-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

Posts from Khodnevis for 05/08/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



انتخابات ما و انتخابات بریتانیا

انتخابات بریتانیا انجام شد. خون از دماغ کسی هم نیامد.

اگر چه مشکلاتی هم بود ولی چون برای هر موردی قانون وجود دارد قانون وضعیت را مشخص خواهد کرد.

یک حزب اکثریت به دست نیاورد و مطابق قانون نتوانست به قدرت برسد بنابر این به قانون احترام گذاشت و به سراغ احزاب دیگر رفت. نه ولی فقیهی بود که ساعت ۱۱ شب نتیجه انتخابات را به نفع خودش اعلام کند. نه بسیج و سپاهی بود که در خیابان به جان مردم معترض بیافتد و آنها را بکشد. نه آرا مردم دزدیده شد. نه تقلبی به آن وسعتی که در روز ۲۲ خرداد در ایران انجام شد انجام گرفت. همه چیزطبق برنامه و قانون های مدون پیش رفت تا نشان بدهد ما چقدر از جهان اول عقبیم.

 

اگر هم صحبت دموکراسی می‌کنیم فقط ادای آن را در می‌آوریم. همان ولی فقیه مستبد و احمدی نژاد دروغگو کم وبیش در وجود استبداد زده ما هم هست. به همین خاطر است حرکت جدیدی در جنبش سبز نمی‌بینیم. چه بسا خیلی ها به خودشان می گویند اگر بر طبق گفته آقای مهاجرانی قرار است جنبش سبز به ولایت فقیه معتقد باشد چه لزومی دارد ما برای به روی کار آوردن یک ولی فقیه دیگرتلاش کنیم؟ این ولی فقیه برود ویک ولی فقیه دیگر بیاید؟ خلاصه اینکه خیلی عقبیم.

 

هنوز کم و بیش همان فرهنگ استبداد زده و استبداد پرور و استبداد منش در بیشتر ما وجود دارد که اگر نداشت از اندیشه مخالف خودمان برنمی آشفتیم. ما برای رسیدن به آزادی و دموکراسی که اینقدر برای آن به سر و سینه می کوبیم نیاز داریم تحول را نه از رژیم ولی فقیه بلکه ابتدا از خودمان آغاز کنیم. هروفت توانستیم یک قانون مدون و مردم سالار که در آن آقا بالاسری به نام ولی فقیه نباشد درست کنیم، هرزمان که برای اندیشه های مخالف خودمان هم ارزش قائل شدیم و هیس هیس نکردیم شاید آنروز ابتدای مسیر رسیدن به آزادی و دموکراسی باشد. در غیر اینصورت صد سال دیگر هم همین آش است و همین کاسه. انتخابات ما آن می‌شود و انتخابات بریتانیا هم این.


 


شام و نهار هفت دست، آفتابه لگن هيچي !

در راستاي اينكه در نيويورك به طفلان 1+5 شام مي‌دهند و در پهناي آنكه اي كارد بخوره به اون شكم هي‌ي‌ي‌ي و بازم در راستاي اينكه قطعنامه‌دان دارد جدي جدي پاره مي‌شود و اصلاً د آخه كره خر! اينكاره نيستي چرا مي‌شيني زرت و پرت بيخود مي‌كني و در چندتا راستا و پهناي ديگر تعدادي از اقدامات بعدي جهت جلوگيري از پاره شدن قطعنامه‌دان براي اولين بار بعد از  وضع حمل قابيل در زير مي‌آيد :؛

 
      ۱- چند روز ديگر : در حاشيه اجلاس جلوگيري از چيزهاي غير قابل جلوگيري سران ناتو به دعوت ماركو متكي با شركت در سفره حضرت ابوالفضل به بحث و تبادل نظر پيرامون حسين رضازاده پرداختند. اين سفره از آنجا اهميت دارد كه همين ديروز سران ناتو در نشست مشتركي بر لزوم حمله از عقب به جمهوري اسلامي تاكيد نموده دسته جمعي با هم شيش تا عكس گرفته بودند. متكي در پايان دم در با اهداء تسبيح و وان يكاد حضور سران ناتو سر سفره‌ي حضرت ابوالفضل را يك گام به جلو دانست و در را از عقب بست.
 
      ۲- چندين روز ديگر : پس از پايان نشست حمايت از انسان‌هاي غير قابل حمايت كه با حضور احمدي‌نژاد در سالن و بقيه‌ در بيرون سالن با موفقيت انجام شد ظهر امروز كليه‌ي قدرتهاي زورگو با شركت در مجلس ختم آخرين پدر احمدي نژاد كه نسبت به او احساس فرزندي مي‌كرد ضمن صرف زرشك پلو با مرغ مشت محكمي به دهان خودشان و ايادي وابسته به ديگران زدند. اين نهار در حالي كوفت شد كه قرار بود قدرت‌هاي زورگو بزودي طرح خشك كردن چاه‌هاي نفت ايران را از عمق سيصد كيلومتري خط استوا اجرا كنند. در پايان مهمانان به احمدي نژاد كه از درگذشت ناگهاني، بجا و شايسته‌ي آخرين پدرش خيلي ناراحت بود گفتند حضرت عباسي ديگه يه كاري كن غم آخرت باشه.
 
      ۳- چندين‌تر روز ديگر : در حاشيه‌ي نشست بررسي نحوه برخورد با سوراخ لايه‌ي ازن كه حتماً با شركت تعدادي از مراجع، علما و روحانيون جمهوري اسلامي كه در زمينه‌ي سوراخ شناسي صاحب ديوان مي‌باشند برگزار شد عصر ديروز تمام سران تمام كشورهاي اروپائي بعلاوه يك امريكاي جهانخوار در ضيافت عصرانه‌ي رحيم مشائي شركت نموده و ضمن صرف چائي شيرين ليواني با بربري خاش خاشي ابراز اميدواري كردند كه جمهوري اسلامي بزودي در نيويورك و اتحاديه‌ي اروپا اقدام به افتتاح رستوران و قهوه خانه نموده چندين سند همكاري متقابل نيز در اين زمينه به امضاء همه رسيد . در پايان قرار شد از اين به بعد همه تا گرسنه‌شان شد جمهوري اسلامي را ده دقيقه تهديد بكنند پول بگيرند شيشليك هم بخورند . سران اروپا و امريكا در خاتمه افزودند : خودمونيم ، ما كه تحريم بكن نيستيم لااقل خرجمون درمياد غذاي ايراني هم وجداناً خوشمزه‌ست !



 


لیست افراد خوشنام جمهوری اسلامی برای راه اندازی روزنامه

 

روزنامه رسالت:به راه اندازی چندروزنامه پرمحتوا،پرتیراژ و آزادمنش ازسوی افرادخوشنام نیازداریم.

 

من جهت کمک فکری به دوستان رسالتی و رفع این شبهه که نویسندگان خودنویس افرادی رادیکال و ضد انقلابی هستند، من از خیل عظیم شخصیت‌های بسیار برجسته و بسیار خوشنام حکومت ایران که تعدادشون واقعا از شمارگان خارج هست، تعدای رو انتخاب کردم و جهت اطلاع عموم اقدام به انتشار اسامی این بزرگواران می کنم. امیدوارم که این اقدام بنده موجب شادی مقام عظما ولایت باشه و این حرکت بنده به عنوان الگویی برای سایر نویسندگان خودنویس باشد تا هرچه زودتر به دامان نظام برگردند و با کمک از سرچشمه زلال ولایت راه رهایی و سعادت رو پیدا کنند.

 

لیست افراد آزاد منش و خوشنام جمهوری اسلامی به ترتیب حروف الفبا :

 

1.

 

.2

 

.3

 

.4

 

.5

 

.

 

.

 

.

 

پایان لیست

 

رونوشت : دفتر مقام عظما و  ادارات توابع جهت اقدام مقتضی

 

 

 

اگر اشتباه نکنم کتابی چاپ شده بود با عنوان شناخت زنان از مردان که کتاب شامل یک جلد با این عنوان بود و در داخل آن یک صفحه سفید بدون هیچ نوشته ای بود.حالا حکایت لیست افراد خوشنام جمهوری اسلامی هست که حداکثر میتونه کتابی با همان شکل باشه. ضمنا آقایان رسالتی ، شما به جای راهکار فرهنگی بهتره پولهاتون رو صرفه جویی کنین و به مزدوران و چماق کشاتتون بدین که با نزدیک شدن خرداد نیاز به اضافه کاریشون دارین .

 

 


 


مردم رهبران سیاسی را جا گذاشته‌اند

در شرایطی که رهبران سیاسی جنبش سبز در آرزوی تکرار حماسه ۲۵ خرداد به سر می‌برند، مردم با چند گام جلوتر، دیر زمانی است که مبارزه  با حاکمان پیشاتاریخ مان را در جبهه جدید «زندگی» آغاز کرده اند و تاکنون  بسیار هم پیروزمندانه پیش رفته‌اند. به فریادهای احمد خاتمی در نماز جمعه این هفته توجه کنید که از عمق ضعف و درماندگی خبر می دهد در مبارزه  با مردم در جبهه «زندگی»:

«کف خواست مردم اجرای قانون عفاف و حجاب است و مردم جانشان به لب رسيده از اين بدحجابی‌ها و مسئولان بدانند مردم متدين تعلل در اجرای اين قانون را نمی‌پذيرند.»

«بدحجابی امنيت اخلاقی، روانی و اجتماعی را به هم می‌زند و دودش به چشم خود شما هم می‌رود.»


«بر خلاف تصور برخی‌ها حجاب مسئله شخصی نيست و کاملا مسئله اجتماعی است و منکر حجاب سازنده ده‌ها گناه کبيره است.»


«به بازيگران ابتذال و مباشران بدحجابی و آنان که با عمل از بدحجابی حمايت می‌کنند عرض می‌کنم همانطور که ملت جريان فتنه سياسی را عقب راند با همان قدرت در مقابل جلوه های بدحجابی که يادگار رضاخان قلدر است خواهد ايستاد.»


 


کاندیدای ایران در انتخابات انگلیس، شکست خورد

 

 

انتخابات اخیر پارلمانی در انگلستان برای جمهوری اسلامی خوش‌یمن نبود، چرا که جورج گالوی، حامی نظام و همکار پرس‌تی‌وی کرسی خود را در مجلس عوام از دست داد. گالوی که سال‌های سال نماینده حزب کارگر بود، این بار از طرف ائتلاف (Respect-Unity) کاندیدای انتخابات شده بود.

گالوی که سال‌ها پیش از حزب کارگر اخراج شده بود، رابطه نزدیکی با رژیم عراق داشت. این ارتباط بشدت مورد انتقاد رسانه‌ها در انگلستان بود. در سال ۱۹۹۹، گالوی به خاطر سپری کردن تعطیلات کریسمس در عراق، نزد طارق عزیز، تنها مسیحی دولت بعثی هدف حملات بیشماری قرار گرفت.

مواضع سیاسی گالوی به نفع حماس و حزب‌الله نیز باعث بروز انتقاداتی شده بود. او بر خلاف بسیاری از همکاران سابقش در پارلمان، حزب‌الله لبنان را سازمانی تروریستی نمی‌شناخت.

موضع‌گیری این نماینده سابق مجلس عوام به نفع پرویز مشرف و کودتای ۱۹۹۹، دیکتاتور سابق پاکستان از ذهن‌ها بیرون نرفته، و همچنین تلاش گالوی برای قانونی جلوه دادن انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ در ایران سابقه بدی از او در ذهن بسیاری از ایرانیان مقیم انگلستان بر جای گذاشته است.

حالا با توجه به شکست او در انتخابات، معلوم نیست هنوز بازیگر با ارزشی برای حضور در برنامه‌های شبکه تلویزیونی پرس‌تی‌وی باشد یا نه؟




 


عملیات فرقه «تمساحیه»
 


روزگارمان بد نیست، سایت‌مان اندکی زاییده بود...

نگفته‌اند که اتهام‌زنی بی‌دلیل در چارچوب اهداف مدیریت روزنامه یک خطا است. نگفته‌اند دبیر سرویس ... نباید ستون‌هایش را به فلان کارخانه بفروشد و از بهمان وزارت باج بگیرد. نگفته‌اند که رابطه حرفه‌ای باید مانع سو استفاده بعضی مدیران روزنامه از زیردستان‌شان شود. نگفته‌اند و نگفته‌اند و نگفته‌اند...رادیکال نیستم، اما می‌بینم اشکالات فراوانی در فضای رسانه‌های ایرانی وجود داشته که می‌شد کمترش کرد. مساله‌ای  که معمولا فراموش شده، «اشتراک منافع» بسیاری از ما با دیگران است که باعث شده کارمان در جاهایی به خودسانسوری بکشد و جاهایی هم تبلیغ به نفع رفقایمان. قابل درک است که هر کدام ما دیدگاه‌های فردی خودمان را هم داریم، حب و بغض و کینه شتری هم که البته سرجایش، اما آیا موقع گزارشگری، سعی می‌کنیم مخاطبان را دانستن نکاتی ریزی که از زیر زبان سیاسیون در رفته محروم کنیم؟

وقتی رسانه‌های جناحی نتوانند ناقد حرف‌های افراد بزرگتر جناح خویش باشند، هدف‌شان چیزی جز تبلیغ یک طرفه و حذف منتقدان نزدیک نیست. دوستانی می‌گویند بر اساس سوابق آزادی‌خواهی یک وزیر فرهنگ سابق، می‌توان به او امیدهایی هم داشت. می‌توانم البته این نوع آزاد‌منشی یک‌طرفه را در رسانه جناحی‌اش هم ببینم که تحمل متحدان سابقش را هم ندارد، چه برسد به تسامح مقابل منتقدین سابقا نزدیک. بر اساس آنچه از دوستان رسانه‌ای هم شنیده‌ام، روش مدیریت عالیجنابان در فضای بسته ایران، چیزی بهتر از مدیریت در فضای باز خارج از کشور نیست. به همین جهت است که می‌پندارم را وقتی تغییر را واقعا در آدم‌ها لمس نکرده‌ایم، نمی‌توانیم امید چندانی به ایشان داشته باشیم.

دوستان زیادی شاکی بوده‌اند که خودنویس فضایی شده برای سوال و بعضا چالش سران جنبش. خودنویس تنها جایی است که همه شما می‌توانید از همه کسانی که باید پاسخگو باشند، بپرسید. من این استدلال را نمی‌پذیرم که باید از مسوولین نپرسید، بخصوص وقتی مدعی تلاش برای تغییر ساختار فعلی‌اند. بر اساس سخنان، سوابق، موفقیت‌های و کوتاهی‌ها و اتحادهای پیشین است که می‌توان پیشبینی کرد کسی چند مرده حلاج است. در فضای دموکراتیک، یک مسوول باید پاسخگو باشد و عدم پاسخگویی نشانی از عدم تغییر دارد.

پرسش سخت، تخریب نیست. عدم پاسخ‌گویی، خودتخریبی است.



 


نامه هنگامه شهیدی به سعید شریعتی

 

آن گونه که سایت "تا آزادی روزنامه نگاران زندانی" خبر داده است، این نامه توسط خانواده هنگامه شهیدی در اختیار این سایت قرار گرفته است.

 

شهیدی در این نامه اشاره کرده است که: «روزنامه‌ای در صفحه ۶ در مطلبی تحت عنوان "سعید شریعتی روزگار تازه سیاستمدار جوان" نوشته بود که در میان متهمان حوادث پس از انتخابات ، کم نبودند چهره‌هایی که چه در دادگاه و چه پس ازآن رویه‌ای متفاوت به همه سال‌های دوران سیاست ورزی خویش اتخاذ کردند و با اعلام اینکه اشتباه کرده‌اند در مسیر جبران مافات کوشیدند.ا ین روزنامه نوشته بود سعید شریعتی فعال‌تر از همه نشان می‌دهد و با حضور در محافل دانشگاهی در مقام آسیب شناسی دوران اصلاحات به منتقدی برجسته تبدیل شده است. "به همین دلیل:" در وهله نخست در مقام یک همکار و در وهله بعد در مقام یک زن اصلاح طلب برآن شدم تا چند نکته را با برادر سعید در میان بگذارم شاید مانع از این شود که ایشان برای فرصت طلبان در جناح دیگرفرصت آفرینی کند

 

این روزنامه‌نگار در این نامه خطاب به سعید شریعتی چنین می گوید: «اینکه برخی افراد در برخی مقاطع تاریخ دچار چرخش و تحول در رفتارهای سیاسی خود می‌شوند موضوع تازه‌ای نیست اما من از شما متعجبم و همانگونه که در دادگاه با شنیدن سخنان شما زبان در دهان می‌گزیدم ،اکنون نیز با خواندن این مطالب با خود می‌اندیشم چگونه شد که در کارخانه آدم سازی که شما و ما با هم از آن خارج شدیم ما اینگونه به تحول نرسیدیم؟ کجای کار ایراد داشت؟ اگر بنا برنحوه برخورد باشد که مانند شما با ما هم بسیار محترمانه برخورد شد!»

 

وی با اشاره به دوران اصلاحات، می افزاید: «برادر سعید در همان دوران اصلاحات، هم من و هم شما گزینه‌های دیگری برای آغاز فعالیت سیاسی داشتیم .می‌توانستیم مانند حزب موتلفه بیاندیشیم یا مانند مسعود ده‌نمکی از شلمچه به اخراجی‌ها برسیم یا شاید هم در انتخابات دوره دوم شوراها که هر دوی ما  کاندیدا بودیم می‌توانستیم اندیشه‌ای مانند آباد گران داشته باشیم و اکنون بر مسند  شوراهای تهران می‌نشستیم به جای اینکه روزگارمان را پس از انتخابات دهم در شبه جزیره اوین بگذرانیم

 

شهیدی با اشاره به قصد خود برای نوشتن نقدی بر سخنان شریعتی، در زمان حضور وی در دادگاه و "اعترافات" وی، اضافه کرده است: «برادر سعید چه شد که امروز خود را مقابل دوران اصلاحات می‌بینی و بی‌رحمانه بر آن می تازی بی‌آنکه ذره‌ای به همفکران سابقت بیاندیشی که این تاخت و تاز تو چه غبارهایی را به چشم آنها فرو میک‌ند؟ روزی که در دادگاه دستهایت را بالا بردی و پای جایگاه رفتی و صحبت کردی، در سلول  ۱۴ بازداشتگاه 209 اوین بودم و قلم و کاغذ نداشتم. همان زمان به هم سلولی‌ام گفتم که از اینجا که خارج شدم نامه‌ای را خطاب  به دوبرادر سعید (حجاریان وشریعتی) خواهم نوشت اما فضای پس از آزادی من و شما فضایی نبود که به گلایه آلوده شود.»

 

مشاور مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری، به شریعتی پیشنهاد کرده است که برای جبران مافات: «خواهرانه به شما توصیه‌ای دارم که به روزنامه کیهان مراجعه کنید و مانند پیام فضلی نژاد به آقای حسین شریعتمداری در تهیه بولتن‌های ویژه و برنامه راز آرماگدون ۱و ۲ و ۳ و پرونده‌سازی برای فرزندان این مرزو بوم کمک کنید که گویا در این جبهه نیاز بیشتری به انتقادات و کمک‌های شماست و شاید جایگاه نداشته خود را در جبهه اصلاحات  بتوانید در این جناح جستجو کنید

 

هنگامه شهیدی در پایان نامه خود نوشته است: «دلم از این می‌سوزد که پس از آزادیتان از زندان، پشت سر رئیس جمهور اصلاحات قنوت بستید و پس از آن در دانشگاه‌ها، دوران او را تخریب و حرمت شکنی کردید. این نقدها را می‌توان در فضای دوستانه  خودی‌ها مطرح کرد و بهانه به دست فرصت طلبان نداد و فرصت آفرینی نکرد. شما تیشه‌ای به دست گرفته اید و بر نهال اصلاحات ضربه می‌زنید. این ضربه تنها بر بدنه اصلاح طلبان و دوران اصلاحات نیست. ضربه به کسانی ست که به دنبال تحقق آرمان‌های امام راحل بوده و هستند و دلسوزانه بر انحراف از خط امام از سوی برخی افراد اصرار می‌ورزند و خواستار بازگشت آنها به این مسیر و در ادامه راه در مسیر آرمان‌های امام راحل هستند. برادر سعید تذبذب سیاسی داشتن در این آشفته بازار هنر نیست، هنر این است که نگذاریم کسانی که آرزوی شکاف در اردوگاه اصلاح طلبان را داشتند برایمان کف بزنند

 

 


 


لطفا پاسخم را بدهید(ادامه)

 

 

آیا آن روز زندانی سیاسی نداشتیم؟ آیا در زندان‌ها  به زندانیان تجاوز نمی‌شد تا باکره نمانند و به بهشت نروند؟

 

آیا روزی بود که تلویزیون اعترافات این و آن را پخش نکند؟ آیا برای  زندانیان محاکمه عادلانه برگزار می‌شد  و آنان وکیل داشتند؟ آیا آن روز در کشور شاهد اجرای بدون تنازل قانون اساسی بودیم و یا اینکه سخنان آیت الله خمینی بر همه حجت بود؟

 

آقای مهندس!

 

ساده انگارانه است باور کنیم این  دیکتاتوری یک شبه به وجود آمده است و یا اینکه شرایط امروز تنها محصول چند سال اخیر است

 

البته قبول دارم با هم تفاوت‌هایی هم دارند:

 

آن روز آیت الله خمینی مشروعیت مردمی داشتند ولی امروز آیت الله خامنه‌ای بیشتر به سر نیزه تکیه دارند تا پایگاه مردمی ولی به هر حال هر دو دیکتاتوری است چه به واسطه مقبولیت در نزد اکثریت جریان اقلیت را نابود کنید و چه با داغ و درفش و به زور سر نیزه اکثریت مخالف را سرکوب کنید.

 

و عجب طنز تلخی است ! آن روز نوبت مجاهدین خلق بود و امروز نوبت مجاهدین انقلاب و مشارکت اسلامی!

 

جناب میر حسین،

 

من نه ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق را می پسندم و نه طرز مبارزشان  را چه در آن سال ها و چه در اکنون و عقیده دارم مجاهدین خلق با روشی که در آن سال‌ها در پیش گرفتند همانقدر مقصر هستند که جناه حاکم اما اینکه مجاهدین دست به ترور و اسلحه و خشونت برد، هیچ کدام فجایع دهه شصت را توجیه نمی‌کند. روزگار سیاهی که کلمات از توصیف آن عاجزند .

 

می‌دانم آن روز ها دیگر به تاریخ پیوسته‌اند و از هر که می‌پرسم می گوید الان وقت این حرف ها نیست! اما من نمی‌توانم در راهی که روشن نیست پای بگذارم و هر موضع گیری و گفتار شما را توجیه کنم و نپرسم و چشم بسته اعتماد کنم . من نیازمند پاسخ هستم .می‌خواهم همانطور که در باره اینکه میدانم چه  نمی‌خواهم آگاه هستم. آگاه باشم که برای چه چیزی هم مبارزه می‌کنم. به عقیده من اگر دیروز آگاه تر بودیم وچشم بسته اعتماد نمی‌کردیم امروز ... .

 

جناب موسوی من  برای این سرزمین و این مردم رویایی دارم و امید وارم با  یاری خدا وهمت سبز این ملت بزرگ و رهبری شما به آن دست یابیم:

 

 رویای ایرانی آباد و آزاد و سربلند برای هم ایرانیان با مردم و مسئولانی یکسان در برابر قانون

 

ایرانی که در آن  زندانی سیاسی به یک مفهوم انتزاعی تبدیل شده و هیچ کس نمی‌تواند جلوی گردش آزاد اطلاعات و آزادی بیان را بگیرد .

 

جامعه‌ای که اسلام  در اعمال مدعیانش جاری باشد  تا بر سر زبان‌هایشان  که به توان در آن به مسلمانی وشیعه علی بودن افتخار کرد.

 

حکومتی (با هر نامی که می‌خواهد باشد) که قوای مستقل دارد و ارتشش به هیچ نام و بهانه‌ای در مسائل سیاسی  دخالت نمی‌کند.

 

حکم رانانی که در یک انتخابات آزاد و سالم بر سر کار آمده‌اند، به همان اندازه که قدرت دارند پاسخگو هستند

 

از افکار عمومی به شدت حساب می‌برند و برایشان واضح است که مردم می‌توانند با کمترین هزینه امانتی را که به آنان سپرده‌اند پس بگیرند و در انتخابات بعدی گروه دیگری را به قدرت برسانند.

 

نظامی که در آن حقوق همه کس به معنای کلمه رعایت می‌شود و هر کس در چگونگی زندگی آزاد است تا آنجا که به حقوق دیگری تعرض نکند.

 

به امید آن روز

 

موفق و سربلند باشید!

 


 


رزای سه قلبه

ترانه های تاریک ، ترانه هایی که از فضاهای تاریک جامعه سرچشمه می‌گیرند. فاحشه خانه ها ، محله های خراب و خلاف ، بیغوله ها ، محل تجمع آواره ها ، دوجنسه ها و همجنس بازها، متفاوتها ... آنهایی که روشنایی ها و فضایل اخلاقی  جامعه مدرن طردشان می کند ، منفورند و منزوی و عجیب.... این ترانه ها را باید جدی گرفت. یبانگر خلق و خوی آن نیمه ی تاریک جامعه بشریند. نیمه ای که بر خلاف آنچه به نظر می آید ،  زاییده  و معلول همان روشنایی کاذبی هستند که ما در آن نفس می کشیم.

 

 

ترانه ی زیر از آلبوم  freak show  اثر گروه  Tiger lilies  است. برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد این گروه  به اینجا مراجعه کنید.

 

 

رزای سه قلبه. رزا با سه قلب

 

همه خوب می شناختنش رزای سه قلبه رو

 

الان یکی از قلبهاش رفته ، یکی دیگه اش شکسته

 

اون یکی هم مسموم شده ، واسه همینه الان رزا داره ونگ می زنه

 

رزا قلبهای نو نیاز داره ، رزا قلبهای نو نیاز داره

 

وگرنه رزا می میره ، رزا دلای جدید می خواد

 

واسه خوبیای رزا به مردم ، واسه عشق درد آور رزا.

 

با سه تا قلب ، خب عشق بیشتری جاری می شد

 

...

 

رزا داره میمیره ، چیزی اونجا نیست که پمپ کنه

 

خونشو به رگهاش

 

رزا افتاد کف زمین

 

رزا به قلبای جدید نیاز داره ، رزا به قلبای جدید نیاز داره

 

وگرنه رزا می میره ، رزا دلای جدید می خواد

 

...

 

همه ی چیزی که الان داریم ، خاطره ی عشق رزاست

 

رزا الان پیش خداست ، پیش خدای اون بالاهاست

 

رزای سه قلبه...

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته