-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ خرداد ۹, یکشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 05/30/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



واکنش به خشونت خودسرانه و مستانه در نقطه ای از تاریخ یک سرزمین را در طغیان پیاپی مردمانش باید جست و جو کرد. هرچند، درست در هنگامه همین لحظات تعیین کننده است که گفتگوی روشنفکرانه باید بر انگاره ها و شعارهای ناموزون مسلکی خاص برتری یابد. و این بدآهنگی درباره دلایل و پیامدهای ناآرامی های اخیر ایران که در قالب "جنبش سبز" فراگیر شده است، سخت کر کننده است: دقیقا به این دلیل که کارشناسان بی شمار، خبرنگاران دست اندرکار و منابع نا آگاه داخلی ایران از مقوله صنعت "مطالعات ایران" سود بسیاری می برند و یا برای رام کردن کشوری که مدتها است به خاطر استقلال در سیاست های خارجی اش مورد تنبیه واقع شده تلاش می کنند تمهیدی چاره کنند.

سال پیش به ما گفتند که ایران در میانه انقلابی برگشت ناپذیر است. گقته هایشان قطعی بود ولی به حقیقت نپیوست.

اگر امروز گمان کنیم جنبش سبز به دنبال "یک ایران امریکایی زده" است به همان اندازه اشتباه کرده ایم. همین گونه برای گفتگوی دوباره، جنبش سبز به دنبال جایگاه طرفدار فلسطین ضد اسراییل نیست و دیگر باور ضد ملی ندارد. میرحسین موسوی، محمد خاتمی و سایر رهبران جنبش در ایران، برنامه انرژی اتمی ایران را رها نخواهند کرد. در طرح و یافتِ زبانی مشترک میان دولت با جامعه ایران، جنبش سبز، بی شک و بی کم و کاست، مظهر آخرین تلاش برای پاسخگویی دولت به مردم و دستیابی به آزادی بیان است.

هر دوی این مطالبات یعنی پاسخگویی دولت در برابر مردم و دستیابی آنان به آزادی بیان، ریشه در تاریخ معاصر دارند و برگرفته از مقاومت مردمی در برابر حکم دولت است: نهضت تنباکو در سال در سال ۱۸۹۱ (برابر ۱۲۷۰ ه.ش)، قیام مشروطیت در سال ۱۹۰۶ (۱۲۸۵ه.ش)، دولت موقت مصدق میان سال های ۱۹۵۱ و ۱۹۵۳ (۱۳۳۰-۱۳۳۲)، مخالفت با محمد رضا شاه پهلوی در "انقلاب سفید" بین سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۶۳ (۱۳۳۹تا ۱۳۴۳) و خود انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹(برابر ۱۳۵۷). در همه این تحولات بزرگ در تاریخ ایران، جامعه برای باز کردن درِ گفتگوی دوباره بر سر ساختار سیاسی به نفع مردم رو در روی دولت به مبارزه پرداخته است.

جنبش سبز آخرین محصول از مطالبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی اقشار با نفوذ جامعه ایران، از زبان طیف وسیعی از فعالان حقوق زنان، روشنفکران، دانشگاهیان، هنرمندان و متخصصان سخن می گوید. این گفتگویی جهت دار است، که آن را پلورالیستیک مومنتوم -"شتاب جنبش لایه ها" نامیده ام: گفتگویی از لایه های کف جامعه به سمت بالای هرم قدرت، حکومت ایران در جریان است.

این حرکت جمعی، ساختاری و نهادینه شده است: پراکنده در امتداد خطوط طبقاتی است و طیف وسیعی از عقاید سیاسی را در بر می گیرد.

جنبش سبز بر باورهای "دوم خرداد" سرمایه گذاری سیاسی کرده است: جنبشی که پس از تاریخ انتخابات خاتمى در سال ۱۹۹۷ (برابر ۱۳۷۶) شکل گرفت. جنبش سبز تلاش کرده است تا از باز تولد "دوم خرداد" در جسمی تازه بهره بجوید. بنابراین بیان سیاسی جنبش سبز اراده مردم را رو در روی قدرت حاکم تلفظ می کند. همان گونه که مهدی کروبی در زمان عهده داری سخنگویی مجلس در سال ۲۰۰۰ (۱۳۷۹) و در زمان ریاست جمهوریِ همگرای او، خاتمی، در مصاحبه ای اعلام کرد که: "من فکر می کنم که مناظره اصلاح طلبان با رقیبان محافظه کار، یک رقابت طبیعی سیاسی بر سر مملکتداری است. مناظره بر سر قدرت است."

امروز مسئله اصلی این است که با پشتیبانی جناح راست از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، بر آیند چنین رقابتی بر سر قدرت کشور صفر تعریف می شود. در نتیجه، برای اولین بار پس از مرگ آیه الله روح الله خمینی در ۱۹۸۹ ( برابر ۱۳۶۸)، ایران رییس جمهوری را به خود می بیند که بیش از آن که حضور مخالفان خود را تاب بیاورد آنان را فاسد و تبهکار قلمداد می کند: جنگ جنگ تا پیروزی - تا زمانی که آنها میدان را ترک کنند! سیاست ایران از حالت مناظره ای به تخاصمی تبدیل شده است.

در تابستان ۲۰۰۹ (تابستان سال پیش) جناح راست ایران رویه خطرناکی را بنیان نهاد: صحنه سیاست را به میدان کارزاری سخت ویرانگر تبدیل نمود. سیاست مفهوم جنگ را به خود گرفت. تدبیری تمامیت طلبانه بر قدرت سیاسی به منزله نقطه پایان بر دفتر قدرت است. امروز، جامعه ایران برای درک نمود این قدرت هزینه گرانی می پردازد؛ قدرتی که فتنه انگیز است نه متعالی و نیرویش را صرف طبقه بندی دوست یا دشمن می کند، نه غلبه بر آنان. و به جای میانجی گری میان توده ها، دیوار بین آنان را ضخیم تر می کند. و تمام این قضایا در دوره ای اتفاق می افتد که امنیت ملی کشور دستخوش تهدید است.

پس جنبش سبز چیست؟ در زمان نوشتن، این همان مفهوم "دیگران" است که دوباره انتخاباتی برگزار کرده و سیاست های کنونی احمدی نژاد را مقدور ساخته است. برای جناح راست، جنبش سبز همان رقیبی است که حضورش چون صدایی برای تخفیف خشونت شنیده می شود ولی در تحلیل نهایی، جنبش سبز یا هر کدام از باز تولدهای دیگرش، بخشی از جمهوری اسلامی اند به همراه ولی فقیه، بسیج، سپاه پاسداران و احمدی نژاد.

هنگامی که اداره مملکت بدون سازش با آن "دشمن" امکان ناپذیر می شود، جناح راست ایران می پذیرد که در دراز مدت، قدرت نمی تواند به گونه ای موثر تک قطبی باقی بماند و به کوررنگی خود ادامه دهد؛ هرچند که حکومت ایران همچنان از جنون و اسکیزوفرنی سیاسی رنج خواهد برد.

* آرشین ادیب مقدم، از سال ۲۰۰۵ استاد سیاست مقایسه ای و ارتباطات خارجی در مرکز پژوهش های شرق و آفریقاست. او نویسنده کتاب "سیاست جهانی ایران" است. آخرین کتاب وی "متاهیستوری- دوباره ای بر تاریخ برخورد تمدن ها" در نوامبر ۲۰۱۰ منتشر خواهد شد. این تفسیر اولین بار در اخبار سایت bitterlemons-international.org منتشر شد.


 


قرار است هفته دیگر، اول ماه ژوئن، منوچهر متکی وزیر خارجه جمهوری اسلامی پا به پارلمان اروپا گذاشته و در برابر کمیته روابط خارجی حاضر شود. بسیار خوب و مقتضی است اگر پارلمان اروپا در استقبال از او، عکس بزرگی از ندا آقاسلطان بگذارد. دختر بیگناهی که در جریان تظاهرات معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری خردادماه سال گذشته در ایران، به ضرب گلوله نیروهای شبه نظامی از پا درآمد.

پارلمان اروپا سابقه زیادی در دست زدن به کارهای جسورانه ندارد، اما نمایندگان جسوری دارد. یکی از آنها، فیورلو پروورا (Fiorello Provera)، از ایتالیا است که در دسامبر سال گذشته به همکاران خود پیشنهاد داد تصویر ندا آقاسلطان را در کنار تصویر آن سانگ سوکی، در ورودی پارلمان اروپا در بروکسل نصب کنند. وی حتی با همکاران خود به سرعت رایزنی کرده و نامه ای مشترک به ریاست پارلمان نوشتند.

اما سران پارلمان که فقط به فکر نوعی وقت تلف کردن هستند برای این که گفت وگویی در جریان باشد، پس از پنج ماه بررسی، پیشنهاد را رد کردند. و پارلمان نشینان با خوشحالی با آقای متکی که به نمایندگی از قاتلان و آدمکشان عامل قتل ندا آقاسلطان به آنجا آمده، دیدار می کنند. شاید حتی یک اقدام خیلی کوچک برای گرامیداشت خاطره یک مبارز راه آزادی در ایران، برای پارلمان اروپا خیلی زیاد باشد.

رد کردن رسمی این درخواست، سوال برانگیز است چرا که امضای یرزی بوژک از لهستان را برخود دارد که خود یکی از ناراضیان و دگراندیشان باسابقه در زمان حکومت کمونیسم است. آقای بوژک باید بداند که جوهره آزادی خواهی در ناراضیان و دگراندیشان است چرا که خود یکی از فعالان مبارزه با کمونیسم بوده است. او بهتر می داند که یک اقدام هرچند کم اهمیت، ضربه ای است به یک نظام دیکتاتوری و می تواند تاثیر داشته باشد. اما پارلمان اروپا فکر فرش قرمز انداختن است بدون این که بخواهد حتی به این نظام گوشزد کند و خاطره کسانی که کشته و قربانی رژیم شده اند را زنده نگه دارد.

آقای پروورا در نامه ای می گوید ترس آقای بوژک این است که ممکن است این گرامیداشت خاطره، باعث دردسر برای خانواده ندا آقاسلطان در ایران شود. آقای بوژک گفته گزارش هایی از فشار زیاد بر خانواده ندا آقاسلطان در ایران منتشر شده و ممکن است این کار دردسر آنها را بیشتر کند و شاید خانواده اش نخواهند از تصویر او برای چنین کاری استفاده شود.

البته حق با اوست که با نظام سفاکی چون نظام اسلامی در ایران روبرو است، اما اگر این نظام این گونه است، چرا باید از سخنگوی آن رژیم برای گفت وگو دعوت شود؟ باز هم حق با آقای بوژک است که می گوید حکومت تهران تلاش کرده هرگونه حرکت برای گرامیداشت یاد و خاطره ندا را سرکوب کند پس شاید درست باشد که پیش از رد درخواست یاد شده، با خانواده ندا آقاسلطان تماس گرفته و اجازه بگیرید. البته که آقای بوژک زحمت این کار را به خود نداده چرا که اگر می پرسید، خانواده ندا نه تنها که اعتراض نکرده، که از آن استقبال هم می کردند.

حالا که آقای بوژک این کار را نکرده، اما دفتر آقای پروورا با استفاده از واسطه ها، با خانواده ندا تماس گرفته است. پاسخ هم خیلی سریع آمد: «پدر ندا گفت: ما مفتخر خواهیم شد.» هیچ پاسخی از ترس و شک و تردید نیامده و پاسخ بسیار قطعی و محکم است و او می داند نافرمانی مدنی او در راه نشان داده پیامی کوچک، به وزیر خارجه جمهوری اسلامی است و حاضر است بهای آن را هم بدهد.

باز هم این خانواده ندا آقاسلطان است که در ایران و زیر حکومت قاتلان و آدمکش ها نشسته و نه مشتی آدم بدون دردسر در پارلمان اروپا در بروکسل. شکر خدا که کسی هست که حداقل به این فکر می کند که دختری بیگناه جلوی چشم جهانیان کشته شد و هنوز کسی او را فراموش نکرده است.

قتل ندا آقاسلطان، ذات سفاک و مستبد نظام اسلامی در ایران را به جهانیان نشان داد. رهبران جهان را به فکر انداخت که یک بار دیگر به رابطه راحت اقتصادی خود با ایران فکر کنند و به این بیاندیشند که معامله ی خوب، رسیدن به توافق با شرکت خامنه ای و پسران نیست، که در پیروزی دموکراسی خواهان ایران است. با این حال، پارلمان اروپا که یکی از معدود موسسات به واقع دموکراتیک در اروپا است، حاضر نیست حتی یک قدم کوچک برای یادآوری خاطره ندا آقاسلطان، بردارد.

همانگونه که مادر ندا در گفت وگو با روزآنلاین گفته بود: «شهادت ندا، نماد آزادی است.» اگر پارلمان اروپا یاد ندا را گرامی بدارد، خانواده اش به آن افتخار می کنند اما افتخار واقعی، برای پارلمان اروپا است. با امید این که در تصمیم خود تجدید نظر کنند.

عکس از:Associated Press


 


نظم جهانی اکنون دوباره برقرار است؟ از ابتدای این هفته نمایندگان بلندمرتبۀ آمریکا و چین در پکن "گفتگوی استراتژیک" می کنند. اینان همچنین دربارۀ مسئله ای مربوط به سیاست جهانی صحبت کرده اند که مدتها بر سرش اختلاف نظر داشتند ولی اینک از قرار دیگر مورد مناقشه نیست: چین بعنوان آخرین کشور در بین اعضای پیوسته شورای امنیت مؤافقت کرده به قطعنامۀ جدید برای تحریم ایران به علت برنامۀ اتمی این کشور رأی مثبت بدهد. چنین می می نماید که پکن پی برده نفوذِ رو به گسترش، مسئولیتِ رو به گسترش هم معنا می دهد.

آیا بدین ترتیب سیاست بین المللی، بویژه سیاست سلاح های هسته ای، محکم در دست قدرت های تثبیت شدۀ جهانی است که در قالب اعضای پیوستۀ شورای امنیت براین نهاد سلطه دارند؟ دو هفتۀ پیش بگونه ای دیگر می نمود. احمدی نژاد برگ برنده ای رو کرده بود که با آن می خواست جلوی قطعنامۀ تحریم را بگیرد. مهمتر از مؤافقتنامۀ معاوضۀ اورانیوم که خبرش را داد، طرف های صحبتش بودند که برای همکاری نظرشان را جلب کرده بود. زیرا این بار آدم های مشکوکی چون چاوز رئیس جمهور ونزوئلا را در کنار نداشت بلکه رئیسانِ جمهور و دولتِ قدرت های مهم و بسیار مورد احترام، یعنی برزیل و ترکیه با او به توافق رسیده بودند. بازی گران جدیدی در پوکرِ تسلیحات ایران ظاهر شده بودند. اکنون می توان فکر کرد که بعد از توافق آمریکا و چین دوباره آنها را از سر میزِ بازی رانده اند.

اما اینگونه نیست. ایران واقعاً منزوی نیست – و قدرت های قدیمی واقعاً دیگر انحصاری بر سیاست هسته ای بین المللی ندارند. به جای آن امروز ترکیبی بوجود آمده که می توان به آن جنوبِ جدید نام داد. جنوبِ جدید هنوز پیمان نیست اما به لحاظ جغرافیای سیاسی نواری است که از آفریقای جنوبی گرفته تا مصر و تا اندونزی را در بر می گیرد. این جنوب با اعتماد به نفس در دنیایی عمل می کند که برخی ها آن را مانند دوچرخه دانسته بودند: با یک توپیِ چرخ آمریکایی و یک توپیِ چرخ چینی که سایر کشورها مانند سیم پره خود را با آنها تنظیم می کنند. اشتباه است!

مصر و اندونزی هم حرف دارند

سخنگو لولا نام دارد. این نکته را که رئیس جمهور برزیل در بارۀ موضوع هایی مانند ایران و خاورمیانه یا اروپا اظهار نظر می کند نمی توان تنها اینگونه توضیح داد که لولای ۶۴ ساله کوتاه زمانی قبل از پایان دورۀ ریاست جمهوری می خواهد ردی از خود باقی بگذارد. برزیل می خواهد در سیاست جهانی وزنه ای باشد. وزن اقتصادی برزیل قابل توجه است و بویژه صنعت هسته ای این کشور. این کشور دو نیروگاه بزرگ هسته ای دارد، تا سال ۲۰۱۳ قراراست نیروگاه سومی هم اضافه شود – و تا سال ۲۰۵۰ می خواهند ۵۰ رآکتور هسته ای کوچک تر برای ساحل بزرگ شمالی بسازند. نیروی دریایی این کشور به نوبۀ خود سفارش موتورهای هسته ای برای زیر دریایی داده است. برزیل در آینده می خواهد برای تولید میله های سوختی، غنی سازی اورانیومِ موجود در معادن خود را پیش ببرد. همۀ اینها با آگاهی از قدرت خود توأم است بگونه ای که سیاستمداران کشور را واداشته در بارۀ سلاح اتمی خودی فکر کنند. لولا تکذیب کرد، اما احتمالاً با این تکذیب از ایرانی ها دور نشده است.

وزیرخارجۀ سابق فرانسه هوبرت وِدرین، سیاست لولا را با سیاست شارل دوگول مقایسه کرد. ژنرال که با علاقه در سیاست جهانی بعنوان میانگیر ظاهر می شد پیوسته تلاش می کرد با "محور شرارتِ" سابق ارتباط داشته باشد، یعنی با مسکو و پکن. همینطور با "جنبش غیر متعدها"، یعنی کشورهایی مانند یوگسلاوی که نمی خواستند در دوران جنگ سرد به یکی از اردوگاه ها تعلق داشته باشند. این جهان از بین رفته اما "عدم تعهد" همچنان وجود دارد. این مفهوم امروز کشورهایی را مشخص می کند که مخالف سلطۀ کشورهای درای سلاح اتمی هستند.

مانند اکنون در نیویورک که تا جمعه دربارۀ اصلاح پیمان جلوگیری از سلاح های اتمی مذاکره می شود. این پیمان به تغییر نیاز دارد زیرا گسترش سریع استفادۀ صلح آمیز از انرژی هسته ای برخی کشورها را به صرافت می اندازد از ظرفیت نظامی آن سود برند. اما مطابق آنچه از هیأت مذاکره کنندۀ آلمان به گوش می رسد، کشورهای عدم تعهد تاکنون همۀ پیشنهادهای اصلاحی را رد کرده اند. برای نمونه فرستادۀ برزیل مخالفت کرد که پروتکل الحاقی آژانس بین المللی انرژی اتمی الزام آور بشود، طبق این پروتکل بازرسان آژانس اختیار بیشتری پیدا می کنند. وی این پیشنهاد را نیز که میلۀ سوختی نه در سطح کشور که تنها در سطح بین المللی تولید شود نپذیرفت و در این ماجرا با دیگر سخنگویان جنوب مانند مصر و اندونزی هم داستان بود.

انگلیس و فرانسه پیشنهادی ندارند

همیشه اینگونه بوده است. محدودیت های بیشتر برای جلوگیری از صادرات فن آوری به کشورهایی که سیاست اتمی مشکوک دارند؟ نمایندگان عدم تعهد می گویند، ریا کاری است، زیرا آمریکا دست برقضا برای کشور اتمی هند استثناهای زیادی قائل شد و چین اکنون حتی رآکتور به پاکستان می دهد. آیا وظایف وقتی هم به قوت خود باقی است که کشوری از قرارداد خارج شود؟ جنوب جدید می گوید با روح استقلال ملی ناسازگار است. به جای آن کشورهای عدم تعهد از کشورهای اتمی برنامۀ زمانی برای خلع سلاح اتمی می خواهند، که البته کشورهای اتمی این خواسته را نمی پذیرند، نیز می خواهند برای خاورمیانۀ خالی از سلاحِ اتمی جدول زمانی وجود داشته باشد. بویژه می خواهند در بیانیۀ پایانی به تسلیحات اتمی اسرائیل با انتقاد اشاره شود. همۀ اینها بسیار به مذاق نمایندگان ایران خوش می آید که این روزها در نیویورک با آزادی تمام حاضرند و به هیچ رو احساس تنهایی نمی کنند.

در این میان اروپا دیگر نقش سازنده ندارد. گرچه شاید قدرت های اتمی این قاره یعنی انگلیس و فرانسه حق داشته باشند که بگویند با توجه به زرادخانۀ کوچکشان آنها نیستند که باید خلع سلاح اتمی را آغاز کنند – صرفنظر از این نکته حرف نویی برای زدن در نیویورک ندارند. و درحالیکه برلین مثلاً بر وظیفۀ خلع سلاح مندرج در پیمان تأکید می کند پاریس ترجیح می دهد از خطر گسترش سلاح های هسته ای صحبت کند. آلمانی ها و فرانسوی ها در خصوص مناسبات با ایران هم اختلاف جزیی دارند؛ گاهی در پاریس گفته می شود برلین به دلیل مناسبات خوب اقتصادیش با ایران بیش از حد مشتاق تحریم این کشور نیست.

بدین ترتیب در درجه اول وظیفۀ آمریکا و چین است که با ایران و متحدان جدیدش برخورد کنند. زیرا ایران چون گذشته مقررات بین المللی را به سخره می گیرد. آژانس بین المللی انرژی اتمی سال هاست که به عبث گله دارد ایران به خواستۀ آژانس برای شفافیت بیشتر عمل نمی کند. به گفتۀ آژانس ایران برای تولید مادۀ شکاف پذیر هسته ای ظرفیت هایی برای خود ایجاد می کند که به هیچ رو تناسبی با هدف های اعلام شدۀ رسمیش ( انرژی، پزشکی) ندارد. از این رو شورای امنیت بارها ازایران خواسته اعتماد سازی غنی سازی اورانیوم را متوقف کند، به جای آن ایران اعلام کرد غنی سازی اورانیوم را به مقادیر بیشتر و با ترکیب های حساس تر از حالا ادامه دهد.

چرا؟ محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس، که با پروندۀ ایران آشناست بر این باور است: "ایران با یک بمب اتمی کاری از پیش نمی برد، سیاستمداران این کشور نیز از این نکته آگاهند." به گفتۀ البرادعی مهم برای ایران این است که این توانایی را داشته باشد ظرف مدت کوتاهی سلاح هسته ای تولید کند. ایران می خواهد در درجۀ اول بر اطرافش مسلط باشد. هرچه باشد این صادرکنندۀ بزرگ نفت و گاز با افغانستان و عراق و پاکستان و نیز منطقۀ غیر آرام خزر مرز دارد، علاوه بر این کردستان را دارد و با وضعیتش در خلیج فارس در توازن قدرت در بخش عرب زبان این منطقه هم سهیم است؛ رقابتش با عربستان ملموس تر است تا دشمنی صرفاً عقیدتیش با اسرائیل. از اینرو آدم های معقول مانند البرادعی از سال ها پیش می خواهند راه بهتری از راه هسته ای برای نفوذ منطقه ای ایران باز شود – به این جهت به باور البرادعی بر آمریکاست که گفتگو با ایران را از سر بگیرد.

آنچه در دوران جورج بوش قابل تصور نبود در زمان باراک اوباما انجام شد: در پاییز گذشته بالاترین دیپلمات اتمی آمریکا ویلیام برنز با همکار ایرانیش سعید جلیلی رسماً در ژنو گفتگو کرد. برنز چیزی برای عرضه داشت: ایران اورانیوم کم غنی شدۀ خود را به روسیه انتقال می دهد و در مقابل از فرانسه میلۀ سوختی برای رآکتور تحقیقاتی تهران می گیرد که اورانیوم غنی شده با خلوص بالا می سوزاند. این مبادله، غنی سازی بیشتر را در ایران موقتاً غیر ضروری می ساخت. بعد خبری نشد. تا اینکه احمدی نژاد برگ ترک-برزیلی خود را زمین زد. مبادلۀ مورد نظرِ جدید شبیه پیشنهاد آمریکاست اما با یک فرق بزرگ: ایران وادار نمی شود تولید مادۀ شکاف پذیر را متوقف کند.

به این دلیل برای اوباما راهی نماند جز اینکه برای دور جدیدی از تحریم تلاش کند. وی عجله دارد زیرا می خواهد بر کنگرۀ آمریکا پیش دستی کند، کنگرۀ آمریکا احتمال دارد تحریم های بسیار شدیدتری راتصویب کند. استدلالی که به نظر پکن جالب آمد زیرا تحریم های آمریکا بر بانک های بزرگ چینی تأثیر خواهند گذاشت که با ایران همکاری می کنند.

چین هم البته قیمت خود را داشت: معاملۀ نفت با ایران قرار است پابرجا بماند. با این وجود تصمیم تحریم بی دندان نمی ماند. طرح فعلی علیه معامله با بانک های ایران است و ساز و کارهای نظارت دارد و دست کشورهایی را باز می گذارد که می خواهند پیش تر بروند. این کشورها می توانند درآینده هر شرکتی را تحریم کنند که با شرکت های وابسته به سپاه پاسداران همکاری دارد، برای نمونه در صنعت خودروسازی و کامپیوتر. حتی در صورتی که تأثیرِ تحریم محل مناقشه است: همینکه چین دیگر جانب ایران را نمی گیرد تحولی است.

فقط اینکه تحریم دیگر کافی نیست. به جنوب احتیاج است. هنوز به کمک جنوب می توان بر ایران نفوذ کرد، هنوزامید از دست نرفته که معاملۀ مشکوک ایران با برزیل و ترکیه به راه حل بهتری تبدیل شود. از این رو نیز در نیویورک بررسی می شود آیا می توان کنفرانسی برگزار کرد که در آن اسرائیلی ها و عرب ها و ایرانی ها و دیگر کشورهای دارای سلاح کشتار جمعی در منطقه به گفتگو بپردازند. آیا توفیقی حاصل می شود؟ قاعده های بازیِ جهان جدید هنوز واقعاً مشخص نشده است.

عکس از:AFP


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته