-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

Latest news from Jaras for 05/13/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.





سروش دباغ -

 
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به تردید در مورد شکوفایی فرافلسفه در قرن بیستم گفت: قرن بیستم قرن شکوفایی فلسفه‌های مرتبه دوم، از قبیل فلسفه‌های ذهن، علم، دین و اخلاق است.
 
دکتر سروش دباغ در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد این سؤال که اگرفرافلسفه را پژوهشی در مبانی و معانی و اهداف و محدودیتهای فلسفه بدانیم، آیا می‌توان قایل به جدایی فرافلسفه از فلسفه باشیم؟ گفت: به یک معنا می‌شود تفکیک کرد. یعنی به این معنا که بگوییم فرافلسفه یک درجه یا مرتبه فراتراز فلسفه است. یعنی مبادی و مبانی وجودشناختی و معرفت‌شناختی و دلالت‌شناختی آن را می‌کاود و تنقیح می‌کند و از حدود و ثغورش سراغ می‌گیرد. به این معنا می‌شود گفت انفکاک میان فرافلسفه و فلسفه وجود دارد.
 
وی افزود: اما با این توضیح که فرافلسفه ناظر به فلسفه است یا به تعبیر دقیقتر ناظر به فعالیت فلسفی فلسفه در طول تاریخ است . دقیقاً مثل این می‌ماند که شما در فلسفه علم فعالیت عالمان را که یک فعالیت جمعی و جاری است مدنظر قرار بدهید و راجع به آن تأمل و فحص بکنید. به همین سیاق حتی می‌شود فعالیتهای فلاسفه را ابژه فلسفیدن قرارداد و راجع به آن سخن گفت. همان چیزی که از آن به عنوان فرافلسفه تعبیر می‌کنند.

عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این باره که آیا می‌توان قرن بیستم را شکوفاترین قرن در زمینه فهم مبادی و محدودیتهای فلسفه دانست؟ آیا فلسفه قرن بیستم عمدتاً فرافلسفه است؟ اظهارداشت: نمی‌شود گفت که این قرن عمدتاً فرافلسفه است اما می‌توان گفت که از قرن هیجدهم به این طرف حدود و ثغور قوه عاقله و محدودیتهای قوه عاقله ما در دستور کار فلسفه قرار گرفت، آنچه که به فلسفه نقادانه هم معروف است. این نوع تفکر نوع دیگری از فلسفیدن است که در دستور کار فلاسفه قرار گرفت. در قرن بیستم هم این موضوع ادامه پیدا کرد و از مباحث و مناظر مختلف به این قصه پرداخته شد.

این محقق و پژوهشگر در ادامه تصریح کرد: اما اینکه قرن شکوفایی فرافلسفه باشد تردید دارم ولی می‌توانم بگویم قرن شکوفایی فلسفه‌های مرتبه دوم، از قبیل فلسفه ذهن ،علم، دین و اخلاق است. به عنوان مثال در سال 1903 کتاب "اصول اخلاق" مور را می‌شود سرآغاز فلسفه اخلاق دانست که به سالهای ابتدایی قرن بیستم برمی‌گردد. کارهایی از این دست در حوزه فلسفه ذهن، علم و دین هم انجام گرفته اما همه اینها را شاید به طور مشخص نتوان فرافلسفه نامید. یک نوع کندو کاوهای فلسفی نوین می‌شود نامید که با آنچه که پیش از این صورت می‌گرفت متفاوت بود.

این نویسنده و مترجم خاطرنشان کرد: اما توسعاً می‌شود گفت که این نوع کندو کاوهای فلسفی سابقه چندانی نداشته در عین حال فرافلسفه هم شاخه‌ای بوده که به آن پرداخته شده است. اینکه بگوییم مشخصاً قرن شکوفایی فرافلسفه بوده تردید دارم اما اگر مرادتان این بوده که نوعی دیگری از فلسفیدن که به فلسفه نقادانه یا فلسفه درجه دوم یا از مرتبه دوم معروف است مطرح شده می‌شود گفت بله، قرن بیستم قرن شکوفایی این نوع فلسفه و اینگونه نگاه کردن به کار و بار فلسفی در عالم است.

منبع: خبرگزاری مهر


 




رواج شپش و عفونت های موضعی و گلو دردهای چرکین -

 

 
  
برخی از زندانیان سیاسی زن در تماس با خانواده های خود گفته اند که در همه بندهای زنان بویژه اندرزگاه چهار وضعیت بهداشت بسیار نامناسب است و حتی بیماری هایی از قبیل شپش و عفونت های زنانگی و همچنین گلو دردهای چرکین رواج پیدا کرده است .بسیاری از این بیماری ها در برخی از زنان به قدری مزمن شده است که به آنتی بیوتیک ها نیز مقاومت پیدا کرده اند. چند روزی است که آب گرم نیز برای حمام کردن وجود ندارد و همه زندانیان زن با آب سرد حمام می کنند.
 
به گزارش کلمه و به گفته زنان زندانی مسوولین زندان نسبت به مداوای این بیماران اقدام نمی کنند و اعتراض های پی در پی زندانیان زن نیز تاکنون اثری نداشته است.
 
زندانیان زن همچنین از نظر مواد غذایی نیز دچار مضیقه شدید هستند و فروشگاه زندان برای ارائه موادغذایی به آنان محدودیتهای زیادی دارد.در حالی که غذای زندان ناکافی و بدون کیفیت است است ، دست کم به آنان این اجازه داده نمی شود که مواد غذایی مورد نیاز خود را با پول شخصی خود از فروشگاه زندان خریداری کنند .فروشگاه زندان نیز معمولا خالی از مواد مورد نیاز زندانیان است .
 
زندانیان زن به خاطر تغذیه نامناسب، دچار نقص سیستم ایمنی شده اند و به همین دلیل مرتب بیمار می شوند.
 
براساس گزارش های دریافتی از داخل اوین ،چند شب پیش یک زندانی زن در قرنطینه اوین به علت ترکیدگی آپاندیس درگذشت که علت آن عدم رسیدگی ماموران به وی و نرساندن بموقع به بهداری اوین گزارش شده است.
 
از ساعت ۱۰ شب تا ۷ صبح که درهای سلول ها و بندها بسته می شود، ماموران هیچ کنترلی بر وضعیت زندانیان ندارند و اگر دچار بیماری و یا مشکلی بشوند، ماموران نظارتی بر آنها ندارند و در چنین ساعت‌هایی کسی قادر به رساندن کمک های پزشکی به زندانیان نیست.
 
تعداد زیادی از زندانیان سیاسی زن به ویژه زندانیان حوادث پس از انتخابات، در بندهای عمومی اوین نگه داری می شوند و اوضاع نامناسب بهداشتی در هفته های اخیر به نگرانی این خانواده های زندانیان سیاسی افزوده است.
 
محکومیت یک دانشجو به 9 سال و نیم حبس تعزیری
 
ارسلان ابدی، دانشجوی دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین به 9 سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
 
به گزارش دانشجونیوز، ارسلان ابدی دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی عمران دانشگاه بین المللی قزوین در دادگاه بدوی از سوی قاضی صلواتی به 9 سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد. این فعال دانشجویی در روز عاشورا پیش از بروز هر نوع درگیری و حتی شکل گرفتن تجمعی دستگیر شده و همچنان در زندان اوین بسر می برد. ماموران امنیتی با تهدید خانواده وی آنان را وادار به سکوت نموده اند تا آنجا که 2 ماه پس از از دستگیری همچنان از حق داشتن وکیل و تماس تلفنی و دیدار با خانواده خود محروم بود.
 
گفتنی است مدتی پس از بازداشت وی ماموران به خانه شخصی نامزد او در قزوین یورش برده و وسایل شخصی اش را ضبط کردند و نامزد وی مدت 17 روز بدون هیچ گونه تفهیم اتهامی در زندان اوین بسر برد و تحت بازجویی و شکنجه های روانی برای اعتراف و تک نویسی علیه دوستان صمیمی و هم دانشگاهیانش قرار گرفت. همچنین 2 خواهر ارسلان نیز بازداشت و از آنان به عنوان اهرمی برای فشار روانی بر وی استفاده می شد تا آنجا که هر نوع امتناع از پذیرش اتهامات دروغین با برخورد سخت بازجویان و تهدید آنان به تجاوز و هتک حرمت نامزد و خواهران وی همراه می شد.
 
پس از فشارها و شکنجه های فراوان جسمی و روحی پرونده این دانشجو به شعبه 15 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی ارسال و دادگاه وی در اسفندماه تشکیل شد. در کیفرخواست این دانشجو ابتدا اتهام محاربه مطرح شده بود که پس از اعتراض از کیفرخواست حذف شد .نهایتأ طبق اخبار رسیده از بند 350 اوین حکم بدوی 5/9 سال حبس تعزیری صادر و به این دانشجو ابلاغ شده است.
 
 در خبری دیگر است که علیرضا فیروزی، فعال دانشجویی با تودیع وثیقه‌ی ۵۰ میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد.
 
علیرضا فیروزی که در تاریخ ۱۲ دی ماه توسط نیروهای امنیتی ربوده شده بود، ساعتی پیش از زندان اوین با تودیع وثیقه‌ی ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد.
 
به گزارش رهانا، وی از فعالان دانش‌جویی و وبلاگ‌نویسان است که پیش از این نیز در جریان رسوایی فساد اخلاقی مسئولان دانشگاه زنجان به زندان افتاده بود.
 
احضار، بازجویی و تهدید دانشجویان معترض به احمدی نژاد
 
به دلیل امتناع برخی از دانشجویان در مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات آدرس و نام و مشخصات این افراد از سوی حراست دانشگاه در اختیار وزارت اطلاعات قرار گرفته است.
 
دست کم ۲۰ تن از دانشجویان دانشگاه تهران به اداره پیگیری وزارت اطلاعات احضار و بازجویی شدند.
به گزارش هرانا، در پی ورود غیر منتظره محمود احمدی نژاد به دانشگاه تهران در آستانه روز معلم و اعتراضات صورت گرفته از سوی دانشجویان معترض دست کم ۲۰ تن از دانشجویان دانشگاه تهران به اداره پیگیری وزارت اطلاعات احضار و بازجویی شدند.
 
همچنین به دلیل امتناع برخی از دانشجویان در مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات آدرس و نام و مشخصات این افراد از سوی حراست دانشگاه در اختیار وزارت اطلاعات قرار گرفته است.
 
از سوی دیگر شنیده ها حاکی است برخی از دانشجویان معترض نیز که به تازگی در امتحان کارشناسی ارشد شرکت کرده اند از سوی سازمان سنجش احضار و تهدید شدند.
 
تلاش برای رفع تعلیق فعالیت انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی سهند تبریز
 
در خبری دیگر است که تلاش ها برای رفع تعلیق فعالیت انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی سهند تبریز که بعد از انتخابات ریاست جمهوری از فعالیت اش جلوگیری شد ادامه دارد.
 
به گزارش کلمه، حسام نوری دبیر این انجمن و دانشجوی کارشناسی ارشد این دانشگاه گفت: حکم تعلیق موقت فعالیت های این دانشگاه در تاریخ ۲۲ آذر و حکم نهایی در تاریخ بهمن ۸۸ بدون اشاره به دلیل مشخصی ابلاغ شد.
 
وی افزود: تنها در حکم دلیل تعلیق عدول از اساسنامه ذکر شده است.
 
وی دلایل هیات نظارت و نیز هیات منصفه دانشگاه در صدور این رای را کاملا سیاسی و جناحی عنوان کردو افزود: نسبت به حکم صادره درخواست تجدید نظر داده است اما هنوز تکلیف انجمن اسلامی این دانشگاه نامشخص است.
 
دانشگاه صنعتی سهند تبریز یکی از قطب های دانشگاهی رشته های فنی و مهندسی کشور است.
 
امروز دانشجویان دانشگاه کردستان با شکل دادن یک حرکت اعتراضی و اعتصاب غذای عمومی نسبت به اجرای احکام اعدام فرزاد کانگر و 4 فعال کرد دیگر اعتراض کردند.
 
 
به گزارش دانشجونیوز، امروز دانشجویان دانشگاه کردستان در اعتراض به اعدام های فرزاد کمانگر، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان و علی حیدریان اعتصاب غذا کردند. دانشجویان معترض ظروف غذای خود را به نشانه نافرمانی مدنی دست نخورده بر روی میزهای سلف می گذاشتند و یا در محوطه خارج از سلف می گذاشتند.
 
 این اعتراض مدنی دانشجویان عکس العمل عوامل حراست درپی داشت به گونه ای که عوامل حراست مستقیما وارد عمل شده و اقدام به جمع آوری این ظروف غذا می کردند.
 
گفتنی است در پی اعدام کمانگر و 4 تن دیگر و از ترس بروز اعتراضات دانشجویان، فضای امنیتی بسیار شدیدی بر فضای دانشگاه حاکم شده است. به گونه ای که برخی از فعالین تا این لحظه از جانب نیروهای ناشناس خارج از دانشگاه و طی تماس های تلفنی تهدید به بازداشت شده اند.
 
جلسه اول دادگاه علی ملیحی برگزار شد
 
جلسه محاکمه علی ملیحی، مسئول روابط عمومی سازمان ادوارتحکیم وحدت امروز (چهارشنبه) در شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد.
 
به گزارش ادوارنیوز، در این جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست آقای ملیحی را در حضور وی و وکیل مدافع قرائت کرد و سپس علی ملیحی و آقای رضا زارعی وکیل مدافع به طرح برخی دفاعیات پرداختند. علی ملیحی با رد آنچه در پرونده تحت عنوان اقرار آمده بود، هرگونه اتهامی را رد کرد، که بر این اساس با رد قابلیت استناد گزارش ضابطان قضایی از سوی وکیل مدافع و علی ملیحی، ادامه رسیدگی به اتهامات این عضو سازمان دانش آموختگان ایران به جلسه دیگری موکول شد.
 
گفتنی است، اجتماع و تبانی علیه نظام، تبلیغ علیه نظام، شرکت درتجمعات غیرقانونی، نشر اکاذیب و توهین به رییس جمهور از جمله اتهامات علی ملیحی است.
 
بازداشت علیرضا حسین زاده فعال مدنی آذربایجانی در تبریز
 
علیرضا حسین زاده فعال مدنی آذربایجانی در تبریز ۲۱ اردیبهشت ۸۹ توسط ماموران امنیتی در مغازه اش بازداشت شد.
 
همسایگان حسین زاده می گویند ماموران امنیتی ظهر روز سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۸۹ با مراجعه به مغازه کامپیوتری این فعال مدنی آذربایجانی در منطقه نصف راه تبریز وی را بازداشت کردند.
 
به گزارش سوالان سسی، ماموران امنیتی پس از بازداشت حسین زاده به منزل این فعال آذربایجانی مراجعه و منزل را مورد تفتیش قرار داده اند و کیس کامپیوتر، سی دی ها و پارچه نوشته های تشویق تیم فوتبال تراکتورسازی را با خود برده اند.
 
همسر علیرضا حسین زاده می گوید به هنگام مراجعه ماموران به منزل در خانه حضور نداشته و پس از بازگشت به منزل و مشاهده اوضاع به هم ریخته خانه شده متوجه این امر شده شده است. به گفته خانم حسین زاده او پس دیدن دست خطی از همسرش در منزل، مبنی بر بازداشت توسط نیروهای امنیتی از بازداشت وی مطلع شده اما پس از مراجعات مکرر به نهادهای قضایی و امنیتی هیچ نهادی تا کنون مسئولیت بازداشت همسرش را بر عهده نگرفته و از محل بازداشت او اطلاعی در دست نیست.
 
این فعال مدنی آذربایجانی بدنبال چاپ و انتشار گسترده پوسترهای تبلیغاتی تیم فوتبال تراکتورسازی در شهرهای مختلف آذربایجان در اواخر دی ماه ۸۸ بازداشت و پس از یک روز بازداشت موقت به قید وثیقه آزاد شده بود.
 
حمزه کرمی به مرخصی آمد
 
حمزه کرمی، روزنامه‌نگار که از تاریخ ۲۹ خرداد ماه ۱۳۸۸در بازداشت به سر می‌برد، روز جاری با تودیع وثیقه به مرخصی آمد.
 
به گزارش خبرنگار رهانا، وی در تاریخ ۲۸ بهمن ماه سال گذشته به ۱۶ سال زندان و ۶ میلیارد ریال جریمه محکوم شده بود و پس از آن به سالن ۵ اندرزگاه ۷ زندان اوین منتقل شده بود.
 

 




 

 

جرس: معاونت دانشجویی دانشگاه علامه از دانشجویان خواسته است تا با امضای بخشنامه ای موافقت خود را با مجاز شمردن دانشگاه جهت بررسی لپ‌تاپ‌های شخصی آنها اعلام کنند.

 

بر اساس بخشنامه منتشر شده توسط معاونت دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی، مسوولان معاونت دانشجویی این دانشگاه مجاز به بررسی لپ تاپ های شخصی دانشجویان ساکن خوابگاه هستند.

 

به گزارش دانشجونیوز، این بخشنامه که با عنوان «چگونگی استفاده از لپ تاپ و کامپیوتر شخصی دانشجویان» در خوابگاه های دخترانه دانشگاه علامه پخش شده است شامل هفت بند است که طبق بند یک و دو این بخشنامه حفظ و نگهداری از لپ‌تاپ و محتویات داخل دستگاه از جمله فیلم خانوادگی و اطلاعات شخصی به عهده دانشجو است. بند سه و چهار این بخشنامه استفاده غیر اخلاقی از لپ تاپ و دانلود غیر مجاز را ممنوع اعلام کرده است. بر اساس بند پنجم دانشجویان موظف شده اند که از بلند کردن صدای موسیقی و فیلم در خوابگاه خودداری کنند. بر طبق بند ششم، دانشجو موظف به رعایت تمامی موازین اخلاقی، شرعی و اجتماعی در استفاده از لپ تاپ است و بند هفت مسئولان معاونت دانشجویی از جمله مسئول خوابگاه را مجاز می داند که در هنگام ضرورت، نسبت به بررسی دستگاه ها اقدام کنند. معاونت دانشجویی دانشگاه علامه از دانشجویان خواسته است تا با امضای این بخشنامه موافقت خود را با آن اعلام کنند.
 


 


داوود سلیمانی؛ قربانی کینه بازجویان

مسیح علی نژاد -


این جملاتی است که برادر داود سلیمانی نماینده تهران به خبرنگار جرس می گوید و در عین حال یادآور می شود: قاضی پرونده پس از دادگاه به خانواده این نماینده مجلس گفته بود در پرونده ایشان چیزی نیست و احتمال تبرئه ایشان نیز وجود دارد اما متاسفانه همانطور که خود آقای سلیمانی به ما گفته است، حکم شش سال زندان و ده سال محرومیت از کار رسانه ای و حزبی، توسط قاضی پرونده صادر نشده است بلکه در جای دیگری توسط کسان دیگری صادر شده است.

 


داود سلیمانی نماینده ششمین دوره مجلس ایران و قائم مقام ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی در استان تهران بود که تنها چهار روز بعد از انتخابات پر اما  و اگر ریاست جمهوری ایران بازداشت شد. وی به دلیل مقاومت در برابر بازجوها و عدم اعتراف و انصراف از دیدگاهها و فعالیت های حزبی خود نزدیک به یک سال است که در زندان به سر می برد و از امکان مرخصی نیز محروم مانده است.

 

 

گفتگو با برادر سلیمانی

 


با برادر داود سلیمانی که تقریبا نزدیک به یک سال در جریان پرونده این زندانی سیاسی از نزدیک بوده است و همچنین مریم یوسفی همسر آقای سلیمانی گفتگویی انجام شده است که در پی می آید.

 


ـ آقای سلیمانی، برادر شما در همین کشور نماینده مجلس بوده است، به عنوان کسی که یک دوره برادر یک نماینده مجلس بوده است و این روزها برادر یک زندانی سیاسی به شمار می رود، فکر می کنید کجای کار ایراد داشت؟

 


نمی دانم شاید ایراد کار اینجاست که آقای سلیمانی حاضر نشد زیر بار دروغ برود. از او در روزهای بازجویی خواسته بودند علیه خودش و فعالیت های ستادی و حزبی خودش اعتراف کند، از عضویت در حزب مشارکت استعفا بدهد، مرتب تحت فشار بود که بگوید تقلبی در انتخابات صورت نگرفته است. بارها از او خواسته بودند که علیه آقای موسوی حرف بزند اما آقای سلیمانی پای اعتقادش ایستاد. چون ایمان داشت که هیچ کار خلاف قانونی انجام نداده است. شاید ایراد کار در همین بود که کسانی می خواستند او را بشکنند ولی وقتی موفق نشدند ...

 


ـ چرا تا به حال به آقای سلیمانی مرحصی نداده اند آیا به دلیل مقاومت ایشان است یا مشکل دیگری است؟

 


فکر می کنم خود کسانی که مرخصی نداده اند باید در این زمینه پاسخگو باشند اما به نظر من به پایداری ایشان مربوط است . دلیل اش مقاومت آقای سلیمانی در برابر خواسته های بازجویان است.

 


بازجویان به جز موادری که ذکر کرده اید درخواست مشخص دیگری هم داشته اند؟ چون برخی دیگر از زندانیان هم مقاومت کرده اند اما به هر تقدیر با مرخصی آنان موافقت شده است.

 


بازجویان از آقای سلیمانی خواسته بودند تا اعلام کند حزب مشارکت دچار انحراف شده است و استعفای خود را هم اعلام کند ایشان هم به بازجو گفت اساس شکل گیری حزب در چارچوب موازین حقوقی و اسلامی بوده و لذا من کناره گیری نمی کنم.

 


نحوه برخورد بازجویان چگونه بوده آیا با ایشان برخوردهای خشونت آمیز هم صورت گرفته است؟

 


برخورد بازجویان با ایشان بنا به گفته خود آقای سلیمانی بسیار کینه توزانه بوده است. برادرم می گفت: وقتی مقاومت می کردم بازجو به من می گفت باید سرت را مثل یک سگ می بریدم و گوشه خیابان رها می کردم. ادبیات توهین آمیزی را در بازجویی به کار می برد که برادرم به آنها گفت شما با این رفتارتان دارید آیا اقرار می کنید که کشته شدگان در خیابان ها هم توسط افرادی مثل شما صورت گرفت؟ در مجموع افراد مغرض و جهت داری از ایشان بازجویی کرده اند و همین نوع نگاه کینه توزنه اثرات بسیار بدی در پرونده ایشان گذاشته است.

 


یعنی حکم صادر شده بر اساس آنچه در پرونده توسط بازجو ذکر شده است صادر شد؟

 

 

 

االته قاضی صلواتی وقتی پرونده ایشان را دید، گفته به ما و سایر اعضای خانواده. بعد از پایان دادگاه گفته بود که در پرونده ایشان چیزی نیست و به زودی تبرئه می شود. ما هم امید وار بودیم به همین وعده ای که داده است. اما وقتی در مورد مرخصی پیگیر بودیم، بارها به ما می گفتند در پرونده ایشان ذکر شده است که همکاری نمی کند ما هم از برادرمان سوال کردیم چرا همکاری نمی کنید که ایشان پاسخ داد منظور از همکاری یعنی همان که به موسوی فحش بدهم، تقلب در انتخابات را رد کنم و از مشارکت استعفا دهم لذا چون هیچ یک از این کارها را انجام نداده ام می گویند همکاری نمی کند .

 


و آیا فکر می کنید این روند در حکم صادر شده برای آقای سلیمانی تاثیر گذاشته است علی رغم اینکه قاضی صلواتی نظر مثبتی نسبت به پرونده ایشان داشت؟

 


صد در صد نقش داشت. اصلا نظر قاضی برای صدور حکم شش سال زندان و ده سال محرومیت از کارهای حزبی و رسانه ای دخیل نبوده و در واقع این همان حکمی است که به گفته آقای سلیمانی وزارت اطلاعات برایشان صادر کرده است. البته برادرم می گوید: اگر  قاضی هم عادل بود وبه مواردی که وزارت اطلاعات گفته بود توجه نمی کرد من الان حتی یک روز هم نباید در زندان می ماندم. چون فقط کار انتخاباتی و سیاسی کرده ام و همه تلاشم این بوده که مطابق با موازین قانونی رفتار کنم اما کینه بازجو ها نگذاشت پرونده روال عادی خود را طی کند.

 


گفته شده پس از اعتراض به شرایط زندان ، آقای سلیمانی با برخوردهای شدید تری مواجه شده و به جای پیگیری انتقادات ایشان در مورد وضعیت زندان، آقای سلیمانی را به رجایی شهر کرج منتقل کرده اند
.

 


بله متاسفانه الان هم در وضعیت بسیار سختی قرار دارد، با کسانی که پرونده قتل دارند و به کسانی که به گفته خودشان به عنوان اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر محکوم شده اند، در یک محل قرار دارند .این خیلی سخت است که اگر همه افراد بخواهند در این اتاق به صورت طاقباز هم بخوابد باز جا نمی شوند. شنیدن این خبرها آزار دهنده است که یک زندانی سیاسی را در چنین شرایطی تحت فشار قرار می دهند.

 

 

آیا تا کنون از طریق مراجع قضایی پیگیر این وضعیت بوده اید؟

 


بله حتی به آقای دادستان نامه نوشته ام و قرار است از نزدیک هم به دیدار ایشان بروم و موارد اعتراضی را به اطلاع برسانم . تنها توصیه ما به مسوولین این است که عدالت را مد نظر قرار دهند.
گفتنی ست که سلیمانی روز گذشته در ملاقات با خانواده خود اظهار داشت: اگر قاضی پرونده ام عادل بود حتی یک روز را در زندان بسر نمی بردم، .چرا که حکم او را دیگرانی مثل اطلاعات داده اند نه قاضی.
مریم یوسفی همسر داود سلیمانی نماینده سابق مجلس که تا کنون با رسانه ها در خصوص وضعیت همسرش گفتگویی انجام نداده است، این بار به خبرنگار جرس می گوید در تمام این مدت همه امیدمان این بود که حداقل به وعده های خودشان مبنی بر آزادی موقت یا حتی مرخصی چند روزه موافقت کنند اما نه تنها این کار را نکرده اند بلکه امکان ملاقات حضوری را هم از عید تاکنون ازخانواده دریغ کرده اند.

 

 

گفتگو با همسر داوود سلیمانی

 


خانم یوسفی! آقای سلیمانی نماینده نامداری بود که در مجلس ششم به عنوان عضو کمیسیون فرهنگی و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در در زمان حمله‌ لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای لباس‌شخصی‌ها داشت اما این روزها که در زندان است چندان نامی از آنها برده نشد آیاد این شما را به عنوان خانواده یک زندانی سرخورده و نا امید نکرد؟

 


وقتی می بینم خود آقای سلیمانی تن به اعتراف به کارهای نکرده نداده است همین خوشحالم می کند، از پایداری اش راضی هستم اما نبودن خودش و وضعیت بچه ها سخت است. عدم حضورش در میان خانواده ناراحتم می کند.

 


آخرین باری که با آقای سلیمانی ملاقات داشته اید چه زمانی بوده است؟

 


عید بود، به اتفاق خانواده به دیدارش رفتیم و اما متاسفانه به دلایلی از همان تاریخ دیگر دستور دادند ملاقات حضوری را هم متوقف کنند؟

 


به چه دلیل؟

 


دلیل خیلی مهمی نبود. شبیه به یک بهانه جویی بود. خواهر آقای سلیمانی سعی کرد مقداری آجیل شب عید را که به اندازه یک مشت بود برای برادرش در زندان ببرد. اما از همان جا عصبانی شدند و داد و فریاد کردند و با یک تلفن ملاقات های حضوری ما را لغو کرده اند. آقای سلیمانی یک زندانی سیاسی است و چنین برخوردی آدم را ناراحت می کند که آنها حتی این علاقه خانوادگی را هم به خاطر یک مشت آجیل شب عید درک نکرده اند و یک خانواده را اذیت می کنند.

 


وضعیت خود آقای سلیمانی در زندان چگونه است؟

 


از بیماری های عصبی و شرایط جسمی وخیمی که حاصل بازجویی های طولانی مدت و نحوه نگهداری در زندان است، رنج می کشد. چند آزمایش پزشکی را در زندان انجام داده است. باید آزمایش تست قند بدهد، آزمایش های دیگری هم دارد که بهتر بود خارج از زندان پیگیری های پزشکی صورت می گرفت. برادرش مدام پیگیر است اما تا کنون جوابی نگرفته ایم. حال جسمی اش خوب نیست، نگران کننده است اما روحیه اش خوب است و همچنان مقاوم ایستاده است.
 


 


حکایت دزدی مجسمه ها از چند نگاه

یلدا آراسته -

 

مجسمه "ابوسعید ابوالخیر"، اثر محمد بیگ زاده در میدان منیریه و سردیس "اقبال"، اثر حمید رضایی واقع در بوستان مشاهیر شهرری به دلیل آسیب دیدگی برداشته شده و برای مرمت در اختیار سازمان زیباسازی است.

 

و به این ترتیب تکلیف چهار مجسمه از یازده مجسمه ای که از تعطیلات نوروزی مفقود شده بودند سرانجام بعد از دو ماه مشخص شد .

 

هر چند که سرنوشت 9 مجسمه دیگر هنوز معلوم نیست و هنوز هم هیچ ارگانی مسولیتی حفاظت از آنها را بر عهده نگرفته است .

 

دزدی در تعطیلات


تعطیلات نوروز امسال تنها برای منازل کسانی که در سفر بودند خطرناک نبود. در این روزهای تعطیل پروژه دزدیده شدن مجسمه های شهر تهران کلید زده شد .

 

مجسمه برنزی "شهریار" از مقابل سالن تئاتر شهر ، مجسمه های برنزی "صنیع خاتم" از پارک ملت، "ستارخان" از خیابان ستارخان، "باقرخان" از خیابان شهرآرا، و دو مجسمه دیگر از خانه هنرمندان ایران دزدیده شد.

 

هر چند که مدیر مجموعه تئاتر شهر نتوانست به شکل دقیق زمان دزدیده شدن این مجسمه ها رابگوید اما اعلام کرد که احتمال می دهد که مجسمه شهریار در تعطیلات نورورز به سرقت رفته باشد.

 

با چه انگیزه ای ؟

 

از آنجایی که مجسمه ها از جنس فلزاتی بودند که قادر به آب کردن و استفاده در بازار بود، انگیزه این دزدی ها استفاده از مواد آن اعلام شد.

اما هنگامی که مجسمه های بزرگتری در روزهای هفته و شبانه از جایگاهشان ناپدید شدند، آن وقت تحلیل های دیگری هم بر این ماجرا صورت گرفت .

در اردیبهشت ماه اما دو مجسمه "شریعتی" در پارک شریعتی و "مادر و فرزند" در شهرک غرب به فهرست مجسمه های سرقت شده از سطح شهر تهران اضافه شدند.

به دنبال این سرقت مجتبی موسوی اعلام کرد که شهرداری به مقام های قضایی شکایت خوهد کرد تا ماجرا را پیگیری کنند.

 

به گفته او، سازمان زیباسازی شهرداری تهران مجسمه آماده نصب را به مسئولان منطقه تحویل می‌دهد و محافظت از این آثار بر عهده مسوولان، پلیس پارک ها و پیمانکاران محافظت از آن منطقه است.

 

چگونه می دزدند ؟

 

تا 14 اردیبهشت ماه یازدهمین مجسمه هم از سطح شهر تهران ناپدید شد . مجسمه برنزی پارک استقلال که منتخب دوسالانه مجسمه سازی در سال ۱۳۷۶ بود، ناپدید شد .

 

روح الله شمسی زاده، سازنده این مجسمه، به خبرگزاری مهر گفت: "بعد از شنیدن خبر سرقت مجسمه ها به فکر افتادم از وضعیت مجسمه ام آگاه شوم و وقتی به محل نصبش سر زدم، دیدم مجسمه سر جایش نیست."

 

آقای شمسی زاده گفت که میلگردی به طول یک متر در پایه مجسمه قرار داده بوده است.

 

به گفته او، این مجسمه نیم تن وزن، ۲ متر و ۲۰ سانت ارتفاع و ۳ متر و ۲۰ سانت عرض داشته و سازمان زیباسازی تهران آن را ۱۶ میلیون تومان خریده بوده است.

 

امکان اینکه چنین مجسمه ای بدون امکانات و جرثقیل جابجا شود به نظر سازنده آن وجود نداشت .

 

پیش از نوروز 89


در همان روز شهریار ضرابی، سازنده مجسمه های ستارخان و باقرخان، در گفت و گو با خبرگزاری دولتی فارس گفت که این مجسمه ها پیش از عید نوروز دزدیده شده اند.

 

ضرابی گفت که روز دهم فروردین به شهردار تهران نامه نوشته است و رونوشتی هم برای رییس شورای شهر تهران فرستاده است.

 

به گفته شهریار ضرابی، خیابان شهرآرا که مجسمه باقرخان در پارک این خیابان قرار داشته شلوغ است و حتی نیمه های شب هم مردم زیادی در آن رفت و آمد می کنند.

 

این مجسمه ساز گفت مجسمه ستارخان نزدیک اتاق نگهبانی پارک بوده است.

 

انگیزه مالی در کار نیست

 

با ربوده شدن یازدهمین مجسمه از سطح شهر، تحلیلگران، دیگر معتقد نبودند که انگیزه های مالی علت این دزدی های باشد که نیاز به امکانات و برنامه ریزی زیاد دارد .

 

محمد باقر قالیباف در واکنش به این دزدی ها گفت : " مجسمه‌هاي شهر اقدامي سازماندهي شده است و افراد عادي دست به اين كار نمي‌زنند؛ اين كار به صورت باندي صورت گرفته است."

 

وی گفت :" با آشنايي بنده در اين زمينه بايد بگويم، اين اقدام كاري سازماندهي شده است و سارقان به صورت باندي عمل كرده‌اند."

 

وي خبر از شکایت شهرداری در این زمینه داد و تصریح کرد :" در بسياري از دزدي‌ها مانند دزديدن گاردريل‌هاي جنبه اقتصادي دارد؛ اما درباره دزدي مجسمه‌هاي شهر ممكن است جنبه اقتصادي مد نظر باشد و ممكن است موضوع عميق‌تر از اين حرف‌ها هم باشد."

 

او اعلام کرد شهرداری مسول امنیت مجسمه ها نیست و باید محافظان پارک ها دقت بیشتری داشته باشند .

 

می خواهند با افکار عمومی لجبازی کنند

 

احمد مسجدجامعی، عضو کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران در جلسه شورای شهر گفت: "سرقت مجسمه‌های تهران با انگيزه مالی نیست بلكه اين سرقت‌ها لجبازی با افكار عمومی، هنرمندان و مفاخر هنری كشور است."

 

سازمان یافته است

 

مرتضی تمدن استاندار تهران هم سرقت های اخیر را سازمان یافته دانست و گفت: "مجسمه ها پونز و میخچه نیستند که سرقت شوند و برای جابه جایی آنها نیاز به ابزار و جرثقیل است."

 

او گفت که نمی شود باور کرد این همه مجسمه در پارک ها و مکان های پرتردد پایتخت ظرف یک هفته به سرقت برود.

 

انگیزه سیاسی دارد

 

کار به جایی رسید که نمایندگان مجلس هم در خصوص نا پدید شدن مجسمه ها اظهار نظر کردند .

 

عضو كمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی گفت:" انگیزه‌های سیاسی می‌تواند عامل سرقت مجسمه‌های تهران باشد."

 

محمدحسین نژادفلاح افزود:" به طور حتم این اقدام كه مقابل چشم مردم، نیروی انتظامی و عوامل شهرداری تهران انجام شده، توسط مجموعه‌ای منسجم و مطلع انجام شده است."

 

وی اعلام کرد که می خواهند می گویند به مسائل فرهنگی کم توجهی می شود اما اینگونه نیست .

 

انگیزه اقتصادی ندارد

 

 

یک عضو دیگر كمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی نیز اعلام کرد که انگیزه سرقت مجسمه‌های تهران اقتصادی نیست.

 

مصطفی كواكبیان گفت: "بنده فكر می‌كنم، انگیزه‌های اقتصادی دلیل سرقت مجسمه‌ها نیست، چرا كه آنها ارزش ریالی قابل توجهی ندارند و ارزش معنوی آنها بالاتر است."

 

كواكبیان ادامه داد:" ‌این امر با اقتدار نیروی انتظامی و امنیتی سازگار نیست و باید هرچه سریعتر عوامل آن شناسایی، دستگیر و معرفی شوند."

 

احمقانه است

 

یکی دیگر از نمایندگان مجلس نیز دزدی مجسمه ها را کار احمقانه ای دانست .

 

مهدی كوچك زاده گفت : " این امر نوعی دزدی بدیع است كه جلب توجه می‌كند. اگر در تهران تعداد بسیاری دزدی خودرو صورت گیرد این گونه توجه عموم را به خود جلب نمی‌كند."

 

وی ادامه داد:" این امر اقدامی سازماندهی شده در راستای ضعیف نشان دادن دستگاه‌های مرتبط در انجام وظایفشان است."

 

اولین بار نیست

 

با این همه این اولین باری نیست که مجسمه ها از سطح شهر دزدیده می شوند .پرویز تناولی در گفتگو با بی بی سی خبر از این داد که این گونه دزدی ها سابقه داشته است .

 

وی گفت : " "در عرض چند سال گذشته، از هفت مجسمه ای که من ساختم، چهار مجسمه را از پارک دانشجو دزدیدند."

 

تناولی گفت که کسانی که این آثار را می دزدند، دزدهای کوچکی هستند و عمدتا آنها را خرد و نابود می کنند.

 

سرنخی هست

 

با این همه پس از دزدیده شدن یازدهمین مجسمه محمد جواد شوشتری، مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران اعلام کرد که فیلم سرقت یکی از مجسمه‌ها توسط دوربین های مرکز کنترل ترافیک ضبط شده است.

 

تیمی ویژه نیز در آگاهی تهران مشغول تحقیق در این زمینه هستند.

 

یک دزدی چند تحلیل

 

عده ای ازتحلیلگران معتقدند که این کار ممکن است توسط یک گروه افراطی مذهبی صورت گرفته باشد .آنها معتقد هستند که از آنجایی که ساختن مجسمه و مجسمه به نظر بسیاری از فقها حرام است ممکن است این کار توسط افراطیون مذهبی صورت گرفته باشد .

 

عده ای نیز معتقد هستند که ممکن است این کار با هدف جمع آوری چهره مشاهیر از سطح شهر صورت گرفته باشد .

 

عده ای نیز همچنان سخن از این می گویند که کسانی این مجسمه ها را آب می کنند و فلز مذاب آن را به فروش می رسانند .

 

با این حال آنچه به قطعیت در این سرقت ها آشکار است این است که این نمی تواند یک دزدی بدون هماهنگی باشد و هر چه هست افراد و یا ارگان هایی در این امر شریک هستند .
 


 




محمدرضا شفیعی کدکنی -


"آنک شبِ شبانۀ تاريخ پر گشود
آنجا نگاه کن
انبوهِ بيکرانۀ اندوه!
اوه!..."


"...زاغان به رویِ دهکده، زاغان به روی شهر
زاغان به رویِ مزرعه، زاغان به رویِ باغ
زاغان به رویِ پنجره، زاغان به رویِ ماه
زاغان به روی آينه ها،
آه!...
از تیره و تبار همان زاغ
کش راند از سفینه خود نوح
اندوه بیکرانه و انبوه.

...زاغان به روی برف
زاغان به روی حرف
زاغان به روی موسقی و شعر
زاغان به روی راه..."

:
"...زاغان به روی هر چه تو بينی
از نور تا نگاه


 




جرس:مهندس موسوی و دکتر رهنورد امروز به عیادت وزیر مضروب شده کابینه  خاتمی رفتند.

 

به گزارش کلمه، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد  ضمن عیادت و آرزوی سلامت برای بهبود هرچه سریع‌تر دکتر احمد معتمدی، وزیر ارتباطات و فناوری دولت اصلاحات، در جریان آخرین وضعیت پزشکی او قرار گرفتند.

گفتنی است، دکتر معتمدی  در دانشگاه امیرکبیر توسط شخصی که ادعا کرده در زمان وزارت معتمدی متحمل خسارتهایی شده که نتوانسته از سوی مجاری قضایی آنها را مطالبه کند و پیش از این نیز به دلیل درگیری با مسؤولان مخابرات کرج و چاقوکشی در زندان به سر می‌برده است، توسط چاقو مضروب شد.گرچه این فرد بازداشت شد اما هنوز در خصوص علت اصلی این حمله اطلاع رسانی شفاف نشده است.یکی از نزدیکان دکتر معتمدی از انگیزه سیاسی فرد حمله کننده سخن گفته بود؛اما پلیس این موضوع را رد کرده است.


 




ناصر لرستانی -

 

جنبش سبز و ضرورت توجه به جهت گیری های طبقاتی: پیش از این در مقالاتی _ " بودجه 89 سند انقلابی شدن جنبش سبز " و " انقلاب از استراتژی سیاسی تا ضرورت اجتماعی " (که در سایت های " ملی – مذهبی " و " انقلاب اسلامی در هجرت " منتشر شده اند)، به اهمیت طبقات فرودست در توان جنبش های اجتماعی و نقش این طبقات در رادیکالیزم و انقلابی شدن جنبش های اصلاح طلبی پرداخته ام. 

در آن مقالات جنبش سبز جنبشی سیاسی  و برآمده از طبقات متوسط جامعه ی ایرانی با خواسته ها و مطالباتی صد در صد سیاسی که به واسطه ی روش های سیاسی قابل حل است، برآورد شده که متاسفانه حاکمیت هیچ روشی غیر از خشونت را به کار نبرده و همچنان بر این روش اصرار دارد.

حاکمیت نه تنها با اصرار بر اعمال خشونت در مقابل جنبش و اعتراض مردمی به عدم مشروعیت سیاسی دولت، در جهت حل این بحران تلاش نکرده که آن را به سمت رادیکالیزم نیز هدایت می کند.

این اعمال خشونت و جهت دادن جنبش به سمت رادیکالیزم با سیاست ها و برنامه های اقتصادی حاکمیت می رود که تکمیل شود و سال 89 را سالی برای تجربه ی رادیکالیزمی دیگر در ایران کند. 

پیش از این، لایحه ی بودجه ی 89 را ترجمان این واقعیت بیان داشته ام که دولت با ادامه ی برنامه ها و سیاست های اقتصادی خود در بودجه ی 89 همچنان بر روش های خود اصرار دارد. روش های اقتصادی ای که طی 5 سال اخیر نتیجه ای جز رشد تورم، بیکاری، رکود و خشونت نداشته است.

دولت با ادامه ی این سیاست ها در حال اتصال و پیوند بحران سیاسی حاکم به بحرانی اقتصادی است. اتصال و پیوندی که نتیجه اش رادیکالیزم و خشونت خواهد شد.

یک جنبش سیاسی که در پی عدم مشروعیت سیاسی ایجاد می شود، ممکن است به واسطه ی اعمال خشونت وجهی  رادیکال به خود بگیرد، اما این امکان نیز همچنان باقی است که هرگز انقلابی نشده و منتج به براندازی نشود. یک بحران سیاسی منتهی به جنبش، به روش های سیاسی قابل حل است و حتی اگر حاکمیت قصد حل بحران را نداشته باشد می تواند با اعمال خشونت آن بحران را برای مدتی جمع کند. اما هرگاه این بحران سیاسی با بحرانی اقتصادی پیوند و اتصال برقرار کند نه قابل حل و نه قابل جمع خواهد شد. و ایران می رود تا به چنین سرنوشتی دچار شود.

در بسیاری از جنبش های مدنی با خواست ها و مطالبات سیاسی، اکثریت جامعه که تهی دستان و فرودستان جامعه اند شرکت نمی جویند. چرا که مسائل اصلی این بخش از جامعه بیشتر اقتصادی است و آنها درگیر سیر کردن شکم خود و خانواده شان هستند. لذا وقت و تمایلی به شرکت در این جنبش ها ندارند و اساسا مسائل سیاسی برای آنها در درجه ی چندم اهمیت قرار دارد. وقتی این اقشار که همه ی عمر درگیر مسائل اقتصادی هستند از حل این مسائل ناتوان می شوند،حاکمیت را مقصر اصلی می دانند و به صف مخالفان سیاسی می پیوندند، اما با خواست ها و مطالباتی اقتصادی.

ناتوانی حاکمیت در حل مسائل سیاسی و اقتصادی و به کار بردن خشونت به عنوان تنها روش سرکوب معترضین، فرایند رادیکالیزم را تشدید می کند و عمده ترین و اصلی ترین خواست عموم تغییر حاکمیت می شود.

وقتی که جنبش یک جنبش سیاسی با خواست ها و مطالبات سیاسی است، انقلاب تنها در مقام یک استراتژی سیاسی برای رسیدن به مطالبات و اهداف می تواند مورد نظر باشد و با این استراتژی به عنوان وجه و شکلی از وجوه و اشکال رادیکالیزم می توان مخالف بود.

اما وقتی حاکمیت موجبات بحران های اقتصادی را فراهم می کند و همه ی جامعه را به خط مقدم اعتراض می کشاند و مساله ی اصلی را از سیاسی به اقتصادی تغییر می دهد دیگر انقلاب به عنوان یک استراتژی سیاسی مطرح نیست که بخواهیم با آن مخالفت کنیم و با دلایل و مستندات خود کنش گران را به پرهیز از آن دعوت کنیم. در این مرحله انقلاب به ضرورتی اجتماعی تبدیل می شود که برگشت ناپذیر است و به سان سیلی توفنده و خروشان به قصد تغییر نظم موجود حرکت می کند.

این مرحله، که انقلاب و تغییر نظم سیاسی، تبدیل به ضرورتی اجتماعی در نزد طبقات فرودست جامعه می شود را می توان به بهمنی تشبیه کرد که از نقطه ای آغاز می شود و در مسیر حرکت بر خود می افزاید و برگشت ناپذیر می شود و هر گونه امکان  مهار و کنترلش ناچیز می گردد.

انقلاب اگر چه شروعش به سان واقعه ای ناگهانی است، اما تداومش به مثابه ی فرایندی برگشت ناپذیر است که مخالفان خود را به راحتی از سر راه برمی دارد و یا با خود موافق می کند.

بنابر همین خاصه ی خروشندگی و برگشت ناپذیری انقلاب است که در مقالات مذکور، به مخالفان رادیکالیزم زنهار داده شده است که اگر طبقات فرودست جامعه با مطالبات اقتصادی و نیازهای حیاتی و اولیه خویش به قصد اعتراض و تغییر شرایط حاکم بر مرگ و زندگی خود و خانواده شان سر برآورند، مخالفت با رادیکالیزم و انقلاب سرنوشتی جز تکرار تجربه ی زنده یاد مهندس بازرگان در انقلاب 57 و مخالفتش با رادیکالیزم آن زمان نخواهد داشت و گوشی به سخن شما بدهکار نیست.

در مقالات پیشین، مخالفت با رادیکالیزم را در چنین شرایطی، اشتباهی استراتژیک دانسته و بیان داشته ام که پیش از انقلاب 57 و در روز هایی که انقلاب در ایران به ضرورتی اجتماعی تبدیل و حرکتی مهار ناشدنی و غیر قابل بازگشت شده بود، مخالفت جبهه ی ملی با انقلاب و رادیکالیزم یک اشتباه استراتژیک جدی محسوب می شود که آنها را از نقشی که می توانستند در هدایت انقلاب داشته باشند باز داشت. شاید در آن برهه اگر جبهه ی ملی علیرغم مخالفتش با رادیکالیزم و انقلاب خود را با شرایط، هماهنگ و انقلاب را به عنوان یک ضرورت اجتماعی درک می کرد، می توانست نقشی جدی در روند انقلاب ایفا کند و شاید آن انقلاب به جایی که امروز رسیده است نمی رسید و مسیری دیگر را در پیش می گرفت.

جبهه ی ملی به عنوان یک تشکل سیاسی و دولت موقت به عنوان یک نظام سیاسی نمونه های بسیار روشنی در تاریخ معاصر اند که هرگز نتوانستند خود را با شرایط وفق دهند و انقلاب را به عنوان یک ضرورت اجتماعی باور داشته باشند و این عدم توانایی، در مسیر انقلاب به اینجا و امروز، نقش داشته است.

امروز نیز ما مخالفین رادیکالیزم و انقلاب، نباید از این مهم غفلت کنیم که مخالفت ما با رادیکالیزم و انقلاب تا زمانی می تواند تاثیر گذار باشد که جنبش یک جنبش سیاسی صرف با خواست ها و مطالبات سیاسی باشد و انقلاب تنها در محافل روشنفکری به عنوان یک استراتژی سیاسی مطرح باشد. اما اگر یک بحران اقتصادی جدی در پس سیاست های تورم زا و بیکاری آفرین حاکمیت ایجاد شود و به این بحران سیاسی متصل شود، بی شک انقلاب به یک ضرورت اجتماعی تبدیل و تنها راه به سامان شدن شرایط سیاسی و اقتصادی در نزد افکار عمومی خواهد شد. در این مرحله حکایت بزرگانی چون رهبران جبهه ی ملی و دولت موقت تکرار می شود و هر چقدر که بر سر و صورت خود بزنیم که انقلاب بد است و رادیکالیزم منتج به نتایجی که می خواهیم نمی شود، گوشی شنوا نخواهد بود.

این مقال اما، با تاکید بر مقالات پیشین، تلاشی است به منظور بحث در روش های پیشگیری از چنین اتفاقی، و مهار شعله های رادیکالیزم احتمالی ای که در پس اعتراضات طبقات فرودست زبانه خواهد کشید و خشونت بر خشونت خواهد افزود.

 رهبران و فعالان جنبش سبز چه روشی را باید در پیش گیرند تا حضور اعتراضی طبقات فرودست - در پس اقتصاد ویرانگر دولت احمدی نژاد - سمت و سوی رادیکالیزم نگیرد؟ به عبارتی چگونه می توان فرودستان و زحمتکشان را با جنبش سبز همراه و هماهنگ و از حرکتی اجتماعی در مسیر رادیکالیزم جلوگیری کرد؟

چرا انقلاب فرزندان خود را می بلعد؟

در تلاش جامعه شناسان به منظور ارائه ی نظریه ای عمومی برای انقلاب های متعدد و متفاوت جهان، اگر چه نظریه ای عمومی و تعریفی جامع و مانع که همه ی انقلاب های تجربه شده را شامل شود ارائه نشده و برخی تفاوت ها و اختلافات جدی این انقلاب ها با یکدیگر، ارائه ی چنین نظریه و تعریفی را مانع شده است، اما وجوه مشابه این انقلاب ها موجب شده است که برخی خاصه ها را در همه ی انقلاب های جهان عام و جاری و جزء جدایی ناپذیر آنها بدانند.

یکی از این ویژه گی های عام و ساری در انقلاب ها خشونت است.

خشونتی که در واقع، در طول و بعد از سرنگونی نظام حاکم و به قدرت رسیدن انقلابیون رخ می نماید و ابراز می شود. اتفاقی که تقریبا در تمام انقلاب ها و در هر جای دنیا تجربه شده است. همچنین بنابر یک تجربه ی مکرر است که جمله ی " هر انقلابی فرزندان خود را می بلعد "، واقعیتی منطبق بر هر انقلابی دانسته می شود.

اما به راستی چرا هر انقلابی فرزندان خود را می بلعد؟ یا به تعبیری چرا در طول و پس از پیروزی هر انقلابی خشونت زبانه می کشد؟

در پاسخ بدین پرسش، علل و عوامل بسیاری را می توان در نظر آورد و به بحث گذارد. بنده نیز به تک عاملی بودن اتفاقات و پدیده های انسانی باور ندارم و معتقدم که در بررسی وقایع و پدیده هایی که خصوصا به انسان و محیط انسانی مربوط است، علل و عوامل متعدد و مرتبط با یکدیگر را می توان شماره کرد که در میان این عوامل متعدد برخی برجسته ترند.

در این که چرا انقلاب ها ره به خشونت برده و انقلابیون پس از پیروزی بدترین خشونت ها را اعمال کرده اند، علل و عوامل بسیاری را می توان برشمرد. یکی از این عوامل حضور پر رنگ و توده ای طبقات فرودست جامعه در جنبش های سیاسی به منظور حل مسائل اقتصادی است. لذا، با توجه به مسائل اقتصادی پیش رو و احتمال قریب به یقین حضور فرودستان و رنجبران در اعتراضات سال 89 علیه حاکمیت، به ارتباط حضور و نقش طبقات فرودست در انقلاب و خشونتی که منتج به بلعیدن فرزندان انقلاب می شود، می پردازم بلکه در برخورد آرا و عقاید، مورد نقد و بررسی بزرگوارانی که در این حوزه صاحب نظر هستند قرار گیرد و این نظر ره به راستی و درستی برد و به کار جنبش آید.

تقریبا تمام انقلاب هایی که برآمده از اعتراضات عمومی در وسعتی ملی بوده اند، جنبش هایی اصلاحی بوده اند و قصد تغییر به منظور اصلاح شرایط موجود را داشته اند که در میانه ی راه اصلاح، ره به انقلاب برده اند و خواسته ی اصلی شان تغییر نظام سیاسی حاکم شده است.

یکی از جدی ترین و عمده ترین علل انقلابی شدن جنبش های اصلاحی، حضور فرودستان جامعه در جنبش اعتراضی بوده است.

نظام های سیاسی در روند حاکمیت خود، جهت حفظ نظم موجود، در مواقعی که با مشکلی اقتصادی مواجه می شوند و توان و امکان حل آن مسئله و مشکل را به روش های اقتصادی ندارند، متوسل به روش ها و ابزار سیاسی می شوند بلکه این معضل اقتصادی به یک بحران اجتماعی تبدیل نشود. اما وقتی حاکمیتی درگیر بحران عدم مشروعیت سیاسی باشد و در حل مسائل و مشکلات اقتصادی نیز ناتوان ، دیگر نمی تواند به روش های سیاسی متوسل شود و این امر به یک بحران جدی اجتماعی تبدیل می شود.

حاکمیت در ایران نیز در حال تجربه کردن چنین شرایطی است.

عدم مشروعیت سیاسی ای که در پی تقلب بزرگ و متعاقب آن سرکوب معترضین به بدترین و دهشتناک ترین شکل ممکن، گریبان حاکمیت را گرفته است، می رود که با سیاست ها و بی برنامه گی های اقتصادی، تبدیل به بحرانی غیر قابل کنترل در پهنه ی اجتماعی ایران شود.

تورم، بیکاری، رکود و خشونتی که حاکمیت اعمال کرده و می کند، در حال تبدیل کردن جنبش سیاسی – اصلاحی سبز به جنبشی اقتصادی - انقلابی است.

وقتی که طبقات فرودست جامعه با مطالبات کاملا بر حق اقتصادی و نیازهای اولیه و حیاتی خود، به صف معترضین می پیوندند، جنبش وجهی انقلابی به منظور تغییر سیاسی به خود می گیرد و به ابزاری برای اعمال خشونت تبدیل می شود.

در این شرایط است که انقلاب به روشی سیاسی برای حل مسائل اقتصادی توسط اکثریت جامعه تبدیل می شود.

فرودستان جامعه، حکومتی را که دچار بحران سیاسی شده و در حل مسائل و مشکلات اقتصادی ناتوان ، اصلی ترین عامل ایجاد مشکلات اقتصادی می دانند و به منظور حل مشکلات، تغییر آن را تنها راه حل می پندارند و بنابر این پندار است که اصلی ترین و اولی ترین خواست و مطالبه ی فرودستان جامعه انقلاب به منظور تغییر سیاسی می شود.

در چنین شرایطی است که فرودستان و مستضعفان در بیان و به منظور تهییج، در نزد برخی افراد و گروه ها برجسته شده و اهمیت درجه ی یک می یابند. انقلاب در باطن روشی برای از قدرت انداختن گروهی و به قدرت رسیدن گروهی دیگر، و به ظاهر روشی می شود برای ساختن بهشت برای مستضعفین و فرودستانی که سال ها در ظلم و ستم بوده اند.

فرودستان جامعه که به راستی از ظلم به تنگ آمده اند و اعتراضشان بر حق است، به ابزاری برای به قدرت رسیدن رهبرانی می شوند که انقلابی اند و به کمک فرودستان و حامیان زحمتکشان به حذف و از میان برداشتن ضد انقلاب برمی خیزند.

اگر سیاست " فشار از پایین، چانه زنی از بالا " روشی است اصلاحی برای استفاده ابزاری از طبقات میانه جامعه جهت جا به جایی قدرت در طبقه ی دیوانی حاکم، حمایت از مستضعفین و زحمتکشان جامعه و تهییج و ترغیب آنها به انقلاب، روشی است به منظور استفاده ی ابزاری از این طبقات جهت تغییر کامل طبقه ی دیوانی.

رهبرانی که در تلاش برای کسب قدرت به میدان مبارزات سیاسی گام گذارده اند، با ورود زحمتکشان جامعه به میدان اعتراضات، استفاده از آنها را بهترین فرصت برای کسب قدرت می دانند و بر طبل انقلاب می کوبند و شیپور خشونت را هر دم می دمند و آنها که پیش از این با مطالبات سیاسی و به منظور اصلاح وضع موجود جنبشی را آغاز و رهبری کرده بودند را به جرم ضد انقلاب حذف می کنند.

در چنین شرایطی است که انقلاب فرزندان خود را می بلعد.

فرزندان انقلاب، آغازگران جنبشی اصلاحی به منظور رفع کژی های موجودند که اسیر خشونت انقلابی می شوند و حذف می گردند.

اینان اصلاح طلبانی اند که حرکتشان مطالبه محور است و نگاهشان بر مدار جامعه و تلاش شان بنابر تجربه و گام به گام. اینان در باغ سبز به کسی نشان نمی دهند و قصد ساختن بهشت ندارند. اینان به حذف کس و گروهی باور ندارند و دموکراسی را در  وجود و حضور همه ی اندیشه ها معنا می کنند.

اینان بهشت روی زمینی که در پس انقلاب خلق می شود را دروغی بزرگ می دانند و معتقدند که سازنده گان آن بهشت دروغ گویانی بزرگ اند که جز برای قدرت، حمایت فرودستان را طلب نمی کنند. پس به مخالفت با آنها می پردازند و چون در پی قدرت نبوده و قدرت ندارند حذف یا بلعیده می شوند.

جنبش سبز و رهبران آن نیز باید از تاریخ و تجارب گذشتگان درس گیرند و بدانند، اگر چه ورود فرودستان جامعه به صف معترضین می تواند توازن قوا را به نفع جنبش تغییر دهد و جنبش را در مسیر حرکت به سمت پیروزی یار باشد، اما همچنان می تواند به نیرویی علیه جنبش و به نفع قدرت هم تبدیل شود.

اگر رهبران جنبش از اهمیت و توجه به جهت گیری های طبقاتی غافل شوند و دقت لازم را در ورود و حضور طبقات فرودست به جنبش نداشته باشند، این طبقات ابزاری برای به قدرت رسیدن گروهی خاص می شوند که جنبش و مطالبات آن را، قربانی قدرت خویش می کنند.

باید توجه داشت، از آنجا که

 1 - طبقات فرودست جامعه، خواسته ها و مطالباتشان بیشتر معطوف به نیازهای اولیه و اقتصادی است و

 2 – از آنجا که این طبقات از حل مسائل اقتصادی و برآوردن نیازهای مادی خود به روش اقتصادی ناتوانند و

 3 – از آنجا که حاکمیت توان و دانش حل این مسائل را به روش های اقتصادی و سیاسی ندارد و

 4 – از آنجا که حل مسائل اقتصادی برای طبقات فرودست و زحمتکشان جامعه به مسائلی حیاتی و به مرگ و زندگیشان مرتبط است،...

بنابراین، انقلاب روشی سیاسی برای حل مسائل اقتصادی طبقات فرودست جامعه می شود که به راحتی می تواند به فرصتی برای اعمال خشونت گروهی قدرت طلب تبدیل شود. بنابراین رهبران و فعالان باید توجه ای خاص به جهت گیری های طبقاتی جنبش داشته باشند و فرودستان جامعه را نیز به حرکتی مطالبه محور هدایت کنند.

این توجه و اهمیت مطالبه محوری، طبقات فرودست جامعه را از تبدیل شدن به ابزار اعمال زور حاکمیت در مهار جنبش و همچنین از ابزار شدن آنها برای گروهی خاص جهت مصادره جنبش و سرکوب دگراندیشان، باز می دارد.

رهبری جنبش و ضرورت توجه به طبقات، اصناف و اقوام و ...

جنبش سبز، جنبشی است برآمده از کنش سیاسی طبقات میانه ی جامعه ی ایرانی با خواسته ها و مطالبات سیاسی.

این جنبش به واسطه ی دوامی که داشته، با حاکمیت در تعادل قوا یی مبتنی بر ضعف ها قرار گرفته است.( برای شرح این تعادل قوا به مقاله " بررسی جنبش سبز از منظر توازن قوا " در سایت جرس مراجعه کنید.)

رهبران جنبش و کنش گران، به منظور خروج جنبش از این توازن قوا، لازم است که نقاط ضعف جنبش را دریافته و جهت رفع و تبدیل آنها به قوت بکوشند. یکی از ضعف های جدی جنبش سبز عدم توجه لازم به طبقات، اصناف و اقوام و ... بوده است.

اگر چه رهبران و فعالان جنبش به طور جسته گریخته و بعضا در برخی سخنرانی ها ، بیانیه ها، مقالات و مطالب به مسائلی از این دست پرداخته اند، اما این پردازش در آن حد نبوده که جنبش را در سطح خرد و کلان متوجه این موضوعات و مسائل کند.

اینکه به مناسبت روز زن یا روز کارگر رهبران بیانیه ای در این مورد بدهند و یا فعالان مقالاتی پیرامون این موضوعات قلمی کنند را نمی توان توجه جنبش به مقولاتی این چنینی دانست. جنبش بایستی جدی و وسیع، موضع استراتژیک خود را در رابطه با مسائل اینچنین مشخص کند و خواسته ها و مطالبات اقوام و اصناف و طبقات و ... را در رابطه با خواسته ها و مطالبات جنبش هماهنگ کند.

از آن روی که موضوع این نوشتار طبقات فرودست و نقش و اهمیت این طبقات در جنبش های اجتماعی است چرایی و چگونگی توجه جنبش و رهبری آن را با نگاه به طبقات فرودست پی می گیریم.

همان طور که در بالا ذکر شد، طبقات فرودست جامعه خواسته ها و مطالبات بر حقی دارند که آنها را به صف مبارزان و همراهی با جنبش، سوق می دهد.

همراهی و هم گامی این طبقات، به توان جنبش می افزاید و موجبات خروج جنبش را از توازن قوا با حاکمیت فراهم می کند.

اما اگر جنبش از این طبقات غافل شود و موضع استراتژیک در رابطه با این طبقات اتخاذ نکند، حضور اعتراضی این طبقات و ورود آنها به جبهه ی معترضین، ممکن است تبدیل به فرصتی برای گروهی قدرت طلب در اعمال خشونت، حذف دگراندیشان و کسب قدرت و قربانی کردن جنبش شود.

بنابراین، رهبری جنبش و احزاب و افراد تاثیرگذار در جنبش، بایستی توجه خاص و ویژه ای به این طبقات داشته باشند. توجه ای راهبردی که برخی از نمونه های عملی آن، می تواند به قرار ذیل باشد:

1 – جنبش سبز باید طبقات فرودست و زحمت کشان جامعه را حقمدار و صاحب حق ببیند و به شدت از نگاه ابزاری به این طبقات پرهیز کند. طبقات فرودست به منظور برخورداری از حق باید با جنبش همراه شوند و نه تنها برای بالا بردن توان جنبش.

2
 – حضور این طبقات در جنبش را باید منوط و معطوف به مطالبه محوری کرد. جنبش سبز باید به شدت از کلی گویی و کلان نگری به مسائل و حقوق این طبقات پرهیز کند و به هیچ وجه در باغ سبز به زحمت کشان جامعه نشان ندهد. جنبش در عین حال باید تلاش کند که این طبقات در دام کلی گویی برخی افراد و گروه ها به منظور استفاده ی ابزاری از آنها نیفتند. این طبقات لازم است که مشخصا و کاملا قابل لمس بدانند که چه حقوقی دارند و چه مطالباتی باید داشته باشند. در واقع جنبش در رابطه با زحمتکشان جامعه لازم است که روی جزئیات تمرکز، و مطالبات مشخص و جزئی که قابل لمس و درک است را برجسته کنند. اینکه آنها را وارثان آینده ی تاج و تخت بدانیم، شعاری است به منظور استفاده ی ابزاری از این طبقات برای انقلاب و کسب قدرت، ولی اینکه برخورداری از اشتغال و درآمد و سندیکا و تشکل های صنفی و آزادی اعتراض و اعتصاب را حق آنها بدانیم تلاشی است مطالبه محور با تمرکز بر خواسته های خاص و قابل لمس.

3 – فرودستان و زحمت کشان باید بدانند که رابطه ای مستقیم و تنگاتنگ بین سطح رفاه عمومی جامعه با رشد و توسعه و استقلال و آزادی وجود دارد

4 –  و نیز جنبش و فعالان باید تلاش کنند تا فرودستان جامعه دریابند که اشتغال و رفاه نسبی آنها رابطه ی مستقیم و تنگاتنگی با رشد و تولید دارد و دریابند که حاکمیتی که به بهانه ی حمایت از فرودستان، مرزها را به روی واردات باز می کند در واقع از بین برنده ی تولید و اشتغال و نابود کننده ی امکان زیست مردم است.

5
 – رهبران جنبش به زبانی ساده و قابل فهم – و نه زبان روشنفکران – لازم است مشکلاتی که سیاست های احمدی نژاد طی این سال ها برای زحمتکشان جامعه ایجاد کرده است را بازگویند. کروبی در مناظره های تلویزیونی نشان داد که از این توان برخوردار است.

6 – جنبش لازم است که سرنوشت مشترک همه ی طبقات و اقشار ایرانی را در مقابل عملکرد دولت نشان دهد و پیوند این طبقات را در مقابل ویرانی ای که حاکمیت بار آورده است بیان دارند. طبقات فرودست باید دریابند که به همراه خرده جنبش هایی چون جنبش زنان و دانشجویان و دیگر طبقات در جنبش است که می توانند حقوق تضییع شده ی خود را بازیابند و باید دریابند که حقوق آنها جدای از حقوق دیگر اقشار و طبقات نیست و در وحدت و همکاری است که می توانند صاحب حق شوند.

7 – جنبش سبز لازم است که طی مباحث و مقالات و بیاناتی، همه ی حقوق را در ارتباط و پیوند با یکدیگر تعریف کند و در سطح جامعه و برای اقشار و طبقات متعدد جا بیاندازد که خواسته های بر حق آنها بدون برآوردن سایر حقوق، برآورده نخواهد شد و مطالبات سیاسی و اقتصادی در پیوندی جدایی ناپذیر با یکدیگرند. لذا حق اشتغال و برخورداری از رفاه نسبی، در رابطه با حق آزادی بیان و ایجاد تشکل های صنفی و سندیکاها امکان می یابد.

8
 – جنبش برای ایجاد هماهنگی و ارتباط با سایر اقشار و طبقات لازم است که به ایجاد سازمان و فعالیت تشکیلاتی بپردازد و در یک تقسیم کار سیاسی کانال های ارتباطی چندی را به منظور تبادل نظر و همراهی بین رهبران و مردم ایجاد کند. پیوند رهبران و مردم در طبقات فرودست نقطه ی قوتی بی بدیل برای جنبش محسوب می شود که جنبش تا کنون از آن برخوردار نبوده است.

9
 – خرده جنبش ها نباید در جنبش سبز حل شوند و باید با حفظ استقلال کامل خود و پیوند با یکدیگر جنبش سبز را تقویت کنند. به عنوان مثال جنبش دانشجویی باید با فعالان جنبش کارگری و جنبش زنان و کانون معلمان و ...  در ارتباط باشند و در مناسبت های خاص به حمایت و یاری یکدیگر برخیزند. خرده جنبش ها می توانند در برقراری ارتباط با یکدیگر، به فعالیت خود عمق و وسعت ببخشند و با تعامل متقابل از افتادن در دام رادیکالیزم جلوگیری کنند.

به لیست بالا بسیار موارد دیگر می توان افزود.

مواردی که دقت و توجه به آنها می تواند هم به توان جنبش بیافزاید و هم اینکه از افتادن در مسیر رادیکالیزم جلوگیری کند.

در واقع جنبش سبز با دقت و توجه به طبقات، اصناف، اقوام و ...، می تواند هم به توان و تداوم خود بیافزاید و هم اینکه از حرکت احتمالی به سمت رادیکالیزم پیشگیری کند، و حرکت مدنی جامعه ی ایران برای دستیابی به دموکراسی بر پایه ی اصول راهنمای استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی را در مرحله ای جدید از تاریخ ایران که عبارت از مطالبه محوری است، در زمان و مکان ملی استمرار بخشد.

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.


 




کاوه راستگو -

 

ايران در حال حاضر بلاشك در دوره اي گذار قرار دارد . دوره اي كه مي تواند همچون تجربيات گذشته مانند انقلاب مشروطه ، نهضت ملي شدن و انقلاب 57 ، حركاتي مهم ولي همراه با شكست هاي كلي به سمت مدرنیته باشد و فقط به يك درج تاريجي و تأسفي ملي تبديل شود و يا به شروعي براي به ثمر نشستن همه تلاش ها ، مهاجرت ها و حركت هاي ملت ايران . 
آنچه در اين ميان تعيين كننده است ، رصد جامعه ايران ، شناخت بافت هاي اجتماعي و خواستگاه فرهنگي و سياسي ايرانيان و همچنين شناخت ساخت قدرت در كشور است . 
قدرت به خودي خود ميل به تمركز دارد و تمركز در ذات خود فساد پذير است از اين رو منتسكيو به عنوان يك دانشمند سياسي اصل تفكيك قوا را مطرح مي كند اصلي كه شالوده و زير بناي مفهوم مدرن قدرت حكومتي را تشكيل مي دهد و امروزه فكر كردن به دموكراسي بدون در نظر داشتن اين اصل دور از ذهن مي نمايد . 

اصل تفكيك قوا كه منتسكيو مطرح مي كند در واقع جلوگيري از تمركز قدرت و در نهايت جلوگيري از فاسد شدن آن است . 
شكستن قدرت به سه قسم و ايجاد مرزهایي مشخص و غير قابل عبور براي هر كدام راهي است كه انسان مدرن براي جلوگيري از تكرار تجربيات تلخ قبلي اش مبني بر واگذاري قدرت تام به شخص سالم و فساد پذيري شخص سالم توسط قدرت تام ؛ قبول كرد . 

آنچه دموكراسي را به عنوان اصلي مورد پذيرش براي عقل انسان مدرن مطرح مي كند ، عدم اعتماد به خوبي مطلق است . يعني با دموكراسي آنچه را كه مي خواهيم انتخاب مي نمایيم و توسط همان دموكراسي آن را كنترل مي كنيم . يعني با محدود كردن زمان حاكميت به دوره هاي چند ساله وجه نظارتي و مشروعيتي نظام ها را پر رنگ مي كنيم . هر نظامي براي به دست آوردن اقتدار ، يعني مشروعيت قدرت خويش بنا به خواستگاه به قدرت رسيدنش وجوهی مثل ايدئولوژي ، مقبوليت مردي ، قدرت نظامي ، ايجاد كاريز ما و ... را در سر مي پروراند . 

در ايران پس از انقلاب 57 ، نظام از وجه ايدئولوژيك خود و همچنين مردمي بودنش به نحو احسن استفاده كرده است . يعني دو بعد اسلامي بودن و خواستگاه انقلابي داشتن نظام همواره به عنوان گذرگاهاي نيل به سمت اقتدار نظام معرفي شده اند ( البته با چشم پوشي از حذف هاي گسترده مخالفان پس از استقرار نظام) در سال هاي پس از انقلاب سرمايه هاي اجتماعي انقلابي بودن ، در سال هاي جنگ ، سرمايه اجتماعي ايثار و جهاد و پس از آن سرمايه اجتماعي فرهنگ ديني همواره از سمت حكومت به عنوان گفتمان قالب بر جامعه معرفي شده اند . 

آنچه كه در خرداد 76 شاهد آن بوديم خواست جامعه مبني بر تغيير سرمايه اجتماعي از گفتمان انقلاب و جنگ به سمت مشاركت اجتماعي بود . چيزي كه در پي خود مفاهيمي همچون حقوق شهروندي و آزادي هاي فردي و پاسخگويي قدرت و مفاهیمی از این دست را داشت. خرداد 76 ، تجلي اجتماعي رفرم های شكل گرفته پس از يكدست شدن حاكميت بعد از انقلاب از دوران جنگ تا به آن روز بود . تجلي كه در انتخاباتي پروسه ساز به حاكميت اعلام شد . اصلاحات كه در دوران خود با همه نواقص اشكالات وفراز و فرودهایش دوره اي تاثيرگذار ، آينده ساز و اميدواركننده مي نمود در سال 84 خود را با شكستي سنگين روبرو ديد . 

به زعم نگارنده ، اگر مفهوم اصلاحات 76 محور را به مثابه جزئي و نه تمام جنبش كلي رفرماسيون ايران بدانيم ، بايد گفت اصلاحات 76 محور و گفتمان حكومتي آن و الگوهاي از بالا به پايين با شكست مطرح شده و امروز ديگر شعار "اصلاحات مرد ، زنده باد اصلاحات" ، شق دوم ندارد . آنچه كه جنبش سبز را در مطالبه خواست هاي خود عقب انداخت ، عدم پذيرش واقعيت فوق الذكر توسط رهبران اين جنبش در بدو تشكيل بود . اگر اميد به چانه زني در بالا و باور به زنده باد اصلاحات 76 محور در ديد سران اين جنبش وجود نداشت ، و سران معترضين حاضر به پذيرش نقش اپوزسيون در ابتداي كار بودند ، فرصت هاي بيشتري در اختيار جنبش قرار مي گرفت . 

اعتقاد به كارآيي جمهوري اسلامي و الگوهاي مردم سالاري ديني ، سران جنبش را با اين سردرگمي مواجه كرد كه آيا فرصت چانه زني در بالا و فشار از پايين وجود دارد يا خير و اين سردرگمي باعث شد تا از پذيرش نقش اپوزوسیون در داخل كشور سرباز زنند . نقشي كه قبول علني آن هم لطمه ي وجاهتي سنگين در عرف بين الملل و هم لطمه حيثيتي بي مانند به شوراي نگهبان در داخل كشور داشت ( اين هزينه شايد نظام را به امتياز دادن تشويق مي كرد ) . و از همه مهمتر فرصت هاي بي نظري مثل راهپيمايي چهار ميليون نفري تهران را بي نتيجه نمي گذاشت . ( فرصتي كه امروز ديگر توان به دست آمدن آن سخت به نظر مي رسد ) . 

امروز ، روزي است كه حاكميت قصد دارد سران جنبش سبز را به سمت اپوزسيون هدايت كند و از اين طريق مشروعيت برخورد با آن را براي خود كسب كند و سران جنبش سبز به دليل فرصت سوزی و اجراي سناريوهاي مختلف از سوي نظام برای بي اعتبار سازي و جوهي مثل ديني بودن ، انقلابي بودن و خط امامي بودن جنبش ، در اين بزنگاه مجبورند كه مرز خود را با اپوزسيون حفظ كنند و خود را پوزسيون داخل بنامند . 

فرصتي كه با پذيرش نقش اپوزسيون داخل و طرح خواسته ها و بيان شفاف مشكلات و ناكارآمدي هاي الگوي حكومتي توسط سران جنبش و حتي ايجاد شوراي رهبري و تصميم گيري مي توانست در برهه هايي مثل تظاهرات ميليوني تهران و حوادث پس از آن نقش تاريخ سازي بازي كند . آيا امروز جنبش سبز در مسير فروكش كردن است ؟ آيا جنبش سبز با طرح خواسته هاي بيشتر در حال نهادينه شدن در طبقات مردمي است ؟ و آيا در مناسبت هاي آينده شاهد بروز اتفاقات سرنوشت سازي از جنبش سبز خواهيم بود ؟ اينها سوالاتي است كه زمان به ما پاسخ خواهد داد . آن چه حتمي است اين است كه مطالباتي در اين جنبش مطرح شده و وجوه مشروعيتي از نظام زير سوال رفته كه قابل كتمان نيست . بدون شك جنبش سبز در تاريخ ما ثبت خواهد شد و بدون شك اين قصه سر دراز دارد . اما ختم به خير شدن يا طبق اسلافش واقعه دردناك تاريخي شدنش را زمان پاسخ خواهد داد . 

آن چه معلوم است اين كه نظام با از دست دادن مشروعيت مردمي و ايدئولوژيكي تنها حربه ای كه در دست دارد ابزار زور است كه ظاهراً به خوبي هم توانسته از آن استفاده كند . منحنی مسير جنبش نشان مي دهد كه در حال حاضر نظام با ايجاد فضاي امنيتي و میلیتاریستی بيش از پيش توانسته بروز بيروني جنبش را كم رنگ كند .

 


حوادث روزهاي مناسبت دار نشان مي دهد كه اين نمودار شيب خود را كند كرده است . فرصت هاي زيادي از دست رفته و بازي هاي زيادي را به نظام باخته ايم . اما آيا موقع آن نيست كه علنا     اپوزسيون وشورای رهبري آن را تشكيل داد ؟ آيا هنوز خواسته هايي كلي و تاكتیک محور را مطرح كردن و پافشاري بر گفتمان انقلاب جوابگوي خواست مردمي است كه خود را سبز مي نامند . تعدد و تنوع فكري كه زير اين چتر سبز قرار مي گيرد مسلماً آنقدر زياد است كه گفتمان هاي مطرح شده توسط كساني كه فعلاً در رأس اين جنبش هستند جوابگوي آن نيست .


سوال از سران اين جنبش اين است : آيا امروز ، روز پذيرفتن واقعيت ها و كنار گذاشتن مفاهيم انتزاعي در سياست نيست ؟ 
كرين برنيتون درکتاب " كالبد شكافي چهار انقلاب " خود مي گويد : 
جامعه عادي يا سالم ، جامعه اي نخواهد بود كه در آن هيچ انتقادي از حكومت يا طبقه حاكم ، هيچ موعظه گلايه آميزي در مورد تباهي زماني ، هيچ رويايي از يك آرمان شهر ، هيچ اعتصاب ، كارخانه بندي ، عدم اشتغال ، بزهكاري ، هيچ فرد تندرو و يا هيچ حمله اي به آزادي هاي مدني نباشد . آنچه مي توانيم از يك جامعه سالم يا پايدار انتظار داشته باشيم ، تنها اين است كه چنين تنش هايي نبايد به گونه اي بحران زا از حد خويش خارج گردند و شايد بيشتر مردمي كه در اين جامعه زندگي مي كنند با وجود احساس اين تنش ها بايد چنين رفتار كنند كه جامعه شان با همه لغزش هایش دارد كار خويش را ادامه مي دهد." 

اين گفته برنيتون را اگر به جامعه ايران حال بياوريم ، خواهيم ديد كه نشانه هاي وجود جامعه سالم ، عادي و داراي مشروعيت در اين كشور وجود ندارد . از اين پس هرچه در فضاي سياسي ايران روي دهد پارامتري نشان دهنده هرچه بيشتر شدن اين غير عادي بودن جامعه و رفتن به سمت و سوي ناآرامي و نارضايتي است .

موسوي چه بخواهد و چه نخواهد تقدير او را براي قرار گرفتن در قامت مخالف برگزيده است . موسوي بايد تكليف خود را با اين نارضايتي روز افزون و اين علامت هاي غير عادي بودن جامعه مشخص كند . بازنشستگي سياسي ، قرار گرفتن در صدر هيأت هاي مخالف و يا هر نقشي ديگر را موسوي بايد مشخصاً اعلام كند . ايران 89 نه ايران 57 است و نه ايران سال هاي جنگ . ايران 89 مزه هاي مدرنيزه را اندكي چشيده و بوي مدرنيته به مشامش آشناست . از اين رو روز به روز به تعداد افرادي كه در وجود خود آمادگي حركت به سمت و سويي تازه و مخالفت با نظام در غالب نافرماني مدني و يا ... مي يابند ، بيشتر است . 

نظام ايران هم اكنون در سراشيبي مشروعيت مردمي قرار دارد . اين امر در كنار نارضايتي هاي اقتصادي كه بدون شك از اين پس پر رنگ تر خواهد شد تنگناهاي زيادي را براي پروسه جمهوري اسلامي خواهد آفريد . 
جيمز ريويس در نشريشه American sociological Review جلد 27 مي گويد :" آنچه يك گروه را به حمله به حكومت وا مي دارد صرفاً محروميت يا بي نوايي نيست ، بلكه شكاف تحمل ناپذير ميان آنچه مردم مي خواهند و آنچه به دست مي آوردند است و انقلاب ها بيشتر زماني پديدار مي شوند كه يك كسادي اقتصادي به دنبال دوراني از بالا رفتن عمومي معيارهاي زندگي پيش مي آيد ". تروتسكي مي نويسد :" در واقعيت امر ، صرف وجود محروميت ها براي برانگيزاندن يك شورش بسنده نيست ، زيرا اگر چنين بود ، توده ها مي بايست هميشه در انقلاب بوده باشند" . به رغم نگارنده اين كسادي اقتصادي در راه است . دورنماي مبهم و نه چندان روشن اقتصادي ايران ، و از بين رفتن اثرات مسكن هاي اقتصادي دولت نهم و پديدار شدن آثار سوء سياست هاي اقتصادي و بين المللي دولت ، شرايط را به گونه اي پيش مي برد كه بايد منتظر اتفاقات جديد و نارضايتي هاي گسترده حتي در حد اعتصابات كارگري و ... باشيم . 

هر آنچه از اقتصاد و سياست و جامعه و رصد شرايط بر مي ايد نشان دهنده ي آن است كه ايران ما در حال گذار به شرايط جديدي است . شرايطي كه پارادايم هاي غالب آن جدا از مفاهيمي مانند حكومت ديني يا انقلاب اسلامي و ... است . 
در اين ميان افرادي مثل مير حسين موسوي و ديگران بايد انتخابي مهم داشته باشند . اگرچه به نظر صاحب قلم اين تصميم دير شده ولي مير حسين هنوز مي تواند ماهي تازه را از آب بگيرد و با تعيين كردن اهداف مبارزه خود تكليفش را با سير طي شده پروسه جمهوري اسلامي تعيين كند . زيرا همه افرادي كه امروز در بطن جامعه خود را زير چتر سبز مي دانند ، منتظر روشن شدن اين مواضع هستند و مي خواهند زمان را به نفع جنبش سبز پيش برند نه به سمت سكوت و سردي دستبند سبزپوشان داخل خيابان هاي تهران . 

گفتني است نويسنده اين مقاله ، احمدي نژاد و حركت به سمت میلیتاریستی شدن نظام را امري غير قابل اجتناب در سير پروسه جمهوري اسلامي مي داند ، آنچه تاريخ حكومت هاي ايدئولوژيك نشان مي دهد ، همين راه است و سرنوشت محتوم توتاليته چيزي نيست جز آنچه سير تكاملي بشر و مدرنيته براي آنان به ارمغان مي آورد ؛ يعني سقوط و پديده ي حال حاضر ايران يعني احمدي نژادیسم و چنبره نظامي بر همه ارگان ها و نهادها توسط سپاه و نيروهاي ائيدولوژيك مرحله اي از مسير اشتباهي است كه حكومت هاي توتاليتر طي مي كنند . 

جمهوري اسلامي از بدو تشكيل خود در حال کوچک تر کردن شعاع حلقه آزادی بوده است . يعني از سال 58 مرتباً دهانه ي قربال خودي ها تنگ تر و تنگ تر شده است . حذف ، گزينه اي بوده است كه هميشه از جانب اين نظام براي مقابله با دگرانديشان و دگرباشان انتخاب شده است . 

دو سر خطوط بازه نظام روز به روز به هم نزديك تر شد تا با حذف ليبرال ها ، مجاهدين ، دگرانديشان ،ملی گراها ، چپ ها و ... روزي به اسلامگراياني منتهي شد كه خود را اصلاح طلب مي ناميدند و گروهي كه به خود لقب اصولگرا دادند مجري برخورد با آنها بودند . بايد منتظر كوچك تر شدن بازه اصولگرايي نيز باشيم . تقسيم هايي مثل بنيادگرايي ، اصولگرايي نظامي و اصول گرايي فكري گروه هايي هستند كه در آينده مشغول چانه زني براي قدرت خواهند بود . كه پيشاپيش قابل حدس است كه در اين پروسه نهايت نظاميان هستند كه باز يگردان عرصه سياست مي شوند و آن روز روزي است كه شاهد كودتاهايي از نوع 22 خرداد ولي خشن تر خواهيم بود . 

جنبش سبز مي تواند جلوي اين روند را بگيرد . اگر منسجم به قبول اين نقش بپردازد و رهبري خود را تشكيل دهد . 
تشكيل شوراي رهبري ، به اين معني نيست كه قبول كنيم كانديداهاي معترض به انتخابات دهم رياست جمهوري ، رهبر جنبش هستند ، بلكه به اين معني است كه وزن ائيدهاي فكري در جامعه سنجيده شود و كروبي و مير حسين موسوي هم به عنوان دو كاراكتر معترض در اين جمع نمادهاي فكري صاحب وزن در جامعه در شوراي رهبري وجود داشته باشند . ( واین به معنای رهبری به شکل کلاسیک نیست )

يادمان باشد ، جنبش سبز مراحل قوام و شكل گيري خود را مي پويد . اگر اين روزها خيابان ها خالي از جمعيت است و راهپيمايي و تحصن در كار نيست ، به اين مفهوم نيست كه جنبش سبز از ميان رفته . 
جنبش سبز پايان تئوري هايي مثل ظرفيت اصلاح پذيري نظام و يا الگوهاي حكومت ايدئولوژيك و سيطره ي دين بر وجوه اجتماعي بوده است . جنبش سبز در حال حاضر بيش از آن كه خيابان ها را متحول كند ، مغزها را متحول كرده است و انديشه ها را به جهت گيري وا مي دارد . نخبگان ما ديگر در دفاع از جمع پذيري حكومت ديني و دموكراسي مجال سخن ندارند . و اين همان جنبش سبز ماست . 
اين جنبش قرار نيست پايان كار استبداد باشد . بلكه قرار است آغازي بر افول و فرجام استبداد باشد . 
بيشترين تحول هم اينك در ذهن انديشمندان و سياسيون و هم چنين يكسو شدن خواسته ها ، مبني بر از ميان بر داشتن عوامل تمركز قدرت در ساخت سياسي كشور ؛ قابل مشاهده است . اين مهم در كنار عريان شدن چهره ي خشن نظام ايدئولوژيك براي مردم ، بلاشك تاثير مهمي در تاريخ اين سرزمين خواهد داشت . كودتاي حكومتي 22 خرداد ضربه هاي مهلكي به چهره ي دين در نگاه دانشگاهيان و جوانان وارد كرد . 

امروز نظام وارد مرحله اي شده است كه بازگشت از آن سخت به نظر مي رسد . آخرين توده معتقد به جمع جمهوريت و اسلاميت هم از نظام سلب اطمينان كرد . و حال مبارزه بار ديگر مثل زمان مشروطيت بين دين گرايان و سنت گرايان و استبداديون است با انديشه هاي مدرن و انسان مدارانه . 
جنبش سبز زنده است و پويا و به طرز فزاينده اي اميد بخش . 
طبق همه اصول كلاسيك و آكادميك سياسي جنبش سبز نشانه هاي اميد بخش زيادي از خود نشان مي دهد و قدرت نظام در حال افول است . ولي همه مي دانيم كه جامعه ايران هميشه تحليل گرهاي سياسي را انگشت به دهان گذاشته . اگر اين بار هيچ اتفاق خارق العاده اي نيفتد ، جنبش سبز ، ره به منزل مي برد . جنبش فكري مرحله ي اول راه است كه اكنون در حال قوام به سر مي برد . در آينده بايد منتظر اتفاقات سرنوشت سازي باشيم . 

 دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 


 




سید ابراهیم نبوی -

اقتصاد، صحنه جنگ تبلیغاتی انتخابات

 


با فرارسیدن 22 خرداد، چشم ها به تقویم دوخته شد، بسیاری با خوشحالی گفتند " کمتر از یک ماه به پایان عمر احمدی نژاد مانده است" و طرفداران احمدی نژاد با نگرانی به روزهایی که می گذشت و روز سرنوشت نزدیک می شد فکر می کردند. در این روز ابراز شگفتی علی لاریجانی از پرداخت سهام عدالت در زمان انتخابات و تردید وی در مورد آمار موفقیت 95 درصدی بنگاههای زودبازده، ابراز خوشحالی رکسانا صابری از آزادی از زندان و آرایش نیروهای سیاسی در انتخابات، مهم ترین تیترهای اصلی مطبوعات کشور را تشکیل می داد. در همین حال خبر سفر آیت الله خامنه ای به کردستان که گفته می شود قرار است در آن موضع گیری رسمی وی در انتخابات بیان شود، در همه نشریات منتشر شد.

 


نشریات مختلف به انتشار نظرات چهار نامزد انتخاباتی پرداختند، در این میان احمدی نژاد تبلیغات خود را با دادن وعده های مالی و انتشار خبر پرداخت پولهای مختلف به مردم انجام داد. مهدی کروبی به سوی جذب گروههای غیرخودی و اقلیت های اجتماعی مشغول شد و میرحسین موسوی سعی کرد مستقیما با حکومت و دولت احمدی نژاد یک جنگ همه جانبه را در پیش بگیرد. در این میان موقعیت سردار رضایی کاملا نامشخص بود.

 


روزنامه آفتاب یزد از قول میرحسین موسوی نوشت " خطری که در این چهار سال دیدم در بیست سال سکوتم ندیدم" روزنامه سرمایه از قول وی نوشت: " تورم نتیجه بی‌اعتنایی دولت به هشدارهای اقتصاددانان بود." و روزنامه مردمسالاری نیز جمله موسوی را که گفته بود " همه بگوئید مخالف من" منتشر کرد. روزنامه کیهان، ضربات دائمی خود را متوجه موسوی کرده و با نگرانی تلاش کرد تا از ریزش نیروهای مذهبی به جبهه اصلاح طلبان جلوگیری کند. کیهان به نقل از سردار جعفری نوشت " انقلابی ماندن مهم است، نه سابقه انقلابی داشتن." به موازات موسوی، مهدی کروبی نیز با یک تیم صاحب نام مشاوران به میدان آمد. روزنامه آفتاب یزد از قول کروبی نوشت " در صورت انتخاب توسط ملت، به جای طرح ادعاهای بزرگ مشکلات مردم را حل می‌کنم." روزنامه اعتماد نیز " برنامه ۳۵ محوری کروبی برای اداره کشور" را منتشر کرد. اعتماد ملی طرح بیمه تحصیلی کروبی را منتشر کرد و جمله وی را تیتر کرد که " وزیر کشوری انتخاب می‌کنم که هر روز به لباس مردم گیر ندهد."

 

 

اما تبلیغات احمدی نژاد در مطبوعات چندان جدی نبود، او که صدا و سیما و دیوارهای شهرها و پولهای بانکها را در اختیار دارد، بیشتر به انتشار نظرات مهم خود پرداخت. روزنامه ابتکار از قول وی نوشت " ساختن دنیای جدید مسئولیت ماست." ابرار نیز جمله دیگری از احمدی نژاد را تیتر کرد که " شرایط حاکم بر جهان نامناسب است." در همین حال روزنامه جمهوری اسلامی نوشت " دولت، بانک‌ها را از اعطای اعتبار به شهرداری تهران منع کرد." همین روزنامه از قول لاریجانی در آمارهای احمدی نژاد تردید کرد و نوشت " باور کردن توفیق ۹۵ درصدی بنگاه‌های زودبازده سخت است." روزنامه سرمایه انتقاد لاریجانی از توزیع سهام عدالت را منتشر کرد و از تیتر دیگری نیز استفاده کرد که " هر ۹۰ ثانیه یک مصوبه در جلسه سفر استانی دولت." اما روزنامه دولتی ایران که به ارگان رسمی احمدی نژاد تبدیل شده بود خبر از موفقیت دولت در مهار نقدینگی داد و نوشت " حقوق بازنشستگان کشوری ۱۰ درصد افزایش یافت." اما روزنامه اعتماد خبر از زیر سووال رفتن مهم ترین طرح اقتصادی دولت داد و اعتماد ملی نیز نوشت که " سفرهای رئیس جمهور به رباط کریم و سمنان لغو شده است."
به نظر می رسد موضوع اصلی در رقابت انتخاباتی خرداد 88 تقریبا روشن است؛ اقتصاد کانون اصلی انتخابات است.

 

 

اطلاعیه سپاه درباره فعالیت سیاسی بسیج

 


سپاه پاسداران با صدور اطلاعیه‌ای بر لزوم حضور بخشی از بسیجیان در عرصه‌های سیاسی تاکید کرد. اطلاعیه سپاه پس از آن‌که برخی نامزد‌ها از احتمال دخالت نیرو‌های بسیج در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران ابراز نگرانی کردند، منتشر می‌شود. نگرانی ازاحتمال دخالت نیرو‌های بسیج در انتخابات، شنبه هفته جاری پس از آنکه محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران اعلام کرد که بخشی از نیرو‌های بسیج می‌توانند فعالیت سیاسی کنند، افزایش یافته است. مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری است، ۱۹ اردیبهشت ماه در واکنش به این اظهارات فرمانده سپاه گفت: " آمده‌ام برای انتخاباتی آزاد و بدون دخالت بسیج و نیروهای مسلح و یا نیروهای خودسر." سپاه پاسداران در اطلاعیه خود نگرانی‌ها از احتمال دخالت نیرو‌های بسیج در انتخابات را " جنجال‌آفرینی برخی رسانه‌ها و سخنان نسنجیده و فرافکنانه با اهداف خاص" ارزیابی کرده است.

 


در اطلاعیه سپاه، از افراد و جریان‌های سیاسی خواسته شده که با " برخی اظهارات سنجیده موجبات خوشحالی دشمنان را فراهم نیاورند. در بخش دیگری از این اطلاعیه آمده است که در هیچ یک از قوانین و مقررات موجود هرگز از بسیجیان " در غیر زمان بکارگیری" با عنوان «نظامی» یاد نشده است. بنابر اعلام اطلاعیه سپاه پاسداران، " بسیج دانش‌آموزی، بسیج دانشجویی، بسیج ‌پزشکان، بسیج کارگری، بسیج اساتید، بسیج فرهنگیان، بسیج ورزشکاران و ..." براساس قانون جزء نیرو‌های نظامی محسوب نمی‌شوند و نمی‌توان آنها " از صحنه‌های سرنوشت‌ساز کشور حذف و کنار زد." در این اطلاعیه همچنین آمده است که سپاه پاسداران در آستانه انتخابات همواره فعالیت " کادر ثابت، وظیفه، پیمانی و بسیجی (ویژه)" خود را از هر گونه فعالیت " له یا علیه کاندیداها بر حذر می‌دارد." این برای نخستین بار است که سپاه پاسداران با صدور اطلاعیه‌ای به طور رسمی از حضور بخشی از نیرو‌های بسیج در فعالیت‌های سیاسی و انتخاباتی حمایت می‌کند.

 


اطلاعیه سپاه پاسداران در حالی منتشر می‌شود که سی‌ام دی ماه سال‌ گذشته سردار عبدالله عراقی، فرمانده سپاه تهران طی سخنانی خواستار حمایت نیرو‌های بسیج و سپاه از دولت محمود احمدی‌نژاد شده بود. سردار عراقی گفته بود که نیروی مقاومت بسیح باید از " وزرا، دولت و احمدی‌نژاد" حمایت کنند. به گفته این مقام ارشد سپاه، نیرو‌های سپاه پاسداران و مقاومت بسیج به این خاطر که آیت‌الله علی خامنه‌ای از احمدی‌نژاد حمایت کرده است، موظف هستند که پشت سر وی حرکت کنند تا " این دولت حزب‌اللهی موفق شود و مردم امیدوار شوند." برخی جریان‌های سیاسی در ایران معتقدند که نیرو‌های مقاومت بسیج و سپاه پاسداران در انتخابات دخالت می‌کنند، اما فرماندهان سپاه اعلام کرده‌اند که آن بخش از نیرو‌هایی که به طور رسمی عضو سپاه پاسداران نیستند می‌توانند در انتخابات و فعالیت‌های سیاسی حضور داشته باشند.


نطق انتخاباتی رهبری در تائید وضع موجود

 

 

آیت الله خامنه ای در اجتماع مردم کردستان در سنندج به تبیین شاخصهای انتخاب بهترین رئیس جمهور از میان نامزدهای انتخابات پرداخت. وی در این سخنرانی مشخصات احمدی نژاد را به عنوان رئیس جمهور صالح و مشخصات اصلاح طلبان، خاتمی و هاشمی رفسنجانی را به عنوان دشمنان کنونی کشور نام برد.

 

 

آیت الله خامنه ای انتخابات را از آزمونهای بزرگ ملی برشمردند و گفت: " حضور فعال و همه جانبه مردم در انتخابات ریاست جمهوری، مسئله ای بسیار مهم است و باعث افزایش آبرو و عزت ملی و تحکیم استقامت کشور خواهد شد و دشمن را از طمع ورزی، توطئه گری و فساد و فتنه، ناامید خواهد کرد." وی افزود: " دشمنان در تبلیغاتی که به تدریج و از حدود یک سال پیش آغاز کرده اند در درجه اول سعی دارند انتخابات را در ایران تعطیل کنند که البته موفق نخواهند شد همانگونه که در برهه ای درباره انتخابات مجلس چنین طرحی داشتند اما خدای متعال و اراده ملت حیله آنها را بی اثر گذاشت."

 

 

آیت الله خامنه ای گفت: " ملت بزرگ ایران برای خود «حق و توان تصمیم گیری و تأثیرگذاری» در روند مدیریت و اداره کشور قائل است و می داند و می بیند که اگر رئیس جمهور منتخب او شور و شوق و اراده داشته باشد می تواند چه خدمات بزرگی انجام دهد." وی در مورد مشخصات رئیس جمهور منتخب گفت: " همه نامزدهایی که شورای نگهبان اعلام می کند صالحند، اما نباید در مسئله مهمی همچون انتخاب رئیس جمهور به حداقل ها کفایت کرد، بلکه باید با تکیه بر شاخص ها، از میان نامزدهای صالح، بهترین و صالح ترین نامزد را انتخاب کرد." وی بطور صریح گفت: " کسی را برگزینید که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند و از درد مردم احساس درد کند، با مردم یگانه و صمیمی باشد، ساده زیست باشد و خود و خانواده و نزدیکانش از فساد و اشرافی گری و اسراف دور باشند، چرا که گرایش مسئولان به اسراف و تجمل آفت بزرگی است."

 

 

وی گفت: " طبعاً مسئولانی که خود و یا نزدیکانشان اهل اسراف باشند نمی توانند در این زمینه به ملت کمک کنند." رهبر کشور تأکید کرد: " با این شاخص ها در میان نامزدها جستجو کنید تا آگاهانه به صالح ترین فرد برسید."

 

 

وی آنگاه به سخنان انتقادی علیه دولت موجود پرداخت و بدون اینکه نام ببرد، از مخالفان دولت انتقاد کرد و گفت: " نامزدها گاه مسائلی خلاف واقع درباره اوضاع کشور و مسائل اقتصادی مطرح می کنند که مردم را نگران می کند و انسان نمی تواند باور کند که دادن این همه نسبت خلاف، از روی صدق و صفا مطرح شده باشد." وی که به نظر می رسید در پاسخ به انتقادات اقتصادی کروبی و موسوی از دولت احمدی نژاد دفاع می کند، نظرات رقبای رئیس جمهور را بی اثر دانست و گفت: " کسی به گوینده اینگونه حرفهای تخریبی که انشاءالله از روی اشتباه بیان می شود، دلبسته و علاقه مند نخواهد شد بنابراین نامزدهای محترم دقت کنند که با حرفهایی که بسیاری از آنها واقعیت هم ندارد افکار عمومی را تخریب نکنند."

 

میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محسن رضایی سه نامزد و رقیب محمود احمدی‌نژاد در انتخابات آینده ریاست جمهوری هستند که در هفته‌های اخیر بارها انتقاد‌هایی متوجه دولت وی کرده‌اند. محسن رضایی جمعه گذشته در کنفرانسی خبری گفته بود که ادامه سیاست‌های فعلی محمود احمدی‌نژاد، ایران را به " پرتگاه" می‌برد. میرحسین موسوی و مهدی کروبی نیز در روز‌های اخیر انتقادات تندی متوجه دولت آقای احمدی‌نژاد کرده‌اند. آقای موسوی روز گذشته در جمعه دانشجویان دانشگاه آزاد تهران، گفت که روند تصمیم‌گیری‌های فعلی در ایران، " بازگشت به دوره قاجار و قبل از آن" است.

 

 


اصلاح طلبی، بازگشت به اصول

 


سرمقاله روزنامه مردمسالاری با عنوان " اصلاح‌طلبی و بازگشت به اصول" به بررسی تلویحی دیدگاه میرحسین موسوی پرداخت. در ابتدای این سرمقاله آمده است: " اصلاحات اگر چه عنوانی است که در ایران، طی دهه اخیر بیشتر از آن سخن رفته است، ولی جریانی مقطعی و بی‌تبار نیست. اصلاحات، گفتمانی است متکی بر خواسته‌های تاریخی و جنبش‌های اجتماعی و تلاش‌های سیاسی که نقطه آغاز و تکوین آن جامعه مدنی است." در بخش دیگری از سرمقاله مردمسالاری می‌خوانیم: " رویکرد اصلاحی همراه بازگشت به اصول، متضمن یک نگاه نافذی است که ارتباط مستقیم این دو پارامتر را به هم پیوند می‌زند در واقع این دکترین از جانب کسی که در دوره نخست وزیری خویش به طور عملی با این رویکرد روبه رو بوده بیشتر قابل تعمق است. در واقع مهندس موسوی با ارائه این راهبرد تعریفی روشن از اصلاح‌طلبی بیان نمودند که این امر می‌تواند در عرصه سیاسی کشور نقطه عطفی به حساب آید."


ابراز خوشحالی رکسانا صابری از آزادی

 


رکسانا صابری با ابراز خوشحالی از آزادی‌اش، از حامیان خود تشکر کرد. وی که امروز سه‌شنبه برای نخستین بار پس از آزادی از زندان در مقابل خبرنگاران حاضر شد، از همه کسانی که برای آزادی او تلاش کردند، تشکر کرد. خانم صابری گفت که برنامه خاصی ندارد و می‌خواهد مدتی را در کنار خانواده‌اش بگذراند. عبدالصمد خرمشاهی وکیل رکسانا صابری نیز گفت که وی روحیه مناسبی دارد و به احتمال زیاد، هفته آینده ایران را ترک می‌کند. خانم صابری روز گذشته با تبرئه از اتهام «جاسوسی برای ایالات متحده» از زندان اوین درتهران آزاد شد. حکم وی که پیش‌تر به صورت گذراندن هشت سال حبس تعزیری در ایران صادر شده بود، در دادگاه تجدیدنظر به دو سال حبس تعلیقی و پنج سال ممنوعیت فعالیت رسانه‌ای در ایران تخفیف یافت.

 

 



 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته