بازخوانی پیام های نوروزی شخص اول و دوم مملکت:
مجتبی هروی
فراهنگ
پیشنوشت: در شرایطی به سر میبریم که هر شکلی از عقل، خرد و تدبیر زندانی شده است. اگرچه زندانهای کشور و پایتخت زندانهای کشور، زندان اوین توانایی گنجاندن همه مغزهای این کشور را ندارد، اما متأسفانه باید پذیرفت که با مسدود کردن راههای اطلاعرسانی و چرخش دانش و اطلاعات و آگاهی توانستهاند هر شکلی از عقل را در این کشور به بند بکشند. این یادداشت که چکیده بحثهای دو روزهی چند دانشجو و شهروند ساده است تلاش دارد ناکارآمدی زنجیرهای اطلاعاتی را نشان داده و نسبت به پیامدهای به اسارت کشیدن عقل در ایران هشدار دهد. از نظرآنان بارزترین نتیجهی این وضعیت، در گفتار خود مسئولان بروز مییابد ـ م. ه.
-------------
ترکیب، در هم آمیخته شدن و بعد جابهجایی زبان، رفتار و جایگاه رهبری و ریاست جمهوری یکی از پدیدههای معنادار در جمهوری اسلامی متأخر است به گونهای تبدیل به مهمترین نشانهی آن شده است. محمود احمدینژاد از ابتدای ظهورش (حتی به عنوان شهردار) تا کنون در مقام رهبری قرار گرفته و تلاش میکند از گفتارهای اجرایی معمولی پرهیز کند، رفتاری که سید علی خامنهای را وادار به ترک مقام رهبری خود و انتخاب زبانی اجراییتر کرده است.
در این یادداشت تلاش داریم با تحلیل پیامهای نوروزی این دو، به بررسی ابعاد این جابهجایی بپرداریم.
پیام نوروزی رهبری و ریاست جمهوری به لحاظ پردازش رسانهای کار یک نفر یا یک ایدئولوژی است. هر دو در یک استودیویی با ظاهر یک اتاق در کنار نمادهایی به دقت انتخاب شده پیام خود را خواندند. فیلمبرداری فقط با یک دوربین انجام شد و فاصله افراد با دوربین یکسان بود. نگاه هر دو به دوربین یکسان بود و به نظر میرسید متن را از روی دوربین میخوانند. بر خلاف همیشه، آقای خامنهای یادداشتهای خودش را در دست نداشت در حالی که احمدینژاد با یکی دو بار نگاه کردن به کاغذهایی کوچک به سبک پیشین خامنهای، تلاش داشت بگوید از روی دوربین نمیخواند.
متن سخنرانی خامنهای ۱۰۴۸ کلمه و متن سخنرانی احمدینژاد ۱۴۴۹ کلمه بود. ممکن است طول این دو سخنرانی با هماهنگی پیشین نوشته شده باشد: ۱۵۰۰ کلمه برای احمدینژاد و ۱۰۰۰ کلمه برای رهبر. البته میتوان با پذیرش این استدلال که بیت رهبری از جایی دستور نمیگیرد، این نظر را رد کرد. بههر حال، اگر چنین هماهنگی دقیقی انجام شده باشد، میتوان حدس زد مرکز اصلی هماهنگی در کدام طرف باشد.
مهمترین نکته در سخنرانی رهبر، تکیه بسیار زیاد او به ارائه گزارش (البته برای اولین بار و بدون آمادهسازی و زیرسازیهای رسانهای) از کارهای انجام شده است. به عنوان مثال او به «عرصهی تولید علم» اشاره میکند و برای اولین بار اعلام میکند «طبق آمارهائی كه مراكز متخصص جهانی و مراكز بینالمللی اعلام میكنند، مشاركت كشور ما در پیشرفت علمی و تولید علم در دنیا بیش از یازده درصد است.» اگرچه ایشان نام آن مرکز متخصص جهانی را نمیبرد اما آشکار است که تنها یک مؤسسه به نام آیاسآی این آمارها را ارائه میکند. در سال گذشته هیچ یک از دانشگاههای ایران در رتبهبندی آیاسآی به جایگاه بالایی دست نیافتند و افزون بر این، بر خلاف نظر مثبت رهبری در استناد به این مراکز، مسئولان وزارت علوم، همیشه مؤسسه آیاسآی را یک مؤسسه صهیونیستی معرفی میکنند. کافی است نام همین مؤسسه را یک بار در کنار واژههایی مثل لابی، اسرائیل، صهیونیسم، یا واژههای مشابه جستوجو کنید.
آقای خامنهای در پیام نوروزی خود نه در قالب یک رهبر که در هیئتی نزدیک به یک مقام اجرایی ظاهر شد. اگر مثل ما محصوران در خانه مجبور به شنیدن هزار بارهی حرفهای او باشید متوجه میشود که او گزارش میدهد، تلاش دارد حرف مستند بزند، آمار ارائه میدهد. به نظر من اگر وقت بیشتری داشت، از قیمت تخممرغ و قیمت بورس و توزیع یارانهها هم میگفت.
سخن خامنهای از انگارههای دینی تهیتر شده و چون ناچار از استناد به واقعیت است مملو از شک و اما و اگر شده است (این برداشتی شهودی از روی همین یک متن است و نیاز به تحلیل سخن او در بازهی زمانی طولانیتری دارد). او حتی وقتی میخواهد عنوان سال جدید را مشخص کند هم با شکی کشنده مواجه است. مثل همیشه این «دشمن» است که برنامه او را تنظیم میکند و او ناچار است که از روی طرحهای «دشمن» طرحی وارونه بچیند. به نظر میرسد این اولین بار است که در میان پروژههای متکثر دشمنان بیشمارش مانده است کدام یک را برای تعیین هویت خودش انتخاب کند: «البته در عرصهی فرهنگی هم فعالند، در عرصهی سیاسی هم فعالند، در عرصهی انحصارات علمی هم فعالند» و دست آخر تصمیم خودش را میگیرد که « اما در عرصهی اقتصادی فعالیت بسیار زیادی دارند» و مثال از تحریمها میآورد و این که آنها این برنامه را «دنبال میکنند». قبول ما هم همین را دنبال میکنیم اما انتظار داشتیم رهبر ما نه از میان پروژههای دشمنان که از دل همان بصیرتی که خودش میگوید یک برنامه استخراج کند.
در این پیام خامنهای چهار بار واژه «دشمن» تکرار شده است و در هر چهار بار این واژه به صورت جمع به کار برده شده است. به جز واژهی دشمنان، کل متن حاوی دو واژه منفی دیگر است: ترفند و تحریم که از هر دو به عنوان فعل دشمن یاد میشود. در بقیه متن با آن که معلوم است ایشان ناراحتیهایی دارند، اما از حسن تعبیر استفاده میکند برای مثال در مورد حوادث منطقه میگوید: «عید را بر ما گوارا نمیکند» یا در جایی که از سیر پیشرفت کشور ناراحت است میگوید: «لیکن حرکت ما باید به نحوی باشد که بتوانیم این دهه را به معنای حقیقی کلمه مظهر پیشرفت و مظهر استقرار عدالت در کشورمان قرار بدهیم».
در این متن واژه ایران چهار بار و در هر چهار بار با منظور «ملت ایران» تکرار شده است.
مخاطب سخن خامنهای چهار دستهاند و خامنهای در مخاطب قرار دادن آنها دچار ذهنی آشفته میشود و نمیتواند ملت خودش را زیر یک پرچم و به قول خودش «به تمامه» جمع کند. ابتدا او نوروز را به سه دسته تبریک میگوید: «به همهی هممیهنان عزیزمان در سراسر کشور»، «به همهی ایرانیانی که در کشورهای دیگر، در سراسر جهان ساکن هستند»، و «همچنین به ملتهای دیگری که برای نوروز ارزش و احترام قائل هستند» اما بلافاصله بقیه مسلمانان جهان را به خاطر میآورد که نوروز عیدشان نیست و در شرایط بحرانی زندگی میکنند. «البته حوادث تلخی که در برخی از کشورها نسبت به مردم انجام میگیرد …عید را بر ما گوارا نمیکند و مانع از این است که انسان شادی عید را بتمامه احساس کند». معلوم نیست باید جشن بگیریم یا نگیریم.
از سوی دیگر، میدانیم حوادث دیگری در داخل کشور هم رخ داده است که خامنهای به آنها اشارهای نمیکند و بیشتر از حوادث بیرونی بر ناگوارایی عید و بر ناتمامی شادی او اثر گذاشته است.
از طرف دیگر، احمدینژاد در پیام نوروزی خود از پوستین ریاست جمهوری خارج شده و برای بر دوش انداختن ردای رهبری تمرین میکند. این ویژگی احمدینژاد جدید نیست و او در همه دورهها، حتی در زمان شهرداری همین رویه را داشت.
احمدینژاد در پیام نوروزی خود به هیچ وجه آماری از کارهای گذشته ارائه نمیکند. برخلاف خامنهای که تلاش دارد بگوید در سال گذشته همتی مضاعف و کاری مضاعف در جریان بود و معلوم است کسی را هم ندارد که این آمارها را برایش مرتب کند، احمدینژاد خود را از ارائه هر شکلی از آمار بینیاز میداند: «راهها، راهآهنها، بزرگراهها، دانشگاهها، بیمارستانها، فرودگاهها، بندرها، کتابخانهها و مراکز گوناگون در دست ساخت است» و وقتی هم بخواهد آمار ارائه دهد به صورت اتفاقی یک عدد بزرگ را انتخاب میکند: «در بخش تولید،صنعت، کشاورزی، خدمات و سرمایهگذاری انشاءالله ایجاد 2.5 میلیون شغل در دسترس ملت ایران قرار خواهد گرفت.» وعدههای نامشخص میدهد: «ظرفیتهای ملت ایران و تجربیات سالهای گذشته به ما این امید را میدهد که ظرف دو الی سه سال به لطف خدا مشکل بیکاری را از این سرزمین نورانی ریشهکن کنیم.» و در جایی دیگر به زبانی پیشگویانه میگوید «یک جوشش و شکوفایی علمی در ایران در حال وقوع است» و بعد با امید و آرزو بیان میکند «امیدوارم …. حجم فعالیتهای عمرانی در سال جاری دو برابر شود»
مخاطب احمدینژاد کسی جز امام عصرِ اختصاصی خودش نیست. او به «امام عصر» میگوید که چه کارهایی انجام شده است و چه چیزهایی «در دسترس ملت ایران قرار خواهد گرفت». به جز سلام اولیه که آن هم با سلام به «امام عصرعلیه السلام» آغاز میشود و بعد با سلام به « همه ایرانیان، رهبری عزیز، خانوادههای معظم شهیدان، جانبازان و آزادگان و همه بشریت» ادامه پیدا میکند، همه متن در قالب یک گزارش به «امام عصر» نوشته شده است.
مهمترین نکته جدیدی که در این متن وجود دارد دفاع احمدینژاد از نوروز در برابر «امام عصر» است. او که مدتی پیش از این مخالف تعطیلات نوروز بود، حال نوروز را هدیه ملت ایران به بشریت معرفی میکند و از امام عصرش میخواهد این هدیه را از ملت ایران بپذیرد.
احمدینژاد برای پیشرفت کارهای خودش از امام عصرش تشکر میکند: «البته این همبستگی، هوشمندی و ظرفیت مرهون عنایت و هدایت و مدیریت امام عصرعلیه السلام است.» در زبان متدینان ایرانی، این اولین بار است که برای بیان و توصیف کمکهای «امام عصر» از واژه مدیریت استفاده میشود. «مدیریت» مجموعه روشهایی بوروکراتیک است که به فرآیندهای عقلانی و زمینی خاصی اشاره دارد و کمتر در چارچوبی دینی از آن استفاده میشود. احمدینژاد با استفاده از این واژه تلاش دارد بگوید به امام عصرش به صورت مستقیم در کارها دخالت میکند. او با تکیه بر امام عصرش، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را به پیش میبرد.
نیازی به خرید و استفاده از دستگاههای شنود گرانقیمت با پول مردم نیست، از همین پیام کوتاه هم میتوان به پستوهای ذهن گروه احمدینژاد راه پیدا کرد. بهرغم همه دغدغههای آشکار آقای خامنهای برای پوشاندن بخشهایی از شخصیت احمدینژاد و ناکارآمدیهایش، دغدغههایی که در سخنرانی مشهد به صورت فریاد بیان شد، محمود احمدینژاد به صورت کامل از زیر پرچم خامنهای بیرون آمده است. از نظر احمدینژاد رهبری واقعی ایران در حال حاضر در دست «امام عصر» است. او فقط به «امام عصر» گزارش میدهد و اولین کسی است که به این توفیق نایل آمده است. هیچ کس دیگر، حتی خامنهای چنین توان یا لیاقتی ندارد.
باید همه گفتارهای احمدینژاد را برای شناسایی امام عصر مورد نظر او گردآوری و تحلیل کرد. در عین حال اگر بخواهیم در سطح همین پیام نوروزی کار کنیم، میتوان شاهد یک تفاوت بنیادین بین امام عصر مورد نظر احمدینژاد و دوازدهمین امام شیعیان شد. در حالی که به اعتقاد قابل احترام شیعیان، امام زمان آگاه به مسائل مردم است، گزارشهای احمدینژادی به امام عصرش، با این باور نوشته شده است که او از هیچ جا خبری ندارد. گویا ایشان هم بیتی قابل کنترل دارند و احمدینژاد باید گزارش بدهد.
تنها وقتی که احمدینژاد خود را یگانه مجری و گزارشگر وضع موجود بداند، او به تواناییهای دیگری هم دست مییابد. از نظر او «مدیریت مادی و بریده از آسمان به پایان راه رسیده است». احمدینژاد میتواند به امام عصرش آماری دروغین ارائه کند که در هیچ مرکز معتبری ثبت نشده است: «بیش از یک میلیون و ششصد هزار شغل به عنوان یک رکورد بیسابقه در ایران ثبت و ایجاد شد».
به این ترتیب، پرتاب شدن احمدینژاد از حاشیههای محافل اطلاعاتی به پست ریاستجمهوری او را به توهم رهبری کل جهان انداخته است. از سوی دیگر، ناکامیهای خامنهای در پستهای اجرایی او را، حتی وقتی در موقعیت رهبری نشسته، به پیگیری دغدغهها و وسوسههای ریز و اجرایی انداخته است. با آن که این وضعیت میتواند جوکها و لطیفههای مفرحی را برانگیزد، باید نسبت به پیامدهای تیره و شوم آن احساس خطر کرد. در حالی که دایرهی محصورشدگان از منتقدان هم فراتر رفته و هر کسی که مهر آگاهی بر پیشانی دارد را به اسارت گرفتهاند، تحلیل این دو متن نشان میدهد که ذرهای از عقل و دوراندیشی و خیرخواهی در میدان دیده نمیشود و همه میدان به احمدینژاد و گروهش سپرده شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر