-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

Latest news from Jaras for 05/17/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.





با حضور گروهها و شخصیتهای سیاسی -

جرس:مراسم سوگواری حضرت فاطمه زهرا(س) با حضور گروهها و شخصیتهای سیاسی در نمازخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام برگزار شد. 


به گزارش ایلنا، جمعي از روحانيون، شخصيت‌هاي مذهبي،سياسي و اقشار مردم صبح يكشنبه به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) با حضور در مجمع تشخيص مصلحت نظام به عزاداري و ذكر مصيبت پرداختند.


آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در اين مراسم، طی سخناني به ذكر مناقب و مصائب حضرت زهرا(س) پرداخت و گفت: فاصله امت اسلامي از سخنان و رهنمودهاي حضرت رسول(ص) مهمترين ريشه ظلم‌هايي بود كه بر اهل بيت و ائمه اطهار وارد شد.


وی قوام اسلام و رشد و گسترش آن را مرهون عنايات الهي، رويه پيامبر و همچنين ايستادگي و پايداري اهل بيت بر اين ميراث الهي دانست و افزود: تاريخ اسلام، به‌ويژه صدر آن و پس از رحلت رسول اكرم، نكات فراواني براي تأمل دارد و تجارب زيادي در آن نهفته است كه مي‌تواند چراغ راه رهروان حقيقي اهل بيت در عصر حاضر باشد.


رئيس مجلس خبرگان رهبري با اشاره به شكل‌گيري انقلاب اسلامي در ايران و تحقق جامعه اسلامي به مديريت آیت الله خميني(ره) و همچنين نقش روحانيت، تأكيد كرد: حفظ و نگهداري ميراث امام با تدبر در تاريخ اسلام و مسائل آن ميسر است و همگان بايد در اين مسير تلاش كنيم.


در ابتداي اين ديدار مداحان اهل بيت در مدح بزرگ بانوي جهان اسلام مرثيه خواندند و حاضران نيز به سوگواري پرداختند.


همچنين حجت‌الاسلام والمسلمين رستگاري سخنران اين مراسم نيز گوشه‌هايي از تاريخ اسلام و مصائب و مشكلاتي كه بر خاندان رسول‌الله به ويژه حضرت زهرا(س) رفت را براي حاضران بازگو كرد.

 

گفتنی است روز گذشته روزنامه کیهان خبر از برگزاری این مراسم داد و نوشت که قرار بود این مراسم در حسینیه جماران برگزار شود که به دلایلی، برپایی آن به نمازخانه مجمع تشخیص مصلحت منتقل گردیده است.

 

 

کیهان خبر داده بود که تشکل های سیاسی و گروههای  اصلاحات طلب برای شرکت در این مراسم دعوت شده اند. این نشریه مدعی شده بود که به دلیل احتمال حضور رهبران جنبش سبز در مراسم عزاداری مجمع تشخیص مصلحت نظام برخی از روحانیان دعوت شده به این مراسم از شرکت در این مراسم انصراف داده اند.
 

 


 


 


از قوه قضاییه نا امید شده ایم

نامه جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی -

 

 

متن کامل این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار کلمه قرار گرفته ، به این شرح است

 

به نام خدایی که دادرس مظلومان است

ملت بزرگ ایران

 

یک سال از بازداشت همسران ، پدران و فرزندانمان می گذرد . در این یک سال همه ما خانواده های زندانیان سیاسی ، رنج ها و سختی های بسیاری را متحمل شده ایم . سختی ها و رنج هایی که بخشی از آن را با ملت ایران در میان گذاشتیم و بخش مهم آن را برای خود و خلوت خود و باز گو کردن با خدای خود . چه او از هر چیز به ما نزدیک تر و از هر کس به امور آگاهتر است .

 

امروز که این نامه را برای ملت ایران می نویسیم به همان اندازه روز نخست دستگیری عزیزانمان ، نگران و رنجور هستیم . افق روشنی از چگونگی برخورد حاکمیت با زندانیان سیاسی دیده نمی شود . بسیاری از آنها را با احکام سنگین در زندان نگه داشته اند . برخی را به بهانه هایی که هنوز برای ما روشن نیست به زندان های مخوف و هولناکی چون رجایی شهر فرستاده اند و عده ای معدود را با وثیقه های چند صد میلیون تومانی به مرخصی فرستاده اند . مرخصی هایی که گاه از زندان سخت تر و جانکاه تر است . همه ما در بلاتکلیفی به سر می بریم . پرسش های بسیاری ذهن ما را به خود مشغول کرده و قادر به یافتن پاسخی برای آنها نیستیم . چرا که حاکمیت و قوه قضائیه برای این پرسش ها پاسخی قانع کننده ، روشن و شفاف ندارد .

 

چرا فرزندانمان را بازداشت کرده اید؟ چرا آنها را در دادگاه های نمایشی حاضر کردید و کمترین اعتنایی به دفاعیات آنها و موکلانشان نشده است ؟ چرا آنها پس از ماه ها هنوز قادر به ملاقات با وکلایشان نیستند . چرا وکلای آنها از روند بررسی پرونده و نوع اتهام شان بی خبرند؟ چرا برای ماه ها آنها را در انفرادی نگه داشته اند و با چشمان بسته مورد بازجویی های خشن و خسته کننده قرار گرفته اند؟ چرا برای آنها احکامی صادر شده که خود قضات صادر کننده احکام اولیه نیز پس از تائید آن احکام در دادگاه های تجدید نظر ، اظهار تاسف می کنند و می گویند ما با این تصور که احکام صادره در دادگاه تجدیدنظر شکسته خواهد شد ،چنان احکام سنگینی صادر کردیم؟

 

آیا نباید جرم با مجازات هماهنگی داشته باشد ؟ این هماهنگی که یکی از ابتدایی ترین اصول قضائی است را باید در کدامین حکم دید ؟ احکام چندین ساله و اعدام ؟ وثیقه های های چند صد میلیون تومانی و بلاتکلیفی های طولانی و طاقت فرسا؟چرا باید بازجوها بر قضات و بازپرس ها مسلط باشند ؟ چرا کمترین استقلالی در قوه قضائیه دیده نمی شود ؟

 

ما مدتها براین باور بودیم که قوه قضائیه محل رجوع مظلومان و داد ستاننده از ظالمین است . اما رفته رفته از این قوه قضائیه ناامید شدیم و تنها امید به خدا داریم .

 

دادستان محترم تهران اخیرا گفته که بدترین گناهان کتمان حقیقت است . ما هم یک سال است که می گوئیم چرا حقیقت را کتمان می کنید .

 

بیائید شفافیت را در همه رفتارهایتان نشان دهید. آیا این شفافیت و عدم کتمان حقیقت نیاید برای حاکمان و صاحبان قدرت مورد توجه قرار گیرد . یک شهروند عادی ، یک زن خانه دار ، یک روزنامه نگار ، یک دانشجو و یک فعال حزبی چه چیزی را برای کتمان داشته که حتی پس از ماه ها بازجویی طاقت فرسا ، بر کسی معلوم نشده است ؟ آیا شفافیت و عدم کتمان حقیقت برای آنها در اولویت است یا برای صاحبان قدرت ؟

 

در هفته گذشته پنج نفر را در زندان اوین اعدام کرده اند . اعدام هایی که پر از ابهام در پروسه دستگیری ، بازجویی ، دادگاه ، چگونگی صدور حکم و اجرای حکم و حتی زمان اجرای آنها است. ما خانواده های زندانیان سیاسی با محکوم کردن نحوه اعدام واطلاع رسانی ناقصی که در باره این اعدام ها و رفتاری که با خانواده های داغدار آنها صورت گرفته ، نگرانی خود را بابت سرنوشت فرزندانمان اعلام می کنیم و از قوه قضائیه می خواهیم عدالت و شفافیت و عدم کتمان حقیقت را در برخورد با مسائل از خود شروع کند .

 

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی

 


 




 


بر اساس گزارشهای رسیده به جرس در این دیدارهاشمي رفسنجاني در پاسخ به پرسش حاضران در خصوص راه‏حل‏هاي برون رفت از وضعيت موجود تاكيد كرد: راه‏ حل‏هايي كه به ذهنم مي‏رسيد در نماز جمعه مطرح كردم و هنوز نيز در كليات به آن معتقد هستم.


در ابندای این دیدار ميرلوحي، كلانتري، انصاري، سينكي، متولي و زماني از استانداران اسبق كشور به بيان نگراني‏ها و دغدغه‏ها و نظرات خود در مورد وضعيت فعلي كشور پرداختند.


یکی از بحثهای این جلسه ورود سپاه به عرصه های مختلف کشور و کنترل نهادهای سیاسی ، امنیتی و اقتصادی کشور توسط این نهاد بود.


بر اساس گزارش رسیده به جرس یکی از شرکت کنندگان در این جلسه با اشاره به سخنان اخیر نماینده رهبری درسپاه در رابطه با فعالیتهای اقتصادی این نهاد که با چراغ سبز هاشمی رفسنجانی وارد چنین عرصه ای شده است، نظر هاشمی را در این خصوص پرسید. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این رابطه توضیح داد که اولا در آن زمان تمام امکانات صنعتي لجستیکی کشور در اختیار سپاه بود. در اختیار گرفتن این امکانات بعد از جنگ به هیچ روش دیگری میسر نبود و اقدام من تاکتیکي برای آزاد کردن بخش عظيمی از امکانات ملي بود که بلوکه شدن آن در نزد سپاه توجیهی نداشت. ثانیا گیریم که چنین باشد، استمرار حضور پر رنگ سپاه در عرصه اقتصادی الآن چه توجیهی دارد؟

 

سعیدی چندی پیش در گفت وگویی با خبر گزاری مهر گفته بود: در دوران پس از جنگ کشور به شدت نیاز به سازندگی عمران و آبادانی و ترمیم زیرساخت ها داشت و رئیس دولت وقت ( آیت الله هاشمی رفسنجانی ) از رهبری درخواست کرد که بخشی از توان مازاد سپاه به کمک دولت بیاید که مورد موافقت ایشان هم قرار گرفت و سپاه وارد عرصه های اقتصادی یا بهتر بگویم سازندگی شد.

 

گفتنی است در حال حاضر سهامداری عمده وزارت ارتباطات تنها بخش کوچکی از فعالیت اقتصادی سپاه پاسداران است وبا تصویب سال گذشته شورای پول و اعتبار اساسنامه موسسه مالی و اعتباری انصار ، اولین بانک وابسته به سپاه پاسداران ایران به زودی فعالیت خود را از سر می گیرد.


این در حالی است که این روزها محور اصلی بحث تحریم های بین المللی شرکتهای وابسته به سپاه است و آمریکا دامنه تحریم ها علیه سپاه پاسداران را گسترش داده و یک مقام ارشد این نهاد و چهار شرکت وابسته به آن را به فهرست تحریم های یکجانبه خود اضافه کرده است.


اینها تنها بخشی از فعالیت اقتصادی این نهاد است و کارشناسان اقتصادی معتقد هستند که نفوذ این نهاد در اقتصاد ایران بسیار زیاد است .

 

محور دیگری که در این جلسه مورد بررسی و پرسش واقع شد، حضور گسترده نیروهای سپاهی در عر صه های مختلف امنیتی و سیاسی کشور بود در این خصوص به تحلیلی که از سوی سپاه در این رابطه ارایه می شود پرداخته شد که گفته می شود برخی فرماندهان سپاه معتقدند که علیرغم مخالفت بخشی از جامعه با حاکمیت می توان همانند صدام حسین به حکومت ادامه داد.


هاشمی در پاسخ به این تحلیل تصریح می کند که اینجا ایران است و مطابق مبانی دیني و قانون اساسی ما اتکا به مردم و رضایت اکثریت ایشان لازمه حکومت داری است.

 

گفتنی است پیش از این نیز هاشمی رفسنجانی در مشهد به این مساله تصریح کرده بود که جمهوری اسلامی بر رای مردم مبتنی است و اگر مردم ما را نخواهند می رویم.

 

این اظهارات با مخالفت جدی حامیان دولت روبه رو شد.

 

رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام دراین ديدارقانون اساسي را مهمترين محور براي حركت نيروهاي انقلاب عنوان كرد و گفت: اجراي صحيح قانون اساسي و توجه به خواسته‏هاي مردم مي‏تواند استحكام بخش نظام جمهوري اسلامي باشد.


آيت‏الله هاشمي رفسنجاني با تاكيد بر ضرورت اعتمادبخشي به جامعه تاكيد كرد: اعتماد نسل جوان و نخبگان به آرمان‏هاي انقلاب سرمايه‏اي براي آينده كشور است و بايد با آسيب‏شناسي اين موضوع شرايط به نحوي فراهم شود تا همگان احساس كنند در نحوه اداره كشور سهيم هستند.


رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با اشاره به گسترش ارتباطات و حضور رسانه‏هاي مدرن تصريح كرد: امروز سطح آگاهي مردم در دنياي جديد بسيار وسيع‏تر از گذشته شده و ارتباطات عامل مهمي‏براي همدلي و وحدت است.

 

وي افزود: حكومت‏ها در دنياي امروز به دنبال اقناع افكار عمومي هستند و دوران سركوب و تحميل پايان يافته است.

 

 

 

 

 

 

 


 




علی ایزدی -

 

در بزرگداشت خاطره فروخفتن فرزاد کمانگر و چهار یار هم قفسش

 

   نفرین بر سرزمین اجدادی ما آسمان           کـــه مـــی انـــگاشتیم ازآن ماست

  جایی که هرزه ترین علفها در آن رویید جایی که گلها پیش از شکفتن پرپر می شوند!

  جایی که کرم ها به بن ریشه چسبیده                    پـروار مـی شوند و تـــنه را مـــی خشکانند !

                                                                                                          هاینریش هاینه

 

 

در سحرگاه 19 اردیبهشت، پنج انسان در مدت زمانی 7 دقیقه در اوین قربانی قهر قباحت قدرت می گردند، کمانگر یکی از آنان، سلاحش ، قلمش و قرین ترین مخاطبانش عده ای کودک محروم که شاید مهم ترین اسلحه شان همین معلم تا دندان مسلح (!) اما نه به آلات آدم کشی  که ادوات آدم پروری و فهم سازی.

 

فرزاد کمانگر جانش را می بخشد به اتهام مسلح بودن (!) و افتخار مصلحت باز نبودن!

 

خاستگاه خشونت

 

وابسته به آنکه چه بخشی از اجتماع از ابزار خشونت بهره برد می توان به تبیین خاستگاه و ریشه آن پرداخت ، اگر خشونت بر خاسته از جامعه و متن مردم را واکنش (انفعال) و نوع حکومتی و دولتی را کنش ( فعال) بنامیم شاید در ریشه یابی علل و عوامل اصلی کمتر دچار خطا شویم.

 

خشونت و قهر در بخشی از پیکره یک اجتماع در واقع نوعی بزهکاری نیز محسوب می شود اما بهر حال علت اصلی آن فقر اقتصادی است، اما نه صرف فقر که « احساس فقر » به عبارت دیگر، وقتی عدالت توسط حاکمیت یا بخشی از مردم که جزء حاکمیت نیستند اما قدرت اصلی اقتصادی را در جامعه تشکیل می دهند خدشه دار می شود، فاصله طبقاتی نمو دار می گردد ، پیامد این نمود کريه، فقیر شدن بخشی بزرگی از آحاد جامعه بویژه توده مردم و عوام است، آن گاه ، « احساس فقر » زاییده می شود یعنی یک فرد، فقیر بودن را با تمام وجودش حس می کند، در پاسخ این احساس رفتارها در انسان ها متفاوت خواهد بود، اما بی گمان آن بخشی از جامعه که این استضعاف اقتصادی تحت الشعاع فقر فرهنگی اش قرار میگیرد ( که البته بخشی از عوامل فقر در فرهنگ بنوبه خود بر خاسته از فقر اقتصادی بوده ، که به فرد فرصت رشد و بالندگی فرهنگی را نمی دهد ) ، دچار یک عقده عملی حقارت می شود که ، تخلیه این احساس حقارت جز با خشونت میسر نیست ، یعنی اعمال قهر و خشم خویش علیه کسانی که این طبقه از اجتماع را نادیده گرفته اند، بدیهی است که این قاعده در تمام دنیا صا دق است، اما در کشورهای جهان سومی یا در حال توسعه خیلی بیشتر ، چرا که قدرت فرصت سازی در دست عده ای محدود است که يعنی ، هیات حاکمه و یا حاکمیت به معنای عامش و در نتیجه فاصله طبقاتی افسار گسیخته بوجود می آید و پاسخ و بر خورد با این درد طبقاتی ، خشونت خواهد بود.

 

البته آنچه که در روابط بین الملل به عنوان تروریسم و قربانیان آن تلقی می شود یکی از علل اصلی اش پاسخ فرودستانه به تحقیری است که برخی از جوامع فرادست با ابزار اقتصادی و توجیه تضادهای طبقاتی باعث آن می شوند که موضوع بحث ما نمی باشد.

 

بهر حال در یک جامعه معین، بروز رفتارهای قهر منش و توام با خشم و خروش توسط بخشی از اجتماع همواره معلولی است از آنچه که به مثابه علل بدان اشاره شد، اما خشونت حکومتی یا به بیانی دیگر، دیکتاتوری دولتی خود یک علت است و نه معلول ، به عبارت دیگر یک گزینش و انتخاب ابزاری است برای سرکوب آزادی ها و خاموش کردن هراعتراض انتقادی و ابراز نظر مخالف با حاکمیت، ازین روست که در بسیاری موارد ، بر اساس نوع حکومت دیکتاتوری ،یعنی سلطنتی ، ایدئولوژیک یا نظامی ، شکل و شدت خشونت تعریف می شود، حتی در مواردی صرفنظر از نوع حکومت یا حاکمیت ، طبیعت جامعه در بر خورد با خشونت، جهت و شدت خشم و قهر حکومتی و دولتی را تعیین می کند.

 

ابزارهای اعمال خشونت

 

بدیهی است سلاح هایی هم که برای ابرازو اعلام خشونت بکار می رود بستگی به خا ستگاه آن دارد، مردمی که قهر و خشم خود را بیان می کنند در مقیاس محدودی ( نسبت به حکومت ) با اعمال اعتراضی و گاها در اوجش، عملیات تخريبی و ايذايی موردی اقدام می کنند ، اگر چه آن را چاره و علاج نمی دانند اما موضوع ، همان اعلام موجودیت در پاسخ به تحقیر و استضعاف است که بصورت عقده بروز کرده!

 

اما دولت، خشونتش تا دندان مسلح است ، بر خورد دولتی در مقایسه با مردم برای بهره گیری از این خشونت ، یک روش مشخص ومحتوم است از اتهام زدن و محروم کردن از حقوق اجتماعی تا محبوس شدن و اعدام گشتن، محکومیت به مرگ ، خشن ترین ابزار سرکوب دولتی و وحشیانه ترین آنهاست.

 

حال این سوال ایجاد می شود که حتی در موجه ترین شکل خویش ، یک حکومت می تواند به جرم فعالیت سیاسی یا حتی براندازی ( علیه حاکمیت ) انسانی را از حق حیات محروم کند؟!

 

بدون شک نه! از سوی دیگر این موضوع قابل درک است كه چنانچه افرادی در اجتماع متوسل به خشونت شده اسباب آزار و تهدید دیگر اقشار جامعه را فراهم کنند ، آنگاه دولت حسب وظیفه خود برای رعایت حقوق مدنی سایرین ، باید اقدام کند، اما چه نوع برخوردی؟ مسلما هر دولتی این حق را دارد که با مداخله خویش ، افراد مورد نظر را متهم به ازهم پاشی نظم و امنیت اجتماعی نماید، اما در هر شرایطی متهمین باید در یک محکمه علنی و آزاد و با برخورداری از حق دفاع قانونی و حقوقی از خود ، مورد محاکمه و مواخذه قرار گیرند، چرا که در غیر این صورت ، هر حکومتی می تواند خود را محق و نا پاسخگو به انواع اتهاماتی که به متهمین مورد نظر خود روا می دارد بداند و حقوق افراد را هر چند که صرفا متهم باشند و نه لزوما مجرم تضییع نماید، چه در زمینه نفس اتهام و جرم ، یعنی بحق یا نا حق بودن آن و چه میزان برابری و رعایت عدالت در مقایسه جرم و کیفر ، به عبارت دیگر عدم وجود و کیل مدافع برای هر متهمی و علنی نبودن بسیاری از محاکم قضایی می تواند باعث شود تا حتی یک انسان واقعا مجرم که جرم یا جنایتش محرز گشته ، فاقد شمول کیفری سازگار و منطبق و معتدل با جرم گردد!

 

خشونت حکومتی در جمهوری اسلامی و جرم سیاسی

 

صرفنظر از اینکه به صرف سیاسی بودن ، سیاستمدار گشتن یا حتی سیاست بازی نمودن، نمی توان برای فردی در یک جامعه ، جرمی تعريف کرد ، نفس واژه جرم سیاسی ، خبطی است که در جهت توجیه خشونت افسار گسیخته دولتی ،  بعد از انقلاب ، وضع شده است ! هر چند که در گذشته نیز جامعه استبداد زده ایرانی هماره اما با شدت متفاوت از این بليه حکومتی رنج می برد ، هر نظام اجتماعی سیاسی که به عنوان عامل اصلی در تعریف و موجود یت یک دولت و در اکثر موارد یک کشور ( سرزمین سیاسی مستقل ) تلقی می شود دارای دو بخش عمده و حیاتی است، مردم و مسئولین ، از آنجائیکه نوع ارتباط این دو قسمت ، عمدتا ماهیت سیاسی و اجتماعی دارد ، بدیهی است که در مقابل قطب حکومتی و هیات حاکمه که بخشی از نظام است و آنان بواسطه مسئولیت خویش ، سیاسی به معنی سیاستمدار و مسئول تعریف می شوند ، مردم به مثابه قطب دیگر و در بسیاری از کشورهای دنیا بویژه در آنهایی که توسعه یافته اند ، حتی قطب مهم تر از حکومت ، می توانند و باید سیاسی باشند، اما نه به معنی دولت مرد و سیاستمدار، بلکه، برخورداری از جهت گیری سیاسی، طبیعی است که اعلام نظر در روند فعالیت و وظایف یک حکومت به عنوان یک وظیفه واجب مردم ، یک حرکت سیاسی تلقی می شود و پیامد هر تفکر سیاسی ظهور یک جهت گیری سیاسی یعنی موضعگیری مشخص و معین.

 

در جوامع استبداد زده مثل ایران و بویژه در جمهوری اسلامی، چنانچه موضعگیری سیاسی اقشار جامعه در جهت تایید دولت یا حکومت وقت باشد و مردم به حمایت و تایید حاکمیت همت گمارند ، ولی نعمتان تلقی می شوند و صاحبان مملکت! اما اگر همین خلق خدا ، به بخشی از ناهنجاری های سیاسی در نظام انتقاد کنند، و البته اگر جرات و جسارت آنرا بیابند ، منتقد ، غیر خودی ، مخالف، مجرم و نهایتا  برانداز در نظر گرفته می شوند! در چنین فضایی آنچه که هماره ابزار حکومت جمهوری اسلامی بوده،  « توهم توطئه » است ، تفکر یا تئوری توهم توطئه در مقاطعی از تاریخ بعد از انقلاب اسلامی ، نقش تاکتیکی داشته ، یعنی استفاده ابزاری از آن، به عنوان عامل محکومیت و در واقع محرومیت تام منتقدان نظام ، نقش اصلی را در  بقای حکومت اسلامی داشته ، اما متاسفانه اززمان  آغاز جنبش سبز ، توهم توطئه  ، به عنوان نه صرفا یک تاکتیک مقطعی که به استراتژی ثابت حاکمان برای محکومیت هر حرکت انتقادی تبدیل شده ، حال در این رهگذر اگر ارتباط جرم سیاسی با استراتژی توهم توطئه را در یابیم آن گاه می توان به درستی اما با تاسف درک کرد که چرا هر منتقدی در جمهوری اسلامی براحتی مارک مخالف و دشمن را بر پیشانی خویش دارد! انتقاد، عمل سیاسی در جهت تضعیف نظام جمهوری اسلامی است! چون فضای بروز توطئه را از طرف دشمن مسلم خارجی ، تمهید می کند و این یعنی زمینه سازی و بستر آفرینی برای انقلاب نرم !!  بدیهی است که در این راستا بزعم حاکمیت ، توطئه گر داخلی که همان منتقد سیاسی و مجرم خواهد بود، جرمش سیاسی تلقی می شود و فرجام جرم سیاسی ، محکومیت به حبس و در صورت نیاز برای آرزوی ابقای نظام ، اعدام و نیستی ، چون هستی آن چیزی که حاکمان جمهوری اسلامی ، نظام تعریفش می کنند مستلزم نیستی هر مخالفی است!

 

در همین راستا سخن رئیس جمهور، آقای احمدی نژاد وقتی که در مجامع بین المللی اعلام می کند که ما آزاد ترین نظام سیاسی را در جهان داریم وهيچ زندانی سياسی نداريم !! آن طنز تلخ را تبیین می کند که مارکس می گوید :

 « هگل در جایی بر این نکته انگشت گذاشته است که همه رویدادها و شخصیت های بزرگ تاریخ جهان ، به اصطلاح دوبار به صحنه می آیند ، وی فراموش کرده است اضافه کند که بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به شکل نمایش خنده دار!»

 

متاسفانه این نوع درک و طنز پردازی و رفتار کبک گونه گرچه در شخصیت آقای رئیس جمهور در اوجش حس می شود ، اما تاریخ سرزمین استبداد زده ایرانی مؤید آن است که همواره صرفا حاکمان در ایران حق حیات به معنی آزاد بودن و آزاد عمل کردن را داشتند و طبعا در این راستا مردم محکوم به مراعات آزادی آنان!

 

و شاید اندیشه فیلسوف بزرگی چون هگل ، که خود واضع یک فلسفه تاریخ است ، گرچه مارکس بر تلقی او در تحلیل تاریخی و فراموشکاریش  در این باب خرده می گیرد! چندان دور از حقیقت نباشد که :

« ایرانیان نخستین قوم در تاریخ بودند که به مفهوم آزادی دست یافتند ، اما درک آنها این بود که آزادی برای یک تن است : شاه – پیامبر ! »

 

بنابراين ، دیروز محمدرضا پهلوی به عنوان شاه آزاد بود که آنچه را در سر دارد بنام رعایت حقوق مردم با پیشروی به سوی دروازه تمدن بزرگ (!) تحقق بخشد و امروز خامنه ای امام ( در جایگاه پیامبرانه ! )

 

خداوندگاری خشونت در دیکتاتوری دینی

 

زیان کسان از پی سود خویش                   بجویند و دین اندر آرند پیش

نباشد  بهار و زمستان    پد ید                   نیارند هنگام رامش ،   نبيد

چو بسیاراز این داستان بگذرد                    کسی سوی آزادگی   ننگرد

بریزند  خون از پی   خواسته                      شود روزگار مهان ، کاسته

 

آنچه را که فردوسی به زیبایی به تصویر کشیده و دکتر شریعتی نيزدر تثلیث شوم زر ، زور و  تزوير ترسیم کرده ، یعنی استفاده ابزاری از دین در جهت تحکیم جور و جنایت، پیامبر اسلام به شکلی صریح و زبانی ديگر، پیشتر و بیشتربدان زینهار می بخشد:

« الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم ! »

 

آری ، ظلم آن هم از دیدگاه پیغمبری که دینش را با شناسنامه بر خوردار از دو شناسه شمشیر و قرآن دردستانش معرفی کرده اند ! از کفر هم پليد تر تلقی میشود ، همان کفری که خود :

« پوشاندن حقیقت است و بس ! »

آنچه که باعث می شود تا در جمهوری اسلامی ، از میان برداشتن مخالفان سیاسی آنهم به جرم ساختگی محاربه ، سهل و سریع باشد ، گفته می شود که بر خاسته از سه عامل اصلی می تواند باشد :

انقلاب اسلامی ایران ، اما به صرف ماهیت انقلاب گونه بودنش ، اسلام با پوستین وارونه و ایدئولوژیک بودن انقلاب و یا اسلام ! ؟

 

در اینجا نیاز و مجال به کالبد شکافی و علت شناسی تفصیلی و جود ندارد ، اما راقم این سطور معتقد است که اگر چه با لحاظ کردن تئوری معروف « هر انقلابی فرزندان خود را می بلعد ! » ، می توان بخشی از این گناه مخالف کشی و اقتدار گرایی را در جمهوری اسلامی به گردن انقلاب نهاد اما بنظر می رسد که زودرس بودن انقلاب ایران ،  به عبارت دیگر عدم بستر سازی کافی فرهنگی برای ظهور انقلابی اسلامی ، آنچه که دکتر شریعتی معتقد بود : « انقلاب پیش از خود آگاهی توده یک فاجعه است . »  ،  در شکل گیری این خشونت نقش بنیادی داشته ، اما در مورد اسلامی بودن ماهیت انقلاب و در نتیجه مولد دیکتاتوری بودن آن ، موضوع  بر می گردد به ماهیت کلی دینی انقلاب ، ولی اگر، اسلامی بودن را تقصیر بینگاریم ، آنگاه ، دچار مغلطه يكسان دانستن  انگاره اسلامی كه ابزاری است در دست حاكمان ، با اندیشه اسلامی و حيقیقی  برخاسته از ماخذ قرآنی  شده ايم ، اين در حالی است كه ، در اين كتاب آسمانی ، بصراحت از انعطاف در بر خورد با اندیشه مخالف و رفتار با تسامح حتی در مقابله با دشمن مسلح ، به عنوان يك اصل ، گفتگو می شود!

 

بویژه در آنجا که به صراحت در ترسیم داستان هابیل و قابیل آمده :

" اگر دستت را به سوی من دراز کنی که مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز کننده نخواهم بود تا بکشمت، چرا که از خداوند پروردگار عالمیان بیم دارم . |"

( مائده 28 )

 

در اینجا هابیل از آن می ترسد که با حرکت متقابل و مقابله به مثل با برادرش ، پاسخ گوئی خشونت با خشونت را در جامعه انسانی نهادینه کند ، این است که حتی در جهت تقرب به خداوندی که در ابتدا هم با پذیرش قربانی اش مقرب درگاهش واقع شده بود ، مصر است که عداوت را نه با انتقام که عفو یا دست كم ، سکوت پاسخ دهد و مجددا ، برای اجتناب از زيربنا گشتن  خشونت ، در آیه 32 همین سوره یعنی 4 آیه بعد آمده است :

« هر که دیگری را بدون آنکه کسی را کشته باشد یا  در زمین تبهكاری کرده باشد به قتل رساند گوئی همه مردم را کشته است! »

 

اما در بحث در وجهه ایدئولوژیک انقلاب ایران ، نبايد فراموش كرد  که وقتی آرمان گرایی ، بدون خود آگاهی و تکیه بر مبانی عقلانی و فلسفی باشد ، خطر ساز است ، بسان ایدئولوژی هایی که در مقطعی از تاریخ در شکل فاشیسم حضور و ظهور می یابد، با این وجود بنظر نمی رسد که با مغلطه  برابر دانستن سؤ استفاده از مفاهیم ایدئولوژیک با نفس ماهیت ایدئولوژیک داشتن یک حرکت بتوان کمکی در تقبيح يا حذف آرمان گرایی و ایده پروری آنگاه که با استدلال عقلانیت و فهم فلسفی همراه می باشد ، نمود؟!

 

هاینریش هاینه ، شاعر یهودی در جایی می گوید :

« پسرم تو،هم مؤمنی و هم با هوش ، هم خدا ترس و هم زورمند و می توانی هر مخالفی را به قتل برسانی ! »

 

 و این سخن چیزی نیست جز تبیین استفاده ابزاری از ایدئولوژی در جهت نیل به هد ف و تا یید نگرش ماكيا ولی ، مبنی بر توجیه نمودن هر وسیله برای يا به مدد هدف!

 

نقش جامعه در پذیرش یا گسترش خشونت!

 

فرزاد کمانگر سخنی شعر گونه بر دیوار سلول 44 بند 209 اوین در سال 86  بدین مضمون به ياد گذاشته است  :

« در آغاز، نازی ها سراغ کمونیست ها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم ، چون کمونیست نبودم ، بعد از کمونیست ها در نخ اتحاديه های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز نبودم ، سکوت کردم ، یهودی ها را که هدف گرفتند باز هم واکنش نشان ندادم، چون یهودی نبودم، تا اینکه سر وقت خودم آمدند.... وقتی خودم را دستگیر کردند .... دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض بر آرد! »

 

اگرچه علیرغم پیش فرض فرزاد ، امروز مردم بسیاری هستند که صدای اعتراض خود را در محکومیت تراژدی مرگ او و یارانش به گوش جهانیان می رسانند ، اما فرهنگ سکوت در مقابل ظلم در تاریخ این مرز و بوم متاسفانه گاها ، نقش گستر بوده ، آنچه که همواره به عنوان عا ملی اصلی ، ظالمان و دیکتاتورها را در ادامه روند ستم گریشان ، جری می کند، تزلزل توده و سکوت در مقابل آنان است، هانا آرنت به عنوان متفکری که در موضوع فلسفه خشونت سال ها به تحقیق می پرداخت معتقد بود که :

« شکل گیری حکومت های خود کامه بدون حضور روشنفکران کوته بین و حقیر ممکن نیست، این گونه روشنفکران در عمل به رژیمی خدمت می کنند که مدعی مبارزه با آنند!»

 

در جامعه ما  به دلیل تاریخ طولانی استبداد زدگی و فرهنگی که در بسیاری به صورت تملق گویی و عدم انتقاد پذیری شکل گرفته ، علاوه بر توده مردم و عوام ، در موارد بسیاری طبقه روشنفکری ما از بیماری عدم تحمل عقیده مخالف و در نتیجه انتقاد ناپذیری رنج می برد ! به این مشکل بافت زبانی ما هم دامن می زند ، در جایی از یک مدرس نامی در تاریخ نقل شده که :

« فارسی چاپلوس ترین زبان ها است! »

 

 ازدگرسو جمهوری اسلامی به کرات ثابت کرده که شهامت شنیدن انتقاد یا صدای مخالفی را ندارد ، اما  آن بخش از جامعه روشنفکری ما که در مقام مبارزه با چنین حاکمیتی است تا چه حد در خود این شجاعت انتقاد پذیری را سراغ دارد؟

 

آموزش تمهید شرایط شنیدن یک انتقاد گامی قبل از پذیرش آن است ، نگاهی گذرا به عناصر روشنفکری و روزنامه نگاران مختلفی که خود را حامی همین جنبش بزرگ سبز می دانند ، به ما می آموزد که چقدر تاب و تحمل نقد شنوی و انتقاد پذیری را داریم!

 

بدیهی است عناصر متشکله هر ترکیب اپوزیسون در جهان برای تثبیت و تضمین مبارزه مدنی در راستای نبرد شان با حاکمیت وقت باید به خود سازی خویش نیز اهتمام بورزند چراکه در غیر اینصورت با تغییر احتمالی یک حکومت ، مادامی که طرز تفکر و فرهنگ جامعه دچار تحولی بنیادی نشده ، صرفا یک جایگزینی ظاهری و سطحی حادث خواهد شد!

 

از سوی دیگر مخالف بدون سلاحی كه امروز قربانی قدرت حاكم است و در هجرت بسر می برد ، چنانچه آموزه های انتفاد پذیری و دگران باوری را تجربه و وجدان نکند، چگونه تحقق و ظهور یک تعا مل و تضارب فکری و فرهنگی را در فردای به قدرت رسیدن با مخالفانش تضمین خواهد کرد و به بیان دیگر چه ضمانتی وجود خواهد داشت که مصداق عامیانه  « هیچ بدی نرفت که بد تر از آن سر کار آید!»  تکرار نشود!؟

 

جنبش سبز و علاج واقعه!

 

می گویند که اتهام فرزاد کمانگر و برخی از دوستانش حمل و یا نگهداری مواد منفجره و اسلحه بوده که در سوابق شان کشف شده ، بنابراین به عنوان  محاربه با نظام ، مجازاتشان در حد اعدام بوده است!!

 

اگر با این فرض به پیش رویم و تمام اتهامات یکطرفه و بعضا اثبات نشده را هم به حساب جرم برای آنان ، محرز بدانیم، در هیچ جای دنیا این شرایط ، نمی تواند دلیل بر محکومیت یک انسان به مرگ باشد! از دگر سو، اگر چنین اتهاماتی واقعی بود، مسئولین جمهوری اسلامی چه وحشتی از علنی شدن محاکمات و دفاع صریح و صحیح توسط وکلای آزاد در جریان تفهیم اتهام به متهمان به محاربه داشتند؟!

 

از نظر گاه دیگر این رفتار قابل فهم دولت، چگونه نمی تواند حامل این پیام باشد که اعدام ناگهانی و دهشت بار آن 5 تن برای تبلیغ و تحکیم فضای رعب و وحشت در جامعه است و در کوتاه مدت دست شستن مردم از اعتراض های به حق خیابانی بویژه در آستانه فراخوان 22 خرداد؟! بخصوص ، همزمانی و سنخیت این توحش در کشتار ها با ورود اتهامات و انگهای بی پروا به مهندس موسوی و همسرش که منحرف و مرتد هستند! یا حکم محارب را دارند؟! به راستی آنانی که در جایگاه یک مسول اینگونه به آسودگی اتهام روا می دارند بر ایشان کشتار جوانانی که از پیش متهم و همواره محکومند ! چه دغدغه ای آرام تر از آرامش به ارمغان خواهد آورد؟!

 

اما رسالت جنبش سبز در این رهگذر ، بطوریکه آقای موسوی در پیام آخرشان آورده اند با رنگ ایدئولوژیک به افراد ننگریستن و کرامت همه انسانها را در دفاع از حقوق شان به رسمیت شناختن است و نها يتا يا چه بسا مهم تر از همه ، آموزش تحمل شنيدن عقيده مخالف را داشتن ، چرا كه نقد نشدن و سا نسور رسانه ای از نخستين گام ها درزايش يك  د يكتاتوری نوين است ، اگرچه در اين سو خود مدعی مبارزه با خشونت و زورمداری باشيم !!

 

بدیهی است که برای رهایی از چرخه خشونت و تسلسل باطل آن ، همه کسانی که خود را در جهت این جنبش می بینند باید به اندیشه و عقاید یکدیگر به دیده احترام بنگرند، تقدیس عد ه ای در جهت تقبیح دیگران در هر شکلش خشک مغزی و خامی است، خشونت در هر صورتش محکوم است، و طبعا حتی بیشتر در میان کسانی که با آن مبارزه می کنند يا اين ادعا را دارند !

 

بنابر این پاسخ خشونت با خشونت خارج از یک رفتار مدنی خواهد بود و چرخه باطل خصم نگری را در آینده ای که مخالفان جمهوری اسلامی به قدرت خواهند رسید نهادینه می کند ، این در حالی است که همگان رنج آن می بریم تا گنج آزادی را در اشکال رفتار مدنی و حاکمیت دمکراسی کشف نماییم.

 

و گرنه چه بسا دگر بار به دردی مبتلا گردیم که امروز بعنوان دردمندان در جهت علاج آن گام بر می داریم ! و درمان این درد نه تسکین آن است که خشکاندن علت العلل آن !

 

از این بی رحم صیادان رهایی کی شود ما را

که آتش می زنند از بهر یک نخجير صحرا را !

 

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 




ف.م.فریاد -

 

اگر بخواهیم در عالم موسیقی، شخصی را انتخاب کنیم که مردمی تر از دیگران بوده بی شک نام استاد محمد رضا شجریان به ذهنمان خطور می کند.

 

در این یادداشت به زحمت هایی که استاد برای موسیقی کشیده اند ویا موفقیت هایی که به دست آورده اند نمی پردازم ، زیرا که نه سواد کافی برای پرداختن به این مقوله ی مهم و تخصصی را دارم و نه در این بحبوحه جای این گونه سخنان است.

 

در این یادداشت تنها به موقیعت اجتماعی استاد اشاراتی می کنم.

 

فارغ از استعداد و پشتکار هنری استاد که باعث شده است که ایشان سالیان سال در دل مردم خانه داشته باشند،از منظر اجتماعی اولین واکنش استاد برمی گردد به سال 56 که ایشان همراه اعضای شیدا و عارف و استاد بی نظیر غزل پارسی ه.ا.سایه در واکنش به حضور نیروهای نظامی از رادیو استعفا دادند.

 

واکنش دوم در همان سالهای 56-57 بود که ایشان همراه افراد نام برده اقدام به تاسیس کانون فرهنگی-هنری چاووش کردند.

 

در این کانون که مصادف شد با انقلاب 57 تصنیف های بسیار زیبا و به خصوص میهنی در توصیف مجاهدتهای مردم در آن سالها ضبط و اجرا شده در دسترس عموم قرار گرفت.

 

اشاره ای میکنم به چند تصنیف آن دوران:

1.تصنیف زیبای "ای سرای امید" با شعری از هوشنگ ابتهاج و آهنگی از محمد رضا لطفی که تا هزاران سال دیگر هم این تصنیف بی شک در دل ایرانیان خواهد ماند:

 

ایران ای سرای امید

بربامت سپیده دمید

بنگر کزین ره پر خون

خورشیدی خجسته رسید

اگر چه دلها پر خون است

شکوه شاهدی افزون است

  

2.تصنیف ماندگار "میهن" با شعری از دکتر احسان طبری(در آن سال بنا به ملاحظاتی بر روی کاست شاعر با نام "ا.سپهر" معرفی شد) و آهنگی از حسین علیزاده که کاری ماندگاز از آب درآمد:

ایران خورشیدی تابان دارد

با جان پیوندی پنهان دارد

مهرش جاویدان با دل پیمان دارد

دل پاس پیمان دارد تا جان دارد

3.تصنیف حماسی و خروشی "شبنورد" با شعری از اصلان اصلانیان و آهنگی از محمد رضا لطفی که در سالهای آغازین جنگ و برای توصیف آن روزگار سروده و اجرا شده و البته کماکان هم طراوت و شیوایی خود را از دست نداده:

شب است و چهره ی میهن سیاهه

نشستن در سیاهی ها گناه

تفنگم را بده تا ره بجویم

که هر که عاشقه پایش به راهه

برادر بی قراره

برادر شعله واره

برادر دشت سینه اش لاله زاره

 

واکنش سوم زمانی بود که استاد در سال 62 آوازی در بیداد همایون با غزلی شیوا و مناسب با حال ایام از خواجه حافظ شیرازی بر آهنگی از پرویز مشکاتیان خواند که به تعبیر بسیارانی شرح بیدادی بود که بر مردم و به خصوص احزاب سیاسی در دهه ی 60 رفت که کار این بیداد به مجلس هم کشید به خصوص که در گوشه ی بیداد در دستگاه همایون هم خوانده شده بود که به تعبیر یکی از اساتید از این آواز مردم به نام "بیداد زمانه" یاد می کنند:

یاری اندر کس نمی بینم،یاران را چه شد؟

دوستی کی آخر آمد،دوستداران را چه شد؟

آب حیوان تیره گون شد،خضر فرخ پی کجاست؟

خون چکید از شاخ گل،ابر بهاران را چه شد؟

...

 

واکنش چهارم در سال 73 بود که استاد آواز جگر سوز و غم انگیز دیگری در دستگاه "دشتی" خواند که باز هم به تعبیر بسیارانی شرح درد خانواده هایی بود که عزیز خود را چه در جنگ و چه در اعدامهای دسته جمعی سال 67 از دست داده بودند و همچنین شرح درد رزمندگانی بود که از جبهه های جنگ برگشته بودند و به نوعی این شعر وآهنگ را توصیف دربه دری های خود می دانستند:

آه از آن نرگس جادو که چه بازی افکند

وای از آن مست که با مردم هوشیار چه کرد!

...

 

در همان سالها بود که استاد از مدیر وقت صدا و سیما خواستند که دیگر صدای ایشان را پخش نکنند که متاسفانه این اعتراض به جایی نرسید.

 

واکنش بعدی در دومین دوره آقای خاتمی بود که متاسفانه مشخص نیست به چه دلایلی به یکی از آلبوم های استاد اجازه ی پخش داده نشد که ایشان مصاحبه ای جنجال برانگیز با روزنامه ی "شرق" انجام دادند که در ان مصاحبه گفتند:"وزارت ارشاد به چه حقی به خود اجازه می دهد که مجوز بدهد یا ندهد!"

 

اعتراض بعدی بر می گردد به همین یکی-دو سال قبل که زمان اجرای کنسرت همایون شجریان و گروه دستان در تالار وزارت کشور بود. که در قسمتی از کنسرت برق تالار در حالی که تمامی منطقه برق داشت،قطع شد.و همین امر باعث شد ایشان به روی سن رفته و از پشت میکروفون سخنان اعتراض آمیزی ادا کردند.متن سخنان اینگونه بود:

"دست یکایک شما عزیزان عزیز را می بوسم،که این گونه رفتارها را که جز شیطنت چیزی نیست تحمل می کنید.باید از  وزارت کشور که صاحب خانه است سوال کرد که چرا باید در چنین وضیعتی برقش برود؟هیچکس جواب گوی ما نیست.

 

از دشمنان برم شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا برم؟

 

کسانی که فکر می کنند می توانند جلوی این برنامه ها و جمع ها را بگیرند،سخت در اشتباهند.

تا زبان پارسی هست،موسیقی این زبان هم هست.

جلوی این زبان و موسیقی را نمی توان گرفت،حواسشان را جمع کنند!"

 

و سرانجام می رسیم به انتخابات پر حاشیه امسال که اینبار هم استاد ثابت کردند که همچنان مردمی هستند و در واکنش به وقایع ناگوار پس از انتخابات در مصاحبه با شبکه ی فارسی زبان "بی بی سی" اینگونه سخن گفتند:

"در شرایطی‌که مردم ما در بهت و حیرت فرورفته‌اند و در شرایطی‌که این خس و خاشاک با طوفانی که آقای احمدی‌نژاد به ‌پا کرده به حرکت درآمده‌اند،صدای من جایی در تلویزیون و رادیوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ندارد؛ و این هست مؤکداً خواستم  که دیگر صدای من را پخش نکنند و به حق وحقوق من تجاوز نکنند و باعث ناراحتی من نشوند.این صدا، صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد ماند.

 

من بارها و بارها گفته‌ام و سال ۱۳۷۴ از رئیس وقت صدا و سیما خواستم که صدای مرا پخش نکنید، ولی باز هم بعد از چند وقت خواست مرا ندیده گرفتند و به حق و حقوق من تجاوز کردند و من هر بار که صدای خودم را از این رسانه ، می‌شنوم، بدنم می‌لرزد و احساس شرم می‌کنم؛این است که مؤکداً از این رئیس جدید هم خواستم که دیگر به حقوق من تجاوز نکنند و صدای مرا دیگر از این رسانه پخش نکنند. این سرودهایی که من خوانده‌ام در سال ۱۳۵۷ و ۵۸ به‌خاطر آن حرکت رستاخیزی بود که مردم انجام داده بودند و برای آن حرکت بود؛ ولی حالا می‌بینم که دارند این سرودها را در صورت من، امثال من و مردمانی که من برایشان خواندم، می‌زنند؛ این هست که من دیگر اجازه نمی‌دهم این‌ها این سرودها را همین‌جور پخش بکنند، چون این‌ها هیچ حقی در این سرودها و صدای من ندارند"

 

مردم نیز به پاس این همراهی در اقدامی بی سابقه دست به تهیه نسخه ی اصلی آلبوم زیبای رندان مست، آخرین محصول به بازار ارایه شده ی استاد زدند که فروش این آلبوم رکوردی جدید در کارهای استاد به جا گذاشته است.

 

اما آخرین کار استاد تا این لحظه، تصنیفی است به نام "زبان آتش" با شعری از زنده یاد فریدون مشیری و آهنگی از خود استاد که به صورت رایگان در اینترنت برای دانلود گذاشته شده،خطاب این شعر به سرکوب گران و کسانی است که می خواهند به زور اسلحه حرف خویش را به کرسی بنشانند:

تفنگت را زمین بگذار

که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار

تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن

من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن

ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو-

تو ای با دوستی دشمن.

زبان آتش و آهن

زبان خشم و خونریزی ست

زبان قهر چنگیزی ست

بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید

فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.

برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار

تفنگت را زمین بگذار

تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو

این دیو انسان کش برون آید.

تو از آیین انسانی چه می دانی؟

اگر جان را خدا داده ست

چرا باید تو بستانی؟

چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را

به خاک و خون بغلطانی؟

گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی

و حق با توست

ولی حق را -برادر جان-

به زور این زبان نافهم آتشبار

نباید جست...

اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار

. تفنگت را زمین بگذار ..

  

و اینگونه است راز ماندگاری هنرمندی که هرگز از دل مردمانش بیرون نخواهد رفت.عمر پر ثمرش درازتر باد.

 

توضیح:این یادداشت در تابستان 1388 در پی اعتراض استاد شجریان به نتایج انتخابات و عملکرد صدا و سیما نگاشته شد،اینک با مصاحبه ی جنجالی استاد با بی بی سی فارسی نیاز به بازخوانی دیدم امید است که مورد قبول افتد.

دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست

 


 


رنج های فاطمه (س)

سید محمد خاتمی -

 

 

 

حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی ، در  دو سال گذشته در سالروز شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا  سلام الله علیها با حضور در موزه ملی قرآن در باره مقام  و جایگاه بی نظیر دخت مکرم  حضرت محمد مصطفی (ص) پیامبر اسلام  سخن گفتند. گزارش کامل این دو سخنرانی که در روزهای 19 خرداد 1387 و   8 خرداد 1388 ایراد شده ، در همین پایگاه قابل دریافت است.

 

 

* مدار صلوات بر پیامبر و اولیای خدا حضرت زهرا(س) است.

 

* غلبه بعضی از احساسات مبتذل باعث شده تا شخصیت حضرت زهرا پنهان بماند

 

* به شخصیت‌هایی که جنبه تقدس دارند، می‌توان دو نگاه داشت یکی اینکه آنها را دارای صورت انسان و سیرت فراانسانی و فرشته بدانیم که می‌توان آنها را عاشقانه دوست داشت و شاعرانه سرود و البته آن‌ها را دست نیافتنی دانست. نگاه دیگر آن است که آنها را انسان‌های الگو بدانیم، انسان‌های که هر کس می‌خواهد به مراحله بالای کمال برسد باید از آنها پیروی و تاسی جوید. در این صورت این انسان‌ها الگو هستند، انسان‌های پرهیزگار، روشن بین، بیدار، مسئولیت شناس و دلسوز برای انسان‌ که حضرت زهرا (س) بدون تردید یکی از این الگوها است، هم الگویی برای انسان و هم برای زن.

 

دوست و دشمن درباره بزرگی حضرت زهرا (س) اجماع دارد، حتی کسانی که دلخوشی از حضرت نداشته و از اینکه او مورد احترام پیامبر است، حسد می‌ورزیدند. تاریخ بر عظمت شخصیت حضرت زهرا (س) چه از زبان پیامبر و بزرگان دین و چه از نظر منصفان قضاوت کننده تاریخ و حتی دشمنان او همگی حکایت از والای شخصیت حضرت زهرا (س) می‌کنند.

 

زندگی حضرت فاطمه (س) کوتاه و سراسر زندگی حضرت رنج بود، حضرت زهرا در متن بحران به دنیا آمد، در متن بحران بالید و در متن بحران وفات یافت و این نوع زندگی باعث شد تا شخصیت حضرت زهرا (س) انسانی والا و الگوی برای همه انسان‌ها گردد. به تعبیری همه حضرت زهرا را سرور زنان عالم می‌دانند، اما این تعبیر منافاتی برای الگو بودن حضرت برای سایر انسان‌ها نیست.

 

کتاب خدا تبیین یک نوع بینش نسبت به انسان و هستی است، کتاب خدا کتاب فلسفی و علمی نیست که بگویم مطلبی گفته که بعدها خلاف آن ثابت شده است، روح کتاب خدا یک نوع بینش نسبت به هستی و انسان است و انسان مومن کسی است که دارای این بینش باشد و تحت تاثیر این بینش، منشی را داشته باشد. کار بزرگ پیامبران این بود که بینش را به انسان‌ها بدهند که منشاء آن وحی بود و دیگر کار بزرگ پیامبر این است که الگویی برای همه انسان‌ها باشند.

 

اگر انسان‌ها خواستار سعادت هستند باید همان راهی را بروند که حضرت زهرا (س) پیمود و اندیشید و الگو بودن یعنی همین، الگو بودن حضرت زهرا (س) برای زنان پررنگ‌تر و خوشبوتر است.

 

در دنیای قدیم که هنوز آثار آن در دنیای امروز نیز وجود دارد و کم و بیش در بخش‌هایی از دنیا آن را غالب می‌بینیم، زن یک موجود فرعی است و زندگی مردانه است. انسان و انسانیت مردانه است و مرد برای زندگی خلق شده است و زن برای مرد، این یک دید موجود و کما بیش در سراسر تاریخ است. طبیعی است که این بینش در روابط اجتماعی، حقوق مدنی و اجتماعی تاثیر می‌گذارد.

 

* در دنیای قدیم وضعیت زنان در کشورهای اسلامی بهتر از وضعیت زنان غربی بود، تحول عظیمی که پس از انقلاب در ایران رخ داد، نباید باعث شود تا نگاه خود را بر واقعیت‌ها ببندیم، فکر نکنیم که همیشه در جهان اسلام این مسائل حل شده بوده است و نباید چشم خود را از نقش حضرت امام در ارتقای جایگاه زنان در کشورمان ببندیم. خیلی‌ها خوش نداشتند که زنان حق رای دادن و گرفتن داشته باشند یا مسائلی از این قبیل، امروز بسیاری از مسائل حل شده و برای ما بدیهی است که آن هم به خاطر روشن بینی امام خمینی (ره) بود.

 

امروز بحث می‌شود که زن می‌تواند رئیس جمهور شود، حداقل شرایطی که فراهم شده این است که این بحث در جامعه ما به راحتی مطرح می‌شود و حتی اگر فقیهی نظر مثبتی داشته باشد حداقل مورد لعن و نفرین قرار نمی‌گیرد.

 

در دوران جدید، علی رغم همه ادعای مبتنی بر احقاق حقوق زنان هنوز انسان معاصر نیز تحت تاثیر همان نگاه قدیم است.

 

* اشتباه گرفتن آزادی و ولنگاری  هم از سوی مردها منفی است و هم از سوی زنان، اما در این خصوص حساسیت زنان بیشتر است. برهنگی برای زن و مرد نامطلوب است اما برای زنان بسیار بدتر است.

 

ولنگاری و رها شدگی به معنای آزادی نیست، برای همین معتقدم دیدگاه جدید غربی نیز به زن جفا می‌کند. انسانیت دو وجه دارد وجه مذکر و وجه مؤنث. در ادبیات ما مردانه بودن مثبت، اما زنانه بودن منفی است در حالی که هر دو سازنده یک اجتماع و در کسب فضائل و دریافت مزایای مادی و معنوی تفاوتی در میان زن و مرد نیست. برای همین حضرت زهرا (س) الگویی برای همه انسان‌ها است، ولی به طور ویژه الگویی برای انسان مؤنث.

 

* خواسته‌ پیامبر عظیم‌الشان اسلام از امتش که به عنوان مزد رسالت، دوستی با خاندان و فرزندانش را از امت اسلامی طلب کرده بود، فاطمه زهرا (س) ناراضی از دنیا رفت و این نشان می‌دهد که امت اسلامی تخلف کرده است.

 

* وحی الهی به عنوان حقیقت نابی که از مقام قدس ربوی به زمین آورده شده است و برای انتقال آن حقیقت ناب به این جهان ناپایدار تعبیر نزول به کار گرفته شد، همه جهان ظرفیت این حقیقت ناب فرود آمده را ندارند و این حقیقت نیاز به ظرفی بزرگ و جایی گسترده دارد که تحمل پذیرش آن را داشته باشد و این ظرف بزرگ و گسترده جان پاک پیامبران خداست.

 

دریافت این حقیقت ناب ، از جانب پیامبر اسلام به عنوان آخرین پیامبر الهی که آخرین پیام‌های الهی را دریافت کرده است دشوارتر از سایر پیامبران بوده ، این پیام سنگین بود بنابراین جان پذیرنده‌ نیز می‌باید گسترده‌تر از سایر جان‌ها می‌بود. به همین دلیل در تعبیرات دینی ما آمده است اولین حقیقتی که خداوند آفرید نور پیامبر اسلام است.

 

نور پیامبر اسلام به عنوان اولین و نزدیک‌ترین حقیقت پیوسته به ذات ربوی است،  نور پیامبر ، همان مفهوم حقیقت محمدیه که مسلمانان می‌شناسند است ، نزدیک‌ترین حقیقت به ذات اقدس ربوی جان و روح خود پیامبر است که به مشیت خداوند در برهه‌ای از زمان تجلی این جهانی پیدا کرد. تنها آن مقام جلیل ظرفیت پذیرش وحی الهی را داشت، البته این حقیقت الهی آن‌قدر سنگین است که حتی پیامبر عظیم‌الشان اسلام را نیز بی‌تاب می‌کرد و به تواتر می‌بینیم که هنگام نزول وحی پیامبر بی‌تاب می‌شد و مثال وی به مثال فردی می‌ماند که با دست خالی کوهی را کنده باشد.

 

در اولین مرتبه‌ نزول وحی بر پیامبر اسلام ، به حالت آن حضرت پس از دریافت این پیام الهی که با بی‌تابی فراوان از جانب پیامبر همراه بوده ، اشاره  شده و از حضرت خدیجه کبری به عنوان زنی استوار که در این لحظه‌ تاریخی به همراهی پیامبر (ص) آمد و ایشان را آرام کرد یاد شده است.

 

حضرت خدیجه (س) بانویی که همه‌ تشخص، ثروت و زندگی خود را در راه پیامبر اسلام بی‌منت مصرف کرد ، حضرت خدیجه این مقام را پیدا کرد که به پیامبر آرامش دهد و اگر نبود همراهی این بانوی بزرگ با پیامبر ممکن بود پیامبر اسلام در انجام رسالتش و دریافت وحی دچار مشکل شود. ا

 

* ین  بانوی بزرگ خیلی زود چشم از جهان فرو بست و پیامبر تنها ماند.  این بانو و عموی بزرگوار پیامبر  هر دو به عنوان حامیان اصلی پیامبر در یک سال چشم از جهان فرو بستند ، بعد از درگذشت این دو بزرگوار پیامبر تنهای تنها شد و در مقابل آن خشم و کین و فشار سردمداران کفر نیز بر آن حضرت بیش‌تر شد به نحوی که روزی نبود پیامبر به خانه بیاید و از شدت سنگ و خاشاکی که کفار با تمسخر و استهزاء به سمت ایشان می‌انداختند زخمی نباشد.

 

در این مقطع زمانی نیز خداوند به پیامبر عظیم‌الشان اسلام عنایت داشت و پناهگاهی را برای ایشان در نظر گرفت و  فرزند خردسال آن حضرت فاطمه زهرا (س) پناه پیامبر در آن روزهای سخت بود. این چنین بود که پیامبر حضرت فاطمه را ام‌ابیها نامید.

 

سهم حضرت زهرا (س) در تحمل مشقات پیامبر در ابلاغ رسالتش چه در زمان حضور در مکه و چه پس از هجرت به مدینه نقش آن حضرت ، نقشی ممتاز  داشت ، در جنگ‌ها نیز حضرت فاطمه فرماندهی و رهبری مسائل پشت جبهه و سامان دادن آن را برعهده داشت. ایشان در همه‌ مراحل نقش ممتازی داشتند اما آنچه این زهرای بزرگ را رنجور کرد در گذشت پدر بزرگوارش بود که عمر و عشق او محسوب می‌شد.

 

رنج فاطمه زهرا (س) در فقدان پدر رنجی بی‌منتها و سنگین بود که آن حضرت چندان نتوانست آن را تحمل کند و خیلی زود به پدر بزرگوارش ملحق شد.

 

آن چه در احوال زهرا (س) می‌بینیم این است که آن حضرت بیش از آن چه در جهت عاطفی رنج ببیند یک درد معنوی داشت و مطابق آن چه از خطابه‌های آن حضرت به ما منتقل شده ایشان از آینده و انحرافاتی که در آن روزها چندان به چشم نمی‌آمد اما در آینده مصیبت‌های بزرگی را ایجاد کرد نگران بود.

 

فاطمه زهرا (س) نگران این بود که میراث پیامبر اسلام از بین برود و دین به عاملی برای سوار شدن بر گرده‌ی مردم از سوی دنیاخواهان تبدیل شود و این پیش‌بینی دیری نپایید که تحقق پیدا کرد.

 

*  30 سال از رحلت پیامبر نگذشته بود که مجددا نظام جاهلی حاکم شد، بعد از رحلت پیامبر نظام خودکامه‌ای که به ظاهر دین می‌پرداخت و به محتوای آن کار نداشت به حکومت رسید و اراذل بر جامعه اسلامی مسلط شدند و دین هر روز شکننده‌تر و بی‌محتواتر می‌شد و دیگر نشانه‌ای از عرفان و عدالت اسلامی به چشم نمی‌خورد و به جای آن نامردی، فقر و تجاوز روز به روز بیش‌تر بر جامعه‌ اسلامی غلبه پیدا می‌کرد.

 

عظمت اسلام طوری بود که در مقطعی از تاریخ تمدن اسلامی ایجاد شد ، اما موانع پیش‌روی این تمدن که مانع رشد و بالندگی هر چه بیش‌تر آن شدند موجب شد که ما شاهد باشیم حتی وقتی که این تمدن به نقطه‌ اوج خود رسید شروع به افول کرد.

 

بدون تردید زهرای مرضیه ناراضی از دنیا کرد ، چه کسی می‌تواند در این که زهرا رنجور و ناراحت این جهان را ترک کند تردید کند ، پیامبر فرموده بودند من هیچ مزد و پاداشی برای رسالت خود نمی‌خواهم مگر مودت اهل بیت و دوستی خاندانم؛ اما آیا این مزد پیامبر به آن حضرت داده شد. اگر زهرا (س) ناراضی از دنیا رفته که چنین بوده، حتما امت اسلامی تخلف کرده است.

 

* حضرت علی بن ابیطالب پس از وفات حضرت زهرا (س) که در مقابل هیچ مشکلی گله نمی‌کرد در مقابل فوت حضرت زهرا (س) می گریست، آن حضرت بعد از فوت حضرت زهرا (س) بی‌تاب بود و با توجه به آن که حضرت علی (ع) تنها با خواندن نماز آرام می‌شد و از هر غم و تعلقی رهایی می‌یافت به اقامه‌ نماز پمی رداخت تا بدین وسیله غم درگذشت آن بزرگوار را بتواند تحمل کند.

 

 

منبع: سایت بنیاد  باران

 


 


صدرحاج سید جوادی:  حاکمیت حاضر است به قیمت مصالحه با بیگانگان در مقابل جنبش داخلی بایستد

فرزانه بذرپور -


احمد صدر حاج سید جوادی با 94 سال سن، کهنسال ترین فعال سیاسی ایران است. وی از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران و از اعضای فعال نهضت مقاومت ملی بوده است. دکتر حاج سیدجوادی مدرک دکترای حقوق از فرانسه دارد و در دوران شاه سالها دادستان تهران بوده است. وی با سابقه فعالیت سیاسی در نهضت مقاومت ملی در دوران نخست وزیری امینی به وزارت کشور منصوب شد. و در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان وزیر دادگستری بود. دکتر صدر پیش از انقلاب وکالت چند تن از مخالفان سرشناس حکومت پهلوی را نیزعهده دار بود کسانی چون علی شریعتی، سید علی خامنه ای و آیت الله حسینعلی منتظری. بیش از70 سال فعالیت و مبارزه سیاسی در چهارچوب قانون، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات را برآن داشت که در سال 88 درست در همین روزها جایزه قلم طلایی را به او اهدا کنند.


- بنيانگذاران نهضت آزادي در دهه چهل سالها در زندان بودند و حالا در سال 89 دبيركل نهضت آزادي زندان مي رود و در منزل تحت نظر است ، نهضت آزادي چه مي خواهد كه در دوره پهلوي و دوره جمهوري اسلامي شرايط يكسان دارد ؟ درباره تاسیس نهضت آزادی و موسسان این حزب بفرمایید. انگیزه شما چه بود؟


بنیانگذاران نهضت آزادی همانطور که می دانید، مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی و آیت الله طالقانی بودند. در جلسه دومی که در منزل من تشکیل شد. آقای دکتر سحابی آمدند و به من گفتند قران بیاور که استخاره کنم که آیا عضو موسسین باشم یا نه. ایشان استخاره کردند و این آیه آمد: فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما یعنی خداوند متعال مجاهدین در راه خدا را بر نشستگان برتری داده و برای ایشان پاداش عظیم قرار داده است. دکتر سحابی خوشحال ادامه دادند که فجر و پیروزی با کسانی است که قایل به مسائل اعتقادی هستند و ایشان هم به نهضت آزادی پیوست. علت پایداری این حرب تاکنون به این دلیل است که خواست شان منافع شخصی نبوده و منافع عمومی را مدنظر داشته اند. محمدرضا شاه به تاسی از اطرافیانش به یک دیکتاتور تبدیل شده بود. آقای مصدق به او توصیه کرد که سلطنت کند و نه حکومت اما او رویه دیگری در پیش گرفت. محمدرضا وقتی از اروپا آمد تحصیلکرده بود و میل داشت که به خوبی سلطنت کند ولی اطرافیانش با چاپلوسی و تملق او را به جزئیات مسائل امنیتی دخالت دادند و موجب شدند که حکومت با دیکتاتوری اداره شود. خواسته نهضت آزادی ایران، دموکراسی بوده و اینکه مردم باید خود بر سرنوشت شان حکومت کنند. نهضت آزادی بارها به شاه توصیه کرد که اجازه آزادی به مردم دهد تا راحت تر حکومت کند اما او گوش نکرد و تصور کرد انگلیس و آمریکا با او رفیق هستند و واقعیات جامعه را ندید.


مبارزه با استبداد و دستيابي به آزادي، دموکراسی و حقوق بشر یک فرآيند طولاني است. در طول يكصد سال گذشته از انقلاب مشروطيت تاكنون همیشه چالش اصلي حاكمان مستبد با مردم بر سر این بوده كه حقوق اساسي ملت را ناديده مي‌گرفته‌اند. نهضت آزادی در اوایل با انقلاب موافق بود چرا که بنیان نظام بر مطالبات مردم متکی بود. اما به تدریج از مصالح مردم و دموکراسی دور شد و حتی از آنچه آیت الله خمینی می خواست نیز عدول کرد. نهضت آزادی هر زمان که لازم دیده چه در زمان آقای خمینی و چه بعد از او تذکرات و توصیه های خیرخواهانه اش را به حکومت گفته است.


پاسخ این سوال به نظر بنده روشن است. مسئله جامعه ايران در گذشته استبداد بوده است ، امروز نيز مسئله اصلي جامعه ما هنوزاستبداد است. اما تفاوت شرايط دهه چهل با شرايط كنوني كشور در اين واقعيت است كه در دهه چهل حتي تا دهه هفتاد روشنفكران و فعالان سياسي ـ اجتماعي ما هنوز به طور كامل به اين باور نرسيده بودند و مشكل اصلي جامعه را « امپریالیسم» و يا «سرمايه‌داري» تلقي مي‌كردند و بعضاً آزادي را كالاي «لوكس» مي دانستند. اما در طول مبارزات چند دهه اخير كشور، بتدريج با رشد و توسعه آگاهي در جامعه ایران به ويژه در دوران اصلاحات و در جريان انتخابات و پس از آن، مطالبه «آزادي ، دموكراسي و حقوق بشر» شعار فراگير همه فعالان سياسي ـ اجتماعي شده است. خشونت ورزي دستگاه حاکمه نيز در اين راستا قابل فهم است. در سال 81 من به همراه بسیاری از سران نهضت آزادی زندانی شدیم چون ما واقعیات جامعه را مطرح می کردیم و حکومت تحمل شنیدن حقیقت را نداشت و ادعا می کرد اسلام را پیاده می کند درحالیکه ما می گوییم این اسلام نیست، خرافات است. برای ما احکامی صادر شد و وثیقه های سنگینی مطالبه شد که هنوز این وثیقه ها بعد از گذشت 8 سال در اختیار دولت است و علارغم مراجعات دوستان ما برای برداشتن آن، دولت هیچ تغییری نداده است و حتی درباره برخی که مجدد بازداشت شدند وثیقه های دیگری نیز علاوه موارد قبلی گرفتند. به هرحال با گذشت این سالها همچنان دیکتاتوری شدیدی در ایران حاکم است. و همه مردم را گرفتار کرده است.

 

- شما به عنوان يك فعال سياسي قديمي ،دليل اينكه دموكراسي در ايران نهادينه نمي شود و هنوز احزابي مانند مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نيز به سرنوشت نهضت آزادی يعني انحلال یا تعليق همه فعاليت هاي سياسي دچار شده اند، چه می دانید؟

 

- به نظر بنده رشد و آگاهي مردم و شتاب آن در جريان انتخابات رياست جمهوري سال 88 و فراگير شدن مطالبه آزادي خواهي عامل اصلي تشديد فشار بر احزاب و نهادهاي مدني بوده است. در چنين شرايطی حکومت و نهادهای وابسته به آن مانع آزادي فعاليت و نهادينه شدن احزاب و نهادهاي مدني و آزادي مطبوعات كه پيشنیاز دموكراسي است، هستند. اگر در سه دهه گذشته به طور مستمر اين فشار بر احزابي چون نهضت آزادي ايران كه حرف همیشگی شان « آزادي، دموكراسي و حقوق بشر» بوده، وارد مي‌شد، امروز این درد، دامان احزاب اصلاح طلب را نیز گرفته است و نهادهاي مدني و جنبش سبز مردم ايران بر تحقق آزادی پاي مي‌فشرند، نهادهاي نظامي ـ امنيتي فشار را بر احزاب موثر در جنبش اصلاحات، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و مشاركت ايران اسلامي بيشتر كرده‌اند و به دنبال توقف و انحلال آنها هستند. متاسفانه دولت نه تنها در سیاست بلکه در همه عرصه های جامعه با عملکرد غلط هزینه های سنگینی را بر ملت تحمیل کرده است. در بیانیه مفصلی که من ،مهندس سحابی، خانم اعظم طالقانی و دکتر پیمان منتشر کردیم به طور کامل به این لطماتی که از سوی احمدی نژاد بر کشور وارد شده اشاره کرده ایم و مخصوصا مقام رهبری را خطاب قرار داده ایم چرا که طبق قانون اساسی باید کشور را برطبق مصالح مردم اداره شود و نه منافع و مصالح اقلیتی چند. هم اکنون قانونی در مجلس به تصویب رسیده است که در آن بیت المال مسلمین را به حراج گذاشته اند و آنچه که متعلق به مردم است به ثمن بخس می فروشند. معدنی را که 1000 میلیار تومان ارزش دارد به 183 میلیارد فروختند تا بر توانایی اقتصادی سپاه در سرکوب مردم بیافزایند. شورای نگهبان چطور اجازه تصویب این قانون را داده است. این بیت المال است و خرید و فروش آن طبق اسلام حرام می باشد.

 

- اشاره کردید به گفتمان نهضت آزادی که بر سه اصل " آزادی، دموکراسی و حقوق بشر " بوده است مرحوم مهندس بازرگان در آغاز انقلاب و به هنگام رفراندوم سال 58 معتقد بود كه بايد بر جمهوري اسلامي قيد دموكراتيك زد ،فكر مي كنيد قيد دموكراتيك بر جمهوري اسلامي به چه معنا بود و چگونه مي توانست از انسداد سياسي كه به نظر برخي صاحبنظران گريبانگير ايران امروز شده است ،پيشگيري كند؟

 

به نظر بنده اگر زنده ياد مهندس بازرگان در فروردين سال 1358 پيشنهاد جمهوري دموكراتيك اسلامي را مطرح كردند به اين دليل بود كه آن بزرگوار با بينش تاريخي و شناختي كه از شرايط فرهنگي اجتماعي ايران داشتند نگران حاكميت قشري از روحانيت بودند كه قرائت غير دموكراتيك از اسلام دارند و رأی مردم را تزیینی مي دانند. گذشت سه دهه از آن دوران صحت و درستي اين پيشنهاد بيش از پيش بر همگان روشن شده است. اگر اين پيشنهاد در آن زمان اجازه مطرح شدن پيدا مي‌كرد و قانون اساسي براساس آن به صورت منسجم تدوين مي‌شد، امروز ما شاهد تحقق شعارهاي انقلاب و مطالبات مردم بوديم و انسداد سياسي کنونی موضوعيت پیدا نمی کرد.


نهضت آزادی یکی از نخستین گروه های منتقد به اصل ولایت فقیه بود و جزوه ی را نیز در رد ولایت فقیه در سال 68 منتشر کرد . شما یک جریان مذهبی و معتقد هستید. از نظر شما  مبنای اسلامی اصل ولایت فقیه چیست؟


مسئله ولایت فقیه اساسا یک مسئله اسلامی نیست. این ولایت فقیه نه در قران، نه در سیره پیامبر و ائمه اطهار و نه در اجماع فقها نیامده است و پایه اسلامی ندارد. این ولایت فقیه را ملا احمد نراقی که در زمان فتحعلیشاه قاجار فقیهی بود به عنوان یک نظریه مطرح کرد. و پیش از او هیچ یک از علما و مراجع در این باب سخن نگفته بودند. لذا این مسئله به هیچ وجه یک اصل اسلامی ریشه دار نیست. بعد از ملااحمد نراقی، آیت الله گلپایگانی در کتابی به نام "الهدایه الی من له الولایة" به مسئله ولایت فقیه اشاره کرده اما در آن تاکید داشته که که آنکه بر مردم ولایت دارد باید چطور در حق ایشان عمل کند. من این نظر را چندی پیش مطرح کرده بودم که حتی موجب زحمت آقایان هم شد. پیام های تهدید آمیز برای من فرستادند که در طرح مسایل سیاسی باید خیلی احتیاط کرد! اما من باز هم می گویم که اینطور نیست.


مرحوم بازرگان در اعلاميه سنگر به سنگر ،و در آستانه انقلاب اسلامي خو استار حركت گام به گام و حفظ برخي نهادهاي رژيم گذشته بود و پس از انقلاب هم مي گفت دعاي ما براي باران بود اما سيل آمد ،شما فكر مي كنيد جنبش سبز باران است يا سيل ؟

 

 

به نظر بنده جنبش سبز مردم ایران به دنبال اصلاحات تدريجي از طريق مبارزه قانونی، مسالمت آميز و پرهيز از خشونت توأم با خردورزی و با حضور همه آحاد مردم است. این جنبش با ديدگاه زنده ياد مهندس بازرگان در سال 57 هماهنگ است كه در نشريات نهضت آزادي ايران و مصاحبه هاي ايشان منعكس شده است. تعبير «باران و سيل» و يا «فولكس واگن و بولدوزر» نشان دهنده دو خط مشي و دو نگاه براي تحقق مطالبات بصورت تدريجي و متناسب با وسع جنبش اصلاحات است هرچند که خط مشي راديكال و راه حل‌هاي تندي كه عملاً از سوی دستگاه حاکمه علیه مردم به کار می رود بسیار شدید است. مثلا اگر کسی یک باند سبز بسته باشد یا به اعتراض سنگی پراند، می گویند او محارب است. این اعدام ها به قصد ایجاد رغب و وحشت میان مردم است تا دیگران حساب کار خودشان را بکنند. اعدام ها هیچکدام براساس ضوابط اسلامی یا حقوقی نبوده است. محارب معنای معنای مخصوص به خودش را دارد که مسلما مصداق معترضین به دولت یا حکومت نیست.


اشاره کردید به موضوع اعدام ها ، شما وکیل آقای خامنه ای در محاکمه ای علیه ایشان در زمان شاه بودید. برخورد دستگاه قضایی با متهمان سیاسی در آن دوره چگونه بود؟ آیا آقای خامنه ای برای اقرار و اعتراف تحت فشار قرار گرفته بودند؟


در آن پرونده آقای خامنه ای به جرم سخنرانی علیه رژیم محاکمه می شدند و آقای هاشمی به اصرار از من خواستند که وکالت ایشان را داشته باشم. در آن زمان روسای دادگاه ها در مشهد به هیچ وجه نمی خواستند که دستور مقامات امنیتی را اجرا کنند و نوعی استقلال قضات در دادگاههای حقوقی برقرار بود. در آن موقع قضات دادگستری، اغلب قضات عادل و شریفی بودند و مصالح مملکت را در نظر می گرفتند. قانون امنیت عمومی را به اجرا می گذاشتند. اما البته دادگاههای ارتشی به گونه ای دیگر بود و قساوت هایی دیده می شد. اما به هر حال در پرونده آقای خامنه ای من مساله خلافی از سوی دادگاه ندیدم و با اینکه در بیرون عناصر و عوامل شاه و ساواک با سردادن شعارهای تند سعی در تاثیرگذاری بر روند دادگاه داشتند اما قاضی پرونده آقای تیمور تاش با کمال درستی رای بر برائت آقای خامنه ای صادر کرد. الان متاسفانه دستگاه قضایی به آن ترتیبی که مصالح مملکت را در نظر داشته باشد نیست. روسای دادگاه ها تنها مقدمات فقه و اصول را خوانده اند و این شرط قضاوت نیست. یک قاضی باید عالم به همه علوم جزایی و مدنی باشد و این قضات اکثرا در دانشکده های حقوق تحصیل نکردند و تحصیلات قضایی کاملی ندارند.

 

به رابطه نهضت آزادی و دیگر احزاب بازگردیم. در دهه هفتاد و هشتاد احزاب اصلاح طلب و به اصطلاح چپ و خط امامي آن روز با تفكيك خودي و غير خودي نظرا و عملا هر گونه نزديكي و قرابتي را به نهضت آزادي و گرايش ملي مذهبي نفي مي كردند ،اما از انتخابات سال گذشته تا كنون به نظر مي رسد كه تحليلها ي اينچنيني بسیار کم رنگ شده است، شما فكر مي كنيد جنبش سبز خودي و غير خودي دارد؟

 

 

مباني نظري « خودي و غير خودي» آنطور كه در دهه های60 و 70 مطرح مي‌شد امروز عمدتاً در بين اصلاح طلبان كمرنگ و يا منتفي شده است. اما در عمل با توجه به فشارهای که از سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی تحميل شده، اغلب. شاهد چنين رفتاري هستيم كه بهتر است با توجه به شعارها و مطالبات جنبش سبز با شجاعت اين روند در عمل اصلاح شود.

 


شرایط کنونی نهضت به لحاظ تشکیلاتی چگونه است؟ آیا نهضت آزادی می تواند در چهل و نهمین سال تاسیس خود مراسمی برگزار کند؟

 


نهضت آزادی مدتهاست که برای تحقق دموکراسی و آزادی در ایران مبارزه می کند و در این مسیر جدیت و ممارست داشته است اما حکومت مخالف این است. نهضت آزادی به هیچ وجه اجازه برگزاری جلسات شورای مرکزی، دفتر سیاسی و حتی جلسات خصوصی که معمولا در منزل بنده تشکیل م یشد را هم ندارد و اگر اجتماعی چند نفره از اعضا یا هوداران نهضت در هر کجا تشکیل شود به سرعت با آن برخورد می شود. هم اکنون سایت رسمی نهضت مسدود شده و حق هرگونه فعالیتی از حزب و اعضای آن سلب شده است. رئیس شاخه جوانان و تنی چند از اعضا هم اکنون در زندان به سر می برند و برای برخی اعضا احکام سنگینی صادر شده است.

 

شما هم به لحاظ تشکیلاتی و هم فکری مبارزه مسالمت آمیز را در دو دوره تجربه کرده اید. اکنون شيوه مبارزاتي جنبش سبز به را هپيمايي هاي مناسبتي معطوف شده است،شما فكر مي كنيد از چه ابزارهاي مسالمت آميز ديگري مي توان استفاده كرد تا جنبش به اهداف خود برسد؟

 

 

به نظر من استراتژی اصلي جنبش سبز باید رشد و توسعه آگاهي در همه اقشار جامعه باشد. جامعه آگاه و رهبران، به طور طبیعی می توانند از تاكتيك هاي مناسب در هر شرايطي براي دستیابی به اهداف جنبش استفاده كنند. به نظر بنده شیوه مبارزه نمی تواند صرفاً محدود به راهپیمايي در مناسبت هاي خاص باشد. در جریان انتخابات مردم با هوشمندي و فراست از فرصت انتخابات رياست جمهوري 22 خرداد سال 1388 استفاده كردند و تحولات بعد از انتخابات زمينه را برای گسترش رشد و آگاهي عمومی فراهم کرد. به همین ترتیب باید در انتخابات آينده هم با بررسي شرايط از اين گونه فرصت ها استفاده شود تا بالاخره خواست مردم ایران برای آزادی و مردم سالاری محقق شود. هم اکنون جنبش سبز نهادینه شده است و حاکمیت حاضر است حتی به قیمت مصالحه با بیگانگان در مقابل جنبش داخلی بایستد.


با تشکر از شما

 


 




شورای هماهنگی جبهه اصلاحات -

 

 

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، متن این بیانیه بدین شرح است:

 

بسم‌الله الرحمن ‌الرحیم

 

پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی ایران به رهبری خمینی‌ كبیر(ره) در 30 سال گذشته به گسست رابطه میان نظام و مردم پایان داد و بحران مشاركت سیاسی عمیق در نظام سیاسی را با تدوین و تصویب قانون اساسی و استقرار نهادهای مختلف حل كرد و مكانیزم مشاركت سیاسی به عنوان عالی‌ترین جلوه و هدف توسعه سیاسی و عالی‌ترین چشم‌انداز اداره توسعه كشور را به یادگار گذاشت و اسباب و ابزار لازم برای حضور مستمر مردم به عنوان صاحبان اصلی كشور و انقلاب ونحوه نظارت مردم بر امور را از طریق نهادهای اجتماعی،‌فرهنگی اقتصادی و احزاب سیاسی و نشریات قانونی نهادینه كرد.

 

وجود قانون اساسی بعنوان سند اتحاد و اتفاق اجتماعی و رسانه های مستقل و احزاب قانونی چناچه با محدودیت و برخورد سلیقه ای مواجه نشوند، به طور قطع قادر خواهند بود تعارضات احتمالی درونی حاكمیت را حل كنند و به نتیجه ای برسند كه بر اساس آن قادر باشند نظام ارزشی و انقلابی خویش را به ارزش های مبتنی بر تشكیل نظام و حكومت تطبیق دهند.

 

به اعتقاد ما اكثریت قریب به اتفاق تنش های درون حاكمیت پس از پیروزی انقلاب اسلامی در طول 30 سال گذشته و در حال حاضر، ناشی از لاینحل ماندن این تعارضات و نادیده انگاشتن فعالیت نهادهای مدنی و رسانه های مستقل است .

 

مطالعه و بررسی دوره های مختلف و دولت های بعد از انقلاب نشان می دهد ، در مقاطعی كه هوشیاری ،‌آگاهی و جسارت و تعهد و اخلاص لازم برای حاكمیت همه جانبه قانون اساسی وجود داشته است، جامعه بر این مهم فائق آماده و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با چنین نگرشی ایجاد محدودیت های ناشی از برداشت های سلیقه ای برای فعالیت احزاب به ویژه "حزب مشاركت ایران اسلامی" و "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران" در روزهای اخیر قبل از محكومیت(قضایی آنهم توسط كمیسیون ماده 10 قانون احزاب وزارت كشور كه باید مبلغ توسعه سیاسی كشور باشد) یا اصرار بر تعطیلی و یا توقیف مطبوعات را همچون اقدامات محدود كننده قبلی در جهت تعالی و توسعه نداسته و چنین اقداماتی را موجب انشقاق اجتماعی و جداشدن نیروهای وابسته به انقلاب و حذف سرمایه های اجتماعی می داند و مصرانه امیدوار است كه محدودكنندگان با درس گرفتن از تاریخ و تعالیم اسلام،‌ قرآن و سیره و سنت امام راحل (ره) و پیروان راستین آن بزرگ مرد، به جای انسداد سیاسی و اجتماعی، در جهت توسعه سیاسی گام بردارند.

 

در همین راستا،‌ در جهت حل مشكلات پیش آمده ماه های اخیر و حركت در جهت وفاق اجتماعی از وزارت كشور می خواهیم به درخواست های احزاب و نیروهای درون نظام و آقایان مهندس موسوی و كروبی برای تجمعات مسالمت آمیز، وفق اصل 27 قانونی اساسی پاسخ مثبت داده و امكان مشاركت سیاسی مردم در سرنوشت خود را فراهم سازند.


شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اطمینان دارد، رفع محدودیت های بلاوجه، روحیه نشاط و امید را در جامعه بارور و زمینه نظارت همگانی را بر طبیعی ترین شكل خود فراهم و سرمایه های اجتماعی را در خدمت مردم و توسعه همه جانبه قرار خواهد داد.

 

در پایان همچون گذشته اجرای بی كم و كاست قانون اساسی و توجه به ظرفیت های مغفول مانده قانون اساسی تنها را حل مشكلات در حوزه مشاركت اجتماعی و تامین كننده روابط افقی و همترازانه و عاقلانه كردن روابط عمومی می دانیم و اطمینان داریم جامعه را به سمت همبستگی و وفاق بیشتر سوق خواهد داد و از فرسایش سرمایه های اجتماعی از قبیل اعتماد، ‌امنیت و اقتدار نظام جلوگیری خواهد كرد.

 

شوراری هماهنگی جبهه اصلاحات

27 اردیبهشت 89

 


 




جرس:فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بعدازظهر یکشنبه با فراخوان مسئولان زندان اوین، به زندان بازگشت.

 

یکی از نزدیکان وی با اعلام این خبر به جرس گفت: وی که از روز 15 اردیبهشت ماه به مرخصی آمده بود، در پی عدم تمدید مرخصی اش به اوین فراخوانده شد.

 

این عضو ارشد ستاد میرحسین موسوی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هفته گذشته از سوی دادگاه تجدیدنظر به تحمل 6 سال حبس تعزیری قطعی محکوم شده بود.
 


 


روزشمار بیست و ششم اردیبهشت

سید ابراهیم نبوی -

شکاف در روحانیت، موسوی یا احمدی نژاد؟

 

موضع گیری های میرحسین موسوی در مورد انقلاب، جمهوری اسلامی و سیاست خارجی و همچنین اقتصاد کشور، باعث ایجاد تردید جدی در میان نیروهای حامی حکومت شده است. بخشی از روحانیون اصلاح طلب از موسوی بطور قاطع حمایت کردند، اما حامیان روحانی احمدی نژاد، نتوانستند به راحتی برای حمایت وی به نتیجه برسند. بسیاری از سرداران جنگ و نیروهای بسیجی نیز که بطور طبیعی می بایست طرفدار احمدی نژاد باشند، به سوی موسوی آمده و سردار رشید اعلام کرد که واحد بسیجیان را در ستاد موسوی تشکیل خواهد داد. این در حالی است که شورای نگهبان امروز اعلام کرد که یک چهارم داوطلبان نامزدی ریاست جمهوری سوء سابقه دارند، با این وجود سخنگوی شورای نگهبان بررسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری را تمدید کرد.

 

سابقه محکومیت یک‌چهارم داوطلبان انتخابات

 

عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان گفت که یک‌چهارم داوطلبان ریاست جمهوری سابقه محکومیت دارند. در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، ۴۷۶ نفر نام‌نویسی کرده‌اند که به گفته آقای کدخدایی، یک‌چهارم آنها سابقه محکومیت دارند و ۵۰ نفر دیگر نیز در دوره‌های گذشته رد صلاحیت شده‌اند. نیمی از این داوطلبان هم، آن‌طور که سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرده است تحصیلات ابتدایی تا فوق‌دیپلم دارند.

 

مصطفی پورمحمدی رئیس بازرسی کل کشور نیز از نظارت نامحسوس این سازمان در انتخابات آینده خبر داده است. نظارت نامحسوس سازمان بازرسی بر انتخابات در حالی اعلام می‌شود که براساس قانون، شورای نگهبان تنها مرجع ناظر در برگزاری انتخابات در ایران است. با این حال آقای پورمحمدی گفته است که سازمان بازرسی براساس اصل ۱۷۴ قانون اساسی بر انتخابات ریاست جمهوری نظارت خواهد داشت. براساس اعلام آقای پور محمدی، سازمان بازرسی در این دوره از انتخابات نظارت می‌کند که " آیا امکانات دستگاه‌های دولتی در امر انتخابات صرف می‌شود یا خیر."

 

قلم طلایی به حاج سیدجوادی رسید

 

در مراسمی با حضور شخصیت های سیاسی و کنشگران مدنی ایران، قلم طلایی سال 88 انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به دکتر احمدصدرحاج سیدجوادی اهدا شد. دراین مراسم كه روز پنجشنبه در منزل دکتر صدرحاج سیدجوادی برگزار شد، اعضای شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات) علی حکمت، محمد سیف زاده، رضا تهرانی، محمدرضا زهدی، محمدجواد مظفر، عیسی سحرخیز، عباس صفایی فر، احمد زیدآبادی، کیوان صمیمی و مرتضی کاظمیان)، و نیز جمعی از کنشگران سیاسی و اجتماعی (مهندس عزت الله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی، حسین شاه حسینی، حجه الاسلام عبدالله نوری، مهندس هاشم صباغیان، مهندس عباس امیرانتظام، مهندس محمد توسلی، دکتر داوود هرمیداس باوند،  محمد بسته نگار، مهندس ابوالفضل بازرگان، دکتر محمد حسین بنی اسدی، هدی صابر، فریده غیرت، دکتر زهرا بازرگان و...) حضور داشتند.

 

نگاه لوموند به نامزدهاي رياست جمهوري ايران

 

روزنامه فرانسوی لوموند خاتمی را خطرناک ترین نامزد انتخابات از نظر نظام جمهوری اسلامی دانست. لوموند نوشت " ترازنامه چهارسال زمامداري رئيس جمهوري كه عليرغم  انتقادات شديد هنوز از محبوبيت برخوردار است، عبارت است از وضعيت اقتصادي نگران كننده كه از مديريت غلط در آمد هاي نفتي و سنگيني سه مرحله تحريم شوراي امنيت سازمان ملل به علت سرباززدن تهران از همكاري در خصوص برنامه هسته اي جنجالي آن ناشي مي شود."        

 

لوموند نوشت: " آيا موسوي ميانه رو و محتاط پس از بيست سال كناره گيري از صحنه اجتماع در برابر احمدي نژاد وزنه اي به شمار خواهد رفت؟ تحليل احسان نراقي، جامعه شناس چنين است:" او همان كسي است كه توانست، بر خلاف كساني كه پول نفت بشكه اي 150 دلار را بر باد دادند، كشور را در ايام پر آشوب و كمبود جنگ به بهترين نحو اداره كند". در مورد رهبر هم بايد گفت كه وانمود مي كند كه در اين مرحله از شخص خاصي حمايت نمي كند هرچند در گفت و گوي تلفني كه با سعيدليلاز، تحليل گر ايراني داشتيم وي در اين مورد نظرش را چنين ابراز كرد:"  آقاي خاتمي از نظر گروهي كه در رأس امور قرار دارد خطرناكترين نامزد به شمار مي رفت بنابراين از وقتي كه ايشان انصراف داده رهبر نگران نيست چون از نظر او هيچيك از كساني كه در عرصه مبارزه انتخاباتي هستند بقاء نظام و نهادهاي وابسته به آن را تهديد نمي كنند".

 

بسیجیان در ستاد میرحسین موسوی

 

یک هفته پس از اعتراض تند مهدی کروبی به سخنان فرمانده سپاه در خصوص دخالت بسیج در انتخابات، یک سردار بازنشسته سپاه و حامی میرحسین موسوی خبر از تشکیل "شاخه بسیج" در ستاد نخست وزیر پیشین جمهوری اسلامی داد و ضمن اظهاراتی صدور مجوز فعالیت سیاسی بسیجیان را حرکت "اصلاح طلبانه" سپاه توصیف کرد. سردار محسن رشید که در سمت سخنگوی کمیته "ایثار گران" ستاد میرحسین موسوی مشغول فعالیت است ضمن اعلام خبر راه اندازی شاخه بسیج در ستاد موسوی، به بیانیه هفته گذشته سپاه پاسداران و همچنین اظهارات اخیر فرمانده  این نهاد نظامی اشاره  کرد و اظهار داشت: "صدور این بیانیه به عنوان یک حرکت اصلاح‌طلبانه از سوی سپاه به حساب می‌آید و کمیته ایثارگران از آن استقبال کرده و در ستاد مردمی مهندس موسوی شاخه‌ای مختص بسیج راه‌اندازی کرده است."

 

رشید که از سپاه پاسداران بازنشسته شده است با این توضیح که پیشتر افراد بسیجی به دلیل اعتراض پایگاه بسیجی شان نمی توانستند در ستاد میرحسین موسوی ثبت نام کنند، از قول موسوی گفت: " اگر فرهنگ بسیجی نبود من در دوره نخست وزیری موفق نبودم".

 

جامعه روحانیت مبارز از احمدی نژاد حمایت کرد

 

 پس از اعلام بی نتیجه بودن آخرین جلسه انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز تهران و در شرایطی که ناتوانی اعضای این تشکل محافظه کار از رسیدن به تصمیم، باعث بروز اختلافات علنی بین اعضای مرکزیت این  تشکل شده، جامعه مدرسین قم با صدور بیانیه ای یک خطی از احمدی نژاد حمایت کرد. این بیانیه کوتاه که در رسانه ها نوعی "حمایت تحقیرآمیز" ارزیابی شده، در شرایطی صادر شده که در جلسه آخر این جامعه هم احمدی نژاد نتوانست حدنصاب لازم را در بین اعضای جامعه مدرسین کسب کند. در بیانیه انتخاباتی یک خطی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، که ظهر دیروز برای رسانه ها ارسال شد،آمده بود: "پس از بررسیهای لازم اکثریت اعضای محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم حمایت خود را از کاندیداتوری جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد اعلام نمودند."

 

اما هنوز زمان چندانی از صدور این بیانیه نگذشته بود که سایتهای خبری فاش کردند و اندکی بعد محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین، نیز مجبور شد در نشست خبری خود اعتراف کند که احمدی نژاد پس از چند جلسه بحث مداوم، همچنان نتوانسته رای لازم برای حمایت قاطع این تشکل روحانی به دست بیاورد و در نهایت بنا بر این شده که اعلام شود "اکثریت" جامعه مدرسین از احمدی نژاد حمایت میکنند. یزدی تصریح کرده که جلسه جامعه مدرسین برای تصمیم گیری انتخاباتی، سه رای با حدنصاب لازم فاصله داشته؛ که این به معنای غیرقانونی بودن این حمایت و تخلف یزدی از آیین نامه تشکل متبوع خود است. رئیس جامعه مدرسین قم در حالی به اعلام حمایت از احمدی نژاد پرداخت که سایتهای اصولگرای منتقد دولت نهم در روزهای قبل فاش کرده بودند: "طرح حمایت از کاندیداتوری آقای احمدی نژاد از سوی برخی اعضای مهم این جامعه تا این لحظه با مخالفت روبه رو شده و حتی دو تن از مراجع عظام مخالفت خود را اعلام کرده اند."

 

اما جلسه اصلاح طلبان قم که نتیجه بخش بود و البته برخلاف تصورات قبلی به حمایت از موسوی ختم شد تا مجمع مدرسین نیز به مجمع روحانیون بپیوندد، جلسه بزرگان جناح محافظه کار در تهران باز هم بی نتیجه ماند و تنها به سکوت منجر شد.

 

از ابتدای هفته گذشته، سایتهای جناح دولتی تلاش کردند با انتشار اخباری القا کنند که مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت، حامی احمدی نژاد است و هاشمی رفسنجانی عامل اصلی مخالفت با وی است. به همین دلیل شایعه ای منتشر شد که هاشمی گفته است در صورت حمایت جامعه روحانیت از احمدی نژاد استعفا خواهد داد. سایت " آینده" خبر داد که برای جلب نظر جامعه روحانیت تلاش می کنند از طریق مهدوی کنی بگویند که " نظر رهبر بر روی احمدی نژاد است."

 

حسن روحانی هفته گذشته علیه احمدی نژاد سخنرانی کرد. پورمحمدی و دعاگو و ناطق نوری نیز کم و بیش چنین وضعیتی دارند و ظاهرا هیچ کوششی برای پنهان کردن مخالفت خود با احمدی نژاد نیز نمی کنند. اما از آن سو، تنها عضو جامعه روحانیت که حمایت خود از احمدی نژاد را علنی و بر اعلام آن به نام جامعه روحانیت اصرار کرده، یکی از اعضای روحانی حزب موتلفه به نام "جعفر شجونی" است که در چند سال اخیر به عضویت جامعه روحانیت نیز درآمده است. شجونی به سایت "سلام" گفت: "جامعه روحانیت هیچ تردیدی برای حمایت از احمدی نژاد ندارد و اکثریت جامعه روحانیت اسمی جز احمدی نژاد نمی آورند و در آن جلسه که گفتند احمدی نژاد رای نیاورده، دروغ گفته بودند؛ چون آن جلسه اصلا به حد نصاب قانونی نرسیده بود و فقط 15 نفر آمده بودند." شجونی امام جمعه شمیرانات را متهم کرد که: "دعاگو نفسش به هاشمی خورده و الان چپ میزند و حق نداشته اخبار جامعه روحانیت را به بیرون ببرد و ما این کار او را جاسوسی می دانیم."

 

انتقاد تند و استعفای آرام رئیس بانک مرکزی

 

 در حالی که منابع خبری دو جناح همچنان بر صحت خبر استعفای رئیس بانک مرکزی تاکید دارند و زمان آن را نیز به ابتدای هفته قبل باز می‌گردانند، سخنان دیروز بهمنی در انتقاد از توقعات بی‌پایان دولتی برای اخذ تسهیلات از بانک‌ها، بار دیگر به موضوع استعفای او دامن زد. رئیس کل بانک مرکزی در این سخنرانی ضمن اعتراف به نادرست بودن برخی آمارها، اظهار داشت که با چاپ اسکناس و فشار به بانک‌ها نمی‌توان مشکلات بخش تولید و صنعت را حل کرد.

 

محمود بهمنی تنها چهار روز پس از آنکه خبر استعفایش منتشر شد ـ هر چند دولت به سرعت آن را تکذیب کرد ـ  تندترین انتقاد 9 ماه مسئولیتش را در خصوص سیاست‌های اقتصادی دولت نهم ابراز داشت تا نشان دهد که تکذیب‌های مکرر دولت و تهدید رسانه‌ها نمی‌تواند از جدیت استعفای او بکاهد. او در سخنان خود به فشارهای دولت بر بانک مرکزی و تقاضای بی‌پایان بخش دولتی برای اخذ تسهیلات از بانک‌ها اعتراض کرد و تلویحا از درخواست دولت برای چاپ اسکناس پرده برداشت. وی همچنین فاش کرد که اگر اطلاعات شفافی عرضه شود، میزان واقعی مطالبات معوق بانکی بیش از چیزی است که اعلام می‌شود.

 

گفته شده است، دولت از او می‌خواست ساکت باشد تا به نام او خبر استعفایش را تکذیب کنند. به بهمنی هشدار داده شد که تا زمان انتخابات حق ندارد سخنی درباره استعفا بگوید و شاهد آن بود که شورای اطلاع‌رسانی دولت به نام او، رسانه‌ها را متهم کرد که "در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در راستای سناریوهای تخریبی برخی جریان‌های سیاسی" خبر می‌نویسند. بهمنی هم این چند جمله را در جواب سؤالات مکرر این خبرنگار گفت: "مصاحبه من با خبرگزاری دولت دروغ است، من مصاحبه نكرده‌ام. از دولت زنگ زدن، گفتن تو ساکت باش، خودمون یه خبر به نقل از تو به رسانه‌ها می‌دهیم."

 

یاس نو یکروزه توقیف شد

 

روزنامه "یاس نو"، تنها پس از انتشار یک شماره از دوره جدید انتشار، باردیگر متوقف شد. به اين ترتيب، حزب مشارکت، که بيشترين سهم را از مجلس ششم و دولت اصلاحات در اختيار داشت، در زمان احمدي نژاد، تنها يک روز از حق داشتن روزنامه برخوردار شد. علت توقیف مجدد اين روزنامه، "درخواست اعاده دادرسی و تجدید نظر خواهی در پرونده روزنامه یاس نو توسط سعید مرتضوی دادستان عمومی و انقلاب تهران" اعلام شد.

 

تک شماره دور جدید روزنامه "یاس نو" که در 16 صفحه رنگی و با عناوین سیاسی، اجتماعی، بین الملل، حوادث، اقتصادی، ورزشی، فرهنگ و هنر و اندیشه منتشر شد، با انتشار عکسی از محمد خاتمی رئیس جمهور سابق و میرحسین موسوی کاندیدای انتخابات دهم ریاست جمهوری در تیتر اول خود"خاتمی- موسوی برای ایران"را به ائتلاف این دو چهره سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری اختصاص داده بود.

 

محمد نعیمی پور مدیر مسئول روزنامه "یاس نو" در سرمقاله شماره نخست دوره جدید آن با عنوان "بر همان عهده و پیمانیم" نوشته بود که "یاس نو با همان عهد و پیمان بازگشایی می شود تا فروبستگی تفکر و روشنفکری دینی در زمانه امروز را مانع شود و افقی را که بهجت و امید و دانایی راهی که در سال 57 گشوده شده، پیش روی خود قرار دهد." نعیمی پور در بخش دیگری از این سرمقاله "قانون اساسی"، اصلاحات"، "رای مردم" و "انتقاد" را چهار ستون پیمان نامه این روزنامه خوانده بود.

 

اولین شماره دوره نخست روزنامه یاس نو در سوم اسفندماه سال 1381 منتشر شده بود، اما پس از نزدیک یک سال انتشار  در 30 بهمن سال 82 و درست در آستانه انتخابات مجلس هفتم به دستور دادستانی تهران توقیف شد.

 

کارآمدی و صداقت به عنوان نماد
سرمقاله امروز روزنامه سرمایه با عنوان " کارآمدی و صداقت پارادایمی برای میرحسین"، پیشنهاد کرده است که میرحسین موسوی، کارآمدی و صداقت را به عنوان نماد خود انتخاب کند و به تبیین چرایی این پیشنهاد پرداخته است. در این سرمقاله آمده است: " پارادایم یا سرمشق، هویتی است که یک نامزد انتخاباتی برای خود انتخاب می‌کند تا خود را با کوتاه‌ترین پیام به مخاطبان معرفی کند. انتظار این است که این پیام آنقدر قدرت و ظرفیت داشته باشد که بتواند ویژگی‌های اثباتی و سلبی کاندیدا را طی یک عبارت کوتاه برای مخاطبان بیان کند."

 

نویسنده سرمقاله افزوده است: " اصلی‌ترین چالش موجود، ناکارآمدی و عدم صداقت است. در این رویکرد شرایط این گونه ارزیابی می‌گردد که اگر در جامعه بیکاری، ناامنی اجتماعی، فساد، تبعیض و بی‌عدالتی وجود دارد، همه ناشی از ناکارآمدی نظام تصمیم گیری اجرایی است." این روزنامه می‌افزاید: " مفاهیمی چون کارآمدی و صداقت از پایه‌های اساسی حکمرانی خوب است. کارامدی در صورتی حاصل می‌گردد که دولت امکان اجماع‌سازی بین نخبگان و گسترش دامنه مشارکت مردم در تصمیم گیری‌های اساسی را داشته باشد. این امر به نوبه خود در صورتی حاصل می‌گردد که دولت صادقانه و شفاف با مردم ارتباط برقرار کند، و با راستی پاسخگوی اقدامات خود به مردم باشد."

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته