-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 11/07/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: مهدی کروبی طی تماس تلفنی در روز شنبه 15 آبان ماه با همسر حجت الاسلام احمد پور ابراز امیدواری کرد که احمد پور و همه زندانیان جنبش سبز بزودی آزاد شوند و به آغوش خانواده هایشان برگردند . شیخ سبز جنبش اصلاحات ضمن آروزی سلامتی برای حجت الاسلام احمدپور ، از خانواده وی خواست که صبر و بردباری را پیشه خود کنند و در برابر ناملایمات و مشکلات مقاوم باشند .
احمد رضا احمد پور که هم اکنون در زندان مرکزی قم بند ویژه روحانیت محبوس است در هفتمین روز وفات آیت الله العظمی منتظری (ره) و در روز عاشورای حسینی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد (89/10/6) و به یکسال حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب و هتک حیثیت روحانیت و نیز به خلع لباس روحانیت محکوم شد . این عضو کمیته ایثارگران جبهه مشارکت در پی اعتراض به نحوه برخورد های غیر قانونی و بد رفتاری های ماموران زندان و شرایط بد نگهداری زندانیان دست به اعتصاب غذای 16 روزه زد که این عمل و نامه منتشر شده ای به دبیر کل سازمان ملل متحد موجب شد تا پرونده ای جدید به اتهام توطئه علیه نظام ، نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام علیه وی ساخته شود و توسط دادیار شعبه 4 ویژه روحانیت یک قرار بازداشت 30میلیون تومانی برای وی صادر گردید.

 


 


ندای سبز آزادی: شاید اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی گیلان تصور نمی کردند در برنامه ای به میزبانی این تشکل، نسبت مدعوین همفکر این تشکل با مخالفان که هواداران جنبش سبز بودند 30 به 70 درصد باشد. اما این اتفاق در مناظره روز دوشنبه دکتر صادق زیباکلام، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و حجت الاسلام مجتبی ذوالنور، جانشین نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روی داد. مناظره ای که پیرامون نقش مردم در حکومت از منظر آیت الله خمینی در سالن بیمارستان الزهرای رشت برگزار بود.

مخالفان و موافقان
دکتر زیبا کلام در ابتدای مراسم با اعلام اینکه "بعد از حوادث تلخ انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد سال گذشته یکی از موضوعاتی که زیاد مورد اشاره قرار گرفت نگرش امام خمینی در مورد مردم بود" گفت: "معترضین معتقد بودند که یکی از بنیان‌ها و اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران که همان جمهوریت و حاکمیت مردم است مورد تعرض قرار گرفته است. آنها معتقد بودند یکی از ویِژگی‌های مرحوم امام خمینی تاکید بر نقش مردم در اداره نظام و جمهوریت نظام بوده."
وی با ذکر این نکته که "بالطبع، جناحی که خود را پیروز انتخابات می‌دانست پاسخ می‌داد که ما هم همین نظر را داریم و شما هم اگر واقعا این اعتقاد را دارید که امام به مردم و حاکمیت مردم ارج می‌نهادند و اساس و بنیان رانظام جمهوری اسلامی ایران می‌دانستند باید به انتخاب مردم تمکین کنید و سر تعظیم فرو آورید" تصریح کرد: "بنابراین، بنا به تعبیری، هر دو گروه، چه گروهی که خود را پیروز انتخابات ۲۲ خرداد می‌پنداشت و چه گروه مقابل، از امام و اندیشه‌های ایشان برای رویارویی با رقیب مدد می‌گرفتند."
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با نتیجه گیری از این بخش از صحبت هایش گفت: "فکر نمی‌کنم کسی در دو گروه باشد که بگوید خیر، برای امام خیلی رای و نظر مردم مهم نبود."
زیباکلام سپس با ذکر این مطلب که "به نظر من بحث این نیست که آیا امام به رای مردم و به نظر مردم معتقد بودند یا نه" گفت: "مسلم است که بودند. منتها بحث به نظر من چیز دیگری است یعنی بحث این است که اساساً ما چه رویکردی و چه تعریفی را از نظام و قانون اساسی‌مان داریم."
وی در ادامه با بیان اینکه "این موضوع همواره باعث مناقشه می شود" یادآور شد: "من برای دانشجویان علوم سیاسی که باید ۲-۳ واحد حقوق اساسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی را بگذرانند یک مثال ساده می‌زنم و می‌گویم که فرض کنید آیت الله خامنه‌ای بگوید زیبا‌کلام بشود رییس دانشگاه تهران یا شهردار تهران. سئوال من این است که آیا تصمیم وی قانونی است یا نه؟ هر کدام از دانشجوها نظر خود را می‌گویند: تعدادی موافق و برخی موافق هستند. در نهایت نظر من را می پرسند که می‌گویم اگر ما بر حسب قانون اساسی جلو برویم جواب این پرسش منفی است. برای اینکه در اصل 110 قانون اساسی حدود اختیارات و وظایف ایشان آمده و رهبر می‌تواند رییس صدا و سیما، رییس ارتش، سپاه، قوه قضاییه را عزل و نصب کنند. اما گفته نشده که رییس دانشگاه تهران را هم می‌توانند تعیین کنند."
وی با ذکر این نکته خطاب به ذوالنور گفت: "در شعار و تئوری همه می‌گویند رای مردم، خواست و اراده مردم. اما سئوال اساسی که به نظر من مهمتر است و کمک می‌کند به ما تا بحث را به سرانجام برسانیم دقیقاً قانون است. درست‌تر و دقیق‌تر بخواهیم بگوییم حاکمیت قانون است؛ اینکه فقط بگوییم مردم هستند کافی نیست. روی دیگر سکهء مردم سالاری قطعاً حاکمیت قانون است و حاکمیت قانون یعنی اینکه آیا کارهایی که حکومت انجام می‌دهد طبق قانون است یا نه؟ در حالی که من شأن نزول قانون را تعیین حدود و اختیارات حکومت می‌دانم."

مشروعیت و مقبولیت

در این بخش مجری برنامه با طرح سئوال پیرامون تبیین مشروعیت و مقبولیت در نظام جمهوری اسلامی ایران، فرصت را در اختیار حجت‌الاسلام مجتبی ذوالنور، جانشین نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار داد.
وی با اعلام اینکه قبل از اینکه وارد مقوله مشروعیت شویم، باید یک بحث واژه شناسی در این رابطه داشته باشیم تا هم نظر شویم که مشروعیت چیست اظهار داشت: "مقبولیت چیست؟ مشروعیت در زبان و عرف متشرعین و کسانی که در وادی و حوزه‌ی دین و علوم اسلامی فعالیت و تحصیل می‌کنند، معنای و مفهوم یک معنا و مفهوم دارد و در ادبیات و واژه های علوم سیاسی معنی دیگری دارد که غیر از معانی مرسوم و متداول است. لذا در بحث علوم سیاسی بحث مشروعیت نظام‌های سیاسی و جایگاه مردم در این نظام‌ها ظاهرا هم در ادبیات ما و هم در علوم سیاسی به معنی مقبولیت است. البته یک تفاوت‌هایی دارد. آنان مقبولیت و مشروعیت را یک چیز می‌دانند. وجاهت، قانونی بودن، مورد قبول بودن، قابل دوام بودن یا نبودن را در بحث مشروعیت مطرح می‌کنند. اما از دیدگاه ما که نظام اسلامی است و حکومت دینی و مردم سالاری دینی مطرح است، مشروعیت دو معنی پیدا می‌کند یکی معنی معمول بودن و مطابق با شرع بودن و اختیار شرعی داشتن و نداشتن است و دیگری بحث مقبولیت است."
ذوالنور افزود: "دیدگاه امام (ره) و بسیاری از بزرگان دینی ما این است که مشروعیت ولی حاکم و حکومت مبنایش از مردم نیست. بلکه یک جهت از بالا به پایین دارد. ولی مقبولیت با مردم است. به این معنا که در نظام اسلامی ما و سایر نظام‌های دینی پایه و اساس حکومت بر اساس جهان‌بینی توحیدی و هدایت الهی است. یعنی اگر توحید را پذیرفتیم احکامی دارد. توحید در خالقیت. یعنی مالک مطلق خدای متعال است. اگر این را بپذیریم باید توحید در مالکیت را هم بپذیریم چون لازمه آنست. و بر این اساس توحید در حاکمیت را هم بپذیریم. یعنی کسی می‌تواند در این اموال تصرف کند که مالک است. کسی می‌تواند حاکمیت امور را به دست گیرد که خالقیت و مالکیت داشته باشد."
ذوالنور با بیان اینکه "هر کسی نمی‌تواند از ناحیهء خودش در امور دیگران تصرف داشته باشد" گفت: "ولایت و حاکمیت الهی معنی اش معلوم است. در دوران پیامبر اکرم هم مبنایش مشخص است. ولی شما و فرمانروای شما و حاکم شما خدای متعال است. رسول او و کسانی که نماز می‌خوانند و زکات می‌دهند در حالی که در حال رکوع هستند که به تایید بسیاری از مفسران شیعه و سنی حضرت علی(ع) است."
وی در ادامه تصریح کرد: "بعد از حضرت علی (ع) ما معتقدیم حاکمان مسلمانان نصب‌شان به دو شکل است. یا تنفیذی یا توصیفی است. تنفیذی به این معنا که پیغمبر اکرم در روز غدیر علی (ع) را نصب بر حاکمیت کردند و هر کدام از معصومین هر کدام از سوی خدا نصب شدند، تا زمان غیبت که بعد از غیبت دیگر تنفیذی نیست. بعد از نواب خاص امام زمان، دیگر توصیفی می‌شود. آنها امت را در زمان غیب به حال خود وانگذاشتند. ما می‌گوییم اگر کسی ارتباط با حاکمیت دینی در دوران غیبت نداشته، جامعیت اسلام را زیر سئوال برده است. به دلیل اینکه چه تفاوتی بین دوران خلافت 23 ساله پیامبر اکرم با دوران زمامت ائمه تا زمان غیبت است؟ احکام اسلامی برای موزه یا دکوراسیون منازل آمده یا برای اجرا آمده است؟ اگر کسی قایل به حاکمیت نظام دینی و حاکمیت اسلامی نباشد، جامعیت نظام اسلامی را زیر سوال برده است. و در بحث توصیفی و در زمان اهل بیت گفتند که چه کسی در زمان نبود معصوم حق حاکمیت بر مردم را دارد؟ "
وی با بیان معنی سه آیهء دیگر در این ارتباط اضافه کرد: "به والله اگر کسی بخواهد حکم و حاکم و حکومت داشته باشد باید «بما انزل الله» (به وحی) حکم کند. اگر غیر از این حکومت کند کافر و ظالم و فاسق است و جمع سخن بنده این است که بنده در خلوت خودم، در امور شخصی خودم، از دیدگاه جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی، حق دخل و تصرف در همهء جهاتش را ندارم و، مثلاً، نمی‌توانم پشت این میز انگشت خود را قطع کنم چون شما به من خواهید خندید و عرف من را مذمت می‌کند و شرع می‌گوید کار حرام انجام دادم. اگر من مجاز به تصرف در همهء امورم نیستم، آیا می‌توانم طبق نظریه‌های قرارداد اجتماعی (که مبنای نظام‌های لیبرال دموکراسی است) این اختیار را به دیگری واگذار کنم؟ بنابراین، دیدگاه حضرت امام (ره) این است که مشروعیت از بالا به پایین است، اما مردم هم نقش ‌شان نقش ویژه‌ای است و من در صحبت های بعدی‌ام اشاره می‌کنم که مردم نقش محوری در چنین نظامی دارند. برخلاف بحث‌های امروزه که این امر را انکار می‌کنند."

یک درصد جمعیت جهان طرفدار ولایت فقیه؟

در ادامه، دکتر زیبا کلام گفت: "جناب آقای ذوالنور بحث مشروعیت را در خصوص مفهوم ولایت فقیه مطرح کردند. من هم نظر خودم را می‌گویم. ولی من می‌خواهم عام‌تر بیان کنم. جهان هفت میلیارد جمعیت دارد و تنها 70 میلیون نفرشان در ایران زندگی می‌کنند و اگر همهء 70 میلیون نفر هم سمعاً و طاعتاً ولایت فقیه را بپذیرند باز هم بخش زیادی از جمعیت کره زمین شامل بحث مورد اشارهء ایشان نمی‌شوند و فقط یک درصد جمعیت جهان را شامل می شود. بنابراین قصدم این است که در این زمینه عام‌تر حرف بزنم. مشروعیت یعنی اینکه حکومتی که بر سر کار است و بر ما حکم می‌راند این حق را از کجا آورده؟ حکومت آلمان یا انگلستان یا هند این حق را از کجا آورده که بر مردم حکومت کند؟ این مبحث به شکلی که امروزه حتی در کشور ما مطرح است از محصولات مدرنیته و عصر روشنگری غرب است. بنابراین، یکی از بحث هایی که در این حیطه در قرن 18- 19 در غرب مطرح شده، بحث مشروعیت بود. چرا؟ چون تا قبل از آن کلیسا منبع مشروعیت بود. یعنی حکام و امپراطورها و صاحبان قدرت و... اگر چه به ضرب شمشیر قدرت را به دست می‌آوردند اما مشروعیت اصلی را از کلیسا می‌گرفتند. همانطور که می‌دانید و بنا بر دلایل تاریخی، نیروی کلیسا کم‌کم تحلیل رفت و از قرن 17 به بعد کلیسا دیگر نمی‌توانست به عنوان مشروعیت بخشی، از یک اجماع گسترده برخوردار شود. بنابراین این سئوال مطرح شد که حکومت مشروعیت را باید از کجا بدست بیاورد؟ یکی از اندیشمندان غربی که پایه‌گذار این بحث و پاسخ به آن شد، یک فیلسوف انگلیسی به نام «جان لاک» بود که برای اولین بار این بحث را از منظر فلسفه سیاسی مطرح کرد که حکومت منبع مشروعیت‌اش از کجاست؟ خلاصه‌اش این بود که هرچند ما از اول در دامن طبیعت رها بودیم (منظور بشر اولیه)، اما از مقطعی دیگر وارد جامعه شدیم، و چون وارد اجتماع شدیم هر فرد نمی‌تواند بر حسب ذوق و سلیقه خود زندگی کند. زندگی جمعی آداب و اصولی را می‌طلبد. لذا «لاک» می‌گوید ما می‌آییم بخشی از امور خود را به نهادی می‌دهیم که به آن می‌گوییم حکومت و در مقابل آن حکومت برای ما رفاه، آسایش و امنیت و... را فراهم می‌کند. بنابراین، منبع مشروعیت مدرن از دید «لاک» حقوقی است که مردم به عنوان امانت به نهادی که حکومت نام می‌نهند واگذار می‌کنند. یعنی حکومت جدید هیچ مشروعیتی ندارد. قبلاً مشروعیت الهی و آسمانی داشت. در ایران هم اینگونه بود. اما نکتهء جالب این است که آن اصول و مبانی که لاک پایه گذاری می‌کند و سپس بقیه فلاسفه و اندیشمندان غرب که هر کدام می‌آیند روی پی‌ریزی که لاک کرده بود، آجری می‌گذارند، اساساً نگاهشان به حکومت نگاه یک وکیل است. یعنی همهء ما موکل هستیم و وکیل می‌گیریم و بعد می‌بینید این وکیل بی‌عرضه‌ست و عزلش می‌کنید. ببینید، اولین نتیجه‌ای که نگاه لاک در مورد مشروعیت به بار می‌آورد این است که اگر شما (چون حکومت در مکتب لاک دیگر منبع آسمانی ندارد) حکومت را منصوب می‌کنید و اگر نتوانست خواست موکلین را برآورده کند توسط موکلین عزل می‌شود. این نگاه از غرب آمده و با 200 سال تاخیر این نگاه را در مشروطه و تا به امروز می‌بینید. حال در دور بعد عرایضم می‌گویم که اتفاق اگر شما لعاب جمهوری اسلامی را خراش بدهید می‌رسید به چیزی که لاک می‌گوید. علیرغم اين که می‌گوید پایه و اساسش جمهوری اسلامی است، اما بنیانش می‌رسد به نظری که اندیشمندان و فلاسفه غرب می‌گویند."

از جان لاک تا میرزای قمی

ذوالنور گفت: "تشکر می‌کنم از آقای زیبا کلام. اما بنده نفهمیدم که موضوعی که باید روی آن بحث کنیم چه است؟ ایشان نظریاتی از آقای جان لاک گفتند و نمی‌دانم بحث ما، بحث مقایسهء نظام اسلامی با نظام‌های سکولار و لیبرال و غربی است یا تضاد فلسفهء اسلامی با دیگر فلاسفه غربی؟ به هر حال هر کدام از این‌ها است باید مشخص شود، فکر می‌کنم در پاپان صحبت ‌ایشان بحث جالبی فرمودند که چطور ریشهء جمهوری اسلامی به نظرات جان لاک می‌رسد و اگر نهایتش به آن می‌رسد و آقای زیبا کلام موافق آن نظرند باید روشن کنند که آیا در این رابطه و از موضع موافقت با لاک دارند بحث می‌کنند یا دارند نقدش می کنند؟ یا چون لاک را قبول داریم و جمهوری اسلامی هم ریشه‌اش به نظرات او برمی‌گردد قبولش داریم. یا اگر به لاک نقد داریم، نظریه جمهوری اسلامی را هم نقد می خواهیم بکنیم. که، مثلاً، چون ریشه جمهوری اسلامی به جان لاک بر می‌گردد و به امام جعفرصادق برنمی‌گردد این را قبول داریم یا خیر؟ باید معلوم شود. اما بنده در مورد بحث میرزای قمی که دارای کتاب «قوانین» است و از کتب اصول فقه است و حدود 200 سال از رحلت‌شان می‌گذرد. اما عمر تاسیس حوزه‌ی علمیه به صد سال هم نمی‌رسد و مؤسس اش هم مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی است. منتهی نکته‌ای که در مورد نظریه میرزای قمی فرمودید من مشاهده نکردم، اما من نظریه‌ای که از ایشان در خصوص ولایت فقیه دارم و یادداشت کرده‌ام این است که «همانگونه که اطاعت از امام بر مکلفین واجب است، اطاعت از فقیه هم در زمان غیبت، به همین منوال می‌باشد.» حال اگر ایشان در مورد شاه چنین نظری داشته باشد طبیعتاً نظرش در مورد ولی فقیه جامع‌الشرایط دینی بیشتر و محکم‌تر است. حال اگر می‌خواهیم نظر وی را بگوییم باید تایید یا ردش کنیم. اگر نظر وی را می‌گوییم که اگر گفته ظلم شاه را هم باید تحمل کنید و نباید مقابله کنید، خب به طریق اولی جمهوری اسلامی و حاکمان دینی که بنایشان بر عدالت است و ممکن است نتوانند به خوبی پیاده‌اش کنند پس به طریق اولی نباید انتقاد کنیم. حال ما اینها را به چه عنوان مطرح می‌کنیم؟ باید مشخص کنیم نقد داریم یا تایید می‌کنیم. همینطور در مورد نظر جان لاک که می‌گوید انسان خودش اختیاراتی که خدا بهش داده به حکومت واگذار می‌کند، اتفاقاً مبنای نظام‌های لاییک و لیبرالیستی این است که حکومت امری زمینی است و آسمان نباید بر زمین حکومت کند. بعد از رنسانس حکومت اومانیستی و انسان محوری در مقابل خدامحوری حاکم شد. اگر بر روی این زمینه داریم بحث می کنیم در مورد نقد و تاییدش بحث کنیم، اگر بگوییم که انسان از آسمان به زمین افتاد و خدا دیگر کاری به انسان ندارد، ادیان را زیر سئوال می‌بریم. در حالی که امام می‌گوید: آیات اجتماعی قرآن چند برابر آیات عبادی فردی آن است. 90 درصدش اجتماعیات است. قوانین مربوط به جامعه را دارید. آیا نظریه‌ء اقای جان لاک که طبق آن می‌گوید خدا کنار رفته‌است، آن را باید عمل کنیم یا بشر در زندگی دنیوی است بی‌نیاز از مسایل ماوراء الطبیعه نیست. امروز مشکل بشریت همین است. امروز پشرفته‌ترین دستاورد بشر در علوم پزشکی و تجربی است و هر بار هم یک سری بزرگ از داروها کنار گذاشته می‌شوند. معنی‌اش این است که اگر بشر می‌گوید اگر علم دیروز من که مبتنی بر مشاهده و آزمایش بوده جعل شده، چه تضمینی است که امروز نظر من جعل نباشد؟ اگر در حوزه‌ی مادی و تجربی نمی‌توانم به خودم اتکا کنم؟ آیا می‌توانم در حوزه‌ی کمال و معنویت و روحی بی‌نیاز از خدا باشم؟ "

ریشه ی مقبولیت حکومت در دوم خرداد

در این لحظه مجری برنامه از دکتر زیبا کلام در مورد برداشت آیت الله خمینی در خصوص مشروعیت پرسید و اینکه آیا از دید وی آیت الله خمینی دیدگاهش معطوف به مشروعیت مردمی بود یا خیر؛ که وی در پاسخ گفت: "در 31 سال گذشته شما بارها این جمله را شنیدید که آیا نظام جمهوری اسلامی ایران دارای مشروعیت یا مقبولیت است یا نیست؟ مقبولیت را مردم به آن می‌دهند یا نه؟ به نظرم اینها بازی با کلمات است. مثلاً، اگر مقبولیت را مردم به آن ندهند چه کار می‌خواهد بکند؟ یک پاسخ این بوده که همان کاری که امام اول شیعیان انجام داده. یعنی وقتی مردم قبولش نداشتند و واقف نبودند، خانه نشینی را برگزید. آیا امروز اگر حکومت مقبولیت نداشته باشد می‌پذیرد برود خانه بنشیند؟ اصلاً و ابداً. معتقدم که این بحث مقبولیت و مشروعیت از دوم خرداد 1376 و بعد از دولت اصلاحات به وجود آمد.چون تا قبلش در مجموع بین آنچه که مردم می‌خواستند و حاکمیت می‌خواست خیلی تفاوتی وجود نداشت. در انتخابات مجلس و... بیشتر هم پوشانی بود بین خواست مردم و حاکمیت. مشکل از دوم خرداد به وجود آمد که خواست حاکمیت و مردم یکی نبود. بنابراین این بحث‌ها از آنجا مطرح شد. اما اگر برگردیم به چیزی که مجری برنامه پرسید که امام چه می‌گفت و چه می‌اندیشید، اين اساساً برمی‌گردد به قانون اساسی و نظامی که امام طراحی کردند. یک سئوال می‌پرسم. اگر بپرسیم اساسی که جمهوری اسلامی بر روی آن قرار خواهد گرفت چه هست؟ می‌گویید ولایت فقیه. بعد می‌گویید اساس تفکیک قوا. و برای من که نمی‌فهمم توضیح می‌دهید که برای جلوگیری از تمرکز قدرت، سه قوه مجزا به وجود آمده است. آنوقت من از شما می‌پرسم که شما این اصل تفکیک قوا را از کجا گرفتید؟ من به شما می‌گویم که این اصل را از ژان ژاک روسو و جان لاک گرفتید. اصل تفکیک قوا از قال صادق و قال باقر نیامده است. برگردید به زمان ناصرالدین شاه و سلطان محمد خدابنده و... هیچ جا اصل تفکیک قوا نبوده. این اصل را که شما هر چهارسال یکبار دور هم جمع می‌شوید و شخص دوم مملکت را انتخاب می‌کنید این را شما از کجا آوردید؟ اینکه حکومت را هر چهارسال انتخاب کنید از کجا آمده؟ آیا ما قبل از مدرنیته حکومت را انتخاب می‌کردیم؟ در زمان قاجار و صفویه، زند، و... حکومت انتخاب می‌شد؟ آقای خاتمی می‌گفتند که اختیارات من زیاد نیست. گله می‌کردند از این امر.حالا آقای احمدی ‌نژاد هم همین را می‌گوید. پس اینکه شخص دوم مملکت هر کاری را نمی‌تواند انجام دهد و باید بر اساس قانون اساسی عمل کند، آیا ما این را از شریعت و فقه گرفتیم؟ نه! این را همان مدرنیته و امثال جان لاک به ما داده اند. اینکه حکومت هر کاری را که دلش بخواهد بکند نمی‌تواند و اختیاراتش طبق حدودی است که در قانون مشخص شده اینها همه محصولات مدرنتیه است. یعنی چیزی که بنیان جمهوری اسلامی است. کدامیک از سلاطین ما قبل از این گفتند که من می‌خواهم کاری را انجام دهم ولی طبق قانون نمی‌توانم؟ این از همان اندیشه‌های مدرن است."
وی با طرح این سئوال که "کدام امیر و حاکم و خلیفه در طول تاریخ خواسته اند کاری انجام بدهند و کسی گفته باشد که قبله ی عالم به سلامت باشد، قانون اجازه نمی دهد؟ " افزود: "یعنی هر کاری خواستند انجام دادند؛ جنگ کردند، صلح کردند، مالیات وضع کردند، مشروب خوردند، نخوردند، نماز شب خواندند، نخواندند. یعنی ایدهء محدود کردن حکومت قانون از خارج آمده است."
وی آنگاه با ذکر اینکه "شاید نکتهء مطروحه از سوی وی برای حاضران خنده دار به نظر آید" گفت: "اساس جمهوری اسلامی بر مدرنیته واقع شده است و اینکه بعضی از آقایان از ایجاد حکومت اسلامی دفاع می کنند برای من قابل درک است اما اگر غرب فاسد است و جان لاک توده ای و دیگر نظریه پردازان هم با القاب دیگر خوانده می شوند، باید کنار گذاشته شوند."
وی با مخاطب قرار دادن ذوالنور گفت: "جالب است که شما شبانه روز در حال انتقاد از غرب هستید در حالی که اساس و بنیان نظام شما از غرب است."
زیباکلام با طرح این سئوال که "آیا در تاریخ ایران تاکنون حکومتی از مردم به خاطر عملکردش عذرخواهی کرده؟" گفت: "هیج حکومتی نگفته است که کار ما اشتباه بوده. همه می گویند که ما هر کاری که می کنیم به خاطر خدا است، نفس می کشیم به خاطر خدمت به خدا است، می‌خوابیم به خاطر شما است و بیدار می‌شویم به خاطر شما مردم است. یعنی باید نهادی وجود داشته باشد تا همین ادعاها را کنترل کند. من دلیل مخالفت روحانیت با ساختار جمهوری اسلامی را می دانم و به آنها حق می دهم چون برگرفته از مدرنیته و غرب است."
ذوالنور با تایید حرف های زیباکلام گفت باید از ایشان تشکر کنیم که این حرف ها را گفت. زیباکلام گفت که خدا را شکر و الحمدالله. ذوالنور در پاسخ اظهار کرد: "حتما کاری کردید که خدا را شکر می کنید". اما زیباکلام پاسخ داد: "من کلاً به جز کار خیر، کاری انجام نمی دهم اما دوستان شما تنگ نظر و کم لطف هستند."

بازجویی بسیج دانشجویی از زیبا کلام

سئوالات مطرح شده از سوی نمایندهء بسیج دانشجویی واکنش شدید زیباکلام را به دنبال داشت و آن را نوعی بازجویی علمی دانست. استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با گفتن اینکه "به چه چیزی اعتقاد دارد یا نه مساله ای شخصی است" اظهار کرد: "رعایت این موارد مساله ای اخلاقی است. اما اینکه به من گفته شد که نظام اسلامی را نفهمیده و اطلاعاتی در مورد آن نداری باید بگویم که چرا؛ در اواخر روزهای سقوط شاه قانون اساسی جدید نوشته شد، اما بعد از رفراندوم 1358 امام خمینی تعدادی را مامور نوشتن قانون اساسی تازه می کند که بااندکی تصحیح مورد توجه امام هم واقع شد. آن پیش نویس در دبیرخانه ی مجلس خبرگان رهبری وجود دارد که قرار بود دولت موقت آن را به رفراندوم بگذارد و آن بشود قانون اساسی جمهوری اسلامی."
وی با مخاطب قرار دادن دانشجوی بسیجی گفت: "تجربه و سنت کمتر از آن است که بدانی در آن پیش نویس از تنها چیزی که خبری نبود اصل ولایت فقیه بود."
وی با تجلیل از عملکرد رضاخان در بعضی از بخش ها اظهار داشت: "معتقدم که رضاخان خدمات زیادی به ایران کرده است اما در عین حال او را فردی مستبد و دیکتاتور می دانم و معتقدم که اگر من در زمان او بودم حداکثر 50 بار اعدام می شدم."
ذوالنور به صورت طنز گفت: "یعنی رضا خان طرفدارانش را هم اعدام می کرد؟" که زیباکلام گفت: "بله، شاید شما به طنز بگویید اما بسیاری از افرادی که از سوی رضاخان اعدام شدند موافقش بودند. چون این ذات دیکتاتوری است که حتا به رفقای خود هم رحم نمی کند."
وی با درست خواندن روایت لگد نکردن پرچم اسراییل اظهار داشت که من نه پرچم اسراییل و نه پرچم هیج کشور دیگری را لگد نمی کنم چون این اصول اول ادب و تربیت و احترام به دیگران است. اما پرچمی که جلوی دانشگاه تهران کشیده شده بودند بخشی از تورات بود و همانطوری که می خواهیم که دیگران به ما و اعتقاداتمان احترام بگذارند ما هم باید همین کار را انجام بدهیم.
وی همچنین در پاسخ به انتقاد از غربی خواندن نظام جمهوری اسلامی گفت: "بله، ساختار ایران متعلق به غرب است و اگر کسی ناراحت است می‌تواند خرابش کند و حکومت مورد نظر آقایان در قم را ایجاد کند."
ذوالنور در پاسخ به انتقاد یک دانشجو در مورد تبلیغات پیرامون سفر احمدی‌نژاد به نیویورک گفت: "تریبون سازمان ملل تریبونی است که کمتر می‌توانند سانسور کنند و فریاد جمهوری اسلامی به دنیا می‌رسد و تنها تریبونی است که قدرت‌های استکباری را به چالش می‌کشد. که این اتفاق هم افتاد. اگر منظور شما این بوده که رییس جمهور با جیب‌های پر از نخود و لوبیا و کشمش برگردد صحیح نیست. چون از نطق هیچ کدام از روسای جمهور کالاهای این گونه گیر ملت‌ها نمی‌آید. در سازمان ملل تریبون رقابت و درگیری بر سر این است که چه کسی می‌تواند در دنیا بالاترین حرف را بزند و بیشترین خبر دنیا به او اختصاص پیدا کند و استکبار را به چالش بکشد و نفوذ خود را بهتر مطرح کند. که امروز این اتفاق افتاد و رییس جمهور تنها کسی بود که حتا بیشتر از میزبان مورد توجه قرار گرفت و بیشترین توجهات به ایده‌های مطرح شده‌ی وی بود."

کریستن امانپور، خاتمی را فتیله پیچ کرد
ذوالنور با یادآوری مصاحبه‌ی کریستن امانپور با سید محمد خاتمی گفت: "در آن دوران رسانه‌های ما تبلیغات زیادی پیرامون گفت و گوی مستقیم رییس جمهور ایران با مردم آمریکا انجام دادند. اما خانم کریستین امانپور آمد و با عرض معذرت رییس جمهور ما را فتیله پیچ کرد و از رینگ بیرون انداخت به طوری که رییس جمهور ما شروع به تعریف و تجلیل از مردم آمریکا کرد و گفت که آمریکایی‌ها شهیدپرور و انقلابی هستند و آبراهام لینکلن هم شهید آنها است. در آن مقطع من یک سخنرانی کردم و گفتم که بنیاد شهید باید برود در آمریکا شعبه بزند و آن شهدا را تحت پوشش بگذارد و خانواده‌ی لینکلن در چه شرایطی است و بنیاد شهید با پاسخگو باشد! یعنی رییس جمهور تا این حد از آمریکا و غرب تمجید کرد. سئوال من این است که در مقابل این برخورد چه شد؟ "
وی با انتقاد از روش دولت خاتمی اظهار داشت: "ما سه سال بحث هسته‌ای را تعطیل کردیم. در اجلاس سعدآباد سه وزیر اروپایی در ایران حضور پیدا کردند. وزیر امور خارجه‌ی انگلیس، آلمان و فرانسه به همراه آقای خاویر سولانا. آن موقع قند در دل برادرمان اصلاح طلب ما آب می‌شد و می‌گفتند از اول انقلاب تا امروز یک وزیر اروپایی هم در ایران حضور پیدا نکرده. اما آنها چه کاری انجام دادند؟ ‌گفتند که بازرسان آژانس بیایند گفتیم چشم، گفتند که پروتکل‌ الحاقی را بپذیرند گفتیم چشم. گفتند غنی‌سازی تعطیل گفتیم تعلیق و چشم. سه سال گذشت. در اجلاس پاریس باز هم از غنی سازی حرف زدند و مراحل بعدی... آیا غربی‌ها کوتاه آمدند؟ گذشت کردند؟ چیزی به شما دادند؟ وقتی هم که دیدند جمهوری اسلامی مسیر خود را می‌رود به روش‌های خود ادامه دادند. و امروز تحریم‌ هایشان هم بی‌رنگ و تاثیر است."
ریشه ی مشکلات در تفکرات مارکسیستی
دانشجوی دیگری از نسبت زیبا کلام با اندیشه‌ی امام خمینی پرسید که وی گفت: "ابتدا چند جمله‌ای را می‌خواهم در مورد صحبت‌های جناب آقای ذوالنور بگویم. تئوری ای که در جمهوری اسلامی وجود دارد این است که غرب می‌خواهد ما نوکر و چاکر،‌ و رعیت باشیم، و کلاً غرب می‌خواهد که ما را نوکر خود کند. و ما هم انقلاب کرده‌ایم و نمی‌خواهیم که نوکر غرب باشیم. به تعبیر صحبت‌های حاج آقا ذوالنور، هند نوکر غرب است، ترکیه نوکر غرب است و تمام کشورهای دنیا نوکر غرب و آمریکا هستند و از جمع یکصد و چند کشوری که عضو شورای سازمان ملل هستند فقط سوریه و جمهوری اسلامی ایران نوکری نمی‌کنند و مابقی همه نوکر هستند. می‌دانید مشکل در کجا قرار دارد؟ از تفکرات مارکسیستی. اینکه ارث و میراث مارکسیست ها چه بلایی بر سر ما آورده و می‌آورد بماند. اما نگاهی که مسوولین جمهوری اسلامی ایران به جهان دارند نگاهی ساده است. از دید آنها جهان به دو دسته تقسیم می‌شود. یک دسته کشورهای زورگو و ظالم است که به آنها استکبار جهانی گفته می‌شود که در رأس آنها آمریکا است ودسته‌ای دیگر، که یکی دو کشور بیشتر نیست، شامل ایران و سوریه است.اما مردمان مستقل و آزاده‌ی دنیا هم در این اردوگاه قرار دارند. اگر شما چنین تصوری داشته باشید خیلی دردناک و هولناک نیست. می‌دانید چه چیز این راهولناک ودردناک کرده است و ما به خاطر آن داریم هزینه‌ی زیادی می‌پردازیم؟ اینکه بین این دو بلوک یک جهاد تاریخی است و آن کشورهای زورگو و استکبار جهانی که در راس آن آمریکا قرار دارد و طرف مقابل که چند کشور متصل با مردمان آزادهء دنیا و پرچم این مبارزه‌ی تاریخی در دست جمهوری اسلامی قرار دارد."

خمینی نگفت نایب امام زمان هستم
صحبت‌های زیباکلام اعتراض یکی از دانشجویان بسیجی را به دنبال داشت که در نهایت مجری خطاب به وی گفت: "شما تبیین کنید که دیدگاه امام را در مورد مردم می‌پذیرید؟ " که استاد دانشگاه تهران گفت: "معتقدم که امام برای مردم نقش جدی قایل بودند که ما در قانون اساسی هم شاهد آن هستیم. آیا انتظار داشتید که من هم مانند حاج آقا ذوالفنور نقل قول مستقیم از کتاب‌های امام خمینی (ره) مثل صحیفه‌ی نور بیاورم و بگویم که امام در آنجا چگونه به نقش مردم اشاره کرده است؟ "
وی در ادامه با اشاره به اینکه "انقلاب اسلامی ایران انقلابی علیه نظام دیکتاتوری بود و چند ماه قبل از پیروزی انقلاب ما پنج هزار زندانی سیاسی داشتیم و جوهره‌ی انقلاب اسلامی مردمی و ضد دیکتاتوری و ضد استبدادی بود و امام در راس این جنبش بود" گفت: "مگر می‌شود چنین فردی به مردم اعتقاد نداشته باشد؟ "
وی با مخاطب قرار دادن جمع گفت: "چند نفر از شما مطلعید که اولین مکان مورد نظر امام خمینی (ره‌) برای سخنرانی مقابل دانشگاه تهران بود؟ اینکه این اتفاق نیفتاد به خاطر حجم جمعیت بود. علی‌رغم انتقاداتی که به دانشگاهیون وارد می‌شد و می‌گفتند که اینها فاسد هستند، اما می‌دانید چرا امام گفتند اولین جایی که می‌خواهند صحبت کنند دانشگاه تهران است؟ به پاس بزرگداشت نقش دانشگاه تهران در مبارزه بود."
پایان بخش این قسمت از صحبت های زیباکلام این بود که: "امام در بهشت زهرا اعلام کرد که من به پشتوانه‌ی این مردم دولت تعیین می‌کنم و نگفت که من نایب امام زمان هستم. "
ذوالنور در پاسخ به گفته‌های زیباکلام گفت: "دیدگاه امام و مقام معظم رهبری در تجلیل از دانشگاهیان مشخص است. ما باید ببینیم چرا امام می‌خواست اولین سخنرانی خود را در دانشگاه برگزار کند؟ آیا کار این دانشگاه در مبارزه با نظام طاغوتی خوب بود یا نه؟ چه کسانی از نظام دیکتاتوری حمایت می‌کردند و مقابل مردم بودند؟ آیا کسانی که امروز هم از نظام دیکتاتوری حمایت می‌کنند نظرشان تغییر کرده یا هنوز بر روی موضع‌شان هستند و با دستاورد مردم مقابله دارند؟ و اگر این مقابله را دارند آیا ما باید به نفع غربی‌ها بااین جریان مقابله کنیم."
این مناظره که بیش از سه ساعت به طول انجامید با انتقادات شدید دانشجویان حامی جنبش سبز نسبت به عملکرد حاکمیت، خطاب به حجت الاسلام ذوالنور، به پایان رسید.
چهارشنبه ۵ آبان ۱۳۸۹

منبع: روز آنلاین


 


برنامه های ۱۵ آبان ۱۳۸۹

رسا ، رسانه سبز ایران 


 


ندای سبز آزادی: با وجود گذشت چهار روز ازبازداشت نازنين خسرواني ،روزنامه نگار او تاكنون هيچ تماسي با خانواده اش نداشته است . اين در حالي است كه طبق گفته دادستان تهران هر كس بازداشت مي شود بايد تا 24 ساعت بعد با خانواده اش تماس بگيرد و محل بازداشتش را اطلاع دهد .

 

به گزارش «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» خانواده خسرواني كه از اين موضوع نگران بودند امروز ( شنبه ) به دادسراي اوين مراجعه كردند اما ماموران آنجا هيچ پاسخي به خانواده وي ندادند .آنها پس از مراجعه به بخش ديگر از زندان اوين هم با اين پاسخ روبرو شدند :«كه اسم دختر شما هنوز در فهرست بازداشتي هاي اوين به ثبت نرسيده است . »

نازنين خسرواني، روزنامه نگار روز چهارشنبه 12 آبان ماه توسط هفت مامور امنيتي كه به منزل شان مراجعه كردند بازداشت شد .

نازنین خسروانی از روزنامه نگاران اصلاح طلب محسوب می شود که با روزنامه های نوروز ،بهار ، دوران امروز ،کارگزاران، سرمایه ، شرق و اقبال …همکاری داشته است .روزنامه هایی که همگی پس از مدتی فعالیت توقیف شدند.

 


 


ندای سبز آزادی: اعضای جدید هیئت رئیسه شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیر کبیر(پلی تکنیک تهران) بیانیه ای را در آغاز سال تحصیلی منتشر کردند.

در گوشه ای از این بیانیه آمده است « همچون دوره‌های گذشته با تمام توان در پی دفاع از جایگاه و حقوق دانشجویان هستیم. چه خوش بود اگر شور و شوق آغاز سال تحصیلی نو، با اخبار خوش و رفتارهای پسندیده و در شان پلی تکنیک تهران همراه می‌شد »

گفتنیست تاریخ انتشار این بیانیه 11 آبان ماه بوده است که با تهدید وزارت اطلاعات امروز منتشر شده است ، شایان ذکر است وزارت اطلاعات دانشجویان را تهدید کرده بود تا در آستانه 13 آبان هیچگونه فعالیتی انجام ندهند.

متن کامل این بیانیه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرخ ذیل است:

با آغاز سال تحصیلی، اعضای جدید هیئت رئیسه شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران) فعالیت خود را در دورة جدید شروع کردند و بر اساس رسالتی که بر دوش دارند، همچون دوره‌های گذشته با تمام توان در پی دفاع از جایگاه و حقوق دانشجویان هستند. چه خوش بود اگر شور و شوق آغاز سال تحصیلی نو، با اخبار خوش و رفتارهای پسندیده و در شان پلی تکنیک تهران همراه می‌شد. اما چقدر تلخ است که برخی سوء مدیریت‌ها، دانشجویان را از راه رشد و پیشرفت باز می‌دارد. اما بسیار خرسندیم که دانشجویان با صبر و استقامت و با امید و نیرو، به کمک و یاری اساتید بزرگوار، برای رشد و پیشرفت همه جانبه تلاش می‌کنند و در این راه نه تنها امید بخش هم‌دانشگاهیان خود هستند بلکه همانند قلبی تپنده، نور و امید به آینده بهتر را در رگهای جامعه جاری می‌سازند و در این راه بصیرت و درایت زیادی به کار گرفته‌اند. بی گمان، یاری خداوند یکتا، در این میان، یاری‌گر پلی تکنیک بوده است و خواهد بود. ما به عنوان فراگیرترین تشکل دانشجویی دانشگاه و به نمایندگی از کلیه دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، برای رشد و پیشرفت خود و دانشگاه پرافتخارمان، علیرغم تمام کم لطفی‌ها و سوء رفتارها و مشکلات، دست یاری به سوی مدیریت دانشگاه دراز می‌کنیم. و در راستای اهداف مندرج در آیین نامه شوراهای صنفی- مصوب وزرات علوم- و بندهای 2 و 3 آن موارد زیر را به عنوان نقدی منصفانه و مصلحانه مطرح می‌کنیم. امید است که مدیریت دانشگاه حسن نیت خود را با رفع این مشکلات نشان دهد:
1- در آغاز سال تحصیلی، شاهد تشکیل گروه جدیدی در هر دانشکده بودیم. با توجه به عدم وجود انتخابات در انتخاب اعضای این گروه‌ها و انتخاب سلیقه‌ای و بدون معیار اعضای آنها، مشخص نیست مشروعیت این افراد برای استفاده از امکانات و بودجة دانشکده‌ها از چه طریق حاصل می‌شود. نکتة عجیب دیگر این است که در شرح فعالیت این گروه‌ها بصورت کاملاً واضحی موازی‌کاری با فعالیت‌های شوراهای صنفی و انجمن‌های علمی وجود دارد و تمامی فعالیت‌های صنفی، فرهنگی و علمی را در حوزة کاری خود می‌دانند. با توجه به اشکالات و ابهامات اساسی موجود در شکل و محتوا، این گروه جدید، شوراهای صنفی نگرانی شدید خود از هدر رفتن بودجه‌های دانشجویی، موازی کاری و تضعیف شدید گروه‌های منتخب و اصیل دانشجویی به خصوص شوراهای صنفی و انجمن‌های علمی اعلام می‌دارد.
2- در جریان ثبت‌نام ورودی‌های 89 دانشگاه بر خلاف سال‌های گذشته اتفاق تلخی افتاد. طبق روال جاری دانشگاه در هر سال، هر دانشکده نمایندگان شورای صنفی و انجمن علمی دانشکده را برای انجام کارهای روز ثبت‌نام به دانشگاه معرفی می‌کردند، امسال نیز همین روند تکرار شد، اما در روز آخر با دخالت مستقیم بخشی از مجموعه ی مدیریت دانشگاه اسامی نمایندگان شوراهای صنفی و انجمن‌های علمی حذف و لیستی از اسامی افرادی خاص جایگزین شد و تأسف برانگیزتر اینکه در روز ثبت‌نام و در گردهمایی ورودی‌های جدید در آمفی تئاتر مرکزی صحبت‌هایی در جهت تضعیف شوراهای صنفی و انجمن‌های علمی بیان شد.
3- با ادامة این روند معاونت دانشجویی دستور غیرقانونی دیگری به منظور جلوگیری از برگزاری مراسم معارفه برای ورودی‌های جدید توسط شوراهای صنفی و انجمن‌های علمی داد و بعد از آن از برگزاری هر مراسم و برنامه‌ای به بهانة معارفه بودن با انواع تهدیدها وارعاب‌های کاملاً خلاف عرف از تهدید شوراهای صنفی و انجمن‌های علمی گرفته تا تهدید ریاست دانشکده‌ها، جلوگیری به عمل آورد. این در حالی است که طبق قوانین دانشگاهی مصوب وزارت علوم و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، شوراهای صنفی به عنوان یک تشکل کاملاً قانونی دارای این حق می‌باشند که خود را به افراد تحت‌الحمایة خود یعنی دانشجویان واحد دانشگاهی مربوطه معرفی کنند.
4- متاسفانه اخبار تلخی از برخورد معاونت محترم دانشگاه در مواجهه با برنامه‌های خودجوش و کوچک دانشجویی خارج از حیطه تشکل‌ها و کاملاً شخصی به گوش رسید که متاسفانه بر خلاف واقعیت به تشکل‌های دانشجویی به خصوص شوراهای صنفی نسبت داده‌شده اند.ادبیات به کار گرفته شده و تهدیدات صورت گرفته اساسا در مواجهه با دانشجویان پذیرفتنی نیست.
5- مطابق قانون، تعلیق یا توقف فعالیت‌های شوراهای صنفی کاملاً در حیطة وظایف هیئت نظارت دانشگاه است و این حق قابل انتقال به غیر نیست و این حکم تنها در صورتی قابل صدور است که حداقل سه بار تخلف قانونی در همان دوره جاری شورای صنفی مدنظر رخ داده باشد. معاونت دانشجویی به عنوان دبیر جلسات هیئت نظارت (و نه به عنوان عضو دارای حق رأی) متاسفانه قانون را به دقت رعایت نکرده‌است. با توجه به این مورد، تعلیق شورای صنفی دانشکده مهندسی پلیمر را غیرقانونی می‌دانیم، و از مدیریت دانشگاه می‌خواهیم، در تصمیمات خود دقت بیشتری کند. چراکه رفتار خارج از قانون اصلا شایسته محیط دانشگاهی به خصوص پلی تکنیک تهران نیست.
6- از دیگر موارد مهم و تاسف‌بار می‌توان به عدم ارائه مجوز برای برگزاری کلاس‌های آموزش نرم‌افزارهای تخصصی در دانشکده‌ها، کارگاه‌های آموزشی، اردوهای علمی و یک روزه و ... اشاره کرد. نگرانی جدیدی که در سال جاری متوجه فضای دانشجویی پلی تکنیک شده است، فعالیت علمی فوق برنامه است، ما به هیچ عنوان تضعیف و کارشکنی در سر راه فعالیت های انجمن‌های علمی را به صلاح دانشگاه نمی‌دانیم.
7- همچون سال‌های گذشته برخورد‌های سلیقه‌ای در مورد پوشش دانشجویان غیر اصولی است. امیدواریم این برخورد‌ها در چارچوب قوانین معینی برای عموم دانشجویان و عرف آکادمیک باشد، در غیر این صورت هیچ سودی فراهم نخواهد شد.
8- مهمترین و اساسی‌ترین مشکل، درد همیشگی دانشجوست. گویی هیچ اراده‌ای برای حل این مشکل بزرگ و حیاتی وجود ندارد. ای کاش می‌شد، تلاش‌های مدیریت دانشگاه از جمله ریاست دانشگاه را در حل این معزل ارزیابی کرد. صبر و تحمل دانشجویان در برابر مشکلات خوابگاه‌ها و سلف‌های پلی تکنیک قابل قیاس نیست. علیرغم تمام پیگیری‌ها و تلاش‌های انجام شده در ادوار گذشته، باز هم امسال شاهد تکرار مشکلات و کوتاهی در امر خوابگاه‌ها بودیم، باز هم با از دست دادن فرصت تعطیلی تابستان، همزمان با آغاز ترم جدید، تعمیرات خوابگاه‌ها نیز شروع شد و باعث بوجود آمدن بدترین شرایط ممکن برای دانشجویان خوابگاهی شد بطوریکه در هفته اول ترم جدید دانشجویان موفق به اسکان مناسب نشدند. وجود مشکلات تأسیساتی فراوان در خوابگاه‌ها اعم از خرابی آسانسورها، خرابی سرویس‌های بهداشتی، نبود آب گرم یا سرد در بعضی خوابگاه و ... شرایط موجود در خوابگاه‌ها را بدتر نیز کردند. با وجود گذشتن دو تا سه سال از صدور حکم تخریب برای بعضی از خوابگاه‌ها، همچنان از این خوابگاه‌ها در شرایط بسیار نامطلوبی استفاده می‌شود. شروع به رنگ کردن بعضی دیگر از خوابگاه نیز باعث اسکان بسیار فشرده دانشجویان در این خوابگاه‌ها شد. مشکلات سلف‌های غذاخوری نیز با جابجایی به مکان جدید، دو چندان شد. کیفیت پائین غذا، کمبود غذا، کمبود فضا و تجهیزات در سلف دختران، تهویه بسیار نامناسب و ... نمونه‌ای از این مشکلات می‌باشند. اخبار حاکی از کاهش بودجه اداره امور تغذیه دانشگاه است. لذا ما به عنوان نمایندگان دانشجویان، از مدیریت دانشگاه می‌خواهیم در مورد بودجه‌ها مربوط به امور تغذیه و اسکان دانشجویان شفاف سازی کند و در صورت کاهش علت را به اطلاع کلیه دانشجویان برسانند.
9- شورای صنفی برای بیان مشکلات فوق از آغاز به کار خود، تلاش زیادی برای برگزاری جلسه با معاون محترم دانشجویی دانشگاه، جناب آقای دکتر آرزو صرف کرد. ولی متاسفیم که به دلایل نامعلوم و برخلاف آیین‌نامه و دستورالعمل اجرایی شوراهای صنفی، این جلسه برگزار نشد. علیرغم این کم لطفی بزرگ دانشگاه، بازهم از مسئولین دانشگاه می‌خواهیم به همکاری دانشجویان جواب مثبت دهند، و با نمایندگان واقعی آنها به گفت‌وگو بنشینند.
در پایان اعلام می‌داریم اعضای شوراهای صنفی دانشکده‌ها و شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر خود را نه یک گروه با عقاید، جهت‌گیری‌ها و روش‌های خاص، بلکه نماینده تمامی طیف‌های دانشجویی می‌دانند و هیچ چیز را برای خود بالاتر از رأی همین دانشجویان فهیم نمی‌دانند. ما خود را مجری ارادة دانشجویان برای پیگیری و احقاق حقوق تضییع شدة آنان می‌دانیم و در این راه از هیچگونه تلاشی فروگذار نخواهیم کرد. امید است دانشجویان عزیز نیز به مانند گذشته همراه ما بوده و با حمایت‌های خود، راه را برای ما و برای دست یافتن به حقوق خود هموار نمایند و بار دیگر ثابت کنیم که حق ستاندنی‌ست.
و من الله توفیق
شوراهای صنفی دانشکده‌ها و شورای صنفی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر(پلی تکنیک تهران)

 

 

 


 


ندای سبز آزادی: در حالی که مسئولان وزارت نفت ادعای توقف واردات بنزین و خودکفایی در این زمینه را مطرح کرده بودند، یک نماینده حامی دولت احمدی نژاد، خبر خبرگزاری رویترز در خصوص واردات بنزین به ایران در شهریور ماه را تایید و میزان آن را یک میلیون لیتر اعلام کرد. وی در عین حال تاکید کرد که علت این امر، منافع ملی بوده است!
خبرگزاری رویترز چند روز قبل به نقل از یک تاجر بنزین، اعلام کرد که ایران برخلاف ادعای خودکفایی، در هفته‌های گذشته حداقل دو محموله بنزین خریداری و وارد کرده است.
امروز هم اسدالله قره خانی برخلاف ادعای مسئولان دولتی که به صراحت از توقف واردات بنزین سخن گفته بودند، گزارش رویترز را تایید کرد و به اکونیوز گفت: “ما هرگز اعلام نکرده ایم که از دنیا بنزین خریداری نمی کنیم بلکه کشورهای غربی فروش بنزین را تحریم کرده اند. در شهریورماه ایران، یک میلیون لیتر واردات بنزین داشت.”
اظهارات نماینده علی آباد کتول در تناقض آشکار با ادعای وزیر نفت است که دقیقا دو ماه قبل، صراحتا از خودکفایی ایران در تولید بنزین و بی‌نیاز شدن از واردات سخن گفت. ادعای وزیر نفت، در روزها و هفته‌های بعد توسط معاونان او هم تکرار شد، اما چیزی نگذشت که زمزمه‌های سرطان‌زا بودن بنزین تولید پالایشگاهها و نیز ضربه خوردن به صنایع پتروشیمی بر اثر تلاش برای تولید بنزین خارج از ظرفیت، علامت سؤال‌های جدی در برابر آن ادعا قرار داد.
اکنون قره خانی، نماینده وابسته به جناح دولتی، گزارش رویترز درباره تداوم واردات بنزین با وجود ادعاهای دولت را تایید می‌کند و در عین حال با بیان این توجیه که “واردات بنزین در این ماه آزادانه و بر اساس منافع ملی بود”، مدعی می‌شود: “این واردات به معنای کمبود بنزین نیست ایران با خودکفا شدن در تولید بنزین برگ برنده دارد و تولید کنندگان بنزین جهانی پس از خودکفایی ایران متوجه شدند بازار بزرگ سود آور ۲۰ میلیون لیتری را از دست داده اند و برای بدست آوردن این بازار بزرگ رایزنی های بسیاری با ایران کرده اند.”
این نماینده با همه ادعاها، اعتراف می کند که در واقع ادعای دولت مبنی بر خودکفایی و بی نیازی از واردات، واقعیت ندارد و می‌گوید: “واردات هم جزئی از سیاست وزارت نفت است و این سیاست همچنان ادامه خواهد داشت.”
وی همچنین پنهان کاری وزارت نفت را هم رد می‌کند و دلیل آن را اینگونه بیان می‌کند: “اگر نماینده ای از وزارت نفت سوال می کرد، آقایان نفتی حتما پاسخگو بودند. مسئله شفاف است و جای هیچ گونه پنهان کاری وجود ندارد.”
این نماینده حامی دولت همچنین درباره اظهارات برخی کارشناسان مبنی بر مقرون به صرفه نبودن بنزین تولیدی نیز می‌گوید: “کمسیسون انرژی از متخصصان و زبدگان در امور نفت دعوت به عمل آورده و از آنان نظرخواهی کرده است و همگی متفق القول به سوددهی و کیفیت استاندارد بنزین تاکید کرده اند به نظر من کسانی که به این شبهات دامن می زنند بیشتر اغراض سیاسی دارند تا اقتصادی.”
این اظهارات متناقض دولت و نماینده حامی‌اش در شرایطی شده است که پیش از این یک نماینده عضو کمیسیون انرژی مجلس به صراحت از سرطان‌زا بودن بنزین تولید داخل خبر داده و گفته بود: بنزینی که در پالایشگاه ها به شکل غیر استاندارد تولید میشود سرطانزا است واگر این بنزین سرطان‌زا در اختیار مردم قرار بگیرد مردم را به صورت حاد تری درگیر می‌کند و هزینه تمام شده آن برای کشور نیز بالاتر است.
عسگر جلالیان اضافه کرده بود: اگر با کمبود بنزین مواجه شویم به مردم فشار می‌آید و با نارضایتی آنها مواجه خواهیم شد. اما بحران نارضایتی مردم قابل مدیریت و کنترل است و نهایتا با عصبانیت آن ها رو به رو هستیم که خطرش کمتر از این است که مردم را در معرض خطر سرطان و مرگ قرار دهیم.
همچنین غلامعلی میگلی‌نژاد، عضو دیگر کمیسیون انرژی مجلس هم از ماموریت مرکز پژوهش های مجلس و دیوان محاسبات برای تهیه گزارشی در خصوص احتمال سرطان‌زا بودن بنزین تولید داخل خبر داده بود.

 

منبع: گروه اقتصادی کلمه


 


ندای سبز آزادی: امام جمعه شهرستان شمیرانات مبحث ناهنجاری‌های اخلاقی در حلقه دروغ را با عنوان دروغگویی و دروغ‌پردازی در ساختار زیاده‌روی ادامه داد و اظهار داشت: غلو؛ حد و مرزشکنی و زیاده‌روی است. در ساختار زیاده‌روی«غلو»؛ دروغگویی، دروغ‌پردازی، چاپلوسی و فریبکاری وجود دارد.زیاده‌روان، مرزهای منطقی و واقعی را به رسمیت نمی‌شناسند، بی‌هیچ منطقی از اندازه‌ها عبور می‌کنند و عرصه‌های صداقت و سلامت را با دروغگویی، دروغ‌پردازی، چاپلوسی و فریبکاری می‌آلایند. زیاده‌روی در آئین مدنی و تبیین و تبلیغ پیامهای دینی، نهی خداوندی و حرام قطعی است «إیاکم و الغلو فی الدین».
به گزارش «آینده» حجت الاسلام والمسلمین دعاگو برخورد منطقی و حق‌معیار پیامبر(ص) و علی(ع) با زیاده‌روی، چاپلوسی و فریبکاری را اُسوه مدنی و بهترین الگوی رفتاری تعریف نموده گفت: پیامبر(ص) جایگاه خود را از جانب پروردگارش بنده و نبی خدا می‌خواند و از غلو در جایگاهش نهی می‌فرماید«لا ترفعونی فوق حقّی فإن الله تعالى اتّخذنی عبداً قبل أن یتّخذنی نبیاً». علی(ع) از زیاده‌روی در مورد خاندان عصمت و طهارت نهی می‌فرماید و خاندان عصمت و طهارت را بندگان تربیت‌شده خدا و برخوردار از فضیلت‌ها می‌نامد«إیاکم و الغلو فینا قولوا: إنا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم».
وی‌افزود: امیرالمؤمنین(ع) دوستان غالی و دشمنان مرزناشناس در زیاده‌روی و دشمنی را اهل هلاکت معرفی می‌فرماید «یهْلِک فِیّ اثْنَانِ مُحِبٌّ غَالٍ وَ مُبْغِضٌ قَال». جایگاه پیامبر(ص) و علی(ع) توسط آفریدگار هستی تعیین و تبیین شده است و هیچکس حق ندارد آن را بالاتر و یا پائین‌تر قرار دهد«امام باقر(ع)». زیاده‌روان بدترین مردمند، جوانان را به فساد می‌کشند، عظمت خدا را کوچک نشان می‌دهند، برای بندگان خدا جایگاه ربوبیت ادعا می‌کنند و از یهودیان، مسیحیان، مجوسان و مشرکان بدترند.
ناطق جمعه شمیرانات دروغگویی و دروغ‌پردازی را رکن اصلی در غلو، مبالغه، اغراق و افراط و تفریط نامیده تندروی سیاسی را بسترساز زیاده‌روی و مرکب حریم‌ و حرمت‌شکن و مرزناشناس در حوزه‌های سیاسی اجتماعی تحلیل نموده گفت: تندروی، عصبیت مبتنی بر خصومت را برمی‌انگیزد، زیاده‌روی را در فضای خصومت و غرض‌ورزی سازماندهی می‌کند و زیاده‌روان را در پرتو رهبری شیطان در دوزخ ارزش‌سوزی، حق‌کشی و بیداد و بیدادگری گرفتار می‌کند. تندروی بر زیاده‌روی «غلو» لبخند می‌زند، از زیاده‌روی برای تشدید تندروی ابزار مناسب می‌سازد و مصیبت بزرگ تضعیف و تخریب و بیدادگری و جفاکاری را در صحنه مناسبات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تحقق می‌بخشد.
وی اضافه کرد: از زیانبارترین آثار تندروی و زیاده‌روی، القاء باورهای کاذب در شتایش‌شدگان و تملق‌پذیران است. برخی جایگاه و شاخصه‌های دروغین را باور می‌کنند، مداحان غالی و دروغگویان و دروغ‌پردازان متملق را تشویق می‌کنند و به ستایش رفتار دروغ‌پایه و ادعاهای بی‌اساس آنها می‌پردازند. باورهای کاذب بر غرور و کبر ستایش‌شدگان می‌افزاید، چشم بصیرتشان را بر حقایق و واقعیات می‌بندد و آنان را در تصمیم‌گیری‌های بی‌مطالعه فردی، گستاخ و بی‌باک می‌سازد.
آقای دعاگو غالیان (زیاده‌روان) را گناهکاران معتاد و مستعد برای افزایش و گسترش گناهکاری دانسته گفت: معصومین پاک، زیاده‌روان را به دلیل اعتیاد به ترک نماز، زکات، روزه و حج و ناتوانی بر ترک عادت نمی‌پذیرند ولی مقصران نا‌آگاه را به دلیل عمل‌گرایی و فرمان‌بری می‌پذیرند«امام صادق(ع)». در روایات رسیده از معصومین(ع)، زیاده‌روان از شفاعت پیغمبر(ص) محرومند، از رحمت خدا دورند و معصومین پاک از آنها(غلاة) بیزارند. زیاده‌روان«غلاة»، آلوده به کفر می‌شوند و نفرت پیامبران و امامان و خداباوران و خداگرایان حقیقی را بر می‌انگیزند.
خطیب جمعه شمیرانات «غلاة» را دشمنان آئین مدنی، ستیزه‌جویان معاند با دینگرایی و ناشایستگان منفور در جوامع اسلامی دانسته گفت: زیاده‌روان، بزرگی خدا را باور ندارند و با خبرسازی از ناحیه امامان در شبهه‌آفرینی، همانندسازی و سلب آزادی پیشروی می‌کنند.‌ محبت، ولایت، پیوند، نیکی، تکریم، پذیرش، احسان، تصدیق و عطای زیاده‌روان؛ خشم، عداوت، قطع رابطه، جفاکاری، اهانت، نفی و رد، بدی، تکذیب و محروم‌سازی امامان، و مقابله با زیاده‌روان در همه حلقه‌های مذکور، همگرایی و همراهی با امامان توصیف شده است و همه شیعیان نسبت به انتخاب دوست و یاور از زیاده‌روان به شدت نهی شده‌اند«امام رضا(ع)».
آقای دعاگو زیاده‌روی«غلو» سازمان‌یافته گروه‌ها و گرایش‌ها نسبت به جایگاه حاکمان، منازعات سیاسی به جای گفتمان و مداحی‌های مرزناشناس برای کسب منفعت و عزت و قدرت از زیاده‌روی، چاپلوسی و فریبکاری را بزرگترین ناهنجاری مصیبت‌بار فرهنگی و سیاسی تحلیل نموده گفت: زیاده‌روی در حوزه شناخت و معرفی شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی، مبارزه با رقیبان و تصفیه‌حساب سیاسی با مخالفان، رایج‌ترین بیماری فرهنگی و سیاسی اجتماعی است، از تفاوت نگرش‌ها و روش‌ها مجوز حریم‌شکنی و تخریب و تضعیف می‌گیرند، دینداران را به بی‌دینی، مسلمانان را به نفاق‌ورزی و عاشقان ولایت فقیه را به دین‌گریزی و ولایت‌ستیزی متهم می‌سازند و در انتظار تشویق و تقدیس می‌مانند.
وی ادامه داد: بزرگترین اولویت راهبردی در عرصه‌های فرهنگی و سیاسی، توصیه همگان به اندازه‌شناسی، رعایت اعتدال سیاسی و آراستن حوزه دین به فراخوانی نرمش‌گرایانه و اثرگذار بر محور حقانیت و عدالت است. ساختار دین و پیامهای دینی، مبتنی بر اعتدال، استدلال، نرمش، سازش،‌ اصلاح‌طلبی، اصولگرایی، مدارا، جاذبه‌آفرینی، ‌سلامت، محبت و انسان‌سازی است. در نگاه فرهنگ دینی، تندروان غالی و غالیان تندرو، آلودگان بدمنشی هستند که در برابر خدا، پیامبر گرامی(ص)، امامان معصوم و ارزش‌ها ایستاده‌اند.

 


 


ندای سبز آزادی: «سیزدهم آبانه ،میردامادی زندانه»، این یکی از شعارهای اصلی مردم در تجمع اعتراضی سال گذشته سیزده آبان در تهران بود. منظور شعار دهندگان از این شعار یادآوری این بود که میردامادی و تعدادی دیگر از نقش آفرینان سیزده آبان سال ۱۳۵۸ که سفارت آمریکا را تسخیر کرده بودند،اکنون در زندان هستند.
امسال نیز محسن میردامادی و محسن امین زاده که هر دو از شخصیت های مطرح در آن رویداد تاریخی بودند و پس از انتخابات پر مناقشه سال ۸۸ بازداشت و روانه زندان شدند ، همچنان نیز در زندان به سر می برند.
محسن میردادمادی در حادثه تاریخی سیزده آبان ۱۳۵۸ چهره نام آشنایی برای بسیاری از ایرانیان بود. او بارها به عنوان سخنگوی دانشجویان پیرو خط بر صفحه تلویزیون ظاهر و در باره فعالیت های این دانشجویان به مردم ایران گزارش داد.
میردامادی اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد و چندی پیش به همراه ۱۳ نفر از زندانیان همفکرش در بیانیه ای که به بیانیه ۱۴ نفر مشهور شد، در واکنش به سخنان محمود احمدی نژاد، رییس دولت دهم که در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد کرده بود یک گروه مستقل حقیقت‌یاب بین المللی حادثه حمله تروریستی یازدهم سپتامبر را بررسی کند، خواستار آن شدند تا کمیته ای حقیقت‌یاب برای کشف حقایق مربوط به انتخابات و حوادث پس از آن تشکیل شود.این دانشجوی خط امام همچون سایر نوسیندگان بیانیه در هفته های اخیر بارها مورد بازجویی ماموران وزارت اطلاعات قرار گرفته و توسط آنها تهدید شده که به خاطر نوشتن این بیانیه از حق آزادی مشروط و یا مرخصی محروم خواهد شد.
محسن امین زاده، یکی دیگر از دانشجویان پیرو خط امام است که نقش مهمی در رویداد تاریخی سیزدهم آبان سال ۵۸ که منجر به تسخیر سفارت آمریکا داشت .وی مسوول بخش رسانه ای دانشجویان پیرو خط امام بود که با صدور اطلاعیه های مستمر مردم را در جریان همه تحولات و رویدادهای مربوط به این حادثه قرار می دادند.
امین زاده نیز همچون میردامادی در نخستین روزهای پس از انتخابات سال گذشته ،بازداشت و روانه زندان شد.او امسال در آستانه سالگرد واقعه ۱۳ آبان اقدام به نشر خاطرات خود از دوران زندان و بازجویی های خود کرده است.
امین زاده که همچنان در زندان اوین به سر می برد، در بخشی از خاطرات خود نوشته است :«بازجوها به زشت‌ترین روش‌ها بر مبنای ادعاهایی سرتا پا دروغ و بسیار توهین‌آمیز دست یازیده‌اند. روش‌هایی که شنیده بودم اما هرگز آن را همچون امروز باور نکرده بودم. بازجوی جدیدی که بعداً فهمیدم سرتیم بازجویان است برای اولین بارخودش دست به کار شد و بدترین لحظات بازجویی را برای من خلق کرد. او اندامی درشت و شکمی بسیار بزرگ داشت و با لحن بسیار بدی سخن می‌گفت. هرچند ادای الفاظ رکیک با برخوردهای فیزیکی هم همراه بود اما حتماً تحمل کتک‌ها از تحمل اظهارات و رفتار زشت او آسان‌تر بود..
بی‌تردید سلول انفرادی نوعی شکنجه است و سلول انفرادی بدون توالت برای من که سنگ کلیه دارم شکنجه‌ای مضاعف بود اما تلخ‌ترین و بدترین لحظات دوران زندان من مربوط به سلول انفرادی نیست. مربوط به ساعات بازجویی است. بازجویی‌های توهین‌آمیز، تکراری، بی‌محتوا و آزاردهنده. بازجویی‌هایی که حکایت از فقدان اطلاعات بازجویان نسبت به من و فقدان تجربه و تخصص آنان نسبت به کارشان داشت. بازجویی‌هایی در فضایی آکنده از توهم، نفرت، بداندیشی، دروغ و نیرنگ و باورهایی شبه‌کمونیستی که هدف هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند. بازجویی‌هایی همراه با زشت‌ترین و رکیک‌ترین کلمات و تهمت‌ها و توهین‌ها. توهین نسبت به افرادی که مورد احترام من بودند و یا دوستشان داشتم. و البته تحمل توهین به آدم‌های محترم دیگر برای من غیرقابل تحمل‌تر از توهین به خودم بود. نمی‌دانم شاید دلبستگی به اعتلای این نظام و انقلاب اسلامی هم تجربه این لحظات را برایم زجرآورتر می‌کرد. من هیچ پاسخی برای علت چنین رفتاری با خودم نداشتم.»
امسال در شرایطی سالروز تسخیر لانه جاسوسی با سازماندهی دولتی در تهران و برخی از شهرهای کشور برگزار شد که همچنان دو نفر از چهره های معروف آن واقعه در زندان هستند و البته گواهی بر زندانی بودن گفتمان ۱۳ آبان و انقلاب ۵۷.

 


 


ندای سبز آزادی: لایحه قانون برنامه پنجم توسعه در دستور کار مجلس قرار دارد و در مفاد منتشر شده از تصمیمات کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی ، تعریض هایی به مصالح و منافع سازمان تامین اجتماعی و در واقع تعدی هایی به حق الناس و ذخایر این صندوق مشاع بین النسلی انجام شده است . در بند “الف” ماده ۳۰ و بند “ب” ماده ۳۳ صندوقهای بیمه اجتماعی از هرگونه بنگاه داری جدید منع شده اند و به آنها تکلیف شده است که بایستی سهامی را که بابت تهاتر بدیهای دولت دریافت می کنند را تا پایان برنامه پنجم به بخش خصوصی و تعاونی واگذار نمایند.
به گزارش ایلنا، بنظر می رسد این احکام بیشتر منبعث از اصول و سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی باشد ولیکن طراحان برنامه توسعه پنجم ظاهراً‌ مد نظر نداشتند که سازمان تامین اجتماعی (و حتی صندوق بیمه اجتماعی روستائیان و عشایر و…) یک نهاد عمومی غیر دولتی است و مشمـول واگذاریهـای ذیـل اصـل ۴۴ نمی باشند. اساساً وجـوه ، امـوال و ذخایر و سرمایه گذاریهای سازمان تامین اجتماعی دولتی نیستندکه بخواهیم آنها را به بخش خصوصی و تعاونی واگذار کنیم.
دولت در حال حاضر حدود ۲۵۰ هزار میلیارد ریال به سازمان تامین اجتماعی بابت مطالبات حدود سه دهه قبل تاکنون بدهکار است و بایستی پول نقد به سازمان بپردازد و حکم بازپرداخت مطالبات و عدم ایجاد بدهی و تعهد جدید در احکام برنامه های سوم و چهارم بوده و الان نیز در لایحه برنامه پنجم آمده است ولیکن دولت این بدهی را نمی پردازد و اگر هم هر چند صباح بصورت قطره چکانی مقداری از بدهی خود را به سازمان میدهد، آنرا در قالب سهام شرکتهای دولتی تادیه می کند.
حال در قالب این احکام قانون برنامه پنجم توسعه دولت قرار است پس از سالها بدهی خود را به سازمان تامین اجتماعی در قالب سهام بدهد ولی همزمان سازمان را مکلف می کند که سهام واگذاری را به بخش خصوصی و تعاونی بفروشد . کسی نیست بپرسد چرا دولت خود راساً این سهام را نمی فروشد و بدهی اش به سازمان تامین اجتماعی را نقداً‌ نمی پردازد؟ مگر قرار است سازمان تامین اجتماعی محلل باشد؟
متاسفانه در طی سنوات گذشته بارها اتقاق افتاده است که برخی شرکتها به سازمان تامین اجتماعی در قالب تهاتر بدهی دولت واگذار شده اند، ولی پس از اینکه با پول بیمه شدگان اصلاح ساختار مالی شده اند و توسعه و بازسازی و نوسازی گردیده اند، دولت آنها را پس گرفته است که نمونه بارز آن بحث هتلهای هما است که در دولت هشتم به سازمان تامین اجتماعی داده شد و میلیاردها تومان از پول تامین اجتماعی خرج بازسازی و نوسازی هتلهای آن گردید، ولی در دولت نهم پس گرفته شد و الان دولتی است، مثال دیگر بحث شرکت لاله کامپیوتر بود که در بدتـرین وضعیـت مالـی به سازمان تامین اجتماعـی واگذار گردیـد و پـس از افـزایش سرمایـه به یکـی از زیر مجموعه های نیروی انتظامی فروخته شد. چگونه است که دولت و مجلس بنگاه داری را برای مجموعه های بنیادی و نهادی (مستضعفان ، ۱۵ خرداد ، کمیته امداد امام، ستاد اجرایی فرمان امام و …) و نظامی و انتظامی (سپاه، ناجا و … ) روا می دارند ولی آنرا برای بخش سرمایه گذاری سازمان تامین اجتماعی که حفظ و ارتقاء‌ ارزش ذخایر و اندوخته های بیمه ای جزو وظایف ذاتی اوست. نمی پسندند؟
بارها مقامات و مسئولین مجلس و دولت فریاد می زدند که سازمان تامین اجتماعی را چه به هتلداری ولی اکنون چرا کسی نمی پرسد نیروی انتظامی را به هتلداری چکار؟
در یک نمونه تاسف برانگیز و طی همین مکانیسم از سازمان تامین اجتماعی بعنوان محلل استفاده شد و ۶% از سهام شرکت مخابرات در قالب تهاتر بدهی دولت به سازمان تامین اجتماعی واگذار شد و راساً‌ توسط سازمان خصوصی سازی به یکی از همین مجموعه های بنیادی و نهادی فروخته شد، در حالیکه سهام مخابرات از سودآوری و بازدهی بالایی برخوردار بوده و هست و خواهد بود.
بنظر می رسـد نماینـدگان مجلـس بایستـی در مرحله تصویب نهایی قانون برنامه پنجم توسعه ، سرمایه گذاریهای سازمان تامین اجتماعی را از سرمایه گذاریهای سایر صندوقهای بازنشستگی دولتی مستثنی نموده و این حکم و تکلیف مالایطاق را برگردن بخش سرمایه گذاری تامین اجتماعی نگذارند که در یک پروسه زمانی کوتاه تمامی سهام خود را بفروشد ، چرا که این امر باعث ضرر و زیان بیمه شدگان و شرکای اجتماعی سازمان میگردد. جالب اینکه دولت که خودش طبق اصول و سیاستهای کلی ابلاغی اصل ۴۴ سالهاست مکلف به واگذاری سهام دولتی است ، تا برای سهام خود خریدار مناسب و با قیمت بالا پیدا نکند آنرا نمی فروشد، حال چگونه دولت و مجلس به سازمان تامین اجتماعی تحمیل می کند که کل سهامش را اعم از سودده و کم بازده و زیان ده در یک دوره زمانی کوتاه به حراج بگذارد و به ثمن بخس بفروشد.
لازم است نمایندگان مجلس بین سازمان تامین اجتماعی که یک نهاد عمومی غیر دولتی است، از سایر صندوقهای بازنشستگی دولتی تفکیک قائل شده و در هر حال قیدی را به این حکم قانون برنامه پنجم توسعه اضافه کنند که فروش سهم با رعایت صرفه و صلاح و به بالاترین قیمت ممکن باشد، تا از اضرار مضاعف بیمه شدگان و مستمری بگیران جلوگیری شود.
متاسفانه چون در سازمان تامین اجتماعی بیلان و ترازنامه اکچواری (محاسبات بیمه ای برای تعیین ارزش روز بدهیها و تعهدات آتی سازمان به نسل فعلی و آتی بیمه شدگان و مستمری بگیران )استخراج نمی شود و اگر هم محاسباتی صورت می گیرد، طبق استاندارد حسابداری شماره ۲۷ (طرحهای مزایای بازنشستگی )‌در بطن و متن ترازنامه و صورت و سود و زیان وارد نمی شود، بلکه در ذیل آن و در یادداشتهای توضیحی قرار می گیرد. فلذا دورنمای روشنی از ساختار مالی سازمان تامین اجتماعی ارائه نمی شود تا دیگران (مجلس، دولت و … )فکر نکنند که سازمان تامین اجتماعی یک سازمان پولدار است .
متاسفانه اقداماتی که دولت و بویژه وزارت رفاه و تامین اجتماعی از بدو تاسیس تاکنون در ارتباط با تضعیف استقلال مالی و اداری سازمان تامیـن اجتماعـی انجـام داده اسـت و مجادلات و مجاملاتی که در زمینه انتصاب ارکان و چگونگی نظام تصمیم گیری این سازمان وجود داشته و دارد و بویژه تغییرات سریع و مکرر مدیریتی باعث این ذهنیت در اذهان مجلس و رسانه ها شده است، که سازمان تامین اجتماعی را “دولتی” و یا “شبه دولتی” تلقی می کنند و این امر باعث شده است که با این سازمان سه جانبه ، مشاع و بین النسلی متعلق به مردم و حق الناس، همانند صندوقهای بازنشستگی دولتی و دو جانبه رفتار گردد.
براساس یک غفلت تاریخی در دهه ۵۰ و ۶۰ مدیران وقت سازمان تامین اجتماعی به سرمایه گذاری نپرداختند و وجوه سازمان نزد بانکها بلوکه بود و سود نازلی (۲%) پرداخت می شد و بعضاً سود پرداخت نمی گردید. که اگر این اقدام صورت گرفته بود در حال حاضر سازمان تامین اجتماعی می توانست بیش از ۲۵% تعهدات بلند مدت خود را از محل سود حاصل از سرمایه گذاریها بپردازد . در دهه ۷۰ که به همت مدیران وقت سازمان بخش سرمایه گذاری شکل گرفته و دوام و قوام یافت و تا همین سالهای اخیر مجموعه “گروه تامین” نرخ بازدهی بالایی نسبت به سایر گروه های سرمایه گذاری از آن خود ساخته بود و بسیاری از شرکتهای دریافتی بابت تهاتر بدهی دولت دراین گردونه، اصلاح ساختار مالی و اقتصادی یافته و به چرخه سود آوری و بازدهی وارد شدند و می رفت تا سازمان تامین اجتماعی همانند بسیاری از سیستم های بیمه گر اجتماعی موفق دنیا قدرت خود را در ذخایر و سرمایه گذاریهای خود متمرکز نموده و از خرج کرد منابع وصولی جاری برای هزینه های بیمه ای بی نیاز شود و در این میان تاخیر ۳۰ ساله دولـت در پرداخـت بدهی های خـود به سازمان تامین اجتماعی ، عـدم النفـع زیادی را به این صندوق حق الناس وارد آورده است.
مشخص نیست چرا مجلس و دولت محترم به پرداخت مطالبات بانکها که غالباً‌ دولتی هم هستند از سوی دولت اینقدر حساس اند ولیکن برای بازپرداخت بدهی های دولت به نظام بیمه های اجتماعی و بخصوص سازمان تامین اجتماعی اینقـدر سنـگ اندازی می کنند. و اکنون که دولت قرار است پس از سالها ، قطره ای از دریای بیکران بدهی های خود به سازمان تامین اجتماعی را بپردازد، فروش سریع و بدون رعایت صرفه و صلاح آن به بخش خصوصی و تعاونی را به این سازمان عمومی غیر دولتی تحمیل می نمایند؟
آنچه در عمل اتفاق افتاده و می افتد اینست که دولت بابت سهم ۳% حق بیمه خود و همچنین تقبل بخشی از حق بیمه سهم کارفرمایان و نیز مابه ازای برخی پوشش های بیمه ای تکلیفی و تحمیلی اقشار مختلف به سازمان تامین اجتماعی و ( سرریزهای حمایتی ) طی سـی سال گذشتـه ،‌تعهدات خود را در قبال این صندوق حق الناس انجام نداده و از این منظر سازمان دچار یک عدم النفع هنفگت می شود (از سال ۱۳۸۳وبا تصویب قانون نظام جامع رفاه وتامین اجتماعی مقررگردید جریمه ای معادل سود اوراق مشارکت برای این بدهی ها منظور شود) و از طرف دیگر با مشکلات نقدینگی برای ایفای تعهدات بیمه ای و درمانی خود در قبال بیمه شدگان و مستمری بگیران مواجه میشود و نمیتواند سهمی از وصولی ها و درآمدهای خود را برای تعهدات آتی،سرمایه گذاری (اندوخته گذاری یا ذخیره گذاری ) نماید.
سازمان تامین اجتماعی در زمان تادیه بدهی ها از سوی دولت نیز ترکیبی از گوشت واستخوان (سهام سودده و زیان ده دولتی) را بابت تهاتر مطالبات دریافت می کند و حالا با این حکم قانون برنامه پنجم توسعه قرار است سازمان کل سهام خود را به سرعت بفروشد که عملاً ‌سهام سود ده و مناسب بفروش می رسد و سهام زیان ده و شرکتهای مشکل دار دولت وبال گردن سازمان تامین اجتماعی می شود، مشابه آنچه که در مورد سهام شرکتهای ابزاربرشی ، فرش گیلان ، کاغذ غرب ، آذرقند ، فراساحل و … اتفاق افتاد و در دراز مدت سبد سرمایه گذاری های سازمان تامین اجتماعی از شرکت های زیان ده و بدون بازده دولتی که رسوب می کنند و خریدار ندارند ، مملو میشود.
در واقع دولت طی سالها با احکام تکلیفی و تحمیلی (سرریزهای حمایتی و پوشش های غیر بیمه ای اقشار دارای ریسک بالا ) دست در جیب کارگران و مستمری بگیران می کند و پس از مدتی که قرار است نسبت به بازپرداخت بدهی های خود اقدام نماید خرید سهام مشکلدار و زیان ده خود را به سازمان تامین اجتماعی تحمیل می کند و از طرف دیگر به سازمان تکلیف می کند که سهام خوب و سودده و پر بازده خود را بفروشد و فقط سهام زیان ده به ارث مانده از دولت را که خریداری برای آن پیدا نمی شود، را نگه دارد و پول بیمه شدگان و مستمری بگیران را خرج سرپانگهداشتن این شرکتهای فاقد توجیه اقتصادی و فنی نماید.
آنچه به عدالت و انصاف نزدیک است و می تواند قدری زیان و خسران بیمه شدگان و مستمری بگیران را از بابت بدهیهای دولت جبران نماید اینست که دولت بطور یکجا بدهی خودرا توسط واگذاری سبدی از سرمایه گذاریها شامل ۱۰% از سهام شرکتهای فولاد مبارکه، ذوب آهن و … به سازمان تامین اجتماعی تادیه نماید و این امر نیازی به حکم بودجه ای یا برنامه ای ندارد و چون بصورت رقم جمعی – خرجی عمل می شود، هیچ مشکل مالی برای دولت ایجاد نمی کند. کما اینکه در تمام این سالهایی که قرار بود ارقامی (طبق تکالیف مصرح بودجه های سالانه و برنامه های توسعه سوم و چهارم ) از بدهی پرداخت شود و نشد ، هیچ مغایرت بودجه ای و برنامه ای ایجاد نگردید.

 


 


ندای سبز آزادی: پنج شنبه مصادف با یوم الله سیزدهم آبان، اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران با حضور در حرم مطهرحضرت امام خمینی (س) با حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی دیدار کردند.
به گزارش جماران ، در این دیدار صمیمانه، دانشجویان با گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل، دیدگاه های خود را در خصوص مسایل مختلف با یادگار امام در میان گذاشتند.

 


 


حنیف مزروعی: اتفاق مهمی افتاد این روزها که کمتر کسی به آن توجه کرد. بسیاری از روزنامه‌نگاران بی‌بی‌سی، بزرگترین شبکه خبری جهان، در اعتراض به مسئله‌ای صنفی که موضوعش برای این یادداشت دغدغه نیست، در سراسر جهان دست به اعتصاب زدند: در فرایندی دموکراتیک و با حضور نهادهایی ناظر رای‌گیری کرده و با توافق اکثریت، دو روز (چهاردهم و پانزدهم آبان) همراه هم شدند و سر کار نرفتند و قرار است بیست و چهارم و بیست و پنجم آبان هم دوباره چنین کنند.
اهمیت این اتفاق همراهی بسیاری از خبرنگاران بخش فارسی بی‌بی‌سی با این اعتصاب بود، «بسیار» بودن را جدا از اعتراف خود مجری برنامه تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، از کشداری خبرها می‌شد فهمید و اینکه برای پر شدن برنامه‌ها دست به دامان خود مدیران شده بودند و مصاحبه‌های خسته‌کننده و نامعمول از نظر زمانی که به آنها اختصاص یافته بود. از پخش نشدن عادی بعضی از برنامه‌ها و جای خالی خیلی از چهر‌ه‌ها و صداهای آشنا: تجربه موفق اعتصاب سراسری.
«اعتصاب» به عنوان یکی از ابزارهای دموکراسی در جوامع امروزی است. دستاویزی مدنی که در سالهای اخیر در جامعه ایرانی کمتر مورد اقبال واقع شده‌است. نه از این جهت که در ایران نیازش نبوده، از این جهت که امکانش نبوده. امکانی که از طریق فعالیت نهادهای صنفی ریشه‌دار و قدرتمند برای تصمیم‌گیری و سازماندهی فراهم می‌شود، حال آنکه در ایران ما نفس عضویت دریکی از همین نهادهای صنفی نیم‌بند و نیمه‌نفسی که وجود دارد، می‌تواند یک ردیف اتهامی باشد در دادگاه انقلاب.
هر چند کم‌سابقگی تصمیم‌های گروهی موفقیت‌آمیز در جمع‌های ایرانی ریشه‌های سیاسی هم دارد، اما اصلش فرهنگی است. در هر رقم تشکیلات ایرانی، فارغ از محل جغرافیایی تشکیلش، همیشه کسانی پیدا شده‌اند که ساز مخالف بزنند. جمله‌هایی مانند: «راهش این نیست، این کار جواب نمی‌دهد.»، «من زن وبچه‌دارم، دور ما را خط بکشید.»، «نمی‌خواهم ابزار منافع شخصی دیگران شوم.» و جملات این‌چنینی به گوش همه ما آشناست. جمله‌هایی که صداقت پنهان‌شده پشت آن، ترجیح منافع زودگذر شخصی بر منافع بلندمدت گروهی است. بدبین‌ترها هم می‌گویند فرصتی است برای بی‌مقدارترها که لابد پیش بالاتری‌ها قدر بیابند.
من از موفقیت اعتصاب بی‌بی‌سی فارسی خوشحالم. بی‌بی‌سی فارسی صرفا به عنوان یک نمونه: جامعه‌ای ایرانی که ضریب نفوذ عملکردش در ایران به گواه خود حکومت از صدا و سیما بیشتر است، پس جامعه کم‌اهمیتی نیست. این بار جزو آن معدود دفعاتی است که آن گروه نوازنده «ساز مخالف» عده‌اش آن‌قدر در اقلیت بوده که در مقابل دوربین هزینه حیثیتی تمرد از «رای جمعی» را پرداخته و پیروزی اکثریت و تاثیر جای خالی‌شان را گوشزد می‌کند. اقلیتی که در حالی همچنان ساز مخالف زده که مدیر ارشدشان بر خلاف آن‌چه در ایران می‌بینیم، در مقابل همان دوربین اعتصاب را «حق» آن اکثریت بر می‌شمرد و حاشیه امنیتشان را تضمین می‌کند.
اعتصاب بی‌بی‌سی مشق دوباره دموکراسی برای جامعه‌ای - هر چند کوچک ولی تاثیرگذار- ایرانی و تاثیرگرفته از منش بوده که بیاموزیم باید به خواست اکثریت تن داد و تا آن روز که ساز مخالف در دستان ماست، ابزار قدرتی هستیم که خواستش لزوما مشروعیت ندارد و خود ماییم که در صف اول قربانیانش خواهیم بود.
برای من که در ایران برای سهم بیشتری از دانستن به ضرب هزار کلک اینترنتی و بشقاب استتارشده پشت‌بام، دست به دامان شبکه‌های خبری خارج می‌شوم، آنی معتبرتر، مستقل‌تر و اعتمادبرانگیزتر است که نشان داده، پیش از من، برای استیفای حقوق خودش با ابزار گوناگون دموکراسی آشناست و استفاده‌اش را در جایش می‌داند تا در جایگاه رکن چهارم دموکراسی مرا هم یاری رساند. حق، حق است و تلاش برای استیفای یک حق کوچک، در تعارض با کوشش برای دست یافتن به حقهای بزرگتر نیست، مگر این‌که هزینه استیفای حقی کوچکتر پامال کردن حقی بزرگتر باشد. خواه این حق بازپسگیری اندوخته صندوق بازنشستگی هزاران خبرنگار در سراسر دنیا باشد و خواه بازپسگیری آرای به یغما رفته میلیون‌ها مردم یک کشور

 


 


ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد ، آزاده در بند ، در نامه ای که از زندان اوین به نگارش در آمده است ، با مردم ایران سخن گفت ، وی در بخشی از این نامه آورده است « ای همه ایرانیان، از این که امروزه در جهان، آوازه نیکی با شما نیست، شرمنده ام. شرمنده ایم. مرا و ما را ببخشایید. از این که من، ما، زندگی شما را با ریا و تزویر و دروغ و بی عدالتی آلوده ام، آلوده ایم، شرمگینم، شرمگینیم. مرا، و ما را عفو کنید. العفو. العفو. العفو. ای همه ایرانیان، از این که به اسم دین، از دیوار اعتماد شما بالا رفتم، بالا رفتیم، و به اسم دین، ذخایر شما را به باد دادم، به باد دادیم، و به اسم دین، موجبات نفرت شما را از دین فراهم کردم، فراهم کردیم، از شما پوزش می طلبم. من این نوشته را از دو قدمی مرگ برای شما می نویسم.»

به گزارش وبسایت شخصی نوری زاد متن کامل این نامه به شرح ذیل است:

در بند ۳۵۰ زندان اوین که بودم، هر روز، نگاهم ازچهره ای به چهره ای دیگر می لغزید. از یک استاد کارآمد دانشگاه به یک دانشجوی برتر دانشگاه. از یک پیر شریف و هوشمند به جوانی نابغه و دردمند. در بند ۳۵۰ زندان اوین، این نگاه ها بود که در هم می پیچید و با هم سخن می گفت و این سکوت بود که با همان نگاه های پر معنا به زانو در می آمد. عجب روزگاری است این روزها ! آن که در زندان است، فورانی از خوبی ها با اوست ، و آن که زندان بان است، چاره ای جز شرمساری ندارد. و چه پیچاپیچی است در ۳۵۰٫ رقص شایستگی ها، و رقص شرمساری ها ! و این تاریخ است که شرمساران این روزگار ما را در هیبت طلبکاران و مدعیان و اسلحه به دستان، به سینه خود الصاق می کند. من می پرسم: راستی، ما را فردایی نیز هست!نیست؟ تو بگو: چه باک! اسلحه ای که امروز در دست من است، فردا نیز خواهد بود. و من، از همین سکوت سلول خود فریاد می زنم: ای من فدای آنانی که اگر چشمشان نمی بیند، گوششان، صدای گامهای اضمحلال را می شنود.
در بند ۳۵۰ زندان اوین، حدودا یکصد و پنجاه نفر زندانی سیاسی، نشسته اند و روز ها را از پی هم به سیخ می کشند. من معتقدم بر شانه هر یک ساعت از عمر اینان، غرامت سنگینی حمل می شود. باز پرداخت این غرامت های بیشمار، خواه ناخواه، به عرصه انسانی مردمان ایران، و به ساحت پروردگاری خدای متعال ارجاع داده می شود. این روزها، زندانبانان بند ۳۵۰، با تلسکوپ های فعال و سراسیمه خود، چشم به راه یک یا چند تقاضا نامه اند که درآنها چیزی به اسم «عفو» و لابد با چاشنی «رأفت اسلامی»، گنجانده شده باشد. من با اطمینان می گویم: به دلیل همان غرامت های سرگردان، چشم انتظاری زندانبانان ما، راه به جایی نخواهد برد. چرا که در بند ۳۵۰، یک برگ تقاضا نامه عفو، ۳۵۰ میلیون، نه، ۳۵۰ میلیارد، و ای بسا بیشتر ارزش دارد اما چرا هیچ زندانی سیاسی دست به قلم نمی شود؟ من معتقدم ملات خوشبختی بشر، چیزی جزعقل نیست. ملاتی که_ شرمنده ام _ در کانون حاکمیت ما، کمتر به کار گرفته می شود. ای عجب، حاکمان ما در یک قدمی خوشبختی ایستاده اند و بر سر خویش می زنند.آیا یک نفر از یکصد و پنجاه نفر زندانیان بند ۳۵۰، روی برگه ای خواهد نوشت: العفو، مرا ببخشیایید؟

من که این استعداد را در آن یکصد و پنجاه نفر ندیدم! هرگز !!!
در بند ۳۵۰ زندان اوین، یکصدو پنجاه جوان و پیر به جرم اقدام علیه امنیت ملی، زندانی اند. من با اطمینان و از سر صدق می گویم که امنیت ملی ما در جاهای دیگر و توسط کسان دیگرآسیب دیده و می بیند. این افراد را می توان در کنار آقای احمدی نژاد و هم با خود ایشان دید، و هم در مجلس سست، و هم در دستگاه قضایی که چیزی به اسم شوخی را در قامت قضاوت به مردم قالب می کند.
به این می اندیشم که اژده های موجود در اسطوره های کهن آریایی، که سه کله و سه پوزه و شش چشم دارد، اکنون سر برآورده است. نه از صف اشقیا، که از صف دوست و نه از باب استعاره ای که راه به طعنه و مطایبه می برد. بلکه در حوزه حقیقتی مطلوب. این اژده ها، بر خلاف نام نامبارکش و صورت هیولاگونش، این بار چهره ای خواستنی دارد. با هر سری که از او_به تیغ جفا_ می برند و قطع می کنند، سری دیگر، و سرهایی دیگر می روید و بر می آید. این اژده ها، چه می تواند باشد جز قلم؟و جز حق؟ و معصومیت تاریخی به تاراج رفته ایرانیان؟ این اژده ها، مردی است، مردانگی است. و : خون های به ناحق ریخته شده مردمان ایران این روزگار.
«شمع» از دیربازتاریخ، در دسترس بشر بوده است. یک وسیله کمک آموزشی مدام. چیزی که در سکوت مستمر خود، با انسان ها سخن می گفته است. این که : نور بیفشان، گرچه به نابودی خودت بیانجامد. و باز اینکه : نورافشاندن و راه نمایاندن، به آب شدن منجر می شود.
من در بند ۳۵۰، یکصد و پنجاه مشعل دیدم. مشعل های مشتعل. مشعل هایی که شب و روز می سوزنند و آب می شوند و راه تاریخی ما را نشان ما می دهند. مشعل هایی که به هر کجای تاریخ اسطورگی سرزمین ما می تابند و گنجینه ای ازخردمندی ها و هوشمندی ها برمی آورند. که اگر مارهای شانه ضحاک، نشان از حرص و آز او دارند، مغز جوانان ایرانی_که به تغزیه ماران شانه ضحاک برده می شدند_ حکایت از به تخت نشینی آز، به جای خرد دارد. امروز اما،این اسطورگی، دوباره سر برآورده و جان گرفته و به دگردیسی بایسته خویش پای نهاده است. و آن، برآمدن از دل مرگ، و شکفتن از پهنه ی پژمردگی، و درخشیدن از متن تاریکی، و جوشش از وادی بهشت، و بر فرازآمدن از قعرعمق، و پایداری و پیروزی از خیمره شکست های ظاهری است. و چه چشم اندازی است : رقص پیروزی.
و اما من از همین زندان اوین، و شب ها و روزهای بلاتکلیفی اش می خواهم تقاضای عفو کنم. با این حیرت، که زندانبانان، برگه ی تقاضانامه ی مرا به هیچ نیز نمی خرند.
چرا که مخاطب این تقاضانامه من، آنان نیستند،بلکه شما مردمید. معتقدم هیچ شرمی نافذتر و برنده تر از شرم پوزش نیست. همه شما یک سو، و من، یک سو. شما پرخاشگر، ومن، سر به زیر و خاموش. شما طلبکار و مدعی، و من مقروض و بی کس. شما دور تا دور، و من در میانه. عجب عرصه ای!رقصی چنین میانه میدانم آرزوست. رقص پوزش!
گزیده ای از متن تقاضانامه عفو من. تقاضانامه عفو ما:
ای همه ایرانیان، از این که امروزه در جهان، آوازه نیکی با شما نیست، شرمنده ام. شرمنده ایم. مرا و ما را ببخشایید. از این که من، ما، زندگی شما را با ریا و تزویر و دروغ و بی عدالتی آلوده ام، آلوده ایم، شرمگینم، شرمگینیم. مرا، و ما را عفو کنید. العفو. العفو. العفو. ای همه ایرانیان، از این که به اسم دین، از دیوار اعتماد شما بالا رفتم، بالا رفتیم، و به اسم دین، ذخایر شما را به باد دادم، به باد دادیم، و به اسم دین، موجبات نفرت شما را از دین فراهم کردم، فراهم کردیم، از شما پوزش می طلبم. من این نوشته را از دو قدمی مرگ برای شما می نویسم. مرگی که فراتر از تمایل من، مرا تعقیب می کند. از اینکه من، ما، جلوی چشم جهان عقل، با شما بی عقلی کردیم، پشیمانیم. مرگ برای ما، و زندگی برای شما. رقص مرگ برای من، برای ما، و رقص زندگی برای شما. دنیا و آینده به کامتان. 

 


 


احمد جلالی فراهانی 

" اين نظام روزگاره … يعني اين روزگاره خان دايي … نزني، مي زننت! "

1- درست چند هفته پس از برگزاری مانور اقتدار نیروی انتظامی در تهران و هشدار سردار احمدی مقدم فرمانده پلیس کشور از احتمال وقوع فتنه اقتصادی، فیلمی در اینترنت منتشر شد که در آن مرد جوانی در یکی از پرترددترین خیابانهای تهران با ضربات چاقو رقیب عشقی خودش را در برابر نگاه مبهوت عابران و ماموران پلیس به قتل می رساند و برای زجر کش کردن قربانی اش بی هیچ کس اجازه نمی دهد که او را به بیمارستان ببرد. در این مستند واقعی که توسط دوربینهای موبایل عابران ضبط و سپس از طریق اینترنت به تمام جهان مخابره شده است، آنچه بیشتر از حادثه قتل جلب توجه می کند درماندگی و واماندگی ماموران پلیس حاضر در صحنه است، که تنها نظاره گر حادثه هستند و مقتول در برابر چشمان متحیر آنان جان می دهد. چند روز پس از انتشار این فیلم سرتیپ حسین ساجدی نیا، فرمانده پلیس تهران درباره دو ماموران پلیس در محل وقوع جنایت حاضر بوده اند به خبرگزاری ایسنا گفت که ماموران در دستگیری قاتل " تعلل " کرده اند و به این دلیل برخورد انضباطی لازم با آنها انجام خواهد شد.

2- یک هفته پیش از انتشار این فیلم پلیس تهران از اجرای طرح امنیتی در تهران آنهم به شکل محله به محله خبر داده بود. اسم این طرح امنیت محله محور بود و هدف از اجرای آن مبارزه با مرجمان در ۸۰۰ نقطه تهران بود. رئیس پلیس تهران گفته بود هدف از اجرای این عملیات ایجاد احساس امنیت در شهروندان است.

3- حادثه قتل نه در مناطق محروم و فقیر نشین تهران که در یکی از مرفه نشین ترین نقاط ایران یعنی منطقه سعادت آباد تهران آن هم در یکی از شلوغترین خیابانهای این منطقه رخ می دهد.

4- یک هفته پیش از این حادثه فیلم دیگری در اینترنت منتشر شد که در آن ماموران نیروی انتظامی ارومیه به زشت ترین و زننده ترین وجهی با دختری که از نظر آنها حجابش مشکل داشته برخورد می کنند. این صحنه را هم موبایل دوربین دار یکی از شهروندان ضبط و سپس در شبکه های جهانی منتشر شده است. در فیلم مذکور ماموران نیروی انتظامی تمام تلاششان را می کنند تا دختر جوان را بر خودروی پلیس سوار کنند که با مقاومت شدید دختر روبرو می شوند.

5- روز گذشته خبرگزاری فارس عکسهایی را از بازی فوتبال دو تیم صنعت نفت آبادان و استقلال تهران منتشر کرد که در آن جوانانی دیده می شوند که چاقو بدست با یکدیگر گلاویز شده اند و این حادثه در برابر تعداد زیادی از تماشاگرانی اتفاق می افتد که بیشتر نگران نتیجه دعوا هستند تا ریخته شدن خون دعوا کنندگان.

6- خبرگزاریهای ایران در پانزدهمین روز شهریور ماه گذشته به نقل از سرهنگ عباسعلي محمديان، رئيس پليس آگاهي تهران بزرگ نوشته اند که ۴۰ درصد قتلهايی که طی یکسال گذشته در تهران رخ داده بوسيله چاقو بوده است. سرهنگ محمدیان در این باره به شدت ابراز نگرانی کرده است.

7- سرهنگ مصطفايي، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي ناجا در گفتگویی که تابستان گذشته با خبرگزاری ايسنا داشته گفته است:آمارها نشان مي دهد که ۴۶ درصد از قتل هاي کشور در سال جاري به وسيله استفاده از چاقو رخ داده است و ۶۸ درصد از قتل هاي کشور بدون برنامه ريزي قبلي به وقوع مي پيوندد و متهمان پس از ارتکاب قتل از اقدام خود پشيمان مي شوند و آرزو مي کنند که کاش چاقويي به همراه نداشتند.

8- معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي ناجا در همین گفت و گو گفته است: در سه استان کشور سهم وقوع قتل توسط چاقو به ۷۱ درصد مي رسد و در پايتخت ۵۶ درصد از قتل ها به وسيله چاقو رخ مي دهد که اين آمار از ميانگين کشوري نيز بيشتر است.

ناعدالتی و ناامنی
به نظرم فیلم منتشر شده در اینترنت که در نوشته فوق سخن از آن رفت آئینه تمام نمای جامعه امروز ایران است. جامعه ای که مردمش از اجرای عدالت توسط دستگاه قضایی و برقراری نظم و امنیت توسط پلیسش قطع امید کرده اند و چاره را در اجرای خودسرانه قانون می دانند و قانون در چنین جامعه ای چیزی فراتر از انتقام گیریهای ایلی و عشیره ای نیست.

بی عدالتی و ناامنی طی 17 ماه گذشته چنان فراگیر شده است که شهروندان خشونت زده ایرانی این روزها ترجیح می دهند حق را با ملاک و معیار خود تعریف و عدالت را با شیوه و روش خود اجرا نمایند. پلیس و دستگاه قضا در ایران که تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری هم در اجرای مسئولیت واقعی خود وامانده بودند به دلیل مواجه با خیل بیشمار معترضان سیاسی از فردای انتخابات عملاً همان ته مانده اعتبار خود را هم از دست داده اند. چنانکه نظام ناپیدای اجتماعی حالا ترجیح می دهد تا سنتهای منسوخ قبیله ای را جایگزین تمسک و توسل به شیوه های مدرن احقاق حق نماید و این همه در جامعه ای رخ می دهد که حاکمانش نظام قضایی و امنیتی آن را جزو کارآمدترین نظامها می دانند.

از کنار فیلم مورد بحث در این نوشته نباید به سادگی گذشت. این فیلم نشان می دهد که جمهوری اسلامی این روزها علاوه بر بیماری مهلک ورشکستگی اقتصادی ناشی از بریز و بپاش های بی خط و ربط دولت کودتا، گرفتار بیماری خاموش اما مهلک ورشکستگی اجتماعی هم شده است.

این روزها می توان صدای مام میهن را از زبان مادر قیصر قهرمان فیلمی به همین نام که چهل سال پیش توسط مسعود کیمیایی ساخته شد شنید. آنجا که می گوید: " تقدير من اينكه بچه هام به دست خودشون يكي يكي خودشونو نفله كنن! "
نظام روزگار در جمهوری اسلامی همان جمله معروف قیصر است که این نوشته را با آن شروع کرده ام. " نزنی میزننت! " آیا این همان عدلی است که 32 سال پیش رهبران انقلاب وعده اجرای آن را می دادند؟

 


 


ندای سبز آزادی: مجمع زنان اصلاح طلب با صدور بیانیه ای اعتراض خود را نسبت به لایحه موسوم به حمایت خانواده بار دیگر اعلام کرد.

به گزارش وبسایت تا قانون خانواده برابر متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:

اين روزها كه لايحه موسوم به حمايت خانواده به مراحل پاياني تصويب ونهايي شدن نزديك مي شود مجمع زنان اصلاح طلب بارديگر وظيفه خود مي داند همزمان، همزبان و همصدا با ساير فعالان و دلسوزان و صاحب نظران نكاتي را گوشزد نمايد، هرچند اين مجمع به همراه چند تشكل ديگر بلافاصله پس از گنجاندن مواد22 و 23 درلايحه پيشنهادي قوه قضائيه توسط دولت و ارسال آن به مجلس با انتشار نامه سرگشاده به نمايندگان مجلس هفتم طي 24 بند ملاحظات، تاملات و هشدارهاي لازم پيرامون پيامدهاي تصويب اين ماده را مدنظرقرارداده بود، اما مرور و تامل برآنچه دراين چندسال براين لايحه رفته و بويژه برخي اظهارنظرها و برون افتادن منويات ومكنونات قلبي برخي ديگر!، دغدغه ها و نگراني ها را دو چندان و اين مجمع را ناگزير ازصدور بيانيه اي ديگركرده است، به مصداق:

من آنچه شرط بلاغ است باتو مي گويم

توخواه از سخنم پندگيرخواه ملال.

به اعتقاد اين مجمع هرگونه آسان سازي و ترويج چندهمسري تعارض جدي وآشكار با اصول متعدد قانون اساسي، ازجمله اصل دهم (تاكيد بر پاسداري ازقداست خانواده)، اصل 21و نيز اصل چهلم آن قانون (كه مطابق آن هيچ كس نمي تواند اعمال حق خويش را وسيله اضرار به غير يا تجاوز به منافع عمومي قرار دهد)- البته اگر تعدد زوجات را به صورت مطلق حق مرد بدانيم!-؛ مواد قانون مدني ازجمله ماده 1103 (تكليف زن وشوهر به حسن معاشرت)، ماده 1104 (تاكيدبرمعاضدت زوجين درتشييد مباني خانواده وتربيت اولاد)؛ اصول متعدد قرآني وفقهي (معاشرت به معروف،لاضررولاحرج و....) و سند چشم انداز ج .ا. ا. درافق 1404 دارد كه ايران را كشوري مي داندبرخوردارازنهاد مستحكم خانواده.

اين مجمع عليرغم اختلاف نظرهاي اصولي ومبنايي با موافقان بي قيد و شرط تعددزوجات، دريك موضوع با آنان متفق القول وهمداستان است و آن اصرار بر حذف ماده 23 از متن لايحه است. آنان هيچ محدوديت و قيد و شرطي را بر اين حكم مباح شرعي تاب نمي آورند و نگاه كميسيون حقوقي قضايي مجلس كه جواز ازدواج مجدد را موكول به حصول شرايطي نموده سختگيرانه قلمداد كرده و لذا آن را خلاف شرع مي پندارند. [1]

هرچند در اين رويكرد با پيشنهاد حذف ماده فوق الذكر و اكتفا به قوانين موجود سخن از زبان ما مي گويند، اما تفاوت اين دونگاه از زمين تاآسمان است! و سؤال ما اين است كه در اين زمان اساسا تسهيل اين موضوع با كمترين مسئوليت، تعهد وعواقب براي مردان به دنبال حل كدام معضل اجتماعي است؟ چنانچه دربهترين حالت ازدواج مجدد را مباح بدانيم با توجه به پيامدهاي زيان بار آن بازهم محدود ساختن آن به منظور دست يافتن به مصالح مهم تر، امري مشروع ومعقول است. به راستي درشرايطي كه جوانان بسياري به دليل بحران اقتصادي، بيكاري و گراني روزافزون قادر به گرفتن يك زن نيستند و طبق گزارش مركز پژوهشهاي مجلس بعد از چهارسال هنوز اجراي قانون تسهيل ازدواج جوانان آغاز نشده است وهيچ كس هم دلواپس بر زمين ماندن و خاك خوردن آن نيست !باترويج چندهمسري مشكل چه كساني حل خواهد شد؟آيامردان متمول وهوسباز وتنوع طلب وبي تعهد نسبت به خانواده منتظر تصويب اين لايحه اند و براي ازدواج مجدد و يا موقت منع قانوني داشته اند درحالي كه معدود موانع قانوني هم قبلا توسط شوراي نگهبان ازسرراهشان برداشته شده است؟!

علامه طباطبايي مسئله چندهمسري را يكي از مصاديق دخالت حكومت اسلامي وساماندهي آن براساس مصلحت عمومي مي شمارد. [2]

فراتر از اين در ديدگاه امام (ره) مصالح نظام اسلامي حتي مقدم بر احكام واجبه شرعيه است و دامنه اقتدار آن تا به جايي است كه مي تواند از مرز نماز نيز بگذرد و بدين سان اسلام حكومتي دربرابراسلام فقاهتي قدعلم مي كند و گره هاي بسياري را بازكرده و افقهاي جديدي را دربرابر دينداران عالم مي گشايد.

امروزه مفاسد تسهيل و ترويج چندهمسري ا زابعاد جامعه شناختي، روانشناختي، روحي، تربيتي، اخلاقي، حقوقي، فلسفي، بهداشتي و حتي سياسي آن چنان است كه آن راخلاف شرع مي كند چرا كه طبق نظر برخي مراجع زمينه سازي فعل حرام شرعا حرام است:

1- بارديگر يادآور مي شود كودكان اولين قربانيان كشمكشها و بگومگوهاي ناشي از اختلافات مربوط به تعددزوجات هستند. دراين باب صاحبنظران و كارشناسان و آسيب شناسان به كرات داد سخن داده و دراين 3سال هزينه ها، مشكلات و آسيبهايي كه اين كودكان مي توانند به جامعه و حكومت تحميل كنند را فراوان گوشزد كرده اند.

2- بارديگر تاكيد مي كنيم حمايت از خانواده يعني "تحكيم بنيان آن" و "از بين بردن زمينه هاي طلاق" و نه زمينه سازي براي فروپاشي آن. درحال حاضر آمارهاي رسمي حكايت از روند صعودي طلاق ازسال 84 تاكنون و افزايش 6 برابري آمار زنان مطلقه دارد. براين اساس ميزان طلاق هاي ثبت شده درسال88 افزايش 3 درصدي را نسبت به سال 87 نشان مي دهد (به عبارتي هر 14ساعت يك طلاق و از هر 7 ازدواج يكي به طلاق مي انجامد). هرچند كارشناسان حوزه اجتماعي همواره به اين اعداد و ارقام با ديده شك و ترديد مي نگرند و ميزان واقعي را بيشتر از آمارهاي اعلام شده مي دانند، ضمن آنكه طلاقهاي عاطفي كه عملا در بسياري از خانواده ها رخ داده است و به ثبت نمي رسد جايي در اين آمارها ندارد. با اين همه اگر صحت آمارهاي اعلام شده را با اما و اگر بپذيريم بايد اين واقعيت تلخ را بپذيريم كه زنگ خطر سالهاست كه به صدا درآمده است و بنيان خانواده ها متزلزل تر ازهميشه است.

مخالفان محدودسازي ازدواج مجدد معتقدند سياستهايي كه در مسير ازدواج مجدد محدوديت ايجاد كند سبب خواهد شد افرادي كه به هردليل درصدد ازدواج مجددند به طلاق همسر خود بيانديشند. [3] برعكس آنان، ما اعتقاد راسخ داريم كه آسان سازي ازدواج مجدد حاصلي جز فروپاشي و متلاشي شدن بنيان خانواده ها و افزايش تعداد زنان سرپرست خانوار نخواهد داشت. ازسوي ديگر با رسوخ احساس ناامني ونگراني از آينده زندگي مشترك دختران به درون خانواده ها قطعا شروط ضمن عقد مربوط به حق طلاق زوجه در صورت تعدد زوجات مرد فزوني گرفته و روند موجود طلاق شتاب بيشتري خواهد گرفت.

3- تشويق مردان به فرار از مشكلات، بي مسئوليتي، لاقيدي و بي تعهدي و ترجيح نياز جنسي به ساير نيازها، يكي ديگر از پيامدهاي ترويج ازدواج مجدد است. برخلاف آموزه هاي قرآني كه كانون خانواده را زمينه ساز محبت، رحمت، مودت، آرامش و تسكين ميان زن وشوهر مي خواهد تا با تامين نيازهاي عاطفي، رواني، معنوي ومادي انسان به محلي براي رشد و كمال زن و مرد تبديل شود، درشرايطي كه زن بشدت نياز به همراهي، همدلي، ياري ومحبت شريك زندگي خوددارد، ازجمله زنداني شدن؛ ابتلابه امراض صعب العلاج (آن هم هر بيماري و نه بيماري لاعلاج و مضر به حال شوهر!)؛ عقيم بودن (آن هم به صورت مطلق و نه لاعلاج)؛ اعتياد(درحالي كه طبق بررسي ها 62 درصد زنان داراي همسرمعتاد به اعتياد مبتلا مي شوند) و... قانون با صدرو مجوز چندهمسري درعمل مشوق بي مسئوليتي ولاقيدي و بي تعهدي مردان مي شود. براستي مردي كه نتواند جريمه نقدي همسرش را بپردازد تا مانع از حبس بشود چگونه خواهد توانست دو يا چند خانواده را اداره نمايد؟ قابل تامل اينكه براساس يافته هاي تحقيقي كه به سفارش شهرداري تهران انجام شده است نيمي از زنان تهراني داراي محكوميت هاي مالي باكشيدن چك به جاي همسران خود متحمل حبس مي شوند. با اين وصف بند5 ماده 23 به مرداني كه با سواستفاده از همسرانشان باعث حبس آنهاشده اند اجازه مي دهد زن ديگري هم اختيار كند وپاداش هم بگيرد!! آيا اينگونه پدران مي توانند الگوي خوبي براي فرزندان خود باشند؟

4- افزايش مهريه يكي ديگر از پيامدهاي تصويب واجراي چنين موادي است .رابطه معناداري كه ميان اجراي سياستها وبرنامه هايي كه كمتر منافع زنان ودختران راتامين مي كنند وافزايش ميزان مهريه وجوددارد بركسي پوشيده نيست ودرواقع مهريه هاي بالاواكنشي است به جايگاه نازل وفرودستانه زنان درقوانين وسياستهاوبيشترعلل رواني ، فرهنگي واجتماعي داردتااقتصادي ، هرچندعدم استقلال وعدم امنيت اقتصادي زنان ودختران ايراني بيشتر به آن دامن مي زند.درحالي كه طبق بررسي كارشناسان تنهادر5سال اخير ميزان ميانگين مهريه از 300سكه به 450 سكه رسيده است پيش بيني مي شود كه به محض تصويب ماده اي كه شرايط را براي تعددزوجات مردان تسهيل كندخانواده ها براي كاهش ريسك چنين ازدواجهايي درزندگي دختران خودبه مهريه هاي نجومي روي بياورندتابدين وسيله آينده آنان كه هرلحظه درمعرض ازدواج مجدد همسرانشان قراردارندتضمين شود.لازم به يادآوري است حتي قبل از تصويب اين ماده وبه صرف طرح مباحث مربوط به امكان تصويب آن نيز به اندازه كافي ولوله به جان خانواده هاافتاده است.

5- درحالي كه به زعم كارشناسان ركودبيشتربازارازدواج وكاهش شديد تمايل دختران به ازدواج ودرنتيجه رشد بيشتر ميانگين سن ازدواج از آثارديگرترويج ازدواج مجددمردان است(البته افزايش سن ازدواج مختص دختران نيست وپسران نيز به دليل عدم دسترسي به اشتغال دائم ومشكلات اقتصادي ومسئله سربازي و......به راحتي قادربه ازدواج نيستند)، برخي اظهارنظركرده اندكه"ظاهرا خانمهاي مخالف لايحه فقط منافع خودرا درنظر مي گيرندونسبت به صدهاهزارزناني كه شوهران خودراازدست داده انديادختراني كه پابه سن گذاشته ومردي را براي انتخاب همسر نمي يابندهيچ وظيفه ودغدغه اي ندارند". [4]

درپاسخ كساني كه بااتكا به آماربالاي زنان بيوه وسرپرست خانواده ومطلقه ودختران ازدواج نكرده موضوع تعددزوجات راتوجيه مي كننداشاره مي شود:اول- هنوز آماردقيقي از تعدادمردان وزنان آماده براي ازدواج دردسترس نيست وبراساس گمانه زني نمي توان قانون نوشت. برفرض صحت آماروارقام ارائه شده ازيك سو چه تضميني وجوددارد كه مردان براي ازدواج مجددسراغ اينگونه زنان ودختران بروند؟وازسوي ديگردلايل اجتماعي مورداستناد پديده هايي موقتي انددرحالي كه قاعده حقوقي زمان بردارنبوده و محدودبه زمان نيست ؛دوم- چنددرصداين دختران كه اكثراازتوانمندي وتحصيلات بالايي هم برخوردارندوتاكنون تن به هر ازدواجي وباهرمردي نداده اندحاضرندهمسردوم يا چندم بشوند؟؛سوم- حمايت ودفاع از اين زنان ودختران كه بسيارهم لازم است جايش درقانوني كه عنوان حمايت از خانواده رايدك مي كشد نيست .چراكه اين عنوان معنايي جز حمايت از خانواده اول وهمسراول به ذهن متبادر نمي كندوجزاين نبايدباشد.چهارم- ازيك سوبرقانونگذاري براي اين زنان ودختران سن بالا تاكيد مي شودوازسوي ديگر ازاين مهم غفلت مي شود كه باترويج وتسهيل تعددزوجات برآمار زنان خودسرپرست ، زنان ودختران به حال خودرهاشده(معلقه)و زنان مطلقه ناشي ازازدواج مجددمردان افزوده شده وباترس از ازدواج وازدواج گريزي بيشتردختران ، جامعه دردورباطلي گرفتار مي آيد كه خروج از آن به راحتي ميسرنيست، ضمن آنكه پسران خانواده هايي كه چندهمسري درآن رايج است بامشكل ازدواج مواجه مي شوند زيراخانواده هاي بسياري كه پرواي تكرار آن رادارندبندرت تن به ازدواج دختران خود با آنها مي دهند.بنابراين شايسته است قانونگذاربه عوض تسهيل ازدواج مجددتدابيرلازم رابراي تسهيل ازدواج جوانان واجرايي شدن قانون مربوط به آن كه 4سال است خاك مي خورداتخاذ نمايد.

6- همت قانونگذاران اصولابايد معطوف به كاستن ورفع مشكلات وآسيبهاي اجتماعي باشدونه دامن زدن به مشكلات وايجادآسيبهاوبحران هاي جديد .هشدارهاي كارشناسان درسالهاي اخير درزمينه افزايش وتشديد آسيبهاي اجتماعي درصورت آسان سازي ازدواج مجدد مردان مي تواند راهگشاي نمايندگان مجلس دراين خصوص باشد.افزون برپيامدهاي پيشگفته ،ترويج ازدواج مجددمساوي است با ترويج خيانت وبي وفايي درخانواده(براساس تحقيقات دانشگاه شهيدبهشتي آمارروسپيگري دربين زنان متاهل بيشتراز زنان مجرد است!)، همسركشي(بويژه زماني كه زن اول به اين دليل حق طلاق هم نداشته باشد)، فراربيشترنوجوانان از خانه، دامن زدن به سؤرفتاروخشونتهاي خانگي ،اشاعه ايدز، به خطرافتادن سلامت جسماني ، كاهش عزت نفس ، افسردگي وابتلا همسراول به اختلالات روحي ورواني وانتقال آن به كودكان، گرايش بيشتركودكان ونوجوانان به رفتارهاي پرخطر واعتيادوبزهكاري و.....لذاطبق اصل پيشگيري بهتر وكم هزينه تر از درمان است، برقانونگذار واجب است تامل بيشتري درنقش وسهم خود درآسيب زدايي از جامعه داشته باشد.

7- پيامدديگر تسهيل ازدواج مجدد آن است كه برخي از هم اكنون روياي خود درمورد عربستان شدن ايران راتعبيرشده مي دانندوبااين خيال شب رابه صبح مي رسانند ! [5]

درپاسخ بايد خاطرنشان كردكه اين عده باكمال تاسف اولا- زن ايراني را موجودي نگون بختي مي بينند كه بيش از دوگزينه پيش روي خود ندارديابايد تن به ازدواج مجدددائم شوهرش بدهد واين برايش بهتراست ونفع بيشتري دارد يا به ازدواج موقت وي رضايت دهد وراه ديگري ندارد!

ثانيا- مردايراني دراين ديدگاه موجودي است كه كارديگري جز ازدواج مجدد- اعم ازدائم وموقت – ندارد!، لذاتك همسري درنزد اينان محلي از اعراب نداردوقابل تصور نيست تاتصديقش كنند !

ثالثا- برخلاف توهم اينان چندهمسري فرهنگ ايران وايراني نيست وهرگز اين خواب وخيالها به واقعيت نخواهدپيوست.طبق نظرسنجي كه وزارت ارشاددر28 استان كشوردرسال 82انجام داده(تحت عنوان پيمايش ملي ارزشها ونگرشهاي ايرانيان، 2/87درصدمردان و96درصدزنان ايراني باچندهمسري مخالفند . برخي ديگرباعلم واطلاع ازاين واقعيت انكارناپذير اززاويه ديگريكي ازمشكلات تعددزوجات درجامعه ماراعامل فرهنگي مي دانند واينكه" تحولات فرهنگي در چنددهه اخير كه بيش از هرچيزمعلول تبليغات رسانه اي وترويج ارزش هاي مدرن است به گونه اي از ناشكيبايي اجتماعي درقبال اين موضوع انجاميده وفشاراجتماعي را بيش از همه برهمسراول تحميل كرده است" . [6]

به زعم ما حتي اگر اين موضوع به جزء لاينفك فرهنگ ما هم تبديل شده باشد نبايد حقوق وقانون راتنهاتوجيه كننده عادات وآداب فرهنگي واجتماعي غلط باتمام تبعات اخلاقي واجتماعي وفرهنگي آن دانست وكنشگربودن آن را ناديده گرفت.درحالي كه به دليل قبح اجتماعي وعرفي هنوز زمينه هاي بروز وظهوراين پديده درجامعه ايراني بسيار كم بوده ودرخوش بينانه ترين حالت به كمتراز5 درصد هم نمي رسد، آن هم" به صورت پنهاني".آموزه هاي جامعه شناسي حقوقي بي اعتنايي قانونگذار به عرف وعادات مسلم جامعه والگوهاي پذيرفته شده رابرنمي تابدو پيش بيني مي كند قانون برخاسته از آن سرانجام با هدف قانونگذاردرتضاد قرار بگيرد .

بالاخره- اينكه اين افرادبه اين زوديها نبايد منتظر پياده شدن الگوي مطلوب خوددرعربستاني شدن ايران باشند وبه آنهاتوصيه مي شود براي زندگي درآرمانشهرشان رخت سفربه آن سرزمين رابربندند .

8- پيامد مهم ونگران كننده ديگرآسان سازي ازدواج مجدد، اشاعه دين گريزي، دين زدگي و دين ستيزي بويژه درميان جوانان است و اينكه به نام دين بركامجويي وهوسراني و سواستفاده از احكام عده اي قليل مهر تاييد زده شده و تمامي مفاسد وعواقب آن به پاي دين نوشته شود، آن هم درشرايطي كه كوچكترين كردار و گفتار و حتي پندار اين حكومت– به عنوان تنها حكومت شيعي– زير ذره بين قراردارد. براستي به چه قيمتي آبرو و حيثيت اين دين به حراج گذاشته مي شود؟ آيا لذت بردنِ (به زعم مهدي كوچك زاده – درصحن علني مجلس) عده اي متمول تنوع طلب ارزش آن را دارد كه مصالح عمومي و ملي را فدا كرد تا اشتهاي سيري ناپذير آن عده اندك را اشباع كرد؟ چطوراست برخلاف آيات الهي كه بر پرهيز از"نؤمن ببعض و نكفر ببعض" آن آيات تاكيد دارند نوبت به زنان كه مي رسد نيمي از آيه سوم سوره نسا كه مي گويد "يك مرد مي تواند تاچهارتازن بگيرد" اين چنين از لحاظ جهاني همه گير شده و به عنوان حقي براي مردان دراسلام پذيرفته شده ودرقوانين نيز وارد مي شود، اما به نيم ديگر آن آيه كه مي رسند و مطابق آن "درصورت خوف از اجراي عدالت مردان به اختيار تنها يك زن توصيه شده اند" خود رابه آن راه مي زنند؟! جالب تر آنكه به آيه 129 آن سوره كه مي رسند به كلي صم وبكم وعمي شده ومحلي از اعراب براي اين آموزه هاي راهگشا و انسان ساز قائل نمي شوند كه اشاره دارد "شما هرگز(با استعمال كلمه لن كه نفي ابد را مي رساند) نتوانيد ميان زنان به عدالت رفتاركنيد، هرچند راغب و حريص به عدل و راستي باشيد. پس به تمام ميل خود يكي را بهره مند و ديگري رامحروم نكنيد تاا ومعلق و بلاتكليف بماند." درادامه مي افزايد "اگرسازش كنيد و پرهيزكارباشيد همانا خداوند بخشنده و مهربان است". نمي دانيم خداوند متعال باچه زباني بايد تكليف اين موضوع را روشن مي كرد؟ آيا واضح تر و شفاف تر از اين هم مي شود؟

نهايتا- مجمع زنان اصلاح طلب ضمن تقدير از درك حساسيت و اهميت موضوع توسط مجلس در ارجاع چندباره آن براي بررسي وكارشناسي بيشتر و تشكيل مجدد كميته ويژه [7]، آرزو مي كند اين بار مجلس با تامل بيشتر در پيامدهاي تسهيل و ترويج ازدواج مجدد قانوني را به تصويب برساند كه بازخورد آن بهبود وضعيت موجود، سلامت خانواده و سلامت جامعه و در حمايت واقعي از خانواده باشد و با منحصركردن اين موضوع به شرايط اضطراري و استثنايي از تبديل آن به قاعده پرهيز نموده وبا اتخاذ تدابير و ضمانت اجرايي لازم و كافي راه سؤاستفاده برخي مردان ومعدود زنان فرصت طلب را سد نمايد. غفلت از اين پيامدها وعواقب آسيبهاي جبران ناپذيري را متوجه خانواده و جامعه ايراني -دستكم دردرازمدت- خواهد كرد و مجلس هشتم براي هميشه بايد بارسنگين اين مسئوليت را در تاريخ قانوگذاري كشور به دوش بكشد. آري مجلس امروز در برابر آزموني سخت قراردارد.

(مجمع زنان اصلاح طلب – آبان1389)

يادداشت

[1] ومعتقدند"به لحاظ آثارمهمي كه ازدواج مجدد درهدايت غريزه جنسي به مسيرهاي مشخص و ضابطه مند، حراست از خانواده و حل معضلات اجتماعي دارد، صحت و يا حتي رجحان ازدواج مجدد به رضايت همسراول موكول نشده است" و"نيازگروهي از دختران آماده ازدواج كه به دلايل مختلف شخصي درمظان ازدواج به عنوان همسر اول نيستند، فزوني دختران آماده ازدواج نسبت به پسران، صفات جنسي متمايز مردان و زنان و زنان بيوه اي كه نيازمند حمايت اقتصادي و تامين نيازهاي عاطفي و جنسي اند"، را ازجمله مواردي مي دانند كه مي تواند ضرورت تشريع ازدواج مجدد و ضوابط شرعي آن را توضيح دهد. براين اساس سؤالشان از مجلس اين است كه چه دليل مهمي مجوز تقييد اين حكم شرعي است؟ و آيا در زمان ما مفسده جديدي كه ضرورت محدودسازي را تبيين كند تحقق يافته است؟ (نامه مسئول دفتر مطالعات وتحقيقات زنان قم به رئيس مجلس). دراين رويكرد ازدواج مجدد مرد از منظر اسلامي نمي تواند به احراز توانايي مالي مرد و اجراي عدالت موكول شود و ظاهر ماده 23 كه نكاح مجدد در غيرفروض مندرج دربندهاي آن را باطل اعلام مي كند با مسلمات شرعي درتجويز نكاح مجدد براي مردان به صورت مطلق سازگارنيست. براين اساس ماده 23 بايد حذف و اختيار ازدواج مجدد از سوي زوج تابع قواعد كلي حقوق قرارداده شود(نظريه مركز پژوهش هاي مجلس).

[2] درتفسير الميزان درذيل آيه مربوطه تصريح دارند كه "اگراسلام حاكمي پيدا كند او مي تواند مردم را از اين ستم هايي كه به نام تعددزوجات انجام مي دهند بازدارد و از آن كارهاي زشتي كه در زير پوشش تعددزوجات انجام مي دهند جلوگيري نمايد و حكم الهي به جواز تعددزوجات به حال خود بماند و آن فسادها هم پديد نيايد..." ايشان معتقدند "اين تغييري در اصل حكم به شمار نمي رود بلكه تصميمي عمومي واجرايي است كه به خاطر يك مصلحت گرفته شده است. نظيرتصميم يك فرد به ترك تعددزوجات به خاطر مصلحتي كه براي شخص اودارد. درواقع اوخواسته است بگويد اين حكم حكمي است مباح و من مي توانم به آن عمل نكنم".

[3] به زعم آنان افزايش آمارطلاق از پيامدهاي محدودسازي است وازدواج مجدد مي تواند به پويايي ازدواج اول كمك كند"(نامه مسئول دفتر مطالعات وتحقيقات زنان به رئيس مجلس).

[4] به زعم اينان "درحالي كه قانونگذار بايدمصالح جامعه وهمه زنان رادرنظربگيردنه قشرخاصي كه داراي همسروخانواده اند.ازنظراسلا م همه زنان ومردان جامعه بايد به آرامش برسندواين جز با پذيرش تعددزوجات امكان پذيرنيست"(قاسم روانبخش به نقل از خبرنامه دانشجويان ايران ). اينان معتقدند"نظام اسلامي بايدسياستهايي راهم به منظور كاستن از تعداددختران تنها وهم كاستن ازمشكلات آنان پي گيري نمايد.سياستهاي محدودسازي ازدواج مجددبه معناي ناديده گرفتن نيازهاي عاطفي، اقتصادي وجنسي اين گروه ، محروم سازي آنان ازتشكيل خانواده وافزايش آسيب هاي اجتماعي است"(نامه مسئول دفترمطالعات وتحقيقات زنان به رئيس مجلس).ايشان درجاي ديگر اشاره دارند:"قانونگذار تعدد زوجات رامشروط به اضطراردانسته است درصورتي كه ضرورت اجتماعي ايجاب مي كندزمينه براي تعددزوجات فراهم شود......چرابه اين توجه نمي شود زن هاي مطلقه ،زنان بيوه ودختران باسنين بالا هم دچار اضطرارهستند"(نشست نقدوبررسي لايحه).

[5] واظهار مي دارند: "به نفع زنان است براي ازدواج مجددفرهنگ سازي كنند مثل زنان كشورهاي عربي. بسياربهترازاين است كه مردان بخواهند ازدواج موقت داشته باشند"(موسي قرباني درمصاحبه باايلنا-17شهريور).البته ايشان براي اشتغال زنان هم نسخه مشابه مي پيچند وباحسرت باز هم از قبله آمال خودياد مي كنند:"وقتي به عربستان مي رويم يك كارمند زن نمي بينيم اگرفقط همين مسئله درايران عملياتي شود بسياري از مشكلات حل مي شود".

[6] به زعم اينان "سياست نظام اسلامي درمواجهه با اين عامل بايد اعمال سياستهاي تبليغي براي ممانعت از تحقيرچندهمسري وتبديل كردن آن به يكي از شيوه هاي پذيرفته شده درفرهنگ ايراني باشد"(نامه مسئول دفتر مطالعات وتحقيقات زنان به رئيس مجلس) .

[7] هرچند به نظر مي رسد بار آخر كميته ويژه اي دركار نبوده است!

 


 


 رسا ، رسانه سبز ایران 


 


ندای سبز آزادی: با گذشت یک هفته از خبر انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، دانشجویان این دانشگاه در کلاس‌های درست شرکت نمی‌کنند و خواستار لغو حکم انحلال این دانشگاه هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، صبح امروز هم همچون هفته گذشته دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران در محوطه این دانشگاه تجمع کردند و با شعارهای «دستجردی! دستجردی! منتظر جوابیم»، «ما هستیم! می‌مانیم! دانشجوی ایرانیم»، «ایران، ایران نمونه، اوضاع همین می‌مونه»، «وزیر باید بدونه، ایران باید بمونه»، «وزیر قانون میزاره مجلس خبر نداره» و «سر کلاس نمی‌ریم، ایران و پس می‌گیریم» به سمت پردیس مرکزی این دانشگاه که از روز شنبه گذشته در اختیار ریاست دانشگاه تهران است، حرکت کردند، این دانشجویان با در دست داشتن پلاکاردهایی با مضمون «تا پس گرفتن دانشگاه ایران، دانشجویان، هیات علمی، اساتید، پرسنل و اعضای بسیج دانشجویی به تحسن ادامه می‌دهند» خواستار لغو حکم انحلال این دانشگاه شدند و می‌گفتند «ایران، ویران نخواهد شد»
به گزارش خبرنگار ایلنا در این تجمع که بیش از هزار نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی ایران حضور داشتند، نزدیک به ۲۰۰ نفر از اساتید و اعضای هیات علمی دانشگاه و جمع کثیری از پرسنل دانشگاه نیز برای حمایت از دانشجویان و نشان دادن این که لغو حکم انحلال این دانشگاه خواسته جامعه دانشگاهیان دانشگاه علوم پزشکی ایران است که شامل دانشجویان، اساتید، اعضای هیات علمی و پرسنل دانشگاه می‌شود، در این تجمع حضور داشتند.
در این تجمع رئیس سابق دانشگاه علوم پزشکی ایران با بیان اینکه ادغام شرایطی دارد که اگر قرار باشد صورت بگیرد باید به تصویب مجلس برسد گفت: اگر بحث مسئولان موازی کاری است، چرا دانشگاه شریف و علم و صنعت را ادغام نمی‌کنند، مگر هر دو صنعتی نیستند؟!
به گزارش خبرنگار ایلنا، در این تجمع همچنین دکتر قائم‌ پناه، استاد و عضو هیات علمی دانشگاه در جمع دانشجویان با اشاره به این که هویت علمی دانشجو با نام دانشگاه اوست، گفت: با انحلال دانشگاه ایران، هویت ما را خدشه‌دار کرده‌اند، دانشگاهیان دانشگاه ایران هویت عاریتی نمی‌خواهند، که زیر بار نام دانشگاه تهران بروند.
او با اشاره به این که تاسیس استان البرز بهانه‌ای است برای انحلال دانشگاه ایران، گفت: مگر وقتی قم شد استان، کسی دانشگاه تهران را منحل کرد؟!
او همچنین از مسولان خواست: کوچک‌تر کردن دولت را از وزارت‌خانه‌ها آغاز کنند، نه این که وزارت‌خانه‌ را ده برابر کنند، چرا باید کوچک کردن دولت از دانشگاه ایران آغاز شود.
او که صحبت‌هایش با تشویق دانشجویان و دیگر اساتید قطع می‌شد، پس از چند لحظه سکوت برای بازگشتن آرامش به دانشجویان ادامه داد:اگر قصد سازمان‌دهی داشتیم با این تصمیم که همه چیز بدتر شد و اگر بهانه ارتقاء علمی است، کجای دنیا با انحلال دانشگاهی که ۷۰۰ عضو هیات علمی دارد سطح علمی را بالا می‌برند، اگر قرار است سطح علمی را بالا ببریم چرا دانشگاه تهران را زیر مجموعه دانشگاه ایران نکنیم، با توجه به این که اساتید علوم پزشکی دانشگاه ایران ۳۷ سال سابقه کار دارند در حالی که اساتید علوم پزشکی دانشگاه ایران ۲۵ سال سابقه خدمت دارند.
او با بیان این که اگر ارتقا سطح علمی هدف انحلال دانشگاه ایران بود، چرا از پیش برای آن تبلیغ نشد، گفت: شما اعضای هیات علمی دانشگاه ایران و اساتید این دانشگاه را ارجمند می‌خوانید و می‌گویید برای دانشگاهیان این دانشگاه احترام قائل هستید، حال آنکه امروز که ۲۰۰ نفر از اساتید این دانشگاه مقابل دانشگاه ایستاده‌اند، حتی یک بلندگو هم در اختیار این اساتید قرار نمی‌دهید.
او در پایان با تاکید بر این که این روش که خبری را شب اعلام کنید و صبح روز بعد دانشگاهی را تسخیر کنید، روش درستی نبود، گفت: ما این جا جمع شده‌ایم که، با احترام از شما بخواهیم به خانه خود بازگردید، ما قاطعانه درخواست می‌کنیم به خانه خود بازگردید.
او تاکید کرد: دانشگاهیانی که امروز جمع شده‌اند،فقط یک خواسته صنفی دارند و آن بازگرداندن دانشگاه ایران به صاحبان آن است.
این استاد دانشگاه در پایان خواسته دانشگاهیان، دانشگاه علوم پزشکی ایران را این طور بیان کرد: ما با حفظ احترام و شخصیت از جناب دکتر لاریجانی می‌خواهیم به خاطر حفظ حرمت و کرامت خود، محل ریاست دانشگاه علوم پزشکی ایران را ترک کند و از وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی می‌خواهیم اگر دلش برای دانشگاه و دانشگاهیان می‌سوزد، رئیس جدید دانشگاه علوم پزشکی ایران را منصوب کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از این سخنرانی‌ها، دانشجویان مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه، نامه دانشگاهیان دانشگاه ایران را به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس قرائت کردند، که در این نامه آمده بود: «مگر می‌شود یک مجموعه منسجم دانشگاهی یک شبه ادغام شود و در رسانه‌ها بگوییم به این علت است که هزار و ۸۰۰ نفر از نیروهای این دانشگاه، در کرج مستقر بوده‌اند، باید گفت این جمعیت هزار و ۸۰۰ نفره پیش از این هم محل خدمتشان کرج بوده است.»
دانشگاهیان دانشگاه علوم پزشکی ایران در این نامه از نمایندگان مدام تقاضا کردند تا آنها را یاری کنند تا بتوانند از انحلال یکی از قدیمی‌ترین دانشگاه‌های ایران جلوگیری کنند و باب انحلال دیگر دانشگاه‌ها باز نشود.
سپس رئیس دانشگاه پزشکی ورزشی مجموعه دانشگاه پزشکی ایران متن استعفای خود را برای قرائت به دانشجویان داد‏، دانشجویان نیز پس از قرائت این متن به سمت سر در دانشگاه حرکت کردند‏، بار دیگر دیدند نام ایران از سردر دانشگاه کنده شده است، با شعارهای «نه انحلال، نه ادغام ـ استقلال، استقلال» و «سردار ۵۰ تومانی ـ نمی‌خوایم، نمی‌خوایم» خواستار بازگشت هویتشان شدند و به امضای یک بیانیه خطاب به مجلس با این مضمون که «از آنجا که مجلس در راس همه امور است از این نماد می‌خواهیم قانونی بودن این موضوع را بررسی کنند و مطالبه دانشجویان، اعضای هیات علمی و پرسنل را مبنی بر شفاف‌سازی هر چه سریع‌تر این موضوع توسط شخص وزیر بهداشت و رئیس محترم دانشگاه تهران پیگیری کنند» پرداختند.

 


 


ندای سبز آزادی: عضو کمیته بررسی انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران اعلام کرد که نظر مجلس این است که این ادغام باید مراحل قانونی خود را طی می‌کرد.
به گزارش ایلنا، حسین تامینی افزود: پس از برگزاری جلسه کمیسیون بهداشت و آموزش مجلس با وزیر بهداشت قرار شد تا کمیته ای تشکیل شود و دلایل انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران بررسی شود.
وی ادامه داد: در این کمیته بررسی می‌شود که آیا انحلال این دانشگاه مراحل قانونی خود را طی کرده یا خیر. البته وزارت بهداشت بر قانونی بودن این ادغام تاکید می‌کند اما نظر مجلس طبق بررسی در هیات رییسه اعتقاد دارد که قانونی نبوده است.
عضو کمیسیون بهداشت مجلس گفت:مجلس معتقد است که این ادغام باید طبق برنامه لایحه چهارم توسعه و براساس هیات امنایی بودن انجام می‌شد.
تامینی افزود: در این کمیته اعضایی از کمیسیون بهداشت و آموزش مجلس، همچنین نماینده ای از وزارت بهداشت، کمیسیون سیاست خارجی و سیاست ملی مجلس حضور دارند و تا پایان امروز به بررسی قانونی بودن یا نبودن ادغام می‌پردازند.
عضو کمیته بررسی انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران گفت: نگرانی موجود این است تا مشکلی برای دانشگاههای علوم پزشکی به وجود نیاید.اما به نظر بنده با توجه به مستندات ارائه شده از سوی وزارت بهداشت در مورد شورای گسترش دانشگاهها که اجازه انحلال دانشگاهها را دارند، این ادغام منطقی است.

 


 


ندای سبز آزادی: نعمت احمدی وکیل دادگستری، پیشنهاد داد که مجمع تشخیص مصلحت نظام با اخذ رهنمودهای رهبری، بحث جرم سیاسی را در قالب یک سیاست کلی تدوین و ابلاغ کند.
وی تاکید کرد که عدم تعریف جرم سیاسی و به تبع آن عدم اشاعه‌ نقد سازنده در جامعه، موجب بروز تکصدایی و بی‌صدایی می‌شود. این بی‌صدایی تبدیل به نجوا، همهمه، طغیان و نهایتا براندازی خواهد شد. در حالی که اگر با تعریف جرم سیاسی معیار قانونی فعالیت‌ها به صورت شفاف مشخص شود، حکومت و مردم با چنین مسائلی روبه‌رو نخواهند بود.
به گزارش ایسنا، نعمت احمدی درخصوص تصویب لایحه جرم سیاسی با ذکر مقدمه‌ای در این زمینه تصریح کرد: اصولا قوانین اساسی کشورها راهکارهای کلی را ترسیم می‌کند و بیشتر جنبه‌ی اعلامی دارد که برای اجرای این اصول به تصویب قوانین عادی نیاز است.
وی افزود: تا زمانی که قوانین عادی برای اجرایی شدن قانون اساسی تصویب نشود، حتی اگر یک اصل صورت اجرایی به خود نگیرد در واقع قانون اساسی به عنوان یک مجموعه واحد، به درستی اجرا نشده و اهداف اولیه تدوین‌کنندگان قانون اساسی نیز برآورده نشده است.
این حقوقدان قانون اساسی را مانند ساختمانی دانست که همه‌ اجزای آن باید در کنار هم قرار گیرد و ادامه داد: در حال حاضر می‌توان ادعا کرد که حداقل بخشی از اصل ۱۶۸ قانون اساسی اجرا نشده است. عدم اجرای این بخش از اصل ۱۶۸ یعنی بحث جرم سیاسی و لزوم تعریف آن، تنها یک اصل را متوقف نکرده بلکه اصول متعددی از قانون اساسی به تبع عملیاتی نشدن بخشی از اصل ۱۶۸، بلااجرا مانده است.
احمدی کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی و مواد ۴۹۸ به بعد این قانون را بدون اجرای اصل ۱۶۸ قانون اساسی، ظرفی تهی برشمرد و خاطرنشان کرد: آیا افرادی را که معتقد به قانون اساسی هستند و اقدام به فعالیت‌های سیاسی می‌کنند باید با همان قانونی محاکمه کرد که مثلا عبدالمالک ریگی را با آن همه اقدامات تروریستی محاکمه می‌کنیم؟
این استاد دانشگاه، تشکیل محاکم رسیدگی به جرایم سیاسی را بهترین راهکار برای تایید یا ردصلاحیت کاندیداهای انتخابات‌های گوناگون برشمرد و افزود: با اجرای اصل ۱۶۸ و تشکیل دادگاه‌های رسیدگی به جرایم سیاسی می‌توان به ارزیابی عملکرد فعالان سیاسی پرداخت و از این طریق بهترین فیلتر را برای رد یا تایید صلاحیت افراد ایجاد کرد. چنان‌که اگر چنین محاکمی وجود داشت شاید دیگر نیازی به این وسعت از کار هیات‌های نظارت شورای نگهبان نبود.
احمدی اظهار کرد: وقتی یک مرجع قانونی مانند محاکم سیاسی با حضور هیات منصفه نظر به مجرمیت یا عدم مجرمیت افراد می‌دهد، دیگر شائبه‌ی برخوردهای سلیقه‌ای و فراقانونی وجود نخواهد داشت و ضمن این‌که سوابق مجرمین سیاسی به صورت شفاف ثبت می‌شود، افکار عمومی نیز قانع خواهد شد و به این ترتیب برخورد با فعالان سیاسی تبعات منفی در سطح جامعه بر جای نخواهد گذاشت.
این وکیل دادگستری با بیان این‌که متاسفانه تاکنون اراده‌ای از سوی سه قوه برای تصویب لایحه یا طرح جرم سیاسی وجود نداشته است، بر لزوم اراده‌ی جمعی قوا در این زمینه تاکید کرد و گفت: شایسته است که مجمع تشخیص مصلحت نظام با اخذ رهنمودهای رهبری، بحث جرم سیاسی را در قالب یک سیاست کلی تدوین و ابلاغ کند.
وی اضافه کرد: این ضرورت به‌ویژه پس از حوادث سال گذشته بیشتر احساس می‌شود؛ زیرا در برخورد با فعالان سیاسی، نوعی چند تعریفی به وجود آمد، از جمله آن‌که حتی برخی مسوولین نمی‌دانستند روی این متهمان باید چه نامی گذاشت. تعدادی به این افراد مجرم امنیتی می‌گفتند و تعدادی دیگر از محکومان سیاسی نام می‌بردند، در حالی که هیچ‌کدام از این عناوین وجهه قانونی ندارد و این چند تعریفی ناشی از رها کردن قانون اساسی است.
این حقوقدان خاطرنشان کرد: بسیاری از افرادی که فعالیت سیاسی می‌کنند، این فعالیت را نشأت گرفته از یک وظیفه‌ ملی، شرعی و انسانی می‌دانند اما به دلیل عدم تعریف جرم سیاسی ناگهان متوجه می‌شوند که فعالیت‌شان جزو اقدامات غیرقانونی بوده و به این ترتیب دایره‌ افرادی که ندانسته اقدام به فعالیت سیاسی می‌کنند و بعد متوجه می‌شوند که عملشان مجرمانه بوده، گسترده می‌شود.
احمدی با تاکید بر لزوم پایبندی حکومت‌ها به اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها ادامه داد: نخستین امری که در تعریف یک جرم باید در نظر گرفته شود، بحث سوءنیت و اضرار به غیر است. مجرم سیاسی کسی است که در جریان اقدامات خود سوءنیتی ندارد و از سوی دیگر نه منفعتی برای خود کسب می‌ کند و نه به دیگران آسیب می‌رساند، بلکه در اندیشه‌ی منافع عمومی جامعه است.
این استاد دانشگاه با تاکید بر لزوم نقدپذیری مسوولان در کنار تعریف جرم سیاسی، اظهار کرد: نقد حکومت باعث می‌شود که اشکالات و عیوب دستگاه‌های حاکمیتی برطرف شود و در واقع عدم تعریف جرم سیاسی و به تبع آن عدم اشاعه‌ی نقد سازنده در جامعه موجب بروز تکصدایی و بی‌صدایی می‌شود. این بی‌صدایی تبدیل به نجوا، همهمه، طغیان و نهایتا براندازی خواهد شد. حال اگر با تعریف جرم سیاسی معیار قانونی فعالیت‌ها به صورت شفاف مشخص شود، حکومت و مردم با چنین مسائلی روبه‌رو نخواهند بود.
وی نقد را موجب تحکیم پایه‌های حاکمیت دانست و افزود: یک فعال سیاسی، درخت سیاست را هرس می‌کند. در بسیاری از کشورها نگاه دولت به نظریات کارشناسی است که در مطبوعات منعکس می‌شود. بالاتر از همه‌ی این مطالب می‌توان به آموزه‌های اسلامی رجوع کرد که شنیدن سخن‌های گوناگون و پیروی از بهترین‌شان را مورد تاکید قرار داده است.
احمدی در پایان تاکید کرد: از آن‌جا که در امور کیفری هرگاه قانونی به نفع متهم باشد عطف بماسبق می‌شود، لذا با تصویب لایحه جرم سیاسی می‌توان پرونده‌های افرادی را که اکنون دوران محکومیت خود را سپری می‌کنند مورد اعاده دادرسی قرار داد و از این طریق در راستای جذب حداکثری که مورد تاکید رهبری است، عمل کرد.

 


 


ندای سبز آزادی: یک عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس، تشکیل ائتلافی از اصولگرایان منتقد و اصلاح‌طلبان را بعید دانست و در ارزیابی علت کم‌رنگ شدن فعالیت اصلاح‌طلبان گفت: باید بررسی و واکاوی شود که این امر ناشی از چه عواملی است؟ مثلا یکی از ابزارهای فعالیت اصلاح‌طلبان یعنی مطبوعات و عرصه رسانه، برای این جریان تا حد زیادی محدود شده است، لذا این‌گونه نیست که بگوییم این جریان فعال نبوده، بلکه ابزار فعالیت از آنها گرفته شده است.
انوشیروان محسنی‌بندپی در گفت‌وگو با ایسنا، با تاکید بر بعید دانستن شکل‌گیری تشکیلاتی از ائتلاف اصولگرایان منتقد و اصلاح‌طلبان گفت: البته بعضا در برخی موضع‌گیری‌ها مانند مسائل اقتصادی، برنامه پنجم، نحوه اجرای هدفمندکردن یارانه‌ها و مسائل این‌چنینی مشاهده می‌کنیم که برخی دیدگاه‌های اصولگرایان منتقد دولت به اصلاح‌طلبانی که نقد منصفانه داشته و می‌خواهند راه‌حلی ارائه دهند، نزدیک می‌شود.
وی افزود: شاید تشکیلاتی به صورت رسمی بین این دو جریان شکل نگیرد، اما گاهی مواضع آنها در قبال عملکرد اجرایی به هم نزدیک شده و در یک مسیر قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که این تصور در بیرون ایجاد شده که آنها می‌خواهند ائتلافی را با هم شکل دهند که تصور نمی‌شود چنین ائتلافی تشکیل شود.
نماینده مردم نوشهر و چالوس در خانه ملت در ادامه در خصوص کم‌رنگ شدن فعالیت اصلاح‌طلبان در عرصه سیاسی و راهکار فعال‌تر شدن این جریان نیز، گفت: کم‌رنگ شدن فعالیت اصلاح‌طلبان باید بررسی و واکاوی شود که این امر ناشی از چه عواملی است؟ باید توجه کرد که مثلا یکی از ابزارهای فعالیت اصلاح‌طلبان یعنی مطبوعات و عرصه رسانه، برای این جریان تا حد زیادی محدود شده است، لذا این‌گونه نیست که بگوییم این جریان فعال نبوده، بلکه ابزار فعالیت از آنها گرفته شده است.
عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس هم‌چنین با وارد دانستن برخی انتقادات به دستگاه اجرایی افزود: این که اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای ادامه فعالیت خود دارند، مسئله مهمی است. اصلاح‌طلبان معتقدند که باید در چارچوب قوانین و مقررات موجود به فعالیت خود ادامه دهند و در این راستا خود را از نظام جدا نمی‌دانند. همان‌طور که از ابتدای انقلاب هم در صحنه بوده و همیشه فعالیت داشتند، در حال حاضر هم که اصلاح‌طلبان بنا بر مقتضیات موجود مشغول فعالیت هستند – مثلا در قالب فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس – در این رابطه فعال هستند. اصلاح‌طلبان دیگر هم با محدودیت‌هایی مواجهند که شاید نتوانند با استفاده از ابزار رسانه‌ای فعالیت‌هایشان را به گوش آحاد جامعه برسانند؛ اما همه آنها به نظام و فعالیت درون چارچوب‌های نظام علاقه‌مند هستند.
محسنی بند‌پی در عین حال باز شدن فضا برای فعالیت سیاسی اصلاح‌طلبان منتقد دولت در اجرا و سیاست‌گذاری را به نفع تکامل آرمان‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی دانست.

 


 


ندای سبز آزادی: پس از فیلتر شدن سایت شخصی سید محمد خاتمی، سایت بنیاد باران نیز مشمول فیلترینگ شد.
به گزارش گفتارنو، سایت بنیاد باران به آدرس www.baran.org.ir که منعکس کننده اخبار و مواضع سید محمد خاتمی و اعضای بنیاد باران بود، فیلتر شد.
سیدمحمدخاتمی بعد از پایان دوران هشت ساله ریاست‌جمهوری به همراه چند تن از وزرای کابینه‌اش بنیاد آزادی، رشد و آبادانی ایران (باران) را تشکیل داد و ریاست آن نیز از ابتدا تاکنون برعهده خود او بوده است.
فیلترینگ سایتهای منتقدان دولت که حتی به مسدود شدن سایتهای رئیس‌جمهور سابق هم رسیده است، در شرایطی صورت می‌گیرد که محمود احمدی نژاد در سفرهای خارجی خود همواره بر وجود آزادی بیان در ایران تاکید می کند.

 


 


ندای سبز آزادی: علی‌قلی‌زاده دانشجوی محروم از تحصیل که روز گذشته با حضور ماموران لباس شخصی در منزل پدری‌اش بازداشت شد، به بازداشتگاه اطلاعات منتقل شده است.

اعظم قلی‌زاده، خواهر این فعال دانشجویی با بیان این مطلب به جرس گفت: دیروز حوالی ساعت یک و نیم بعدازظهر سه نفر لباس شخصی بدون ارائه مجوز وارد خانه شده‌اند و علی را با خود بردند.

وی ادامه داد: علی با مادرم در خانه تنها بوده‌اند و هنگامی که تصمیم داشته با تلفن ما را در جریان بازداشت بگذارد، ماموران از این کار جلوگیری کرده‌اند و در برابر اعتراض او و مادرم اسلحه‌هایشان را نشان داده‌اند.

خواهر این عضو ستاد مهدی کروبی در ادامه گفت: علی هنوز تماسی با ما نداشته است اما تا جایی که توانستیم اطلاعات بگیریم او را به شعبه ۹۰۳ دادگاه انقلاب برده‌اند که قاضی حیدری مسئولیت آن را دارد.

خانواده قلی‌زاده امروز به دادگاه انقلاب مراجعه کرده‌اند تا درباره محل بازداشت فرزندشان و وضعیت او اطلاعات دقیق‌تری کسب کنند.

قلی زاده از اعضای شورای عمومی تحکیم وحدت بوده و پس از فارغ التحصیلی در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه شاهرود، با شرکت در آزمون کارشناسی ارشد موفق به کسب رتبه ٢٣ شده بود که با وجود قبولی در دانشگاه تهران، از ادامه تحصیل محروم و ستاره دار شده بود.


 


 مریم شربتدار قدس

آسمان می نالد
و زمین در طپش غمبارش
هم نوا با نفس باد حزین
شکوه از جور و جفا دارد باز
مرغ شب می خواند
قصۀ شیر زنی دریا دل
و سحر در گذر از ثانیه ها
خسته از بیدادها
با زمان می گوید قصۀ "نسرین" را
تا دگر بار زمان بگشاید
کوله باری که پر از خاطره هاست
گنج هائی که در آن یاد خداست
و زمین می لرزد
آسمان می گرید
دستهائی لرزان ، چشم هائی گریان
همه بی تاب ولی غرق دعا
نالۀ باد صبا می پیچد
تا حکایتهایش
بدمد در تاریخ
که چسان با حسرت
کودکانی دلتنگ
گرمی زمزمۀ مادر را می جویند
و "ستوده" آن زن
استوار است چون کوه
که غمش نالۀ مظلومان است
و گناهش تنها
حرف حق بوده و بس
پس زمان می خواند
آسمان و سحر و باد و زمین می خوانند
و صبا آهسته می خواند اذان
خوش به حالت قهرمان
وقت آن است که افطار کنی
روزه ات را بشکن
که جهانی نگران است تو را
که تو باید باشی
تا ببینی ثمر جهدت را
روزه ات را بشکن
وقت آن است که افطار کنی
 

 


 


هادی قابل: یکی از مسایلی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به‌ویژه پس از روی‌کار آمدن دولت اصلاحات در جامعه ایران بسیار مطرح شده است، بحث زنان است. مسئله آفرینش، جایگاه، حقوق و چگونگی مشارکت اجتماعی زنان از دیدگاه اسلام از مباحث چالش برانگیز بوده است. پرسش‌های زیادی از سوی زنان و دختران جامعه ایرانی که به برکت انقلاب اسلامی ایران رشد و آگاهی‌شان افزون گشته، مطرح می‌شود. بنده هم به عنوان یک روحانی که رسالت تبیین و تبلیغ معارف دین را بعهده دارم، برآنم تا به لطف خدا و استمداد از درگاهش در این رابطه حاصل تحقیق و برداشت خود را عرضه کنم. به آن امید که نه پرسش پرسش‌کنندگان و نه پاسخ‌های بنده و امثال بنده خللی در باورمان نسبت به حقانیت دین اسلام و جهان‌شمولی‌اش وارد نسازد. زیرا ما انسانیم و همه علل، حکمت، فلسفه و فرجام امور را نمی‌دانیم و به قدر توان و استعداد خود برداشت می کنیم. چه بسا در برداشت‌هایمان اشتباه هم بکنیم.
در این‌جا بی مناسبت نیست که پاره‌ای از پرسش‌های مطرح شده در خصوص موضوع «زن از دیدگاه اسلام» که در جلسات متعدد با آن مواجه بوده ام بیاورم و بر اساس آن پرسش‌ها مطالب خود را تقدیم ‌کنم.
س1: آیا اسلام آفرینش زن را طفیلی می‌داند؟ یعنی بر اساس برخی از نقل‌ها که می‌گویند: چون خداوند پس از خلقت آدم دید که او تنها است به همین جهت اراده کرد که برای او مونس و همدمی بیافریند! لذا از دنده چپ آدم زن را آفرید! بر این اساس زن موجودی دست دوم و طفیلی است؟
س2: چرا در خطاب‌های قرآنی بیشتر مردان مورد خطاب قرار گرفته‌اند و یا به صیغه‌های مذکر خطاب‌ها آمده است؟
س3: چرا در قرآن و روایات نسبت به حقوق زنان کمتر سخن گفته شده است؟
س4: چرا ارث زن کمتر از مرد است؟ و چرا دیه زن نصف مرد است؟
س5: چرا حق حضانت فرزند پس از دوران کودکی به مرد داده شده است و مادر را از آن محروم کرده‌اند؟
س6: چرا خداوند در قرآن اجازه زدن زن را داده است؟
س7: چرا در برخی روایات زنان ناقص العقل، ناقص الایمان،و ناقص الحض(بهره) شمرده شده‌اند؟
س8: چرا اگر پدر یا برادر با توهم خیانت دختر و یا خواهر(قتل‌های ناموسی) دختری از خانواده خود را بکشند قصاص نمی‌شوند؟
س9: آیا اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف است؟
س10: چرا خداوند هیچ پیامبر و یا امامی را از زنان قرار نداده است؟
س11: آیا زنان حق دخالت در سرنوشت اجتماعی خود را دارند؟
س12: آیا زنان حق تصدی مناصب اجتماعی و سیاسی را دارند؟
س13: آیا زنان می‌توانند مجتهد و مرجع تقلید و یا امام جماعت شوند؟
س14: آیا زنان می‌توانند رهبر،رییس جمهور و قاضی شوند؟
س15: آیا اسلام برای زنان محدودیتی در فراگیری علم و دانش قایل است؟
س16: چرا در باب قیامت وقتی توصیف بهشت می‌شود فقط به بیان مشتهیات مردان می‌پردازد و از بهشتی که زنان درآن متنعم هستند سخنی به‌میان نمی‌آید؟
س17: چرا به مردان حق داشتن چند همسر داده شده ولی زنان از این حق محروم هستند؟
س18: اصولا چرا اسلام چند همسری و یا همسر موقت را مجاز دانسته است؟ آیا این نگاه ابزاری به زن برای شهوترانی مردان نیست؟ آیا این امر شالوده زندگی‌های زناشویی را از بین نمی‌برد؟
س19: چرا همواره به زنان توصیه به حجاب می‌شود اما این امر برای مردان نیست؟
س20: از کجای قرآن و روایات وجوب حجاب استفاده می‌شود؟
س21: آیا اگر کسی حجاب را رعایت نکرد باید مجازات شود؟ آیا در زمان پیامبر(ص) و ائمه(ع) مواردی از برخورد با زنانی که حجاب خود را رعایت نمی‌کردند مشاهده شده است؟
س22: چرا در باب شهادت، شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد شمرده شده است؟
س 23: چرا در باب قصاص زن را بخاطر قتل مردی می‌کشند ولی مرد را برای قتل زنی نمی‌کشند؟ و اگر خانواده مقتول خواستار قصاص باشند باید نصف دیه مرد را به خانواده قاتل بدهند آیا این ظلم نیست؟
س24: آیا با این همه تبعیض در حقوق، تحقیر در حق زنان و محدودیت‌ها بخاطر جنسیت زنان، بازهم باید بگوییم خداوند به عدالت رفتار کرده ‌است؟ و اسلام دین عدالت است و بیشترین دفاع را از حقوق زن کرده است؟
س25: چرا پیامبر اسلام(ص) که برترین خلق و الگوی همه بشریت است، بیشترین زن را داشته است؟ آیا این عمل پیامبر خدا(ص) دست‌آویزی برای مردان نخواهد بود؟
س26: زنان جهان امروز خواستار برابری زن و مرد در تمامی عرصه‌ها و به‌ویژه در حقوق می‌باشند. آیا اسلام که خاتم ادیان است و احکام و دستوراتش باید برای همه بشر (صرف نظر از موقعیت زمانی و مکانی) باشد، با این منطق و احکام می‌تواند مطالبات زنان جامعه امروز را پاسخ‌گو باشد؟
ادامه دارد

 

تذکر
شما خواننده گرامی هم می‌توانید پرسش‌های دیگری که در ارتباط با همین موضوع است بفرستید، تا به‌خواست پروردگار در بحث «زن از دیدگاه اسلام» پاسخ پرسش شما هم ارایه گردد.

 


 


ندای سبز آزادی: تاجزاده به دلیل شکایت از سردار مشفق -- یکی از مسئولان امنیتی که در سخنرانی های عمومی خود به طراحی و پیاده سازی کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ اعتراف کرده است -- دوباره به زندان فراخوانده شد. وی پیش از بازگشت مجدد به زندان مجموعه یادداشتهایی را به رشته تحریر درآورد که پیش از این در سایتهای سبز منتشر شده است. یادداشتی که در اینجا می خوانید در ادامه همان مجموعه مقالات است و پیش از مراجعت مجدد وی به زندان نگارش شده است. در این یادداشت تاجزاده به تبیین بیشتر گفتمان نوفل لوشاتو انقلاب اسلامی می پردازد.

مصطفی تاجزاده این یادداشت را به به "گاندي" ، "مارتين لوتر كينگ " و "نلسون ماندلا"، آموزگاران نهضت عدم خشونت در قرن بيستم، تقدیم کرده است.

به گزارش نوروز متن کامل یاداشت تاجزاده با عنوان "گفتمان نوفل لوشاتو و سه فرض!" به شرح ذیل است:

مقدمه:

سالها قبل از آنكه بند و بازداشتها و سركوب هاي خرداد 88 و ماه هاي پس از آن انجام شود، بي باوري به حقوق و آزادي های قانونی و عدم اعتقاد به انتخابات آزاد و رأي مردم ترویج مباني تئوريك همان عمليات توسط نظريه پردازان خشونت آماده شده بود. درعین حال ما اکنون در پرتو انتخابات 88 و وقايع پس از آن بهتر وعمیق تر مي توانيم دريابيم كه تبيين "جدلي" یا "ماكياوليستي" از مواعید دموكراتیک و فطری امام در پاريس فراتر از يك بحث صرفاً تاريخي درباره گذشته و ريشه هاي انقلاب اسلامی بود و در واقع در جهت نفي مطبوعات، احزاب ، تجمعات و انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی و توجيه سركوب و انسداد و تک صدایی ارائه مي‌شد. هنگامي كه آقای مصباح مي گفت: " توجه به مقتضيات زمان و مكان و به كارگيري عنصر مصلحت از مزاياي حكومت ولايي است .وقتي احراز شود كه در شرايط خاصي حكم شرعي امكان اجرا ندارد و عملي كردن آن محتاج تمهيد مقدماتي است،براي وصول به مطلوب مصلحت سنجي مي شود و هر وسيله اي كه تقرب به هدف را باعث شود، به كار گرفته مي‌شود حتي اگر آن وسيله در شرايط عادي مردود و ناسازگار با شرع تلقي شده باشد.اگر چنين تشخيص داده شد كه مردم سالاري و جمهوريت كه «منافي فقيه سالاري و حكومت ولايي است» فعلاً مصلحت دارد و مردم را به سمت اسلام سوق مي دهد ،موقتا امضاء مي شود. واضح است كه جمهوري اسلامي به عنوان حكم مصلحتي تا زماني كه شرايط عمومي مهياي پذيرش حكومت ولايي شود، ادامه خواهد يافت و آنگاه كه سيطره ي ايادي ولايت فقيه بر تمامي مجاري قدرت تحقق يافت،حكم اولي شرعي يعني ولايت فقيه به مرحله ي اجرا گذاشته خواهد شد.بر اين اساس حتي اين عبارت امام كه «ميزان رأي مردم است» برخوردي جدلي است،يعني اثبات يك مطلب بر اساس مباني وي كه طرف (مقابل) قبول دارد ،ولو خود گوينده قبول نداشته باشد».(1) ، او در حقيقت قصد داشت «دموكراسي» و «انتخابات آزاد» را به بهانه «جدلي» بودن آن سخنان نفي و"تک صدایی" را به نام اسلام توجيه كند. حال آن که جمهوری اسلامی ایران بر اساس رأی مردم تأسیس شد و رهبر فقيد انقلاب نیز آن را نظامي موقت نخواند که بايد جای خود را به رژیم دائمی «حکومت اسلامی» دهد. اتفاقاً دولت مهندس بازرگان را که خود منصوب کرد، «دولت موقت» خواند. دولت دائم از نظر وي دولتي بود كه طبق قانون و با رأي مردم برگزيده مي‌شد. قانون اساسي نظام جدید نيز در همه پرسي تصویب شد و بر اساس آن، مجالس سه‌گانه (خبرگان، شوراي ملي و شوراها) و نيز رييس جمهور با رأي ملت انتخاب می‌شوندومطبوعات آزاد و احزاب متعدد به رسمیت شناخته شده اند. با وجود اين و با کمال تأسف باید گفت پروژه تبديل جمهوري اسلامي ايران به يك نظام "تک صدایی" و درواقع استبدادی به نام دين و در نتیجه نقض کامل حقوق اساسی شهروندان و نابودی نهادهاي دموكراتيك،به ویژه انتخابات آزاد پس از رحلت امام کلید خورد و اكنون در مرحله پيشرفته اي قرار دارد. به اعتقاد من متوقف كردن اين روند مستلزم فهم صحيح و مشترك نقطة عطف اين چرخش ارتجاعي است، يعني جمهوری اسلامی ایران از چه زماني و با چه سازوكاري در سراشیبی ساختارشكني و استحاله قرار گرفت كه نتيجه‌اي جز بدنامي اسلام و دين‌گريزي جوانان، ناکارآمدی حکومت و انحطاط و عقب‌ماندگي ميهن، گسترش فقر و فساد و نابودي دستاوردهاي آزاديخواهانه و عدالت‌طلبانه ملت نداشته است. دراین مقاله به نقد ادعای آقای مصباح یزدی می پردازم که با جدلی خواندن"گفتمان نوفل لوشاتو"، مبانی تئوریک ساختارشکنی"جمهوری اسلامی" و تبدیل آن به"استبداد دینی" را برای حزب پادگانی فراهم می کند.

اول. همسويي استراتژيك

آقاي مصباح یزدی پس از رحلت امام مدعی شده است که بنيانگذار جمهوري اسلامي هیچ گاه به جمهوریت و دموکراسی اعتقاد نداشت و تاکید وی بر "میزان بودن رای ملت" نوعي "بحث و برخورد جدلی" است. و در توجيه "جدلي" و در نتيجه "موقتي" و "تاكتيكي" بودن گفتمان دموكراتيك "نوفل لوشاتو" مي گويد، امام "وقتي با دنيا سخن مي گويد، وقتي مي خواهد بگوید حكومت ما حكومت حقي است، مي‌گويد به همان مبنايي كه شما مي گوييد. مگر شما نمي گوييد مردم كه رأي بدهند حكومت اعتبار دارد! خوب مردم رأي دادند. اين بحث، بحث جدلي است. يعني اثبات يك مطلب بر اساس مباني كه طرف، ولو خود گوينده قبول نداشته باشد"(2). وی همچنین ادعا می کند: "حضرت امام در مقام اينكه حكومت اسلامي را اثبات بكنند، دو روش بحث داشتند. يك روش براي دنيايي كه طرفدار دموكراسي است و آنهايي كه در ايران حكومت كردند. خودشان هم مدعي بودند كه ما طرفدار دموكراسي هستيم ... دنياي امروز هم طرفدار دموكراسي است، يعني مي گويد سرنوشت هر جامعه اي را خود مردم بايد تعيين كنند.امام براساس اين مقدمه مي گويند ما كه شاه را تعيين نكرديم ... ما شاه را نمي خواهيم. به چه دليل شما مي توانيد ما را بر اساس منطق خودتان محكوم كنيد؟ اين بحث ، بحث جدلي است"(3)

پس از انتخابات 22 خرداد 88 برخي رسانه هاي فارسي زبان خارج از كشور به تكرار ادعاي فوق پرداختند و از زبان مخالفان رهبري فقيد انقلاب وعده‌هاي او را در پاريس، البته عمدتاً با ادبيات و واژگان غير مذهبي "فريب" و "ماكياوليستي" خواندند. به این ترتیب همسویی کاملی بین آقای مصباح که پس از درگذشت رهبر فقید انقلاب خود را مفسر انحصاری انقلاب، نظام و امام می خواند با سرسخت ترین و متعصب ترین مخالفان انقلاب و نظام و امام به وجود آمده است. صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و صداي فارسي راديو آمريكا نيز با دو انگيزه متضاد اما همسو با يكديگر رهبر فقيد انقلاب را "جدلی کار" که نام دیگر " فریب کار" است معرفي مي‌كنند با این تفاوت که رسانه ی «ميلي» روش مذکور را اسلامی می خواند و صداي آمريكا آن شیوه را "ماکیاولیستی" می نامد. البته نه آقاي مصباح، نه استالینیست ها، نه مجاهدین خلق و نه سلطنت طلبانی که مواعيد رهبري انقلاب را در نوفل لوشاتو "جدلی" یا "ماكياوليستي" می خوانند، نمي توانند اثر امنیت بخش گفتمان دموكراسي و حقوق بشر را برای میهن و مردم حتی در عصر حاکمیت گفتمان های انقلابی غیر دموکراتیک در دهه 50 خورشيدي نفي يا بنياد مردم باور انقلاب و انتخابات پذير جمهوري اسلامي را انكار كنند. تفاوت آقای مصباح با گروههای مزبور در آن است كه او می کوشد با استفاده از امكانات و ابزارهاي حكومتي عدم اعتقاد خود را به حقوق وآزادي های تصریح شده در قانون اساسی و نیز بی باوری خود را به دموکراسی،احزاب، انتخابات آزاد ومیزان بودن رأي مردم به امام خميني نسبت دهد و اين بي باوري را با تئوريزه كردن"نظام ولایی"درعمل تجسم بخشد و زمینه لازم را به منظورایجاد محدودیت روزافزون برای مطبوعات، احزاب، تجمعات و انتخابات فراهم کند(4). طرف دوم نیز مي كوشد با استناد به بی اعتقادی رهبری فقید انقلاب به دموکراسی و حقوق بشر بی باوری خود را به جنبش سبز و نیز عبور از مهندس موسوي و ديگر رهبران جنبش را در جامه اي از واژگان دموکراتیک و حقوق بشري بپوشاند، با این استدلال که به آنان نمي شود اعتماد كرد زيرا پيروان رهبری هستند که "ماکیاولیستی" رفتار کرد؛ قبل از پیروزی وعده های دموکراتیک مي‌دهند و پس از پیروزی عکس آن عمل می کنند. (5)

دوم. تفاوت دهه اول با دهه ها بعدی

آنچه دهه اول انقلاب را از دهه‌هاي بعد متمایز می کندپذیرش حاکمیت "گفتمان جمهوری"توسط رهبری انقلاب بود که پس از رحلت ایشان به تدریج به محاق رفته است.یعنی دهه اول درحالی که کشور درگیر جنگ بود،امام نظامیان را از دخالت در امورسیاسی و انتخاباتی برحذر داشت تا را بطه حکومت با مردم برپایه "ترس"استوار نگردد و مدار سیاست ورزی "مدنی"شود.وی همچنین دستور داد انتخابات حتی درزیر بمباران شهرها از جمله درسال 1367 درتهران برگزار شود. امام نه تنها اختلاف دوجناح را کاملا به رسمیت شناخت و در نامه به آقای محمد علی انصاری آن را تبیین کرد ،بلکه خود به ايجاد دو تشكل روحانی اقدام کرد تا رقابت در انتخابات معنا پیدا کند.د ر آن زمان "جمهوری اسلامی" به پرنده ای با دو بال تشبیه می شد که امکان پروازش منوط به حفظ هردو بال بود.به باورمن آنچه به رغم قصورها و خطاها در دهه مذکور،آن را قابل دفاع می کند این است که روش مذبور در عصر حاکمیت گفتمانهای انقلابی غیر دموکراتیک در جهان از یک طرف و جنگ تحمیلی ، تروریسم گسترده و عدم تثبیت کامل نظام سیاسی ازطرف دیگر اعمال شد.یعنی"بنیانگذار جمهوری اسلامی" عرصه سیاست و انتخابات را "نظامی زدایی" و "اسلحه زدایی" كرد تا پس از تدوین قانون اساسی اركان حكومت براساس رقابت های انتخاباتی ورای مردم تشکیل شود ودر انحصار هیچ قشر و گروهی قرار نگيرد.به این ترتیب درسال‌هاي1358 تا 1368 مناسبات سیاسی در ایران باهمه ضعف ها و نارسایی هایش دموکراتیک تر از تقریباً تمام کشور های همسایه خود از جمله پاکستان و حتی ترکیه بود که در آن نظامیان با کودتا دولت هاي منتخب و قانونی را ساقط می کردند،وخود زمام امور را حتی برای مدت کوتاهی دردست می گرفتند.علاوه برآن ایران نسبت به آنچه در کشورهای انقلابی جهان(روسیه،اروپای شرقی،چین)می گذشت و نسبت به اکثر کشورهای امریکای لاتین که نظامیان آنها را اداره کردند)دموكراتيك تر بود."جمهوری اسلامی ایران" به استثنای امریکای شمالی و اروپای غربی و نیز ژاپن و استرالیا از ساير كشورهاي جهان در مجموع آزادتر بود.آنچه مایه شرمساری است آنکه در دو دهه اخیر که اتحاد جماهير شوروي فروپاشيده و گفتمان دموكراسي و حقوق بشر مقبوليت جهاني پیداکرده است و بسیاری از کشورها به جهش هاي عظیم اقتصادي، علمي و فني دست یافته اند، حقوق ایرانیان نه تنها به اندازه دوره جنگ ،تروریسم و گفتمان انقلابی غیر دموکراتیک رعایت نمی شود بلکه حزب پادگاني مي کوشد روابط سیاسی حاکم بر ميهن را به پیش از انقلاب ،بلکه به قبل از نهضت مشروطه برگرداند. هدف آنان استحاله"جمهوری اسلامي" به "نظام ولایی" است و معنایی جز این ندارد که میهن نه برپایه "ملت" و قاعده هرم اجتماع،بلکه بر اساس رأس آن هرم تعریف و شعار "خدا،شاه، میهن" که در آن"شاه" مقدم بر "میهن" بود، احيا شود. به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران به جای" پرنده" به" اتوبوسی" تشبیه مي‌شود که یک راننده دارد که بیدار است و بقیه باید سکوت کنند تا حواس او پرت نشود. اخیراً نیز"نظام ولايي" تك حزبي معرفی و جناح بندی های سیاسی موجب "نابودي آرمان ها" خوانده شد واینکه ایران را با مدل انقلابی باید اداره کرد نه با دموکراسی تا "تک صدایی" و دیکتاتوری توجیه اسلامی پیدا کند.چنین دیدگاهی مستلزم آن است که "نصر" با "ترس" هم خانواده شود و" نظامیان" عرصه سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اطلاع رسانی را پر کنند و دادگاه های انقلاب احیا شوند تا "نظارت ملی بر انتخابات" جای خود را به "نظارت استصوابی" شورای نگهبان و درواقع "دخالت مطلقه و غیر پاسخگوی" حزب پادگانی بدهد. جالب آنکه تغییر نظارت شوراي نگهبان بر انتخابات به دخالت مطلقه حزب پادگانی در انتخابات هم زمان با فروپاشی "بلوک شرق سوسیالیستی" صورت گرفت که دموکراسی را غربی می خواند و"دیکتاتوری" را توجیه انقلابی می کرد.درحقیقت سرنگونی جهان كمونيسم "دموکراسی وحقوق بشر" را به گفتمان هژمونیک و برتر جهان بشریت تبدیل و پیشرفت شگفت انگیز ارتباطات از قبیل تلفن همراه ،اینترنت و شبکه های ماهواره ای فرصتی استثنایی برای بشر فراهم کرده است.همین عوامل و دلایل موجب شده است که نظامیان در دودهه گذشته،برخلاف ایران،نظامیان حاکم بر بسیاری از کشورهای جهاني كه پس از دیگری صحنه مدیریت کشور را به "جامعه مدنی" و "انتخابات آزاد"واگذار کنند.اکنون حتی در رژیم های اشغالی عراق و افغانستان که اتفاقا همسایه ی ما هستند، نیز انتخابات آزاد و منصفانه برگزار مي شود.روسای كمونيست متحد ایران در آمريكاي لاتين نیز برخلاف گذشته نه با اسلحه، بلكه با انتخابات آزاد به قدرت رسيده‌اند.در چنین شرایطی "جمهوری اسلامی " برخلاف نظر اکثریت مردم روزبه روز نظامی تر و غیر دموکراتیک تر شده است و در نقطه مقابل روندی قرار گرفته که درجهان در جریان است وبه همین دلیل محکوم به شکست است.برای فهم آن چه دردنیای معاصر می گذرد کافی است توجه کنیم که قتل "ندا" در ايران به تنهایی بیش از"گولاک" در روسيه که درآن میلیون ها انسان محکوم به کار اجباری و مرگ رنج آور بودند، در وجدان بشریت موج ایجاد کرد.همین مسأله یعنی شکست انحصاری خبری و اطلاع رسانی اعمال شيوه هاي استبدادي و سركوبگر را به طور روزافزونی سخت‌تر کرده است.یک مثال مناسب براي فهم آنچه در دهه اول گذشت و آنچه امروز حزب پادگاني اعمال مي‌كندمقایسه ایران با انقلاب همزاد خود یعنی نیکاراگوا است. در دهه اول جمهوری اسلامی نسبت به آن کشور دموکراتیک بود و در دودهه بعد آنها به دموکراسی رسیده اند و ما به سوی نظامی تک صدا در حرکتیم. به باور من تفاوت "جمهوری اسلامی" معرفي شده. در قانون اساسی با "نظام ولایی" مورد نظر حزب پادگانی را می توان در استحاله شعار "میزان رأی ملت " است به شعار مصباحی "میزان رأی یک نفر است" دید. "جمهوری" یعنی "هماهنگی حکومت با ملت" اما "نظام ولایی"مصباحی یعنی "هماهنگی ملت با یک نفر". در "جمهوري" اركان حكومت بايد بر اساس خواست مردم عمل كنند اما در "نظام ولايي"مصباحی ملت بايد خود را با خواست حاكم هماهنگ كنند. در اولي "مردم" صاحب خانه اند و مقامات از صدر تا ذيل مستأجر ودر دومي بر عكس است.یعنی نظريات رأس هرم قدرت ملاک است و مردم بايد خود را با آن تطبيق دهند وگرنه باید به زندان يا خارج از كشور بروند. در اولي تعدد احزاب و جناح بندي‌ ضرورتي اجتناب ناپذير درهر حكومت قانونی و مشارکت جو است اما دومي شبيه رژيم هاي كمونيستي روسی، تك صدا وانسدادی است. اولي مطبوعات را چند صدا می پسندد ودر اندیشه مصباحی مطبوعات موظفند صداي ولايت را منعكس كند. در "جمهوری"نه فقط شهروند،بلکه حوزه ودانشگاه و فرهنگ و هنر از استقلال برخورداراند ودر "نظام ولایی مصباحی"نه انسان ها و نه عرصه ها هیچ استقلالی ندارند و همه باید تابع رأس هرم قدرت باشند و ديدگاه های او را ترويج كنند. در اولي بخش خصوصي مددكار دولت و ملت است و در دومي دشمن و در بهترين حالت رقيب حکومت است و بايد تضعيف شود. درنظام های "جمهوری" علوم انساني نجات بخش جامعه و در دومي نابود كننده ارزش هاست. پس بايدتعطیل شوند.

سوم.چرخش ارتجاعی1370

من نقطة عطف استحاله جمهوری اسلامی به نظام ولایی را هنگامی مي‌دانم که دو وجه "ايرانيت" و‌ "جمهوريت" نظام سیاسی تحت‌الشعاع روايتي از اسلام و تفسيري از ولايت و قانون اساسي قرار گرفت که به اين دو متعهد نبوده و نيست و با دیدگاهی که در دهة اول انقلاب در حاشیه قرار داشت و نیز با خواست اكثريت ملت، گفتمان حاکم بر انقلاب، وعده‌هاي امام و روح و نص قانون اساسی ناسازگار است. نگرش فوق به ويژه با فصل‌هاي سه و پنج قانون اساسي يعني اصول مربوط به حقوق مدنی و سیاسی شهروندان و نيز حق حاكميت ملي در ستیز است. من در مقاله "سياست‌ورزي اصلاح‌طلبانه" توضيح داده ام كه به علت بزرگ بودن و همه کاره بودن دولت که "درآمدهای نفتی"و "مدیریت صدا و سیما " را انحصاراً در اختیار دارد و نیز به علت ضعف نهاد های مدنی کنترل کننده قدرت مانند مطبوعات،احزاب،اتحادیه ها،سندیکا ها و سرانجام به دلیل ضعف فرهنگ و سنت‌ های سیاسی دموکراتیک درجامعه و عدم استقلال قوه قضاییه از قدرت،"انتخابات آزاد" ما در همه آزادی ها(اندیشه،عقیده،بیان،قلم،تجمع و...)و پادزهر استبداد(چه دینی و چه سکولار) در ايران انتخابات آزاد است. به علاوه فصل مشترک"انقلاب مشروطه"،"نهضت ملی شدن صنعت نفت"،"انقلاب اسلامی"،"حماسه دوم خرداد"و"جنبش سبز" را تکیه بر "حق تعیین سرنوشت" وتجلی آن یعنی انتخابات آزاد می دانم.به همین دلیل و باوجود اذعان به خطاهای دهه اول انقلاب،معتقدم چنانچه انتخابات آزاد برگزار شود یعنی اکثریت جامعه بتوانند با صندق های رای ارکان نظام سیاسی را تشکیل دهند،نظام اصلاح پذیر است و مقابله با اشتباهات و انحرافات و بي كفايتي ها و فسادها از همین طریق ممکن است.براین اساس نقطه عطف استحاله نظام سیاسی را زماني می دانم كه واژه نظارت بر انتخابات از دل قانون اساسي منتزع و «نظارت استصوابي» تفسیر شد که جز گرفتن حق انتخاب از ملت توسط استصوابيون و سپردن آن به نظاميان معنا نداشت و در جهت فرمایشی و بي‌خاصيت سازي نهادهاي دموكراتيك و نيز براي متمركز، مطلقه و غيرپاسخگو كردن حكومت انجام شد. به این ترتیب نظارت شورای نگهبان که تا سال 1370 در دو سطح حقوقی و سیاسی معنایی جز جلوگیری از دخالت قوه مجريه در روند انتخابات و تضمین سلامت و آزادي آن نداشت، ناگهان به دخالت بی حد وحصر اعضاي شورای نگهبان و مقامات حكومتي تبديل و در واقع به يكه‌تازي حزب پادگاني در انتخابات مبدل شد و جای «ميزان رأي ملت است» را «ميزان خواست حزب پادگانی است» گرفت. در اين لحظه "نظارت ملت بر انتخابات" و در واقع "نظارت ملت بر حكومت" جاي خود را به "نظارت حكومت و نظاميان بر ملت" داد. در اين زمان نگرش مرحوم شيخ فضل‌الله نوري جاي انديشه مرحوم آخوند خراساني رهبردینی انقلاب مشروطه نشست و انتخابات آزاد و مجلس مدرس‌پرور به محاق ديدگاهي رفت كه افقي فراتر از نگاه مرحوم نواب نداشت و اكنون نيز چشم‌‌‌اندازي فراتر از ديدگاه آقاي مصباح ندارد. نهايت اين پروژه نيز جايگزيني خشونت‌بار «جمهور ناب» يا «حکومت اسلامی» 15 درصدی به جاي «جمهور مردم» يا "همه ايرانيان" و نفی کامل انتخابات آزاد و لوازم و مقدمات آن يعني مطبوعات، احزاب، تجمعات و سبك زندگي آزاد است.(6) در صورت تحقق اين بدعت خطرناك «النصر بالرعب» يا «حكومت بر اساس ترس» كه شعار بني‌اميه و بني‌عباس بود و اساس حكومت سلسله پهلوی را پس ازانتحراف نهضت مشروطه تشکیل می داد، جاي «النصر بالرضایه» يا حكومت بر مبناي جلب رضايت و مشاركت شهروندان را خواهد گرفت، كه روح و نص قانون اساسي بر آن تأكيد دارد.(7)

انحراف مسير ملت و استحاله جمهوري اسلامي در حالي تئوريزه مي‌شود كه رهبر فقيد انقلاب هنگامي كه از «ملت بالفعل» و «ميزان بودن رأي ملت» سخن مي‌گفت، از «همين ملت واقعاً موجود» با همه تكثرها و تنوعات زباني، قومي و مذهبي و ضد ملت‌سازي استبدادي و غيرستيز پهلوي دفاع مي‌كرد.(8) اشاره ايشان به «اين» ملت بالفعل و به «اين» مردم و نسل زنده در مقابل «آن» ملت انتزاعي و موهومی بود كه گويي يكبار براي هميشه هويت ثابتي را در اعماق تاريخ برگزيده و قرار است در آينده بار ديگر متولد شود. بنابراين به حامل، سخنگو و مفسر نياز دارد و نه به انتخاب آزاد مردم كوچه و بازار در هر عصر و هر نسل.(9)

چهارم. «جدلي»بودن و سؤال‌هاي بي جواب

مدافعان تز"ناسازگاری اسلام با دموکراسی" و در واقع طرفداران نظريه «استبداد ديني» و"سازگاری اسلام با ماکیاولیسم" درک نمی کنند كه سخن بنيانگذار «جمهوري اسلامي» درباره «اين» ملت و «اين» نسل نمي‌تواند «جدلي» ايراد شده و از باب «اسكات خصم» بر زبان آمده باشد. زيرا اگر هر نسل نتواند مقدرات خود را تعيين كند، امام بر كدام اساس پيشنهاد كرد «جمهوري اسلامي ايران» به رأي مردم كوچه و بازار گذاشته شود و «نظام سلطنت» كه نظام سياسي تاريخي ايرانيان بود، كنار برود؟ طبق استدلال آقای مصباح مردم حداكثر حق داشتند تغييري مشابه آنچه در نهضت مشروطه رخ داد، انجام دهند، يعني «سلطنت مطلقه» را به «سلطنت مشروطه» تبديل كنند. نه اينكه بر اساس يك "برهان جدلي"ايرانيان را از حق و انتخاب تاريخي خود محروم كند. چنانچه حق تعيين سرنوشت هر نسل توسط خود، همچنان كه امام بارها تصريح كرد، يك اصل عقلي نباشد كه هر انساني بنا به فطرت خداداد خود به آن گواهي ‌می دهد، نه امام حق داشت مردم را برای تأسيس نظام جدید به شرکت در رفراندوم دعوت کند و نه مردم حق داشتند در آن همه پرسي شركت كنند و «سلطنت» را به «جمهوری» تغییر دهند.(10) صريح مي گويم. اگر ادعای آقاي مصباح را بپذیریم که هر نسل نمی تواند تعیین کننده سرنوشت خود باشد، چاره ای نداریم جز این که بپذیریم جمهوری اسلامی نظام نامشروعی است که از ابتدا بر اساس یک برهان جدلی که رهبر فقید انقلاب به آن اعتقاد نداشت اما به ناچار و برای ساکت کردن خصم به زبان ‌آورد، يعني بر پایه "فریب غرب" و در حقيقت "فريب ايرانيان" تاسیس شده است. آیا کسانی که موضع آقاي مصباح را درباره جدلي بودن گفتمان پاریس مي پسندند، حاضرند تبعات سخن او را نيز بپذيرند و جمهوری اسلامی ایران را نظامي نامشروع بخوانند؟(11)

اکنون به فرض ديگري مي‌پردازم و طبق آن مي‌گويم امام به آنچه در نوفل لوشاتو گفت، اعتقاد داشت و آن سخنان را برای ساکت کردن غربی ها مطرح نکرد. در این صورت آقای مصباح باید دست از ادعاي خود بردارد و اعتراف کند که حق با اصلاح‌طلبان و سبزها است؛ جمهوری اسلامی ایران باید دموکراتیک اداره شود و موانع اجرای وعده های " نوفل لوشاتو" باید برطرف شود. چرا كه وضع كنوني آن چيزي نيست كه در پاريس وعده داده شد.

فرض سوم آن است که بگوييم رهبر فقید انقلاب به آنچه در فرانسه گفت اعتقاد داشت اما در طول زمان و پس از استقرار جمهوری اسلامی به دلايلي دیدگاهش تغییر کرد یعنی از "جمهوری اسلامی" به "حکومت اسلامی" رسید و با دموکراسی، آزادی های مدنی و سیاسی وداع کرد. در این حالت نیز آقای مصباح باید به این سوال جواب دهد که مردم در 10 فروردين 58 به کدام جمهوری اسلامی رای دادند؟ آیا به نظامی رای دادند که پس از درگذشت رهبر فقيد انقلاب، آقای مصباح مفسر انحصاری آن شده است، یا به نظامي رأي دادند كه بر اساس وعده های امام در پاریس در ذهن خود ترسيم كرده بودند؟ به هر رو آنچه امام در "نوفل لوشاتو" مطرح کرد مانند وعده های یک نامزد انتخاباتی بود كه خطوط کلی سیاست ها و برنامه های او را تشکیل می داد تا پس از پیروزی به مرحله اجرا درآید. به همین دلیل لازم است درباره ميزان اقبال مردم به آن وعده ها از يك سو و عملكرد بعدي امام از سوي ديگر بر آن مبنا داوری کرد. البته برای آقای مصباح و مرید خلفش آقای احمدی نژاد «جدلي» سخن گفتن پيش از به قدرت رسيدن (و پس از آن؟) يعني طرح مواضع و مسائلي كه انسان خود به آن باور ندارد و براي گرفتن رأي يا پيروزي لازم است شرعاً اشكال ندارد، زيرا به باورآنان مومن می تواند بخاطر ساکت کردن رقیب یا دشمنانش سخنانی بگوید که به آنها اعتقاد ندارد و پس از به قدرت رسیدن عكس آن‌ها عمل كند، زيرا مصالح اسلام يا منافع مردم و در واقع مصالح خود او چنين اقتضا می کند.(12)اما درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی چه می توان گفت؟ طبق فرض سوم بايد گفت امام به ديدگاهي معتقد بود که پس از پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی تحقق آن را ناممکن دید و بنابراين الگوی ديگری جایگزین آن کرد. اگر فرض فوق را بپذیریم، آیا نباید طبق ضوابط عقود اسلامی یا عرف عمل کردو مجدداً از ملت ایران پرسید که آیا جمهوری اسلامی کنونی را که با وعده های پاریس ناسازگار است و بلکه در نقطه مقابل آن قرار دارد، می پذیرید و به آن رای می دهید یا نه؟


پس در يك نگاه استراتژيك سخنان و وعده های امام در پاریس از سه حال خارج نیست.

اول: امام به آن مواضع اعتقاد نداشت و برای فریب غربی ها آنها را به زبان آورد. در اين صورت بايد گفت رأي تأسيسي ملت ايران به نظامي بود كه امام در "نوفل لوشاتو" و "بهشت‌زهرا" به زبان آورده بود نه آنچه (طبق ادعاي آقاي مصباح) در دل ايشان مي‌گذشت. بنابراين در اين معامله غش صورت گرفته و از اساس باطل است.

دوم: ایشان به آن مواعيد معتقد بود و تا آخر به آنها پایبند ماند، اگرچه نتوانست به آنها جامه عمل بپوشاند. پس حق نسل جوان است که خواستار تحقق کامل آنها شود. بنابراین نسل جدید حق دارد به وضعیت کنونی نه بگوید و معتقد باشد انحراف و استحاله بزرگي انجام گرفته است که بايد هر چه سريعتر برطرف شود.

سوم. رهبر فقيد انقلاب به آن نگرش و سخنان باور داشت اما پس از پیروزی و در مسیر تحکیم و تثبیت نظام نوپا، مجبور به عدول استراتژيك (نه تاكتيكي و موردي) از آن‌ها شد. در اين حالت نيز بايد مجدداً به مردم رجوع كرد و اين موضوع را به همه‌پرسي گذاشت كه رأي شما در 10 فروردین 1358 به وعده‌هاي امام در پاريس بود. اكنون كه معلوم شده است جمهوري اسلامي ايران نمي‌تواند بر اساس آن گفتمان مستقر شود، آيا به «حكومت اسلامي» كه چارچوب آن را آقاي مصباح تعيين مي‌كند (در واقع تعیین كرده است) رأي مي‌دهند؟ در اين حالت برپايي همه‌پرسي جديد ضرورت مي‌يابد.

پنجم. "اسلام طالباني" یا "اسلام منهای حقوق بشر"

شاید استاد مصباح اعلام کند اسلام من که اسلام حقیقی است اساسا به همه پرسی و انتخابات آزاد اعتقاد ندارد که لازم باشد برای روشن شدن تکلیف حکومت اسلامی به آرای مردم رجوع کند. معنای سخن فوق آن است که ما پس از 30 سال به اسلام طالباني رسيده‌ايم و رفراندوم فروردین 1358 نیز برای روشن شدن نظر ملت درباره نظام جديدي که قرار بود جایگزین رژیم سلطنت شود، برگزار نشد، بلکه برای ساکت کردن غربی ها انجام شد. همچنین همه سخنانی که امام در فاصله زمانی 22 بهمن 57 تا 10 فروردین58 در تهران و قم (نه در فرانسه و قبل از پيروزي انقلاب) به زبان آورد و نوع نظام سیاسی آینده را به رأی مردم موکول کرد، "جدلی" بود و حقیقت نداشت. با اين منطق تأکید ايشان بر انتخابات بعدي و سخن او مبنی بر اینکه "میزان رأی ملت است" که آن هم نه قبل از پیروزی انقلاب و در پاریس، بلکه در سال 58 و در ایران اعلام شد، حرف جدلي و بی بنیادی بود که لابد بازهم برای "اسکات خصم" بیان شد. انتخاب رهبر یا شورای رهبری با رأی ملت و نیز انتخاب خبرگان عزل و نصب کننده رهبری نیز اصالت ندارد. مجمع تشخيص مصلحت هم تشكيل شده است تا روشن كند چه زماني بايد "جدلي" سخن گفت يعني دروغ گفت.(13) بسیار خوب! ما سی سال لغو اندر لغو حرکت کرده و انتخابات برگزار کرده ایم. اکنون از آقای مصباح می پرسم اگر دموكراسي و حق حاكميت مردم و انتخابات آزاد را به بهانه «جدلي» بودن سخنان امام در فرانسه نفي كنيد، فرق "حکومت اسلامی" مورد نظر شما با «اسلام طالباني» و «اسلام مجاهدين خلق» از يك سو و نيز با روش نازی ها در آلمان و فاشیست ها در ایتالیا یعنی "با انتخابات به قدرت رسیدن و سپس با انتخابات آزاد جنگیدن" چیست؟ افزون بر آن آيا آقای مصباح توجه دارد که با این استدلال بزرگترین بهانه را به جناح جنگ طلب آمریکا می دهد تا با برگزاری انتخابات آزاد در کشورهای اسلامی مخالفت کنند با این توجیه که اگر آنان به پیروزی برسند، که احتمال رأی آوری شان در بسیاری از کشورهای مسلمان بالاست، پس از به قدرت رسیدن مانع برپایی انتخابات آزاد خواهند شد و حقوق و آزادیهای هموطنان خود را نقض و سیستم طالبانی را پیاده خواهند کرد؟(14) مهم‌تر آن كه آقای مصباح جواب دهد که مسلمانان به چه وسيله اي مي‌توانند مخالفت احتمالی خود را با حاكمان نشان دهند يا خواهان تغييرشان شوند؟(15)همچنين از وی مي‌پرسم کسانی که رجوع به همه پرسی و انتخابات را برای تعیین سرنوشت قبول ندارند و معتقدند برای "اسکات خصم" می توان جدلی سخن گفت، یعنی به مردم دروغ گفت و خلاف آن عمل کرد، آیا می توانند برگزارکنندگان و ناظران امینی برای انتخابات آزاد باشند؟(16)اگر مصالح اسلام ایجاب کند که مثلا نام "غلامعلی" به جای "علیرضا" از صندوق در آید، چه چیز مانع چنین مجریان و ناظرانی از انجام تخلف و تقلب خواهد شد؟(17)

ششم." دولت نظامي" يا" دولت مدني"؟

وقتي در گفت‌وگو با يكي از بازجوها به توأم بودن "استقلال و آزادي" و نیز به نفی "دیکتاتوری" و "انتخابات نمايشي و مجالس فرمايشي" و نگاه تأييد آميز رهبر فقيد انقلاب به "حقوق بشر" در وصيت‌نامه ايشان احتجاج كردم، وي نگاه مرا ابزاري خواند و ناخودآگاه درس آموزي خود را از آقای مصباح و نگاه "جدلي" او به دموكراسي وآزادی‌ها نزد امام نشان داد. همين شيوه مصباحي را به وضوح مي توان در نحوه معرفي انديشه هاي رهبر فقيد انقلاب در شعب رسانه اي حزب پادگاني مشاهده و اين پرسش را مطرح كرد چنانچه جناح حاکم واقعا خود را به پشتیبانی قاطبه ملت ايران مستظهر مي داند، چرا تأكيد مکرر رهبري فقيد انقلاب را درباره ضرورت تعيين سرنوشت هر نسل توسط همان نسل در پس پرده آرشيوها پنهان مي كند؟ چرا با تمام نيرو مي کوشد خاطره منازعه كلامي ايشان با گروه هاي مخالف آن دوره را که بعضا مسلح بودند، چنان برجسته و مطلق كند كه گفتار وي درباره آزادی احزاب تحت الشعاع آن قرارگيرد؟ چرا پافشاری امام را درباره ضرورت نظارت همگاني و مستمر ملي بر مقامات، از صدر تا ذيل را در پس نظارت استصوابی- نظامي مقامات بر مردم نهان می كند؟ چرا حساسيت تاريخي امام درباره جدا كردن "سلاح" از "انتخابات" و ممنوعيت ورود نظاميان به عرصه فعاليت هاي سياسي و انتخاباتي را به طور مطلق ناديده می گیرد؟(18)چگونه مي توان مدعي پيروي از خط امام بود و در همان حال نظاميان را از مداخله در انتخابات باز نداشت و ابزار و اسباب مدرن نظارت همگاني ملت را اعم از مطبوعات آزاد، اينترنت،sms ، شبکه های ماهواره ای و ساير سخت افزارها و نرم افزار هاي جامعه آزاد اطلاعاتي را محدود و در مواقع حساس به طور كامل قطع كرد و هم زمان همه ابزارهاي نظارت و كنترل را در اختیار حزب پادگانی گذاشت؟(19)

به باور من آنچه مانع تحقق آرزوي «استصوابيون» و"نظامی شدن سیاست ورزی" وحاکمیت نظامیان برهمه عرصه هاخواهد شد، دفاع از "گفتمان نوفل لوشاتو" و نيز میراث امام خميني در استقرار جمهوري اسلامي برآمده از انقلاب در ظرف قانون اساسي و تأکید بر انتخابات آزاد با همه لوازم، مقدمات و نتايج آن است. اگر "مشروعه‌خواهان" عصر ما نمي‌توانند شعار ‌دهند كه «ما پيرو قرآنيم، قانون اساسي نمي‌‌خواهيم» يا «ما پيرواسلامیم، مجلس شورا نمي‌خواهيم» يا «ما پیروان ولایتیم، انتخابات آزاد نمی‌خواهیم»، به علت آن است که همگان تأكيدهاي بنيانگذار جمهوری اسلامی ایران را درباره نقش مردم و جایگاه انتخابات به یاد دارند و اينكه ايشان ميزان را «رأی» ملّت خواند نه «اراده و خواست و آرمان» آنان. يعني مطالبه ي بيان شده مردم را در يك انتخابات آزاد معيار خواند و نه خواست و آرمان به اصطلاح «واقعي» اما بيان نشده آنان راكه تفسير عملي آن نيز به صورت اجتناب ناپذیر بر عهده جماعتي ممتاز و حاکم خواهد بود.(20)همچنين اگر اقتدارگراها امروز جرأت ندارند مانند سلف خود در دوره مشروطه اساس اسلام را بر تبعيض بخوانند و حريت (آزادي) و مساوات (عدالت و برابري) را كلمه «منحوسه» بنامند كه بايد از قانون اساسي حذف شود و اگر هيچ يك از شاگردان آقای مصباح اکنون جرأت ندارد «ولايت فقيه» را «استبداد استدلالي» بخواند، و حتي نظاميان مداخله‌گر در سياست وکودتاچیان انتخاباتی «استبداد ديني» را تهمت سبزها به خود مي‌خوانند و اين نظريه مانند «ديكتاتوري پرولتاريا» طرفدار چندانی ندارد و سرانجام علت اينكه همچون عصر مشروطه رساله‌هاي گوناگون در دفاع از سيستم استبدادي و سازگاري آن با اسلام تهيه و منتشر نمي‌شود و حزب پادگاني جرأت ندارد اصل انتخابات را نفی کند، اگر چه آن را به تاخير مي اندازد و درعین حال خود را طرفدار دموكراسي می خواند، علت همه اين نتوانستن‌ها را بايد در تأكيد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران بر "حق" و «رأي» مردم و انتخاب آزاد آنان و صد البته آگاهي عمومي ایرانیان بدانيم كه مانع چنين انحرافي شده اند. بنابراین شايسته مي دانم اين ميراث بزرگ را قدر بدانيم و تثبيت كنيم و سپس گامي ديگر فرا پيش نهيم و به سمت انتخابات صد در صد آزاد حركت كنيم.(21)

هفتم. انتخابات آزاد يا همه‌پرسي؟

در جمهوری اسلامی ایران هر انتخابات آزاد و شفاف (خبرگان رهبری،مجلس،شوراها یا ریاست جمهوری )به طور ضمنی تایید میثاق اصلی نظامی است که انتخابات و رای آزاد مردم را ملاک تاسیس و تداوم خود قرار داده است.بنابراین نظامی و رضاخانی کردن انتخابات معنایی جز به هم زدن آن میثاق نخستین و نامشروع کردن حکومت ندارد.به این ترتیب هر برداشتي از اسلام كه مهر و امضاي رفراندوم و انتخابات آزاد ملت را ندارد، البته به عنوان يك نظريه كلامي و فقهي مي‌تواند در حوزه‌هاي علمي و آكادميك محترم باشد و به همزيستي خود در كنار ديگر آرا و عقايد كلامي و فقهي ادامه دهد اما اگر داعيه‌ي حكومت داشته باشد ناچار بايد رفراندوم پذير و انتخاب پذير شود،به ویژه آن که جنبش سبز در اين مرحله از تكامل و رشد خود حاملان «اسلام منهاي انتخابات» را به يك سر فصل تعيين كننده در تاريخ كشور ما رسانده است. حزب پادگاني يا بايد به انتخابات آزاد با همه لوازم آن براي تعيين اركان حكومت تن بدهد يا اگر همچنان با گفتار و كردار خويش بر «تاكتيكي» و «فريبكارانه» بودن گفتمان "نوفل لوشاتو" پافشاري كند، در نهايت مجبور خواهد شد يك رفراندوم بنيادي درباره اصل نظام برگزار كند. اين سرفصل تاريخي و اساسي در انتخابات فرار روي كشور رخ خواهد نمود؛حزب پادگانی يا انتخابات شاهنشاهي- رسوا برگزار خواهد کرد كه عهدشكني آشكار از قانون و مبانی نظام گزينه رفراندوم را فراروي ملت قرار خواهد داد. يا تن به انتخابات شفاف و منصفانه و آزاد خواهد داد كه در آن صورت جنبش سبز به هدف خود رسيده است؛ هر كس برگزيده شود، جنبش سبز پیروز شده است. زیرا هربار ملتی پای صندوق های رأی می رود،به یک اعتبار وجود می یابد و خود را از نو می سازد و به علاوه حاکمان را با مقتضیات زمان هماهنگ می کند.

------------------

پانوشت‌ها

[1] روزنامه ايران، مورخ 8/9/1379: آقای مصباح بر این باور است که اسلام با دموکراسی سازگاری ندارد. درعین حال با "جدلی"خواندن گفتمان امام عملاً از اسلام سازگار با "ماکیاولیسم" دفاع و آشکارا اعلام می کند که یک عالم دینی می تواند برای رسیدن به هدف ، از وسایل غیرمجاز و غیر مشروع بهره برد.این نگرش آیا "نفاق"و"دورویی"را در سراسر جامعه ترویج نمی کند و مخالفت همه کسانی را که "اخلاقی "می اندیشند، با اسلام،انقلاب،نظام و امامی بر نمی انگیزد که مسلمان می تواند بر اساس "ماکیاولیسم"عمل کند ؟

[2] گفتمان مصباح، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص 630.
[3] همان، صص 629.

[4] سخن آقای مصباح به معنای باور قلبی و وفاداری عملی رهبران و نظام‌هاي غربي به دموكراسي و حقوق بشر است چرا كه وی می گوید علت اينكه امام مجبور شد سخنان حقوق بشري بگوید و وعده های دموکراتیکی بدهد که به آنها اعتقاد نداشت اين است كه غرب ساکت بماند و عليه ما اقدام نكند. طبق منطق آقای مصباح دولت های غربی به دموکراسی اعتقاد دارند و در برابررهبر وملتی که چنین باوری داشته باشد اقدامی خصمانه انجام نمی دهند.بگذریم از توهین استاد به غربی ها که آنان را چنان ساده لوح فرض مي كند كه نمي‌فهميدند رهبر انقلاب واقعاً به دموكراسي و جمهوريت اعتقاد ندارد وبرای فریب آنان چنین سخن می گوید منتظر فرصت است تا "نظام ولايي" را مستقر كند.مهم آن است که به اعتقاد آقای مصباح معیارهای غربی ها دموکراتیک و واقعی است نه مانند خود ایشان وپیروانش كه يك كلام درباره "كهريزك" نمي‌گويند اما دائم به "گوانتانامو" انتقاد مي‌كنند.

 

[5] از آقای مصباح که قبول دارد "گفتمان نوفل لوشاتو" دموکراتیک اما جدلی بود. می پرسم که اگر این گفتمان"جدلی" بود چرا خود وی در آن زمان متعرض این مساله نشد ؟ چرا در طول ده سال حیات امام بعد از "نوفل لوشاتو"چنین ادعایی را مطرح نکرد؟ به علاوه اگر خود صريحاً اقرار می کند که این گفتمان به دلیل اعتقاد غربی ها به دموکراسی وحقوق بشر برای ملت ایران "امنیت بخش"بود و غربی ها را "ساکت" کرد يعني از انجام اقدام خصمانه و خشن علیه ملت ایران بر حذر داشت،چرا اكنون نباید با گفتمان دموکراسی و حقوق بشر،که زبان مشترک ما و غرب می تواند باشد،مانع آسیب رساندن دولت های بزرگ به ایران و ایرانیان شویم؟ همچنین اگر آن گفتمان مانع ملت ما نشد که با گرایش های گوناگون متحد شوند و استقلال و آزادی را به نام اسلام و زیر پرچم آن کسب کنند،چرا نباید امروز این روش راتداوم بخشيم؟آیا ایرانیان امروز کمتر از سه دهه پیش دموکراسی خواه هستند؟ آيا ملت ايران با حقوق بشر مشکل پیدا کرده ، یا دنیا در این سی سال از "گفتمان دموکراسی "به" گفتمان دیکتاتوری "متمایلشده است؟ به چه دلیل"جدل"مذکور درعصر حاکمیت گفتمان های انقلابی غیردموکراتیک ضرورت داشت اما درعصر حاکمیت دموکراسی فلسفه و ضرورت وجودی خود را از دست داده است؟

 

[6] نمايشي شدن انتخابات، فقط نهادهای دموكراتيك را فرمايشي و تداركاتچي نمي‌كند، بلكه با سست و تو خالی كردن نظام سياسي، علاوه بر نفی دستاوردهاي آزاديخواهانه و عدالت‌طلبانه ملت ايران از نهضت مشروطه تا کنون، امنيت و منافع ملي، استقلال ميهن و بالاتر از آن یکپارچگی سرزمینی را به مخاطره می‌اندازد و آثار شومی در منطقه و جهان بر جا مي‌گذارد و ايران را به جاي آنكه «الگوي» همسايگان كند، «عبرت» منطقه مي‌كند.

 

[7] با تفسیر آقاي جنتي و همكارانش از نظارت بر انتخابات كه "استصوابی" و در واقع مطلقه و غير پاسخگو شد، تأكيد شهيد مطهري كه از «وحدت در عين كثرت» سخن مي‌گفت و مي‌كوشيد اين اصل را از عالم فلسفه به عالم سياست بكشاند و تا مرحله تعريف دموكراتيك از مديريت كشور و وحدت ملي و اسلامي ارتقا دهد، در معرض فراموشي قرار گرفت و به محاق گفتماني رفت كه پس از درگذشت رهبر فقيد انقلاب، ادعا مي‌كند «گفتمان نوفل لوشاتو» و سخن فطری، عقلی و جاودان امام مبني بر «تعيين مقدرات هر نسل توسط همان نسل» در بهشت‌زهرا ماهيت «جدلي» دارد و براي «اسكات خصم» يا ساکت كردن و فريب دادن غربي‌ها گفته شد، یعنی «اكنون» تاريخ مصرف آن گذشته است و اعتبار ندارد. طرفداران نگرش فوق مي‌كوشند مانع اعمال حق حاكميت «ملت‌ بالفعل» بر سرنوشت خود شوند و اگر شرایط را مساعد ببينند، انحلال «جمهوري اسلامي ايران» و تشكيل «حكومت اسلامي» را كه قرائت شيعي «طالبانيسم» يا «اسلام مخالف حقوق بشر» است رسما اعلام می کنند.

 

[8] سخنان زیر را ملاحظه فرمایید .آیا این عبارات متعلق به کسی است که به "حق تعیین سرنوشت هر نسل توسط همان نسل"اعتقاد ندارد و برای"اسکات خصم" آن ها را به زبان آورده است؟" ما رژيم سلطنتى را اصلًا غلط مى‏دانيم، از اول اين غلط بوده، خلاف قوانين انسانى بوده؛ رژيم سلطنتى از اول خلاف قوانين عقليه انسان است. يك كسى حالا در مجلس به او رأى بدهند، يا خير فرض بفرماييد- صحيحش را من مى‏گويم، باطلش كه مال ايران آن باطلش است، وجه باطلش را نمى‏گويم، من وجه صحيحش را مى‏گويم- شما فرض كنيد كه يك مجلس مؤسسان ملى- صد در صد ملى- تأسيس بشود و اين يك كسى را با اعقابش به حكومت بنشانند، خودش و سلسله بعد؛ ما به اين مجلس مؤسسان كه از جانب ملت است و به اين ملت، مى‏گوييم بسيار خوب شما زمانى كه خودتان تشريف داشتيد حق داشتيد كه سرنوشت خودتان به دست خودتان باشد.سرنوشت مايى كه دويست سال بعد از شما به اين دنيا مى‏آمده‏ايم به چه مناسبت شما تعيين كرديد آقاى پدر بزرگ؟! شما با چه قانون، با چه حق، سرنوشت ماهايى كه در اين زمان هستيم تعيين مى‏كنيد؟ ...قانون اين است، عقل اين است، حقوق بشر اين است كه سرنوشت هر آدمى به دست خودش باشد، هر ملتى سرنوشتش به دست خودش باشد، اين صحيح؛ ملت ايران حالا سرنوشتش بايد به دست خودش باشد؛ الآن اگر بخواهد يك كسى را تعيين كند براى وكالت، تعيين كند براى رياست جمهور، حق دارد كه خودش قرار بدهد. ما همه فرض كنيد اجتماع كرديم و يك نفر را رئيس جمهور كرديم و اجتماع كرديم هر ناحيه يك وكيل درست كرد، اين صحيح، حالا اگر ما همه‏مان مجتمع شديم كه يك مجلس مؤسسان درست كرديم، مجلس مؤسسان از ناحيه ما همه صحيح؛ او حق دارد- اين مجلس مؤسسان- كه سرنوشت اين ملتى كه الآن هست، موجود هست تعيين كند؛ آنى كه الآن نيست و بعدها خواهد موجود شد، نه حالا ملت ايران است نه چيز ديگرى، هيچ چيز نيست حالا، ملتى نيست اين؛ گروه‏هايى كه در صد سال ديگر در اعقاب شماها مى‏آيند، آنها ملت ايران الآن نيستند، آنها الآن هيچند، من نمى‏توانم سرنوشت آنها را تعيين كنم. آخر ما چه حقى داريم كه سرنوشت ديگران را تعيين كنيم؟ آنها ديگرانند "( صحيفه نور، جلد‏5، صص507 و 508).

 

[9] رهبر فقید انقلاب وقتی به استدلال های مصباح گونه "اعلیحضرت" می رسید که ایرانیان شایستگی آزادی ندارند و ایران سویس نیست،می گفت "شاه ، مى‏گويد اينها نرسيدند به آن حد آزادى! نرسيدند به آن حد! من نمى‏فهمم يعنى چه؟! چطور نرسيدند به آن حد كه به آنها آزادى بدهند؟! مردم كه داد مى‏كنند كه آقا! چرا آن كارهاى غلط را مى‏كنى، اينهانرسيده‏اند به آن؟! حالا]تا[ برسند به آن حد، بايد حرف نزنند؟! هر چه تو سرشان مى‏زنند ديگر حرفى نزنند، تا اينكه رسيده باشند به آن حدى كه بشود به آنها آزادى داد؟!اينها دارند حقوق اوليه بشريت را مطالبه مى‏كنند. حق اوليه بشر است كه من مى‏خواهم آزاد باشم، من مى‏خواهم حرفم آزاد باشد، من مى‏خواهم مستقل ، من مى‏خواهم خودم باشم. حرف ما اين است. اين حرفى است كه در هر جا شما بگوييد، همه از شما مى‏پذيرند. و ما همه موظفيم كه به دنبال اين مطلب باشيم"( صحيفه نور، جلد‏3، ص509).

 

[10] با این که "سید حسن مدرس"که یک پارلمانتر بود و الگوی رهبر فقید انقلاب در عرصه سياست محسوب می شد و ایشان هیچ کس را به اندازه آن مرحوم تایید نکرد و گرامی نداشت ،باوجود این تنها انتقادی که بنيانگذار جمهوري اسلامي متوجه" مدرس "کرد ،مخالفت او با "جمهوری شدن"نظام سیاسی پیشنهادی رضا شاه بود. به عبارت زیر توجه فرمایید:« تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد، نمى‏تواند يك فرد مفيدى باشد، و اينها مى‏خواستند فرد مفيد پيدا نشود، اصلًا از انسان مى‏ترسيدند. اينها ديدند كه يك مُدرّس،در زمان رضا خان يك مُدرّس بود كه در مجلس بود- نگذاشت رضا خان آن وقت كه جمهورى را مى‏خواست درست بكند، مُدرّس نگذاشت درست بكنند. و لو بر خلاف مصالح شد، و اگر شده بود بهتر بود، لكن آن وقت اينها نظر سوء داشتند. يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود، او مى‏خواست رئيس جمهور بشود؛ و بعدش حالا كارهاى ديگر بكند و كسى كه جلوى او را گرفت مُدرّس بود كه نگذاشت اين كار عملى بشود. كسى كه تا آخر ايستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مُدرّس بود كه نگذاشت او كارهايى را بكند، لكن آخرش هم در يك جايى ]درکاشمر در سال 1317[ شهيدش كردند»(صحیفه نور،جلد9،ص202).باتوجه به نظر وگرایش رهبر فقید انقلاب به" جمهوری"حتی وقتی رضا شاه آن را مطرح می کند، نمی دانم آقای مصباح چگونه گفتمان "نوفل لوشاتو" واعتقاد امام به "جمهوریت" نظام سیاسی را "جدلی" می خواند. به علاوه امام وقتی با رژیم شاه مخالفت می کرد،باتجدد دموکراتیک مخالف نبود، تجدد آمرانه را برنمی تافت ؛" ما وقتى از اسلام صحبت مى‏كنيم، به معنى پشت كردن به ترقى و پيشرفت نيست، بلكه عكس آن صحيح است. به عقيده ما اساساً اسلام يك مذهب ترقي خواه است، ولى ما دشمن رژيم هايى هستيم كه تحت عنوان تجددخواهى، روش ديكتاتورى و ظلم را در پيش مى‏گيرند"(صحیفه نور،جلد 4،ص1).

وقتی آيت الله مصباح يزدي رسماً اعلام مي كند یک مرجع شیعی ماه ها و بلکه سال هاسخنانی می گفت که به آنها اعتقاد نداشت آیا تعجب دارد که چندسال بعد عده ای نیز به این نتیجه برسند که قرآن مجید سخنان شخص محمد بن عبدالله (ص) است که برای پذیرش عامه مردم، آن را به خالق هستی نسبت داده است؟ وقتی هشدار داديم از بازي با با اعتقادات مردم دست بكشيد و خلوص،صداقت ویک رنگی رهبران دینی را مخدوش نکنید، به آن ها توجه نشد .اکنون که بخشی از آثار "جدلی خواندن" گفتار بزرگان دین روشن شده است،فریاد می کشند که دین و مسلمانی از دست رفت.غافل از آنکه اسلام زمانی ضربه خورد که وتشیع هنگامی آسیب دید که آقای مصباح "مرجع تقلید" این مردم را بازیگر سیاسی خواند که بر اساس عقیده سخن نمی گفت و برای رسیدن به هدف حاضربود از وسایلی بهره برد که در شرایط عادی شرعاً مجاز نیست. اسلام و تشیع و ولایت زمانی ضربه خوردند که به نام مبارك "زهرا" دانشجو را از طبقه سوم خوابگاه به پايين پرتاب كردند و در روز عاشوراي حسيني88 شهروندان عزادار را به خاك و خون كشيد.

 

[12] علت اینکه آقای احمدی نژاد به راحتی وعده می دهد و سپس آنها را تکذیب می کند یا به فراموشی می سپارد و نیز دلیل اینکه وی برای شکست رقبای خود در انتخابات این قدر ساده دروغ می گوید، آن است که توجیه شرعی و اسلامی آن را آقای مصباح در اختیارش گذاشته است: "مسلمان بنا بر مصالح اسلام می تواند سخنی بگوید که به آن اعتقاد ندارد" این حکم آقای مصباح هیچ محدودیتی جز "مصالح اسلام و مسلمانان" ندارد و بنابراین فرد می تواند سالهای سال " جدلی" حرف بزند، یعنی دروغ بگوید بدون آنکه اندکی شرمنده باشد یا احساس گناه کند. به راستي فرق اين سخن با ديدگاه "ماكياول" چيست؟

[13] رهبر فقید انقلاب در دهه اول انقلاب بر عنصر زمان و مکان در اجتهاد تاکید کرد و خود برآن اساس به محوریت "مصلحت" در اداره جمهوري اسلامي حکم داد که بزرگترین اجتهاد "فقه حكومتي" به شمار می رود.چنین حكمي صرفاً بر اساس پذیرش"جمهوریت" نظام توجیه پذیر است نه "نظام ولایی" مورد ادعای حزب پادگانی.طبق دیدگاه آقای مصباح ، امام به "مصلحت"نیاز نداشت زیرا "جدل" كه نام ديگر "دروغ" و "دورويي" است، حلال مشکلات است. به همین دلیل" مصباحیون " هر گز درباره "مصلحت" نظریه پردازی نمی کنند.البته اگر بتوانند علناًبا آن مقابله هم خواهند کرد زیرا "نظام ولایی "یا "نظام تک نفره" نیازی به چنین اندیشه و نهادی ندارد.

[14] آیا استدلال فوق بهترین بهانه را به دولت آمریکا در جهت دفاع از نظام های استبدادی متمایل به غرب در کشورهای اسلامی نمی دهد تا مانع برپایی انتخابات آزاد در آن کشورها شود؟

[15] اگر نامزد حزب پادگانی می تواند 25 میلیون رای بدست آورد،چرا نسبت اقتدارگراها با دموکراسی رابطه جن و بسم الله است؟ به علاوه در حالي كه دولت امریکا متهم اول نقض حقوق بشر در بسياري از كشورهاي جهان است ،چرا حزب پادگاني با عملكرد خود به ويژه در يكسال گذشته اسلام و انقلاب و نظام و امام را سیبل حملات ضد حقوق بشری وضد دموکراتیک کرده است؟

[16] به راستی این همه ضدیت با"جمهوریت" و "دموکراسی" و "حقوق بشر" چه نفعی برای اسلام و مسلمانان دارد آن هم در شرایطی که در هر جا حقوق بشر رعایت و انتخابات آزاد برگزارشده ، به سود مسلمانان بوده است؟ اگر "طالبان" ضربات مهلکی به اسلام و مسلمانان زده است، چرا باید چهره ای "طالبانی" از جمهوری اسلامی ترسیم کنیم؟

[17] اين كه آقاي مصباح حكم و اعتبار گفتمان دموكراتیک و حقوق بشری رهبر فقید انقلاب و در نتيجه مطبوعات و احزاب و انتخابات آزاد را فراتر از "نوفل لوشاتو" نمي داند و آن را صرفاً تاكتيكي براي پيروزي كم هزينه انقلاب ارزيابي مي كند، این پرسش را برمي‌انگيزد که؛ آيا کسانی که معتقدند امام اصالت دموكراسي و حق تعيين سرنوشت را قبول نداشت و صرفاً از روي "جدل" آن را پذيرفته بود، مي توانند منصفانه و شفاف به انتخابات آزاد نگاه کنند و مجري بي طرف و امين آن باشند؟

 

[18] آنچه آقای مصباح دنبال می کند،"مشروع سازی حکومت" نیست،"مشروع سازی خشونت، سركوب و استبداد" است یعنی می توان با ماشین از روی پیکر یک عزادار حسيني معترض به نتيجه انتخابات گذشت و ديگري را از روی پل به خیابان پرتاب و سومی را ترورکرد، درعین حال کسی آن را اقدامی ضد اسلامی نخواند.حتی اگر بشريت آن اقدام را غیر انسانی بخواند و محكوم كند.

[19] آنچه امام خميني در لحظه بنيادگذاري نظام جديد در مورد نحوه تركيب «جمهوري» و «اسلامي» بيان كرد و به رفراندوم گذاشت با آنچه او در لحظات نادر واستثنايي اين يا آن حادثه يا درگيري مشخص گفت، از يك جنس نيست. آقايان مصباح و جنتي مي كوشند «قلم شكني» را جز و «هسته محوري» انديشه هاي رهبر فقيد انقلاب معرفي و جمهوري اسلامي را به «جمهوري روزنامه بند» و «جمهوري دهان بند» مبدل كنند. متأسفانه در اين مسير از همراهي بعضي چهره‌هاي اپوزيسيون برانداز هم بي بهره نيستند. حال آنكه جنبش «راي من كو» به دليل زيستگاه انتخاباتي خود معيار روشني براي تفكيك آنچه تبديل به سند و ميثاق ملي شده و آنچه يك نظريه فقهي محض يا سخن برخاسته از يك موقعيت مشخص و استثنايي است، در اختيار دارد. جالب آن‌كه بسياري از كساني كه در دهه نخست انقلاب با تحقير اصل انتخابات يا «فرعي»، «بورژوايي» يا «خرده بورژوايي» تلقي كردن آن، مقابل رفراندوم جمهوري اسلامي وديگرانتخابات هاي آن مقطع ايستادند، اكنون در پويش انتقادي و خود انتقادي دريافته اند كه راه رهايي فرد و جامعه از مسير انتخابات آزاد مي گذرد. در جانب مقابل با كمال تأسف بايد گفت آنچه امروز امثال آقايان جنتي و مصباح در جهت مقابله با انتخابات آزاد مردم مي‌گويند يا انجام مي دهند در واقع شكل بازسازي شده و اسلاميزه شده ديدگاه ظاهراً «انقلابي» ودرباطن ضد انتخاباتي امثال«مجاهدين خلق» و ماركسيست‌هاي استالینیست است كه در دهه نخست انقلاب عليه خواست مردم در جريان انتخابات گوناگون به نمايش گذاشتند.

[20] اگر رهبر فقيد انقلاب ميزان را «خواست»، «اراده»، ‌«نظر» و... ملت خوانده بود، این احتمال وجود داشت که فرد يا قشر خاصي خود را سخنگوی انحصاري «خواست تاریخی» یا «اراده ملی» یا «آرمان ملت» بخواند و علائق، منافع و سلائق و سليقة خود را به نام اسلام يا ملت به مردم تحميل كند. «ميزان رأی ملت است»، جز در انتخابات آزاد محقق نمي‌شود. به همین دلیل هرگز نباید فراموش شود. تحقق "ایران برای همه ایرانیان" نیز منوط به آن است که همواره "میزان رأی ملت" باشد.

[21] من نه تنها شايسته می دانم انتخاب تاریخی نسل انقلاب را پاس بداریم، بلکه معتقدم باید بکوشیم اصولگراها را متوجه كنيم اسلامي نجات بخش عصر ماست كه بتواند همنشين جمهوريت و دموکراسی شود و از منافع ايرانيان پاسداري كند. این اسلام تنها با آزادي انديشه و بيان شكوفا و فقط با انتخابات آزاد جايگاه خود را در مردم همچنان حفظ مي‌كند. خوشبختانه گزينة اكثريت قاطع ايرانيان نیز اسلام مدافع حقوق شهروندان،‌ طرفدار توسعه همه جانبه ميهن و حامي انتخابات كاملاً آزاد است. چنين برداشتي از اسلام قادر است با محترم شمردن حقوق و آزادی های همه شهروندان و سبک زندگی آنان، مانع استبداد داخلي و تجاوز خارجي شود و فردايي روشن را براي همه ايرانيان رقم زند، انشالله

 


 


ندای سبز آزادی: در حالی که مفادی از لایحه برنامه پنجم با اختلاف نظر دولت و مجلس روبرو شده بود، نماینده دولت از توافق با مجلس سخن گفت و نمایندگان از نقض این توافق خبر دادند.
به گزارش خبرآنلاین، ابراهیم عزیزی معاون برنامه‎ریزی و راهبردی رئیس جمهور با بیان اینکه دولت در خصوص فعالیت‏های شورای عالی سلامت و خدمات درمانی در طول برنامه پنجم جلسات مطولی تا نیمه شب برگزار شده و توافقات لازم با تلفیق حاصل شده است، از ان قلت‎های نمایندگان در صحن علنی ابراز تعجب کرد.
علیرضا مرندی عضو کمیسیون بهداشت در واکنش به این بخش از سخنان عزیزی، تذکر داد و گفت: گویا ایشان به یاد ندارند که توافقات نصفه شب با کمیسیون تلفیق را هفت صبح روز بعد فراموش کردند!
وی با اشاره به برگزاری یکی از جلسات کمیسیون تلفیق با حضور ابوترابی‎فرد، گفت: آن جلسه تا ساعت دو صبح درباره بخش سلامت در برنامه پنجم ادامه یافت و اقای عزیزی همه پیشنهادات ما را پذیرفتند، اما ۷ صبح فردا همه را فراموش کردند!
مرندی ادامه داد: البته ایشان تحت فشار بودند که نمی‏خواهم درباره آن چیزی بگویم.
ابوترابی‎فرد هم در تایید سخنان مرندی گفت: بخش سلامت بیشترین زمان را در طول بررسی لایحه برنامه پنجم در کمیسیون تلفیق به خود اختصاص داد. اما بعد از بازنگری در تلفیق به درخواست دولت، مصوبات ما کمی تغییر کرد. البته کمیسیون تلفیق بیشتر به همان مصوبات اولیه تلفیق که با موافقت اعضای کمیسیون بهداشت همراه بود، نظر داشت.

 


 


ندای سبز آزادی: مهدی کوچک زاده پس از گذشت سه هفته از جمع آوری امضا برای پرسش از احمدی نژاد در مجلس شورای اسلامی، طرح سوال از رییس دولت را درست ندانست و گفت: «علی مطهری این کار را برای بزرگنمایی انجام می دهد.»
به گزارش ایرنا، کوچک زاده در خصوص «پیگیری طرح سوال از احمدی نژاد توسط علی مطهری» ابراز عقیده کرد: «متاسفانه علی مطهری صاحب بصیرت نیست و متوجه نیست که با این اقدامش چه پیامدهای منفی را ایجاد می کند. علی مطهری با عدم توجه نمایندگان پاسخش را گرفته است.»
وی با اشاره به اینکه نمایندگان مجلس به رغم تلاش های علی مطهری برای طرح سوال از رییس جمهور با وی همراه نشدند، اظهار کرد: «علی مطهری پاسخش را از نمایندگان گرفت.»
نماینده تهران گفت: «در این مدت شاهد بودیم که علی مطهری تلاش های بسیاری کرد. ولی موفق نشد به نیت خود برسد و نمایندگان به هیچ عنوان به وی توجه نکردند.»

 


 


ندای سبز آزادی: احمد توکلی، رییس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی که پنج‌شنبه شب در شبکه دوم سیما حاضر شده بود، در خصوص سختی‌های نقد و جایگاه بد منتقد در کشور گفت: بالاخره آزادی بیان هست اما باید آزادی بعد از بیان هم باشد و اینگونه منتقدان مورد هجوم قرار نگیرند.
به گزارش تابناک، توکلی که در برنامه زنده “جهان سیاست” حاضر شده بود در اولین سوال مجری که پرسید “برخی می‌گویند شما از جمله خواصی هستید که در فتنه بعد از انتخابات سکوت اختیار کردید”، گفت: شما و یا دوستانتان روزنامه نمی‌خوانید؟ من در همان زمان ۳ نامه برای آقایان کروبی و خاتمی و یک نامه هم برای میرحسین موسوی نوشتم و حرف‌هایم را خیلی صریح عنوان کردم. کم‌لطفی برخی دوستان است که اینگونه حرف می‌زنند.
وی در پاسخ به سوال مجری برنامه که گفت “برخی می‌گویند شما کمی دیر وارد میدان شدید”، گفت: از شما که کارشناس سیاسی هستید توقع بیشتری است که با مطالعه و اطلاع در برنامه حاضر شوید، من خودم رسانه‌ای دارم و وظیفه‌ام را انجام دادم.
بنابر این گزارش، مجری برنامه که در اینجا خواست سوال دیگری بپرسد، با واکنش توکلی مواجه شد که گفت: حرف مرا قطع نکنید و اجازه بدهید حرفم تمام شود؛ در اتفاقات سال گذشته، برخی گروه‌های مذهبی خوب و خوش ریشه ما تند عمل کردند و به تعبیری در سقوط برخی سیاسون ایشان را هل دادند. من تعبیری داشتم که می‌گفتم فلانی به سرنوشت فلانی دچار می‌شود و دیگری هم به سرنوشت یکی دیگر… اما برخی دوستان با تندروی‌های‌شان به این پروسه سرعت بخشیدند.
توکلی ادامه داد: به برخی دوستان تذکر می‌دادم که این تیترهایی که انتخاب می‌کنید بر این مبنا زیاد خوب نیست، شما دارید بدتر آدم‌ها را هل می‌دهید؛ می‌گفتند حق با شماست، درستش می‌کنیم اما درست نکردند.
توکلی تصریح کرد: من درصدد راضی نگه‌داشتن معترضان به خودم نیستم اما شاید بهتر از خیلی مدعیان وظیفه‌ام را در سال گذشته انجام داده باشم.
در ادامه بحث انتقادات مجلس از دولت و بالعکس مطرح شد و توکلی نیز در پاسخ به وضعیت کنونی مجلس گفت: بعضی فشلی‌های مجلس به این دلیل است که نمایندگان کارهای اصلی خود را درست انجام نمی‌دهند و گرایش‌های محلی و بومی و حوزه‌ای خود را بر گرایش‌های کلان و ملی ترجیح می‌دهند.
وی در خصوص رابطه دولت و مجلس نیز گفت: دولت و مجلس نباید همدیگر را آزرده کنند، در همین قضیه انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، چیزی به هیچ کسی نگفتند، این بی‌اعتنایی به مجلس است، همین بی اعتنایی باعث پیکار می‌شود؛ از سوی مجلس هم برخی گروکشی‌ها برای گرفتن امتیاز از دولت، باعث آزردگی دولت می‌شود.
این نماینده اصولگرای مجلس ادامه داد: دولت باید قبول کند که مجلس حق نظارت دارد و دولت باید در ریلی که مجلس برایش معین می‌کند حرکت کند. من به رفتار هر دو نقد دارم اما دولت قوه اجرایی کشور است و پول در دست دارد.
توکلی با تاکید بر این که “هر دو طرف مقصر نیستند” گفت: دولت قوه اجرایی است و اعتبارات را در اختیار دارد برای همین باید برخی رفتارهای ناروا را کنار بگذارد، اینکه به برخی نمایندگان حامی دولت، بهتر و سهل‌تر بودجه می‌دهند، این رفتار خوبی نیست؛ پول و قدرت باید طبق قاعده خرج شود که البته خیلی سخت است؛ برخی رفتارهای ناروا به فساد مجلس هم دامن می‌زند که الان هم متاسفانه هست.
توکلی در پاسخ به این سوال که “شما در یک نطق انتخاباتی، صدای بسیاری از همکاران خود را درآوردید که ادبیات انتقادی شما را نپسندیدند”، گفت: وقتی دولت مکررا قانون را نقض می‌کند؛ باید اعتراض کرد، وقتی رییس‌جمهور که وظیفه دارد قوانین را ولو غلط محترم بشمارد و اجرا کند و در نهایت اگر مشکلی بود با ارائه لایحه، حرفش را بزند در تریبون رسمی اعلام می‌کند این قانون را قبول ندارد؛ من باید اعتراض کنم. اینکه گفته می شود ادبیات اعتراضی من هم خوب نبوده، قبول ندارم، شاید تعابیر تندتر هم به کار ببرم.
توکلی در خصوص سیاست خارجی دولت نیز گفت: گاهی خط کلی سیاست خارجی را تقدیر کرده‌ام و می‌کنم اما این معنایش تقدس نیست، جایی که اشتباه وجود دارد، می‌گویم.
وی تاکید کرد: کار زشتی که درباره ملوانان انگلیسی و بدرقه‌شان انجام شد، گویا درباره سارا شورد هم اتفاق افتاده است، معلوم است که نه می‌پسندم و نه می‌پذیرم.
توکلی در پاسخ به این سوال مجری برنامه که چرا اصول‌گرایان در مجموع، نظراتشان را از یک تریبون اعلام نمی‌کنند، گفت: جناح ما زیاد قوی و منسجم نیست که تصمیمات جمعی بگیرد و اعلام کند.
رییس مرکز پژوهش‌های مجلس همچنین در خصوص نقد و نقدپذیری گفت: من خودم در سیبل بسیاری از منتقدان هستم، در سایت خودم نیز خیلی به من انتقاد می‌شود، از انتقاد بدم نمی‌آید و به آن توجه می‌کنم، ضمن اینکه باید به نقد توجه کرد، اینکه منتقدان در کشور ما مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند به خاطر جایگاه بد نقد در کشور است.

 


 


ندای سبز آزادی: در پی فشارهای وارده از سوی حکومت و حملات دامنه دار عوامل لباس شخصی به منازل و حسینیه های دراویش، و همچنین صدور احکام قضایی حبس و تبعید و شلاق برای پیروان اهل تصوف، خصوصاً درویشان سلسله نعمت اللهی گنابادی، سه تن از آیات عظام مراجع تقلید اسدالله بیات زنجانی، سیدعلی دستغیب شیرازی و صادقی طهرانی از متصوفه و درویشان پیرو سلسله نعمت اللهی گنابادی حمایت نموده و اعمال ارباب جور و ظلم، در هتک حقوق مسلم درویشان و تخریب مراکز عبادی و حسینیه های آنان را تقبیح کردند.
به گزارش مجذوبان نور، این سه مرجع تقلید در این مورد فتوا داده اند "این همه تعدی و تجاوز و تخریب حسینیه ها و اماکن مقدسه که متعلق به این گروه از برادران شیعی ما بوده همه مصداق بارز فإن بغت إحداهما على الأخرى می باشند که بر همه علماء اسلام فرض و واجب است که در مقابل این تعدیات سکوت نکنند ..."

آیات عظام زنجانی، دستغیب شیرازی و طهرانی همچنین خاطرنشان کرده اند "از آنجا که علما بزرگ در قرون متوالی نظیر علامه جعفر کاشف العطاء سید بحر العلوم، ملا عبدالصمد همدانی، علامه شیخ محمد حسین آل کاشف العطاء، سید مهدی درچه ای، امام خمینی، علامه طلاطبایی، آیت الله منتظری و شهید مرتضی مطهری رویه این گروه از شیعیان را تصریحاً و تلویحاً مورد تأیید قرار داده اند و هرگز انحرافی در عقیده و عمل از ایشان دیده نشده لذا اینجانبان امضاء کنندگان این بیانیه برای عمل به وظیفۀ شرعی اعلام می داریم که تعدی به آنان و تخریب اماکن مذهبی و حسینیه های فقرای نعمت اللهی گنابادی مخالف صریح دستورات شرع مبین اسلام و قطعاً حرام می باشد."

در پایان این فتوا آمده است "از دست اندرکاران و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی و عقلاء قوم می خواهیم که اکیداً جلوی تحرکات اشخاص تندرو و جاهل را بگیرند و و نگذارند محیط اسلامی رنگ و بوی فضای جاهلیت به خود بگیرد."

 


 


ندای سبز آزادی: معصومه ابتکار در میزگردی که به مناسبت ۱۳ آبان برگزار شده بود، گفت:ماامروز به نقطه‌ای رسیدیم که شخصیت‌های بارز و اثر گذار این جریان در زندان هستند، مثل دکتر میردامادی و دکتر امین‌زاده. این‌ها شخصیت‌های کلیدی و محوری و برای دانشجویان الهام‌بخش بودند.
وی در این میزگرد که در دفتر سایت خبری -تحلیلی جماران برگزار شد، اظهار داشت: رهبران تسخیر لانه جاسوسی جنبش دانشجویی بودند. این افراد به‌خاطر انتقادات‌شان و به‌خاطر پایمردی بر راهی که هیچ وقت از آن جدا و پشیمان نشدند یعنی انقلاب ۵۷ و انقلاب ۵۸، الان در زندان هستند و این جای نگرانی دارد.
ابتکار افزود: من یادم است که دکتر میردامادی پارسال در مورد ۱۳ آبان بیانیه داد و بیانیه‌اش هم بویی از پشیمانی نداشت و البته تبیین شرایط روز هم بود. ولی با این حال عده‌ای اصرار دارند بگویند آن طیف پشیمان شده‌اند و این را انکار کنند که بخش عمده‌ای از این جریان به طیف اصلاحات پیوند خورده است. از طرف دیگر کسانی که طیف اصلاحات را به وادادگی به غرب متهم می‌کنند، تحلیل‌شان بسیار سطحی است. چطور می‌شود جریانی که ریشه در چنین اقدامی دارد با گذر زمان بیاید و کاملا در نقطه مقابل قرار بگیرد.
عضور شورای شهر تهران گفت: دولت آقای خاتمی در طول دوران بعد از انقلاب تنها دولتی است که سه نفر از دانشجویان خط امام را به عنوان وزیر و معاون وزیر انتخاب کرد؛ مرحوم دادمان، مهندس بیطرف و من. هیچ‌کس این کار را نکرد. ما هم هیچ‌وقت مسأله لانه را انکار نکردیم. من کتابم را چاپ کردم. اگر قرار بر پشیمانی بود این موضوع را قایم می‌کردیم. چرا کتاب منتشر کنیم. همه می‌دانستند که دکتر دادمان نقش کلیدی داشته و دولت آقای خاتمی تنها کابینه‌ای است که رئیس‌جمهورش با افتخار این افراد را برمی‌گزیند و هیچ نگرانی و ابراز پشیمانی هم ندارد و البته این مسأله تکرار نشد.
کد مطلب :
معصومه ابتکار در میزگردی که به مناسبت ۱۳ آبان برگزار شده بود، گفت:ماامروز به نقطه‌ای رسیدیم که شخصیت‌های بارز و اثر گذار این جریان در زندان هستند، مثل دکتر میردامادی و دکتر امین‌زاده. این‌ها شخصیت‌های کلیدی و محوری و برای دانشجویان الهام‌بخش بودند.
آفتاب:‌ معصومه ابتکار در میزگردی که به مناسبت ۱۳ آبان برگزار شده بود، گفت:ماامروز به نقطه‌ای رسیدیم که شخصیت‌های بارز و اثر گذار این جریان در زندان هستند، مثل دکتر میردامادی و دکتر امین‌زاده. این‌ها شخصیت‌های کلیدی و محوری و برای دانشجویان الهام‌بخش بودند.
به گزارش جهان وی در این میزگرد که در دفتر سایت خبری -تحلیلی جماران برگزار شد، اظهار داشت: رهبران تسخیر لانه جاسوسی جنبش دانشجویی بودند. این افراد به‌خاطر انتقادات‌شان و به‌خاطر پایمردی بر راهی که هیچ وقت از آن جدا و پشیمان نشدند یعنی انقلاب ۵۷ و انقلاب ۵۸، الان در زندان هستند و این جای نگرانی دارد.
ابتکار افزود: من یادم است که دکتر میردامادی پارسال در مورد ۱۳ آبان بیانیه داد و بیانیه‌اش هم بویی از پشیمانی نداشت و البته تبیین شرایط روز هم بود. ولی با این حال عده‌ای اصرار دارند بگویند آن طیف پشیمان شده‌اند و این را انکار کنند که بخش عمده‌ای از این جریان به طیف اصلاحات پیوند خورده است. از طرف دیگر کسانی که طیف اصلاحات را به وادادگی به غرب متهم می‌کنند، تحلیل‌شان بسیار سطحی است. چطور می‌شود جریانی که ریشه در چنین اقدامی دارد با گذر زمان بیاید و کاملا در نقطه مقابل قرار بگیرد.
عضور شورای شهر تهران گفت: دولت آقای خاتمی در طول دوران بعد از انقلاب تنها دولتی است که سه نفر از دانشجویان خط امام را به عنوان وزیر و معاون وزیر انتخاب کرد؛ مرحوم دادمان، مهندس بیطرف و من. هیچ‌کس این کار را نکرد. ما هم هیچ‌وقت مسأله لانه را انکار نکردیم. من کتابم را چاپ کردم. اگر قرار بر پشیمانی بود این موضوع را قایم می‌کردیم. چرا کتاب منتشر کنیم. همه می‌دانستند که دکتر دادمان نقش کلیدی داشته و دولت آقای خاتمی تنها کابینه‌ای است که رئیس‌جمهورش با افتخار این افراد را برمی‌گزیند و هیچ نگرانی و ابراز پشیمانی هم ندارد و البته این مسأله تکرار نشد.

 


 


ندای سبز آزادی: زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه ، در ادامه دیدار با خانواده های زندانیان سیاسی، با همسر و خانواده حشمت الله طبرزدی، فعال سیاسی زندانی، دیدار کرد.
به گزارش کلمه، رهنورد در این دیدار با محبوبه علی نقیان همسر حشمت الله طبرزدی درباره آخرین وضعیت وی گفت و گو کرد .
حشمت الله طبرزدی اکنون در زندان رجایی شهر محبوس است و به ۹ سال حبس قطعی محکوم شده است .
همسر طبرزدی در این دیدار از نحوه برخورد ماموران امنیتی هنگام بازداشت همسرش گفت : «متاسفانه ماموران امنیتی هیچ حرمتی برای برادر دو شهید و خانواده اش قائل نشدند وهمسرم را با شرایط بدی بازداشت کردند و وی را در شرایطی که قبلا هشت سال را به دلیل فعالیت های سیاسی و مدنی در زندان و دور خانواده بوده، مجدداً روانه زندان کردند»
.وی همچنین بااشاره به شرایط بد زندان رجایی شهر ادامه داد :«فاصله زندان رجایی شهراز تهران شرایط بسیار سخت تری رابرای خانواده ما به وجود آورده است .»
زهرا رهنورد نیز در این دیدار با بیان اینکه اگر چه در شرایط حاضر همه مظلوم هستیم اما سلحشوریم تاکید کرد : « هر روز همه ما خدا را شکر می کنیم که با ظالمان نیستیم ، کسی را زندان نکرده ایم و به خانه کسی روزانه یا شبانه حمله نکرده ایم . خدا را شکر می کنیم ، که آزادیخواه و عدالت طلبیم و دستمان را به خون کسی و به بستن حلقوم کسی آلوده نکرده ایم.»
.
وی در ادامه آرزوی آزادی هرچه سریعتر زندانیان را از خداوند خواستار و ادامه داد :« آقای طبرزدی و همه زندانیان سیاسی آزادگانی هستند که فقط به سرافرازی ایران و سعادت ملت می اندیشند.»
همچنین حشمت الله طبرزدی طی تماس تلفنی از زندان رجایی شهر ، در گفتگو با زهرا رهنورد از دیدار او با خانواده اش تشکر کرد. در این تماس تلفنی خانم رهنورد استقامت و روش مبارزه حشمت الله طبرزدی را ستودنی خواند.
حشمت الله طبرزدی دبیرکل جبهه دمکراتیک و سخنگوی شورای همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران از سال گذشته در زندان است.
این فعال سیاسی و مدیر مسئول نشریۀ توقیف شدۀ پیام دانشجو، پس از تبعید به زندان رجائی شهر، ماه گذشته در دادگاه انقلاب به ۹ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است.

 


 


ندای سبز آزادی: یک مقام نزدیک به رئیس مجلس، خبر یک سایت حامی دولت مبنی‌بر دعوت لاریجانی از وزیر خارجه اسبق انگلیس و عضو فعلی مجلس عوام به ایران را تکذیب کرد.
به گزارش خبرآنلاین، گفتنی است یکی از مقامات ارشد دولتی ۲ سال پیش با استراو دیداری داشته است، که در صورت صحت دعوت از استراو به ایران، احتمال می‎رود این دعوت از سوی همان مقام دولتی صورت گرفته باشد.
شایان ذکر است، سایت مذکور، نوشته بود که جک استراو وزیر خارجه اسبق انگلیس و عضو فعلی مجلس عوام این کشور ادعا کرد که قرار است اوایل سال آینده میلادی در راس یک هیأت پارلمانی با دعوت‌نامه علی لاریجانی به تهران سفر کند.
دلیل این ادعا نیز انتخاب استراو به سمت رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و انگلیس و گفت‎و گوی وی با خبرگزاری دولت است.
ادعایی که از سوی یکی از نزدیکان لاریجانی بی‌پایه و اساس خوانده شد.

 


 


ندای سبز آزادی: عبدالحسین روح الامینی، پدر شهید محسن روح الامینی، با تاکید بر این‌که «باید ناجوانمردی رسانه‏ای به جوانمردی تبدیل شود»، ادامه داد: نمی‏شود بسیاری از خانواده بزرگ انقلاب به دلیل تفاوت سلیقه بایکوت شوند و این ناجوانمردی است. همه را به چند دسته تقسیم کرده‏اند که فلانی سبز است یا سبز منحرف یا سبز محترم اما نباید این‌گونه باشد که بگوییم یا همه با من هستند یا علیه من.
روح الامینی که به مراسمی با عنوان “گفته‏ها و ناگفته‏های تسخیر لانه جاسوسی و روایتی از فتنه ۸۸″ در دانشگاه شیراز دعوت شده بود، ضمن انتقاد از ناجوانمردی‌های رسانه‌ای و تلاش برای بایکوت خبری سبزها، سوء مدیریت و امنیتی شدن فضا را یکی از عوامل دامن زدن به بحران سال گذشته دانست.
پدر شهید محسن روح الامینی با انتقاد شدید از فرستادن بازداشت‌شدگان به کهریزک، گفت: وقتی دلیل را از آن‌ها پرسیدیم، گفتند جا برای بازداشت شدگان نداشتیم. این پرونده را پیگیری کردیم که قتل عمد در کهریزک به تایید دادگاه رسید، اما به دلایلی از مجرمان گذشتیم.
خون شهدای کهریزک، جان هزاران نفر را نجات داد

وی تاکید کرد: اگر فرزندان ما کشته نمی‏شدند، باید این احتمال را داد که مرگ هزاران نفر رقم می‏خورد که مطمئنا کشته شدن فرزندان ما از این اتفاقات جلوگیری کرد.
روح الامینی در توضیح این مطلب خاطرنشان کرد: با وجود این‌که حوادث سال گذشته را دنبال می‏کردم، اما بعد از دیدن جنازه پسرم با دو نفر تماس گرفتم؛ با یکی از دوستانم که از او خواستم مرا راهنمایی کند تا چه کنم.
گفتم جان ما فدای رهبری، اما بچه‌های مردم را دریابید
وی افزود: دومین تماس را با بیت رهبری گرفتم که جان و مال ما همه فدای انقلاب و امام و رهبری باد، اما بچه‏های مردم را دریابید.
وی ادامه داد: این دستاوردها از همه ما و فرزندان ما عزیزتر هست، زیرا این انقلاب حاصل تلاش‏های چندین ساله و خون هزاران شهید است که از این نگاه مسائل سال پیش را نظاره کردم، تاکنون نیز گفته و ناگفته‏های زیادی وجود دارد که نیازی هم نیست همه را همین الان بگوییم.
این فعال سیاسی با اشاره به این‌که « نظام متحمل ضربات زیادی شد و با مظلومیت حلم را پیشه کرد» افزود: خوشبختانه فضا دوباره آرام می‏شود و نشاط سیاسی ـ که از دستاوردهای اصلی انقلاب ماست ـ در حال شکل گیری دوباره است.
فضای افراط و تفریط نیازمند اصلاح است
وی خاطرنشان کرد: در صورتی که همه چیز را بیاییم با افراط و تفریط در یکدیگر قفل کنیم، مسیری نادرست و مقابل رهبری که می‏فرمایند جذب حداکثری و دفع حداقلی را پیش گرفته‌ایم. در صورتی که گر حکم شود مست گیرند در شهر هر آن‌که هست گیرند، و این فضا نیازمند اصلاح است.
روح‌الامینی با بیان این‌که «ما مدعی اصولگرای انقلابی هستیم» گفت: هرچه به ما آسیب برسد، دست از هدف‌مان برنخواهیم داشت و در رسانه خود نیز به دنبال جوانمردی رسانه‏ای هستیم و با رنگ بی‌رنگی بسیجی انقلابی اهداف بزرگ انقلاب را دنبال خواهیم کرد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اختلاف نظرش با احمدی‌نژاد اظهار کرد: خانواده اصولگرایان مشترکات زیادی دارند اما اگر اختلاف نظری هست بر سر اداره امور کشور است.
مشاور محسن رضایی در انتخابات دهم تصریح کرد: به خاطر اندک اختلاف سلیقه نباید دیگران را متهم کنیم زیرا مواضع من کاملا روشن است و همان سال گذشته هم گفتم بهتر بود ایشان (احمدی‌نژاد) دیگر وارد صحنه نمی‏شدند و به همان چهار سال اول کفایت می‏کردند.
درباره ۱۳ آبان باید به روایت‌های دست اول مراجعه کرد
روح الامینی در بخش دیگری از سخنانش، در زمینه سالروز سیزدهم آبان ماه گفت: ۱۳ آبان حماسه‏ای بود که به عنوان یکی از دانشجویان شرکت کننده در تسخیر لانه دانشجویان همواره در ۳۱ سال گذشته سعی داشته در بزرگداشت آن شرکت داشته باشم.
این فعال سیاسی با انتقاد از برخی افراد که در ۱۳ آبان که انقلاب دوم نام گرفت شرکت داشتند اما حاضر نمی‏شدند از حماسه ۱۳ آبان دفاع کنند یا در مراسم‏های بزرگداشت آن شرکت داشته باشند، ادامه داد: در این سال‏ها بسیاری از دانشجویان حاضر در جریان تسخیر لانه جاسوسی در نقاط مختلف کشور مشغول به زندگی بودند و تعدادی هم در سال‏های دفاع مقدس به شهادت رسیدند، مواضع آنان نسبت به تسخیر لانه جاسوسی تغییری نکرد و گاهی اوقات اعتراض هم داشته‏اند که چرا در مراسم‏ها برای سخنرانی دعوت نمی‏شوند تا از واقعیات تسخیر لانه برای مردم بگویند.
وی با بیان این‌که تنها در ۱۶ ماه گذشته به دلیل درگیری با مسائل حقوقی به درستی نتوانسته‏ام از ۱۳ آبان ۵۸ دفاع و سخنرانی کنم، تصریح کرد: دانشجویان و جویندگان حقیقت نباید تنها به جلسات اینچنینی و سخنرانی اکتفا کنند، چرا که برای درک حقیقت باید اسناد تاریخی و روایات دست اول را تا آنکه زمان زیادی از آن نگذشته بررسی کرد و بطور مثال بهترین این اسناد آرشیو روزنامه‏های سال ۵۸ و همچنین سالگردهای این تسخیر در دهه اول انقلاب است.
روح الامینی عوام زدگی را آفت مسائل سیاسی کشور مطرح کرد و گفت: متاسفانه بسیاری از افراد حوادث را از منابع دست چندم جویا می‏شوند، در صورتی که این آفت مسائل سیاسی بوده و با ذات دانشجو نیز منافات دارد و برای بررسی ۱۳ آبان ۵۸ می‏توان به بررسی پیش زمینه‏های آن پرداخت و خود قضاوت کنیم که چرا حماسه ۱۳ آبان بوجود آمد.
کتاب معصومه ابتکار، بهترین منبع درباره ۱۳ آبان ۵۸
وی در ادامه با معرفی بهترین منابع برای تحقیق از روایات دست اول ۱۳ آبان ۵۸، خاطر نشان کرد: کتاب معصومه ابتکار درباره تسخیر لانه جاسوسی اقدام بسیار خوبی در آن زمان بود که در مقابل تبلیغات امریکایی‏ها منتشر شد و خانم ابتکار که به عنوان مترجم به لانه جاسوسی وارد شدند در این راه خدمت خوبی داشتند و کتاب ۴۴۴ روز، خاطرات گروگان‏ها نیز منبعی است که خود آنها می‏گویند حقایق را گفته‏اند.
این استاد دانشگاه با بیان این‌که انتظار داشتیم گوش ما را بگیرند و از سفارت بیرون بیاندازند، اما بعد دیدیم مورد تشویق هم قرار گرفتیم، تصریح کرد: با موتور هندایی که داشتم به میدان توپخانه رفتم و برای اقامت چند ساعته دو جعبه خرما و یک بلندگوی دستی را تهیه کردم و در ۱۳ آبان که تقاطع کلیدی بود به سمت سفارت حرکت کردیم و تنها می‏خواستیم آنچه مرسوم بود را در یک حرکت اعتراضی انجام داده و در اعتراض به سیاست‏ها امریکا چند ساعتی در سفارت او بمانیم.
وی اضافه کرد: در ۲۵ بهمن سال ۵۷ چریک های فدایی خلق نزدیک ۵۰ نفر مسلحانه به بهانه اینکه اسناد ساواک آنجا وجود داشته و اسناد در اختیار شوروی قرار بگیرد، تصمیم به تسخیر سفارت امریکا را داشتند که موافقت آمیز نبود، اما این سوال پیش می‏آمد که در ۹ ماه کشور آبستن چه اتفاقاتی شد که منجر به تسخیر لانه جاسوسی شده و این اتفاقات رخ داد.
همه مخالفان امروز، آن روز موافق تسخیر سفارت آمریکا بودند
روح الامینی با اشاره به برخی از شرایط سال ۵۸ گفت: امریکا از شاه دعوت کرده بود تا به آنجا برود اما به ظاهر می‏گفت که انقلاب مردم ایران را پذیرفته ولی روز به روز داشت شرایط ۲۸ مرداد سال ۳۲ بوجود می‏آمد و این همخوانی نشان می‏داد که امریکا می‏خواهد کودتا کند و همچنین «وحدت کلمه» هر روز مورد حمله قرار می‏گرفت، تا اینکه مردم یک راهپیمایی بزرگ در دفاع از وحدت کلمه انجام دادند و سپس ما به پشتوانه آن وحدت سفارت را تسخیر کردیم که روزنامه‏های آن زمان را اگر ببینیم شاهدیم همه گروه‏های سیاسی از مجاهدین خلق و مارکسیستها تا دولت موقت از این اقدام حمایت و بیانیه صادر کردند.
وی ادامه داد: بسیاری از همین افرادی که امروز می‏گویند تسخیر لانه جاسوسی اقدام خوبی نبوده و ما مخالف آن هستیم در روزهای اول تسخیر از این اقدام حمایت می‏کردند، اما امروز مواضع روز خود را تغییر داده و با حمایت رسانه‏های غربی به دنیال تحریف و تغییر این بخش تاریخی که جلو چشم ما قرار دارد، هستند.
به گزارش ایسنا این فعال سیاسی اضافه کرد: جا دارد دانشجویان بیایند درباره انقلاب و حوادث آن از جمله همین ۱۳ آبان کار محتوایی و انطباقی انجام دهند و در این میان موضاع افراد مختلف در آن زمان و امروز را بررسی کنند که حقیقت ها بر همگان روشن شود.

 


 


ندای سبز آزادی: آیت‌الله جوادی آملی با تاکید بر اینکه اخلاق یک امر مشترک جهانی است و زندگی بدون اخلاق میسر نیست، گفت: این اخلاق مشترک باید مبانی مشترکی هم داشته باشد که استقلال، آزادی، عدالت، رعایت امانت و وفای به عهد از جمله آنهاست.
به گزارش روابط عمومی بنیاد علوم وحیانی اسراء، آیتالله عبدالله جوادی آملی بعدازظهر پنجشنبه در درس اخلاق خود که در محل این بنیاد برگزار شد، اخلاق را یک امر مشترک جهانی دانست و تاکید کرد: هر انسانی اگر بخواهد سعادتمند باشد و هر جامعه بخواهد متمدن باشد باید اخلاق الهی را در خود فراهم کند.
وی اضافه کرد: انسانها چون با هم زندگی میکنند، باید اخلاق، عقاید، اوصاف و تعهدات مشترکی داشته باشند، زیرا ممکن نیست انسانی زندگی مشترک داشته باشد ولی اخلاق مشترک نداشته باشد.
این استاد برجسته حوزه با یادآوری این نکته که اخلاق، تعهدات را عملی میکند و آنچه که حقوق یکدیگر را ادا میکند ضمانت اخلاقی است، تصریح کرد: چون جوامع اشتراکات فراوانی دارند و بدون اخلاق زندگی میسر نیست، و اخلاق مشترک بین همه است، این اخلاق مشترک باید مبانی مشترکی هم داشته باشد، زیرا مواد اخلاقی را از موازین اخلاقی استنباط میکنند.
آیت الله جوادی آملی استقلال، آزادی، عدالت، رعایت امانت و وفای به عهد را از نمونههای موازین اخلاقی برشمرد و اظهار داشت: به استناد این مبانی، فروعات و مبانی اخلاقی استنباط میشود.
وی تاکید کرد: در اینکه موارد اشاره شده جزو مبانی اخلاقی است، شکی نیست و همه انسانها این مبانی را میپذیرند اما اینکه این مبانی از کجا گرفته میشود محل اختلاف است.
این مرجع تقلید به دیدگاههای موجود درباره این تعارضات اشاره کرد و گفت: متدینان عالم معتقدند عدل (وضع کل شیءٍ فی موضعه) است اما در اینکه جای اشخاص و اموال و اشیاء و قراردادها و حقوق را چه کسی باید مشخص کند محل اختلاف است. ما میگوئیم منابع ما قرآن و عترت است، یعنی او که جهان و انسانها را آفرید و پیوند بین این دو را برقرار کند باید بداند عدل چیست و هر کسی در جای خودش قرار دارد، اما آنها میگویند باید این مبانی را از فرهنگ و عادات مردم گرفت.
استاد برجسته حوزه خاطرنشان کرد: آنها خیال میکنند زن و مرد در همه امور یکسان هستند اما ما میگوئیم عدل لازم است نه مساوات و موازات.
آیتالله جوادی آملی در بخش دیگری از سخنان خود به تشریح خطبه ۲۳۹ امیرالمومنین علیه السلام در نهجالبلاغه پرداخت و اظهار داشت: حضرت امیرالمومنین علیه السلام در این بیان نورانی درباره اهل بیت علیهم السلام فرمودند: (هم عیش العلم، و موت الجهل یخبرکم حلمهم عن علمهم)؛ خاندان عصمت و طهارت باعث حیات علم هستند و به وسیله آنها علم زنده میشود و جهل میمیرد.
استاد برجسته حوزه تصریح کرد: بر اساس فرمایشان امیرالمومنین علیه السلام، رفتار اهل بیت علیهم السلام حلیمانه است و حلم آنها نشان میدهد که خیلی عالم هستند و میدانند که نباید زود عصبانی شوند و اگر عصبانی شوند اثر مثبت از بین میرود.
وی در تشریح این جمله حضرت امیرالمومنین علیه السلام که فرمودند (و ظاهرهم عن باطنهم، و صمتهم عن حکم منطقهم. لا یخالفون الحق و لا یختلفون فیه و هم دعائم الاسلام، و ولائج الاعتصام) اظهار داشت: ساکت بودن اهل بیت علیهم السلام از حکمت داشتن آنها باخبر است، آنها پرحرف نیستند، هم خوب حرف میزنند و هم حرف خوب میزنند و سئوال کردن و جواب دادن آنها عالمانه است.
استاد برجسته حوزه با بیان اینکه اهل بیت علیهم السلام نه مخالفند و نه اختلاف دارند، به تشریح این دو مقوله پرداخت و افزود: فرق مخالف و اختلاف این است که مخالف گاهی وجود دارد و گاهی وجود ندارد اما اختلاف همیشه هست.
وی با بیان اینکه مردان الهی درباره صراط مستقیم نه تخلف دارند و نه اختلاف، ادامه دادند: اینها نه تنها ستونهای دین هستند، بلکه پناهگاه هم دارند.
جوادی آملی در ادامه تفسیر این خطبه نورانی امیرالمومنین علیه السلام اظهار داشتند: حضرت امیر در این خطبه فرمودند: (بهم عاد الحق الی نصابه ، وانزاح الباطل عن مقامه)؛ به وسیله آنها حق به نصاب خود رسید و زبان باطل از آنجایی که نمو میکند کنده میشود.
وی به این جمله حضرت امیرالمومنین علیه السلام که فرموده بودند (وانقطع لسانه عن منبته عقلوا الدین عقل و عایه و رعایه، لا عقل سماع وروایه فان رواه العلم کثیر، و رعاته قلیل) اشاره کرد و گفت: اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دین را با دو ویژگی تعقل کردند؛ آن بزرگواران هم ظرف دانش بودند و هم رعایتکننده دانش.
استاد برجسته حوزه تصریح کرد: علم از یک گوش برخی افراد وارد میشود و از گوش دیگر بیرون میرود، این افراد ظرف علم نیستند اما اهل بیت علیهم السلام علاوه بر اینکه ظرف علم هستند بلکه در برابر علوم عمل میکنند، نه اینکه مثل برخی افراد فقط گوش دهند و یا برای دیگران نقل کنند.
جوادی آملی تاکید کرد: بسیاری از افراد که در حوزه و دانشگاه درس میخوانند، میخواهند مطلبی را بشنوند و یادداشت کنند که در کجا این مطالب را بنویسند و یا برای کسانی بازگو کنند.
استاد برجسته حوزه به جایگاه والای علمای دین اشاره کرد و گفت: خیلی از افراد کم حرف هستند ولی سنت و روش و منش آنها جامعه را زنده میکند.
وی پذیرش حق را سرمایه بزرگ بشر دانستند که از سوی خداوند متعال در فطرت آنها قرار داده است و در همین رابطه اظهار داشت: مردم شیفته حق هستند و هر کجا که حق را دیدند میپذیرند. بشر وقتی فهمید که شخصی درست حرف میزند و خودش هم عمل میکند، حرفش را میپذیرد.
آیتالله جوادی آملی در ادامه تفسیر خطبه ۲۳۹ نهج البلاغه به فرمایشات پیامبر اکرم صلوات الله علیه اشاره کردند و افزودند: رسول خدا فرمودند (انا مدینه العلم و علیٌ بابها)؛ یعنی من شهر علم هستم و علی علیه السلام در این شهر.
وی تاکید کرد: علومی که در حوزه و دانشگاه تدریس میشود مفاهیم ذهنی است و کسی این علوم را «شهر» نمیداند اما اگر این علوم از ذهنیات بیرون آمد و عملی شد، آن وقت «شهر» میشود.
استاد برجسته حوزه منظور پیامبر اکرم صلوات الله علیه از اینکه امام علی علیه السلام را در شهر علم دانستند را مربوط به ولایت و امامت آن حضرت عنوان کرد و یادآور شد: ولایت و امامت باب علم است که در وجود مبارک امام علی علیه السلام و ۱۳ معصوم دیگر وجود داشته است. این علم جامعه را زنده میکند و وقتی جامعه زنده شد «عیش العلم» است و جهل از آن جامعه رخت بر میبندد.
مرجع تقلید شیعیان اظهار داشت: علم و حیات علمی جامعه به وسیله ائمه اطهار علیهم السلام است، به خاطر اینکه این بزرگواران حجت الهی هستند و حق را از زبان مردم نگرفتهاند.
وی افزود: مرحوم کلینی از وجود مبارک امام حسن مجتبی علیه السلام نقل میکند که آن حضرت فرمود: دو کار را انجام دهید، یکی اینکه عالم شوید و راه خودتان را مشخص کنید و دیگری اینکه چراغ هدایت باشید تا دیگران را راهنمایی کنید.
آیتالله جوادی آملی تاکید کرد: جانتان را ظرف دانش قرار دهید و لبریز کنید و آن وقت نگوئید که ظرف آن پر شده است، چراکه خود علم ظرف جانتان را توسعه میدهد.

 


 


آل طاها: فیلتر شدن سایت سید محمد خاتمی یک نشانه است. نشانه یعنی شاخص. شاخصی که تاریخ نگاران را کمک می کند تا تا به معیار آن بر ماهیتِ اقتدارگرا و تمامیت خواه دولتمردان صحه نهند و تحلیلگران را یاری می دهد تا به شدت سیاست های تنگ نظرانه و دشمن پردازانه ی دولتمردان پی ببرند.
سید محمد خاتمی، هشت سال دومین مقام رسمی در نظام جمهوری اسلامی بوده است. به اعتراف دوست و دشمن، او یکی از میانه روترین سیاستمدارانی است که نظام جمهوری اسلامی به خود دیده است و به استناد آمار رسمی، تا کنون هیچ سیاستمداری نتوانسته است به اندازه ی او اعتماد مردم را به خود جلب کند و از اقبال او بر سر صندوق های رای برخوردار شود. در میان سیاستمداران کنونی ایران، خاتمی، شناخته شده ترین و معتبرترین فرد در عرصه ی جهانی است. به پیشنهاد او سال ۲۰۰۱ سال گفتگوی تمدن ها نام گرفت و به اعتبار او مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها رونق یافت.
سید محمد خاتمی یک رهبر نمادین است؛ رهبر نمادینِ اصلاحات. یعنی اگر بخواهیم، در نیمه ی دوم نظام جمهوری اسلامی، کسی را رهبر نمادین اصلاحات و اصلاح طلبانِ پارلمانتیست بدانیم، بی شک آن شخص، کسی جز سید محمد خاتمی نخواهد بود.
سید محمد خاتمی ، یک نماد است؛ نماد گفتگو، تحمل و مدارا. یعنی اگر در همین نیمه ی دوم حاکمیتِ نظام، به دنبال نمادی برای گفتگو و مدارای سیاسی باشیم، باز هم این خاتمی است که نماد مشهور و برتر و تمام نمای گفتگو و مدارای سیاسی است.
سید محمد خاتمی، یک شاخص است؛ شاخص «میانه روی». روزگاری که اصلاح طلبان در اوج قدرت و اقتدار بودند و سید محمد خاتمی رئیس جمهور بود و مجلس شورای اسلامی در اختیار اکثریت قاطع همراهان خاتمی بود ، «او» هیچ گاه در دام تندروی ها نیافتاد و به هیچ قیمتی از قانون عدول نکرد. تا جایی که از فرطِ میانه روی، توسط گروهی از اصلاح طلبان و دانشجویان به عافیت طلبی و فرصت سوزی متهم شد.
و البته، سید محمد خاتمی بیشتر از این هاست. سلامت اخلاقی و پای بندی او به سیاست اخلاقی بر کسی پوشیده نیست و قانون مداری و قانون گراییِ او، زبانزد خاص و عام و «دستاویزِ!» دوست و دشمن است.
با این همه – و بلکه بیشتر از این ها-حذف خدمات میزبانی سایت خاتمی و فیلترشدن آن ، یعنی « همگان بدانند و بنویسند» که متولیان امر و دولتمردان جمهوری اسلامی، نه تنها در روش اصلاحات را بر نمی تابند و در منش اهل گفتگو و مدارا و تحمل نیستند، بلکه بنا به ماهیت تمامیت خواه خود، کمترین میانه ای با میانه روی ندارند و نه بر مدار قانون، بلکه بر مدار قدرت می گردند و نه قانون گرا که اقتدارگرایند.
اگر ایجاد محدودیت های ارتباطی و رسانه ای برای میر حسین موسوی، پیش از هر چیز ناشی از اصولگرا بودن او و بیش از همه نشان دهنده ی پایمردی او بر اصولی است که به آن پای بند است و شاخص انحراف سیاست های نظام از خط امام و مشی نخست وزیر مورد تائید امام است؛ این محدودیت – و محدودیت های پیشین !– برای شاخصِ میانه روی و قانون مداری در کشور، فراتر از یک شاخصِ آگاهی بخش، یک هشدار جدی است تا میانه روها از هر دسته و گروه و جناحی دریابند کسانی که گفتمان میانه رو و قانون مدار و قانون گرای خاتمی را هم، حتی در یک سایت شخصی تحمل نمی کنند و به تمام ابزار قانونی وفراقانونی برای حذف او متوسل می شوند، حتماً از هر فرصتی برای مواجهه با میانه روی و قانون مداری بهره خواهند برد و به هر بهانه ای تیشه ای به ریشه ی میانه روی و قانونمداری خواهند زد. پیشینه ایشان نیز بر این امر گواه است.

 منبع: کلمه


 


ندای سبز آزادی: در ادامه اعتراضات دانشجویان و دانشگاهیان به انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، جمعی از اعضای هیات علمی این دانشگاه در نامه‌ای به احمدی نژاد، به انحلال دانشگاه خود اعتراض کردند و نحوه حضور مدیران جدید در این دانشگاه را به اشغال تشبیه کردند.
استادان دانشگاه علوم پزشکی ایران در این نامه خواستار لغو تصمیم دولت برای انحلال این دانشگاه شدند و نوشتند: استدلال هایی که تاکنون برای توجیه این اقدام از سوی مسئولین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مطرح شده است بسیار متنوع و گاه غیرمرتبط و یا حتی متضاد بوده است و به هیچ عنوان توجیه کننده تصمیم مورد بحث و نحوه اجرای مناقشه برانگیز آن نمی باشد.
متن کامل این نامه و اسامی امضاکنندگان آن به نقل از سایت الف به شرح زیر است:
بسمه تعالی
جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد
ریاست محترم جمهور
سلام علیکم
پیرو انتشار خبر انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران و انتقال آن به دانشگاه های علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی در روزهای اخیر امضاکنندگان این نامه، اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران موارد زیر را درباره تصمیم اتخاذ شده و روند اجرای آن به استحضار آن مقام محترم می‌رسانند. امید است با درایت و حسن ظن حضرتعالی دستور لازم برای اصلاح روند موجود صادر گردد.
دانشگاه علوم پزشکی ایران؛ تنها دانشگاه مستقل علوم پزشکی کشور در تاریخ جمهوری اسلامی ایران است. این دانشگاه دارای بالاترین میزان رشد پژوهشی در دو سال اخیر بوده و نیز در طی سال گذشته رتبه چهارم کشوری پژوهش را در بین دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور داشته است. این دانشگاه صاحب بخشی از هویت علمی، فرهنگی و بهداشتی-درمانی ایران زمین است . انحلال این دانشگاه بدون مشورت با صاحب‌‌‌نظران و ذی‌نفعان و پنهان از مسئولان و اعضای هیات علمی و حتی دستگاه های تقنینی و نظارتی صورت گرفته است. اعلام ناگهانی خبر در عصر روز جمعه و اقدام بی درنگ به اشغال دانشگاه علوم پزشکی ایران در اولین ساعات بامداد روز شنبه، و سایر اقدامات اولیه انجام شده برای تثبیت مدیریت جدید و در نهایت استدلال های مطرح شده برای توجیه اقدامات، همگی نشان‌دهنده وجود نوعی عجله و احساس نگرانی از واکنش های احتمالی و بیم ابراز مخالفت دلسوزان بوده است که خود خیرخواهانه بودن این تصمیم را زیر سؤال می‌برد. به نظر اینجانبان روش به کار رفته و تصرف دستاوردهای مادی و معنوی دانشگاه، غیراخلاقی و توهین آمیز و بدون در نظر گرفتن آثار سوء روانی این اقدام بر مجموعه خدوم و زحمت کش دانشگاه علوم پزشکی ایران بوده است.
این اقدام نسنجیده منجر به خدشه دار شدن احساسات و آسیب دیدن هویت ما گردیده است؛ بخشی از هویت که پس از هویت دینی و ملی یکی از اصلی ترین جنبه های زندگی اجتماعی هر فرد و پایه ای برای شکل گیری زندگی سالم است. این گونه رفتارها باعث شکل گیری احساس بی‌‌‌‌‌ثباتی و ناامنی شغلی نه تنها در سطح این دانشگاه، بلکه در سطح کلیه مراکز علمی و دانشگاهی می‌گردد. بیان عباراتی مثل اشغال و تصرف عدوانی، تجاوز به حریم فرهنگی و ده ها عنوان دیگر که در ذهن پرسنل اعم از کارمند و عضو هیات علمی و دانشجو نقش بسته و دهان به دهان می گردد، موضوع کوچکی نیست که به سادگی بتوان از کنار آن گذشت.
همچنین به استحضار می رساند استدلال هایی که تاکنون برای توجیه این اقدام از سوی مسئولین وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مطرح شده است بسیار متنوع و گاه غیرمرتبط و یا حتی متضاد بوده است و به هیچ عنوان توجیه کننده تصمیم مورد بحث و نحوه اجرای مناقشه برانگیز آن نمی باشد.
امضا کنندگان این نامه از حضرتعالی انتظار دارند به نحوی که صلاح می‌دانید دستور فرمایید تا تصمیم فوق لغو گردد و دانشگاه علوم پزشکی ایران با حفظ هویت به فعالیت خود ادامه دهد.
جمعی از اعضاء هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
احمدخانیها حمیدرضا، متخصص روانپزشکی
ارجمندی خدیجه، متخصص اطفال
ارشد محمود، متخصص داخلی
اسحاقی محمدعلی، متخصص عفونی
اصغری علیمحمد، متخصص گوش گلو و بینی
افتخار مهرداد، متخصص روانپزشکی
افشار خاص لادن، متخصص اطفال
آقابیگلویی عباس، متخصص پزشکی قانونی
آقاخانی کامران، متخصص پزشکی قانونی
اکبریان محمدعلی، متخصص مغز و اعصاب
آگاه شهرام، فوق تخصص گوارش
امام جمعه حسام الدین، متخصص گوش گلو و بینی
امین تهران ابراهیم، متخصص گوش گلو و بینی
انتصاری فرشاد، متخصص قلب و عروق
انصاری شهلا، متخصص اطفال
باسی علی، فوق تخصص هماتولوژی انکولوژی
باغبانیان علی، متخصص روانپزشکی
باهوش غلامرضا، متخصص اطفال
بقراطیان امیرحسین، متخصص داخلی
بوالهری جعفر، متخصص روانپزشکی
بیرشک بهروز، روانشناس بالینی
تافتاچی فرخ، پزشکی قانونی
جالسی مریم، متخصص گوش گلو و بینی
جلیلی بهروز، متخصص اطفال
جوادموسوی سید علی، فوق تخصص ریه
حاج صادقی شکوفه، متخصص قلب و عروق
حسن زاده سید مهدی، متخصص روانپزشکی
حسینی سید مصطفی، جراح عمومی
حسینینژاد نسرین، متخصص اطفال
حیدری مجید، جراح عمومی
خاصی نسرین، متخصص اطفال
خسروی نسترن، متخصص اطفال
دانش آمور بدری، متخصص روانپزشکی
دانشی احمد، متخصص گوش گلو و بینی
دانشی احمد، متخصص گوش گلو و بینی
رزاقیآذر مریم، متخصص اطفال
رسولیان مریم، متخصص روانپزشکی
رهبر حسین، متخصص قلب و عروق
روحانی محمد، متخصص مغز و اعصاب
زحمتکش محمد مهدی، فوق تخصص ریه
زمانی بابک، متخصص مغز و اعصاب
ستایش علی، جراح عمومی
سزاوار هاشم، متخصص قلب و عروق
شریعت سید وحید، متخصص روانپزشکی
شعبانی امیر، متخصص روانپزشکی
شهریاری احمدی علی، فوق تخصص هماتولوژی انکولوژی
شیرازی علی اصغر، متخصص گوش گلو و بینی
صالحی منصور، متخصص روانپزشکی
طلاچیان الهام، متخصص اطفال
عاطف وحید محمدکاظم، روانشناس بالینی
عزیزی رسول، جراح عمومی
عصاره شهرزاد، متخصص داخلی کلیه
عطارچی میر سعید، متخصص طب کار
عطاییپور یوسف، فوق تخصص داخلی کلیه
عقیلینژاد ماشاءا…، متخصص طب کار
غفاری مصطفی، متخصص طب کار
فراهینی حسین، متخصص ارتوپدی
فرزانه روحانی، متخصص اطفال
فرهادی محمد، متخصص گوش گلو و بینی
فرهود فیروزه ، متخصص اطفال
فریده حلاجی، متخصص اطفال
قدیری محمد، متخصص روانپزشکی
قلعه بندی میرفرهاد، متخصص روانپزشکی
قنبری هادی، متخصص گوش گلو و بینی
قیاسوند معصومه، متخصص طب کار
کامروا کامران، متخصص گوش گلو و بینی
لبافینژاد یاسر، متخصص طب کار
مجد تیموری محمدولی، متخصص روانپزشکی
مجیدپور علی، متخصص عفونی
محبی علیرضا، متخصص گوش گلو و بینی
محجوبی بهار، فوق تخصص کولورکتال
محمدی صابر، متخصص طب کار
محمدی محمود، جراح عمومی
محمدیان مهرداد، متخصص روانپزشکی
مرادی لاکه مازیار، متخصص پزشکی اجتماعی
مرزبانراد زهرا، متخصص اطفال
مصطفوی سید حسن، متخصص اطفال
مصطفوی عبدالملکی حمید، متخصص روانپزشکی
معماری فرامرز، متخصص گوش گلو و بینی
مقدسی مهدی، متخصص مغز واعصاب
ملاحسینی رضا ، جراح مغز و اعصاب
ملکوتی سیدکاظم ، متخصص روانپزشکی
مهدیزاده ابوالفضل ، متخصص زنان و زایمان
میرزایی کیوان، جراح عمومی
ناطقیان علیرضا، فوق تخصص عفونی اطفال
نصر اصفهانی مهدی، متخصص روانپزشکی
نقشین روزبه، فوق تخصص ریه
هومن نکیسا ، فوق تخصص کلیه اطفال
وزیری محمد، جراح عمومی
وکیلی مسعود، فوق تخصص هماتولوژی انکولوژی

 


 


ندای سبز آزادی: یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب با ضروری خواندن آسیب‌شناسی در جریانات سیاسی کشور گفت: هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان باید در مورد عملکرد خود آسیب‌شناسی کنند.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیداحمد هاشمی‌نژاد در گفت‌وگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) اظهار کرد: اصل آسیب‌شناسی اصلی است که به آن اعتقاد داریم و این‌طور نیست که فقط جریان اصلاح‌طلب به آن نیاز داشته باشند.
وی تصریح کرد: این‌طور نیست که اصولگرایان نیازی به آسیب‌شناسی نداشته باشند، بلکه نیاز آن‌ها اگر بیشتر از اصلاح‌طلبان نباشد، کمتر نیست. این کار باید در بین جریان اصلاح‌طلبی نیز انجام شود تا با برطرف کردن ضعف‌های احتمالی، بتوانیم با قوت بیشتری وارد صحنه سیاسی کشور شویم.
برادر شهید هاشمی‌نژاد در ادامه برخی تحلیل‌ها مبنی بر این‌که اصلاح‌طلبان سکوت کرده‌اند را نادرست دانست و تاکید کرد: اصلاح‌طلبان سکوت نکرده‌اند، بلکه وظیفه خود در قبال دولت، حاکمیت، مردم و مجلس انجام می‌دهند، ولی شرایط به گونه‌ای است که شاید همه نتوانند به راحتی حرف بزنند ولی قبول ندارم که اصلاح‌طلبان سکوت کرده باشند.
این فعال سیاسی با تاکید بر این‌که «اگر شرایط سیاسی و اجتماعی بیشتر فراهم شود، اصلاح‌طلبان آزادانه‌تر صحبت خواهند کرد» گفت: نه تنها عقلای اصلاح‌طلب بلکه چه عقلای اصلاح‌طلبان و چه عقلای اصولگرایان باید در مقابل جریان‌های افراطی راه‌حل منطقی و مناسبی را پیدا کنند و به جامعه ارائه دهند. ما در جریان اصلاح‌طلب، افراد زیادی داریم که عقلای این جریان محسوب می‌شوند و باید دور هم بنشینند و راه حلی را برای شرایط فعلی ارائه دهند.
وی خاطرنشان کرد: در آینده نه چندان دور،‌انتخابات مجلس و بعد هم ریاست جمهوری است و طبعا این پرسش‌ها مطرح می‌شود که اصلاح‌طلبان شرکت خواهند کرد یا خیر؟ همه این‌ها به شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه و حساسیت‌های احتمالی موجود برمی‌گردد و تکلیف این مسایل باید روشن شود ولی به نظر من صحبت کردن در مورد بحث انتخابات هنوز زود است، ولی به هر حال باید شرایط را فراهم کرد و با نزدیک شدن به زمان انتخابات ، شرایط حضور خود در انتخابات را اعلام کنیم.
وی گفت: ما آقای خاتمی را به عنوان سردمدار جریان اصلاح‌طلبی قبول داریم و ایشان هستند که در کنار تعریفی که از اصلاح‌طلبی ارائه دادند با مشورت بزرگان و عقلای این جریان باید تعریف جامع‌تری از اصلاحات ارائه کنند و دراختیار جامعه و هواداران این جریان قرار دهند و همچنین به بحث “چه باید کرد” هم بپردازند.
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب ادامه داد: اصلاح‌طلبان واقعی که در خط امام(ره) و جریان امام(ره) قرار داشتند و دارند، طیفی هستند که به عنوان عقلای قوم اصلاحات مطرحند که این‌ها باید برنامه و آینده اصلاح‌طلبی را مشخص کنند. در این مسیر، طبیعی است که باید از افراط و تفریط پرهیز کنیم، تندروی و کندروی نباید داشته باشیم و طیفی که آینده اصلاح‌طلبان را تعیین می کند، باید نیاز زمان وشرایط سیاسی و اجتماعی را در نظر داشته باشد.
وی در پایان با اشاره به دیگر ویژگی‌های طیفی از اصلاح‌طلبان که آینده این جریان را در دست خواهد داشت، اظهار کرد: این جریان باید اصل پاسخگویی در برابر مردم را در نظر بگیرد و عقلایی منطقی و پخته حرکت کند.

 


 


ندای سبز آزادی: یک عضو فراکسیون خط امام(ره) مجلس شورای اسلامی گفت: جریانات مختلف با هر عنوان که ادعا دارند در جهت اسلام و اعتقاد مردم حرکت می‌کنند، اگر بتوانند مشکل مردم را حل کنند، جریان درست و به‌حقی هستند اما اگر نتوانند این کار را کنند پس ادعای آنها ادعای درستی نیست.
مسعود پزشکیان در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: آن‌چه می‌توان به عنوان شاخص برای هر جریانی از آن یاد کرد این است که چقدر در جهت حل مشکل جامعه و مردم قدم برمی‌دارند. لذا به اندازه‌ای که می‌توانند این را انجام دهند، ماندگار خواهند بود وگرنه کفی روی آب هستند که به زودی از بین می‌روند.
وی افزود: هر جریانی باید این چارچوب را داشته باشد که گره مردم را باز کند و مشکل آنها را حل کند. تمام بحث هم بر سر این است که جریانات در مقابل هم ادعا می‌کنند که ما عادل‌تر، خادم‌تر و صادق‌تر هستیم که اگر این‌گونه باشد آنها باید این عدالت و خدمت خود را در جامعه اجرا کنند. پس نتیجه‌ی عملکرد آنها به این بستگی دارد که آیا می‌توانند مشکل مردم را حل کنند یا خیر.
نماینده مردم تبریز در خانه ملت در واکنش به برخی اظهارات عده‌ای که می‌گویند امکان فعالیت در جامعه برای آنها وجود ندارد، یادآور شد: ممکن است این هم درست باشد که نگذارند عده‌ای کار کنند، اما هرکس در هر جایی که تخصص و مهارتی دارد می‌تواند کاری انجام دهد و کسی نمی‌تواند مانع این شود که انسان به مردم خدمت کند. حتی جریانات حاکم هم اگر به مردم خدمت نکنند روزی برچیده خواهند شد.
پزشکیان در ادامه، « خدمت به مردم»،« صداقت » و« عدالت در عمل» را شرط ماندگاری جریانات مختلف سیاسی عنوان کرد و گفت: جریانات مختلف چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب که ادعایی دارند اگر در عمل مشکل مردم را حل نکنند از بین خواهند رفت.
وی افزود: در حال حاضر من جریانی را نمی‌بینم که به صورت سازمان‌یافته و هدفمند در جهت اهداف روشنی حرکت کند. مطمئنا حل مشکل مردم هم با شعار دادن امکان‌پذیر نیست و باید در این راستا برنامه‌ای داشت و آن را اجرا کرد. جریانات مختلف هم توجه داشته باشند که به اندازه‌ای که می‌توانند به شعارهای خود عمل کنند خواهند ماند و در غیر این صورت زودگذر و از بین رفتنی هستند.

 


 


ندای سبز آزادی: دبیرکل انجمن‌های اسلامی اصناف و بازار پیش بینی کرد که آینده اصولگرایان از آن اعتدال‌گرایان این جریان باشد.
احمد کریمی‌اصفهانی در گفت‌وگو با ایسنا ، با بیان این‌که اصلاح‌طلبان کماکان رقیب اصولگرایان قلمداد می‌شوند، گفت: ما آن دسته از اصلاح‌طلبانی که اصول را قبول دارند و مورد تائید بیگانگان قرار نگرفته‌اند که البته تعدادشان هم کم نیست را رقیب اصولگرایان می‌دانیم.
وی افزود: البته زمانی که اصولگرایان خود را محدود می‌کنند و دایره وسیعی برای این جریان در نظر نمی‌گیرند و همه چیز را در خود خلاصه می‌کنند، آنگاه در بین خود به رقابت خواهند پرداخت که این روند می‌تواند تبعات منفی به همراه داشته باشد.
اصفهانی با تاکید بر این‌که رقابت بین اصولگرا با اصولگرا و اصلاح‌طلب با اصلاح‌طلب آثار مثبتی نخواهد داشت، گفت: بخشی از اصولگرایان باید تنگ‌نظری‌ها را کنار بگذارند و به این موضوع فکر کنند که این جریان تنها متعلق به افراد محدودی نیست، بلکه این جریان دایره وسیعی دارد.
دبیرکل انجمن‌های اسلامی اصناف و بازار همچنین اظهار کرد: آینده اصولگرایان در دست کسانی است که اعتدال را مشی خود قرار داده‌اند و تندروی‌ها را کنار گذاشته‌اند.

 


 


ندای سبز آزادی: احتمال آغاز رسمی اجرای هدفمندی یارانه‌ها با محوریت اصلاح قیمتها در هفته پایانی آبان ماه جاری قوت گرفت.
به گزارش خبرنگار مهر، جدیدترین گمانه زنی‌ها از آغاز رسمی اجرای قانون هدفمندی یارانه ها با محوریت اصلاح قیمتها در هفته پایانی آبان ماه جاری حکایت دارد.
براساس اعلام مسئولان دولتی، بنزین، گازوئیل، نفت سفید، نفت کوره، گاز مایع، گاز طبیعی و برق ؛ ۷ حامل انرژی هستند که قیمتهای آنها به صورت همزمان تغییر خواهد یافت.
سید شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی درباره بنزین ۴۰۰ تومانی با آغاز اصلاح قیمتها گفته است: “حتما شاید بشود.”
برق
در همین حال، مجید نامجو وزیر نیرو درباره قیمت جدید برق اظهارداشته است: دولت تنها متوسط قیمت برق را تعیین می‌کند؛ ولی تعرفه‌های برق برای سطوح مختلف مردم به‌صورت پلکانی، منطقه‌ای، ترجیحی و تبعیضی خواهد بود. وی افزوده است: مردم نباید نگران افزایش قیمت برق باشند و برنامه ریزیهای وزارت نیرو به نحوی است که قیمت بخش عظیمی از مشترکان شبکه برق کشور، کمتر از ۴ هزار تومان افزایش خواهد یافت.
سی ان جی
محمدرضا رویانیان رئیس ستاد مدیریت حمل و نقل و سوخت کشور نیز درباره قیمت جدید مایع در شرایط هدفمندی یارانه‌ها اظهارداشته است: قیمت سی ان جی به بیش از دو برابر رقم فعلی افزایش خواهد یافت.
قیمت مابقی حاملهای انرژی
مسئولان دولتی فعلا از قیمت برآوردی سایر حاملهای انرژی رونمایی نکرده‌اند و فقط دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری در برنامه زنده تلویزیونی اخیر خود فرض را بر قیمت گازوئیل بیش از ۱۰۰ تومانی گرفت و افزایش قیمتهای حمل و نقل و سایر را براساس آن، برآورد کرد. برهمین اساس، این سخنان نشان می‌دهد احتمال افزایش قیمت گازوئیل به بیش از ۱۰۰ تومان هم وجود دارد.
زمان برداشت یارانه نقدی
براساس اعلام مسئولان دولتی، یارانه نقدی به صورت استانی در حال واریز است، ضمن اینکه احتمالا با واریز یارانه نقدی شهروندان تهرانی تا ابتدای هفته آینده، این فاز هفدمندی یارانه‌ها به اتمام می‌رسد.
از دولت خبر می‌رسد تنها چند ساعت مانده به آغاز رسمی اصلاح قیمتها، دستور برداشت یارانه نقدی از حسابها صادر خواهد شد؛ یارانه‌ای که برای هر نفر ۴۰۵۰۰ تومان در ماه در نظر گرفته شده است.
براساس برنامه ریزیهای انجام شده، فاز دوم یارانه نقدی اواخر دی ماه امسال به حساب شهرندان واریز خواهد شد تا پرونده یارانه نقدی در سالجاری بسته شود. احتمال تغییر مبلغ یارانه نقدی ماهانه هر ایرانی در سال ۱۳۹۰ هم وجود دارد.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته