-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

Latest News from Emrooz for 11/10/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در ابتدا یادآور این موضوع شوم که پس از کودتای انتخاباتی سال گذشته چون چرخه اداره کشور را از مسیرعقلانی و کارشناسی از یکسو و حق و عدل و قانون از سوی دیگر خارج دیدم دیگر انگیزه ای برای پرداختن به مباحث اقتصادی که درس آنرا خوانده ام ، نداشتم چرا که در شرایط امنیتی و ولایت نظامیان بر سیاست و اقتصاد اصولا جایی برای طرح و توجه به اینگونه بحث ها وجود ندارد و حداکثردرحد بند نقش ایوان است در شرایط از پای بست ویران بودن کاخ! اما به تحریک دوستی درفروردین ماه سال جاری مطلبی با عنوان « زمین گیرشدن اقتصاد ایران درسال 88 » نوشتم و اخیرا در پاسخگویی به سخنان نادرست رئیس بانک مرکزی و رئیس دولت مستقر تحریک شدم مطلب دیگری با عنوان « سخنان عجیب رئیس بانک مرکزی» نوشتم . آنچه در ادامه آمده درادامه این دوتحریک است و درتایید مدعای مطلب اول با استناد به آخرین گزارشاتی که بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران بصورت رسمی در پایگاه اطلاع رسانی خود انتشار داده و در دسترس همگان قرار دارد ،و براحتی می توان داده های این گزارشات را با ادعاهای روزمره دولتمردان حاکم در باره پیشرفت های محیرالعقول کشوردر ایندوره محک زد و ارزیابی نمود .
یکی از وظائف بانک مرکزی کشورمان انتشار آمار و ارقام شاخص هاي عمده اقتصادي و گزارش های بهنگام راجع به وضعیت اقتصادی کشور است . اینکار به روال جاری از طریق انتشارمنظم گزارش های فصلی « نماگرهای اقتصادی » و سالانه « خلاصه تحولات اقتصادي كشور » و برخی گزارش های موضوعی انجام می گیرد وطبعا انتشار به موقع این گزارش ها می تواند به اقتصاددانان ، تحلیگران و فعالان اقتصادی داخلی و خارجی برای دریافتی واقعی و شفاف از روند و وضعیت اقتصاد ایران یاری رساند و به آنها برای چگونگی فهم و تعامل با این وضعیت علامت دهد . بدیهی در شرایط فقدان داده های آماری صحیح و قابل اعتماد یا انتشار دیرهنگام ومغشوش و پرابهام آنها ، از این داده ها نه تنها فهم درست وعلامت مثبتی دریافت نمی شود بلکه منجر به بی اطمینانی و عدم رغبت یا فرار فعالان اقتصادی از سرمایه گذاری در پروژه های بلند و میان مدت تولیدی خواهد شد که پیامد ناگزیرش جز افزایش بیکاری و تورم و فقر، کاهش نرخ رشد سرمایه گذاری و تولید ملی نخواهد بود .
با رجوع به پایگاه اطلاع رسانی بانک مرکزی جمهوری ایران این نکته بخوبی دریافت خواهد شد که پس از روی کارآمدن دولت احمدی نژاد از سال 84 بتدریج انتشار منظم گزارشات فصلی و سالانه این بانک نسبت به قبل دچار دیرهنگامی و داده های ناقص شده است بگونه ای که جای برخی ارقام کلیدی شاخص های عمده اقتصادی همچون نرخ رشد سرمایه گذاری و تولید ملی در آنها خالی مانده است . آخرین گزارش « نماگرهای اقتصادی » متعلق به سه ماهه سوم سال 88 است که در تیرماه سال جاری انتشار یافته ، اما به رغم این انتشار دیر هنگام جالب اینکه این گزارش در مورد آمار حساب های ملی فقط آمار تا شش ماهه اول سال 87 را در بر دارد و پس از آن خالی است .به عبارت روشن بانک مرکزی هنوز آمار حساب های ملی سال 77 را بطور کامل انتشار نداده است تا بشود با تکیه برآنها تحلیل و ارزیابی از عملکرد اقتصاد ایران دراین سال داشت . درگزارش « خلاصه تحولات اقتصادي كشورسال 1387 » منتشره در آبان ماه سال گذشته نیز این نقیصه کاملا به چشم می خورد .
درگزارش « خلاصه تحولات اقتصادي كشورسال 1388 » نیز که اخیرا (مهرماه) انتشار یافته است این دیرهنگامی از زبان نویسندگان گزارش اینگونه بازتاب یافته است :" تا زمان تهيه گزارش حاضر، عملکرد متغيرهای توليد و درآمد ملی در سال ١٣٨٨ در اختيار نبوده است . ليکن با توجه به بهبود شرايط بارندگی و توزيع مناسب آن در سطح کشور، عملکرد نسبتاً خوب واحدهای توليدی در صنايع پتروشيمی و خودروسازی و رشد مثبت صادرات غيرنفتی و صنعتی کشور، انتظار می رود روند رشد ارزش افزوده کل اقتصاد در سال مورد بررسی، حضيض سال ١٣٨٧ را پشت سرگذاشته باشد. " روشن است این توضیح توجیهی بیش برای پنهان کردن این دورقم یعنی نرخ رشد اقتصادی و درآمد ملی کشور نیست چرا که ایندو برای ارزیابی عملکرد دولت مستقراصلی ترین و مهمترین شاخص هاست و به احتمال قوی بصورت دستوری از انتشار آن جلوگیری شده است . از نکات جالب دیگر درمقدمه این گزارش که قبل از این جملات توجیهی آمده است اینکه برخلاف همه گفته های مقامات دولتی که بارها مدعی بودند اقتصاد ایران از بحران اقتصادی آمریکا و دیگر کشورهای غربی تاثیر نمی پذیرد، تصریح و تاکید دارد :" اقتصاد ايران اگرچه به دليل ارتباط ضعيف نهادهای مالی و بازار سرمايه کشور با بازارهای بين المللی، تا حدودی ازآثار دور اول بحران مالی جهانی در امان ماند، ليکن تسری بحران به بخش های واقعی اقتصاد، موج تاثيرپذيری معنی داراقتصاد کشور از آن شد. کاهش قيمت نفت خام و ديگرمواد اوليه و واسطه ای در بازارهای جهانی، مجاری اصلی تاثيرگذاری بحران اقتصادی جهان بر اقتصاد ا يران بودند که با تاخيری چند ماهه و عمدتاً در سال ١٣٨٨ عملکرد متغيرهای اصلی اقتصاد کلان کشور را متاثر نمودند . کاهش ارزش صادرات، کاهش درآمدهای ارزی متعاقب آن و کاهش ارزش واردات کشور، از پی آمدهای ناگزير بحران اقتصادی جهانی بر اقتصاد ايران بودند که در کنار بر خی ديگر از عوامل درون زا و برون زا، عملکرد اقتصاد ايران در سال ١٣٨٨ را تحت تاثيرقرار دادند." البته تهیه کنندگان گزارش به عمد یادشان رفته است که از شدت گرفتن تحریم های اقتصادی علیه ایران بواسطه سیاست خارجی ماجراجویانه و تهاجمی دولت مستقر و سیاست های بغایت غلط و متناقض اقتصادی آن دراین اثرگذاری بنویسند و آنرا درقالب " در کنار بر خی ديگر از عوامل درون زا و برون زا" پنهان داشته اند .
با این احوال با مطالعه همین گزارش دیرهنگام و ناقص بانک مرکزی بخوبی می توان وضعیت رکودی و اسف بار و زمینگیری اقتصادی ایران را در سال 88 دریافت . بحز بخش کشاورزی که در سایه بارندگی خوب سال زراعی87-88 افزایش تولید مناسبی نسبت به سال قبل داشته است ، درباره بخش صنعت و معدن دراین گزارش آمده است :" در سال ١٣٨٨ ، در پي تداوم رکود حاکم بر اقتصاد جهاني و تاثير پذيري اقتصاد کشور از آن و نيز تحت تاثير برخي عوامل درونزا و برونزا، بخش صنعت و معدن همانند سال قبل رشدي کند داشت. با اين حال ، برآوردهاي اوليه حاکي از رشد مثبت ارزش افزوده فعاليت هاي صنعتي و معدني است؛ اگرچه ازاهداف ترسيم شده در برنامه چهارم توسعه براي اين سال(١٢/٤ درصد) فاصله خواهد داشت.با توجه به عدم انتشار گزارش هاي اصلي نشان دهنده عملکرد بخش صنعت و معدن کشور از جمله گزارش عملکرد وزارت صنايع و معادن و گزارش عملکرد کارگاه هاي بزرگ صنعتي در سا ل ١٣٨٨ ، تحليل کامل شرايط حاکم بر اين بخش ميسرنيست. " همچنین در باره بخش ساختمان و مسکن آمده است :" با رکود معاملات مسکن از سه ماهه دوم سال ١٣٨٧ وکاهش قيمت ها در بخش مسکن، فعاليت هاي ساختماني نيز با وقفه اي چند ماهه و متاثر از شرايط عمومی حاکم بر اقتصاد کلان و کاهش قيمت ها در بخش مسکن، در سال ١٣٨٨ نيز بارکود نسبي همراه بود ؛ به طوري که تعداد و سطح کل زيربناي پروانه هاي ساختماني صادر شده در کل مناطق شهري در سال١٣٨٨ نسبت به سال قبل به ترتيب درصد ٢١/٧ و١٧/٨ کاهش نشان مي دهد. "
همه اهل نظرمی دانند که این دوبخش موتور محرکه اقتصادهر کشوری هستند و به ویژه فعالیت بخش ساختمان و مسکن نقش بسیار موثری در اشتغال و تولید اقتصاد ایران دارد و رکود حادث در این دوبخش که از سال 77 شروع شده و تاکنون ادامه دارد بشدت در کاهش نرخ رشد اقتصادی کشوراثرگذار بوده و آنرا به پائین ترین رقم طی دو دهه اخیر و در حدود یک تا دو درصد رسانده است . اما اینکه چرا با وجود چنین رخداد رکودی اقتصاد ایران سرپا مانده است دلیل آنرا باید در درآمد بالای نفت و وارداتی همپایه آن دانست . برپایه این گزارش :" در سال ١٣٨٨ ، ارزش کل صادرات کالاهاي کشور با١٣/٦ درصد کاهش نسبت به رقم متناظر سال قبل به حدود٨٧/٥ ميليارد دلار رسيد . در اين سال همچنين ارزش صادرات نفتي با١٩/٤ درصد کاهش به٦٩/٨ ميليارد دلار رسيد .کاهش صادرات نفتي در اين سال عمدتًا ناشي از کاهش جهاني قيمت محصولات مزبور بود . در همين دوره ، ارزش صادرات غيرنفتي نيز با٢٠/٧ درصد رشد به حدود١٧/٧ ميليارد دلار افزايش يافت ." و" در سال ١٣٨٨ ، ارزش واردات کالا به کشو (فوب ) با٥/١ درصد کاهش نسبت به رقم متناظر سال قبل به حدود٦٦/٦ ميليارد دلار تقليل يافت. "

نکته جالب دیگردراین گزارش ترکیب کالاهای وارداتی به کشور است که اینگونه آمده است :"بررسي ترکيب کالاهاي وارداتي از نظر نوع مصرف نشان مي دهد که سهم کالاهاي مصرفي از ارزش کالاهاي وارداتي در سال ١٣٨٨ حدود١/٦واحد درصد نسبت به رقم متناظر سال قبل افزايش يافت و به١٥/٣درصد رسيد . در اين سال سهم کالاهاي واسطه اي و سرمايه اي به ترتيب از٦٧/٥ و١٨/٨ درصد در سال ١٣٨٧ به٦٦/٨ و١٧/٩ درصد کاهش يافت.علت کاهش سهم کالاهاي سرمايه اي و واسطه اي در واردات سال ١٣٨٨ را بايد در مقدماتي بودن آمار سال مزبور و کاهش رشد توليد داخلي درسال هاي اخير جستجو نمود." باز همه اهل نظر می دانند که افزایش سهم کالاهای مصرفی و واسطه ای به چه معناست؟ معنای اقتصادی اش این است که ما از درآمد نفت برای تولید و اشتغال در کشورهای خارجی ( درسال های اخیر عمدتا چین ) استفاده کرده و تولید و اشتغال در کشور خودمان را به زیر کشیده ایم ، و این درحالی است که در مورد افزایش نرخ بیکاری درهمین گزارش اینگونه آمده است :" نرخ بيکاري کشور در سال ١٣٨٨ از سوي مرکز آمارايران حدود١١/٩ درصد اعلام شد که نسبت به سال ١٣٨٧ ، ١/٥ واحد درصد افزايش نشان مي دهد ." و برپایه آخرین آمار منتشره توسط همین مرکز این روند افزایشی ادامه یافته و نرخ بیکاری در فصل بهار سال جاری به 14/6 درصد رسیده است .
برای اینکه دریابیم چه فاجعه اقتصادی در دوره دولتی که قرار بود درآمد نفت را به سرسفره های مردم بویژه محرومان و بیکاران ببرد اتفاق افتاده ، کافی است این ترکیب کالاهای وارداتی به کشور را با ترکیب کالاهای وارداتی در سال آخر دولت خاتمی ( سال 83 ) مقایسه کنیم . درآن سال سهم کالاهای سرمایه ای ، واسطه ای و مصرفی در ترکیب واردات به کشور43 ،43 و 14 درصد بود که نشاندهنده روند افزایشی جریان سرمایه گذاری و تولید و اشتغال دردوره دولت اصلاحات بود که از سال 84 نه تنها برهم خورد بلکه معکوس شد .
تنها نکته مثبتی را که در گزارش منتشره می توان یافت رقم مربوط به کاهش نرخ تورم در سال 1388 است که اینگونه آمده :" شاخص هاي بهاي کالاها و خدمات مصرفي و توليدکننده طي دوره ٨٧- ١٣٨٥ با روندي افزايشی مواجه بودند، اما در سال ١٣٨٨ هر دو شاخص روند شديدًا کاهشي داشتند . در اين سال رشد شاخص بهاي کالاها و خدمات مصرفي از٢٥/٥ درصد در سال ١٣٨٧ به ١٠/٨ درصد و رشد شاخص بهاي توليدکننده از٢٠/٩ درصد در سال ١٣٨٧ به ٧/٤ درصد محدود گرديد . " اما باز هم همه اهل نظر می دانند این رخداد بیشتر از آنکه ناشی از اعمال سیاست انقباض پولی اجباری از سوی بانک مرکزی باشد برآمده از وضعیت رکورد شدیدی بوده که دامنگیر اقتصاد کشور در این سال شده است .
حال برای اینکه تصویر واقعی تری از اقتصاد ایران داشته باشیم و اینکه آمارهایی که درکشور انتشار نمی یاید درجاهای دیگر البته با دریافت داده ها از مراجع رسمی کشورمان همچون بانک مرکزی انتشار می یابد ، توجه به خلاصه گزارش منتشره از سوی صندوق بین المللی و تامل در آن لازم می نماید .
دراین گزارش آمده :"رشد اقتصادي ایران در سال 2007 ميلادي (1386) معادل 8/6 درصد بود، به يكباره در سال 1387 به يك‌درصد تنزل مي‌يابد؛ اين رقم در سال 2009 ميلادي (1388) به 1/1 درصد رسيده و براساس برآورد صندوق بين‌المللي پول در سال 2010 ميلادي (1389) حدود1/6 درصد خواهد بود؛ اما پيش‌بيني مي‌شود كه در سال 2011 ميلادي (1390) به حدود 3 درصد افزايش يابد. "
براساس گزارش صندوق بين‌المللي پول، كشور قطر مقام پيشتازي رشد اقتصادي در منطقه را به خود اختصاص داده؛ اگرچه بحران جهاني اقتصاد، رشد اين كشور را نيز تحت تاثير قرار داده است.
به عبارت ديگر، قطر كه در سال‌هاي 2007 و 2008 رشدي بالغ بر 27 و 25‌درصد را تجربه كرده است در سال 2009 به رشدي در حدود 8/6 درصد محدود مي‌شود؛ اما برآورد شده است كه در سال 2010، صعود رشد اقتصادي قطر از سرگرفته شده و به 16‌درصد بالغ شود و پيش‌بيني مي‌شود كه اين شاخص در سال 2011 به 18/6 ‌درصد برسد.آمارهاي صندوق بين‌المللي پول نشان مي‌دهد كه اكثر كشورهاي منطقه، كاهش رشد در سال 2009 ميلادي يعني سال 1388 را تجربه كرده‌اند؛ اما افت محسوس رشد در سال 2008 (1387) مختص ايران است.در اين ميان، به نظر مي‌رسد رشد 22/5 درصدي رشد اقتصادي افغانستان در سال 2009 جالب توجه است. لبنان نيز در همين سال رشدي 9‌ درصدي را به خود اختصاص داده است. صندوق بين‌المللي پول در حالي رشد درصدي را براي ايران در سال‌جاري (2010) برآورد كرده است كه ميانگين رشد اقتصادي منطقه را 4/2‌ درصد برآورد و اعلام كرده است كه رشد عربستان در همين سال 3/4 ‌درصد، يمن 8‌درصد، امارات 2/4 درصد، عمان 4/7 ‌درصد، ليبی 10/6 ‌درصد و بحرین 4‌درصد خواهد بود. كشور آذربايجان نيز كه در سال 2009 داراي رشد اقتصادي 9/3 درصدي بود، در سال 2010 رشد 4/3 درصدي را تجربه خواهد كرد و رشد اقتصادي تركمنستان نيز به 9/4 درصد خواهد رسيد.
صندوق بين‌المللي پول تاييد كرده است كه نرخ تورم در ايران در سال 2010 به 8‌ درصد تنزل یافته كه البته از ميانگين 7/1 درصدي منطقه بالاتر است. در اين ميان دو كشور سودان و يمن تورمي بالاتر از ايران دارند كه اين رقم در سودان 10‌درصد و در يمن 99/8 درصد است. كشور قطر با يك‌درصد تورم كمترين تورم را دارد و امارات و بحرين به ترتيب با 2‌درصد و 2/6 درصد تورم سكوي دوم و سوم را به خود اختصاص داده‌اند. نرخ تورم در عراق 5/1 درصد، در كويت 4/1 ‌درصد، در ليبي 4/5 درصد، در عمان 4/ 4‌درصد و در عربستان سعودي 5/ 5‌درصد است.
براساس گزارش صندوق بين‌المللي پول، ذخاير ارزي ايران در سال 2010 ميلادي معادل 89‌ميليارد دلار است كه در سال 2011 به 102‌ميليارد دلار خواهد رسيد. اين شاخص براي كشور عربستان در سال 2011 معادل 456‌ميليارد دلار، براي الجزاير 152‌ميليارد دلار، براي ليبي 123‌ميليارد دلار، براي امارات 40‌ميليارد دلار و براي عراق 45‌ميليارد دلار خواهد بود.
صندوق بين‌المللي پول از صادرات 95‌ميليارد دلاري ايران (نفتي و غيرنفتي) در سال 2010 خبر داده است كه اين شاخص براي عربستان 242‌ميليارد دلار، براي امارات 220‌ميليارد دلار، براي كويت 75‌ميليارد دلار، براي قطر 73‌ميليارد دلار و براي عراق 54‌ميليارد دلار است.براساس گزارش صندوق، ارزش واردات ايران در سال 2010 معادل 81‌ميليارد دلار خواهد بود.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی نوروز


 


سید مصطفی تاجزاده در ملاقات کابینی این هفته خود با همسرش در ارتباط با مسائل روز مطالبی را بیان و تاسف خود را از فیلترشدن سایت شخصی رئیس جمهورسابق و سایت مؤسسه باران اعلام کرد.
متن کامل سخنان مصطفی تاجزاده به شرح زیر است:

شنیده ام در آزادترین کشورهای دنیا که مسئولانش اخیراً به نقض حقوق شهروندان کشورهای غربی و فیلترینگ سایت ها در آمریکا رسماً اعتراض می کنند، سایت مؤسسه باران و نیز سایت شخصی رئیس جمهور سابق کشورمان را که دوبار با آرای بیش از 20 میلیون انتخاب شده است، فیلتر کرده اند. این اقدام ضمن آن که تأسف برانگیز است، تعجب آور نیست چرا که وقتی رسماً و عملاً نظام اسلامی را ولایی و تک حزبی می خوانیم و منظور ما جز حزب پادگانی و حضور گسترده نظامیان در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی نیست و هنگامی که حتی در انحلال یک دانشگاه روش و منش نظامی ما حرف اول را می زند و تعطیلی آن را هم چون «اتاق فکر و فرمان ارتش دشمن» به شمار می آوریم که لازم است در یک عملیات رزمی شبانه به تسخیر نیروهای گوش به فرمان ما درآید، در چنین شرایطی فیلترینگ هیچ سایتی و انحلال هیچ حزب و تشکل و نهادی و بازداشت هیچ شهروندی و سرکوب هیچ اجتماع مسالمت آمیز مردمی تعجب آور نخواهد بود. در نظام ولایی تنها یک صدا باید شنیده شود. تعجب آور آن است که در عصر اینترنت و ماهواره و دموکراسی و در زمانه ای که حتی کودکان دبستانی نیز نسبت به رفتار دیکتاتورمنش ما از صدر تا ذیل حساسیت نشان می دهند، عده ای به فکر بازتولید مناسبات آمرانه و خشن و سرکوبگرانه افتاده اند. اکنون فرض کنیم ما بتوانیم همه سایت های منتقد را فیلتر و همه روزنامه های کشور را توقیف و سانسور و همه منتقدان را بازداشت و از انتشار آمار اقتصادی کشور جلوگیری کنیم، آیا در آن صورت با موج نارضایتی رو به گسترش ناشی از بی کفایتی ها، ندانم کاری ها، قوم و خویش سالاری ها، آقازاده سالاری ها و فسادهای حکومتی مواجه نخواهیم بود؟ مگر مشکلات مردم مانند گرانی و بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده امری کاذب یا برآمده از تبلیغات سوء منتقدان و مخالفان است که با سانسور بتوان آن ها را خنثی کرد؟ آیا مردم با انتشار آمار یا مطالعه مطالب نشریات منتقدان متوجه می شوند که اوضاع اقتصادی کشور بد است؟ وقتی خود مدیران نمی دانند که تا هفته آینده قرار است کدام گام را برای اجرای بزرگترین و مهم ترین طرح اقتصادی کشور بردارند، سانسور و سرکوب منتقدان چه مشکلی را حل می کند؟ وقتی جناح حاکم سعی در ترویج پیامدهای بسیار گسترده مشکلات اقتصادی در زندگی شهروندان بویژه قشرهای مستضعف و محروم دارد و می تواند بخش قابل توجهی از آنان را از هستی ساقط کند اما در عین حال خود اختلاف نظر دارند و به گونه ای سخن می گویند که گویی از هم اکنون می دانند اقداماتشان ناموفق خواهد بود. آیا ممیزی وبگیر و ببند می تواند مانع آشکار شدن ندانم کاری های مدیریتی و اختلاف نظرها در عالی ترین سطوح حاکمیت شود؟ آیا مردم به علت فعالیت سایت باران متوجه شده اند که مدیران کنونی بیش از آن که به فکر اجرای درست طرح حذف یارانه ها باشند تا جراحی کنونی اقتصادی قشرهای کمتری را زیر چرخ های خود له کند، به فکر انتخابات ریاست جمهوری آینده هستند و از هم اکنون برای هم خط و نشان می کشند!
جالب آن که با وجود شعار همیشگی جناح اصولگرا که ما نمی گذاریم مشروطه تکرار شود و روحانیت پل پیروزی جماعتی قرار گیرد که پس از کسب قدرت آن را خراب کنند، ناگهان بخشی از اصول گراها که به خود آمده و می بینند که ای دل غافل چه کلاه بزرگی برسرشان رفته است! عده ای که در جلسات خصوصی می گویند ریشه مشکلات کشور روحانیت است، از دوش اصولگراها بالا رفته اند، اکنون بی اعتنا به روحانیت و مرجعیت درصدد تخریب یاران قدیم برآمده اند و قصد دارند در انتخابات آتی متحدان امروز خود را حذف کنند. متأسفم که ضدیت کور با اصلاحات و اصلاح طلبان و سبزها جایی برای مشاهده روند تمرکز قدرت و به حکومت رسیدن کسانی باقی نگذاشته است که هیچ نهاد مستقلی را چه دانشگاه باشد چه حوزه و چه احزاب باشند و چه تشکل های مستقل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از هر دسته و گروه را برنمی تابند. تعجب آمیز فیلترینگ سایت آقای خاتمی نیست، چرا که تک صدایی چنین اقتضائی دارد. تعجب از افکار اصول گرایانی است که با حمایت خود پل پیروزی کسانی شدند که برخلاف شعارهای عوام فریبانه قبلی خود، اکنون عذر تقصیر به پیشگاه کورش هخامنشی می برند. کورش بزرگ که موجب اعتلای ایران بود و این ها با عملکرد خود باعث نابودی ایران هستند. این ها اکنون برخلاف تبلیغات رسمی و شبانه روزی متحدان اصولگرای خود، مدعی اند که شعارهای اسلام فقاهتی و نگاه سنتی به مسائل فرهنگی و اجتماعی پاسخ گوی نیازهای جامعه جوان و تحول خواه ایرانی نیست. روشن است که مشکلات جامعه ایرانی، چفیه نداشتن مجسمه کورش و سخن گفتن از مکتب ایرانی نیست. مشکل آن است که عده ای یک بار دیگر به جنگ دموکراسی و حقوق مدنی و سیاسی شهروندان رفته اند و با این گونه اقدامات می خواهند عدم کفایت خود را در اداره کشور، آن هم در زمان کسب درآمدهای افسانه ای نفت در ایران و جهش بزرگ اقتصادی برخی کشورهای همسایه، تحت الشعاع قرار دهند.

امیدوارم همه اصول گراها مانند سایر اقشار ملت متوجه شده باشند که افسانه انقلاب مخملی صرفاً بهانه و پوششی بود برای پنهان کردن کودتای انتخاباتی و تک صدایی شدن جامعه و بنابراین نباید در برابر این روند، سکوت کنند. حتی اگر فقط به فکر آینده خودشان باشند و دردهای کشور و مردم را به حساب نیاورند. من یک بار دیگر توجه آنان را به این نکته جلب می کنم که باوجود اتهامات فراوانی که متوجه اصلاح طلبان و سبزها کرده و می کنند، یک سال و نیم پس از بازداشت های غیرقانونی فعالان ستادهای انتخاباتی رقیب آقای احمدی نژاد و پس از ضرب و شتم و ها و انفرادی های طولانی مدت و باوجود اعترافات ساختگی که البته یکی پس از دیگری نمایشی بودن آن ها افشا شد، مقامات نظامی و امنیتی مسئول پروژه سرکوب به رغم همه ادعاها و اتهامات از ارائه حتی یک مدرک برای اثبات فساد مالی، اخلاقی و اتهامات سیاسی کسانی که اینک دربند و زندان گرفتارند، عاجزند. به همین دلیل اعلام می کنند که در آینده معلوم خواهد شد که این ها چه کرده اند و به کجا وصل بوده اند!آنان خود بهتر از هر کس می دانند که سندی در دست ندارند زیرا اساساً هیچ گونه ارتباط و طرح خائنانه ای وجود نداشته است. اگر کودتاگران حتی یک مورد سند قابل اثبات ادعاهایشان را داشتند، دست مایه ای برای برنامه های شبانه روزی رسانه میلی می شد. به هر حال تأکید می کنم آنان هرچند به ما اتهام می زنند و فرصت پاسخ گویی را از ما سلب کنند، خود نمی توانند پاسخ گوی کودتای انتخاباتی 88 و سرکوب های بعدی آن باشند. اگر ملت ایران به توپ بستن مجلس را در عصر مشروطه فراموش می کرد، حزب پادگانی نیز می توانست امیدوار باشد که ایرانیان کشتار سال 88 را فراموش خواهند کرد. مگر فاجعه 18 تیر 78 از یادها رفته که حمله به کوی دانشگاه در سال 88 و جنایات عاشورای آن سال از یاد مردم برود؟ مگر آنان در تبلیغات صداوسیما معترضان خیابانی را اراذل و اوباش نخواندند و مگر پس از شهادت بهترین جوانان وطن در شکنجه گاه کهریزک مجبور نشدند آنان را رسماً شهید بخوانند و به حساب بیاورند؟ آیا همین مسئله به تنهایی کافی نیست تا حقانیت و نیز اقتدار جنبش فراگیر سبز را ثابت کند؟ که مُهر رسوایی را نه سال ها بعد و پس ازشکست روش های غیردموکراتیک اقتدارگراها که در همان عصر سانسور مطلق و مجیزگویی افراطی بر پیشانی آنان زده است؟ امیدوارم همه از حوادث یک سال گذشته درس عبرت گرفته با رعایت حقوق مردم امکان ایجاد فضایی آزاد و مدنی را فراهم کنند تا همگان با فعالیت و رقابت سالم سیاسی و اجتماعی بتوانند این مرحله سخت تاریخی را در سطح ملی و منطقه ای پشت سر بگذارند.


 


امروز: ابوالفضل قدیانی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رییس کمیته تشکیلات این حزب است. قدیانی دیماه سال 88 بازداشت شد و به زندانی چندین ماهه رفت و پس از برگزاری یک دادگاه غیر علنی با ریاست مقیسه با قید وثیقه در انتظار صدور حکم است. قدیانی از زندانیانی است که در دادگاه نسبت به کودتای انتخاباتی و احمدی نژاد اعتراض کرد و دفاعیات او که به مذاق قاضی خوش نمی آمد بارها محل منازعه قاضی و متهم شد. قدیانی از دادگاهش و آنچه در حضور قاضی گفته است برای جرس گفته است. متن این گفتگو در پی می آید: .

 

جناب قدیانی شما از معدود متهمانی بودید که در دادگاه و در حضور قاضی مقیسه اعلام کردید که احمدی نژاد دروغگو و ریاکارست. واکنش دادگاه درباره دفاعیات شما و سخن گفتن از کودتای انتخاباتی چگونه بود، با توجه به اینکه دادگاه شما غیر علنی نبوده است، مخاطبان ما را در جریان  آنچه در دادگاه گذشت قرارمی دهید؟

 

واکنش دادگاه این بود که از احمدی نژاد دفاع می کرد، وقتی من گفتم ایشان ریاکار و دروغگوست . وقتی گفتم ریاکار است، آقای قاضی گفت ایشان زرنگ است ، ایشان خودش را مردمی نشان می دهد. من گفتم این ریاکاری است دیگر ،در مورد دروغگویی هم گفتم که دروغ زیاد گفته است و آخرین دروغ ایشان هم همین انکار سنگسار سکینه محمدی بود که اساسا دستگاه قضایی را هم زیر سوال برد و هیچ عکس العملی هم دستگاه قضایی نشان نداد.

احمدی نژاد مستبد است، وقتی خودش می گوید اسم دموکراسی که می آید، حالت تهوع به من دست می دهد، نشانه استبداد است . ایشان خودش می گوید که با مردمسالاری و دموکراسی مخالف است . در مورد قانون شکنی و قانون گریزی هم که اعلام می کند که مجلس اگر قانونی تصویب کند بر خلاف میل دولت، اجرا نخواهد کرد .بسیاری از قوانینی که تصویب شده را اجرا نمی کند و ابایی هم از گفتنش ندارد و این روشن است که قانون شکنی می کند .

 

درباره کودتای انتخاباتی هم گفته بودید که استنادات و دفاعیاتی را منتشر می کنید، مشتاقیم که قدری از دفاعیات خود را بفرمایید؟

 

کودتا روشن است، وقتی ما را گرفتند و بستند و به زندان و دادگاه بردند. کودتا که شاخ و دم ندارد . من استناداتم همین استنادات عینی و ملموس است . همین گرفتن ها و بستن ها و سرکوب کردن مردم و تیر اندازی به سمت مردم دلیل کودتاست . من در دادگاه گفتم که تقلب شده است در انتخابات و بعد کودتا شده است . تقلب روشن است، یکی از دلایل من این بود که همین کودتا، دلیلی بر تقلب است چون اگر تقلبی صورت نگرفته باشد دلیلی ندارد که کودتا صورت بگیرد. مردم اعتراض کردند و بگیر و ببند شروع می شود . مردم معترض بودند به این نحوه برگزاری انتخابات  و سرکوبها هم شروع شد. وقتی ناظران آقای موسوی را بر سر صندو قها راه نمی دهند. نحوه اعلام نتایج آرا و پیروزی احمدی نژاد ، غیر عادی و خلاف عرف و قانون بود. این روشن است و از این دلایل بسیاراست.

 

نماینده دادستانی چه اتهامی را به شما تفهیم کرده بود ؟

 

نماینده دادستان دو اتهام علیه من در کیفر خواست آورده بود، تبلیغ علیه نظام و اهانت به رییس جمهوری که من توضیح دادم ، اولا اهانت طبق قانون تعریف دارد و اهانت یعنی اینکه الفاظ رکیک درباره کسی به کار ببرید من ایشان را نقد کردم و نسبت هایی که برای ایشان گفتم قابل اثبات است .

 

به نظر شما در دادگاه قاضی رسیدگی عادلانه ای داشت و یا در توجیه اتهامات نماینده دادستانی بود ؟

 

به نظر ما منصفانه رسیدگی نشد ، اساسا قاضی باید در دادگاه بی طرف باشد و حرفهای متهم رابشنود و  قضاوت کند .ایشان اساسا از آقای احمدی نژاد و از جریان حاکم دفاع می کرد. این نحوه رسیدگی درست نیست .

 

برخورد بازجو ها بعد از دادگاه با شما چه طور بود آیا دوباره در مورد مطالبی که گفتید تهدید شدید ؟

 

هیچ تماسی با من نداشتند و تهدیدی نشدم .بعد از اینکه وثیقه گرفتند و با قید وثیقه آزاد شدم . تماسی با من نداشتند .

 

حکم لغو فعالیت دوحزب مشارکت و مجاهدین را چگونه ارزیابی می کنید آیا به نظر شما دستگاه قضایی و امنیتی با هم ادغام شده است ؟

 

من این حکم را در دادگاه هم گفتم که غیر قانونی است چون نه ما را احضار کردند و نه وکیل ما را خواستند و نه حکم را به ما ابلاغ کردند . از این جهت این حکم را قانونی نمی دانیم .

 

فکر می کنید که چگونه ممکن است که سخنگوی قوه قضاییه بدون تشکیل دادگاه قانونی رای بر محکومیت دو حزب  صادر کند و به استناد حرف سخنگوی قوه قضاییه حکم هم اجرا شود ؟

 

مساله این است که متاسفانه اینها قانون را قبول ندارند . من در دادگاه این را متذکر شدم و اعتراض کردم که دادگاه باید بنا بر اصل 168 قانون اساسی علنی و با حضور هیات منصفه باشد .آنجا گفتم که شما قانون را رعایت نمی کنید و اجرا نمی کنید . متاسفانه اصلا به قانون توجهی ندارند . چه طور ممکن است که یک سازمانی که حی و حاضر است و اعضایش حضور دارند ، به دادگاه احضار نکنند. من حقوقدان نیستم اما این قضایا روشن است. کسی را غیابی محاکمه می کنند که فراری باشد و مجهول المکان باشد  وگرنه سازمانی که اعضایش حی و حاضر هستند را چرا احضار نمی کنند. ولو اینکه دادگاه را علنی برگزار نکنند، اما باید نمایندگانش یا وکلایش را احضار کنند.

 

تعدای از اعضای سازمان مجاهدین در زندان و یا در معرض زندان هستند، این سازمان از سوی دولت همواره به عنوان یک تهدید فرض شده است، چرا اصولا از سوی حکومت چنین فرضی درباره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وجود دارد؟

 

دولت اصولا از هر منتقدی و مخالفی می ترسد. بحث استراتژی خاصی نیست ، بحث این است که اساسا این جریان حاکم هیچ مخالفی رانمی تواند تحمل کند. مشکل اینجاست. حالا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم جزو منتقدین است.

 

این تحمل نکردن مخالف به گروههای اصولگرای منتقد هم تسری پیدا می کند ؟

 

ممکن است که یک بخشی از اصولگرایان در آینده مشمول همین قضایا هم بشوند. فعلا که بین آنها اختلاف است و آقای احمدی نژاد و گروهش مورد انتقاد بخشی از اصولگرایان است. در مجلس شما شاهد نقد و انتقاد از احمدی نژاد هستید و البته این را هم نمی توانند تحمل کنند . اما آنها وضعشان فرق می کند با جریان اصلاحات.

 

در بیا نیه های سازمان مجاهدین بارها آمده است که دولت پادگانی شکل گرفته است، این دولت پادگانی چه خصوصیاتی دارد ؟

 

 حزب پادگانی که مطرح می شود عبارت است از همین بسیجیها و لباس شخصی ها و نظامی هایی که در سیاست وارد شده اند، انتخابات را هدایت و کودتا کردند. دولت هم از این جریان در اداره کشور استفاده گسترده ای کرده است، یعنی در واقع آن حزب پادگانی تسری پیدا کرده به دولت و با دولت همکاری وسیع دارد و با هم ارتباط بسیاری دارند.

 

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بین احزاب سیاسی به تحلیل های واقع گرایانه شهره است می خواستیم تحلیل شما را به عنوان عضو سازمان از بزرگترین شکاف سیاسی حال حاضرایران بدانیم؟

 

بزرگترین شکاف موجود به اعتقاد من، شکاف بین استبداد و مردمسالاری است ، این عمیق ترین شکافی است که در ایران وجود دارد، اگر بخو اهیم مخرج مشترک طیف های متنوع جنبش سبز را بگیریم ، خواستن قانون است و نفی استبداد است.

 

بسیار مطرح می شود که منافع ملی به دلایل رفتارهای دولت با خطرات جدی مواجه است ، آیا به زعم شما احمدی نژاد علاقمند است که ایران را به مرحله جنگ برساند و بحران مشروعیت را با بحرانی بزرگتر مثل جنگ جبران کند. آیا شما تنش زایی در فضای بین الملل را در این راستا می دانید ؟

 

من نمی توانم بگویم که احمدی نژاد الزاما ایران را به سوی جنگ می برد . اما رفتارش طوری است که ایران را با بحرانهای عمیق مواجه خواهد کرد .ایران را با مشکلات بسیار عمیقی مواجه کرده است . با این استراتژی که پیش گرفته است. اما اینکه الزاما به سمت جنگ ببرد من نمی توانم نظر قطعی بدهم . باید در نظر بگیریم که جنگ کشور را به سقوط  خواهد رساند و هیچ عاقلی نباید این کار را بکند . البته متاسفانه ایشان با عقل بیگانه است و نتیجه کارش متاسفانه ممکن است در جهت جنگ باشد .

 

در حال حاضر چند نفر از اعضای مجاهدین و حزب مشارکت به علت شکایت از سردار مشفق در زندان هستند، این شکایت منتج به زندانی شدن شاکیان شده و متشاکی همچنان آزاد است و حتی محاکمه هم نشده است ، عملکرد دستگاه قضایی را در این باره چه طور ارزیابی می کنید؟

 

متاسفانه دستگاه قضایی ما برخورد سیاسی می کند، اینجا برخورد قضایی صورت نمی گیرد، البته امیدواریم به هر حال قضات شریفی که کم و بیش پیدا می شوند، سعی کنند دستگاه قضایی را از این مسائل کنار بکشند و دستگاه قضایی رفتار مستقلی پیش بگیرد. الان کسانی که محکوم می شوند گناهی نکرده اند و سیاسیونی که کار قانونی می کردند و کار علنی و تشکیلاتی می کردند، در زندان هستند . منتقدین دلسوز را گرفته اند محکوم و زندانی کرده اند و کسانی که ضربه می زنند به این مملکت ، بحران درست می کنند برای مملکت و هزینه های کمر شکن برای این ملت مظلوم درست می کنند، مشکلی ندارند و آزاد می گردند .

 

با توجه به بحرانی که در جامعه سیاسی ما رخ داده است چه راه حلی پیش روی حا کمیت است برای خروج از بحرانی که در آن گرفتار شده است ؟

 

راه حل این است که اجرای قانون اساسی بدون تنازل را پیشه کنند. یعنی اینکه تمام این زندانیان سیاسی باید آزاد شوند ، آزادی قلم و بیان و اجتماعات باید به رسیمت شناخته شود. از خسارت دیدگان و خانواده قربانیان دلجویی شود. دریک کلام قانون را اجرا کنند و مهمتر از همه اینکه حکومت باید پاسخگو باشد. پاسخگو شدن حکومت خیلی مهم است . این چیزی است که به نظر من می تواند شروع حل مشکل باشد.

 

با تشکر از فرصتی که در اختیار جرس گذاشتید.


 


آیت الله دستغیب، مرجع تقلید منتقد دولت، طی سخنرانی هفتگی خود که در مسجد قبای شیراز برگزار شد، با اشاره به "شیوه حکومت داری پیامبر اسلام و اخلاق کریمانه" وی گفت "رسول خدا پس از فتح مکه نه تنها عده زیادی از کفار را مورد بخشش قرار داد، بلکه خانه ابوسفيان را كه مركز دسيسه و توطئه عليه اسلام و شخص وی بود، خانه امن خواند و فرمود هركس در آنجا وارد شود در امان است. اين نوع برخورد چيزى ماوراى سياست مادى و در واقع تجسم رحمت الهى است و پيامبر با اين كار به همه آيندگان روش صحيح حاكميت انسانى را آموخت. "


این مرجع تقلید حامی جنبش سبز، در بخش دیگری از سخنانشان، ضمن تقسیم بندی مردم به سه دسته، خاطرنشان کرد "برخی از مردم فهم درستی از دین ندارند و عمامه و ریش و هیکل با قاعده را دلیل برتری افراد می دانند و خلاصه زود گول می خورند."

گزیده ای از این سخنرانی، که در سایت «حدیث سرو» آمده، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم


تفسیر سوره غافر آیات ۵ و ۶ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ«۵» وَ كَذلِك حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّك عَلَى الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النّارِ«۶» "پيش از اينها هم قوم نوح و طوايف بعد از نوح پيامبرانشان را تكذيب كردند و هر امتى به دستگيرى پيامبر خود همت گماشت و به باطل جدال كرد تا حق را پايمال سازد اما من آنها را گرفتم و چه سخت است عذاب و بدينسان فرمان عذاب پروردگارت بر كافران حتمى شد كه آنها همه اهل آتشند ."

كفار و مشركين در ابتداى بعثت پيامبر بر مسلمانان تسلط داشتند و مؤمنين منتظر فرج الهى بودند و روزى را انتظار مى‏كشيدند كه كفار يا مسلمان شوند يا هلاك گردند. اما در مدت سيزده سال حضور پيامبر در مكه و پس از آن تا سال هشتم هجرى، همواره مسلمانان در فقر و اقليت و فشار بودند و با انواع ستمهاى كفار و تهديدات و جنگهاى آنها دست و پنجه نرم مى‏كردند تا آنكه با فتح مكه حكومت اسلامى گسترش يافت، جايگاه پيامبر تثبيت گرديد و مؤمنين نفسى به راحتى كشيدند. شايد تا قبل از فتح مكه بعضى مسلمانان از آن همه سختى و شدت طاقتشان طاق شده بود و نزديك بود درونشان به همان كفر سابق گرايش يابد، لذا خداى تعالى در اين آيه مى‏فرمايد:

اين كفار و مشركين و برترى فعلى آنها بر مؤمنين مخصوص امروز نيست، بلكه در زمان پيامبران پيشين نيز همين بود؛ حضرت نوح پس از سال ها دعوت به خدا، تنها ٨٣ نفر به او ايمان آوردند و چه زجرها كه همين ٨٣ نفر از آن كفار نديدند و بالاتر از همه، زجرهاى خود حضرت نوح بود. اقوام بعد از او نيز يعنى قوم ابراهيم و قوم لوط و قوم عاد و قوم ثمود و قوم شعيب و فرعونيان همه در پى آزار مؤمنين و پيروان پيامبران بودند و هميشه اين كفار بودند كه از نظر نفرات و امكانات بر مؤمنين برترى داشتند و همتشان معطوف به ضرب و شتم و بازداشت و اخراج و حتى قتل پيامبرانشان بود.

هركجا مى‏توانستند با مجادله باطل و مغالطه در حق سعى در پايمال كردن برهان حق مى‏نمودند و معمولاً با به رخ كشيدن فقر انبياء و عدم برخوردارى آنها از امتيازات اشرافى گرى، آنها را تخطئه مى‏كردند و در دعوى رسالتشان خدشه وارد مى‏ساختند.

با وجود آنكه وضع كفار در ظاهر بهتر و برترى همه جانبه از آن آنها بود، اما چون مهلتشان به پايان رسيد، عذاب الهى كفار و مشركين را فرو گرفت و طومار عمرشان را در هم پيچيد، در اسلام نيز با فتح مكه بساط بت پرستى مكّيان جمع شد و مهمترين عامل آزار و اذيت مسلمانان و شخص پيامبر از هم پاشيد. هنگام ورود پيامبر به مكه، با اراده خداوند، كفار چنان غافلگير شدند كه جز تسليم در مقابل پيامبر راهى بر ايشان باقى نماند. اگرچه بسيارى از مردم مكه دوست مى‏داشتند ايمان بياورند، اما ترس از دست دادن جان و مال و اخراج از شهر، مانعشان مى‏شد.

هركس مى‏خواست به مدينه هجرت كند، مى‏بايست قيد همه داراييهايش را بزند و مخفيانه جان خود را بردارد و بگريزد. در تاريخ است كه فرزند يكى از اشراف مكه به خاطر آنكه اسلام آورده بود، خانواده‏اش او را عريان در بيابان رها كردند، بطورى كه از ميان زباله‏ها ساترى براى پوشاندن عورت خود پيدا كرد و با همان وضع به مدينه آمد و معلوم است كه همه چنين ايمانى نداشتند. لذا با ورود سپاهيان اسلام به مكه عده‏اى با آغوش باز اسلام را پذيرفتند، اما بعضى ديگر كه معمولاً از اشراف و بزرگان كفار بودند، متحيّر و نگران، منتظر بودند ببينند پس از آن همه شرارتها و دشمنيها پيامبر چه حكمى درباره شان صادر مى‏كند. از آن طرف بعضى مسلمانان نادان كه هنوز اسير سركشى‏هاى جاهلى بودند، گمان كردند زمان انتقام فرا رسيده و وقت آن است كه عقده سالها اذيت و آزار را اكنون خالى كنند، به همين سبب يكى از پرچمداران سپاه اسلام، با ورود به مكه فرياد برآورد كه امروز روز انتقام است.

پيامبر كه از اين سخن ناراحت شدند، بلافاصله دستور دادند پرچم را از او بگيرند و اين شعار را سردهند: «اليوم يوم المَرحَمة؛ امروز روز مرحمت است». پس از آن پيامبر سران مشركان را جمع كرد و به آنها فرمود: امروز چه انتظارى از من داريد؟ آنها گفتند: أخٌ كريم: تو برادر مهربان و بخشنده‏اى. پيامبر فرمود: "لا تثريب عليكم اليوم؛ امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست"(يوسف‏٩٢). و اين همان سخنى بود كه يوسف به برادران خود گفت. پس از آنكه در مقابل عظمت و جلالت او سر خجلت به زير افكنده، شرم از عمل گذشته خويش داشتند. حتى رسول خدا خانه ابوسفيان را كه مركز دسيسه و توطئه عليه اسلام و شخص پيامبر بود، خانه امن خواند و فرمود هركس در آنجا وارد شود در امان است. اين نوع برخورد چيزى ماوراى سياست مادى و در واقع تجسم رحمت الهى است و پيامبر با اين كار به همه آيندگان روش صحيح حاكميت انسانى را آموخت.

مى‏توان گفت اسلامى كه امثال ابوسفيان با زور اسلحه پذيرفتند در واقع مصداق "فأخذتهم" و همان عقوبتى بود كه خداوند كفار اقوام گذشته را بدان دچار كرد. چرا كه پذيرش اسلام براى اين افراد عذابى دردناك بود، از آن جهت كه مانند ديگر مسلمانان مى‏شدند و در رديف پايين‏ترين طبقه جامعه قرار مى‏گرفتند و ديگر نمى‏توانستند "من من" كنند. همچنانكه خود پيامبر نيز این چنين بودند؛ لباس و مسكنى بسيار ساده داشتند، بر الاغ سوار مى‏شدند و با دست خود شير مى‏دوشيدند. در جلساتشان دايره وار مى‏نشستند و اگر كسى تازه وارد مى‏شد نمى‏فهميد كه چه كسى پيامبر است. علاوه بر آنكه سران مكه بار سنگين اعمال گذشته شان نيز وبال گردنشان بود و شرمندگى از آنها مايه خجالت و سرشكستگى و لكه ننگى بر پيشانيشان بود كه اگر مى‏فهميدند مى‏بايست از اين شرم بميرند.

وَ كَذلِك حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّك؛ منظور از «"كلمة ربّك" اراده خداى تعالى است كه بر اين قرار گرفته كه آدمى با اختيار خود و طلب از خداى تعالى و همچنين با تسليم و رضا در برابر تقديرات الهى و نيز به وسيله دستگيرى و هدايت ائمه هدى‏عليهم السلام عشق كامل خداى تعالى را درك كند و اتصال موجودات عالم به او و همراهى او با آنها را بفهمد و به آنچه خداوند در خلقت او نهاده يعنى به فعليت رساندن اسماء و صفات او دست يابد، تا يكتائيش را به شهود بنشيند و لذتى را كه در رسيدن به اين مدارج است، بچشد و پس از آن به ملاقات پروردگار نائل آيد در حالى كه همه قلب و روح و هدفش خداى تعالى گشته، هيچ منيّتى از او نمانده باشد. اين اراده پروردگار و كلمه او درباره مؤمنين است و آنهايند اصحاب الجنّة و اصحاب النّور.

اصحاب به معناى هم صحبت و همراه است. چنين كسانى با نور پروردگار همراه خواهند شد و هر كجا كه پا بگذارند، تمام موجودات عالم به استقبالشان مى‏آيند و در برابرشان خاضع و تسليم مى‏گردند. نه تنها آسمان و زمين و آنچه در آنهاست، بلكه موجودات عالم ديگر و فرشتگان نيز براى ايشان خاضع و تسليم مى‏شوند، لذا در روايت است كه چون مؤمن را در قبر مى‏گذارند، زمين مى‏گويد اى مؤمن، هنگامى كه تو بر من راه مى‏رفتى، من مشتاق بودم و دوست مى‏داشتم در درون من آيى تا فراخى و گشايش در قبرت ايجاد كنم و پس از آن به اندازه‏اى كه چشم كار مى‏كند، همه روح و رضوان مى‏بيند و باغى از باغهاى بهشت به رويش گشوده مى‏شود. در طرف ديگر كسانى كه همه خواسته شان خوردن و خوابيدن و شهوترانى كردن است و همه قلبشان را ثروت و مال پر كرده، مست طلاها و املاك و داراييهايشان هستند يا فراوانى هواداران و طرفدارانشان از خود بيخودشان كرده است، اينان همان كسانى هستند كه به تعبير قرآن چشم دارند اما نمى‏بينند، گوش دارند اما نمى‏شنوند و قلب دارند، اما نمى‏فهمند؛ "وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِك كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِك هُمُ الْغافِلُونَ". "بى ترديد بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريده‏ايم؛ آنها دلهايى دارند بى ادراك و چشمانى كه با آن نمى‏بينند و گوشهايى كه با آن نمى‏شنوند؛ آنان مانند چهارپايانند، حتى گمراهتر از آنها؛ همانهايند غفلت زدگان." (اعراف ۱٧٩) در حقيقت اين افراد جز ماديات و لذات مادى چيزى نمى‏بينند و نمى‏شنوند و نمى‏فهمند و هرگز لذات عالى معنوى را درك نمى‏كنند، لذا همچون چهارپايانند.

البته غالب افراد مؤمنى كه دوست اهل بيت هستند و محبت ايشان را در دل دارند، مردمى خداجو و تابع دستورات ائمه‏اند و معمولاً متوجه وضع خود مى‏باشند و اين چنين غرق ماديات و دنيا نمى‏گردند. گروه ديگرى نيز هستند كه اگرچه چندان به دنبال پول و ماديات نيستند، اما فهم پايينى دارند و خيلى زود گول مى‏خورند. به عنوان مثال شخصى نزد يكى از علما رفت و گفت: آيا اجازه مى‏دهيد مقدار نماز و روزه استيجارى به فلانى - يكى از طلبه ها - بدهم؟ شخص عالم پرسيد: چطور آدمى است، آيا او را مى‏شناسى؟ گفت: بله آقا همه چيزش به قاعده است؛ محاسنش به قاعده است، عمامه‏اش به قاعده است. او اگرچه شخصى بدى نبود، اما خوبى را تنها در ظاهر و به قاعده بودن لباس و ريش مى‏ديد.

يا نقل مى‏كنند آقا ضياء عراقى و سيد ابوالحسن اصفهانى به يكى از شهرها رفتند و مردم به استقبالشان آمدند. سيد ابوالحسن اصفهانى مرجع تقليد بود، اما هيكلى لاغر داشت و آقا ضياء عراقى از علما بود، اما مرجع نبود و هيكلى فربه و چاق داشت. مردم گمان مى‏كردند آقا ضياء مرجع است و دست او را مى‏بوسيدند و خوش آمد گويى مى‏كردند. هرچه آقا ضياء مى‏گفت: مرجع تقليد ايشان هستند، عده ای اعتنا نمى‏كردند. البته افراد اين چنينى را خداوند به خاطر كمى فهمشان عذاب نمى‏كند و به بهشت داخل مى‏كند به شرط آنكه مرتكب ظلم و تجاوزى نشوند.

اما دسته سوم كسانى هستندكه دنبال دنيايند. برخى از آنها اظهار دين مى‏كنند و با تازيانه دين استر دنيايشان را مى‏رانند و برخى ديگر رسماً دين را كنار گذاشته كارى به آن ندارند. به نظر بنده بيشتر مردم ايران در عصر حاضر از گروه اول هستند و گروه دوم و سوم بسيار كمترند. دليل اين سخن نيز آن است كه وقتى مردم نداى حق طلبانه امام خمينى را شنيدند به ميدان آمدند و به او لبيك گفتند، با آنكه به نظر مى‏رسيد جو مسموم دوران شاهنشاهى اكثريت مردم را به غفلت و هوی و هوس كشانده است.


 


در پی یورش نیروهای امنیتی در خوزستان سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دستگیر شدند.

به گزارش ندای سبز آزادی، در پی یورش نیروهای امنیتی و اطلاعاتی سه تن از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دستگیر و از وضعیت دوتن از آنان هنوز خبری دریافت نشده است.

گفتنیست مهندس محمود توکلی عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از فعالان پیش از انقلاب با شیوه ای تهاجم گونه ضمن بردن اموال شخصی دستگیر و به نقطه ای نا معلوم منتقل شد.

همچنین مهندس آریایی (عنانات) مسئول حوزه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در شهرستان ماهشهر نیز با حمله به محل کار نامبرده با وضعیتی نامناسب دستگیر و تا کنون هیچگونه خبری از نامبردگان به خانواده های آنان داده
نشده است.

شایان ذکر است از جمله دیگر افرادی که در چند روز اخیر با این مساله روبرو بوده است ، علیرضا شریفی جانباز دفاع مقدس و عضو شورای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در خوزستان که پس از بازرسی ، توقیف کامپیوتر و لوازم شخصی و بازجویی آزاد گردیده است.

این گزارش حاکی است، پیش از این نیز جمعی از فعالان دانشگاهی و فعالان ملی - مذهبی، از جمله دکتر شیروی عضو هیئت علمی دانشگاه ، خانم کهزادی از فعالان حقوق بشر ، آقای لدنی و مجتبی گهستونی، به اداره اطلاعات احضار شده بودند.


 


امروز: قدیانی با حکم شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری و صدهزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.

ابولفضل قدیانی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس و به اتهام توهین به رئیس جمهور به صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد. احکام فوق به وکیل وی ابلاغ شده است.

گفتنی است قدیانی در دادگاه بااشاره به کودتای انتخاباتی به قاضی مقیسه گفته بود که احمدی نژاد را رئیس جمهور نمیداند و او را دروغگو وریاکار خوانده بود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته