-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

Latest news from Radio Zamaneh for 11/14/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

روز سه‏شنبه نهم نوامبر، رسانه‏های خبری در امریکا و دیگر نقاط جهان، از انتشار کتاب خاطرات جرج بوش، رئیس جمهور سابق امریکا، با عنوان «نقاط تصمیم» خبر دادند.

Download it Here!

هم‏زمان جرج بوش در تلویزیون ان‏بی‏سی امریکا ظاهر شد و ضمن گفت‏وگو در باره‏ی این کتاب، از بسیاری از تصمیم‌های زمان ریاست جمهوری خود، از جمله حمله به عراق دفاع کرد.در گفت‏وگو با منصور فرهنگ، استاد حقوق بین‏الملل و نماینده‏ی سابق ایران در سازمان ملل، جوانب مختلف مسائلی که در این کتاب طرح شده‏اند، بررسی شده است.

منصور فرهنگ: به‏طور معمول، رؤسای جمهور امریکا بعد از ترک کاخ سفید، خاطرات خود را منتشر می‏کنند.در این خاطرات، معمولاً اطلاعاتی وجود دارد که در گذشته در اختیار مردم و یا روزنامه‏نگاران و صاحب‏نظران نبوده و یا درباره‏ی تصمیم‏گیری‌ها و نگاه به گذشته سئوالاتی وجود داشته است که می‏تواند نوعی حس کنجکاوی در جامعه ایجاد کند. این کنجکاوی خصوصاً برای فروش کتاب نقش مهمی ایفا می‌کند. منتشرکنندگان این نوع کتاب‏ها هم تبلیغات زیادی می‏کنند چرا که این کارها می‏تواند در فروش کتاب مؤثر باشد.

کدام نکات در این کتاب بیشتر مورد توجه جامعه‏ی امریکا قرار گرفته است؟

یکی از نکات موضوعی است که همیشه در امریکا بحث‏انگیز بوده و آن استفاده از تکنیک القای حس غرق شدن است. آن موقع آقای بوش، به‏طور صریح نگفته بود که خود او این تصمیم را گرفته و به بازجویان منتقل کرده بود که با استفاده از این تاکتیک، می‌توانند اطلاعات مورد نظر خود را از متهمین بگیرند.

این به زندانیان گوانتانامو یا احتمالاً ابوقریب برمی‏گردد یا در سطح وسیع‏تری اجرا شده است؟

در گوانتانامو بوده است. البته او به‏طور مشخص اشاره نکرده که در کجا بوده است. نکته‏ای را که آقای بوش مطرح کرده این است که او دستور اجرای این کار را داده و از نظر او القای حس غرق شدن، شکنجه نیست. در حالی که سازمان ملل متحد، استفاده از این روش را شکنجه می‏داند.


منصور فرهنگ، استاد حقوق بین‏الملل و نماینده‏ی سابق ایران در سازمان ملل

بعد او برای توجیه این تصمیم‏گیری گفته است: «ما از این راه توانسته‏ایم اطلاعاتی از این افراد کسب کنیم که برای امنیت جامعه‏ی امریکا، مأمورین ما و برخی مردمی که در خطر بودند، تأثیرات مثبتی داشته است.» ولی باز در این‏جا، حداقل تا آن‏جا که درباره‏ی کتاب نوشته شده، هیچ مثال و نمونه‏ی خاصی نیاورده که به چه طریقی، این کار به امنیت امریکا کمک کرده است.

یکی از نکاتی که در این کتاب مطرح شده، ظاهراً طرح حمله به ایران است. آیا این یک طرح نظامی برای اجرا بوده یا فقط یک فکر در تیم آقای بوش؟

همیشه وقتی امریکا به‏طور کلی، با کشورهای دیگر در تضاد و تقابل است، تهدید نظامی وجود دارد و گزینه‏ی نظامی حداقل مورد بررسی قرار می‏گیرد و وزارت دفاع امریکا معمولاً طرحی در دست اجرای دستور رئیس جمهور تهیه می‏کند.جورج بوش هم در خاطرات خود گفته است که تقابل ایران و امریکا به حدی رسیده بوده که از وزارت دفاع امریکا خواسته شده طرحی برای حمله به ایران تهیه کنند.

البته نه به معنای تسخیر ایران. آنها تأسیسات هسته‏ای و پایگاه‏های نظامی ایران را برای بمباران در نظر گرفته بودند و برنامه‏‌ریزی کرده و تدارکات لازم را از نظر نظامی دیده بودند تا اگر روزی استفاده از این گزینه ضروری شود، آمادگی انجام آن در وزارت دفاع امریکا وجود داشته باشد.

این واقعیتی است که در گذشته هم گفته بودند و نکته‏ی جدیدی در این مورد وجود ندارد. نکته‏ی جدیدی که در این‏‏مورد هست، این است که می‏گوید: اسراییل از جورج بوش خواسته بوده که تأسیسات هسته‏ای سوریه را بمباران کند. بوش می‏گوید در آن موقع، این پیشنهاد اسراییل را رد می‏کند و بعد معلوم می‌شود اسراییلی‏ها خودشان به‏طور مستقیم این کار را انجام داده‌اند.

نکاتی که در این کتاب مطرح شده‏اند، دفاع از حمله به عراق، طرح حمله به ایران و طرح حمله به سوریه، وجهه‏ی خیلی خشن و جنگ‏طلبانه‏ای از جورج بوش ارائه می‏دهند. آیا چنین تصویری در میان رؤسای جمهور امریکا سابقه داشته است؟ یا این وجهه‏ی عمومی‏ای که جورج بوش بعد از پایان دوره‏ی ریاست جمهوری خود بروز می‏دهد، کمی غیرعادی است؟

به‏هیچ‏وجه غیر عادی نیست. برای اینکه او به‏هرحال مسئول آغاز دو جنگ بوده است و این دو جنگ هزینه‏های وسیع انسانی و مادی برای امریکا و هزینه‏های وسیع و فاجعه‏بار برای مردم عراق و افغانستان داشته است. هیچ رئیس‏جمهور امریکایی در این شرایط، نمی‏گوید من اشتباه کرده‏ام. خصوصاً که امریکا هنوز در هردو کشور آلودگی وسیع نظامی دارد.

در آن زمان دلیل اصلی حمله به عراق این بود که عراق یا دارای تسلیحات کشتار جمعی است و یا در حال ساختن آنهاست و این خطری برای امریکا محسوب می‏شد. با اینکه این فرضیه صددرصد غلط بود و هیچ نوع اطلاعاتی در آن‏جا کسب نشد که عراق در این جهت حرکت می‏کرده است. آقای بوش هنوز از این تصمیم اظهار تأسف نمی‏کند و به‏طور صریح می‏گوید: «دنیا بدون صدام حسین، دنیای امن‏تری است.» بنابراین تمام کشتار و هزینه‏ی مادی‏ای که در آن‏جا شده است، از نظر او قابل توجیه است.

او به صراحت گفته است که وظیفه‏ی حفظ جان مردم امریکا را بر عهده داشته‏ و آن را انجام داده‏ است. آیا همان زمان برای مردم امریکا توجیهی در این زمینه وجود داشت، مبنی بر اینکه صدام حسین چطور می‌تواند جان مردم امریکا را تهدید کند؟

در آن زمان، کاخ سفید و به‏طور کلی طرفداران جنگ، محافظه‏کاران نو و طرفداران اسراییل در امریکا، اکثریت مردم امریکا را متقاعد کرده بودند که عراق دارای تسلیحات هسته‏ای است و صدام حسین آدمی است که می‏تواند از چنین تسلیحاتی علیه اسراییل یا امریکا استفاده کند. این فرض را همه‏ی مردم قبول کرده بودند. حتی در سنای امریکا، فقط ۲۲ سناتور از ۱۰۰ سناتور مخالف دادن اجازه برای استفاده از گزینه‏ی نظامی بودند.

نکته‏ی بسیار مهم این است که وقتی امریکا جایی وارد جنگ می‏شود، حضور نیروهای نظامی امریکا در آن‏جا برای جامعه‏ی امریکا و برای کنگره‏ی امریکا مهم می‏شود. این است که اگر بر فرض، آن تصمیم اولیه اشتباه بوده، خروج نیروهای امریکایی از آن‏جاها نباید به شکلی باشد که به بی‏اعتباری و شکست سیاسی امریکا تشبیه بشود.در ویتنام هم همین‏طور بود.

ما امروز خاطرات و اسناد و مدارک غیر قابل انکاری را می‏خوانیم که بعد از دو سه سال اول، سیاستمداران امریکا به این واقعیت پی برده بودند که جنگ ویتنام اشتباه بزرگی بوده است. حتی هنری کیسینجر در تابستان ۱۹۶۸ مقاله‏ای نوشت و در آن حضور نیروهای نظامی امریکا در ویتنام را اشتباهی بزرگ توصیف کرد. بعد گفت چون ما در آن‏جا هستیم، بدون در نظر گرفتن اشتباه اولیه، باید این جنگ را طوری خاتمه بدهیم که به اعتبار امنیتی ما، به وضع ما در جهان، لطمه نخورد.

این امر در افکار عمومی امریکا هم جا می‏افتد. امروز وقتی از مردم درباره‌ی حضور نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق می‏پرسند و اینکه آیا با این حضور موافق هستند یا خیر، اکثر آنها می‏گویند که موافق نیستند. در پاسخ به سئوال بعدی مبنی بر اینکه آیا فکر می‏کنید باید این نیروهای نظامی از عراق و افغانستان بیرون بیایند؟ اکثریت مردم به خروج بدون قیدوشرط امریکا از این کشورها رأی نمی‏دهند.

به این ترتیب، امری را که به آن شفافیت در سیاست می‏گویند، نمی‏شود در سیاستمدارهای امریکایی هم دید تا وقتی ادعایی را مطرح می‏کنند، بر پایه‏ی همان هم عمل کنند.

در سیاست خارجی به‏طور کلی، خصوصاً وقتی کار به خشونت کشیده شود، چیزی به نام شفافیت وجود ندارد. اتفاقی که در جهان ما افتاده، این است که‏ به‏خصوص در کشورهای باز و دمکراتیک، مردم باید از اقدام به‏جنگ و استفاده از گزینه‏ی نظامی حمایت کنند. بنابراین، تبلیغات وسیعی صورت می‏گیرد و اغراق‏گویی‏های وحشتناکی راجع به خطرات دیگران می‏شود.

امروز هم همین واقعیت، متأسفانه در رابطه با ایران دارد اتفاق می‏افتد. ایران دارد به عنوان یک کشور خطرناک در ذهنیت امریکایی‏ها جا می‏افتد. به عنوان کشوری که می‏تواند دارای تسلیحات هسته‏ای بشود و امنیت امریکا یا متحدان او را مورد حمله قرار بدهد و یا حداقل تهدید کند. در این‏جا هم کسی مانند احمدی‏نژاد بهترین یار و یاور دست‏راستی‏هایی است که جنگ‏طلبند. برای اینکه او هم با ادعاهای خود، با حرف‏های جنون‏آمیز خود، دقیقاً این چهره‏ی دور از عقلانیت و خردورزی ایران را تقویت می‏کند.

مواضع و حرف‏های صدام دائم مورد استفاده‏ی جنگ‏طلبان قرار می‏گرفت تا او را موجود خطرناکی معرفی کنند و جنگ علیه او را مشروع بدانند. خیلی جالب است که درباره‌ی ایران نیز عین همان اتفاق دارد می‏افتد و احمدی‏نژاد از صدام حسین هم پیشی گرفته است.

با انتخابات اخیر ریاست جمهوری در امریکا، این تصور به‏وجود آمده بود که مجموعه‏ی سیاست‏های منتسب به جورج بوش و تیم او، به نوعی شکست خورده و حداقل تا مدت‏ها شاهد طرح دوباره‏ی آنها نخواهیم بود. با این بحث‏هایی که با انتشار کتاب جورج بوش مجدداً طرح می‏شود، آیا تسلط دوباره‏ی چنین نگاهی به سیاست خارجی امریکا، امکان‏پذیر است؟

این سئوال بسیار جالبی است. هنوز نقد این کتاب در مطبوعات امریکا و رسانه‏های گروهی منتشر نشده است. فقط بر مبنای مصاحبه‏هایی که آقای بوش در امریکا و انگلستان با خبرنگاران داشته است، جزییات بحث‏انگیز این کتاب مطرح شده‏اند.

من فکر می‏کنم، خصوصاً با انتخابات اخیر امریکا که جمهوری‏خواهان توانستند اکثریت را در کنگره به‏دست بیاورند، در بین کسانی که انتخاب شده‏اند، افراد زیادی هستند که از این تفکر حمایت می‏کنند. ولی صددرصد انتقاد بسیار زیاد است. حتی در نظرسنجی‏هایی که در امریکا می‏شود، اکثریت بزرگ حتی با ادامه‏ی جنگ در افغانستان مخالف‏ هستند و می‏گویند اگر می‏دانستیم که عراق دارای تسلیحات کشتار جمعی نیست، هرگز از آن جنگ حمایت نمی‏کردیم.

اگر در آینده باز وضعی پیش بیاید که کشوری یا رهبری در خارج، در زمینه‏‏سازی برای استفاده از گزینه‏ی نظامی، به طور دیپلماتیک عمل نکند، این اتفاق‌ها می‏افتد. این‏طور نیست که جامعه‏ی امریکا ۱۸۰درجه تغییر کرده باشد.
توجه داشته باشیم که آقای اوباما هم ادامه‏دهند‏ی سیاست بوش در عراق و افغانستان است. در رابطه با ایران هم بعد از اینکه در آغاز کار خود از ایران دعوت به مذاکره کرد، ایران نه تنها پاسخ مثبتی نداد، بلکه این امر را به عنوان ضعف امریکا تلقی کرد و به تبلیغات خشم‏آمیز خود ادامه داد. امروز هم روش اوباما نسبت به ایران با روش بوش تفاوت اساسی ندارد.

حال آنکه تصور عمومی در مورد باراک اوباما این بوده یا هنوز هم هست که در پی تغییر رفتار امریکا در جهان بوده است.

دقیقاً حرف شما درست است. یعنی در رابطه با ایران، اوباما تلاش کرد که این را تغییر بدهد. اگر اول که آمد و از ایران دعوت به مذاکر‏ه‏ی بدون قیدوشرط کرد، ایران یک هیئت نمایندگی فرستاده بود که بیایید بنشینیم دور میز مذاکره و تمام مسائل مورد اختلاف و مطالبات خودمان را مورد گفت‏وگو قرار بدهیم، به‏طور کلی، سیاست امریکا می‏توانست تغییر پیدا کند.

ولی وقتی این پاسخ از ایران نیامد و گزارش‌های آژانس بین‏المللی هم ادامه دهنده‏ی شک و تردید راجع به نیت و برنامه‏ی هسته‏ای ایران بود، دیگر اوباما نمی‏تواند به تلاش خود برای گفت‏وگو و مذاکره ادامه بدهد.
حل و فصل این نوع مسائل و اختلافات، نیاز به همکاری طرفین دارد. در رابطه با اوباما، ایران از روش اوباما به‏هیچ‏وجه استقبال نکرد، بنابراین او را در همان راهی انداخت که بخواهند بگویند ایران حداقل بالقوه می‏تواند خطری برای امنیت امریکا باشد و ادامه دهنده‏ی راه گذشته است.

در افغانستان هم آقای اوباما چاره‏ای نداشت جز ادامه؛ در واقع، او همان‏ کاری را در افغانستان داشت می‏کرد که بوش در عراق کرد. یعنی گسترش دادن حضور نیروهای نظامی.بعد از این‏که امریکا آلوده‏ی این نوع جنگ‏ها می‏شود، خروج از آن کار ساده‏ای نیست؛ حتی اگر رییس جمهور با دلیل آغاز جنگ مخالف باشد.

Share/Save/Bookmark

 
 

بالاخره پس از یک بحران سیاسی هشت‌ماهه، احزاب و جناح‌های سیاسی عراق بر سر نخست‌‌وزیری نوری المالکی توافق کردند.

Download it Here!

در توافق صورت‌ گرفته قرار براین شد که نوری‌المالکی به نمایندگی از ائتلاف موسوم به «دولت قانون» که در بردارنده‌ی احزاب و گروه‌های شیعه‌ی نزدیک به جمهوری اسلامی هستند، هم‌چنان نخست وزیر عراق بماند و دکتر ایاد علاوی از ائتلاف العراقیه و متمایل به سیاست‌های آمریکا و غرب مقام ریاست شورای سیاست‌های راهبردی عراق را برعهده گیرد. جلال طالبانی هم به مقام ریاست جمهوری و اسامه النجفی عضو ارشد ائتلاف العراقیه به مقام ریاست مجلس برسند.

از دکتر علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و کارشناس خاورمیانه و جهان عرب در لندن پرسیدم: نظر به اینکه پست نخست‌وزیری در نظام سیاسی پس از سقوط صدام در عراق مهم‌ترین مقام محسوب می‌شود و با عنایت به اینکه ائتلاف العراقیه پیروز انتخابات پارلمانی این کشور شد، چرا بعد از کشمکش طولانی، نوری‌ المالکی نخست وزیر عراق شد؟

در درجه‌ی اول باید بگویم نخست‌وزیر عراق در چهارسال و نیم گذشته بالاترین قدرت را داشته و در عمل آقای مالکی با آن روحیه‌ی استبدادی که داشته، حتی در مواردی که باید آرای دسته‌جمعی در شورای وزرا گرفته می‌شده، ایشان تک روی کرده و اعمال قدرت کرده است. بنابراین نخست‌وزیری در چهارسال آینده به گونه‌ی چهارسال گذشته نخواهد بود.


پس از یک بحران سیاسی هشت‌ماهه، احزاب و جناح‌های سیاسی عراق بر سر نخست‌‌وزیری نوری المالکی توافق کردند

یکی از اسباب توافق اخیر با پادرمیانی آقای بارزانی همین مسئله‌ی تحدید صلاحیت‌های نخست وزیر بود. به معنای دیگر از این پس نخست‌وزیر در هیچ تصمیمی به جز آن‌چه مربوط به دفتر خودش می‌شود، نمی‌تواند به تنهایی تصمیم گیرد و باید دوسوم وزیران کابینه با این تصمیم موافقت کنند. ضمن اینکه پارلمان نقش وسیع‌تری پیدا کرده است.

چرا این توافق و این بحران بر سر انتخاب نخست وزیر این قدر طولانی شد و هشت ماه به درازا کشید؟

آقای مالکی از روز اول دبه درآورد. یعنی حتی قبل از اعلام نهایی آرا وقتی متوجه شد که العراقیه چند کرسی بیشتر به‌دست می‌آورد، بهانه‌جویی کرد. جالب است که یک نخست وزیر در قدرت که وزارت کشورش انتخابات برگزار کرده، مدعی شود که اپوزیسیون تقلب کرده است. او این کار را کش داد و به دادگاه عالی برد.

به‌هرحال وقتی نتایج انتخابات تأیید شد، ایشان با تمام امکاناتش به‌اضافه‌ی فشار جمهوری اسلامی وارد صحنه شد که نخست وزیری از آن او باشد. کار به‌جایی رسید که حتی متحدانش یعنی مجلس اعلای آقای حکیم پشت به او کردند و علی‌رغم فشارهای تهران حاضر نشدند او را تأیید کنند. از طرفی آقای علاوی هم متوجه شد که شرایط به گونه‌ای است که حتی اگر او موفق شود دولت را تشکیل دهد، با خرابکاری‌های جمهوری اسلامی و عدم همکاری بخش بزرگی از شیعیان در عمل فلج خواهد شد.

بنابراین فکر می‌کنم در نهایت همه به یک نتیجه رسیدند که به قول عرب‌ها اهون الشرین، یعنی آن شر کمتر را انتخاب کنند و اینکه آقای مالکی نخست‌وزیر باشد. منتهی دست و بالش را ببندند و در کنار دولت ارگان‌هایی ایجاد کنند که آقای مالکی نتواند خودسری کند و دیکتاتوری مطلق شود. به نظر من الان موقعیت العراقیه بسیار موقعیت خوبی‌ست. ریاست پارلمان را خواهند داشت. ریاست شورای استراتژیک را هم دارند.


علیرضا نوری‌زاده، روزنامه‌نگار و کارشناس خاورمیانه و جهان عرب

ایاد علاوی در این توافق صورت گرفته به ریاست شورای سیاست‌های راهبردی عراق منصوب شده‌ است. وظایف این شورا چیست، اعضای آن چه کسانی‌‌ هستند و چه اختیارات و جایگاهی در شطرنج سیاسی عراق دارند؟

قبل از این انتخابات یک شورای استراتژیک در عراق وجود داشت که رؤسای فراکسیون‌های پارلمانی در آن شرکت می‌کردند، به اضافه‌ی البته نخست وزیر و رئیس جمهور. آن شورا تا حدودی تشریفاتی بود، ولی آن‌طور که من شنیدم شورای جدید که پارلمان قرار است ظرف یک‌ماه آینده مقررات آن را تصویب کند، دارای اختیارات گسترده‌ای است.

من اشاره کردم که در زمینه‌ی مثلاً قرارداد صلح یا جنگ و یا تصمیم به جنگ، تنظیم سیاست‌های استراتژیک خارجی، خریدهای نظامی بالا و مسائل امنیتی بالا در داخل کشور، مربوط به شورای سیاست‌های راهبری عراق می‌شود. یعنی آقای مالکی از این پس نمی‌تواند مثلاً یک روز صبح بلند شود، فرمانی صادر کند که لشگر دوم عراق برود به فلوجه و مردم را قلع و قمع کند.

از این پس ناچار است به این شورا مراجعه کند. اما اینکه شورا چه مقررات و چه شکلی خواهد داشت، باید بگویم اعلام شده که چهارچوب کلی آن را تعیین کرده‌اند و قرار است بعد از تشکیل دولت و پارلمان در مجلس ملی عراق این مقررات تصویب شود. این طور که آقای بارزانی و همین طور خانم دملوجی از سخنگویان العراقیه گفته‌اند این شورا اختیارات بسیار وسیعی دارد که چهارچوب آن کاملاً مشخص شده است.

نقش آیت‌اله سیستانی به‌عنوان یک مرجع شیعه‌ی پرنفوذ در عراق در این بحران تصمیم‌گیری چه بود؟ آیا او دخالتی به نفع یکی از طرفین نزاع سیاسی داشت یا نه؟

به‌هیچ‌روی. آقای سیستانی از همان اول اعلام کرد که مطابق قانون اساسی، آن‌چه قانون اساسی املا می‌کند، ایشان می‌پذیرد. دقیقاً عین جمله‌شان بود؛ املای قانون اساسی و همین کار را هم کرد. یعنی ایشان هم با آقای مالکی دیدار کرد، هم با آقای عادل عبدالمهدی و هم با آقای دکتر علاوی؛ یعنی سه نامزد اصلی نخست وزیری؛ و به هرسه‌‌شان اطمینان داد که به نفع دیگری وارد میدان نمی‌شود. بسیار آقای سیستانی خوب عمل کرد.

الان آقای سیستانی بعد از آنکه مدتی به جایگاهش لطمه خورده بود، حداقل تا حدودی به خاطر سکوتش در برابر رویدادهای ایران، دوباره جایگاه خود را به دست آورده و امروز در چند روزنامه‌ی عراقی دیدم که به او هم تبریک گفته بودند. به خاطر اینکه سرانجام این بن‌بست حل شد. من تصور می‌کنم آقای سیستانی روش‌ خود را ادامه دهد.

به‌هرحال با تمام این فراز و نشیب‌ها در بعد دولت‌های خارجی ذی‌نفوذ در عراق، ما از یک‌سو ایران را داریم که از جریان نوری المالکی حمایت می‌کند و از طرف دیگر آمریکا و غرب را داریم که از ایاد علاوی حمایت می‌کنند. با انتخاب نوری المالکی به نخست وزیری، آیا نمی‌شود گفت که دیپلماسی جمهوری اسلامی تا حدودی پیروز این بحران بوده است؟

اجازه دهید من در اینجا با شما مخالفت کنم. اتفاقا آمریکا هم این اواخر ترجیح می‌داد آقای نوری‌ المالکی بیاید و همان‌طور که گفتم شر کمتر را انتخاب کند. آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده بودند که اگر آقای علاوی بیاید، جمهوری اسلامی هر روز برایش بازی درمی‌آورد و از طریق عواملش زندگی کردن را برای کابینه‌ای به ریاست علاوی مشکل خواهد کرد.

این است که آنها هم از چندماه قبل، از زمانی که آقای بایدن در سفر اخیر خود به عراق آمد، به طور رسمی به آقای دکتر ایاد علاوی گفته بود که ما حمایت می‌کنیم که شما رئیس جمهوری شوید، ولی برای نخست‌وزیری شما را اذیت خواهند کرد و کار اداره‌ی عراق با مشکلات روبه‌رو خواهد شد. من اصلاً فکر نمی‌کنم دیپلماسی جمهوری اسلامی برنده شد.

بله اگر آقای مالکی کاملاً با اختیار تام در همان جایگاه قبلی‌اش قرار می‌گرفت، می‌توانستیم بگوییم جمهوری اسلامی برنده شده است. ولی نگاه کنید، همان‌طور که گفتم، آن قدر قید و بند به دست‌ و پای آقای مالکی بسته‌اند که اگر فردا تصمیم بگیرد یک پیوند استراتژیک بین عراق و ایران برقرار کند، محال است این کار انجام شود.

اولاً در پارلمان رأی نمی‌آورد، به اضافه‌ی اینکه همین شورای راهبردی جلوی او را خواهد گرفت، چون حق وتو دارد. در عین حال باید این را هم بگوییم که رئیس جمهوری عراق هم در شکل جدید آن از آن حالت تشریفاتی‌ خود بیرون خواهد آمد و دارای اختیارات بیشتری خواهد شد.

Share/Save/Bookmark

 
 

اسماعیل ریاحی، کارگردان پیشکسوت سینمای ایران روز ۲۰ آبانماه در سن ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.

Download it Here!

اسماعیل ریاحی، همسر شهلا ریاحی بازیگر سینما، سال ۱۲۹۹ در تهران به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم به‌عنوان آموزگار در مدارس تهران مشغول به کار شد و هم‌زمان تحصیلاتش را در دانشگاه ادامه داد و دو مدرک لیسانس دریافت کرد.

ریاحی بعد از مدتی که به شغل آموزگاری پرداخت به دلیل علاقه‌ی زیادی که به تئاتر داشت به همراه همسر جوانش «شهلا ریاحی» وارد عالم تئاتر شد، اما حساسیت پوست صورت او به چسب گریم باعث شد که خیلی زود با این هنر خداحافظی کند.

بعد از آن به کار مطبوعات روی آورد و سپس به ساختن تیزرهای تبلیغاتی- تجاری پرداخت. اسماعیل ریاحی اولین کسی بود که در ایران، فیلم تبلیغاتی- تجاری ساخت. تبلیغ برای روغن نباتی شاه‌پسند اولین کار او بود که با استقبال زیادی روبه‌رو شد.


اسماعیل و شهلا ریاحی

ریاحی یکی از قدیمی‌ترین کارگردانان سینمای ایران است. از نمونه فیلم‌های او می‌توان از فیلم‌های «دل‌های بی‌آرام» با بازی زنده‌یاد فریدون فرخزاد، «جاده‌ی مرگ من» با بازی زنده‌یاد آرمان، «خشم کولی»، «جوان پهلوان»، «شکوه جوانمردی» و ... نام برد.

ریاحی علاوه بر کارگردانی در سینما، فیلمنامه هم می‌نوشت.

زندگی عاشقانه‌ی اسماعیل ریاحی و شهلا ریاحی زبانزد اهل هنر بود. سال گذشته که به قصد گفت‌وگو با این زوج هنرمند به منزل‌شان رفته بودم اسماعیل ریاحی بارها در خلال گفت‌وگو به عشقی که به خانم شهلا دارد اشاره می‌کرد و می‌گفت:

این‌که می‌گویند تیر عشق با نگاه اول به قلب اصابت می‌کند واقعیت دارد! داستان نیست! فقط امیر ارسلان نیست که با اولین نگاه فرخلقا، تیر عشق به قبلش اصابت کرد. من هم در همان نگاه اول مجذوب چشمان شهلا و صدای گوش‌نواز او شدم.

ما در سال ۱۳۲۰ با هم ازدواج کردیم. من با سربلندی و افتخار اعلام می‌کنم که از موهبت افتخار همسری با خانم شهلا برخوردارم. زندگی در کنار این خانم سرشار از مهر و وفا و محبت و صمیمیت است. من در کنار ایشان توانسته‌ام یک زندگی بسیار آرام و خوب و خوشی داشته باشم. من با سربلندی اعلام می‌کنم من یکی از خوش‌بخت‌ترین مردان جهان آفرینش هستم!


اسماعیل ریاحی

مهندس «منوچهر ریاحی» فرزند زنده‌یاد اسماعیل ریاحی که بعد از شنیدن خبر درگذشت پدرش از سوئد به ایران آمده در گفت‌وگوی کوتاهی که با زمانه داشت گفت:

آقای اسماعیل ریاحی ۹۰ سال پیش در روز عید قربان به دنیا آمد و به همین خاطر مادر بزرگم نام «حاج اسماعیل» را برای او برگزید. حالا بعد از ۹۰ سال، روز سوم درگذشت‌شان که برای‌شان مراسم نیز برگزار می‌کنیم مصادف با عید قربان است.

آیا زنده‌یاد اسماعیل ریاحی بعد از انقلاب هیچ‌گونه فعالیت هنری نداشتند؟

ایشان بیش از دو سال پیش نیمی از بدنشان فلج شد و از آن روز به بعد در خانه نشستند و زندگی‌نامه‌ی خود و همسرش شهلا ریاحی را به شعر در آوردند که در حال آماده‌شدن است تا به صورت کتاب منتشر شود.

ایشان در ۲۰ سالگی شعرهایی گفتند که در سطح خیلی بالایی است. اینکه یک جوان ۲۰ ساله، آن‌همه لغت در ذهن خود داشته باشد که بتواند شعرهای بسیار زیبایی بگوید جالب است. این شعرها را ما روزی در یک صندوق دور انداخته شده پیدا کردیم. گنجینه‌ی زیبایی است.

امسال قرار بود ۲۴ دیماه جشن هفتادمین سالگرد ازدواجشان را برگزار کنیم که این اتفاق افتاد.

مراسم تشییع پیکر پدرتان و ختم ایشان چه زمانی است؟

صبح یکشنبه، ساعت ۸:۳۰ برای افرادی که مایل هستند در مراسم تشییع پیکر ایشان شرکت کنند اتوبوسی جلوی در منزل به سمت بهشت‌زهرا حرکت می‌کند.

روز سه‌شنبه ساعت ۱۸ الی ۱۹:۳۰ مراسم سوم پدرم در «مسجدالرضا» واقع در میدان «نیلوفر» برگزار می‌شود.

ناصر ملک مطیعی هم در گفت و گوی کوتاهی، درگذشت اسماعیل ریاحی را تسلیت گفت:

از فقدان این دوست عزیز و گرامی متاسف هستم. متاسفانه من فرصت کار کردن با ایشان را پیدا نکردم اما خب به هر حال ایشان هم جزو خانواده‌ی سینما بودند. اکثر افراد خانواده‌ی ریاحی و قدکچیان در سینما فعالیت داشتند؛ از جمله مرحوم قدکچیان و فرزندشان کامران قدکچیان که از کارگردان‌های بسیار خوب هستند.

سرکار خانم شهلا ریاحی، همسر آقای ریاحی از هنرپیشه‌های درجه اول تئاتر و از پیشگامان تئاتر بودند که سال‌ها فعالیت داشتند. این خانواده خاطرات خوبی در ذهن مردم دارند. انشاالله که صبر و تحمل‌شان بسیار باشد.

من هم به نوبه‌ی خودم به عنوان آدمی که در سینما فعالیت داشته از فقدان و درگذشت این همکار و دوست عزیز و گرامی متاسف و متاثرم و به خانواده محترمشان تسلیت می‌گویم.

Share/Save/Bookmark

مرتبط
گفت و گو با اسماعیل ریاحی
گفت و گو با شهلا ریاحی

 
 

طی هفته‌ای که گذشت، بازداشت شهروندان، صدور احکام حبس و فشار بر دانشجویان از جمله موارد نقض حقوق اقوام گوناگون ایرانی بودند. تشدید فشارها بر علمای دینی و شهروندان بلوچ ادامه پیدا کرده است و فعالان آذری در زندان‌ها هم‌چنان بلاتکلیف هستند.

کارشناسان مسائل قومی و ملی ایران در گفت‌وگو با زمانه، علت تداوم چنین وضعیتی را تبعیض و عدم رسیدگی به خواسته‌های مدنی مردم می‌دانند.

در همان حال با گذشت پنج‌ماه، جنگل‌های کردستان در آتش می‌سوزند و علی‌رغم تلاش‌های مردمی حتی بارش باران نیز نتوانسته به آتش‌سوزی‌ها پایان دهد.

در حالی‌که خطر خشک‌شدن دریاچه‌ی ارومیه هم‌چنان بر نگرانی فعالان محیط زیست می‌افزاید، برخی رسانه‌ها در روزهای گذشته از مرگ تدریجی دریاچه‌ی زریبار مریوان خبر دادند.

آذربایجان

علی‌رغم اینکه شماری از شهروندان آذری با قید وثیقه از زندان آزاد شدند، هم‌چنان تعدادی دیگر از فعالان و شهروندان در زندان‌ها بلاتکلیف هستند و فشار بر دانشجویان ادامه دارد.

واحد قرباغلی، فعال حقوق بشر در آذربایجان، در رابطه با آخرین وضیعت زندانیان سیاسی و مدنی آذریجان به زمانه گفت: «از بیست فعال سیاسی و مدنی آذربایجانی از جمله دکتر علیرضا عبداللهی حمید فرج‌زاده، شهرام رادمهر، آیدین خواجه‌ای، مهندس محمود فضلی، حیدر کریمی، نعیم احمدی، زهرا فرج‌زاده، یونس سلیمانی، شکرالله قهرمانی فرد، حسن رحیمی بیات، احمد آقایی، بهمن نصیرزاده، بهبود قلی‌زاده که از اول ماه‌های سال ۱۳۸۲ بازداشت بودند، در چند روز گذشته با قید وثیقه‌های بیست‌میلیونی و بیشتر از زندان تبریز آزاد شدند.»

این فعال حقوق بشر در رابطه با اتهامات این شهروندان می‌گوید: «طبق گفته‌ی خانواده‌ها و وکلا، آنان با اتهاماتی اجتماع و تبانی جهت برهم زندن امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و ارتباط با بیگانگان متهم شده‌اند.»

او ادامه می‌دهد: «خانواده‌ی اکبر آزاد، نویسنده و روزنامه‌نگار توان تودیع وثیقه‌ی سنگین دویست میلیونی را ندارند و وی کماکان در زندان تبریز به‌سر می‌برد.»

قرباغلی بر این باور است که این افراد در زندان‌ها مورد شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفته‌اند و هم‌اکنون یوروش مهرعلی بگلی و دکتر لطیف حسنی بیش از شش‌ماه بدون ملاقات و داشتن وکیل در سلول انفرادی نگهداری می‌شوند.

از سوی دیگر دانشجویان آذری نیز مورد فشار قرار گرفتند. وی به دانشجوی ستاره‌دار سیامک میرزایی اشاره می‌کند و می‌گوید: «این فعال دانشجویی آذربایجانی قبلاً هم در ماه‌های گذشته دستگیر و بعد از چندین هفته بازداشت و به قید وثیقه از زندان آزاد شده بود، اما دوباره ماموران اداره‌ی اطلاعات زمانی که او برای دیدار با خانواده از دانشگاه رشت به منزل پدری‌اش در پارس‌آباد مغان رفته بود بازداشتش کردند. میرزایی در کنکور کارشناسی ارشد امسال ستاره‌دار و از ادامه‌ی تحصیل در مقطع فوق لیسانس محروم شده بود.»

فشار بر این دانشجو در حالی است که در دانشگاه‌های تبریز، اردبیل و ارومیه شماری از دانشجویان ستاره‌دار یا از تحصیل محروم شده‌اند.

این فعال مسائل قومی و ملی، علت این فشارها را در نوعی «تبعیض سیستماتیک» می‌داند و می‌گوید: «ترک‌ها با توجه به اینکه بیشترین جمعیت نسبت به دیگر اقوام و ملت‌های ایرانی را دارند از حق تحصیل به زبان مادری محرومند و حتی یک کتاب درسی به زبان مادری ندارند و از برخورداری رسانه‌ای به زبان مادری محرومند.»

او ادامه می‌دهد: «فعالان آذری که فعالیت‌شان کاملاً مدنی و به دور از هرگونه خشونت است، وقتی از اصل ۱۵ قانون اساسی سخن به میان می‌آورند و خواهان آموزش به زبان مادری می‌شوند، آنان را به تجزیه‌طلبی متهم می‌کنند.»

قرباغلی هم‌چنین به تبعیض‌های اقتصادی از سوی دولت اشاره می‌کند و این نوع تبعیض را عامل شکل گرفتن حرکات اعتراضی عنوان می‌کند.

نقض حقوق بشر در آذربایجان تنها به زندانیان سیاسی و مسائل اقتصادی محدود نشده است. براساس گفته‌ی کارشناسان آب دریاچه‌ی ارومیه نیز طی چهارسال گذشته رو به کاهش رفته و هرسال از سطح آب آن کاسته شده است.

این مسئله نگرانی و اعتراض فعالان مدنی و محیط زیست آذربایجان را به دنبال داشته است. آنها تاکید کرده‌اند در صورت خشک شدن این دریاچه به مرور زمان، زندگی در این مناطق غیر ممکن خواهد شد.

قرداغلی در این زمینه می‌گوید: «فعالین محیط زیست آذربایجانی طرح‌های غیر کارشناسانه و بی‌توجهی مسئولان را در کنار مسائل طبیعی مانند کمبود باران و شور بودن دریاچه بر روند خشک شدن دریاچه ارومیه بی تاثیر نمی‌بینند. از طرفی دیگر کارشناسان حدود ده سال پیش نسبت به بروز چنین وضعیتی هشدار داده بودند ولی مسئولان دولتی به آن توجه نکردند.»

وی اضافه می کند: «این مشکل حتی به مجلس شورای اسلامی کشیده شده و نمایندگان مجلس خود را در قبال این مشکل مسئول نمی بینند و کسی در این زمینه پاسخگو نیست.»

بلوچستان

در حالی‌که فشارها بر علمای دینی بلوچ هم‌چنان ادامه دارد، طی روزهای گذشته روزنامه‌ی رسالت، مولانا عبدالحمید امام جمعه‌ی اهل سنت زاهدان را متهم به صدور فتوایی کرد مبنی بر اینکه «اهل سنت از انداختن صدقه در صندوق‌های جمع‌آوری صدقات كميته‌ی امداد امام خمينی خودداری کنند». این خبر از سوی دفتر امام جمعه‌ی اهل سنت زاهدان به شدت تکذیب شد.

پایگاه اطلاع‌رسانی سنی‌نیوز که اخبار مربوط به ایرانیان سنی‌مذهب را پوشش می‌دهد، این اتهام را واهی و بی اساس و در ادامه‌ی فشار بر مولوی عبدالحمید خواند.

از سوی دیگر رحیم بندویی، فعال سیاسی و تحلیل‌گر مسائل بلوچستان، در گفت‌وگو با زمانه می‌گوید، بیشترین بازداشت‌ها و اعدام‌ها در مناطق بلوچستان صورت می‌گیرد.

این تحلیلگر مسائل بلوچستان می‌افزاید: «ایران با احتساب جمعیت بیشترین آمار اعدام را در جهان دارد و در سطح ایران هم بیشترین اعدام‌ها در میان مردم بلوچ به اجرا در می‌آید. در مواردی فعالان و شهروندان بلوچ به استان‌های همجوار منتقل و در آن‌جا اعدام می‌شوند. ما با توجه به اسامی اعدام شدگان که بلوچی هستند، می‌توانیم تشخیص دهیم که این افراد بلوچ بودند.»

این فعال سیاسی علت بازداشت‌های اخیر و تشدید فشارها بر علمای دینی را اعتراض‌های مردم این منطقه نسبت به تبعیض‌های حاکمیت در حوزه‌های مختلف عنوان می‌کند.

بندویی می‌گوید: «با توجه به اینکه زمینه‌ی رشد نیروهای مذهبی در مقایسه با نیروهای دموکرات بیشتر بوده، بیشترین فشارها هم‌اکنون بر فعالان مذهبی است و حاکمیت هرگونه حرکت اعتراضی مردم در بلوچستان را که خواهان حقوق خود باشند در تضاد با خویش می‌بیند و آنها را سرکوب می‌کند.»

وی در رابطه با خواسته‌های مردم بلوچ ادامه می‌دهد: «مردم بلوچستان به شیوه‌های مدنی خواستار گرفتن حقوق‌شان در حوزه‌های فرهنگی، دینی و هنری ... هستند. مردم بلوچ خواهان تحصیل به زبان مادری هستند و مسلماً سنی‌ها مانند مردم شیعه برای امامان و مذهب خویش احترام قائلند و در صورت توهین به مقدسات‌شان واکنش نشان می‌دهند.»


کردستان

در ادامه‌ی نقض حقوق بشر در کردستان، وضعیت جسمانی محمد صدیق کبودوند، رئیس سازمان حقوق بشر کردستان وخیم گزارش شده است.

جرس در این زمینه نوشت، وضعیت جسمانی این روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشری زندانی، بسیار وخیم و اضطراری است و مقامات قضایی و مسئولان زندان، نسبت به این مسئله هیچ‌گونه توجه و واکنشی ندارند.

پیشتر پریناز حسنی، همسر این فعال حقوق بشر در رابطه با ملاقات و وضیعت جسمانی وی به زمانه گفته بود: «اجازه‌ی ملاقات حضوری به ما داده نشده و با توجه به اینکه کبودوند از بیماری‌های قلبی، پروستات و سرگیجه رنج می‌برد شدیداً احتیاج به عمل و مراقبت پزشکی دارد و حتی با درخواست مسئولان زندان در این رابطه هم مخالفت شده است.»

محمد صدیق کبودوند، موسس و رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به دلیل فعالیت‌های حقوق بشری، نوشتن مقاله در زمینه‌ی مسائل اجتماعی و تاسیس سازمان غیر دولتی دفاع از حقوق بشر کردستان به بیش از ده سال زندان محکوم شده است. او اکنون چهارمین سال است که در زندان به‌سر می‌برد. حکم این زندانی قطعی و درخواست رسیدگی مجدد به آن نیز رد شده است.

از سوی دیگر افشین حسین پناهی برادر انور حسین پناهی زندانی سیاسی به یک سال زندان تعزیری محکوم شد.

به گزارش هرانا، افشین حسین پناهی که در شهریورماه سال جاری به دلیل پیگیری پرونده‌ی برادرش بازداشت شده بود به یک سال زندان محکوم شد. اعضای خانواده‌ی انور حسین پناهی پس از بازداشت وی بارها از سوی نهادهای امنیتی احضار و مورد بازجویی قرار گرفته‌اند.

در روزهای گذشته آژانس خبری موکریان نیز از بازداشت دو شهروند کرد به نام‌های محمد مجیدزاده و بهروز تناسبی به اتهام همکاری با احزاب اپوزیسیون کرد خبر داد.

در ادامه‌ی تبعیض‌های قومی و ملی در دانشگاه‌ها، مسئولان دانشگاه شهید بهشتی امسال کمتر از سال گذشته به دانشجویان کرد خوابگاه ارائه کرده‌اند.

جرس خبر داد، مسئولان خوابگاه دانشگاه شهید بهشتی در اقدامی بی‌سابقه به دانشجویان کرد اجازه‌ی هم‌اتاق‌شدن در خوابگاه‌ها را نمی‌دهند. یعنی دانشجویان کرد به هیچ وجه حق ندارند به طور دسته جمعی در یک بلوک ساختمانی و یا در یک طبقه و یا یک اتاق ساکن شوند.

برای دانشجویان کرد در خوابگاه دانشگاه شهید بهشتی محدودیت در رفت و آمد اعمال شده است.

تلاش برای تفکیک دانشجویان کرد در دانشگاه در شرایطی صورت می‌گیرد که جنگل‌های کردستان بعد از گذشت پنج ماه هم‌چنان در آتش می‌سوزند؛ امری که ابتدا از سوی رسانه‌های داخل ایران بایکوت شد، اما با تداوم این آتش‌سوزی‌ها و خسارات ناشی آن، حتی این رسانه‌ها را هم شاکی کرد تا بدین‌ترتیب جایی در لابه‌لای اخبارشان به این موضوع اختصاص دهند.

به گزارش خبرگزاری مهر جدیدترین پایش روزانه از جنگل‌های مریوان و سروآباد کردستان حاکی است که صد هکتار از جنگل‌های منطقه گاران در ۱۰ کیلومتری شرق مریوان سه روز بعد از بارندگی همچنان در آتش بی‌مهار می‌سوزد.

بنا به آمارهای منتشر شده در پنج ماه گذشته ۵۸۳ مورد آتش‌سوزی در مناطق مریوان ثبت شده که باعث خسارات فراوانی به جنگل‌ها و مراتع کردستان شده است.

پیشتر دیار تازیک، یکی از فعالان محیط زیست کرد در گفت‌وگو با زمانه و برخی از مردم این مناطق بر عمدی‌بودن آتش‌سوزی‌ها تاکید کرده بودند.

این درحالی است که در روزهای گذشته خبر مرگ تدریجی دریاچه‌ی زریبار نیز منتشر شد.

به گزارش آفتاب نیوز، محمد ناجی کانی سانانی، مدیرعامل انجمن سبز چیا گفته است، ورود فاضلاب، گل‌ولای و چاه‌های غیر مجاز اطراف دریاچه مرگی حتمی را برای دریاچه زریبار رقم می‌زند.

محمد ناجی کانی‌سانانی در مورد وضعیت فعلی دریاچه زریبار بر این باور است: «دریاچه‌ی زریبار بزرگ‌ترین تعداد چشمه‌های جوشان در جهان را دارد. به‌طوری که چهارصد تا چهارصد و پنجاه چشمه آب دریاچه را تامین می‌کنند و آبی از بیرون به دریاچه وارد نمی‌شود.»

به اعتقاد فعالان محیط زیست بی‌توجهی مسئولان دولتی در کنار عوامل طبیعی از عمده‌ترین مشکلات این عرصه به شمار می‌آید.

بدین‌ترتیب اقوام گوناگون ایرانی، در هفته‌ای که گذشت علاوه بر تداوم نقض حقوق انسانی، شاهد بی‌توجهی به محیط زیست جغرافیایی هم بودند.

Share/Save/Bookmark

 
 

فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا می‌گوید که «توافق کلی» بر این است که دور نخست مذاکرات تازه هسته‌ای گروه ۱+۵ با ایران در مرکز اروپا برگزار شود.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، کراولی افزود: «استانبول می‌تواند مكانی برای دور دوم مذاكرات باشد.»


ایران پیش‌تر پیشنهاد داده بود تا مذاکرات هسته‌ای در ترکیه برگزار شود اما كراولی درباره اینكه چرا بهتر است مذاكرات در مركز اروپا انجام شود، توضیحی نداده و تنها گفته است: «ما فكر می‌كنیم این مكان (اروپا) بهتر است و برای دیدار اولیه مكانی مناسب‌تر است.»

كاترین اشتون، رییس سیاست خارجی‌ اتحادیه اروپا، روز پنج شنبه ٢٠ آبان جاری اعلام کرد که با پیشنهاد سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران برای برگزاری مذاکرات در تاریخ پنج دسامبر (١٤ آذر) موافق است اما پیشنهاد کرد که مذاكرات نه در استانبول، بلكه در كشوری دیگر (احتمالاً سوئیس یا اتریش) برگزار شود.

روزنامه‌ آمریكایی نیویورک تایمز گزارش داده كه اشتون ممكن است پیشنهاد دهد كه مذاكرات به جای یک روز ، سه روز ادامه داشته باشد

اشتون، نمایندگی كشورهای عضو ۱+۵ را بر عهده دارد. آمریکا، روسیه، بریتانیا، فرانسه، چین و آلمان اعضای گروه ۱+۵ هستند که در رابطه با برنامه هسته‌ای ایران که به گفته آن‌ها در جهت «مقاصد نظامی» است، فعالیت می‌کنند. اما ایران می‌گوید که برنامه هسته‌ای‌اش، صلح‌آمیز است.

روزنامه‌ آمریكایی نیویورک تایمز چند روز پیش به نقل از یک دیپلمات اروپایی كه خواست نامش فاش نشود، گزارش داد كه اشتون ممكن است پیشنهاد دهد كه مذاكرات به جای یک روز ، سه روز ادامه داشته باشد.

شورای عالی امنیت ملی ایران، هفته گذشته در نامه‌ای به کاترین اشتون، رئیس سیاست خارجی اروپا، از ادامه مذاکره با گروه ۱+۵ استقبال کرده بود. کاترین اشتون ۲۲ اکتبر، درنامه‌ای پیشنهاد داده بود که مذاکرات وین با ایران از تاریخ ۱۵ تا ۱۷ نوامبر از سر گرفته شود.

سعید جلیلی، ایران ١٨ آبان جاری در پاسخ به نامه اشتون، خواهان ادامه مذاکرات شده بود. جلیلی در نامه‌اش به اشتون گفته بود كه آماده است در تاریخ ٢٣ نوامبر (دوم آذر) یا پنجم دسامبر (١٤ آذر) در استانبول با مقامات كشورهای گروه ۱+۵ دیدار كند.

با این حال محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران در آستانه برگزاری دور تازه مذاکرات هسته‌ای با گروه ۱+۵ اعلام کرد که ایران در مورد «حقوق اساسی» خود با هیچ‌کس مذاکره نمی‌کند.

احمدی‌نژاد از کشورهای غربی خواست تا از «برج عاج و دماغ‌های پر باد و سرهای پر از نفرت» بیرون بیایند تا ایران در «شرایط برابر و احترام» در مورد مسائل جهانی با غرب گفت‌وگو کند.

Share/Save/Bookmark

 
 

اسماعیل ریاحی، کارگردان پیش‌کسوت سینمای ایران و نخستین هنرمندی که در ایران فیلم تبلیغاتی – تجاری ساخت، درگذشت.

به گزارش رادیو زمانه، اسماعیل ریاحی، کارگردان پیش‌کسوت سبنمای ایران صبح امروز، ۲۲ آبان‌ماه در خانه‌اش در تهران درگذشت.


اسماعیل ریاحی، کارگردان پیش‌کسوت سینمای ایران

مهندس منوچهر ریاحی، فرزند اسماعیل ریاحی که به‌دلیل درگذشت پدرش از سوئد به تهران سفر کرده است در گفت و گو با رادیو زمانه از مجموعه شعری خبر داد که اسماعیل ریاحی بر اساس زندگی‌نامه‌‌اش و زندگی زناشویی‌اش با شهلا ریاحی سروده و اکنون در دست انتشار است.

اسماعیل ریاحی در نیمه دوم سال ۱۳۸۷نیمی از بدن‌اش فلج شد و از آن زمان خانه‌نشین شده بود.
ناصر ملک مطیعی در گفت و گو با رادیو زمانه از درگذشت این هنرمند پیش‌کسوت سینمای ایران اطهار تأسف کرد. او گفت: «این خانواده خاطرات خوبی در ذهن مردم دارند.»

اسماعیل ریاحی، همسر شهلا ریاحی بازیگر سینما، سال ۱۲۹۹ در تهران به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم به‌عنوان آموزگار در مدارس تهران مشغول به کار شد و هم‌زمان تحصیلاتش را در دانشگاه ادامه داد و دو مدرک لیسانس دریافت کرد.

-- اسماعیل ریاحی در گفت و گو با رادیو زمانه گفته بود: من با سربلندی اعلام می‌کنم یکی از خوشبخت‌ترین مردان جهان آفرینش هستم

ریاحی بعد از مدتی که به شغل آموزگاری پرداخت به دلیل علاقه‌ی زیادی که به تئاتر داشت به همراه همسر جوانش «شهلا ریاحی» وارد عالم تئاتر شد، اما حساسیت پوست صورت او به چسب گریم باعث شد که خیلی زود با این هنر خداحافظی کند.

اسماعیل ریاحی مدتی هم مطبوعات روی آورد و سپس به ساختن تیزرهای تبلیغاتی- تجاری پرداخت. او اولین کسی بود که در ایران، فیلم تبلیغاتی- تجاری ساخت. تبلیغ برای روغن نباتی شاه‌پسند نخستین کار او بود که با استقبال زیادی روبه‌رو شد.

ریاحی یکی از قدیمی‌ترین کارگردانان سینمای ایران است. از نمونه فیلم‌های او می‌توان از فیلم‌های «دل‌های بی‌آرام» با بازی زنده‌یاد فریدون فرخزاد، «جاده‌ی مرگ من» با بازی زنده‌یاد آرمان، «خشم کولی»، «جوان پهلوان»، «شکوه جوانمردی» و ... نام برد.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه
گفت و گو مینو صابری با مهندس منوچهر ریاحی و ناصر ملک‌مطیعی

 
 

٢٤ درویش گنابادی از سوی شعبه ١٢ دادگاه تجدیدنظر استان خراسان رضوی به حبس، شلاق و تبعید محکوم شدند.

به گزارش تارنمای مجذوبان نور که ارگان رسمی دراویش سلسله نعمت‌اللهی گنابادی است، ١٤ نفر از این افراد به ٩١ روز حبس تعلیقی و ٢٥ ضربه شلاق و ١٠ نفر دیگر به اتهام «رهبری تجمع دروایش» به پنج ماه حبس تعزیری، پنجاه ضربه شلاق و تبعید محکوم شده‌اند.


پیشینه دراویش گنابادی به شاه نعمت‌الله ولی که آرامگاهش در شهر ماهان در نزدیکی کرمان است، بر می‌گردد



«عبدالرضا کاشانی، علیرضا عباسی، نظرعلی مروی، محمد مروی شهری، شکرالله حسینی بیدختی، علی کاشانی، محمد کاشانی، سعید کاشانی، امیر روشن مجاور صوفی، علی محمد امانیان، روح‌الله صفری، احسان امانیان، علی عباسی بیدختی، ابراهیم عباس‌زاده، محمد علی جعفری، حسین مهدوی، حسین عباس‌زاده بیدختی، رحمت حسینی، رامین سلطان‌خواه، رضا کاخکی، بهروز مجاور صوفی، علی میر، ظفر علی مقیمی و حسن بلوچی بیدختی» ٢٤ نفری هستند که محکوم به حبس شده‌اند.

چند سالی است که دراویش از سوی مأموران امنیتی جمهوری اسلامی مورد «آزار و اذیت» قرار می‌گیرند

بنا بر این گزارش، ٢٨ تیر ٨٨ پس از خاک‌سپاری یکی از دراویش گنابادی در مزار خصوی وی در مزار سلطانی بيدخت، همسر، دو فرزند و یکی از بستگان او بازداشت می‌شوند.

به نوشته تارنمای مجذوبان نور، بازداشت این افراد باعث اعتراض و تجمع دروایش گنابدی در مقابل دادستانی گناباد و بازداشت ٢٤ نفر از آن‌ها می‌شود

پیشینه دراویش گنابادی به شاه نعمت‌الله ولی، عارف قرن نهم هجری که هم‌اکنون آرامگاهش در شهر ماهان در نزدیکی کرمان است، بر می‌گردد.

نورعلی تابنده، رهبر کنونی دراویش گنابادی است که «قطب مجذوب‌علی شاه» نامیده می‌شود. در مهر ماه سال ۱۳۸۵ قطب دراویش نعمت‌الهی گنابادی از سوی فرمانداری گناباد در ایام ماه رمضان مجبور به ترک این شهر شد. وی که در تهران سکونت دارد، بنا بر برنامه‌ای سالیانه، ماه رمضان را در «بیدخت» در نزدیکی گناباد می‌گذراند.

چند سالی است که دراویش از سوی مأموران امنیتی جمهوری اسلامی مورد «آزار و اذیت» قرار می‌گیرند.

در بهمن ماه سال ۱۳۸۴ حسینیه دراویش گنابادی در شهر قم هدف حمله قرارگرفت و تخریب شد و عده‌ای از دراویش بازداشت و محاکمه شدند. سالن اجتماعات دراویش نعمت‌اللهی اصفهان نیز بهمن ١٣٨٧ تخریب شد. همچنین سال آبان سال ١٣٨٦ حسینیه دروایش گنابادی در شهر بروجرد تخریب شد.

رسانه‌های ایران چند سالی است که بنا به دستور شورای عالی امنیت ملی این کشور از پوشش دادن اخبار دراویش گنابادی منع شده‌اند.

با این حال مهدی کروبی از رهبران مخالف دولت و آیت‌الله حسین‌علی منتظری از مراجع تقلید که سال پیش فوت کرد، بارها از تخریب حسینیه‌های دراویش و «آذار و اذیت» آن‌ها انتقاد کردند.

Share/Save/Bookmark

 
 

ارکستر فیلارمونیک برلین پس از سی و پنج سال برای کنسرت به منطقه خلیج فارس بازگشت.

یک فروند جامبوجت لوفت‌هانزا، نوازندگان ارکستر را از برلین برای یک سلسله برنامه به ابوظبی رسانده است. ارکستر در ادامه برای کنسرت به سنگاپور و استرالیا سفر می‌کند.


برنامه اخیر ارکستر فیلارمونیک برلین در تالار کاخ امارات و به دعوت مقام‌های امیرنشین ابوظبی اجرا شد.

نخستین حضور ارکستر فیلارمونیک برلین در منطقه خلیج فارس، به سال ۱۹۷۵ در تهران بازمی‌گردد؛ کنسرتی به رهبری هربرت فون کارایان

خبرگزاری فرانسه گزارش کرده: «ابوظبی که ثروتمندترین امیرنشین در امارات متحده عربی به‌شمار می‌آید در تلاش است تا این شهر را به عنوان مرکز فرهنگی منطقه معرفی کند.»
هفته گذشته نیز یک نمایشگاه هنر مدرن در ابوظبی برگزار شد و در ماه اکتبر یک جشنواره جهانی فیلم.

برنامه دوم ارکستر پس از سی و پنج سال در منطقه خلیج فارس به رهبری سیمون رتل اجرا شد و محتوای کنسرت به ساخته‌های برامس، هایدن، آلبان برگ و برت دین اختصاص پیدا کرد.

نخستین حضور ارکستر فیلارمونیک برلین در منطقه، به سال ۱۹۷۵ در تهران بازمی‌گردد؛ کنسرتی به رهبری هربرت فون کارایان که پرداخت دستمزد کلان به ارکستر و رهبر نامدار آن، بعضا" مورد انتقاد هنرمندان و منتقدان موسیقی در ایران قرار گرفت.

این ارکستر آلمانی در سال ۱۸۸۲ شکل گرفت و در سال ۲۰۰۸ در جایگاه دوم بهترین ارکستر اروپا قرار گرفت؛ منقدان در آن سال ارکستر فیلارمونیک سلطنتی کنسرت‌هال در آمستردام را به عنوان بهترین ارکستر اروپایی برگزیدند.

Share/Save/Bookmark

 
 

منصور کوشان، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس و سردبیر نشریه فرهنگی و ادبی«جنگ زمان» جایزه اوسیستکی سال ۲۰۱۰ را از آن خود کرد. این جایزه هر سال به یک نویسنده که در زندگی اجتماعی و فرهنگی و ادبی خود از حقوق بشر و آزادی بیان دفاع کرده است اهدا می‌شود.

منصور کوشان، نویسنده‌ی رمان‌های مانند «محاق»، «واهمه‌های مرگ»، «خواب صبوحی و تبعیدی‌ها»، «ناخدا بانو و تثیلت جادو» و همچنین «زنان فراموش‌شده» که به‌تازگی توسط نشر ققنوس منتشر شده، یکی از اعضای هیئت هفت نفره‌‌ی احیای کانون نویسندگان ایران بود و همزمان با قتل‌های زنجیره‌ای نامش در صدر فهرست کشتارهای جمهوری اسلامی قرار گرفت. به مناسبت اهدای جایزه اوسیستکی به این فعال حقوق بشر و نویسنده‌ی مبارز، درباره‌ی فعالیت‌های جمع مشورتی و معنای آزادی بیان گفت و گویی انجام داده‌ایم که اکنون از نظر خوانندگان می‌گذرد:


منصور کوشان، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس

آقای کوشان جایزه اوسیستکی، برای آزادی بیان و دفاع از حقوق بشر امسال به شما تعلق گرفت. شما به‌عنوان یکی از اعضای جمع مشورتی برای احیای کانون نویسندگان ایران، آزادی بیان را چگونه تعریف می‌کنید؟ آیا آزادی بی‌حد و حصر بیان را می‌پذیرید؟

به یک معنا تعریفی برای آزادی بیان وجود ندارد. چرا که هر گونه تعریفی به همراه خود محدودیت‌هایی را می‌آورد. اما از آن‌جا که پیرامون این پرسش سخن ناروا بسیار گفته شده است، می‌کوشم تا آن‌جا که ممکن است شرح مختصری بدهم. در واقع خواهم کوشید چکیده‌ی بحث‌های اقناعی در جمع مشورتی کانون نویسندگان را، در آن سال‌های بگیر و ببند، بازگو کنم. البته نه به‌عنوان سخن‌گو. چون مسؤلیت هر چه می‌گویم، بدیهی است که با من است.

یادم است نویسندگانی بودند که تا آن زمان هنوز دریافت دقیقی از آزادی بیان، به‌ویژه آزادی بیان بی‌حصر و استثناء برای همه‌گان، نداشتند. در همین ارتباط هم من و دوستانی که متأسفانه امروز از بیشتر آن‌ها تنها خاطره و آثارشان مانده است، در «متن ۱۳۴ نویسنده»یا «ما نویسنده‌ایم»، به جمله‌ی مشخص «پاسخ کلام، کلام است» رسیدیم و اصل مهم «آزادی بیان اندیشه و نشر بی حصر و استثنا برای همه‌گان» را در ماده‌ی دوم منشور کانون نویسندگان گذاشتیم. هم‌چنین که عمل نوشتن و منشور کانون را مستقل از تمام میثاق‌های بین‌المللی و ملی و محلی دانستیم. یعنی، جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران این افتخار را در تاریخ فعالیت خود دارد که به دست‌آوردی رسید فراتر از دست‌آوردهای نویسندگان اروپایی و آمریکایی‌.

اما برای روشن شدن بحث، نخست ضروری است که تمامی اصل‌های حقوقی و حقیقی را از یک دیگر تفکیک کنیم یا مرز میان این‌دو را بشناسیم. بدون شناخت تعریف این اصل‌ها، جایگاه اجتماعی عمل نوشتن نخست به عنوان یک امر شخصی و دوم به عنوان یک امر تولیدی یا کار اجتماعی روشن نخواهد شد. هیچ اصل حقوقی حقیقت نیست. شاید بخشی یا سایه‌ای از حقیقت باشد. از همین رو نیز اصل‌های حقوقی ناگزیر دوره به دوره تغییر می‌کنند چون مردم یا کارشناسان به حقیقت نزدیک‌تر می‌شوند. هم‌چنین هرگز حقیقت محدود به چارچوب یا قانونی از پیش تعیین‌شده نمی‌گردد، چون اگر می‌گشت هرگز قانون‌های شهروندی تغییر نمی‌کردند.

حال اگر امر نوشتن را یک حقیقت نامشخص و نامعین در نظر بگیریم، (چون نمی‌توانیم تا پیش از انتشار و خوانش متن یا گفتار، حقیقتی را برای آن مشخص کنیم، چون حقیقت هر گفتار یا هر متنی با ویژگی‌های مخاطبان آن قابل تشخیص است، آن هم البته تشخیصی فرضی و متغیر،) می‌توان جرم احتمالی ناشی از هر گفتار یا نوشتار را هم امری حقوقی در نظر گرفت. به این معنا که چون حقیقت مشخصی وجود ندارد، نمی‌توان جرم احتمالی مشخصی هم برای آن تعیین کرد.

حالا فرض که برای اثری جرمی تشخیص داده شود، در چارچوب همان حقوق اثر جرم تعریف یا معیین می‌شود. یعنی در شکل حقیقی و حقوقی‌اش پاسخ هر سخنی، سخنی است. پاسخ هر متنی متنی است، پاسخ هر کاریکاتوری، کاریکاتوری است. در برابر حقیقت گفتار یا نوشتار، حقوقدان بر اساس قانون عدالت، مخاطب را آزاد در بیان پاسخ گفتار و نوشتار می‌داند و همان حقوق یا امکان‌هایی را در اختیار او می‌گذارد که در اختیار دیگری.

گاهی می‌شنوم یا می‌خوانم برای تمام امور صنفی، نهادهای قانون‌گزاران، قانون‌هایی را تدوین و منتشر کرده‌اند و دولت‌ها به اجرا در آورده‌اند، پس باید که برای صنف نویسنده هم همین قانون صدق کند. بله، بدیهی است به شرط این‌که تفاوت یا بهتر است بگویم مرحله‌ها را دریافته باشیم و دریابیم جمع نویسندگان در چه عرصه یا قلمرویی صنف محسوب می‌شوند.

امر نوشتن در مرحله‌ی کالا بودن، یعنی هنگامی که اثر در بازار به عنوان کالا عرضه می‌شود و نه پیش از آن، در همین چارچوب‌های قانونی قرار می‌گیرد. یعنی نویسنده نیز به عنوان یک شهروند پس از مصرف کالایش نمی‌تواند خلاف قانون عمل کند و هر گاه ثابت شد اثر او عامل جرمی گشته، یعنی دادگاه‌های مربوط به امر بیان و نشر به جرم او رسیدگی کردند و مشخص شد اثر او عامل جرمی بوده، متعهد به پاسخ است و نه در پیش یا در شرف نوشتن و انتشار دادن.

پس تا آن جا که کار نویسنده به صورت یک عمل اجتماعی درنیامده است، یعنی هنوز اثر خود را منتشر نکرده، امر نوشتن او، امری خصوصی است و بیرون از چارچوب‌ها و قانون‌های اجتماعی قرار می‌گیرد. در هیچ کجای دنیا جلو فردی را به جرم اندیشیدن به قتل یا سخن گفتن از قتل نمی‌گیرند، اندیشیدن به انسان و شأن او که کار اصلی نویسنده است جای خود دارد.

جمله‌ی «من یک آدم‌کش بالفطره هستم و قصد دارم همه‌ی آدم‌ها را بکشم.» ممکن است از ذهن بسیاری بگذرد یا بسیاری آن را بیان یا منتشر کنند. اما آیا می‌توان کسی را نخست به جرم احتمال اندیشیدن به قتل و دوم به جرم بیان و انتشار این اندیشه دستگیر کرد؟ طبیعی است که نه. در هیچ کشور متمدنی هرگز این اتفاق نیفتاده.

بگذارید مثال خیلی ساده‌ اما کمی دور از بحث بزنم. هیچ کس تا کنون جلو چوپانی را نگرفته است به جرم این‌که ممکن است گوشت یکی از گوسفندان، پس از ذبح و پخته شدن، مسموم‌کننده باشد. هر گاه گوشت گوسفندی کسی را مسموم کرد یا عامل مرگ کسی شد، می‌توان به دادگاه شکایت کرد و سندهای لازم را فراهم آورد تا معلوم شود آیا مقصر چوپان است یا قصاب یا آشپز یا دیگری. و بدیهی است که اگر چنین مسمومیتی پیش بیاید، به احتمال به یقین به چوپان مربوط نمی‌شود.

پس نمی‌توان چوپان یا باغبان یا کشاورز یا هر فراهم‌آورنده‌ای را پیش از ارایه‌ی محصولش، از کار بازداشت.نویسنده و سخنران و نقاش و فیلمساز و ... که جای خود دارد. آن هم در جهانی که صدها نوع اسلحه ساخته می‌شود و کسی جلو آن‌ها را نمی‌گیرد که کارکرد ضد انسانی آن ردخور ندارد.

پس، زیر هیچ عنوانی نمی‌توان آزادی بیان اندیشه را به هر شکل، سخن، نوشتن، نقاشی، مجسمه، فیلم و در شکل‌های ممکن دیگر محدود کرد و عرصه‌ی گفتن و نوشتن عرصه‌ی بی حصر و استثنایی است برای همه‌گان. بیان یا نوشتن همه‌گان به این دلیل ضروری است که فردا مدعی پیدا نشود و گفته شود آزادی بیان اندیشه و نشر تنها برای فلان کسان است. نه، هر کس در هر سن و سال، هر جنسیت و موقعیت اجتماعی از آزادی بیان بی حصر و استثنا برخوردار است و طبیعی است که خود مسؤل و پاسخ‌گوی آن است و نه دیگری. یعنی باز یکی از نکته‌های مهم متن ۱۳۴ نویسنده یا منشور کانون نویسندگان.

بگذارید برای روشن‌تر شدن بحث پیش‌تر برویم. فرض ناممکنی را ممکن در نظر بگیریم.از آن جا که هیچ فرضی نامحال نیست، ممکن است اثری پس از انتشار عامل جرم‌هایی شود. توجه داشته باشید که دارم از یک امر محال سخن می‌گویم. چون تاریخ به یاد ندارد یک محتوا یا اندیشه‌ی یک اثر، نوشته‌ای، نقاشی‌ای و ... عامل مستقیم یا نامستقیم جرمی شده باشد. اما بعضی از مدعیان، مثل قانون‌گزاران آمریکایی، بیان و انتشار سندهای محرمانه را در شرایط ویژه مثل زمان جنگ، نادرست می‌دانند و آن را ممنوع کرده‌اند.

در چنین شرایط ویژه‌ای اگر دادگاه توانست ثابت کند که بیان و انتشار فلان اثر عامل یا سبب جرمی اجتماعی شده است، آن گاه نویسنده یا ناشر در دادگاه حاضر می‌شوند و از خود دفاع می‌کنند. هیچ کس در هیچ مقامی در هیچ شرایط زمانی و مکانی نمی‌تواند از پیش اتفاق چرم اجتماعی، جلو بیان و نشر را به جرم احتمال‌ها بگیرد. قصاص پیش از عمل که نمی‌توان کرد.

نکته‌ی دیگر این که چون آزادی بیان اندیشه برای همه‌گان به طور یک‌سان وجود دارد و این عمل به خودی خود فیزیکی نخواهد بود، پس به فرض که در بیانی به هر شکل، ناروا یا تهمتی وجود داشته باشد، طرف‌های مقابل هم از این حقوق برخوردارند و می‌توانند به هر گونه که می‌توانند یا می‌خواهند پاسخ بدهند نه این‌که در برابر کلام یا نوشته یا نقاشی یا هر اثری که از کنش فیزیکی مبراست، متوسل به زور و حذف فیزیکی یا شکل‌های دیگر بشوند.

در حقیقت این مثل مشهور جهانی، چشم در برابر چشم، اگر به صورت نافیزیکی به آن نگاه شود، در این جا مصداق دارد. نوشته در برابر نوشته، کلام در برابر کلام و حتا در برابر هر اقدام فیزیکی، باز کلام یا اقدام نافیزیکی. امروز دیگر نمی‌توان چشم چشم‌درآورنده‌ای را درآورد. قانون‌های متمدن، در برابر چنین بزه‌کاری‌هایی متوسل به روش‌های بیانی می‌شوند. متوسل به علم روانشناسی و مردمشناسی و جامعه‌شناسی می‌شوند که همه در زیر چتر آزادی بیان بی‌حصر و استثنا رشد و گسترش یافته‌اند. بدون آزادی بیان بی‌حصر و استثنا هرگز علوم انسانی که زمینه و بستر علوم دیگری را فراهم می‌کنند به وجود نمی‌آمد.

اجازه بدهید با مثال دیگری این موضوع به ظاهر بغرنج را تمام کنم. در واقع پاسخی صریح بدهم به مدعیان معترض به آزادی بیان اندیشه بی حصر و استثنا. اگر آزادی بیان اندیشه نبود، هرگز پیامبری نمی‌توانست اندیشه‌ها، تصورها و وهم‌های بزرگ خود را بیان و منتشر کند. تاریخ هنوز با بیانی بزرگ‌تر از ادعای پیامبران روبه رو نشده است. همان‌گونه که پیامبر یا هر کسی می‌تواند ادعا کند "خدا قادر متعال و سازنده و در اختیار دارنده‌ی همه چیز بوده است و خواهد بود" پس آزادی بیان اندیشه بی‌حصر و استثنا بوده است و باید باشد و خواهد بود.

بهانه‌هایی مثل توهین به مقدسات و حقوق اکثریت یا حقوق اقلیت هم از دکان‌های دو نبش دکانداران دین و دولت یا سنت و قدرت است. حرف مفت ناآگاهان است. ارزش و اعتبار همه‌ی واژه‌ها یک‌سان است و نفس و شأن آزادی بیان بی‌حصر و استثنا اجازه نمی‌دهد جلو رشد اندیشه‌ها به بهانه‌ی اخلاق و شریعت و عرف و قانون گرفته شود. کیفیت بیان یا نوشتن بفرما، بنشین و بتمرگ را موقعیت تعیین می‌کند وگرنه معنا و ارزش این هر سه واژه یک‌سان است.

موضوع سخنرانی شما در مراسم اهدا جایزه اوسیستکی چیست؟

بدیهی است تشویق به دفاع از آزادی بیان و ضرورت دفاع گسترده‌تر و منظم‌تر از آن به‌ویژه در سرزمین‌هایی که خواسته یا ناخواسته مردمانش محروم از آزادی‌های طبیعی و اجتماعی شده‌اند و حکومت‌های خودکامه و مردم‌فریب بر آن‌ها حاکمند. اوسیستکی و بسیاری از نویسندگان جهان، از جمله دوستان و همکاران من جانشان را در دفاع از آزادی بیان و محو سانسور داده‌اند و این نه تنها وظیفه‌ی هر نویسنده، که وظیفه‌ی تمامی نهادهای اجتماعی، به ویژه نهادهای فرهنگی است که در تحقق این امر بکوشند.

هم‌اکنون ده‌ها آزادی‌خواه به جرم بیان اندیشه‌شان در زندان‌های حکومت اسلامی به‌سرمی‌برند و انواع شکنجه‌ها را متحمل می‌شوند، این توهین به شرف انسانیت است. این نادیده گرفتن حقوق مسلم ایرانی‌های آزادیخواه است. جایزه‌هایی مانند جایزه‌ی اوسیستکی، هم صدای این هموطنان آزادی‌خواه را به جهانیان می‌رساند و هم اهرمی می‌شود برای تضعیف و عقب‌نشینی و محو حکومت‌های ایولوژیک اسلامی در ایران و سرزمین‌های دیگر.

چنین جایزه‌هایی دولت‌های غربی را ناگزیر می‌کند کمتر به منافع اقتصادی‌اشان بیاندیشند و در روابطشان با حکومت ایران، آزادی‌های شهروندی را دریابند و نه فقط ساخت بمب هسته‌ای را. من گفته‌ام و باز خواهم گفت که حق و وظیفه‌ی مردم ایران، به‌ویژه روشنفکران ایرانی است که در یک همه‌پرسی آزاد مشخص کنند که ایران می‌خواهد به ساخت فناوری‌های هسته‌ای ادامه بدهد یا نه. این تشخیص و تعیین با مردم ایران است و نه کشورهای پنج به‌علاوه یک یا غربی.

چه برنامه‌هایی برای مبارزه در راه آزادی بیان در آینده در نظر گرفته‌اید؟

پرسش‌ بسیار مهمی است. برای این‌که ما ایرانیان، فرق نمی‌کند نویسنده باشیم یا هنرمند یا روشنفکر یا عامی، عادت به داشتن برنامه نداریم. نه برنامه‌ی شخصی و نه برنامه‌ی جمعی. برنامه‌ی شخصی من که گمانم روشن و آشکار است. چرا که پس از گذشت چهل سال از فعالیت من در عرصه‌ی نوشتن و انتشار، دست‌کم حدود آن برای بسیاری روشن است. اما همان‌طور که در سخنرانی‌ام در روز دوشنبه در هنگام دریافت جایزه خواهم گفت نوشتن یک سوی تلاش برای تحقق آزادی‌های شهروندی در کشورهایی مانند ایران است و یک سوی دیگر آن تلاش نهادهای دموکراتیک.

مثل تلاش انجمن بین‌المللی قلم، انجمن خبرنگاران بی مرز، و مثل تلاش بسیاری از رسانه‌ها. چون همین رسانه‌ی زمانه. از این‌رو امیدوارم بتوانم به کمک دوستان و همکاران، نهادی به استواری و اعتباری جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران به وجود بیاوریم. جمع مشورتی را به این دلیل مثال می‌زنم که توانست در بدترین وضعیت ممکن، به رغم همه‌ی تهدیدها، بازداشت‌ها، بازجویی‌ها، کشته شدن‌ها، استوار بر خواست‌های دموکراتیک بایستد و هر گونه مصلحت‌اندیشی یا سیاست کجدار و مریز را انکار کند.

در میان جمع مشورتی، نویسندگانی با بینش‌های گوناگون وجود داشتند، اما آزادی بیان اندیشه و نشر که سرانجامش تحقق تمام حقوق شهروندی برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر خواهد بود، برای همه اعتبار یک‌سان داشت. همه به رغم داشتن بینش‌ها و تعریف‌ها و سلیقه‌های مختلف، که امری طبیعی و جذاب هم بود و خواهد بود، برای این اصل بنیادی آزادی‌های شهروندی، یعنی آزادی بیان اندیشه بدون حصر و استثنا، محکم در کنار هم ایستاده بودند. آن‌چه که امروز، به خصوص در خارج از ایران سخت به آن نیازمندیم، همکاری و همراهی ایرانیان، به ویژه جامعه‌ی به اصطلاح اهل قلم با یک‌دیگر است.

البته، دور بودن‌ها کمی مبنای حرکت را سخت می‌کند، اما یقین دارم تداوم چنین حرکتی، سختی‌ها را بر طرف خواهد کرد و جنبش سبز، دریچه‌ای برای تحلیل‌های ژرف اجتماعی و شناخت رویکردها و به‌ویژه چشم‌انداز آینده به دست خواهد آورد. گوناگونی رسانه‌ها، نوشتاری، شنیداری و دیداری، هم لازم است و هم تمرینی است برای دیگرپذیری. اما در یک شکل حرفه‌ای و نه فربیکارانه یا کاسبکارانه. جامعه‌ی امروز ایرانیان، بیش از همه چیز به شناخت بسترهای گوناگون یا راه‌های ممکن در پیش رو نیاز دارد، اما متأسفانه بسیاری یا در گذشته گرفتار شده‌اند یا در وضعیت موجود غرق، بدون این که تحلیل‌های ژرفی ارایه بدهند.

آقای کوشان به شما تبریک عرض می‌کنیم. آرزو داریم که خواست دیرپای مردم ایران برای رسیدن به آزادی و آزادی بیان روزی تحقق پیدا کند.

متشکرم. این جایزه، بدون همراهی‌های خانواده‌ام، دوستانم و همکارانم، هرگز شایسته‌ی من نمی‌شد. به قول نیما یک دست بی‌صدا ست. امیدوارم که فرصت‌های این‌چنینی راهِ به آزادی رسیدن ملت ایران را هموارتر و سریع‌تر کند.

منصور کوشان ۱۶نوامبر ۲۰۱۰

Share/Save/Bookmark

 
 

سارا صباغیان، مریم کیان‌ارثی و مریم کرباسی سه وکیل دادگستری، ساعت چهار صبح امروز پس از بازگشت از ترکیه در فرودگاه امام خمینی تهران بازداشت شدند.

به گزارش تارنمای مجذوبان نور، هنوز از محل نگهداری و علت بازداشت این سه وکیل اطلاعی در دست نیست.


نسرین ستوده یکی از وکلای بازداشتی است که در اعتصاب غذا به سر می‌برد

سارا صباغیان یکی از وکلای حسین رونقی مالکی، وبلاگ‌نویس زندانی است. مریم کیان‌ارثی نیز وکیل کبری نجار، زن محکوم به سنگسار است.

در ماه‌های گذشته چندین وکیل دادگستری در ایران بازداشت یا به دادگاه احضار شده‌اند.

نسرين ستوده یکی از این وکلا است که در ایران عمدتاً وکالت پرونده‌های حقوق بشری را بر عهده می‌گیرد. وی ۱۳ شهريور ٨٩ پس از مراجعه به دادگاه، بازداشت شد و از آن زمان تا کنون در زندان اوين زندانی است.

تشکل‌های حقوق بشر از ایران خواسته‌اند تا به «حملات سیستماتیک و هدفمند علیه فعالان حقوق بشر و وکلا» پایان دهد

اين وکیل دادگستری به دو اتهام «اقدام عليه امنيت کشور» و «تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی» بازداشت شده است.

نسرین ستوده که در مدت بازداشت دست به اعتصاب غذا زده بود، جمعه ٣٠ مهر ٨٩ پس از ٢٧ روز به اعتصاب غذای خود پایان داد اما رضا خندان همسر ستوده ٢٠ آبان جاری اعلام کرد که همسرش دوباره دست به اعتصاب غذا زده است.

رضا خندان پس از ملاقات با همسرش گفت که نسرين ستوده اعلام کرده است به درخواست دوستان و وکلايش اعتصاب غذای خشک خود را شکسته اما تا رسيدن به خواسته‌های خود اعتصاب را به شکلی که فقط از آب استفاده کند ادامه خواهد داد.

به گفته رضا خندان، «نسرين که قبل از زندان ۵۷ کيلو بيشتر وزن نداشت در اين مدت زندان حدود ۱۳ کيلو لاغر شده بود و ديگر چهره‌اش قابل تشخيص برايم نبود.»

در همین حال محمد سیف‌زاده، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر ایران نیز ١٠ آبان جاری به ٩ سال حبس و ١٠ سال محرومیت از شغل وکالت محکوم شد.

محمد سیف‌زاده در گفت‌وگو با کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، رأی دادگاه علیه خود را نشان‌دهنده «تنفر» حکومت ایران از حقوق بشر دانسته است.

محمدعلی دادخواه و عبدالفتاح سلطانی دو عضو دیگر کانون مدافعان حقوق بشر ایران هستند که قرار است محاکمه شوند. همچنین محمد اولیایی‌فرد از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر هم‌اکنون در حال گذراندن یک سال حبس‌اش می‌باشد.

اخیراً جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران و کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران به همراه شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه صلح نوبل، با انتشار بیانیه‌ای مشترک از قوه قضاییه ایران خواسته‌اند تا به «حملات سیستماتیک و هدفمند علیه فعالان حقوق بشر و وکلا» پایان دهد.

به گفته هادی قائمی، سخنگوی کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، «چگونه می‌توان ادعای عادلانه بودن روند دادگاه‌ها را داشت، در حالی که وکیل به دلیل دفاع از موکلان خود به حبس‌های طولانی محکوم می‌شود؟»

Share/Save/Bookmark

 
 

تيم فوتبال ذوب‌آهن ايران با پذيرش شکست در برابر سئونگنام ايلهوا چونمای کره جنوبی نايب قهرمان مسابقات فوتبال ليگ قهرمانان آسيا شد. ديدار نهايی اين رقابت‌ها در ورزشگاه المپيک توکيو برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری‌های ايران، ديدار نهايی هشتمين دوره مسابقات فوتبال ليگ قهرمانان آسيا در ساعت ۱۳ و ۳۰ دقيقه (به وقت ايران) و با قضاوت نيشيمورای ژاپنی برگزار شد.


در اين ديدار ذوب‌آهن اصفهان سه بر يک بازی را واگذار کرد. ساشا اوگدنوفسکی (دقيقه ۲۹)، چو بيونگ کوک (۵۳) و کيم چئول هو (۸۳) برای تيم سئونگنام کره ‌جنوبی گل زدند و محمدرضا خلعتبری (۶۷) تک گل ذوب‌آهن را به ثمر رساند.

ديدار نهايی با حملات محمدرضا خلعتبری و ايگور کاسترو، بازيکنان ذوب‌آهن آغاز شد که ثمری برای اين تيم در بر نداشت. پس از سپری شدن ۱۰ دقيقه، سئونگنام بازی را در دست گرفت تا اين که توانست در دقيقه ۲۹ بازی روی اشتباه سيدمحمد حسينی و شهاب گردان، مدافع و دروازه‌بان ذوب‌آهن به گل نخست خود دست يابد.

آخرين عنوان ايران در اين رقابت‌ها نايب قهرمانی سپاهان در سه سال پيش بود که آن‌ها هم با همين نتيجه مغلوب اوراواردز، نماينده ژاپن، شده بودند

ذوب‌آهن در اواخر اين نيمه چندين موقعيت گل‌زنی به‌دست آورد که با بدشانسی و درخشش جانگ سونگ ريونگ ،دروازه‌بان کره‌ای‌ها هدر رفت.

نيمه دوم سئونگنام تهاجمی آغاز کرد اما موقعيت‌های خطرناک آنان را شهاب گردان با درخشش تمام دفع کرد. سرانجام در دقيقه ۵۲ چون بيونگ گوک با ضربه سری که از ارسال کرنر به‌دست آورد توانست گل دوم تيم‌اش را به ثمر برساند.

از دقيقه ۶۰ بازی، ذوب‌آهن به حمله روی آورد و محمدرضا خلعتبری، يار ملی‌پوش اين تيم يک بار با دروازه‌بان کره‌ای تک‌به تک شد اما توپ او را سونگ ريونگ دفع کرد.

با گسترش حملات سرانجام در دقيقه ۶۹ ذوب‌آهن به گل دست يافت. ضربه ايگور کاسترو را دروازه‌بان سئونگنام دفع کرد و محمدرضا خلعتبری در برگشت توپ با ضربه سر وارد دروازه نمود.

ذوب‌آهن پس از اين گل برای رسيدن به گل مساوی بر حملات خود افزود اما تيم کره‌ای با موقعيت‌شناسی در ضد حملات در دقيقه ۸۳ توسط کيم چئول هو، گل سوم را به ثمر رساندند.

با به‌ثمر رسيدن گل سوم سئونگنام، بازيکنان ذوب‌آهن ديگر انگيزه‌ای برای ادامه ديدار نداشتند و در دقايق پايانی حتا می‌توانستند گل چهارم را نيز دريافت کنند.


بدين ترتيب تيم فوتبال ذوب‌آهن ايران با اين شکست نايب قهرمان ليگ قهرمانان آسيا شد. بازيکنان ذوب‌آهن با پايان يافتن ديدار و پيش از پخش مدال‌ها در کنار زمين اشک ريختند.

ذوب آهن اصفهان در حالی نايب قهرمان شد که آخرين عنوان ايران در اين رقابت‌ها نايب قهرمانی سپاهان، تيم همشهری ذوب‌آهن در سه سال پيش بود که آن‌ها هم با همين نتيجه مغلوب اوراواردز، نماينده ژاپن، شده بودند.

ذوب آهن برای صعود به ديدار نهايی در مرحله گروهی از سد تيم‌های بنيادکار ازبکستان، الاتحاد عربستان، الوحده امارات، مس کرمان، پوهانگ کره جنوبی و الهلال عربستان عبور کرده بود.

ذوب‌آهن در اين مسابقه با ترکيب شهاب گردان، سيدمحمد حسينی، قاسم حدادی‌فر، شاهين خيری، فرشيد طالبی، حسين ماهينی، محمد قاضی، محمد علی‌احمدی، مهدی رجب‌زاده، ايگور کاسترو و محمدرضا خلعتبری به ميدان رفت.

تيم سئونگنام ايلهوا چونما نيز با ترکيب جانگ سونگ ريونگ، کوجائه سونگ، چوبيونگ گوک، کيم سونگ هووان، کيم تائه يونگ، کيم چئول هو، چو جائه چونگ، چو دونگ گئونگ، مائوريسيو مولينا، سونگ هو يونگ و ساشا اگدنوفسکی به ميدان رفت.

پس از پايان ديدار ساشا اوگلدنوفسکی، بازيکن مقدونيه‌ای سئونگنام به عنوان بهترين بازيکن اين جام انتخاب شد.

Share/Save/Bookmark

 
 

یک دانش‌آموز دیگر در استان سیستان و بلوچستان در شرق ایران به دلیل «اتصال برق و آتش‌سوزی» در مدرسه جان خود را از دست داد. این دومین مرگ یک دانش‌آموز در این استان است که در یک هفته رخ داده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، این دانش‌آموز ١٨ آبان جاری در نصرت‌آباد زاهدان دچار این حادثه شده است.


مرتضی رئیسی، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس ایران درباره آتش‌سوزی در مجتمع آموزشی نصرت‌آباد به خبرگزاری مهر گفته است که در حال بررسی این حادثه است.

رئیسی افزوده که از وضعیت این مجتمع آموزشی و عمر آن «اطلاعات کافی» ندارد و منتظر است تا گزارش کاملی از این مجتمع به وی ارائه شود.

نمایندگان با ارسال نامه‌ای به حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر آموزش و پروش، خواهان توضیح وی به مجلس شده‌اند

علی عباس‌پور تهرانی‌فرد، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیات مجلس نیز به مهر گفته که نمایندگان با ارسال نامه‌ای به حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر آموزش و پروش، درباره این حادثه خواهان توضیح وی به مجلس شده‌اند.

پیش از این حادثه، دانش‌آموز دیگری در شهرستان نیک‌شهر (در استان سیستان و بلوچستان) به دلیل تنبه بدنی معلم جان داده بود.

به گزارش تلویزیون دولتی ایران، حال عمومی این دانش‌آموز به دلیل ضربه کتابی که معلم به سرش زده، وخیم می‌شود و پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان فوت می‌کند.

بنا بر این گزارش، معلم پس از آنکه متوجه شده این دانش‌آموز کتابش را به مدرسه نیاورده، اقدام به تنبیه بدنی وی کرده است.

این معلم که بنا به گفته تلویزیون دولتی ایران از بستگان دانش‌آموز فوت‌شده است، بازداشت شده است.

این دانش‌آموز در حالی بر اثر تنبیه معلم جان داده که وزیر آموزش و پرورش ایران، هشتم آبان جاری در گفت‌وگو با خبرگزاری کارگری ایران (ایلنا)، اعلام وجود تنبیه در مدارس این کشور را «توهین به فرهنگیان» خوانده بود.

وی گفته بود: «تمامي معلمان در آموزش‌و‌پرورش تحت هيچ شرايطی دست به تنبيه دانش‌آموزان نمی‌زنند.»

فاطمه قربان، معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، «بی‌احتیاطی و غفلت معلم» را باعث بروز این «حادثه دلخراش» اعلام کرد. به گفته وی اگر خانواده دانش‌آموزی که بر اثر تنبیه بدنی فوت کرده، موضوع را گزارش دهند با معلم برخورد می‌شود.

دو سال پیش نیز یک دانش آموز اهوازی بر اثر تنبیه بدنی معلم با کابل برق به کما رفت و از ناحیه کمر دچار آسیب شد.

مهرماه گذشته، واحد مددكاری انجمن حمايت از حقوق كودكان ایران گزارش داد که در شش ماه نخست امسال ١٦٦١ تماس با صدای يارا (مرکز مشاور کودکان در تهران) برقرار شده كه از اين ميان ٥٦ درصد از كودكان تنبيه روانی و مابقی تنبيه بدنی شده‌اند.

بر اساس این گزارش، بيش‌ترين مسايل مطرح شده به گروه سنی چهار تا ١١ سال كه در مقطع پيش‌دبستانی و دبستانی مشغول به تحصيل بوده‌اند، مربوط بوده است.

صندوق بین‌المللی حقوق کودکان (یونیسف) نیز سال گذشته گزارش داد که آزار جسمی کودکان در مدارس ایران جریان دارد.

Share/Save/Bookmark

 
 

فرودگاه جلال‌آباد مرکز ولایت ننگرهار در شرق افغانستان از سوی یک گروه ۱۴ نفری طالبان که مجهز به کمربند انتحاری و سلاح سبک بودند مورد حمله قرار گرفت.

این حمله ساعت شش بامداد شنبه با حمله به یک پاسگاه ارتش افغانستان که در نزدیک این فرودگاه واقع است، آغاز شد.


ژنرال جهانگیر، فرمانده یگان ارتش افغانستان در فرودگاه جلال‌آباد گفت که هشت حمله‌کننده پس از یک ساعت درگیری از پا درآمدند و شش مهاجم دیگر از محل فرار کرده و در خانه‌های مسکونی اطراف فرودگاه مخفی شده‌اند.

وی گفت که آنان به‌خاطر جلوگیری از تلفات غیرنظامیان عملیات نظامی را متوقف کرده اما محل اختفای شورشیان را محاصره نموده‌اند.

هشت حمله‌کننده از پا درآمدند و شش مهاجم دیگر از محل فرار کرده و در خانه‌های مسکونی اطراف فرودگاه مخفی شده‌اند

احمد ضیاء عبدل زی، سخنگوی والی ننگرهار گفته است که مهاجمان لباس ارتش را بر تن داشتند و دو تن از آنان در ابتدای حمله مواد انفجاری که بدن خود بسته بودند، منفجر کردند.

به گفته سخنگوی والی ننگرهار در این حمله به نیروهای امنیتی افغان آسیب نرسیده است.

در این فرودگاه واحدهايی از نظامیان بین‌المللی که بیشترآنان را نظامیان آمریکایی تشکیل می‌دهند، مستقر هستند.

آیساف یا نیروهای کمک به تأمین امنیت تحت رهبری ناتو نیز با پخش اطلاعیه خبری نیز مرگ هشت مهاجم را تأیید کرده است و گفته است این حمله به نظامیان خارجی آسیب نرسانده و دفع شده است.

حدود چهار ماه پيش نیز طالبان به این فرودگاه حمله کردند که طی آن یک سرباز ناتو کشته و یک سرباز ارتش افغانستان و یک غیرنظامی زخمی شدند.

هشت تن از مهاجمان این حمله که مجهز به کمربندهای انتحاری و سلاح سبک بودند در ضد حمله قوای مشترک ناتو و افغان از پا در آمدند.

Share/Save/Bookmark

 
 

جواد شمقدری، معاون سينمايی وزير ارشاد، در مورد خبر ساخت فيلمی درباره ندا آقاسلطان گفت داستان اين فيلم را خوانده و ربطی به موضوع ندا آقاسلطان ندارد.

به گزارش خبرگزاری کار ايران (ايلنا) جواد شمقدری در حاشيه‌ مراسم پايانی چهارمين جشنواره فيلم سينما حقيقت درباره ساخت فيلمی با موضوع زندگی ندا آقاسلطان گفت: «من؛ فيلم‌نامه‌های فيلم‌های در حال ساخت را نمی‌خوانم ولی اتفاقأ فيلم‌نامه اين فيلم را خوانده‌ام. داستان اين فيلم هيچ ربطی به ماجرای ندا آقاسلطان ندارد.


جواد شمقدری، معاون سينمايی وزير ارشاد

از چند روز پيش به اين سو، برخی رسانه‌ها و خبرگزاری‌های مستقل و دولتی ایران گزارش دادند که فیلم «پایان‌نامه» حامد کلاهداری که به جنگ به اصطلاح نرم و حوادث پس از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و قتل ندا آقاسلطان می‌پردازد، جلو دوربین رفته است.

اين رسانه‌ها نوشتند ظاهراً قرار است که در این فیلم لیلا اوتادی، بازیگر جوان در نقش ندا آقاسلطان بازی ‌کند. دیگر بازیگران این فیلم نيز داریوش ارجمند، سارا خوینی‌ها، امیر آقایی، محمدرضا شریفی‌نیا، حامد کمیلی، بهاره افشاری، جمشید هاشم‌پور و میلاد کیم‌رام اعلام شدند.

ساخت فيلم «پايان‌نامه» از چند روز پيش جنجالی در رسانه‌ها برپا کرده بود

ليلا اوتادی، بازيگر سينما روز گذشته در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، بازی در نقش ندا آقاسلطان در فيلم «پايان نامه» را تکذيب کرد.

ليلا اوتادی گفت به دليل شکستگی پا، در هيچ پروژه‌ای نمی‌تواند بازی کند، وی افزود: «اخباری که درباره فعاليت سينمايی من منتشر شده، کذب محض و ساخته ذهن افراد است.»

اوتادی اين خبر را «تعجب‌آور» خواند و گفت: «دلم می‌خواهد بدانم چه کسی اين دشمنی را روا داشته تا با طرح اين‌گونه خبر، مردم را نسبت به من هيستريک و عصبی نمايد.»

تنها ساعتی پس از انتشار ساخت اين فيلم اعتراض مخالفان در شبکه‌های اجتماعی مانند فیس‌بوک و بالاترین آغاز شد. صفحه مخالفان لیلا اوتادی در شبکه اجتماعی فیس‌بوک تنها در کمتر از هفت ساعت به سه هزار عضو رسید و همچنان افزايش يافت.

از سوی ديگر گروهی با نام «موج آزادی» وب‌سايت ليلا اوتادی را برای مدتی هک کرد.

پس از اين ماجراها، روابط عمومی فیلم «پایان‌نامه» نيز با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد: «نقش اوتادی هیچ ربطی به ندا آقاسلطان ندارد و گرچه بستر وقوع داستان فیلم چند ماه پس از انتخابات سال گذشته است، ولی اصولاً این فیلم پلیسی – اجتماعی بوده و به این موضوع نمی‌پردازد.»

Share/Save/Bookmark

 
 

به منظور اجرای طرح هدفمندکردن يارانه‌ها، اکيپ‌های گشت بازرسی در استان‌های تهران، گلستان و قزوين به‌راه افتاد. در برخی از استان‌ها، شعبه‌های تعزيرات صدردرصد افزايش يافته‌اند.

به گزارش خبرگزاری‌های ايران گشت مشترکی با همکاری نمايندگان تعزيرات حکومتی، بازرسان اداره بازرگانی، اصناف و نيروی انتظامی استان تهران جهت بازديد از واحدهای صنفی در تهران برگزار شد.


اين گشت در راستای اجرای قانون هدفمندکردن يارانه‌ها و برخورد با متخلفان و در جهت سياست‌های سازمان تعزيرات حکومتی صورت گرفت.

در اين گشت ۱۵۰ واحد صنفی مورد بازرسی قرار گرفتند و برای هشت واحد پرونده تخلفاتی تشکيل گرديد که به پرداخت جزای نقدی به صندوق دولت محکوم شدند.

اين بازرسی‌ها در استان‌های گلستان و قزوين نيز انجام گرفت.

معاون سازمان تعزيرات حکومتی: دسيسه‌گران نمی‌توانند مانع اجرای قانون هدفمند کردن يارانه‌ها شوند

در اين دو استان نيز از واحدهای صنفی مختلف بازديد به‌عمل آمد و برای برخی واحدها پرونده تخلفاتی تشکيل گرديد.

در روزهای اخير، سازمان تعزيرات حکومتی در ايران، در راستای اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها فعاليت خود را شدت بخشيده است.

شهريورماه گذشته، حشمت‌الله احمدزاده، معاون سازمان تعزيرات حکومتی گفت اين سازمان به‌عنوان بازوی اجرايی دولت، خود را برای اجرای تحول اقتصادی در کشور آماده کرده است تا اين قانون به نحو شايسته‌ای اجرا شود.

وی گفت: «دسيسه‌گران نمی‌توانند مانع اجرای اين قانون و دستيابی به اهداف‌شان شوند.»

احمد‌زاده از تشکيل کارگروه ويژه با مسئوليت سازمان تعزيرات حکومتی برای اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها، نحوه اجرای آن و همچنين برخورد با تخلفات احتمالی خبر داد.

علی مژدهی‌پور، رييس سازمان تعزيرات حکومتی، پيش از اين گفته بود: «اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها به‌طور يقين تورم قابل قبولی در جامعه ايجاد خواهد کرد اما عده‌ای نيز قصد دارند برنامه‌ريزی شده تورم به‌وجود بياورند و مشکلاتی را در معيشت و حقوق مردم ايجاد کنند.»

وی اعلام کرد که سازمان تعزيرات حکومتی با کسانی که درصدد ايجاد اخلال در اجرای طرح هدفمند کردن يارانه‌ها هستند قاطعانه برخورد می‌کند.

تدابير سازمان تعزيرات حکومتی در استان‌های مختلف ايران افزايش يافته است. در برخی از استان‌ها، از جمله در خراسان رضوی شعبه‌های تعزيرات صدردرصد افزايش يافته‌اند.

Share/Save/Bookmark

 
 

در زمانی که مهم‌ترین بحث سینمای ایران در این یکی دو هفته‌ی اخیر متحد کردن صنف تهیه‌کنندگان بود و مدیر اداره‌ی نظارت و ارزش‌یابی معاونت سینمایی که بانی تشکیل این اتحادیه‌ی دولتی بود، برای انجام فرائض دینی‌اش در سفر به‌سر می‌برد، بلبشویی در جامعه‌ی سینمایی ایران حاکم است که باید ایستاد و تنها نظاره‌گر این آشفتگی بود. با یک هفته تأخیر ناخواسته پیگیر خبرهای سینمای ایران در هفته‌ی قبل باشید که پربدک نیست.

فروش ۲/۵ میلیارد تومانی «كپی برابر اصل» عباس كیارستمی در جهان

ما به دعواهای خاله‌زنکی مشغولیم و تنها یک عضو از سینمای ایران دارد کار خودش را انجام می‌دهد و آن یک نفر کسی نیست جز عباس کیارستمی که فروش سرسام‌آور فیلمش در همین مدت محدود اکران جهانی‌اش تنها خبر خوشحال‌کننده‌ی سینمای ایران در هفته‌ی قبل بود. فروش جهانی فیلم كپی برابر اصل، جدیدترین ساخته‌ی عباس كیارستمی به ‌٤/٢ میلیون دلار در سطح جهانی كه در واقع دو و نیم میلیارد تومان می‌شود، رسید.


عباس کیارستمی و ژولیت بینوش

براساس جدیدترین آمار منتشرشده در وب‌سایت‌های مربوط به فروش جهانی فیلم‌های در حال اكران، فیلم كپی برابر اصل به كارگردانی عباس كیارستمی و نقش‌آفرینی ژولیت بینوش تاكنون فروشی بیش از ‌٤/٢ میلیون دلار در كشورهای نمایش‌دهنده داشته است. این فیلم كه از روز سوم سپتامبر در سینماهای انگلیس به نمایش درآمده، تا روز دهم اكتبر فروش ‌٤٩٨ هزار دلاری در این كشور داشته است. كپی برابر اصل از روز ‌٢٩ اكتبر در سینماهای اسپانیا به‌روی پرده رفته است و نكته‌ی جالب اینكه در مدت تنها دو روز اكران توانست به فروش ‌١٤٦ هزار دلار دست یابد.

این فیلم از روز ‌‌١٩ مه (‌‌٢٩ اردیبهشت) در فرانسه نمایش یافته و طبق آخرین گزارش اعلام‌شده، فروش این فیلم تا روز ششم ژوئن بیش از یك میلیون و‌‌٤٤٥ هزار دلار بوده است. جدیدترین فیلم كیارستمی توانسته در سینماهای بلژیك ‌٩٩ هزار دلار و در سینماهای اتریش ‌٢٥ هزار دلار فروش داشته باشد. این فیلم از روز چهارم نوامبر (‌١٣ آبان) در سینماهای یونان نمایش خود را آغاز كرده و طبق برنامه‌ی زمانی اعلام شده، از مارس ‌٢٠١١ در آمریكا به‌روی پرده خواهد رفت.

این فیلم كه در جشنواره‌ی كن جایزه‌ی بهترین بازیگر زن را برای ژولیت بینوش به‌همراه آورد، تاكنون در جشنواره‌های متعددی چون ریودوژانیرو، ملبورن، نیویورك، ابوظبی و شیكاگو نمایش یافته و اخیراً به جشنواره‌ی‌ انجمن فیلم آمریكا نیز دعوت شد.این فیلم اولین اثر كیارستمی بود كه در خارج از ایران و در توسكانی ایتالیا فیلم‌برداری شد و كمپانی «MK2» فرانسه به‌همراه آنجلو بارباگالو از ایتالیا تهیه‌كنندگی آن را برعهده داشتند.

آشتی‌کنان حیدری با نعمتی!

در مراسم افتتاحیه‌ی جشنواره مستند سینما حقیقت وقتی از جواد شمقدری برای سخنرانی بر بالای سن دعوت شد او از محمد مهدی عسگرپور تشکر کرد و با این‌کار این شائبه را به‌وجود آورد که خانه سینما و معاونت سینمایی با هم آشتی کرده‌اند. علی معلم در یادداشتی این مسئله را جنگ زرگری حیدری - نعمتی خوانده و نوشته است:« تمام این مسائل نمایش است؛ نمایشی است از سوی كسانی كه منافعی در این گفته‌ها دارند.


علی معلم از جنگ حیدری نعمتی می‌گوید

كسانی كه می‌خواهند سینما را محدود كنند. تمام بحران‌هایی كه در حال حاضر سینمای ایران را دربرگرفته، ربطی به منازعات فعلی ندارد. صنعت سینمای ایران باید سراپا باشد، زبانش حفظ شود، هنرمندانش را اقناع كند و با مردم ارتباط برقرار كند. حال تمام این ناكارآمدی‌ها تقصیر یك نفر است؟ مقصر مثلاً اداره نظارت است؟ ناكارآمدی و تصمیمات اشتباه، از سوی یك مجموعه است. مقصر همه‌ی ما هستیم.

مجموعه‌ای با بحران بیرونی و درونی مواجه شده و برای راه‌حل باید كنار یكدیگر بنشینند و در حالی‌كه منافع شخصی خود را كنار می‌گذارند، گره‌ها را باز كنند. این كنار هم نشستن هم ظاهری نباشد. باید این دعوا‌های حیدری و نعمتی كنار گذاشته شود. اگر هم اختلافی وجود دارد، باید حرف زده شود، بحث شود. بخشی از آن حل می‌شود و شاید بخشی از آن حل نشود. باید منافع جمعی دیده شود. عقلای قوم باید این وضعیت را سرپرستی كنند و راه‌حل ارائه شود و منازعات كوچك را بزرگ نكنیم؛ و باید به‌گونه‌ای مدیریت كنیم كه پس از این همه مسائل و گفته‌ها و بیانیه‌ها به این نتیجه نرسیم كه به قول ملانصرالدین دعوا سر لحاف ملا بوده.»

حاشیه‌های بازیگر نقش ندا آقاسلطان

از زنده بودن جنبش سبز همین بس که عده‌ای هنوز هم از کوچک‌ترین تحرک بچه‌های این نسل وحشت دارند. ماجرا این است که قرار است فیلمی ساخته شود و لیلا اوتادی هم بناست نقش ندا آقاسلطان دختر مشهور جنبش سبز را بازی کند.از زمانی که این خبر پخش شد همه جور ماجرایی برای اوتادی پیش آمد. حضور لیلا اوتادی در نقش ندا آقاسلطان، با واکنش‌ روابط عمومی فیلم پایان‌نامه رو‌به‌رو شد که در خبرگزاری فارس بازتاب یافت.

متن خبر فارس از این قرار است: «به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، در پی درج خبری با عنوان لیلا اوتادی در نقش ندا آقا سلطان كه در سایت كافه سینما منتشر شد روابط عمومی پروژه سینمایی پایان نامه اعلام كرد كه نقش اوتادی هیچ ربطی به ندا آقاسلطان ندارد و گرچه بستر وقوع داستان فیلم چند ماه پس از انتخابات سال گذشته است؛ ولی اصولاً این فیلم پلیسی- اجتماعی بوده و به این موضوع نمی‌پردازد.

بنا بر این گزارش، با توجه به نگرانی جریان فتنه از روشن شدن عوامل اصلی مرگ ندا آقاسلطان، این جریان از هر تلاشی جهت افشاگری این موضوع هراس داشته و در همین راستا از روز پنج شنبه ۲۰ آبان با طرح عنوان لیلا اوتادی در نقش ندا آقا سلطان به‌عنوان یك خبر شوكه‌كننده، فضاهای سایبری مختلف مثل سایت بالاترین، فیس‌بوك، ویكتوریا و ... به جریان‌سازی و خبرسازی علیه این بازیگر اقدام نمودند، این امر به حدی پیش رفت كه سایت لیلا اوتادی هك شد و عكس‌های ندا آقا سلطان در آن قرار گرفت. شایان ذكر است كه در سایت‌های مختلف نسبت به این بازیگر توهین‌های ركیكی نیز صورت پذیرفته است كه شائبه‌ی تسویه حساب‌های شخصی را نیز به ذهن متبادر می‌كند.»


لیلا اوتادی در نقش ندا آقاسلطان؟

در این خبر همچنین آمده: «در پی تماسی كه خبرنگار سینمایی فارس با مسئولان حوزه سینما داشته است، مشخص شد تاكنون فیلم‌های سینمایی دیگری با هدف افشای اهداف پشت پرده فتنه سبز و همچنین افشای حقیقت مرگ ندا آقاسلطان از معاونت سینمایی مجوز ساخت گرفته‌اند. طبق آخرین اخبار رسیده در یكی از همین پروژه‌های سینمایی با هانیه توسلی برای بازی در این نقش توافق شده است.»

در نهایت همین بس که خبرگزاری فارس پا به میدان گذاشته است. یعنی خوانندگان این مطلب مطمئن باشند نیم‌کاسه‌ای زیر کاسه است.از ما گفتن. این در حالی است که بازیگر بخت برگشته با پای شکسته تا دو ماه دیگر نمی‌تواند از خانه بیرون بیاید.

اوتادی می گوید:«از تمام دست‌اندركاران تقاضا می‌كنم تا فضا را استریلیزه و پاك كنند و خبرهای درست تحویل مردم دهند. مردم علاقمند‌ند خبرهای درست را بگیرند نه اخباری را كه با دشمنی‌ها و كینه‌توزی‌ها ارایه می‌شود.»
اوتادی در ادامه افزود: «امروز (جمعه) به توصیه‌ی دوستانم كه زودتر مطلع شدند، با پای شكسته (كه چند وقتی است دچار آن شده‌ام) پای كامپیوتر و دنیای مجازی نشستم و با مرور اخبار اینترنت، خبری را كه در آن نوشته شده «قرار است در نقش ندا آقاسلطان بازی كنم»، خواندم. دلم می‌خواهد بدانم چه كسی این دشمنی را روا داشته تا با طرح این‌گونه خبر، مردم را نسبت به من هیستریك و عصبی نماید.»

وی در خاتمه افزود: «مدتی‌است پای من شكسته و تا دو ماه آینده نمی‌توانم در هیچ پروژه‌ای فعالیت كنم و تمام اخباری كه درباره من منتشر شده است، كذب محض و ساخته ذهن افراد است.»

روزنامه خودشان هم برایشان زد!

روزنامه‌ی اصول‌گرای قدس با انتشار یادداشتی از ساخت فیلم پرهزینه‌ی ملک سلیمان انتقاد کرد . قدس نوشت : «چندین سال است که در سینمای ایران تفکر غلطی شکل گرفته که «فیلم فاخر» را معادل «فیلم پرهزینه» می داند و این متأسفانه واقعیتی است که در تفکر تعداد زیادی از دست اندرکاران سینمایی و به‌خصوص شاخه‌ی دولتی آن ریشه دوانده است.

اینکه این تفکر از کجا نشأت گرفته، احتمالاً مربوط می‌شود به تأثیر زیاد فیلم‌های تجاری و پرخرج هالیوودی بر روی این افراد، بدون توجه به اینکه به این موضوع فکر کنند که هزینه‌ی تولید فیلم‌های جریان‌ساز تاریخ سینما، در قیاس با فیلم‌های تجاری بسیار کمتر است که البته این اتفاق به دلیل تبلیغات وسیعی است که هالیوود بر روی این دسته از آثارش انجام می‌دهد.با این حال، مدیران سینمای ایران چندی است تصمیم گرفته‌اند فیلم‌های پرخرج بسازند، بلکه سینمای ایران را از این وضعیت آشفته و نابسامان نجات دهند! اما آیا این راه حل، راه درمان سینمای نحیف ایران هم هست؟!


یک روزنامه‌ی اصول‌گرا به ملک‌سلیمان تاخت

«ملک سلیمان» از بابت بی‌توجهی به پردازش درست فیلم‌نامه‌اش، ازسوی منتقدان نکوهش شده و از طرف تماشاگران نیز با آن‌چنان استقبالی مواجه نگردیده و این برای «فیلم فاخری» که قرار بوده با هزینه‌ی آنچنانی‌اش، یک مشت محکم به سینمای کمدی بفروش و پرمخاطب باشد، ایراد کمی نیست. برای مثال به اثری با فیلمنامه‌ای قوی همچون «درباره الی» (که جزو فیلم‌های کم‌خرج نیز محسوب می‌شود) نگاهی بیندازید و آن را در فروش و در نگاه منتقدان، با «ملک سلیمان» مقایسه کنید تا به نتایجی که گفته شد، برسید. یک فیلم کم‌خرج در داخل و خارج با استقبال مواجه می‌گردد و افتخار می‌آفریند و یک فیلم پرخرج، باید غصه‌ی چگونگی تأمین هزینه‌ها و جواب دادن به انتقاد دیگران را بخورد!»

حرف‌های یک کهنه تشکیلات‌چی درباره‌ی چتر سوراخ!

از زمانی که بین تهیه‌کنندگان سینمای ایران اختلاف افتاد و آنها را به چهار گروه ناهمگون تقسیم کرد؛ پای دولت به حیطه‌ی سینما بیشتر از قبل باز شد و حالا دیگر با صدای بلند اعلام می‌شود که دولت قرار است اتحادیه‌ای تشکیل دهد و ذیل آن تهیه‌کنندگان سینمای ایران را زیر یک چتر جمع کند و به اختلاف‌ها پایان دهد.اینکه چقدر این کار عملی است و می‌شود به وضعیت سینمای ایران با این روش سرو سامان داد، باید منتظر ماند و زمان داد تا نتیجه را دید. اما تا همین جای کار، نظرهای متفاوتی از بعضی آدم‌ها صادر شده است که نشانه‌های چند دستگی در همین آدم‌هایی را که دولت دور هم جمع کرده است، می‌شود از حرف‌هایشان استنباط کرد. مهدی فخیم‌زاده پیرامون بحث‌های این روزهای تشكیل تشكل واحد تهیه‌كنندگان یادداشتی را تحت‌عنوان «وحدت یا تفرقه» منتشر كرده است.

این كارگردان و تهیه‌كننده در این یادداشت پس از بیان تاریخچه‌ی اختلاف میان تهیه‌کنندگان آورده‌ است: «اما حال چه خبر است، آقای سجادپور با پیروی از خط مشی جناب شمقدری معاون سینمایی، موقع را مغتنم شمرده و در لوای كلمه ظاهرا موجه وحدت درصدد برآمده تا یك صنف تهیه‌كنندگی به‌وجود آورد و به قول خود آقای مدیركل كه در برنامه «هفت» به‌زبان خودش گفته، قصد دارد صنف واحدی از تهیه‌كنندگان به‌وجود آورد كه از خانه سینما مستقل باشد و امور بقیه صنوف نیز از طریق این صنف حل و فصل شود (نقل به مضمون) فاعتبروا یا اولی الابصار، چگونه امور بقیه صنوف از طریق صنف تهیه‌كنندگان حل و فصل شود؟ اصلا چگونه صنف كارفرمایی تهیه‌كنندگان می‌تواند مشكلات صنوف دستمزد بگیر را حل و فصل كند؟


مهدی فخیم‌زاده

از نظر شخصی نیز اكنون هیچ منافعی در این سینما ندارم؛ چرا که فعلا در تلویزیون به ‌كار مشغولم و تا اطلاع ثانوی خیال فیلم‌سازی ندارم. پس آنچه می‌گویم نه از سر منافع است نه از سر غرض و مرض، بلكه صرفاً از سر خیرخواهی است و علاقه به مصالح این سینما.

دوستان از من كهنه تشكیلات‌چی صنفی بشنوید، این كار امكان ندارد. اگر بر فرض محال بر موانع فائق شوید و اساسنامه‌ای بنویسید و صنفی حكیم فرموده به‌وجود آورید مطمئن باشید كه چندان نمی‌پاید و از همان روزهای اول پتانسیل انشعاب و چند دستگی پدیدار می‌شود و دیری نمی‌پاید كه عملا باردیگر به انشعاب و تفرقه دچار می‌شوید.

اما آنچه گفتم نه دستورالعمل بود و نه توقع، می‌دانم كه نه گروهی و نه حتی فردی با این چند جمله بنده از مسیر انتخابی خویش باز نمی‌گردد و راه و نظر مرا در پیش نمی‌گیرد گفتم كه ثبت شود، گفتم كه بماند، فقط برای ثبت در تاریخ این سینما گفتم، باشد كه در آینده یا من بفهمم كه آنچه می‌گفتم غلط بوده و یا آیندگان درك كنند كه هر ندای وحدتی وحدت نیست و هر تكثری تفرقه نیست. می‌توان نام‌ها و نشانی جدا داشت و در عین حال در مسیر تعالی و تامین منافع جمعی گام برداشت.»

حوصله‌ای برای شنیدن حرف‌های كارشناسی وجود نداشت

اما بشنوید از علیرضا داودنژاد كه در جلسه‌‌ی «تشكیل اتحادیه‌ تهیه‌كنندگان توسط دولت» به عنوان یك شخص حقیقی و كارشناس حضور داشته است و دیده‌های خود را نوشته است. او درباره‌ی كیفیت این جلسه ابراز نارضایتی كرد و گفت: «متاسفانه هیچ فردی حوصله نداشت، كارشناسانه و بنیادی مسائلی را كه سینمای ایران به صورت جدی به آن مبتلا است، بررسی كند. داودنژاد در ادامه با اشاره به جلسه‌ای كه در ارشاد داشته‌اند، گفت: اما متاسفانه در این جلسه هم مثل بسیاری از جلسات صنفی كه در ۲۰ سال گذشته شكل گرفته و برگزار شده حوصله‌ای برای شنیدن این حرف‌ها وجود نداشت و دائم می‌گفتند كه باید اختلافات را كنار بگذاریم و صنف واحد تشكیل بدهیم.

حتی اصرار بنده و تعداد دیگری از حاضران برای اینكه ریشه‌ی اختلافات شناخته و رفع شود یا لااقل درباره‌ی آنها گفت‌وگویی صورت بگیرد به جایی نرسید، عجیب است كه آقای سجادپور حاضر نبود از حاضران بپرسد كه چرا یك روز همه‌ی شما زیر سقف اتحادیه با یكدیگر می‌نشستید و كار می‌كردید؛ ولی به تدریج اتحادیه ریزش كرد و اكثریت اعضا از آن بیرون آمدند؟ كسی حاضر نبود درباره‌ی این سؤال تأمل كند كه چرا اعضا ریزش كرده وارد تشكل واحد نشدند و در تشكل‌های مختلف با هم كنار آمدند؟ و وقتی بنده ناچار شدم به بعضی انحصارطلبی‌ها، ظلم‌ها و تبعیض‌ها اشاره كنم و آثار سوء چنان رفتارهایی را در نظام تولید، توزیع ، نمایش متذكر شوم، سر و صدا بلند شد و پای لحن و ادبیات تهدیدآمیز به میان آمد.»

این كارگردان تهیه‌كننده در ادامه گفت: در دومین جلسه‌ای هم كه در ارشاد تشكیل شد، بنده در ابتدا تأكید كردم كه روحیه و اعصاب و روان لازم برای شركت در هرگونه جلسه‌ای را ندارم. یكی از مهم‌ترین وظایف دولت این است كه از اعتماد مردم مراقبت كند و به این اعتماد ضربه نزند. متأسفانه در پایان جلسه دوم آقای سجادپور بی‌اعتنا به همه این مباحث چند نفر را به عنوان شورای تدوین پیش‌نویس اساسنامه تشكل واحد منتصب كردند و از افراد حاضر كه به صورت حقیقی در آنجا ظاهر شده بودند و از تشكل‌های خود نمایندگی نداشتند، تقاضای اظهار رای كردند كه تقریبا نیمی از آنها در رای‌گیری شركت نكردند و تعدادی هم نظیر بنده مخالفت كردند.»

داودنژاد در بخش پایانی این گفت‌وگو مطرح كرد: «من واقعاً نمی‌توانم تاسف عمیق خودم را از این اوضاع پنهان كنم، آیا در شرایطی كه بازار كالاهای فرهنگی در كشور ما گرفتار هرج و مرج است و در شرایطی كه فضای سمعی و بصری كشور تقریبا به تسخیر فیلم‌های وارداتی درآمده است، ما باید درگیر چنین روزمرگی‌های باشیم و سینما و تشكیلات صنفی آن را در گرو انحصارطلبی‌ها و جناح‌بازی‌ها نگه داریم و با توسل به بازی‌های لفظی منافع عمومی را قربانی منافع شخصی خود كنیم.»

بر اساس کدام آیین‌نامه؟!

بدنبال اظهارات سجادپور مبنی بر تعیین سهمیه ۱۰درصدی برای صدور پروانه ساخت به كارگردان‌های فیلم اول، علیرضا ریسیان(رئیس سابق كانون كارگردان‌ها) گفت: «این سهمیه براساس یك آیین‌نامه مصوب تعیین شده است و تفاهمنامه نیست.» وی ادامه داد: «یكی از مسائلی كه این روزها شاهد هستیم تغییر تهیه‌كننده و كارگردان بدون طی شدن مراحل قانونی است.


علیرضا رئیسیان

«رئیسیان با اشاره به بخش دیگری از سخنان سجادپور گفت: «بحث امروز بر سر این نیست كه یك تهیه‌كننده را همه باید بشناسند بلكه بحث بر سر این است كه تهیه‌كننده سینما باید دارای سوابق روشن باشد و این سوابق نیز باید خود را در تولید نشان دهد.»

رئیسیان ادامه داد: «در زمانی كه تعیین اولویت كارگردان‌های اول برعهده كانون كارگردان‌ها بود؛ این كانون، آیین‌نامه را آماده كرد. تا درنهایت كارنامه كارگردانان نمره‌بندی و اولویت بندی ‌شود نه صلاحیت سنجی، در این اولویت بندی براساس سوابق، تحصیلات تجربه و كارحرفه‌ای و جوایز دریافت شده، یك نمره به فرد داده می‌شد. حال باید پرسید اگر امروز به آن ضابطه عمل نمی‌شود؛ چه مصوبه‌ای جایگزین آن شده است.»

رئیسیان با اشاره به اینكه كارگردانی در سینما نیاز به تجربه و انرژی كافی دارد، افزود: «اینكه گفته می‌شود فردی در سن ۶۰ سالگی تازه فیلم اول خود را می‌سازد؛ خطاست. زیرا سینما نیاز به تحصیلات و تجربه دارد و این حرف عذر بدتر از گناه است البته استثناهایی وجود دارد اما استثنا هرگز قاعده و قانون نیست.»

Share/Save/Bookmark

 
 

نشست نقد و بررسی رمان «زیر آفتاب خوش‌خیال عصر»، نوشته‌ی جیران گاهان روز یکشنبه، ۱۶ آبان با حضور فرشته نوبخت، محمد عاملی، و سعید سبزیان برگزار شد. فرشته نوبخت در آغاز این نشست ادبی گفت:

«این رمان یک درام شخصیت‌محور است و مسئله زبان فرهنگ، مسئله اقلیت و جایگاه آن در جامعه و همچنین دغدغه‌های زنانه از محورهای اساسی رمان هستند. از این‌رو مضمون اصلی این رمان، مسئله‌ی عشق و تقابل آن با باورها و اعتقادات ریشه‌ای در حد کلان و در حد خرد در وجود «مونا» است. جایگاه مذهب و عشق در زندگی مونا، چالش‌های ذهنی مونا نسبت به گذشته و تعلقات خاطری که رنگ و لعاب نوستالژیک دارد.

بحران شخصیت در همین شکاف یعنی در شکاف بین باورها و عشق به وجود می‌آید. فرم روایت داستان، قصه در قصه است. ما در این داستان، یک سطح رئالیستی و یک سطح نمادین داریم. قصه‌ی عامیانه نارنج و تورنج که در دل داستان اصلی روایت می‌شود و معانی آن دلالت می‌کند بر داستان اصلی. این را هم بگویم که ادبیات اقلیت در حقیقت به جستجوی هویت بوده و دلیل آن هم این است که نویسنده‌های این گونه از ادبیات خودشان در اقلیت بودند. اما در این رمان یک مسئله مهم وجود دارد که نویسنده خودش در اقلیت نیست بلکه به عکس در اکثریت است.»


جیران گاهان، نویسنده‌ی «زیر آفتاب خوش‌خیال عصر» رمانی درباره‌ی اقلیت‌های کلیمی در ایران

وی در ادامه با اشاره به دخالت اسطوره و افسانه‌ی پری نارنج و تورنج به عنوان وجه بینامتنی اثر گفت:

«ادبیات و اسطوره پیوندی بنیادین و ناگسستنی با هم دارند چرا که اسطوره ریشه در استعاره دارد و ادبیات هم راهی برای استعاری کردن واقعیت‌ها برای استخراج معانی و حقایق از دل واقعیت‌هاست. ژرار ژنت که در پی یافتن رابطه‌ی بین نقادی و بوطیقای ساختار ارسطو بوده در یکی از آثار خودش، با اشاره به فرامتن‌ها یا پیرامتن‌ها به دو وجه زیرین و زبرین هر متن ادبی اشاره می‌کند و ضمن آن توضیح می‌دهد که چطور زیرمتن‌ها که همان بینامتن‌ها هستند می‌توانند از طریق دلالت‌‌های معنایی بر زبرمتن یا متن اصلی تأثیر بگذارند، وباعث جهت‌دهی مخاطب به سوی مفاهیمی می‌شود که منظور اصلی نویسنده بوده است.

ضمن این‌که خود زبرمتن لزوماً تفسیری بر زیرمتن نیست. یکی از کارکردهای اسطوره در ادبیات به عنوان عاملی برای ایجاد امکانات تفسیری جدای از کارکردهای خودش هم همین است. به این‌که به قول بارت راهی باز می‌کند به چندمعنایی؛ به کثرت و نه به وحدت. در داستان «زیر آفتاب خوش‌خیال عصر»، داستان عامیانه‌ی نارنج تورنج همین کارکرد را دارد و عناصر آن در حقیقت به مثابه کلیدی برای رمزگشایی معنایی در متن هستند.»

نوبخت با اشاره به آغاز و پایان داستان گفت:

«داستان با یک جمله آغاز می‌شود. «نیست.» و با یک «دختر نارنج و تورنج پردنده شد به هوا» پایان می‌پذیرد. در واقع داستان از یک نقطه‌ی عطف منفی آغاز می‌شود و به تعادل نسبی و نقطه‌ی منفیِ دیگر می‌رسد. یعنی آرامش و سکون مونا در حقیقت با تعریفی که ما از آرامش و سکون داریم کاملاً متفاوت است و در عین حال معنادار است.»

او به مسأله‌ی همذات‌پنداری خواننده با اثر اشاره کرد و گفت:

«داستان حیاتی ذهنی در ذهن مونا دارد. از طریق واگویه‌های ذهنی موناست که ما با او همراه می‌شویم به نقطه‌ی بحران و اوج می‌رسیم و با کشمکش‌های مونا آشنا می‌شویم با او همذات‌پنداری می‌کنیم و به سرنوشت او علاقه‌مند می‌شویم.

فرشته نوبخت در ادامه‌ی سخنانش در این نشست به مسأله‌ی شخصیت‌پردازی در رمان «زیر آفتاب خوش‌خیال عصر» پرداخت و در این مورد گفت:

«اما داستان از منظر شخصیت‌پردازی آسیب جزئی دیده است. درست است که مسئله‌ی مونا در نهایت مسئله ما می‌شود اما در هر بحرانی دو وجه تقابل داریم. و در اینجا ما «مونا» و «شهریار» را به عنوان دو نمونه از دو فرهنگ داریم. تقریباً همه چیز درباره‌ی مونا داریم. درحالی که شخصیت شهریار کمرنگ‌ است. واکنش‌ها و حتی کنش‌هایش باورپذیر نیست.»

او در ادامه‌ی این موضوع افزود:

«به عبارتی در این رمان «قرینه‌سازی» به مفهوم و معنای واقعی نداریم. منظورم تکثر و تنوع رفتار و کنش‌های ذهنی شخصیت‌ها نیست. منظورم رفت و برگشت‌های ذهنی مونا از ذهن به پیرامون است. چیزی که تقابل‌ها را نشان بدهد و نویسنده چاره‌ای نداشته که به شخصیت شهریار به‌عنوان وجه مقابل این تقابل بیشتر بپردازد و این اتفاق نیفتاده است. در برابر شخصیت‌هایی مثل جواهر جان، ادنا و مادر خیلی خوب پرداخته شده است.»

در انتها نوبخت سخنان خود را این‌گونه جمع‌بندی کرد:

«توجه به این رمان با وجود تمام مسائلی که مطرح شد، از یک منظر دیگر هم اهمیت دارد. دغدغه‌ی شکستن ساختارهای فکری کهنه. مضمون این رمان جایگاه عشق را در برابر تعلقات و باورها به چالش می‌کشاند. میل به ساختارشکنی از باورهای کهنه دارد. میل به تغییر و تحول فرهنگی. مطرح کردن این مسئله یعنی یک حرف تازه با توجه به مضمونی که مطرح کرده و مطرح کردن این سؤال یعنی لزوم رسیدن به تعاریف تازه در دنیایی که حلقه‌ی روابط انسان‌ها بزرگ‌تر و بازتر می‌شود در عین حالی که انسان تنها و تنهاتر می‌شود.»


فرشته نوبخت، نویسنده و منتقد: زیر آفتاب خوش خیال‌عصر یک رمان شخصیت‌محور است. مسأله‌ی زنان و اقلیت‌ها از محورهای این رمان هستند

منتقد بعدی سعید سبزیان، مترجم و نظریه‌پرداز ادبی بود. او درباره‌ی زبان این رمان گفت:

«به نظر من نویسنده خیلی آگاه بوده که زبانی متفاوت را خلق کند، اما گاهی جملاتی در رمان آمده که هیچ محتوا و معنایی ندارد؛ خالی هستند. مثلاً این جمله چه معنایی دارد؟ «مثل خلائی که می‌توانی صبح‌ها را زیر آن چال کنی». گرچه نویسنده در اینجا از کلمه‌ی خلا برای اشاره به اضمحلال و از خودبیگانگی مونا استفاده می‌کند، در واقع نه معنایی می‌سازد و نه محتوایی را می‌تواند منتقل کند.

مگر می‌توان صبح را زیر خلا دفن کرد؟ گرچه سعی در القای این ندارم که نویسنده باید چگونه بنویسد یا از چه چیز باید بپرهیزد، به نظرم این سانتیمالیسم زبانی جز پوچی نیست که در کار بسیاری از نویسنده‌های جوانمان وجود دارد. جیران گاهان در بسیاری از جاهای این رمان سعی می‌کند یک زبان برجسته برای خود بسازد و به اوج برسد، حال آن‌که به تعبیر نقد ادبی نوکلاسیک‌ها به افت (anti climax) می‌رسد. در برخی جاها تشبیهاتی را می‌آفریند که بی‌زمینه، تهی و بی‌معنی هستند.

تشبیه می‌تواند وجه مشابهت را بسیار دور از ذهن برقرار کند اما نمی‌تواند این وجه شبه یا زمینه‌ی مشابهت را در نظر نگیرد. تی اس الیوت شعری دارد که در آن غروب آفتاب را به تخت بیمارستان تشبیه می‌کند که بیماری روی آن در حال مرگ است. این تشبیه به هرحال قابل درک است. در کتاب گاهان تشبیهات بی‌زمینه وجود دارد مثلاً این جمله: «ماست مثل مواد مذاب روی خیار می‌ریخت» اولاً که ماست سرد است و تشبیه آن به مواد مذاب بی‌زمینه و بی‌معنی است.

البته شاید هم عمدی بوده است، به این معنا که نویسنده به اغراق متوسل شده با این قصد که اثرش را به یک رمان گوتیک بدل ‌کند و دنیایی مخوف بیافریند.»

سبزیان در ادامه‌ی سخنانش به چگونگی شخصیت‌پردازی در رمان «زیر آفتاب خوش‌خیال عصر» پرداخت و گفت:

«داستان با توصیف شخصیت شروع می‌شود که دچار گسیختگی روانی است. در ابتدا آنقدر بی‌دلیل این روان‌گسیختگی را نشان می‌دهد که مخاطب را وادار کند به دنبال دلیل بگردد. در واقع این هم در وجه خودش تکنیکال است. داستان از آخر به اول پیش می‌رود تا جائی‌که دلایل از هم‌گسیختگی شخصیت را نشان می‌دهد. به نظر من این جریان معکوس روایی در خدمت هدف نویسنده است که می‌خواهد زندگی نه چندان خوش اقلیت بودن و پیامدهای آن را برجسته کند.

من این تکنیک را از لحاظ زیباشناسی ارزشمند می‌دانم و اسم این‌گونه رمان ها را ادبیات مقاومت می‌گذارم. معنایی که من از ادبیات مقاومت دارم قطعاً با آن وصف غالبش تفاوت دارد. ادبیات رساننده‌ی صداهای ساکت شده است نه تبلیغات. مقاومت وقتی معنا دارد که زیردست علیه فرادست بنویسد.»

سعید سبزیان سپس به درونمایه‌ی اثر اشاره کرد و گفت:

«اگر بخواهیم برای این داستان یک تم کلی تعریف کنیم به اعتقاد من درباره‌ی حصر است. به معنای وضعیتی که در آن کسی یا گروهی در بطن گروه مسلط توان و نفوذ و قدرت حرکتش را از دست بدهد. داستان مهم‌ترین نقطه‌اش جایی‌ست که شخصیت اصلی یعنی مونا می‌خواهد ازدواج کند و لازم است برای این ازدواج مسلمان شود. مونا وقتی به دین اسلام درمی‌آید، در عمل مورد نکوهش هم‌کیشان خودش و عدم تعلق از طرف مسلمانان مواجه می‌شود.

در نهایت هم مونا زندگی‌اش را به کلی از دست رفته و ویران‌شده می‌بیند و البته خیالات نیست بلکه در داستان وجه واقعی می‌باید. این داستان با نگاه کلیمی مسأله‌ی گروش و تغییر دین را تفسیر می‌کند، یعنی از نگاه یهودیت به مسأله‌ی مسلمان‌شده نگاه می‌کند. در این داستان مونا بعد از تشرف به دین اسلام باید کفاره‌ی این عمل را بدهد و کفاره‌اش هم از خودبیگانی‌اش است و حتی خود مونا جمله‌ای را از مادرش با همین مضمون که بالاخره به مجازات این عملش می‌رسد به‌یاد می‌آورد.

اما چه می‌شود که مونا که یهودی‌ست دینش را فدای دینِ دیگری می‌کند. اینجا نقطه‌ی مهمی از داستان است و به بحث مشروعیت و برتری ادیان در فضای سیاسی ربط می‌یابد. نویسنده تلاش کرده این نکات را با ماجرای عشق بیان کند، رابطه‌ای مبتنی بر قدرت که دو لایه‌ی دینی و جنسیتی دارد. اقلیت بودن و زن بودن مبنایی است که وی باید تابع و فرمانبردار باشد.»


سعید سبزیان، نظریه‌پرداز ادبی و مترجم: مقاومت وقتی معنا دارد که زیردست علیه فرادست بنویسد.

سبزیان در ادامه‌ی موضوع گرایش دینی و خودبیگانگی شخصیت، به شگردهای نویسنده برای بازاندیشی عادت‌ها اشاره کرد و گفت:

از طرفی در این داستان به گونه ای بختینی از نگاه یهودیت به اسلام و ساختارهای آن اشاره می‌شود. به‌عنوان مثال وقتی شخصیت‌ها وارد مسجد می‌شوند تا مونا به دین اسلام دربیاید، نویسنده از شگرد بیگانه‌سازی استفاده می‌کند و مسجد را که برای ما یک ساختار شناخته شده است با روش تغریب و بیگانه‌سازی نشان می‌دهد و تفسیر جدیدی از معماری آن بیان می‌کند.

این شیوه راهی برای بازاندیشی و نوبینی آن چیزی است که در ما درونی شده است. تأکیداتی که این رمان بر رنگ پوشش و لباس افراد حاضر در صحنه‌ی گروش دینی دارد یک فضای نفی و حاکی از قضاوت را نشان می‌دهد. مسأله‌ی از خود‌بیگانگی مونا تقریباً از همین جا شروع شده است. مونا بعد از این واقعه همه‌ی اقوامش و گذشته‌اش را از دست می‌دهد. اشاره به مسلمان دست دوم بودن تقریبا به وضوح چنین مسأله‌ای را بیان می‌کند، و به هویت درمرزی و آستانگی اشاره دارد.

یعنی مونا دیگر نه مورد قبول مسلمان‌هاست و نه مورد قبول یهودی‌ها. این سبک ترسیم اقلیت‌ها به نحوی مشمول ادبیات مقاومت است ولی نوشتن درباره‌ی اقوام و دین‌های دیگر از زبان و قلم کسی که خود به آنها تعلق ندارد، نوعی غصب صداست. یعنی ما صدا را دست اول نمی‌شنویم. صدا را به‌واسطه‌ی اکثریت می شنویم و از کجا معلوم که این وضعیت کلیمیان حقیقت دارد؟

اما به هر حال این داستان به علت ویژگی ورود به عرصه‌های «دیگری» ارزشمند است. داستان اشاراتی به وضعیت کلیمی‌ها دارد مثلاً اینکه یک یهودی در محل کارش و حتی در بنگاه املاک تقیه می‌کند تا بتواند زندگی عادی داشته باشد.»

سعید سبزیان سپس به عامل طنز در رمان «زیر آفتاب خوش‌خیال عصر» و پیوند آن با مسأله‌ی اعتراض اشاره کرد و گفت:

«نکته‌ی دیگر نمایش مکانیسم اعتراض در صحنه‌هایی مثل صحنه‌ی مسلمان شدن موناست. این مکانیسم با شگرد کمیک‌نویسی بیان می‌شود، می‌دانید که گاهی نشان دادن زجر به واسطه‌ی صحنه‌ها و لحن کمیک و طنز روی خواننده‌ی دقیق بهتر تأثیر می‌گذارد.

در صحنه‌ای از داستان که قرار است مونا شهادتینش را بگوید، گفت و گوی فرد روحانی به زبان انگلیسی و این پیش‌فرض او که مونا عربی را در حد دیگر ایرانی‌ها نمی‌داند به ابزار مناسبی برای اعتراض تبدیل شده است، ضمناً جمله‌ای که مونا در آنجا تکرار می‌کند، حاکی از معنایی است که سکوت را تداعی می‌کند.»

سبزیان سپس سویه‌‌ی سیاسی اثر را با جنبه‌ی زیباشناختی آن مقایسه کرد و گفت:

«به اعتقاد من این داستان سیاسی‌تر از هنری بودنش است و ناگفته‌های آن بیشتر از گفته‌هایش ارزش دارد. یعنی نویسنده زمینه‌هایی را با هنرمندی باز می‌کند اما به‌هر دلیل پیشتر نمی‌رود و احتمالا دلایل موجهی برای خودش داشته است. خواننده‌ی متبحر می‌تواند بین خطوط را بخواند.»

سبزیان در انتهای سخنانش گفت:

«فرخوانش یعنی صدا کردن آدم‌ها به آن چیزی که می‌خواهیم باشند. به عبارتی انسان‌ها از سوی یک منشأ برتر مورد خطاب یا القای یک نظام فکری خاص قرار می‌گیرند و وقتی انسان‌ها پذیرای آن نام و آن سبک زندگی می‌شوند در حقیقت به نحوی بیعت کرده‌اند و در سرنوشت خویش سهیم هستند. این وضعیت می‌تواند انتقاد از کل اشخاص این داستان از هر دو دین باشد.»

او با اشاره به موضوع کلیمیان در این رمان گفت:

«نهایتاً باید بگویم این داستان تصویر حقیقی از کلیمیان به ما نمی‌دهد - به هر دلیل ممکن. در این داستان ما نمی‌دانیم یهودی‌ها واقعاً کجا هستند، به چه شغل‌هایی مشغول‌اند، جهان و پدیده‌های آن را چگونه می‌بینند و مهم‌تر از همه اینکه قضاوت آنها را درباره‌ی وضعیتشان می‌بینیم اما صدای دست دوم نویسنده در کمترین حجم بالاخره وجود آنها را بیان می‌کند.»

محمد عاملی، استاد جامعه شناسی، دیگر منتقد حاضر در جلسه بود. او سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد:

«این داستان شروع بسیار سختی دارد. آخر داستان در حقیقت اول داستان است و همین کمی آزاردهنده است. به نظرم شخصیت‌های داستان، خیلی خوب پرداخت نشده‌اند. چرا شهریار با چنین خانواده‌ی سنتی حاضر به ازدواج با مونا می‌شود؟ چرا مونا را ترک می‌کند؟ بعضی از شخصیت‌ها دلیل حضورشان روشن نیست. مثل شخصیت شهرام. به دلیل ورود برخی کلمات عبری درک متن کمی مشکل است. به نظرم لازم بود که برخی کلمات پانویس می‌شدند.»


زیر آفتاب خوش‌خیال عصر، نوشته‌ی جیران گاهان

محمد عاملی به یکی از درونمایه‌های مهم اثر یعنی به موضوع کلیمیان به‌عنوان یک اقلیت مذهبی در ایران اشاره کرد و گفت:


«داستان به یک سری از اقلیت‌هایی اشاره کرده که با ما هستند، اما ما آنها را نمی‌بینیم. در این داستان فقط چشم کار نمی‌کند. بلکه امتداد همه‌ی حواس درگیر می‌شود. اما نکته‌ی مهم در این داستان اقلیت و اقلیت‌بودگی است. در این داستان ما فقط تقابل مسلمان‌ها و یهودی‌ها را می‌بینیم. اقلیت به کمیت نیست بلکه با کیفیت تحقق می‌یابد.

مثلا در جامعه‌ی ما زن‌ها از نظر کیفی در اقلیت هستند، در حالی‌که جماعت بیشتری را شامل می‌شوند. در این داستان مونا تجسم چند لایه اقلیت بودن است. مونا از نظر دینی در اقلیت است. از حیث جنسیتی در اقلیت است به معنای کیفی بودن آن. بنابراین ما در اینجا چند شکل از اقلیت داریم. در واقع آگاهانه یا ناخودآگاهانه این داستان درباره‌ی در اقلیت‌بودگی موناست.»

این جامعه‌شناس در ادامه‌ی این موضوع به خواست اقلیت‌ها اشاره کرد و گفت:

«نکته‌ی مهمی که درباره‌ی اقلیت ها باید بگویم میل ناخودآگاه آنها به اکثریت شدن است. در حالی‌که به رغم این مسئله به شدت تأکید دارند بر اقلیت بودگی‌شان. دقیقاً همان چیزی که آقای سبزیان هم به آن اشاره کردند، یعنی مقاومت. دقیقاً این میل به اکثریت بودن است که باعث مسلمان‌شدن مونا می‌شود. و این خودش یک اقلیت بودگی دیگر برای مونا ایجاد می‌کند. چرا که با طرد روبه‌رو می‌شود. این حفظ اقلیت‌بودگی میل به همان اکثریت کیفی و نه کمی است یعنی حفظ و بقا در جامعه.

در این داستان بعد از ازدواج با شهریار یک اقلیت بودگی دیگر برای مونا حادث می‌شود و آن اقلیت‌بودگی در میان جامعه‌ی مسلمان‌هاست. او در حالی‌که مسلمان شده به جهان‌بینی یهودی‌ها مؤمن و وفادار است. جاهایی مونا می‌گوید خدا مرا نمی‌بخشد؛ و وقتی از خدا حرف می‌زند، خدای یهودی‌هاست و نه خدای مسلمان‌ها. پس در اینجا اقلیت‌بودگی مونا تکرار می‌شود و جالب این است که وقتی مسلمان هم می‌شود باز یک دیگری است، یعنی مسلمان دست دوم می‌شود و در اقلیت دیگری از این جنبه قرار می‌گیرد.

تلاش مونا برای حفظ خودش بسیار بسیار تلخ و غم‌انگیز است. در مجموع داستان می‌خواهد نشان دهد که مونا نمی‌تواند از این تنهایی و اقلیت بودگی‌اش رهایی یابد.»

Share/Save/Bookmark

 
 

جنگ در راه نیست
سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «آمریکا به ایران حمله نمی‌کند» در مورد گزینه نظامی علیه ایران است که به باور نویسنده سرمقاله، آمریکا از آن استفاده نمی‌کند.

در ابتدای این سرمقاله آمده است: «آغاز جنگ دیگری توسط ایالات متحده بسیار بعید است. ما باید بین مسائلی که کارکرد عملیات روانی دارند و واقعیت‌های موجود در آمریکا تفکیک قائل شویم. ترساندن، ایجاد تردید، فضاسازی‌های سیاسی، بین‌‌المللی و غیره که همه روزه توسط مراجع مختلف در این کشور انجام می‌شود، با واقعیت‌های این کشور تضاد بنیادی دارد.»

نویسنده این سرمقاله افزوده: «ر شرایطی که ایالات متحده آمریکا ١٤٠٠ میلیارد دلار کسری بودجه دارد و علاوه بر این کسری بودجه، مطابق برنامه‌ریزی دولت، قرار است ٦٠٠ میلیارد دلار به اقتصاد این کشور تزریق شود، چطور ممکن است سیاست‌مداران این کشور هزینه‌های سرسام‌آور جنگ دیگری را نیز به اقتصاد معیوب کشورشان تحمیل کنند، آن هم جنگی که به هیچ عنوان عاقبت آن معلوم نیست.»

در بخش دیگری از سرمقاله می‌خوانیم: «اوباما و حزب متبوعش شکست قابل توجهی در مجلس نمایندگان متحمل شدند و بیش از ٦٠ کرسی را از دست دادند، پس از این بابت موقعیت اوباما تضعیف شده است. از دید دموکرات‌ها و اوباما، طبعاً اگر حزب دموکرات در این انتخابات پیروز می‌شد و اوباما می‌توانست موقعیت خودش را تثبیت کند، امروز با دست بازتری می‌توانست به ایران فشار وارد کند اما این پیروزی اتفاق نیفتاد و اوباما چنین برگ برنده‌ای را در دست ندارد.»

نویسنده سرمقاله آرمان ادامه داده است: «بنابراین از این منظر وقتی اوباما در داخل آمریکا با چنین معضلاتی روبروست، خیلی طبیعی است که در خارج از آمریکا با مشکلات بیش‌تری مواجه شود.»

متن کامل سرمقاله

بازگشت اصلاح‌طلبان، شرط وحدت
سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان «برقراری موازنه، شرط بازگشت وحدت» در مورد رقابت‌های سیاسی در ایران است که به نوشته نویسنده سرمقاله با حذف اصلاح‌طلبان به فرجام نخواهد رسید.

در این سرمقاله آمده است: «سال‌هاست اصولگرایان، تنها وارثان سپهر سیاست ایران‌اند. مجلس، دولت و شوراها در دست آنان است. فرصت انتخابات، تنها بزنگاه حضور اصلاح‌طلبان می‌باشد. حدود یک دهه است که رقیب دیرینه اصولگرایان فقط در مواقع انتخابات، فرصت حضور می‌یابد. حضوری که برای آنان با ناکامی همراه بوده است، ولی برای رقیب خوش یمن و با برکت بود. رقابت این دو رقیب، همواره عامل نشاط و پویایی ساحت سیاست بود. بقاء اصولگرایان به حضور اصلاح‌طلبان معنا پیدا می‌کرد.»

این سرمقاله افزوده: «گذر زمان و نزدیک شدن به موعد انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره نهم و ریاست‌جمهوری یازدهم زاویه خرده گفتمان‌های اصولگرایی را بیش‌تر می‌کند. مطابق عادت مألوف، ریش سفیدان اصولگرا پا پیش گذاشته‌اند تا شاید چاره‌ای بیاندیشند. خبرهای روزهای اخیر مبنی بر سلسله نشست‌های بخشی از گروه‌های اصولگرا با دکتر احمدی‌نژاد، حکایت‌گر این مهم است.»

در ادامه سرمقاله ابتکار آمده است: «جالب است هرگاه جمعی گردهم آمده‌اند تا شاید زمینه وحدت فرآهم آورند، خود عامل تفرقه شده‌اند، چرا که سپهر اصولگرایی، قائم به یک گروه و چند نفر نیست. در شرایط کنونی، تعداد کسانی که خود را صاحب سهم در گفتمان اصولگرایی می‌دانند، قابل احصاء و شمارش نیست. نشست‌ها هرچقدر هم گسترده اما در نگاه غائبین، جامع نخواهد بود و در نگاه حاضرین، مانع اغیار هم نبوده است.»

سرمقاله افزوده است: «مشکل اساسی آن است که همواره اصولگرایی، به عنوان یک مفهوم در نسبت با رقیب خود یعنی اصلاح‌طلبی معنا پیدا می‌کرد. حال اگر بنا باشد در سپهر سیاست ایران برای اصلاح‌طلبان، جایی نباشد؛ دیگر اصولگرایان برسر چه مسأله‌ای باید وحدت کنند؟ به تعبیر دیگر مگر می‌شود بازی را در یک نیمه زمین اداره کرد و نتیجه دلخواه هم گرفت. بازی سیاست در ایران دو نیمه داشت که اکنون یک نیمه آن حذف شده است. وقتی بازی در یک نیمه جریان داشته باشد هیچ‌کدام از تاکتیک‌ها و توان تکنیکی به کار نخواهد آمد. در این وضع یا باید اختلافات درون گروهی که اکنون سر برآورده است به رسمیت شناخته شود و همگان آرایش جدید سیاسی را بپذیرند و به لوازم آن پایبند باشند یا به جای تلاش برای اداره بازی در یک نیمه زمین، همت خود را صرف بازگشت اصلاح‌طلبان نمایند.»

متن کامل سرمقاله

سایر مطبوعات:
سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان «سیاست‌مداران مداخله‌گر و جنگ ارزی»

سرمقاله امروز روزنامه کیهان با عنوان «بام عراق و طشت رسوایی آمریكا»

سرمقاله امروز روزنامه تهران امروز با عنوان «عراق؛ یک بستر و چند رویا»

Share/Save/Bookmark

 
 


آرمان
● آیت‌الله جنتی: نباید به برخی زندانیان مرخصی داده شود
● گفت‌وگوی واتیکان و قم
● محمود احمدی‌نژاد: کنترل جمعیت یک اشتباه بزرگ است
● تجهیز پزشکان کشور به اسپری و شوکر

ابتکار
● هشدار آیت‌الله جنتی به نمایندگان مجلس؛ چشم تیزبین شورای نگهبان همه جا كار می‌كند‌
● دو مرکز بزرگ اسلام و مسیحیت ارتباط تازه‌ای آغاز کرده اند؛ گفت‌وگوی واتیکان و قم
● تازه‌ترین گزارش بانک مركزی درباره وضعیت اقتصادی ایران منتشر شد؛ خبری از نرخ رشد اقتصادی نیست
● مکان گفت‌وگوی تهران با ١+٥ تغییر کرد

ایران
●آیت‌الله جنتی در خطبه‌های نماز جمعه تأكید كرد؛ بازداشت و محاكمه فتنه‌گران فراری به‌محض بازگشت
● دادستان اسبق كشور: اسناد ارتباط سران فتنه با كشورهای اروپایی و آمریكا موجود است
● موافقت اشتون با تاریخ پیشنهادی جلیلی برای مذاكرات با ١+٥
● درخواست فعالان سیاسی برای محاکمه یک آقازاده فراری به لندن: محاکمه قاطع و قانونی مهدی هاشمی در دستگاه قضایی بنیان‌های نظام را تقویت می‌کند

تهران امروز
● توافق بر سر زمان مذاكرات هسته‌ای
● پاسخ واتیكان، پیام‌ قم
● انتقادات تندی مهدی چمران: شوراها نیازی به قیم دولتی ندارند
● یک قدم تا اجرای كامل هدفمندسازی

جام جم
● فرستادگان پاپ در قم
● پایان بن‌بست سیاسی هشت ماهه عراق
● آغاز بازی‌های آسیایی در گوانگجو
● ١٤ آذر؛ زمان مذاكرات ایران و ١+٥

دنیای اقتصاد
● یارانه‌ همه خانوارها واریز شد؛ نوبت گام دوم هدفمندی
● آمار رسمی جدید منتشر شد؛ نرخ رشد اقتصاد همچنان غایب
● اولتیماتوم به طلافروشان
● عدم همراهی ٢٠ قدرت اقتصادی با فشار آمریكا بر چین

رسالت
● سید حسن نصرالله: حزب‌الله آماده جنگ نهایی با صهیونیست‌ها است
● آیت‌الله جنتی: فتنه‌گران فراری به محض بازگشت به كشور دستگیر شوند
● گشايش بازي‌های آسيايی ٢٠١٠ در گوانگجو
● پاپ خواستار نیایش جهانی علیه سقط جنین شد

کیهان
● شكست طرح‌های آمریكا در عراق؛ طالبانی رئیس‌جمهور، مالكی نخست وزیر
● جمعی از فعالان سیاسی خواستار شدند: دستگاه قضایی به پرونده مهدی هاشمی بدون هرگونه مماشات رسیدگی كند
● ١٤ آذر، سوئیس؛ تاریخ و مكان احتمالی مذاكرات ایران و ١+٥
● قائم مقام وزارت اطلاعات: پرونده نظامی علیه ایران كاملاً بسته شده است

مردم‌سالاری
● درحضور مسئولین ورزش کشور صورت گرفت: جعل نام خلیج فارس در افتتاحیه بازی‌های آسیایی
● طلسم تشکیل دولت عراق شکست
● محمود احمدی‌نژاد: نگرانی از افزایش جمعیت از اشتباهات بزرگ است
● احمد جنتی: نباید به زندانیان فتنه‌گر، مرخصی داد

گفت‌وگوی‌های روز:
● روزنامه مردم سالاری در شماره امروز خود گفت‌وگویی با «ناصر کرمی، اقلیم شناس» منتشر کرده است.

Share/Save/Bookmark

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به zamaneh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به zamaneh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته