-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

Latest news from Jaras for 11/16/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جرس: هنگامه شهیدی صبح روز گذشته 24 آبان 89 در پی عدم موافقت با تمدید مجدد مرخصی استعلاجی به زندان بازگشت.


به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» این روزنامه نگار زندانی در روز 6 آبان و در پی تلاش خانواده جهت تودیع وثیقه به مدت سه روز به مرخصی استعلاجی آمد. وی در طول این مدت هر 3 روز یکبار در حالی که حضور خودش برای تمدید مرخصی در دادستانی الزامی بود مرخصی خود را تمدید می کرد.


حکم دادگاه بدوی هنگامه شهیدی از ۶ سال و سه ماه و یک روز با تخفیف در مورد اهانت به ریاست جمهوری به شش سال و پرداخت پنجاه هزار تومان وجه نقد تبدیل شده است.

‫پیش از این هنگامه شهیدی در روز سه شنبه ۹ تیر ۱۳۸۸ و در پی دستگیری‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شده بود.


 


جرس: پروین تاجیک، خواهر عبدالرضا تاجیک روزنامه‌نگار زندانی به یک سال و نیم زندان محکوم شد.


به گزارش “تا آزادی روزنامه‌نگاران زندانی” شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، خواهر عبدالرضا تاجیک را به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام و تشویش اذهان عمومی به یک سال و نیم زندان محکوم کرد.

این در حالی است که هیچ‌گونه ابلاغیه کتبی و رسمی مبنی بر تشکیل دادگاه به پروین تاجیک ابلاغ نشده بود و تنها به احضار تلفنی خواهر این روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر کفایت کردند که پس از حضور خانم تاجیک در دادگاه، قاضی مقیسه وی را به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام و تشویش اذهان عمومی محاکمه و همان زمان هم حکم را صادر کرد.

خانم تاجیک به دلیل بی‌اطلاعی از تشکیل دادگاه از داشتن وکیل محروم بود. پروین تاجیک چندی پیش از هتک حرمت برادر خود در زندان خبر داده بود که در پی آن بارها به دادسرای اوین احضار و در نهایت با قید کفالت آزاد شد و تنها جرم وی دفاع از حق برادرش است.

عبدالرضا تاجیک روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر برای بار سوم طی یک سال گذشته، خرداد ماه بازداشت شد و تا کنون در بازداشت و در بند امنیتی ۲۰۹ به سر می‌برد.


 


جــرس: رییس مجلس شورای اسلامی خطاب به مدیران جهادكشاورزی تصریح كرد: "این امر خیلی باعث افتخار نیست كه سالی بیش از یك میلیارد دلار محصولات كشاورزی وارد كنیم در حالی كه مشابه بیشتر این محصولات در كشور وجود دارد."


به گزارش ایسنا، علی لاریجانی همچنین خاطرنشان کرد "در موضوع استقلال كشور در محصولات استراتژیك و نیز جلوگیری از واردات كه به كشاورزان و دامپروران لطمه می‌زند ایستادگی كنید. ما از شما حمایت می‌كنیم."


وی همچنین گفت: "تمام دغل‌كاری‌ها و رفتارهای مزورانه، هزینه‌هایی به ما وارد كرد و در عین حال برای ما گشایش‌هایی داشت؛ چرا كه برای بنیه دفاعی ما استقلال ایجاد كرد. امروز نیز كه آنها بحث تحریم را دنبال می‌كنند می‌توانیم دو نوع رویكرد داشته باشیم؛ یك رویكرد عزت‌مدارانه است كه زحمت اولیه اما پاداش بعدی را در بر دارد و رویكرد دیگر رویكرد كسانی است كه نفلگی ذهنی دارند و می‌گویند ما باید افكارمان را تغییر دهیم. این در حالی است كه تغییر رفتار ما به معنای آن است كه باید از مكتب امام خمینی دست برداریم."


لاریجانی با تاكید بر این‌كه ما باید تحریم‌ها را با تدبیر دقیق به فرصت تبدیل كنیم، در این راستا به جایگاه وزارت جهاد كشاورزی و لزوم خودكفایی در محصولات استراتژیك اشاره كرد و گفت: اگر می‌خواهیم زیر بار توصیه‌های سیاسی بیگانه نرویم. اگر می‌خواهیم آنها شرایط سیاسی خود را در كانون جریان بیداری اسلامی تحمیل نكنند، باید به این خودكفایی دست یابیم.


رییس مجلس شورای اسلامی وزارت جهادكشاورزی را برای نظام استراتژیك دانست، و توصیه كرد كه سطح كار محصولات استراتژیك مورد نیاز مردم را به سطح خودكفایی برساند.


وی با اشاره به موادی از برنامه پنجم در بخش كشاورزی و دامپروری، لزوم خودكفایی در محصولات اساسی مثل گندم، جو، دانه‌های روغنی، برنج، نیشكر، گوشت سفید و قرمز و تخم مرغ را یادآور شد و تاكید كرد كه مردم در این محصولات باید از امنیت خوبی برخوردار باشند و طبق پیش‌بینی‌ها در برنامه پنجم، باید در این فرآورده‌ها حداقل هفت درصد ارتقاء داشته باشیم. هم‌چنین در مورد آفات و بیماری‌های گیاهی و دامی استانداردی را معین كرده‌ایم تا وضعیت در این مورد نیز بهبود یابد.


لاریجانی با اشاره به واردات بی‌رویه محصولات كشاورزی با بیان این‌كه این موضوع كمی كنترل شده است، تصریح كرد: طبق قانونی كه سال گذشته مجلس مصوب كرد تمام اختیارات در این امر به وزارت جهادكشاورزی داده شده است و امروز این وزارتخانه مسوول واردات محصولات كشاورزی است.




 


سعید بیانی

 

بار دیگر استقامت و پایداری آزادی خواهان ببارنشست و طنین مرگ دیکتاتوری و استبداد، این بار برای حکومت نظامیان در میانمار، به گوش جهانیان رسانید.خبری بر روی تلکس خبرگزاری های معتبر جهان قرار گرفت " آنگ سان سوچی آزاد شد". ساعاتی بعد سیل طرفداران خانم سوچی و آزادی و دمکراسی در میانمار بسمت محل سکونت خانم سوچی سرازیر شد و پست های بازرسی پلیس و نیروهای امنیتی از اطراف خانه خانم سوچی برچیده شد و تصویراو برروی صفحه تلویزیون میلیونها انسان در سراسر جهان نقش بست، در حالی که در پشت درهای آهنی محل سکونت خود و نردهای که نیمی از صورتش را پوشانده بود برای هزاران نفر از طرفدارانش که خیابانهای اطراف خانه او را به محاصره خود درآورده بودند به سخنرانی پرداخت.  عده ای از آنان تی شرت هائی بر تن داشتند که روی آن نوشته شده بود "ما با سوچی ایستاده ایم" , یا "به سوچی ایمان داریم". او رو به مردم میانمار آنان را به اتحاد فرا خواند و گفت: "زمانی هنگام سکوت است و زمانی باید حرف زد. مردم میانمار باید برای احقاق حقوق خود ایستادگی کنند و باید با یکدیگر هماهنگ باشند."

 

"آ نگ سان سوچی"، چهره برجسته و شناخته شده آزادی خواهیست که بیست سال از عمر خود را در راه آزادی کشور و مردمش گذارنده و بیست سال در حصر خانگی بوده که تو سط ژنرال های حاکم بر میانمار بر او تحمیل شده بود. "آنگ سان" دختر ژنرال پرآوازه میانماری است که در جنگ جهانی دوم با مهاجمان ژاپنی جنگید و در جریان استقلال میانمار که در آن زمان برمه نامیده می شد، با بریتانیا وارد مذاکره شد و نقش بسزایی در استقلال میانمار ایفا کرد و زمانی که آنگ سان تنها یک سال داشت ترور شد و در این ترور جان باخت.

 

"آنگ سان" در سال 1988 پس از بیست سال تحصیل دردانشگاه آکسفورد در فلسفه، سیاست  و اقتصاد به میانمار بازگشت. در حالی که ثمره ازدواجش با مایکل اریس دو پسر بود. در آن سال تظاهرات گسترده ای توسط دانشجویان دمکراسی خواه علیه دولت نظامی که از سال 1962 در آن کشور در قدرت بودند در جریان بودکه آن تظاهرات با خشونت شدید و سبعانه  نیروهای نظامی سرکوب شد. پس از این سرکوب، "آنگ سان سوچی" برای هدایت و رهبری جنبشی علیه نظامیان برمه به آن کشور بازگشت و اتحادیه ملی و دمکراسی را در برمه بنیان نهاد که در بین مردم برمه از محبوبیت و مقبولیت بسیاری برخوردار شد.

 

در سال 1989 بعد از چند هفته از اتفاقاتی که در جریان تظاهرات دانشجویی در میدان "تیان آنمن" پکن روی داد، او و دیگر آزادیخواهان  به حصر خانگی محکوم شدند. شرط آزادی آنگ سان سوچی را نظامیان حاکم بر برمه خروج او از کشور اعلام کردند. اما او این شرط را نپذیرفت و از ترک کشور خودداری کرد. در انتخابات سال 1990 دولت نظامی میانمار تحت فشار جوامع و نهاد های بین المللی تن به انتخابات آزاد داد که آنگ سان سوچی با رهبری اتحادیه ملی و دمکراسی نزدیک به 80 درصد کرسی های مجلس را بدست آورد. اما اینبار هم استبداد با اهرم نظامی به رای مردم فایق آمد و ژنرال های نظامی این انتخابات را باطل اعلام کردند و "آنگ سان" بار دیگر بازداشت شد، که بدنبال این بازداشت در سال 1995 جایزه صلح نوبل به خانم سوچی اهدا شد که دولت نظامی مجبور به آزادی وی شد و حکم بر آن دادند که اگر خانم سوچی میانمار را بقصد دیدن خانواده اش ترک کند، دیگر حق بازگشت به میانمار را نخواهد داشت.

 

"آنگ سان" برای بار دوم از خروج از کشور امتناء ورزید و از دیدن کودکانش محروم شد و شوهرش را که از بیماری سرطان رنج می برد، حتی تا بعد از مرگش هرگز ندید. همچنانکه او شعار خود و هوادارانش را ایستادگی و استقامت در برابر استبداد و نفی خشونت برگزیده است.

 

روایت "آنگ سان سوچی" زن شجاع و آزادی خواه کشور میانمار و حکومت نظامیان در برمه ، روایت کنونی کشور ماست ؛ هر چند متفاوت ولی  پیامی را به آزادی خواهان در ایران می رساند که اگر چه دیو استبداد بتواند تن آزادی خواهان را چه زن و چه مرد به بند بکشد، ولی هرگز نمی تواند فکر ، عقیده ، آمال و آرزوهای آنان را در راه رسیدن به آزادی به اسارت خود در بیاورد. ایستادگی و استقامت برای احقاق حقوق در برابر استبداد و دولت نظامی پادگانی و مبارزات بدور از خشونت سرانجام به آزادی و دمکراسی در ایران منتهی خواهد شد، شک نکنید!

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


عمار ملکی

 

چگونه شجاعت، استمرار و ابتکار جهان را تغییر می دهد؟ 

 

دیباچه

 

همواره بر این باور بوده ام که همگی ما انسانها وقتی در جامعه ای زندگی میکنیم و از بسامان بودن آن بهره می بریم و از نابسامانیهایش صدمه می بینیم، برای کم کردن نابسامانیها و افزودن بر سامان جامعه مسئولییم. از اینرو هر یک از ما باید یک فردمدنی باشد و در نتیجه در کوچکترین انتخابهایش مسئولانه رفتار کند تا که جامعه اش را جایی بهتر برای زیستن خودش، عزیزانش و اطرافیانش بسازد. بسیار دیده ام که وقتی درباره جامعه و مسائل مرتبط با آن و وظیفه هر فرد در قبال آن سخن گفته میشود، بسیاری افراد میگویند که ما "سیاسی" نیستیم و در نتیجه این مسائل به ما مربوط نمی شود. متاسفانه درهم تنیده بودن هر امری با سیاست در ایران و از سوی دیگر عدم تعریف دقیق امر سیاسی باعث شده است که برچسب "سیاسی بودن"، بهانه ای برای شانه خالی کردن از کنشهای مسئولانه در زندگی روزمره گردد.

 

من در اینجا میخواهم با تعریف دو گونه کنش، آنها را از یکدیگر تفکیک کنم: کنش سیاسی و کنش مدنی. کنش و فعالیت سیاسی متعلق به گروه خاصی از افراد است که بدنبال بدست گرفتن قدرت در ساختار سیاسی یک کشور هستند. این کنش در ذات خود هیچ اشکالی ندارد و یقینا در هر جامعه ای نیاز است تا افراد خاصی که شایستگی و دانش لازم را دارند با استفاده از مکانیزمهای مشروع (تشکیل حزب، فعالیت سیاسی، مبارزه سیاسی یا انتخابات) برای در دست گرفتن اداره کشور تلاش کنند. پس کنش سیاسی را افراد خاصی مانند فعالان سیاسی و یا دانش آموختگان علوم سیاسی انجام می دهند.

 

اعتراض به نقض حقوق شهروندی، یک کنش مدنی است

 

اما کنش مدنی عملی است که هر شخص  در اجتماع باید آنرا انجام دهد چرا که بر جامعه و زندگی روزمره افراد تاثیر می گذارد. این کنش بهیچ عنوان تنها وظیفه گروه و یا دسته خاصی – مانند کنش گران سیاسی – نیست بلکه هر شهروندی مسئول انجام آن است. احترام به حقوق دیگران، تمیز نگه داشتن محیط زیست، حساسیت و اعتراض به یک اقدام یا سیاست نادرست همگی جزو کنشهای مدنی بحساب می آیند. از همین روست که اعتراض به نقض حقوق شهروندی توسط یک حکومت، یک کنش سیاسی نیست بلکه یک کنش مدنی محسوب می شود چرا که شهروندان معترض، بدنبال کسب قدرت سیاسی نیستند، بلکه قصدشان کسب حقوق مدنی و شهروندی هم نوعشان – و یا بعبارتی خودشان – است. کسی که در اینگونه کنش اعتراضی- مدنی به بهانه "آدم سیاسی نبودن" شرکت نمی کند، در اصل از زیر مسئولیت مدنی خود شانه خالی می کند و در نهایت خودش متضرر می شود، چرا که دیر یا زود نوبت به نقض حقوق شهروندی خودش می رسد. اگرچه در اینگونه موارد عمل کنشگران سیاسی و کنشگران مدنی همانندی و همپوشانی پیدا می کند، اما وجود کنشگران سیاسی نمیتواند مسئولیت شهروندان را در انجام کنش مدنی کمرنگ کند، چرا که هدف و وظیفه این کنشگران متفاوت است.

 

بعد از این مقدمه، میخواهم بعنوان یک کنشگر مدنی که خواستار رعایت حقوق بشر و کسب حقوق شهروندی و مدنی در ایران هستم، مطالعه تجارب کنشگران مدنی در دیگر کشورها را با هموطنانم به اشتراک بگذارم. بدین منظور قصد دارم که در حد توان و دانشم با ترجمه داستانهایی واقعی از کنشهای مدنی در سراسر جهان، نشان دهم که چگونه می توان امید را زنده نگه داشت و چگونه شجاعت، استمرار و ابتکار در مبارزه مدنی، با اقداماتی هر چند کوچک، به دستاوردهایی بزرگ می انجامد. این داستانها نشان میدهند که تغییر در وضع نابسامان موجود، ضرورتا نیازمند اقداماتی بزرگ و پیچیده نیست که توسط قهرمانان انجام میشود، بلکه تغییر نتیجه اراده و کنشهای مدنی افرادیست که اراده میکنند تا شهر و کشورشان را جایی برای یک زندگی شرافتمندانه سازند.

 

 هر یک از ما تصاویری را بر صفحه تلویزیون بیاد می آوریم که نمایشگر پایان یک وضعیت اسفبار سیاسی در کشورهای دور و نزدیک بوده است: سقوط یک دیکتاتور، رقص و پایکوبی مردم در خیابانها، به زیر کشیدن مجسمه های دیکتاتور و برافراشتن پرچمی جدید و در این میان دوربینها لحظات این فراز و فرود را مخابره می کنند. مشاهده این چنین لحظاتی اغلب مانند دیدن دقایق آخر یک فیلم می باشد. اما چه اقداماتی منجر به این لحظات خاطره انگیز شده است؟ چگونه این مردم در طول سالهای سخت و طاقت فرسا دوام آورده اند؟ چه چیز روحیه مبارزه و ایستادگی را در آنها زنده نگه داشته است؟

 

داستانهای پیش رو روایتی تحسین‎برانگیز از پشت صحنه این پیروزی هاست. داستانهای این مجموعه – که بعضی مشهور و بسیاری شان ناشناخته و نانوشته مانده اند – از چهارگوشه جهان گردآوری شده و روایت کننده کنشهای نوآورانه و الهام بخش مردمی است که رژیمهای خشن و سرکوبگر را به چالش می کشند و در برابر تجاوز قدرت حاکمه ایستادگی میکنند. ما راوی اقدامات کسانی هستیم که سکوت نکردند و با تلاش خویش نشان دادند که میتوان دیکتاتورها را به زیر کشید و قوانین ناعادلانه را تغییر داد و با عمل خود حس انسانیت را در دیگران زنده نگه داشت. هر یک از این داستانها نشان میدهد که زندگی شرافتمندانه و آزادانه، آرزویی عالمگیر است.

 

صفت "کوچک" برای این کنشها، واژه درخوری نیست چرا که خیلی از آنها به هیچ عنوان کوچک نیست و سرشار از شجاعتی شگفت آور است. مردم در این داستانها نشان میدهند که چگونه با وجود اینکه می دانند هزینه اعتراضشان می تواند ضرب و شتم، زندان و حتی مرگ باشد، اما در راه بدست آوردن حقوقشان ایستادگی می کنند. آنها مدعی هستند که هر کس دیگری نیز جای آنها بود همین اقدامات را می کرد. برای ما آنها نماد نیرومندی هستند که نشان دادند با حفظ روحیه مبارزه بر آنچه شکست ناپذیر و تغییرنیافتنی مینماید، میتوان پیروز شد.

 

انسانهای این داستانها نشان میدهند که آنچه "ناممکن" بنظر میرسد، میتواند "ممکن" باشد. بعضی از آنها به تغییری که برای آن مبارزه کردند، دست یافتند و برای بعضی دیگر تغییرات بزرگتری هنوز در راه است.

 

 قدرت بیشمار بودن: وقتی کالسکهها تانکها را شکست دادند

 

ظهور "جنبش مردمی اتحاد" که در سال 1980 بوسیله اعتصاب کارگران در کارگاه کشتی سازی گِدانسک و دیگر نواحی لهستان شکل گرفت، رژیم حاکم که از جنگ جهانی دوم بر کشور مسلط بود را به وحشت انداخت. در 13 دسامبر 1981 مقامات حکومت کمونیستی تانکها را به خیابانها آوردند تا که جنبش اتحاد را یکبار و برای همیشه متوقف سازند. صدها نفر بازداشت و دهها نفر کشته شدند.

 

علیرغم حضور تانکها و دستگیریها، لهستانی ها اعتراضاتی را علیه سرکوب جنبش اتحاد سازمان دادند که یکی از آنها تحریم اخبار دروغپردازانه تلویزیون دولتی بود. اما تحریم اخبار به خودی خود نمی توانست موجب دردسری برای دولت باشد. همچنین امکان ارزیابی اینکه چه تعداد از مردم به این تحریم پیوسته اند وجود نداشت. اما در یکی از شهرهای کوچک مردم روشی برای نشان دادن اعتراض ابداع کردند.از ماه فوریه سال 1982 ساکنان شهر سوییدنیک در شرق لهستان هر روز عصر به پیاده روی می رفتند. همزمان با آغاز اخبار نیم ساعته بعد از ظهر، خیابانها سرشار از مردمی بود که به گپ زدن، راه رفتن و وقت گذرانی مشغول بودند. قبل از بیرون رفتن از خانه، بعضی از آنها تلویزیونهای خاموش را در پشت پنجره و رو به خیابان قرار می دادند. برخی دیگر حتی پا را فراتر گذاشته و تلویزیونهایشان را بر روی کالسکه و یا فرقان گذاشته و آنها را برای هواخوری شبانه به بیرون میآوردند!

 

یکی از طرفداران جنبش اتحاد بعدتر خاطرنشان میکرد که "اگر مقاومت توسط فعالیتهای زیرزمینی بود، امثال من و تو حضور نداشتیم اما وقتی کسی می بیند که همسایه هایش بهمراه تلویزیونشان برای پیاده روی به بیرون آمده اند، تو خود را بخشی از این جنبش می دانی. هدف دیکتاتور این است که ما را از هم جدا کند، اما اهالی شهر این فضا را شکستند و حس اعتماد به نفس پیدا کردند."

 

تاکتیک "هواخوری بردن تلویزیونها" به شهرهای دیگر هم کشیده شد و دولت را خشمگین کرد ولی مقامات حکومتی را از تلافی کردن عاجز ساخته بود. پیاده روی به هر حال در قوانین کیفری جرمی بحساب نمی آمد. نهایتا حکومت مقررات منع رفت و آمد را از ساعت 10 شب به ساعت 7 عصر تغییر داد تا مردم را مجبور سازد که در هنگام پخش اخبار ساعت 7:30 در خانه هایشان بمانند در غیر اینصورت خطر دستگیری و یا تیراندازی وجود داشت. شهروندان معترض در واکنش به این اقدام، ساعت پیاده روی خود را همزمان با نوبت قبلی اخبار در ساعت 5 عصر قرار دادند.

 

* * *

 

همانقدر که بسختی این امکان وجود داشت تا بتوان فهمید آیا لهستانی ها اخبار تلویزیون را نگاه می کنند یا نه (مگر آنکه همه مردم به پیاده روی میرفتند)، فهمیدن اینکه چه تعدادی از مردم به برنامه های رادیویی مخالفان دولت گوش می دهند نیز سخت بود. جنبش اتحاد برای این مساله راه حلی یافته بود. رادیو جنبش، اخبار ممنوعه را برای افشای تبلیغات دروغین دولت پخش می کرد. اما هیچکس نمی دانست چه تعداد از مردم به این گزارشات زیرزمینی گوش می دهند. نظرسنجی در آن شرایط تقریبا ناممکن بود. از اینرو دست‎اندرکاران رادیو به یک روش ابتکاری دست زدند. آنها از مخاطبانشان خواستند تا در یک ساعت معین از برنامه، چراغهای خانه هایشان را خاموش و روشن کنند. البته این اقدام قطعا خطر داشت چرا که اگر در آپارتمانی تنها یک خانه بود که چراغهایش خاموش و روشن می شد، این بهترین علامت برای پلیس بود تا بفهمد که در ان خانه یک معترض و نافرمان زندگی می کند.

 

کنستانتی گیبرت یکی از ناراضیانی بود که در زمان پخش اخبار رادیو جنبش، در خیابانی در پایتخت لهستان – ورشو- قدم می زد. درحالیکه در خیابان بود، ناگهان مشاهده کرد که چراغهای طبقه همکف یک آپارتمان شروع به چشمک زدن کرد. وقتی که سربلند کرد و به ساختمان نگاه کرد متوجه شد که چراغهای تمامی ساختمان در حال فلاش زدن است. او سپس به پشت سرش نظر انداخت و دید که آپارتمانها در سرتاسر خیابان مانند درختهای کریسمس یکی بعد از دیگری شروع به روشن و خاموش شدن کردند.  گزارشهایی از آن شب رسید که این اتفاق در سراسر شهر مشاهده شده بود. گیبرت میگفت: "واقعا آن احساس سرافرازی، در تصور نمی گنجید". مقامات حکومت درمانده شدند، چرا که امکان دستگیری تمامی اهالی ورشو را نداشتند.

 

* * *

 

حتی در مراسم بسیار تشریفاتی، طرفداران جنبش اتحاد روشی را برای رسوا کردن حاکمان منفور لهستان پیدا می کردند. در سال 1984 رهبر اتحاد جماهیر شوروی - یوری آندروپوف - درگذشت.برنامه همیشگی تلویزیون لهستان برای پخش زنده مراسم دفن رهبر شوروی قطع شد تا که سخنرانی جانشین او - کنستانتین چرننکو - از بالای مقبره لنین در میدان سرخ مسکو پخش شود. اما سخنرانی رسمی بفاصله کوتاهی قطع شد و به جای سخنان کسالت آور چرننکو، بینندگان لهستانی ناگهان صدای دیگری را شنیدند که میگفت: " این برنامه تلویزیونی "رادیو اتحاد" است که مشاهده می کنید. خانمها و آقایان عصر بخیر...." بدنبال آن لیستی از فعالان زندانی و مطالبات مخالفان پخش گردید. ببیندگان لهستانی شادمان شدند و مقامات حکومت عصبانی. پلیس مخفی نتوانست خرابکاران را شناسایی کند و این فضاحت برای دولت باقی ماند.

 

کالسکه سوار کردن تلویزیونها، روشن و خاموش کردن چراغ خانه ها و قطع پخش مراسم خاکسپاری همگی شعله امید را در دل لهستانی ها زنده نگه داشت و دربردارنده احساس شورانگیزی برای سالهای آینده گردید. آن رژیم بظاهر استوار تنها چند سال بعد فرو پاشید.

 

 استیو کراشاو - جان جکسون - نیویورک، مارچ 2010

 

(1)     Steve Crawshaw & John Jackson (2010). Small acts of Resistance, how courage, tenacity and ingenuity can change the world?, Sterling Publishing, London.

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


بهرام پرتوی

 

موج بازداشت ها، شکنجه ها، اعدام ها و تهدیدها ادامه دارد و خفقان ناشی از سرکوب های نظامیان کودتاگر، سایه سنگین خود را در عرصه های گوناگون حیات اجتماعی و سیاسی کشور گسترده است. در حالیکه روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران و سایر روشنفکران همراه هنرمندان و وکلای دادگستری زندان ها را انباشته اند، هر روز خبر از بگیر و ببند های جدید می رسد. در فضایی که تشکل های صنفی و سیاسی امکان شکل گیری رسمی ندارند، آن هایی که قدم در این عرصه ی مهم فعالیت نهاده اند، زیر فشارهای حکومتی شدیدترین و خشن ترین فشارها را متحمل هستند.

 

فضای نا امنی در کشور در نتیجه سیاست های نابخردانه و سودجویانه حکومت شبه قرون وسطایی گسترش یافته است. واردات بی رویه ی کالاهای بنجل خارجی، عدم سرمایه گذاری در بخش های مختلف اقتصادی کشور موجب تشدید روند تعطیلی کارخانجات و کارگاه های درحال موت موجود شده و به کشاورزی آسیب های جدی وارد کرده و نتیجتا رشد روز افزون بیکاری را دامن زده است.

 

فقر در کشور هر روز طیف های بیشتری را به کام خود می کشد و موجبات افزایش نارضایتی عمومی را فراهم ساخته و می سازد. از اجرای قانون، همین قوانین مشکل دار و تفسیر به رای شده نیز خبری نیست، نه از مجلس قانون گذاری واقعی و نه از دستگاه عدالت خبر و واکنشی در کار نیست. همه بله قربان گو و چاکر صفت که مبادا نایب خوانده امام غایب را رنجیده خاطر سازند و انبان انباشته از پول خود تهی! در چنین شرایط ناگواری سودجویان کودتاچی که از عواقب عملی شدن به اصطلاح طرح هدفمند کردن یارانه ها شدیدا نگران و مضطرب هستند، مدام تهدید و تحدید می کنند و آماده ی سرکوب بیشتر و گسترده تر می شوند. آیا آنها برای حفظ موقعیت لرزان خود در داخل تن به مماشات و مصالحه در خارج نخواهند داد؟ مذاکرات با گروه 5+1 علیرغم عربده های مستانه به زودی پاسخ این پرسش را خواهد داد. 

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


رضا رئیسی

 

سخنانی توهین آمیز از سید حسن نصر الله نسبت به فرهنگ و تمدن ایرانی و  جنبش سبز در فضای مجازی انتشار یافت.متعاقبا عده کثیری از کاربران ایرانی  فعال در شبکه های مجازی نسبت به این اظهارات عکس العمل نشان دادند و این  سخنان را محکوم نمودند. تا آنجا که به غیرت و همت ایرانیان باز می گردد  هیچ شخص و فردی در هر جایگاهی اجازه ندارد به تمدن و تاریخ غنی و افتخار  آمیز ایرانیان توهین نماید، تمدنی که هزاران سال افتخار و بالندگی را با  خود به همراه دارد و می توان آن را از لحاظ قدمت و دست آورد های فرهنگی و  اندیشه ورزانی که در طول تاریخ برای جامعه بشری به ارمغان آورده،بی بدیل  دانست

 

    اگر ما به تمدن ایرانی خود می بالیم از آنرو است که فرهنگ و ادب پارسی را  چنان در بلندای ادب و متانت یافته ایم که گزافه گوئی و گستاخی در آن جلوه  ای ندارد،دانشمندان و فرهیختگان سرزمین ما با هر مرام و مسلک و آئینی  جملگی اهل مدارا و همنوع نوازی بوده اند؛ این خصوصیت برگرفته از رنگین  کمان قومیت های مختلفی است که در چارچوب جغرافیائی که ایران می نامیمش  زندگی می کنند، در کلیت تاریخی ایرانیان ضمن احترام به عقائد و مقدسات  یکدیگر زندگی خود را در چارچوب همزیستی مسالمت آمیز تعریف کرده  اند،(نمونه بارز آنرا در منشور حقوق بشر کوروش می توان مثال زد)کشور ما  به خاطر موقعیت جغرافیائی خاص خود حلقه اتصال بسیاری از تمدنها و ممالک  بوده و به همین واسطه در طول تاریخ قلب تپنده تحولات و مراودات فرهنگی  بوده است ،سرزمین حاصلخیز ایران همواره چشم طمع زیاده خواهان را نسبت به  خود معطوف داشته است از اسکندر مقدونی گرفته تا مغولان و دیگر متجاوزان  جملگی چشم طمع به این آب و خاک داشته اند،شاید در مقاطعی هم توانسته اند  بر محدوده جغرافیائی ما دست اندازی کنند اما به تدریج در فرهنگ و تمدن  ایرانی هضم گشته اند و از آنها نام و نشانی نمانده است اما حکایت اسلام و  ورود آن به کشور ما از سنخ دیگری است

 

    درست است که ورود اولیه اسلام با حمله جنگ آوران عرب به کشورمان تحقق  یافت و در نگاه اول چنین به نظر می آید که تسلط و سیطره اعراب دین اسلام  را به مردمان ما تحمیل نمود اما مردم ما به زور شمشیر و ارعاب اسلام را  نپذیرفتند که اگر اینچنین بود همانند دیگر فرهنگ های وارداتی آن را پس از  مدتی پس می زدند و به آئین خود باز می گشتند،ایرانیان معانی و مفاهیم ناب  و انسان ساز اسلام را از صمیم قلب پذیرفتند و با تکیه بر فرهنگ اصیل خود  تعصب های جاهلی و کورکورانه اعراب بدوی را از قامت آن به کناری زدند و  منادی قرائت عقلانی و مداراجویانه اسلام شدند،قرائتی که منطبق بر آیات  شریف کتاب آسمانی بود و همگان را دعوت به عقلانیت و انسان دوستی و دوری  از قومیت پرستی می نمود

 

    اینچنین شد که بزرگترین دانشمندان مسلمان در ایران رشد و نمو یافتند و  فرهنگ بشری و تمدن اسلامی را غنا بخشیدند، اگر این اندیشمندان و متفکرین  ایرانی اسلامی نبودند بی گمان دانش بشری به حدی که هم اکنون رسیده است  نمی رسید (با توجه به تاثیر پذیری تمدن غربی از تمدن اسلامی در دوران  قرون وسطی )هر کسی که بخواهد مخالف این واقعیات بدیهی تاریخی سخن براند  یا از واقعیت بهره ای نبرده و یا مغرضانه می خواهد منویات خود را با  تعریف و تفسیری مغشوش به خورد مخاطبین بدهد،تمدن ایرانی در چنان جایگاه  رفیعی است که هیچ کس را یارای نادیده گرفتنش نیست مگر اینکه خود را به  نادیدن بزند

 

    سخنرانی سید حسن نصر الله نیز برای مخاطبین عرب و برای تبری از اتهام  وابستگی به ایران گفته شده است؛نکته جالب اینجاست که این سخنان بعد از  چند ماه به ناگهان در فضای مجازی انتشار می یابد و به فاصله اندکی  اسفندیار رحیم مشائی دوباره به صحنه می آید و تعظیم به پرچم ایران را  تعظیم به خداوند متعال می نامد،گوئی باز نشر سخنان این رهبر لبنانی و  متعاقبا سخنان این مقام ایرانی هر دو از یک منبع و یک اتاق فکر کلید  خورده است

 

    درست در هنگامی که موج اعتراضات به سخنان سید حسن نصر الله بالا گرفته و  احساسات وطن دوستانه مردم غلیان یافته بود رحیم مشائی که سابقه چنین  مانورهای تبلیغاتی و سخنان جنجال برانگیز را در کارنامه خود دارد وارد  میدان می شود و جمله ای در راستای تفکرات ظاهرا ملی گرایانه از خود بر  زبان می آورد،تا خود را تافته ای جدا بافته و علاقمند به تمدن ایرانی  نشان بدهد و بر موج احساسات سوار گردد و صید مراد خود را از این فرایند  برآورد

 

    عجیب اینجاست که اصولگرایان منتقد نیز به مانند دفعات قبل از خود واکنش  قابل توجهی نشان نمی دهند و ترجیح می دهند که با سکوت از کنار این مسئله  بگذرند، ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که اینبار صراحتا ایشان از  تعظیم به پرچم ایران سخن می گوید حال آنکه در فرهنگ اسلامی که اصولگرایان  آن را مقدم بر همه چیز می دانند و خود را منادیان اصول آن می نامند تعظیم  و تکریم فقط شایسته خداوند است و نه هیچ چیز دیگر!

 

    تمامی این گزاره ها را که در کنار هم قرار بدهیم پازل گونه ای بدست می  آید ناشی از این واقعیت که نباید با سطحی نگری و احساساتی شدن به این فعل  و انفعالات و روایت های متعارض اما همسو نگریست،مسلما تئوریسین های جناح  اقتدارگرا در پس پرده اهدافی را از این تحریک احساسات می پرورانند

 

    در بحبوهه هدفمند کردن یارانه ها و گسترش نارضایتی عمومی نسبت به عواقب  اجرای این طرح و در زمانیکه با اقدامات همه جانبه و بی سابقه جناح اصلاح  طلب از تمامی امکانات ارتباطی و تریبون های اندک خود نیز محروم می  گردد(انسداد و فیلترینگ گسترده و بی سابقه سایت های که هنوز از دسترس  کاربران داخلی خارج نگردیده بود و همچنین اجرای طرح فیلترینگ یکپارچه  برای تحدید هر چه بیشتر فضای مجازی که تنها عرصه باقیمانده برای حضور  معترضین است)و درحالیکه فضای کلی کشور بیشتر از هر زمانی به سمت انسداد و  یکسو نگری سوق داده می شود ناگهان این سخنان بازتاب می یابد و موجی  برانگیخته می گردد؛اقتدارگرایان به خوبی واقفند که به واسطه حذف رقیب  سنتی از سپهر سیاسی کشور(اصلاح طلبان) دیگر میل و رغبتی در کارزار سیاسی  باقی نمانده و مردم نیز دلسرد از وقایع رخ داده میلی به حضور در عرصه  ندارند پس باید راهکاری اندیشه شود تا با توجه به نزدیک شدن به انتخابات  آینده و احتیاج به حضور مردم حداقل فضائی رقابتی هر چند به شکل صوری مهیا  گردد، بهترین راه هم دست گذاشتن بر احساسات ملی گرایانه مردم است تا با  تحریک آن از این فضای مرده و گورستانی خلاصی یابند،بخصوص که آنان بخوبی  به حساسیت بخشهای کثیری از جامعه نسبت به هواداری و حمایت های مادی و  تدارکاتی نسبت به حزب الله لبنان از جانب حکومت واقفند

 

    بدین سان پروژه جدید کلید می خورد بخشهائی از سخنان سید حسن نصر الله  بازتاب می یابد و جرقه زده می شود،به لحاظ حساسیت زائی ورود به این عرصه  و موقعیتی که حزب الله در مقابل رژیم اسرائیل دارد طبیعتا اصلاح طلبان  نمی توانند به شکل رسمی و عینی و حداقل از تریبون های عمومی داخل کشور  این سخنان را محکوم نمایند پس فضا برای به صحنه آمدن افرادی چون رحیم  مشائی کاملا مهیا است ایشان هم در فضای بی رقیب وارد میدان می شود و به  سخنان ملی گرایانه دست می یازد تا طیف هائی از جامعه را که از این سخنان  بر آشفته اند به سمت خود سوق دهند،این گمان را می توان نزدیکترین روایت  به پس پرده این اتفاقات دانست

 

    به زعم نگارنده دفاع از کیان ملی و تمدن ایرانی نه تنها لازم بلکه واجب و  مقدس است و نشان از غیرت ملی و اسلامی دارد همانگونه در روایت آمده است  "حب الوطن من الایمان" اما در فضای غبار آلود و مشوش کنونی سیاسی کشور  کنشگران عرصه مجازی باید دقت بیشتری مبذول دارند و بدور از هیجان زدگی  اتفاقات را ورای آنچه برای ما تدارک دیده شده است در نظر داشته  باشند،متاسفانه گاهی مهار احساسات از دستمان بدر می رود و اسیر بازی  ناخیر خواهان می گردیم و به سخنانی روی می آوریم که شایسته شان ایرانی  نیست،حمایت از فرهنگ ایرانی با توهین و تخریب و فحاشی همخوانی ندارد و  اینگونه دفاع بی پایه و تخریبی نه تنها چیزی عاید ما نخواهد کرد بلکه  جایگاه فرهنگی و شان ما را در دیدگاه ناظران بیرونی پائین خواهد آورد،

 

    سخن آخر هم اینکه اینگونه ترفندهای نخ نما شده برای ایجاد جایگاه در  افکار عمومی( که از سوی اقتدارگرایان تدارک دیده می شود) مثمر ثمر نخواهد  بود ماهیت سوء استفاده گرانه و بدور از اخلاق و منش وطن دوستی مدعیان  گزافه گو دیر زمانی است که برای همگان روشن گردیده؛عملکردهای تخریبی و ضد  ملی ایشان با ادعاهای ناسیونالیستی نا پخته شان همخوانی ندارد،قاطبه مردم  می دانند که این طیف در پس پرده این ادعاها چه آرزوهای خامی در سر می  پرورانند

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

اعتراف وزير خارجه آمريكا به اينكه "طالبان و بن لادن دست پرورده آمريكا هستند" هر چند چيزي بر اطلاعات صاحبنظران مسائل سياسي منطقه نمي‌افزايد، لكن از اين نظر اهميت دارد كه آنچه در طول سالهاي گذشته همواره گفته مي‌شد ولي مسئولان آمريكائي با ژست‌هاي ضد تروريستي خود حاضر نبودند آنرا بپذيرند، توسط رئيس دستگاه سياست خارجي دولت آمريكا با صراحت پذيرفته شده است.

 

هيلاري كلينتون، وزير خارجه آمريكا، براساس گزارش خبرگزاري هند، گفته است: "آمريكا گروه‌هاي افراطي مشخصي را ايجاد كرد و از تروريست‌هائي مانند اسامه بن لادن در زمان مبارزه عليه اتحاد جماهير شوروي سابق حمايت كرد اما نتايج معكوس دريافت كرد. اكنون ما در حال جنگ با بخشي از آن چيزي هستيم كه ساخت دست آمريكا بوده است. ما نيروهاي "مجاهدين" در افغانستان را براي جنگ عليه شوروي سابق ايجاد كرديم، آنها را آموزش داده و تجهيز كرديم و از لحاظ مالي حمايت كرديم از جمله اسامه بن لادن، اما اين اقدام براي ما نتيجه خوبي نداشت."

 

بكار بردن عنوان "مجاهدين" افغان توسط وزير خارجه آمريكا در اين اظهارات، اگر اشاره به گروه‌هاي مجاهدي باشد كه با حكومت دست نشانده شوروي در افغانستان جنگيدند و آنرا سرنگون كردند و ارتش سرخ شوروي را وادار به خارج شدن از افغانستان كردند، يك دروغ آشكار است. پرونده مجاهدين افغان و چگونگي شكل گيري آنها و مبارزاتشان عليه حكومت دست نشانده شوروي در افغانستان، كاملاً روشن است و اين گروه‌هاي قابل مصادره كردن توسط آمريكا و ديگر كشورهاي استعماري نيستند. مجاهدان افغان براساس اعتقادات ديني شكل گرفتند و در برابر الحاد شوروي و دولت‌هاي دست نشانده‌اش در افغانستان ايستادند و سرانجام ارتش سرخ شوروي را وادار به عقب نشيني كردند و همين امر موجب سقوط حكومت دست نشانده كمونيست‌ها در كابل شد. در اين نكته ترديدي نيست كه كشورهاي غربي نيز كمك‌هائي به گروه‌هاي مجاهد افغاني در مبارزه عليه شوروي كردند كما اينكه بسياري از كشورهاي منطقه نيز به آنها كمك كردند ولي اين به معناي ايجاد آنها نيست. علاوه بر اين، گروه‌هاي مجاهد افغان، تروريست نبودند بلكه براي آزادسازي كشورشان از اشغالگران كمونيست مبارزه مي‌كردند.

 

بدين ترتيب، منظور وزير خارجه آمريكا از گروه‌هاي تروريستي كه آمريكا آنها را ساخت، تروريست‌هائي همانند طالبان هستند و تصريح به نام "بن لادن" نيز نشان دهنده همين واقعيت است. اكنون نيز آنان كه در افغانستان با آمريكا درحال رقابت برسر قدرتند، همين گروه‌ها هستند و اينست كه وزير خارجه آمريكا در اظهارات خود گفته است "اكنون ما درحال جنگ با بخشي از آن چيزي هستيم كه ساخت دست آمريكا بوده است."

 

دولت آمريكا با ايجاد اين گروه‌هاي تروريستي كه مورد اشاره هيلاري كلينتون قرار گرفته مرتكب جناياتي شده كه اينگونه مي‌توان آنها را برشمرد:

 

1 - آمريكا با استفاده ابزاري از طالبان، دولت قانوني مجاهدين افغان را ساقط كرد و افغانستان را بعد از آنكه از اشغال شوروي نجات يافته بود دچار ناامني و هرج و مرج ساخت.

 

2 - با تبليغاتي كه آمريكا براي چهره سازي طالبان كرد، تلاش نمود اسلام را در افكار عمومي جهان به ويژه در غرب، يك دين متحجر، عقب افتاده و تروريست پرور معرفي نمايد. هدف اصلي آمريكا از اين كار علاوه بر ضربه زدن به اسلام، فراهم ساختن زمينه اشغال افغانستان بود كه در سال 1380 انجام داد.

 

3 - حذف چهره‌هاي مبارز افغان كه قطعاً مي‌توانستند براي آمريكا در مراحل بعدي ايجاد مانع كنند مثل "احمد شاه مسعود" از اهدافي بود كه فقط توسط همين گروه‌هاي تروريست ميسر بود. آمريكا نمي‌توانست مستقيماً اقدام به ترور اين قبيل افراد ‌كند و با ايجاد گروه‌هاي تروريستي بي منطقي همچون طالبان اين افراد را از سر راه خود برداشت و زمينه را براي اقدامات استعمارگرانه بعدي خود فراهم ساخت.

 

4 - آمريكا براي اشغال افغانستان نيازمند بهانه بود. بوش كوچك، اين بهانه را از طريق طالبان و بن لادن و امثال آنها به راحتي بدست آورد و افغانستان را اشغال كرد.

 

5 - براي آنكه چهره دولت آمريكا به ننگ بزرگي همچون اشغال يك كشور ديگر آلوده نشود، عنوان مبارزه "با تروريسم" بسيار مناسب بود. اين عنوان را دولتمردان آمريكائي با بهره برداري از اقدامات افراطي و تروريستي طالبان، كه خود آمريكا آنرا ساخته بود توانستند به دست بياورند و بوش كوچك هنگامي كه فرمان حمله نظامي به افغانستان را صادر ميكرد، اين اقدام جنگ افروزانه و اشغالگرانه را تحت عنوان "مبارزه با تروريسم" انجام داد و حتي منتي نيز بر سر ملت‌هاي منطقه گذاشت كه با مبارزه با تروريسم قصد دارد منطقه را امن نموده و به آنها خدمت كند!

 

6 - هر چند صاحبنظران مستقل در جهان و در منطقه به ويژه در جمهوري اسلامي ايران، در همان زمان، دروغ‌هاي بوش كوچك را افشا كردند و اعلام نمودند خود او در رأس تروريست‌هاي جهان قرار دارد، لكن وي و دستگاه‌هاي تبليغاتي عريض و طويلي كه در اختيار مثلث شوم "آمريكا، انگليس و صهيونيسم جهاني" قرار دارد، تلاش زيادي براي متهم ساختن تعدادي از كشورها به حمايت از تروريسم كردند و با اين متهم ساختن‌ها اغراض سياسي خود را براي مقابله با نهضت بيداري اسلامي و حركت انقلابي ملت‌هاي مسلمان و ساير ملت‌هاي آزاديخواه دنبال كردند. البته حناي دولتمردان آمريكائي رنگي نداشت و همواره در اين مسير دچار خسران و بي آبروئي شدند.

 

اكنون با اعتراف تاريخي هيلاري كلينتون همسر رئيس‌جمهور اسبق آمريكا و وزير خارجه كنوني اين كشور، حتي براي كساني كه فريب تبليغات آمريكا را خورده بودند نيز ترديدي باقي نمانده كه دولتمردان آمريكائي علاوه بر اينكه خود در رأس تروريست‌ها قرار دارند، صادر كننده تروريسم هم هستند و اهداف استكباري خود را در سراسر جهان با استفاده از تروريسم دنبال مي‌كنند. از اين پس، هيچكس در جهان وجود ندارد كه تكليف خود را با شيطان بزرگ با توجه به اين اعتراف تاريخي نداند.

 

منبع: جمهوری اسلامی


 


جــرس: در حالیکه قرار بود امسال نیز طبق سنت سال های گذشته، مراسم معنوی دعای عرفه بعد از ظهر روز عرفه در حسینیه ارشاد تهران برگزار شود، مراجع رسمی و حکومتی، با این مراسم معنوی مخالفت کرده و از برگزاری آن جلوگیری نمودند.


به گزارش کلمه، این مراسم که در سالیان گذشته به یک سنت در حسینیه ارشاد تبدیل شده، حتی در سال ۸۸ و با وجود محدودیت‌های گسترده اجتماعی سال گذشته نیز متوقف نشده بود، امسال نیز شامگاه سه شنبه ۲۵ آبان ماه قرار بود برگزار شود، اما آنطور که صفحه حسینیه ارشاد در سایت فیس‌بوک اعلام کرده، این مراسم به دلیل آنچه اعلام مراجع رسمی توصیف شده، برگزار نخواهد شد.


برگزارکنندگان این برنامه، توضیح بیشتری درباره مراجعی که دستور لغو این برنامه را صادر کرده‌اند، ارائه نکرده‌اند، اما طی یادداشت کوتاهی که برای اعلام لغو این مراسم در صفحه مذکور در سایت فیس‌بوک منتشر شده، آمده است:


السلام علیک یا اباعبدالله
"خدایا ! من شهادت می دهم با تمامی وجودم، از قله حقیقت ایمانم و از بلندای بنای محکم یقینم، با خلوص و صراحت توحیدی ام و از اعماق پوشیده ضمیرم، با بندبند رگهای دیدگانم و روشنایی چشمانم، با چینها و چروکهای صفحه پیشانی ام، با زوایای حفره های وجودم، با حرکت و سکونم و با رکوع و سجودم، خدای من! با همه اینها شهادت می دهم که اگر عمری جاودانه سرکنم و تمام هم و غم و تلاشم را بر شکرگزاری یکی از نعمتهای تو بگذارم نمی توانم." (فصلی از دعای عرفه)
عرفه میقات ما بود٬ و حسین پرچم‌دار ما در این میقات. سلام بر تو باد.
از آن زمان که سلام را شناختیم و بر گوارایی آب وقوف یافتیم، بر تو سلام کردیم
"و سلام بر تو که مظلوم ترینی نه از آن جهت که عطشانت شهید کردند بل از این رو که دشمنت این است، یا ذبیح الله تو اسماعیل برگزیده ی خدایی و رویای به حقیقت پیوسته ی ابراهیم" (فصلی از سروده زیبای دکتر موسوی گرمارودی)


دعای عرفه٬ این ابراز نیاز خالصانه حلقه وصلی هست که از تو آموختیم. و چه اندوهناکیم که بر خلاف سالیان قبل نمی‌توانیم آنرا به جماعت برگزار کنیم.


خبر کوتاه است. بنا به شرایط و اعلام مراجع رسمی از این فیض در حسینیه ارشاد در سال جاری محروم شدیم.
امیدواریم با حضور خود در اجتماعات دینی و خواندن این دعای پرفیض ما را نیز از دعای خیر فراموش ننمایید.
والعاقبه للمتقین


گفتنی است پس از انتخابات مهندسی شده سال گذشته، مراسم مذهبی غیر حکومتی چون نماز جماعت، دعای کمیل، نمازهای عید فطر و ...، توسط مراجع و نهادهای امنیتی، منع شده اند.


 


جــرس: معاون وزیر کشور و رئیس سازمان مدیریت بحران کشور، از امضای تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی خبر داد و خاطرنشان کرد "در مرحله اول با حوزه‌های علمیه قم، مشهد، اصفهان و شیراز تفاهمنامه همکاری امضا کردیم تا از حوزه های علمیه برای به کارگیری نقش معنویت در کاهش بلایای طبیعی استفاده شود."


این مقام دولتی همچنین با بیان این مطلب که "اولین کسی که بعد از وقوع زلزله از قبول مسئولیت فرار می کند، پیمانکاران هستند و این افراد هستند که با‌ کم‌کاری عمر و سرمایه‌های انسانی را تلف می کنند"، هشدار داد "شورای هماهنگی مدیریت بحران سراسر کشور در حال تصویب قوانین برای پیگیری تخلفات پیمانکاران است."


به گزارش سامانه خبری فرهیختگان، حسین باقری، در حاشیه نشست شورای هماهنگی مدیریت بحران کشور که در وزارت کشور برگزار شد در جمع خبرنگاران گفت: بلایای طبیعی سالانه ٣ تا۵ هزار میلیارد تومان خسارت مالی و یک‌هزار نفر تلفات جانی برجای می گذارد که این آمار به غیر از زلزله‌ها و خشکسالی‌های رخ داده است.


وی ادامه داد: در سال ٨٧ خسارت خشکسالی ١٩هزار میلیارد تومان برآورد شد، این در حالی است که با بررسی‌های کارشناسان در خصوص خسارت جانی مشخص شد، می‌توان ۴٠ درصد تلفات جانی را با آموزش و اطلاع‌رسانی کاهش داد. باقری گفت: نخستین مرحله آموزش در هفته کاهش بلایای طبیعی برگزار می‌شود که به منظور آموزش هموطنان، وزارتخانه‌ها و ١۴ کارگروه تعریف شده است، همچنین امسال ٨ ‌آذر روز ایمنی در برابر زلزله، ١۵ میلیون دانش‌آموز در ١٢٠هزار مرکز آموزشی راه‌های مقابله با زلزله را فرا می‌گیرند. رئیس سازمان مدیریت بحران کشور افزود: برای نخستین بار مانور مقابله با زلزله در ساختمان‌های بلندمرتبه برگزار می‌شود. ضمن‌ این‌‌که شهرداری‌ها در ١٠٢۶ شهر مانور اجرا خواهند کرد.


امضای تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی
باقری از امضای تفاهمنامه با حوزه علمیه برای کاهش بلایای طبیعی خبر داد و تاکید کرد: از حوزه علمیه برای به کارگیری نقش معنویت در کاهش بلایای طبیعی استفاده خواهیم کرد و در مرحله اول با حوزه‌های علمیه قم، مشهد، اصفهان و شیراز تفاهمنامه همکاری امضا کردیم. در هفته بلایای طبیعی ۶۵٠ نفر از مسوولان مدیریت بحران سخنران پیش از خطبه‌های نماز جمعه خواهند بود و در تهران نیز وزیر کشور در این خصوص سخنرانی خواهد کرد.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته