به گزارش روز: رحیم مشایی در گفت وگویی اختصاصی با روزنامه «بهار» منتقدانی که به گفته وی با چنین روشی به تخریب دولت می پردازند را همان کسانی دانست که از همان روز اولی که وارد دولت نشدند چنین رویکردی را مدنظر قرار دادند.
- « بهار» چنین پرسید: «چندی پیش هنگامی که رئیس جمهور شما را به عنوان معاون اول خود برگزید سیل انتقادات و مخالفت ها بود که به سمت شما روانه شد و در همان زمان شما گفتید که این رویکرد بهانه ای برای تخریب دولت است و اکنون نیز در دفاع از آقای رحیمی باز این سخن خود را تکرار کردید و گفتید که طرح اتهاماتی نسبت به معاون اول بهانه ای برای تخریب دولت است. به نظر شما آیا این روشی نوین و سازماندهی شده برای تخریب دولت از این طریق است؟
حتماً همین طور است. خیلی ها علاقه مند نیستند که پیشرفت در کشور با آهنگی سریع انجام شود و با سرمایه گذاری برای چنین حرکت هایی سعی می کنند جلوی حرکت فعال و مبتکرانه دولت را بگیرند چرا که دولت دهم دولت کار است و دولتی با خط بازی های سیاسی نیست. از همان ابتدا آقای رئیس جمهور اعلام کرد دولت تعلقی به هیچ حزب و گروهی ندارد و برآمده از هیچ حزب و گروهی نیست و این رویکرد ایشان نیز فرصت خوبی را برای دولت به وجود آورده است. در این راستا شما عملکرد چهارساله دولت نهم را می توانید با یک دوره طولانی در گذشته مقایسه کنید.
-ولی اکنون کسانی که این انتقادات را نسبت به اعضای دولت مطرح می کنند و مخالفت هایی را نسبت به تداوم حضورشان در دولت دارند از میان اصولگرایان و از همفکران دولت هستند مانند آقای نادران که در اوایل مجلس هفتم و در روزهای اول دولت نهم از اصولگرایان و اقتصاددانان حامی دولت بود و اکنون به منتقد سرسخت دولت تبدیل شده است؟
من از فرد خاصی اسم نمی برم. ما این طور قضاوت نمی کنیم که کسی اسمش اصولگرا هست یا خیر ولی ممکن است که آنها به دلیل اینکه در دولت حضور ندارند یا نظراتی دارند که به آن از سوی دولت توجه نمی شود اینگونه به انتقاد می پردازند.
ولی هر روز دایره منتقدان دولت گسترده تر می شود؟
این مهم نیست که کمتر یا بیشتر می شود مهم این است که مردم چگونه قضاوت می کنند. دولت هیچ گونه تعهدی نسبت به احزاب و گروه ها ندارد و این بنابر دیدگاه و اعتقاد رئیس جمهور است و بنابراین تلاش می کنیم در راستای خدمت برای رفاه مردم کار کنیم.
اغلب دولت ها معمولاë در تعامل با منتقدان خود پیشگام هستند، آیا دولت دهم بنا ندارد که با منتقدانی که از ابتدای دولت چنین رویکرد اعتراضی را اتخاذ کرده اند به گفت و گو بنشیند؟
این مسائل اصلا حرف اساسی و اصولی نیست که ما بخواهیم درباره آن گفت و گو کنیم اینها چیزی جز فضاسازی و جریان سازی نیست که شما بگویید آنها را دعوت به گفت و گو کنیم.
یعنی دولت نمی خواهد با منتقدانش تعامل برقرار کند؟
ما اصلا مشکل تعامل نداریم.
پس با این طیف منتقدان جدید چگونه تعامل خواهید کرد؟
ما اصلا منتقدان جدیدی نداریم. این طیف همیشه از روز اول منتقد ما بودند و اینهایی که شما نام می برید هیچ وقت با دولت نبودند. شما به آرشیو رسانه ها مراجعه کنید می بینید این افراد از روزی که به دولت دعوت نشدند انتقاد علیه دولت را شروع کردند.
آقای مشایی از شما به عنوان رئیس جمهور یازدهم نام برده می شود. آیا شما در جایی این حرف را مطرح کرده اید؟
اگر می گفتند 21 و 22 بهتر بود. ما وقت زیاد داریم.
سایتی به نام «حقیقت نیوز» عکس شما را در گزارش تصویری هر روز خود قرار داده و از شما به عنوان رئیس جمهور منتخب ملت در دوره یازدهم نام برده،
من سایتی ندارم و شناختی هم درباره این سایت ندارم و حتی یک بار هم این سایت را ندیدم. اساسا وقتی که در ابتدای دوره دوم چهارساله ریاست جمهوری چنین حرف هایی مطرح می شود خطی انحرافی است و قطعا می خواهند مرا تخریب کنند که البته تخریب من تخریب دولت و نظام است. مقام معظم رهبری یک سال مانده به انتخابات دهم در سخنانی فرمودند «نباید درباره انتخابات از الان صحبت کرد چرا که زود است» و الان هم همان کلام صدق می کند و کسانی که این بحث را دنبال می کنند دنبال خط انحرافی هستند.
منبع: بهار 26 فروردین
نوشابه امیری
مصاحبه عباس عبدی با سایت فرارو در مورد قانون هدفمند کردن یارانه ها، سئوالات تازه ای در مورد این طرح پیش رو گذاشت. اما سئوالات من از دنیای آزاد طرح شد و جواب ها از سرزمینی آمد که در آن پاسخگویی اقتصاددان و نویسنده هم جرم است. با این حال عباس عبدی در این مصاحبه گفته است که: "دولت می خواهد درآمدها را وارد خزانه دولت كند و خود را در مقام مادر خرجی كه مالكالرقاب است قرار دهد"، "قرار است این پول موجب استحكام بیشتر در وابستگی ملت به دولت فعلی شود و آینده آن را تضمین کند" و همچنین اینکه: "دولت میداند در اجرا و نحوه تخصیص پولها با مجلس وارد مناقشه میشود. به ویژه پرداخت این پولها در شهرستانهای تک نمایندهای، تأثیرات زیادی بر وضعیت نامزدهای نمایندگی دارد و دولت درصدد آن است كه مجلس بعدی را دربست در اختیار بگیرد. لذا از الآن باید حساب خود را با نمایندگان مخالف روشن كند."
این مصاحبه که از طریق ایمیل انجام شده، در پی می آید.
از اینجا شروع کنیم که اصولا در نظامی كه تنها محصول خود را میفروشد و بدون برنامهریزی برای آینده خرج میكند، دلیل ضرورت "هدفمند" كردن یارانهها چیست؟
ببینید گرچه از اصطلاح "هدفمند كردن یارانهها" استفاده میشود، اما واقعیت این است كه اصطلاح مذكور درست نیست، زیرا برای سوخت (بجز مقداری كه وارد میشود) یارانهای پرداخت نمیشود. یارانه مابهالتفاوت قیمت خرید با فروش است كه مقدار و رقم دقیق آن در بودجه مشخص است، مثلاً برای گندم یا نان، و نیز دارو، و شكر و برخی اقلام و نهادههای كشاورزی یارانه پرداخت میشود، اما برای گاز چنین نیست، بلکه قیمت تعیینشده برای فروش آن نسبت به قیمت جهانی پایین است و این مسأله مختص سوخت و انرژی نیست، بلكه دستمزدها هم چنین وصفی را دارد. ضمن اینكه برخی اقلام مثل مسكن معكوس است و قیمت نسبی آنها خیلی بالاتر است. بنابراین یارانهای در بودجه وجود ندارد كه بخواهد هدفمند شود. بلكه هدف این طرح بالا بردن قیمت سوخت در حد قیمت جهانی است. اگر از چنین منظری نگاه كنیم، تغییر قیمتهای سوخت و انرژی را باید از دو زاویه بررسی كرد. اول اینكه چرا باید قیمت آن آزاد و شناور شود؟ دوم اینكه مابهالتفاوت قیمت به دست آمده در اختیار چه كسی باید باشد؟ در پاسخ به پرسش اول باید گفت عرضه ارزان قیمت برخی كالاها و خدمات قابل دفاع است. مثل آموزش، بهداشت، اطلاعات و حتی برخی اقلام غذایی، كه مصرف و بهرهمندی بیشتر از اینها معمولاً مفید است، یا اینكه مصرف آنها باید در حداقلهایی باشد تا جامعه و فرد خسارت نبیند. به صورت مجانی و حتی اجباری هم كه شده باید مردم را باسواد كرد، زیرا سواد هر کسی به نفع خودش و نیز همه است. اما پوشیدن یك دست لباس یا كفش اضافه و شیك فقط برای مصرفكننده اولویت دارد، دلیلی ندارد كه جامعه بخواهد هزینه مصرف چنین چیزی را بدهد كه یك نفر خاص از آن بهرهمند میشود. سوخت هم از جمله این موارد است كه ضرورتی بر وجود حمایت قیمتی از آن وجود ندارد، سهل است كه در اكثر كشورها بر مصرف آن مالیات هم بسته میشود، و این به نفع جامعه و اقتصاد است. زیرا موجب كاهش و بهینه شدن مصرف سوخت و انرژی می شود؛یعنی از یک سو موجب بهبود محیط و كاهش آلودگی و از سوی دیگر، كاهش در اتلاف منابع میشود. به ویژه در ایران و ونزوئلا كه بیشترین حجم مصرف انرژی را به ازای هر واحد تولید دارند، این ضرورت بیشتر است. بنابراین اگر از این زاویه نگاه كنیم، میتوان و یا میباید قیمت سوخت و انرژی را آزاد كرد و حتی بر آن مالیات بست اما فراموش نكنیم كه این تصمیم باید متكی بر سیاست آزادسازی قیمتها باشد و فقط شامل انرژی نشود، بلكه عموم اقتصاد را دربرگیرد. اولین ركن آن نیز لغو انحصارات است. انحصارات کنونی در تولید، در مالكیت و در مناقصهها و پیمانكاریها خلاف این خطمشی است.
پاسخ به پرسش دوم اهمیت كمتری از پرسش اول ندارد. درآمد حاصل از بالا رفتن قیمت انرژی باید در اختیار مالكین آن یعنی مردم قرار گیرد و اگر به هر طریق به جیب دولت برود (حتی اگر بخواهد بخشی از آن را میان مردم تقسیم كند) خسارات فراوانی دارد. متورم و حجیم شدن دولت، افزایش وابستگی مردم به حكومت، افزایش فساد و تورم قیمتها و... از نتایج آن است. بعلاوه موضوع نابرابریها و غیر عادلانه بودن استفاده از یارانههای انرژی نیز دراین میان از مباحثی فرعی و حاشیهای طرح است.
با این مقدمه باید گفت دولت موجود هیچكدام از دو منطق فوق را رعایت نمیكند. از یك سو آزادسازی را در اقتصاد و سیاست نمیپذیرد و حتی مخالف آن است و در جهت عکس حرکت می کند و از سوی دیگر می خواهد درآمدها را وارد خزانه دولت كند و خود را در مقام مادر خرجی كه مالكالرقاب است قرار دهد؛ هدف اصلی آن نیز تأمین كسری بودجه مفرط و نیز سلطه پیدا كردن بر منابع درآمدی جامعه و مردم است.
اما بحث این است که دولتی كه بر بودجه نفت متكیست، در واقع خود یارانهبگیر اصلیست. آیا پرداخت یارانه به این دولت نیز نباید "هدفمند" شود؟
نه! به دولت نباید یارانه داد كه هدفمند باشد یا نباشد. دولت باید جیره و مواجب خود را در برابر انجام درست وظایفش از مردم بگیرد و تحقق این به عهده مردمی است كه در صحنه حضور دارند. متأسفانه جامعه ما به این مسأله بیتوجه بوده است، همیشه میخواهیم دولت یارانه بگیر خود را عوض كنیم، در حالی كه دولتهای یارانهبگیر یا رانتیر كمابیش یك ماهیت دارند، اگر یارانه بدترین دولت یارانهبگیر را قطع كنیم، بدیهای آن شدیداً كاهش مییابد و اگر بهترین افراد را در دولت یارانهبگیر قرار دهیم، پس از مدتی فاسد میشوند.
بسیار شنیده میشود كه این طرح باید از سالهای پیش اجرا میشد و دولت آقای احمدینژاد انجام كار مهمی را به عهده گرفته كه دولتهای پیشین مسئولیت انجام آن را به عهده نگرفتند. معنی این حرف چیست؟ چنین است؟ اگر هست چرا دولتهای دیگر نكردند؟
بله این طرح باید از سالها پیش اجرا میشد (البته نه به صورت فعلی) اما دولت فعلی و متحدین آن مانع از اجرای آن شدند و به جایش طرح تثبیت قیمتها را با 180 درجه اختلاف جهت، تصویب كردند اما اكنون كه وضعیت آنان به بنبست رسیده است، از سر ناچاری میخواهند آن را اجرا كنند. اما اینكه چرا دولتهای قبلی این كار را نكردند، این مسئله از آنجا ناشی میشود كه اجرای این طرح مستلزم حمایت كل حكومت بود، كه در دولتهای پیشین به دلیل تضادهای داخلی و دوگانه بودن قدرت، بخشهای دیگر حكومت مانع از اجرای آن توسط دولت میشدند.
برخی میگویند یكی از دلایل لزوم اجرای این طرح، پیروی از طرحهای بانك جهانی و اعلام رسمی پیوستن به نظام سرمایهداری جهانیست. آیا چنین است؟ اگر هست میتوان با اجرای بخشی از طرحی كلی و عدم اجرای اصول دیگر آن، عضوی این مجموعه شد؟ شدنی است؟
این حرفها جدی نیست، بیشتر مسأله رقابتهای داخلی جناح حاكم است. اگر دولت فعلی در این حد و اندازهها دارای برنامه بود، باید شكرگزار میبودیم. رییس دولتی كه میگوید حساب كرده باید حداقل 5 میلیون نفر از تهران بروند، چه جایی برای این برنامهها در ذهنش میماند. همان دو دلیلی كه در ابتدا گفتم انگیزه اصلی اجرای این طرح است.
شما گفتهاید "دولت و مجلس در اجرای طرح هدفمند كردن یارانهها نه راه پیش دارند و نه راه پس". چرا؟ كسانی كه راه پس و پیش ندارند معمولاً به كدام راه میروند و چگونه؟
مدیریت اقتصاد و سیاست مدرن بدون عقلانیت مدرن به بنبست میرسد. برخی بنبستها خیلی مشهود است، برخی دیگر نه. سیاست مصرف انرژی در ایران از سالها پیش معلوم بود كه به بنبست خواهد رسید. مملكتی كه قرار است استقلال داشته باشد، امروز وابسته به واردات سوختی است كه مواد خام آن را دارد، ضمن اینكه بیهوده هم مصرفش میكند!! من در این باره زیاد نوشتهام و تكرار نمیكنم، اما سیاستهایی كه طی چند سال اخیر اتخاذ شده، فاقد عقلانیت لازم است و نهایت نیز با بنبست مواجه میشد، همچنان كه شده است و مواجهه دولت فعلی با این بنبستها نیز عمدتاً به صورت غریزی انجام میشود. اگر اظهارات اخیر رییس دولت را درباره تهران و محاسبات وی در خصوص ضرورت مهاجرت حداقل 5 میلیون نفر از تهرانیها و درك وی از گسترش اشتغال روستایی مطالعه شود، معلوم میگردد كه سیاستهای جاری در مورد قیمت انرژی نیز هم جهت با این اظهارات و اظهارات مشابه قبلی است.
گفتهاید "ناهماهنگی در اجرا و انداختن تقصیرها به عهده یكدیگر، طبیعت انجام چنین طرحی در شرایط كنونی است، و حدس میزنم كه اگر طرح را به هر دلیلی اجرا كنند، در اواسط كار آن را متوقف نمایند و هیچگاه اجازه ندهند كه قیمت حاملهای انرژی به قیمتهای بینالمللی برسد." آن "اواسط" كار از دید شما كجاست؟ چرا؟
برحسب اینكه اول و آخرش چگونه تعریف شود، اواسط آن فرق خواهد كرد. همین الآن در مرحله تصویب قانون هم با این واقعیت مواجهیم. در مرحله تدوین آییننامه و سپس چگونگی تعیین خوشههای مردم و مقادیر پرداختی و افزایش قیمتها و در تمام مراحل با یك اول و آخری مواجهیم كه اواسط آن این اختلاف و جرزنیها را شاهد خواهیم بود.
براساس تحلیل شما "این طرح در نهایت با هدف رفع كسری بودجه دولت انجام خواهد شد". دولت آقای احمدینژاد راه دیگری برای رفع كسری بودجه ندارد؟ اگر دارد كدامهاست؟
تأمین كسری بودجه چند راه دارد. یكی كاهش هزینههای دولت كه چنین كاری معمولاً به دو طریق صورت میگیرد. ممكن است وظایف و تصدیگریهای حكومت كم شود یا ممكن است صرفهجویی در هزینه ها را پیشه ساخت، كه هر دو مورد با سیاستهای دولت فعلی در تعارض است و در نتیجه در دولت كنونی كسری بودجه از این طریق نه تنها كم نمیشود كه بیشتر هم میشود. راه دیگر افزایش درآمدها از طریق افزایش مالیات یا سود شركتهاست كه این امر نیز شدنی نیست. افزایش مالیات، موجب ركود میشود ضمن اینكه نهاد مالیاتگیر در ایران ضعیف و ناكارآمد است و كلاً دولت رانتی علاقهای به گذران امور از طریق مالیات ندارد، سود شركتهای دولتی نیز با ناكارآمدتر شدن شركتهای دولتی و با وجود مدیریتهای ضعیف و دخالت دادن معیارهای سیاسی در امور و اداره شركتها، افزایش نخواهد یافت كه كمتر هم شده است، به ویژه در مورد شركتهایی كه سهام آنها در سبد سهام عدالت است. راه دیگر استقراض از بانك مركزی است كه موجب افزایش شدید تورم میشود و مدتهاست كه این راه نامقبول شناخته شده است. راه دیگر توسل به درآمدهای ارزی و نقد كردن آن در بازار از طریق افزایش واردات است، كه این راه از یك سو موجب بیماری هلندی و ركود داخلی میشود و از سوی دیگر ذخایر ارزی هم كمابیش ته كشیده است. توسل به این راه تاكنون انجام میشد اما دیگر كشش گذشته را ندارد. نقدترین راه، افزایش قیمت حاملهای انرژی است كه هم مشكل سوخت را تا حدی تعدیل و هم پول زیادی را به خزانه دولت واریز میكند.
این 40 میلیارد قرارست از كجا بیاید و به كجا برود؟
قرار است از جیب مصرفكنندگان بیاید و به طور كامل در اختیار دولت قرار گیرد، اما هزینه كردن آن هم به گونهای است كه كمابیش دست دولت برای مصرف آن میان گروههای خاص مورد نظرش در جامعه و در میان تولیدكنندگان باز است. لذا قرار است این پول موجب استحكام بیشتر در وابستگی ملت به دولت فعلی شود و آینده آن را تضمین کند.
دولت خوشهبندی درآمدی را به طور ناگهانی تغییر داد و با این تغییر ده میلیون نفر دیگر در فهرست یارانهبگیران قرار گرفتند. آیا این وعده عملیست؟ تعداد واقعی كسانی كه در قالب این طرح یارانه خواهند گرفت، چقدرست و چقدر میتواند باشد؟
به طور كلی به نظر من خوشهبندیها را خیلی جدی نگیرید. دولت آن طور كه بخواهد و فكر كند که به نفع جایگاه خودش است، آنها را توزیع میكند و اختیارات كارگزارانش را در این رابطه از دست نمیدهد.
گفتهاید "اجرای این طرح نیازمند تمركز و قاطعیت تصمیمگیری است، دولت هم میخواهد گربه این طرح را در جلوی حجله مجلس بكشد و از الآن به مجلس بفهماند كه هر نحوی كه بخواهد امور را پیش خواهد برد". منظور از نیازمند تمركز و قاطعیت است، چیست؟ آیا در نقاط دیگری كه یارانهها هدفمند شدهاند، تنها تصمیمگیرنده، مجریان طرح بودهاند؟ بر این اساس دولت در زمینههای دیگر نیز، نباید گربه را دم حجله بكشد؟
دولت میداند كه در اجرا و نحوه تخصیص پولها به تولیدكنندگان و مردم با مجلس وارد مناقشه میشود. به ویژه پرداخت این پولها در شهرستانهای تک نمایندهای، تأثیرات زیادی بر وضعیت نامزدهای نمایندگی دارد و دولت درصدد آن است كه مجلس بعدی را دربست در اختیار بگیرد. لذا از الآن باید حساب خود را با نمایندگان مخالف روشن كند. طبعا نمایندگان هم دست دولت را در این زمینه خوانده اند و احتمالا کوتاه نیایند.
از دید شما "توجه دولت به مسأله عمدتاً سیاسی است". این نگاه سیاسی میتواند به سرنوشت این دولت و یا حتی حكومت گره بخورد؟ چگونه؟
دولت در این نگاه، به سرنوشت خود اهتمام دارد، اما مشكل برای كلیت حكومت خواهد بود. تلاقی سه موج فشارهای خارجی، موج تورم و مشكلات اقتصادی و موج نارضایتی سیاسی در داخل، خطری است كه حكومت را در اجرای این طرح تهدید میكند.
گفتهاید اكثریت مجلس "از موضع اقتصادی و تبعات آن در تولید و تورم به مسأله نگاه میكنند" و دولت از منظر سیاسی و اینكه "این دو نگاه چندان قابل جمع نیست". با توجه به اینكه هم گردانندگان قوه مقننه و هم گردانندگان قوه مجریه به طور كلی به یك جناح فكری تعلق دارند، و در صورت هر اتفاق جدی ساكنان یك كشتی خواهند بود، فکر نمی کنید امكان "سازش" فراهم است؟
یك جناح بودن آنان تا وقتی است كه در برابر گروههای دیگر احساس خطر می كنند، در غیر این صورت آنان اختلافات عظیم فكری و منافعی و... دارند كه تاكنون تا حدی بر آن سرپوش گذاشته شده است.
اگر آن طور که گفته اید "یارانهها وضعیت اره را در چوب پیدا میكند كه به هر طرف كشیده شود خراش و برش ایجاد میكند" برداشتن یارانهها چه "تبعات جدی" خواهد داشت؟ این تبعات شامل حال چه كسانی میشود؟
منظور آن بود كه دولت در وضعی است كه اگر این سیاست را انجام ندهد مشكل خواهد داشت و اگر انجام دهد، نیز مشكل خواهد داشت، تشبیه به اره از این نظر است. اما تبعات جدی آن بستگی به نحوه عملكرد دولت در اجرای این طرح و نیز اتفاقات سیاسی و اقتصادی دیگری دارد كه به این مسأله سنجاق خواهند شد. اما در هر حال به نظر من اجرای آن میتواند برای مردم و جامعه یك گام رو به جلو تلقی شود. البته این امر تا حدی بستگی به نحوه واكنش منتقدین دارد.
آقای احمدی نژاد پیش از این رجوع به همه پرسی را در ارتباط با طرح هدفمند کردن یارانه ها مطرح کرده بود و به باور شما "محتمل بودن برگزاری رفراندوم در حد صفر است"زیرا "چنین رفراندومی به منزله تأیید سنتی برای جامعه در سیاستگذاری و انتخاب یكی از دو یا چند راه است كه عدهای موافق شكلگیری چنین سنتی نیستند" چرا؟ اگر این شیوه جا بیفتد چه نتایجی دارد؟
به نظر من سیاست رسمی فعلی صحه گذاشتن بر حل اختلافات و تفاوتها از طریق سازوكارهای مدرن مثل رفراندوم نیست. جا افتادن این شیوه كمكی به نهادینه شدن فرهنگ دموكراتیك است.
استنباط من از مصاحبه شما با فرارو این است كه این طرح به دلیل آنكه مستلزم وجود چند شرط است كه مهیا نیست، شكست میخورد. آیا این استنباط درست است؟ نتیجه این شكست چه خواهد بود؟ چه كسانی از آن منتفع و چه كسانی از آن متضرر خواهند شد؟
كلمه شكست و پیروزی را نمیتوان دقیق به كار برد، چون اینها همه نسبی هستند. به نظر می رسد دولت قادر نیست آن طور كه فكر میكند از این گردنه سالم عبور كند، چون شرایط اجرایی این كار فراهم نیست. اما متضررین و منتقدین این طرح بستگی به نحوه تعامل افراد و گروههای ذینفع دارد. از الان یك نتیجه قطعی و ثابت برای اجرای طرح نمیتوان تعیین كرد، اما به نظرم اگر منتقدین و اصلاحطلبان سیاست درستی پیش بگیرند و كمی صبر كنند، بهرهبرداریهای زیادی را به نفع مردم و جامعه از این طرح خواهند كرد.
براساس نظر شما "شرط بعدی موفقیت این طرح سفت شدن كمربندهای دولت است كه خودش مثل چاه ویل بودجه را نبلعد كه متأسفانه این شرط در بدترین وضع است". مختصات این چاه چیست و پولهای آن به كجا میرود؟
اینكه كجا میرود، بحث مفصلی است. وقتی كه شاخص رشد اقتصادی در كمترین ارقام دو دهه اخیر است، در حالی كه درآمدهای نفتی در بالاترین نقاط قرار دارد و هنگامی كه شاخص فساد هر روز بدتر میشود، میتوان فهمید كه این چاه ویل به كجا ختم میشود.
و سئوال آخر: سایت آقای توكلی در توضیح وضعیت قرقیزستان، نوشته است: "از دیگر نگرانیهای فعلی در قرقیزستان میتوان به خصوصی كردن شركتهای دولتی، گسترش نفوذ غرب، روابط میان قومها و تروریسم یاد كرد. قرقیزستان همچنین در میان 20 كشوری در دنیا قرار دارد كه بالاترین آمار فساد مالی ـ اداری در آنها ثبت شده است. قرقیزستان در سال 1991 استقلال یافت. به رغم حمایتها از سوی رهبران غرب، صندوق بینالمللی پول، بانك جهانی و بانك توسعه آسیا، قرقیزستان پس از استقلال با مشكلات اقتصادی رو به رو شد. به این ترتیب دولت قرقیزستان مجبور شد كه هزینههایش را كاهش بدهد و اكثر یارانه را قطع كند." این اشاره به وضعیت دولت آقای احمدینژاد نیست؟
نمیدانم. از گردانندگان سایت الف باید پرسید. اما اگر اشاره آنان به این دولت باشد، باید نقدی جدی به عملكرد چند ساله خود و نیز ساختار كلی نظام ارایه دهند كه چرا چنین شده است.
فرشته قاضی
نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر که روز 25 خرداد و در جریان اعتراضات مردمی به کودتای انتخاباتی 22 خرداد، بر اثر اصابت گلوله کشته شد در مصاحبه با "روز" اعلام کرد: "برای احقاق حق، هیچ راهی را منتفی نمی دانیم و تا ابد منتظر نمی مانیم". وی همچنین می گوید: "بازپرس پرونده، از موضع مشورت و نصحيت توصيه ميكرد ادامه ندهيم و دليل اصلياش هم اين بود كه بسياري از مقامات معتقدند اينها (کشته شدگان) مهدورالدم هستند و همين كه ميخواهيم ديه بدهيم داريم لطف ميكنيم".
بهزاد مهاجر پس از تماس کوتاهی با خانواده خود در جریان اعتراضات مسالمت آمیز مردمی در روز 25 خرداد ناپدید شد و 40 روز بعد پیکر او در حالی تحویل خانواده اش شد که جای يک گلوله روی قسمت چپ سينه او وجود داشت.
نیما نامداری که از سوی خانواده بهزاد مهاجر برای پی گیری شکایت و طرح دعوا در دادگاه، وکالت دارد با "روز" از روند پی گیری این شکایت سخن گفته است.
بسیاری از خانواده های کشته شدگان اعتراضات مردمی با طرح شکایت، خواهان معرفی و محاکمه قاتل فرزندان و عزیزان خود شده اند اما تاکنون به هیچ یک از این شکایات رسیدگی نشده است و به برخی از خانواده ها گفته شده است که شکایات آنها مسکوت خواهد ماند.
مصاحبه "روز" با نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر را در ذیل بخوانید.
آقای نامداری، خانواده آقای مهاجر شکایت کرده اند. این شکایت با چه هدفی صورت گرفته و خواهان چه چیزی هستند؟
وقتي كسي به قتل ميرسد جرمي رخ داده و جنايتي انجام شدهاست. طبيعي است كه خانواده مقتول دنبال اعاده حق و شناسايي و مجازات قاتل باشند. مرحوم بهزاد مهاجر روز 25 خرداد تير خورد و در دم كشته شد. گناه او چه بود؟ آيا حضور در خيابان جرم است؟ اصلا ايشان چهكار ميكرده كه بايد به سوي او شليك ميشده؟ آيا در روز 25 خرداد در تهران حكومت نظامي اعلام شدهبود؟ فرض كنيم به هر دليلي حكومت نميخواسته مردم تهران در 25 خرداد از خانههايشان بيرون بيايند، خوب اين را رسما اعلام مي كردند. مثل دوران شاه كه فرمانداري نظامي تهران بيانيه ميداد و اعلام حكومت نظامي و منع تردد در خيابانها ميكرد اينها هم اي كاش انقدر شجاعت و تدبير داشتند كه رسما مسئوليت تصميماتشان را ميپذيرفتند و با جان مردم بازي نميكردند.
اکنون این شکایت در چه مرحله ای است و آیا پاسخی به شما داده اند؟
هيچ پيشرفتي نداشته است. پرونده حتي به دادگاه ارسال نشده و در همان مرحله بازپرسي باقي ماندهاست. تا جايي كه من ميدانم پرونده قريب به 40 نفر از كشته شدگان خرداد 88 در دو شعبه بازپرسي دادسراي جنايي تهران تشكيل شده اما به غير از شكايت اولياي دم و برخي اطلاعات اوليه و گزارش پزشكي قانوني هيچ چيز در پروندهها وجود ندارد. در پرونده دايي من صرفا يك گزارش از پزشكي قانوني وجود دارد كه تاييد ميكند او با يك گلوله اسلحه جنگي كه كاليبرش هم مشخص شده و از فاصله 3 تا 15 متري که از روبرو شليك شده و به سينه او اصابت كرده، كشته شده و به دليل خونريزي ريه و خفگي در دقايق كوتاهي جان سپردهاست. متاسفانه در حالي كه پيكر اينها در اختيار پزشكي قانوني بوده حتي گلولهاي كه از جنازه خارج شده در پرونده ديده نميشود. تا الان هيچ كس درباره اين پرونده احضار و بازجويي نشده و بازپرس پرونده هم ميگويد كاري از دستش ساخته نيست. بازپرس به صراحت به من گفت كه انتظار پيشرفت در اين پروندهها را نداشته باشيد حداكثر به شما يك ديه خواهند داد.
یعنی به نوعی به شما گفته اند که شکایت را پی گیری نکنید درست است؟
آخرين باري كه من با بازپرس پرونده صحبت كردم از موضع مشورت و نصحيت توصيه ميكرد ادامه ندهيم و دليل اصلياش هم اين بود كه بسياري از مقامات معتقدند اينها مهدورالدم هستند و همين كه ميخواهيم ديه بدهيم داريم لطف ميكنيم. البته من نميدانم با بقيه خانوادهها چه برخوردي شده ولي آنهايي كه من ارتباط دارم همه با همين موضع روبرو شدهاند. ميخواهند به آدم بفهمانند ديه بگيريد و بيخيال شويد. واضح است كه مسئوليت تيراندازي با فرمانده عملياتي است كه در محل حاضر بوده، اين هم رويه پنهان و پيچيدهاي نيست. همين الان حتي اگر يك مسابقه فوتبال در استاديوم آزادي برگزار شود، يگان مستقر در آنجا فرمانده عمليات دارد و او مسئول همه اتفاقاتي است كه در آنجا رخ ميدهد. اين رويه در پليس ايران عادي است. قطعا در روز ۲۵ خرداد هم يك فرمانده عمليات در تهران وجود داشته، اين فرد هر كه باشد مسئوليت رسمي درباره كشته شدگان دارد. اگر او دستور تيراندازي را صادر كرده بايد از دستورش دفاع كند و بگويد چرا چنين دستوري صادر كرده و اگر هم او صادر نكرده رسما اعلام كند تا اتهامي متوجه نهاد رسمي مسئول نباشد. جالب اينجا است وقتي من از بازپرس پرسيدم چرا فرمانده عمليات را احضار و بازجويي نكردهايد خيلي راحت پاسخ داد فرماندهي عمليات با سپاه پاسداران بوده و من نميتوانم آنها را احضار كنم؛ شما اگر دوست داريد خودتان برويد از سپاه شكايت كنيد.
با توجه به این مساله، آیا خانواده آقای مهاجر از سپاه شکایت کرده اند؟
واضح است كه خير، به نظر من اين كار فقط براي ارعاب و ترساندن خانوادهها است. وظيفه تحقيقات و بازجويي از افراد آگاه يا مظنونان برعهده دادگاه است نه شاكي، اگر از خانه كسي دزدي شود او خودش دزد را شناسايي و از او شكايت ميكند؟ پس دادسرا و پليس و آگاهي چهكاره هستند؟ اصلا اين حرف خلاف تمام اصول حقوقي است كه ما خودمان از سپاه شكايت كنيم. اينها براي ارعاب است. ميخواهند با آوردن اسم سپاه خانوادهها را بترسانند.
گویا خانواده آقای مهاجر را تهدید نیز کرده اند؛ تا جایی که می دانم چند بار خواهر آقای مهاجر به اداره اطلاعات احضار شده است.
بله مادر من را اداره اطلاعات همدان چند بار احضار كرده و به او تلفن زده و تهديدش كردهاند. البته تنها درباره پرونده برادرش نبوده؛ مثلا مادر من عضو هيات امناي يك پرورشگاه خيريه است يا برخي كارهاي خيريه به ويژه درباره زنان انجام ميدهد درباره آنها هم او را تحت فشار گذاشتهاند. يا قبل از راهپيمايي 22 بهمن تهديدش كرده بودند كه حق ندارد در راهپيمايي حاضر شود. به نظر من همه اينها براي ترساندن او است تا پرونده را پيگيري نكند. البته اين را هم بگويم نتيجهاين اقدامات برعكس بوده، ظاهرا بيشتر از آنكه ما از آنها بترسيم آنها از ما ترسيدهاند.
اما حکومت مدعی است که تجمع کنندگان اغتشاش گر بودند و کشته شدگان نیز از این اغتشاش گران بوده اند. از طرفی ادعا می شود تعدادی از کشته شدگان از افراد بسیج بودند و توسط اغتشاش گران کشته شده اند.
برخلاف آنچه حكومت اعلام ميكند شواهد مختلفي وجود دارد كه در تيراندازيها به هيچ وجه اشخاص معيني هدف نبودهاند و اصلا ربطي به بحث اغتشاش نداشتهاست. در ميان كشته شدههايي كه در دادسراي جنايي تهران پرونده دارند يك كارگر افغاني هست كه در حال بنايي در بالاي داربست تير خورده، نوجواني هست كه در چند متري محل سكونتش تير خورده، مادر و دختري هستند كه جلوي در مهدكودك تير خورده و درگذشتهاند. اينها اغتشاشگر هستند؟ فرض كنيد تجمع غيرقانوني هم بوده و پليس ميخواسته مردم را متفرق كند. آيا براي پراكنده كردن جمعيت بايد به سوي آنها تيراندازي كرد؟ آن هم با اسلحه جنگي و به سر و سينه آنها؟ من شخصا اين قضيه را از خانوادههاي كشتهشدگان پيگيري كردهام و در تمام مواردي كه من صحبت كردهام تيراندازي به نقاط حساس بدن و از فاصله نزديك بوده، يعني اصلا دغدغه پراكندن مردم معترض وجود نداشته و صرفا هدف آنها كشتن تعدادي آدم براي ترساندن بقيه بودهاست.
با توجه به این مسائل، چگونه قصد دارید شکایت خود را پی گیری کنید؟ آیا این امکان وجودد دارد که از طریق نهادهای بین المللی شکایت خود را پی گیری کنید؟
من از طرف خانوادههاي ديگر نميتوانم حرف بزنم اما ما براي احقاق حق هيچ راهي را مسدود و منتفي نميدانيم. فعلا منتظر دادگاه هستيم اما تا ابد منتظر نميمانيم. مساله فقط يك مساله شخصي نيست اينطور نبوده که دو آدم با هم درگير شوند و يكي ديگري را بكشد. اينجا بحث حقوق اساسي انسانها در اين كشور مطرح است. اينكه آدمي به خيابان برود و بي هيچ دليل و علت روشني او را بكشند و طلبكار هم باشند نشانه انحطاط نظام سياسي كشور است. نشانه سقوطي است كه صاحبان قدرت كردهاند. اين را به ديگر خانوادهها ميگويم كه شما در برابر مملكتتان مسئوليد. پيگيري اين پروندهها ديني است كه خانوادههاي مقتولان هم به خود شهدا هم به نسلهاي بعد دارند. بايد درآينده بتوانيم جواب بدهيم كه براي تحقق عدالت و براي جلوگيري از سلب حقوق اوليه انسانها در اين كشور چه كردهايم.
آقای نامداری بسیاری از خانواده های شهدا سکوت اختیار کرده اند و حتی برخی، از اعلام نام عزیز از دست رفته خود نیز ابا دارند. آیا تهدیدها و فشارهای امنیتی باعث سکوت آنها شده است؟
البته تا جايي كه من ميدانم اغلب خانوادهها شهادت فرزندانشان را اعلام كردهاند و غير از يك مورد، شهيدي را سراغ ندارم كه خانوادهاش از پيگيري مساله استنكاف كنند. به نظر من مشكل اصلي محدوديتهاي رسانهاي در كشور است. رسانه هاي داخل كشور كه عملا يا بوقهاي قدرت هستند يا چنان دچار خودسانسوري شدهاند كه اين مساله را پوشش نميدهند.رسانههاي خارجي هم مسائل خاص خودشان را دارند. بسياري از خانوادهها هم از اقشاري هستند كه چندان با مسائل رسانهاي آشنا نيستند و اينها باعث شده راحت اعتماد نكنند. ضمن اينكه معمولا در چنين شرايطي فكر ميكنند اگر مساله را رسانهاي نكنند حكومت به آنها در رسيدگي به پروندهها مساعدت خواهد كرد. به نظر من همه تجربههاي قبلي نشان داده اين تحليل غلط است. نكته ديگري هم كه به نظر من در اين قضيه اهميت دارد سناريويي است كه حكومت اجرا كرد و آن هم تمركز صرف بر شهداي زندان كهريزك است. در زندان كهريزك چهار جوان بيگناه به شهادت رسيدند كه بسيار هم دردناك بود. اما در 25 و 30 خرداد در خيابانهاي مركزي تهران حدود چهل نفر كشته شدهاند. حكومت با تمركز بر آن چهار شهيد و تقليل آن جنايت به يك خطاي اداري خودسرانه، دنبال پنهان كردن بقيه شهدا است. اگر حاكمان واقعا نگران جان انسانها هستند و براي بسته شدن كهريزك دستور ميدهند چرا براي چهل نفر ديگر كاري نميكنند؟
منبع: روز آنلاین
سخنگوی حزب مشارکت ایران اعلام کرد که هیچ خبر رسمی در خصوص درخواست کمیسیون ماده ۱۰ برای انحلال این حزب دریافت نکرده و انتشار این خبر را "شانتاژ خبری و جوسازی" توصیف کرد.
حسین کاشفی، سخنگوی حزب مشارکت ایران اسلامی، روز چهارشنبه ۲۵ فروردین (۱۴آوریل) به خبرگزاری کار ایران، ایلنا گفت که درصورتی که چنین مساله ای مطرح باشد باید اول به سازمان و حزب اعلام شود و انتشار این موضوع به این شکل در رسانه ها چیزی جز "جوسازی و شانتاژ خبری" نیست.
او اضافه کرد که به فرض اینکه چنین درخواستی از سوی کمیسیون ماده ۱۰مطرح شده باشد، طبق قانون برخوردها باید در چارچوب قانون صورت بگیرد و طبق قانون احزاب، حق دفاع برای هر تشکل و حزبی وجود دارد.
او گفت: "درج این خبر در رسانه ها، قبل از روشن شدن مسئله، بیانگر مقاصد خاص آنهاست."
سایت های اینترنتی خبر آنلاین و رجانیوز روز سه شنبه ۲۴ فروردین (۱۳ آوریل) از جلسه یک روز پیشتر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب و صدور دستور توقف کلیه فعالیت های سیاسی حزب مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خبر داده بودند.
بر اساس این خبر، کمیسیون ماده ۱۰، نامه ای به دادسرای عمومی و انقلاب تهران ارسال کرده است و در این نامه خواهان صدور حکم قضایی برای انحلال این دو حزب اصلی مخالف دولت ایران شده است.
اما اکنون سایت خبر آنلاین، به نقل از محمد سلامتی، دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، می نویسد که خبری در این باره به این سازمان اعلام نشده است.
آقای سلامتی تاکید کرده است که در صورت لزوم بیانیه ای از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی صادر خواهد شد.
پیش از این کمیسیون ماده ۱۰ با برگزاری کنگر ه سالانه حزب مشارکت مخالفت کرد و سید صولت مرتضوی، معاون سیاسی وزیر کشور ایران،در گفتو گو با خبرنگاران دلیل این موضوع را چنین عنوان کرد که دستگاه قضایی ایران فعالیت این حزب را غیرقانونی می داند.
روز ۲۳ خرداد سال گذشته، یک روز پس انتخابات ریاست جمهوری ایران، ماموران پس از بازداشت اعضای حاضر در دفتر حزب مشارکت در تهران، این دفتر را پلمپ کردند.
همچنین در مرداد ماه سال گذشته، در جریان دادگاه گروهی از دستگیر شدگان بعد از انتخابات، معاون دادستان وقت تهران، جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب کارگزاران سازندگی را به "زمینه سازی و اجرای انقلاب مخملی" متهم و درخواست انحلال این احزاب را مطرح کرده بود.
تعداد زیادی از اعضای بلندپایه این دو حزب در جریان رویدادهای پس از انتخابات ایران، بازداشت شده اند.
کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در ایران، کمیسیونی است که برای نظارت بر فعالیت گروه ها و احزاب در وزارت کشور ایران تشکیل شده است.
نماینده دادستان کل، نماینده شورای عالی قضایی، نماینده وزارت کشور و دو نماینده مجلس ایران اعضای این کمیسیون را تشکیل می دهد.
منبع: بی بی سی فارسی
فرزانه بذرپور
برخلاف او، پسرش هم در دوره شاه و هم در زمانه جمهوري اسلامي به زندان افتاد. مهندس عزت الله سحابی عضو شورای فعالان ملی مذهبی است و عضویت شورای انقلاب، نمایندگی مجلس اول شورای اسلامی و ریاست سازمان برنامه و بودجه در دولت موقت مهندس بازرگان را در کارنامه خود دارد. او از پدرش به عنوان مردي همواره مبارز كه بيشتر يك فرد ملي و نه سياسي بوده است، ياد مي كند ،عزت الله سحابي ميگويد: پدرش از پيشروان مبارزه با رژيم شاهنشاهي بوده.
صراحت لهجه يدالله سحابي او را واداشت در سن 95 سالگي اولين نامه سرگشاده به آقای خامنه اي را بنویسد، نامه اي كه سراسر انتقاد بود از شيوه زمامداري رهبري كنوني جمهوري اسلامي، آن هم در سال 1378. اين نامه بازتاب گسترده يافت و روزنامه اي كه منتشرش كرده بود، به توقيف رفت، با اين حال نامه دكتر يدالله سحابي از سوي آقای خامنه اي بي جواب نماند و مكتوب شديد الحني در پاسخ به انتقادهاي نامه صادر شد كه هنوز منتشر نشده است.
عزت الله سحابي مي گويد، اصل 110 قا نون اساسي را قبول ندارد، اصلي كه اختيارات گسترده اي را براي رهبري نظام در نظر گرفته است . او آقای خامنه اي را به ديكتاتوري متهم مي كند و معتقد است براي برون رفت از بحراني كه رفته رفته يكساله مي شود ، رهبري نظام بايد بپذيرد كه انتخابات را از سيطره شوراي نگهبان خارج كند و به شورايي منتخب، بي طرف و ملي بسپارد.
عزت الله سحابي پس از سالها مبارزه با رژيم شاهنشاهي و انتقاد از نظام جمهوري اسلامي هفته گذشته رنجنامه اي منتشر كرد كه گرچه نااميدانه و دردمندانه نگاشته شده بود اما نشان مي داد كه اين روزنامه نگار منتقد كه سالها نشريه ايران فردا را منتشر مي كرده است، همچنان نوشتن را به عنوان تنها راه مبارزه و اصلاح مي داند.
آنچه مي خوانيد مصاحبه اختصاصی جرس با عزت الله سحابي است،كه پس از انتخابات رياست جمهوري سال گذشته كمتر حاضر به مصاحبه و گفتگو شده است.
دکتر یدالله سحابی بنا بر نظر نا ظران سيا سي از معدود شخصيت هاي سیاسی ایران بوده كه تو انسته سيا ست را به اخلاق پيوند بزند. ما اکنون شاهد بی اخلاقی های جدی در عمل سیاسی حاکمان جمهوري اسلامي هستیم سوال این است که شما درمان این بی اخلاقی ها را در عرصه سیاست امروز ایران چه می دانید؟ آیا برای حل آن باید سیاه و سفید بود و مثل برخی تنها به سقوط نظام اندیشید یا راه حل دیگری در این میان هم هست؟
دکتر سحابی یک فرد مذهبی بودند و تا دهه چهل در حوزه سیاست دخالت نمی کرد . اخلاق ایشان و مهندس بازرگان غرض های شخصی را هیچوقت در سیاست وارد نمی کرد و در اخلاق و در سیاست وارد نمی کرد . اخلاق یعنی اینکه حقوق طرف مقابل را به رسمیت بشناسید و حتی بیشتر از خود او حقوقش را ملحوظ بداریم . چیزی که متاسفانه در میان حاکمان فعلی جمهوری اسلامی به ندرت دیده شده است.
سابقه مبارزاتی دکتر سحابی به دوران مرحوم مصدق بازمی گردد. این تجربه طولانی فعالیت، چرا هیچ وقت باعث رقابت ايشان با مهندس بازرگان نشد؟ چرا دکتر یدالله سحابی پست دبیرکلی نهضت آزادی را پس از فوت مهندس بازرگان نپذیرفت؟ و یا در دولت موقت به سمت مشاور بسنده كرد ؟
ایشان واقعا اهل رقابت نبود و درحد تواناییش قبول مسئولیت میکرد، در زمان مرحوم مصدق دکترسحابی کارشناس زمینشناسی و معدن و نفت بود. بعد از ملی شدن نفت در قسمت اکتشافات و در قسمت حفاری همکاری می کرد. اما در حوزه سیاسی و اقتصادی خودش معتقد بود که امور سیاسی تخصص می خواهد و ما تخصصش را نداریم و در زمان دولت موقت مهندس بازرگان هم به دلیل تجربه ای که داشتند ، آقای بازرگان در همه امور با ایشان مشورت می کردند و سمتشان هم تنها وزیر مشاور نبود، بلکه مشاورت در طرح های انقلاب بود و مهمترین آن هم طراحی پیشنویس قانون اساسی بود .
در آرشیو عکس های انقلاب، کمتر عکس مشترکی از آقای دکتر سحابی و آیت الله خمینی دیده شده است. رابطه آیت الله خمینی و آقای سحابی چطور بود؟
چون امثال پدر من رک گو و صریح اللهجه بودند و زمانی که اشکالات، نواقص و نابسامانی در امور قضایی و سیاسی می دیدند، صریحا به آقای خمینی می گفتند. قاعدتا آقای خمینی هم نسبت به آنها دل خوشی نداشت. اما من شنیدم که آقای خمینی در اواخر عمرشان به آقای موسوی اردبیلی گفتند که رعایت حال آقای دکتر سحابی بشود چون ایشان به دیانت پدرم بسیاراعتقاد داشتند و در برخی موارد هم توصیه های ایشان را لحاظ می کردند . در مورد پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 یکی از کسانی که مرتب به آقای خمینی به صورت کتبی یا شفاهی درباره پایان دادن به جنگ سفارش می داد، دکترسحابی بود.
درباره نامه آقای دکتر سحابی به آقای خامنهای بگویید؟ واکنش آقای خامنهای به آن نامه چه بود؟
در همان سال 79 و اوایل سال 80 که بنده و دوستان نهضت آزادی بازداشت شدیم و شایعات زیادی درباره ما در تلویزیون و جراید منتشر می کردند، ایشان نامه ای نوشت به آقای خامنه ای و گلایه کرد. چون سابقه داشت در سفر حج با آقای خامنه ای. ولی علیرغم آن سابقه ، آقای خامنه ای پاسخ شدید اللحنی داد. من در زندان آن نامه را ندیدم.ولی نامه ای که در زمان بازداشت من و اعضای نهضت آزادی پدرم در آن زمان در روزنامه نشاط منتشر شد که بلافاصله پس از آن روزنامه نشاط هم به توقیف رفت و پس از آن هم به دلیل مسائلی که بود جواب خصوصی آقای خامنه ای به پدرم در جایی منتشر نشد و هنوز مسکوت است.
آیا قصد انتشار آن نامه را با وجود گذشت 10 سال از آن تاریخ ندارید؟
نه. من خودم هنوز آن نامه را ندیدهام و آن نامه در اختیار برخی دوستان ما در نهضت آزادی است.
آقای خامنه ای پس از فوت دکتر سحابی در پیام تسلیتی ، ایشان را مردي باحقیقت دانست که با وجود اختلاف نظر با مسئولان کشور، هیچ گاه به وادی بی انصافی و غرض ورزی نیافتادند. این پیام را مقایسه کنید با پیامی که در سال گذشته به مناسبت فوت آیت الله منتظری صادر کردند. آیت الله منتظری و دکتر سحابی ، هر دو از منتقدین مهم زمامداری آیت الله خامنه ای بودند. این تفاوت لحن را در چه می دانید؟
آقای خامنه ای با آقای منتظری مسئله شخصی و کینه داشتند. چون آقای منتظری صریحا در پاسخ به استفتاء آقای کدیور گفتند که ایشان از عدالت خارج شده و صلاحیت رهبری را ندارد و دیگر اینکه در سال 77 آقای منتظری در بیانیه 13 رجب همان سال، انتقادات تندی به آقای خامنه ای مطرح کردند که منجر شد که به خانه ایشان بریزند. به گونه ای که حتی می خواستند ایشان را طناب پیچ از خانه بیرون کنند. بعد از آن آقای منتظری 5 سال در خانه اش در حصر بود. ولی آقای خامنه ای در فوت آقای منتظری هم به خانواده تسلیت گفت، اما نیشی هم زد که انشالله کفاره گناهانش خواهد بود، درحالیکه با پدر من این رفتار را نکرد.
درد کهنه ایران برای چندین قرن استبداد بوده و هست، درمان این درد کهنه را کجا باید جست؟
پاسخ ما مقاومت و ایستادگی و از پا ننشستن بود . نه به معنای شلوغ کردن ، این مقاومت استبداد را وادار می کند که کوتاه بیاید چون مقاومت وقتی عمومی و مردمی بشود، حکومت هم کارهاش پیش نمی رود و مجبور می شود ضرب و زور بکند و این هم در طول زمان نتیجه ای ندارد و معمولا ضرب و زور هم راندمان ندارد. پس به تدریج حکومت های استبدادی مجبور می شوند کوتاه بیایند. تاریخ هم نشان می دهد که در فرانسه لویی چهاردهم خیلی مستبد بود و وقتی می پرسیدند دولت کیست، می گفت من، ولی وقتی نارضایتی های مردمی را دیدند، لویی پانزدهم مجبور شد کوتاه بیاید و خلفش لویی شانزدهم هم خیلی بیشترکوتاه آمد. حکومت های استبدادی هم برای پیشبرد امور زمامداری شان ناچارند زمان هایی کوتاه بیایند و امتیازاتی به مردم بدهند . ما امیدواریم از طریق همین مقاومت، این بیماری درازمدت ایرانی را به همت همه مردم درمان کنیم.
آقایان موسوی و کروبی ، به عنوان سران جنبش سبز ایران تا کنون سعی داشتند که با تدابیری هریک به شیوه خود امور را پیش ببرند اما در این میان گاهی برخی انتقادات به عملکرد این دو از سوی طرفداران جنبش مدنی ایران نسبت به کندی حرکت هایشان وجود داشته است. شما فرق میان شجاعت و تهور را در عمل و مبارزه سیاسی چه می دانید؟
واقعا تفاوت وجود دارد. در بی کلگی و تهور به هیچ وجه حساب شرایط موجود جامعه و آینده نمی شود. فرد فقط فریادی دارد که می زند و فکر نمی کند که فریادش چه بازتابی دارد .اما در شجاعت فرد پیش بینی می کند و مشکلات روز را ملاحظه می کند و ملاحظات را دراقدامش می بیند که بعد از اقدام مجبور به عقب نشینی نشود . به این معنا در شجاعت حسابگری و عقلانیت مطرح است، درحالیکه در تهور عقلانیت مطرح نیست.
عملکرد آقای موسوی را در هدایت جنبش سبز و موج دموکراسی خواهی در ایران چگونه می بینید؟
من فکر می کنم آقای موسوی در اواخر سال 87 که اعلام کردند در انتخابات حاضر خواهد شد تا آنچه که الان از او می بینیم تفاوت بسیاری کرده است و مرتبا با این جنبش که در خیابان ظاهر شد پیش آمده و به نوعی جنبش سبز ایشان را رهبری وهدایت کرده است و الان مواضعش خیلی حساب شده و منطقی است. ما هم به ایشان اعتقاد داریم. درحالیکه در سال87 ما مشکوک بودیم و اینکه آیا آقای خامنه ای ایشان را خواسته بیاید که از شر آقای خاتمی خلاص بشود یا خیر، وایشان هم اوایل همیشه می گفت من اصول گرا هستم و نه اصلاح طلب ، اما به تدریج گفتارش تغییر کرد و اصلاح طلبی را پذیرفت.
شما علت این تغییر رفتار را چه می دانید؟ حاکمیت ؟
بله تندروی های حاکمیت یکی از دلایل این تغییر رفتار میتواند باشد اما از سوی دیگر، نکته مهم تر به نظر من، استقبال مردم از آقای موسوی بود، ایشان اول اعتنایی به دانشجویان نداشت، ولی وقتی حمایت دانشجویان را دیدند موضع خود را تغییر دادند، البته ما هم تذکراتی دادیم که واقعا موثر واقع شد و به سمت دانشجویان رفت.به هرحال موسوی اوایل کاندیداتوری با موسوی روزهای نزدیک به انتخابات و 22 خرداد و بعد از آن بسیار متفاوت است.
پیش از انتخابات و پس از آن ، حتی تا کنون آقای موسوی و نزدیکان ایشان با شما و جریاناتی چون نهضت آزادی و ملی مذهبی ها فاصله خودشان را حفظ کردند، علت این کناره گیری چه بوده است؟
این مسئله ای است که ما با آقایان مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی داریم که بالاخره آقای موسوی هم درهمین حلقه قرار دارد. اینها برای اینکه پیش حاکمیت و جریان راست یا به اصطلاح اصول گرا خودشان را مبرا کنند که با گروههای غیرخودی خط قرمز دارند، خودی و غیر خودی را در نهادشان قبول دارند. به تعبیر آقای بهزاد نبوی در سال 87 درسخنرانی در دانشگاه اصفهان وقتی از ایشان پرسیده می شود که خودی و غیرخودی کیست؟ می گوید خودی کسی است که به ولایت فقیه اعتقاد داشته باشد، که دانشجویی می گوید که یعنی عسگراولادی خودی است ولی سحابی که این اصل را قبول ندارد پس غیرخودی است؟ که آقای نبوی هم فکر کرده بود، پاسخ می دهد بله همینطور است. که دانشجویان حاضر همگی می خندند. کابوسی که اصلاح طلبان و جبهه مشارکت را رنج می دهد، این است که می خواهند در پیش جناح راست خود را مبرا کنند که با ما غیرخودی ها آمیخته هستند. آقای موسوی هم تاحدودی با آنها همراهی دارد، اما من شواهدی دارم که آقای موسوی اینطور نیست. اما برای رضایت اطرافیان مجبور است داشته باشد.
هم اکنون قدم اصلی را برای تغییرشرایط سیاسی ایران چه می دانید؟ آیا بازگشت به پیش نویس قانون اساسی را توصیه می کنید؟
من بازگشت به قانون اساسی را پیشنهاد می کنم. اما همین قانون اساسی هم که ما با آن بسیار مسئله داریم و با اصل 110 به شدت مخالفیم، همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد که باید به آن توجه کرد. برای مثال اصل 3 یا اصول 9 تا 39قانون اساسی موجود می گوید که ماهیت جمهوری اسلامی چیست؟ اصل سه می گوید: نفی هرگونه استبداد و انحصار، اگر اصل 110 هست این اصل هم هست که بنابراین به وسیله این اصل مقید و محدود می شود.اصل 9 تا 39 عین همه قوانین دموکراتیک دنیا حقوق ملت است همین قانون اساسی ظرفیت هایی دارد. اگر قرار باشد که قانون اساسی برهم ریزد یعنی نوعی واژگونی و براندازی که این مستلزم جنگ و خشونت و کشتار است که حاکمیت هم نسبت به آن به سادگی عقب نمی نشنید و هضمش هم برای ملت راحت تر است . لذا ما فعلا این کار را توصیه می کنیم و در این مورد آقای موسوی هم با ما موافق هستند .
آیا تغییر اصل ولایت فقیه و یا حذف آن با ماهیت جمهوری اسلامی تضاد پیدا نمی کند؟
اگرقیدی که اصل 3 روی اصل 110 گذاشته اجرا شود و منحصر به یک گروه خاص نشود و استبداد از نوع استبداد خامنه ای باقی نماند، این قید اگر اجرا بشود، ما در این صورت، حاضریم به این قانون اساسی التزام داشته باشیم و باز نه اعتقاد. به نظرمن فعلا این راهکار کم هزینه تری برای حاکمیت هم هست . این قدم اول است. این کمک می کند تا فضای جامعه آرامش پیدا می کند، چراکه در فضای قهر و خشونت که همه نسبت به هم بدبین هستند نمی شود عمل سیاسی موثر انجام داد. اما در فضای آرام آنها هم که با هم دشمن هستند می توانند گفت وگو کنند مدعیان اصولگرایی هم قدری تخفیف پیدا می کنند.
آیا فکر میکنید زمان برای این تحول فراهم هست؟
(باخنده) راستش نخیر. فکر نمی کنم. اما ما چاره ای نداریم غیر اینکه گیر بدهیم و راهی جز ایستادن نداریم. خواسته هامان را مطالبه کنیم تا بالاخره راهی گشوده شود.
فكر مي كنيد جنبش سبز توانسته است همدلي بين نيرو هاي منتقد دا خل و خا رج ايران ايجاد كند؟
یکی از محاسن جنبش سبز اتفاقا همین بوده است که نوعی همدلی خوبی بین نیروهای داخل و خارج از کشور پدید آورده است. آنها هم هموطن ماهستند اما به دلیل همین فاصله، گاهی تفاوت دید هم وجود دارد. بیشتر کسانی که در خارج از کشور هستند خواهان براندازی حکومت هستند، اما معتقدیم که این با شیب آرام تری باید دنبال شود که طرف مقابل یعنی حاکمیت هم به گونه ای تعدیل شود.
دوستان بسیاری در خارج هستند که خواهان استقلال ایران هستند . و اینکه دول خارجی برای ما تعیین تکلیف کنند، معتقد نیستند. من نمی خواهم تابع امریکا باشیم ونمي خو اهم به هیچ وجه امریکا بر سرنوشت کشور ما حاكم شود و معتقدم هر جا امریکا بر ما مسلط شود زيان كرده ايم، اما گاهی رفتار اقای اوباما قابل تایید است و می گویم که دولت ما بد عمل میکند اما این نظرماست این تحریم ها زیانش بیشتر به ملت ایران وارد می شود ، حا کمیت تا زمانی که نفت دارد می تواند خودش را سرپا نگه دارد و تحریم ها را تحمل می کند تا نشان دهد که قدرتمند هستیم و درامد ملی را کاهش می دهد و فقر و فاقه را افزایش می دهد. تحریم ها هیچ نفعی برای ملت ندارد.
به نظر شما تحريمها باعث افزایش نارضایتی عمومی نسبت به دولت نمی شود؟
چرا باعث نارضایتی بیشتر می شود اما مردم دهانشان بسته است و نمی توانند حرفی بزنند .ما سیاست های دولت و ستیزه جویی دولت را با غرب با منافع ملی ایران هم سو نمی بینم. ما مخالف هستیم. اما نمیشود حرف زد. من در زمان آقای خمینی در سال 67 که اعلامیه برائت از مشرکین را دادند ، یک نامه 13 صفحه ای در اعتراض به آقای خمینی نوشتم و انتقاد کردم. اما آقای خمینی هیچ وقت ما را رد نکرد و حتی به اطرافیانشان گفتند که این از خیلی از این نشریات بهتر بود. در حالیکه آقای خامنه ای هیچگاه اجازه کوچکترین نقدی را نسبت به خودشان نمی دهند. این روحیه نقد نا پذيري شکست خورده است و ناچار کنار میرود. در کتاب زندگانی من جواهر نهرو می گوید که : به سرنیزه می شود تکیه کرد اما روی سرنیزه نمی توان نشست. الان حاکمیت ما روی سرنیزه نشسته است . چون از طرفی حمایت روحانیت را ندارد و از سوی دیگر مردم را، الان 8- 7 تن از مراجع در قم با آقای احمدی نژاد به شدت مخالفند و حاضر نیستند حتی با ایشان ملاقات کنند . از آن طرف مردم هم که در تظاهرات 25 خرداد ، روز عاشورا و مراسم تشیع آیت الله منتظری به طور وسیع شرکت کردند و اعتراض خود را نشان دادند. لذا به نظر من این وضع نمی تواند دوام داشته باشد و بالاخره دچار تغییر خواهد شد، نمیدان کی و چگونه، اما تغییر اجتناب ناپذیر است .
با توجه به رنج نامه که اخیرا از شما منتشر شده است ، عقل و تجربه تاریخی نشان می دهد که این حکومت با این شکل و وضع نمی تواند دوام یابد. شما فكر مي كنيد رفتار حا كميت تغييري مي كند؟
ظاهرا به سمت بدتر شدن است . ما نشریه ای داشتیم 19 صفحه ای که فکری به حال ایران بکنید چون این آقای احمدی نژاد بلدوزری است که دارد ایران را نابود می کند. باید جلوی این بلدوزر گرفته شود.
امسال انتخابات شوراهای شهر را پیش رو داریم، با توجه به اینکه این نخستین انتخابات بعد از وقایع اخیر است ، عمل حاکمیت در پذیرش گروههای سیاسی و سیاست اپوزیسیون درباره شرکت یا عدم شرکت دارای اهمیت است؟ نظر شما چیست؟
الان در مجمع تشخیص مصلحت طرح کمیسیون انتخابات تصویب شده و فکر می کنم آقای خامنه ای هم مصلحت خودش را در این بداند که این را نهایتا بپذیرد.و از حاکمیت شورای نگهبان در رد صلاحیت ها بکاهد و آرامش را به جامعه بازگرداند و طبق این طرح اختیار نظارت بر انتخابات مجلس، نیز به یک شورای ملی انتخابات سپرده میشود. اما اینکه الان درباره شرکت یا عدم شرکت در انتخابات حرف زده شود به نظر من زود است. شاید بهتر این باشد که موضوع سلامت در انتخابات و نظارت ملی با حضورگروههای مختلف به عنوان اولویت های اصلاح طلبان مورد تاکید قرار گیرد. اما به هر تقدیر به نظر من آینده مبهم هست اما تاریک نیست.
با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.
با گذشت بیش از یکصد روز از بازداشت و بلاتکلیفیِ محمد علی شیرزادی، مستندساز و عضو هیت مدیره انجمن دفاع از حقوق زندانیان، خانوادۀ نگرانِ وی با ارسال و انتشارِ نامه ای سرگشاده به دادستان تهران، خواستار رسیدگی به وضعیتِ بلاتکلیفِ وی شدند.
بنا به گزارش های واصله به جرس، ناصر شیرزادی، پدر این هنرمند و فعال مدنیِ دربند، در نامه ای که چهارشنبه ۲۵ فروردین ماه خطاب به جعفری دولت آبادی نگاشت، ضمن شرح دستگیریِ شبانۀ فرزندش تا اولین تماس وی (بعد از دو هفته) و همچنین خاطرنشان کردنِ مشقاتی که طی صد روز اخیر بر همۀ آنها گذشته، خاطرنشان نمود "...با این حال محمد علی شیرزادی هنوز بلاتکلیف است، درباره پرونده او هیچ نمی دانیم، حتی نتوانستیم برای او وکیلی اختیار کنیم چون نه شعبه دادگاه اعلام شده و نه شماره پرونده را به ما می گویند."
پدرِ این کنشگرِ اجتماعیِ دربند، همچنین سوابق و فعالیتهای فرزندش را به این مقام قضایی متذکر شده و می نویسد: "فرزند ما یک مستند سازاست. بر حسب حرفه و وظیفه ای که دارد، بارها به ثبت وقایع مختلف اجتماعی پرداخته است. این رسالت یک هنرمند است که به اطراف خود بی تفاوت نباشد. یک پای ثابت ضبط و انعکاس اکثر جنگ های منطقه خاورمیانه بوده و دوربین او روز های سخت جنگ را از افغانستان و پاکستان تا لبنان و عراق ثبت کرده است . محمد علی شیرزادی یک فعال امور اجتماعی و فرهنگی است. نام او را می توانید با یک جستجوی ساده در تیتراژ دهها مقاله و فیلم مستند ببینید. دغدغه او پرداختن به امور اجتماعی و فرهنگی است و قدر مسلم روش زندگی او نشات گرفته از همین طرز تفکر است ."
ایشان خواستۀ خود و خانوادۀ شیرزادی را "شفاف و منطقی" و "رسیدگی به وضیعت محمد علی شیرزادی" ذکر کرده و خاطرنشان ساخته است:
"اینکه ما نیز بتوانیم با در دست داشتن شماره پرونده و نشانی شعبه دادگاه ، سیر پرونده و مسیر رسیدگی به اتهام او را پی گیر باشیم ، حداقل چیزی است که یک مادر و پدر و یا یک شهروند از شما که مجری عدالت هستید توقع دارد..."
آنها اظهار امیدواری کردند دادستان تهران در جستجوهای اینترنتیِ خود، "زمانی را برای خواندن نامه یک پدر و مادر سالخورده بگذارد "و پاسخی روشن و امیدوار کننده به آنها بدهد.
لازم به ذکر است محمدعلی شیرزادی، مستندساز و عضو هیت مدیره انجمن دفاع از حقوق زندانیان، دوشنبه شب ۲۲ دی ۸۸ به هنگام ورود به منزلش بازداشت شده و تاکنون اتهام، وضعیت و سرنوشت وی نامشخص می باشد.
منبع: جرس
اتاق خصوصی خالی نداریم متأسفانه! ولی بیمار ما باید بستری شود همین حالا؟ پزشکان زیادی توصیه کرده اند. یاران قدیم و دلدادگان اخیر. به ناچار باید یک امشب را بسپاریمشان به بخش پست آی سی یو. و این یعنی این که همراه نمی تواند بماند و ما باید راهمان را بگیریم و برویم به خانه و درست پس از 36 روز که به آنی گذشت، شب های تنهایی و اندوه را مرور کنیم.
سوپر وایزر می گوید: بابا یک توضیحی شرحی چیزی، لااقل بیمار را نشانم بدهید. بیمار طفلکی اما توان بلند شدن از نیمکت را ندارد بلند می گوید سلام و من به عنوان ولی یا سرپرست فرم پذیرش را پر می کنم و امضا می کنم و می گویم: گوهر گرانبهایی را داریم می سپاریم دست شما حواستان باشد لطفا. لبخند می زند مسئول بخش و می گوید خاطرتان جمع باشد. می گویم تلفنش را قطع کنید لطفا و زودتر یک آرام بخش بدهید به او تا درد بیش از این امانش را نبریده. می گویند شما نگران نباشید با خیال راحت بروید منزل اگر کاری بود تماس می گیریم و من نمی توانم با خیال راحت بروم منزل.این منزل دیگر خالیش قابل تحمل نیست وقتی که هر روز پر بوده از عطر وجود او و میهمانانی که گاه فقط چند وجب جای خالی و دقایقی اندک، سهمشان از حضور در کنار او بوده از شدت ازدحام یاران یک دل و همراه.
می گوید: درد دارم. دارد غیرقابل تحمل می شود این درد. می گویم: باید استراحت کنی و لختی آرام بگیری جانم. نگاهم می کند و زیر لب می گوید: درد جسم چاره دارد، درد روح و روانم را مپسند. من سخن خواهم گفت وگرنه اینجا و آنجا فرق چندانی ندارد. و این چند روزه چقدر آزرده روح بود همسرجان. درست مثل خودم و مثل خیلی های دیگر که روح و روانشان را سخت به بازی گرفته اند. او می گوید من نه ماه تمام در انفرادی و بیرون آن احساس نکردم در زندان هستم ولی حالا اینجا هوا چقدر بد است. ما هر دو به سرفه افتاده ایم. هوا سنگین است. طراوت بهار زیر سختی و سیاهی رفتارهایی سخیف، دارد رنگ می بازد و ...
می گوید: دلم گرفته. کاش می رفتیم زیارت. من هم دلم سخت گرفته. برای فاطمه آدینه وند و بچه هایش برای نوه های عرب سرخی.برای بچه های زندانیان گمنام. برای خودم که همه می گویند رنگ و رویت باز شده و شادی در چشمانت برق می زند و من هی سوز اشک ها را حس می کنم و روی برمی گردانم و نمی دانم شرم است؟ اندوه است؟ دلتنگی است؟ نمی دانم یک چیزی مثل خوره افتاده به جان ما و تا آخرین زندانی سیاسی از بند نرهد ما را از درون تحلیل خواهد برد.
حالا من و همسرجان هم بندیم و هم سلول چه فرق می کند فاصله مان چقدر باشد؟گیریم او در پُست آی سی یوی بیمارستان و من اینجا پشت مونیتور در حال ثبت لحظه هایم و دلتنگی هایم و غصه هایم. فردا اما وقتی به دیدارش بروم سراغ آن گل های سرخ را خواهم گرفت که یواشکی دادم آن پزشک جوان ببرد بگذارد بالای تختش. گل هایی که باید رگه های امید را در تن و جان او بگستراند و به او قول می دهم که هرگز مانع سخن گفتنش نشوم و مانع هیچ یک از خواسته هایش. من با کسانی که او را خاموش می خواهند هم دست نخواهم شد و با دست خود او را به مسلخ آرمان هایش نخواهم برد. فردا بار دیگر به او قول می دهم که تا پای جان همراهیش خواهم کرد و هرگز تنهایش نخواهم گذاشت حتی اگر پشت در بمانم. من به جا ماندن عادت کرده ام.
عبدالله مومنی سخنگوی ادوار تحکیم وحدت قبل از پایان مدت قانونی مرخصیاش به زندان بازگردانده شد. فاطمه آدینهوند همسر او میگوید علت این امر تن ندادن آقای مومنی به خواستههای ماموران وزرات اطلاعات بوده است.
عبدالله مومنی سخنگوی دفتر ادوار تحکیم وحدت و از حامیان مهدی کروبی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، روز یکشنبه ۳۱ خرداد در دفتر ستاد شهروند آزاد، یکی از ستادهای انتخاباتی مهدی کروبی بازداشت شد.
نزدیک سه ماه پس از بازداشت این فعال دانشجویی و در حالی که در تمام این مدت تنها یک بار توانسته بود با همسرش ملاقات کند، عبدالله مومنی در یکی از دادگاههای تشکیلشده برای معترضان پس از انتخابات شرکت داده شد.
این دادگاه به صورت غیرعلنی و در تاریخ ۲۳ شهریور برگزار شد. خبرگزاریهای نزدیک به دولت "اعترافات"ی را از مومنی منتشر کردند که وی در آن همهی فعالیتهای خود و دفتر ادوار تحکیم وحدت را در خدمت "براندازی نرم" توصیف کرده بود.
ناظران سیاسی و دیگر فعالان دانشجویی، حضور مومنی در دادگاه را در آستانه بازگشایی دانشگاهها تهدیدی برای جنبش دانشجویی در سال جدید تحصیلی قلمداد کردند.
عبدالله مومنی در دادگاه بدوی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دوسال حبس قطعی تقلیل داد.
مومنی قبل از نوروز با قید وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمد و روز سهشنبه ۲۴ فروردین قبل از پایان مهلت قانونی مرخصیاش به زندان بازگردانده شد.
خانم آدینهوند، همسر شما عبدالله مومنی قبل از تمام شدن مرخصی که از طرف مسئولان زندان به او داده بودند، به زندان برگردانده شد. علت این کار چه بود؟
فاطمه آدینهوند: من فکر میکنم علتش عدم هماهنگی عبدالله با خواستهای آنان بوده.
منظورتان چیست؟ اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید، چه خواستههایی از آقای مومنی داشتند؟
آنها هر چند روز یکبار خواستهای داشتند. یکبار خواستهیشان بستن سایت «بامداد خبر» بود، یکبار استعفا از ادوارتحکیم وحدت بود و خواستههای بعدیای که داشتند، میخواستند چیزهایی را که خودشان دیکته میکنند، عبدالله در سخنرانیهایش در دانشگاهها علیه خودش و جنبش دانشجویی بگوید که عبدالله نپذیرفت و اینها را نمیتوانست بپذیرد. و خواستههایی که دیگر نمیدانم... ولی واقعا خواستهیشان خیلی زیاد بود و خیلیها را هم نمیشود مطرح کرد.
یعنی مرتب با شما یا با منزل شما یا با خود آقای مومنی تماس میگرفتند و این خواستهها را مطرح میکردند؟
بله. همیشه تماس میگرفتند و این خواستهها را هم میخواستند تا مرخصی او را روز به روز تمدید کنند. ولی متاسفانه، یا خوشبختانه این بار دیگر عبدالله نمیتوانست به خواستههای آنها تن دهد.
روحیه آقای مومنی در این مدتی که در منزل بودند چه طور بود؟
در این مدتی که آزاد شده بود، میشود خوب توصیف کرد. روحیهاش خوب بود. ولی وقتی آنها زنگ میزدند، واقعا روحیهخوبی نداشت. زنگ زدن آنها روی روحیه من و بچهها هم تأثیر بد گذاشته بود. چون نه عبدالله و نه من دیگر نمیخواستیم با آنها روبهرو شویم. خیلی برایمان سخت بود که زنگ میزدند. ولی در کل عبدالله روحیهخوبی داشت.
آیا در این مدت به منزل شما هم آمدند و صحبت حضوری هم با آقای مومنی داشتند یا فقط تماس تلفنی بود؟
در این مدت نه، به منزل ما نیامدند و بیشتر تماس تلفنی بود. یکبار فقط آقای مومنی را بردند دفتر پیگیری اطلاعات.
این تلفنهایی که میشد از طرف کجا بود، همین دفتر پیگیری اطلاعات یا مثلا مسئولان زندان، قوهی قضاییه، وزارت اطلاعات؟ از کجا بود این تلفنها؟
بیشتر اطلاعات بود. تا این روز آخر که یکی خودش را از دادگاه انقلاب معرفی کرد. روز آخری که سهشنبه بود و قرار بود چهارشنبه به عبدالله زنگ بزنند که عبدالله مرخصیاش را تمدید کند. ولی متاسفانه سه شنبه این آقایان زنگ زدند و عبدالله را خواستند، که ساعت ۱۱ به دادگاه انقلاب برود. دیگر از آنجا عبدالله را به زندان برگرداندند.
الان شما به طور هفتگی میتوانید در زندان با ایشان ملاقات کنید؟
الان که هنوز هفته نشده، شاید فردا بروم که ببینم ملاقات میدهند یا نه. ولی اگر به من ملاقات ندهند، من هم چیزهایی دارم که در این مدت از رفتار عبدالله فهمیدم. خلاصه من هم همین طوری آرام نمیمانم.
مگر شما از رفتار آقای مومنی چه چیزهایی متوجه شدید؟
من میتوانم الان فقط این را به شما بگویم که عبدالله وقتی میخوابید کسی جرأت نمیکرد دری را ببندد یا باز کند. سریع داد میزد که دارند من را میزنند. از خواب هم میپرید که ما بیدارش میکردیم که نه، تو خوابی و اینجا کسی نیست تو را بزند.
منبع: رادیو دویچه وله
کلمه: شهرداری تهران برای تمرکززدایی از پایتخت خبر از اجرای طرحی میدهد که براساس آن قرار است دانشگاههای تهران به بیرون از پایتخت منتقل شوند. آگاهان میگویند این طرح ارتباط مستقیمی با حوادث پس از انتخابات دارد.
موسی پورموسوی، نماینده محمد باقر قالیباف، شهردار تهران در گفتوگو با مهر میگوید: «حجم عظیمی از تردد و جابجایی به واسطه وجود مراکز آموزشی اعم از مراکز آموزش عالی و مراکز کمک آموزشی در پیرامون فضایی است که از آن تحت عنوان فضای طرح ترافیک نام میبریم. موج عظیمی از نیروی انسانی هر روز صبح از اطراف شهر تهران و حتی از خارج شهر به سمت مرکز شهر هدایت میشوند و طبیعی است که بار ترافیکی ناشی از این هجوم شهر را دچار آزردگی میکند. اگر چنین حالتی را بخواهیم تصور کنیم و حتی انیمیشن آن را تهیه کنیم به این نتیجه میرسیم که برای وضعیت دانشگاههای تهران باید فکری کرد.»
پورموسوی با اشاره به مصوبههای متعددی که در دولت، شورای عالی امنیت ملی و وزارت علوم نسبت به خروج دانشگاهها از تهران وجود دارد، درباره این که چرا این طرحها تا کنون اجرا نشدهاند، میگوید: «طبیعی است که موانع ساختاری، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منجر شده که این امر هنوز محقق نشود اما نظام مصمم است این امر را محقق کند.»
۲۰ هزار دانشجو را از تهران خارج میکنند
از سوی دیگر رئیس دانشگاه علامه طباطبایی استانداری تهران را مدافع طرح تجیمع این دانشگاه دانست و گفت: وقتی ما ۲۰ هزار نفر را از تهران خارج کنیم، نفس شهر باز میشود.
صدرالدین شریعتی در گفتگو با فارس با اشاره به جلسه خود با معاون برنامهریزی استانداری تهران برای نهایی شدن طرح تجمیع دانشگاه علامه طباطبایی، از روند کار ابراز رضایت کرد و اظهار داشت: دراین جلسه صورتجلسهای تنظیم کردیم و قرار شد استانداری تهران پیشنهاد ما را ظرف سه هفته آینده بررسی و نتیجه را اعلام کند.
وی استانداری تهران را مدافع طرح تجمیع دانشگاه علامه طباطبایی دانست و افزود: وقتی ما بیست هزار نفر را از تهران خارج کنیم، نفس شهر باز میشود و در تقاطع اتوبان همت با خیابان شریعتی و پاسداران نیز که دانشکده داریم، اگر ۲۴۰۰ دانشجوی این دانشکده را از تهران خارج کنیم به کاهش ترافیک این محدوده کمک میکنیم.
سابقه بحث انتقال دانشگاهها
به گزارش ادوار نیوز محمدحسین امید، معاون دانشگاه تهران میگوید موضوع طرح ساماندهی دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران، بیش از ۱۰ سال است که در دستور کار هیات رییسه دانشگاه تهران قرار دارد اما مورد قبول دانشگاهیان و مسوولان کشور واقع نشد و مسوولان وجود دانشگاهی مانند دانشگاه تهران را با توجه به نقش ملی و بینالمللی آن در تهران ضروری دانستند، به همین دلیل تصمیم گرفته شد که دانشگاه در جای خود توسعه و گسترش یابد.
در اواخر دوره حکومت شاه (۱۳۵۶) نیز قرار بود دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) به اصفهان منتقل شود. در آن زمان فعالیتهای آموزشی دانشگاه صنعتی اصفهان نیز شروع شده بود و دولت در پی آن بود که این دو مرکز آموزشی را در یکدیگر ادغام کند. اما این بحث از نظر دانشجویان یک اقدام سیاسی و حتی تنبیهی از سوی دولت در برابر دانشجویان تلقی شد. سر انجام پس از اعتصاب و فشارهای وارده، دولت ناگزیر شد تصمیم خود را عوض کند و دو دانشگاه صنعتی در کنار هم، در تهران و اصفهان به کار خود ادامه دهند.
ارتباط با حوادث پس از انتخابات
هادی کحالزاده، عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت نیز معتقد است: اجرای این طرح ارتباط مستقمی با حوادث پس از انتخابات دارد.
کحال زاده در گفتوگو با دویچه وله میافزاید: «اگر عزم جدی برای این طرح وجود داشته باشد، نشان میدهد که تاثیر حوادث پس از انتخابات در این عزم منعکس شده است. اگرچه طی ده، دوازده سال گذشته، خصوصا بعد از حادثه کوی دانشگاه یک برنامه و سیاستی در دستور کار وزارت علوم قرار گرفت که خوابگاههای دختران را که عموما پراکنده بودند، تبدیل به مجتمع شوند و خوابگاههای پسران را که عموما مجتمع بود را پراکنده کنند. استدلال آنها هم این است که تمرکز خوابگاههای پسران، امنیت سیاسی شهر را با مخاطره ایجاد میکند و پراکندگی خوابگاههای دختران امنیت دختران را دچار مشکل میکند.
پادگانها و مراکز سیاسی در اولویت هستند
عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت اضافه میکند که برای تمرکز زدایی از تهران اماکن دیگری نسبت به دانشگاهها در اولویت هستند و ادامه میدهد: «اگر واقعا هدف آنها از چنین اقدامی صرفا تمرکز زدایی، بهبود نظام حمل و نقل و کاهش ترافیک بود، بازار به عنوان مهمترین بخش اقتصادی در تهران، سالها مورد مناقشه شورای شهر و دولت است. اگر بازار تهران به بخشی در حاشیه تهران منتقل شود، بخش قابل توجهی از مشکلات ترافیکی و آلودگی تهران قابل حل خواهد بود بنابراین به نظر میرسد که یک عزم سیاسی، دانشگاه را در اولویت قرار داده است وگرنه مراکز دیگری در اولویت انتقال از پایتخت هستند.
کحالزاده میافزاید: «ما شاهد دهها پادگان بزرگ نظامی هستیم که چنانچه اینها منتقل شود، گرههای ترافیکی شهر تهران را به کلی باز خواهد کرد، صدها مراکز دولتی و سفارت خانهها در تهران است که اگر چنانچه اینها منتقل شوند، نقش به سزایی در حل مشکلات ترافیکی و بهبود شرایط خواهد.»
دیدار با حجت الاسلام و المسلمین عبدالله نوری عصر روزسه شنبه با حضور گسترده فعالان سیاسی، زندانیانی که در مرخصی به سر می برند، روزنامه نگاران و دانشگاهیان، روحانیون و فعالان جنبش دانشجویی، فعالان سیاسی اهل تسنن، فعالان جنبش زنان، معلمان و کارگران درمنزل عبدالله نوری برگزار شد.
در این دیدار حاضران پس از تجدید دیدار پیرامون مسائل ومشکلات امروز ایران در حوزه های مختلف سیاسی ،اقتصادی، فرهنگی و بین المللی به گفت و گو نشستند و در خصوص آینده حرکتهای سیاسی ایران از جمله جنبش سبز تبادل نظرکردند.
در این جلسه با توجه به دغدغه ها ونگرانی های فراوان نسبت به فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ارتباط مستمر، منظم و بی واسطه فعالان سیاسی با تمام اقشار جامعه خصوصا طبقه محروم و زحمتکش در تمام شهرها و روستاها جهت بیان دغدغه ها و نگرانی های تاکید کردند.
محمدعلی دادخواه، وکیل مجید توکلی از «تنظیم دو لایحه جداگانه، توسط وی و موکلش» برای ارائه به دادگاه تجدیدنظر خبر داد.
به گزارش سایت تا آزادی زندانیان دگر اندیش، محمد علی دادخواه امیدوار است که با توجه به نداشتن حق دفاع از موکلش در دادگاه بدوی، «دیوان عدالت اداری با نقض حکم دادگاه بدوی، توکلی را در دادگاهی با حضور وکیل محاکمه کند.»
وکیل این فعال دانشجویی، همچنین نسبت به «بی توجهی» مسئولان قوه قضائیه به اصول قانون اساسی، به خصوص اصل ۳۵، اعتراض کرده و گفت «شرط تشکیل دادگاه، حضور وکیل متهم است.»
در دادگاه بدوی مجید توکلی بدون داشتن وکیل مجبور به دفاع از خود شد. این دادگاه که در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برگزار شد و توکلی را به هشت سال و شش ماه حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سیاسی و نیز پنج سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد.
به گفته دادخواه، دادگاه بدوی دفاعیات او به عنوان وکیل مجید توکلی را «به رغم در دست داشتن وکالتنامه» نپذیرفت و از حضور وی دردادگاه جلوگیری کرد.
مجید توکلی، در اردیبهشت ماه ۸۶، در جریان «پروژه جعل نشریات» بازداشت شده و حدود یک سال و نیم را به همراه احمد قصابان و احسان منصوری در بازداشت به سر برد.
توکلی بار دیگر در بهمن ۸۷ در مراسم سالگرد مهندس بازرگان مقابل حسینیه ارشاد بازداشت شد و قریب چهار ماه را در زندان سپری کرد.
این فعال دانشجویی، در ۱۶ آذرماه ۸۸، پس از سخنرانی در دانشگاه امیرکبیر برای سومین بار بازداشت شد و از آن تاریخ در زندان به سر می برد. لازم به ذکر است توکلی از ابتدای بازداشت، در سلول انفرادی به سر می برد.
نمايندگان مجلس طرح تدوين و قوانين و مقررات کشور را به منظور تامين نظر شورای نگهبان اصلاح کردند.
به گزارش خبرنگار پارلمانی ايلنا، در جلسه علنی امروز چهارشنبه طرح تدوين و تنقيح قوانين و مقررات کشور که از سوی شورای نگهبان به مجلس بازگردانده شده بود، مورد اصلاح قرار گرفت.
براساس اصلاحات صورت گرفته بر اين طرح، کليه دستگاههای حکومتی که مقررات وضع میکنند؛ از قبيل هيات دولت، شورای عالی انقلاب فرهنگی، هيات عمومی ديوان عالی کشور، هيات عمومی ديوان عدالت اداری و همچنين دستگاههای که مقررات آنها لزوم اجرا دارد؛ موظفند تمام مصوبات خود را جهت اعمال اين قانون به مجلس ارسال کند.
لازم به ذکر است براساس مادهای که مجلس امروز به اين بند الحاق کرد، مجلس خبرگان، مجمع تشخيص مصلحت نظام، شورای عالی امنيت ملی و شورای نگهبان از شمول اين ماده مستثنی میشوند.
گفتنی است تصميمات شورای عالی تنقيح قوانين مذکور در اين طرح جنبه مشورتی برای رييس مجلس خواهد داشت.
اين شورا شامل رئيس مجلس، معاون حقوقی رئيسجمهور، يکی از معاونين رئيس قوه قضاييه، دو نفر از حقوقدانان شورای نگهبان و معاونان قوانين و نظارت مجلس است و مصوبات آن بايد به تاييد رئيس مجلس برسد.
برخی از سایت های خبری اعلام کرده اند چند روز پیش رئیس خانه کارگر ، برای برگزاری تجمع و راهپیمایی روز کارگر امسال از دولت درخواست مجوز کرده است.
بنا بر گزارشات رسیده وزارت کار و دولت با این درخواست او موافقت نکرده اند و برگزاری راهپیمایی امسال خانه کار گر در هاله ای از ابهام قرار دارد.
هر سال در روز ۱۱ اردیبهشت روز کارگر از سوی خانه کارگر تجمع و راهپیمایی برگزار شده است.
چنین به نظر می آید که امسال تحت تاثیر حوادث پس از انتخابات و نگرانی از برگزاری هر گونه تجمع مراسم رو کارگر و راهپیمایی در این روز با مخالفت دولت مواجه شود.
منصور اسالو، رئیس هیات مدیره ی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را روز گذشته با دست بند و پا بند جهت معاینات پزشکی به کمیسیون پزشکی قانونی در یکی از بیمارستان های کرج بردند.
بنابه گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران پزشکان با دیدن این صحنه سخت ناراحت و بر آشفتنه شدند که چنین رفتار تحقیر آمیزی با انسانهایی والا صورت می گیرد. رفتارهایی که توهین به انسانیت بلکه توهین به جامعه پزشکی است.
بنابر این گزارش، برای تحت فشار قرار دادن جسمی و روحی اسالو، پابند و دست بند وی را طوری بسته بودند که امکان تحرک را تا حد زیادی از رهبر کارگران سلب کرده بودند و این مسئله باعث زخمی شدن مچ پای وی شد.
این گزارش می افزاید: اسالو بیش از ۹ ساعت مورد معاینات و بررسی پزشکی قرار گرفت. تشکیل کمسیون پزشکی قانونی بنابه درخواست پزشکان بهداری زندان گوهردشت کرج صورت گرفته است.
منصور اسالو از بیماری های متعدد و حاد جسمی رنج می برد که از جمله آنها؛ بیماری حاد قلبی، کمر دردی که نیاز به عمل جراحی دارد و ناراحتی چشم می باشد.
تا به حال برای منصور اسالو بیش از ٣ بار توسط پزشگ قانونی گواهی عدم تحمل کیفر صادر شده است و به دادگاه انقلاب، اجرای احکام دادگاه انقلاب و مسئولین زندان ارسال شده است. طبق قوانین موجود کسانی که بخاطر بیماری های جسمی، عدم تحمل کیفر می گیرند، می بایست آزاد شوند تا بتوانند در بیمارستان های خارج از زندان تحت درمان قرار گیرند.
آقای اسالو نه تنها از هرگونه درمان محروم شده است بلکه در ماه های اخیر تحت فشارهای روحی شدید قرار داشته و بارها برای مدت طولانی به سلول های انفرادی با شرایط قرون وسطائی فرستاده شده است. در حال حاضر او را به بند ۵ که بند متادون نامیده می شود و زندانیان آن معتاد و اکثرا مبتلا به بیماریهای خطرناک مانند هپاتیت و ایدز می باشند، منتقل کرده اند.
فشارها، اذیت و آزارها و ممانعت از درمان، بدستور بازجوی وزارت اطلاعات که پرونده او را در دست دارد صورت می گیرد و توسط افرادی مانند علی حاج کاظم،علی محمدی رئیس و معاون زندان،کرمانی و فرجی رئیس و معاون اطلاعات زندان گوهردشت کرج به اجرا در آورده می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران در پایان گزارش خود پیشنهاد کرده اند کارگران زحمتکش و شریف و مردم ایران هنگام گرامیداشت روز جهانی کارگر در ۱۱ اردیبهشت ماه، با در دست داشتن عکس های فعالین کارگری در زندان بر آزادی فوری آنها تاکید کنند. این مجموعه از سندیکاهای بین المللی خواسته است این روز را به روز حمایت از فعالین کارگری ایران که در زندان بسر می برند تبدیل کنند.
در حال حاضر تعدادی از فعالین کارگری و کارگران در زندان بسر می برند که از جملهی انها منصور اسالو، ابراهیم مددی، علی نجاتی، فریدون نیکو فرد، جلیل احمدی، قربان علی پور می باشند. همچنین پرونده صدها فعال کارگری باز است و هر زمان میتوانند پرونده آنها را به محکومیتهای سنگین تبدیل کنند.
مرجان صفری، فعال حقوق بشر که از 11 اسفند ماه سال گذشته در بازداشت اطلاعات سپاه می باشد به سلول دو نفره منتقل شد.
بنا بر اطلاع گزارشگران هرانا، مرجان صفری که بیش از 40 روز در یکی از سلول های انفرادی بند 2 الف سپاه پاسداران محبوس بود به تازگی و در پی اتمام بازجویی ها به سلول دو نفره منتقل شده است.
گفتنی است درحالی بازجوی پرونده قول امکان صدور قرار وثیقه را به خانواده ی خانم صفری داده که طی روزهای اخیر پی گیری های ایشان مبنی بر ملاقات با فرزندشان بی نتیجه مانده است.
مرجان صفری 11 اسفندماه سال گذشته و در پی یورش های گسترده و هماهنگ به فعالان حقوق بشر، توسط نیروهای امنیتی در منزلش بازداشت و روانه ی زندان اوین شد.
وی که در شرایط روحی نامساعدی به سر می برد، تنها یکبار و آن هم در اولین روز نوروز موفق به ملاقات با خانواده ی خود شده است و کماکان از حق داشتن وکیل مدافع محروم است.
فخرالدین هناره مافرانی، از فعالین کرد اهل ارومیه که از 11 دی ماه سال گذشته در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می برد روز 13 فروردین ماه آزاد شد.
بنا بر اطلاع گزارشگران هرانا، آقای هناره مافرانی، از فعالین کرد شهر ارومیه که به اتهام نامعلومی به همراه دو تن از فعالین دانشجویی بازداشت شده بود روز 13 فروردین ماه با تودیع وثیقه از زندان اورمیه آزاد شد.
شایان ذکر است فخرالدین هناره مافرانی ، یازدهم دی ماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از 6 ساعت بازداشت در اداره اطلاعات ارومیه به همراه دو تن از فعالین دانشجویی به زندان اوین منتقل شده بودند.
از وضعیت و سرنوشت 4 تن از فعالین دانشجویی شهر یاسوج اطلاعی در دست نیست.
بنابر اطلاع گزارشگران هرانا، چهار تن از فعالین دانشجویی و حقوق بشری به نام های رضا اکوانیان، محمد اکوانیان و حسن اکوانیان که به همراه اردوان قرائتی در 14 بهمن ماه بازداشت شده اند پس از گذشت بیش از 70 روز از زمان بازداشت در شرایط نامعلومی به سر می برند و نگرانی ها نسبت به وضعیت ایشان تشدید شده است.
لازم به یادآوریست، ماموران امنیتی در تاریخ 14 بهمن ماه سال گذشته به منزل آقای رضا اکوانیان از فعالین دانشجویی، وبلاگ نویس، فعال حقوق بشر و زنان، یورش برده و ضمن تهدید خانواده، با شکستن در وارد منزل شده و پس از دستگیری وی به همراه محمد اکوانیان، حسن اکوانیان و اردوان قرائتی از اعضای سازمان دانش آموختگان ايران(ادوار تحکيم وحدت) را نیز دستگیر کردند.
محمد غزنویان، فعال حوزه ی کودکان و زنان صبح امروز از زندان آزاد شد.
بنا بر اطلاع گزارشگران هرانا، آقای غزنویان با قرار وثیقه ی 100 میلیون تومانی از زندان چوبین در قزوین پس از گذشت 10 روز آزاد شده است.
وی 19 بهمن ماه سال گذشته در قزوین بازداشت و روانه ی زندان شده و به قید وثیقه ی 20 میلیون تومانی آزاد شده بود اما در حالی که روز دوشنبه 16 فروردین ماه به همراه وکیل خود، خانم مهناز پراکند، برای پیگیری وضعیت پرونده مراجعه کرده بودند؛ با افزایش قرار وثیقه مواجه شد و به دلیل عدم توانایی در تامین آن مجددا روانه ی زندان شد.
خانم پراکند دلیل تشدید وثیقه را طرح اتهامات جدید آقای غزنویان که "ارتباط با سازمان مجاهدین خلق" می باشد، عنوان کرده است.
شایان ذکر است، محمد غزنویان دانش آموخته ی علوم سیاسی، روزنامه نگار و وبلاگ نویس است که تاکنون مقالات بسیاری از وی در حوزه ی فرهنگ و اجتماع در روزنامه ها و سایت های مختلف به چاپ رسیده است و در حال حاضر مدیر و مدرس یک مدرسه در محله هادی آباد قزوین است که به کشف و پرورش استعدادهای کودکان کار و خیابان می پردازد.
نائب رئيس كميسيون اصل 90 مجلس درباره اتهامات مهدي هاشمي رفسنجاني تاكيد كرد كه او نيز هم چون بقيه بايد پاسخگوي اتهاماتش در دستگاه قضايي باشد.
عليرضا زاكاني نماينده مردم تهران و نائب رئيس كميسيون اصل 90 مجلس شوراي اسلامي در گفتوگو با فارس در خصوص اتهاماتي كه اخيرا به يكي از مسئولين اجرايي كشور پيرامون مفاسد اقتصادي نسبت داده شده است با تأكيد بر اينكه قانون براي همگان بايد ملاك باشد، گفت كه اگر اتهامي متوجه كسي است حتما بايد در مسير قانوني پيگيري شود و فرد متهم نيز بايد در برابر اتهام خود پاسخگو باشد.
وي با بيان اينكه از مسئول گرفته تا افراد عادي بايد نسبت به اتهامات خود پاسخگو باشند، تصريح كرد: قانون است كه حد و حريمهاي افراد را مشخص ميكند و لذا اميدواريم افراد متهم در برابر اتهام خود در برابر قانون و دستگاه قضايي جوابگو باشند.
زاكاني در پاسخ به اينكه آيا اتهام افراد قبل از اثبات جرم از سوي نمايندگان قابل ايراد است، اظهار داشت: اتهام متوجه هر كه باشد ميبايست در دستگاه قضايي پاسخگو باشد و قانون فرزند مسئول و يا خود مسئول را نميشناسد، بلكه همه در برابر قانون يكسان هستند و بايد بدان پاسخگو باشند.
وي در همين زمينه ادامه داد: در مسير قانون اگر اتهامي به كسي زده شود بايد در دستگاه قضايي پاسخگو باشد اگر چه كسي علاقمند نيست كه اتهامات افراد به اثبات برسد اما اينكه در خصوص اتهامات رجوع به دستگاه قضايي نشود و در برابر آن افراد و برخي مسئولين پاسخگو نباشند، محل تأمل است.
نائب رئيس كميسيون اصل 90 مجلس درباره اتهامات مهدي هاشمي رفسنجاني تاكيد كرد كه او نيز هم چون بقيه بايد پاسخگوي اتهاماتش در دستگاه قضايي باشد.
وي در ادامه به ديدار برخي از نمايندگان در اوايل هفته جاري با رئيس دستگاه قضا اشاره كرد و پيرامون محورهاي اين جلسه و در پاسخ به اينكه آيا در اين جلسه موضوع رسيدگي دستگاه قضايي به مهدي هاشمي مطرح شده است يا خير؟ اظهار داشت: در اين ديدار كه برخي نمايندگان مجلس شوراي اسلامي حضور داشتند آيتالله لاريجاني تاكيد كرد كه همه موارد قضايي را پيگيري خواهند كرد و اين مسائل در مسير قانوني خودش پيگيري ميشود.
یکی از فعالان حقوق بشر در بابلسر به کمپین بین المللی حقوق بشر امروز گفت که دانشجویی به نام یاسر یوسف زاده که رتبه ۲۱ کنکور کارشناسی بود که لیسانس خود را از دانشگاه صنعتی شریف و فوق لیسانس خود در رشته مکانیک را از دانشگاه پلی تکنیک اخذ کرده و رئیس ستاد ۸۸ موسوی در شهرستان بابلسر بود بیش از یک ماه است که در زندان اداره اطلاعات ساری در سلول انفرائی نگهداری می شود و وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی دارد.
وی از زندانیانی است که تا کنون کمتر اسمی از وی در رسانه ها برده شده است. به گفته منبع یاد شده اداره اطلاعات این شهرستان شمالی کشور گفته است که وی همکاری نمی کند. منبع یاد شده همچنین به کمپین گفت که احتمال زیادی وجود دارد که این فعال سیاسی جوان در حال تحمل فشارهای پیش از اعتراف گیری باشد. چرا که نه تفهیم اتهام شده و نه اجازه داده شده است که با وکیل خود ملاقات کند.
دولت اگرچه به «حاج اسدالله عسگراولادی» مجال نداد تا نمایشگاه بینالمللی را بخرد اما این «کاسب جزء» بیکار ننشست و موفق شد همراه با دوستانش سهام یک بانک چینی را بخرد.
خبرکوتاه است و جزئیات تازهای از آن منتشر نشده اما نزدیکان آقای عسگراولادی این موضوع را تایید کردهاند. آمریکا برای تشدید تحریم بانکی ایران از چندسال پیش سرمایهگذارانش را تشویق به خرید سهام بانکهای کوچک و بزرگ اروپایی،چینی و عربی و نفوذ درهیات مدیره این بانکها با هدف محدود ساختن ایران کرد واسدالله عسگراولادی تاجر کهنه کار ایرانی با رایزنیهای گستردهای که داشت،مقامات بانکی ایران و چین را برای گسترش و تحکیم روابط متقاعد ساخت.
او با تکیه برتکنیک آمریکایی در تملک بانکهای چینی،دوستانش را قانع کرد تا سهام بانکهای چینی را بخرند.درحقیقت این اقدام با تایید دولت مرکزی چین و برای دور زدن تحریم صورت گرفت.ظاهرا جرقه این اقدام از سال گذشته و زمانی زده شد که دو بانک بزرگ چینی که اکثر تجار و بازرگانان ایرانی اعتبارات اسنادی خود را در این بانکها باز میکردند از گشایش اعتبارات اسنادی برای تجار ایرانی امتناع کردند.
بازرگان شناختهشده ایرانی که درمحافل اقتصادی به دلیل اهتمامی که به صادرات دارد،به «حاجی ترانسفر» معروف است،سال گذشته در گفتوگو با مقامات اقتصادی چین به شوخی اعلام کرده بود حاضر است برای تسهیل امور فاینانس، سهام دو بانک (China Construction bank)،«کانسترکشن بانک» که بانک ساختمان و مسکن چین است و «اگری کالچر» (Agriculture Bank) بانک کشاورزی چین را بخرد.
این دو بانک سال گذشته به مراجعههای تجار ایرانی جواب رد داده بودند با این حال مشخص نیست بازرگان شناخته شده عضو اتاق تهران سهام این دو بانک را خریده یا برای تسهیل امور مالی بازرگانان ایرانی، در بانکهای دیگر سهامدار شده است. خبرگزاری مهر در گفتوگویی با رییس اتاق ایران وچین،به نقل از او نوشت: در فاز جدید همکاریهای اقتصادی ایران و چین و به منظور رفع برخی مسایل بانکی و مالی میان بخشخصوصی دو کشور، بخش خصوصی ایران بخشی از سهام بانکهای چینی را خریداری کرده است.»اسدالله عسگراولادی دراین گفتوگو نامی از بانک چینی و سهامداران ایرانی آن نبرده اما گفته است «ایران براساس توافق صورت گرفته در کمیسیون مشترک دو کشور، پیشنهاد راهاندازی بانک مشترک میان ایران و چین را به این کشور ارایه کرده است.»
رییس اتاق مشترک بازرگانی ایران و چین افزود: بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، پیشنهاد ایجاد بانک مشترک میان دو کشور را ارایه کرده است که امیدواریم هرچه زودتر به نتیجه برسد. وی با تاکید بر اینکه ایرانیها آمادگی سرمایهگذاری در موسسات مالی و اعتباری چین را دارند، تصریح کرد: بخش خصوصی ایران در گام بعدی برای تسهیل در روابط بانکی، سهام برخی از بانکهای چینی را خریداری کرده است. به گفته وی، بخش خصوصی به دنبال این است که در موسسات مالی و اعتباری سهام بیشتری را خریداری کند، زیرا خرید 20درصد از سهام یک شرکت یا موسسه، منجر به تسخیر صندلی یکی از اعضای هیات مدیره این موسسات خواهد شد. پیگیریهای مهر از برخی مراکز ذیربط داخلی نشان میدهد که بخش خصوصی ایران تاکنون حدود 5درصد سهام برخی بانکهای چینی را خریداری کرده است. براساس برنامهریزیهای انجام شده، قرار است سهم ایران در هر یک از بانکهای چینی طرف همکاری تا 20درصد افزایش یابد.
افتخار برزگریان فعال دانشجویی دانشگاه فردوسی مشهد که از شهریور ۸۸ در بازداشت به سر می برد دچار بیماری شدید شده است.
منابع دانشجویی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفتند که وی هم اکنون از بیماری های مختلف رنج می برد و به هر روز و به طور مکرر خون بالا می آورد. حفاظت زندان وکیل اباد مشهد در راستای اعمال فشار بر این دانشجوی در بند و علی رغم هشدار پزشک، در چند روز گذشته از دادن دارو به وی جلوگیری کرده و او را از خوابیدن بر روی تخت منع نموده است.
علی رغم پایان یافتن بازجویی های آقای برزگریان در مهر ماه سال پیش و صدور قرار وثیقه و تهیه و تودیع آن توسط دوستان وی ، این فعال دانشجویی به طرز کاملا غیر قانونی همچنان در زندان وکیل آباد مشهد در بند میباشد.
مسئول پرونده برزگریان وثیقه تودیع شده توسط دوستان وی را نپذیرفته و آزادی او را منوط به دادن تعهد مبنی بر ترک مشهد و زندگی در شهر دیگری کرده است. پیش از این نیز افتخار برزگریان به چهارم ترم محرومیت از تحصیل با احتساب در سنوات محکوم شده بود که در نهایت به اخراج وی منتهی شد.
در جریان دستگیری های بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، دهها تن از دستگیرشدگان ازشهروندانی هستند که به دلیل اینکه عضو هیچ گروه وحزب سیاسی نبوده و یا به لحاظ اجتماعی وسیاسی نامشان جایی برده نشده بود درگمنامی در زندان به سر می برند و پیگیری های خانواده های آنها از چگونگی وضعیت انها به جایی نرسیده است.
از جمله این افراد می توان به فردی به نام پرویز ورمرزیاری اشاره کرد که در جریان تظاهرات روز عاشورا دستگیرشده است و درحالی که بیش از سه ماه از دستگیری وی می گذرد نه تفهیم اتهامی برای وی صورت گرفته و نه به تبع آن دادگاهی برای وی تشکیل شده است. او یکی از زندانیانی است که در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات دوران بازداشت خود را سپری می کند.
ظاهرا پسر وی در قرارگاه اشرف در عراق حضور دارد و نگهداری وی در زندان مرتبط با این موضوع است. به گفته منبع یاد شده مراجعات خانواده و وکیل ورمزیاری به نهاد های امنیتی و قضایی برای مشخص شدن علت بازداشت ایشان تاکنون بی نتیجه بوده است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: ما موضوع دستگیری آقای پناهی را پیگیری کردیم و آنها نیز توضیح دادند که این موضوع یک مساله امنیتی است.
به گزارش ایسنا، سید محمد حسینی در حاشیه جلسه هیات دولت در جمع خبرنگاران در ارتباط با اینکه آیا وزارت ارشاد در مورد جعفر پناهی پیگیری انجام داده یا نه گفت: وزارت ارشاد از مسوولان قضایی و امنیتی این مساله را پیگیری کرد و آنها نیز توضیح داده و اعلام کردند که جنبه امنیتی دارد و یک مساله امنیتی است.
وی ادامه داد: آنها اعلام کردهاند که این کارگردان در حال ساخت فیلمی علیه نظام و بحثهای مربوط به حوادث اخیر بوده است و اینکه این فیلم به مسائل بعد از انتخابات دامنزده است.
عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان ایران در دادگاه تجدید نظر به دو سال جبس قطعی محکوم شد.
بر اساس این گزارش، اتهام این فعال سیاسی اجماع و تبانی با هدف اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام عنوان شده است.
به گزارش ادوار نیوز عبدالله مومنی در دادگاه بدوی به شش سال حبس محکوم شده بود که به این حکم اعتراض کرد.دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دو سال کاهش داده است.
گفتنی است، عبدالله مومنی پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت شد که تنها برای تعطیلات نوروزی با وثیقه ۸۰۰ میلیونی به مرخصی آمد و با تمدید نشدن زمان مرخصی دیروز دوباره به زندان برگشت.
دبیر کل مجمع نیروهای خط امام (ره) با محسن میردامادی دبیر کل جبهه مشارکت ایران اسلامی شب گذشته دیدار و گفتگو کرد.
به گزارش «پارلماننیوز»، در این دیدار صمیمانه که جمعی از اعضا مجمع نیروهای خط امام (ره) و اعضای سازمان جوانان مجمع نیروهای خط امام(ره)حضور داشتند،حجت الاسلام والمسلمین سید هادی خامنهای ضمن آرزوی سلامتی و توفیق برای دبیر کل جبهه مشارکت ایران اسلامی آرزوی آزادی همه زندانیان حوادث پس از انتخابات و رفع مشکلات موجود را از خداوند متعال مسئلت کرد.
دکتر محمد ملکی، فعال سیاسی که پس از انتخابات با وجود بیماری سرطان از بستر بیماری بازداشت و به زندان منتقل شد در مصاحبه ای با رادبو زمانه از گمنامی بسیاری از زندانیان سبز انتقاد کرد.
اولین رییس دانشگاه تهران بعد از انقلاب، در مصاحبه خود با مریم محمدی ضمن توضیح شرایط خود از نگرانی خود در اینباره گفت:
احساس میکنم الآن که بیرون(آزاد) هستم، به خصوص از نظر روحی وضع بدتری دارم. من نگران بچهها هستم. الان تعداد زیادی از دانشجویان ناشناس و گمنام در زندان هستند و هیچکس به فکر آنها نیست. فکر نمیکنند که آنها نیز فرزندان این مملکت هستند. آخر گناهشان چیست، باید روزی به این مسئله رسیدگی شود. حالا حکومت که متاسفانه به فکر نیست ولی من کمتر دیدهام این دوستان جنبش سبز دفاع جانانهای از آنان کرده باشند. تکلیف اینها را مشخص کنید، اینها درس و زندگی دارند. خانوادهها مرتب جلوی زندان اوین، دربهدر و چشم به راه هستند. این چیزها بیشتر از خود بیماری به من رنج و عذاب میدهد. پس از بیرون آمدن از زندان، دیدم همان مسائل گذشته وجود دارد. این خودی و غیر خودی؛ و اینکه تنها به فکر افراد سرشناس هستند تا آزاد شوند و به مرخصی بیایند وجود دارد. کسی به فکر این بچهها نیست. آنچه در روحیهی کسانی که طرفدار جنبش سبز یا اصلاحطلب هستند، دیدم این بود که در برخورد آنان با دیگران تغییر چندانی به وجود نیامده است. روحیهی آنها همان خودی و غیرخودی است. رفتارشان اینگونه است که چون این فرد از خودم است رعایت حال او را میکنم و با آغوش باز او را میپذیرم ولی آن که از ما نیست، خودی نیست.
آقای ملکی به نظر میآید شما مشخصا از رهبران جنبش سبز گلهمند هستید.
من بسیار بسیار گلهمندم. آن توجهی که باید به بچههای زندانی که فراوان نیز هستند نمیشود. به خصوص دانشجویان گمنام که خیلی از آنان را میشناسم و در زندان دیدهام و در این سایتها هیچ اسمی از آنها نیست. ماهها است این افراد زندانی هستند. به بعضیهایشان بیخود و بیجهت حکمهای ۴ یا ۵ سال دادهاند.گاهی اشاراتی میکنند ولی دفاع جانانه نمیکنند. دفاعی که چند روز پیش مهندس سحابی ـ خدا عمرش بدهد ـ کرد بسیار لذتبخش بود. ایشان این رنجنامه را از زبان همهی ما داده است. ما که سنی ازمان گذشته است و در انقلاب و بعد از انقلاب بودیم در حال رنجبردن هستیم. زندان زمان شاه را دیدهایم، زندان جمهوری اسلامی را هم دیدهایم. اینها فرزندان ما هستند، مگر اینها از خارج آمدهاند؟ فرزندان این مملکت هستند و حرفی دارند. حرفشان را زدهاند، حالا فرض کنید حرفشان را فریاد زدهاند، در دانشگاهها یا بیرون، نباید اینگونه با آنان برخورد شود.
امروزدر پی انتشار خبری در یکی از روزنامههای حامی دولت مبنی بر دیدار حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدخاتمی و آیتالله هاشمی رفسنجانی در روزهای اخیر و طرح برخی مسائل علیه مهندس میرحسین موسوی و حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی، دفتر رئیس دولت اصلاحات در اطلاعیهای به این ادعا پاسخ داد.
به گزارش کلمه در این اطلاعیه آمده است:دفتر حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی ضمن رد محتوای خبر سازی مجعول، جهتدار و تفرقه افکن که تحت عناوین مختلف شنیدهها و نکتهها و امثال آنها در روز های اخیر توسط برخی از سایتها و مطبوعات منتشر شده است؛ اعلام میکند که "ایشان در سال جدید اساسا هیچگونه دیداری با آیت الله هاشمی رفسنجانی ریاست محترم مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام نداشتهاند."
امروز:یاتا، با تاکید بر اینکه از هرگونه هواپیمای ساخت روسیه دوری کنید، اعلام کرد: در کشورهایی که مقررات ایمنی به طور کامل رعایت میشود، هواپیماهای شرقی هم جایی ندارند، اما در برخی کشورها مانند کشورهای آفریقایی و خاورمیانه این هواپیماها به راحتی پرواز میکنند.
توپولف ها در ناوگان ایران
به گزارش تهران امروز آمار هواپیماهای روسی موجود در ناوگان هوایی کشور و حوادث پی در پی هوایی نشان می دهد، ایران نیز از این امر مستثنا نیست. بر اساس آمارهای موجود در حال حاضر ۱۹۰ فروند هواپیما در کشور وجود دارد از این میان ۱۵۱فروند هواپیما از نوع غربی شامل بوئینگ، ایرباس، فوکر ۱۰۰ و MD است و ۳۹ فروند نیز از نوع شرقی است.
بر اساس آمار های موجود در حال حاضر حدود ۲۰ فروند هواپیمای توپولف ۱۵۴ ساخت روسیه با ظرفیت بیش از دو هزار و ۷۸۵ صندلی در خطوط هوایی کشور مشغول پروازند شرکتهای هواپیمایی کاسپین، تابان، ایران ایرتور و کیش ایر این نوع هواپیما را در اختیار دارند. این هواپیماها در شرایطی در ناوگان هوایی کشور به کار گرفته میشوند که بزرگترین شرکت هواپیمایی روسیه (ایرفلوت) تمامی هواپیماهای توپولف ۱۵۴ خود را از دور خارج و ناوگان ساخت کشورهای غربی را جایگزین آنها کرده است، با این وجود پرواز این نوع هواپیما در ایران ادامه دارد. این در حالی است که به تازگی شرکت هواپیمایی ایران ایرتور برای خرید پنج فروند هواپیمای توپولف ۲۰۴ ( مدل دیگری از گونه توپولف) با روسیه قرارداد جدیدی بسته است که قرار است ، به ناوگان هواپیمایی ایران بپیوندند.
هشدار نسبت به توپولف های روسی
در چنین شرایطی انجمن بین المللی حمل و نقل هوایی، اعلام کرد: یاتا سوانح را بر اساس کشورهای سازنده هواپیما طبقهبندی میکند. بنابراین گزارش نخست وزیر لهستان در خصوص سقوط توپولف ۱۵۴ حامل رئیس جمهور و برخی مقامات ارشد این کشور گفته است: سقوط این توپولف قدیمی نخستین سانحه هواپیماهای روسی در لهستان نبود و این هواپیماهای زمخت که در دهه ۶۰ طراحی و تولید شدند، در شرایط بد آب و هوایی به هیچ عنوان عملکرد قابل قبولی ندارند.
سخنگوی یاتا، در اینباره گفته بود: سن هواپیما در بروز سوانح تاثیر گذار نیست و بررسیها نشان می دهد میان سن بالای ناوگان و بروز سوانح، ارتباط مستقیمی وجود ندارد. استیو لوت افزود: با بالا رفتن عمر هواپیما، احتمال بروز سانحه هم افزایش مییابد، اما باید توجه داشت مواردی مانند نحوه تعمیر و نگهداری هواپیما، کشور سازنده و سیستم مراقبت پرواز، در بروز یا عدم بروز سوانح نقش تعیین کنندهتری دارند.
وی با بیان این که یاتا سوانح هوایی را براساس کشورهای سازنده هواپیما طبقهبندی می کند، تصریح کرد: هواپیماهای ساخت شرکتهای بوئینگ، ایرباس و حتی امبرائر در گروه هواپیماهای غربی جای میگیرند، اما هواپیماهای توپولف جزو هواپیماهای شرقی هستند که ساخت شوروی سابق یا چین هستند و آمار سوانح آنها بالاست.
سخنگوی یاتا با بیان این که میزان سوانح هواپیماهای غربی ۰٫۸۱ سانحه به ازای هر یک میلیون و ۲۰۰ هزار پرواز است، یادآور شد: این میزان برای هواپیماهای توربوپراپ ۲٫۴۳ سانحه در این تعداد پرواز است.
وی میزان سوانح هواپیماهای شرقی را ۱۲٫۱۱ سانحه به ازای یک میلیون و ۲۰۰ پرواز اعلام کرد و گفت: این آمار به معنای آن است که هر ۸۳ هزار پرواز این هواپیماها با یک سانحه مواجه بوده است. سخنگوی یاتا با بیان این که آمار همیشه بیانگر رابطه علت و معلولی نیست، افزود: قطعا روسی بودن هواپیما، تنها دلیل سقوط هواپیمای حامل رئیس جمهور لهستان نبوده است و عوامل دیگری نیز در بروز این سانحه دخیل بودند.
امروز:دفتر نشر معارف انقلاب ( ناشر آثار آیتالله هاشمی رفسنجانی) کتاب خاطرات سال ۱۳۶۶ آیت الله هاشمی رفسنجانی را با عنوان "دفاع و سیاست" منتشر کرد.
به گزارش خبرآنلاین، کتاب دفاع و سیاست مشتمل بر روز نوشتهای هاشمی رفسنجانی است که در آن خاطرات و اتفاقات مهم آن سال را ثبت کرده است.
هاشمی رفسنجانی از معدود سیساستمداران ایرانی است که خاطرات روزانه خود را ثبت و منتشر کرده است و به دلیل طرح برخی مسائل که برای نخستین بار افشا میشود، از اهمیت ویژهای در تاریخ انقلاب اسلامی برخوردار است.
پس از این همه ماه که از دمیده شدنِ روحِ آگاهی در ملتِ ما گذشته است، خوب است بپرسیم که چه اتفاقی افتاده است و چه چیزی فرق کرده است؟ به کجا قرار بود برسیم که نرسیدهایم؟ همیشه میتوان ادعاهای بزرگ داشت و توقعات عجیب و غریب. همیشه میتوان گفت که «چرخ بر هم زنم ار غیرِ مرادم گردد». همیشه میتوان گفت: «عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی». اینها همه شدنی است. اما آنچه در دست است چیست؟
برای اینکه پاسخ این پرسش را روشنتر ببینیم، شاید بهتر باشد از چشمِ طرف مقابل، از نگاهِ مدعی و از منظرِ حریف به ماجرا بنگریم. واقعیت اینهاست: حریف تا به امروز با اتکاء به نیروی نظامی و امنیتی، به استظهار ثروت و قدرت، همچنان خود را در مقامی که بوده حفظ کرده است. کمیتِ آن قدرت، کمابیش تغییری نکرده است. کیفیتاش؟ به جرأت میتوان گفت که رخنههای عظیمی در کیفیتِ آن قدرت افتاده است.
و این معنا حتی بر زبان عالیرتبهترین مقامات اردوی مدعی نیز جاری شده است (بگردید در وب و اخبار؛ یافتناش کارِ سادهای است!). حال پرسش این است: جنبش سبز به کجا میخواست برسد که نرسید؟ من فکر میکنم جنبش سبز بذرهایی کاشته است که تا حریف بخواهد از خواب خرگوش بیدار شود، این بذرها درختهای تنومندی شده است. همین که ابهت دروغ شکسته شده است، ظفرمندی بزرگی است. همینکه لودگی در لباس عالیترین مقامِ اجرایی سیاسی کشور، دیگر امری عادی تلقی نمیشود و مردم روی از آن بر میگردانند، اتفاق بزرگی است.
همین که خیل حبسدیدگان و مصیبتزدگان این غائله، باز هم در میان مردم حرمت و عزت دارند و طرف مقابل روز به روز از حرمتاش کاسته میشود و تنها به اعتبار زور و ارعاب خودش را بر پا نگه داشته است و نمیتواند خود را در دلِ مردم جا دهد، حکایت از پیروزی غریبی دارد (و تمام ابزارهای سرکوب و تضییع حقوق و محرومیتهای مختلف به دستان صاحبِ قدرتی بوده که هنوز همان قدرت کمّی و ظاهری را دارد).
بگذارید مقصودم را خلاصه بگویم. طرفی که مدام لاف پیروزی میزند، برج و بارویی شکسته و سوارانی نفسبریده دارد چون به محض اینکه اندک نشانهای از فتور در این آرایش قدرتِ مادی و ظاهری پدیدار شود، ناگزیر باید عطای قدرت و مقام را به لقایاش ببخشد. ماجرا ساده است: کسی نمیتواند به زور و زر و با ارعاب دل از مردم برباید. جلب قلوب با زورِ سرنیزه و با تهدید مستمر میسر نیست. دو سه روزی شاید بتوان با فشارِ روانی بیامان، این مسند و منصب را نگاه داشت. اما این استمرار، جاودان نمیشود. هر چه برای میسر و مقدر ساختن این بساط کوشش شده و خون دل خوردهاند، برای از میان رفتناش کوششی لازم نیست: «اینما تکونوا یکدرککم الموت ولو کنتم فی بروج مشیده»ِ.
کسانی که خود را خوابِ خرگوش میدهند و نام مطالبات ملت را فتنه میگذارند و تقاضای بیرنگ و رونق شدن بیدادگری و ریاکاری را اغتشاش مینامند و از هیچ بهانه و فرصتی برای رنگآمیزی و صحنهسازی فروگذار نمیکنند، قاعدتاً میدانند که اگر دعوا تنها بر سر قدرت پنجروزهی دنیا بود، این جنبش درست همان روز ۲۲ خرداد، شکست خورده بود. این اشتباه محاسباتی طرف مقابل از آنجا ناشی میشود که فکر میکند کسانی که در برابر او ایستادهاند، طمع در منصب و کرسیاش دوختهاند، غافل از آنکه پرسش و مطالبه بسیار سادهتر از اینهاست: در همان جایی که نشستهای، خوب باش، آقا باش، عزت داشته باش، دادگری کن و ریشهی ستم و دروغ و ریا را برکن. اگر این کار از تو ساخته است، باش و تاج سرِ همگان باش. اگر نمیتوانی دادگستری کنی و تنها انتظار داری مردم خرد و ایمانشان را مرعوب و منکوب اراده و مشیتات بدانند، پیشاپیش شکست خوردهای حتی اگر هنوز بر اریکهی قدرت تکیه زدهای:
گره به باد مزن، گرچه بر مراد رود
که این سخن به مثل مور با سلیمان گفت
و در این داستانِ سلیمان، و قصهی موران و حکایت باد، عبرتها هست و مثلها که دریایی از معانی را از آنچه این روزها بر وطن ما رفته است، به نظم و عبارت میکشد. قدرت داشتن و باد در کف بودن، حکایت کسانی است که قدرت دارند، اما در دلها جای ندارند. دلهای آدمیان را نمیتوان پیوسته با فریب رام کرد. چیزی در نهادِ آدمی هست که دیر یا زود، فریب و دروغ و نیرنگ را میخواند. چیزی در عالم هست که دیر یا زود، کشتههای آدمیان را بر آفتاب میاندازد:
در زمینِ مردمان خانه مکن
کار خود کن، کار بیگانه مکن
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو ز جو
قلب پهلو میزند با زر به شب
انتظار روز میدارد ذهب
با زبان حال، زر گوید که باش
ای مزور تا بر آید روز فاش
نکته بسیار ساده است: تقلب کردن، شاید آخرالامر شدنی باشد و بتوان همهی راههای احراز تقلب را مسدود کرد و خلاصه جان سالم به در برد. اما داوریِ داور را چه میکنند؟ این هم قلب و دغل در کار او را چه میکنند؟ از آنجا هم گریزی هست؟ سکهی قلابی را شاید بتوان مدتی خرج کرد، اما این سکهی تقلبی همیشه و همهجا خرج کردنی نیست. آن کس که این سکه را به بازار آورده، خودش بهتر میداند که جایی بالاخره باید این سکهی جعلی را دور بیندازد و دستِ طلب و تمنا به سوی طلای راستین دراز کند! تمامِ سرّ پیروزی سبز بودن در همین است.
پس:
۱. سادهلوحی و خیالبافی است اگر کسانی گمان میکنند جنبش سبز یعنی همین شلوغی خیابانها یا ناکامی و نابودی جنبش سبز یعنی اینکه «درگیری» یا «زد و خورد» در جایی نباشد؛ اتفاقاً پیروزی جنبش سبز دقیقاً به همین است که هیچ درگیری و زد و خوردی نباشد، اما بیدادگر و دروغگوی ریاکار دیگر هیچ حرمتی و عزتی نداشته باشد و ستمدیدگان بیش از پیش عزیز باشند: عزیز مصر به رغمِ برادران غیور / ز قعرِ چاه بر آمد، به اوج ماه رسید! ببینید سرنوشت تمام کسانی که احکام حبسهای سنگین به نامشان میخورد. ببینید چقدر عزت میبینند؟ شاهد از این آشکارتر؟
۲. پیروزی راستین از آنِ کسی است که دلهای مردمان را به خلق نیکو و به درستی و راستی به دست میآورد نه کسی که به تهدید و درشتگویی و درشتخویی و خط و نشان کشیدن برای مردم میخواهد پایههای کرسی لرزانِ خود را محکم کند: به حسنِ خلق توان کرد صیدِ اهل نظر / به دام و دانه نگیرند مرغِ دانا را!
۳. این بازی، بازی درازی است. این قصه هیچ وقت قرار نبود یکشبه تمام شود. ملت ما تازه رموز این بازی پر نیرنگ را آموخته است و هر روز ترفندی تازه را برای نقشِ بر آب کردن حیلههای کهنهی حریف رو میکند. اما فغان از روزی که بخت و اقبال از صاحبِ قدرت برگردد. سلیمانِ زمان هم اگر باشد، ملک و دولت را از کف خواهد داد. دنیا، دنی است و رفتنی
۴. مدعی تمام هیبت و حشمتاش را مدیون همین ساز و برگِ قدرتِ دنیایی است. بگویید که اگر همینها را نداشته باشید، به استظهار چه نیرویی میتوان دلهای آدمیان را جلب کرد؟ کسی که ستم میکند (و میداند که ستم میکند)، اگر ایمان داشته باشد یا ایمان بیاورد، همان لحظه دست از ستمگری میکشد (بختاش اگر یار باشد و عنایتی اگر همراهاش شود). و مهمترین ابزار سنجش ستم همانا این است که ببینی آنکه قدرت دارد و ثروت و امکاناتِ ستم کردن دارد (حبس و زجر و قتل و شکنجه و تبعید از کسانی که ابزارش را ندارند ساخته نیست)، آیا هنگام استفاده از اینها پرهیز و تقوا دارد یا نه؟ از خدا میترسد یا از بندهی خدا؟ دل در گروِ هوسِ دنیا دارد یا پروای آخرت؟ ستم با قدرت نسبتی محکم و استوار دارد. غالب آن است که ضعفا مظنون به ستمگری نیستند و قدرتمندان همیشه در مظان تهمت ستماند و اتفاقاً خودِ آنها باید در رفع این اتهام جهد بلیغ کنند (نه اینکه انتظار داشته باشند زیردستانشان کوشش کنند تا این اتهام از آنها رفع شود) و در برابر این اتهام فروتنی پیشه کنند. مثل روز روشن است که اکنون ستمگران در برابر فریاد بیدادخواهی و اتهام ستمگری به خود چه میکنند!
استغنا یعنی همین که هیچ قدرت مادی و ظاهری در کفات نباشد اما چنان استظهار به عنایت حق و راستی و درستی داشته باشی که سر در برابر هیچ حشمت و دولتی فرود نیاوری. این است که سبز بودن، استغنا هم میآورد:
چه هوایی به سرش بود که با دستِ تهی
پشتِ پا بر هوسِ دولتِ دنیا زد و رفت!
!
امروز: دستیار ارشد محمود احمدی نژاد مدعی شد "امروز گفتمان جهان بر اساس اظهارات احمدینژاد تغییر پیدا كرده و بر همین اساس دنیای امروز دنیای فرهنگ، علم و معنویت می باشد."
به گزارش ایلنا، مجتبی ثمره هاشمی، طی همایشی با موضوعیت «بررسی روند هستهای شدن ایران» که در دانشكده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شده بود، اوضاع هستهای ایران و مناقشه با امریکا پیرامون این پرونده را مورد بحث قرار داد.
ثمره هاشمی ابتدا به عملکرد هسته ای دولت اصلاحات حمله کرد و ضمن بیان این نکته که "در دولت هشتم چند وزیر خارجه غرب، به ایران آمده بودند و برای جلب اعتماد آنها با درخواستشان برای تعطیلی تاسیسات هستهای موافقت شد"، ادعا کرد "پس از استقرار دولت احمدینژاد نامهای به آژانس نوشته شد كه ما میخواهیم در حضور بازرسان آژانس فعالیت خود را از سر گیریم و از آن پس برنامه هستهای به یك طرح ملی تبدیل شد و در سفرهای استانی رئیسجمهور مردم تمام شهرهای ایران یكصدا خواهان استمرار ما به انرژی هستهای بودند. "
وی با اشاره به اظهارات چهار سال پیشِ احمدینژاد (دوم فروردینماه 85 ) كه موضوع دسترسی ایران به سوخت هستهای را مطرح كرده بود گفت: "طرح این موضوع در زمان مذكور نیز جنجالساز شد و با اعلام این مطلب كه ما از تحقیقات هستهای گذشته و به صنعتیشدن رسیدهایم جار و جنجالهای دیگری به راه افتاد. "
در ادامه برنامه، مشاور ارشد احمدی نژاد در پاسخ به پرسشی در مورد "امكان عملیاتی شدن تهدیدات آمریكا و اسرائیل"، گفت: به گمان بنده گفتمان جهان بر اساس اظهارات احمدی نژاد تغییر پیدا كرده و دنیای امروز دنیای فرهنگ، علم و معنویت است."
ثمره هاشمی از چگونگی این تغییر گفتمان جهانی و مکانیسمِ آن و همچنین پارامترهای این ارزیابیِ که "بر اساس اظهارات احمدی نژاد گفتمان (Discourse) جامعۀ جهانی تغییر کرده" مطلبی بیان نکرد.
دستیار ارشد احمدی نژاد، در رابطه با برنامههای آینده هستهای ایران گفت: "ما راه خود را انتخاب كرده و در پیش گرفته ایم ؛ چراكه دنیای امروز به این موضوع نیاز دارد و تا بیست سال آینده نیز به آن دست پیدا خواهد كرد. این آیندهنگری ما را اثبات میكند كه ضرورتهای دنیای خود را به خوبی شناختهایم."
مردمی که در روز 25 خرداد ماه با نمادهای سبز و شعار های " رای من کجاست؟" و "رای مرا پس بده " از میدان امام حسین تا میدان آزادی را پرکردند و راه پیمودند و صدای اعتراضشان شنیده نشد ، جنبشی مدنی و سبزی را بنیان نهادند که به رغم اعمال سیاست سرکوب و ارعاب از سوی حاکمیت در همه روزهای پس از آن فعال بود و فراز و نشیب هایی را پیمود و البته به زعم حاکمیت بدلیل سیاست های اعمال شده هم اکنون بساط این جنبش جمع و از نفس افتاده است !
متاسفانه از همان روز اولی که این جنبش اعتراضی براه افتاد حاکمیت و به ویژه نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی بجای آنکه به درک و شناخت درست و واقعی از این جنبش و افراد درگیر و شرکت کننده در آن برآیند برپایه سناریوسازی های ذهنی قبلی و توهم توطئه به برچسب زنی از نوع " انقلاب مخملی " و " براندازی نرم " و ... نسبت به این حرکت پرداختند و بر همین پایه هم دست به بازداشت گسترده فعالان سیاسی و مطبوعاتی و اجتماعی زدند و سیاست سرکوب و ارعاب را در مقابله با جنبش در پیش گرفتند و مسیری را پیمودند که جز آبرو ریزی و مشروعیت زدایی از نظام حاصلی نداشته است و اینکه حاکمیت فکر و تبلیغ می کند که پیروز شده است نیز ناشی از همان عدم شناخت و درک واقعی این جنبش می شود و البته در کوتاه مدت ممکن است این چنین باشد!
برای درک و شناخت واقعی « ماهیت جنبش سبز » تاکنون تحلیل ها و دیدگاههای بسیاری ارائه شده است که می تواند حاکمیت را در این باره یاری رساند اما ممکن است که همه اینها از نظر حاکمیت مسئله دار و بی اعتبار باشد ولی راهی وجود دارد که به بهترین نوع و پایه برای شناخت درست این جنبش توسط حاکمیت است و انجام آنهم فقط توسط حاکمیت میسر است و امیدوارم که این راه مورد استفاده قرار گیرد تا « ماهیت جنبش سبز » به واقعی ترین وجه برای حاکمیت شناخته شده و کمکی برای حل و فصل منازعه سیاسی جاری درکشور باشد . برپایه اخبار منتشره نزدیک به 20 هزار نفر پس از انتخابات 22 خرداد و در رابطه با جنبش اعتراضی سبز بازداشت و زندانی شدند .
تعدادی از اینان افراد شناخته شده سیاسی و روزنامه نگار و فعالان اجتماعی بودند که با شناسایی و تصمیم قبلی بازداشت و زندانی شدند اما بیش از 90 درصد اینان افرادی بودند که از کف خیابانها و تصادفی در مناسبت ها و مواقع مختلف دستگیر و زندانی شدند و هیچگونه پیوند تشکیلاتی و غیره بین اینان وجود نداشته جز همراهی با جنبش سبز ، حال اگر یک کار آماری روی کل این افراد صورت گیرد از نظر ترکیب سنی و جنسی ، وضعیت تحصیلی ، شغلی و ... و دلیل همراهی شان با جنبش سبز ، آنگاه براحتی می توان به « ماهیت جنبش سبز » پی برد و اینکه اینان که به خیابان آمدند که بودند ؟ و چه می خواستند ؟ نمی دانم درگیر بودن نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی با حوادث پس از انتخابات و غلبه نگرش های خاص در این نهادها چقدر فرصت برای آنها در این باره نهاده است اما نگاه علمی و کارشناسی نسبت به پدیده های اجتماعی انجام چنین کاری را الزامی می کند و هرچند بنظر نویسنده اصل بازداشت ها و دستگیری ها و وقایع داخل زندانها و دادگاهها انطباق چندانی با قوانین جاری در کشور ندارد اما لااقل در قبال هزینه سنگینی که از اعتبار و آبروی نظام در این باره پرداخته شد با انجام اینکار آماری فائده بزرگی نصیب حاکمیت می شد و آن اینکه شناخت درست و واقعی از جنبش و افراد شرکت کننده در آن بدست اورد و با توجه با این شناخت در تعامل با جنبش برنامه ریزی و سیاستگزاری کند .
لازم به یادآوری است که مواضع نویسنده درباره حوادث و وقایع پس از انتخابات روشن و در قالب نوشته هایم ارائه شده است و همواره بر این موضوع پای فشرده ام که بنده و دوستانم خواهان بقای نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم اما تحقق این خواسته لوازم و مقتضیاتی دارد که حاکمیت باید بدانها توجه و التزام داشته باشد و در شرایط کنونی یکی از این لوازم و مقتضیات شناخت درست و واقعی جنبش سبز و مطالبات آن است . انجام یک پژوهش آماری بر روی زندانیان جنبش سبز ، که اطلاعاتش بطور انحصاری در اختیار حاکمیت است ، بهترین آئینه برای بازنمایی واقعیت این جنبش است و عقل حکومتداری حکم می کند که بجای تشکیل دادگاههای نمایشی و صدور احکام از پیش تعیین شده و وثیقه های سنگین و اذیت و آزار خانواده زندانیان از فرصت زندانی شدن این افراد برای شناخت این جنبش و مطالبات آن و آنچه زیر پوست جامعه ما می گذرد ، استفاده شود .
اینکه تصور شود با ضرب و زور و زندان و ... می توان معترضان را ساکت و نارضایتی های ناشی از ناکارآمدی مفرط دولت را لاپوشانی کرد تصور باطلی آنهم در این دوره و زمانه است . راه بقای نظام در شناخت درست علل اعتراض و نارضایتی حادث و پاسخگوی مناسب و اقناعی به آنهاست و پیمودن هر راهی جز این به بیراهه رفتن و از جیب دین و نظام هزینه کردن است که سرانجام آن نیز معلوم نیست . امیدوارم که انجام این پیشنهاد تحقیقی موثر افتد و نهادهای درگیر یکبارهم شده از در وارد خانه شوند که این توصیه خداوندی است که ادخلواالبیوت من بابها !
منبع: سایت نویسنده
فرصت وداع حضوری نبود . در حال حرکت به سمت اوین ، از داخل ماشین ، شمارۀ مهد کودک را گرفتم تا صبا کوچولو بتواند تلفنی با بابا فیض الله مهربانش خداحافظی کند .
صبا با اصرار می گفت : "بابائی امروز خودت بیا دنبالم " و او پاسخ داد که کارم آغاز شده و باید برگردم سر کار . با محیا کوچولو هم گفت و گوی تلفنی کوتاهی داشت و چه سخت ، بغض هامان را فرو خوردیم که مرد بزرگ تاریخ با گریه تودیع نشود .
هنگام غروب وقتی صبا با لحن شیرین کودکانه پرسید "چرا بابا فیض الله اینقدر زود برگشت " ، خواستم بگویم چون سخت دلان تاب اوج گرفتنش را نداشتند ، اما نگفتم .
خواستم بگویم زیرا تنگ نظران ، محبوبیتش را بر نمی تابند ، اما سکوت کردم .
می خواستم پاسخ دهم برای مردان خدا ، پرده های زمان و مکان ، دریده شده است و این را دنیائیان نمی پسندند و می پندارند با در بند کردن جسم آنان می توان در زمان و مکان ، محصورشان کرد ، باز هیچ نگفتم .
خواستم بگویم و بگویم و بگویم ... اما فقط گفتم کار داشت ، بابا فیض الله دور جدیدی از کار را شروع کرد .
مسئولیتی جدید در محیطی تازه و غریب و یقین دارم مانند تمام مسئولیت های دیگرش به بهترین نحو از عهدۀ انجامش بر خواهد آمد .
امروز صبا 4 ساله شد و سالگرد تولد این غنچۀ زیبای ما نیز باید بدون حضور بابا فیض الله او سپری شود ، مانند دیگر مناسبت های 10 ماه گذشته .
بگذار صبا نیز از کودکی با معنای ناخوشایند کلماتی چون هجران ، دوری ، ستم و زندان آشنا شود . بگذار او هم بداند که هر کس بیشتر برای دین و آئین و مردم سرزمینش زحمت کشید ، باید هزینۀ بیشتری بپردازد .
بگذار صبا نیز بیاموزد که اگر راه خدا را برگزیدی باید خودت را برای سخت ترین شرایط و ناهمواری ها نیز آماده سازی که وصل یار ، بی زحمت نخواهد بود .
یقین دارم روزی صبا خواهد دانست که بابا فیض الله قهرمانش جرمی جز همفکری با اندیشه های امام راحل (ره) و همراهی با یاران آن عزیز سفرکرده ندارد.
روزی در تاریخ خواهد خواند که پدر بزرگ محبوبش گناهی نداشت جز دفاع از آرمان های اصیل انقلاب اسلامی و امام عزیز، با همۀ وجود و تا آخرین قطرۀ خون .
افسوس که دیگر امکان ملاقات با پدربزرگش نیز سخت تر شده و پیام تبریک را باید با واسطه دریافت نماید ، و من می نویسم تا بماند برای آیندۀ صبای کوچک که با دیدن عکس های تولد 4 سالگیش خاطرۀ فداکاری های این مرد خدا و قهرمانان سبز میهنش را به نسل های بعد نیز انتقال دهد .
صبای عزیزتر از جان ! تولد 4 سالگیت اگرچه بدون حضور بابا فیض الله و تنها با عکسی از او برگزار شد ، اما بدان در پشت دیوارهای بلندی به نام زندان و درهای آهنینی به نام سلول ، قلبی کوبنده تر از هر آهن و دیواری با یاد تو می طپد و در مناجات ها و نیایش های شبانه اش سعادت و سربلندی تو را از خدا خواهان است .
تولدت مبارک .
امروز: در پی حملات مکرر به سایت ها و خبرگزاری های دانشجویی و تداوم فشار بر دانشجویان و فعالان دانشگاهی، گروهی از کنشگران و فعالان دانشجویی، دست به تشکیل و افتتاح وب سایت خبری «دانشجو نیوز»، پایگاه خبری تحلیلی دانشجویان ایران زدند.
بر اساس این گزارش، دست اندرکاران وب سایت دانشجو نیوز ، با انتشار بیاینه ای به مناسبت افتتاح رسمیِ این سامانه خبری، فعالیت خویش را "در مسیر پی گیری اهداف بلند جنبش دانشجویی ایران" اعلام کرده و خاطرنشان کردند:
"جنبش دانشجویی دربرگیرنده طیف وسیعی از گروه های مستقل دانشجویی در سالیان اخیر تمام هم و غم خویش را بر دفاع از حقوق ملت و مبارزه با استبداد دینی گذاشته است و هزینه های غیر قابل وصفی را در راه دست یابی آزادی و عدالت متحمل گردیده است. کما آنکه در حال حاضر که این وبسایت خبری- تحلیلی فعالیت خویش را آغاز می کند ده ها و چه بسی صدها تن از دانشجویان دانشگاه های مختلف در بازداشت و تحت فشار قرار دارند تا تاوان خیراندیشی برای وطنشان و خیرخواهی برای مردمانشان را با تحمل شکنجه و و پذیرفتن احکام سنگین حبس بدهند."
بانیان این تارنمای تحلیلی- خبری، نفس راه اندازیِ این سایت را غیر از "پوشش رسانه ای اخبار و فعالیت های دانشجویی کشور"، "ایجاد فضایی برای انسجام هرچه بیشتر فعالیت تشکل های دانشجویی" ذکر کرده و تصریح کرده اند:
"وب سایت جدید پیغامی است آشکار به ددمنشان که رویای توقف فعالیت های آزادی خواهانه دانشجویی را در سر می پرورانند و این پایگاه خبری- تحلیلی برخود می داند تا منشور اخلاقی مشروح در خلال سطور ذیل را آویزه گوش و مبنای بی چون و چرای کردارش قرار دهد:
دفاع از آزادی بیان، آکادمیک و حمایت ازحق فعالیت تمامی گروههای دانشجویی، سیاسی و اجتماعی موجود در دانشگاه ها.
نقد پیوسته قدرت و استبداد در هر شکل و لباسی.
همبستگی با سایر جنبش های مدنی چون جنبش زنان، جنبش کارگری و جنبش اقلیت های قومی .
دفاع و پشتیبانی اصولی از جنبش سبز و تلاش برای به ثمر نشستن خون شهدای آن.
امروز: دبیرکل حزب اصولگرای موتلفۀ اسلامی، از آغازِ حرکتِ موجِ دومِ فتنه در کشور خبر داد و مدعی شد "ما فکر میکنیم این موج با سد بصیرت مردم برخورد خواهد کرد و فقط روسیاهی آن بر چهره کسانی خواهد ماند که با معارضه با دولت و نظام میخواهند با دشمنان اسلام همگرایی کنند. "
به گزارش ایلنا، محمد نبی حبیبی، در پایان نشستِ دبیران این حزبِ حامیِ دولت، با اشاره به سخنان اخیر محمد خاتمی که ادامه روند فعلیِ مدیریتِ کشور را "زمینه ساز بحران های بزرگ اجتماعی" خوانده بود، گفت: "سیاست آمریکاییها برای فشار بر ایران، در سه ضلع مثلث تهدید، تحریم و نارضایتی سیاسی و نارضایتی اقتصادی خلاصه میشود، اگر اشخاصی مثل خاتمی مراقب نباشند و به بهانه پیشبینی، دم از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی بزنند مطابق میل دشمن عمل کردهاند. البته برخی از دوستان وی موضعگیریهای ننگینی را در سال گذشته در کارنامه سیاه خود دارند که با عکسالعمل مردم در 9 دی و 22 بهمن مواجه گردید."
حبیبی بدون اشاره به علل و زمینه های اعتراضاتِ ده ماه اخیر، نحوه برخورد با مطالبات مردم و با رویکردی غیرواقع بینانه به رخدادهای سال گذشته که هزینه های بسیار زیادی را به مردمِ ایران وارد ساخت، مدعی شد "از نخستین روزهای سال تلاشهایی برای تولید موج دوم فتنه صورت گرفت. ما فکر میکنیم این موج با سد بصیرت مردم برخورد خواهد کرد و فقط روسیاهی آن بر چهره کسانی خواهد ماند که با معارضه با دولت و نظام میخواهند با دشمنان اسلام همگرایی کنند. "
وی در این جلسه از پرونده اتمی، دیدگاهِ دولت در مورد یارانه ها و خروج مردم از پایتخت و موارد دیگر دفاع کرد.
امروز: بنا به گزارش رسانه ها، قرار است سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، با موضوعیتِ انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به زودی کلید خورده و وارد روند تولید شود.
به گزارش سامانه خبری- تحلیلیِ تابناک، سناریوی سیاسی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، با موضوع حوادث انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی هم اکنون در حال نگارش است و شنیده ها حاکی از اقدامات اولیه عوامل فیلم برای گرفتن مجوز و دیگر مراحل اداری است.
بنابر این گزارش تهیه کننده فیلم مذکور محمد خزاعی و کارگردان آن، سینماگرِ اصولگرا و نزدیک به محمود احمدی نژاد، ابوالقاسم طالبی می باشد.
گزارش فوق الذکر تصریح کرد برای تکمیل داستان این فیلم، ظاهرا طالبی در صدد است با هر چهار نامزد انتخابات دهم ریاست جمهوری گفتگو کرده و قول هایی نیز از سوی نهادها و شخصیت های مربوطه مبنی بر کمک به وی داده شده است.
این همه در حالیست که جعفر پناهی به اتهام در دست تهیه داشتنِ فیلمی با موضعیت انتخابات ریاست جمهوری - البته از منظر و زاویه ای مستقل از دولت- هفته هاست در سلول انفرادی به سر می برد.
امروز: بنا به آخرین گزارش ها از منابع خبری و گزارشگران حقوق بشر، ادامه بازداشت و وضعیت وخیمِ احمد زیادآبادی، مراد حسن لو، نفیسه مجتهدی، میترا عالی و مسعود لواسانی، سبب افزایش نگرانی ها نسبت به سرنوشت آنان شده است.
به گزارش سحام نیوز، همسر احمد زیدآبادی، پیرامون وضعیتِ این روزنامه نگار در بند اظهار می دارد: "وضعیت ایشان در شرایط بسیار بدی است. به طوری که وی را در زندان رجایی شهر در شرایطی که ۳ همبند وی محکوم به قتل و یکی دیگر از آنها محکوم به قاچاق مواد مخدر میباشد، نگاه داشته اند و دیگر اینکه اخذ ملاقات با ایشان را برای ما بسیار مشکل کرده اند و از طرف دیگر با توجه به فاصله ۴۰ کیلومتری این زندان از تهران، شرایط بیش از پیش دشوار شده است."
لازم به ذکر است زیدآبادی، دبیرکل سازمان ادوار تحکیم و از حامیان انتخاباتی مهدی کروبی می باشد که یک روز پس از انتخابات ریاست جمهوری دستگیر شد و دادگاه تجدید نظر در دی سال گذشته محکومیت او مبنی بر «شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت مادامالعمر از هر گونه فعالیت سیاسی و شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث، به صورت کتبی یا شفاهی» را تایید کرد.
ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران (هرانا) نیز، از ادامه بازداشت و وضعیت نامعلوم یک زوج مدافع حقوق بشربه نام های مراد حسن لو و نفیسه مجتهدی خبر داد که با گذشت بیش از شش هفته از زمان دستگیری، همچنان در سلول انفرادی نگهداری می شوند.
این زوجِ فعال در زمینه حقوق بشر، اواسط اسفندماه گذشته در جریان موج گسترده بازداشتِ فعالان و کنشگران حقوق بشر بازداشت و تا کنون در وضعیت بللاتکلیف به سر می برند. آنها همچنین دارای یک فرزند خردسال نیز می باشند که از زمان بازداشت تا کنون تنها یک بار و بطور کوتاه اجازه تماس با خانواده خود را یافته است.
این سامانه خبری همچنین از ادامه بازداشت، وضعیت نامعلوم و فشارهای شدیدِ بازجویی در مورد ميترا عالی، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی پزشکی دانشگاه شريف خبر داد که بيش از يک ماه است در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين نگهداری می شود.
مقامات قضایی علی رغم مراجعه مکرر خانواده اين دانشجو به دادگاه انقلاب، توضيح مشخصی درباره علت تداوم بازداشت اين دانشجوی ممتاز را نداده اند.
میترا عالی اواسط اسفند ماه گذشته، همزمان با احضار به دفتر پيگيری وزارت اطلاعات (خیابان صبای تهران) بازداشت شد.
گزارشگران حقوق بشر نیز، از وضعیت نگران کننده و وخیمِ مسعود لواسانی، روزنامهنگار و وبلاگ نویسی که از هفت ماه پیش در زندان بسر میبرد خبر دادند.
این گزارش خاطرنشان می کند نهادهای امنیتی و قضایی با تحمیل سکوت در مورد او، خانوادهاش را در وضعیتی بسیار نگران قرار دادهاند.
لواسانی بیش از ۱۰ سال در مطبوعات مختلفِ اصلاح طلب، از جمله شرق، کارگزاران و اعتماد ملی کار کرده و اخیرا توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به هشت سال و نیم زندان محکوم شده است.
امروز: بنا به آخرین گزارش های رسیده از منابع خبری جرس در بابل، صبح سه شنبه ۲۴ فروردین ماه، ایمان صدیقی دانشجوی زندانیِ دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، بر اثر فشارهای وارده، راهی بهداری زندانِ متی کلای بابل شد.
ایمان صدیقی به همراهِ محمد اسماعیل زاده و محسن برزگر، سه دانشجوی فعال و آزادیخواهِ دانشگاه بابل هستند که در حال گذراندن مدت زمان حبسِ خود در زندانِ آن شهر هستند.
گزارش ارسالی به جرس خاطرنشان کرد یکی از مسئولین زندان بابل که خواست نامش فاش نشود اعلام کرد "ایمان صدیقی به علت خونریزی شدید معده راهی بهداری زندان شد که پزشک زندان پس از معاینه اولیه وی به مسئولین زندان تاکید کرد که باید هر چه سریعتر او را به یک بیمارستان مجهز انتقال دهند." این مقام مسئول زندان همچنین افزود: طی روزهای گذشته، مامورانِ اداره اطلاعات شهرستان بابل، به مدت چندین ساعت در روز ایمان صدیقی را تحت بازجوئی قرار می دهند و وی در اثر فشارهای بازجویان حال وخیمی دارد و همچنین اداره اطلاعات مسئولین زندان متی کلا را تحت فشار قرار می دهد که از انتقال وی به بیمارستان جلوگیری شود.
برزگر، دبیر فرهنگی سابق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، ایمان صدیقی دیگر عضو انجمن اسلامیِ و همچنین محمد اسماعیل زاده، دانشجوی معترضِ آن دانشگاه، در جریان اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دستگیر و بعد از مدتی بازداشت، توسط دادگاه انقلاب به حبس محکوم شده بودند. آنها ۱۷ اسفندماه با بدرقۀ تلخ دانشجویان و کادر علمی آن دانشگاه، جهت سپری نمودن دوران حبس به زندان مرکزی بابل منتقل شدند.
برزگر دو هفته پیش در زندان توسط چند تن از مجرمین خطرناک مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به بیمارستان منتقل شده بود و وضعیت جسمانیِ وی کماکان رضایت بخش نمی باشد.
میزان محکومیت این سه دانشجو، ده ماه حبس و یک سال محرومیت از تحصیل برای محسن برزگر و ایمان صدیقی و نود و سه روز حبس و پنجسال تعلیق و یک سال محرومیت از تحصیل برای محمد اسماعیل زاده می باشد.
امروز: احمدی نژاد در برنامه تلویزیونی شبکه یک گفت: همه كودكاني كه از اول فروردين سال جاري متولد شدهاند دولت حساب سرمايهگذاري براي آنها باز ميكند و سالانه مقداري به آن اضافه ميكند، به شرط آنكه خانوادهها هم در آن مشاركت داشته باشند. پيشبيني شده است كه بعد از 20 سال براي تحصيل، اشتغال، مسكن ، ازدواج حداقل سرمايهاي در اختيار اين جوان وجود داشته باشد.
وي با اشاره به اينكه " بنده شعار دو بچه كافي است را قبول ندارم"، افزود: اين مساله سياست غلطي بود كه غربيها انتخاب كرده و امروز پشيمان هستند و سرمايه سنگيني براي حفظ هويت و فرهنگ خود ميپردازند، چرا بايد در مسيري قرار بگيريم كه نتيجه آن مشخص است.
او با مقایسه امکانات فعلی کشور با 30 و 60 سال اخیر، آن را دلیلی برای «آمادگی کشور جهت افزایش جمعیت» گفت: داشتن دو فرزند و یک فرزند سیاست غربی است و قدیم با آن وضعیت افراد 7 یا 8 فرزند داشتند.
وی از آنچه که «سکوت علما» در رابطه دو فرزندی بودن خواند، انتقاد کرد و تاکید کرد که مخالف این است که دو بچه کافی است.
احمدینژاد میگوید که کشور قابلیت داشتن 150 میلیون جمعیت را دارد.
مطهره بهرامی یکی از بازداشت شدگان روز عاشورا است که به اعدام محکوم شده است.
وی که در بند 209 زندان اوین مدتی با زندانیان بهایی و سپس روزنامه نگاران زندانی هم سلول بوده اکنون در بند نسوان زندان اوین به سر می برد.
به گزارش سایت «تا آزادی زندانیان سبز» مطهره بهرامی که روز عاشورا به اتفاق همسر ، پسر، دوستِ پسرش و همچنین دوستِ همسرش بازداشت شده بود، با اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شده است.
پرونده او در مرحله تجدید نظر است. محسن دانشور و مهدی دانشور ، همسر و پسر مطهره بهرامی هستند که به همراه او بازداشت شده اند. همچنین ریحانه حاج ابراهیم بازداشتی دیگری است که به اتفاق مطهره بهرامی بازداشت شده است.
منبع: تا آزادی زندانیان سبز
هاشم خواستار معلم بازنشسته مشهدی پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در دو نوبت بازداشت شد که همچنان نیز در بازداشت بسر میبرد. خواستار در دادگاه بدوی به شش سال حبس محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به دوسال زندان تعزیری کاهش یافته است. علیرغم وضعیت نامناسب جسمی با مرخصی خواستار در ایام نوروز نیز موافقت نشد. خبرنگار «دویچه وله» با صدیقه مالکی فر همسر هاشم خواستار گفتگویی داشته است که در پی می آید:
خانم خواستار، همسر شما از چه زمانی در بازداشت بهسر میبرند؟
آقای خواستار یک بار در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ دستگیر و بعد از یک ماه و نیم به قید وثیقهی ۳۵ میلیون تومانی آزاد شد. بعد از ۴۹ روز یعنی از ۲۵ شهریور ۸۸ دوباره ایشان را به زندان بردند و تا این تاریخ هنوز در زندان بهسر میبرد.
اتهام یا اتهامات انتسابی به هسر شما چیست؟
چون پیش از انتخابات ریاست جمهوری، یعنی در سال ۱۳۸۷، به سازمان دانشآموختگان ادوار تحکیم وحدت برای برگزاری جلسات شان جا دادهاند و مکانی هم برای برگزاری جلسات دانشآموزان شرق کشور در اختیار آنان گذاشتهاند. در صورتی که مسئولین میدانند که خود ایشان در هیچ کدام از این جلسات شرکت نداشته است . دانشآموزان شرق کشور از مقامات مختلف دعوت میکردند که برای آنان سخنرانی کنند. این سخنرانیها در خانهی ما بوده و در منزل هم برای عموم باز بوده و همه میتوانستند در آن شرکت کنند. افرادی مانند آقای سید هادی خامنهای، دکتر احسان شریعتی، خانم اعظم طالقانی، آقای درایتی، آقای احمد قابل، آقای احمدزاده اولین استاندار خراسان و... سخنرانان این جلسات بودهاند. یعنی همه افراد شناخته شدهای برای رژیم هم بودهاند و افراد گمنامی نبودهاند.
همچنین ستاد آقای مهندس میرحسین موسوی از معلمانی که برایشان مشکلی پیش آمده، از حقوقشان کم کردهاند، زندان بودهاند و... دعوت کرده بودند که از آنان قدردانی کنند. آقای خواستار هم چون عضو «کانون صنفی فرهنگیان خراسان» بودند، در این جلسه شرکت داشتند؛ همانجا از افراد بسیجی هم بودهاند و او را شناختهاند.
روز ۲۵ خرداد که شلوغ شده بود، ایشان در پارک قدم میزده است. پارک هم آرام بوده و فقط از کوی دانشگاه صدای "اللهاکبر" به گوش میرسیده. همان بسیجیای که قبلا ایشان را در ستاد آقای میرحسین موسوی دیده بود، او را میشناسد و میگوید که باید با ما بیایید،به این شکل دستگیرش میکنند و با خود میبرند.
تنها جرم ایشان هم حضور در پارک بود. بعد که دیدهاند در این رابطه اتهامی نمیتوانند به او وارد کنند، میگویند که شما در ستاد آقای میرحسین موسوی بودهاید و از شما تشکر شده است.
آیا در این مدت آقای خواستار به وکیل دسترسی داشته اند؟
نوبت اول که به ایشان حکم ۶ سال زندان دادند، کار خیلی سریع انجام شد و ایشان به وکیل دسترسی نداشت. اما در نوبت دوم وکیل گرفتند. وکیل دفاعیه داد و باز به دو سال زندان محکوم شد.
الان وضعیت آقای خواستار در زندان به چه صورت است؟
آقای خواستار بازنشستهی آموزش و پرورش است. ۵۷ سال سن دارد، آرتروز زانو، ناراحتی گوارشی و دنداندرد دارد. زمانی که اولین بار او را دستگیر کردند، دنداناش را پانسمان کرده بود که پر کند. اما بعد از این که دستگیر شد، در زندان هیچ اقدامی برای این دندان نکردند. هرچه نامه نوشتم و پیگیری کردم که بگذارند دنداناش را پر کند که از بین نرود، نتیجه نداد.
وقتی بار اول آزاد شد، مجبور شد دندانش را بکشد و در حالی که مشغول مداوای دندان دوم بود، باز دستگیر شد و باز در اثر عدم مداوا آن دندان هم از بین رفت و در همان بهداری زندان آن را کشیدند. از ناراحتی گوارشی هم شدیداً رنج میبرد. در زندان تغذیهی مناسبی ندارد و اجازه نمیدهند از خانه هم هیچ مادهی غذایی به زندان فرستاده شود.
پی گیریهای شما تاکنون به چه صورتی بوده و چه جوابی به شما داده اند؟
من درخواست دادم و پیگیری کردم که به ایشان اجازه بدهند به مرخصی بیاید که دستکم دندانهایاش را مداوا کند. نزد آقای انوری که رییس حوزهی نظارت بر زندان در مشهد هستند، رفتم اما نتوانستم ایشان را ملاقات کنم و هربار گفتند: هفتهی دیگر، ۵ روز دیگر... تلفنی هم که اصلا جواب نمیدهند. کتباً هم نامه نوشتم و درخواست ملاقات کردم که پاسخ دادند تا اول اسفند صبر کنیم.
در این فاصله پیش آقای فروزانی دادستان دادگاه انقلاب مشهد رفتم. ابتدا که پیش همکارهایشان به من توهین کردند و تهدیدم کردند. بعد که کمی آرامتر شدند، گفتند از دست من کاری ساخته نیست و شما باید با دادستان کل، آقای ذوقی صحبت کنید.
وعدهی آقای انوری هم از اول اسفند به دهم اسفند موکول شد و دهم اسفند هم گفتند باید از حفاظت اطلاعات زندان جواب بیاید. به آقای علیزاده در حفاظت اطلاعات زندان مراجعه کردم. ایشان گفتند تا اواسط هفتهی آینده نامه را میفرستیم.
اما آنها هم نامه را نفرستادند و در نهایت گفتند که تصمیم گرفتهاند آقای خواستار را به مرخصی نفرستند. در نتیجه به دادستان کل، آقای ذوقی مراجعه کردم. آقای ذوقی بعد از تهدید و توهین، گفتند که ایشان اجازهی مرخصی نداده است.
علت آن هم ظاهرا این بود که یک بار که آقای خواستار به خانه زنگ زده بود، ما در خانه دعای کمیل داشتیم و چندنفر از همکارهای ایشان در منزل ما بودند. ما تلفن را روی آیفون گذاشتیم و ایشان با همکاراناش صحبت کرد. گفتند این جرم بوده و نباید از زندان با دوستان و همکاراناش صحبت میکرده و به همین خاطر اجازه هم نداشته تا دو هفته به خانه زنگ بزند.
آقای ذوقی در پایان، زیر همان نامهای که من برای همسرم درخواست مرخصی کرده بودم، خطاب به آقای انوری نوشتند: «در مورد مرخصی آقای خواستار از اطلاعات زندان استعلام شود». نامه را پیش آقای انوری بردم و ایشان هم استعلام کردند، اما تا این تاریخ (۹ فروردین) به ایشان مرخصی ندادهاند.
منبع: تا آزادی زندانیان سبز
فرشته قاضی
شیرین عبادی، علت اصلی بازداشت جعفر پناهی را جنگ ستیزی این هنرمند سرشناس دانست. برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، در گفتگو با "روز" همچنین اعلام کرد یکی از اتهامات اصلی جعفر پناهی، عضویت در شورای ملی صلح و ارتباط با کانون مدافعان حقوق بشر است.
خانم عبادی در این گفتگو همچنین از خانواده هایی که عزیزان آنها در زندان به سر می برند خواست با مصاحبه با رسانه ها، اطلاع رسانی از وضعیت زندانیان و مراجعه به وکلای مستقل، اجازه ندهند عزیزانشان در گمنامی و در کنج زندان ها بمانند.
جعفر پناهی بامداد یازده اسفند ماه به اتفاق اعضای خانواده و مهمانانش که از عوامل ساخت فیلم جدید او بودند بازداشت شد. اعضای خانواده این هنرمند به اتفاق مهمانان او آزاد شده اند اما او همچنان در بند امنیتی زندان اوین به سر می برد.
گفتگوی "روز" با شیرین عبادی را در ذیل بخوانید.
خانم عبادی، علت فشارهای 4 سال گذشته به آقای پناهی، تا بدانجا که منجر به بازداشت ایشان شد را در چه میدانید؛آن هم با توجه به اینکه طی 4 ساله گذشته اجازه ساخت فیلم هم به او داده نمی شد؟
گناه بزرگ آقای پناهی این است که از جنگ متنفرست و اعتقاد عمیقی به این مساله دارد که صلح، جزو حقوق اولیه انسان ها است و می بایستی همه هم و غم هنرمندان، مسئولین مملکتی و جامعه مدنی معطوف به برقراری صلح در ایران شود؛ برای همین ایشان عضو شورای ملی صلح بودند و ارتباطات نزدیکی نیز با کانون مدافعان حقوق بشر داشتند. در اصل گناه آقای پناهی عضویت در شورای ملی صلح و داشتن رابطه با کانون مدافعان حقوق بشر است.
ممکن است توضیح دهید شورای ملی صلح توسط چه کسانی و با چه هدفی تاسیس شده است؟
این شورا به پیشنهاد من و ابتکار کانون مدافعان حقوق بشر تشکیل شده است که 85 نفر از نمایندگان گروههای مختلف، اقوام و اصناف مختلف، عضو آن هستند و از هنرمندان خانم فاطمه معتمد آریا، خانم رخشان بنی اعتماد و آقای پناهی عضو این شورا هستند. هدف شورای ملی صلح، بررسی راههای ایجاد آرامش در جامعه بوده و هست اما متاسفانه از زمان تاسیس این شورا، ماموران امنیتی حکومت ایران با سوء ظن به آن نگاه کردند و حتی در چندین مورد به من اخطار دادند که شورا را منحل کنم و اجازه ندهم جلسات این شورا در دفتر کانون مدافعان حقوق بشر برگزار شود که من نپذیرفتم و به شدت اعتراض کردم که مگر شما موافق جنگ هستید که نمی خواهید عده ای برای پیشبرد اقدامات صلح آمیز در ایران تلاش کنند. از طرفی مخالفت دستگاه امنیتی با شورای ملی صلح برای من واقعا تعجب برانگیز بود که آیا این اشتباه از سوی چند کارشناس صورت گرفته یا اینکه مشی حکومت در مخالفت با صلح است.
براساس ادعاهای رسانه های حکومتی، اتهام آقای پناهی ساخت فیلمی بدون مجوز و ضد نظام جمهوری اسلامی بوده است.
آقای پناهی یکی از افرادی بود که عمیقا به صلح برای ایران اعتقاد داشت و در این راستا فعالیت میکرد؛اما بعد از دستگیری اعلام می کنند که اتهام ایشان ساخت فیلم بدون مجوز بوده است؛ اگر بالفرض هم چنین مساله ای صحت داشته باشد و کسی فیلمی را بدون مجوز بسازد، فیلم او در سالن های رسمی کشور به اکران در نمی آید و گرنه هرکسی می تواند در منزل خود فیلم بگیرد و هر کاری خواست بکند از همه مهم تر اینکه فیلمی که ساخته نشده و اکران نشده، ماموران امنیتی از کجا میدانستند این فیلم علیه نظام جمهوری اسلامی است که تا بدانجا پیش می روند که 5 ساعت تمام منزل این هنرمند را جستجو می کنندو او را با دستبند به زندان می برند. سئوال من این است که آیا در وزارت اطلاعات، کارشناسانی نیستند که بررسی کنند اینگونه اعمال، امنیت جامعه را نه تنها حفظ نمیکند بلکه به مخاطره می اندازد؟
در مصاحبه ای که من با همسر آقای پناهی داشتم ایشان گفتند داشتن شال سبز در جشنواره مونترال یکی از اتهامات آقای پناهی است. آیا اصلا چنین مساله ای می تواند مبنای جرم و بازداشت افراد باشد؟
طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران، هیچ عملی جرم نیست مگر اینکه قانون آن را جرم شناخته باشد. داشتن شال سبز یا هر رنگ دیگری، از نظر قانون، جرم نیست و به همین دلیل می گویم روزی آقای پناهی سرفراز از زندان بیرون خواهند آمد و آن موقع است که باید به خودسری ماموران اطلاعات رسیدگی و علیه آنان اعلام جرم شود. بازداشت آقای پناهی هیچ سودی برای جمهوری اسلامی ندارد و فقط باعث ایجاد نقطه سیاه دیگری در پرونده جمهوری اسلامی می شود.
منبع: روز آنلاین
هر کسی از من می پرسد همسرت چند سال زندان بود، می گویم:6 سال و دو هفته و چند ساعت. چرا به این دقت می گویم؟ چرا نمی گویم بیش از 6 سال؟ یا 6 سال و خرده ای؟ پاسخش، شاید ساده باشداما درکش، هیچ ساده نیست. باید زندانی داشته باشید، زندانی تان بیرون آمده باشد، برایتان گفته باشد بر او چه گذشته، با او گریه کرده باشید، تیمارش کرده باشید، و آنگاه با دست خود، اورادر یک غروب دلگیر، تحویل جایی داده باشید مانند اوین، تا بدانیداین روزها و ساعت ها برخانواده زندانی چه می گذرد. پس این نوشته را به همسر عبدالله مومنی اهدا می کنم، به خانواده عرب سرخی، به فرزندجهانبخش خانجانی، به خانواده همه آنان که زندانیان گمنام می خوانیم شان و می دانیم که هرکدام "نامی" هستند ودر دیار خود سری دارند و سامانی.
همسر من در سال 67، همراه با صدها زندانی باقیمانده ازهزاران هزار، جان عزیزبردار شده، آزاد شد. آزادی که نه؛ اوین کارخانه ای بود که پس از سیرابی خونخوارانش، بازمانده انسان هایی له شده را از سوی دیگر بیرون می داد. روی آن کالا نوشته بودند: آزادشده. چه آزادی!
دیر وقت شب تلفن زده بودند که فردا، صبح اول وقت وثیقه بیاورید؛ این موقع شب؟ سئوال ما این بود و جواب آنان، این: همین است که هست.
داستان نحوه یافتن آن وثیقه، خود موضوع یک قصه است؛ اما از آن می گذرم تازودتر گفته باشم، نه "صبح اول وقت"آن روز که "غروب" دو هفته و چند ساعت بعد، وثیقه را از ما گرفتند. زندانی مان اما آزاد شد برای ساعتی تا نمایش "عفو عمومی" باشکوه باشد. از همین رو بود که او شب بایدمانند بسیاری دیگر برمی گشت تا "تشریفات اداری" انجام شود.
قرار بود این "تشریفات اداری" چند ساعته به پایان رسد، اما نشد و این خود شد آغاز همان دو هفته و چند ساعت. دو هفته و چند ساعت بازپس دادن زندانی به زندانبان؛ زندانبانی که در سابقه اش، شکنجه داشت و بردار کشیدن زندانی.
در آن دو هفته و چند ساعت، صبح ها زندگی می کردیم، اما به غروب که نزدیک می شدیم، غم عالم می آمد به دل مان. آهسته آهسته شروع می کردیم به کفش و کلاه. بی خود و بیجهت در خانه کوچک مان این طرف و آن طرف می رفتیم. با هم بودیم و با هم نبودیم. هرکس در فکر خویش. آیا این باربازگشتی هست؟ چه خواهد شد اگر تصمیم آقایان، دیگر شود؟ این آخرین قطره آزادیست؟ آخرین دیدار؟
عاقبت با صورت های ماسک زده، راه می افتادیم به سمت اوین. در راه حرف های بی معنا می زدیم. خنده های باسمه ای می کردیم. برنامه ریزی های پا درهوا. از سرازیری خیابان که سرازیر می شدیم اما سکوت بود و سکوت. سکوتی "سرشار از ناگفته ها". و در این اندیشه که:دوردیگری از شکنجه آغاز شده است؟ دور دیگری از زندان؟ پاسخ را نمی دانستیم. بره وار به سلاخ خانه می رفتیم و مسخ شده باز می گشتیم.
در اوین را که پشت سر او می بستند، انگار خالی خالی می شدم. تصویر آن پشت خم شده تا پایان عمر با من خواهد بود. در فاصله رد شدن ازآستانه در، آن پشت، خمیده می شد. شانه های افتاده؛ و آخرین نگاه. نگاه کبوتری که به آخرین قطره آب می اندیشد پیش از آنکه برگلویش تیغ افکنده باشند. می نشستم پشت فرمان ماشین و خیره می شدم به در. ساعت ها، تا شب می رسید. آنگاه دوری می زدم و سرپایینی اوین، این بار می شدسربالایی پایان ناپذیری که نفس ماشین را می برید. و دوباره شبی که می رفت و فردایش نامعلوم.
امروز، بازگشت ها به زندان، ظاهرا رنگ و روی دیگری دارد. آن روزها ما تنهای تنها بودیم؛ نه وقتی زندانی مان می آمد، کسی برای دیدارش صف می کشیدو نه وقتی می رفت، خبری از رد شدن از زیر قران بود و خنده و شیرینی و دوستان. اما نیک که بنگری، داستان همان داستان است. همسر عبدالله مومنی، از دیروز به چه می اندیشد؟ عبدالله که رفت تا "انتخاب پرهزینه اش" را کرده باشد، شانه هایش چه حالتی داشت؟ اودر راه بازگشت به اوین چه می اندیشید؟ همسرش درفکر چه بود؟ همه عبدالله ها، همه فاطمه ها.
نه؛ آقایان زندانبان!شما تغییر نکرده اید. همان راه سی ساله می روید. تلفن های دیروقت. وثیقه های سنگین. نپذیرفتن وثیقه. مرخصی های چند روزه. همان زندان ها، همان ماموران، همان شیوه های امنیتی.
ما اما تغییر کرده ایم. یاد گرفته ایم یکدیگر را تنها نگذاریم؛ آموخته ایم که "هزینه" بدهیم. می دانیم که صبرما و استقامت ما، برهمت مضاعف شما، غلبه خواهد کرد. امروزفاطمه آدینه وند، همان اندازه غمگین است که ما درسال 67 گاه بازگرداندن زندانیان مان؛ اما او امروز از همدلی ملتی نیرو می گیرد که از زمین پرمین "آقایان" گذاشته و اگر چه ندا و سهراب و کیانوش اش را داده، لیک "امید"ش را پس گرفته؛ خویش را بازیافته. آری؛ ما تغییر کرده ایم؛ شمااما هنوزجلادان اوین اید؛ با ستاره سرداری، یا با پیراهن شخصی افتاده بر روی شلوار.
پس؛ خواهرم؛ فاطمه. اندوهگین مباش. این "عبدالله" آن گونه قربانی نخواهد شد که "رحمان" شد که "رحیم" شد، که "فردین" شد، که "سعید" شد، که "مهرداد" شد، که... آن روز ما تنها بودیم؛ امروزبسیاریم. بی شماریم.
منبع: روزآنلاین
عدم همراهی عبداالله مومنی با اصرار بازجوی وزارت اطلاعات مبنی بر اینکه باید روند دادگاه های برگزار شده را تائید وعلیه ادوار تحکیم و جنبش دانشجویی سخنرانی کند ، موجب شد که سخنگوی ادوار تحکیم وحدت دوباره راهی زندان ۲۰۹ وزارت اطلاعات شود.
به گزارش "کلمه" وی که پیش از این با قرار وثیقه ۸۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده بود ، در دوره مرخصی خود بارها به واحد پیگیری وزارت اطلاعات فراخوانده شده بود. در تمام این جلسات از او می خواستند که با آنها همکاری کند ، علیه تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی سخنرانی کند و علیه کروبی و موسوی حرف بزند . ماموران حتی از او می خواستند در جلسات دانشجویی که خودشان ترتیب خواهند داد ،حضور پیدا کند و مواضع دیکته شده را به عنوان مواضع خودش بیان کند. قرار بود این جلسات در شهرهای مختلف ایران برگزار شود . آنها علنا آزادی سخنگوی سازمان ادوار تحکیم وحدت را منوط به این اقدامات کرده بودند.
عبداالله مومنی ضمن مخالفت با این خواسته بازجوها ، در پاسخ به آنها گفته بود این اقدام شما برای فشار آوردن بر من جواب لازم را نخواهد داد. اگر من چنین اقداماتی انجام دهم مردم می گویند فشارهای زیادی بر زندانیان آزاد شده وجود دارد که آنها را وادار به مصاحبه های فرمایشی کرده است . عبداالله مومنی گفته بود این باور نه برای وزارت اطلاعات خوب است و نه برای نظام جمهوری اسلامی . اما ماموران وزارت اطلاعات در جواب با تندی و فحاشی به او گفتند : این ها برای ما مهم نیست . مهم این است که تورا بشکنیم و خودت و تحکیم وحدت را با تندترین شیوه ممکن نابود کنی .
بنا بر آنچه اطرافیان و اعضای خانواده عبدالله مومنی می گویند ، او در روزهای گذشته و پس از دیدار مهندس میر حسین موسوی با خانواده اش منتظر برخورد وزارت اطلاعات و مامورانش با خود و بازگشت به زندان بوده است.
به گفته همسر عبدالله مومنی ، فاطمه آئینه وند، قرار بود چهارشنبه به دادگاه برود که صحبت کنند، به نتیجهای برسند و مرخصیاش را تمدید کنند. اما متاسفانه نگذاشتند چهارشنبه برسد و دیروز سه شنبه ساعت ۹ صبح به او زنگ زدند و خواستند که حدود ساعت یازده سه شنبه در دادگاه باشد. او هم دیروز ساعت ۱۱ به آنجا رفت . تا حدود ساعتهای یک و نیم بعدازظهر گوشیاش خاموش بود. بعد هم زنگ زد و گفت که در اوین است.
او ادامه داد : این آقایان زنگ میزنند و میگویند نگذار آقای موسوی به خانهات بیاید. من که اولاً اصلاً به خودم اجازه نمیدهم به کسی بگویم به خانهام نیاید و دوم این که آقای موسوی به نظر من، افتخار هر ایرانی است. وقتی آقای موسوی به خانهی ما آمده بود، انگار عموی شهیدم زنده شده بود و به خانهام آمده بود. ایشان یادگار دوران دفاع مقدس است.
بررسی تجربه زندانیانی که در بند وزارت اطلاعات کنونی در زندان بوده اند ، نشان می دهد که بازجوها و ماموران که خود را کارشناس پرونده افراد معرفی می کنند ، سرنوشت نهایی زندانیان را در دست دارند . آنها در بسیاری از اوقات حتی بر بازپرس های قوه قضائیه ودادگاه و همچنین قاضی ها مسلط هستند.
از معروف ترین این بازپرس ها و قاضی ها حیدری فر و سبحانی بازپرس های شعبه های امنیت دادگاه انقلاب هستند . این دو هم اینک از سمت های خود کنار گذاشته شده اند . زندانیان به خوبی به یاد دارند که در حضور حیدری فر بازجوها و به خصوص فردی که خود را "سید" می نامید زندانیان را کتک می زد و شکنجه می کرد. این بازپرس نه تنها در این باره مخالفتی نمی کرد ، بلکه با آنها همراهی هم نشان می داد .
بازجوی عبدالله مومنی و تعداد دیگری از زندانیان فردی است که خود را "سید" معرفی می کند. او با افتخار خود را "تهرانی ساواک " رژیم شاه لقب داده است. او در تمام مراحل بازجویی اش از انواع کتک ها و فحاشی ها استفاده می کند. شکنجه هایی که او به زندانیان وارد کرده بارها مورد اعتراض مسئولان زندان ۲۰۹ وزارت اطلاعات قرار گرفته و حتی نگهبانان از زندانیان خواسته اند اجازه ندهند او چنین رفتاری با آنها داشته باشد . برخی از بازجوها برای به حرف آوردن زندانیان آنها را تهدید می کنند که سید را به سراغ آنها می فرستند .
شنیده شده که او گفته که من باید عبدالله مومنی را بشکنم و تا این کار را نکنم او را رها نخواهم کرد . "سید" بازجوی پرونده مسعود باستانی نیز هست. او بارها به زندانیان می گفت: من می توانم شما را برای همیشه در اینجا نگه دارم . می توانم از قاضی بخواهم سالها برایتان حکم زندان بزنند . نمی گذارم به این زودی ها دادگاه شما تشکیل شود و...
این موارد نشان می دهد که روال و سازوکار قانونی برای رسیدگی به پرونده زندانیان وجود ندارد. سرنوشت زندانیان سیاسی در دست افرادی کم دانش و بی تجربه که دارای مشکلات فراوانی هستند، قرار دارد.
هم اکنون انواع فشارها و رفتارهای غیر قانونی با زندانیانی که ظاهرا در اختیار سازمان زندان ها هستند و در بند ۳۵۰ نگه داری می شوند ، اعمال می شود. این بند از لحاظ فیزیکی در ضلع شمالی بند ۲۰۹ زندان اوین قرار دارد و هرگاه که بازجویان وزارت اطلاعات بخواهند، بر خلاف قانون ، زندانیان را به ۲۰۹ منتقل، از انها بازجویی کرده و یا این که آنها را در زندان انفرادی نگه می دارند . بدون اینکه پرونده جدیدی برای آنها گشوده و یا تفهیم اتهام تازه ای به آنها ابلاغ شود . این برخورد پیش از این با عبدالله مومنی و برخی دیگر از زندانیان صورت گرفته بود . عبدالله مومنی که تا سه ماه پیش در اختیار سازمان زندان ها قرار داشت به همراه تعدادی دیگر از زندانیان به ۲۰۹ منتقل شد و آنجا مورد شکنجه قرار گرفت . هم اکنون بسیاری از زندانی های سیاسی که برای نوروز به مرخصی آمده اند برای انجام مصاحبه های فرمایشی تحت فشار هستند و به آنها گفته می شود در غیر این صورت ،به زندان بازگردانده خواهند شد.
منبع: کلمه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر