-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

Latest news from Jaras for 05/30/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



اسامی و مشخصات بالغ بر یکصد تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین

 
 
علیرضا ایرانشاهی
فرزند احمد

بیست و یک ساله و فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه قزوین، دستگیر شده در روز تاسوعا به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرده است

 
حسین نورانی نژاد
فرزند عباس

فعال سیاسی و عضو جبهه مشارکت. وی در شهریور ۸۸ به اتهاماتی واهی چون فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی دستگیر شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب او را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرد. دادگاه تجدیدنظر این حکم را به یک سال زندان قطعی کاهش داد و با وجود آنکه وی بر اساس قانون باید با آزادی مشروط به دلیل گذراندن نیمی از حکم خود آزاد می شد، وزارت اطلاعات با آزادی نورانی نژاد مخالفت کرده است. او هم اکنون وارد دهمین ماه بازداشتش می شود.

 
مهدی محمودیان
فرزند هوشنگ

روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت. وی نیز در پاییز ۸۸ با اتهاماتی واهی پس از شرکت در مراسم دعای دارالزهرا بازداشت شد اما دلیل اصلی بازداشت محمودیان، افشاگری درباره بازداشتگاه کهریزک است. تاکنون دو جلسه دادگاه وی در نزد مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب برگزار شده است. محمودیان در انتظار سومین جلسه دادگاه است اما افرادی از سوی وزارت اطلاعات با همسر سابق محمودیان تماس گرفته و گفته اند که وی پنج سال حکم زندان دارد. در این تماس تلفنی از همسر سابق محمودیان خواسته شده تا مهر خود را به اجرا بگذارد تا وزارت اطلاعات بتواند این روزنامه نگار را ده سال دیگر در زندان نگه دارد! مهدی محمودیان از درد شدید قفسه سینه و تنگی نفس رنج می برد. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد

 
جهانگیر عبداللهی

دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران. در یازدهم بهمن ۸۸ بازداشت شد. با وجود پایان بازجویی ها و انتقال به بند عمومی، هم چنان بلاتکلیف است

 
ناصر رضایی نوین
 
فرزند نبی

دانشجوی کامپیوتر دانشگاه فنی شمسی پور. در روز عاشورا بازداشت و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
محمد امین ولیان
فرزند عبدالرضا

بیست ساله و دانشجوی کامپیوتر سمنان. وی در زمستان ۸۸ بازداشت شد و به اتهام واهی و ساختگی و دروغین محاربه در دادگاه نمایشی، محاکمه شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برای این جوان بیست ساله حکم اعدام صادر کرده است

 
میلاد اسدی

بیست و چهارساله، فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت. وی در آذرماه ۸۸ بازداشت شده و بیش از شصت روز انفرادی در بندهای وزارت اطلاعات را تحمل کرده است. به این فعال دانشجوی شناخته شده نیز خیل بسیاری از اتهامات واهی وارد شده و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب در حکمی ناعادلانه او را به تحمل هفت سال زندان متهم کرده است

 
آبتین غفاری
فرزند محمداسماعیل

بیست و ساله. در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی تجمع و تبانی در دادگاه انقلاب محاکمه شد. وی به سه سال حبس تعزیری محکوم است

 
سید نوید کامران
فرزند سیدجلال

در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
علی قاسمی
فرزند قدرت‌الله

وی نیز در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
سامان نورانیان
 
 
فرزند صمد

در روز عاشورا بازداشت و دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
علی ارشدی
 
فرزند حسین

از معترضان بازداشت شده که وی نیز از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
امید یاوری
فرزند غلامرضا

بیست ساله، دستگیر شده در روز عاشورا به اتهام واهی آتش زدن اتوبوس. وی دارای مشکل روانی بوده و پیش از بازداشت نیز تحت نظر پزشکی قرار داشت. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به پنج سال زندان تعزیری کرده است.  

 
عباس کاکایی
فرزند حسین

دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران. وی نیز در شانزدهم آذر ۸۸ بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. با وجود آن که بیش از چهار ماه از بازداشت وی می گذرد اما وزارت اطلاعات از آزادی وی تا زمان دادگاه تجدیدنظر خودداری می کند

 
ابوذر مهرانی
فرزند مسیح‌الله

از بازداشت شدگان در جریان اعتراضات است که از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شد

 
سعید سودملی
فرزند نورالدین

از بازداشت شدگان در زمستان ۸۸ است که از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
عیسی سحرخیز
 

روزنامه نگار و عضو هیات نظارت بر مطبوعات در دوران اصلاحات. وی در مرداد ۸۸ پس از دو ماه تلاش ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان بسر می برد. در هنگام بازداشت، این روزنامه نگار شناخته شده مورد ضرب و شتم قرار گرفت و پس از آن نیز مدت مدیدی را در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ و ۲۰۹ سپری کرد. وی دوران طولانی تحت فشار بازجویان قرار داشت و هم اکنون از ضعف عمومی جسمانی، کاهش وزن شدید، دردهای عضلانی، آلرژی مزمن و شدید و تپش قلب رنج می برد. عیسی سحرخیز در مدت طولانی بازداشت خود چندین بار دست به اعتصاب غذا زده و هم اکنون بلاتکلیف است. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد

 
حسین واحد
فرزند علی

از معترضان به نتایج انتخابات که از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی حکم دو سال حبس تعزیری را دریافت کرده است

 
محسن عبدی
 

بیست دو ساله و دانشجوی باستان شناسی دانشگاه بوعلی سينا. وی نیز در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
مجید دری
فرزند حسن

دانشجوی دانشگاه علامه، ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل. وی در تابستان ۸۸ به اتهام های واهی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. دلیل اصلی بازداشت وی دفاع از حق تحصیل خود بود. پس از چندین ماه بازجویی در بندهای وزارت اطلاعات، روانه بند عمومی شد و پس عاشورا قربانی تسویه حساب و زهرچشم گرفتن از معترضان. پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱  دادگاه انقلاب به اتهام های کاملا جعلی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، این دانشجوی ستاره دار را به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد اما دادگاه تجدیدنظر با تبرئه این فعال دانشجویی از اتهام محاربه، وی را به تحمل ۱۱  سال زندان قطعی محکوم کرده است

 
ضیاالدین نبوی
 
 
 
 
 
 
فرزند سید علی اکبر

فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه نوشیروانی بابل، دانشجوی ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل. وی نیز در تابستان ۸۸ به اتهام های واهی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. دلیل اصلی بازداشت وی دفاع از حق تحصیل خود بود. پس از چندین ماه بازجویی در بندهای وزارت اطلاعات، روانه بند عمومی شد و پس عاشورا قربانی تسویه حساب و زهرچشم گرفتن از معترضان. پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱  دادگاه انقلاب به اتهام های کاملا جعلی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، این دانشجوی ستاره دار را به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم کرده است

 
ابوالفضل قاسمی
 
فرزند احمد

دانشجوی دانشگاه علامه، دستگیر شده در روز عاشورا به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به رهبری. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرده است

 
سعید ملکی

دانشجوی شیمی دانشگاه آزاد ورامین شیمی. در شانزدهم آذر ۸۸بازداشت شد و با وجود آن که چهار ماه از بازداشت وی می گذرد همچنان بلاتکلیف است

 
مسعود باباپور
فرزند سید علی اکبر

بیست و سه ساله و دانشجوی صنایع. در جریان بازداشت های پیشگیرانه روز دانشجو و در تاریخ دوازدهم آذر ۸۸ بازداشت شد. مدت ها پس از پایان یافتن بازجویی ها به بند عمومی انتقال یافت اما با وجود گذشت پنج ماه از بازداشت این دانشجو، وی همچنان بلاتکلیف است و در زندان نگهداری می شود

 
جعفر کاظمی
 

متاهل و دارای دو فرزند. در روز قدس، ۲۷ شهریور ۸۸ و در جریان اعتراضات بازداشت شد. دادگاه انقلاب وی را به اتهام واهی و ساختگی محاربه محاکمه کرد و گفته می شود که حکم اعدام از سوی دادگاه صادر شده، در حالی که این حکم به خود وی ابلاغ نشده است. به تازگی نیز خبر می رسد که ریاست شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر نظر به تایید حکم اعدام این زندانی سیاسی دارد

 
اردشیر فرضی
 

دانشجوی گرافیک دانشگاه هنر سوره. در روز عاشورا بازداشت شد و به از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
رضا رفیعی فروشان
فرزند حاجی بابا

روزنامه نگار آزاد، همکار مجله تایم در ایران. در خرداد ۸۸در پروژه ای تعریف شده از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و  پس از گذراندن دوره ای در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی به «ارتباط با بیگانگان» اعتراف کرد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب، این روزنامه نگار را به هفت سال زندان محکوم و دادگاه تجدیدنظر نیز چهار سال و نیم زندان قطعی وی را تایید کرد. (به زندان بدنام فردیس کرج تبعید شد(

 
آرش قاسمی
فرزند حسین

بیست ساله، دانشجوی حسابداری آزاد رودهن و دستگیر شده در روز عاشورا. مقیسه ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به دو سال زندان تعزیری کرده و شنیده می شود که این حکم ناعادلانه از سوی دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شده است

 
رضا خندان مهابادی

نویسنده، عضو هیات مدیره کانون نویسندگان و فعال حقوق کودک. وی در هفتم بهمن ماه ۸۸ از سوی مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و بیش از چهل روز را در سلول های انفرادی به سر برد. پس از اتمام بازجویی ها روانه بند عمومی شد و با وجود تودیع وثیقه پس از گذشت بیش از سه ماه هنوز آزاد نشده است. به خانواده این نویسنده گفته شده که بازجوی پرونده از آزادی وی جلوگیری کرده است. خندان دچار ناراحتی حاد قلبی است و براساس گفته های برخی از آزادشدگان دستها و پاهای او در بیشتر مواقع بی حس هستند اما هیچگونه درمانی برای وی تجویز نشده است

 
عباس خلیلی درمنی
فرزند حسن

بیست و هفت ساله و نویسنده ادبی. در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی تجمع و تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه شد. وی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم است

 
علی ملیحی

روزنامه نگار و عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت. در بهمن ۸۸ با اتهامات واهی و ساختگی از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و مدت ها در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ مورد آزار و اذیت فیزیکی و روحی قرار داشت. پس از ناامیدی بازجویان از به اعتراف کشاندن این روزنامه نگار به بند عمومی منتقل شد اما با وجود گذشت ۳ ماه از بازداشت وی و ارسال پرونده به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب، همچنان وضعیت وی بلاتکلیف است

 
علی بیکس

فعال سیاسی در آذربایجان، عضو حزب اراده ملت و فوق لیسانس تاریخ. وی در ۲۷ خرداد از سوی ماموران وزارت اطلاعات به اتهامات نامعلوم بازداشت و از آن زمان در زندان بسر می برد. این فعال سیاسی آذری زبان مدتی را در سلول های انفرادی بند۲ الف سپاه و سپس سلول های بند ۲۰۹ گذراند و دادگاه انقلاب وی را محکوم به شش سال حبس تعزیری کرده است. شنیده می شود که احتمال تایید و قطعی شدن این حکم وجود دارد

 
حمید پیروزفام
فرزند صمد

دانشجوی کامپیوتر دانشگاه آزاد قزوین. در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. ریاست این دادگاه به دلیل شعارهای سرداده شده در روز عاشورا علیه رییس دولت کودتا، پیروزفام را متهم به "توهین به رییس جمهور" کرد و ۷۴ ضربه شلاق نیز بر حکم وی افزود

 
محمد جواد رحيمی فيروز
فرزند مرادعلی

در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است

 
مسعود حسینی لواسانی
فرزند مرتضی

روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس. وی در چهارم مهرماه ۸۸ بازداشت شد و برای مدت های مدیدی در بند ۲الف سپاه پاسداران تحت شکنجه روحی و فیزیکی قرار داشت. لواسانی پس از شرکت در دادگاه نمایشی، از سوی صلواتی به هشت سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد که چهار سال و نیم زندان از این حکم در دادگاه تجدیدنظر تایید شده و قطعیت یافته است. با وجود آن که دستگاه قضایی قول اعطای مرخصی به این روزنامه نگار را داده بود و چندی پیش وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی وی تودیع شد اما هنوز از آزادی لواسانی پس از ۸ ماه زندان خبری نیست

 
بهزاد آذرهوشنگ
 
 
 
فرزند غلامرضا

بیست و یک ساله، دانشجوی عمران دانشگاه بابل و از دستگیرشدگان در روز عاشورا. از سوی صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به دو سال حبس تعزیری محکوم شد اما در دادگاه تجدید نظر این حکم به ۱۱  ماه زندان قعطی  و 1.5 حبس تعلیقی کاهش یافت

 
خشایار جهانزاد فرخی
فرزند اردشیر

بیست و یک ساله، خبرنگار آزاد. در مهر ۸۸ به اتهام واهی ارسال خبر برای سایت های وابسته به سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب در نهایت وی را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم با عدم اعتراض این جوان قطعیت یافت اما اکنون با وجود آن که بیش از هشت ماه از دوران زندان وی می گذرد، صلواتی با آزادی مشروط جهانزاد موافقت نکرده است

 
حسین اعزازی

در خردادماه ۸۸و پس از گزارش جاسوسی بسیج محله تهرانپاس دستگیر شد و تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی پس از انتخابات حضور یافت. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه تهران این جوان را به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد. وی پس از هشت ماه زندان، برای مدت هفت روز به مرخصی آمد اما در هفتم نوروز ۸۸ بار دیگر به زندان بازگشت. اعزازی که در خانواده محرومی زندگی می کند، تنها نان آور خانواده خود بود

 
اکبر اجدادی
 
 
 
 
 
 
 
 
فرزند علی

بیست ساله و کارگر یک بقالی در سعادت آباد. وی در تاريخ ۱۱  تيرماه ۸۸ بازداشت شد و به بند ۲الف سپاه انتقال يافت. پس از ۴۵ روز تحمل سلول انفرادی در این بند مخوف، تحت فشار بازجویان در سومين دادگاه نمایشی حضور یافت. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب، این جوان را به دو سال و هشت ماه حبس تعزیری محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر تنها چهار ماه کاهس یافت و ۲ سال و چهار ماه حبس وی قطعیت یافت. اخیرا دادستانی برای به مرخصی آمدن وی درخواست دویست میلیون تومان وثیقه کرده، در حالی که خانواده اجدادی پس از بازداشت پسرشان که تنها نان آور خانه بوده، دچار مشکلات مالی فراوان شده‌اند. آنها در قيام‌دشت ورامين زندگی می‌کنند

 
پویا قربانی
فرزند فرهنگ

دانشجوی مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد. پس از عاشورا به اتهام واهی ارتباط باز گروه ها و تشکل ها به همراه همسر باردارش بازداشت شد اما همسر وی پیش از عید نوروز با وثیقه از زندان آزاد شده است. این جوان بیست و هفت ساله هم اکنون با وجود گذشت چهار ماه از بازداشتش و حضور در دادگاه نمایشی نزد صلواتی، همچنان در وضعیتی بلاتکلیف قرار دارد

 
ارسلان ابدی
فرزند عباس

دانشجوی دانشگاه بین‌المللی قزوین. در عاشورا بازداشت و بازجویان برای تحت فشار قرار دادن وی، اتهام واهی و ساختگی محاربه را به این جوان بیست و سه ساله تفهیم کردند اما اکنون کیفرخواست وی تغییر کرده است. این جوان که در شعبه پانزده دادگاه انقلاب محاکمه شده، ابتدا به اعدام محکوم شد. پس از افزایش فشارها دادگاه تجدیدنظر این جوان بیست و سه ساله را به ۹ سال حبس قطعی محکوم کرده است

 
ایمان زارعی
 

متاهل و نان آور خانواده خود است که به اتهام واهی در دادگاه انقلاب محاکمه و به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
امیر محمدی
فرزند علی

به همراه برادر خود، سعید محمدی در جریان روز عاشورای تهران بازداشت شد اما برادر وی در اسفندماه با تشخیص بازپرس آزاد شد. وی به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شد. وی دارای پدر و مادر بیماری بوده که خرج زندگی و مداوای آنها را تامین می کرد. خانواده این زندانی سیاسی گمنام در ورامین زندگی می کنند

 
مهران صفوی

دانشجوی زبان انگلیسی دانشگاه پیام نور ورامین. در روز عاشورا بازداشت شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را به دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است

 
میلاد فدایی اصل
فرزند حمید

بیست ساله، دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد تهران جنوب. در دهم آذر ۸۸ به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام بازداشت شد و پس از گذراندن بیش از پنجاه روز در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، به بند عمومی رفت. وی در فروردین امسال از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به یک سال حبس تعزیری محکوم شد که با عدم اعتراض این جوان یک سال زندان قطعیت یافت

 
میثم بیک محمدی
فرزند رحیم

بیست و چهار ساله و دانشجوی زبان انگلیسی در دانشگاه علامه طباطبایی است. وی در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
مهدی کوهکن

وی نیز از معترضان است که با وجود گذشتن مدت مدیدی از بازداشتش همچنان در وضعیتی بلاتکلیف در زندان نگهداری می شود

 
سینا گلچین

بیست ساله، دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه آزاد تهران مرکز. در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی بازجویان وزارت اطلاعات برای حضور در دادگاه نمایشی تحت فشار قرار گرفت. وی پس از حضور در این دادگاه از سوی صلواتی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
محمد علی الهی

دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه آزاد تهران جنوب. در هفدهم اسفند ۸۸ بدون دلیل روشنی بازداشت و پس پایان بازجویی ها، پرونده وی به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب ارسال  شد. با این وجود وی در وضعیتی بلاتکلیف قرار دارد و مقیسه، زمانی برای دادگاه وی تعیین نکرده است

 
داود محمد بیگی
فرزند علی اکبر

دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد بروجن. پس از عاشورا بازداست شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام های واهی این دانشجو را به دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است

 
امیر اصلانی
فرزند غلامحسین

لیسانس برق قدرت دانشگاه علم و صنعت و مدیر یک شرکت مرتبط با صنعت برق. وی در تابستان ۸۸ به اتهام واهی برنامه ریزی خاموشی سبز از سوی اطلاعات سپاه بازداشت شد و پس از حضور در دادگاه نمایشی، از سوی صلواتی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. این محکومیت در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شد. اصلانی ۱۵۰ روز را در بند ۲الف سپاه پاسداران و در سلول انفرادی گذرانده است

 
مهدی کلاری
فرزند رضا

بیست ساله و دانشجوی شیمی دانشگاه صنعتی شریف. دارای رتبه دو المپیاد کشور. در روز شانزدهم آذر ۸۸به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی دستگیر شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرد. در حالیست که دفتر نمایندگی ولی فقیه دانشگاه صنعتی شریف در نامه ای به مراجع قضایی بیگناهی این دانشجو را اعلام و خواستار آزادی وی شده اند، دادگاه تجدیدنظر در حکمی غیرقابل باور، ۳ سال زندان این دانشجو را مورد تایید قرار داد

 
نیما لطیف التجار
فرزند ابوالقاسم

دانشجوی مهندسی دانشگاه پلی تکنیک که در روز عاشورا بازداشت شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب این جوان را به  سه سال حبس تعزیری و صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم کرده است

 
فرامرز عبدالله نژاد

دانشجوی حقوق دانشگاه بهشتی. وی در جریان اعتراض به کودتای انتخاباتی در ۳۰ خرداد ۸۸ بازداشت شد و از سوی دادگاه انقلاب به ۲ سال زندان قطعی محکوم شده است.  

 
مهدی مرتضی پور
فرزند مرتضی

بیست و چهار ساله و کارگر ساده. در تابستان ۸۸ بازداشت و بدون هیچ دلیل روشنی از سوی دادگاه انقلاب، به پنج سال زندانی قطعی محکوم شده است. وی نیز که دارای هیچ سابقه سیاسی نیست، با وجود ده ماه بازداشت، به مرخصی نیامده است

 
آرش ترابی
فرزند مرتضی

دانشجوی بیست و چهار ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به هجده ماه حبس تعزیری محکوم شده است

 
کیارش کامرانی
فرزند محمد

بیست و شش ساله و دانشجوی اقتصاد دانشگاه پیام نور است. صلواتی، ریاست شعبه پانزده دادگاه انقلاب به اتهاماتی واهی چون تجمع و تبانی، وی را به ۶ سال حبس تعزیری محکوم کرده است

 
علی بهزادیان نژاد
 
 
 
 
فرزند علی اصغر

فارغ التحصیل کامپیوتر، از اعضای ستاد میرحسین موسوی و مسوول سایت میرحسین.آی آر. وی در تابستان ۸۸بازداشت و در بند ۲الف سپاه پاسداران مورد شرب و شتم و شکنجه قرار گرفت. پس از حضور در دادگاه نمایشی با سپردن وثیقه آزاد و با صدور حکم یازده سال و نیم حبس تعزیری از سوی صلواتی، رییس شعبه ۱۵دادگاه انقلاب بار دیگر در بهمن ماه ۸۸ به زندان بازگشت

 
یعقوتیل شائولیان
فرزند یوسف

دانشجوی دانشگاه آزاد شهر ری. در فردای کودتای انتخاباتی،۲۳/۳/۸۸ بازداشت و پس از حضور در دادگاه نمایشی صلواتی به حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر نیز وی را به دو سال زندان قطعی محکوم کرده است

 
کوهیار گودرزی

دبیر کمیته گزارشگران حقوق بشر و دانشجوی هوا فضای دانشگاه صنعتی شریف. در بیست و نهم دی ماه ۸۸ با مجموعه ای از اتهامات واهی از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و بیش از ۸۰ روز را تحت شدیدترین فشارها در بند ۲۰۹ گذراند. پس از ناامیدی بازجویان از به اعتراف کشاندن این فعال حقوق بشر به بند عمومی منتقل شد و هم اکنون بلاتکلیف است

 
علی پرویز
فرزند حسن

بیست و دو ساله و فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی. وی در نیمه شب دوازدهم آبان ۸۸در منزل دستگیر شد و در حالی که هیچ تخلفی نداشت و فعالیت های دانشجویی او نیز باید در کمیته انضباطی دانشگاه بررسی می شد، از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به سه سال زندان تعزیری محکوم شده است

 
سهیل محمدی نصیر محله
فرزند ناصر

بیست یک ساله و فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی. وی در نیمه شب دوازدهم آبان ۸۸در منزل دستگیر شد و در حالی که هیچ تخلفی نداشت و فعالیت های دانشجویی او نیز باید در کمیته انضباطی دانشگاه بررسی می شد، از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به چهار سال زندان تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر این فعال دانشجویی را به ۳ سال زندان قطعی محکوم کرده است

 
علی عجمی

بیست و سه ساله و دانشجوی حقوق دانشگاه تهران. در بیست و یکم بهمن ۸۸ بدون دلیل روشنی بازداشت شد و پس از پایان بازجویی ها به بند عموم منتقل شده است. با این وجود وزارت اطلاعات از آزادی این دانشجوی خودداری کرده و وی همچنان بلاتکلیف است.  

 
محمد یوسفی
فرزند علی

بیست و دو ساله و دانشجوی کشتی سازی پلی تکنیک که در شانزدهم آذر ۸۸ بازداشت شد. وی با اتهام های واهی چون فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی از سوی صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
شهاب اکبرزاده
فرزند جهانبخش

بیست و یک ساله و دانشجوی معماری شهر ری. در روز عاشورا بازداشت شد و در دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است. وی در نوروز ۸۹ به مرخصی آمد

 
امین کشاورز
فرزند امام‌علی

دانشجوی دانشگاه آزاد که وی نیز از بازداشت شدگان روز عاشورا است. دادگاه انقلاب این جوان را نیز به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم کرده است

 
نصیر اسدی
فرزند ناصر

دانشجوی بیست و پنج ساله. وی نیز در جریان اعتراضات بازداشت شده و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
ایمان آذریان
فرزند ابولقاسم

دادگاه انقلاب این معترض بازداشت شده را به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده است

 
کیوان صمیمی
 

روزنامه نگار و فعال سیاسی. وی در بیست و سه خرداد ۸۸ بدون هیچ دلیلی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و نزدیک به چهار ماه را در سلول انفرادی سپری کرد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب این روزنامه نگار شناخته شده را بدون توجه به دفاعیات مستدل وی، در حکمی ناعادلانه و سیاسی به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده است. صمیمی سابقه ده سال زندان در زمان رژیم شاه را نیز دارد

 
حسن اعتمادی
فرزند محمد

دادگاه انقلاب این معترض بازداشت شده را به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده و با وجود آنکه مدت مدیدی است که در زندان بسر می برد اما از آزادی وی تا زمان دادگاه تجدیدنظر جلوگیری می شود

 
محمدجواد رشاد
فرزند عباس

بیست و چهار ساله، فارغ التحصیل و متاهل. پیش از عاشورا در تهران در پی ارسال SMS بازداشت شد و پس از گذراندن چهار ماه در زندان، به مرخصی آمده است. وی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
محمدعلی رباطی
فرزند عبدالرحیم

این معترض بازداشت شده نیز از سوی دادگاه انقلاب به اتهامات واهی محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شد

 
ساسان ستارزاده
فرزند غلامرضا

بیست و دو ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. با وجود گذشت مدت زمان طولانی از بازداشت وی، از آزادی این زندانی سیاسی گمنام تا زمان دادگاه تجدیدنظر جلوگیری شده است 

 
حسام ترمسی
فرزند حمید

دانشجوی بیست و دو ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
احمد بهرامی
فرزند حمید

در زمستان ۸۸ بازداشت و به اتهامات واهی به شش ماه حبس تعزیری و شش سال و نیم حبس تعلیقی محکوم شده است. وی به همراه اعضای خانواده خود بازداشت شد و همسرش در خطر اعدام قرار دارد

 
اردشیر فزری
فرزند جواد

در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است

 
مجید طیاری
فرزند علی

در جریان اعتراضات بازداشت شد. از زمان بازداشت وی مدت هاست که می گذرد و چندین ماه اخیر را در بند عمومی گذرانده است. با این وجود همچنان بلاتکلیف بوده و در زندان نگهداری می شود

 
ایوب قنبرپوریان
فرزند شاه‌علی

نوزده ساله، کارگر ساده ساختمانی. در خردادماه ۸۸ پس از پیاده شدن در ترمینال تهران از اتوبوس، در خیابان آزادی بازداشت شد و نه ماه است که در زندان بدون بازجویی یا برگزاری دادگاه به سر می برد. دادگاه مدت هاست که برای این نوجوان قرار کفالت صادر کرده اما وی کسی ندارد که کفالتش را تضمین کند

 
امید شریف دانا

بیست و دوساله و متاهل. پنجاه روز پس از روز عاشورا بازداشت شد. در این مدت صدا و سیما به طور مرتب وی را نشان می داد که شعار «مرگ اصل ولایت فقیه» را سر داده بود. پس از بازداشت تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی حاضر و به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده است

 
مهرداد سپهوند
فرزند جهانبخش

بیست و شش ساله و متاهل. در روز عاشورا بازداشت شد. به اتهام واهی و ساختگی تجمع و تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شده و از اسفند ۸۸در مرخصی بسر می برد

 
مرتضی سبزعلیان
فرزند ابوالقاسم

بیست و پنج ساله و کارمند. در روز عاشورا بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس

تعزیری محکوم شده است
 
جواد ماهزاده
فرزند محمد

بیست و پنج ساله خبرنگار و نویسنده. در مهرماه ۸۸ به دلایلی نامعلوم بازداشت و مدتی طولانی را در بندهای وزارت اطلاعات گذراند. وی با وجود مدت زمان زیادی که از بازداشتش می گذرد، وضعیتی بلاتکلیف داشت تا سرانجام با اتهام های واهی از سوی دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت و به چهار سال حبس محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر نیز چهار حبس این نویسنده را مورد تایید قرار داده است

 
شاهد حائری
فرزند حسین

شصت ساله. وی در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی ارتباط با گروهک ها تحت بازجویی قرار گرفت. با وجود آنکه بیش از چهار ماه از بازداشت این زندانی سیاسی می گذرد و پرونده وی به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب ارسال شده اما همچنان بلاتکلیف بوده و در زندان نگهداری می شود. حائری از کهولت سن، مشکل تنفسی و فلج بودن یک پا رنج می برد اما زندان از کمک به مداوای وی سرباز می زند

 
داوود سلیمانی
فرزند احمد

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و نماینده سابق مجلس. وی در تابستان ۸۸ با اتهام های واهی از جمله دفاع از دانشجویان و پیگیری فاجعه کوی دانشگاه در زمان نمایندگی مجلس بازداشت شد. از زمان دستگیری وی نزدیک به یک سال می گذرد. داوود سلیمانی، تنها عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت است که تا به امروز نه به مرخصی آمده و نه آزاد شده است. وی در بند ۲الف سپاه مورد ضرب و شتم و توهین بازجویان قرار گرفته بود و به همین دلیل هم اکنون به شدت از ضعف جسمانی، دردهای عضلانی و مشکل دست و پا و کمر رنج می برد. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد)

 
امیرحسین توکلی
فرزند وحید

بیست و چهارساله و دانشجوی دانشگاه قزوین. وی در آذر ماه ۸۸به اتهام هایی واهی که مرتبط با فعالیت های وبلاگی وی می شد، بازداشت و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب این دانشجو را به سه سال حبس تعزیری محکوم کرد. دادگاه تجدیدنظر نیز حکم توکلی را به 5/1 حبس تعزیری کاهش داد

 
محسن جعفری
فرزند محمدحسین

کارگر ساده و از معترضان بازداشت شده در جریان اعتراضات پس از کودتای انتخاباتی در ایران. وی به حبس تعزیری بلند مدت محکوم شده که دادگاه تجدیدنظر نیز زندان وی را قعطی کرده است. وی در نوروز ۸۹ به مرخصی آمده است

 
بهمن احمدی امویی

روزنامه نگار و تحلیل گر مسایل اقتصادی، چهل ساله و متاهل. در شب سی خرداد ۸۸ به همراه همسرش بازداشت شد. هر چند که ژیلا بنی یعقوب پس از مدتی آزاد شد اما بهمن احمدی امویی نزدیک به صد روز را در زندان انفرادی سپری کرد. پس از انتقال به بند عمومی از سوی پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱  دادگاه انقلاب به اتهامات واهی و ساختگی به 7 سال و ۴ ماه حبس تعزيری و ۳۴ ضربه شلاق محكوم شد که این حکم از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به پنج سال زندان قطعی تغییر یافت. این روزنامه نگار پس از هشت ماه حبس با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده است

 
 
ناصر عبدالحسینی
 
 
 
 
فرزند غلامرضا

بیست و شش ساله و بازداشت شده در خردادماه ۸۸. این جوان نیز بدون هیچگونه ارتباط یا فعالیت سیاسی بازداشت و در دادگاه نمایشی حضور یافت. دادگاه انقلاب وی را به حبس تعزیری بلندمدت محکوم کرده که این حکم در دادگاه تجدیدنظر هم به تایید رسیده است. این بازداشت شده گمنام پس ازانتخابات با وجود سپری شدن بیش از ده ماه از زندان خود، به مرخصی نیامده است

 
محمدعلی حاج آقایی
فرزند رجبعلی

در جریان اعتراضات روز قدس بازداشت شد و سپس با اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق محاکمه شد. در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و بنا به گفته دادستان تهران، این حکم ناعادلانه تایید شده است

 
حامد روحی نژاد

دانشجوی فلسفه دانشگاه بهشتی. در اولین روز اردیبهشت ۸۸ به اتهام واهی ارتباط با انجمن پادشاهی بازداشت شد و چندین ماه در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات بود. تحت فشار بازجویان و با وعده آزادی در یکی از دادگاه های نمایشی به عنوان «اغتشاشگر» حاضر شد، در حالی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات در زندان بسر می برد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب وی به اعدام محکوم کرد اما در تجدیدنظر این حکم ناعادلانه شکسته شد و به ۱۲ سال زندان قطعی کاهش یافت.

 

علاوه بر زندانیان بالا که بخشی از اسرای جنبش سبز و محبوس در بند ۳۵۰ اوین هستند، گروهی دیگر از زندانیان سیاسی نیز وجود دارند که پیش از انتخابات به زندان افتاده و هم اکنون در همان بند محبوس می باشند. اسامی برخی از این افراد به شرح زیر است:

 
 
حسین باستانی نژاد
فرزند شریف

به اتهام ساختگی ارتباط با بیگانگان 

ابراهیم مددی
فرزند رمضان

عضو سندیکای اتوبوسرانی، محکوم به پنج سال حبس قطعی 

فرزاد مددزاده کرکری
فرزند عبدالعلی

دانشجو، به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین، محکوم به پنج سال حبس قطعی 

نادر کریمی جونی
فرزند رضا

روزنامه نگار، به اتهام ارتباط با بیگانگان، محکوم به ده سال حبس قطعی و جریمه نقدی سنگین 

رسول بداقی
فرزند کلبعلی

عضو کانون صنفی معلمان ایران، محکوم به حبس قطعی بلندمدت، (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد)

محمدصادق کبودوند
فرزند محمد سعید

روزنامه نگار و عضو سازمان حقوق بشر کرستان، محکوم به حبس قطعی بلندمدت 

علی زاهد
فرزند محمد

به اتهام ارتباط با بمبگذاری شیراز، حکم دادگاه بدوی: اعدام 

حامد یازرلو
فرزند غلامرضا

دانشجو، به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، محکوم به چهار سال زندان 

ماهان محمدی

به اتهام ارتباط با انجمن پادشاهی، مجموع حبس قعطی ۱۳ سال، از سال ۸۳ در زندان است

جمشید صادق الحسینی
فرزند احمد

به اتهام جاسوسی، محکوم به حبس ابد 

سعید ملک پور
فرزند حسین

مهندس نرم افزار کامپیوتر، مرتبط با پرونده سایت ها ، ۴۵۰ روز حبس، بلاتکلیف 

بهزاد هوشمند موید
فرزند تورج

فارغ التحصیل صنایع دانشگاه صنعتی شریف، به اتهام ارتباط با بیگانگان، محکوم به پنج سال حبس قطعی 

فرهاد اطلسی
فرزند محمدحسین 
منوچهر ذبیحی
فرزند ماشاءالله 
سعید متین پور
فرزند مرتضی

 


 




حسین هوشمند -



یادداشت حاضر معطوف به نقد و نظری کوتاه به مساله برابری جنسی - به عنوان مهمترین اصل و مدعای فمینیسم – و نسبت آن با ارزش ها و آموزه های دینی است. سه رویکرد متفاوت و متعارض در فلسفه سیاسی معاصر (عمدتا در سنت انگلو امریکن) به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است. ضمن بحث در باره قوت و ضعف استدلالهای دو رویکرد متقدم، از رویکرد سوم که سازگاری دین و برابری جنسی را علی الاصول امری ممکن و مطلوب می داند دفاع شده است.

 


در ادبیات فلسفی معاصر، دو رویکرد فمینیستی غالب و به کلی متمایز در زمینه چالش دین و برابری جنسی Sexual equality)) – برابری اخلاقی و حقوقی زن و مرد - به چشم می خورد: فمینیسم انسان گرای سکولار (secular humanist feminism) و فمینيسم سنت گرا (traditionalist feminism). رویکرد نخست- انسان گرائی سکولار- با نفی عقلانیت باورهای دینی تعارض بین دو مقوله مذبور را اساسا جدی تلقی نمی کند. از دیدگاه فمنیستهای سکولار - که به افول یا زوال دین (decline of religion) یا دست کم به شخصی شدن (privatization) آن باور دارند - ادیان ،در طول تاریخ، به عنوان عاملی قدرتمند در به سیطره کشیدن زنان ، نفی کرامت انسانی و نقض حقوق اساسی آنها عمل کرده اند و لذا بدیهی است که زنان از کنار گذاشتن دین از حوزه عمومی (سیاسی ، اجتماعی) استقبال کنند. 
 

بسياري از فمينيستهاي سكولار كه كه بهسنت ماركسيسم تعلق خاطر دارند با تاثير پذيرفتن از آرا و اندیشه های كارل ماركس در زمينه دين شناسي ، عموما موضع خصمانه اي نسبت به باورهاي ديني دارند و اساسا هرنوع كاركرد مثبت دين در زندگي فردي واجتماعي را انكار مي كنند . در سنت لیبرالیسم نيز ديدگاههاي بدبينانه و خصمانه نسبت به دين – في المثل در آثار برتراندراسل - فيلسوف تحليلي نامدار قرن بيستم- مشهود است. اما در این سنت فکری، رويكرد مبتني بر ستيزه جویي آشكار با باورهاي ديني ، رفته رفته با رويكردي كه گرايش به مغفول گذاردن دين دارد ، جايگزين شده است. در كتابها و مقالات متعددي كه امروزه در زمينه فلسفه سياسي و اجتماعي با رويكردي فمينيستي به رشته تحرير درمي آيد مطلقا اثري از دين نيست يا بندرت به آن توجه شده است. در حاليكه در اين نوع نوشتارها ، مطالب بسياري در باره ي اموري مانند محيط زيست و گياه خواري كه با برابری جنسی و حقوق زنان ربط وثيقي ندارد مشاهده مي شود.1


با این وجود، پاره اي از مدافعان انسان گرائي سكولار متعلق به سنت لیبرالیسم به آزاديهاي ديني در چارچوب اصول و ارزشهاي مقبول سكولاريزم حرمت مي گذارند. اين دسته ازمدافعان فمينيسم با پيروي از كانت، بر آن هستند كه باورهاي ديني بايد در چهار چوب مرزهاي عقل محض (pure reason) محدود شوند. براي مثال، سوزان اكين در آثار متعددش خصومتی با باورهاي ديني نشان نمي دهد اما بر اين امر تاكيد مي ورزد كه دين و ارزشهاي ديني تا جاییکه از محدوده خرد سكولار فراتر نروند و در تضاد با هنجارهاي لیبرالیسم قرار نگيرند ، قابل تحمل و اعتنا هستند.2


رويكرد دوم - فمینيسم سنت گرا - همچون انسان گرايان سكولار، چالش دين و برابري جنسي را به جد نمي گیرد. فمينيستهاي سنت گرا بر اين باورند كه تعاليم و ازرش های اخلاقي – ديني هر جامعه اي مقبولترين ملاك ها را براي تعيين حقوق زنان به دست مي دهند. از این نقطه نظر، هنجار ها و ارزشهاي اخلاقي كه ريشه در فرهنگ بومي نداشته باشند همواره به دیده ترديد نگريسته مي شوند، و مهمتر آنكه به چالش طلبيدن باورهاي سنتی ديني به هیچ وجه امر مطلوبی تلقی نمي شود. زیرا، به گمان سنت گرایان، مناقشه در باورهاي ديني و نقد آنها، هويت اخلاقي جامعه ای كه از دين نشات می گیرد را مورد تهديد قرار خواهد داد. به بیان دیگر، با نقد آموزه های دینی، تعاليم و ارزشهايي را كه در طي قرون متمادي هويت اخلاقي مردان و زنان را شکل داده و به زندگي آنها معنا بخشيده است، به مخاطره خواهد افتاد.3


رويكرد مذكور با وجود اينكه دربرگيرنده پاره اي از نكات قابل تامل است اما از نقصان اساسي در مبانيش رنج مي برد؛ فمینيستهاي سنت گرا به نسبیت گرایي فرهنگي (cultural relativism) گرايش دارند. به گمان آنها، اطلاق و تعميم يك سلسله هنجارها و ارزشهاي اخلاقي خاص به جوامع و فرهنگهاي گوناگون، امري نا ممكن و نامطلوب است. به بيان ديگر ، آنها کلیت و جهانشمولی (universality) هنجارهاي اخلاقي را انكار مي كنند. اين رويكرد بر آنست كه فضايل و هنجارهاي اخلاقي برگرفته از فرهنگ هاي بومي در قیاس با هنجارهاي اخلاقي جهانشمول، برای آنها سودمند تر هستند. بدین ترتیب، رويكرد فمينيستي سنت گرا با طرح مدعیات نسبیت گرايانه خود، علاقه افراد و گروه هاي ضد فمينيستي در كشورهاي رو به توسعه را به خود جلب كرده است . اين دسته از افراد و گروهها که به اصالت فرهنگ سنتي و بومي معتقد هستند، با هر صورتی از مدرنيزه شدن به مقابله دست می زنند و بر این باورند كه ارزشها و هنجارهاي نهفته در فرهنگ بومي شان ماهيتا ناسازگار و متعارض با ارزشهاي اخلاقي مدرن اند. از اين رو، آنها با دموکراسی و حقوق بشر به مثابه عناصر تحميلي فرهنگ غربي، عمیقا دشمنی می ورزند.


انتقاد از رويكرد فمينيستي سنت گرا، به اين معنا نيست كه ديدگاه فمينيستي مبتني بر انسان گرايي سكولار ( رويكرد اول ) عاری از خطا و خلل است. در واقع اين رويكرد نیز با اشکالات اساسي در تاکتیک های عملي و نیز در مبانی نظري اش مواجه است. از خطاهاي بارز ديدگاه فمينيستي مبتني بر انسان گرايي سكولار اين است كه به دليل غفلت از نقش مثبت و سازنده آموزه ها و باورهاي ديني، قادر نيست تا حمايت نيروهاي فمينيستي نهفته در درون سنتهاي گوناگون ديني را به خود جلب كند. جریان هاي فمينيستي دين باور –که اکنون بطور فزاینده ای گسترش می یابند- بر اين نکته تاکید می ورزند كه صرفا با استناد به عملكرد قرائت های حاکم و رسمي از دين كه عمدتا در جهت انکار یا تضییق حقوق زنان بوده است، نباید و نمي توان نقش پاره اي از قرائت هاي ديني – بعنوان يكي از موثرترين عوامل در جهت پيشبرد عدالت، دفاع از حقوق انسانها و الهام بخش اصلاحات اجتماعي را نادیده گرفت. بطور مثال، جنبش های اجتماعی عليه برده داری abolitionism)) در قرن نوزدهم و دفاع از حقوق و آزادي های برابر مدني (به رهبری مارتين لوتركينگ) در آمريكا و جنبش رهائي بخش و ضد استعماری در هند به رهبري گاندي، ريشه در آموزه ها و باورهاي ديني دارند. همچنين پاره اي از فمینيستهاي مسلمان، مفهوم عدالت در اسلام كه متضمن كرامت انساني و برابري در منزلت مردان و زنان است را مبناي تئوریک استواری - به مثابه معیار اخلاقی جهانشمول – در جهت مبارزه برای احقاق حقوق خویش تلقي مي كنند.4


در واقع، فمينيستهاي سكولار با انكار واقعیت کثرت گرایی معقول که مهمترین مشخصه جوامع مدرن است، با ناديده گرفتن کارکرد موثر و بر انگيزاننده ارزش ها و سمبل هاي مذهبي، و با باور به اينكه اگر آموزه های ديني با فلسفه اخلاقي ليبراليسم مطابقت نداشته باشند بايد كنار گذاشته شوند، باورها و ارزشهاي مقبول فمينيستهاي دين باور را مورد بي حرمتي قرار مي دهند و از تاييد و حمايت آنها محروم مي مانند. بدین ترتیب، چنانکه در هند، ترکیه، ايران و كشورهاي عربي مشاهده مي شود فمينيستهاي سكولار از پيشبرد ايده آلهاي برابري خواهانه خويش باز مانده اند و قادر به ايفاي نقشي موثر و فراگير نيستند.


بر خلاف دو رويكرد پیشین یعنی انسان گرائي سكولار و سنت گرائي، در اينجا به ديدگاهي متفاوت و بدیل اشاره می کنم كه هدف آن معطوف به آشتي دادن و سازگاري بخشيدن دين و برابري جنسي است.5 این رويكرد -كه از ليبراليسم سياسي جان رالز (John Rawls) الهام می گیرد- به جاي ستيزه جويي يا غفلت از آموزه هاي ديني، بر اين باور است كه دفاع از کرامت و حقوق زنان یا برابری جنسی، منحصر به نظام هاي اخلاقی- فلسفی سكولار نيست، بلكه پيروان سنت هاي ديني گوناگون،علی الاصول مي توانند دلايل معقولی كه معلول باز اندیشی در بنيانهاي دستگاه اعتقادي شان است را در تاييد و دفاع از اين حقوق ارائه نمایند.


سه اصل اساسي كه رويكرد مزبور بر آنها مبتني است را مي توان به صورت زير تقرير كرد:


باور به ارزش ذاتی اديان. اين رویکرد، از نگاه ابزارانگاری (instrumentalism) به دين امتناع مي ورزد و بر اين باور است كه اديان در تحقق آرمانهاي انساني نقشي حياتي ايفا مي كنند. کوشش براي فهم معناي غايي حيات – خواه بصورت جمعي و خواه مبتني بر تجربه هاي شخصي – يكي از مهمترين وجوه زندگي انسانها در تاریخ است و بدون شك، دين همواره يكي از غني ترين منابع و عام ترين روش هاي نيل به چنين هدفي را در اختيار آدمیان نهاده است. از سوي ديگر، دين بعنوان يك دستگاه معرفتی و اخلاقی جامع، نقشي بنيادي در جنبه هاي گوناگون زندگي آدميان مانند خلاقيت هاي هنري، تعهدات اخلاقي و كوششهاي عقلاني دارد. و مهمتر آنكه دين به بقا واستمرار فرهنگي جوامع مختلف خدمت شاياني مي كند. این رويكرد، اگر چه به ارزشهاي اخلاقي لیبرالیسم (مانند مدارا، عدالت و دموکراسی) عميقا ارج مي نهد، اما بر آن است كه خصومت و يا غفلت از آموزهای معقول دينی موجب محروميت آدميان از غني ترين منابع برای معنا بخشيدن به زندگي مي گردد و از این رو، به تهي شدن یا دست کم نحیف شدن بنيان هاي هنري، اخلاقي و معنوي جوامع بشری مي انجامد. از این رو به نظر می رسد که افراد، گروهها و خصوصا نظام های سیاسی سكولار كه همتشان مصروف محو یا تضعيف باورها و ارزشهاي ديني و نفی اشكال و شیوه هاي ديني زندگی شده است، خطاي عظيمي را مرتكب مي گردند. 


حرمت نهادن به آدميان. اين اصل مبتني بر يكي از بنيادي ترين اصول فلسفه اخلاق مدرن، يعني خود آييني (autonomy) است. مطابق با اين اصل - كه فلسفه سياسي ليبراليسم کلاسیک از آن نشات گرفته است - هر انساني از حق آزاديهاي فردي بمنظور تحقق قابلیتهای عقلانی واخلاقی خویش برخوردار است. بدون شك، ارزش خود آييني اخلاقي وابسته به این است كه به گزينش خير و نيكي بينجامد. در نظريه هاي دموكراسي غالبا اظهار مي شود كه از مهمترين ملاكهاي مشروعيت نظامهاي سياسي، تامين و تضمين حق خودآئینی یا حق آزادي وجدان ( آزادي فكري و ديني ) است. یک رژیم سیاسی مبتني بر دموكراسي، نمي تواند حقوق اساسی شهروندانش - فی المثل حق انديشيدن و عمل كردن به باورهاي اخلاقي وديني (یا آزادی وجدان)- را از آنها سلب كند، البته تا جائيكه آزادي وجدان، مايه رنج و عذاب ديگران را فراهم نسازد (نظیر (hate speech. 

اگر اصل مذبور را صادق بدانيم، به نظر مي رسد که ديدگاه فمینيستي مبتني بر انسان گرايي سكولار، به عنوان یک نظریه فلسفی، موجه و قابل دفاع نخواهد بود. زيرا هنگامي كه ادعا می شود آدميان نمی توانند معناي غايي حيات را به شيوه هاي دلخواه خود – از جمله شيوه ديني - جستجو كنند، حتي اگر بر اين باور باشيم كه ما بر حقم و ديگران راه خطا مي پويند، به آنان حرمت ننهاده ايم و حق خود آئیني یا تعيین سرنوشت (self-determination) را برای آنها انكار كرده ايم. از اين رو، فمینيست سكولار با نفی کثرت گرایی معقول، در تضاد با اساسی ترین آموزه اخلاقی ليبراليسم قرار مي گيرد. 
 

كثرت و تنوع دروني اديان. يكي از ويژگي هاي اساسي سنت هاي ديني، آميختگي آنها از قرائت هاي متکثر و گوناگون است. وجود تنوع و تکثر و حتي تضاد و تعارض در ساختار دروني يك فرهنگ خاص، از اصول مفروض در مطالعات فرهنگي ((cultural studies و مردم شناختی است. اين اصل در حوزه دين شناسي بطريق اولي صدق مي كند. در تاريخ اديان، هيچ سنت ديني كه صرفا بر محور مرجعيت واحدي تداوم يافته باشد پدید نيامده است. سنت هاي ديني عمدتا تركيبي هستند از تنوع آيين ها و باورها و تكثر تفسيرها و قرائت ها از جمله قرائت هاي زنان از سنت ديني خود كه به دليل سلطه قرائت رسمي مورد غفلت واقع شده اند. ماهيت پوياي (dynamic) سنت هاي ديني كه از يك سو معلول بسط تئوريك آنها و از سوي ديگر محصول انطباق با مقتضيات عصري است، همواره قرائت ها و پاسخ هاي نوين را امکان پذير مي سازد. ارائه تفسيرهاي عقلاني و عصری از آموزه های دینی می تواند زمینه هاي مناسبي را در جهت آشتي دادن آنها با هنجارهاي اخلاقي مدرن -از جمله برابري جنسي – تدارك ببيند. 


ناديده انگاشتن تنوع و تکثر قرائت هاي درون ديني موجب شده است تا فمینيست سكولار – كه باور هاي ديني را در تضاد با بسط یا بهبود حقوق زنان مي داند – نهايتا با فمینيست سنت گرا – كه به انحصار طلبي ديني (exclusivism) گرايش دارد، همراه شده و عملا در خدمت هدف واحدي قرار گيرند.

در مقابل، رویکرد سوم می کوشد تا با امتناع از محدود کردن تفسیر و توجیه برابری جنسی براساس سنت اخلاقی سکولار ، از ایجاد موانع غیر ضروری برای پذیرش آن اجتناب ورزد. این امر به سنت های اخلاقی و دینی متفاوت و قیاس ناپذیر(incommensurable) وا گذاشته شده است تا هر کدام از آنها در پرتو ساختارهای پیچیده درونی شان و با توسل به روش های تفسیری و استدلالی گوناگون بتوانند مبانی و ایده های مشترک جهت تصدیق کرامت و برابری زنان را با اصطلاحات و زبان خاص خود بیان کنند.

 

 

[1] برای مثال نگاه کنید به Diana Meyers, ed. Feminist Social Thought: A Reader (Routledge, 1997).
[1]  بنگرید: Susan Okin, Is Multiculturalism Bad for Women? eds. G. Cohen and M. Nussbaum (Princeton University Press, 1999).
[1]  رجوع شود به Christian Sommers, Who Stole Feminism? (New York: Simon and Schuster, 1994).
[1]  برای نمونه رجوع شود به  Amina Wadud, Qur'an and Woman: Rereading the Sacred Text from a Woman's Perspective (Oxford University Press, 1999). And Khaled Abou El Fadl, Speaking in God’s Name: Islamic Law, Authority and Women (Oneworld, 2001).

[1]  نگاه کنید به Martha C. Nussbaum, Women and Human Development (Cambridge University Press, 2000). دریادداشت حاضر از این کتاب نوسباوم و مقاله او تحت عنوان  Rawls and Feminism بسیار بهره گرفته ام.

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 


گفت و گو با بهمن احمدی امویی پیش از بازگشت به اوین

فرزانه بذرپور -

  آنچه مي خوانيد گفتگويي با بهمن احمدی امویی  است در ساعات پاياني آزادي، روحيه اين روزنامه نگار در آستانه يك حبس 5 ساله سرشار از استقامت و صبر است، بهمن امویی  مي خندد و تاثري از اين زندان رفتن ندارد، مي گويد قضا وتها سياسي است و بعد از نه ماه زندان و بازجويي با جسارت مي گويد كه فساد اقتصادی در دولت وجود دارد. صداي محكم بهمن امویی  و صلابتش پس از يكسال از واقعه انتخابات، نشان مي دهد جنبش سبز حتي اگر برگ برگش را به زندان برند باز هم مقاوم و استوار ايستاده است.

 
آقای امویی  شما بعد از تحمل نه ماه بازداشت در دادگاه به 5 سال حبس محکوم شده اید. امروز با شما تماس گرفته شده و قرار هست که بعد از دو ماه مرخصی دوباره به زندان بازگردید. آیا فکر می کنید این حکم سنگین به اجرا درخواهد آمد؟ تحلیل خودتان از شرایط چیست؟                                                                                                                                                
همه چیز بستگی به شرایط سیاسی ایران دارد و روال کنونی نشان داده است همه جرایم سیاسی در ایران روال قضایی ندارند و بستگی به شرایط سیاسی روز دارد و آخرین مورد همین اعدام های پنج نفره بود که انجام شد و اینها کاملا تحت تاثیر مسائل روز بود بسیاری از دوستان که حکم های سنگین دارند. صحبتی که خانواده هاشان با قضات و بازجوها داشتند متوجه شدند که همه این حکم ها بستگی به شرایط روز دارد و حتی خود قضات این را عنوان می کنند و می دانند که مبتنی بر روال قضایی و احکامی که در قانون آمده است نیست و لذا می توان همین تصور را داشت که حکم من هم اجرا شود یا نشود. ربطی به قانون و عدالت قضایی و حقوق و مجازات ندارد.                                                              
                                                                       
شما فکرمی کنید این موج بازداشت ها تاثیری بر حرکت اعتراضی مردم دارد؟ آیا آن را متوقف یا کند می کند؟                           
من تجربه شخصی ام را خدمت شما عرض می کنم. در طول دو ماهی که در بیرون زندان هستم و نه ماهی که در زندان بودم، اعتراضات و خواست مردم برای تغییر خیلی عمیق تر و اساسی تراز این حرف هاست و هر روز که می گذرد بر شدت و عمق خواسته های مردم افزوده می شود. بهترین راه برای حاکمیت این است که با مردم کنار بیاید و در برابر حق و خواست مردم تمکین کند. وگرنه ادامه این شرایط هزینه های بیشتر را برای حاکمیت درپی دارد. چون خواست های مردم را اساسی تر می کند و طبیعتا بعد از آن هزینه های بیشتری را باید مردم و حاکمیت بپردازند.                                                                                    
 
در طول نه ماه بازداشت شما چه موضوعاتی از سوی بازجوها مطرح می شد؟ در بازجویی ها چه از شما می خواستند؟               

واقعیت این است که اینها هرگز به دنبال اطلاعات نبودند بلکه سناریویی را طراحی کرده بودند و در آن برای تک تک بازداشت شده ها که بستگی داشت روزنامه نگار یا وکیل، دانشجو یا فعال سیاسی باشند، نقشی را برای آنها لحاظ کرده بودند و فرد بازداشت شده را به قدری تحت فشار قرار می دادند که نقشش را بپذیرد. تمام این فشارها برای کسانی که در حوادث انتخابات یا بعد از آن دستگیر شدند برای این بوده که اینها نقش شان را بپذیرند و وادارشان کنند تا نقش و سناریو طرا حی شده را قبول کنند. به محض اینکه آن فرد بازداشت شده نقشش را می پذیرفت بازجو یا همان به اصطلاح کارشناس پرونده تصورش این بود که کارش تکمیل و تمام شده فرض می کرد. در واقع آنها به دنبال اطلاعات نبودند و این روش شرایط را برای فرد بازداشت شده در زندان سخت تر می کرد.  
 
 
این شرایط سخت چطور بود. لطفا درباره این سناریوها بیشتر توضیح دهید؟                                                                 
 در این سناریو که طراحی می شد می گفتند که شما جاسوس هستید. شما به عنوان کسی که بازداشت شده ای، جاسوسی و از خارج پول گرفتید و به من می گفتند که شما در درون یک برنامه از پیش تعیین شده و سناریو قرار گرفته اید که بخشی اش در داخل و بخشی از آن خارج از کشورهدایت شده است . شما در یک برنامه کار می کردید و طبق این برنامه، قبل از انتخابات قرار بود این آشوب ها را طراحی کنید و شما از قبل هم می دانستید که بازنده انتخابات هستید پس باید الان بپذیرید که در اشتباه بودید. در این روش حتی ممکن بود شما به این نتیجه برسید که تقلب در انتخابات صورت نگرفته است و اگر فرد بازداشت شده این قالب را می پذیرفت و در نقش جای می گرفت تحت این چکش کاری و فشار ذهنی نهایتا ممکن هست بپذیرد که در انتخابات تقلبی رخ نداده است.       
              

 در مواردی دیده شده که عدم مقاومت بازداشت شدگان منجر به آزادی آنها شده است . دلیل مقاومت نه ماه شما چه بود؟ انگیزه مقاومت شما و پافشاری تان بر آنچه می خواستید چه بود؟    
                                                                                  
واقعیت این است که دولت احمدی نژاد دولتی است که در آن مشکلات اقتصادی زیادی رخ داده است. فساد اقتصادی این دولت در حوزه تصمیم گیری و سیاستگذاری ها و هم در حوزه اجرایی هزینه های زیادی بر جامعه ایران وارد کرده است. طبیعتا دانستن و آگاه شدن نسبت به این موضوع فرد را به این نتیجه می رساند که نمی تواند نقد نکند و خواهان تغییر این وضعیت است و شما حتی اگر در وضعیت فشار هم قرار گیرید باز هم باور شما تغییر نمی کند. حتی این افرادی هم که تحت شرایط سخت، صراحتا یا تلویحا اعلام کردند که تقلبی در انتخابات رخ نداده است مطمئن باشید اینها هم که می گویند در انتخابات تقلب نشده است در واقع در نهادشان می دانند که اینطور نیست. و حرفشان این هست که این دولت هزینه های سنگینی را بر حیثیت و آبروی کشور وارد کرده است.
               

شما کارشناس اقتصادی هستید و سالها در روزنامه های گوناگون نقدهای اقتصادی نوشته اید. آیا بازجویی های شما بر حوزه کار روزنامه نگاری شما متمرکز بود و شما برای افشای فسادهای اقتصادی در دولت احمدی نژاد مورد بازجویی و اتهام قرار داشتید؟
  
بله دقیقا ، بازجویی من در واقع یک نسخه از تمام مطالبی که در سال های گذشته نوشته بودم در هر جلسه با خود می آورد. و می خواست که درباره تک تک آنها توضیح بدهم و اینکه دلیل نوشتن آنها چه بوده است و برخی از این مطالب حتی به  سالهای 84 و 85 بازمی گشت . بازجو حتی می خواست که نسبت به نقدهای بخش اقتصادی روزنامه هم پاسخگو باشم . باتوجه به مسئولیتی که من در روزنامه سرمایه داشتم. من عضو شورای سردبیری و دبیر اقتصادی این روزنامه بودم و باید درباره تمام موضوعات اقتصادی که در روزنامه سرمایه نوشته شده بود که عمدتا هم در نقد دولت اقای احمدی  نژاد بود پاسخ می دادم . حتی نقدهایی که الان بسیاری از نمایندگان اصول گرای مجلس که به نوعی همراه دولت هم لقب گرفته اند، به آن استناد می کنند و حتی با لحن بسیار تندتری نقدهایی را به دولت احمدی  نژاد نسبت می دهند و آنچه که ما در روزنامه سرمایه منتشر می کردیم نه تنها حرف های محرمانه یا مسائل پشت پرده حکومت یا دولتی نبوده است بلکه این نقدها براساس بررسی نتایج عملکرد و تصمیم گیری های آقای احمدی نژاد در اقتصاد بوده است. و ما بازتاب عملکرد اقتصادی احمدی نژاد را منعکس میکردیم. ما تاثیر آن تصمیمات را در عرصه سیاسی و اقتصادی ایران مورد نقد قرار می دادیم ولی آقایان بازجوها رفتاری دیگری را دنبال می کردند و تنها می خواستند نقشی را که برای شما تعیین کردند بپذیرید و در تمام مراحل بازجویی به دنبال این نبودند که بحثی را انجام دهند. یک مطلبی را مطرح می کردند که یا شما باید بپذیرید یا نه. حتی در بسیاری از موارد زندانیان را وادار می کردند که با کلمه قبول دارم پاسخ هاشان را شروع کنند.                              


شما در این مدت روحیه بازجوها را چطور دیدید؟ به هرحال شما و بسیاری از زندانیان سیاسی بر آنچه که اعتقاد داشتید مقاومت کردید. آیا احساس کردید که بازجوها در اتهاماتی که به شما نسبت می دهند و آنچه می گویند تردید پیدا کنند؟  
                           
من انچه که الان با شما می گویم به بازجوی پرونده خودم هم گفتم. آنها واقعا اشراف و تسلط اطلاعاتی بر موضوع بازجویی نداشتند و اصولا حتی در حوزه سیاسی و اقتصادی اطلاعی نداشتند و به نظر می آمد که چند تا سوال به ایشان داده شده که این سوالات را بپرسید و تنها به شنیدن قبول دارم اتهامات از سوی متهمان رضایت می دادند. بازجوها اطلاعات نداشتند و شرایط به گونه ای بود که حتی نمی شد با اینها بحث کرد و بیشتر مواقع شما ترجیح می دادید که مختصر و مفید پاسخ شان را بدهید یا اینکه حتی سکوت کنید. کسانی که دوران انفرادی سخت تری رو کشیدند و مشقت و رنج بیشتری هم داشتند با آنها هم اینطور برخورد می شد.     

             
شما شکنجه شدید یا آزار جسمی یا دوره انفرادی داشتید؟                                                                                       
نه به هیچ وجه.                                                                                                                                      
 
مجیدتوکلی و نوری زاد در اعتصاب غذا به سر می برد و پیش تر هم آقای پناهی در اعتصاب بودند. شما فکر می کنید این روش مقاومت چه تاثیری برای زندانی دارد یا واکنش های داخلی یا خارجی این حرکت ها را چگونه می بینید؟
                                
در مورد اعتصاب غذا باید بگویم سازمان های بین المللی و حقوق بشری، اعتصاب غذا را  چون فشار بر خود زندانی است نهی می کنند،  تا حدودی من هم با این نظر موافقم اما از سوی دیگر این اعتقاد را دارم که یکی از مهمترین دستاورد های جمهوری اسلامی از بین بردن روحیه مقاومت و ایستادگی مردم بوده است. بنابراین ایستادگی و مقاومت زندانی ها و مردم در حرکت به سمت دستیابی به اهداف و خواسته هاشان موثر است. حاکمیت هم طبیعتا در هیچ جا دنیا حاضر نیست که قدرت را با دیگران به مشارکت بگذارد یا امتیازی را به طرف مقابل دهد و آنها هم حداکثر مقاومتشان را انجام می دهند ولی تجربه تاریخی نوع حکومت های توتالیتر مثل کشور ما نشان داده است که برخی از آنها در اٍثر فشار مردم تن به اصلاح می دهند و برخی از آنها با خشونت زیاد و خونریزی به سمت فروپاشی می روند و من امیدوارم حالت اول اتفاق بیافتد و شرایط کشور بحرانی تر نشود.                
 
از جمله موارد اتهامی شما، انتشار اخبار محرمانه و نشر شعر حماسی فردوسی در روز 22 خرداد بوده است که آن را مصداق اغتشاش و تحریک عمومی برای آشوب عنوان شده است. دفاع شما در دادگاه چه بود؟                                                                                                                                      
به هیچ وجه مستند نبوده و تمام اینها گزارش ها و مطالبی بود که در روزنامه ها نوشته ایم و این گزارش ها در سطح شهر براساس گرده همایی ها، سخنرانی ها و وقایع خیابان ها ، تظاهرات ها و حضور مردم و دانشجویان ثبت و ضبط شده است و آنچه که در عرصه فعالیت های اقتصادی دولت در کشور بوده است مورد نقد قرار داده ام که باز این هم جرم نمی تواند باشد. طبیعی است که در دادگاه خودم، وکیلم مطرح کردیم که هیچ کدام از حرفهای که به ما نسبت می دهند استنادی بر آن وجود ندارد. هیچ کدام از این حرف ها و استناداتی که مطرح می کنند مستند حقوقی برای آن وجود ندارد و روال موجود ، روال قضایی نیست بلکه یک روال سیاسی است و خود آقایان هم می دانند.  اکنون مجموعه قضایی که در کشور هست یک قوه قضائیه سیاسی است که وابسته به بخشی از حاکمیت است و هرآنچه که حکومت می خواهد انجام می دهد و هیچ کدام از احکام سیاسی و امنیتی که برای بازداشت شدگان صادر شده است مبنای حقوقی ندارد. شاید تا یک سال قبل نسبت به احکامی که صادر می شد شک می کردم اما وقتی که در زندان بودم بسیار دیدم افرادی زیادی بی بهانه ترین دلایل دستگیر شدند و حکم های سنگین هم به آنها داده شده بود و تصور اینکه روال قضایی باشد برای من سخت است.                                                                                                                                     
 
فردا هم خانم بنی یعقوب همسرتان دادگاه دارند. ایشان هم متهم به اقدام علیه امنیت ملی و تبانی علیه نظام هستند فکر می کنید اتهاماتی که برای خانم بنی یعقوب مطرح شده است، منجر به چه وضعیتی برای ایشان شود؟   
                                                    
امیدوارم تبرئه شود. چون هیچ او کاری نکرده و هیچ اقدام ضد امنیتی صورت نگرفته است و آنچه نوشت و گزارش کرد تنها براساس وضعیت جامعه بوده است و هیچ تبانی هم با جایی صورت نگرفته است و هیچ سند محرمانه ای هم منتشر نشده است.       


چه حرفی برای روزنامه نگاران و همکارنتان در داخل وخارج از کشور دارید؟                                                     
من هم مثل بسیاری روزنامه نگار هستم .بسیاری از آنها در داخل و خارج و برخی در زندان هستند و حکم های سنگین هم دارند من می گویم زندگی شان را بکنند . به فکر ایران هم باشند.                                                                                          
 
 
 

 




جرس: هنگامه شهیدی، مشاور دبیر کل حزب اعتماد ملی مورد حمله و ضرب و شتم یک فرد معتاد در بند نسوان قرار گرفت.


طبق اخبار رسیده، هنگامی که هنگامه شهیدی قصد داشت داروی خود را از پرستار بهداری دریافت کند فرد بزه کار به اذیت وی پرداخته و وقتی مورد اعتراض خانم شهیدی قرار می گیرد، او را به میان جمعی از بزه کاران پرتاب کرده و بشدت وی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد.

 

به گزارش سحام نیوز، هیچ یک از افراد حاضردر صحنه، اقدامی جهت جدا کردن وی برای جلوگیری از ضرب و شتم هنگامه شهیدی انجام ندادند.

گفتنی است این عضو حزب اعتماد ملی،  چندین بار مراتب اعتراض خود را به حضور زندانیان زن سیاسی در میان بزه کاران و معتادان به معاون دادستان اعلام کرده است.

 این روزنامه نگار یک بار در خرداد ماه بازداشت و پس از ۴ ماه از زندان آزاد شد و اوایل اسفند ماه برای بار دوم بازداشت و روانه اوین شد.

دلیل بازداشت هنگامه شهیدی تایید حکم ۶ ساله وی عنوان شده است.


 




جرس: مهدی کروبی روز گذشته به دیدار جعفر پناهی کارگردان مطرح سینمای ایران رفت. پناهی در حالی میزبان کروبی بود که چند روز پیش از زندان آزاد شده بود.

 

به گزارش خبرنگار سحام نیوز مهدی کروبی در این دیدار ضمن ابراز تاسف از اینگونه برخورد ها با مردم و علی الخصوص جامعه هنری کشور، آرزوی آزادی برای تمامی زندانیان سیاسی در بند را از خداوند خواستار شد. پناهی هم در این دیدار گزارشی از روزهای بازداشت خود و شرایط پیرامون آن را به مهدی کروبی ارائه داد.

این دومین بار است که مهدی کروبی به دیدار خانواده ی پناهی می رود.
 


 




یک خواننده -

اینکه نخست وزیر ترکیه جناب آقای اردوغان برای حقوق هسته ائی ایران دل می سوزاند و به این طرف و آن طرف و به هر کجا می رود و به نفع دولت ایران حرف می زند و خود را با امریکائیها درگیر می کند تا به هر روش ممکن از تصویب قطعنامه تحریم چهارم بر علیه ایران جلوگیری کند ؛ آیا این خیلی عجیب نیست؟ این سعی و تلاش ایشان برای چیست ؟ آیا این بخاطر حمایت از منافع ملی ما و یا نگرانی از حال و روز ملت ایران است؟ یا آنکه قرار است از این نمد کلاهی هم گیر ایشان بیاید؟

 

به طور قطع آقای اردوغان نگران حال و روز ملت ما و نگران پایمال شدن حقوق مشروع و قانونی آن نیست. چه اینکه اگر چنین بود ایشان در این یکسالی که ملت ما شجاعانه و مظلومانه و غریبانه با دیو استبداد دست و پنجه نرم می کند ؛ شایسته بود که ایشان حداقل یکبار از حقوق قانونی ملت ایران برای نیل به آزادی و دمکراسی و مبارزه با دیکتاتوری حمایت کند. اما متاسفانه ایشان هرگز چنین نکردند.

 

انرژی هسته ائی حق همه ملتهای آزاد و همه دولتهای دمکراتیک و مردم سالار است. اما ملتی که از نعمت آزادی محرو م است و در چنگال دیکتاتوری و استبداد دست و پا می زند ؛ حقوق هسته ائی را می خواهد چکار کند؟ دست یابی به حقوق کامل هسته ائی برای ملتی که در زیر یوغ یک دولت نظامی و دیکتاتوری و ضد مردمی به سر می برد ؛ عین پایمال شدن حقوق و آزادیهای مشروع آن است و به جز تقویت نظام دیکتاتوری و تشدید سرکوب و اختناق و به گروگان گرفته شدن ملت مظلوم توسط دولت ظالم و نامردمی رهاورد و نتیجه دیگری در بر ندارد.

 

 ملت ایران بیش از همه دولتهای دنیا به دولت خود بی اعتماد است و بیم انحراف در پروژه  اتمی موردمناقشه کنونی را دارد و به هیچوجه نمی خواهد با دست یابی دولت کودتائی و دیکتاتوری حاکم بر ایران به سلاحهای مرگبار اتمی به سرنوشت ملت مظلوم و قحطی زده و دربند کره شمالی مبتلا شود و توسط دولتش به گروگان گرفته شود.

 

ملت و نخبگان ایرانی از توسعه و تحکیم دمکراسی در کشور دوست و برادر ترکیه بسیار خوشحال و خوشنود هستند و از این بابت به خود می بالند که کشوری مسلمان و همسایه توانسته است با گذر از دمکراسی و مردم سالاری راه رشد و توسعه پایدار را به پیماید و ترکیه را پس از دبی و مالزی بعنوان یک الگوی خوب و قابل دسترسی برای دیگر مسلمانان جهان مطرح کند.

 

توسعه و دمکراسی خیلی خوب است. اما یک مسمان خوب ؛ خیر و خوبی را برای همه می خواهد و شر و بدی را برای هیچ کس . این درست نیست که برادران خوب ما در کشور ترکیه دمکراسی و توسعه و عدالت و رفاه و پیشرفت را فقط برای ملت خود بخواهند و مرگ و نابودی را برای ملت همسایه.

 

اگر دست یابی به حقوق هسته ائی خوب است . برادران ترک چرا خود به دنبال آن نمی روند ؟ و به قول معروف؛  گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی و اگر دمکراسی و توسعه خوب است چرا آنرا فقط برای ملت خود می خواهند و آنرا از ملت ایران دریغ می کنند؟ اینکه ما از برادران مسلمان و همسایه خود انتظار کمک و یاری در روزهای سختی مثل امروز را داشته باشیم این انتظاری بیهوده و بیراه نیست.

 

اما ملت ایران در مبارزه دشوار خود برای نیل به آزادی از هیچکس هیچ انتظاری ندارد و در این مبارزه سخت تنها امید و توکلش به خداست و به امکانات و توانائیهای خود. اما حداقل انتظار ملت ما از ملت و دولت دوست و برادر ترکیه این است که مرا به خیر تو امید نیست لااقل شر مرسان. ما از آنها نه انتظار حمایت از مبارزه خود برای نیل به دمکراسی و آزادی را داریم و نه انتظار حمایت از حقوق هسته ائی دولت ایران را.

 

اگر انها برخورداری از انرژی هسته ائی را حق ملت ایران می دانند ؛ از نظر ملت ایران دمکراسی حقی اولیتر و حیاتی تر و ضروری تر و فوری تر ولازم تر برای اوست و لازم است آنها در مرتبه اول نگران ازادی و حقوق انسانی ملت ایران باشند و در مرتبه دوم نگران حقوق هسته ائی ملت خود باشند.

 

ملت ایران هیچ نگرانی ائی از بابت حقوق هسته ائی خود ندارد و هر گاه که  به حق مسلم خود برای آزادی و دمکراسی و مردمسالاری دست بیابد؛ آنگاه برای دست یابی به حقوق مسلم هسته ائی خود نیز تلاش خواهد کرد و به آن دست خواهد یافت. یک دولت غیر دمکراتیک و ضد مردمی برای حفظ و بقای خود لزوما نیازمند دست یابی به سلاحهای غیر متعارف است و هر لحظه که اراده کند می تواند پروژه انرژی هسته ائی را از مسیر مسالمت آمیز و غیر نظامی آن به سمت اهداف نظامی و جنگ طلبانه منحرف کند و این خطری برای صلح و امنیت جهانی و در درجه اول تهدیدی برای همسایگان آن است.    

 

ملت ایران در وهله اول نگران آزادیهای مشروع و حقوق انسانی و رای گم شده خود می باشد که مورد دستبرد باند غاصب و جنایتکار حاکم بر کشور ما قرار گرفته و در وهله بعد نگران تاراج منابع و ثروتهای تجدید ناپذیر خود می باشد که توسط دولت نامردمی وضد ملی حاکم بر ایران به معرض حراج و تاراج بیگانگان و همسایگان توسعه طلب و زیاده خواه گذاشته شده است.

 

ملت ایران نگران 50% حق مالکیت قانونی و تاریخی خود بر دریای خزر است که در ازای راه اندازی نیروگاه بوشهر و خریداری موشکهای اس 300 به روسها واگذار شده است. ملت ایران نگران تاراج منابع گازی خود در پارس جنوبی است است که توسط قطریها بی وقفه وبی رویه برداشت می شود . ملت ایران نگران فروش زیر قیمت گاز به پاکستان در قبال تحویل عبدالمالک ریگی و فروش مخفیانه اطلاعات هسته ائی به ایران است . ملت  ایران نگران 50% درآمد حاصل از صادرات گاز خود به کشور ترکیه  است که بعنوان حق ترانزیت و حق دلالی آنها در قبال دفاع از پروژه غنی سازی و مبادله اورانیوم به آنها واگذار شده است.

 

امیدواریم برادران ما در کشور دوست ترکیه نگرانیها و احساسات و حساسیتهای ملت ما را در این شرایط سخت درک کنند و کاری نکنند که این بار مردم ما در تظاهرات و شعارهای خود و علیرغم میل باطنی خود بجای شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین شعار مرگ بر ترکیه سر دهند.

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 




جمال ايرانی -

 

جناب آقای اردوغان ، نخست وزير محترم ترکيه

 

با سلام و احترام،

 

اخيرا بنا به دلايلی تصميم گرفته ايد که در زمينه مسايل ايران ، در منطقه و جهان نقش پررنگی داشته باشيد و از اين رو اميدوارم اين نامه که توسط يکی از کوچکترين اعضاء جنبش سبز ملت ايران نگارش شده است به دستتان برسد که  ملاحظاتی در رابطه با نقشی که برگزيده ايد، می باشد.

 

1)جناب آقای اردوغان ، می دانم که شما مسلمان هستيد و از اين بابت ما و شما به ظاهر هم مسلک و هم ديين و آيين می باشيم ، ولی شايد ندانيد که اسلام ما با شما خيلی متفاوت است.اسلام شما را نمی دانم ولی ما در ايران به جرم مسلمانی ، در بند ولايت ننگين فقيهی ستمگر هستيم که بايد به اين ولايت ننگين ، اعتقاد قلبی نيز داشته باشيم و اگر اذعان کنيم که اعتقاد نداريم ، جايمان در زندان است و اگر هم به صورت قاچاقی در بيرون زندان هستيم در زندان بزرگتری بنام ايران گرفتاريم.دين اسلامی که قرار است انسان را از بندگی هر آنچه غير خداست نجات دهد ،اما اسلام تعريف شده از سوی حاکمان ما، ما را در بند بندگی عده ای از خدا بی خبر می خواهد.بنابراين اگر به حکم مسلمانی می خواهيد برای هم مسلکان و هم دينان خود کاری انجام دهيد ، بايد بدانيد که حساب ملت مسلمان ايران ، از حاکمان و دولت کودتايي حاکم بر ايران جداست و مراقب باشيد که حس مسئوليت شما در قبال هم دينانتان ، به سود حاکمان از خدا بی خبر و به ضرر ملت ايران رقم نخورد.

 

2)اگر از تحولات يکسال اخير ايران بی خبر نيستيد ، بايد بدانيد که در ايران کودتاي انتخاباتی فجيعی رخداده، که تمام شئون زندگی ملت ايران را در يکسال گذشته تحت تاثير قرار داده است.ملت معترض به نتايج انتخابات در خيابانها به خاک و خون کشيده شدند ، بسياری از آنها زندانی شدند و به مجبور به تن دادن به اعترافات اجباری شدند ، احکام قضايي نا عادلانه و به گناهان ناکرده برای ملت صادر شده ، حقوق مصرح ملت در قانون اساسی از جمله حق اجتماعات توسط حاکميت زير پا گذاشته شده است.حاکميت به سرکوب ملت به شنيع ترين شکل ممکن دست زده و مشروعيت خود را در بين مردم به صورت کامل از دست داده است.قساوت و جنايت عريان ، جواب حکومت به حضور پرشکوه ملت در پای صندوقهای رای بوده است.سه نفر از چهار کانديدای انتخاباتی ، نتيجه انتخابات را نپذيرفته اند (که يکی از آنها بنابرمصلحت مجبور به پذيرش شد)و هيچ نهاد مستقل داخلی و خارجی بر انتخابات نظارت نداشته و بغير از خود دولت کودتا ، کسی بر صحت انتخابات ايران ، انگشت تاييد نزده است.حکومت با سياست مزدورپروری به سرکوب خونين خروش سبز ملت ايران مشغول است.بنابراين اگر چنانچه ، اخباری غير از اين از ايران به سمع و نظر شما رسانده می شود ، بايد تجديد نظری کنيد و اخبار يکسال گذشته  ايران را يکبار ديگر از منابع مستقل خبری پيگيری بفرماييد.

 

3)مي دانم که شما و مردم شما نيز طعم کودتا و دولت کودتايي را در سالهای نه چندان دور چشيده ايد ، بنابراين دور از انتظار نيست که بتوانيد حال مردم اسير در دولت و حکومت کودتايي را درک کنيد.

 

جناب آقای اردوغان ،

 

آيا شما و ملت شما ، می توانيد اعمال و رفتار کشورهای ديگر و مخصوصا کشورهای همسايه خود را در زمان دولت کودتايي حاکم بر کشورتان در رابطه با عوامل کودتا از ياد ببريد و ببخشيد؟

 

آيا از ياد برده ايد که زمانيکه حاکمان ديگر کشورها در زمان دولت کودتايي کشورتان ، با عوامل کودتا رابطه برقرار می کردند ، چه حالی می شديد؟ و چه نفرتی از حاکمان آن کشورها در دل شما نهادينه می شد؟

 

آيا به ما حق نمی دهيد که در حاليکه دولت کودتايي زمام حکومت ما را در دست گرفته است ، از شما که در حال باختن نرد عشق با عوامل کودتايي هستيد ، ناراحت و افسرده و عصبانی باشيم؟

 

4)به روسيه نگاه کنيد.درست در زمانيکه ملت سبز ايران در کشاکش برخورهاي خيابانی با عوامل کودتا بودند ، حاکمان روسيه ، عوامل کودتايي ايران را در آغوش مي پذيرفتند و به همخوابگی های سياسی با آنها مشغول بودند ، و درست در همان زمانها بود که فرياد «مرگ بر روسيه» در خيابانهای تهران سرداده می شد.اکنون اگر چه منافع روسيه در ارتباط با کودتاچيان بر هم خورده است و آنها به کودتاچيان پشت کرده اند و ممکن است که منافع روسيه در همسويي با ملت ايران در برابر کودتاچيان باشد ، ولی ملت ايران، آن خيانتهای روسيه در زمانی که در رويارويي خيابانی با کودتاچيان بود را فراموش نخواهند کرد و اعمال و رفتار آنها را هيچ وقت نخواهند بخشيد.کاری نکنيد که صدای ملت ايران را در ازاء همکاری با کودتاچيان در خيابانهای تهران با فرياد «مرگ بر ترکيه» بشنويد که اين نه خواست ملت ايران است و نه مطلوب دولت و ملت ترکيه.

 

5)شنيده ام که برای حضور در تهران شرط و شروطی گذاشته ايد و گفته ايد در صورتی به حضور در تهران حاضر هستيد که کودتاچيان حتما معاهده را امضا کنند و در غير اينصورت به تهران نخواهيد آمد.

 

جناب آقای اردوغان ،

 

هم ما، شما و پشتوانه و ظرفيت  تاريخی و سياسی ملت شما را می شناسيم و هم شما پشتوانه  و ظرفيت سياسی و تاريخی ملت ما را.

 

قبول بفرماييد که ملت ايران با آن پشتوانه تاريخی که دارند ، شايسته اينگونه برخورد نيستند که برای حضور در آن کشور شرط گذاشته شود.اين خود دليلی بر کودتايي بودن حکومت  و دولت حاکم بر ايران است که اينچنين ذليلانه و رذيلانه برای حضور شما شرط و شروط قبول می کنند و اگر از پشتوانه مردمی برخوردار بودند حاضر به قبول شرط و شروط نمی شدند.

 

بحث بر سر بی احترامی به شما و يا خدشه دار کردن اعتبار و شخصيت شما نيست.بحث بر سر اين است که اگر خود شما نيز به سبب بی اعتباری در بين ملت خود ، شرط و شروط هر حکومت ديگر را برای حضور در کشور خود قبول می کرديد ، لاجرم شايسته نکوهش از سوی ملت ترکيه بوديد.

 

جناب آقای اردوغان ،

 

شما با يک به اصطلاح رييس جمهوری طرف هستيد که جرات حضور در دانشگاههای تهران را با اعلام قبلی ندارد و از ترس دانشجويانی که بسياری از آنها را زندانی و ممنوع التحصيل کرده است مجبور است به صورت مخفيانه به آنجا برود، معلوم است که کسی با اين وضعيت برای کسب اعتبار از هر رييس دولت ديگر (همچون شمآ) هر گونه شرط و شروطی را قبول کند. ولی شما نبايد اينرا به حساب ملت ايران بگذاريد و بدانيد که ملت ايران همان ملت با اصالت و با پشتوانه عظيم تاريخی است که تاريخ و تمدن بشر به اين ملت وامدار است.

 

6)ملت ايران در حال حاضر به نبردی تمام عيار و نابرابر با عوامل کودتايي و مزدوران آنها مشغول هستند.ولی تمام اعمال و رفتار حاکمان ديگر کشورها را به دقت زير نظر دارد.تاريخ نشان داده است که سياستهای سرکوب و ارعاب هيچگاه جواب نداده است و ديکتاتورها را به مقصد نرسانده است که اگر اينگونه بود ، اکنون در کشور شما نيز بايد همچنان ديکتاتوری کودتاچيان پابرجا می ماند. بنابراين شما به حکم تاريخ و اتفاقات کشور خودتان بايد بدانيد که کودتاچيان و ديکتاتورها رفتنی هستند و ملت ايران دير يا زود بر ديکتاتورها و کودتاچيان فايق خواهندآمد، بنابراين بهتر است که اگر در اين ميانجی گری به دنبال منافعی هستيد ، بدانيد که منافعی که از کودتاچيان بدست مي آوريد يک نوع مرده خوری سياسی است و بعدا در قبال اين مرده خوري ها منافع بزرگتری را از دست خواهيد داد و رابطه دو ملت را نيز به مسير خوبی رهنمون نخواهيد کرد و اگر هم در همراهی با کودتاچيان منافع خاصی را دنبال نمی کنيد (که بعيد است) بدانيد که بنابر اذعان تمام نهادهای بين المللی دنيا و حتی خود همميهنان ما در کشور ترکيه ، دولت و حکومت ايران در حال پايمال کردن تمام حقوق ملت ايران هستند که همراهی با آنها گناهی نابخشودنی است.

 

بنابراين به عنوان عضو کوچکی از ملت ايران و به عنوان شهروندی سبز ، از شما که نماينده واقعی ملت ترکيه در حکومت هستيد ،می خواهم که  با نمايندگان غيرواقعی و کودتايي ايران دست در دست ندهيد و منافع بلند مدت ملت ترکيه با ملت ايران را فداي منافع زودگذر حاصل از ارتباط با کودتاچيان که اتفاقا به خاطر عدم مشروعيت داخلی و بين المللی طعمه خوبی برای مرده خوريهای سياسی هستند ، به خطر نياندازيد و بدانيد که اعمال و رفتار شما همانند سايرين ، توسط چشمان نيزبين ملت سبز ايران در اين روزگار سياه کودتا ، رصد خواهد شد.همانگونه که می دانيد در آستانه سالگرد  اين کودتای ننگين هستيم و اصلا هيچ بعيد نيست که به عنوان حربه ای برای کودتاچيان از جهت گذراندن اعتراضات مردمی  و خريد وقت برای سرکوب مردم از جانب کودتاچيان در سالروز کودتا باشيد.بنابراين هرآينه بر شماست که در قبال ايران و کودتاچيان حاکم بر ايران ، با دقت نظر بيشتر و مسئولانه تر برخورد کنيد.

 

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 




ابراهیم نتاج -

 

بیست و دوم خرداد نوزادی به نام جنبش سبز یکساله خواهد شد. نوزادی از خانواده ای با اصالت به اسم ایران. تمام دنیا شاهد سرگذشت این نوزاد بودند ، هستند و خواهند بود. هر چه این نوزاد بزرگتر می شود مسئولیتهای والدینش بیشتر و بیشتر می شود ، والدینی که فعلاً بیشتر وقتشان مشغول نجات این نوزاد از چنگ فرعون زمان است تا برنامه ریزی برای آینده آن.

 

آنقدر حواسمان را معطوف این نوزاد کرده ایم که گذشت زمان را حس نمی کنیم. همه منتظریم جنبش سبز به صورت انقلابی به پیروزی برسد ، بعد فکر کنیم که چه می خواهیم. اگر فرض کنیم میانگین عمر یک انسان شصت سال است ، باید پذیرفت که یک قسمت از شصت قسمت عمرمان رفت و هنوز نفهمیدیم منظور از حداقل ها چیست ، هنوز معلوم نیست این حداقل ها را چه کسی یا چه کسانی تعیین می کنند ، هنوز نمی دانیم مبنای این حداقل ها علمی است یا احساسی و انقلابی . با اینکه رهبران این جنبش تا کنون دلیرانه این جنبش را مال مردم و خود را هم جزء کوچکی از مردم می دانند اما از مردم به جز دعوت به راهپیمائی چیز دیگری نمی خواهند ، هنوز نمی دانیم هدفمان از راهپیمائی چیست ، هنوز تقسیم وظیفه ای بین مردم صورت نگرفته است ، اگر به دنبال این هستیم که رائی را پس بگیریم که هیچ ارزشی ندارد پس چرا وقت تلف می کنیم رای مان هم ارزانی خودشان.

 

انتظار از رهبران جنبش فراتر از این است ، چه این رهبران موسوی و کروبی باشند چه تئوری پردازان  داخلی و خارجی و چه مردم . همه کوتاهی کرده ایم اگر بخواهیم تکلیف خواسته های به حقمان را بعد از به ثمر رسیدن جنبش مطرح کنیم و راهپیمائی هایی که معلوم نیست چقدر هزینه در بر خواهد داشت را بی ثمر بگذاریم . به طور نمونه عرض می کنم اگر قرار باشد حادثه ای اتفاق بیفتد و محصول آن تنها یک هم همه زود گذر برای مردم ، یک خوراک خبری برای خبرنگاران داخلی و خارجی و یک ابزار برای تحریم هر چه بیشتر از طرف بیگانگان باشد ، چه فایده ای دارد. انتظار از مردم آگاه سازی به معنای واقعی است ، منظور از آگاه سازی فقط خبر رسانی نیست. تغییر دیدگاه فاسد شده و شخم خورده اطرافیان نامطلع می تواند یک وظیفه همگانی باشد ، اما فکر کردن و تعیین راهبردهای منطقی و کم هزینه هم وظیفه نخبگان و تئوری پردازان است که بیشتر از هر زمان دیگری هم مردم و هم رهبران به کمک فکری ایشان نیاز دارند ، راهبردهایی که به طور مدام بازنگری و رفع ایراد شود . از دیگر وظایف راهبران  تعیین خط مشی جنبش بر اساس خواسته های حداقلی در حال حاضر و اصلاح و بازنگری این خواسته ها با مشارکت همگانی بعد از پیروزی جنبش است.       

 

نتیجه اینکه بعد از گذشت یک سال جنبش بیش از هر زمان دیگری به خلاقیت احتیاج دارد ، خلاقیت می تواند خون تازه ای در رگ جنبش تزریق کند. شخصاً بر این باورم : کافیست به آن چه که می خواهید فکر کنید تا آن را بدست آورید چون فکر شما سازنده است.

 

ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 




حمید رضا جلایی پور -

 

مسعود رفیعی طالقانی: گفت و گوی کامل حمیدرضا جلایی پور، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی، با روزنامه شرق:

 

- آقاي دكتر! بسياري از اصلاح‌طلبان در سخنان و موضع‌گيري‌هاي پس از انتخابات رياست جمهوري دهم بارها تاكيد كرده‌اند كه پايگاه اجتماعي اصلاحات در شرايط كنوني بسيار قوي‌تر و گسترده‌تر از ايام پيشين حتي از سال‌هاي اوليه استقرار دولت اصلاحات است. ديدگاه شما به عنوان يكي از علاقمندان به‌‌ جريان اصلاحات در اين باره چيست؟ اگر شما هم چنين باوري داريد لطفا دلايل آن را بيان كنيد.

 

بله. من هم معتقدم كه بدنه اجتماعي حامي اصلاح‌طلبان وسيع‌تر و قوي‌تر از قبل شده است. البته منظور من حاميان اصلاح‌طلبان به طور كلي است و نه صرفاً طرفداران گرايش يا حزب خاصي در ميان اصلا‌ح‌طلبان. در مجموع به نظر مي‌رسد علاقمندان به اصلاحات بعد از تحولات اخير بسيار بيشتر شده‌اند. شواهد و قرائن غيرقابل انكاري حكايت از اين مي‌كند كه جریان اصلاحات (یا جریانی که به دنبال تقویت سازوکارهای مردم‌سالاری است) از موقعيت بسيار بهتري در ميان مردم ايران برخوردار گشته است.

 

- شواهد و قرائتي كه مي‌گوييد چيست؟ مايلم بيشتر به لحاظ تئوريك و آماري بفرماييد ...

 

اگر پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان گسترده و قوي نبود، تندروها زير بار انتخابات آزادتري مي‌رفتند، از صدور مجوز برای تجمعات آن‌ها نمی‌ترسیدند، با این شدت به سرکوب هر گونه حضور اجتماعی و رسانه‌ای آن‌ها نمی‌پرداختند و تا اين حد نسبت به رهبران اصلاحات واكنش نشان نمی‌دادند. چرا اين امكان وجود ندارد كه شريف‌ترين ياران امام و انقلاب حرفشان را در شرايط امروز كشور به راحتي بزنند؟ من معتقدم مجموعه‌ي محدوديت‌هايي كه وجود دارد ناشي از اين است كه همه مي‌دانند اصلاح‌طلبان پايگاه گسترده‌ای دارند و اگر اصلاحات چنین پایگاهی نداشت وضع اين نبود و اين همه محدوديت ایجاد نمی‌شد.

 

دلیل اقبال به اصلاح‌طلبی هم این است که بهترین و کم‌هزینه‌ترین نسخه برای تغییر ابعاد نامطلوب دولت و جامعة‌ ایران را ارائه می‌دهد. اكثريت جمعيت شهرها و حتي روستاهاي ایران طالب تغيير هستند و وضع موجود برايشان خوشايند و رضایت‌بخش نیست. اين جمعيت در 30 سال گذشته تجربه انقلاب، جنگ، اصلاحات و دوره 5 سال گذشته را هم داشته است و در تلاش است وضع موجود را اصلاح كند و تغيير دهد، اما به شيوه‌هاي آرام و كم‌هزينه و كاملا مدني. و به هر روشي حاضر نيست مسبب اين تغييرات باشد. این جمعيت گسترده خود را در انتخابات و بعد از آن نشان داد و اين چيزي نيست كه يك باره در جامعه ایجاد بشود و یا یکباره رخت ببندد. در برابر اين جمعيت طالب تغيير چند راه وجود دارد. راه اول رضایت دادن به همین چیزی است که تندروهای جریان حاکم می‌خواهند. يعني ايجاد يك حكمراني اقتدارگرا، يك دولت متمركز و غيرپاسخگو و يك جامعه مدني كه به وسيله نهادهاي امنیتی سازماندهي شود و در نهايت مردمي كه زياد حرف نزنند و مطيع باشند. به اعتقاد من اين الگو به تن اين جمعيت شهري نمي‌رود. شايد 70 - 80 سال پيش كه در جامعه ايران گرسنه، بی‌سواد و بیمار زیاد بود و ناامنی بیداد می‌کرد اين الگو طرفداران بیشتری پیدا می‌کرد اما الان دیگر عملی نیست. تازه در همان موقع هم رضاشاه عاقبت به خیر نشد.

 

الگوي ديگر الگوي تغییر ساختاری- حقوقی است. عده‌اي در ايران هستند كه معتقدند با ساختارهاي موجود كاري نمي‌شود كرد. مشکل اصلی این راه این است که آن جمعيت میلیونی که اشاره شد علاقه ندارد روش‌هاي پر هزينه را بیازماید و راه‌هاي انقلابي پرهزينه‌اند و عواقب نامشخص و چشم‌انداز مبهمی دارند. راه سوم هم اصلاحات است که در برابر اين جمعيت انبوه شهري قرار دارد و بیشترین طرفدار را دارد چراکه از طریق آن هم تغيير امكان‌پذير است و هم می‌توان در خلال آن به آينده اميد بست و به انقلاب اسلامی هم وفادار بود و هزینة سنگینی نداد. من هميشه گفته‌ام كه پيشنهادات رهبران اصلاحات كه در چارچوب نظام مطرح مي‌كنند بايد به سرعت تحقق پيدا كنند و الا دیر خواهد شد. این یک تجویز درمانی است. اگر قرار باشد مشکل جامعه با عقل و گرهش با دست باز شود، راهش بازگشت سریع‌تر اصلاحات است. من به تندروها دلسوزانه توصیه می‌کنم با این جامعه اینقدر شوخی نکنند چراکه این جامعه نشان داده گاهی شوخی شوخی پاسخ‌های غیرقابل پیش‌بینی و درس‌آموز می‌دهد.

 

- اين پاسخ شما به طور شفاف پاسخ پرسش من نبود. سئوال اين است كه چرا گفته مي‌شود پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان قوي است؟

 

چون اصلاحات بهترین و معقول‌ترین نسخه برای درمان دردهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انبوه شهروندان ایرانی است. اجتماعی‌تر و بانفوذتر شدن این جریان از سال گذشته را هم به روشنی می‌توانید در مواجهه‌های روزمره خود ببینید. موج اجتماعی وسیع پیش از انتخابات، تجمع خودجوش و میلیونی 25 خرداد و ترس مخالفان از صدور مجوز تجمع حامیان این جریان به نظرم به روشنی نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان موقعیت اجتماعی بهتری از گذشته پیدا کرده‌اند.

 

- ولي باور اصولگرايان و خصوصا حاميان دولت اين است كه بعد از انتخابات در بدنه اجتماعي اصلاحات ريزش‌هاي جدي وجود داشته است و شاهد مثالشان هم كم شدن تعداد معترضان در خيابان‌ها پس از انتخابات در هر مرحله از راهپيمايي‌هاي اعتراضي است. مورد ديگر اين‌كه در خود بدنه اجتماعي اصلاحات هم مي‌شود خلل‌هايي را ديد. يعني برآوردي وجود ندارد كه بتوان از مجموع نظرسنجي‌ها و ساختارهاي آماري بگوييم بدنه اجتماعي اصلاحات گسترش داشته است. به همين دليل مي‌خواهم بيشتر مبتني بر آمار در اين باره بفرماييد؟

 

اولا حضور خیابانی معترضان در شرایطی که این حضور هزینه‌بر است و مجوز تجمع مستقل و با حفظ هویت آن‌ها داده نمی‌شود معیار مناسبی برای سنجش نفوذ اجتماعی این جریان نیست. حضور با نمادهای سبز در تجمعات ملی و قانونی به مرور در طول سال گذشته هزینه‌برتر و طبیعتاً کاسته شد چراکه حامیان این جریان اصلاح‌طلبند و از دادن هزینه‌های سنگین به درستی اجتناب می‌کنند. وقتی اجازه نظرسنجی مستقل داده نمی‌شود و حتی فرآیند برگزاری انتخابات هم اصلا شفاف نیست به آمار و ارقام دقیق دسترسی نداریم تا به آن‌ها استناد کنیم. اما مجموعه‌ای از شواهد و قرائن و مشاهدات شخصی ما به روشنی نشان می‌دهد که نفوذ اجتماعی اصلاح‌طلبان بیشتر شده است. حدود 40 درصد جامعة ما را اقشار خاکستری تشکیل می‌دهند که در بیشتر انتخابات‌های نسبتاً آزاد 13 سال گذشته به اصلاح‌طلبان رای داده‌اند. اين 40 درصد نمي‌خواهد به هر شيوه و با هر هزینه‌ای تغير ايجاد كند و رفتارهای مدني و كم‌هزينه را می‌پسندد. يك موقعي فكر كرد كه بايد بيايد به آقاي خاتمي و مجلس ششم راي بدهد. يك موقعي هم قهر كرد و مجلس هشتم و انتخابات 84 رقم خورد. بعد فهميد كار اشتباهی كرده و دوباره در انتخابات دهم مشاركت كرد چون ديد انتخابات وسيله‌اي است براي تغيير به شيوه‌هاي مدني و کم‌هزینه. در رخدادهاي بعد از انتخابات هم آن قشر خاكستري آمد و همه روزهاي ملي را دوباره ملی کرد و نشان داد نسبت به سلامت انتخابات تردید و شبهه دارد. اين قشر از وضع موجود خشنود نيست. این گونه عقلانیت سیاسی و خشونت‌پرهیزی و هزینه‌گریزی و رفتار مدنی در تاریخ معاصر ایران و حتی در قرن بیست و یکم در جهان کم‌نظیر است.

 

- مدتي است كه موضوعي در سطح كلان مطرح است و آن اين است که بدنه اجتماعي اصلاح‌طلبان در يك موقعيتي قرار گرفته كه تحرك خاصي را از راس و تئوريسين‌هاي اصلاحات نمي بيند يعني به عبارت ديگر براي رفتارهاي اين بدنه اجتماعي نسخه خاصي وجود ندارد. به تعبيري بدنه اجتماعي يك شكاف ميان رفتارهاي تئوريك و پراتيك احساس مي‌كند درست مثل زماني كه ما در ايران روشنفكر چپ داشتيم چريك هم داشتيم يا روشنفكر ديني بود و مجاهد هم بود. به هر حال بدنه به راس نگاه مي‌كند و اين نبودن نسخه رفتاري موجب پيدايش شکاف مي‌شود. نظر شما در اين باره چيست؟

 

نه من اصلا آن جدايي را كه شما مي‌گوييد قبول ندارم. هم مردم و هم رهبران به درستی به میزان قابل توجهی همدیگر را درک می‌کنند. رهبران اصلاحات كار سختي در پيش دارند. مردم هم اين را مي‌فهمند و حداقل مشاهدات شخصی من از این حکایت می‌کند که از عملکرد رهبران اصلاحات پس از انتخابات در مجموع راضی‌اند. رهبران اصلاحات می‌گویند ما مي‌خواهيم جمهوري اسلامي برای 70 ميليون نفر باشد و قانون اساسی بدون تنازل اجرا شود، اما تندروها مي‌خواهند كشور مال هفت هشت نفر و 20 درصد مطیعانشان در جامعه باشد. رهبران اصلاحات مي‌خواهند اين فضا را باز كنند و در واقع يك گشايش سياسي پديد بياورند و اين كار ساده‌ای نیست. رهبران اصلاحات نمي‌خواهند گشايش سياسي با تهييج كينه‌هاي مردم پديد بيايد. اتفاقا به نظر من جنبش اصلاحي ايران دارد با تدبير در رهبري پيش مي رود. خيلي از رفتارها و گفتارها در رهبري تا اينجا شمشير تندروها را كند كرده است و موجب ریزش بدنه حامی تندروها و رویش حامیان اصلاحات شده. رهبري جنبش اصلاحات يك رهبري منطبق با واقعيت و بسيار مدني بوده و از یک سرمایه غنی اخلاقی برخوردار بوده است. شما مي‌دانيد كه جنبش‌هاي مدني معجزه نمی‌کنند و به تدريج و در یک بازة‌ زمانی نه چندان کوتاه اثر می‌گذارند. جنبش‌هاي مدني بر خلاف جنبش‌هاي انقلابي عجله ندارند. دوره‌هاي انقلابي از يك نقطه ركود شروع مي‌شوند و به اوج مي‌رسند ولي اشكالشان اين است كه گروهي مي‌روند و گروهي دیگر مي‌آيند اما باز آن تغيير بنیادین كه قرار بوده در جامعه رخ بدهد، رخ نمي‌دهد.

 

- يعني شما فكر مي كنيد نسبت رفتارهاي تئوريك و پراتيك فعالان اصلاح‌طلب نسبت خوبي است؟

 

بله. البته همیشه بهتر هم می‌شود شد، ولی در مجموع و در مقایسه با گذشته درخشان است. باید ويژگي‌هاي جامعه‌ای که در آن زندگي مي‌كنيم را هم در نظر بگیریم. همان‌طور كه گفتم جامعه‌ي ايران جامعه‌اي است علاقمند به گشايش نظام سياسيِ جمهوری اسلامی. بسياري از تشكل‌ها، انجمن‌ها، احزاب و اشخاص با نفوذ هستند كه اين‌گونه فكر مي‌كنند. اينها نفوذ اجتماعي دارند اما نفوذ اقتصادي‌شان ضعيف است. بدنة اجتماعي اصلاحات واقعا در ساختار حاكميت قدرتي ندارد و به غير از مجلس خبرگان و قدري هم در مجمع تشخيص مصلحت در ساير نهادها قدرتي متمايل به نهادهاي مدني نيست. درست است اصلاح‌طلبان را در حاکمیت ضعيف كرده‌اند، زنداني كرده‌اند و سرکوب می‌کنند اما خاطرۀ ایثار و مقاومت آن‌ها و ایثار خانواده‌هایشان از تمام تشكيلات‌هاي قبلا موجود اصلاح‌طلبان قوي‌تر عمل مي‌كند و اثرگذارتر است. همین مقاومت‌ها و آثار و بازخورد اجتماعی آن موجب تقویت اصلاح‌طلبان در جامعه شده است.

 

- مطالبات اصلاح‌طلبان در ايران اكنون به نظر شما چيست؟ آيا اين مطالبات همان است كه در دوم خرداد 76 مطرح بود يا اين‌كه با اتفاقات پس از انتخابات رياست جمهوري دهم مطالبات تغيير كرده‌اند؟

 

مطالبه اصلی همان دموکراتیک‌تر شدن و گشایش نظام سیاسی و آزادتر شدن انتخابات آزاد است که البته گشایش‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را هم به همراه خواهد آورد. درست است كه معمولا مي‌گويند جنبش اصلاحي در ايران بیشتر متکی به طبقه متوسط است اما من معتقدم اين جنبش فراگیر و فراطبقه‌ای است. طبقه متوسط خودش به دو بخش تقسيم مي‌شود. يك بخش آن بیشتر مطالبات اجتماعي دارد و زندگي خودش را مي‌كند و تنها انتظارش اين است كه دولت اينقدر در همه شئون زندگي او دخالت نكند. يعني انتظار دارد دولت وظايف اصلي خودش را انجام بدهد. مثلا برقراري امنيت، دفاع از مرزها و اجراي سياست‌هاي درست اجتماعي و اقتصادي. این بخش زياد سياسي نيست. ولي بخش ديگر طبقه متوسط کاملاً سياسي است و پس از انتخابات سیاسی‌تر شده است. مردم‌سالاری و گشایش سیاسی مي‌خواهد. اين همان بخشي است كه انقلاب كرد، 8 سال جنگید، زیر علم جنبش اصلاحي بود و ... این طبقه متوسط حداقل حقوق برابر شهروندی و گشایش سیاسی می‌خواهد. اما مطالبات سیاسی جنبش اصلاحي علاوه بر بعدی که گفتم حداقل دو بعد دیگر هم دارد.

 

اولین بعد آن به آسیب‌های اجتماعی و توسعة کشور مربوط می‌شود. لااقل در اين جامعه ده ميليون نفر دچار فقير جدی‌اند. حداقل دو ميليون معتاد داريم. ده ميليون مصرف‌كننده داروهاي اعصاب و افسردگي داریم. اين جامعه را بايد چه كار كرد؟ تمام صاحب‌نظران مي‌گويند اگر بخواهيم اين معضلات را حل كنيم بدون سازوكارهاي مردمسالارانه، دولت پاسخگو، مطبوعات مستقل، انتخابات سالم و احزاب جدی ممکن نیست. آسيب هاي اجتماعي متراکم و شدید جامعة‌ آسیب‌زدة ایران را نمی‌توانیم بدون داشتن این سازوکارها حل كنيم. دولتي مي تواند اين معضلات را حل كند كه از مطبوعات و يك پارلمان جدي حساب ببرد. در غیر اینصورت اراده و قدرتي براي حل معضلات وجود نخواهد داشت، همچنان‌كه در بسیاری از موارد هم جناح مستقر نتوانسته است. الان بحث دولت پاسخگو، مطبوعات مستقل، پارلمان زنده و ... بحث‌هاي فانتزي نيستند. شما روي كره زمين يك جامعه را به من نشان بدهيد كه اين بخش‌هايش خوب كار نكنند اما دولتش معجزه كند و آسيب‌هاي اجتماعي را مهار بزند. آخرين مصاحبه مرحوم دكتر عظيمي استاد برجسته توسعه كشور ما اين بود كه اگر مي خواهيم كشور را آباد كنيم تنها راهش ساز و كارهاي دموكراتيك است كه در آن جامعه مدني در کنار دولت فعال باشد. هيچ تئوري ديگري جوابگوي توسعه در ايران نيست. يعني تئوري‌هایي مثل توسعه دولت آمرانه ديگر در جهان امروز كار نمي‌كند.

 

اما بعد سوم. ایرانیان محروم در سال 84 به احمدی‌نژاد اميد بسته بودند و به نظر من آگاهانه هم راي دادند. يك عده آمدند گفتند در كشور همه دزدند و ما مي‌خواهيم پول‌ها را از دزدان بگيريم و به شما بدهيم. همان فقيرها شاهد بودند كه در 5 سال گذشته چه اتفاقاتي افتاد. لذا تجربه 5 ساله به طبقه سه ايران نشان مي‌دهد كه اگر همكاري بين طبقه متوسط و طبقات بالا و پايين اجتماعي نباشد، مشكل فقرا هم حل نمي‌شود. حتي ما مشكلات زيادي در طبقات بالادست اجتماع داريم. به عنوان مثال اين‌ها پولشان را بر مي‌دارند مي‌برند دبي و مالزی. چرا؟ براي اين‌كه علیرغم بدی آب و هوا و دوری از خانه دارايي‌شان در جای امنی باشد. به نظر من جنبش اصلاحي در ايران دارد بر چيزي تكيه مي‌كند كه يك خواست ملي است، نه فقط خواست طبقه متوسط سياسي كه يك زماني مطرح بود كه فقط اين طبقه است كه دموكراسي مي‌خواهد. يعني اگر دولت در اين كشور پاسخگو نباشد، مطبوعات مستقل نباشند، پارلمان جدي وجود نداشته باشد، انتخابات آزاد و مستقل نداشته باشيم و امثالهم، فقرا هم ديگر كارشان به جايي نمي‌رسد و طبقه بالا هم بايد سرمايه خود را از كشور خارج كند.

 

- به هر حال اصلاح‌طلبان به عنوان گروهي كه مطالبات مردم را از سال 76 راهبري و پيگيري كرده‌اند در شرايط حاضر به شدت تحت فشار هستند. احزاب عمده اصلاح‌طلب – مشاركت و مجاهدين - در حال انحلال است و بسياري از فعالان سياسي اصلاح‌طلب در زندانند. شما فكر مي‌كنيد با اين وضع چه نتيجه‌هاي مثبتي دست كم در عالم سياست‌ورزي عايد آنان مي‌شود؟

 

بر خلاف ارزيابي شما كه يك نگاه منفي داريد، من معتقدم اولا اين موضوع انحلال و تنگناهاي حزبي یک بحث سطحی است. تاثیر و نفوذ و محبوبیت احزابی مثل مشارکت هیچ‌وقت در حد کنونی نبوده. برخوردها و اعلام انحلال‌ها تنها بر محبوبیت و ضریب نفوذ اجتماعی این احزاب افزوده. اصلا مگر حزب را مي‌شود منحل كرد؟ این‌ها فوقش یک ساختمان را می‌توانند از این احزاب بگیرند. دیگر حقوق احزاب قانونی را هم که مدت‌ها است سلب کرده‌اند. نامزدهایشان را رد صلاحیت می‌کنند، حق تجمع به آن‌ها نمی‌دهند، مجوز روزنامه نمی‌دهند، سایتشان را فیلتر می‌کنند و اعضایشان را بازداشت. اعلام انحلال دیگر چه ضرری به این احزاب می‌رساند؟ حزب تنها نهادی است که طبق قانونی اساسی جمهوری اسلامی احتیاجی به مجوز ندارد. حزب از يك سري آدم تشكيل شده و اين آدم‌ها يك چيزهايي برايشان مهم است و مادامی که این‌ها زنده‌اند پیگیر آن مطالبات خواهند بود و برخوردها اتفاقا موجب تقویت و محبوبیتشان خواهد شد. مگر این‌که همه اعضای این احزاب را بگيرند و بريزند توي قبرهای بهشت زهرا. که البته این هم نمی‌شود چراکه باز یاد زندانی‌ها و کشته‌های این‌ها هم جامعه را تکان می‌دهد و بیدار می‌کند. بگذارید يك مثال بزنم. از سال 79 عده‌اي از تندروها تصميم گرفتند ريشه مطبوعات مستقل را بزنند. آيا موفق شدند؟ چند روزنامه را بستند؛ به جايشان روزنامه هاي ديگر آمد و حالا هم رسانه‌های جدید مجازی. روزنامه را بستند اما روزنامه‌نگاران که نابود نشدند. در روزنامه‌ها یا رسانه‌های جدید با ضریب نفوذ بیشتر مشغول شدند. الان روزنامه‌نگاران جزء نیروهاي پيشرو كشورند. تندروها کاملاً اشتباه و ضرر كردند. روزنامه‌هاي بزرگي در همين تهران توليد مي‌شدند اما با به وجود آمدن تنگناها تعدادی از روزنامه‌نگاران را به جلای وطن واداشت و رادیکال کرد و قدرت رسانه‌اي را از داخل ایران به خارج برد. آیا این خدمت بود که تندروها به کشور کردند یا ظلم؟ احزاب سياسي و اصلاح‌طلبان هم اصولاً حذف‌شدني نيستند مگراینکه همانطور كه گفتم همه افراد عضوشان را بگیرند که در آن‌صورت هم بعید نیست ياد آن‌ها بانفوذترشان کند. اين محدوديت‌ها به نظر من نتيجه عكس دارد. جامعة ما به ظلم حساس است و مظلوم را دوست دارد. اگر اينها بگذارند مثلا مشاركت شفاف كار كند كه براي مشاركت زحمتش بيشترش است. همان‌طور كه مي‌دانيد يك حزب براي اين‌كه شفاف كار كند چقدر بايد كار و تبليغ كند. نفوذ اجتماعی و محبوبیتی که اینها با دستگیری‌ها و برخوردهایشان برای مشارکت و مشارکتی‌ها با ارمغان آوردند را با سال‌ها فعالیت تشکیلاتی منظم و قوی و میلیاردها تومان سرمایه‌گذاری و تبلیغات به سختی می‌توانستیم خودمان به دست بیاوریم. این‌ها باعث شدند پس از انتخابات مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب در میان دیگر احزاب اصلاح‌طلب بیشتر بدرخشد. اصلا امكان ندارد كه ما يك ديدگاه و یک حزب آن‌هم به گستردگی مشارکت را از بين ببريم. حزب مشارکت در بهترین بچه‌های انقلاب ریشه دارد. ببينيد همه آن كساني كه نسبت به تندروي‌ها اعتراض داشته و دارند هنوز هم هستند اما همان‌طور كه گفتم بسيار پخته عمل مي‌كنند و تغييرات و اصلاحات ارزان مي‌خواهند. من به آينده اصلاح‌طلبان هم از همين رهگذر بسيار خوشبين‌ام.

 

- ارزيابي شما از آينده جريان‌هاي سياسي اصولگرا چيست؟ فكر مي‌كنيد تا چه حد شكاف ميان نيروهاي راديكال و ميانه‌رو اصولگرايان رو به عميق‌تر شدن است؟

 

نيروهاي تندروي اصولگرا دارند خطاهاي بزرگ مي‌كنند و عقلانیت زیادی در رفتارشان مشاهده نمی‌شود. لذا نمي‌شود چشم‌انداز پیش روی آن‌ها و چنين جامعه‌اي را پيش‌بيني كرد. اين‌ها استعداد اين را دارند كه خودشان و يك جامعه را به گرداب بكشند. بنابراين نمي‌شود پيش‌بيني دقیق كرد. اما مي‌شود يك روندهايي را حدس زد. به نظر من يك اتفاق در میان اصولگرایان ممکن است بیفتد و آن اين‌كه اصولگرایان عاقل‌تر جلوی تدروهای اصولگرا که سال پيش هزينه‌هاي زيادي روي دست مردم و نظام گذاشت را بگیرند. البته هنوز كه هنوز است اصولگراهاي پخته و عاقل و ميانه‌رو كه خودشان پتانسيل يك حزب قوي را در ايران دارند از ترس اصلاح‌طلب‌ها در برابر نيروهاي تندرو اين طيف سكوت كرده‌اند و مي‌گذارند اين‌ها هر كاري مي‌خواهند بكنند و چوب حراج به سرمایه‌های اصولگرایان بزنند و آبرو و اعتبار و سرمایه‌های اخلاقی آن‌ را به باد دهند. سکوت 5 سال پيششان ظاهرا نتیجه‌بخش نبوده و الان دارند عوارضش را می‌بینند. اصولگرايان ميانه‌رو دارند مي‌بينند كه نيروهاي تندرو كه پيشتر حاشيه‌نشين‌هاي سياست بودند يكي يكي همه چيز را هزينه كردند و می‌دانند که پس از اصلاح‌طلبان نوبت به حذف خود آن‌ها هم می‌رسد چراکه تندروها هیچ کانون مستقل قدرتی را تحمل نمی‌کنند. اينها مردم را از اين انقلاب گرفتند. اينها حتي آبروی نهادهاي عمومي مانند سپاه و بسيج و همة سرمایه‌ای که ایثار صدها هزار بسیجی و سپاهی انباشته شده بود را هم خرج كردند. اصولگراهای میانه‌رو عقل دارند و مي‌فهمند چه اتفاقي دارد مي‌افتد و اين مسيري كه تندرو ها دارند مي‌روند مسير ورشكستگي‌شان است. لذا پيش‌بيني من اين است كه اين تندروها يك‌جا كارشان بايد متوقف شود. از سوي ديگر معتقدم جريان اصلاح‌طلبي متوقف‌شدني نيست.

 

- كنش سياسي اصولگرايان ميانه‌رو با چه ساز و كاري تنظيم مي‌شود؟ كنشي سلبي به دليل نگراني از اصلاح‌طلبان يا كنشي ايجابي براي مقابله با طيف راديكال جناح راست؟

 

نگاهي متاثر از هر دو حالت كه شما مي‌گوييد. خب اصولگرایان میانه‌رو تجربه دارند‌. مي‌فهمند كه برخي تندروي‌ها دارد دستاورد سی سال انباشت پرهزینة تجربه را به باد می‌دهد و تمام قوای كارشناسي كشور را تعطيل مي‌كند و همة نيروهاي تكنوكرات و بوروكرات زبدة كشور را تحليل مي‌برد و بدنة اجتماعی حامی اصولگرایان را به سرعت آب می‌کند. اگر تندروها با خرج کردن سیصد و هفتاد میلیارد دلار، لااقل پنج میلیون فقیر را از زیر خط فقر بیرون آورده بودند باز خوب بود. اگر این کار را کرده بودند باز غیرمستقیم به مردم‌سالاری کمک کرده بودند، که متاسفانه به علت بی‌کفایتی‌شان نکردند. الآن شاخص‌ها می‌گوید که وضع اقتصادی محرومان و دهک‌های پایین جامعه بدتر شده. همه حرف اين است كه در اين كشور دو جريان سياسي اصلی وجود دارد: اصولگرا و اصلاح‌طلب. اصولگرايان از زمان خاتمي بايد يك جبهه رسمي و شفاف (و حتی یک حزب قوی) تشکیل می‌دادند و همچون دیگر احزاب محافظه‌کار جهان وارد بازی دموکراتیک و اخلاقی و شفاف و قاعده‌مند و قانونی سیاسی می‌شدند. در اینصورت همیشه حضوری موثر در عرصه سیاسی می‌داشتند و نفوذ اجتماعی بیشتری می‌یافتند. اما با مهندسی آرا که نمی‌شود کشور را اداره کرد. تازه در آن صورت هم، هم اصول‌گرایان و هم اصلاح‌طلبان باید جا را برای سایر محذوفان سیاسی باز می‌‌کردند. اصولگرايان اين كار را نكردند و بالعكس سكوت كردند كه تندروها از حاشيه به متن بيايند و حالا دارند نيروهاي اصلی خودشان را به حاشيه مي‌برند. به نظرم در نهايت ممكن است اصولگراها به خودشان بيايند و باز همين اصولگراهاي میانه‌رو بشوند جريان اصلي نه اين تندروها. اما دارد دیر می‌شود.

 

- چند درصد اين احتمال را مي‌دهيد؟ به هر حال بايد پذيرفت كه طيف اصولگراي نزديك به دولت در بسياري از نهادهاي قدرت نفوذ دارد ...

 

دقيق نمي‌شود گفت مگر اين‌كه واقعا زودتر اصولگرايان ريشه‌دارتر يك فكري كنند. به هر حال زمان با اصلاحات و با نيروهاي طالب تغيير و اصلاح است و به شدت عليه تندروهاست. متأسفانه این تندروها دارند برای کشور گرداب بدی درست می‌کنند.

 

- يعني اين تحليل شما بر اساس نگاه " تكامل تاريخ" است؟

 

نه اتفاقا، کاملاً متکی به واقعیات تجربی است. تندروها مدام دارند خرابكاري مي‌كنند. میایند مردم را بترسانند، غرب کشور را به تعطیلی می‌کشانند و اقوام را هم به جنبش اعتراضی پیوند می‌دهند.

 

- آقاي دكتر! آقاي علي مطهري چندي پيش مطرح كردند كه جامعه تشنه يك جريان سوم است. جرياني متشكل از طيف ميانه‌رو اصلاح‌طلبان و طيف ميانه‌رو اصولگرايان. فارغ از اين‌كه اين پيشنهاد يك تاكتيك سياسي از سوي اصولگرايان خارج از دايره قدرت براي وارد كردن هجمه به دولت است يا خير، به عقيده شما تا چه حد شكل‌گيري اين جريان سوم عملي است ؟

 

پیش‌فرض اشتباه آقای مطهری این است که جریان کنونی اصلاح‌طلبان تندروی می‌کند. به نظر من در میان اصلاح‌طلبان، ميانه‌روتر از رهبران فعلي اصلاحات نداريم و مطالبات اصلی جریان اصلی اصلاح‌طلبان هم بسیار حداقلی و میانه‌روانه است. مگر اصلاح‌طلبان مطالبه‌ای حداقلی‌تر از اجرای بدون تنازل قانونی اساسی هم می‌توانند داشته باشند؟ آن‌که باید از تندروی دست بشوید جریان تندروی حاکم است. آن‌طرف بايد آقايان به خودشان بيايند و درست رفتار كنند. آقاي هاشمي هم نقش همیشگی‌اش را برای همگرایی نیروهای سیاسی می‌تواند ایفا کند. فعلاً تندروها به هاشمی هم رحم نمی‌کنند. جریان اصلاحات در هیچ دوره‌ای انسجام کنونی را نداشته است و به جریان سومی هم نیازی نیست. مشکل ما در جریان‌های سیاسی موجود نیست. مشکل ما محدودیت‌های غیرقانونی برای حضور و فعالیت بخشی از این جریان‌ها است نه وجود نداشتن یک جریان سوم. اگر رقابتی سالم و آزاد در یک عرصة‌ سیاسی بازتر ممکن شود اتفاقا همین دوگانه اصلاح‌طلب و اصولگرا با طیف‌بندی‌های داخلی‌ای که دارند بسیار کارآمد است. این اصول‌گرایان هستند که میانه‌روهاشان باید جلو بیایند نه فقط برای نجاتِ نظام سیاسی بلکه برای نجات خودشان.

 

منبع: شرق

 


 




 

بهرام چگینی بازداشت شد

 

بهرام چگینی از فعالان ستاد مهندس موسوی بازداشت شد.

 

به گزارش دانشجونیوز، بهرام چگینی از فعالان ستاد مهندس موسوی در اراک و از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت اراک، نزدیک به دو هفته است که در بازداشت مامورین امنیتی به سر می برد.

 

بنا بر گزارش‌های ارسالی، مادر نامبرده بیمار است و بازداشت وی در این شرایط عامل فشار بر خانواده وی و وخامت وضعیت مادرش شده است.

 

لازم به ذکر است پس از بازداشت آرش صابونچی، این دومین بازداشت طی روزهای اخیر در اراک است.

 

بازداشت اکبر آزاد، فعال مدنی آذربایجان

 

اکبر آزاد نویسنده آذربایجانی و عضو هیات تحریریه ماهنامه های "وارلیق" و "پارپاق"، چهارم خرداد 89 در منزل شخصی اش در تهران بازداشت شده است.

 

ماموران امنیتی ظهر روز سه شنبه، با مراجعه به منزل اکبر آزاد در محله کیانشهر تهران این فعال مدنی را بازداشت و اقدام به تفتیش منزل و تهدید خانواده او کردند و کامپیوتر، کتاب ها و سایر وسایل شخصی وی را با خود بردند.

 

به گزارش ساوالان سسی، خانواده این نویسنده آذربایجانی در روزهای گذشته جهت اطلاع از علت دستگیری و اتهامات او به دادسرای امنیت تهران مراجعه کرده اند اما مسئولان قضایی با ممانعت از ورود خانواده به دادسرای امنیت از قبول مسئولیت بازداشت او امتناع می کنند.

 

اکبر آزاد، از زمان بازداشت تاکنون تماسی با منزل نداشته و این امر موجب نگرانی خانواده از وضعیت سلامتی جسمی وی شده است.

 

وی عضو هیات موسس کانون زبان و فرهنگ و از نویسندگان نشریات وارلیق و یارپاق است.

 

اجرای حکم سه سال حبس قطعی برای یک فعال دانشجویی

 

جواد علیخانی، دانشجوی سال آخر دامپزشکی و فعال دانشجویی دانشگاه چمران اهواز برای اجرای حکم سه سال حبس قطعی بازداشت و به زندان اهواز منتقل شد.

 

به گزارش دانشجونیوز، این فعال دانشجویی  در پاییز سال 86 بازداشت شد و پس از تحمل 11 ماه زندان با قید وثیقه آزاد شد؛ در پاییز سال 87 دادگاه انقلاب وی را به تحمل پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد که این محکومیت در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس قطعی کاهش یافت.

 

مسئولان دانشگاه چمران از ابتدای امسال از اخذ واحد این دانشجو ممانعت به عمل آوردند و پس از حوادث 16 آذر دانشگاه چمران وی را به دو ترم محرومیت از تحصیل با احتساب سنوات محکوم  و وی را به دانشگاه ممنوع الورود کردند.

 

ضرب و شتم شدید رسول بداغی در زندان رجایی شهر

 

رسول بداغی، فعال سیاسی و صنفی و عضو کانون صنفی معلمان که در بند 6 زندان رجایی شهر در بازداشت به سر می برد روز گذشته مورد ضرب و شتم شدید مسئولان زندان قرار گرفت.

 

بنا به گزارش رسیده به ادوار نیوز، روز گذشته دو تن از مسئولان زندان رجایی شهر  به نامهای مستعار شیخ و دایی قاسم، رسول بداغی را به محلی از زندان برده، دستهای او را از پشت بسته و پس از بستن وی به میله، اقدام به ضرب و شتم شدید او کردند.

 

علت این اقدام مسئولان زندان، اعتراض بداغی به وضعیت نامناسب زندان رجایی شهر و مشکلات ایجاد شده برای وی بوده است.

 

رفتار مسئولان زندان در ضرب و شتم این معلم زندانی موجب اعتراض دیگر زندان شده و آنها با اعلام اینکه نامبرده زندانی سیاسی است و نباید اینگونه مورد هتک حرمت و آزار قرار گیرد به رفتار مسئولان زندان معترض شدند.

 

متاسفانه عوامل این ضرب و شتم در پاسخ به اعتراض زندانیان با هل دادن و فحاشی اقدام به متفرق کردن آنها کرده و اعلام کردند که چون این فرد سیاسی است باید مورد آزار و شکنجه بیشتری قرار گیرد.

 

گفتنی است وضعیت نامبرده هم اکنون نامساعد است و اثرات ناشی از شدت ضرب و شتم سلامتی وی را تهدید می کند.

 

مجید توکلی به بند عمومی منتقل شد، کوهیار گودرزی و حسین رونقی در اعتصاب

 

مجید توکلی پس از ۶ روز اعتصاب غذای خشک به خواسته خود دست یافت و مجدداً به بند عمومی بازگشت.

 

مجید توکلی در تماس با خانواده خود از انتقال دوباره خود به بند عمومی خبر داد. وی که به علت آثار اعتصاب غذا توان تکلم بسیار محدودی دارد در این گفتگوی کوتاه حال عمومی خود را رضایتبخش توصیف کرد.

 

به گزارش دانشجونیوز، مجید توکلی که از سوی دادگاه انقلاب به هشت سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است، پس از ماه ها انفرادی حدود یک ماه پیش به اندرزگاه ۷ زندان اوین منتقل شد، اما پس از انتشار یادنامه وی برای فرزاد کمانگر و زندانیان اعدام شده در ۱۹ اردیبهشت و همچنین اعتراض شدید وی به تفتیش عقاید نمایندگان دادستان در روز دو خرداد مجدداً به سلول انفرادی بند ۲۴۰ منتقل شد. مجید توکلی به محض انتقال به انفرادی اعلام اعتصاب خشک کرد تا جایی که روز گذشته وی بر اثر خونریزی معده به بهداری زندان اوین منتقل شد.

 

در نهایت با ادامه ایستادگی این دانشجو بر خواسته خود و حمایت های همه جانبه فعالان سیاسی و حقوق بشری داخل و خارج کشور از وی، مسئولان قضایی مجبور به عقب نشینی شدند و مجید توکلی به بند عمومی بازگشت. این در حالی است که در ملاقات وکیل مجید توکلی با دادستان تهران، وی بازگشت وی را به بند عمومی بعید دانسته و علت انتقال وی به انفرادی را نیز فعالیت های فراوان وی در بند عمومی ذکر کرده بود.

 

این درحالی است که دو دانشجوی دیگر زندانی، حسین رونقی و کوهیار گودرزی کماکان در اعتصاب غذا به سر می برند.

 

انتقال منصور اسانلو به بند متادون زندان رجایی شهر کرج

 

منصور اسانلو، فعال سرشناس کارگری و رئيس سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، به بند معتادان به مواد مخدر و بیماران عفونی موسوم به "بند متادون" زندان رجایی شهر کرج، منتقل شد.

 

به گزارش هرانا، سید محمد روح الله هاشمی، فرزند مجتبی هاشمی، که به اتهام قتل برادر و همسر برادرش در زندان رجایی شهر محبوس است، به تحریک کرمانی رییس و معاونش فرجی، از مسئولان حفاظت زندان بر علیه منصور اسانلو اعلام شکایت کرده تا اسانلو بر اساس این شکایت به بند متادون (بند 5 عمومی) منتقل شود.

 

گفته می شود این شکایت مقابل دوربین از هاشمی گرفته شده است.

 

لازم به یادآوری است که آقای اسانلو، از تابستان سال 86 و دو هفته پس از بازگشت از اجلاس لندن تاکنون در زندان به سر می برد.

 

کبری زاغه دوست پس از 11 ماه تفهیم اتهام شد

 

کبری زاغه دوست، شهروند تهرانی که در مراسم چهلم کشته شدگان وقایع پس از انتخابات در بهشت زهرا، به همراه همسرش، بازداشت شده بود، سرانجام پس از یازده ماه بلاتکلیفی تفهیم اتهام شد.

 

به گزارش هرانا، وی که هم اکنون در بند نسوان زندان اوین به سر می برد در هفته های گذشته در بازپرسی 3 دادسرای اوین توسط بازپرس محبی به ارتباط با گروه های اپوزیسیون خارج از کشور متهم شده بود، اما نهایتا در هفته جاری و پس از ملاقات با دادستان اتهام وی "تبلیغ علیه نظام" و "اخلال در نظم عمومی" عنوان شد.

 

این شهروند تهرانی که از جمله زندانیان گمنام است، تاکنون اجازه ملاقات با وکیل مدافعش را نداشته و ماه ها در سلول انفرادی و در بند امنیتی 209 به سر برده است.

 

این در حالی ست که طبق آیین دادرسی هیچ متهمی را نمی توان از حداقل مدت زمان مقرر برای جرم احتمالی اش در بازداشت موقت نگهداری کرد.

 

سردبیر هم میهن آزاد شد

 

مازیار خسروی، سردبیر سایت هم میهن که بر اساس شکایت معاونت حقوقی دانشگاه تهران در رابطه با انتشار گزارشی در مورد حمله خرداد ماه سال گذشته به کوی دانشگاه تهران به نشر اکاذیب متهم شده بود،پس از یک ما بازداشت از زندان آزاد شد.

 

به گزارش هم‌میهن، مازیار خسروی سردبیر سابق سایت آفتاب و دبیر گروه دیپلماسی روزنامه های مردم سالاری و بهار بود و با بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب همکاری نزدیک داشته است.

 

سایت هم میهن از رسانه های اصلاح طلب حامی میرحسین موسوی است.

 

محکومیت شش تن از دروایش گنابادی به زندان

 

شش تن از دروایش سلسله نعمت اللهی گنابادی به اتهام "تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق دفن اموات در محل ممنوعه" به چهار ماه حبس محکوم شدند.

 

بر اساس دادنامه صادره از شعبه ۱۰۱ دادگاه جزایی شهرستان گناباد ،علی افکار، عباسعلی افکار، معصومه سالاری، رضا شوقی و حسنیه کاظمی از دراویش نعمت اللهی گنابدی ساکن بیدخت به اتهام تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق دفن اموات در مزار سلطانی به تحمل چهار ماه حبس تعلیقی (به مدت سه سال) محکوم شدند.

 

به گزارش سایت مجذوبان نور، هم چنین بر اساس این حکم عباسعلی زارع حقیقی متصدی مزار سلطانی به چهار ماه حبس تعزیری محکوم شده است. آقای حقیقی در گذشته نیز به همین اتهام از سوی دادگاه گناباد مجموعاً به هفت ماه حبس قطعی محکوم شده است که پرونده وی در دستور کار اجرای احکام دادگستری قرار دارد.

 

در اسفند ماه سال ۱۳۸۷ شبکه بهداشت گناباد بر اساس نامه های محرمانه فرمانداری و اداره اطلاعات به بهانه جلوگیری از تردد دراویش در مزار متبرکه سلطانی، دفن اموات در این محل را ممنوع اعلام کرد و از آن زمان تا کنون عده ی زیادی از دراویش پس از دفن اموات در این مکان متبرک به زندان، شلاق و تبعید محکوم شدند.

 

گفتنی است وکالت دراویش در این پرونده را غلامرضا هرسینی، فرشید یداللهی، امیر اسلامی، داوود منتظری، ابراهیم شنبدی و سید یاسر جلالی برعهده دارند.

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته