-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

Latest news from Radio Zamaneh for 11/16/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

در شرایطی که فشار و سرکوب و تهدید و بازداشت، ابزار دولت محمود احمدی‌نژاد برای به انزوا کشاندن جامعه‌ی مدنی در ایران بوده است و چالش بین دولت استصوابی و فعالان اجتماعی، به فشار از بالا و زیر زمینی شدن یا مجازی شدن جامعه‌ی مدنی منجر شده، دولت‌مردان قصد دارند، این چالش جدی را با استفاده از ابزار فرهنگی به جنگ نرم تبدیل کنند؛ جنگ نرمی که در راس آنها مبارزه با دستاوردهای جنبش زنان قرار دارد.

مدت‌هاست که مدیران دولتی در مقاطع مختلف و حتی در استان‌ها و شهرستان‌های دور و نزدیک، در تلاشند تا سیاستگذاری‌های آموزشی- فرهنگی را به سمتی پیش ببرند تا به هر نحو ممکن در مقابل افزایش اطلاعات، افزایش سطح تحصیل، افزایش استقلال اجتماعی و اقتصادی و در یک کلام افزایش آگاهی جنسیتی زنان سد بسازند.

شر تو را شوهر کم می‌کند

هفته‌ی گذشته وزیر آموزش و پروش در گفت و گو با خبرگزاری کار ایران، گفت که دولت قصد دارد در کتاب‌های درسی، سهمی را نیز برای آموزش مهارت‌های زندگی و راهکارهای ازدواج سالم به دانش آموزان دختر در نظر بگیرد.

در ادامه‌ی همین گفت‌وگو حمیدرضا حاجی بابایی، نظر کارشناسی متخصصان علوم تربیتی و اجتماعی را به شهادت می‌گیرد تا ثابت کند «ازدواج به موقع» دختران دانش‌آموز، باعث محافطت آنها از آسیب‌های اجتماعی می‌شود.

«آشنایی با رفتار صحیح در زندگی زناشویی آداب زناشویی و معاشرت ازدواج و مهارت‌های سخن گفتن با دیگران»، از جمله آمورش‌هایی است که به گفته‌ی وزیر آموزش و پرورش می‌تواند موجب حفظ امنیت دختران از ناهنجاری‌های اجتماعی از جمله بالارفتن سن ازدواج شود.

البته اینکه دانستن درباره‌ی آداب زناشویی و معاشرت با اقوام چگونه می‌تواند باعث پایین آمدن سن ازدواج شود در سخنان وزیر آموزش و پرورش به روشنی تشریح نشد، اما از نتایج سخنان ایشان چنین برمی‌آمد که قصد و غرض از چنین طرحی، ترغیب دختران دانش‌آموز به ازدواج کردن از طریق کتاب‌های درسی است.

این داستان دنباله‌دار که درواقع پیش از اینها با سخنان فاطمه آجرلو، نماینده‌ی مجلس مبنی بر بی‌توجهی کتاب‌های درسی به مسائل دینی کلید خورده بود، پیش از این نیز با طرح تفکیک جنسیتی کتاب‌های درسی از سوی علیرضا علی احمدی، سرپرست وقت وزارت آموزش و پرورش دنبال شده بود. یکی از اهداف آن طرح نیز آماده کردن دختران دانش‌آموز برای پذیرش نقش مادری عنوان شد.

جنگ نرم

جمهوری اسلامی سال‌هاست با استفاده از ابزار دین و سنت، به براندازی نرم آگاهی و اندیشه دست زده است. هر دری که به جای اندیشیدن، به تقلید و الگوبرداری کپی برابر اصل ختم شد، آزادی و استقلال و تفکر، از در مقابل آن بیرون رفت.

من به عمد از همان واژه‌ای استفاده می‌کنم که در طول سال‌های گذشته همواره یکی از اتهام هایی بوده است که از جانب حکومت‌گران به فعالان جنبش زنان و فعالان جامعه‌ی مدنی وارد شده است؛ یعنی «براندازی نرم». در سی‌ویک سال گذشته، با حذف آگاهانه‌ی آزادی بیان و آزادی اندیشه، با حذف آگاهانه‌ی همه‌ی مصادیق حقوق برابر، به براندازی نرم آگاهی و برابری در جامعه‌ی ایرانی پرداخت. تبعیض در همه‌ی اشکال آن چنان در ما نهادینه شد که شاید بی‌آنکه خود بدانیم نیز به آن تن دادیم و حتی دامن زدیم.


باور کردیم به‌طور مثال که زبان فارسی تنها راز ماندگار ایرانی بودن ماست. باور کردیم مشکل ترک و عرب و کرد و بلوچ ایرانی، مسئله‌ی همه‌ی ایرانیان نیست. باور کردیم مسئله سنی‌ها مسئله‌ی ایران نیست. باور کردیم مسئله‌ی زنان، مسئله‌ی همه ایرانیان نیست و ... همه‌ی این تبعیض‌ها در ما چنان ریشه دواند که از درون دچار براندازی شدیم. هویت فردی‌مان، هویت جنسیتی‌مان، هویت ملیتی و ملی‌مان، در پس پرده ماند و بر آن گرد فراموشی نشست. حقوق فردی‌مان را در قانون و بعد در جامعه یکی‌یکی از دست دادیم و دم از کسی برنیامد؛ چرا که مثلاً مسئله‌ی حجاب، دیگر یک مسئله‌ی ملی نبود. اعدام بلوچ‌ها مسئله‌ی ملی تلقی نمی‌شد. مسئله‌ی زبان مادری مسئله‌ی همه‌ی مردم نبود.

از این رو است که به نظر من دستاورد فعالان زن در چندسال اخیر، برخلاف نظر برخی از کارشناسان، تنها چالش بر سر قانون نبوده است. به نظر من چالش اصلی زنان در طول این سال‌ها مبارزه برای بسط آگاهی، البته به‌طور مشخص‌تر بسط آگاهی در حوزه‌ی جنسیتی، بوده است. هنری که باعث شد مسئله‌ی زنان، به مسئله‌ی عمومی تبدیل شود و بارها واکنش‌های سیاسی و اجتماعی را به دنبال داشته باشد.

من حتی واکنش‌های عجولانه و غضب‌ورزانه‌ای مثل تنظیم لایحه‌ی حمایت از خانواده را نتیجه‌ی کنش‌گری منطقی زنان در توزیع اطلاعات در مورد حقوق جنسیتی‌شان می‌دانم. البته افزایش تحصیلات زنان در دانشگاه‌ها، افزایش اشتغال زنان، استقلال مادی، آزادی‌های اجتماعی خود کسب شده و بسیاری از ویژگی‌های دیگر جامعه‌ی ایرانی درواقع در تعامل با همین دستاورد زنانه بوده‌اند.

بنابراین دولتمردان کنونی به درستی تشخیص داده‌اند که برای کم کردن شر زنانی که با افزایش آگاهی، مطالبات بیشتری را در عرصه‌های عمومی و اجتماعی و سیاسی طلب می‌کنند، بهتر است در جنگی نرم، رگ اندیشیدن آنها را قطع کنند؛ چراکه آگاهی قابل پس گرفتن نیست. بنابراین چه بهتر که از آغاز در برابر آن سدی ساخته شود.

زن خوب، مادر خوب

اگر قرار است زنی در مسیر اجتماعی‌اش، قدم به قدم با حقوق انسانی خود آشنا شود و آن را از خانه تا پارلمان دنبال کند، همان بهتر که از آغاز، شرش را با پذیرش نقش مادری و راهی شدن به خانه‌ی شوهر کم کند. وگرنه اگر مسئله‌ی دولت و وزیر آموزش و پرورش، نگرانی از آسیب اجتماعی بود، به قاعده باید دانش‌آموزان را در حوزه‌ی اندیشه با حقوق انسانی خود آشنا می‌کردند یا در حوزه‌ی عمل، چاره‌ای برای این‌همه مسئله‌ی اجتماعی، از بیکاری و مشکلات اقتصادی گرفته تا آزادی‌های اجتماعی و سیاسی می‌اندیشیدند. وگرنه برای درمان آن‌همه درد بی درمانی که یقه‌ی حکومت ایران را گرفته است، ازدواج زودهنگام دختران دانش‌آموز نه تنها قرص مسکنی هم نیست که خودش دو روز دیگر شر مضاعفی است که داستان آن مجال دیگری می‌طلبد.

نکته‌ی دیگری که در سخنان وزیر آموزش و پرورش نشان‌دهنده‌ی غضب آشکار دولت مردمحور است، آموزش آداب زناشویی و حتی نحوه‌ی معاشرت به دختران است. این مقام رسمی دولتی حتی به خود زحمت این را نداده است که برای حفظ ظاهر هم که شده، حتی در این مورد عدالت جنسیتی را رعایت کند و مثلاً بگوید آموزش مهارت‌های زندگی و معاشرتی برای دختران و پسران لازم است. درواقع این تیغی است که از رو بسته شده و عیان، نشان می‌دهد که هدف این تیغ، انسداد آگاهی دخترانی است که با محور قرار دادن حقوق انسانی‌شان، ملتی را به طلب کردن حقوق انسانی تشویق کرده‌اند.

نباید گمان ببریم که مدیری، مقامی، مسئولی در مراسمی چیزی پرانده است! به نظر من اتفاقاً این سخنان، بخشی از یک طرح کاملاً آگاهانه است که در سطوح مختلف و به شیوه‌های متفاوت، ریشه‌های آگاهی را هدف قرار داده است. مثلاً گویش دیگری از همین سخنان را در گفته‌های رئیس آموزش و پرورش استان بوشهر می‌بینیم. حاجی‌زاده در تیر ماه سال ۸۹ در یک کنفرانس خبری از تصویب طرح همسریابی دختران دانش‌آموز دوره‌ی پیش دانشگاهی خبر داده بود.

بنابراین می‌بینیم که این جنگ نرم در یک شبکه‌ی همکاری و به صورت کاملاً آگاهانه در صدد زدن به هدف، در نطفه است. درواقع انسداد علوم انسانی اگر با هدف خشکاندن ریشه‌های شناخت‌شناسی رخ داده است، این دایره حوزه‌های ابتدایی‌تر آموزش را نیز با طرح‌هایی چون تفکیک جنسیتی متون آموزشی و آموزش مهارت‌های «زن خوب، مادر خوب» هدف گرفته است.

Share/Save/Bookmark

 
 

http://www.surveygizmo.com/s3/403683/Website-survey-Radio-Zamaneh

Share/Save/Bookmark

 
 

این موسیقی، نه تنها شنونده‌ی خود را به وجد می‌آورد، بلکه به تفکر وامی‌دارد و درست در شرایطی که به نظر می‌رسد حزن‌انگیز است، او را به حرکت و جوشش وامی‌دارد.

Download it Here!

این‌ها احساس‌های متفاوتی است که شنونده‌ی آثار گروه مستان و همای، اغلب در خود تجربه می‌کند. پاییز سال جاری، گروه جوان «مستان و همای»، در چند شهر اروپایی و همچنین آمریکا، هنرنمایی کردند.

شهر آسمان‌خراش‌ها، نیویورک نیز نظاره‌گر کنسرت گروه مستان و همای، با عنوان «سربازان» بود. این برنامه، بسیار مورد استقبال گروهی از ایرانیان و غیر ایرانیان علاقه‌مند به موسیقی قرار گرفت.

هشت نوازنده، گروه را در تور اروپایی و آمریکایی خود همراهی کردند و این بار پیانو نیز به سازهای سنتی ایرانی در این کنسرت اضافه شده بود. بارزترین ویژگی این سلسله کنسرت، آمیختگی طنین‌انداز آن با مسائل اجتماعی بود که بیش از پیش تماشاگر را تحت تاثیر خود قرار داد.

ابتدا از پرواز همای، شاعر و خواننده‌ی این کنسرت در مورد نام وی، «پرواز همای» پرسیدم. او گفت:


پرواز همای - عکس از پانته‌آ بهرامی (رادیو زمانه)

همای یک عقاب در کوه‌های خراسان و گیلان و مازندران است. یکی از بلندپروازترین پرنده‌های دنیاست و در قدیم به عنوان پرنده‌ی سعادت از آن یاد می‌کردند. پرنده‌ای است که حیوانات را شکار نمی‌کند و لاشخور هم نیست. در قدیم معروف بوده که می‌گفتند، همای از آن بر همه مرغان شل آخته آید که استخوان خورد و جانور نیازارد. در کل به عنوان پرنده‌ی سعادت از او یاد می‌کنند و پرواز همای یعنی پرواز بلند عقاب داستانی که در کوه‌هاست.

ویژگی این کنسرت که آن را از کنسرت‌های دیگر متمایز می‌کند، چیست؟

بخش اول کنسرت کاملاً سیاسی- اجتماعی بود و با پیام‌هایی که نگاهی کاملاً آگاهانه به تاریخ و سرگذشت ایران از قرن‌ها پیش دارد آغاز شد. در بخش اول آهنگ‌های «پشیمان»، «سربازان»، «ازماست که برماست» و بعد «سر سنگ عقابی به هوا خواست»، یک نگرش اجتماعی وجود دارد؛ نگاهی آگاهانه به تاریخ که چگونه سرنوشت ما به دست خودمان رقم می‌خورد و نه دیگران. در بخش دوم هم یک آهنگ انگلیسی و یک آهنگ اسپانیولی خوانده شد برای اینکه تعدادی خارجی در سالن داشتیم. خیلی خوب بود. حدود ده درصد تماشاگر غیر ایرانی داشتیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم آهنگ خارجی با سازهای ایرانی و موسیقی ایرانی را به خارجیان معرفی کنیم. در سال‌های قبل هم چنین تجربه‌ای داشتیم.

آیا شعر آن قطعه‌ی انگلیسی سروده‌ی شما بود که بعد به انگلیسی ترجمه شد؟

بله. سروده‌ی ایرانی را به برگردان انگلیسی درآوردیم. نام قطعه هست I want to start a new life یعنی می‌خواهم یک زندگی تازه را آغاز کنم. در مورد انسانی است که می‌خواهد متحول شود. می‌خواهد یک انسان واقعی شود و برای حیات وحش و حیات پیرامون خودش ارزش قائل شود. می‌خواهد احساسات انسانی واقعی را بیان کند و با طبیعت رفتار خوبی داشته باشد. دلش می‌خواهد با قاصدک‌ها پرواز کند و با قناری آواز بخواند؛ با گندمزاز برقصد. مثل دریا بیکران باشد. تفنگش را بشکند و آهوها و خرگوش‌ها را شکار نکند. دلش می‌خواهد در درون خودش با اندیشه‌های منفی بجنگد. این شعر ترجمه‌ی انگلیسی شد که خوشبختانه خیلی مورد استقبال خارجی‌ها قرار گرفت.

«بزن بر طبل بی‌عاری» نام قطعه‌ای دیگر است. در عین حال یک ضرب‌المثل است که خیلی در ایران معروف است. بزن بر طبل بی‌عاری یعنی خودتو بزن به آن راه، انگار نه انگار که اتفاقی دارد می‌افتد. آن‌هایی که نباید خودشان را به آن راه بزنند، خودشان را به آن راه می‌زنند. می‌گوید خودتان را به آن راه بزنید، انگار نه انگار که حادثه‌هایی در جامعه رخ داده است.


چرا گروه مستان و همای مدتی است که نمی‌تواند آلبومی در ایران منتشر و یا کنسرتی در آنجا اجرا کند؟

سه سال پیش من آخرین کنسرت را درایران اجرا کردم. بعد از آن دیگر نشد. حتی با وعده و وعید که صبر کنید و فعلاً اجازه ندارید هم بالاخره نشد. هنوز هم بعد از این سه سال نتوانستم آلبومی منتشر کنم و یا کنسرت بدهم، ولی این دلیل نمی‌شود که در آینده هم نتوانم در ایران کنسرت بدهم. تمام تلاشم را می‌کنم که اجازه بگیرم و راضی‌شان کنم. چون مردم خیلی کار ما را دوست دارند و از آن استقبال می‌کنند.

هنرمند تا چه اندازه می‌تواند به مسائل اجتماعی متعهد باشد؟

هنرمند آن چیزی را که اجرا می‌کند، برگرفته از اجتماع است. او در کنار دیگران زندگی می‌کند و اگر قرار است هنری را اجرا کند شادی‌ها و دلخوشی‌ها و غم‌های جامعه‌ای است که در وجود یک هنرمند تجلی و بروز پیدا می‌کند. صددرصد موظف است آنچه در پیرامون خودش می‌بیند و در او اثر می‌گذارد، اجرا کند.

شما چگونه این تعهد اجتماعی را در کار خود بیان می‌کنید؟

خوبی‌ها، شادی‌ها، غم‌ها و دردها را بیان می‌کنم. اگر آهنگ عاشقانه می‌خوانم نگرش‌های عاشقانه و عشق را در وجود مردم می‌بینم. سختی‌ها را در وجود مردم می‌بینم. انتقادها را در دل مردم می‌بینم و بعد آن را تبدیل به آهنگ‌های اجتماعی می‌کنم.

کنایه

علیرضا مهدی‌زاده، نوازنده‌ی قیچک یکی از نوازندگان هشت‌نفره کنسرت گروه مستان همای است. او فعالیت هنری را از دوازده سالگی با ساز ویلون شروع کرد و سپس در رشته‌ی هنر در دانشگاه سوره مشغول به تحصیل شد. در آنجا ساز کمانچه را انتخاب کرد و اکنون قیچک را در کنار کمانچه می‌نوازد. او پیش از این نیز تجربه‌ی کار گروهی را داشت.

این هنرمند درباره‌ی گروه مستان می‌گوید: حدود سه سال است که با این گروه مشغولم. ماشاءالله آنقدر پرکار هستند که ما دیگر وقت نمی‌کنیم به کار دیگری برسیم.

چه چیزی در این گروه برای شما جذابیت دارد؟

رابطه‌ای که بین بچه‌ها برقرار شده، آنقدر صمیمی و دلخواه است که آدم دوست دارد در میان چنین دوستانی باشد. در کنار این نکته، شعرهای خود همای است که با توجه به وضعیت اجتماعی الان و نیاز روز جوانان، مورد اقبال واقع شده است. ما احساس خیلی خوبی وقت اجرای برنامه داریم.

آیا کار شما در ایران هم مورد استقبال واقع شده است؟

در ایران که خیلی زیاد. ما در ایران نمی‌توانیم کنسرت بدهیم. اجازه‌ی کنسرت نداریم، ولی همان موقع که چند کنسرت دادیم خیلی مورد استقبال واقع شد. از دوستان می‌شنوم که خیلی از علاقه‌مندان موسیقی مایلند که باز هم در ایران کنسرت اجرا کنیم.


تا به امروز کدام قطعه‌ای که کار کرده‌اید برایتان دلنشین‌تر است و می‌توانید با آن ارتباط برقرار کنید؟

یکی همان بزن بر طبل بی‌عاری، به‌خاطر مفهوم و تنظیمش که خوب از آب درآمده است. شعری که همای روی آن گفته، مفهومش این است بزن بر طبل بی‌عاری. نمی‌بینی چه اتفاق‌هایی افتاده. یاران دارند پرپر می‌شوند و تو می‌زنی بر طبل بی‌عاری! باشه بزن. این کنایه‌ای که می‌زند خیلی جالب است.

زیباترین خاطره

محمود نوذری، نوازنده‌ی سنتور گروه مستان، ۱۸ سال است که تجربه‌ی نواختن این ساز را دارد و حدود پنج سال است که با گروه مستان همای همکاری می‌کند. او درمورد قطعات مورد علاقه‌اش در کنسرت می‌گوید: تک‌تک قطعات مرا به حال عجیبی می‌برد. «سربازان» و «بزن بر طبل بی‌عاری» خیلی روی من تاثیر دارند . بحث را نمی‌خواهم سیاسی کنم. در کل شعر و ملودی این دو کار خیلی احساس خوبی به من می‌دهد. حزن یا زیبایی خاص خودش را دارد.

زیباترین خاطره‌ای که در این پنج سال با گروه مستان و همای داشتید چیست؟

بهترین آن در همین سفر یک ماه پیش بود. همه‌ی بچه‌ها با هم به «پرش از هواپیما با چتر» رفتیم و از هواپیما بیرون پریدیم. آن هیجان و استرس و لذتی که داشت خیلی جالب بود. چه آن لحظه‌ای که با ماشین می‌خواستیم برویم و چه موقعی که می‌خواستیم سوار هواپیما شویم و بپریم جالب بود. شیرین‌ترین لحظه زمانی بود که پریدیم و رسیدیم پایین و برای همدیگر از حس و حالمان تعریف کردیم. خاطره‌ی خوبی از آن تجربه برای همه‌ی ما مانده است.

پیانو و سازهای شرقی

پاشا حنجری، نوازنده‌ی نی و پیانو است. او نواختن را از هنرستان موسیقی شروع کرده است و تجربه‌ی دو دهه نوازندگی را در کارنامه‌ی هنری خود دارد. پاشا همراه با ارکستر سازهای سنتی از پیانو به عنوان یک ساز غربی نیز استفاده کرده است.

چگونه می‌توان نوای پیانو را به عنوان یک ساز غربی با نوای سازهای شرقی آمیخت؟

پیانو همیشه حتی قبل از انقلاب هم در موسیقی ایرانی بوده است. مثلا استاد مرتضی خان محجوبی که همراه با ارکستر سنتی پیانو هم می‌نواختند .حالا ما سعی کردیم که در یک سری از قطعات از پیانو هم استفاده کنیم که حال و هوایی از نوع موسیقی «گلها»یی به کار می‌دهد.

سینا جهان‌آبادی، نوازنده‌ی کمانچه بیش از دو دهه سابقه‌ی کار در عرصه‌ی نوازندگی دارد و سه سال است که با گروه مستان همراه است.

کدام قطعه‌ی ارائه شده در این کنسرت، مورد علاقه‌ی شماست؟

همه‌ی کارهای همای، هم شعرها و هم ملودی‌هایش را خیلی دوست دارم. بخش انگلیسی را هم دوست دارم. شاید به خاطر اینکه تنظیم خودم است.

برای شنیدن آهنگ‌ها و مصاحبه به فایل صوتی مراجعه کنید.

Share/Save/Bookmark

 
 


آنگ سن سوچی

آنگ‏سن سوچی، رهبر مخالفان دولت میانمار، برمه‏ی سابق، روز جمعه پس از تحمل هفت‌سال حبس خانگی، حکم آزادی خود را دریافت کرد.

Download it Here!

آنگ‌سن سوچی که برنده‏ی جایزه‏ی صلح نوبل سال ۱۹۹۱ و رهبر حزب «اتحاد ملی برای دمکراسی» است، در ۲۱ سال گذشته، بیش از ۱۵ سال را در زندان و حبس به‏سر برده است.

حزب این فعال اجتماعی در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۰ پیروز شد، اما دولت نظامی میانمار از به‏رسمیت شناختن نتایج آن انتخابات امتناع کرد و از آن سال، آنگ‌سن سوچی پیوسته در حصر و زندان به‏سر برده است.

حزب «اتحاد ملی برای دمکراسی» هفته‏ی پیش انتخابات پارلمانی این کشور را تحریم و دولت در پی این موضعگیری، آن را منحل اعلام کرد.

آنگ‌سن سوچی دیروز در جمع هواداران خود حاضر شد و گفت خواستار گفت‏وگو با رهبران دولت است. او افزود که به حاکمیت قانون و حقوق بشر باور دارد.

از نوشابه‏ امیری، روزنامه‏نگار در پاریس پرسیده‌ام: برخی بر این باورند که فشارهای بین‏المللی و تلاش‏های فعالان حقوق بشر موجب آزادی و رفع حصر آنگ‌سن سوچی شده است. به‏نظر شما، مهم‏ترین عامل آزادی و رفع حصر او چه بوده است؟

به‏نظرم، حتماً عوامل مختلفی درگیرند. یعنی نمی‏شود روی یک عامل تکیه کرد و آن را تعیین‏کننده دانست. البته که فشارهای خارجی تأثیر خود را دارند، اما من اعتقاد دارم، هر اتفاقی باید در درون خود جامعه‏ تحلیل شود. فکر می‏کنم باید جامعه‏ی برمه یا میانمار را نگاه کرد و دید چه عواملی دست به‏ دست هم می‏دهد که نتیجه‏ی آن، چنین می‏شود که البته فشارهای خارجی هم می‌تواند در آن مؤثر باشد.

خانم آنگ‏سن سوچی، اولاً سال‏های زیادی است که در داخل کشور هستند و از آن گذشته موفق شده‏اند نیروهای سیاسی مختلف با سلایق مختلف سیاسی را به‏شکلی گرد هم بیاورند و نوعی اتحاد عمل را به نمایش بگذارند.

در کنار این می‏شود از حکومت میانمار گفت و اینکه به‏هرحال میزان عقلانیتی که نشان می‏دهند، ظاهراً با میزان عقلانیت در بین حکام سیاسی کشور ما به‏هیچ‏وجه قابل مقایسه نیست. خلاصه، این مجموعه دست به‏ دست هم داده و به آزادی مبارک ایشان ختم شده است.

آنگ‏سن سوچی دیروز در اولین دیدار با مردم، اعلام کردند که به حاکمیت قانون و حقوق بشر باور دارند. چگونه می‏شود با یک نظام توتالیتر و حکومت نظامی‏ای شبیه میانمار به مبارزه پرداخت، ولی در عین حال تلاش کرد که این مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر را در چهارچوب قانون موجود به‏اجرا گذاشت؟ همین قانون موجود حصر هفت‏ ساله‏ی او را رقم زد و حتی هفته‏ی پیش منجر به انحلال حزب اتحاد ملی برای دمکراسی شد.

اولا من فکر می‏کنم آنهایی که در راه دمکراسی و حقوق بشر و آزادی فعالیت می‏کنند، اصلاً سلاح دیگری جز پای‏بندی به قانون و حقوق بشر ندارند. یعنی اینکه ما تمام مدت مبارزه می‏کنیم و مرگ بر استبداد و مرگ بر مستبد می‏گوییم، در عین حال باید این نکته در ذهن ما باشد که بتوانیم شعار زنده‌باد آزادی را بدهیم و به ابزار و وسایلی که ما را برای رساندن به آزادی یاری می‏رساند، پای‏بند باشیم. یکی از آنها هم همین قانونی بودن و حقوق بشر است.

نکته‏ی دوم در ارتباط با قانون این است که مثلاً در کشور خودمان در چهارچوب تفسیری که آقایان در حکومت از قانون دارند، حتماً نمی‏شود این کار را کرد. برای اینکه زبانی که آنها اسمش را قانون می‏گذارند، اصلاً زبان قانونی نیست.

وقتی از قانون صحبت می‏کنیم، یعنی همین نهادهای به‏شکلی تأیید شده در هر مملکتی. یعنی اگر حتی به همان‏ها هم پای‏بندی وجود داشته باشد و برای عملکرد در درون آن کوشش شود، قاعدتاً راه برای تصحیح قوانین باز می‏شود.

طبعاً من با ایشان خیلی موافقم و فکر می‏کنم بهترین راه‏حل را دارند ارائه می‏دهند. به‏خاطر اینکه فکر می‏کنم اگر حداقل بر اجرای همان قانونی که دیکتاتورها سعی می‏کنند به شیوه‏ی خودشان تفسیر کنند، پافشاری کنیم ، بعد می‏توانیم به جهت بهبود قوانین در آن چهارچوب قانونی عمل و حرکت کنیم.

آنگ‏سن سوچی، روز شنبه، ۱۳ نوامبر، در سخنان خود هنگام دیدار با مردم، در خصوص تحریم‏های بین‏المللی گفت اگر مردم مخالف این تحریم‏ها باشند، او هم در این زمینه تجدید‏ نظر خواهد کرد. به‏طور کلی، آیا تحریم‏ها به مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر در نظام‏های توتالیتر کمک می‏کنند یا مانع از آن می‏شوند؟

بستگی دارد. من فکر می‏کنم برای هیچ جای دنیا نمی‏شود یک فرمول واحد در نظر گرفت. همان‏طور که هرگز نمی‏شود گفت چون این نظام دیکتاتوری است پس اصولاً نباید در انتخابات شرکت کرد و همان‏طور که این فرمول با توجه به توازن نیروها و تغییرات اجتماعی، می‏تواند دچار تغییرات بشود، موضوع تحریم‏ها هم همین‏طور است. بستگی به شرایط هر کشور و بستگی به توازن قدرت‏های جهانی دارد.

البته در این میان، این ملت‏ها هستند که باید تعیین کنند. اما ملت‏ها چه زمانی می‏توانند در این زمینه بحث کنند؟ وقتی که به دقت بدانند تحریم‏هایی که قرار است اعمال شود، چیست؟ چرا دارد تحمیل می‏شود؟ ریشه‏های آن در کجاست؟ و چگونه می‌شود دچار این تحریم‏ها نشد؟

در کشور خودمان، در عمل وسایل ارتباط جمعی دولتی اجازه نداده‏اند که مردم ما بدانند ما بر سر چه پرونده‏ای داریم به سمت تحریم‏هایی می‏رویم که می‏تواند بنیان‏های اقتصادی کشور ما را برهم بریزد. مردم نمی‏دانند که ما در این پرونده‏ی هسته‏ای اگر چگونه عمل می‏کردیم، به چه نتیجه‏ای می‏رسیدیم. من دارم راجع به مجموعه‏ی مملکت‏مان صحبت می‏کنم که تحت بمباران رسانه‏های خبری دولتی هستند. از اطلاعات پراکنده‏ای که از این طرف و آن طرف می‏رسد، اصلاً ما نمی‏‌توانیم دریابیم این پرونده‏ی هسته‏ای که آقایان حق مسلم خودشان می‏دانند، چیست؟ اصلاً این حق مسلم ما برای ما تعریف نشده است.

هر ملتی باید بداند بر سر چه چیزی دارد مبارزه می‏کند، برای آن مبارزه‏اش چه ترفندها و چه استراتژی‏هایی را باید در پیش بگیرد و چه تاکتیک‏هایی داشته باشد. سپس بر اساس آن تصمیم ‏بگیرد.
به‏نظر من وقتی خانم آنگ‏ سن سوچی این حرف را می‏زند، معنی‏اش آن است که این شرایط برای ملت توضیح داده شود و مردم بر اساس آن انتخاب کنند که آیا می‏خواهند این فداکاری را بکنند و آیا لازم است که آنها این فداکاری را بکنند یا نه؟

به‏هرحال آزادی و رفع حصر آنگ‏سن سوچی خبر خوبی برای همه‏ی مبارزان حقوق بشر و دمکراسی‌ در تمام دنیا بوده و هست. با این خبر خوش، آیا می‏شود مقایسه‏ای داشت بین شرایط موجود در میانمار و جنبش مردمی‌ای که در ایران اتفاق افتاده است؟ آیا می‌توان تفاوت‏ها و شباهت‏هایی را در این مبارزه دید؟

حتماً. یعنی به‏هرحال موضوع و مقوله‏ی مبارزه برای آزادی در همه جای دنیا مشابهت‏های خود را دارد، اما تفاوت‏هایی هم دارد و این تفاوت‏ها به زمینه‏های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تاریخی و مسائل مختلف دیگری برمی‏گردد.

به‏هرحال ما هم در ایران، در طول همین یک سال گذشته، با تکیه بر این نوع مبارزه‏ی بدون خشونت، تاکید بر مبارزه‏ی مدنی و جا افتادن بحث‏های مدنی و اینکه جنبش با خودش، رهبران خود و چهره‏های خود و کادرهای خود را به‏وجود بیاورد، بسیار رشد کرده‏ایم. چیزی که به‏نظرم می‏رسد این است که نیروهای سیاسی در میانمار به‏ دلیل همین سوابق، از تشتت کم‏تری برخوردارند. در کشور ما این مسائل پیچیده‏تر می‏شود.

در مجموع، نتیجه‏ای که می‏شود گرفت این است که اگر واقعاً یک ملت و چهر‏ه‏های آن ملت- نمی‏خواهم بگویم قهرمانان آن ملت- کسانی که گردانندگان و مدیران یک حرکت سیاسی هستند، موقعیت‏ها را درست تشخیص بدهند و در جهت سازماندهی درست عمل کنند، این خواست برحق اصلاً نمی‏تواند پایانی داشته باشد، جز رسیدن به پیروزی و به نتیجه.

من اطمینان دارم اگر ما هم به این ظرایف توجه کنیم، در کشور ما هم این اتفاق می‏افتد. این اتفاق، این پیروزی آزادی و کنار زدن مستبد و استبداد، نتیجه‏ی اجتناب‏ناپذیر تاریخ است.

Share/Save/Bookmark

 
 

هفته‌ی گذشته فعالان محیط زیست در کشورهای مختلف، روز جهانی «مقابله با بهره‌برداری از محیط زیست به هنگام جنگ و مخاصمات مسلحانه» را برگزار کردند.

Download it Here!

در ایران نیز فعالان و کارشناسان محیط زیست با شرکت در همایشی بین‌المللی با عنوان «آثار مخرب جنگ بر محیط زیست»، به بررسی وجوه مختلف تاثیرات ویرانگر جنگ بر منابع طبیعی پرداختند و به‌خصوص آثار ناشی از جنگ ایران و عراق و هم‌چنین جنگ اول خلیج فارس را بر محیط زیست منطقه بررسی کردند.

سازمان ملل متحد از سال ۲۰۰۱ میلادی روز ششم نوامبر را به نام «روز جهانی مقابله با بهره‌برداری از محیط زیست به هنگام جنگ و مخاصمات مسلحانه» نامگذاری کرده است تا به این وسیله بتواند جوامع مختلف و افکار عمومی را متوجه آثار مخرب جنگ بر منابع طبیعی و زیست‌بوم جهانی کند. بررسی آثار زیان‌بار و گاه جبران نشدنی جنگ‌ها بر محیط زیست، غالباً در سایه‌ی تخریب شهرها و نابودی انسان‌ها کمتر مورد توجه قرار می‌‍‌گیرد.


سازمان ملل روزی را برای هشدار در مورد تاثیرات جنگ بر محیط زیست نامگذاری کرده است

آلودگی گسترده‌ی منابع آبی، نابودی درختان، مراتع و محصولات کشاورزی، آلودگی خاک، تلف شدن جانوران و هم‌چنین تخریب چشم‌اندازها و مناظر طبیعی، بخشی از آسیب‌های گسترده‌ای هستند که جنگ‌ها طی سده‌های مختلف در سرتاسر جهان برجای گذاشته‌اند. پیشرفت فن‌آوری نظامی و تولید سلاح‌هایی با توانایی تخریب گسترده‌تر در دهه‌های اخیر، تهدیدهای جدیدتر و گسترده‌تری را برای منابع طبیعی به همراه داشته است. در بسیاری از موارد چنین تخریب‌های گسترده‌ای در سایه‌ی پیروزی‌ها یا ضرورت‌های نظامی توجیه شده‌اند و یا حداکثر از آنها به عنوان اثرات جانبی جنگ نام برده شده است.

از سوی دیگر بسیاری از جنگ‌ها در دنیا بر سر دست‌اندازی و بهره‌برداری از منابع طبیعی آغاز شده است.

مطابق آمار «برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد» یا UNEP، طی شصت‌سال گذشته چهل درصد از جنگ‌های داخلی با بهره‌برداری از منابع طبیعی در ارتباط بوده است.

این منابع گاه شامل درختان و یا معادن قیمتی مانند طلا و الماس و یا برای دست‌یابی به منابع کمیاب در مناطق مختلف مانند منابع آبی و زمین‌های حاصلخیز بوده است. از این‌رو سازمان ملل متحد، حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست را بخش مهمی از روند دستیابی به صلح و تثبیت آن در جهان تلقی می‌کند. زیرا بدون وجود منابع زیستی که بتواند ضامن بقای زندگی انسان‌ها و جانداران باشد دستیابی به صلح و ثبات ناممکن است.


همایش آثار مخرب جنگ بر محیط زیست در ایران برگزار شد

در همایشی بین‌المللی که روز شانزدهم آبان در تهران برگزار شد، نماینده‌ی مقیم سازمان ملل متحد در ایران، پیام بان کی‌مون را قرائت کرد که در آن دبیرکل این سازمان نسبت به وقوع درگیری‌های بیشتر در آینده برای کسب منافع مادی هشدار داد و خواهان سرمایه‌گذاری جوامع انسانی برای حمایت از توسعه‌ی پایدار شد.

به گزارش خبرگزاری ایلنا، جان استریک، نماینده‌ی صلیب سرخ جهانی هم که در این همایش شرکت داشت اذعان داشت قوانین زیادی برای جلوگیری از نابودی محیط‌زیست در جنگ‌ها وجود ندارد. برای نمونه بخش‌هایی از جهان به دلیل شرایط ژئوفیزیكی مناطق غیر نظامی اعلام شده ولی متاسفانه پیش‌بینی‌های قانونی نتوانسته است جلوی نابودی محیط زیست را به ویژه در زمان جنگ‌ها و درگیری‌ها بگیرد.

استریک تاكید كرد: «حتی پیش‌بینی جبران خسارت مالی وارد بر محیط‌زیست نیز نشده است و قوانین مناسبی برای آن وجود ندارد.»

دکتر اسماعیل کهرم، استاد دانشگاه و فعال محیط زیست نیز در این همایش گزارشی از تاثیرات مخرب جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق را ارائه کرد.

به گفته‌ی این استاد دانشگاه، در جنگ عراق و ایران سه میلیون درخت نخل به آتش كشیده شد.
آقای کهرم هم‌چنین با اشاره به حساس بودن اکوسیستم خلیج فارس گفت: «هنگامی كه پایگاه‌های نوروز و چاه‌های نفت دیگر مورد اصابت موشک قرار گرفت صدها هزار تن بشكه نفت خام وارد این اكوسیستم بی‌نظیر شد و آب آن را آلوده كرد.»

به گفته‌ی او در جنگ اول خلیج فارس، صدام چاه‌های نفت فراوانی را به آتش كشید كه باعث شد میلیون‌ها بشكه نفت وارد آب‌های خلیج‌فارس شود و از سوی دیگر دود ناشی از سوختن این چاه‌ها موجب بارش باران‌های سیاه در بخش‌ عظیمی از قاره‌ی آسیا شد و تعداد زیادی از موجودات دریایی و غیر دریایی را نابود کرد.


سوختن چاه‌های نفت کویت در جنگ خلیج فارس

معصومه ابتكار، رئیس هیئت مدیره‌ی مركز صلح و محیط زیست نیز با اشاره به پیشینه‌ی برپایی چنین همایشی گفت: «اولین كنفرانس بین‌المللی بررسی آثار مخرب جنگ بر محیط زیست در سال ۱۹۸۴ در دانشگاه تهران توسط تقی ابتكار برگزار شد كه منجر به محكوم كردن صدام حسین به عنوان نابودكننده‌ی محیط زیست شد.» او هم‌چنین به تاثیرات جنگ بر محیط زیست کشورهای عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان اشاره کرد.

مطابق گزارش‌هایی که از سوی برنامه‌ی محیط زیست سازمان ملل متحد منتشر شده‌اند، محیط زیست و منابع طبیعی در افغانستان نیز به طور گسترده براثر دو دهه جنگ‌های متعدد به‌طور گسترده‌ای ویران شده‌اند. بیش از نیمی از جنگل‌های افغانستان در سه ولایت ننگرهار، کنار و نورستان در طی بیست و پنج سال جنگ نابود شدند و به نحو قابل ملاحظه‌ای از شمار تعدادی از جاندارن و حیات وحش این کشور کاسته شد.

ایران و افغانستان هم‌چنین از قربانیان بزرگ مین‌های زمینی به شمار می‌روند که تا سال‌ها پس از پایان جنگ هم‌چنان قربانی می‌گیرد و مناطق وسیعی را در این کشورها غیر قابل دسترس و نامناسب برای سکونت و کشاورزی کرده است.

Share/Save/Bookmark

 
 

بانک مرکزی ایران از کاهش ۱۰ درصدی تولید نفت و درآمدهای نفتی و هم‌چنین از کاهش واردات به کشور خبر داده است.

Download it Here!

در گزارش‌ تازه‌ی بانک مرکزی که به تحولات اقتصادی سال ۱۳۸۸ اختصاص دارد، از مهم‌ترین شاخص اقتصادی، یعنی رشد اقتصادی در این گزارش خبری نیست.

صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی نرخ رشد اقتصادی ایران را در حدود ۱/۵ درصد تخمین زده‌ و پیش‌بینی کرده‌اند، این رقم در سال آینده‌ی میلادی به پایین‌ترین رده‌ی خود در ده‌سال اخیر برسد.

براساس این گزارش درآمد ایران از محل صادرات نفت و گاز در سال ۸۸ بیش از ۱۶ میلیارد دلار کمتر از سال پیش از آن بوده است. مبادلات نفتی ایران با چین و ژاپن هم کاهش پیدا کرده است.

این کاهش تولید و درآمدهای نفتی ایران چه تأثیری در وضعیت اقتصادی کنونی جمهوری اسلامی خواهد گذاشت؟ پرسشی است که با دکتر هادی زمانی، کارشناس اقتصاد در لندن درمیان گذاشته‌ام.


هادی زمانی

اقتصاد ایران به شدت به درآمد نفت وابسته است و هرگونه کاهش در سطح تولید و درآمد نفت تأثیر غیر مستقیم روی نرخ رشد اقتصادی و وضعیت اقتصادی مردم خواهد داشت. منتهی در برهه‌ی کنونی این تأثیر به مراتب شدیدتر است؛ به دو دلیل: یک اینکه دولت دچار کسری بودجه‌ی بسیار هنگفتی است. تخمین زده می‌شود که دولت در حال حاضر رقمی نزدیک به سی میلیارد دلار کسری بودجه داشته باشد.

دو اینکه اقتصاد ایران در یک مدار رکود قرار گرفته و دچار رکود تورمی است. در چنین شرایطی بدیهی است که یک افت ده درصدی در درآمد نفت، صدمه‌ی بسیار شدیدتری، شدیدتر از گذشته، به اقتصاد خواهد زد و دولت را با مشکلات عدیده‌ی بسیار شدیدتری مواجه خواهد کرد. این مسئله آهنگ رکود اقتصادی کشور را تشدید خواهد کرد و احتمالاً می‌تواند پیامدهای سیاسی هم داشته باشد.

به نظر شما چرا بانک مرکزی در گزارش خود در مورد نرخ رشد تولید ناخالص ملی سکوت کرده است؟

به احتمال قوی دلیلش این است که اقتصاد ایران دچار رکود است. طبق تخمین‌های صندوق بین‌‌المللی پول، همان‌طور که در گزارش آمده است، نرخ رشد اقتصادی ایران در سال کنونی ۱/۵ درصد بوده و در سال آینده از این هم پایین‌تر خواهد بود. اطلاعاتی که اکنون از ایران خارج می‌شود و به دست ما می‌رسد این است که به احتمال قوی نرخ رشد اقتصادی ایران نزدیک به صفر است و دارد وارد یک رکود بسیار عمیق می‌شود. البته در چنین شرایطی این خبر خوبی به لحاظ سیاسی و اقتصادی نیست و با توجه به عملکردهای سیاسی دولت قابل فهم و قابل پیش‌بینی بوده است که بانک مرکزی از انتشار این خبر خودداری کند.


در آستانه‌ی آزادسازی قیمت‌ها در ایران که برخی از کارشناسان آن را زلزله‌ی اقتصادی توصیف کرده‌اند، چون قیمت مواد انرژی‌زا و کالاهای دیگر چندین برابر گران‌تر خواهد شد، این کسری تولید و درآمد نفتی ایران را با توجه به تأثیر تحریم‌ها چطور ارزیابی می‌کنید؟

این امر یک تاثیر دوگانه خواهد داشت. از یک طرف افت بودجه‌ی دولت مسئله‌ی رکود اقتصادی را تشدید خواهد کرد و رکود اقتصادی نیز باعث فشار منفی روی سطح قیمت‌ها خواهد شد. این یک زاویه‌ی برخورد است. از طرف دیگر در شرایط کنونی که دولت کسری بودجه‌ی بسیار زیاد دارد، ناچار است این افت ده درصدی را از محل‌های دیگر تأمین کند. محلی که برایش وجود دارد این است که فشار بیشتری بر مردم بیاورد و قیمت‌های انرژی را در سطح داخل بالا ببرد و یا پول چاپ کند و به استقراض از بانک مرکزی متوسل شود.

هر راهی که برود و هرکدام از این‌ راه‌ها را که انتخاب کند، آهنگ نرخ تورم را بیشتر خواهد کرد. این افزایش تورم آن کاهش اولیه و رکودی را، به احتمال بسیار قوی خنثی خواهد کرد. یعنی افزایش تورمی به مراتب بیشتر از آن چرخه‌ی اول خواهد بود. به احتمال قابل ملاحظه یک رکود تورمی را در ایران تشدید خواهد کرد. هم رکود را تشدید خواهد کرد و هم تورم را.

به نظر شما راه برون‌رفت برای جمهوری اسلامی از این وضعیت با گسترش تحریم‌ها، نارضایتی مردم و کاهش درآمدهای نفتی وجود دارد؟

توجه کنید که در ایران سی‌سال سوء مدیریت اقتصادی و سیاسی باعث شده است مشکلات روی هم انباشته شوند که اکنون تبدیل به یک کلاف سردرگم شده است. در چنین شرایطی احتمال آن بسیار ضعیف است که با تحولات کوچک و با سیاست‌های خرد در این گوشه و آن گوشه بتوان مشکل را حل کرد. به اعتقاد من برون‌رفت از شرایط کنونی مستلزم اصلاحات گسترده‌ی اقتصادی و سیاسی است که جوانب متعددی دارد. در عرصه‌ی خارجی عادی‌سازی روابط کشور و حل مسئله‌ی بحران هسته‌ای با غرب و حل مسئله‌ی تحریم‌ها؛ و در عرصه‌ی داخلی ایجاد شرایطی که کشور بتواند به آرامش سیاسی برسد و بتواند سرمایه‌گذاری‌های داخلی و خارجی و نیروی تحصیلکر‌ده‌ی کشور را که موتور اقتصادی کشور است، جذب خود کند و سر و سامانی براساس ضوابط عقلایی به‌وجود آورد.

Share/Save/Bookmark

 
 

سه دهه گذشت، و سرنوشت بخشی از ملت ایران در تبعید رقم خورد. اگر قومی می‌خواست از ملت ایران انتقام بگیرد، چنین بلاهایی سرش نمی‌آورد. به نظر می‌آید عده‌ای غارتی در حین فرار به جایی حمله برده‌اند و انگار فرصت کافی ندارند. قصد ماندن ندارند. طرح و برنامه‌ای جز غارت و ویرانی ندارند. و نرخ معامله از سوی آنان تعیین شده است؛ توهین‌آمیز و دشمنانه.

Download it Here!

تظاهرات آرام و رفتار مدنی مردم را به خشن‌ترین نوع ممکن سرکوب کرده‌اند. صدها آدم کشته‌اند و حالا وزارت اطلاعات دارد فیلمی درباره‌ی «ندا آقاسلطان» می‌سازد. بخشی از هنرپیشگان با میل خود پذیرفته‌اند که در فیلم وزارت اطلاعات نقش بازی کنند. اما بخشی دیگر از هنرمندان در شرایطی قرار گرفته‌اند، که یا باید نقش را بپذیرند و یا راه فرار پیش گیرند.

وزارت اطلاعات و سیاست‌گذاران فرهنگی نظام جمهوری اسلامی همه کاری می‌کنند تا چهره‌ی کشته‌ی مردم را مخدوش کنند. با این که می‌دانند این عمل برای‌شان بسیار گران تمام می‌شود، اما تمهید و اصرار دارند که محبوبیت این کشته را دست‌کاری کنند. چنان که کتاب‌ها و تاریخ را دست‌کاری کرده‌اند. چنان که سرنوشت ملتی را تغییر داده‌اند.

نیمی از پیکر ادبی و فرهنگی و هنری ما در طول این سال‌ها از وطن گریخته‌اند و بخشی که مانده‌اند، زیر سلطه‌ی این نظام اجازه ندارند ساکت بمانند. به ناچار در دو راهی انتخاب قرار می‌گیرند؛ یا در لجن‌زار بدنامی غوطه‌ور شوند، یا در ورطه‌ی گریز، راه تبعید ناخواسته پیش گیرند. این گونه است که چهره‌های ادبی و فرهنگی و هنری درمی‌یابند خرابی از حد گذشته، باید بار و بنه را بست. و راهی دیار تبعید می‌شوند.

از هزاران زاویه می‌توان به مسئله‌ی تبعید نگریست. سال‌ها پیش از عباس میلانی نویسنده و محقق سرشناس‌مان پرسیدم، ابعاد گسترده‌ی تبعید را چه گونه ارزیابی می‌کنید. و او برایم نوشت:

تبعید و تفکر همزاد یکدیگرند. قولی‌ست قدیم. شاید به قدمت خود فکر که اهل تفکر، یعنی جمله‌ی آنان که در معنای هستی کاوش می‌کنند و بخشی از حیات انسان را در همین کاوش می‌جویند، آنان که بنده‌ی مطیع هیچ حاکمی نیستند و خرد نقاد را همواره خار پای جباران می‌کنند، جملگی چاره و سرنوشتی جز تبعید ندارند. گاه به اعتبار دوری‌شان از عوام‌الناسی که تخته‌بند روزمرگی‌اند و کاوش در معنای هستی را چندان برنمی‌تابند، در سرزمین خویش به تبعیدی ذهنی دچارند. گاه نیز از بیم داغ و درفش داروغه‌های قدرت به جلای وطن ناچارند. بی‌جهت نیست که در جمهور افلاطون که نخستین سیاه‌مشق حکومتی توتالیترش باید دانست، شعرا و آنان که فکری سوای فیلسوف‌ـ شاه دارند، آنان که عوام را به شک در حقیقت مطلق فیلسوف‌‌ـ شاه قدر قدرت وا می‌دارند، نه تنها محلی از اِعراب ندارند، بلکه تبعیدشان از شرایط ثبات جمهور است.

تبعید و تئوری هم همزاد یکدیگرند. واژه‌ی لاتینی تئوری به نوعی نظاره‌ی از تبعید تعبیرپذیر است. به دیگر سخن حتی اگر این قول پست مدرنیست‌ها را بپذیریم که دوپارگی مطلق ذهن و عین افسانه‌‌ای بیش نیست، با این همه نوعی بُعد و فاصله‌ی مکانی، زمانی و عاطفی شرط لازم تبیین و تدوین تئوری‌ست.

پس تبعید اجباری را می‌توان به فرصتی مغتنم برای بازاندیشی در ارکان فرهنگ و ادب و سیاست و زبان میهن بدل کرد و فارغ از بغض و عشق غلوآمیز خویشتن فرهنگی قوم خویش را شناخت. و البته شناخت هر پدیده گام اول و اجتناب‌ناپذیر در راه تغییر آن است.

شاید بتوان گفت که دائرة‌المعارف ایرنیکا ماندگارترین تجسم این جنبه از تجربه‌ی تاریخی تبعید نسل ماست. آنجاست که برخی از ایرانیان تبعیدی و رأس آن‌ها همه دکتر احسان یارشاطر به کمک برخی از برجسته‌ترین محققان ایرانشناس جهان، به تبیین و تدقیق فرهنگ ایران نشسته‌اند. مجلات پرباری چون «ایرانشناسی و ایران‌نامه» هم در همین زمینه ارجی ویژه دارند.

تبعید و نوعی زبان‌پریشی همزاد یکدیگرند. از سویی زبان مادری بندناف خاطرات انسان تبعیدی‌ست. مأمنی‌ست فارغ از درد و تنهایی تبعید. وسیله‌ای‌ست برای یافتن هم‌پیاله‌گانی آشنا در جهان بیگانه. و بالاخره نقبی‌ست به جهان اساطیر و افسانه‌ها و اشعار و داستان‌هایی که ذهن هر انسانی را شکل می‌دهد و با زبان مادری عجین است. در عین حال برای بیش‌تر روشنفکران تبعیدی همین زبان مادری سرمایه‌ی اصلی کار فکری و خلاق آن‌ها بود و هست. اما از سویی دیگر در واقعیت زندگی روزمره‌ی تبعید نه تنها منزلت اجتماعی اغلب این روشنفکران محل اعتنای جامعه‌ی تبعیدگاه نیست، بلکه حتی آن زبان قومی هم از سکه افتاده است و اغلب به کاری چندان نمی‌آید. گاه در برخی جوامع حتی کاربردش تنش‌آمیز است و چون داغی بر پیشانی تبعیدی می‌نشیند.

به روایتی تبعید یعنی پاسداری از میراثی که دست‌کم برای مدتی از سکه افتاده. تبعیدیان اغلب در همان حالی‌اند که اخوان ثالث وصفش را در غایت زیبایی به‌دست داده است: آن‌ها «فاتحان شهرهای رفته بر بادند، راویان قصه‌های رفته از یادند»، و اغلب «کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه‌هامان را». (م. امید آخر شاهنامه صص ۸۶ـ ۸۵، تهران ۱۳۳۸)

از سوی دیگر امروز زبان را نه صرفاً وسیله‌ی بیان تفکر که جزئی اساسی از تفکر می‌دانند. ولاجرم پیامدهای زبانشناختی تبعید و رابطه و تأثیر آن بر تفکر اهمیتی دو چندان می‌یابد.

نزد ما ایرانی‌ها که در تجربه‌ی تاریخی‌مان زبان سنگر اصلی فرهنگی و قوام‌بخشی و دوام‌دهنده‌ی هویت قومی‌مان بوده، این مسئله ابعاد حتی مهم‌تری می‌یابد. برخی از تبعیدی‌های ایرانی پیوند پویای خویش را با زبان فارسی از کف داده‌اند و گاه تسلط چندانی هم به زبان تبعیدگاه نیافته‌اند.

در تبعید می‌توان در لاک زبان میهنی پنهان شد، یا می‌توان با تلاشی پیگیر در حفظ و اغنای این زبان تجربه‌ی تبعید را به پنجره‌ای برای شناخت زبان تفکر اقوام دیگر بدل کرد و از این راه به بسط و گسترش توانمندی‌های زبان فارسی مددی رساند. شاید بتوان گفت که پیدایش سبک هندی و خلسه‌ی زبانی که از وجوه شخص آن بود، تجسم نوع نخستین برخورد با زبان بود و دستاوردهای سبکی و فرهنگی روشنفکران مهاجر ایرانی در زمان جنگ جهانی اول، تجسم برخورد نوع دوم بود.

این تلاش‌ها بیش‌تر گرد مجله‌ی «کاوه» دور می‌زد و به اهتمام کسانی چون تقی‌زاده و جمال‌زاده، زبان فارسی نه ‌تنها در عرضه‌ی تحقیقات اجتماعی، اقتصادی و ادبی توانی تازه یافت، بلکه زبان قصه هم به همت جمال‌زاده بسط و گسترشی رهایی‌بخش پیدا کرد.

تبعید با نوع خاص دیگری از خسران فرهنگی همزاد است. تلاش معاش و هستی روزانه‌ی انسان نوعی تکنولوژی نامرئی پیچیده می‌طلبد و می‌آموزاند. رمز و راز عاشقی، آداب و رسوم رفاقت، چند و چون خرید مایحتاج روزمره، چگونگی عبور از خیابان، رازهای رویارویی با مقامات دولتی، همه ازجمله اجزای مهم این تکنولوژی‌اند. تجربه‌ی زندگی در میهن این تکنولوژی مهم را به تدریج به یک یک ما می‌آموزد و اندوختن شگفت‌های همین تکنولوژی جزئی از سرمایه‌ی اجتماعی‌ـ فردی انسان‌هاست.

با تبعید یک شبه این سرمایه را از کف می‌دهیم. جامعه‌ی نو تکنولوژی فردی نویی می‌طلبد. فراگرفتنش هرگز خالی از دردسر نیست. اما فرانگرفتنش تبعیدی را به همان پدیده‌ای بدل می‌کند که در فارسی آن را به تحقیر و تمسخر «غربتی» می‌خوانیم.

تبعید و انتظار همزاد یکدیگرند. خبر و شایعه درباره‌ی میهن خوراک روحی تبعید است. گاه انتظار بازگشت به سرزمینی که به قول گمبرویچ از آن به تبع تبعید تصویری رمانتیک پرداخته‌ایم، تبعیدی را از درک و بهره‌گیری از زمان حال و امکانات سیاسی و فرهنگی تبعیدگاه وامی‌دارد. گاه در خلسه‌ی این بازگشت واقع‌بینی را وامی‌گذاریم و زمانی به قول ادوارد سعید «راه و رسم سیاسی مألوف میهن را به سرزمین تبعیدگاه هم تحمیل می‌کنیم و ناچار از درک چند و چون واقعیت‌های سیاسی این جوامع بازمی‌مانیم.». اگر بخواهیم اهرم‌های قدرت جوامع تبعیدگاه را به نفع تغییر مثبت در مملکت‌مان یا در جهت بهبود وضع خویش در تبعید به‌کار بندیم، گام اول شناخت دقیق چند و چون کار سیاست این جوامع است.

تبعید و نوعی تنگ‌نظری همزاد یکدیگرند. آدورنو که بخش مهمی از زندگی خلاق خویش را در تبعید گذراند و خاطراتی سخت زیبا از این تبعید نوشت که Minima Moralia نام داشت، پایه‌های نظری و اجتماعی این تنگ‌نظری را به‌خصوص در میان روشنفکران که به قول او اغلب به تنگدستی زندگی می‌کنند تعیین کرده است و نشان داده که چرا و چه طور گاه برخی از تبعیدی‌ها موفقیت دیگران را خوش نمی‌دارند و انگار ناکامی خویش را شرط و بقای موفقیت دیگران می‌انگارند.

می‌توان تبعید را به پیله‌ای بدل کرد و در آن در تعلیقی تاریخی و عاطفی ماند. اما از سوی دیگر می‌توان را به کشتگاهی زایا و پربار بدل کرد که در آن فرهنگ میهن خویش را نیک می‌شناسیم، مواهب و دستاوردهایش را ارج می‌گذاریم، کاستی‌هایش را فاش می‌گوییم و در عین حال درخت تنومند فرهنگ بومی را به شاخ و برگ فکری و سبکی برگزیده از فرهنگ‌های دیگر پیوند می‌کنیم و پدیده‌ای نو می‌آفرینیم که جوهرش ایرانی و ارزشش جهانی‌ست.

در یک کلام سالک راهی می‌شویم که در چند دهه‌ی اخیر کسانی چون ایزابل آلنده، کارلوس فوئنتس و گمبرویچ در آن گام زده‌اند و جریانی هیجان‌انگیز آفریده‌اند که فرهنگ و ادب بین‌المللی‌اش نام داده‌اند و جای نام‌آوران ایرانی در این سلک هنوز سخت خالی‌ست.

Share/Save/Bookmark

 
 

چندی پیش، سرانجام نخستین فهرست کتاب‌هایی که از میان ۱۰۶ کتاب در مسابقه‌ی ادبی بنیاد گلشیری شرکت داده شده‌اند، در سایت بنیاد انتشار یافت. این موضوع از برخی لحاظ خبرساز و به‌اصطلاح این روزها «حاشیه‌ساز» شد.

Download it Here!

برخی از نظرات خوانندگان زمانه را در وب‌سایت زمانه، در پرسه در متن و در گزارش ویژه می‌توانید بخوانید.

به‌رغم واکنش‌هایی که برخی نویسندگان و منتقدان و خوانندگان نشان دادند و با وجود همه‌ی انتقادات به‌جا، سازنده و نابه‌جا و ویرانگر نباید فراموش کرد که بنیاد گلشیری در میان جوایز ادبی ایران، نخستین نهاد ادبی بود که به سانسور در ایران واکنش نشان داد. فرزانه طاهری در گفت‌وگو با رسانه‌ها اعلام کرده بود که مجوز کتاب‌ها «قطره‌ چکانی» صادر می‌شود و در این شرایط به دلیل افت محسوس کیفی ادبیات داستانی در ایران، بنیاد ناگزیر است جایزه‌اش را به‌طور دوسالانه برگزار کند. در آن زمان هم که این خبر اعلام شد عده‌ای که از جوایز ادبی انتظارات دیگری جز صیانت از ادبیات مستقل ایران دارند، به این خبر واکنش نشان دادند.

یونس تراکمه از اعضای هیأت اجرایی بنیاد گلشیری در گفت‌وگو با رادیو زمانه به شیوه‌ی به‌گزینی کتاب‌ها اشاره کرده بود و در پاسخ به اتهام همدستی با سانسور به‌درستی ما را به این واقعیت ارجاع داد که هوشنگ گلشیری هرگز حاضر نشد حتی یک کلمه از داستان‌هایش را به خواست ممیزان حذف کند یا تغییر دهد. بسیاری از آثار او، برای مثال رمان جن‌نامه یا مجموعه‌ی پنج گنج در خارج از ایران منتشر شدند و تاکنون در ایران فرصت انتشار پیدا نکرده‌اند.


ما همه به‌یاد داریم که معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در زمان محسن پرویز، بنیاد گلشیری را به‌همدستی با بیگانه متهم کرده بود و به این بهانه تلاش داشت فعالیت بنیاد را متوقف و آن را غیرقانونی اعلام کند. با توجه به این پیش‌زمینه‌های سیاسی و محدودیت‌ها در ایران، این پرسش پیش می‌آید که تا چه اندازه ما می‌توانیم از عملکرد نهادهای مستقل انتقاد کنیم، بدون آنکه این انتقادها در جهت سیاست‌های سلبی و ویرانگر دولت قرار گیرد؟

آیا اگر به برخی عملکردها انتقادی وارد است، باید سکوت کرد و این انتقادات را به فرصتی دیگر واگذاشت؟

برنامه‌ی رادیویی این هفته‌ی خاک به جایزه‌ی ادبی بنیاد گلشیری و حاشیه‌هایش اختصاص دارد.

نبود اصول قابل اعتماد و مبانی

در یک نگاه به اسامی داوران جایزه بنیاد گلشیری متوجه می‌شویم که در این میان نسلی تازه از نویسندگان نوخاسته آمده‌اند که دریافت و سلیقه‌شان از ادبیات خلاق را به نمایش بگذارند. تا آنجا که به جایزه‌ی ادبی گلشیری ربط دارد، حضور جوانان در میدان تصمیم‌گیری‌های مهم ادبی دقیقاً با روح گلشیری به‌عنوان یک نویسنده‌ی تأثیرگذار که تا زنده بود جوان هم بود مطابقت دارد. اما با این‌حال متأسفانه شور و جسارت جوانی در همه حال پاسخگوی نیازهای ما نیست. این حقیقت دارد که ادبیات خلاق یک امر سلیقه‌ای است و در اغلب مواقع در چارچوب‌های از پیش‌تعریف شده نمی‌گنجد.

ادبیات خلاق از قلمرو زیبایی می‌آید و تصور ما هم از زیبایی کمال مطلوب مدام دگرگون می‌شود، برای همین تعریف‌های زیباشناسی ادبی هم بالطبع در حال دگرگونی هستند. با این حال اهمیت «مبانی» و تجربه را هم نباید نادیده گرفت. این حقیقت دارد که برخی واکنش‌های نویسندگان نسبت به جوایز ادبی در ایران گاهی تخریبی است. تعجب هم ندارد. در جامعه‌ای که در ۲۰ سال گذشته مدام نویسندگانش تحت ستم قرار داشتند و انواع تضعییقات را تحمل کرده‌اند، بسیار طبیعی است که خودزنی‌ها و رنجش‌ها و دل‌شکستگی‌ها به نهادهای ادبی هم تسری پیدا کند. این مشکلات بیش و کم همه جای جهان وجود دارد، اما آنچه که در ایران این مشکلات را حاد می‌کند، همانا نبود اصول قابل اعتماد و مبانی است. اگر بخواهیم انحطاط را تعریف کنیم، شاید بتوانیم بگوییم مهم‌ترین نشانه‌ی انحطاط همین نبود مبانی قابل‌اتکا باشد.

کی درباره‌ی کی و بر چه اساسی قضاوت می‌کند؟

در یک کلام مثل این است که در این دوره و زمانه‌ی منحط ما به‌راستی نمی‌دانیم واقعاً از ادبیات چه انتظاری داریم. در محیط سرکوبگر و در بطن این فاشیسمی که در زیرین‌ترین لایه‌های جامعه وجود دارد، هر چیز زیبایی به ‌زشتی تبدیل می‌شود. اگر شعر می‌گوییم، با بحث‌های بی‌حاصل درباره‌ی مثلاً چگونگی تقطیع‌ها از یک امر زیبا و عاطفی یک معضل بزرگ می‌سازیم. اگر داستان کوتاه نوشته‌ایم، توقع ما از آنچه که نوشته شده، آنقدر زیاد است که در بهترین حالت هم هرگز برآورده نمی‌شود و برای همین به‌زودی به یک نوع رنجش عمیق می‌انجامد. اگر رمان‌نویس هستیم، انتظار داریم که کتاب ما در شرایطی که تیغ سانسور زبان‌مان را الکن کرده، پس از انتشار به ده‌ها چاپ برسد. ما، - این مای جمعی و سرکوب‌شده و تنگ‌نفس گرفته و خسته از دگرگونی‌های بی‌بنیان سیاست‌های پیچیده – عمیقاً از بی‌اعتنایی جامعه رنجیده‌ایم و حالا جایزه‌ی ادبی قرار است این خستگی را به‌شادابی و آن رنجش را به امید تبدیل کند.

آن‌هم در شرایطی که در یک انحطاط اخلاقی، سیاسی و اجتماعی عمیق هیچگونه اصل قابل‌ اتکایی که بتوانیم آن را مبنا قرار دهیم وجود ندارد. در اثر این نابه‌سامانی‌هاست که هر سال قدری از اعتبار نهادهای ادبی مستقل‌مان کاسته می‌شود و حلقه‌ی خوانندگان کتاب‌ها کاهش بیشتری می‌یابد. این بحران که می‌توانیم آن را «بحران مبانی» بنامیم، در سیاست و اقتصاد و در خانواده و اجتماع و خلاصه در همه جا وجود دارد. نمود آن در ادبیات به‌شدت معصومانه است، تا آنجا که از ما هیولاهایی خودخواه اما قابل ترحم می‌سازد. او که قضاوت می‌کند و او که قضاوت می‌شود، هر دو بی‌اندازه خوشبین و زودباور و درمانده‌ و از اعضای یک خانواده‌اند. خانواده‌ی انسان‌های آرزومند، در حاشیه مانده و رنجیده‌خاطر. در بین همین داوران جایزه‌ی گلشیری نویسندگانی هستند که یک کتاب به‌زحمت نوشته‌اند. نویسندگانی هم هستند که عمری را در راه ادبیات کشورشان تلف و تباه کرده‌اند. کی درباره‌ی کی و بر چه اساسی قضاوت می‌کند؟ مبانی این داوری چیست؟

شور و شر نوشتن و عشق به جایزه

هوشنگ گلشیری نویسنده‌ای بود چندسویه. او یک سویه‌ی درونگرا و نظرباز و خرده‌بین داشت که در بهترین داستان‌هایش به‌خوبی بازتاب پیدا می‌کند و در همان حال از یک سویه‌ی اجتماعی و برونگرا هم برخوردار بود. اگر ادبیات او را مبنا قرار دهند، ناگریر باید گفت از میان کتاب‌هایی که در دو سال گذشته منتشر شده، فقط شهریار مندنی‌پور با رمان «سانسور یک داستان عاشقانه ایرانی» شایستگی دریافت جایزه‌ی گلشیری را دارد. اگر سویه‌ی برونگرای او را مبنا قرار دهند، هر کس که به هر ترتیب از شوری در نوشتن و دقت در دیدن جزئیات اشیاء برخوردار است، می‌تواند مفتخر به دریافت جایزه‌ی گلشیری باشد.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه
از ارزیابی تا داوری ادبی، گفت و گو بخش فرهنگ زمانه با یونس تراکمه
همراهی جوایز ادبی با دستگاه سانسور، فرهاد حیدری گوران

 
 

نسرین ستوده، وکیل دادگستری که بیش از دو ماه است که در زندان به سر می‌برد به اعتصاب غذایش پایان داده و هم‌زمان در دادگاهی در تهران محاکمه شده است.

به گزارش تارنمای کمیته گزارشگران حقوق بشر، ستوده امروز در شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی و همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر» محاکمه شده است.


مهناز پراکند، مینا جعفری، عبدالفتاح سلطانی و نسیم غنوی که وکالت ستوده را بر عهده دارند، روند دادگاه را «خوب و مثبت» توصیف کرده‌اند. به گفته وکلای پرونده نسرین ستوده، به دلیل «اشکالات شکلی پرونده» که از سوی آن‌ها در دادگاه مطرح شده، قاضی با برگزاری دادگاه در تاریخ سوم آذرماه آینده موافقت کرده است.

بر اساس گزارش تارنمای گزارشگران حقوق بشر، امروز همچنین از حضور رضا خندان همسر نسرین ستوده در دادگاه جلوگیری شده اما در دقایق پایانی برگزاری دادگاه وی موفق به دیدار با همسرش شده است.

نسرين ستوده که عمدتاً وکالت پرونده‌های حقوق بشری را در ایران بر عهده دارد، ۱۳ شهريور ٨٩ پس از مراجعه به دادگاه، بازداشت شد و از آن زمان تاکنون در زندان اوين زندانی است.

ستوده به «اقدام علیه امنیت ملی، اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی و همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر» متهم شده است

نسرین ستوده که در مدت بازداشت دست به اعتصاب غذا زده بود، جمعه ٣٠ مهر ٨٩ پس از ٢٧ روز به اعتصاب غذای خود پایان داد اما رضا خندان همسر ستوده ٢٠ آبان جاری پس از ملاقات با وی، اعلام کرد که همسرش دوباره دست به اعتصاب غذا زده است. به گفته رضا خندان، «نسرين که قبل از زندان ۵۷ کيلو بيشتر وزن نداشت در اين مدت زندان حدود ۱۳ کيلو لاغر شده بود و ديگر چهره‌اش قابل تشخيص برايم نبود.»

در روز دهم مهرماه گذشته، شيرين عبادی، برنده جايزه صلح نوبل به همراه سازمان عفو بين‌الملل، ديده‌بان حقوق بشر، کميسيون بين‌المللی قضات، فدراسيون بين‌المللی حقوق بشر، ليگ ايرانی دفاع ازحقوق بشر، اتحاديه بين‌المللی وکلا، سازمان جهانی عليه شکنجه و کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران نسبت به ادامه بازداشت بدون اتهام و يا محاکمه نسرين ستوده در ايران اعتراض کرده بودند. آن‌ها خواستار آزادی سريع و بی‌قيد و شرط نسرين ستوده شدند.

در ماه‌های گذشته چندین وکیل دادگستری در ایران بازداشت یا به دادگاه احضار شده‌اند. در تازه‌ترین اقدام قوه قضائیه علیه وکلا، سارا صباغیان، مریم کیان‌ارثی و مریم کرباسی سه وکیل دادگستری و دو وکیل دیگر که هویت‌شان فاش نشده ٢٢ آبان جاری بازداشت شده‌اند.

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران، اتهام وکلای بازداشت شده را «ارتکاب جرائم امنیتی و انجام اعمال خلاف شئون اسلامی در خارج از کشور» اعلام کرده است.

به گفته وی، سه نفر از این وکلا (صباغیان، کیان‌ارثی و کرباسی) هنگام بازگشت از سفر آنتالیای ترکیه بازداشت شده‌اند و دو وکیل دیگر نیز که با سه وکیل بازداشت شده «مرتبط» بوده‌اند، در تهران دستگیر شده‌اند.

در همين حال دو روز پيش آیت‌الله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران در دیدار با اعضای هیأت مدیره کانون وکلا از مصاحبه برخی از وکلای دادگستری با رسانه‌های خارجی انتقاد کرد.

وی گفت‌وگوی وکلا با رسانه‌های خارجی را باعث «وهن جامعه وکالت» دانست و خواهان «حفظ شأن و منزلت» وکالت از سوی وکلا شد.

اخیراً جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران و کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران به همراه شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، با انتشار بیانیه‌ای مشترک از قوه قضاییه ایران خواسته‌اند تا به «حملات سیستماتیک و هدفمند علیه فعالان حقوق بشر و وکلا» پایان دهد.

«کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر» نیز با انتشار بيانيه‌ای ضمن «غيرقانونی» دانستن دستگيری جمعی وکلای دادگستری، اين اقدام را محکوم کرد و خواستار آزادی بدون قيد و شرط آن‌ها شد.

اين کميته همچنين از کانون وکلای دادگستری ايران خواست تا به‌عنوان يک نهاد مستقل صنفی نسبت به بازداشت وکلای دادگستری «سکوت» نکرده و به «ابتدايی‌ترين وظايف خود» عمل کند.

Share/Save/Bookmark

 
 

محمدجواد لاريجانی، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه ايران در نيويورک اعلام کرد که پيش‌نويس قطعنامه جديد سازمان ملل متحد عليه وضعيت حقوق بشر در ايران «غيرحقوقی» است و «وجاهت قانونی» ندارد.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، شصت و پنجمين اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد از اوايل ماه جاری در نيويورک آغاز به کار کرده است. در اين اجلاس، گروهی از کشورها پيش‌نويس قطعنامه‌ای با عنوان موارد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ايران را برای تصويب مطرح کرده‌اند.


به همين منظور محمد جواد لاريجانی به همراه هيئتی از مقامات ايرانی به نيويورک سفر کرده است تا در اين اجلاس از مواضع جمهوری اسلامی ايران دفاع کند.

دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه ايران در بدو ورود خود به نيويورک در اظهارنظری اين اقدام را «سوء استفاده سياسی» دانست و طرح اين پيش‌نويس را «به منظور انحراف تعامل و همکاری سازنده با شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد» ارزيابی کرد.

جواد لاريجانی گفت از آن‌جايی که مسلمانان از جمعيت بالايی برخوردارند «بايد فرهنگ اصيل و عميق اسلامی» در اين زمينه «نقش‌آفرينی جدی» داشته باشد

لاريجانی گفت اين پيش‌نويس زمانی طرح می‌شود که ايران در بهمن‌ماه سال گذشته «تعاملی سازنده با شورای حقوق بشر» داشت و در خردادماه «با موفقيت»، گزارش خود را «با اجماع» به تصويب رساند.

آقای لاريجانی در حالی اين سخنان را بيان می‌کند که در روز ۲۵ خردادماه امسال، ۵۶ کشور عضو سازمان ملل طی بيانيه‌ای نگرانی عميق خود را از بحران وضعيت حقوق بشر در ايران، به‌ويژه پس از انتخابات بحث‌برانگيز دهمين دوره رياست جمهوری در اين کشور، ابراز داشتند و اين بيانيه در محل شورای حقوق بشر سازمان ملل خوانده شد.

کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران در روز برگزاری اجلاس خردادماه، گزارش داد که «نمايندگان دولت ايران به همراه شماری از کشورهای حامی آن برای جلوگيری از قرائت بيانيه با ادعای آن‌که مغاير آئين‌نامه شورا می‌باشد، تلاش کردند از خواندن آن جلوگيری کنند، اما رياست شورا اعتراض هيجانی آن‌ها را قبول نکرد و پس از چندين ساعت تعليق جلسه بيانيه قرائت شد.»

محمدجواد لاريجانی امروز تأکيد کرد که کشورهای پيشنهاددهنده قطعنامه جديد عليه ايران، «کارنامه‌ای بسيار ننگين از موارد نقض آشکار حقوق شهروندان خود و ساير کشورهای دنيا دارند.»

لاريجانی گفت: «امروز جوامع غربی مملو از تبعيض، اسلام‌هراسی و مجازات‌ها و دستگيری‌های غيرقانونی و بازجويی‌های همراه با شکنجه هستند که همه را به بهانه حفظ امنيت و مبارزه با تروريسم سرپوش می‌گذارند.»

وی گفت جمهوری اسلامی ايران حقوق بشر را «مسئله‌ای کاملأ فرهنگی» می‌داند و معتقد است «همه کشورهای دنيا با فرهنگ‌های مختلف خود بايد در اين فرايند حضور فعال داشته باشند.»

جواد لاريجانی افزود از آن‌جايی که مسلمانان از جمعيت بالايی برخوردارند «بايد فرهنگ اصيل و عميق اسلامی» در اين زمينه «نقش‌آفرينی جدی» داشته باشد.

وی تأکيد کرد حقوق بشر و نهادهای مربوط به آن نبايد به ميدانی برای «سوء استفاده سياسی و تحميل و فشار بر کشورهای ديگر از سوی غربی‌ها» تبديل شود.

شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل نيز در روز ۱۶ آبان‌ماه جاری در گفت‌وگوئی با آسوشیتدپرس گفته بود که برای جلب پشتیبانی سازمان ملل متحد در راستای تدوین پیش‌نویس قطعنامه‌ای برای محکوم کردن نقض حقوق بشر از سوی دولت ایران در مجمع عمومی سازمان ملل، به نیویورک سفر کرده است.

شيرين عبادی از جامعه بین‌المللی خواست صدای مردم ایران و زندانیان سیاسی این کشور را به گوش جهانیان برساند.

وی تأکید کرد که حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران وضعیت بدی دارد و این وضعیت روز به روز بدتر می‌شود.

Share/Save/Bookmark

 
 

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران از آغاز به‌کار دادسرای فرهنگ و رسانه در آينده نزديک خبر داد و در مورد مرخصی زندانيان سياسی گفت مرخصی «فتنه‌گران» لغو می‌شود. وی افزود تاريخ قصاص شهلا جاهد تعيين شده است.

به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، جعفری دولت‌آبادی اعلام کرد برای رسيدگی تخصصی به پرونده‌های مطبوعاتی به زودی دادسرای «فرهنگ و رسانه» تشکيل می‌شود.


دادستان تهران هدف از تأسيس اين دادسرا را «رسيدگی تخصصی به پرونده‌های مطبوعاتی، تعامل بيشتر با مطبوعات و استفاده از ظرفيت رسانه‌ها برای حمايت از ارزش‌های انقلاب» عنوان کرد.

جعفری دولت‌آبادی با بيان اين‌که «نبرد رسانه‌ای عليه جمهوری اسلامی» در کنار «سياست‌های مهار و نافرمانی مدنی»، پررنگ تر شده است گفت: «اميدواريم اين دادسرا بتواند به مسائل مطبوعات، کتاب، هنر، موسيقی و فرهنگ و کليه‌ امور مربوط به فرهنگ و رسانه اقدامات موثری داشته باشد.»

هفت متهم به جاسوسی و ۲۰ متهم حوادث پس از انتخابات در زندان، منتظر محاکمه‌اند

دادستان تهران در بخش ديگری از سخنان خود اعلام کرد که هفت متهم به جاسوسی و ۲۰ متهم حوادث پس از انتخابات در زندان، منتظر محاکمه‌اند.

وی مرخصی به زندانيان سياسی‌ای که نادم و پشيمان شده‌اند را کار اصولی خواند و آن را باعث جدا شدن متهمان از «جريان فتنه» دانست.

مقامات ايرانی وقايع پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری در ايران را «فتنه» و معترضان به نتايج آن را «فتنه‌گر» می‌خوانند.

جعفری دولت‌آبادی در همين زمينه افزود: «مطمئنأ کسانی که در ايام مرخصی برخلاف تعهداتشان عمل کنند، جلسه تشکيل دهند، بيانيه صادر کنند، به دنبال کارهای حزبی باشند و به خاطر همان اتهاماتی که محکوم شدند ادامه فعاليت دهند، مرخصی آن‌ها لغو خواهد شد و به‌طور قاطع اعلام می‌کنم که اين‌گونه مرخصی‌ها وجود ندارد.»

وی با اشاره به اظهارات اخير احمد جنتی، دبير شورای نگهبان درباره مرخصی به زندانيان سياسی گفت که روز گذشته به آيت‌الله جنتی درباره «چارچوب‌های مشخص اعطای مرخصی از سوی قوه قضائيه» توضيحاتی داده و ابهام وی برطرف شده است.
آيت‌الله جنتی در نماز جمعه تهران خطاب به قوه قضائيه گفته بود که به «فتنه‌گران زندانی» مرخصی ندهند.

عباس جعفری دولت‌آبادی همچنين افزود که از برخی زندانيان به عنوان «ابزاری برای مقابله با جمهوری اسلامی» استفاده می‌شود و قوه قضائيه نمی‌تواند با «جدا کردن اين بدنه از جريان فتنه» طرح فوق را «خنثی» کند.

وی افزود ممکن است «اشتباهاتی» رخ دهد اما به محض اين‌که زندانيان برخلاف تعهداتشان عمل کنند مرخصی آن‌ها لغو خواهد شد.

دادستان تهران افزود: «محکومين زندانی و خانواده‌های‌شان مهم‌ترين عامل حفظ اين سياست هستند. اگر قرار باشد اين اقدام به شيوه و سياستی عليه انقلاب و آرمان‌های آن تبديل شود به‌طور طبيعی اين سياست متوقف خواهد شد.»

دادستان تهران در مورد پرونده‌ شهلا جاهد، محکوم به قصاص، گفت: «در حال حاضر پرونده به دادسرای امورجنايی اعاده شده و اگر موانع قانونی مثل گذشت شاکی رخ ندهد، اين حکم در آينده‌ای نه چندان دور اجرا خواهد شد و برای اجرای حکم نيز تعيين وقت شده است.»

شهلا جاهد متهم به قتل لاله سحرخيزان، همسر ۳۲ ساله ناصر محمدخانی، بازيکن سابق تيم ملی فوتبال ايران و پرسپوليس در مهرماه سال ۸۱ است. وی به قتل لاله سحرخيزان اعتراف کرد و روانه زندان شد. ناصر محمدخانی و خانواده لاله سحرخيزان تقاضای قصاص کرده‌اند.

روزنامه وطن امروز، چاپ تهران روز ۱۷ آبان گزارش داد رئيس قوه قضاييه اجازه داده است حکم قطعی قصاص نفس شهلا جاهد اجرا شود.

Share/Save/Bookmark

 
 

مرتضی کاظمیان عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش تارنمای میزان‌خبر، دادگاه با استناد به مقاله‌ها و یادداشت‌های این روزنامه‌نگار و همچنین مصاحبه‌های وی با رسانه‌های خارجی، او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محکوم کرده است.


کاظمیان که عضو شورای فعالان ملی-مذهبی است، دی‌ماه سال ١٣٨٨ بازداشت شد و ٦٣ روز در سلول انفرادی زندان اوین در حبس بود. وی اسفندماه سال گذشته با وثیقه ٥٠ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.

این روزنامه‌نگار سابقه همکاری با روزنامه‌های اصلاح‌طلب«خرداد، جامعه، توس، فتح، یاس نو، وقایع اتفاقیه، حیات نو، اقبال، اعتماد ملی، مشارکت، شرق، سرمایه، اعتماد و..» را در کارنامه خود دارد.

در یک سال و نیم گذشته ده‌ها روزنامه‌نگار در ایران بازداشت و به حبس محکوم شده‌اند. در تازه‌ترین برخورد قوه قضاییه ایران با روزنامه‌نگاران، نازنین خسروانی چهارشنبه ١٢ آبان بازداشت شده است.

در یک سال و نیم گذشته ده‌ها روزنامه‌نگار در ایران بازداشت و به حبس محکوم شده‌اند

نازنیین خسروانی پیش‌تر در روزنامه‌های اصلاح‌طلب «بهار، دوران امروز، سرمایه، کارگزاران و سرمایه» که همگی توقیف شده‌اند، کار می‌کرده است.

همچنین سوم آبان جاری حکم یک سال حبس تعزیری و ٣٠ سال محرومیت از روزنامه‌نگاری که پیش‌تر برای ژیلا بنی‌یعقوب، روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان در تهران صادر شده بود، در دادگاه تجدید نظر تأیید شد.

در یک ماه گذشته علاوه بر بازداشت دوباره محمدرضا مقیسه و نهایی شدن حکم ژیلا بنی‌یعقوب، مهسا امرآبادی، روزنامه‌نگار در تهران نیز از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.

سازمان گزارشگران بدون مرز، ششم آبان جاری با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که «سرکوب بی‌وقفه مطبوعات»، چهره واقعی رژیم تهران است.

گزارشگران بدون مرز در این بیانیه، بازداشت دوباره محمدرضا مقیسه، عضو هیأت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و نهایی شدن حکم یک سال حبس و ٣٠ سال محرومیت از روزنامه‌نگاری برای ژیلا بنی یعقوب را، تأییدی بر جایگاه ١٧٥ ایران در زمینه آزادی مطبوعات در جهان خواند.

چند روز پیش از انتشار این بیانیه، گزارشگران بدون مرز که انجمنی بین‌المللی در زمینه دفاع از آزادی رسانه‌ها است، رده‌بندی جهانی آزادی مطبوعات در سال ٢٠١٠ را نیز منتشر کرده بود.

بر اساس این گزارش از بین ١٧٨ کشور ارزیابی شده، ایران در زمینه آزادی مطبوعات از رتبه ١٦٠ در سال ٢٠٠٣ به رتبه ١٧٥ در سال ٢٠١٠ سقوط کرده است.

گزارشگران بدون مرز می‌گوید که ایران بزرگ‌ترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه است.

Share/Save/Bookmark

 
 

محمد عزلتی مقدم، رئیس کمیته ایثارگران ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، چهارشنبه ١٩ آبان بازداشت شده است.

به گزارش تارنمای کلمه، وی پس از دیدار برخی از فرماندهان جنگ ایران و عراق با میرحسین موسوی از رهبران مخالف دولت، بازداشت شده و پس از دستگیری، تماس کوتاه تلفنی با خانواده‌اش داشته است.


علت بازداشت این عضو ستاد موسوی که پیش‌تر از اعضای دفتر سیاسی سپاه پاسداران بود، اعلام نشده است.

همچنین ٢٢ شهریور ٨٩، حمید محسنی، مسئول دفتر میرحسین موسوی بازداشت شد و هم اکنون نیز در زندان است.

تارنمای کلمه که اخبار و دیدگاه‌های موسوی را منتشر می‌کند، هدف از بازداشت محسنی را «آغاز دور تازه فشارهای امنیتی بر موسوی» اعلام کرده بود.

فشارهای امنيتی بر موسوی و کروبی از پیش از برگزاری راهپیمایی روز قدس امسال افزايش يافت

فشارهای امنيتی بر میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو تن از رهبران مخالف دولت از پیش از برگزاری راهپیمایی روز قدس امسال که در آخرین جمعه ماه رمضان در ایران برگزار می‌شود، افزايش يافت.

همچنین در چند ماه گذشته مأموران امنیتی از مراجعه برخی افراد به منزل موسوی جلوگیری کرده‌اند.

بر اساس گزارش‌ها، دادستانی تهران برای جلوگیری از دیدار مراجعه‌کنندگان با میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دستور قضایی صادر کرده است.

شامگاه ٢٤ شهریور ٨٩ نیز نيروهای امنيتی با تفتيش و بازرسی دفتر موسوی، وسايل، کتاب‌ها و کامپيوترهای دفتر را جمع‌آوری کرده و با خود بردند.

به نوشته «کلمه» با اين هجوم نيروهای امنيتی به دفتر ميرحسين موسوی، فشارها و محدوديت‌ها عليه وی «وارد مرحله جديدی» شد. اين تارنما اضافه کرده بود: «تحرکات جديد نيروهای امنيتی حاکی از برنامه‌هايی است که دولت برای آينده تدارک ديده است.»

میرحسین موسوی شهریورماه گذشته در واکنش به این اتفاقات گفت که «فشارهای امنیتی مشکل صاحبان قدرت را حل نمی‌کند. تاريخ اين نوع مزاحمت‌ها به قدمت انتخابات (دهم) است. حمله به ستادهای انتخاباتی اين جانب که از همان عصر روز ۲۲خرداد شروع شد، مقدمه محدوديت‌های غير قانونی عليه بنده بود.»

به گفته وی «جنبش ريشه‌دارتر از آن شده است که با محدويت و يا حذف امثال بنده متوقف شود. ريزش مدام مشروعيت و نارضايتی‌های در حال انباشت وضعيت ويژه‌ای را در کشور ايجاد کرده است... آن‌ها جا دارد از خشم روزافزون مردم بترسند نه از ما.»

Share/Save/Bookmark

 
 

جان گریشام نویسنده‌ی کتاب‌های پرفروش آمریکایی، وکیل دادگستری و همزمان نماینده‌ی مجلس ایالتی بود. اما فروش نخستین کتاب‌ها چنان شوقی در او ایجاد کرد که وکالت و سیاست را به کناری گذاشت و یکسر به نویسندگی پرداخت. با این حال تجربه‌ی وکالت و سیاست در انتخاب و پرداخت موضوعات به او کمک بسیار کرد. تعداد زیادی از کتاب های او از جمله "هیئت منصفه‌ی فراری"، "شریک"، "شرکت"، „پرونده پلیکان"، "وکیل خیابانی" ، "مرد معصوم"، "سوداگر"، "تئودور بونه، پسر وکیل " به فارسی ترجمه شده‌اند. از کتاب‌های او تاکنون ۳۰۰ میلیون در دنیا فروش رفته است. او از طرفداران اوباما در آمریکاست و در گفت‌وگو با اشپیگل از بحران اقتصادی، وضع نابسامان اقتصادی و اسباب و علل شکل‌گیری حزب نوظهور «چای» سخن می‌گوید.

شما تاکنون رمان‌های جنایی هیجان‌انگیر منتشر می کردید. اما حالا کتاب "قانون" را نوشته‌اید که شامل هفت داستان کوتاه است. قهرمان‌هایی که در این داستان‌ها توصیف می‌کنید، اشخاص تنگ‌نظر و نادانی هستند. چرا این بار از قهرمانان معمول‌تان صرف نظر کردید؟

بعضی از این داستان‌های کوتاه از بیست سال پیش مرا به‌خود مشغول داشته‌اند، چون فکر می‌کردم هر کدامشان برای رمان شدن مناسب‌اند. خیلی با آنها کلنجار رفتم و دست آخر دیدم که نه، به‌درد رمان نمی‌خورند.

کتابهای تاکنونی شما صحنه‌ی نبرد خوب‌ها و بدها هستند و دست آخر خوبی برنده می‌شود - و این همان رؤیای آمریکایی است. آیا حالا نسبت به ۲۰ سال پیش برایتان مشکل‌تر شده که قهرمان بسازید؟

ما آمریکایی‌ها هنوز هم معتقدیم که هر کس بخواهد کار کند، و در کار فداکاری کند، بخت‌یار می‌شود و می‌تواند کارهای بزرگی انجام دهد. هنوز به حد کافی قهرمان در مبارزه برای حق و عدالت وجود دارد، قهرمانانی که مردم خرده‌پا را نمایندگی می‌کنند. مردمی که بریتیش پترولیوم حقشان را پایمال کرده، یا مردمی که برایشان پاپوش دوخته‌اند؛ مردمی که زندانی یا به اعدام محکوم می‌شوند. هنوز در سنگر مبارزه برای حق به حد کافی وکیل هست. من به این حقیقت همچنان باور دارم. البته وکلایی هم هستند که من دل خوشی از آنها ندارم. چون پولکی هستند و به چیزی جز پول فکر نمی‌کنند؛ وکلایی که از بریتیش پترولیوم و سایر کنسرن‌های بزرگ دفاع می کنند.

به این ترتیب داستان‌های زیادی در مبارزه برای احقاق حق می‌شود تعریف کرد. اما باید اعتراف کنم که پروردن شخصیت قهرمان کار دشواری شده است. هنگام نوشتن رمان "اعتراف" که اخیراً در آمریکا و انگلیس منتشر شده، از خودم سؤال کردم؛ قهرمان کیست؟ قهرمان ما کجاست؟

شما در همین رمان "اعتراف" داستان فوتبالیستی را روایت می کنید که به‌ ناحق به قتل متهم و به اعدام محکوم شده. آیا شما امروز هم مانند ۲۵ سال پیش که به نوشتن آغاز کردید، همچنان خوشبین‌اید که آمریکا در مسیر درستی پیش می‌رود؟

قضاوت در این مورد واقعاً سخت است. دو سال پیش که اوباما انتخابات را برد، موج بزرگی از امید و خوشبینی ایجاد شد - ما فکرش را هم نمی‌توانستیم بکنیم که شخصی مانند اوباما را رییس جمهور کرده باشیم. مراسم تحلیف او یک لحظه‌ی غرورآمیز بود. وقت چندانی هنوز از آن روز نگذشته. ولی وضع سیاست در واشنگتن، و در کنگره کمافی‌السابق خراب است. اقتصاد جان نمی‌گیرد. ما از این وضع بغرنج جان سالم به‌در نمی‌بریم. رؤیای آمریکایی همچنان پابرجاست، اما سخت است مردمی را به آن قانع کنیم که دار و ندارشان را از دست داده‌اند.

شما از اوباما دلسرد شده‌اید؟

نه، من هنوز هم هوادار او هستم. فکر می‌کنم او مجدداً به ریاست جمهوری انتخاب می‌شود. امید می‌رود که در دور دوم ریاست جمهوری کارها و تغییراتی را که می‌خواهد، انجام بدهد. امروزه اوباما هر روز با یک بحران تازه روبروست: بریتیش پترولیوم، مسجد نیویورک، کشیش دیوانه‌ای که می خواست قرآن بسوزاند. مردم تقصیر ساخت مسجد و رسوایی بریتیش پترولیوم در نشت نفت را گردن اوباما می‌اندازند - کاری هم نمی‌شود کرد؛ سیاست همین است.

داستان‌های شما پر از آدم‌هایی است که عاشق تئوری‌های توطئه و شایعه هستند. آدم‌هایی که همه بالقوه طرفدار حزب محافظه‌کار «چای» هستند.

همین‌طور است. در محیط روستایی جنوب، سفیدها به غایت محافظه‌کارند. من در همین محیط و فرهنگ بزرگ شده‌ام. حالا برایم دشوار است آنجا باشم، بس که سیاست در مردم انشقاق ایجاد می‌کند.

حتی جمهوریخواهان معتدل هم از میزان خشم حزب «چای» از اوباما جا خورده‌اند. آیا این جنبش «چای» که از اعماق مردم درآمده، ریشه‌ی نژاد پرستانه ندارد؟

خشم مردم از دولت قابل فهم است، اما این چیز تازه‌ای نیست. دولت سال‌هاست که خیلی بزرگ و پرخرج شده. البته نژادپرستی یک عامل مهم شکل‌گیری این جنبش است، چون این آدم‌ها نمی‌خواهند بگذارند اوباما موفق شود.

هواداران این حزب نمی‌پذیرند که او در کاخ سفید باشد.

۲۵ درصد همین مردم بر این باورند که اوباما در آمریکا متولد نشده، فکر می‌کنند او مسلمان است. چگونه می‌شود با این مردم دهان به دهان شد؟ در میانشان عده‌ی زیادی متعصب هم هست. خشم آنها علیه دولت البته قابل درک است. مجلس سنا بیش از هر ارگان منتخب دیگری بی‌خاصیت شده. نمایندگان چیز درخوری تصویب نمی‌کنند و با هم مذاکره هم نمی‌کنند. شکاف بین دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه به‌قدری عمیق است که گویی بین‌شان جنگ است.

چه چیز در حزب «چای» شما را بیشتر می‌آزارد؟

راستش من نمی‌فهمم این آدم‌ها دو سال پیش کجا بودند. اینها همان‌ها هستند که دو دوره بوش را انتخاب کردند. هیچکس دیگر به اندازه‌ی بوش کسری بالا نیاورد، اما این آدم‌ها آن‌روزها اعتراض خیابانی راه نینداختند.

معلوم است، چون بوش رییس جمهورشان بود دیگر.

درست است.

اما حالا اوباما رییس جمهور است.

دقیقاً. همین است که این جریان به‌غایت محافظه‌کار که قدری هم با نژادپرستی توأم است، راه افتاده.

دو سال پیش با انتخاب اوباما مدت کوتاهی این امید به‌وجود آمد که جنگ سیاسی تمام می‌شود. اما وضع بدتر شد. چقدرش تقصیر اوباماست؟

به‌نظر من اوباما به جای اینکه در بیمه‌های خدمات درمانی اصلاحاتی ایجاد کند، می‌بایست در نخستین سال ریاست جمهوری، کار خود را بر اقصاد متمرکز می‌کرد. با اصلاح خدمات درمانی در همان حزب دمکرات هم خیلی‌ها مخالف‌اند. این رفرم خیلی گران‌تر از آنچه تصور می‌‌کنند تمام می‌شود. هر چند که هزینه‌ها همین حالا هم نجومی هستند. اگر اینطور پیش برود، روند بدهی‌های دولت در ۱۵-۲۰ سال آینده یک معظل بزرگ خواهد شد. با سیستم مالیاتی کنونی نمی‌توانیم از پس این مشکل برآییم. همین است که حزب «چای» سبز شده است.


وجود اوباما باعث ایجادش شد.

دمکرات‌ها باعث شدند. دمکرات‌ها از مسائل اقتصادی غفلت کردند و دراوائل کار جلوی هزینه‌ها را نگرفتند. با این‌حال یک چیز روشن است: بدون اوباما حزب «چای» ایجاد نمی‌شد.

شما در سال‌های ۱۹۸۰ خودتان مدتی سیاستمدار بودید. در ایالت خودتان، می سی سی پی نماینده‌ی پارلمان از حزب دمکرات بودید. چرا وارد سیاست شدید، و چرا از آن خارج شدید؟

من ایده‌آلیست بودم . می سی سی پی آنوقت‌ها یک ایالت فقیر بود و فکر می‌کردم باید آستین‌ها را بالا زد و کاری کرد. بعد از تحصیل حقوق در زادگاهم، ساوت هاون وکیل شدم و نامزد نمایندگی پارلمان شدم. می‌خواستم در زمینه‌ی آموزش و پرورش استان کاری انجام دهم. اما همین‌که با واقعیت سیاست و با دنگ و فنگ قانون‌گزاری آشنا شدم، دلسرد شدم. به واقع سخت بود که آدم بتواند کاری انجام بدهد، از این گذشته سیاستمدار بودن هم خشنودم نمی‌کرد. من برای این کار ساخته نشده بودم. هنگامی‌که از نمایندگی پارلمان دست کشیدم، سیاست را هم کنار گذاشتم. چون یکباره کتاب‌هایم موفق از آب درآمدند و کارم به‌عنوان نویسنده گرفت.

نخستین کتابتان "هیأت منصفه" را در صندوق عقب ماشینتان به مردم فروختید و بعد آن را برای فروش به سوپر مارکت‌ها، کتاب فروشی‌ها و پمپ بنزین‌ها سپردید.

این کار در نگاه به گذشته به نظر بامزه و خنده‌دار می‌آید، اما در واقع وحشتناک بود. فکر می‌کردم "هیأت منصفه" هرگز منتشر نخواهد شد. خیلی از انتشاراتی‌ها آن را رد کرده بودند، اما سرانجام یک انتشاراتی خیلی کوچک در نیویورک پیدا شد که حاضر شد چاپش کند، اما این انتشاراتی پولی برای تبلیغ کتاب نداشت. این بود که خودم ۱۰۰۰ تا از مجموع ۰۰۰ ۵ نسخه‌ی چاپی را برداشتم و فروختم . با ماشین به ۳۰، ۳۵ کتابفروشی در شهرهای کوچک مراجعه کردم. قبلاً به آنها تلفن می‌کردم، مهمانی راه می‌انداختند، زن‌ها شراب و کلوچه مهیا می‌کردند و من به هر کدام چند کارتن کتاب می‌دادم. این مردم قبلاً هیچوقت در زندگی یک نویسنده را از نزدیک ندیده بودند. اینگونه بود که که تقریباً ۹۰۰ تا کتاب فروش رفت.

چرا همان‌وقت این کار را رها نکردید؟ وکیل بودید، خانواده تشکیل داده بودید و دستتان به دهانتان می‌رسید.

در آن زمان نیمی از کتاب دومم "شرکت تجاری" را تمام کرده بودم، ومی‌خواستم تمامش کنم، ببینم چطور فروش می رود. نمی‌خواستم نویسندگی سرگرمی پنهانم باشد. مسئله‌ی من این بود: یا کار نویسندگی‌ام می‌گیرد، یا اینکه نمی‌گیرد و آن را رها می‌کنم. دو رمان "هیأت منصفه" و "شرکت تجاری" را در عرض پنج سال، غالباً ساعت ۵.۳۰ صبح در دفتر وکالتم قبل از شروع کار نوشتم. چه بسا بدخوابی این روزهایم از آن روزهاست.

اما بعد کارتان گرفت: هالیوود حقوق رمان "شرکت تجاری" را خرید.

البته کمی طول کشید. در پاییز ۱۹۸۹ که کتاب را تمام کردم، آن را برای بازاریابم در نیویورک فرستادم. او از کتاب خوشش آمد و آن را به چند انتشاراتی ارائه داد، اما پاسخ رد شنید. این بود که از من خواست که در کتاب تغییراتی بدهم، که من مخالفت کردم.

داشتید مأیوس می‌شدید.

هنوز مأیوس نشده بودم، چون دعوای حقوقی یک پرونده‌ی چرب ونرم را برده بودم و جیبم برخلاف معمول پر بود. اینجا بود که یک نسخه کتاب به هالیوود رسید. هالیوود حقوق کتاب را خرید، و از آن به بعد یک دفعه انتشاراتی‌های نیویورک سر و کله شان پیدا شد و کتاب را خریدند. بعد دیگر فروش کتاب‌ها اوج عجیبی گرفت و این وضع تا امروز ادامه دارد.

عجالتاً ۳۰۰ میلیون نسخه از کتاب‌های شما در دنیا فروش رفته و خوانندگان تصویری را که شما از آمریکا دارید، از رمان‌های هیجان انگیزتان برداشت می‌کنند. شما این موضوع را چطور می‌بینید؟

من نگران این نیستم که خوانندگان چگونه روی شخصیت‌ها و ماجراهای کتاب تازه‌ام فکر می‌کنند . این درست است که من گاهی راجع به یک مسئله‌ی معین می‌نویسم: مجازات اعدام ، فساد و تقلب در انتخابات، کلک‌های شرکت‌های بیمه، صنعت سیگارسازی، بی‌خانمانی. من یک مسئله را انتخاب می‌کنم و رمان را مانند کلاف دورش می‌پیچم. رمانی که حالا دارم تمامش می‌کنم، به‌قدری غم‌انگیز است، که یک ماه پیش به خودم گفتم رمان بعدی را آرام و مفرح از کار در می‌آورم. اینگونه است که از این کتاب به آن کتاب می‌پرم.

ولی فاجعه است اگر رمانی از شما پرفروش نباشد.

تاکنون هیچ کتابی از من ناموفق نبوده است. ولی این امر قابل اجتناب نیست و ممکن است یک وقتی چنین بشود. من حالا نمی‌دانم که در این صورت چه واکنشی نشان می‌دهم. چه بسا فوراً یک کتاب دیگر بنویسم.

شما خودتان چه کتاب هایی می‌خوانید؟

تازگی کتاب‌های جدید جان له کاره و اسکات تورو را خوانده‌ام . رمان "آزادی" جاناتان فرانزن را هم شروع کرده‌ام به خواندن. کتاب بزرگ و دشواری‌ست؛ کتابی که از خواننده چیزهایی مطالبه می‌کند. از اینها گذشته من مارک تواین را هم دوست دارم.

جاناتان فرانزن همتش را بر این گمارده است که رمان معاصر آمریکا را بنویسد. اما همت شما بر این است که داستان‌های خوب بنویسید. همین است که کتاب‌های شما احتمالآ از مجموعه کتاب‌های فرانزن، فیلیپ راث یا جان آپدایک بیشتر فروش می‌رود.

اینها همه نویسنگان بزرگی هستند. من می‌دانم چه کاری از من بر می‌آید. با جایگاهم در ادبیات آشنا هستم و از این موقعیت راضی‌ام . می‌دانم که انبوهی از خوانندگان کتاب تازه‌ام را خواهند خواند. اگر کتاب پسندشان افتد، از آن لذت می‌برند، درباره‌اش حرف می زنند، و این برای فروش کتاب خوب است. اما اگر کتاب خوب نباشد، باز هم در مورد آن حرف می‌زنند، و این احتمالآ برای فروش کتاب خوب نیست. من به برجستگان عالم ادبیات تعلق ندارم، نمی خواهم به آنها تعلق داشته باشم.

راستی چرا نه؟

من و همسرم همیشه پیش خودمان می‌گوییم که ما بخت‌یار بوده‌ایم. این جور موفقیت‌ها کم دست می‌دهد و دیری هم نمی‌پاید. روزی در نگاه به گذشته به خودمان خواهیم گفت این دوره شهرت چه شگفت‌انگیز و چقدر لذت‌بخش بود. اما ما یک زندگی عادی داریم و شهرت را جدی نمی‌گیریم. محفلی از دوستان داریم و جمع‌مان جمع است. وقتی هم که دور هم جمع می‌شویم، از کتاب و فیلم و این چیزها با هم حرف نمی‌زنیم.

منبع

Share/Save/Bookmark

 
 

پیش از این گفتیم که یکی از وجوه تمایز گل‌ها‌ی تازه از گل‌های پیرنیایی، رغبت و گرایش برنامه‌سازان جدید به بهره‌گیری از شعر نو در ساخت و پرداخت برنامه‌ها بود. البته بیش‌تر از قطعات چهارپایه‌ای و موزون و مقفی استفاده می‌شد. آفریده‌های شاعرانی که اگرهم گاهی از قافیه صرف‌نظر می‌کنند، وزن به جان‌شان بسته است و بدون آن احساس بی‌وزنی می‌کنند.

Download it Here!

یکی از این شاعران که استاد زبان‌شناس و پژوهشگر تاریخ ایران به‌شمار می‌رود، پرویز ناتل خانلری است. خانلری پیش از آن هنگامی که در دارالفنون درس می‌خواند، با همدرس خود روح‌اله خالقی موسیقی‌شناس برجسته آشنا شد که علاوه بر دارالفنون در مدرسه‌ی موسیقی وزیری نیز تحصیل می‌کرد. این آشنایی و دوستی به جایی رسید که خانلری بر روی دو آهنگ از خالقی شعر نهاد و آن‌ها را به ترانه تبدیل کرد. این ترانه‌ها بعدها با صدای عبدالعلی وزیری و غلامحسین بنان با عنوان «نغمه‌ی نوروزی و نوبهار» به اجرا درآمد.


دکتر پرویز ناتل خانلری، استاد زبان‌شناس، پژوهشگر تاریخ ایران و شاعر

سال‌ها گذشت تا یکبار دیگر در سال۱۳۵۳ نام خانلری همراه با ترانه به میان آمد. این‌ بار جواد معروفی از همکاران نزدیک گل‌های تازه به سراغ مجموعه شعر «ماه در مرداب» آفریده‌ی خانلری رفته و بر روی غزلی نوآورانه از او آهنگی نهاد و آن را برای اجرا با ارکستر بزرگ تنظیم کرده و به صدای گرم عهدیه سپرده است.

این ترانه در گل‌های تازه‌‌ی شماره‌ی ۹۳ به اجرا در آمده است:

هر چه با خود داشتم از من گریزان می‌رود
راحت دل می‌رود، دل می‌رود، جان می‌رود

[ماه در مرداب، با صدای عهدیه]

شاعر نوآور دیگری که نامش در میان شاعران گل‌های تازه به‌چشم می‌خورد، مجدالدین میرفخرایی با نام هنری «گلچین گیلانی»ست. شاعری که با قطعه‌ی معروف «باران» سادگی و لطافت را به شعر نو ارمغان کرد و از همین روی به شهرت رسید. او شعر دیگری دارد که علاوه بر سادگی، سرشار از نیروی سرخوشانه است. بهار را بهانه کرده تا می بنوشد و می را بهانه کرده تا از جام جمشید بگوید و سرمستی را مایه‌ی خوشبختی بداند.


گلچین گیلانی، شاعری که با قطعه‌ی معروف «باران» سادگی و لطافت را به شعر نو ارمغان کرد

فرامرز پایور بر روی این شعر آهنگ سازگار نهاده و شادی و سرخوشی آن را دو چندان ساخته است. پایور که از همکاران نزدیک گل‌های تازه به‌شمار می‌رفت، علاوه بر مهارت در سنتورنوازی، قریحه‌ای درخشان در آهنگ‌سازی داشت. در ساخته‌های او مایه‌های غم‌انگیز نیز از رنگ و بوی سرخوشانه‌ای بهره‌مند است که مخاطب را از فروغلتیدن در غم و اندوه در امان نگه می‌دارد. از آن گذشته پایور اهل ایجاز بود. معمولاً قطعات کوتاهی از شاعران را برای آهنگ‌‌گذاری برمی‌گزید که با شیوه‌ی موجز او سازگار باشد.

آهنگ‌هایی که روی شعرهای از رودکی و رباعیات خیام نهاده است، نمونه‌های برجسته‌ای از قدرت ایجاز او به‌شمار می‌رود. قطعه‌ی «می‌ نوش» از گلچین گیلانی نیز که نمونه‌ی دیگری از کوتاه‌سازی‌های اوست، به وسیله‌ی گلچین دیگری با نام کوچک نادر ولی با همان روحیه‌ی سازگار سرخوشانه در برنامه‌ی گل‌های تازه‌ی ۱۳۹ خوانده شده است.

می نوش که خورشید به میخانه درخشید
می نوش که گل کرده ز مستی رخ خورشید

مستی کن و اندوه جهان را ببر از یاد
سرمستی ما مایه‌ خوشبختی ما باد

[می نوش، گل‌های تازه‌ی ۱۳۹]

Share/Save/Bookmark

 
 

«کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر» بيانيه‌ای در ارتباط با بازداشت پنج وکيل دادگستری در تهران منتشر کرد و ضمن محکوم ساختن اين دستگيری‌ها خواهان آزادی اين وکلا و واکنش نهادهای بين‌المللی شد.

در پی تأييد بازداشت پنج وکيل دادگستری در ايران از سوی عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران، «کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر» بيانيه‌ای منتشر نمود.


مريم کرباسی، سارا صباغیان و مریم کیان‌ارثی

اين کميته اعلام کرد که هاجر (سارا) صباغيان، مريم کرباسی و مريم کيان ارثی، سه وکيل بازداشت شده در فرودگاه بين‌المللی تهران، به بازداشتگاه ۲۰۹ زندان اوين و دو وکيل ديگر که نامشان فاش نشده است به محل نامعلومی منتقل شده‌اند.

«کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر» متذکر شده است که طبق ماده ۱۱۷ قانون آيين دادرسی کيفری ايران، تنها در دو هنگام می‌توان متهمی را بدون احضار کتبی بازداشت کرد. نخست آن که فرد، متهم به ارتکاب جرايم سنگينی شده باشد که مجازات قانونی آن‌ها قصاص،اعدام و قطع عضو است و ديگر آن که محل اقامت و شغل او معلوم نبوده و اقدامات دستگاه تعقيب نيز برای دستيابی به او به نتيجه‌ای نرسيده باشد.

کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر از کانون وکلای دادگستری ايران خواست تا نسبت به بازداشت وکلای دادگستری «سکوت» نکرده و به «ابتدايی‌ترين وظايف خود» عمل کند

اين در حالی است که به نوشته «کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر»، هم محل اقامت و شغل بازداشت‌شدگان فوق مشخص بوده و هم جرايمی که دادستان تهران آن‌ها را متهم به آن کرده، در زمره جرايمی نيست که مجازات اعدام و يا قصاص داشته باشد.

به همين خاطر اين کميته بازداشت پنج وکيل دادگستری را «خودسرانه» و مغاير موازين و استانداردهای بين‌المللی و حتا قوانين داخلی ايران خوانده است.


جعفری دولت‌آبادی اتهام وکلای بازداشت شده را «ارتکاب جرائم امنیتی و انجام اعمال خلاف شئون اسلامی در خارج از کشور» اعلام کرده بود.

«کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر» ضمن «غيرقانونی» دانستن دستگيری جمعی وکلای دادگستری، اين اقدام را محکوم کرد و خواستار آزادی بدون قيد و شرط آن‌ها شد.

اين کميته همچنين از کانون وکلای دادگستری ايران خواست تا به‌عنوان يک نهاد مستقل صنفی نسبت به بازداشت وکلای دادگستری «سکوت» نکرده و به «ابتدايی‌ترين وظايف خود» عمل کند.

اين کميته از کانون بين‌المللی وکلای دادگستری نيز درخواست کرد که «گروه مستقلی» از وکلای دادگستری را به ايران اعزام کند تا به وضعيت وکلای زندانی ايرانی رسيدگی نمايد.

«کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر» همچنين از شورای حقوق بشر و کميساريای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد خواست که «موضع شفاف و قاطعی» در اين زمينه داشته باشند.

سارا صباغیان، مریم کیان‌ارثی و مریم کرباسی سه وکیل دادگستری، ساعت چهار صبح شنبه ٢٢ آبان پس از بازگشت از ترکیه در فرودگاه امام تهران بازداشت شده‌اند و هویت دو وکیل دیگر هنوز اعلام نشده است.

سارا صباغیان یکی از وکلای حسین رونقی مالکی، وبلاگ‌نویس زندانی است. مریم کیان‌ارثی نیز وکیل کبری نجار، زن محکوم به سنگسار است.

در همين حال دو روز پيش آیت‌الله صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه ایران در دیدار با اعضای هیأت مدیره کانون وکلا از مصاحبه برخی از وکلای دادگستری با رسانه‌های خارجی انتقاد کرد.

وی گفت‌وگوی وکلا با رسانه‌های خارجی را باعث «وهن جامعه وکالت» دانست و خواهان «حفظ شأن و منزلت» وکالت از سوی وکلا شد.

در ماه‌های گذشته چندین وکیل دادگستری در ایران بازداشت یا به دادگاه احضار شده‌اند. اخیراً جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران و کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران به همراه شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، با انتشار بیانیه‌ای مشترک از قوه قضاییه ایران خواسته‌اند تا به «حملات سیستماتیک و هدفمند علیه فعالان حقوق بشر و وکلا» پایان دهد.

«کميته بين‌المللی وکلای مدافع حقوق بشر» در آبان‌ماه جاری و در پی گسترش بازداشت و آزار و اذيت وکلای ايرانی آغاز به‌کار کرده است. هدف اين کميته دفاع از حقوق وکلای تحت فشار ايرانی است.

Share/Save/Bookmark

 
 

حامد عبدالصمد، اندیشمند مصری در کتابی که به‌تازگی با نام «سقوط جهان اسلام» منتشر کرده اعتقاد دارد که تنها راه نجات جهان اسلام از نابودی، اصلاحات است.

به گزارش شبکه اول تلویزیون آلمان (ARD)، حامد عبدالصمد در این اثر پژوهشی که به‌تازگی از زبان عربی به آلمانی ترجمه و توسط انتشارات معتبر «درومر» در آلمان منتشر شده، بر اصلاحات مذهبی در جهان اسلام به‌عنوان تنها راه نجات از نابودی تأکید می‌کند.


حامد عبدالصمد، پژوهشگر مصری و «سقوط جهان اسلام»

ین پژوهشگر مصری اعتقاد دارد که دین اسلام به‌‌خاطر توانایی‌اش در بسیج مردم مسلمان به‌ظاهر یک دین قدرتمند است، اما در واقع فرهنگ اسلامی به دلیل ناتوانی‌اش در درونی کردن مظاهر تجدد در حال تلاشی است و به همین جهت اگر اصلاح نشود روزی از بین خواهد رفت.

حامد عبدالصمد در گفت و گو با شبکه‌ اول تلویزیون آلمان (ARD) به تلاقی تجدد و سنت اشاره می‌کند. او اعتقاد دارد که بسیاری از کشورهای عقب‌مانده‌ اسلامی و از جمله مصر از نظر فرهنگی در دوران قرون وسطی به‌سر می‌برند، اما هم‌زمان از دستاوردهایی مانند تلفن‌های همراه و اینترنت برخوردار شده‌اند.

حامد عبدالصمد در اثر پژوهشی «سقوط جهان اسلام» خشونت در جوامع اسلامی را به‌شکل ناتوانی مسلمانان در رویارویی با فرهنگ‌های متکامل‌تر ارزیابی می‌کند. او می‌گوید تنها راه نجات جهان اسلام از نابودی، اصلاحات است

او می‌گوید: «این‌که مذهب در زندگی روزانه انسان‌ها تا این حد تعیین‌کننده باشد، معاصر زمان ما نیست. این امر موجب می‌شود که دیواری میان جهان مسلمان و دنیای غرب حائل شود، در حالی‌که جهان اسلام، امروزه بیش از هر وقت دیگری به رویارویی با فرهنگ‌های دیگر نیاز دارد تا بتواند خود را از نابودی نجات دهد.»

پس از انتشار «سقوط جهان اسلام» به زبان آلمانی، این کتاب توسط انتشارات «مریط» در قاهره هم در شمارگان اندکی منتشر شد. محمد هاشم، ناشر مصری این کتاب به انتشار چنین کتاب‌های مناقشه‌انگیزی در مصر اشتهار دارد و تاکنون چندین بار او را تهدید به مرگ کرده‌اند.

اسامه جمال، منتقد مصری در گفت‌وگو با شبکه اول تلویزیون آلمان گفت به‌نظر او هر چند که برخی فصل‌های این کتاب بیش از حد نادقیق است، اما در مجموع وقت آن رسیده بود که نویسنده‌ای بنیان‌های اندیشه‌ اسلامی را به چالش بکشد.

حامد عبدالصمد اما در پاسخ می‌گوید: «برای به چالش کشیدن بنیان‌های اعتقادی راهی جز عمومیت دادن به مشکلات وجود ندارد. باید سوءتفاهم‌ها را به جان خرید و فشارها را تحمل کرد.»

این اندیشمند مصری اعتقاد دارد که اصلاح مذهبی در جهان اسلام به معنای از میان برداشتن حکم جهاد، حذف قوانین شرعی و برابری زن و مرد و احترام گذاشتن به آزادی‌های فردی از جمله آزادی بیان و آزادی پوشاک و حقوق مدنی مردم است.

سال گذشته کتاب دیگری از حامد عبدالصمد با نام «وداع با آسمان» منتشر شد. پس از انتشار این کتاب فتوای قتل او صادر گشت و او ناگزیر مدتی زیر نظر پلیس آلمان به‌سر برد.

«وداع با آسمان» بر اساس زندگی نویسنده در مصر و خشونت‌هایی که متحمل شده نوشته شده است. نویسنده در این کتاب فرهنگ اسلامی در مصر را به چالش می‌کشد و گزارشی از دو مورد تجاوز جنسی که در نوجوانی متحمل شده به‌دست می‌دهد.

حامد عبدالصمد به دعوت توماس دمیزیر، وزیر کشور آلمان در دومین کابینه آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان در کنفرانس اسلامی که چندی پیش در آلمان تشکیل شد، شرکت کرد.

حامد عبدالصمد در دانشگاه ارفورت، در آلمان تدریس می‌کند، و در دانشگاه مونیخ جزو هیأت پژوهش‌های تاریخی پیرامون یهودیت است. او از بیست و سه سالگی در آلمان زندگی می‌کند.

عبدالصمد ابتدا عقاید ضدیهود داشت، اما به‌تدریج و در طی پژوهش‌هایش پیرامون تاریخ و تمدن اسلامی متحول شد و به اصلاح‌طلبان مسلمان گرایش یافت.

Share/Save/Bookmark

 
 

محاکمه مهدی هاشمی
سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان «آزمون بزرگ دستگاه عدالت» در مورد پرونده مهدی هاشمی رفسنجانی و محاکمه وی توسط قوه قضائیه است.

در ابتدای این سرمقاله آمده است: «در روزها و هفته‌های گذشته بار دیگر اتهامات مطرح شده پیرامون مهدی هاشمی فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در صدر خبرها قرار گرفت و از این طریق حتی در تریبونی مانند نماز جمعه تهران به صراحت و البته بدون آن که نامی از وی برده شود، مطرح شد . بسیاری از افراد و گروه‌ها خواستار رسیدگی به این اتهامات شدند و البته مقامات قضایی کشور نیز به دفعات گفته‌اند که منتظر بازگشت وی از خارج هستند .»

نویسنده این سرمقاله افزوده: «در مورد این پرونده خاص وزنه‌هایی که می‌تواند خارج از ضوابط قانونی کفه‌های ترازوی عدالت را بالا و پایین کند، کم نیستند. از یک طرف انتساب متهم به یکی از بزرگان نظام می‌تواند این تلقی را ایجاد کند که رأی صادر شده ممکن است تحت تأثیر مقام و موقعیت پدر متهم باشد از طرف دیگر هم این تلقی می‌تواند فراگیر شود که مخالفان سیاسی متهم و پدرش تلاش‌هایی را برای تحت تأثیر قرار دادن رأی دادگاه به عمل آورند. انتساب متهم این پرونده به هاشمی رفسنجانی که از مردان اول نظام در سه دهه گذشته بوده است، تکلیف دستگاه قضایی را سنگین‌تر می‌کند و آن را در برابر موقعیتی قرار می‌دهد که می‌توان به آن آزمون بزرگ گفت.»

در بخش دیگری از سرمقاله می‌خوانیم: «در یک ساله اخیر، روند دادرسی و نحوه بررسی برخی اتهامات و مواجهه با برخی پرونده‌ها، اعتراض‌هایی را در سطح جامعه برانگیخته است. یک مرحله از آزمون قوه قضاییه می‌تواند پرهیز از این موضوع باشد به گونه‌ای که قانون تنها سلیقه حاکم بر روند دادرسی باشد.»

نویسنده سرمقاله ابتکار ادامه داده است: «آزمون قوه قضاییه البته با خاتمه این دادگاه و صدورحکم برای مهدی هاشمی رفسنجانی به پایان نمی‌رسد. چرا که پرونده‌هایی در این سطح از حساسیت و پیرامون افراد نام و نشان‌دار دیگری نیز در فضای سیاسی و رسانه‌ای کشور مطرح شده است. افرادی که مانند مهدی هاشمی مخالفان و موافقان سیاسی نیز دارند و هر از چندگاهی در رسانه‌ها اتهامات آن‌ها مطرح شده و یا از آنان دفاع می‌شود، بدون آنکه صحت و سقم این اتهامات در جایگاه معتبری مانند دادگاه به محک ارزیابی گذاشته شود. بدون تردید وظیفه دستگاه قضایی نگاه برابر به این افراد و اتهامات آنان است. آن زمان است که یک هیأت منصفه ٧٠ میلیونی می‌تواند پشتوانه حکم صادره باشد.»

متن کامل سرمقاله

حفظ قدرت نفتی ایران
سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «نفت، غفلت‌ها و دشواری‌ها» در مورد دلایل افزایش تولید ظرفیت نفت در ایران و نقش آن در اقتصاد ایران و مناسباتش با جهان است.

در این سرمقاله آمده است: «بدون تعارف و چون و چرا بپذیریم كه كسب و كار، روزی و معیشت، شغل و درآمد ٧٥ میلیون ساكن ایران به درآمد حاصل از فروش نفت در بازارهای جهانی بستگی تمام عیار پیدا كرده و بدون این درآمد دست كم در كوتاه‌مدت، چرخ‌های اقتصاد حركت نخواهند كرد. این وابستگی تمام عیار، الزام‌هایی برای جامعه ایرانی به ویژه نهاد دولت ایجاد كرده و می‌كند كه حفظ قدرت نفتی ایران در صدر این الزام‌ها قرار دارد.»

این سرمقاله افزوده: «این الزام تاریخی است كه قانون‌گذاران و برنامه‌نویسان كشور را ناگزیر می‌كند در برنامه‌های توسعه، افزایش ظرفیت تولید نفت را به عنوان تكلیف به دولت‌ها ابلاغ كنند. در قانون برنامه چهارم توسعه نیز این سنت رعایت شد و دولت موظف بود كه ظرفیت تولید را به پنج میلیون بشكه در روز برساند.»

در ادامه سرمقاله دنیای اقتصاد آمده است: «آیا نهاد دولت می‌تواند بدون درآمدهای حاصل از صادرات نفت، هزینه‌های عمرانی را كه همه ساله برای ساخت زیربناها اختصاص می‌دهد از جای دیگری در كوتاه مدت به دست آورد؟ بپذیریم كه امنیت داخلی و امنیت مرزهای ایران، بدون استفاده از درآمدهای نفت ناممكن است و روزگار این مرز و بوم تیره و تار خواهد شد.»

سرمقاله افزوده است: «كاهش میزان ظرفیت تولید و صادرات نفت خام علاوه بر اینكه كسب و كار میلیون‌ها ایرانی را بر باد می‌دهد، قدرت چانه‌زنی دیپلماسی ایران در معادلات جهانی و منطقه‌ای را نیز به حداقل می‌رساند و سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. درباره اینكه چرا در پنج سال گذشته به جای افزایش تولید و صادرات، با كاهش مواجه بوده‌ایم، باید كالبدشكافی شود و بحث‌های كارشناسی صورت پذیرد كه البته جایش در این نوشته نیست و تنها می‌توان با صدای بلند گفت، به داد نفت برسید.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «رویکرد اسپانیا در پرونده هسته‌ای ایران»

سرمقاله امروز روزنامه مردم سالاری با عنوان «حرکت در مسیر باد»

سرمقاله امروز روزنامه رسالت با عنوان «بارقه‌های امید برای یک ملت رنج‌كشیده»

Share/Save/Bookmark

 
 


آرمان
● مجلس به استقلال بانک مرکزی رأی داد
● دبیركل جبهه پیرون خط امام و رهبری: برخی می‌خواهند هاشمی را شهروند بی‌شناسنامه كنند
● پرونده سعید مرتضوی در دادسرای كاركنان دولت
● بازداشت پنج وکیل به دلایل امنیتی

ابتکار
● در مجلس شورای اسلامی تصویب شد؛ استقلال بانک مرکزی از دولت
● پیام احمدی نژاد به مناسبت سالروز شهادت دكتر فاطمی
● عسگراولادی: می‌خواهند هاشمی را شهروند بی‌شناسنامه جلوه دهند
● ورود رئیس قوه قضاییه به پرونده سعادت آباد

ایران
● وزیر اقتصاد و دارایی اعلام كرد: برنامه دولت برای مقابله با سفته‌بازان در بازار
● فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا اعلام كرد: افزایش برد سامانه راداری كشور به ٣٠٠٠ كیلومتر
● رأی قضات مجلس درباره پرونده مهدی هاشمی رفسنجانی
● مجلس به بانک مركزی در برنامه پنجم مجوز داد؛ تأسیس نمایندگی بانک‌های خارجی در كشور

تهران امروز
● شركت‌های نفتی سه‌قاره علیه تحریم‌های آمریكا
● حجت‌الاسلام رئیسی، مسئول رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی؛ مأموریت‌ جدید قاضی معتمد
● شعبده جدید طراحان جنگ نرم
● رأی مجلس به استقلال بانک مركزی

جام جم
● مصوبه مجلس برای استقلال بانک مركزی
● حفاظت از مراكز هسته‌ای ایران با سامانه موشكی اس ٢٠٠
● عسكراولادی: هاشمی و احمدی‌نژاد هر دو اصولگرا هستند
● بازداشت پنج وكیل دادگستری

دنیای اقتصاد
● مجلس نحوه تعیین نرخ ارز و استقلال بانک مركزی را مصوب كرد؛ سه تصمیم مهم پولی و ارزی
● اپک به دنبال تشكیل بزرگ‌ترین منطقه آزاد
● پرونده سه قاضی تعلیق شده در ماجرای كهریزک در دادسرای كاركنان دولت
● نگرانی لاریجانی از سهم صنعت در هدفمندسازی

رسالت
● رایس، وزیر خارجه سابق آمریكا اعلام كرد: چهره جدیدی سركرده جریان مخالف می‌شود
● کراولی: مذاکره با ایران باید ابتدا در اروپا انجام شود
● افزایش برد رادارهای پدافند هوایی به ٣٠٠٠ كیلومتر
● آیت‌الله لاریجانی: قوه قضائیه به سرعت به پرونده میدان كاج رسیدگی می‌كند

کیهان
● سه كشور بزرگ اروپا در بحران فراگیر سیاسی و اقتصادی
● دستور قاطع رئیس قوه قضائیه برای رسیدگی سریع به جنایت سعادت‌آباد
● براساس مصوبه مجلس؛ نرخ ارز دربرنامه پنجم شناور می‌ماند
● سفیر تركیه در تهران: ١+٥ باید درباره مخالفت با میزبانی استانبول توضیح بدهد

مردم‌سالاری
● سند عذرخواهی چین را ارائه کنید
● محمود احمدی‌نژاد: دفتر مدیران کشاورزی باید در مزارع باشد
● میقانی خبر داد: تولید سامانه برد بلند پیشرفته‌تر از اس ٣٠٠
● دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی یک مجتهد سیاسی است

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه مردم سالاری در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «معصومه ابتکار، عضو شورای شهر تهران» منتشر کرده است.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته