-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

Posts from Khodnevis for 11/21/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



داستان تکراری ما و میر حسین موسوی ... و مشکلی به نام نازایی یک ملت!

پیام اخیر، و نه جدید، آقای میر حسین موسوی به مناسبت روز دانشجو منتشر شد. پیام استخری است از حرف‌های قشنگ و البته، طبق معمول، با چند حفره گشاد در ته استخر تا آن حرف‌های قشنگ را به سرعت ببلعند. آنانکه حرف‌های قشنگ را می‌بینند اما قادر به دیدن حفره‌ها نیستند البته مرا به دیدن نیمه خالی لیوان متهم خواهند کرد. حرف من این است که با وجود آن حفره ها لیوان عملا خالی است نه نیمه پر.

 

از یک طرف بر اهمیت «آگاهی» تاکید می‌کند و از طرف دیگر برای چندمین بار و این بار با خط قرمز به ما یاد آوری می‌کند که خمینی که چشم دیدن روشنفکران، یعنی آگاهی دهندگان به جامعه، را نداشت الگوی اوست. نمی‌دانم آیا با نقل قول از خمینی می‌خواهد اعتبار از دست رفته او را به او باز گرداند و یا واقعا فکر می‌کند نقل قول از خمینی به سخن خود او اعتبار می‌بخشد؟! پاسخ چنین پرسشی را شاید هیچ وقت ندانیم به این دلیل که وقتی پای خمینی و حفظ نظام اسلامی به میان می‌آید، جنابش به هیچکس پاسخگو نیست، تو گویی از ما می‌خواهد که وارد این مقوله نشویم. با این وصف در پیام خود، حاکمان جمهوری اسلامی را به دلیل پاسخگو نبودن به پرسش های موجود سرزنش می‌کند!  

 

از یک طرف خود را همراه جنبش سبز می‌داند و نه رهبر آن و از طرف دیگر از قول جنبش سبز می‌گوید که اجرای بدون تنازل قانون اساسی خواسته این جنبش است.

 

از یک طرف خواهان اجرای بدون تنازل قانون اساسی است و از طرف دیگر به ولی فقیه که قانون اساسی او را عملا فصل‌الخطاب می‌داند معترض است. چه کسی نمی‌داند که قانون اساسی جمهوری اسلامی استخری است از قوانین قشنگ با حفره‌های گشادی به نام ولی فقیه و «شرع مقدس» در ته آن!

 

تنها امید من این است که در این میانه مام وطن، آن گونه که من می‌پندارم، از زایش باز نایستاده و کودکی از نژاد کاوه را مدتی است جایی در این سرزمین پهناور به دنیا آورده است.

 


 


یاد آوری نکته‌ای به آقای موسوی

قصد ندارم متن تحلیلی در نقد خط امام و دوران طلایی‌اش بنویسم . چون نظرات بیشماری از «موسوی خودشم از خمینی خوشش نمیاد و این سیاستشه» تا  «موسوی رهبر جنبشه و هرچی گفت باید گوش کنیم» وجود داره که تا حالا به نتیجه قطعی نرسیدم که کدوم درسته . اما یادمه درست بعد از انتخابات بود که یک سلسله از صحبت‌های خمینی در تلوزیون شروع به پخش شد. آن‌قدر این صحبت‌ها باب میل حکومت بود که انگار امام راحل جناب موسوی و کروبی رو گذاشته جلوش و با همون لحن خاص داره میگه «لاکن شما غلت می‌کنیـــــــــد …».

امروز وقتی قسمت‌های قرمز رنگ بیانیه آقای موسوی که سعی داشت تاییدی از زبان امام راحل برای حرف‌هاش بیاره رو دیدم ناخودآگاه یاد اون مصاحبه‌ها افتادم. خواستم به آقای موسوی یادآور بشم که خمینی رو عده بسیار بسیار قلیلی در جنبش قبول دارند پس آوردن آیاتی از امام راحل نه تنها شما رو توجیح نمی‌کنه بلکه شما رو در کنار دیکتاتوری منفور قرار میده. اگر هم صحبت از خمینی برای بی‌دفاع کردن حاکمیته که اون‌ها با توجه به اون مصاحبه‌هایی که من دیدم دلایل خیلی خوبی از زبان امام راحل دارند که برای هرکدوم از اون دلایل میشه یک بار شما رو بالای دار فرستاد. پس خواهش می‌کنم، جان من، جان من، جان من اسم منفور خمینی رو در بیانیه‌هاتون نیارید و ما رو سرخورده نکنی!


 


موسوی دراقدامی فوق انقلابی پیامی برای یادآوری دوران مشعشع امام رحمت‌الله در سال ۵۹ صادر کرد

 ایشان در ابتدای پیامش به مستکبران جهانی اشاره کرد که در سال ۳۲ داشنجویان پوزه  فرعونیان را به خاک مالیدند و به تنها شدن مستبدان اشاره کرد .

 وی  در بخش دیگری  با رنگ قرمز  جملات امام رحمت‌الله علیه را نوشت که کارشناسان پیش بینی کرده‌اند  این استراتژی به کار رفته در تکنیک استفاده از رنگ قرمز برای جملات الهی امام رحمت‌الله مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و معاندان خط امام است و به معنای  این است که موسوی خط قرمزش را مشخص کرده است .

مگر امام رحمت  الله علیه در سال ۵۹ نگفت «همه روی قانون عمل بکنند. این قانونی که ملت برایش رای داده است. همین رای نداده است که توی طاقچه بگذارید و کاری به آن نداشته باشید. بروید مشغول کار خودتان بشوید.»

ودر سال ۶۰ نیز فرمودند:

«البته دزدها از قانون بدشان می‌آید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می‌آید»

و هم ایشان بودند که در جواب نامه صریح نمایندگان مجلس در مورد انحراف نظام از حدود قانون اساسی گفتند که همه باید به قانون برگردیم.

وی در این پیام به ۵ نکته اشاره کرد و به هدفمندی یارانه های احمدی‌نژاد حمله کرد و وعده های آب و برق و تحصیل مجانی امام راحل را یادآور شد. وی در این پیام  با اشاره به نوستالژی راهپیمائی‌های ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد ۱۳۸۸ باردیگر به مهندسی انتخابات اشاره کرد. در نکته‌ای دیگر نیز وی به اجرای بدون کم وکاست قانون اساسی اشاره کرد.

 ایشان به سوال اینکه جنبش سبز در این روز ها  حضور ی درجامعه ندارد چه کند گفت: «همراهان جنبش سبز باید اگاه سازی کنند می‌توان با معرفی نظری و عملی اسلام رحمانی و تبری از افکار و اعمالی که به نام دین رواج یافته و با سرچشمه‌های و حیانی و سیره پیشوایان دینی بیگانه است، جلوی نهادینه شدن رفتارهای نابهنجاری را که دولتمردان و صاحب منصبان برای بقای قدرت خود استخدام کرده‌اند، گرفت.»

موسوی بار دیگر با یاداوری خاطرات سال گذشته که حالت نوستالژی برایش بوجود آورده است گفت: «یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت.»

موسوی در آخر نوشت: «و سرانجام آن که چه کسی است که نداند سه میلیون دانشجوی آگاه کشور بزرگترین سرمایه جنبش سبز است؟ جنبشی که همراهان آن بی شمارند و هریک به نوعی رهبر این جریان عظیم مردمی هستند.»

----------------------

 برادر مکتبی میرحسین موسوی گرامی بازهم که به صحرای دوران نورانی امام رحمت الله علیه زدی. حالا این هیچی ترک عادت موجب مرض است بلاخره ذوب شده در امامی و کاریش نمی‌شه کرد. ولی  این هم شد راه‌کار که هوادران  جنبش سبز به جای اعتراض به خودکامگی و استبداد جمهوری اسلامی  بیایند و اسلام رحمانی  را به اکثریت خاموش (مردم) معرفی کنند و بگویند این اسلام نیست که سنگسار می‌کند اعدام می‌کند و بگویند امام رحمت‌الله رحمان ترین مسلمان دنیا بود.


 


ماه دانشجو از نگاه میرحسین موسوی

میرحسین موسوی به مناسبت روز دانشجو بیانه‌ای را برای دانشجویان همراه جنبش سبز صادر کرده است.


  • و مگر نه این است که ۱۶ آذرماه هرسال یادآور حادثه تلخی است که در آن، دانشجویان هوشیار و پیشتاز این دیار، که در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی حامی آن دهان به اعتراض گشوده بودند، به خاک و خون کشیده شدند؟ در آن روز مستبدان و خودکامگان تصور می‌کردند که بعد از آن سرکوب و کشتار، دهان انتقاد و اعتراض برای همیشه بسته خواهد ماند؛ خطایی که همه کسانی که به پیروزی برپایه ارعاب تکیه می‌کنند مرتکب می‌شوند، و چه بد تکیه گاهی است ابزارسرکوب برای بقای چند روز بیشتر.

  • مستبدان نمی‌دانند که به کارگیری زر و زور و تزویر، فاصله مردم را با آنها بیشتر می‌کند، وآنها را به کنج خلوتکده تخیلی به ظاهر امنی می‌راند که توسط مداحان و ثناگویان منفعت جوی و دشمن مردم طراحی و اجرا شده است، تا بلکه تألم ناشی از از دست دادن پشتوانه مردم را از یاد ببرند.

  • و سرانجام، مستبدین در جهت کسب پیروزی با حاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می‌کنند که فرعون و همه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی و غیرخودی کردن ملت» و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی». و این آخری به گواهی تاریخ بدترین جنبه جباریت است. یعنی واجب است که اطاعت کنید و سوال نکنید و ما برتر از آن هستیم که مورد سوال قرار گیریم.

  • کجا رفت وعده های آموزش مجانی و ایجاد اشتغال و اصل ۴۳ قانون اساسی؟ چرا به مردم نمی‌گویید با پولی که می‌خواهید با افزایش قیمت‌ها از جیب مردم بردارید، در غیبت سازمان برنامه و بودجه و تضعیف مجلس و بی خاصیت شدن شوراها و سازمانهای نظارتی، چه می‌خواهید بکنید؟ آیا سوءاستفاده از نیاز و فقر مردم، با توزیع بخشی از پولی که از دست آنان ربوده اید، می‌تواند بحران‌های بعدی را کنترل کند؟ کجا رفت وعده نفت بر سرسفره‌ها و قول برخورد با مفسدین؟ چگونه است که به نجوا و آهسته از سرنوشت سند چشم انداز بیست ساله نام می‌برید؟ نمی‌اندیشید که حتی اگر تمام مساجد و تکایا و نهادهای سنتی را آمرانه و بخشنامه‌ای در خدمت محکومیت جنبش سبز به کار بگیرید، سه میلیون دانشجوی آگاه و فرهیخته می‌توانند با پراکندن پرسش‌ها و نقدها پل‌های ارتباطی نیرومندی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ریشه‌های عقب ماندگی و فقر و سقوط تولید ملی را توضیح دهند؟

  • آیا برای آنهایی که به راحتی کارناوال راه می‌اندازند و برای مأموران دولتی کلاه گیس و آرایش ها و لباس‌های جنس مخالف فراهم می‌کنند، دشوار است که این بار هم تحت عنوان فتنه سبز یا سرخ یا هر عنوان دیگری، آشوب‌های ساختگی بر پا کنند و آن را وسیله ای برای فریب افکار عمومی و انحراف نهادهای نظارتی و تسویه حساب های جدید سیاسی قرار دهند؟

  • به نظر من، به عنوان یک فرد از این خیل عظیم، «آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است».

  • یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است. و یادمان باشد که در این راه، شکست نیست، اما صبر و استقامت فراوان، و عدم ترس از پرونده سازی و سایر اقدامات سرکوبگرانه ضروری است. یادمان نرود که همه باهم می‌گفتیم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم.

  • این میان جا دارد در ماه آذر، «ماه دانشجو»، از دانشجویان در بند یاد شود؛ دانشجویانی که راه سه شهید اهورائی ۱۶ آذر را فراموش نکرده و نشان داده‌اند که در راه نیل به جامعه‌ای عادلانه و آزاد و متعلق به همه ایرانیان، از هیچ خطری نمی‌هراسند و دلیرانه مقاومت می‌کنند.

متن کامل بیانیه‌ی میر حسین موسوی:

بسم الله الرحمن الرحیم

دانشجویان همراه جنبش سبز،

دوستان جوان و پرمهر و شجاع هموطن،

سلام و درود بر شما باد

در آستانه ماه آذر -ماه دانشجو- در یادآوری ایستادگی‌ها و مبارزات شما برای پاسداری از حقوق ملت ایران و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، لازم دیدم چند کلمه از باب قدردانی و احترام برای شما عزیزان بنویسم، به ویژه آنکه امکان دیدار مستقیم با شما کم شده است.

در دوسال اخیر، در ملاقات هایی که با شما داشته ام و یا در نامه ها و یادداشت هایی که فرستاده اید، همواره شاهد دغدغه های شما درباره آینده ایران عزیز و جنبش سبز آزادیخواهانه مردم ایران بوده ام. و البته از شما نیز جز این انتظار نیست، چرا که در سرزمین ما، دانشجو همواره ی تاریخ دیده بان بیدار مخاطراتی بوده است که جامعه ایرانی را تهدید می‌کرده است و در این راه خود نیز، به گواهی تاریخ، از خطرهای بزرگ در راه دفاع از مردم و ملت استقبال کرده است. و مگر نه این است که ۱۶ آذرماه هرسال یادآور حادثه تلخی است که در آن، دانشجویان هوشیار و پیشتاز این دیار، که در برابر استبداد داخلی و استعمار خارجی حامی آن دهان به اعتراض گشوده بودند، به خاک و خون کشیده شدند؟ در آن روز مستبدان و خودکامگان تصور می‌کردند که بعد از آن سرکوب و کشتار، دهان انتقاد و اعتراض برای همیشه بسته خواهد ماند؛ خطایی که همه کسانی که به پیروزی برپایه ارعاب تکیه می‌کنند مرتکب می‌شوند، و چه بد تکیه گاهی است ابزارسرکوب برای بقای چند روز بیشتر.

مستبدان نمی‌دانند که به کارگیری زر و زور و تزویر، فاصله مردم را با آنها بیشتر می‌کند، و آنها را به کنج خلوتکده تخیلی به ظاهر امنی می‌راند که توسط مداحان و ثناگویان منفعت جوی و دشمن مردم طراحی و اجرا شده است، تا بلکه تألم ناشی از از دست دادن پشتوانه مردم را از یاد ببرند.

مستبدان، روز به روز تنهاتر می‌شوند و به همه چیز و همه کس گمان بد می‌برند، دوستان دیروزشان را از خود می‌رانند، و هر انتقاد و نصیحتی را توطئه‌ای برای نابودی خویش می‌پندارند. و بدتر آنکه منافع خودشان را مساوی با منافع ملی می‌گیرند و در چنین وضعی ناچار به سلاح داران تکیه می‌کنند، و به دنبال کسانی می‌گردند که چشم و گوش بسته از آنها فرمان برند و سایه شک و تردید نسبت به افکار و اعمال آنها را حتی برای لحظه‌ای از دل نگذرانند.

مستبدان در دایره تنگی که برای خود فراهم کرده‌اند، آنقدر گرد خویش می‌چرخند که از شنیدن همهمه سقوط کاخ خودکامگی و خودرایی باز می‌مانند و زمانی بیدار می‌شوند که بسیار دیر است برای بازگشت به آغوش مردم.

آنان نمی‌دانند که دهان و گوش و چشمان مردمان را شاید بتوان از گفتن و شنیدن و دیدن بازداشت، اما اندیشیدن موهبتی الهی است که دروازه‌های خلوتگاه آن به روی زورمندان بسته است. راز این همه احساس خطر از دانش و دانشجو و دانشمند، این همه اضطراب از آزادی چرخش اطلاعات، این همه ترس از رسانه‌های آزاد، این همه واهمه از تجمع حتی آرام و مسالمت جویانه منتقدان و معترضان، و نیز این همه تلاش برای بیگانه نمایی دوستان مردم و انقلاب، و روند مستمر پایان ناپذیر ناخودی کردن فرزندان ایران، این همه هراس از هرآنچه با عقلانیت جمعی پیوند دارد و این همه پرهیز از هر آنچه با برنامه ریزی و مدیریت دانش محور مرتبط است آیا درهمین نیست؟ و سرانجام، مستبدین در جهت کسب پیروزی با حاکمیت ترس، از همان روشی استفاده می‌کنند که فرعون و همه فرعونیان بهره بردند. طایفه طایفه کردن مردم «با خودی و غیرخودی کردن ملت» و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقیر مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک نامیدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشیدن به قدرت، که «انا ربکم الاعلی». و این آخری به گواهی تاریخ بدترین جنبه جباریت است. یعنی واجب است که اطاعت کنید و سوال نکنید و ما برتر از آن هستیم که مورد سوال قرار گیریم. آیا قانون گریزیهای گسترده و حساسیت در برابر خواست بازگشت بدون تنازل به قانون اساسی وعدم تمکین در مقابل رای مردم و گریز از انتخابات های آزاد و رقابتی غیرگزینشی و بستن روزنامه ها جز این معنی می‌دهد که عده ای خود را برتر از قانون و مستغنی از آرا و نظرات مردم می‌دانند؟

مگر امام رحمت الله علیه در سال ۵۹ نگفت «همه روی قانون عمل بکنند. این قانونی که ملت برایش رای داده است. همین رای نداده است که توی طاقچه بگذارید و کاری به آن نداشته باشید. بروید مشغول کار خودتان بشوید.»

ودر سال ۶۰ نیز فرمودند:

«البته دزدها از قانون بدشان می‌آید و دیکتاتورها هم از قانون بدشان می‌آید»

و هم ایشان بودند که در جواب نامه صریح نمایندگان مجلس در مورد انحراف نظام از حدود قانون اساسی گفتند که همه باید به قانون برگردیم.

۱- چنین است دوستان عزیز که امروز، به واسطه به کارگیری شیوه غلط خریدن فرصت‌های زودگذر از طریق ایجاد بحران‌های پیاپی، هزینه‌های سنگینی بر مردم ما تحمیل می‌شود، تا با تمسک به شیوه از پیش شکست خورده فرار به جلو، تحکیم مناسبات فرقه‌ای با الگوی «اطاعت محض یا اخراج»، برانگیختن کینه‌های ناشی از شکاف عمیق‌تر شده میان فقرا و اغنیا، این قدرت چندروزه چند روزی بیشتر در دست قدرتمندان باقی بماند.

روندی که می‌بایست در بستر اعتمادسازی گسترده مردم -مردمی که به دولتمردان به دلیل انتخابات پر از تخلف و تقلب و دستکاری رایانه‌ای آرا بدبین شده بودند- و با تکیه بر خرد جمعی و استفاده از صاحبنظران خدا ترس و بیطرف صورت می‌گرفت، اینک جراحی دردناکی نامیده می‌شود که جان اقتصاد بیمار ناشی از سیاست‌های من در آوردی و فساد عمیق را بیش از پیش در مخاطره قرار داده است. همه جا صحبت از فشارهای طاقت فرسا بر خانواده‌هایی است که این روزها بیش از هر زمان دیگر با فقر و نداری دست و پنجه نرم می‌کنند.

صاحب منصبان نظامی و انتظامی به صراحت از بیم‌ناکی خود نسبت به واکنش‌های عصبی مردم و خطر سوء استفاده‌های احتمالی دشمنان خارجی و مخالفان داخلی سخن می‌گویند.

پرسش بزرگ مردم ما از آنها این است که اگر به راستی بر این حقایق آگاهید و می‌شنوید نظر کارشناسان را که متفق‌اند اجرای این طرح به شکلی که شما تهیه کرده و اجرا می‌کنید جز خسارت های مادی و انسانی و تشدید بی‌عدالتی، دستاوردی در بر ندارد، چرا این همه اصرار بر چشم بستن به نظرات اقتصاددان های برجسته کشور و نمایندگان مجلس دارید؟ کجا رفت وعده‌های آموزش مجانی و ایجاد اشتغال و اصل ۴۳ قانون اساسی؟ چرا به مردم نمی‌گویید با پولی که می‌خواهید با افزایش قیمت‌ها از جیب مردم بردارید، در غیبت سازمان برنامه و بودجه و تضعیف مجلس و بی‌خاصیت شدن شوراها و سازمان‌های نظارتی، چه می‌خواهید بکنید؟ آیا سوءاستفاده از نیاز و فقر مردم، با توزیع بخشی از پولی که از دست آنان ربوده‌اید، می‌تواند بحران‌های بعدی را کنترل کند؟ کجا رفت وعده نفت بر سرسفره‌ها و قول برخورد با مفسدین؟ چگونه است که به نجوا و آهسته از سرنوشت سند چشم انداز بیست ساله نام می‌برید؟ نمی‌اندیشید که حتی اگر تمام مساجد و تکایا و نهادهای سنتی را آمرانه و بخشنامه‌ای در خدمت محکومیت جنبش سبز به کار بگیرید، سه میلیون دانشجوی آگاه و فرهیخته می‌توانند با پراکندن پرسش‌ها و نقدها پل‌های ارتباطی نیرومندی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ریشه‌های عقب ماندگی و فقر و سقوط تولید ملی را توضیح دهند؟

۲- شاید قرار است که به این بهانه، باز هم آب گل آلود شود و کسانی باز هم به جای پاسخگویی، راهبرد فرار به جلو و از بین بردن فرصت‌ها تا مرز نابودی نظام و ایجاد بحران‌های شدید در این کشور را دنبال کنند. امروز بیش از همیشه شاهد دشمن دشمن کردن دست اندر کاران، به عنوان جزئی از استراتژی پیروزی از طریق ترساندن هستیم. پیش از این شاهد بوده‌ایم که به گواه تصاویری که ضبط شده است، مأموران امنیتی و افراد موسوم به لباس شخصی، خودروها و موتورسیکلت‌ها را می‌سوزانند، شیشه‌ها را خرد و ساختمان‌ها را تخریب می‌کنند، و با بی‌شرمی، معترضان را متهم به انجام آن می‌کنند. آیا برای آنهایی که به راحتی کارناوال راه می‌اندازند و برای مأموران دولتی کلاه گیس و آرایش ها و لباس های جنس مخالف فراهم می‌کنند، دشوار است که این بار هم تحت عنوان فتنه سبز یا سرخ یا هر عنوان دیگری، آشوب‌های ساختگی بر پا کنند و آن را وسیله‌ای برای فریب افکار عمومی و انحراف نهادهای نظارتی و تسویه حساب‌های جدید سیاسی قرار دهند؟

متاسفانه تجربه کهریزک و کوی دانشگاه و زیر گرفتن بی‌پناهان با اتومبیل پلیس و از پل پائین انداختن و سر زندانیان را به چاه توالت فروکردن و خروش مردم را در راهپیمائی‌های ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد و دیگر روزها ندیدن و دل بستن به تجمع‌های مهندسی شده و فرمایشی، جلوی روی ماست و نشانی از بصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی‌شود.

۳- همراهان جنبش سبز همچنان درخواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی، پرهیز از خشونت، التزام به اخلاق و روش های اخلاقی را خط مشی اصولی خود می‌دانند و با هر کس که به هر عنوان و بهانه آشوب کور بیافریند، مخالفند و آن را به ضرر مصالح و منافع ملی ایرانیان و اهداف جنبش سبز می‌دانند. باید به دیگران نیز توصیه شود که به سیره عقلا متعهد باشند و اگر تشخیص می‌دهند حرکتی مخرب است، آن را متوقف کنند.

هزینه ناکارآمدی های دولتمردان را مردم کوچه و بازار نباید پرداخت کنند، و نباید بر زخم‌های عمیق نابسامانی‌های‌شان نمک پاشید. برعکس، چنانچه این همراه کوچک بارها درخواست کرده‌ام، باید با دستگیری از کسانی که این روزها بر اثر انبوه مشکلات به زمین می‌خورند کمک شود تا، به دور از روش‌هایی که کرامت انسانی آنان را از میان ببرد، به زندگی آبرومندانه شان ادامه دهند. چهره زندگی برای بسیاری از مردم زشت شده است، آن را زشت‌تر نکنیم، بلکه در حد توان‌مان، در زیبا کردن آن بکوشیم.

۴- دوستان گرامی، پرسیده‌اید که این روزها که امکان بیان اعتراض‌ها و انتقادها به سبب سرکوب‌های شدید و برخوردهای امنیتی وجود ندارد، همراهان جنبش سبز چه باید بکنند؟ حقیقت این است که پاسخ به این پرسش هم باید محصول عقل جمعی باشد و شایسته است که همه همراهان و علاقه‌مندان به راه سبز امید در ارائه راهکارهای مناسب مشارکت داشته باشند.

به نظر من، به عنوان یک فرد از این خیل عظیم، «آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است». گسترش آگاهی به دایره کسانی که به فضای مجازی دسترسی ندارند، تماس‌های چهره به چهره، بالابردن توانمندی ها در تحلیل آنچه پیرامون ما در جریان است، با مطالعه و بحث و گفتگو در جمع های کوچک حقیقی یا مجازی و با توسعه شبکه‌های اجتماعی که از آسیب فضای امنیتی موجود در امان باشند، آشنایی با تاریخ اسلام و ایران و به ویژه حوادث جنبش های مردم این سرزمین از مشروطه تا کنون، می‌توانند بخشی از تلاش‌های ما و نه همه آن باشد.

می‌توان با معرفی نظری و عملی اسلام رحمانی و تبری از افکار و اعمالی که به نام دین رواج یافته و با سرچشمه‌های وحیانی و سیره پیشوایان دینی بیگانه است، جلوی نهادینه شدن رفتارهای نابهنجاری را که دولت‌مردان و صاحب منصبان برای بقای قدرت خود استخدام کرده‌اند، گرفت.

یادمان باشد که برای ما، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. یادمان باشد که شعار «دروغ ممنوع» در روزهای پرشکوه پیش از انتخابات، چگونه از جان مردم خسته از دروغ‌های پیاپی قدرتمندان برخاست و فضای این دیار را فراگرفت. یادمان باشد که تا یکایک ما، خود را از آلودگی‌ها و نقایص اخلاقی پاک نسازیم، انتظار داشتن جامعه اخلاق بنیادی که در آن همه انسانها بتوانند به قله های شکوفایی انسانی خود برسند، بیهوده است. و یادمان باشد که در این راه، شکست نیست، اما صبر و استقامت فراوان، و عدم ترس از پرونده‌سازی و سایر اقدامات سرکوب‌گرانه ضروری است. یادمان نرود که همه باهم می‌گفتیم نترسید نترسید ما همه با هم هستیم.

۵- یاد و یادآوری مبارزان در بند از زن و مرد و آگاه کردن مردم از ایستادگی زندانیان سیاسی و رسیدگی به خانواده‌های شهدا و آسیب دیدگان جزو وظایف همه ماست. در این میان جا دارد در ماه آذر، «ماه دانشجو»، از دانشجویان در بند یاد شود؛ دانشجویانی که راه سه شهید اهورائی ۱۶ آذر را فراموش نکرده و نشان داده‌اند که در راه نیل به جامعه‌ای عادلانه و آزاد و متعلق به همه ایرانیان، از هیچ خطری نمی‌هراسند و دلیرانه مقاومت می‌کنند.

و سرانجام آن که چه کسی است که نداند سه میلیون دانشجوی آگاه کشور بزرگترین سرمایه جنبش سبز است؟ جنبشی که همراهان آن بی‌شمارند و هریک به نوعی رهبر این جریان عظیم مردمی هستند.


 


آقای موسوی! اگر دروغ بد است چرا...

میرحسین موسوی درتازه ترین بیانیه خود علاوه برستایش دوباره ازامام راحل که البته این حق شهروندی ایشان است که ازهرکه خواست طرفداری کند به شعار «دروغ ممنوع» نیز اشاره کرد ولی به این اشاره نکرد چرا همسرخودش درمصاحبه با خودنویس و مهدی کروبی درمصاحبه با نیویورکر درروز روشن آگاهی ازاعدام‌های سال ۱۳۶۷ را منکر شدند.

آیا آقای موسوی پاسخی برای این پرسش بنده دارند؟

متن هردومصاحبه هم درآرشیوها موجود است. اگر دروغ بد است برای همه بد است. نه فقط قشری خاص. حتی اگر پاسخی برای حرف آقای کروبی ندارند لااقل دروغ همسرشان را توجیه نمایند و توضیح دهند چرا چنین گفت؟


 


واكنش هند به سخنان رهبري

در پيام مقام رهبري آمده است: «هیچ معروفی برتر از نجات ملت‌ها از چنگال قدرت اهریمنی استکبار، و هیچ منکری زشت‌تر از وابستگی و خدمت به مستکبران نیست. امروز کمک به ملت فلسطین و محاصره شوندگان غزه، همدردی و همراهی با ملت‌های افغانستان و پاکستان و عراق و کشمیر، مجاهدت و مقاومت در برابر تعدي آمریکا و رژیم صهیونیستی، پاسداری از اتحاد مسلمانان وظائف بزرگی است که متوجه خواص امت است.»
 
سخنان رهبري درباره مردم كشمير واكنش دولت هند را به دنبال داشت. به گزارش راديو فردا به نقل از  روزنامه هندو، وزارت خارجه هندوستان با احضار رضا علایی، کاردار ایران، ضمن ابراز «ناخرسندی عمیق» خود از اظهارات آیت‌‌الله خامنه‌ای، این گفته‌ها را «دخالت در تمامیت ارضی و حاکمیت» این کشور دانسته است.

درگيري‌ها بر سر تصاحب منطقه كشمير از سال ۱۹۴۸ ميان پاكستان تازه استقلال يافته و هند شروع شد. بخشي از كشمير در پاكستان و بخش ديگر آن در هند است. سال گذشته نيز آصف‌علي زرداري، رييس جمهوري پاكستان قول داد به نبرد براي آزادي كشمير ادامه دهد. او آشكارا اعلام كرد نبرد براي آزادي كشمير براي هر پاكستاني يك وظيفه محسوب مي‌شود. زرداري تاكيد كرده بود كه كشمير از اشغال هند آزاد خواهد شد هم‌چنان كه پاكستان پيشتر از اشغال هند آزاد شده بود.

اظهار نظر اخير رهبري تاييد سخنان جنگ‌طلبانه زرداري است و هند به آن شديدا اعتراض كرده است.

روزنامه هندو همچنین نوشته است که از ماه ژوییه امسال، ایران سه بار به کشمیر اشاره کرده و آن را به وضعیت مسلمانان افغانستان و غزه ربط داده است.


 


سحر نزدیک است

 

‫اندکی صبر سحر نزدیک است

‫بشنو ای مام وطن این مژده


‫مژده اصلاحات، میکند مست مرا


‫ساقیان امروز، یاغیان دیروز!



‫گرچه پامال تجاوز شده ای


‫زیر جسم عفن نامردان


‫که ترا از پس و پیش آلودند


‫به لجنهای هزاران ساله


‫صبح روشن شود این کاشانه



‫راست میگویند، اما


‫من و تو میمانیم


‫تنها ما



‫با چه؟


‫با امید؟


‫با خورشید؟


 


‫یا تنی مجروح؟


‫یا دلی سنگین؟


‫دوزخی در روح؟



‫اندکی صبر، سحر نزدیک است


‫راست میگوید


‫یاغی دیروز


‫ساقی امروز!


 


‫اما صبح


‫صبح برخاستن دخترکی است


‫کز میان ‫نجس بین دو لات

 



‫جان بدر برده، هراسان، عریان


‫بر سر کوچه پدیدار شود!


 


اندکی صبر سحر نزدیک است..





 


 

 

 


 


یادآوری


 


دنیس کوسینیچ، یکی از نامزدهای سابق مرحله اول حزب دموکرات برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸
 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته