-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

Latest news from Jaras for 05/10/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.





مقصود فراستخواه -

١
بحثی در باب تقسیم کارِ نه چندان سادة اخلاق و حقوق

تعاریف
در اینجا منظور ما از اخلاق مجموعه اي از مبانی و ملاکها و گزاره هاي ناظر بر صفات و اعمال اختیاري انسانی از حیث خوب و
است . حقوق بدین (Law ) نیست ، بلکه مجموع گزاره هاي قانونی ( Rights ) بد یا شایست وناشایست است. مراد ما از حقوق نیز جمع حق
معنا را قواعد الزام آور ، کلی و همه شمول ناظر بر رفتار اشخاص حقیقی وحقوقی با یکدیگر و با اشیا درنظر داشته ایم که براي تنظیم زندگی
اجتماعی و تأمین عدالت وضع می شود و با ضابط ها و ضمانتهاي اجرایی همراه است . هم اخلاق و هم حقوق هر دو جنبۀ ارزشی وهنجاري
ارتباط پیدا می کنند. در هردو حوزه، با گزاره هاي اعتباري سر وکار داریم، گزارة اعتباري از نوع حقوقی ( Ought ) دارند و با مفهوم بنیادي باید
هر کس باید حق دیگران را براي داشتن عقیده و بیان آن عقیده محترم بشمارد و از تجاوز به حقوق وآزادي » مانند این است که می گوییم
هر کس باید راست بگوید واز دروغ گفتن خودداري » و گزارة اعتباري از نوع اخلاقی این است که می گوییم « هاي دیگراندیشان احتراز بکند
. « بورزد
پرسشها
پرسش این مطالعه آن است که نظام حقوقی و قوانین جامعه چه نسبتی با اخلاق دارد ؟ نظام حقوقی از این حیث که عرصه
قانونگذاري است آیا موکول ومشروط بر معیارهاي اخلاقی است یا مجزا و مستقل از ساحت اخلاق است ؟ اگر به نظر کسانی یک حکم قانونیِ
مصوب ، اخلاقی نباشد آیا همچنان قانونی است و فقط به نظر آنها اخلاقی نیست یا اصلاً قانونیت هم ندارد؟ آیا نظام قانونگذاري میتواند به
حکم این یا آن ارزش اخلاقی ، براي زندگی مردمان خط ونشان بکشد؟ میتواند براي حریم شخصی و مالکیت خصوصی و آزادي ها و سبک
زندگی شهروندان با تمسک به گزاره هاي اخلاقی ، محدودیت ایجاد بکند؟ از سوي دیگر آیا آزادیهاي قانونیِ برخی امور که غیر اخلاقی تلقی
می شود، به معناي نفی وانکار ارزشهاي اخلاقی است؟ آیا هرچه در حوزة حقوق ، قانونی ومصوب است، در ساحت اخلاق هم لزوماً درست
وصواب هست؟ یا برعکس ، آیا هرچه به لحاظ اخلاقی ناشایست است انتظار می رود که قانوناً نیز ممنوع بشود؟
بیان مسأله
می ماند. اگر « ذوح دلاین 1 » نسبت میان قانونی بودن واخلاقی بودن ، به یک لحاظ غامضه اي نظري است و تا حدودي به قضیۀ
مبنا را بر آن آموزة قرون وسطایی بگذاریم که قانونِ ناعادلانه ، قانون نیست 2، این می تواند لوازم منطقی دشواري در پی داشته باشد . هرقانونی
ممکن است توسط افراد وگروه هایی به وصف بیعدالتی موصوف و از درجۀ قانونیت ساقط بشود و این نوعی وضعیت آنارشی حقوقی به بار می
آورد . هر گروهی ممکن است ارزشهاي مذهبی و مسلکی و ایدئولوژیک خود را ارزشهاي اخلاقی قلمداد بکنند و مدعی بشوند که اینجا وآنجاي
قوانین موضوعه با ارزشهاي مورد نظر آنها مغایرت دارد پس قانونی نیست، در این صورت استقرار یک نظام حقوقی در جامعه دشوار یا ناممکن
می شود. سقراط از برجسته ترین متفکرانی بوده است که دغدغۀ فضیلت داشت ونظام حقوقی کشورش را نقد می کرد، اما وقتی توسط همان
نظام محکوم شد ، با آنکه راه هاي فرار او فراهم شده بود، براي احترام قانون، چنین نکرد وجام شوکران نوشید. از سوي دیگر اگر با این منطق
باب قضاوت ها وکنش هاي اخلاقی مؤثّر جامعه دربارة قانون مسدود بشود، به نام قانون، بساط تجاوز به « قانون بد بهتر از بیقانونی است » که
حق و حقوق و بیعدالتی فراهم می آید.
به همین دلیل متفکران به راههایی موجه براي عمل فکري وارتباطی و اجتماعی مسالمت آمیز در مواجهه با قوانین غیرعادلانه
(مانند نافرمانی مدنی و...)اندیشیده اند . یکی از سنتهاي تئوریک براي مواجهه با این مسأله، نسبت میان حقوق طبیعی و حقوق موضوعه بوده
است. قائلان به حقوق طبیعی آن را اصول و ارزشهاي مشترك بشري وجهانشمولی مانند عدالت تلقی می کردند که می توان به استناد آن ، در
١٢ DUinljeumstm Laa w is not Law
٢
باب مشروعیت قوانین موضوعه حتی پس از تصویب ، چون وچرا کرد. 3 سیسرون در اندیشۀ حقوقی غیر مذهبی رم و آکوینی در حقوق مسیحی
قرون میانه، نمایندگان این رویکرد در دوران ماقبل رنسانس به شمار می آیند. در دوره بعد از رنسانس می توان از گروسیوس نام برد . وي به
استقلال حقوق طبیعی از الهیات قائل بود و حقانیت حقوق موضوعه را در عدم نقض حقوق طبیعی می دانست. هابز و لاك از قائلان به حقوق
طبیعی در دوره جدید بودند. حقوق بشر در قرن هیجده، در متن همین سنت حقوقی توسعه یافت که بر اساس آن، در قوانین موضوعه کشورها
نباید حقوق بشر نقض بشود . بعدها هرچند در باب حقوق طبیعی اختلاف نظر پردامنه اي درگرفت، اما موضوع در قالب نسبت اخلاق وحقوق
تا به امروز در مرکز مباحث علمی قرار دارد . نظریه پردازان همچنان به پرسش از رابطۀ حقوق و اخلاق اهمیت می دهند واز آن بحث می کنند.
در اینجا چهار نوع رهیافت نظري در نسبت میان حقوق و اخلاق بررسی می شود. 1. رهیافت ابتناي حقوق بر اخلاق 2. رهیافت تفکیک حقوق از
اخلاق 3. رهیافت تلفیقی 4. رهیافت چند سطحی
رهیافت ابتناي حقوق بر اخلاق
فولر از جملۀ قائلان به عنصر درونی اخلاق در حقوق است. به نظر او در غیاب اصولی مانند عدل وانصاف چگونه می توان حقوق
موضوعه را توجیه کرد. بر همین اساس در امثال فولر ما شاهد نوعی بازگشت به سنت حقوق طبیعی هستیم که بر اساس آن قوانین موضوعه در
همینطور جان فیننیز نیز با رجوع مجدد به روایت سنتی .( Fuller, صورت مغایرت با اصول اخلاقی از قانونیت ساقط می شوند ( ١٩۶٩
تعبیر « خوبهاي پایه 4 » حقوق طبیعی ، اصول وارزشهاي پایه اي اخلاق را حاکم بر قوانین موضوعه می داند . او از این اصول حاکم تحت عنوان
بنابراین رهیافت ، استدلال حقوقی در نهایت باید به استدلال .(Finnis, می کند براي مثال حرمت جان آدمی یکی از آنهاست ( ١٩٩٨
اخلاقی مرجوع بشود. رویکرد طبیعت گرایی حقوقی (حقوق طبیعی) نمونۀ بارزي از این رهیافت است وبر اساس آن اعتبارحقوقی وقتی
اعتباردارد که ریشه در اعتباراخلاقی داشته باشد به همین دلیل قوانین نظام دیکتاتوري وتمامی خواهی ، به دلیل نقض حقوق طبیعی بشر به
سادگی از درجۀ حقوقی وقانونی ساقط می شود.
بر مبناي این رهیافت ، نظامهاي حقوقی با ارجاع به فلسفه هاي اخلاقی نهفته در پشت آنها قابل مقایسه هستند. سه رویکرد عمده
3. رویکرد مبتنی بر حق 7 . رویکرد 2.رویکرد مبتنی بر هدف 6 به نظام حقوقی را میتوان در نظر گرفت: 1. رویکرد مبتنی بر وظیفه 5
دارد و مبادي قانونگذاري خود را به وظایف اخلاقی پیشینی مردم ربط میدهد. رویکرد مبتنی « وظیفه شناسانه 8 » مبتنی بر وظیفه، فلسفۀ اخلاقِ
بر هدف، فلسفۀ اخلاق پسینی و پیآمدگرایانه 9 دارد و هدفهاي نظام حقوقی را براساس پ یآمدها ونتایج و منافع مردمان ، تعریف و تعقیب می-
کند. اما رویکرد مبتنی برحق، فلسفۀ اخلاق حقگرایانه دارد، بر اخلاق حقوق بشري تأکید می کند 10 ، مهمترین فضیلت بشري را حفظ حریم
وحرمت وحقوق همۀ انسانها صرف نظر از عقیده ونژاد وحتی اخلاق آنها می داند و اصول قانونگذاري را بر حقوق و آزادیهاي افراد و جماعات
(Waldron,١٩٩٢, ١۶٨- استوار میسازد. ( ١٨١
قانونگذار در رویکرد وظیفه گرایی، اجبارها و محدودیتهایی براي مردم ایجاد میکند (مثل منع سقط جنین) به این عنوان که آنها
وظیفه دارند حیاتی اخلاقی داشته باشند و رفتارهاي خلاف وظایف اخلاقی (مثل کشتن انسان حتی قبل از تولد ) انجام ندهند. در رویکرد پی-
آمدگرایی، قانونگذار برخی آزادیها (مثل آزادي حمل سلاح) را به استناد نوعی اخلاقِ پسینی ، وبه خاطر نتایج و پیآمدهاي احتمالی آن محدود
یا موقوف میکند. اما در رویکرد حقگرایی، قانونگذار بر خود فرض میکند که به حداقّل ممکن محدودیتها براي آزادیهاي افراد و جماعات اکتفا
قربان نیا ، ناصر( 1383 ) قرائت هاي » و «. کاتوزیان، ناصر( 1377 ) فلسفه حقوق. تهران: انتشار »: 3 براي مرور بیشتر آرا در منابع به زبان فارسی بنگرید به
« گوناگون از حقوق طبیعی. فصل نامه فقه و حقوق ، ش 1، تابستان 1383
۴ Basic Goods
۵ - Duty- based
۶ - Goal- based
٧ - Right- based
٨ - Deontoloqical
٩ - Consequentialist
10 حقوق بشر اعم از سه نسل آن شامل نسل 1: مدنی و سیاسی؛ نسل 2: اقتصادي، اجتماعی آموزش رفاهی و نسل 3: حقوق مردم در خصوص محیط
زیست، فرهنگ بومی، توسعه، صلح
٣
بکند. مفهوم دولت حداقل 11 مورد نظرِ رابرت نوزیک( 1974 ) بر این رویکرد حقوقی استوار است و در واقع فلسفه اخلاق حقگرایانه را اختیار می-
.(Mackie,١٩٩٢, ١۶٨- کند( ١٨٠
پس به یک معنا میتوان گفت در هر سه نظام حقوقی ، منطق حقوق به نوعی تابع رویکرد اخلاقی خاصی است. این رویکرد اخلاقی
در نظام حقوقی وظیفه گرا ، عمدتاً پیشینی و در نظام حقوقی پیامدگرا بیشتر از نوع پسینی است و اما در نظام حقوقی حق گرا نیز نوعی
منطق اخلاقی فردگرایانه و انسان گرایانه وجود دارد.
بر اساس این رهیافت می توان نتیجه گرفت که وقتی نظام حقوقی بر مبناي اقتدار و سلطه وتمامی خواهی باشد غیراخلاقی است و
چون برمبناي قانونگذاري دمکراتیک و عدالت و برابري باشد، اخلاقی است. در حقیقت، اخلاق بر حقوق تقدم دارد. نظام حقوقی باید اخلاقی
باشد و اعتبار اخلاقی احراز بکند. هر رویکرد به نظام حقوقی، در عمیق ترین صورت خود در واقع با یک رویکرد اخلاقی نسبت دارد. مثلاً آنچه
به نظام حقوقی را میسازد، دغدغه آزادي افراد به عنوان یک دغدغه اخلاقی است (نباید رفتار افراد را به هر بهانه محدود کرد « رویکرد لیبرالی »
راز » . و آزادي آنها را سلب کرد). همچنین در رویکرد چپ به نظام حقوقی، دلنگرانی اصلی، برابري افراد است که باز یک دلنگرانی اخلاقی است
از این بحث میکند که نظریه اخلاقی میتواند خود یک نظام قانونگذاري حقگرایانهاي را تأکید بکند اگر آن نظریه اخلاقی مبتنی بر این باشد «
که علایق برخی افراد کافی است که دیگران رعایت آن را به عنوان حقوق آن افراد ، برخود یک فرض اخلاقی بدانند و به عبارت دیگر در این
نوع نظام حقوقی به دلیل تعهد همگانی به یک رویکرد اخلاقی، علایق دیگران براي سبکی از زیستن به داشتن حق براي آن سبک زندگی
.( Raz, ١٩٩٢, ١٨٢- کفایت می کند ونیازمند موافقت دیگران با آن نیست. ( ٢٠٠
رهیافت ابتنا از این جهت محل ایراد واقع می شده است که تمایز منطق حقوق وقانونگذاري از منطق اخلاق را نادیده می گیرد. براي
مثال در ساحت اخلاق بیشتر بر نیت خیر ودر عرصه حقوق عمدتا بر صورت عمل توجه می شود. در ساحت حقوقی وقتی کسی مالیات میپردازد
براي این است که به حکم قانون عمل بکند وجریمه نشود و عملکرد حقوقی موجهی داشته باشد، اما در ساحت وجدان آزاد و بیدار اخلاقی ،
سهیم شدن در رفع نیازهاي عمومی جامعه و کاستن از آلام ورنجهاي مردمِ ندار و تکثیر شادي و آسایش براي آنان و خانواده هایشان براي این
است که در دل آدمی تمایل به خیر وجود دارد .
نظام حقوقی بخشی از ارزشهاي اخلاقی جامعه را با صورتبندیهاي خاصی به سطح مقررات لازم الاجرا در میآورد. اما در عین حال
منطق متمایز ومجزایی از اخلاق هم دارد. براي مثال به حکم اخلاق من نباید موجبات تصادم عمدي ماشین خودم با ماشین دیگري را به وجود
بیاورم یا با رانندگی خود، دیگران را آزار بدهم. اما حکم اخلاقی مرا ملزم نمیکند که در خیابان از سمت راست یا چپ برانم و در خط ممتد
سبقت نگیرم و... در اینجا قوانین راهنمایی رانندگی با ملاحظات خاصی به وضع مقرراتی براي صورتبندي بخش لازم الاجراي اخلاق رانندگی
. (Gardner, ٢٠٠۶, میپردازند ( ۵
از سوي دیگر گفته شده است که مبتنی ساختن حقوق بر اخلاق ، ممکن است فلسفۀ حقوقی را از واقع گرایی به دور بکند . قوانینی
که از سوي یک نظام مشروع وضع وتصویب می شوند ، مستقل از این یا آن قضاوت اخلاقی، قانون هستند و اعتبار قانونی دارند ، هرچند به
آنچه » نظر کسانی قانون خوب وعادلانه یا حتی صحیح نیستند(صحت قانون امري جدا از اعتبار آن است). به عبارت دیگر باید حقوق به معناي
به جاي خردَ بین الاذهانی وجهانیِ بشر از « آنچه باید باشد » تفکیک بشود، بویژه اگر این « آنچه باید باشد » از حقوق به معناي « هست
ایدئولوژیهاي خاصی برامده باشد. از جمله نقدهایی که بر این رهیافت صورت گرفته است مقالۀ کوتاه رونالد دورکین با عنوان حقوق و اخلاق
. آورده است 12 « حق و مصلحت » برگردان این کار را محمد راسخ در کتاب ( Dworkin , است. ( ١٩٩۵
شاید مهمترین استعداد پرمخاطرة رهیافت ابتناي حقوق بر اخلاق آن است که در بیان مسأله گفته شد وآن این است که گروه هایی
ارزشهاي مذهبی و مسلکی و ایدئولوژیک خود را ارزشهاي اخلاقی ثابت و جهانشمولی تلقی ووانمود بکنند و به استناد آن منطق قانونگذاري
جامعه را که می خواهد با عرف ومنطق مستقل حقوقی دنبال بشود ، از درجۀ اعتبار ساقط اعلام بکنند و برهم بزنند.
تعبیر « تبدیل اجتماع اخلاقی به دولت » انتهاي این مخاطره می تواند تا بدانجا برسد که با استفاده از بیان هگل می توان از آن به
کرد که استحالۀ خطرناکی است و منشأ نوعی کمال گرایی و پدرسالاري سیاسی وتمامی خواهی در جامعه می شود. اگر یک نظام دموکراتیک
١١ - Minimal state
76- 12 راسخ، محمد ( 1381 ) حق و مصلحت. تهران: طرح نو، صص 73
۴
پارلمانی ، آزادیهایی را براي اموري تصویب بکند که با ارزشهاي افراط گرایانۀ جماعتی هرچند کثیر مغایرت دارد ، آیا آنها مجازند که بر اساس
ابتناي حقوق بر اخلاق ، قانونیت این مصوبات را زیر پا بگذارند؟ این بروشنی می تواند منشأ یک هرج ومرج در زندگی اجتماعی بشود.
رهیافت تفکیک حقوق از اخلاق
را به میان می آورد. « رهیافت تفکیک » محدودیتها ومخاطرات رهیافت ابتنا که از آن بحث شد ، اهمیت تأمل در دلنگرانی هاي
نمونه بارزي از رهیافت تفکیک ، رویکرد اثبات گرایی حقوقی است که بر مبناي آن چیزي قانون است که از طرف مقام مشروع (مقامی که
مردم براي او مشروعیت قائل است) وضع بشود. در این رویکرد، قانونیت یک نظام حقوقی براي تعریف خود به مبناي اخلاقی نیاز ندارد.
رویکرد اثبات گرایانه، نظام حقوقی را چیزي میداند که از طریق رویههاي نهادمند قانونی، مقررّ بشود و در این رویکرد نسبتی میان اخلاق و حقوق
1986 ، متصور نیست و حتی ملاحظات اخلاقی ممکن است به صورت تهدیدي براي حقوق عقلانی به معناي عقل ابزاري دربیاید. ( 219
.( Habermas,
رهیافت تفکیک قائل به این است که اساساً استدلال حقوقی و استدلال اخلاقی هر کدام ساحت و منطق ویا زبان خاص خود را
دارند ؛ هرچند در موارد زیادي ممکن است گرایش به این وجود داشته باشد که نظام حقوقی یک جامعه از سنتها و ارزشهاي اخلاقی اجماعی و
پذیرفته شدة آن جامعه وبویژه از اصول متفق علیه وجهانیِ اخلاق(مانند عدالت ونوع دوستی ) تبعیت بکند اما بنابر رهیافت تفکیک ، راه
استدلالهاي حقوقی و اخلاقی علی القاعده از هم جداست و اتفاقاً گاهی براي این تفکیک وجدا سازي ، منطق اخلاقی هم وجود دارد.
براي مثال نظام متعارف حقوقی، غیبتهاي روزمره در پشت سر افراد را ممنوع نمیکند وحال آنکه بنا بر استدلالهاي اخلاقی، غیبت،
امر مذموم و نکوهیده اي است. یک دلیل جدي براي اینکه قانونگذار بحث غیبت را به معلمان ومربیان اخلاق مربوط می داند وخود ممنوع نمی
کند ، این اصل اخلاقی است که نباید نظام حقوقی، امکان مداخلۀ واضعان و مجریان قانون را در همه جزئیات زندگی روزمرهّ مردم باز بکند
چون در این صورت راه براي سلب حقوق و آزادیهاي شهروندان هموار میشود و افزایش حجم تنظیمات حقوقی به قضایی شدن زندگی جامعه
آن نیست واین همان تفکیک «ِ تأیید اخلاقی » یک رفتار لزوماً به معناي « تجویز حقوقی » می انجامد. بر همین اساس است که گفته می شود
حقوق از اخلاق است. بسیاري از استدلالها براي سلب آزادیهاي دیگران که ظاهرا صورت اخلاقی هم دارد ، اساساً از این منطق تفکیک (
تفکیک تجویز از تأیید) غفلت می کنند.
راز 13 ، مثالی براي تفکیک اخلاق و حقوق ارائه میدهد. فردي یک نقاشی از وان گوگ 14 دارد. اکنون این پرسش هست که آیا نظام
حقوقی میتواند از نابود کردن آن منع بکند. پاسخ منفی است. فرد یادشده چنین حقی را داراست که کالاي تحت مالکیت خصوصی خود را از
بین ببرد. اما در عین حال برخی دلایل اخلاقی اقامه می شود که او نباید این کار را بکند زیرا از بین بردن اثري است که به زندگی بشریت معنا
میدهد. پس دلایل اخلاقی ممکن است ما را از انجام بسیاري کارها باز دارد اما این به معناي آن نیست که قانونگذار لزوماً باید به استناد این
. ( Raz, ١٩٩٢, گونه دلایل اخلاقی، انجام آن کارها را در نظام حقوقی ممنوع بکند ( ١٩٧
رهیافت تفکیک مبتنی بر تمایز ظریفی در باب معناي حقوق قانونی است. ادموندسون 15 از دو نوع مفهوم متفاوت درباره حقوق
فقط « داشتن یک حق قانونی » ، قرار دارد ولی در مفهوم دوم « ناحق وباطل و خطا » در مقابل « حق قانونی » ، قانونی بحث میکند. در مفهوم اول
است و نه چیز دیگر. براساس مفهوم اول مردم قانوناً حق دارند تنها کارهایی را انجام بدهند که درست « نداشتن آن حق قانونی » در مقابل
وبرحق وصواب واخلاقی است. در مفهوم دوم مردم قانوناً حق دارند کارهاي بسیاري را انجام بدهند، اما این بدان معنا نیست که کارهاي آنها
لزوما درست وبرحق واخلاقی است. حق قانونی براي انجام کاري خاص به معناي این نیست که آن کار لزوماً درست واخلاقی است و چنانکه
136) نیست 16 « تأیید اخلاقی انجام دادن آن رفتار » منطق مستقل حقوقی دارد و دلیلی براي « تجویز قانونی یک رفتار » پیشتر گفته شد اساساً
. (Edmondson, ٢٠٠۴,
١٣ Raz, J
١۴ - Van Gogh
١١۵۶ -E Hdmavuinndgs ao nri, gWhti ltloia dmo Aso.m ething does not mean that it is the right thing to do; it does not even mean that there is a
reason to do it (Edmondson, ٢٠٠۴, ١٣۶)
۵
. 2. نظریه خواست 18 ادموندسون دو نظریه را در باب حقوق قانونی از هم متمایز میکند. این دو نظریه عبارتند از: 1. نظریه نفع 17
در تحلیل نهایی مبتنی بر فلسفۀ اخلاق سودانگار است و مبتنی بر « حق داشتن » براساس نظریه نخست، وقتی میگوییم کسی حق دارد ، این
منافعی است که او از طریق این حقوق قانونی به دست م یآورد یا ناظر بر مضراتی است که با آن حق از خود دفع می کند. بنابراین اگر کسانی
استدلال اخلاقی بورزند مبنی بر اینکه این یا آن کار منافعی براي او ندارد یا چه بسا مضرّاتی هم دارد، آن استلال اخلاقی میتواند موضوعیت
این حقوق قانونی را زیر سؤال ببرد. اما براساس نظریه دوم حقوق قانونی بیش از اینکه لزوماً با ارزشهاي اخلاقی حتی از نوع اخلاق اصالت نفع
توجیه می شود ؛ خواستی که در انسانها براي آزادي از محدودیتهاي بیرونی و خواستی که براي متفاوت بودن و « خواست » توجیه بشود ، با
منحصر به فرد بودن وجود دارد. همین خواست براي داشتن حقوق قانونی کفایت میکند؛ حتی اگر این خواست آزادي، براي انجام دادن کاري
باشد که اکثریت آن را درست واخلاقی نمیداند و یا حتی اگر این خواست، مبنی بر نوعی متفاوت بودن باشد که عرف و اخلاقیات مرسوم
. (Edmondson, 2004, ١٢٠- اکثریت آن را نمی پسندد ( ١٢٧
آن فلسفه حقوقی که به قانونگذار اجازه میدهد براي حقوق فردي ، حقوق اقلیتها و جماعتها و حقوق شهروندان براي متفاوت بودن
و داشتن سبکهاي زندگی خاص خود، توسع قانونی فراهم بیاورد، اساساً مبتنیبر یک مفهوم فربهی از حق قانونی است و آن حق قانونی مردمان
این به معناي استقلال نظام حقوقی و قانونگذاري از (Edmundson, ٢٠٠۴, ١٣٣- براي انجام دادن کارهاي نادرست 19 است. ( ١۴٢
نظام اخلاقی است زیرا حقوق مردمان را صرفا به امور خیر اخلاقی محدود نمیکند و اوسع از آن می داند، در ساحت حقوق و قانون ، آدمی حق
وجود « حقوق وقانونِ لازم الاجراي عمومی » دارد خطا وگناه واحیاناً کارهاي غیر اخلاقی بکند .در عین حال ساحتهاي دیگر در خارج از حوزة
دارد که دربارة درست بودن و نبودن این یا آن کار، استدلال می کنند و اخلاق از جملۀ این ساحتهاي دیگر است .
با همۀ ظرفیتهایی که از آن بحث شد ، می تواند مصداقا و مفهوما مورد مناقشۀ نظري قرار بگیرد ، نقد مصداقی « رهیافت تفکیک »
این است که اخلاقیات جامعه به احتمال زیاد در کار قانونگذاري تأثیر میگذارد ویک مورد از این تأثیر این است که امروزه حقوق بشر به مثابۀ
منطق اخلاقیِ مدرن پذیرفته شده در اجتماع جهانی بر فرایندهاي قانونگذاري بسیاري از کشورهاي دنیا کم وبیش اثرمی گذارد. نقد مفهومی نیز
این است که در فرض تفکیک، استدلالهاي کیفیتر اخلاقی در باب ماهیت حقوق و چیستی قوانین مورد توجه قرار نمیگیرد ومهمتر از همه؛
فلسفۀ اخلاقی پشت رویکردهاي حقوقی در این رهیافت مغفول می ماند .
قدري پیشتر دیدیم که یک نوع فلسفۀ حقوقی با استناد به تفکیک حقوق از اخلاق ، تأکید داشت که مردم می توانند حقوقی قانونی
براي انجام برخی کارهایی داشته باشند که در حوزة اخلاق نکوهیده است. اما باید گفت که در نظر ژرفتر ، این فلسفۀ حقوقی در نظام حقوقی و
قانونگذاري نیز خود همچنان مبتنی بر یک رویکرد اخلاقی حق گرا و انسانگرا است ، رویکردي که انسانها را مهم میداند؛ هر فرد انسانی،
صرف نظر از هر عقیده درست یا نادرست و حتی صرف نظر از اینکه بخواهد عمل اخلاقی یا غیر اخلاقی انجام بدهد، حقوق و خواستههایی دارد
و شایسته توجه است و دیگران و حتی اکثریت نباید او را همچون ابزاري براي اهداف و تمایلات مطلوب خودشان تلقی بکنند. او خود غایتی
براي خویش است و اصالت و اهمیت و حرمت و حقوقی دارد و چون به عرصۀ حیات آمده است، حقوق و انتخابهاي او محفوظ است. محققان از
(Edmundson, ٢٠٠۴, بحث کرده اند و آشکارا متضمن نوعی رویکرد اخلاقی است - ١٣٣ « انتخاب محفوظ 20 » این مفهوم با عنوان
. ١۴٢)
از سوي دیگر رویکرد اثباتگرایی حقوقی به رغم همۀ ظرفیتهایی که در سطور گذشته از آن بحث شد، محدودیتهایی دارد وشاید
مهمترین آن ، زمینه هاي نوعی محافظه کاري حقوقی است. وقتی باب استدلالهاي اخلاقی بسته می شود و یک دولت به صرف مشروعیت ،
اختیار غیر قابل نقض قانونگذاري پیدا می کند ، امکان تضییع حقوق به نام قانون فراهم می آید . هابرماس، ماکس وبر را در مقام نمایندة
.( Habermas, 1986 ، برجستۀ این رویکرد به حقوق و به عنوان عقل ابزاري و کارکرد گرایانه مورد نقادي قرار میدهد ( 228
نظر داشتند، نیز متفکرانی پیدا « تجربه » به همین جهت بود که در دورة معاصر حتی از میان پوزیتیویستها یا کسانی که به نحوي بر
هیچکس نباید به » شدند که از نوعی نسبت اخلاق و حقوق بحث کردند. نمونه اش وردروس 21 و هارت 22 هستند. وردروس اصولی مانند اینکه
١٧ - Benefit theory
١٨ - Will theory
١٩ - Right to do Wrong
٢٠ - “Protected- Choice” Conception
٢١ Alfred verdross
۶
را برامده از تجربۀ تاریخی زندگی معاصر بویژه از سوي مرمان با تمدن وفرهنگ می داند که از آزمونهایی مانند « آزادي دیگران تجاوز بکند
فاشیسم ونازیسم به این نتیجه رسیده اند که چنین اصولی را بر قوانین موضوعۀ خویش حاکم وناظر سازند.
(Kellogg, ٢٠٠٨ ,١٧-١٨ / Thüre and MacLaren٢٠٠٧,١۴ )
هارت با اینکه با سنت پوزیتیویستی نسبت دارد و مناظرات او با طرفداران جدید حقوق طبیعی وابتناي درونی حقوق بر اخلاق مانند
23 قائل است و با همین منظر است که او تجربه هاي « محتواي حداقلی حقوق طبیعی » پیش گفته مشهور است ، اما خود به نوعی «ِ فولر »
براي همزیستی وهمکاري اجتماعی را از جملۀ مواردي می داند که به نوعی ترابط میان حقوق واخلاق « دیگر پذیري » اخلاقی مانند ضرورت
موضوعیت می دهد.
( Hart. ١٩٩۴,a and b /Coleman, ٢٠٠١)
رهیافت تلفیقی
در هاروارد بود. پیشتر فولر را در رهیافت ابتناي حقوق بر اخلاق معرفی کردیم. وي تأثیر نافذي بر « فولر » دورکین از شاگردان
دوروکین داشت . با این وصف ، دورکین هم از دیدگاه ابتنا فاصلۀ معرفتی گرفت و هم بر پوزیتیویسم حقوقی نیز ملاحظاتی داشت.
وي هردو رویکرد اثبات گرایی و طبیعت گرایی را بررسی کرد و خود، دیدگاهی تلفیقی مبتنی بر همگرایی یا تفسیر ( Dworkin , ١٩٩۵)
گرایی برگزید.
رویکرد تفسیري، معتقد است اعتبار حقوقی برآمده از تفسیري است که دو معیار در آن وجود دارد ؛ معیار نخست سازگاري این تفسیر
با واقعیات و معیار دیگر جذابیت اخلاقی است. به تعبیر دورکین هر گزارة حقوقی خود مبتنی بر دو معیار است معیاري توصیفی (مثل سود و ...) و
147 ). تکثرگرایی حقوقی وآزادي عقیده ویا سبک زندگی مردمان هم - معیاري تجویزي و اخلاقی (مثل نوع دوستی). (راسخ، 1381 ، صص 123
به رونق وپویایی وشکوفایی زندگی اقتصادي و فرهنگی وسیاسی وعلمی جامعه می انجامد وهم در آن، امکانات بیشتري براي احتراز از تضییع
حقوق شهروندان وجود دارد.
این دیدگاه دورکین مبتنی بر رویکرد همگرایی 24 است. دورکین بر مبناي رویکرد تفسیري خود، توانست امکانات نظري براي توضیح
مواجهه با قوانین غیر عادلانه به صورت نافرمانی مدنی 25 را بسط دهد. جوامع پیشرو با مسائل و تنگناها یا بحرانهاي اجتماعی خود، مفهوم
سازانه و نظریه پردازانه مواجه میشدند و از این طریق براي برون شدن از این بحرانها و ادامه مسیر رشد و توسعه ، راههایی میگشودند. نمونه-
اش مسائل نژادي و نیز مسائل جنگ ویتنام در ایالات متحده بود که متفکران توانستند در مواجهه با آن مفهوم نافرمانی مدنی را بسط بدهند.
(147- (راسخ، 1381 ، صص 123
رهیافت چند سطحی
هابرماس هرچند از جمله نظریه پردازانی است که با روایتی اخلاقی از حقوق بشر و نظام حقوقی مبتنی بر آن همدلی دارد (
اما از هر دو دیدگاه سادة ابتنا و تفکیک به دلیل محدودیتهاي هر دو نظر فاصله گرفته است. زیست معرفتی او و دیگرانی (Flynn, ٢٠٠٣
که به نسبت میان حقوق و اخلاق توجه دارند ، نوعاً در سنت کانتی است، مع الوصف، هابرماس با تأملات خود از « اپل » 26 و « راولز » مانند
رهیافت ابتنا و حتی از رهیافت تلفیقی که اندکی پیش از دورکین نقل شد ، عبور کرده است و این از وسعت وفسحت نظري وي سرچشمه می
گیرد.
27 وضع بشود. همین « استدلال ورزي اخلاقی » هابرماس مشروعیت نظام حقوقی را منوط به این می داند که از طریق فرایند بازِ
استدلال ورزي اخلاقی است که براي نظام حقوقی، عقلانیتی به معناي ارتباطی کلمه ( و نه به معناي ابزاري کلمه) پدید میآورد. استدلال
ورزي اخلاقی نباید در انحصار گروه خاصی بویژه از حاکمان وحواشی و وفاداران آنها قرار بگیرد .در این استدلال ورزي، همه باید امکان شرکت
داشته باشند. مگر ادعا نمی شود که قوانین نباید با اخلاق مغایرت داشته باشد ، با این حساب باید همه امکان شرکت در اقامۀ دلایل اخلاقی
٢٢ H.L.A. Hart
٢٣ the minimum content of natural law
٢٢۴۵ CLiavwil daisso Ibnetdeigenrcitey
( صورتبندي کرده است (راولز، 1999 « توافق و انصاف » 26 راولز در نظریه عدالت خود، اخلاقی بودن نظام حقوقی را از طریق مبتنی بودن آن بر
٢٧ - Moral Argumentation
٧
داشته باشند و مجموع این دلایل از طریق فضاي عمومی بر قانونگذاري تأثیر بگذارد. استدلال ورزي باید در سپهر عمومی و از طریق گفتگوي
بازِ محدود نشده صورت بگیرد. اخلاقی بودن نظام حقوقی به استقلال آن از قدرت حاکمه منوط است که جز با دموکراسی امکانپذیر نمیشود.
.( Habermas, 1986 ،279 -243)
28 مورد بررسی قرار داد. او بر « زیست جهان » و « سیستم » دیدگاه هابرماس درباره نسبت حقوق و اخلاق را باید باتوجه به نظریه
رهایی زیست جهان از استعمار سیستمهاي سیاسی و اقتصادي تأکید دارد. سیستمهاي پولی و دستگاه هاي دیوانسالار(ثروت وقدرت ونفوذ
ومنزلت و...) در نظام حقوقی مداخله میکنند و آن را به کارکردهاي اقتضایی خود تقلیل میدهند. در اینجاست که باید گرانیگاه استدلال
اخلاقی را از درون سیستمهاي رسمی به جهان زندگی مردم انتقال داد. قوانین به توجیه اخلاقی نیاز دارند و این همان استدلال اخلاقی است
که در زیست جهان براي حقوق و قوانین جریان پیدا می کند . استدلال اخلاقی در فضاي عمومی و از طریق کنش ارتباطی 29 و فهم متقابل 30
صورت می گیرد.
32 قائل « حقوق به عنوان رسانه » 31 و « حقوق به عنوان نهاد » هابرماس تفکیک مفهومی مهمی انجام داد وآن تمایزي بود که میان
شد. حقوق به عنوان نهاد به طور مداوم نیازمند توجیه مجدد خود از طریق استدلال اخلاقی زیست جهان است و آنچه از حقوق از طرق مجاري
رسمی تدوین وابلاغ و اجرا میشود صرفاً یک رسانه است و یک سلسله ضرورتهاي کارکردگرایانه آن را لازم الاجرا میسازد. اما براي اینکه
ماهیت نهادي این حقوق وقوانین و مشروعیت آنها به طور مرتّب باقی بماند نیازمند اتکاي آنها به استدلال هاي اخلاقی موجود در زیست جهان
است. در واقع حقوق به عنوان رسانه، در سطح عقلانیت ابزاري است ولی حقوق به عنوان نهاد، به سطح عقلانیت ارتباطی ارتقا مییابد.
(Deflem, ١٩٩۶, ١٠-١١)
اهمیت می دهد. حقوق همین که از از طرق دستگاههاي « حقانیت 34 » و « قانونی بودن 33 » هابرماس بر تفکیک دیگري میان
قانونگذاريِ پذیرفته شده و رسمی، تصویب و ابلاغ میشود در حد یک رسانه ، قانونی و لازم الاجرا است. اما لزوماً حقانی نیز نیست. حقانیت،
« توجیه اخلاقی 35 » زمانی احراز میشود که این قوانین از سطح رسانه به سطح نهاد ارتقا پیدا بکنند وآن در صورتی است که نسبت به امکانات
واستدلالهاي اخلاقی باز که در حوزه عمومی جریان دارد، گشوده باشند و فرصتهایی فراهم شود که استدلالهاي له و علیه اخلاقی دربارة این
قوانین به صورت آزاد و از رهگذر کنشهاي ارتباطی و گفتگوهاي محدود نشده و رها از زور و اجبار و در برگیرندة شانس برابر براي مشارکت هم آحاد و
(Deflem, ١٩٩۶, ٧٣- گروهها به طور مداوم صورت بگیرد. ( ٧۴
٢٨ - System and lifeworld
٢٩ - Communicative action
٣٠ - mutual Understanding
٣١ - Law as an institution
٣٢ - Law as an medium
٣٣ - Legality
٣۴ - Legitimacy
٣۵ - Moral Justification
٨
منابع
راسخ، محمد ( 1381 ) حق و مصلحت. تهران: طرح نو. ·
قربان نیا ، ناصر( 1383 ) قرائ تهاي گوناگون از حقوق طبیعی. فصل نامه فقه و حقوق ، ش 1، تابستان 1383 ·
کاتوزیان، ناصر( 1377 ) فلسفه حقوق. تهران: انتشار . ·
· Coleman, Jules, ed. ٢٠٠١. Hart’s Postscript: Essays on the Postscript to The Concept of
Law. Oxford U.P.
· Coleman, Jules, Scott Shapiro, and Kenneth Einar Himma, eds. ٢٠٠٢. The Oxford
· Deflem, Mathieu (١٩٩۶) [Editor] Haberm as, Modernity and Law. London: Sage
Publications.
· Dworkin R., law and morals. The Oxford campanion to philosophy. ١٩٩۵.
· Edmundson, William A. (٢٠٠۴) An Introdution to Rights. Cambridge University Press.
· Finnis, J . (١٩٩٨ ) Aquinas: Moral, Political and Legal Theory .Oxford University Press.
· Flynn, Jeffery (٢٠٠٣) Habermas on Human Rights: Law, Morality and Intercultural
Dialogue. Social theory and Practice, Vol ٢٩ No ٣ (July , ٢٠٠٣)
· Fuller, Lon L. (١٩۶٩)The Morality of Law, (New Haven and London: Yale University
Press.
· Gardner, John (٢٠٠٨) Law and Morality.Arizona State University , Seminar in the law
School,٢٠٠٨.
· Golding, Martin P. and William A. Edmundson, eds. ٢٠٠۴. The Blackwell Guide to the
· Habermas, J (١٩٨۶) Law and Morality, Havard University .
· Handbook of Jurisprudence and Philosophy of Law. Oxford U.P.
· Hart, H.L.A. ١٩٩۴a Law, Liberty, and Morality. Stanford U.P.
· Hart, H.L.A. ١٩٩۴b The Concept of Law, ٢d ed. with Postscript edited by P. Bulloch and
J. Raz. Oxford U.P.
· Kellogg, Frederic R. ( ٢٠٠٨ ) INTERNATIONAL HUMAN RIGHTS AND THE
PHILOSOPHY OF LAW: HOW MUCH TOLERATION CAN BE ENFORCED? The
International Economic and Tax Law Review, Catholic University of Brasilia Law
School (UCB-Law School).
· Mackie, J. L. (١٩٩٢) Can there be a Right- Based Moral theory? in Waldron, J, ١٩٩٢,
theories of Rights. Oxford U. Press. ١۶٨-١٨١
· Nozick, R. (١٩٧۴) Anarchy, State and Utipia. New York, Oxford.
· Philosophy of Law and Legal Theory. Blackwell Publishing.
· Raz, J (١٩٩٢) Right- based Moralities. In Waldron, J, ١٩٩٢. Theories of Rights. Oxford
U. Press. ١٨٢-٢٠٠ .
· Thürer, D. and MacLaren, M.(٢٠٠٧ )A Common Law of Democracy ?– an Experimental
Conceptualization. The University of Zurich.
· Waldron, Jeremy (١٩٩٢) Theories of Rights. Oxford Readings in Philosophy. Oxford
University Press.

منبع:
22-18 : منتشر شده در : آیین ، شماره 24 و 25 ، آذر و دي 1388


 




جرس:سخنگوی وزارت خارجه، ارتباط تعطیلات دو روز اول هفته آینده را با برگزاری اجلاس گروه 15 محتمل دانست.

 

رامین مهمانپرست در گفت‌وگو با خبرآنلاین، در خصوص تقارن تعطیلات تعیین شده از سوی هیات دولت در دو روز اول هفته آینده در تهران گفت: ممکن است این تعطیلات برای برگزاری بهتر اجلاس گروه 15 در تهران باشد.

وی با بیان اینکه مهمانان این اجلاس روسای جمهوری و مقامات کشورهای عضو گروه 15 به میزبانی احمدی نژاد هستند گفت: تشریفات و حفاظت از این گروه های دیپلماتیک ،آمادگی بالا و برنامه ریزی دقیقی را می طلبد که ممکن است هیات دولت تصمیم گرفته باشند برای بهتر برگزار کردن این اجلاس دو روز اول هفته آینده را تعطیل نمایند.

کشورهای ایران، هند، اندونزی، مالزی، سریلانکا، الجزایر، مصر، کنیا، نیجریه، زیمبابوه ، سنگال، ونزوئلا، برزیل، مکزیک،آرژانتین، شیلی ، کلمبیا، پرو، جاماییکا اعضای اصلی و ناظر گروه 15 هستند. ایران رئیس کنونی این گروه است.

گفتنی است، هیات دولت اعلام کرده است روزهای شنبه و یکشنبه هفته آینده در تهران تعطیل خواهد بود.

اين تعطيلات شامل مراكز دولتي و مدارس و دانشگاه‌هاي تهران مي شود.

يادآور مي‌شود، دوشنبه هفته آينده نيز به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) تعطيل رسمی است.

 


 




مصطفی ایزدی -

 

پایگاه اطلاع‌رسانی جرس در تاریخ ۱۳۸۹/۲/۱۲ به مناسبت سالگرد شهادت استاد مرتضی مطهری‌، در گفتگویی با مهندس عبدالعلی بازرگان، ماجرای صدور بیانیه مشترک آیت‌الله مطهری ومهندس بازرگان پیرامون زنده یاد دکتر علی شریعتی را مورد بررسی قرار داده‌است. این گفتگو که زیر عنوان «ابهام‌زدائی از یک نامه پس از سی وسه سال» در سایت جرس منتشر شده، یکی از چندین اظهار نظری است که در سه دهه گذشته در خصوص نامه مشترک سال ۱۳۵۶ رسانه‌ای شده‌است.

 

من هم خاطره‌ای در این‌باره دارم که تقدیم می‌کنم، امیدوارم برای روشن شدن ابهامات موجود سودمند باشد.

 

بنده به دلائلی چند از دوران دبیرستان تا پایان دوره دانشگاه با استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری در ارتباط بودم. هر چند که نه دبیرستان را در تهران گذراندم و نه دانشجوی دانشگاه‌های تهران بودم، امّا هنگامی که به تهران می‌آمدم، به دیدار ایشان می‌رفتم.

 

در دانشکده الهیات یا در منزل و یا در محل سخنرانی‌های استاد با ایشان دیدار می‌کردم و در مورد موضوعات گوناگون صحبت می‌کردیم و ارشاد می‌فرمودند. ایشان به بنده لطف داشتند و به دفعات برای بنده، حتی درد دل می‌کردند.

 

یک روز در همان سال ۵۶ که از تبریز ـ محل تحصیلات دانشگاهی‌ام ـ به تهران آمده بودم با استاد مطهری تماس گرفتم که به دیدارشان بروم. مرا به منزل دعوت نمودند و خدمتشان رسیدم. درحضور ایشان به گونه‌ای گلایه آمیز، از انتشار نامه مشترک با مهندس بازرگان که نشان می‌داد به دکتر شریعتی و اندیشه‌های وی تعرض شده وجمع زیادی از دانشجویان مذهبی و انقلابی را ناراحت کرده‌است، سؤال کردم و گفتم در دانشگاه تبریز، دانشجویان فراوانی هستند که هم به جنابعالی علاقه دارند و هم از دوستداران زنده یاد دکتر علی شریعتی هستند و نامه شما و مهندس بازرگان، این‌گونه دانشجویان وجوانان را در این شرایط حساس دل‌نگران کرده‌است. استاد مطهری مطالب مفصلی را برای بنده بیان کردند که چکیده آن را نقل می‌کنم:

 

۱ـ من(استاد مطهری) و دکتر شریعتی هیچگونه خصومت شخصی نداریم و اختلافاتمان که در برابر اشتراکاتمان، اندک است، یکی به بعضی بنیان‌های فکری بر می‌گردد و یکی هم به نوع برخوردی که ایشان(دکتر شریعتی) با روحانیت دارد.

 

۲ـ‌مرحوم دکتر شریعتی هم کسی نبود که به دلیل این اختلافات، با من بد باشد یا احترام مرا نگه ندارد. من به تازگی از لندن آمده‌ام. در آنجا با دانشجویان و دوستان ایشان دیدار داشتم. به من گفتند که دکتر منتظر آمدن شما بوده تا در مورد کتاب‌ها و افکارش با شما صحبت کند و رفع اشکالات آنها را از شما بخواهد، که عمرش کفاف نداد. امّا آن مرحوم نامه‌ای به آقای محمدرضا حکیمی نوشته و از ایشان خواسته است تا به اتفاق محمدمهدی جعفری، نوشته‌ها و آثار وی را بازخوانی و در صورت لازم، با نظر من(مطهری) اصلاح و منتشر نمایند.

 

۳ـ پس از اینکه دکتر شریعتی از دنیا رفت، کتاب‌های آن مرحوم به طور بی‌سابقه‌ای مورد اقبال جوانان قرار گرفته و  در شرایطی که هنوز آثار ایشان بازخوانی و اصلاح نشده، نگرانی‌هائی برای بعضی از دلسوزان فراهم کرده ‌است، لذا در جلسه‌ای که با حضور مهندس بازرگان و جمعی از علاقه‌مندان دیگر داشتیم، مقرر شد، نامه‌ سرگشاده‌ای به امضاء مهندس بازرگان و بنده(مطهری) منتشر شود که هم از شخصت دکتر شریعتی تمجید گردد و هم به خوانندگان آثارش گوشزد شود که نوشته‌های دکتر را با تأمل بخوانند چون دارای اشکالاتی است.

 

۴ـ‌بعد از آن جلسه متنی را برای امضاء پیش من آوردند که امضاء کنم. من مطالعه کردم و دیدم که تند است و قرار نبود با این تندی به مرحوم شریعتی انتقاد شود، چون ایشان در حال حاضر هواداران زیادی دارد و نباید آنان را رنجاند. من نامه را امضاء نکردم و گفتم تعدیلش کنید و دوباره بیاورید تا امضاء کنم، بعد تکثیر شود. چند روز بعد شنیدم که همان نامه تکثیر وتوزیع شده‌است. من هم مقداری اوقات تلخی کردم، امّا کار از کار گذشته بود. لذا من آن نامه‌ی تند را قبول ندارم و شما وظیفه‌ شرعی دارید در دانشگاه و هر جای دیگر که صحبت از این نامه می‌شود از قول من این مطلب را نقل کنید.

 

***

 

آنچه از سی و سه سال قبل در ذهنم از دیدار با شهید مطهری دارم، به دلیل تکرار آن،‌قبل و بعد از شهادت استاد عزیز و نیز نگارش کاملتر آن برای یک نشریه‌ دانشگاهی در اوایل سال  ۵۸، خدشه‌ناپذیر است، جز این که عبارات آن بعضا عین عبارات استاد مطهری نباشد.

 

بدیهی است آنچه آقای مهندس عبدالعلی بازرگان فرموده‌اند، مشاهدات و شنیده‌های این مرد بزرگوار است و من نخواستم به آن بی‌توجهی کنم، بلکه لازم دانستم شنیده‌های مستقیم خود را از زبان طرف دیگر رخداد، یعنی استاد شهید مرتضی مطهری بنویسم که علاقه‌مندان رویدادهای تاریخ انقلاب اسلامی، حرف‌های گوناگون را بشنوند.  (۱۳۸۹/۲/۱۵ )

 

 *ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 


 




 

 

 


 


نسبت دین و فلسفه

سید رضی شیرازی -

 

در مورد فلسفه و فلاسفه چون فلاسفه در دو بخش وسیع تقسیم می‌شوند، فلاسفة مشاء و فلاسفة اشراق. و البته در این میان یک فلسفة دیگری به وجود آمد به نام حکمت متعالیه که تلفیقی است بین مشاء و اشراق و دین و شرع و قرآن و اسلام و عرفان، تمام اینها که به نام حکمت متعالیه است که این مبتکرش مرحوم ملا صدراست.

 

 دربارة فلسفة مشاء‌ که آیا با دین تطابق دارد یا ندارد، بیشتر افرادی که معتقد هستند و متدین هستند، اگر به فلسفه تمایلی داشته باشند، به فلسفة مشاء تمایل دارند. می‌گویند که در فلسفة مشاء‌ اگر انحرافی باشد انحرافاتش کمتر است تا فلسفة اشراق یا حکمت متعالیه، لذا معروف بود که مرحوم آقای طباطبایی در قم ایشان اسفار می‌گفتند و آقای بروجردی پیغام داده بودند برای ایشان که شما اسفار نگویید و شفاء بگویید. حالا نظر آقای بروجردی هم همین بود که در اسفار بحث هایی هست که یک مقداری قدری ممکن است با ظواهر دین ممکن است فکر کنند که مخالف باشد. مثلاً در مسألة وحدت وجود که مرحوم آخوند قائل به وحدت در کثرت و کثرت در وحدت است، البته از نظر آخوند؛ اصلاً این عین دین است و مخّ دین و توحید است.

 

استدلال قرآنی

 

در معاد جسمانی که مرحوم آخوند در معاد جسمانی به آن صورت قائل است که ظواهر را بسیاری از متشرعه این را قبول ندارند و آخوند می‌گوید که دین همین است،‌اسلام همین است و دین همین است. بنابراین فلسفة مشاء ‌یک مقداری به ظواهر اسلام نزدیکتر است تا فلسفة اشراق و حکمت متعالیه از نظر متشرعه و آنهایی که به ظاهر شرع مثلاً مرحوم آقای حاج شیخ محمد تقی آملی در حاشیة منظومه‌اش یک مطلبی دارد که من عین مطلبش را برایتان اینجا می‌خوانم.

 

مرحوم آقای آملی در آخر بحث معاد منظومه وقتی که کلمات در آنجا به پایان می‌رسد، می‌گوید: «ولعمری أن هذا غیر مطابق مع ما نطق علیه الشرع المقدس علی ... والتحیه» می‌گوید این حرفهایی که من اینجا تفسیر کردم و بیان کردم در معاد جسمانی و این حرفهایی که مرحوم حاجی اینجا ذکر می‌کند، اینها با آنچه که شرع مقدس آورده است مطابق نیست «وأنا اشهد الله وملائکته وانبیائه ورسله أنی أعتقد فی هذه الساعه وهی ساعه الثلاث من یوم أحد، الرابع عشر من شهر شعبان المعظم سنه 1368 فی امر المعاد الجسمانی بما نطق به القرآن الکریم» می‌گوید من خدا را گواه می‌گیرم، انبیا و ملائکه و رسول خدا را گواه می‌گیرم بر اینکه اعتقاد من در این ساعت که ساعت سه از روز یکشنبه چهاردهم ماه شعبان 1368 است در امر معاد جسمانی به آنچه را که قرآن به آن ناطق است و گفته است و اعتقاد پیدا کرده «وأعتقد به محمد (ص)‌ عن أئمه المعصومین (علیهم السلام)» و به آنچه را که پیغمبر اسلام و ائمه معتقد هستند به آن معاد، من همان معاد را قبول دارم. «وعلیه أطبقت الامه الاسلامیه» وامت اسلامی بر آن اجماع کرده است «ولا أنکر من قدره الله شیئا» و از قدرت خدا چیزی را کم و کاست نمی‌دانم، یعنی این چیزهایی که فعلاً در این معاد گفته شده است منافات با ... کسی قدرت خدا را قبول داشته باشد هیچ برایش مسأله‌ای نیست بگوید بر اینکه همین جسم در روز قیامت می‌آید. «ویعجبنی فی ذلک کثیراً قول المولوی فی المثنوی»‌می‌گوید خیلی خوشم می‌آید همیشه لذت می‌برم از سخن مولوی در مثنوی دربارة کسی که منکر حشر جسمانی است «حیث یقول:‌

پس مثال تو چون آن حلقه زنی است کز درونش خواجه گوید خواجه نیست

حلقه زن زین نیست پندارد که هست پس ز حلقه برندارد هیچ دست

 

خلاصه این اشعار را از ملای رومی در مثنوی ذکر می‌کند مبنی بر اینکه اینهایی که معاد جسمانی را اینطور توجیه می‌کنند، اصلاً قدرت خدا را تشخیص نداده‌اند و نمی‌دانند که قدرت خدا در چه حدی است. حالا من منظورم از نقل این کلام از مرحوم آقای آملی بیان یک نمونه‌ای بود از فکر متشرعه دربارة معاد و عقیدة اینها نسبت به معاد فلاسفه. شما همانطوری که ملاحظه کردید می‌گوید این معاد فلاسفه با معاد اسلامی جور در نمی‌آید.

 

این معادی که ایشان در اینجا تفسیر کرد از منظومه، معاد ملاصدراست و معادی است که ملا صدرا قائل است و در جلد نهم اسفار و چاپ جدید مفصل این معاد را بیان کرده است. حالا من نمی‌خواهم حرفهای ملا صدرا را اینجا ذکر کنم، ولی مطلب تا اندازه‌ای روشن و معلوم است.

 

ما دربارة فلسفه و حکمت نمی خواهیم بگوییم به اینکه نسبت گفته‌های فلاسفه و گفته‌های انبیاء نسبت تساوی است، هر چه که انبیاء گفته‌اند فلاسفه هم گفته‌اند و هر چه که فلاسفه گفته‌اند انبیاء هم گفته‌اند؛ ما این را نمی‌خواهیم بگوییم. چه بسا فلاسفة اسلامی در فهم گفته‌های انبیاء البته به عقیدة خودشان راه صواب را رفته‌اند، ولی متشرعه می‌گویند که فلاسفة اسلامی در بعضی از جاها گفته‌های انبیاء را آنطوری که باید و شاید توجه نکرده‌اند و درک نکرده‌اند که یکی همین مسألة معاد جسمانی است که همین بود که خواندم برای شما از حرف آقای آملی. حرفی که آقای آملی گفته است یعنی همین را می‌گوید، یعنی فلاسفه و حکماء حرف انبیاء را نزده‌اند و یک چیز دیگری گفته‌اند؛ تفسیر کرده‌اند حرف انبیاء را و خودشان به عقیدة خودشان درست گفته‌اند نه اینکه آنها خواسته‌اند انحرافی صحبت کنند. ولی این توجیه توجیه درستی نیست برای این گفتار انبیاء.

 

بنابراین ما هم نمی‌خواهیم بگوییم به اینکه هر چه را که فلاسفه گفته‌اند حرف انبیاست و مطابق با حرف انبیاست، نه ممکن است اشتباه کرده باشند فلاسفه. بعضی چیزهاست که ممکن است از قطعیات مسلمانها و شریعت اسلامی باشد که فلاسفه آن را قبول نداشته باشند، ولی از قطعیات مسلمانهاست، از ضروریات مسلمانهاست مثل معاد جسمانی، مثل معراج جسمانی.

 

ابن سینا در مورد معاد جسمانی یک چیز دیگری می‌گوید؛ صرفاً‌تسلیم می‌شود و می‌گوید به اینکه در آخر کتاب شفاء می‌گوید به اینکه ما دربارة معاد جسمانی سخنی نمی‌گوییم برای اینکه آنچه را که اسلام گفته است کفایت امر ما را می‌کند و آن بسطی که شریعت اسلامی دربارة معاد جسمانی داده است کفایت امر ما را می‌کند و ما چون این امر را پیغمبر مخبر صادق خبر داده است و امری است ممکن، قبول می‌کنیم. اگر چیزی را پیغمبر خبر داده باشد و ممکن باشد، چرا قبول نکنیم؟ قبول می‌کنیم. پس بنابراین این معاد جسمانی را همانطوری که پیغمبر گفته است ما قبول داریم و تصرفی در آن نمی‌کنیم. این حرف بوعلی است.

 

اینکه گفتم به اینکه آخوند اعجاز عقلی دارد واقعاً‌همینطور است! آخوند ملاصدرا در بسیاری از جاهای فلسفی و حکمت مطالبی را اختراع کرده است و ابداع کرده است و از خود در آورده و فکرش به آن رسیده است. حالا چه ریشه‌هایی داشته آن را نمی‌دانیم، که این را باید گفت مؤسس در فلسفه و پایه گذار در فلسفه. در همین مسئله اصالت الوجود که تقریباً مؤسسش اوست، لذا خودش هم می‌گوید قبل از اینکه من به اینجا برسم، معتقد به اصالت الماهیه بودم و خدا مرا از این غفلت بیدار کرد. پایه گذار اصالت الوجود اوست و تمام مسائل وجود و مسئله تشکیکش، وحدت در کثرت، کثرت در وحدت و تمام مسائل را پایه گذارش را باید گفت که مرحوم ملاصدراست.

 

و در جاهایی که ممکن است اشکال داشته باشد من تذکر اشکال را می‌دهم و می‌گویم به اینکه اینجای حرف آقایان شاید با ظواهر شرع جور نباشد و متشرعه این را نپسندند. بررسی می‌کنم این حرف آقای آملی را من در درس مکرر خوانده‌ام، هر دوره که من منظومه گفتم به آخر معاد رسیدم، این حرف آقای آملی را خوانده‌ام و خواسته‌ام بگویم به طلبه‌ها و محصلین این حرفها قابل فکر است و شما فکر بیشتری کنید و از آن طرف هم افرادی مخالف هستند، اینطور نیست که صد در صد مورد قبول باشد، کسانی هم هستند که مخالف با این افکار هستند. شما باید خودتان دقت کنید و بررسی بیشتری کنید.

 

منبع: خبرآنلاین


 


جهل و فقر همزادان شوم

محقق داماد -

 

خوش باد روزگار به حال معلمي

کز ياد وي خوشست همه روزگار ما

آموخت درس معرفت و مردمي به ما

از ما درود باد بر آموزگار ما

 

با سلام و درود به ارواح طيبه معلمان بزرگ الهي و پيروان راه آنان آموزگاران تلاشگر، به‌ويژه اساتيد ذوي‌الحقوق اين گوينده، علي الخصوص استاد شهيدم مرتضي مطهري و طلب مغفرت و رضوان واسعه حق متعال براي عزيزاني كه برحمت ايزدي پيوسته ويادشان همواره گرامي است.

 

شايد كمتر كسي در مجلس ماست كه با آثار ويل دورانت1 آشنا نباشد. مهمترين اثر او تاريخ تمدن، مجموعه کتابي 11جلدي است که با همکاري آريل دورانت، همسرش نوشته ‌است. وي در اين کتاب توانسته‌است با استفاده از آثار مورخان ديگر ـ از هرودوت تا آرنولد توين‌بي ـ که از ابتداي تاريخ مکتوب بشر تاکنون زيسته‌اند، مکتب نويني از تاريخ‌نگاري را به‌وجود آورد.

 

جلد هفتم اين اثر عنوانش «آغاز عصر خرد» است. وي كه براي تاليف اين اثربه اتفاق همسرش سفرهاي بسيار كرده2 و جوامع مختلفي را مطالعه نموده وكتابهاي زيادي خوانده3 است، پس از مطالعات زياد در اواخر عمرش سئوالهاي جالبي از خويش مي‌كند؛ مي‌گويد: هنگامي كه مورخ به پايان مطالعاتش مي‌رسد، از خود چنين مي‌پرسد: آيا در اين كار فقط دلخوش بودي كه از رشد و انحطاط ملل سخن بگوئي و قصه‌هاي غم انگيز مرگ پادشاهان را بازگو كني ؟....آيا از تاريخ چيزي به‌دست آورده‌اي كه بتواند روشنگر وضع فعلي ما، رهنمون داوريها و بازدارنده ما از حيرت و عقب‌نشيني در برابر امور ناگهاني و فراز ونشيب‌هاي هر تحول باشد؟

 

در ادامه باز از خود مي‌پرسد:«آيا درسلسله وقايع گذشته ترتيب و قاعده‌اي يافته‌اي كه بتواند مبناي پيشگوئي اعمال آينده يا سرنوشت كشورها باشد؟»وي هرچند براي اين سئوالات پاسخهايي مي‌دهد، ولي در يك سئوال وامانده است. وي كه همه جا كه رفته و در هرجامعه و ملتي كه سري كشيده، دو چيز را همواره همزاد، همراه وقرين يكديگر ديده است و براي اين سئوال پاسخ ندارد كه: كدام علت ديگري است؟ آن دو همزاد، يكي جهل است و ديگري فقر. هرجا فقر بوده، جهل بوده و هرجا جهل بوده، فقر بوده است. سئوال اين است كه: «كدام علت است وكدام معلول؟» اين سئوال همچنان باقي است.

 

البته اين سئوال بسيار مهمي است وآنچه مسلم است، ارتباط ميان اين دو لكه چركين و دو زخم سياه بر چهره جامعه بشري است؛ ولي به آساني نمي‌توان رابطه دقيق فلسفي و تقدم و تاخر رتبي ‌آن دو را مشخص نمود.

 

دركشور ما هم تقارن سعديني رخ داده است. تقارب روز كارگر با روز معلم. البته ظاهراً تصادفي است، ولي تقارن ميمون و مباركي است؛ بنابراين، اين سئوال را مي‌توان اين گونه مطرح كنيم كه: آيا اگر معلم خوب داشتيم و حق و حرمت آنان را نگه مي‌داشتيم، كارگر بيكار و فقير نداشتيم يا اگر كارگر خوب، متعهد، پرتلاش و فداكار داشتيم معلم خوب خواهيم داشت؟

 

سئوال مهم است و علي‌القاعده جامعه‌شناسان و متخصصان امور اقتصادي و يا تعليم وتربيت بايست پاسخ دهند؛ اما من به عنوان يك طلبه آشنا با علوم ديني و اسلامي مي‌خواهم در فرصت كوتاه اين سئوال را به كتاب و سنت عرضه كنم تا ببينيم قرآن و سنت چه پاسخ مي‌دهند.

 

اما نسبت به قرآن به اجمال مي‌گويم كه قرآن مجيد اصولا كليه مفاهيم ديني را بر اساس معرفت وآگاهي ارزيابي مي كند. از نظر قرآن نه عبادت بدون معرفت ارزش دارد و نه دينداري و تقوا بدون آگاهي معنا و مفهومي. مفاهيمي از قبيل تقوا و ترس از خدا بدون آنكه معرفتي وجود داشته باشد، جهلي است خسارت‌بار. ابن‌سينا در بخش نهم كتاب شرح الاشارات والتنبيهات(ج3، ص380-383) وقتي مي‌خواهد منازل عارفان را بشمارد، در منزل دوم كه رياضت و تمرين است، مي‌گويد آنچه مي‌تواند در منزل دوم به سالك كمك كند، عبارت است از: «العباده المشفوعه بالفكر»؛ يعني عبادت همراه با تفكر. خواجه طوسي در شرح اين عبارت مي‌گويد: اينكه ابن سينا عبادت مفيد را عبادتي دانست كه هماره بافكر باشد، بدان جهت است كه عبادت بدن را تابع نفس قرار مي‌دهد. حال اگرعبادت مبتني بر معرفت باشد، انسان بكليته متوجه و مقبل به حق و حقيقت مي‌شود، وگرنه عبادت سبب شقاوت مي‌گردد، همان‌طور كه خداوند متعال در قرآن فرموده است: فويل للمصلين الذينهم عن صلوتهم ساهون.

 

به تفسير خواجه، مراد از «سهو» در اين آيه، عبادت بدون تفكر است؛ عبادتي كه موجب ترك فحشا و منكر و كردارهاي زشت مي‌گردد و باعث گسترده شدن اخلاق و سلامت جامعه مي‌شود عبادت آگاهانه است.وعبادت بدون تفكر - به قول قرآن مجيد همراه با غفلت - محصولي جز ريا و تظاهر و دروغ نخواهد داشت. الذين هم يرائون و يمنعون الماعون. (شرح اشارات،همان)

 

حضرت مولا علي(ع) در مورد عبادت بدون معرفت فرموده است: «المتعبد على غير فقه كحمار الطاحونه، يدور و لايبرح، و ركعتان من عالم خير من سبعين ركعه من جاهل، و قليل العمل مع كثير العلم، خير من كثير العمل مع قليل العلم: عابد بدون درك ومعرفت همچون حمار آسياب است كه مي‌گردد و به جايي نمي‌رسد. دو ركعت عبادت آگاهانه از هزار ركعت بدون آگاهي با ارزش‌تر است. عمل ‌اندك همراه با آگاهي فراوان از عمل فراوان با آگاهي ‌اندك به مراتب بهتر است.» (الاختصاص، 238)

 

قرآن مجيد مي‌فرمايد: « انَّما يخشَى اللَّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ انَّ الله عَزيزٌ غَفور : از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مى‏ترسند. آرى، خدا ارجمندِ آمرزنده است.» (فاطر، 28)

 

آگاهي، معرفت، تفكر و تعقل موجب خضوع وخشيت در مقابل پروردگار و تقواي الهي است وبه موجب نص قرآن مجيد تقواي اجتماعي موجب زوال فقر است:«و مَن يَتَّقِ اللهَ يَجعَل لهُ مَخرَجاً وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ و مَن يَتَوَكل عَلَى اللهِ فَهوَ حَسبُهُ إِن الله بالِغ امرِهِ قَد جَعَلَ الله لِكُل شَي‏ءٍ قَدراً: و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد. و از جايى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‏رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى‌اندازه‏اى مقرّر كرده است.» (طلاق، 2 و 3)

 

و نيز در آيه ديگر مي‌فرمايد: «و لَوانَ اهلَ القُرى‏ آمَنُوا و اتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكات مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرضِ وَ لكِن كَذَّبُوا فَأَخَذناهُم بِما كانُوا يَكسِبون : اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى‏گشوديم، ولى تكذيب كردند؛ پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان‏] آنان را گرفتيم.» (اعراف، 96) پس نظر قرآن مجيد اين است كه ام ّالفساد جهل است، جهل مايه فقر وفلاكت است.

 

و اما از نظر سنت. حديثي منقول از رسول الله صلي‌الله عليه وآله است كه علي الظاهر در روزهاي واپسين عمر شريفشان فرموده‌اند: «اني ما اخاف علي امتي الفقر، ولكن اخاف عليهم سوء التدبير: من براي امتم نسبت به فقر نگران نيستم، آنچه نگرانم ودغدغه من است، سوء تدبيراست.»تفسير اين حديث چيست؟ بي‌گمان آن حضرت از بي‌اهميتي وعدم نگراني فقر براي امت سخن نمي‌گويد؛ چرا كه خودشان فرموده‌اند: «الفقر سواد الوجه في الدارين» (بحارالانوار، 72، 30) «كاد الفقر ان يكون كفراً» اين سخن بلند اميرالمؤمنين عليه‌السلام است كه خطاب به محمد بن حنفيّه فرمود: «يا بنّي، اني اخاف عليك الفقر فاستعذ بالله منه؛ فان الفقر منقصه للدّين، مدهشه للعقل، داعيه للمقت: اي پسرم، من بر تو از تنگدستي مي‌ترسم، پس از شرّ آن به خدا پناه ببر كه تنگدستي موجب شكست و كمبودي در دين است و موجب سرگرداني خرد است و سبب دشمني است.» (نهج البلاغه، كلمات قصار، 311). بنابراين بي‌ترديد حضرت ختمي مرتبت براي امت زندگي بهينه براي امتش مي‌خواهد نه زندگي فقيرانه وذلت بار. پس منظور چيست؟ منظور اين است كه فقر معلول است نه علت. فقر معلول سوء تدبير است.

 

سوء تدبير

 

حال ببينيم منظور از سوء تدبير در كلام رسول‌الله(ص) چيست؟ تدبير به نظر من معنايش همان است كه امروزه «آينده نگري» مي‌گويند.آينده نگري بخشي از مديريت علمي است.آن بزرگوار مي‌خواهد بفرمايد چنانچه جهل را برطرف سازيد و براي جامعه خويش مديريت علمي بنا كنيد، هيچ‌گاه فقير نخواهيد شد.پس نتيجه مي‌گيريم كه پاسخ كتاب وسنت به سئوالي كه مطرح كردم، علي الظاهر روشن است. پاسخ اين است كه در جامعه‌اي جهل ريشه‌كن شود، هرگز فقر جائي ندارد. در مديريت عير علمي مصداق بارز اين آيه شريفه است :«و لا تؤتوا السفهاء اموالكم التي جعل الله لكم قياما: اموال خود را ـ كه خداوند آن را وسيله قوام زندگي شما قرار داده ـ به سفيهان مدهيد.»(نساء،5) مستنتج از گزارة انشايي فوق اين است كه اگر اموالتان را به دست سفيهان بسپريد ، قوام و استواري اجتماعي شما فرو مي ريزد؛يعني فقر ، يعني فلاكت ، يعني بيكاري ، يعني بيماري ، يعني ناامني ؛ يعني اعتياد ، يعني فحشاء و...

 

در مديريت علمي عالمان محترمند و حرمت آنان بر اساس حرمت و كرامت علم است . ملتي كه براي عالمان و علم‌آموزانش ارزش قائل باشد وحرمت آنان را بدارد و شيوه مديريت خويش را بر اساس شايسته سالاري قرار بدهد، چنين ملتي هيچ‌گاه محتاج نمي‌شود، خانه‌اش آباد و چهره افرادش شاد و سرفراز است و هماي سعادت برسرش سايه مي‌افكند؛ اما چنانچه در ريشه‌كن كردن جهل سعي نكند و خداي ناكرده ترويج جهل و تاريكي نمايد، خانه‌اش ويرانه مي‌شود و جغد سياه وشوم فقر و نياز در آن لانه مي‌كند. حافظ چه زيبا گفته است:

 

هماي گو مفكن ساية شرف هرگز

در‌ آن ديار كه طوطي كم از زغن باشد!

 

اين جمله منتسب است به حضرت مولي(ع) كه فرموده است: «زوال الدوله باثنين: ادبار الافاضل و اقبال الاراذل: دو چيز باعث زوال دولت‌ها و قدرتها مي‌شود: منزوي ساختن شايستگان ومسلط ساختن سفلگان و اراذل

 

به اين سند توجه فرماييد: سال 1264 قمرى، نخستين برنامه‌ دولت ايران براى واکسن زدن به فرمان اميرکبير آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانان ايرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند؛ اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به اميرکبير خبر دادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ويژه که چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مى‌شود!

 

هنگامى که خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيمارى آبله جان باخته‌اند، امير بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد، بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مى کرد که با اين فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند؛ اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و نادانى مردم بيش از آن بود که فرمان امير را بپذيرند! شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سر باز زدند. شمارى ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند يا از شهر بيرون مى‌رفتند.

 

روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند که در همه‌ شهر تهران و روستاهاى پيرامون آن فقط سيصد و سى نفر آبله کوبيده‌اند. در همان روز، پاره‌دوزى را که فرزندش از بيمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد کودک نگريست و آنگاه گفت: «ما که براى نجات بچه‌هايتان آبله‌کوب فرستاديم.» پيرمرد با‌اندوه فراوان گفت: «حضرت امير، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبيم، جن زده مى‌شود.» امير فرياد کشيد: «واى از جهل و نادانى! حال، گذشته از اينکه فرزندت را از دست داده‌اى، بايد پنج تومان هم جريمه بدهي.» پيرمرد با التماس گفت: «باور کنيد که هيچ ندارم.» اميرکبير دست در جيب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: «حکم برنمى‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز

 

چند دقيقه ديگر، بقالى را آوردند که فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميرکبير ديگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گريستن کرد. در آن هنگام ميرزاآقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى اميرکبير را درحال گريستن ديده بود، علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند که: «دو کودک شيرخوار پاره‌دوز و بقالى از بيمارى آبله مرده‌اندميرزاآقاخان با شگفتى گفت: «عجب! من تصور مى‌کردم که ميرزا احمدخان ـ پسر اميرـ مرده است که او اين چنين ‌هاى‌هاى مى‌گريد.» سپس به امير نزديک شد و گفت: «گريستن، آن هم به اين گونه، براى دو بچه‌ شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست

 

امير سر برداشت و با خشم به او نگريست؛ آن چنان که ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشک‌هايش را پاک کرد و گفت: «خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم.» ميرزا آقاخان آهسته گفت: «ولى اينان خود بر اثر جهل آبله نکوبيده‌اند.» امير با صداى رسا گفت: «و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خيابانى مدرسه بسازيم و کتابخانه ايجاد کنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ايرانى‌ها اولاد حقيقى من هستند و من از اين مى‌گريم که چرا اين مردم بايد اينقدر جاهل باشند که بر اثر نکوبيدن آبله بميرند؟!»اما به نظر مي‌رسد كه اميركبير از اين نكته غافل بود كه درخت حنظل وشجرة خبيثة جهل ريشه‌دار است وچنان كهن است كه به آساني نمي‌توان آن را از جاي كند؛ لذا هرچند وي متوجه نياز فوري کشور به مراکز آموزش علمي گرديد و تلاش خود را براي ايجاد اين گونه مرکز آغاز نمود، ولي متاسفانه خود هيچ‌گاه شاهد افتتاح آن نشد؛ چرا که نخستين دسته از اساتيد مدعوش دو روز پس از دستگيري و تبعيد امير به تهران رسيدند و طبيعتا با استقبال گرمي مواجه نشدند. دارالفنون در روز پنجم ربيع‌الاول1268 هجري قمري، سيزده روز پس از کشته شدن اميرکبيرشروع به کار کرد.

 

جهل و عقل

 

البته بايد توجه داشت كه جهل مقابل علم نيست، جهل معناي وسيعتري دارد و مقابل عقل وتفكر است نه فقط بيسوادي. ايزوتسو دانشمند ژاپني در كتابي كه در مورد لغات قرآن تأليف كرده است، مي‌گويد كلمه جاهليت كه در قرآن به مقطع پيش از اسلام اطلاق شده، به معناي دوران بيسوادي نيست، به معناي دوراني است كه تعقل بر زندگي مردم حاكم نبود. اين نكته بسيار قابل توجه است كه در نظام كتب احاديث شيعي از جمله كافي مرحوم كليني رازي، اولين فصل عنوانش «كتاب العقل و الجهل» است. اين همان واقعيت است كه گفته شد.

 

ممكن است يك جامعه در علم به معناي علوم تجربي هم پيشرفت كند، ولي خالي از معرفت و تفكر باشد. آنچه موجب رشد انساني مي‌گردد، تفكر وتعقل است ونه صرفاً علم به معناي تكنولوژي و صنعت. شاهد اين مدعا اتفاقي است كه در شرق روي داد.آنان هفتادسال در علم و تكنولوژي نسبتا پيشرفت كردند، به صنايع مهمي دست يافتند، ولي در چنان فقري گرفتار بودند كه پس از فروپاشي مكشوف شد كه در چه جهنمي زندگي مي‌كردند. علت آن بود كه آنان هرچند در علم وصنعت پيشرفت كردند، ولي گرفتارچنان ايدئولوژي بودند كه جهل مطلق است. آنان نمي‌دانستند كه نخست تعقل وسپس تكنولوژي.

 

جهل در زندگي دنيوي نقش معذريت دارد؛ يعني چنانچه شخصي از روي جهل و ناداني مرتكب جرمي شود، او از مجازات معفواست؛ ولي در آخرت كه آن‌سوي اين جهان است، جهل خود عين عذاب است، آتشي سوزنده‌تر ازجهل نيست. آنان كه مي‌پندارند كه بهشت جاي ابلهان و نادانان است، سخت در اشتباهند؛ زيرا جاهلان در قيامت خود جهنم‌اند! به اين آيه شريفه توجه فرمائيد: «قالُوا لَو كُنَّا نَسْمَعُ أَو نَعقِلُ ما كُنَّا في‏ أَصحابِ السَّعيرِ» (ملك، 10) جمله فوق از قول اهل جهنم است كه در پاسخ بهشتيان مي‌گويند. وقتي ازآنان سئوال مي‌كنند كه:«چرا شما جهنمي شديد؟» مي‌گويند:«چون تعقل نكرديم. اگر تعقل مي‌كرديم و يا به سخن راهنمايان فكر و هاديان الهي توجه مي‌كرديم، جهنمي نمي‌شديم

 

استادان بزرگوار! شما مفتخر به شغل وحرفه‌اي هستيد كه جلودار آن انبيا هستند.آنچه ماية شور ونشاط شماست، ارزش واقعي دانش وآگاهي است.جايگاه معلم جايگاهي واقعي است، با ابلاغ دادن وگرفتن نيست. آن قدرت است كه دادني وگرفتني است نه دانش وآگاهي. اهل قدرت بايد همواره نگران وآويزان به ابلاغ باشند. به قول شاعر :

 

كس را به مال نيست بر اهل كمال فخر

علم است آنكه مفخر اولاد آدم است

جاهل اگر چه گشت مقدم، مؤخر است

عالم اگر چه گشت مؤخر، مقدم است

 

به قول استاد شهيد مرتضي مطهري: گفته‌اند معلم شمع است، اما شمع کلمه‌اي ناچيز است؛ زيرا شمع را مي‌سازند که بسوزد، ولي معلم مي‌سوزد که بسازد و بين ساختن براي سوختن و سوختن براي ساختن تفاوتي است از فرش تا عرش.مايلم كه در خاتمه سخن به مناسبت ايام كه ماه جمادي است، براي ارزش وتقدس معلم وتعليم حديثي ازصديقه طاهره(س) بخوانم. اين حديث را فيض كاشاني در كتاب مهجة البيضاء (جلد اول، صفحه 33) نقل مي‌كند كه: زني نزد فاطمه(ع) شرفياب شد، عرض كرد: «مادري دارم كه ضعيف و ناتوان است، و براي نمازش با مسائلي مواجه است كه مرا به خدمت شما براي سئوال فرستاده است. »سئوال اول را مطرح كرد، بلافاصله حضرت پاسخ فرمودند. سئوال دوم را مطرح كرد، حضرت پاسخ فرمودند. سپس سئوال سوم را مطرح كرد، پاسخ دادند تا آنكه به سئوال دهم رسيد. وقتي پاسخ فرمودند، آن زن ازكثرت سئوال خجالت كشيد و گفت: «‌اي دخت رسول الله، من ديگر شما را زحمت نمي‌دهم.» حضرت فاطمه(س) فرمود: «‌هاتي سلي عما بدا لك. ارايت من اكتُرِي يوماً يصعد الي سطح بحمل ثقيل وكراه ماة الف دينارا يثقل عليه ذلك: ادامه بده، سئوال كن. آيا چنانچه كسي اجير شود كه بار سنگيني را بالاي پشت بام ببرد واجرتش صدهزار درهم باشد، چنين باري براي او سنگيني مي‌كند؟» آن زن گفت: «خير!» فرمود: «اكريت انا لكل مسالة باكثر من ملا ما بين الثري الي العرش لولوا فاحري الا يثقل عليّ: [گويي] من اجير شده‌ام براي هر مساله‌اي به بيش ازظرفي پر از لؤلؤ. ظرفي به ظرفيت از فرش تا عرش. پس من سزاوارترم كه خسته نشوم.» آنگاه دراين زمينه حديثي از پدر بزرگوارش نقل مي‌كند كه مفصل است.در احاديث ديگري از پيشوايان دين، معلم مصداق زنده كنندگي وحيات بخشي دانسته شده است كه زنده كردن هر يك نفر همانند زندگي بخشيدن به همه انسانهاست. قرآن مي‌فرمايد: «من اجل ذلك كتبنا علي بني اسرائيل انه من قتل نفساً بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعاً و من احياها فكانما احياالناس جميعاً ...»(مائده، 32) بنا به تفسيري كه امام صادق(ع) از اين آيه شريفه كرده‌اند، اگر كسي بتواند يك نفر را بسازد و يك باسواد متعهد تحويل جامعه بدهد، مثل اين است كه جهان را زنده كرده است.

 

گفتمش تو كيستي ؟گفتا كه من پروردگارم

گفتمش يعني چه؟ گفتا زانكه من آموزگارم

 

معلم اگر دانشش را با حسن خلق وتربيت معنوي قرين سازد، به چنين مقامات و درجات رفيعي نائل خواهد شد. جمع ميان حسن خلق و دانش است كه مي‌توان با آن جهان گرفت. به قول حافظ :

 

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آري به اتفاق جهان مي‌توان گرفت

 

سخنم را با بيتي ديگر از همين غزل پايان مي‌دهم:

 

زين آتش نهفته كه در سينه من است

خورشيد شعله‌اي‌ست كه درآسمان گرفت

 

پي‌نوشتها:

1. ويليام جيمز دورانت (نوامبر 1885- 7نوامبر 1981) فلسفه‌دان، تاريخ ‌نگار و نويسنده آمريکايي است.

2. دورانت‌ها، پيش از آنكه نگارش اين مجموعه آغاز شود، به مسافرت پرداختند: در1927 عازم سفر به دور دنيا شدند و مصر، خاور نزديك، هندوستان و ژاپن را از نزديك ديدند. بار ديگر در 1932به گشت وگذار در ژاپن، منچوري، سيبري، روسيه ولهستان پرداختند. اين سفرها به زمينه نگارش «مشرق زمين، گاهواره تمدن» كه در 1935 انتشار يافت، غنا بخشيد. اين اولين مجلد از سلسله تاريخ تمدن بود. پس از آن سفرهاي بسيار ديگري به اروپا، خاورميانه، خاور دور پيش آمد و از جمله از تابستان 1948به مدت شش ماه در تركيه، عراق، ايران و اروپاي شرقي به مسافرت پرداختند....به طور كلي ويل و اريل دورانت براي هريك از مجلدات تاريخ تمدن به سرزمين‌هاي اصلي موضوع كتاب مسافرت مي‌كردند. (نقل از درآمدي بر تاريخ تمدن، ترجمه بطحائي ـ ديهيمي، ص24-25)

3. مولفان خود مي‌گويند:«...معمولا براي هركتاب، پانصد جلد كتاب مي‌خوانيم!» (همانجا)

 

منبع: روزنامه اطلاعات

 


روزشمار نوزدهم اردیبهشت

سید ابراهیم نبوی -

 

موسوی و کروبی آمدند

 

امروز، نوزدهم اردیبهشت 1388، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردند. مطبوعات اصلی کشور تیترهای خود را به انتخابات اختصاص دادند. روزنامه ابتکار که تیتر " جوانان و زنان در صدر شعارهای انتخاباتی" را برگزیده بود، از قول محسن رضایی نوشت: " با کسی ائتلاف نمی کنم." روزنامه جام جم از قول جنتی خواست " از تخریب کاندیداها پرهیز شود" این روزنامه از قول مرتضی نبوی نوشت: " منتقدان دولت عملکرد دوران خود را هم ببینند." به نظر می رسد که منظور مرتضی نبوی از منتقدان دولت، میرحسین موسوی باشد. روزنامه اعتماد از قول فرمانده سپاه پاسداران نوشت: " براساس تیترهای روزنامه اعتماد ملی گویا استفاده تبلیغاتی از سفرهای استانی همچنان ادامه خواهد داشت. احمدی نژاد گفت " سفرهای استانی را بخاطر انتخابات تعطیل نمی‌کنیم." وی که دهها نفر بخاطر کار در ستاد تبلیغاتی اش از دولت استعفا دادند، گفت " من ستاد ندارم" به نوشته روزنامه اعتماد ملی، فرمانده سپاه گفت " بسیجیان غیرنظامی می توانند سیاسی شوند." شاید بخاطر همه این تیترها بود که روزنامه کیهان نوشت" سلامت انتخابات ایران در جهان نمونه ندارد."

موسوی و کروبی و رفعت بیات ثبت نام کردند

 

میرحسین موسوی، مهدی کروبی و رفعت بیات به طور رسمی نامزد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شدند. این سه نامزد، با حضور در ستاد انتخابات کشور با ثبت‌نام خود، وارد رقابت با سایر رقبای انتخاباتی شدند. محمود احمدی‌نژاد، محسن رضایی و اکبر اعلمی از دیگر چهره‌های شاخص سیاسی هستند که روز گذشته با حضور در ستاد انتخابات کشور خود را نامزد تصدی پست ریاست جمهوری کردند. میرحسین موسوی پس از ثبت‌نام در جمع خبرنگاران گفت که به صورت «مستقل» وارد انتخابات شده است.

 

آقای موسوی همچنین افزود که به این خاطر وارد انتخابات شده است که " وضعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی فعلی را در شان ملت" ایران نمی‌داند. نخست‌وزیر پیشین ایران در عین حال اظهار داشت که قصد دارد تا " عزت ملت ایران را احیا کرده و از حق مردم دفاع" کند. موسوی گفت " سیاست‌های نادرست اقتصادی، عزت مستضعفان را لگدمال کرده" است. میرحسین موسوی که به عنوان نزدیکترین سیاستمدار هشت سال حکومت آیت الله خمینی به وی شناخته می‌شود، طی سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ پست نخست وزیری ایران را بر عهده داشت. آیت الله خامنه ای که در آن دوران رئیس جمهور کشور بود، بارها با موسوی بر سر کابینه درگیر شده و گفته می شد که هر گاه داوری این دو با آیت الله خمینی بود، وی به نفع موسوی رای می داد. در طول بیست سال گذشته، موسوی بطور کلی از رسانه های گروهی پرهیز می کرد و با وجود اینکه بارها برای نامزدی ریاست جمهوری نامش به میان آمده بود، اما همیشه از حضور در فضای مسوولیت سیاسی خودداری کرده بود. آقای موسوی در هنگام نامزدی انتخابات رئیس فرهنگستان هنر کشور بود.

 

کروبی: برای تغییر آمده‌ایم

 

مهدی کروبی دیگر نامزد شاخصی بود که امروز پس از ثبت‌نام در ستاد انتخابات کشور در جمع خبرنگاران حضور یافت و گفت که برای " تغییر" نامزد این دوره از انتخابات شده است. آقای کروبی اظهار داشت که دولت و مسئولان اجرایی، در اداره کشور " ناتوان" هستند و تبعات بسیار سنگینی از این مجموعه و شیوه کار نصیب کشور شده است. دبیرکل حزب اعتماد ملی همچنین در واکنش به این گفته فرمانده سپاه که بسیجیان غیرنظامی می‌توانند در سیاست دخالت کنند، اظهار داشت: " من از ۴۸ سال پیش بسیجی بوده‌ام، قطعا آن زمان آقای جعفری یک کودک بود. آن بسیجی که زیر نظر آقای جعفری است، نیروهای مسلح هستند."

 

آقای کروبی گفت "ما برای داغ کردن تنور انتخابات نیامده‌ایم، آمده‌ام برای انتخاباتی آزاد و بدون دخالت بسیج و نیروهای مسلح و یا نیروهای خودسر."

 

رفعت بیات نماینده مردم زنجان در مجلس هفتم دیگر چهره شاخص سیاسی بود که امروز شنبه با حضور در ستاد انتخابات وزارت کشور، در انتخابات ریاست جمهوری دهم ثبت‌نام کرد. رفعت بیات در انتخابات ریاست جمهوری نهم نیز در روز اول ثبت‌نام کرد، اما رد صلاحیت شد. شورای نگهبان قانون اساسی اعلام کرده که در انتخابات ریاست جمهوری منعی برای حضور زنان وجود ندارد.

 

ثبت‌نام نامزد‌های انتخابات ریاست جمهوری تا ساعت ۲۴ امروز شنبه ادامه خواهد داشت

.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، کامران دانشجو رئیس ستاد انتخابات کشور اعلام کرده که تاکنون ۲۵۰ نفر برای حضور در این دوره از انتخابات ثبت‌نام کرده‌اند.

 

موسوی: عقاید من و خاتمی ۹۰ درصد نزدیک است

 

میرحسین موسوی می‌گوید که عقایدش به محمد خاتمی ۹۰ درصد نزدیک بوده و خواستار ادامه "اصلاحات" است. آقای موسوی که امروز شنبه با پرس‌تی‌وی در مورد نزدیکی فکری اش با سید محمد خاتمی گفتگو می‌کرد، گفت: " در همان ۱۰ درصد اختلاف هم به یکدیگر نزدیک هستیم." آقای موسوی که امروز به‌طور رسمی نامزد انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شد، اظهار داشت که بر "اصلاحات انجام شده" تاکید دارد و خواستار ادامه آن در چارچوب " اصول اولیه انقلاب" است. نخست‌وزیر پیشین ایران اظهار داشت که  "مردم به دنبال آزادی‌های بیشتر و باز شدن فضا هستند."


 

میرحسین موسوی درباره نامزدی احمدی نژاد، رئیس جمهوری کنونی ایران می‌گوید که وی " بیش از اندازه از منابع ملی و بخصوص منابع مالی برای تهییج افکار استفاده می‌کند" که این رفتار "خیلی مورد پسند من نیست." این نامزد انتخابات ریاست جمهوری، در حالی به طور تلویحی از سیاست‌های انتخاباتی رئیس جمهوری کنونی ایران انتقاد می‌کند که روز گذشته آقای احمدی‌نژاد از طرفداران خود خواسته بود در تبلیغات از " بیت‌المال" استفاده نکنند.

 

کروبي: دولت رانتي، خوره دموکراسي است

 

انجمن اسلامی دانشجویان دموکراسی خواه دانشگاه تهران در نامه ای به مهدی کروبی، نامزد ریاست جمهوری، سووالاتی را از وی پرسیدند. در نامه اين انجمن دانشجويي آمده است: "آقاي کروبي ؛ همچون نامه مان به موسوي با شما نيز مي گوييم، ما با هيچکس عقد اخوت نبسته ايم و تنها به اصلاحات براي بقاي کشور وفاداريم. ما دانشگاه را پرسش گر و شما را پاسخ گو مي خواهيم، موسوي پاسخگوي سوالات ما نبود، آيا شما پاسخ گوي پرسش هاي ما هستيد؟"

 

مهدی کروبی در پاسخ به این دانشجویان نوشت: " اينجانب آمده‌ام تا اولين کسي باشم که پاسخگويي را به بهترين وجهي محقق کنم". وی در مورد شعار تبلیغاتی خود گفت: " شعار ۵۰ هزار تومان اينجانب مبتني بر مطالعات کارشناسان اقتصادي و اجتماعي و استوار بر واقعيت بود که من پرداخت ۵۰ هزار تومان براي هر ايراني را مطرح کردم و امروز البته برخي دست به گرته‌برداري خاصي از آن زده‌اند و شايد اگر سازوکار دقيق‌تر آن هم بيان شده بود به جاي گرته‌برداري از آن، نفله‌اش مي‌کردند. ايده من در واقع همان ايده پرداخت مستقيم يارانه‌ها بود که برنامه‌اي درست و کارشناسي شده است اما در دولت نهم به صورت غير کارشناسي و نامناسبي مطرح کردند به نحوي که اعتراض تمام صاحب‌نظران اقتصادي از همه طيف‌ها را برانگيخت."

 

دعوت از نظامیان به دخالت در رای مردم

 

همزمان با اظهارات روز پنج شنبه فرمانده کل سپاه پاسداران مبني بر ورود بخش غيرنظامي بسيج در انتخابات، اظهارات و فعاليت هاي انتخاباتي ساير فرماندهان و نمايندگان ولي فقيه در سپاه و ابراز حمايت آنها از دولت احمدي نژاد در انتخابات رياست جمهوري 22 خرداد شدت گرفت.

 

جانشين سياسي نمايندگي ولي‌فقيه در سپاه استاني خراسان رضوي اعلام کرد که "انتخابات مثل يك شمشير دو لبه است كه اگر درست مهار نشود مي‌تواند يك تهديد براي نظام باشد و اگر درست تدبير شود براي كشور مي‌تواند يك فرصت باشد." سرهنگ پاسدار رجبعلي بازياد که در جمع فرماندهان حوزه‌ها و شوراي حوزه‌هاي مقاومت بسيج در همايش حکمت مطهر سخن مي گفت با تاکيد براينکه "بسيجيان در انتخابات هر كس كه در مسير انقلاب و ولايت باشد را مورد حمايت بسيج و سپاه قرار خواهند داد"، به صراحت از احمدي نژاد در انتخابات حمايت کرد، و خطاب به فرماندهان بسيج و سپاه خراسان اعلام کرد: "در حال حاضر در جريان اصولگرا احزاب و گروه‌هاي اصولگرا از جمله جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين قم حمايت خود را از دكتر احمدي‌نژاد اعلام كرده‌اند."

 

به گزارش خبرگزاري ايسنا علم الهدی امام جمعه مشهد با بيان اينكه "نبايد در برابر اين عمليات رواني دشمن كه بخشي از آن توسط عناصر لائيك و به اسم جريان‌هاي سياسي به شكل فحاشي و توهين به سپاه انجام مي‌شود ژست دموكراتيك بگيريد و از صحنه كنار بكشيد"، به فرماندهان سپاه و بسيج در استان خراسان رضوي هشدار داد"اگر از موضع دفاعي خود عقب بكشيد همه چيز را از دست خواهيد داد."

 

فعاليت انتخاباتي سپاه و بسيج در هفته گذشته و با نزديک شدن به زمان انتخابات شدت بيشتري گرفت. جمعه هفته پيش مجتبي ذوالنور جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران طي سخناني ضمن حمله به ميرحسين موسوي کانديداي اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوري، با اشاره به "حمايت ويژه"رهبر جمهوري اسلامي از احمدي نژاد، فعاليت انتخاباتي سپاه پاسداران را تائيد کرده بود. وي  مدعي شد که "وقتي مصداق‌هاي زيرپاگذاشتن اصول انقلاب و آرمان‌هاي امام را بدون ذكر اشخاص بيان مي‌كنيم و مردم خودشان مصداق‌ها را مي‌يابند ، آن ديگر تقصير ما نيست."

 

 جانشين نماينده ولي فقيه در سپاه پاسداران در همايش تحليل سياسي و انتخابات رياست جمهوري دهم در قم که به ميزباني نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه ها برگزار شد به شدت تمام دولت هاي پس از انقلاب را مورد حمله قرار داد و گفت که فقط دولت رجايي در دوره آيت الله خميني و دولت احمدي نژاد در دوره آيت الله خامنه اي مورد حمايت ويژه دو رهبر جمهوري اسلامي قرار داشته اند.

 

محمدعلي جعفري فرمانده کل سپاه نيز روز پنج شنبه در کمتر از 40 روز تا انتخابات رياست جمهوري دهم، در همايش بسيج سازندگى گفت "بخشى از بسيج كه فعاليت هاى نظامى ندارد، مجاز است وارد مباحث سياسى شود." جعفرى امکان ورود بخش هاي غير نظامي بسيج در انتخابات را ناشي از تدبير رهبر جمهوري اسلامي عنوان، و تاکيد کرد که "به تدبير مقام معظم رهبرى، بسيج نظامى از بسيج غير نظامى دسته بندى شده و بسيج برنامه هاى بسيار گسترده اى در زمينه هاى علمى، سازندگى، فرهنگى و اقدامات اجتماعى دارد."

 

تحلیل اکونومیست از " جایگاه احمدی نژاد"

 

روزنامه اکونومیست در یک گزارش تحلیلی موقعیت احمدی نژاد را در میان نامزدهای انتخابات بررسی کرد. اکونومیست نوشت "  مهدي کروبي يکي از روحانيون اصلاح طلب که با شعار انتخاباتي "تغيير" به صحنه آمده مي گويد "سخنراني هاي احمدي نژاد در همه حال به ضرر منافع ايران بوده است". اکونومیست نوشت: " مير حسين موسوي نخست وزير سابق ايران و نامزد اصلاح طلبان نيز با انتقاد از ماجراجويي هاي احمدي نژاد در امور بين المللي، خواهان "بازگشت عقلانيت" در اداره کشور شد. حتي محسن رضايي فرمانده سابق سپاه انقلاب اسلامي و نامزد طيف محافظه کار ، مدعي شد احمدي نژاد  "کشور را به لبه پرتگاه کشانده است.""  

 

این نشریه نوشت: " اين اظهارات سبب شد تا در اواخر ماه گذشته يک گروه ائتلافي متشکل از 14 تشکل "اصول گرا" حمايت خود را از احمدي نژاد اعلام کنند. به اعتقاد بسياري از کارشناسان ، اين حرکت در واقع پشتيباني رهبر عالي ايران آيت الله خامنه اي از دولت و رييس جمهور فعلي است." اکونومیست افزود: " آيت الله خامنه اي که صدا و سيما، قوه قضاييه و بخشي از مجلس را در اختيار دارد، خواهان تداوم سياست امروزي در امور خارجي است و تمايلی به تغيير رويکرد سياست خارجي ايران ندارد. "

 

عکس و برعکس!

 

روزنامه کیهان که لبه تیز انتقاداتش را از همان اولین روز نامزدی میرحسین موسوی متوجه او کرده بود، در سرمقاله ای با عنوان " عکس و برعکس!" به تحلیل ادعای ادامه راه آیت‌الله خمینی از سوی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری پرداخته است.

 

در ابتدای این سرمقاله آمده است: " این روزها و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم، بازار خط امام در تبلیغات انتخاباتی داغ‌تر از همیشه است و برخلاف دو سه دوره قبل که برخی از نامزدها تاکید بر توسعه اقتصادی، اصلاحات و... را پرمشتری تر از خط امام تلقی می‌کردند، امروزه همه نامزدها بدون استثناء بینش و منش خود برای اداره امور کشور را در انطباق کامل! با خط مبارک امام راحل معرفی می‌کنند." در بخش دیگری از سرمقاله کیهان آمده است: " برخی از گروه‌های مدعی خط امام، در حالی که حداقل یک دهه با دشمنان امام و انقلاب در ائتلاف بوده و یا دست‌کم اینکه در برابر همه اهانت‌های آنان به اسلام و امام و انقلاب سکوت کرده بودند، امروزه از وفاداری خود به خط امام سخن می‌گویند."

 

این روزنامه افزود: " باید مراقب احزاب و گروه‌هایی بود که عکس امام را بر بالای سر خود دارند و نمی‌توان مطمئن بود راهشان برعکس امام نباشد! و در این میانه از تمامی نامزدهای مطرح انتظار آن است که مرز میان خود و جریانات منحرف یادشده را به وضوح مشخص کنند و زمینه‌ای برای سوءاستفاده دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها باقی نگذارند."

 


 




یوسف حاجی میرزایی -

 

تعلقات بشر در طول تاریخ وی عبارتند از خصوصیاتی که کمابیش دیدی کلی از هویت او بدست می دهند. خصوصیاتی که جزئی ترین شکلهای زندگی و سنن را در بر می گیرد و در وسعت بزرگتری زبان ، فرهنگ و تفکر او را نیز شامل می شود. از اعتقادات و باورها تا انواع و اقسام سننی که با تمام جزئیات زندگی در ارتباطند. در مبحث هویت آنچه تعریف می شود کیفیت زندگی گروهی از انسانهاست که این کیفیت جدا از اینکه سرمایه ای انسانی و بشری است متاع گرانبهایی است که در طول هزاران سال تحصیل شده و برای صاحبانش چون ما ترکی از گذشتگان است و به نوعی برای آنها مقدس شمرده می شود. همین کیفیات و تعلقات است که انسانی را در یک مجموعه تعریف می کند. همین هویت است که احساس تعلق را در فردی بوجود می آورد و به نسبت اجتماعی که در آن به دنیا آمده خود را صاحب فرهنگی می یابد و از ورطه بی ریشه بودن و بی گذشته بودن نجات می دهد. احساس وجود می کند و با احتساب خصوصیاتی که واجد آنهاست خود را از دیگران باز می شناسد. ایران کشوری مملو از مردمانی با هویتهای گونه گون و متنوع است. مردمان در داخل ایران خود را با هویتهایی که دارند از هم بازمی شناسند. لذا یک آذری زبان یا کرد یا عرب واجدان هویتی مختص به خود اند و با سفر به مناطق دیگر با توجه به همان هویت تعلق و احساس مالکیت به گروه و اجتماعی جداگانه را( در کرد یا عرب خطاب کردن خود ) ابراز می کنند. هویتهایی که معمولا بر اساس زبان و جغرافیای محل سکونت شکل گرفته اند. تنوع و تفاوتی که از غنی بودن فرهنگ یک جامعه خبر می دهد.

 

اما اقلیت بودن تنها با هویتهای گفته شده تعریف نمی شود. گاهی خصوصیات دیگری به میدان می آیند و هویتهای تازه  و بهتر است بگوییم گروههای تازه ای را شکل می دهند. مذهب. که گاهی مرزهای پیش گفته شده را بکلی در نوردیده و گروههای متفاوت تری بوجود می آورد. با این حساب هستند مردمانی که در مجموعه ای اقلیت شمرده می شوند و البته طبق تعریف دیگری ( در اینجا مذهب) جزء اکثریت به حساب می آیند. اکثریت شیعه و اقلیتهای مذهبی مثل اهل سنت،مسیحیان، بهائیان، زرتشتیان و ...

 

ایران امروز سرشار از این گونه گونی هاست. نه اکنون بلکه هزاران سال است مردمان با هویتها و تعلقات بسیار در این مملکت زیسته اند و زندگی به سر برده اند. و البته رویارویی هایی نیز اتفاق افتاده و همیشه هم غلبه با اکثریت نبوده است. بوده اند ترکان و یا اعراب و یا حتی در گذشته بسیار دور کردهایی که حکمرانی و مملکت داری کرده اند. با این حال این همزیستی تا کنون ادامه داشته و به رغم پیچ و خم های بسیار تاریخی این هویتها هنوز مانده اند و ادامه حیات می دهند. اگر هم در برهه هایی از زمان فرهنگ غالب  اندیشه ادغام و یکپارچه سازی در سر پرورانده از اجرای آن ناتوان بوده و ناموفق. تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تئوری اقلیت و اکثریت در ایران بر حسب همان گروه بندی های زبانی و جغرافیایی شکل می گرفت. فارس اکثریت و دیگر هویتها اقلیت شمرده می شدند. و بر همین اساس نیز میزان برخورداری از فرصتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جامعه شکل می گرفت. اکثریت فارس نسبت به دیگر اقلیتها برخوردارتر بودند. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق دیگری نیز افتاد. با ورود مذهب به سطح و نام بردن صریح از آن در قانون و همچنین زمامداری فقیهان خصوصیت دیگری به موارد پیش گفته شده افزوده شد. اقلیتهای مذهبی. نه اینکه تقسیم بندی اقلیت و اکثریت مذهبی در گذشته نبوده و یا مطرح نبوده است اما با صراحت قانون و اجرای شریعت بر اساس مذهبی خاص و ذکر آن در قانون و نیز بالا بردن علم ولایت مطلقه این تقسیم بندی غلظت و شدت بیشتری نسبت به اقلیتهای قومی در اجتماع ایرانی به خود گرفت و به نوعی جایگیری افراد و تعلق گروهی را بکلی دگرگون ساخت.

 

حکومت ایران خود را حکومتی دینی می نامد. در قانون اساسی مذهب رسمی ذکر شده و نیز امتیازات بسیاری برای طرفداران این  مذهب لحاظ کرده است. و یا بهتر است بگوییم پیروان دیگر مذاهب  را از امتیازاتی محروم ساخته. همچون ریاست جمهوری که باید حتما شیعه باشد. البته در همان اصل تعیین مذهب رسمی کشور حقوقی نیز برای اقلیتهای مذهبی ذکر شده. در اصل دوازدهم مى خوانيم " دين رسمى ايران، اسلام و مذهب جعفرى اثنى عشرى است و اين اصل الى الابد غيرقابل تغيير است و مذاهب ديگر اسلامى اعمّ از حنفى، شافعى، مالكى، حنبلى و زيدى داراى احترام كامل مى باشند و پيروان اين مذاهب در انجام مراسم مذهبى، طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت دينى واحوال شخصيه (ازدواج،طلاق، ارث و وصيّت ) و دعاوى مربوط به آن در دادگاهها رسميّت دارند و در هر منطقه اى كه پيروان هريك از اين مذاهب اكثريت داشته باشند، مقررّات محلّى در حدود اختيارات شوراها برطبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پيروان ساير مذاهب." با این تفاصیل اقلیتهای مذهبی در ایران حق زندگی با حفظ هویت را دارند( به جز بهاییان). با اینکه قانون محرومیتهایی برای آنها لحاظ کرده اما همین قانون آنها را در اجرای مناسک خود محق می داند. در اصول سیزده ، چهارده و پانزده نیز مواردی از رعایت حقوق اقلیتها ذکر شده است.حقوقی که این اقلیتها بتوانند در ایران زندگی کنند و اگر از امتیازاتی محروم شده اند حداقل حق نفس کشیدن داشته باشند. به نوعی حقوق اولیه اقلیتها.

 

اما با مبنا قرار دادن همین قانون نصف و نیمه واقعیتهای موجود در ایران نشان می دهند که اقلیتها از همان حقوق اولیه نیز محروم مانده اند. فردی به عنوان یک شیعه در ایران واجد حقوق و امتیازات خاصی هست که دیگری (غیر شیعه) از آنها محروم است. شیعیان در ایران همیشه از مصونیتی در مقابل دیگران در اجرای قانون برخوردارند. اگرچه در قانون به صراحت نیامده اما آنچه این تفکیک را مشکل آفرین می کند وجود و سیطره تفکری است که غیر شیعیان را در ایران فاقد حقانیت و حقوق اولیه تصور می کند. لذا در برهه های اجتماعی آن هنگام که حاکمیت باید دست به انتخاب زند آنچه مورد داوری قرار می گیرد نه قابلیتهای فردی بلکه تعلق به گروهی خاص است که منشا تصمیم گیری است. اینگونه است که اقلیتها حتی در مکانهای زندگی خود نیز از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی محروم می شوند. وجود این تفکر در تقسیم بندی قومی نیز تا حدودی به نفع فارس زبانان عمل می کند. لذا دو خصوصیت یک انسان در ایران که اگر واجد آنها باشد و خود بخواهد از آنها استفاده کند( در اجرای تفکرات خاص حاکمیت) بکلی سرنوشت او را تغییر خواهد داد. شیعه و فارس بودن. حاکمیت با دادن امتیازات خاصی به این فرد در حقیقت با نادیده گرفتن قابلیتهای فردی، که باید قاعدتا در تصمیم گیری و داوری دخیل کند، فردی را واجد امتیازات خاصی معرفی می کند و دیگری را با وجود مستحق بودن از آن امتیازات محروم می سازد.

 

در نگاهی کلی تر این عدم اجرای عدالت را می توان در مکانهای زندگی اقلیتها به وضوح دید. عدم توسعه اقتصادی و شیوع فقر ( که خود به تنهایی باعث بوجود آمدن بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی می شود) و نبود آزادی های اولیه ای که حتی در قانون ذکر شده و نیز تفسیر ناعادلانه قانون به نفع سیاستهای حاکمیت در اجرای احکام قضایی از بارزترین نشانه های عدم اعتماد حاکمیت به اقلیتها و البته بوجود آمدن مرزبندی های خود و دیگری در جامعه ایرانی است. ولایت مطلقه فقیه که خود را مسئول زمینه سازی ظهور امام زمان میداند و تئوریسین های وی در محافل خصوصی و عمومی عدم اعتقاد به آن را با لفظ کفر  خطاب می کنند چگونه ممکن است بتواند مجری عدالتی شود که این کافران در آن ذینفع باشند. اینجاست که تعریف عدالت و قسط نیز با مبنا قرار دادن و وابسته کردن آن به پیش فرضها شکل می گیرد و عدالت ورزی از منظر ولایت انجام می پذیرد.

 

در این میان کردها در جایگاه به مراتب دشوار تری در جامعه ایرانی قرار دارند. مردمانی که هم اقلیت قومی به حساب می آیند و هم اقلیت مذهبی. مردمانی که نه تنها از حقوق مربوط به اقلیت کرد بودن همچون تدریس زبان کردی محرومند در بسیاری از اجرای مناسک و ابراز عقاید مذهبی خود نیز تحت فشار فزاینده حاکمیت قرار دارند.صدور احکام اعدام و زندانهای طویل المدت نتیجه اعتراض به پایمال شدن حقوق کردهاست. تجزیه طلبی برچسبی است که کلیشه وار سالهاست به معترضان کرد زده می شود و آنها را با تمسک به این حربه به آسانی به اعدام محکوم می کنند.   گسست وعدم اعتماد به حکومت نیز در میان مردم بیش از پیش گسترش یافته است. اشاعه محرومیت و عدم توسعه استراتژی حاکمان ایران برای پیشبرد اهداف خود در میان کردهاست. این رویکرد با هدف شیعه سازی سنیان در بسیاری از شهرها انجام می پذیرد. بطوریکه با تحت فشار قرار دادن کردها و در پیش گرفتن سیاستهای ویژه ای آنها را برای بدست آوردن امتیازات خاصی مجبور به تغییر مسلک می کنند. سیاستی که تا کنون به جای شیعه سازی سنیان، شیعه ستیزی را در مناطق کرد نشین رواج داده است. این سیاست از مدتها قبل حتی با کوچ دادن شیعیان از شهرهای دیگر به مناطق سنی نشین تشدید شده . شیعیانی که می دانند در این مناطق از امتیازات ویژ ای برخوردار خواهند بود که پیش تر در مناطق خود از آنها محروم بودند. از طرف دیگر حاکمیت با دستآویز قرار دادن مذهب حتی در میان کردها گروههای به اصطلاح خودی و غیر خودی را بوجود آورده و با تمسک به آن حس عدم اطمینان و اختلاف را دامن می زند. سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن از اصول اولیه حکمرانی حکومت ولایت فقیه در 30 سال گذشته بوده است.

 

 و دست آخر موهبتی که می توانست در جامعه ایرانی منشا خیر و برکتهای بسیاری در راه اعتلای فرهنگی و توسعه همه جانبه گردد با نگاه دگماتیک و تنگ نظرانه حکومت ولایت مداران به معضلی ( دیگر ستیزی) تبدیل شده  و باعث دور شدن هر چه بیشتر اقوام و مذاهب در ایران گشته است.

 

 *ديدگاه هاي وارده در یادداشت ها لزوما ديدگاه جرس نیست.

 


 


هشدار سپاه در آستانه خرداد؛ چه کسی سران اصلاحات را  ترور می کند ؟

یلدا آراسته -

 

اما این نخستین بارنیست که گروه های تندرو در ایران خبر از ترور اصلاح طلبان می دهند. پیش از این نیز رسانه های این گروه خبرهایی از ترور اصلاح طلبان منتشر کردند و از آن با نام خودزنی یاد کردند .

nhj

22 خرداد تا 18 تیر سالگرد اتفاقاتی است که در حکومت جمهوری اسلامی ایران بی سابقه بوده است.

 

می خواهند خاتمی را ترور کنند

 

 

5 ماه قبل از برگزاری انتخابات و زمانی که هنوز صحبتی از کاندیداتوری میر حسین موسوی نبود و تلاش ها برای این بود که سید محمد خاتمی وارد عرصه انتخابات بشود، روزنامه کیهان خبر از احتمال ترور سید محمد خاتمی داد .

 

شریعتمداری در توضیح مطلبی که در روزنامه اش منتشر شده بود، سخن از رای نیاوردن خاتمی در این عرصه انتخاباتی به میان آورد و گفت : " بعید نیست آمریکایی‌ها بعد از ناامیدی از پیشبرد اهدافشان توسط آقای خاتمی، دست به ترور فیزیکی ایشان بزنند، همانگونه که با بی‌نظیر بوتو در پاکستان چنین کردند."

 

از سوی دیگر فاطمه رجبی همسر سخنگوی دولت در یادداشتی اعلام کرد که خاتمی نباید ترور شود و باید اعدام انقلابی بشود.

 

ترور برای مظلوم نمایی

 

یک بار دیگرهم و پس از حوادث انتخابات نیز روزنامه های اصولگرا خبر از سید محمد خاتمی در اهواز دادند. ابراهيم جباري فرمانده سپاه علي بن ابيطالب نیز این ترور را تائید کرد و اعلام کرد که منافقان قصد داشتند با ترور خاتمی به جریان "فتنه " کمک کنند و مظلوم نمایی نمایند .

 

ترور برای رای آوردن

 

 

اردیبهشت ماه و پیش از برگزاری انتخابات سایت رجا نیوز خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه قرار است میر حسین موسوی ترور نافرجام بشود تا به تعداد رای دهندگانش اضافه شود.


مرتضي تمدن استاندار و رئيس شوراي تامين استان تهران، با بيان اينكه اخبار موثق داريم كه برخي با هدف بر هم زدن فضاي رواني انتخابات و نا امن جلوه دادن اين فضا قصد دارند به طراحي ترورهاي مصنوعي پرداخته و آگاهانه دست به ترور كانديداها بزنند، هدف از اين كار را دنبال كردن پروژه مظلوم‌نمايي و القاء ناامني در فضاي جامعه دانست و گفت: "البته بيگانگان در اين پروژه نقش اساسي دارند. البته دستگا‌ه‌هاي ذي ربط با هوشياري مراقب اين گونه توطئه ها هستند."

 

به دنبال این اخبار روزنامه آفتاب یزد از اضافه شدن تعداد تیم حفاظتی میر حسین موسوی خبر داد .سایت جهان نیز خبر از دستگیری گروه های منافقی داد که از مرزهای جنوبی وارد ایران شده بودند تا مهدی کروبی و میر حسین موسوی را قبل از برگزاری انتخابات ترور کنند .

 

ترور مهدی کروبی

 

 

در دی ماه مهدی کروبی که به قزوین سفر کرده بود خودرویش مورد حمله قرار گرفت و به آن شلیک شد .

 

محافظان مهدی کروبی که از نیروی انتظامی هستند، در برابر این حمله تروریستی هیچ واکنشی نشان ندادند.خبرها حکایت از این داشت که مسوولان استانداری وفرماندهان ارشد سپاه از جمله طاهرخانی فرمانده سپاه قزوین در حمله به ماشین کروبی نقش داشته اند.

 

مسولیت جان ما با شماست

 

میر حسین موسوی در بیانیه ای که به مناسبت اتفاقات عاشورا صادر کرد، اعلام نمود که : "بنده به صراحت و روشنی می گویم فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد . سخنان روز چهارشنبه میدان انقلاب و قبل از آن نماز جمعه هفته پیش دانشگاه که توسط چهره های منتسب به نظام ایراد گردید، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیما به سمت کانون نشانه خواهد رفت و گره مشکل بحران کنونی را نا گشودنی خواهد ساخت."

 

به این ترتیب بار این مسوولیت را از دوش بیگانگان و منافق ها برداشت و تاکید کرد چنانچه اتفاقی برای او بیفتد نظام در برابر آن مسوول است .

 

این در حالی بود که سایت حقیقت نیوز در خبری نامتعارف اعلام کرده بود که خوانندگانش با ارسال پیام خواستار اعدام مهدی کروبی و میر حسین موسوی شده اند .

 

22 بهمن ماه نیز مهدی کروبی ، سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی نتوانستند در مراسم راهپیمایی شرکت کنند. آنها مورد حمله لباس شخصی ها قرار گرفتند .

 

ترور به جرم خواهر زادگی

 

 

اما کسانی هم در این مدت ترور شدند که هر چند از سران اصلاح طلب نبودند. اما به شکلی جزو حامیان میر حسین موسوی به شمار می آمدند .

 

علی موسوی خواهر زاده میر حسین موسوی روز عاشورا ترور شد .

 

براساس گزارش شاهدان عینی، روز عاشورا حوالی ساعت ۱ تا ۲ بعدازظهر یک اتومبیل پاترول مشکی رنگ با چهار سرنشین لباس شخصی با سرعت هرچه تمام‌تر به سمت مردمی که در خیابان شادمان حضور داشتند یورش برد که ابتدا دو نفر را زیر گرفت و از روی یکی از آنها به طور کامل رد شد، نفر کنار راننده هم مسلح به کلت بوده و در طول حرکت، چند گلوله به سمت مردم شلیک کرد و سپس طول خیابان شادمان را به همین صورت طی کرده، دور زد و به سمت خیابان آزادی برگشت. بعد از رفتن پاترول چند نفر زخمی و تیرخورده روی زمین افتاده بودند که مردم به کمک آنها رفتند. با توجه به شواهد خواهرزاده میرحسین موسوی هم در همین منطقه تیر خورده و به قتل رسید.

 

 

براساس این گزارش دو یا سه موتورسوار نیز اتومبیل پاترول را همراهی می‌کردند و مردمی که در خیابان شادمان حضور داشتند شاهد این صحنه بوده و برخی حتی می‌توانند چهره ضارب را شناسائی کنند.

 

 

با اینکه پلیس ایران اعلام کرده بود که پیگیر پیدا کردن قاتل موسوی است، سایت روزنامه ایران خبر از این داد که پاترولی که ضارب در آن بوده ، دزدی بوده است و چند وقت پیش از روز عاشورا دزدیده شده بود.

 

ترور به جرم حمایت

 

 

یک بمب در یک موتور سیکلت در مقابل در ورودی منزل دکتر مسعود علیمحمدی استاد دانشگاه باعث گردید که وی کشته شود .

 

 

در خبرگزاری های ایران اطلاعیه ای منتشر شد که بر اساس آن انجمن پادشاهی ایران مسوولیت این ترور را برعهده گرفته بود. اما پس از چند ساعت این انجمن تکذیبیه ای ارائه داد و اعلام کرد که آن اطلاعیه ساختگی بوده است .

 

خبرگزاری های اصلاح طلبان خبر از این دادند که این استاد دانشگاه از طرفداران میرحسین موسوی بوده است و نام او در میان امضا کنندگان بیانیه ای برای حمایت از میرحسین موسوی دیده می شده است.

 

ترور با اسلحه سرد

 

 

سید احمد معتمدی وزیر ارتباطاتِ دولت دوم محمد خاتمی و از اساتید دانشگاه پلی تکنیک تهران (صنعتی امیرکبیر)، نیز صبح روز دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ماه، توسط فردی لباس شخصی و ناشناس مورد حمله با سلاح سرد قرار گرفت و به شدت مجروح شد.

 

هر چند که مسوولان اعلام کردند که این یک ترور نبوده است و این اتفاق به خاطر اختلافات شخصی اقتاده است، اما همسر معتمدی اعلام کرد : " اين‌ها مي‌خواهند ترور دکتر معتمدي را به‌يک سوء‌قصد معمولي ناشي از انگيزه‌هاي شخصي تقليل دهند، در حالي که ما مي‌دانيم اين‌طور نيست."

 

همسر معتمدی، ضرغامی رئیس صدا و سیما را تهدید کرد که چنانچه اخبار نادرست در خصوص این اتفاق منتشر کنند، با رسانه ها به گفتگو می نشیند و حقایق را می گوید .

 

ما مسوول جان مردم نیستیم

 

این رویه ای است که البته تازگی ندارد. پس از اینکه ترور سعید حجاریان ابتدا به خود اصلاح طلبان و بعد به گروه مجاهدین نسبت داده شد، این شیوه ای شد که حکومت برای به گردن نگرفتن مسوولیت جان مردم انتخاب کرد.

 

پس از کشته شدن ندا آقا سلطان در جریان حوادث بعد از انتخابات نیز رسانه های اصولگرا آن را یک ترور ساختگی دانستند و بعد ها سخن از این به میان آوردند که این یک گروه تروریستی است که ندا اقا سلطان ،علی موسوی ، مسعود علیمحمدی را ترور کرده است و در قزوین هم می خواسته مهدی کروبی را ترور کند .

 

حالا در آستانه سالگرد انتخابات نیز روزنامه جوان خبر از احتمال ترور یکی از سران جنبش سبز می دهد و اعلام می کند که منافقان هم در حال برنامه ریزی برای این امر هستند تا با تاسی از روش های قتل های زنجیره ای و خارج کردن جریان از چتر امنیتی فضا را آزاد کنند .

 

میر حسین موسوی اما در بیانیه ای خطاب به تمام مردم ایران اعلام کرده است که مسوولیت جان او و سران دیگر جنبش سبز با نظام است و به این شکل عواقب هر اتفاقی برای سران جنبش سبز را به دوش نظام انداخته است .

 

 

 

 


 


 




29 اردیبهشت ماه ،تاریخ دادگاه قابل اعلام شده است -


جرس: برابر خبری که احمد قابل صبح امروز به خانواده خود داده است، ماموران به بند وی ریخته و به بازرسی اتاق و و سایل شخصی او و هم بندیهایش مبادرت نموده اند.

به گزارش خبرنگار جرس در مشهد، در این بازرسی دفترچه یادداشت های ایشان را که مطالبی برای دفاعیات خود در آن یادداشت کرده بود، برده اند و به اعتراض های ایشان نیز توجهی نکرده اند.
خبرنگار جرس می افزاید از سوی دادگاه انقلاب به وکلای آقای قابل زمان دادگاه را برای 29 اردیبهشت اعلام کرده اند . این درحالیست که به خود آقای قابل رسما تاریخ دادگاه اعلام نشده و نامبرده از متن کیفرخواست هم بی خبر است. در حالی که مطابق مقررات باید رسما به ایشان نیز ابلاغ کنند.
به گزارش جرس، علیرغم پیگیریهای مکرر خانواده و وکلای آقای قابل مبنی بر درخواست الحاق پرونده دادگاه ویژه روحانیت تهران که از سال 1380 مفتوح است و بابت آن سند آپارتمان تهران ایشان در حبس دادگاه ویژه است!! هنوز اقدامی صورت نگرفته و آن پرونده ملحق نشده است. و دادگاه انقلاب مشهد در این امر تعلل می کند.

گفتنی ست در حال حاضر هم آقای قابل در حبس است و هم منزل ایشان در حبس و توقیف دادگاه است!


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته