سازمان عفو بين الملل از ایران خواست جعفر پناهی، کارگردان زندانی را آزاد کند تا بتواند در جشنواره فيلم کن حضور يابد.
پناهی به عنوان عضوی از هيات داوران جشنواره فيلم کن انتخاب شده که از شاخصترين جشنواره های هنری سينمايی در جهان محسوب میشود.
یک عضو عفو بینالملل در همین زمینه گفت: «يک صندلی خالی در فستيوال فيلم کن، نادانی و بی عدالتی ايران در سرکوب کسانی که انتقاد صلح آميز داشته اند را پررنگ می کند.»
گفتنیست شصت و سومين جشنواره بينالمللی فيلم کن در تاريخ دوازدهم ماه مه، برابر با ۲۲ ارديبهشتماه، و با اکران فيلم «رابين هود» ساخته ريدلی اسکات از بخش خارج مسابقه آغاز به کار خواهد کرد.
منبع: رادیو فردا
بعد از اخبار ضد و نقیض مبنی بر تعطیلیهای هفتهی آینده، سرانجام کامران دانشجو با اعلام اینكه دانشگاهها نمیتوانند در این مورد مستقل عمل كنند، گفت: «كلیه دانشگاهها و مراكز آموزش عالی شهر تهران در این دو روز تعطیل خواهد بود.»
دانشجو با اشاره به تشكیل كلاسهای جبرانی برای دانشجویان، افزود: «از اساتید خواهشمندیم كلاسهایی كه در این دو روز تعطیل هستند را بعدا برگزار كنند تا مشكلی برای دانشجویان پیش نیاید.»
وی با اشاره به اخبار ضد و نقیض در این زمینه گفت: «هیئت دولت به دلیل كاهش بار ترافیك شهر، تصمیم به تعطیلی مدارس گرفت و اصلا بحث تعطیلی دانشگاهها مطرح نبود اما متاسفانه برخی از منابع غیر مرتبط در اطلاع رسانی عجله كردند و بدون اطلاع دفتر دولت و وزیر علوم اعلام كردند كه دانشگاهها نیز تعطیل هستند.»
دانشجو افزود: «دانشگاهها نیز بر مبنای این اطلاع رسانی صورت گرفته برای تعطیلات موجود برنامهریزی كردند اما پس از اینكه دفتر دولت از این موضوع خبردار شد سریع اطلاع رسانی كرد كه تعطیلی تنها به آموزش و پرورش و مدارس بر میگردد.»
وزیر علوم در پایان گفت: «تصمیم گرفتیم که برای رفع بلاتکلیفی بوجود آمده در این زمینه، دانشگاهها را هم تعطیل کنیم.»
منبع: جرس
سازمان زیباسازی شهر تهران اعلام کرد: «چهار مجسمه به دلیل اجرای پروژه، اصلاح و یا آسیبدیدگی در اختیار این سازمان قرار دارد.»
گفته شده سردیس شهید «نواب»، اثر حسین علی عسگری که در منطقه ۱۰ ابتدای - بزرگراه نواب - نصب شده به دلیل احداث تونل توحید برداشته شده و در اختیار سازمان زیباسازی است.
همچنین سردیس «دانته»، اثر هنرمند ایتالیایی که در پارک شهر واقع در منطقه ۱۲ نصب شده بود به دلیل اصلاح پایه و مرمت آن برداشته شده و در اختیار شهرداری منطقه ۱۲ قرار دارد.
سازمان زیباسازی همچنین اعلام کرده که مجسمه «ابوسعید ابوالخیر»، اثر محمد بیگ زاده در میدان منیریه و سردیس «اقبال»، اثر حمید رضایی واقع در بوستان مشاهیر شهرری به دلیل آسیب دیدگی برداشته شده و برای مرمت در اختیار این سازمان است.
از ابتدای سال جاری ۱۲ مجسمه شهر تهران به سرقت رفته و یا مفقود شده است.
منبع: ایسنا و جرس
مهدی کروبی با ابراز تاثر از اعدامهای اخیر گفت: «وقتی جان آدمیزاد چنان ارزان شود که عدهای را به صرف یک اعتراض مدنی در خیابان به گلوله ببندند چنین احکام و رفتارهای خارج از رویهای نیز رواج مییابد.»
وی که در دیدار با خانواده علی ملیحی (عضو تحریریه روزنامه اعتمادملی) سخن میگفت، افزود: «اعدام این افراد در شرایطی صورت گرفته است که هیچکس از چندوچون پرونده آنها باخبر نیست و جرم آنها به دلیل علنی نبودن دادگاه و عدم رعایت آیین دادرسی و قانون، برای هیچکس محرز نشده است.»
به گفتهی آقای کروبی «بیاعتمادی به نقطه اوج خود رسیده و رفتارهای حکومت به گونهای است که گسستی بیسابقه میان مردم و دولت به وجود آمده است.»
وی افزود: «مگر جان آدمیزاد چنین ارزان است که بتوان به راحتی و با کمترین وسواس قانونی و در بیخبری عمومی آن را ستاند؟ معلوم نیست آقایان خود را درچه جایگاهی میبینند که به راحتی و بدون درنظرگرفتن عاقبت کار چنین حکم میدهند.»
کروبی همچنین در پاسخ به پرسشی درباره سخنان غلامحسین الهام که میرحسین موسوی را محارب خوانده است، گفت: «از بلندگوی اسلامی که فقیهاش آقای الهام باشد باید چنین سخنانی گفته شود. باید گریست به حال اسلام که الهام و حواریوناش بلندگوی آن شدهاند.»
منبع: جرس
علی مطهری نماینده محافظهکار مجلس از دولت خواست که مانع ورود دختران «بد حجاب» به دانشگاهها شود.
آقای مطهری گفت که دولت متولی اصلی ساماندهی حجاب در جامعه است و وضعیت کنونی جامعه ایران ناشی از بیتوجهی به مسئله «امر به معروف و نهی از منکر» است.
به گفته این نماینده محافظهکار، در مرحله سوم امر به معروف و نهی از منکر که قانون «ید» نام دارد، بحث اعمال قدرت و قانون پیش میآید که وظیفه دولت اسلامی است، اما معمولا دولتها از زیر بار این مسئولیت شانه خالی میکنند.»
آقای مطهری اظهار داشت اگر طرح حجاب و عفاف از ادارههای دولتی آغاز شود «بخش مهمی از مشکل حل میشود.»
مطهری درباره الزامات حجاب و پوشش در اماکن دانشگاهی نیز گفت: «یا باید دانشگاههایمان مختلط نباشند و دانشگاههای دخترانه و پسرانه داشته باشیم یا در صورتی که دانشگاهها مختلط هستند باید پسران و دختران دانشجو ساده به دانشگاه بیایند.»
وی گفت: «نمیشود دانشگاهها مختلط باشند و هر فردی هم هر لباسی که دوست دارد بپوشد. وزارت علوم و روسای دانشگاهها مسئولیت سنگینی دارند و باید نظارت داشته باشند.»
منبع: خبرگزاری مهر
محمدتقی مصباح یزدی میگوید که اعتبار قانون به امضای ولیفقیه بوده و بسیاری از مشکلات پس از پیروزی انقلاب به دلیل ضعف در «اعتقاد به ولایت فقیه» است.
آقای مصباحیزدی که در جمع گروهی از اساتید معارف اسلامی سخن میگفت از اینکه عدهای اعتبار ولایت فقیه را به قانون اساسی میدانند، اظهار تاسف کرد.
این استاد حوزه گفت که «برخی اعتبار ولایت فقیه را به قانون اساسی میدانند و معتقدند در صورتی که روزی قانون اساسی تغییر کند ولایت فقیهی هم نخواهد بود، در صورتی که اعتبار قانون اساسی به اعتبار و امضاء ولایت فقیه است.»
مصباح یزدی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «همیشه نباید منتظر ماند که مردم و یا دانشجویان چه میخواهند، چرا که بسیاری از آنان خطرات را نمیشناسند و نمیدانند چه چیزی مورد نیار آنها است.»
منبع: خبرگزاری مهر
عزتالسادات میری مادر بدرالسادات مفیدی در نامهای به دادستان تهران از ادامه بازداشت فرزندش در زندان انتقاد کرد و خواستار آزادی وی شد.
این نامه فروردین ماه امسال به دادستانی تهران نوشته شد و پس از آنکه بیپاسخ ماند، امروز چهارشنبه به صورت علنی منتشر میشود.
خانم میری در این نامه خطاب به عباس جعفری دولتآبادی نوشته که «امروز رنجنامهام را به شما تقدیم میکنم، فکر میکنم وظیفه شما رسیدگی به درد امثال من است.امیدوارم خداوند نوری در دل شما بتاباند که گره مرا باز کنید.»
وی پرسیده که «درست است که {دخترم} در انفرادی باشد در حالی که ناراحتی شدید قلبی و کم خونی دارد. آیا خدا راضی است که هر روز، تنهایی اش را کسانی بشکنند که بدون آنکه آنها را ببیند صدایشان را میشنود.»
خانم میری افزوده که «سزاست که مردان نامحرم این دختر سادات را روزها و شبها تحت فشار بگذارند. خدا میپذیرد که در حکومتی اسلامی زنان مسلمان اینگونه آزار ببینند.»
مادر بدرالسادات مفیدی نوشته که «این است سزای من سادات و دختر مسلمانم که آخر عمر بجای عزت خودم و احترام او شاهد اسارت او و اندوه بی پایان باشم.»
بدرالسادات مفیدی دبیر انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران یک روز پس از حوادث عاشورای سال گذشته دستگیر شد و همچنان در زندان بهسر میبرد.
منبع: پارلمان نیوز
کانون مدافعان حقوق بشر در نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشت که اعدامهای اخیر میتواند از منظر حقوق بشر موجب تنش در روابط ایران با جامعه بینالمللی شود و حتی به وحدت ملت ایران خدشه وارد کنند.
در نامه این نهاد مدافع حقوق بشر با اشاره به اعدام چهار زندانی کرد در تهران، از صادق لاریجانی پرسیده شده که «آیا در شرایط کنونی کشور چنین اقدامی نمیتواند به وحدت ملت ایران خدشه وارد کند؟»
در این نامه آمده است که «آیا انتخاب این زمان برای اجرای حکم اعدام گروهی نمیتواند موجب ایجاد تنش در روابط بینالملل از منظر حقوق بشر گردد؟»
کانون مدافعان حقوق بشر که مخالف اعدام است، خطاب به صادق لاریجانی می نویسد: «چرا از علنی شدن محاکمات اباء دارند؟ به ویژه آنکه طبق اعلام وکیل محترم مرحوم فرزاد کمانگر، وی را بیگناه می دانسته است.»
شیرین علمهولی، فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان پنج نفری هستند که یکشنبه هفته جاری بدون اطلاع خانواده خود اعدام شدند.
اعدام این افراد با واکنشهای زیادی در جهان مواجه شده است.
منبع: رادیو فردا و وبسایت ایران امروز
محمد مجتهد شبستری
جرس
1- مخالفت حکومت ما با علوم انسانی، فرمان علیه فهم است. علوم انسانی ریشه در افکار و آراء دورۀ روشنگری دارد. روشنگری خود را در مخالفت با وحی مسیحی در معنای «مجموعهای از آموزهها که از عالم فوق عقلانی الوهیّت به انسان فرود آمده» معنا کرده است. این تعریف از وحی مسیحی موضع رسمی کلیسا در دوران روشنگری بود و کسی حق نداشت از آن تخلّف کند. این وحی منشأ و مبدأ فرمانهایی بود که کلیسا در زمینههای مختلف زندگی انسان صادر میکرد.
2- بنیانگذاران روشنگری فرمانهای کلیسا را نقد عقلانی و اخلاقی کردند. این نقدها زمینه را برای پیدایش دانشهائی چون جامعهشناسی، علوم سیاسی و تاریخ و... آماده کرد. موضوع این دانشها فهمیدن زندگی اجتماعی و سیاسی و تاریخی و حقوقی و اقتصادی جمعیتهای انسانی بود. این دانشها نشان میدادند که تحولات گوناگون جامعهها چگونه اتفّاق میافتند، چگونه میتوان آنها را پیشبینی کرد، چگونه میتوان از آنها جلوگیری کرد، و بالاخره چگونه میتوان برای علاج مشکلات و نابسامانیهای زندگی انسان طرحی درانداخت. این دانشها در حقیقت مرّوج ایده «پیشرفت و ترقی و توسعه» بودند.
3- این دانشها «اصل فهم علیه فرمان» را بنیانگذاری کردند و به این جهت کلیسا با این دانشها سرسختانه مخالفت کرد، زیرا آنها اتورتیه فرمان را ویران میکردند. منطق فرمان، اطاعت بیچون و چرا ست در حالی که منطق این دانشها فهمیدن و چگونه فهمیدن بود. مخالفت کلیسا با این دانشها دهههای زیادی طول کشید. اما عاقبت کلیسا ناچار شد منطق فرمان را کنار بگذارد و از فرمان دادن دست بکشد. اینکار وقتی مبنای تئوریک یافت که در مجمع واتیکان 2 (1964) تعریف وحی را عوض کردند. در آن مجمع گفتند وحی مسیحی «مجموعهای از آموزههای غیبی» نیست بلکه ظهور خداوند برای انسانها در ایمان مسیحی است. این ظهور که ذاتاً همه جائی و همگانی است به فرمان منتهی نمیشود و ایمان مسیحی در برابر هیچ گونه فهم و تفسیر عقلانی از تحولات زندگی دنیوی انسان قرار نمیگیرد. بدینسان علوم انسانی و حقوق بشر تقریباً تمام و کمال مورد پذیرش کلیسا قرار گرفت و الهیات مسیحی به خوبی از آن استفاده کرد.
4- پیش از ورود علوم انسانی جدید به ایران مردم این کشور با منطق فرمان زندگی میکردند، این فرمان یا فرمان دین بود و یا فرمان سلطان. بررسی تحولات گوناگون زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و تاریخی مردم این سرزمین موضوع علاقه و توجه کسی قرار نمیگرفت. گوئی همه محکوم سرنوشت و تقدیر بودند. تنها امور عملی دین نبود که بر اساس تقلید محض استوار گشته بود. در سیاست و اقتصاد هم تقلید میکردند. این تقلید مقتضای حکومت مطلقه فرمان در امر دین و دنیا بود. این همان بود که در تعریف امامت گفته بودند: «الرّیاسة العامّة فی امور الدّین و الدّنیا».
5- وقتی پای علوم انسانی به ایران باز شد حاکمیت مطلقه فرمان رقیب خطرناکی پیدا کرد، آن رقیب چیزی غیر از اصل «فهمیدن» نبود، فهمیدن واقعیات زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تاریخی. این فهمیدنها اتوریته فرمانها را به شدت زیر سؤال برد. این فهمیدنها استبداد دینی و استبداد سیاسی در ایران را به چالش کشید، فقر و جهل و بیماری و عقب ماندگی را نه سرنوشت و تقدیر جامعه بلکه آفتهائی بشر-ساخته و قابل علاج اعلام کرد و حاکمان را مسئول اصلی آنها برشمرد. مردم چشم و گوششان باز شد و خواستار توسعه و پیشرفت شدند. مطالبه حقوق بشر و دموکراسی و عدالت با قوت تمام جامعه ایران را زیر سیطره خود گرفت. براساس همین فهمیدنها و مطالبات ناشی از آن بود که دو انقلاب بزرگ در ایران رخ داد، انقلاب مشروطه و انقلاب سال 1357. اگر پای علوم انسانی به ایران باز نشده بود از این انقلابها خبری نبود.
6- در سالهای اخیر که فهمیدنهای تقریباً صد ساله و بیشمار مردم ایران و به ویژه تجربیات پس از انقلاب 1357 مطالبات ملّت از حاکمیت را بسیار گسترده کرده و عطش دموکراسی و حقوق بشر شدت یافته است دوباره «فرمان» به جنگ «فهم» آمده است! علوم انسانی علوم شیطان شده است! این شیطان را باید رجم (سنگسار) کرد تا اقتدارگرایان از شر «فهم» مردم راحت شوند. خرافات را هم باید تمام و کمال ترویج کرد تا فرمان در یک کشتزار نرم دوباره تقلید را در شریان زندگی مردم جاری سازد و همه آگاهیها و فهمیدنهای صد سال گذشته را در گورستان جهل دفن کند.
7- چند ماه پیش که مقاله «تفسیر حقوقی قانون اساسی تنها راه حاکمیّت ملت و نجات کشور است» از صاحب این قلم در اینترنت منتشر شد یکی از مروّجان شدید اللّحن فرمان علیه فهم گفت: اعتبار قانون اساسی هم به امضاء فقیه استوار است، این سخن نمونه بسیار روشن و گویا از سلطه فرمان علیه فهم است. در عصر حاضر نمایندگان یک ملت قانون اساسی را براساس درک و فهم عقلانی و تجربی خود از سیاست به عنوان یک میثاق ملّی مینویسند و به رأی میگذارند و مردم هم براساس این فهمها و تجربههای خود آن را تصویب میکنند و با آن زندگی میکنند. قانون اساسی محصول فهمیدنها و تجربههای یک ملّت از واقعیات سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و تاریخی خود است و نه محصول فرمان. وقتی میگویند اعتبار چنین قانونی هم از امضاء فقیه میآید در حقیقت با شمشیر فرمان، «فهم» را به قتل میرسانند. گیرم که کسانی با استظهارات فقهی خود بپندارند که اعتبار قانون اساسی از فتوای ولایت فقیه میآید. این نظر چه ربطی به این واقعیت دارد که پس از انقلاب 1357 بیش از 90 درصد مردم ایران بر اساس فهم خود از سیاست به یک میثاق ملّی رأی دادند و اعتبار آن را هم بر فهم و رأی خود استوار نمودند؟!
8- سیره حکومت ما شیوع علوم انسانی را موجب ضعف دین می شمرد. این دعوی مرا به یاد نکته ای مهم می اندازد که شاید چهل سال پیش در کتاب «تنبیه الامة وتنزیه الملة» میرزای نائینی در دفاع از آزادی و مساوات خواهی مشروطه طلبان خوانده ام. نائینی در آن کتاب می نویسد: طرفداران آزادی و مساوات با اعمال و رفتار ما در طول قرون گذشته مخالفت می کنند و نه با خدا. در عصر ما هم مطلب از همان قرار است. علوم انسانی با اقتدار گرایان به نام دین و غیر دین ستیز می کند و نه با خدا پرستی.
9- سخن دیگری هم در باب دموکراسی دینی و غیردینی دارم. صاحب این قلم در آخرین نظرات مکتوب خود تأکید کرده است که دموکراسی، دینی و غیردینی ندارد. اینک که دوباره به این مسأله دامن زده میشود هشدار میدهم که مباد که تحت عنوان دموکراسی دینی، ناخواسته در صف منادیان و مروجان فرمان علیه فهم قرار گیریم. آن خون که در اندام دموکراسی باید جریان داشته باشد، سراسر از جنس فهم و تحلیل و عقلانیت و انتخاب است. من تاکنون هیچ تعریفی از دموکراسی دینی ندیدهام که به صورتی آشکار یا پنهان فرمان را بر فهم غالب نکرده باشد. چون چنین است به نظر میرسد دموکراسی دینی نه تنها تعبیری قابل دفاع نیست بلکه آب به آسیاب کسانی میریزد که صحنه جنگ فرمان علیه فهم را رهبری میکنند.
10- اگر قدرتهای اقتدارگرای جهان کشور ایران را از خارج تحت فشار قرار دادهاند متأسفانه در داخل کشور هم اقتدار گرایان این جامعه جنگ روانی ناخواسته و فرساینده فرمان علیه فهم را بر مردم ما تحمیل کردهاند. ما در جنگ فرمان علیه فهم به سر میبریم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* این یادداشت پاسخی است به پرسش های بعضی از دوستان از صاحب این قلم در باب مخالفت حکومت با علوم انسانی و مسأله دموکراسی دینی و غیردینی.
** نقل متن در سی میل با اندک ویرایش
سازمان دیده بان حقوق بشر با محکوم کردن اعدام مخفیانه پنج زندانی در ایران اعلام کرد که تاکنون اجساد قربانیان به خانوادههای آنها تحویل داده نشده است.
فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان پنج نفری هستند که هفته جاری در تهران اعدام شدند. به غیر از اسلامیان، مابقی اعدام شدگان کرد بودند.
جو استورک، معاون بخش خاورمیانه در سازمان دیده بان حقوق بشر گفته که «به دار آویختن این چهار زندانی کرد یکی از جدیدترین نمونههای به کارگیری ناعادلانه حکومت ایران از مجازات مرگ علیه اقلیتهای نژادی دگراندیش است».
استورک اضافه کرده که «قوه قضائیه در تلاش برای در هم شکستن و نابود ساختن نارضایتی، مرتباً ناراضیان کرد را به وابستگی به گروه های مسلح تجزیه طلب متهم کرده و آنان را به مرگ محکوم میکند.»
استورک اظهار داشته که «قوه قضائیه ایران باید فورا برای تمام اعدام ها مهلت قانونی صادر کند. این امر شامل ۱۷ ناراضی کردی که در معرض اعدام قرار دارند نیز میشود.»
منبع: وبسایت ایران امروز
عزتالله سحابی گفت که رفتار احمدینژاد از ابتدای کسب کرسی ریاست جمهوری در 5 سال پیش تا کنون در جهت تضعیف ایران بوده و «برای حفظ ایران برکناری احمدینژاد حیاتیست.»
وی که در آستانهی هشتاد سالگی با وبسایت جرس گفتگو کرده، افزوده است: «ما برانداز یا ساختارشکن نیستیم. اینک پس از تجارب تمام عمرم، برای من دغدغه اصلی حفظ ایران است.»
به گفتهی آقای سحابی «احمدینژاد در حال تخریب ایران است و ایران دارد رو به سراشیبی انهدام میرود.»
وی خطاب به آیتالله خامنهای گفت: «اگر شما میخواهید نظام خودتان برقرار بماند باید ظرفی به نام ایران وجود داشته باشد. اگر وجود نداشته باشد یا روز به روز توانش تحلیل و رو به نابودی برود شما باید بر یک سرزمین سوخته حکومت کنید. این چه اثری دارد؟ و طبعا دشمنان شما هم تشجیع میشوند که به این موجود نحیف و ضعیف ضربه بزنند. بنابراین در مصاف با آمریکا هم شما موفق نخواهید شد.»
سحابی با تاکید بر اهمیت «نقد و انتقاد» خواستار باز شدن فضا شد و افزود: «اگر این را اجازه ندهند حاصلش این است که این نقدها در سینهها انباشته میشود و بالاخره یک روزی سر باز میکند.»
سحابی گفت: «من تهدید نمیکنم. من بعد از هشتاد سال عمر باورکردنی نیست که به خاطر جاهطلبی یا وابستگی این حرفها را بگویم، صرفا اعلام هشدار میکنم.»
سحابی در بخش دیگری از سخنانش در پاسخ به این سوال که « اگر فرصتی باشد و رو در روی آقای خامنهای بنشینید و صحبت کنید چه حرف و نصیحتی به ایشان دارید؟» گفت: «من از ایشان میخواهم که به حرف منتقدان گوش کند و مسائل را مقداری معتدلتر و متعادلتر و همهجانبهتر ببینند و همه چیز را به «دشمن» نسبت ندهند.»
آقای سحابی در ادامه با اشاره به سیاستهای داخلی و خارجی و پروندهی هستهای به تشریح نظرات خود پرداخت.
وی خطاب به جنبش سبز گفت: «توصیهام به جنبش این است که شیب را کم کنند ابراز انتقادات و اعتراضات را آرامتر کنند و فکر پیروزی کوتاهمدت نباشند. ولی آنقدر روحیه داشته باشند که هر چه طرف مقابل ضربه میزند کوتاه نیایند و از طرف دیگر تندروی و عجله نکنند.»
آقای سحابی در پایان در پاسخ به این سئوال که «به این تغییر چقدر امیدوارید؟» گفت: «من میگویم 100% میشود. باور کنید. زیرا، کدام رژیم توانسته با ضرب زور دوام پیدا کند. این سیاست آنها چقدر میتواند دوام داشته باشد. مرحوم نهرو در کتاب «زندگانی من» در رابطه با دعواهایی که با انگلستان داشتند، میگوید یک ضربالمثل قدیمی هندی میگوید به سرنیزه میتوان تکیه داد اما روی سرنیزه نمیتوان نشست. یعنی اگر روی سرنیزه بنشینی خودت آرامش نداری، ثبات نداری و یک روزی میافتی.»
منبع: جرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر