-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

Latest News from Norooz for 11/08/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



انحلال جبهه مشارکت را از دو حیث حقوقی و سیاسی می‌توان تحلیل و بررسی کرد.

چنین انحلالی و مطابق آنچه که گفته شده است، قاعدتاً از حیث حقوقی پذیرفته شده نیست. زیرا انحلال یک حزب باید مبتنی بر حکم دادگاه باشد و چون کنش سیاسی محور اصلی فعالیت احزاب است، بنابراین باید رسیدگی به اتهامات آن در چارچوب جرم سیاسی و در دادگاه‌های عمومی و نه انقلاب انجام شود.

این دادگاه باید علنی و با حضور هیأت منصفه سیاسی باشد، و برای مسئولان حزبی امکان دفاع و اخذ وکیل فراهم باشد. بعلاوه حکم صادره علی‌القاعده قابل تجدید نظرخواهی است و این تجدید نظرخواهی متفاوت با اعمال ماده ۱۸ و استناد به اختیارات رییس قوه قضاییه است.

با عنایت به موارد فوق که هیچ یک از شروط مذکور برای صدور چنین حکمی طی نشده است، طبعاً می‌توان مستند بودن حکم صادره را با اصول قانونی به طور جدی مورد سوال قرار داد و دستگاه قضایی باید در توضیح این موارد اقدام کند. اما این وجه موضوع در فضای کنونی ایران چندان اهمیتی نخواهد داشت، زیرا با فرض اثبات این ادعا هم آب از آب اراده‌ی منتهی به انحلال تکان نخواهد خورد.

نکته دیگری که به لحاظ حقوقی باید یادآوری کنم، تفسیری است که از قانون احزاب می‌شود. بنده در اواسط ده شصت عضو کمیسیون ماده ۱۰ قانون احزاب بودم. برداشت حقوقی غالب این بود که فعالیت سیاسی ضرورتاً نیازمند تشکیلات نیست، هر تعداد افرادی می‌توانند مطابق سلیقه خود و تحت نام معینی فعالیت کنند اما موقع رسیدگی به موارد خلاف آنان، همه افراد مسئول و پاسخگو خواهند بود. تشکیل و تأسیس حزب و گروه صرفاً برای تحدید فعالیت‌های افراد حزبی و مسئولیت‌ها و انجام وظایف حقوقی مثل مکاتبات، خرید محل و… است. بنابراین وجود یا منحل کردن یک حزب لزوماً ارتباطی با وجود یا تعطیلی فعالیت سیاسی ندارد.

از منظر سیاسی، تشکیلات و حزب نیست که به مجموعه‌ای از افراد اعتبار و جایگاه می‌دهد، تا با انحلال آن این اعتبار و جایگاه نیز از میان برود، بلکه برعکس هر حزب و گروهی معرّف دیدگاه‌ها و آرمان‌های قشر معیّنی است و تا هنگامی که این قشر در واقعیت جامعه وجود دارد، آن حزب تعطیل شدنی نیست.

آنان که تصور می‌کنند پاک کردن صورت مسأله، به معنای حل مسأله است، دچار اشتباه می‌شوند. مجموعه‌ای که فعالیت سیاسی خود را مشروط به دادن مجوز کند، همان بهتر که مجوزش باطل شود، اما گروهی را که وجود جواز شخصیت حقوقی و حزبی را شرط ضروری فعالیت خود نمی‌دانند، نمی‌توان منحل کرد.

حزب توده بارها و بارها سرکوب و منحل شد به طوری که کلمه حزب منحله به آن اختصاص یافته بود، اما تا هنگامی که در واقعیت اجتماعی خود دچار بحران نشد، هیچ کدام از انحلال‌های قبلی، اخلالی اساسی در فعالیت‌هایش ایجاد نکرد.

جبهه مشارکت نیز همین طور است. تا هنگامی که این حزب قادر باشد با تحلیل و راهبردهای صحیح پاسخ‌های مناسبی را به طرفداران خود بدهد، رسمی یا غیر رسمی بودن عنوان آن از سوی دولت مسأله تعیین‌کننده‌ای نخواهد بود. بویژه آنکه فضای رسانه‌ای و اینترنتی امکان شبکه‌ای کردن ارتباطات حزبی را به خوبی فراهم نموده است.

اما اگر این حزب نتواند تعریف صحیحی از راهبرد اصلاح‌طلبی خود ارایه دهد و آن را با شرایط روز منطبق کند، رسمیت داشتن حقوقی حزب هم دردی را از آن دوا نخواهد کرد. اعتبار شناسنامه هر حزبی در ارایه تحلیل و راهبردهای سیاسی آن است و نه در زدن مهر از سوی وزارت کشور.

در شرایط کنونی نیز نیاز جامعه و جوانان به چنین تحلیل‌هایی بسیار زیاد است و خوشبختانه رسانه‌های لازم نیز برای انتقال آنها و نیز دریافت بازخوردهای مناسب وجود دارد، بنابراین راه‌حل اصلی برای نقض و بی‌اعتبار کردن چنین انحلالی، تمرکز بر فعالیت سیاسی سازنده و راهگشاست.

ابطال پرونده یک حزب حداکثر مثل آن است که مدرک تحصیلی کسی را به ناحق باطل کنند. اما این ابطال نه موجب نابودی آن فرد می‌شود و نه صلاحیت‌های تحصیلی و آموزشی و حرفه‌ای او را زایل می‌کند، حداکثر ممکن است در برخی زمینه‌ها از امتیازاتی محروم شود. که با کار و کوشش بیشتر فرد، می‌توان این اقدام را بلا اثر نمود.

منبع: مجله صبح آزادی، شماره سوم، آبان ۱۳۸۹
ارائه دیدگاه


 


فخر السادات محتشمی پور همسر مصطفی تاج‌زاده درباره وضعیت جسمانی همسرش به کلمه گفت: ” چه کسی است که نداند شرایط قرنطینه برای بیماری که عمل جراحی سنگینی داشته جای مناسبی نیست. البته آقای تاج‌زاده از این وضعیت گله ندارند اما ایشان دچار ضعف بینایی شده و در این شرایط باید تحت کنترل باشند. تا آنجا که من می دانم شب ها تا صبح مطالعه می کنند و روزها نیز روزه دار هستند. درخواست معاینه توسط چشم پزشک و تعیین شماره عینک را نیز داده اند که به آن توجهی نشده و روزنامه هم به طور غیرمنظم دراختیارشان قرار می گیرد که ظاهرا مدتی است قطع شده است. ”

معاون سیاسی وزارت کشور دوران خاتمی بیش از دو ماه است که در قرنطینه زندان اوین به سر می برد و مسوولان ذی ربط تا کنون نسبت به وضعیت او پاسخگو نبوده اند. بر اساس اخبار منتشر شده محمد نوری زاد نیز همراه با مصطفی تاج‌زاده در قرنطینه به سر می برند که شرایط موجود در این بخش از زندان سبب شده است تا این دو زندانی سیاسی دچار بیماری های مختلفی بشوند که موجبات نگرانی خانواده های آنان را سبب شده است.

مشروح گفتگوی فخرالسادات محتشمی پور با کلمه به شرح زیر است:

در ملاقات روز چهارشنبه وضعیت آقای تاج‌زاده به چه صورت بود و آیا چون آقای نوری زاد بیماری به سراغ ایشان نیز آمده است؟

متأسفانه ملاقات های ما کابینی است و تا کنون امکان ملاقات حضوری نداده اند و این ملاقات ها نمی تواند خیلی کمک کند تا متوجه شرایط جسمی آقای تاج‌زاده شویم. البته روحیه ایشان چون همیشه قوی است اما مشکلات جسمی نگران کننده هستند و نیز هجوم بیماری های قدیمی در شرایط غیربهداشتی و غیراستاندارد قرنطینه زندان و احتمال مشکلات و بیماری های جدید.

به طور تلویحی متوجه شده ام که مشکل دیسک کمر و ناراحتی های به دنبال جراحی، به دلیل شرایط زندان تشدید شده است. همسرم خواسته که به دلیل مشکلات ناشی از عمل و کمر دردی که به آن دچار است از سرویس فرنگی استفاده کند که به این خواسته ضروری توجهی نشده است. باید از ایشان ام آر آی بگیرند و اقدامات پزشکی بعدی اعمال شود که اصلا برایشان مهم نیست. آقایان شب قبل از عمل زنگ زدند و گفتند که مصطفی باید به زندان بازگردد و ما خود امکان بستری شدن و عمل جراحی و درمان را برایش فراهم می کنیم و این کار خدا بود که ما در اثر درد شدیدی که امان او را بریده بود به جای زندان ایشان را به بیمارستان رساندیم و همان روز عمل شدند حالا برایمان یقین حاصل شد که همه حرف ها و ادعاها دروغ بود و به طور کلی تا امروز هیچ یک از زندانیان سیاسی تحت درمان درست و کامل قرار نگرفته اند.

ادعایی که رییس سازمان زندان ها نیز در خصوص استاندارد بودن شرایط زندان کرده و آن را هتل دانسته نیز دروغ محض است و من لااقل در مورد همسرم می توانم این دروغ را ثابت کنم . چه کسی است که نداند شرایط قرنطینه برای بیماری که عمل جراحی سنگینی داشته جای مناسبی نیست.

البته آقای تاج‌زاده از این وضعیت گله ندارند اما ایشان دچار ضعف بینایی شده و در این شرایط باید تحت کنترل باشند. تا آنجا که من می دانم شب ها تا صبح مطالعه می کنند و روزها نی روزه دار هستند. درخواست معاینه توسط چشم پزشک و تعیین شماره عینک را نیز داده اند که به آن توجهی نشده و روزنامه هم به طور غیرمنظم دراختیارشان قرار می گیرد که ظاهرا مدتی است قطع شده است.

آقای تاج‌زاده خود اعتراضی به وضعیت کنونی و شرایط نگه داری خود ندارد؟

متاسفانه کسانی که ادعای قانون گرایی دارند و از همه منتقدین و معترضین خود می خواهند که اقدام قانونی انجام دهند برخلاف قانون عمل می کنند. همسرم در این ملاقات معترض بود که چرا به شکایات ایشان رسیدگی نمی شود و تأکید داشت که از طریق قانونی شکایات خود را مطرح کرده ولی مورد رسیدگی واقع نشده است.

علاوه بر شکایت از کودتاگران نظامی که خوشبختانه خود سند رسوایی خود را منتشر کرده اند، ایشان شکایت هایی را نیز از روزنامه ایران، ایرنا به دلیل انتشار خبر دستگیری ایشان و برخی دوستانشان در روز انتخابات و تشویش اذهان عمومی کرده اند و همچنین شکایت از سپاه به دلیل بازداشت غیر قانونی، اقدامات غیر قانونی و ضرب و شتم دارند که متاسفانه اجازه ملاقات با وکیل نیز داده نمی شود و برای این امر نیز بهانه های گوناگون می آورند تا به این شکایات رسیدگی نشود.

از اعتراضات جدی ایشان این است که می گویند چرا در زندان و در قرنطینه نگهداری می شوند و چرا تا کنون هیچ یک از مقامات قضایی به او نگفته اند که جرمش چیست؟ همسرم می گوید من تاکنون حتی یک مورد تخلف از قانون نداشته ام و بهانه هایی مانند اخلال در ترافیک که در پرونده آقای بهزاد نبوی بود و یا مانند آنچه که در رابطه با خانم سارا توسلی مطرح شده مبنی بر اینکه چرا ساعت ۹ شب عاشورا برای تسلیت به دیدن خانم زهرا رهنورد رفته است نیز در پرونده من نیست.

مصطفی اعلام اشتیاق کرده که یک مقام قضایی اعلام کند که ایشان چه جرمی مرتکب شده که به ۶ سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی محکومش کردده اند و از شرایط یک زندانی سیاسی و حداقل حقوق یک زندانی عادی نیز محروم است.

آیا تا کنون هیچ مسوولی توضیح نداده است که چرا تاج‌زاده و نوری زاد در قرنطینه اوین نگه داری می شوند؟

خیر. مسوولین که در این باره خود را موظف به پاسخگویی نمی دانند و به نظر می رسد در این مورد هم باید شکایتی تنظیم کنیم. البته بازجویان ایشان و مسئولان دو الف مدعی هستند که در حال حاضر آقای تاج‌زاده در حال گذراندن دوران محکومت خود هستند. هرچند که از نظر ما جرم ایشان دفاع از حقوق مردم و آرایشان و نوشتن نظرات انتقادی خود در مقالات و سخنان اعتراضی آن هم به صورت مشقفانه و دلسوزانه بوده که بابت آن باید مورد تشویق قرار گیرند.

اما به هر حال از نظر آقایان، تاج‌زاده در حال گذراندن دوره محکومت خود است. این در حالی است که ایشان بلافاصله پس از شکایت از مشفق و هم کاران کودتاگرش به زندان بازگردانده شد، همان طور که پیش از او امین زاده و صفایی فراهانی بازگردانده شده بودند، و از مرخصی پزشکی دکتر میردامادی ممانعت به عمل آمده بود.

از این رو ما بر آنیم که همچنان سپاه بر زندانیان خود در بند دو الف نظارت و در تصمیمات مربوط به آنان دخل و تصرف دارد هرچند که خودشان این را تکذیب می کنند. اما وقتی در مواردی همسرم درخواست هایی داشته است، دادستان گفته که باید استعلام کنم و مشخص است این استعلام باید از کارشناس ها و بازجویان اطلاعات و سپاه صورت گیرد که از نظر خودشان همه کاره پرونده هستند.

البته اشخاصی مانند سید مصطفی تاج‌زاده، فراتر از یک زندانی سیاسی هستند و به نوعی گروگان سیاسی محسوب می شوند ، در مورد همسرم شاید مثلا گروگان جنتی است که ده سال است به مورد قضاوت قرار گرفتن تن نمی دهد چون از مصونیت آهنین برخوردار است و شاید هم گروگان قدرت هایی بالاتر.

من اینک با ابراز نگرانی شدید از سلامت همسرم خطاب به مسوولان و کسانیکه او را دربند کرده و تحت فشار و تضییقات فراوان نگاه داشته اند، می گویم که آنها مسوولیت مستقیم سلامت جان همسر من را به عنوان یک انسان خدوم وخدمت گزار جامعه برعهده دارند و نمی توانند با بی اعتنایی و بی توجهی جان او را و سلامتش را به مخاطره اندازند.

چه تفاوتی بین بخش های دیگر زندان و این بخش که اصطلاحا قرنطینه خوانده می شود وجود دارد و آقایان تاج‌زاده و نوری زاد از چه امکاناتی محروم هستند؟

یک مورد کلاس هایی است که برای زندانیان تشکیل می شود و دیگری تسهیلات در ملاقات ها و ملاقات حضوری و امکان تلفن روزانه که این موارد چندی است از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ هم دریغ شده است.

این که دو نفر را با هم در یک محل غیرمتعارف در زندان نگاه داشته اند نیاز به پاسخ گویی دارد و من از رئیس جدید زندان اوین می پرسم که چرا تن به این بی قانونی داده است و از رئیس سازمان زندان ها می پرسم که چرا زندان را هتل می داند در حالی که شرایط غیربهداشتی آن سلامت عزیزان ما را به مخاطره انداخته و از دادستان می پرسم چه پدرکشتگی با تاج‌زاده که تا به امروز آزارش حتی به یک مور نرسیده دارد که این طور کینه توزانه او را از حداقل حقوقش محروم کرده و دوست دارم ایشان فشارهایی که از بدو ورود بر رویش بوده و به ما گفته واضح تر برای مردم بیان کند تا عذرش رو موجه کنند.

در حال حاضر کلاس هایی در زندان هست که زندانی ها می توانند اوقات خود را به آموزش بگذارند و آقایان تاج‌زاده و نوری زاد زمانی که متوجه این امر می شوند در خواست شرکت در این کلاس ها را می کنند که عملی نمی شود.

همان طور که پیشتر نیز گفتم از نظر سلامت جسمانی نیز در وضعیت خوبی به سر نمی برند و حتی با یکی از آقایان بازجوی مرتبط با پرونده نیز درباره وضعیت جسمانی همسرم صحبت کردم که خیلی خونسرد گفتند که ایشان درخواست بدهند تا انجام شود در حالی که خود می دانند ایشان به دلیل اعتراض به برخوردهای غیرانسانی و غیرشرعی و غیرقانونی با خود هیچ تقاضایی از آن ها نمی کند. و حالا هم خواسته هایی که از سر اضطرار مطرح کرده اند مانند چشم پزشک و تعویض عینک و مشکل کمر و استفاده از توالت فرنگی و غیره نیز با بی توجهی مواجه شده است .

گویا آقایان ترجیح می دهند که زندانیان سیاسی را در شرایط فشار و تنگی به التماس وادار کنند. اما همه روحیه آقای تاج‌زاده را می شناسند. اگر او اهل التماس و درخواست بود که اکنون با این وضعیت بیماری در زندان نبود. ما نیز به احترام فکر و آرمان ایشان و اندیشه و خواسته خودشان هرگز التماسی از مسوولین ندشته و نداریم. اما مطالبه گرانه می خواهیم حالا که به ستم دربندشان کرده اند لااقل حقوق اولیه و انسانی شان را بدهند.

من نسبت به وضعیت همسرم نگرانم و برای حل مشکلات ایشان در درجه اول از طریق اطلاع رسانی،انجام مکاتبات و اعتراضات قانونی اقدام خواهم کرد و اگر مشکلات برطرف نشود حرکات اعتراضی شدیدتری خواهم داشت. و حالا که متوجه شده ام همسرم نزدیک یک ماه است که بدون داشتن روزه قرضی روزه دار است، از این پس روزهای سه شنبه را برای حمایت و هم بستگی با او، روزه خواهم گرفت چرا که به دلیل مشکلاتی که دارم نمی توانم هرروز را همراه با ایشان روزه بگیرم.

در عین حال که مسایل را از جنبه حقوقی دنبال میکنم از خدا نیز می خواهم تا این دردی را که امروز جامعه ما به آن مبتلا شده است خود به قدرت لایزالش درمان کند و و حل مشکل همسرم و دیگر زندانیان را از خدا می خواهم و البته پشتیبانی مردم که تا امروز سبب شده که ما محکم و استوار به دنبال مطالبات حق خود و جامعه باشیم.

اخیرا رییس سازمان زندان ها نیز اظهاراتی را مطرح کرده بود در خصوص وضعیت مناسب زندان های ایران، با توجه به اینکه شما می گویید همسرتان و دیگر زندانیان دچار مشکلات جمسانی شده اند، نظرتان در این باره چیست؟

در رابطه با فرمایشات رییس زندانها که آنجا را به هتل تشبیه کرده، انسان نمی داند که چه بگوید. در همین سالن ملاقات صندلی ها کثیف، همه چیز آشفته و دستشویی این هتل ۵ ستاره کاملا غیربهداشتی با تکه آینه ای شکسته و کثیف و عاری که از سر اضطرار هم نمی توان به آن وارد شد. کابین ها هم کثیف و آلوده اند به نحوی که انسان بیماری ناشی از میکرب را در چند قدمی خود می بیند. این تازه وضعیت بیرون است، وضعیت داخل زندان که زندانی مظلوم دستش از همه جا کوتاه است دیگر معلوم است که تحت چه شرایطی هستند.

ما فکرش را هم نمی کردیم که عزیزانمان ماه ها بلکه سال ها در این شرایط اسف انگیز به سر ببرند و بیش از خودمان برای حکومتگرانی متاسفیم که دلسوزان را به بند می کشند و اوباش و قاتلین جوانان معصوم و مظلوم را پاداش می دهند.آقایان اگر راست می گویند و زندان هایشان را بهشت برین و هتل می دانند،نمی خواهد به خانواده ها و وکلا اجازه بازدید دهند اما به نمایندگان مجلس و شورای شهر که می توانند اجازه دهند که از این هتل های ۵ ستاره بازدید کنند تا بر همگان مسجل شود که زندان های ام القرای مسلمین و الگوی کشورهای مسلمان، از چه امکاناتی برخوردار است. مسبوق به سابقه است که هر زمان قرار بوده هیاتی از زندان بازدید کند شرایط را بهبود می بخشند تا مدعی شوند که اوضاع به طور دائمی خوب است اگر این کار عملی شود حداقل برای چند روز شرایط بهتر می شود و زندانیان نفس راحتی می کشند.

اگر نماینده های مردم و خانواده ها نمی توانند بازدید کنند به هرحال عالم را محضر خدا و خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خود بدانند. اگراجازه دهند ما زندان ها را مورد بازدید قرار دهیم، حداقل جلوی این سیاه نمایی های مورد ادعای اقایان گرفته می شود! خصوصا که پس از کودتای ۸۸ اطمینان مردم به دولت و حکومت از بین رفته و مطمئنا اگر خانواده ها شرایط مناسب زندان را تایید کنند، مردم هم قبول می کنند. اما متاسفانه ظاهرا با تغییر رئیس زندان اوین، مشکلات و فشارها روی زندانیان بیشتر شده است.

ما متوجه شدیم که عزیزان ما نوری زاد و تاج‌زاده امکان تهیه مایحتاج خود را ندارند. من اعلام می کنم که اگر واقعا مشکلات کشور و بحران اقتصادی اجازه تآمین میوه برای زندانیان و تامین نیازهای اولیه آنها را نمی دهد ما هنوز آنقدر بدبخت نشده ایم که نتوانیم عزیزانمان را پشتیبانی کنیم و علی رغم قطع حقوق ماهانه همسرانمان از آن جا که روزی رسان را خدا می دانیم، نه تنها مشکلات خود بلکه مشکل عزیزانمان را حل می کنیم و پشتیبانی مردم را نیز می توانیم به خوبی به دست آوریم. همین حالا اگر اعلام نیاز کنیم. میوه فروش های سبز به یاری زندانیان خواهند آمد و نه تنها میوه آنان بلکه کل زندان ها را تامین می کنند و در مورد مسایل بهداشتی نیز مطمئنا جامعه متعهد پزشکی در صورت نیاز در زندان ها حضور خواهند یافت و داوطلبانه مشکلات پزشکی عزیزان دربند را حل خواهند کرد و ما حاضر هستیم که کمپین حمایت از زندانیان سیاسی را در رابطه با فراهم کردن تغذیه سالم، ورزش و بهداشت، تندرستی و تسهیلات و رفاه آنان ایجاد کنیم تا آقایان ببینند میزان حمایت مردم را از فرزندان سبز و خدمتگزاران واقعی شان.

نکته آخر اینکه مدیر مسوول کیهان اخیرا اظهار کرده بود که اصلاح طلبان از مناظره با او می ترسند، نظر آقای تاج‌زاده با توجه به این که بارها اعلام آمادگی در خصوص مذاکره کرده بودند در این باره چیست؟

این گونه اخبار معمولا لبخند به لب آقای تاج زاده می آورد. چراکه بارها ازشریعتمداری، صفارهرندی و دیگران و نمایندگان کودتا گران دعوت به مناظره کرده اما آقایان اعتماد به نفس کافی را ندارند و از این کار هراس دارند. ایشان تاکید کرد که هم چنان آمادگی دارد حتی در داخل زندان با شریعتمداری مناظره کند و فایل صوتی را در اختیار مردم قرار دهند تا آنان خود قضاوت کنند، روشن است که شریعتمداری هرگز این درخواست را نمی پذیرد چرا که بار اول نیست که از جانب همسرم برای مناظره اعلام آمادگی شده است. کاش این کار انجام می شد تا لااقل سندی باشد برای تاریخ.


 


سید محمد خاتمی که از زمره سخنرانان مدعو به نشست صلح و اتحاد جهانی (GPU) در لندن بود، متن سخنرانی خود را برای قرائت در اجلاس در اختیار برگزارکنندگان گذاشت. به گزارش وبسایت سیدمحمد خاتمی، این نشست که با موضوع اسلام هراسی و خشونت و راهکارهای فائق آمدن بر آن در روزهای اول و دوم آبان ماه برگزار شد، چندمین نشست بین المللی است که سید محمد خاتمی به دلیل ایجاد برخی محدودیت ها امکان حضور در آن را نیافته است.

متن کامل این سخنرانی وی در پی می آید:

به نام خدا

گرچه شرق و غرب هر دو دارای جهانهای متعددی هستند، ولی اگر به تسامح بپذیریم که غرب جهانی دارد که دارای وحدت و هویت مشخص است و اسلام نیز دارای جهانی با چنین ویژگی هایی است، آیا لازمه چنین نظری برخورد گریزناپذیر میان جهان اسلام و جهان غرب است؟ چنانکه در ”شبه نظریه برخورد تمدن ها“ بر آن تأکید شده است یا اینکه می توان از گفت و گو و تعامل میان این دو جهان صحبت کرد؛ امری که نظریه گفت و گوی تمدن ها بر آن تأکید دارد.

البته نمی توان و نباید از ذهنیتی که در اثر رویدادهای تاریخی برای این دو جهان پیش آمده است و احیاناً کار تعامل را مشکل کرده و می کند غفلت کرد.

تاریخ شاهد جنگهای صلیبی بوده است که دو جهان غرب مسیحی و شرق اسلامی را در برابر هم قرار داده است و موجب نوعی کینه تاریخی میان وابستگان این دو عالم شده است. از سوی دیگر تهاجم مسلمانان به غرب را می بینیم که حتی برای مدتی نسبتا دراز بخش های مهمی از غرب تحت سیطره مسلمانان بود. ولی این هر دو برخورد اگر منشاء جنبه های منفی عاطفی بوده است، به لحاظ تمدنی و عقلانی و فرهنگی آثار بسیار مهمی برای هر دو جهان بخصوص غرب داشته است و غرب از جهان اسلام و مسلمانان بسیار آموخته، چنانکه هیچگاه نمی توان تأثیر اسلام و تمدن مسلمانان را در تحولی که در غرب به پیدایش جهان متجدد انجامید نادیده انگاشت.

این رویاروییها به همین جا ختم نشد. پس از آن نیز باز شاهد مواجهه های فاجعه آمیز غرب با شرق بوده ایم و این بار غرب در چهره استعماری خود با شرق و جنوب و از جمله جهان اسلام روبرو شد و خسارات معنوی و مادی فراوانی به بار آورد.

کشورهای اسلامی در مدتی بیش از دو قرن تحت استیلای مستقیم استعمار بودند و اگر سلطه مستقیم غرب هم نبود مردم این جهان محکوم حکم ظالمانه حکومت های مستبد و فاسد وابسته به غرب بودند، حکومت هایی که برآمده از اراده و انتخاب مردم نبودند بلکه حافظ منافع مادی و استراتژیک دولتهای غربی در کشورها و منطقه خود بودند.

در این مدت حرکت ها و جنبش هایی نیز در جهان اسلام پدید آمده است که بعضاً از ایدئولوژی اسلامی بهره می گرفته اند و برخی دارای ایدئولوژی های غیراسلامی بودند که آن را از غرب عاریت گرفته بودند، هرچند بر ضد غرب به کار می بردند.

وجه مشترک این جنبش ها از جمله این بود که غرب را در وجهه استعماری آن می دیدند و نسبت به آن نگاه بدبینانه و ستیزجویانه داشتند.

امروز علاوه بر اینکه مرزهای ارتباط بشر با یکدیگر از میان برداشته شده است یا شدیداً نازک و محدود شده است باید به نحوه ای دیگر از رابطه اندیشید که هر دو جهان از آن بهره مثبت بگیرند.

چنانکه می دانیم انبوهی از مسلمانان در اروپا و کشورهای غربی زندگی می کنند که با کمال تأسف با مشکلاتی روبرو هستند که عمدتاً تاریخی و عاطفی است این مشکلات از یک سو ناشی از برداشت و بینش غلط حکومت ها و نظامهای غربی است که سبب شده است به مسلمانان نه به عنوان شهروندان درجه یک بلکه به عنوان بیگانه هایی که هویت و استقلال فکری و مدنی غرب را مورد تهدید قرار می دهند بنگرند و آشکارا یا در عمل آنان را تحت فشارهای روحی و سیاسی و اجتماعی می گذارند.

از سوی دیگر برخی از مسلمانان نیز همچنان به نظامهای غربی به عنوان نظامهایی که در بیرون از مرزهای ملی خود با چهره ای استعماری با مسلمانان روبرو شده و همه منافع و منابع مادی و معنوی آنان را به نفع خود مصادره کرده و با تحمیل حکومت های فاسد و مستبد به تحقیر و تضییع حقوق آنان پرداخته اند می نگرند.

اینها از جمله اموری است که اگر بخواهیم شاهد وضعیتی بهتر برای هر دو طرف باشیم باید تغییر کند.

من اما می خواهم به وجه دیگری از قضیه نگاه کنم که می تواند امید بخش باشد.

اگر از موانع سخت تاریخی گذر کنیم و اندکی به عمق بنگریم در می یابیم که جهان اسلام تنها جهانی است که می تواند مستقیما با غرب گفت و گو کند. اینکه خاورمیانه بخصوص ایران مسیر عبور سیاحان اروپایی به آسیای دور و چین و هند بوده است تنها نکته ای تاریخی و جغرافیایی مربوط به گذشته نیست. در آن رمز و رازی نهفته است که اگر هوشمندانه رازگشایی کنیم افق های دلپذیر و امیدوار کننده ای را روبروی خود خواهیم دید.

غرب بنا بر دلایل سیاسی مدتی سعی کرد با اعراض از عالم اسلام مستقیماً با چین و هند و سایر ملتهای آن مناطق گفت و گو کند اما این کار تنها در سطح نخبگان باقی مانده و خواهد ماند و موجب همزبانی میان این دو جهان در سطح عام نشده است.

و من می گویم گفت و گوئی که موجب جریان یافتن هوای تازه در فرهنگ غرب شود و این هوای تازه عمومیت پیدا کند گفت و گو با عالم اسلام است.

به اجمال به پاره ای از عناصر اصلی زبان مشترک برای گفت وگو میان اسلام و غرب اشاره می کنم.

الف) وابستگی این دو جهان به دو دین وحیانی ابراهیمی که دارای مشترکات فراوان بوده و این مشترکات هم در ذات دو دین و نه عوارض آن است.

مسیحیت، یهودیت و اسلام، این سه دین توحیدی بزرگ دارای بیشترین عناصر مشترک فکری و ایمانی هستند و بخصوص نمی توان از تأثیر شدید متکلمان و فیلسوفان بزرگ غربی از متفکران و فیلسوفان اسلامی پس از رشد کلام و فلسفه اسلامی یاد نکرد.

ب) یونان میراث مشترک غرب مسیحی و تمدن غربی و شرق مسلمان و تمدن اسلامی است. با نادیده گرفتن تأثیر انتقال فلسفه یونان با واسطه زبانهایی چون سریانی و پهلوی و عربی به غرب بخش بزرگی از ظرایف تاریخ فلسفه یونان و غرب برای همیشه ناشناخته می ماند.

البته ریشه های مشترک درخت فرهنگ و تمدن و دانش ملل غربی یعنی میراث یونانی لاتینی و یهودی و مسیحی غرب الزاما موجب پدید آمدن آثار همگون و یکنواخت نشده است. این عدم تطابق در آثار بزرگ فکری و فرهنگی غرب بدان حد است که باید در استناد به واقعیت تاریخی و فرهنگی واحدی به نام غرب بسیار محتاط باشیم. گرچه با چشم پوشی از دیگر ویژگی های غربیان و با توجه به وجوه اشتراک متعدد میان ایشان شاید مجاز باشیم از واقعیتی مستمر در طول دو هزار و پانصد سال تمدن بشری به نام غرب سخن بگوییم ولی همزمان در عین حال نباید تکثر موجود در این امر کلی واحد را مورد غفلت قرار دهیم. غرب وحدتی دارد که با کثرت تعارض ندارد و این حقیقت در مورد شرق هم صادق است.

این کثرت در عین وحدت در هر دو جهان زمینه های فهم بیشتر و آسان تر از یکدیگر را فراهم می آورد و می تواند هر دو طرف را در کشف کاستی های آنان توانمند تر کند.

به هر حال برای رسیدن به ذهنیتی بهتر که غرب و شرق به طور عام و غرب و جهان اسلام به طور خاص در عین برخورداری از هویت ویژه خود بتوانند در کنار یکدیگر و برخوردار از امنیت و حرمت باشند باید اموری را مد نظر قرار داد که به بعض آنها اشاره می کنم.

۱- باید هر دو جهان بر آثار منفی برخوردهای تاریخی غلبه کنند و کینه هایی که به هیچ وجه ریشه در عمق فرهنگ های متفاوت دو جهان ندارد به دور بریزند و بخصوص در این مورد باید از تأثیر منفی نیروهای متعصب افراطی خشونت گرا که همواره بر طبل کین توزی و برخورد می کوبند و به سادگی ابزار دست قدرتهایی می شوند که منفعت خود را در جنگ و ستیز میان جهان اسلام و جهان مسیحیت و جهان غرب می دانند غافل نماند که نمونه آن را در پیشنهاد و بعد عمل جنایتکارانه اهانت به قرآن کریم دیدیم که الحق جهان اسلام را برانگیخت و جهان مسیحیت نیز در برابر آن موضع درست گرفت. ما مسلمانان نیز نباید این جنایت و دیوانگی را به حساب آیین بزرگ مسیحیت و مسیحیان مؤمن و خردمند بگذاریم.

۲- غرب باید بپذیرد که دوران استعمار به سر آمده است و نمی تواند و نباید به بهانه تأمین منابع به اصطلاح حیاتی خود که به غلط آن را منافع بشری معرفی می کند به هر اقدامی علیه دیگران دست بزند.

غرب باید از غرور قرن نوزدهمی خود دست بردارد، بخصوص با توجه به آثار بحرانی که در فرهنگ و تمدن غرب بوجود آمده است و از جمله متفکران بزرگی در خود غرب آن را مورد توجه قرار داده اند.

در اینجا توجه به این نکته ضروری است که متأسفانه در دهه های اخیر بخصوص پس از فروپاشی رقیب جهانی غرب یعنی اردوگاه سوسیالیسم، آنان که دچار توهمات دوران استعمار بودند و همواره برای تأمین سلطه جهانی خود به دشمن فرضی نیاز داشتند اسلام را به جای رقیب دیرینه خود نهادند و جهان رو به رشد و اندیشه استقلال طلب جان گرفته در جهان اسلام را همان دشمن فرضی به حساب آوردند و از دل این توهم خطرناک پدیده ویرانگر ”اسلام هراسی“ در آمد که تاکنون خسارات فراوانی برای هر دو طرف به بار آورده است هر دو سوی ماجرا بخصوص اندیشمندان غربی باید با این پدیده شوم نیز به مبارزه برخیزند و همچنانکه جهان اسلام نیز نباید رنجهایی که از سوی غرب سیاسی تحمل کرده است به صورت غرب ستیزی (مراد وجهه مدنی غرب است) ابراز کند.

غرب می تواند با اعلام پایان دوران استعمار به هر دو صورت قدیم و جدید خود و با هر نام و عنوان دیگر افق را به سوی جهانی که بیشتر بر مدار مشترکات ملت ها و تمدن ها و بخصوص تمدن اسلام و غرب می چرخد باز کند.

۳- غرب باید بداند همانگونه که بسیاری از متفکران ژرف اندیش آن دیده اند و گفته اند که امروز تمدنی که به وسیله سلطنت تکنیک عالم گیر شده است گرفتار بیماریهایی است که پرشورترین مدافعان آن نیز نمی توانند آنها را انکار کنند و از جمله غفلت از ”امر قدسی“ و حتی ستیز با آن است. غرب می تواند از اسلام بسیار بیاموزد و نقائص تمدن بزرگ خود را که دست آوردهای عظیمی نیز داشته است رفع کند. همانگونه که مسلمانان می توانند و باید بسیار از غرب بیاموزند.

در حوزه تمدن و تفکر غیرغربی از جمله در حوزه تمدن و تفکر اسلامی نیز نیازمند تجدید نظر در پاره ای از مواضع و امور هستیم.

اولاً: تفکیک میان حقیقت اسلام با آنچه به نام اسلام در تاریخ تحقق یافته است و تکیه شجاعانه بر اجتهادی پویا و متناسب با زمان و مکان.

ثانیاً: تفکیک میان وجهه استعماری و سیاسی تمدن غرب با جنبه فکری و فرهنگی آن و پذیرش دست آوردهای عظیمی که داشته است و نیز توجه به وجوه مشترک میان تمدن اسلامی و تمدن غربی.

ثالثاً: ساخت و پرداخت زبانی که با آن بتوان با جهان مقهور تکنیک گفت و گو کرد. این زبان کاملاً معدوم نیست ولی هنوز چندان نبالیده است که بتواند بی تزلزل و آشکارا معانی و مفاهیم موجود در ریشه های خود را بازسازی کند.

نهایتاً می خواهم بگویم با پذیرش وحدت روح بشری و با تکیه بر اصول اخلاقی عام و روشنی که ضامن زندگی صلح آمیز و عادلانه انسان می شود باید امیدوار و با نشاط برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض به یکدیگر اعتماد کنیم و یکدیگر را یاری برسانیم.

سخن زیبای قرآن که ”گوته“ متفکر و شاعر بزرگ آلمانی به زیباترین وجهی آن را ترجمه کرده است بهترین کلامی است که در این بحث می توان به آن استناد کرد:

”ولله المشرق و المغرب“

غربی باید مسلمانان را به عنوان بخشی از جامعه خود و شهروندانی به حساب آورد که از همه حقوقی که برای بشر و هم وطنان خود به رسمیت شناخته شده است برخوردارند، از جمله حفظ هویت و سنتهای آنها

و مسلمانان نیز باید به عنوان شهروندان جهان غرب در عین پایبندی به آیین و فرهنگ خود به مقتضیات زیستن در جهان غرب نیز توجه داشته باشند.

متشکرم


 


بنام خدا
اعلام انحلال دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران و ادغام واحدهای این دانشگاه در دو دانشگاه دیگر مستقر در تهران نه تنها موجب اعتراض و مخالفت اعضاءهیأت علمی، دانشجویان وکارکنان آن دانشگاه شده است بلکه با توجه به نوع و شیوه این اقدام ناگهانی، موجب نگرانی و اعتراض سایر مجامع دانشگاهی وکارشناسی کشور و حتی نمایندگان محترم مجلس هم گردیده است.
استقلال دانشگاهها طبق ماده 49 قانون برنامه چهارم توسعه یکی از مهمترین دستاوردهای توسعه علمی کشور و یکی از شاخصهای پیشرفت هر کشور می باشد.این اقدام ناگهانی بدون در نظر گرفتن این اصل اساسی و بدون توجه به نظرات اعضاء هیأت علمی و دانشجویان و کارکنان این دانشگاه، موجب تخریب سنگ بنای استقلال دانشگاهها و تضییع هویت و شخصیت علمی صاحبان فرایند در دانشگاههاست.
آنچه بیش از همه موجب نگرانی جدی همه دلسوزان صحنه علم و دانشگاههای کشور شده است نوع رفتار و روشی است که بر اساس آن تمام مدیران و صاحبان فرایند و مبانی قانونی از قبیل هیأت امنا دانشگاه و شورای گسترش و ....از صحنه تصمیم گیری حذف شده و به هیچ انگاشته شده و تصمیمی به این مهمی در جایی که کسی نمی داند و پشت درهای بسته اتخاذ شده است.
ارزیابی کارشناسی و فنی اثرات کیفی این انحلال و ادغام مقوله جداگانه و مفصلی است که در این مجال و بطور اختصار بیان آن ممکن نیست و باید در فرصت دیگری به آن پرداخت. ولی آنچه روشن است این نکته است که اهداف ذکر شده از قبیل ارتقاء وضعیت علمی و دانشگاهی این دانشگاه و یا انتقال نیروی انسانی از تهران به شهرستانها و یا بهبود وضعیت بهداشتی و درمانی شهر تهران و.... بدون مشارکت فعال و حضورموثر صاحبان
فرایند اعم از استادان، دانشجویان، پرستاران و کارکنان در تصمیم سازی ها به فعلیت وواقعیت نخواهد پیوست.
انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران
15/8/89
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته