

رئیس دفتر مصدق در دوران 28 ماهه نخست وزیری گوشهای از خصوصیات او را اینگونه نقل میکند:
قسم مصدق همیشه" به حق خدا " بود. دو تا یتیم از بچههای احمدآباد همیشه در خانهاش بود و اینها را بزرگ میکرد. زندگیاش فوقالعاده ساده بود . چه هدایا برای شخص ایشان و چه برای دولت محال بود به منزل بیاید. هیچ سرسوزنی نمیگرفت. یک کلمه دروغ از دهانش درنمیآمد. یک وعده حرام نمیگفت. بیست و هشتماه نخست وزیری مصدق یک ریال از اعتبار دولت بابت مخارج دفتر نخست وزیری خرج نشد. همه خرجها را شخصا میپرداخت. خرج نهار و شام و صبحانه 50 سرباز و درجه دار که آنجا بودند را خود مصدق میداد.همچنین عیدیها و هزینهها و پاداشها را. دکتر مصدق در عرض بیست و هشت ماه حکومت از جیب خودش حدود دومیلیون و ششصد هزار تومان خرج کرد. مصدق کوچکترین هدیه را حتی از صمیمیترین دوستانش نمیپذیرفت. یادم هست خبر آوردند که آقای امیر تیمور کلالی ، ازدوستان مصدق، یک کامیون کوچک خربزه از مشهد فرستاده بودند. وقتی خبر آوردند که خربزه را آوردهاند اوقاتش تلخ شد و گفت: این چه کارهایی است؟ این چه بدعتهای بدی است؟ من خربزه میخواهم چه کار؟ بگویید برگردانند. گفتم آقا به امیر تیمور توهین میشود. از روی اخلاص و ارادت این کار را کرده. اگر کامیون به مشهد برگردد راه که آسفالت نیست و عمدهاش خاکی است. همه خربزه ها میشکند و خراب میشود. گفت اجازه نمیدهم یک دانه از این خربزهها به خانه من وارد شود.گفتم پس اجازه بدهید اینها را ببریم دارالمجانین. گفت ببرشان. خربزه ها را بردیم آنجا. بعد از آن مصدق، نریمان شهردار تهران را احضار کرد و گفت: مطالعه کن و ببین چه محل درآمدی پیدا میکنی که جیره مریضهای آنجا را بالا ببری که مریضهایی که آنجا میخوابند از لحاظ غذا و پرستار و دوا در مضیقه نباشند. بعد از آن بود که جیره هر مریض از 3 تومان به 10 تومان افزایش یافت.
یکبار پیشکارش که شرافتیان نام داشت و 46 سال پیش او بود بر حسب تصادف با سایر کارمندان بانک و نخستوزیری سوار ماشین نخستوزیری شده بود. مصدق چنان توپ و تشری به او زد که به چه مناسبت تو که کارمند دولت نیستی سوار ماشین دولتی شدی؟ خود مصدق یک دفعه هم ماشین نخستوزیری را سوار نشد. یک پلیموت سبز رنگ داشت که از آن استفاده میکرد. همه چیزش ملی بود. لباس و کفش و همه چیزش وطنی بود. او هیچ چیز خارجی نداشت. فقط موقعی که میخواست به آمریکا برود یادم هست که یکدست لباس اسپورتکس برایش دوختند. آن را از لالهزار خریده بودیم بیشتر هم علتش این بود که چندان اتو لازم نداشت و چروک نمیشد.
دکتر مصدق به خصوصیات اخلاقی و شخصی ما توجه داشت.اگر به فرض میفهمید که من مشروب میخورم محال بود مرا نگهدارد. اگر به فرض میشنید که پکی به تریاک میزنم محال بود مرا تحمل کند. یک بار فهمید که یکی از کارکنان دفتر زن جوانی را صیغه کرده و شبها به منزل او میرود و به زن اولش میگوید من در دفتر مصدق هستم. دکتر مصدق به من گفت: آقای خازنی من دروغ را از هیچکس نمیبخشم. این دروغ گفته، ثانیا هوس زن جوان کرده ، این زن جوانی و عمرش را در این خانه گذاشته، با فقر و بدبختیاش گذرانده حالا او رفته زن دیگر گرفته؟ از کسانی که چند تا زن داشتند خیلی بدش میآمد. اصلا از اینها متنفر بود. مخالف شدید آنها هم بود. گفت دستور بده که حقوقش را به خودش ندهند. به خانم اولش بدهند. کارهای حقوقیاش را انجام دادم و از آن به بعد حقوق آن شخص را به زن اولش میپرداختند.
یکبار آقا مرا خواست در حالی که عصبانی بود. گفتم آقا چه شده؟ گفت این مش مهدی آبروی ما را برده. گفتم چه کار کرده؟ گفت: از این بالا نگاه میکردم دیدم در کنار سینی سربازها، یکچهارم طالبی گذاشتهاند. آقا سرباز باید یکچهارم طالبی بخورد؟ اقلا نصف طالبی بدهند. غذای آنها را مراقب بود که بهترین غذا باشد. در همان آشپزخانهای که نهار خودش را میپختند، غذای سربازها را هم میپختند.خلاصه سر طالبی غوغایی کرد.
به آقا گفتم قرار است ارباب مهدی یزدی، رئیس هیئت مدیره وارد کنندگان چای ، میخواهد بیاید. گفت برای چه میخواهند بیایند؟ گفتم احتمالا راجع به چای است چون کسانی که میخواهند بیایند بزرگترین واردکنندگان چای هستند. گفت خیلی خوب. یک ربع قبل از اینکه اینها بیایند به مش مهدی گفت که از آن چای لاهیجان اعلی دم کن، میهمان میآید.وقتی مهمانها آمدند دستور داد چای آوردند. چای لاهیجان هم واقعا معطر و عالی است. وقتی آنها چای را خوردند از ارباب مهدی پرسید: چای چطور بود؟ خوب بود، بد بود؟ خوب دم کشیده بود یا نکشیده بود؟ ارباب مهدی گفت خیلی عالی بود. گفت: این همان چای ایران است. وقتی گفت این چای ایران است آنها حرفشان را اصلا نزدند و مطرح نکردند که اجازه بگیرند چای از خارج بیاورند. مجلس به همین ترتیب با خوردن یک چای تمام شد.

سایت کلمه جوابیه ای به سخنان اخیر دادستان تهران نوشته است:«جریان اقتدار گرا و تمامیت خواه در صدد تسلط خوسرانه بر تمامی نهاد های قدرت در کشور است و دراین راه از اتکای ناشیانه به قوانین نیز ابایی ندارد.این گروه که قانون گریزی و قانون ستیزی به صورت علنی یا در حجاب برای آنان روش و منش شده است تیغ تهدید و ارعاب علیه هر زبان عدالت خواه در جامعه می گشایند و هر صدای معترض با این رفتار و منش را ضدیت با نظام، فتنه گری، نقض قانون و جرم تلقی می کند. به جای تیز کردن مکرر و حالا دیگر بی اثر تیغ تهدید بهتر است به قانون و حق باز گردید.»
دادستان تهران و رسانه های نزدیک به دولت در روزهای گذشته موسوی و کروبی را به حمایت از تروریستها متهم کرده بود و گفته بود به جرم "صدور بيانيههاي غيرقانوني"ایشان را به زودی به محاکمه خواهد کشاند.
متن کامل جوابیه سایت کلمه بدین شرح است:
تجلی گاه صورت هر نظامی قانون اساسی است. قانون اساسی حاصل و مستلزم محدودیت قدرت است. قدرت، صلاحیت ، قلمرو و حوزه ی عمل هر نهاد و هر فرد بدون استثنا باید محدود به قانون باشد. هر نهاد و فردی باید در محدوده ی مشخص و در قلمروی معین اعمال قدرت و صلاحیت نماید. قدرت عمومی از جانب هر نهاد و فردی باید منحصرا از طریق قانون اعمال شود. برای اینکه نهاد ها و افراد از محدوده ی مشخص شده قلمروی تعیین شده توسط قانون تجاوز نکنند و یا از قدرت و صلاحیت های خود سوء استفاده ننمایند و از قانون خودسرانه و مطابق با منافع فردی، حزبی و جناحی خود تفسیر نکنند لازم است مکانیزم های نظارتی موثر وضع شود و در عین حال دو مفهوم قانون و حق در کنار یکدیگر قرار گرفته و اعمال شود.
اجتماع قانون و حق باعث حفظ یک نظام در کنار تضمین حقوق بنیادین و آزادی شهروندان می گردد. اجتماع قانون و حق و وجود نظارت های موثر مانع هرج و مرج و موجب تضمین حقوق شهروندان حفظ امنیت و صلح اجتماعی است. بدون حق و آزادی های بنیادین، قانون به جای آنکه ابزار عدالت باشد وسیله ی اعمال خشونت می شود. در اینجاست که اهمیت و نقش ویژه قوه قضائیه و قضات مستقل در حراست از یک نظام و همچنین حقوق بنیادین شهروندان، عدالت و استمرار صلح و امنیت در جامعه مشخص می شود. اگرچه نظارت بر محدودیت قدرت و حقوق بنیادین تنها منحصر به نظارتهای قضایی نیست، ولی همه می دانند که نظارت های قضایی آخرین نظارت ها و موثرترین آنهاست. اگر قوه قضائیه و قاضی جزئی از حکومتند اما باید توجه داشت که به صورت مستقل عمل می کنند. قاضی فرد بی طرف و مستقلی است که اختلاف بین شهروندان را حل و فصل می کند. قاضی مستقل فرد بی طرفی است که به دعاوی بین دولت و مردم نیز رسیدگی می کند. با تفسیر و اعمال صحیح قوانین با عنایت به مفهوم حق و لزوم حراست از حقوق بنیادین ، در عین حمایت از منافع و نظم عمومی مانع استفاده ی ابزاری از قانون توسط فرمانروایان تجاوز از قدرت و سوء استفاده ی از آن می شود. قاضی بی طرف با رفتار منصفانه ی خود در جامعه احساس عدالت ایجاد می کند و بدین ترتیب موجب اعتماد مردم و شهروندان به کار آمدی نظام و عادلانه بودن آن می گردد. قانون باید بر مبنای عدالت توسط قانونگزار وضع و با رعایت عدالت رویه ای و بر اساس اصول دادرسی عادلانه توسط قاضی اعمال گردد. عدالت رویه ای و اصول دادرسی عادلانه ضمانت حقوق شهروندان در مقابل قوه قضائیه و قاضی است. رعایت این اصول از زمان آغاز یک دعوا و یا تشکیل یک پرونده ، در کلیه مراحل رسیدگی و نهایتا در صدور احکام بدوی، قطعی ونهایی مانع فساد قاضی در دعاوی خصوصی، و مانع اعمال نفوذ نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و مقامات دولتی، جناحی و حزبی در دعاوی عمومی و به ویژه دعاوی واجد جنبه ی سیاسی می شود. بدین ترتیب حتی اگر جامعه یا بخشی از آن نسبت به عادلانه بودن قوانین معترض باشند اگر محکوم علیه، خانواده و بستگان او حکم را عادلانه ندانند جامعه و افکار عمومی در کلیت آن نسبت به احکام صادره هرچند سنگین عکس العمل شدیدمخالف نشان نمی دهند. اما اگر چنین نباشد، اگر ظواهر امر حاکی از تحت فشار قرار دادن قضات، انکار عملی استقلال آنها و عدم رعایت اصول دادرسی عادلانه و منصفانه باشد جامعه طبیعتا نسبت به احکام صادره به ویژه هنگامی که بنیادی ترین حق های انسانی از جمله حق حیات آزادی بیان و عقیده را در معرض خطر قرار دهد واکنش عمومی شدید نشان می دهد. در اینجاست که باید گفت وای اگر بگندد نمک!
مدتی است که درایران جریان اقتدار گرا و تمامیت خواه در صدد تسلط خوسرانه بر تمامی نهاد های قدرت در کشور است و دراین راه از اتکای ناشیانه به قوانین نیز ابایی ندارد. همگان استناد از سر عجز و ناتوانی دادستان وقت تهران به قانونی متروکه – که از نظر هر حقوق خوانده ی ابتدایی محل اعمال در مورد مطبوعات نداشت- جهت بستن فله ای مطبوعات را به یاد دارند. این گروه که قانون گریزی و قانون ستیزی به صورت علنی یا در حجاب برای آنان روش و منش شده است تیغ تهدید و ارعاب علیه هر زبان عدالت خواه در جامعه می گشایند و هر صدای معترض با این رفتار و منش را ضدیت با نظام، فتنه گری، نقض قانون و جرم تلقی می کند. به جای تیز کردن مکرر و حالا دیگر بی اثر تیغ تهدید بهتر است به قانون و حق باز گردید. ظاهرا آنهایی که ادعای تدوین فلسفه ی حق را دارند با مفهوم حق بیگانه شده اند، و برخی دیگر از سرنوشت سلف خود در داستانی تهران عبرت نگرفته اند.
رهبران جنبش سبز بارها اصول اولیه این جنبش را اعلام و مورد تاکید قرار داده اند. این جنبش نهضتی مسالمت آمیز، مبتنی بر نفی خشونت و اجرای بدون تنازل تمامی قانون اساسی است. مبتنی بر مفاهیم متعالی اسلام ، حقوق بشر و حق تعیین سرنوشت مردم است. رهبران این جنبش بارها ترور و اعمال خشونت را در کلیه صور آن – چه دولتی و چه از جانب افراد گروهها سازمانها – محکوم کرده اند. اعتراض رهبران جنبش سبز به نحوه ی محاکمه و نحوه ی اعمال مجازات های اخیر نیز مبتنی بر همین اصول و تقاضای اعمال بدون تنازل کلیه اصول قانون و ضرورت حمایت از حقوق بنیادین کلیه شهروندان است. رویه ی نهادهای قضایی اطلاعاتی و امنیتی به فراموشی سپردن یا عدم اجرای صحیح و منصفانه ی برخی از اصول مهم قانون اساسی به مانند اصول ۳۷، ۳۵، ۳۲، ۳۸، ۱۶۸ ، نقض قوانین عادی مربوط به آیین دادرسی، حق دفاع و اصول دادرسی منصفانه تناقض گویی های مقامات قضایی در جریان اعدام های اخیر و اظهارات وکلای مدافع متهمان مبنی بر عدم رعایت قانون موجب بی اعتمادی عمومی مردم نسبت به احکام قضایی در حوزه ی مسایل سیاسی از جمله و به ویژه اعدام های اخیر گردیده است. جنبش سبز خواستار رعایت بی کم و کاست قانون اساسی و رعایت حقوق بنیادین همه شهروندان می باشد. حتی کسانی که دارای مبانی سیاسی اندیشگی و سیاسی متفاوت با جنبش سبز بوده یا مخالف با آن باشند. جنبش سبز با الهام از اصول متعالی اسلام و حقوق مصرح در قانون اساسی تفکیک، انشقاق و تقسیم مردم به ابر شهروندان، شهروندان درجه یک و شهروندان درجه دو را نمی پذیرد.
شمشیر برکشیده شده از جانب دادستان تهران، که اظهاراتش خود دلیلی بر خروج از حوزه ی صلاحیت قانونی، ورود به حوزه ی سیاست و خروج از قلمروی قضایی است، اظهارات برخی از نمایندگان مجلس که ماههاست که فراموش کرده اند وظیفه ی آنها نظارت بر اعمال قوه ی مجریه است و نه تلاش برای القای اسنتقلال قوه مقننه و تبدیل مجلس به زیر مجموعه ی قوه ی مجریه و مطیع محض آن، نمایندگانی که به جای ایستادگی بر حقوق مجلس و مردم در وضع قانون به ویژه در امور اقتصادی و مالی، نظارت و پیگییری پرونده ی اختلاس چند صد میلیاردی ، از حوزه ی امور تقنینی و نظارتی خارج شده و با ورود به قلمرو ی قضایی تقاضای عدم رسیدگی به شکایت شهروندان عادی از "ابر شهروندی" را می نمایند که باید از هر گونه شکایت و تعقیب مصون باشد، نمایندگانی که باید نسبت به معاملات مشکوک و غیر شفاف در حوزه ی سیاست خارجی حساس باشند، جز تلاش برای خاموش نمودن صدای اعتراض جامعه ی مدنی نیست. اگر منکر این ادعا هستند اجازه دهند جامعه ی مدنی در تظاهراتی مدنی و مسالمت آمیز مبتنی بر اصل بیست و هفت قانون اساسی نظر خود را اعلام کنند.

خبرگزاری میانهروی آفتاب در ایران برای دومین بار امروز فیلتر شد. پیش از این درست یک روز پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری در ایران همراه با بسیاری دیگر از سایتهای خبری و تحلیلی و شبکههای اجتماعی خبرگزاری آفتاب هم فیلتر شد. اما پس از پیگیریهای حقوقی دستاندرکاران این سایت در آذرماه این خبرگزاری از فهرست سایتهای فیلتر شده خارج شد.
این خبرگزاری نزدیک به حسن روحانی از نزدیکان هاشمی رفسنجانی و رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده آیتالله خامنهای در شورای امنیت ملی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری و همچنین نزدیک به دکتر محمدباقر نوبخت است.
دکتر حسن روحانی رئیس سابق تیم مذاکره کننده هستهای ایران در دولت اصلاحات و منتقد جدی سیاستهای هستهای محمود احمدینژاد است.
این خبرگزاری که ارگان غیررسمی حزب اعتدال و توسعه و نزدیک به هاشمی رفسنجانی محسوب میشود، طیفهای گوناگون سیاسی در داخل ایران را پوشش خبری میدهد.
این خبرگزاری علاوهبر نزدیکی به دکتر حسن روحانی و محمدباقر نوبخت، به سید محمدخاتمی و فاطمه هاشمی نیز ارتباط نزدیکی داشته است و تا حدود زیادی به پایگاهی برای نزدیکی اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل و منتقد تبدیل شده بود.
بعد از توافقنامه هستهای سهجانبه تهران، "آفتاب" با انتشار اخبار و مقالاتی به انتقاد از مواضع هستهای تهران پرداخت.
فیلتر شدن این خبرگزاری میتواند هشدار دیگری از سوی جریانهای حامی دولت به هاشمی رفسنجانی باشد. زیرا خبرگزاری "آفتاب" علاوهبر پوشش کامل اخبارو دیدگاههای هاشمی رفسنجانی، ارتباط نزدیکی با افراد نزدیک به او داشته است.
مقامات جمهوری اسلامی از جمله رهبر انقلاب و رییس مجلس خبرگان همواره در صفحهی اول این سایت قرار داشتند، از سوی دیگر در این خبرگزاری در اخبار مربوط به دولت از عنوان رییس جمهور بهندرت استفاده میشد و اخبار مربوط به جنبش سبز ایران با جرح و تعدیلهایی منتشر میشد. این خبرگزاری انتقادهای اقتصادی زیادی را نیز علیه عملکرد دولت منتشر میکرد.
این خبرگزاری با انتشار یادداشتی به قلم بابک دربیگی و همچنین انتشار سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی - که در آن از توافقنامه هستهای تهران به شدت انتقاد شده است- نسبت به مواضع جدید هستهای تهران، انتقاد کرده است.
از سوی دیگر این سایت که ارگان دکتر حسن روحانی ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور رهبری نیز هست و وی دیدگاهی انتقادی نسبت به عملکرد هستهای دولت دارد، فیلتر شدن این سایت درست یک روز پس از موضع جدید ایران در قبال مسائل هستهای میتواند به این موضوع ارتباط داشته باشد.
با وجود فیلتر شدن این سایت، اخبار این سایت همچنان بر روی این خبرگزاری قرار میگیرد.

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:تا قبل از اجلاس گروه 15 در تهران و اجلاس سه جانبه ترکیه، برزیل و ایران، سیاست محوری نظام جمهوری اسلامی ایران این بود که "مبادله سوخت اتمی فقط در ایران". این نکته را آقای منوچهر متکی وزیرامورخارجه کشورمان هفته گذشته برای چندمین بار مورد تأکید قرار داد و نکتهایست که با سیاست اعلام شده توسط رهبری منطبق است.
آیت الله خامنه ای، سال گذشته تبادل سوخت با کشورهای گروه 1+5 را مشروط به سه شرط دانستند که عبارت بودند از:
1 - تبادل همزمان سوخت 20 درصد در برابر اورانیوم 5/3 درصد
2 - انجام مبادله فقط در خاک ایران
3 - تعیین میزان اورانیومی که مبادله میشود براساس نیاز ایران
متاسفانه در بیانیه دیروز تهران، هیچیک از این سه شرط رعایت نشده و ایران پذیرفته است 1200 کیلوگرم سوخت 5/3 درصدی اورانیوم خود را قبل از آنکه چیزی تحویل بگیرد از کشور خارج نماید وظرف یکسال بعد مقدار 120 کیلوگرم سوخت 20 درصد غنی شده تحویل بگیرد. این، نه تنها رعایت شرطهای مذکور نیست، بلکه یک عقبنشینی آشکار در همه زمینههای اعلام شده قبلی میباشد.

حمزه غالبی:
یکی قدیمی ترین شیوه های سرکوب، ایجاد رعب از طریق مجازات ها خشن جسمانی است. در این روش مخالفان سیاسی به شدت مورد ضرب و شتم یا آسیب های جسمی قرار می گیرند. نکته مهم این است که این اتفاق باید در مقابل چشم همه صورت گیرد تا اثر تنبیهی داشته باشد. بدیهی است که هیچ نیروی سرکوبگری نمی تواند در مقابل عده بی شمار بایستد. وقتی عده محدود می خواهد بر جمع کثیری مسلط باشد نا گزیر به پناه بردن به روش های دیگری است، برای مثال معترض سیاسی نه در خفا که در برابر چشم هزار بیننده و حتی دوربین ها به ضرب گلوله مستقیم به قتل می رسد. تا از این طریق عده ی بیشماری که با خشونت عریان نمی توان متوقفشان کرد با مرعوب شدن از طریق دیدن این صحنه از ادامه اعتراض خود منصرف شوند.(۱)
اما این همه ماجرا نیست. در دنیای جدید برای سرکوب معترضان از روشهای دیگری استفاده می شود که بجای تلاش برای به کنترل گرفتن و تنبیه جسم ها سعی می کند از ذهن ها مراقب کند آنچنان آنها را به کنترل خود در آورد که اساسا دیگر معترضی وجود نداشته باشد. اما چگونه؟
سیستمی که برای تسلط بر ذهن ها و تلاش بر مراقبت به جای تنبیه ابداع شد سیستم سراسر بین(۲) یا Pan -Opticon است. این سیستم را اولین بار «جرمی بنتام» ابداع کرد. بنتام برای اولین بار زندان هایی را طراحی کرد که سلول های زندانیان حول یک برج مرکزی ساخته شد. این سلولها جوری است که از بیرون قابل دیده شدن است. دیوارهای این برج سوراخ هایی دارد جوری که می توان از درون آن زندانیان داخل سلول ها را دید بدون اینکه زندانی بتواند تشخیص دهد که آیا نگهبانی در آن لحظه هست یا نه. این برای این است که زندانی دچار توهم شود که دائما توسط نگهبان ها در حال دیده شدن است. مهم این نیست که آیا واقعا در آن برج نگهبانی هست که زندانی را ببیند یا نه؛ یا اساسا به اندازه کافی می تواند نگهبان وجود داشته باشد که همه زندانیان را ببیند یا نه؛ مهم این است که زندانی دچار این توهم شود که در معرض نظارت دائمی است. از این طریق دیگر زندانی دست از پا خطا نمی کند و به مرور منضبط می شود و به صورت درونی شده ای هرگز خطایی نخواهد کرد. اگر قبلا جسم متهم و زندانی بود که مورد تنبیه قرار می گرفت اما با این روش ذهن اندیشه و روان زندانی مورد مراقب قرار می گیرد.
مهم ترین ابزار سیستم های تمامیت خواه که تلاش دارد حوزه اقتدارش را به همه حوزه ها بکشاند حتی به اذهان دیگران همین سیستم سراسر بین است. او باید بتواند این توهم را ایجاد کند که تو هیچ جا در امان نیستی و همواره در معرض دید و نظارت من هستی.
لازم به توضیح نیست که قوی ترین سیستم های امنیتی دنیا هم قادر نیستند بر همه نظارت داشته باشند وحتی اگر در فرض محال حجم انبوهی از اطلاعات خام هم در اختیار یک سازمان باشد، پردازش آن محال است. اما راه حل، ایجاد این توهمِ توانِ سراسر بین است. اصلا هنر هر سیستم انضباطی از جمله سازمانهای امنیتی توانایی در ایجاد چنین توهم است.
یکی از روشهایی غیر اخلاقی که سیستم امنیتی در اتفاق های اخیر هم از آن استفاده می کند این است که سعی می کند دوستان و فعالین را نسبت به یک دیگر "بی اعتماد" کند. نقل قولهایی از دوستان توسط بازجوها به همدیگر، نشان دادن تکنویسی های جعلی دوستان علیه همدیگر و روشهای مختلف که اعتماد فعالین سیاسی را از یکدیگر بگیرد. روی دیگر این سکه چیست؟ وقتی اعتماد رخت بر می بندد توهم سراسر بین جایش را می گیرد. حتی در جمع هم رزمانت هم در معرض دیده شدن هستی. همه جا دیده می شوی. این توهم سراسری همان بلایی را که سر زندانی زندان بنتام می آورد بر سر این فعال سیاسی که اعتماد خود به دوستانش را از دست داده نیز می آورد.
در سطح فراگیر تر: بدیهی است که اگر همه سازمانهای امنیتی جهان هم جمع شوند نمی توانند بر همه تماس ها و روابط ۷۰ میلیون ایرانی نظارت داشته باشند. اما راه حل آن برای یک سیستم امنیتی ایجاد همان توهم سراسر بینی است. الان ۷۰ میلیون ایرانی درگیر این توهم هستند که ایمیل ها و تماسهای تلفنی و.. در معرض شنود است؛این یعنی مستولی شدن توهم سراسر بین. از این طریق این توهم است که می توان ملت ایران را به هفتاد میلیون ایرانی منفرد تبدیل کرد که به مرور ذیل توهم سیستم سراسر بین منضبط خواهند شد. (این در حالی است که علاوه بر اینکه به لحاظ فنی این کار بسیار سخت هست اماحتی اگر بر فرض غلط همه ی این ایمیل ها یا ارتباط ها هم در دراختیار یک سازمان باشد، حجم انبوه ایمیل ها آنرا بلااستفاده می کند. مانند اینکه فردی در انبار کاه دنبال یک سوزن بگردد.)
اما نکته مهم دامن زدن به این تلاش سیستم امنیتی است که همه جا نفوذی دارد. امری که قطعا از توانشان خارج است. یعنی چشم های غریبه همه جا هستند و شما ها دیده می شوید. این اتفاقا به صورت ناآگاهانه در شبکه های ماهواره ای وقتی از نفوذی ها بین مردم مکرر حرف می زنند خود را نشان می دهد. متاسفانه همراهان ناآگاه با دامن زدن به این توهم سراسر بین در حال برباد دادن سرمایه عظیم اعتماد هستند. بعد از مدت های مدید مانند دوران انقلاب اسلامی یاد گرفتیم که در خیابان به هم اعتماد کنیم؛ همشهری غریبه را دوست خود بدانیم برای همین از آدماهای اتمیزه ، تبدیل شدیم به پیکره ی واحدی که قدرتمند است. از بین بردن این پیکره جز از طریق سیستم سراسر بین ممکن نیست.
پی نوشت:
(۱)یکی از ضربه هایی رویکرد کلی شبکه ماهواره ای به جنیش سبز مردم ایران همین بود. با پرنگ کردن و بازگو کردن اتفاقاتی که برای ترسنادن مردم خلق شده بود عملا تبدیل به بازوی تبلیغاتی برای ایجاد رعب در بین مردم شد.
(۲)مراجعه کنید به کتاب تنبه و مراقبه میشل فوکو

یک دانشجوی 22 ساله به سمت مدیریت رادیو شهر منصوب شده است.
وی از نزدیکان حمید بقایی معاون سابق رادیو تهران و رییس کنونی سازمان میراث فرهنگی است که سابقه مدیریتی زیادی در رادیو ندارد و تنها با 22 سال سن به این سمت منصوب شده است.
به گزارش آخرین نیوز، «ب .ج » دانشجوی ترم دوم انگل شناسی که از سال 88 وارد شبکه رادیویی تهران شده بود طی حکمی رییس شبکه رادیویی شهر شد.
وی از نزدیکان حمید بقایی معاون سابق رادیو تهران و رییس کنونی سازمان میراث فرهنگی است که سابقه مدیریتی زیادی در رادیو ندارد و تنها با 22 سال سن به این سمت منصوب شده است.
شایان ذکر است پیش از این نیز برخی انتصابات در معاونت صدا بر آشفتگیهای این بخش از رسانه ملی افزوده بود، به طوری که مدیر رادیو تهران برکنار شده و جای خود را به «محمد جهانی»، یکی از چهرههای نزدیک به دولت و از همکاران سابق رحیم مشایی، رئیس دفتر رئیسجمهور در دوران مدیریت رادیو تهران داد.
شنیده ها حاکی است رادیو در دوران جدید فعالیت خود در حال تبدیل شدن به روابط عمومی دولت را دارد و ضرغامی نیز در این زمینه هیچ مقاومتی از خود نشان نمی دهد.
صدای شهر وابسته به رادیو تهران، استودیویی مجهز است که علاوه بر اینکه اطلاعات مربوط به گره هاي ترافيکي در ساعات روز به اطلاع مردم میرساند با نگاهي کارشناسانه، مسائل شهري خدمات شهري و رابطه مردم با مديريت را دنبال مي کند. موج در نظر گرفته شده براي صدا شهر نیز همان موج راديو تهران است.

سعید رضوی فقیه:
طي سال هاي گذشته و به ويژه از اوج گرفتن جنبش اصلاحات به اين سو، جناح تماميت خواه و سركوبگر نظام حركتي فزاينده و شتاب گيرنده در توسل به خشونت داشته است. دستگيري هاي غير قانوني، نامتعارف و خودسرانه، شكنجه و انفرادي و باز جويي هاي غير اخلاقي، تعرض به آبروي شهروندان در باز داشتگاههاي غير استاندارد، صدور احكام سنگين و ننگين براي جرايم ناكرده، توقيف فله اي و بي مبناي روزنامه هاي منتقد و مستقل، قتل هاي زنجيره اي و اعدام هاي انتقام جويانه، حمله به تجمعات مسالمت آميز مردم، هجوم وحشيانه و هدايت شده به خوابگاههاي دانشجويي و ستاد هاي انتخاباتي، آتش گشودن به روي مردم بيگناه و غير مسلح در خيابان و نمونه هاي ديگر تنها بخشي از كارنامۀ كبود ماشين سركوب در سال هاي گذشته بوده است كه متأسفانه همچنان در شرايط سكوت سنگين و مرگبار نخبگان جامعه تداوم مي يابد. افزايش فشار بر زندانيان سياسي و نهايتا اعدام هاي انتقام جويانۀ روزهاي اخير آخرين حلقه هاي اين زنجيرۀ رسواست.
با اين همه ماشين تبليغاتي جناح تندرو و سركوبگر حاكميت مطابق با شيوۀ قديمي گنهكاران شاكي، براي پاك كردن صورت مسئله به تحريف ماوقع رو آورده و با تغيير و باژگونه سازي صحنۀحوادث سعي در زدن نعل وارونه در اين مسير دارد. روزي نامه هاي حكومتي و تريبون هاي رسمي و غير رسمي نهاد قدرت مطلقه در اين سال ها و بخصوص در سال گذشته با برجسته سازي واژه ها و مصطلحات فاقد معناي محصل يا مصداق مشخص، افكار عمومي جامعه را به شيوه هاي استالينيستي مورد هجوم قرار داده اند تا بر خشونت عريان و نا مشروعي كه دستشان را تا بازو به گناه آلوده است پوشش توجيه بكشند. خرج كردن عباراتي نظير كودتا يا براندازي نرم، انقلاب رنگي و مخملي، جنگ نرم و امثال آنها بخشي از شگردهاي تبليغي جناح سركوبگر حكومت بوده است؛ هر چند كه آنان هيچگاه نتوانسته اند حتي به هواداران خود توضيح دهند كه به اصطلاح كودتاچيان برانداز مورد نظر ايشان با كدام ابزار قدرت قصد برانداختن ارباب قدرت را داشته اند و جز توسل به آراي مردم در يك انتخابات مسالمت آميز چه بضاعت و استطاعتي داشته اند؟ و اگر بر راهپيمايي مسالمت آميز ميليوني مردم بتوان نام كودتا نهاد پس در باب قرق كردن نظامي شهر و كنترل و منع رفت و آمدها يا سانسور سازماندهي شدۀ رسانه ها و بازداشت هاي توده وار و حصر رهبران سياسي چه مي توان گفت و چه نامي بر آن بايد نهاد؟
واقعيت آن است كه مثل بسياري ديگر از نمونه هاي تاريخ كهن و معاصر، اين حكومت هاي خودكامه هستند كه براي حفظ قدرت نامشروع به هر وسيله و افزار نامشروع متوسل مي شوند و در اين راه از نقض قوانين شرع و قواعد عرف و اخلاق ابا ندارند و از جمله با شيوه هاي استالينيستي مي كوشند استحكام خانۀ عنكبوتي قدرت نامردمي و خودكامه را موقتا تضمين نمايند. استفاده از رسانه هاي جمعي براي تبليغات و فريب افكار عمومي از يك سو و جلوگيري از انتشار صداي مخالف به هر وسيلۀ ممكن - تأكيد مي شود به هر وسيلۀ ممكن ـ از جمله اين شيوه هاست. اما در اين ميان، رهبران و سردمداران "جمهوري اسمي" شيوۀ غير اخلاقي بدعت آميزي را در جدال تبليغ و ضد تبليغ بنياد نهاده اند كه داوري وجدان نسل هاي آينده در بارۀ آن بسيار سخت خواهد بود و آن ارسال امواج مختل كننده و به اصطلاح پارازيت براي جلوگيري از پخش برنامه هاي شبكه هاي ماهواره اي است؛ شيوه هايي كه نه مفيد است و نه مشروع. مفيد نيست چون در عصر فن آوري هاي نوين، اخبار حوادث با دهها رسانۀ ابتكاري ديگر به سرعت باد و برق از كوي و برزن مي گذرد و شهرها و كشورها را در مي نوردد و به آني چشم و گوش ساكنان كرۀ خاك را در اقصي نقاط گيتي به سوي خود مي كشد. اما اين شيوه مشروع هم نيست و بلكه بسيار شرم آور نيز هست چرا كه اين اقدام قلدر مآبانه در انتشار پارازيت، پيامدهاي سخت و خطرناك بهداشتي براي شهروندان تهراني دارد كه بايد تاوان ناتواني دستگاه تبليغات رسمي نهاد قدرت را در برابر شبكه هاي ماهواره اي بدهند.
بنا به گزارش هاي رسمي و غير رسمي سلامت جسمي و رواني بسياري از شهروندان كلانشهر تهران و حتي جان تعدادي از ايشان با اين اقدام غير خردمندانه و زمخت در خطر افتاده است. اين مسئله آنجا طعمي تلخ تر به خود مي گيرد كه در نظر آوريم كانون پخش اين امواج مرگبار در شمال تهران جايي است در مجاورت بيمارستان كودكان مبتلا به امراض سخت. برخي از پژوهشگران صاحب نظر در علوم پزشكي بر اساس تحقيقات خود سخن از سندروم دارآباد مي گويند كه فاجعه اي پنهان شده در زير پوست سياست هاي غير انساني شيفتگان قدرت مطلقه است. بنا بر اين گزارش ها سردمداران نظام قدرت به نحوي آرام و بي سر و صدا مشغول انجام يك نسل كشي نرم با امواج پارازيت هستند. اين نسل كشي آرام و تدريجي كفارۀ آلودگي زمامداران خودكامه به قدرت مطلقه است كه شهروندان بي گناه تهراني و بخصوص اطفال مبتلا به بيماري هاي صعب العلاج آن را پس مي دهند.

میزان:سر تیم محافظان میر حسین موسوی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است.
به گزارش میزان،بازداشت حاج احمد یزدانفر بعد از ظهر یک شنبه صورت گرفته است اما به علت احتمال کوتاه بودن زمان بازداشت تا دوشنبه عصر اعلام عمومی نشده بود.
با گذشت دو روز از بازداشت او هنوز هیچ اطلاعی از محل و دلایل بازداشت او در دست نیست.
گفتنی است حاج احمد یزدانفر جانباز جنگ است که از سال 1362 محافظت از مهندس موسوی را بر عهده داشته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر