
علیرضا اسلامی، مدیركل دفتر هیات تطبیق مصوبات دولت با قوانین گفت: «از ابتدای فعالیت مجلس هشتم ۱۴۰۰ مصوبه دولت مورد بررسی قرار گرفته که حدود ۱۱۰ مصوبه مغایر با قوانین شناخته شده و به دولت هم اعلام شده است.»
وی تاکید کرد که بر اساس قوانین، دولت موظف است از نظرات این هیات تبعیت کند و «دیوان عدالت اداری هم حق رسیدگی ندارد.»
آقای اسلامی درباره روند کار این هیات گفت که «مصوبات دولت، در جلسات هیات بررسی میشود و اگر مغایر قوانین باشد، به دولت اطلاع داده میشود و دولت ظرف ده روز فرصت دارد به مجلس پاسخ دهد. اما اگر دولت پاسخی ندهد یا پاسخ قانع کننده نباشد، با اطلاع و امضای رئیس مجلس، رای قطعی صادر میشود.»
وی با اشاره به انتشار رای قطعی در «روزنامه رسمی» تاکید کرد که دولت باید ظرف یک هفته مصوبه مغایر قانون یا بخشی که مغایرت قانونی دارد را متوقف کرده و جلوی اجرای آن را بگیرد.
به گفتهی آقای اسلامی «این هیات ابزار مناسبی برای کنترل دولت و مصوبات آن است چرا که از ۲۸ نماینده مجلس، حقوقدان و کارشناس تشکیل شده و زیر نظر مستقیم رئیس مجلس فعالیت میکند.»
بر اساس قانون اساسی، دولت میتواند تصویب برخی از امور مربوط به وظایف خود را به کمیسیون های متشکل از چند وزیر واگذار کند.
منبع: خبرگزاری مجلس و بیبیسی
جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان در اطلاعیهای اعلام کرد که ماموران حراست نمایشگاه بینالمللی کتاب اقدام به تعطیلی و اخراج اعضای این غرفه از نمایشگاه کرد.
در این اطلاعیه آمده است: «با وجود پیگیری مسئولین جمعیت دفاع در واحدها و بخشهای مختلف نمایشگاه، نه تنها هیچ حکم کتبی ارائه نگردید بلکه هیچ مدرک و دلیلی برای این حکم صادره اعلام نشد وحتی حاضر به افشای نام نهادی که این حکم را صادر کرد نیز نشدند.»
این اطلاعیه میافزاید: «با توجه به اینکه تهدید مأموران حراست مستقیما متوجه اعضاء جمعیت دفاع بود؛ مسئولین غرفه مجبور به تخلیه غرفه و ترک نمایشگاه شدند.»
روابط عمومی جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، در پایان اعلام کرد که این غرفه، در ساعت ۱۵ روز ۲۳ اردیبهشت تعطیل شد.
منبع: کمیته گزارشگران حقوق بشر
رکسانا صابری در یادداشتی که در روزنامهی واشنگتنپست منتشر شده، نوشته است که اگر جامعه بینالمللی به محکومکردن «اعمال شنیع» جمهوری اسلامی نپردازد، حکومت ایران به «پایمالکردن حقوق اولیه افراد» ادامه خواهد داد.
صابری گفته که فشارهای بینالمللی درباره نقض حقوق بشر در ایران، میتواند موثر بیفتد و بههمینخاطر بر لزوم یک حرکت مداوم و گسترده بینالمللی برای فشارآوردن به ایران درباره نقض حقوق بشر تاکید کرده است.
وی با اشاره به «تروریست» خواندهشدن اعدامشدگان از سوی دولت ایران ادامه داده است که آنها اتهامات خود را رد کردهبودند و «پس از شکنجه در محاکمهای غیرعادلانه» محکوم شدهاند.
رکسانا صابری با اشاره به زندانی شدن خود در ایران و تجربههایش در آن، خود را فردی خوشاقبال دانسته که زندانیشدناش توجه بینالمللی زیادی را برانگیخت.
این روزنامهنگار ایرانی- آمریکایی با رد ادعای ایران مبنی بر عدم تاثیر پذیری از سوی فشارهای بینالمللی با توجه به تجربه شخصی خود گفت که ماه اول بنا به دستور بازجو از والدینش خواسته بود که موضوع را علنی نکنند.
او ادامه داد که بعدا متوجه شده که این گونه تهدیدها در ایران متداول است و «چنین سکوتی نه تنها به زندانیان سیاسی کمکی نمیکند بلکه زیان میرساند.»
به گفتهی خانم صابری «اعتراض مردم جهان، مهمتر از تلاش دولتهاست و ربط دادن چنین اعتراضاتی به دولتهای خارجی از سوی دولت ایران سختتر است.»
وی در پایان افزوده است که «اگر این صداها به قدر کافی بلند باشد توسط ایرانیها و شاید حتی زندانیهایی که در حال تحمل بیعدالتیها هستند شنیده شود و شاید آن ها احساسی شبیه من پیدا کنند و نیرومندتر شوند.»
منبع: مردمک
مهدی کروبی در دیدار با خانواده مجید توکلی با اشاره به این که «بهترین دلیل بر تداوم جنبش سبز عملکرد طرف مقابل است» گفت: «آنها احساس میکنند حرکت مردم رو به رشد است.»
وی افزود: «اگر موضوعی نباشد، چرا این قدر داد و بیداد میکنند؟چرا محکومیتها کاسته نشده است؟ چرا روزنامهها باز هم توقیف میشود؟ فشار به روزنامهها و نمایندگان همچنان هست. فشارها بر دانشگاهیان، فشارها بر دیدارهای با خانوادههای زندانیان همچنان ادامه دارد.»
به گفتهی آقای کروبی، این فشارها به این دلیل است که «احساس میکنند حرکت مردم رو به رشد است.»
وی با اشاره به اینکه «عملکرد طرف مقابل کاملا نشان میدهد که اوضاع بر آنها سخت است» افزود: «این اقدامات دولت جنگ روانی برای ترساندن مردم است.»
کروبی همچنین افزود که آن دسته از نمایندگان مجلس که اخیرا با او دیدار داشتهاند به دلیل همین دیدار تهدید شدهاند که در انتخابات آینده مجلس رد صلاحیت خواهند شد.
وی با تاکید بر این نکته که این فشارها بر مردم اثری نخواهد داشت از دانشجویان خواست که در مقابل فشارها دلسرد نشوند.
منبع: جرس و رادیو فردا
محمد شریف، وكیل مسعود باستانی از محكومیت قطعی موكل خود به ۶ سال حبس تعزیری خبرداد و گفت: «شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران،حكم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب را عینا تایید كرد.»
وی گفت: «تایید این حكم باتوجه به محتویات پرونده و اقدامات موكلم در دادگاه بدوی دور از انتظار بود. اینجانب با توجه به پروندههای مشابه در اندیشه نقض این حكم بودم ولی متاسفانه حكم عینا قطعیت یافت.»
مسعود باستانی پیش از این در سال ۸۳ در دادگاه تجدیدنظر اراک به ۶ ماه حبس، ۵ سال محرومیت از کار مطبوعاتی و ۱۰۰ ضربه شلاق مجکوم شده بود.
او همچنین در جریان اعتصاب غذای اکبر گنجی و بستری شدن او در بیمارستان میلاد به پوشش خبری وضعیت گنجی پرداخت که به این دلیل چندین روز بازداشت و به شلاق و ۳۵۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.
منبع: پارلمان نیوز
هوشنگ اسدی
گویا نیوز
بهارجان، چه سعادتی داری که در گور خفته ای و نمیبينی نسل در نسل بهنام آزادی همديگر را حذف میکنيم. حتی در غربت. و حذف اولين گام بهسوی استبداد است. شايد هم گناه از توست بهار. از نام تو. بهار يعنی آزادی و من از خودم میپرسم: جرس از بهار میترسد؟
۱
داستان يک بهار
وقتی بهار جلوی جوخه اعدام ايستاد و فرياد زنده باد:
زنده باد ايران...
نمی دانم بهار ايرانی که نامش بر پای گفت وگو با سحابی نازنين است، در اين جهان بود يا نه. بهار از نسل آرمانی ما بود. نام اصلی اش ايران بود. با آن دامان کرم رنگ باخته، همه هستی خود را می خروشيد تا ميهن را آزاد کند. بريده ای روزنامه در کيف داشت هميشه. شرحی کوتاه از ثروت های افسانه ای ايران. اين سند کاغذی را در خرمن آتش چشم های قهوه ای درشتش می افروخت و می گفت:
صاحبان اين گنج نبايد گرسنه باشند..
ما او را بهار صدامی زديم. شبی به توچال رفته بوديم. يخبندان بود. چند نفری که به پناهگاه رسيده بوديم، چاره ای نداشتيم جز اينکه در آغوش هم بخوابيم. و نه انگار که ما جوانانی بيست وچندساله بوديم. نه. نه. سنگ بوديم. گرم اما از جنس يخ. ما رفيق بوديم و چونان قديسين خفتيم. وهمان شب بود که در گوشم گفت:
تصميم را گرفته ام مهرداد. از فردا درس را ول می کنم و به ميان زنان کارگر می روم.
فقط گفتم:
نه بهار. نه.
می دانستم که گوش نمی کند. مهرداد نام سياسی من بود و بهار نام او. فردا، وقتی در طبقه بالای اتوبوس دو طبقه از هم خداحافظی می کرديم، دست هايش سرد بود و چشم هايش شعله می کشيد. دانشکده حقوق را رها کرد و به ميان کارگران رفت.
در شمال بودم که شنيدم او را گرفته اند و تا سحرگاهان اعدام برده اند. کنار دريای بزرگ گريستم. نامش را بر ماسه ها نوشتم. دريا سخت توفانی بود. باران بيرحمی شلاق می کشيد. بر ماسه ها می نوشتم و امواج نام را می بردند. ايران و بهار را در هم آميختم و از آن بهار ايرانی برآمد. نام مستعار من شد. در کيهان با يکی دو نفر ديگر نام را به مشارکت استفاده می کرديم که دستگاه امنيتی را دور بزنيم.
در زندان جمهوری اسلامی تاريخ سينمای مسعود محرابی را ديدم. نام مستعار بهار ايرانی را به تاريخ سپرده بود و با کمی تحريف. بعدها شنيدم يکی از کسانی که اجازه داده بودم از اين نام استفاده کند، هر جا نشست نام را به نام خود ناميد.
وقتی از زندان درآمدم و بعد از دو سال بيکاری در مجله گزارش فيلم به رويم بازشد، از اين نام استفاده کردم و ۱۲ سال تمام تا سعيد مرتضوی يکی از جرايم مرا پنهان شدن زير نام مستعار برای براندازی رقم زد و در مجله را بست.
در سرمای غربت خبر شدم "بهار ايرانی" دشنام گوی مدام "سازمان" است که از آن جداشده. برايش ای ميلی زدم و شرح ماجرا دادم. نوشتم که بهار ايرانی از نام زنی متولد شده که سالهای دور در پای جوخه اعدام مرگ را به سخره گرفته است، ولی هرگز از بلندای هنر به کوير سياست پا نگذاشته است. آن کس که نمی دانم کيست، شرح مفصلی در توصيف فصل بهار برايم نوشت و دستور داد که چون "اسناد" من کافی نيست، بهتر است از مدعای خويش بگذرم و نام را به او واگذارم. خنديدم تلخ و چنين کردم.
تا در اين روزها که خون ۵ "بهار" ديگر بهاران ايران را سراسر رنگ مرگ زده است، ديدم "بهار ايرانی" ديگری متولد شده است. و تا امروز ۴ "بهار ايرانی" می توان شمرد: من و مدعی و سياسی نويس هتاک و مصاحبه گر.
زيباست بهار. چشمان قهوه ای تو که اينهمه نگران ايران بود، مدام تکثير می شود. تو از سحرگاهان اعدام می آئی و حتی کسانی که تو را نمی شناسند زير نام خود پناه می دهی.
بهار جان، مهم نيست که بهارهای ديگر تو را نمی شناسند. مهم اين است که تو حتی سالها بعداز مرگت زنده ای و آيندگان حتی بی آنکه بدانند نامت را "جرس" می زنند.
- پس متبرک باد نام تو...
۲
سرنوشت يک" توضيح خيلی خيلی کوچک"
"توضيح خيلی خيلی کوچک" بالا را برای سايت جرس فرستادم. مصاحبه با مهندس سحابی در اين سايت منتشر شده بود و منطق چنين حکم می کرد. کمی بعد سايت محترم جرس مطلب را منتشر کرد ، اما نيمه. نصف مطلب رفته بود. چند بار مطلب را خواندم. حتی از نگاه خانم جميله کديور سردبير سايت جرس مطلب را خواندم و کوشيدم در آن نشانه ای بيابم از بی حرمتی، خط وخطوط سياسی، زبانم لال ورود به حريم اسلام ناب محمدی و يا... هرچه جستم، چيزی نيافتم. تقصير را به گردن تکنولوژی انداختم و کاسه وکوزه بر سر اينترنت شکستم. مطلب را دوباره فرستادم. و وقتی برای ديدن نسخه کامل مراجعه کردم، دريافتم کل مطلب حذف شده است. حتی مصاحبه مهندس سحابی هم به اين آتش سوخته و از مصاحبه روز به اعماق تاريکخانه آرشيو پرتاب شده است. به سابقه آشنائی اندک در روزگار اصلاحات خواستم از طريق آقای مهاجرانی با همسرشان حرف بزنم. سه بار تلفن زدم.
بار چهارم پيام گذاشتم و جوابی نگرفتم.
در ساعاتی که انتظار می کشيدم سردبير محترم مرا به حضور بپذيرند ، به ياد زمان وزارت آقای مهاجرانی افتادم. درآن زمان مجله گزارش فيلم هنوز به تيغ مرگ سعيد مرتضوی گرفتار نشده بود. وزير ارشاد که احمدرضادرويش می گفت بهتر است او را "وزير فرهنگ" بناميم ، دست بالايکريع بعد پای تلفن می آمد. خيلی هم سريع جواب اهالی مطبوعات را می آمد. حرف ها رامی شنيد . بعد معاونش احمدبورقانی - را که چه زود از وزارتخانه و جهان رفت - مامور حل مشکل می کرد.آن مرد مهربان هم اگر نبود، عيسی سحرخيز دلاور که اکنون زندانی است، گره از کار می گشود. وقتی درشماره صد مجله مطلبی از دکتر صدرالدين الهی منتشر کرديم و کيهان توپخانه خويش را بروی ما گشود، واکنش وزير لبخند مهربانی بود وهشداری به مراقبت.
حالا از وزير و روزنامه نويس قربانی استبداديم وهمگی اسير غربت. درسايتی که سر دبيرش خانم وزير است ، حقی از يک نويسنده قديمی ناحق می شود که من باشم. چندخطی می نويسم با ادبياتی که خواننده شاهد آن است و بيشتر برای ياد از زن قهرمانی که جان خودرا فدای آزادی ايران کرد.
در سايتی که خود را "جرس" آزادی نام داده و می خواهد "راه سبز" بگشايد و ايران را از قعر استبداد به بلندای آزادی برکشد، "توضيح خيلی خيلی کوچک " يک ايرانی به زير پاگذاشتن حقوق شهروندی اش ظاهر و سپس غيب می شود. مقام معظم سردبيری هم که در دسترس نيستند. به خودم می گويم تا روز بعد صبوری پيشه می سازم و سپس مطلب را به جای ديگر بسپارم. ودراين فاصله فردائی فرضی را مجسم می کنم که "تيم جرس" قدرت را بدست بگيرد و خانم سردبير- بقول نازنينی حداقل دستکم- بر مسندسابق همسر تکيه بزند. و از خودم می پرسم:
- تحمل وزير آينده همين است که امروز می بينيم؟ حتی چند خط توضيح هم سانسور خواهد شد؟ زنی که استبداد روانه غربتش کرد؛ نام زنی را که برای آزادی پای چوبه اعدام ايستاد ، حذف خواهد کرد؟ سقف " تحمل" فردای آزادی اينقدر کوتاه است؟
"ولی فقيه" اول که از فرانسه آمد ، وعده آزادی برای همه را داشت . حتی خودم سخنش را تيتر صفحه اول کيهان کردم که: "مارکسيستها هم در ابراز عقيده آزادند"
آن وعده در مسير تاريخ از سرکوب سال ۵۹ شروع شد، به دهه وحشت بزرگ رسيد. قتل عام خونين تابستان ۶۷ رارقم زد و ايران امروز از دامانش زائيد که بزرگترين زندان جهان است.
"ولی فقيه سوم" اگر از ايالات متحده بيايد با اين حد تحمل، کدام فردا را بايد انتظار کشيد؟
و از تلخی پاسخ به شيرينی شوخی پناه می برم:
- شمارا بخدا اقای مهاجرانی خودتان دوباره وزير شويد.
تا صبح جمعه صبر کرده ام. جرس را باز می کنم. شايد راه را برای انتشار توضيح "خيلی خيلی کوچک" من گشوده شده باشد و طرح اين بحث را متنفی سازد. مطلب نيست. تيتر اول جرس را می بينم از زبان مهندس موسوی: "ما بايد بدون نگاه به ايدئولوژی و طرز فکر آدمها از حقشان دفاع کنيم" از خود می پرسم:
- روی سخن با کيست؟ کسانی که بايد از "حق آدم ها" دفاع کنند ، کيانند؟
بر تارک "برگ سبز" که "توضيح خيلی خيلی خيلی کوچک" را تاب نياورد ، نوشته خانم سردبير است که بااين پرسش از احمدی نژاد پايان می گيرد:
- مديريتی که در حوزه خرد شهری اينچنين با تشتت و ناهماهنگی مواجهست، چگونه ادعای مديريت جهانی و نقطه اميد و اتکای مردم دنيا را دارد؟
من از خودم می پرسم:
- هر کدام مايک احمدی نژاد نيستيم؟
و کسی در من به من می گويد:
- خداپدر احمدی نژادرا بيامرزد که در قدرت استبداد می ورزد و نه از غربت...
۳
مرواريد
بهارجان، چه سعادتی داری که در گور خفته ای و نمی بينی نسل در نسل بنام آزادی همديگر را حذف می کنيم. حتی در غربت. و حذف اولين گام بسوی استبداد است. شايد هم گناه از توست بهار. از نام تو. بهار يعنی آزادی و من از خودم می پرسم:
- جرس از بهار می ترسد؟
وبه ياد می آورم اين شعر فروغ را که مدام می خواندی:
هيچ صيادی در جوی حقيری که به گودالی می ريزد ، مرواريدی
صيد نخواهد کرد
پاريس - ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۹
جعفر پناهی در پیامی از زندان اوین ضمن قدردانی از مدیر فستیوال کن و کسانی که برای آزادی او تلاش میکنند، گفت: «در این لحظات با عشق به همه دوستان سینماگرم که نام مرا در صندلی خالی میبینند، زندگی را سپری میکنم.»
«پویا خبر» منبعی که اغلب، آخرین اطلاعات مرتبط با جعفر پناهی و پروندهاش را گزارش میدهد، پیام این فیلمساز را از زندان اوین به مدیر فستیوال کن منتشر کرده است.
در این پیام آمده است: «از این جا به انساندوستی و شرافت شما درود میفرستم و از تمامی دستاندرکاران فستیوال کن بویژه آقای ژیل ژاکوب صمیمانه تشکر میکنم. هم چنین از آقای برنارد کوشنر وزیر امور خارجه و آقای فردریک میتران وزیر فرهنگ فرانسه برای تلاشهایی که در راستای آزادی من انجام میدهند، سپاسگزارم.»
پناهی در پیام خود افزوده است: «در این لحظات با عشق به همه دوستان سینماگرم در هیات داوران، فیلمسازان و همه شرکت کنندگان در جشنواره کن که نام مرا در صندلی خالی میبینند، زندگی را سپری میکنم.»
جعفر پناهی که برای حضور در هیات داوران به فستیوال کن دعوت شده بود از این سفر بازماند و صندلیاش در شصت و سومین دوره این فستیوال خالی ماند.
منبع:پارستیوی و مردمک
محمد ابراهيم عامری، کارشناس سازمان حفاظت محيط زيست با اشاره به خشک شدن کامل درياچه بختگان نسبت به بروز فاجعه زيستمحيطی در پارک ملی بختگان در استان فارس هشدار داد.
وی گفت: «در صورت ادامه وضعيت فعلی بهزودی توفان شن و نمک اراضی کشاورزی اطراف اين تالاب را نيز نابود میکند.»
به گفتهی آقای عامری «به جز کاهش بارندگی، ساختن سد درودزن در دهه ۱۳۵۰، احداث سد سيوند از آغاز سال ۱۳۷۱ و اخذ تصميم درباره احداث سد ملاصدرا در سال ۱۳۷۷، تبديل چند ده هزار هکتار از اراضی مجاور به زمينهای کشاورزی، از بين رفتن پوشش گياهی درياچه به واسطه زهکشی و تغيير خصوصيات فيزيکی و شيميايی آب درياچه از جمله عواملی بودند که موجب نابودی اين درياچه شدهاند.»
گفتنیست پارک ملی و پناهگاه حيات وحش بختگان با وسعت هر يک به ترتيب ۱۱۷هزار و ۴۷ هکتار و ۲۴۲ هزار و ۲۲۳ هکتار در ۷۰ کيلومتری غرب شهرستان نيريز در استان فارس واقع شده است.
در گذشته دومين درياچه بزرگ ايران مامن پرندگان بهویژه دستههای چند صد هزارتايی فلامينگو بود، اما در سالهای گذشته هزاران پرنده در اين تالاب جان باختهاند.
منبع: ایسنا و رادیو فردا
اجلال قوامی، سخنگوی سازمان دفاع حقوق بشر کردستان از روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت ماه و همزمان با اعتصاب سراسری در کردستان، توسط ماموران امنیتی بازداشت و تا کنون از وی خبری در دست نیست.
خانوادهی آقای قوامی اعلام کردهاند که از صبح پنجشنبه ساعتها از وی بیخبر بودند تا در نهایت مشخص شد که وی توسط ماموران امنیتی دستگیرشده و این خبر شامگاهِ همان روز به خانواده اطلاع داده شده است.
بنا بر اعلام سامانه خبری «کردانه»، مصاحبههای این فعال حقوق بشری با رسانهها پیرامون اعتصاب سراسریِ مردم کردستان میتواند یکی از دلایل بازداشت وی باشد.
اجلال قوامی چند سال پیش نیز بدلیل فعالیت های مطبوعاتی و حقوق بشری، به زندان محکوم شده بود که پس از گذارندن محکومیت، آزاد شده بود.
منبع: جرس
بیست و سومین دوره رقابتهای کشتی آزاد قهرمانی آسیا روز پنج شنبه با قهرمانی تیم ایران در دهلی نو به پایان رسید.
تیم ایران در این رقابتها به سه مدال طلا، یک نقره و یک برنز دست یافت و با 53 امتیاز بر بام آسیا ایستاد.
مدال های طلای تیم ایران را مسعود اسماعیل پور در 60 کیلوگرم، احسان لشگری در 84 کیلوگرمو رضا یزدانی در 96 کیلوگرم به ارمغان آوردند.
سعید ریاحی در وزن 74 کیلوگرم برای ایران نقره گرفت و محمدرضا آذرشکیب نیز در 120 کیلوگرم این رقابتها مدال برنز بر گردن آویخت.
پس از تیم ایران، تیم قزاقستان با 48 امتیاز دوم شد و کره جنوبی نیز با 43 امتیاز در رده سوم آسیا ایستاد.
این رقابتها با شرکت 91 ورزشکار از 17 کشور از روز چهارشنبه در هند آغاز شد.
منبع: ایسنا
وبسایت متفن که اخیرا خبری از نامهی مدرسین و طلاب قم و نجف مبنی بر «غاصب بودن آیتالله خامنهای» را منتشر کرده بود، مورد حمله قرار گرفته است.
مدیر این وبسایت با تایید این مطلب به سیمیل گفت: «هنگامی که حکومت ظالم دید که مذهب واقعی به نبرد با مذهب ساختگیشان رفته است، چارهای جز حمله به وبسایت متقن ندید.»
پیش از این وبسایت متقن در خبری اعلام کرده بود که گروهی از مدرسین و طلاب شهرهای قم و نجف در نامهای، رهبری آیتالله علی خامنهای را به خاطر «آدم کشیها و اعدام» «نامشروع» اعلام کردند.
این خبر را از اینجا بخوانید.
آدرس وبسایت متقن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر