ندای سبز آزادی: چند هفته پس از برکناری متکی از وزارت امور خارجه، یک خبرنگار عراقی در خاطراتش نوشت: " وقتی هشیار زیباری با رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت امورخارجه ایران روبهرو شد به فارسی و نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه گفت: من با شما دست نمیدهم! باید همین الان زنگ بزنم تهران بپرسم که هنوز سخنگو هستی یا سیدالرییس احمدینجاد شما را عزل کرده است!" این خاطره به ظاهر بامزه و کوتاه، روایت تلخ و عمیقی از بی آبروی دستگاه دیپلماسی سرزمینی است که برای قرنهای متمادی امپراطور شرق و غرب جهان بوده است. سرزمینی که برای مردمش هنوز هم که هنوز است حفظ آبرو " ولو با صورت سرخ از سیلی " حرف اول و آخر را در روابط اجتماعی اش می زند. با این همه شهوت قدرت و غرور و نخوت کودتاگری خودخواه که تنها نوک بینی خودش را می تواند که ببیند، حادثه ای تلخ را در سال 1389 برای غرور ملی ایرانیان سرتاسر جهان رقم زد.
بی آبرویی دیپلماسی
بیستمین روز آذر ماه سال 1389، روزی تلخ در تمام طول عمر منوچهر متکی و حامیان پیدا و پنهانش در اریکه قدرت در نظام سیاسی فعلی ایران بود. در این روز وزیر امور خارجه دولت کودتا که برای مذاکره با مقامات سنگال راهی داکار پایتخت این کشور شده بود، خبر برکناری خودش را از زبان نخست وزیر سنگال می شنود و با او نه بسان وزیر امورخارجه یک کشور که همانند یک میهمان رفتار می شود. امری بی سابقه که به سایر امور سابقه دار شده در تاریخ مملکت داری ایرانیان، در ایام مدیریت محمود احمدی نژاد، که پیش از روی کار آمدنش تصور رخ دادنشان هم حتی محال می نمود، اضافه شد. با این تفاوت که نظیر این حادثه نه فقط در تاریخ چند هزار ساله تمدن ایرانی، بلکه در تاریخ روابط دیپلماسی جهان هم کمتر اتفاق افتاده است!
بسیاری از صاحبنظران سیاسی برکناری ناگهانی متکی را نشانه دیگری می دانند از جدال اقتدارگریان با یکدیگر بر سر تصاحب منافع و مطامع سیاسی و کسب قدرت. به عقیده آنان افتضاح برکناری متکی نشان داد که جدالی سخت میان احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای در پس پرده قدرت وجود دارد.
با این همه ریشه این برکناری به اواخر مرداد ماه و اوایل شهریور سال 1389 بر می گردد. زمانی که احمدی نژاد از تعیین نمایندگان ویژه خود برای چند نقطه مهم دنیا خبر داد و این انتصابها با مخالفت وزیر خارجه دولت کودتا روبرو شد.
متکی و حامیان وی این اقدام را دخالت در وظایف وزارت امور خارجه و تشکیل ارگانهای موازی می دانستند و احمدی نژاد تلاش می کرد تا با انتصاب مشایی و بقایی در امور دیپلماسی، رهبر نظام سیاسی فعلی ایران را دور بزند و نظارت و کنترل وی را از این حوزه دور کند.
با این همه در پی انتقاد آیت الله خامنه ای از آنچه "موازی کاری" در امور خارجی می خواند، در روز چهارشنبه، 24 شهریور سال گذشته، پایگاه اطلاع رسانی دولت کودتا گزارش کرد که احمدی نژاد با صدور احکامی، شش نفری را که پیش از این به عنوان نمایندگان ویژه رئیس دولت کودتا در امور خاورمیانه، آمریکای لاتین، دریای خزر، آسیا و افغانستان و آفریقا منصوب کرده بود به عنوان "مشاورین رئیس جمهوری" معرفی کرده است.
کودتاگری تمامیت خواه
پس از این افتضاح دیپلماسی، احمدی نژاد تلاش کرد تا همچون گذشته بی کفایتی های خود را در پرده ای از دروغهای ریز و درشت پنهان کند. او در جريان نشستی رسانه ای در استانبول درباره نحوه رفتارش با متکی گفت: " ما فکر می کنيم يک مسئله طبيعی است. جابجايی در ايران و در مديريتها امری طبيعی است. آقای متکی از دوستان دولت است و شخص محترمی است. بلاخره دفتر وزير خارجه يا در هواپيما است يا در سفر و جاده هاست. مشکلی فکر نمی کنم باشد. خيلی جدی نگيريد قضيه را، چيزی از توی آن در نمی آيد. البته من خودم با آقای متکی صحبت کردم و تعجب کردم چطور ايشان تکذيب کرده است. قبل از سفر سنگال من با ايشان صحبت کردم. به نظرم نقل قولی که از ايشان شده نقل قول درستی نيست."
هنوز ۱۰ ساعتی از بیان اين جملات توسط کودتاگر دروغگو نگذشته بود که منوچهر متکی آن را تکذيب کرد. وزير خارجه پيشين دولت کودتا در بيانيه ای که صبح روزچهارم دی ماه برای رسانه های گروهی ايران فرستاد با ادبياتی تند نحوه برکناری اش را " خلاف عرف سياسی و ديپلماتيک و توهين آميز "دانست و اعلام کرد که پيش از سفر به سنگال در جريان زمان برکناری خود نبوده و از جانشين احتمالی و روز مراسم توديعش هم بی خبر بوده است.
متکی در اين بيانيه مطلع بودن خود از برگزاری مراسم توديعش را "مضحک" توصيف کرد و خواستار " صدق در گفتار" برای مسئولان شد. او همچنین در این بيانيه برای نخستين بار فاش کرد که در جريان ماموريت آخرش حداقل قصد سفر به دو کشور را داشته و رئيس دولت کودتا از زمان آغاز و پايان اين سفر و برنامه کاری وزير خارجه مطلع بوده است.
این اظهارات در حالی از سوی متکی مطرح می شد که او از مدت ها قبل می دانست در وزارت خارجه ماندنی نخواهد بود، اما هرگز پيش بينی نمی کرد به اين شکل شخصيت او را مخدوش کنند و مفتضحانه از کار برکنارش کنند. به شکلی که شخصيتش هم حتی مخدوش شد و به لحاظ عرف سياسی به حيثيت ايران خدشه ای دیگر وارد شد. کار به جایی کشید که حتی سنگالی ها نيز به اين موضوع اعتراض و روابط خود با ایران را قطع کردند.
برکناری ناگهانی وزیر امور خارجه، آن هم در شرایطی که برای مذاکره با مقامات سنگال راهی این کشور شده بود، یک افتضاح تمام عیار سیاسی برای دولت کودتا بود. منوچهر متکی که از هوادارن پر و پا قرص احمدی نژاد در کابینه کودتا محسوب می شد، به زشت ترین شکل ممکن از دولت کودتا کنار گذاشته شد تا حامیان بر راس قدرت نشسته اش دریابند که دیکتاتور کوچک، نه تنها از سرقت میلیونها رای ایرانیان ابایی ندارد، بلکه برای ارضاء قدرت طلبی های ضحاک وار خودش، رعایت و ملاحظه هیچ قاعده و قانون و مقام و منصبی را هم نمی کند.
ندای سبز آزادی: صفحه بیست و پنج بهمن در اعلامی از مردم سبز ایران درخواست کرد تا در روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم فروردین ماه در سینماهای سر تا سر کشور برای حمایت از سینما گران سبز ایران به تماشای فیلم جدایی نادر از سیمین بروند و با حضور سبز خود با یاران هم پیمانشان تجدید میثاق کنند.
متن کامل این اعلام که با عنوان سینما اعتراض مطرح شده است، به شرح ذیل است:
با وجود اختصاص سالن های نمایش و تبلیغات تلویزیونی محدود فروش 550 میلیون تومانی فیلم «جدایی نادر از سیمین» بسیاری کارشناسان سینما را انگشت به دهان کرده است. روزی موسوی گفت جنبش سبز چون دریاست و ما قطراتی از آن. این بار نیز آنچه این فیلم را به اثر هنری محبوبی تبدیل کرد عزم مردمی سبز بود که تصمیم گرفتند به یاری هنرمندان سرزمین شان بشتابند و از مرزهای سکوت عبور کنند. باید اعتراف کنیم زمانی که می خواستیم این طرح را به همراه دوستان دیگر در وب سایتهای سبز اعلام کنیم از موفقیت آن اطمینان نداشتیم. از سویی تعطیلات نوروزی امکان برنامه ریزی را محدود می کرد و از سوی دیگر چنین اتفاقی در تاریخ جنبش های اجتماعی همتایی نداشت. آنچه ما را دلگرم می کرد امید به پایداری سبزی بود که هر روز به صورتی خود می نمایاند. آفرین بر ما، مرحبا بر جنبش سبزمان؛ در خانه نماندیم و برای اولین بار در تاریخ جنبش های اعتراضی با تماشای فیلم و مراجعه به سالن های سینما، اعتراض خود را به همگان نشان دادیم. همدیگر را دوباره ملاقات کردیم و نام خود را بار دیگر با خطوط زرین در کتاب پایداری و استقامت نوشتیم.
دوستان، بر ماست که در این راه از پا ننشینیم. شادیم و پس از شروعی موفقیت آمیز به سراغ معرفی مرحله دوم طرح سینما اعتراض می رویم. این بار در روزها و ساعات مشخص در سینماها حاضر خواهیم شد. جزئیات طرح به این شرح است:
اهداف طرح:
-آتش بیدادی که دولت کودتا برافرخته همچون تمام ملت سبز ایران شعله بر خرمن سینماگران و هنرمندان ایرانی نیز زده است. رامین پرچمی بازیگر جوان سینمای ایران در تظاهرات روز 25 بهمن دستگیر شده و اطلاع دقیقی از ایشان در دست نیست. محمد نوری زاد در زندان اوین در بند است و جعفر پناهی برای دو دهه از کار کردن محروم شده است. گویی سالها سانسور و توقیف دولت کودتا برای شکستن شاخه های سبز و پیوسته در حال رشد سینمای ایران کافی نبوده است. در چنین فضایی چه جایی بهتر از سالن هایی که آثار همین نسل هنرمندان در آنجا به نمایش در می آید.
-زمان: در بعد از ظهر(بعد از ساعت 2 ظهر تا پایان ساعت اکران فیلم ) روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم فروردین به محل اکران این فیلم خواهیم رفت.
-مکان سینماهای تمام شهرهای ایران زمین که فیلم جدایی نادر از سیمین را نمایش می دهند
-از تمام اهالی سینما خواهشمندیم در این سه روز و در اعتراض به وضعیت همکارانشان به هم وطنان خود بپیوندند. بیایید و با ما فیلم ببنید. سالن سینما معبد شماست، چه کسی می تواند به حضور قانونی تان در آنجا معترض شود؟ بیایید که سبز بودید و هستید. در صورت امکان از قبل محل و ساعت حضور خود را در وب سایتها، بلاگها و... اعلام کنید. سکوت جایز نیست عزیزان و شما این بار پرچمدار این حرکت خود جوش سبز خواهید بود.
-در این روزها شاهد صف های طولانی در مقابل سینماها خواهیم بود. ایستادن در صف برای دریافت بلیط کاملا قانونی است. باید تا می توانیم این صف ها را طولانی تر کنیم پس اگر فیلم را دیده ام برای دیدار یاران در صف ها حاضر شویم. این کار چهره شهر را دگرگون خواهد کرد.
جزئیات بیشتر طرح و محل های اکران فیلم جدایی نادر از سیمین به زودی اعلام خواهد شد.
در پایان و خطاب به دولت کودتا: در صورتی که حتی یک سالن از تعداد سالن های فیلم جدایی نادر از سیمین کم شود این طرح را برای تمام سالن ها و تمام فیلم ها گسترش د گسترش خواهیم داد.
ما پیروزیم
مبارزه تعطیلی ندارد...
مشاور سیاسی و اطلاعرسانی رئیس جمهور سوریه نسبت به هرگونه اقدام در جهت از بین بردن امنیت این کشور هشدار داد.
به گزارش ایسنا، بثینه شعبان، مشاور سیاسی و اطلاعرسانی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه با اشاره به تحولات اخیر در این کشور آنچه را که در سوریه روی داده “طرح فتنه” خواند.
وی درجمع خبرنگاران گفت: هماکنون آنچه که پیش روی ماست کاملا آشکار است. آنچه که در سوریه وجود دارد طرح فتنهای است که برای از بین بردن عزت، جایگاه، وحدت، قدرت و مواضع سوریه مطرح شده است.
وی افزود: برخی رسانهها تلاش میکنند تا تظاهرات گستردهای را که در حمایت از بشار اسد برگزار میشود، نادیده بگیرند.
شعبان با اشاره به اظهارات یوسف قرضاوی، دبیر کل اتحادیه جهانی علمای مسلمین در خطبههای نماز جمعه قطر اظهارات وی را فتنه آمیز خوانده و گفت: یک روحانی نباید به دنبال ایجاد فتنه و آشوب باشد. این جزو وظایف یک روحانی نیست.
وی با اشاره به تصمیماتی که رهبران سوریه برای انجام اصلاحات اتخاذ کردهاند، گفت: طرح اصلاحات طی روزهای آینده با گامهای اجرایی همراه خواهد بود و تمامی امور بررسی خواهد شد.
شعبان بار دیگر گفت: برای ما کاملا مشخص شده که طرح فتنه در سوریه وجود دارد و دلیل آن نیز سیاسی است. زیرا در سال ۲۰۰۵ نتوانستند هویت و مواضع سوریه را تغییر دهند. امروز طرح جایگزینی مطرح شده تا مواضع سوریه و موجودیت آن را به عنوان یک ضلع مقاوم و به عنوان یک کشور منطقهای مهم در خاورمیانه جدید هدف قرار دهد.
وی با هشدار نسبت به این که کشورش در مرحلهای حساس به سر میبرد، گفت: این بار نیز شکل جدیدی از هدف قرار دادن سوریه مطرح شده است اما مردم سوریه که مخالف نژاد پرستی هستند این مشکل را نیز پشت سر خواهند گذاشت.
مشاور اسد خاطر نشان کرد: تنها کسی که از آنچه در سوریه روی میدهد، خوشحال میشود اسراییل و اعضای کنگره هستند که با سوریه مخالفند.
وی با رد شایعات مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی گفت: زندانیان سیاسی در سوریه وجود ندارد.
در درگیری روز شنبه معترضان با نیروهای امنیتی سوریه در لاذقیه دو تن کشته شدند. چهار تن نیز روز جمعه در درگیریهای این شهر کشته شده بودند.
یک عضو پارلمان سوریه نیز تاکید کرد: نیروهای امنیتی به سوی تظاهرکنندگان تیراندازی نکردهاند. عدهای سوریه و وحدت آنرا هدف قرار دادهاند.
سام محمودی سرایی پس از یک ماه انفرادی امروز یکشنبه از بند 209 به بند عمومی منتقل شد.
به گزارش جرس، محمودی سرایی که دهم اسفند از منزلش ربوده و به مکانی نامعلوم منتقل شده بود در تماسی با خانواده پس از چند روز خبر انتقال خود را به بند 209 داده است.
محمودی سرابی دانشآموخته فلسفه دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد است و از سال ۱۳۷۲ تاکنون در مطبوعات مشغول بهکار بوده است. او عضو هیئت تحریریه روزنامههای کیهان، اطلاعات،همشهری، حیاتنو، راهمردم، آزاد، اسرار، همبستگی، اعتماد، شرق و...هفتهنامههای کتابهفته، نگاههفتم و... و ماهنامههای کتابماه فلسفه، انصاف و... با سمتهای مختلف خبرنگار جزء تا سردبیربوده است و چندین بار بازداشت و زندان را تجربه کرده است
بار اول در ۲۱ تیرماه۱۳۷۸ (در دوران دانشجویی)بهدلیل حضور در اعتراضات دانشجویی کویدانشگاهتهران بهجرماقدام علیه امنیت ملی، توطئه و تبانی و... بهمدت ۱۱۷روز و بار دوم در ساعت ۴صبح هشتم دیماه سال ۱۳۸۸ به دلیل سرودن شعر اعتراف برای زندانیان دربند ( محمدعلی ابطحی، محمد عطریانفر)و نوشتن نامه سرگشادهای برای میرحسین موسوی به جرم اقدام علیه امنیت ملی،نشراکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیهنظام، توهین به رهبری و توهین به مقامات جمهوریاسلامی بازداشت و پس از پشتسر گذاشتن ۴۴ روز در بندهای ۲۴۰، ۲۰۹ و قرنطینه۷ زندان اوین ساعت ۱۱شب ۲۲بهمنماه با قرار وثیقه ۳۰۰میلیونی آزاد شد اما این بازداشت و دستگیری آخرش نبود وی در طول حوادث پس از انتخابات چندین بار به دادسرا و دفتر پی گیری وزارت اطلاعات احضار و از طریق تلفن نیز چندین بار مورد تهدید قرار گرفته بود. سام دهم اسفند ماه برای سومین بار از منزلش ربوده و به مکانی نامعلومی منتقل شده و پس از چند روز طی تماسی کوتاه با خانواده اش خبر از بازداشت خویش توسط نیروهای سرکوبگر و انتقال به 209 را داده بود .وی امروز از بند 209 به بند عمومی منتقل شد.
تک تيراندازها، شنبه، دو نفر از معترضان به حکومت سوریه را در شهر ساحلی لاذقیه را کشتند.
مقامات سوری میگویند تاکنون ۲۰ معترض در ۱۲ روز گذشته کشته شدند. مخالفان رژیم سوریه میگویند این تعداد بیش از ۱۲۶ نفر بوده است.
یک مقام سوری به خبرگزاری فرانسه گفت تک تیراندازها، روز شنبه، تظاهرکنندگان را در شهر لاذقیه مورد هدف قرار داده و دو نفر را کشتند.
معترضان، شنبه، در لاذقیه که در ۳۵۰ کیلومتری دمشق، پایتخت سوریه، قرار دارد، یکی از ساختمان های حزب حاکم بعث را به آتش کشیدند.
تظاهرات لاذقيه به دنبال کشته شدن بيش از ۲۰ تن در شهر جنوبی درعا و مناطق ديگر در جريان اعتراضات عليه حکومت بشار اسد، رئيسجمهور سوريه صورت میگيرد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، روز شنبه در حالی که لباس شخصیها و نیروهای امنیتی مانع تجمع مخالفان دولت سوریه در دمشق شدند، هواداران بشار اسد دست به تظاهرات زدند.
معترضان دو روز پیش در دمشق دست به تظاهرات زده و شعار «درعا، سوریه است سر دادند.»
در روز جمعه نیز بسیاری از شهرهای سوریه از جمله شهرهای دمشق، درعا، تل، حماه، حمص، لاذقیه و صنمین صحنه برگزاری تظاهرات ضد دولتی بود و گزارشها حاکی از آن است که نیروهای امنیتی با شلیک گلوله به سوی تظاهرکنندگان شماری از آنها را کشته و زخمی کردهاند.
شهرداری تهران در اقدامی پر هزینه، به نصب و سپس جمع آوری و امحای بیلبوردهایی پیرامون نام گذاری سال ۹۰ از سوی رهبر جمهوری اسلامی پرداخت.
به گزارش میزان خبر، شهرداری تهران پس از پایان سخنرانی آقای خامنهای دهها بیلبورد که حاوی تصاویر رهبر جمهوری اسلامی و نام گذاری سال جدید به نام جهاد اقتصادی در سطح شهر نصب کرده بود، به در خواست مسئولان امنیتی یک شبه به جمع آوری و جایگزینی این بیلبوردها با با تصاویری از گل و سبزه پرداخت.
بنا به گزارشهای رسیده به «میزان خبر» تحلیل مقامات امنیتی از بازخورد منفی افکار عمومی موجب درخواست از شهرداری تهران برای جمع آوری این بیلبوردها بوده است.
شنیده شده است شهروندان به تعدادی از این تصاویر رنگ سبز پاشیدهاند.
نصب تصاویر رهبری دقایقی پس از آغاز سال و تبلیغ نام گذاری سال جدید توسط وی با صرف هزینه کلان و آماده باش تعداد زیادی از نیروهای شهرداری و چاپخانهها از اقدامات شهرداری تهران در دوران احمدینژاد است که توسط قالیباف نیز با جدیت ادامه یافته است.
جمعی از کارگران شاغل در پیمانکاریها و شرکتهای خصوصی طرف قرارداد پتروشیمی بندر امام، به عدم اجرای مصوبه دولت مبنی بر انعقاد قرارداد مستقیم با کارگران اعتراض نمودند.
به گزارش آفتاب، کارگران مذکور، به عدم پاسخگویی مسئولان پتروشیمی بندر امام معترض بوده و جهت احقاق حقوق خود، در آخرین روز کاری سال ۸۹ با تجمع در مقابل ساختمان مرکزی این پتروشیمی خواهان رسیدگی به مشکلات خود شدند.
یکی از کارگران گفت: حدود ۳ ماه پیش تقاضای ملاقات با مدیرعامل پتروشیمی بندر امام را داده ایم که متأسفانه تا کنون هیچ پاسخی به تقاضای ما داده نشده است.
بر اساس گزارشات رسیده یکی از مسوولین اداره کار منطقه ویژه اقتصادی پتروشیمی در جمع اعتراضی حدود ۵۰۰ نفر از کارگران حاضر شده و قول مساعد جهت پیگیری مطالباتشان را داده است.
لازم به یادآوری است که مصوبه دولت درخصوص انعقاد قرارداد مستقیم در سال ۱۳۸۴ به تصویب هیأت دولت رسیده و به دستگاههای اجرایی ابلاغ گردیده بود.
ندای سبز آزادی: از جمله اتفاقات مهمی که در عرصه سیاست ایران در سال 1389 رخ داد، ماجرای سفرهای آیت الله خامنه ای به شهر تاریخی-مذهبی قم بود. سفری پر حاشیه که علی رغم هزینه های کلان و تبلیغات زیاد، دستاورد چندانی برای عالی ترین مقام اجرایی کشور در پی نداشت و در شطرنج پر از تردید و تشویش سیاست کشور، یک شکست غیر قابل کتمان برای حاکمیت و هوادارانش، قلمداد شد.
سفر آیت الله خامنه ای به قم در شرایطی صورت می گرفت که برای بسیاری از شخصیت های دینی و هواداران و شاگردان آنان در حوزه های علمیه قم، موضوع عدالت رهبری به واسطه رفتار نادرست پس از کودتای انتخاباتی به مسئله مهمی تبدیل شده بود و تردیدهای فراوانی در بین مردم متدینی که دغدغه ارزشهای دینی را دارند، نسبت به صلاحیت و کفایت عدالت در مصداق رهبری فعلی نظام پدید می آورد.
ولایت پرمسئله
پس از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه سال 1388 و در پی استفتاء محسن کدیوراز فقیه فقید آیت الله العظمی منتظری، درباره نحوه مدیریت آیت الله خامنه ای در جریان حوادث منتهی به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، این فقیه عالی قدر، کتباً ولایت آیت الله خامنه ای را زیر سئوال برد.
این ماجرا در شرایطی رخ می داد که به فاصله کمتر از چند ماه و در پی درگذشت آیت الله العظمی منتظری، صدها هزار نفر از هواداران و مقلدان وی در قم، مذهبی ترین شهر ایران و جهان تشیع با شعارهای خود، ولایت و فقاهت آیت الله خامنه ای را به چالش کشیدند و وجاهت سیاسی و مذهبی ایشان را زیر سئوال بردند.
در پی ماجراهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد 1388 و حوادث پس از آن، موضوع ولایت آیت الله خامنه ای به قدری در میان طلاب و اساتید قم برجسته شده بود که آیت الله علم الهدی، امام جمعه مشهد، در سومین روز بهمن ماه سال گذشته در سخنانی از همین ماجرا پرده برداشت و گفت: "جریانهای مخالف با آیت الله خامنه ای درحوزه به مراتب شدیدتر از فتنه ۸۸ بود و اگر از درون حوزه صدایی مقابل رهبری بلند میشد، بیتردید نه قابل سرکوب بود و نه قابل مبارزه و مقابله. دشمن هم آتش را زیاد میکرد و این مسئله خطرناک بود."
این عضو مجلس خبرگان در ادامه سخنانش صریحا گفته بود که جریانهایی در قم علیه حاکمیت موضع داشتهاند و حتی شماری به آیتالله خامنهای توصیه کرده بودند با توجه به فضای قم از سفر به این شهر خودداری کند.
علمالهدی ادامه هم داده بود: "آن جریان متحجر حوزه، بالاخره کمکم منسجم شده بود و با تشکیل جلساتی اثرگذاری خودشان را معاینه میکردند. از طرفی آن جریان غربگرای حوزه نیز که جریان فاسد و مفسدی در حوزه است، اینها هم رسماً داشتند موضعگیری خود را بروز میدادند و لابیهایی بین بیوت مراجع کاملا پیگیری و رصد میشد که در گذشته این لابیها نبود."
از این منظر می توان مدعی شد که سفر رهبر ایران در شرایطی به قم صورت گرفت که وجاهت وی نزد افکار عمومی به شدت آسیب دیده بود و با توجه به فروکش کردن اعتراضات خیابانی، آیت الله خامنه ای و هواداران و مشاورانش، زمینه و فرصت را برای ترمیم این آسیب مهیا می دیدند و گمانشان بر آن بود که می توانند با اجرای یک برنامه تبلیغاتی و رسانه ای، این وجه آسیب دیده جایگاه رهبری در ایران را لااقل در افکار و انظار عمومی به واسطه ترفندهای تبلیغاتی ترمیم سازند. اتفاقی که البته آنگونه که مورد نظر حاکمیت بود رخ نداد و آیت الله خامنه ای پس از آن مجبور شد، چهار بار دیگر به طور غیر رسمی به قم مسافرت کند.
مسئله مرجعیت
سفرهای آيت الله خامنهای به قم از ۲۷ مهرماه ماه سال 1389 آغاز شد. سفر نخست او به مدت ده روزبه طول انجامید و حاکمیت تلاش بسیاری کرد تا مراجع و روحانيون ارشد و صاحب نام را با حضور در محل سکونت رهبر جمهوری اسلامی به ديدار با ایشان وادار کنند. امری که البته چنانکه باب انتظار بود رخ نداد و مراجع تقلید مستقل و منتقدی نظیر آيتالله وحيد خراسانی، آيتالله موسوی اردبيلی و آيتالله صانعی به دیدار وی نرفتند. به طوریکه گفته شد از بین ۲۰ مرجع تقلید صاحب رساله در قم، هشت تن از آنها حاضر به دیدار با آیتالله خامنهای نشده اند. معروف ترینشان ایت الله وحید خراسانی بود که پدر همسر آیت الله صادق لاریجانی آملی، رئیس فعلی قوه قضائیه است. آیت الله وحید خراسانی حتی قصد داشت پیش از حضور رهبری در قم و به بهانه زیارت، به مشهد مقدس برود که مقامات امنیتی مانع سفر وی شدند. در نهایت هم دستگاه تبلیغاتی حاکم که نتوانسته بود رضایت آیت الله را برای دیدار با رهبری به دست آورد از دیدار فرزندان وی با رهبری خبر داد. دیداری که در یک جلسه عمومی و در حضور دیگر روحانیون حوزه علمیه قم برگزار شده بود.
در بین مراجع دیگر، آيتالله موسوی اردبيلی و آيتالله صانعی گرچه هر دو از مراجع نزديک به اصلاحطلبان به شمار میآيند اما به لحاظ نقشی که در دوران شکلگيری و ثبيت نظام جمهوری اسلامی داشتند، تا پايان دوره رياست جمهوری آيتالله خامنهای همکاری نزديکی با وی داشتند. با اینحال این دو تن نیز حاضر به دیدار با رهبری نشدند. آیت الله موسوی اردبیلی رئیس قوه قضائیه در دوران رهبری امام و یکی از 5 مسئول طراز اول کشور بود که پس از انتخابات شخصاً در تهران به دیدار آیت الله خامنه ای آمده بود تا او را راضی کند نسبت به مخالفان سیاسی، روش و منش دیگری را پیش بگیرد. درخواستی که رهبری عالی نظام پاسخی به آن نداد.
محمدجواد اکبرین، صاحب نظر در امور حوزههای دینی ایران، در این باره میگوید: " برخی از مراجعی که حاضر به دیدار با رهبری شدند همان کسانی بودند که نامههایی به آیت الله نوشته بودند و گلایههایی کرده بودند و واسطه شدند بین اعتراضات مردم و رهبری. کدامیک از آن اعتراضات در این دیدارها جواب گرفته است؟»
این پژوهشگر دینی ادامه میدهد: " به عنوان مثال آیتالله شبیری زنجانی یا آقای مکارم در تعداد پرشماری به حضور رهبری رفتند و بر خلاف سنت گذشته هیچ دیدار خصوصی بین آنها صورت نگرفت. حال در یک دیدار پر شمار چگونه میشود به آن اعتراضات پاسخ داد و اصلاً چه ارتباط تازهای بین رهبری و مراجع ایجاد شده است؟ "
پس از اين سفر، آيت الله علی خامنهای سه سفر غير رسمی در اواسط و اواخر آبانماه به قم داشت. گفته می شد این سفرها برای تثبیت مرجعیت عام آیت الله خامنه ای و همچنین زمینه چینی برای رهبری مجتبی، پسر آیت الله خامنه ای بود. امری که تاکنون به نظر می رسد پروژه ناکام حاکمیت است.
تئاتر خیابانی
برخی صاحب نظران حوزه اجتماعی سفرهای متعدد آیت الله خامنه ای به قم را به تئاتری خیابانی برای کسب وجاهت تشبیه کرده و در این باره نوشته اند: "از چند شب قبل صحنه نمايش (خيابان مسير خودروی تازهی رهبری) توسط مسئولان دکور آب و جارو و آذين بندی شد؛ طلاب مدارسی که شهريه و بيمهی بهداشت و درمان و خوابگاه خود را عمدتا از رهبری دريافت می کنند برای قدردانی از ولی نعمت خود به چادر زنی در مسير پرداختند و تبليغات سطح شهر را پوشش دادند؛ گلهای گل فروشیها و نقلها و شيرينیهای شيرينی فروشیها برای دادن به دست دانش آموزان و کارمندان خودی سفارش داده شد؛ به دانش آموزان پرچمهايی برای رنگارنگ کردن صحنهی نمايش داده و آنها را مثل برنامههای فرش قرمز هاليوودی از ساعتها قبل در مسير حضور بازيگر مشهور جای دادند؛ خبرنگاران و عکاسان و فيلمبرداران در بهترين مواضع جهت گرفتن تصاوير و گزارشهايی مبنی بر حضور پرشور تماشاگران (قابهای بسته) جای داده شدند، و در نهايت بازيگری که نقش نائب امام زمان را بازی می کرد نزول اجلال کرد. پس از اجلال نيز قربانیها صورت گرفت و خونها به زمين ريخته شد. "
نمایش خیابانی یا تلاشی دیگر برای کسب وجاهت، هر چه که بود، بسیاری از تحلیلگران سیاسی در ایران معتقدند، نتوانست اصلی ترین خواسته های رهبری عالی نظام را برآورده سازد و به همین دلیل، این سفرها، به رغم تمام هزینه ها و مخارج سنگینش، عملاً دستاورد مشخص و معینی برای رهبر نظام سیاسی فعلی ایران در پی نداشته است.
ندای سبز آزادی: در ادامه طرح های بهاری سبزها، صفحه 25 بهمن در اعلامی از سبز ها خواست تا در روز سیزده به در با دستبند سبز و نماد های سبز در این مراسم باستانی شرکت کنند.
در بخشی از این اعلام آمده است «حتی اگر استبداد دیوارهای رابطه را بلند کند و ستون های ترس را استوار، بیایید از فراموشی گذر کنیم. روز سیزده بدر روز رفتن به آغوش طبیعت است و سپردن سبزه ها به جویباران. در آن روز دستبند یا شال سبزمان را برداریم، به همدیگر سلام نماییم، همدیگر را بشناسیم و در مشارکت سبز بی خطری از رفتگان، اسرا و رهبرانمان به نیکی یاد کنیم. کسی ما را یاری نخواهد کرد مگر خود ما. بیایید این راه را با استقامت و به نام نامی زندگی ادامه دهیم.»
متن کامل این اعلام که در صفحه فیس بوک 25 بهمن آمده است به شرح ذیل است:
سال نو شما مبارک. ما را نمی شناسید. معذرت می خواهیم که بدون اجازه به شما پیام می دهیم.
"خیزش ملت های خاورمیانه و شمال آفریقا از لحظه ای آغاز شد که مردم تونس خبر خودسوزی جوانی را که در اعتراض به شرایط سخت اقتصادی و بیکاری خودکشی کرده بود شنیدند. تصویر آن جوان که از جور زمانه خود را به شعله ها سپرده بود بازسازی عینی رنجی بود که تونسی ها هر روز آن را به نوعی زندگی می کردند. جوان تونسی در آتش، پنجره ای می گشود به زبانه های شرری که شعله به جان ملتی می زد. مردم تونس زمانی از دیوارهای ترس گذشتند که نیک به تصویر خویش نگریستند ...
موسوی می گوید جنبش سبز جنبشی در پاسداشت زیستن است و ما با این جنبش زندگی می کنیم. اندیشه ای که خود را به زیستن پیوند زند ما را به چنان بالندگی و رشدی می رساند که فرسنگ ها از تاریخ سراسر استبداد خود دور شویم ... آنگاه می توانیم اطمینان داشته باشیم که پس از تغییر سیستم سیاسی دیگر آینده مبهم مصری ها، تونسی ها، سوری ها و... در راه رسیدن به دموکراسی انتظار ما نخواهد بود.
بیایید لحظه ای به محمد مختاری جوان 22 ساله ای که در روز 25 بهمن شهید شد بیاندیشیم. پدر محمد در مصاحبه با روز آنلاین می گوید: محمد" یکسال و نیم بیشتر بود که طرفدار سبزها بود و دستبند سبزی به دستش بسته بود. دستبندی که هیچ وقت از دستش باز نمی کرد اما روز 25 بهمن این دستبند را باز کرد و به دستگیره در بست و رفت. الان هم این دستبند به دستگیره در است...."
ایستادگی سبز محمد درس مقاومت است برای ما، درس زیستن و بر سر عقیده ماندن... کار بزرگ زندگی اش باز نکردن یک دستبند بود و شاید می دانست با این کار روزی به خود شناسی جنبشی یاری خواهد رساند. چه بزرگ است ایمان و چه ستودنی است انسان.
دنیا کوچک است هموطن و فراموشی حجاب ما... حتی اگر استبداد دیوارهای رابطه را بلند کند و ستون های ترس را استوار، بیایید از فراموشی گذر کنیم. روز سیزده بدر روز رفتن به آغوش طبیعت است و سپردن سبزه ها به جویباران. در آن روز دستبند یا شال سبزمان را برداریم، به همدیگر سلام نماییم، همدیگر را بشناسیم و در مشارکت سبز بی خطری از رفتگان، اسرا و رهبرانمان به نیکی یاد کنیم. کسی ما را یاری نخواهد کرد مگر خود ما. بیایید این راه را با استقامت و به نام نامی زندگی ادامه دهیم.
به امید دیدار در روز سبز آشنایی دوباره، ما را خواهید شناخت هموطن...
پیروزی با ماست
V
لطفا در این رویداد شرکت کنیم و دوستانمان را به شرکت در آن و عضویت در صفحه 25 بهمن دعوت نماییم.
ندای سبز آزادی: جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین، هم زمان با آغاز سال نو، با انتشار بیانیه ای خطاب به ملت ایران تاکید کرده اند که « برای ما نوروز با چرخش زمین نمیآید و نمی رود که بهار ما با پایمردی و مقاومت بر سر آرمانها و عهدی که با شما بسته ایم ساخته می شود. روز نوی همه ما با آزادی و سربلندی ایران و مردمش ساخته می شود.روز نوی ما وقتی ساخته می شود که کسی به خاطر عقایدش راهی زندان نشود و هیچ قلمی به خاطر نقد قدرت شکسته نشود.»آنها در این بیانیه همچنین ضمن تقدیر از مقاومت و ایستادگی رهبران جنبش سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران آنها، خواستار رفع هرچه سریع تر حصر خانگی آنها شده اند.
به گزارش کلمه متن کامل این بیانیه به این شرح است:
مردم آزادی خواه ایران
بار دیگر بهار از راه رسید و ما همچنان در زندان هستیم، اما هوای بهار ما را با خودش به شهرها و روستاها می برد، به خیابان ها، کوچه ها، کوهها، دشت ها و مزارعی که مدتهاست قدم بر آن نگذاشته ایم.ما دلمان برای همه جاده های سبز کشورمان تنگ شده است، همچنان که شوق دیدار دوباره کویر و بیابان های وطن هر روز در ما بیشتر می شود.
این دومین سالی است که بسیاری از ما به جرم آزادی خواهی و حق جویی در کنار هفت سین خانه های خود ننشسته ایم و از خانواده های خود دورهستیم. اگر این دومین نوروزی است که ما زندانیان سبز حوادث پس از انتخابات تحویل سال را در زندان جشن می گیریم تعدای از زندانیان سیاسی همچون برخی از فعالان کارگری، زنان، روزنامه نگاران و دانشجویان سالهاست که بدون یک روز مرخصی آمد و شد چندین و چند بهار را تنها از پس میله های آهنین زندان و سقف های بلند و سیاه آن شاهد بوده اند.
اما برای ما نوروز با چرخش زمین نمیآید و نمی رود که بهار ما با پایمردی و مقاومت بر سر آرمانها و عهدی که با شما بسته ایم ساخته می شود. روز نوی همه ما با آزادی و سربلندی ایران و مردمش ساخته می شود.روز نوی ما وقتی ساخته می شود که کسی به خاطر عقایدش راهی زندان نشود و هیچ قلمی به خاطر نقد قدرت شکسته نشود.نوروز ما وقتی ساخته می شود که رای مردم به هیچ انگاشته نشود و تنها انتخابات آزاد سرنوشت مردم را رقم بزند.روز نوی ما زمانی رقم می خورد که همه زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد بشوند، انتخابات آزاد در کشور برگزار بشود، رسانه ها از سانسور رها بشوند و همه شهروندان از حق قانونی برگزاری تجمع برخوردار بشوند و به حقوق قانونی و شهروندی شان احترام گذاشته شود.
ما جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که اغلب بعد از حوادث انتخابات پرمناقشه دهم به زندان افتاده ایم، اکنون ضمن تبریک آغاز سال ۱۳۹۰ و گرامیداشت نوروز باستانی، بار دیگر بر پای بندی خود به آرمانهای آزادیخواهانه و دمکراسی طلبانه خود تاکید می کنیم و به شما اطمینان خاطر می دهیم که هرگز به خاطر دیدن بهار طبیعت در خارج از فضای زندان بهار واقعی شما مردم را با زندانبابان معامله نکنیم و به دیکتاتور کمترین باجی ندهیم.
ما همچنین در آغاز سال ۱۳۹۰، ضمن تقدیر از مقاومت و ایستادگی رهبران جنبش سبز میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همسران آنها، عالی ترین مقامات حکومت ایران را مسوول سلامت و امنیت آنها می دانیم و فراموش نکرده ایم که بیش از این رییس قوه قضاییه بارها اعلام کرده بود که برخورد با سران جنبش اعتراضی تنها با دستور رهبری نظام صورت خواهد گرفت.پس مسوولیت حصر خانگی رهبران جنبش سبز را متوجه کسانی می دانیم که رییس قوه قضاییه پیش از این به آنها اشاره کرده بود.ما خواهان رفع هر چه سریع تر حصر همراهان مقاوم، شجاع و صبور جنبش سبز، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، زهرا رهنورد و فاطمه کروبی هستیم
جمعی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰
ندای سبز آزادی: حادثه طبیعی زلزله و سپس سونامی که در ژاپن، یکی از کشورهای پیشرفته جهان رخ داد چندان برای مردم این کشورغیرمنتظره نبود. ژاپن به دلیل قرار گرفتن بر روی خط زلزله همواره با مسأله زلزله مواجه بوده و بارها قربانیان زیادی داده است که اکنون با استحکام ساختمانهایش به جنگ این بلای طبیعی میرود. هرچند ژاپن سالهاست برای وقوع زلزله در هر لحظه آماده است اما رخدادن همزمان زلزله و سونامی کمی دور از انتظار بود و از آن بدتر عوارض ناشی از این حادثه که سبب نشت رآکتورهای اتمی این کشور شد بار دیگر همه جهانیان را به اندیشهای عمیق و اساسی فرو برد. اکنون که قهر طبیعت مناطقی از ژاپن را با خاک یکسان کرده و هزاران انسان را با خطر ابتلا به بیماریهای ناشی از آلودگیهای اتمی نیز قرارداده است، یک وزش باد میتواند دامنه پخش مواد رادیو اکتیو را تا نقاط نامعلومی در فواصل جغرافیائی دور و نزدیک بگستراند.
این روزها همه اندیشمندان جهان، سیاستمداران، فعالان محیط زیست و انسان دوستان درجوامع پیشرفته بار دیگر و بطور جدی به این سوال اساسی پرداخته اند که: آیا مزایای انرژی هستهای در تامین انرژی به قبول خطرات مهلک آن برای بشریت میارزد؟. خطراتی که دامنه آن از لجاظ زمانی و جغرافیائی قابل پیش بینی نیست و انسان و طبیعت را به یک اندازه معدوم میکند.
این بحث های جدی ممکن است در برخی از کشورهای پیشرفته صنعتی حتی منجر به چشمپوشی از انرژی اتمی شود و یا حداقل به شفاف سازی اطلاعات و بهبود کیفیت راکتورها وافزایش اساسی امنیت آنان منجر شود. و در عین حال به سرمایه گذاری بیشتر در منابع انرژی های جایگزین بیانجامد.
هرچند نفس داشتن انرژی هستهای صلحآمیز آنچنان که کشور ژاپن تاکنون از آن برخوردار بود و استفاده میکرد به خودی خود نه تنها مشکلی ایجاد نمیکند بلکه با دانستن مزایای داشتن این انرژی در دنیای جدید استفاده از آن بسیار هم ضروری به نظر رسیده و به قولی حق مسلم هرکشوریست که بتواند به آن دست یابد و در راه مصارف صلحآمیز استفاده کند.
اما واقعیت اینست که این انرژی در کنار مزایای خود معایب بسیاری دارد. همه ما بهطورطبیعی هر روز در معرض مقادیر اندكی از تشعشع های ناشی از منابع طبیعی (عناصر موجود در خاك یا پرتو های خورشیدی) و منابع مصنوعی (دستگاه های الكترونیكی مثل مایكروفر و تلویزیون، تجهیزات و روش های تشخیصی و درمانی پزشكی مثل دستگاه های اشعه ایكس) قرار می گیریم.
قرار گرفتن در معرض تشعشع های یونیزان ممكن است با آسیب های جسمی و ژنتیكی همراه باشد. عوارض پرتوتابی ممكن است تا چندین سال پنهان بماند. این اثرها بسته به میزان پرتو جذب شده در بدن (مقدار انرژی ای كه عملن توسط بافت ها جذب میشود)، نوع تشعشع، منبع تماس و طول مدت تماس، از اثرهای خفیفی نظیر قرمزی پوست تا تاثیرات شدیدی مثل سرطان و مرگ تغییر می كند. تماس با مقادیر بالای تشعشعات می تواند سبب مرگ در چند روز یا چند ماه شود. تماس با مقادیر كمتر می تواند خطر ابتلا به سرطان یا دیگر عوارض طولانی مدت را افزایش دهد.
از سویی یک حادثه مانند آنچه در ژاپن رخ داد یا یک بیاحتیاطی مثل حادثه چرنوبیل ممکن است نه تنها به آسیبدیدن و مرگ میلیونها انسان بینجامد بلکه نسلهای بسیاری را درگیر عوارض خود کند.
استفاده از انرژی هسته ای برای مصارف صلح آمیز، در كنار منافع و مزایای بسیاری كه برای كشور ها به ارمغان می آورد، خطرات و چالش های بهداشتی و زیست محیطی متعددی را نیز ممكن است با خود در پی داشته باشد، به خصوص زمانی كه به كارگیری انرژی هسته ای از قالب كنترل شده خارج شود و اصول ایمنی و حفاظتی رعایت نشود. هر گونه كوتاهی و اهمال كاری در این مورد، عوارض جبرانناپذیری برای سلامت انسان و محیط زیست به همراه خواهد داشت. یك انفجار هسته ای ناخواسته یا تعمدی، نشت مواد رادیواكتیو از رآكتور های آسیب دیده یا فرسوده نیروگاه ها یا مراكز فناوری هسته ای، بروز آلودگی رادیواكتیو در حین حمل، جابه جایی و ذخیره سازی سوخت و زباله اتمی و آلوده شدن محیط و افراد درگیر عواقب فاجعه باری خواهند داشت. نیروگاه چرنوبیل پس از حادثه اتمی چرنوبیل بدترین حادثه اتمی غیرنظامی تاریخ جهان است که در رآکتور شماره ۴ نیروگاه چرنوبیل اکراین در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ اتفاق افتاد. این راکتور از رآکتورهای RBMK بود.
از سویی خطر زبالههای هستهای هم در کمین جهان نوین است. استخراج مواد رادیوآکتیو و بکارگیری آن در زمینه های مختلف با تولید مقادیر متنابهی زباله هسته ای همراه است. برای انبار نمودن این زباله ها هنوز راه هائی که از نظر متخصصین امنیت کامل انسان و محیط زیست رعایت شود، یافت نشده است.
و اکنون فاجعه ئی که در ژاپن پیش آمده میرود تا ابعاد فاجعه چرنبیل را پیدا کند. اگر زلزله سیل و سونامی هر کدام از این تاسیسات را ویران کند کشور ما نیز از خطرات فاجعه آمیز آن در امان نخواهد بود. همچنانکه خطراتی که از سوی ما ایجاد شده آنان را بی نصیب نخواهد گذاشت. در حالیکه ایران سالهاست اصرار دارد به انچه خود حق مسلمش میپندارد دست یابد.
ایران منطقه ئی زلزله خیز است. مسوولان نظام هم با بیمسوولیتی شگفت انگیزی علیرغم تذکرهای دائمی کارشناسان داخلی و بین المللی در مورد خطرتشعشعات اتمی در صورت انفجار راکتورها و سانتریفیوژها، برای ما و کودکان و نسلهای آینده مان در محیطی کاملا امنیتی و محرمانه که دسترسی به اطلاعا ت شفاف راغیر ممکن ساخته است پروژه های اتمی خود رابا شتاب و بدون توجه به نتایج پیشبینی شده این فاجعه هولناک به پیش میبرد . آنچه که فقط خود آن را حق مسلم میداند در حقیقت چیزی جزبردن ما به آستانه یک خودکشی دسته جمعی نیست.
در کشورهائی که دارای نیروگاه هسته ای و مطبوعات آزاد هستند هرچندگاه خبر پیدایش ایرادی در یکی از نیروگاه های هسته ای در رسانه ها منعکس میشود. خبر رسانی آزاد، شفاف و کنترل دموکراتیک مسئولین امور توسط مردم و نمایندگان واقعی آنها، میتواند خطر را تا حدی تقلیل دهد. علی رغم حساسیت زیاد مردم، در این کشورها نیز، بی توجهی مهندسین و مسئولان نیروگاه ها به خطرات و عواقب سوانح برای انسان و محیط زیست و کوشش برای پوشاندن آن از مردم، بارها مشاهده شده است. روشن است که در کشورهائی مانند ایران که مطبوعات آزاد نبوده و روزنامه نگاران در حالت عادی نیز چند قدمی با زندان و قتل های مرموز فاصله ای ندارند، خبر رسانی از این هم مشکل تر است.
از سویی حمهوری اسلامی، انرژی هسته ای را موهبتی برای کشور قلمداد میکنند بدون اینکه کوچکترین اشاره ای به خطرات این تکنولوژی برای سلامت، جان مردم و محیط زیست کنند. نا آگاهی مردم از خطراتی که بکارگیری انرژی هسته ای در بر دارد، میتواند نتایج خطرناکی به بار آورد.
زمانی که چنین صنعتی در کشور بکار گرفته میشود، کافی نیست که چند متخصص از خطرات آن آگاه باشند و راه های مبارزه با مشکلاتی که برای محیط زیست و مردم پیدا میشوند را بدانند. لازمه استفاده از چنین صنعتی آگاه ساختن عموم از خطرات آن، داشتن برنامه های مناسب برای مقابله با هر خطر، تعلیم و آماده ساختن گروه های امدادی لازم، تدارک و ذخیره دارو و آماده داشتن امکانات در بیمارستان ها برای مقابله با سوانح هسته ای است.
بنابراین حتی استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای نیز با خطراتی چه بسا فاجعه آمیز برای مردم و محیط زیست همراه است. فقط در آزادی و در زمان وجود کنترل دموکراتیک مردم و هنگامی که خطرات و فوائد بکار گیری این انرژی بطور کامل مورد بحث قرار گرفته و برای عموم روشن شده باشد، میتوان در مورد استفاده از آن تصمیم گرفت.
قربانقلی بردی محمداف، هزار تن آرد به عنوان عیدی به احمدی نژاد داده بود و امروز در بدو ورود به ایران، با مقابله به مثل میلیونی وی روبرو شد.
به گزارش خبرآنلاین، رییس جمهور ترکمنستان که برای شرکت در جشن جهانی نوروز صبح امروز وارد تهران شد؛ هدیه احمدی نژاد را که یک فروند هواپیمای اسپورت دو نفره است، دریافت کرد. به این ترتیب او هزار تن آرد عیدی داد و یک هواپیما از احمدینژاد عیدی گرفت!
این هواپیما در کلاس LSA و از نوع هواپیمای 'پرنده آزاد' است و سومین هواپیما در دنیا در این کلاس پروازی به شمار میرود. قیمت هرنوع از این نوع هواپیما حدود 130 میلیون تومان است.
این در حالی است که هدیه نوروزی رییس جمهوری ترکمنستان شامل هزار تن آرد بود که 28 اسفند از ایستگاه راه آهن عشق آباد بارگیری شد و روز 4 فروردین در مراسمی با حضور سرکنسول ترکمنستان و جمعی از مسؤولان خراسان رضوی به سیلوی مشهد تحویل شد.
اما هواپیمای اهدایی به محمداف، برای استفاده شخصی، آموزشی، کنترل مرزها و کنترل ترافیک طراحی شده و سرعت پروازش هواپیما 250 تا 300 کیلومتر در ساعت و برد آن را 900 کیلومتر است.
شورای شهر فلورانس در ايتاليا اهدای جایزه زنبق طلايی، نماد این شهر، به نسرين ستوده، وکیل و مدافع حقوق بشر زندانی، و ماريو بارتولينی، کشیش مدافع بومیان در پرو، را تصويب کرد.
اين جايزه هر دو سال يک بار به دو نفر اهدا میشود. نامزدهای این جایزه برای سال ۲۰۱۰ نسرين ستوده و کشیش بارتولينی هستند.
شورای شهر فلورانس در جلسه اخير خود درخواست کميسيون شورای صلح و همبستگی بينالمللی اين شهر مبنی بر اهدای زنبق طلايی شهر فلورانس به نسرين ستوده را پذيرفت.
بر اساس مصوبات اين شورا، زنبق طلايی به افراد يا سازمانهايی اهدا میشود که گامهايی شايسته در پيشبرد و برقراری صلح و دفاع از حقوق بشر برداشتهاند و در اين راه با آسيب و آزار روبهرو بودهاند.
در اطلاعيه شورای شهر فلورانس آمده است: «نسرين ستوده، وکيل مدافع حقوق بشر، در ايران است که اکنون به خاطر فعاليتهايش و به خاطر وکالت و دفاع از همکارش شيرين عبادی به ۱۱ سال زندان محکوم شده است.»
به دنبال حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، نسرین ستوده از هفت ماه پیش در زندان اوین به سر میبرد. وی از روزهای پایانی سال ۱۳۸۹ در زندان اوین بوده و اجازه ملاقات حضوری نداشته است.
حدود ۷۰۰ فعال مدنی، اواخر دیماه، در بيانيهای حکم صادره برای نسرين ستوده را محکوم کرده و خواستار تجديد نظر در اين حکم و همچنين آزادی بی قيد و شرط اين وکيل دادگستری شدهاند، بيانيهای که نه تنها به وضعيت نسرين ستوده، بلکه به افزايش فشارها بر خانواده او برای عدم پيگيری وضعيتش پرداخته است.
ماريو بارتولينی برای ۳۰ سال فعالیت در زمینه حقوق بشر در پرو و دفاع از بومیان در مقابل شرکتهای چندملیتی خارجی دیگر برنده «زنبق طلایی» فلورانس است.
در حالیکه روز جمعه پنجم فروردین ماه، نیروهای مخالف حکومت لیبی - در سایه مداخله نظامی ائتلاف جهانی جهت توقف حملات هوایی قوای دولتی- توانسته بودند شهر «اجدابیا» را به تصرف خود درآورند، با تداوم حملات هوایی نیروهای ائتلاف به مقر نظامیان دولتی، مخالفان موفق شدند شهر «بریقه» را در تصرف بگیرند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، همزمان باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، روز شنبه اظهار داشت که مداخله نیروهای ائتلاف جهت توقف کشتار مردم لیبی توسط ادوات نظامی دولت، از به وقوع پیوستن حمام خون در آن کشور جلوگیری کرده است.
بر اساس این گزارش، روز شنبه (ششم فروردین) و ساعاتی پس از آن که خبرگزاریها از تصرف قطعی شهر اجدابیا به دست مخالفان خبر دادند، منابع خبری اعلام کردند که کنترل شهر بریقه نیز به دست مخالفان افتاده است.
همچنین دریاسالار ویلیام کرتنی، مقام نظامی ارشد آمریکا گفته است که معمر قذافی، رهبر لیبی، برای مقابله با نیروهای ائتلاف و مخالفانش به مسلح کردن مردم داوطلب روی آورده است و علت این کار تضعیف شدید ارتش قذافی در اثر حملات هوایی نیروهای ائتلاف بوده است.
او گفت: "نیروی هوایی او (قذافی) نمی تواند پرواز کند، کشتی های جنگی اش در بنادر گیر کرده اند، انبارهای مهمات وی نابود شده است، برج های مخابراتش تخریب شده و ستادهای فرماندهی زیر زمینی اش از کار افتاده است."
وی افزود: "ما امروز گزارش هایی دریافت کرده ایم مبنی بر اینکه معمر قذافی شروع به مسلح کردن کسانی کرده است که آنان را داوطلبان می خواند تا با مخالفان بجنگند."
گفتنی است رهبر لیبی پس از حمله نیروهای ائتلاف طی نطقی در طرابلس، پایتخت اعلام کرده بود که انبارهای اسلحه را به روی مردم می گشاید.
بر اساس گزارش فوق، باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، که از سوی شماری از دموکراتها و جمهوریخواهان به خاطر عملیات نظامی در لیبی مورد انتقاد قرار گرفته، روز شنبه از تصمیم خود برای اعزام نیرو به این کشور دفاع کرد.
شماری از جمهوریخواهان و دموکراتها، از این که باراک اوباما کنگره آمریکا را به اندازه کافی از روند عملیات نیروهای آمریکایی در لیبی مطلع نکرده، انتقاد کرده و گفتهاند در حالی که نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان حضور دارند، انجام عملیات نظامی در لیبی، صرف نظر از هزینههای آن، هدف مشخصی ندارد.
اوباما در پیام رادیویی خود در این باره گفت: "اشتباه نکنید، از آنجایی که ما سریع عمل کردیم، از یک فاجعه انسانی جلوگیری شد و جان شماری زیادی از شهروندان حفظ شد."
وی اظهار داشت "وقتی رهبر لیبی مردمش را تهدید به راه انداختن حمام خون کرده، و در حالی که کشورها آماده میشدند که با یکدیگر واکنش درخور نشان دهند، شرکت در عملیات نیروهای ائتلاف در راستای مسئولیتها و منافع آمریکا بود."
باراک اوباما گفت: "تک تک آمریکاییها از این که که جان انسانها در لیبی در امان ماند، به خود ببالند."
در واکنش به انتقادها، باراک اوباما ماموریت نیروهای آمریکایی را روشن و حسابشده دانست و گفت: "ما در حال دستیابی به پیروزی در ماموریتمان هستیم. ما پدافند هوایی لیبی را نابود ساختیم. نیروهای قذافی دیگر در لیبی پیشروی نمیکنند."
همزمان با برگزاری مراسم تشییع جنازه کشتهشدگان تظاهرات روز جمعه در سوریه، تظاهرات ضد دولتی در این کشور در روز شنبه نیز ادامه یافته و معترضان در شهرهای طفس و لاذقیه مقر حزب بعث و نیز یک پاسگاه پلیس را به آتش کشیدند.
بر اساس اعلام سازمان عفو بینالملل در جریان اعتراضهای ضد حکومتی در سوریه دستکم ۵۵ نفر جان خود را از دست دادهاند.
به گزارش خبرگزاری رویترز، در جریان برگزاری مراسم تشییع جنازه یکی از کشتهشدگان تظاهرات روز جمعه در شهر طفس، تظاهرکنندگان ساختمان مقر حزب بعث و نیز یک پاسگاه پلیس در این شهر را به آتش کشیدند.
در جریان تظاهرات ضد حکومتی روز جمعه یکی از تظاهرکنندگان در شهر طفس به ضرب گلوله نیروهای دولتی از پای درآمده بود.
در روز جمعه بسیاری از شهرهای سوریه از جمله شهرهای دمشق، درعا، تل، حماه، حمص، لاذقیه و صنمین صحنه برگزاری تظاهرات ضد دولتی بود و گزارشها حاکی از آن است که نیروهای امنیتی با شلیک گلوله به سوی تظاهرکنندگان شماری از آنها را کشته و زخمی کردهاند.
در حالی که مقامهای محلی از مرگ حدود ۲۳ نفر در تظاهرات روز جمعه سخن میگویند، سازمان عفو بینالملل اعلام کرده است، در جریان درگیری میان نیروهای امنیتی و تظاهرکنندگان در سوریه دستکم ۵۵ نفر جان خود را از دست دادهاند.
تنها در شهر درعا واقع در جنوب سوریه، در جریان تظاهرات روز جمعه دستکم ۱۰ نفر کشته شده بودند که روز شنبه مراسم تشییع جنازه قربانیان نیز به صحنه تظاهرات ضد دولتی تبدیل شد.
در این میان مقامهای دولتی سوریه با هدف فرونشاندن خشم مردم، نیروهای پلیس و ارتش را از مرکز شهر درعا خارج کرده و به حومه شهر منتقل کردهاند.
همچنین بر اساس اعلام فعالان حقوق بشر در سوریه، دولت این کشور در اقدامی دیگر ۲۶۰ زندانی سیاسی را آزاد کرده است.
با این حال اعتراضها در سوریه همچنان ادامه دارد و تازهترین گزارشها حاکی از آن است که شهر ساحلی لاذقیه نیز در روز شنبه نیز شاهد زد و خورد میان تظاهرکنندگان و نیروهای دولتی بوده شده است.
تظاهرکنندگان در این شهر نیز با حمله به دفتر حزب حاکم بعث سوریه، آن را به آتش کشیدند.
در این میان یکی از مشاوران بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، یک «گروه مسلح» را به حمله به ساختمانهای دولتی و شلیک به غیرنظامیان متهم کرده و گفته است: «این پروژهای برای نشاندن بذر اختلاف و تنش در سوریه است.»
اعتراضهای ضد حکومتی در سوریه از روز ۲۷ اسفند ماه آغاز شده و با وجود وعدههای دولت مبنی بر انجام اصلاحات و آزادی تاسیس احزاب سیاسی همچنان ادامه دارد.
این اعتراضها بشار اسد، رئیس جمهور سوریه را که از ۱۱ سال پیش و به دنبال درگذشت پدرش حافظ اسد، بر این کشور فرمان میراند، با بزرگترین بحران سیاسی روبرو کرده است.
از سوی دیگر در ادامه واکنشهای بینالمللی نسبت به سرکوب معترضان در سوریه، روز شنبه کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، نیز با انتشار بیانیهای، سرکوب معترضان را در سوریه «به شدت» محکوم کرده و از مقامهای دولت سوریه خواسته است، «خواستههای مشروع» مردم این کشور را برآورده کنند.
پیشتر نیز ایالات متحده آمریکا اعمال خشونت علیه تظاهرکنندگان در سوریه را محکوم کرده و خواستار توقف این روند از سوی حکومت بشار اسد شده بود.
همچنین بانکی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، نیز روز جمعه درباره تحولات سوریه اظهار داشته است: «مطالبات تظاهرکنندگان سوری برای اصلاحات دمکراتیک مشروع هستند و باید از سوی بشار اسد، رییس جمهور سوریه، محترم شمرده شوند.»
احمد توکلی رئیس مرکز پژوهشهای مجلس از وجود جریانی «تمامیتخواه و منحرف» در دولت احمدینژاد خبر داد که مانع از وحدت گروهها میشود و برنامههایی برای آینده دارد که وی تمایلی به بیان آن ندارد.
آقای توکلی در گفتگو با ویژهنامه نوروزی روزنامه همشهری گفته است: «جریان تمامیتخواهی در دولت حضور دارد که افکار انحرافی هم دارد و درصدد هستند بدون در نظر گرفتن منافع ملی موضعگیریهای خاصی بکنند.»
به گزارش دیگربان وی افزوده است این جریان قصد دارد «در درجه اول بر مجلس مسلط شوند که در این صورت زمینه برای انتخابات ریاست جمهوری هم برایشان هموار میشود و فکر میکنند این اتقاق میافتد.»
احمد توکلی در پاسخ به این پرسش که جریان تمامیتخواه در بدنه دولت برای آینده چه برنامهای دارد گفته است: «شواهد من اطلاعاتی است که چون اثباتش ممکن نیست، اما برای خودم روشن است، از گفتن آن معذورم.»
وی در عین حال پیشبینی کرده با موضعگیریهایی که محمود احمدینژاد در خصوص مسائل داخلی دارد کشمکشها میان محافظهکاران در آینده افزایش یابد.
هشدار محافظهکاران منتقد دولت به اقدامات آتی تیم محمود احمدینژاد که از آن با عنوان «فتنه عمیق» یاد میکنند در هفتههای اخیر افزایش معناداری پیدا کرده است.
آنها بدون اشاره به اینکه تیم احمدینژاد چه برنامههایی برای آینده در نظر دارد تنها به این هشدار بسنده میکنند که جریان اصولگرای انحرافی قصد دارد علیه جمهوری اسلامی «فتنهای جدید» شکل دهد.
با پایان سوخترسانی به ناوگان هوایی ایران در وین، هواپیماهای ایران ایر مجبور به فرود در فرودگاههای بوداپست و پراگ هستند. تحریم بینالمللی تاثیر مستقیم خود را آشکار کرده و سفر هوایی از ایران به اروپا را مختل ساخته است.
شرکت اتریشی "او ام فا" (OMV) فروش سوخت به شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی، "ایران ایر" را متوقف کرد. این کنسرن انرژی یکی از آخرین شرکتهایی به شمار میآمد که وظیفه سوخترسانی به هواپیماهای ایرانی در اروپا را برعهده داشت.
بنا به گزارش روزنامه "وینر تسایتونگ"، قرارداد شرکت "او ام فا" که در روز چهارشنبه (۲۳ مارس/۳ فروردین) با ایران ایر به پایان رسیده بود دیگر تمدید نشد. این بدین معناست که هواپیماهای ایرانی دیگر قادر به دریافت سوخت از این شرکت در فرودگاههای اتریش نیستند. شرکت "او ام فا" در دیگر فرودگاههای اروپایی نیز به معاملات خود با جمهوری اسلامی پایان داده است.
در ماههای گذشته هواپیماهای ایران ایر به مقصدهای فرانکفورت، آمستردام، استکهلم و دیگر شهرهای اروپایی فرودی نیز در فرودگاه وین داشتند، تا سوخت مورد نیاز خود را از شرکت "او ام فا" دریافت کنند.
در پی اعمال تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی، از اواسط سال ۲۰۱۰ میلادی کنسرنهای بزرگ انرژی همچون "بریتیش پترولیوم"، "شل"، "توتال" و شرکت کویتی" Q8" معاملات خود با ایران را متوقف کردند. از این زمان به بعد "ایران ایر" کوشید فرودگاه وین را تبدیل به ایستگاه سوخترسانی خود کند.
بنا به گزارش روزنامه اتریشی "استاندارد"، شرکت "او ام فا" سرانجام به درخواست دولت آمریکا مبنی بر رعایت تحریمهای بینالمللی گردن نهاد و به جمع شرکتهایی پیوست که از فروش سوخت به ایران خودداری میکنند.
سون پوسوالد، سخنگوی شرکت "او ام فا"، در گفتوگویی با "وینر تسایتونگ" گفت: «شرکت "او ام فا" به عنوان کنسرنی بینالمللی همواره در چارچوب مقررات معتبر، تحریمهای اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد و آمریکا علیه تهران را رعایت کرده است. بدین دلیل "او ام فا" تصمیم گرفت که قرارداد خود با ایران را دیگر تمدید نکند، زیرا این عمل بر خلاف تحریمهای آمریکا بود.»
روزنامه "وینر تسایتونگ" مینویسد که «واشنگتن تاکنون بارها به صورت کتبی و شفاهی از شرکت "او ام فا" خواسته بود که معاملات خود با ایران را هر چه زودتر متوقف کند، در غیر اینصورت "عواقب سختی" در انتظار این شرکت خواهد بود».
شرکت "او ام فا" در پاییز ۲۰۱۰ نیز قرارداد خود با ایران در زمینه استخراج گاز در پروژه پارس جنوبی را فسخ کرد و تمامی معاملات خود را متوقف ساخت. حال آخرین معامله این شرکت با جمهوری اسلامی نیز به پایان رسیده است.
محدودیت برای ناوگان هوایی ایران ایر
شرکت هواپیمایی ایران ایر که به دلایل متعددی از جمله عدم دسترسی به هواپیماهای جدید و قطعات یدکی به شدت آسیب دیده است، با نبود سوخت در فرودگاه وین مجبور به کاهش پروازهای خود به اروپاست.
در تابستان ۲۰۱۰ میلادی نخستین محدودیتها از سوی اتحادیه اروپا بر ایران ایر اعمال شد. بسیاری از هواپیماهای ایرانی به علت فقدان استانداردهای ایمنی از پرواز به فرودگاههای اروپایی محروم شدند. تنها ۲۰ هواپیما از ۶۰ هواپیمای ایران ایر مجوز پرواز به اروپا را دریافت کردند. در این میان میتوان به ایرباسهای فرسوده "آ ۳۰۰" و "آ ۳۱۰" اشاره کرد.
این نوع از هواپیمای ایرباس به خاطر ظرفیت خود قادر نیست مسافت طولانی رفت وبرگشت از تهران به شهرهای اروپایی را بدون سوختگیری مجدد پشت سر نهد. حال با از دست دادن سوخت شرکت "او ام فا" در وین، هواپیماهای ایران مجبورند در فرودگاههای پراگ و بوداپست فرود آیند. در این فرودگاهها ایران میتواند احتمالاَ از شرکتهای روسی سوخت دریافت کند. گرچه سوخت این شرکتها گران است، اما این شرکتها همچنان دارای روابط معاملاتی با ایران هستند.
سردرگمی مسافران ایران ایر
در روز چهارشنبه (۲۳ مارس/۳ فروردین) نخستین هواپیمای "ایران ایر" قربانی این تغییرات جدید شد. این هواپیمای ایرانی که قرار بود از وین بطور مستقیم به تهران پرواز کند، به علت کمبود سوخت مجبور به نشست در فرودگاه بوداپست شد.
یکی از مسافران ضمن انتقاد از سیاست اطلاعرسانی شرکت هواپیمایی "ایران ایر" گفت: «ما میبایست راس ساعت ۱۶ از وین به تهران پرواز میکردیم، اما پس از دو ساعت تاخیر متوجه شدیم که نشستی نیز در بوداپست داریم. سرانجام با چند ساعت تاخیر به تهران رسیدیم. اگر از اول به ما این مسایل را گفته بودند، هرگز با "ایران ایر" پرواز نمیکردیم.»
بنا به گزارش روزنامه "وینر تسایتونگ"، دفتر مرکزی ایران ایر در تهران با هزاران مسافر سر در گم مواجه است و هنوز راهحلی نهایی برای پرواز آنان به اروپا نیافته است.
مسافران از سیاست اطلاعرسانی "ایران ایر" ناخشنودند و تغییر مسیرهای پیشبینی نشده و تاخیر طولانی در پروازها سبب خشم آنان شده است. "ایران ایر" برای جذب دوباره مسافران سقف بار آنان را از ۳۰ کیلو به ۴۰ کیلو افزایش و برعکس بهای بلیط در برخی از مسیرها را کاهش داده است.
دویچه وله
مخالفان معمر قذافی با پشتيبانی هوايی نیروهای ائتلاف بينالمللی، روز شنبه موفق به بازپسگیری شهر استراتژيک نفتی اجدابيا در شرق لیبی از نيروهای دولتی لیبی شدند.
به گزارش رادیو فردا این مخالفان میگویند: «بسیاری از جنگجویان قذافی در اجدابیا به اسارت درآمدهاند.»
به گزارش وبسایت انگلیسی تلویزیون الجزیره، روز جمعه هواپيماهای غربی تجهيزات و تانکهای نيروهای قذافی را که خارج از شهر اجدابیا قرار داشتند، منهدم کردند تا مخالفان قادر به بازپسگیری این منطقه استراتژیک شوند.
الجزیره میافزاید تشدید بمباران به دست هواپیماهای غربی موجب فرار ساکنان وحشتزده اجدبیا از این شهر شده است.
مخالفان معمر قذافی به الجزیره گفتهاند که «به ما هشدار دادهاند که احتمالا برخی از نیروهای قذافی در ساختمانهای ابجدابیا مخفی شدهاند و امکان دارد ما را هدف قرار دهند، ولی شهر کاملا در دست جنگجویان اپوزیسیون است.»
خبرنگار خبرگزاری فرانسه نیز از اجدابيا گزارش داده است که صبح شنبه در حالي که مخالفان قذافی با به صدا در آوردن بوق خودروها و نشان دادن علامت پيروزی وارد شهر میشدند، طرفداران قذافی مواضع دفاعی اجدابيا را رها کرده و گريختهاند.
شورای امنيت سازمان ملل متحد روز پنجشنبه ۲۶ اسفند قطعنامه ايجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز ليبی را با اکثريت قاطع آرا تصويب کرد.
این قطعنامه به جامعه بینالملل برای اجرای این ممنوعیت پرواز و همچنین دفاع از غیرنظامیان اجازه اتخاذ «همه اقدامات لازم» و از جمله گزینه نظامی را داده است.
پس از سالها بحث و جدل، در نهایت دبیرستان «مروی» که به عنوان یک اثر ارزشمند تاریخی در سازمان میراث فرهنگی ثبت شده بود، برای همیشه منحل و به حوزه علمیه واگذار شد.
دبیرستان ماندگار مروی پس از مدرسه دارالفنون به عنوان یکی از با قدمتترین و کهنترین مدارس ایرانی بود، که در زمان رضا شاه در کوچه مروی واقع در خیابان ناصرخسرو تهران راه اندازی و خیلی زود به محلی برای تحصیل دانش آموزان مستعد مناطق جنوبی تهران تبدیل شد.
به گزارش مهر، مدیر اسبق دبیرستان مروی در این باره میگوید: "از حدود سه سال پیش عدهای از سرمایهداران که شروع به احداث پاساژ کردهاند با ادارههای اوقاف، حوزه علمیه و آموزش و پرورش تماس گرفتند و با رایزنیهایی که با آموزش و پرورش داشتند موفق شدند سال گذشته از هیئت دولت نامه بگیرند که بر اساس این نامه دبیرستان ماندگار مروی به حوزه علمیه مروی واگذار میشود."
به گفته وی "پس از پیگیریهای مسئولان این دبیرستان، دیوان عدالت اداری سال گذشته این نامه را ملغی اعلام کرد. چون بر اساس قانون نامه انحلال این دبیرستان به صورت غیرقانونی تنظیم شده بود."
پس از آن بود که روابط عمومی «حوزه علمیه مروی» موضوع «تخریب مدرسه» را به شدت تکذیب و اعلام کرد از بنای این مدرسه که جزو «موقوفات حوزه علمیه» است برای «فعالیتهای طلاب» استفاده میشود.
از سوی دیگر، مصطفی میرلوحی، مسئول روابط عمومی حوزه علمیه مروی با بیان اینکه "حتی یک آجر هم از دبیرستان مروی کم نمیشود"، گفته است "اتهاماتی که درباره تخریب و تبدیل دبیرستان به پاساژمطرح شده همه کذب است و میخواهیم تمام دبیرستان را برای استفاده طلاب و فضلا طبق وقفنامه بهرهبرداری کنیم."
گفتنی است بسیاری از چهرههای علمی و فرهنگی کشور نظیر عبدالحسین زرینکوب، محمد ابراهیم باستانی پاریزی، موسی زرگر و کاظم معتمد نژاد به همراه برخی از چهرههای سیاسی معاصر نظیر میرحسین موسوی، هادی منافی و محمد علی نجفی از فارغ التحصیلان آن هستند.
هم اکنون در دبیرستان مروی بسته است و جز صدای باد و مرور خاطرات بیش از ۷۰ سال تحصیل و علم آموزی دانش آموزان و معلمان آن صدایی دیگر از آن بیرون نمیآید.
ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار محکوم به حبس و سی سال محرومیت از فعالیت رسانه ای، طی نامه ای به دادستان تهران، ضمن شرح گوشه ای از مصائب و فشارهای وارده از سوی مقامات و نهادهای قضایی، خطاب به وی خاطرنشان کرد "به شما اطمینان می دهم که حتی برای به دست آوردن آزادی همسرم هم التماس نخواهم کرد چه برسد به خاطر یک ملاقات حضوری بیست دقیقه ای. چرا که تنها گناهکاران التماس می کنند."
به گزارش کلمه، این روزنامه نگار در پی محروم کردن ۷ ماهه وی از حق ملاقات حضوری با بهمن احمدی امویی همسر زندانی اش و رفتار مقامات قضایی با این روزنامه نگار درمواجهه با درخواست های مکرر ملاقات، این نامه را خطاب به عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نوشته است.
گفتنی است بهمن احمدی امویی روزنامه نگار منتقدی است که به خاطر چند مقاله انتقادی در حوزه ی عملکرد اقتصادی دولت در تاریخ ۳۰ خرداد ۸۸ بازداشت و به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. وی نزدیک به یک سال است که به مرخصی نیامده است.
بر اساس این گزارش، ژیلا بنی یعقوب که خود نیز حکم ۳۰ سال محرومیت از فعالیت رسانه ای و یک سال حبس تعزیری را دریافت کرده، طی این نامه از حضور چند روز گذشته خود در دفتر دادستانی خبر داده و به ماجرایی که بین او و فردی که خود را معاون دادستان معرفی کرده اشاره می کند و می گوید:
آقای دادستان تهران، جناب جعفری دولت آبادی
از آخرین باری که شما را مورد خطاب قرار دادم بیش از هفت ماه می گذرد، آخرین بار از شما درخواست کرده بودم که گاهی نیز دادستان ما باشید، دادستانی که سالها بعد اینگونه توصیف شود که گاهی فقط گاهی نیز دادستان روزنامه نگاران مستقل و شهروندان معترض بوده است و نه فقط دادستان دولتمردان. همان موقع برایتان نوشتم شما به عنوان یک دانش آموخته رشته حقوق خیلی بهتر از من می دانید که حکم سی سال محرومیت از حرفه رزونامه نگاری که از سوی یکی از قضات شما برای من صادر شده حتی با موازین حقوقی خود جمهوری اسلامی نیز همخوانی ندارد و از شما انتظار می رود که خودتان به این حکم اعتراض کنید.
تنها واکنش شما به این درخواست حقوقی و قانونی من این بود که از آن پس من را از هر گونه ملاقات حضوری با همسرم، بهمن(احمدی امویی) محروم کردید. می توانید نامه من را یکبار دیگر مرور کنید، نامه ای با لحنی کاملا ملایم که در آن به کسی توهینی نشده بود بلکه فقط به عنوان یک شهروند عادی درخواست کرده بودم که یک حکم کاملا غیرقانونی را مورد بررسی قرار دهید.این درخواست زیادی است؟
من کاملا انتظار داشتم که شما به هر دلیلی پاسخ بدهید که اصلا نمی خواهید گاهی دادستان ما باشید، دادستان ما روزنامه نگاران مستقل و منتقد. اما راستش را بخواهید باید اعتراف کنم که هرگز انتظار نداشتم پاسخ آن نامه، محرومیت طولانی مدت من از ملاقات حضوری با همسرم باشد.
ملاقات حضوری یک امتیاز نیست که قابل سلب کردن باشد بلکه از حقوق اولیه و تصریح شده زندانیان در آیین نامه ی سازمان زندان هاست.از حقی حرف می زنم که همه زندانیان عادی از قاچاقچیان مواد مخدر، سارقان مسلح و متجاوزان به عنف حداقل یک بار در هر ماه و بدون نیاز به صدور مجوز از سوی شما از آن برخوردارند.از همان ملاقات حضوری حرف می زنم که در هیچ کدام از بندهای ایین نامه سازمان زندانها از زندانیان سیاسی و یا به قول شما امنیتی سلب نشده است.از همان حقی حرف می زنم که معلوم نیست به چه دلیل و با کدام مستند قانونی برای زندانیان سیاسی پس از بارها رفت و آمد و نامه نگاری خانواده ها تنها با نامه رسمی شما قابل استفاده است.به تازگی در یکی از مصاحبه های خود گفتید که آیین نامه های سازمان زندان ها دست شما را بسته است.لطفا به من بگویید که براساس کدام آیین نامه و قانون می توان حق ملاقات حضوری را که حق همه زندانیان سیاسی است از آنها سلب کرد.لطفا به من بگویید که چرا حتی با اینکه در آیین نامه سازمان زندان ها تصریح شده که حداکثر برای تنبیه یک زندانی می توان یک ماه او را از ملاقات حضوری محروم کرد، بهمن و خیلی دیگر از زندانیان سیاسی ماههاست که از این حق محروم بوده اند؟
پس از ماهها که شما را مورد خطاب قرار نداده بودم و به دفتر شما در دادستانی تهران مراجعه نکرده بودم،یکی از استادان سابقم در دانشگاه را دیدم که ظاهرا شما را از گذشته ها می شناسد:از زمانی که دادستان نمونه و مهربان دادگاه خانواده بودید .او نیز از حکم سی سال محرومیت من همچنان متعجب بود و وقتی متعجب تر شد که از محرومیت هفت ماهه من از ملاقات حضوری با همسرم مطلع شد.گفت با شناختی که از شما دارد امکان ندارد که از چنین بی عدالتی هایی خبر داشته باشید، گفت شما رئوف تر و مهربان تر از آن هستید که مانع ملاقات حضوری و با حتی مرخصی یک زندانی بشوید.هرچقدر برایش توضیح دادم که انسان ها بسته ی شرایط و موقعیت خود هستند و شاید موقعیت امروز آقای دادستان تهران ایجاب می کند که گاهی نامهربان باشد ،نپذیرفت. او نپذیرفت که ممکن است شما مثل هر انسان دیگری عوض شده باشید. نپذیرفت که ممکن است قدرت حتی انسان های مهربانی مثل شما را هم عوض کند.او باور نکرد و گفت که انسانها هرچقدر هم تغییر کنند پیشینه شخصیتی آنها و گذشته شان در لحظه هایی حساس به دادشان می رسد و به همین دلیل به اصرار از من خواست فقط یکبار دیگر به شما مراجعه کنم و مشکلاتم را با شما در میان بگذارم. بعیدمی دانستم فایده ای داشته باشد اما چاره ای نبود.یک استاد خیلی محترم با اصرار از من می خواست به خاطر پیشینه مثبت تان دوباره به دفتر شما مراجعه کنم .
بنابراین ،در یکی از آخرین روزهای سال ۸۹ به دفتر شما مراجعه کردم، دیواری از آهن و شیشه در چند متری دفتر شما استوار شده بود که حتی اجازه دیدار با منشی ها و کارمندان دفتر شما را نیز برای ما غیر ممکن کرده بود.هرجور بود با کسی که خودش را افضلی معرفی کرد و برخی گفتند معاون شماست و برخی گفتند منشی شما صحبت کردم، هم درخواست ملاقات با شما را مطرح کردم و هم نامه درخواست ملاقات حضوری را خطاب به شما نوشتم.
پاسخ را خیلی سریع برایم آورد:"آقای دادستان تاکید کردند که به تو بگوییم حق ملاقات حضوری نداری " و وقتی در برابر این پاسخ لبخند زدم، آقای افضلی با ناراحتی زیاد گفت :
"تو چرا همیشه می خندی؟"
با تعجب که نگاهش کردم، گفت: "گاهی گریه کن! گریه کنی به نفع ات است."
خواستم پاسخش را بدهم اما دیدم ایشان به قول دکتر شریعتی از آن دسته آدم هایی است که پیش از آنکه بیندیشد تو چه می گویی، می اندیشد که چه بگوید.
همان موقع تصمیم گرفتم بعد از ماهها نامه ای برای شما بنویسم و بگویم:
آقای دادستان!
این راز را بر ما بگشایید که چرا بازجوها، زندانبانان و ماموران شما خنده های ما را بر نمی تابند و آرزو دارند ما را گریان و ملتمس در برابر خود ببینند؟
شاید به خاطر اینکه آنها نمی توانند مثل ما آرام باشند و لبخند بزنند و به همین خاطر عذاب می کشند.شاید به لبخندهای ما حسادت می کنند، به لبخندهای من و همسرم و بسیاری دیگر از زندانیان سیاسی و خانواده هایشان. من چقدر دلم می سوزد که آنها نمی توانند مثل ما با وجود این همه سختی که می کشیم، لبخند بزنند .من مطمئن هستم که ما با لبخند و صبوری و استقامت خود پیروز خواهیم شد. ما به هیچ سلاح دیگری نیاز نداریم.
آقای دادستان!
من به شما اطمینان می دهم که حتی برای به دست آوردن آزادی همسرم هم التماس نخواهم کرد چه برسد به خاطر یک ملاقات حضوری بیست دقیقه ای. چرا که تنها گناهکاران التماس می کنند.
البته من این حق را برای خودم محفوظ می دانم که یک روز از شما بپرسم چه کسانی و با چه منطقی مخالف بودند که من در آستانه سال نو فقط چند دقیقه در برابر بهمن بنشینم و دستش را توی دستم بگیرم و بدون واسطه شیشه و سیم تلفن به او بگویم که «عزیزم! بیشتر از همیشه دوستت دارم.»
این حق را برای من محفوظ بدانید که یک روز از شما بپرسم «چه کسانی از ابراز عشق من به همسرم می ترسند؟»
مطمئنا شما که نمی ترسید پس آنها چه کسانی هستند که رو در رو نشستن من و همسرم آنها را دچار اضطراب می کند و مانع آن می شوند؟
یک روز از شما خواهم پرسید چه منطقی باعث شده که در تمام نه-ده ماه گذشته مسوولان زندان اوین به همسرم اجازه ندهند که به مادرش که یک پیرزن بیمار و زمین گیر است تلفن بزند؟ به مادری که به خاطر بیماری نمی تواند برای دیدن فرزندش به تهران سفر کند؟یادتان هست آخرین بار که شما را ملاقات کردم و آقای رشته احمدی، معاون دادسرای اوین هم در کنارتان بود پرسیدم چرا اجازه نمی دهید که بهمن به مادر هشتاد و چند ساله اش تلفن بزند؟که همان موقع به ایشان گفتید اجازه بدهید تلفن بزند.الان بیش از هفت ماه از آن روز گذشته و حتی به او اجازه نداده اند که در روز عید به مادر چشم انتظارش تلفن بزند. چرا آقای دادستان؟ لطفا به من بگویید که تلفن بهمن به مادر پیرش کدامین امنیت ملی را دچار مخاطره می کند که این حق را ماههاست از او سلب کرده اید؟
اگر مرخصی حضوری یک امتیاز بود هرگز به خاطر محرومیت از آن به شما اعتراض نمی کردم اما می دانم که حق اولیه و قانونی یک زندانی و خانواده اش است. اگر قرار بر امتیاز گرفتن بود،خود شما و بازجوهای وزارت اطلاعات خوب می دانید که من و بویژه همسرم از چه امیتازاتی گذشته ایم و در برابرش زندان را به جان خریده ایم .خوب یادم می آید که برخی از بازجوها می گفتند که تعجب آور است که بهمن سالها دبیر سرویس اقتصادی و عضو شورای سردبیری چندین روزنامه بوده و وضعیت مالی اش اینقدر متوسط و حتی گاهی متوسط رو به پایین است.می گفتند که فعالیت در این سرویس های اقتصادی این امکان را به خبرنگاران و دبیرانش می دهد که با استفاده از انواع و اقسام رانت ها و امیتازها زندگی خوبی برای خود به هم بزنند . بازجوها می گفتند که زندگی مالی همسرم را زیر و رو کرده اند اما هیچ مشکلی در آن پیدا نکرده اند. و من به بازجویانی که این حرفها را می زدند می گفتم که" درست به همین دلیل او را به زندان انداخته اید؟"
بازجوها همچنین تعجب می کردند که چرا من و بهمن از بورس های تحصیلی که در دانشگاههای اروپایی برای ما فراهم شده بود استفاده نکرده ایم و من هر بار با طنز تلخی پاسخ شان را می دادم :" به این دلیل که به جای زندگی در غرب در زندان های شما زندگی کنیم!"
آقای دادستان!
شما خودتان خوب می دانید که بهمن فقط و فقط به خاطر فعالیت های مطبوعاتی اش به عنوان یک روزنامه نگار منتقد و مستقل چنین تاوانی را می پردازد و حکم سنگین زندان گرفته است. به او پنج سال زندان داده اند فقط به خاطر اینکه چند مقاله منتقدانه درباره عملکرد دولت احمدی نژاد بویژه عملکرد اقتصادی اش نوشته و دو سه ماهی هم سردبیر سایتی به نام «خرداد نو» بوده است .بارها من و دیگر اعضای خانواده اش گفته ایم که آن دسته از هواداران دولت که باورشان نمی شود سری به دادگاه انقلاب بزنند و ببینند تمام مستندات قاضی برای محکومیت وی مقالاتی است که او در روزنامه ها، سایت ها و وبلاگش نوشته است و حتما یادتان هست که یکی از مصادیق اتهامی وی انتشار یک شعر از فردوسی بوده است و قاضی در حکمش نوشته بود :" انتشار یک شعر حماسی از حکیم ابوالقاسم فردوسی در ۲۲ خرداد ۸۸ در سایت خرداد نو در جهت تهییج و تحریک مردم به اغتشاش بوده است" البته۲۲ خرداد روز برگزاری انتخابات بوده و اگر هم هدف تهییج مردم بوده، تهییج برای شرکت در انتخابات بوده و معلوم نیست که چرا از آن تعبیر به تهییج برای اغتشاش شده است.
آقای دادستان تهران!
شما اجازه ندادید من در آغاز سال نو بهمن را ببینم و برای او سالی خوب را آرزو کنم. من اما آرزو می کنم که شما سال نو را با قلبی پر از آرامش و محبت در کنار همسرتان آغاز کرده باشید. سال نو بر شما مبارک آقای دادستان.
ژیلا بنی یعقوب
کاترین اشتون، مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا، با انتشار بيانيهای خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان دولت در ايران، شد.
به گزارش رادیو فردا خانم اشتون همچنين با اشاره به محدوديتهای ايجاد شده برای ميرحسين موسوی و مهدی کروبی گفت: «تماسهايی از سوی اتحاديه اروپا با مقامات ايرانی در تهران و سفيران جمهوری اسلامی در پايتختهای کشورهای اتحاديه اروپا گرفته شده و از آنها خواسته شده در اين مورد توضيح دهند.»
در بيانيه کاترین اشتون که روز پنجشنبه در وبسايت رسمی پارلمان اروپا منتشر شده آمده است که «آزادی فوری و بی قيد و شرط رهبران مخالف در ايران اين باور را خواهد زدود که بازداشت آنان عامل فشار بر مخالفان سياسی در کشور است».
خانم اشتون همچنين افزود: «تاکنون توضيح مقامات ايران این بوده که بازداشت ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به دليل حفاظت از جان آنها صورت گرفته است.»
مسئول سياست خارجی اتحاديه اروپا افزود: «اين توضيحات قانعکننده نيست و به این پرسش پاسخ نمیدهد که چرا اين دو نفر اجازه ندارند به طور عادی با ديگران تماس برقرار کنند.»
پيشتر در اوايل ماه مارس نيز خانم اشتون در بيانيهای با اشاره به کنوانسيونهای بينالمللی حقوق مدنی و سياسی که به امضای ايران نيز رسيده تاکيد کرده بود که اين پيمانها وظايف مشخصی نيز در پيوند با رعايت حقوق شهروندی بر عهده ايران گذاشته است.
اشتون از مقامات جمهوری اسلامی خواسته بود که «به حقوق جنبش آزادیخواهی احترام بگذارند و از حصر خانگی رهبران اين جنبش دست بردارند».
در همین حال ياسر خمينی، فرزند دوم احمد خمينی و نوه بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران، در ديدار از فرزند مهدی کروبی که تازه به قيد وثيقه آزاد شده، بازداشت موسوی و کروبی را محکوم کرده و ابراز اميدواری کرد که در سال ۱۳۹۰ مردم «شاهد روند حاکميت قانون و بهرهگيری از تعقل و تفکر» باشند.
ميرحسين موسوی و مهدی کروبی همراه همسرانشان از روز ۲۵ بهمن و پس از دعوت از مردم برای گردهمايی و راهپيمايی، در بازداشت خانگی قرار گرفتند.
در ادامه واکنش ها نسبت به محکومیت نقض حقوق بشر در ایران و تصمیم جامعه جهانی مبنی بر اعزام گزارشگر و بازرس ویژه حقوق بشر به ایران، آخرین گزارشگر اعزامی حقوق بشر به ایران می گوید "يکی از ويژگی های فردی که عهده دار اين مقام می شود اين است که بايد پوست کلفتی داشته باشد. چرا که بدون شک و به طور مستمر توسط حکومت ها، و در اين مورد مشخص از سوی حکومت ايران، مورد حمله قرار خواهد گرفت."
به گزارش رادیو اروپای آزاد، موريس کاپيتورن پیرامون چالشهايی که گزارشگر جديد با آن روبرو خواهد بود، طی مصاحبه ای خاطرنشان کرده است که "این گزارشگر اعزامی به ایران، بايد تمامی حملات شخصی و حرفه ای را تحمل کند و ناديده بگیرد. چون وظيفه و تمرکز اصلی اين فرد بايد تنظيم گزارش باشد. تحمل حملات حکومت و انواع و اقسام توجيه ها و حيله های آن، بخشی از وظايف اين مقام است."
گفتنی است شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در روز بيست و چهارم مارس، به تعيين يک گزارشگر ويژه برای حقوق بشر در ايران رای داد، که يک روز بعد جمهوری اسلامی به اين مصوبه اعتراض کرد. اقدام سازمان ملل متحد همزمان با افزايش فشار نهادهای مدافع حقوق بشر در ايران و در سطح جهان صورت گرفته بود، که جمهوری اسلامی را به نقض گسترده و سيستماتيک موازين حقوق بشر متهم میکنند.
متن مصاحبه «موريس کاپيتورن» گزارشگر سابق سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر در ايران، که چندین سال پیش به ایران اعزام شده بود، به شرح زیر است:
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تعيين يک گزارشگر ويژه برای حقوق بشر در ايران را تصويب کرده است. اين اقدام چقدر مهم است؟
موريس کاپيتورن: اين میتواند اولين گام مهم تلقی شود. ولی در عين حال تعيين يک چنين مقام و جايگاه ويژه ای میتواند امکانات فراوانی در اختيار اين فرد قرار دهد تا با استفاده از اين امکان و با اتکاء به تلاش و ابتکارهای شخصی خود گزارش کاملتری از وضعيت حقوق بشر در ايران تهيه کند.
اما دولت ايران اين تصميم شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد را به عنوان اقدامی با انگيزه سياسی محکوم کرده و خود را به موازين حقوق بشر پايبند میداند. اگر دولت ايران در آينده با اين گزارشگر ويژه همکاری نکند چه راههای عملی برای ملزم کردن ايران وجود دارد؟
موريس کاپيتورن: سازمان ملل متحد در اين مورد ابزارهای عملی ندارد. روش کار در اين زمينه اين است که کشور مورد نظر بايد خود به شکل داوطلبانه همکاری با گزارشگر ويژه رابپذيرد و نمی توان چيزی را به آن کشور تحميل کرد.
به عنوان مثال در مورد دورهای که من در اين مقام بودم ناگزير بودم برای سفر به آن کشور منتظر دعوت حکومت ايران بمانم . و پس از انتشار اولين گزارش من رهبران جمهوری اسلامی چنان از اين گزارش خشمگين شدند که ديگر به من اجازه سفر ندادند.
آيا شما قادر بوديد که از خارج از کشور به موارد نقض حقوق بشربپردازيد؟
موريس کاپيتورن: در زمانه حاضر می توان حتی ازخارج از کشور به بسياری از موارد و مسائل مهم مربوط به نقض حقوق بشر در ايران پرداخت. هر چند که اگر امکان سفر به کشور وجود داشته باشد امکانات بيشتری برای کار گزارشگر ويژه فراهم خواهد.
اما فعاليت گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر تا چه اندازه می تواند در بهبود وضعيت حقوق بشر در ايران موثر باشد؟ به عنوان نمونه اين کار در مورد کشور برمه تاثير چندانی نداشته، درست است؟
موريس کاپيتورن: خوب اين نکته ديگری است. فارغ از اينکه اين مقام بتواند و يا نتواند گزارش موثری در مورد وضعيت يک کشور تنظيم کند، اقدامات اجرايی برای بهبود وضعيت حقوق بشر جزو وظايف گزارشگر ويژه نيست. متاسفانه تعداد بسيار ناچيزی از کشورها تا کنون توصيه های گزارشگر ويژه را اجرا کرده اند.
اگر فعاليت های گزارشگر ويژه باعث بهبود وضعيت حقوق بشر نمی شود در آن صورت ارزش تعيين يک چنين مقامی در چيست؟
موريس کاپيتورن: ممکن است لزوما باعث تغييری نشود با اين همه تعيين يک گزارشگر ويژه و فعاليت های وی برای بررسی اوضاع در يک کشور، بخشی از يک روند بسيار مهم و تاثيرگذار است و مهمترين تاثير آن اعمال فشار بر آن حکومت است. به عنوان مثال در مورد قبلی که گزارشگر ويژه حقوق بشر برای ايران تعيين شد دولت آن کشور به خوبی دريافت که در زمره گروهی از کشورها قرار گرفته است که بدترين کارنامه را به اين لحاظ دارند و اين برای آنها يک مشکل و يک ضربه حيثيتی بود.
گام بعدی پس از تنظيم يک گزارش توسط گزارشگر ويژه چيست؟
موريس کاپيتورن: گام بعدی پس از تنظيم يک گزارش توسط اين مقام، ارسال آن به شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد است. پس از آن همين گزارش و ملاحظات شورا در اختيار کميته سوم مجمع عمومی سازمان ملل قرار می گيرد.
با وجود محدوديت هايی که حکومت ايران در آن زمان برای سفر من ايجاد کرده بود، متن گزارشی که از وضع حقوق بشر در ايران تهيه کردم در تمام نهادها و ساختارهای سازمان ملل متحد به گردش افتاد و پوشش رسانه ای وسيعی را جلب نمود. بنابراين می توان آن را يک نوع جنگ روانی عليه حکومت تلقی کرد.
مشخصات يک گزارشگر ويژه که کار خود را به خوبی انجام داده و تاثير گذار باشد چيست؟
موريس کاپيتورن: يکی از ويژگی های فردی که عهده دار اين مقام می شود دانش و سابقه کار حقوقی و قضايی است. اکثر کسانی که برای اين پست انتخاب شده اند، شايد نه تمامی آنها، سابقه مطالعات و کار حقوقی داشتند.
مشخصه ديگر اين است که بايد پوست کلفتی داشته باشند. بدون شک اين افراد به طور مستمر توسط حکومت ها، و در اين مورد مشخص از سوی حکومت ايران، مورد حمله قرار خواهند گرفت. بايد تمامی اين حملات شخصی و حرفه ای را تحمل کرد و ناديده گرفت چون وظيفه و تمرکز اصلی اين فرد بايد تنظيم گزارش باشد. تحمل حملات حکومت و انواع و اقسام توجيه ها و حيله های آن، بخشی از وظايف اين مقام است.
و اما در مورد تاثير گذار بودن گزارشگر ويژه بر روی رفتار حکومت ايران، من همواره يک چنين اميدی داشتم ولی متاسفانه هيچگاه آن را يک هدف قابل دسترسی تلقی نمی کردم. در مورد حکومت ايران به سختی می توان تشخيص داد که آيا فعاليت های من تاثير گذار بوده اند يا نه. ولی در برخی از موارد احساس می کردم که شايد در بعد غير علنی تاثير محدودی به جا گذاشته باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر