-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 11/10/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جرس: پرونده عبدالرضا تاجیک، روزنامه‌نگار به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب ارسال شد.


به گزارش “تا آزادی روزنامه‌نگاران زندانی” در تاریخ ۲۷ مهر ماه، این روزنامه‌نگار طی تماسی با خانواده‌اش از صدور قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی خبر داد.

این در حالی است که پس از مراجعه خانواده‌ وی به زندان اوین و شعبه بازپرسی دادسرای اوین برای تودیع وثیقه، از قبول آن سرباز زدند.

این گزارش حاکی است، با مراجعه مکرر خانواده تاجیک به دادگاه، به تازگی پرونده این روزنامه‌نگار به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس ارسال شده، اما هنوز تاریخ دادگاه تاجیک تعیین نشده است.

 عبدالرضا تاجیک در تاریخ ۲۲ خرداد سال جاری و برای سومین بار بازداشت شد. همچنین خواهر این روزنامه‌نگار به دلیل خبررسانی در خصوص برادرش به دادسرای اوین احضار و با قید کفالت آزاد شد.


 


حاکمیت باید غرور مردم را ترمیم کند

جرس: دبیرکل فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی هشدار داد که "اگر اصلاح‌طلبان احساس کنند از آن‌ها استفاده ابزاری می شود، مسلما با توجه به تحولات چندساله اخیر، ‌ رغبت زیادی برای حضور در عرصه نخواهند داشت."


به گزارش ایسنا، محمدرضا تابش با بیان این‌که "اگر اصلاح‌طلبان احساس کنند از آن‌ها استفاده ابزاری می‌شود، رغبتی برای حضور در عرصه نخواهد داشت"، اضافه کرد: "مردم انتظاراتی به ویژه از اصلاح‌طلبان دارند که باید این خواسته‌ها در چارچوب شرع و قانون اساسی برآورده شود."


وی با اشاره به اینکه" اگر مردم احساس کنند که افرادی که می‌آیند متصدی کار شوند، قرار است گره از کار آن‌ها باز نکنند" ادامه داد: "یعنی اوضاع بر منوالی باشد که امید، شادابی و نشاط در جامعه نباشد، ‌آن‌ها نیز رغبتی به حضور در صحنه نخواهند داشت."


تابش بر اینکه "در این وحدت وهمدلی باید به مطالبات مردم توجه داشته باشیم" تاکید کرد و خاطرنشان ساخت:" باید همه سلایق و نگاه‌ها را ببینیم. نمی‌شود نگاه و سلیقه‌ای را حذف و طرد کرد چون در شرایط فعلی کشور، طرد یک نگاه سهم مهلکی است."


وی با اشاره به اینکه "هرچه بتوانیم گسست‌ها را ترمیم کنیم به نفع کشور است"، اضافه کرد:" در این فضاست که ایران می‌تواند در سایه تعامل، ‌وحدت و دیپلماسی تاثیرگذار، نقش تاریخی خود را در تحولات منطقه‌ای ایفا کند.".
دبیرکل فراکسیون خط امام مجلس تحقق این امر را منوط به "سعه صدر و واقع‌بینی دست‌اندرکاران حاکمیت" دانست و گفت: "هر سه قوه در اختیار اصولگرایان است و این فرصتی است برای آن‌ها که خادم ملت باشند، البته باید توجه کنند که مغرور نشوند؛ چراکه مردم با هیچکس عهد اخوت نبسته‌اند و اگر از مجموعه عملکردها راضی نباشند، واکنش نشان خواهند داد و بروز این واکنش در انتخابات خواهد بود".


وی با تاکید بر اینکه باید به همه اطمینان داده شود که فضای عادلانه، آزاد و رقابتی بر انتخابات حاکم خواهد بود، ادامه داد:" اصلاح‌طلبان نباید این احساس را داشته باشند که از آن‌ها به عنوان یک پل برای عبور از گذرگاه‌ها استفاده می‌شود، بعد این پل پشت سر تخریب می‌گردد؛ چراکه چنین روندی نمایش دموکراسی است که در آن یک عده از اصلاح‌طلبان در حاکمیت حضور دارند اما درعمل نقشی ندارد و نمی‌توانند مطالبات مردم را پیگیبری کرده و تاثیرگذار باشند."


تابش معتقد است که در نگاهی واقع بینانه به قضایا، شاید هنوز فرصت باشد که بخشی از نامهربانی‌ها ترمیم و اسباب وحدت و اتحاد بین خدمتگزاران مردم با مردم فراهم شود.


نماینده اردکان در خصوص نقش مردم در رفع تهدیدات از کشور گفت: "مجموعه حاکمیت و دست اندرکاران فعلی باید به این درک از واقعیات حاکم بر جامعه امروز و عرصه دیپلماسی جهان و نیازهای مردم برسند و بدانند که اگر غرور مردم ترمیم شود، آن‌ها می‌توانند در عرصه منطقه‌ای و جهانی هویت خود را به منصه ظهور رسانند و اگر فضا شاداب و پرنشاط باشد، ‌همه می توانند دین خود را به اسلام و انقلاب عزیز ادا کنند.".


وی جلوه‌هایی از فقر و بداخلاقی را "یک سونامی در دل جامعه" دانست و ادامه داد: در چنین شرایطی سیاستمداران واقع‌بین به جای برخی محدودیت‌هایی که خیلی تاثیرگذار نیست، معضلات را تشخیص داده و درصدد رفع و مقابله با آن با روش‌های نرم‌افزاری و کار حساب شده برخواهند آمد.


تابش همچنین با اشاره به اینکه فعل و انفعالات سیاسی منطقه و دیپلماسی جهان، گفت: " این فعل و انفعالات حاکی از آن است که ایران با مجموعه ظرفیت‌هایی که دارد، باید به عنوان یک بازیگر فعال در عرصه سیاست منطقه و دنیا ظاهر شود.".


وی این امر را حسب آموزه‌های دینی، فرآیند انقلاب و تاریخ و فرهنگ پرافتخار کشورمان اجتناب‌ناپذیر خواند و اضافه کرد:" حوادث و رویدادهای پس از انتخابات و مساله جراحی بزرگ اقتصادی در حال اجرا، یعنی هدفمندسازی یارانه‌ها، ایجاب می‌کند که وحدت، همدلی و همگرایی در کشور بوجود آید."


 


ح. طباطبایی(یک پزشک)

 

حضور محترم دکتر مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت

 

   پس از سلام به عرض می رسد اینجانب یکی از فارغ التحصیلان سالهای دور دانشگاه علوم پزشکی ایران می باشم . دانشگاهی که در و دیوارش در جای جای خاطرات بهترین سالهای جوانیم حضور دارد و به نوعی شکل دهنده اصلی هویت علمی و حرفه ای ام می باشد.به این دانشگاه احساس تعلق خاطری دارم از جنس آنچه آدمی نسبت به فامیل یا زادگاهش دارد و مطمئنم نه فقط در من که در بسیاری از هزاران فارغ التحصیل سالهای دراز فعالیت این دانشگاه نیز احساسی مشابه وجود دارد. این همان دانشگاهی است که شما به ناگهان با بی رحمی تمام ویرانش کردید. بنابراین بسیار مشتاقم از شما بپرسم که : "این چه کاری بود که کردید؟" اما پیش از آن مایلم اعلام دارم این سئوال را از باب پاسخ خواهی نمی پرسم. در این چند دهه آموخته ایم که از مسئولین نباید سوال کرد زیرا وظیفه اشان پاسخگویی نیست ( لطفا به معنی لغوی مسئول هم توجه نکنید) و  خواهش دارم سوال مرا با لحنی بخوانید حاکی از " غصه و حیرت".

 

  اینسان است که می پرسم:" سرکار خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی وزیر محترم بهداشت این چه کاری بود که کردید؟" ما که توقع نداریم همچون کشورهای پیشرفته هر تصمیمی را در شبکه وسیع کارشناسان و همه صنوف و گروههایی که آن تصمیم به نوعی بر فعالیت و زندگی آنها تاثیر دارد به شور بگذارید تا برآیند اندیشه ها تصمیم نهایی را اتخاذ کنند, که هم در تصمیم گیری احتمال خطا به حداقل ممکن برسد و هم عزم جمعی تصمیم گیرندگان پشتیبان اجرای بهتر آن تصمیم گردد. ما که چنین توقعی نداریم چون که اساساً عادتمان نداده اید, اما حداقل مثل مسئولین پیشین این سالها عمل می کردید. مسئولین پیشین معمولا کلنگ می زدند برای افتتاح جایی تا اگر احیانا ساخته می شد حسن شهرتی دست و پاکرده باشند, گاهی حتی زودتر از موعد افتتاح می کردند تا شاید نام خود را بعنوان موسس به یادها بسپارند . آنوقت شما حاصل تلاش سی و هفت ساله بسیاری را یک شبه ویران می کنید و نمی ترسید از آنچه در یاد تاریخ بعنوان وزیر بهداشت از شما می ماند.

 

  "سرکار خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی, اولین وزیر زن جمهوری اسلامی این چه کاری بود که کردید؟" نگفتید بعد از آنهمه مخالفت علما و گروه های سنتی و مردسالار برای دادن وزارت به زنان  شما بعنوان اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی در قبال کسانیکه به شما امید بسته اند مسئولید.فکر نکردید اگر درست عمل نکنید ممکن است اولین و آخرین وزیر زن در این نظام باشید. با اینهمه نامه می دهید منحل می کنید سپس ادعا می کنید که به دستور معاونت نیروی انسانی ریاست جمهوری عمل کرده اید . اگر نظر آنها کافی بود چرا خودشان ابلاغ نکردند. پس شما چکاره اید.

 

  "سرکار خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی همکار گرامی این چه کاری بود که کردید؟" فکر نکردید سیزده هزار نفر کارمند و بیش از هفتصد نفر هیئت علمی این دانشگاه همکار شما هستند و در رساندن شما به اهدافی که وزارت متبوع شما پی می گیرد یاریتان می کنندو شما حاصل تلاش آنها و امثال آنها را بعنوان گزارش کار و گاه افتخار خود به مافوقهایتان ارایه می نمائید. فکر نکردید در میان نگذاشتن با رئیس دانشگاهی که قصد منحل کردنش را دارید بی احترامی به اوست. فکر نکردید بی اطلاعی هیئت امنا و یا همکارانتان در مجلس بی احترامی به آنهاست. شما فقط دکتر لاریجانی "جونیور" را قابل احترام و طرف مشورت قراردادن دانستید. ایشان هم که احتمالاً از بابت اینکه برادرهای بزرگتر هر کدام یکی از قوای سه گانه را در اختیار دارند در حالیکه وی حتی یک پردیس کوچک دانشگاهی هم ندارد که بر آن حکمرانی کند کاملا مکدر بوده فرصت غنیمت شمرده و نظرش هم مشخص است گواهش هم هفت صبح پشت میز جدید نشستن و فوراً تابلو را به نفع خود عوض کردن است.

 

  "سرکار خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی, پزشک گرامی این چه کاری بود که کردید؟"شما بعنوان یک پزشک فکر نکردید که آدمی چیزی بنام "روان" هم دارد و خیل عظیم پرسنل این دانشگاه چه فشار روانی را از بابت این تصمیم ناگهانی متحمل خواهند شد و اگر پزشکان و پرسنل شانزده بیمارستان این دانشگاه فقط اندکی از آن فشار روانی به بیمارانشان منتقل کنند  شما پاسخگوی چه مسائلی در روز جزا خواهید بود.

 

  "سرکار خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی بعنوان یک زن, همسر و مادر این چه کاری بود که کردید؟" مشهور است که زنان مهربانترو با احساسترو همیشه نگران و حامی کانون خانواده اند. بعنوان یک زن یک همسر و یک مادر فکر نکردید سیزده هزار نفر پرسنل این دانشگاه هر کدام خانواده ای دارند و این خانواده ها نگران شغل و سمت و درآمد همسران و فرزندان خود خواهند شد و اگر قرار بر درستی انحلال این دانشگاه است لازم است که از روش درستی نیز به انجام برسد تا کمترین نگرانی و آسیب احتمالی برای این افراد و خانواده هایشان پیش آید.اینکه بگوئیم دو دانشگاه پرسنل دانشگاهی دیگر را ببلعند, بعضی را از سمتهاشان عزل کنند بعضی را از شهر و فامیلشان دور کنند و بعضی را از کار بیکار آنهم بدون اینکه به آنها فرصت چاره جویی بدهیم تصمیمی است که یک زن, یک همسر, یک مادر با احساسات رقیقش بتواند بگیرد؟

 

  "سرکار خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی صاحب منصب و قدرتمند کنونی این چه کاری بود که کردید؟ فکر می کنید از وزیر پیشین بهداشت عزیزترید برای رئیس جمهور. فکر می کنید چند دوره وزیر خواهید ماند. آیا فکر نکرده اید به زمانی که بعنوان یک پزشک بخواهید به جامعه پزشکی و به میان همانهایی که هویتشان وامدار این دانشگاه بوده است باز گردید. فکر نکرده اید که اگر تصمیمتان غلط بوده باشد این شمایید که باید سنگینی نگاه همه آسیب دیدگان را برای همیشه تحمل کنید نه معاونت نیروی انسانی ریاست جمهوری.

 

  "سرکار خانم دکتر مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت,اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی, همکار, پزشک محترم, مادر یک خانواده, صاحب منصب, انسان, این چه کاری بود کردید؟" ما که توقع نداریم به فکر منافع ملی و کشوری باشید. تو را بخدا لااقل به فکر صلاح خودتان باشید.

 

  دکتر ح. طباطبایی

  هجدهم آبان, ایران

 

  *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


سید ابراهیم نبوی

 

جناب آقای علی افشاری عزیز

 

نوشته ای طولانی از شما منتشر شد در گویا که بخش اعظم آن به موارد مختلفی پرداخته بود، که البته برایم جالب است، اما به من ربطی ندارد، در ابتدای مطلب، بطور غیرمستقیم به مطلبی که من درباره آقای گنجی نوشتم اشاره کرده اید. البته من بسختی متوجه شدم که نوشته شما درباره مطلب من است، و چند روز طول کشید تا به این نتیجه برسم، چون نشانه هایی که داده بودید، با مطلب من خیلی نمی خواند. نوشته بودید: " برخی در پوشش طنز مطلبی سراسر افترا علیه او نوشتند و به ترور شخصیت وی پرداختند و علت تمام ناکامی های اصلاح طلبان در دهه اخیر را بر گردن او انداختند. تقصیر وی از دید تخریب کنندگان این است که سخنان و مطالبی برخلاف پندار و ذهنیت غالب شیفتگان جنبش سبز به رشته تحریر درآورده است."

 

اول، باید توضیح بدهم که چرا چند روز طول کشید تا متوجه شوم که این مطلب در مورد من است، تا به آن پاسخی بدهم. گفته بودید که در این نوشته به ترور شخصیت آقای گنجی پرداخته شده است. و اصولا من که با کلمه ترور شخصیت بیشتر از طریق جملات آیت الله خمینی و بیانیه های وزارت اطلاعات و نوشته های روزنامه کیهان و ادبیات دهه شصت آشنا شدم، یادم رفته بود با طنز هم می توان به ترور شخصیت پرداخت. و من که حداقل اگر 300 مطلب درباره آقای گنجی نوشته باشم، 290 تای آنها در تائید و تکریم و تشویق ایشان است، دست به ترور این رفیق نازنین زده ام. و اصولا نمی فهمم که چطور می شود با شوخی کردن و طنز نوشتن شخصیت کسی را ترور کرد؟ یادتان باشد که مبنای تولید این عبارت " ترور شخصیت" برمی گردد به روزهای اول انقلاب که وقتی می خواستند به نویسنده ای بگویند " خفه شو وگرنه به عنوان تروریست دستگیرت می کنیم" می گفتند ترور شخصیت کرده است. پس خیالم راحت بود که احتمالا منظور شما من نیستم. چون من که نمی توانم دویست بار گنجی را نجات بدهم، و یک دفعه ترورش کنم. اگر می خواستم ترورش کنم که در همان روزهایی که حتی همسر ایشان هم توافق کرده بود که گنجی اعتصاب غذا را تا مرگ ادامه بدهد، نامه نمی نوشتم که باباجان، بیخودی این آدم را شیر نکنید، یک دفعه دیدید جدی گرفت و مرد. اگر می خواستم ترور شخصیت کنم همان زمان می کردم که همه شرایط ترور هم آماده بود.

 

دوم، اینکه نوشته اید مطلب من سراسر افترا بود. اولا نمی شود مطلبی سراسر افترا باشد، حتما ده تا کلمه خوب دارد، ده تا کلمه افترا، دوما افترا یعنی چه؟ اگر من بگویم که آقای افشاری انتخابات را تحریم کرده بود این افتراست؟ اگر من بگویم اکبر گنجی پایش را در یک کفش کرده بود و می گفت که انتخابات را باید تحریم کرد، به او توهین کرده ام و منظورم این است که او اینقدر نادان است که نمی فهمد که دو پا را در یک کفش نمی کنند؟ اگر بگویم پافشاری می کرد و سم بر زمین می کوبید، که یک اصطلاح رایج است، به معنای اصرار بسیار کردن، این افتراست و منظورم خدای ناکرده این است که فلانی سم دارد. یا اگر بگویم ما پا روی دم آقای گنجی نگذاشتیم و منظورم این باشد که ما در محدوده ایشان وارد نشدیم، به ایشان افترا زده ام که دم دارد و توهین کرده ام. یعنی بکلی طنز و شوخی نمی شود کرد؟ من هر چه فکر کردم دیدم در نوشته های من نه ترور شخصیتی است و نه افترایی، به همین دلیل فکر کردم منظور شما طنزپرداز دیگری است که این کارهای زشت را کرده است و فکرم رفت سراغ آقای کوثر که البته ایشان طنزپرداز نیست، ولی هر کاری غیر از کاریکاتور می کند. وقتی رفتم و کارهای ایشان را دیدم، متوجه شدم آقای کوثر چیزی درباره آقای گنجی ننوشته و تازه شستم خبردار شد که تروریست مفتری خودمم و بیخودی نبود که مرتضوی دائما به من می گفت مفتری و نوشته هایم را سراسر توهین می خواند.

 

سوم، در جایی گفته اید که " قرار نیست در جامعه آزاد همه بگونه ای بنویسند و سخن بگویند که خوشایند همگان باشد." اتفاقا مشکل همین جاست. من که حرف عجیبی ننوشتم، من نوشتم که " آقای گنجی موقعیت نشناس است، بارها در شرایط مختلف سیاسی و اجتماعی برخلاف جنبش دموکراسی و آزادی رفتار کرده و به جای اینکه مصالح و حقایق عمومی را برای آزادی ایران در نظر بگیرد، فقط خودش را در نظر گرفته است." این که چیز عجیب و اهانت آمیزی نیست، منتهی من همه این حرف ها را به صورت طنز زده ام. مشکل این است که شما و آقای گنجی دوست ندارید که من به طنز بنویسم، دوست دارید که من در همان جامعه آزاد دقیقا مثل شما بنویسم. خوب، که چه بشود؟ می شود همین که هیچ کس مطالب مرا نمی خواند. یک روز آقای گنجی آمده بود به دفتر روزنامه نشاط و اصرار می کرد حالا که کیهان می نویسد " اکبر گاف" تو هم بنویس " حسین شاف" من برای ایشان توضیح دادم که کلمه شیاف دیگر طنز نیست، بلکه فحش است و من حتی در مورد آقای شریعتمداری که دلم می خواهد سر به تنش نباشد، فحش نمی دهم. مشکل این نیست که شما با محتوای حرف من مخالفید، مشکل این است که شما با طنز مخالفید، با طنز بی ادبانه هم مخالف نیستید، اتفاقا با طنز عمیق و مودب مخالفید. وگرنه اینهمه طنز بی ادبانه و زشت علیه افراد مختلف هر روز بکار می رود، چرا با آنها مخالفت نمی کنید؟

 

چهارم، شما تاکید کرده اید که " بحث من این نیست که نمی توان با اکبر گنجی مخالفت کرد، بلکه سخن بر سر چگونگی مخالفت است." من فکر کنم شما اشتباه می کنید. اتفاقا شما در چگونگی مخالفت با آقای گنجی مشکل ندارید، اصولا با هر کسی که به هر نحو درباره آقای گنجی و کلیه کسانی که انتخابات قبلی را تحریم کردند، چیزی بنویسد مشکل دارید. من علیه احمدی نژاد و خامنه ای طنز نوشتم، آیا شما تا به حال با من مخالفت کردید؟ اتفاقا آقای گنجی هر روز مرا تشویق می کند که چقدر طنز های خوبی می نویسم. یک بار هم به من گفت، سید! این مطالب را شما بنویسید مردم می خوانند، مطالب من طولانی است، کسی آنها را نمی خواند. به همین دلیل من معتقدم شما با طنز، و هر طنزی درباره آقای گنجی مخالفید و اصولا از اینکه مورد نقد قرار بگیرید ناراحت می شوید. من بیش از دویست طنز در مورد هاشمی رفسنجانی و صدها طنز علیه خاتمی و دهها طنز علیه آقای موسوی و مهاجرانی و کدیور نوشتم و باز هم می نویسم، دهها طنز علیه آقای کروبی نوشتم و باز هم می نویسم، چطور است که در این میان فقط حق ندارم علیه اکبر گنجی طنز بنویسم و اگر بنویسم تروریست خطاب می شوم؟ من در جریان 22 بهمن مطلبی تحت عنوان اسب تروا نوشتم، یک هفته بعد بیش از هزار مطلب در داخل و خارج به جدی و شوخی علیه من نوشته شد، ولی من اصل را بر این گذاشتم که وقتی روشنفکر حوزه عمومی هستی و در رسانه می نویسی، همه حق دارند هر چه دلشان می خواهد بگویند. الآن هم مشکلم این نیست که چرا به من می گوئید تروریست و مفتری، مشکلم این است که چرا طنز نمی فهمید. حیف شماست که بعضی چیزها را بدون توضیح فراوان بدانید، ولی طنز را نفهمید. البته تجربه کرده ام که خیلی از افراد، طنز را می فهمند، ولی خودشان را به کوچه علی چپ می زنند. من علیه هر کسی که طنز بنویسم، همه افراد خوششان می آید، غیر از همان سوژه طنز که نمی خواهد بپذیرد دماغش گنده است، یا سرش کچل است، یا گیج است، یا دروغگوست، یا در هر موردی که اطلاع ندارد نظر می دهد، یا دائم حرف می زند یا هر آن اخلاق بدی که در طنز فاش می شود، و طبیعی است که سوژه طنز ناراحت می شود. اصلا طنز برای همین است.

 

پنجم، نوشته اید که من در پوشش طنز حرف هایی زده ام. چرا در پوشش؟ مگر من بیش از دوازده سال نیست که طنزنویس ایرانی شناخته می شوم؟ مگر شما شک دارید من طنزنویس هستم؟ من در ویکیپدیا به عنوان یکی از 37 طنزنویس معتبر زنده دنیا شناخته شده ام. چه شکی دارید؟ تازه من مطلب جدی هم می نویسم، می توانستم به جای طنز جدی بنویسم. چرا همه چیز را دور سرتان می چرخانید. همه می دانند مطلب طنز است. اصولا عنوان ستون هم طنز است، من هم طنزنویسم، محتوای مطلب هم طنز است، پوشش دیگر چیست؟ اصلا چه نیازی است که از پوشش استفاده کنم؟ مگر نه اینکه بقول خودتان و آقای گنجی بهتر بود جدی می نوشتم؟ افشاری جان! محض رضای خدا یک بار این ادبیات ات را بفرست حمام دوش بگیرد این کلمات " هجمه" و " ترور شخصیت" و " پوشش" و " سایر کلمات ویژه کیفرخواست های دادستانی و بیانیه های وزارت اطلاعات را بشوی و تمیزشان کن. حیف است آدمی که این همه برای حقوق بشر تلاش می کند، از کلماتی که بار استبدادی دارند استفاده کند.

 

ششم، نوشته ای " آستانه تحمل پویندگان راه سبز امید تا کجا است؟ آیا آنان هستند که مصالح جنبش سبز را تعیین می کنند؟ ادعای دموکراسی خواهی و طرفداری از حقوق بشر آنان، سخن گزافی بیش نیست که نشانی از واقعیت در آن وجود ندارد." من این حرف ها را که می شنوم بقول امام خمینی یاد اکبر گنجی می افتم، آقای گنجی می گفت آدم در می ماند در این حرف های اپوزیسیون، می گویند ما سبز هستیم، بعد می گویند موسوی را قبول نداریم که در کشتار 67 نقش داشته، رنگ سبز هم سیدی است و قبول نداریم، زندانی های سبزها هم همه شان قبلا حزب اللهی بودند، در انتخابات هم شرکت نکردیم و اصلا رای ندادیم. خب، شما که هیچ چیزتان سبز نیست، برای چی از رنگ سبز استفاده می کنید، مگر رنگ دیگری در دنیا نیست، بگوئید ما قرمزیم. این جمله های آقای گنجی است و من فکر می کنم جواب آقای افشاری را ایشان در این جمله ها داده است. علی جان! شما که معتقدی که سبزها تحمل نظر مخالف ندارند، دموکرات هم نیستند، حامی حقوق بشر هم نیستند و دروغ می گویند. حالا چه اصراری داری که آنها حتی مصالح جنبشی که شما سرتاپایش را دروغ می دانی و آنها به آن افتخار می کنند، حق نداشته باشند تعیین کنند. مثل این می ماند که شما بگوئید پدر من دزد است، برادرم هم چاقو کش است، خواهرم هم کلاهبردار است، برادر کوچکم هم معاون احمدی نژاد است، ماشین مان هم دود می کند، حالا دستور می دهی که حق ندارید با همدیگر بروید مسافرت. تو که به همه ما فحاشی کردی، دیگر چکار داری که می رویم مسافرت یا نمی رویم؟ آقای گنجی روزی که زندانی شد، نوشت که اصلاحات تنها راه نجات کشورماست و حاضریم جانمان را برایش بدهیم و سالها زندان برویم. بعد از پنج سال گفت، من از اول با اصلاحات مخالف بودم و بخاطر اینکه می گفتم خامنه ای باید برود، زندانی شدم. حالا اگر من بگویم این برادر ما آلزایمر دارد، تروریست هستم؟ یا مفتری؟ آقای گنجی یک سال قبل به منتقدان جنبش سبز می گفت شما که نه رنگ سبز را نه موسوی و خاتمی و کروبی را، نه انتخابات و شعار رای من کجاست را قبول دارید، چرا می گوئید ما سبزیم، حالا همین آقای گنجی علیه موسوی و خاتمی و زندانیان جنبش و شعار جنبش و همه چیز مخالفت می کند، من نمی فهمم کجاش سبز است؟

 

علی جان

شما طنز نمی فهمید، تحمل طنز ندارید، تحمل انتقاد هم ندارید، آن آینه را هم بیخود در اتاق تان زده اید، فردا آینه را هم متهم می کنید که چرا به قیافه من گیر دادی. خودت را بچسب، مشکل آینه نیست.

 

منبع: وبسایت سیدابراهیم نبوی


 


فرزانه بذرپور
جرس: ابوالفضل قدیانی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رییس کمیته تشکیلات این حزب است. قدیانی دیماه سال 88 بازداشت شد و به زندانی چندین ماهه رفت و پس از برگزاری یک دادگاه غیر علنی با ریاست مقیسه با قید وثیقه در انتظار صدور حکم است. قدیانی از زندانیانی است که در دادگاه نسبت به کودتای انتخاباتی و احمدی نژاد اعتراض کرد و دفاعیات او که به مذاق قاضی خوش نمی آمد بارها محل منازعه قاضی و متهم شد. قدیانی از دادگاهش و آنچه در حضور قاضی گفته است برای جرس گفته است. متن این گفتگو در پی می آید: .

 

جناب قدیانی شما از معدود متهمانی بودید که در دادگاه و در حضور قاضی مقیسه اعلام کردید که احمدی نژاد دروغگو و ریاکارست. واکنش دادگاه درباره دفاعیات شما و سخن گفتن از کودتای انتخاباتی چگونه بود، با توجه به اینکه دادگاه شما غیر علنی نبوده است، مخاطبان ما را در جریان  آنچه در دادگاه گذشت قرارمی دهید؟

 

واکنش دادگاه این بود که از احمدی نژاد دفاع می کرد، وقتی من گفتم ایشان ریاکار و دروغگوست . وقتی گفتم ریاکار است، آقای قاضی گفت ایشان زرنگ است ، ایشان خودش را مردمی نشان می دهد. من گفتم این ریاکاری است دیگر ،در مورد دروغگویی هم گفتم که دروغ زیاد گفته است و آخرین دروغ ایشان هم همین انکار سنگسار سکینه محمدی بود که اساسا دستگاه قضایی را هم زیر سوال برد و هیچ عکس العملی هم دستگاه قضایی نشان نداد.

احمدی نژاد مستبد است، وقتی خودش می گوید اسم دموکراسی که می آید، حالت تهوع به من دست می دهد، نشانه استبداد است . ایشان خودش می گوید که با مردمسالاری و دموکراسی مخالف است . در مورد قانون شکنی و قانون گریزی هم که اعلام می کند که مجلس اگر قانونی تصویب کند بر خلاف میل دولت، اجرا نخواهد کرد .بسیاری از قوانینی که تصویب شده را اجرا نمی کند و ابایی هم از گفتنش ندارد و این روشن است که قانون شکنی می کند .

 

درباره کودتای انتخاباتی هم گفته بودید که استنادات و دفاعیاتی را منتشر می کنید، مشتاقیم که قدری از دفاعیات خود را بفرمایید؟

 

کودتا روشن است، وقتی ما را گرفتند و بستند و به زندان و دادگاه بردند. کودتا که شاخ و دم ندارد . من استناداتم همین استنادات عینی و ملموس است . همین گرفتن ها و بستن ها و سرکوب کردن مردم و تیر اندازی به سمت مردم دلیل کودتاست . من در دادگاه گفتم که تقلب شده است در انتخابات و بعد کودتا شده است . تقلب روشن است، یکی از دلایل من این بود که همین کودتا، دلیلی بر تقلب است چون اگر تقلبی صورت نگرفته باشد دلیلی ندارد که کودتا صورت بگیرد. مردم اعتراض کردند و بگیر و ببند شروع می شود . مردم معترض بودند به این نحوه برگزاری انتخابات  و سرکوبها هم شروع شد. وقتی ناظران آقای موسوی را بر سر صندو قها راه نمی دهند. نحوه اعلام نتایج آرا و پیروزی احمدی نژاد ، غیر عادی و خلاف عرف و قانون بود. این روشن است و از این دلایل بسیاراست.

 

نماینده دادستانی چه اتهامی را به شما تفهیم کرده بود ؟

 

نماینده دادستان دو اتهام علیه من در کیفر خواست آورده بود، تبلیغ علیه نظام و اهانت به رییس جمهوری که من توضیح دادم ، اولا اهانت طبق قانون تعریف دارد و اهانت یعنی اینکه الفاظ رکیک درباره کسی به کار ببرید من ایشان را نقد کردم و نسبت هایی که برای ایشان گفتم قابل اثبات است .

 

به نظر شما در دادگاه قاضی رسیدگی عادلانه ای داشت و یا در توجیه اتهامات نماینده دادستانی بود ؟

 

به نظر ما منصفانه رسیدگی نشد ، اساسا قاضی باید در دادگاه بی طرف باشد و حرفهای متهم رابشنود و  قضاوت کند .ایشان اساسا از آقای احمدی نژاد و از جریان حاکم دفاع می کرد. این نحوه رسیدگی درست نیست .

 

برخورد بازجو ها بعد از دادگاه با شما چه طور بود آیا دوباره در مورد مطالبی که گفتید تهدید شدید ؟

 

هیچ تماسی با من نداشتند و تهدیدی نشدم .بعد از اینکه وثیقه گرفتند و با قید وثیقه آزاد شدم . تماسی با من نداشتند .

 

حکم لغو فعالیت دوحزب مشارکت و مجاهدین را چگونه ارزیابی می کنید آیا به نظر شما دستگاه قضایی و امنیتی با هم ادغام شده است ؟

 

من این حکم را در دادگاه هم گفتم که غیر قانونی است چون نه ما را احضار کردند و نه وکیل ما را خواستند و نه حکم را به ما ابلاغ کردند . از این جهت این حکم را قانونی نمی دانیم .

 

فکر می کنید که چگونه ممکن است که سخنگوی قوه قضاییه بدون تشکیل دادگاه قانونی رای بر محکومیت دو حزب  صادر کند و به استناد حرف سخنگوی قوه قضاییه حکم هم اجرا شود ؟

 

مساله این است که متاسفانه اینها قانون را قبول ندارند . من در دادگاه این را متذکر شدم و اعتراض کردم که دادگاه باید بنا بر اصل 168 قانون اساسی علنی و با حضور هیات منصفه باشد .آنجا گفتم که شما قانون را رعایت نمی کنید و اجرا نمی کنید . متاسفانه اصلا به قانون توجهی ندارند . چه طور ممکن است که یک سازمانی که حی و حاضر است و اعضایش حضور دارند ، به دادگاه احضار نکنند. من حقوقدان نیستم اما این قضایا روشن است. کسی را غیابی محاکمه می کنند که فراری باشد و مجهول المکان باشد  وگرنه سازمانی که اعضایش حی و حاضر هستند را چرا احضار نمی کنند. ولو اینکه دادگاه را علنی برگزار نکنند، اما باید نمایندگانش یا وکلایش را احضار کنند.

 

تعدای از اعضای سازمان مجاهدین در زندان و یا در معرض زندان هستند، این سازمان از سوی دولت همواره به عنوان یک تهدید فرض شده است، چرا اصولا از سوی حکومت چنین فرضی درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وجود دارد؟

 

دولت اصولا از هر منتقدی و مخالفی می ترسد. بحث استراتژی خاصی نیست ، بحث این است که اساسا این جریان حاکم هیچ مخالفی رانمی تواند تحمل کند. مشکل اینجاست. حالا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم جزو منتقدین است.

 

این تحمل نکردن مخالف به گروههای اصولگرای منتقد هم تسری پیدا می کند ؟

 

ممکن است که یک بخشی از اصولگرایان در آینده مشمول همین قضایا هم بشوند. فعلا که بین آنها اختلاف است و آقای احمدی نژاد و گروهش مورد انتقاد بخشی از اصولگرایان است. در مجلس شما شاهد نقد و انتقاد از احمدی نژاد هستید و البته این را هم نمی توانند تحمل کنند . اما آنها وضعشان فرق می کند با جریان اصلاحات.

 

در بیا نیه های سازمان مجاهدین بارها آمده است که دولت پادگانی شکل گرفته است، این دولت پادگانی چه خصوصیاتی دارد ؟

 

 حزب پادگانی که مطرح می شود عبارت است از همین بسیجیها و لباس شخصی ها و نظامی هایی که در سیاست وارد شده اند، انتخابات را هدایت و کودتا کردند. دولت هم از این جریان در اداره کشور استفاده گسترده ای کرده است، یعنی در واقع آن حزب پادگانی تسری پیدا کرده به دولت و با دولت همکاری وسیع دارد و با هم ارتباط بسیاری دارند.

 

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بین احزاب سیاسی به تحلیل های واقع گرایانه شهره است می خواستیم تحلیل شما را به عنوان عضو سازمان از بزرگترین شکاف سیاسی حال حاضرایران بدانیم؟

 

بزرگترین شکاف موجود به اعتقاد من، شکاف بین استبداد و مردمسالاری است ، این عمیق ترین شکافی است که در ایران وجود دارد، اگر بخو اهیم مخرج مشترک طیف های متنوع جنبش سبز را بگیریم ، خواستن قانون است و نفی استبداد است.

 

بسیار مطرح می شود که منافع ملی به دلایل رفتارهای دولت با خطرات جدی مواجه است ، آیا به زعم شما احمدی نژاد علاقمند است که ایران را به مرحله جنگ برساند و بحران مشروعیت را با بحرانی بزرگتر مثل جنگ جبران کند. آیا شما تنش زایی در فضای بین الملل را در این راستا می دانید ؟

 

من نمی توانم بگویم که احمدی نژاد الزاما ایران را به سوی جنگ می برد . اما رفتارش طوری است که ایران را با بحرانهای عمیق مواجه خواهد کرد .ایران را با مشکلات بسیار عمیقی مواجه کرده است . با این استراتژی که پیش گرفته است. اما اینکه الزاما به سمت جنگ ببرد من نمی توانم نظر قطعی بدهم . باید در نظر بگیریم که جنگ کشور را به سقوط  خواهد رساند و هیچ عاقلی نباید این کار را بکند . البته متاسفانه ایشان با عقل بیگانه است و نتیجه کارش متاسفانه ممکن است در جهت جنگ باشد .

 

در حال حاضر چند نفر از اعضای مجاهدین و حزب مشارکت به علت شکایت از سردار مشفق در زندان هستند، این شکایت منتج به زندانی شدن شاکیان شده و متشاکی همچنان آزاد است و حتی محاکمه هم نشده است ، عملکرد دستگاه قضایی را در این باره چه طور ارزیابی می کنید؟

 

متاسفانه دستگاه قضایی ما برخورد سیاسی می کند، اینجا برخورد قضایی صورت نمی گیرد، البته امیدواریم به هر حال قضات شریفی که کم و بیش پیدا می شوند، سعی کنند دستگاه قضایی را از این مسائل کنار بکشند و دستگاه قضایی رفتار مستقلی پیش بگیرد. الان کسانی که محکوم می شوند گناهی نکرده اند و سیاسیونی که کار قانونی می کردند و کار علنی و تشکیلاتی می کردند، در زندان هستند . منتقدین دلسوز را گرفته اند محکوم و زندانی کرده اند و کسانی که ضربه می زنند به این مملکت ، بحران درست می کنند برای مملکت و هزینه های کمر شکن برای این ملت مظلوم درست می کنند، مشکلی ندارند و آزاد می گردند .

 

با توجه به بحرانی که در جامعه سیاسی ما رخ داده است چه راه حلی پیش روی حا کمیت است برای خروج از بحرانی که در آن گرفتار شده است ؟

 

راه حل این است که اجرای قانون اساسی بدون تنازل را پیشه کنند. یعنی اینکه تمام این زندانیان سیاسی باید آزاد شوند ، آزادی قلم و بیان و اجتماعات باید به رسیمت شناخته شود. از خسارت دیدگان و خانواده قربانیان دلجویی شود. دریک کلام قانون را اجرا کنند و مهمتر از همه اینکه حکومت باید پاسخگو باشد. پاسخگو شدن حکومت خیلی مهم است . این چیزی است که به نظر من می تواند شروع حل مشکل باشد.

 

با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.


 


اینها به فکر خدمت نیستند، به فکر خودند

جرس: در پی استعفای محسن صفائی فراهانی - رئیس هیئت اجرائی جبهه مشارکت- از عضویت در کمیته اجرائی کنفدراسیون فوتبال آسیا (آ.اف.سی)، اینک منابع خبری گزارش می دهند که علی سعیدلو، معاون احمدی نژاد و رئیس سازمان تربیت بدنی، خود را نامزد پست معاونت آن کنفدراسیون کرده و همزمان علی کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال نیز، به فکر جایگزینی صفائی فراهانی و عضویت در کمیته اجرائی آن سازمان فرامنطقه ای می باشد.


محسن صفائی فراهانی، نماینده مجلس ششم و رئیس پیشین فدراسیون فوتبال، که در جریان وقایع بعد از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و بعد از ماهها زندان، به پنج سال حبس محکوم شد، چندی پیش استعفای خود را از عضویت در کمیته اجرائی کنفدراسیون فوتبال آسیا (آ.اف.سی.) به محمد بن همام رئیس این کنفدراسیون ارسال کرد.


به گزارش ایسنا، طی روزهای اخیر علی سعید لو معاون احمدی نژاد و رئیس سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی، خود را نامزد پست معاونت این سازمان کرده است و علی کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال نیز به فکر جایگزینی صفائی فراهانی و عضویت در کمیته اجرائی است، اما کارشناسان معتقدند هیچ یک از این دو شانسی برای انتخاب ندارند.


در این میان یک عضو ایرانی باسابقه در کنفدراسیون فوتبال آسیا که نخواسته نامش فاش شود، به "خبرآنلاین" گفته است که سعید لو در انتخابان آتی شانس بیش از سه رای از چهل و شش رای فدراسیونهای آسیائی را ندارد و محمد دادکان که پس از صفائی رئیس فدراسیون فوتبال ایران بود و در دولت اول احمدی نژاد از این سمت کناره گیری کرد، در گفت و گو با ایسنا" که گزیده آنرا در پی این مطلب می خوانید، اعلام کرده است که "خجالت دارد معاون رئیس جمهوری ایران خود را نامزد پست معاونت تشکیلات فوتبال آسیا بکند!"


کنفدراسیون فوتبال آسیا از رقابت علی سعیدلو با پنج نامزد دیگر در منطقه مرکز آسیا برای رسیدن به عنوان نایب رئیسی این سازمان خبر داده است؛ جایی که رئیس سازمان تربیت بدنی باید برای رسیدن به کرسی بین المللی فوتبال در انتخابات روز دهم دی ماه با دو رقیب بزرگ و صاحب نفوذ آسیایی جدال کند. رقابت با فرناندوی سریلانکایی و گانش تاپا از نپال که سال ها از اعضای هیات اجراییAFC بوده اند و شانسی بالا برای رسیدن به سمت های آسیایی دارند. محسن صفائی فراهانی در سال ۱٣٧٧ که رئیس فدراسیون فوتبال ایران شد، به عضویت کمیته اجرائی کنفدراسیون فوتبال آسیا نیز درآمد و در دو دوره بعد یعنی انتخابات ٢۰۰٢ و ٢۰۰٧ نیز با وجود اینکه مسئولیتی در ورزش کشور نداشت، توانست این پست مهم بین المللی را با آراء اعضای آن حفظ کند.
فدراسیون جهانی و کنفدراسیون آسیائی فوتبال با شناختی که از او داشتند، صفائی فراهانی را به ریاست کمیته انتقالی و نظارت بر تدوین اساسنامه فدراسیون فوتبال ایران انتخاب کردند.


دادکان: اینها به فکر خدمت نیستند، به فکر خودند!

محمد دادکان رئیس سابق فدراسیون فوتبال ایران، پس از آگاهی از نامزد شدن رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس فدراسیون فوتبال برای پستهای بالای کنفدراسیون فوتبال آسیا، با انتقاد شدید ازعلی سعیدلو و علی كفاشیان در گفت و گوئی با خبرگزاری ایسنا اعلام کرد که اینها به فكر خدمت به مردم و نظام نیستند و تنها برای آمال و آرزوهای شخصی‌شان این كار را انجام داده اند.


به عنوان كسی كه سال‌ها عضو كمیته‌های مختلف AFC بوده‌اید نظرتان درباره نامزدی سعیدلو و كفاشیان در انتخابات كنگره آتی كنفدراسیون فوتبال آسیا چیست؟
اولا من برای اینكه مردم با واقعیت‌هایی درباره كمیته اجرایی و دیگر كمیته‌ها آشنا شوند باید نكاتی را اشاره كنم. در زمان ما این فدراسیون فوتبال هر كشور بود كه با انتخابش به عضویت كمیته اجرایی AFC درمی‌آمد و اگر رییس آن فدراسیون كنار می‌رفت رییس بعدی به طور اتوماتیك به عنوان رییس فدراسیون فوتبال آن كشور عضو كمیته اجرایی یا دیگر كمیته‌ ها می‌شد. اما حالا شرایط فرق كرده است. اگر می‌بینید كفاشیان هم اكنون برای حضور در كمیته اجرایی AFC ثبت نام كرده این بدان معناست كه اگر او در دوره بعدی انتخابات فدراسیون فوتبال ایران به عنوان رییس انتخاب نشود می‌تواند به عنوان عضو كمیته اجرایی برای 4 سال حضور داشته باشد. سوالی كه من از كفاشیان دارم این است كه مگر شما شایستگی ریاست در فدراسیون فوتبال ایران را داشتید كه حالا خود را مدعی حضور در كمیته اجرایی كنفدراسیون فوتبال آسیا می‌دانید. شما كه رییس فدراسیون نخواهی بود. تازگی‌ها هم یاد گرفته‌اید كه مصاحبه می‌كنی و می‌گویی اگر نتوانم به فوتبال كشور كمك كنم می‌روم. این حرف‌ها تنها برای عوام فریبی مردم است. اگر واقعا خدمتی به فوتبال كرده‌ای در یك برنامه زنده تلویزیونی حاضر شو و بگو برای فوتبال این كشور چه كرده‌ای؟


از كجا این‌ قدر مطمئن می‌گویید كفاشیان در دوره انتخابات فدراسیون فوتبال به عنوان رییس انتخاب نمی‌شود؟
من به شما قول می‌دهم كه این اتفاق نمی‌افتد البته كفاشیان رییس فدراسیون دولتی‌هاست و نه مردم. مسولان دولتی و بالادستی‌های آنها از این مدیر بهتر پیدا نمی‌كنند.


منظورتان از این حرف چیست؟
كفاشیان چون در اختیار است و خودش اختیاری ندارد بهترین فرد برای مسوولان دولتی است. برای اولین بار است كه چنین حرف‌هایی را می‌زنم. می‌بینم كه فوتبال كشورمان به چه جایگاهی رسیده و تاسف می‌خورم. جالب اینجاست كه كفاشیان اخیرا مصاحبه‌ای كرده و گفته دادگان متوجه نیست كه فوتبال چقدر هزینه دارد، اما به كفاشیان می‌گویم من از تو آگاه‌ترم و زمانی كه در فدراسیون بودم برای گرفتن یك ریال هم دستم را جلوی سازمان دراز نكردم. هیچ وقت هم نخواستم كه مردم را با لبخندهای دروغین فریب بدهم.


به هر حال شما در شرایطی از سعیدلو و كفاشیان انتقاد می‌كنید كه شاید این دو به خاطر اینكه هم اكنون در راس كار هستند صلاح دیدند كه این كار را انجام دهند.
من واقعا دلیل این كار را نمی‌فهمم. چطور می‌شود كه رییس سازمان تربیت بدنی برای حضور درنایب رییسی AFC خودش را كاندیدا كند. شما این را تنها در ایران می‌بینید و كاری كه این دو كردند تنها برای رسیدن به آمال و آرزوهای شخصی‌شان بوده است. واقعا برای سعیدلو متاسفم كه همانطور كه علی آبادی می‌خواست به جایگاهی در فوتبال برسد دارد دست به چنین كاری می‌زند. من یك سوال از شما دارم آیا سراغ دارید وزرای ورزش كشورهایی مانند چین و ژاپن و كره خودشان را برای حضور در انتخابات AFC كاندیدا كنند. قطعا پاسخ این سوال منفی است.


به هر حال شاید كفاشیان هم برای خود استدلال‌هایی داشته باشد و بگوید كه حضورش در كمیته اجرایی می‌تواند به سود فوتبال ایران باشد.
او مگر هم اكنون عضو دو كمیته در AFC نیست. بیاید و اعلام كند كه چه كارهایی برای فوتبال ایران كرده است. من به شما می‌گویم او هیچ كاری برای فوتبال ایران نكرده است. دو سال و نیم از زمان حضورش در فدراسیون فوتبال می‌گذرد اما هیچ خدمتی به فوتبال نكرده است. مگر او نمی‌گوید كه اگر مردم او را نخواهند می‌رود و مگر نمی‌گوییم میزان رای ملت است. او بیاید در یك نظرسنجی از مردم بپرسد كه آیا مردم با حضور او در فوتبال موافقند یا نه.


یكی از شعارهای اصلی فدراسیون فعلی سرمایه‌گذاری روی تیم‌های پایه بود، اما نتیجه تیم‌های نوجوانان و جوانان تنها ناكامی بود.
می‌خواهم این سوال را بپرسم كه مگر تیمهای نوجوانان و جوانان كره شمالی كه قهرمان آسیا شدند امكانات داشتند و آیا توانستند برای تیمهایشان بازی تداركاتی بگذارند. آنها تنها تیم‌هایشان را مدیریت كردند. مسولان فدراسیون فوتبال مدعی بودند كه برای تیم نوجوانان ٢۵ بازی تداركاتی گذاشتند. نتایج این بازیها چه شد. پس از این كه تیم جوانان حذف شد علی دوستی با من تماس گرفت. به او گفتم می‌دانید چرا حذف شدید. به او گفتم به خاطر اینكه بازیهای تداركاتی زیادی انجام دادید چنین نتایجی به دست آمد. بچه‌های ۱۶ تا ۱٩ سال با بازیهای تداركاتی زیاد اشباع می‌شوند. دوستی نظرم را قبول كرد و گفت كه كسی نبوده چنین چیزی را به او بگوید. سعیدلو كجای این فوتبال و ورزش است كه خودش را به AFC معرفی كرده است. من به سعیدلو می‌گویم بازیچه دست كفاشیان نشو چرا كه تو در انتخابات موفق نمی‌شوی. ضمن این كه سعیدلو و كفاشیان هر جا كه بروند باید با خودشان یك مترجم و كارشناس ببرند. چون آنها نه كارشناس هستند و نه زبان می‌دانند، بنابراین باید با خودشان كارشناس و مترجم ببرند. واقعا این كار می‌ارزد كه بخواهید چنین كاری انجام دهید؟ همچنین مگر شما در ورزش شعار شایسته سالاری و عدالت محوری سر نمی‌دهید، پس كجای این كار شما با این شعارها تطابق دارد؟!


به هر حال شاید پیش از آن كه سعیدلو خودش را نامزد كرده باشد برای موفقیت در انتخابات شرایط را ارزیابی كرده؟
مطمئنم چنین كاری صورت نگرفته است. به خدا برای معاون رییس جمهور زشت است كه خودش را نامزد معاون ریاست AFC كند. او از فوتبال و ورزش چه می‌داند؟ او دارد گول كفاشیان را می‌خورد. كفاشیان برای اینكه خودش عضو كمیته اجرایی شود سعیدلو را وارد این معركه كرده است. در حالی كه از ۴۴ عضو AFC بیست و هشت فدراسیون عضو كمیته اجرایی می‌شوند. اگر قرار باشد ایران عضو كمیته اجرایی نشود آیا قرار است افغانستان و ماكائو عضو كمیته اجرایی شوند. این حق قهرمانان و تحصیلكرده‌های ورزش بود كه در چنین جایگاه‌هایی قرار گیرند. كفاشیان كجای این فوتبال است كه به خودش اجازه داده در این انتخابات نامزد شود. نمایندگان مجلس كجا هستند؟ چرا آنها سكوت كردند؟ من برای تیم امید هم آرزوی موفقیت دارم اما اگر آنها قهرمان آسیا هم بشوند تازه به جایی می‌رسند كه ما هشت سال پیش به آنجا رسیده بودیم.




 


مسئولیت پایان این اعتصاب غذا را می پذیریم

جرس: در ادامۀ موج درخواست ها برای توقف اعتصاب غذای نسرین ستوده، وکیل مدافع زندانی، روز گذشته سیمین بهبهانی (شاعر و همراه جنبش مدنی ایران)، پروین فهیمی (مادر سهراب اعرابی، شهید وقایع بعد از انتخابات) و حدود سی نفر از فعالان مدنی، به دیدار همسر و فرزندان ستوده رفتند تا ضمن اعلام همبستگی با خواسته های وی، از این وکیل حقوق بشر درخواست کنند که "لااقل به خاطر آنها که دوستش دارند و به او نیاز دارند، اعتصاب غذایش را پایان دهد."


به گزارش تارنمای مدسه فمنیستی، حدود سی نفر از فعالان کمپین یک میلیون امضا، مادران صلح، مادران عزادار و مادران پارک لاله، روز دوشنبه ( ۱٧ آبان ماه) با حضور در منزل نسرین ستوده، به دیدار رضا خندان، همسر ستوده و فرزندانش رفتند، تا ضمن اعلام همبستگی با خواسته های ستوده، مراتب نگرانی خود را از بی توجهی مسئولان قضایی نسبت به جان این وکیل زندانی اعلام دارند و از او بخواهند اعتصاب غذایش را پایان دهد.


 نسرین ستوده ، از روز یکشنبه ۹ آبان ۱۳۸۹، دست به اعتصاب غذای خشکی زده است، تا به این ترتیب به تداوم بازداشت و بدرفتاری های صورت گرفته در زندان اعتراض کند و در همین راستا، خانوادۀ وی گفته اند که وی بسرعت در حال از دست دادن سلامتی خویش می باشد.


در همین راستا سایت مدرسه فمنیستی آورده است:
نسرین ستوده وکیل حدود ۴۰ تن از فعالین حقوق زنان، وکیل مخالف اعدام کودکان، وکیل مدافع حقوق شهروندی و حقوق متهم، اعتصاب خشک را هم آغاز کرده است . او که به همه موکلان و تبعیض شدگان درس دفاع از حق می دهد، اکنون جانش را به دفاعیه اش بدل کرده است. او که جز جان خود ابزاری برای دفاع ندارد بااعتصاب غذا نشان می دهد که جان نحیف حقوق بشر در ایران چگونه روز به روز آماج حمله قرار می گیرد و چگونه مدافعان و وکلای آن، چنین مورد ظلم و خشونت قرار می گیرند. نسرین ستوده با اعتصاب غذایش از ما نمی خواهد که از او بخواهیم اعتصابش را پایان دهد؛ او وجدان قاضیان و داوران قضایی و وجدان جامعه بشری را و افکار عمومی را به یک خواست ساده ، توجه به حقوق متهم، فرا می خواند.


روز دوشنبه ( ۱٧ آبان ماه) در کنار یار و زبان همیشگی جنبش زنان، سیمین بهبهانی، حدود سی نفر از فعالان کمپین یک میلیون امضا، مادران صلح، مادران عزادار و مادران پارک لاله با حضور در منزل نسرین ستوده به دیدار همسرو فرزندانش رفتند تا ضمن اعلام همبستگی با خواسته های نسرین ستوده، با ابراز نگرانی از بی توجهی مسئولان قضایی نسبت به جان او، از این وکیل سرسخت حقوق بشر درخواست کنند که لااقل به خاطر آنها که دوستش دارند و به او نیاز دارند اعتصاب غذایش را پایان دهد.


چند ثانیه تماس در ٧۰ روز: نسرین ستوده بر ادامه اعتصاب غذا اصرار دارد
در این دیدار رضا خندان، همسر ستوده، خبر از تماس تلفنی نسرین در روز گذشته داد، این در حالی است که تاکنون نسرین حدود ٧۰ روز را در زندان انفرادی گذرانده است. او تا کنون موفق به ملاقات همسرش نشده است و تا دیروز جز یک تماس چند ثانیه ای حتی صدای همسرش را نیز نشنیده بود. ستوده در تماس آخر خود بر ادامه اعتصاب غذای خود تاکید کرده است و خندان در این تماس موفق به منصرف کردن او از ادامه اعتصاب نشده است. خندان می گوید اگر اجازه ملاقات به او می دادند می توانست همسرش را منصرف کند. با اینکه قاضی نامه ای به نام او برای ملاقات صادر کرده بود، ماموران بی توجه به نام او و خواهر نسرین مانع ملاقات آنها شده اند. در عوض مادر نسرین را با ویلچر به ملاقات برده اند. مادر نسرین از بیماری آلزایمر رنج می برد و دیدار او با نسرین بی فایده بوده است. چون او وضعیت دختر زندانی و شرایط حاد جسمی او را درک نمی کند. اعتراض نسرین : این دو دفتر مال بچه هاست، باید پس اش بدهند.
خندان می گوید: در بازرسی های منزل ما دو دفترچه خاطرات نسرین را برده اند که نسرین در آنها از دوران کودکی بچه ها می نوشت. دیروز نسرین یک کلمه از خواسته های خود یا وضعیت جسمی اش نگفت و مدام می گفت که این دو دفتر مال بچه هاست و باید پس اش بدهند. این بچه ها همه زندگی نسرین هستند و دائم با خودم فکر می کنم که نسرین در چه فشاری قرار گرفته است که امروز با جان خود بازی می کند.


 مطالبات نسرین را بیرون از زندان پیگیری کنیم
سیمین بهبهانی با ابراز نگرانی از وضعیت سلامت نسرین ستوده گفت: با وجود اعتصاب تر و یک هفته اعتصاب خشک باید گفت وضعیت ایشان در حال حاضر بسیار خطرناک است. جان نسرین ستوده برای همه ما مهمتر از هر چیزی است.


بهبهانی پیشنهاد یک نامه دسته جمعی خطاب به ستوده را داد و گفت: باید در این نامه به صورت جدی از نسرین بخواهیم که به حفظ جان خود بیاندیشد. ما به مبارزات او نیاز داریم و یک مبارز تا وقتی مبارزه می کند که زنده است. اگر نسرین به درخواست ما تن دهد مسئولیت این کار به عهده ماست و ما این را می پذیریم، او به خواهش ما تن داده و وظیفه ماست که با جدیت مطالبات نسرین را بیرون از زندان پیگیری کنیم. همه ما در شرایط خطرناکی هستیم، هیچ کس امروز با حس امنیت زندگی نمی کند. هر لحظه ممکن است عده با بهانه ای واهی یا حتی بی هیچ بهانه ای به خانه ات بریزند و تو را ببرند. شرایط نسرین عین شرایط ماست و به همین دلیل می توانیم به او بگوییم که تو مال همه ی ما هستی پس به خواهش ما توجه کن. این مردم در این شرایط به وکلایی نظیر ستوده نیاز دارند.


نسرین باید سالم بماند و مقامات قضایی هم باید به خواست او توجه کنند
خدیجه مقدم، فعال حقوق زنان، گزارشی از فعالیت های مادران کمپین یک میلیون امضا برای آزادی و پیگیری وضعیت نسرین ستوده ارائه کرد. مقدم مسئولیت شهروندی را دلیلی برای پیگیری وضعیت همه زندانیان از مجاری قانونی دانست و گفت: امروز در ستاد حقوق بشر قوه قضائیه نسبت به وضعیت نسرین ابراز نگرانی کردیم. شماره تماس هایمان را دادیم و خواستیم ترتیبی بدهند که نسرین بتواند با ما تماس بگیرد تا او را قانع کنیم که به اعتصاب خود پایان دهد. ما نسرین را هم سالم و هم سرفراز می خواهیم. نسرین باید سالم بماند و مقامات قضایی هم باید به خواست او توجه کنند تا او اعتصاب خود را با موفقیت پایان دهد. این نهایت بی وجدانی است که مسئولان برای خواسته های کوچک، دوستان ما را به جایی می رسانند که برای زندانی راهی جز گرو گذاشتن جانش برای کسب حقوق اش باقی نمی ماند.


وضعیت عالیه اقدام دوست، بهاره هدایت، محمد اولیایی فر و شبنم مدد زاده از جمله پرونده هایی هستند که مادران کمپین سعی دارند با مذاکره با متولیان حقوق بشر در قوه قضائیه دست کم شرایط نگهداری آنان در زندان را تغییر دهند. یکی از پرونده هایی که به آن اشاره شد وضعیت یکی از مادران پارک لاله است که از بیش از ۱۱ سال است که از فرزند بازداشت شده خود اطلاعی ندارد. فرزند او پس از حادثه کوی دانشگاه در سال ٧٨ در منزل بازداشت شد و خانواده او تا امروز از وضعیت فرزندشان بی خبر هستند. پی گیری ها حتا برای اعلام مرگ و محل دفن او تا کنون بی نتیجه بوده است.


مقدم در پایان با یادآوری باور نسرین ستوده به قانون گفت: نسرین همیشه مدافع کار قانونی بوده و هیچ وقت تن به کاری خلاف قانون نداده است، امروز هم ما به عنوان خواهران نسرین باید بخشی از همین مسیر را برای احقاق حق او دیگر زندانیان طی کنیم.


این بچه ها نیازمند مادرشان هستند
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی با استقبال از پیشنهاد خانم بهبهانی گفت: امروز دو کودک در خانه چشم به راه بازگشت مادرشان هستند. این بچه نیازمند مادرشان هستند و نیاز این ها از همه ما و موکلان نسرین به او بیشتر است. خواهش می کنم اگر توانستید این را از طرف من به نسرین بگویید که من به عنوان یک هم وطنی که شرایط این خانه را لمس کرده ام، خواهش می کنم جان خود را بیش از این به خطر نیاندازد.
هر لحظه ممکن است اتفاق ناگواری بیافتد: مگر نسرین چه کرده است؟


رضا خندان، همسر نسرین ستوده، ابراز امیدواری می کند که ارسال پیام دوستان و خانواده نسرین از طریق وکلا، همسرش را از ادامه اعتصاب منصرف کند. او می گوید: نمی دانم بدن نسرین چقدر می تواند مقاومت کند، هر لحظه ممکن است اتفاق ناگواری بیافتد، فرصت زیادی برای ما باقی نمانده است و نسرین هنوز در ادامه اعتصاب مصر است. نسرین ٧۰ روز گذشته را در سلول انفرادی گذرانده است. هر ملاقاتی که با خواهرش داشته همراه با یک اکیپ محافظ بوده، 5مامور بالای سر آنها بوده اند، حتی یک دستمال کاغذی را از دست خواهرش گرفته اند مبادا یادداشتی در آن نوشته شده باشد، مگر نسرین چه جرمی مرتکب شده است که نمی گذارند او را ببینم. قاضی به ما گفته است ٢۵ روز بعد از بازداشت تحقیقات پایان یافته است. بنابراین باید با نسرین مثل یک زندانی عادی برخورد کنند. نسرین چه کرده است که حتی اجازه شرکت او در مراسم ختم پدرش را نمی دهند. من در چنان بی خبری ای از همسرم به سر می برم که اگر به من بگویند او الان در لبنان یا سوریه یا آمریکاست باور می کنم چون ٧۰ روز است کسی به من جواب درستی نمی دهد.


به گفته خندان، وکلای نسرین ستوده روز سه شنبه با وی ملاقات خواهند داشت. آنها امیدوارند در دیدار با موکلشان او را از ادامه اعتصاب منصرف کنند. این در حالی است که حال ستوده رو به وخامت می گذارد. به گفته خواهر ستوده وضعیت ظاهری او به شدت نگران کننده است.


نامه ای خطاب به نسرین: مسئولیت پایان این اعتصاب را می پذیریم
در پایان این دیدار، حاضران نامه کوتاهی را خطاب به ستوده امضا کردند و در آن تاکید کردند که به رغم احترامی که به تصمیم او می گذارند، مسئولیت پایان این اعتصاب را می پذیرند. این جمع در قسمتی از این نامه آورده است: جهان صدای حق طلبی تو را شنیده است و حال ما از تو می خواهیم صدای ما را از آن سوی دیوارها بشنوی و جان خود را بیش از این به خطر نیاندازی. از تو می خواهیم به اعتصاب غذای خود پایان دهی و پیمان می بدیم همراه تو در راه احقاق حقوق بدیهی تو تلاش کنیم. امروز وطن نیازمند گام های استوار توست و تو را ادامه راهت تنها نخواهیم گذاشت.
اعتصاب غذا بیش از دو هفته خطر کما و ایست قلبی دارد. بالا رفتن اسید معده، غلظت خون، پایین آمدن فشار خون و آسیب معده، کبد و چشم عوارض اعتصاب های طولانی تر و خشک است. بخشی از این آسیب ها همیشگی است. ستوده تا امروز یک هفته را در اعتصاب غذای خشک به سر برده است.


نسرین ستوده روز سیزدهم شهریورماه، پس از احضار به دادسرای زندان اوین بازداشت شده است. وی پیش از این نیز مدت سه هفته در اعتصاب غذا بوده و به تازگی پس از درخواست خانواده و فعالان سیاسی و اجتماعی آن اعتصاب غذا را شکسته بود.


فعالان کمپین یک میلیون امضا پیش از این نیز به دیدار خانواده نسرین ستوده رفته بودند و طی روزهای اخیر نیز، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، از کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، ناوی پیلای خواست که وی باید بلافاصله از مقامات ایرانی بخواهد تا سلامتی جسمی نسرین ستوده را تضمین و وی را آزاد کنند."


 


جرس: نشریۀ «وال استریت ژورنال»، در مقاله ای اختصاصی تحت عنوان "ایران چهار تن از رهبران دانشجویی را بازداشت کرد"، به موضوع دستگیری علی قلی زاده، محسن برزگر، علیرضا کیانی و محمد حیدرزاده، چهار تن از اعضای دفتر تحکیم وحدت پرداخته است، که طی هفته گذشته بازداشت و روز گذشته به زندان اوین منتقل شده اند.


به گزارش سامانه خبری - تحلیلی دانشجونیوز، این مقاله در بخشی از مطالب خود پیرامون علی قلی زاده آورده است: "یکی از دانشجویان بازداشتی، علی قلی زاده، کارشناس مهندسی ٢۵ ساله، موضوع یکی از گزارشهای صفحه اول وال استریت ژورنال در دسامبر گذشته درباره جنگ حکومت علیه دانشجویان بود. قلی زاده بعد از آن، با اینکه چندین بورسیه پیشنهادی از سوی دانشگاه های غربی دریافت کرد و حتی در تابستان امسال به وال استریت ژورنال گفته بود مشغول تقویت زبان انگلیسی اش است، اما تاکید کرد که قصد دارد در ایران بماند... او گفته بود ترک ایران مثل یک شکست است، من احساس می کنم می توانم بهتر برای هدفم تلاش کنم وقتی اینجا هستم."


متن کامل این مقاله که فرناز فصیحی آن را به رشته تحریر در آورده و توسط دانشجونیوز به فارسی برگردان شده است، به شرح زیر می باشد:
چهار فعال دانشجویی برجسته طی فشارهای اخیر معطوف به دانشجویان در آخر هفته گذشته بازداشت شدند.
مقامات ایرانی تدابیر امنیتی را پیش از طرح مناقشه برانگیز دولت برای حذف یارانه های غذا و سوخت افزایش داده اند. حکومت آماده ناآرامی های اجتماعی می شود و حضور پلیس را در تهران و دیگر شهرها افزایش داده است. دوشنبه چندین موزیسین زیرزمینی رپ در تهران بازداشت شدند و هفته گذشته صدها مرد و زن جوان در آنچه پلیس "پاکسازی امنیتی" نامید دستگیر شدند.


چهار دانشجوی تازه منتخب بعنوان اعضای شورای مرکزی گروه دانشجویان فعال سیاسی دفتر تحکیم وحدت، که در دانشکده های مختلف کشور شعبه دارد، در چندین شهر دستگیر شدند. این گروه طلایه دار مبارزه برای اصلاح رژیم است.


این گروه می گوید حکومت آن را تحت فشار قرار داده تا انتخابات دوسالانه برای انتخاب پنچ عضو شورای جدید را برگزار نکند. این گروه می گوید رای گیری هفته ی گذشته از طریق اینترنت برگزار شد، و تا دوشنبه چهار نفر از پنج منتخب بازداشت شده اند و نفر پنجم مخفی شده است.


دانشجویان بازداشتی علی قلی زاده، علیرضا کیانی، محسن برزگر، و محمد حیدرزاده هستند. بنا به [گفته] خانواده های آنها و وبسایت های گروهی این چهار نفر توسط مامورین لباس شخصی و بدون حکم دستگیری بازداشت شده اند. محل نگهداری فعلی شان مشخص نیست. دادستان پرونده ها در دادگستری انقلاب محل [بازداشت]، که مخالفین سیاسی را محاکمه می کند، به خانواده این دانشجویان گفته آنان در چند روز آینده به زندان اوین در تهران منتقل خواهند شد.


هادی قائمی، مسئول کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، یک سازمان مستقل مستقر در نیویورک، می گوید: "هر روز، رژیم به طور سیستماتیک گروه های مختلفی را مورد هدف قرار می دهد، همچون وکلا، دانشجویان، و روزنامه نگاران، تا آنها را از فعالیت باز دارد."


مورد یک وکیل حقوق بشر زندانی نیز پس از آغاز اعتصاب غذای او از هفته ی گذشته برجسته شده است. نسرین ستوده، مادر دو کودک، برای ٧۵ روز در سلول انفرادی است. او پیشتر در این ماه با اتهام تهدید امنیت ملی و عضویت در یک سازمان غیرانتفاعی وکلای حقوق بشری در ایران محاکمه شد.


محمود احمدی نژاد، رئیس دولت، بازداشت منتقدین را رد کرده و گزارش های اخیر پیرامون نقض حقوق بشر در ایران را تحت عنوان پروپاگاندا محکوم کرده است. "تمام مخالفین ما و رهبران آنها آزاد هستند. ما هیچ گونه منتقد یا مخالفی در زندان نداریم." احمدی نژاد [این سخنان را] طی دیدار سپتامبرش از مجمع عمومی سازمان ملل به خبرنگاران در نیویورک بیان کرد.


یکی از دانشجویان بازداشتی، علی قلی زاده، کارشناس مهندسی ٢۵ ساله، موضوع یکی از گزارشهای صفحه اول وال استریت ژورنال در دسامبر گذشته درباره جنگ رژیم علیه دانشجویان بود.
وی تنها پسر یک خانواده از طبقه کارگر در مشهد شهر مذهبی شمال شرقی، یکی از متقاضیان کارشناسی ارشد M.B.A بوده است. در آزمون سراسری، او رتبه ملی ۴٣ از میان ٢۵۰۰۰ متقاضی را کسب کرد اما او برای تمام عمرش به دلیل فعالیت سیاسی اش [از تحصیل] محروم است.


قلی زاده بعد از آن چندین بورسیه پیشنهادی از سوی دانشگاه های غربی را دریافت کرد. او در تابستان به وال استریت ژورنال گفت [با وجود اینکه] که مشغول تقویت زبان انگلیسی اش است، اما قصد دارد در ایران بماند. او گفت "ترک ایران مثل یک شکست است، من احساس می کنم می توانم بهتر برای هدفم تلاش کنم وقتی اینجا هستم."


مادر آقای قلی زاده از طریق تلفن از مشهد گفت خانواده اش را داغان کرده و او را تهدید کرده اند که در مورد پسرش با رسانه ها صحبت نکند. او می گوید "پسرم هیچ کار اشتباهی نکرده است. چرا اینها با باهوش ترین جوان مملکت این چنین می کنند؟"


گفتنی است طی هفته ها و ماههای اخیر، فشار بر فعالان دانشجویی – بویژه اعضای دفتر تحکیم- موج فزاینده ای یافته و روز گذشته نیز، دفتر تحکیم وحدت با انتشار بیانیه ای بازداشت فعالین دانشجویی و اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان در روزهای اخیر را محکوم کرده و آورده بود "اقتدارگرایان که خود را در جلوگیری از تداوم حیات اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت) در این مدت، علیرغم فشارهای سنگین وارده بر انجمن های اسلامی، ناکام دیده اند، اقدام به بازداشت گسترده و انتقام گیری از کاندیداهای شورای مرکزی این تشکل کرده اند."



 


جرس: در پی درخواست های مکرر متفکرین بین المللی، کمتر از دو هفته مانده به برگزاری مراسم روز جهانی فلسفه در ایران، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو)، از این برنامه انصراف داد.



به گزارش تارنمای رسمی یونسکو، این سازمان روز دوشنبه ۱٧ آبان ماه ٨٩، با اعلام اینکه "با دبیر کل یونسکو در همه جنبه‌های این برنامه جهانی مشورت نشده بود، خاطرنشان کرد "دبیرکل اکنون به این نتیجه رسیده که شرایط لازم برای تضمین سازمان‌دهی موثر یک کنفرانس بین‌المللی در ایران وجود ندارد و بهتر است که این برنامه لغو شود." 

این مراسم قرار بود بین ٢۱ تا ٢٣ نوامبر (٣۰ آبان تا ٢ آذر) در تهران برگزار شود.  روزنامه نیویورک‌ تایمز نیز طی گزارشی تصریح کرد یونسکو با کنارکشیدن خود از برگزاری این مراسم در تهران از "لطمه به شهرت خود پیشگیری کرده است." به نوشته این روزنامه، اهالی فلسفه در سراسر دنیا با هدف اعتراض به "بازداشت گسترده دانشجویان" و برگزاری مراسم به وسیله "بخش افراطی‌ رژیم ایران" لغو این مراسم در تهران را درخواست کرده بودند.  

اولین روز جهانی فلسفه، سال ٢۰۰٢ (۱٣٨۱) در دفتر مرکزی یونسکو در پاریس برگزار شد و بعد که این برنامه‌ اعتبار جهانی برخوردار شد، یونسکو تصمیم گرفت مراسم روز جهانی فلسفه را از انحصار پاریس خارج و امکان برگزاری آن در دیگر کشورها را فراهم کند؛ که تا کنون شیلی، مراکش، ترکیه، ایتالیا و روسیه میزبان این مراسم بوده‌اند.

توافق برای میزبانی ایران نیز در کنفرانس روز جهانی فلسفه در سال ٢۰۰٨ از سوی دبیرکل پیشین یونسکو، کویچیرو ماتسورا، صورت گرفته بود اما اوایل سال جاری، پس از علنی شدن بیشتر این موضوع، اعتراض به این تصمیم آشکار شد و شدت یافت. 


سو ویلیامز، سخنگوی یونسکو، پیش‌تر گفته بود که از سال ٢۰۰٢ ایران همواره در کنفرانس روز جهانی فلسفه شرکت کرده و بنابراین وقتی تهران خواست که میزبان این کنفرانس شود، یونسکو آن را پذیرفت. به گزارش نیویورک‌ تایمز، کشورهای اروپایی و آمریکا از دبیرکل جدید این سازمان، آیرینا بوکووا خواستند که این مراسم را لغو کند و دانشگاهیان در سراسر دنیا از لغو این مراسم استقبال کردند.  

براساس جدول زمان‌بندی این سازمان، قرار بود همزمان با مراسم تهران، برنامه روز فلسفه در مقر اصلی این سازمان در پاریس هم برگزار شود که با اعلام امروز یونسکو، برنامه پاریس مراسم اصلی امسال خواهد بود.  همزمان با کنفرانس فلسفه امسال در پاریس با موضوع "فلسفه، تنوع فرهنگی و آشتی فرهنگ‌ها" قرار است برنامه‌هایی در شهرهای مختلف دنیا از جمله، مکزیکوسیتی و داکار برگزار شود.  

اعتراض‌ها به برگزاری کنفرانس روز جهانی فلسفه در تهرانبه گزارش نیویورک تایمز، بازداشت و اخراج‌ دانشگاهیان پس از انتخابات سال گذشته ایران و برگزاری این مراسم از سوی "حامیان افراطی حکومت" دلیل مخالفت سیاستمداران و سازمان‌های غیرانتفاعی با برگزاری مراسم اصلی روز فلسفه در تهران است.  این گزارش آورده است "فرانسه به طور ویژه در متقاعد کردن خانم بوکووا برای لغو مراسم نقش داشته،‌ اگرچه دیگر کشورهای اتحادیه اروپا نیز از این اقدام فرانسه حمایت می‌کردند."  یک دیپلمات غربی بلندپایه به نیویورک‌ تایمز گفته است که تصمیم‌گیری درباره مکان برگزاری این مراسم از جمله اختیارات دبیرکل است و هیئت اجرایی یونسکو در این زمینه مورد مشورت قرار نگرفته بود.  

چندی پیش سفیر آمریکا در یونسکو، طی  نامه‌ای به دبیرکل یونسکو اعلام کرد که مقام‌های دولت ایران قصد دارند از روز جهانی فلسفه برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده کنند و مقام‌های ایران طی یک سال اخیر بارها تاکید کردند که علوم اجتماعی و انسانی غربی، برای کشورشان خطرناک است.  نیویورک تایمز با اشاره به این نوع اظهارات، به نقل از وزیر علوم دولت ایران نوشت که ایجاد هر برنامه جدید درسی در رشته‌های غربی به مطالعه دقیق محتوای آن رشته‌ها و اطمینان از همخوانی آن با ارزش‌های دینی ایران وابسته است و تا زمانی که این اطمینان حاص نشود، ایجاد برنامه‌های جدید درسی متوقف می‌شود.   

این روزنامه همچنین نوشت یک دیپلمات غربی برگزاری کنفرانس فلسفه در تهران را، "با توجه به وقایع پس از انتخابات سال گذشته" در ایران، کاملا نامناسب توصیف کرده و گفته است که چنین عملی در تناقض آشکار بین اهداف یونسکو و علم فلسفه بود که به حق تفکر آزاد وابسته است و امروز بحث آزاد در باره فلسفه و از جمله فلسفه غربی در ایران ممکن نمی باشد.  لازم به ذکر است رامین جهانبگلو، نویسنده ایرانی و استاد دانشگاه، که سال ٨۵ در تهران زندانی شده بود و در حال حاضر در دانشگاه تورنتو تدریس می‌کند، به همراه چند تن از همکارانش، تلاش کرد تحریم این مراسم ساماندهی شود.  اوبا ارسال نامه‌ای به دبیرکل یونسکو، از او خواسته بود که در تصمیم این سازمان تجدیدنظر کند و نوشته بود "محمود احمدی‌نژاد، یک سیاستمدار افراطی یعنی غلامعلی حداد عادل را  در راس انستیتوی فلسفه ایران قرارداده است."  

روزنامه نیویورک تایمز در اواخر ماه اکتبر به نقل از جهانبگلو نوشته بود: روشن است که تحت شرایط کنونی روز جهانی فلسفه نمی‌تواند در وضعیت عادی در ایران برگزار شود و بسیاری از فیلسوف‌ها قادر نیستند آزادانه در آن شرکت کنند.  او به سیاست‌های حکومت ایران در به زندان انداختن "دانشوران و نویسندگان" طی پنج سال گذشته اشاره کرده و ایران امروز را کشوری توصیف کرده بود که "تفکر مستقل و انتقادی" در آن به طور کامل ممنوع است.


 


انتشار کتاب خاطرات رئیس جمهور سابق آمریکا

جرس: جورج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا، در کتاب خاطرات خود که اخیرا تحت عنوان "لحظات تصمیم گیری" منتشر شده، فاش کرده است که وی در دوران ریاست جمهوری‌اش طرحی برای به تاسیسات هسته‌ای ایران آماده کرده و همچنین حمله به تاسیسات هسته‌ای سوریه را نیز به تقاضای مقامات اسرائیلی مورد بررسی قرار داده بود.


به گزارش روزنامه بریتانیایی دیلی‌تلگراف، جورج بوش در کتاب خاطرات خود در این باره نوشته است: "به پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) دستور دادم،‌ بررسی‌های لازم را درباره ضروریات حمله به ایران انجام دهد. چنین اقدامی می‌توانست، لااقل به صورت موقت، بمب ساعتی را متوقف سازد."


در اواسط امرداد ماه سال جاری نیز، دریادار مایکل مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، اعلام کرده بود،‌ در صورت لزوم ایالات متحده طرحی برای حمله به ایران در اختیار دارد.


روزنامه دیلی‌تلگراف در گزارش خود درباره طرح جرج بوش برای حمله به ایران و سوریه نوشته است، چنین حملاتی می‌توانست،‌ حملات لجام گسیخته به سربازان آمریکایی و بریتانیایی در منطقه خاورمیانه را در پی داشته و باعث آن شود که ایران در اقدامی تلافی‌جویانه، جریان نفت به کشورهای غربی را متوقف سازد.


محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی، سال گذشته طی اظهاراتی با بیان این که ایالات متحده آمریکا در دوران زمامداری جورج بوش،‌ چند بار آماده حمله به ایران شده بود،‌ علت خنثی شدن طرح‌های آمریکا در این زمینه را، "آمادگی فوق‌العاده نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای رویارویی احتمالی با حمله آمریکا" دانسته بود.


به گزارش دیلی تلگراف، جورج بوش، در کتاب خاطرات خود همچنین نوشته است که مشاوران امنیت ملی وی درباره پیشنهاد حمله به ایران با هم اختلاف نظر داشتند. چرا که برخی از آنها چنین استدلال می‌کردند نابود ساختن تاسیسات هسته‌ای ایران به نفع مخالفان حکومت خواهد بود، اما گروه دیگری از مشاوران بوش، از این بابت نگران بودند که حمله آمریکا به ایران موجب برانگیختن احساسات ملی‌گرایانه ایرانی‌ها علیه آمریکایی ها و به نفع حکومت ایران تمام شود.


بوش‌ در بخش دیگری از خاطرات خود خاطرنشان کرده است که تونی بلر، نخست وزیر پیشین بریتانیا را نیز از طرح خود برای حمله به ایران آگاه کرده بود.


جورج بوش همچنین با "متنفی دانستن امکان گفت‌و گو با حکومت جمهوری اسلامی، در این باره نوشته است: "یک چیز مسلم است و آن این که آمریکا هرگز نباید به ایران اجازه دهد،‌ با یک بمب اتمی جهان را تهدید کند."


کتاب "لحظه‌های تصمیم‌گیری"، خاطرات جورج دبیلو بوش، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا، روز سه‌شنبه ۱٨ آبان ماه ٨٩ (٩ نوامبر) در ۴۹۷ صفحه منتشر و روی پیشخوان کتابفروشی ها قرار گرفته است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته