-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

Latest News from Kaleme for 11/11/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



عیسی سحرخیز ، روزنامه نگار زندانی وضعیت جسمانی مناسبی ندارد . او که هم اکنون در زندان رجایی شهر به همراه تعدادی دیگر ازروزنامه نگاران و فعالان سیاسی زندانی است طی هفته گذشته چندین بار ، دچارخونریزی داخلی و افت شدید فشار خون شده است.

براساس گزارش های رسیده از زندان رجایی شهر به کلمه، طبق تشخیص پزشکان ،سحر خیز باید هر چه زودتر درمان و تحت عمل جراحی قرار گیرد. اما مسوولان زندان رجایی شهر به بهانه پر هزینه بودن جراحی وی از آن خودداری می کنند . این در حالی است که سحر خیز و خانواده اش پذیرفته اند که هزینه عمل جراحی را خود بپردازند اما مسوولان زندان از پذیرش این موضوع نیز سر باز می زنند .

خانواده این روزنامه نگار زندانی بعد از مطلع شدن از وخامت حال وی خواستار مرخصی درمانی برای او شده اند اما مسوولان وزارت اطلاعات و دادستان تهران حتی با این خواسته نیز مخالفت می کنند .

سحر خیز تا کنون چندین بار به دلیل شدت خونریزی و کاهش شدید فشار خون، در بند زندانیان سیاسی بیهوش شده که این موضوع سبب افزایش نگرانی خانواده و هم بندی های او شده است.

این روزنامه نگار که در دوران اصلاحات سمت مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را داشت و همچنین از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران محسوب می شود. تیر ماه سال گذشته بازداشت شد و تاکنون نیز بدون مرخصی در زندان به سر می برد .سحر خیز به سه سال حبس قطعی محکوم شده است .


 


برگزاری دادگاه بهنام ابراهیم زاده ، کارگر زندانی و فعال حقوق کارگری بار دیگر به تعویق افتاد . وی همچنان بلاتکلیف در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برد .

به گزارش کلمه، زمان برگزاری دادگاه این فعال اجتماعی ۱۶آبان ماه سال جاری تعیین شده بود که به دلیل عدم حضور نماینده دادستان این دادگاه برگزار نشد . درباره تاریخ بعدی دادرسی وی نیز هنوز زمانی مشخص نشده است .این در حالی است که ماه ها از بلاتکلیفی این زندانی می گذرد .

بهنام ابراهم زاده ،فعال کارگری ۲۲ خرداد ماه امسال توسط ماموران امنیتی بازداشت شد و مدتی را در بند ۲۰۹ زندان اوین گذراند .او بعد از مدتی به بند ۳۵۰ منتقل شد و همچنان بلاتکلیف در این بند به سر می برد.

خانواده ابراهیم زاده از این بلاتکلیفی فرزندشان که یک کارگر بوده و در کنار کارش در انجمن دفاع از حقوق کودکان هم فعالیت می کرده ابراز نگرانی می کنند و از مسوولان می خواهند هر چه زودتر تکلیف فرزندشان را مشخص کنند .


 


داوود سلیمانی بدنبال عارضه قلبی برای انجام آنژیوگرافی به بیمارستان قلب اعزام و به رغم اصرار پزشکان و کادر درمانی بیمارستان برای تحت نظر بودن، بلافاصله به زندان رجایی شهر بازگردانده می شود. بعد از آن با درخواست مرخصی استعلاجی برای وی موافقت نگردید و خانواده وی هم اکنون در نگرانی بسر می برند.  سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، استاد دانشگاه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات است که در جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت و در دادگاه به سه سال حبس محکوم  گردید.

گفتنی است، سلیمانی در نامه سرگشاده‌ ای به رهبری، با شرح آنچه در زمان بازجویی بر وی رفته بود، خواستار اعزام گروهی از سوی رهبری برای رسیدگی به امور زندانیان شده اما بعد از انتشار این نامه به زندان رجایی شهر منتقل می گردد.

به همین مناسبت جرس با سوده  سلیمانی دختر داوود سلیمانی در خصوص وضعیت جسمانی ایشان و نگرانی خانواده اش به گفتگو پرداخته است که ذیل می آید:

خانم سلیمانی لطفا در خصوص عمل پدرتان در بیمارستان قلب و انتقال ایشان به زندان رجایی شهر برایمان بگویید.

دیروز پدرم را برای عمل آنژیو به بیمارستان مرکزی قلب تهران برده بودند که الحمدالله عملشان خوب بود اما متاسفانه با وجود تاکید پزشکان مبنی بر نگهداری و مراقبت ایشان تا دو روز در بیمارستان، پدرم را به زندان رجایی شهر برگردانند. معمولا کسی که این عمل را انجام می دهد روی پایش یک کیسه شن می گذارند که خون به حلق و ریه برنگردد و دکتر هم ناراحت بود و می گفت من ایشان را مرخص نکرده ام و اگر می خواهید با این وضعیت ایشان را ببرید مسئولیت هر اتفاقی که برای ایشان بیافتد، بر عهده خودتان است. اما پدرم را با همان حال و به حالت نشسته و با درد و بدون مراقبت به زندان رجایی شهر برمی گردانند. حتی در آن هوای سرد نگذاشتند یک پتو هم به پدرم داده شود که پرستار شاکی شده بود.عمه ام برای گرفتن مرخصی پیش دادستانی می رود که دادستان می گوید من نمی دانم چه کسی اجازه داده است که آقای سلیمانی از زندان بیرون بیاید. این در حالی است که اگر اجازه دادستانی نباشد هیچ زندانی نمی تواند بیرون بیاید. حالا من نمی دانم این حرف ایشان آنهم با این لحن چه معنایی دارد.

مگر با تجویز پزشک اوین آقای سلیمانی را برای آنژیو گرافی به بیمارستان قلب تهران منتقل نکرده بودند؟

چرا، اساسا کسی که از زندان خارج می شود باید از طرف دادستان مجوز داشته باشد. خود دادستان هم از وضعیت روحی و جسمی پدرم خبر داشتند و پیش از این هم به دادستان در خصوص مشکل قلبی پدرم  و تجویز پزشک برای آنژیو گرافی گفته شده بود. عمه من هم برای مرخصی بعد از عمل پیش دادستان رفته بود که با کمال تعجب دادستان به جای موافقت با مرخصی گفته بود اصلا چه کسی اجازه داده ایشان از زندان بیرون بیاید.

آیا می توانیدآقای سلیمانی را ملاقات کنید یا ایشان ممنوع الملاقات هستند؟

تا الان نتوانستیم ایشان را ببینیم حتی در بیمارستان در ساعات عمومی ملاقات بیماران، مادرم با درخواست و صحبت توانسته به مدت بسیاری کوتاهی پدرم را ببیند در حالی که حتی برای این ملاقات در بیمارستان هم مشکل تراشی می کردند و می گفتند آقای سلیمانی ممنوع الملاقات است تا بالاخره مادرم با زحمت زیاد توانست پدرم را ببیند. بعد هم که پدرم را به زندان برگرداندند ما بسیار نگران بودیم و بخصوص حال مادرم خیلی بد بود و می گفت چرا باید چنین برخوردهایی شود. ما از پدرم بی خبر بودیم که یکی از دوستان پدرم از زندان تماس گرفت و گفت چرا گذاشتید با آقای سلیمانی چنین برخوردی کنند؟ امکانات زندان برای کسی که تازه عمل کرده بسیار کم است و زندان برای ایشان مناسب نیست.

آیا آقای سلیمانی با خانواده تماس تلفنی داشتند؟

بله فقط یکبار با ما تماس گرفت و می خواست که ما نگران نباشیم. البته اخلاق پدرم طوری است در بدترین شرایط و با درد شدید برای اینکه ما نگران نشویم می گوید چیزی نیست در حالیکه پزشکها بشدت نگرانش بودند. الان هم ما بشدت نگران وضعیت ایشان هستیم و نمی دانیم چکار کنیم. بخدا در هیچ جا با نامسلمان اینگونه برخورد نمی کنند چه برسد به اینکه در یک کشور اسلامی آنهم با شخصی که جانباز شیمیایی و استاد دانشگاه این مملکت است اینگونه رفتار شود. کسی که با جان و دل برای خدمت به کشور و مردم زحمت کشیده حالا که اینطور مریض است باید چنین برخوردهایی با او بشود. اصلا چطور چنین کسی که تمام عمرش را صرف خدمت به کشور و مردم کرده و در جبهه های جنگ حضور داشته را می توانند به تشویش اذهان عمومی متهم کنند؟ ما یکی از ساکت ترین خانواده های زندانیان سیاسی هستیم و حتی با رسانه ها مصاحبه نمی کردیم تا جاییکه خود دادستان نیز به این موضوع اعتراف کرد. پدرم حتی قبل از زندان به خاطر اینکه شیمیایی بودند ناراحتی های مختلف و بیماری قند داشتند و تحت درمان پزشک متخصص بودند که بعد از اینکه زندانی شدند ما چندین بار پرونده پزشکی اشان را بردیم زندان، اما اصلا توجهی نمی کردند و پرونده پزشکی پدرم الان در یک گوشه خاک می خورد. حتی من مطمئن نیستم پدرم الان در بهداری و تحت مراقبت باشد ما واقعا نگران ایشان هستیم.

ما هرچه سکوت می کنیم شرایط بدتر می شود. در مهرماه هم که به پدرم مرخصی دو روزه داده بودند کلی از ما تعهد گرفتند که حق ندارید در این مدت با کسی رفت و آمد داشته باشید و افراد سیاسی نباید برای دیدن آقای سلیمانی بیایند و گفتند هر چه که مامی گوییم عمل کنید شاید مرخصی دو روزه یک هفته تمدید شود. حتی پدرم ناراحت شدند و گفتند چرا چنین تعهدی دادید؟ مگر می شود من شاگردان خودم را نبینم؟ اما با وجودی که تمام این کارها را کردیم و حتی جواب تلفن ها را نمی دادیم تا مشکلی پیش نیاید، ما را خیلی اذیت کردند و حتی آن دو روز هم که دادستان گفت روزی که می روید ایشان را بیاورید جزء آن دو روز محسوب نمی شود، اما آنها تمام روزی که در سرما و با معطلی زیاد دنبال پیگیری مرخصی ایشان بودیم را هم به حساب همان دو روز گذاشتند و یک روز بعد گفتند باید زندان برگردد. به عمویم هم گفتند چرا خبر مرخصی پدرم در روزنامه ها و رسانه ها کار شده که عمویم گفت ما به کسی نگفتیم و خودشان خبر را فهمیده و منتشر کرده اند. دقیقا مثل همان خبری که منتشر شد مبنی براینکه پدرم در سلول انفرادی مورد ضرب و شتم قرار گرفته، که پدرم متعجب شد که غیر از من و بازجو در سلول کسی نبود. این واقعیت ضرب و شتم من، چطور به بیرون درز پیدا کرده و در رسانه ها منتشر شده است؟

بخدا قسم هرچقدر ما سکوت می کنیم بیشتر اذیتمان می کنند در حالیکه کسانی که مصاحبه می کنند باز شرایطشان بهتر از ماست. در حق ما کم ظلم نشده است عزیزمان را بی گناه زندانی کرده اند و هر بلایی هم که می خواهند سر او و ما می آورند. دیگر چکار می خواهند بکنند؟ پدرم می گوید مصاحبه نکنید اما آخه تا کی از بلاهایی که سرمان می آورند و ظلمهایی که در حق ما می شود چیزی نگوییم. سکوت ما نه تنها وضعیت ما را بهتر نکرده بلکه باعث شده که فشارها را زیاد کنند و هر گونه برخوردی که دلشان می خواهد با ما انجام دهند. من نمی دانم دیگر دردم را به چه کسی بگویم من حتی نمی توانم پدر بیمارم را ببینم. بخدا پدرم برای درمانش به مراقبت نیاز دارد من نمی دانم پدرم الان در چه وضعیتی است. او مریض است باید پیش خانواده اش باشد…( به علت گریه برای مدتی جملات نیمه تمام ماند)

بخدا اینقدر دلم پر است… چرا با ما اینطور برخورد می کنند. دیگر سکوت نمی کنم می خواهند چکار کنند، می خواهند بگویند برای اینکه نگران و ناراحت پدرت بودی و مصاحبه کردی دستگیرت می کنیم. خوب بدتر از بلا و دردی که ما الان می کشیم که نیست. من نمی دانم چرا با پدرم این جور برخورد می کنند کسی که جز خدمت به این کشور و مردم کاری نکرده و همه شیفته اخلاق و مرامش هستند. حتی کسانی که اصلا پدرم را نمی شناختند با یک برخورد عاشقش می شوند حالا من که دخترش هستم چطور این رفتارها را تحمل کنم. به قاتل برای عید مرخصی می دهند اما به پدر من برای عید مرخصی ندادند، آخه پدر من چه کرده که این برخوردها می شود.

خانم سلیمانی زمانی که پدرتان در جبهه های دفاع مقدس برای دفاع از کشور و اسلام می جنگیدند شما چند سال داشتید؟

من دو سال داشتم، پدرم شیمیایی و برادرشان هم شهید شدند. به یکی از دوستانم درد دل می کردم که اینکه می گویند خانواده شهدا چشم و چراغ این مملکت هستند فقط یک حرف است والا چرا باید پدر من که شیمیایی شده الان در زندان باشد؟ چرا با ما خانواده شهدا این برخوردها می شود؟ بخدا خیلی دلم شکسته است چند وقت پیش تلویزیون نشان می داد که آقای خامنه ای برای دیدار  خانواده شهدا به قم رفته اند اما چرا پدر من که برادر شهیدش را روی شانه هایش آورده و خودش جانباز است دیده نمی شود و این برخوردها را با او می شود؟ خانواده شهدا این جوری چشم و چراغ مملکت هستند؟ نه تنها پدر من بلکه تمام زندانیان سیاسی اصلا جایشان در زندان نیست. من بعدها می خواندم و می دیدم که اسرای عراقی چقدر از برخورد ما راضی بودند و حتی خیلی از آنها دلشان نمی خواست به کشورشان برگردند. اما چرا با خانواده شهدا اینگونه رفتار می شود؟

شما بعنوان جوان آینده ساز کشور و فرزند یک جانباز که سختی های زیادی را تحمل کرده و می کنید چه صحبتی با مسئولین دارید؟

اصلا از این وضعیت راضی نیستم. از اینکه می بینم پدر من که صادقانه به مردم و کشورش خدمت کرده الان باید با این وضعیت جسمانی و احوال بد در زندان بدترین شرایط را تحمل کند. من اصلا کاری به حکومت و نظام و مسائل سیاسی ندارم فقط این برخوردها با یک رزمنده و جانباز در ذهن من نمی گنجد و حق پدر من این نیست. چرا باید به نام اسلام این برخوردها صورت بگیرد؟ چرا باید جانباز و دکتر مملکت را کتک بزنند؟ حرف من این است چرا؟ نمی دانم می دانید که پدر من بیش از همه زندانیان در انفرادی نگه داشته شد، چهار ماه و نیم در انفرادی بود چرا؟ فقط برای اینکه می خواستند دروغ بگوید و واقعیت و حقیقت را انکار کند. اگر مثل خودشان دروغگو باشی عزت و احترامت را نگه می دارند.

تنها توقع ما این است که “عدالت” برقرار گردد.خیلی در حق ما اجحاف شده است. چرا قوه قضاییه در مورد برقراری عدالت غفلت می کند؟ من از قوه قضاییه می خواهم نه تنها در مورد پدرم بلکه در خصوص دیگر زندانیان سیاسی و خانواده هایشان عدالت را برقرار کنند. ما حتی وثیقه گذاشته ایم و الان هم که پدرم مریض است و احتیاج به مرخصی دارد متاسفانه اجازه نمی دهند حتی بعد از آنژیو گرافی تحت مراقبت باشد. ما فقط می خواهیم “قوه قضاییه عدالت را اجرا کند.”


 


زهرا رهنورد، نویسنده و استاد دانشگاه تهران، هفته گذشته با فرهاد اظهری از مجروحان حوادث پس از انتخابات پرمناقشه سال ۸۸ دیدار کرد.

به گزارش کلمه، فرهاد اظهری در ۲۵ خرداد ماه ۸۸، پس از راهپیمایی بزرگ مردم از میدان امام حسین به میدان آزادی، مورد اصابت گلوله قرار گرفت. وی بیش از یک سال است که با مشکلات جدی جسمی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند. اصابت گلوله به پای این جوان موجب شد که او در یک سال اخیر چند بار تحت عمل جراحی قرار بگیرد و شرایط جسمانی سختی را پشت سر بگذارد .

در این دیدار زهرا رهنورد به همراه جمعی از زنان اصلاح طلب به دیدار فرهاد اظهری و خانواده‌اش رفتند.

او در این دیدار ضمن قدردانی از صبر و شکیبایی خانواده اظهری و تحمل شرایط پیش‌آمده برای فرزندشان در یک ساله اخیر، روحیه و استقامت آنها را تحسین کرد و گفت: «برای هر خانواده‌ای دیدن فرزندش در این وضعیت سخت و طاقت‌فرساست و تنها با توکل به خدا و امید به آینده می‌توان چنین روزهای سختی را پشت سر گذاشت.»

رهنورد همچنین مقاومت و روحیه خستگی‌ناپذیر فرهاد اظهری را ستود و ادامه داد: «همان‌گونه که وی در این یک سال توانسته با مشکلات جسمی پیش‌آمده و شرایط طاقت‌فرسا کنار بیاید، از این پس هم باید سعی در رشد و تعالی خویش داشته باشد و برای روزهای پیش رو که به امید خداوند سلامت خویش را به طور کامل به دست خواهد آورد، آمادگی لازم را کسب کند.»

زهرا رهنورد در ادامه سخنانش همچنین بروز حوادثی این‌چنینی مانند مجروح و کشته شدن افراد بی‌گناه و به گلوله بستن مردم بی‌دفاع، آن هم در یک راهپیمایی اعتراضی بدون خشونت و در سکوت کامل را بار دیگر محکوم کرد.

این استاد دانشگاه گفت: سرانجام این روزهای سخت می‌گذرد و روزی شاهد احقاق حقوق مظلومین و آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات خواهیم بود و این امر با پایداری در راه سبزمان و اتکا و امید به خداوند میسر خواهد شد.


 


جمهوری اسلامی ایران، امروز در انتخابات هیئت مدیران نهاد زنان سازمان ملل متحد رای نیاورد و کنار گذاشته شد.

وب سایت تغییر برای برابری براساس گزارشهای دریافتی از مقر سازمان ملل در نیویورک نوشت« معرفی ایران به عنوان یکی از نامزدهای هیئت مدیران نهاد زنان سازمان ملل از سوی اعضای آسیایی سازمان ملل با اعتراض هایی از سوی سازمان های حقوق بشری مواجه شده بود.»

فیلیپ بولوپیون ، مدیر حقوقی مسائل مربوط به سازمان ملل در دیده‌بان حقوق بشر پیش از این گفته بود:«اعلام نامزدی بسیاری از کشورهایی که خواستار عضویت در هیئت اجرایی این نهاد هستند ما را نگران می‌کند، اما آنچه ایران را (از سایر کشورها) متمایز می‌کند، نه فقط سابقه ملالت بار آن در زمینه حقوق زنان، بلکه این است که ایران با حامیان حقوق زنان نیز که جرئت می‌کنند از قوانین تبعیض آمیز این کشور سخن بگویند، با خشونت برخورد می‌کند.»

«نهاد زنان» سازمان ملل متحد در یازدهم تیرماه سال جاری، با ادغام چهار بخش مختلف سازمان ملل؛ بخش پیشبرد زنان، مؤسسه بین‌المللی پژوهشی و آموزشی پیشبرد زنان، دفتر مشاوره ویژه مسائل جنسیتی و صندوق توسعه برای زنان، به ریاست میشل باشله، رئیس جمهوری پیشین شیلی تأسیس شد و قرار است فعالیت خود را از ژانویه ۲۰۱۱ آغاز کند.

بسیاری از فعالان حقوق زنان در هفته های گذشته به خاطر آنچه که نقض حقوق زنان از جمله زندانی کردن فعالان زن توسط دولت ایران توصیف می کردند، با عضویت نماینده این دولت در نهاد زنان سازمان ملل مخالفت کرده بودند.


 


سایت محمد نوری‌زاد، یادداشتی را به قلم وی منتشر کرد که وی در آن از شکنجه خود و چند زندانی دیگر و توهین ماموران امنیتی به خانواده خود خبر می دهد.

به گزارش کلمه، در این یادداشت آمده است:

صبح روز شنبه ۱۵/۸/۸۹ ، همچنان از عفونت شدید در ناحیه فک و دندان های خود در رنج بودم که ماموری آمد و گفت: آماده شوید باید برویم دادسرا. با وجود اینکه به خود قبولانده ام انتظاری جز از هر آنچه روی می دهد، نداشته باشم، اما نمی دانم چرا یک گرایش کورسو مانندی از دوردست های ذهنم خودی نشانم داد و به من گفت: احتمالا بعد از نگارش سه نامه ی رسمی به دادستان و رئیس زندان مبنی بر عفونت شدید در ناحیه ی فک و دندانها، و ارجاع آن بزرگواران به نظر مکتوب پزشک متخصص زندان اوین، می خواهند مرا برای مداوا به جایی بفرستند.

این گمان کورسو مانند، از سلول تا دفتر قاضی، که راهی طولانی نبود و من و مامور همراهم، پیاده آن را طی می کردیم، هر از چندی سر بر می آورد و خودی نشان می داد. که یعنی: زیاد بدبین نباش! می بینی به نامه های تو، گرچه دیر، اما به هر حال پاسخ گفتند. چرا که آنها، هرکس که باشند، انسان اند. سن و سالی پشت سر گذارده اند. درد کشیده اند. حالا نه اگر درد مردم را، اما درد دندان که تجربه کرده اند. حالا عفونت شدید نداشته اند که نداشه اند!

این گمان خوب، تا دادسرا نیز با من بود. و حتی تا لحظه ای که او دست به پوشه ای برد و برگه ای را بیرون کشید و به مطالعه ی سطحی آن پرداخت. همان مترسک درون، باز برآمد و به من گفت این برگه ای که در دست جناب قاضی است، احتمالا نظر جناب دادستان یا ریاست زندان است. که فلانی، ببین ما چه اندازه به فکر تو و امثال تو هستیم؟ صورتت عفونت شدید دارد؟ بفرما، این هم موافقت نامه ی بزرگان دستگاه قضا، برو خودت را معالجه کن! منتها به همین شرطی که خودت در نامه هایت آورده ای! با هزینه شخصی! همه ی عمر این گمان مترسکی من، سه ثانیه بیش به درازا نینجامید.

جناب قاضی، برگه ی از پیش نوشته شده را به دست من داد و گفت: شما در نامه ی آخرت به رهبری، به ماموران وزارت اطلاعات توهین کرده ای. اداره کل حقوقی وزارت اطلاعات از شما شکایت کرده است. اگر پاسخی دارید بنویسید. برگه را گرفتم و به دستخط جناب قاضی نگاه کردم. بله، او، پیش از ورود من، و تحت یک پرسش، مسئله توهین مرا مطرح کرده و از من خواسته است تا پاسخ بگویم.

خودکاری گرفتم و نوشتم: ماموران وزارت اطلاعات در روزهای بازداشت، هم مرا کتک زده اند و هم به ناموس و خانواده ام فحش داده اند. این رفتار هیولاگون ماموران وزارت اطلاعات، در مورد آقایان سید مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، حمزه کرمی، محمدرضا رجبی، و بسیاری دیگر نیز صورت پذیرفته است. هم کتک زده اند، هم فحش های ناموسی داده اند، و هم کله ی بعضی را در کاسه ی مستراح فرو برده اند.

خوب، این از سوال اول. برگه را به دست قاضی محترم دادم. مطالعه نکرده پرسش دوم را نوشت و به دستم داد. برگه را گرفتم. اطمینان دارم اگر همه ی حقوقدانان و قاضیان و وکلای ایران و جهان دست به دست هم بدهند، نمی توانند سوال دوم را که سوال پایانی جناب قاضی نیز بود، حدس بزنند. و اما پرسش دوم: "اتهام شما از نظر من محرز است. آخرین دفاع خود را بنویسید".

به قاضی گفتم: یعنی شما با این سرعت، به احراز جرم و خطای من پی بردید؟ گفت: بله. در پاسخ به پرسش دوم، و به عنوان آخرین دفاع، فقط یک خط نوشتم: "به امید روزی که آن عده از ماموران خطاکار و فحاش و بزن بهادر و شکنجه گر وزارت اطلاعات، در پیشگاه عدل خدا و مردم، پاسخگوی رفتار شنیع خود باشند. والسلام علی من التبع الهدی".

به جناب قاضی گفتم: تمام است؟ گفت: تمام است. می توانید بروید. به قاضی که نامش محبی بود گفتم: می دانید اجداد شما، آنگاه که شهرت "محبی" را برای خود برگزیدند، اراده شان، ابراز ارادت به اهل بیت پیامبر اکرم بوده است؟ متاسفانه، شما امروز، به جای ابراز ارادت به پیشگاه عدلی که تاکید و توصیه ی بنیادین آنان است، سر به ارادت دیگرانی فرو برده اید که نسبتی با عدل ندارند. این گفتم و از اتاق او بیرون زدم.

در راه بازگشت، مامور همراه من که از این همه شتاب تعجب کرده بود گفت: من هر وقت یکی را به اینجا می برم، حداقل سه چهار ساعتی معطل می شوم. به او گفتم: بی دلیل نیست که بزرگان دینی ما به قاضیان توصیه کرده اند که کفش تنگ نپوشند، به هنگام خشم قضاوت نکنند، و اگر کم حوصله و از چیزی ناراحت اند، از قضاوت پرهیز کنند. حتی بزرگان دینی ما گفته اند اگر یک قاضی به تنگ افتاد، یعنی نیاز مبرمش بود که به مستراح برود و قضای حاجت کند، در همان حالت تنگ و فشار، دست به کار قضاوت نبرد.

مامور همراه من چیزی نگفت، من اما در دل گریستم که اوضاع قضاوت در این ملک، به کجا انجامیده است که سایه ی مخوف ماموران وزارت اطلاعات، یک قاضی بخت برگشته را چنان مرعوب خود می سازد که با چشمان بسته به اجابت دستورالعمل آنان شتاب می کند. گویا در همان مسیر رفتن، طی دو پرسش برق آسا، سر و ته قضیه را به هم آورده است و در پاسخ به "چرا" ی متهم مبهوت، می گوید: "برو کنار من باید خودم را به دستشویی برسانم!"


 


سید مصطفی تاج زاده در ملاقات کابینی با همسرش در خصوص نقص حقوق شهروندی و فیلترینگ سایت سید محمد خاتمی مطالبی را بیان کرد. این زندانی سیاسی همچنین در این دیدار با ابراز تاسف از انسداد سیاسی بوجود آمده در جمهوری اسلامی و تاکید بر اینکه جنبش سبز هم اکنون یک جنبش فراگیر شده است خاطر نشان کرد: “در نظام ولایی تنها یک صدا باید شنیده شود. تعجب آور آن است که در عصر اینترنت و ماهواره و دموکراسی و در زمانه ای که حتی کودکان دبستانی نیز نسبت به رفتار دیکتاتورمنش ما از صدر تا ذیل حساسیت نشان می دهند، عده ای به فکر بازتولید مناسبات آمرانه و خشن و سرکوبگرانه افتاده اند. اکنون فرض کنیم ما بتوانیم همه سایت های منتقد را فیلتر و همه روزنامه های کشور را توقیف و سانسور و همه منتقدان را بازداشت و از انتشار آمار اقتصادی کشور جلوگیری کنیم، آیا در آن صورت با موج نارضایتی رو به گسترش ناشی از بی کفایتی ها، ندانم کاری ها، قوم و خویش سالاری ها، آقازاده سالاری ها و فسادهای حکومتی مواجه نخواهیم بود؟ مگر مشکلات مردم مانند گرانی و بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده امری کاذب یا برآمده از تبلیغات سوء منتقدان و مخالفان است که با سانسور بتوان آن ها را خنثی کرد؟”

به گزارش کلمه متن کامل سخنان مصطفی تاجزاده به شرح زیر است :

شنیده ام در آزادترین کشورهای دنیا که مسئولانش اخیراً به نقض حقوق شهروندان کشورهای غربی و فیلترینگ سایت ها در آمریکا رسماً اعتراض می کنند، سایت مؤسسه باران و نیز سایت شخصی رئیس جمهور سابق کشورمان را که دوبار با آرای بیش از ۲۰ میلیون انتخاب شده است، فیلتر کرده اند. این اقدام ضمن آن که تأسف برانگیز است، تعجب آور نیست چرا که وقتی رسماً و عملاً نظام اسلامی را ولایی و تک حزبی می خوانیم و منظور ما جز حزب پادگانی و حضور گسترده نظامیان در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی نیست و هنگامی که حتی در انحلال یک دانشگاه روش و منش نظامی ما حرف اول را می زند و تعطیلی آن را هم چون «اتاق فکر و فرمان ارتش دشمن» به شمار می آوریم که لازم است در یک عملیات رزمی شبانه به تسخیر نیروهای گوش به فرمان ما درآید، در چنین شرایطی فیلترینگ هیچ سایتی و انحلال هیچ حزب و تشکل و نهادی و بازداشت هیچ شهروندی و سرکوب هیچ اجتماع مسالمت آمیز مردمی تعجب آور نخواهد بود.

در نظام ولایی تنها یک صدا باید شنیده شود. تعجب آور آن است که در عصر اینترنت و ماهواره و دموکراسی و در زمانه ای که حتی کودکان دبستانی نیز نسبت به رفتار دیکتاتورمنش ما از صدر تا ذیل حساسیت نشان می دهند، عده ای به فکر بازتولید مناسبات آمرانه و خشن و سرکوبگرانه افتاده اند. اکنون فرض کنیم ما بتوانیم همه سایت های منتقد را فیلتر و همه روزنامه های کشور را توقیف و سانسور و همه منتقدان را بازداشت و از انتشار آمار اقتصادی کشور جلوگیری کنیم، آیا در آن صورت با موج نارضایتی رو به گسترش ناشی از بی کفایتی ها، ندانم کاری ها، قوم و خویش سالاری ها، آقازاده سالاری ها و فسادهای حکومتی مواجه نخواهیم بود؟ مگر مشکلات مردم مانند گرانی و بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده امری کاذب یا برآمده از تبلیغات سوء منتقدان و مخالفان است که با سانسور بتوان آن ها را خنثی کرد؟

آیا مردم با انتشار آمار یا مطالعه مطالب نشریات منتقدان متوجه می شوند که اوضاع اقتصادی کشور بد است؟ وقتی خود مدیران نمی دانند که تا هفته آینده قرار است کدام گام را برای اجرای بزرگترین و مهم ترین طرح اقتصادی کشور بردارند، سانسور و سرکوب منتقدان چه مشکلی را حل می کند وقتی جناح حاکم سعی در ترویج پیامدهای بسیار گسترده مشکلات اقتصادی در زندگی شهروندان به ویژه قشرهای مستضعف و محروم دارد و می تواند بخش قابل توجهی از آنان را از هستی ساقط کند اما در عین حال خود اختلاف نظر دارند و به گونه ای سخن می گویند که گویی از هم اکنون می دانند اقداماتشان ناموفق خواهد بود. آیا ممیزی وبگیر و ببند می تواند مانع آشکار شدن ندانم کاری های مدیریتی و اختلاف نظرها در عالی ترین سطوح حاکمیت شود؟ آیا مردم به علت فعالیت سایت باران متوجه شده اند که مدیران کنونی بیش از آن که به فکر اجرای درست طرح حذف یارانه ها باشند تا جراحی کنونی اقتصادی قشرهای کمتری را زیر چرخ های خود له کند، به فکر انتخابات ریاست جمهوری آینده هستند و از هم اکنون برای هم خط و نشان می کشند!

جالب آن که با وجود شعار همیشگی جناح اصولگرا که ما نمی گذاریم مشروطه تکرار شود و روحانیت پل پیروزی جماعتی قرار گیرد که پس از کسب قدرت آن را خراب کنند، ناگهان بخشی از اصول گراها که به خود آمده و می بینند که ای دل غافل چه کلاه بزرگی برسرشان رفته است! عده ای که در جلسات خصوصی می گویند ریشه مشکلات کشور روحانیت است، از دوش اصولگراها بالا رفته اند، اکنون بی اعتنا به روحانیت و مرجعیت درصدد تخریب یاران قدیم برآمده اند و قصد دارند در انتخابات آتی متحدان امروز خود را حذف کنند. متأسفم که ضدیت کور با اصلاحات و اصلاح طلبان و سبزها جایی برای مشاهده روند تمرکز قدرت و به حکومت رسیدن کسانی باقی نگذاشته است که هیچ نهاد مستقلی را چه دانشگاه باشد چه حوزه و چه احزاب باشند و چه تشکل های مستقل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از هر دسته و گروه را برنمی تابند. تعجب آمیز فیلترینگ سایت آقای خاتمی نیست، چرا که تک صدایی چنین اقتضائی دارد. تعجب از افکار اصول گرایانی است که با حمایت خود پل پیروزی کسانی شدند که برخلاف شعارهای عوام فریبانه قبلی خود، اکنون عذر تقصیر به پیشگاه کورش هخامنشی می برند.

کورش بزرگ که موجب اعتلای ایران بود و این ها با عملکرد خود باعث نابودی ایران هستند. این ها اکنون برخلاف تبلیغات رسمی و شبانه روزی متحدان اصولگرای خود، مدعی اند که شعارهای اسلام فقاهتی و نگاه سنتی به مسائل فرهنگی و اجتماعی پاسخ گوی نیازهای جامعه جوان و تحول خواه ایرانی نیست. روشن است که مشکلات جامعه ایرانی، چفیه نداشتن مجسمه کورش و سخن گفتن از مکتب ایرانی نیست. مشکل آن است که عده ای یک بار دیگر به جنگ دموکراسی و حقوق مدنی و سیاسی شهروندان رفته اند و با این گونه اقدامات می خواهند عدم کفایت خود را در اداره کشور، آن هم در زمان کسب درآمدهای افسانه ای نفت در ایران و جهش بزرگ اقتصادی برخی کشورهای همسایه، تحت الشعاع قرار دهند.

امیدوارم همه اصول گراها مانند سایر اقشار ملت متوجه شده باشند که افسانه انقلاب مخملی صرفاً بهانه و پوششی بود برای پنهان کردن کودتای انتخاباتی و تک صدایی شدن جامعه و بنابراین نباید در برابر این روند، سکوت کنند. حتی اگر فقط به فکر آینده خودشان باشند و دردهای کشور و مردم را به حساب نیاورند. من یک بار دیگر توجه آنان را به این نکته جلب می کنم که باوجود اتهامات فراوانی که متوجه اصلاح طلبان و سبزها کرده و می کنند، یک سال و نیم پس از بازداشت های غیرقانونی فعالان ستادهای انتخاباتی رقیب آقای احمدی نژاد و پس از ضرب و شتم و ها و انفرادی های طولانی مدت و باوجود اعترافات ساختگی که البته یکی پس از دیگری نمایشی بودن آن ها افشا شد، مقامات نظامی و امنیتی مسئول پروژه سرکوب به رغم همه ادعاها و اتهامات از ارائه حتی یک مدرک برای اثبات فساد مالی، اخلاقی و اتهامات سیاسی کسانی که اینک دربند و زندان گرفتارند، عاجزند. به همین دلیل اعلام می کنند که در آینده معلوم خواهد شد که این ها چه کرده اند و به کجا وصل بوده اند!آنان خود بهتر از هر کس می دانند که سندی در دست ندارند زیرا اساساً هیچ گونه ارتباط و طرح خائنانه ای وجود نداشته است.

اگر کودتاگران حتی یک مورد سند قابل اثبات ادعاهایشان را داشتند، دست مایه ای برای برنامه های شبانه روزی رسانه میلی می شد. به هر حال تأکید می کنم آنان هرچند به ما اتهام می زنند و فرصت پاسخ گویی را از ما سلب کنند، خود نمی توانند پاسخ گوی کودتای انتخاباتی ۸۸ و سرکوب های بعدی آن باشند. اگر ملت ایران به توپ بستن مجلس را در عصر مشروطه فراموش می کرد، حزب پادگانی نیز می توانست امیدوار باشد که ایرانیان کشتار سال ۸۸ را فراموش خواهند کرد. مگر فاجعه ۱۸ تیر ۷۸ از یادها رفته که حمله به کوی دانشگاه در سال ۸۸ و جنایات عاشورای آن سال از یاد مردم برود؟ مگر آنان در تبلیغات صداوسیما معترضان خیابانی را اراذل و اوباش نخواندند و مگر پس از شهادت بهترین جوانان وطن در شکنجه گاه کهریزک مجبور نشدند آنان را رسماً شهید بخوانند و به حساب بیاورند؟

آیا همین مسئله به تنهایی کافی نیست تا حقانیت و نیز اقتدار جنبش فراگیر سبز را ثابت کند؟ که مُهر رسوایی را نه سال ها بعد و پس از شکست روش های غیردموکراتیک اقتدارگراها که در همان عصر سانسور مطلق و مجیزگویی افراطی بر پیشانی آنان زده است؟ امیدوارم همه از حوادث یک سال گذشته درس عبرت گرفته با رعایت حقوق مردم امکان ایجاد فضایی آزاد و مدنی را فراهم کنند تا همگان با فعالیت و رقابت سالم سیاسی و اجتماعی بتوانند این مرحله سخت تاریخی را در سطح ملی و منطقه ای پشت سر بگذارند.


 


کلمه :مجید دری، دانشجوی محروم از تحصیل چند هفته ای است که به زندان بهبهان تبعید شده است .زندانی که از محل زندگی خانواده اش هزار کیلومتر فاصله دارد . مجید اکنون در میان زندانیان عادی و در شرایط بسیار نامناسب بهداشتی دوران حبس اش را می گذراند . اما این بار فقط مجید نیست که تنبیه می شود بلکه پدر و مادر رنجدیده او هم مجازات می شوند .حالا آنها هر هفته باید رنج طی هزار کیلومتر راه را به جان بخرند تا بتوانند چند دقیقه ای پسرشان را ببینند . همه این سختی ها موجب شده که خانواده مجید هم به تبعید خود خواسته بیندیشند و برای انکه نزدیک فرزندشان باشند به مهاجرت به بهبهان یا شهری نزدیک آن فکر کنند . مجید دری به شش سال حبس قطعی محکوم شده است.

گفتگوی خبرنگار کلمه را با مادر مجید دری می خوانید :


خانم دری از آخرین وضعیت مجید برای مان بگویید ؟

همانطور که خودتان هم می دانید مجید را پس از نزدیک به ۱۶ ماهی که در زندان اوین زندانی بود به زندان بهبهان فرستادند. در حالی که حتی یک روز هم مرخصی نداشته است .وضعیتش مسلما مساعد نیست.چون هم میگرن دارد و هم کم خونی.اخیرا هم فهمیدیم که دنده اش توی زندان شکسته و چون می خواسته ما نگران نشویم تاکنون حرفی نزده است .حالا هم به زندان دور افتاده ای تبعید شده که شرایطش اسفبار است .مجید همیشه روحیه اش را حفظ می کند و شکایتی نمی کند،اما شما تصور کنید چقدر شرایط بد است که بچه ام دائم می گوید اینجا شرایط فاجعه بار است.

در زندان بهبهان تاکنون بر او چه گذشته است ؟

البته تلفن آنجا خیلی محدود است و ما هنوز نتوانسته ایم به درستی از حال مجید جویا شویم.اما از رفتار خوب مسئولین زندان بهبهان راضی بود. در بدو ورود به زندان آب قطع بوده و فرزندم بعد از طی مسافت طولانی از تهران به بهبهان آن هم با دستبند و پابند نتوانسته حتی سر و صورتش را بشوید.ضمن اینکه همه کسانی که در آن زندان هستند مجرمین مواد مخدر و ارتباط نامشروع و یا قتل هستند .ما خیلی نگران سلامت مجید هستیم.چون در جایی نگهداری می شود که هیچ گونه تفکیک جرمی وجود ندارد.مصرف مواد مخدر در زندان بیداد میکند و هیچ تضمینی وجود ندارد که بلایی سر بچه ام نیاورند.گاهی حتی فکر می کنم مجید را به آنجا فرستاده اند تا بلایی سرش بیاورند و صدای آزادیخواهیش را ساکت کنند.


ایا زمانی که می خواستند مجید را تبعید کنند به شما خبر دادند و توانستید با فرزندتان ملاقات کنید؟

خیر.هیچ تماسی با ما گرفته نشد.حتی به او اجازه نداده بودند که پیش از حرکت به ما خبر دهد.نزدیک ده ساعت توی دادسرا سرگردانش کرده بودند و بعد هم مستقیم فرستاده بودندش بهبهان.وقتی مجید به زندان بهبهان رسید اجازه دادند تلفن بزند.یک تلفن کوتاه کرد و فقط گفت که من به بهبهان فرستاده شدم. فقط یک روز به روز ملاقاتش در زندان اوین مانده بود حتی نگذاشتند همان پانزده دقیقۀ از پشت شیشه هم فرزندم را ببینم بعد تبعیدش کنند .این عدالت است که پسرم را بی خبر و بی ملاقات ببرند به جایی که حتی من نتوانم ببینمش؟


این زندان به لحاظ شرایط بهداشتی و رفاهی چه شرایطی دارد ؟

شرایطش بسیار بد است.شما تصور کنید جایی که هفت-هشت ساعت در روز آب قطع باشد چه شرایط بهداشتی می تواند داشته باشد؟آب ندارند.بهداشتشان در حد صفر است. بچه ام حتی تختی ندارد که روی آن بخوابد. ۲۰۰-۳۰۰ نفرند و یک خط تلفن بیشتر ندارند.یک روز در میان آن هم دو سه دقیقه می تواند تلفن بزند.اما ما بیشتر نگران مسئله بهداشت هستیم و اینکه مواد مخدر در آن جا به صورت کاملا آزادانه مورد استفاده قرار می گیرد.


ملاقات در این زندان چگونه است شما با فاصله خیلی زیادی که با این شهر دارید قصد دارید هر چند وقت یک بار به ملاقات مجید بروید ؟

ملاقاتشان روز چهارشنبه است.وقتی مجید اوین بود ما یک روز تمام وقت می گذاشتیم تا برویم و ببینیمش.اما حالا که ۱۰۰۰ کیلومتر دور تر از ماست،حداقل سه روز وقت می برد که برویم و او را ببینیم.من و پدرش بچه مان اگر کوه قاف هم باشد می رویم تا پاره جگرمان را ببینیم.اما خواهر و برادرش چه؟!آنها نباید برادرشان را ببینند!
آقایان با کاری که کردند ما را به زحمت بیشتری انداختند.اگر پسرم خطایی کرده که حتی مدرکی هم ندارند که خطایی کرده باشد،چرا ما را تنبیه و آواره کردند؟!با این شرایط امکان ندارد که ما بتوانیم هر هفته برویم و او را ببینیم.البته باید این را هم اضافه کنم که مردم این شهر برخورد خیلی خوبی با ما و مجید داشته اند.عده ای از مردم مقابل زندان بهبهان تجمع کرده بودند تا بتوانند با او دیدار کنند و می گفتند او میهمان ماست و مواظبش خواهیم بود.

شنیده ایم که حتی گفته اید ممکن است برای زندگی به شهر اهواز بروید تا نزدیک پسرتان باشید.آیا درست است ؟

بله.من و پدرش توان اینکه هر هفته این مسیر طولانی را طی کنیم نداریم.سن و سالی از ما گذشته است.از پس هزینه سنگین رفت و آمد با هواپیما هم بر نمی آییم.این ۱۶ ماه زندانی بودن مجید کمرمان راشکسته است. دلمان به دیدن هفته به هفته اش خوش بود که این را هم از ما گرفتند.تنها چاره مان این است که جای کوچکی مطابق با وسعمان تهیه کنیم که بتوانیم مجید را ببینیم.بچه مان را که نمی توانیم در آن شهر غریب بدون ملاقاتی رها کنیم .

این روزها که مجید تبعید است هیچ وقت به دادستانی تهران یا دیگر مراجع قضایی مراجعه کرده اید آنها درباره این حکم چه می گویند ؟

هم حالا و هم پیش از تبعید مجید، بارها به دفتر دادستان و هر مقام مسئول دیگری که به فکرمان می رسید مراجعه کردیم.خود دادستان از مجید خواسته بود که نامه برائت از منافقین بنویسد.مجید هم در حضور خود دادستان نامه نوشته بود . از هر مرجعی که بگویید نامه بردیم برایشان که مجید ارتباطی با هیچ گروهی نداشته است .پیش از تبعید مجید، نامه ها را از ما گرفتند،اما ترتیب اثری ندادند. حالا هم که ما را هیچ جا راه نمی دهند.می گویند حکم اجرا شده و کاری از دست ما ساخته نیست. غیر از خدا هیچ فریاد رسی نداریم.دیگر نمی دانیم از این همه ظلم به کجا پناه ببریم.فرزندمان را تبعید کرده اند و حتی حاضر نیستند حرفمان را بشنوند.


مجید از جمله زندانیانی است که تاکنون از مرخصی استفاده نکرده است حالا هم که تبعید شده است تکلیف مرخصی او چه می شود وکلایش در این باره چه می گویند ؟

قبل از اینکه مجید را تبعید کنند آقای دادستان به خود من قول دادند که با مرخصی مجید موافقت کنند.اما مرخصی که ندادند هیچ،بی خبر تبعیدش کردند .سه بار نامه درخواست مرخصی به دادستانی دادیم که هر سه بار گفتند نامه گمشده است .چطور ممکن است که در سیستم قضایی کشور،سه نامه مفقود شود؟وکیلش امیدوار بود که با تبعید او،بااستناد به شرایط جسمی وخیمش و اوضاع نابسامان زندان،بتوانیم مرخصی برایش بگیریم که درمانش کنیم.اما دادستان تهران لطف کرده اند و نامه ای ضمیمه پرونده کرده اند که امکان هر گونه مرخصی، ملاقات حضوری و یا جابجایی را سلب کرده است.من نمی دانم این کارشان قانونی هست یا نه،اما فقط می دانم که قصد کرده اند تا جایی که می توانند این بچه را اذیت کنند.با آن اوضاع جسمی اش او را فرستاده اند جایی که از کمترین امکانات محروم است و حتی اجازه نمی دهند چند روز برای مداوا بیرون بیاید و بعد دوباره بازگردد.این جز ظلم است ؟


شما وبه طور کلی خانواده مجید پس از تبعید او چه وضعیتی پیدا کرده اید .یعنی می خواهم بدانم تبعید مجید چه تاثیری بر زندگی شما گذاشته است
؟

از همان روزی که مجید دستگیر شد، زندگی ما از روال عادی خارج شده است .حتی یک لحظه آرامش نداشته ایم.هر لحظه منتظر اتفاق یا خبر بدی بودیم.حالا هم که تبعیدش کرده اند دیگر آرام و قرار نداریم.درمانده شده ایم که چه کنیم.خود من بعد از شنیدن خبر تبعیدش چند روز بستری بودم..پدرش پیر تر و شکسته تر شده است .به طور کل خانواده مان از هم پاشیده است .برادرانش در تلاشند تا اگر کاری از دستشان بر می آید انجام دهند.کار من و خواهرش هم که فقط اشک ریختن است. کاری نمی توانیم بکنیم جز اینکه آب شدن بچه مان را شاهد باشیم….

پسر شما یکی از دانشجویان محروم از تحصیل است که یکی از سنگین ترین حکم ها را دریافت کرده به نظر شما چرا با یک دانشجوی ستاره دار چنین برخورد های تندی می شود ؟

پسرم هیچ چیز نمی خواست جز حق تحصیلش.اول از تحصیل محرومش کردند و بعد هم انکارش کردند.وقتی هم که خواست وجودش را به مردم اعلام کند،آزادی اش را گرفتند.حالا هم می گویند شورایی که برای دفاع از حق تحصیل تاسیس کرده اند به دستور منافقین بوده است .مگر بچه های ما عقل نداشته اند که یک گروه وطن فروش برای شان تکلیف معین کند؟!به نظر من این برخوردی که با دانشجویان از جمله مجید صورت گرفته برای این است که بقیه دانشجویان را ساکت کنند تا به اقدامات غیر قانونی شان اعتراض نکنند .

در آخر چه صحبتی با مسئولان دارید؟خواسته تان از آنها چیست؟

الان ۱۶ ماهست که بچه ام را بدون هیچ گناهی به زندان انداخته اند.۱۶ ماه است که ما می گوییم ارتباطی با هیچ گروهی نداشته اما گوش نمی دهند.بارها خودش نامه نوشته و اعلام برائت کرده اما ترتیب اثر نداده اند.حتی در دادگاه نگداشتند از خودش دفاع کند به این بهانه که بیگناهی تو بر ما ثابت شده است اما حالا به یک زندان دور افتاده تبعیدش کرده اند .من فقط آزادی بچه ام را می خواهم..فقط می خواهم دوباره ببینمش صدایش را بشنوم و روی ماهش را ببوسم .


 


رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: امنیت قضایی مهم‌ترین مؤلفه امنیت اجتماعی است.

به گزارش ایسنا، حجت اسلام حسن روحانی در نشست تخصصی «امنیت قضایی» ـ که صبح روز چهارشنبه با حضور جمعی از حقوقدانان کشور، برگزار شد ـ افزود: اساساً امنیت قضایی در گام نخست بازدارنده هرگونه تعدی، تجاوز و ظلم است و در گام بعدی زمینه مجازات متجاوز و ترمیم حقوق از دست رفته مدّعی را فراهم می‌کند.

وی تصریح کرد: امنیت قضایی زیرساخت توسعه است و در فقدان آن جامعه با فرار مغزها و سرمایه‌ها مواجه خواهد بود از این رو کارآمدی دولت‌ها در گرو امنیت قضایی است.

وی با تاکید بر این‌که «در اصول متعددی از قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران بر امنیت قضایی و حقوق ملت تصریح شده است»، فهرستی از الزامات امنیت قضایی را ارائه کرد.

دبیر پیشین شورایعالی امنیت ملی در این راستا، نخست اصل برائت را مورد تأکید قرار داد و اظهار کرد: اصل بر برائت شهروندان است، و انتساب هر اتهامی که موجب ضرر و زیان، سلب آزادی و ایجاد مضیقه برای فرد شود بدون دلیل قاطع ممنوع است.

وی خاطرنشان کرد که «نباید چنان عمل ‌شود که گویی اصل بر مجرمیت شهروندان است؛ چراکه ما حق نداریم بدون دلیل قاطع موجب ضرر و زیان مردم شویم.»

وی در ادامه «ضرورت تفسیر مضیق قضات از قوانین کیفری»، «اجرای اصل تساوی همگان در برابر قوانین و عدم هرگونه تبعیض»، «اصلی علنی بودن محاکمات»، «اصل منع تعقیب» را از الزامات امنیت قضایی دانست و با تمرکز بر اصل عدم تجسّس در زندگی خصوصی مردم، بر «ضرورت توجه به فرمان ۸ ماده‌ای امام که در سال ۱۳۶۱ صادر شد» تاکید کرد.

این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام یادآور شد: «امام خطاب به مأمورین فرمودند؛ اگر به اشتباه وارد یک خانة فردی شدید و آلات جرم و یا فحشا … را دیدید حق ندارید به کسی بگویید..، و حق ندارید آن فرد را دستگیر کنید… اگر کسانی خلاف این کنند باید تعزیر شوند…».

وی خاطرنشان کرد که « در چنین مواردی نباید به دلیل ناآشنایی ضابط قضایی با احکام اسلامی، آن را به عنوان کشف بزرگ خود مستحق تشویق بداند.»

وی با اعتقاد بر «شخصی بودن مجازات به عنوان یکی از الزامات امنیت قضایی» اظهار کرد: در قوانین کیفری فقط شخص مجرم باید طبق مقررات مجازات شود نه این‌که خانواده، حزب و تشکیلات و همه دوستان و آشنایان افراد نیز عملاً به سختی مجازات شوند.

روحانی «استقلال قاضی» را یکی از مهم‌ترین الزامات امنیت قضایی دانست و تأکید کرد: در هیچ شرایطی قاضی نباید تحت فشار سیاسی قرار گیرد. دستگاه قضایی نباید زیرجو سنگین سیاسی قرار ‌گیرد و بعد پرونده به او ارجاع می‌شود… . برای قاضی همواره باید حکم خداوند و وجدان تنها ملاک باشند. به همین جهت قاضی در قانون اساسی از مصونیت‌های قانونی برخوردار است.

وی همچنین «داشتن وکیل» را حق همه شهروندان دانست و یادآور شد: در برخی از جوامع، شهروندان بدون حضور وکیل خود حتی به پرسش‌های اولیه نیز پاسخ نمی‌گویند.

وی درباره ضرورت پاسخگو بودن دستگاه قضایی گفت: پاسخگویی دستگاه قضایی یکی از الزامات امنیت قضایی است. هرچند برای دیوان عالی کشور و بازرسی کل کشور در درون قوه قضاییه حق نظارت در نظر گرفته شده است ولی باید نهادی از بیرون قوه نیز بر آن نظارت داشته باشد.

این عضو مجلس خبرگان خاطرنشان کرد: در ماده ۱۶ آئین‌نامه مجلس خبرگان، نظارت بر نهادهای زیر نظر مقام معظم رهبری از سوی این مجلس مورد تأکید قرار گرفته است.

وی هم‌چنین سرعت متناسب اقدامات قضایی را یکی دیگر از الزامات امنیت قضایی دانست و ابراز عقیده کرد: متأسفانه عده‌ای به دلیل طولانی بودن رسیدگی‌ها، پرپیچ و خم بودن مسیر احقاق حق، تشریفات متعدد دادرسی از پیگیری و احقاق حق خود و حتی رجوع به دستگاه قضایی منصرف می‌شوند، از این رو امنیت قضایی مخدوش می‌شود.

وی هم‌چنین گفت: در زمینه احساس امنیت قضایی چگونگی احساس و برداشت مردم از قوه قضاییه یکی از موارد تعیین‌کننده است، مردم باید همواره قاضی را صاحب‌نظر، عالم، عادل و مستقل و قوه قضاییه را پناهگاه خود بدانند.

روحانی در این راستا سلامت اخلاقی ضابطین قوه قضاییه را مورد تأکید قرار داد و گفت: در هیچ شرایطی ضابطین دادگستری نباید منافع مادی یا معنوی خود را در محکوم شدن متهمان بدانند. محکومیت، افتخاری برای ضابطین نیست. بازدارندگی و عدم وقوع جرم افتخار است.

وی ادامه داد: ثبات نظام قضایی نیز یکی دیگر از مؤلفه‌های مهم در امنیت قضائی است؛ لذا از هرگونه تصمیم‌گیری‌های نسنجیده و غیرکارشناسی باید پرهیز شود.

وی در این راستا، نسبت به «حذف دادسراها و تشکیل دادگاه‌های عام» انتقاد کرد.

رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر نقش پراهمیت امنیت قضایی در جامعه گفت: هرچند درخصوص افزایش سطح امنیت قضایی در جامعه کارهای زیادی صورت گرفته است، ولی تا رسیدن به وضع مطلوب و موردنظر قانون اساسی راهی طولانی باقی مانده است.


 


دادستان تهران، عباس جعفری دولت‌آبادی در حاشیه‌ی‌ مراسم تودیع و معارفه‌ سرپرست ناحیه ۴ در جمع خبرنگاران درباره قطعی شدن حکم عمادالدین باقی، بدرالسادات مفیدی، حسن زیدآبادی و عباس ابوطالبی خبر داد و همچنین اظهاراتی را در خصوص پرونده پرونده‌ علی شکوری‌راد و پادرمیانی برخی برای آزادی وی و همچنین پرونده مهدی هاشمی بیان کرد. او همچنین تاکید کرد که از این پس تمهیداتی خواهند اندیشید تا راه انتشار پیام زندانیان از داخل زندان بسته شود. او در رابطه با احکام این چهار زندانی سیاسی گفت: احکام این افراد قطعی شده و طبیعتا اجرا خواهد شد و حبس حداقل محکومیت‌شان‌ است. دولت آبادی در پاسخ به سوال خبرنگاری درباره وساطت یکی از علماء در خصوص آزادی شکوری راد از زندان گفت: نیاز به توضیح جدیدی در این باره نیست و سخن همان است که دادستان کل کشور قبلا گفته اند. دادستان تهران افزود: امیدواریم افراد دیگری در مرحله محاکمه این فرد، وساطت نکنند.

راه‌های نفوذ به بیرون از زندان بسته می‌شود

به گزارش ایسنا، جعفری دولت آبادی در پاسخ به سوالی درباره برخی زندانیان که از درون زندان اقدام به ارتکاب جرایم می‌کنند، گفت: چون این افراد احساس ایمنی می‌کنند می‌توانند کارهای‌شان را از طریق زندان پی‌گیری کنند. قرار شد این راه‌های نفوذ هم بسته شود. در این موارد محکوم چون با بیرون تماس دارد، می‌تواند پیغام‌هایی به بیرون بدهد که اثرگذار باشد. قرار شد این راه‌های نفوذ نیز بسته شود. وی به همکاری دادستانی و پلیس در این زمینه اشاره و اظهار کرد: مجرم باید احساس کند برخورد ما در این زمینه جدی است.

ادعاها درباره “مهدی هاشمی” بعد از محاکمه جواب داده می‌شود

خبرنگاری پرسید: اعلام شده است مهدی هاشمی به کشور برگردد با این توجیه که دستگاه قضایی و اطلاعاتی مدرکی علیه او ندارد، این موضوع تا چه حد صحت دارد؟ جعفری دولت‌آبادی پاسخ داد: اجازه بفرمایید وقتی محاکمه شد این ادعاها جواب داده شود.

خبرنگار پرسید: آیا مدارکی علیه مهدی هاشمی وجود دارد یا نه؟ دادستان تهران تکرار کرد: اجازه دهید وقتی محاکمه شد این ادعاها جواب داده شود.

خبرنگار پرسید: اگر قرار است محاکمه شود یعنی مدارکی وجود دارد؟ جعفری دولت‌آبادی مجددا جمله‌ خود را تکرار کرد.

سارا شورد” برنگردد وثیقه‌اش ضبط می‌شود

دادستان تهران درباره‌ی استرداد سارا شورد نیز عنوان کرد: در مورد سارا شورد چند بار صحبت کرده‌ایم. شورد طبق مقررات و از طریق مقامات قضایی ایران آزاد شده و اگر در دادگاه حاضر نشود، وثیقه‌ او ضبط می‌شود و عدم حضور او مانعی در محاکمه نخواهد بود؛ همان‌طور که در مورد اتباع ایرانی این حادثه رخ می‌دهد و افراد می‌توانند در محاکمه حاضر نشوند اما وثیقه آن‌ها ضبط خواهد شد.

خبرنگاری پرسید: آیا امکان دارد برای استرداد شورد از طریق اینترپل اقدام شود؟  دولت‌آبادی پاسخ داد: نیازی نیست، چون او وثیقه‌گذار دارد و وثیقه را نقدی سپرده است. ما به کسی که ضامن او شده ابلاغ می‌کنیم. عدم حضور او به منزله‌ ضبط مبلغ وثیقه خواهد بود.

خبرنگاری پرسید: آیا شورد رسما احضار شده است یا خیر؟ دادستان تهران پاسخ داد: این وظیفه‌ دادگاه است. می‌دانید که دادگاه به تاخیر افتاد. حتما در دادگاه بعدی این اقدام صورت می‌گیرد.

خبرنگار دیگری پرسید: ظاهرا برای هیچ‌کدام از متهمان احضاریه صادر نشده است. دولت‌آبادی پاسخ داد: می‌دانیم اشکالی در احضارها بود. دادگاه تشکیل نشد. این دادگاه به تعویق افتاد و در نوبت بعدی حتما طبق قانون هرسه متهم که دو نفر از آن‌ها در ایران هستند برای حضور در دادگاه احضار می‌شوند. در مورد دو نفری که در ایران هستند ابلاغ به آن‌ها مشکلی نیست و در مورد نفر سوم هم به وثیقه‌گذار او ابلاغ می‌کنیم.

وی خاطرنشان کرد: نمونه‌های دیگری مثل این نداشته‌ایم که برود و برنگردد.

خبرنگاری درباره‌ وضعیت دو خبرنگار آلمانی که با خانواده سکینه محمدی ملاقات کردند، پرسید.  دولت‌آبادی گفت: این موضوع در تبریز بود، در حوزه تهران نبود، اگر بود حتما توضیح می‌دادم.

شهرام جزایری ممنوع‌المعامله شده است

وی در پاسخ به پرسش دیگری درباره‌ ارجاع گزارش تخلفات شهرام جزایری به دادستانی تهران گفت: این گزارش ملاحظه شد و به دست ما رسیده است. البته اقدامات آقای جزایری در زمانی بود که وی وکالت‌هایی داده بود و ایشان قبل از این‌که این گزارش بیاید اقداماتی را انجام داده بود.

دادستان تهران با بیان این‌که «شهرام جزایری در حال حاضر ممنوع‌المعامله شده است» گفت: اقدامات تامینی لازم برای جلوگیری از انتقال املاک او انجام شده اما برخی از اقدامات قبل از این گزارش بوده و وی با وکالت اقدام به انتقال آن‌ها کرده است؛ چون اموالی مستقیم به نام شهرام جزایری نبود.

وی افزود: شهرام جزایری بخش‌هایی از بدهی‌اش را داده است، اما بخشی را که بازرسی کل کشور به آن ایراد گرفته با دقت بیشتری پی‌گیری شده است. دادستان مربوط به امور اقتصادی نیز اقدامات تامینی زیادی انجام داده که بعدا اعلام می‌شود.

خبرنگاری پرسید: شهرام جزایری از چه زمانی ممنوع‌المعامله شده است؟ جعفری دولت‌آبادی گفت: بر اساس پرس‌وجوی من، کسی که در زندان است نمی‌تواند بدون حضور سردفتر معامله‌ای انجام دهد. وکالت‌هایی که جزایری در بیرون داشته از طریق وکالت‌هایی بوده که قبلا داده بود.

رفتار ما باعث شده مردم احتیاط کنند

وی در عین حال با بیان این‌که «در مورد حادثه سعادت‌آباد نباید همه نگاه‌ها به یک سو باشد و فقط یک طرف کوبیده شود» گفت: قاتل و مقتول در این حادثه هر دو آدم‌های مشکل‌داری بودند. سر موضوع نامناسبی اختلاف داشتند اما آن‌چه نباید فراموش شود محاکمه قاتل است. باید هرچه زودتر قاتل را محاکمه کنیم و نگذاریم عواقب زشت این حادثه با تاخیر در رسیدگی به آن بیشتر جریحه‌دار شود.

جعفری دولت آبادی ادامه داد: ‌امروز به قاضی پرونده تاکید کردم که سرعت بخشی معقولی در این پرونده که قاتل این چنین افکار مردم را تهیج و ناراحت کرد، داشته باشد تا این فرد حتما به سزای اعمالش برسد.

تهدید‌های جدید اقتصادی است

جعفری دولت‌آبادی با بیان این‌که امنیت همواره دغدغه‌ی بشر بوده است، گفت: وقتی بشر شهرنشین می‌شود آن‌چه امنیت او را تهدید می‌کند، تهدیدهای نظامی است. در دوره‌ی جدیدتر تهدیدها از حالت نظامی خارج و در حوزه‌ی اقتصادی و محیط زیست جلوه‌گر می‌شود. بنابراین مناقشه‌ی عدالت و امنیت، مناقشه‌ی تاریخی و طولانی است اما، این‌که کدام‌یک مقدم است مناقشه‌ی دیگری است.

وی با بیان این‌که در نظام اسلامی و قانون اساسی، عدالت مرکز ثقل اقدامات است، گفت: وقتی حاکم و قاضی باید عادل باشند و حتی رفتار با غیرمسلمانان باید بر اساس قسط و عدل باشد یا این‌که در اصل ۱۵۶ قانون اساسی تاکید شده که از وظایف اصلی قوه‌ی قضاییه تحقق عدالت است، می‌توان این را حس کرد که در نظام دینی ما عدالت مرکز ثقل است.


 


در حالی که احمدی نژاد  در روزهای اخیر، بار دیگر، مسأله خروج حدود سه میلیون نفر از شهر تهران را مطرح کرده، معدود افرادی که بر پایه این طرح و وعده های آن به شهرستان ها کوچ کرده اند، بابت این مهاجرت، دچار تردید شده و مدعی اند که هیچ کدام از وعده های دولت درباره آنان اجرا نشده است.

به گزارش «تابناک»، با اینکه بسیاری از مقامات دولت، به ویژه معاون منابع انسانی رئیس جمهور، با شور و حرارت وصفی ناشدنی از دادن امتیازات ویژه برای کارمندان داوطلب طرح خروج از تهران سخن رانده و در یک جمع بندی اظهار داشت که با در نظر گرفتن همه مزایا می توان گفت، حقوق این کارمندان ۲۵ تا ۵۰ درصد افزایش خواهد یافت، ولی تاکنون نه تنها افزایشی در حقوق این افراد دیده نشده، بلکه برعکس، حقوق این افراد با کاهش روبه رو و وعده ها و تسهیلات ادعا شده به فراموشی سپرده شده است.

بنا بر تماس های متعدد کاربران «تابناک» و ارایه مستندات پرداخت های صورت گرفته از زمان جابجایی به شهرستان ها، کارمندانی که پیش از انتقال، در تهران هر ماه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان حق مسکن می گرفته اند، اکنون و پس از انتقال، این مبلغ، حدود شصت هزار تومان کاهش یافته، در حالی که تقریبا همان مبلغ اجاره تهران را در شهرستان ها و مراکز استانی ـ که اصطلاحا نام کلان شهر را دارند ـ می پردازند.

افزون بر این، معمولا در ادارات تهران مرسوم است که کارمندان اضافه کار ثابت دریافت می کنند تا برخی از کسورات حقوق آنان را جبران کند، ولی کارمندانی که به شهرستان رفته اند، نه تنها اضافه کار ثابت دریافت نمی کنند، بلکه با چند ساعت اضافه کار حقیقی در روز باز هم کف اضافه کار تهران را هم دریافت نمی کنند.

این در حالی است که مدیران ادارات شهرستان ها به کارمندان انتقال یافته می گویند ما می خواهیم سقف اضافه کار را بپردازیم، ولی برای انجام این کار، باید از حقوق دیگر همکاران کم کنیم؛ چیزی که در برخی موارد، خود به خود به اختلاف کارمندان و ایجاد تنش در محیط کار منجر شده است.

این گزارش همچنین می افزاید: ظاهرا در شهرستان ها همچنین از حق ایاب و ذهاب یا حق پرداخت شده برای خوراک هم خبری نیست، در حالی که هزینه ایاب و ذهاب و حتی هزینه تأمین مواد غذایی از تهران دست کمی ندارد.

در پایان باید افزود: هرچند تاکنون تسهیلات مسکن به این افراد پرداخت نشده است، به فرض پرداخت این تسهیلات در آینده، با این کاهش چشمگیر در حقوق، چگونه این افراد خواهند توانست اقساط این وام را بپردازند؟

به نظر می رسد، اعلام وعده هایی که عملی نیستند و پافشاری پیاپی بر این وعده ها، مردم را بدبین و بی اعتماد خواهد کرد.

همچنین نباید فراموش کرد، خانواده هایی که پس از سالها حضور در تهران به محیط کوچکتری وارد می شوند، باید فرصتی داشته باشند که خود را با محیط جدید سازگار کنند؛ حال با وجود این وعده های عمل نشده، تنش های این خانواده ها دوچندان شده و انسجام آنان از هم گسیخته خواهد شد.


 


جانبازان جنگ تحمیلی نسبت به عدم اجرای مصوبه دولت ازسوی صندوق تأمین اجتماعی درخصوص کسرنشدن حق بیمه سهم بیمه شده در زمان بازنشستگی نگرانی هستند.

به گزارش ایلنا، با توجه به مفاد بند ( ج) ماده ۳۷ قانون برنامه سوم‌ توسعه کشور وبند (الف) ماده ۵۱ قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی ازمقررات مالی دولت مصوب سال ۱۳۸۴ ، جانبازان جنگ تحمیلی از پرداخت ۱۰۰ درصد حق بیمه سهم بیمه شده معاف بوده وتأمین هزینه بیمه همگانی ، بیمه مکمل و درمان خاص آنها شامل بازنشستگی و ازکار افتادگی به عهده دولت است ، اما مسئولان صندوق تأمین اجتماعی این مصوبه‌ را تنها برای شاغلین قابل اجرا می دانند ودر زمان بازنشستگی اقدام به کسر ۲ درصد از مستمری ماهانه جانبازان به منظور تأمین هزینه درمان آنها می کنند که به اعتقاد کاشناسان حقوقی این موضوع خلاف مفاد قانون و مصوبه مذکور هیأت دولت است.

جانبازان درسالهای گذشته بارها به واحد حقوقی و امور فنی مستمریها ی تأمین اجتماعی مراجعه و اعتراض کتبی خود را به مسئولان و متولیان امورجانبازان ارائه کرده‌اند وجالب این که اداره کل دفترقوانین و مقررات و اداره کل امور مستمریهای صندوق تأمین اجتماعی درسال۸۷ طی نامه های جداگانه ای دو گونه پاسخ کاملاً متفاوت به اعتراض جانبازان داده‌اند.

مدیرکل وقت دفتر قوانین و مقررات تأمین اجتماعی درپاسخ به اعتراض جانبازان چنین بیان کرده که با توجه به بند الف ماده ۵۱ قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی ازمقررات مالی دولت مصوب سال ۱۳۸۴ ، جانبازان از پرداخت ۲ درصد مستمری پرداختی جهت درمان معاف هستند اما به دلیل آن که دولت اعتبارلازم برای اجرای این تکلیف قانونی را در لایحه بودجه سنواتی هر سال پیش بینی نکرده این قانون در صندوق تأمین اجتماعی قابلیت اجرا نیافته است.

حال در پاسخ به این ایراد باید گفت مگر دولت بودجه لازم برای اجرای این قانون برای شاغلین را تاکنون پرداخت کرده که حال باید برای جانبازان بازنشسته اعتبار تخصیص یابد ؟
مدیر کل وقت امور فنی مستمری های صندوق تأمین اجتماعی هم در پاسخ به اعتراض جانبازان طی نامه ای در سال ۸۷ چنین بیان داشته که از مفاد مواد قانونی فوق الذکر چنین مستفاد می شود که معافیت جانبازان صرفاً مربوط به دوران اشتغال و بیمه پردازی آنان بوده و ارتباطی به کسر ۲ درصد حق درمان موضوع ماده ۸۹ قانون تأمین اجتماعی ندارد.

با نگاهی به استدلال مدیر کل امور فنی مستمریها هم به سادگی می توان دریافت که این دلیل خلاف قانون مذکور است زیرا درماده قانونی مذکور هیچ اشاره ای به بخشودگی زمان بازنشستگی یا اشتغال جانبازان نشده و از طرف دیگر اداره کل حقوقی صندوق تأمین اجتماعی نظری خلاف نظراداره کل امور فنی مستمریها داده است.

به‌گزارش  ایلنا با توجه به مدارک مورد اشاره جانبازان چنین به نظر می رسد که صندوق تأمین اجتماعی از اجرای یک مصوبه قانونی خوداری کرده وبا استدلال های غیرموجه و تفسیرخلاف واقع مواد قانونی ، سعی درتضییع حقوق حقه جانبازان تحت پوشش این صندوق را دارد.

از سویی دیگر مسولان وزارت رفاه نیز تاکنون نسبت به این موضوع واکنش خاصی نشان نداده‌اند‌ که با توجه به این که تامین اجتماعی از سازمان های زیر مجموعه وزارت رفاه است این موضوع جای تعجب و تامل دارد.


 


آیت‌الله علی‌محمد دستغیب، مرجع تقلید مقیم شیراز، گفت: پس از فتح مکه، بعضى مسلمانان نادان که هنوز اسیر سرکشى‌هاى جاهلى بودند، گمان کردند زمان انتقام فرا رسیده و وقت آن است که عقده سالها اذیت و آزار را اکنون خالى کنند، به همین سبب یکى از پرچمداران سپاه اسلام، با ورود به مکه فریاد برآورد که امروز روز انتقام است. اما پیامبر از این سخن ناراحت شدند و بلافاصله دستور دادند پرچم را از او بگیرند و این شعار را سر دهند: «الیوم یوم المَرحَمة؛ امروز روز مرحمت است.»

ایشان در جلسه هفتگی تفسیر قرآن خود که در مسجد قبا برگزار شد، در تفسیر آیات ۵ و ۶ سوره غافر، قرار داشتن مسلمانان در فقر و اقلیت و فشار و دست و پنجه نرم کردن آنها با انواع ستمهاى کفار و تهدیدات و جنگهاى آنها را یادآور شد و با اشاره به برخی افراد که همه قلبشان را ثروت و مال پر کرده و مست طلاها و املاک و دارایی‌هایشان هستند یا فراوانى هواداران و طرفدارانشان از خود بیخودشان کرده است، تصریح کرد: وضع کفار در ظاهر بهتر و برترى همه‌جانبه از آن آنها بود، اما چون مهلتشان به پایان رسید، عذاب الهى کفار و مشرکین را فرو گرفت و طومار عمرشان را در هم پیچید.

این مرجع تقلید همچنین در بخش دیگری از سخنانش که در سایت حدیث سرو منتشر شد، گفت: عده ای از مردم، اگرچه چندان به دنبال پول و مادیات نیستند، اما فهم پایینى دارند و خیلى زود گول مى‏خورند و هیکل و عمامه و ریش را ملاک برتری افراد می‌دانند؛ البته افراد این چنینى را خداوند به خاطر کمى فهمشان عذاب نمى‏ کند و به بهشت داخل مى‏کند به شرط آنکه مرتکب ظلم و تجاوزى نشوند.

گزیده‌ای از سخنرانی ایشان در ادامه می‌آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

کفار و مشرکین در ابتداى بعثت پیامبر صلى الله علیه و آله بر مسلمانان تسلط داشتند و مؤمنین منتظر فرج الهى بودند و روزى را انتظار مى‏کشیدند که کفار یا مسلمان شوند یا هلاک گردند. اما در مدت سیزده سال حضور پیامبر در مکه و پس از آن تا سال هشتم هجرى، همواره مسلمانان در فقر و اقلیت و فشار بودند و با انواع ستمهاى کفار و تهدیدات و جنگهاى آنها دست و پنجه نرم مى‏کردند تا آنکه با فتح مکه حکومت اسلامى گسترش یافت، جایگاه پیامبر تثبیت گردید و مؤمنین نفسى به راحتى کشیدند. شاید تا قبل از فتح مکه بعضى مسلمانان از آن همه سختى و شدت طاقتشان طاق شده بود و نزدیک بود درونشان به همان کفر سابق گرایش یابد، لذا خداى تعالى در این آیه مى‌فرماید:

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ«۵» وَ کَذلِک حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّک عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النّارِ«۶»

«پیش از اینها هم قوم نوح و طوایف بعد از نوح پیامبرانشان را تکذیب کردند و هر امتى به دستگیرى پیامبر خود همت گماشت و به باطل جدال کرد تا حق را پایمال سازد اما من آنها را گرفتم و چه سخت است عذاب. و بدینسان فرمان عذاب پروردگارت بر کافران حتمى شد که آنها همه اهل آتشند.»

این کفار و مشرکین و برترى فعلى آنها بر مؤمنین مخصوص امروز نیست، بلکه در زمان پیامبران پیشین نیز همین بود؛ حضرت نوح پس از ۹۵۰ سال دعوت به خدا، تنها ۸۳ نفر به او ایمان آوردند و چه زجرها که همین ۸۳ نفر از آن کفار ندیدند و بالاتر از همه، زجرهاى خود حضرت نوح بود. اقوام بعد از او نیز یعنى قوم ابراهیم و قوم لوط و قوم عاد و قوم ثمود و قوم شعیب و فرعونیان همه در پى آزار مؤمنین و پیروان پیامبران بودند و همیشه این کفار بودند که از نظر نفرات و امکانات بر مؤمنین برترى داشتند و همتشان معطوف به ضرب و شتم و بازداشت و اخراج و حتى قتل پیامبرانشان بود.

هرکجا مى‏توانستند با مجادله باطل و مغالطه در حق سعى در پایمال کردن برهان حق مى‏نمودند و معمولاً با به رخ کشیدن فقر انبیاء و عدم برخوردارى آنها از امتیازات اشرافى‌گرى، آنها را تخطئه مى‏کردند و در دعوى رسالتشان خدشه وارد مى‏ساختند.

با وجود آنکه وضع کفار در ظاهر بهتر و برترى همه جانبه از آن آنها بود، اما چون مهلتشان به پایان رسید، عذاب الهى کفار و مشرکین را فرو گرفت و طومار عمرشان را در هم پیچید، در اسلام نیز با فتح مکه بساط بت پرستى مکّیان جمع شد و مهمترین عامل آزار و اذیت مسلمانان و شخص پیامبر از هم پاشید. هنگام ورود پیامبر به مکه، با اراده خداوند، کفار چنان غافلگیر شدند که جز تسلیم در مقابل پیامبر راهى بر ایشان باقى نماند. اگرچه بسیارى از مردم مکه دوست مى‏داشتند ایمان بیاورند، اما ترس از دست دادن جان و مال و اخراج از شهر، مانعشان مى‏شد.

هرکس مى‏خواست به مدینه هجرت کند، مى‏بایست قید همه دارایی‌هایش را بزند و مخفیانه جان خود را بردارد و بگریزد. در تاریخ آمده است که فرزند یکى از اشراف مکه به خاطر آنکه اسلام آورده بود، خانواده‏اش او را عریان در بیابان رها کردند، به طورى که از میان زباله‏ها ساترى براى پوشاندن عورت خود پیدا کرد و با همان وضع به مدینه آمد و معلوم است که همه چنین ایمانى نداشتند. لذا با ورود سپاهیان اسلام به مکه عده‏اى با آغوش باز اسلام را پذیرفتند، اما بعضى دیگر که معمولاً از اشراف و بزرگان کفار بودند، متحیّر و نگران، منتظر بودند ببینند پس از آن همه شرارت‌ها و دشمنی‌ها پیامبر چه حکمى درباره شان صادر مى‏کند. از آن طرف بعضى مسلمانان نادان که هنوز اسیر سرکشى‏هاى جاهلى بودند، گمان کردند زمان انتقام فرا رسیده و وقت آن است که عقده سالها اذیت و آزار را اکنون خالى کنند، به همین سبب یکى از پرچمداران سپاه اسلام، با ورود به مکه فریاد برآورد که امروز روز انتقام است.

پیامبر که از این سخن ناراحت شدند، بلافاصله دستور دادند پرچم را از او بگیرند و این شعار را سر دهند: «الیوم یوم المَرحَمة؛ امروز روز مرحمت است». پس از آن پیامبر سران مشرکان را جمع کرد و به آنها فرمود: امروز چه انتظارى از من دارید؟ آنها گفتند: أخٌ کریم: تو برادر مهربان و بخشنده‏اى. پیامبر فرمود: «لا تثریب علیکم الیوم؛ امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست» (یوسف / ‏۹۲) و این همان سخنى بود که یوسف به برادران خود گفت. پس از آنکه در مقابل عظمت و جلالت او سر خجلت به زیر افکنده، شرم از عمل گذشته خویش داشتند. حتى رسول خدا صلى الله علیه و آله خانه ابوسفیان را که مرکز دسیسه و توطئه علیه اسلام و شخص پیامبر بود، خانه امن خواند و فرمود هرکس در آنجا وارد شود در امان است. این نوع برخورد چیزى ماوراى سیاست مادى و در واقع تجسم رحمت الهى است و پیامبر با این کار به همه آیندگان روش صحیح حاکمیت انسانى را آموخت.

مى‏توان گفت اسلامى که امثال ابوسفیان با زور اسلحه پذیرفتند در واقع مصداق «فأخذتهم» و همان عقوبتى بود که خداوند کفار اقوام گذشته را بدان دچار کرد. چرا که پذیرش اسلام براى این افراد عذابى دردناک بود، از آن جهت که مانند دیگر مسلمانان مى‏شدند و در ردیف پایین‏ترین طبقه جامعه قرار مى‏گرفتند و دیگر نمى‏توانستند «من من» کنند. همچنان که خود پیامبر نیز این چنین بودند؛ لباس و مسکنى بسیار ساده داشتند، بر الاغ سوار مى‏شدند و با دست خود شیر مى‏دوشیدند. در جلساتشان دایره‌وار مى‏نشستند و اگر کسى تازه وارد مى‏شد نمى‏فهمید که چه کسى پیامبر است. علاوه بر آنکه سران مکه بار سنگین اعمال گذشته شان نیز وبال گردنشان بود و شرمندگى از آنها مایه خجالت و سرشکستگى و لکه ننگى بر پیشانیشان بود که اگر مى‏فهمیدند مى‏بایست از این شرم بمیرند.

وَ کَذلِک حَقَّتْ کَلِمَةُ رَبِّک؛ منظور از «کلمة ربّک» اراده خداى تعالى است که بر این قرار گرفته که آدمى با اختیار خود و طلب از خداى تعالى و همچنین با تسلیم و رضا در برابر تقدیرات الهى و نیز به وسیله دستگیرى و هدایت ائمه هدى علیهم السلام عشق کامل خداى تعالى را درک کند و اتصال موجودات عالم به او و همراهى او با آنها را بفهمد و به آنچه خداوند در خلقت او نهاده یعنى به فعلیت رساندن اسماء و صفات او دست یابد، تا یکتایی‌اش را به شهود بنشیند و لذتى را که در رسیدن به این مدارج است، بچشد و پس از آن به ملاقات پروردگار نائل آید در حالى که همه قلب و روح و هدفش خداى تعالى گشته، هیچ منیّتى از او نمانده باشد. این اراده پروردگار و کلمه او درباره مؤمنین است و آنهایند اصحاب الجنّة و اصحاب النّور.

اصحاب به معناى هم صحبت و همراه است. چنین کسانى با نور پروردگار همراه خواهند شد و هر کجا که پا بگذارند، تمام موجودات عالم به استقبالشان مى‏آیند و در برابرشان خاضع و تسلیم مى‏گردند. نه تنها آسمان و زمین و آنچه در آنهاست، بلکه موجودات عالم دیگر و فرشتگان نیز براى ایشان خاضع و تسلیم مى‏شوند، لذا در روایت است که چون مؤمن را در قبر مى‏گذارند، زمین مى‏گوید: اى مؤمن، هنگامى که تو بر من راه مى‏رفتى، من مشتاق بودم و دوست مى‏داشتم در درون من آیى تا فراخى و گشایش در قبرت ایجاد کنم و پس از آن به اندازه‏اى که چشم کار مى‏کند، همه روح و رضوان مى‏بیند و باغى از باغهاى بهشت به رویش گشوده مى‏شود.

در طرف دیگر کسانى که همه خواسته شان خوردن و خوابیدن و شهوت‌رانى کردن است و همه قلبشان را ثروت و مال پر کرده، مست طلاها و املاک و دارایی‌هایشان هستند یا فراوانى هواداران و طرفدارانشان از خود بیخودشان کرده است، اینان همان کسانى هستند که به تعبیر قرآن چشم دارند اما نمى‏بینند، گوش دارند اما نمى‏شنوند و قلب دارند، اما نمى‏فهمند؛

«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِک کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُونَ».

«بى تردید بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریده‏ایم؛ آنها دلهایى دارند بى ادراک و چشمانى که با آن نمى‏بینند و گوشهایى که با آن نمى‏شنوند؛ آنان مانند چهارپایانند، حتى گمراهتر از آنها؛ همانهایند غفلت زدگان». (اعراف / ۱۷۹)

در حقیقت این افراد جز مادیات و لذات مادى چیزى نمى‏بینند و نمى‏شنوند و نمى‏فهمند و هرگز لذات عالى معنوى را درک نمى‏کنند، لذا همچون چهارپایان‌اند.

البته غالب افراد مؤمنى که دوست اهل بیت هستند و محبت ایشان را در دل دارند، مردمى خداجو و تابع دستورات ائمه‏اند و معمولاً متوجه وضع خود مى‏باشند و این چنین غرق مادیات و دنیا نمى‏گردند. گروه دیگرى نیز هستند که اگرچه چندان به دنبال پول و مادیات نیستند، اما فهم پایینى دارند و خیلى زود گول مى‏خورند. به عنوان مثال شخصى نزد یکى از علما رفت و گفت: آیا اجازه مى‏دهید مقدار نماز و روزه استیجارى به فلانى – یکى از طلبه ها – بدهم؟ شخص عالم پرسید: چطور آدمى است، آیا او را مى‏شناسى؟ گفت: بله آقا همه چیزش به قاعده است؛ محاسنش به قاعده است، عمامه‏اش به قاعده است. او اگرچه شخصى بدى نبود، اما خوبى را تنها در ظاهر و به قاعده بودن لباس و ریش مى‏دید.

یا نقل مى‏کنند آقا ضیاء عراقى و سید ابوالحسن اصفهانى به یکى از شهرها رفتند و مردم به استقبالشان آمدند. سید ابوالحسن اصفهانى مرجع تقلید بود، اما هیکلى لاغر داشت و آقا ضیاء عراقى از علما بود، اما مرجع نبود و هیکلى فربه و چاق داشت. مردم گمان مى‏کردند آقا ضیاء مرجع است و دست او را مى‏بوسیدند و خوش‌آمدگویى مى‌کردند. هرچه آقا ضیاء مى‏گفت: مرجع تقلید ایشان هستند، عده ای اعتنا نمى‌کردند. البته افراد این چنینى را خداوند به خاطر کمى فهمشان عذاب نمى‏کند و به بهشت داخل مى‏کند به شرط آنکه مرتکب ظلم و تجاوزى نشوند.

اما دسته سوم کسانى هستندکه دنبال دنیایند. برخى از آنها اظهار دین مى‏کنند و با تازیانه دین استر دنیایشان را مى‏رانند و برخى دیگر رسماً دین را کنار گذاشته کارى به آن ندارند. به نظر بنده بیشتر مردم در عصر حاضر از گروه اول هستند و گروه دوم و سوم بسیار کمترند. دلیل این سخن نیز آن است که وقتى مردم نداى حق طلبانه امام خمینى را شنیدند به میدان آمدند و به او لبیک گفتند، با آنکه به نظر مى‏رسید جو مسموم دوران شاهنشاهى اکثریت مردم را به غفلت و هوا و هوس کشانده.


 


وزیر علوم با انتقاد از اینکه “سنگ بنای مناسبات درون دانشگاهی کشور برگرفته از غرب است”، ادعا کرد “نوع اختلاط بین دختران و پسران بر اساس الگوبرداری از غرب غلط است و ما باید برطبق مناسباتمان که دین آن را تعریف کرده است عمل کنیم و رساندن جامعه به طرازی که آماده ظهور امام زمان شود نیز وظیفه سنگینی است که بر دوش دانشگاه‌ها قرار دارد.”

به گزارش ایسنا، وزیرعلوم روز چهارشنبه ۱٩ آبان ٨٩، در ادامه سفر استانی هیات دولت به استان قزوین، در نشست اعضای هیات علمی و اساتید دانشگاه‌های استان، با تاکید بر اینکه “با فشار سیاسی نمی‌شود آموزش عالی کشور را اداره کرد”، به بحث موسسات غیرانتفاعی اشاره کرد و گفت “اساسنامه جدید موسسات غیرانتفاعی تا دو هفته آینده نهایی می‌شود و دانشگاه‌ها و موسسات غیرانتفاعی همانند دانشگاه‌های دولتی رتبه بندی می شوند و سهمیه موسسات غیر انتفاعی بر اساس رتبه بندی‌ها لحاظ خواهد شد.

کامران دانشجو افزود موسسات غیرانتفاعی در ابتدا باید یک سرمایه گذاری اساسی در حد رسیدن به استانداردهای لازم انجام دهند و سپس فعالیت خود را آغاز کنند؛ چرا که با پول مردم نمی‌توان سرمایه گذاری انجام داد.

وی در ادامه با اشاره به بحث موسسات غیرانتفاعی که دارای مشکلاتی هستند، پیشنهاد داد که چند مجموعه از دانشگاه‌های غیرانتفاعی با یکدیگر تلفیق و یک دانشگاه خوب را تشکیل دهند.

وزیرعلوم با اشاره به بحث رتبه بندی دانشگاه‌های غیرانتفاعی گفت: بر این اساس دانشگاه‌هایی که دارای رتبه بالا هستند همه گونه تقویت می‌شوند و برای دانشگاه‌هایی که استانداردهای لازم را ندارند نیز باید فکری کرد.

دانشجو با بیان اینکه دانشگاه آزاد را یک بال آموزش عالی می‌دانم به دانشگاه آزاد قزوین اشاره کرد و گفت: دانشگاه آزاد قزوین از موفق ترین دانشگاه‌ها در کل کشور محسوب می‌شود. وی افزود: تعداد رشته‌هایی که از زمان وزارت بنده به دانشگاه‌های آزاد داده شده است به مراتب بیشتر از دانشگاه‌های دیگر است.

دانشجو همچنین به بحث دانشگاه‌های پیام نور اشاره کرد و با بیان اینکه دانشگاه پیام نور یکی از فرهنگی ترین دانشگاه‌های ما به شمار می رود، تاکید کرد: دانشگاه پیام نور باید تقویت شود و سیاست وزارت علوم نیز تقویت دانشگاه پیام نور در مسیر ماموریت‌های تعیین شده است.

سنگ بنای مناسبات درون دانشگاهی کشور برگرفته از غرب است

وزیر علوم در بخش دیگری از سخنانش با بیان اینکه سنگ بنای مناسبات درون دانشگاه‌های ما برگرفته از مناسبات دانشگاه‌های غربی است، تصریح کرد: با مشارکت فعال دختران و پسران در مسائل علمی موافق هستیم؛ اما نوع اختلاط بین دختران و پسران بر اساس الگوبرداری از غرب غلط است و ما باید برطبق مناسباتمان که دین آن را تعریف کرده است عمل کنیم.

وی افزود: غرب خواستار غافل کردن ما از انتظار است و مناسبات بدون در نظر گرفتن وحی و هدایت انبیاء غلط است. دانشجو با بیان اینکه هیچ علمی برای بشریت جز از مسیر انتظار مثمر ثمر نخواهد بود، تصریح کرد: ما باید در دانشگاه‌ها منتظر تربیت کنیم که بر این اساس باید دانشجویانی با بالاترین مرتبه علمی و ایمان توام با علم تربیت کنیم و بدانیم که تربیت جزو رکن اساسی دانشگاه‌هاست و دانشگاه محل تعلیم و تربیت است

وی گفت: علم اگر جامعه ما را یک قدم به سمت جامعه طراز امام زمان حرکت دهد آن زمان درست حرکت کرده‌ایم و در غیر این صورت پیشرفت و توسعه حاصل نخواهد شد و چقدر لذت بخش و زیباست که استادی منتظر تربیت کنیم. وزیرعلوم تاکید کرد: رساندن جامعه به طرازی که آماده ظهور شود وظیفه سنگینی است که بر دوش دانشگاه‌های ما قرار دارد.

دانشجو در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به آیین نامه نقل و انتقال دانشجویان خارج به داخل گفت: هر دانشجویی که در سطح دوره‌های کاردانی و کارشناسی در هر دانشگاه خارجی چه معتبر و چه غیر معتبر در حال تحصیل است، می‌تواند به دانشگاه همتراز خود به داخل کشور برگردد و این دانشجو را به نزدیک ترین مکان زندگی دانشجو منتقل خواهیم کرد.

زیر بار بازی‌ها و جنجال‌های سیاسی نمی‌روم

این مقام برگزار کنندۀ انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، که بعد از رسیدن به وزارت علوم، شخصا با دستورات و انتصاباتش، دانشگاههای کشور و جمع وسیعی از دانشجویان و استادان را مشمول حذف و فشارهای سیاسی نموده، همچنین اظهار عقیده کرد زیر بار بازی‌ها و جنجال‌های سیاسی نمی‌روم و محال است اجازه دهیم که با آموزش عالی کشور اینگونه برخورد شود. وی در جمع روسای دانشگاه‌های استان قزوین خطاب به آنها تاکید کرد: اجازه ندهید عده‌ای که می‌خواهند سیاسی بازی کنند شما را نیز وارد سیاست کنند.

دانشجو در ادامه عدم سرمایه گذاری مناسب و کیفیت پایین را از مشکلات اساسی دانشگاه‌های غیر انتفاعی خواند و گفت: دانشگاه‌های غیر انتفاعی اگر خواستار افزایش شهریه جهت اصلاح زیر ساخت‌ها هستند در ابتدا باید به یک سطح استاندارد دست یابند و پس از آن بر اساس رتبه بندی شهریه‌ها لحاظ خواهد شد.

وزیرعلوم افزود: یکی دیگر از اساسی ترین مشکلات دانشگاه‌های غیر انتفاعی این است که یک سری از دانشگاه‌های غیر انتفاعی در مکان‌هایی تاسیس شده‌اند که ظرفیت وجود ندارد. وی با بیان اینکه باید نظارت بیشتری بر روی دانشگاه‌های غیرانتفاعی‌ها صورت گیرد، گفت: گسترش آموزش عالی بر مبنای آمایش سرزمین نبوده است، بنابراین نیازمند بازنگری است.

دانشجو نگاه خود به دانشگاه‌های غیرانتفاعی را مثبت دانست و گفت: نگاه به دانشگاه غیرانتفاعی از نظر ماموریت همانند نگاه به دانشگاه دولتی است و باید گسترش آموزش عالی غیرانتفاعی هدفمند شود.


 


نماینده سمنان از گران شدن کالاهای اساسی در آستانه هدفمند شدن یارانه ها انتقاد کرد و خواستار رسیدگی دولت به این وضعیت شد . به گزارش  مهر، مصطفی کواکبیان در جلسه نوبت عصر روز چهارشنبه مجلس در اخطار قانون اساسی مبنی بر وظایف دولت در بخش اقتصادی گفت: هنوز قانون هدفنمدی یارانه ها را اجرا نکرده ایم اما گرانی افسارگریخته ای گریبان ملت را گرفته است.

وی گفت: این در حالیست که خیلی ها می گویند ما دنبال کالاهای لوکس نیستیم بلکه کالاهای اساسی هم گران شده اند همچنین کالاهایی که ربطی به هدفمندی ندارد مشمول این گرانی شده است.

وی گفت: مثلا در استان ما که معدن نمک زیاد است، نمک از بسته ای سیصد تومان به نهصد یا هزار تومان رسیده است، دولت باید به وضعیت مواد غذایی دقت بیشتری کند که در اجرای هدفمند کردن یارانه ها با آن پدیده “بهمنی” که وزیر اقتصاد به آن اشاره کرد مواجه نشویم.

کواکبیان گفت: این در حالیست که وظیفه تنظیم بازار بر عهده همین وزارتخانه است.

وی در بخش دیگری از سخنان خود در تذکری به صدا و سیما گفت: بهتر است صدا و سیما به دنبال نقاط ضعف نمایندگان نباشد در عین حال به سخنان رئیس دفتر رئیس جمهور که بسیار مسئله دار و غیر تخصصی حرف می زند بپردازد اگر این حرفها را ما بزنیم خیلی خودجوش ، هم تظاهرات می شود وهم صدا و سیما مفصل حمله می کند.

رئیس فراکسیون دانشگاهیان مجلس در بخش دیگری از سخنان خود یادآور شد: نامه های فراوانی در آستانه روز دانشجو به فراکسیون دانشجویان رسیده است که خواهش می کنم بررسی شود.

وی از لاریجانی خواست تا به کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس اعلام کند نتیجه پیگیری پرونده حمله کوی دانشگاه تهران را به هیئت رئیسه ارائه کند تا رئیس مجلس نیز آن را در اختیار نمایندگان بگذارد.


 


نیروهای امنیتی سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان را دستگیر کردند.

به نوشته سایت ندای سبز آزادی، نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان خوزستان در روزهای اخیر سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را دستگیر کرده اند که از وضعیت دو تن از آنان هنوز خبری در دست نیست.

مهندس محمود توکلی از فعالان سیاسی پیش از انقلاب، مهندس آریایی (عنانات) مسئول حوزه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شهرستان ماهشهر و علیرضا شریفی جانباز دفاع مقدس و عضو شورای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان، سه فعال سیاسی دستگیر شده هستند که نفر سوم پس از بازرسی، توقیف کامپیوتر و لوازم شخصی و بازجویی آزاد شده است.

این گزارش حاکی است، پیش از این نیز جمعی از فعالان دانشگاهی و فعالان ملی – مذهبی، از جمله دکتر شیروی عضو هیئت علمی دانشگاه ، خانم کهزادی از فعالان حقوق بشر ، آقای لدنی و مجتبی گهستونی، به اداره اطلاعات احضار شده بودند.


 


سایت خبر آنلاین گزارش داد: نمایندگان مجلس در بررسی مواد ۴۸ و ۶۵ لایحه برنامه پنجم، سهمیه کنکور را به نوادگان شهدا نیز انتقال دادند.

به گزارش خبرآنلاین، علی عباسپور رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در اعتراض به این رویکرد مجلس در تذکری، گفت: در این دو ماده ابهام وجود دارد؛ چرا که در ماده ۴۸ ما فرزندان شهدا را مشمول کلیه امتیازات جانبازان ۵۰ درصد کردیم و در ماده ۶۵ مکرر هم ایثارگران، ‌فرزندان شهدا و فرزندان جانبازان ۷۰ درصد و بالاتر را از ممنوعیت به‌ کارگیری افراد در اجرای قوانین و مقررات بازخرید یا بازنشسته دستگاه‌های اجرایی مستثنی کردیم.

وی با تاکید بر اینکه در مواد ۴۸ و ۶۵ برنامه پنجم ابهام وجود دارد و در حال حاضر ما سهمیه کنکور را به نوادگان شهدا نیز انتقال داده‌ایم، خواستار رسیدگی هیئت رئیسه مجلس به این مسئله شد. چرا که در غیر اینصورت نوادگان شهدا هم با سهمیه به دانشگاه خواهند رفت.

محمدحسن ابوترابی‌فرد نایب رئیس مجلس که ریاست جلسه را بعد از لاریجانی بر عهده گرفته بود، در پاسخ به وی گفت:‌ در ماده ۴۸ جانبازان ۵۰ درصد و فرزندان آنها مطرح بود ولی در اینجا جانبازان ۷۰ درصد مطرح است که این دو موضوع با یکدیگر تفاوت دارد.


 


یک کارشناس حقوق بین الملل معتقد است که حق حاکمیت ۵۰ درصدی ایران در دریای خزر نادیده گرفته شده و بدون توجه به حقوق ایران بهره برداری ها از این دریا ادامه دارد.

دکتر یوسف مولایی در گفتگو با مهر درخصوص جایگاه ایران در تنظیم رژیم حقوقی دریای خزر گفت: در زمینه دریای خزر باید گفت بحث در حیطه سهم ما از دریا نیست بلکه بحث درباره حق حاکمیت است که از سوی دیگر کشورهای این حوزه نادیده گرفته شده است.

وی افزود: با توجه به معاهدات ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ که میان ایران و اتحاد جماهیر شوروی منعقد شده هیچ زمانی درصد مشخصی برای دو کشور مطرح نشده و هیچ بحثی از اکتشاف و بهره برداری میان دو کشور نبوده است ، بلکه موضوع حق حاکمیت ۵۰ درصدی ایران و شوروی بوده است .

مولایی به موازنه بعد از فروپاشی شوروی اشاره کرد و گفت: به یک باره کشورهای ۴ گانه ای از شوروی در حاشیه دریای خزر بوجود آمد و بخش هایی از دریای خزر را تقسیم و شروع به بهره برداری کردند. از جمله همین اقدامات معاهده ای میان قزاقستان و روسیه بود که حدود ۴۹ تا ۵۰ درصد از شمال خزر را میان خود تقسیم و بهره برداری از آن را آغاز کردند.

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: با انعقاد اینگونه قرارداد، آذربایجان و ترکمنستان نیز بدین منوال عمل کرده و فعالیتهای مربوط به اکتشاف و بهره برداری از بستر و کف دریا در نزدیکی مرزهای خود را آغاز کردند.

وی با تاکید بر این که اگر بنا باشد این شرایط به صورت ۴ بر ۱ یعنی یک طرف ایران باشد و ۴ کشور طرف دیگر به ضرر ما تمام خواهد شد، گفت: بنا بر قرار دادهای حاکم بر این دریا باید آن چهار کشور باقی مانده از شوروی سابق یک رای داشته باشند و ما نیز یک رای و اگر این را نتوانیم برای آنها جا بیندازیم زیان کرده ایم.

مولایی با اشاره به مذاکرات میان کشورهای اطراف این دریا گفت: باید مدل مذاکرات را از نو طراحی کرده و بحث از ” اصل انصاف” که در دیوان بین المللی دادگستری جریان دارد تنها می تواند چند درصدی سهم ما را بالا و پائین کند در حالی که موضوع در این دریا فقط سهم و خط کشی نیست بلکه باید به حق حاکمیت ایران توجه شود.

محمد مهدی آخوندزاده نماینده ویژه ایران در امور دریای خزر پیش از این در گفتگو با مهر اعلام کرده بود: ما درباره این رژیم معتقد به اصل “انصاف” هستیم و از توافقات ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ سر سوزنی کوتاه نخواهیم آمد.


 


دبیراجرایی خانه کارگر استان قزوین می‌گوید: بیش از ۶ هزارکارگر منتظرند تا وضعیت بازنشستگی، اشتغال و حقوق عقب‌افتاده آنها درسفر هیات دولت به استان قزوین حل و فصل شود.

عیدعلی کریمی درگفت‌وگو با ایلنا گفت: جامعه کارگری استان قزوین از هیات دولت انتظار دارد تا در سومین سفر استانی نحوه اجرای مصوبات قبلی را پیگیری کند.

به گفته این فعال کارگری از سال ۸۴ تاکنون هیات دولت درسفرهای استانی خود به قزوین درخصوص بازنشستگی، ایجاد اشتغال و پرداخت مطالبات معوقه و تجدیدنظردر واگذاری واحدهای خصوصی بیش از ۶ هزارکارگر مصوباتی داشته است.

وی یادآور شد: تنها در بحث واحدهای بحران‌زده، کارگرانی هستند که با داشتن ۱۵ تا ۲۹ سال سابقه‌ کاری برای بازنشستگی و از کارافتادگی در بلاتکلیفی به سر می‌برند.

کریمی‌گفت: جامعه کارگری استان قزوین با این امید به استقبال هیات دولت خواهند رفت که مشکلات آنها در مدت سفر ۲ روزه ریاست جمهور به استان قزوین برطرف شود.


 


رئیس کمیسیون ویزه بررسی طرح تحول اقتصادی صبح امروز در جلسه‎ای غیر علنی به نمایندگان گزارش داد.

به گزارش خبرآنلاین، دهمین روز از بررسی لایحه برنامه پنجم، با جلسه‎ای غیر علنی آغاز شد. جلسه‎ای که به گفته رئیس مجلس، غلامرضا مصباحی مقدم در آن گزارشی از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‏ها داده است.

این گزارش حاکی است، تا کنون از جزئیات این جلسه اطلاعاتی منتشر نشده است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته