-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

Best of Balatarin for 11/11/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




روستانشياني محروم در استان كهگيلويه و بويراحمد براي خروج از روستا مجبورند از رودخانه اي كه بين جاده و محل زندگيشان واقع شده با "گرگر" عبور كنند. گرگر تا به حال انگشت دست اعضاي چندين خانواده روستايي را قطع كرده است. به گزارش خبرگزاري مهر، اهالي روستاي "گاودانه عليرضا" در يكي از دور افتاده ترين روستاهاي شهرستان كهگيلويه در استان كهگيلويه و بويراحمد بايد براي خريد از مغازه اي كه آن طرف رودخانه است و يا رفتن به محل كار و مدرسه هر روز سوار وسيله اي به نام گرگر يا جره كه شبيه به تله كابين دستي است بشوند. از رودخانه عريض مارون عبور كنند و دوباره به محل زندگي شان برگردند. اما كرايه و بهاي اين جا به جايي انگشتان دست است. يك بند، دو بند، يك انگشت و يا سه انگشت. فرقي نمي كند گاهي حتي جان يك روستايي بيشترين كرايه گرگر در سالهاي گذشته بوده است. گرگر، سلطان قدرتمند و بي رحم روستاي گاودانه يك نيمكت آهني است كه به وسيله سيم محكمي دو طرف رودخانه مارون را به يكديگر متصل مي كند. بايد هر قرباني براي رفتن از روستا به جاده روي اين وسيله بنشيند و سيم را براي حركت گرگر به سمت چرخهاي دو طرف آن هدايت كند. در بيشتر مواقع انگشت دست قرباني زير چرخ گرگر مي رود و انگشتش را قطع مي كند. با انگشت نداشته اش به آينده اشاره مي كند با انگشت نداشته اش به گرگر اشاره مي كند. شهرام تازه 11 ساله شده بود كه پدرش قول داد اينبار كه از دهدشت برگشت يك خودنويس برايش بخرد. وقتي شنيد پدر نزديك است دوان دوان به سمت رودخانه رفت. سوار نيمكت شد، دستش را روي سيم گرفت و آن را به جهت مخالف حركت نيمكت كشيد. همه هوش و حواسش پي خودنويسي بود كه در دستان پدر و زير نور خورشيد گرم گاودانه مي درخشيد. با صداي بلند خوشامد گفت. مي خواست هر چه زودتر از رودخانه بگذرد داشت نزديك مي شد كه ناگهان چيزي در دل پدر شكست و هري پايين ريخت. صداي شهرام بود كه داد مي زد. فريادش خوشامد نبود، از درد بود. از درد انگشتي كه لاي دندانه هاي چرخ گرگر مانده بود. از درد دردي كه ديگر نمي توانست خودنويس را در دست بگيرد. مدتهاست شهرام خودنويسش را روي تاقچه خانه گذاشته و نگاهش مي كند. چون ديگر تكيه گاهي براي نگه داشتنش در دست ندارد و پدر غصه اين را مي خورد كه وقتي شهرام بزرگ شد به نگاه سنگين مردم چه جوابي مي دهد. دانش آموزاني كه انگشتي براي نگهداشتن مداد ندارند با انگشت نداشته اش تله كابين را نشانه مي رود. " از گرگر بدم مي آيد. دلم مي خواهد زير پا خردش كنم. مجبوريم با زهرا و فرخ و بقيه بچه ها به مدرسه روستاي قلعه گل برويم. نمي شود كه هر روز يك بزرگتر بيايد و ما را برساند آن طرف رودخانه. مگر كار يك روز و يكبار است؟!" دانش آموزان روستاي گاودانه مدرسه ندارند. بايد مسير خانه تا رودخانه، رودخانه تا جاده و جاده تا روستاي قلعه گل را پياده بروند تا به مدرسه برسند. مريم يكي از آنهاست. همين چند وقت پيش انگشتش لاي جره گير كرد. دكتر ارتوپد بيمارستان امام خميني مجبور شد آن را قطع كند. انگشتي كه با آن مي نوشت را روي دامن سياهش مي گيرد و آينده اش را نشانه مي رود. مريم يكي از دانش آموزان مدرسه شهيد زمان در نزديكي روستاي گاودانه است. هر از گاهي كه يكي از بچه ها به مدرسه نمي رفت مدير مدرسه شهيد زمان روستاي قلعه گل پيگير مي شد كه چه اتفاقي براي آن دانش آموز افتاده است. غلامرضا روانگرد مي گويد: "وقتي متوجه شدم كه بچه ها با چه مشقتي به مدرسه مي آيند و در راه عبور از رودخانه چه آسيبي به آنها وارد مي شود؛ نامه اي به آموزش و پرورش نوشتم و گزارش دادم." نامه نگاري هاي روانگرد چند ماهي است كه در راهروهاي اداري گير كرده و سرنوشت نامعلومي دارد. اولين انگشت جلوي چشم مسئولان استان قطع شد سالها پيش مردان و زنان روستاي گاودانه كيسه هاي بزرگ شن را به شكم مي بستند و شناكنان براي انجام كارهاي روزانه، خود را به آن طرف رودخانه مي رساندند. خيلي‌ها از جريان تند آب و خروش رود مي ترسيدند و حاضر نبودند از روستا بيرون بيايند. خيلي هاي ديگر طاقتشان براي بردن ديگران به آن طرف رودخانه طاق شده بود و بسياري ديگر را رودخانه مارون در خود غرق و خانواده هايي را يتيم كرد. بعضي ها هنوز منتظرند تا رودخانه پدرشان، فرزندشان يا مادرشان را به روستا برگرداند. اما پنج سال پيش كه مسئولان و اهالي روستاي گاودانه، گرگر را افتتاح كردند، همه از اينكه ديگر در رودخانه قرباني نمي دهند خوشحال بودند. اما هنوز مراسم افتتاحيه تمام نشده بود كه اوج شادي مردم روستا را فرياد پيرمردي به هم زد. انگشتان دست پيرمردي كه مي خواست اولين مسافر گرگر يا همان جره باشد زير چرخ آن له شده بود. او را به بيمارستان بردند تا دكترها به خاطر پيگيري مسئولاني كه آن روز در روستاي گاودانه جمع شده بودند، انگشت افتاده اش را پيوند بزنند. آن روز كسي نمي دانست فردا كدام زن، مرد يا كودكي ناله فغان سر مي دهد. آن روز كسي نمي دانست مسئولان استان ديگر هيچ وقت به گاودانه سر نمي زنند تا شاهد بلايي باشند كه به سرشان آمده است. پيرمرد انگشت بي حسش را به گرگر نشانه مي رود و به ياد روز افتتاحيه مي افتد و مي گويد: "ما در زمينهاي مردم كشاورزي مي كنيم. همه جا گلستان شد اما اينجا هنوز محروم مانده است." محمد كوثري كه مدتي براي تحصيل به دهدشت رفته بود، مي گويد:" گرگر وسيله بهتري نسبت به كيسه هاي شن است. آن زمان آدمها جانشان را از دست مي دادند اما حالا فقط دستشان ناقص مي شود! اما زماني كه آب رودخانه مارون زياد است و طغيان مي كند، راه ارتباطي مردم روستا هم با تنها جاده دسترسي به شهر و روستاهاي ديگر قطع مي شود." شكرعلي يكي از اهالي روستاي گاودانه مي گويد:" مردان هر روز براي كار در كانالهاي آبكشي دهدشت يا كارگري در روستاها و شهرهاي اطراف بايد از روستا بيرون بيايند. زنان و كودكان هم بايد براي تهيه لوازم مورد نيازشان سوار جره يا همان گرگر شوند." پيرزن روستا هم به ميان حرف اهالي روستا مي آيد و مي گويد:" ما روستاييان، محروم هستيم. به خاطر همين هيچ كس توجهي به ما نمي كند. در حالي كه همه مردهاي روستايمان در زمان جنگ از كشور دفاع كردند. اما امروز كسي ما را نمي شناسد." روز علي خوشه بردار 27 ماه جبهه بوده و شيميايي است. به همين خاطر هميشه سفيدي چشمانش قرمز است. او مي گويد:" ما مي خواهيم مثل برخي مواقع كه براي همه اهميت پيدا مي كنيم رسيدگي به مشكلاتمان هم براي مسئولان مهم باشد. زن روستايي ديگري از مهاجرت خانواده ها از روستاي گاودانه به شهرها مي گويد. "بعد از اينكه تعداد تلفات روستاييان با وسيله جره زياد شد كساني كه توانايي مالي بهتري داشتند از روستا رفتند. اما ما فقير هستيم. چيزي نداريم كه بفروشيم و در جاي ديگري زندگي كنيم. شغل ما كشاورزي و دامداري است. اگر همين هم نباشد كه ... . " لا به لاي بغض زنان روستا، پيرزني كه گرگر انگشتش را زخمي كرده مي گويد: "پسر يكي از خانواده هايي كه از روستا رفته اند مي خواست اسباب خانه شان را با گرگر حمل كند كه روي سنگ كنار رودخانه مي افتد و درجا ضربه مغزي مي شود." نزديكترين مسير عبور از رودخانه، پل روستاي كلات است كه بايد از گاودانه تا آنجا يك ساعت پياده روي كرد. اكبر مرد ميان سالي است كه با انگشت نداشته اش به گرگر اشاره مي كند و مي گويد:" اين قرقره زن و مرد، پير و جوان، غريبه و آشنا نمي شناسد. سال گذشته غريبه اي به روستا آمد. موقع برگشت، سه بند از انگشتانش را رودخانه با خود برد!" كشاورز، يكي از اعضاي شوراي روستاي گاودانه جمعيت روستا را حدود 30 خانوار عنوان كرده و مي گويد: " غير از گاودانه راه ارتباطي دو روستاي كوچك ديگر به نام "دره ني" و "چم رود" هم گرگر است كه اگر آمار تلفات و صدمات آنها را هم حساب كنيم بيشتر از تلفات روستاييان گاودانه مي شود. " روز به روز به تعداد قربانيان اضافه مي شود كشاورز تعداد آسيب ديدگان از گرگر (جره) را نمي داند اما مي تواند نام حدود سي نفر از قربانيان اين وسيله ارتباطي را به زبان بياورد و ادامه بدهد كه "بسياري از افرادي كه انگشت ندارند حاضر نيستند در جمع حاضر شوند به خاطر همين نمي دانيم دقيقا چند نفر از ساكنان اين سه روستا قرباني شده اند. اما مي دانم كه روز به روز به تعداد آنها اضافه مي شود." او از پيگيري هاي شوراي روستا و نامه نگاري ها به فرمانداري و استانداري مي گويد و ادامه مي دهد:" به همه جا اعتراض كرديم. چند نفر از فرمانداري و بخشداري آمدند و قولهايي دادند. سه سال پيش هم جاده درست كردند و رفتند. اما نتيجه اي نداشت." كشاورز مي گويد: "چند وقت پيش اداره راه و ترابري برآورد كرد كه ساختن پل روي رودخانه مارون 50 ميليون تومان هزينه لازم دارد. در حالي كه طول پل بايد صد متر باشد تا در زمان طغيان رودخانه بتوان از روي آن عبور كرد. " كوثري يكي ديگر از اهالي روستا معتقد است، برآورد هزينه اداره راه و ترابري براي ساخت پل بسيار كم است. هرچند كه مي دانيم همين كار را هم نمي كنند چون مسئولان استان فقط بلدند وعده دهند. روستاييان: انگشت نداريم مارون رودخانه بزرگي است كه تا اهواز مي خروشد. ساختن يك پل روي اين رودخانه كه زمستانها طغيان مي كند كار روستاييان نيست. اهالي گاودانه به همراه شوراي روستا بارها و بارها به سازمانهاي مختلف نامه نگاري كرده اند. اما نتيجه اي نگرفته اند. كوثري مي گويد: "بچه ها را با مدارك پزشكي شان پيش مسئولان عالي رتبه استان برديم تا عمق فاجعه را ببينند اما نديدند!" اهالي گاودانه بيشترين و تنهاترين مشكلشان را قلع و قمع شدن دستانشان مي دانند و ساختن يك پل. اما آب مصرفي 50 خانوار گاودانه سفيد و غيرقابل شرب است. گاز مصرفي شان كپسولهايي است كه بايد از روستاهاي اطراف پر شود. مدرسه، درمانگاه، داروخانه، مغازه و ... ندارند اما نمي گويند هيچ نداريم. فقط مي گويند انگشت نداريم. پل نداريم
با ۳۷۱ امتیاز و ۱۱۹ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


جرس: بنا به گزارش منابع خبری، در اثر یورش ماموران امنیتی به منزل آرش صادقی عضو شورای مركزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه، مادر این فعال دانشجویی دچار حمله قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می کند. به گزارش ندای سبز آزادی، صادقی که پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصی به منزل باز می گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هیچ گونه احضار نامه ای برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورین امنیتی جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسكونی آنها یورش می برند، که همین مسئله منجر به حمله قلبی و فوت مادر آرش می شود. لازم به ذكر است كه در حین بازجویی هایی كه از این دانشجو به عمل آمده دو بار كتف وی در رفته و یك دندان او نیز شكسته است . آرش صادقی، دانشجوی كارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مركزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشاركت، در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محكوم گردیده است.
با ۲۳۱ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


اهالی روستای "گاودانه علیرضا" در یكی از دور افتاده ترین روستاهای شهرستان كهگیلویه در استان كهگیلویه و بویراحمد باید برای خرید از مغازه ای كه آن طرف رودخانه است و یا رفتن به محل كار و مدرسه هر روز سوار وسیله ای به نام گرگر یا جره كه شبیه به تله كابین دستی است بشوند. از رودخانه عریض مارون عبور كنند و دوباره به محل زندگی شان برگردند. اما كرایه و بهای این جا به جایی انگشتان دست است. یك بند، دو بند، یك انگشت و یا سه انگشت. فرقی نمی كند گاهی حتی جان یك روستایی بیشترین كرایه گرگر در سالهای گذشته بوده است.
با ۲۲۵ امتیاز و ۱۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


به اظهارات مسوولانه آقایان دقت کنید: - مدیر روابط عمومی استانداری کهکیلویه و بویراحمد: استاندار وقت ندارد پاسخ دهد. - سید محمدعلی بزرگواری ؛نماینده مجلس: مساله را بزرگ کردید... قبل از هر اقدامی باید طرح نوشته شود، اداره راه و ترابری شهرستان آن را آماده کند، اداره راه شهرستان طرح را به کمیته برنامه ریزی استان بدهد، کمیته برنامه ریزی آن را تایید کند، بعد طرح به دولت برود تا در صورت موافقت به اداره راه استان بودجه دهند. بنابراین شاید تا زمان ساخت پل چند سال طول بکشد... روستاییان اغراق می کنند. شما هم مساله را خیلی بزرگ می کنید، همیشه می شود با شنا کردن از رودخانه عبور کرد... روستاییان از پل آن یکی روستا استفاده کنند... حواسشان جمع باشد انگشتشان قطع نشود. - نصرت الله انصاری، فرماندار: به روستاییان توصیه شده از گرگر استفاده نکنند، مسوولیت هر کسی که از این مسیر عبور کند با خودش هست. محمدحسین نصیری راد، رییس اداره راه منطقه نیز در مرداد ماهی که گذشت قول داده بود ظرف یک هفته کار ساخت پل برای روستای مذکور آغاز شود اما گویا یک هفته بعضی ها با یک هفته بقیه خیلی فرق می کند و هنوز موعدش نرسیده است! این در حالی است که از مردادماه تاکنون، انگشتان تعداد زیادی از هموطنان مان در این مسیر قطع شده است و البته با ادامه وضعیت کنونی، تعداد افرادی که دچار سانحه می شوند، همچنان افزایش می یابد.
با ۲۱۶ امتیاز و ۲۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


روستای گاودانه در استان کهکیلویه و بویراحمد واقع است. روز گذشته خبرگزاری مهر در گزارشی مکتوب و تصویری از این روستا، به تنها وسیله ارتباطی این روستا با جهان خارج از آن پرداخت: وسیله ای به نام "گرگر" که روستاییان مجبورند برای عبور از رودخانه و رفتن به محل تحصیل، کار، خرید، جاده، شهر و روستاهای دیگر سوار آن شوند. گرگر، در واقع تله کابینی است که روستاییان سوار آن می شوند و با دست، آن را حرکت می دهند. در این میان شیب تند رودخانه باعث می شود هر از گاهی دست مردم در زیر چرخ های آن گیر کند و انگشتان آنها قطع شود. تاکنون، بیش از 30 نفر از اهالی روستا دچار چنین حادثه ای شده و حتی برخی از آنان نیز به دلیل سقوط از گرگر دچار قطع نخاع یا مرگ شده اند. در پی انتشار این خبر و تصاویر تکان دهنده انگشتان قطع شده اهالی روستا به ویژه کودکان مظلوم آن، انتظار می رفت مسوولان و نمایندگان استان ضمن ابراز شرمندگی از اینکه در حوزه استحفاظی آنها چنین فاجعه ای در حال وقوع مداوم است، نسبت به حل مشکلات مردم این روستا و جاهای دیگری که احیانا چنین مشکلی دارند اقدامات فوری انجام دهند و هر چه سریعتر، پلی کوچک در این روستای محروم احداث نمایند. با این حال، آنچه امروز در همین خبرگزاری راجع به واکنش مسوولان منتشر شد، دود از سر آدمی بلند می کند که "خدایا اینها دیگر چه کسانی هستند؟" به اظهارات مسوولانه آقایان دقت کنید: - مدیر روابط عمومی استانداری کهکیلویه و بویراحمد: استاندار وقت ندارد پاسخ دهد. - سید محمدعلی بزرگواری ؛ نماینده مجلس: مساله را بزرگ کردید... قبل از هر اقدامی باید طرح نوشته شود، اداره راه و ترابری شهرستان آن را آماده کند، اداره راه شهرستان طرح را به کمیته برنامه ریزی استان بدهد، کمیته برنامه ریزی آن را تایید کند، بعد طرح به دولت برود تا در صورت موافقت به اداره راه استان بودجه دهند. بنابراین شاید تا زمان ساخت پل چند سال طول بکشد... روستاییان اغراق می کنند. شما هم مساله را خیلی بزرگ می کنید، همیشه می شود با شنا کردن از رودخانه عبور کرد... روستاییان از پل آن یکی روستا استفاده کنند... حواسشان جمع باشد انگشتشان قطع نشود. - نصرت الله انصاری، فرماندار: به روستاییان توصیه شده از گرگر استفاده نکنند، مسوولیت هر کسی که از این مسیر عبور کند با خودش هست. محمدحسین نصیری راد، رییس اداره راه منطقه نیز در مرداد ماهی که گذشت قول داده بود ظرف یک هفته کار ساخت پل برای روستای مذکور آغاز شود اما گویا یک هفته بعضی ها با یک هفته بقیه خیلی فرق می کند و هنوز موعدش نرسیده است! این در حالی است که از مردادماه تاکنون، انگشتان تعداد زیادی از هموطنان مان در این مسیر قطع شده است و البته با ادامه وضعیت کنونی، تعداد افرادی که دچار سانحه می شوند، همچنان افزایش می یابد. البته یکی دو نفر از مسوولان مصاحبه شونده توپ را به زمین مردم نینداخته اند مانند رییس بیمارستان امام خمینی دهدشت که گفته مراتب را به مسوولان بالاتر گزارش می کند تا چاره ای بیندیشند و ستار هدایتخواه نماینده دیگر مجلس که وعده داده موضوع را از طریق اداره راه استان پیگیری می کند. حال مروری دوباره داشته باشید بر روی اظهارات "به اصطلاح مسوولان" فوق: استانداری که وقت ندارد جواب بدهد که چرا در استان تحت مدیریت اش این فاجعه مدام در حال تکرار است ، فرمانداری که می گوید تقصیر خودشان است که از گرگر استفاده می کنند و نماینده مردم (!)ی که معتقد است روستاییان و رسانه ها دارند بزرگنمایی می کنند و پیشنهاد می کند ملت شناکنان از عرض رودخانه بگذرند و مثلا به مدرسه و مزرعه و شهر بروند! بعد هم به جای آنکه از وضعیت اسفناک موکلین اش متاسف شود و مثل اسپند بر روی آتش، از جا جهد و کاری کند، خیلی آسوده خاطر می گوید که باید طرحش نوشته شود و به دولت برود تا اگر مصوب شد، پلی ساخته شود. واقعا جای تاسف است که بعضی ها فکر می کنند برای ساختن یک پل روستایی هم باید دولت جلسه بگذارد و مصوبه بگذراند! اگر هیات وزیران باید به این امور مستقیما رسیدگی کنند، پس مسوولان محلی و نمایندگان مجلس، این وسط چه کاره اند؟ این چه حرف مضحک و چه استدلال تاسف انگیزی است برای توجیه تاخیر در ساخت پل؟ آن یکی مسوول هم که رسما زیر قولش زده و از مرداد تاکنون، حقوق ماهیانه اش را گرفته و خبری از پلی که وعده داده بود، نیست! واقعا باید به این آقایان گفت اگر مرهمی بر زخم نیستید، لااقل نمک بر زخم مردم نپاشید. یعنی چه که تقصیر خودشان است که انگشتشان قطع می شود یا بروید شنا کنید؟! به خدا سوگند، "خجالت" هم یکی از بزرگترین نعمت های الهی است! اگر آقایان این قدر عرضه ندارند یک پل روستایی درست کنند، اعلام بی کفایتی کنند تا همین خوانندگان سایت های خبری اعم از راست و چپ و مستقل خودشان دست به کار شوند تا بلکه آقایان خجالت زده شوند! واقعا برای کشوری که در آن سوی دنیا هم طرح های عمرانی دارد و پل و سد و کارخانه و نیروگاه، می سازد، زشت و زننده است که در داخل مرزهایش، مردمی آن هم مردمی به شرافت و مظلومیت روستاهای کهکیلویه و بویراحمد، این چنین محروم و درمانده شوند و هر روز شاهد زخم و مرگ خود یا عزیزانشان باشند و آن وقت آقایان پایشان را روی پای دیگر بیندازند و بگویند: تقصیر خود مردم است. واقعا اگر در همین مجلس شورای اسلامی، به دلیل مثلا خرابی یک در، انگشت یک نماینده قطع شود، آقایان چه جار و جنجالی راه می اندازند و خبرش تا آن سوی دنیا می رود ولی وقتی ده ها هموطن در یک روستا، دچار چنین سرنوشتی می شوند، واکنش آقایان این است: بزرگنمایی می کنید! آیا خون تهران نشینان و مسوولان از خون بچه های روستای گاودانه کهکیلویه و بویراحمد رنگین است؟ دقت کنید که مردم این روستا نمی گویند بیایید برای ما ورزشگاه بسازید یا نیروگاه خورشیدی برایمان بیاورید، فقط می گویند پلی درست کنید تا انگشت های بچه هایمان قطع نشود؛ همین! از دولت که همواره بر رسیدگی به مناطقه محروم را تاکید دارد، انتظار می رود ضمن بازخواست مسوولان استان به دلیل اهمال در خدمت رسانی ، به طور جدی پیگیر این موضوع باشد که چرا آقایان مسوول در استان کهکیلویه و بویراحمد تا این حد در برابر مشکلات مردم بی تفاوت اند. در واقع هر چند قطع مداوم انگشتان دست مردم منطقه فاجعه بار است ، نوع واکنش مسوولان محلی به این مساله، فاجعه ای بسیار بسیار بزرگ تر است. فاجعه نخست را می توان با ساخت پل از بین برد، و می ماند فاجعه بزرگ تر دوم که باید دید چه برخوردی با مسوولان سهل انگار می شود.
با ۱۸۳ امتیاز و ۱۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" صبح امروز 19 آبان ماه حوالی ساعت 10:00 صبح زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی بعد از تحمل نزدیگ به 8 سال زندان و شکنجه های قرون وسطایی به طور ناگهانی به اجرای احکام زندان گوهردشت کرج فراخواند شد و توسط یکی از جنایتکاران علیه بشریت و شکنجه گر شناخته شده « حسن آخریان» که به خاطر قتل و دست و پا شگستن و تجاوز و شکنجۀ زندانیان سیاسی ترفیع سمت یافته است و اکنون به عنوان رئیس اجرای احکام ولی فقیه علی خامنه ای در زندان گوهردشت منصوب شده است. حکم ضد بشری 74 ضربه شلاق را علیه این زندانی سیاسی به اجرا گذاشت. هنگام ورود زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی به اجرای احکام زندان گوهردشت کرج در حالی که حسن آخریان خط کش فلزی در دست داشت و برای اجرای عمل قرون وسطایی و ضد بشری حکم 74 ضربه شلاق با پوزخند شیطان صفتانه خود خطاب به فرزند دلیر و آزادیخواه مردم ایران گفت :«ببینم شوکلات می خوری،قهوه می خوری و یا شلاق می خوری» و با این جمله سعی در تخریب روحیه و مرعوب کردن او را داشت. حسن آخریان، جنایتکار علیه بشریت سپس به عمل ضدبشری و قرون وسطایی وارد کردن 74 ضربه شلاق به تن نحیف و رنجور ولی اراده سترگ و روح آزادیخوانه وی اقدام نمود. در طی مدتی که شلاقها بر تن این فرزند آزدیخواه مردم ایران وارد می شد زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی حسرت یک آخ کشیدن را به دل این فرد گذاشت.علیرغم درد شدید و کبود شدن پشت او ولی با لبخند به لب این جناتیکار علیه بشریت را با نگاهها و برخورد های خود تحقیر نمود.
با ۱۷۳ امتیاز و ۳۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


بنا به گزارش منابع خبری، در اثر یورش ماموران امنیتی به منزل آرش صادقی عضو شورای مركزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه، مادر این فعال دانشجویی دچار حمله قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می کند. به گزارش ندای سبز آزادی، صادقی که پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصی به منزل باز می گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هیچ گونه احضار نامه ای برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورین امنیتی جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسكونی آنها یورش می برند، که همین مسئله منجر به حمله قلبی و فوت مادر آرش می شود. لازم به ذكر است كه در حین بازجویی هایی كه از این دانشجو به عمل آمده دو بار كتف وی در رفته و یك دندان او نیز شكسته است . آرش صادقی، دانشجوی كارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مركزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشاركت، در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محكوم گردیده است.
با ۱۶۸ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


ستاد ایرانی کمک به بازسازی لبنان روز پنج شنبه اعلام کرد، بازسازی ‪۹‬ پل اصلی ویران شده در لبنان در پی جنگ سال گذشته رژیم صهیونیستی ، توسط این ستاد پایان یافته است. این ستاد با صدور بیانیه‌ای افزود، همچنین بازسازی پنج پل اصلی در دست اجرا و پنج پل نیز در دست بررسی است. بر اساس بیانیه این ستاد، همچنین ‪ ۱۶۲‬طرح ساخت پلها و آبراههای کوچک نیز اجرا شده و دو مورد دیگر در این زمینه در دست اجرا است. این ستاد ایرانی پس از جنگ رژیم صهیونیستی علیه لبنان، کمک به بازسازی این کشور را آغاز کرد و بازسازی طرحهای متنوعی را در لبنان بر عهده گرفت که شامل اماکن آموزشی ، مذهبی، پزشکی، راهها، پلها ، شبکه برق و مین‌روبی است. این کمیته همچنین، برنامه توسعه شهری را در حومه جنوبی بیروت اجرا کرده و در منطقه بقاع در شرق لبنان نیز اجرا خواهد کرد. بر پایه گزارش پیشین این ستاد، از مجموع ‪ ۶۳‬روستا که بازسازی و آماده‌سازی آنها بر عهده هیات ایرانی گذاشته شده کار ‪ ۴۳‬روستا به پایان رسیده است. ستاد ایرانی همچنین کار بازسازی ‪ ۲۰۰‬باب مدرسه را بر عهده گرفته که از این تعداد ، ساخت ‪ ۱۴۹‬مدرسه پایان یافته است. این ستاد کار بازسازی ‪ ۱۵۰‬مسجد و دیگر اماکن مذهبی را نیز که توسط صهیونیستها در لبنان تخریب شده بر عهده گرفته که از بین آنها بازسازی ‪۵۰‬ مورد به پایان رسیده است. در جنگ ‪ ۳۳‬روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان ، نظامیان اسراییلی بیش از یکهزار لبنانی را به شهادت رساندند و میلیاردها دلار خسارت به‌بخش‌های مختلف اقتصادی‌از جمله ساختمانهاو اماکن عمومی وارد کردند که جمهوری اسلامی ایران وبرخی کشورهای دیگربطور مستقیم‌کار بازسازی بخشی از این خسارت‌ها را برعهده گرفته‌اند.
با ۱۶۶ امتیاز و ۱۴ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


نفرين بر دل ديو سياه خامنه اي و باند ويرانگرش به سرکردگي احمدي نژادپادوي کودتاچيان.دل انسان از ديدن صحنه دست بي انگشت کودکان کهگيلويه و بوير احمد آتش مي گيرد .تصور کنيد لحظه اي که اين کودکان انگشتانشان زير "گرگر" قيچي شده است .!!
با ۱۵۷ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


ماموران وزارت اطلاعات در روزهای بازداشت، هم مرا کتک زده اند و هم به ناموس و خانواده ام فحش داده اند. این رفتار هیولاگون ماموران وزارت اطلاعات، در مورد آقایان سید مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، حمزه کرمی، محمدرضا رجبی، و بسیاری دیگر نیز صورت پذیرفته است. هم کتک زده اند، هم فحش های ناموسی داده اند، و هم کله ی بعضی را در کاسه ی مستراح فرو برده اند.
با ۱۵۳ امتیاز و ۱۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


سید علی محمد بزرگواری که نمایندگی مردم شهرستان کهگیلویه و بهمئی را در مجلس برعهده دارد معتقد است که مسئله را نباید خیلی بزرگ کرد! او پس از اینکه نشانی روستای گاودانه را در شهرستان کهگیویه از خبرنگار مهر پرسید توضیح داد: بعضی از روستاها در طرف دیگر رودخانه بزرگ مارون قرار گرفته اند و برای رفت و آمدشان به روستاهای دیگر و عبور از رودخانه مشکل دارند. بنابراین باید برای آنها روی رودخانه پل زده شود. بزرگواری ادامه داد: باید برای مردم روستای گاودانه هم پل آهنی ساخته شود تا بتوان وسایل سبک را از روی آن عبور داد. اما قبل از هر اقدامی باید طرح پل نوشته شود. اداره راه و ترابری شهرستان آن را آماده کند. اداره راه شهرستان طرح مورد نظر را به کمیته برنامه ریزی استان بدهد. کمیته برنامه ربزی آن را تائید کند. بعد آن طرح برای دولت فرستاده شود تا دولت بودجه لازم برای ساخت پل را در اختیار اداره راه استان قرار دهد البته اگر با آن طرح موافقت شود! بنابراین شاید تا زمان ساخت این پل، چند سال زمان طول بکشد. بزرگواری در واکنش به این موضوع که هر روز ممکن است یک فرد دیگر در روستا از ناحیه دست نقص عضو شود، بیان کرد: روستاییان اغراق می کنند. شما هم مسئله را خیلی بزرگ می کنید. همیشه می شود با شنا کردن از رودخانه عبور کرد! وی گفت: روستاییان می توانند از پلی که برای روستای دیگرساخته شده عبور کنند. ما هم هر قدر که زور داریم می زنیم تا اداره راه کاری برای آنها انجام دهد اما بدانید اگر مردم روستا حواسشان را جمع کنند انگشتشان قطع نمی شود! گفته های نماینده مردم کهگیلویه و بهمئی درباره چاره اندیشی برای مردم روستای گاودانه و اغراق در بزرگ کردن موضوع در حالی است که زمستان آب رودخانه مارون طغیان می کند و راه دسترسی مردم این روستا با جاده قطع می شود. حتی سالهای گذشته آب رودخانه به حدی زیاد می شد که امکان سوار شدن روی گرگر هم وجود نداشت. همچنین تا قبل از نصب گرگر، روستاییان گاودانه کیسه های شن را به شکم می بستند و شناکنان از رودخانه عبور می کردند. همین کار باعث شده بود تا افراد زیادی در رودخانه غرق و ناپدید شوند. پل دیگری که روی رودخانه قرار دارد برای مردم روستای کلات ساخته شده است. اهالی روستای گاودانه باید برای استفاده از این پل یک ساعت و نیم تا روستای کلات پیاده روی کرد. هدایت خواه: پیگیری می کنم! ستار هدایت خواه، نماینده مردم شهرستان بویراحمد و دنا در مجلس هم تا به حال نام روستای گاودانه را نشنیده بود و به خبرنگار مهر گفت: یادم هست وقتی نوجوان بودم گرگر یا جره در روستای ما هم وجود داشت. اما اهالی روستا به آن تل فریک می گفتند
با ۱۴۴ امتیاز و ۱۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


این ویدیو مدرکی بی چون و چرا در مورد حراج میلیارها دلار از منابع ایران توسط حکومتی بی کفایت است ! ساخت بیش از 2000 پرژه ! 200 پل کوچک وبزرگ _ 300 مدرسه _800 مرکز اداری و خدماتی 400 جاده بزرگ و کوچک و....... بقیه آمار در ویدیو توسط مسوول باسازی لبنان گفته میشه !../في خدمة الشعب اللبناني | Iran's Services to Lebanon
با ۱۳۷ امتیاز و ۲۶ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


مادر آرش صادقی که در پی حمله ماموران امنیتی برای بازداشت آرش دچار حمله قلبی شده بود، پس از چهار روز در بیمارستان درگذشت.
با ۱۳۷ امتیاز و ۱۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


حمله ماموران امنيتی به خانه آرش صادقی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه، باعث شد مادر او دچار سکته قلبی شده و پس از چهار روز در بيمارستان فوت کند. به گزارش ندای سبز آزادی صادقی پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده و پس گذشت حدود يک سال و نيم برای مرخصی به خانه می آيد، اما پس از گذشت چند روز بدون هيچ گونه احضاری برای بازگشت و يا تماس تلفنی از سوی ضابطين قضايی، مامورين امنيتی ساعت ۴ صبح به منزل مسکونی آنها حمله کرده اند که همين امر منجر به حمله قلبی و فوت مادر آرش می شود. لازم به ذکر است که در حين بازجويی هايی که از اين دانشجو به عمل آمده دو بار کتف وی در رفته و يک دندان او نيز شکسته است . وی در دادگاه بدوی به ۶ سال حبس تعزيری و ۳سال حبس تعليقی محکوم گرديده است. آرش صادقی دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی اين دانشگاه و از اعضای جبهه مشارکت است.
با ۱۲۹ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


محمد نوری زاد در رابطه با جلسه بازجویی روز شنبه خود در وبسایت شخصی اش نوشته است: صبح روز شنبه ۱۵/۸/۸۹ ، همچنان از عفونت شدید در ناحیه فک و دندان های خود در رنج بودم که ماموری آمد و گفت:آماه شوید باید برویم دادسرا.باوجود اینکه به خود قبولانده ام انتظاری جز از هرآنچه روی می دهد،نداشته باشم،اما نمی دانم چرا یک گرایش کورسو مانندی از دور دست های ذهنم خودی نشانم داد و به من گفت:احتمالا بعد از نگارش سه نامه ی رسمی به دادستان و رئیس زندان مبنی بر عفونت شدید در ناحیه ی فک و دندانها،و ارجاع آن بزرگواران به نظر مکتوب پزشک متخصص زندان اوین،می خواهند مرا برای مداوا به جایی بفرستند. این گمان کورسو مانند،از سلول تا دفتر قاضی ،که راهی طولانی نبود و من و مامور همراهم،پیاده آن را طی می کردیم،هر از چندی سر بر می آورد و خودی نشان می داد.که یعنی: زیاد بدبین نباش!می بینی به نامه های تو،گر چه دیر،اما به هر حال پاسخ گفتند.چرا که آنها،هرکس که باشند،انسان اند.سن و سالی پشت سر گذارده اند.درد کشیده اند .حالا نه اگر درد مردم را،اما درد دندان که تجربه کرده اند.حالا عفونت شدید نداشته اند که نداشه اند!این گمان خوب،تا دادسرا نیز با من بود. و حتی تا لحظه ای که او دست به پوشه ای برد و برگه ای را بیرون کشید و به مطالعه ی سطحی آن پرداخت.همان مترسک درون،باز برآمد و به من گفت این برگه ای که در دست جناب قاضی است، احتمالا نظر جناب دادستان یا ریاست زندان است. که فلانی،ببین ما چه اندازه به فکر تو و امثال تو هستیم؟صورتت عفونت شدید دارد؟بفرما،این هم موافقت نامه ی بزرگان دستگاه قضا،برو خودت را معالجه کن!منتها به همین شرطی که خودت در نامه هایت آورده ای! با هزینه شخصی ! همه ی عمر این گمان مترسکی من،سه ثانیه بیش به درازا نیانجامید.جناب قاضی،برگه ی از پیش نوشته شده را به دست من داد و گفت:شما در نامه ی آخرت به رهبری،به ماموران وزارت اطلاعات توهین کرده ای.اداره کل حقوقی وزارت اطلاعات از شما شکایت کرده است.اگر پاسخی دارید بنویسید.برگه را گرفتم و به دستخط جناب قاضی نگاه کردم.بله ،او،پیش از ورود من،وتحت یک پرسش،مسئله توهین مرا مطرح کرده و از من خواسته است تا پاسخ بگویم.خودکاری گرفتم و نوشتم:ماموران وزارت اطلاعات در روزهای بازداشت،هم مرا کتک زه اند و هم به ناموس و خانواده ام فحش داده اند.این رفتار هیولاگون ماموران وزارت اطلاعات،در مورد آقایان سید مصطفی تاجزاده،عبدالله مومنی،حمزه کرمی،محمدرضا رجبی،و بسیاری دیگر نیز صورت پذیرفته است.هم کتک زده اند ،هم فحش های ناموسی داده اند،و هم کله ی بعضی را در کاسه ی مستراح فرو برده اند. " خوب،این از سوال اول.برگه را به دست قاضی محترم دادم.مطالعه نکرده پرسش دوم را نوشت و به دستم داد.برگه را گرفتم.اطمینان دارم اگر همه ی حقوقدانان و قاضیان و وکلای ایران و جهان دست به دست هم بدهند ، نمی توانند سوال دوم را که سوال پایانی جناب قاضی نیز بود،حدس بزنند.و اما پرسش دوم:"اتهام شما از نظر من محرز است.آخرین دفاع خود را بنویسید".به قاضی گفتم:یعنی شما با این سرعت،به احراز جرم و خطای من پی بردید؟گفت:بله.در پاسخ به پرسش دوم ،و به عنوان آخرین دفاع، فقط یک خط نوشتم:" به امید روزی که آن عده از ماموران خطاکار و فحاش و بزن بهادر و شکنجه گر وزارت اطلاعات ،در پیشگاه عدل خدا و مردم ، پاسخگوی رفتار شنیع خود باشند.والسلام علی من التبع الهدی".به جناب قاضی گفتم:تمام است؟گفت:تمام است.می توانید بروید.به قاضی که نامش محبی بود گفتم:می دانید اجداد شما ،آنگاه که شهرت "محبی" را برای خود برگزیدند،اراده شان،ابراز ارادت به اهل بیت پیامبر اکرم بوده است؟متاسفانه ،شما امروز،به جای ابراز ارادت به پیشگاه عدلی که تاکید و توصیه ی بنیادین آنان است،سر به ارادت دیگرانی فرو برده اید که نسبتی با عدل ندارند.این گفتم و از اتاق او بیرون زدم.در راه بازگشت،مامور همراه من که از این همه شتاب تعجب کرده بود گفت: من هر وقت یکی را به اینجا می برم،حداقل سه چهار ساعتی معطل می شوم. به او گفتم:بی دلیل نیست که بزرگان دینی ما به قاضیان توصیه کرده اند که کفش تنگ نپوشند،به هنگام خشم قضاوت نکنند،واگر کم حوصله و از چیزی ناراحت اند،از قضاوت پرهیز کنند.حتی بزرگان دینی ما گفته اند اگر یک قاضی به تنگ افتاد،یعنی نیاز مبرمش بود که به مستراح برود و قضای حاجت کند،در همان حالت تنگ و فشار،دست به کار قضاوت نبرد.مامور همراه من چیزی نگفت،من اما در دل گریستم.که اوضاع قضاوت در این ملک، به کجا انجامیده است که سایه ی مخوف ماموران وزارت اطلاعات،یک قاضی بخت برگشته را چنان مرعوب خود می سازد که با چشمان بسته به اجابت دستورالعمل آنان شتاب می کند.گویا در همان مسیر رفتن ،طی دو پرسش برق آسا،سر و ته قضیه را به هم آورده است و در پاسخ به "چرا" ی متهم مبهوت، می گوید:"برو کنار من باید خودم را به دستشویی برسانم!"
با ۱۲۴ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


بنا به گزارش منابع خبری، در اثر یورش ماموران امنیتی به منزل آرش صادقی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه، مادر این فعال دانشجویی دچار حمله قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می کند. به گزارش ندای سبز آزادی، صادقی که پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصی به منزل باز می گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هیچ گونه احضار نامه ای برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورین امنیتی جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسکونی آنها یورش می برند، که همین مسئله منجر به حمله قلبی و فوت مادر آرش می شود.لازم به ذکر است که در حین بازجویی هایی که از این دانشجو به عمل آمده دو بار کتف وی در رفته و یک دندان او نیز شکسته است .آرش صادقی، دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشارکت، در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم گردیده است.
با ۱۱۴ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


: بنا به گزارش منابع خبری، در اثر یورش ماموران امنیتی به منزل آرش صادقی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه، مادر این فعال دانشجویی دچار حمله قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می کند. به گزارش ندای سبز آزادی، صادقی که پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصی به منزل باز می گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هیچ گونه احضار نامه ای برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورین امنیتی جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسکونی آنها یورش می برند، که همین مسئله منجر به حمله قلبی و شهادت مادر آرش می شود. لازم به ذکر است که در حین بازجویی هایی که از این دانشجو به عمل آمده دو بار کتف وی در رفته و یک دندان او نیز شکسته است . آرش صادقی، دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشارکت، در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم گردیده است.
با ۱۱۳ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


جانان من اندوه لبنان کشت ما را این کودکان اهل روستایی در کهکیلویه و بویراحمد هستند و برای اینکه به مدرسه بروند به علت نبود پل مجبورند از وسیله ای شبیه تله کابین دستی استفاده کنند که تا به حال چندین نفر از اهالی این روستا از جمله چند کودک به خاطر استفاده از این وسیله خطرناک انگشت خود را از دست داده اند منبع خبرگذاری مهر و سایت کلام تی وی http://www.kalam.tv/fa/video/50220/index.html حالا این لینک را نگاه کنید که توضیح میدهد ساخت 9 پل در لبنان توسط ایران به پایان رسیده است http://www.shasa.ir/newsdetail-22717-fa.html عکس وبسایت رو هم میگیرم که اگر خبر رو حذف کردند نتونند من رو متهم به دروغ گویی کنند در لینک دیگری از سایت رادیو فردا به ساختن ۶۷۰ کیلومتر راه، ۷۳ مسجد، ۴۸ پل و ۱۹ مرکز پزشکی اشاره شده است http://www.radiofarda.com/content/F7_Khavand_IV_on_Iran_Financial_Aides_to_Lebanon/2192225.html
با ۱۱۳ امتیاز و ۶ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


بياييد همه با هم در يک اقدام جمعي به خانه آرش برويم براي تسليت .درنگ نکنيم .کسي آدرس دارد بگذارد.سکوت نکنيم .
با ۱۱۱ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


حمله ماموران وحشی_امنیتی به خانه آرش صادقی عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه علامه، باعث شد مادر او دچار سکته قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می کند. صادقی پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده و پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصي به خانه می آید، اما پس از گذشت چند روز بدون هيچ گونه احضاري برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورين امنيتي ساعت 4 صبح به منزل مسكوني آنها حمله کرده نند كه همين امر منجر به حمله قلبي و فوت مادر 45 آرش مي شود. لازم به ذكر است كه در حين بازجويي هايي كه ازجانب همین وحشی ها از ارش صادقی به عمل آمده بود دو بار كتف وي در رفته و يك دندان او نیز شكسته بود.
با ۱۱۱ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


لینک زدن که آی ی ی ی ی ی ایها الناس حالا که نمیشه تظاهرات کرد پاشید یه چهارتا اسکناس شعار نویسی کنید یه امیدی به خودتون بدید چندتا امید هم به من و دیگران.نظر دادم که آی ی ی ی ی ایها الناس فقط مثبت دادن مهم نیست…فقط گفتن موافقم کافی نیست.جان من پاشید دست کنید تو جیبتان نه 10تا نه 20تا یه دونه اسکناس بردارید روش بنویسید..پاشدم خودم هم یه اسکناس اوردم که بنویسم چشمم به پرینتری که تازه خریده بودم افتاد، شد این:[عکس] اول یه Send to All در یاهو زدم به کل رفقا که جان من ،جان من،جان من پاشید یه اسکناس شعار نویسی کنید…دمشون سبز یه چندتایی عکس اومد که اسکناس شعار نویسی شده بود.بعد اومدم این پست رو تو بلاگ تار عنکبوت زدم نوشتم.(یعنی اتومات در فیسبوک،توییترو فرندفید هم رفت)نوبت رسید به لینک کردن در بالاترین که شد اینی که دارید میخونید.خلاصه میگم، من به پشتوانه همین اکانت بالاترین با همین شخصیت مجازی..به پشتوانه همین رفقای سبز اینترنتیم اسکناس نویسی رو احیا خواهم کرد.این "من "همه شماها هستید.جان من جان من جان من برخیز فقط و فقط یک اسکناس شعار نویسی کن و از دوستانت هم بخواه اسکناسی شعار نویسی کنند و دوم اینکه بنویس در ترویج اسکناس نویسی در وبلاگات در فیس بوک در بالاترین در مسنجر و….و بدون ما پیروزیم
با ۱۱۰ امتیاز و ۲۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


تصویر فوق پل روستای علی آباد از توابع شهرستان بندرانزلی می باشد که حدودا ۳ سال از آغاز ساخت آن گذشته است . مسیر این پل به عنوان کمربندی جهت روستاهای آبکنار ؛ تربه بر ؛ اشپلاء ؛ معاف ؛ خمیران ؛ کرکان ؛ سیاه خاله سر و شیلسر که قصد رفتن به شهرستان بندرانزلی را دارند مورد استفاده قرار میگرد با استفاده از این پل روستائیان مسیر کوتاه تری را جهت رسیدن به انزلی طی نموده و دیگر نیازی به گذر از روستاهای سیاه وزان ؛ کچلک و کپورچال نمیباشد اما متاسفانه چیزی که نظر ما را به سمت این پل جلب کرده این است که این پل فقط نیاز به یک روکش آسفالت دارد تا به بهره برداری کامل برسد اما حدودا یک سال است که به همین شکل رها شده . به دلیل اینکه این پل در محدوده ضلع جنوبی روستای علی آباد قراردارد و مردم این روستا جهت تردد به شهر نیازی به این مسیر ندارند بنظر میرسد دهیاری و شورای روستا اهمیتی به ساخت این پل نداده و در این زمینه پیگیریهای لازم صورت نگرفته به امید روزی که شهرداری و راهداری بندرانزلی فکری به حال این پل نموده و در جهت تکمیل آن اقداماتی انجام دهند مدیریت این سایت به نمایندگی از مردم روستا از مسئولین محترم بندرانزلی درخواست میکند تا به مشکل این پل رسیدگی نمایند
با ۱۰۵ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


در اثر حمله ماموران امنیتی به منزل آرش صادقی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه، مادر این فعال دانشجویی دچار حمله قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می‌کند. به گزارش ندای سبز آزادی، صادقی که پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصی به منزل باز‌می‌گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هیچ‌گونه احضار نامه‌ای برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورین امنیتی جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسکونی آنها یورش می‌برند، که همین مسئله منجر به حمله قلبی و فوت مادر آرش می‌شود. لازم به ذکر است که در حین بازجویی‌هایی که از این دانشجو به عمل آمده دو بار کتف وی در رفته و یک دندان او نیز شکسته است. آرش صادقی، دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشارکت، در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم شده است.
با ۱۰۵ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


فعالین حقوق بشر ودمكراسی بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" صبح امروز 19 آبان ماه حوالی ساعت 10:00 صبح زندانی سیاسی بهروز جاوید طهرانی بعد از تحمل نزدیگ به 8 سال زندان و شکنجه های قرون وسطایی به طور ناگهانی به اجرای احکام زندان گوهردشت کرج فراخواند شد و توسط یکی از جنایتکاران علیه بشریت و شکنجه گر شناخته شده « حسن آخریان» که به خاطر قتل و دست و پا شگستن و تجاوز و شکنجۀ زندانیان سیاسی ترفیع سمت یافته است و اکنون به عنوان رئیس اجرای احکام ولی فقیه علی خامنه ای در زندان گوهردشت منصوب شده است. حکم ضد بشری 74 ضربه شلاق را علیه این زندانی سیاسی به اجرا گذاشت.
با ۱۰۰ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


اگر آقایان اینقدر عرضه ندارند یک پل روستایی درست کنند، اعلام بی کفایتی کنند تا همین خوانندگان سایت‌های خبری اعم از راست و چپ و مستقل خودشان دست به کار شوند تا بلکه آقایان خجالت زده شوند! واقعا برای کشوری که در آن سوی دنیا هم طرح‌های عمرانی دارد و پل و سد و کارخانه و نیروگاه، می‌سازد، زشت و زننده است که در داخل مرزهایش، مردمی آن هم مردمی به شرافت و مظلومیت روستاهای کهگیلویه و بویراحمد، این چنین محروم و درمانده شوند و هر روز شاهد زخم و مرگ خود یا عزیزانشان باشند و آن وقت آقایان پایشان را روی پای دیگر بیندازند و بگویند: تقصیر خود مردم است. واقعا اگر در همین مجلس شورای اسلامی، به دلیل مثلا خرابی یک در، انگشت یک نماینده قطع شود، آقایان چه جار و جنجالی راه می‌اندازند و خبرش تا آن سوی دنیا می‌رود ولی وقتی ده‌ها هموطن در یک روستا، دچار چنین سرنوشتی می‌شوند، واکنش آقایان این است: بزرگنمایی می‌کنید! آیا خون تهران نشینان و مسئولان از خون بچه‌های روستای گاودانه کهکیلویه و بویراحمد رنگین است؟ دقت کنید که مردم این روستا نمی‌گویند بیایید برای ما ورزشگاه بسازید یا نیروگاه خورشیدی برایمان بیاورید، فقط می‌گویند پلی درست کنید تا انگشت‌های بچه هایمان قطع نشود؛ همین! از دولت که همواره بر رسیدگی به مناطقه محروم را تاکید دارد، انتظار می‌رود ضمن بازخواست مسئولان استان به دلیل اهمال در خدمت رسانی ، به طور جدی پیگیر این موضوع باشد که چرا آقایان مسئول در استان کهکیلویه و بویراحمد تا این حد در برابر مشکلات مردم بی تفاوت اند. در واقع هر چند قطع مداوم انگشتان دست مردم منطقه فاجعه بار است ، نوع واکنش مسئولان محلی به این مساله، فاجعه‌ای بسیار بسیار بزرگ تر است. فاجعه نخست را می‌توان با ساخت پل از بین برد، و می‌ماند فاجعه بزرگ تر دوم که باید دید چه برخوردی با مسئولان سهل انگار می‌شود.
با ۹۹ امتیاز و ۱۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


بنا به گزارش منابع خبري، در اثر يورش ماموران امنيتي به منزل آرش صادقي عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشگاه علامه، مادر اين فعال دانشجويي دچار حمله قلبي شده و پس از چهار روز دربيمارستان فوت مي كند. به گزارش نداي سبز آزادي، صادقي كه پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود يك سال و نيم براي مرخصي به منزل باز مي گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هيچ گونه احضار نامه اي براي بازگشت و يا تماس تلفني از سوي ضابطين قضايي، مامورين امنيتي جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسكوني آنها يورش مي برند، كه همين مسئله منجر به حمله قلبي و فوت مادر آرش مي شود.
با ۸۹ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


پیشنهاد شعارنویسی بر روی اسکناس‌ها اولین بار در فضای اینترنت فارسی منتشر شد. این پیشنهاد به سرعت از جانب معترضان جدی گرفته شد و موج رسانه ای تازه ای از جانب معترضین بلند شد. حکومت در هفته‌ها و ماه‌های اول سعی کرد خود را نسبت به این رسانه جدید بی تفاوت جلوه دهد اما تاثیرگذاری این رسانه چنان گسترده بود که کمر انکارها و انکارکنندگان شکست و نمایندگان حکومت لب به اعتراض گشودند که اسکناس سرمایه ملی است و شعارنویسی بر روی آن جرم و شعارنویس مجرم محسوب می‌شود. به راستی این رسانه جدید چه ویژگی هایی دارد که حکومت را این چنین برآشفت و به تکاپو واداشت؟ اولین ویژگی اسکناس - این جوان ترین رسانه غیررسمی در دست معترضان – عمومی بودن آن است. اسکناس ابزاری است که در دست تمام اقشار جامعه می‌چرخد؛ کودک و جوان و میانسال و کهنسال، فقیر و غنی، باسواد و بیسواد، بیکار و کارگر و کارمند و مدیر و کاسب و معلم و مهندس و پزشک، زن و مرد، شهری و روستایی، اصلاح طلب و اصولگرا، معترض و غیرمعترض، و خلاصه همه و همه، هر روز از اسکناس استفاده می‌کنند و عاملی موثر در چرخش آن در سطح جامعه هستند. به راستی کدام رسانۀ دیگر را می‌شناسید که چنین سطح دربرگیری بالایی داشته باشد؟ به جرات می‌توان گفت که صدا و سیما نیز چنین گستردگی مخاطبی ندارد. دومین ویژگی اسکناس، غیرقابل حذف بودن آن است. اسکناس ابزارِ داد و ستد است و دارای ارزش مادی می‌باشد؛ پس وقتی به دست کسی می‌رسد احتمال نابود کردن آن بسیار کم و در حد صفر است چراکه اگر کسی اسکناسی را نابود کند، دارایی خود را نابود کرده است. در این حالت اگر اسکناسی که روی آن شعارنویسی‌شده، به دست یکی از مخالفان جنبش مردمی بیافتد وی هیچ چاره ای جز دور کردن اسکناس از خود ندارد که همین مساله هم سرعت انتشار این رسانه را بیشتر می‌کند. حتی اگر دولت هم کمر به حذف این اسکناس‌های شعارنویسی‌شده ببندد، نمی‌تواند به موفقیتی دست پیدا کند چراکه جمع کردن تمام اسکناس‌های شعارنویسی‌شده، توسط سیستم بانکی کشور بسیار وقتگیر و البته غیرممکن است. ضمن اینکه حذف این اسکناسها و انتشار اسکناس‌های جدید مستلزم صرف وقت و هزینه دوچندانی برای دولت است. حال این رسانه را، از لحاظ قابل حذف بودن با سایر رسانه‌ها مقایسه کنید؛ اسکناس نه توقیف می‌شود، نه پارازیت پذیر است، نه فیلتر می‌شود، نه با رنگ پاک می‌شود، نه قابل سرکوب شدن است. سومین ویژگی بارز اسکناس، در دسترس بودن است. این رسانه از لحاظ امکان تولید در مقایسه با سایر رسانه ها، در دسترس ترین و ساده ترین رسانه است. شعارنویسی روی اسکناس و تبدیل این ابزار داد و ستد به یک رسانۀ غیررسمی به هیچ چیز احتیاج ندارد؛ نه به برق، نه به اینترنت، نه به سرور ماهواره، نه به دیش، نه به دستگاه تکثیر و چاپگر، نه به فرستنده و نه حتی به کاغذ. فقط کافی است دست خود را در جیبتان کنید. در جیب ندارترین ایرانی‌ها هم حداقل یک اسکناس پنجاه یا صدتومانی پیدا می‌شود که برای نشان دادن اعتراضشان روی آن بنویسند: «رای من کجاست؟» چهارمین خصوصیت این رسانه غیررسمی، امن بودن آن است. شعارنویسی روی اسکناس کم خطرترین نوع فعالیت رسانه ای است، چراکه حکومت به هیچ وجه قادر به شناسایی شعارنویسان نیست؛ شعارنویسی در خانه‌ها انجام می‌شود و اسکناسها در مبادلات روزمره به چرخش در می‌آیند. حتی اگر کسی یک اسکناس شعارنویسی‌شده هم در میان سایر اسکناس‌های جیب یا کیف پولش داشته باشد، به سادگی می‌تواند از وجود آن ابراز بی اطلاعی کند. البته واضح است که اگر تمام اسکناسهای موجود در یک کیف پول شعارنویسی‌شده باشد، صاحب کیف نمی‌تواند اظهار بی اطلاعی کند. با اندکی هوشمندی و درایت می‌تواند این فعالیت رسانه ای بدون هیچ خطری تا رسیدن به هدف نهایی دنبال کرد. پنجمین ویژگی اسکناس، انتشار ساده آن است. اسکناس‌های شعارنویسی‌شده را می‌توان به سادگی در مبادلات کالا و خدمات روزانه پخش کرد؛ هنگام پیاده شدن از تاکسی، هنگام خرید یک ساندویچ یا روزنامه، هنگام پرداخت قبض آب و برق، هنگام واریز قسط بانک و حتی هنگام کمک به یک مستمند می‌توان به سادگی این رسانه را منتشر کرد و در معرض دید یک مخاطب تازه گذاشت. هیچ رسانه غیررسمی دیگری را نمی‌توان به این سادگی در جامعه پخش کرد. شاید کمی خنده دار باشد اما نمی‌توان به این سادگی از اعتراض خود با «یک غریبه» سخن گفت. ششمین ویژگی اسکناس که منحصر به فرد می‌باشد، قابلیت بازنشر آن است. هر اسکناس روزانه در دست چندین نفر رد و بدل می‌شود. هیچ فردی اسکناسهایش را قاب نمی‌کند و یا در پستوی خانه اش نگه نمی‌دارد. همه افراد جامعه، اسکناس را خرج می‌کنند و هر قطعه اسکناس در طول روز بارها خرج و خرج و خرج می‌شود. پس اسکناس شعارنویسی‌شده برخلاف سایر رسانه‌ها که یکبار (مثل یک برنامه رادیویی) و یا نهایتا چندبار مصرف هستند (مثل روزنامه ای که توسط چند نفر خوانده می‌شود)، رسانه ای «بی‌نهایت بار مصرف» است. هفتمین خصوصیت اسکناس، تیراژ گسترده آن است. اگر تنها ده هزار نفر از معترضان جنبش سبز تصمیم بگیرند روزانه فقط روی ۱۰ قطعه اسکناس شعار بنویسند، هر روز یکصدهزار اسکناس شعارنویسی‌شده وارد جامعه می‌شود. پس از یک ماه، حکومت با رسانه ای روبروست که با تیراژ ۳میلیون نسخه هر لحظه و هر روز، منتشر و توزیع می‌شود. جالب است که بدانید تیراژ کل روزنامه‌های کشور به زحمت به دو و نیم میلیون نسخه در روز می‌رسد. هشتمین خصوصیت اسکناس، گریزناپذیر بودن آن است. مخاطب این قدرت و اختیار را دارد که یک شبکه تلویزیونی را نبیند، یا صدای رادیو را در زمان پخش یک برنامه ببندد، یا از خرید یک روزنامه خودداری کند و یا به یک سایت خبری اصلا سر نزند. اما مخاطبِ «اسکناس شعارنویسی‌شده» چنین قدرتی را ندارد و به دلیل سرعت زیاد خرده‌مبادلات اقتصادی روزانه همیشه خود را در مقابل عمل انجام شده می‌بیند. و در نهایت آخرین و مهمترین خصوصیت اسکناس، انگیزه بخش بودن آن است. یک تکه سنگ بسیار کوچک، وقتی از روی دامنه شیب دار یک کوه بلند که پوشیده از برف است، به سمت پایین غل می‌خورد، فقط در همان لحظه اول یک تکه سنگ کوچک است. این ذره هرچه که پایین تر می‌آید بزرگ و بزرگتر می‌شود و از یک تکه سنگ بسیار کوچک به یک توده بزرگ برفی که توان ویران کردن یک روستا را دارد، تبدیل می‌شود. یک اسکناس شعارنویسی‌شده، همانند همین تکه سنگ کوچک است؛ وقتی این اسکناس به دست یکی دیگر از معترضین می‌رسد او هم به جریان شعارنویسی روی اسکناسها می‌پیوندد. چراکه او هم هنوز سئوال بی پاسخ دارد و نمی‌داند که «رأی اش کجاست؟» پس با دیدن این رسانۀ سادۀ غیررسمی، تصمیم می‌گیرد به همین شیوه سئوالش را مطرح کند و به گوش سایرین برساند. و این چنین می‌شود که حکومت پس از چند هفته بی تفاوتی نسبت به اسکناسهای شعارنویسی‌شده، ناگهان خود را معرض یک بهمن ویران کننده می‌بیند؛ بهمنی که در ابتدا یک سئوال ساده بود اما امروز به توده ای غیرقابل مهار تبدیل شده است
با ۸۸ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


صبح امروز 19 آبان ماه حکم 74 ضربه شلاق جهت این زندانی سیاسی در زندان گوهردشت کرج اجرا شد.
با ۸۶ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


«تغییر: در اثر یورش ماموران امنیتی به منزل آرش صادقی عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه علامه، مادر این فعال دانشجویی دچار حمله قلبی شده و پس از چهار روز دربیمارستان فوت می کند. به گزارش ندای سبز آزادی، صادقی که پس از انتخابات سال گذشته بازداشت شده بود، پس گذشت حدود یک سال و نیم برای مرخصی به منزل باز می گردد، اما پس از گذشت چند روز بدون هیچ گونه احضار نامه ای برای بازگشت و یا تماس تلفنی از سوی ضابطین قضایی، مامورین امنیتی جهت بازداشت مجدد آرش در ساعت چهار صبح به منزل مسکونی آنها یورش می برند، که همین مسئله منجر به حمله قلبی و فوت مادر آرش می شود. لازم به ذکر است که در حین بازجویی هایی که از این دانشجو به عمل آمده دو بار کتف وی در رفته و یک دندان او نیز شکسته است . آرش صادقی، دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه علامه و عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی آن دانشگاه و از اعضای جبهه مشارکت، در دادگاه بدوی به شش سال حبس تعزیری و سه سال حبس تعلیقی محکوم گردیده است.
با ۸۵ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


سایت محمد نوری‌زاد، یادداشتی را به قلم وی منتشر کرد که وی در آن از شکنجه خود و چند زندانی دیگر و توهین ماموران امنیتی به خانواده خود خبر می دهد. نوزي زاد در يادداشت خود آورده است: «ماموران وزارت اطلاعات در روزهای بازداشت، هم مرا کتک زده اند و هم به ناموس و خانواده ام فحش داده اند. این رفتار هیولاگون ماموران وزارت اطلاعات، در مورد آقایان سید مصطفی تاجزاده، عبدالله مومنی، حمزه کرمی، محمدرضا رجبی، و بسیاری دیگر نیز صورت پذیرفته است. هم کتک زده اند، هم فحش های ناموسی داده اند، و هم کله ی بعضی را در کاسه ی مستراح فرو برده اند. » وي در ادامه ابراز اميدواري كرده است: «به امید روزی که آن عده از ماموران خطاکار و فحاش و بزن بهادر و شکنجه گر وزارت اطلاعات، در پیشگاه عدل خدا و مرد، پاسخگوی رفتار شنیع خود باشند. والسلام علی من التبع الهدی»
با ۸۲ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به unsubscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به subscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته