-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

Latest News from Norooz for 03/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



تلویزیون فارسی بی بی سی اخیراً مستندی را به مناسبت هفتادمین سال راه اندازی بخش فارسی بنگاه سخن پراکنی بی بی سی که در ابتدا فقط شامل رادیو بوده و اکنون تلویزیون هم هست پخش کرد و در آن به برهه هایی از اثر گذاری این رسانه در تاریخ معاصر ایران پرداخت. بدون تردید راه اندازی این رسانه در راستای سیاست خارجی انگلیس یا همان استعمارگر پیر بوده است اما این هدف در بسیاری از مواقع پوشیده بوده و گاهی نیز تحت الشعاع استقلال رسانه ای، به مثابه لازمۀ جلب اعتماد مخاطب، قرار داشته است. از جمله در بحبوحه شکل گیری و وقوع انقلاب اسلامی نقش رادیوی فارسی بی بی سی در اطلاع رسانی حوادث مربوط به انقلاب تردید ناپذیر است. علاوه بر امام خمینی که همیشه رادیوهای خارجی را گوش می داده اند نوع رهبران نهضت و فعالان سیاسی و نیز توده مردم مشتریان ثابت اخبار و تحلیل های خبری این رسانه ها که بدلیل پارازیت های شدیدی که رژیم شاه بر روی فرکانس های آنها می فرستاد به سختی دریافت می شدند، بودند. در این مستند پرویز راجی که در آن زمان سفیر کبیر رژیم شاه در لندن بوده است توضیح می داد که چه مقدار رژیم شاه بر او فشار می آورده است که از طریق مقامات وزارت خارجه انگلیس جلوی سخن پراکنی آن رادیو و انتشار اخبار نهضت توسط آن را بگیرد تا جائی که او ناگزیر شده است جسورانه به دربار بنویسد که اگر امنیت داخلی کشور با چند دقیقه برنامه روزانه رادیو بی بی سی بر هم می خورد بگذار بخورد.
بی بی سی و دولت انگلیس هرگز با انقلاب اسلامی همراه نبوده اند بلکه این حقیقت انقلاب اسلامی بود که خود را بر رسانه ای نظیر بی بی سی که به حداقلی از اخلاق حرفه ای رسانه پای بند بود تحمیل می کرد و موجب می شد نهضت از امکان رسانه ای آن بهره ببرد.
اما شکل گیری جنبش سبز در شرایط تنوع بسیار زیاد رسانه ها بود. علاوه بر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی در عرصه اینترنت که امکان ارتباط چند سویه را فراهم آورده و پدیده خاص این دوره و عامل اصلی شکل دهندۀ جنبش های اخیر بوده اند، شبکه های ماهواره ای نیز بسیار متنوع و متکثر بوده و امکان دسترسی به آنها نیز روزافزون شده است.
صدا وسیما به مثابه رسانۀ ملی که گسترده ترین، پر امکانات ترین و نیز سهل الوصول ترین رسانه در کشور است در عین حال به دلیل عدم پای بندی به حداقل های اخلاق رسانه ای، بی اعتبار ترین آنها نیز هست و متأسفانه روز به روز از اعتبار و دامنه اثر آن کاسته شده است.
اگر در گذشته این "رسانه" بوده است که می بایست اخبار پالایش شده را در اختیار مخاطب قرار می داد اکنون این مخاطب است که می بایست اخبار متنوعی را که به او می رسد ارزیابی کرده و بر اساس تشخیص خود آنها را بپذیرد و یا نپذیرد. این کار اگرچه ارزشمند است اما بسیار وقت گیر است. ممکن است یک نفر فرصت آن را نیابد که به همۀ سایت ها سر بزند و همه شبکه های ماهواره ای را بررسی کند تا به اخبار و تحلیلهای قابل باور دست بیابد. در چنین شرایطی هر فرد، کم کم به یک یا چند سایت و یا شبکۀ محدود خو کرده و از آنها تغذیه می کند. بنابراین و به این ترتیب مناسبات رسانه ای گذشته در قالبی جدید بازتولید می شود. این بازتولید اگر چه در همه حال مذموم نیست ولی در شرایط کنونی بدلیل عدم توزیع عادلانه امکانات رسانه ای، لزوماً نتایج منصفانه ای را به بار نمی آورد.
جنبش سبز نوپاست و امکانات رسانه ای آن محدود است. حقیقت این جنبش و مطالبات برحق آن در نزدیک به دو سال گذشته بر طیف بزرگی از رسانه ها که دیرپا بوده، سمت گیری، نگرش و دیدگاههای خاص خود را دارند سایه افکنده و عملاً از امکانات آنها بهره برده است. البته کسی نمی تواند خود را متولی جنبش سبز بنامد و حتی رهبران شناخته شده جنبش، خود از پذیرش این عنوان اجتناب کرده اند. با این حال نمی توان هیچ یک از رسانه هایی را که پیش از شکل گیری جنبش وجود داشته و اهداف خاص خود را دنبال می کرده اند، هر چند اکنون با جنبش همراه باشند، نماینده آن دانست. در این میان رسانه های پر مخاطب و اثر گذاری نیز وجود دارند که اساساً بدلیل اینکه بودجه آنها توسط دولتهای بیگانه تأمین می شود ادعایی نداشته و نمی توانند داشته باشند.
شبکه تلویزیونی رسا که مخفف "رسانه سبز ایران" است و چند ماه است راه اندازی شده به گمان من پاسخی لازم والبته نه کافی به یک نیاز فراگیر در جنبش سبز است. اگر چه امکانات این شبکه تلویزیونی ماهواره ای در مقایسه با شبکه های دیگر فارسی زبان و سیمای جمهوری اسلامی بسیاراندک بنظر می رسد و معلوم است که دست اندکاران آن با زحمت فراوان آن را تدارک و راه اندازی کرده اند ولی به لحاظ اعتبار، از آنجا که مولود خود جنبش سبز است، به منابع مستقل و مردمی تکیه کرده و نیز به چارچوب های تبیین شده در منشور جنبش که به امضای آقایان موسوی و کروبی رسیده است پای بند است، می شود آن را "رساترین رسانه" جنبش سبز نامید.
"رسا" را نمی توان و نباید رقیب رسانه های آزاد که فقط رسانه هستند تلقی کرد. رسا رسانۀ جنبش سبز است و رسالت خود را پیگیری اهداف جنبش سبز تعریف کرده است و طبیعی ست در آن به اخبار جنبش جامع تر و پر رنگ تر از سایر رسانه ها پرداخته شود و اخبار غیر مرتبط، اگرچه مهم باشند، در آن کمرنگ بوده و یا حتی انعکاس نیابند.
به گمان من آنان که دل در گرو جنبش سبز دارند لازم است که رسا را نیز ببینند. ولی بدیهی ست که رسا به تنهایی نمی تواند نیاز روزانه هر فرد را به دانستن اخبار ایران و جهان برآورده سازد.
دولت، صدا و سیما و دستگاههای امنیتی، قضائی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران تا کنون واکنش چندانی نسبت به این رسانه از خود بروز نداده اند ولی علی القاعده و به سیاق رفتار گذشتۀ شان، بزودی در صدد مقابلۀ با آن برخواهند آمد و آن را اقدام علیه امنیت ملی برخواهند شمرد کما اینکه تا کنون هر نقد و اعتراضی را چنین قلمداد کرده اند. اما اگر چنین کنند مبنای قانونی نخواهد داشت و بیشتر سر و صدا و جار و جنجال به قصد ارعاب خواهد بود و البته شاید بگیر و ببندهای بی حاصلی نیز بدنبالش بیاید تا بلکه به زعم خود این صدا را نیز خفه کنند. اما در این حال، حکایت همان گفته است که اگر امنیت کشور با یک ساعت برنامه تلویزیون رسا بر هم می خورد .....

 


 


شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی بمناسبت فرارسیدن نوروز و 12 سالگی شاخه بیانیه ای به شرح زیر صادر کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای تغییر دهنده دلها و دیده‏ها / ای تدبیر کننده شب ها و روزها
ای گرداننده سال ها و حالت ها / حال ما را به نیکوترین حال ها بگردان

سال 1389 را درحالی به پایان می بریم که شاهد بیش از یک دهه تحولات اصلاح طلبانه پس از جنگ تحمیلی بوده ایم، یک دهه پرفراز و نشیب که شاید بتوان بزرگترین دستاورد آن را گسترش باور ضرورت حاکمیت مردم بر سرنوشتشان در سطوح مختلف جامعه دانست.
یک نگاه اجمالی به سال 89 نشان می دهد که این سال به واقع سال صبر و استقامت ملت بزرگ ایران بود. در این سال با وجود همه سختی ها و ناملایمات در زمینه های مختلف، مردم ایران با استقامت و صبوری بر این مشکلات فائق آمده و بر آگاهی خود افزودند و باورشان به تغییر بیشتر و بیشتر شد. مردم ایران در این سال با وجود همه مشکلات اقتصادی که ناشی از ناکارآمدی دولت کودتا در اجرا و برنامه ریزی سیاست های اقتصادی است و با وجود همه سیاست های ماجراجویانه در سیاست خارجی که باعث افزایش حجم تحریم ها و تهدیدهای بین المللی علیه ایران در زمینه های مختلف اقتصادی و سیاسی و علمی شده است و با وجود همه رفتار های غلط در اداره کشور که موجب افزایش فساد اقتصادی و اجتماعی و کاهش امنیت مردم شده است و در برابر همه خشونت ها و بازداشت هایی که در پاسخ به اعتراضات مردم داده شد، جانب خویشتن داری را فرونگذاشتند و با صبر و استقامت در برابر این سختی ها و معضلات از چارچوب قانون در بیان اعتراضات خود خارج نشدند. جنبش سبز در سال جدید با تلاش در جهت اطلاع رسانی و آگاهی طبقات مختلف جامعه، بخصوص طبقات مستضعف که بار این فشارها را به طور مضاعف بر زندگی خود لمس می کنند، می تواند گامی بزرگ در جهت اهداف خود بردارد. جنبش سبز می تواند با مطلع کردن مردم نسبت به واقعیت پس دروغ ها و وعده هایی که داده می شود و نیز گسترش آگاهی مردم نسبت به شیوه های اعتراضات مدنی که در قانون اساسی نسبت به این فشارهای اقتصادی و اجتماعی لحاظ شده است، مانع بروز رفتارهای پراکنده و خشن اجتماعی شده و اعتراضات مردمی را در چارچوب قانونی و مدنی در راستای رسیدن به اهداف جنبش سبز که سرفرازی و سعادت و رفاه همه اقشارمردم و نیز آزادی و کرامت انسانی است سازماندهی کند، در این راه باید هر ایرانی یک رسانه باشد و مسئولانه و دلسوزانه در آگاهی هموطنان خود کوشا باشد و امید را به جامعه تزریق کند.
آری، سالی که گذشت سال صبر و استقامت نام گرفت، نامی که هوشمندانه و با درایت انتخاب شد و مردم ایران به راستی آگاهانه آن را زندگی کردند، صبر و استقامتی که یکی از پاداش های آن را در پایان این سال با حضور سرشار از نشاط خود و نمایش اتحاد و بیداری و به هوش بودن و استواریشان در راهی که برگزیده اند دریافت کردند و با وجود افزایش خشونت هایی که نشان از سردرگمی و استیصال حاکمیت از تداوم حضور مردم دارد امید را به بدنه جنبش تزریق کرده و پیام پیروزی را بار دیگر به همه زندانیان سیاسی و خانواده های آنها و به همه خانواده های شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و جنبش سبز و همه کسانی که بی نام و نشان در این سال ها جان خود را قربانی آزادی مردم کرده اند نوید داده و امید را به جریان در آوردند.
بازداشت غیرقانونی و غیرانسانی و غیر دینی رهبران جنبش سبز و تداوم حضور مردم در خیابان ها این پیام مثبت را در دل داشت که این جنبش برای تداوم راه خویش به یک فرد وابسته نیست بلکه یک اندیشه و باور جمعیست که مسیر خود را با همه ناهمواری ها طی خواهد کرد. همچنین پیام مهم و مثبت دیگر آن این است که جنبش با وجود استقلال از افراد همواره برای تک تک افراد خود ارزشی چشمگیر قائل است، همانگونه که برای ریخته شدن خون فرزندانش در 25 بهمن به خیابان آمد و همانگونه که برای اعتراض به حصر رهبران عزیزش در 10 اسفند به خیابان ها آمدند، رهبرانی که ایستادگی و استواری و ایمان و باور راسخشان به مردم و به راهی که آغاز کردند آنان را همواره در کنار مردم بدون هیچ ترس و واهمه ای استوار نگاه داشته است. آری جنبش سبز در پیمانی نانوشته تا آزادی رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی و ایران عزیز ایستاده است، پیمانی که مردم سبز ایران نشان داده اند تا پای جان برای آن ایستادگی می کنند.
از آنجا که ما تداوم بازداشت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان را به خیر و صلاح نظام و کشور نمی دانیم و قطعا می تواند پیامدهای ناخوشایند و غیرقابل پیش بینی ای در پی داشته داشته باشد ، لذا خواهانیم که هر چه زودتر به این وضعیت غیرقانونی پایان داده شود ؛ در غیراینصورت مسئولیت هر گونه رخدادی در این ارتباط متوجه مقامات عالی کشور خواهد بود .
مردم عزیز ایران ما پس از بحث و بررسی و پرسش از افراد و گروه های مختلف به این پیشنهاد رسیدیم که از شورای هماهنگی راه سبز امید بخواهیم که نام سال آینده را سال "امید و مقاومت" بنامد، چرا که در سال آینده با افزایش امید به پیروزی در مقابل رفتارهای غلط و مشکلات بوجود آمده ایستادگی و مقاومت خواهیم کرد و با تکیه بر اصول خویش به مقاومت های مدنی در مسیر دستیابی به اهداف جنبش سبز پیش خواهیم رفت، از شما نیز می خواهیم که در تکمیل این پیشنهاد ما را یاری کنید و همچنین از شورای هماهنگی راه سبز امید می خواهیم که در نامگذاری سال آینده در غیاب میرحسین موسوی و مهدی کروبی اقدام کند.
مردم عزیز ایران اسفند ماه، ماه تولد شاخه جوانان حزب مشارکت است، امسال شاخه جوانان حزب مشارکت 12 ساله می شود، ، نوجوانی 12 ساله ای که تجربیات و سختی های زیادی را به مدد همپایی و یاری شما مردم عزیز طی کرده است. ما مفتخریم که در تمام این 12 سال در کنار مردم بوده و در همه تجربیات تلخ و تمامی سختی ها با شما شریک بوده ایم، و بخصوص در ماه های پس از کودتای انتخاباتی 22خرداد88 در همه شهرهای کشور همراه مردم هزینه پرداخت کرده و تعداد زیادی از جوانان ما بازداشت شده و نیز بسیاری همچنان در بازداشت به سر می برند. برخورد خشن و شیوه حذفی حاکمیت در مقابله با احزاب تاکید بر اصرار مجموعه حاکم در تک صدایی و دیکتاتوری دارد، چرا که در سایر کشورهای مردمسالار دولت ها از تشکیل احزاب و تشکل های مدنی استقبال می کنند تا مشکلات کشور از طریق آنها پیگیری و با تکیه بر خرد جمعی حل و فصل شود و بسیاری از فعالیت های سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی از طریق این نهادهای مدنی انجام می گیرد. اما در کشوری مثل ایران جناح حاکم وجود احزاب و تشکل های مدنی را تهدیدی برای قدرت مطلق سیاسی و منافع اقتصادی خود می بیند.
اسفند ماه همچنین یادآور خاطره تلخ ترور سعید حجاریان ، عضو ارشد جبهه مشارکت ایران اسلامی و عضو اسبق شورای شهر تهران است. تروری که ناشی از ریشه دواندن تفکری است که به راحتی تصمیم به حذف هر اندیشه مخالفی را می گیرد و به هر شکل و هر ابزاری به آن متوسل می شود، تروری که متاسفانه برخورد سرشار از رافت با عامل آن نشان از ریشه دواندن این اندیشه در لایه های بالایی حاکمیت و بخشی از قوه قضاییه از سال های پیش داشت. تفکری که اینک بی پروا و در ملا عام به مخالف خود گلوله شلیک می کند و نیازی به پوشاندن چهره خود و فرار از صحنه نمی بیند. سعید حجاریان جانباز اصلاحات و از افتخارات بزرگ جبهه مشارکت و تاریخ اصلاحات ایران است، چهره ای که همچنان تفکر او مجموعه حاکمیت را هراسان می کند، چنان که از شکنجه جسم رنج کشیده اونیز ابا نمی کنند.
شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی نوروز1390 را به همه مردم عزیز ایران در سراسر جهان، بویژه جنبش بزرگ سبز ایران تبریک می گوید و سال جدید را سالی سرشار از امیدو پیروزی و شادکامی برای شما آرزومند است، سالی سبز و سرشار از آگاهی و امید، ما ایرانیان اندیشه سبزمان را زندگی می کنیم و در ترکیب با آیین ها و سنت های زیبای ایرانی با اتبکارات خود به گسترش آن می پردازیم. از خداوند منان می خواهیم که در این سال حال همه ما را به بهترین حال ها تغییر دهد و امیدواریم که این سال را توام با نشاط و شادمانی، اندیشه های سبزمان را زندگی کنیم و به بار بنشانیم.
شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی
27/12/1389
 


 


بیش از 20 ماه از شکل گیری جنبش سبز می گذرد . این جنبش فراز و فرودهایی را پست سرنهاده است اما با رخداد جنبش های مردمی در کشورهای عربی و پیروزی نسبی ای که نصیب دو جنبش مردمی تونس در سرنگونی بن علی و مصر در سرنگونی مبارک روسای جمهورمادام العمر و دیکتاتور این دو کشور شد، این سئوال در بین برخی از حامیان جنبش سبز مطرح شده که چرا این جنبش ها به این سرعت پیروز شدند اما جنبش سبز به رغم فضل تقدم و نیروی مردمی بیشتر هنوز نتوانسته است به پیروزی دست یابد؟
هرچند مقایسه شرایط و ویژگی های ایران با کشورهای عربی قیاس مع الفارق است و حتی مشاهده می شود مسیر جنبش های مردمی در این کشورها نیز از الگو و روش یکسانی پیروی نمی کند که محل بحث من در این مقال نیست اما در ادامه تلاش می کنم به سئوال مطرح شده برپایه دانش و تجربه خود پاسخ بدهم از این رو آنرا به سئوالی دیگر تحویل می کنم و دراین قالب پاسخ می دهم:
آیا اگر جنبش سبز سریع پیروز می شد به نفع جریان حامی اش و کشور بود؟
در این باره می توان مسیر جنبش را به یک دوره مقدماتی و سه دوره اصلی تاکنون تقسیم کرد : اول، از 22 خرداد 88 تا 22 بهمن 88 ؛ دوم، از 22 بهمن 88 تا 25 بهمن 89 ؛ وسوم، از 25 بهمن 89 به بعد.
در دوره مقدماتی (قبل از 22 خرداد 88) هدف « تغییر سازنده» در ساختارقدرت بود که از طریق پیروزی در انتخابات پی گرفته می شد و این هدف بخوبی توانست نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه را در حمایت از موسوی و کروبی بسیج نماید و تا مرز پیروزی به پیش برد اما با انجام تقلب در انتخابات دستیابی به این هدف و پیروزی محقق نشد اما براستی اگر پیروز می شد می توانست هدفش را تحقق بخشد؟ با توجه به تجربه دوران اصلاحات و نیرویی که توانست نتیجه انتخابات راتغییر دهد بنظر من احتمال آن کم بود و بیشتر احتمال داشت تجربه دوران اصلاحات به نحو تلخ تری تکرار شود. به رغم این رخداد باید این دوره را برای جنبش سبز نوعی پیروزی دانست چراکه آنرا می توان «دوره جنینی» جنبش نام نهاد و بدون سپری شدن آن امکان شکل گیری جنبش سبزنبود.
دوره اول با شعار «رای من کو؟» شروع شد و هدف بازپس گیری رای بود اما همانانی که تقلب را سامان دادند به رغم حضور میلیونی مردم در خیابانها حاضر به تمکین به این خواسته نشدند و با کاربرد سرکوب و ارعاب در تثبیت کودتای انتخاباتی عمل کرده و به پیش رفتند و درعاشورای خونین سال 88 به معترضان فهماندند که دیگر این شعار را ندهند که گوش شنوایی نیست! دراین مرحله نیز جنبش درتحقق خواسته اش ناکام ماند اما به نوعی پیروزی دیگر با توجه به روند حوادث پس از انتخابات دست یافت و آنهم تغییردر نگاه و مطالبه اش بود که در بیانیه شماره 17 مهندس موسوی و دقیقتر در ویراست اول منشور جنبش سبز تجلی یافت . این دوره را می توان «دوره زایش» جنبش نام نهاد که با خونریزی و هزینه فراوان همراه بود و شناسنامه آنرا رقم زد.
دوره دوم با سکوت و درخود فرو رفتن و اندیشیدن آغاز شد . افراد جنبش با تکیه بر تجربه و تحلیلی که از شرایط بدست آورده بودند عرصه خیابان را رها کردند و راهبرد آگاهی بخشی را برای عمق بخشی به مطالباتشان در جامعه در پیش گرفتند . مجموعه بحث ها و ادبیاتی که در این دوره حول مسائل جنبش تولید شد ، و همچنین امکانات رسانه ای که برای انتقال اینها به درون جامعه فراهم آمد به رغم تبلیغ هر روزه حاکمیت و رسانه های فراوانش در پایان گیری فتنه و مرده اعلام کردن جنبش ، دستاورد و پیروزی بزرگی بود که همه افراد جنبش را به دنیای معرفتی تازه ای رهنمون شد و رشد داد و به واقع از یکسو آنها را با واقعیات تلخ ناشی ازحاکمیتی بنام دین اما در محتوا استبدادی آشنا ساخت و از سوی دیگر جنبش را بیش از پیش حقوق محورنمود و اینکه تا فرهنگ حقوق بشری ذهنیت جامعه و افراد ایرانی را تسخیر نکند هرگونه تغییری در سطح قدرت و حاکمیت راه بجایی برای حاکمیت قانون و تامین و تضمین حقوق شهروندی نمی برد. این دوره را می توان «دوره بلوغ » جنبش و تثبیت آن نام نهاد که نوعی ارتقاء و تعمیق سطح جنبش بود .
ظهور جنبش های مردمی در کشورهای عربی انگیزه به خیابان آمدن افراد جنبش سبز را پس از یکسال سکوت و اندیشیدن رقم زد و رهبران جنبش با هوشمندی دعوت به حضور خیابانی در 25 بهمن کردند که با پاسخگویی میلیونی مردم زنده بودن جنبش سبز را بنحو بارزی به نمایش گذاشت و ازاینرو سریع ترین و بدترین واکنش ها را ازسوی حاکمیت در پی داشت . از شعارهای مرگ سردادن برای رهبران جنبش در صحن مجلس تا حصر و حبس خانگی رهبران برای قطع ارتباط آنها با بدنه جنبش ، ولی شکل گیری " شورای هماهنگی راه سبز امید " و حضورهای خیابانی بعدی سبزها نشان داد که افراد جنبش راه خود را یافته اند و از این پس خود راه بگویدت که چون باید رفت . انتشار ویراست دوم منشور جنبش سبز با امضای موسوی و کروبی در این دوره جنبه های سلبی و اثباتی مطالبات جنبش را شفاف ساخت و در عرصه عمل اجتماعی افراد جنبش روز بروز بهتر درمی یابند که "چه نمی خواهند" و" چه می خواهند " . این دوره را می توان « دوره رشد » جنبش نام نهاد و امیدوار بود که با تجمیع نیروها و خرد جمعی به ویراست های دقیقتر و جامع تری از منشور جنبش دست یافت و راه را برای پیروزی هموارکرد .
در مرحله کنونی نوعی توازن قوا بین حاکمیت و جنبش برقرار شده بگونه ای که هیچیک از طرفین نمی تواند پیروز میدان باشد و با توجه به امکانات و توانایی های که حاکمیت دارد برای هم زدن این توازن جنبش باید برنامه " تسخیر جامعه مدنی " را در روزها و ماههای پیش روهدف قرار دهد تا از اینطریق بتواند راه خود را بسوی پیروزی بپیماید .
حال در جمع بندی و درپاسخ به سئوال اصلی می توان گفت که هرچند پیروز نشدن جنبش سبز در مقاطع مختلف ارتباط وثیقی با هدف هر مقطع و واکنش حاکمیت اقتدارگرا داشته است اما در عین حال این وضعیت باعث نوعی انطباق و همزیستی جنبش با محیط پیرامونی شده و از آن یک موجود زنده و بالنده و رشد یابنده ساخته است بگونه ای که در شرایط کنونی بهتر می تواند افق پیش روی خود را ببیند و در صورت دستیابی به قدرت بداند در جنبه های سلبی و اثباتی چه تغییرات و اصلاحاتی را باید در کشور پی گیرد . ازاین رو می توان نتیجه گرفت سریع پیروز نشدن جنبش سبز درایران را نباید نگرانی آور دانست یا نشانه شکست ، بلکه این زمانمندی فرصت گرانبهایی را در اختیار افراد جنبش نهاده است تا بیش از پیش بتوانند بستر معرفتی مطالباتی را که خواهانند در خود و جامعه فراهم آورند ، و می دانیم که در مورد پیروزی سریع جنبش های مردمی تونس و مصر و دستیابی آنها به مطالباتی همسان با جنبش سبز نیزبسیار زود است داوری شود.
از منظر دیگری نیز می توان به این موضوع پرداخت و آن اینکه اگر ما بتوانیم مقصد را درست تعریف کنیم حرکت بسوی مقصد بستگی به وسائل و امکاناتی دارد که بکار می گیریم . مهم مقصد و جهت حرکت است و سرعت حرکت بحثی ثانوی است . اگر مقصد بدرستی معلوم باشد با سرعت کم هم می توان به آن رسید ، اما اگر مقصد پرابهام باشد رسیدن بدان با هرسرعتی مشکل گشا نخواهد بود و نتیجه مطلوب را در پی ندارد . زمانمندی جنبش سبز در شفاف سازی مقصد و جهت درست حرکت یاری رسان ما بوده و قطعا پیروزی دیرهنگام اما با مقصد روشن بهتر از پیروزی زودهنگام اما با مقصد و نتایج ناروشن است ، و تااینجای کار می توان اذعان کرد که جنبش سبز راه را درست پیموده است و اگر به همین شیوه راه بپماید زود یا دیر پیروز خواهد شد . فراموش نکنیم که جنبش سبز در پی تغییر دنیای معرفتی و ذهنی همه ایرانیان است تا جامعه ای نوبسازد و جامه دموکراسی و حقوق بشر بر تن کشوری کند که 2500 سال است با استبداد وتبعیض و تحقیر آنهم در لباس های مختلف خو گرفته است و تحقق این خواسته نیاز به صبر و استقامت و حوصله فراوان دارد و گهی تند و گهی آهسته رفتن می تواند آفت اینراه باشد اما آهسته و پیوسته رفتن هرچند زمان می برد اما قطعا ما را به مقصد می رساند .


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته