-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

Latest news from Jaras for 11/21/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جرس: رئیس مجمع پیشكسوتان كارگری با بیان اینکه "در حال حاضر مشكل اقتصاد ایران تسلط سرمایه داری تجاری بر درآمدهای نفتی است كه باعث شده مرزهای كشور به روی كالاهای خارجی گشوده شوند"، خاطرنشان کرد "طی این سالها نه تنها به نرخ بیكاری افزوده شده است، بلكه به دلیل بازشدن مرزهای رسمی و غیر رسمی كشور به روی كالاهای قاچاق و وارداتی خارجی، تمامی شهرك‌های صنعتی و واحدهای تولیدی كشور تعطیل شده‌اند. "


به گزارش ایلنا، حسن صادقی، معاون دبیر كل خانه كارگر در مراسم بزرگداشت بیست و یكمین سالروز تصویب قانون كار که با حضور جمعی از كارگران مشاغل و بازنشسته تهران و شهرری، روز شنبه ٢٩ آبان ماه ٨٩، در محل تشكیلات خانه كارگر در تهران برگزار شد، با بیان اینكه در نتیجه نفوذ و سلطه سرمایه داری تجاری بسیاری از بخشهای قانون كار از بعد تصویب این قانون در سال ۶٩ به اجرا در نیامده‌ است، گفت: هواداران سرمایه داری تجاری كه به لحاظ تفكری مخالف توسعه صنعتی كشور هستند در بیست سال گذشته نام صیانت از سرمایه و توسعه و ایجاد اشتغال بازارچه‌های مرزی، كارگاه‌های كوچك زیر ۵ و ۱۰ نفره، بنگاه‌های كشاورزی، قالیبافی و خانوادگی را از شمول بخشی از مقررات حمایتی قانون كار خارج كرده‌اند.


رئیس مجمع پیشكسوتان كارگری افزود با گذشت بیست سال از این اقدامات به اصطلاح دلسوزانه و خیرخواهانه نه تنها به نرخ بیكاری افزوده شده است بلكه به دلیل بازشدن مرزهای رسمی و غیر رسمی كشور به روی كالاهای قاچاق و وارداتی خارجی، تمامی شهرك‌های صنعتی و واحدهای تولیدی كشور تعطیل شده‌اند.


به باور صادقی افزایش ۱۵ درصدی نرخ بیكاری، سرگردانی ۵ میلیون كارگر بیكار و بلاتكلیفی ۵۰۰ هزار كارگر اخراجی كه امروز مشاهده می‌شود نتیجه اتخاذ سیاست‌های اشتباه مسوولانی است كه تحت تاثیر و نفوذ باورهای اقتصادی سوداگران حجره نشین باعث معكوس شدن روند شكوفایی صنعتی كشور شدند.


رئیس مجمع پیشكسوتان كارگری با بیان اینكه قانون کار پس از قانون اساسی و مهمترین قانون هر كشور است یادآور شد: در سال ۶٧ وقتی قانون كنونی كار در قالب لایحه پیشنهادی دولت وقت برای تصویب به مجلس شورای اسلامی ارسال شد دو گروه با آن مخالفت كردند. گروه نخست سرمایه دارانی صنعتی بودند كه در مورد نحوه تعدیل و اخراج كارگر نسبت به لایحه پیشنهادی اعتراض‌هایی داشت كه می‌شد با گفت وگو و مذاكره آن را حل و فصل كرد. اما در كنار این گروه، سرمایه داران تجاری سنتی بازار نیز كه از اصل و ریشه با هرگونه حمایت از كارگر مخالف بوده و معتقد به تكریم سرمایه هستند نیز به مخالفت با قانون پیشنهادی كار برخواستند.


معاون دبیركل خانه كارگر افزود: هر چند استدلال گروه دوم غیر قابل قبول بود اما به دلیل نفوذ این تفكر مدت‌ها بر سر تصویب قانون كار میان مجلس و در شورای نگهبان كشمكش بود، که حتی با وجود دخالت امام خمینی، و تصویب قانون کنونی کار، اما از همان روزهای نخستین هواداران سرمایه داری تجاری با كار شكنی‌های خود مانع اجرای كامل بخشهای این قانون شدند.


صادقی با طرح این ادعا كه از زمان روی كار آمدن وزیر كار تكنو كرات كابینه دوم اصلاحات، مخالفان حجره نشین بازاری به خواسته خود رسیدند و توانستند در روند اجرای قانون كار كارشكنی كنند گفت: در این زمان تشكل‌های كارگری وقت از طریق شورای سه جانبه كار ملی مجبور شد تا برای روشن شدن صحت ادعای مخالفان قانون كار در قالب اجرای موادی از قانون كار باخروج آزمایشی بیش از سه میلیون كارگر كارگاه‌های كوچك، خانوادگی، كشاورزی، قالیبافی و مناطق مرزی موافقت كند.


معاون دبیركل خانه‌كارگر گفت: در حال حاضر مشكل اقتصاد ایران تسلط سرمایه داری تجاری بر درآمدهای نفتی است كه باعث شده مرزهای كشور به روی كالاهای خارجی گشوده شوند و بازارچه‌های مرزی كه ابتدا با هدف صادرات محصولات ایرانی تشكیل شده بودند به عامل تعطیلی واحدهای صنعتی كشور تبدیل شدند.


صادقی با بیان اینكه هوشیاری و آگاهی كارگران هرگز اجازه تعرض به حقوق قانونی آنها را نخواهد داد گفت: ‌تجربه اعتراض‌های اخیر كارگران در مقابل مجلس كه در ارتباط با خروج اداره مراكز درمانی ملكی سازمان تامین اجتماعی در چارچوب قانون برنامه پنجم توسعه صورت گرفت نشان داد كه هر زمان كارگران بیدار و هوشیارانه عمل كنند مسوولان متوجه مساله شده و از تضییع حقوق آنها جلوگیری می‌كند.


اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری با صدور اطلاعیه ای به مناسبت ۲۹ آبان ماه (سالروز تصویب قانون کار) از اعضای خود دعوت کرده بود که صبح روز شنبه ٢٩ آبان ماه ٨٩، در تجمعی در میدان فردوسی تهران شرکت کنند.


چندی پیش دبیرشورای هماهنگی کارفرمایان، با اشاره به سالروز تصویب قانون کار در واحدهای تولیدی کشور گفته بود: "قانون کار مغایر با شرع و قانون اساسی بوده و بدلیل جامع نبودن آن، هم اکنون بیش از ۵۰ درصد شاغلین جامعه را در بر نمی گیرد و از سوی دیگر بسیط بر بسیاری از حرف و مشاغل موجود در جامعه نبوده و نیست."
 


 


محمد جواد اکبرین

 

مروری بر آنچه در ماه نوامبر جاری بر خاورمیانه گذشته است، نشان می‌دهد روزهای خوبی در راه نیست. پس از آنکه روزنامه‌های اسرائیلی اعلام کردند که یکی از برنامه‌های نتانیاهو در سفر پنج روزه‌اش به آمریکا، ارائه طرح خروج از شمال روستای غجر در جنوب لبنان است، "آویگدور لیبرمن" در دیدار هفتم نوامبر با همتای آلمانی‌اش با اشاره به عدم التزام حزب‌الله به شرایط خروج اسرائیل از "غجر"، اعلام کرد که طرح خروج از این روستای جنوبی لبنان را با سازمان ملل متحد دنبال می‌کند، زیرا حزب‌الله مانع به ثمر رسیدن تلاشهای دیپلماتیک برای آزادسازی غجر در جنوب لبنان می‌شود.

 آیا لیبرمن راست می‌گوید؟ هنگامی که گروه‌های سیاسی لبنانی حزب‌الله  را مورد انتقاد قرار می‌دادند و می گفتند "اینکه یکی از احزاب سیاسی لبنان مسلح باشد و دیگران نباشند تبعیض است و پذیرفتنی نیست" حزب‌الله باقیماندن قطعات کوچکی از اراضی جنوب لبنان در دست اسرائیل را حجّت مسلح بودن خود می‌دانست و غجر، یکی از همان قطعه‌های کوچک باقیمانده از جنوب لبنان است که اینک دولت اسرائیل مدعی است که می خواهد آنها را آزاد کند اما حزب الله نمی‌گذارد. در نتیجه می‌خواهد آن اراضی را به سازمان ملل تحویل دهد!

"علی حماده" تحلیلگر روزنامه النهار (چاپ بیروت) پیش‌تر گفته بود که حزب الله با پشتیبانی ایران و با فشار بر دولت لبنان مایل به حل دیپلماتیک آزادسازی منطقه غجر در جنوب لبنان نیست و از آن به عنوان اهرم فشاری برای نگهداری سلاح بهره می‌برد. بعدها یک مستندساز ایرانی که برای ساخت مجموعه‌ای درباره چهار ایرانی مفقودالاثر در لبنان مشغول تحقیق بود،همین تحلیل را به گونه‌ای دیگر تجربه کرد! او در تحقیقاتش به این نتیجه رسید که هر چهار تن به شهادت رسیده‌اند؛ اما از وزارت خارجه ایران هشدار دریافت کرد که نباید این موضوع علنی شود چون باز بودن پرونده زنده بودن و اسارت آنها در دست اسرائیل، اهرم فشار ما در منطقه است و مستندساز قصه‌ی ما متأسف بود که خانواده‌های شهدا، باید تاوان این بازی را بدهند و به زنده بودن و بازگشت عزیزان‌شان بیهوده امیدوار باشند!

 چهاردهم تیر 1361 برابر با چهارم ژوئیه 1982، در روزهای اشغال بیروت توسط اسرائیل، چهار تن از اتباع ایرانی به نامهای سیدمحسن موسوی (رایزن و کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت)‌، احمد متوسلیان (وابسته سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت)، تقی رستگار مقدم (راننده و مشاور فنی سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت) و کاظم اخوان (خبرنگار و عکاس ایرنا) هنگام بازگشت از سوریه به محل سفارت واقع در بیروت غربی، به دست شبه نظامیان مسیحی بازداشت و ناپدید شدند و ایران 28 سال است که آنها را زنده و در زندان های اسرائیل می خواند.

بازگردیم به روستای غجر؛ اسرائيل طبق قطعنامه ۱۷۰۱ ژوئيه ۲۰۰۶ (پس از جنگ سی و سه روزه) ازهرگونه حضور و فعاليت دربخش شمالی غجر خودداری کرده است؛ در حالی که روزنامه‌های اسرائیلی، ساکنان غجر را شهروندان اسرائیلی خوانده‌اند اما حزب‌الله، همواره روستای غجر را یکی از مناطق باقیمانده‌ی تحت اشغال اسرائیل خوانده و آزادسازی آن را وظیفه خود و دولت لبنان می‌داند. ساکنان اين دهکده که حدود دوهزار نفر ارزیابی شده‌اند از طايفه علویان هستند که ضمن حفظ هویت لبنانی شان، شناسنامه اسرائيلی و حق شهروندی اسرائيل را هم حفظ می‌کنند.

 اسرائيل پس از ایجاد يک نوار امنيتی در جنوب لبنان در سالهای دهه هشتاد میلادی، سرانجام درسال ۲۰۰۰ ميلادی و در دوران نخست وزیری ایهود باراک رهبر حزب کارگر، از این منطقه عقب‌نشينی کرد. درپی اين عقب‌نشينی، نیمی از دهکده غجر در جنوب لبنان و نيمی ديگر در اسرائيل باقی ماند؛ اگرچه سازمان ملل اعلام کرد که اسرائيل به پشت "خط آبی" بازگشته است. منطقه غجر (که بر خلاف نظر لبنان و اسرائیل، سوريه آن را متعلق به خود می‌داند) در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، هنگامی که اسرائیل بر بلندی‌های جولان (سوریه) مسلط شد، در اختیار اسرائیل قرار گرفت.

 اما بشنوید از حزب الله؛ این تشکل نظامی/ سیاسی در ژوئن 2008 تصمیم گرفت صراحت را بر مجامله ترجیح دهد و در بیانیه‌ای اعلام کند که "سلاح مقاومت معامله نمی‌شود و در مورد آن نمی‌توان چانه‌زنی كرد". به گزارش "المنار" رسانه رسمی حزب الله، در بیستم ژوئن دو سال پیش، این حزب رسما به منتقدان و مخالفانش اعلام کرد که سلاح مقاومت حتی پس از آزادی اسيران و رهاسازی باقیمانده اراضی جنوب از اشغالگران، خلع سلاح نشده و در ارتش لبنان ادغام نخواهد شد. روزگاری امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان، وظیفه جنبش‌ها را مقاومت برای آزادسازی جنوب می‌دانست اما مدتهاست که دیگر مقاومت، "وظیفه" حزب‌الله نیست بلکه "هویت" اوست. این حزب اگر سلاح را زمین بگذارد دیگر هیچ چیز نیست؛ بماند که سایه سنگین محاکمه دادگاه بین المللی ترور رفیق حریری را نیز بر سر خود احساس می‌کند.

 پس از ماهها گمانه‌زنی در مورد محتوای کیفرخواست دادگاه بین‌المللی "رفیق حریری" و اصرار حزب الله بر دست داشتن اسرائیل در این ترور، اظهارات عمار موسوی مسئول روابط بين الملل حزب الله  و برنارد کوشنر وزیر خارجه فرانسه از قطعی شدن تصمیم دادگاه برای صدور کیفرخواست اتهامی علیه حزب الله حکایت دارد.

 در ماههای اخیر گزارش‌هایی مبنی بر دست داشتن برخی از اعضای حزب الله به دست داشتن در ترور حريری منتشر شد اما دبیرکل حزب الله لبنان درماه ژوئیه گذشته به صراحت اعلام کرد که "توطئه‌ای بزرگ" از طریق دادگاه بین‌المللی برای رسیدگی به ترور رفیق حریری نخست‌وزیر سابق لبنان علیه این حزب در جریان است.

 سید حسن نصر الله در کنفرانس خبری ماه ژوئیه تاکيد کرده بود که حزب الله اين اتهام ها را نمی پذيرد ودرمقابل آن واکنش نشان خواهد داد. 

 رفيق حريری نخست وزير اسبق لبنان پنج سال پيش در انفجاری مهيب در مرکز شهر بيروت ترور شد و دادگاه بين المللی ترور حريری کار خود را به شکل رسمی در اول ماه مارس ۲۰۰۹ چهار سال پس از ترور آغاز کرد.

 موضوع اتهام برخی از اعضای حزب الله به دست داشتن در ترور حريری، لبنان را در ماه های اخير وارد تنش های تازه‌ای کرده است. نيروهای اکثريت پارلمان لبنان که به جناح ۱۴ مارس مشهورند، بيم آن دارند که حزب الله در صورت متهم شدن اعضايش، دست به اقدامی چون هفتم ماه می ۲۰۰۸ بزند. اقدامی که در آن، نيروهای حزب الله به دليل مخالفت با یکی از مصوبات دولت، اقدام به اشغال بيروت و استان الجبل کردند که با ميانجيگری قطر پايان يافت.

 همزمان با سفر محمود احمدی نژاد به لبنان و تدارک استقبال گسترده از سوی حزب الله، برخی از تحلیلگران، این سفررا نمایش قدرتی برای پیامدهای احتمالی رأی دادگاه بین المللی پرونده حریری خوانده بودند. بهانه غجر و اراضی اشغالی جنوب دیگر وجود ندارد و معنای دقیق سلاح برای حزب الله، دفاع از خط مقدم تهران علیه تل آویو و بقای خویشتن در لبنان است. وقتی مقاومت و سلاح از وظیفه به هویت تبدیل شود و شهادت بتواند توده ها را به مرگ راضی کند راه مذاکره، بسته و راه جنگ، گشوده است. بی‌سبب نیست که نه حزب الله و نه ایران برای گفتگوهای بین المللی جز در خطابه‌های دیپلماتیک هیچ ارزشی قائل نیستند و مصوبات‌شان را ورق پاره می‌خوانند. اخبار ماه نوامبر، اخبار خوبی نیست.

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


جرس: اردشیر امیر‌ارجمند، مشاور ارشد و رئیس کمیته حقوقی ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، طی سخنانی در جمع حامیان جنبش سبز در برلین، این جنبش را "ضد استبدادی، حق بنیاد، آگاهی‌بخش، ضد خشونت و مسالمت‌آمیز، ملی، قانون‌گرا، مداراگر و مبتنی بر تکثر و تنوع" توصیف کرد و آنرا "ریشه دار در جنبش مشروطیت" و "ادامه‌ طبیعی انقلاب ۵۷" دانست.


به گزارش سامانه خبری تحلیلی کلمه، امیرارجمند شامگاه شنبه ٢٩ آبان ماه ٨٩، در بخشی از سخنرانی خود که با عنوان "حال و آینده جنبش سبز" در برلین آلمان برگزار شد، با اشاره به اینکه شعارها و گفتارهای کلان جنبش سبز، هویت آن را قابل تشخیص می‌سازد، بیانیه شماره ۱۸ مهندس موسوی (منشور جنبش سبز) را متن موثری برای شناخت هویت جنبش سبز دانست و در تشریح ویژگی‌های هویتی این جنبش گفت: جنبش سبز، ریشه در جنبش مشروطیت دارد و ادامه‌ طبیعی انقلاب اسلامی در بهمن ۵۷ به شمار می‌رود.


وی این جنبش را ضد استبدادی، حق بنیاد، آگاهی‌بخش، ضد خشونت و مسالمت‌آمیز، ملی، قانون‌گرا، مداراگر و مبتنی بر تکثر و تنوع توصیف کرد و در تشریح ویژگی‌های دیگر هویتی جنبش سبز گفت: عدالت اجتماعی برای این جنبش مهم است، و این جنبش در عین داشتن چهره‌های شاخص و تعیین کننده در رهبری، نوعی رهبری غیر متمرکز دارد.
مشاور مهندس موسوی در بخش دیگری از سخنانش گفت: ما هویت مسلمانی داریم و به آن افتخار می‌کنیم و این هویت خود را شفاف و باصلابت و صاقانه اعلام می‌کنیم، اما روایت ما از اسلام، قرائتی رحمانی، عقل‌گرایانه، اخلاقی و با توجه به کرامت انسان است.


دکتر امیرارجمند افزود: در قرائت اراده‌گرایانه از اسلام، یک فرد یا گروهی از افراد ادعای خدایی می‌کنند و با نفی کرامت و حق تعیین سرنوشت انسان‌ها، تبدیل به فرعون، هیتلر و موسولینی زمانه‌ی خود می‌شوند.


وی با تاکید بر اینکه “وظیفه اصلی همراهان جنبش، آگاهی‌بخشی است”، تاکید کرد: باید تمام امکانات و ابداعات و ابتکارات در این راستا بسیج شود تا سانسور تحمیلی توسط اقتدارگرایان شکسته شود.


وی همچنین با بیان اینکه “بعد از کودتای انتخاباتی، آقایان در فکر کودتای علمی هستند”، پیشنهاد کرد که همراهان جنبش سبز، به ویژه دانشگاهیان و اندیشمندان با دیدگاه‌های مختلف، اهتمام لازم را به خرج دهند و با ایجاد یک دانشگاه علوم انسانی مجازی برای مردم ایران با مدرک معتبر در سراسر جهان، اجازه ندهند که مردم شریف ایران و به ویژه قشر جوان از دانش علوم انسانی با طراز جهانی محروم شوند.


وی در بخش دیگری از سخنرانی خود در جمع همراهان جنبش سبز در آلمان گفت: در شریط حاضر، اتحاد زور و تزویر در صدد تملک زر است. برخلاف آنچه ادعا می‌کنند و البته خوشبختانه دیگر کسی باور نمی‌کند، انگیزه اصلی این افراد در سیاست‌های دنبال شده و سرکوب‌ها، تامین منافع شخصی خودشان است. بخش وسیعی از واردات کشور در اختیار عوامل سرکوب است و بازارهای پر شده از کالاهای خارجی بی‌کیفیت و بیکاری صنعتگران ایرانی، نتیجه‌ی این سیاست است.


مشاور میرحسین موسوی در پایان تاکید کرد که جنبش سبز با سرکوب، خاموش نمی‌شود.
 


 


جرس: دادگاه احمد قابل، نویسنده، پژوهشگر دینی و منتقد حکومت، روز شنبه ٢٩ آبان ماه در شعبه پنجم دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی کاووسی برگزار شد و وی طی خطابه ای انتقاد آمیز خطاب به رئیس دادگاه خاطرنشان کرد "پس از این من برای جلسه دادگاه نخواهم آمد، زیرا همۀ آن چه که گفتنی است، گفته ام. شما هم به همه موارد اتهامی اشاره کرده اید. بیش از این نه خود را معطل کنید و نه این قدر مرا و خانواده ام را آزار دهید."


به گزارش منابع خبری جرس، در این دادگاه همچنین نماینده دادستان، احمد قابل و وکیل مدافع وی صالح نیک بخت حضور داشتند، که در این جلسه بر خلاف رویه دو جلسه گذشته، خانواده قابل را به جلسه دادگاه راه ندادند.


بر اساس این گزارش، مادر آقای قابل که مادر دو شهید می باشد و دو خواهر ایشان نیز که یکی از آن ها مادر شهید است و همچنین همسر و دختر احمد قابل، از بامداد روز محاکمه در مقابل دادگاه انقلاب مشهد تا ظهر انتظار کشیدند تا نهایتا پس از تماسهای مکرر با دفتر دادگاه، پس از پایان محاکمه فقط برای دقایقی اجازه دادند آنها با آقای قابل دیداری داشته باشند.


گزارش مذکور افزود در این جلسه به همان موارد اتهامی پیشین، "اقدام علیه امنیت ملی"، "نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی"، "تبلیغ علیه نظام"، "اهانت به رهبری و امام"، تاکید کردند و احمد قابل ضمن رد تمامی موارد، به دفاع از اقدامات خود در راستای وظایف شرعی و قانونی پرداخت.


این نویسنده و پژوهشگر دینی، خطاب به رئیس دادگاه خاطرنشان کرد: "پس از این من برای جلسه دادگاه نخواهم آمد زیرا همه آن چه که گفتنی است، گفته ام شما هم به همه موارد اتهامی اشاره کرده اید بیش از این نه خود را معطل کنید و نه این قدر مرا و خانواده ام را آزار دهید. هر وقت می خواهند مرا به دادگاه بیاورند و یا برگردانند به زندان کلی بازرسی و اذیت می شوم. مادر پیرم و خواهران و همسرم و دیگر اعضای خانواده ام می آیند و جلوی دادگاه آنها را نگه می دارند و اجازه ورود به دادگاه داده نمی شود در حالی که اعلان غیر علنی بودن دادگاه هم نشده است. بنا بر این هر حکمی می خواهید بدهید. و یا هر جلسه ای می خواهید برگزار کنید ، من نمی آیم غیابی محاکمه کنید."


 پس از پیگیری هایِ خانواده و وکلای احمد قابل، پرونده وی از دادگاه ویژه تهران به مشهد ارسال شده و این پرونده که طی سالیان اخیر و طی دستگیری و بازداشتهای متعدد آقای قابل تشکیل شده بود، تاکنون بدون صدور حکم مانده بود و احمد قابل طی سالهای گذشته با قرار وثیقه آزاد بود.


احمد قابل آذرماه سال ۸۸، در حالی که در راه عزیمت به شهر قم برای شرکت در مراسم تشییع جنازه آیت الله منتظری بود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و خرداد ماه ۸۹ پس از تحمل نزدیک به ۱۷۰ روز زندان، با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی و با حکم قاضی کاووسی آزاد شده بود.

اما وی پس از آزادی موقت، طی مصاحبه های متعدد، خبر از اعدام گروهی و فله ای زندانیان زندان وکیل آباد را منتشر کرد، تا اینکه اواخر شهریور ماه، مجددا پس از احضار به دادگاه انقلاب مشهد بازداشت شد.


علت بازداشت مجدد این محقق، افشای اعدام های پنهانی زندان وکیل آباد مشهد، سخنرانی و مصاحبه های انتقادی علیه رهبر جمهوری اسلامی عنوان شده است.
 


 


مسیح علی نژاد
جرس: فخرالسادات محتشمی پور بعد از ملاقات کابینی با همسرش سید مصطفی تاج زاده از شرایط نامناسب جسمانی وی خبر داد و گفت که همسرش تاکید کرده است هیچ مشکلی با مسئولان زندان که طبق دستور عمل می کنند، ندارد و اساسا به فکر برخورداری از امکانات رفاهی هم نیست اما اعتراض او به ماندن در زندان بدون ارتکاب جرم و اعمال اقدامات غیرقانونی مانند قرار گرفتن در قرنطینه و عدم رسیدگی به شکایاتش است...

 


به تازگی خانم محتشمی پور دیداری با مهندس سحابی داشت و طی این دیدار از اینکه همسر ایشان و بسیاری دیگر از زندانیان  تنها به جرم نقد مشفقانه دربند هستند، انتقاد کرد. مهندس سحابی نیز ضمن ستایش روحیه، توان و پایداری تاجزاده، تدبیر و پختگی و تحلیل های او را قابل تحسین دانست و گفت: جای افسوس دارد امثال تاجزاده که باید جامعه از توان و اندیشه شان بهره مند شود، در زندان هستند و خشونت طلبان افراطی زمام امور را به دست گرفته و کشور را به سراشیبی سقوط رهنمون می سازند.

  

 "جرس" با خانم محتشمی پور در خصوص وضعیت مصطفی تاجزاده،  دیدار اخیر ایشان با مهندس سحابی،  وضعیت خانواده های زندانیان سیاسی و همچنین شرایط سیاسی پیش روگفتگویی انجام داده است که در پی می آید:

 

خانم محتشمی پور در آخرین ملاقاتی که با آقای تاج زاده داشتید وضعیت روحی و جسمی ایشان چگونه بود؟

 

 آخرین ملاقات ما روز سه شنبه هفته گذشته بود که متاسفانه وضعیت جسمانی آقای تاج زاده به هیچ وجه خوب نبود چون ایشان بیماری هایی دارند که بر اثر تحمل فشار زندان عوارض آن تشدید شده و بعد از اینکه دیسک کمرشان را عمل جراحی کردند و پزشکان متخصص ضرورت عمل جراحی گردنش را به دلیل خطرات جدی پیش رو نیز تجویز و توصیه کرده بودند، اما به زندان بازگردانده شدند و علاوه بر اینها ایشان از بیماری نقرس هم رنج می برند که درد شدید و طاقت فرسایی دارد و متاسفانه در ملاقات اخیر دچار آن درد شده بودند به نحوی که تا محل ملاقات نتوانسته بودند پیاده بیایند و او را با ماشین آوردند. البته ایشان که این موارد را مطرح نمی کنند. آقای نوری زاد در این مورد به خانواده اطلاع رسانی کردند و من هم موقع ملاقات متوجه شدم که درد شدیدی می کشند. از سوی دیگر چون ایشان دائم روزه هستند ضعف جسمانی دارند و من بشدت نگران سلامتشان هستم و طبیعی است که در محیط زندان آن هم در قرنطینه (بعد از گذشت سه ماه هنوز به بند عمومی منتقل نشده اند) رسیدگی های لازم صورت نگیرد. اطلاعات ما منحصر به همین ملاقات هفتگی است و از روز سه شنبه تا امروز من در نگرانی، دلواپسی و دلهره هستم که چه مشکلی برای ایشان پیش آمده است.

 

 آیا برای مرخصی ایشان اقدامی صورت گرفته است؟

 

نخیر، ایشان به اصل زندانی بودن خودش و سایر زندانیان بی گناه، معترض است و معتقد است که هرگونه درخواستی از  این آقایان در واقع خرد کردن شخصیت این مردان و زنان بزرگ است. خود آقایان وضعیت آقای تاج زاده را می دانند و بدون اینکه نیاز باشد که درخواست مرخصی شود ایشان باید تحت مراقبت های پزشکی و بهد اشتی قرار بگیرند و اصولا ایشان جایشان در زندان نیست و هر چه سریعتر باید آزاد شود. اعتراض آقای تاج زاده به این است که چرا بدون کوچکترین جرم و گناهی در زندان است.  تنها گناه ایشان همین نقدهای مشفقانه و دلسوزانه ایشان برای جلوگیری از انحراف و افتادن کشور به سراشیبی سقوط و فروپاشی بوده است و این آرامش  و اعتدال را هردو جناح چه جناح افراطی و خشونت گرای داخلی و چه برخی از افراطیونی که در خارج از کشور هستند نمی پسندند و نمی خواهند که این روش دنبال شود.

  

شکایت مشخص آقای تاج زاده از چه کسانی است؟

 

در هرحال ایشان اعتراض اصلی شان به زندانی بودنش بدون ارتکاب جرم است و در عین حال عدم رسیدگی به شکایات پی در پی ایشان از جنتی، کودتاگران و رسانه های دولتی دروغ پرداز که زمینه آشوب و تشویش اذهان عمومی را فراهم آورده اند نیز مورد اعتراض ایشان است. ایشان همچنین ازسپاه بدلیل بازداشت غیرقانونی و نگهداری و برخوردهای غیرقانونی که در طی بازداشت داشته اند و برپایی دادگاههای نمایشی و احکام فرمایشی که برای ایشان و سایر آزادگان دربند صادر کرده اند، شکایت کرده اند.

 

آقای تاجزاده در ملاقاتی که با شما داشتند آقای جنتی را به خاطر اظهاراتشان در نماز جمعه سرزنش کردند و از دبیر شورای  نگهبان  خواستند که  توبه کنند. می توانید در این خصوص توضیح بفرمایید و اینکه آیا واکنشی به این موضوع نشان داده شده است؟

  

دعوای آقای تاج زاده و آقای جنتی دعوای شخصی نیست بلکه همسرم آقای جنتی را نماد  یک حرکت انحرافی می داند که  انقلاب اسلامی را از مسیر اصلی خودش که احقاق حقوق مردم، پاسداشت حقوق مردم و اصالت قائل شدن برای رای و اندیشه مردم است با تخلفات و تقلباتی که در انتخابات مجلس ششم انجام داده، منحرف کرده است.

 

این یک شکایت قدیمی است که به آن رسیدگی نشد، درست است؟

 

 بله، ده سال پیش آقای تاج زاده به همین دلیل از آقای جنتی شکایت کرد و آقای جنتی هم از آقای تاج زاده شکایت کرد که این شکایت ها همزمان بود. به شکایت جنتی رسیدگی شده و همسر من بدلیل پاسداری از حقوق مردم به سی سال انفصال از خدمت و جریمه نقدی محکوم شد اما پرونده آقای جنتی به هیچ وجه به جریان نیافتاد. برای اینکه ایشان مصونیت دارند و در واقع اجرا کننده سیاست های اقتدارگرایان و خشونت طلبان کشور است و رای خودشان را بر مردم تحمیل می کنند و اعتقادشان براین است که هر کس با ما نیست، علیه ماست و نه تنها حق رای ندارد بلکه حق حیات هم ندارد.

 

فکر می کنید علت تاکید آقای تاج زاده برای اینکه آقای جنتی باید استعفا دهید چیست ؟

 

تاکید آقای تاج زاده بر اینکه آقای جنتی خودش استعفاء دهد یعنی ناامیدی از دستگاه قضایی کشور که قرار نیست عدالت و حقانیت ملاک اصلی باشد.  چون هیچکس خودش را موظف نمی داند که این دادگاه را تشکیل دهد و به این پرونده رسیدگی شود.  حداقل خود آقای جنتی در خلوت خودش به خطاهایش اعترف کند و از مردم حلالیت بطلبد و استغفار کند. معمولا  در سالهای کهولت انسان ها نرم تر و مهربان تر و متواضع تر می شوند  اما ما می بینیم که ایشان روزبه روز خشن تر و رفتارهایش از آن اسلام رحمانی که ما می شناسیم فاصله دارد. تقاضای آقای تاج زاده در نهایت به نفع ایشان است که پایان عمرش را در واقع به نوعی کفاره گناهانی که انجام داده قرار دهد و توبه کند و به سوی مردم و درگاه الهی بازگردد.

  

آیا  در میان مسولان امر تاکنون هیچ  واکنشی به در خواست آقای تاج زاده  نشان داده شد؟

 

 ما واکنش رسمی از طرف خود آقای جنتی ندیدیم اما واکنش غیررسمی بیشتر به آقای جنتی بوده که آقای دادستان تلاش خودشان را مبذول داشتند برای اینکه رضایت ایشان را به جای خشنودی خدا جلب کنند و الان هم خیلی راضی هستند که رضایت آقای جنتی را جلب کرده اند بدون اینکه توجه کنند که این همه بی عدالتی که خود ایشان اطلاع دارند، برطرف و جبران شود. به جای اینکه زندانیان بی گناه و تحت شکنجه ای که مجبور به اعتراف شدند یا آن عزیزانی که فشارهای سنگین زندان را تحمل کردند و پایداری و استقامت کردند، راضی شوند سعی می شود که اربابان قدرت را از خودشان راضی کنند و من بسیار متاسف هستم از این روشی که آقای دادستان با آن پیشینه قبلی خود که به نیکنامی مشهور بوده اکنون چنین سرنوشتی را بدست خودش برای خودش تقدیر کرده است.

  

شما دیداری با آقای دکتر سحابی داشتید فکر می کنید این ملاقات ها  اساسا چه تاثیری در افکار عمومی خواهد داشت؟

 

دیدار من با آقای دکتر سحابی در واقع شروع اولین مجموعه دیدار و ملاقات هایی است که با شخصیت های برجسته و تاثیرگذار این سه دهه  تاریخ معاصر، خواهم  داشت. کسانی که تجارب بسیار ارزشمندی را در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارند و اگر صدایشان به گوش اصحاب قدرت نمی رسد اما به گوش مردم می رسد و مردم برای آنها احترام قائل هستند و به پاسداشت خدماتی که طی این سالیان برای اعتلای کشور کرده اند و مردم به مشفقانه بودن حرفهایشان تردیدی ندارند.

 

در این دیدار حول چه محورهایی گفتگو کرده اید؟

 

 این ملاقات ها در درجه اول برای این است که آنها را از وضعیت همسرم و پرونده ای که برای او تشکیل داده اند و محاکمه غیرقانونی که برای ایشان برگزار کردند و شرایط سختی که بر ایشان می گذرد، مطلع سازم. در عین حال از آنها یاری و همفکری بگیریم برای اینکه این اوضاع سامان پیدا کند. من فکر می کنم که اگر عقلای قوم ارتباط بیشتری باهم بگیرند، اثرات این روش های شیطانی که تفرقه اندازی است و کودتا گران آن را پی گرفته اند را می توان کمرنگ کرد تا بتوانیم آن روش رحمانی که در همبستگی و اجتماع و اتحاد بین همه گروه ها و دسته هایی که با ظلم مخالف هستند و وجه اشترکشان مبارزه با استبداد دینی کودتاگران  است را پیش بگیریم.

  

 آیا امکان این وجود دارد که در فضا و شرایط فعلی کشور برای این دیدار ها و خانواده های زندانیان سیاسی هم مشکلی به جود آورند؟

 

 اقتدارگرایان و ستاد کودتا تمام تلاش شان براین است که ارتباط ها را قطع کنند. ولی اعتقادم این است که همه گروه ها باید با هم همفکری داشته باشند و اشتراک نظراتشان را تبدیل به برنامه های عملی برای جلوگیری از فروپاشی و جلوگیری از شرایط بسیار بحرانی که ما امروز با آن روبرو هستیم تبدیل کنیم.   روزبه روز  فعالیت های شبانه روزی افراط گرایان بیشتر می شود، به هرحال ما نمی توانیم بنشینیم و منتظر باشیم که این کشور با آن سابقه و قدمت فرهنگی و تمدنی اش دچار مشکلات بیش از این شود و سرمایه های اجتماعی ما به راحتی از دست برود. همه عزیزان احساس مسئولیت می کنند اما این ارتباطات کمک می کند که ما با همدیگر تشریک مساعی داشته باشیم و تکلیف و وظیفه خودمان را برای نجات کشور و برای امید دادن هر چه بیشتر به مردم و جوانان انجام دهیم. خاصه آنکه شرایط خانواده های زندانیان سیاسی بسیار ناراحت کننده و دشوار است تا جایی که به محض مصاحبه در خصوص وضعیت زندانیان خود تحت فشار و تهدید قرار می گیرند که با رسانه ها مصاحبه نکنند و یا مصاحبه های خود را تکذیب کنند.

 

 برنامه های این دیدارها به چه شکلی است و اگر ممکن است کمی بیشتر در مورد حواشی این دیدارها و فشارهایی که خانواده های زندانیان سیاسی با آن دست و پنجه نرم می کنند توضیح دهید.

 

ما دو برنامه داریم، یکسری برنامه های مشترک حول اشترکات حداکثری تنظیم و برنامه ریزی می کنیم. طبیعی است که خانواده ها در درجه اول وضعیت عزیزان دربندشان برایشان اولویت دارد. یعنی دنبال این هستند که آنان را از بند ستم بیرون بکشند و گرفتاری های دیگری که دارند بعضی ها بچه های کوچک دارند بعضی ها بیمار دارند و دچار بیماری های شدید روحی و عاطفی شده اند. شما باید حق بدهید به من نوعی که امروز یک مصاحبه کنم و فردا آنرا بر اثر فشارهای زیادی پس بگیرم. متاسفانه آقایان از این شیوه های فرعونی و ارعاب برانگیزشان نهایت بهره را می برند و ظرفیت انسانها هم متفاوت است و بسته به شرایطی که در آن زندگی می کنند متفاوت هستند. صحبت هایشان را تحت فشار پس می گیرند که این امری طبیعی است چون خانواده ها که سیاسی نیستند  صرفا پیگیری هایشان براساس عاطفه و احساسات خویشی و قومی است.  شما شاهد بودید که ارگان کودتا و خبرگزاری های کودتا گران انواع فشارها را سعی کردند بر روی ما بیاورند با استفاده از شنودهایی که داشتند و اقدامات غیرقانونی که انجام دادند (که ما حق شکایت را برخودمان محفوظ دانسته ایم) هرچند که آنها از شیوه های غیرقانونی برای پیشرفت کار خودشان استفاده می کنند اما ما تمام تلاشمان این بوده است که شیوه های قانونی را برای اثبات حقانیت خودمان بکار بگیریم و سفارش آقای تاج زاده هم همیشه همین بوده که هیچگونه اقدام غیرقانونی نشود و هیچ چشم داشتی به قدرت های بیرونی نباشد و هر حرکتی که می شود در چارچوب قانون و در داخل کشور صورت بگیرد.

 

  با توجه به اینکه طیف های مختلفی از جریان های سیاسی در زندان  هستند که برخی از آنان در یک فضای سالم سیاسی حتی منتقد یکدیگر نیز بوده اند، نحوه ارتباط خانواده های این زندانیان و اتحاد میان آنها چگونه است؟

خانواده های زندانیان سیاسی لزوما خودشان سیاسی نیستند و صرفا همسر یا مادر یا خواهر یک زندانی سیاسی بودن آن ها را دور هم جمع کرده است،  بنابرین اختلاف نظر طیف هاو گروه ها به درون این جمع راه ندارد ضمن این که یکی از برکات جنبش سبز همدلی و هم رأیی گروه های مختلف مردم بوده است. مابه واقع وقتی کنار هم قرار می گیریم با درد مشترکی که داریم خود را یک خانواده واحد می بینیم و می دانیم. آقایان خیلی سعی کردند که جمع خانواده های زندانیان سیاسی را با تفرقه افکنی از هم جدا کنند که خوشبختانه موفق نشده اند و ما جلساتی را که با هم داریم به برکت قرآن و برکت نام خدا روزبه روز معنوی تر و روحانی تر و محکم تر پیش می رویم. بنابراین غیرممکن است که ما اتحاد و همبستگی مان را از دست بدهیم و به فرض محال هم که این اتفاق بیافتد اگر یک ندای معترضانه و مظلومانه وجود داشته باشد گواهی ظلمی است که اینها می کنند. همین طور که افراد زیادی تحت شکنجه و فشار قرار گرفتند اما فقط یکی  دو نفر حاضر شدند که نامه بنویسند، که همان موارد معدود حجتی است بر روند غیرقانونی و ظالمانه ای که ستاد کودتا پس از پیروزی کاذب و دروغین در انتخابات پیش گرفته و تمام رفتارهایی که با زندانیان و خانواده های آنان می شود و بگیر و ببندهایی که ادامه دارد و فشارهایی که بر رهبران جنبش سبز است، نشان دهنده همان تقلبی است که اعتراض عمومی را برانگیخته است. آقایان جرات اینکه اجازه یک تجمع مسالمت آمیز را به مخالفان بدهند ندارند . 

 

فکر می کنید با توجه به اینکه خانواده های زندانیان سیاسی و معترضان به انتخابات هیچ رسانه ای در داخل ایران ندارند آیا تلاش های این خانواده ها می تواند در مواجهه با موج تبلیغات رسانه ای حاکمیت به گوش توده مردم برسد؟

 

 تصور باطل کودتاگران این است که با تبلیغات دروغین که از رسانه های ملی انجام می دهند می توانند مردم را از مسیر حقی که دارند منحرف کنند و صحبت ما هم همین است که اگر آقایان معتقدند از پشتوانه مردمی برخوردار هستند اجازه دهند که احزاب، مطبوعات و تجمعات آزاد شوند. این مطبوعاتی که از کمک های دولتی استفاده نمی کنند و در مضیقه و فشار زیاد هستند اجازه انتشار پیدا کنند، آنوقت ببینند که مردم چه راهی را پیش می گیرند. من بعنوان یک خواهر کوچکتر به کسانیکه این مسیر خلاف و اختلاف برانگیز را طی می کنند نصحیت می کنم یک مقدار به عقب برگردند و ببینند که آیا روش هایی که تا به امروز اعمال کرده اند به نتیجه رسیده است یا اینکه روزبه روز باعث شده است که تعداد بیشتری آگاه شوند و مسیر خودشان را از آنها جدا کنند.

  

به تازگی فشارها به حلقه نزدیکان آقای موسوی هم زیاد شده است انگیزه اصلی تنگ تر کردن حلقه معترضان را در چه می بینید؟

 

اخیرا با سرداران متعهد و اصیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به آرمان های امام و انقلاب متعهد بودند برخورد می شود. جرمشان این است که ارتباط شان را  با جریان سالم انقلاب که توسط مهندس موسوی رهبری می شده حفظ کرده اند و نمونه اش را در بازداشت سردار مقدم رئیس کمیته ایثارگران ستاد مهندس موسوی دیده ایم. خانواده ایشان متحیر مانده که این راه تا کجا قرار است ادامه پیدا کند بعد از کودتا، افسانه انقلاب مخملی را مطرح کردند و دستگیری های گسترده صورت گرفت اما حضور مردم باعث شد که سناریوی آنها باطل شود. امروز به جای اینکه از مردم عذرخواهی کنند همان روش ها را به شکل سخت تر ادامه می دهند و طبیعی است که این به سود آنها و نظام نیست و امیدواریم که عقلای قوم از هر دو جناح بتوانند کمک کنند این جریان از این حالت افراطی خودش بیرون بیاید و امثال آقای جنتی جرات نکنند که دستگاه قضا را وادار به خشونت بیشتر و اقدامات ظالمانه کنند. اگر قرار بود که اعدام، کشتار، دستگیری ها ، شکنجه و زندان شیوه درستی باشد توسط انبیا و اولیای الهی توصیه می شد در حالیکه ما در سیره آنها فقط مهر و محبت و تلاش برای نزدیک کردن قلوب به همدیگر می بینیم.

 

  در یک نگاه کلی چشم انداز آینده کشور را با تمام این مشکلات برشمرده شده، چگونه می بینید؟


من با توجه به مطالعه ای که در تاریخ دارم اعتقادم این است که این شرایط پایدار نخواهد بود. ظالم به ظلم خودش تا ابد نمی تواند ادامه دهد، یک مسیری را می رود و فشارهایی را بر مردم وارد می کند و دوران سختی بر مردم خواهد گذشت اما آینده، آینده روشنی است. با توجه به اینکه آگاهی مردم و همبستگی آنها روز به روز بیشتر می شود و از تلاشی که ستاد کودتا در ایجاد تفرقه انجام می دهد باید فهمید که چقدر این همبستگی  ریشه دار و عمیق است. آینده روشنی را در پیش رو خواهیم داشت به شرط اینکه عقلا، نقش آفرینی بیشتری کنند.

 

ولی خانم محتشمی پور بسیاری از چهره های شاخصی که در گذشته در منصب های سیاسی هم بوده اند  این روزها سکوت کرده اند؟

 

 امروز روزی نیست که همه از خودشان سلب مسئولیت کنند و بگویند چون در قدرت نیستیم کاری از دستمان برنمی آید. باید تلاش شود کشور از این شرایط بحرانی سخت خارج شود. من نگرانی ام از این نیست که هراز چندگاهی چند نفری را بازداشت می کنند و فشارهایی بر آنها و خانواده هایشان می آورند. چون این اتفاقات که صورت می گیرد موجب می شود تا اینها چهره های واقعی و رفتارهای غیرشرعی و غیرانسانی خود را بیشتر نشان دهند. آن چیزی که من را امیدوار می کند آگاهی مردم و همبستگی مردم است و شناختی است که حتی برخی از اصولگرایان یعنی کسانی که کودتا گران توانسته اند با تکیه بر آنها به قدرت برسند، پیدا می کنند و مسیر خود را اندک اندک از آنها جدا می کنند و فاصله خود را با آنها حفظ می کنند و به این ترتیب دایره افراطیون روز به روزتنگ تر می شود.  من اطمینان دارم که به تدریج مهر سکوت از لب خیلی ها برداشته می شود فقط ما نیاز به صبوری داریم و حفظ آرامش.

 

  در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

 

 می خواهم از این فرصت استفاده کنم و روز اول آذر ماه که روز تولد آقای تاج زاده است را به ایشان تبریک بگویم و امیدوارم همانگونه که تا به امروز در "خدمت" اسلام و مردم بوده اند تا پایان این "راه" را ادامه دهند.

 

 

 با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس قرار دادید.

 

 

 

 


 


جرس: با گذشت دو روز از تصویب قطعنامه محکومیت نقض حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی توسط اکثریت اعضای سازمان ملل متحد، رییس کمیته حقوق بشر مجلس شورای اسلامی از این اقدام اطلاع نداشته و روز شنبه در حاشیه صحن علنی مجلس، در جمع خبرنگاران پارلمانی "به تصویب نرسیدن" قطعنامه حقوق بشری را "یک پیروزی برای جمهوری اسلامی خواند."


بنا بر گزارش منابع خبری جرس، زهره الهیان پس از ایراد این اظهارات، در میان بهت خبرنگاران پارلمانی، به صحن علنی مجلس رفت ، اما این نماینده حامی دولت، دقایقی بعد بطور نگران از صحن علنی خارج شد و از خبرنگاران خواست که مصاحبه را به صورت دیگری تنظیم کنند.


وی این بار خاطرنشان کرد "قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران با مخالفت اكثر كشورها مواجه شد و ۱۱٢ كشور به این قطعنامه رای مثبت ندادند."


این بار وی در کسوت رييس كميته حقوق بشر مجلس، درخصوص تصویب قطعنامه حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی گفت : قطعنامه كميته حقوق بشر سازمان ملل عليه ايران از وجاهت قانوني لازم برخوردار نيست و کمیته حقوق بشر مجلس، در واکنش به این مسئله، همین هفته جلسه تشکیل خواهد داد.


گفتنی است در ادامه واکنش ها نسبت به صدور قطعنامه نقض حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی توسط کمیته حقوق بشر سازمان ملل، وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیز با انتقاد شدید از این قطعنامه، خطاب به کشورهای تلاشگر برای صدور قطعنامه علیه جمهوری اسلامی گفته بود "شما کسانی هستید که اگر در خیابان علیه شما اعتراض کنند به راحتی آنان را می کشید، حال چه پاسخی برای این اقدامات دارید؟ شما در جایگاهی قرار ندارید که از حقوق بشر سخن بگویید."

 محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر ایران، که برای شرکت در شصت و پنجمین اجلاس عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود، طی روزهای اخیر به شدت از تهیه پیش نویس قطعنامه علیه ایران (پیرامون نقض حقوق بشر) انتقاد کرده و آنرا اقدامی "اساسا غیر حقوقی و فاقد وجاهت" و تصویب آنرا نیز "مضر خواند.
 


 


مهدی جلالی

 

از قرار کشتی ولایت در قم به گل نشسته‌است. آقای خامنه‌ای سه بار در طول یک ماه گذشته به قم سفر کرد. هرچند ولی‌فقیه در سفر اول  مدت اقامت خود را تا ده روز تمدید کرد، اما شواهد حاکی‌است که حوزه قم بیش از تخمین‌های اولیه در مقابل منویات‌ رهبر مقاومت کرده‌است. از سوغات قم همین بس که آنانی که روزهای اول از همدلی کامل روحانیت با رهبر می‌گفتند، اکنون نگرانی خود را از تفرقه میان روحانیون ‪گوشزد می‌کنند.

 

رهبر می‌خواست تا ولایت خود را در قم تثبیت کرده و از فقها تایید بگیرد. تثبیت ولایت در قم از دید وی این بود که یا همه مراجع و اساتید مانند مرجع حکومتی، آیت‌الله ناصرمکارم، بگویند که «اطاعت از ولی‌فقیه بر مراجع هم واجب است.» و یا منفعل شده و به حاشیه رانده شوند.  اما آقای خامنه‌ای طبق عادت مالوف، تثبیت ولایت را با تحمیل آن یکی گرفت. غافل از آن که این عادت مالوف اگر به ضرب سرکوب در جاهای دیگر کارآمد می‌نمود، در قم موفقیت‌‌آمیز نبود. نمی‌توان هم از روحانیون تایید خواست و هم به آنان تشر زد.

 

ضرورت منطقی تحصیل چنین خواسته‌ای این بود که آقای خامنه‌ای شیوه‌ای استمالت‌جو و متواضع بکار بندد و به دغدغه‌ها و ناملایمات گوش‌ فرابدهد.  هنوز سرکوب شدید مردم در تشییع آیت‌الله منتظری و شکستن در و پنجره خانه مراجع توسط اوباش ولایت‌مدار، از خاطره قم بیرون نرفته‌است; هنوز صدای ضجه‌ی زندانیان زندان ساحلی قم - اگرچه ما نمی‌خواهیم بشنویم - باری، درگوش مردم این شهر طنین‌انداز است; و هنوز، هر روز، طلبه‌ها در جو رعب و وحشت پای درس اساتید خود حاضر می‌شوند، و هر روز چهره دژم ماموران امنیتی را در محل درس می‌بینند.

 

این چهره مخوف در این سفرها اما با ابراز کودکانه‌ای به نیاز به تایید حوزه همراه شد.  خیابان‌های قم مملو از تبلیغاتی شد که در آنها تاییدات اغراق‌آمیز فقها از رهبر نوشته شده بود; البته بیشتر از فقهایی که در قید حیات نیستند.

 

برای درک بهتر نیازمندی آقای خامنه‌ای به تاییدات حوزه قم، کافی‌است موقعیت وی را با آقای خمینی مقایسه کنیم.  آیت‌الله خمینی از زمانی که به طور جدی رهبری حکومت را در جماران بعهده گرفت، هرگز به قم بازنگشت. او هم به پیچیدگی این مناسبات واقف بود و هم نیازی به حمایت حوزه نداشت. آیت‌الله خمینی مرجع تثبیت شده‌ای بود که دعوای سیاسی خود با حوزه را سالها قبل کرده‌بود و هیچ ضرورتی برای تثبیت مجدد و گرفتن مشروعیت حوزوی در خود احساس نمی‌کرد.

 

تصویری که ولی‌فقیه از سفر خود به قم بدست داد بیشتر تداعی‌کننده سلطان فاتحی بود که اکنون به تسخیر قم آمده‌بود. او به گفته خود در جنگ با فتنه پیروز شده و حال آمده‌بود تا از تمکین شهری که برای او ویژگی‌های استراتژیک دارد مطمئن شود. می‌خواست تا بزرگان شهر یک به یک به دیدار وی رفته و با او بیعت ‌کنند. 

 

اما واقعیت این است که بی‌تدبیری‌های صورت گرفته، معادلات را بیش از پیش به زیان آقای خامنه‌ای تغییر داد.  در طول سفر رهبر با لحنی آمرانه، تحکم آمیز و گاه با تشر سخن گفت.  رفتار آقای خامنه‌ای در قم رفتار عضوی از خانواده نبود که به سوی خانه و خانواده مآلوف خود می‌شتابد. او فقیهی نبود در میان فقیهان. تبلیغات و تدارکاتی که صورت گرفته بود، بیشتر مرعوب کننده بود تا تلاشی برای جلب پشتیبانی و پیوند با حوزه.

 

از جمله این بی‌تدبیری‌ها تطمیع مالی روحانیت به طور علنی بود. آقای خامنه‌ای آشکارا گفت که مشکلات حوزه بدون بیت‌المال حل نمی‌شود. چنین پیشنهادی، کار را بر فقیهانی که از یک سو مدعی استقلال رای و از سوی دیگر مایل به دفاع از نظام هستند، سخت خواهد کرد. از این پس در ازای هر حمایتی، آنها درمیان حوزویان متهم خواهند بود که از آقای خامنه‌ای پول گرفته‌اند.

 

رهبر در این سفر، در واقع سفیر جنبش سبز بود. او همه آن‌چه را جنبش سبز می‌خواست تا روحانیون بدانند به ایشان گفت.  او اذعان کرد که مردم میان آخوند حکومتی و حوزه مستقل‪، تفاوت قایل هستند. رهبر روحانیت را تهدید کرد که بدانند سرنوشت‌شان با سرنوشت نظام یکی است.  او هشدار داد که در صورت هر آسیبی به نظام، روحانیت نیز آینده‌ای نخواهد داشت. این سخن خود اقرار به خطر است و در تناقض با واکسینه شدن نظام قرار می‌گیرد.  همچنین فقیهان را به فکر واخواهد داشت که در صورت تزلزل جایگاه رهبر، نگران آینده خود باشند.

 

از تناقض‌های جدی مناسبات رهبر و روحانیت، نیاز وی به حمایت حوزه است و این که روحانیت خود را کنار نکشد. اما از سوی دیگر وی به هیچ عنوان مداخله حوزه را - چه له و چه علیه - در سیاست‌های حساس خود، از جمله سیاست هسته‌ای، برنمی‌تابد. او از نظر مخالف آیت‌الله منتظری در مورد سیاست هسته‌ای کاملا آشفته بود و گفت که روحانیت نباید فتاوی خارج از قواعد مرسوم دهد. 

 

اما شاید بزرگترین بی‌تدبیری رهبر که یکسره با همه اهداف تبلیغاتی وی در تضاد قرارمی‌گرفت، شتاب ناسنجیده‌ وی برای دخالت در امور حوزه بود. برای او هیچ ضرورتی نداشت که در یک سفر تبلیغاتی،  برنامه‌ای با جزییات بسیار برای تغییر ساختار مدیریت و تجدید نظر در کتب درسی حوزه را مطرح کند. چنین تحمیلی به جهت این که به طور مستقیم استقلال حوزه را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد، حتی روحانیون حامی رهبر را هم به مخالفت واداشته‌است. بخاطر داریم که آیت‌الله صافی گلپایگانی هرچند به دیدار آقای خامنه‌ای رفت، اولین کسی بود که دو هفته پیش از سفر نسبت به تغییرات تحمیلی در حوزه واکنش نشان داد و ضرورت استقلال حوزه را یادآور شد.  شیوخ و مدرسین با سابقه حوزه، اگرهم حاضر باشند از نظام دفاع کنند، باری حاضر نخواهند بود که زیر بار چنین دخالت‌هایی بروند.

 

اما روحانیون در این سفر با رهبر چه کردند؟   یکی از رسوم متداول و جاافتاده در حوزه پیشباز رفتن است. تاریخ قم نشان می‌دهد که هنگام ورود شیخی محترم به شهر، زعمای شهر به پیشباز وی می‌روند. آقای خامنه‌ای برای این منظور شب اول برنامه دیداری را در حرم تدارک دیده‌بود.  اما هیچ‌کدام از مراجع و شیوخ  معتبر به پیشباز رهبر در حرم نرفتند.  گویا حتی مدرسین حامی ولایت نیز اشتیاق زیادی برای دیدار وی نداشتند. در روزهای بعدی آنان در تشریفاتی رسمی و به نوبت، به ملاقات رهبر رفتند که دلایل هرکدام نیز قابل فهم و پیش‌بینی بود. 

 

تعداد اساتید معروف و معتبر روحانی که از دیدار با آقای خامنه‌ای سرباز زدند، البته اکثریت پرشمار حوزه را در بر می‌گیرد. از آن جمله می‌توان از مراجع تقلید آقایان وحید خراسانی، سید صادق شیرازی، موسوی اردبیلی، سید صادق روحانی، صانعی و بیات نام برد. تحولات چند روز اخیر حوزه نشان می‌دهد که بخصوص اجتناب آیت‌الله وحید از دیدار با رهبر، به دلیل زعامت وی در حوزه قم، کام ولایت را بسیار تلخ کرده و هر روز پیامدهای آن ابعاد تازه‌تری بخود می‌گیرد.  

 

اما نکته شایان تاملی که به اندازه کافی ارزش‌ سیاسی آن مورد توجه قرار نگرفت، واکنش مستقیم رهبران معترض به سخنان رهبر بلافاصله بعد از سفر اول بود.  اگرچه آقای کروبی پیش از این طی سخنانی «کشتی نظام» رهبر را به قایقی کوچک و تنگ تبدیل کرده‌بود، برای اولین بار او و آقای موسوی در یک اقدام شجاعانه و بی‌سابقه مشترک، ولی‌فقیه را به چالش کشیده و او را به خاطر میکروب نامیدن میلیون‌ها معترض سرزنش کردند. سفر قم باردیگر به رهبر نشان داد که برخورد با آنان به این سادگی نیست.   

 

این درحالی‌است که بخشی از معترضین از جمله آقای خاتمی و عده‌ای از اصلاح طلبان جهت اعتراضات خود را به سوی آقای احمدی‌نژاد برگردانده‌اند تا رهبر را از میدان نزاع موجود خارج کنند. آنان علاقه‌مندند که رهبر تغییر رفتار داده و به وعده جذب حداکثری خود عملا وفا کند.  سفر قم البته خبر خوشی برای این دسته نداشت.   

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


جرس: پرونده جسین رونقی برای تجدید نظر به سعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تهران ارسال شده و خانواده او تحت کنترل شدید ماموران امنیتی قرار داد.


به گزارش رهانا، پرونده حسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس آذربایجانی که در تاریخ ۱۱ مهر ماه سال جاری به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده بود برای تجدید نظر به شعبه ۵۴ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی لطفی ارسال شد.


یکی از تزدیکان خانواده رونقی ضمن اعلام این خبر افزود: وی همچنان در سلول انفرادی بسر میبرد و این یک نقض قانون آشکار است که وی نزدیک ۱۱ ماه در سلول انفرادی هستند و حتی بعد از محاکمه و صدور رای توسط قاضی بازهم وضعیت وی تغییر پیدا نکرده و همچنان در سلول انفرادی هستند.


او همچنین در سوالی از زمان رسیدگی به پرونده ایشان و اعلام نتیجه رای دادگاه تجدید نظر گفت: زمان دادگاه و رسیدگی به پرونده ایشان با توجه به اینکه قاضی پرونده ایشان جهت شرکت در کنفرانس حقوق بشر در خارج از کشور بسر می‌برند مشخص نشده و به خانواده ایشان و وکلای ایشان نیز ابلاغ نشده است.


لازم به توضیح است سارا صباغیان یکی از وکلای حسین رونقی است که چند روز پیش در فرودگاه امام خمینی بازداشت شدند و اکنون در بازداشت بسر می‌برند.


طبق گفته نزدیکان رونقی،تمامی موبایلها و تلفنهای مرتبط با خانواده وی برای جلوگیری از تماس خبرنگاران و جلوگیری از اطلاع رسانی خانواده ایشان، بعد از مصاحبه مادر حسین با شبکه های خبری «بی بی سی فارسی» و«صدای آمریکا» به صورت کنترل شده قطع است و فقط اقوام نزدیک ایشان طبق لیستی که خود مسئولین امنیتی انتخاب کردند میتواند با خانواده او در تماس باشند.


حسین رونقی ملکی فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس آذربایجانی در ۲۳ آذر ماه سال ۸۸ بازداشت شد و از زمان بازداشتش تاکنون خانواده او فقط موفق به ۴ بار ملاقات حضوری با او شده اند.
 


 


فرشید آل داوود
جرس: سفر آقای خامنه ای به قم فرصتی بود که روحانیون مداح همچون مصباح یزدی در منقبت شخصیت رهبری نظام دست به اغراق گویی بزنند تا تصویری ملکوتی از وی به مردم ارائه کنند.

  

مصباح یزدی در تازه ترین اظهارنظر خود گفته است شخصيت‌های برجسته زيادی ديده‌ام، ولی خصوصياتی که اين فرزند پيامبر اکرم (مقام رهبری ) دارد در وجود هيچ کس نديدم و عقل من برای ارزيابی زوايا و ابعاد شخصيتی ايشان کافی نيست .

 

وی بارها با کاربرد فن مغالطه و مبالغه مقام رهبری را فرزند پیامبر اسلام نامید که با تدبیر معصومانه خود نا آرامی های سال 88 را فرو نشاند.

 

وی در دیدار با فرماندهان سپاه گفت که از سفر آقای خامنه ای به قم برکاتی بر این شهر نازل شد و نوری بر دل های مردم تابیده شد.

 

ارائه این تصویر ملکوتی از رهبری اقدام جدیدی  نیست و رفتار و اظهارات سابق مصباح نشان می دهد که وی پیش از این نیز چنین اظهاراتی را بر زبان جاری ساخته بود.

 

مصباح در مصاحبه با یک نشریه نیز گفته براي ما ظاهر شد که گويا روح امام در ايشان ( خامنه ای ) حلول کرده و همان عظمت با ويژگي‌هاي ممتاز در شخصيت ايشان ظاهر شده است.

 

مصباح یزدی در همین مصاحبه در تعریف از مقام رهبری حتی تا آنجا پیش رفته که می گوید نتيجه اين‌که شخصيت ايشان براي هر مسلماني، به‌خصوص مسلمان ايراني و به‌ويژه مسلمان شيعه ايراني آن‌قدر نعمت عظيمي است که همه نعمت‌هاي ديگر با آن قابل مقايسه نيست.

 

و البته این روحانی در تکمیل مدح و ثنای خود می افزاید:  يعني اگر همه نعمت‌هاي مادي را در يک کفه بگذاريم و اين نعمت را در کفه ديگر، ارزش و نفع وجود شخص ايشان به‌عنوان يک نعمت براي فرد فرد ما، نه براي کل جامعه از مجموع نعمت‌هاي مادي که خدا به هر فردي مي‌دهد بيشتر است.

 

تحریف نظرات امام

 

صدور حکم ارتداد برای منکران ولایت فقیه یکی دیگر  از ادعاهای عجیب وی در باب مسائل سیاسی است . وی که تا پیش از سفر رهبر به قم هم در ارائه نظرات افراطی در خصوص مسائل سیاسی شهرت داشت ، بعد از سفر آقای خامنه ای به قم نیز اغراق گویی در باره ولایت فقیه و شخص آقای خامنه ای را شدت بخشیده است.

 

تا پیش از این و در نخستین سالگرد انتخابات جنجالی سال 88 مصباح یزدی در جمع کارکنان سپاه پاسداران گفته بود هر كس دانسته ولايت فقيه را انكار كند،‌ مرتد است.

 

وی در 22 خرداد سال 89 و در ادامه اظهارات خود، سیگنال هایی در اظهاراتش ارائه داد که به روشنی گویای به رسمیت شناختن نقش رهبری در کنترل قوه مجریه در صورت لزوم بود.

 

مصباح به نقل از امام گفته بود: اسلام همانطور كه قانون‌گذاري كرده، قوه مجريه هم تعيين كرده و ولي‌امر متصدي قوه مجريه است.

 

جالب آنکه وی یک سال پس از انتخابات خونین سال 88 با تحریف عملی اندیشه امام ، نظریه "میزان رای ملت است" را به چالش می گیرد و می گوید: امام اين نظريه را قبول نداشت و معتقد بود كه آنچه اجازه مي‌دهد حاكم دخالت كند و مشروعيت به او مي‌بخشد اذن خداست نه راي مردم

 

ابراز ارادت به مقام رهبری در اظهارات و بیانات مصباح قبل از انتخابات سال 88 نیز دیده می شد . وی در ديدار با اعضاي شوراي مرکزي کميته امداد گفت: دستور مقام معظم رهبري بر تمامي امور نظام اعتبار و مشروعيت مي‌دهد و اطاعت اوامر ايشان بر همه واجب است..

 

زمینه چینی انحراف

 

 

این گونه اظهارات مصباح یزدی در دفاع از ولایت فقیه مورد نظر آقای خامنه ای به این جا ختم نمی شود. وی یک بار هم  گوشزد  کرد  اگر كسي دانسته ولي فقيه را انكار كند و قبول نداشته باشد مرتد است چرا كه مثل آن است كه امام معصوم را قبول ندارد. امام معصوم تصريح كرده است كه در زمان غيبت امام، ولي فقيه از طرف امام معصوم ولايت دارد.

 

مصباح اعتراف می کند که اوایل خیلی به اهمیت ولایت آقای خامنه ای واقف نبوده است. وی می گوید: البته اعتراف مي‌كنم من در اوايل امر به توانايي‌هاي مختلف ايشان آگاهي نداشتم؛ فقط در حد اين‌كه ايشان در ميان اقرانشان برتري دارند، در اين اندازه مي‌فهميدم؛ اما بعدها ـ‌همان‌طور كه بارها گفته‌ام‌ـ براي ما ظاهر شد كه گويا روح امام در ايشان حلول كرده است.

 

مصباح در باره نحوه به قدرت رسیدن آیت الله خامنه ای نیز تعبیر جالبی دارد و می گوید: شما اين شخصيت عظيم‌القدر را با رؤساي جمهور و رهبران كشورهاي ديگر مقايسه كنيد تا ببينيد خدا چه رهبري به ما داده است. در كشورهاي ديگر براي رسيدن به مقام چقدر حق‌كشي مي‌كنند، چقدر پول خرج مي‌كنند، چقدر تبليغات سوء مي‌كنند؛ و بعد از آن‌كه به مقامي مي‌رسند چقدر از مقامشان سوء استفاده مي‌كنند؛ و خداي متعال چه رهبري به ما عنايت كرده و چه محبوبيتي به او داده كه يك ريال نه براي رياستش خرج كرد، نه براي نمايندگي مجلس، نه براي رهبري؛ و همه اين مسئوليت‌ها تقريباً بر ايشان تحميل شد و ايشان هم صرفاً براي انجام وظيفه آنها را پذيرفت.

 

 رویه معصوم از نگاه مصباح

 

ازدیگر اغراق گویی های ارائه شده از جانب مصباح در باره مقام رهبری اطلاق مقام معصومیت برای رهبری به خاطر فرونشاندن اعتراضات مردمی پس از انتخابات سال 88 بود.

 

این در حالی است که در سیره هیچیک از معصومین ریختن خون مردم و کشتار جوانان در خیابانها و بازداشتگاهها به خاطر حفظ قدرت دیده نشده است . اما آقای مصباح می گوید:  در حالي كه ما هنوز عمق اين فتنه را به‌درستي درك نكرده‌ايم ـ‌و آن اندازه هم كه درك كرديم نمي‌توانيم بيان كنيم و اگر هم بيان كنيم، هنوز بسياري از مردم درست باور نمي‌كنند‌ـ اما مقام رهبری همه اين مشكلات را با تدبيري بسيار حكيمانه كه واقعاً نزديك به تدبير معصوم(ع) است، و با سعه صدري اعجازگونه كه آن هم جز در معصومين(ع) كمتر يافت مي‌شود، حل كردند. تحمل، صبر و سعه صدر ايشان در بعضي مسائل و نسبت به برخي كسان نگفتني است واقعا

 

خدا همه اين نعمت‌ها را يك‌جا در يك نفر جمع كرده و در اختيار ملت ايران گذاشته است.

 

در باره اغراق گویی های آقای مصباح قبل از سفر رهبری به قم وی گفته بود که حضور در مراسم استقبال از وی ثواب فراوان دارد.

 

دلدادگی رهبری و مصباح

 

در این میان ، آقای خامنه ای نیز قدر اظهار ارادت های آقای مصباح را می داند. رهبری در سومین سفر خود به قم علاوه بر حضور در بیت برخی مراجع  در دیدار با اعضای موسسه وابسته به مصباح یزدی به تعریف و تمجید از فعالیت این موسسه می پردازد.

 

در این دیدار که بعد از ظهر چهارشنبه 26 آبان انجام شد با ابراز خرسندی فراوان از تلاشهای عمیق مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی گفت: این مؤسسه خوب، جامع و كامل می تواند از لحاظ تلاش پیگیر، خستگی ناپذیر، خالصانه و عالمانه الگویی برای حوزه باشد.

 

آقای خامنه ای در بخش دیگری از اظهاراتش بلافاصله به تمجید و تعریف از شخصیت مصباح یزدی پرداخت و  با تجلیل از فضل و اخلاص و تقوای آقای مصباح یزدی وجود این كمالات را در مدیریت یك موسسه موجب افزایش بركات الهی خواند و افزود: باید خدمات و تلاشهای این مؤسسه، به شكل صحیح اطلاع رسانی شود.

 

پیوند استراتژیک مصباح و رهبری برای تعیین رئیس جمهور

 

نقش آقای مصباح در روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و با موافقت کامل آقای خامنه ای نیز دیگر فقط یک ادعا و فرضیه ثابت نشده نیست  بلکه شواهدی متقن از اظهار نظرهای افراد مطلع با ذکر نام وجود دارد که نشان می دهد محور خامنه ای – مصباح و احمدی نژاد طی یک هماهنگی کامل با یکدیگر حرکت می کنند.

 

به عنوان مثال قاسم روانبخش دبیر سیاسی هفته نامه پرتو سخن در وبلاگ شخصی خود ابعاد این هماهنگی در روی کار آوردن احمدی نژاد در سال 84 را اینچنین شرح می دهد:  در سال 83 یعنی یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری که به روی کار آمدن احمدی نژاد منجر شد مقام رهبری مطلبی را مطرح می کنند که دولت اسلامی هنوز شکل نگرفته است. در سال 83 براساس فرمايش‌هاي مقام رهبري كه مراحل تحقق دولت اسلامي را ترسيم كردند گام اول تشكيل جمهوري اسلامي و گام دوم تحقق نظام اسلامي و گام سوم برپا شدن دولت اسلامي است. آن كتاب‌ها تدوين شد كه ايشان در آن زمان فرمودند كه هنوز دولت اسلامي تشكيل نشده است. تمامي تلاش ما بر اين بود تا براساس فرمايش‌هاي مقام معظم رهبري دولت اسلامي شكل بگيرد. در انتخابات رياست‌جمهوري دوره نهم نيز تنها كانديدايي كه شعار دولت اسلامي و عدالت‌طلبي را مطرح كرد، آقاي احمدي‌نژاد بود .

 

روانبخش تائید می کند که به محض مطرح شدن بحث دولت اسلامی از سوی آقای خامنه ای در سال 83 ، موسسه مصباح زیر نظر شخص مصباح یزدی شروع به انتشار مجموعه کتابهایی در راستای تئوریزه کردن بحث دولت اسلامی می کند .

 

پس از آن آقاي احمدي‌نژاد اين شعار را در ميان برنامه‌هاي انتخاباتي‌اش قرار مي‌دهد. به این ترتیب روانبخش و شاگردان آقاي مصباح طي اطلاعيه‌هايي در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري از آقاي احمدي‌نژاد حمايت مي‌كنند. آقاي مصباح هم شروع به انتقاد از رفتارهاي گذشته رقيب آقاي احمدي‌نژاد- آقاي هاشمي‌رفسنجاني- مي‌كند.

 

 در وبلاگ آقای روانبخش همچنین آمده است :  احمدی نژاد پس از پیروزی در انتخابات به دیدار مصباح رفت و این روحانی ارشد به احمدی نژاد گفت: كه دوستان ما شما را اصلح دانستند و براي شما كار كردند و اين را وظيفه خود مي‌دانستند و هيچ‌گونه انتظاري از شما نداريم. ولي اگر دولت شما از موسسه كمك بخواهد، كارگروه‌هاي علمي موسسه از شما پشتيباني علمي خواهند كرد.

 

گويي پيوندي استراتژيك ميان آقاي مصباح و شاگردانش با آقاي احمدي‌نژاد و هوادارانش در جهت پياده شدن نظر آقای مصباح در دولت فعلي وجود دارد که البته بی شک ریشه این امر به نارضایتی مقام رهبری از نبود دولت اسلامی ناشی می شود.


 


آذر اهورائی

 

کلاغ نخستین آموزگار و معلم انسان بر روی زمین است. آنگاه که قابیل برادرش هابیل را از روی خشم و حسد کشت وبر سر جنازه اش حیران و سرگردان نشسته بود و نمی دانست که با جسد بیجان برادر چه کند ؛ خداوند کلاغ را مامور کرد تا به او شیوه حفر زمین و دفن کردن در آن را بیاموزد و به این سان انسان از کلاغ کاویدن و کندن زمین و دفن و پنهان کردن چیزی در زیر آنرا بیاموخت و شاید از همان روز انسان رمز و راز کشاورزی و فن زراعت را نیز برای نخستین بار از کلاغ آموخته باشد.

 

اما فرزند آدم هرگز از کلاغ نیاموخت همه آنچه را که باید می آموخت. او نیاموخت که کلاغ هرگز به همنوعش خشم و حسد نمی ورزد و دست به خون او نمی برد و ندانست که کلاغ سرشار از حس نوعدوستی و تعاون و همکاری و غمخواری با همنوعان و حتی غیر همنوعان خویش است و کلاغ آداب و قوانین زندگی اجتماعی را بسیار بیشتر از آدمی می داند و در زندگی روز مره خود به کار می بندد. متاسفانه آدمی هرگز این درس های بزرگ را از نخستین معلم خود نیاموخت.

 

آیا هرگز غارغار دسته جمعی کلاغها را دیده یا شنیده اید؟ اگر دقت کرده باشید حتما یک خبر یا حادثه ائی برای یکی از کلاغها اتفاق افتاده که آنها چنین می کنند. اگر بچه کلاغی از لانه به پائین سقوط کرده و یا اگر انسانی خواسته باشد لانه کلاغی را خراب کرده و یا یا به آن نزدیک شود و یا بخواهد تخم کلاغ یا بچه کلاغی را از درون لانه اش بردارد و یا اگر گربه ائی قصد خوردن بچه کلاغی را کرده و یا اگر کلاغی آسیب دیده و یا خطری جان کلاغی را تهدید کند و یا اگر کلاغی مرده و جسدش بر روی زمین افتاده باشد ؛ آنگاه گروه کلاغها همه با هم و با صدای بلند غارغار و پرواز کرده و به این وسیله یکدیگر را خبر نموده و بصورت دسته جمعی برای کمک به همنوع خود اقدام می کنند.

 

من حتی کلاغهائی را دیده ام که با غارغار و پرواز دسته جمعی خود می خواستند مانع شکار بچه کبوتر مجروحی  توسط گربه ائی شوند. یعنی آنها حتی فراتر از حس نوعدوستی؛ حس کمک به دیگر جانداران و غیر همنوعان را نیز در ذات و وجود خویش دارند. همانطور که نخستین بار آنها با کمک کردن به فرزند گناهکار آدم دردفن جسد برادر مقتولش حس کمک به غیر همنوع را از خویش بروز دادند!

 

در هنگام بروز زلزله هم گفته می شود که کلاغها نخستین موجوداتی هستند که از آن باخبر شده و با سر و صدای خود انسان های بیخبر را از وقوع آن باخبر می کنند. به همین جهت در بیشتر فرهنگها و در همه جوامع انسانی کلاغ را مظهر خبر چینی و خبر آوری و صدای غارغار او را حاکی از اعلام خبری به انسان دانسته اند. اما من خود به چشم خویش دیدم که چطور در هنگام وقوع زلزله انسانها هر یک جان خود را برداشته و سراسیمه و بیخبر از دیگر اهالی خانه به بیرون از خانه می زنند؛ بی آنکه هیچیک دیگری را از وقوع حادثه خبر کرده باشند.

 

در روزهای اخیر نیز همه دنیا با حیرت به چشم خود انسانهائی را در میدان کاج تهران دیدند که چطور ساکت و بی تفاوت در صحنه و قوع قتل فجیع  انسانی به دست انسانی دیگر حاضر وناظر بودند؛ بی آنکه مانع از انجام قتل توسط قاتل و یا سبب نجات مقتول شوند تا آنکه او در برابر چشمان آنها جان داد و بمرد! می گویند که انسان اشرف مخلوقات است؛ اما همیشه اینطور نیست. انسان می تواند که اشرف مخلوقات باشد؛ اما گاهی او با رفتار غیر انسانی خود به اذل مخلوقات تبدیل و از حیوانات هم پست تر و سبع تر و درنده تر و وحشی تر می شود. گاهی انسان از گرگ هم درنده تر و گاهی ازموش هم ترسوتر می شود. اما آیا هرگز می شود که گاهی انسان از کلاغ هم اجتماعی تر و معلم او شود؟

 

من می گویم آری می شود. من در سال گذشته و در همین خیابانهای تهران آدمهائی را به چشم خود دیدم که از هر موجودی اجتماعی تر واز فرشته هم برتر و از او به خدا نزدیکتر بودند. انسانهائی که رنگشان سبز بود و قلبشان برای یکدیگر می تپید. وقتیکه گله گرگها به یکی از آنها حمله می کردند؛ دیگران برای آزادی و نجات وی به سمت گرگها یورش می بردند و دسته جمعی فریاد می زند : "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم". آن انسانها اینک کجا هستند و چرا از آنها دیگر هیچ خبر و اثری نیست؟

 

آیا آنها خس و خاشاکی بودند که با وزش باد به هوا رفتند و یا میکربی بودند که با کوبیدن واکسن کشته و نابود شدند و یا آتشی بودند که در زیر خاکستر پنهان شدند؟ نمی دانم آنها هر چه که بودند از  هر موجودی هم اجتماعی تر و از فرشته هم برتر و بالاتر بودند. انسان این گونه است؛ او گاهی می تواند از فرشته هم برتر و گاهی از حیوان هم پست تر شود. فاصله روحی انسان در این دو حالت از زمین تا اسمان و از عرش تا فرش و از خدا تا شیطان است؛ در حالیکه فاصله زمانی و مکانی او در این دو حالت خیلی زیاد نیست و می تواند گاهی به باریکی یک تار مو و گاهی به کوتاهی یک پلک بر هم زدن باشد.

 

همانوقت که کلاغ معلم قابیل بود و از او شیوه دفن جسد برادر را می آموخت ؛ هابیل با رفتار انسانی خود معلم کلاغها و معلم همه انسانهای طول تاریخ شد. او جمله ائی به برادرش گفت که همواره بر تارک تاریخ می درخشد و اینک سرلوحه جنبش سبز نیز هست؛ او گفت: " اگر تو دستت را برای کشتن من دراز کنی من هرگز دستم را برای کشتن تو دراز نخواهم کرد". او از خود دفاع کرد اما هرگز مقابله به مثل نکرد ؛ چه آنکه اگر او چنین کرده بود او هم یک قابیل دیگر و قاتل برادر خود بود و مهم نبود که چه کسی شروع کننده این نزاع خونین بوده است.

 

بیائیم باز هم مثل کلاغها با هم مهربان و یار و غمخوار هم باشیم و باز هم قلبمان برای یکدیگر بتپد. اگر انسانی را در حالت دادخواهی و تظلم دیدیم و یا صدای اسثغاثه و کمک خواهی او را شنیدیم ؛ تنهایش نگذاریم. مثل کلاغها دورش را بگیریم و با صدای بلند غارغار خود دیگران را هم برای یاری او بخواهیم و مانع ظلم و تجاوز به او شویم که این شرط انسانیت ماست. اینک انسانهای زیادی از خیل خوبان و پاکان و نیکان این دیار در زندان ظلم اسیر و گرفتارند و ظالم با مشاهده سکوت و بی تفاوتی ما هر روز بر دامنه تجاوز و نخوت و تکبر خود افزوده و انسانهای بیگناه دیگری را به اسارت برده و آنها را مورد شکنجه و تجاوز و آزار خویش قرار می دهد. دنیا امروز با تصویب قطعنامه ائی در مجمع سازمان ملل متحد؛ صدای اعتراض خود را بر علیه این رفتار ظالمانه و ضد بشری حکومت ایران بلند کرده است. اما ما اهالی این دیار برای رهائی برادران و خواهران خود و برای برچیدن بساط این ظلم و ستم چه کرده ایم؟ چشم مردم دنیا و همه کلاغها امروز به سوی ماست و ما همه در برابر این وضعیت مسئولیم و با سکوت و بی تفاوتی خود در این ظلم و جنایات شریکیم. بیائیم مثل کلاغها ، بانگ اعتراض خود را بر این همه ظلم و جنایت بلند کنیم و مانع ادامه ان شویم. بیائیم باز هم یکبار دیگر و در آستانه شانزدهم آذر و درسالروز شهادت آن سه قطره خون و آن سه آذر اهورائی، همه باهم فریاد کنیم: "نترسید نترسید ما همه با هم هستیم..."!

 

   *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته