-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 05/12/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.





سید محمد ناظم زاده -

 

 

حوزه علميه قم با اين حجم و وسعت حدود نود سال قدمت دارد؛ بعد از آنکه نجف نتوانست اين قدرت خدادادی که با زحمات فقهاي فحل بدست آورده بود را نگهدارد، اساتيد و دانش‏پژوهان حوزه دين به قم هجرت کرده و نجف خالي شد تا جايي که امروز به گفته صاحب‏نظران آنقدر نجف ضعيف شده است که حتي آيت الله سيستاني نيز شاگرداني نمي بيند تا درسش را آغاز کند. 

وقتي حوزه قم را در چند سال اخير واکاوي مي کنيم، ترس آن مي رود آيا آنچه بر سر نجف آمد بر سر قم نخواهد آمد؟ گرچه دلايلي متفاوت از حوزه نجف همچون آموزش، اقتصاد و سياست باعث ترس از افول حوزه علميه قم شده است. 

آنچه حوزه‏ها را از منظر آموزش از ديگر مراکز علمي مثل دانشگاه‏ها متمايز مي کرد و مزيت مي بخشيد، عدم مدرک‏گرايي در حوزه‏ها و حالت سنتي و علاقه دانش پژوهان به اصل علم و آموختن بود. سالها حوزه ها اينگونه آموزش داده اند که طلبه خود نزد استادي درس فرا گيرد و بعد از اينکه به اين نتيجه رسيد آنرا آموخته است به درس و کلاس بالاتر وارد شود. که با اين نوع آموزش است که علما و فقهاي بزرگ تاج تقوا را بر سر گذاشته و شيعه و اسلام را تا به اينجا رسانده اند. 

اما در اين سالها چه بر سر آموزش حوزه آمده است؟! خواستند حوزه را نيز مانند دانشگاه مدرکي کنند (البته شايد اين نوع آموزش براي دانشگاه ها مفيد است و امتحانش را نيز خوب پس داده) تا جايي که همينک مديريت حوزه نيز مثل مراکز آموزشي ديگر داراي تعداد زيادي معاونت شده و هر طلبه براي کارهاي آموزشي خود مدتها در اين اتاق و آن اتاق در حال رفت و آمد است؛ همچنين با تغيير و کم کردن کتب آموزشي اعم از کتب نحوي، منطقي، فقهي و اصولي به اعتقاد خود خواسته اند مطالب را ساندويچ‏وار به دانش پژوه بخورانند و آنها نيز معلومات خود را همين گونه سطحي به مردم عادي منتقل کنند. 

از نگاه اقتصادي نيز حوزه ها در گذشته متولي خود بوده اند که تا وقتي مومنين خمس و سهم امام و سهم سادات خود را به مراجع مي دادند، بزرگان حوزه نيز هر ماهه حقوقي را به طلاب پرداخت مي کردند، و اگر ماهي يا سالي مبلغ کمتري به دست مراجع تقليد مي رسيد به همان ميزان حقوق که همان شهريه يک طلبه است کاهش مي يافت. و هيچ گاه کمک دولتي و حکومتي براي حوزه تعيين نمي شد. غرض اينکه حوزه وابستگي خاصي به شخص، گروه، دولت و حکومتي نداشت تا اين وابستگي اقتصادي در تصميات و افکار سياسي طلاب و علماء و مراجع تاثير داشته باشد. 

اما متاسفانه در دوران اخير اين مزيت حوزه ها نيز در حال افول است، تا جايي که مي شنويم، بودجه هاي دولتي به حوزه ها سرازير شده و به گفته برخي مسوولين همانطور که دولت براي يک دانشجو هزينه گزافي مي پردازد به همان ميزان خرج يک طلبه نيز مي کند. 

اگر اين رويه ادامه يابد، طولي نمي کشد که با سر کار آمدن هر دولت و حکومت و حزبي، حوزه نيز بازو و دستمايه همان گروه خواهد شد و آزادي عمل و حريت فکري حوزه ها دير يا زود از بين خواهد رفت.

 

 

 

 دیدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.


 


سایه سنگین مرگ بر سر ایران

یلدا آراسته -

 

آنچه بیش از هر چیز خشم گروه های مختلف را درایران برانگیخته، اعدام این افراد بدون اطلاع رسانی ، بدون حضور وکیل و بدون اطلاع خانواده هایشان بود .

 

پیش از این نیز در ایران کسانی با همین جرم به دار آویخته شده اند و بیشتر آنها از قومیت های مختلف بودند.

 

اما شاید آنچه این اعدام ها را این بار پر رنگتر کرد و با اینکه نخستین بار نبود که ایران شاهد اعدام هایی از این دست بود ، همزمانی آن با نزدیک شدن سالگرد 22 خرداد بود .

 

تفکری در ایران می گوید اجرای این احکام نه از روی عدالت خواهی حکومت که برای سرکوب کردن و هراساندن معترضانی است که خرداد ماه را مفری برای بازگو کردن دوباره اعتراض هایشان می دانند.

 

 

هراس از اعتراض

 

 


22 بهمن ماه سال گذشته روز بزرگی بود که رهبران جنبش سبز نیز از مردم خواستند تا به خیابان ها بیایند و در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب شرکت کنند.

 

ماه های پیش از بهمن ماه روزهای سختی بر معترضان گذشته بود. دی ماه و به دنبال برگزاری عاشورا و تاسوعایی خونین در تهران ، تعداد زیادی از معترضان دستگیر شدند .

 

برای دستگیر شدگان آن روز جرم محاربه اعلام شد. حکومت در هراس حضور معترضان در 22 بهمن فشار را بر مردم بیشتر می کرد و هرچه به این تاریخ نزدیکتر می شد، شگردهایی تازه تر به کار می برد .

 

دو نفر به دار آویخته شدند

 

 

 

در اقدامی ناباورانه 8 بهمن ماه "محمدرضا علي‌زماني " و "آرش رحماني‌پور " به حکم دادگاه جمهوری اسلامی و به جرم محاربه به دار آویخته شدند.

 

جرم این دونفر نیز عضويت در گروهك مسلح  انجمن پادشاهي ايران و  سازمان مجاهدین خلق بود .

این اعدام ها به جرم محاربه به دنبال آن صورت گرفت که پس از حوادث عاشورا بسیاری از دستگیر شدگان محارب خوانده شدند و احکامی از پیش برای کسانی هم که دستگیر نشده بودند، صادرشد.

 

حکم محارب اعدام است

 

 

مصطفی نجار وزیر کشور15 دی ماه اعلام کرد بعد از روز عاشورا اگر کسي در اغتشاشات شرکت کند حکم محارب و اقدام کننده عليه امنيت کشور را دارد.

 

وی تصريح کرد: "با توجه به پاسخي که مردم بعد از روز عاشورا به اغتشاشگران دادند اگر کسي در اغتشاشات شرکت کند حکم محارب و اقدام کننده عليه امنيت کشور را دارد."

 

سید احمد علم الهدی امام جمعه مشهد نیز معترضان روز عاشورا را به حکم امام خمینی برای مجاهدین خلق محارب دانست و در نامه ای در پاسخ به میر حسین موسوی آورد : "محارب بودن اغتشاشگران روز عاشورا مستند به حکم امام رحمت الله عليه درباره منافقين در هنگام عمليات مرصاد بوده است."

 

وقتی که کمتر از یک ماه بعد از این اظهارات دو نفر به جرم محاربه در زندان اوین به دار کشیده شدند ، دیگر همه می دانستند که اجرای این حکم بی ارتباط به اعتراضات برای ترساندن آنها از حضورشان در راه پیمایی های اعتراض آمیز است.

 

اعتراض به کشتار

 

 

اعدام زمانی و رحمانی پور بار دیگر انگشت اتهام جهان را به سوی ایران نشانه گرفت .

 

211نفر از اعضای پارلمان اروپا، با امضای بیانیه ای، از شورای امنیت سازمان ملل، شورای اروپا و اتحادیه اروپا خواستند تا اقداماتی فوری برای آزادی زندانیان سیاسی انجام بدهند و از سرکوب معترضین جلوگیری کنند.

 

همچنین کمیته ایتالیایی پارلمانترها و شهروندان برای ایران آزاد، کمیته "دوستان ایران آزاد" در دانمارک و کمیته استرالیائیهای حامی دموکراسی در ایران، اعدام محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را محکوم کردند.

 

وزیر خارجه کانادا نیز اظهار داشت : "کانادا عمیقا از این که دولت ایران روز ۲۸ ژانویه ۲۰۱۰ محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور را اعدام کرده است متاسف است."

 

سازمان گزارشگران بدون مرز نیز با صدور اطلاعیه ای هشدار داد که روزنامه‌نگاران و وب نگاران را به "اتهام محاربه" تهدید به اعدام می کنند.

 

حکم اعدام مایه تاسف است

 

 

از میان گروه های داخلی نیز جبهه مشارکت اسلامی با بیان اینکه هیچ قرابت فکری با اعدام شدگان نداشت این کشتار را محکوم کرد.

 

این حزب با ارسال نامه ای برای لاریجانی رئیس قوه قضائیه آورد : " "حکم اعدام برای هر کسی که صادر شود مایه تاسف است؛ فارغ از اینکه شخص مجرم واقعا مستحق چنین مجازاتی باشد یا خیر، و ما بدون اینکه ذره ای قرابت فکری یا عملی با این افراد داشته باشیم امروز نگران آن هستیم که قوه قضاییه تحت تاثیر تریبون هایی که هر روز و شب فرمان خونریزی و اعدام بیشتر صادر می کنند قرار گیرد."

 

می خواهند مردم را بترسانند

 

 

میر حسین موسوی و مهدی کروبی نیز این اعدام ها را محکوم  و اعلام کردند : "به نظر می رسد کسانی که اقدام به اعدام آنها شد ماهها قبل از جریان برگزاری انتخابات دستگیر شده و پرونده آنها نیز ارتباطی با حوادث انتخابات اخیر نداشته است و به گفته وکلایشان آنها تنها توانسته اند دیداری کوتاه با موکلان خود داشته باشند و مراحل دادرسی برای آنها انجام نشده است . به نظر می رسد که چنین اقدامی برای ایجاد خوف در مردم جهت عدم حضور در راهپیمایی ۲۲ بهمن است."

 

بازهم بکشید

 

 

با این حال کسانی نیز از این اعدام ها حمایت کردند ازجمله احمد جنتی دبیر شورای نگهبان که از تریبون نماز جمعه اعلام کرد : " دو نفر را کشتید دست شما درد نکند ." او همچنین خواستار اعمال خشونت بیشتر شد .

 

از سوی دیگر امام جمعه ارومیه نیز اعلام کرد که برای آنکه این اعدام ها برای همه درس عبرت بشود ، جنازه ها را در شهر بگردانید .

 

شاید به دنبال همین دلگرمی ها بود که 13 بهمن ماه سید ابراهیم رئیسی معاون اول قضائیه اعلام کرد که 9 نفر از کسانی که جرمشان محاربه است و دستگیر شده اند به زودی اعدام می شوند .

 

هر چند که این خبر را دادستان تهران تائید تکرد و از این خبر داد که حکم این 9 نفر هنوز تائید نشده است. اما سایه مرگ از سر جامعه کم نشد.

 

یک حکم اعدام دیگر

 

 

11 اسفند ماه باز هم زمزمه هایی از اعدام در ایران بلند شد . اسفند ماه دادستانی انقلاب اسلامی در اطلاعیه ای تائید حکم اعدام محمد امین ولیان در دادگاه تجدید نظر را اعلام کرد .

 

25 دی ماه 16 پرونده به دادگاه انقلاب اسلامی فرستاده شد که پنج نفر از متهمین جرمشان محاربه اعلام شده بود. پرونده ولیان یکی از آن 5 مورد بود.

 

ولیان دانشجوی دامغانی بود که در فعالیت های انتخاباتی شرکت داشت و 22 دی ماه دستگیر شده بود .

 

ولیان در دادگاهی با ریاست صلواتی ، به محاربه، افساد في‌الارض، اجتماع و تبانی جهت انجام جرائم علیه امنیت كشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و توهین به مقامات ارشد نظام متهم شد.



او در دادگاه هیچ یک از اتهاماتش را نپذیرفت .به گزارش ایسنا ، در دادگاه اعلام کرد که تنها درراهپیمایی ها شعار"مرگ بر دیکتاتور " داده است و در روز عاشورا سه سنگ پرتاب کرده است که به کسی اصابت نکرده است.

 

حکم را متوقف کنید

 

 

با این حال حکم محاربه برای او صادر شده بود . آیت الله مصطفی محقق داماد با مراجعه به دفاتر مراجع و علما در قم، خواستار موضع گیری آنها درباره صدور حکم اعدام برای ولیان شد.



محقق داماد، فرزند مرحوم آیت‌الله محمد داماد، از مراجع تقلید زمان خود، و نوه دختری شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم، است و به همین دلیل وجاهت و احترام بالایی نزد مراجع و علمای شیعه دارد.



دفتر تحکیم وحدت دانشجویی نیز در تندترین بیانیه خود در ماه های گذشته خواستار توقف اجرای حکم ولیان شد و اعلام کرد اگر این حکم اجرا شود حکومت تاوان سنگینی می پردازد.



در همین حال فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در بیانیه مشترک خود حکم اعدام محمد امین ولیان را بشدت محکوم کردند و مراتب نگرانی عمیق خود را نسبت به سرنوشت دیگر فعالان که آنان نیز به اعدام محکوم شده اند را اعلام کردند. این در حالی بود که دولت آمریکا نیز نسبت به حکم اعدام محمد امین ولیان ابراز نگرانی شدید کرد و خواهان آزادی فوری او شد.

 

سایه مرگ

 

 

ولیا ن اعدام نشد و وکیل وی اعلام کرد که هنوز حکمش قطعی نشده است با این حال فضای ایران آلوده به مرگی است که هر روزی ممکن است گریبان کسی را بگیرد .

 

میر حسین موسوی در بیانیه ای اعلام کرد که اعدام های اخیر برای ایجاد رعب و وحشت است .

 

وی در بیانیه خود آورد : " اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است."

 

خانواده های این پنج اعدامی هنوز نتوانسته اند اجساد عزیزانشان را تحویل بگیرند. خواهر و مادر شیرین علم هولی بازداشت شده اند و خانواده دیگر کشته شدگان مقابل اوین منتظر هستند .

 

هنوز هم دادگاهی برای جنایات کهریزک ، قاتل ندا آقا سلطان ، حمله به کوی دانشگاه تشکیل نشده است .هنوز هم قاتل علی موسوی و مسعود علی محمدی پیدا نشده است .

 

در قوه قضائیه ایران پرونده های بسیاری گشوده مانده است

 

 

"چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی می گذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟"

 

و این شاید سوال مردم تمام مردم معترض است که از زبان میر حسین موسوی گفته می شود .

 

 

 

 


 




محمد مجتهد شبستری -

 

1- مخالفت حکومت ما با علوم انسانی، مخالفت فرمان علیه فهم است. علوم انسانی ریشه در افکار و آراء دورۀ روشنگری Aufklärung دارد. روشنگری خود را در مخالفت با وحی مسیحی در معنای «مجموعه‌ای از آموزه‌ها که از عالم فوق عقلانی الوهیّت به انسان فرود آمده» معنا کرده است. این تعریف از وحی مسیحی موضع رسمی کلیسا در دوران روشنگری بود و کسی حق نداشت از آن تخلّف کند. این وحی منشأ و مبدأ فرمان‌هایی بود که کلیسا در زمینه‌های مختلف زندگی انسان صادر می‌کرد.

 

2- بنیانگزاران روشنگری فرمان‌های کلیسا را نقد عقلانی و اخلاقی کردند. این نقدها زمینه را برای پیدایش دانش‌هائی چون جامعه‌شناسی، علوم سیاسی و تاریخ و... آماده کرد. موضوع این دانش‌ها فهمیدن زندگی اجتماعی و سیاسی و تاریخی و حقوقی و اقتصادی و... جمعیت‌های انسانی بود. این دانش‌ها نشان می‌دادند که تحولات گوناگون جامعه‌ها چگونه اتفّاق می‌افتند، چگونه می‌توان آنها را پیش‌بینی کرد، چگونه می‌توان از آن‌ها جلوگیری کرد، و بالاخره چگونه می‌توان برای علاج مشکلات و نابسامانیهای زندگی انسان طرحی درانداخت. این دانش‌ها در حقیقت مرّوج ایده «پیشرفت و ترقی و توسعه» بودند.

 

3- این دانش‌ها «اصل فهم علیه فرمان» را بنیانگذاری کردند و به این جهت کلیسا با این دانش‌ها سرسختانه مخالفت کرد، زیرا آنها اتورتیه فرمان را ویران می‌کردند. منطق فرمان، اطاعت بی‌چون و چرا ست در حالی که منطق این دانش‌ها فهمیدن و چگونه فهمیدن بود. مخالفت کلیسا با این دانش‌ها دهه‌های زیادی طول کشید. اما عاقبت کلیسا ناچار شد منطق فرمان را کنار بگذارد و از فرمان دادن دست بکشد. اینکار وقتی مبنای تئوریک یافت که در مجمع واتیکان 2 (1964) تعریف وحی را عوض کردند. در آن مجمع گفتند وحی مسیحی «مجموعه‌ای از آموزه‌های غیبی» نیست بلکه ظهور خداوند برای انسان‌ها در ایمان مسیحی است. این ظهور که ذاتاً همه جائی و همگانی است به فرمان منتهی نمی‌شود و ایمان مسیحی در برابر هیچ گونه فهم و تفسیر عقلانی از تحولات زندگی دنیوی انسان قرار نمی‌گیرد. بدینسان علوم انسانی و حقوق بشر تقریباً تمام و کمال مورد پذیرش کلیسا قرار گرفت و الهیات مسیحی به خوبی از آن استفاده کرد.

 

4- پیش از ورود علوم انسانی جدید به ایران مردم این کشور با منطق فرمان زندگی می‌کردند، این فرمان یا فرمان دین بود و یا فرمان سلطان. بررسی تحولات گوناگون زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و تاریخی مردم این سرزمین موضوع علاقه و توجه کسی قرار نمی‌گرفت. گوئی همه محکوم سرنوشت و تقدیر بودند. تنها امور عملی دین نبود که بر اساس تقلید محض استوار گشته بود. در سیاست و اقتصاد هم تقلید می‌کردند. این تقلید مقتضای حکومت مطلقه فرمان در امر دین و دنیا بود. این همان بود که در تعریف امامت گفته بودند: «الرّیاسة العامّة فی امور الدّین و الدّنیا».

 

5- وقتی پای علوم انسانی به ایران باز شد حاکمیت مطلقه فرمان رقیب خطرناکی پیدا کرد، آن رقیب چیزی غیر از اصل «فهمیدن» نبود، فهمیدن واقعیات زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تاریخی. این فهمیدن‌ها آتوریته فرمان‌ها را به شدت زیر سؤال برد. این فهمیدن‌ها استبداد دینی و استبداد سیاسی در ایران را به چالش کشید، فقر و جهل و بیماری و عقب ماندگی را نه سرنوشت و تقدیر جامعه بلکه آفت‌هائی بشر ساخته و قابل علاج اعلام کرد و حاکمان را مسئول اصلی آن‌ها برشمرد. مردم چشم و گوششان باز شد و خواستار توسعه و پیشرفت شدند. مطالبه حقوق بشر و دموکراسی و عدالت با قوت تمام جامعه ایران را زیر سیطره خود گرفت. براساس همین فهمیدن‌ها و مطالبات ناشی از آن بود که دو انقلاب بزرگ در ایران رخ داد، انقلاب مشروطه و انقلاب سال 1357. اگر پای علوم انسانی به ایران باز نشده بود از این انقلاب‌ها خبری نبود.

 

6- در سالهای اخیر که فهمیدن‌های تقریباً صد ساله و بیشمار مردم ایران و به ویژه تجربیات پس از انقلاب 1357 مطالبات ملّت از حاکمیت را بسیار گسترده کرده و عطش دموکراسی و حقوق بشر شدت یافته است دوباره «فرمان» به جنگ «فهم» آمده است! علوم انسانی علوم شیطان شده است! این شیطان را باید رجّم (سنگسار) کرد تا اقتدارگرایان از شر «فهم» مردم راحت شوند. خرافات را هم باید تمام و کمال ترویج کرد تا فرمان در یک کشتزار نرم دوباره تقلید را در شریان زندگی مردم جاری سازد و همه آگاهی‌ها و فهمیدن‌های صد سال گذشته را در گورستان جهل دفن کند.

 

7- چند ماه پیش که مقاله «تفسیر حقوقی قانون اساسی تنها راه حاکمیّت ملت و نجات کشور است» از صاحب این قلم در اینترنت منتشر شد یکی از مروّجان شدید اللّحن فرمان علیه فهم گفت: اعتبار قانون اساسی هم به امضاء فقیه استوار است، این سخن نمونه بسیار روشن و گویا از سلطه فرمان علیه فهم است. در عصر حاضر نمایندگان یک ملت قانون اساسی را براساس درک و فهم عقلانی و تجربی خود از سیاست به عنوان یک میثاق ملّی می‌نویسند و به رأی می‌گذارند و مردم هم براساس این فهم‌ها و تجربه‌های خود آن را تصویب می‌کنند و با آن زندگی می‌کنند. قانون اساسی محصول فهمیدن‌ها و تجربه‌های یک ملّت از واقعیات سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و تاریخی خود است و نه محصول فرمان. وقتی می‌گویند اعتبار چنین قانونی هم از امضاء فقیه می‌آید در حقیقت با شمشیر فرمان، «فهم» را به قتل می‌رسانند. گیرم که کسانی با استظهارات فقهی خود به پندارند که اعتبار قانون اساسی از فتوای ولایت فقیه می‌آید. این نظر چه ربطی به این واقعیت دارد که پس از انقلاب 1357 بیش از 90 درصد مردم ایران بر اساس فهم خود از سیاست به یک میثاق ملّی رأی دادند و اعتبار آن را هم بر فهم و رأی خود استوار نمودند؟!

 

8- سیره حکومت ما شیوع علوم انسانی را موجب ضعف دین می شمرد. این دعوی مرا به یاد نکته ای مهم می اندازد که شاید چهل سال پیش در کتاب «تنبیه الامة وتنزیه الملة» میرزای نائینی در دفاع از آزادی و مساوات خواهی مشروطه طلبان خوانده ام. نائینی در آن کتاب می نویسد: طرفداران آزادی و مساوات با اعمال و رفتار ما در طول قرون گذشته مخالفت می کنند و نه با خدا. در عصر ما هم مطلب از همان قرار است. علوم انسانی با اقتدار گرایان به نام دین و غیر دین ستیز می کند و نه با خدا پرستی.

 

۹- سخن دیگری هم در باب دموکراسی دینی و غیردینی دارم. صاحب این قلم در آخرین نظرات مکتوب خود تأکید کرده است که دموکراسی، دینی و غیردینی ندارد. اینک که دوباره به این مسأله دامن زده می‌شود هشدار می‌دهم که مباد که تحت عنوان دموکراسی دینی، ناخواسته در صف منادیان و مروجان فرمان علیه فهم قرار گیریم. آن خون که در اندام دموکراسی باید جریان داشته باشد، سراسر از جنس فهم و تحلیل و عقلانیت و انتخاب است. من تاکنون هیچ تعریفی از دموکراسی دینی ندیده‌ام که به صورتی آشکار یا پنهان فرمان را بر فهم غالب نکرده باشد. چون چنین است به نظر می‌رسد دموکراسی دینی نه تنها تعبیری قابل دفاع نیست بلکه آب به آسیاب کسانی می‌ریزد که صحنه جنگ فرمان علیه فهم را رهبری می‌کنند.

 

۱۰- اگر قدرت‌های اقتدارگرای جهان کشور ایران را از خارج تحت فشار قرار داده‌اند متأسفانه در داخل کشور هم اقتدار گرایان این جامعه جنگ روانی ناخواسته و فرساینده فرمان علیه فهم را بر مردم ما تحمیل کرده‌اند. ما در جنگ فرمان علیه فهم به سر می‌بریم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* این یادداشت پاسخی است به پرسش های بعضی از دوستان از صاحب این قلم در باب مخالفت حکومت با علوم انسانی و مسأله دموکراسی دینی و غیردینی.

 

معنا گرا

 

 

 

 *ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست


 




اعتراض وكيل عمادالدين باقي به تبرئه كيهان -

 

 

این عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان در گفت و گو با جرس افزود:« البته موکل من از ابتداء شک داشت که از این روزنامه شکایت کند یا نه و آیا دستگاه قضایی حاضراست با چنین شخصی و بلکه چنین جریان افراطی برخورد قضایی کند یا خیر ، که در آخر با هدف ثبت در تاریخ و نیز ادای تکلیف ،اقدام به طرح شکایت علیه وی کرد که ملاحظه می کنید پرونده شکایت ما قریب دو سال و نیم در دادسرا معطل ماند و جز چند بازجویی آنهم از شاکی (و نه ازمتهم) اقدام دیگری نشد . اما به یکباره بدون احضار و تحقیق از متهم و صدور قرار تأمین برای وی قرار مجرمیت و کیفرخواست صادر گردید که شک و تعجب همه را برانگیخت .

 

وکیل عمادالدین باقی به خبرنگار جرس گفت:« فارغ از اشکالات محتوایی به لحاظ شکلی هم بر روند محاکمه ایرادات اساسی وارد بود. اولا، آقای شریعتمداری تا آنجا که توانست زمان برگزاری دادگاه را به تاخیر انداخت و با استمهال های غیر قانونی مناسب ترین زمان را برای حمله هنگامی تعیین کرد که شاکیان پرونده او در دادگاه حضور نداشتند. آقای باقی دو بار در دادگاه حاضر شده بود و آماده دفاع از شکوائیه خود و رد اتهامات وپاسخ به دروغهای وی بود که چون آقای شریعتمداری حضور نیافت دادگاه حاضر به شنیدن اظهارات وی نشد و لیکن هنگامی که آقای باقی در زندان بود او یک طرفه به قاضی رفت و به وکلا نیز جز همان طرح شکایت چند دقیقه ای در جلسه اول اجازه صحبت در برابر حرف های شریعتمداری داده نشد. ثانیا،علی رغم تصریح قانون و دستور روشن رئیس دادگاه ، نه تنها شریعتمداری دفاعیات توهین آمیز خود را در روزنامه کیهان درج کرد در حالی که طبق تبصره ذیل ماده 31 قانون مطبوعات در صورت چاپ، مشمول توقیف می شود بلکه از صداو سیما که یک رسانه ملی است هم کمک گرفت و دفاعیاتش دربرابر یکی از شاکیان در اقدام بی سابقه ای در تلویزیون پخش شد. آیا می توان باور کرد که صدا و سیما خودسرانه عمل کرده است؟

 

 

ثالثا، آقای شریعتمداری در به اصطلاح دفاعیات خود نه تنها سند و یا مدارکی برای اثبات ادعاهای بی اساس خویش ارائه نکرد بلکه با تکرار وتوسعه اتهامات علیه موکلین، هیچ سندی برای هم در رد شکایاتی که علیه او طرح شده بود نشان نداد. حرف های بی مبنای دیگری که هیچ کدام دلیل ویا مدرک به شمار نمی رفتند ایراد کرد. این تنها برخی از موارد است که می توان نسبت به ایرادات دادگاه برشمرد و بسیاری از مواد قانون آیین دادرسی کیفری و حتی قانون اساسی در این محاکمه رعایت نشد »

 


ابوطالبی به مواردی ازاتهامات بی اساس کیهان به آقای باقی و انجمن دفاع از حقوق زندانیان اشاره کرد که به عنوان سند آورده شده و گفت:« مثلا شریعتمداری در دادگاه گفته است ،آقای باقی در گفتگو با بی بی سی اعلام کرده :"کشور ما کشوری بود که همیشه با وجود اینکه قانون حاکم نبود اما هنجارهای مذهبی نقش پلیس درونی را داشته است و افراد را سلف کنترل کرده بود . حکومت مذهبی باعث شد که اخلاق و ارزش های مذهبی که شیرازه نظم این جامعه را حفظ کرده بود سست و متزلزل گردد و هیچ چیز جایگزین آن نشده است" مسلم است که آقای شریعتمداری عبارت آقای باقی را تحریف و مصادره به مطلوب کرده است و نقل یک جمله از میان یک گفتگو بدون توجه به فضای کلی بحث و چگونگی نتیجه گیری و هدف بحث یکی از روش های آقای شریعتمداری است. بر فرض هم اگر این جملات درست باشد واجد هیچ وصف مجرمانه ای نیست و بیان یک نظر و اتفاقا در دفاع از مذهب است و نیز هیچ گونه سندی برای شکایاتی که علیه او طرح شده است به شمار نمی رود.»

 


ابوطالبی افزود:« اینکه شریعتمداری می گوید باقی گفته است:"هاله اسفندیاری بارها به ایران سفر کرده و هیچ مقام قضایی یا امنیتی او را احضار نکرده است" آیا این جمله به معنای ارتباط با هاله اسفندیاری است و باقي همكار هاله اسفندياري محسوب مي شود ؟ بر چه اساسي مي گوييد باقي همكار هاله اسفندياري در موسسه وودرو ويلسون بوده است؟ در حالي كه باقی تاکنون نه با هاله اسفندیاری ملاقاتی داشته و نه ارتباط مکتوبی با وی داشته است و در گفتگويي با يكي از رسانه ها از هاله اسفندياري كه زنداني شده بود سخن گفته و چون گلايه كرده بود كه چرا قبل از اثبات اتهام او يك رسانه دولتي كه كيهان باشد از او به عنوان جاسوس نامبرده است آقاي شريعتمداري را برآشفته كرده است. والا پيشتر نيز آقاي باقي هرگونه آشنايي و ارتباط خود با موسسه بين المللي ويلسون را تكذيب كرده است. اگر در یک سایتي آن هم سایتی نزدیک به تفکر آقاي شريعتمداري از باقی نه به عنوان همکار هاله اسفندیاری بلكه به عنوان يكي از پژوهشگران ميهمان در موسسه ای كه اسفندياري با آن مرتبط بوده یاد شود ، آیا این به معنای ارتباط باقی با آن هاست و سندی برای اتهامات بی اساس کیهان محسوب می شود؟ این در حالی است که هرگز باقی پژوهشگر میهمان این موسسه هم نبوده است.حتی اگر در سایت ویلسون هم ذکر شده باشد باقی هیچگاه به آنجا نرفته و نه همکاری با آن ها داشته است و هرگونه ارتباط آقاي باقي ، موكل بنده با اين موسسه توسط خود ايشان قويا تكذيب شده است. اولا، شريعتمداري چگونه اين رابطه را احرازكرده است كه داد مي دهد شما زير دست هاله اسفندياري و همسر او، شائول بخاش چه مي كنيد؟ ثانيا، دادگاه چگونه بدون توجه به حقايق راي مي دهد و نهایتاً این مطالب چه ارتباطی به موضوع شکایت ما علیه کیهان دارد؟»

 


وکیل باقی در ادامه گفت:« شریعتمداری برای هیچ یک از اتهامات خود سند و مدرکی اقامه نکرد و تنها سعی کرد دروغ پراکنی ها ی خود را تکرار و اتهامات تازه ای به آن ها بیفزاید. د ادگاه در این باره سکوت کرد و هیات منصفه نیز بدون موضع و بی طرف نبود. به گونه ای که حتی یکی از افراد روحانی هیات منصفه پس از جلسه به بنده که یک روحانی هستم با لحن توهین آمیزی گفت: خجالت نمی کشی از این افراد خبیث دفاع می کنی؟ آیا این نشانگر تصمیم گیری از پیش توسط دادگاه نبود؟ »

 

ابوطالبی ضمن اینکه خود را یکی از اعضای کمیته حقوقی انجمن دفاع از حقوق زندانیان معرفی کرد ، عضویت در آن را باعث افتخار خود دانست و گفت:« این انجمن یک نهاد مردمی و دارای مجوز قانونی فعالیت است که کارنامه ای درخشان در دفاع از حقوق تمامی زندانیان اعم از سیاسی و غیر سیاسی دارد بر خلاف آنکه متهم در تمام طول محاکمه زیرکانه سعی داشت این انجمن را به نام انجمن دفاع از زندانیان سیاسی معرفی کند و آن را فاقد مجوز و غیر قانونی جلوه دهد .»

 

وی ادامه داد:« هیئت امنای این انجمن متشکل از 66 عضو است که اکثر ایشان ازفرهیختگان و چهره های فرهنگی و علمی ؛ روحانیون ، اساتید دانشگاه ،روزنامه نگاران و از خانواده ایثارگران و وکلای مجربی اند که بعضاً سالها سابقه قضاوت در این دادگستری جمهوری اسلامی را نیز در کارنامه خویش دارند و مؤسس آن شخصیتی دانشمند و فرهیخته آقای عمادالدین باقی است که ازافتخارات این مرز و بوم است . ایشان از شاگردان مبرز مرحوم آیت الله العظمی منتظری و دارای سابقه طولانی فعالیت فرهنگی و علمی و دینی است. تلاش او در عرصه فرهنگی که خلاصه آن؛حداقل 27 جلد کتاب منتشر شده و مجموعه مقالات در طول سی سال گذشته است. این کتابها در زمینه های تاریخ انقلاب اسلامی و دین شناسی و به ویژه تلاش نافذ تحقیقی در زمینه اسلام و حقوق بشر بوده است و برخی از کتاب های او به زبان های دیگر ترجمه شده و مورد استقبال مسلمانان عرب زبان قرار گرفته است.»

 

ابوطالبی گفت:« برخلاف متهم که در تمام سال های گذشته هیچکس از تیر اتهام او مصون نمانده است و پیوسته بر خلاف اصل برائت ؛ افراد مختلفی را از هر جریان مورد اتهامات سنگین قرار داده است ، موکل ما به این شهره است که همواره به تأسی از رسول اکرم (ص) و حضرت علی (ع) مدافع حقوق کلیه شهروندان حتی مجرمان بوده و با این اعتقاد که طبق اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و شریعت اسلام و همچنین اسناد بین المللی حقوق بشر حتی اگر جرم کسی هم در محکمه اثبات شده و محرز گردیده باشد دارای حقوقی است که تحت هیچ شرایطی نمی توان از او سلب کرد چنانکه اصل39 قانون اساسی کسی را که به حکم قانون محکوم شده است حتی اگر محکوم به اعدام یا حبس ابد باشد ممنوع ازهتک حرمت و حیثیت دانسته است و این برگرفته از سیره ائمه اطهار است که سمبل آن برخورد حضرت علی (ع) با ابن ملجم است که حضرت را ترور نمود. این انجمن با خون دل خوردن ها و حق عضویت اعضا ویاوری خیرّین و وجوهات شرعیه و تلاش و همت و پشتکار وکلاء و فرهیختگان و فعالان مدنی همین جامعه اداره می شود و صرفا با نگاهی انسانی و درچارچوب قانون و به صورت رایگان و با هزینه کردن از جیب خود به راهنمایی حقوقی یا اخذ وکالت تبرعی زندانیان و آموزش و فرهنگ سازی در زمینه حقوق مردم پرداخته است اما از سوی روزنامه ای دولتی که با پول بیت المال اداره می شود با تهمت های نابخشودنی ارتباط ارگانیک با تروریست ها و ارتباط با بیگانگان و دریافت پول از امریکا روبرو شده است.»
 


این عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان و یکی از وکلای عمادالدین باقی در پایان تاکید کرد:«دادگاه پس از سخنان شریعتمداری امکان پاسخگویی وکلا را سلب و تنها آنان را به ارائه لایحه ای مکتوب به داگاه محدود کرد در حالی که برای شریعتمداری امکان ساعتها سخنرانی در دادگاه و مصاحبه مطبوعاتی و تلوزیونی فراهم شد و بارها برخی از اعضای هیات منصفه با دخالت های خود در جریان دادگاه طرفیت خود را به نفع شریعتمداری ثابت کردند و طبیعی است که رای نهایی جز به سود او نباشد.»
 


 




سید ابراهیم نبوی -

زهرا رهنورد، پدیده انتخابات دهم


یک ماه به برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری مانده است. با نزدیک شدن زمان انتخابات تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور، تبدیل به مرکز حضور دائمی مردم شد، دو پدیده در انتخابات بخوبی مشخص است، نخست نقش زهرا رهنورد، همسر میرحسین موسوی و دوم، حضور رنگ سبز به عنوان نشانه مخالفان دولت و حامیان میرحسین موسوی. روزنامه های کشور نیز بتدریج در حال قطبی شدن هستند. روزنامه اعتماد از قول خاتمی نوشت: " اصلاحات شکست ناپذیر است." همین روزنامه خبر حمایت سروش از کروبی را منتشر کرد. اعتماد ملی خبر از تحقیق و تفحص مجلس از سفرهای استانی احمدی نژاد داد. اما روزنامه رسالت مواضع جانبدارانه ای نسبت به احمدی نژاد گرفت. این روزنامه از قول احمدی نژاد نوشت " ملت باید آزادانه انتخاب کند." رسالت همچنین از قول فاطمه رهبر نوشت: " مردم احمدی‌نژاد را از خودشان می‌دانند." اما روزنامه سرمایه بیشتر روی منابع مالی احمدی نژاد تاکید کرد و در گزارشی با عنوان " هر روستایی 80 هزار تومان" به خرید رای روستائیان اشاره کرد. در روزنامه مردمسالاری کروبی اعلام کرد: " یک جریان ارتجاعی می‌خواهد ما را از صحنه حذف کند."

 

رهنورد: زنان احتیاج به قیم ندارند

 


زهرا رهنورد، همسر میر حسین موسوی، یکی از کاندیداهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، که همسرش را در سفرها و برنامه های تبلیغاتی همراهی می کند، ضمن سخنانی در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد با بیان اینکه بعد از انتخابات پیگیر مطالبات زنان خواهد بود، گفت: " همیشه نسبت به تبعیض علیه زنان اعتراض داشتم. زنان ایرانی به قیم احتیاج ندارند." زهرا رهنورد که برای نخستین بار در تاریخ انتخابات در ایران، به عنوان همسر یک نامزد انتخاباتی در کنار همسرش میرحسین موسوی حاضر شد، یکی از پدیده های انتخابات خرداد 88 شده است.

 


زهرا رهنورد ضمن یک سخنرانی در گردهمائی ملی دانشجویان دانشگاه آزاد، ضمن اظهار نارضایتی از وضعیت موجود در کشور، یکی از اصلی ترین دغدغه های خود را وجود تبعیض علیه زنان در دوران پس از انقلاب خواند و گفت:"همیشه نسبت به تبعیض علیه زنان اعتراض داشتم. زنان ایرانی با کرامت و خردورز هستند و خودشان می توانند در سرنوشت خود تصمیم گیرنده باشند. آنها به قیم احتیاج ندارند." وی در ادامه با اشاره به اینکه در موسم انتخابات می توان بهتر اعتراض کرد، افزود: " امروز موسم انتخابات است و ما می توانیم این اعتراضات را بهتر بیان کنیم چرا که هر انتخاباتی می تواند جشنواره آزادی فکر، بیان و قلم باشد." زهرا رهنورد که در دوران دولت اصلاحات هم از مشاوران سید محمد خاتمی بود، در بخش دیگری از سخنرانی خود، به عنوان همسر یکی از کاندیداهای مطرح درانتخابات پیش روی ریاست جمهوری، مهمترین شعار خود چنین خلاصه کرد: " رفع تبعیض و حمایت از زنان."

 


همسر میر حسین موسوی در بخش دیگری از سخنرانی خود گفت: " امر به معروف ونهی از منکر باید با گفت وگوهای شرافتمندانه و خوب انجام گیرد نه با راه اندازی گشت‌های امنیتی." وی در بخش دیگری از سخنرانی خود که با استقبال پر شور دانشجویان دانشگاه آزاد همراه شد، به مساله دانشجویان ستاره دار و زندانیان سیاسی اشاره کرد و گفت: " در کوران انقلاب شعار می‌دادیم زندان سیاسی آزاد باید گردد، ولی هیچگاه فکر نمی‌کردیم که اکنون نیز باید این شعار را سردهیم. با اهتمام رییس‌جمهور آینده باید برای همیشه درب زندان برای اهالی فکر و اندیشه بسته شود." زهرا رهنورد سپس در مخالفت با تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی گفت: "این حقی که به ولایت فقیه و شورای ولایت داده شده کاملا نفی کننده آن توانایی های انسان برای شناخت حق و باطل است. بنظر من این کارایی منفی است."

 


این سخنان دکتر زهرا رهنورد با واکنش منفی سایت ها و خبرگزاری های حامی دولت از جمله خبرگزاری دولتی ایرنا مواجه شد. این واکنش ها تا جایی پیش رفت که هفته گذشته یکی از سایت های وابسته به محمود احمد نژاد، حتی نوع پوشش و خرید روزانه زهرا رهنورد را با پوشش و خرید روزانه همسر محمود احمدی نژاد مقایسه کرد و نوشت: همسر محمود احمدی نژاد به تنهائی به خرید می رود وبا توجه به حجاب وی کسی نمی تواند قیافه همسر رئیس جمهور را تشخیص دهد به همین دلیل وی همیشه به تنهائی به خرید می رود اما زهرا رهنورد با روسری گلدار در بازار دیده و برای هر شهروندی قیافه وی آشناست." این سایت در ادامه به خرید همزمان زهرا رهنورد و همسر رئیس جمهوری فعلی از یک فروشگاه اشاره می کند، و می نویسد: خبرنگار ما موفق شده قبض خرید همسر رئیس جمهور و قبض خرید همسر موسوی را از مدیران فروشگاه بگیرد و در مقایسه دو قبض مشخص شده که همه خرید همسر رئیس جمهور 120 هزار تومان بوده در حالی که تنها قیمت یک قلم از خرید همسر موسوی 380 هزار تومان بوده است.


بازداشت معتمدی مهر توجیه قانونی ندارد

 


به بازداشت مهدی معتمدی مهر اعتراض شد. بازداشت مهدی معتمدی مهر، عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران و عضو کمیته انتخابات آزاد که 30 فروردین ماه ـ دو روز پیش از انتشار بیانیه‌ای در خصوص نبود شرایط انتخابات آزاد و سالم ـ توسط مامورین امنیتی دادگاه انقلاب تهران در منزلش دستگیر شد، روز گذشته با واکنش جمعی اعضای "کمیته دفاع از انتخابات آزاد، سالم و عادلانه" مواجه شد. این اعضا که در میان آنها نام چهره‌هایی از جمله شیرین عبادی، ابراهیم یزدی، تقی رحمانی، سعید مدنی، عبدالفتاح سلطانی، عزت الله سحابی، علی اکبر معین فر، محمد بسته نگار، محمد توسلی، خسرو سیف، محمد علی عمویی، هاشم صباغیان، احمد صدر سید جوادی، داوود هرمیداس باوند و حسین شاه اویسی به چشم می‌خورد در نامه ای سرگشاده به آیت الله هاشمی شاهرودی، رییس قوه قضاییه، آزادی عضو حقوقدان کمیته انتخابات آزاد را خواستار شدند.


‏400 ميليارد تومان براي خريد راي‏

 


در حاليکه درست يک ماه و يک روز ديگر به برگزاري انتخابات رياست‌جمهوري دهم مانده، دولت احمدي‌نژاد همچنان از برنامه‌هاي جديدي براي توزيع پول بين اقشار مختلف مردم پرده‌برداري کرد. آخرين نمونه از اين دست، اعلام توزيع ناگهاني 400 ميليارد تومان بين حدود 5 ميليون روستايي است که به هرکدام از آنها قرار است تحت عنوان "دومين مرحله سود سهام عدالت" 80 هزار تومان پرداخت شود. همين ديروز مشخص شد اندوخته‌هاي احمدي‌نژاد براي توزيع در آخرين هفته‌هاي نزديک به انتخابات، به اين زودي‌ها تمام‌شدني نيست و 400 ميليارد تومان از اين اندوخته‌ها نيز براي جلب راي بيش از پنج ميليون روستايي در نظر گرفته شده است.

 


از سوی دیگر، پرداخت سود سهام عدالت در آينده نزديک به حدود ۱۱ ميليون نفر از جمله بازنشستگان کشوري و لشکري، پرسنل نيروهاي مسلح و کارکنان دولت نيز از جمله وعده‌هاي اخير است؛ که در اين ميان به نظر مي‌رسد حواله خادمان مساجد نقد شده و آنطور که سرپرست موسسه عمران مساجد سازمان اوقاف خبر داده، به 28 هزار نفر از اين قشر اعلام شده که تا پايان همين هفته براي دريافت سود سهام عدالت مراجعه کنند.

 


در شیراز نیز يک مقام دولتي استان فارس براي اعطاي يک هفته‌اي وام ازدواج به جوانان وعده داده است. اين وعده در حالي مطرح ‌شد که وام‌هاي ازدواج از عيد فطر سال گذشته قرار بود به 4 ميليون تومان افزايش يابد، اما طبق گزارش‌هاي متعدد رسانه‌اي، اين وام‌ها در اکثر موارد انجام نشده و پس از مدتي کوتاه، به کلي متوقف شده است. اما رفع توقف پرداخت وام 4 ميليون توماني ازدواج و پرداخت يکباره آن در يک ماه منتهي به انتخابات، تنها خبر شگفتي‌آور اين روزها نيست. بلکه شايد جالب‌تر از آن، داستان توزيع مرغ و برنج و روغن مجاني بين مجريان انتخابات باشد؛ خبري که يک روزنامه رسمي آن را اعلام کرده است.
روزنامه "جمهوري اسلامي" ديروز در ستون "جهت اطلاع" خود خبر داد که: "همزمان با گراميداشت روز کارگر و روز معلم و روز پرستار به هر يک از کارکنان استانداري و فرمانداري‌ها و بخشداري‌هاي تابعه استان ايلام مقادير قابل توجهي برنج روغن مرغ و چاي داده شده است." اين روزنامه اصولگرا که مخالف احمدي‌نژاد است، در عين حال نوشته: "اين اقدام موجب شد مردم منطقه در محافل خصوصي از همديگر بپرسند اين مناسبت‌ها چه ربطي به کارکنان ارگان‌هاي تابعه وزارت کشور دارد. لابد دريافت‌کنندگان هم مي‌گويند اي کاش هميشه انتخابات باشد!"


علوي تبار: حرکت اصلاحي مانند شطرنج با گوريل است

 

 

عليرضا علوي تبار، نظريه پرداز اصلاح طلب، سخنران نشست ديروز جبهه مشاركت با عنوان "اصلاحات و انتخابات دهم" بود. وي در اين سخنراني با تحليل شرايط موجود کشور از زاويه سیاسی، اجتماعی و اقتصادي، به توضيح دلایلی پرداخت که به عقيده وي به ترجیح مهندس موسوی در بین كاندیداهای موجود می انجامد. علوی تبار گفت: "ما با نظامیان یا قدرت نظامی آن هم در شرایطی كه منطقه ما با آن مواجه است مخالف نیستیم اما وقتی هست كه سیاست و حكومت را می خواهند تابعی از نظامیان كنند. در 4 سال اخیر این روش رشد كرده و اداره جامعه به عنوان یك پادگان تشدید شده و این مساله حتی نسبت به دوران جنگ هم بیشتر شده است." وی همچنین گفت: "هر بازی از جمله‌ بازی سیاست باید از قواعدی پیروی كند، ولی متاسفانه این طور نیست. ما به سمتی می‌رویم كه عرصه‌ی سیاسی كشور عرصه رفتارهای غیر قابل پیش‌بینی شده و اگر این روند ادامه پیدا كند، این مساله فزاینده می‌شود و به یك نقطه‌ی غیرقابل كنترل می‌رسد" و همان تعبیر همیشگی خود را به كار برد كه "در ایران سیاست ورزی اصلاح طلبانه شبیه بازی شطرنج با گوریل است."
علو‌ی تبار با تاكید بر این‌كه ما باید در این انتخابات به دنبال كسی باشیم كه نسبتش با گفتمان انقلاب اسلامی مشخص باشد، گفت: "در واقع كسی در این شرایط موفق است كه تكامل این گفتمان را قبول داشته باشد." او در بیان دومین مشخصه كاندیدای مطلوب در شرایط حاضر گفت: "فردی را باید انتخاب كنیم كه بتواند انضباط شدید مالی و اقتصادی در كشور برقرار كند و به ریخت و پاش‌های بی‌اندازه پایان دهد تا به دولتی كه به پول نفت متكی است بفهماند كه هر ریالی باید با حساب و روی برنامه هزینه شود. در واقع این فرد باید انضباط را به اقتصاد ایران برگرداند. " علوی‌تبار با حمایت از میرحسین موسوی تصريح کرد: "البته حمایت از میرحسین موسوی به معنی نفی خوبی دیگر كاندیدای اصلاح‌طلب نیست، ولی ویژگی‌هایی كه من عرض كردم در مهندس موسوی هست؛ گرچه ممكن است ایشان سقف خواسته‌های ما نباشد، ولی خروج از وضعیت فعلی با انتخاب ایشان میسر می‌شود." علوی‌تبار هم‌چنین گفت: "مردم ما عقلایی تصمیم می‌گیرند به شرطی كه هزینه‌ها و فایده‌های آن را خوب بشناسند و تبیین این مساله بر عهده روشنفكران است. "


سیاست عرصه تقلید نیست

 

 

سرمقاله روزنامه اعتمادملی با عنوان "سروش پدرخوانده اصلاح‌طلبان نیست" به بررسی حمایت عبدالکریم سروش از مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری پرداخت. در ابتدای این سرمقاله آمده است: " عبدالکریم سروش گفت که من پدرخوانده اصلاح‌طلبان نیستم و گمان نمی‌کنم آنها نیز قبول داشته باشند که فرزندان یا فرزندخواندگان من باشند. اکنون اما در سه سالگی آن گفتار، سخن سروش صورتی عینی به خود گرفته است و او اما به صراحت از کاندیداتوری مهدی کروبی دفاع می‌کند." در این نوشته آمده است: " سروش می‌گوید که عرصه سیاست عرصه تقلید نیست و به صرف حمایت یک فرد یا یک جریان از یک کاندیدا نمی‌توان چشم بر عملکرد گذشته و شعارها بست و همراه موج شد. در عرصه سیاست جایی برای تقلید نیست و از همین‌رو انتظار آن نیست که شاگردان دیروز سروش، جانب تقلید از او بگیرند و گردن به رای او بگذارند."


"تصمیم‌‌های فعلی، بازگشت به دوره قاجار است"

 


میرحسین موسوی می‌گوید که روند تصمیم‌گیری‌های فعلی در ایران، " بازگشت به دوره قاجار و قبل از آن" است. به گزارش خبرگزاری مهر، آقای موسوی که در جمع دانشجویان دانشگاه آزاد سخنرانی می‌کرد، با انتقاد از شیوه سخن گفتن مقام‌های دولت نهم با مردم پرسید که " آیا این شیوه سخن گفتن با مردم فرهیخته ایران است؟" وی در سخنرانی اخیر خود گفته است که اطلاعات هزینه‌های چهارساله دولت را در اختیار مردم قرار خواهد داد. این نامزد ریاست جمهوری اظهار داشت که باید از مقام‌های دولت نهم پرسید که درآمد‌های نفتی در چهارسال گذشته را چگونه هزینه کرده‌اند.


رکسانا صابری آزاد ‌شد

 


رکسانا صابری خبرنگار ایرانی- آمریکایی با حکم دادگاه تجدید‌نظر از زندان آزاد شد. صالح نیکبخت وکیل مدافع خانم صابری به خبرگزاری ایسنا گفت که دادگاه تجدید‌نظر حکم هشت سال زندان تعزیری موکلش را به «دو سال حبس تعلیقی» که تا پنج سال به اجرا در نخواهد آمد، کاهش داده است. آقای نیکبخت در گفتگو با زمانه گفت که در محکومیت اولیه، جرم خانم صابری «جاسوسی برای کشور متخاصم و نگهداری اسناد طبقه‌بندی شده» تشخیص داده شده بود. ولی با ارائه ادله و مستندات جدید، مورد اول از وی رفع و تنها مورد دوم جرم تشخیص داده شد. به گفته نیکبخت، با پذیرش اتهام دوم از جانب خانم صابری، حکم صادره تخفیف یافت. عبدالصمد خرمشاهی وکیل دیگر رکسانا صابری نیز به رویترز گفته است که موکلش تا پنج سال اجازه هیچ‌گونه فعالیت خبری در ایران ندارد.


با این حال به گفته رضا صابری، رکسانا اجازه خروج از ایران را دارد. آقای صابری به آسوشیتدپرس گفته است که تا چند روز آینده به همراه رکسانا و مادرش ایران را ترک می‌کند. بی‌بی‌سی نیوز نیز خروج خانم صابری از زندان اوین را تائید کرده است.

 


باراک اوباما رئیس جمهوری و هیلاری کلینتون وزیرخارجه آمریکا از آزادی رکسانا صابری استقبال کردند. به گزارش سی‌ان‌ان، رابرت گیبز سخنگوی کاخ سفید گفت که ما از این «حرکت انسان‌دوستانه» استقبال می‌کنیم. وی افزود که باراک اوباما علاقمند است تا بازگشت صابری را به خانه‌اش در ایالات متحده خوش‌آمد بگوید. آقای گیبز در عین حال گفت که آمریکا تاکید دارد که رکسانا صابری به اشتباه متهم شده است. گزارش دیگری نیز حاکی است که هیلاری کلینتون وزیرخارجه ایالات متحده می‌گوید با آزادی رکسانا صابری «خوشحال و دلگرم» شده است. به گزارش آسوشیتدپرس، اظهارات وی اندکی پس از آزادی رکسانا صابری خبرنگار ایرانی آمریکایی از زندان اوین ایران صورت گرفت.

 


 




 

 

در روزهای اخیر بسیاری از کسانی که به ویژه در موج بازداشت‌های بعد از عاشورا و پیش از ۲۲ بهمن بازداشت شده و پیش از عید نوروز با قرار وثیقه یا کفالت آزاد شده بودند، برگه‌های احضار به دادگاه دریافت کرده‌اند.

 

به گزارش ندای سبز آزادی، بسیاری از این افراد از زندانیان گمنامی هستند که یا در تظاهرات خیابانی و یا به دلیل فرستادن چند پیامک یا ایمیل بازداشت شده و سابقه فعالیت سیاسی ندارند.

 

تاریخ بیشتر این دادگاه‌ها در روزهای آخر خرداد و اوایل تیر ماه تعیین شده است و شعبه تعیین شده هم مثل بیشتر دادگاه‌های برگزار شده در یک سال اخیر، شعبه ۱۵ (به ریاست قاضی صلواتی)، شعبه ۲۶ (به ریاست قاضی پیرعباسی) و شعبه ۲۸ (به ریاست قاضی مقیسه) است.

 

به نظر می‌رسد با توجه به هزینه سنگین بازداشت‌های گسترده بعد از عاشورا و پیش از ۲۲ بهمن، عوامل کودتا تصمیم گرفته‌اند این بار برای مهار اعتراضات مردمی در خرداد ماه، که میرحسین موسوی در بیانیه اخیر خود آن را ماه آگاهی و حق‌جویی خواند، از حربه احضار به دادگاه استفاده کنند تا خطر صدور احکام سنگین باعث شرکت نکردن فعالان جنبش سبز در اعتراضات خرداد ماه شود.

 

همچنین به دنبال اعدام فرزاد کمانگر، معلم کرد، صبح روز دوشنبه بیستم اردیبهشت، سه تن دیگر از فعالان انجمن صنفی معلمان کردستان به نام های حیدر زمان، مصطفی سربازان و رامین زندنیا به ستاد خبری اطلاعات سنندج احضار شدند.

 

به گزارش آژانس خبری موکریان، گفته می‌شود این افراد پیرامون اعدام فرزاد کمانگر معلم کامیارانی و پیامدهای آن بازجویی شده اند.

 

علاوه بر این روز یکشنبه پیمان نودینیان، یدالله زارعی، هیوا پیرخضرانیان و بها ملکی از فعالان انجمن صنفی معلمان کردستان در سنندج بازداشت شده بودند که پس از بازجویی های طولانی نیمه شب همان روز آزاد شدند.

 

همچنین فرهاد باغانی روزنامه نگار خوزستانی برای دفاع از اتهامات وارده در دادگاه انقلاب اهواز حضور یافت.

 

به گزارش هرانا، صبح دیروز وی برای اخرین دفاع از اتهامات وارده با حضور در شعبه دوازدهم بازپرسی دادگاه انقلاب اهواز در خصوص اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در یک حزب سیاسی در این شعبه حاضر و آخرین دفاعیات خود را ارایه کرد.

 

حکم 11 سال حبس قطعی برای ابولفضل عابدینی

 

شعبه ۱۳ دادگاه تجدید نظر استان خوزستان حکم ۱۱ سال حبس ابوالفضل عابدینی نصر را که پیش‌تر از سوی شعبه یکم دادگاه انقلاب اهواز صادر شده بود؛ مورد تائید قرار داده است. خانواده عابدینی در گفتگو با برخی از سایت‌های خبری اعلام داشتند که فرصت اعتراض به حکم شعبه یکم دادگاه انقلاب برای ایشان ۳ هفته بوده و وکیل ایشان لایحه دفاعیه را تنظیم نموده ولی فرصت ارائه آن به دادگاه تجدید نظر وجود نداشت.

 

به گزارش آفتاب،ابوالفضل عابدینی‌نصر آخرین بار نیمه شب ۱۱ اسفند ماه ۱۳۸۸، در منزل مسکونی خود در رامهرمز بازداشت شد. گفتنی است محمد اولیایی‌فر، وکیل آقای عابدینی نیز، که به یک سال حبس محکوم شده بود، هم اکنون زندان اوین به‌سر می‌برد.

 

رفع اتهام محاربه از یک شهروند زندانی

 

آخرین جلسه دادگاه زهرا جباری روز گذشته و بدون حضور خانواده‌ وی در دادگاه برگزار شد.

 

به گزارش "تا آزادی زندانیان سبز" یکی از اتهامات او براساس کیفرخواست نماینده دادستان محاربه بود که همین مساله به شدت نگرانی خانواده او و افکار عمومی را برانگیخته بود اما به گفته خانواده جباری، قاضی شعبه 28 دادگاه انقلاب، قاضی مقیسه این اتهام را وارد ندانسته است.

 

بر اساس این گزارش قاضی مقیسه در جلسه دیروز دادگاه پس از اخذ آخرین دفاعیات زهرا جباری گفته است که اتهام محاربه درباره او صدق نمی کند.

 

زهرا جباری 36 ساله و متاهل است و در جریان اعتراضات 27 شهریور، روز قدس، دستگیر شد. این زندانی سیاسی اکنون در بند نسوان زندان اوین در انتظار صدور حکم دادگاه بدوی است.

 

جان روزنامه‌نگاران ایرانی در خطر است

 

"وضعیت سلامت بسیاری از روزنامه‌نگاران زندانی در خطر جدی است. عمادالدین باقی، بدرالسادات مفیدی، محبوبه کرمی، سعید متین پور، هنگامه شهیدی و... نیاز فوری به درمان دارند. به گفته خانواده‌های آنها علیرغم تائید و توصیه پزشکان زندان، مقامات وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران مانع اعزام روزنامه‌نگاران زندانی به بیمارستان می‌شوند. برخی از روزنامه‌نگاران زندانی در روزهای اخیر از زندان اوین به زندان‌های دیگر انتقال داده شده‌اند."

 

این بخشی از اطلاعیه مطبوعاتی "گزارشگران بدون مرز" است که اعلام کرده‌اند اعدام پنج زندانی سیاسی در ایران، نگرانی آن‌ها را نسبت به سرنوشت روزنامه‌نگاران زندانی بیشتر کرده است.

 

در بخشی از این اعلامیه آمده است: "از دو هفته پیش وزارت اطلاعات در سراسر کشور روزنامه‌نگاران را احضار و از آنها می‌خواهد تعهد نامه‌ای مبنی بر عدم شرکت و منتشر نکردن خبرهای راهپیمایی و تظاهرات‌‌های احتمالی در سالگرد انتخابات مورد اعتراض محمود احمدی‌نژاد، امضا کنند. از سوی دیگر وضعیت روزنامه نگاران ایران روز به روز بدتر می‌شود. از خرداد ماه ١٣٨٨ بیش از ٢٠ نشریه توقیف یا تعطیل شده‌اند، هم اکنون در ایران بیش از سه هزار تن از کارکنان رسانه‌ها از حق کار محروم هستند. مدیران رسانه‌ها تحت فشارهای پیدا و پنهان مقامات دولتی و امنیتی از استخدام و همکاری با روزنامه‌نگارانی که با روزنامه‌های اصلاح‌طلب همکاری می‌کرده‌اند و یا زندانی بوده اند پرهیز می‌کنند."

 

گزارشگران بدون مرز اعلام می‌کند: "هنگامه شهیدی روزنامه نگار زندانی در تاریخ ١٨ اردیبهشت به شش زندان به اتهام " شرکت در تظاهرات غیر قانونی،اقدام علیه امنیت ملی، و تبلیغ علیه نظام" محکوم شد.

 


دیدار دانشجویان با خانواده بهاره هدایت

 

جمعی از اعضای انجمن دموکراسی خواه دانشگاه تهران در منزل بهاره هدایت، عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، حضور یافتند و با امین احمدیان همسر وی دیدار کردند.

 

به گزارش دانشجونیوز در این دیدار در ابتدا امین احمدیان همسر بهاره هدایت، گزارشی از روند پرونده و دادگاه وی که هفته گذشته برگزار شد، ارائه دادند. "فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانه‌های بیگانه"، "توهین به رهبری"، "توهین به رئیس جمهور"، "اخلال در نظم عمومی از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی"، "ورود غیرقانونی و تخریب درب دانشگاه امیرکبیر" اتهامات وارد شده به بهاره هدایت هستند.

 

امین احمدیان افزود فعالیت های همسرش کاملا در چهارچوب قانون بوده و اتهامات وارده به وی دور از واقعیت است و به هیج وجه این اتهامات را نمی توان به وی منتسب کرد.

 

وی وضعیت روحی بهاره هدایت را خوب توصیف کرد اما از عدم تماس تلفنی وی در چند روز اخیر ابراز نگرانی کرد.

 

سازمان عفو بین الملل خواستار آزادی مجید توکلی شد

 

سازمان عفو بین الملل با چاپ پوستر و پست کارت تبلیغاتی منقش به تصویر مجید توکلی، با این دانشجوی زندانی اعلام همبستگی کرده است.

 

به گزارش دانشجونیوز، سازمان عفوبین الملل در تاریخ 3 می 2010 برای اعلام همبستگی با مجید توکلی یک پوستر طراحی کرده و روی وب سایت خود قرار داده است. در این پوستر تبلیغاتی از حامیان خود درخواست کرده تا با امضا و تائید محتویات و مندرجات این پوستر، آنرا برای ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران پست کنند.

 

در این پوستر آمده است: " مجید متعاقبا به اتهام توهین به مقامات، فعالیت تبلیغی علیه نظام و تجمع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی به هشت سال و شش ماه حبس محکوم شد.ده ها تن از دانشجویان در مراسم 16 آذرماه، که در سراسر کشور بر پا شد، بازداشت شدند. بعضی آزاد شده ولی تعداد نامعلومی از ایشان کماکان در بازداشت به سر می برند و به زندان محکوم شده‌اند."
 


 




فرشاد مومنی -

 

درباره رابطه دین و توسعه به طور کلی و رابطه اسلام و توسعه به طور خاص از زوایای گوناگونی بحث‌هایی در بین متفکران و نظریه‌پردازان برجسته توسعه و فیلسوفان تاریخ و فیلسوفان علم و نیز برخی اسلام‌شناسان معاصر صورت گرفته که در مورد هرکدام از آنها طبیعتاً می‌توان مطالب مفصل و مبسوطی ارائه کرد. اما اگر قرار باشد در حالت اجمال طبقه بندی خیلی فشرده‌ای ارائه شود می‌توان به این نکته اشاره کرد که به طور کلی دربین مجموعه داده هایی که از این زاویه در اختیار ما هست کسانی هستند که راجع به امکان پذیری توسعه دینی بحث کرده اندو طبیعتا در بین طیف آنهایی‌ که بحث کرده‌اند کسانی که موافق امکان پذیری یا مخالف امکان پذیری هستند یا موافق و مخالف مشروط هستند زیاد است اما در بین کسانی که در اصل امکان پذیری توافق دارند به طور کلی می‌توان دو گروه را از یکدیگر تفکیک کرد: گروهی که به اعتبار ملاحظات متدولوژیک در این زمینه بحث کرده‌اند و گروهی که به اعتبار ملاحظات تجربی در این زمینه مباحثی را ارائه کرده‌اند.

ملاحظات متدلوژیک

گروه اول از آنهایی که به اعتبار ملاحظات متدولوژیک این بحث را مطرح می‌کنند و الگوی توسعه دینی را امکان پذیر می‌دانند یکی از مهمترین بحث هایشان حول مفهوم تیپ ایده‌آل در روش شناسی علوم اجتماعی دور می‌زند.در روش شناسی علوم اجتماعی مفهومی است به نام نمونه آرمانی (Ideal Type) و گفته می‌شود که تقریبا کوشش های فکری مهمی که از دل آنها ایده هایی برای توسعه و بنیان هایی برای تبیین روش مند توسعه وجود دارد عمدتا به لحاظ متدولوژیک بیش از آنکه مسائل و مباحثشان جنبه تجربی و اتکا به ما به ازاء خارجی داشته باشد ، به لحاظ متدولوژیک متکی بر نمونه های آرمانی است. برای مثال می‌گویند در هیچ کجای دنیا نشانه‌ای از آن الگویی که در چهارچوب ایدئولوژی سرمایه داری یا اقتصاد آزاد به عنوان بنیان های متدولوژیک رفتار اقتصادی ارائه شده وجود ندارد.کوششهایی که در ساحت مثلا اقتصاد متعارف صورت می‌پذیرد در ذات خود یک کوشش مبتنی بر روش‌شناسی نمونه آرمانی است. 

بنابراین، اگر می‌شود راجع به نمونه آرمانی توسعه یا عملكرد اقتصادی در چهارچوب الگوی سرمایه داری یا مارکسیسم نگاه کرد طبیعتا در مورد اسلام هم می‌شود این کار را کرد و البته هر نمونه آرمانی یک سلسله قاعده های رفتاری را ارائه می‌دهد این قاعده های رفتاری البته مشروط و مقید هستند به یک سلسله فروض و اعتبارات و مجادله‌ای که درروش شناسی علوم اجتماعی وجود دارد این است که این قید و شرط ها و نسبت آن با واقعیت چقدر بر روی اعتبار علمی آن الگوی نظری روشمندی که مثلا توسعه اسلامی را عرضه می‌کند یا توسعه مارکسیستی و یا سرمایه داری را می‌تواند اثر بگذارد که در هر حال چون موضوع مورد مناقشه‌ای هست الان به آن ورود نمی کنم ولی شخصا از زمره آن دسته کسانی هستم که معتقدند با هر چه واقعی‌تر بودن آن فروض، نظریه ارائه شده اعتبار بیش‌تری از لحاظ علمی پیدا می‌کند.
 
پس به لحاظ متدولوژیک در کادر روش شناسی نمونه آرمانی می‌توان به ارائه تئوری در باره توسعه مبتنی بر اسلام اقدام کرد و این در ساحت علم پذیرفته است و اعتبار علمی آن هم از طریق آزمون‌های تجربی متناسب سنجیده می‌شود و صرف جهت‌دار بودن آن به لحاظ ارزشی، خدشه‌ای به آن وارد نمی‌كند و همانطور که اشاره کردم کسانی که باورهای ایدئولوژیک دیگری هم داشته‌اند این کار را انجام داده‌اند و به اعتبار اینکه این بنیان ایدئولوژیک وجود داشته کسی اعتبار علمی کوشش های نظری آنان را به چالش نمی کشد. برای اینکه اعتبار نظری تئوری ها مستقل از این مسئله سنجیده می‌شود و ما الان فاصله خیلی طولانی به لحاظ زمانی با دوره‌ای پیدا كرده‌ایم که گروهی از فیلسوفان و تاریخ شناسان علم فکر می‌کردند که لازمه ارائه گزاره‌های علمی ایدئولوژی زدایی از آنها است.

تا آنجا که به حوزه ادبیات توسعه مربوط می‌شود شاید برای اولین بار گونار میردال اقتصاددان ممتاز و فقید سوئدی که جایزه نوبل هم برده است در 2 یا 3 نمونه از آثار برجسته‌اش که به یادگار مانده و بعضی از آنها به فارسی هم ترجمه شده خیلی مفصل و مبسوط توضیح داده که چرا دخالت داشتن ارزش های اخلاقی و دینی در کارهای فکری پژوهشگران اجتناب ناپذیر است.از این زاویه در حوزه نظری یک بحث خیلی مهم دیگری را اقتصاددانان نهادگرا به ذخیره دانش اقتصاد توسعه اضافه کردند و آن عبارت از این است که نهادگراها به درستی برروی مسئله نقص اطلاعات و اثرات آن بر روی اجتناب ناپذیری انواع و اقسام عدم اطمینان‌ها در ساحت عملی حیات جمعی ما همراه با كاستی‌های جدی در سطح فهم و ادراک بشر دست گذاشته و پیشبرد‌های علمی خیلی زیبایی را در این زمینه مطرح می‌کنند و از دل آن اینگونه نتیجه می‌گیرند که در طول تاریخ برای مواجهه با آن عدم اطمینان‌ها یکی از مهمترین واکنش هایی که مشاهده شده توسل به ایدئولوژی بوده و به همین خاطر اقتصاددانان بزرگ نهادگرا به درستی ادعا می‌کنند که اگر ما یک نظریه درباره ایدئولوژی نداشته باشیم اساسا قادر به درك عملكرد اقتصادی و تبیین عملکرد بلند مدت کشورها نخواهیم بود که آن هم درواقع بیان دیگری از مفهوم و مسئله توسعه و توسعه نیافتگی است. بنابراین، این هم یک زاویه دیگری است که هم برروی اجتناب ناپذیری مداخله ایدئولوژی در حرکت به سمت توسعه یا تبیین دلایل توسعه نیافتگی تاکید دارد و هم این که با یک مبنای روشمند و قابل اعتنای علمی در هم تنیدگی ایدئولوژی و عملکرد اقتصادی و به طور كلی حیات جمعی بشر با همه ابعادش در مقیاس زمانی بلند مدت را توصیح می‌دهد.

یک نحوه ورود دیگری هم از این زاویه بعضی از متفکران و فیلسوفان علم انجام داده‌اند که در میان ایرانی هایی که این کار را کرده‌اند شاید برجسته‌ترین آنها در کتاب بسیار ارزشمند تفرج صنع مطرح شده و به یک شکل دیگری امکان پذیری توسعه مبتنی بر ارزش های دینی را بحث می‌کنند و آن عبارت از این است که گروندگان به هر عقیده و دینی هم به صورت آگاه و هم بصورت ناخوداگاه تحت تاثیر اوامر و نواهی دینی قرار دارند و بنابراین تمدنی که به هر صورتی شکل می‌دهند به گونه‌ای و البته در سطوحی و نه به صورت مطلق منبعث از نظام باورها و عقایدشان است. 

در کنار این هایی که به لحاظ نظری این مسئله را امکان پذیر می‌دانند ما با طیف گسترده‌ای از متفکران و نظریه پردازان دیگری هم روبه رو هستیم که در عین حال که اصل آن مبنای نظری را قبول دارند شواهد تجربی خیلی برجسته و ممتازی را هم مطرح می‌کنند و براساس آن ادعاهای خیلی بزرگی را مطرح کرده‌اند، مثلا فرض کنید یکی از احکام بسیار محکمی که این قبیل متفکران مطرح می‌کنند این است که می‌گویند هنگامی كه ما با یک رویکرد تاریخی به تجربه های موفق توسعه نگاه می‌اندازیم ملاحظه می‌کنیم که هیچ تجربه موفق توسعه‌ای وجود ندارد مگر اینکه این موفقیت را از طریق بازگشت به بنیان های فکری و فلسفی و به طور مشخص ایدئولوژیکی و فلسفه اخلاقی آن ها بتوان توضیح داد.
 
مثلا ماکس وبر یا تاوونی یا سومبارت یا به یک تعبیر حتی امیل دورکهایم و پارسونز و این قبیل افراد در این دسته قرار می‌گیرند ، آنها بیش تر در حوزه تخصصی که دارند متمرکز می‌شوند بر روی واقعیت های مشاهده شده در تاریخ و بعضی از اینها مثل وبر یا تاوونی و در یک سطوحی پارسونز یا سومبارت اساسا می‌آیند و کل مسئله توسعه را در این چهارچوب توضیح می‌دهند یعنی از دیدگاه آنها اگر ما توسعه را یک فرآیند در نظر بگیریم نقطه عزیمت این فرآیند را آنها یک دگرگونی بنیادی در نظام ارزش ها واعتقادات به حساب می‌آورند . بعضی از متفکران دین‌دار نیز به طور مشخص با آمیزه‌ای از بنیان های نظری نهادگرایان و البته بیش تر به لحاظ متدلوژیك این بحث را مطرح می‌کنند که نظریه های سنتی علم اقتصاد نقطه عزیمتشان را برروی فرض اطلاعات کامل قرار داده بودند در حالی که ما می‌دانیم این فرض هیچ نسبتی با واقعیت ندارد و ما در نفس الامر در مناسبات فردی و اجتماعی می‌دانیم که هیچ انسانی با اطلاعات کامل در هیچ دوره‌ای از تاریخ وجود خارجی نداشته.

البته آنها بحث های مفصل تر دیگری هم می‌کنند با این مضمون كه اطلاعات انسانها علاوه بر اینکه ناقص و محدود است تنگناها و محدودیت های دیگری هم دارد که باعث می‌شود پیچیدگی استفاده از همین اطلاعات ناقص موجود بسیار افزایش پیدا کند و این واقعیت‌ها روی عملکرد اقتصادی هم طبیعتا تاثیرات معنا داری خواهد گذاشت که از ذكر جزئیات آن صرف نظر می‌کنم و فقط این نکته را مطرح می‌کنم که از آنجایی که یک اتفاق نظر عمومی در بین متفکران علوم اجتماعی بویژه طی چند دهه اخیر پدید آمده روی مسئله نقص اطلاعات متفکران اجتماعی دین دار روی همین می‌آیند هم امکان‌پذیری و هم سودمندی استفاده از مبانی دینی برای پشبرد امر توسعه را استفاده می‌کنند مضمون بحث هایی که اینها مطرح می‌کنند این است که اگر از موضع دین دارانه به این ماجرا نگاه کنیم علم مطلق از آن خداوند است و خدا که انسان را خلق کرده با تکیه بر آن علم مطلق امر و نهی های مشخصی را به صورت قاعده های رفتاری برای ما مطرح کرده و اگر ما بتوانیم هوشمندانه و خردورزانه و با رعایت ضوابط روش‌شناختی مطالعات دینی یک ادراک مطابق با واقع از رهنمودهای خداوند که از کانال وحی در اختیار انسان ها قرار گرفته استفاده بکنیم طبیعتا ما می‌توانیم آن نقص ذاتی اطلاعات و دیگر كاستی‌هایی كه ادراك بشر از این ناحیه دارد را با تکیه بر وحی تکمیل کنیم و بنابراین می‌توانیم هم الگوی ثمربخش‌تر و هم بااطمینان‌تری از توسعه را طراحی کنیم .

طبیعتا همه این ادعاها زمانی که در قالب یک تئوری توسعه دینی متجلی می‌شود با ضوابط و معیارهای دانش تجربی و متدولوژی علوم اجتماعی اعتبار علمی‌اش مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و بنابراین صرف تاثیر پذیری از آموزه های دینی به خودی خود اعتبار علمی آنها را مخدوش نمی کند اگر نگوییم که به اعتبار تصور بعضی از نحله های فلسفه علم تازه این واقعیت، اعتبار علمی آن تبیین‌های نظری را می‌تواند ارتقاء هم بدهد. اما به گمان من اگر این ایده ها را در كنار نظرات کسانی قرار بدیم که اصل امکان پذیری الگوی توسعه دینی را به همراه یک نکته‌ای مورد توجه قرار می‌دهند به نظر می‌رسد توجه به آن نکته می‌تواند برای ما هم حاوی درسها و راهگشایی های بسیار بزرگی باشد .اینها بحثشان در نهایت اختصار این است که در درجه اول نقش دین در عملکرد افراد و تمدن ها اجتناب‌ناپذیر و انکارناپذیر است و نکته دیگر اینکه این واقعیت که ما تحت تاثیر دین به سمت توسعه یا انحطاط کشیده می‌شویم بیش از هرچیز تحت تاثیر نوع استنباطی است که از آموزه های دینی پیدا می‌کنیم و بنابراین شخصاً جزو کسانی هستم که این ایده را صحیح می‌دانند و فکر می‌کنم که اگر به اقتضائات و استلزامات و پیامدهای این مسئله که به گمان من هم ریشه قرآنی دارد و هم تکیه‌گاه‌های بزرگی در عرصه نظریه های توسعه دینی دارد توجه داشته باشیم می‌تواند برای ما راهگشایی های خیلی بزرگی هم داشته باشد.

در اینجا بحث بر سر این است که اولا دین فی نفسه در همه شئون زندگی انسان‌ها و از جمله توسعه دخالت دارد اما به همان اندازه که دین می‌تواند برای تبیین مسئله توسعه ثمر بخشی داشته باشد برای تبیین مسئله انحطاط هم می‌تواند ثمر بخشی داشته باشد و این برمی‌گردد به بحث نحوه شكل‌گیری سازه‌های ذهنی و نوع استنباطی که افراد از رهنمودهای وحی به طور مشخص دارند.این که ادعا کردم به طور مشخص ایده مزبور مبنای قرآنی هم دارد به این جهت است كه ما در قرآن مکرر مشاهده می‌کنیم که درباره فلسفه بعثت انبیاء یکی از نکاتی که ذکر می‌شود این است که از انجایی که برخی گروندگان ادیان پیشین به قاعده کج فهمی ها یا منفعت طلبی های کوتاه نگرانه در آموزه های دینی دست می‌برند و آن را تحریف می‌کنند یکی از فلسفه‌های ارسال نبی این است که با آن تحریف ها مبارزه کند و در میان اسلام شناسان بزرگ معاصر آیت الله شهید دکتر بهشتی در یکی از آثار بسیار ارزشمندشان که امیدوارم به زودی منتشر بشود و قبل از انقلاب انتشار محدودی داشته و من توفیق داشته ام آن را مطالعه كنم ایشان ادعا می‌کنند که اساسا از نظر قرآن یکی از مهمترین فلسفه های بعثت انبیاء مبارزه با تحریف هایی است که در دین خدا صورت گرفته است.

از این زاویه به غیر از قرآن می‌توان این دیدگاه را حتی در نهج البلاغه هم به طور مشخص در خطبه 125 نهج البلاغه ردگیری كرد. در آنجا علی ابن ابیطالب(ع) خیلی صریح راجع به این مسئله صحبت می‌کنند این که چه فهمی از قرآن و توسط چه کسانی باشد چقدر اهمیت دارد خیلی مفصل و مبسوط بحث کرده‌اند. این که در بین متفكران بزرگ هم در غرب و هم شرق آن‌هایی که می‌خواستند منصفانه راجع به دین صحبت کنند. آنها نیز به این مسئله توجه نشان داده‌اند، مسئله بسیار جالب توجه و مهمی در حوزه اندیشه توسعه دینی است كه جای بسط هم دارد اما در اینجا می‌خواهم با ذکر این نکات دو نتیجه گیری بکنم که برای پیشبرد درست مسئله توسعه اسلامی می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد، با مراجعه به بحث های دیوید هیوم که یکی از اثرگذارترین متفکران تمدن غرب محسوب می‌شود در کتاب تاریخ طبیعی دین ملاحظه می‌شود او نیز صریح می‌گوید که یک دین به هر اندازه که معقول و منطقی باشد می‌تواند در اذهان مرم ناآگاه و بی دانش در معرض مسخ و تحریف قرار بگیرد و همین مسخ و تحریف یا کج فهمی منشا زیان های اجتماعی خیلی بزرگ هم می‌تواند بشود .

بنابر این حتی هیوم هم در واقع به یک شکلی رویکردی هم دلانه با آنچه ماکس وبر در تبیین تجربه توسعه غرب مطرح کرده را نشان می‌دهد که می‌گوید اگر ما قرائت‌های متفاوتی از دین داشته باشیم عملکردهای متفاوتی را نیز شاهد خواهیم بود.حالا که از تمدن غرب مثال زدم از تمدن شرق هم مثالی می‌زنم که خوشبختانه آن هم کتابش به زبان فارسی منشر شده و در دسترس و قابل مراجعه است یکی از متفکران بزرگ و از جمله معماران تمدن میجی که در واقع نقطه عزیمت جهش توسعه‌ای در کشور ژاپن شده یک متفکر برجسته است به نام فوکوتساوا یوکیشی، یوکیشی در کتاب نظریه تمدن ادیان مختلفی را نام می‌برد و بعد می‌گوید که همه این ادیان دو ویژگی دارند ویزگی اولشان این است که همگی از ظرفیت های کافی برای هماهنگ شدن با اقتضائات عصر جدید برخوردارند و ویژگی دوم همه آنها هم این است که برای این هماهنگی با یک محدودیت اساسی روبرو هستند که به تعبیر او آن محدودیت اساسی سطح خرد و قدرت تعقل و اندیشه مردمانی است که به آن آیین ها و مذاهب اعتقاد دارند. شما می‌دانید كه كار ماكسیم رودنسون درباره اسلام و سرمایه‌داری نیز دقیقاً با همین مبنا صورت گرفته است و البته می‌دانید كه این رویكرد طرفداران مهم دیگری هم دارد.
 
از جمله، یک کار درخشان دیگری که آن نیز به فارسی منتشر شده کتاب بسیار ارزشمند اریک فروم به نام روانکاوی و دین است، فروم در کتاب خود به طور مشخص روی نقش تعیین کننده نوع استنباط دینی در شکل دادن به سرنوشت جوامع بحث های بسیار ارزشمند و قابل تاملی را مطرح می‌کند و اگر ما این مبنا را بپذیریم که دین به صورت یک سویه روی توسعه تاثیر نمی گذارد بلکه از کانال آن ها که به آن دین باور دارند که اینها هم انسان هستند و مهمترین نقص انسان همان عقلانیت محدود او است اگر به این نکته توجه بکنیم به گمان من اگر کشوری بخواهد به طور مشخص براساس موازین دینی الگوی توسعه برای خود طراحی کند در اینجا مسئله روش شناسی معرفت دینی نیز نقش مرکزی و تعیین کننده‌ای را خواهد داشت.برآورد شخصی من بعد از نزدیک به 30 سال کار در حوزه مطالعات توسعه و همین طور با بهره گیری از انگیزه ها و علایق مشخص دینی در این زمینه این است که لااقل به اندازه صلاحیت های محدود و اندکی که دارم در بین اسلام شناسان معاصر در ایران شاید برجسته ترین و ممتازترین اسلام شناسی که روش شناسی او می‌تواند مبنای دست یابی به یک درک نظری و تدابیر عملی راهگشا برای توسعه در ایران بشود آیت الله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی است. 

طبیعتا این بحثی نیست که بشود در این مجال به صورت مبسوط درباره‌اش صحبت کرد فقط برای اینکه طرح مسئله شده باشد و بابی باشد برای اینکه ببینیم فهم دینی متفاوت چگونه به عملکرد اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی متفاوت می‌انجامد نکاتی را از روش شناسی شهید بهشتی مطرح می‌کنم که در این روش شناسی بدون اینکه ذره‌ای از خلوص معرفت دینی کاسته بشود چگونه راه باز می‌کند به سمت بصیرت نظری و عملی کافی برای نیل به توسعه براساس موازین اسلامی یکی از مهمترین مشخصه های روش شناسی آیت الله شهید دکتر بهشتی این است که ایشان با استناد به بعضی از آیات قرآن كریم تصریح می‌کنند که از دیدگاه قرآن و با تکیه بر منطق قرآن به سهولت می‌شود دریافت که مخاطب پیام دین اسلام و پیامبر گرامی آن، صرفاً مسلمانان نیستند.
 
ازدیدگاه شهید بهشتی با استناد به قرآن اینطور دریافته می‌شود که مخاطب پیام اسلام مطلق ناس هستند یعنی همه انسان ها در همه زمانها و همه مکانها.خوب این می‌تواند به سهولت به عنوان پایه‌ای که برروی آن همه اسلام شناس ها توافق داشته باشند قرار بگیرد برای اینکه ما می‌توانیم به قاعده اینکه یکی از معجزات قرآن این است که در معرض تحریف قرار نداشته با هر سطح معرفت دینی مستقیما به قرآن مراجعه کنیم و ببینیم که آری این گونه است و مخاطب پیام اسلام از دیدگاه قرآن همه مردم هستند در همه زمان‌ها و مکان‌ها. شهید بهشتی در فرآیند کسب معرفت علمی می‌گویند اگر ما این مبنای متدولوژیک را بپزیریم این یک سلسله استلزاماتی به همراه دارد که همه کسانی که علایق و دغدغه های دینی دارند و در حوزه دین پژوهی کار می‌کنند یا به اعتبار بحث حاضر در تلاش برای ارائه نظریه اسلامی برای توسعه هستند، بایستی به آن پایبند باشند و آن هم این است که یك نقطه عزیمت مهم برای دین‌پژوهان مسلمان در جهت معرفی منطق های اسلام باید این باشد که این منطق ها به گونه‌ای عرضه بشود که مخاطب های منصف اما غیر مسلمان را بتواند متقاعد بکند.

پس قطعاً اگر بخواهیم اینگونه اسلام را معرفی بکنیم یك معنایش این است که باید یک تفسیر عقلانی از اسلام داشته باشیم و این مبنا اساساً نظام آموزش های دینی ما را می‌تواند به طور بنیادین متحول بکند اگر این مبنا پذیرفته بشود حتی شکل تبلیغات دینی ما هم باید به صورت بنیادین دگرگون بشود و خیلی پیامدهای بزرگ دیگری می‌تواند داشته باشد و به سهولت می‌توانیم بسیاری از کارهای اسلام شناسان را از این زاویه مورد ارزیابی مجدد قرار بدهیم و ببینیم تبیین هایی که آنها در مقام اسلام شناس از آموزه ها و رهنمودهای دین داده‌اند چقدر متکی به این اصل موضوعه مهم است. این یک مؤلفه ممتاز و تعیین کننده است که اگر پذیرفته بشود در تنظیم روابط بین مسلمانان هم می‌تواند آثار شگرف و تعیین کننده‌ای داشته باشد که فرآیند توسعه را تسهیل می‌کند. نکته دوم در روش شناسی شهید بهشتی این است که ایشان به قاعده فهم و استباطی که از روح قرآن دارند و با تکیه بر آیات متعددی از قرآن از منظر انسان شناختی به یک بنیان متدولوژیک خیلی مهم دیگر باور دارند که به نظر می‌رسد این 2 بنیان کاملا در همدیگر تنیده شده‌اند و بسیار به هم مربوط هستند و حتی برروی اخلاق و سلوک مسلمانان هم تأثیرگذار می‌تواند باشد.
 
مضمون نکته دوم روش شناختی شهید دکتربهشتی این است که از دیدگاه ایشان قرآن یکی از مهم ترین وظایف انسان مسلمان را برای اینکه وظیفه و مسئولیت خلیفه‌الهی خود را انجام بدهد عبارت از ضرورت تلاش برای برپایی جامعه آرمانی اسلام در عرصه حیات مادی می‌داند یعنی از نظر ایشان یکی از وظایف واجب که بر عهده هر مسلمانی قرار دارد این است که به اندازه وسع خود باید تلاش بکند تا نظام باورهای ایمانی اسلامی را تجلی عینی و عملیاتی ببخشد. این مسئله باز به نوبه خود مجموعه‌ای از استلزامات نظری و یک مجموعه‌ای از استلزامات عملی به دنبال دارد که در نهایت اختصار به چند مورد از آنها اشاره می‌کنم.
 
یکی از این بحث ها یعنی یکی از مسائلی که به تبع آن پدید می‌آید این است که هر انسان مسلمان هر آنچه که در قلمرو آموزه اسلامی اعتقاد دارد اولا باید به شکل معقول به صورتی که مخاطب‌های غیرمسلمان و منصف اگر بشنوند، بپذیرند بتواند از آن دفاع کند و نکته دوم این است که این سطح از دانایی راجع به اسلام از نظر شهید دکتر بهشتی در بهترین حالت شرط لازم برای اینکه ما ادعا بکنیم به حدی از فهم از اسلام رسیده‌ایم را تامین می‌کند شرط کفایت آن است که تلاش کنیم و بفهمیم برای عینت بخشیدن به آن فرمان چگونه باید عمل کنیم وجه نظری این مسئله عبارت از این است که همان طور که الان به صراحت در نظریه‌ها و روش‌شناسی توسعه شاهد هستیم که می‌گویند برای پیش برد امر توسعه دانستن این که «چه» کارهایی باید بکنیم لازم است اما کافی نیست و شرط کفایت این است که بگوییم «چگونه» این کار اجرا بشود، در روش‌شناسی شهید بهشتی نیز دانستن چگونگی (Know-How) اگر نه بیش از دانستن چیستی (Know-What) كه حداقل به اندازه آن اهمیت دارد. 

این رویكرد نگاهی به آینده را نیز به همراه دارد چرا كه در ادبیات اقتصاد دانایی هم در این ارتباط طبقه بندی جدیدی از دانایی و علم ارائه شده و آن را به دو گروه دانش آشکار و ضمنی تقسیم بندی کردند که در جای خود قابل بحث و گسترش فوق العاده هم است در واقع می‌خواهم این را عرض کنم که آیت‌الله شهید دکتر بهشتی شاید جز اسلام شناسانی هستند که بر روی نقش بسیار تعیین کننده «چگونگی» عینیت بخشیدن به آرمان‌های اسلامی به همان اندازه شناخت آن آرمان‌ها تأكید دارند و بنابراین، بر روی نقش بسیار تعیین‌کننده بصیرت‌های موسوم به دانش ضمنی در قلمرو معرفت اسلامی تأکید ورزیدند و به نظر می‌رسد این جنبه اخیر یکی از مهمترین شکاف‌ها و حفره‌های معرفتی مسلمانان در طول تاریخ بوده است و اگر این مبنای متدولوژیک را بپذیریم به کلی باید نظام آموزش‌های خود را مورد بازبینی قرار بدهیم ما نیاز داریم دانش ضمنی خود را تقویت کنیم و برای این که اهمیت این مسئله درك شود کافی است فقط به این نکته اشاره بکنم که بعضی از نظریه پردازان بزرگ اقتصاد دانایی می‌گویند اگر کل پیکره ی معرفت بشری را به دو قسمت دانش آشکار و ضمنی تقسیم کنیم آنها این پیکره را تشبیه به یک کوه یخ می‌کنند.
 
بدنه اصلی معرفت توسعه‌ساز دانش ضمنی است که به اصطلاح ناظر بر آن قسمت از كوه یخ است كه زیر آب قرار گرفته است و متاسفانه به واسطه این که جز دوره کوتاهی در صدر اسلام ما تجربه چندانی در حکومت دینی نداشته‌ایم بصیرت های عالمانه دینی ما در مورد دانش ضمنی بسیار اندک و ناچیز است و اگر مبانی متدولوژیك آیت‌الله شهید دکتر بهشتی برای فهم اسلام مورد توافق قرار بگیرد راه برای کسب و تکمیل این نوع از دانش هم از منظر اسلامی گشوده می‌شود به عنوان آخرین نکته اگر ما می‌بینیم حرکت آزادی بخش تجربه شده در ایران در پرتو انقلاب اسلامی جزو معدود انقلاب های بزرگ اجتماعی است که در کشورهای در حال توسعه صورت گرفته و در آن توانسته‌ایم در عرض کمتر از یک سال که از انقلابمان گذشته است یک قانون اساسی ارائه کنیم که به صورت سیستمی سازو کارهای عملیاتی کردن آرمان‌ها را نشان داده فکر می‌کنم در ایران هیچکس اجازه تردید راه دادن به خود ندهد که بیش از هرچیز و هر کس این دستاورد عظیم مدیون شهید بهشتی است .

و اینکه شهید بهشتی توانستند کار به این بزرگی را در مجلس خبرگان مدیریت كنند به خاطر این است که با این الگوی روش‌شناختی برای فهم اسلام تلاش کرده بودند و به لحاظ نظری ما اگر بخواهیم بابی را که شهید بهشتی گشوده‌اند صادقانه ادامه بدهیم لازمه‌اش این است که از آن روش‌شناسی تبعیت بکنیم و به لحاظ اجرایی و عملیاتی هم لازمه‌اش این است که از نظر اخلاقی خود را متعهد بکنیم که به قانون اساسی و همین طور تلاش‌های بعدی که انشاءالله متفکران مسلمان و اسلام‌شناسان از این به بعد انجام خواهند داد بدانیم که همان‌طور كه به اسلام می‌بایست به مثابه یك منظومه نظام‌وار و همه‌جانبه نگاه كنیم این عمل سیستمی به قانون اساسی است كه می‌تواند سرنوشت ساز باشد و اگر از این منظومه با برخورد گزینشی اجزایی را بگیریم و اجزایی را قربانی کنیم هم اسلام را بدنام کرده‌ایم هم قانون اساسی را و هم ناشکری کرده‌ایم نسبت به یک ذخیره دانایی بزرگی که میراث بزرگ شهید بهشتی و اسلام شناسان مسلمانان انقلابی و ارجمند صدر انقلاب بوده است.

اینجانب به مناسبت‌های دیگری در سال‌های دور و نزدیك گذشته این مسئله را در حوزه تخصصی خود مطرح كرده‌ام كه در تبیین مشكلات جدی اقتصادی موجود كشور سؤالی كه می‌بایست به دقت مطرح كرده و منصفانه و عالمانه به آن پاسخ داد، این است كه آیا طی سه دهه گذشته ما به صورت نظام‌وار به قانون اساسی پایبندی نشان دادیم و به این خاطر با مشكلات موجود روبرو شدیم یا چون به هر دلیل و با هر توجیه بخش‌هایی از آن را كنار گذاشته‌ا یم و مصلحت‌اندیشانه نادیده گرفتیم به مشكل برخوردیم. ادعای اینجانب آن است كه منشأ اصلی مشكلات ما رویه اخیر بوده و فقط با پندگیری از تجربه‌های گذشته و بازگشت تمام عیار و سیستماتیك به قانون اساسی خواهیم توانست به نمونه آرمانی مورد نظر شهید بهشتی و همه رهپویان انقلاب اسلامی عینیت ببخشیم. 

منبع: وبسایت بنیاد نشر آثار شهید آیت الله بهشتی

 


در پی استعفای گوردون براون، دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا شد

جــرس: گوردون براون، نخست وزیر انگلستان، یک روز پس از آنکه از استعفای قریب الوقوع خود از سمت رهبری حزب کارگر بریتانیا خبر داده بود، امروز سه شنبه یازدهم ماه مه ۲۰۱۰ ، از مقام نخست وزیریِ بریتانیا نیز استعفا داد و بلافاصله دیوید کامرون، رهبر حزب محافظه کار، ضمن ائتلاف با حزب لیبرال دموکرات، به مقام نخست وزیری رسید.

 

براون که از سال ۲۰۰۷ و پس از کناره گیری تونی بلر رهبر حزب کارگر و نتیجتا نخست وزیر بریتانیا شد، دوشنبه دهم ماه مه و پس از عدم موفقیت کامل حزب کارگر در انتخابات سراسری بریتانیا، طی یک سخنرانی از تصمیم خود برای استعفا از رهبری حزب خبر داده بود.

استعفای او پس از انتخابات سراسری صورت گرفت که در آن، حزب محافظه کار با ۳۰۶ کرسی، حزب کارگر با ۲۵۸ کرسی و حزب لیبرال دموکرات با ۵۷ کرسی اول تا سوم شدند.

این انتخابات که روز پنجشنبه ششم ماه مه برگزار شد، نتیجه قطعی در بر نداشته و برای نخستین بار طی۴۰ سال گذشته، هیچ حزبی موفق به کسب اکثریت کرسی های پارلمان نشده و ناچارا دولتی ائتلافی تشکیل گردید.

لازم به ذکر است حزب محافظه کار بریتانیا در انتخابات سراسری بیش از دو حزب دیگر رای کسب کرده بود، اما نتوانست اکثریت کرسی های مجلس عوام را که لازمه تشکیل دولت آینده این کشور است، کسب کند و به همین دلیل مجبور شد برای تشکیل دولت جدید، در پی جلب حمایت سایر احزاب - از جمله حزب لیبرال دموکرات - باشد.

دو حزب مخالفِ محافظه کار و لیبرال دموکرات، از دو روز پیش مذاکرات گسترده ای را برای تشکیل یک دولت ائتلافی آغاز کرده بودند و در همین راستا نیک کلگ، رهبر حزب لیبرال دموکرات با دیوید کامرون، رهبر حزب محافظه کار به طور خصوصی دیدار داشت.

سیاست های اقتصادی دولت براون با انتقادهای جدی روبرو بوده و مسائلی چون کسری بودجه ، بدهی دولت و مهاجرین، از مسائل چالش برانگیز طی رقابتهای انتخاباتی بوده و حزب محافظه کار با شعار «تغییر» وارد صحنه انتخابات شده بود.

براون بعد از ظهر سه شنبه استعفانامه خود را رسما در کاخ باکینگهام تسلیم ملکه الیزابت دوم کرده و توصیه نمود دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کار جانشین او شود.

طی سالهای متمادی حزب محافظه کار بعنوان حزب ثروتمندان و مرفهین، یا حزب راست میانه معرفی شده بود و نماد این حزب در سالهای پیشتر، مارگارت تاچر بود .

دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کار طی پنج سال گذشته تلاش زیادی کرد تا برداشت عمومی از حزبش را تغییر دهد و تصویر میانه روتری از حزب محافظه کار ارائه دهد.

این حزب در حوزه سیاست خارجی و بویژه مسئله اتمی، سیاستی بسیار سختگیرانه نسبت به دولت جمهوری اسلامی دارد.

پیشینه کامرون کاملا با تصویر سنتی حزب محافظه کار، یعنی حزبی متشکل از اعضایی مرفه و از طبقات بالای اجتماعی، همخوانی دارد؛ چرا که وی به طبقه اشرافی بریتانیا تعلق دارد و از نوادگان مستقیم شاه ویلیام چهارم است. همسر او سامانتا نیز، از نوادگان شاه چارلز دوم انگلیس است.

 


 


سحابی: برای حفظ ایران و جمهوری اسلامی، برکناری احمدی‌نژاد حیاتیست

بهار ایرانی -

وی با تاکید بر اینکه ما برانداز یا ساختارشکن نیستیم ،گفت:"و اینک پس از تجارب تمام عمرم، برای من دغدغه اصلی حفظ ایران است و بر این اساس است که میگویم امروزه ما به خاطر بقای ایران، برانداز نیستیم"

 

سحابی رفتار احمدینژاد را از ابتدای کسب کرسی ریاست جمهوری در 5 سال پیش تا کنون در جهت تضعیف ایران و تضعیف خود جمهوری اسلامی دانسته، می گوید:"مقامات جمهوری اسلامی  برای حفظ حاکمیت هم که شده بایستی احمدینژاد را برکنار کنند. چه برای حفظ ایران و چه برای جمهوری اسلامی برکناری احمدینژاد به علت تخریبها و عدم کفایتهایش، امری حیاتی و مهم است،".


 وی با ابراز امیدواری نسبت به آینده جنبش سبز از هواداران جنبش خواست تا " شیب را کم کنند. ابراز انتقادات و اعتراضات را آرامتر کنند و فکر پیروزی کوتاهمدت نباشند. ولی آنقدر روحیه داشته باشند که هر چه طرف مقابل ضربه میزند کوتاه نیایند و از طرف دیگر تندروی و عجله نکنند. تغییر در راه است. ولی  هدف باید عقب نشینی حاکمیت غالب باشد برای اصلاح شدن مواضع و بینشها و روشها، نه براندازی. " وی اضافه کرد:"ما یک بار در یک نسل پیش، براندازی انقلابی کردیم، اما خیر و برکتی ندیدیم. یک ملت و یک کشور ظرفیت دو بار انقلاب در یک نسل را ندارد."

 

توجه شما را به این گفتگو جلب می کنیم:

 

 

پرسش: سوالاتی که مطرح میشود سوالاتی است که عدهای درباره برخی مسائل روز و نیز نقدهایی است که در رابطه با جزوهای به نام «فکری برای ایران کنید» که شما و برخی دوستان دیگر منتشر کردهاید، دارند. در آنجا روی چند محور دولت احمدینژاد را نقد کرده بودید و جمعبندیتان این بود که احمدینژاد چه قبل از انتخابات عامل بحران بود و چه خود این انتخابات و تأیید مجدد احمدینژاد بحران ایران را مضاعف کرد. سؤال برخی این است که هدف شما از دادن این جزوه تحلیلی چه بوده است؟

 

پاسخ: بسمالله الرحمن الرحیم. اولا تشکر میکنم از دوستان و منتقدانی که مسائلی را که روی این جزوه دارند، مطرح کردهاند. من از هر گونه سؤال، پرسش، انتقاد و حتی اعتراض استقبال میکنم. دوم منظور از جزوهای که درآمد این بود که به هر صورت هر رژیمی که بر ایران حاکم باشد رژیم مذهبی، غیرمذهبی، ولایت فقیه، جمهوری خالص یا هر چیز دیگر اساسا مبتنی بر یک پیشنیاز اولیه است. و آن این است که کشور «ایرانی» باید وجود داشته باشد تا آن رژیم بر آن حکومت کند. در واقع کشور ایران مانند ظرفی است که محتوای آن میتواند همه چیز اعم از اسلامی، غیراسلامی، ولایت فقیه، تند یا کند و... باشد. من این را از موضع ناسیونالیستی نمیگویم. معتقدم که این ظرف که یک واقعیت عینی تاریخی – جغرافیایی است باید باقی باشد تا توان و قدرت حفظ آن محتوا را داشته باشد.

 

عرضم این است که از ابتدای سال 84 که آقای احمدینژاد آمد خیلی قبل از انتخابات اخیر، ایشان عملیاتی انجام دادند که شمهای از آن را در این جزوه گفتهایم و مرتبا فاکتهای بیشتری هم به دست میآید. حتی صاحبنظران غیرسیاسی (مثل دکتر بهمن آرمان که خودش تصریح میکند که من سیاسی نیستم) نیز این ضررهایی که سیاستهای وارداتی آقای احمدینژاد قبل از انتخابات به منافع ملی ایران و موجودیت مالی و اقتصادی ایران زده را در روزنامه ذکر کردهاند. و یا آقای خوشچهره که از نمایندگان مجلس هفتم و از طرفداران آقای احمدینژاد بود، ایشان هم صحبت مفصلی در این رابطه دارد و میگوید که برداشت دولت آقای احمدینژاد از عدالت، به کلی واژگونه است.

 

همه اینها حکایت از آن دارد که آقای احمدینژاد در حال تخریب ایران است و ایران دارد رو به سراشیبی انهدام میرود. به این جهت است که، بنده فکر میکنم و خطابم در اینجا هم به مردم ایران است و هم به مسئولان جمهوری اسلامی و به خصوص مقام رهبری. که اگر شما میخواهید نظام خودتان برقرار بماند باید ظرفی به نام ایران وجود داشته باشد. اگر وجود نداشته باشد یا روز به روز توانش تحلیل و رو به نابودی برود شما باید بر یک سرزمین سوخته حکومت کنید. این چه اثری دارد؟ و طبعا دشمنان شما هم تشجیع میشوند که به این موجود نحیف و ضعیف ضربه بزنند. بنابراین در مصاف با آمریکا هم شما موفق نخواهید شد.

 

دوم حرفم این است که آحاد مردم یا فرد ناچیزی مثل بنده نظرات و ملاحظاتی به مقامات کشور یا مقام رهبری داریم. این را بگذارند که ما در یک فضای خیرخواهانه و دلسوزانه مطرح کنیم. اگر این را اجازه ندهند حاصلش این است که این نقدها در سینهها انباشته میشود و بالاخره یک روزی سر باز میکند. من تهدید نمیکنم. من بعد از هشتاد سال عمر باورکردنی نیست که به خاطر جاهطلبی یا وابستگی این حرفها را بگویم، صرفا اعلام هشدار میکنم و میگویم مردمی که نارضایتیهایی داشته باشند و فرصت نکنند دردشان، خواستشان یا نقدشان را بگویند به طور طبیعی در آینده این دردها به طور فورانی سر باز میکند. پس جدا از مصلحت ایران و ایرانیان، برای مصلحت خود حاکمیت هم بهتر است بگذارند نقدها مطرح شود البته با رعایت ادب و احترام. خود بنده هم همیشه سعی کردهام این شرایط را رعایت کنم و در صورت عدول از آن با تذکر، چه دوستان و چه دیگران به این شرایط برخواهم گشت. به هر صورت من میگویم اگر این فضای گفتگو، درد دل، نقد یا حتی اعتراض بسته شود، جدا از ایران خطرات زیادی برای خود حاکمیت هم دارد. این یک نکته.

 

نکته دیگر اینکه بنده از 15-10 سال پیش نقدهایی بر حاکمیت داشتهام مخصوصا از زمانی که آقای احمدینژاد آمدند اعتراضات زیادی دارم که میشود جداگانه روی آن بحث کرد. به بیشتر سیاستها، بخصوص سیاستهای اقتصادی که من روی آن حساسیت دارم، اعتراض دارم. اما میخواهم بگویم ما به رغم همه نقدها و اعتراضاتی که داریم و به رغم آن نگرانی که الان برای من تشدید شده و آن رو به نابودی رفتن ایران است، ما برانداز نیستیم و بنده معتقد به ساختارشکنی نیستم و این را از این جهت که بخواهم تقربی به حاکمیت پیدا کنم، نمیگویم بلکه از روی تحلیل و اعتقاد میگویم زیرا که من در انتهای فروپاشی امروزه حاکمیت، فروپاشی ایران را میبینم.

 

و اینک پس از تجارب تمام عمرم، برای من دغدغه اصلی حفظ ایران است و بر این اساس است که میگویم امروزه ما به خاطر بقای ایران، برانداز نیستیم ولی امیدواریم که مقامات حاکمیت؛ توصیهها، انتقادات و اعتراضات ما را بشنوند و روی روشها و رفتارها و سیاستهایشان تأثیر بگذارد. وگرنه شکوهها و نالههای پنهان مردم به فریاد اعتراض تبدیل میشود. زمان سابق هم این طوری بود. شاه اجازه کمترین نقد یا اعتراضی نه تنها به مردم بلکه به اعوان و انصار خود هم نمیداد به طوری که در تمام خاطرات اطرافیانش مثل دکتر عالیخانی (که رئیس دانشگاه تهران و مدتی هم وزیر اقتصاد بود)، ارتشبد جم و ارتشبد طوفانیان و... آمده است که شاه خودرأیی فردی شدید داشت و اصلا به کسی اجازه اعتراض نمیداد و در کوچکترین جزئیات مملکت هم دخالت داشت. در کتاب تضاد دولت و ملت آقای کاتوزیان هم این موضوع آمده است که همه به خودرأیی شاه اعتراض دارند. نتیجه آن چه شد؟ ناگهان در سال 57 مردم شورش کردند. ما نمیتوانیم بگوییم فقط مخالفان و آقای خمینی مردم را به صحنه کشیدند. مردم اصلا دلشان پر بود، مخالفان هم یک تلنگر به آن زدند و سرش باز شد. به این جهت است که ما تقاضایمان از مقامات این است که بگذارند این نقدها گفته شود. ما هم از طرف دیگر متعهدیم که بدون جهتگیریهای ساختارشکنانه نقدهایمان را مطرح کنیم.

 

پرسش: آقای مهندس راجع به این جزوه چند پرسش و نقد مطرح شده است. یکی اینکه چرا این قدر مفصل است و چون مفصل بوده به آن اندازهای که برای تهیه آن زحمت کشیدهاید، خوانده نشده است (البته برخی نخبهها خواندهاند و  در سایتها و نقد و بررسیهایشان هم انعکاس داشته). دوم این که میگویند شما و ملی - مذهبیها در مجموع مرتب حکومت را نصیحت میکنید ولی حکومت هیچ نصیحتی را نمیپذیرد؛ پس چه کار باید کرد؟ سوم میگویند در این جزوه شما نتیجه مشخصی از بحثهایتان نگرفتهاید و چهارم همان طور که در بعضی از سایتها نقد شده، گفتهاند شما استراتژی و خطمشیتان این است که با دولت احمدینژاد برخورد کنید، در حالی که ریشه مشکلات مهمتر و بالاتر از دولت احمدینژاد است. لطفا توضیحاتتان درباره این چهار نکته را به ترتیب بفرمایید.

 

پاسخ: درباره «تفصیل» باید بگویم که ما ناچار بودیم؛ برای اینکه نقدهایی که نسبت به دولت آقای احمدینژاد میکنیم مستند باشد و مخاطبین ما به خصوص مخاطبین کارشناس، دانشگاهی و اهل فکر اقناع شوند، فقط شعار سیاسی ندهیم بلکه مستند حرف بزنیم. اگر مفصل شده متأسفیم اما اشکالات این دولت خیلی زیاد است و بایستی تفصیل داد چنان که برخی هم از این تفصیل استقبال کردهاند. این استنادات امری است که در تاریخ میماند. اما در مورد نتیجهگیری، ما با همه مقدمات و مستندات خواستهایم بگوییم، جدا از همه مناقشات درباره انتخابات، رفتار آقای احمدینژاد در چهار ساله قبل از انتخابات هم (همان طور که پس از انتخابات اخیر نیز همان رویه را ادامه میدهد) در جهت تضعیف ایران و تضعیف خود جمهوری اسلامی است. و لذا مقامات جمهوری اسلامی هم برای حفظ حاکمیت هم که شده بایستی احمدینژاد را برکنار کنند. ما در آن جزوه این نتیجهگیری را به عهده خوانندگان گذاشتهایم ولی گرفتن این نتیجهگیری که چه برای حفظ ایران و چه برای جمهوری اسلامی برکناری احمدینژاد به علت تخریبها و عدم کفایتهایش، امری حیاتی و مهم است، چیز سختی نیست.

 

پرسش: به چه شکل؟

 

پاسخ: قانون اساسی برای این کار راهکارهایی را بازگذاشته است. یکی اینکه مثلا مجلس رأی عدم کفایت به او بدهد. من اینجا اصلا نمیخواهم وارد بحث انتخابات اخیر شوم. بلکه تنها روی عملکرد آقای احمدینژاد تمرکز میکنم. پس الان به لحاظ قانون اساسی راه باز است و به هیچ وجه ساختارشکنی هم نیست.

 

همچنین دیوان عالی کشور میتواند به عملکرد ایشان نقد یا اعتراض بکند و با تأکید بر قانونشکنیهای مفصل ایشان که ما هم در آن جزوه شمهای از آن را آوردهایم زمینه برکناری ایشان را فراهم کند. من فقط در این مورد مشکل را در اینجا میبینم که خود مقام رهبری به آقای احمدینژاد دل بستهاند و پشت ایشان ایستادهاند. اما حتی مجلسیها که اکثریت آنها اصولگرا هستند، به سیاستهای آقای احمدینژاد اعتراض شدیدی دارند.

 

پرسش: آیا این اعتراضات در حد اعلام عدم کفایت هم هست؟

 

پاسخ: به نظر بنده بله. چند شاهد دارم. وقتی آقای احمدینژاد رفتند که دولتشان را در مجلس معرفی کنند، مجلس صلاحیت سه نفر از وزرایی که ایشان معرفی کرده بودند را رد کرد. متعاقب آن آقای محمدرضا باهنر که نایب رئیس مجلس هستند و از اصولگراهای داغ و جدی هستند گفتند اگر توصیه مقام رهبری نبود ما خیلی بیش از سه نفر را رد میکردیم. معلوم میشود که مجلس از آقای احمدینژاد ناراضی است. ولی به علت حمایت مقام رهبری ملاحظه میکنند. در بحث یارانهها هم شدت برخوردها را شاهد بودیم. همچنین رئیس مجلس نامهنگاریهای متعددش با رئیسجمهور درباره قانونشکنیهای ایشان را علنی کرد.

 

پرسش: در اینجا این سوال مطرح میشود و برخی منتقدین هم مطرح کردهاند که پس چرا شما در حد و سطح آقای احمدینژاد به ریشه مشکلات و نقدهایتان وارد شدهاید؟

 

پاسخ: من این نقدها را خواندهام. اما آن را قبول ندارم. برای اینکه در کنار گود و خارج از کشور میشود هر حرفی را زد ولی در داخل شما باید یک سلسله تشریفات یا اصول حقوقی و سیاسی و ... را رعایت کنید که موجب بدتر شدن اوضاع نشود. اگر یک گام به پیش رفتیم مجبور نشویم دو، سه قدم به عقب برگردیم.

 

به همین جهت ما سعی میکنیم با رعایت مقررات و ضوابط، نقدمان را مطرح کنیم. نسبت به مقام رهبری هم من عرض کردم که اگر ایشان اجازه نقد ندهند این نقدها در دلها جمع میشود و یک روزی سر باز میکند.

 

پرسش: شما به عنوان کسی که با رهبری جمهوری اسلامی سیر و سابقهای هم داشتهاید چه حرف و حدیث، نقد و نصیحتهایی دارید؟

 

پاسخ: بله. فکر میکنم ایشان بنده را میشناسند چون از قبل از انقلاب و بعد از آن در دوران شورای انقلاب سابقه داشتهایم. ایشان یک مدتی به ما خوشبینیهای داشتند. بعدها بدبینیهایی پیدا کردند. در دوره سالهای 79 و 80 و 81 که ما زندان و درگیر بودیم حتی وزارت اطلاعات آن زمان تحلیلی به رهبری داده بود مبنی بر اینکه ما برانداز نیستیم. ولی خوب بیت رهبری  اعتقاد داشتند که ما براندازیم. و قرار شده بود رسیدگی بکنند. اما اینکه حالا نظرشان برگشته یا نه من خبر ندارم. به هر صورت آنها نسبت به ما یک بدبینیهایی داشتند. این بدبینیها فکر میکنم به خاطر صراحت زبان ما بوده که گاهی نقدها را میگفتیم. حتی از قول آقای اکبر گنجی نقل شده که وی به آقای مبشری رئیس دادگاه انقلاب گفته بود این نسبتهایی که به فلانی یعنی بنده میدهند که برانداز است به او نمیچسبد زیرا در سفر برلین با او بودم و با هم بحث زیاد داشتیم. آقای مبشری که رئیس دادگاه انقلاب بود و تمام بازجوییهای ما را در آن 20-15 ماهه تعقیب میکرد و نزدیک به 2000 صفحه بازجویی از ما گرفته بود، نیز گفته بود که ما هم همین اعتقاد را داریم ولی دفتر مقام رهبری اصرار دارند که اینها براندازند. من نمیدانم این دفتر از کجا این اطلاعات را کسب کرده بودند، در حالی که من همین حالا هم از روی تجربه و تحلیل و دلسوزی که برای ایران دارم فروپاشی امروزه حاکمیت یا ساختارشکنی را منجر به فروپاشی ایران میبینم و با آن موافق نیستم. دادگاه هم در آن پرونده ما را از اتهام براندازی تبرئه کرد.

 

پرسش: آقای مهندس شما با آقای خامنهای در شورای انقلاب زیر یک سقف بودید و مقابل هم مینشستید و صحبت میکردید. اگر امروز فرصتی باشد و رو در روی ایشان بنشینید و صحبت کنید چه حرف و نصیحتی به ایشان دارید؟

 

پاسخ: اولا بنده از موضع مذهبی که دارم همیشه خودم را محتاج نقد و نصیحت میدانم و از آن، از طرف هر کس که گفته شود، استقبال میکنم. در قرآن هم از اینکه به تعبیر طعنهآلود مخالفان و مشرکان، پیامبر سراسر «گوش» بوده تجلیل شده و به ایشان متذکر شده که اگر این اخلاق بزرگ و کریمانه و مهربانانهات نبود، مردم از دورت پراکنده میشدند. و باز آقای خامنهای بهتر از من میدانند که امام علی در نهجالبلاغه هم آمده که بارها به مردم گفتهاند با من مثل جبارها رفتار نکنید، لکنت زبان نداشته باشید، راحت حرفتان را بزنید و...

 

بنابراین بنده در رابطه با آقای خامنهای که درسابقه و اعتقاد قبلیمان به این حرفها با هم اشتراک کامل داشتیم در کمال دلسوزی و احترام میگویم شما ممکن است نظریاتی داشته باشید که با نظرات امثال بنده مخالف باشد، اما سعی کنید که توصیههای دلسوزانه را، که حداقل نه دلسوزی برای خود بلکه دلسوزی برای ایران میبینید، بشنوید. من حقیقتا نمی‌‌خواهم تشبیه کنم. باز تأکید میکنم که دارم مثال میزنم، مانند نمیکنم. اما امام علی درباره خلیفه سوم همین نصایح را بارها میگویند. میدانید که حضرت علی در باره این خلیفه دو فرزند خود یعنی امام حسن و امام حسین را جلوی  انقلابیون مخالف فرستاد و نزدیک بود آنها زیر دست و پا له شوند. در حالی که یک دنیا ایراد و اعتراض به ایشان داشت.

 

خودرأیی هر فرد و هر نظامی را حتی شخص الهی هم باشد، اگر استبدادورزی کند به هلاکت میاندازد. امام علی در نهجالبلاغه میگوید من استبد برأیه فقد هلک یعنی شخص خودرأی یا بیاعتنا به نظرات دیگران، نهایتا و قطعا خودش هم تضعیف میشود و از بین میرود. بنابراین اولین نظرم این است که ما در این فضا اگر میخواهیم ایران حفظ شود گوشمان را و در دلمان را برای منتقدین، معترضین و دلسوزان باز کنیم و حرفهای آنها را هم بشنویم. تصمیم آخر هم با ما. ولی حداقل حرفهایشان را بشنویم.

 

دوم اینکه ایشان مسائل را مقداری معتدلتر و متعادلتر و همهجانبهتر ببینند و همه چیز را به «دشمن» نسبت ندهند. نمیگویم مملکت ایران و یا جمهوری اسلامی دشمن ندارد، اما دیگر نباید هر حرف و هر رفتار هر کسی را – ولو نزدیکترین دوستان و همپیمانان و مسئولان گذشته – را به دشمن منسوب کرد. در این حالت همه کارهای منتقدان، رقبا و مخالفان کار دشمن و شیطان محسوب شده و همه کارهای خودمان کار حق و اسلام و علیوار. این طوری همه چیز غیرقابل نقد میشود. شما بهتر از من میدانید که امام علی به همه میآموزند که اگر در هر کاری و هر حوزهای نقد اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر تعطیل شود بدترین افراد و بدترین سیاستها (و به قول ایشان «شرارکم») حاکم میشود. پس وجود فضای نقد هم به نفع حاکمان و رفتار و عملکردشان و هم به نفع جامعه است که حرفهایش را نمیخورد و در دروناش نمیریزد، بلکه برای آنها اثر و تأثیر اصلاحی قائل میشود.

 

پرسش: یک اشکال یا نظر دیگری که برخی گفتهاند این است که ملی - مذهبیها استراتژی یا خط برخوردشان این است که با رهبری جمهوری اسلامی برخورد نکنند. آیا مباحثی که شما در مصاحبه قبلیتان با جرس مطرح کردهاید، یک تغییر و تجدید نظر در این رویکرد است و یا برخورد صرفا شخصی شما به واسطه روابطی است که قبلا با ایشان داشتهاید؟ یا بحثی جدید است؟

 

پاسخ: نه. به هیچ وجه بحث جدیدی نیست. ولی به عنوان کسی که هشتاد سال از عمرش میگذرد و داعیه هیچ پست و مقامی ندارد، حق ملی و دینی و حقوقی خود میداند که مقامات را مؤدبانه، دلسوزانه و مسئولانه نقد کند و انتظار دارم مقامات نیز به خصوص مقام رهبری اجازه دهند که چنین فضای نقدی برای اصلاح امور ایجاد شود والا چیزی از ایران باقی نخواهد ماند. ما در این مسئله اخیر نیز میبینیم که اگر آقای خامنهای از آقای احمدینژاد حمایت نکند واقعا آقای احمدینژاد در همین مجلس اصولگرای هشتم، رفتنی است.

 

در بحث هدفمند کردن یارانهها برخورد مجلس و دولت خیلی جدی شده است. حتی آقای توکلی هم در جلسه مشترک دولت و مجلس گفته بود این بحث به جایی نرسید چون آقای احمدینژاد روی نظرات خودش پافشاری زیاد میکند، در حالی که دولت باید مجری نظرات مجلس باشد. آقای علی مطهری هم گفته بود که دولت جسور است و مجلس نجیب.

 

آقای احمدینژاد برای خودش برنامههایی دارد و اگر همین طور پیش برود، نه اعتنایی به مجلس دارد و نه به نمایندگان ملت. من احساس خطر کردهام. من انتظار دارم که ایشان به عنوان بالاترین مقام حقوقی کشور حداقل در اختلافات کارشناسی داخل نظام موضع بیطرفی داشته باشند.

 

ما بر سر مشی قبلی خودمان باقی هستیم. فروپاشی و براندازی را مصلحت ایران نمیدانیم. اما به حاکمیت انتقاد و اعتراض هم داریم.

 

پرسش: سؤال دیگری که بسیاری چه در داخل و چه در خارج از کشور مطرح میکنند این است که مشیای که الان میخواهد جمهوری اسلامی را نصیحت کند جواب نمیدهد. پس آیا میشود به همین روشی که جواب نمیدهد ادامه داد؟ 

 

پاسخ: ما با عدهای از دوستان چند روز پیش برای عید دیدنی به ملاقات آقای میرحسین موسوی رفتیم. ایشان هم میگفت الان من هم همین اعتقاد را دارم، باید صبر و حوصله داشت. نباید عجله کرد و نباید انتظار داشته باشیم در همین سال 89 مسائل حل شود. باید بگذاریم این مسائل به تدریج حل شود. یا به اصطلاح شیب انتقاد و اعتراضهایمان را کمتر کنیم.  نه اینکه منتظر براندازی باشیم، بلکه شیب را کمتر کنیم و بگذاریم حاکمیت خودش به تدریج به این نقاط برسد.

 

پرسش: یکی از نقدهایی که شما به دولت آقای احمدینژاد در آن جزوه وارد کردهاید بحث انرژی هستهای و خط مشی دولت احمدینژاد و سیاست خارجی ایران درباره مسئله هستهای است. در سال گذشته هم ملی - مذهبیها جزوهای دادند و در آنجا کل پرونده انرژی هستهای را تحلیل کردند. آیا شما هم چنان همان نظرات را دارید؟ و چه ارزیابی از روشی که دولت آقای احمدینژاد در پیش گرفته است، میکنید؟

 

پاسخ: من فکر میکنم این روش مبتنی بر عینیت و واقعیت نیست. برای اینکه مسئله غنیسازی اورانیوم بر یک فرض اولیه استوار است و آن اینکه ما اینقدر ذخایر اورانیوم داریم که تا بینهایت یا سالهای سال بتوانیم از آن استفاده کنیم. و بر این اساس بر سر غنیسازی آن دعوا داریم. در حالی که بنده اطلاع دارم که سازمان انرژی اتمی چندین بار درباره ذخایر اورانیوم در کشورمان تحقیقات کرده و آخرین تحقیقات صورت گرفته در معادن ساقند کرمان هم نشان میدهد که ذخایر اورانیوم ما به اندازه خوراک 5 سال نیروگاه 1000 مگاواتی بوشهر است. بعد از پنج سال ما اصلا اورانیومی نداریم که بخواهیم آن را غنیسازی کنیم یا نکنیم. آن موقع ما ناچاریم که خود سنگ اورانیوم را از خارج بخریم. آن موقع هم در مقابل دنیایی که در مقابل غنیسازی اورانیوم ما یک بلوک متحد شده قرار داریم.

 

بنابراین برای مسئلهای که 5 سال بیشتر عمر ندارد این همه هزینه پرداختن واقعا عقلانی نیست. ما تا به حال سه تحریم آمریکا را تحمل کردهایم. IMF، صندوق بینالمللی پول برآورد کرده بود که این سه تحریم 35 میلیارد دلار در سال به درآمد ملی ایران زیان زده است. اگر تحریم بعدی هم بیاید به این زیان افزوده میشود ما این زیان را از جیب چه کسی میپردازیم و به امید این که چه موقع جبران شود؟ در یک کار تحقیقاتی که یک مرکز تحقیقاتی غربی انجام داده بود زیان سالانه تحریمهای قبلی را نیز معادل یک سوم تولید ناخالص ملی ایران  - یعنی حدود 130 میلیارد دلار – برآورد کرده است.

 

آقای احمدینژاد برای مصاف با آمریکا راحت قیمت گاز و قیمت نفت را برای برخی کشورها که میخواهد دوستیشان را جلب کند تخفیف میدهد. قیمت گاز جنوب را به پاکستان و هندوستان تا 60% زیر قیمت بینالمللی تخفیف داده، تا آنجا که معاون بینالمللی وزارت نفت بر سر این موضوع استعفا داد. برای اینکه با آن قیمت هزینه تأسیسات هم مستهلک نمیشود.

 

یا قراردادی هست به نام نابوکو که برای صدور گاز به اروپاست (به عنوان یک رقیبی در مقابل روسیه). چون الان صادرکننده گاز به اروپا فقط روسیه است و چون صادرکننده انحصاری است، اروپاییها ناراضی هستند. آنها از ترکمنستان و قرقیزستان میخواهند گاز صادر کنند. این دو کشور با هم حتی 10% نیازهای اروپا را نمیتوانند تأمین کنند، بلکه ایران است که میتواند به اندازه کافی گاز صادر کند، معذلک ایران را از قرارداد نابوکو که در ترکیه منعقد شده است کنار گذاشتهاند. این خیلی جفاست به ایران. ما این همه زیان را برای چه باید بپردازیم؟

 

آقای احمدینژاد در سفری که نخستوزیر ترکیه به ایران داشت قیمت صدور گاز جنوب کشور ما را به ترکیه نسبت به قیمت بینالمللی 50% تخفیف داده است. این تخفیف از جیب چه کسی پرداخت میشود؟ از جیب آقای احمدینژاد که نمیرود. از جیب ملت ایران میرود. خوب با این تخفیف هزینه تأسیسات و خط لولهای که باید به ترکیه کشیده شود و به صادرات اروپا کمک کند چه میشود؟ آیا مستهلک میشود؟

 

پرسش: راه حل شما درباره انرژی هستهای چیست؟

 

پاسخ: به نظر من ایران در بحث انرژی هستهای باید فعلا از مسئله غنیسازی عدول کند. غنیسازی را هم سازمان انرژی هستهای جهانی یعنی آژانس و هم خود اوباما تأکید کرده که حق ایران است منتهی چون ایران در گذشته کارهایی کرده و مخفیکاریهایی کرده، دنیا به ایران اعتماد ندارد. برای جلب این اعتماد لازم است ایران یک مقدار کوتاه بیاید. در حالی که خودش هم میداند 5 سال بیشتر ذخایر ندارد و برای 5 سال نمیارزد ما این قدر هزینه بدهیم.

 

پرسش: آقای اوباما در تعیین خط مشی هستهای امریکا ذکر کرده که امریکا از سلاحهای هستهای هیچ گاه استفاده نخواهد کرد ولی ایران و کره شمالی را استثنا کرد. شما چه نظری روی این مسئله دارید؟ آیا این بیان یک جنگ سیاسی است یا یک برنامه و اقدام عملی؟ شما کلا چه نظری روی این برنامه و موضع امریکا و اوباما دارید؟

 

پاسخ: بنده اعتقاد دارم که این حرف آقای اوباما یک تهدید است. مصلحت خود دولت آمریکا و اعوان و انصارش این نیست که به ایران حمله هستهای بکنند زیرا اگر یک حمله کوچک هستهای بکند این راهش باز میشود برای کشورهای روسیه، اوکراین، فرانسه، چین، انگلستان که اینها همه سلاح هستهای دارند. خوب این راه باز میشود که بقیه دنیا هم این کار را بکنند. بنابراین دنیا به آشوب و فتنه فرو میرود. فکر میکنم امریکاییها این قدر عقل داشته باشند که اینها را پیشبینی کنند. از همه مهمتر، اسرائیل کشوری است که برای بقای خودش هر کار ریسکآمیز و خطرناکی را ممکن است بکند که به نظر میرسد بدون موافقت آمریکا نخواهد بود.

 

اسرائیل زرادخانه اتمی با بیش از 200 کلاهک اتمی دارد که دو تا از آنها ئیدروژنی است. خوب اسرائیل هم اینجوری راهش باز میشود که از این جسارتها بکند. در آن صورت خاورمیانهای که آمریکا این همه به آن اهمیت میدهد آیا ثباتی خواهد داشت یا آشوب و فتنه در آن بیشتر میشود؟ بنابراین من تصورم این است که امریکاییها یا آقای اوباما این قدر بیفکر نیستند که بخواهند این کار را اجرا بکنند این یک تهدید است. یک مثال تاریخی بزنم. در زمان ملی شدن نفت، انگلیسها وقتی دولت مصدق برای ملی شدن نفت در آبادان انگلیسیها را خلع ید کرد، برای تهدید ایران ناو موریشس خودشان را آوردند و لولههای توپ آن را هم به سمت آبادان نشانه گرفتند. مرحوم بازرگان میگفت من حقیقتا ترسیده بودم که اگر اینها با ناوشان 4 تا توپ به آبادان بزنند کل پالایشگاه آبادان از بین میرود. من خیلی نگران بودم. بعد در سفری که به تهران آمدم رفتم خدمت دکتر مصدق و نگرانیام را گفتم. او خندید و مثالی از بچگی خودش در اروپا زد. و گفت بله او تهدید میکند ولی نمیزند. «نمیتواند» بزند. من هم عرضم این است که آقای اوباما تهدید میکند ولی نمیزند. چرا که اگر بزند خودش میداند که چه آشوبها و فتنههایی در جهان پیدا خواهد شد. مصلحت خودش هم نیست. به علاوه همان آقای اوباما، اگر نظری هم نسبت به ایران داشته باشد و بخواهد مثل عراق یا افغانستان بیاید اینجا و حاکم شود، باید ایرانی موجود باشد. اگر با سلاح هستهای نه نطنز، بلکه اصفهان و کاشان و کل استانهای مرکزی ما را آلوده کند، دیگر برای چه میخواهد بیاید حکومت کند؟ من به هیچ وجه باور نمیکنم این تهدید آقای اوباما اجرایی باشد. صرفا تهدید است. (البته این بحث من در رابطه با حمله هستهای است نه هر نوع حمله نظامی که بحث مستقلی است و امکان آن منتفی نیست). به این دلیل در رابطه با این حمله آقای اوباما میخواهم نتیجه بگیرم که سران کشور ما نبایستی پاسخ اوباما را با حمله و فحش و حرفهای متقابل بدهند. باید بگویند که تو نمیتوانی. تو اینقدر عقل داشته باش که اگر بخواهی سلاح هستهای علیه ایران به کار ببری چه بلاهایی سر خودت و همه دنیا و همین خاورمیانهای که خیلی به آن علاقه داری خواهد آمد. کتابی است به نام همه مردان شاه اثر استیفن کینزر راجع به نهضت ملی و مصدق و ... یک رفتار مصدق را در شورای امنیت در مقابل نماینده انگلیس ذکر کرده که سیاستمدار کهنهکاری بود. وقتی او شروع به حمله به ایران و توهین و تحقیر کرد مصدق به قدری آرام و ملایم و باتواضع صحبت کرد که همین رفتارش آنجا موجب شد که غیر از آمریکا و انگلیس 9 عضو دیگر اعضای شورای امنیت همه رأی به نفع ایران دادند و مسئله ایران را از دستور کار شورای امنیت خارج کردند. در حالی که انگلیسیها میخواستند در شورای امنیت حل بشود. این رفتار باید سرمشق ما باشد. ما وقتی در جهانی قرار گرفتهایم که، بهحق یا نابهحق، همه علیه ما به هم تکیه کردهاند آنجا نمیتوانیم با گردنکلفتی حرف بزنیم که آقای احمدینژاد میگوید دستهای آنها را قطع میکنیم. باید یک مقداری با ملایمت و تواضع حرف زد تا در عوض عدهای بیطرف را جذب کرد.

 

پرسش: آقای مهندس ملی - مذهبیها معمولا به برخورد «تعاملی» با جهان واز جمله با آمریکا تأکید میکنند. آیا این زبان آقای اوباما را به نفع رویکرد «تعاملی» میدانید؟

 

پاسخ: این تهدید او را نه. ولیکن درباره کل رفتاراوباما بنده عرض میکنم ایشان پارسال به زبان فارسی عید را به ایرانیان تبریک گفت. سفری به خاورمیانه و مصر داشت. در آنجا هم به نفع اسلام حرف زد. برخلاف رئیس جمهور قبلیشان (بوش) بود که اسلام را به عنوان یک خطر و تروریسم جهانی معرفی میکرد. خیلی به اسلام احترام گذاشت و به سوابق خودش که پدرش مسلمان بوده کاری ندارم، ولی رفتارش را عرض میکنم. اوباما از راه مسالمت پیش آمد. ولی این حرفش خوب نبوده و باید تغییر کند.

 

پرسش: پس شما آقای اوباما را هم نصیحت میکنید!

 

پاسخ: بله من میگویم آقای اوباما، این تهدیدش خلاف آن رفتارش است. و باید با تأمل بیشتر درباره ایران حرف بزند و تسلیم جوسازیهای داخلی و رقابتهای درونی آمریکا در این باره نشود.

 

از این طرف هم ما ادعای اسلامی بودن داریم و راهنمای اصلی ما هم قرآن است. در قرآن سوره نساء آیه 94 میگوید یا ایهاالذین آمنوا اذا ضربتم فی سبیلالله فتبینوا و لاتقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومنا. اگر کسی آمد و به شما ظاهرا سلام کرد شما به او نگویید تو دروغ میگویی، ریا میکنی و تو مومن نیستی. اگر سلام کرد شما جوابش را بدهید. در یک آیه دیگر هم میگوید شما از سلام هم بالاتر به او بگویید. در همان آیه هم هست که تبتغون عرض الحیوه حیاه الدنیا، شما به دنبال صورتهای ظاهری این دنیا هستید، در حالی که غنایم اصلی بسیاری نزد خداست. شما از اینکه با اوباما با احترام و ادب صحبت کنید نترسید. هیچی نمیبازید. آنهایی که از خودشان ضعف دارند میترسند که اگر او یک حرف تند زد آنها بالاتر از آن یک فحش به او بدهند... به نظر من این از ضعف آنهاست. اینها ضعف دارند. از خودشان میترسند والا رفتار عاقلانه و اسلامی و رفتاری که قرآن توصیه میکند این نیست که اگر کسی دستش را به طرف ما دراز کرد تا دست دوستی به ما بدهد آن را رد کنیم، به او فحش بدهیم و بگوییم تو دروغگویی (و اذا حیّیتم بتحیه فحیوا باحسن منها أوردّوها ان الله کان علی کل شیء حسیبا) (نساء، 86).

 

پرسش: آقای مهندس این زبانی که اوباما به کار برد و شما هم نقد کردید آیا تحت فشار جناحهای تندتر آمریکا و جمهوریخواهان است یا عکسالعمل برخورد ایران و ادبیات احمدینژاد؟

 

پاسخ: به نظر من اولا چون هم اکنون میگویند محبوبیت اوباما در آمریکا پایین آمده یعنی جمهوریخواهها زبانشان دراز شده و میگویند اوباما دارد با ایران مماشات میکند. اوباما برای اینکه دهان آنها را ببندد. ثانیا در آمریکا لابی اسرائیل بسیار قوی است.لابی اسرائیل در اعماق کنگره نفوذ دارد. آنها هم فشار میآورند و اوباما باید دهان آنها را هم ببندد. من تصورم این است.

 

پرسش: برخی معتقدند دولت احمدینژاد به ویژه در دوره دوم «عمل»ش برخلاف زبان تندش است که علیه امریکا یا غرب به کار میبرد و نوعی «منتکشی وارونه» است. مثلا نامه میدهد و در رابطه با انرژی هستهای هم در مذاکرات وین دولت احمدینژاد اعلام کرد که ما حاضریم 1200 کیلومواد 5/3 درصد غنیشده بدهیم و مواد 5/19 درصد غنیشده را بگیریم. آیا فکر نمیکنید مشابه مشکل اوباما را دولت احمدینژاد هم در داخل ایران دارد. یعنی جناحهای تندرویی در داخل ایران هستند که نمیخواهند بحث انرژی هستهای یا مشکل رابطه ایران و آمریکا که الان دولت احمدینژاد عملا دنبالش هست، حل شود؟

 

پاسخ: بله متأسفانه همان فضایی که در امریکا هست، در ایران هم هست و متأسفانه آنقدرها صراحت وجود ندارد که اگر ما عمل یا سیاستی را درست میدانیم اعلام کنیم و صریحا جلو برویم و خیلی هم به اطرافیان باج ندهیم. آقای احمدینژاد به نظر من غیر از عیبهایی که خودش دارد، یک مقدار هم باج میدهد. من در مورد سیاستهای مالی و اقتصادی خودش را مقصر میدانم ولیکن در مورد مسائل هستهای به نظر میخواهد دهان عدهای از مخالفین را هم ببندد.

 

پرسش: شما فکر میکنید موضع اپوزیسیون و منتقدینی که دلسوز ایران هستند در این رابطه چه باید باشد؟

 

پاسخ: نظر من تأکید شفاف بر همین توصیههاست که آقای احمدینژاد شما در رابطه با مسائل هستهای آنقدری که کشور ظرفیت دارد آنقدر فشار بیاور. زیرا که این تحریمها، سه تحریمی که تا به حال شده و تحریم چهارم هم فقط منتظر است که چین رضایت بدهد حتی روسیه هم موافقت کرده؛ این تحریمها و این تحریم چهارم به منافع ملی ما خیلی ضرر میزند و اگر تو راست میگویی باید اینجا زیاد فشار نیاوری.

 

من به هیچ وجه این را  نمیگویم که ایران حق غنیسازی را ندارد، به هیچ وجه، ولی میگویم فعلا طوری شده که دنیا به ایران و به تو بیاعتماد است. اعتماد ندارد. میگویند شما میخواهید از طریق غنیسازی برسید به سلاح هستهای. شما هم که قسم میخورید که نمیخواهید این کار را بکنید، حتی آقای خامنهای چند روز پیش گفت ما حرام میدانیم. شما که نمیخواهید چرا باید چوب یک عمل ناکرده یا خیال نداشته را بخورید؟ برای جلب اعتماد جهان یا اعتمادسازی شما بر سر مسئله غنیسازی کوتاه بیایید. در این صورت هیچ اتفاقی نمیافتد و ما هیچ چیز از منافع ملیمان را نمیفروشیم، نترسید. ولی میدانم سیاست مبادله سوخت هستهای زیر فشارهایی از طرف جناحهای دیگر مثل کیهان و رئیس مجلس و... است.

 

پرسش: آخرین سؤال، جنبش اعتراضی سبز و منتقدین و مخالفین دولت احمدینژاد و وضعیت موجود، با توجه به وقایع یکی – دو ماهه آخر سال 88 دچار یک تردیدها، نگرانیها و بعضا ناامیدیهایی شده‌‌اند، شما چه نظر یا نصیحت یا توصیهای در این رابطه دارید؟

 

پاسخ: درباره راهپیمایی 9 دی و 22 بهمن، دستگاه حاکمه خیلی تبلیغات کرد ولیکن هم خودمان دیدیم و هم آقای موسوی هم تأکید کرد که تظاهرات 22 بهمن مهندسی شده بود و یک تظاهرات خودجوش متن مردم نبود. این کارها به نظر من عاقبت ندارد. در رژیم شاه هم از این کارها خیلی میکردند. در سال 1340، اوایل حکومت امینی، سران جبهه ملی و نهضت آزادی و... همه در زندان بودند. شاه برای واکنش نسبت به اینها در روز 28 مرداد سال 1340 مراسم عظیمی در دوشان تپه برگزار کرد. او هم تا جایی که توانست در آنجا به مصدق بد گفت که کاسه گدایی دست گرفته بودند و یک کاسه نفت نمیتوانستند بفروشند. البته دروغ میگفت ... اما عاقبت او چه شد. نتیجه آن شد که در سال 57 با افتضاح بیشتری، مردم میلیونی علیه او به خیابانها آمدند. من میگویم اینکه شما آمدید روز 22 بهمن را مهندسی کردید و جمعیت به تهران آوردید و همه هم فهمیدند مصنوعی بود و خود به خودی نبود... این رویهها را تا کی میخواهید ادامه دهید. از آینده بترسید. بنده خاطرم هست که روز تاسوعا و عاشورا راهپیمایی بزرگی در تهران شد که میگفتند 3 تا 5 میلیون نفر در آن شرکت کردند. آقای اریک رولو (که روزنامهنگار قدیمی فرانسوی است در دولت میتران هم سفیر فرانسه در تونس بود) را من در دفتر مرحوم بازرگان دیدم و از او پرسیدم راجع به راهپیمایی دیروز نظر شما چیست و چه چیزی مشاهده کردید؟ او گفت من 30 سال است که در این جریانات هستم و تمام انقلابات کوبا، آمریکای لاتین، ویتنام، لائوس و... را دیدهام و چنین چیزی تا حالا ندیده بودم. این یک تظاهرات نبود، یک مدّ انسانی بود و بعد از چند روز هم در هفتهنامه لوموند دیپلماتیک مقالهای با همین عنوان منتشر کرد. این مد انسانی از کجا آمد؟ به نظر من این ناشی از نالهها و اعتراضاتی بود که 20-15 سال جمع شده بود. از سال 40 شاه نگذاشت مردم مطرح کنند و تظاهرات ساختگی دوشانتپه را درست کرد و عاقبت این شد که در سال 57 در راهپیمایی عاشورا دیدیم. حالا هم اینها از یک طرف از این لشکرکشیهای مهندسیشده میکنند و از طرفی میخواهند به ضرب و زور هر صدایی را قطع کنند. همین روزها شنیدم فرزند یکی از دوستان شهرستانی ما (آقای حاج احمد معصومی از اراک که از مبارزان مذهبی قدیمی هستند و بنده با ایشان در شیراز همزندان بودیم) را به بهانههای بیخودی گرفتهاند. پسر ایشان (آقا یاسر) را هم من میشناسم. ایشان در یک خانواده مذهبی و مبارز قدیمی بزرگ شده و به تبع پدر به ملی - مذهبیها هم علاقه مند است و گاه خدمات شخصی برای دوستان ما (در رابطه با تعمیر و سرویس کامپیوتر و این نحو کارها میکرد) حالا ایشان را گرفتهاند و گفتهاند با منافقین ]مجاهدین[  رابطه داری (چون یکی از اقواماش مجاهد است) در حالی که وی از دوستان ماست، اما میخواهند با این فشارها او را وادار به بریدن و گفتن حرفهای آقایان بکنند. اما تا کی این روشهای بیحاصل را میخواهند ادامه بدهند.

 

پرسش: چه توصیهای به این طرف، جنبش سبز میکنید؟

 

پاسخ: توصیهام به این طرف آن است که همان طور که قبلا هم گفتم شیب را کم کنند ابراز انتقادات و اعتراضات را آرامتر کنند و فکر پیروزی کوتاهمدت نباشند. ولی آنقدر روحیه داشته باشند که هر چه طرف مقابل ضربه میزند کوتاه نیایند و از طرف دیگر تندروی و عجله نکنند. تغییر در راه است. ولی چنانکه در پاسخ به سوالات قبلی گفتم هدف باید عقب نشینی حاکمیت غالب باشد برای اصلاح شدن مواضع و بینشها و روشها، نه براندازی. ما یک بار در یک نسل پیش، براندازی انقلابی کردیم، اما خیر و برکتی ندیدیم. یک ملت و یک کشور ظرفیت دو بار انقلاب در یک نسل را ندارد.

 

پرسش: شما به این تغییر چقدر امیدوارید؟

 

پاسخ: من میگویم 100% میشود. باور کنید. زیرا، کدام رژیم توانسته با ضرب زور دوام پیدا کند. این سیاست آنها چقدر میتواند دوام داشته باشد. من این را بارها گفتهام. مرحوم نهرو در کتاب «زندگانی من» در رابطه با دعواهایی که با انگلستان داشتند، میگوید یک ضربالمثل قدیمی هندی میگوید به سرنیزه میتوان تکیه داد اما روی سرنیزه نمیتوان نشست. یعنی اگر روی سرنیزه بنشینی خودت آرامش نداری، ثبات نداری و یک روزی میافتی.

 

با تشکر.

 


 




جرس:عصر سه‌شنبه سفير پاكستان در تهران با حمله يك تبعه افغاني مجروح و به بيمارستان منتقل شد.

رامين مهمان‌پرست ـ سخنگوي وزارت امور خارجه ـ در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري ايسنا، با اعلام اين خبر افزود: فردي كه به محمد بخش عباسي ـ سفير پاكستان در تهران ـ حمله كرده است يك تبعه افغاني بوده است.

او افزود: سفير در اثر اين حمله زخمي شده است اما حال عمومي وي خوب است.

فرمانده انتظامي تهران بزرگ نيز جزييات مجروح شدن سفير پاكستان در تهران را اعلام كرد.

سردار حسين ساجدي‌نيا دقايقي پيش از مخابره اين خبر در گفت‌وگوبا خبرنگار «حوادث» ايسنا، با اشاره به اين كه سفير پاكستان در طول هفته چندين بار بدون محافظ مسيري را در خيابان پاسداران براي رفتن به يك سالن ورزشي طي مي‌كرد، گفت:‌ بعدازظهر امروز سفير پاكستان در حالي كه در حال طي مسير بود، با يك افغاني 21 ساله درگير مي‌شود كه در پي آن از ناحيه سر مجروح شده و از ناحيه دست به زمين مي‌خورد.

وي گفت: در پي اين حادثه با تماس مردم، ماموران پليس به‌سرعت در محل حاضر و فرد مذكور را دستگير كرده و سفير پاكستان نيز به بيمارستان ايران مهر منتقل مي‌شود.

فرمانده انتظامي تهران بزرگ خاطرنشان كرد: آخرين اخبار دريافتي حاكي است حال سفير پاكستان هم‌اكنون رضايت‌بخش است و افغاني دستگير شده نيز تحت بازجويي قرار دارد


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته