-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 03/28/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



فرشته عدالت
 


علیرضا رضایی
 


نسرین ستوده: یازده سال زندان

 

نسرین ستوده، وکیل دادگستری و از اعضای کمپین یک میلیون امضا است. وی همچنین سابقه فعالیت مطبوعاتی در برخی از نشریات را دارد. وی در سال ۱۳۸۸ برنده جایزه حقوق بشر «سازمان حقوق بشر بین‌الملل» شد.

 


نسرین ستوده که در حوادث پس از انتخابات، وکالت چند تن از زندانیان سیاسی را بر عهده داشت، ۱۳ شهریور سال گذشته، در پی احضار به دادسرای اوین بازداشت شد. وی در دوران بازداشت شرایط سختی را پشت سر گذاشت، به گونه‌ای که حتی پس از فوت پدرش نیز اجازه حضور در مراسم تشییع جنازه وی را نیافت.


فشارهای وارده بر نسرین ستوده باعث شد که وی درتماسی تلفنی، اعلام اعتصاب غذا کند. وی در اعتراض به «عدم رعایت حقوق شهروندی‌اش در زندان» دست به اعتصاب غذا زد اما پس از ۲۷ روز و ملاقات با خواهر خود در زندان، از اعتصاب غذا دست کشید.


اما ادامه فشارها بر ستوده باعث شد که وی بار دیگر اعتصاب کند، اما این بار اعتصاب غذای خشک را انتخاب کند. وی پس از ملاقات با خانواده خود، اعلام کرد که اعتصاب غذای خشک خود را خواهد شکست، اما به اعتصاب غذای تر ادامه داد. اما به دنبال برگزاری دادگاه، وی اعتصاب غذای خود را شکست.


در این میان به دنبال مصاحبه‌های همسر وی درباره وضعیت نسرین ستوده و هشدار درباره سلامتی این وکلی دادگستری، رضا خندان، همسر نسرین ستوده نیز، بازداشت شد.


ستوده در دادگاه با اتهام‌هایی هم چون «اقدام علیه امنیت ملی»، «اجتماع و تبانی » و «همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر» روبرو شد. وی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی محاکه شد، بعد از مدتی «عدم رعایت حجاب رسمی» نیز به اتهامات وی افزوده شد.


سرانجام پس از گذشت چندین هفته، دادگاه انقلاب نسرین ستوده را به ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد.


صدور حکم نسرین ستوده، اما پایان ماجراهای وی در زندان نبود. اواخر پاییز گذشته، نسرین ستوده بار دیگر در اعتراض به رفتارهای قاضی پرونده خود دست به اعتصاب غذای خشک زد، وی چند روز بعد مجددا اعتصاب خودر ا شکست. 


 


پرسش‌های بی پاسخ؛ اصلاح‌طلب‌ها و شورای هماهنگی‌شان! اگر منزوی شوند چه‌کاره خواهند بود؟
این همه پرسش در باره اصلاح‌طلب‌ها و شورای هماهنگی شان و دریغ از حتی یک پاسخ از سوی آنها! این همه نرمش از ما و آن همه لجاجت از آنها! آیا همین کافی نیست که رسما این جماعت را از جنس حاکمان بر ایران بدانیم؟ آیا همچنان می‌خواهیم تا ابد بپرسیم بدون اینکه پاسخی بگیریم؟ چرا ما یک تجربه نا‌موفق را اینقدر تکرار می‌کنیم؟ بالاخره چه زمانی قرار است از این انفعال در آییم؟ چرا برخی از تجربه‌های نو هراس دارند؟ چرا به جای پیوستن به کسانی که به روشنی در برابر رژیم موضع گیری می‌کنند همچنان چشم به کسانی داریم که بارها ثابت کرده‌اند که نمی‌خواهند ماهیت استبدادی نظام جمهوری اسلامی را بپذیرند؟ 

 

آیا می‌توان به کسانی که دهه نخست عمر این نظام را منطقه «پرسش ممنوع» می‌دانند اعتماد کرد؟ آیا می توان به کسانی که «دولت کودتا» را یک ترکیب درست و «نظام استبدادی» را یک ترکیب نادرست می‌دانند اعتماد کرد؟ آیا می‌توان به کسانی که شور انقلابی مردم را تایید اصلاحات و نفی انقلاب معرفی می‌کنند اعتماد کرد؟ آیا کسانی که با شنیدن شعارهای براندازانه مردم دچار نا شنوایی موقت می‌شوند قابل اعتمادند؟ آیا کسانی که نه سخن مردم را می‌شنوند و نه به پرسش‌های آنان پاسخ می گویند می‌ توانند از جانب مردم سخن بگویند؟              

 

چرا شورای هماهنگی‌شان را تا زمانی که اعضای آن معرفی نشده‌اند تحریم نمی‌کنیم؟ وقتی هر آنچه آنان می‌گویند را ما تیتر می‌کنیم، معلوم است که آنها خود را بی‌نیاز از پاسخگویی، که بماند، حتی معرفی کردن بدانند. وقتی رسانه‌هایی که پاسخگو نیستند را رسانه‌های «سبز» بدانیم، یعنی خودمان ضرورت پاسخگو بودن آنان را رد کرده‌ایم. باید این حضرات را منزوی کرد تا از این توهم که مبصر کلاس هستند در آیند.        

 

و سخنی با دوستانی که در خودنویس قلم می زنند: چرا فعالیت‌های مربوط به نهاد مردمی در خودنویس تحلیل نمی‌شود؟ چرا در خودنویس چیزی در باره شبکه سکولارهای سبز نمی‌خوانیم؟ چرا گزارشی از فعالیت‌های مشروطه‌خواهان تهیه نمی‌شود؟ چرا خودنویس با رضا پهلوی یک مصاحبه ترتیب نمی‌دهد؟ چرا خبری از پان ایرانیست‌ها در خودنویس نیست؟ از حزب کومله چه خبر؟ و ده‌ها پرسش دیگر. 

 

جان کلام اینکه چرا حتی خودنویس، که پیش‌رو ترین رسانه جنبش مردمی است، قادر به خروج از منجلابی که اصلاح‌طلب‌ها برای ما فراهم کرده‌اند نیست؟
-------------
توضیح خودنویس: سایت خودنویس برگرفته از تولیدهای اعضای آن است. خودنویس مانعی بر سر پیشنهاد آقای شریف نمی‌بیند و از انتشار خبرهای حوزه‌های مختلف و گروه‌های سیاسی استقبال می‌کند.

 


ایفل
 


برای «آگاهی»-۳: سفارت مصر اشغال می‌شود

 

«علت اصلی بحرانی که ۳۱ سال است منطقه خاورمیانه را به آتش و خون کشیده و چهارجنگ بزرگ منطقه‌ای و یک نبرد خونین دائم به مردم منطقه تحمیل کرده است عدم توجه به حقوق مردم فلسطین و به حساب نیاوردن موجودیت آنان بوده است. فاجعه فلسطین که وجدان بشریت را جریحه‌دار ساخته و بدل به خیابان بی عدالتی در سطح جهانی شده است... این قرارداد که متاسفانه توسط دولت کنونی مصر و دولت غاصب اسرائیل تحت نظارت و قیادت ایالات متحده امریکا تنظیم شده است نتیجه‌ای جز استقرار اسرائیل در سرزمین های اشغالی عرب و تثبیت آن به عنوان یک دژ سیاست های استعماری در منطقه و تحکیم سیطره ایالات متحده آمریکا در آن ندارد.... (و باز هم از کیسه ی ملت مسلمان خرج می‌شود) ملت مسلمان ایران و دولت موقت انقلاب اسلامی آن همه امکانات خود را برای استیفای حقوق ملت فلسطین و مبارزه با تجاوز به حقوق آنان به کار خواهد برد.»

 

این سخنان نه مربوط به جنتی و احمد خاتمی است ونه ولی امر مسلمین چنین خطابه ی پر سوز و گدازی را کرده است. این اطلاعیه ی رسمی وزارت امورخارجه ی دولت موقت در سال ۱۳۵۸، به امضای مرحوم دکتر سنجابی است که پس از توافق های اولیه در کمپ دیوید و صلح مصر و اسرائیل نوشته شده است. وزیر امورخارجه‌ای که پس از رهایی از زندان پیش از انقلاب و بعد از مشکلاتی که در ایران پس از انقلاب برای او پیش آمده بود، مقیم آمریکا بود.

 

ازهمان روزهای اول فروردین سال ۵۸، خبر توافق اسرائیل و مصر با میانجی‌گری آمریکا در کمپ دیوید، انقلابیون ایران را هیجان زده کرد تا اولین دخالت های رسمی ایران پس از انقلاب در خاورمیانه حتی پیش از شکل گیری دولت در کشور انجام شود. در همان موقع که مسئولان یک به یک از التهاب چریک بازی فلسطینی در حال سوختن بودند، گنبد و کردستان در آتش و خون بود، اما ظاهرا فلسطین مهم‌تر از خاک بحران زده‌ی میهن بود. آیت الله خمینی روز قبل از این اطلاعیه اعلام کرده بود که صلح سادات و اسرائیل خیانت به اسلام است. و در پیام کوتاهی این چنین اظهار کرده بود «این جانب بیش از پانزده سال است که خطر اسرائیل غاصب را گوشزد کرده‌ام و به دول و ملل عرب این حقیقت را اعلام نموده‌ام. اکنون با طرح استعماری صلح مصر و اسرائیل این خطر بیشتر نزدیکتر و جدی‌تر شده است[.] سادات با قبول این صلح وابستگی خود را به دولت استعمارگر آمریکا آشکارتر نمود، از دوست شاه سابق ایران انتظاری بیش از این نمی توان داشت. ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهای عربی (!!) دانسته و خود را در تصمیم گیری های آنان سهیم می‌داند. ایران صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب می داند و موضع سیاسی کشورهای مخالف این پیمان را تایید می‌کند.»

 

از آن طرف نیز یاسر عرفات که از یک طرف معممین و از طرف دیگر نیز مجاهدین خلق از او پشتیبانی می کردند، پیامی برای آیت الله فرستاد با عنوان حضرت مجاهد اعظم امام روح الله موسوی الخمینی  و ادامه داده است که «اکنون که انقلاب اصیل اسلامی ملت مسلمان ایران پس از فداکاری های بی شمار به پیروزی رسید...و شما اکنون دست اندرکار بزرگداشت خاطره شهدای انقلاب و واقعه دردناک مدرسه فیضیه هستید آرزو داشتم که دراین بزرگداشت و برگزاری رفراندوم برقراری حکومت جمهوری اسلامی (باز هم یادآوری می کنم که هنوز حدود یک هفته به انتخابات باقی مانده بود) شرکت کنم... رهنمودهای شما همواره راهنمای ما خواهد بود. فراموش نمی کنیم آنگاه که فرمودید من به صراحت به همه ی روسای دولتی اسلامی و عرب اعلام می کنم که ملت مسلمان ایران و علمای اسلام و ارتش پیوندهای برادرانه ای با ملت عرب و خلق آزاد مسلمان دارد...»

 

اما اتفاق جالب توجه در این شرایط، اشغال سفارت مصر در تهران به دست دانشجویان در روز ۶ فروردین ۵۸ بود. از ساعت ۸ صبح بیش از ۵۰ تن دانشجو (که به گفته ی خبرگزاری‌ها دانشجویان عرب مقیم ایران!!)  به خاطر اعتراض به قرارداد کمپ دیوید به سفارت حمله و ان را تسخیر می‌کنند و احتمالا تمرین اشغال سفارت را می‌کنند. این عده پس از شکستن شیشه های سفارت اعلامیه هایی در پنج ماده به بیرون ریختند. اعلامیه ی آنها بیشتر شعار علیه امپریالیسم و ملت عرب است. در بخشی از آن نوشته شده است که «هدف امپریالیسم آمریکا ایجاد پایگاه در مصر است تا از آن پایگاه تمامی جنبش های آزادی بخش در منطقه را سرکوب کند». جالب اینجاست که این دانشجویان عرب گاهی به زبان فارسی نیز شعار می دادند و البته دانشجویان دانشگاه های مختلف ایران هم از آنها حمایت کرده اند. آنها در همان ساعات اولیه اعلام کرده بودند که «ما منتظر برادران دانش آموز و دانشجوی ایرانی خود هستیم که قرار است با ما بپیوندند (ظاهرا برنامه ی اشغال از پیش ریخته شده بود) و  بعد طی مراسمی عکس های سادات را می سوزانیم و طرحی از او را اعدام می کنیم». این عده از مذاکره با سفیر نیز سرباز می زنند و می گویند که ۲۴ ساعت دیگر اعلام می کنند که حاضر به مذاکره هستند یا خیر! دانشجویان ایرانی (!) نیز برای این دانشجویان پیام می فرستند که «... حمایت خود را ازاین اقدام انقلابی برادران عرب که در جهت افشای ماهیت ضدخلقی سادات و مخالفت با توطئه های امپریالیسم آمریکا انجام شده است، اعلام می کنیم». دانشجویان مسلمان دانشگاه علم و صنعت هم اعلامیه ای پر از کلمات استعمار، امپریالیسم، دسیسه و مستضعفان تحریر می‌کند. عده‌ای تظاهر کننده نیز پس از سخنرانی علامه نوری، نماینده سازمان آزادیبخش فلسطین به سمت سفارت مصر حرکت می‌کنند و به جمع معترضین در مقابل سفارت می پیوندند.

 

در کمتر از ۲۴ ساعت، سازمان آزادیبخش فلسطین اعلام می‌کند که اشغالگران سفارت هیچ نسبتی با آن سازمان ندارد و از طرف دیگر فردای همان روز، دانشجویان سفارت را به نماینده‌ی وزارت امور خارجه تحویل می‌دهند و به گفته‌ی وزارت امور خارجه بدون آسیب رسیدن به اموال سفارت این اتفاق می‌افتد و نماینده‌ی وزارت امورخارجه نیز سفارت را به سفیر مصر تحویل می‌دهد. وزارت امورخارجه ضمنا بیانیه‌ای نیز در همین خصوص می‌دهد که در آن ضمن توجه به شرایط خاص آن زمان در ایران امیدواری می‌دهد که «نیروهای مبارز و افراد دیگر به ضروریات انقلاب اسلامی توجه کرده و از تکرار این نوع حوادث خودداری کنند». بنابراین اولین نقطه ضعف دولت موقت مشخص شد. نقطه ضعفی که ماه‌های بعدی گریبان کشور و منطقه را گرفته است.

 

به منظور محکوم کردن قرارداد صلح، در تهران و قم مردم شعار این سادات دیوانه، در خاورمیانه اعدام باید گردد و جمهوری اسلامی در خاورمیانه ایجاد باید گردد را سر می دهند. مجددا وزیر امور خارجه که ظاهرا هنوز در جو روزهای اول انقلاب باقی مانده است برای یاسر عرفات نامه ای می دهد که «برادر عزیز انقلابی جناب یاسر عرفات، در این ایام خطیر که ...  عقد قرارداد صلح بین دولت مصر و حکومت اسرائیل تحت قیادت ایالات متحده آمریکا علیه ملت فلسطین و دیگر ملل عرب تنظیم شده است و از پشت برفلسطین خنجر می زند لازم می دانم بار دیگر پشتیبانی کامل ملت و دولت موقت انقلاب اسلامی از خلق فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان تنها نماینده آن اعلام دارم (ظاهرا از کیسه ی مردم، امت و ملت خرج کردن مربوط به یکی دو سال اخیر نیست و هر کسی که از راه می رسیده، خود را نماینده ی مردم معرفی می کرده. الان هم باید با همین مرض مسری دست و پنجه نرم کرد)... انقلاب اسلامی ایران مبارزه مردم فلسطین را مبارزه خود دانسته و کوشش برای استیفای کامل همه جانبه حقوق آنها را از وظایف اصلی سیاست خارجی خود قلمداد می کند...» حالا متوجه شدید که حمایت از فلسطین از چه زمانی وارد عرصه ی سیاست داخلی و خارجی ایران شده است؟

 

در انتها نیز بد نیست که از حزب توده ایران نیز بشنوید که قرارداد صلح مصر و اسرائیل را محکوم کرده بودند. کمیته‌ی مرکزی این حزب اعلامیه‌ای داد که «این قرارداد حقوق مسلم خلق قهرمان فلسطین را زیرپا گذاشته و اشغال سرزمین‌های عربی را توسط اسرائیل تثبیت می‌کند... امپریالیسم آمریکا با ایجاد این اتحادیه نظامی که به دروغ نام پیمان صلح به آن داده‌اند و با تسلیح گسترده رژیم خائن سادات و صهیونیسم های اسرائیل (فکر می کنم که این کلمه‌ی صهیونیست از این به بعد در مکاتبات اسرائیلی وارد شده است، چون تا پیش از این حتی در متن آیت الله خمینی نیز این کلمه وجود نداشت)  تقویت حضور مستقیم نظامی خود در منطقه و خلیج فارس ... پایگاه نوین تجاوز و توطئه ایجاد کند که علیه مردم منطقه و از جمله علیه انقلاب ایران متوجه است.... حزب توده ایران این توطئه امپریالیستی را به شدت محکوم می‌کند و ... همه همبستگی خود را با خلق سازمانها و نیروهای ضد امپریالیستی ایران به رهبری آیت الله خمینی اعلام می دارد... باید همبستگی خود رابه متحدین طبیعی خود یعنی اتحاد شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی بیش از پیش تحکیم کنند...»

 

اشغال سفارت مصر از سه جهت تامل برانگیز است. اول اینکه هنوز در شرایط بی‌ثباتی در داخل کشور، برخی تصور می‌کردند که می‌توانند انقلاب را صادر کنند و یا زبان دیگر «ملت‌ها» و «خلق‌ها»  شوند بدون در نظر گرفتن شان و منزلت جایگاه خود و عملا مداخله‌ی جمهوری اسلامی ایران در کشور فلسطین شروع شد. دوم اینکه عدم مشخص شدن ماهیت دانشجویان اشغال کننده و اشغال یک سفارت در خاک ایران در روز روشن، بیشتر به تمرینی برای اشغال سایر سفارت ها در آمد. بعدا در مورد اینکه چگونه در روزهای پیش از اشغال سفارت آمریکا در ایران، دانشجویان از دیوارهای مختلف به خصوص هتل ها، بالا می رفتند و تمرین اشغال می‌کردند خواهم نوشت. و بالاخره اینکه، مجددا نقش افرادی که حتی سابقه‌ی فعالیت‌های سیاسی پیشین نیز داشتند در انجام اموری که خارج از عرف و منش سیاسی یک مسئول کشوری است، به خوبی دیده می شود. این ماجرا من را باز به یاد وقایع مشروطه می‌اندازد. باشد تا «آگاه» شویم و تاریخ را تکرار نکنیم.

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

برای آگاهی از شماره های قبلی مقاله در بخش بلاگستان می توانید آنها را بازیابید.

 

 


 


گزارش  تصویری از فیلم‌های روی پرده‌ی شهر...

 

خیلی سخت بود که بخواهی از خیابان های پیچ وا پیچ  شهر ما عبور کنی برای تهیه ی یک گزارش  . البته ساعت ده صبح ترافیک هنوز سنگین نشده بود و راحت می شد جای پارکی در خیابان های چهارباغ و مطهری  پیدا کنی . عکس برداری با یک گوشی فکسنی هم زیاد جالب نیست. به سختی خودم را به کوچه‌ی ( به گمانم ) سپاهان رساندم . آخر من چند سالی است به تهران آمده‌ام و درست کوچه های اصفهان خاطرم نیست. عکس‌هایی که می بینید را آن جا گرفتم . 

 


 













ورودی سینما سپاهان


 

این جا تنها جایی بود که بدون مزاحمت از بنر سینما عکس گرفتم . البته کنار سینما ساحل  هم می شد به راحتی عکس گرفت 

 


 













این همان آقایی است که به همراه خانمش ( بهنوش بختیاری ) در انتخابات شرکت می‌کند و همسرش روسری آبی و لاک آبی دارد.


 


 


 


 

. حقیقتش این است که سینما ساحل تنها جایی است در اصفهان که جدایی نادر از سیمین را نمایش می‌دهد .

 

خلاصه چند عکس از اخراجی ها سه گرفتم و دور شدم .

 

 

 


 

 


 


 


 


 













زن = مرد


 

حقیقتش این است که اخراجی ها همه چیز را مسخره کرده است . حتی آن زنی که در دو دستش نوشته بود: زن مساوی است با مرد.

 


 

عکس‌های بعدی را از سینما خانواده کرفتم که آن جا  هم اخراجی های سه به نمایش در آمده بود. 

 
















سینما خانواده ( چهارباغ ) اصفهان





 


 

 


 


 

در سنما خانواده بود که دیدم جدایی نادر از سیمین را سینما ساحل نمایش می دهد .تا این جا تقریبا دلسرد شده بودم . فکر می کردم این فیلم اصلا در اصفهان نیامده هنوز .

 

 

 

رفتم سینما فلسطین ببینم کدام فیلم آنجا اکران شده . این فیلم بود . پرسه در مه . راهم را به سمت میدان انقلاب به سمت بالای شهر بازگشتم .

 

 


 

 در میدان انقلاب کنار سینما ساحل نیش ترمزی زدم و این عکس ها  از بنر  فیلم جدایی نادر از سیمین گرفتم .

 













سینما ساحل تنها محل نمایش فیلم جدایی نادر از سیمین در شهر اصفهان


 


 

و توجه کنید که در گیشه ی سینما ساحل  ( محل نمایش فیلم فرهادی ) هم نوشته به طرف  اخراجی ها سه . 

 














گیشه ی سنما ساحل ( محل نمایش جدایی نادر از سیمین ) :  فیلم اخراجی ها سه در سینما خانواده





 













عکس هایی از فیلم سبز جدایی نادر از سیمین


 


 













عکس هایی از فیلم سبز جدایی نادر از سیمین 2


 


 













عکس هایی از فیلم سبز جدایی نادر از سیمین 3


 


 













سینما ساحل


 

دیگر می خواستم به خانه برگردم. رفتم و کنار سینما قدس ایستادم. برای ورود به سینما قدس درها را بسته دیدم .

 


 













درهای بسته ی سینما قدس ۱


 

به نگهبان سینما گفتم اجازه می دهی از اپیزود های اخراجی ها عکس بگیرم . گفت نه نمی شه . اگه دوربینت را ببیننند ازت می گیرند . این عکس ها را هم از لا به لای درب های بسته ی سینما قدس گرفتم .

 













درهای بسته ی سینما قدس ۱


 


 













درهای بسته ی سینما قدس 2


 


 


 













نمایش دو فیلم یکی از ما دو نفر و اخراجی ها سه در دو سالن سینما قدس


 

نمایش دو فیلم در سینما قدس بود. اخراجی ها سه و یکی از ما دو نفر ساخته ی خانم تهمینه میلانی که پارسال مورد اقبال مخاطبان در بخش نوعی نگاه قرار گرفته بود . 

 


 

بله جالب این جاست بهترین سینماهای دیجیتال شهر به نمایش اخراجی ها سه اختصاص داده شده و تنها یک سینما برای نمایش جدایی نادر از سیمین . تصمیم گرفتیم فردا عصر با بچه ها به نمایش آخرین ساخته  ی فرهادی

 













سینما ساحل محل نمایش آخرین ساخته ی اصغر فرهادی ( جدایی نادر از سیمین )


 

( جدایی نادر از سیمین ) برویم .


 


آیا شورشیان لیبی تروریست و مروج خشونت نیستند؟

 

نمی دانم این مطلب در خودنویس منتشر می‌شود یا نه ولی به هرصورت درحال حاضر شورشیان لیبی با توپ و تفنگ و بدون اتکا به روش‌های مسالمت آمیز و درسایه حمایت کامل ناتو و سازمان ملل درحال پیشروی هستند و احتمال دارد قذافی را به طور کامل از صحنه بیرون نمایند. پرسشی که برای من پیش آمده این است که آیا این شورشیان تروریست و مروج خشونت درراه مبارزات خود نیستند؟ اگر تروریست هستند پس چرا سازمان ملل از آنها به طور غیر مستقیم حمایت کرده و می‌کند؟ آگر نیستند پس چه بسا این حق برای سایر ملل نیز محفوظ باشد که به همان راه شورشیان لیبی بروند. شورشیان لیبی نه دراینترنت حضور چندانی دارند و نه فراخوان راهپیمایی می‌دهند. آنها می‌دانند که دیکتاتورها فقط زبان زور را می‌فهمند.

 

پس چرا سازمان ملل و ناتو به داد آنها می‌رسد ولی به داد ملت ایران که با دست خالی به خیابان‌ها آمد نرسید و هنوز هم نمی‌رسد و فقط بیانیه و قطعنامه می‌دهد که ۱۰۰۰ تای آن بیانیه‌ها یک ریال هم ارزش ندارد. لابد درپشت صحنه مناسباتی برقرار است که قرار است فقط ما از آنها بی‌خبر باشیم. آیا هدف حفظ نظام است که ملت ایران هنوز باید زیر سایه ظلم این نظام باشد و جیکش هم درنیاید تا مبادا نظام مقدس تکان نخورد؟ لابد فردا که نظام عمرش به اتمام رسید دیگر ازهمه راه حتی مانند شورشیان لیبی می‌توان با آن مقابله کرد. این معیارهای دوگانه حقیقتا مساله ساز شده است براستی آیا شورشیان لیبی تروریست و مروج خشونت نیستند؟

 

 


 


سو تفاهم‌های «زنجیره‌ای» برخی دوستان آنلاین

بسیاری از بر وبچه‌های مطبوعاتی اصلاح‌طلب از دوستان نزدیک من هستند. همکارانی که خاطراتی بسیار خوب با آنها داشته‌ام.  دوستانی با معرفت که  نظیرشان کم یافت می‌شود.

دیروز در لندن یکی از روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب را دیدم. می‌گفت که استاد روزنامه‌نگاری‌اش می‌گفته روزنامه‌نگار «اصلاح‌طلب» یا «غیر اصلاح‌طلب» نداریم. روزنامه‌نگار، روزنامه‌نگار است. مساله جالبی بود. من نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم استاتید روزنامه‌نگاری این نکته را فراموش کرده بودند…اما اشتباه می‌کردم.

بحث کلی بر سر این است که بسیاری از ما، کار رسانه‌ای‌مان را بر اساس منافع یک گروه که خود را بر حق می‌داند تعریف  می‌کنیم. روابط‌مان را بر همان اساس شکل می‌دهیم. «خودی» و «غیر خودی» می‌کنیم.

وقتی دوستان خوب و خوش‌نیت سایت‌های «سبز» سال ۱۳۹۰ را سال آگاهی تا رهایی می‌نامند،  می‌مانم که این آگاهی آیا بر اساس «دوران طلایی» تعریف می‌شود یا بر اساس «آرمان‌های امام راحل» یا بر پایه مسکوت گذاشتن مسائلی که دوستان برای آشکار کردنش دچار «محذورات» بوده‌اند؟

ممکن است دوستان این رسانه‌ها خیال کنند  کار من، ضربه زدن به منافع ایشان است.  این چه منافعی است که با «آگاهی» منافات دارد؟ منافع همه ما باید «آگاهی» باشد. اینکه گعده‌ای مخفیانه بگذاری زیر سایه محافظین و انتقاد به فساد فلان سیاستمدار ناراحتی باشی و نفرین کنی و سکوت در برابر  بازی‌های جنگ روانی را روا بداری، مایه رهایی نیست. رهایی از چه؟ رهایی از ایدئولوژی؟ روزنامه‌نگار ایدئولوژیک را که پراودا کم نداشت. روزنامه‌نگار دولتی و حزبی را در  اروپای شرقی کم نداشتیم، کسانی که در زندگی درونی، خود را ریاکار می‌دانستند. چند سال پیش با یک کارتونیست برجسته روس  که دوران کمونیسم را با هزار زحمت سپری کرده بود هم‌راه بودم. او را در تهران هم دیده بودم. در تهران مجبور بود در برابر نداشتن «ودکا» فقط سکوت کند. غمناک بود وقتی می‌دانست بسیاری از همان ایرانی‌های میزبان، در خانه‌های‌شان ودکا داشتند اما نمی‌توانستند برای‌اش به هتل ببرند. این تازه در دوران  اصلاحات بود، نه پیش یا بعد از آن.

همین اجرای بدون تنازل قانون اساسی بود که  بسیاری از هموطنان ما را تبدیل به کسانی کرد که در خفا، زندگی دیگری داشتند. استاندارد دوگانه که تعارف ندارد.  من نوعی از خدایم بود بروم پارتی، بروم برقصم، بروم  تفریحات سالمی را  بکنم که این طرف دنیا معمول است…بدون احساس گناه…مگر همین «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» نبود که  من نوعی را «عقده‌ای» کرده بود؟ اجرای بدون تنازل قانون اساسی شاید برای دولت‌مردانی که خود را لایق نشستن بر صدر می‌دانستند راه چاره‌ای بود برای تحمیل همه چیزهایی که من نوعی نمی‌خواستم و نمی‌توانم راضی باشم بر هموطنانم تحمیل شود.

«آگاهی تا رهایی» برای من این است که بدانم چند در صد هموطنان ما راضی به ادامه زندگی دوگانه‌ای هستند که از دوران طلایی بر ما تحمیل شده؟

«آگاهی تا رهایی» برای من این است که بدانم حقوق شهروندی که زندگی‌ای فراخانوادگی برای خودش  انتخاب کرده، با حقوق فلان وزیر طرفدار تعدد زوجین و  پنهان‌کاری یکسان است…وقتی حکم محکومیت یک شهروند معمولی را به جرم «عشق» می‌خوانی، اما معاشقه صاحب قدرت را باید مشروع بخوانی و ساکت بمانی در برابر آن، می‌فهمی که یک جای کار عیب دارد. 

وضعیت ما طوری شده که اگر با همکاران زن و مرد هم برویم بیرون، باید احساس گناه کنیم. فضایی که از دوران اجرای بدون تنازل قانون اساسی در اذهان ما ایجاد شده.

استانداردی دوگانه…همان چیزهایی که در ایران از آن‌ها وحشت داشتی…

سال‌ها پیش عضو شورایی بودم که همین آقای امیرارجمند عضو آن بود. بحث حقوق شهروندی بود و چیزهایی که مردم ما از آنها محروم بودند. درس‌های جالبی در آن شورا مطرح شد که می‌توان ناشی از اشراف این استاد سابق کرسی حقوق بشر  بر  مقوله حقوق انسانی و احتمالا از دست رفته همه ما در «دوران طلایی» و  ناشی از «آرمان‌های امام راحل»  داشت. مسائلی که مطمئنا اگر از سوی روزنامه‌نگاران  «اصلاح‌طلب» حاضر  در گعده‌های ایشان  برای «آگاهی» مخاطبان پرسیده شود، می‌تواند کمک بسیاری به پیش‌برد جنبش دموکراسی‌خواهی کمک بسیاری کند.

آقای امیرارجمند بر اساس شنیده‌های من و گفتگویی که دو ماه پیش با ایشان داشتم، تمایلی به گفتگو با بسیاری از رسانه‌ها ندارند.  طبیعتا رسانه‌هایی که دیالوگ را بر مونولوگ ترجیح می‌دهند و  «روابط عمومی» نیستند معمولا مشمول محبت نیستند. محبتی که  زهرا رهنورد از ابرازش بیم نداشت. الان  ایشان را «صدا»ی میرحسین می‌دانند.  صدای ایشان «مونو» است، باید «استریو» باشد!

امیدوارم «برادران»  محترمی که دور ایشان را گرفته‌اند، و دورشان می‌گردند  به این فکر کنند که انتشار حرف‌های ایشان از کانال‌های ویژه هنر نیست. مگر همین کانال‌های ویژه نبودند که منتهی بزرگ‌ترین فریب دوران معاصر شدند؟ آیت‌الله خمینی را موجودی مهربان و طرفدار حقوق بشر و دموکراسی معرفی کردند. کدام دوستان خبرنگار بودند که آیت الله را بر سر مسائل فقهی بپیچانند و بپرسند که ایشان در برابر بی‌حجابی چه نظری دارند؟ انتقاد از حکومت را تضمین می‌کنند؟  و …

مگر یاران آیت‌الله خمینی نبودند که به رسانه‌ها می‌گفتند چه گفته شود و چه گفته نشود؟

به نظرم بزرگ‌ترین سنگ محک سایت‌های سبز،  که رابطه‌ای بسیار قوی با آقای ارجمند دارند، پرسیدن سوال‌هایی است که انتظارش را از آنها نداریم. سوال‌هایی حرفه‌ای و نه تبلیغاتی.  سوال‌هایی که بتوان فهمید آینده جنبش منتهی به حفظ همان استانداردهای دوگانه می‌شود، همراه با اجرای بدون تنازل قانون اساسی یا می‌توان حقوق انسان‌ها را پاس داشت بی‌آنکه  بخواهیم مجبورشان کنیم به ریاکاری رایج در ۳۲ سال اخیر…ریاکاری در کافه‌های پاریس معنی ندارد، امیدوارم در کافه‌های تهران هم به همان شکل شاهدش باشیم.

اینکه از آقای امیرارجمند پپرسیم «نظر مثبت شما در باره چیزی که خودتان دوست دارید چیست»، سوال نیست...


 


حمیدرضا فروزانفر
 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته