-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

Posts from Khodnevis for 05/31/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



احمدی نژاد: مدودیف توبه کن و از اوبامای فتنه گر دور شو!

 

مدودیف من متقلب دورغگو وعوام فریب مشنگ هستم یا تو و اون پوتین پاره پوره که مردم شریف و گرامی روسیه را در فشار گذاشته اید و با دیکتاتوری و استبداد حکومت می کنید  و حتی اجازه راهپیمایی به هیچ احد ناس روسی را نمی دهید . باز لااقل ما اجازه راهپیمایی می دهیم ولی همزمان با اغاز راهپیمایی تو نطفه خفه اش می کنیم. اگر ملت بزرگ روسیه انتخاب ازادی داشتند شما کمونیستهای سابق ملحد کافر زندیق بی وجدان بی وفا اجیر شده غرب استکباری به رهبری اوبامای مرتد شده از دین اسلام ... را انتخاب نمی کردند . ( دکتررر در اینجا از هیجان خود کاست و با لحن معروف خود ادامه داد )  :

 

اصلا بگم بگم بگم (که جماعت همیشه در صحنه که معروف حضورتان است گفتند بگو بگو بگو ) و دکتررر احمدی نژاد گفت :  این ۴ تا  خس و خاشاک از سفارت روسیه تغذیه  و هدایت می شدند البته نمی خواستم بگم اسنادش هست ( و دکتررر به کاغذ پاره ای اشاره کرد که از جیبش بیرون زده بود ) . حتی چند تا روسی همراه ۴ تا خس و خاشاک گرفتیم که به خاطر دوستی و مودت و در و همسایگی ول کردیم برند . من که می دونم ناراحتیون چیه  ! فتنه سبزتان دیگه کارایی نداره و  امدید این سرباز امام زمان که اینجا افشا گری میکنه را خراب کنید ولی دنیا بداند(ت)  که احمدی نژاد تا افشاگری کامل رییس جمهور  می ماند حتی اگر روسیه وغرب نخواهند . من لیستی از مفسدان فی الارض جهانی دارم (اشاره دکترر به جیب مخفی کاپشن مدل احمدی نژادیشان )  و ( تکبیر حضار همیشه در صحنه ولایت فقیه مطلقه دوست ) که در صحن عمومی سازمان ملل که در تابستان برای ششمین بار سخنرانی خواهم داشت افشا می کنم و مدیریت جهانی باید از این مفسدان گرفته شود و به ملتهای ازاده داده شود .

 

شما ( خطاب به پوتین و مدودیف لاورف ) که هاله نور من را درکنار سران کشورهای دوست ونزوئلا و جزایر قمر لبنان و تا حدوی هم کلمبیا اروگوئه نیکارگوا برزیل ترکیه وسوریه دیده بودید چرا رنگتان عوض شد البته من می دونم یعنی ملت ایران می دونه کی زیر پاتون نشسته این امریکا استکبار زده و این اوبامای بی همه چیز مرتد خبیث کریه فتنه ساز لجنی  ( دکتررر لقب های برایشان در اینجا به کار بستند که به علت طولانی بودن و نژاد پرستی حذف شد ) که نه با شماست نه با ما  بلکه بدنبال منافع خودشه . ماچه روابط حسنه خوبی با هم داشتیم . چقدر معامله های خوب با هم داشتیم . مثلا خزر را به خاطر شما دادیم رفت . 

 

حالا من نصیحت دوستانه ای دارم مدودیف توبه کن و از اوبا مای فتنه گر دور شو و خودتون را از اوبامای فتنه ساز لجنی جدا کنید و همان روسیه شوید نه ایالت پنجاه و یکم امریکا شما کشور بزرگی هستید گول امریکا را نخورید . ( تکبیر جماعت اندر کف  ساندیس خور همیشه در صحنه )

 

البته تبعه روس به فضل الهی در ایران زیاد داریم ( تحلیل گران و کارشناسان سیاسی این جمله را به معنای احتمال گروگان گیری شهروندان روسی برای مبادله و معاوضه وکسب امتیاز می دانند. )


 


روایت نوری‌زاد از «کهریزک» دوم

محمد نوری‌زاد که در اعتراض به برخوردها خشونت آمیز زندان، اعتصاب غذا کرده بود، در یادداشتش که از درون زندان اوین به بیرون فرستاده به شرایط سخت زندان اشاره می‌کند. او خطاب به آیت‌الله خامنه‌ای می‌نویسد: ««خیلی دوست داشتم در یک ملاقات حضوری کهریزک دوم را به شما معرفی کنم و از فجایع رفتاری کسانی بگویم که ادعای سربازی امام زمان را دارند.»

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:


مرا با چشمان بسته به هر سو می‌برند. وقتی داخل اتاق شدم، مردی چهل پنجاه ساله در یک سر میزی دراز، نشسته بود. لبخندی زد و سر دیگر میز را نشانم داد، نشستم و بعد از سلام و علیک معمول؛

گفت: آقای نوری‌زاد اصلاً دوست نداشتم تو را اینجا ببینم، چرا باید تو اینجا باشی؟

گفتم: اینجا خانه‌ی من است. من خودم را اینجا صاحب خانه می‌دانم، نه یک جانی نابکاری که برای تادیب و تنبیه به اینجا آورده‌باشندش.

گفت: این روزها خیلی داری شلوغ می‌کنی. نگهبان برای من نوشته و از تو شکایت کرده که با مشت به صورتش کوبیده‌ای و پیراهنش را پاره کرده‌ای!

گفتم: تفاوت من زندانی با همان نگهبان در این است که نامه‌ی او، ظرف دو روز به دست شما می‌رسد، اما نامه‌ای که من یک ماه پیش از داخل سلول خود برای دادستان نوشته ام به دست او نرسیده است.

مردی که روبرویم نشسته بود، برای خاراندن صورتش مچ قطع‌شده‌اش را بالا آورد و به صورتش کشید. آنجا بود که دانستم کسی که مقابلم نشسته و از اقتداری دماوندگون برخوردار است، دادستان تهران، آقای جعفری دولت آبادی است. شنیده بودم که دادستان تهران، یک دستش را تا مچ، در جبهه جاگذاشته است.

گفتم: شما باید آقای جعفری باشید.

گفت: بله.

گفتم: به اسم هواخوری، مرا از سلولم بیرون بردند و در غیاب من، به داخل سلول من رفته‌اند و نوشته‌ها و وسایل شخصی مرا برداشته و برده‌اند.

لیستی را که جلویش بود ورق زد و گفت: چرا باید روی زیرپیراهنی‌ات بنویسی: «ما زنده‌ایم، پس زندگی می‌کنیم.»

گفتم: این جمله‌ی ساده قرار است کجای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور ما را به لرزه اندازد؟

گفت: آدم را یاد سخن دکارت می‌اندازد که: «من اعتراض می کنم، پس هستم!».

گفتم: دوستان شما دو نوشته‌ی مرا از میان وسایل شخصی‌ام برداشته و برده‌اند. شما از طرف من وکیل، این نوشته‌ها را مطالعه کنید و آنها را به اهلش برسانید. عنوان نوشته‌ی اول «راز عرعر الاغ» است و نوشته‌ی دوم «نامه‌ای به نمایندگان مجلس.» من کاری به نوشته‌ی اول ندارم که مخاطبش وزارت اطلاعات است، اما نامه به نمایندگان را بدهید به دست آقای لاریجانی رئیس مجلس تا برای نمایندگان و مردم تکثیر و منتشر کند.

گفت: من با مجلس کاری ندارم، اما چرا نامه‌ای به آقا (رهبر) نمی‌نویسی؟ اگر بنویسی ما خیلی زود از طریق آقای لاریجانی قوه‌ی قضائیه، آن را به دست آقا می‌رسانیم. یک تقاضای عفو هم در آن باشد خیلی بهتر است.

گفتم: من تقاضای عفو نمی‌کنم؛ چراکه معتقدم خطایی مرتکب نشده‌ام. مشکل نوشته‌های من در این است که کسی از زاویه‌ی خیرخواهی، به آنها نمی‌نگرد. مثل همین حالا سه روز اعتصاب غذای خشک کرده‌ام، چرا؟ چون مخاطبی پیدا نمی‌کنم که در جایگاه قانون، قانون را رعایت کند. خندید. از واژه‌ی اعتصاب خنده اش گرفت.

صمیمانه گفت: نه آقای نوری‌زاد، اعتصاب نکن.

گفتم: مرا از بند ۲۴۰، از سلولی که در آن حمام و دستشویی بوده، به بند ۲۰۹ منتقل کرده‌اند؛ به سلولی که هیچ امکاناتی ندارد با هوایی داغ. و من هر چه درخواست کرده‌ام می‌خواهم افسر نگهبان را ببینم، اهمیتی نمی‌دهند و وقتی به عنوان اعتراض، بر در سلول خود می‌کوبم، در باز شده و افسر نگهبان با من درگیر می‌شود، یکدیگر را خبر می‌کنند و پنج نفری مثل پرکاه مرا از زمین بلند کرده و محکم به زمین می‌کوبند. سرم به شدت به زمین می‌خورد. دو کتفم آسیب می‌بیند، بینایی چشمم تحلیل می‌رود. سردرد شدیدی عارضم می‌شود.

گفتم: اینطور سردردها به تهوع می‌انجامد.

حرف مرا تایید کرد. اما مرتب اصرار داشت که اعتصابم را بشکنم.

گفتم: آقای جعفری، من در اعتصابم مصممم. امروز سه روز است که در اعتصاب به سر می‌برم و به سختی خودم را به اینجا رسانده‌ام. یک لیوان آب، یک حبه قند نخورده‌ام. رادیولوژی اوین از سرم و از دو کتفم عکس گرفته. ممکن است چیزی در این عکس‌ها نباشد، اما من به خاطر بی قانونی دوستان شماست که اعتصاب کرده‌ام و خود را به مخاطره انداخته‌ام. شما، چهار روز دیگر جنازه‌ی مرا از سلولم بیرون خواهید کشید.

گفت: درست نیست که تو با دست خودت، خودت را به کشتن بدهی.

گفتم: چرا امام حسین این کار را کرد؟ گفت: آنجا یزید در مقابلش بود.

گفتم: هرکجا قانون نباشد، پای یزید در میان است؛ مثل دستگاه قضائی ما که معتقدم هیچ ربطی به اسلام ندارد.شما «پ»  را دستگیر می کنید و به زندان می اندازید و افرادی را که او افشا کرده، آزاد گذارده‌اید. شهرام جزایری را به زندان می‌اندازید و آقای [...] را که با استفاده از رانت، صاحب چندصد میلیارد تومان ثروت است، تا وزارت بالا می‌برید.

گفتم: این دستگاه آن‌چنان فشل و از ریخت افتاده است که مسئولی مثل [...] به راحتی ملعبه‌ی آدم‌های زیرک می‌شود و از طریق راننده و دامادش، پوست از تن عدالت می‌درد.

گفت: همین آدمهای زیرک دویست میلیون تومان خرج حسینیه‌اش کرده اند.

گفتم: من هم شنیده‌ام. اما شنیده‌ام یک ویلا به راننده‌اش داده‌اند و امضاهای بسیاری از او گرفته‌اند. شما در مقام دادستان، شهامت اعتراض ندارید، چرا؟ چون به این میز و ترفیع خود محتاجید.

گفت: این‌طور نیست، من یک جانبازم.

گفتم: باشید، مگر علاقه به ترفیع، جانباز می‌شناسد؟ چرا اعتراض نمی‌کنید؟ مگر قاضیان نالایق و ناعادل در این دستگاه کم‌اند؟

گفت: هست، اما در مسیر کار من نیست.

گفتم: چرا استعفاء نمی‌دهید؟

گفت: هستم تا مگر کاری بکنم.

گفتم: همه به همین نحو عمل خطای خود را توجیه می‌کنند.

گفتم: اکثر ارگان‌های ما آلوده هستند به رشوه و قاچاق و شما جرات برخورد ندارید. اکثراً قانون را دور می‌زنند. اما شما مرا به خاطر حقیقت‌گویی و دلسوزی به زندان انداخته‌اید و اجازه داده‌اید بازجوهای بی‌سواد و فحاش مرا بزنند و به ناموس من توهین کنند. اما کسانی‌که از رانت‌های اقتصادی و اجتماعی بهره برده‌اند آزادند. و شما جرات دستگیری آنان را ندارید.

گفتم: عدالت در دستگاه قضائی ما بیشتر یک شوخی بزرگ است. من به خاطر نقد این عدالت بیمار، در زندانم و عاملان بیماری دستگاه قضایی و امنیتی و اقتصادی آزادند و حمایت می‌شوند.

دادستان در کمال صبوری به سخنان من گوش سپرد و سرآخر داستان نامه به رهبر را تکرار کرد.

گفتم: می‌نویسم اما آن‌گونه که خود می‌خواهم.

گفت: بنویس.

کاغذ و قلم آوردند و من در حالی که از سه روز اعتصاب، سخت در رنج بودم، نوشتم :«… اگر کسی به زباله‌های شهر کربلا اعتراض کند و به زوار سیدالشهدا با صدای بلند بگوید امام حسین اسوه‌ی نظافت و پاکیزگی است و این همه آلودگی برازنده‌ی امام نیست و امام به شدت رنج می‌برد و ناراحت است، آیا مجرم است؟ باید او را بگیرند و به زندان بیندازند؟ اکنون این وضع، حکایت من است. من این همه زشتی و نازیبایی را برازنده‌ی انقلاب نمی‌بینم. انقلابی با آن‌همه هزینه و زحمت. من در اوین با هتاکی بازجوهای بی‌سواد و ضرب و شتم آنان مواجه شده‌ام. بازجوهایی که به قبیح‌ترین روش‌ها از متهمان اقرار می‌گیرند. با کثیف‌ترین رویه. و با زدن‌ها و فحش‌ها و تحقیرهای پلید. خیلی دوست داشتم در یک ملاقات حضوری کهریزک دوم را به شما معرفی کنم و از فجایع رفتاری کسانی بگویم که ادعای سربازی امام زمان را دارند…»

نامه را تا نکرده به دست دادستان تهران سپردم. و در کاغذی مجزا برای او نوشتم: وقتی حکم دادگاه من رسماً اعلام شده، چرا باید مرا در زندان اطلاعات نگهداری کنند؟ و از او درخواست کردم مرا به زندان عمومی منتقل کند. اکنون که این نوشته را می نویسم در بند عمومی‌ام. در اندرزگاه شماره ۷، سالن ۵٫

محمد نوری زاد

 


 


موسوی و کروبی، طالبان قدرت یا مدافعان حقوق مردم؟

با نزدیک شدن به سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد این پرسش همیشگی دوباره مطرح می‌شود که به راستی آقایان اصلاح طلب و درراس آنان دورهبر اصلی جنبش سبز به دنبال چه چیزی هستند؟ آیا آنان واقعا آنگونه که در نطقهای تندو آتشینشان ادعا می‌کنند با انتقاد از دستگاه حاکم در صدد استیفای حقوق از دست رفته مردم هستند یا خیلی ساده دوباره می‌خواهند قدرت از دست رفته را بازیابند؟ این ابهام در اعلام برنامه و هدف برای آنچه جنبش سبز خوانده می‌شود به سایت بالاترین که لابی اصلی طرفداران اصلاح طلبان دولتی است نیز سرایت کرد و برخی از کاربران از این آقایان خواستند برای ۲۲ خرداد اعلام برنامه کنند. موسوی و کروبی از مردم خواسته بودند برای راهپیمایی تقاضای مجوز کنند این در شرایطی است که اگر گفته های وزارت کشور را سند قرار دهیم حتی یک درخواست برای مجوز به این نهاد نرسیده است. احتمالا خود اصلاح طلبان که حلقه محاصره را روز به روز تنگ‌تر می‌بینند به خوبی می‌دانند اگر وفاداری خود به ولایت فقیه را انکار کنند جمهوری اسلامی همین آب باریکه سخنرانی‌ها وبیانیه‌های پی درپی را نیز به آنان خواهد بست و همان می‌کند که درزمان صدارت آقای موسوی با گروه‌های چپ و به خصوص مجاهدین خلق نمود. پس آنها همچنان به تناقض‌گویی و کوبیدن به میخ و نعل ادامه می‌دهند تا شاید روزی ورق برگردد و بدون سقوط ولی فقیه که اگر ساقط شود آنان نیز از صحنه قدرت کنار می‌روند دوباره سهمی از قدرت بازیابند.

یک روز موسوی طرفدار امام راحل می‌شود. یک روز دیگر موسوی دوباره به مردم متمایل می‌شود. به راستی خمینی که آقای موسوی این اندازه از او جانبداری می‌کند و البته این حق طبیعی وی است که از هرکس که خواست طرفداری کند اصلا چه تمایلی به آزادی و دموکراسی داشت؟ وی به گفته خودش فقط می‌خواست حکومت اسلامی مدل خلیفه گری در ابتدای ظهور اسلام در ایران حاکم شود. اگر هم در زمان انقلاب تظاهر به آزادی خواهی می‌کرد برای این بود که هنوز به قدرت نرسیده بود. مانند سایر آقایان که تا نرسیدن به قدرت آزادی‌خواه و دموکرات منش هستند ولی به محض رسیدن به آن دیکتاتور قبلی را روسفید می‌کنند. این تناقض گویی‌ها و به میخ و نعل کوبیدن‌ها این پرسش را در اذهان زنده نگه می‌دارد که آقایان موسوی و کروبی حقیقتا به دنبال چه چیزی هستند؟

اگر ایران مطلوب ایشان همان دوران خمینی وبه ویژه زمانی است که خودشان بر مسند کار بودند پس باید فاتحه جنبش سبز را (اگر چیزی هنوز از آن باقی مانده باشد!) خواند و سبزها هم به جای این همه فراخوان و شعارهای رنگارنگ که تقریبا هیچ کدام هم ضمانت اجرا ندارد بروند خانه های‌شان بخوابند و وقتشان را به جای پرکردن صفحات اینترنت و تلاش برای ایجاد موضوع داغ در بالاترین و کسب امتیاز کاربری بیشتر صرف کارهای مفیدتری بکنند.

اگر این آقایان واقعا به دنبال احقاق حقوق مردم بودند بهتر بود از همان ابتدای کار رک و پوست کنده به مردم می‌گفتند‌: «مردم‌! مشکلات شما نه از زمان احمدی نژاد بلکه از زمان به وجود آمدن خود جمهوری اسلامی شروع شده است. شما هم در نظام ولایت فقیه اصلا حقوقی ندارید که بخواهید به دنبال احقاق آن باشید. ماهم اگر بر روی کار بیاییم مانند خاتمی «تدارکاتچی » ولی فقیه می شویم.»

شاید اگر این اندازه با مردم صداقت به خرج می‌دادند و به جای انتقاد از وضع کنونی و پاک نمودن صورت مساله حقیقت رابه مردم می‌گفتند چه بسا افراد بیشتری جذب آنها می‌شدند. ولی با این شیوه تناقض‌گویی و ابهام سازی بسیاری از خود خواهند پرسید موسوی و کروبی طالبان قدرتند یا مدافع حقوق مردم؟


 


حجت الاسلام مجید انصاری: سیاست جدا از رحمانیت، سیاست ابلیس است

به گزارش سایت باران، حجت‌الاسلام مجید انصاری در بیست و ششمین نشست تخصصی ماهانه باران که با عنوان انشان از دیدگاه امام خمینی در محل بنیاد باران برگزار شد به ایراد سخنانی پرداخت . 

او با ذکر سیره «امام خمینی» و نزدیک بودن ایشان به مردم و دلائل آن در قسمتی از سخنانش اشاره کرد که :«قلوبی که به راحتی دیگران را نمی‌بینند و به راحتی از اشک مظلوم می‌گذرند، شیطان و ابلیس در قلب آنها جای گرفته است.»

او با اشاره به اعتقاد امام خمینی به انسان گفت :«امام (خمینی ) معتقد بودند که انسان مظهر اسم اعظم الهی است، و این تعبیر امام را تا کنون از کس دیگری ندیده‌ایم، لذا کافی است این تبدیل به روح القدس شود که در این صورت از میکائیل و جبرئیل هم بالاتر خواهد رفت.»

انصاری در بخش دیگری گفت :« قصد بحث سیاسی ندارم ولی مگر می‌توان سیاست را از دین و رحمانیت جداکرد، سیاست جدا از رحمانیت، سیاست ابلیس است ».

در مورد سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن، انصاری گفت «گفته شده تز تفرقه بینداز و حکومت کن مربوط بهانگلیس است، قرآن هم این تز را مربوط به فرعون دانسته است، اگر قدرت حاکم و حکومت، خوی استکباری بگیرد قطعا به سمت ظلم می‌رود و تفرقه می‌اندازد و در این راستا یک گروه را تقویت و دیگری را تضعیف می‌کند و به گفته قرآن تمام این مصیبت‌ها به این بر می‌گردد که انسان جایگاه خود را گم کند.»

او بار دگر در مورد شخصیت «امام خمینی»، به بی توجهی «امام» به چاپلوسی ها اشاره کرد و گفت: «نکته بسیار مهم دیگر این که اگر چه سایر معلمان و عرفا تلاش کردند از خلق خدا جدا شوند، اما هنر امام این بود که در متن جامعه زندگی کرد و....و زنده بادها و مرده بادها در او اثر نگذاشت.» 

عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز در قسمتی از سخنانش با اشاره به ملاک بودن رای مردم گفت: «به دلیل همین تفکر، امام حق رای را ملاک نظر قرار دادند، زیرا مگر می‌شود انسان خدا را ملاک کتاب تکوین و تشریع بداند اما معتقد باشند که انسان‌ها باید مطیع عده‌ای خاص باشند، البته امام به این مسئله اعتقاد واقعی داشتند و مانند بعضی ها تعارف نمی‌کردند.»

عضو مجمع تشخیص مصلحت در قسمتی با اشاره به سید ابن طاووس گفت: «سید ابن طاووس در کتاب "کشف المهجه" از قول امیر المومنین می‌گوید "قرار نیست مردم برده و تسلیم حاکم باشند، بلکه باید از او انتقاد کنند و در غیر اینصورت آیه شریفه -لا اکراه فی الدین - زیر پا گذاشته می‌شود ".»

انصاری تفاسیر مختلفی که خلاف آزادی انسان باشد را مخالف صریح آیات قرآن دانسته و افزود «بحث اعتقادات مطرح نیست، بلکه این یک امر بدیهی است و امام علی (ع) هم میفرماید پیامبر از من تعهد گرفته است که اگر بدون جنگ و خون ریزی و به طور داوطلبانه مردم مرا پذیرفتند و رای دادند، حکومت را قبول کنم، اما اگر نپذیرفتند، رهایشان کنم ودر دنیا حق ندارم با زور و شمشیر حکومت کنم.»

مجید انصاری گفت «با وجود این مسائل، بعضی ها میگویند رای مردم تزئینی است و امام از روی اضطرار اصل جمهوریت را پذیرفتند، در حالی که امیرالمومنین می‌فرمایند، به جان خودم اگر همه مردم (نه فقط فقها و مومنان ) امکان جمع شدن داشتند، باید رای می‌دادند و لذا چون مسیر این مسئله هموار نیست اگر اهل حل و عقل پذیرفتند، بقیه هم تسلیم آن شوند.»

انصاری رای مردم برای حکومت را الگوی حاکمیت امام مهدی دانست و گفت «این اتلگوی حاکمیت امام مهدی (عج) نیز هست، اگر چه برخی دایم در دمترین مهدویت می نویسند و می‌گویند هزار و سیصد سال است ایشان شمشیر خود را برای دشمنان تیز می‌کنند » 

انصاری نسبت به تهمت زنی‌های عده‌ای در مجلس گفت: « باید عرق شرم بریزیم که در مجلس شورای اسلامی به تهمت و هتک حرمت و دروغ، جایزه می‌دهند، این مصیبت را به کجا باید برد؟»

او با اشاره به بولتن‌های تخریب‌گر گفت: «در این بولتن‌ها در مورد اشخاص زمان امام طوری جعل واقعیت می‌کنند که انگار امام تلاش کرده‌اند تا بد ترین انسان‌ها را در مسئولیت قرار دهند، به همین دلیل بود که امام می‌گفت از روزی بترسید که ما را به خاطر مبارزه مان با شاه محاکمه کنند.»

انصاری به «دروغ گوئی»ها نیز اشاره کرد: «امروز بعضی ها به گونه‌ای دروغ می‌گویند که انگار این عمل از واجبات شرعی است و این رفتار را در قالب آمار و ارقام و تهمت زدن ها نیز می‌بینیم. » 

مجید انصاری گفت «ما اصلاح طلبان، جمهوری اسلامی را به عنوان نتیجه عمر سیاسی امام پذیرفته ایم و جامعیت اصول قانون اساسی را قبول داریم و معتقدیم با آنها نباید گزینشی برخورد کرد، معتقدیم آسیبی که از سوی جریانات متحجر به ولایت فقیه وارد می‌شود، هرگز از سوی دشمنان اسلام صورت نگرفته بود.» 


 


علی‌رضاجان! برو با «عوضی»ها خوش باش

علیرضا رضایی! دیدم «چیزی» نوشته‌ای که خودت فکر می‌کنی بامزه است، من اصولا به هر «چیزی» جواب نمی‌دهم ولی چون دیدم در خودنویس «چیزت» را منتشر کرده‌ای و با تکبیر سبزالله برای تکرار مزخرفات نبوی در عوضی نامه‌ااش روبرو شده و برای نشخوار لمپن‌های هر دو جناح و رسانه‌های‌شان همت مضاعف به خرج داده‌ای، خواستم برایت بنویسم که متاسفم که سن و سال من را نمی‌دانی، متاسفم که از مطبوعات ایران در دهه هفتاد خبری نداشتی، متاسفم که من را نمی‌شناسی، متاسفم که صدا و سیما را نمی‌شناسی، متاسفم که پاسخ من را به نبوی نخواندی، متاسفم که این همه دوست و همکار برای تکذیب مزخرفات عوضی‌ها کافی نیست و متاسفم که نمی‌دانی.

من بارها نوشته‌ام در فیس بوک از پذیرش کسانی که آشنایی ندهند معذورم و به سیاهی لشگر نیاز ندارم، برای خیلی چیزهای دیگر هم متاسفم ولی فکر نمی‌ کنم تو بفهمی!

خوش باشی


------------------------

توضیح خودنوسیی: خودنویس، محلی برای گفتگو است. البته دعوا نیز یک کمی شبیه گفتگو است، اما ما ترجیح می‌دهیم دوستان دعوای خود را جای دیگری ببرند.


 


فالس نیوز: حمله افراد ناشناس به دفتر سایت خودنویس!

به دنبال اظهارات مدیر سایت خودنویس در برنامه پارازیت صدای آمریکا درباره افراد موسوم به «سبز اللهی» شب گذشته دفتر این سایت مورد هجوم افراد ناشناس قرار گرفت و خساراتی به این مرکز وارد شد. حسین الله منم! سردسته گروه موسوم به «انصار سبزالله» با صدور بیانیه‌ای گفت: این آخرین هشدار به سایت خودنویس بود. اگر این مورد تکرار شود فیزیکی برخورد خواهیم کرد! مدیر سایت خودنویس از هرگونه اظهار نظری در این باره خودداری کرد. هنوز میزان دقیق خسارات وارد شده به دفتر سایت اعلام نشده است.


 


عثمان و قاتلین خودسر

در باره چگونگی کشته شدن عثمان خلیفه سوم از خلفای راشدین که بر طبق سنت با بیعت مردم به خلافت رسیده بود و «حضرت علی» را بازهم خانه نشین کرده بود، روایات متعددی وجود دارد ولی همه آنها بر چند موضوع اتفاق نظر دارند:

«حضرت علی» و پسرانش همراه با آن جمع خود جوش بودند و آن جمع خودجوش همگی طرفداران حضرت علی بودند.

اینکه پسران «حضرت علی»، «امام حسن» و «امام حسین» هم در خانه عثمان رفته بودند هم اتفاق نظر وجود دارد ولی اختلاف بر سر این است که طرفداران عثمان که پیراهن خون آلودش را در شهر می‌گرداندند، میگفتند که پسران علی عثمان را  کشته‌اند و شیعیان معتقد هستند که آنها برای نجات جان عثمان به داخل خانه رفته بودند ولی موفق نشدند و عثمان را کشته یافتند.

از زمان ایجاد حکومت اسلامی در کشور ایران تا کنون بار ها شنیده شده که گروه‌های خودسر مردم را زده‌اند و کشته‌اند و برده‌اند و هرگز نیز حکومت هیچ گونه حرکتی برای مهار آنها انجام نداده است؛ این چیزی است که در تاریخ این سرزمین شاید هرگز پیش از این شنیده نشده بود؛ که اگر حکومت خود سازمان‌دهنده آنها نیست، پس یقینا ضعیف‌ترین حکومت تاریخ ایران است.

این روز ها فرمانده سپاه تعریف جدیدی از کارکرد سیاسی و امنیتی سپاه بعمل آورده است و سخن از حضور میلیونی نیروهای بسیجی و حزی اللهی در مراسم ارتحال امام می‌کند، لشکر ویژه تهران پایگاه جدیدی را در تهران ایجاد کرده است و کاروان‌های نور در حال حرکت هستند و گویا قرار است جمعیت بزرگی در تهران اجتماع کنند. 

تلاش‌هائی برای ایجاد خط سوم در حال انجام است که بنا بر آن، تندروهای دو طرف حذف شوند و میانهرو‌های دوطرف به هم نزدیک‌تر شده خط سوم را بسازند. 

کشور در شرایط بسیار وخیمی قرار دارد و دولت هم کارها را تا سرحد انزوای کامل ایران پیش برده است، دنیا هم فشار بر ایران را تشدید کرده و وضع اقتصادی هم بسیار وخیم است، همه اینها به یک نتیجه می‌رسد، بحران، این بحران چگونه حل خواهد شد؟ 

آیا کسانی حذف خواهند شد و حکومت نظامی بر قرار خواهد شد ویا اینکه تندروها با پیروزی بر رقیب، راه پیش رفت خود را هموار تر خواهند کرد؟ 

این شرایطی نیست که پایدار بماند و در یک جا خواهد شکست، و تحولی رخ خواهد داد، این تحول چه خواهد بود؟ 

اگر کار های خودسرانه انجام شود به چه شکلی خواهد بود، آیا خود سرهائی خود جوش به سراغ کسانی از جناح مخالف خواهند رفت و این خود سری باعث انتقام از سوی  خود سرهای دیگری خواهد شد؟

آیا حکومت فقط به نمایش قدرت خواهد پرداخت و جمعیت ساندیسی به راه خواهد افتاد؟

فقط یک چیز مسلم است، این وضع پایدار نخواهد ماند. 




 


ناپدید شدن داریوش شکوف در آلمان

داریوش شکوف»، فیلمساز ۵۵ ساله، از «مخالفان تندروی جمهوری اسلامی» است که تاکنون از هرگونه تماس با حکومت ایران سر باز زده است. او بارها با ارسال نامه‌هایی به جشنواره فیلم برلین (برلیناله)، از شرکت دادن فيلم‌هايي كه با اجازه مقام‌های رسمی جمهوری اسلامی به فستیوال راه پیدا کرده‌اند، انتقاد کرده است. شکوف همین انتقاد را در مورد جشنواره فیلم کن نیز مطرح کرده و این‌گونه دعوت‌ها را «سیاسی» و «غیرفرهنگی» قلمداد کرده است. به باور او، جمهوری اسلامی از فرصت‌ها برای «افزایش اعتبار خود در داخل و خارج از کشور» بهره مي‌گيرد. نام اصلي او كه «علیرضا شکوفنده» است، ایران را پيش از انقلاب به مقصد آمریکا ترک کرد و دیگر به وطن بازنگشت. او پس از مهاجرت به آمریکا در سال ۱۹۷۹ در رشته‌های فیزیک و ریاضی به تحصیل پرداخت. شکوف دوره فیلم‌سازی آکادمی فیلم نیویورک را به اتمام رسانده و در زمینه‌های گوناگون مانند نقاشی، نظریه هنر و فلسفه و فیلم‌سازی فعالیت کرده است. داریوش شکوف از سال ۱۹۸۵ به بعد در آلمان زندگی می‌کند و از منتقدان سرسخت سیاست‌های جمهوری اسلامی بوده است.

دليلي براي ناپديد شدن

آخرین فیلم شکوف «ایران زندان»،بود که چند هفته پیش در برلین به نمایش درآمد. این فیلم به شرح  ماجراهای بعد از انتخابات ۲۲ خرداد پرداخته و به بررسی سرنوشت زندانیان در شکنجه‌گاه‌های جمهوری اسلامی سخن می‌گوید. بعضی از كاربران اينترنت و اعضا شبکه‌های اجتماعی پس از تماشاي يك ويدئوي ۹ دقيقه‌اي از فيلم «ایران زندان» كه در سايت يوتيوب قرار گرفته است، به اين نتيجه مي‌رسند كه محتواي آن مي‌تواند بزرگ‌ترين دليل براي ناپديد شدن كارگردان باشد.

آنچه در دو سكانس منتشر شده از اين فيلم ديده مي‌شود، بدون در نظر گرفتن ايرادهاي نورپردازي و  فضاسازي، انتخاب بازيگران، ديده شدن تصويري از آیت‌الله خميني روي در شكنجه‌گاه و عكس محمود احمدي‌نژاد بر روي ديوار و استفاده شكنجه‌گران از شيشه نوشابه و اعمال خشونت عليه زنان حمله مستقيم به  جمهوري اسلامي محسوب مي‌شود. بايد در نظر داشت در شرايطي كه فيلمسازان ايراني تاكنون به ندرت به خشونت بازجوهاي ايراني و فضاي مخوف زندان‌ها پرداخته‌اند، دور از انتظار نيست كه ساخته شدن فيلمي اين‌چنين صريح و نمايش آن در اروپا، با خشم جمهوري اسلامي مواجه شود.

هرچند هنوز نمي‌توان با گمانه‌زني جمهوري اسلامي را آدم‌ربايي متهم كرد، اما سابقه سپاه پاسداران در ربودن اتباع خارجي اين احتمال را تقويت مي‌كند كه ايران در ناپديد شدن داريوش شكوف نقش داشته باشد. بنا به شواهد، سپاه پاسداران سه سال قبل با ربودن «باب لوينسون»، مامور سابق اف‌بي‌آي در جزيره كيش و كتمان كردن در اختيار داشتن او، ديوار بلندي از بي‌اعتمادي عليه خود ساخته است و حضور افراد تحت استخدام نيروهاي اطلاعاتي و نظامي ايران در كشورهاي مختلف از سال‌ها قبل اثبات شده است.


 


وضعیت خطرناک هنگامه شهیدی

به گزارش سایت حزب اعتماد ملی، هنگامه شهیدی، مشاور دبیر کل این حزب مورد حمله و ضرب و شتم یک فرد معتاد در بند نسوان قرار گرفت.

بر اساس همین گزارش، هنگامی که هنگامه شهیدی قصد داشت داروی خود را از پرستار بهداری دریافت کند، یکی از زندانیان «معتاد»شروع با آزار و اذیت شهیدی کرد و وقتی مورد اعتراض قرارگرفت ، هنگامه شهیدی را به میان جمعی از «بزه کاران» پرتاب کرده و به شدت وی را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد.

این گزارش می‌افزاید که هیچ یک از افراد حاضر در صحنه، اقدامی جهت جدا کردن وی برای جلوگیری از ضرب و شتم هنگامه شهیدی انجام ندادند.

 به گفته سایت اعتماد ملی، هنگامه شهیدی چندین بار پیش از این اعتراض خود را به حضور زندانیان زن سیاسی در میان «بزه کاران» و «معتادان» به معاون دادستان اعلام کرده است.

اما انتقال تعدادی از روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی به زندان‌هایی همچون رجایی‌شهر و قرار دادن‌شان در کنار زندانیانی که سابقه جنایت دارند، نگرانی خانواده‌های اینان را افزایش داده است، چندی پیش، مهدیه محمدی همسر زیدآبادی گفته بود که نگران ابتلای او به بیماری‌ ایدز به خاطر شرایط خطرناک زندان رجایی‌شهر است.

در تعدادی از زندان‌ها، امکان حمله زندانیان مبتل به ایدز با سوزن آلوده، به زندانیان دیگر باعث بروز نگرانی‌هایی شده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته