-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 05/31/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: سپاه پاسداران با اعمال نفوذ و تهدید موفق شده است سکان برگزاری مراسم سالگرد درگذشت رهبر فقید جمهوری اسلامی را در کنترل بیت رهبری در آورد و در اولین اقدام برخی میهمانان عالی رتبه را از حضور در این مراسم منع کند.
در ادامه گزارش روز گذشته ندای سبز آزادی در خصوص پروژه برنامه ریزی شده کودتاچیان برای حضور گسترده در تهران همزمان با سالگرد ارتحال امام و انجام عملیات ایذایی در تهران تا 22 خرداد، براساس آخرین اخبار رسیده، سپاه پاسداران با اعمال نفوذ و تهدید موفق شد، سکان برگزاری مراسم سالگرد درگذشت امام خمینی را در کنترل بیت رهبری در آورد. و در اولین اقدام، به حذف مهمانان عالی رتبه و بزرگان انقلاب از این مراسم سالانه مانند آقایان هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان رهبری، سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، آیت الله موسوی خوئینی ها و آیت الله موسوی بجنوردی مبادرت کرد.

طبق گزارشهای رسیده علیرغم دعوت از بسیاری از چهره های سرشناس جناح اقتدارگرا و روحانیون قدیمی برای حضور الزامی در مراسم تاکنون هیچ تماسی و هماهنگی ای برای حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به عمل نیامده است.

تا سال گذشته دفتر نشر آثار آیت الله خمینی مدیریت برگزاری مراسم را بر عهده داشت و از ماه ها قبل از مراسم با تشکیل ستادی به ریاست حمید انصاری هماهنگی برای این برنامه را انجام می داد و دیدارهایی را نیز با سران قوا و همچنین هاشمی رفسنجانی صورت می داد تا با آنها در مورد نحوه برگزاری مراسم مشورت کند.

اما امسال، سپاه به بهانه حوادث سال گذشته، مدیریت برگزاری این مراسم را بدست گرفت و حتی سرداران سپاه در کنفرانسهای مطبوعاتی از برنامه ریزی برای انتقال یک تا دو میلیون بسیجی به تهران برای شرکت در مراسم خبر دادند.
از سوي ديگر نيز برخي نهادهای امنیتی به هاشمي توصيه كرده اند كه در مراسم امسال حضور پيدا نكند چرا كه عده اي از وابستگاه به گروههای فشار و حامیان دولت کودتا، با برنامه ریزی قبلی قصد دارند پاي تريبون عليه وي شعار دهند تا صدا سيما هم به پوشش اين شعار ها بپردازد.

در اين مراسم، قرار است علی خامنه اي سخنراني كند و ضمنا به اقامه نمازجمعه نیز بپردازد.
بر اساس این گزارش، به توصيه رهبر قرار شده همه مسئولان حوزوي و سياسي حضور پيدا كنند، از اين رو ستاد اقامه نماز جمعه و مسئول آن حجت الاسلام تقوي در تلاش بسياري است تا از روحانیون سرشناس جناح محافظه کار نظیر مهدوی کنی و امامی کاشانی که در ماه های اخیر سکوتی اعتراض امیز نسبت به حوادث داشتند از طرف رهبر دعوت به عمل بياورد.

همه ساله آقایان سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، آیت الله موسوی خوئینی ها و آیت الله موسوی بجنوردی جزو دعوت شدگان ثابت این مراسم بوده اند که امسال با توجه به وضعیت پیش آمده سپاه و بیت رهبری آنان را نیز تا امروز از لیست مهمانان حذف کرده اند.

ستاد مراسم سالگرد علاوه بر دعوت از شخصیتها در مورد محل استقرار شخصيت هاي عاليرتبه و سطح بندی میهمانان نیز تصمیم گیری می کرد كه امسال از سوي سپاه و بيت رهبري اين اختيار از ستاد گرفته شده است.

 


 


منابع خبری جرس، اسامی بالغ بر یکصد تن از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین را، به همراه خلاصه پرونده و اطلاعاتی کوتاه در مورد این زندانیان، روز شنبه هشتم خرداد ماه ۸۹، در اختیار این شبکه خبری گذاشتند. لازم به ذکر است اسامی زندانیان سیاسی اندرزگاه هفت، هشت، بندهای ۲۴۰ ، ۲۰۹، بند ۲ الف و واحدهایی چون بند نسوان، ویژه روحانیت و ...در زندان اوین، هنوز نامشخص بوده و در دست تهیه و تنظیم می باشد. زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین، جهت اعتراض به وضع موجود و ادامه بازداشت زندانیان سیاسی، تا روز ۲۲ خرداد در روزه سیاسی به سر می برند.

علیرضا ایرانشاهی فرزند احمد

بیست و یک ساله و فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه قزوین، دستگیر شده در روز تاسوعا به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرده است.

حسین نورانی نژاد فرزند عباس

فعال سیاسی و عضو جبهه مشارکت. وی در شهریور ۸۸ به اتهاماتی واهی چون فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی دستگیر شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب او را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرد. دادگاه تجدیدنظر این حکم را به یک سال زندان قطعی کاهش داد و با وجود آنکه وی بر اساس قانون باید با آزادی مشروط به دلیل گذراندن نیمی از حکم خود آزاد می شد، وزارت اطلاعات با آزادی نورانی نژاد مخالفت کرده است. او هم اکنون وارد دهمین ماه بازداشتش می شود.

مهدی محمودیان فرزند هوشنگ

روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت. وی نیز در پاییز ۸۸ با اتهاماتی واهی پس از شرکت در مراسم دعای دارالزهرا بازداشت شد اما دلیل اصلی بازداشت محمودیان، افشاگری درباره بازداشتگاه کهریزک است. تاکنون دو جلسه دادگاه وی در نزد مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب برگزار شده است. محمودیان در انتظار سومین جلسه دادگاه است اما افرادی از سوی وزارت اطلاعات با همسر سابق محمودیان تماس گرفته و گفته اند که وی پنج سال حکم زندان دارد. در این تماس تلفنی از همسر سابق محمودیان خواسته شده تا مهر خود را به اجرا بگذارد تا وزارت اطلاعات بتواند این روزنامه نگار را ده سال دیگر در زندان نگه دارد! مهدی محمودیان از درد شدید قفسه سینه و تنگی نفس رنج می برد. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد جهانگیر عبداللهی

دانشجوی علوم سیاسی دانشگاه تهران. در یازدهم بهمن ۸۸ بازداشت شد. با وجود پایان بازجویی ها و انتقال به بند عمومی، هم چنان بلاتکلیف است.

ناصر رضایی نوین فرزند نبی

دانشجوی کامپیوتر دانشگاه فنی شمسی پور. در روز عاشورا بازداشت و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محمد امین ولیان فرزند عبدالرضا

بیست ساله و دانشجوی کامپیوتر سمنان. وی در زمستان ۸۸ بازداشت شد و به اتهام واهی و ساختگی و دروغین محاربه در دادگاه نمایشی، محاکمه شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برای این جوان بیست ساله حکم اعدام صادر کرده است.

میلاد اسدی

بیست و چهارساله، فعال دانشجویی و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت. وی در آذرماه ۸۸ بازداشت شده و بیش از شصت روز انفرادی در بندهای وزارت اطلاعات را تحمل کرده است. به این فعال دانشجوی شناخته شده نیز خیل بسیاری از اتهامات واهی وارد شده و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب در حکمی ناعادلانه او را به تحمل هفت سال زندان متهم کرده است.

آبتین غفاری فرزند محمداسماعیل

بیست و ساله. در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی تجمع و تبانی در دادگاه انقلاب محاکمه شد. وی به سه سال حبس تعزیری محکوم است.

سید نوید کامران فرزند سیدجلال

در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. علی قاسمی فرزند قدرت‌الله

وی نیز در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

سامان نورانیان فرزند صمد

در روز عاشورا بازداشت و دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.

علی ارشدی فرزند حسین

از معترضان بازداشت شده که وی نیز از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

امید یاوری فرزند غلامرضا

بیست ساله، دستگیر شده در روز عاشورا به اتهام واهی آتش زدن اتوبوس. وی دارای مشکل روانی بوده و پیش از بازداشت نیز تحت نظر پزشکی قرار داشت. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به پنج سال زندان تعزیری کرده است.

عباس کاکایی فرزند حسین

دانشجوی علوم اجتماعی دانشگاه تهران. وی نیز در شانزدهم آذر ۸۸ بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. با وجود آن که بیش از چهار ماه از بازداشت وی می گذرد اما وزارت اطلاعات از آزادی وی تا زمان دادگاه تجدیدنظر خودداری می کند.

ابوذر مهرانی فرزند مسیح‌الله

از بازداشت شدگان در جریان اعتراضات است که از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

سعید سودملی فرزند نورالدین

از بازداشت شدگان در زمستان ۸۸ است که از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

عیسی سحرخیز

روزنامه نگار و عضو هیات نظارت بر مطبوعات در دوران اصلاحات. وی در مرداد ۸۸ پس از دو ماه تلاش ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان بسر می برد. در هنگام بازداشت، این روزنامه نگار شناخته شده مورد ضرب و شتم قرار گرفت و پس از آن نیز مدت مدیدی را در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ و ۲۰۹ سپری کرد. وی دوران طولانی تحت فشار بازجویان قرار داشت و هم اکنون از ضعف عمومی جسمانی، کاهش وزن شدید، دردهای عضلانی، آلرژی مزمن و شدید و تپش قلب رنج می برد. عیسی سحرخیز در مدت طولانی بازداشت خود چندین بار دست به اعتصاب غذا زده و هم اکنون بلاتکلیف است. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد )

حسین واحد فرزند علی

از معترضان به نتایج انتخابات که از سوی دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی حکم دو سال حبس تعزیری را دریافت کرده است.

محسن عبدی

بیست دو ساله و دانشجوی باستان شناسی دانشگاه بوعلی سينا. وی نیز در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مجید دری فرزند حسن

دانشجوی دانشگاه علامه، ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل. وی در تابستان ۸۸ به اتهام های واهی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. دلیل اصلی بازداشت وی دفاع از حق تحصیل خود بود. پس از چندین ماه بازجویی در بندهای وزارت اطلاعات، روانه بند عمومی شد و پس عاشورا قربانی تسویه حساب و زهرچشم گرفتن از معترضان. پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱ دادگاه انقلاب به اتهام های کاملا جعلی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، این دانشجوی ستاره دار را به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم کرد اما دادگاه تجدیدنظر با تبرئه این فعال دانشجویی از اتهام محاربه، وی را به تحمل ۱۱ سال زندان قطعی محکوم کرده است.

ضیاالدین نبوی فرزند سید علی اکبر

فارغ التحصیل فلسفه از دانشگاه نوشیروانی بابل، دانشجوی ستاره دار و عضو شورای دفاع از حق تحصیل. وی نیز در تابستان ۸۸ به اتهام های واهی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد. دلیل اصلی بازداشت وی دفاع از حق تحصیل خود بود. پس از چندین ماه بازجویی در بندهای وزارت اطلاعات، روانه بند عمومی شد و پس عاشورا قربانی تسویه حساب و زهرچشم گرفتن از معترضان. پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱ دادگاه انقلاب به اتهام های کاملا جعلی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، این دانشجوی ستاره دار را به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

ابوالفضل قاسمی فرزند احمد

دانشجوی دانشگاه علامه، دستگیر شده در روز عاشورا به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به رهبری. مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرده است.

سعید ملکی

دانشجوی شیمی دانشگاه آزاد ورامین شیمی. در شانزدهم آذر ۸۸بازداشت شد و با وجود آن که چهار ماه از بازداشت وی می گذرد همچنان بلاتکلیف است.

مسعود باباپور فرزند سید علی اکبر

بیست و سه ساله و دانشجوی صنایع. در جریان بازداشت های پیشگیرانه روز دانشجو و در تاریخ دوازدهم آذر ۸۸ بازداشت شد. مدت ها پس از پایان یافتن بازجویی ها به بند عمومی انتقال یافت اما با وجود گذشت پنج ماه از بازداشت این دانشجو، وی همچنان بلاتکلیف است و در زندان نگهداری می شود.

جعفر کاظمی

متاهل و دارای دو فرزند. در روز قدس، ۲۷ شهریور ۸۸ و در جریان اعتراضات بازداشت شد. دادگاه انقلاب وی را به اتهام واهی و ساختگی محاربه محاکمه کرد و گفته می شود که حکم اعدام از سوی دادگاه صادر شده، در حالی که این حکم به خود وی ابلاغ نشده است. به تازگی نیز خبر می رسد که ریاست شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر نظر به تایید حکم اعدام این زندانی سیاسی دارد.

اردشیر فرضی

دانشجوی گرافیک دانشگاه هنر سوره. در روز عاشورا بازداشت شد و به از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی تجمع و تبانی به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

رضا رفیعی فروشان فرزند حاجی بابا

روزنامه نگار آزاد، همکار مجله تایم در ایران. در خرداد ۸۸در پروژه ای تعریف شده از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و پس از گذراندن دوره ای در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی به «ارتباط با بیگانگان» اعتراف کرد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب، این روزنامه نگار را به هفت سال زندان محکوم و دادگاه تجدیدنظر نیز چهار سال و نیم زندان قطعی وی را تایید کرد. (به زندان بدنام فردیس کرج تبعید شد)

آرش قاسمی فرزند حسین

بیست ساله، دانشجوی حسابداری آزاد رودهن و دستگیر شده در روز عاشورا. مقیسه ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به دو سال زندان تعزیری کرده و شنیده می شود که این حکم ناعادلانه از سوی دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شده است.

رضا خندان مهابادی

نویسنده، عضو هیات مدیره کانون نویسندگان و فعال حقوق کودک. وی در هفتم بهمن ماه ۸۸ از سوی مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و بیش از چهل روز را در سلول های انفرادی به سر برد. پس از اتمام بازجویی ها روانه بند عمومی شد و با وجود تودیع وثیقه پس از گذشت بیش از سه ماه هنوز آزاد نشده است. به خانواده این نویسنده گفته شده که بازجوی پرونده از آزادی وی جلوگیری کرده است. خندان دچار ناراحتی حاد قلبی است و براساس گفته های برخی از آزادشدگان دستها و پاهای او در بیشتر مواقع بی حس هستند اما هیچگونه درمانی برای وی تجویز نشده است.

عباس خلیلی درمنی فرزند حسن

بیست و هفت ساله و نویسنده ادبی. در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی تجمع و تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه شد. وی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم است.

علی ملیحی

روزنامه نگار و عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم وحدت. در بهمن ۸۸ با اتهامات واهی و ساختگی از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و مدت ها در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ مورد آزار و اذیت فیزیکی و روحی قرار داشت. پس از ناامیدی بازجویان از به اعتراف کشاندن این روزنامه نگار به بند عمومی منتقل شد اما با وجود گذشت ۳ ماه از بازداشت وی و ارسال پرونده به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب، همچنان وضعیت وی بلاتکلیف است.

علی بیکس

فعال سیاسی در آذربایجان، عضو حزب اراده ملت و فوق لیسانس تاریخ. وی در ۲۷ خرداد از سوی ماموران وزارت اطلاعات به اتهامات نامعلوم بازداشت و از آن زمان در زندان بسر می برد. این فعال سیاسی آذری زبان مدتی را در سلول های انفرادی بند۲ الف سپاه و سپس سلول های بند ۲۰۹ گذراند و دادگاه انقلاب وی را محکوم به شش سال حبس تعزیری کرده است. شنیده می شود که احتمال تایید و قطعی شدن این حکم وجود دارد.

حمید پیروزفام فرزند صمد

دانشجوی کامپیوتر دانشگاه آزاد قزوین. در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. ریاست این دادگاه به دلیل شعارهای سرداده شده در روز عاشورا علیه رییس دولت کودتا، پیروزفام را متهم به "توهین به رییس جمهور" کرد و ۷۴ ضربه شلاق نیز بر حکم وی افزود.

محمد جواد رحيمی فيروز فرزند مرادعلی

در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است

مسعود حسینی لواسانی فرزند مرتضی

روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس. وی در چهارم مهرماه ۸۸ بازداشت شد و برای مدت های مدیدی در بند ۲الف سپاه پاسداران تحت شکنجه روحی و فیزیکی قرار داشت. لواسانی پس از شرکت در دادگاه نمایشی، از سوی صلواتی به هشت سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد که چهار سال و نیم زندان از این حکم در دادگاه تجدیدنظر تایید شده و قطعیت یافته است. با وجود آن که دستگاه قضایی قول اعطای مرخصی به این روزنامه نگار را داده بود و چندی پیش وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی وی تودیع شد اما هنوز از آزادی لواسانی پس از ۸ ماه زندان خبری نیست.

بهزاد آذرهوشنگ فرزند غلامرضا

بیست و یک ساله، دانشجوی عمران دانشگاه بابل و از دستگیرشدگان در روز عاشورا. از سوی صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به دو سال حبس تعزیری محکوم شد اما در دادگاه تجدید نظر این حکم به ۱۱ ماه زندان قعطی و 1.5 حبس تعلیقی کاهش یافت.

خشایار جهانزاد فرخی فرزند اردشیر

بیست و یک ساله، خبرنگار آزاد. در مهر ۸۸ به اتهام واهی ارسال خبر برای سایت های وابسته به سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب در نهایت وی را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد. این حکم با عدم اعتراض این جوان قطعیت یافت اما اکنون با وجود آن که بیش از هشت ماه از دوران زندان وی می گذرد، صلواتی با آزادی مشروط جهانزاد موافقت نکرده است.

حسین اعزازی

در خردادماه ۸۸و پس از گزارش جاسوسی بسیج محله تهرانپاس دستگیر شد و تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی پس از انتخابات حضور یافت. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه تهران این جوان را به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد. وی پس از هشت ماه زندان، برای مدت هفت روز به مرخصی آمد اما در هفتم نوروز ۸۸ بار دیگر به زندان بازگشت. اعزازی که در خانواده محرومی زندگی می کند، تنها نان آور خانواده خود بود.

اکبر اجدادی فرزند علی

بیست ساله و کارگر یک بقالی در سعادت آباد. وی در تاريخ ۱۱ تيرماه ۸۸ بازداشت شد و به بند ۲الف سپاه انتقال يافت. پس از ۴۵ روز تحمل سلول انفرادی در این بند مخوف، تحت فشار بازجویان در سومين دادگاه نمایشی حضور یافت. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب، این جوان را به دو سال و هشت ماه حبس تعزیری محکوم کرد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر تنها چهار ماه کاهس یافت و ۲ سال و چهار ماه حبس وی قطعیت یافت. اخیرا دادستانی برای به مرخصی آمدن وی درخواست دویست میلیون تومان وثیقه کرده، در حالی که خانواده اجدادی پس از بازداشت پسرشان که تنها نان آور خانه بوده، دچار مشکلات مالی فراوان شده‌اند. آنها در قيام‌دشت ورامين زندگی می‌کنند.

پویا قربانی فرزند فرهنگ

دانشجوی مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد. پس از عاشورا به اتهام واهی ارتباط باز گروه ها و تشکل ها به همراه همسر باردارش بازداشت شد اما همسر وی پیش از عید نوروز با وثیقه از زندان آزاد شده است. این جوان بیست و هفت ساله هم اکنون با وجود گذشت چهار ماه از بازداشتش و حضور در دادگاه نمایشی نزد صلواتی، همچنان در وضعیتی بلاتکلیف قرار دارد.

ارسلان ابدی فرزند عباس

دانشجوی دانشگاه بین‌المللی قزوین. در عاشورا بازداشت و بازجویان برای تحت فشار قرار دادن وی، اتهام واهی و ساختگی محاربه را به این جوان بیست و سه ساله تفهیم کردند اما اکنون کیفرخواست وی تغییر کرده است. این جوان که در شعبه پانزده دادگاه انقلاب محاکمه شده، ابتدا به اعدام محکوم شد. پس از افزایش فشارها دادگاه تجدیدنظر این جوان بیست و سه ساله را به ۹ سال حبس قطعی محکوم کرده است. ایمان زارعی

متاهل و نان آور خانواده خود است که به اتهام واهی در دادگاه انقلاب محاکمه و به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

امیر محمدی فرزند علی

به همراه برادر خود، سعید محمدی در جریان روز عاشورای تهران بازداشت شد اما برادر وی در اسفندماه با تشخیص بازپرس آزاد شد. وی به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شد. وی دارای پدر و مادر بیماری بوده که خرج زندگی و مداوای آنها را تامین می کرد. خانواده این زندانی سیاسی گمنام در ورامین زندگی می کنند.

مهران صفوی

دانشجوی زبان انگلیسی دانشگاه پیام نور ورامین. در روز عاشورا بازداشت شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را به دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

میلاد فدایی اصل فرزند حمید

بیست ساله، دانشجوی مهندسی معدن دانشگاه آزاد تهران جنوب. در دهم آذر ۸۸ به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام بازداشت شد و پس از گذراندن بیش از پنجاه روز در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات، به بند عمومی رفت. وی در فروردین امسال از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به یک سال حبس تعزیری محکوم شد که با عدم اعتراض این جوان یک سال زندان قطعیت یافت.

میثم بیک محمدی فرزند رحیم

بیست و چهار ساله و دانشجوی زبان انگلیسی در دانشگاه علامه طباطبایی است. وی در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مهدی کوهکن

وی نیز از معترضان است که با وجود گذشتن مدت مدیدی از بازداشتش همچنان در وضعیتی بلاتکلیف در زندان نگهداری می شود.

سینا گلچین

بیست ساله، دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه آزاد تهران مرکز. در روز عاشورا بازداشت شد و از سوی بازجویان وزارت اطلاعات برای حضور در دادگاه نمایشی تحت فشار قرار گرفت. وی پس از حضور در این دادگاه از سوی صلواتی به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محمد علی الهی

دانشجوی مهندسی کامپیوتر دانشگاه آزاد تهران جنوب. در هفدهم اسفند ۸۸ بدون دلیل روشنی بازداشت و پس پایان بازجویی ها، پرونده وی به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب ارسال شد. با این وجود وی در وضعیتی بلاتکلیف قرار دارد و مقیسه، زمانی برای دادگاه وی تعیین نکرده است.

داود محمد بیگی فرزند علی اکبر

دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد بروجن. پس از عاشورا بازداست شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به اتهام های واهی این دانشجو را به دو سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

امیر اصلانی فرزند غلامحسین

لیسانس برق قدرت دانشگاه علم و صنعت و مدیر یک شرکت مرتبط با صنعت برق. وی در تابستان ۸۸ به اتهام واهی برنامه ریزی خاموشی سبز از سوی اطلاعات سپاه بازداشت شد و پس از حضور در دادگاه نمایشی، از سوی صلواتی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. این محکومیت در دادگاه تجدیدنظر نیز تایید شد. اصلانی ۱۵۰ روز را در بند ۲الف سپاه پاسداران و در سلول انفرادی گذرانده است.

مهدی کلاری فرزند رضا

بیست ساله و دانشجوی شیمی دانشگاه صنعتی شریف. دارای رتبه دو المپیاد کشور. در روز شانزدهم آذر ۸۸به اتهام واهی فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی دستگیر شد و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب وی را محکوم به سه سال زندان تعزیری کرد. در حالیست که دفتر نمایندگی ولی فقیه دانشگاه صنعتی شریف در نامه ای به مراجع قضایی بیگناهی این دانشجو را اعلام و خواستار آزادی وی شده اند، دادگاه تجدیدنظر در حکمی غیرقابل باور، ۳ سال زندان این دانشجو را مورد تایید قرار داد.

نیما لطیف التجار فرزند ابوالقاسم

دانشجوی مهندسی دانشگاه پلی تکنیک که در روز عاشورا بازداشت شد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب این جوان را به سه سال حبس تعزیری و صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم کرده است.

فرامرز عبدالله نژاد

دانشجوی حقوق دانشگاه بهشتی. وی در جریان اعتراض به کودتای انتخاباتی در ۳۰ خرداد ۸۸ بازداشت شد و از سوی دادگاه انقلاب به ۲ سال زندان قطعی محکوم شده است.

مهدی مرتضی پور فرزند مرتضی

بیست و چهار ساله و کارگر ساده. در تابستان ۸۸ بازداشت و بدون هیچ دلیل روشنی از سوی دادگاه انقلاب، به پنج سال زندانی قطعی محکوم شده است. وی نیز که دارای هیچ سابقه سیاسی نیست، با وجود ده ماه بازداشت، به مرخصی نیامده است.

آرش ترابی فرزند مرتضی

دانشجوی بیست و چهار ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به هجده ماه حبس تعزیری محکوم شده است.

کیارش کامرانی فرزند محمد

بیست و شش ساله و دانشجوی اقتصاد دانشگاه پیام نور است. صلواتی، ریاست شعبه پانزده دادگاه انقلاب به اتهاماتی واهی چون تجمع و تبانی، وی را به ۶ سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

علی بهزادیان نژاد فرزند علی اصغر

فارغ التحصیل کامپیوتر، از اعضای ستاد میرحسین موسوی و مسوول سایت میرحسین.آی آر. وی در تابستان ۸۸بازداشت و در بند ۲الف سپاه پاسداران مورد شرب و شتم و شکنجه قرار گرفت. پس از حضور در دادگاه نمایشی با سپردن وثیقه آزاد و با صدور حکم یازده سال و نیم حبس تعزیری از سوی صلواتی، رییس شعبه ۱۵دادگاه انقلاب بار دیگر در بهمن ماه ۸۸ به زندان بازگشت.

یعقوتیل شائولیان فرزند یوسف

دانشجوی دانشگاه آزاد شهر ری. در فردای کودتای انتخاباتی،۲۳/۳/۸۸ بازداشت و پس از حضور در دادگاه نمایشی صلواتی به حبس تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر نیز وی را به دو سال زندان قطعی محکوم کرده است.

کوهیار گودرزی

دبیر کمیته گزارشگران حقوق بشر و دانشجوی هوا فضای دانشگاه صنعتی شریف. در بیست و نهم دی ماه ۸۸ با مجموعه ای از اتهامات واهی از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و بیش از ۸۰ روز را تحت شدیدترین فشارها در بند ۲۰۹ گذراند. پس از ناامیدی بازجویان از به اعتراف کشاندن این فعال حقوق بشر به بند عمومی منتقل شد و هم اکنون بلاتکلیف است.

علی پرویز فرزند حسن

بیست و دو ساله و فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی. وی در نیمه شب دوازدهم آبان ۸۸در منزل دستگیر شد و در حالی که هیچ تخلفی نداشت و فعالیت های دانشجویی او نیز باید در کمیته انضباطی دانشگاه بررسی می شد، از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به سه سال زندان تعزیری محکوم شده است.

سهیل محمدی نصیر محله فرزند ناصر

بیست یک ساله و فعال دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی. وی در نیمه شب دوازدهم آبان ۸۸در منزل دستگیر شد و در حالی که هیچ تخلفی نداشت و فعالیت های دانشجویی او نیز باید در کمیته انضباطی دانشگاه بررسی می شد، از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب به چهار سال زندان تعزیری محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر این فعال دانشجویی را به ۳ سال زندان قطعی محکوم کرده است.

علی عجمی

بیست و سه ساله و دانشجوی حقوق دانشگاه تهران. در بیست و یکم بهمن ۸۸ بدون دلیل روشنی بازداشت شد و پس از پایان بازجویی ها به بند عموم منتقل شده است. با این وجود وزارت اطلاعات از آزادی این دانشجوی خودداری کرده و وی همچنان بلاتکلیف است.

محمد یوسفی فرزند علی

بیست و دو ساله و دانشجوی کشتی سازی پلی تکنیک که در شانزدهم آذر ۸۸ بازداشت شد. وی با اتهام های واهی چون فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی از سوی صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است

شهاب اکبرزاده فرزند جهانبخش

بیست و یک ساله و دانشجوی معماری شهر ری. در روز عاشورا بازداشت شد و در دادگاه انقلاب به اتهامات واهی به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است. وی در نوروز ۸۹ به مرخصی آمد.

امین کشاورز فرزند امام‌علی

دانشجوی دانشگاه آزاد که وی نیز از بازداشت شدگان روز عاشورا است. دادگاه انقلاب این جوان را نیز به یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم کرده است.

نصیر اسدی فرزند ناصر

دانشجوی بیست و پنج ساله. وی نیز در جریان اعتراضات بازداشت شده و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

ایمان آذریان فرزند ابولقاسم

دادگاه انقلاب این معترض بازداشت شده را به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده است.

کیوان صمیمی

روزنامه نگار و فعال سیاسی. وی در بیست و سه خرداد ۸۸ بدون هیچ دلیلی از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و نزدیک به چهار ماه را در سلول انفرادی سپری کرد. صلواتی، ریاست شعبه ۱۵دادگاه انقلاب این روزنامه نگار شناخته شده را بدون توجه به دفاعیات مستدل وی، در حکمی ناعادلانه و سیاسی به شش سال حبس تعزیری محکوم کرده است. صمیمی سابقه ده سال زندان در زمان رژیم شاه را نیز دارد.

حسن اعتمادی فرزند محمد

دادگاه انقلاب این معترض بازداشت شده را به یک سال حبس تعزیری محکوم کرده و با وجود آنکه مدت مدیدی است که در زندان بسر می برد اما از آزادی وی تا زمان دادگاه تجدیدنظر جلوگیری می شود.

محمدجواد رشاد فرزند عباس

بیست و چهار ساله، فارغ التحصیل و متاهل. پیش از عاشورا در تهران در پی ارسال SMS بازداشت شد و پس از گذراندن چهار ماه در زندان، به مرخصی آمده است. وی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

محمدعلی رباطی فرزند عبدالرحیم

این معترض بازداشت شده نیز از سوی دادگاه انقلاب به اتهامات واهی محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شد.

ساسان ستارزاده فرزند غلامرضا

بیست و دو ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. با وجود گذشت مدت زمان طولانی از بازداشت وی، از آزادی این زندانی سیاسی گمنام تا زمان دادگاه تجدیدنظر جلوگیری شده است

حسام ترمسی فرزند حمید

دانشجوی بیست و دو ساله. در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.

احمد بهرامی فرزند حمید

در زمستان ۸۸ بازداشت و به اتهامات واهی به شش ماه حبس تعزیری و شش سال و نیم حبس تعلیقی محکوم شده است. وی به همراه اعضای خانواده خود بازداشت شد و همسرش در خطر اعدام قرار دارد.

اردشیر فزری فرزند جواد

در جریان اعتراضات بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

مجید طیاری فرزند علی

در جریان اعتراضات بازداشت شد. از زمان بازداشت وی مدت هاست که می گذرد و چندین ماه اخیر را در بند عمومی گذرانده است. با این وجود همچنان بلاتکلیف بوده و در زندان نگهداری می شود. ایوب قنبرپوریان فرزند شاه‌علی

نوزده ساله، کارگر ساده ساختمانی. در خردادماه ۸۸ پس از پیاده شدن در ترمینال تهران از اتوبوس، در خیابان آزادی بازداشت شد و نه ماه است که در زندان بدون بازجویی یا برگزاری دادگاه به سر می برد. دادگاه مدت هاست که برای این نوجوان قرار کفالت صادر کرده اما وی کسی ندارد که کفالتش را تضمین کند.

امید شریف دانا

بیست و دوساله و متاهل. پنجاه روز پس از روز عاشورا بازداشت شد. در این مدت صدا و سیما به طور مرتب وی را نشان می داد که شعار «مرگ اصل ولایت فقیه» را سر داده بود. پس از بازداشت تحت فشار بازجویان در دادگاه نمایشی حاضر و به اتهام محاربه محکوم به اعدام شده است.

مهرداد سپهوند فرزند جهانبخش

بیست و شش ساله و متاهل. در روز عاشورا بازداشت شد. به اتهام واهی و ساختگی تجمع و تبانی از سوی مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب محاکمه و به دو سال حبس تعزیری محکوم شده و از اسفند ۸۸در مرخصی بسر می برد.

مرتضی سبزعلیان فرزند ابوالقاسم

بیست و پنج ساله و کارمند. در روز عاشورا بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیری محکوم شده است.

جواد ماهزاده فرزند محمد

بیست و پنج ساله خبرنگار و نویسنده. در مهرماه ۸۸ به دلایلی نامعلوم بازداشت و مدتی طولانی را در بندهای وزارت اطلاعات گذراند. وی با وجود مدت زمان زیادی که از بازداشتش می گذرد، وضعیتی بلاتکلیف داشت تا سرانجام با اتهام های واهی از سوی دادگاه انقلاب مورد محاکمه قرار گرفت و به چهار سال حبس محکوم شد. دادگاه تجدیدنظر نیز چهار حبس این نویسنده را مورد تایید قرار داده است.

شاهد حائری فرزند حسین

شصت ساله. وی در روز عاشورا بازداشت و به اتهام واهی ارتباط با گروهک ها تحت بازجویی قرار گرفت. با وجود آنکه بیش از چهار ماه از بازداشت این زندانی سیاسی می گذرد و پرونده وی به شعبه ۲۸دادگاه انقلاب ارسال شده اما همچنان بلاتکلیف بوده و در زندان نگهداری می شود. حائری از کهولت سن، مشکل تنفسی و فلج بودن یک پا رنج می برد اما زندان از کمک به مداوای وی سرباز می زند.

داوود سلیمانی فرزند احمد

عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و نماینده سابق مجلس. وی در تابستان ۸۸ با اتهام های واهی از جمله دفاع از دانشجویان و پیگیری فاجعه کوی دانشگاه در زمان نمایندگی مجلس بازداشت شد. از زمان دستگیری وی نزدیک به یک سال می گذرد. داوود سلیمانی، تنها عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت است که تا به امروز نه به مرخصی آمده و نه آزاد شده است. وی در بند ۲الف سپاه مورد ضرب و شتم و توهین بازجویان قرار گرفته بود و به همین دلیل هم اکنون به شدت از ضعف جسمانی، دردهای عضلانی و مشکل دست و پا و کمر رنج می برد. (به زندان بدنام رجایی شهر تبعید شد)

امیرحسین توکلی فرزند وحید

بیست و چهارساله و دانشجوی دانشگاه قزوین. وی در آذر ماه ۸۸به اتهام هایی واهی که مرتبط با فعالیت های وبلاگی وی می شد، بازداشت و مقیسه، ریاست شعبه ۲۸دادگاه انقلاب این دانشجو را به سه سال حبس تعزیری محکوم کرد. دادگاه تجدیدنظر نیز حکم توکلی را به 5/1 حبس تعزیری کاهش داد.

محسن جعفری فرزند محمدحسین

کارگر ساده و از معترضان بازداشت شده در جریان اعتراضات پس از کودتای انتخاباتی در ایران. وی به حبس تعزیری بلند مدت محکوم شده که دادگاه تجدیدنظر نیز زندان وی را قعطی کرده است. وی در نوروز ۸۹ به مرخصی آمده است.

بهمن احمدی امویی

روزنامه نگار و تحلیل گر مسایل اقتصادی، چهل ساله و متاهل. در شب سی خرداد ۸۸ به همراه همسرش بازداشت شد. هر چند که ژیلا بنی یعقوب پس از مدتی آزاد شد اما بهمن احمدی امویی نزدیک به صد روز را در زندان انفرادی سپری کرد. پس از انتقال به بند عمومی از سوی پیرعباس، ریاست شعبه ۲۱۱ دادگاه انقلاب به اتهامات واهی و ساختگی به 7 سال و ۴ ماه حبس تعزيری و ۳۴ ضربه شلاق محكوم شد که این حکم از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به پنج سال زندان قطعی تغییر یافت. این روزنامه نگار پس از هشت ماه حبس با وثیقه ۵۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمده است. ( وی روز نهم خرداد به زندان بازگشت. توضیح از ارسال کننده)

ناصر عبدالحسینی فرزند غلامرضا

بیست و شش ساله و بازداشت شده در خردادماه ۸۸. این جوان نیز بدون هیچگونه ارتباط یا فعالیت سیاسی بازداشت و در دادگاه نمایشی حضور یافت. دادگاه انقلاب وی را به حبس تعزیری بلندمدت محکوم کرده که این حکم در دادگاه تجدیدنظر هم به تایید رسیده است. این بازداشت شده گمنام پس ازانتخابات با وجود سپری شدن بیش از ده ماه از زندان خود، به مرخصی نیامده است.

محمدعلی حاج آقایی فرزند رجبعلی

در جریان اعتراضات روز قدس بازداشت شد و سپس با اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق محاکمه شد. در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد و بنا به گفته دادستان تهران، این حکم ناعادلانه تایید شده است.


 


جرس: شنیده شده سید حسن خمینی نوه مرحوم آیت الله خمینی و تولیت مرقد و موسسه تنظیم آثار پدربزرگش برای نخستين بار از زمان درگذشت پدرش مرحوم سید احمد خمينی در سال 1373 در مراسم سالگرد درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی سخن نخواهد گفت. بیت رهبر فقید انقلاب در حمايت از جنبش سبز مردم ایران مراسم سنتی سه روزه بزرگداشت یاد مرحوم آیت الله خمینی را به یک روز جمعه 14 خرداد تقلیل داده و وقتی از او دعوت می شود که با ادبيات نظام به اختصار به مقام رهبری خوشامد بگوید او ترجيح می دهد عذرخواهي کند و بگويد جز با ادبیات همین مردم که از پدر و پدربزرگش فرا گرفته است بلد نیست سخن بگوید.

در روزی که آقای خامنه ای خطبه خواهد خواند و مرد دروغگوی شهر محمود احمدی نژاد سخنران پیش از خطبه هاست، سید حسن خمینی به اعتراض تنها يک شنونده ساده است. در آن روز سردار نقدی و ماموران بسیجیش میدانداری خواهند کرد. حکومت می خواهد بقبولاند که سبزها مقابل آيت الله خمينی هستند، حال آنکه رهبران سبز همگی از پیروان صادق وی در کنار بیت او روزهای دشواری در پیش دارند.
 


 


ترانه صفایی-جرس: شهلا لاهيجي ، مدير انتشارات روشنگران و مطالعات زنان و از اعضاي هيات امناي كتابخانه صديقه دولت آبادي سال هاست كه در عرصه‌هاي اجتماعي و فرهنگي زنان فعاليت مي‌كند. چه آنجا كه عرصه كاري او با نشر كتاب هايي هر چند مختصر و محدود در حوزه زنان منتهي مي شود و چه در بخش هايي كه او شانه به شانه همراه و همگام فعالان نسل‌هاي مختلف جنبش زنان به پيش مي‌آيد.

او اين روزها در حالي كه بسيار بيشتر از گذشته نگران جامعه‌اي است كه سال ها براي ساختن آن تلاش كرده به آينده پيش رو اميدهاي زيادي دارد، به ويژه افق پيش روي زنان را سبزتر از هميشه مي‌بيند. به باور او سال 88 براي زنان حضوري بي مانند به دنبال داشته چرا كه زنان اين بار نه در قالب طفيلي جريان هاي سياسي بلكه به عنوان مبدعان و پايه گذاران يك خواست قطعي و حتمي وارد كارزار مبارزه هاي سياسي و اجتماعي شده اند.

لاهيجي بر اين باور است كه رخدادهاي سياسي در جامعه ايران پس از انتخابات دور دهم رياست جمهوري عرصه مناسبي براي فعاليت و تجربه اندوزي زنان به شمار مي آيد و مي توان گفت كه اين روزها زنان بي محابا به پيش مي روند و حتي هزينه هاي سوال برانگيري مانند آنچه در حكم بهاره هدايت درج شده آنان را از حضور و انسجام حركتي باز نمي دارد.

يك سال از جوش و خروش مردمي در ايران زمين گذشته و اين روزها فرصتي است كه به فعاليت و حضور زنان در جنبش هاي اجتماعي بپردازيم. وضعيت فعاليت و حركت‌ هاي اجتماعي زنان را بر اساس يك روند تاريخي چطور ارزيابي مي‌كنيد؟

براي آنكه بخواهم درباره حركت هاي اجتماعي زنان در سالي كه گذشت صحبت كنم، نخست لازم مي‌دانم كه نقبي به گذشته تاريخ و فرهنگ و حضور سياسي زنان بزنم چرا كه احساس مي‌كنم از بزنگاه يك مرور تاريخي بهتر بتوان به بررسي وضعيت زنان در جامعه پرداخت.

البته بايد اين نكته را مورد تاكيد قرار دهم كه من بسياري از جنبش‌هاي اجتماعي امروز جامعه ايران را در مفهوم جامعه شناختي‌اش جنبش اجتماعي نمي‌دانم و بهتر مي‌دانم از آن به عنوان و لفظ تكانه‌ها و تپش‌هاي اجتماعي ياد كنم . اگر بخواهيم نگاه تاريخي به ماجرا داشته باشيم حضور زنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي از دوران مشروطيت آغاز مي شود كه البته زنان در آن تاريخ با موانعي مواجه مي شوند .واخوردگي هايي در ميان زنان به وجود مي آيد . در همان روزها هم نگرش ها و محدويت هايي نسبت به حضور زنان در جامعه وجود داشته كه امروز هم نظاير آن كماكان به چشم مي خورد. مسائل و مشكلاتي كه غالبا زنان را به سكوت و فرار به عقب واداشته هر چند كه حركت هاي خيزشي زنان هيچگاه به پايان نرسيده‌است.

بعد از مشروطيت مي بينيم وقتي كه گويي چراغ و شعله حضور زنان پايين افتاده حركت‌هاي نهادينه و مستحكمي چون ساختن مدرسه هاي دختران در ميان گروه هاي مختلف فكري زنان آن روزگار شكل مي گيرد تا سرفصل تازه اي براي ايجاد توسعه اي پايدار در حوزه دانش زنان شكل گيرد. اما اگر بخواهيم ريشه ها و دلايل ناكامي زنان در مشروطه را ارزيابي كنيم بايد بگويم كه يكي از دلايلي كه زنان نتوانستند آن موقع به موفقيت مورد نظر دست پيدا كنند يكي نبود همراهي مردان جامعه با آنها بود و از سوي ديگر اينكه آنها فشار و چانه زني را در حوزه‌هاي مسائل زنان به اندازه ديگر مسائل آن روزگار مورد توجه قرار نمي دادند و در يك كلام بايد گفت هنوز مسائل زنان به عنوان يك مسئله اجتماعي شناخته نشده بود.

اما اين نكته را هم بايد مورد تاكيد قرار دهم كه وقتي كليت يك جامعه رو به پيشرفت را نگاه مي كنيم و در شرايطي كه خواهان تحقق دموكراسي در كشورها هستيم ديگر مسئله زنان تنها مسئله زنان نيست بلكه مسئله تمام افراد يك جامعه است و كساني كه شاخص دموكراسي در كشورها را با ميزان حضور و موفقیت زنان آن جامعه مي سنجند ميزان آگاهي و توجه شان به مقوله برابري جنسيتي را مورد توجه قرار مي‌دهند. شايد به همين خاطر بود كه صديقه دولت آبادي در نشريات آن روزگار بارها مردان در راس قدرت را خطاب قرار داده و از آنها خواسته بود در پيگيري مسائل حقوقي و اجتماعي زنان همراه شوند.

اما در ادامه راه و در جريان وقوع انقلاب 57 نيز حضور زنان محسوس بود. البته نوع مبارزات مردم را در اين دوران مي‌شود به دو بخش تقسيم كرد بخشي مربوط به پيش از انقلاب كه در بخش هايي مبارزه محدود به جنبش‌هاي بخش خاص و طبقات خاصي از جامعه مي شد. گروه هايي كه متعلق به بخش خرده بورژاوزي و بورژوازي جامعه بودند. اما از آنجا كه موفق نشدند به لايه هاي پاييني جامعه نفوذ كنند حركت به شكل عمومي ترويج نيافت. آن زمان براي من كه در شهر كوچكي در يكي از نقاط دور افتاده زندگي مي كردم كاملا قابل لمس بود كه طرحي در حمايت خانواده و يا مباحثي نظير آن كه از سوي دولت ترويج مي شد در شهرستان هاي كوچك و نقاط دور دست خريداري نداشت و به جرات مي توانم بگويم سياست هاي دولت پهلوي پيش از انقلاب نتوانست در لايه هاي پايين جامعه نفود كند چرا كه باور به برابري حقوق ميان زن و مرد هنوز در لايه هاي مختلف جامعه نهادينه نشده بود و اصولا مسائل زنان هنوز در قالب يك مسئله اجتماعي مورد پذيرش نبود.

وضعيت در انقلاب 57 به چه شكل دنبال شد؟

انقلاب 57 حركت پايين به بالا بود. حركت از اقشار پايين جامعه شروع شده و بعد به بخش‌هاي مياني كشيده مي شد. در واقع دانشجويان و كارمندان از طبقات پايين تر پيروري كردند و شايد همين موجب مغشوش شدن مفهوم انقلاب اسلامي در جامعه ايراني شد در حقيقت انقلاب اسلامي قرباني شد چرا كه با مردم درباره حقوق شان صحبت نشده بود و امواج انقلاب توانست بخش هاي سخيف تر را در خود غرق كند. ماحصل اين شد كه زنان به عنوان قربانيان بسياري فرصت ها را از دست دادند و جمع زيادي از زنان در نخستين گام هاي پس از انقلاب فرصت هاي شغلي و اقتصادي خود را از دست دادند.

اما امروز در جامعه مسائلي در حوزه زنان بروز يافته كه همگي نشانگر قدرت اجتماعي و اقتصادي زنان در جامعه است .

اما مي دانيد كه در همين مبحث اقتصادي كه شما به آن اشاره داشتيد وضعيت زنان اين روزها چندان مساعد نيست و سياست هاي مستقيمي عليه اشتغال زنان از سوي دولت به كار گرفته مي شود؟

اين را قبول دارم اما در مقابل اين سياست ها جامعه ناگزير به پيروي از خواسته زنان جامعه است. اگر مطابق خواسته ها عمل نكند بديهي است كه گروه هاي مختلف زنان مخالفت خود را با شيوه ها و سياست هاي رايج به گونه هاي مختلف نشان مي دهند.

امروز شواهدي چون افزايش دختران دانشجو، عدم تمايل به ازدواج‌هاي زودرس و خلاف سياست رايج در جامعه كه ازدواج جوان ها را نشويق مي كند همگي نشان مي دهد كه زنان قربانيان صرف سياست هاي دولت براي حذف انها از بازار كار و جامعه نيستند و زنان جامعه ما اين روزها به فاعلان تاثيرگذار عرصه هاي اجتماعي و اقتصادي تبديل شده اند.

وقتي امروز خانم راننده اي را پشت اتوبوس هاي شهري و تاكسي بانوان مي‌بينيم مي فهيم كه زنان برندگان اصلي حوزه هاي اقتصادي بوده اند اما اين اتفاق هنوز در حوزه سياسي به وقوع نپوسته است.

نياز بالاترين انگيزه براي حركت است، من معتقدم كه حقوق اقتصادي بر حقوق مدني ارجح است هر چند بايد حقوق مدني كاملا اصلاح شده باشد اما ابعاد كاربردي زماني محقق خواهد شد كه مسائل اقتصادي رعايت شده باشد

تصور من اين است كه اگر حقوق اقتصادي وجود نداشته باشد صرف در اختيار داشتن حقوق مدني براي زنان كافي نيست. زني كه حقوق اقتصادي ندارد آويزان است و در هر حال نمي تواند تصميم هاي جدي براي زندگي‌ آينده اش بگيرد .

حضور زنان را در دوران اصلاحات چطور ديديد؟

به هر صورت زنان در دوران اصلاحات نيز رويه تاريخي خود را ادامه دادند و آنچنانكه اخبار و آمار حكايت مي‌كرد دولت آقاي خاتمي منتخب زنان و جوانان بود و گاهي به همين جمله هم ايراد مي‌گرفتند كه اگر دولتي منتخب زنان است بنابراين چندان مورد اعتماد و اعتبار نخواهد بود.

اما حضور قطعي زنان در تمامي عرصه ها دولت اصلاحات را بر آن داشت كه نقش انكار و كمرنگ شده زنان را اين بار پررنگ تر و واقعي تر به نمايش درآْورد.

به هر صورت نمي شود حضور باورنكردني زنان را ناديده گرفت چرا كه من اين همه را به چشم خود ديدم. اما متاسفانه با وجود حمايت بي دريغ زنان از دولت اصلاحات اين گروه اجتماعي با كمترين دستاوردها مواجه شدند.

كه در اين ميان هم مي توان به کم كاري مجلس ششم اشاره كرد و هم وقوع حوادثي چون ماجراي روزنامه نگاران و ماجراهاي دانشگاه و فشار بر دولت را در آن دخيل دانست. اما سكوت دولت وقت نيز در كنار اين ها مزيد بر علت شد.

حالا اگر بخواهيم روند حضور زنان را در رخدادهاي سياسي و اجتماعي اخير بررسي كنيم ، تحليل شما از حضور زنان چگونه است؟

با وجود مشكلات و مسائل پيش روي زنان و تمامي آن بحران هايي كه طيف هاي مختلف فعال در عرصه مسائل زنان آن را پشت سر گذاشتند ، حضور زنان در سال 88 وارد فاز تازه اي از پختگي و تاثير بخشي شد.

زنان اين بار تنها به پيروي از جريان موجود اكتفا نكردند و خود تلاش داشتند تا خواسته ها و عقايد و باورهايشان را به دولت و كانديداهاي رياست جمهوري تحميل كنند. آنها با ايجاد كمپين ها و موج آفريني در سطح جامعه توانستند كاري كنند كه ديگر كانديداها بي‌تفاوت از كنار خواسته ها و مسائل زنان عبور نكنند.

اعتقاد من اين است كه اگر سال 88 هيچ دستاورد مادي بر اي زنان به دنبال نداشت اما حضور بي‌ترديد و عظمت آمادگي زنان براي تحولات اجتماعي را به خوبي نشانه گذاري كرد . حضور زنان در راه پيمايي‌ها و نحوه اعلام حضور و نمايش قدرت در طي برگزاري انتخابات و فعاليت هايشان در كارزارهاي انتخاباتي همگي نمايش تازه اي از حضور سياسي و اجتماعي زنان در جامعه ايران بود.

زنان در تمام 4 سال رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد در راس خبر ها بودند ، حتي وقتي گروهي ديگر در پي سازش برآمده بودند، زنان هم آماج فشار ها بودند و هم حركت فشار آورنده و رو به جلو را در دست داشتند. البته در هيچ دوره اي از اعمال فشار بر زنان و فعالان اين حوزه هيچگاه علت مخالفت با آنها منطقي نبود اما در هر صورت فعاليت زنان در دولت اصولگراي محمود احمدي نژاد همواره با تحميل هزينه‌هاي سنگيني بر زنان همراه بوده است.

تحليل من اين است كه اگر زنان در انقلاب مشروطه نتوانستند به اهداف و خواسته هاي خود دست پيدا كنند به اين خاطر بود كه نيروي كافي براي مبارزه وجود نداشت. اگر همان زناني كه به مجلس آمدند و به ساخت و پاخت هاي مجلس و دول خارجي اعتراض كردند، براي حضور زنان در مجلس نيز ، همان ميزان پيگيري و اصرار مي كردند و از سوي ديگر نمايندگان مجلس را در مورد تدوين قانون اساسي تحت فشار قرار مي‌دادند قطعا مسائل و مشكلات زنان بهتر از گذشته مورد تاكيد قرار مي گرفت.

اين روزها وضعيت زنان را چطور مي بينيد. آيا زنان به آن سطح از اصرار و تمركز بر خواسته ها دست يافته اند؟‌

فكر مي كنم زنان ما به چنين مرحله اي رسيده اند و البته قضاوت تاريخي در اين زمينه را بايد به آينده موكول كرد چرا كه اگر زنان در اين حوزه‌ها موفق نشوند مشخص مي‌شود كه زنان هنوز به آن اندازه به پويايي و تمركز بر خواسته ها دسترسي پيدا نكرده اند.

اگر بخواهيم خيلي كوتاه تلاش زنان در سالي كه گذشت را مورد بررسي قرار دهيم بايد به همگرايي و جريان‌هاي انتخابي كه در روزهاي كمپين‌ها شكل گرفت اشاره كرد و در آن ميان همگرايي فعالان زنان تصوير قدرتمندي از زنان و خواسته هاي آنان را در قالب اين همگرايي بروز داد.

شعارها و وعده هاي كانديداها از وعده تعيين شش وزير از سوي مهدي كروبي گرفته تا تعيين وزير امور خارجه از سوي محسن رضايي همگي نشان مي دهد كه گفتمان حاكم بر سال گذشته از خواسته هاي زنان تاثير پذيرفته است. صاحبان قدرت دست كم متوجه شدند كه براي‌ آينده هر كسي كه بخواهد در قدرت بماند نمي تواند حضور زنان را ناديده بگيرد و از ديگر سو با واكنش‌هايي مثل عفاف و حجاب و برخوردهايي كه بر اثر تكرار حتي بروز حساسيت را از دست داده اند ديگر به موفقيت نخواهند رسيد.

ارتباط ميان زنان و جنبش سبز را در سالي كه گذشت چطور ارزيابي مي كنيد و چه افقي پيش روي اين حركت هاي اجتماعي مي بينيد؟

زنان اگرچه به دنبال روي كار آمدن قدرت ها غالبا قرباني بوده اند و به خواسته آنها بي توجهي شده اما وضعيت را اين بار بسيار متفاوت از پيش مي بينم چرا كه به باور من نقش زنان در شكل گيري جرياني معروف به جنبش سبز آنقدر قطعي و يقيني است كه ديگر امكان ناديده گرفته شدن آنها از سوي سران جنبش وجود ندارد. زنان اين روزها به آن اندازه از باروري فكري و عقلاني رسيده اند كه بتوانند پيگير خواسته هاي منطقي و برابري خواهانه خود باشند.

زنان اين روزها براي هزينه دادن هم آماده اند. چه آنهايي كه به خيابان مي آيند و اعتراض مي كنند و چه آنهايي كه به دنبال فعاليت هاي اجتماعي خود به زندان افكنده مي شوند.

اين را بايد بگويم كه با وجود تعداد زنان زنداني و تعداد زنان دانشجوي زنداني و زناني در طي راه پيمايي هاي اعتراضي در خيابان ها حاضر مي شدند نوعي شعف شرم آور در من ايجاد مي شود.

شعف از آن جهت كه زنان تا چه اندازه از خود پايداري نشان مي دهند و شرم از آن جهت كه احكام صادر شده براي برخي از زندانيان بسيار شرم آور است. گاهي از خودم به عنوان يك شهروند خجالت مي كشم وقتي بايد خبر حكم بهاره هدايت را بشنوم. در هر صورت زنان اين روزها براي هزينه دادن آماده اند. با وجود همه مشكلاتي كه در پيش رو و پشت سر گذاشتيم من آينده را براي زنان ايران روشن مي بينم. فارغ از اينكه در نقطه‌اي جهان به زن ايراني هديه‌اي مي‌دهند چرا كه من همه چيز را در مرز و خاك ايران مي‌بينم و تبعيض ها بايد اينجا برطرف شود.

نادان اند كساني كه مردم را ناديده مي‌گيرند. باز بايد به خاطر بياورم كه هر سيستمي كه سعي كرده با فريبكاري و پوپوليسم جامعه را پيش ببرد ، وقتي جامعه به سوي انحطاط مي رود در ديكتاتورترين ديكتاتورها هم گاهي سوپاپ هايي تعبيه مي شود. اما مردم من مردم ايران با شعور تر و با فرهنگ تر از اين مي بينم و معتقدم كه مردم ما بدون خشونت خواسته هايشان را پيش مي‌برند . جنبش سبز را جنبشي از پايين به بالا مي بينم كه به عنوان يك حركت اصيل جواب خود را خواهد گرفت و گوش‌هاي ناشنوا را به شنيدن وا خواهد داشت.
 


 


آيت‌الله اميني با بيان اين‌که کميته امداد در محروميت زدايي در کشور تلاش‌هايي را داشته است، گفت: اما هميشه نبايد اين‌گونه باشد مگر مي‌شود مردم را با امدادهاي موقت اداره کرد. وی تصریح کرد که مناسب محروميت‌زدايي در کشوربرنامه ‌ريزي صحيح براي ايجاد اشتغال و آباداني شهرها ست.

به گزارش ایسنا، آيت‌الله ابراهيم اميني در ديدار با رييس سازمان دانشجويان جهاد دانشگاهي و جمعي ازمعاونان فرهنگي اين نهاد طي سخناني با اشاره به اين‌که در اوايل پيروزي انقلاب،نهادي که در محروميت‌زدايي کارهاي اساسي را انجام مي‌داد جهاد سازندگي بود، بيانكرد: اين گروه که بيشتر آنان را دانشجويان تشکيل مي‌دادند از روي اخلاص و بي توقع خدمت فراواني را در محروميت‌زدايي در کشور انجام داد.

وي ادامه داد: محروميت‌زدايي و برپايي اردوهاي جهادي توسط جهاد دانشگاهي تعقيب همان عملکردها و خدمات جهاد سازندگي است که کاريارزشمند بوده و اطلاعات رسيده نشان مي‌دهد که فعاليت اين نهاد تاثيرگذار بوده است.
اميني با تاکيد بر اين‌که برپايي اردوهاي جهادي کار مقدس و خوبي است، عنوان كرد: مساله‌اي که در اينجا وجود دارد اين است که دررژيم سابق محروميت‌هايي در بسياري از نقاط کشور از جمله روستاهاي دور افتاده وجودداشت.

وي با اشاره به تو جه خاص بنیانگذار جمهوری اسلامی به محرومین و مستضعفان و تشکیل کمیته امداد ادامه داد: متاسفانه پس از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي ما هنوزشاهد محروميت‌ها در کشور هستيم و نتوانسته‌ايم کاري انجام دهيم که استضعاف برطرفشده و مردم خانه و سرپناه داشته باشند.

وي با اشاره به اين‌که ما از لحاظ منابع طبيعي،نيروي انساني، خيرين و امکانات شرايط خوبي داريم، اظهار كرد: با توجه به آن همهاصرار امام مبني بر توجه به محرومين و مستضعفين انتظار اين وجود داشت که در حال حاضر در کشور فقير و محرومي وجود نداشته باشد.
وي با اشاره به تشکيل کميته امداد امام به فرمان امام خميني (ره) ابراز کرد: آيت‌الله اميني با اشاره به اين‌که مسوولان در اين زمينه تلاش داشته‌اند، گفت: اما جاي سوال است که چرا محروميت‌ها برطرف نشده و اين نکته‌اي است که بايد بدان توجه شود.
آيت‌الله امینی افزود: گاهي آماري ارائه مي‌شود مبني بر اين‌که ما ديگر مستضعف و محروم نداريم و مي‌توانيم به همه جا برسيم، اما وقتي انسان مشاهده مي‌کند مي‌بيند که اين‌گونه نيست.

امام جمعه قم با بيان اين‌که به نظر مي‌رسدمسوولان در اجراي بيانات امام در اين باره راه مناسبي را انتخاب نکرده‌اند، اظهاركرد: راه مناسب اين بود که با يک برنامه‌ريزي صحيح ايجاد اشتغال کرده و شهرها را آباد مي‌کردند.
آيت‌الله اميني افزود: در حال حاضر نيز چاره کار همان برنامه‌ريزي صحيح است که اگر بدان توجه نشود همان وضع ادامه پيدا مي‌کند و ما در 30سال آينده نيز باز هم همين‌گونه خواهيم بود.
وي با تاکيد بر اين‌که بايد با يک برنامه‌ريزي مناسب محرومين را خودکفا کنيم، عنوان کرد: بايد به اين افراد علاوه بر کمک اقتصادي،کمک فرهنگي، علمي و فکري نيز داده شود که در اين زمينه جهاد دانشگاهي مي‌تواند نقش اساسي را ايفا کند.
وي با اشاره به اين‌که 30 سال زمان کمي نيست،تاکيد کرد: برخي از کشورها عقب‌مانده در همين 30 سال توانسته‌اند به پيشرفت‌هايی فراواني دست پيدا کنند.

آيت‌الله اميني با اشاره به جايگاه جهاد دانشگاهي بيان کرد: جهاد دانشگاهي به عنوان يد دولت و نظام است و مي‌تواند و بايد بودجه وامکانات در اختيار اين نهاد قرار گيرد تا بتواند در محروميت‌زدايي در کشور نقش بسزايي داشته باشد.
وي گفت: بايد از روند کارها گزارشاتي نيز تهيه شدهو در اختيار مردم و مسوولان قرار گيرد تا مردم از واقعيت‌ها باخبر شوند.
اميني با بيان اين‌که من با توجه به عنايات رهبري به اين امر نااميد نيستم، ابراز کرد: جهاد دانشگاهي نيز نبايد نااميدباشد و بايد تلاش کند تا محروميت‌ها را برطرف سازد


 


جمعی از فعالین سیاسی و دانشجویی شهر تبریز به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انتخابات مهندسی شده و کودتای انتخاباتی ، اطلاعیه ای را صادر نمودند.

به گزارش تحول سبز، متن کامل این اطلاعیه به شرح زیر میباشد:

سردار پاسدار جناب آقای بیگی، استاندار آذربایجان شرقی در دولت بعد از نهم

در آستانه فرا رسیدن ۲۲ خرداد سالگرد حضور حماسی مردم در پای صندوقهای رای در انتخابات گذشته که منجر به روی کارآمدن دولتی نامشروع و به تعبیر مردم «دولت کودتا» گردید، ضروری است جهت اطلاع رسانی به مردم شریف تبریز و شخص جنابعالی نکاتی اعلام و یادآوری شود:

۱-ما بعنوان گروهی از فعالین سیاسی و دانشجویی تبریز از عموم مردم سبز شهرمان دعوت می نماییم در روز ۲۲ خرداد، ساعت ۱۸ در مسیر چهارراه شریعتی به سمت میدان ساعت حضور بهم رسانند و با گرامیداشت یاد شهدای پس از انتخابات و آرزوی آزادی برای زندانیان سیاسی، بار دیگر بر حمایت خود از رهبران جنبش سبز آقایان موسوی، کروبی و خاتمی صحه بگذارند.

۲-براساس اصل ۲۷ قانون اساسی که برگزاری تجمعات و راهپیمایی ها را منوط به عدم مخالفت با اسلام آزاد قلمداد می کند، شخص جنابعالی بعنوان استاندار و بالاترین مقام امنیتی استان موظف به تامین امنیت شرکت کنندگان در راهپیمایی مذکور می باشید. انتظار می رود با درکی صحیح از فضای سیاسی جامعه و پای بندی به قانون اساسی و رهنمودهای بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی هرگز خود را بعنوان سدی در برابر حرکتهای مردمی به جامعه معرفی ننمایید.

۳-علت اینکه این نامه بصورت اینترنتی و در فضای مجازی انتشار می یابد، برمی گردد به رفتارها و واکنش های نیروهای امنیتی در استان که اگر چنین نبود و اگر بیم بازداشتهای غیرقانونی ، رفتارهای غیرمسئولانه و غیر انسانی و در نهایت دادگاه های نمایشی و احکام صادره از قبلش نبود و در این مدت شما را فردی صاحب نظر در مسایل سیاسی و دارای سعه صدر و قانونمدار می یافتیم حضورا نامه خود تقدیمتان می نمودیم و نیازی به انتشار اینترنتی آن وجود نداشت.

۴-با توجه به اینکه رهبران جنبش سبز رسما علام کرده اند بدنبال دریافت مجوز برای راهپیمایی در ۲۲ خرداد هستند، امیدواریم دولت مستقر اشتباهات گذشته را تکرار نکرده و با این درخواست بصورت قانونی و انسانی موافقت نماید که در غیر اینصورت سند دیگری بر استبداد و خودکامگی این دولتمردان در تاریخ ایران به ثبت خواهد رسید.

۵-ما به صراحت اعلام می کنیم که در راهپیمایی روز ۲۲ خرداد حرکات و شعارهای ساختارشکنانه و ضد قانون را تائید نکرده و تنها شعارهای اصلاح طلبانه و در چهارچوب قانون اساسی اکتفا خواهیم نمود و در این راستا انتظار داریم دستگاه های امنیتی-انتظامی آنگونه که در شان مردم شریف تبریز است از دخالت و ایجاد هرج و مرج در راهپیمایی پرهیز نموده و با عوامل آشوب طلبی که در قامت لباس شخصی ها و موتورسوارهای چماق و زنجیر بدست قصد برهم زدن راهپیمایی و تجمع مردم را داشته باشند، برخورد قاطع و قانونی بعمل آورند.

ما اصلاح طلبانی هستیم که در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بدنبال فعالیت آزاد سیاسی و مدنی هستیم. ما جنبش سبزی هستیم که نه براندازیم و نه اغتشاشگر! بلکه سیاسیونی هستیم که گفتن و اعتراض را حق خود می دانیم. حقی که قانون به آن تاکید کرده و عقل حکمش می کند.

وعده دیدار: روز ۲۲ خرداد، ساعت ۱۸ ، چهارراه شریعتی تبریز

و لله عاقبة الأمور

جمعی از فعالین سیاسی و دانشجویی سبز شهر تبریز


 


بهمن احمدي امويي ، روزنامه نگار پس از 72 روز آزادی موقت ، دوباره به زندان اوين بازگشت. به گزارش خبرنگار ما، عصر امروز نهم خرداد ماه، بهمن احمدي امويي را جمعي از دوستانش تا زندان اوين بدرقه كردند و او را به آن سوي ديوارهاي بلند اوين سپردند.

 

به گزارش خبرنگار «تا آزادی روزنامه نگاران زندانی» هشتم خرداد ماه، در تماسی تلفنی از دادستانی تهران به این روزنامه نگار گفته شد که مرخصی اش تمدید نشده و باید خود را تا شب به زندان اوین معرفی کند. اما اين روزنامه نگار به دليل برگزاري دادگاه همسرش ژيلا بني يعقوب، ترجيح داد در اين دادگاه همسرش را همراهي كند و بعدازظهر همان روز خود را به زندان اوين معرفي كرد.

بهمن احمدی امویی و ژيلا بني يعقوب در شامگاه 30 خرداد ماه سال گذشته در منزل شان بازداشت و راهی زندان اوین شدند.بهمن امويي در دادگاه اولیه به هفت سال و چها ر ماه زندان محکوم شد و سپس در دادگاه تجدید نظر حکمش به پنج سال حبس قطعی تبدیل شد .

او كه در 27 اسفند ماه سال گذشته، با تودیع وثیقه پانصد میلیون توماني به مرخصی آمد، به هنگام بازگشت به زندان اوين همچنان مقاوم و پرروحيه بود. مدام لبخند مي زد و از دوستاني كه او را تا زندان اوين همراهي كرده اند ،تشكر مي كرد. در صحبت هايش به ديگران روحيه مي داد و اين اطمينان كه تحمل زندان برايش دشوار نيست . بهمن بارها اين جمله را تكرار كرده كه:"من هم مثل بسیاری روزنامه نگار هستم .بسیاری از روزنامه نگارن در داخل و خارج و برخی در زندان هستند و حکم های سنگین هم دارند من می گویم زندگی شان را بکنند . به فکر ایران هم باشند."

حتي بعد از تلفني كه از دادستاني به او شد و خبر بازگشتش به زندان را شنيد؛فوري در وبلاگ شخصي خود از همه دوستانش خداحافظی کرد.

او در بخشی از اين یادداشت نوشته است ": دلم می خواست خیلی کارها بکنم و خیلی جاها بروم و خیلی ها را ببینم اما موفق نشدم . ولی خوشحالم . راستش خجالت آور بود که بسیاری از دوستان در زندان هستند و من بیرون . دیگر در این روزهای آخر پیش خودم شرمنده بودم. شرمنده دانشجویان و روزنامه نگارانی که در شرایط سختی در زندان به سر می برند. کم کم داشتم به خودم بدبین می شدم که چرا کسی سراغی از من نمی گیره که برگردم به زندان."

امروز هم سايت جرس مصاحبه اي با اين روزنامه نگار انجام داده و او را اينگونه معرفي كرده است:" آنها كه بهمن احمدی امويي را مي شناسند و با او همكار بوده اند مي گويند بهمن در همه اين سالهاي روزنامه نگاري، در سرويس هاي اقتصادي روزنامه ها گزارشي به مصلحت و در صلاح يك مسوول ننوشت، بهمن امویی يك منتقد به تمام معناست و روزنامه نگاري كه ذره اي عقب ننشته، امروز بهمن امویی دوباره به زندان مي رود تا حكم پنج سال حبس قطعي درباره اش اجرا شود، براي كسي كه نه از رانتي بهره برده و نه از بيت المال كيسه اي دوخته چنین مجازاتی چگونه قابل تعریف است، زندگي خانوادگي بهمن هم يك مبارزه است، او و همسرش ژيلا بني يعقوب هر دو زندان رفته اند و يك راه مشترک را برگزيده اند."

بهمن احمدي امويي يك روزنامه نگار مبارز است اما از آن نوع مبارزهاي احساساتي و مهربان كه با وجود روحيه خوب و مقاوم ، هنگام خداحافظي لبخندي بر لب داشت و چشم هايش خيس بودند اما همچنان استوار و مقاوم با تك تك ياران و دوستان خداحافظي كرد .

 


 


دکتر زهرا رهنورد در آستانه سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و هفته زن در بیانیه ای ضمن تکریم شخصیت والای فاطمه صدیقه(س)ایشان را نه فقط الگویی برای زن مسلمان که نماد تام و کمال اسلام دانست. به گزارش کلمه متن بیانیه زهرا رهنورد به شرح زیر است:

سالروز تولد حضرت فاطمه زهرا(س) دخت گرامی پیامبر اسلام و روز زن را به شما ملت عزیز تبریک عرض می کنم.

امیدوارم آن بانوی اطهر، آن بانوی بی همتا با تمام ابعاد وجودیش از کلمات روحانی و معنوی و علمی تا نقش های سیاسی و اجتماعی، لطافت مادری و همسری، پیوسته در نقطه اوج آرزوهای انسانی قرار گیرد.

جنبش سبز ضمن وحدت کم نظیرش در عین حال مشحون از تکثرهاست و این طراوت و تنوع فرصت می دهد که به تمام رفتارهای زیبای بشری ارج نهیم و به تمام الگوهای عدالت طلب و آزادی خواه در سطح جهان احترام گذاریم.

در عین حال در قلمرو باور و ایمان اسلامی به فاطمه زهرا تاسی می کنیم و در برابر شخصیت متعالی او سر تعظیم فرود می آوریم.

لحظه ای فراموش نمی کنیم که آن بانو چه رنج های عظیمی برای ارتقا و پیشبرد اسلام به جان خریدند و بدن عنصریشان در اوج جوانی به خاک تیره پیوست اما راهشان و روحشان همچنان برای مومنان و آزادیخواهان مستدام خواهد ماند.

اصلاحات و در بطن آن جنبش سبز، مطمئن است که لازم است با نگاه نو اندیشی دینی و با رویکردی معاصر، شخصیت حضرت زهرا (س) روایت شده و به انسان های مدرن شناسانده شود. اما، حضرت زهرا(س)، نه تنها الگویی برای زنان بلکه، نماد تام و کمال اسلام است، که این دین حنیف، به تمامی در چهره و شخصیت ایشان متبلور شده است. جای تأسف و تأثر است که حاکمیت فعلی، در شرایطی با تأسی به نام زهرا(س) به تدارک روز زن و هفته زن می پردازد که فرسنگ ها از آن شخصیت و آن رفتار دینی فاصله گرفته و جهت عکس آن بانویی بوده است که آزادگی و عدالت طلبی فقط یکی از ابعاد وجودی او بوده و وجه مثالی و الهیش همیشه قلب های مومنان را نورانی و امیدوار کرده است.

آیا می توان پذیرفت که حاکمیت به صدیقه کبری، زهرا(س) اعتقاد داشته باشد، و تا این حد دروغ بگوید، زنان و مردان را سرکوب کند و راه تنفس آزادی را با خفه کردن حلقوم ها، مسدود کند؟

شگفتا در همین هفته و روز حاکمیت ضجه کودکانی را که در فراق مادران زندانیشان ناله می کنند نمی شنود، آن بچه های مظلوم که در انتظار لطف و نوازش مادرانشان که یا در زندانند یا به خاک و خون خفته اند لحظه شماری می کنند و فریاد رسی جز خدا ندارند.

حاکمیت با ریشخند، به چهره مادرانی که پشت درهای زندان ها به امید دیدن پسران یادخترانشان هاجروار این سو و آن سو می دوند و تحقیر می شوند و وعده سرخرمن می بینند نگاه می کند.

زنانی که مرد خانواده شان مدت هاست که در گور خفته یا در زندان تهدید و شکنجه شده اند، مادرانی که آرزوی دامادی و عروسی و تحصیل جوانانشان را به جای جشن بر سر گورشان سوگواره غم و آه می گیرند و فستیوال اشک و افسوس برگزار می کنند.

اینک روز زن و هفته زن به نام نامی حضرت زهرا فرا رسیده است.

به حاکمیت فعلی اعلام می کنم این فرصت بزرگ را غنیمت شمارید و یکبار هم که شده صدق گفتار و عملتان را ثابت کنید. مناسبت ها همیشه نباید بهانه آزادی دزدان و آدم کشان باشد یکبار هم مناسبت ها را بهانه آزادی زندانیان سیاسی قرار دهید.

همه زندانیان را به پاس بزرگداشت زهرا(س) آزاد کنید و این اقدام را با زنان زندانی آغاز کنید، مطمئن باشید کوچک نمی شوید و کسی نمی گوید جا زده اید.

سپس در مراحل بعدی آزادی مطبوعات، آزادی های فردی، عدم دخالت در زندگی خصوصی مردم،انتخابات آزاد و… تا آزادی و مردمسالاری میسر شود.

ما زنان از علما و مراجع عظام می خواهیم با دم مسیحائیشان حاکمیت را وادار به آزادی زندانیان و پاسخ به مطالبات مردم نمایند و چنین باد.

 


 


وضعیت عیسی سحرخیز، روزنامه نگار سرشناس ایرانی که این روزها در زندان رجایی شهر به سر می برد به شدت نگران کننده است.

همسر این روزنامه نگار در گفتگو با "روز" ضمن ابراز نگرانی شدید می گوید: همسرم را در وضعیت اضطرار نگه داشته اند نه پرونده اش را به دادگاه می فرستند و نه به او اجازه مرخصی میدهند.

وی با اشاره به انتقال آقای سحرخیز به زندان رجایی شهر می گوید: سه هفته پیش بدون اینکه خود او خبر داشته باشد او را به اتفاق 5 نفر دیگر به دفتر رئیس زندان خواسته و سپس دستبند زده و به زندان رجایی شهر منتقل کرده اند بدون اینکه اجازه دهند داروهایش را با خود ببرد. من نمیدانم هدف آقایان چیست. به دادستان تهران هم نامه دادم اما تاکنون موفق به ملاقات با وی نشده ام.

همسر آقای سحرخیز می افزاید: ابتدا عیسی و دو نفر دیگر را که با او به رجایی شهر منتقل شده اند به محلی مثل حسینیه برده و در آنجا نگداشته اند اما الان انها را به اتاقی 5 الی 6 متری برده اند که جز موکت هیچ چیزی ندارد و روز زمین می خوابند. گفته اند خودش باید وسایل تهیه کند. اکنون آنها تنها با یک موکت سر میکنند. از طرفی حمام، آب گرم ندارد و برای 500 نفر آدم فقط 7 توالت است که آنها نیز خراب است.

خانم سحرخیز با وحشتناک توصیف کردن شرایط همسرش می گوید: زنگ زده بود و گفت که برای اکو قلب به بیمارستان میرود. نگران شدیم ضمن اینکه او چون مراعات ما را می کند زیاد حرفی نمی زند تا اینکه در خبرها دیدم نوشته اند دچار حمله قلبی شده است.

وی می افزاید: به شدت نگران هستیم که نکند در بی خبری ما، بلایی سر او بیاید. یازده ماه است عیسی را نگهداشته اند مرخصی هم نمی دهند می گویند بازجو مخالفت کرده است. 12 تیر پارسال بازداشت شد و اکنون برای 27 تیر وقت دادگاهش است. سئوال من این است که چرا این همه مدت بلاتکلیف و در این شرایط وحشتناک او را نگهداشته اند؟اگر بلایی سر او بیاید چه کسی پاسخگو است؟

به گفته خانم سحرخیز، به همسرش اجازه نداده اند حتی وسایلی را که در زندان اوین داشته با خود به رجایی شهر ببرد. وی توضیح مید هد: تنها با لباس هایی که به تن داشته به رجایی شهر منتقل شده. من رفتم زندان اوین و وقتی وسایلش را تحویل گرفتم شوکه شدم. چون همسر من فقط یک داروی فشار خون مصرف میکرد اما یک نایلون پر از دارو به من دادند که همه نوع دارویی در آن است. به دکتر که نشان دادم گفت اینها داروهای قلب و مربوط به گشاد شدن رگ های قلبی و داروهای پروستات و.... است. در حالیکه عیسی اصلا مشکل پروستات نداشت.

وی می افزاید: داروهای او را به زندان رجایی شهر بردم. زنگ زده داروهای دیگری نیز خواسته بود که تهیه کردم و بردم، اما لباس هایش رااز ما نگرفتند و گفتند باید از یک هفته قبل هماهنگ کنید اکنون برای او پتو و بالشت ولباس تهیه کرده ام و روز دوشنبه می برم اما دقیقا یک ماه است نمی توانم او را ببینم. به رجایی شهر می روم و ساعت ها منتظر می مانم اما در انتها با حالت تمسخر می گویند خودش نمیخواهد شما را ببیند. می گویم خودش زنگ زده و خواسته که بیایم اما مسخره میکنند.

همسر آقای سحرخیز سپس به دیدار 6 ماه پیش خود با دادستان تهران اشاره می کند: دادستان 6 ماه پیش رسما به من گفت که اگر نتوانم آزادش کنم حداقل پرونده اش را جلو می اندازم اما 6 ماه گذشته و خبری نشده است. در اصل کسی نه پاسخی میدهد و نه اهمیتی به وضعیت زندانیان میدهند.

وی می افزاید: هر روز فشارها از قبل بیشتر می شود و هر روز هم یک فشار جدید می آورند. متاسفانه فشار روی روزنامه نگاران از هر قشر دیگری بیشتر است روزنامه نگاران پرتلاش تر از همه و بی پناه تر از همه هستند و هر اتفاقی می افتد اینها در تیر رس هستند و تاوان پس می دهند.

خانم سحرخیز سپس تاکید کرد: به شدت نگران وضعیت همسرم هستم و تا او را نبینم آرام نمی شوم.

روز - فرشته قاضی


 


دکتر محمود بروجردی داماد ارشد امام خمینی (ره ) برای ادامه درمان بیماری به خارج از کشور سفر کرده است.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، این خبر را سایت خبر آنلاین منتشر کرده است. بروحردی و آقای اعرابی ( که در قم اقامت دارد) دو داماد امام راحل هستند. دیگر داماد امام (ره) مرحوم آیت الله شهاب الدین اشراقی بود که در سالهای نخست انقلاب به رحمت ایزدی پیوست.

دکتر محمود بروجردی که معاون وزارت آموزش و پرورش در دولت مهندس موسوی و سفیر ایران در فنلاند در دولت اصلاحات بود همسر دکتر زهرا مصطفوی دختر بزرگ امام (ره) است.

به گزارش پارلمان‌نیوز،حجت الاسلام مسیح بروجردی و لیلا بروجردی، فرزندان وی هستند.


 


معاون سیاسی وزارت کشور دولت خاتمی تاکید کرد:محدود کردن فضای رسانه ای و بستن روزنامه ها و فیلترینگ سایت های منتقدان دورن نظام، متاسفانه محصولی جز بازکردن دهان رسانه های خارجی که هیچ مرزی برای تخطئه انقلاب و امام قائل نیستند نداشته است.

گفتگوی سیدمرتضی مبلغ با روزنامه خبر بدین شرح است:

چرا اصلاح طلبان در طول سال های اخیر به ویژه در یک سال گذشته نسبت به محدود شدن فضای فعالیت سیاسی معترض هستند؟ جناح مقابل اعلام می کند که حضور رسانه ای شما در فرصت های مخالف نشان می دهد که اینگونه نیست.

این مساله کاملا بدیهی و روشن است و مردم به خوبی می توانند با قیاس بین محدودیت های اصلاح طلبان و بسیج همه امکانات برای طرف مقابل در سال های اخیر، در این باره قضاوت کنند. امروز حتی پایگاه اطلاع رسانی فراکسیون خط امام (ره) مجلس که 70 نفر از نمایندگان رسمی مردم آن را تاسیس کرده اند و هنوز در ایفای وظایف نمایندگی قرار دارند هم فیلتر می شود . هر روز به طور رسمی در رسانه صدا و سیما با چند نفر چهره مشهور به تندروی بدون ارائه استدلال و حتی دعوت از یک چهره معتدل اصولگرا در برابر آنها ، به تفکر اصلاح طلبی حمله می کنند. احتمالا اینها نشانه محدودیت نیست نشانه نشر افکار است!

اگر این استدلال شما پذیرفته شود که فضای سیاسی رسمی دچار محدودیت شده است چه تبعاتی را برای آن متصور هستید؟

امنیتی شدن فضای جامعه ارتباط مستقیمی با توسعه حرکت های خشن ، زیرزمینی و معاند با نظام و انقلاب دارد. این امر کاملا تجربه شده و محرز است و به نظر من هیچ دلیلی هم وجود ندارد که کسانی که موجب ایجاد و ادامه فضای بسته هستند به این امر واقف نباشند. لذا نتیجه منطقی که می توان از تداوم فضای فعلی گرفت این است که مسببین آن ، از طرفداران حرکت های زیرزمینی، مخرب و برانداز هستند و بر خلاف ادعاهای عجیب و غریب خود، دلشان برای مردم و نظام جمهوری اسلامی نمی سوزد. آنها خواسته یا ناخواسته به کشور و انقلاب لطمه می زنند. این فضا باعث منزوی شدن منتقدان دلسوز و وفادار به مشی امام ، آرمان انقلاب و جمهوری اسلامی شده و راه را برای حرکت های تند باز می گذارد.

از محدودیت در فضای رسانه ای سخن گفتید. چطور این ادعای خود را ثابت می کنید؟

پس چرا بر اساس آمار رسمی که خود آقایان منتشر می کنند هر روز به متقضیان استفاده از ماهواره و ورود گیرنده های آن به کشور افزوده می شود؟ چرا از اعلام ریزش مخاطبان رسانه رسمی سخن می گویند؟ محدود کردن فضای رسانه ای و بستن روزنامه ها و فیلترینگ سایت های منتقدان دورن نظام، متاسفانه محصولی جز بازکردن دهان رسانه های خارجی که هیچ مرزی برای تخطئه انقلاب و امام قائل نیستند نداشته است. این مساله یک آسیب جدی دیگر هم دارد و آن خدشه وارد شدن به اعتماد اقشاری از جامعه به رسانه های رسمی و کسب اطلاعات از رسانه های برون مرزی است.

اصولگرایان اعلام می کنند که اصلاح طلبان و احزاب آنها در شبکه مجازی مشغول بیان نظرات خود هستند اما حرفی برای گفتن ندارند و بر همین اساس خودشان هم بدشان نمی آید که با مظلوم نمایی از محدودیت حرف بزنند. می گویند همان قانونی که شما از آن سخن می گویید حکم به توقیف روزنامه های این جریان و ارگان احزاب اصلاح طلب داده است.

به نظر می رسد رقابت های سیاسی و جناحی و منافع آنها، چنان عده ای را در عصبیت و غفلت فرو برده که به خاطر حذف رقیب، حاضرند دست به هر کاری بزنند و مرزهای سیاسی ، اخلاقی ، انسانی را بشکنند . مگر می شود با تهمت و افترا به رقیب ، ناکارآمدی خود در اداره کشور را توجیه کنند ؟ طرح ادعای مظلوم نمایی اصلاح طلبان از سوی اصولگرایان در حد حرف و صحبت است و با آنچه در واقعیت رخ می دهد تفاوت دارد. اصلاح طلبان چگونه در فضای مجازی سخن بگویند وقتی امکان طرح نظر و تحمل آن وجود ندارد و اکثر سایت های آنها فیلتر شده است؟ روزنامه های منتقد که نگاهی به عملکرد آنها نشان می دهد که همه خط قرمز ها را رعایت کرده چرا به سرنوشت حذف دچار شوند؟ این واقعیت ها در تضاد با ادعای طرف مقابل قرار دارد. اگر این ادعای آنها درست باشد نباید احزاب را تعطیل کنند و دفاترشان را پلمب کنند. کدام حزب یا رسانه یا تشکل علاقه دارد جلوی فعالیت آن گرفته شود بلکه دست به مظلوم نمایی بزند ؟ این ادعا مضحک نیست؟

توقیف احزاب بر اساس قانون و به دلیل عدول از قانون صورت می گیرد . درباره توقیف مطبوعات و فیلترینگ سایت ها هم همین استدلال مطرح می شود . مجموعه اصلاح طلبان از قانون عدول نکرده اند؟

شواهد نشان می دهد رفتارهایی که برخی در حال انجام آن هستند در راستای ایجاد محدودیت سیاسی برای رقیب و نه اعمال قانون است. اگر عدول از قانون کرده ایم پس چرا رسانه های بی شمار طرف مقابل به طور متناوب در راستای ترویج منویات خود و تخطئه اصلاح طلبان به طور یک طرفه در حال فعالیت هستند ؟ چرا فرصت دفاع به ما داده نمی شود؟ اگر طرف مقابل می تواند از عملکرد خود در مقابل پرسش های مردم دفاع کند هیچ حرکتی نمی تواند به امنیت جامعه لطمه وارد کند تا نیاز باشد فضای امروز حاکم شود و یک سال پس از انتخابات همچنان ادامه یابد.

پیشنهاد شما برای تغییر فضایی که از آن یاد کردید چیست ؟ اگر بخواهید به طور تیتر وار به آنها اشاره کنید به سراغ چه مباحثی می روید؟

1- جمهوری اسلامی بر اساس اعتماد عمیق و متقابل بین مردم و حاکمیت بنا شده است. ایجاد و تداوم فضای موجود از دو حال خارج نیست. یا اقشار وسیعی از مردم به دست اندرکاران و مسئولان اعتراض دارند یا اینکه عاملان ایجاد این فضا بدون استدلال فکر می کنند که مردم و برخی احزاب و تفکرات سیاسی با آنها مسئله دارند. در هر دو صورت این مساله برای ایران و نظام باید مهم باشد.

2- عقلانیت در اداره جامعه اقتضا می کند به سرعت فضای موجود به فضای سیاسی آرام با مشارکت همه نیروهای انقلاب با هر سلیقه ای تبدیل شود. در این صورت همه دلسوزان کشور ، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی فرصت می یابند تا انتقادات سازنده خود را مطرح کرده و از این طریق یه توسعه و پیشرفت کشور کمک کنند.


 


بسم رب الشهداء و الصديقين
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا

" زمزمه ها تو را می پویند
ای که نامت در حنجره ی قلم
در فریاد است
دغدغه ها تو را میجویند
ای که تنها یادت تجسم حضور
زندانهای بی در است

تمام پیامهای زمین وآسمان به تو ختم میشوند
ای که رویای سپید فرزندان آدمی در این روزگاران
و کابوس فرزندان ناخلف نوح
آزادی
قسم به نامت
ای آزادی"

قریب به بیست و اندی سال از معجزه ی استقامت و پایمردی دیار وملتی در برابر هجوم رژیم بیگانه ی ظالم میگذرد. دیار و ملتی که در طول 8 سال نبرد نابرابر آنقدر جنگید تا به پیروزی نائل گردید. ملتی که باور داشت چه بکشد و چه کشته شود پیروز است و خون بر شمشیر پیروزی حتمی و قطعی دارد. دیار و ملتی اسطوره ای و اهورایی که هم آواز، به اسم مقدس آزادی و پاسداشت کرامت انسانی پشت به پشت هم ایستاد و بهترین فرزندانش را در راه نجات میهن سرافرازانه فدا نمود تا سایه شوم دشمن بیگانه را محو و معدوم نماید.
اما افسوس و هزاران افسوس، که از آن روزهای ایثار و خون، گویی تنها به نشانه، چند خیابان و کوچه با نام هایی از ابرمردانی باقی مانده است که در میان گردو غبار خاکریزها سر بر سجده ی معبود می گذاشتند و از عمق جان تنها خدایشان را به این میخوانند که؛ بر ملت ما مپسند ذلت و خواری را و ما را پاکیزه بپذیر... . اما آنچه امروز برای ایران زمین، سرزمینی که آن مردان خدایی برای بازپس گیری غرور و اعتبارش جانشان را بر کف دست گذاشته و به استقبال مرگ شتافتند، قصه ی دیگری رقم خورده است. قرارهای این جان برکفان را عده ای که آنروزها نبودند واینروزها هستند نه به فراموشی، که همت به محو آن گمارده اند.
آرمانهای مردانی خدایی که در هیاهوی سوتهای گوش خراش تیرو ترکشها به همسران و عزیزانشان خطی از خون به یادگار گذاشتند که فرزندان ما را آن گونه تربیت کنید که سربازان با ایمان عاشق وطن و علمدارانی صالح برای مام وطن باشند. و خبر نداشتند روزی خواهد رسید که دست نامحرمانی که ادعای دروغین دیانتشان گوش فلک را کر کرده است، سیلی بر صورت ناموس وطن خواهد کشید.
و اینک ما آمده ایم....فرزندان مردانی که با ما در گهواره وداع کردند و از خود به یادگار برای ما پلاکی سوخته و سربندی "سبز" گذاشتند... در سرزمینی دورتر از خاک آبا و اجدادیمان ایران به پاسداشت خون پدران شهیدانمان و خون دل هم رزمان و یاران ایشان که امروز مظلوم ترین و محذوفترینان در نظامی هستند که با خون پدران ما رشد و نمو یافته است آمده ایم...فرزندانی که آمده اند تا با پدراشان این بار گونه ای دیگر بیعت کنند. ما آمده ایم تا به پدرانمان و تمام ملت شریف و صبور ایران بگوییم درست است که پدرانمان حسینی وار رفتند اما ما زینب وار، در پی محافظت و پاسداری از این قافله آماده ایم.
در سالروز خرداد؛ ماه خون و حماسه و غیرت که 2خرداد، 3خرداد، 15 خرداد، 22 خرداد و 25 خردادش هریک شاهد جریان داشتن خون ظلم ستیزی و آزادی خواهی در رگان نسل ما و نسل پدران شهید و جانباز و ایثار گر ماست، جمعی از فرزندان سبز شاهد و ایثارگر در کشور مالزی صفحه ای را گشوده اند در پیروی از پاسداری خون غیور مردانی که رفتند تا این کشور و آب و خاک به دست نامحرمان و نااهلان نیفتد.
گرد هم آمده ایم زیرا که میدانیم اگر که سکوت کرده باشیم در امروزهای به یغما رفتن انگشتر سلیمان، فردا روز نخواهیم توانست از شرم بر چشمان منتظر پدرانمان چشم بدوزیم و چه دردی است وصلی همراه با شرم.
گرد هم آمده ایم و اعلام حضور در این مسیر سبز میکنیم که اگر سکوت کرده باشیم یعنی راه پر افتخار پدرانمان را، که جان دادند اما وجبی از میهن به دست شیطان نسپردند، به بهای اندک مصلحت پرستی و دنیا طلبی فروخته ایم.
اینک ما؛
فرزندان پدرانی که ما را سالها قبل در گهواره گفته بودند به هر عنوانی غفلت از راه و آرمانهای آنان خیانت به تاریخ انسانها و سنت های الهی خواهد بود، دور از سرزمین مقدسمان هم صدا و هم پیمان با مردم آزاده ی میهنمان و در کنار دیگر یاران سبز، به آنانی که بر شکستن حرمت و کرامت انسانی و تضییع حقوق انسانی شهروندان نجیبمان کمر همت بسته اند هشدار میدهیم که جهالتشان نخواهد توانست سرنوشت روشن فردای ایرانمان را با درد و حرمان و حسرت برابر کند.
تا آخرین لحظه ای که خون همت ها، باکری ها، زین الدین ها، جهان آراها در رگهای ما جاری است از اندیشه صلح طلبی، آزادی خواهی، عدالت جویی و استقلال خواهی دست بر نخواهیم داشت و اجازه نخواهیم داد چه استبداد داخلی و چه استعمار خارجی نام مقدس ایران را لکه دارنماید.
و در این راه سبز همراه "مرد روزهای سخت و سبز"- او که دینش را به دنیایش نداده و هیاهوی قدرت را سالهاست که مغلوب نفس مطمئنه خود ساخته - دوش به دوش و سنگر به سنگر تا تحقق همه آرمانهای برحق ملت ایران همراهی خواهیم کرد.

گرگها خوب بدانند که در این ایل غریب
گر پدر مرد, تفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز

ان الله مع الصابرین
شبکه سبزفرزندان و خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران مالزی
 


 


گفته می‌شود به تازگی نتایج یک پژوهش در محافل فرهنگی سیاسی مطرح شده است.
مطابق پژوهش انجام شده که از بین حدود سه هزار داوطلب ورود به حوزه علمیه قم و علاقمند به تحصیل علوم اسلامی در حوزه انجام شده است، مخاطبان جوان در پاسخ به این پرسش که کدام شخصیت حوزوی، الگو و مورد توجه شما برای تحصیلات حوزوی است، بیش از همه و در درجه نخست، مرحوم آیت‌الله بهجت را مورد اشاره قرار داده‌اند. در این تحقیق رهبر فقید انقلاب اسلامی مرحوم آیت‌الله خمینی در رده چهارم و رهبر کنونی جمهوری اسلامی (آیت الله) خامنه ای در رتبه‌ ششم قرار داشته‌اند.

منبع: جرس


 


البرز: محمدحسین صفار هرندی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی می گوید رحيم مشايي صلاحيت رياست جمهوري را ندارد و بعيد مي دانم احمدي نژاد از وي براي رياست جمهوري حمايت كند.

نشست گفتمان امام و انقلاب اسلامی در فرهنگسرای استاد فرشچیان اصفهان که اعضاي شاخه جوانان جامعه اسلامي مهندسين اصفهان در آن جمع شده بودن با سخنانی از صفار هرندی همراه بود که کمتر از او شنیده شده است.
شرکت کنندگان در این مراسم در بخشهایی از سخنان صفار هرندی به هم نگاه می کردند و برخی در گوشی به هم حرفهایی می زدند. گاهی برخی می خندیدند و از چهره برخی هم مشخص بود که خون دارد خونشان را می خورد.

برخی هم سوالاتی از وزیر ارشاد کابینه نهم پرسیدند. از جمله یکی از حاضران پرسید چقدر احتمال دارد که احمدی نژاد رئیس جمهور برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم روی اسفندیار رحیم مشایی رئیس دفتر خود سرمایه گذاری کند و سناریوی پوتین - مدودف را در پیش بگیرد؟

صفار هرندی پاسخ داد: مشايي قرار بود در دولت دهم معاون اول رييس جمهوري شود اما مقام معظم رهبري صلاحيت وي را در اين سمت رد كردند و احمدي نژاد گرچه با تاخير وي را از اين سمت برداشت اما به فرمايش مقام معظم رهبري تمكين كرد.

او فزود: بعيد مي دانم شخص رييس جمهوري مترصد جايگاهي بالاتر از اين براي مشايي باشد اما به هرحال كساني كه به دنبال تحقق چنين موضوعي هستند بايد پنبه را از گوش خود بيرون كنند.
یکی از حاضرین از صفار خواست بدون کم و کاست ماجرای اختلافش با رحیم مشایی رابگوید. وزیر پیشین ارشاد هم گفت: اختلاف من با وي سر همان منعي بود كه پس از مدتي از ناحيه مقام معظم رهبري به رييس جمهوري ابلاغ شد و من يكي از قربانيان اين راه بودم اما خوشحالم كه مشايي جايگاهي را كه منع شده بود؛ تصدي نكرد.

او همچنین اذعان کرد دولت احمدي نژاد اشتباهاتي مرتكب شده اما برغم اين اشتباهات نمره قابل قبولي گرفته است.

صفارهرندي تصريح كرد: اما كارهاي متفاوتي نيز ديده مي شود كه بخشي از آن متاثر ازباري به هرجهت عمل كردن است و مي تواند به راه اندازي يك امر آني و دفعي منجر شود كه مثلا به فلاني چون در آثار نقاشي و عكس خود نماينده يك نگاه توحيدي است 100 يا 200 ميليون پرداخت مي شود.

وزیر پیشین ارشاد همچنین از عکس یادگاری مشایی و هدیه تهرانی - بدون نام بردن از انها - انتقاد کرد و گفت اينكه يك مدير مشهور دولتي كنار يك خانم هنرپيشه عكس يادگاري بگيرد ؛ نمي تواند تجلي شعار دولت در عدالت و آزادی باشد
 


 


کوهیار گودرزی، به چهار خواسته خود دست یافت و اعتصاب غذای خشک خود را شکست.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، این عضو کمیته که در اعتراض به عمل‌کرد رئیس بند ۳۵۰ زندان اوین، به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، پس از دست‌یابی به چهار خواسته‌ی خود، اعتصاب غذا را شکست.

چهار خواسته‌ی گودرزی، «رسیدگی به وضعیت بلاتکلیف پرونده‌اش»، «رسیدگی به وضعیت مجید توکلی»، «خروج از انفرادی و رسیدگی به شکایتش از رئیس بند ۳۵۰»، «دست‌یابی به حق ملاقات و تماس تلفنی» بوده است.

امروز، یک‌شنبه نهم خرداد مادر این فعال حقوق بشر موفق شد با وی ملاقات کند. وضعیت جسمی و روحی گودرزی در این ملاقات «نامناسب» گزارش شده و به گفته‌ی مادرش، وی «به شدت لاغر شده است.»

از سوی دیگر، دادستان تهران نیز، طی ملاقات با گودرزی، خبر از رسیدگی به پرونده وی در روز چهارشنبه (۱۲ خرداد)، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت پیرعباسی را داد.

همچنین گودرزی از سلول انفرادی خارج شده و «احتمالا» به بند ۳۵۰ منتقل شده است. روز گذشته نیز، مجید توکلی دانشجوی پلی‌تکنیک پس از شش روز اعتصاب غذا از سلول انفرادی، به بند عمومی منتقل شده بود.

این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، ۱۶۰ روز را در زندان اوین گذرانده و هنوز هیچ‌گونه رسیدگی در مورد پرونده وی به عمل نیامده است.

کوهیار گودرزی، دانشجوی اخراجی رشته هوافضای دانشگاه صنعتی شریف، از ۲۹ آذرماه در بازداشت به سر می‌برد.

همچنین حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر نیز امروز درحالی برای سومین‌بار با خانواده‌اش ملاقات کرد که مادرش در مقابل زندان اوین، دست به اعتصاب غذا زده بود.

در روزهای اخیر، پس از انتشار خبر اعتصاب غذای کوهیار گودرزی، مجید توکلی و حسین رونقی ملکی، بسیاری از نهادهای داخلی و بین‌المللی مدافع حقوق بشر، با انتشار بیانیه‌هایی، مقامات ایران را «مسئول مستقیم» جان این فعالان مدنی و دانشجویی دانسته بودند

 


 


براساس خبر رسیده به ندای سبز آزادی طي چند روز گذشته عده اي از اعضاي هيات مديره كانون صنفي فرهنگيان يزد احضار یا بازداشت شده اند.

براساس این خبر اسامی افرادی که به صورت تلفني احضار ويا بازداشت شده اند:

1- آقاي محمد علي شيرازي رييس هيات مديره از تاريخ 2/3/89 تا تاريخ 8/3/89 به مدت 7 روز در بازداشت اطلاعات امنيت سپاه بود كه 4 روز آن را در اعتصاب غذا به سر برد.
2-آقاي محمد مهدي صديقي از اعضاي كانون تاريخ 8/3/89/ از ساعت 10 صبح تا 23 شب تحت بازجويي اطلاعات و امنيت سپاه بود.
3-آقاي قوچاني نيزدر تاريخ 9/3/89 به همان مركز فوق احضار شد وپس از نيم ساعت آزاد شد.
4-آقاي مسعود ميرزايي نيز احضار شده اند ولي به اين احضار وقعي ننهاده و خود را معرفي نكرده اند
5-آقاي نجاتي نيز احضار شد ولي پس از جند ساعت پيام دادنده شد كه نيازي به حضور نيست.

در پایان این خبر دریافتی ابراز امیدواری شده است که كانون هاي صنفي معلمان كشور بتوانند آزادانه مثل بسياري از كشورهاي ديگر بدون زحمت احضار و بازداشت و......به فعاليت هاي مسالمت آميز و قانوني خود ادامه دهند..
 


 


اشپیگل آنلاین، ضمن شرح مفصلی از اتهاماتی که هواداران جنبش سبز تاکنون به کاسپین ماکان وارد ساخته‌اند، به یکی از مصاحبه‌های وی اشاره می کند که گفته است: «علت مخالفت چهره‌های شاخص جنبش سبز با من، آن است که در اولین مصاحبه خود گفتم ندا طرفدار جنبش سبز نبوده و حتی در انتخابات ۲۲ خرداد نیز شرکت نکرده است.»

 

کاسبی با واژگان گل‌فشان؟

 

اما هفته‌نامه آلمانی در بخشی دیگر از گزارش خود می‌کوشد از این نکته پرده بردارد که کاسپین ماکان به عنوان مدعی نامزدی ندا، از او که به مهمترین نماد معترضان ایرانی تبدیل شده، به نفع خود استفاده می کند.

 

در این گزارش می‌خوانیم:«ماکان، با واژگانی که همواره گل‌افشان‌تر می‌شدند، در هر مصاحبه نکات تازه‌ای را بیان می‌کرد. نکاتی که نشان می‌داد اندیشه‌های عمیقی ندا را به خیابان کشانده‌اند. مثلا این که ندا به رغم هشدارهای او اصرار داشته که در تظاهرات شرکت کند و بجنگد، حتی اگر گلوله‌ای بر قلب وی بنشیند.»

 

استخدام مشاور مطبوعاتی

 

در بخشی دیگر از گزارش اشپیگل‌آنلاین آمده است:«ماکان یک مشاور مطبوعاتی استخدام کرده و روزنامه‌نگاران مجبورند از طریق او قرار مصاحبه بگذارند. در ماه نوامبر سال گذشته مشاور مطبوعاتی ماکان به اشپیگل آنلاین اطلاع داد که تمام وقت وی تا دو هفته رزرو شده و او بابت مصاحبه‌های خود پول می‌گیرد.»

 

در ادامه می‌خوانیم:«به‌نظر می‌رسد که ماکان قتل ندا را به کسب‌و‌کاری برای خود تبدیل کرده است. علاوه بر روزنامه‌نگاران، مدافعان حقوق بشر نیز به مصاحبه با وی علاقه نشان می‌دهند. او دائما از این سو به آن‌سوی جهان در پرواز است. سازمان ملل برای شرکت در یک کنفرانس او را به ژنو دعوت می‌کند تا در کنار مخالفان کره شمالی و کوبا بنشیند.»

 

دیدار با شیمون پرز

 

هفته‌نامه آلمانی به ویژه دیدار ماکان با شیمون پرز رئیس‌جمهور اسرائيل در ماه مارس امسال را معمائی می‌داند و در این مورد می‌نویسد:«بزرگترین نمایش مطبوعاتی خود را ماکان در ماه مارس امسال انجام داد. او در برابر دوربین‌های کانال ۲ تلویزیون اسرائيل

در فرودگاه تل‌آویو بر زمین می‌نشیند، بعدا با کت‌وشلوار خاکستری در دفتر شیمون پرز به وی معرفی می‌شود. برپایه گزارش رسانه‌های اسرائيلی او خودش را به عنوان سفیر مردم ایران به رئیس‌جمهور کهنسال معرفی می‌کند و تضمین می‌کند که خون ندا گرما و احساس لطیفی را به وجود می‌آورد که او شخصا در ملاقات با پرز احساس کرده است.»

 

به گزارش اشپیگل آنلاین، ماکان بعدا روایت رسانه‌های اسرائيلی را تکذیب می‌کند و می‌گوید: «فقط وقتی که پرز مجسمه پرنده صلح را به من اعطا کرد، به نام همه ایرانیان از او سپاسگزاری کردم.»

 

نظر خبرنگار آمریکائی

 

پایگاه اینترنتی هفته‌نامه آلمانی، در بخشی دیگر از گزارش خود ضمن اشاره به دیدارهای متعدد ماکان "جیسون آتاناسیادیس" خبرنگار واشنگتن‌تایمز در تهران، می‌نویسد که بسیاری از روزنامه‌نگارانی که در گذشته درباره ماکان گزارش داده‌اند، تحمل خود را از دست داده‌اند.

 

برپایه گزارش اشپیگل آنلاین، آتاناسیادیس در یک مقاله بلند وبلاگی نوشته است:«ماکان با داستان‌های ترحم‌انگیز خود، به آنچه می‌خواست رسید: پناهندگی کانادا و موضوعی برای زندگی. ندا در قبر می‌لرزد.»

 

جواد طالعی

تحریریه: فرید وحیدی


 


نماينده مردم تهران مدعی شده است: طي ماه‌هاي اخير نامه‌هايي از برخي زندانيان حوادث پس از انتخابات و خانواده‌هاي ايشان دريافت كرده‌ايم كه زندانيان در اين نامه‌ها از اقدامات خود ابراز ندامت و پشيماني كرده‌اند.
دبير كل جمعيت رهپويان انقلاب اسلامي تاكيد كرد: اين خانواده‌ها مي‌گويند؛ فرزندان ما نظام جمهوري اسلامي را كاملا قبول دارند و فريب خورده‌اند و هرگز قصد براندازي نداشته‌اند و كاملا به اشتباهات خود در حوادث چند ماه گذشته پي برده‌اند. ما اين درخواست‌ها را به دستگاه قضايي منعكس كرده‌ايم و دستگاه قضايي نيز از مدت‌ها پيش قول داده موضوع را بررسي و درباره عفو اين افراد تصميم‌گيري كند.
وي اظهار داشت: با توجه به اينكه در آستانه ولادت حضرت زهرا (س) قرار داريم بهترين زمان براي بررسي و اعلام نظر قوه قضاييه و در صورت امكان درخواست عفو برخي متهمان و مجرمان حوادث پس از انتخابات كه توبه آنها احراز شده، همين زمان است.
این در حالی است که چندی پیش، قاضی صلواتی به وکیل یکی از بازداشت شدگان روز عاشورا گفته بود برابر بخشنامه صادر شده، تمام بازداشت شدگان این روز حداقل باید به یک سال حبس تعزیری محکوم شوند.
همچنین این روزها اخبار متفاوتی راجع به پیشنهاد عفو برای بسیاری از زندانیان سیاسی شنیده می‌شود؛ زندانیانی که بدون انجام جرمی، به زندان انداخته شده و در کمال بی‌عدالتی روزهای زیادی را در زندان سپری کرده‌اند.
حالا، در آستانه اولین سالگرد انتخابات تامل برانگیز سال گذشته، شاید به خیال کاهش تنش‌های موجود در اجتماع، حکومت تلاش می کند تا با عنوان ابراز ندامت از زندانیان نامه های درخواست عفو از رهبری را دریافت کند و با نشان دادن رافت خود، برخی از زندانیان را آزاد کند.
این تلاش را همچنین می توان در دومین دیدار دادستانی تهران با زندانیان، که به گفته بسیاری از آنها، نسبت به بار اول بسیار محترمانه‌تر و دوستانه‌تر بوده، دید.
اما از واکنش منفی افرادی مانند نوری زاد و مجید توکلی نسبت به امضای این نامه ها، پیدا است که زندانیان نیز در این باره کوتاه نمی آیند.


 


در پی حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاه شهید بهشتی و اعتراض دانشجویان به حضور وی، کمیته انضباطی این دانشگاه تا کنون برای 15 تن از دانشجویان معترض حکم تعلیق صادر کرده است.
به گزارش دانشجونیوز، در حالی که محمود احمدی نژاد و اطرافیانش در مصاحبه با رسانه های بین المللی هر گونه برخورد با معترضان را انکار می کنند، سیل برخورد بی سابقه با دانشجویان در دانشگاه های مختلف کماکان ادامه دارد. پس از بازداشت 17 دانشجو و احضار و تهدید بیش از 30 دانشجوی دانشگاه باهنر کرمان پیش از ورود احمدی نژاد به این شهر، این بار اخبار از برخورد گسترده انضباطی با دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی به گوش می رسد.
پس از حضور غافلگیرانه احمدی نژاد در دانشگاه شهید بهشتی و اعتراض گسترده دانشجویان آن دانشگاه به وی که به درگیری نیروهای بسیج و حراست با دانشجویان و ضرب و شتم دانشجویان معترض نیز انجامید، کمیته انضباطی و حراست دانشگاه شهید بهشتی اقدامات گسترده ای را برای برخورد با دانشجویان معترض به احمدی نژاد آغاز کرده اند. در این میان تاکنون ده ها نفر از دانشجویان این دانشگاه به کمیته انضباطی احضار شده اند و طبق اخبار رسیده، برای بیش از 15 نفر از آنان تاکنون حکم تعلیق از تحصیل صادر شده است. دانشجویان زیادی نیز با احضار به حراست تهدید به بازداشت شده اند.
برخی از داشجویان در بازگشت از کمیته انضباطی خبر از لیست 180 نفره دانشگاه برای احضار دانشجویان به کمیته و صدور احکام انضباطی برای آنان می دهند. برخورد شدید کمیته انضباطی، حراست و نهادهای امنیتی با دانشجویان معترض به احمدی نژاد سابقه دیرینه دارد، دانشجویان دانشگاه امیرکبیر پس از اعتراض سال 85 خود تا مدتها طعم صدها احضار، تعلیق،ممنوع الورودی و بازداشت و شکنجه را کشیدند،اخیراً نیز ده ها نفر از دانشجویان دانشگاه تهران پس از اعتراض به حضور محمود احمدی نژاد در دانشگاهشان به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار و تهدید شدند.


 


فرزانه بذرپور- جرس: آنها كه بهمن امويي را مي شناسند و با او همكار بوده اند مي گويند بهمن در همه اين سالهاي روزنامه نگاري، در سرويس هاي اقتصادي روزنامه ها گزارشي به مصلحت و در صلاح يك مسوول ننوشت، بهمن امویی يك منتقد به تمام معناست و روزنامه نگاري كه ذره اي عقب ننشسته، امروز بهمن امویی دوباره به زندان مي رود تا حكم پنج سال حبس قطعي درباره اش اجرا شود، براي كسي كه نه از رانتي بهره برده و نه از بيت المال كيسه اي دوخته چنین مجازاتی چگونه قابل تعریف است، زندگي خانوادگي بهمن هم يك مبارزه است، او و همسرش ژيلا بني يعقوب هر دو زندان رفته اند و يك راه مشترک را برگزيده اند. بهمن امویی امروز در دادگاه همسرش شركت مي كند و بعد به زندان خواهد رفت.
آنچه مي خوانيد گفتگويي با بهمن احمدی امویی است در ساعات پاياني آزادي، روحيه اين روزنامه نگار در آستانه يك حبس 5 ساله سرشار از استقامت و صبر است، بهمن امویی مي خندد و تاثري از اين زندان رفتن ندارد، مي گويد قضاوتها سياسي است و بعد از نه ماه زندان و بازجويي با جسارت مي گويد كه فساد اقتصادی در دولت وجود دارد. صداي محكم بهمن امویی و صلابتش پس از يكسال از واقعه انتخابات، نشان مي دهد جنبش سبز حتي اگر برگ برگش را به زندان برند باز هم مقاوم و استوار ايستاده است.

آقای امویی شما بعد از تحمل نه ماه بازداشت در دادگاه به 5 سال حبس محکوم شده اید. امروز با شما تماس گرفته شده و قرار هست که بعد از دو ماه مرخصی دوباره به زندان بازگردید. آیا فکر می کنید این حکم سنگین به اجرا درخواهد آمد؟ تحلیل خودتان از شرایط چیست؟
همه چیز بستگی به شرایط سیاسی ایران دارد و روال کنونی نشان داده است همه جرایم سیاسی در ایران روال قضایی ندارند و بستگی به شرایط سیاسی روز دارد و آخرین مورد همین اعدام های پنج نفره بود که انجام شد و اینها کاملا تحت تاثیر مسائل روز بود بسیاری از دوستان که حکم های سنگین دارند، صحبتی که خانواده هاشان با قضات و بازجوها داشتند متوجه شدند که همه این حکم ها بستگی به شرایط روز دارد و حتی خود قضات این را عنوان می کنند و می دانند که مبتنی بر روال قضایی و احکامی که در قانون آمده است، نیست و لذا می توان همین تصور را داشت که حکم من هم اجرا شود یا نشود. ربطی به قانون و عدالت قضایی و حقوق و مجازات ندارد.

شما فکرمی کنید این موج بازداشت ها تاثیری بر حرکت اعتراضی مردم دارد؟ آیا آن را متوقف یا کند می کند؟
من تجربه شخصی ام را خدمت شما عرض می کنم. در طول دو ماهی که در بیرون زندان هستم و نه ماهی که در زندان بودم، اعتراضات و خواست مردم برای تغییر خیلی عمیق تر و اساسی تراز این حرف هاست و هر روز که می گذرد بر شدت و عمق خواسته های مردم افزوده می شود. بهترین راه برای حاکمیت این است که با مردم کنار بیاید و در برابر حق و خواست مردم تمکین کند. وگرنه ادامه این شرایط هزینه های بیشتر را برای حاکمیت درپی دارد. چون خواست های مردم را اساسی تر می کند و طبیعتا بعد از آن هزینه های بیشتری را باید مردم و حاکمیت بپردازند.

در طول نه ماه بازداشت شما چه موضوعاتی از سوی بازجوها مطرح می شد؟ در بازجویی ها چه از شما می خواستند؟

واقعیت این است که اینها هرگز به دنبال اطلاعات نبودند بلکه سناریویی را طراحی کرده بودند و در آن برای تک تک بازداشت شده ها که بستگی داشت روزنامه نگار یا وکیل، دانشجو یا فعال سیاسی باشند، نقشی را برای آنها لحاظ کرده بودند و فرد بازداشت شده را به قدری تحت فشار قرار می دادند که نقشش را بپذیرد. تمام این فشارها برای کسانی که در حوادث انتخابات یا بعد از آن دستگیر شدند برای این بوده که اینها نقش شان را بپذیرند و وادارشان کنند تا نقش و سناریو طرا حی شده را قبول کنند. به محض اینکه آن فرد بازداشت شده نقشش را می پذیرفت بازجو یا همان به اصطلاح کارشناس پرونده تصورش این بود که کارش تکمیل و تمام شده . در واقع آنها به دنبال اطلاعات نبودند و این روش شرایط را برای فرد بازداشت شده در زندان سخت تر می کرد.

این شرایط سخت چطور بود. لطفا درباره این سناریوها بیشتر توضیح دهید؟
در این سناریو که طراحی می شد می گفتند که شما جاسوس هستید. شما به عنوان کسی که بازداشت شده ای، جاسوسی و از خارج پول گرفتید و به من می گفتند که شما در درون یک برنامه از پیش تعیین شده و سناریو قرار گرفته اید که بخشی اش در داخل و بخشی از آن خارج از کشورهدایت شده است . شما در یک برنامه کار می کردید و طبق این برنامه، قبل از انتخابات قرار بود این آشوب ها را طراحی کنید و شما از قبل هم می دانستید که بازنده انتخابات هستید پس باید الان بپذیرید که در اشتباه بودید. در این روش حتی ممکن بود شما به این نتیجه برسید که تقلب در انتخابات صورت نگرفته است و اگر فرد بازداشت شده این قالب را می پذیرفت و در نقش جای می گرفت تحت این چکش کاری و فشار ذهنی نهایتا ممکن هست بپذیرد که در انتخابات تقلبی رخ نداده است.

در مواردی دیده شده که عدم مقاومت بازداشت شدگان منجر به آزادی آنها شده است . دلیل مقاومت نه ماه شما چه بود؟ انگیزه مقاومت شما و پافشاری تان بر آنچه می خواستید چه بود؟

واقعیت این است که دولت احمدی نژاد دولتی است که در آن مشکلات اقتصادی زیادی رخ داده است. فساد اقتصادی این دولت در حوزه تصمیم گیری و سیاستگذاری ها و هم در حوزه اجرایی هزینه های زیادی بر جامعه ایران وارد کرده است. طبیعتا دانستن و آگاه شدن نسبت به این موضوع فرد را به این نتیجه می رساند که نمی تواند نقد نکند و خواهان تغییر این وضعیت است و شما حتی اگر در وضعیت فشار هم قرار گیرید باز هم باور شما تغییر نمی کند. همه، حرفشان این هست که این دولت هزینه های سنگینی را بر حیثیت و آبروی کشور وارد کرده است.

شما کارشناس اقتصادی هستید و سالها در روزنامه های گوناگون نقدهای اقتصادی نوشته اید. آیا بازجویی های شما بر حوزه کار روزنامه نگاری شما متمرکز بود و شما برای افشای فسادهای اقتصادی در دولت احمدی نژاد مورد بازجویی و اتهام قرار داشتید؟

بله دقیقا ، بازجویی من در واقع یک نسخه از تمام مطالبی که در سال های گذشته نوشته بودم در هر جلسه با خود می آورد. و می خواست که درباره تک تک آنها توضیح بدهم و اینکه دلیل نوشتن آنها چه بوده است و برخی از این مطالب حتی به سالهای 84 و 85 بازمی گشت . بازجو حتی می خواست که نسبت به نقدهای بخش اقتصادی روزنامه هم پاسخگو باشم . باتوجه به مسئولیتی که من در روزنامه سرمایه داشتم. من عضو شورای سردبیری و دبیر اقتصادی این روزنامه بودم و باید درباره تمام موضوعات اقتصادی که در روزنامه سرمایه نوشته شده بود که عمدتا هم در نقد دولت اقای احمدی نژاد بود پاسخ می دادم . حتی نقدهایی که الان بسیاری از نمایندگان اصول گرای مجلس که به نوعی همراه دولت هم لقب گرفته اند، به آن استناد می کنند و حتی با لحن بسیار تندتری نقدهایی را به دولت احمدی نژاد نسبت می دهند و آنچه که ما در روزنامه سرمایه منتشر می کردیم نه تنها حرف های محرمانه یا مسائل پشت پرده حکومت یا دولتی نبوده است بلکه این نقدها براساس بررسی نتایج عملکرد و تصمیم گیری های آقای احمدی نژاد در اقتصاد بوده است. و ما بازتاب عملکرد اقتصادی احمدی نژاد را منعکس میکردیم. ما تاثیر آن تصمیمات را در عرصه سیاسی و اقتصادی ایران مورد نقد قرار می دادیم ولی آقایان بازجوها رفتاری دیگری را دنبال می کردند و تنها می خواستند نقشی را که برای شما تعیین کردند بپذیرید و در تمام مراحل بازجویی به دنبال این نبودند که بحثی را انجام دهند. یک مطلبی را مطرح می کردند که یا شما باید بپذیرید یا نه. حتی در بسیاری از موارد زندانیان را وادار می کردند که با کلمه قبول دارم پاسخ هاشان را شروع کنند.

شما در این مدت روحیه بازجوها را چطور دیدید؟ به هرحال شما و بسیاری از زندانیان سیاسی بر آنچه که اعتقاد داشتید مقاومت کردید. آیا احساس کردید که بازجوها در اتهاماتی که به شما نسبت می دهند و آنچه می گویند تردید پیدا کنند؟

من آنچه که الان با شما می گویم به بازجوی پرونده خودم هم گفتم. آنها واقعا اشراف و تسلط اطلاعاتی بر موضوع بازجویی نداشتند و اصولا حتی در حوزه سیاسی و اقتصادی اطلاعی نداشتند و به نظر می آمد که چند تا سوال به ایشان داده شده که این سوالات را بپرسید و تنها به شنیدن قبول دارم اتهامات از سوی متهمان رضایت می دادند. بازجوها اطلاعات نداشتند و شرایط به گونه ای بود که حتی نمی شد با اینها بحث کرد و بیشتر مواقع شما ترجیح می دادید که مختصر و مفید پاسخ شان را بدهید یا اینکه حتی سکوت کنید. کسانی که دوران انفرادی سخت تری را کشیدند و مشقت و رنج بیشتری هم داشتند با آنها هم اینطور برخورد می شد.

شما شکنجه شدید یا آزار جسمی یا دوره انفرادی داشتید؟
آزار جسمی به هیچ وجه؛ اما بیش از سه ماه در سلول انفرادی بوده ام

مجیدتوکلی و نوری زاد در اعتصاب غذا به سر می برد و پیش تر هم آقای پناهی در اعتصاب بودند. شما فکر می کنید این روش مقاومت چه تاثیری برای زندانی دارد یا واکنش های داخلی یا خارجی این حرکت ها را چگونه می بینید؟

در مورد اعتصاب غذا باید بگویم سازمان های بین المللی و حقوق بشری، اعتصاب غذا را چون فشار بر خود زندانی است نهی می کنند، تا حدودی من هم با این نظر موافقم اما از سوی دیگر این اعتقاد را دارم که یکی از مهمترین دستاوردهای جمهوری اسلامی از بین بردن روحیه مقاومت و ایستادگی مردم بوده است. بنابراین ایستادگی و مقاومت زندانی ها و مردم در حرکت به سمت دستیابی به اهداف و خواسته هاشان موثر است. حاکمیت هم طبیعتا در هیچ جای دنیا حاضر نیست که قدرت را با دیگران به مشارکت بگذارد یا امتیازی را به طرف مقابل دهد و آنها هم حداکثر مقاومتشان را انجام می دهند ...
از جمله موارد اتهامی شما، انتشار اخبار محرمانه و نشر شعر حماسی فردوسی در روز 22 خرداد بوده است که آن را مصداق اغتشاش و تحریک عمومی برای آشوب عنوان شده است. دفاع شما در دادگاه چه بود؟
به هیچ وجه مستند نبوده و تمام اینها گزارش ها و مطالبی بود که در روزنامه ها نوشته ایم و این گزارش ها در سطح شهر براساس گردهمایی ها، سخنرانی ها و وقایع خیابان ها ، تظاهرات ها و حضور مردم و دانشجویان ثبت و ضبط شده است و آنچه که در عرصه فعالیت های اقتصادی دولت در کشور بوده است مورد نقد قرار داده ام که باز این هم جرم نمی تواند باشد. طبیعی است که در دادگاه خودم، وکیلم مطرح کردیم که هیچ کدام از حرفهای که به ما نسبت می دهند استنادی بر آن وجود ندارد. هیچ کدام از این حرف ها و استناداتی که مطرح می کنند مستند حقوقی برای آن وجود ندارد و روال موجود ، روال قضایی نیست بلکه یک روال سیاسی است و خود آقایان هم می دانند. اکنون مجموعه قضایی که در کشور هست یک قوه قضائیه سیاسی است که وابسته به بخشی از حاکمیت است و هرآنچه که حکومت می خواهد انجام می دهد و هیچ کدام از احکام سیاسی و امنیتی که برای بازداشت شدگان صادر شده است مبنای حقوقی ندارد. شاید تا یک سال قبل نسبت به احکامی که صادر می شد شک می کردم اما وقتی که در زندان بودم بسیار دیدم افرادی زیادی بدون دلیل دستگیر شدند و حکم های سنگین هم به آنها داده شده بود و تصور اینکه روال قضایی باشد برای من سخت است.

فردا هم خانم بنی یعقوب همسرتان دادگاه دارند. ایشان هم متهم به اقدام علیه امنیت ملی و تبانی علیه نظام هستند فکر می کنید اتهاماتی که برای خانم بنی یعقوب مطرح شده است، منجر به چه وضعیتی برای ایشان شود؟

امیدوارم تبرئه شود. چون او هیچ کاری نکرده و هیچ اقدام ضد امنیتی صورت نگرفته است و آنچه نوشت و گزارش کرد تنها براساس وضعیت جامعه بوده است و هیچ تبانی هم با جایی صورت نگرفته است و هیچ سند محرمانه ای هم منتشر نشده است.

 

چه حرفی برای روزنامه نگاران و همکارنتان در داخل وخارج از کشور دارید؟
من هم مثل بسیاری روزنامه نگار هستم .بسیاری از آنها در داخل و خارج و برخی در زندان هستند و حکم های سنگین هم دارند من می گویم زندگی شان را بکنند . به فکر ایران هم باشند.


 


دکتر محمد ملکی روز جمعه گذشته دچار حمله قلبی شد و بلافاصله در بیمارستان بستری گردید.
به گزارش ادوارنیوز، این حمله در اثر عوارض بیماری نوسان ضربان قلب است که در اثر سختی ها و فشارهای وارده بر ایشان در سال گذشته تشدید شده است. ایشان هم اکنون تحت مراقبت ویژه هستند و قرار است تا در روزهای آینده تحت عمل جراحی قلب قرار گیرند. دکتر محمد ملکی با وجود کهولت سن و بیماریهای متعدد، سال گذشته مدت 6 ماه را در زندان اوین و در شرایط بسیار نامساعدی در بازداشت بودند و در آن مدت نیز چندین بار دچار حمله قلبی شده و در بیمارستان بستری گردیدند. ایشان همچنین از بیماری سرطان پروستات نیز رنج برده و پس از آزادی از زندان در اسفند ماه گذشته مشغول مداوای این بیماری هستند.


 


محمود احمدی‌نژاد طی جلسه‌ای با اعضای هیئت رئیسه كمیسیون اصل 90 مجلس، به بیان سخنان و انتقاداتی در رابطه با قوه مقننه پرداخته است.

به گزارش فارس،‌ اعضای هیئت رئیسه كمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی هفته گذشته طی جلسه‌ای بسیار مهمی با برخی از مقامات اجرایی كشور كه محمود احمدی‌نژاد نیز در آن جلسه حضور داشته است، به بیان نكاتی در رابطه با عدم ابلاغ قوانین مصوب مجلس پرداختند كه احمدی‌نژاد نیز با ارائه توضیحات و بیان ادله‌ای، علت این امر را به اعضای كمیسیون اصل 90 توضیح می‌دهد.

لازم به توضیح است این جلسه به دعوت هیئت رئیسه كمیسیون اصل 90 برگزار شده است.

* سؤال اعضای كمیسیون اصل 90 درباره عدم ابلاغ دو قانون توسط رئیس‌ دولت

یكی از نكات مورد اشاره اعضای هیئت رئیسه این كمیسیون، عدم اجرای قوانین مصوب مجلس و یا تأخیر در ابلاغ این قوانین برای اجرا بوده است. تأخیر در ابلاغ قانون " 2 میلیارد تومان تسهیلات برای قطار شهری " و نیز "قانون حمایت از تولید مسكن " دو مورد قانون ابلاغ نشده از سوی دولت بوده كه هیئت رئیسه كمیسیون اصل 90 آن را ذكر كرده‌اند و رئیس‌ دولت نیز پس از ارائه توضیحاتی در خصوص این 2 قانون، تأكید كرده كه اگر مورد سومی هم هست بگویید كه هیئت رئیسه كمیسیون مورد دیگری را نگفته‌اند.

رئیس‌ دولت در این جلسه و در توضیحات خود برای عدم ابلاغ این دو قانون گفته كه بر اساس قوانین بالا دستی و شرایط توافق شده در موضوعات اجرایی، امكان ابلاغ این دو قانون نبوده است و خود مجلس نیز به عنوان مركز مصوب قانون به این نتیجه رسیده كه اشتباه كرده لذا مجلس نیز به دنبال راه اصلاح می‌گشت.

احمدی‌نژاد گفته كه قانون تسهیلات 2 میلیاردی قطار شهری دارای تبعات و خطرات بسیار بسیار نامناسبی بوده و قانون حمایت از تولید مسكن نیز در صورت ابلاغ مشكلات فراوانی را به وجود می‌آورده است از جمله در قیمت مسكن و زمین اثر می‌گذاشته و همچنین سوء استفاده در صدور سند زمین‌های روستایی را نیز در پی داشته است.

رئیس‌دولت در این جلسه تأكید كرده كه خود مجلس بدون توجه به قوانین بالا دستی موارد فراوانی از قوانین را به تصویب رسانده كه همه آنها با مشكل مواجه است. اگر اشكال نا به جای دولت عدم ابلاغ 2 قانون باشد، مجلس تاكنون بیش از 130 قانون تصویب كرده كه مغایر با شرع و قانون اساسی است، این راه ناصواب و نامناسبی است كه مجلس بگوید ما قانون خلاف شرع و خلاف قانون اساسی تصویب می‌كنیم و مجمع تشخیص مصلحت نظام تكلیف آن روشن می‌كند؛ مگر مجمع تشخیص مصلحت نظام، مافوق شرع و قانون اساسی است؟ و چرا یك مركز بالا دستی دیگری فراتر از قانون اساسی و شرع مقدس در كشور تصمیم گیرنده نیست؟ فلسفه وجودی مجمع برای تنگناها و موارد خاص قانونگذاری بود كه هم‌اكنون تبدیل به روش جاری شده است.

* توضیح درباره برداشت دولت از حساب ذخیره ارزی برای تأمین بنزین

بر اساس این گزارش، مورد دیگر مطرح شده در این جلسه بحث برداشت نامتوازن دولت از حساب ذخیره ارزی برای تأمین واردات بنزین بوده كه احمدی‌نژاد در این باره نیز گفته دولت به جهت اینكه آثار تورمی و سوء اجتماعی به وجود نیاید برای این موضوع لایحه مجددی را به مجلس ارسال نكرد اما با "هماهنگی كامل "، این برداشت از حساب ذخیره ارزی برای تأمین واردات بنزین صورت گرفت، واردات این بنزین نیز به 2 دلیل عمده از روی ناچاری بوده یكی اینكه دولت بخشی از بنزین را كه "بنزین اوكتان " است باید وارد می‌كرد و دوم اینكه آیا می‌شود به جایگاه‌های پمپ بنزین گفته می‌شد كه شما در ماه به عنوان مثال 20 روز بنزین توزیع كنید و 10 روز توزیع نكنید؟ چه بحرانی در كشور ایجاد می‌شد؟ كسانی كه مرتب تذكر می‌دهند و ادعا می‌كنند كه دولت حق برداشت از حساب ذخیره ارزی را نداشته، به این سؤال پاسخ دهند، آیا می‌شود به مصرف كننده بنزین نداد؟ ضمن اینكه موضوع برداشت از حساب ذخیره ارزی هم در بودجه 1388 تأمین و در زمان تصویب آن مستهلك شد.

* گلایه احمدی‌نژاد از عدم پیگیری كمیسیون اصل 90 درباره خبر تكذیب شده جابجایی یك میلیارد دلار

همچنین رئیس‌ دولت در این جلسه گفته است اصلاً كمیسیون اصل 90 كه مسئول رسیدگی به شكایات اشخاص علیه مسئولان است از زمانی كه بحث جا به جایی خلاف قانون یك میلیارد دلار در آستانه انتخابات دهم ریاست‌جمهوری مطرح شد و ضربه‌ای را به دولت نهم وارد كرد، بعد از اینكه ثابت شد كه این ادعا، اتهام و كذب محض است، چرا كمیسیون اصل 90 در این زمینه احقاق حق نكرد؟

بر پایه این گزارش، رئیس‌ دولت در این جلسه از علی لاریجانی رئیس مجلس گلایه كرده و گفته بنده به عنوان یك دوست آقای لاریجانی از او توقع نداشتم كه او بر موضوع جا به جایی یك میلیارد دلار صحه بگذارد.

احمدی‌نژاد ادامه داده حتی زمانی كه این موضوع ثابت شد، دیوان محاسبات كل كشور اتهام را درج نكرد؛ آیا در آنجا حق فرد و حق دولت مطرح نبود؟ چرا كمیسیون اصل 90 به این موضوع رسیدگی نكرد؟ موضوعی طراحی شد و برای تخریب و اتهام زدن به دولت، در اختیار رقیب قرار گرفت، حتی پس از آنكه ثابت شد این اتهام، كذب محض بوده، مدعیان راضی نشدند و كسی حاضر نشد كه حق یك مظلوم كه مورد تهاجم افراد و افكار قرار گرفت و در رأی 24 میلیونی او اثر گذاشت، احقاق حق كنند.

* اگر كسی اتهام جابجایی یك میلیارد دلار را ثابت می‌كرد راضی بودم دست و گردن مرا قطع كنند

رئیس‌ دولت همچنین در این جلسه گفته كه بنده آمادگی داشتم هر كسی و در هر محكمه‌ای اگر این موضوع را به اثبات می‌رساند كه ما خلافی مرتكب شدیم، راضی بودم دست و گردن من را قطع می‌كردند.

احمدی‌نژاد در این جلسه همچنین گفته است كه بنده همین الآن نیز به كمیسیون اصل 90 اعلام می‌كنم برای چندمین بار هم اگر این موضوع یك میلیارد دلار را بررسی كنید و به اندك جا به جایی خلاف قانون در این رابطه رسیدید، حاضرم دست یا گردن من را قطع كنید اما اگر دیدید این اتهام، مظلومانه به من وارد شده، حق من بود كه حداقل كذب بودن این اتهام را اعلام كنید اما تا به امروز كسی این موضوع را اعلام نكرده است.

*استیضاح و سؤال نمایندگان در مجلس اكثراً در موضوعی كه از تریبون اعلام می‌شود، نیست

احمدی‌نژاد گفته كه یكی از گلایه‌های من این است كه بخش عمده‌ای از وقت مؤثر وزرا گرفتار پاسخگویی به استیضاح و سؤال نمایندگان در مجلس می‌شود كه این سؤالات اكثراً در موضوعی كه از تریبون اعلام می‌شود، نیست. مطالباتی در رابطه با مسئولان حوزه انتخابیه آن نماینده است اما چون به آن مطالبات عمل نمی‌شود، نماینده گوشه‌ای از مأموریت اجرایی یك وزیر را مورد بهانه قرار داده و سؤال می‌كند. بحثی نیست، چون قانونی است و نماینده مجلس می‌تواند سؤال و استیضاح كند اما مایه تعجب است كه كمترین لغزش یك مقام اجرایی زیر ذره‌بین مراكز نظارتی متعددی از جمله قوه مقننه قرار می‌گیرد در حالی كه اگر صدها برابر بزرگتر، تخلفی از یك نماینده مجلس صورت گیرد هیچ كس حق تعرض به نماینده مجلس را ندارد، آن هم نماینده‌ای كه ممكن است با 6 هزار رأی نماینده شده باشد.

به گفته رئیس‌ دولت كسی كه با 6 هزار رأی نماینده شده خود را مصون و مبرا و نماینده مردم می‌داند اما خود این فرد، رئیس‌جمهور را با بیش از 24 میلیون رأی نماینده ملت نمی‌داند!؟


 


داوود دانش جعفری و عبدالحسین روح الامینی از عضویت در هیئت موسس جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی استعفا کردند و از این هیئت خارج شدند.

به گزارش مهر،بر اساس ماده ۱۴ اساسنامه جمعیت ایثارگران در صورت استعفای هر کدام از اعضای هیئت موسس عضو جدید می تواند به پیشنهاد رئیس هیئت موسس و با رای دو سوم اعضا انتخاب شود.

بر این اساس در پی تشکیل جلسه شورای مرکزی جمعیت ایثارگران در پنجمین کنگره این تشکل که روز پنجشنبه گذشته برگزار شد ، اعضای شورای مرکزی جدید انتخاب شدند و پس از آن در جلسه هیئت موسس نیز انتخابات برای اعضای جدید انجام شد و الیاس نادران نماینده تهران مجلس و لطف الله فرونده معاون نیروی انسانی رئیس دولت به عنوان اعضای جدید هیئت موسس انتخاب شدند.

این در حالی است که برخی از سایت های اینترنتی خبر از خروج محمود احمدی نژاد از هیئت موسس جمعیت ایثارگران داده بودند در حالیکه وی همچنان عضو این هیئت است.

 


 


هفته پیش دادستان تهران در دیدار با محمد نوری‌زاد و خانواده‌اش از آزادی قریب‌الوقوع این جهادگر و نویسنده دربند پس از گذشت بیش از ۵ ماه بازداشت خبر داده بود. وعده ای که هنوز تحقق پیدا نکرده است.

به گزارش خبرنگار کلمه ، دادستان در آن دیدار به خانواده نوری زاد اعلام کرده بود که وی ظرف یک هفته آزاد خواهد شد، به شرط آنکه آنها در طول این یک هفته سکوت پیشه کنند و از اطلاع‌رسانی بپرهیزند.

اکنون بیش از یک هفته از آن دیدار و وعده ها می‌گذرد و از آزادی خبری نیست. جالب اینکه همان روز شایعه آزادی محمد نوری‌زاد به دروغ دربرخی سایت‌های حامی دولت و وابسته به نهاد های خاص منتشر شد.

متن پیش رو شرحی است از محمد نوری زاد درباره دیدار او با دادستان تهران و آنچه بین آنها گذشته است. متن یادداشت محمد نوری زاد که در اختیار “کلمه” قرار گرفته است به شرح زیر است:

==

مرا با چشمان بسته به هر سو می‌برند. وقتی داخل اتاق شدم، مردی چهل پنجاه ساله در یک سر میزی دراز، نشسته بود. لبخندی زد و سر دیگر میز را نشانم داد، نشستم و بعد از سلام و علیک معمول؛ گفت: آقای نوری‌زاد اصلاً دوست نداشتم تو را اینجا ببینم، چرا باید تو اینجا باشی؟ گفتم: اینجا خانه‌ی من است. من خودم را اینجا صاحب خانه می‌دانم، نه یک جانی نابکاری که برای تادیب و تنبیه به اینجا آورده‌باشندش.

گفت: این روزها خیلی داری شلوغ می‌کنی. نگهبان برای من نوشته و از تو شکایت کرده که با مشت به صورتش کوبیده‌ای و پیراهنش را پاره کرده‌ای! گفتم: تفاوت من زندانی با همان نگهبان در این است که نامه‌ی او، ظرف دو روز به دست شما می‌رسد، اما نامه‌ای که من یک ماه پیش از داخل سلول خود برای دادستان نوشته ام به دست او نرسیده است.

مردی که روبرویم نشسته بود، برای خاراندن صورتش مچ قطع‌شده‌اش را بالا آورد و به صورتش کشید. آنجا بود که دانستم کسی که مقابلم نشسته و از اقتداری دماوندگون برخوردار است، دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی است. شنیده بودم که دادستان تهران، یک دستش را تا مچ، در جبهه جاگذاشته است.

گفتم: شما باید آقای جعفری باشید. گفت: بله. گفتم: به اسم هواخوری، مرا از سلولم بیرون بردند و در غیاب من، به داخل سلول من رفته‌اند و نوشته‌ها و وسایل شخصی مرا برداشته و برده‌اند. لیستی را که جلویش بود ورق زد و گفت: چرا باید روی زیرپیراهنی‌ات بنویسی: «ما زنده‌ایم، پس زندگی می‌کنیم.» گفتم: این جمله‌ی ساده قرار است کجای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور ما را به لرزه اندازد؟

گفت: آدم را یاد سخن دکارت می‌اندازد که: «من اعتراض می کنم، پس هستم!». گفتم: دوستان شما دو نوشته‌ی مرا از میان وسایل شخصی‌ام برداشته و برده‌اند. شما از طرف من وکیل، این نوشته‌ها را مطالعه کنید و آنها را به اهلش برسانید. عنوان نوشته‌ی اول «راز عرعر الاغ» است و نوشته‌ی دوم «نامه‌ای به نمایندگان مجلس.» من کاری به نوشته‌ی اول ندارم که مخاطبش وزارت اطلاعات است، اما نامه به نمایندگان را بدهید به دست آقای لاریجانی رئیس مجلس تا برای نمایندگان و مردم تکثیر و منتشر کند.

گفت: من با مجلس کاری ندارم، اما چرا نامه‌ای به آقا (رهبر) نمی‌نویسی؟ اگر بنویسی ما خیلی زود از طریق آقای لاریجانی قوه‌ی قضائیه، آن را به دست آقا می‌رسانیم. یک تقاضای عفو هم در آن باشد خیلی بهتر است. گفتم: من تقاضای عفو نمی‌کنم؛ چراکه معتقدم خطایی مرتکب نشده‌ام. مشکل نوشته‌های من در این است که کسی از زاویه‌ی خیرخواهی، به آنها نمی‌نگرد. مثل همین حالا سه روز اعتصاب غذای خشک کرده‌ام، چرا؟ چون مخاطبی پیدا نمی‌کنم که در جایگاه قانون، قانون را رعایت کند. خندید. از واژه‌ی اعتصاب خنده اش گرفت. صمیمانه گفت: نه آقای نوری‌زاد، اعتصاب نکن.

گفتم: مرا از بند ۲۴۰، از سلولی که در آن حمام و دستشویی بوده، به بند ۲۰۹ منتقل کرده‌اند؛ به سلولی که هیچ امکاناتی ندارد با هوایی داغ. و من هر چه درخواست کرده‌ام می‌خواهم افسر نگهبان را ببینم، اهمیتی نمی‌دهند و وقتی به عنوان اعتراض، بر در سلول خود می‌کوبم، در باز شده و افسر نگهبان با من درگیر می‌شود، یکدیگر را خبر می‌کنند و پنج نفری مثل پرکاه مرا از زمین بلند کرده و محکم به زمین می‌کوبند. سرم به شدت به زمین می‌خورد. دو کتفم آسیب می‌بیند، بینایی چشمم تحلیل می‌رود. سردرد شدیدی عارضم می‌شود.

گفتم: اینطور سردردها به تهوع می‌انجامد. حرف مرا تایید کرد. اما مرتب اصرار داشت که اعتصابم را بشکنم. گفتم: آقای جعفری، من در اعتصابم مصممم. امروز سه روز است که در اعتصاب به سر می‌برم و به سختی خودم را به اینجا رسانده‌ام. یک لیوان آب، یک حبه قند نخورده‌ام. رادیولوژی اوین از سرم و از دو کتفم عکس گرفته. ممکن است چیزی در این عکس‌ها نباشد، اما من به خاطر بی قانونی دوستان شماست که اعتصاب کرده‌ام و خود را به مخاطره انداخته‌ام. شما، چهار روز دیگر جنازه‌ی مرا از سلولم بیرون خواهید کشید. گفت: درست نیست که تو با دست خودت، خودت را به کشتن بدهی. گفتم: چرا امام حسین این کار را کرد؟ گفت: آنجا یزید در مقابلش بود. گفتم: هرکجا قانون نباشد، پای یزید در میان است؛ مثل دستگاه قضائی ما که معتقدم هیچ ربطی به اسلام ندارد.

شما «پ» را دستگیر می کنید و به زندان می اندازید و افرادی را که او افشا کرده، آزاد گذارده‌اید. شهرام جزایری را به زندان می‌اندازید و آقای [...] را که با استفاده از رانت، صاحب چندصد میلیارد تومان ثروت است، تا وزارت بالا می‌برید. گفتم: این دستگاه آن‌چنان فشل و از ریخت افتاده است که مسئولی مثل [...] به راحتی ملعبه‌ی آدم‌های زیرک می‌شود و از طریق راننده و دامادش، پوست از تن عدالت می‌درد. گفت: همین آدمهای زیرک دویست میلیون تومان خرج حسینیه‌اش کرده اند.

گفتم: من هم شنیده‌ام. اما شنیده‌ام یک ویلا به راننده‌اش داده‌اند و امضاهای بسیاری از او گرفته‌اند. شما در مقام دادستان، شهامت اعتراض ندارید، چرا؟ چون به این میز و ترفیع خود محتاجید. گفت: این‌طور نیست، من یک جانبازم. گفتم: باشید، مگر علاقه به ترفیع، جانباز می‌شناسد؟ چرا اعتراض نمی‌کنید؟ مگر قاضیان نالایق و ناعادل در این دستگاه کم‌اند؟ گفت: هست، اما در مسیر کار من نیست.

گفتم: چرا استعفاء نمی‌دهید؟ گفت: هستم تا مگر کاری بکنم. گفتم: همه به همین نحو عمل خطای خود را توجیه می‌کنند. گفتم: اکثر ارگان‌های ما آلوده هستند به رشوه و قاچاق و شما جرات برخورد ندارید. اکثراً قانون را دور می‌زنند. اما شما مرا به خاطر حقیقت‌گویی و دلسوزی به زندان انداخته‌اید و اجازه داده‌اید بازجوهای بی‌سواد و فحاش مرا بزنند و به ناموس من توهین کنند. اما کسانی‌که از رانت‌های اقتصادی و اجتماعی بهره برده‌اند آزادند. و شما جرات دستگیری آنان را ندارید. گفتم: عدالت در دستگاه قضائی ما بیشتر یک شوخی بزرگ است. من به خاطر نقد این عدالت بیمار، در زندانم و عاملان بیماری دستگاه قضایی و امنیتی و اقتصادی آزادند و حمایت می‌شوند.

دادستان در کمال صبوری به سخنان من گوش سپرد و سرآخر داستان نامه به رهبر را تکرار کرد. گفتم: می‌نویسم اما آن‌گونه که خود می‌خواهم. گفت: بنویس.

کاغذ و قلم آوردند و من در حالی که از سه روز اعتصاب، سخت در رنج بودم، نوشتم “… اگر کسی به زباله‌های شهر کربلا اعتراض کند و به زوار سیدالشهدا با صدای بلند بگوید امام حسین اسوه‌ی نظافت و پاکیزگی است و این همه آلودگی برازنده‌ی امام نیست و امام به شدت رنج می‌برد و ناراحت است، آیا مجرم است؟ باید او را بگیرند و به زندان بیندازند؟ اکنون این وضع، حکایت من است. من این همه زشتی و نازیبایی را برازنده‌ی انقلاب نمی‌بینم. انقلابی با آن‌همه هزینه و زحمت. من در اوین با هتاکی بازجوهای بی‌سواد و ضرب و شتم آنان مواجه شده‌ام. بازجوهایی که به قبیح‌ترین روش‌ها از متهمان اقرار می‌گیرند. با کثیف‌ترین رویه. و با زدن‌ها و فحش‌ها و تحقیرهای پلید. خیلی دوست داشتم در یک ملاقات حضوری کهریزک دوم را به شما معرفی کنم و از فجایع رفتاری کسانی بگویم که ادعای سربازی امام زمان را دارند…”

نامه را تا نکرده به دست دادستان تهران سپردم. و در کاغذی مجزا برای او نوشتم: وقتی حکم دادگاه من رسماً اعلام شده، چرا باید مرا در زندان اطلاعات نگهداری کنند؟ و از او درخواست کردم مرا به زندان عمومی منتقل کند. اکنون که این نوشته را می نویسم در بند عمومی‌ام. در اندرزگاه شماره ۷، سالن ۵٫

محمد نوری زاد

 


 


محسن امین‌زاده عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی که در دادگاه بدوی برای او شش سال حبس تعزیری صادر شده بود در دادگاه تجدید نظر به پنج سال زندان محکوم شد.

به گزارش کلمه، محسن امین‌زاده، معاون سابق وزارت امور خارجه، که در دادگاه بدوی برای او شش سال حبس تعزیری صا در شده بود، در دادگاه تجدید نظر به ۵ سال زندان محکوم شد.
اتهام های وی اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و همچنین تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با شبکه‌های خارجی عنوان شده بود.
محسن امین‌زاده معاون وزارت امور خارجه ایران در دوران محمد خاتمی و همچنین او عضو موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بوده‌است. وی صبح روز سه شنبه ۲۶ خرداد در جريانات مربوط به رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شد.
امین زاده در تاریخ ۲۱ بهمن ماه پس از ۲۳۸ روز زندانی با وثیقه ۷۰۰ میلیون تومانی به مرخصی آمد. وی از مدت ۲۳۸ روز بازداشت، چهار ماه آن را در سلول انفرادی گذراند. امین زاده روز ۱۹ بهمن ۸۸ به شش سال حبس تعزیری در حکم اولیه محکوم شد.


 


فاطمه شجاعی - جرس: حکم 10 سال حبس در تبعید برای ضیاء نبوی، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو شورای دفاع از حق تحصیل امروز، در شعبه 54 دادگاه تجدیدنظر تایید شد. در رای دادگاه بدوی، نبوی به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق به 10 سال حبس در تبعید محکوم شد. علاوه بر این حکم پنج سال حبس و 74 ضربه شلاق به اتهام‌"اجماع و تبانی علیه امنیت کشور، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و تشویش اذهان عمومی" برای وی صادر شد.

ضیاء نبوی، دانشجوی ستاره‌دار دانشگاه نوشیروانی بابل، 25 خرداد ماه سال گذشته در منزل یکی از دوستانش بازداشت شد و تا امروز در زندان اوین به سر می‌برد.

برای اطلاع از روند پرونده وی و دلایل صدور حکم سنگین 10 سال حبس برای یک فعال دانشجویی، جرس با ژینوس شریفی، وکیل وی، گفتگویی انجام داده که در پی می آید.

امروز حکم دادگاه تجدید نظر در مورد ضیاء نبوی صادر شد، این حکم نسبت به حکم دادگاه بدوی چه تغییری کرده است؟

دادگاه تجدیدنظر، ضیاء را از هیچ اتهامی تبرئه نکرده است. تنها با تجمیع تمام اتهامات در ذیل عنوان اتهامی محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق، حکم ده سال حبس در تبعید برای او صادر کرده اند که شدیدترین مجازات برای این اتهام است.

البته مطابق قوانین شرعی مجازات محاربه تنها نفی بلد یا همان تبعید است، با این حال دادگاه های ما این تبعید را همواره به همراه حبس صادر می کنند.

مستندات دادگاه برای ارتباط ضیاء با سازمان مجاهدین خلق، در پرونده چه مواردی بوده است؟

دلایلی که در پرونده ضیاء برای ارتباط با این گروه قرار دارد یکی سخنرانی هشت سال پیش ضیاء در دانشگاه درباره انتخابات است. در آن سخنرانی ضیاء گفته بوده که انتخابات، انتخاباتی آزاد به معنای اصیل آزادی نیست، چرا که اگر آزاد بود مخالفان و سلطنت طلبان و مجاهدین هم حق حضور در این انتخابات را داشتند.

مستند دیگر مصاحبه ضیاء با خبرنامه امیرکبیر است که مدعی هستند از طرف مجاهدین اداره می شود.

همچنین اشاره کرده اند به اعضای خانواده ضیاء که دو نفر از آنها در سال 61 اعدام و دو نفر محکوم شدند.

علاوه بر این گفتند که شخصی که هویت‌اش برای ما مشخص نیست اعلام کرده که حامل پیغام برای ضیاء هست و از طرف سازمان مجاهدین می خواهد که ضیاء به همکاری قطع شده با این گروه ادامه بدهد.

ضیاء، پیش از این در نامه ای که از اوین نوشته بود، اعلام کرد که به خاطر شرایط ویژه خانوادگی اش دقت زیادی داشته تا با این گروه حتی "ناخودآگاه" ارتباط نگیرد، حتی گفته بود به همین خاطر به تماس های مشکوک تلفنی هم جواب نمی داده است، آیا این اظهارت و دفاعیات ضیاء تاثیری در حکم قاضی داشت؟

خیر، متاسفانه هیچ تاثیری نداشت. با اینکه ضیاء بارها به این موضوع تاکید کرد که از ارتباط با این گروه به شدت دوری می کرده است. یک بار هم صادقانه به قاضی گفت که در یکی از تجمعات شخصی از او می خواهد که با ایمیل با او ارتباط بگیرد و از این طریق با ضیاء مصاحبه کند، اما چون ضیاء به این شیوه مصاحبه از طریق ایمیل شک داشته، از برقراری هرگونه ارتباطی با او پرهیز می‌کند.

من وکیل آقای نبوی هستم و واقعا در پرونده ایشان دیده‌ام که نه تنها در پرونده هیچ دلیل قانع کننده ای برای ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق وجود ندارد، بلکه تمام دلایل نشان دهنده انزجار او از این گروه است.

ضیاء بر این عقیده خود بسیار پایند است. بسیاری از افراد تحت فشارهای روحی و استرس دوران بازداشت حرفی غیر از عقیده خود می زنند اما او با وجود تحمل تمام این شرایط یک بار هم از حرف خود کوتاه نیامد و اعلام کرده از این سازمان منزجر است.

جالب اینجاست که حکم محاربه که برای ضیاء صادر شده نیاز به اقرار متهم دارد و علم قاضی اصلا در آن جایی ندارد. با این حال حکم محاربه برای او صادر شده که حتی یک بار هم اقرار به ارتباط با سازمان نکرده است.

او با اعضای خانواده اش که در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بودند، بسیار مخالف بود. من در صحبت هایی که با برخی از اعضای خانواده اش داشتم به روشنی به موضوع رسیدم. آنها هم می گفتند که ضیاء همیشه به آنها انتقاد می کرده و مخالف آنان بوده است.

ضیاء در نامه اش به رییس قوه قضائیه گفته بود که برای اخذ اعترافات غیرواقعی تحت فشارهای شدید روحی، فیزیکی، توهین، تحقیر و ضرب و شتم شدید است، آیا این گفته های او توسط قاضی بررسی و رسیدگی شد؟

خیر، هیچ پیگیری صورت نگرفت. متاسفانه در دادگاه هر وقت که یکی از موکلان راجع به اعمال فشار، صحبت کرده اند، مورد بی توجهی دادگاه قرار گرفته اند و به گفته های آنان وقعی نهاده نشده است.

در حالی که طبق قانون اگر متوجه شوند که در روال پرونده جرم دیگری صورت گرفته است، موظف است که مراتب را گزارش دهد. حالا اگر این جرم شکنجه باشد که از سنگین ترین جرایم محسوب می شود به هیچ وجه نباید نادیده گرفته شود. اما متاسفانه با بی تفاوتی از کنار این مسائل می گذرند.

البته این اولین بار نیست که برای ضیاء خلاف قانون عمل می‌کنند. بازداشت او در ابتدا هم خلاف قانون بود. یعنی زمانی که بازداشت شد، حکم بازداشت برایش صادر نشده بود. یک حکم جمعی بود با 6 اسم که اسم ضیاء هم بین آنها نبود.

با توجه به این پرونده و پرونده های مشابهی که دارید، فکر می کنید استقلال قضات در این دست پرونده ها تا چه حد رعایت می شود؟

ببینید، من به عنوان یک وکیل نمی توانم درباره قضات اظهار نظر کنم. هر چه می گویم استنباط شخصی من است و آن این است که روند رسیدگی به این پرونده ها به نوعی است که عملا به لوایح دفاعی که هیچ، مطالب موجود در پرونده هم توجه نمی شود و کیفر خواست صادر شده بدون توجه به اینها تایید می شود.

گاهی از قضات شنیده می شود که مثلا با این درخواست شما "موافقت نمی شود" و بسیاری از وکلا این طور استنباط می کنند که خود قضات هم تحت فشار قرار دارند.

با این وجود وقتی که قضات برای استقلال خودشان پافشاری نمی کنند، از ما کاری بر نمی آید و البته هیچ کدام از این نظرات قابل اثبات نیست.

به هر حال در یک قوه قضائیه مستقل، کارشناس پرونده تنها کمک کار قاضی است نه تصمیم گیرنده و صادر کننده رای.

با توجه به اینکه در قانون حکم دادگاه تجدید نظر تقریبا قطعی محسوب می شود، شما پیگیری حقوقی خودتان را برای این پرونده ادامه می دهید و اصلا امیدی به تغییر این حکم هست؟

تنها راه حل باقی مانده اعاده دادرسی است و به نظر من رای صادر شده، یعنی محاربه، خلاف بین شرع است.

چرا که محاربه از جرایم حدی است و تنها راه اثبات این جرایم شیوه های مندرج در شرع است و شامل علم قاضی نمی شود. در اتهام محاربه تنها راه اثبات اعتراف و اقرار و یا شهادت شهود است.

در پرونده ضیاء نبوی، او نه تنها اعتراف و اقراری به همکاری با سازمان نداشته بلکه به دفعات از این سازمان اعلام انزجار کرده است.

همچنین در پرونده شهادتی که منطبق با موازین شرعی باشد وجود ندارد.

به هر حال تنها راه حل باقی مانده اعاده دادرسی است و ما هم تا آنجا که می توانم پیگیری می کنم و البته امیدوارم. در شرایط کنونی اگر امیدمان را از دست بدهیم که باید پرونده ها را از ابتدا کنار بگذاریم.


 


در آخرین آماری که کشورهای دنیا را از نظر سرعت اینترنت خانگی مورد مقایسه قرار داده است، کره جنوبی دارای بیشترین سرعت اینترنت است اما ایران در رده 144 دنیا از ونزوئلا، نیجریه، بولیوی، عراق و پاراگوئه عقب تر است.

به گزارش خبرگزاری مهر، سایت Netindex که این لیست گرافیکی را منتشر کرده سرعت اینترنت خانگی هر کشور را بر اساس حداکثر عملکرد و سرعت اینترنت خانگی بر واحد مگابیت بر ثانیه طی 30 روز گذشته ارزیابی کرده است.
بر اساس این لیست کاربران کشور کره جنوبی همچنان خوش اقبال ترین کاربران اینترنت در جهان به شمار می روند و از سرعتی برابر 34.31 مگابیت بر ثانیه استفاده می کنند.
پس از کره جنوبی کشور لتونی با سرعتی برابر 24.46 مگا بیت بر ثانیه، جمهوری مولداوی با 21.76 مگابیت بر ثانیه، ژاپن با 20.38 مگابیت بر ثانیه، سوئد با 20.10 مگابیت بر ثانیه، جزایر آلند با سرعت 19.84 مگابیت بر ثانیه، رومانی با سرعت 18.64 مگابیت بر ثانیه، بلغارستان با سرعت 17.66 مگابیت بر ثانیه، هلند با سرعت 17.15 مگابیت بر ثانیه و لیتوانی با سرعت 16.79 مگابیت بر ثانیه به ترتیب رتبه های دوم تا دهم را به خود اختصاص داده اند.
کشورهای توسعه یافته ای از قبیل سوئیس، آلمان، دانمارک و بلژیک رتبه های 15 تا 18 را اشغال کرده اند و فرانسه، آمریکا و روسیه به ترتیب در رتبه های 20 و 28 و 29 قرار گرفته اند. کانادا و انگلستان نیز در جایگاه 32 و 33 قرار دارند.

با این حال حتی در مجاورت کشورهایی کوچک مانند مالدیو، مالت، قبرس و قطر نیز نمی توان نامی از ایران را در این لیست یافت زیرا از میان 152 کشور بررسی شده ایران پس از کشورهایی مانند ونزوئلا، نیجریه، بولیوی، عراق، پاراگوئه و جزایر ترک و کایکاس با سرعتی برابر 0.61 مگابیت بر ثانیه در رتبه 144 قرار گرفته است.
پس از ایران تا انتهای لیست کشورهای لبنان، هائیتی، السالوادور، افغانستان، مالی، گواتمالا، زیمبابوه و یمن باقی مانده اند نامهایی که با دیدن آنها این سئوال به ذهن می آید: "تا کی باید در انتهای لیستها باقی بمانیم؟"
10 کشور اول دنیا از نظر سرعت اینترنت خانگی به ترتیب کره جنوبی، لتونی، جمهوری مولداوی، ژاپن، سوئد، جزایر آلند، رومانی، بلغارستان، هلند، لیتوانی هستند


 


عضو فراکسیون خط امام (ره) با بیان اینکه فلسفه وجودی احزاب برای انتقاد، نظارت و به وجود آوردن فضای رقابتی در جامعه است، اظهار داشت:« دولت‌هایی که نمی‌خواهند پاسخگو باشند، مایل نیستند احزابی وجود داشته تا از آنها انتقاد کنند و متاسفانه دولت فعلی اینگونه عمل می‌کند.»

حجت الاسلام و المسلمین قدرت‌الله علیخانی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس« پارلمان‌نیوز»، با انتقاد از اظهارات احمدی‌نژاد مبنی بر اینکه احزاب حق دخالت درامور کشور را ندارند، گفت:«دولت احمدی‌نژاد هیچ‌گاه میانه خوبی با احزاب و تشکل‌های سیاسی نداشته است که این تنها مربوط به احزاب اطلاح‌طلب نمی‌شود و با اینکه احزاب و تشکل‌هایی مثل موتلفه و ایثارگران و بعضی جمعیت‌های دیگر حامی ایشان بوده‌اند اما روی خوش به احزاب نشان نداده است.»

نماینده اصلاح طلب مردم قزوین ادامه داد:« دولت نهم و دهم نه تنها بودجه‌ای برای احزاب در نظر نگرفته بلکه فضا در این دو دولت همواره برای احزاب فضایی تاریک بوده است.»

وی با بیان اینکه فلسفه وجودی احزاب برای انتقاد،نظارت و به وجود آوردن فضای رقابتی در جامعه است، تاکید کرد:« جامعه‌ای که در آن انتقاد و جود نداشته باشد جامعه‌ای زنده و پویا نیست.»

علیخانی تصریح کرد:«دولت هایی که نمی‌خواهند پاسخگو باشند مایل نیستند احزابی وجود داشته تا از آنها انتقاد کنند، متاسفانه دولت فعلی اینگونه عمل می‌کند و تحمل احزاب و انتقاد را ندارد حال اینکه دولت مدعی است که احزاب بیشترین انتقادها را از این دولت کرده‌اند.»

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس بابیان اینکه در قانون اساسی کشور به احزاب توجه ویژه شده و برای آنها حقوقی مشخص شده است،گفت:« باید به احزاب قانونی میدان فعالیت و انتقاد از مسئولین داده شود تا بتوانند با نقد حاکمان جامعه را به سمت اصلاح ببرند.»

وی همچنین با انتقاد از عملکرد مجلس در خصوص احزاب تاکید کرد:«در مجلس هشتم هم توجه کافی به احزاب نمی‌شود و بارها در صحن علنی مجلس و یا در جلسات کمیسیون پیشنهاد داده‌ایم که بودجه‌ای را برای فعالیت احزاب در نظر بگیرند اما متاسفانه توجهی نشده است.»


 


حجت‌الاسلام محید انصاری در بیست و ششمین نشست تخصصی ماهانه باران که با عنوان « انسان از دیدگاه امام خمینی (ره)» در محل بنیاد باران برگزار شد، با تاکید بر جایگاه والای ”انسان“ در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران گفت: علت نفوذ کلام و گرایش مردم به امام خمینی (ره) به این خاطر بود که امام از خودشان آغاز کردند و به حد شایسته انسان رسیدند و از آن جایگاه به تقویت ارشاد مردم پرداختند.

به گزارش ایلنا وی افزود: در همه مکاتب، انسان مورد توجه بوده و برای مسلمانان نیز بسیار پرافتخار است که تحلیل اسلام در مورد انسان جامع‌ترین و پرشکوه‌ترین تعریف است. حضرت امام نیز به عنوان انسان‌شناسی بزرگ در عالم معاصر، آن قدر که در معرفی ابعاد شخصیت انسان صحبت کرده است، شاید در هیچ زمینه دیگری سخن نگفته و این بعد از سخنان ایشان تاکنون مغفول واقع شده است.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز یادآور شد: از شروع مبارزه در سال ۴۲ به خصوص از سال ۵۶ و بالاخص از ۵۷ ، شخصیت علمی امام تحت‌الشعاع شخصیت سیاسی ایشان قرار گرفت و یکی از خسارت‌ها به جامعه، عدم استفاده از این جنبه‌های شخصیت امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی است و ای کاش جنگ تحمیل نمی‌شد تا جامعه و تاریخ می‌توانستند از ابعاد علمی و معرفتی امام بیشتر استفاده کنند.

وی ادامه داد: البته امام در مقطعی این اقدام را با تفسیر سوره حمد آغاز کردند، اما بعضی‌ سطحی نگران آنقدر فشار آوردند که ایشان مجبور شدند بحث را تمام کنند و بعید است امروز کسی بتواند آن مباحث را بیان کند. سخنان امام ترجمانی از روح انسان بود که اسلام آن را بیان می‌کرد، اما امروز در میان دوستداران ایشان هنوز سخنان معرفتی و انسان‌شناسانه امام مهجور است.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به شان انسان از دیدگاه قرآن، تصریح کرد: حضرت امام از این نظر که عارف و فیلسوف نظری و عملی بودند از بسیاری از علمای تاریخ اسلام متمایز بودند و از درون بحث چیستی انسان، سراغ فقه آمدند و آن را به عنوان ابزاری برای هدایت انسان و سیر او در مسیر تکمیل و تشریع بشریت مطرح کردند و از همین رو فقه ایشان از سایران متمایز است.

وی با بیان این که وقتی انسان در فقه مورد توجه قرار گرفت، اصولی مانند عدالت، کرامت، مصلحت، زمان و مکان به عنوان چارچوب مطرح می‌شود، گفت: تمام اصول فقهی امام ناشی از دیدگاه انسان‌شناسانه ایشان بوده است، گرچه هنوز قواعد فقهی که برخاسته از متن انسان باشد کمتر طراحی شده و اگر به این مساله توجه شود، فقه ما دگرگون شده و جامعه متاثر از آن خواهد شد.

انصاری خاطرنشان کرد: امام خمینی (ره) به این خاطر که انسان را محور و موضوع تکوین و تشریع می‌دانستند در ابتدا به خودسازی پرداختند و علت نفوذ کلام و گرایش مردم به امام به همین خاطر بود که ایشان از خودشان آغاز کردند و به حد شایسته انسان رسیدند و از آن جایگاه به تقویت ارشاد مردم پرداختند.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز تصریح کرد: بعضی مکاتب ضد عرفان و فلسفه که امام را تحت فشار قرار می‌دادند به خاطر همین طرز دیدگاه ایشان بوده است، زیرا معرفت‌شناسی امام قطعا به شناخت حق‌تعالی می‌انجامد و معتقد بودند که ”انسان مظهر اسم اعظم الهی است“و این تعبیر امام را تاکنون از کس دیگری ندیده‌ام. لذا کافی است این برداشت تبدیل به قاعده فقهی شود تا هر انسان تبدیل به روح‌القدس شود که در این صورت از میکاییل و جبرییل هم بالاتر خواهد رفت.

انصاری خاطرنشان کرد: عرفا، بعضا وقتی تجلیات معرفت دینی در جانشان زیاد می‌شود نسبت به ظواهر و کمیات شرعیت کم‌توجه می‌شوند در حالی که امام این‌گونه نبودند. در محضر امام هیچ‌کس جرات تملق نداشت، در دوران تدریس، امام پرسش های طلاب را به طور کامل پاسخ می‌گفتند و سپس کلاس را ترک می‌گفتند و اجازه نمی‌دادند که طلبه‌ای در خیابان برای طرح سوال به دنبال ایشان راه بیفتد. در حالی که این‌گونه حالت برای برخی علما عظمت و جلال محسوب می‌شد.

وی در بیان خاطره‌ای از امام گفت: یک بار در جریان اختلاف هایی در استان فارس، یکی از علمای آن استان نزد امام آمد و به ایشان گفت، آن افراد طرف دیگر اختلاف، مقلد شما نیستند، که به محض بیان این سخن، امام به قدری عصبانی شدند که به آنها گفتند همین صحبت شما نشان داد که آنان بهتر از شما هستند و شما اشکال دارید، و به دنبال این سخن امام جلسه نیز پایان یافت.

انصاری تصریح کرد: تا آخر عمر امام خمینی، رساله ایشان از پول بیت‌المال منتشر نشد و هرگز ایشان اجازه مریدبازی و تملق را ندادند، زیرا آنقدر خودساخته بود که «خود» را از میان برداشته بودند. امام می‌فرمایند « دل انسان عرش خدا است و هر چه غیر خدا در آن جای گرفت بت است و باید آن را شکست»، همان‌طور که امام علی (ع) هم قبلا درون‌خود بت‌شکنی کرد و لذا رفتار آن بزرگوار نمادی از شکستن معرکه بت‌ها در درون خودش بود.

وی خاطرنشان کرد: قلوبی که به راحتی دیگران را نمی‌بینند و به راحتی از اشک مظلوم می‌گذرند، شیطان و ابلیس در قلب آنها جای گرفته است، امام علی (ع) که هیچ چیز نمی‌توانست او را بترساند در برابر اشک مظلوم قلبش می‌لرزید و حتی در برابر کندن خلخال از پای زن یهودی بی‌تاب می‌شد و اگر قالب هم تهی می‌کرد حق داشت، زیرا قلب ایشان قلب رحمانی بود. قصد بحث سیاسی ندارم ولی مگر می‌توان سیاست را از دین و رحمانیت جدا کرد؟ سیاست جدا از رحمانیت، سیاست ابلیسی است.

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: گفته شده است که تز « تفرقه‌بینداز و حکومت کن» مربوط به انگلیس است، قرآن نیز این تز را مربوط به فرعون دانسته است. اگر قدرت، حاکم و حکومت خوی استکباری بگیرد قطعا به سمت ظلم می‌رود و تفرقه می‌اندازد و در این راستا یک گروه را تقویت و دیگری را تضعیف می‌کند و به گفته قرآن تمام این مصیبت‌ها به این برمی‌گردد که انسان جایگاه خود را گم می‌کند؛ اما امام خمینی (ره) که داعی‌الی‌الله بود، به سمت احزاب و گروه‌ها گرایشی نداشت.

انصاری با تاکید بر اینکه مردم به دلیل این که در امام پیرایه‌ای نمی‌دیدند جذب ایشان ‌شدند، یادآور شد: اگر سروده‌های امام را نیز با این دیدگاه ببینیم، نتیجه خواهیم گرفت که هر چه ایشان به مراحل قدرت مادی، نزدیک شده، به خضوع الهی هم نزدیک‌تر شده است.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانویون مبارز گفت: نکته بسیار مهم دیگر این که گرچه سایر معلمان و عرفا تلاش کردند از خلق جدا شوند اما هنر امام این بود که در متن جامعه زندگی کرد و خرقه صوفیانه‌ انزوا نپوشید و زنده‌بادها و مرده‌بادها نیز در او اثری نگذاشت، زیرا امام تبدیل به نفس مطمئنه شده بود و با همین منطق وارد عرصه سیاست شده بود.

وی ادامه داد: به دلیل همین تفکر، امام حق رای، را ملاک نظر قرار دادند، زیرا مگر می‌شود انسان خدا را ملاک کتاب تکوین و تشریع بداند اما معتقد باشد که انسان‌ها باید مطیع عده‌ای خاص باشند؟ البته امام به این مسئله اعتقاد واقعی داشت و مانند بعضی‌ها تعارف نمی‌کرد.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز با ذکر روایتی از امیرالمومنین و ابراز تاسف از این که به این روایت کمتر استناد شده است، گفت: سیدبن‌طاووس در کتاب « کشف‌المهجه» از قول‌امیرالمومنین(ع) می‌گوید، قرار نیست مردم برده و تسلیم حاکم باشند، بلکه باید از او انتقاد کنند و در غیر این صورت آیه شریفه « لااکراه فی‌الدین» زیر پا گذاشته می‌شود. هر تفسیری از حق حکومت که برخلاف آزادی انسان باشد مخالف صریح آیات قرآن است و بحث اعتقادات مطرح نیست، بلکه این یک امر بدیهی است و امام علی (ع) هم می‌فرماید « پیامبر از من تعهد گرفته است که اگر بدون جنگ و خونریزی و به طور داوطلبانه مردم مرا پذیرفتند و رای دادند حکومت را قبول کنم، اما اگر نپذیرفتند رهایشان کنم و در دنیا حق ندارم با زور و شمشیر حکومت کنم»، با وجود این مسایل، بعضی‌ها می‌گویند رای مردم تزیینی است و امام از روی اضطرار اصل جمهوریت را پذیرفتند، در حالی که امیرالمومنین می‌فرماید، به جان خودم اگر همه مردم (نه فقط فقها و مومنان) امکان جمع شدن داشتند باید رای می‌دادند و لذا چون مسیر این مساله هموار نیست اگر اهل حل و عقل پذیرفتند بقیه هم تسلیم آن شوند.. این الگوی حاکمیت امام مهدی(عج) نیز هست، گر چه برخی دایم، دکترین مهدویت می‌نویسند و می‌گویند هزار و ۳۰۰ سال است ایشان شمشیر خود را برای دشمنان تیز می‌کنند.

انصاری در ادامه با تاسف شدید از مغفول ماندن مکتب اخلاقی امام و با تاکید بر اینکه باید اخلاق رحمانی را جایگزین کنیم، ادامه داد: باید عرق شرم بریزیم که در مجلس شورای اسلامی به تهمت و هتک حرمت و دروغ جایزه می‌دهند؛ این مصیبت را به کجا باید برد؟

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتقاد شدید از انتشار برخی بولتن‌ها در تخریب شخصیت‌های برجسته انقلاب افزود: در این بولتن‌ها در مورد اشخاص زمان امام، طوری جعل واقعیت می‌کنند که انگار امام تلاش کرده تا بدترین انسان‌ها را در مسوولیت قرار دهد؛ به همین دلیل بود که امام می‌گفت، از روزی بترسید که ما را به خاطر مبارزه با شاه محاکمه کنند. البته بحث صرفا چهره‌های اصلاح‌طلب نیست بلکه چهره‌های شاخص اصولگرا و علما و مراجعی که به امام تکیه کرده بودند هم مورد تهمت قرار می‌گیرند و گفته می‌شود اینها از اول انقلاب خراب بودند.

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز گفت: ما اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی را به عنوان نتیجه عمر سیاسی امام پذیرفته‌ایم و جامعیت اصول قانون اساسی را قبول داریم و معتقدیم با آنها نباید گزینشی برخورد شود. معتقدیم آسیبی که از سوی جریانات متحجر به ولایت فقیه وارد می‌شود، هرگز از سوی دشمنان اسلام صورت نگرفته بود، امروز بعضی‌ها به گونه‌ای دروغ می‌گویند که انگار این عمل از واجبات شرعی است و این رفتار را در قالب آمار و ارقام و تهمت‌زدن‌ها، نیز می‌بینیم.

 


 


یکسالی می شود که بند عمومی زنان یا همان بند نسوان میزبان تعداد زیادی از زندانیان سیاسی زن است. در بند زنان حدود ۴۰۰ زندانی زن نگهداری می شوند که بیشترین متهمان در ارتباط با مواد مخدر هستند.

یکی از زندانیان سیاسی زن روایتی از این بند نگاشته است. روایت تکان دهنده از حضور دانشجویان ، استادان دانشگاه، فعالان مدنی ، روزنامه نگاران و سبزهای گمنام در بین معتادان ، قاتلان و مواد مخدر فروش هایی که زیر پوست همین شهر پرورش یافته اند و حال در زندان مجالی برای فرمانروایی بر زندانیان سیاسی و سایر زندانیان یافته اند.

روایتی از «سبز بودن» در بین شهر قداره بنده ها :« سایناز با چادر نمازش از پنجره به آسمان نگاه می کند. مدت ها طول می کشد. با تسبیح به دستی که ذکر می گوید. بعد در نماز اشک می ریزد. نمازی که گاه به نماز صبح وصل می شود. روزش را هم روزه است. این ها کف خواب های کنار تو هستند. همین طور که سرش کنار توست از او می پرسی همیشه این قدر نماز می خوانده؟ پاسخش منفی است. می گوید حتی گاهی کاهل نماز بوده ولی از وقتی سبز شده، سبز شده. و تو می مانی که دعای خیرش نصیب چه کسی است. »

متن این روایت دردناک که در اختیار «کلمه» قرار گرفته به شرح زیر است:

خیلی طول نمی کشد تا رئیس و روسا خودشان را نشان دهند. باید معلومت کنند که رئیس کیست. معلوم کنند این جا رئیس دارد. هر کی به هر کی نیست.

کسی این جا به اسم و رسم تو کاری ندارد. دانشجو و استاد دانشگاه و فعال مدنی و فعال دانشجویی و روزنامه نگار و فعال حقوق زنان و فعال حقوق بشر کسی نیست. این ها هم شد جرم؟!

این جا قداره بندی و عربده کشی است که کار می کند. اگر می خواهی برای خودت کسی باشی یادت باشد دفعه بعد که آوردنت این جا از همان اول نگویی که اهل اندیشه و قلم به دست بوده ای که تو را گرفته اند. برای این ها افت دارد. باید بگویی دو تا آدم کشته ای تا تحویل ات بگیرند. هر چند روش و منش و کلام و رفتارت نشان دهد قداره بند نیستی. اصلا بلد نیستی.

وقتی می فهمند سیاسی هستی، بچه های سیاسی تحویل ات می گیرند. روشین یک چای می ریزد و با قندی در یک بشقاب دست به دست می دهد تا برسد جلوی تو. یک ظرف غذا جلویت می گذارند. بعد می فهمی ظرف ها را مریم داده با فخری. میترا است که چای و غذا را جلوی تو می گذارد. مریم و فخری و میترا می شوند هم صحبت های تو.

این، کارت تلفن برای زنگ زدنت. مهدیه است که دستش را دراز می کند و یک کارت می دهد. او دانشجوی سال آخر ستاره دار دانشگاه علامه است. فخری دستش را دراز می کند و یک چادر می دهد برای نماز خواندنت. مادر بگیر خودم شسته ام و خشکش کرده ام. تازه واردی. قدر این حرف ها را نمی فهمی. بعدها پشیمان می شوی که چرا نگرفتی. چرا این محبت را رد کردی. فخری می شود همدم تو. بزرگ تر از این است که به دل گرفته باشد. کارت تلفن از مهدیه، تایم از فخری. یک زنگ ۲ دقیقه ای. خبر بدهی که در اوین در بند عمومی نسوان هستی تا نزدیکانت را از دلشوره نجات دهی. یک کلام به شوهرت بگویی بچه ها را دریابد.

این جا چه کسی رئیس است؟ چه کسی فرمانده؟ خرده فرمانروایان؟ چه کسی فرمانبر؟ چه کسی باید دست به جیب باشد؟ چه کسی دست به کمر؟ چه کسی باید باج بدهد؟ روسای باندها؟ چه کسی باید سر به زیر باشد؟ چه کسی خاموش؟ چه کسی اجازه دارد داد و هوار که نه عربده کشی کند؟ چه کسی می زند؟ چه کسی می خورد؟ چه کسی ژنرال است؟ چه کسی سرباز؟

شهر عجیبی است این جا. اول تصور کنی زندان آدم هایی دارد که امور زندانیان را می گذرانند. خیلی زود می فهمی این جا همه زندانی اند. جز آن ها که در دفتر ها می نشینند. یکی مسئول اتاق است. یکی یا چند تا رئیس. مسئول کار می کند، رئیس ریاست. هر چند هر دو از اهالی همین شهرند. بند زندانیان عادی قانون خودش را دارد. برو و بیا. ساعت حرف زدن و ساعت حرف نزدن. خاموشی و بیداری. آمار و هواخوری. مواد فروشی و رقاصی. گفتن یا نگفتن. با که بودن و با که نبودن. روابط. ارتباطات. همه حساب و کتاب دارد. هر کی به هر کی است مگر؟

با ورود به بند، وکیل بند یک بسته به تو بدهد، شامل لباس زیر و یک حوله کوچک و شامپویی برای یک بار. می گویند باید دوش بگیری. طوری می گویند که انگار با خودت مریضی آورده ای. تو که روزنامه نگاری یا کارگردان سینما، یا استاد دانشگاه یا نویسنده یا دانشجوی ارشد را آورده اند در میان کسانی که به خاطر قتل و موادفروشی و داشتن خانه های فساد و دزدی بازداشت شده اند. همین ها به تو امر کنند که باید دوش بگیری تا مریضی برای این ها نیاورده باشی. با ادبیاتی تحقیر آمیز. باید نشان دهد که رئیس است و راهش تحقیر است. «م» است که وسط اتاق راه می رود و تو را تحقیر می کند و به تو فرمان می دهد. همان روز اول.. هر کدام زودتر زهر چشم نشان دهند یک هیچ جلو هستند. باید معلوم شود چه کسی رئیس است. فرار رو جلو.

همان شب عربده های کینگ کنک در بند بپیچد که آهای ورودی جدید اتاق …؟ نگاه ها بچرخد به سوی تو. چه کسی بوده که از حمام اختصاصی او استفاده کرده؟ ورودی اتاق .. تو بوده ای پس باید جواب دهی. این را در یک لحظه بفهمی که بند به هم ریخته. جمعیت جلوی در حمام جمع شده اند که از تو جواب بخواهند و تو حتی نمی دانی به چه کسی باید جواب بدهی. مهم نیست. چون اصلا کسی از تو جواب نمی خواهد. ورودی های جدید باید بدانند او که از همه بلندتر عربده می کشد، رئیس است. استاد دانشگاه هستی؟ باش. این جا رئیس کسی است که صدایش بلندتر است و اصلا می تواند عربده بکشد. عربده کشیدن کار هر کسی نیست.

تو محتاجی. محتاج همه چیز. یک کلمه حرف با یک هم صحبت. یک لیوان برای چای. یک قاشق. یک بشقاب. حتی جیره قند و پودر و شامپویی که اول ماه داده اند و تو نمی دانی. به هر کس سهم خودش را داده اند. در هیچ باندی نیستی که کسی به تو چیزی بگوید چه رسد به این که بدهد. محتاج این که به تو اطلاعات بدهند از چند و چون این جا. همان که وقت حمام رفتن مریم به تو گفت. گفت که از حمامی که روی در آن به رنگ قرمز با ماژیک خط خطی شده استفاده نکن. و تو هم از آن استفاده نکردی. و الا در مقابل فریادهای کینگ کنگ چه می کردی؟ تو محتاج یک دقیقه تلفنی. محتاج یک دقیقه تایم. یک دقیقه کارت.

خیلی زود می فهمی که جای نشستن هم در اتاق حساب و کتاب دارد. هر کی به هر کی نیست. اتاق بالا و پایین دارد. تو که ورودی جدیدی کجا باید بنشینی؟ جلوی در می نشینی تا از خطرات در امان باشی. معلوم نیست جای دیگر که بنشینی با تو چه کنند؟ جلوی تخت ها حریم همان تخت است و مالک آن هم صاحب همان سه تخت. وسط هم که بنشینی اعتراض می کنند سر راه نشسته ای. کجا می توانی بخوابی؟ می شوی کف خواب جلوی در. در یک اتاق با ۲۸ زندانی و رفت و آمدهای وسط شب. چند تا پتو جیره داری؟ اتاق رئیس دارد. تو کی هستی؟ با کدام گروهی؟

این جا در کل بند بالا و پایین رئیس اعظم «ش» است. فرمانروای بزرگ. همه اختیارات در دست اوست. یک اتاق خصوصی دارد در طبقه پایین با تلویزیون و یخچال خصوصی. قاتل است؟ با مرد زن دار رابطه داشته؟ همسر مرد را که مادر هم بوده، کشته؟ این ها توانایی می خواهد. اصلا همین ها او را رئیس می کند. بلد است شوهر بدزدد. مادر بچه ها را بکشد. عربده بکشد. حرمت ها را بدرد. قداره بکشد. می تواند خون بریزد. بلد است دروغ بگوید. از همه مهمتر بلد است از مجازات فرار کند. حلقه های خودش را دارد. اصلا همین توانایی هاست که او را رئیس می کند. خرده فرمانروایان هم همین طور. ولی در مقامی پایین تر. درس پس می دهند و دوره می بینند تا به مقام او برسند.

همه حرکاتش نشان ریاست اوست. تحکمش. نگاه و کلامش. همه هستند تا او باشد و رئیس هم باشد. تکان دادن سر و دستش. برو و بیایش. امر و نهی و داد و بیدادش. فریادهایش بر سر زندانیان. ادبیات از بالا به پایین. ادبیات تحقیرآمیز. حتی تن صدایش. استاد دانشگاه هستی؟ باش. اصلا تو را آورده اند این جا تا یک قاتل فرمانروای تو باشد. تا بشکنی.

او که رئیس کل هر دو بند بالا و پایین است. باندها هم برای خودشان. اتاق ها هم رئیس یا روسای خودشان را دارند. همین طور است کل بند. رئیس ها خودشان هم با هم سرشاخ. با سربازان پیاده نظام خودشان. مثلا «م» و «س» و «ع» در همین اتاق با هم سر قدرت، تو بکش، من بکش دارند. بعضی وقت ها این «ن» و «ف»هم یک چشمه می آیند. هر کدام نفرات دوم خودشان را دارند. هر کدام پیاده نظام های خودشان را. به علاوه آدم هایشان از اتاق های دیگر. از بند. از پایین. از دفتر. به علاوه ارتباطشان با «ش» رئیس اعظم. باند بهره خودش را دارد. ریاست بهره اصلی را.

از ۸ حمام سه تا از کار افتاده.۵ حمام برای یک بند زندان. یک بند با شش اتاق و هر اتاق بین بیست تا سی زندانی. به طور متوسط بشود صد و پنجاه نفر. از این پنج حمام یکی اختصاصی برای کینگ کنک. چرا؟ چون عربده کش است. هر کلامی از دهانش بیرون می آید. خودش را زده به دیوانگی. یک قداره بند قاتل چه کارهایی که نمی تواند بکند؟ تو نمی دانی. تلفن. برای پنج دقیقه گاهی نیم ساعت یا بیشتر سرپا می ایستی. فقط صف نیست. استاد دانشگاه را آورده اند جایی که قاتل و دزد و موادفروش با او دعوا کند که برو. بیا. کنار دیوار. تو راه وای نستا. ساکت. حرف نزن. دنیا را می بینی. اگر در باندی باشی که تلفن ها را دارند هر وقت بخواهی می آیی. هر چه قدر هم که بخواهی حرف می زنی. مگر می شود این جا درگیر شد؟ مسئول تلفن بگوید تایم خریده، وقت از پیش گرفته، حل است. باند فروشگاه هم همین طور و همین طور باقی لحظات زندگی.

از اتاق بچه دارها صدای دعوا و کتک کاری بلند می شود. بچه ها هم زیر لگد و دست و پای مادرها. «ر» از اتاق بغل بدود که جدا کند. لگدی محکم به پهلویش. پرتاب به سمت تخت آهنی. سر او و لبه تخت. جرم «ر»؟ حضور در خیابان آزادی در روز ۳۰ خرداد. حکم؟ محارب. چرا به اتاق دعوا دوید؟ بگوید آن جا بچه ها بودند آخر. نمی شد نرفت. بچه ها زیر دست و پا؟ او نه دعوا بلد است و نه جدا کردن دعوا. مشکلات را با گفت و گو حل می کند. این ها گفت و گو چه می دانند چیست؟ زبان این ها زبان دیگر است. همزبان خودشان را می خواهند.

نفیسه و زهرا و سایناز و مهری و … با نماز و قرآن و نماز شب و دعاست که خودشان را آرام می کنند. آن ها را به بچه های سیاسی می شناسند. همه با هم از ۲۰۹ و از متادون آمده اند. همه که می خوابند سایناز با چادر نمازش از پنجره به آسمان نگاه می کند. مدت ها طول می کشد. با تسبیح به دستی که ذکر می گوید. بعد در نماز اشک می ریزد. نمازی که گاه به نماز صبح وصل می شود. روزش را هم روزه است. این ها کف خواب های کنار تو هستند. همین طور که سرش کنار توست از او می پرسی همیشه این قدر نماز می خوانده؟ پاسخش منفی است. می گوید حتی گاهی کاهل نماز بوده ولی از وقتی سبز شده، سبز شده. و تو می مانی که دعای خیرش نصیب چه کسی است.

به هواخوری راه نمی دهند. در را بسته اند. می گویند نیم کیلو شیشه در حیاط پیدا کرده اند. حالت های خماری و بیداری بعضی زندانیان گواه از فروش مواد در داخل زندان دارد. سایناز بگوید وقتی بچه ها را آورده بودند این جا به بعضی از آن ها پیشنهاد مواد فروشی داده بودند. بچه های دانشجو و رونامه نگاری که بیرون کار می کرده اند تا امورات روزمره خود را بگذرانند. بعضی حتی کمک خانواده بوده اند. این جا توی کارتشان یک پولی برای خرید می خواهند. به سایناز بگویی اگر کسی به پول احتیاج دارد خبرم کن ولی به کسی نگو چه کسی.

بچه های سیاسی با همند و هوای هم را در این شهر دارند. آن ها که همه مسیر را با هم بوده اند. به هم اعتماد کرده اند. با هم ترسیده اند. بازجویی. دلهره. بلاتکلیفی. درد را هم التیام داده اند. دلشان با هم است. زبانشان با هم. با هم خندیده اند. سر بر شانه هم گریسته اند. همین گریه کردن هاست که آن ها را به هم پیوند زده. شاید بتوانی کسی را که با او خندیده ای فراموش کنی ولی هرگز شانه ای را که بر آن گریسته ای از یاد نخواهی برد.

در روزنامه ها نوشته حراست دانشگاه تهران اعلام کرده که از ورود دخترانی که مقنعه ندارند جلوگیری می کند. رئیس دانشگاه کجاست که حراست تصمیم می گیرد و اعلام می کند و اعمال می کند؟ فرمانروایان اسلحه به کمر. رئیس چه کسی است؟ این جا خبرها زود پخش می شود. می گویند جعفر پناهی کارگردان اعتصاب غذای خشک کرده. با او چه کرده اند؟ برای او چه راهی مانده؟ نوری زاد قلم به دست کارگردان را به اسم هواخوری برده اند بیرون و ۵ لباس شخصی ریخته اند سر او و به قصد کشت کتکش زده اند. دکتر زندان گفته ضربه مغزی شده و خودش گفته بینایی اش مختل. می گویند اعتصاب غذای خشک کرده. روزه سیاسی. این ها را زنش گفته.

می گویند زنش در چند سایت ناله کرده. گفته می زنند بعد می گویند فریاد نزنید. پس چه کنیم؟ ناله از کتک خوردن شوهرش یک طرف. این که قلم و کاغذ او را هم گرفته اند یک طرف. عجب زن نازنینی است این فاطمه خانم. یک بار نوشته ای از او خواندم درباره سال های اول پیروزی انقلاب. در آن نوشته گفته چرا این روزها حال و هوای بهشت را دارد. آن روزها را می گوید. بعد خودش جواب می دهد. می گوید برای این وحدت. می گوید وحدت از توحید نشات می گیرد. می گوید چون توحید خودنمایی می کند پس بوی بهشت می آید. به چه روزی افتاده امروز که برای ناله کردن هم باید از قداره بندان بترسد. که نترسیده. می گویند بازجوی نوری زاد او را تهدید کرده که اگر بخواهم این دخترت را، دختر بیست و چند ساله اش را گفته، می آورم این جا. مردش زیر دست این هاست که قداره بسته اند و کتک می زنند. این ها که در خیابان از کتک زدن دختران و زنان ابا ندارند وقت کتک زدن یک زندانی دست بسته در زندان چه می کنند؟ بگویند نوری زاد را به بند عمومی آورده اند. لابد باید خوشحال باشد این فاطمه خانم.

بدرالسادات از بودن در زندان عمومی شکایت داشت. از شنیدن کلمات اهانت آمیز در بند عمومی به ستوه آمده بود. از این فضای عربده کشی. از این فضای تهدید آلود تحقیر آمیز. یک روز آهسته برای تو بگوید ما را به همان بند ۲۰۹ برگردانند. بگوید این جا کلماتی می شنویم که به عمرمان نشنیده ایم. با ما برخوردی می شود که به عمرمان ندیده ایم. به او بگویی فکر می کنی برای چه ما را این جا آورده اند؟ برای همین. بگویی تمام مملکت را گشته اند و هر چه انسان خلاف کار است آورده اند و این جا جمع کرده اند بعد شما و این بچه ها را آورده اند کنار این ها. فکر می کنی برای چه؟ باید معلومتان شود که رئیسی هست و فرمانبری. باید معلومتان شود که هر کس نمی تواند رئیس باشد.

ببرندش به انفرادی. ۲۰۹٫ از ۱۵ اسفند او را می برند. عید و تمام فروردین و اردیبهشت را هم آن جاست. وقتی برمی گردد لاغر شده و تکیده. نحیف. بیمار. ولی بزرگواری و بزرگ منشی او همان است که بود. حرف زدنش، نشست و برخاست، راه رفتن و حرکات دست و سر و صورتش همه حکایت از وقار و متانت و دانش و بینش او دارد. صلابت او پابرجاست. مصمم و مطمئن از راهی که در پیش دارد. این ها اصالت اوست. او همان بدرالسادات است. ماه درخشان سادات.

رئیس او کیست اما؟ «ش». قاتل زنی که مادر بچه ها است. دزد شوهر. او تحت فرمان یک قداره بند است. این جا اوین است آخر.

«سبا»

بند عمومی زنان- اوین

۱۳۸۹


 


معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی با تشریح نحوه برخورد با بدحجابان در این دانشگاه از احضار دانشجویان بدحجاب به کمیته انضباطی خبر داد و گفت: برخی بدحجابان که به این نوع پوشش مصر بوده اند یک تا دو ترم تعلیق از تحصیل حکم انضباطی صادر شده است.

به گزارش مهر، دکتر قادر پریز با رد آمار اعلام شده از سوی برخی منابع مبنی بر احضار 20 نفر از دانشجویان بدحجاب این دانشگاه به کمیته انضباطی، تعداد این دانشجویان را بسیار بیشتر از این تعداد عنوان کرد و گفت: تعداد این افراد بسیار بیشتر از این ارقام است به ویژه افرادی که تنها تذکر دریافت کرده اند. اما به دلیل محرمانه بودن آمار و ارقام در کمیته انضباطی امکان اعلام تعداد دقیق آنها وجود ندارد.
وی در ادامه افزود: تعداد این افراد کم نیست اما در دانشگاهی که 16هزار دانشجو دارد عددی کوچک به شمار می آید.
معاون دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی این افراد را دانشجویانی نامید که پیش از احضار به کمیته انضباطی از سوی مراجع مختلفی تذکر دریافت کرده اند و تاکید کرد: بسیاری از احضار شدگان تذکرات مکرری از طرف روسای دانشکده ها و سایر مراجع فرهنگی دانشگاه به دلیل بدحجابی و مشکلات اخلاقی دریافت کرده اند. تعدادی از این دانشجویان نیز در جلسات فرهنگی و ارشادی شرکت کرده اند اما بر تخلف خود اصرار ورزیده اند که مستندات مربوط به این رفتار نیز موجود است.
دکتر قادر پریز با اشاره به اینکه در طول یکسال گذشته تعداد این دانشجویان بسیار زیاد بوده است گفت: هر هفته افرادی به کمیته انضباطی احضار می شوند و تعداد آنها روز به روز و هفته به هفته متفاوت است.
وی افزود: از سوی هر دانشکده لیستی از اسامی بدحجابان به کمیته انضباطی داده شد و از بین فهرست، اسامی کسانی که دفعات زیادی تذکر گرفته بوده و اعتنایی به این تذکرات نداشتند احضار شدند. از تعدادی از آنها که تخلف خود را پذیرفتند تعهد کتبی اخذ شد تا رفتار غیر اخلاقی خود را تکرار نکنند. با این افراد برابر موارد یک تا پنج آیین نامه انضباطی برخورد شده است.
دکتر پریز در ادامه گفت: دسته دیگری نیز رفتار ناشایست خود را نپذیرفتند و به دلیل تاکید بر بدحجابی برابر موارد 11 و 12 آیین نامه انضباطی، تفهیم اتهام شدند. تاکنون به چند نفر هم حکم داده شده است.
معاون دانشجویی دانشگاه علامه گفت: بر اساس موارد قانونی حکم این دانشجویان تعلیق از تحصیل به مدت یک ترم یا دو ترم با احتساب سنوات و یا بدون احتساب سنوات بوده است.


 


عصر روز جمعه سعید حجاریان، حمیدرضا جلایی پور و محمد نعیمی پور به دیدار خانواده سید حسین مرعشی رفتند.

به گزارش گفتارنو دیدار کنندگان ضمن همدردی با اعضای خانواده ابراز امیدواری نمودند که هر چه سریعتر سیدحسین مرعشی آزاد شود.

در این دیدار حجاریان در پاسخ به پرسشی مبنی بر فعالیتهای پزوهشی دانشگاهی و انتشاراتی خود گفت : دیگر دانشجویان نمی‌توانند حتی مرا به عنوان مشاور پایان نامه معرفی کنند و در حال حاضر وزارت ارشاد به 3عنوان کتاب من اجازه نشر نمی دهند.

این دیدار با آرزوی گشایش در امور ملت ایران به پایان رسید


 


عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفت: دولت باید در خصوص آمار بالای افرادی که زیر خط فقر مطلق و نسبی قرار دارند، پاسخگو باشد.

نصرالله ترابی در گفتگو با خانه ملت اظهار داشت: اظهار نظر اخیر مسئولان دولتی مبنی بر قرار داشتن 40 میلیون نفر از جمعیت کشور در زیر خط فقر مطلق و نسبی، بیانگر وجود بحران در معیشت و زندگی اجتماعی مردم است.

وی خاطر نشان کرد: شاخص های مانند درآمد، اشتغال، علم آموزی همگی متاثر از خط فقر مطلق و نسبی هستند.

عضو کمیسیون اجتماعی ارائه این آمار از طرف مسئولان دولتی را نشانه واقع بینی دانست و بر ضرورت توجه لازم برای حل موضوع تاکید کرد.

نماینده مردم شهرکرد در مجلس شورای اسلامی یادآورشد: موضوع خط فقر متاسفانه سالهای گذشته توسط وزیر رفاه و تامین اجتماعی قبلی و فعلی به طور کامل رد می شد و اصلاً اعتقادی به این موضوع نداشتند.

عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس، با بیان اینکه یکی از ملاک هایی که رفاه نسبی را در کشور نشان می دهد استفاده روزانه هر فرد به میزان 2 هزار کالری انرژی است، تصریح کرد: کسی اگر نتواند این میزان کالری را کسب کند زیر خط فقر مطلق قرار دارد.

عضو کمیسیون اجتماعی متذکر شد: از نظر اقتصادی موضوع خط فقر بسیار قابل تامل و حائز توجه است و مسئولان دولتی باید نسبت به این حجم جمعیتی که در زیر خط فقر قرار دارند، پاسخگو باشند.


 


جلسه رسیدگی به اتهام الیاس حضرتی، مدیر مسئول روزنامه اعتماد در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی مدیرخراسانی و با حضور هیات منصفه مطبوعات برگزار شد.

در ابتدای جلسه‌ دادگاه، نماینده مدعی‌العموم اتهام الیاس حضرتی را بر اساس کیفرخواست صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، نشر مطالب خلاف واقع در خصوص چاپ دو مطلب تحت عناوین "علیرضا بهشتی دچار عارضه قلبی شد" و "هفت سال زندان برای مهدی اقبال" عنوان کرد.

به گزارش ایسنا، الیاس حضرتی در دفاع از خود گفت: پس از بررسی‌ها درباره خبر "مهدی اقبال" مشخص شد که اشتباه بوده و ما در مرحله بازپرسی نیز این مساله را توضیح دادیم و فردای آن روز نیز تکذیبیه‌ای در روزنامه منتشر کردیم.

وی درباره خبر دیگر مبنی بر این‌که "علیرضا بهشتی دچار عارضه قلبی شد"، گفت: خبر منتشره به نقل از خانواده‌ آقای بهشتی بود. بر این اساس ما آن را در روزنامه چاپ کردیم که من فکر می‌کردم پس از توضیحات لازم در دادسرا این پرونده مختومه شده است و از این‌که اکنون در جلسه‌ دادگاه حاضر شده‌ام تعجب می‌کنم که چرا پرونده به دادگاه ارسال شده است.

به گزارش کلمه، این اتهام در حالی به روزنامه اعتماد وارد شده است که علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی عارضه قلبی خود در زندان را تائید کرده بود. او به خاطر این عارضه در آن دوران به بیمارستانی متعلق به نهادهای امنیتی در خارج از زندان منتقل شد.

مدیرمسئول روزنامه اعتماد به عنوان آخرین دفاع با بیان اینکه در عرصه مطبوعات به طور طبیعی امکان اینگونه اشتباهات وجود دارد، تاکید کرد: مساله‌ مهم این است که تعمدی در کار نباشد که درخصوص چاپ این مطلب نیز تعمدی نداشتیم.

رییس شعبه‌ ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران پس از شنیدن اظهارات مدیرمسئول روزنامه‌ اعتماد، ختم جلسه‌ رسیدگی را اعلام کرد.

گفتنی است روزنامه اعتماد از جمله روزنامه های اصلاح طلبی بود که با شکایت مدعی‌العموم به اتهام نشر مطالب خلاف واقع اسفند ماه سال گذشته توقیف شد.

الیاس حضرتی پیش از این هم در سال ۸۶، به عنوان مدیر مسئول روزنامه اعتماد، با اتهاماتی نظیر نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، اهانت به اشخاص حقیقی و حقوقی به دادگاه فراخوانده شده بود.


 


يك عضو جامعه روحانيت مبارز از ديدار كميته اين تشكل روحاني اصولگرا با علي اكبر ناطق نوري و اطلاع از دلایل عدم حضور وی در جلسات جامعه روحانيت مبارز خبر داد.

به گزارش ایلنا، حسين ابراهيمي با اشاره به ديدار كميته جامعه روحانيت مبارز با علي اكبر ناطق نوري تاكيد كرد: اين ديدار كه چند هفته پيش صورت گرفت در راستاي اطلاع از علت عدم حضور ناطق نوري در جلسات جامعه روحانيت مبارز بوده است.
وي در پاسخ به سوالي در مورد توجيه ناطق نوري براي عدم حضور در جلسات گفت: من در آن جلسه حضور نداشتم و از توجيه ناطق نوري اطلاعي ندارم.
ابراهیمی تاكيد كرد: در اين ديدار اعضاي كميته بر لزوم حضور آقايان در جلسات جامعه روحانيت مبارز تاكيد كرده‌اند.
گفتني است چندي پيش كميته‌اي از جامعه روحانيت مبارز ماموريت يافتند با علي اكبر ناطق نوري،حسن روحاني و امامي كاشاني در مورد علت عدم حضور اين افراد در جلسات جامعه روحانيت مبارز ديدار كنند.
از سوی دیگر عباس پالیزدار هفته گذشته، با ناطق نوری دیدار و از وی طلب حلالیت کرد. وی پس از محکومیت به جرم ایراد اتهام و نشر مطالب کذب و خلاف واقع به مسئولان نظام، خواستار گذشت و عفو و بخشش آنها شد.
همچنین، چهار روز قبل، مهدی کروبی برای دیدار و عیادت از علی اکبر ناطق نوری به منزل وی رفت.
گفته می شود، ناطق نوری به چندی پیش به دلیل مصدومیت مجبور به عمل جراحی تاندوم پا شده است.
علی اکبر ناطق نوری، که عضو جامعه روحانیت مبارز و رییس کنونی دفتر بازرسی رهبری است در زمان مناظرات انتخاباتی، مانند خاتمی و هاشمی رفسنجانی، از سوی احمدی نژاد مورد حمله قرار گرفت.
احمدی نژاد در زمان مناظره با میر حسین موسوی، پسر ناطق نوری را میلیارد خوانده و اعلام کرده بود که می داند این ثروت از چه راه هایی به دست آمده است.
رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی، پس از این اتفاق و انتخابات ریاست جمهوری و حوادث پس از آن، سکوتی معنادار را برگزید. او نه تنها در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری شرکت نکرد، بلکه از حضور در جلسات جامعه روحانيت مبارز نیز سر باز زده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته