میرحسین موسوی و مهدی کروبی، به همراه همسران خود زهرا رهنورد و فاطمه کروبی، دستگیر شده و به زندان حشمتیه تهران منتقل شدهاند.
طبق آخرین اطلاعات رسیده از منابع موثق به کلمه، بازداشت و انتقال آنها به زندان قطعی است اما زمان دقیق انتقال آنها همچنان مبهم است.
پیش از این و در دو هفته گذشته، مقامات کشور در مورد محدودیتها و نحوهی حصر همراهان جنبش سبز سکوت اختیار کرده بودند. این مساله به مبهم شدن فضا و گمانهزنیها دامن زده بود. دختران میرحسین نیز بارها با مراجعه به کوچه اختر، با پاسخهای مبهم و متناقض روبهرو شده بودند، و امکان هیچگونه تماسی نیز برای ارتباط با پدر و مادرشان فراهم نشده بود. همچنین چراغهای خانه نیز در این چند روز خاموش بوده است. به نظر می رسد عدم اجازه تماس با خانوادهی موسوی و کروبی برای مطلع نشدن آنها از مکان موسوی و کروبی بوده است. این بیخبری و نیز مسئولیتناپذیری مقامات در پاسخگویی، به برخی اخبار در روزهای گذشته دامن زده بود.
از سوی دیگر، سحام نیوز سایت نزدیک به مهدی کروبی نیز اظهارات یکی از همسایگان مهدی کروبی را نقل کرده بود که میگفت: نیمه شب پنج شنبه شاهد حضور هشت ماشین ون نیروهای امنیتی در مقابل ساختمان و ورودی پارکینگ منزل آقای کروبی بوده و پس از دقایقی همگی به همراه یک ماشین که از داخل پارکینگ درآمده محل را ترک کردهاند.
در این حال امروز و پس از اظهارات متناقض و مبهم دادستان کل کشور در مورد حصر و اعمال محدودیت بر آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان، آنچه مشخص شده، این است است که: نخستوزیر هشت سال دفاع مقدس و رییس دو دوره مجلس شورای اسلامی به همراه همسرانشان و به دستور مقامات عالی کشور بازداشت و به زندان حشمتیه تهران منتقل شده اند.
پایگاه اطلاع رسانی کلمه، نزدیک به میرحسین موسوی خبر داد:
فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی در نامهای خطاب به مراجع معظم تقلید، از ایشان خواستند که غمخوار مظلومان باشند و از اقدامات غیرقانونی که به نام اسلام صورت میگیرد، جلوگیری کنند.
به گزارش کلمه، در این نامه از مراجع بزرگوار تقلید خواسته شده که به سردمداران حکومت دربارهی خطاهایشان تذکر دهند، و تصریح شده است: تنها جُرم آقایان موسوی و کروبی آن است که بنا بر تجویز امیر مؤمنان علی (ع ) بدون لکنت زبان به نصیحت دست اندرکاران امور پرداخته اند و عده ای در کشور که حاضر نیستند به کمبود سعه صدر خویش - که به فرموده امام علی (ع) لازمه ریاست و حکومت است - اعتراف نمایند، به جُرم تراشی های واهی علیه این دو سرباز فداکار مردم پرداخته اند.
فرزندان موسوی و کروبی همچنین با تاکید بر اینکه "به حق جویی پدران و استقامت مادران خویش می بالیم" نوشتهاند: ما براین باوریم که والدینمان نه تنها گناهی مرتکب نشده اند بلکه کلمه حق را به مصداق خواست الهی بر زبان رانده اند و آیا همین واهمه از بیان حقایق در منظر عمومی مردم و زندانی کردن این چهار عزیز، بهترین دلیل بر حقانیت والدین زندانی ما نیست؟
متن کامل نامه فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی به مراجع عالیقدر شیعه، بدین شرح است:
بسمه تعالی
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم
محضر مبارک مراجع عالیقدر شیعه
سلام این فرزندان دردمند خویش را پذیرا باشید. اگر نبود جواز قرآنی در خصوص فریاد مظلوم به خاطر ظلمی که بر او رفته، قطعاً دم فرو می بستیم و در خلوت خود، رفع ظلم را تنها از قادر متعال درخواست می کردیم ، که صد البته دادرس و دادستان اصلی اوست. و اگر نبود سابقه صدها ساله علمای بزرگ و مراجع گرانقدر تشیع که همواره پناهگاه مظلومان و حامی اسلام اصیل در برابر دیدگاههای انحرافی بوده اند یقیناً مصدع اوقات شریف نمی شدیم .
حضرات آیات عظام! قطعا استحضار دارید که پس از بیست و یک ماه هتاکی های ناجوانمردانه نسبت به آقایان حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی و مهندس میر حسین موسوی، از دوهفته پیش این دو معتمد امام(ره) و یاور دلسوز مردم به همراه همسران مؤمن وفداکارشان به بند کشیده شده اند و با کمال تأسف حتی از حقوق ساده سایر شهروندان برخوردار نمی باشند و حقوقی همچون دسترسی حضوری یا تلفنی به خانواده و تأمین مایحتاج اولیه نیز از ایشان دریغ شده است. به بند کشیدن موسوی که علاوه بر هشت سال نخست وزیری کشور در سخت ترین شرایط پس از انقلاب، در سال های پس از آن نیز همراه صدیق کشور و مردم در عرصه سیاست و فرهنگ و هنر بوده است و زندانی شدن کروبی که حدود پنجاه سال از عمر خویش را صرف مبارزه در راه تحقق اسلام اصیل کرده و چندین دوره ریاست مجلس و بنیاد شهید را به عهده داشته است و بازداشت یک فرزند او به اتهام واهی جاسوسی و اشغال خانه فرزند دیگر او در حالی صورت گرفته که هنوز در هیچ محکمه صالح مطابق با قوانین حقوقی کشور به اتهام افکنی های واهی علیه ایشان رسیدگی نشده است. ما معتقدیم تنها جُرم آقایان موسوی و کروبی آنست که بنا بر تجویز امیر مؤمنان علی (ع ) بدون لکنت زبان به نصیحت دست اندرکاران امور پرداخته اند و عده ای در کشور که حاضر نیستند به کمبود سعه صدر خویش - که به فرموده امام علی ( ع ) لازمه ریاست و حکومت است - اعتراف نمایند، به جُرم تراشی های واهی علیه این دو سرباز فداکار مردم پرداخته اند.
حضرات آیات عظام!
ما یقین داریم آقایان موسوی و کروبی در بیان انتقادات و اعتراض های خود، جز رضایت خالق متعال و مصلحت بندگان شریف را در نظر نداشته اند، هرچند گام گذاشتن در این مسیر برخلاف مصالح شخصی و خانوادگی آنها بوده است و کیست که نداند آنها اصولا نه نیازمند شهرتند و نه تشنه قدرت. آنها اکنون نیز به اقدامات و اظهارات خود افتخار می کنند و حتی اگر به فرض این اقدامات و اظهارات، به مذاق عده ای خوش نیاید؛ چرا می خواهند با اتکا به قدرت های ظاهری و دنیایی، پدران ما را از انجام وظیفه شرعی و قانونی شان در جلوگیری از کژی ها باز بدارند؟ در حالی که آنها هیچ یک جز خدمت و تصحیح امور نخواسته اند؛ اولا به چه علت از حقوقی که گفته شد، محروم بوده و در وضعیت بدی مانند شرایط حاضر قرار گرفته اند؟ ثانیا مشخص نیست که مادران متعهد و مهربان و صبور ما جز خیرخواهی و رفتاری طبیعی مطابق جایگاه خود چه کرده اند که هم اکنون دو هفته است هیچ خبری از آنها در دست نمی باشد؟ سوم آنکه چرا بر خلاف نص قانون اساسی که بعضی از روحانیون و مراجع معزز نیز در تدوین آن نقش داشته اند، عده ای به خود حق می دهند آنها را حتی از حقوق اولیه محروم کنند؟ ما براین باوریم که والدینمان نه تنها گناهی مرتکب نشده اند بلکه کلمه حق را به مصداق خواست الهی بر زبان رانده اند و آیا همین واهمه از بیان حقایق در منظر عمومی مردم و زندانی کردن این چهار عزیز، بهترین دلیل بر حقانیت والدین زندانی ما نیست؟ آیا محروم ساختن این زندانیان افتخارآفرین از بدیهی ترین حقوق متهمان، ثابت نمی کند که اهرم های فشار بدون توجه به قانون و شرع، به دنبال خاموش کردن صدای حق دو یاور بزرگ و دلسوز کشور ،اسلام و مردم هستند؟ اکنون نیک واقفیم که نگرانی پدران ما از سرنوشت چهره های گمنام زندانی شده بیراه نبود که اگر بر پدران ما که در عرصه داخلی و خارجی گمنام نیستند، چنین جفا می رود، باید اندیشید که بر گمنامان بی پناه دیگر چه جفاها رفته و می رود؟ ما پیشتر هم شاهد آن بودیم که در شب های قدر پنج شب متوالی تعدادی گماشته، در مقابل خانه این خدمتگزاران مردم تجمع کرده و به تخریب خانه و شکستن درها و شیشه ها و فحاشی و تیراندازی پرداختند و با این حال هیچ گونه برخوردی نیز از سوی دستگاه قضاوت اسلامی با این تعدی گران نشد. باری، نگرانی ما بیجا نیست، چرا که اکنون عزیزان ما در دست کسانی گرفتارند که بارها تنفر و خشم خود نسبت به آنان را به ما نشان داده اند و اکنون هویت خود را از ما پنهان می سازند.
حضرات آیات عظام!
ما فرزندان مهدی کروبی، کودکی خود را پشت در زندان های رژیم گذشته گذرانده ایم و بارها با چشم نگران، پدر دستگیر شده توسط ساواک را از پشت میله های زندان و در ملاقات ها تعقیب کرده ایم؛ و ما فرزندان میرحسین موسوی هم از نخستین سالهای زندگی، طعم سختی ها و خطرات فراوانی که پدرمان را تهدید می کرده است چشیده ایم؛ و اکنون همگی به حق جویی پدران و استقامت مادران خویش می بالیم. آنها نیز به وعده الهی در خصوص عدم پایداری ظلم ایمان دارند، اما اینها دلیل موجهی نیست که در مقام فرزندانی دل نگران، حقوق تضییع شده پدران ومادران مان را پیگیری نکنیم. ما در این راه قبل از هرکس، به مراجع معظمی تظلم می کنیم که همواره غمخوار مظلومان بوده اند. چنان که در روزهای اخیر نیز علیرغم فشارها، حق جویی برخی از مراجع را در اعتراض به ظلم شاهد بوده ایم. بی شک در این برهه حساس از تاریخ ایران که متأسفانه بسیاری اقدامات غیر قانونی به نام اسلام انجام می شود، نقشآفرینی حضرات مراجع عظام می تواند از تحمیل هزینه هایی جبران ناپذیر بر اسلام و ایران عزیز جلو گیری نماید. سزاوار است که حضرات آیات عظام، کلام فروتنانه و درس آموز حضرت امام علی (ع) را به برخی سردمداران حکومت یادآوری فرمایید که «انی لست فی نفسی بفوق ان اخطأ، لا امن من ذلک نفسی الا ان یکفی الله من نفسی» و به آنان گوشزد کنید که خداوند کسانی را از افتادن در ورطه خطا باز می دارد که دچار غرور نشوند و قدرت های پوشالی دنیایی آنان را غره نسازد.
سلامت و مزید توفیقات حضرات مستطاب عالی را مسئلت داریم و خود را محتاج ادعیه خالصانه آن جنابان می دانیم.
فرزندان مهدی کروبی و میرحسین موسوی
مجمع روحانیون مبارز در آخرین جلسهی خود، خواستار پایان هرچه سریعتر حصر مهدی کروبی و میرحسین موسوی، و "شناسایی مراکز هدایت و سازماندهی این جریانات فاسد" شد. این تشکل روحانی اصلاح طلب همچنین از رواج "بداخلاقیها، اهانتها، فحاشیها و رفتارهای خلاف شرع و قانون و انصاف" به شدت انتقاد کرد و هشدار داد این رفتارهای بیش از هر توطئه و فتنهای به باورهای دینی مردم و اصل نظام آسیب میرساند.
بر اساس گزارش وبسایت مجمع روحانیون مبارز، جلسه شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز یکشنبه شب مورخ ۱۳۸۹/۱۲/۸ با حضور اکثریت اعضاء و به ریاست حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی تشکیل گردید. در این جلسه ابتدا در مورد اخبار و اوضاع منطقه و فراگیری امواج آزادی خواهی و عدالت طلبی مردم مسلمان منطقه و حرکت امید بخش ضد استبدادی و ضد استعماری آنان بحث و گفتگو شد و بخصوص جنایات وحشتناکی که توسط دیکتاتوری لیبی علیه مردم آن کشور در جریان است به شدت محکوم و برای مردم شجاع و فداکار لیبی و سایر مبارزان راه عزت و آزادی و استقلال آزروی موفقیت گردید.
همچنین در رابطه با مسایل داخلی کشور بحث و گفتگو بعمل آمد و از ایجاد محدودیت شدید و حصر برای برادران بزرگوار حجت الاسلام و المسلمین آقای کروبی و جناب آقای مهندس موسوی که منشأ خدمات فراوان به انقلاب و ایران و مورد تأیید امام و مردم بوده اند و همواره وفاداری خود را به اصل نظام و منافع کشورشان نشان داده اند و اعمال انواع تضییقات علیه بستگان به ویژه همسران فداکار و بزرگوارشان اظهار تأسف گردید و نیز بر این نکته تأکید گردید که فشارها و محدودیت های فزاینده علیه نیروهای دلبسته به امام و انقلاب بدون تردید قبل از هر چیز به زیان نظام و کشور و به نفع قدرتها و نیروهای فاسدی است که جز به نابودی اصل انقلاب و نظام و اسلام به چیز دیگری نمی اندیشند.
امروز که جهان اسلام و منطقه حساس خاورمیانه در شرایط بسیار حساسی قرار گرفته و ایران بیش از پیش در کانون توطئه و تهدیدات روز افزون دشمنان است و حفظ انسجام و وحدت ملی و حضور همه نیروها و سرمایه ها در صحنه ضرورتی صد چندان یافته است، این گونه برخوردها می تواند زمینه را برای غوغا سالاران و جریانات فاسدی فراهم آورد که نه تنها به نظام و انقلاب و مردم اعتقادی ندارند بلکه در صدد تضعیف آنها هستند و در غیاب یاران راستین امام و انقلاب می کوشند تا با تشویق به ساختار شکنی و طرح شعارهای انحرافی و غیر قابل پذیرش در واقع مردم و جوانان را که عموماً دلبسته به نظام و انقلابند را در برابر نظام نشان دهند.
کدامین عقل سلیم می تواند رواج بد اخلاقی ها، اهانت ها، فحاشی ها و رفتارهای خلاف شرع و قانون و انصاف علیه شخصیت های ممتاز و سرمایه های انقلاب و بستگان آنان، آن هم به نام اسلام و از سوی نیروهای مشخص که مع الاسف موج آن به پاره ای از نهاد ها رسمی نیز می رسد را به نفع انقلاب و منافع ملی و مردم ارزیابی کند؟
مجمع روحانیون مبارز ضمن تأکید بر این نکته که این رفتار ها بیش از هر توطئه و فتنه ای به باورهای دینی مردم و اصل نظام و جایگاه امام و مقام رهبری آسیب می رساند، مخلصانه و مصرانه از دستگاه ها و مسؤولان امنیت و عدالت انتظار دارد با شناسایی مراکز هدایت و سازماندهی این جریانات فاسد و نیز با پایان دادن هر چه سریعتر به حصر این عزیزان مسؤولیت خود را در برابر خدا و اسلام و انقلاب و مردم اداء نموده و زمینه آرامش و تفاهم عمومی را فراهم نماند.
مجمع روحانیون مبارز
۱۳۸۹/۱۲/۸
برای عبدالله رمضان زاده
در این دو سالی که از سخنرانیتان گذشت ، با آه سنگین صبح را شب میکردیم و شب را - به زور- صبح. به زور واحدهای دانشگاه را گذراندیم. زندگی حکم یک زنجیر و وزنه ی سنگین پیدا کرده بود. حسرتِ یک فریادِ بلند" خدا بزرگ است" گلویمان را کویر کرد و نشد که در خیابانهای سرد اینجا فریاد بزنیم. نشد.
فردای آن روز انتخابات که سخنرانی شما را گوش کردم ، ایستادم ، و دیگر اتاق کوچک کتابخانه ی دانشگاه وسعت دریا داشت. "ما ایران را دست بیگانه نمیدیم. گاز کشور رو ننگین تر از قرارداد ترکمان چای میفروشن. ما می ایستیم". دو سال گذشت تا برایتان بنویسم: ما ایستادیم. و هنوز هم خواهیم ایستاد. من از گلوله میترسم. از باتوم هم. اما از ایستادن نمیترسم. حرفهای یک شبِ شما، برای من بس ، تا روایت شوید و تا ما بایستیم.
حالا طعم ترکمان چای و تاریخ و استبداد، در دهانم تلخ میشوند، و من به این فکر میکنم که آنکس که شما را و امثال شما را به زندان میبرد، در پستوی خانه اش از یادها خواهد رفت و من، از شما ، قصه ها خواهم ساخت. بازجویتان را درود میفرستم اگر این نامه را بخواند، تا بداند، شما در زندان باشید و نباشید، یادتان ماندنی است. به بازجوی محترم - که او نیز پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است- میگویم بیهوده تقلا نکند، ما گاز را پس نخواهیم گرفت ، اما کوزه ی تاریخ را، ما شکل خواهیم داد، و همیشه اینگونه بوده است.
یک ایرانی دور از وطن
به گزارش ایرنا، محمود احمدینژاد، روز چهارشنبه در پایان جلسه هیات دولت، در باره تحولات اخیر منطقه، گفت: "به سران این كشورها اكیدا توصیه میكنم كه اجازه دهند مردم كشورهایشان حرف خود را بزنند و تابع نظر ملتها باشند".
وی افزود: "چگونه ممكن است حاكم یك كشور، مردم خود را به رگبار مسلسل، توپ و تانك ببندد و آنها را بكشد و بعد اعلام كند كه هركس حرفی بزند، او را خواهد كشت؟"...
احمدینژاد با اظهار تعجب از رفتار بد حكومت لیبی در قبال مردمش، گفت: "همه باید به خواست مردم خود تن دهند و در غیر این صورت نتیجهشان از قبل مشخص است".
وی تأکید کرد که "مقاومت در برابر خواسته ملتها نتیجهای نخواهد داشت" و سپس به مسئولان کشورها توصیه کرد که "با مردم همراهی و گفتوگو كنند و حرفهای آنان را بشنوند".
احمدینژاد گفت: "چرا باید اینقدر بد عمل كنند كه مردم خواستار انجام اصلاحات شوند و علیه حكومت قیام كنند؟" وی در پایان افزود: "ما منتظر تحول اصلی و موج بزرگی هستیم كه ریشه همه فریبكاریها را از جهان برچیند"...
این گفته رئیس دولت مستقرمصداق واقعی آن ضرب المثل مشهورچراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، می باشد چراکه در حالی که درزیر سایه دولتی که ایشان مسئولیت آنرا بعهده گرفته است ارگان ها و نهادهای مختلف و متعددی، کوچکترین انتقاد و اعتراض و تجمعی را با شدیدترین و خشن ترین وجه مورد سرکوب قرار می دهند و معترضین و منتقدین و مردم تظاهرکننده نیز، توسط مقامات ارشد حکومت و ازجمله خود ایشان- همانند دیکتاتورهای مصر و لیبی - "مزدور خارجی"، "خس و خاشاک" و مواردی کاملا توهین آمیز و هتاکانه خوانده می شوند.
از روز 22 خرداد سال گذشته که انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و در حالیکه هنوز رای گیری در صندوق ها بپایان نرسیده بود حمله نیروی های لباس شخصی به ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در قیطریه شروع شد و با انجام کودتای انتخاباتی نتیجه ای اعلام شد که با اعتراض میلیونی مردم در راهپیمایی 25 خرداد مواجه شد ، حاکمیت با توسل به همه شیوه های ممکن در پی سرکوب معترضان برآمد . از بازداشت هزاران نفر فعال سیاسی و روزنامه نگار تا کشتار معترضان در خیابان و شکنجه گاه کهریزک و تجاوز به اسیران سبز و برقراری فضای امنیتی و پلیسی شبیه به حکومت نظامی و در یک کلام تعطیل قانون اساسی و برقراری وضعیت فوق العاده در کشور بگونه ای که حتی از مراسم تشییع و ترحیم افرادی که به نحوی به جریان سبز اعتراضی تعلق داشته باشد جلوگیری کرده و خانواده اش را تحت انواع و اقسام فشارها قرار می دهند ، و به رغم همه این سرکوبها و فشارها نه تنها جریان اعتراضی خاموش نگشته بلکه قدرتمند تر از گذشته روز 25 بهمن و 1 اسفند به خیابانها آمدند و باز این بار هم مورد حمله نیروهای انتظامی و شبه نظامی و لباس شخصی فرار گرفتند و سه نفر جان باختند و حاکمیت در واکنشی عصبی به حصر و زندان خانگی دو رهبر جنبش سبز موسوی و کروبی به همراه همسرانشان دست زد.
آیا این طنزی تلخ برای ما ایرانیان نیست که رئیس دولت مستقر در یک چنین شرایطی و در حالیکه در چند قدمی دفترش زندانی خانگی برای نحست وزیر دوران امام خمینی و اداره کننده کشور در سخت ترین دوران جنگ ساخته اند و در جایی دورتر کروبی مورد اعتماد و نماینده امام در بنیاد شهید و امیرالحاج و رئیس دو دوره مجلس شورای اسلامی را در خانه اش به بند کشیده اند ، چنین سخنانی را خطاب به سران دیگر کشورها بزبان آورد؟ براستی شنیدن این سخنان برای ایرانیانی که به ویژه در دوسال گذشته با گوشت و پوست خود رفتار اقتدارگرایانه و سرکوبگرانه دولتمردان با مردم معترض را دیده اند چه احساسی دست می دهد؟ آیا اینگونه سخن گفتن ذیل نام حکومتی دینی و عنوان اسلامی مصداق بارز این حدیث شریف پیامبر نیست که رطب خورده منع رطب چون کند؟ آیا مردم دیگر کشورها که در همه دوسال گذشته و به رغم همه سخت گیری ها و اعمال سانسور و فشار فیلم ها و تصاویر برخورد و سرکوب مردم معترض توسط نیروهای دولتی را در خیابانهای تهران و شهرستانها و کشته شدن افراد را دیده اند و خبر بازداشت و زندان هزاران نفر را شنیده اند چه واکنشی نسبت به این سخنان خواهند داشت ؟ این کلامی نغز از خواجه عبدالله انصاری است که برخی خار را در چشم دیگران می بینند اما درخت را در چشم خود نمی بینند ، و این داستان غم انگیز امروز کشورماست که دولتمردانش بجای درپیش گرقتن رفق و مدارا و قانونمداری با مردم خودشان و اجازه انتقاد واعتراض و راهپیمایی و شنیدن صدای آنها فقط به دیگران سفارش اینها را به دیگران می کنند و درحالیکه به استبداد ورزان دیگر انذار و هشدار می دهند و سقوط آنان را قریب الوقوع می شمارند خود هیچگونه حقی برای مخالفانشان برسمیت نمی شناسند و استبداد می ورزند و گویا مرگ را فقط برای همسایه حق می دانند ! جنبش سبز مردم ایران خواسته حز همین ها که رئیس دولت مستقر به سران دیگر کشورها سفارش انجام انها را به سران دیگر کشورها کرده است درحق ملت ایران ندارد و در یک کلام دراین باره باید تکرار کرد چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است .
عالمان، متفکران، دلسوزان و علاقمندان به سرنوشت کشور
بیش از یک سال است که کشور عزیز ما ایران با بحرانی سخت روبروست. طی این مدت بهترین فرزندان این ملت به گناه ناکرده و به جرم انتقاد و مخالفت با خودکامگی و تلاش برای تحقق آینده ای بهتر برای ایران، در دادگاه های فرمایشی به حبس های طولانی محکوم شده اند، خانواده های بسیاری داغدار عزیزان گشته و تعداد بیشتری محروم از حق دیداری ساده با پدر، مادر، برادر و یاخواهر محبوس خویش به غم نشسته اند و روزی نیست که عده ای به این خیل عظیم اضافه نشوند. در سویی دیگر موج خشم و عصبانیت و نارضایتی هر روز بیش از روز پیش سطوح و لایه های بیشتری از جامعه را فرا می گیرد. توقیف روزنامه ها و فیلتر سایت ها و اعمال شدید ترین و بی سابقه ترین سانسور علیه رسانه ها، محروم ساختن منتقدان حتی از برگزاری مراسم دعای کمیل و ختم بستگان خویش در کنار تبیغات سهمگین گوبلزی و انبوه اتهام و دروغ شبانه روزی علیه مخالفان و منتقدان نه تنها کمکی به حل مشکل نکرده، بلکه آن چنان که حضور میلیونی روز 25 بهمن نشان داد، بر دامنه اعتراضات و خشم و عصبانیت ها افزوده است.
بداخلاقی، دروغ ، تزویر، فحاشی ، توهین و تهمت و هتک حیثیت انسان ها و درنوردیدن همه حریم های شخصی منتقدان و مخالفان به نام دفاع از دین و ولایت، به بهای گسترش روز افزون دین گریزی و بی اعتقادی جوانان، سکه رایج عرصه سیاست و قدرت رسمی در این کشور شده است. خودکامگی و نقض حقوق اساسی ملت به امری بدیهی و مسلم مبدل شده آن چنان که توصیه و پیشنهاد دلسوزانی همچون خاتمی مبنی بر ایجاد فضایی غیر امنیتی و پلیسی و پایان دادن به سانسور و توقیف مطبوعات به عنوان شروط ضروری برای برگزاری انتخاباتی سالم گناهی نابخشودنی تلقی و با فحاشی و هتاکی و عربده کشی پاسخ داده می شود.
امروز دلسوزان و علاقمندان و چهره های خدوم و امتحان پس داده در فشار و انزوا و یا در حصر و زندان به سر می برند، عالمان خوار و مطرود و مداحان بر صدر و محبوب گشته اند، عده ای هتاک در لباس دین و قدرت حشمت می فروشند و مرجعیت و روحانیت را مطیع و مقهور می خواهند ، مجلسی که قرار بود در رأس نظام باشد بی ارج و مضحکه قدرت شده است و مردم معترض در کوچه و خیابان اوباش نامیده می شوند و اوباش متجاوز و هتاک، امت در صحنه لقب می گیرند.
آتشی که قدرت طلبی عده ای تازه به دوران رسیده در انتخابات ریاست جمهوری دهم به جان این ملت انداخت و در آغاز با تدبیری ساده قابل مهار بود، امروز شعله های بلندش کشور را احاطه کرده است. اعتراضی که در شعار ساده رأی من کو خلاصه می شد، براثر عناد و لجاجت و ذهنیت متوهم گروهی جاه طلب امروز درحال تبدیل شدن به مطالباتی است که معلوم نیست تمام ظرفیت های واقعاً موجود نظام هم قادر به پاسخگویی آن باشد.
این درد را باید به کجا برد کشوری که سال ها پیش از رواج پدیده هایی مثل فیس بوک و تویتر و...، با آفریدن حماسه ای ملی از طریق سازوکارهای مسالمت آمیز و قانونی، پرچمدار تحقق حقوق شهروندی و جامعه مدنی و حرکت اصلاحی خودجوش و درونزا شد، در اثر عملکرد فرقه ای استبداد طلب و قدرت پرست، امروز باید به جایی برسد که در برابر ملت های منطقه احساس حقارت و سرشکستگی کند.
بزرگان و مردان عرصه علم و عمل
آن چه عرض شد تصویر زشت و هولناک و در عین حال واقعی امروز کشور ماست . برای کسانی همچون من و یارانم که عمر خود را در راه پیروزی انقلاب و تحقق آرمان های آن صرف کرده و در مبارازات قبل از انقلاب و جبهه های جنگ تا تقدیم جان ناقابل پیش رفته ایم، مشاهده این صحنه دردناک، جانکاه تر از سختی محرومیت و حبسی است که امروز در میان سالی و پیری به ستم بدان گرفتار شده ایم. تردید ندارم هر علاقمند به آیین و ملک و ملت، نیز با مشاهده واقعیات تلخ امروز احساسی جز این نداشته و نخواهد داشت.
اگر چنین است که یقیناً چنین است، سکوت چرا؟ و سپردن سرنوشت کشور به اراده مشتی تازه به دوران رسیده و قدرت طلب که جز در فضایی لبریز از کینه و خشونت امکان حیات و بقا ندارند، چرا؟ اگر شما در این شرایط حساس گرفتار مصلحت سنجی های کاذب شده و به جای اقدامات و ابتکارات حکیمانه ، جمعی و شجاعانه برای نجات کشور سکوت پیشه کنید و به صحنه نیایید ، بدون شک فریاد های اعتراض و نارضایتی در کوچه و خیابان بلندتر، سرکوب و خشونت شدیدتر و خشم و کینه فراگیرتر خواهد شد. و این روند نامبارک معلوم نیست به چه فرجام شومی بینجامد. نه عشق و علاقه شما به کشور و ملت کمتر از عطش خودکامگان به قدرت است و نه سهم و نقش شما در این انقلاب از سهم و نقش آنان کمتر.
عزیزان، سروران بزرگوار
این درست است که در سال های اخیر هرگاه عزیزی از شما دلسوزانه و مشفقانه برای برون رفت کشور از بحران و حاکمیت اعتدال و عقلانیت، طرحی مطرح کرده است، آماج هتاکی ها و پرده دری های این جماعت قدرت پرست خشونت طلب قرار گرفته و ناگزیر از سکوت شده است. اما این تجربه تلخ نباید شما را از ایفای مسؤلیت تاریخی و سرنوشت سازی که امروز دست تقدیر بر دوشتان نهاده است، بازدارد. این هتاکی ها و تهدیدها و عربده کشی ها را هزینه کوچکی بدانید که باید در کنار دردها و مصائب ملت و در راه نجات کشور متحمل شوید، بی شک پایداری، و حضور فعال و مصمم شما برای نهادن حدی بر روند روز افزون خودکامانه کنونی، پایان بخش عصبانیت ها و اعتراضات فزاینده و موجب نجات کشور از دایره بسته و معیوب کینه و لجاجت و منیت های کور خواهد شد.
فیض الله عرب سرخی
زندان اوین
در ادامه انتشار پاسخهای سید مصطفی تاجزاده به پرسشهای خوانندگان صفحه فیس بوک وی، پاسخ وی به یکی دیگر از سوالات کاربران در خصوص اهداف فراتر از انتخابات رسوای سال ۸۸ در اختیار سایت تحول سبز قرار گرفته است. تاج زاده در پاسخ به این پرسش که "هدف اقتدارگرایان از برگزاری چنین انتخاباتی و دادن این همه هزینه برای حمایت از احمدینژاد چه بود؟" هدف اصلی کودتای انتخاباتی را تکصدا کردن جامعه می داند و به درستی پیش بینی می کند که "در این دوره هیچ حزب و نشریة تأثیرگذار منتقدی را تحمل نخواهند کرد و بدون رودربایستی به سمت یک نظام تمامیتخواه و بسته خواهند تاخت. مطبوعات، احزاب، تجمعات و نهادهای مدنی و سازمانهای مردمنهاد (ان.جی.اوها) را در حد توان منحل خواهند کرد"
متن کامل این پرسش و پاسخ به شرح زیر می باشد:
پرسش: به نظر شما هدف اقتدارگرایان از برگزاری چنین انتخاباتی و دادن این همه هزینه برای حمایت از احمدینژاد چه بود؟ آیا محدود به همین انتخابات بود یا اهدافی فراتر مد نظر بوده است؟ و در حالت دوم چه اهداف فراتری؟
پاسخ مصطفی تاجزاده: در انتخابات سال ۸۴ هدف اصلی حزب پادگانی، یکدست و تکصدایی کردن «حکومت» بود، اما در انتخابات سال ۸۸ به دنبال تکصدایی کردن «جامعه» بودند. لذا در این دوره به حذف همة نیروهای منتقد یا مستقل از حکومت کفایت نخواهند کرد و خواهند کوشید منتقدان خود را از عرصة سیاسی و اجتماعی و نهادهای مدنی هم حذف کنند. در این دوره هیچ حزب و نشریة تأثیرگذار منتقدی را تحمل نخواهند کرد و بدون رودربایستی به سمت یک نظام تمامیتخواه و بسته خواهند تاخت. مطبوعات، احزاب، تجمعات و نهادهای مدنی و سازمانهای مردمنهاد (ان.جی.اوها) را در حد توان منحل خواهند کرد، دانشگاهها را به قدر وسع خود تصفیه و انتخابات را غیرآزاد برگزار خواهند کرد. هدفشان این است، اما این که تا چه حدی بتوانند این هدف را پیش ببرند به عوامل دیگری هم بستگی دارد. اینگونه که شروع کردهاند نشان میدهد حتی «اصولگرایان مستقل» را هم تحمل نخواهند کرد، چون آنان را نیز در نهایت مزاحم ارزیابی میکنند. شاید به همین علت باشد که آقای مرتضی نبوی میگوید اکثریت اصولگراها نسبت به دیدگاهها و مواضع مقام رهبری انتقاد دارند.
به بیان دیگر هدف فقط حذف اصلاحطلبان نیست، بلکه حتی اصولگرایانی را که شخصیت مستقلی دارند هم حذف خواهند کرد. در این دوره شعارشان این است: «هر کس با ما نیست علیه ما است». همان شعار خوارج و استالین: یا با ما یا بر ما. فقطه مجیزگویان میمانند و بر صدر مینشینند و البته از قدر خود در نظر مردم میکاهند. در همین ۱۱ ماه هم به خوبی میتوان روند به حاشیه رفتن آن دسته از چهرههای اصولگرا و علما و مراجعی را که مجیزگو نیستند و از خود استقلال نشان میدهند مشاهده کرد. هدف فراانتخاباتی انتخابات ۸۸ این بود که همه چیز «مطلقه» شود که البته نشدنی است چراکه اولاً اقتدارگرایان ریزش و سبزها رویش دارند، ثانیاً اختلافات درونی آنها به ویژه با محافظهکاران هر روز بیشتر میشود و ثالثاً اکنون معلوم خواهد شد که در ادارة کشور بیکفایتند و بنابراین به طرف سرکوب بیشتر پیش خواهند رفت. حق با سید سبز ماست که امسال را سال «صبر و استقامت» نامید زیرا به نظر میرسد امسال سال سختی برای ایرانیان خواهد بود.
جالب آنکه ادعای حزب پادگانی «پنجاه میلیونی» است ولی رفتارش «پنج میلیونی» است. ادعای اکثریت دارند و رفتار اقلیت. رفتار یک اقلیت مضطرب و نگران که از سایه خودش هم میترسد. خشونتها و بازداشتها و ظلمهایی که شاهدیم همه ناشی از ترس است نه اعتماد به نفس. متأسفانه کارشان به جایی رسیده است که در سیزده به در هم لشکرکشی و از سفر خاتمی به هیروشیما هم جلوگیری میکنند که مبادا جهان از جنبش سبز و رهبرانش تجلیل کند. اگر آنچه در یکسال گذشته اتفاق افتاد را یک رصد و مرور کلی کنیم به روشنی میبینیم که حزب پادگانی متأسفانه بسیار روزمره، هراسآمیز، مضطرب و مشوش تصمیم میگیرد. همین مسأله تردید را در بدنة اصولگرایان به شدت افزایش داده است. رشد آگاهیهای عمومی در یکسال گذشته نیز در جهت تقویت جنبش سبز و تضعیف گفتمان «خس و خاشاکی» و «حذفی» عمل کردهاست.
کودتاگران که به شدت از افشاگری ها و اطلاع رسانی های همسر مصطفی تاجزاده،شاکی از کودتاگران انتخاباتی که بیش از شش ماه است در شبه انفرادی نگه داری می شود، نگرانند برای چهارمین بار وبلاگ فخرالسادات محتشمی پور همسر وی را فیلتر کردند.
محتشمی پور که از چندین سال پیش وبلاگ نویسی را با موضوعات اجتماعی و سیاسی آغاز کرده هر بار با مسدود شدن وبلاگش با عنوان روزنه، روزنه جدیدی را برای بیان افکار و اندیشه هایش گشوده است. او طی مدت بازداشت غیرقانونی همسرش اقدام به نوشتن نامه ها، عریضه ها و یادداشت های روزانه نموده که در آن به بیان واقعیت ها و مظالم و مصائبی که بر همسر دربندش و خانواده او می گذرد، پرداخته است. اخیرا پس از هفتاد و شش عریضه به دادستان روزنه تبدیل به محلی برای نگارش روزانه های همسر این زندانی سیاسی شده است.
کودتاگران که با اعمال فشار بر تاجزاده برآنند که مانع رسیدن صدای او به مردم بشوند با مسدود کردن روزنه قصد آنرا دارند تا هرگونه اطلاعرسانی از سوی همسر وی را نیز متوقف نمایند. محتشمی پور اما گویا بنا ندارد وبلاگ نویسی را علیرغم همه محدودیت ها و موانع کنار بگذارد و کماکان به اطلاع رسانی و انتشار نامه ها و مطالبش در فضای مجازی ادامه می دهد .
اینبار هم وبلاگ جدید وی در پرشین بلاگ و نیز درسایت شخصی ایشان با آدرس www.mohtashami.info قابل دسترس است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر