-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

Latest News from Norooz for 05/31/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



خانم سرمدي، همسر مقاوم برادر عزيزم حسين نوراني ن‍‍ژاد تلفن زده بود تا بعد از ملاقات اخيرشان سلام حسين را به من برساند. خيلي خوشحال شدم. حسين از جوانان نازنين و اصيلي ست كه از عمق جان، مسئولانه و از روي اعتقاد خالصانه سياست ورزي مي كند و به همين دليل، خيلي زياد، در هر كاري قابل اعتماد است. او در عين حالي كه امروزي است به ارزشهاي پيشينيان پشت نكرده است و بين اصالت ها و ارزشهای دوران هاي انقلاب، جنگ ، اصلاحات و اكنون جنبش سبز پل زده است. خيلي مودب است و حرمت ها را پاس مي دارد. به لحاظ فكري نيز مولف است و به همين دليل كاريزماي خاص خود را در بين هم نسلانش دارد. از زمان انتخابات مجلس هفتم كه وي و دوستانش را براي همكاري در ستاد انتخابات جبهه مشاركت دعوت كردم و ابتدا مسأله داشتند و انتخابات را بي حاصل مي دانستند تا بعد كه متقاعد شدند و بسيار فعال، و تا بعد كه به علت رد صلاحيت گسترده نامزدهايمان از شركت در انتخابات بازمانديم و پس از آن تا امروز كه مدت نه ماه است در زندان است و همديگر را نديده ايم رابطه وثيقي بين ما برقرار بوده است تا جائي كه با همه محدوديت هاي زندان دوبار از آنجا با من تلفني صحبت كرده است. نظراتش هميشه برايم معيار درك واقعيت هاي جامعه بوده و از آنها تأثير گرفته ام. همو بود كه دو سال و نيم پيش مرا تشويق كرد تا وبلاگ داشته باشم و پس از آن به من در مورد مطالب آن بازخورد مي داد و خيلي وقتها هم من مطالبم را قبل از انتشار براي او مي فرستادم تا اگر لازم باشد در آنها اصلاحاتي انجام دهم. بيشتر اوقات مجري و پاي كار برگزاري مراسم مناسبت هاي مذهبي جبهه مشاركت بود و شور و شوق خستگي ناپذيري از خود نشان مي داد و همه را به همراهي وا مي داشت. پس از انتخابات كه شرايط بسيار امنيتي شده بود او پيش قدم شد تا مراسم دعاي كميل دارالزهرا ي آقاي محتشمي پور رونق بيشتري يافته و رنگ سبز بگيرد و عاقبت هم به همين دليل او و مهدي اقبال كه به دعوت او قاري دعاي كميل هاي پر شور آن ايام بود را بازداشت و به زندان محكوم كردند. حسين در مرحله تجديد نظر به يك سال حبس قطعي محكوم شده است. از خانم سرمدي پرسيدم حسين كه الآن شرايط استفاده از آزادي مشروط را دارد. گفت آري نه ماه از يك سال خود را گذرانده است ولي به او اجازه استفاده از اين حق را نمي دهند ، تازه اسمش جزء كساني بود كه قرار است هفته آينده به مرخصي بيايند ولي حذفش كرده اند. از او خواسته اند عليه موسوي موضع بگيرد و بگويد موسوي اشتباه كرده است ولي او نپذيرفته است و از موسوي حمايت كرده است. بخاطر همين نه تنها با آزادي مشروطش مخالفت كرده اند بلكه از مرخصي هم محرومش كرده اند. من چه بايد به خانم سرمدي مي گفتم. گفتم من به حسين و به شما تبريك مي گويم. ديانت، سياست و استقامت حسين را مي ستايم و برايش آزادي هر چه سريعتر آرزو مي كنم. با خانم سرمدي هم بابت شرايط سختي كه مي گذراند اظهار همدلي كردم. او گفت: ما كه سختي نمي كشيم. كساني هستند گمنام، و به ده، پانزده سال زندان محكوم شده اند و ايستاده اند. تلفن خانم سرمدي كه تمام شد موضوعی كه چند روزي بود مرا به نوشتن فرا مي خواند دوباره به سراغم آمد. ريزش و رويش نيروها.
آنها يك سال است كه شرايط را امنيتي كرده اند و بر معترضين به نتايج انتخابات سخت گرفته اند. علاوه بر برخوردهاي خشن خياباني، نيروهاي رده بالا و پائين جنبش سبز را به تعداد زياد گرفته و در شرايط سخت در زندان نگاه داشته اند، بازجوئي هاي طاقت فرسا كرده اند و در دادگاههاي نمايشي و بعد غير علني محاكمه كرده و به زندانهاي طويل المدت و محروميت هاي سياسي و اجتماعي محكوم كرده اند اما هيچ موردي از بريدن و اظهار ندامت كه قابل ملاحظه باشد حاصل نكرده اند. اظهارات حجاريان، عطريان، ابطحي، شريعتي ودو سه نفر ديگر كه پس از يك دوره شكنجه سپيد در دادگاه رسواي فله اي از تلويزيون پخش شد جز چند روز خوراك تبليغاتي براي آنها حاصلي نداشت و اگر موجي هم ايجاد كرده بود اكنون برگشته است، جنبش سبز ريزش نداشته است و هنوز هم افراد زيادي در زندان هستند كه اگر كلمه اي عليه باور سبز خود بگويند و يا حاضر بشوند از موسوي و خاتمی و كروبي اعلام برائت كنند به سرعت آزادي خود را بدست مي آورند و به آغوش خانواده باز مي گردند ولي آنها سر افرازانه امتناع مي كنند و رنج زندان را به جان مي خرند. از دكتربهزاديان نژاد، دكترعرب مازار و بهشتي شيرازي كه از نزديكان موسوي هستند و تحت فشار هستند که كلمه اي عليه او بگويند تا دكتر سليماني، نوراني نژاد، محموديان و اقبال و نيز زيدآبادي، باقي، سحرخیز و مومني و تا زنهاي زنداني نستوه خانمها مفيدي و شهيدي و .... تا دانشجويان و معلمان و روزنامه نگاران و كارگران و.....كه شناخته شده هستند تا جوانان گمنامي كه در خيابانها دستگير شده و هيچ پيوندي با محافل و مراكز و تشكل هاي اصلاح طلب و جنبش سبز نداشته و يك بار هم موسوي و كروبي و خاتمي را از نزديك نديده اند همه بر خواسته بحق خود ايستاده اند و حاضر نيستند از جرگه سيل خروشان و مردمي جنبش سبز خارج بشوند. در عوض در طرف مقابل ديده مي شود كه نه تنها جوانانشان در برابر پدراني كه دستي در جريان حاكم دارند ايستاده و هويت سبز را برگزيده اند بلكه سران و سردارانشان نيز اتهام بي بصيرتي را به جان مي خرند و سكوتشان را نمي شكنند و اگر وادار شدند به شكستن، وادار كنندگان را پشيمان مي كنند. جالب آنكه حتي آناني كه در ظاهر هياهو مي كنند و تيغ زبان و درفش قلم را عليه به زعم خود سران فتنه بكار مي اندازند و در محفل خودي ها و ميدان تبليغات در اين وادي کف بر دهان می آورند و عنان از كف مي دهند، به خلوت كه مي روند به زمين و زمان فحش مي دهند كه گرفتار چه وضعيت و موقعيت اسف باري هستند و مجبورند از چه كسي دفاع كنند که قبولش ندارند و يا عليه چه كساني صحبت بکنند كه در دل محترم مي دانندشان. يكي از آنها گفته بود در بین نیروهای ما زلزله است. چند روز پيش در دانشگاه علم و صنعت عده اي به سمت من هجوم آوردند و عليه من شعار دادند اما روز گذشته كه به ميان جمعي از همان صنف در جشنواره تشكل هاي دانشجويي در محل نماز جمعه دانشگاه تهران رفته بودم جز تكريم و احترام نديدم. بي ترديد آنها خبر علم و صنعت را شنيده بودند و مواضع من را مي دانستند ولي حس درونيشان با آنچه دوستانشان در دانشگاه علم و صنعت بروز داده بودند متفاوت بود. همچنان كه مطمئن هستم اگر با آن عزيزان نيز در خلوت بنشينيم و حرف بزنيم با هم شاید مخالف اما دوست خواهيم بود.
بزرگي نقل مي كرد كه به فاصله يك روز در دو مجلس عروسي از دو جناح شركت كرده بوده است. اصلاح طلب ها همه شاد و شنگول بوده اند و با هم حرف مي زده اند و بگو بخند مي كرده اند و در آن طرف در مجلس به اصطلاح اصولگراها همه ساكت و مغموم، وكسي رغبت صحبت با ديگري را نداشته است. آنها احساس مي كنند همه چيز را دارند از دست مي دهند ومغموم هستند و سبزها اميدوارند توفيق هايي بدست بياورند و حقوقشان را استيفا كنند و به همين دليل شاداب و اميدوارند.
داستان آقاي نوري زاد و زلزله اي كه به تنهايي در جناح مقابل ايجاد كرد كم چيزي نبوده و نيست. او از استوانه هاي اصولگرايي بود و هنوز هم شايد باشد چرا كه او باورهاي خود را كنار نگذاشته است بلكه در مورد مصاديق اصولگرايي راه خطاي دوستانش را نپيموده و بجاي جناح گرايي حق را برگزيده است. او اكنون با همان ايماني كه داشت تلاش كرده و مي كند دوستانش را و کسانی را که به آنها ارادت قلبی دارد از مسير خطا بازگرداند.
آقاي شمخاني در برنامه "ديروز، امروز، فردا" نمونه اي بود از كساني كه تا كنون سكوت كرده اند. مجري "خود زرنگ پندار" برنامه كه مي خواست شمخاني را وادار به سخناني كه خود مي خواست بكند نه تنها پاسخ درخور نگرفت بلكه هر چه كوفت به سر خودش خورد. بعد رفت در سايت رجانيوز دادسخن داد كه ديديد چگونه ماهيت بي بصيرت، اصلاح طلب و سبز شمخاني را از زير جلد اصولگرائيش بيرون كشيدم و رسوايش ساختم. بيچاره يادش رفته است كه چه مي خواست و چه شد.
آخرين ماجرا از اين دست، انتخابات هيأت رئيسه اخير مجلس است. در مجلسي كه حداكثر 55 نماينده اصلاح طلب در آن بوده است، نامزد آنها براي نايب رئيسي مجلس 115 راي آورده است. اين در حاليست که اخيرا تلاشهاي گسترده اي براي مرزبندي سفت و سخت با اصلاح طلبان صورت گرفته كه نمونه آن نامه منتسب به 175 نماينده خطاب به رئيس قوه قضائيه در مورد درخواست محاكمه سران جنبش سبز بوده است. باهنر و 60 نماينده مجلس ريزش كرده اند. آنها به دليل عدم حمايت از احمدي نژاد متهم به فقدان بصيرت هستند. اگرنه همه، حتما رويش دوباره برخي از آنها در اين سو خواهد بود. اين در حاليست كه طرفداران دولت گمان كرده اند صدر حامي احمدي نژاد است و باهنر مخالف او و تلاش كرده اند كه آنها را جابجا كنند. چه زود خواهد بود كه ببينند چنين نبوده و ديگر كسي براي آنها تخم دو زرده نخواهد كرد.
دفاع از احمدي نژاد و در زمره اصولگراياني بودن كه ناگزير شده اند از او حمايت كنند، بسيار سخت شده است. هر روز عده اي به اين نتيجه مي رسند كه براي كه و براي چه بايد اين مقدار هزينه پرداخت و اين مقدار بار بدنامي را بر دوش كشيد. آغوش جنبش سبز بر روي اين دسته از عزيزان باز است. به گمان من گذشته آنان هر گاه به این سو بيايند، بخشوده خواهد شد اما اگر دير بجنبند ممكن است فراموش نشود.

پی نوشت: کامنت سعید شریعتی و پاسخ دکتر علی شکوری راد

نظرات
سعيد شريعتي :

آقاي دكتر شكوري بنده نه شكنجه سفيد شدم و نه شكنجه سياه،اگر هم هر كدامش بر من اعمال مي شد بر خلاف اعتقاداتم حرفي نمي زدم. گمان نمي كنم شما حداقل تأييد نكنيد كه من بر خلاف اعتقاداتم حرفي نزدم.

سعید آقای عزیز
بنده تایید می کنم که شما برخلاف اعتقاداتتان حرفی نزده اید. بارها در نزد افراد مختلف شهادت داده ام که بسیاری از سخنان شما را در آن دادگاه غیرقانونی و نمایشی قبلا از شما شنیده بوده ام. شکنجه سپید در موجه ترین حالتش افراد را ری استور (restore) می کند یعنی افکار و مواضع منقضی شده را احیا می کند.اگر هر کس بدون آنکه به زندان انفرادی طولانی مدت برده شود و ارتباطش با جامعه و اخبار آن قطع شود نظرش تغییر کند ارزشمند است ولی در غیر این صورت اگر کسی را پس از یک دوره انقطاع با جامعه یکباره بیاورند در تلویزیون و او حرفهایی متفاوت از آنجه قبل از دوره انقطاع بر زبان می آورد بر زبان بیاورد محکوم است به اینکه تحت شکنجه سپید بوده است حتی اگر خودش هم آن را انکار کند.
شما شدت علاقه من را به خودتان می دانید. مواضع فکری و سیاسی من را هم بخوبی می دانید. من قصد تخطئه شما را ندارم اما نمی توانم واقعیت ها را نیز نادیده بگیرم. در مورد شما مطلب خلافی نگفته ام و چیزی را بر خلاف میل شما به شما نسبت نداده ام.


 


دکتر زهرا رهنورد در آستانه سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و هفته زن در بیانیه ای ضمن تکریم شخصیت والای فاطمه صدیقه(س)ایشان را نه فقط الگویی برای زن مسلمان که نماد تام و کمال اسلام دانست. به گزارش کلمه متن بیانیه زهرا رهنورد به شرح زیر است:

سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) دخت گرامی پیامبر اسلام و روز زن را به شما ملت عزیز تبریک عرض می کنم.

امیدوارم آن بانوی اطهر، آن بانوی بی همتا با تمام ابعاد وجودیش از کلمات روحانی و معنوی و علمی تا نقش های سیاسی و اجتماعی، لطافت مادری و همسری، پیوسته در نقطه اوج آرزوهای انسانی قرار گیرد.

جنبش سبز ضمن وحدت کم نظیرش در عین حال مشحون از تکثرهاست و این طراوت و تنوع فرصت می دهد که به تمام رفتارهای زیبای بشری ارج نهیم و به تمام الگوهای عدالت طلب و آزادی خواه در سطح جهان احترام گذاریم.

در عین حال در قلمرو باور و ایمان اسلامی به فاطمه زهرا تاسی می کنیم و در برابر شخصیت متعالی او سر تعظیم فرود می آوریم.

لحظه ای فراموش نمی کنیم که آن بانو چه رنج های عظیمی برای ارتقا و پیشبرد اسلام به جان خریدند و بدن عنصریشان در اوج جوانی به خاک تیره پیوست اما راهشان و روحشان همچنان برای مومنان و آزادیخواهان مستدام خواهد ماند.

اصلاحات و در بطن آن جنبش سبز، مطمئن است که لازم است با نگاه نو اندیشی دینی و با رویکردی معاصر، شخصیت حضرت زهرا (س) روایت شده و به انسان های مدرن شناسانده شود. اما، حضرت زهرا(س)، نه تنها الگویی برای زنان بلکه، نماد تام و کمال اسلام است، که این دین حنیف، به تمامی در چهره و شخصیت ایشان متبلور شده است. جای تأسف و تأثر است که حاکمیت فعلی، در شرایطی با تأسی به نام زهرا(س) به تدارک روز زن و هفته زن می پردازد که فرسنگ ها از آن شخصیت و آن رفتار دینی فاصله گرفته و جهت عکس آن بانویی بوده است که آزادگی و عدالت طلبی فقط یکی از ابعاد وجودی او بوده و وجه مثالی و الهیش همیشه قلب های مومنان را نورانی و امیدوار کرده است.

آیا می توان پذیرفت که حاکمیت به صدیقه کبری، زهرا(س) اعتقاد داشته باشد، و تا این حد دروغ بگوید، زنان و مردان را سرکوب کند و راه تنفس آزادی را با خفه کردن حلقوم ها، مسدود کند؟

شگفتا در همین هفته و روز حاکمیت ضجه کودکانی را که در فراق مادران زندانیشان ناله می کنند نمی شنود، آن بچه های مظلوم که در انتظار لطف و نوازش مادرانشان که یا در زندانند یا به خاک و خون خفته اند لحظه شماری می کنند و فریاد رسی جز خدا ندارند.

حاکمیت با ریشخند، به چهره مادرانی که پشت درهای زندان ها به امید دیدن پسران یادخترانشان هاجروار این سو و آن سو می دوند و تحقیر می شوند و وعده سرخرمن می بینند نگاه می کند.

زنانی که مرد خانواده شان مدت هاست که در گور خفته یا در زندان تهدید و شکنجه شده اند، مادرانی که آرزوی دامادی و عروسی و تحصیل جوانانشان را به جای جشن بر سر گورشان سوگواره غم و آه می گیرند و فستیوال اشک و افسوس برگزار می کنند.

اینک روز زن و هفته زن به نام نامی حضرت زهرا فرا رسیده است.

به حاکمیت فعلی اعلام می کنم این فرصت بزرگ را غنیمت شمارید و یکبار هم که شده صدق گفتار و عملتان را ثابت کنید. مناسبت ها همیشه نباید بهانه آزادی دزدان و آدم کشان باشد یکبار هم مناسبت ها را بهانه آزادی زندانیان سیاسی قرار دهید.

همه زندانیان را به پاس بزرگداشت زهرا(س) آزاد کنید و این اقدام را با زنان زندانی آغاز کنید، مطمئن باشید کوچک نمی شوید و کسی نمی گوید جا زده اید.

سپس در مراحل بعدی آزادی مطبوعات، آزادی های فردی، عدم دخالت در زندگی خصوصی مردم،انتخابات آزاد و… تا آزادی و مردمسالاری میسر شود.

ما زنان از علما و مراجع عظام می خواهیم با دم مسیحائیشان حاکمیت را وادار به آزادی زندانیان و پاسخ به مطالبات مردم نمایند و چنین باد.


 


منابع خبری جرس، اسامی بالغ بر یکصد تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین را، به همراه خلاصه پرونده و اطلاعاتی کوتاه در مورد این زندانیان، روز شنبه هشتم خرداد ماه ۸۹، در اختیار این شبکه خبری گذاشتند. لازم به ذکر است اسامی زندانیان سیاسی اندرزگاه هفت، هشت، بندهای ۲۴۰ ، ۲۰۹، بند ۲ الف و واحدهایی چون بند نسوان، ویژه روحانیت و ...در زندان اوین، هنوز نامشخص بوده و در دست تهیه و تنظیم می باشد. زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، جهت اعتراض به وضع موجود و ادامه بازداشت زندانیان سیاسی، تا روز ۲۲ خرداد در روزه سیاسی به سر می برند.

علیرضا ایرانشاهی فرزند احمد

بیست و یک ساله و فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه قزوین، دستگیر شده در روز تاسوعا به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرده است.

حسین نورانی نژاد فرزند عباس

فعال سیاسی و عضو جبهه مشارکت. وی در شهریور ۸۸ به اتهاماتی واهی چون فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی دستگیر شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب او را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرد. دادگاه تجدیدنظر این حکم را به یک سال زندان قطعی کاهش داد و با وجود آنکه وی بر اساس قانون باید با آزادی مشروط به دلیل گذراندن نیمی از حکم خود آزاد می شد، وزارت اطلاعات با آزادی نورانی نژاد مخالفت کرده است. او هم اکنون وارد دهمین ماه بازداشتش می شود.

مهدی محمودیان فرزند هوشنگ

روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت. وی نیز در پاییز ۸۸ با اتهاماتی واهی پس از شرکت در مراسم دعای دارالزهرا بازداشت شد اما دلیل اصلی بازداشت محمودیان، افشاگری درباره بازداشتگاه کهریزک است. تاکنون دو جلسه دادگاه وی در نزد مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب برگزار شده است. محمودیان در انتظار سومین جلسه دادگاه است اما افرادی از سوی وزارت اطلاعات با همسر سابق محمودیان تماس گرفته و گفته اند که وی پنج سال حکم زندان دارد. در این تماس تلفنی از همسر سابق محمودیان خواسته شده تا مهر خود را به اجرا بگذارد تا وزارت اطلاعات بتواند این روزنامه نگار را ده سال دیگر در زندان نگه دارد! مهدی محمودیان از درد شدید قفسه سینه و تنگی نفس رنج می برد. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد جهانگیر عبداللهی

دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران. در یازدهم بهمن ۸۸ بازداشت شد. با وجود پایان بازجویی ها و انتقال به بند عمومی، هم چنان بلاتکلیف است.

ناصر رضایی نوین فرزند نبی

دانشجوی کامپیوتر دانشگاه فنی شمسی پور. در روز عاشورا بازداشت و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محمد امین ولیان فرزند عبدالرضا

بیست ساله و دانشجوی کامپیوتر سمنان. وی در زمستان ۸۸ بازداشت شد و به اتهام واهی و ساختگی و دروغین محاربه در دادگاه نمایشی، محاکمه شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برای این جوان بیست ساله حکم اعدام صادر کرده است.

میلاد اسدی

بیست و چهارساله، فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت. وی در آذرماه ۸۸ بازداشت شده و بیش از شصت روز انفرادی در بندهای وزارت اطلاعات را تحمل کرده است. به این فعال دانشجوی شناخته شده نیز خیل بسیاری از اتهامات واهی وارد شده و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب در حکمی ناعادلانه او را به تحمل هفت سال زندان متهم کرده است.

آبتین غفاری فرزند محمداسماعیل

بیست و ساله. در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی تجمع و تبانی در دادگاه انقلاب محاکمه شد. وی به سه سال حبس تعزیری محکوم است.

سید نوید کامران فرزند سیدجلال

در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. علی قاسمی فرزند قدرت‌الله

وی نیز در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

سامان نورانیان فرزند صمد

در روز عاشورا بازداشت و دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.

علی ارشدی فرزند حسین

از معترضان بازداشت شده که وی نیز از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

امید یاوری فرزند غلامرضا

بیست ساله، دستگیر شده در روز عاشورا به اتهام واهی آتش زدن اتوبوس. وی دارای مشکل روانی بوده و پیش از بازداشت نیز تحت نظر پزشکی قرار داشت. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به پنج سال زندان تعزیری کرده است.

عباس کاکایی فرزند حسین

دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران. وی نیز در شانزدهم آذر ۸۸ بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. با وجود آن که بیش از چهار ماه از بازداشت وی می گذرد اما وزارت اطلاعات از آزادی وی تا زمان دادگاه تجدیدنظر خودداری می کند.

ابوذر مهرانی فرزند مسیح‌الله

از بازداشت شدگان در جریان اعتراضات است که از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

سعید سودملی فرزند نورالدین

از بازداشت شدگان در زمستان ۸۸ است که از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

عیسی سحرخیز

روزنامه نگار و عضو هیات نظارت بر مطبوعات در دوران اصلاحات. وی در مرداد ۸۸ پس از دو ماه تلاش ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان بسر می برد. در هنگام بازداشت، این روزنامه نگار شناخته شده مورد ضرب و شتم قرار گرفت و پس از آن نیز مدت مدیدی را در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ و ۲۰۹ سپری کرد. وی دوران طولانی تحت فشار بازجویان قرار داشت و هم اکنون از ضعف عمومی جسمانی، کاهش وزن شدید، دردهای عضلانی، آلرژی مزمن و شدید و تپش قلب رنج می برد. عیسی سحرخیز در مدت طولانی بازداشت خود چندین بار دست به اعتصاب غذا زده و هم اکنون بلاتکلیف است. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد )

حسین واحد فرزند علی

از معترضان به نتایج انتخابات که از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی حکم دو سال حبس تعزیری را دریافت کرده است.

محسن عبدی

بیست دو ساله و دانشجوی باستان شناسی دانشگاه بوعلی سينا. وی نیز در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مجید دری فرزند حسن

دانشجوی دانشگاه علامه، ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل. وی در تابستان ۸۸ به اتهام های واهی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. دلیل اصلی بازداشت وی دفاع از حق تحصیل خود بود. پس از چندین ماه بازجویی در بندهای وزارت اطلاعات، روانه بند عمومی شد و پس عاشورا قربانی تسویه حساب و زهرچشم گرفتن از معترضان. پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱ دادگاه انقلاب به اتهام های کاملا جعلی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، این دانشجوی ستاره دار را به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد اما دادگاه تجدیدنظر با تبرئه این فعال دانشجویی از اتهام محاربه، وی را به تحمل ۱۱ سال زندان قطعی محکوم کرده است.

ضیاالدین نبوی فرزند سید علی اکبر

فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه نوشیروانی بابل، دانشجوی ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل. وی نیز در تابستان ۸۸ به اتهام های واهی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. دلیل اصلی بازداشت وی دفاع از حق تحصیل خود بود. پس از چندین ماه بازجویی در بندهای وزارت اطلاعات، روانه بند عمومی شد و پس عاشورا قربانی تسویه حساب و زهرچشم گرفتن از معترضان. پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱ دادگاه انقلاب به اتهام های کاملا جعلی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، این دانشجوی ستاره دار را به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

ابوالفضل قاسمی فرزند احمد

دانشجوی دانشگاه علامه، دستگیر شده در روز عاشورا به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به رهبری. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرده است.

سعید ملکی

دانشجوی شیمی دانشگاه آزاد ورامین شیمی. در شانزدهم آذر ۸۸بازداشت شد و با وجود آن که چهار ماه از بازداشت وی می گذرد همچنان بلاتکلیف است.

مسعود باباپور فرزند سید علی اکبر

بیست و سه ساله و دانشجوی صنایع. در جریان بازداشت های پیشگیرانه روز دانشجو و در تاریخ دوازدهم آذر ۸۸ بازداشت شد. مدت ها پس از پایان یافتن بازجویی ها به بند عمومی انتقال یافت اما با وجود گذشت پنج ماه از بازداشت این دانشجو، وی همچنان بلاتکلیف است و در زندان نگهداری می شود.

جعفر کاظمی

متاهل و دارای دو فرزند. در روز قدس، ۲۷ شهریور ۸۸ و در جریان اعتراضات بازداشت شد. دادگاه انقلاب وی را به اتهام واهی و ساختگی محاربه محاکمه کرد و گفته می شود که حکم اعدام از سوی دادگاه صادر شده، در حالی که این حکم به خود وی ابلاغ نشده است. به تازگی نیز خبر می رسد که ریاست شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر نظر به تایید حکم اعدام این زندانی سیاسی دارد.

اردشیر فرضی

دانشجوی گرافیک دانشگاه هنر سوره. در روز عاشورا بازداشت شد و به از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

رضا رفیعی فروشان فرزند حاجی بابا

روزنامه نگار آزاد، همکار مجله تایم در ایران. در خرداد ۸۸در پروژه ای تعریف شده از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از گذراندن دوره ای در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی به «ارتباط با بیگانگان» اعتراف کرد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب، این روزنامه نگار را به هفت سال زندان محکوم و دادگاه تجدیدنظر نیز چهار سال و نیم زندان قطعی وی را تایید کرد. (به زندان بدنام فردیس کرج تبعید شد)

آرش قاسمی فرزند حسین

بیست ساله، دانشجوی حسابداری آزاد رودهن و دستگیر شده در روز عاشورا. مقیسه ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به دو سال زندان تعزیری کرده و شنیده می شود که این حکم ناعادلانه از سوی دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شده است.

رضا خندان مهابادی

نویسنده، عضو هیات مدیره کانون نویسندگان و فعال حقوق کودک. وی در هفتم بهمن ماه ۸۸ از سوی مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و بیش از چهل روز را در سلول های انفرادی به سر برد. پس از اتمام بازجویی ها روانه بند عمومی شد و با وجود تودیع وثیقه پس از گذشت بیش از سه ماه هنوز آزاد نشده است. به خانواده این نویسنده گفته شده که بازجوی پرونده از آزادی وی جلوگیری کرده است. خندان دچار ناراحتی حاد قلبی است و براساس گفته های برخی از آزادشدگان دستها و پاهای او در بیشتر مواقع بی حس هستند اما هیچگونه درمانی برای وی تجویز نشده است.

عباس خلیلی درمنی فرزند حسن

بیست و هفت ساله و نویسنده ادبی. در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی تجمع و تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه شد. وی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم است.

علی ملیحی

روزنامه نگار و عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت. در بهمن ۸۸ با اتهامات واهی و ساختگی از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و مدت ها در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ مورد آزار و اذیت فیزیکی و روحی قرار داشت. پس از ناامیدی بازجویان از به اعتراف کشاندن این روزنامه نگار به بند عمومی منتقل شد اما با وجود گذشت ۳ ماه از بازداشت وی و ارسال پرونده به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب، همچنان وضعیت وی بلاتکلیف است.

علی بیکس

فعال سیاسی در آذربایجان، عضو حزب اراده ملت و فوق لیسانس تاریخ. وی در ۲۷ خرداد از سوی ماموران وزارت اطلاعات به اتهامات نامعلوم بازداشت و از آن زمان در زندان بسر می برد. این فعال سیاسی آذری زبان مدتی را در سلول های انفرادی بند۲ الف سپاه و سپس سلول های بند ۲۰۹ گذراند و دادگاه انقلاب وی را محکوم به شش سال حبس تعزیری کرده است. شنیده می شود که احتمال تایید و قطعی شدن این حکم وجود دارد.

حمید پیروزفام فرزند صمد

دانشجوی کامپیوتر دانشگاه آزاد قزوین. در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. ریاست این دادگاه به دلیل شعارهای سرداده شده در روز عاشورا علیه رییس دولت کودتا، پیروزفام را متهم به "توهین به رییس جمهور" کرد و ۷۴ ضربه شلاق نیز بر حکم وی افزود.

محمد جواد رحيمی فيروز فرزند مرادعلی

در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است

مسعود حسینی لواسانی فرزند مرتضی

روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس. وی در چهارم مهرماه ۸۸ بازداشت شد و برای مدت های مدیدی در بند ۲الف سپاه پاسداران تحت شکنجه روحی و فیزیکی قرار داشت. لواسانی پس از شرکت در دادگاه نمایشی، از سوی صلواتی به هشت سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد که چهار سال و نیم زندان از این حکم در دادگاه تجدیدنظر تایید شده و قطعیت یافته است. با وجود آن که دستگاه قضایی قول اعطای مرخصی به این روزنامه نگار را داده بود و چندی پیش وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی وی تودیع شد اما هنوز از آزادی لواسانی پس از ۸ ماه زندان خبری نیست.

بهزاد آذرهوشنگ فرزند غلامرضا

بیست و یک ساله، دانشجوی عمران دانشگاه بابل و از دستگیرشدگان در روز عاشورا. از سوی صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به دو سال حبس تعزیری محکوم شد اما در دادگاه تجدید نظر این حکم به ۱۱ ماه زندان قعطی و 1.5 حبس تعلیقی کاهش یافت.

خشایار جهانزاد فرخی فرزند اردشیر

بیست و یک ساله، خبرنگار آزاد. در مهر ۸۸ به اتهام واهی ارسال خبر برای سایت های وابسته به سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب در نهایت وی را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم با عدم اعتراض این جوان قطعیت یافت اما اکنون با وجود آن که بیش از هشت ماه از دوران زندان وی می گذرد، صلواتی با آزادی مشروط جهانزاد موافقت نکرده است.

حسین اعزازی

در خردادماه ۸۸و پس از گزارش جاسوسی بسیج محله تهرانپاس دستگیر شد و تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی پس از انتخابات حضور یافت. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه تهران این جوان را به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد. وی پس از هشت ماه زندان، برای مدت هفت روز به مرخصی آمد اما در هفتم نوروز ۸۸ بار دیگر به زندان بازگشت. اعزازی که در خانواده محرومی زندگی می کند، تنها نان آور خانواده خود بود.

اکبر اجدادی فرزند علی

بیست ساله و کارگر یک بقالی در سعادت آباد. وی در تاريخ ۱۱ تيرماه ۸۸ بازداشت شد و به بند ۲الف سپاه انتقال يافت. پس از ۴۵ روز تحمل سلول انفرادی در این بند مخوف، تحت فشار بازجویان در سومين دادگاه نمایشی حضور یافت. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب، این جوان را به دو سال و هشت ماه حبس تعزیری محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر تنها چهار ماه کاهس یافت و ۲ سال و چهار ماه حبس وی قطعیت یافت. اخیرا دادستانی برای به مرخصی آمدن وی درخواست دویست میلیون تومان وثیقه کرده، در حالی که خانواده اجدادی پس از بازداشت پسرشان که تنها نان آور خانه بوده، دچار مشکلات مالی فراوان شده‌اند. آنها در قيام‌دشت ورامين زندگی می‌کنند.

پویا قربانی فرزند فرهنگ

دانشجوی مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد. پس از عاشورا به اتهام واهی ارتباط باز گروه ها و تشکل ها به همراه همسر باردارش بازداشت شد اما همسر وی پیش از عید نوروز با وثیقه از زندان آزاد شده است. این جوان بیست و هفت ساله هم اکنون با وجود گذشت چهار ماه از بازداشتش و حضور در دادگاه نمایشی نزد صلواتی، همچنان در وضعیتی بلاتکلیف قرار دارد.

ارسلان ابدی فرزند عباس

دانشجوی دانشگاه بین‌المللی قزوین. در عاشورا بازداشت و بازجویان برای تحت فشار قرار دادن وی، اتهام واهی و ساختگی محاربه را به این جوان بیست و سه ساله تفهیم کردند اما اکنون کیفرخواست وی تغییر کرده است. این جوان که در شعبه پانزده دادگاه انقلاب محاکمه شده، ابتدا به اعدام محکوم شد. پس از افزایش فشارها دادگاه تجدیدنظر این جوان بیست و سه ساله را به ۹ سال حبس قطعی محکوم کرده است. ایمان زارعی

متاهل و نان آور خانواده خود است که به اتهام واهی در دادگاه انقلاب محاکمه و به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

امیر محمدی فرزند علی

به همراه برادر خود، سعید محمدی در جریان روز عاشورای تهران بازداشت شد اما برادر وی در اسفندماه با تشخیص بازپرس آزاد شد. وی به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شد. وی دارای پدر و مادر بیماری بوده که خرج زندگی و مداوای آنها را تامین می کرد. خانواده این زندانی سیاسی گمنام در ورامین زندگی می کنند.

مهران صفوی

دانشجوی زبان انگلیسی دانشگاه پیام نور ورامین. در روز عاشورا بازداشت شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را به دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

میلاد فدایی اصل فرزند حمید

بیست ساله، دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد تهران جنوب. در دهم آذر ۸۸ به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام بازداشت شد و پس از گذراندن بیش از پنجاه روز در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، به بند عمومی رفت. وی در فروردین امسال از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به یک سال حبس تعزیری محکوم شد که با عدم اعتراض این جوان یک سال زندان قطعیت یافت.

میثم بیک محمدی فرزند رحیم

بیست و چهار ساله و دانشجوی زبان انگلیسی در دانشگاه علامه طباطبایی است. وی در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مهدی کوهکن

وی نیز از معترضان است که با وجود گذشتن مدت مدیدی از بازداشتش همچنان در وضعیتی بلاتکلیف در زندان نگهداری می شود.

سینا گلچین

بیست ساله، دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه آزاد تهران مرکز. در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی بازجویان وزارت اطلاعات برای حضور در دادگاه نمایشی تحت فشار قرار گرفت. وی پس از حضور در این دادگاه از سوی صلواتی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محمد علی الهی

دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه آزاد تهران جنوب. در هفدهم اسفند ۸۸ بدون دلیل روشنی بازداشت و پس پایان بازجویی ها، پرونده وی به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب ارسال شد. با این وجود وی در وضعیتی بلاتکلیف قرار دارد و مقیسه، زمانی برای دادگاه وی تعیین نکرده است.

داود محمد بیگی فرزند علی اکبر

دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد بروجن. پس از عاشورا بازداست شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام های واهی این دانشجو را به دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

امیر اصلانی فرزند غلامحسین

لیسانس برق قدرت دانشگاه علم و صنعت و مدیر یک شرکت مرتبط با صنعت برق. وی در تابستان ۸۸ به اتهام واهی برنامه ریزی خاموشی سبز از سوی اطلاعات سپاه بازداشت شد و پس از حضور در دادگاه نمایشی، از سوی صلواتی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. این محکومیت در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شد. اصلانی ۱۵۰ روز را در بند ۲الف سپاه پاسداران و در سلول انفرادی گذرانده است.

مهدی کلاری فرزند رضا

بیست ساله و دانشجوی شیمی دانشگاه صنعتی شریف. دارای رتبه دو المپیاد کشور. در روز شانزدهم آذر ۸۸به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی دستگیر شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرد. در حالیست که دفتر نمایندگی ولی فقیه دانشگاه صنعتی شریف در نامه ای به مراجع قضایی بیگناهی این دانشجو را اعلام و خواستار آزادی وی شده اند، دادگاه تجدیدنظر در حکمی غیرقابل باور، ۳ سال زندان این دانشجو را مورد تایید قرار داد.

نیما لطیف التجار فرزند ابوالقاسم

دانشجوی مهندسی دانشگاه پلی تکنیک که در روز عاشورا بازداشت شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب این جوان را به سه سال حبس تعزیری و صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم کرده است.

فرامرز عبدالله نژاد

دانشجوی حقوق دانشگاه بهشتی. وی در جریان اعتراض به کودتای انتخاباتی در ۳۰ خرداد ۸۸ بازداشت شد و از سوی دادگاه انقلاب به ۲ سال زندان قطعی محکوم شده است.

مهدی مرتضی پور فرزند مرتضی

بیست و چهار ساله و کارگر ساده. در تابستان ۸۸ بازداشت و بدون هیچ دلیل روشنی از سوی دادگاه انقلاب، به پنج سال زندانی قطعی محکوم شده است. وی نیز که دارای هیچ سابقه سیاسی نیست، با وجود ده ماه بازداشت، به مرخصی نیامده است.

آرش ترابی فرزند مرتضی

دانشجوی بیست و چهار ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به هجده ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

کیارش کامرانی فرزند محمد

بیست و شش ساله و دانشجوی اقتصاد دانشگاه پیام نور است. صلواتی، ریاست شعبه پانزده دادگاه انقلاب به اتهاماتی واهی چون تجمع و تبانی، وی را به ۶ سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

علی بهزادیان نژاد فرزند علی اصغر

فارغ التحصیل کامپیوتر، از اعضای ستاد میرحسین موسوی و مسوول سایت میرحسین.آی آر. وی در تابستان ۸۸بازداشت و در بند ۲الف سپاه پاسداران مورد شرب و شتم و شکنجه قرار گرفت. پس از حضور در دادگاه نمایشی با سپردن وثیقه آزاد و با صدور حکم یازده سال و نیم حبس تعزیری از سوی صلواتی، رییس شعبه ۱۵دادگاه انقلاب بار دیگر در بهمن ماه ۸۸ به زندان بازگشت.

یعقوتیل شائولیان فرزند یوسف

دانشجوی دانشگاه آزاد شهر ری. در فردای کودتای انتخاباتی،۲۳/۳/۸۸ بازداشت و پس از حضور در دادگاه نمایشی صلواتی به حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر نیز وی را به دو سال زندان قطعی محکوم کرده است.

کوهیار گودرزی

دبیر کمیته گزارشگران حقوق بشر و دانشجوی هوا فضای دانشگاه صنعتی شریف. در بیست و نهم دی ماه ۸۸ با مجموعه ای از اتهامات واهی از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و بیش از ۸۰ روز را تحت شدیدترین فشارها در بند ۲۰۹ گذراند. پس از ناامیدی بازجویان از به اعتراف کشاندن این فعال حقوق بشر به بند عمومی منتقل شد و هم اکنون بلاتکلیف است.

علی پرویز فرزند حسن

بیست و دو ساله و فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی. وی در نیمه شب دوازدهم آبان ۸۸در منزل دستگیر شد و در حالی که هیچ تخلفی نداشت و فعالیت های دانشجویی او نیز باید در کمیته انضباطی دانشگاه بررسی می شد، از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به سه سال زندان تعزیری محکوم شده است.

سهیل محمدی نصیر محله فرزند ناصر

بیست یک ساله و فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی. وی در نیمه شب دوازدهم آبان ۸۸در منزل دستگیر شد و در حالی که هیچ تخلفی نداشت و فعالیت های دانشجویی او نیز باید در کمیته انضباطی دانشگاه بررسی می شد، از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به چهار سال زندان تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر این فعال دانشجویی را به ۳ سال زندان قطعی محکوم کرده است.

علی عجمی

بیست و سه ساله و دانشجوی حقوق دانشگاه تهران. در بیست و یکم بهمن ۸۸ بدون دلیل روشنی بازداشت شد و پس از پایان بازجویی ها به بند عموم منتقل شده است. با این وجود وزارت اطلاعات از آزادی این دانشجوی خودداری کرده و وی همچنان بلاتکلیف است.

محمد یوسفی فرزند علی

بیست و دو ساله و دانشجوی کشتی سازی پلی تکنیک که در شانزدهم آذر ۸۸ بازداشت شد. وی با اتهام های واهی چون فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی از سوی صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است

شهاب اکبرزاده فرزند جهانبخش

بیست و یک ساله و دانشجوی معماری شهر ری. در روز عاشورا بازداشت شد و در دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است. وی در نوروز ۸۹ به مرخصی آمد.

امین کشاورز فرزند امام‌علی

دانشجوی دانشگاه آزاد که وی نیز از بازداشت شدگان روز عاشورا است. دادگاه انقلاب این جوان را نیز به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم کرده است.

نصیر اسدی فرزند ناصر

دانشجوی بیست و پنج ساله. وی نیز در جریان اعتراضات بازداشت شده و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

ایمان آذریان فرزند ابولقاسم

دادگاه انقلاب این معترض بازداشت شده را به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

کیوان صمیمی

روزنامه نگار و فعال سیاسی. وی در بیست و سه خرداد ۸۸ بدون هیچ دلیلی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و نزدیک به چهار ماه را در سلول انفرادی سپری کرد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب این روزنامه نگار شناخته شده را بدون توجه به دفاعیات مستدل وی، در حکمی ناعادلانه و سیاسی به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده است. صمیمی سابقه ده سال زندان در زمان رژیم شاه را نیز دارد.

حسن اعتمادی فرزند محمد

دادگاه انقلاب این معترض بازداشت شده را به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده و با وجود آنکه مدت مدیدی است که در زندان بسر می برد اما از آزادی وی تا زمان دادگاه تجدیدنظر جلوگیری می شود.

محمدجواد رشاد فرزند عباس

بیست و چهار ساله، فارغ التحصیل و متاهل. پیش از عاشورا در تهران در پی ارسال SMS بازداشت شد و پس از گذراندن چهار ماه در زندان، به مرخصی آمده است. وی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محمدعلی رباطی فرزند عبدالرحیم

این معترض بازداشت شده نیز از سوی دادگاه انقلاب به اتهامات واهی محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

ساسان ستارزاده فرزند غلامرضا

بیست و دو ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. با وجود گذشت مدت زمان طولانی از بازداشت وی، از آزادی این زندانی سیاسی گمنام تا زمان دادگاه تجدیدنظر جلوگیری شده است

حسام ترمسی فرزند حمید

دانشجوی بیست و دو ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

احمد بهرامی فرزند حمید

در زمستان ۸۸ بازداشت و به اتهامات واهی به شش ماه حبس تعزیری و شش سال و نیم حبس تعلیقی محکوم شده است. وی به همراه اعضای خانواده خود بازداشت شد و همسرش در خطر اعدام قرار دارد.

اردشیر فزری فرزند جواد

در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مجید طیاری فرزند علی

در جریان اعتراضات بازداشت شد. از زمان بازداشت وی مدت هاست که می گذرد و چندین ماه اخیر را در بند عمومی گذرانده است. با این وجود همچنان بلاتکلیف بوده و در زندان نگهداری می شود. ایوب قنبرپوریان فرزند شاه‌علی

نوزده ساله، کارگر ساده ساختمانی. در خردادماه ۸۸ پس از پیاده شدن در ترمینال تهران از اتوبوس، در خیابان آزادی بازداشت شد و نه ماه است که در زندان بدون بازجویی یا برگزاری دادگاه به سر می برد. دادگاه مدت هاست که برای این نوجوان قرار کفالت صادر کرده اما وی کسی ندارد که کفالتش را تضمین کند.

امید شریف دانا

بیست و دوساله و متاهل. پنجاه روز پس از روز عاشورا بازداشت شد. در این مدت صدا و سیما به طور مرتب وی را نشان می داد که شعار «مرگ اصل ولایت فقیه» را سر داده بود. پس از بازداشت تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی حاضر و به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده است.

مهرداد سپهوند فرزند جهانبخش

بیست و شش ساله و متاهل. در روز عاشورا بازداشت شد. به اتهام واهی و ساختگی تجمع و تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شده و از اسفند ۸۸در مرخصی بسر می برد.

مرتضی سبزعلیان فرزند ابوالقاسم

بیست و پنج ساله و کارمند. در روز عاشورا بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

جواد ماهزاده فرزند محمد

بیست و پنج ساله خبرنگار و نویسنده. در مهرماه ۸۸ به دلایلی نامعلوم بازداشت و مدتی طولانی را در بندهای وزارت اطلاعات گذراند. وی با وجود مدت زمان زیادی که از بازداشتش می گذرد، وضعیتی بلاتکلیف داشت تا سرانجام با اتهام های واهی از سوی دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت و به چهار سال حبس محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر نیز چهار حبس این نویسنده را مورد تایید قرار داده است.

شاهد حائری فرزند حسین

شصت ساله. وی در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی ارتباط با گروهک ها تحت بازجویی قرار گرفت. با وجود آنکه بیش از چهار ماه از بازداشت این زندانی سیاسی می گذرد و پرونده وی به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب ارسال شده اما همچنان بلاتکلیف بوده و در زندان نگهداری می شود. حائری از کهولت سن، مشکل تنفسی و فلج بودن یک پا رنج می برد اما زندان از کمک به مداوای وی سرباز می زند.

داوود سلیمانی فرزند احمد

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و نماینده سابق مجلس. وی در تابستان ۸۸ با اتهام های واهی از جمله دفاع از دانشجویان و پیگیری فاجعه کوی دانشگاه در زمان نمایندگی مجلس بازداشت شد. از زمان دستگیری وی نزدیک به یک سال می گذرد. داوود سلیمانی، تنها عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت است که تا به امروز نه به مرخصی آمده و نه آزاد شده است. وی در بند ۲الف سپاه مورد ضرب و شتم و توهین بازجویان قرار گرفته بود و به همین دلیل هم اکنون به شدت از ضعف جسمانی، دردهای عضلانی و مشکل دست و پا و کمر رنج می برد. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد)

امیرحسین توکلی فرزند وحید

بیست و چهارساله و دانشجوی دانشگاه قزوین. وی در آذر ماه ۸۸به اتهام هایی واهی که مرتبط با فعالیت های وبلاگی وی می شد، بازداشت و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب این دانشجو را به سه سال حبس تعزیری محکوم کرد. دادگاه تجدیدنظر نیز حکم توکلی را به 5/1 حبس تعزیری کاهش داد.

محسن جعفری فرزند محمدحسین

کارگر ساده و از معترضان بازداشت شده در جریان اعتراضات پس از کودتای انتخاباتی در ایران. وی به حبس تعزیری بلند مدت محکوم شده که دادگاه تجدیدنظر نیز زندان وی را قعطی کرده است. وی در نوروز ۸۹ به مرخصی آمده است.

بهمن احمدی امویی

روزنامه نگار و تحلیل گر مسایل اقتصادی، چهل ساله و متاهل. در شب سی خرداد ۸۸ به همراه همسرش بازداشت شد. هر چند که ژیلا بنی یعقوب پس از مدتی آزاد شد اما بهمن احمدی امویی نزدیک به صد روز را در زندان انفرادی سپری کرد. پس از انتقال به بند عمومی از سوی پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱ دادگاه انقلاب به اتهامات واهی و ساختگی به 7 سال و ۴ ماه حبس تعزيری و ۳۴ ضربه شلاق محكوم شد که این حکم از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به پنج سال زندان قطعی تغییر یافت. این روزنامه نگار پس از هشت ماه حبس با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده است. ( وی روز نهم خرداد به زندان بازگشت. توضیح از ارسال کننده)

ناصر عبدالحسینی فرزند غلامرضا

بیست و شش ساله و بازداشت شده در خردادماه ۸۸. این جوان نیز بدون هیچگونه ارتباط یا فعالیت سیاسی بازداشت و در دادگاه نمایشی حضور یافت. دادگاه انقلاب وی را به حبس تعزیری بلندمدت محکوم کرده که این حکم در دادگاه تجدیدنظر هم به تایید رسیده است. این بازداشت شده گمنام پس ازانتخابات با وجود سپری شدن بیش از ده ماه از زندان خود، به مرخصی نیامده است.

محمدعلی حاج آقایی فرزند رجبعلی

در جریان اعتراضات روز قدس بازداشت شد و سپس با اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق محاکمه شد. در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و بنا به گفته دادستان تهران، این حکم ناعادلانه تایید شده است.


 


محسن امین‌زاده عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی که در دادگاه بدوی برای او شش سال حبس تعزیری صادر شده بود در دادگاه تجدید نظر به پنج سال زندان محکوم شد.

به گزارش کلمه، محسن امین‌زاده، معاون سابق وزارت امور خارجه، که در دادگاه بدوی برای او شش سال حبس تعزیری صا در شده بود، در دادگاه تجدید نظر به ۵ سال زندان محکوم شد.
اتهام های وی اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و همچنین تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با شبکه‌های خارجی عنوان شده بود.
محسن امین‌زاده معاون وزارت امور خارجه ایران در دوران محمد خاتمی و همچنین او عضو موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بوده‌است. وی صبح روز سه شنبه ۲۶ خرداد در جريانات مربوط به رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شد.
امین زاده در تاریخ ۲۱ بهمن ماه پس از ۲۳۸ روز زندانی با وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمد. وی از مدت ۲۳۸ روز بازداشت، چهار ماه آن را در سلول انفرادی گذراند. امین زاده روز ۱۹ بهمن ۸۸ به شش سال حبس تعزیری در حکم اولیه محکوم شد.


 


هفته پیش دادستان تهران در دیدار با محمد نوری‌زاد و خانواده‌اش از آزادی قریب‌الوقوع این جهادگر و نویسنده دربند پس از گذشت بیش از ۵ ماه بازداشت خبر داده بود. وعده ای که هنوز تحقق پیدا نکرده است.

به گزارش خبرنگار کلمه ، دادستان در آن دیدار به خانواده نوری زاد اعلام کرده بود که وی ظرف یک هفته آزاد خواهد شد، به شرط آنکه آنها در طول این یک هفته سکوت پیشه کنند و از اطلاع‌رسانی بپرهیزند.

اکنون بیش از یک هفته از آن دیدار و وعده ها می‌گذرد و از آزادی خبری نیست. جالب اینکه همان روز شایعه آزادی محمد نوری‌زاد به دروغ دربرخی سایت‌های حامی دولت و وابسته به نهاد های خاص منتشر شد.

متن پیش رو شرحی است از محمد نوری زاد درباره دیدار او با دادستان تهران و آنچه بین آنها گذشته است. متن یادداشت محمد نوری زاد که در اختیار "کلمه" قرار گرفته است به شرح زیر است:

==

مرا با چشمان بسته به هر سو می‌برند. وقتی داخل اتاق شدم، مردی چهل پنجاه ساله در یک سر میزی دراز، نشسته بود. لبخندی زد و سر دیگر میز را نشانم داد، نشستم و بعد از سلام و علیک معمول؛ گفت: آقای نوری‌زاد اصلاً دوست نداشتم تو را اینجا ببینم، چرا باید تو اینجا باشی؟ گفتم: اینجا خانه‌ی من است. من خودم را اینجا صاحب خانه می‌دانم، نه یک جانی نابکاری که برای تادیب و تنبیه به اینجا آورده‌باشندش.

گفت: این روزها خیلی داری شلوغ می‌کنی. نگهبان برای من نوشته و از تو شکایت کرده که با مشت به صورتش کوبیده‌ای و پیراهنش را پاره کرده‌ای! گفتم: تفاوت من زندانی با همان نگهبان در این است که نامه‌ی او، ظرف دو روز به دست شما می‌رسد، اما نامه‌ای که من یک ماه پیش از داخل سلول خود برای دادستان نوشته ام به دست او نرسیده است.

مردی که روبرویم نشسته بود، برای خاراندن صورتش مچ قطع‌شده‌اش را بالا آورد و به صورتش کشید. آنجا بود که دانستم کسی که مقابلم نشسته و از اقتداری دماوندگون برخوردار است، دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی است. شنیده بودم که دادستان تهران، یک دستش را تا مچ، در جبهه جاگذاشته است.

گفتم: شما باید آقای جعفری باشید. گفت: بله. گفتم: به اسم هواخوری، مرا از سلولم بیرون بردند و در غیاب من، به داخل سلول من رفته‌اند و نوشته‌ها و وسایل شخصی مرا برداشته و برده‌اند. لیستی را که جلویش بود ورق زد و گفت: چرا باید روی زیرپیراهنی‌ات بنویسی: «ما زنده‌ایم، پس زندگی می‌کنیم.» گفتم: این جمله‌ی ساده قرار است کجای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور ما را به لرزه اندازد؟

گفت: آدم را یاد سخن دکارت می‌اندازد که: «من اعتراض می کنم، پس هستم!». گفتم: دوستان شما دو نوشته‌ی مرا از میان وسایل شخصی‌ام برداشته و برده‌اند. شما از طرف من وکیل، این نوشته‌ها را مطالعه کنید و آنها را به اهلش برسانید. عنوان نوشته‌ی اول «راز عرعر الاغ» است و نوشته‌ی دوم «نامه‌ای به نمایندگان مجلس.» من کاری به نوشته‌ی اول ندارم که مخاطبش وزارت اطلاعات است، اما نامه به نمایندگان را بدهید به دست آقای لاریجانی رئیس مجلس تا برای نمایندگان و مردم تکثیر و منتشر کند.

گفت: من با مجلس کاری ندارم، اما چرا نامه‌ای به آقا (رهبر) نمی‌نویسی؟ اگر بنویسی ما خیلی زود از طریق آقای لاریجانی قوه‌ی قضائیه، آن را به دست آقا می‌رسانیم. یک تقاضای عفو هم در آن باشد خیلی بهتر است. گفتم: من تقاضای عفو نمی‌کنم؛ چراکه معتقدم خطایی مرتکب نشده‌ام. مشکل نوشته‌های من در این است که کسی از زاویه‌ی خیرخواهی، به آنها نمی‌نگرد. مثل همین حالا سه روز اعتصاب غذای خشک کرده‌ام، چرا؟ چون مخاطبی پیدا نمی‌کنم که در جایگاه قانون، قانون را رعایت کند. خندید. از واژه‌ی اعتصاب خنده اش گرفت. صمیمانه گفت: نه آقای نوری‌زاد، اعتصاب نکن.

گفتم: مرا از بند ۲۴۰، از سلولی که در آن حمام و دستشویی بوده، به بند ۲۰۹ منتقل کرده‌اند؛ به سلولی که هیچ امکاناتی ندارد با هوایی داغ. و من هر چه درخواست کرده‌ام می‌خواهم افسر نگهبان را ببینم، اهمیتی نمی‌دهند و وقتی به عنوان اعتراض، بر در سلول خود می‌کوبم، در باز شده و افسر نگهبان با من درگیر می‌شود، یکدیگر را خبر می‌کنند و پنج نفری مثل پرکاه مرا از زمین بلند کرده و محکم به زمین می‌کوبند. سرم به شدت به زمین می‌خورد. دو کتفم آسیب می‌بیند، بینایی چشمم تحلیل می‌رود. سردرد شدیدی عارضم می‌شود.

گفتم: اینطور سردردها به تهوع می‌انجامد. حرف مرا تایید کرد. اما مرتب اصرار داشت که اعتصابم را بشکنم. گفتم: آقای جعفری، من در اعتصابم مصممم. امروز سه روز است که در اعتصاب به سر می‌برم و به سختی خودم را به اینجا رسانده‌ام. یک لیوان آب، یک حبه قند نخورده‌ام. رادیولوژی اوین از سرم و از دو کتفم عکس گرفته. ممکن است چیزی در این عکس‌ها نباشد، اما من به خاطر بی قانونی دوستان شماست که اعتصاب کرده‌ام و خود را به مخاطره انداخته‌ام. شما، چهار روز دیگر جنازه‌ی مرا از سلولم بیرون خواهید کشید. گفت: درست نیست که تو با دست خودت، خودت را به کشتن بدهی. گفتم: چرا امام حسین این کار را کرد؟ گفت: آنجا یزید در مقابلش بود. گفتم: هرکجا قانون نباشد، پای یزید در میان است؛ مثل دستگاه قضائی ما که معتقدم هیچ ربطی به اسلام ندارد.

شما «پ» را دستگیر می کنید و به زندان می اندازید و افرادی را که او افشا کرده، آزاد گذارده‌اید. شهرام جزایری را به زندان می‌اندازید و آقای [...] را که با استفاده از رانت، صاحب چندصد میلیارد تومان ثروت است، تا وزارت بالا می‌برید. گفتم: این دستگاه آن‌چنان فشل و از ریخت افتاده است که مسئولی مثل [...] به راحتی ملعبه‌ی آدم‌های زیرک می‌شود و از طریق راننده و دامادش، پوست از تن عدالت می‌درد. گفت: همین آدمهای زیرک دویست میلیون تومان خرج حسینیه‌اش کرده اند.

گفتم: من هم شنیده‌ام. اما شنیده‌ام یک ویلا به راننده‌اش داده‌اند و امضاهای بسیاری از او گرفته‌اند. شما در مقام دادستان، شهامت اعتراض ندارید، چرا؟ چون به این میز و ترفیع خود محتاجید. گفت: این‌طور نیست، من یک جانبازم. گفتم: باشید، مگر علاقه به ترفیع، جانباز می‌شناسد؟ چرا اعتراض نمی‌کنید؟ مگر قاضیان نالایق و ناعادل در این دستگاه کم‌اند؟ گفت: هست، اما در مسیر کار من نیست.

گفتم: چرا استعفاء نمی‌دهید؟ گفت: هستم تا مگر کاری بکنم. گفتم: همه به همین نحو عمل خطای خود را توجیه می‌کنند. گفتم: اکثر ارگان‌های ما آلوده هستند به رشوه و قاچاق و شما جرات برخورد ندارید. اکثراً قانون را دور می‌زنند. اما شما مرا به خاطر حقیقت‌گویی و دلسوزی به زندان انداخته‌اید و اجازه داده‌اید بازجوهای بی‌سواد و فحاش مرا بزنند و به ناموس من توهین کنند. اما کسانی‌که از رانت‌های اقتصادی و اجتماعی بهره برده‌اند آزادند. و شما جرات دستگیری آنان را ندارید. گفتم: عدالت در دستگاه قضائی ما بیشتر یک شوخی بزرگ است. من به خاطر نقد این عدالت بیمار، در زندانم و عاملان بیماری دستگاه قضایی و امنیتی و اقتصادی آزادند و حمایت می‌شوند.

دادستان در کمال صبوری به سخنان من گوش سپرد و سرآخر داستان نامه به رهبر را تکرار کرد. گفتم: می‌نویسم اما آن‌گونه که خود می‌خواهم. گفت: بنویس.

کاغذ و قلم آوردند و من در حالی که از سه روز اعتصاب، سخت در رنج بودم، نوشتم "… اگر کسی به زباله‌های شهر کربلا اعتراض کند و به زوار سیدالشهدا با صدای بلند بگوید امام حسین اسوه‌ی نظافت و پاکیزگی است و این همه آلودگی برازنده‌ی امام نیست و امام به شدت رنج می‌برد و ناراحت است، آیا مجرم است؟ باید او را بگیرند و به زندان بیندازند؟ اکنون این وضع، حکایت من است. من این همه زشتی و نازیبایی را برازنده‌ی انقلاب نمی‌بینم. انقلابی با آن‌همه هزینه و زحمت. من در اوین با هتاکی بازجوهای بی‌سواد و ضرب و شتم آنان مواجه شده‌ام. بازجوهایی که به قبیح‌ترین روش‌ها از متهمان اقرار می‌گیرند. با کثیف‌ترین رویه. و با زدن‌ها و فحش‌ها و تحقیرهای پلید. خیلی دوست داشتم در یک ملاقات حضوری کهریزک دوم را به شما معرفی کنم و از فجایع رفتاری کسانی بگویم که ادعای سربازی امام زمان را دارند…"

نامه را تا نکرده به دست دادستان تهران سپردم. و در کاغذی مجزا برای او نوشتم: وقتی حکم دادگاه من رسماً اعلام شده، چرا باید مرا در زندان اطلاعات نگهداری کنند؟ و از او درخواست کردم مرا به زندان عمومی منتقل کند. اکنون که این نوشته را می نویسم در بند عمومی‌ام. در اندرزگاه شماره ۷، سالن ۵٫

محمد نوری زاد


 


دکتر محمد ملکی روز جمعه گذشته دچار حمله قلبی شد و بلافاصله در بیمارستان بستری گردید.
به گزارش ادوارنیوز، این حمله در اثر عوارض بیماری نوسان ضربان قلب است که در اثر سختی ها و فشارهای وارده بر ایشان در سال گذشته تشدید شده است. ایشان هم اکنون تحت مراقبت ویژه هستند و قرار است تا در روزهای آینده تحت عمل جراحی قلب قرار گیرند. دکتر محمد ملکی با وجود کهولت سن و بیماریهای متعدد، سال گذشته مدت 6 ماه را در زندان اوین و در شرایط بسیار نامساعدی در بازداشت بودند و در آن مدت نیز چندین بار دچار حمله قلبی شده و در بیمارستان بستری گردیدند. ایشان همچنین از بیماری سرطان پروستات نیز رنج برده و پس از آزادی از زندان در اسفند ماه گذشته مشغول مداوای این بیماری هستند.


 


کوهیار گودرزی، به چهار خواسته خود دست یافت و اعتصاب غذای خشک خود را شکست.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، این عضو کمیته که در اعتراض به عمل‌کرد رئیس بند ۳۵۰ زندان اوین، به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، پس از دست‌یابی به چهار خواسته‌ی خود، اعتصاب غذا را شکست.

چهار خواسته‌ی گودرزی، «رسیدگی به وضعیت بلاتکلیف پرونده‌اش»، «رسیدگی به وضعیت مجید توکلی»، «خروج از انفرادی و رسیدگی به شکایتش از رئیس بند ۳۵۰»، «دست‌یابی به حق ملاقات و تماس تلفنی» بوده است.

امروز، یک‌شنبه نهم خرداد مادر این فعال حقوق بشر موفق شد با وی ملاقات کند. وضعیت جسمی و روحی گودرزی در این ملاقات «نامناسب» گزارش شده و به گفته‌ی مادرش، وی «به شدت لاغر شده است.»

از سوی دیگر، دادستان تهران نیز، طی ملاقات با گودرزی، خبر از رسیدگی به پرونده وی در روز چهارشنبه (۱۲ خرداد)، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی را داد.

همچنین گودرزی از سلول انفرادی خارج شده و «احتمالا» به بند ۳۵۰ منتقل شده است. روز گذشته نیز، مجید توکلی دانشجوی پلی‌تکنیک پس از شش روز اعتصاب غذا از سلول انفرادی، به بند عمومی منتقل شده بود.

این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، ۱۶۰ روز را در زندان اوین گذرانده و هنوز هیچ‌گونه رسیدگی در مورد پرونده وی به عمل نیامده است.

کوهیار گودرزی، دانشجوی اخراجی رشته هوافضای دانشگاه صنعتی شریف، از ۲۹ آذرماه در بازداشت به سر می‌برد.

همچنین حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر نیز امروز درحالی برای سومین‌بار با خانواده‌اش ملاقات کرد که مادرش در مقابل زندان اوین، دست به اعتصاب غذا زده بود.

در روزهای اخیر، پس از انتشار خبر اعتصاب غذای کوهیار گودرزی، مجید توکلی و حسین رونقی ملکی، بسیاری از نهادهای داخلی و بین‌المللی مدافع حقوق بشر، با انتشار بیانیه‌هایی، مقامات ایران را «مسئول مستقیم» جان این فعالان مدنی و دانشجویی دانسته بودند


 


معاون سیاسی وزارت کشور دولت خاتمی تاکید کرد:محدود کردن فضای رسانه ای و بستن روزنامه ها و فیلترینگ سایت های منتقدان دورن نظام، متاسفانه محصولی جز بازکردن دهان رسانه های خارجی که هیچ مرزی برای تخطئه انقلاب و امام قائل نیستند نداشته است.

گفتگوی سیدمرتضی مبلغ با روزنامه خبر بدین شرح است:

چرا اصلاح طلبان در طول سال های اخیر به ویژه در یک سال گذشته نسبت به محدود شدن فضای فعالیت سیاسی معترض هستند؟ جناح مقابل اعلام می کند که حضور رسانه ای شما در فرصت های مخالف نشان می دهد که اینگونه نیست.

این مساله کاملا بدیهی و روشن است و مردم به خوبی می توانند با قیاس بین محدودیت های اصلاح طلبان و بسیج همه امکانات برای طرف مقابل در سال های اخیر، در این باره قضاوت کنند. امروز حتی پایگاه اطلاع رسانی فراکسیون خط امام (ره) مجلس که 70 نفر از نمایندگان رسمی مردم آن را تاسیس کرده اند و هنوز در ایفای وظایف نمایندگی قرار دارند هم فیلتر می شود . هر روز به طور رسمی در رسانه صدا و سیما با چند نفر چهره مشهور به تندروی بدون ارائه استدلال و حتی دعوت از یک چهره معتدل اصولگرا در برابر آنها ، به تفکر اصلاح طلبی حمله می کنند. احتمالا اینها نشانه محدودیت نیست نشانه نشر افکار است!

اگر این استدلال شما پذیرفته شود که فضای سیاسی رسمی دچار محدودیت شده است چه تبعاتی را برای آن متصور هستید؟

امنیتی شدن فضای جامعه ارتباط مستقیمی با توسعه حرکت های خشن ، زیرزمینی و معاند با نظام و انقلاب دارد. این امر کاملا تجربه شده و محرز است و به نظر من هیچ دلیلی هم وجود ندارد که کسانی که موجب ایجاد و ادامه فضای بسته هستند به این امر واقف نباشند. لذا نتیجه منطقی که می توان از تداوم فضای فعلی گرفت این است که مسببین آن ، از طرفداران حرکت های زیرزمینی، مخرب و برانداز هستند و بر خلاف ادعاهای عجیب و غریب خود، دلشان برای مردم و نظام جمهوری اسلامی نمی سوزد. آنها خواسته یا ناخواسته به کشور و انقلاب لطمه می زنند. این فضا باعث منزوی شدن منتقدان دلسوز و وفادار به مشی امام ، آرمان انقلاب و جمهوری اسلامی شده و راه را برای حرکت های تند باز می گذارد.

از محدودیت در فضای رسانه ای سخن گفتید. چطور این ادعای خود را ثابت می کنید؟

پس چرا بر اساس آمار رسمی که خود آقایان منتشر می کنند هر روز به متقضیان استفاده از ماهواره و ورود گیرنده های آن به کشور افزوده می شود؟ چرا از اعلام ریزش مخاطبان رسانه رسمی سخن می گویند؟ محدود کردن فضای رسانه ای و بستن روزنامه ها و فیلترینگ سایت های منتقدان دورن نظام، متاسفانه محصولی جز بازکردن دهان رسانه های خارجی که هیچ مرزی برای تخطئه انقلاب و امام قائل نیستند نداشته است. این مساله یک آسیب جدی دیگر هم دارد و آن خدشه وارد شدن به اعتماد اقشاری از جامعه به رسانه های رسمی و کسب اطلاعات از رسانه های برون مرزی است.

اصولگرایان اعلام می کنند که اصلاح طلبان و احزاب آنها در شبکه مجازی مشغول بیان نظرات خود هستند اما حرفی برای گفتن ندارند و بر همین اساس خودشان هم بدشان نمی آید که با مظلوم نمایی از محدودیت حرف بزنند. می گویند همان قانونی که شما از آن سخن می گویید حکم به توقیف روزنامه های این جریان و ارگان احزاب اصلاح طلب داده است.

به نظر می رسد رقابت های سیاسی و جناحی و منافع آنها، چنان عده ای را در عصبیت و غفلت فرو برده که به خاطر حذف رقیب، حاضرند دست به هر کاری بزنند و مرزهای سیاسی ، اخلاقی ، انسانی را بشکنند . مگر می شود با تهمت و افترا به رقیب ، ناکارآمدی خود در اداره کشور را توجیه کنند ؟ طرح ادعای مظلوم نمایی اصلاح طلبان از سوی اصولگرایان در حد حرف و صحبت است و با آنچه در واقعیت رخ می دهد تفاوت دارد. اصلاح طلبان چگونه در فضای مجازی سخن بگویند وقتی امکان طرح نظر و تحمل آن وجود ندارد و اکثر سایت های آنها فیلتر شده است؟ روزنامه های منتقد که نگاهی به عملکرد آنها نشان می دهد که همه خط قرمز ها را رعایت کرده چرا به سرنوشت حذف دچار شوند؟ این واقعیت ها در تضاد با ادعای طرف مقابل قرار دارد. اگر این ادعای آنها درست باشد نباید احزاب را تعطیل کنند و دفاترشان را پلمب کنند. کدام حزب یا رسانه یا تشکل علاقه دارد جلوی فعالیت آن گرفته شود بلکه دست به مظلوم نمایی بزند ؟ این ادعا مضحک نیست؟

توقیف احزاب بر اساس قانون و به دلیل عدول از قانون صورت می گیرد . درباره توقیف مطبوعات و فیلترینگ سایت ها هم همین استدلال مطرح می شود . مجموعه اصلاح طلبان از قانون عدول نکرده اند؟

شواهد نشان می دهد رفتارهایی که برخی در حال انجام آن هستند در راستای ایجاد محدودیت سیاسی برای رقیب و نه اعمال قانون است. اگر عدول از قانون کرده ایم پس چرا رسانه های بی شمار طرف مقابل به طور متناوب در راستای ترویج منویات خود و تخطئه اصلاح طلبان به طور یک طرفه در حال فعالیت هستند ؟ چرا فرصت دفاع به ما داده نمی شود؟ اگر طرف مقابل می تواند از عملکرد خود در مقابل پرسش های مردم دفاع کند هیچ حرکتی نمی تواند به امنیت جامعه لطمه وارد کند تا نیاز باشد فضای امروز حاکم شود و یک سال پس از انتخابات همچنان ادامه یابد.

پیشنهاد شما برای تغییر فضایی که از آن یاد کردید چیست ؟ اگر بخواهید به طور تیتر وار به آنها اشاره کنید به سراغ چه مباحثی می روید؟

1- جمهوری اسلامی بر اساس اعتماد عمیق و متقابل بین مردم و حاکمیت بنا شده است. ایجاد و تداوم فضای موجود از دو حال خارج نیست. یا اقشار وسیعی از مردم به دست اندرکاران و مسئولان اعتراض دارند یا اینکه عاملان ایجاد این فضا بدون استدلال فکر می کنند که مردم و برخی احزاب و تفکرات سیاسی با آنها مسئله دارند. در هر دو صورت این مساله برای ایران و نظام باید مهم باشد.

2- عقلانیت در اداره جامعه اقتضا می کند به سرعت فضای موجود به فضای سیاسی آرام با مشارکت همه نیروهای انقلاب با هر سلیقه ای تبدیل شود. در این صورت همه دلسوزان کشور ، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی فرصت می یابند تا انتقادات سازنده خود را مطرح کرده و از این طریق یه توسعه و پیشرفت کشور کمک کنند.


 


وضعیت عیسی سحرخیز، روزنامه نگار سرشناس ایرانی که این روزها در زندان رجایی شهر به سر می برد به شدت نگران کننده است.

همسر این روزنامه نگار در گفتگو با "روز" ضمن ابراز نگرانی شدید می گوید: همسرم را در وضعیت اضطرار نگه داشته اند نه پرونده اش را به دادگاه می فرستند و نه به او اجازه مرخصی میدهند.

وی با اشاره به انتقال آقای سحرخیز به زندان رجایی شهر می گوید: سه هفته پیش بدون اینکه خود او خبر داشته باشد او را به اتفاق 5 نفر دیگر به دفتر رئیس زندان خواسته و سپس دستبند زده و به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند بدون اینکه اجازه دهند داروهایش را با خود ببرد. من نمیدانم هدف آقایان چیست. به دادستان تهران هم نامه دادم اما تاکنون موفق به ملاقات با وی نشده ام.

همسر آقای سحرخیز می افزاید: ابتدا عیسی و دو نفر دیگر را که با او به رجایی شهر منتقل شده اند به محلی مثل حسینیه برده و در آنجا نگداشته اند اما الان انها را به اتاقی 5 الی 6 متری برده اند که جز موکت هیچ چیزی ندارد و روز زمین می خوابند. گفته اند خودش باید وسایل تهیه کند. اکنون آنها تنها با یک موکت سر میکنند. از طرفی حمام، آب گرم ندارد و برای 500 نفر آدم فقط 7 توالت است که آنها نیز خراب است.

خانم سحرخیز با وحشتناک توصیف کردن شرایط همسرش می گوید: زنگ زده بود و گفت که برای اکو قلب به بیمارستان میرود. نگران شدیم ضمن اینکه او چون مراعات ما را می کند زیاد حرفی نمی زند تا اینکه در خبرها دیدم نوشته اند دچار حمله قلبی شده است.

وی می افزاید: به شدت نگران هستیم که نکند در بی خبری ما، بلایی سر او بیاید. یازده ماه است عیسی را نگهداشته اند مرخصی هم نمی دهند می گویند بازجو مخالفت کرده است. 12 تیر پارسال بازداشت شد و اکنون برای 27 تیر وقت دادگاهش است. سئوال من این است که چرا این همه مدت بلاتکلیف و در این شرایط وحشتناک او را نگهداشته اند؟اگر بلایی سر او بیاید چه کسی پاسخگو است؟

به گفته خانم سحرخیز، به همسرش اجازه نداده اند حتی وسایلی را که در زندان اوین داشته با خود به رجایی شهر ببرد. وی توضیح مید هد: تنها با لباس هایی که به تن داشته به رجایی شهر منتقل شده. من رفتم زندان اوین و وقتی وسایلش را تحویل گرفتم شوکه شدم. چون همسر من فقط یک داروی فشار خون مصرف میکرد اما یک نایلون پر از دارو به من دادند که همه نوع دارویی در آن است. به دکتر که نشان دادم گفت اینها داروهای قلب و مربوط به گشاد شدن رگ های قلبی و داروهای پروستات و.... است. در حالیکه عیسی اصلا مشکل پروستات نداشت.

وی می افزاید: داروهای او را به زندان رجایی شهر بردم. زنگ زده داروهای دیگری نیز خواسته بود که تهیه کردم و بردم، اما لباس هایش رااز ما نگرفتند و گفتند باید از یک هفته قبل هماهنگ کنید اکنون برای او پتو و بالشت ولباس تهیه کرده ام و روز دوشنبه می برم اما دقیقا یک ماه است نمی توانم او را ببینم. به رجایی شهر می روم و ساعت ها منتظر می مانم اما در انتها با حالت تمسخر می گویند خودش نمیخواهد شما را ببیند. می گویم خودش زنگ زده و خواسته که بیایم اما مسخره میکنند.

همسر آقای سحرخیز سپس به دیدار 6 ماه پیش خود با دادستان تهران اشاره می کند: دادستان 6 ماه پیش رسما به من گفت که اگر نتوانم آزادش کنم حداقل پرونده اش را جلو می اندازم اما 6 ماه گذشته و خبری نشده است. در اصل کسی نه پاسخی میدهد و نه اهمیتی به وضعیت زندانیان میدهند.

وی می افزاید: هر روز فشارها از قبل بیشتر می شود و هر روز هم یک فشار جدید می آورند. متاسفانه فشار روی روزنامه نگاران از هر قشر دیگری بیشتر است روزنامه نگاران پرتلاش تر از همه و بی پناه تر از همه هستند و هر اتفاقی می افتد اینها در تیر رس هستند و تاوان پس می دهند.

خانم سحرخیز سپس تاکید کرد: به شدت نگران وضعیت همسرم هستم و تا او را نبینم آرام نمی شوم.

روز - فرشته قاضی


 


بهمن احمدي امويي ، روزنامه نگار پس از 72 روز آزادی موقت ، دوباره به زندان اوين بازگشت. به گزارش خبرنگار ما، عصر امروز نهم خرداد ماه، بهمن احمدي امويي را جمعي از دوستانش تا زندان اوين بدرقه كردند و او را به آن سوي ديوارهاي بلند اوين سپردند.

به گزارش خبرنگار «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» هشتم خرداد ماه، در تماسی تلفنی از دادستانی تهران به این روزنامه نگار گفته شد که مرخصی اش تمدید نشده و باید خود را تا شب به زندان اوین معرفی کند. اما اين روزنامه نگار به دليل برگزاري دادگاه همسرش ژيلا بني يعقوب، ترجيح داد در اين دادگاه همسرش را همراهي كند و بعدازظهر همان روز خود را به زندان اوين معرفي كرد.

بهمن احمدی امویی و ژيلا بني يعقوب در شامگاه 30 خرداد ماه سال گذشته در منزل شان بازداشت و راهی زندان اوین شدند.بهمن امويي در دادگاه اولیه به هفت سال و چها ر ماه زندان محکوم شد و سپس در دادگاه تجدید نظر حکمش به پنج سال حبس قطعی تبدیل شد .

او كه در 27 اسفند ماه سال گذشته، با تودیع وثیقه پانصد میلیون توماني به مرخصی آمد، به هنگام بازگشت به زندان اوين همچنان مقاوم و پرروحيه بود. مدام لبخند مي زد و از دوستاني كه او را تا زندان اوين همراهي كرده اند ،تشكر مي كرد. در صحبت هايش به ديگران روحيه مي داد و اين اطمينان كه تحمل زندان برايش دشوار نيست . بهمن بارها اين جمله را تكرار كرده كه:"من هم مثل بسیاری روزنامه نگار هستم .بسیاری از روزنامه نگارن در داخل و خارج و برخی در زندان هستند و حکم های سنگین هم دارند من می گویم زندگی شان را بکنند . به فکر ایران هم باشند."

حتي بعد از تلفني كه از دادستاني به او شد و خبر بازگشتش به زندان را شنيد؛فوري در وبلاگ شخصي خود از همه دوستانش خداحافظی کرد.

او در بخشی از اين یادداشت نوشته است ": دلم می خواست خیلی کارها بکنم و خیلی جاها بروم و خیلی ها را ببینم اما موفق نشدم . ولی خوشحالم . راستش خجالت آور بود که بسیاری از دوستان در زندان هستند و من بیرون . دیگر در این روزهای آخر پیش خودم شرمنده بودم. شرمنده دانشجویان و روزنامه نگارانی که در شرایط سختی در زندان به سر می برند. کم کم داشتم به خودم بدبین می شدم که چرا کسی سراغی از من نمی گیره که برگردم به زندان."

امروز هم سايت جرس مصاحبه اي با اين روزنامه نگار انجام داده و او را اينگونه معرفي كرده است:" آنها كه بهمن احمدی امويي را مي شناسند و با او همكار بوده اند مي گويند بهمن در همه اين سالهاي روزنامه نگاري، در سرويس هاي اقتصادي روزنامه ها گزارشي به مصلحت و در صلاح يك مسوول ننوشت، بهمن امویی يك منتقد به تمام معناست و روزنامه نگاري كه ذره اي عقب ننشته، امروز بهمن امویی دوباره به زندان مي رود تا حكم پنج سال حبس قطعي درباره اش اجرا شود، براي كسي كه نه از رانتي بهره برده و نه از بيت المال كيسه اي دوخته چنین مجازاتی چگونه قابل تعریف است، زندگي خانوادگي بهمن هم يك مبارزه است، او و همسرش ژيلا بني يعقوب هر دو زندان رفته اند و يك راه مشترک را برگزيده اند."

بهمن احمدي امويي يك روزنامه نگار مبارز است اما از آن نوع مبارزهاي احساساتي و مهربان كه با وجود روحيه خوب و مقاوم ، هنگام خداحافظي لبخندي بر لب داشت و چشم هايش خيس بودند اما همچنان استوار و مقاوم با تك تك ياران و دوستان خداحافظي كرد .


 


آيت‌الله اميني با بيان اين‌که کميته امداد در محروميت زدايي در کشور تلاش‌هايي را داشته است، گفت: اما هميشه نبايد اين‌گونه باشد مگر مي‌شود مردم را با امدادهاي موقت اداره کرد. وی تصریح کرد که مناسب محروميت‌زدايي در کشوربرنامه ‌ريزي صحيح براي ايجاد اشتغال و آباداني شهرها ست.

به گزارش ایسنا، آيت‌الله ابراهيم اميني در ديدار با رييس سازمان دانشجويان جهاد دانشگاهي و جمعي ازمعاونان فرهنگي اين نهاد طي سخناني با اشاره به اين‌که در اوايل پيروزي انقلاب،نهادي که در محروميت‌زدايي کارهاي اساسي را انجام مي‌داد جهاد سازندگي بود، بيانكرد: اين گروه که بيشتر آنان را دانشجويان تشکيل مي‌دادند از روي اخلاص و بي توقع خدمت فراواني را در محروميت‌زدايي در کشور انجام داد.

وي ادامه داد: محروميت‌زدايي و برپايي اردوهاي جهادي توسط جهاد دانشگاهي تعقيب همان عملکردها و خدمات جهاد سازندگي است که کاريارزشمند بوده و اطلاعات رسيده نشان مي‌دهد که فعاليت اين نهاد تاثيرگذار بوده است.
اميني با تاکيد بر اين‌که برپايي اردوهاي جهادي کار مقدس و خوبي است، عنوان كرد: مساله‌اي که در اينجا وجود دارد اين است که دررژيم سابق محروميت‌هايي در بسياري از نقاط کشور از جمله روستاهاي دور افتاده وجودداشت.

وي با اشاره به تو جه خاص بنیانگذار جمهوری اسلامی به محرومین و مستضعفان و تشکیل کمیته امداد ادامه داد: متاسفانه پس از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي ما هنوزشاهد محروميت‌ها در کشور هستيم و نتوانسته‌ايم کاري انجام دهيم که استضعاف برطرفشده و مردم خانه و سرپناه داشته باشند.

وي با اشاره به اين‌که ما از لحاظ منابع طبيعي،نيروي انساني، خيرين و امکانات شرايط خوبي داريم، اظهار كرد: با توجه به آن همهاصرار امام مبني بر توجه به محرومين و مستضعفين انتظار اين وجود داشت که در حال حاضر در کشور فقير و محرومي وجود نداشته باشد.
وي با اشاره به تشکيل کميته امداد امام به فرمان امام خميني (ره) ابراز کرد: آيت‌الله اميني با اشاره به اين‌که مسوولان در اين زمينه تلاش داشته‌اند، گفت: اما جاي سوال است که چرا محروميت‌ها برطرف نشده و اين نکته‌اي است که بايد بدان توجه شود.
آيت‌الله امینی افزود: گاهي آماري ارائه مي‌شود مبني بر اين‌که ما ديگر مستضعف و محروم نداريم و مي‌توانيم به همه جا برسيم، اما وقتي انسان مشاهده مي‌کند مي‌بيند که اين‌گونه نيست.

امام جمعه قم با بيان اين‌که به نظر مي‌رسدمسوولان در اجراي بيانات امام در اين باره راه مناسبي را انتخاب نکرده‌اند، اظهاركرد: راه مناسب اين بود که با يک برنامه‌ريزي صحيح ايجاد اشتغال کرده و شهرها را آباد مي‌کردند.
آيت‌الله اميني افزود: در حال حاضر نيز چاره کار همان برنامه‌ريزي صحيح است که اگر بدان توجه نشود همان وضع ادامه پيدا مي‌کند و ما در 30سال آينده نيز باز هم همين‌گونه خواهيم بود.
وي با تاکيد بر اين‌که بايد با يک برنامه‌ريزي مناسب محرومين را خودکفا کنيم، عنوان کرد: بايد به اين افراد علاوه بر کمک اقتصادي،کمک فرهنگي، علمي و فکري نيز داده شود که در اين زمينه جهاد دانشگاهي مي‌تواند نقش اساسي را ايفا کند.
وي با اشاره به اين‌که 30 سال زمان کمي نيست،تاکيد کرد: برخي از کشورها عقب‌مانده در همين 30 سال توانسته‌اند به پيشرفت‌هايی فراواني دست پيدا کنند.

آيت‌الله اميني با اشاره به جايگاه جهاد دانشگاهي بيان کرد: جهاد دانشگاهي به عنوان يد دولت و نظام است و مي‌تواند و بايد بودجه وامکانات در اختيار اين نهاد قرار گيرد تا بتواند در محروميت‌زدايي در کشور نقش بسزايي داشته باشد.
وي گفت: بايد از روند کارها گزارشاتي نيز تهيه شدهو در اختيار مردم و مسوولان قرار گيرد تا مردم از واقعيت‌ها باخبر شوند.
اميني با بيان اين‌که من با توجه به عنايات رهبري به اين امر نااميد نيستم، ابراز کرد: جهاد دانشگاهي نيز نبايد نااميدباشد و بايد تلاش کند تا محروميت‌ها را برطرف سازد


 


حجت‌الاسلام محید انصاری در بیست و ششمین نشست تخصصی ماهانه باران که با عنوان « انسان از دیدگاه امام خمینی (ره)» در محل بنیاد باران برگزار شد، با تاکید بر جایگاه والای "انسان" در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران گفت: علت نفوذ کلام و گرایش مردم به امام خمینی (ره) به این خاطر بود که امام از خودشان آغاز کردند و به حد شایسته انسان رسیدند و از آن جایگاه به تقویت ارشاد مردم پرداختند.

به گزارش ایلنا وی افزود: در همه مکاتب، انسان مورد توجه بوده و برای مسلمانان نیز بسیار پرافتخار است که تحلیل اسلام در مورد انسان جامع‌ترین و پرشکوه‌ترین تعریف است. حضرت امام نیز به عنوان انسان‌شناسی بزرگ در عالم معاصر، آن قدر که در معرفی ابعاد شخصیت انسان صحبت کرده است، شاید در هیچ زمینه دیگری سخن نگفته و این بعد از سخنان ایشان تاکنون مغفول واقع شده است.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز یادآور شد: از شروع مبارزه در سال ۴۲ به خصوص از سال ۵۶ و بالاخص از ۵۷ ، شخصیت علمی امام تحت‌الشعاع شخصیت سیاسی ایشان قرار گرفت و یکی از خسارت‌ها به جامعه، عدم استفاده از این جنبه‌های شخصیت امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی است و ای کاش جنگ تحمیل نمی‌شد تا جامعه و تاریخ می‌توانستند از ابعاد علمی و معرفتی امام بیشتر استفاده کنند.

وی ادامه داد: البته امام در مقطعی این اقدام را با تفسیر سوره حمد آغاز کردند، اما بعضی‌ سطحی نگران آنقدر فشار آوردند که ایشان مجبور شدند بحث را تمام کنند و بعید است امروز کسی بتواند آن مباحث را بیان کند. سخنان امام ترجمانی از روح انسان بود که اسلام آن را بیان می‌کرد، اما امروز در میان دوستداران ایشان هنوز سخنان معرفتی و انسان‌شناسانه امام مهجور است.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به شان انسان از دیدگاه قرآن، تصریح کرد: حضرت امام از این نظر که عارف و فیلسوف نظری و عملی بودند از بسیاری از علمای تاریخ اسلام متمایز بودند و از درون بحث چیستی انسان، سراغ فقه آمدند و آن را به عنوان ابزاری برای هدایت انسان و سیر او در مسیر تکمیل و تشریع بشریت مطرح کردند و از همین رو فقه ایشان از سایران متمایز است.

وی با بیان این که وقتی انسان در فقه مورد توجه قرار گرفت، اصولی مانند عدالت، کرامت، مصلحت، زمان و مکان به عنوان چارچوب مطرح می‌شود، گفت: تمام اصول فقهی امام ناشی از دیدگاه انسان‌شناسانه ایشان بوده است، گرچه هنوز قواعد فقهی که برخاسته از متن انسان باشد کمتر طراحی شده و اگر به این مساله توجه شود، فقه ما دگرگون شده و جامعه متاثر از آن خواهد شد.

انصاری خاطرنشان کرد: امام خمینی (ره) به این خاطر که انسان را محور و موضوع تکوین و تشریع می‌دانستند در ابتدا به خودسازی پرداختند و علت نفوذ کلام و گرایش مردم به امام به همین خاطر بود که ایشان از خودشان آغاز کردند و به حد شایسته انسان رسیدند و از آن جایگاه به تقویت ارشاد مردم پرداختند.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز تصریح کرد: بعضی مکاتب ضد عرفان و فلسفه که امام را تحت فشار قرار می‌دادند به خاطر همین طرز دیدگاه ایشان بوده است، زیرا معرفت‌شناسی امام قطعا به شناخت حق‌تعالی می‌انجامد و معتقد بودند که "انسان مظهر اسم اعظم الهی است"و این تعبیر امام را تاکنون از کس دیگری ندیده‌ام. لذا کافی است این برداشت تبدیل به قاعده فقهی شود تا هر انسان تبدیل به روح‌القدس شود که در این صورت از میکاییل و جبرییل هم بالاتر خواهد رفت.

انصاری خاطرنشان کرد: عرفا، بعضا وقتی تجلیات معرفت دینی در جانشان زیاد می‌شود نسبت به ظواهر و کمیات شرعیت کم‌توجه می‌شوند در حالی که امام این‌گونه نبودند. در محضر امام هیچ‌کس جرات تملق نداشت، در دوران تدریس، امام پرسش های طلاب را به طور کامل پاسخ می‌گفتند و سپس کلاس را ترک می‌گفتند و اجازه نمی‌دادند که طلبه‌ای در خیابان برای طرح سوال به دنبال ایشان راه بیفتد. در حالی که این‌گونه حالت برای برخی علما عظمت و جلال محسوب می‌شد.

وی در بیان خاطره‌ای از امام گفت: یک بار در جریان اختلاف هایی در استان فارس، یکی از علمای آن استان نزد امام آمد و به ایشان گفت، آن افراد طرف دیگر اختلاف، مقلد شما نیستند، که به محض بیان این سخن، امام به قدری عصبانی شدند که به آنها گفتند همین صحبت شما نشان داد که آنان بهتر از شما هستند و شما اشکال دارید، و به دنبال این سخن امام جلسه نیز پایان یافت.

انصاری تصریح کرد: تا آخر عمر امام خمینی، رساله ایشان از پول بیت‌المال منتشر نشد و هرگز ایشان اجازه مریدبازی و تملق را ندادند، زیرا آنقدر خودساخته بود که «خود» را از میان برداشته بودند. امام می‌فرمایند « دل انسان عرش خدا است و هر چه غیر خدا در آن جای گرفت بت است و باید آن را شکست»، همان‌طور که امام علی (ع) هم قبلا درون‌خود بت‌شکنی کرد و لذا رفتار آن بزرگوار نمادی از شکستن معرکه بت‌ها در درون خودش بود.

وی خاطرنشان کرد: قلوبی که به راحتی دیگران را نمی‌بینند و به راحتی از اشک مظلوم می‌گذرند، شیطان و ابلیس در قلب آنها جای گرفته است، امام علی (ع) که هیچ چیز نمی‌توانست او را بترساند در برابر اشک مظلوم قلبش می‌لرزید و حتی در برابر کندن خلخال از پای زن یهودی بی‌تاب می‌شد و اگر قالب هم تهی می‌کرد حق داشت، زیرا قلب ایشان قلب رحمانی بود. قصد بحث سیاسی ندارم ولی مگر می‌توان سیاست را از دین و رحمانیت جدا کرد؟ سیاست جدا از رحمانیت، سیاست ابلیسی است.

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: گفته شده است که تز « تفرقه‌بینداز و حکومت کن» مربوط به انگلیس است، قرآن نیز این تز را مربوط به فرعون دانسته است. اگر قدرت، حاکم و حکومت خوی استکباری بگیرد قطعا به سمت ظلم می‌رود و تفرقه می‌اندازد و در این راستا یک گروه را تقویت و دیگری را تضعیف می‌کند و به گفته قرآن تمام این مصیبت‌ها به این برمی‌گردد که انسان جایگاه خود را گم می‌کند؛ اما امام خمینی (ره) که داعی‌الی‌الله بود، به سمت احزاب و گروه‌ها گرایشی نداشت.

انصاری با تاکید بر اینکه مردم به دلیل این که در امام پیرایه‌ای نمی‌دیدند جذب ایشان ‌شدند، یادآور شد: اگر سروده‌های امام را نیز با این دیدگاه ببینیم، نتیجه خواهیم گرفت که هر چه ایشان به مراحل قدرت مادی، نزدیک شده، به خضوع الهی هم نزدیک‌تر شده است.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانویون مبارز گفت: نکته بسیار مهم دیگر این که گرچه سایر معلمان و عرفا تلاش کردند از خلق جدا شوند اما هنر امام این بود که در متن جامعه زندگی کرد و خرقه صوفیانه‌ انزوا نپوشید و زنده‌بادها و مرده‌بادها نیز در او اثری نگذاشت، زیرا امام تبدیل به نفس مطمئنه شده بود و با همین منطق وارد عرصه سیاست شده بود.

وی ادامه داد: به دلیل همین تفکر، امام حق رای، را ملاک نظر قرار دادند، زیرا مگر می‌شود انسان خدا را ملاک کتاب تکوین و تشریع بداند اما معتقد باشد که انسان‌ها باید مطیع عده‌ای خاص باشند؟ البته امام به این مسئله اعتقاد واقعی داشت و مانند بعضی‌ها تعارف نمی‌کرد.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز با ذکر روایتی از امیرالمومنین و ابراز تاسف از این که به این روایت کمتر استناد شده است، گفت: سیدبن‌طاووس در کتاب « کشف‌المهجه» از قول‌امیرالمومنین(ع) می‌گوید، قرار نیست مردم برده و تسلیم حاکم باشند، بلکه باید از او انتقاد کنند و در غیر این صورت آیه شریفه « لااکراه فی‌الدین» زیر پا گذاشته می‌شود. هر تفسیری از حق حکومت که برخلاف آزادی انسان باشد مخالف صریح آیات قرآن است و بحث اعتقادات مطرح نیست، بلکه این یک امر بدیهی است و امام علی (ع) هم می‌فرماید « پیامبر از من تعهد گرفته است که اگر بدون جنگ و خونریزی و به طور داوطلبانه مردم مرا پذیرفتند و رای دادند حکومت را قبول کنم، اما اگر نپذیرفتند رهایشان کنم و در دنیا حق ندارم با زور و شمشیر حکومت کنم»، با وجود این مسایل، بعضی‌ها می‌گویند رای مردم تزیینی است و امام از روی اضطرار اصل جمهوریت را پذیرفتند، در حالی که امیرالمومنین می‌فرماید، به جان خودم اگر همه مردم (نه فقط فقها و مومنان) امکان جمع شدن داشتند باید رای می‌دادند و لذا چون مسیر این مساله هموار نیست اگر اهل حل و عقل پذیرفتند بقیه هم تسلیم آن شوند.. این الگوی حاکمیت امام مهدی(عج) نیز هست، گر چه برخی دایم، دکترین مهدویت می‌نویسند و می‌گویند هزار و ۳۰۰ سال است ایشان شمشیر خود را برای دشمنان تیز می‌کنند.

انصاری در ادامه با تاسف شدید از مغفول ماندن مکتب اخلاقی امام و با تاکید بر اینکه باید اخلاق رحمانی را جایگزین کنیم، ادامه داد: باید عرق شرم بریزیم که در مجلس شورای اسلامی به تهمت و هتک حرمت و دروغ جایزه می‌دهند؛ این مصیبت را به کجا باید برد؟

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد شدید از انتشار برخی بولتن‌ها در تخریب شخصیت‌های برجسته انقلاب افزود: در این بولتن‌ها در مورد اشخاص زمان امام، طوری جعل واقعیت می‌کنند که انگار امام تلاش کرده تا بدترین انسان‌ها را در مسوولیت قرار دهد؛ به همین دلیل بود که امام می‌گفت، از روزی بترسید که ما را به خاطر مبارزه با شاه محاکمه کنند. البته بحث صرفا چهره‌های اصلاح‌طلب نیست بلکه چهره‌های شاخص اصولگرا و علما و مراجعی که به امام تکیه کرده بودند هم مورد تهمت قرار می‌گیرند و گفته می‌شود اینها از اول انقلاب خراب بودند.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز گفت: ما اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی را به عنوان نتیجه عمر سیاسی امام پذیرفته‌ایم و جامعیت اصول قانون اساسی را قبول داریم و معتقدیم با آنها نباید گزینشی برخورد شود. معتقدیم آسیبی که از سوی جریانات متحجر به ولایت فقیه وارد می‌شود، هرگز از سوی دشمنان اسلام صورت نگرفته بود، امروز بعضی‌ها به گونه‌ای دروغ می‌گویند که انگار این عمل از واجبات شرعی است و این رفتار را در قالب آمار و ارقام و تهمت‌زدن‌ها، نیز می‌بینیم.


 


عضو فراکسیون خط امام (ره) با بیان اینکه فلسفه وجودی احزاب برای انتقاد، نظارت و به وجود آوردن فضای رقابتی در جامعه است، اظهار داشت:« دولت‌هایی که نمی‌خواهند پاسخگو باشند، مایل نیستند احزابی وجود داشته تا از آنها انتقاد کنند و متاسفانه دولت فعلی اینگونه عمل می‌کند.»

حجت الاسلام و المسلمین قدرت‌الله علیخانی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس« پارلمان‌نیوز»، با انتقاد از اظهارات احمدی‌نژاد مبنی بر اینکه احزاب حق دخالت درامور کشور را ندارند، گفت:«دولت احمدی‌نژاد هیچ‌گاه میانه خوبی با احزاب و تشکل‌های سیاسی نداشته است که این تنها مربوط به احزاب اطلاح‌طلب نمی‌شود و با اینکه احزاب و تشکل‌هایی مثل موتلفه و ایثارگران و بعضی جمعیت‌های دیگر حامی ایشان بوده‌اند اما روی خوش به احزاب نشان نداده است.»

نماینده اصلاح طلب مردم قزوین ادامه داد:« دولت نهم و دهم نه تنها بودجه‌ای برای احزاب در نظر نگرفته بلکه فضا در این دو دولت همواره برای احزاب فضایی تاریک بوده است.»

وی با بیان اینکه فلسفه وجودی احزاب برای انتقاد،نظارت و به وجود آوردن فضای رقابتی در جامعه است، تاکید کرد:« جامعه‌ای که در آن انتقاد و جود نداشته باشد جامعه‌ای زنده و پویا نیست.»

علیخانی تصریح کرد:«دولت هایی که نمی‌خواهند پاسخگو باشند مایل نیستند احزابی وجود داشته تا از آنها انتقاد کنند، متاسفانه دولت فعلی اینگونه عمل می‌کند و تحمل احزاب و انتقاد را ندارد حال اینکه دولت مدعی است که احزاب بیشترین انتقادها را از این دولت کرده‌اند.»

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس بابیان اینکه در قانون اساسی کشور به احزاب توجه ویژه شده و برای آنها حقوقی مشخص شده است،گفت:« باید به احزاب قانونی میدان فعالیت و انتقاد از مسئولین داده شود تا بتوانند با نقد حاکمان جامعه را به سمت اصلاح ببرند.»

وی همچنین با انتقاد از عملکرد مجلس در خصوص احزاب تاکید کرد:«در مجلس هشتم هم توجه کافی به احزاب نمی‌شود و بارها در صحن علنی مجلس و یا در جلسات کمیسیون پیشنهاد داده‌ایم که بودجه‌ای را برای فعالیت احزاب در نظر بگیرند اما متاسفانه توجهی نشده است.»


 


فاطمه شجاعی - جرس: حکم 10 سال حبس در تبعید برای ضیاء نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو شورای دفاع از حق تحصیل امروز، در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر تایید شد. در رای دادگاه بدوی، نبوی به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق به 10 سال حبس در تبعید محکوم شد. علاوه بر این حکم پنج سال حبس و 74 ضربه شلاق به اتهام‌"اجماع و تبانی علیه امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و تشویش اذهان عمومی" برای وی صادر شد.

ضیاء نبوی، دانشجوی ستاره‌دار دانشگاه نوشیروانی بابل، 25 خرداد ماه سال گذشته در منزل یکی از دوستانش بازداشت شد و تا امروز در زندان اوین به سر می‌برد.

برای اطلاع از روند پرونده وی و دلایل صدور حکم سنگین 10 سال حبس برای یک فعال دانشجویی، جرس با ژینوس شریفی، وکیل وی، گفتگویی انجام داده که در پی می آید.

امروز حکم دادگاه تجدید نظر در مورد ضیاء نبوی صادر شد، این حکم نسبت به حکم دادگاه بدوی چه تغییری کرده است؟

دادگاه تجدیدنظر، ضیاء را از هیچ اتهامی تبرئه نکرده است. تنها با تجمیع تمام اتهامات در ذیل عنوان اتهامی محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق، حکم ده سال حبس در تبعید برای او صادر کرده اند که شدیدترین مجازات برای این اتهام است.

البته مطابق قوانین شرعی مجازات محاربه تنها نفی بلد یا همان تبعید است، با این حال دادگاه های ما این تبعید را همواره به همراه حبس صادر می کنند.

مستندات دادگاه برای ارتباط ضیاء با سازمان مجاهدین خلق، در پرونده چه مواردی بوده است؟

دلایلی که در پرونده ضیاء برای ارتباط با این گروه قرار دارد یکی سخنرانی هشت سال پیش ضیاء در دانشگاه درباره انتخابات است. در آن سخنرانی ضیاء گفته بوده که انتخابات، انتخاباتی آزاد به معنای اصیل آزادی نیست، چرا که اگر آزاد بود مخالفان و سلطنت طلبان و مجاهدین هم حق حضور در این انتخابات را داشتند.

مستند دیگر مصاحبه ضیاء با خبرنامه امیرکبیر است که مدعی هستند از طرف مجاهدین اداره می شود.

همچنین اشاره کرده اند به اعضای خانواده ضیاء که دو نفر از آنها در سال 61 اعدام و دو نفر محکوم شدند.

علاوه بر این گفتند که شخصی که هویت‌اش برای ما مشخص نیست اعلام کرده که حامل پیغام برای ضیاء هست و از طرف سازمان مجاهدین می خواهد که ضیاء به همکاری قطع شده با این گروه ادامه بدهد.

ضیاء، پیش از این در نامه ای که از اوین نوشته بود، اعلام کرد که به خاطر شرایط ویژه خانوادگی اش دقت زیادی داشته تا با این گروه حتی "ناخودآگاه" ارتباط نگیرد، حتی گفته بود به همین خاطر به تماس های مشکوک تلفنی هم جواب نمی داده است، آیا این اظهارت و دفاعیات ضیاء تاثیری در حکم قاضی داشت؟

خیر، متاسفانه هیچ تاثیری نداشت. با اینکه ضیاء بارها به این موضوع تاکید کرد که از ارتباط با این گروه به شدت دوری می کرده است. یک بار هم صادقانه به قاضی گفت که در یکی از تجمعات شخصی از او می خواهد که با ایمیل با او ارتباط بگیرد و از این طریق با ضیاء مصاحبه کند، اما چون ضیاء به این شیوه مصاحبه از طریق ایمیل شک داشته، از برقراری هرگونه ارتباطی با او پرهیز می‌کند.

من وکیل آقای نبوی هستم و واقعا در پرونده ایشان دیده‌ام که نه تنها در پرونده هیچ دلیل قانع کننده ای برای ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق وجود ندارد، بلکه تمام دلایل نشان دهنده انزجار او از این گروه است.

ضیاء بر این عقیده خود بسیار پایند است. بسیاری از افراد تحت فشارهای روحی و استرس دوران بازداشت حرفی غیر از عقیده خود می زنند اما او با وجود تحمل تمام این شرایط یک بار هم از حرف خود کوتاه نیامد و اعلام کرده از این سازمان منزجر است.

جالب اینجاست که حکم محاربه که برای ضیاء صادر شده نیاز به اقرار متهم دارد و علم قاضی اصلا در آن جایی ندارد. با این حال حکم محاربه برای او صادر شده که حتی یک بار هم اقرار به ارتباط با سازمان نکرده است.

او با اعضای خانواده اش که در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بودند، بسیار مخالف بود. من در صحبت هایی که با برخی از اعضای خانواده اش داشتم به روشنی به موضوع رسیدم. آنها هم می گفتند که ضیاء همیشه به آنها انتقاد می کرده و مخالف آنان بوده است.

ضیاء در نامه اش به رییس قوه قضائیه گفته بود که برای اخذ اعترافات غیرواقعی تحت فشارهای شدید روحی، فیزیکی، توهین، تحقیر و ضرب و شتم شدید است، آیا این گفته های او توسط قاضی بررسی و رسیدگی شد؟

خیر، هیچ پیگیری صورت نگرفت. متاسفانه در دادگاه هر وقت که یکی از موکلان راجع به اعمال فشار، صحبت کرده اند، مورد بی توجهی دادگاه قرار گرفته اند و به گفته های آنان وقعی نهاده نشده است.

در حالی که طبق قانون اگر متوجه شوند که در روال پرونده جرم دیگری صورت گرفته است، موظف است که مراتب را گزارش دهد. حالا اگر این جرم شکنجه باشد که از سنگین ترین جرایم محسوب می شود به هیچ وجه نباید نادیده گرفته شود. اما متاسفانه با بی تفاوتی از کنار این مسائل می گذرند.

البته این اولین بار نیست که برای ضیاء خلاف قانون عمل می‌کنند. بازداشت او در ابتدا هم خلاف قانون بود. یعنی زمانی که بازداشت شد، حکم بازداشت برایش صادر نشده بود. یک حکم جمعی بود با 6 اسم که اسم ضیاء هم بین آنها نبود.

با توجه به این پرونده و پرونده های مشابهی که دارید، فکر می کنید استقلال قضات در این دست پرونده ها تا چه حد رعایت می شود؟

ببینید، من به عنوان یک وکیل نمی توانم درباره قضات اظهار نظر کنم. هر چه می گویم استنباط شخصی من است و آن این است که روند رسیدگی به این پرونده ها به نوعی است که عملا به لوایح دفاعی که هیچ، مطالب موجود در پرونده هم توجه نمی شود و کیفر خواست صادر شده بدون توجه به اینها تایید می شود.

گاهی از قضات شنیده می شود که مثلا با این درخواست شما "موافقت نمی شود" و بسیاری از وکلا این طور استنباط می کنند که خود قضات هم تحت فشار قرار دارند.

با این وجود وقتی که قضات برای استقلال خودشان پافشاری نمی کنند، از ما کاری بر نمی آید و البته هیچ کدام از این نظرات قابل اثبات نیست.

به هر حال در یک قوه قضائیه مستقل، کارشناس پرونده تنها کمک کار قاضی است نه تصمیم گیرنده و صادر کننده رای.

با توجه به اینکه در قانون حکم دادگاه تجدید نظر تقریبا قطعی محسوب می شود، شما پیگیری حقوقی خودتان را برای این پرونده ادامه می دهید و اصلا امیدی به تغییر این حکم هست؟

تنها راه حل باقی مانده اعاده دادرسی است و به نظر من رای صادر شده، یعنی محاربه، خلاف بین شرع است.

چرا که محاربه از جرایم حدی است و تنها راه اثبات این جرایم شیوه های مندرج در شرع است و شامل علم قاضی نمی شود. در اتهام محاربه تنها راه اثبات اعتراف و اقرار و یا شهادت شهود است.

در پرونده ضیاء نبوی، او نه تنها اعتراف و اقراری به همکاری با سازمان نداشته بلکه به دفعات از این سازمان اعلام انزجار کرده است.

همچنین در پرونده شهادتی که منطبق با موازین شرعی باشد وجود ندارد.

به هر حال تنها راه حل باقی مانده اعاده دادرسی است و ما هم تا آنجا که می توانم پیگیری می کنم و البته امیدوارم. در شرایط کنونی اگر امیدمان را از دست بدهیم که باید پرونده ها را از ابتدا کنار بگذاریم.


 


داوود دانش جعفری و عبدالحسین روح الامینی از عضویت در هیئت موسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی استعفا کردند و از این هیئت خارج شدند.

به گزارش مهر،بر اساس ماده ۱۴ اساسنامه جمعیت ایثارگران در صورت استعفای هر کدام از اعضای هیئت موسس عضو جدید می تواند به پیشنهاد رئیس هیئت موسس و با رای دو سوم اعضا انتخاب شود.

بر این اساس در پی تشکیل جلسه شورای مرکزی جمعیت ایثارگران در پنجمین کنگره این تشکل که روز پنجشنبه گذشته برگزار شد ، اعضای شورای مرکزی جدید انتخاب شدند و پس از آن در جلسه هیئت موسس نیز انتخابات برای اعضای جدید انجام شد و الیاس نادران نماینده تهران مجلس و لطف الله فرونده معاون نیروی انسانی رئیس دولت به عنوان اعضای جدید هیئت موسس انتخاب شدند.

این در حالی است که برخی از سایت های اینترنتی خبر از خروج محمود احمدی نژاد از هیئت موسس جمعیت ایثارگران داده بودند در حالیکه وی همچنان عضو این هیئت است.


 


فرزانه بذرپور- جرس: آنها كه بهمن امويي را مي شناسند و با او همكار بوده اند مي گويند بهمن در همه اين سالهاي روزنامه نگاري، در سرويس هاي اقتصادي روزنامه ها گزارشي به مصلحت و در صلاح يك مسوول ننوشت، بهمن امویی يك منتقد به تمام معناست و روزنامه نگاري كه ذره اي عقب ننشسته، امروز بهمن امویی دوباره به زندان مي رود تا حكم پنج سال حبس قطعي درباره اش اجرا شود، براي كسي كه نه از رانتي بهره برده و نه از بيت المال كيسه اي دوخته چنین مجازاتی چگونه قابل تعریف است، زندگي خانوادگي بهمن هم يك مبارزه است، او و همسرش ژيلا بني يعقوب هر دو زندان رفته اند و يك راه مشترک را برگزيده اند. بهمن امویی امروز در دادگاه همسرش شركت مي كند و بعد به زندان خواهد رفت.
آنچه مي خوانيد گفتگويي با بهمن احمدی امویی است در ساعات پاياني آزادي، روحيه اين روزنامه نگار در آستانه يك حبس 5 ساله سرشار از استقامت و صبر است، بهمن امویی مي خندد و تاثري از اين زندان رفتن ندارد، مي گويد قضاوتها سياسي است و بعد از نه ماه زندان و بازجويي با جسارت مي گويد كه فساد اقتصادی در دولت وجود دارد. صداي محكم بهمن امویی و صلابتش پس از يكسال از واقعه انتخابات، نشان مي دهد جنبش سبز حتي اگر برگ برگش را به زندان برند باز هم مقاوم و استوار ايستاده است.

آقای امویی شما بعد از تحمل نه ماه بازداشت در دادگاه به 5 سال حبس محکوم شده اید. امروز با شما تماس گرفته شده و قرار هست که بعد از دو ماه مرخصی دوباره به زندان بازگردید. آیا فکر می کنید این حکم سنگین به اجرا درخواهد آمد؟ تحلیل خودتان از شرایط چیست؟
همه چیز بستگی به شرایط سیاسی ایران دارد و روال کنونی نشان داده است همه جرایم سیاسی در ایران روال قضایی ندارند و بستگی به شرایط سیاسی روز دارد و آخرین مورد همین اعدام های پنج نفره بود که انجام شد و اینها کاملا تحت تاثیر مسائل روز بود بسیاری از دوستان که حکم های سنگین دارند، صحبتی که خانواده هاشان با قضات و بازجوها داشتند متوجه شدند که همه این حکم ها بستگی به شرایط روز دارد و حتی خود قضات این را عنوان می کنند و می دانند که مبتنی بر روال قضایی و احکامی که در قانون آمده است، نیست و لذا می توان همین تصور را داشت که حکم من هم اجرا شود یا نشود. ربطی به قانون و عدالت قضایی و حقوق و مجازات ندارد.

شما فکرمی کنید این موج بازداشت ها تاثیری بر حرکت اعتراضی مردم دارد؟ آیا آن را متوقف یا کند می کند؟
من تجربه شخصی ام را خدمت شما عرض می کنم. در طول دو ماهی که در بیرون زندان هستم و نه ماهی که در زندان بودم، اعتراضات و خواست مردم برای تغییر خیلی عمیق تر و اساسی تراز این حرف هاست و هر روز که می گذرد بر شدت و عمق خواسته های مردم افزوده می شود. بهترین راه برای حاکمیت این است که با مردم کنار بیاید و در برابر حق و خواست مردم تمکین کند. وگرنه ادامه این شرایط هزینه های بیشتر را برای حاکمیت درپی دارد. چون خواست های مردم را اساسی تر می کند و طبیعتا بعد از آن هزینه های بیشتری را باید مردم و حاکمیت بپردازند.

در طول نه ماه بازداشت شما چه موضوعاتی از سوی بازجوها مطرح می شد؟ در بازجویی ها چه از شما می خواستند؟

واقعیت این است که اینها هرگز به دنبال اطلاعات نبودند بلکه سناریویی را طراحی کرده بودند و در آن برای تک تک بازداشت شده ها که بستگی داشت روزنامه نگار یا وکیل، دانشجو یا فعال سیاسی باشند، نقشی را برای آنها لحاظ کرده بودند و فرد بازداشت شده را به قدری تحت فشار قرار می دادند که نقشش را بپذیرد. تمام این فشارها برای کسانی که در حوادث انتخابات یا بعد از آن دستگیر شدند برای این بوده که اینها نقش شان را بپذیرند و وادارشان کنند تا نقش و سناریو طرا حی شده را قبول کنند. به محض اینکه آن فرد بازداشت شده نقشش را می پذیرفت بازجو یا همان به اصطلاح کارشناس پرونده تصورش این بود که کارش تکمیل و تمام شده . در واقع آنها به دنبال اطلاعات نبودند و این روش شرایط را برای فرد بازداشت شده در زندان سخت تر می کرد.

این شرایط سخت چطور بود. لطفا درباره این سناریوها بیشتر توضیح دهید؟
در این سناریو که طراحی می شد می گفتند که شما جاسوس هستید. شما به عنوان کسی که بازداشت شده ای، جاسوسی و از خارج پول گرفتید و به من می گفتند که شما در درون یک برنامه از پیش تعیین شده و سناریو قرار گرفته اید که بخشی اش در داخل و بخشی از آن خارج از کشورهدایت شده است . شما در یک برنامه کار می کردید و طبق این برنامه، قبل از انتخابات قرار بود این آشوب ها را طراحی کنید و شما از قبل هم می دانستید که بازنده انتخابات هستید پس باید الان بپذیرید که در اشتباه بودید. در این روش حتی ممکن بود شما به این نتیجه برسید که تقلب در انتخابات صورت نگرفته است و اگر فرد بازداشت شده این قالب را می پذیرفت و در نقش جای می گرفت تحت این چکش کاری و فشار ذهنی نهایتا ممکن هست بپذیرد که در انتخابات تقلبی رخ نداده است.

در مواردی دیده شده که عدم مقاومت بازداشت شدگان منجر به آزادی آنها شده است . دلیل مقاومت نه ماه شما چه بود؟ انگیزه مقاومت شما و پافشاری تان بر آنچه می خواستید چه بود؟

واقعیت این است که دولت احمدی نژاد دولتی است که در آن مشکلات اقتصادی زیادی رخ داده است. فساد اقتصادی این دولت در حوزه تصمیم گیری و سیاستگذاری ها و هم در حوزه اجرایی هزینه های زیادی بر جامعه ایران وارد کرده است. طبیعتا دانستن و آگاه شدن نسبت به این موضوع فرد را به این نتیجه می رساند که نمی تواند نقد نکند و خواهان تغییر این وضعیت است و شما حتی اگر در وضعیت فشار هم قرار گیرید باز هم باور شما تغییر نمی کند. همه، حرفشان این هست که این دولت هزینه های سنگینی را بر حیثیت و آبروی کشور وارد کرده است.

شما کارشناس اقتصادی هستید و سالها در روزنامه های گوناگون نقدهای اقتصادی نوشته اید. آیا بازجویی های شما بر حوزه کار روزنامه نگاری شما متمرکز بود و شما برای افشای فسادهای اقتصادی در دولت احمدی نژاد مورد بازجویی و اتهام قرار داشتید؟

بله دقیقا ، بازجویی من در واقع یک نسخه از تمام مطالبی که در سال های گذشته نوشته بودم در هر جلسه با خود می آورد. و می خواست که درباره تک تک آنها توضیح بدهم و اینکه دلیل نوشتن آنها چه بوده است و برخی از این مطالب حتی به سالهای 84 و 85 بازمی گشت . بازجو حتی می خواست که نسبت به نقدهای بخش اقتصادی روزنامه هم پاسخگو باشم . باتوجه به مسئولیتی که من در روزنامه سرمایه داشتم. من عضو شورای سردبیری و دبیر اقتصادی این روزنامه بودم و باید درباره تمام موضوعات اقتصادی که در روزنامه سرمایه نوشته شده بود که عمدتا هم در نقد دولت اقای احمدی نژاد بود پاسخ می دادم . حتی نقدهایی که الان بسیاری از نمایندگان اصول گرای مجلس که به نوعی همراه دولت هم لقب گرفته اند، به آن استناد می کنند و حتی با لحن بسیار تندتری نقدهایی را به دولت احمدی نژاد نسبت می دهند و آنچه که ما در روزنامه سرمایه منتشر می کردیم نه تنها حرف های محرمانه یا مسائل پشت پرده حکومت یا دولتی نبوده است بلکه این نقدها براساس بررسی نتایج عملکرد و تصمیم گیری های آقای احمدی نژاد در اقتصاد بوده است. و ما بازتاب عملکرد اقتصادی احمدی نژاد را منعکس میکردیم. ما تاثیر آن تصمیمات را در عرصه سیاسی و اقتصادی ایران مورد نقد قرار می دادیم ولی آقایان بازجوها رفتاری دیگری را دنبال می کردند و تنها می خواستند نقشی را که برای شما تعیین کردند بپذیرید و در تمام مراحل بازجویی به دنبال این نبودند که بحثی را انجام دهند. یک مطلبی را مطرح می کردند که یا شما باید بپذیرید یا نه. حتی در بسیاری از موارد زندانیان را وادار می کردند که با کلمه قبول دارم پاسخ هاشان را شروع کنند.

شما در این مدت روحیه بازجوها را چطور دیدید؟ به هرحال شما و بسیاری از زندانیان سیاسی بر آنچه که اعتقاد داشتید مقاومت کردید. آیا احساس کردید که بازجوها در اتهاماتی که به شما نسبت می دهند و آنچه می گویند تردید پیدا کنند؟

من آنچه که الان با شما می گویم به بازجوی پرونده خودم هم گفتم. آنها واقعا اشراف و تسلط اطلاعاتی بر موضوع بازجویی نداشتند و اصولا حتی در حوزه سیاسی و اقتصادی اطلاعی نداشتند و به نظر می آمد که چند تا سوال به ایشان داده شده که این سوالات را بپرسید و تنها به شنیدن قبول دارم اتهامات از سوی متهمان رضایت می دادند. بازجوها اطلاعات نداشتند و شرایط به گونه ای بود که حتی نمی شد با اینها بحث کرد و بیشتر مواقع شما ترجیح می دادید که مختصر و مفید پاسخ شان را بدهید یا اینکه حتی سکوت کنید. کسانی که دوران انفرادی سخت تری را کشیدند و مشقت و رنج بیشتری هم داشتند با آنها هم اینطور برخورد می شد.

شما شکنجه شدید یا آزار جسمی یا دوره انفرادی داشتید؟
آزار جسمی به هیچ وجه؛ اما بیش از سه ماه در سلول انفرادی بوده ام

مجیدتوکلی و نوری زاد در اعتصاب غذا به سر می برد و پیش تر هم آقای پناهی در اعتصاب بودند. شما فکر می کنید این روش مقاومت چه تاثیری برای زندانی دارد یا واکنش های داخلی یا خارجی این حرکت ها را چگونه می بینید؟

در مورد اعتصاب غذا باید بگویم سازمان های بین المللی و حقوق بشری، اعتصاب غذا را چون فشار بر خود زندانی است نهی می کنند، تا حدودی من هم با این نظر موافقم اما از سوی دیگر این اعتقاد را دارم که یکی از مهمترین دستاوردهای جمهوری اسلامی از بین بردن روحیه مقاومت و ایستادگی مردم بوده است. بنابراین ایستادگی و مقاومت زندانی ها و مردم در حرکت به سمت دستیابی به اهداف و خواسته هاشان موثر است. حاکمیت هم طبیعتا در هیچ جای دنیا حاضر نیست که قدرت را با دیگران به مشارکت بگذارد یا امتیازی را به طرف مقابل دهد و آنها هم حداکثر مقاومتشان را انجام می دهند ...
از جمله موارد اتهامی شما، انتشار اخبار محرمانه و نشر شعر حماسی فردوسی در روز 22 خرداد بوده است که آن را مصداق اغتشاش و تحریک عمومی برای آشوب عنوان شده است. دفاع شما در دادگاه چه بود؟
به هیچ وجه مستند نبوده و تمام اینها گزارش ها و مطالبی بود که در روزنامه ها نوشته ایم و این گزارش ها در سطح شهر براساس گردهمایی ها، سخنرانی ها و وقایع خیابان ها ، تظاهرات ها و حضور مردم و دانشجویان ثبت و ضبط شده است و آنچه که در عرصه فعالیت های اقتصادی دولت در کشور بوده است مورد نقد قرار داده ام که باز این هم جرم نمی تواند باشد. طبیعی است که در دادگاه خودم، وکیلم مطرح کردیم که هیچ کدام از حرفهای که به ما نسبت می دهند استنادی بر آن وجود ندارد. هیچ کدام از این حرف ها و استناداتی که مطرح می کنند مستند حقوقی برای آن وجود ندارد و روال موجود ، روال قضایی نیست بلکه یک روال سیاسی است و خود آقایان هم می دانند. اکنون مجموعه قضایی که در کشور هست یک قوه قضائیه سیاسی است که وابسته به بخشی از حاکمیت است و هرآنچه که حکومت می خواهد انجام می دهد و هیچ کدام از احکام سیاسی و امنیتی که برای بازداشت شدگان صادر شده است مبنای حقوقی ندارد. شاید تا یک سال قبل نسبت به احکامی که صادر می شد شک می کردم اما وقتی که در زندان بودم بسیار دیدم افرادی زیادی بدون دلیل دستگیر شدند و حکم های سنگین هم به آنها داده شده بود و تصور اینکه روال قضایی باشد برای من سخت است.

فردا هم خانم بنی یعقوب همسرتان دادگاه دارند. ایشان هم متهم به اقدام علیه امنیت ملی و تبانی علیه نظام هستند فکر می کنید اتهاماتی که برای خانم بنی یعقوب مطرح شده است، منجر به چه وضعیتی برای ایشان شود؟

امیدوارم تبرئه شود. چون او هیچ کاری نکرده و هیچ اقدام ضد امنیتی صورت نگرفته است و آنچه نوشت و گزارش کرد تنها براساس وضعیت جامعه بوده است و هیچ تبانی هم با جایی صورت نگرفته است و هیچ سند محرمانه ای هم منتشر نشده است.

چه حرفی برای روزنامه نگاران و همکارنتان در داخل وخارج از کشور دارید؟
من هم مثل بسیاری روزنامه نگار هستم .بسیاری از آنها در داخل و خارج و برخی در زندان هستند و حکم های سنگین هم دارند من می گویم زندگی شان را بکنند . به فکر ایران هم باشند.


 


در پی حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه شهید بهشتی و اعتراض دانشجویان به حضور وی، کمیته انضباطی این دانشگاه تا کنون برای 15 تن از دانشجویان معترض حکم تعلیق صادر کرده است.
به گزارش دانشجونیوز، در حالی که محمود احمدی نژاد و اطرافیانش در مصاحبه با رسانه های بین المللی هر گونه برخورد با معترضان را انکار می کنند، سیل برخورد بی سابقه با دانشجویان در دانشگاه های مختلف کماکان ادامه دارد. پس از بازداشت 17 دانشجو و احضار و تهدید بیش از 30 دانشجوی دانشگاه باهنر کرمان پیش از ورود احمدی نژاد به این شهر، این بار اخبار از برخورد گسترده انضباطی با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی به گوش می رسد.
پس از حضور غافلگیرانه احمدی نژاد در دانشگاه شهید بهشتی و اعتراض گسترده دانشجویان آن دانشگاه به وی که به درگیری نیروهای بسیج و حراست با دانشجویان و ضرب و شتم دانشجویان معترض نیز انجامید، کمیته انضباطی و حراست دانشگاه شهید بهشتی اقدامات گسترده ای را برای برخورد با دانشجویان معترض به احمدی نژاد آغاز کرده اند. در این میان تاکنون ده ها نفر از دانشجویان این دانشگاه به کمیته انضباطی احضار شده اند و طبق اخبار رسیده، برای بیش از 15 نفر از آنان تاکنون حکم تعلیق از تحصیل صادر شده است. دانشجویان زیادی نیز با احضار به حراست تهدید به بازداشت شده اند.
برخی از داشجویان در بازگشت از کمیته انضباطی خبر از لیست 180 نفره دانشگاه برای احضار دانشجویان به کمیته و صدور احکام انضباطی برای آنان می دهند. برخورد شدید کمیته انضباطی، حراست و نهادهای امنیتی با دانشجویان معترض به احمدی نژاد سابقه دیرینه دارد، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر پس از اعتراض سال 85 خود تا مدتها طعم صدها احضار، تعلیق،ممنوع الورودی و بازداشت و شکنجه را کشیدند،اخیراً نیز ده ها نفر از دانشجویان دانشگاه تهران پس از اعتراض به حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاهشان به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و تهدید شدند.


 


براساس خبر رسیده به ندای سبز آزادی طي چند روز گذشته عده اي از اعضاي هيات مديره كانون صنفي فرهنگيان يزد احضار یا بازداشت شده اند.

براساس این خبر اسامی افرادی که به صورت تلفني احضار ويا بازداشت شده اند:

1- آقاي محمد علي شيرازي رييس هيات مديره از تاريخ 2/3/89 تا تاريخ 8/3/89 به مدت 7 روز در بازداشت اطلاعات امنيت سپاه بود كه 4 روز آن را در اعتصاب غذا به سر برد.
2-آقاي محمد مهدي صديقي از اعضاي كانون تاريخ 8/3/89/ از ساعت 10 صبح تا 23 شب تحت بازجويي اطلاعات و امنيت سپاه بود.
3-آقاي قوچاني نيزدر تاريخ 9/3/89 به همان مركز فوق احضار شد وپس از نيم ساعت آزاد شد.
4-آقاي مسعود ميرزايي نيز احضار شده اند ولي به اين احضار وقعي ننهاده و خود را معرفي نكرده اند
5-آقاي نجاتي نيز احضار شد ولي پس از جند ساعت پيام دادنده شد كه نيازي به حضور نيست.

در پایان این خبر دریافتی ابراز امیدواری شده است که كانون هاي صنفي معلمان كشور بتوانند آزادانه مثل بسياري از كشورهاي ديگر بدون زحمت احضار و بازداشت و......به فعاليت هاي مسالمت آميز و قانوني خود ادامه دهند..


 


البرز: محمدحسین صفار هرندی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی می گوید رحيم مشايي صلاحيت رياست جمهوري را ندارد و بعيد مي دانم احمدي نژاد از وي براي رياست جمهوري حمايت كند.

نشست گفتمان امام و انقلاب اسلامی در فرهنگسرای استاد فرشچیان اصفهان که اعضاي شاخه جوانان جامعه اسلامي مهندسين اصفهان در آن جمع شده بودن با سخنانی از صفار هرندی همراه بود که کمتر از او شنیده شده است.
شرکت کنندگان در این مراسم در بخشهایی از سخنان صفار هرندی به هم نگاه می کردند و برخی در گوشی به هم حرفهایی می زدند. گاهی برخی می خندیدند و از چهره برخی هم مشخص بود که خون دارد خونشان را می خورد.

برخی هم سوالاتی از وزیر ارشاد کابینه نهم پرسیدند. از جمله یکی از حاضران پرسید چقدر احتمال دارد که احمدی نژاد رئیس جمهور برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم روی اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر خود سرمایه گذاری کند و سناریوی پوتین - مدودف را در پیش بگیرد؟

صفار هرندی پاسخ داد: مشايي قرار بود در دولت دهم معاون اول رييس جمهوري شود اما مقام معظم رهبري صلاحيت وي را در اين سمت رد كردند و احمدي نژاد گرچه با تاخير وي را از اين سمت برداشت اما به فرمايش مقام معظم رهبري تمكين كرد.

او فزود: بعيد مي دانم شخص رييس جمهوري مترصد جايگاهي بالاتر از اين براي مشايي باشد اما به هرحال كساني كه به دنبال تحقق چنين موضوعي هستند بايد پنبه را از گوش خود بيرون كنند.
یکی از حاضرین از صفار خواست بدون کم و کاست ماجرای اختلافش با رحیم مشایی رابگوید. وزیر پیشین ارشاد هم گفت: اختلاف من با وي سر همان منعي بود كه پس از مدتي از ناحيه مقام معظم رهبري به رييس جمهوري ابلاغ شد و من يكي از قربانيان اين راه بودم اما خوشحالم كه مشايي جايگاهي را كه منع شده بود؛ تصدي نكرد.

او همچنین اذعان کرد دولت احمدي نژاد اشتباهاتي مرتكب شده اما برغم اين اشتباهات نمره قابل قبولي گرفته است.

صفارهرندي تصريح كرد: اما كارهاي متفاوتي نيز ديده مي شود كه بخشي از آن متاثر ازباري به هرجهت عمل كردن است و مي تواند به راه اندازي يك امر آني و دفعي منجر شود كه مثلا به فلاني چون در آثار نقاشي و عكس خود نماينده يك نگاه توحيدي است 100 يا 200 ميليون پرداخت مي شود.

وزیر پیشین ارشاد همچنین از عکس یادگاری مشایی و هدیه تهرانی - بدون نام بردن از انها - انتقاد کرد و گفت اينكه يك مدير مشهور دولتي كنار يك خانم هنرپيشه عكس يادگاري بگيرد ؛ نمي تواند تجلي شعار دولت در عدالت و آزادی باشد


 


دکتر محمود بروجردی داماد ارشد امام خمینی (ره ) برای ادامه درمان بیماری به خارج از کشور سفر کرده است.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، این خبر را سایت خبر آنلاین منتشر کرده است. بروحردی و آقای اعرابی ( که در قم اقامت دارد) دو داماد امام راحل هستند. دیگر داماد امام (ره) مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی بود که در سالهای نخست انقلاب به رحمت ایزدی پیوست.

دکتر محمود بروجردی که معاون وزارت آموزش و پرورش در دولت مهندس موسوی و سفیر ایران در فنلاند در دولت اصلاحات بود همسر دکتر زهرا مصطفوی دختر بزرگ امام (ره) است.

به گزارش پارلمان‌نیوز،حجت الاسلام مسیح بروجردی و لیلا بروجردی، فرزندان وی هستند.


 


جمعی از فعالین سیاسی و دانشجویی شهر تبریز به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انتخابات مهندسی شده و کودتای انتخاباتی ، اطلاعیه ای را صادر نمودند.

به گزارش تحول سبز، متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر میباشد:

سردار پاسدار جناب آقای بیگی، استاندار آذربایجان شرقی در دولت بعد از نهم

در آستانه فرا رسیدن ۲۲ خرداد سالگرد حضور حماسی مردم در پای صندوقهای رای در انتخابات گذشته که منجر به روی کارآمدن دولتی نامشروع و به تعبیر مردم «دولت کودتا» گردید، ضروری است جهت اطلاع رسانی به مردم شریف تبریز و شخص جنابعالی نکاتی اعلام و یادآوری شود:

۱-ما بعنوان گروهی از فعالین سیاسی و دانشجویی تبریز از عموم مردم سبز شهرمان دعوت می نماییم در روز ۲۲ خرداد، ساعت ۱۸ در مسیر چهارراه شریعتی به سمت میدان ساعت حضور بهم رسانند و با گرامیداشت یاد شهدای پس از انتخابات و آرزوی آزادی برای زندانیان سیاسی، بار دیگر بر حمایت خود از رهبران جنبش سبز آقایان موسوی، کروبی و خاتمی صحه بگذارند.

۲-براساس اصل ۲۷ قانون اساسی که برگزاری تجمعات و راهپیمایی ها را منوط به عدم مخالفت با اسلام آزاد قلمداد می کند، شخص جنابعالی بعنوان استاندار و بالاترین مقام امنیتی استان موظف به تامین امنیت شرکت کنندگان در راهپیمایی مذکور می باشید. انتظار می رود با درکی صحیح از فضای سیاسی جامعه و پای بندی به قانون اساسی و رهنمودهای بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی هرگز خود را بعنوان سدی در برابر حرکتهای مردمی به جامعه معرفی ننمایید.

۳-علت اینکه این نامه بصورت اینترنتی و در فضای مجازی انتشار می یابد، برمی گردد به رفتارها و واکنش های نیروهای امنیتی در استان که اگر چنین نبود و اگر بیم بازداشتهای غیرقانونی ، رفتارهای غیرمسئولانه و غیر انسانی و در نهایت دادگاه های نمایشی و احکام صادره از قبلش نبود و در این مدت شما را فردی صاحب نظر در مسایل سیاسی و دارای سعه صدر و قانونمدار می یافتیم حضورا نامه خود تقدیمتان می نمودیم و نیازی به انتشار اینترنتی آن وجود نداشت.

۴-با توجه به اینکه رهبران جنبش سبز رسما علام کرده اند بدنبال دریافت مجوز برای راهپیمایی در ۲۲ خرداد هستند، امیدواریم دولت مستقر اشتباهات گذشته را تکرار نکرده و با این درخواست بصورت قانونی و انسانی موافقت نماید که در غیر اینصورت سند دیگری بر استبداد و خودکامگی این دولتمردان در تاریخ ایران به ثبت خواهد رسید.

۵-ما به صراحت اعلام می کنیم که در راهپیمایی روز ۲۲ خرداد حرکات و شعارهای ساختارشکنانه و ضد قانون را تائید نکرده و تنها شعارهای اصلاح طلبانه و در چهارچوب قانون اساسی اکتفا خواهیم نمود و در این راستا انتظار داریم دستگاه های امنیتی-انتظامی آنگونه که در شان مردم شریف تبریز است از دخالت و ایجاد هرج و مرج در راهپیمایی پرهیز نموده و با عوامل آشوب طلبی که در قامت لباس شخصی ها و موتورسوارهای چماق و زنجیر بدست قصد برهم زدن راهپیمایی و تجمع مردم را داشته باشند، برخورد قاطع و قانونی بعمل آورند.

ما اصلاح طلبانی هستیم که در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بدنبال فعالیت آزاد سیاسی و مدنی هستیم. ما جنبش سبزی هستیم که نه براندازیم و نه اغتشاشگر! بلکه سیاسیونی هستیم که گفتن و اعتراض را حق خود می دانیم. حقی که قانون به آن تاکید کرده و عقل حکمش می کند.

وعده دیدار: روز ۲۲ خرداد، ساعت ۱۸ ، چهارراه شریعتی تبریز

و لله عاقبة الأمور

جمعی از فعالین سیاسی و دانشجویی سبز شهر تبریز


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته