-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آذر ۱۵, سه‌شنبه

Latest News from Emrooz for 12/05/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



1-annwright-tribunal1.jpgخسرو شمیرانی: حمله نظامی به ایران و تحلیل‌ها درباره پی‌آمد‌های چنین حمله‌ای دوباره به تیتر خبرها و موضوعات اصلی رسانه‌های بزرگ جهان تبدیل شده است. آیا جنگ دیگری در راه است؟ آیا این بار جنگ فقط به «تغییر مطلوب» حکومتی «نامطلوب» می‌انجامد؟ یا اینکه این بار دامنه جنگ به سراسر منطقه، و حتی جهان کشانده می‌شود؟ آیا جنگ با ایران مقدمه‌‌ای بر جنگ جهانی دیگری‌ست؟ اینها همه سوالاتی‌هستند که توسط افراد و گروه‌های مختلف ایرانی و غیر ایرانی پاسخ‌های منتوع می‌گیرد. در راستای پاسخ یافتن برای برخی از سوالات بالا سراغ خانم ماری‌ان رایت، افسر سابق ارتش آمریکا رفتیم.

خانم ماری- آن‌ رایت (Mary Ann Wright) سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا است. ماری‌- آن‌ رایت در سال 1997 هنگام جنگ‌های داخلی سیرالئون (Sierra Leone) در عملیات نجات جان هزاران انسان شرکت کرد؛ عملی که به خاطر آن موفق به دریافت «جایزه شجاعت ارتش آمریکا» شد. اما شهرت او بیشتر به دلیل اعتراض وی به حمله آمریکا به عراق در سال 2003 است.

در سال‌های 1982 تا 1984، وقتی که جنگ عراق علیه ایران در اوج بود و آمریکا به دلیل دشمنی‌‌ با رژیم انقلابی ایران، فعالانه از عراق جانبداری می‌کرد، آن‌ رایت در Fort Bragg، یکی از بزرگترین پادگان‌های ارتش آمریکا، به خدمت مشغول بود. یکی از وظایف او در پادگان «فورت براگ»، تنظیم نقشه ‌استقرار نیرو برای حمله به یک سری از کشورها از جمله عراق بود. در سال 2003 ارتش آمریکا با استفاده از همان نقشه‌ها به عراق حمله ‌کرد.

آن‌ رایت که با این حمله موافق نبود در کنار دو مقام ارشد نظامی دیگر آمریکا قرار گرفت که به دلیل مخالفت خود با این حمله از ارتش استعفا کردند.


پس از جدایی از ارتش، آن‌ رایت، سرهنگ سابق ارتش آمریکا، به سمت فعالیت‌‌های صلح‌جویانه جلب‌ شد و عملاً بخش بزرگی از زندگی او صرف مبارزات ضد‌جنگ ‌شد.


از جمله، او یکی از مسافران سرشناس کشتی  Challenger1بود. این کشتی به عنوان بخشی از یک «ناوگان» بشردوستانه در تاریخ 3 ژوئن 2010 به راه افتاده بود تا محاصره نوار غزه را شکسته و به کودکان و دیگر ساکنان غزه دارو و مواد غذایی برساند. در این حرکت 3 کشتی مسافربری و 3 کشتی باربری با کمک‌های انسانی گردآوری‌شده از جمله غذا، دارو و تجهیزات لازم برای بازسازی عازم غزه شده ‌بودند و می‌خواستند از سد کشتی های نظامی اسرائیل عبور کنند. این کشتی‌ها شامل 3 کشتی مسافربری و 3 کشتی باربری بودند. این کشتی‌ها مورد حمله نیروهای نظامی اسرائیل قرار گرفت و نه تن از سرنشینان آنها کشته‌ شدند.


ماری‌آن دوران کودکی را در آرکانزاس گذراند. سپس از دانشگاه آرکانزاس با مدرک حقوق فارغ‌التحصیل شد. او مدرک فوق لیسانس National Security Affair خود را از کالج U.S  Naval War گرفته و وارد ارتش شده است. ماری‌آن 13 سال خدمت فعال در ارتش داشته و 16 سال نیز رزرو ارتش بوده است. سپس با درجه سرهنگی با عنوان رزرو آماده بازنشسته شده است، بدین معنی که رئیس‌جمهور در مواقع نیاز می‌تواند او را دوباره به کار دعوت کند. خانم رایت از سال 1987 در سفارت‌های خارجی آمریکا مشغول به کار بود و در کشورهایی نظیر افغانستان، سیرالئون، جزایر میکرونزیا، مغولستان، ازبکستان، قرقیزستان، گرانادا و نیکاراگوئه فعالیت داشته است.

او در 19 مارس 2003 یعنی یک روز قبل از شروع حمله آمریکا به عراق، نامه استعفای خود را به کالین پاول داد. این نامه روز بعد از آن در اینترنت منتشر شد. او در این نامه خاطر نشان کرده که به 4 دلیل قادر به ادامه همکاری با دولت آمریکا به ریاست جمهوری جرج بوش نیست. این دلایل شامل تصمیم‌گیری به حمله به عراق بدون همراهی شورای امنیت سازمان ملل متحد، عدم همکاری در فرآیند صلح بین اسرائیل و فلسطین، عدم کاردانی در ارتباط با کره شمالی و کوتاهی در اعطای آزادی‌های مدنی در داخل آمریکا بود.

بعد از استعفا، خانم رایت در فعالیت‌های متعددی برای صلح و عدالت‌خواهی مشغول بوده است و چند بار در هنگام اعتراضات ضدجنگ دستگیر شده است.


ما در «هفتـــــه»، در تاریخ 18 نوامبر 2011، درباره حمله‌ی احتمالی به ایران و آنچه می‌تواند درپی‌ چنین حمله‌ای به‌ بار بیاید با او گفت‌وگو کردیم. این گفت‌وگو در زیر آمده ‌است.





خانم ماری‌آن‌ رایت، در طول چند هفته گذشته بحث‌ حمله به ایران دوباره نقل مجالس شده‌است و این بحث روز به روز داغ‌تر می‌شود. آیا شما فکر می‌کنید به زودی جنگی علیه ایران آغاز خواهد شد؟


امیدوارم این‌طور نباشد. به‌نظر می‌آید طی سالهای اخیر تقریباً هر سه سال صحبت جنگی جدید در آمریکا مطرح می‌شود. از زمان بوش صحبت‌های زیادی در مورد ایران بوده است. آمریکا و اسرائیل تصور می‌کنند که ایران در حال دست‌یابی به سلاح اتمی است. فعالان ضدجنگ در آمریکا و تمام دنیا به طور جدی مخالف این جنگ هستند.

تنش بین دولت ایران و دولت آمریکا حدود 30 سال است که وجود دارد. روشنفکران و بسیاری از تحلیل‌گران به دنبال راهکارهای سیاسی هستند، ولی سران آمریکا و اسرائیل ممکن است کاری را بکنند که به نظرشان ضروری می‌آید. به همین دلیل ما وظیفه ‌داریم گوش‌به‌زنگ باشیم.

ما می‌خواهیم بگوییم که برای حل بحران، راه‌های دیگری وجود دارد و لزوماً حمله و اشغال چاره کار نیست. مثلاً در زمان بوش کمپین‌های متعددی گذاشته‌ایم، در یکی از آنها 40000 امضا جمع کردیم و برای ارائه آن به بوش، به کاخ سفید رفتیم. طبیعتاً نتوانستیم طومار را به بوش بدهیم اما با وجود مخالفت نگهبانان در نهایت توانستیم از بالای دیوار طومار را به محوطه کاخ سفید بفرستیم.



شما گفتید که هر 3 سال بحث جنگ دوباره مطرح می‌شود، اما به نظر می‌آید که تقریباً هر 3 سال یک‌بار جنگ واقعی بین آمریکا و کشوری دیگر آغاز می‌شود، یعنی آمریکا به یک کشور حمله‌ می‌‌کند. دلیل این امر چیست؟


متأسفانه شما کاملاً درست می‌گویید. به نظر می‌رسد که سیاست‌مداران آمریکا، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه هر دو همان کار را می‌کنند. شاید این سیاستی‌ است که در آمریکا باید دنبال شود. تاریخ نشان می‌دهد که ما بیشتر از همه کشورهای دیگر، در کارنامه خود حمله، جنگ و اشغال سایر کشورها را داشته‌ایم. با این حال سیاست‌مداران آمریکا ادعا می‌کنند ما خیلی‌ صلح‌طلب هستیم و بقیه کشورها مشکل‌سازند، درحالی‌که این آمریکا است که باعث این جنگ‌ها است. این آمریکا است که به جای برنامه‌های دیپلماتیک خوب، به دنبال یک ارتش قوی است.



بر گردیم به بحث جنگ با ایران. مقامات درجه‌ اول اسرائیلی گفته‌اند که این بار منتظر اجازه آمریکا نخواهند بود. آیا شما فکر می‌کنید که اسرائیل واقعاً بدون اجازه رسمی یا غیررسمی آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟


فکر نمی‌کنم، زیرا آمریکا مانند یک برادر و حامی بزرگی برای اسرائیل است و اسرائیل برای هر آنچه می‌کند نیاز به حمایت آمریکا دارد. من فکر نمی‌کنم اسرائیل بدون همراهی آمریکا به ایران حمله کند، مگر اینکه گمان کند که دولت ایران خیلی بی‌اهمیت است.



فرض کنیم هیچ اجازه رسمی از سوی آمریکا صادر نشود ولی اسرائیل به ایران حمله کند، یعنی کاخ سفید در مقابل عمل انجام‌شده قرار بگیرد. در این‌صورت آمریکا تا چه حد از چنین جنگی حمایت خواهد کرد؟


من فکر می‌کنم اگر اسرائیل چنین کند، از یک حمله به تأسیسات هسته‌ای فراتر نخواهد رفت چون ایران کشوری وسیع با حدود 70 میلیون جمعیت است. ارتش قوی دارد. موشک‌های جنگی دارد و نیز حمایت برخی از دولت‌های منطقه را دارد که همسایه اسرائیل هستند. در نتیجه من فکر نمی‌کنم که اسرائیل درصدد چیزی بیش از حمله به تأسیسات هسته‌ای باشد. اصولاً معتقدم حمله به ایران نتایج دهشتناکی در خاورمیانه به ‌بار ‌می‌آورد. امیدوارم تصمیم‌گیرنده‌های سیاست آمریکا به این نکات بیاندیشند.

می‌دانیم که ایران در تمام مدتی که اسرائیل و آمریکا به کشورهای مختلف حمله ‌کرده‌اند، به هیچ کشوری حمله نکرده است ولی با اولین حمله اسرائیل از خود دفاع خواهد کرد. ایران و متحدان منطقه‌ای آن، مشکل بزرگی برای اسرائیل ایجاد خواهند کرد. آمریکا هم با درگیر شدن در یک جنگ دیگر واکنش منفی بسیاری از کشورها را برخواهد انگیخت.


هربار بحث جنگ مطرح می‌شود بهانه آن سلاح اتمی ایران است. اگر فرض کنیم حتی حکومت ایران سلاح اتمی بخواهد و به آن دست‌رسی پیدا کند، آیا یک ایران اتمی خطر و تهدید واقعی برای اسرائیل یا آمریکا است؟


ایران حق دارد مانند سایر کشورها از تجهیزات مورد نیاز برای دفاع از خود برخودار شود و این به‌‌خودی خود برای آمریکا و متحدانش خطرآفرین نیست. اما من شخصاً معتقد هستم که هیچ کشوری نباید سلاح اتمی نداشته باشد.

در نظر داشته باشید که آمریکا مرتب ایران را تهدید کرده ‌است. ایران یکی از سه کشوری است که جرج بوش آنها را محور شرارت خواند. وقتی شما تحت حمله لفظی آمریکا هستید به نظر منطقی می‌رسد که دنبال راه حلی برای دفاع از خود باشید، آن هم در مقابل کشوری که بزرگ‌ترین ارتش دنیا را دارد. بنابراین این احتمال هم هست که برای دفاع از خود در جنگ احتمالی به ساخت سلاح رو بیاورید. دولت ایران اعلام کرده که آنها انرژی هسته‌ای دارند ولی دنبال ساخت سلاح اتمی نیستند. جمهوری‌خواهان آمریکا معتقدند که ایران به زودی به آن دست خواهد یافت. در واقع دولت‌های اروپایی در این پروسه ایران را حمایت کرده‌اند. اما آمریکا کشورهای دیگری را که صاحب بمب اتمی هستند حمایت کرده است. به نظر من اگر نمی‌خواهید ایران سلاح اتمی داشته باشد، نباید از هیچ کشوری در این زمینه حمایت‌ کنید.



امروز می‌دانیم که سازمان جاسوسی آمریکا قبل از حمله به عراق تعدادی از افسران رده بالای ارتش عراق را با پرداخت رشوه‌‌های کلان با خود همراه ساخته بود. با توجه به فسادی که در دستگاه حکومتی ایران، به‌ویژه سپاه پاسداران وجود دارد، آیا شما فکر می‌کنید این تاکتیک در مورد ایران هم اجرا خواهد شد؟

این یکی از تاکتیک‌ها و تکنیک‌هایی است که قبل از جنگ حتماً اجرا می‌شود. من مطمئن هستم که موساد و سیا الان در تلاش برای اغوای افسران و سران ایران هستند تا بتوانند آنها را با خود همراه سازند.



آیا شما اطلاع دقیقی از تلاش احتمالی برای تطمیع افسران نظامی ایرانی دارید؟


من شخصاً اطلاعی ندارم ولی می‌دانم این کار را می‌کنند، چون این یکی از تکنیک‌های کلاسیک سازمان جاسوسی آمریکا است، با وعده پول زیاد و حمایت از آنان در صورتی که به آمریکا بروند.



می‌دانیم که تصمیم به حمله به کشوری یک‌شبه گرفته نمی‌شود و به احتمال زیاد اگر قرار باشد به ایران حمله شود، مدتها پیش‌تر تصمیم‌ها در این رابطه گرفته‌شده است. با توجه به این پیش‌فرض اگر تصمیم حمله به ایران گرفته ‌شده ‌باشد آیا راهی برای تغییر آن وجود ‌دارد؟

سؤال بسیار خوبی است. اگر به سال 2002 و اوایل 2003 بر گردیم -قبل از حمله به عراق- مخالفت بسیاری با بوش و تونی بلر شد که به عراق حمله نکنند ولی آنها توجهی به خواسته میلیون‌ها میلیون نفر در جهان نکردند. آنها حمله کردند و بیش از هشت سال عراق را در اشغال داشتند. همه تلاش‌ها برای توقف آنان بی‌حاصل بود، مقاله‌های زیادی توسط مقامات رسمی و افراد امثال من که بازنشسته هستیم نوشته شد. درعین حال در سال 2006 و 2007 هم که بوش تمایل به حمله به ایران داشت و برنامه هسته‌ای را بهانه ‌کرده ‌بود، همین‌طور فعالیت کردیم. حمله نشد و ما نمی‌دانیم مخالفت‌‌ها و تلاش‌ها چه وقت روی آن تصمیم تأثیر می‌گذارد و کی بی‌تأثیر است. اما این دلیل نمی‌شود بی‌کار بنشینیم، چرا که در صورت بی‌کار نشستن می‌دانیم که باز‌ آنها بی‌ هیچ‌ مانعی به جنگ‌افروزی خواهند پرداخت. اکنون هم راهپیمایی ما و تحصن‌هایی در مقابل کاخ سفید و سازمان‌های اداری و دولتی برپا می‌کنیم تا مردم را از نتایج تأسف‌بار جنگ احتمالی آمریکا و اسرائیل با ایران آگاه کنیم.




برنامه‌ریزی برای جنگ‌‌ و چگونگی استقرار نیرو برای حمله به یک کشور از جمله تخصص‌های شما در دوران خدمت نظامی بوده ‌است. درست است؟


بله من طراح و برنامه‌ریز جنگی و مانور‌های ارتش بودم.



افسران ارتش که به عنوان یک برنامه‌ریز جنگ عمل‌ می‌کنند، به فاکتور انسانی چه نگاهی دارند؟ در واقع می‌خواهم بدانم برای یک افسر ارتش آمریکا که می‌داند نتیجه کارش می‌تواند به کشته شدن تعداد زیادی انسان بی‌گناه منجر شود، جایگاه جان انسان کجا است؟


در واقع انجام طراحی جنگ در یک مانور و تمرین یا در یک حمله واقعی همراه با این تفکر است که کدام روش منجر به حداقل صدمه به مردم می‌شود. من کاملاً مطمئن نیستم ولی فکر می‌کنم سیاست‌های آمریکا بعد از واقعه 11 سپتامبر 2001 تغییرات زیادی کرده است. واضح ‌است که صدمه به مردم غیرقابل قبول است. در ارتش مرتب آموزش داده می‌‌شود که مردم را هدف قرار ندهند و در استفاده از بمب‌ها، موشک‌ها و... محتاط باشند، هر چند که می‌بینیم تعداد زیادی از مردم بی‌گناه در عراق و افغانستان کشته شدند. اسرائیل هم در سال 2008 و 2009 در غزه 1400 فلسطینی را کشت که 1200 نفر آنان مردم عادی بودند و 5000 نفر از مردم عادی هم زخمی شدند. قبل‌تر از آن هم در سال 2006 اسرائیل به لبنان حمله کرد و تعداد زیادی از مردم کشته شدند. این همه بمب بر سر مردم ریختن غیر قانونی است ولی آمریکا و اسرائیل هر دو این کار را می‌کنند.


در روزهای اخیر خبر انفجار یک مرکز نظامی در نزدیکی تهران را شنیدیم. آیا شما نظر خاصی در مورد آن دارید؟ این انفجار چه اهمیتی در ارتباط با توانایی نظامی ایران می‌تواند داشته باشد؟ آیا شما نشانی از حضور اسرائیل یا آمریکا در این ماجرا می‌بینید؟

من هم از طریق گزارش‌های رسانه‌‌ها از این موضوع مطلع ‌شدم. براساس این گزارش‌ها به نظر نمی‌رسد که این محل ربطی به پروژه‌ی هسته‌ای ایران داشته ‌باشد. ایران اعلام کرد این یک تصادف بوده است و چندین نفر از جمله یکی از فرماندهان سپاه که نقش کلیدی در برنامه‌ی موشکی ایران داشته نیز کشته شده‌اند. با تمام اینها من اصلاً تعجب نمی‌کنم اگر مشخص شود که این یک برنامه حساب‌شده بوده است. چون انفجار در محلی که افرادی مهم در آنجا باشند برای من الگویی آشناست.



حال کمی درباره وضعیت خود شما به عنوان یک فعال ضد‌جنگ صحبت کنیم. چند روز پیش یک گزارش را در سی.بی.سی دنبال می‌کردم. این گزارش در مورد یک فعال کانادایی بود که به حقوق بومیان کانادا و به طور مشخص به وضعیت تحصیلی کودکان بومی می‌پرداخت. نکته جالب این بود که این خانم بعد از مدت‌ها تلاش به پروند‌ه‌ی خودش در سازمان امنیت کانادا دست‌رسی پیدا‌ کرده‌ بود. طبق پرونده‌ای که به دست آورده بود، این فرد توسط سازمان امنیت داخلی کانادا برای مدتها تحت کنترل بوده است. به‌ویژه باتوجه به سابقه نظامی شما، می‌خواهم بدانم آیا شما هم به دلیل این فعالیت‌های ضدجنگ که انجام می‌دهید تحت کنترل هستید؟


حتماً، بدون شک! به احتمال زیاد همین مکالمه تلفنی شما با من هم‌اکنون شنود می‌شود. البته من امیدوارم همین کنترل من توسط سیا و اف.بی.آی بتواند به درک بیشتر آنها از برنامه‌های صلح‌آمیز ما کمک کند و نیز از نتایج سیاست‌های جنگ‌طلبانه بیشتر آگاه شوند.

در واقع FBI همه سازمان‌ها و افراد فعال صلح‌‌طلب را کنترل می‌کند. همین جنبش اشغال وال‌استریت که اکنون در جریان است، با حضور تعداد زیادی پلیس همراه است. مردم دیگر خسته شده‌اند از وضعیت اقتصادی آمریکا، نبود عدالت، جنگ‌طلبی و بودجه بالای آمریکا برای هزینه‌های جنگ. انواع پلیس‌ها دائم مردم را کنترل می‌کنند. درواقع بعد از واقعه 11 سپتامبر این کنترل‌ها در آمریکا چند برابر شده است، و بهانه آن هم موضوع امنیت ملی است.

همین جامعه اعراب آمریکا، خیلی تحت کنترل و دائم در مظان اتهام هستند. من می‌دانم که مکالماتم کنترل می‌شود، دائم عکس من را می‌گیرند و حدس می‌زنم پرونده‌ام در FBI خیلی بزرگ است. البته من به آن افتخار می‌کنم زیرا می‌دانم کارم صلح‌طلبانه است نه غیر قانونی و جنایی.



به عنوان یک فعال ارشد صلح‌طلب چه توصیه‌ای برای جوانان فعال صلح‌طلب دارید؟

توصیه من این است که هرگز خسته نشوند. خودشان و کشورشان را بشناسند، دولت‌ها را زیر سؤال ببرند. وقتی تعدادمان زیاد باشد دولت‌ها به‌زودی متوجه خواهند شد. با تعداد زیاد به خیابانها بروند. بدانید که باید فشار زیادی بیاورید. کمپانی‌های زیادی هستند که جنگ طلبی را تشویق می‌کنند زیرا از این جنگ‌ها بهره مادی فراوانی می‌برند. برای آنها که جنگ می‌فروشند ارتزاق در زمان صلح سخت است چون با نبود جنگ این هزینه‌های اسلحه و نظامی‌گری کاهش پیدا ‌می‌کند.


خانم ماری‌آن‌ رایت خیلی از شما سپاس‌گزاریم.



منبع: مجله هفته

 


این مقاله به «چهارضعف اجتناب پذیر و برطرف شدنیِ» روشنفکران دینی در تعامل با روحانیت می پردازد.

موضوع این سخنرانی کوتاه، نقد و آسیب‌شناسی وضعیت کنونی تعامل «روشنفکران دینی» و در سطحی وسیع‌تر نوگرایان و اصلاح‌طلبان مسلمان با «روحانیت» است. با وجود آن‌که در این تعامل دوسویه به «روحانیان» انتقادات بیشتری را وارد می‌دانم، در این مجال تنگ صرفا به نقد رفتار «روشنفکران دینی» آن‌هم فقط در رویکردشان به روحانیت می‌پردازم و از میان نکات متعددی که قابل طرح‌اند در نهایت اجمال به چند مورد اشاره می‌کنم. به عنوان کوچک‌ترین شاگرد «مدرسه روشنفکری دینی» که با وجود دانش و تجربه بسیار کم به این مدرسه و یکایک چهره‌های شاخص آن وامدار است و «اصلاح» و «احیا»ی دینی در بستر سنت اسلامی را به خودی خود (و نه به عنوان پیش‌نیاز اصلاح سیاسی) «ممکن» و «مطلوب» می‌داند و با وجود همه انتقاداتی که دارد روشنفکران دینی را یکی از کارگزاران این اصلاح و احیای توامان می‌‌بیند، این ملاحظات انتقادی صریح را با هدفی اصلاح‌جویانه طرح می‌کنم.

در این‌جا «روشنفکران دینی» عنوانی مشیر است که در میان اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران در درجه اول به عبد‌الکریم سروش، در سطح بعدی به محسن کدیور، محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان و در مرتبه بعد به عبدالعلی بازرگان، آرش نراقی، ابوالقاسم فنایی، سعید حجاریان، علیرضا علوی‌تبار، علی پایا، احمد و محمود صدری و حسن یوسفی اشکوری اشاره دارد. در سطحی وسیع‌تر نیز اکثر ملاحظات انتقادی‌ای که اینجا مطرح می‌شوند را می‌توان در حق دیگر چهره‌های کم‌تر شاخص روشنفکری دینی و مجموعه نوگرایان و اصلاح‌طلبان مسلمان ایرانی نیز روا دانست. این نکات و انتقادات با تغییر و جایگزینی تعبیر «روشنفکری دینی» با «نواندیشی دینی/مذهبی» یا هر اصطلاح دیگری که برای جمعی از مخاطبان مرجح است نیز قابل طرح‌اند. تعریف‌های مضیق‌تری از روشنفکری دینی پاره‌ای از این چهره‌های شاخص را در بر نمی‌گیرد و تعاریف موسع‌تر نیز روشنفکران شاخص دیگری را می‌تواند شامل شود. در اینجا بدون ورود به تحلیل معنایی و زبانی تعبیر «روشنفکری دینی» و تعیین مرزهای «دیانت» و «روشنفکری»، صرفاً ارتباط روشنفکران مولد و توزیع‌کننده‌ی شاخصی که نام برده شدند با روحانیان مورد ارزیابی انتقادی قرار می‌گیرد.
به نظر می‌رسد بخشی از عمده‌ترین آسیب‌های اجتناب‌پذیر و برطرف‌شدنیِ تعامل روشنفکران دینی با روحانیت ناشی ازچهارضعف روشنفکران دینی است. هر یک از این انتقادات استثنائا به پاره‌ای از روشنفکران دینی وارد نیست اما به برآیند این جریان و چهره‌های شاخص‌تر آن کم و بیش وارد است (داده‌های مورد اشاره در این انتقادات را شخصاً گردآوری کرده‌ام):

1- رویکرد «تخریبی-رقابتی» به جای رویکرد «اصلاحی» در نقد روحانیت

انباشت تجربه بشری در عرصه اصلاح دینی در سنن مختلف نشان داده‌است که نمونه‌های کامیاب اصلاح‌گری دینی همه از درون هستة آن سنت دینی و توسط بخشی از روحانیت رسمی‌ و اصلاح‌گرای آن انجام گرفته یا پذیرفته شده است و مهم‌ترین شأن روشنفکران دینی خارج از روحانیت رسمی، تاثیرگذاری بر بدنه روحانیت و فشار بر آن‌ها برای تغییر بوده است تا روحانیت و نهادهای وابسته به آن در خدمت دینی قرار بگیرند که در چارچوب اخلاق، معنوی‌تر و خردنوازتر است، به حوزه تخصصی نهاد دین قناعت می‌کند و خود را جایگزین اخلاق، قانون، علم و سیاست نمی‌خواهد. اما روشنفکران دینی که هدف خود را اصلاح دینی می‌دانند بدون توجه به این واقعیت ستبر جامعه‌شناختی و انباشت تجربه بشری در این زمینه، به جای نقد اخلاقی روحانیت و فراهم کردن زمینه برای اصلاح آن بعضاً در پی جایگزینی و تخریب‌اش بوده‌اند. پاره‌ای از چهره‌های شاخص روشنفکری دینی عملاً ظرفیت و پتانسیل مرجعيت و روحانیت را براي ارتقاي وضعيت اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اخلاقی و ديني ايرانیان دست کم‌ گرفته‌اند و به جای افزایش این ظرفیت و پیرایش و پالایش روحانیت و نهادهای دینی به فرسودن آن برآمده‌اند. روشنفکران دینی علی‌العموم به نیازهای غیرمعرفتی‌ای که روحانیت به آن‌ها پاسخ می‌دهد نیز توجه کافی نداشته‌اند و بدون عنایت به پیش‌نیازهای نهادی اصلاحات دینی خود را بعضاً نه «مکمل» که «جایگزین» روحانیت تصویر می‌کنند.

اصلاحات فکری و فقهی و سازمانی در کلیسای انگلیکن، نهضت‌های «نقد اعلا» در پروتستانتیسم و «رفرم عالی» در آئین یهود، و جنبش منتهی به اعلامیه «واتیکان دوم» در کاتولیسیسم که از کامیاب‌ترین نمونه‌های اصلاح دینی در سنت‌های دیگر بوده‌اند همه از درون روحانیت سنتی‌شان سربرآوردند و اسقف‌ها، کشیش‌ها و خاخام‌های رسمی و اصلاح‌گرایی از قبیل زکریا فرانکل، مارتین لوتر، جِیسوت اُردِر، کلود منتفیور، آبراهام گایگر و روان ویلیامز طلایه‌دارشان بوده‌اند. مصطفی ملکیان، محسن کدیور، احمد و محمود صدری، سعید حجاریان و ابوالقاسم فنایی نسبت به دیگر روشنفکران دینی تصریح و تاکید بیشتری بر اهمیت اصلاح دینی برآمده از درون روحانیت داشته‌اند، اما شواهدی از قبیل آن‌چه در ادامه ذکر می‌شوند نشان می‌دهند که مجموعه جریان روشنفکری دینی هدف اصلاح روحانیت را چندان جدی نگرفته‌است:

1) پاره‌‌ای از نواندیشان/روشنفکران دینی که فقیه نیز هستند، به دلیل فاصله‌گیری از اندیشه‌های ملازم لباس روحانیت یا کم‌توجهی به کارکردهای اجتماعی آن، کم و بیش داوطلبانه، دیگر لباس روحانیت نمی‌پوشند. نمونه‌های موفق اصلاح دینی نشان داده است که حلقه واسط «روحانیت سنتی» و «روشنفکران دیندارِ خارج از روحانیت» - همان «روحانیان نواندیش» - نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در فرآیند اصلاح روحانیت دارند. اما نواندیشانی مثل محمد مجتهد شبستری، حسن یوسفی اشکوری، احمد قابل، ابوالقاسم فنایی و محمدجواد اکبرین به‌طور داوطلبانه لباس روحانیت را از تن درآورده‌اند. این روشنفکران دینی به کارکردها و ضرورت‌های اجتماعی‌ای که در تقسیم کار تخصصی و پیچیده جوامع مدرن، داشتن لباس فرم را برای روحانیت همچون بسیاری از دیگر حرفه‌ها ایجاب می‌کند بی‌توجه بوده‌اند و البته تعدادی از آن‌ها نیز احتمالاً دیگر خود را روحانی نمی‌دانند. این انتقاد به محسن کدیور و اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم وارد نیست.

2) روشنفکران دینی عملاً به اهميت ارتباطات چهره به چهره و شفاهي مبتني بر اعتماد و علقه شخصي با روحانیان، فضلا و مراجع حوزه علمیه و تماس مستقیم با بدنه طلاب، صرف نظر از مواضع فکری و فقهی و سیاسی‌ و میزان نوگرایی‌شان، بی‌توجه بوده‌اند. برای مثال هیچ یک از روشنفکران دینی شاخص حتی یک دیدار با آیت‌الله العظمی سیستانی نداشته‌اند. البته ارتباط نزدیک محسن کدیور (و دیگر اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم) با مراجع تقلید و فضلای حوزه و مباحثه‌ها و ارتباطات مکتوب با ایشان از استثناهای قابل اعتنا در میان روشنفکران دینی است. مصطفی ملکیان نیز در حفظ رابطه نزدیک با بدنه طلاب حوزه بهتر از دیگر روشنفکران دینی عمل می‌کند. در چند سال گذشته گفتگوهای مکتوب عبدالکریم سروش با آیت الله منتظری و آیت الله سبحانی هم از گام‌های مثبت ولی کوچک برای بهبود این رابطه و تعامل دوسویه بوده است. در میان نسل قبلی روشنفکران دینی نیز مهدی بازرگان در رابطه شخصی با مراجع و علمای تراز اول سنتی و نوگرا کامیاب‌تر بوده است. در میان نیروهای سیاسی طالب اصلاح نیز آیت الله هاشمی رفسنجانی و سیدحسن خمینی عملاً در حفظ ارتباط و اعتماد فضلای حوزه موفق‌تر بوده‌اند. مهاجرت موقت یا دائم تعداد قابل توجهی از روشنفکران دینی به خارج از کشور در افزایش فاصله با روحانیان سنتی و نوگرا و بدنه طلاب موثر بوده‌است. تاثیرات جریان‌ساز، چشمگیر و عمیق اندیشه‌های عبدالکریم سروش بر دانشگاهیان و حوزویان نیز بعد از مهاجرت او به مغرب‌زمین کاهش یافت.


3) "روشنفکران دینی به «استقلال نهاد دین از نهاد دولت» به اندازه «استقلال نهاد دولت از نهاد دین» عنایت نداشته" و به دخالت دولت در حوزه‌های علمیه، مساجد، اوقاف و دیگر نهادهای دینی کمتر حساس بوده‌‌اند.

4) روشنفکران دینی به نقد اصلاح‌جویانه روحانیت کمتر پرداخته‌اند. هنوز بعد از 50 سال قوی‌ترین نقد اصلاح‌گرایانه روحانیت مجموعه «مرجعیت و روحانیت» است که در سال 1341 پس از فوت آیت‌الله العظمی بروجردی توسط پاره‌ای روحانیان نوگرا و روشنفکران دینی زمان از جمله مرتضی مطهری، حسین بهشتی، محمود طالقانی، محمدحسین طباطبایی و مهدی بازرگان منتشر شد. در نیم‌قرن گذشته حتی یک کتاب و همایش جریان‌ساز در نقد اصلاح‌جویانه مرجعیت و روحانیت در میان نواندیشان دینی دیده نشده است.

5) روشنفکران دینی به تربیت نسل جدیدی از طلاب نوگرا بی‌توجه بوده‌اند. نواندیشان دینی روحانی هم تدریس در حوزه را رها کرده‌اند و حتی در خارج از کشور که با محدودیتی مواجه نیستند نیز در این زمینه تحرکی نداشته‌ و به تاسیس حوزه‌های علمیه نوگرا نپرداخته‌اند. برای نشان دادن امکان تاسیس حوزه‌های جدید می‌توان به تجربه سعید بهمن‌پور اشاره کرد که حوزه علمیه لندن وابسته به شورای عالی مدیریت حوزه علمیه قم را مدیریت می‌کند و تجربه نو و کامیابی در تربیت طلاب در خارج از کشور داشته است. تحصیل همزمان حوزوی و دانشگاهی (تا اتمام مرحله خارج سطح و دکتری) و آموختن هم‌زمان و کارآمد زبان‌های انگلیسی، عربی و فارسی (همه در 8 سال) از امتیازات تجربه حوزه لندن بوده‌است که مشابهش با دستانی بازتر و غنای علمی بیشتر و محتوایی نوگرایانه‌تر می‌توانست توسط نواندیشان دینی خارج از کشور صورت بگیرد. ابوالقاسم فنایی (در کالج اسلامی بیرمینگام)، مصطفی ملکیان (در حوزه علمیه قم) و اعضای مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم در زمینه تربیت طلاب نواندیش نسبت به دیگر نواندیشان دینی بهتر عمل کرده‌اند.

6) روشنفکران دینی در نقد روحانیت از زبان و ادبیات مناسبی استفاده نمی‌کنند. عدم شناخت کافی از ذهنیت‌ها و ادبیات روحانیان باعث شده‌است اکثر روشنفکرانی دینی در نقد روحانیت از زبانی بهره بگیرند که چندان تناسبی با هدف اصلاحی‌شان ندارد و گزش این زبان بر بیگانگی و فاصله روحانیان از این اندیشه‌ها و اصلاحات می‌افزاید. پاکیزگی و نرمی زبان مصطفی ملکیان، آرش نراقی، ابوالقاسم فنایی و علیرضا علوی‌تبار در نقد دین رسمی از استثناهای قابل اعتنا در این زمینه است.

2- فقدان توازن و تعادل میان چهار عنصر برنامه روشنفکری دینی

می‌توان گفت «روشنفکری دینی» حاوی چهار عنصر و زیربرنامه و نقش است و در عین حال قابل فروکاهش به هیچ یک نیست و بدون هر یک، ناقص است. تعریف «روشنفکری دینی» بدون دربرگیرندگی این عناصر «جامع و مانع» نخواهد بود:

1) نقد اخلاقی دین رسمی (همچون احکام شرعی غیراخلاقی و باورهای دینی‌ای که مبتنی بر اخلاق باور خردپسندی نیست و بر اساس الگوی «دین در چارچوب اخلاق» در واقع دینی نیست)
2) نقد اخلاقی عناصر فرهنگ و تمدن مدرن (همچون نقض حقوق بشر و جنگ‌طلبی در سطح جهانی)
3) ترویج دینِ اخلاقی (که متمایزکننده روشنفکران دینی از روشنفکران غیردینی است)
4) بسط مدرنیته اخلاقی (از جمله «اصلاحات سیاسی»)

عدم توازن و تعادل میان این چهار زیربرنامه و نقش، از قدرت روشنفکری دینی کاسته است. در همه این چهار نقش روشنفکران دینی ضعف‌هایی داشته‌اند اما به نظر می‌رسد در مورد اول و چهارم کارنامه‌ قوی‌تری دارند و از ادا کردن حق برنامه‌های دوم و سوم بازمانده‌اند. همین عدم تعادل منجر به بدبینی شدیدتر و اجتناب‌پذیرِ روحانیت و طلاب به آنان و کاهش اثرپذیری بدنه روحانیان از روشنفکران دینی و حتی نفوذ کمتر نقش‌های اول و چهارم این جریان شده است. ضعف روشنفکران دینی در ترویج «دین در چارچوب اخلاق» و «نقد اخلاقی فرهنگ و تمدن مدرن» موجب شده است روحانیت و متدینان نقد اخلاقی آنان به دین رسمی را هم کمتر جدی بگیرند.

در تجربه چنددهه گذشته نیز هر گاه روشنفکری دینی میان این چهار زیربرنامه تعادل بیشتری برقرار کرده است، در تاثیرگذاری بر روحانیت، اصلاح دینی و پیش‌برد اهداف سیاسی خود نیز موفق‌تر عمل کرده‌است. دوره تدریس دکتر سروش در مسجد امام صادق یا سبک روشنفکری یدالله سحابی، علی شریعتی، مهدی و عبدالعلی بازرگان از نمونه‌های موفق برقراری توازن میان این نقش‌ها هستند. در سال‌های گذشته محسن کدیور به برقراری این توازن توجه بیشتری داشته است و در ماه‌های اخیر نیز در آرا عبدالکریم سروش تاکیداتی بر لزوم برقراری این توازن دیده می‌شود که البته هنوز چندان عملی نشده است. اگر این چهار ستون ارتفاع برابری نداشته باشند، سقف روشنفکری دینی به تدریج ریزش می‌کند و از استحکام بنایش کاسته می‌شود. به تعبیری دیگر بدون هر یک از این چهار چرخ روشنفکری دینی، حرکت این جریان با دشواری انجام می‌شود و چرخ‌های سالم‌تر نیز چندان به کار نمی‌آیند.

اگر روشنفکری دینی همچنان به اهداف «دینی» و «سیاسی» برنامه‌های خود اهمیت می‌دهد گریزی از جدي‌تر گرفتن روحانيت و اتخاد رویکری اصلاح‌جویانه‌تر به نهادهای رسمی دینی ندارد. توجه جدی‌تر به سویه‌های هویتی-جمعی-مناسکی دیانت؛ فاصله‌گیری مرئی‌تر از نویسندگانی که به نام روشنفکری دینی و به نحوی «غیرروشمند»، «غیرمنضبط» و «سست‌بنیاد» به نقد دینی روی آورده‌اند و از سرمایة اجتماعی، اعتبار علمی و نفوذ دینی روشنفکران دینی می‌کاهند (در عین احترام به حق آنان در نقد رادیکال دین)؛ نقد بیشتر عناصر غیراخلاقی فرهنگ و تمدن مدرن در کنار بسط عقلانیت و عناصر اخلاقی آن و تقویت نهادها و دستاورهای نیکوی بشری در عصر مدرن؛ تلاش افزون‌تر در تبلیغ و نشر دیانتِ «معنوی»، «خردپسندانه» و «در چارچوب اخلاق»؛ جهد بیشتر برای برداشتن موانع معرفت‌شناختی تجربه معنوی (که از کارویژه‌های روشنفکری دینی می‌تواند باشد)؛ و کوشش افزون‌تر در نشر دیانت اخلاقی و معنوی؛ به متوازن‌ و متعادل‌تر شدن عناصر چهارگانه روشنفکری دینی کمک می‌کند و نقد اخلاقی‌‌شان به دین رسمی و اصلاح‌جویی‌های دینی‌شان را موثرتر خواهد کرد. در این زمینه پاره‌ای از آثار متاخر ابوالقاسم فنایی (به خصوص کتاب «اخلاق دین‌شناسی») و محمدمهدی مجاهدی (به طور خاص مقاله‌های «اخلاق روشنفکری دینی» و «رهایی‌بخشی روشنفکری دینی») شایسته تحسین و توجه بیشتر‌ند. این نقش‌های چهارگانه باید به طور مداوم با یک‌دیگر به توازن و تعادل رسانده شوند.

3- تصوير نسبتاً ساده و يكسويه و منفي روشنفکران دینی از حوزه و روحانيت:

به دلیل نداشتن ارتباط کافی با حوزه و روحانیان و نیز فقدان بصیرتی جامعه‌شناختی و متکی به مطالعات تجربی، تصویر اکثر روشنفکران دینی از حوزه و روحانیت فاصله زیادی از واقعیت دارد. روشنفکران دینی توجه نداشته‌اند که در دهه‌های اخیر و به خصوص بعد از سفر آیت‌الله خامنه‌ای به قم در سال 1370، تغییرات متراکم نهادی حوزه علمیه و روحانیت شتاب چشمگیری گرفته‌است. روشنفکران دینی همزمان هم کامیابی‌های دولت در نهادسازی و سیطره بر حوزه را دست کم گرفته‌اند و هم از ظرفیت‌های نهادی-ساختاری جدید که می‌تواند در خدمت اصلاح دینی قرار بگیرد غافل بوده‌اند. حوزه علمیه قم در واقع شبه‌سازمانی است که حداقل 9 عنصر و واحد در آن با یکدیگر ارتباطاتی نیمه‌رسمی دارند. مروری بسیار اجمالی بر این 9 عنصر نشان از بی‌توجهی روشنفکران دینی به پیچیدگی و غنای واقعیت حوزه علمیه قم دارد:

1. مراجع تقلید

با احتساب مراجعی که در سه سال اخیر فوت کرده‌اند، اگر از میان حداقل 300 نفری که در قم رساله منتشر کرده‌اند بر اساس معیارهای 1- تعداد مقلد 2- تعداد شاگردان درس خارج 3- شهرت و حضور رسانه‌ای 4- ابعاد نهادهای وابسته به بیت در داخل و خارج از حوزه و 4- میزان وجوهات دریافتی و شهریه پرداختی، مراجع را رتبه‌بندی‌کنیم، از 16 مرجع می‌توانیم تحت عنوان «مراجع تقلید تراز اول» یاد کنیم. بر خلاف تصور عمومی از میان این 16 مرجع تراز اول تنها دو نفر (آیات عظام حسین نوری همدانی و سیدعلی خامنه‌ای) اصولگرای حامی دولت هستند؛ سه نفر اصولگرای منتقد دولت‌اند (آیات عظام عبدالله جوادی آملی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی)؛ پنچ نفر سنتی غیرسیاسی‌اند (آیات عظام سیدعلی سیستانی، حسین وحید خراسانی، سیدموسی شبیری زنجانی ، ‌محمدتقی بهجت و سید صادق شیرازی) و شش نفر اصلاح‌طلب و نوگرا هستنند (آیات عظام یوسف صانعی، حسینعلی منتظری، عبدالکریم موسوی اردبیلی، اسدالله بیات زنجانی، علی‌محمد دستغیب و محمدعلی گرامی). چنان‌که روشن است تعداد و وزن مراجع سنتیِ غیرسیاسی و نوگرا و اصلاح‌طلب نسبت به مراجع اصولگرا بسیار بیشتر است. در دهه‌های اخیر مرجعیت از جایگاهی مدنی و نهادی به سمت یک گروه منزلتی در حال تغییر بوده و بخش عمده‌ای از نقش‌ها و نفوذ نهادی-مدنی خود را به نهادهای جدید بروکراتیک حوزوی واگذار کرده است.

2. بيوت علما

بیش از 100 تن از آیات عظام و علمای حوزه علمیه قم «بیت»ی فعال دارند که نقش‌ها و کارکردهایش قابل فروکاهش به شخص آن مرجع و عالم نیست. در سال‌های اخیر سایت‌ اینترنتی یا «بیت‌ مجازی» علما نیز بخش مهمی از کارکردها و نقش‌های بیت‌های سنتی و فیزیکی آن‌ها را ایفا می‌کند و مواردی چون «ملاقات و آشنايي با مراجع»، «استفتا»، «پرداخت وجوهات»، «شنیدن صدا و منابر و درس‌ها و مواعظ مراجع» و خدمات جانبي از قبيل استخاره، همه در ابعادی گسترده‌تر از طریق «بیوت مجازی» علما و مراجع تقلید و سایت‌های اینترنتی‌شان که از پرمخاطب‌ترین سایت‌های شخصیت‌های ایرانی است صورت می‌گیرد.

3. مدارس علمیه
که رشد کمی چشمگیری در سال‌های پس از انقلاب داشته و فضا و امکانات فیزیکی‌ و تسهیلاتشان تغییرات قابل توجهی کرده است.

4. انجمن‌هاي سياسي- مذهبی جديد

که «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» (اصولگرا) و «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم» (اصلاح‌طلب) مشهورترین نمونه‌های آن هستند.

5. واحدهاي اداري-بروكراتيك جديد

«شورای عالی حوزه علمیه قم» (با عضویت محمد یزدی، محمد مومن، رضا استادی، مرتضی مقتدایی، محمد عبداللهی، احمد خاتمی و سیدمحمد غروی و ابعاد وسیعی که پیدا کرده‌است علاوه بر مدارس علمیه قم اکثر حوزه‌های علمیه شهرستان‌ها را نیز تحت پوشش و مدیریت خود دارد)، «دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم» و «سازمان تبلیغات اسلامی» (که رشد سازمانی چشمگیری داشته‌اند) و «مرکز خدمات حوزه علمیه قم» (که با هدایت بنیان‌گذارش - ابوالحسن نواب - در ارائه خدمات اجتماعی، حل مشکل مسکن طلاب متاهل و ارائه بیمه درمانی طلاب به نحوی کارآمد و سازگار با عقلانیت بروکراتیک مدرن کامیابی‌های قابل توجهی داشته‌است) از مهم‌ترین نمونه‌های این واحدهای اداری-بروکراتیک حوزوی هستند که در سه دهه گذشته تغییرات گسترده‌ای کرده‌اند. اساساً می‌توان مدعی شد مهم‌ترین روند دو دهه اخیر حوزه علمیه قم بروکراتیزاسیون متراکم آن بوده است. افزایش سلسله مراتب و سطوح مختلف اقتدار اداری، افزایش ابلاغيه‌ها و آيين‌نامه‌ها در حوزه، مديريت بر اساس اسناد مكتوب، تفکیک پول و تجهيزات عمومي حوزه از مالكيت خصوصي بیوت، معرفی مفهوم فارغ‌التحصيلی در حوزه، افزایش امتحانات تخصصي و ارائه گواهينامه‌هاي تحصيلي از نشانه‌های این بروکراتیزاسیون متراکم در حوزه بوده است.

6. فضلای حوزه
که شامل حداقل 600 آیت‌الله و مدرس دروس عالی حوزه علمیه قم می‌شود. از این میان تنها 30 نفر از فضلای حوزه با صدای بلند از دولت اصولگرا حمایت می‌کنند.

7. بدنه طلاب

تعداد طلاب تنها در شهر قم از سال 1320 تا 1384 از 300 نفر به بیش از 50 هزار نفر افزایش پیدا کرده است، یعنی در کمتر از 7 دهه 166 برابر شده است. این رشد کمی بسیار چشمگیر و تراکم مادی، پیامدهای دینی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و معرفتی قابل اعتنایی داشته است و خواهد داشت. برای نشان دادن اهمیت عملی این تراکم و گسترش کمی به عنوان مثال می‌توان به این آمار اشاره کرد که تنها در یک طرح در سال 1389 سازمان تبلیغات اسلامی بیش از 37 هزار طلبه را برای آماده کردن زمینه ذهنی مردم قبل از اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها به روستاهای کشور اعزام کرد. این قدرت سازمانی با هیچ یک از شبکه‌ها و نهادهای موجود دینی و سیاسی در ایران قابل مقایسه نیست. مهم‌ترین مجراهای جذب طلاب، پایگاه‌های بسیج، مساجد و هیئات مذهبی هستند، اما تنوع سبک‌های طلبگی و ذائقه‌های فکری، دینی، سیاسی و تکثر انواع نوگرایی‌/سنت‌گرایی‌های طلاب بسیار بیش از تصور روشنفکران دینی است. گزارش توزیع‌کننده‌های اصلی کتب روشنفکری‌ دینی و علوم اجتماعی، فلسفه، الهیات و کلام جدید در کشور حاکی از این است که بعد از تهران - و در مواردی قبل از آن - بیشترین فروش این آثار در قم است. بخش نوگرای بدنه طلاب قم بزرگ‌ترین گروه خواننده آثار روشنفکران دینی‌اند.

8. موسسات آموزشي-پژوهشي جديد

که حداقل 30 نهاد آموزشی و پژوهشی نسبتاً بزرگ را شامل می‌شوند. این موسسات بدون حمایت مالی دولت امکان گسترش در این ابعاد را نمی‌یافتند ولی همین نهادها و پژوهشگران، نشریه‌ها، کتابخانه‌ها، دانشجویان و طلاب‌شان دروازه اصلی ورود اندیشه‌های مدرن به حوزه‌های علمیه شده‌اند. «دانشگاه مفید» (پایگاه اصلاح‌طلبان قم)، «دانشگاه امام باقر» و «پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی» و «دانشگاه ادیان و مذاهب» (پایگاه‌های نوگراهای اصولگرا)، موسسه امام خمینی (زیر نظر آیت الله مصباح یزدی) و موسسات پژوهشی وابسته به بیت آیت‌الله سیستانی مهم‌ترین نمونه‌های این موسسات آموزشی-پژوهشی جدیدند.

9. نمايندگان سياسي و امنيتي دولت
که سیطره امنیتی موفقی بر فضای حوزه و بیوت و مدارس آن پیدا کرده‌اند.

همه این عناصر نه‌گانه تشکیل‌دهنده حوزه علمیه قم جز «بدنه طلاب»، «فضلای حوزه» و «مدارس علمیه» در عصر مدرن شکل گرفته‌اند و پدیده‌هایی نسبتا نوظهورند. این عناصر نه‌گانه حوزه به طور مستقیم و غیرمستقیم ده‌ها هزار مسجد، هیئت، پایگاه بسیج، جلسه مذهبی بانوان، مدرسه، حوزه‌ عملیه شهرستان‌ها، تریبون‌ نماز جمعه و رسانه مکتوب و تصویری و مجازی را در سطح کشور تحت تاثیر و سیطره خود گرفته‌اند. دولتی شدن دین، دینی‌ شدن دولت و تزریق بودجه‌های دولتی در کنار همه پیامدهای نامطلوبی که برای نهادهای حوزوی داشته‌، نتایج مطلوب ناخواسته‌ای نیز به همراه آورده است. دستاوردهای نظری حاصل از تجربه سه دهه گذشته، نه فقط روشنفکری دینی، که بدنه روحانیت را نیز عمیقاً تحت تاثیر قرار داده است. با این وجود «دولت» تنها علت تحولات مطلوب و نامطلوب این عناصر نه‌گانه‌ نبوده است و عوامل دیگری همچون رشد جمعيت کشور و بدنه طلاب (که پيچيدگي نهادهای حوزوی و نیاز به تخصصي‌تر شدن، تقسيم كار پيچيده‌تر و مديريت بروكراتيك را افزايش داده است)، رشد نظام دانشگاهی، بسط فرهنگ و تمدن مدرن، امواج فرهنگی و اقتصادیِ ملی و جهانی و آثار روشنفکران دینی نیز در این تحولات نقش داشته‌اند. روشنفکران دینی از اکثر تحولات این 9 عنصر غافل بوده‌اند و از این بین فقط با بخش كوچكي از مرجعيت و فضلای حوزه ارتباط داشته‌اند.

روحانیان در گسترش نهادی حوزه نسبتا موفق بوده‌اند و حول نهاد اولیه دین، نهادهای ثانویه مهمی همچون مساجد، حوزه‌های علمیه، مرجعیت، هیئات، اوقاف و رسانه‌های دینی جدید را تحت سیطره داشته و از حیث نهادی تکامل بخشیده‌اند (برای نمونه فقط بیت آیت‌الله صادق شیرازی علی‌رغم همه موانعی که با آن مواجه است 7 شبکه ماهواره‌ای نسبتاً موفق را تاسیس کرده است که هر کدام از مجموعه رسانه‌های نزدیک به روشنفکران دینی پرمخاطب‌تر است). اما روشنفکران دینی نه‌تنها از نهادهای دینی ثانویه‌ای که تحت سیطره روحانیت است بهره نگرفته‌اند که خود نیز هیچ نهاد ثانویة دینی معتنابهی بنا ننهادند. شاید حسینیه ارشاد تنها استثنا باشد که در تاسیس آن نیز روشنفکران دینی با روحانیان نوگرا و بازاریان مذهبی همکاری داشته‌اند. روشنفکران دینی در مقایسه با روحانیت در توجه به قدرت نهاد و اقتضائات جامعه‌شناختی تداوم حضور موثر دین در عرصه خصوصی و عمومی و اهمیت رسانه بسیار ضعیف عمل کرده‌اند. اگر روشنفكران دینی با وجود همه موانعی که وجود داشته است نهادهای ثانويه دینی بیشتری در داخل و خارج از ایران می‌ساختند توسط روحانیان و توده متدینان هم جدی‌تر گرفته می‌شدند و بر آن‌ها بیشتر اثر می‌گذاشتند. این روشنفکران در عمل به این‌که مرجعیت و نهادهای دینی ایران هنوز از مهم‌ترین پایه‌های قدرت مستقل جامعه در برابر دولت هستند نیز بی‌توجه‌اند و خود نیز نه‌تنها در نهادسازی ضعیف عمل کرده‌اند که حتی در گردهمایی و هم‌افزایی درونی نیز ناکام بوده‌اند.

به عنوان شواهدی برای این ضعف روشنفکران دینی به دو مورد اشاره می‌کنم:

اول؛ روشنفکران دینی معمولاً از ارجاع دادن به هم و تقویت نفوذ و افزایش مخاطبان یکدیگر پرهیز داشته‌اند. ارجاع دادن به دیگران در مقالات، سخنرانی‌ها و کتاب‌ها حداقل 7 کارکرد متفاوت می‌تواند داشته باشد: 1) ارزیابی مثبت یا منفی نظر دیگران 2) نسبت دادن نظر و سخنی به دیگران 3) تقویت نظر خود با نشان دادن همراهی دیگران 4) مثال زدن 5) معرفی منابعی برای مطالعه بیشتر 6) نشان دادن رابطه (شباهت/تفاوت) چند منبع و 7) مقایسه اثر خود با دیگری. از این بین نمونه‌های موجود ارجاع کمیاب روشنفکران دینی به دیگر روشنفکران دینی در قید حیات معمولاً از نوع اول است (آن‌هم عمدتاً به صورت ارزیابی منفی) و بقیه انواع ارجاع در میان آن‌ها نادر است. ابوالقاسم فنایی، آرش نراقی، حسن یوسفی اشکوری و احمد و محمود صدری در زمینه ارجاع دادن به دیگر روشنفکران دینی کارنامه قابل دفاعی دارند. البته مراجع تقلید و روحانیان در ارجاع به یکدیگر کارنامه بسیار ضعیف‌تری از روشنفکران دینی دارند، اما اولا داعیه مشی روشنفکرانه و رعایت ضوابط اخلاق پژوهش آکادمیک که مبتنی بر انباشت دانش است را ندارند و ثانیا از راه‌های دیگر بر قدرت جمعی جریانی که به آن تعلق دارند می‌افزایند. ارجاع ندادن عبدالکریم سروش و محمدمجتهد شبستری به روشنفکران نسل بعد نیز به خاطر تقدم سنی‌‌شان و پیشگامی‌شان در این سنت قابل درک است. مناظره‌ عبدالکریم سروش و محسن کدیور در باب پلورالیسم دینی و نقدهای مکتوب آرش نراقی و ابوالقاسم فنایی به آراء عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری از معدود نمونه‌های خوب گفتگو و ارجاع‌های درون‌گروهی روشنفکران دینی بوده است.

دوم؛ روشنفکران دینی کمتر گرد هم می‌آیند و بخش مهمی از انرژی چهره‌های شاخص روشنفکری دینی به جای هم‌افزایی و نقد اصلاح‌جویانه صرف نقد فروکوبانه یک‌دیگر می‌شود. سمینار «آسیب‌شناسی روشنفکری دینی» (دين و مدرنيته 2) که در سال 1386 در حسینه ارشاد برگزار شد شاید اولین و تنها برنامه‌ای باشد که کلیه چهره‌های شاخص روشنفکری دینی معاصر ایران در آن حضور داشتند. متاسفانه به عنوان دبیر سمینار شاهد بودم که اکثر روشنفکران دینی حاضر در این همایش صرفا به خاطر نقدهای همدلانه‌ای که توسط دیگر روشنفکران دینی و اندیشمندان طرح شده‌ بود به شدت گلایه‌مند شده بودند. روشنفکران دینی که حتی در سطح ارجاع و پروبال دادن به یکدیگر و گردهم‌آمدن ضعیف عمل می‌کنند، تبعاً در نهادسازی و رقابت با روحانیت نیز چندان کامیاب نخواهند بود.

4- نقد ارتزاق و معیشت روحانیت: نقطه عزیمت اشتباه

بخشی از روشنفکری دینی نقطه عزیمت نقد خود به روحانیت را نقد ارتزاق و معیشت آن‌ها قرار داد و به جای پیشنهاد راه‌های بدیل و کم‌آسیب‌تر (مثلا درآمد حاصل از اوقاف و صندوق مشترک برای تامین معیشت طلاب و مدرسان حوزه) اصل و اساس ارتزاق از راه خدمات و آموزش دینی را زیر سوال برد. به پرسش کشیدن اصل فلسفه وجودی یک صنف و نحوه ارتزاقشان به عنوان نقطه عزیمت نقد آن‌ها باعث می‌شود گوش اعضای آن صنف انتقادات دیگر را کمتر بشنود. عبدالکریم سروش پس از انتشار مقاله «سقف معیشت بر ستون شریعت» در سال 1374 با مشکلات بسیار جدی‌تری برای تدریس در دانشگاه و حوزه، انتشار اندیشه‌هایش و بسط برنامه‌های اصلاحی‌اش مواجه شد. روشنفکران دینی توجه نداشته‌اند که در تقسیم کار پیچیده و تخصصی روزافزون نهادهای تفکیک‌شدة مدرن شکل‌گیری صنفی که به طور حرفه‌ای و تمام‌وقت به ارائه خدمات دینی می‌پردازد اجتناب‌ناپذیر است و در همه سنت‌های دینی محقق شده‌است؛ و به جای به پرسش کشیدن اصل ارتزاقِ اجتناب‌ناپذیر آن‌ها از فعالیت‌ حرفه‌ای‌شان می‌توان به دنبال اصلاح نحوه این ارتزاق و جایگزین کردن شیوه‌های بهتر بود. بگذریم از این‌که هنوز مجموع شهریه‌های دریافتی طلاب مبلغ ناچیزی است (حداقل 50 هزار تومان برای طلبه‌های مجرد دوره مقدمات و حداکثر 280 هزار تومان برای طلاب متاهل سطح سه). روشنفکران دینی در مواردی ارتزاق از راه دین را فرق فارق و میّز مایز روشنفکران دینی از روحانیان معرفی کرده‌اند اما توضیح نداده‌اند چه تفاوت ماهوی‌ای میان منبر و تریبون یا ارتزاق از طریق تدریس فقه در حوزه با تدریس عرفان در دانشگاه یا کسب درآمد از طریق موعظه شفاهی با انتشار کتاب درباره دعای ابوحمزه و تفسیر نهج‌البلاغه وجود دارد. هر دوی این‌ها ارتزاق از راه دین است و بیشتر باید کوشید به جای نقد اساس معیشت روحانیان از دین با بهره‌گیری از تجربه موفق برخی حوزه‌های علمیه مسیحی و کلیمی به دنبال شیوه‌های جایگزین همچون درآمد «موقوفات» مدارس علمیه به جای دریافت دستی وجوهات شرعی و کمک‌های دولتی بود. احمد و محمود صدری، محسن کدیور و ابوالقاسم فنایی در این زمینه رویکرد موجه‌تری داشته‌اند.

رفع آسیب‌هایی که به اجمال توضیح داده شدند با وجود همه موانعِ موجود، شدنی است و در صورت عملی شدن بر دامنه نفوذ روشنفکران دینی و تاثیرپذیری و اصلاح روحانیت در جهت اهداف دینی، اخلاقی و سیاسی روشنفکران دینی می‌افزاید.


 


خبرگزاری فرانسه:پس از دهه ها رکود درحضورسیاسی - مذهبی درایران، گروه "جمعیت فدائیان اسلام"، شاخه ایرانی آن، باردیگر اعلام احیای موجودیت کرده است.
به گزارش منابع خبری ایرانی، این جمعیت، پس از حدود شش دهه عدم حضورعلنی، هفته گذشته با انتشاربیانیه ای درتهران، حضورخود را درصحنه سیاسی ایران اعلام داشت. این تشکل در بیانیه ی بازگشت به فعل وانفعلات سیاسی- مذهبی، خود را "قدیمی ترین و با شناسنامه ترین تشکل اسلامی- انقلابی درتاریخ معاصر ایران دانسته و می نویسد: دراین برهه ی حساس از تاریخ بشریت، این جمعیت با رویکرد جدید و متفاوت و با پایبندی برهمان آرمان های گذشته و تحت زعامت "ولی امرمسلمین و نایب امام زمان حضرت آیت الله علی خامنه ای" پا به عرصه فعالیت مجدد می گذارد.
دربخش دیگری ازبیانیه جمعیت آمده است: این جمعیت جریانات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران را رصد می کند و درمقابل انحراف ازخط اصیل انقلاب و ولایت فقیه از سوی هرکس که باشد خواهد ایستاد.
دراین بیانیه به انتخابات ایران نیز اشاره شده و نوشته شده است که: جمعیت فدائیان اسلام به هیچ عنوان قصد ارائه لیست درانتخابات پیش رو ندارد و به دنبال سهم خواهی نخواهد بود بلکه رسالت خود را تنها دراعلام شاخص ها ومعیارهای صحیح می بیند.
به گزارش واحد مرکزی خبر، درنشست اعلام احیای جمعیت ازجمله مهدی عبد خدائی دبیرکل و سخنگوی جمعیت، همچنین آیت الله سیدجعفر شبیری زنجانی، آیت الله سید علی لواسانی و حجج اسلام سید مهدی طباطبائی و سید جواد واحدی حضورداشته اند.


 


خبرگزاری فرانسه:یکی از مشاوران بلندپایه وزارت خارجه آمریکا، در سفر خود به کره جنوبی، از رهبران این کشور و همچنین از سایر هم‌پیمانان آمریکا خواست که فشار را بر ایران افزایش دهند و مجازات‌ها علیه این کشور را سنگین‌تر کنند. او خواهان تحریم محصولات پتروشیمی ایران، به غیر از نفت خام شد.

آقای رابرت این‌هورن*، مشاور ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور مبارزه با تکثیر سلاح‌های اتمی و نظارت بر تسلیحات، کره جنوبی و دیگر متحدان آمریکا را فراخواند تا تحریم ایران را شدیدترکنند.

به اعتقاد وی آمریکا و هم‌پیمانانش باید در قبال ایران و اعمال تحریم‌ها "پیامی روشن و یک صدا" داشته باشند.
رابرت این‌هورن در سفری که به کره جنوب داشت، به خبرنگاران گفت: "در ماه‌های اخیر، موقعیت ایران روز به روز نگران کننده‌تر شده است، اما تهران علاقه‌ای به مذاکرات جدی در باره برنامه اتمی‌اش نشان نمی‌دهد".
به گفته این دیپلمات بلندپایه "ایران تعهدات بین‌المللی را زیر پا می‌گذارد و بدین ترتیب به یک دولت مطرود تبدیل می‌شود".
وی سپس از تحریم فراورده‌های پتروشیمی ایران - به جز نفت خام- دفاع کرد، زیرا به عقیده او غربی‌ها واهمه دارند که در صورت تحریم نفت خام دومین تولیدکننده اوپک، بهای نفت به شدت افزایش یابد.


 


هرانا:تعداد زیادی از زندانیان سیاسی زن در بند عمومی زنان زندان اوین به سر می‌برند که برخی از آن‌ها دوران محکومیت خود را سپری می‌کنند و برخی نیز بلاتکلیف در زندان به سر می‌برند.
عالیه اقدام دوست فعال حقوق زنان، بهاره هدایت و مهدیه گلرو دو فعال داتشجویی و فریبا کمال آبادی و مهوش ثابت دو شهروند بهایی از جمله زندانیانی هستند که دوران محکومیت سنگین خودشان را در زندان اوین سپری می‌کنند.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» شعله طائف شهروند بهایی که دوران محکومیتش را در این زندان سپری می‌کند نیز در روز ۱۶ آذر ماه جاری با پایان دوره محکومیت از زندان آزاد خواهد شد. صبح امروز صهبا رضوانی دیگر شهروند بهایی با پایان دوره محکومیت از زندان آزاد شده بود.
لادن مستوفی فعال اینترنتی که با اتهامات سنگینی در دادگاه بدوی مواجه بود به پنج سال زندان محکوم شده و در انتظار رأی دادگاه تجدید نظر به سر می‌برد. همچنین حکم هفت سال زندان هانیه فرشی شتربان نیز در دادگاه تجدیدنظر تأیید شده و این فعال اینترنتی دوران محکومیت خود را سپری می‌کند.
معصومه یاوری با از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات نیز که دوران محکومیت خود را سپری می‌کند و به تازگی به مرخصی آمده بود، هفته گذشته بار دیگر به زندان بازگشت. فرح واضحان زندانی که به ۱۷ سال زندان محکوم شده از سه هفته قبل در مرخصی استعلاجی به سر می‌برد و به درمان بیماری سرطان خود می‌پردازد.
محبوبه کرمی دیگر زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین که به دلیل ابتلا به بیماری کم خونی وضعیت نامنساب جسمی دارد همچنان در زندان اوین به سر می‌برد و از مرخصی استعلاجی به وی خودداری می‌شود.
مریم جلیلی،‬ ‫شهلا رحمتی و‬ ‫میترا زحمتی سه نوکیش مسیحی که دو تن از آن‌ها محکومیت زندان دارند، هشتمین ماه بازداشت خود را در زندان اوین سپری می‌کنند.
شهلا رحمتی و میترا زحمتی که چندین ماه از زمان بازداشت را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین سپری کرده بودند هر کدام به دو سال و نیم زندان محکوم شدند که این احکام در دادگاه تجدید نظر نیز به تأیید رسیده است. مریم جلیلی نیز که بعد از این دو بازداشت شده و حدود سه ماه پیش به بند عمومی زنان زندان اوین منتقل شده بود، همچنان به صورت بلاتکلیف در بازداشت به سر برده و حکمی برای وی صادر نشده است.
زندانی زنی به نام صدیقه مرادی نیز روز شنبه از بند ۲۰۹ زندان اوین بعد از چندین ماه بازداشت و نگهداری در سلول انفرادی به بند عمومی زنان زندان اوین منتقل شده است. اتهام وی همکاری با گروه‌های مخالف نظام است.


 


دویچه وله:خبرگزاری ایرنا به نقل از فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه پاسداران ایرانشهر می‌گوید، دو عضو پایگاه مقاومت بسیج خیرآباد، از توابع بخش بمپور ایرانشهر، یکشنبه‌‌شب (۱۳ آذرماه) بر اثر رگبار گلوله اشرار مسلح کشته شدند.

سرهنگ محمد سارانی گفته است، سرنشینان یک دستگاه پژو ۴۰۵ به فرمان ایست این دو بسیجی که در پست ایست و بازرسی تأمین امنیت عزاداران ماه محرم در سیستان و بلوچستان مشغول انجام وظیفه بودند توجه نکرده و آنها را به رگبار بسته و فرار کردند.

وی به خبرگزاری ایرنا گفت که عملیات تعقیب مهاجمان توسط دستگاه‌های امنیتی ادامه دارد.

آیین تشییع پیکرهای این دو بسیجی صبح دوشنبه (۱۴ آذرماه) در ایرانشهر سیستان و بلوچستان انجام شد.


 


دویچه وله:روزنامه آمریکایی لوس‌‌آنجلس تایمز با تکیه بر اظهارات مقام‌های امنیتی پیشین آمریکا و کارشناسان ایران می‌نویسد، انفجار پادگان ملارد سپاه پاسداران در آبان‌ماه قسمتی از تلاش‌های پنهانی آمریکا، اسراییل و دیگر کشورها برای تضعیف توان هسته‌ای و برنامه موشکی ایران بوده است.

این روزنامه در شماره روز یکشنبه (۴ دسامبر/۱۳ آذر) خود هدف از این انفجار در روز شنبه (۲۱ آذر) را ضربه زدن به برنامه موشکی ایران و جلوگیری از حمله هوایی آمریکا و اسراییل برای از بین بردن یا کاهش تهدید ناشی از برنامه هسته‌ای و موشکی ایران خوانده است.

پاتریک کلاسون، پژوهشگر مسایل خاور میانه در واشنگتن این حمله را در زمره جنگ‌های «قرن بیست و یکم» ارزیابی کرده که در رده عملیاتی برای «ترور و جنگ سایبری» و «خرابکاری» قرار دارد.

کلاسون انفجار پادگان ملارد را عملیاتی «در سطح بالا» توصیف کرده و گفته است، کسانی که احتمالا در این مورد اطلاعاتی دارند در این خصوص صحبتی نمی‌کنند.

به نوشته لوس‌‌آنجلس تایمز، آمریکا و متحدانشان سال‌ها است که برنامه هسته‌ای و موشکی ایران را زیر نظر دارند و سعی دارند با استفاده از وارد کردن «طرح‌ها، نرم‌افزارها و موارد نادرست» جلوی پیشرفت این برنامه‌ها را بگیرند.

این روزنامه می‌نویسد، هنوز دلیل و مدرکی برای اثبات این خرابکاری‌ها به دست نیامده است ولی برنامه هسته‌ای ایران در طول سال‌های اخیر با موانع متعددی روبرو بوده است.

لوس‌آنجلس تایمز همچنین نوشته است که مقام‌های رسمی دولت‌های آمریکا و اسراییل این ادعا که در این «حمله سایبری ظاهری» نقش داشته‌اند را تأیید نکرده‌اند.

در روزهای پس از حادثه ملارد، روزنامه‌های اسرائیلی و برخی از نشریات غربی نیز از امکان دخالت اسرائیل در انفجار ملارد سخن گفتند. گرچه ایهود باراک، وزیر دفاع اسراییل این گمانه‌زنی‌ه را رد کرد، ولی با توجه به بالاگرفتن انواع فشارها بر ایران برای کنارگذاشتن برنامه هسته‌ای جنجال‌برانگیزش، احتمال یادشده همچنان غیرواقعی تلقی نمی‌شود.‌

مقام‌های ایران در روزهای پس از انفجار ملارد در تلاش بوده‌اند که این انفجار را صرفا یک حادثه تصادفی به هنگام جابه‌جایی مهمات معرفی کنند.

احمد وحیدی، وزیر دفاع ایران، روز پنج‌شنبه (۲۴ نوامبر/ ۳ آذر) در حاشیه مراسم "نخستین یادواره شهدای شمیرانات" در جمع خبرنگاران گفت: «گزارش این موضوع به خوبی توسط سپاه منتشر شده و واقعیت همان است که سپاه در بیانیه‌هایش اعلام کرده است.»

سپاه پاسداران در پی این انفجار علت بروز سانحه را «جابجایی مهمات» اعلام کرد.


 


پیشنهاد طرح سه فوریتی در مجلس
جـــرس: در پی انتشار خبر "اظهار تاسف وزارت خارجه جمهوری اسلامی از اقدامات لباس شخصی ها در حمله به سفارت بریتانیا در تهران"، یکی از سایت های وابسته به محافل امنیتی - نظامی و حامی اقدامات لباس شخصی ها، خواستار حمله به وزارت خارجه و تسخیر آن محل شد.

همزمان یک عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، با حمله به دیپلمات های برخی کشورهای جهان که با حضور در محل سفارت بریتانیا در تهران و گزارش از "شوکه آور" بودن اقدامات مهاجمین، از پیشنهاد طرح سه فوریتی برای برخورد با ۲۲ سفیر کشورهای اروپایی و همچنین استرالیا خبر داد و گفت: پیشنهاد این طرح برای برخورد با سفرایی است كه كارناوال سیاسی در تهران براه انداختند.

سایت امنیتی «رجاء نیوز»، با انتقاد شدید از اظهار تاسفات تلویحی دستگاه دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی که سعی در نمایش مخالفت دولت احمدی نژاد با مسائل اخیر را داشته، طی مطلبی نوشت: "آیا اساسا انتظار اقدام قاطع و به‌موقع از وزارتخانه ای که فرزندان بسیاری از مدیران آن مشغول تحصیل و زندگی در کشورهای متخاصم با نظام اسلامی هستند، انتظاری منطقی و قابل قبول است؟ بهتر نیست که در این شرایط، بجای حمله به لانه روباه پیر، پیشانی دستگاه دیپلماسی کشور به تسخیر نیروهای انقلابی و مومن کشور در آمده و در یکی از مهم‌ترین وزارتخانه کشور، «طرحی نو» در انداخته شود؟"

سایت رجاء نیوز در مطلبی با عنوان "این وزارت‌خانه تسخیر می‌خواهد"، با "دانشجو" خطاب کردن مهاجمین به سفارت بریتانیا، در حمله به برخی اقدامات چند سویه دولت نوشته است:
"بعد از گذشت قریب به یک هفته از تسخیر سفارت انگلستان در تهران، انتقاد به اقدامات دانشجویان عمدتا بدون توجه به ریشه این اقدامات و علل اصلی و تاریخی این واکنش پرحرارت صورت می پذیرد. منتقدین عمدتا "دانشجویان" را مقصر این واقعه و اتفاقات بعد از آن می دانند؛ در حالی که همانند گذشته، کمتر کسی به مقصر یا مقصران اصلی اتفاقات اخیر می پردازد."

این سایت که طی رخدادهای اخیر، از حامیان تصرف سفارتخانه بریتانیا در تهران بود، در ادامه به اظهار تاسف دستگاه دیپلماسی پیرامون این رخدادهای اعتراض کرده و نوشته است: "انفعال وزارت خارجه، ادعایی است که از مدت‌ها قبل توسط برخی از صاحب‌نظران و بخش هایی از افکار عمومی مطرح می شود. منتقدان بر این باورند که وزارت امور خارجه، در مواقع حساس و عنداللزوم نتوانسته نقش خود را به خوبی ایفا کند. اکنون بعد از اعتراضات صورت گرفته در محل سفارت انگلستان، بهتر می توان در خصوص درستی یا نادرستی این ادعا اظهار نظر كرد؛ در حالی که اعتراض به انفعال وزارت خارجه در قبال سیاست‎های خصمانه کشورهای اروپایی به‌ ویژه انگلستان، تنها یکی از چندین موردی است که عملکرد آنرا با پرسش جدی افکار عمومی روبرو می کند."

رجاء نیوز تاکید کرده است که "متولی اصلی دستگاه دیپلماسی در سایر کشورها از جایگاه بی بدیل حاکمیتی و نقش آفرینی غیر قابل انکار برخوردار است، اما وزارت خارجه ایران در بهترین حالت، مجری دستورات و مصوبات بوده و توفیقی در هماهنگی و مدیریت نهادهای مرتبط با سیاست خارجی ندارد.حال باید به این پرسش پاسخ داد که مقصر به‌وجود آمدن وضع فعلی، دانشجویان انقلابی و دلسوز هستند یا وزارت خارجه ای که در اثر ضعف یا بی مسئولیتی، توان عمل به وظایف خود را ندارد؟ آیا اساسا انتظار اقدام قاطع و به‌موقع از وزارتخانه ای که فرزندان بسیاری از مدیران آن مشغول تحصیل و زندگی در کشورهای متخاصم با نظام اسلامی هستند، انتظاری منطقی و قابل قبول است؟ بهتر نیست که در این شرایط، بجای حمله به لانه روباه پیر، پیشانی دستگاه دیپلماسی کشور به تسخیر نیروهای انقلابی و مومن کشور در آمده و در یکی از مهم‌ترین وزارتخانه کشور، "طرحی نو" در انداخته شود؟"

طرح سه فوریتی مجلس
در پی حضور تعدادی از سفرا و دیپلمات های کشورهای متحد بریتانیا در محل سفارتخانه های مورد هجوم و بازتاب جهانیِ خسارات و توهین وارده به این اماکن دیپلماتیک، مجلس شورای اسلامی که طی روزهای گذشته، اقدامات حمله کنندگان را لازم دانسته و مورد تقدیر قرار داده بود، تصمیم به برخورد با این دیپلمات ها را دارد.

گفتنی است بعد از حملات هشتم آذرماه به سفارت انگلستان و باغ قلهك ، سفرا و دیپلمات‌های ۲۵ کشور خارجی، پس از بازدید از باغ قلهک، وارد سفارت انگلیس در خیابان فردوسی شدند و همزمان، سفیر لهستان که کشور متبوعش ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را بر عهده دارد روزهای چهارشنبه و پنج شنبه گذشته سه جلسه اضطراری با حضور همین سفرا در محل سفارتخانه خود برگزار کرده و این دیپلمات‌ها تصمیم گرفتند از سفارت انگلیس و باغ قلهک بازدید کرده و با جمع آوری مستندات گزارشی به اتحادیه اروپا ارسال کنند.

سفرا و دیپلمات‌های کشورهای سوئیس، لهستان، مکزیک، چک، مجارستان، نیوزیلند، فنلاد، قبرس، روسیه، یونان، بلغارستان، هلند، اسلواکی، رومانی، ترکیه، برزیل، استرالیا،‌ اتریش، بلژیک، ایتالیا، آلمان، ایرلند، اسپانیا، دانمارک و کرواسی از جمله این افراد بودند.

در ادامه واکنش ها به این اقدامات دیپلماتیک، یک عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از پیشنهاد طرح سه فوریتی برای برخورد با ۲۲ سفیر کشورهای اروپایی و همچنین روسیه و برزیل و استرالیا خبر داد و گفت: پیشنهاد این طرح برای برخورد با سفرایی است كه كارناوال سیاسی در تهران براه انداختند.

به گزارش جام جم، وابسته به صدا و سیمای جمهوری اسلامی، فاطمه آلیا در این خصوص اعلام کرد "این سفرا بعد از قضیه ورود دانشجویان به سفارت انگلیس و باغ قلهك كه متعلق به ملت ایران است، خیابانهای تهران را فضای جولان و تاخت و تاز دیپلماتیك خود قرار دادند كه عملی قبیح و زشت و خلاف مقررات دیپلماتیك بوده است."
وی افزود: "برخی از نمایندگان مجلس پیشنهاد دادند تا برای برخورد با این سفرا طرح سه فوریتی در مجلس ارائه شود."
عضو فراكسیون اصولگرایان مجلس گفت: در حال حاضر مجلس جلسه ندارد و هفته آینده كه مجلس بازگشایی شد، تصمیماتی در این زمینه گرفته خواهد شد.

وی تاكید كرد: انگلیس و برخی كشورهای تحقیر شده توسط ملت های خود ظاهرا درك قابل قبولی از عمق و عظمت انقلاب اسلامی ندارند.

عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی اظهار داشت : اگر ظرف چند روز آینده این سفرا تغییراتی در رفتار خود ایجاد كردند، ممكن است تصمیمات دیگری اتخاذ شود در غیر این صورت طرح سه فوریتی حتما در مجلس ارائه می شود.

آلیا گفت: مجلس همانگونه كه طرح كاهش رابطه با انگلستان را به تصویب رساند، از این به بعد هم در مورد هر كشوری تصمیم گیری خواهد كرد.

وی اظهار عقیده کرد: انگلیس و سفیر بی ادب این كشور سعی كردند تا حركت خودجوش دانشجویان كه حاكی از خشم آنها بود را وارونه جلوه دهند و آن را منتسب به دولت و نظام كنند در حالی كه همگان می دانند كه حركت دانشجویان خودجوش و برای ابراز تنفر و انزجار نسبت به توطئه های روباه پیر انگلیس، شیطنت ها و دشمنی های آنها علیه ملت و همچنین غصب باغ قلهك بوده است.

اگر آنجا بودم، تلاش میکردم تسخیر سفارت کامل و انقلاب سوم انجام شود
در ادامه حمایت های مجلسیون از اقدامات خشونت بار در حمله به اماکن دیپلماتیک، سیدحسین نقوی عضو كمیسیون امنیت ملی نیز، گفت: "واكنش دانشجویان بسیجی چندان غیرقابل پیش‌بینی نبود. از این عمل حمایت می‌كنم و اگر در جمع آنها كه وارد سفارت شدند، ‌بودم قطعا تلاش می‌كردم تا تسخیر سفارت كامل شود."

وی افزود: "این عمل پس از انقلاب اسلامی و تسخیر سفارت آمریكا توسط دانشجویان پیرو خط امام كه به انقلاب دوم مشهور شد، در واقع انقلاب سوم بود. متاسفانه انقلاب سوم یعنی همین ورود اقدام دانشجویان بسیجی به داخل سفارت انگلستان كامل نشد."

شمشیر را از رو بسته اند
در همین زمینه، یک عضو دیگر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به محکومیت جهانی حمله به سفارت انگلیس گفت: اقدامات اخیر آمریکا و انگلیس به ویژه در تحریم ها ، تهدیدها و دست داشتن در ترور دانشمندان نشان می دهد این کشورها شمشیر را از رو بسته اند.

به گزارش مهر، محمد کرمی راد، این اقدامات همزمان جهانی در محکومت حمله به سفارتخانه های بریتانیا را "تبلیغات رسانه های انگلیسی و غربی" ذکر کرد و اظهار داشت: آمریکا و انگلیس و لابی صهیونیستی با این اقدامات اخیر خود نشان دادند در یک جنگ دیپلماتیک مستقیم علیه ایران وارد شده اند.

وی در ادامه افزود: جنایات انگلیس و آمریکا در برخورد با ایران بویژه در تحریم ها ، تهدیدها و دست داشتن در ترور دانشمندان نشان می دهد این کشورها شمشیر را از رو بسته اند.

کرمی با بیان اینکه مجلس شورای اسلامی ولو با تاخیر کاهش روابط را با انگلیس به تصویب رساند گفت: با این مصوبه و اخراج سفیر انگلیس از کشورمان باز هم شاهدیم انگلیسی ها و حکام آنها رجزخوانی های بیشتر کرده و تهدید می کنند که سایر کشورها را بر علیه همراه خود خواهند کرد.

وی افزود: ما نگران پیامدهای این اقدامات نیستیم. مجلس یک طرح برای کاهش روابط ایران و انگلیس تصویب کرد و ما شاهد بودیم با این اقدام، انگلیسی ها از هر کاری که از دستشان بر می آمد علیه جمهوری اسلامی کوتاهی نکردند.

سهل انگاری دستگاه سیاست خارجی در شرایط کنونی قابل تامل است
همچنین رئیس کمیته سیاست خارجی مجلس گفت سهل انگاری دستگاه سیاست خارجی در شرایط کنونی قابل تامل است.

حشمت الله فلاحت پیشه در خصوص اقدام برخی سفرای کشورهای غربی در بازدید از باغ قلهک و سفارتخانه انگلیس در ایران گفت: اگر در این قالب وزارت امورخارجه مدیریت و نظارت مربوط را بر تحرکات سفرای کشورهای خارجی داشته باشد خود وزارت امورخارجه مسئولیت اقدام دیروز سفرای کشورهای غربی را می پذیرد و اگر وزارت خارجه مدیریت نداشته باید گفت سهل انگاری دستگاه سیاست خارجه در شرایط کنونی قابل تامل خواهد بود.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس تاکید کرد: کشورهای غربی سعی دارند موضوع ایران را به یک موضوع اتحادیه اروپایی و بعد یک موضوع شورای امنیتی تبدیل کند.

وی در ادامه افزود: چون غربی ها رسانه های قدرتمندی در دست دارند سعی می کنند با سناریوهای دروغین همچون ترور سفیر عربستان در آمریکا از این فرصت ها به عنوان یک فرصت تبلیغاتی استفاده کنند و ادعای آلمان در خصوص قصد سپاه جهت حمله به پایگاه آمریکا در آلمان نیز در همین رابطه است.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس افزود: بنده در کذب بودن این اظهارات شکی ندارم چرا که سیستم امنیتی کشورهای اروپایی به قدری قوی است که هیچ اقدام تروریستی در این کشورها قابل انجام نیست و غالبا هرگونه رفتار تروریستی در آلمان ، اروپا و آمریکا بدون حضور سیاسی این کشورها و دستگاههای امنیتی خودشان قابل انجام نیست.

فلاحت پیشه افزود: هنوز سئوال هایی در خصوص حادثه یازده سپتامبر وجود دارد، زیرا اکنون در تمام خیابان های اصلی و فرعی شهرهای آمریکا و کشورهای اروپایی دوربین های متعدد وجود دارد و حتی سیاست های امنیتی و تفتیش مسافران در فرودگاههای این کشورها به نوعی دون شان اجتماعی است.


 


جرس: از خروج مهندس لطف الله میثمی از کشور برای سخنرانی در مراسم محرم تشکیلات رسام، ممانعت شد.

این فعال سیاسی که شب گذشته برای خروج از مرز هوایی کشور در فرودگاه حاضر شده بود، با ممانعت ماموران امنیتی روبرو شد.

یه گزارش رسام، مهندس میثمی از دانشجویان فعال در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی است که در راه مبارزات انقلابی بار‌ها زندانی شده و یک دست و بینایی دو چشم خود را از دست داد.

او پس از انقلاب نیز به خاطر مواضع انتقادی خود به زندان افتاد. میثمی هم اکنون مدیر مسئول نشریه «چشم انداز ایران» است.

تشکیلات رسام به خاطر عدم حضور ایشان مراسم خود را ملغی کرد و در همین باره بیانیه‌ای صادر کرد:

ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه

پس از دو سال و نیم فعالیت مستمر در راستای اهداف جنبش سبز و برگزاری چندین مراسم مذهبی که با عنایات حضرت حق و بذل توجه ایرانیان مالزی هربار با شکوه‌تر از پیش برگزار گردید، اینک در آستانه برگزاری دومین محرم سبز به مسائل و مشکلاتی برخوردیم که هیچ کس را جز شما عزیزان هموطن در مالزی و دیگر مخاطبین تشکیلات راه سبز ایرانیان مالزی برای در میان گذاردن مسائل پیش آمده محرم‌تر ندانستیم. همانگونه که مطلعید و از کیفیت برگزاری مراسم‌های رسام نیز بر می‌آید هماهنگ نمودن و اجرای این دست مراسمات نیازمند برقراری ارتباطاتی گسترده و متنوع است تا بخشهای مختلف مراسم به نحو مطلوب برگزار شود. یکی از مهم‌ترین بخشهای مراسم هر ساله سخنرانی اصلی مراسم بوده که سعی بر آن بوده تا از محققین و اندیشمندان برجسته دعوت به سخنرانی گردد. کسانی که متناسب با وضعیت روز جامعه به بیان درد‌ها و حقایق بپردازند. برای محرم امسال نیز چون گذشته ارتباطاتی برقرار گردید که متاسفانه متوجه شدیم حاکمیتِ به اصطلاح دینی کشور تاب تحمل این کانون حق طلبی و اشاعه حقایق را ندارد و بسیاری از علما و شایستگان را تحت فشار قرار داده تا از حضور در مراسم رسام امتناع نمایند. این کار شکنی و سنگ اندازی در برگزاری مراسم مذهبی تا جایی پیش رفت که بعضا سخنرانان مورد نظر را ممنوع الخروج نموده و گذرنامه ایشان را جلب نمودند.

دراین راستا، حاکمیت دقایقی قبل از پرواز پاسپورت آقای لطف الله میثمی را توقیف و از خروج ایشان ممانعت کرد. مهندس میثمی از دانشجویان فعال در دهه‌های چهل و پنجاه شمسی است که در راه مبارزات انقلابی بار‌ها زندانی شده و یک دست و بینایی دو چشم خود را از دست داد. او پس از انقلاب نیز به خاطر مواضع انتقادی خود به زندان افتاد. میثمی هم اکنون مدیر مسئول نشریه «چشم انداز ایران» است.

بی‌شک حقیقت و عدالت مسیر خود را طی خواهد نمود و این گونه برخورد‌ها نشانی بر ناراستی مدعیان حکومت عدل علوی است. بدین وسیله ضمن تشکر ویژه از جناب آقای مهندس میثمی که رنج این سفر را پذیرفته بودند، و ضمن عرض پوزش از کلیه عزاداران و سروران ارجمند عدم برگزاری مراسم محرم امسال را به اطلاع می‌رسانیم.

لازم به یادآوریست مراسم‌ غیر دولتی و مردمی دیگری که از ابتدای محرم در شهر‌های پوتراجایا، سایبرجایا و سردانگ برگزار می‌شده کماکان برقرار می‌باشد.

رسام- تشکیلات راه سبز ایرانیان مالزی


 


ناتو اعلام کرد یک فروند هواپیما گم شده است

جـــرس: در پی انتشار خبری مبنی بر "ساقط شدن و سرنگونی یک فروند پهباد (هواپیمای بدون سرنشین) آمریکا در مرزهای شرقی ایران"، برخی منابع بین المللی گزارش داده اند که ناتو هفته گذشته از مفقود شدن یک هواپیمای شناسایی آمریکا در غرب افغانستان خبر داده، اما "وزارت دفاع آمریکا و سازمان دفاع مرکزی این کشور گفته اند که نمیخواهند در خصوص خبر سرنگونی هواپیمای بی سرنشینشان در ایران اظهار نظر کنند."

رسانه های خبری جمهوری اسلامی، روز یکشنبه اعلام کرده بودند که یک فروند هواپیمای بدون سرنشین آر کیو-۱۷۰ آخرین محصول دفتر طراحی پیشرفته شرکت لاکهید مارتین ظهر همان روز در شرق ایران توسط سامانه پدافند هوایی جمهوری اسلامی مورد اصابت قرار گرفته است.

این خبر را اولین بار شبکه عرب زبان جمهوری اسلامی (العالم) روی خروجی خود قرار داده و به نقل از ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نوشت: "ایران یک فروند هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را در مرزهای شرقی سرنگون کرد، که این هواپیمای آسیب چندانی ندیده، و به دست نیروهای ایرانی افتاده است."

یک فروند هواپیما گمشده است
در اولین واکنش نسبت به این موضوع، شبکه بیبیسی از قول مقامات ناتو اعلام کرد که هفته گذشته یک هواپیمای شناسایی آمریکا در غرب افغانستان گم شده است. اما وزارت دفاع امریکا و سازمان دفاع مرکزی این کشور گفته اند که نمیخواهند در خصوص خبر سرنگونی هواپیمای بی سرنشینشان در ایران اظهار نظر کنند.

بر اساس این گزارش، هواپیمای بدون سرنشین مدل آر.کیو ۱۷۰ آمریکا از پیشرفته ترین مدلهای هواپیمایی است که در افغانستان و کره جنوبی از آن استفاده شده است. نخستین بار باراک اوباما درخبر کشته شدن اسامه بن لادن توسط چنین هواپیمایی، از آن نام برده بود که رادارها نمیتوانند آن را شناسایی کنند و از تکنولوژیهای سری نظامی آمریکا به شمار میرود.

گفتنی است پیش از این در دو مقطع دیگر نیز، جمهوری اسلامی، هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا را سرنگون کرده بود. یکبار در خلیج فارس و دیگری در حوالی قم. به گفته بی بی سی، ایران لاشه های سرنگونی هواپیمای آمریکایی در خلیج فارس را به روسها نشان داده است.

واکنش های رسانه ای
در یکی از واکنش های رسانه ای بین المللی، خبرگزاری فارسی «ریانوستی» مسکو، درباره این هواپیما نوشته: این هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی، به سختی قابل رویت است و آمریکا از این هواپیمای بدون سرنشین برای حمایت از فرماندهانی که در طول جنگ به اطلاعات نیاز دارند استفاده می کند ، ایران این هواپیمای بدون سرنشین را با حداقل آسیب سرنگون کرده است . با این وجود نیروهای هوایی آمریکا تا کنون در این باره موضع گیری نکرده است و حتی در سایت وزارت دفاع و نیرو های هوایی این کشور اشاره ای به این خبر نشده است .

خبرگزاری «آر. ای .تی» ایرلند هم گفته است که تا دو سال پیش کسی از وجود چنین هواپیمای شناسایی بدون سرنشینی در نیروهای هوایی آمریکا مطلع نبود تا اینکه در این سال متخصصان وجود این پرنده جاسوسی را در نیروی هوایی آمریکا لو دادند و آمریکا هم سال پیش وجود و استفاده از آن را تایید کرد تا اینکه ایران یکی از همین هواپیماها را سرنگون کرد.

همچنین «نیویورک دیلی» هم گزارش داده است که ایران هواپیمایی بدون سرنشینی را سرنگون کرده است که در عملیات کشتن اسامه بن لادن مورد استفاده قرار گرفته بود و اطلاعات محل اقامت بن لادن توسط این مدل هواپیمای بدون سرنشین جمع آوری شده بود .

در واکنشی دیگر، «العربیه» گزارش داده است که هواپیمای سرنگون شده توسط ایرانی ها برای جمع آوری اطلاعات در سطح منطقه توسط «سی آی ای» مورد استفاده قرار می گرفته است . علاوه بر این العربیه همچنین افزوده است که این هواپیمای بدون سرنشین برای شلیک موشک در مناطقی از پاکستان ، یمن و افغانستان هم مورد استفاده قرار گرفته است .

شبکه خبری «الجزیره» ضمن پوشش خبر سرنگونی این هواپیمای بدون سرنشین به نقل از حاجی زاده رئیس واحد هوافضای سپاه نوشته است که هواپیماهای بدون سرنشین ساقط شده پیشین به رویت کارشناسان روسی هم رسیده است . ایران هم توانسته با مهندسی معکوس هواپیماهایی شبیه آنان را طراحی کند.

نشریه «گلوبال پست » هم در این باره به شرکت سازنده این هواپیما یعنی شرکت «لاکد مارتین» ساخته شده است و نیروی هوایی آمریکا در افغانستان از آن استفاده می کرده است ؛ این نشریه همچنین اضافه کرده است که سرنگونی این هواپیمای بدون سرنشین واکنش هایی را در خارج از ایران بر خواهد انگیخت.

شبکه «اسکای نیوز» هم نوشته است هواپیمایی که ایران سرنگون کرده است , عمدتا برای شناسایی به کار می رود و از آن برای حمل تسلیحات نظامی استفاده نمی شود .

و «دیلی استار» لبنان هم ضمن پوشش خبر سرنگونی هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی نوشته است که سرنگونی این هواپیما می تواند بحث های مربوط به روابط ایران و انگلستان را پوشش دهد .

خبرگزاری رویترز با بازتاب این خبر نوشت که یک مقام نظامی جمهوری اسلامی اعلام کرده سرنگونی هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در پاسخ به نقض حریم هوایی کشور صورت گرفته و تنها محدود به مرز‌های ایران نخواهد بود.
رویترز افزود ایران پیش از این یک فروند هواپیمای جاسوسی آمریکا را در نزدیکی تاسیسات هسته‌ای فردو سرنگون کرده بود.
شبکه بی‌بی‌سی نیز با اعلام این خبر اعلام کرد هواپیما "با اندک خسارتی" در اختیار ایران قرار گرفته است.

جزئیاتی از هواپیما
در حالیکه مقامات آمریکایی نسبت به این موضوع سکوت اختیار کرده اند، تارنمای مشرق، جزئیاتی از پهباد ساقط شده را - از قول برخی منابع نظامی جمهوری اسلامی که نام آنها فاش نشده - منتشر کرد:
"در سال ۲۰۰۷ میلادی اولین تصاویر این هواپیما در پایگاه هوایی قندهار منتشر شد . بنا بر اطلاعات منتشر شده و با توجه به عدم دسترسی نیروهای طالبان به سیستم های راداری، هدف از مستقر کردن این پرنده پیشرفته در کشور افغانستان انجام عملیات های شناسایی و جاسوسی بر فراز حریم هوایی دو کشور ایران و پاکستان است.
همچنین گزارشی از حضور این پرنده در کشور کره جنوبی به منظور رصد فعالیتهای موشکی کره شمالی وجود دارد.

بنا بر اظهارنظر مقامات آمریکایی در جریان حمله نیروهای آمریکایی به پاکستان به منظور از بین بردن اسامه بن لادن رهبر شبکه تروریستی القاعده، این پرنده بی سرنشین تصاویر زنده ای از فراز محل اقامت بن لادن به کاخ سفید ارسال کرده و همزمان مشغول شنود مکالمات ارتش پاکستان بوده است.

با توجه به سکوت مسئولین آمریکایی در مورد این پرنده، اطلاعات دقیقی در مورد توانایی های آن، مشخصات پروازی و محموله قابل حمل توسط آن منتشر نشده است.

بر اساس این گزارش، این هواپیما یک بال پرنده شبیه به طرح بمب افکن پنهان کار بی-۲ نیروی هوایی آمریکا است که به منظور انجام عملیات های شناسایی بر فراز حریم هوایی متخاصم طراحی شده است.

منابع بین المللی نوشته اند: با توجه به سکوت مقامات آمریکایی در خصوص صحت یا سقم سقوط هواپیمای مذکور، در صورت صحت سرنگونی این هواپیما، فصل جدیدی در نبرد خاموش دو کشور آغاز خواهد شد.

طی هفته های اخیر، فشارها، تهدیدات، اتهامات و اجماع جهانی در حوزه های "اتمی"، "حقوق بشری"، "بحران سازی های منطقه ای"، "اتهامات تروریستی" و همچنین "عدم رعایت قراردادها و پروتکل های سیاسیِ منعقده"، بر جمهوری اسلامی افزایش یافته است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته