-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

Posts from Khodnevis for 05/14/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بیانیه گروه‌های مختلف دانشجویی ایرانی خارج از کشور در محکومیت اعدام ۵ شهروند ایرانی


اخبار اعدام ۵ تن از هم میهنان کرد ما که دولت جمهوری اسلامی ایشان را به بهانه فعالیت برای گروه شبه نظامی پژاک دستگیر و اعدام کرده است، موج وسیعی از اعتراضات را در برداشته است. رویارویی با اقوام و اقلیتهای دینی با زبان سرکوب در جمهوری اسلامی سخن تازه ای نیست و حکومت از بدو تولدش به منظور کنترل مخالفان سیاستهایش به خشونت متوسل شده است. بسیاری از گروههای نظامی از جمله پژاک رویکرد مسلحانه خود را نتیجه مستقیم اعمال خشونت از جانب حکومت می دانند و به اصطلاح، جمهوری اسلامی با رویکرد نظامی خود منتقد را به محارب تبدیل کرده است.

متاسفانه دستگاه قضایی که باید دادستان و ملجاء ملت باشد، دست به دست شاخه های نظامی مست از قدرت حکومت داده و عملیات آنها را با احکام نا عادلانه تکمیل می کند. این رویکرد قضایی که سالهاست عدل را به سخره گرفته، جامعه را از عدالت ورزی ناامید کرده است. جامعه وقتی می بیند که مفسدین اقتصادی علی رغم نامبرده شدن از تریبون مجلس در دل دولت کودتایی در حاشیه امن خود جولان می دهند، وقتی جوانانی چون محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی پور مدتها قبل از حوادث بعد از انتخابات دستگیر شده ولی برای تکمیل دادگاه نمایشی مجبور به اعتراف دروغین در این دادگاه می شوند و در نهایت به جرم محاربه اعدام می شوند، وقتی احسان فتاحیان به جرم همکاری با کوموله که سالهاست رویکرد نظامی خود را تغییر داده اعدام می شود، وقتی خانواده های شهدای حوادث پس از انتخابات به جرم دادخواهی تهدید و زندانی می شوند و شهدای آنان از جانب قاضی مهدورالدم خوانده می شوند، وقتی بسیاری از فعالین سیاسی اجتماعی به دلیل شرکت در تظاهرات اعتراضی به نتایج انتخابات به ۵ تا ۱۳ سال حبس تعزیری محکوم می شوند، وقتی برای اعضای جندالله امان نامه صادر می شود ولی چندین فعال کرد در اسارت اعدام می شوند و .... جامعه ای که از همه اینها آگاه است مسلما به هر حکمی از جانب این باصطلاح عدالتخانه بی اعتماد است و به آن اعتراض می کند.

در حالیکه به سالروز کودتای ۲۲ خرداد ماه نزدیک می شویم، ما این اعدام ها را بی ارتباط با این رخداد نمی دانیم و یقین داریم که حکومت همچون گذشته برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه این اعدام ها را به اجرا گذاشته تا به خیال خوشش معترضین بهراسند و کودتای آنها را فراموش کنند. آنها فراموش کرده اند که این جنبش ریشه در آگاهی جامعه دارد و جامعه آگاه با مشاهده این اعدام ها تنها در راه خود ثابت قدم می شود زیرا در می یابد که استبداد و مستبد را درست شناخته است. مستبد است حکومتی که برای بقای خود چون ضحاک خون جوانان وطن را می ریزد. مستبد است حکومتی که دبیر ستاد حقوق بشرش آنرا پرچمدار حقوق بشر در جهان معرفی می کند در حالیکه فرزاد کمانگر معلم را بدون اطلاع خانواده و وکیل اعدام می کند. مستبد است نظامی که حتی اجازه تشییع جنازه هایی را که سلاخی
کرده است، نمی دهد.

ما دانشجویان ایرانی سبز اندیش ضمن محکوم کردن اعدام هموطنان کرد زبانمان، مراتب همدردی خود را با خانواده های گلهای پر پر سحرگاه نوزدهم اردیبهشت ماه ابراز می داریم. ما یقین داریم که خون عزیزان ما که بی گناه برای بقای قدرت حکومتی متزلزل ریخته شد، بی حاصل نمی ماند و فرد فرد ملت ما روزی را انتظار می کشند که آمران و عاملان این جنایات در دادگاهی عادل محاکمه شوند. همچنین به حکومت جمهوری اسلامی هشدار می دهیم که از مشی «نصرت بالرعب» خود دست بردارد و بیش از این پرونده جنایات خود را قطورتر ننماید. حاکمان مستبد و ستمگر بدانند که هیچ نظام استبدادی در طول تاریخ نتوانسته دوام بیاورد و استبداد محکوم به فناست.


گروههای دانشجویی:

تشکل راه سبز اتاوا - کانادا
جمعی از دانشجویان دانشگاه منیتوبا - کانادا
جمعی از دانشجویان دانشگاه اتاوا - کانادا
جمعی از دانشجویان دانشگاه کارلتون - کانادا
جمعی از دانشجویان دانشگاه مک گیل - مونترال، کانادا
جنبش سبز دانشجویی ونکوور - کانادا
ادمونتون - کانادا - (SIDME) حامیان جنبش دموکراتیک مردم ایران
دانشجویان سبز دانشگاههای مالزی
دانشجویان حامی جنبش سبز ایران (سیگما) دانشگاه ویکتوریا - کانادا
دانشجویان ایرانی دانشگاه سلیمانیه - عراق
کانون دانشجویان ایرانی در هلند


 


موسویان در آمریکا است؟

یک منبع امروز به خودنویس اطلاع داد که موسویان، یکی از باسابقه‌ترین دیپلمات‌های جمهوری اسلامی از کشور خارج شده است.

حسین موسویان، یکی از دیپلمات‌های سابق جمهوری اسلامی که سال‌ها سفیر ایران در آلمان بود و بعدا به تیم مذاکره‌کنندگان هسته‌ای پیوست.

دوران سفارت موسویان همزمان با واقعه میکونوس بود که منجر به قتل تعدادی از مخالفان ایران (اعضای حزب دموکرات کردستان) در برلین شد. در همان دوران، مسوولان وزارت اطلاعات دولت هاشمی بارها به آلمان سفر کردند.

حسین موسویان در زمانی که مذاکرات هسته‌ای ایران زیر نظر حسن روحانی انجام می‌شد، عضو ارشد تیم مذاکره کننده بود.

با به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد و تغییر گروه مذاکره کننده،، موسویان بعد از پرونده‌سازی‌های امنیتی، به اتهام جاسوسی و انتقال اطلاعات طبقه‌بندی شده به بیگانگان دستگیر شد، اما بعد از مدتی با وثیقه‌ای نسبتا سنگین و با فشار هاشمی رفسنجانی آزادی خود را به دست آورد.

محمود احمدی‌نژاد بارها پس آزادی موسویان به دخالت‌های مستمر در کار قوه قضاییه و دولت برای آزادی «جاسوس» اعتراض کرد.

دو سال پیش، دادگاه انقلاب تهران، حسین موسویان را به اتهام اخلال در امنیت ملی مجرم شناخت و او را به دو سال حبس تعلیقی و پنج سال محرومیت از مشاغل دولتی محکوم کرد.

خروج موسویان از ایران در شرایطی که وزارت اطلاعات به طور کامل به دست نزدیکان رئیس جمهوری  افتاده  که تحت هیچ عنوان از هاشمی رفسنجانی حرف‌شنوی ندارند، از جمله دلایلی عنوان شده که رئیس مجلس خبرگان، موسویان را تشویق به خروج از کشور کرده است. یک منبع نزدیک به مجمع تشخیص مصلحت نظام این خبر را تکذیب کرد.

زمان دقیق خروج موسویان هنوز معلوم نیست، اما به گزارش یکی از خبرنگاران، این دیپلمات نزدیک به هاشمی رفسنجانی تا فرودین ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری پیشین، در تهران بوده است.

دو منبع مستقل، خروج موسویان از ایران را تایید کرده‌اند.

یک منبع دیگر نیز اعلام کرد موسویان برای ادامه تحصیل در خارج به سر می‌برد. «ادامه تحصیل» از نظر بسیاری از اهالی رسانه، بهانه‌ای است برای دور ماندن از به اجرا در آمدن پرونده‌ قضایی‌شان.

یک منبع نزدیک به موسویان تایید کرد که او ساکن آمریکا است.

 

خبر تکمیلی:

بعد از انتشار خبر، یکی از نزدیکان موسویان با خودنویس تماس گرفت و ضمن تایید حضور مذاکره کننده سابق ایران در گفتگو‌های هسته‌ای در ایالات متحده، علت خروج او از ایران را بیماری همسرش  ذکر کرد. این فرد که نامش نزد خودنویس محفوظ است تاکید کرد که موسویان تحت هیچ عنوان حاضر به گفتگو با رسانه‌ها و گروه‌های سیاسی نیست.

بنا به گفته این منبع، همسر موسویان در زمان بازداشت معاون سابق مجمع تشخیص، دچار یک بیماری سخت شد و پس از انتقال به آلمان، به توصیه پزشکان به آمریکا اعزام شد. برای معالجه این بیماری، تا کنون دو عمل جراحی روی همسر موسویان انجام شده و عمل جراحی سوم هم در راه است.

این منبع نزدیک به موسویان در برابر اصرار ما در باره وضعیت حسین موسویان گفت که نام‌برده در حال حاضر به تدریس علوم سیاسی در یک مرکز دانشگاهی اشتغال دارد.

تحقیقات تکمیلی همکاران خودنویس نشان از آن دارد که موسویان مشغول سپری کردن یک دوره تحقیقی در دانشگاه پرینستون آمریکا است.

یک منبع دیگر نیز از واشینگتن به خودنویس اطلاع داد که این مذاکره کننده هسته‌ای در پایتخت آمریکا دیده شده است. 


 


از حرف‌های درگوشی و پشت پرده؛ چرا فرزادها؟ چرا شیرین‌ها؟ چرا امروز؟

پشت پرده همیشه حرف‌هایی هست که گفته نمی‌شود، رو نمی‌آید، پیش چشم همه نمی‌نشیند، در دل حرف‌هایی تلنبار می‌شود که بغضی می‌شود در گلو. همیشه صحبت‌هایی است که می‌گویند حالا نباید گفت؛ چرا که یا وقت‌اش نیست، یا حتمن و لزومن گفتنش آب به آسیاب ریختن دشمن است، یا دنبال کردن خط جمهوری اسلامی است، یا...


فرزاد کمانگر اعدام شد، شیرین علم هولی اعدام شد، فرهاد وکیلی و علی حیدریان اعدام شدند، مهدی اسلامیان اعدام شد. چرا این‌ها اعدام می‌شوند؟ چرا نمی‌شود این زندانیان را نجات داد؟ چرا کردها اعدام می‌شوند؟ چرا کسانی که اعدام می‌شوند تنها از این دسته هستند؟ کدام دسته؟ دسته‌ی زندانیان گم‌نام، دسته‌ی زندانیانی که اصلاح‌طلب نیستند، دسته‌یی که وابسته نیستند، دسته‌یی که کسی بر سر زندانی بودن و نبودن‌شان معامله نمی‌کند، دسته‌ی زندانیانی که دفاع کردن از آن‌ها یعنی عبور از خط قرمز، دسته‌یی که «صلاح» نیست از آن‌ها دفاع شود، دسته‌یی که جمهوری اسلامی با وقاحت تمام از فرزاد کمانگرها  به عنوان تروریست یاد می‌کند و موسوی‌ و کروبی به اعدام آن‌ها تنها به دلیل «رسیدگی ناعادلانه به پرونده‌‌شان» اعتراض می‌کنند، دسته‌یی که با صراحت می‌توان گفت «تبعیض» حمایت از آنان را زائل کرده است.


فرزاد کمانگر مثال خوبی است، من و دوستانی که با او بودیم و می‌شناختیمش و تک تک خبرهای‌اش را دنبال می‌کردیم، خوب می‌دانیم چه از تبعیض بر فرزاد کمانگر رفته است، فعالین حقوق بشر و آن‌ها که بدون خط و مرز و بدون داشتن نگاه «سلیقه‌یی و دل بخواهی» پرونده‌ی فرزاد و فرزادها را دنبال می‌کنند به خوبی از اعمال تبعیض و سلیقه‌ها آگاه‌اند.


فرزاد کمانگر روزنامه‌نگار بود، اما هیچ‌گاه سازمان‌هایی که مدعی حمایت از روزنامه‌نگاران هستند از او دفاعی نکردند، اگر کرده بودند شاید فرزاد کمانگر حالا بود، حالا اعدام نشده بود، حالا اعدام‌اش بغض نشده بود بر دل‌ها. از این سازمان‌ها بزرگ‌ترین و نام‌دارترین‌اش «سازمان گزارشگران بدون مرز» است. برای بخش فارسی این سازمان با همفکری دوستان دیگر فرزاد، نامه نوشتیم که فرزاد کمانگر روزنامه‌نگار است، مدارک‌اش هست اگر بخواهید می‌فرستیم که از او دفاع کنید، شاید بشود جلوی این اعدام را گرفت. گفتند که نمی‌توانیم چرا که به خاطر روزنامه‌نگار بودن‌اش بازداشت نشده است!


اما فرزاد بی‌گناه بود، هیچ گناهی نداشت، به خاطر «هیچ» بازداشت شده بود، همین سازمان در طول همین یازدماه گذشته از کسانی دفاع کرده که به هر دلیلی بازداشت شده‌اند به غیر از روزنامه‌نگاری، پیش‌تر از این هم چنین کرده بود. مثال زدیم عدنان حسن‌پور و هیوا بوتیمار را که خوش‌بختانه امروز در اثر همین حمایت‌ها سایه‌ی سیاه اعدام از روی آن‌ها برداشته شده است. باز هم گفتند نه نمی‌شود، ملاحظات وجود دارد، سازمانی که برای دفاع از غیر روزنامه‌نگاران ایرانی ملاحظات نداشت، برای فرزاد کمانگر داشت، برای فرزاد کمانگر نمی‌توانست یک دفاع و حمایت کوچک انجام دهد.( بحث نیست که چرا از دیگران دفاع کرد، بحث این است که چرا فرزادها حمایت نمی‌شوند.)


این است تبعیض، این است سلیقه‌ی دل‌بخواهی، این است نگاه خط و مرزدار، فرزاد تنها یک مثال است، در سازمان گزارشگران بدون مرز از روزنامه‌نگاران همواره با نگاه سلیقه‌یی دفاع می‌شود؛ نمونه‌اش را همین روزها در زندان‌ها داریم، نام مسعود لواسانی با ده سال سابقه‌ی روزنامه‌نگاری در هیچ کدام از بیانه‌ها و گزارش‌های این سازمان نیست، نام جواد ماهزاده، نام علیرضا فیروزی که همین روزها آزاد شد، که هم وبلاگ‌نویس بود و هم روزنامه‌نگار و از قضا دقیقن به همین خاطر هم ۱۳۱ روز در بازداشت بود، اما هیچ نامی از او در این سازمان‌ها به چشم نخورد، به جای این‌ها دفاع از کسانی صورت می‌گیرد که نه روزنامه‌نگار هستند و نه وبلاگ‌نویس. (بحث این نیست که چرا از دیگران دفاع می‌شود، بحث این است که چرا از اینان حمایت نمی‌شود.)


این سازمان گزارشگران بدون مرز است، یک سازمان بین‌المللی، برای فرزادها انجمن صنفی روزنامه‌نگاران و سایت‌های سبز و اصلاح‌طلب که جای خود دارند. همین چند هفته پیش بود که چند تن از خبرنگاران سایت‌های «سبز» به همکارم در سایت «رهانا» خرده می‌گرفتند که سایت‌ها و گروه‌هایی چون شما و «کمیته گزارشگران حقوق بشر» و دیگر گروه‌های مشابه حقوق بشر با این خبرها که در دفاع از بهاییان و کردها و امثالهم می‌زنید به ضرر «جنبش سبز» کار می‌کنید که باعث ایجاد «تفرقه» می‌شود. و جالب این‌که این روزها که از فرزادها و شیرین‌‌ها به خاطر اعدام شدنشان  «نوشتن» مُد روز شده، یکی از همینان که تا چند هفته پیش چنین می‌گفت، سردمدار «خبررسانی» و «مقاله نوشتن» و «مرثیه سرایی» شده است.


به خاطر این نگاه‌ها و این روی‌کردها است که فرزادها و شیرین‌ها اعدام می‌شوند. چرا تا دیروز کسی نمی‌نوشت؟ چرا تا دیروز کسی خبر نمی‌گرفت، نامه‌های فرزاد کمانگر که این روزها به چشم همه می‌آید چرا پیش‌تر بدین سان خواننده نداشت، این‌ها که امروز قلم به دست گرفتند تا پیش از یک‌شنبه ۱۹ اردیبهشت چند بار نام فرزاد بر نوک قلم‌های‌شان سُریده بود. فعالین کمپین یک میلیون امضا و حقوق زنان که این روزها هر کدام شیرین علم هولی را آن‌چنان می‌نویسند که تو گویی سال‌ها است می‌شناسندش، چرا این قلم‌هاشان تا دیروز پیدا نبود؟


از این مرده‌پرستی‌ها و مرثیه‌سرایی‌ها چه طرفی بسته‌ایم تا به حال؟ امروز که یک به یک شعر «نه پنج تن» سیمین بهبهانی را می‌خوانیم و بازنشرش می‌کنیم در شبکه‌های اجتماعی، پرسیدیم چرا تا دیروز کسی نبود که برای اینان شعر بگوید؟ پرسیدیم چرا تا دیرز کسی نبود مرثیه بسراید؟ قلم بزند؟ آه و ناله سر دهد؟


نگویید این نقد بی‌رحمانه است و همه را به یک چوب می‌راند، اما کلیت فضای جامعه ی ما این‌چنین است، کلیتی که نگاه‌اش را به سویی که باید برنمی‌گرداند، دل‌اش نمی‌خواهد برگرداند، اسیر خط و خطوط و مرزها و سلیقه‌ها شده‌اند و حاضر نیستند طریقی دیگر برگزینند. کلیتی که بنا بر «مد روز» رفتار می‌کند و بر اساس نیاز روز برای خواننده‌اش می‌نویسد، برای مخاطب‌اش کار می‌کند و در مبارزه‌اش دست‌اش را مشت می‌کند.


نگویید بوده، نگویید این حمایت‌ها بوده، که ندیده‌ایم، اگر هم بوده آن‌قدر کم بوده که به چشم نیامده، نام فرزاد، نام شیرین، نام مهدی و فرهاد و علی دیروز به خاطر کرد بودنشان، به خاطر وابسته نبودنشان، به خاطر تبعیض نمی‌آمد بر زبان‌شان، نمی‌آمد در گلوی‌شان، نمی‌سُرید در قلم‌های‌شان. امروز است که از فرزاد و شیرین‌ها نوشتن مد است،‌ بی‌پرده‌ بگوییم؛ امروز است که این «ادا» درآوردن‌ها جواب می‌دهد و خواهان دارد.


این رفتارها که در چند مثال در این مقال به نقد رفت، در حوزه‌ی حقوق بشر ایران دیگر یک «کلیشه‌ی» کسل کننده شده است. حتی نوش‌داروی بعد از مرگ سهراب هم نیست. اگر به راستی در نداشتن تبعیض و نداشتن «نگاه ایدوئولوژیک» در دفاع  از حقوق انسانی افراد مدعی هستید، از همین امروز این رفتارهای کلیشه‌‌ای را کنار بگذارید. آقای موسوی و آقای کروبی همین امروز محکومیت ۱۷ فعال کرد را محکوم کنید که فردای اعدام به هیچ کارشان نمی‌آید، فعالین حقوق زنان همین امروز دست به قلم بگیرید و برای زینب جلالیان و دیگر زندانیان زن محکوم به زندان بنویسید. همین امروز شعر بگویید. همین امروز به خیابان بروید و دم از اعتصاب بزنید،‌ همین امروز اعتراض کنید... آن‌هایی که به زندان‌های جمهوری اسلامی‌اند همین امروز به شعر و خبر و مقاله و گزارش و بیانیه  و خیابان آمدن و اعتصاب کردن نیاز دارند، فردا که در خاک آرمیده‌اند و از آسمان ما را نگاه می‌کنند، فایده‌ایی ندارد، آن‌ها نمی‌خواستند، نمی‌خواستند نمی‌خواستند که بمیرند.


از این حرف‌های درگوشی و پشت پرده که می‌گوییم و می‌گویید و به میان نمی‌آوریم هیچ‌گاه، بسیار بود، کوتاه آوردم که شاید تلنگری باشد. گر چه شاید همین اندک هم به مذاق بسیاری خوش نیاید، اما آن‌چه باید گفته می‌شد گفته شد.


 


بازداشت مدیر بلاگفا

در شهر کرمان یک شخص حقیقی از مطالب نوشته شده در یکی از وبلاگ‌های سایت بلاگفا به دادگستری شکایت کرده و قاضی پرونده که هنوز نامش فاش نشده، حکم باز داشت مدیر بلاگفا را صادر کرده است و دادگستری تهران هم به نیابت از دادگستری کرمان بعد از ظهر امروز به خانه مدیر بلاگفا آقای علیرضا شیرازی مراجعه و ایشان را دستگیر می‌کند . 


 سایت‌هائی مانند بلاگفا، سایت‌های ارائه دهنده خدمات فنی هستند و هیچگونه مسئولیتی در قبال مطالب منتشر شده در وبلاگها ندارند و اساسا امکان کنترل وبلاگ‌ها نیز وجود ندارد. ولی قاضی پرونده که احتمالا با کارکرد هیچ نوع اطلاعی از اینگونه سایت ها ندارد, به صدور حکم جلب و دستگیر کردن مدیر بلاگفا اقدام کرده است . 


این احتمال نیز منتفی نیست که بازداشت با آگاهی انجام شده و حکومت قصد دارد با چنین اقداماتی مدیر بلاگفا را تحت فشار قرار داده، تا به اطلاعات در باره کار بران این سایت پر طرفدار پی برد.



 


رضا دقتی Infinity Award (جایزه‌ی جاودانگی) را به روزنامه نگاران و هنرمندان زندانی ایران تقدیم کرد

به گزارس «وبستان» طی مراسمی باشکوه، رضا دقتی، عکاس بنام ایرانی و فعال حقوق بشر، جایزه معتبر جاودانگی - Infinity award  ـ بخش ژورنالیسم را در برابر ۶۵۰ شخصیت مهم، از مرکز بین المللی عکاسی (ICP) دریافت کرد.

از سال ۱۹۸۵، جایزه معتبر Infinity Award به عکاسانی اهدا شده است که توانسته اند دیدی متفاوت از جهان ارائه دهند.

عکس‌های این مجموعه که به نام " روزی روزگاری، امپراطوری روسیه" ارائه شده، ثمره چندین سال عکاسی او از آثار باقی مانده اشغال افغانستان است.

 

 

رضا دقتی در خصوص جایزه و اهدای آن به مردم ایران می‌گوید:‌

"سی سال پیش جنگی نابرابر در افغانستان درگرفت؛ نبردی که در آن امپراطوری اشغالگر روسیه، تلاش کرد از هر راهی مردم بی دفاع اما مقاوم را مطیع خود سازد.

روزهایی که امپراطوری روسیه، مغرور از اشغالگری و چپاولهایش در قفقاز و آسیای مرکزی، وارد افغانستان شد، به عنوان عکاس و خبرنگار مطبوعات بین المللی ، مقاومت مردم افغانستان را به رهبری احمد شاه مسعود در مقابل توپخانه  به همراه هلیکوپترها، تانکها و بمب افکنهای روسی در شرایطی که نه مجال عقب نشینی وجود داشت و نه فرصت فرار از مرگ، به ثبت رساندم.

درد و رنج مردم را نهایتی نبود؛ اما نیروهای مقاومت دست از مبارزه برای آزادی کشور خود بر نمی داشتند.

در طول ۳۰ سال حضور در صحنه های مبارزات مردم جهان برای آزادی در مقابل حاکمان مستبد و اشغالگران، همواره شاهد پیروزی مردم بوده ام و اینبار در افغانستان، پس از ۱۰ سال جنگ بی رحمانه ، زندان، تبعید، شکنجه و آزار مردم آزاده افغانستان، شاهد شکست و عقب نشینی بزرگترین ارتش جهان در آن زمان از اراده مردم بودم. ده ماه بعد موج این شکست، پایه های امپراتوری روسیه را به لرزه درآورد و مقدمات آزادی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و بخشی از اروپا را فراهم کرد موجب سقوط دیوار برلین شد.

هر امپراتوری از خود ویرانه هایی به جا گذاشته است، دو دهه بعد، از امپراتوری روسیه ویرانه های پراکنده ای در تمام افغانستان بجا ماند که همچون غنائم جنگی، بازگوی غرور و بقای مقاومت یک خلق است.
امپراتوری ها، حکام ظالم و اشغالگران، همیشه در مقابل خواست یک ملت برای آزادی، در گذر زمان رنگ می بازند. و در این مبارزات برای آزادی، نقش روزنامه نگاران و هنرمندان بسیار مهم و تعیین کننده است. به همین دلیل انعکاس این مبارزات
، تنها با به خطر انداختن زندگیشان امکان پذیر است. بسیارند روزنامه نگارانی که در زندان ها جان باخته اند اما امروز، یکی از سیاهترین نقاط دنیا برای این انسان های آزاده، کشور من ایران است.

 

من این جایزه را به تمام روزنامه نگاران و هنرمندان ایرانی که در زندان هستند، مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته اند یا جان خود را در این راه از دست داده‌اند تقدیم می کنم. به آنهایی که علیرغم تمامی خطرات موجود، با شجاعت فراوان کار خود را ادامه می دهند تا این جهان و انسانیت را از فعالیت رژیم دیکتاتوری ایران آگاه نمایند".


 

 


موسوی: زندانیان شکنجه می‌شوند

 

 

این در حالی است که چند روز پیش، غلام حسین الهام، از اعضای حقوق دان شورای نگهبان، در یک سخنرانی، میرحسین موسوی را به دلیل اقدامات و موضع گیری هایش، "محارب نظام" خواند.

 

به گزارش کلمه، موسوی که  با جمعی از جوانان آزاد شده از زندان و همچنین خانواده‌ های تعدادی از زندانیان سیاسی، ضمن اشاره به سختی‌ها و مصائبی که متحمل شده‌اند، خطاب به آنها خاطرنشان کرد: «در میان جامعه، با شما نوعی همدردی وجود دارد و با توجه به آنچه بر شما گذشته و بر خانواده های زندانیان رفته، مقوله‌ای دیگر نیز هست و آن نگاهی است که محیط بر تمام این اتفاقات است و فی‌الواقع از چشم خداوند این مسائل پنهان نمی‌ماند.»

 

موسوی با اشاره برلزوم حمایت از حقوق انسانی همه افراد و گروه‌ها، گفت: «ما بدون نگاه به ایدئولوژی افراد و بدون توجه به طرز فکر آدمها و حتی وابستگیِ جمعیتی و حزبیِ آنها، باید از حقشان دفاع کنیم و روبروی ظلم و ستم ایستادگی نماییم و لزوما هم نباید همفکر و هم عقیده او باشیم. و اگر این مسئله در جامعۀ ما نهادینه شود، ما گامی بسیار بزرگ به جلو برداشته‌ایم. مجرم‌ترین افراد (حتی خطرناک ترین بزهکاران یک جامعه) نیز دارای کرامت انسانی‌ هستند و باید در حد جرمی که مرتکب شده‌اند، مجازات شوند و نباید خانواده و حیثیت آنها مورد حمله قرار بگیرد چرا که در این صورت به حقوق او تجاوز شده است.»

 

این کاندیدای معترض به نتیجه انتخابات، به خانواده زندانیان سیاسی گفت: «این اتفاقی است که متاسفانه امروز در کشور ما رخ می‌دهد. الان برادران و عزیزان شما بی‌گناه در زندان‌ هستند. چرا که ادعاهایی نامعقول نداشته اند، اما بازداشت شدند. مساله در این جا خاتمه پیدا نمی‌کند. چرا که رفتار با آن‌ها حتی در چارچوب اتهامی که بر آن‌ها وارد می‌کنند هم نیست. شکنجه هست، اعتراف گیری هست و در بیرون هم تعرض به خانواده‌ها هست. این حق خانواده است که بدانند فرزندانشان، عزیزشان در کجا زندانی است و الان چه شرایطی دارد، اما این حق او مورد تعرض است.»

 

موسوی همچنین با اشاره به اهداف جنبش سبز، گفت: «اهداف اولیه جنبش ناشی از مساله‌ای بود که در آن زمان اتفاق افتاده بود و مردم برای پس گرفتن رای خود به صحنه آمدند. وقتی با آن‌ها برخورد شد و مردم مسائل را شکافتند و بررسی کردند، متوجه شدند که این مسائل با مواردی دیگر ارتباط دارد و مطالبات مردم، نه به حالت تصادفی و یا عصبانیت، بلکه به دلیل تجزیه و تحلیل‌هایی که در جامعه اتفاق افتاد، گسترش پیدا کرد.»

 

وی افزود: «مردم متوجه شدند که اشکالاتی در جامعه وجود دارد که یکی از این اشکالات، باعث شده تا به خیابان‌ها بیایند و یکی شوند. برای اجماع نسبی این جمع عظیم مردم، اجرای بدون تنازل قانون اساسی را مطرح کردیم که تعداد زیادی بتوانند با هم یکی شوند.»

 

وی هم چنین با اظهار تاسف از اجرای ناقص و سلیقه‌ای قانون اساسی در این چند سال گفت: «البته متعاقب ایجاد بحث پیرامون اجرای قانون اساسی، مساله ای مطرح گردیده مبنی براینکه قانون اساسی وحی منزل نیست و مردم حق دارند در آینده هم، همین قانون را دگرگون کنند و مطابق با شرایط، به سمت آنچه که می‌خواهند، آنرا تغییر دهند .»

 

وی همچنین تصریح کرد: «اما در موقعیت فعلی و در مسیر حرکت جنبش، بخشی از مطالبات را مطابق با قانون اساسی موجود، می توانیم مرتب تر و با پشتوانه بیشتری عنوان کنیم و بعدها بتدریج خواهیم توانست آنرا نیز با همان مکانیسمی که در خودِ آن است، تغییرش دهیم.»

 

موسوی افزود: «مردم به قانون اساسی رای دادند که کامل اجرا شود و حقوقشان در آن رعایت شود، نه این که بخش‌هایی مثل آزادی‌ها به کل نادیده گرفته شوند و بخشی از قانون را دید و باقی را نادیده گرفت. این کار بی‌معنا کردن کل قانون اساسی است.»

 

میرحسین موسوی همچنین خطاب به زندانیانِ اخیرا آزاد شده و خانواده‌های زندانیان گفت: «ما وظیفه داریم از طریق آگاهی بخشی، اولا افکار عمومی را متوجه مسائل اصلی جامعه کنیم و همچنین توجه و حساسیت ملت را به سمت حمایت از کسانی معطوف نماییم که سختی‌های زیادی در این مسیر متحمل شده‌اند و بطور کلی باید حمایت حوزه عمومی را به این پشتیبانی و حمایت معطوف سازیم. ما فقط و فقط در سایۀ آگاهی است که می‌توانیم آیندۀ جنبش را بسازیم و برای آن آینده ای متصور شویم.»

 

 

 

 


 


اعتصاب عمومی در کردستان

همچنین برخی منابع می گویند که مدارس و ادارات به حالت نيمه تعطيل در آمده اند.

 برخی اخبار نیز حکایت از آن دارند که در بسیاری از شهرها نیروهای نظامی و امنیتی برای جلوگیری از تجمع مردم در میادین اصلی شهر مستقر شده‌اند. شاهدان عینی شرایط کردستان را، حکومت نظامی غیررسمی و اعلام نشده، توصیف می‌کنند.

در سنندج ميدان آزادی، خيابان های فردوسی، ششم بهمن،  شريف آباد، وکيل، آبيدر، انقلاب و خيابان شاهپور (امام خمينی) و بازارچه ها وپاساژها  تعطيل هستند. همچنین بازار و گذر قديمی اصف و براتيان وهمه مغازهای تابعه تعطيل هستند.

در کامیاران، خبرهای غیررسمی حکایت از تعطیلی شهر و هجوم مردم به سمت خانه فرزاد کمانگر حکایت دارد.

هنوز اخبار دقیق تری از وضعیت شهرهای کردستان منتشر نشده است. 

 


 


لزوم همراهی جنبش سبز با کردها

 

اعدام ۵ تن از فعالان سیاسی – عقیدتی، در بامداد روز یک شنبه، واکنش‌های جمعی ایرانیان را در سراسر جهان برانگیخته است. موج محکومیت این اعدام‌ها و اعتراض‌هایی که در سطوح مختلف نسبت به این قضیه انجام شد، خود گواه حساسیت ایرانیان نسبت به ارزش جان هم وطنان خویش است.

 

از دیگر سو میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو رهبر جنبش سبز نیز، واکنش‌هایی را نسبت به این اعدام ها داشته‌اند، همان طور که زهرا رهنورد، همانند همیشه با شجاعت و صراحت، نسبت به این اعدام‌ها موضع گرفت.

 

گرچه ایرانیان خارج از کشور نیز کمپین های اعتراضی در مقابل سفارت های جمهوری اسلامی در شهرهای مختلف اروپا و آمریکا به زاه انداختند و  گرچه بسیاری از کاربران اینترنت نیز، همگام با مردم کرد، این اعدام ها را محکوم کردند، اما باید گفت که این واکنش ها، هیچ کدام قادر نیست موج جمعی در جامعه ایجاد کند.

 

در خبرها داشتیم که قرار است مردم کردستان امروز، دست به حرکات اعتراضی علیه این اعدام‌ها دست بزنند. سوگ مندانه اما باید اظهار داشت که به نظر می‌رسد دیگر هم وطنان، قصد ندارند که در شهرهای خویش این گونه اعتراضات را ترتیب دهند.

 

گرچه ممکن است برخی – به درستی – اظهارنظر کنند که اصولن اعتراض به اعدام افرادی که از نظر جمهوری اسلامی "محارب" و متهم به :بمب گذاری" هستند، از نظر امنیتی می‌تواند دارای ریسک بالایی باشد، اما نباید فراموش کرد که سکوت در مقابل گرفتن جان ۵ تن از هم وطنان مان، به  اتهاماتی که اصولا در هیچ دادگاه عادلانه‌ای اثبات نشده‌اند و متهمان نه تنها از تمامی حقوق اولیه خویش محروم بوده‌اند، بلکه – بنا به اظهارنظر خانواده و نزدیکان – تحت فشارهای روحی و جسمی شدید قرار داشته اندف نمی‌تواند محلی از اعراب داشته باشد.

 

ضمن آن که باید گفت، اعتراض تنها در شکل تظاهرات و تجمعات خیابانی تجلی نمی‌یابد و می توان راه های دیگری برای بیان اعتراض نسبت به این اعدام ها پیدا کرد – یعنی همان اتفاقی که تاکنون در جنبش سبز افتاده است.

 

این نوشته کوتاه، در پی آن نیست که دستورالعملی برای چگونگی اعتراضات بیان کند، بلکه می‌کوشد استدلالاتی – هر چند بدیهی – درباره لزوم محکوم کردن این حرکت جمهوری اسلامی بیاورد:

 

۱- شاید اولین نکته‌ای که باید درباره لزوم محکومیت این اعدام ها اظهار داشت، درباره ستاندن جان ۵ انسان است. ۵ انسان اکنون از زندگی محروم شده‌اند و آرزوهای شان را با خود به زیر خاک برده‌اند. انسان هایی که هر کدام خانواده هایی داشتند و مشخص نیست پس از آن‌ها، چه بر سر خانواده‌های شان خواهد آمد.

 

از سوی دیگر – حتا بدون در نظر گرفتن مخالفت با حکم اعدام – این افراد مشخص نیست به چه دلیلی محکوم به اعدام شده و این حکم درباره آن ها به اجرا درآمده است.

 

دادگاه این متهمان علنی نبوده است، تا مدت‌ها از حق دسترسی به وکیل محروم بوده‌اند، آن گونه که خود در ملاقات ها اظهار کرده‌اند تحت فشارهای شدید روحی و جسمی بوده اند و ...

 

چگونه می‌توان محاکمه این چنینی را فصل الخطابی دانست برای قضاوت کردن درباره این افراد و سپس فرستادن آن ها به دیار نیستی؟

 

۲- بسیاری این گونه اظهار نظر کرده‌اند – و به نظر نگارنده به درستی هم اشاره کرده‌اند – که یکی از اهداف عمده این  اعدام‌ها، در واقع زهرچشم گرفتن از جنبش سبز، در استانه انتخابات ۲۲ خرداد و تظاهرات میلیونی ۲۵ خرداد بوده است.

 

سبزها از مدت‌ها پیش، خود را برای انجام تظاهرات و نشان دادن اعتراض خود در این روز، آماده کرده بودند. اجرای این اعدام‌ها، در واقع نشان دادن مشت آهنینی بود از سوی حاکمیت به سبزها که نشان دهد سبعیت جمهوری اسلامی را پایانی نیست و باند نظامی – امنیتی حاکم، برای حفظ خویش، از هیچ جنایتی روی گردان نیست.

 

حضور، ظهور و بروز سبزها در مراسم اعتراضی علیه این اعدام‌ها، می‌تواند پیام مشابهی برای حاکمیت داشته باشد که: "خون به خون شستن محال آمد، محال". سکوت در مقابل جنایت این چنینی می‌تواند باعث شود که حاکمیت تصور کند می تواند با قربانی کردن عده ای، اعتراضات مردمی را خفه کند. 

 

نکته‌ای که می‌تواند لطمه‌ای سخت بر پیکر جنبش سبز وارد کند.

 

۳- کردها – شاید به درستی – در این مدت بر این نکته انگشت نهاده‌اند که جنبش سبز درباره حقوق آن‌ها، کم توجهی کرده است و مبارزات طویل المدت مردم کردستان را به فراموشی سپرده است. اصولن جنبش سبز، سران و بدنه آن در این مدت درباره حقوق اقوام و ملیت های مختلف ایرانی سکوت کرده اند و چندان به این مساله نپرداخته اند.

 

جمهوری اسلامی با وقوف بر این نکته و همچنین تاکید بر "تروریست" بودن و "تجزیه طلب" بودن اعدام شدگان، بازی رندانه ای را آغاز کرده است. حاکمان روی این نکته جسب کرده بودند که علاقه مردم ایران به "تمامیت ارضی" و تنفر آن ها از "تروریسم" – در هر شکل آن – جلوی واکنش به این اعدام ها را می‌گیرد.

 

اکنون بایداین نکته را در نظر داشت که همگامی با مردم کردستان در اعتراض به اعدام‌ها، پیش و بیش از همه به خود جنبش سبز کمک می‌کند.

 

از سویی می‌تواند باعث شود که کردها – و بلوچ ها، آذری ها، اعراب، ترکمن‌ها و ... – به این نکته وقوف پیدا کنند که جنبش سبز با هیچ شخص و گروهی، عناد و کینه ورزی شخصی ندارد، بلکه آن چه بریا جنبش سبز مهم است رسیدن به دموکراسی، آزادی و قانونی مبتنی بر حقوق بشر در ایرانی یک پارچه است که در آن هیچ گونه تبعیضی در حق هیچ شخصی به هیچ شکل از انحا روا داشته نشود.

 

از سوی دیگر کردها نیز، می‌توانند با توجه به موضع گیری و اعمال جنبش سبز، ارزیابی دقیق تری از میزان علاقه بدنه جنبش و مردم ایران نسبت به خود داشته باشند و خود را با این جنبش بیگانه احساس نکنند.

 

در این صورت بهانه عدم حمایت و بی توجهی نسبت به کردها، از دست برخی تندروان کرد – نیز گرفته می‌شود و گروه‌هایی که به شیوه های مدنی در پی آن هستند که کردستان دموکرات را در قالب ایرانی دموکرات ببیند، گوی سبقت را از تجزیه طلبان خشونت طلب بربایند.

 

بازی خطرناکی که جمهوری اسلامی آغاز کرد، می‌تواند تبدیل به بومرنگی شود که خود پرتاب کننده را متضرر سازد. شرط چنین مساله ای تنها این است که جنبش سبز، هوشیارانه، از این تهدید، فرصتی برای خود بسازد. 

 

 


 


تندیس ربایی
 


رامین جهانبگلو
 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته