ما شفاف و منطقی است : رسیدگی به وضیعت محمد علی شیرزادی . اینکه ما نیز بتوانیم با در دست داشتن شماره پرونده و نشانی شعبه دادگاه ، سیر پرونده و مسیر رسیدگی به اتهام او را پی گیر باشیم . این حداقل چیزی است که یک مادر و پدر و یا یک شهروند از شما که مجری عدالت هستید توقع دارد . ما و مادربزرگ سالخورده و بیمار او سرپرست معنوی خود را از دست داده ایم . تمام ایام عید نوروز در انتظار خبری از دادگاه که درخواست وثیقه کرده بود ، سفره هفت سینمان را در کنار گوشی تلفن برگزار کردیم . ولی دریغ از یک صدای امید بخش ! حتی موفق به شنیدن صدای فرزندمان نیز نشدیم .
حال از آنجایی که تا کنون به رغم مراجعه های مکرر به مراجع مختلف و نهادهای رسمی و قانونی هیچ نتیجه ای حاصل نشده است ، به ناچار این نامه سرگشاده را در سایت های خبری منتشر خواهیم کرد ؛ چه بسا این بار پاسخی به ما برسد. گفته می شود جنابعالی اخبار اینترنتی را دنبال می کنید . ما هم امیدواریم در یکی از جست و جو هایتان زمانی را برای خواندن نامه یک پدر و مادر سالخورده بگذارید و پاسخی روشن و امیدوار کننده به ما بدهید .
با سپاس
ناصر شیرزادی، پدر محمد علی شیرزادی
۲۵ فروردین ماه هشتاد و نه
ساختمان وزارت جهاد بر اساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی به سپاه منتقل می شود.
این ساختمان که بطور سنتی متعلق به وزارت کشاورزی بوده و نام بلوار کشاوز نیز از آن برخاسته است، از بعد از انقلاب در اختیار جهاد سازندگی بوده است.
خبرهای رسیده از تهران حاکی است این ساختمان به لحاظ موقعیت مکانی ، نزدیکی به دانشگاه تهران مشرف بودن به خیابانهای اصلی شهر مورد توجه نیروهای سپاه قرار گرفته است.
منابع خبری از تهران خبر می دهند که سپاه برای کنترل و امنیت وضعیت خیابانهای اطراف دانشگاه به چنین ساختمانی نیازمند است تا بتواند با استفاده از ارتفاع بلند آن دید کافی برای رصد اعتراضات مردمی را داشته باشد.
خبرنگار جرس از تهران می افزاید: تلاش وزارت جهاد برای حفظ این ساختمان تاکنون بی نتیجه مانده است و احتمال دارد تا پیش از سالگرد انتخابات مهندسی شده 22 خرداد این ساختمان بطور کامل در اختیار سپاه قرار گیرد.
گفته می شود 25 اردیبهشت ماه آخرین مهلتی است که برای تخلیه ساختمان در نظر گرفته شده است.
سپاه در حال حاضر چندین مرکز نگهداری بازداشت شدگان در خیابانهای اطراف دانشگاه و کارگر شمالی در اختیار دارد.
ساختمان شيشه اي وزارت جهاد كشاورزي در اوايل دهه 50 توسط عبدالعزيز فرمانفرماييان طراحي و توسط پيمانكاران ايتاليايي ساخته شد.
چندی پیش از احتمال واگذاری این ساختمان به وزارت خارجه خبر می دادند و اینک زمزمه واگذاری به سپاه در میان است.
نظرسنجی نشریه تایم همچنان ادامه دارد. دیروز میرحسین موسوی براساس آرای داده شده توسط کاربران اینترنتی در رتبه اول اثرگذارترین شخصیت سال گذشته قرار گرفت. کاربران اینترنتی ایرانی و حامیان غیرایرانی جنبش سبز به وی رای دادند، چون می دانند که او اثرگذارترین شخصیت سال گذشته در سیاست جهان بوده است. البته این نظرسنجی هنوز به پایان نرسیده است و کاربران حامی جنبش سبز تلاش می کنند تا آخرین روز موسوی را در موقعیت مذکور نگه دارند. این رویداد از جوانب مختلف حائز اهمیت است.
اول: جنبش سبز و مهم ترین شخصیت آن یعنی میرحسین موسوی، بی تردید مهم ترین شخصیت اثرگذار سال گذشته است، این نقش از دو جنبه حائز اهمیت است، از یک سو جنبش سبز توانست با نشان دادن چهره ای دموکراتیک و آزادیخواه از ملت ایران، چهره مخدوشی را که احمدی نژاد از ایران نشان داده بود، تغییر دهد و از سوی دیگر این جنبش توانست به همه کسانی که متوجه افکار عمومی هستند، بگوید که دولت کودتا نماینده مردم ایران نیست. این موضوع به همان میزان که در داخل ایران، امیدهای مردم را قدرت بخشید و شکاف در میان حکومت را وسعت داد، به همان میزان نیز باعث شد تا تصویر جهان نیز تغییر کند. احمدی نژاد که با تکیه بر انتخابات پنج سال پیش خود را نماینده مردم می خواند و برای خود نقش رهبری در جهان اسلام و خاورمیانه قائل بود، به عنوان یک کودتاچی و دیکتاتور شناخته شد. کشورهای جهان اسلام نیز تصویر دیگری از ایران پیدا کردند، در لبنان تردید جدی نسبت به مردمی بودن دولت بنیادگرای احمدی نژاد بوجود آمد، در اروپا و آمریکا نیز جنبش سبز باعث توقف جریان تندروهای اسلامی و چپ های متکی متحد آنان ایجاد کرد. به این لحاظ تردیدی نمی توان کرد که جنبش سبز در ایران، مهم ترین واقعه سیاسی سال گذشته بوده است. به عبارت دیگر مطرح شدن میرحسین موسوی در این نظرسنجی جدا از اینکه یک موفقیت رسانه ای بشمار می رود، بلکه واقعیت نیز دارد.
دوم: در سال گذشته میلادی وقایع سیاسی فراوانی در جهان رخ داد، واقعه قرقیزستان یکی از این وقایع است، اما نیک می دانیم که دامنه عمل و طول مدت حوادث و عمق هیچ کدام از وقایع و اهمیت کشوری که در آن تغییرات رخ داده است، به اندازه ایران نبود. البته انتخاب اوباما شاید واقعه مهم دیگر سال 2009 باشد، اما سکوت طولانی دولت اوباما، پس از انتخاب پر سروصدای او، وی را تا حد زیادی به سایه راند. سایر وقایع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی سال گذشته نیز هیچ کدام نتوانستند اهمیتی نظیر جنبش سبز در ایران بیابند. چرا که جنبش سبز در ایران تنها یک حرکت سیاسی نبود، بلکه یک واقعه مهم رسانه ای، یک تحول اجتماعی و یک حادثه فرهنگی بزرگ بود. تقریبا هیچ جشنواره فرهنگی در جهان نبود، و هیچ شهری در دنیا نبود، که مردم آن بطور مستقیم با نمایندگان و حامیان جنبش سبز در آن مواجه نشوند. جنبش سبز در سال گذشته کاری را که انقلاب ایران در طول سی سال گذشته با صرف میلیاردها دلار هزینه نتوانسته بود انجام دهد، انجام داد. جنبش سبز تصویر ایران را جلوی دوربین های جهان کشاند. اگر انقلاب اسلامی نتوانسته بود صادر شود، جنبش سبز توانست به مهم ترین کالای صادراتی ایران به تمام جهان تبدیل شود.
سوم: اگر فرض کنیم که آنچه در ایران اتفاق می افتد، به همان اندازه که جنگ سیاسی است، جنگ روانی است، اهمیت رسانه ها بیش از هر چیز درک می شود. به همین لحاظ است که دولت ایران با تمام قدرت به بستن همه درها و دریچه ها پرداخته است و اتفاقا از همین روست که جنبش سبز و مخالفان حکومت نیز به ساختن رسانه های تازه پرداخته اند. حامیان حکومت روزنامه ها را می بندند، روی امواج تلویزیونی پارازیت می اندازند، با استفاده از نیروی انتظامی و قدرت قضائی و خرید کارشناسان روسی و با استفاده از پول اینترنت را از دسترس مخالفان خارج می کنند و مخالفان حکومت و بخصوص جنبش سبز نیز دائما سعی می کند رسانه های تازه و فضاهای جدیدی برای خود بیابد. براساس خبرهای منتشره، تقریبا پشت سر همه مصاحبه ها و سخنرانی های احمدی نژاد در آمریکا یک معامله پولی جریان داشته است. آنها برای انتشار خبرهایشان از پول مردم مصرف می کنند و سعی می کنند تصویری مثبت از دولت کودتا نشان بدهند. در مقابل جنبش سبز در رسانه های جهانی همه چیز دارد، جز پول، اما تلاش حامیان جنبش سبز در رای گیری نشریه تایم نشان داد که قدرت بزرگتر همین وجود افکار عمومی منظم و با برنامه است. جنبش سبز مانند اکثر جنبش های مردمی تلاش کرده و تلاش می کند تا بتواند یک سال رابطه اینترنتی حامیان این جنبش را به صورت یک نیروی قدرتمند و با برنامه دربیاورد. اگر حکومت از پول مردم برای ایجاد چهره ای محبوب از دشمنان مردم استفاده می کند، مردم نیز از قدرت خودشان برای معرفی رهبران جنبش استفاده می کنند.
چهارم: معلوم نیست که نتیجه نظرسنجی تایم، که براساس آن میرحسین موسوی در حال حاضر رای نخست را دارد، تا آخرین روز به همین شکل باقی بماند، امیدواریم همین روند ادامه پیدا کند. آنچه در درجه دوم اهمیت است نتیجه ای است که گرفته می شود، موضوع مهم تر تلاشی است که باعث ایجاد شبکه های ارتباطی و تلاش های هماهنگ این شبکه ها برای جبران خلاء خبری در جنبش سبز می شود. دولت کودتا تمام رسانه هایی که قانونا متعلق به مردم است، از آنها دزدیده است و نه تنها از آن رسانه ها به نفع دولت استفاده می کند، بلکه از آنها علیه مردم نیز استفاده می کند. اما یادمان نرود که رسانه اصلی و آئینه آینده جهان، اینترنت است. و در اینترنت نیروی انسانی جنبش سبز قدرتی پایان ناپذیر دارد. جنبش سبز، اگر در خیابان ها دائما با سرکوب دولتی که نماینده یک اقلیت است، مواجه می شود، در شاهراههای اینترنتی تلاش می کند، فضای خبررسانی را از آن خود کند. جنبش سبز قطعا در اولین فرصتی که امکان بیابد در خیابان های شهرهای کشور حضور می یابد، اما خیابان تنها جای فعالیت نیست، ما از هر فرصتی استفاده می کنیم. اگرچه اینها کافی نیست، اما آنچه مهم است، این که حامیان جنبش سبز در تلاش های هماهنگی چون رای دادن به موسوی در انتخاب چهره تاثیرگذار تایم در سال گذشته، همدیگر را بیابند، با کمک همدیگر به تشکیل رسانه های موثر همت کنند و افکار عمومی را در اختیار بگیرند. مهم نیست که دو هفته دیگر تصویر میرحسین موسوی روی جلد تایم برود، اگر چه بسیار دلنشین است، مهم این است که همین حالا همه مخاطبان وب سایت تایم که اتفاقا از تیراژ این نشریه هم بیشتر هستند، نام میرحسین موسوی را در فهرست تاثیرگذارترین شخصیت های سال گذشته می بینند.
پنجم: شاید دوست داشتم به جای تصویر میرحسین موسوی، تصویری از " ندا" یا " سهراب" روی جلد تایم می رفت، در هر حال فرقی نمی کرد، آنچه مهم بود، این بود که تصویری روی جلد تایم برود که نماینده جنبش سبز کشور است. فرقی هم نمی کرد که این چهره موسوی یا رهنورد باشد. آنچه مهم است دادن تصویری تازه از ایران است، چه این تصویر تصویر بانویی مانند شیرین عبادی باشد، یا تصویری از زهرا رهنورد، یا میرحسین موسوی، یا کروبی، یا یکی از زندانیان جنبش سبز. اما آنچه رخ داد و اکنون اهمیت دارد، حضور نماینده جنبش سبز در ردیف اول بالای رای گیری معتبرترین نشریه جهان است.
ششم: رای گیری نشریه تایم، نه نشانه اعتبار سیاسی افراد است، نه دلالت بر انتخاب دموکراتیک می کند، در هر دو حال سیستم نظرسنجی باز وب سایت تایم، نمی تواند نشان دهنده اعتبار سیاسی یا انتخاب دموکراتیک باشد. به همین دلیل است که اگرچه در فهرست افرادی که در نظرسنجی حضور دارند، مهم ترین چهره های سیاسی و هنری و فرهنگی و روشنفکری جهان قرار دارند که در میان آنها می توان نامهایی مانند باراک اوباما، کلینتون، سارکوزی، مرکل و حتی برخی حامیان القاعده را دید، اما در صدر جدول اکثرا چهره های محبوب جوانان کشورهای جهان هستند، جوانانی که به اینترنت دسترسی دارند و از آن استفاده می کنند. اینکه چهره محبوب جوانان کشور ما چهره هایی جانبدار دموکراسی و آزادی است از یک طرف نشانه خوبی از تمایلات جامعه ایران است، اما در حقیقت این آئینه همیشگی و کامل جامعه ایران نیست. شاید اگر جنبش سبز در کار نمی بود و نیاز به آزادی و دموکراسی در جامعه ما موضوع اول نبود، شاید ما هم چهره های مهم سینمایی و فرهنگی یا ورزشی مان را انتخاب می کردیم، اما وضع جامعه ما اقتضای دیگری دارد. شاید واقعا در کشوری مثل کره جنوبی مهم ترین چهره های تاثیرگذار بازیگران ورزشی و سینمایی باشند، اما در ایران امروز و چنانکه گفتم در جهان، تاثیر چهره های سیاسی که عمدتا در جنبش سبز ایران تعریف می شوند، بیش از چهره های دیگر است. آمدن نام میرحسین موسوی در جدول تایم، به معنای این نیست که او شخصیت برتر جهان یا ایران است، این فقط نشان می دهد که جنبش سبز از فرصتی که بصورت آزاد و طبق قوانین مشخص این وب سایت در اختیار همه کاربران اینترنتی است استفاده کرده است. از نظر من حتی اگر در یک انتخاب میان استادان علوم سیاسی تمام دانشگاههای جهان، یا در میان کشیش های واتیکان هم اگر بخواهند اثرگذارترین چهره سال گذشته را انتخاب کنند، باز هم جنبش سبز و رهبران آن انتخاب خواهند شد، چرا که واقعیت همین است، اما ارزش این انتخاب یک ارزش تبلیغاتی و رسانه ای است. در حقیقت حامیان جنبش سبز، یعتی همان هایی که در انتخابات ایران به موسوی رای دادند و دولت در مقابل رای آنان کودتا کرد، حالا از یک فرصت تبلیغاتی استفاده کرده اند. اگر یک انتخابات آزاد در ایران هم صورت بگیرد، باز هم موسوی انتخاب خواهد شد، اما انتخاب در نشریه تایم یک عمل تبلیغاتی است.
امیدواریم که تصویر میرحسین موسوی روی جلد تایم برود، این یک پیروزی رسانه ای برای حامیان جنبش سبز است، اما آنچه به دست آمده این نیست، آن چه در این جریان به دست آمد، فهم موثر بودن یک تلاش همگانی رسانه ای است. تلاش هزاران ایرانی که شب و روز بیدارند و سعی می کنند تا همه مردم را بیدار نگه دارند، تصویری شایسته از ایران به مردم جهان عرضه کنند و ایرانی زیباتر و بهتر بسازند.
یك پایگاه خبری وابسته به بخشی از حامیان دولت، از جلسات شبانه احمد توكلی، الیاس نادران و علی مطهری، سه نمایندۀ اصولگرای منتقد دولت در مجلس شورای اسلامی، برای "مقابله با دولت محمود احمدینژاد" خبر داد.
سامانه خبری حقیقتنیوز، در بخشی از گزارشِ روز گذشتۀ خود، با ذکر این مطلب که "سه نمایندۀ فوق الذکر از منتقدین دولت می باشند"، خاطرنشان کرد "آنها برای تدوین یك راهبرد در راستا و جهت حمله به دولت، شبها در یكی از مناطق شمالی تهران گرد هم جمع شده و به تبادل نظر می پردازند."
این پایگاه خبری که برخی منابع آگاه، آنرا به اسفندیار رحیم مشایی وابسته می دانند، در حملهای دیگر به سه نماینده اصولگرای منتقد دولت، هر سه تن را متهم به "عناد و دشمنی با دولت عدالت محور" محمود احمدینژاد خوانده و مدعی شده است که این نمایندگان از هر فرصتی برای هجمه به دولت استفاده میكنند.
حقیقت نیوز همچنین ادعا کرد "محوریت این نشستها برعهده احمد توكلی بوده و حتی بعضا دیده شده كه بعضی از مخالفین دولت نیز در این جلسات حضور پیدا كرده اند."
این پایگاه خبری هشدار داد "حقیقتنیوز این آمادگی را دارد كه در صورت كتمان این مسئله از سوی سه نمایندۀ فوق، اسناد در اختیار خود را علنی و منتشر نماید ."
هنوز مشخص نیست اسناد موردِ ادعای حقیقت نیوز، عکس، تصویر یا ویدئویی از جلسات این سه نماینده است، یا شاهدانِ عینی و گروهی تعقیب کننده، مورد استنادِ این سایتِ حامیِ دولت می باشند.
سه نمایندۀ فوق الذکر هنوز هیچ واکنشی به صحت یا سقم این خبر نشان نداده و هیچ منبع خبری دیگری نیز، مستقلا این خبر را تایید و منتشر نکرده است.
طی دو ماه اخیر و بویژه هفته ای که گذشت، نادران، طی حملاتی بیسابقه، محمدرضا رحیمی، سخنگو و معاون اول دولت را صدر و مصداق "مقام دولتیِ دخیل در پرونده های اختلاس و فساد شدید مالی" و "سرحلقۀ شبکۀ فساد اداری و اقتصادی" ذکر کرده بود.
احمد توکلی نیز، به همراه نادران و غلامرضا مصباحی مقدم، دولت و بدنۀ قوه مجریه را به سرپیچی های متعدد از قانون متهم کرده اند و سایت احمد توکلی (الف) نیز از مدرک جعلیِ دکترای معاون اول رئیس دولت پرده برداشته بود.
علی مطهری، نمایندۀ اصولگرای تهران و فرزند شهید آیت الله مطهری نیز، شخص رئیس دولت را از مقصرینِ وقایع بعد از انتخابات و متخلف در موارد متعدد ذکر کرده بود.
رئیس قوه قضاییه، در آخرین روزهای سال گذشته، از دستگیریِ باند بزرگ فساد اقتصادی که "یک مدیر ارشد دولت در آن نقش داشته" و فعلا اعلام نام او جرم بوده و حتی بازداشت نیز نشده خبر داده بود
بر اساس اخبار دریافتی گروه خبری اورمو نیوز تعدادی از بازداشت شدگان حوادث روز سیزده فروردین دریاچه اورمیه که بعد از تحمل چند روز بازداشت با وثیقه های صد میلیون ریالی تا سیصد میلیون ریالی به صورت موقت آزاد شده بودند، بار دیگر به ستاد های اداره اطلاعات شهرهای مختلف آذربایجان احضار شده اند.
بنا به گزارشهای رسیده به جرس، ماموران اداره اطلاعات با تماس های تلفنی از این بازداشت شدگان خواسته اند که روز بیست و هفتم فروردین خود را به ستاد های خبری و یا پایگاه های نیروی انتظامی در شهرهایی که در آن ساکن هستند معرفی نمایند.
آگاهان امور معتقدند که این احضارها با مسابقه فوتبال دو تیم تراکتورسازی آذربایجان وپرسپولیس در روز جمعه در ارتباط بوده و نیروهای امنیتی تلاش دارند که به هر صورت ممکن مانع حضور فعالین آذربایجانی در این مسابقات شوند.
اتاق خصوصی خالی نداریم متأسفانه! ولی بیمار ما باید بستری شود همین حالا؟ پزشکان زیادی توصیه کرده اند. یاران قدیم و دلدادگان اخیر. به ناچار باید یک امشب را بسپاریمشان به بخش پست آی سی یو. و این یعنی این که همراه نمی تواند بماند و ما باید راهمان را بگیریم و برویم به خانه و درست پس از 36 روز که به آنی گذشت، شب های تنهایی و اندوه را مرور کنیم.
سوپر وایزر می گوید: بابا یک توضیحی شرحی چیزی، لااقل بیمار را نشانم بدهید. بیمار طفلکی اما توان بلند شدن از نیمکت را ندارد بلند می گوید سلام و من به عنوان ولی یا سرپرست فرم پذیرش را پر می کنم و امضا می کنم و می گویم: گوهر گرانبهایی را داریم می سپاریم دست شما حواستان باشد لطفا. لبخند می زند مسئول بخش و می گوید خاطرتان جمع باشد. می گویم تلفنش را قطع کنید لطفا و زودتر یک آرام بخش بدهید به او تا درد بیش از این امانش را نبریده. می گویند شما نگران نباشید با خیال راحت بروید منزل اگر کاری بود تماس می گیریم و من نمی توانم با خیال راحت بروم منزل.این منزل دیگر خالیش قابل تحمل نیست وقتی که هر روز پر بوده از عطر وجود او و میهمانانی که گاه فقط چند وجب جای خالی و دقایقی اندک، سهمشان از حضور در کنار او بوده از شدت ازدحام یاران یک دل و همراه.
می گوید: درد دارم. دارد غیرقابل تحمل می شود این درد. می گویم: باید استراحت کنی و لختی آرام بگیری جانم. نگاهم می کند و زیر لب می گوید: درد جسم چاره دارد، درد روح و روانم را مپسند. من سخن خواهم گفت وگرنه اینجا و آنجا فرق چندانی ندارد. و این چند روزه چقدر آزرده روح بود همسرجان. درست مثل خودم و مثل خیلی های دیگر که روح و روانشان را سخت به بازی گرفته اند. او می گوید من نه ماه تمام در انفرادی و بیرون آن احساس نکردم در زندان هستم ولی حالا اینجا هوا چقدر بد است. ما هر دو به سرفه افتاده ایم. هوا سنگین است. طراوت بهار زیر سختی و سیاهی رفتارهایی سخیف، دارد رنگ می بازد و ...
می گوید: دلم گرفته. کاش می رفتیم زیارت. من هم دلم سخت گرفته. برای فاطمه آدینه وند و بچه هایش برای نوه های عرب سرخی.برای بچه های زندانیان گمنام. برای خودم که همه می گویند رنگ و رویت باز شده و شادی در چشمانت برق می زند و من هی سوز اشک ها را حس می کنم و روی برمی گردانم و نمی دانم شرم است؟ اندوه است؟ دلتنگی است؟ نمی دانم یک چیزی مثل خوره افتاده به جان ما و تا آخرین زندانی سیاسی از بند نرهد ما را از درون تحلیل خواهد برد.
حالا من و همسرجان هم بندیم و هم سلول چه فرق می کند فاصله مان چقدر باشد؟گیریم او در پُست آی سی یوی بیمارستان و من اینجا پشت مونیتور در حال ثبت لحظه هایم و دلتنگی هایم و غصه هایم. فردا اما وقتی به دیدارش بروم سراغ آن گل های سرخ را خواهم گرفت که یواشکی دادم آن پزشک جوان ببرد بگذارد بالای تختش. گل هایی که باید رگه های امید را در تن و جان او بگستراند و به او قول می دهم که هرگز مانع سخن گفتنش نشوم و مانع هیچ یک از خواسته هایش. من با کسانی که او را خاموش می خواهند هم دست نخواهم شد و با دست خود او را به مسلخ آرمان هایش نخواهم برد. فردا بار دیگر به او قول می دهم که تا پای جان همراهیش خواهم کرد و هرگز تنهایش نخواهم گذاشت حتی اگر پشت در بمانم. من به جا ماندن عادت کرده ام.
منصور اسالو، رئیس هیات مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را روز گذشته با دست بند و پا بند جهت معاینات پزشکی به کمیسیون پزشکی قانونی در یکی از بیمارستان های کرج بردند.
بنابه گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران پزشکان با دیدن این صحنه سخت ناراحت و بر آشفتنه شدند که چنین رفتار تحقیر آمیزی با انسانهایی والا صورت می گیرد. رفتارهایی که توهین به انسانیت بلکه توهین به جامعه پزشکی است.
بنابر این گزارش، برای تحت فشار قرار دادن جسمی و روحی اسالو، پابند و دست بند وی را طوری بسته بودند که امکان تحرک را تا حد زیادی از رهبر کارگران سلب کرده بودند و این مسئله باعث زخمی شدن مچ پای وی شد.
این گزارش می افزاید: اسالو بیش از ۹ ساعت مورد معاینات و بررسی پزشکی قرار گرفت. تشکیل کمسیون پزشکی قانونی بنابه درخواست پزشکان بهداری زندان گوهردشت کرج صورت گرفته است.
منصور اسالو از بیماری های متعدد و حاد جسمی رنج می برد که از جمله آنها؛ بیماری حاد قلبی، کمر دردی که نیاز به عمل جراحی دارد و ناراحتی چشم می باشد.
تا به حال برای منصور اسالو بیش از ٣ بار توسط پزشگ قانونی گواهی عدم تحمل کیفر صادر شده است و به دادگاه انقلاب، اجرای احکام دادگاه انقلاب و مسئولین زندان ارسال شده است. طبق قوانین موجود کسانی که بخاطر بیماری های جسمی، عدم تحمل کیفر می گیرند، می بایست آزاد شوند تا بتوانند در بیمارستان های خارج از زندان تحت درمان قرار گیرند.
آقای اسالو نه تنها از هرگونه درمان محروم شده است بلکه در ماه های اخیر تحت فشارهای روحی شدید قرار داشته و بارها برای مدت طولانی به سلول های انفرادی با شرایط قرون وسطائی فرستاده شده است. در حال حاضر او را به بند ۵ که بند متادون نامیده می شود و زندانیان آن معتاد و اکثرا مبتلا به بیماریهای خطرناک مانند هپاتیت و ایدز می باشند، منتقل کرده اند.
فشارها، اذیت و آزارها و ممانعت از درمان، بدستور بازجوی وزارت اطلاعات که پرونده او را در دست دارد صورت می گیرد و توسط افرادی مانند علی حاج کاظم،علی محمدی رئیس و معاون زندان،کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان گوهردشت کرج به اجرا در آورده می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران در پایان گزارش خود پیشنهاد کرده اند کارگران زحمتکش و شریف و مردم ایران هنگام گرامیداشت روز جهانی کارگر در ۱۱ اردیبهشت ماه، با در دست داشتن عکس های فعالین کارگری در زندان بر آزادی فوری آنها تاکید کنند. این مجموعه از سندیکاهای بین المللی خواسته است این روز را به روز حمایت از فعالین کارگری ایران که در زندان بسر می برند تبدیل کنند.
در حال حاضر تعدادی از فعالین کارگری و کارگران در زندان بسر می برند که از جملهی انها منصور اسالو، ابراهیم مددی، علی نجاتی، فریدون نیکو فرد، جلیل احمدی، قربان علی پور می باشند. همچنین پرونده صدها فعال کارگری باز است و هر زمان میتوانند پرونده آنها را به محکومیتهای سنگین تبدیل کنند.
امور بین الملل سازمان صداوسیما به دلیل ایجاد پارازیت سیگنالهای مزاحم برای شبكههای ایرانی روی ماهواره، خطاب به رئیس اتحادیه مخابرات جهانی نامه نوشت.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، در نامهای كه امور بین الملل سازمان صداوسیما خطاب به رئیس اتحادیه مخابرات جهانی (ITU) نوشته، آمده است:
رئیس محترم اتحادیه مخابرات جهانی (ITU)
با احترام همانگونه كه مطلع هستید جمهوری اسلامی ایران (از طریق سازمان تنظیم مقررات رادیویی) یكی از اعضاء فعال، مهم و تأثیرگذار (ITU) است. سوابق بسیار روشن و درخشان كشور ما در رعایت قوانین و مقررات اتحادیه نشان دهنده آن است كه قانونگرایی در سرلوحه اقدامات كشور قرار گرفته است و هیچ مورد از نقض قوانین و تخلف از مقررات توسط ما ثبت نشده است.
علیرغم این سوابق درخشان، متأسفانه تاكنون در چندین نوبت سیگنالهای مزاحم مشكلات عدیدهای را برای شبكههای ما ایجاد كرده است. نمونههایی از این گونه اقدامات به شرح ذیل است:
1- در ساعت 21:5 یكشنبه 10/3/88 در شبكههای داخلی روی ماهواره «اینتل ست» كه تا ساعت 1 بامداد روز دوشنبه 11/3/88 ادامه داشت و موجب قطع برنامهها شد.
2- ارسال سیگنالهای مزاحم ساعت 17:10 روز دوشنبه 11/3/88 در شبكههای داخلی بر روی ماهواره «اینتل ست» كه تا ساعت 10:45 روز سهشنبه 12/3/88 ادامه داشت و موجب قطع برنامهها شد.
3- در ساعت 18:40 روز چهارشنبه 13/3/88 در شبكههای ملی بر روی ماهواره اینتل است كه تا ساعت 22:41 همان روز ادامه داشت و موجب قطع برنامهها شد.
4- ارسال سیگنالهای مزاحم روی ماهوارههای «عرب ست» و «آسیا ست» در زمانهای مختلف و...
در حالیكه اصول شناخته شده حقوق بینالملل و نیز اصل حق بیان آزاد اطلاعات كه مبنا و اساس حق پخش مستقیم ماهوارهای است این اقدامات را محكوم میكند و كنوانسیونها و معاهدات مختلف، ایجاد سیگنالهای مزاحم، ارسال پارازیت (Jamming) و اختلال در شبكههای پخش را ممنوع اعلام كردهاند، ولی متأسفانه اتحادیه شما هیچگونه عكسالعملی در این زمینهها نداشته است و به حمایت از یكی از اعضای فعال خود برنخواسته است در حالیكه حداقل انتظار از اتحادیه این بود كه اینگونه اقدامات را محكوم نماید و مانع ادامه آن شود.
علاوه بر این برخی شبكهها همچون BBC و ... در یكسال اخیر حقوق ما به عنوان یكی از اعضای اتحادیه شما را نادیده گرفتند و خلاف اصول شناخته شده حقوق مسلم ما محسوب میشود همانگونه كه مستحضر هستید ماده یك كنوانسیون 1936 ژنو، پخش برنامه برای مردم هر سرزمین به منظور ترغیب آنها به اعمالی مغایر با نظم و امنیت داخلیشان را ممنوع كرده است. این ممنوعیت تحریك به جنگ داخلی، شورش و اغتشاش را در برمیگیرد. همچنین معاهده 1967 فضای ماورای جو در مقدمه خود قطعنامه شماره 110 مجمع عمومی سازمان ملل متحد را در فضای ماوراء جو قابل اجرا دانسته است براساس آن قطعنامه هرگونه تبلیغاتی كه هدف آن تحریك یا ترغیب به تهدید صلح، نقص صلح یا عمل تجاوز كارانه باشد یا محتملا چنین نتیجهای را در پی داشته باشد. ممنوع است.
در حالیكه انتظار میرفت كه شما به عنوان رئیس اتحادیه مخابرات جهانی در قبال اقداماتی از قبیل: پخش تصاویر مخل امنیت داخلی و حاكمیت ملی، انجام اعمال خلاف موازین عرف بینالمللی، تحریك به آشوب، تشویق به شورش و درگیری فیزیكی با مأموران پلیس، حمایت از اقدامات تروریستی و حتی آموزش استفاده از مواد انفجاری و ترغیب به بكارگیری آنها برعلیه كشورما موضعگیری نمایید ولی متأسفانه هیچ گونه عكسالعملی نشان ندادید و به جای حمایت از یكی از اعضاء خود مسأله را با سكوت پشت سر گذاشتید.
در شرایطی كه اوضاع جهانی اقتضاء دارد كه كشورها و سازمان بینالمللی در تعامل با یكدیگر به دنبال جستجوی راههای مسالمتآمیز برای حل اختلاف فیمابین خود باشند. انتظار از شما این است كه براساس اصول شناخته شده حقوق بینالمللی و نیز اصل مهم حق جریان آزاد اطلاعات از ما به عنوان یك سازمان پخش رادیو تلویزیونی كه خود قربانی اقدامات غیرقانونی برخی موسسات و شركتها شده است حمایت كرده و زمینه بروز اختلافات بیشتر را از پیش برده و تلاش نمائید تا براساس كنوانسیونها و معاهدات معتبر بینالمللی در حوزه پخش مستقیم ماهوارهای و استفاده صلحآمیز از ماوراء ابهامات ایجاد شده را برطرف كرده و اجازه ندهید كه شركتها و مؤسساتی بخواهند با تهدید به قطع شبكه و ایجاد اختلال در سیستم پخش شبكههای ما به اختلافات دامن زده و آن را افزایش دهند.
در پایان این سازمان آمادگی خود را برای هرگونه همكاری در چارچوب قوانین و مقررات اتحادیه اعلام مینماید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر