-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ فروردین ۲۸, شنبه

Posts from Khodnevis for 04/17/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بیایید انرژی‌هامان را سر یکدیگر خالی نکنیم

 


مدتی ست در بالاترین لینک هایی دیده‌ام که به موسوی و خاتمی و بسیاری از سبزها توپیده‌اند، با ادبیاتی که گاه توهین آمیز و گاه تمسخر آمیز به نظر می‌رسد. و جواب هایی که به‌شان داده شده نیز گاهی همراه با عصبانیت و توهین بوده و در جواب این جواب‌ها نیز گفته اند که نقدپذیر نیستید و صلبید و به مخالف احترام نمی‌گذارید و غیره. جدا از اینکه ما ایرانی ها عادت داریم ابتدا دعوا می‌کنیم و بعد بر سر مشکلات بحث می‌کنیم، مساله‌ای هست که باید روی آن تامل کرد.


مدتی ست جنبش سبز تظاهرات یکپارچه و گسترده نداشته است. این خود به طور طبیعی باعث ایجاد رخوتی در میان حامیان جنبش شده است. و این رخوت مانند سوپاپ زودپز که بسته باشد، باعث ایجاد فشار و انباشت انرژی در اذهان حامیان سبز شده است. حال این بی صبری، خود را در نزدیکترین و در دسترس ترین موضوع که خود فرد و افراد جنبش باشد تخلیه می‌کند.


بیایید به اشتراک‌هایمان و همچنین اختلاف هایمان احترام بگذاریم. مواضع مشترک ما، آزادی مطبوعات، آزادی تجمعات، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی انتخابات بدون نظارت استصوابی ست. حال «کم هزینه ترین» راه برای رسیدن به این مواضع، از قانون اساسی فعلی می‌گذرد، و اصولی که به آزادی‌های گفته شده احترام گذشته و از یاد برده شده را، به ذهن می‌سپرد.


راههای دیگری نیز برای رسیدن به این اهداف هست، اما همین اهداف که اصول مغفول مانده‌ی قانون اساسی باشد نیز تا کنون هزینه‌های زیادی برای جنبش سبز داشته است. شهید‌ها داشته‌ایم و افراد بسیاری هنوز در زندان‌ها بازجویی و شکنجه می‌شوند. پس نه اخلاقی و نه مسئولانه است اینکه با طرح شعارهایی چون عبور از موسوی و قانون اساسی، هزینه‌ها را برای زندانیان بیشتر کنیم، و یادمان باشد، برای هر هدفی، بیشترین هزینه را مردم داخل ایران می‌دهند.


بیایید اشتراک‌هایمان را محور قرار دهیم و به اختلاف هایمان احترام بگذاریم و متحد بمانیم تا بتوانیم حقمان را از حکومت کودتایی پس بگیریم.


 

 


 


حکم  جلب مهدی هاشمی هم صادر شد

اقامت طولانی شده مهدی هاشمی در خارج از کشور عملا تبدیل به مشکلی برای خاندان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام شده است. چندی پیش حسن لاهوتی، نوه دختری رئیس مجلس خبرگان که از لندن به تهران باز می‌گشت دستگیر شد. حسین مرعشی، رئیس دفتر اسبق هاشمی نیز مدتی است به زندان افتاده، اما گویی همه بازی‌ها برای فشار به هاشمی بزرگ به خاطر موقعیت خطیر مهدی است.

یک کارشناس سیاسی معتقد است که مهدی هاشمی به تهران باز نخواهد گشت. این فرد که نخواست نامش ذکر شود گفت که این بازی دو سر دارد؛ هم افرادی در حاکمیت می‌دانند که بازگشت مهدی هاشمی هزینه بسیاری بر دولت و قوه قضاییه وارد می‌کند، و هم هاشمی رفسنجانی تمایلی به محاکمه فرزندش به خاطر اتهامات سیاسی و در نهایت مالی ندارد.

چندی پیش، حمزه کرمی، یکی از دست‌یاران سابق مهدی هاشمی و مدیر بخش فرهنگی سازمان بهینه‌سازی سوخت پیش از سال ۱۳۸۴ محکوم به تحمل ۱۶ سال زندان و بازپرداخت ۶ میلیارد تومان شد. بنا به اتهامات وارده، نام‌برده در زمان کار برای سازمان بینه‌سازی از محل بودجه این سازمان، ۳۰۰ میلیون تومان برای تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۴ هزینه کرده بود. نزدیکان مهدی هاشمی معتقدند که دستگیری حمزه کرمی و محکومیت شدید او اخطاری است به او که به ایران بازنگردد.

با این حال هاشمی به منابع مختلفی گفته است که می‌خواهد به ایران بازگردد، اما به برخی رسانه‌ها توضیح داده که درگیر کار دانشگاهی‌اش در انگلستان است.

به نظر می‌رسد مهدی هاشمی حتی با وجود ماندگاری در خارج از کشور، تبدیل به گروگانی شده که جناح حاکم برای گروکشی از هاشمی رفسنجانی استفاده‌اش می‌کند. با این حال، با توجه به توانایی‌های مهدی هاشمی برای جمع‌آوری گروه‌های مختلف رسانه‌ای خارج از کشور باید دید که آیا این ماندگاری اجباری، به ضرر حاکمیت تمام خواهد شد یا نه؟


 


تمبر عجيب "جمهوري گينه"‌ براي سي‌امين سالگرد انقلاب اسلامي ايران

 در ميني شيت دوم، كه حاوي شش قطعه تمبر است، طراح تمبر، حركات عجيب و غريب و متضادي از خود بروز داده است. هر چند، ۳ تمبر از ۶ تمبر حاوي تصوير رهبر  انقلاب اسلامي است،‌ ليكن يك تمبر به تصوير شاه و يك تمبر نيز به تصويري از معمر قذافي (رهبر ليبي) و تمبري ديگر به ياسر عرفات (رئيس سابق تشكيلات خودگردان فلسطين) اختصاص داده شده است. همچنين با تكرار تصوير جنگنده اف - ۱۴ در بالاي اين تمبر، تصويري از نوازنده چيره دست ايراني (محمدرضا لطفي) نيز در حاشيه 'شيت' تمبر ديده مي‌شود.


هر چند شايد بتوان بين سرگوني رژيم شاهنشاهي توسط انقلاب اسلامي و تصوير محمدرضا شاه پهلوي ارتباطي يافت،‌ اما بايد از مقامات پست گينه پرسيد، اگر تمبر براي سي‌امين سالگرد انقلاب اسلامي ايران چاپ شده، پس تصاوير قذافي و عرفات در اين تمبر چه مي‌كنند؟


 


بسته سیاستی بانک مرکزی با ۱۷ تغییر به بانک‌ها رسید

 محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی در آخرین نشست خبری گفته‌های خود را با این جمله آغاز کرد. «بحمدالله بسته پیشنهادی بانک مرکزی بدون کوچک‌ترین تغییری به امضای رئیس‌جمهوری رسید.» 

 

پس از نشست‏، بهمنی وعده داد بسته سیاستی- نظارتی سال ۸۹ را امضا و به بانک‌ها ابلاغ کند. اما زمانی که بسته را به دست پستچی سپرد تا برای اجرا به مدیران عامل بانک‌ها برساند، در راه با ۱۷ تغییر عددی مواجه شد و به دست فعالان بانکی رسید.

 

 با این اقدام احیای شورای پول و اعتبار نیز که امیدهای بسیاری را در دل فعالان بانکی زنده کرده بود به خاموشی گرایید و آنان نیز نتوانستند نظرات کارشناسی خود را که در بسته پیشنهادی ارائه کرده بودند از گزند تغییر حفظ کنند. 

 

. در بسته پیشنهادی بانک مرکزی که حاصل ماه‌ها تلاش پی‌درپی بدنه کارشناسی بانک مرکزی بود، نرخ سود علی‌الحساب سپرده‌های بانکی برای سال ۸۹ این‌گونه تعیین شده بود: نرخ سود سپرده‌های کوتاه‌مدت بیشتر از یک ماه و کمتر از چهار ماه ۹ درصد، سپرده‌های کوتاه‌مدت چهار ماه تا کمتر از یکسال ۱۲ درصد و سپرده‌های یکساله تا پنج ساله به ترتیب ۱۵ درصد، ۱۶ درصد، ۱۷ درصد، ۱۷،۵ درصد و ۱۸ درصد. اما در بسته ابلاغی سپرده سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت از یک‌ماه تا کمتر از سه ماه شش درصد، سپرده‌های کوتاه‌مدت بیشتر از سه ماه و کمتر از شش ماه هشت درصد، سپرده‌های کوتاه‌مدت بیشتر از شش ماه و کمتر از یکسال ۱۱ درصد و سپرده‌های یک تا پنج ساله به ترتیب ۱۴ درصد، ۱۴،۵ درصد، ۱۵ درصد، ۱۶ درصد و ۱۷ درصد اعلام شده است. به عبارت ساده‌تر سقف سود سپرده‌ها در بسته پیشنهادی بانک مرکزی ۱۸ درصد بوده در حالی که در بسته ابلاغی به ۱۷ درصد کاهش داده شده است. سقف سود سپرده‌های کوتاه‌مدت نیز در بسته پیشنهادی ۱۲ درصد بوده در حالی که این رقم با یک درصد تغییر به ۱۱ درصد کاهش یافته است. بنابراین نرخ سود سپرده‌های دیگر نیز تحت تاثیر کاهش سقف سود قرار گرفته و کاهش داده شده‌اند.

 

درنرخ سود ها نیز تغییر ایجاد شده و بطور کلی انچه که بنا بر نظر کارشناسان تهیه شده بود تماما تغییر یافته است 

 

حال این سئوال مطرح می‌شود که ایا امضاء رئیس دولت برای بانک مرکزی ارزشی دارد یا نه. وچرا اساسا اینهمه وقت صرف شده و از رئیس دولت هم امضاءگرفته شده؛ در حالی که بانک کاری را که خود می‌خواهد، آن هم با چنین روش آشکاری، اعمال می‌کند . 


 


وقایع اتفاقیه هفته‌ای که گذشت
 


منطق "صفر و یک"‎ در برابر منطق "صفر تا یک"




چرا حاکمان نظام جمهوری اسلامی ایران را "اوباش" می‌خوانیم؟ چرا آنقدر از آنها متنفریم که حتی اگر کسی به جای، مثلا، خ.ر بگوید سید علی خامنه‌ای، با دیدی تردید آمیز به او می‌نگریم؟

 

چرا باید بگوییم "ا.ن" یا "مموتی" یا، به قول استاد عزیز دکتر علیرضا نوری‌زاده، "تحفه آرادان" و نه محمود احمدی نژاد، تا بتوانیم با بقیه سبزها مکالمه کنیم؟ اساسی‌ترین دلیل آن ظاهرا اینست که شعاع دایره تحمل نظام جمهوری اسلامی ایران تقریبا صفر است و منطق آن منطق "صفر و یک".یعنی از نظر این نظام، شما یا با او هستید یا علیه او. یا او را صد در صد تایید می‌کنید یا صد در صد نفی. ما، به عنوان محکومین این نظام، این رفتار مستبدانه حاکمان را نمی‌پسندیم. سؤال بزرگ این است: با این وصف چرا خود ما در دام چنین منطقی می‌افتیم؟ چرا وقتی نیک آهنگ "یک دیدگاه" فردی (سید محمد خاتمی) را به نقد می‌کشد، این از جانب هوا داران، که خود را ضد استبداد می‌دانند، به منزله "نفی کلی او" تلقی می‌شود؟ این همان منطق صفر و یک است که این نظام مستبد بر اساس آن شکل گرفته است. در مقابل راه دشوار دمکراسی است که از منطق فازی (صفر تا یک) پیروی میکند. در این منطق ارزش شما به صفر همانقدر نزدیک است که شما از نقد پذیری دور باشید. بنابراین، سید علی خامنه‌ای و دستگاهش را می‌شود صفر فرض کرد و هر کس را نسبت به این صفر، به طور نسبی، ارزشیابی نمود.

 نقد این "صفر" اما به صورت خودکار شما را به "یک" نزدیک نخواهد کرد به خاطر اینکه خود شما ممکن است نقد ناپذیر باشید. خوب، با این وصف، راه نجات چیست؟ راه نجات این است که از نقد شدن (و در نتیجه نقد کردن) استقبال کنیم.




 


 


پزشکیان: دولت مشکل بیکاران را حل کند، جمعیت صد ملیونی پیش‌کش

دکتر مسعود پزشکیان در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، در خصوص اظهارات احمدی‌نژاد برای افزایش جمعیت و سیاست‌های تشویقی اعلام شده در این زمینه، اظهار داشت:«این سخنان آقای احمدی‌نژاد کارشناسی نیست.»

 

وزیر بهداشت دولت اصلاحات افزود « زمانیکه ما در کشور، این میزان جوان بیکار و مشکلات آموزشی و بهداشتی داریم، چگونه می‌توان به جمعیت بیشتر فکر کرد». پزشکیان در بخش دیگری گفت :«مجلس هر چه سریعتر باید وارد مباحث مطرح شده از سوی آقای احمدی‌نژاد درباره افزایش جمعیت و سیاست‌های تشویقی اعلام شده در این زمینه شود در غیر این صورت ممکن است برای جلوگیری این تصمیمات اشتباه دیر شود». عضو فراکسیون خط امام مجلس در ادامه افزوددولت مشکلات افراد بیکار جامعه که درصد بالایی را تشکیل می‌دهند حل کند جمعیت صد میلیونی پیش‌کش.»

 

لازم به ذکر است که مسئله افزایش جمعیت، علاوه بر جنبه تبلیغی و جنگ روانی با مخالفان حکومت و به ویژه مخالفان دولت دهم، تبلیغی برای در حال توسعه و پیشرفت نشان دادن کشور در نظر بینوایان و خانه بدوشان، که مخاطبان اصلی رئیس دولت هستند، می‌باشد. به همین دلیل و اینکه نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس هم می‌دانند که مخاطب اصلی دولت کیست، می‌کوشند تا با هر وسیله‌ای که می‌توانند، به مخالفت با این مسئله بپردازند. بدیهی است که مخاطبان رئیس دولت، در شرایط عادی هم دارای تعداد زیادی فرزند هستند. البته با توجه به طرح دولت برای پرداخت یک میلیون تومان اضافه برای هر فرزند جدید، معلوم نیست نتیجه سخنان رئیس دولت در پایان سال چه از آب در بیاید.


 


سبزاللهي‌ام، ولي جوگير نيستم

 

حالا تعريف دقيق اين سبز اللهي چه هست و در ذهن نيكان سبز اللهي چگونه تعريف مي‌شود من نمي‌دانم ولي نيكان صحبت از ديدن عكس امام در ماه كرده است و اينو نسبت داده به ما و حالا اونها شدن حزب اللهي و ما هم شديم سبز اللهي!

 

ولي كلا من يكي خيلي وقته ماه نديدم كه بخوام چيزي توش پيدا كنم و به نيكان قول مي‌دم هيچ كدوم از دوستان هم همچين ماهي نديدن كلا، اين ماه ديدن هم حاصل همون جو گير شدن بوده كه من بارها ازش ناليدم، حالا با يه كم انصاف مي‌شه ديد كه ما دور و بره جو نبوديم و كلا با جو زدگي ميونه خوبي نداشتيم، اگر سبزها جو زده بودند كه مثل اين دوستان سلطنت طلب و مجاهد و ... هوار مي‌زدند كه هوي مردم بريم بريزيم صدا و سيما و با كلي بوق و شيپور داد ميزديم كه رهبر فراري شده و ...

 

خلاصه هزار رقم جو گيري ديگه ....

 

ولي انصافا تمام سعي خودمونو كرديم كه جو گير نشيم و احتمالا ناراحتي اين دوستان هم همينه كه هر كاري مي‌كنند ما جو گير نمي‌شيم، اين دوستان ميخوان كه مثلا خاتمي دچار جوگيري حاد بشه و يهو بزنه به ريشه ولايت و دست گل به آب بده، ولي خوب خاتمي كه اينطور نيست، براي همين هم اين دوستان ناراحت مي‌شن كه اي بابا مگه رهبر سياسي هم ميشه منطقي باشه، و كلا از اين قصه صبوري كردن خاتمي خسته شدن براي همين هم مي‌خوان هي تحريك كنند و باعث بشن كه خاتمي گل پسر ما جو گير بشه ....

 

حالا مثلا تا امروز به اين فكر كرديد كه يهو خاتمي جو گير بشه، مير حسينم پشتش در بياد و باهم حمله كنند به ريشه ولايت بعد ديگه كي مي‌خواد جلوي كروبي رو بگيره؟ آخه پدر جان اگه اينا جو گير بشن كه ديگه بايد فاتحه جنبش رو بخونيم، نكنه فكر كرديم كه مردم تو خونه هاشون كلاش دارن و تانك و نفر بر ذخيره كردن؟! نه عزيز من، تا امروز همين سبز اللهي ها كاري به كار ولايت نداشتند ( البته به قول اكبرين به صورت مستقيم ) حال و روزشون اينه، حالا بيا و ببين روزي كه بخوايم با مقام ولايت يخه به يخه بشيم...

 

ببين اصولا جو گير شدن كار راحتيه، مياي وسط ميدونو و شروع ميكني به داد زدن و يخه گيري حالا بعدش چه اتفاقي  ميوفته خدا داند ولي خوب اسم اين كارو چي ميشه گذاشت؟ خدائي؟ اين سياسته؟ اينكه از يه كسي كه مي‌تونه با صبوري هزار تا گره كور رو باز كنه بخوايم كه بياد وسط و يخه گيري كنه سياسته؟ نه والله تو بگو؟!

 

كلا سياست مداري مثل گل پسر ما خاتمي بايد دو سه سال جلو ترو ببينه و با حساب اينكه داره دو سه سال ديگه رو چه جوري ميبينه عمل كنه، اصلا اگر همين امروز بياد و شروع كنه به يخه گيري چه اتفاقي ميوفته؟ اينها از نعره خاتمي مي‌ترسند و مقام ولايت رو مي پاشن توش؟  نه والله تو بگو ؟!

 

بابام جان همين گل پسر ما رو هم مي‌گيرن و خدا ميدونه كه كهريزكيش كنند يا نه؟!!!

 

حالا اگر جو گير نشدن و گير ندادن به زمين و زمان و هر كاري رو به وقتش كردن سبز اللهي بودنه  من يكي افتخار ميكنم كه سبز اللهي باشم و باعث شادي و شور دوستان، مهم نيست كه امروز ما رو مسخره كنيد و بعضي وقت‌ها با عصبانيت مارو خائن و مزدور و وطن فروش و حكومتي بدونيد، مهم اينكه شما الان تو جويد وقتي اوضاع درست شد و ديگه جوگير شدن خريداري نداشت متوجه مي‌شيد كه بابام جان جو جاي خوبي نيست، بعدش مياد پايين و با هم يه كارايي مي‌كنيم...

 

سبز اللهي‌ام، باشم، مزدورم، باشم، حكومتي‌ام، باشم، اما افتخار مي‌كنم كه جوگير نيستم ....

 

 


 


کشتار دهه ۶۰ از منظری متفاوت

برای بررسی جامعه شناسانه بایستی پارامترهای فضای آزمایشی و جامعه‌ی هدف به دقت مورد بررسی و تعریف قرار گیرد و پس از آن به بررسی رویداد مورد نظر بپردازیم. قضاوت رویدادها بدون در نظر گرفتن فضای آن رویداد، آزمایشگر را به اطلاعات نادرست سوق می‌دهد. یک فرمول پیچیده در یک فضای خاص، می‌تواند یک فرمول ساده و متقارن در فضایی دیگر باشد. در نگاه کردن به فرمول‌ها و روابط حتما بایستی به فضای مورد بحث دقت نمود.


با این مقدمه می‌خواهم به تعریف دو فضای مختلف با پارامترهای متفاوت بپردازم: فضای میدان جنگ و فضای شهر.


فضای زندگی شهری حاوی امنیت جانی است. سلسله مراتب اجتماعی در شهرها تعریف خاص خود را دارد و بصورت طبقات اجتماعی نمودار می‌شود. فضای جبهه ( میدان جنگ ) عاری از امنیت جانی است. سلسله مراتب در جنگ بر مبنای نظام ارتش شکل می‌گیرد.


 در فضای جبهه، عنصر "احتمال هر لحظه مردن" در جای جای آن یک پارامتر عادی است. چنین خصوصیتی اگر در شهر وجود داشته باشد کل نظم شهر در هم می‌ریزد در حالیکه جبهه علیرغم وجود این پارامتر، همچنان نظم و روند خود را حفظ می‌کند.

"اسیر جنگی" نیز تعریفی متفاوت از "زندانی شهری"  دارد. یک زندانی در شهر، زندانی شدنش به هر دلیل که باشد از لحاظ نوع احساسات زندانبان و ساختار اجتماع زندان ، تفاوت عمده‌ای با اسیر جنگی دارد. اسیر جنگی معمولا یک دشمن خارجی است. کلمه "خارجی" به معنی موجودی است که خارج از ساختار، جامعه و قبیله ی زندانبان است و به منافع قبیله ی زندانبان تعدی نموده. از این رو ساز و کارهای پروژه‌ی  "جلب - انتقال – نگهداری "اش متفاوت از اجرای همین پروژه برای زندانی شهری است. "زندانی شهری"، هر چه باشد، هم قبیله است و عضو – اگر چه ظاهرا ناهنجاربا قوانین – اجتماع یا حکومت. همین عنصر " هم قبیله بودن" در کنش و واکنش زندانبان نیز موثر است. البته منظور از زندانبان، قوانین مکتوب و روابط نامکتوب در مورد اسیر جنگی است.


اما گاهی شرایطی پیش می‌آید که یک هم قبیله، یک سازمان درونی یا یک طیف از درون  جامعه، به نحوی رفتار می‌کند که او را در تعریف "دشمن خارجی" می‌گنجاند. از عمومی ترین مصداق‌های این موضوع، مبارزه ی مسلحانه ی یک حزب به همراه دشمن خارجی بر علیه حکومت یا اجتماع خودی است. معمولا در مفابل مسئله ی "جنگ با دشمن خارجی" ، حکومت و ملت در یک راستا قرار می‌گیرند. حتی حکومت‌هایی که مخالفین زیادی دارند. در حالت جنگ خارجی، دفاع از تمامیت ارضی، وحدت ملی و چنین احساساتی پررنگتر از انتقادات داخلی می‌گردد. از این رو می توان گفت دشمن خارجی معمولابه عنوان دشمن دولت و ملت (هردو) محسوب می‌گردد.


در چنین حالتی، پدیده‌ای به نام "اسیر جنگی هم وطن" به وجود می‌آید و حول آن روابط "زندانی – زندانبان"  جدیدی شکل می‌گیرد. روابطی که به مراتب سختگیرانه‌تر از همین روابط در مورد دشمن خارجی است. قوانین ناخودآگاه مجازات اجتماعی، خود به خود شرایط را برای اسیر جنگی هموطن سخت می‌کند تا راه را بر خروج دیگر اعضای جامعه ببندد. زندانبان به چنین زندانیانی "خیانتکار"  می‌گوید و چه جرمی بالاتر از خیانت به منافع جمعی؟


مثال مورد بحث ما، اسرا و زندانیان مجاهدین خلق است. مجاهدین خلق که در ابتدا یک بازوی موثر اجتماعی در درون اجتماع بودند، با  استراتژی همراهی صدام ،  ( درست یا نادرست)  تبدیل به دشمن خارجی شدند. پیش از آن مجاهدین خلق مخالف حکومت بودند اما با این حرکت، ملت نیز در برابر آن قرار گرفت. ( زیرا همانطور که گفتم در مقابل دشمن خارجی، دولت و ملت متحد می‌شوند). با این اوصاف، به تعریف واژه ی بسیجی  در دهه ۶۰  نیز باید دقت شود. بسیجی‌ها جوانان عادی کوچه و بازار بودند که بخاطر حس وطن دوستی و غیرت ملی، منظم شده بودند تا به جنگ دشمن خارجی بروند. جنگ رودرروی مجاهدین خلق با بسیجی‌ها و کشتن‌ها و کشته شدن‌ها موجب برانگیخته شدن احساسات مردم کوچه و بازار بر علیه مجاهدین خلق شد. پدر و مادری که پسرش در جنگ کشته شده و شنیده است به دست مجاهدین ( منافقین) به شهادت رسیده، نفرتی عمیق از این طیف پیدا می کند و این دشمنی را در جامعه نیز تسری می‌دهد.


به همین دلیل، رفتار زندانبانان جمهوری اسلامی با زندانیان مجاهدین خلق را نباید با رفتار زندانبانان نظام شاهنشاهی با مجاهدین خلق و یا  مثلا زندانیان حکومت پینوشه و یا حتی زندانیان امروز جمهوری اسلامی مقایسه نمود چراکه اینها با هم تعاریف و فضاهای متفاوت دارند.


با توجه به ارزش‌های مسلط در فضای جبهه ( که کشتن و کشته شدن در آن، عادی‌تر از فضای شهری است) بایستی  کشته‌های دهه شصت مجاهدین خلق در زندان‌های جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار داد. همانطور که چند صد هزار نفر در جنگ ایران و عراق کشته شدند و این روزها این موضوع به اندازه‌ی کشته شدن ندا آقا سلطان نمی تواند برانگیختگی اجتماعی به وجود آورد. چراکه ندا در "فضای شهری" کشته شد و آنان در "فضای جنگ".

-----------------

خودنویس: نویسنده محترم نگفته‌اند از چه تاریخی مجاهدین خلق با حکومت عراق همراه شده‌اند. لازم به ذکر است که پیش از این اتحاد، بسیاری از فعالان سازمان مجاهدین خلق که در بهار و تابستان ۱۳۶۰ دستگیر شده بودند، شکنجه و اعدام شدند و آن زمان «دشمن خارجی» نبودند. مطباق کنوانسیون ژنو نیز، تکلیف دشمن خارجی معلوم است. آیا رفتارهای انجام شده بعد از اتحاد مجاهدین خلق با حکومت عراق از این بعد بررسی شده است؟ این سوال به معنای همراهی با هیچ گروهی نیست، اما نویسنده محترم می‌توانند با اشاره به این موارد، مطلب را جامع‌تر عرضه کنند.


 


اگر دروغ حنّاق میشد
 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته