-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

Latest New from Green Correspondents for 12/31/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 


خبرنگاران سبز:
نامه شانزهم محمد نوری زاد که این روزها نقل هر محفلی صحبت از اوست با نام بیداری یا بیماری اسلامی منتشر شد. در این نامه نوری زاد سرنوشت کشورهای تازه رها شده از بند استبداد که نوعا دینی هم بوده اند را به تصویر کشیده است و رهبری را به دلیل تصمیمات یکجانبه که منجر به قهر ملی شده است، از تجربه ای ناخواسته و تلخ آگاهی داده است.

 به نام خدايی که گل آفريد
(بيداری يا بيماری اسلامی)
سلام به محضر رهبر گرامی جمهوری اسلامی ايران

حضرت آيت الله خامنه ای
می دانم به کبوتران، چشمی از مهرداريد. اين پرنده ی نمکين، از ديرباز با انسانِ تاريخ درآميخته است و به او اين اجازه را داده تا به بهانه ی تماشای او، به پرواز و به آسمان بنگرد. کيست که کبوتران را دوست نداشته باشد؟ بويژه آنکه دوتا دوتا لب پنجره ای يا بام خانه ای يا شاخه ی درختی بنشينند و بغبغو بکنند و صدای گفتگويشان را به گوش ما وشما برسانند. چه خوب اگر پرده ها پس می رفت و بضاعتِ شنوايی ما فزونی می گرفت و ما مفهوم پچپچه های آنان را شنود می کرديم. آنجا که يکی به ديگری می گويد: خواهر؟ وديگری پاسخ می دهد: جان خواهر. اولی ادامه می دهد: اين آقا سيد علی را می بينی که دارد قدم می زند؟ به نظر تو اگر می دانست فردا قرار است چه اتفاقی بيفتد، باز از سرخيرخواهی و دلسوزی ديگران درمی گذشت و به راهی که می رود اصرار می ورزيد؟

رهبرگرامی،
چندی پيش پياده ازجايی می گذشتم. صدای حزن آلود مردی که از بلند آوازگیِ فريدون می خواند، مرا به حلقهی مردم پيوست. درميان حلقه، مردی ساز می نواخت و پسرک سرتراشيده ای می رقصيد. دهان مرد پوک بود. دندان نداشت. به همين خاطرکلمات را خميرمی کرد. دهان بی دندان او، کلمه ها را از ريخت می انداخت اما همين کلمه ها، درحفره ی دهان مرد چرخ می خوردند و هريک باری از حزن به دوش می گرفتند و بيرون می خزيدند. کمانچه ی مرد مگر حريف حُزنی می شد که از دهان او فرو می باريد؟عجبا که با همين صدای حزن آلود و ضجه ی کمانچه، پسرک می رقصيد. وچه نرم و چابک. هرکه اسکناسی نشان او می داد، انگشتان لاغر پسرک، اسکناس را درهوا می ربود. با چه مهارتی. چشم همه با پسرک بود. وحال آنکه هم سوزساز مرد وهم صداقت صدای او، چشم همه را بارانی کرده بود. همه که رفتند، مرد بی دندان با لهجه ای که خراسانی می نمود صدا درداد: نرگس، کجايی بابا؟ دانستم پسرکِ سرتراشيده دختراست و مرد بی دندان کور. اما مگر فرقی می کرد؟ درآن غربت خاک آلود، مجمجه ی دو کبوتری که بر سيم برق نشسته بودند شنيدنی بود: خواهر؟ جان خواهر. کاش يکی پيدا می شد و صدای ضجه ی ما را هم می شنيد. بله خواهر، راست می گويی. ما چقدر داد بزنيم آهای ايرانيان، فاجعه درست پشت ديوارخانه های شما رقص می کند.
دوستی که حرفه اش واکاوی رسانه های فارسی زبان داخلی بود می گفت: هيچ رسانه ای نيست– چه مکتوب وچه مجازی – که من هرروزخبرها و تحليل های کلی و جزيی آن را نبينم و نخوانم. می گفت: به تناسب قراردادی که با دستگاههای مختلف بسته ام، گزيده ی خبرها را برمی گزينم و در فايل ها و پرونده های جداگانه جا می دهم تا همان خبرها را به صورت بولتن روزانه به دستگاههای طرف قرارداد تحويل دهم. می گفت: عصاره ی خبرهای مربوط به ايران را که جمع آوری می کنم، به يک افسردگی هرروزه دچارمی شوم. چرا که عمده ی خبرهای مربوط به ايران، محدود است به قتل و غارت و دروغ و فريبکاری وهدر دادن سرمايه های ملی و ورشکستگی کارخانجات و بيکاری واعتياد و تن فروشی و خفيف شدن ايران در آمارهای جهانی واختلاس و رانت خواری وارتباط دزدان اموال عمومی با صاحب منصبان و درمجموع: يک بی سرانجامی مکرری که به آذينی از فريب آلوده است.

من می گويم: چند خبرمربوط به پرتاب ماهواره ی اميد وموشک شهاب وتوفيق دانشمندانمان درداستان سلول های بنيادين و دانش هسته ای را اگر که برجسته کنيم وبا تکرار هرروزه ی آنها برای خوبانمان مراسم تجليل عَلَم کنيم، همچنان با غلبه ی اخبار ناگوار و آزار دهنده مواجهيم و شاهد يک سرگشتگی مفرط در کليت کشور. درست دريک چنين بلبشويی از اوضاع درهم پيچ است که ما با سماجت، کف دست برسينه ی خود می نشانيم و به همگانِ دنيا خبرمی دهيم: اين خيزشی که در کشورهای عربی پا گرفته، متأثراز ماست. ازما. ازما. ازما.

رهبرگرامی،
نمی دانم تا چه حد با من موافقيد که اين داستان بهارعربی يا عنوانی که ما برايش پديد آورده ايم و از آن به " بيداری اسلامی" ياد می کنيم، بيش از آن که به اسلام و اسلامخواهیِ مردمِ مصر و ليبی و تونس و بحرين و يمن مربوط باشد، اتفاقا به سرنوشتِ خود ما مربوط است. دراين ميان اما تفکيک قيام مردم سوريه از ديگر خيزش ها، وانتساب آن به استکبارآمريکا وهم پيمان صهيونيستی اش، وجانبداری آشکارما از بشار اسد، فرشِ فکریِ ما را دربرابرچشم جهانيان می گستراند، ونام ما را درکنار نام کسانی که پايه های بقای خود را با دست های خونين خود رنگ می زنند ثبت و ضبط می کند.

ازهمه ی اينها به کنار، داستان برگزاریِ همايشِ شتاب زده ای به اسم بيداری اسلامی در تهران، بيش از آنکه به قيام کنندگان خدا قوتی بگويد، به مردمِ خودِ ما می گفت: " آهای ای همه ی ايرانيان، خوب بنگريد که اين همايش، در تجليل ازديگرقيام کنندگان آنهم درديگر کشورهاست. نه شما، که بخواهيد در فردا روزی عليهِ خود ما قيام بفرماييد". پچ پچ کبوتران سالن کنفرانس چه شنيدنی است: خواهر؟ جان خواهر. می بينی سخنرانان چه بی پروا دروغ می گويند؟ خواسته های مردم مصرکجا و اين چيزهايی که اينها می گويند کجا؟

از نجوای کبوتران که در گذريم، همگانِ ما می دانيم که برگزاری آن همايشِ عجولانه در تهران، واحتمالاً همايش هايی که اين روزها بناست به کالبد فرسوده ی ما انرژی دروغين تزريق کنند، دراصل، يک فرار به جلوی خام و نسنجيده محسوب می شوند. چرا که ما، نه که ازخيزشِ مردم خودمان و اعتراض های فروخورده ی آنان درهراسيم، از همين روی به ديگر مردم معترضِ جهان – حتی به مردمِ معترض انگلستان و آمريکا – آفرين می گوييم، وهمزمان دست به گلوی مردم خود می بريم و اعتراضشان را به اجانب ربط می دهيم و برسرشان می کوبيم. با اصرار فراوان، حرکت های اعتراضیِ مردمان ديگر را به رسميت می شناسيم و جنبش مردم خود را به فتنه تفسير می فرماييم.

به دوستی که از لقمه های همان "همايش بيداری اسلامی" فراوان خورده بود، گفتم: مباد خام تر از دلايل برگزاری اين همايش، به اين فکر کنيم که قيام کنندگان کشورهای عربی، از ما آموخته اند که چه بخواهند، و با سران حکومتشان چه بکنند؟ وباز به او گفتم: آوازه ی تنگناهايی که مردم ايران را درميان گرفته، دلخراش تر از آن است که مردمی را درهرکجای دنيا حسرت به دلِ ما بکند. آخر چرا بايد مردم مصر و يمن و تونس و ليبی با نگاه به ما، حسرتناکِ اين شوند که همانند ما شوند؟

خواهر؟ جان خواهر. بگويم چرا مردم ليبی آن بلا را برسر قذافی آوردند و مردم مصر آن بلا را برسرمبارک، ومردم يمن و تونس و بحرين نيز؟ به خاطررهبری های طولانی، و رهبری های فرا قانونی، وتلنبارآسيب ها و فشارها، و تحقيرمستمرِمردم، وبه هيچ گرفتن قانون، وپروار شدن نظاميان و ويژه گان، وفرارنخبگان، وخانه نشينی شايستگان، وحاکميت غليظ سانسور، ونقد ناپذيری مسئولان، وجوابگونبودن آنان درقبال قانون وپرسش های فراوان مردم، وعقب ماندن کشوردرهرزمينه، وغارت اموال عمومی،و رانت خواری های تمام نشدنی ، ورواج رُعبِ ناشی ازدخالت سيستم های خوفناک امنيتی درمناسباتِ دم دستی حتی، ودخالت نظاميان درامور سياسی و دخالتشان درهرکجا، ودستگاه قضايیِ منحط وفشل و سفارش پذير، با دادگاههای سياسی غيرعلنی و اعدام ها و حبس های بدون دادگاه و بدون دليل، ومجلسی نمايشی و ناکارآمد و حرف گوش کن، ودانشگاههای افسرده، وبيکاری فراوان، ورواج اعتياد و تن فروشی و بزهکاری، ونبود شادمانی های جمعی. بازهم بگويم؟ کبوتر دوم می گويد: من نگران طبيعتی هستم که درايران به سمت مرگ می دود و هم ما را هم ايرانی ها را يک به يک می کشد.

کبوتر اول به سخن نخست خود باز می رود: کيست درجهان که به اسلام اين نظام متمايل باشد؟ مگر نه اين که قرار بود اسلام در اين مُلک، بيماری ها را شفا بدهد؟ ببين چه به روز اين اسلام آمده که جسم زخمين او برزمين افتاده و دست التماس به سمت همه بالا برده که: شما را بخدا دست از من بداريد. از جان من چه می خواهيد؟ اگر به نام و نان و نوا بود که رسيديد، شما را به خدايی که می پرستيد بياييد و اين مختصر جان مرا مستانيد!

رهبرگرامی،
سرزمين کهن و زيبا و غنی ای که شما رهبری آن را به عهده داريد، به آسيبی سخت درافتاده است. اما آنچه که بيش از همه، همه را می آزارد، لکنتی است که برزبان مردم نشسته. ما وشما، مردم خود را ترسانده ايم؟ همه را، حتی بزرگانی را که يک روز برای خودشان کسی بوده اند و در دستگاه اسلامی و انقلابی ما آمد و رفتی داشته اند! من در نامه ی پانزدهم خود از شانزده شخصيت سياسی و علمی و دينی و دوهمسرشهيد تقاضا کردم که در نگارش نامه به من بپيوندند و برای جناب شما نامه بنويسند و با شما درد دل کنند. تا کنون بجز دونفر، يکی از داخل و يکی از خارج، کسی به سخن من و به درخواست من اعتنا نکرده است. وحال آنکه من به همدلی آنان ايمان دارم. تک به تک آنان با من همسخن و همدل اند اما ترس از داغ و درفشی که دستگاههای امنيتی ما برای معترضان تدارک ديده اند، و ترس از کفن پوشان و اوباشانی که نعره کشان والله اکبر گويان به فحاشی و تخريب خانه ی علما و منتقدان مجاهده می کنند، باعث شده است که کسی را شهامت سخن گفتن با شما نباشد.

به شکلی غيرمستقيم برای آقای هاشمی پيغام فرستادم که برای جناب شما نامه ای بنويسد و درآن نه راجع به انشقاق مردم و واژگونی های عنقريب، بلکه راجع به ابرهای آسمان با شما سخن بگويد. اين که مثلاً هوا خوب است و بارانی در راه است. شما آيا باورتان می شود آقای هاشمی، که يک روز همه ی تريبون ها و رسانه ها برای انعکاس انديشه ها وسخنان و نوشته های او خيز برمی داشتند، از اين که برای شما چيزکی بنويسد می هراسد؟ يا مثلاً جناب آيت الله وحيد خراسانی و جناب آيت الله جوادی آملی؟ همه را ترسانده ايم آقا. تا چه شود؟ تا همچنان خيمه ی خود و خويشان و هوادارانمان برسرمسندها گسترانيده باشد؟ با آنکه خود دراين باره بارها سخن گفته ايم: ترساندن مردم و نشاندن لکنت برزبانشان، درهرکجا وبويژه در يک نظامی که مدعی مسلمانی است، يک جرم و يک گناه و يک حرام محرز است.

خواهر؟ جان خواهر. می دانی چرا کسی از بزرگان و آيت الله ها جوابی به نامه ی نوری زاد نداده و نمی دهد؟ بخاطر اين که اجابت نوری زاد، بلافاصله به اجابت از تقاضای يک فتنه گرتفسيرمی شود. و اين يعنی دوستان کفن پوش بلدند با آيت اللهی که سخن به اعتراض گردانيده و در لابلای کلمه ها و جمله ها صدای نازکی خوابانده که آن صدای ضعيف می نالد: آخرچرا؟، چه بکنند و چه بلايی برسر او و برسر آبرويش بياورند.

رهبرگرامی،

 اين لکنت بزرگ همان است که شما را در يک سوی و مردمان بسياری را در ديگر سوی نشانده است. درفاصله ی ميان شما و اين مردم، وسعتی از بی اعتمادی به ما و شما و بی اعتمادی به قانون و علم و ايمان وعاطفه برنشسته است. حالا خودِ جناب شما بفرماييد آيا مردمان مصرو تونس و ليبی، حسرتناک اين هستند که ازهمين حالات جاریِ ما الگو بگيرند؟ وبشوند آنچه که ما اکنون هستيم؟

اگر که خوب بنگريم خواهيم ديد: درهمه ی اين کشورهايی که مردمانشان دست به شورش زده اند و می زنند، برآمدن حاکمان درسالهای نخست با شور و شوق و استقبال اغلب مردم همراه بوده اما به مرور با درازناکی عمر حاکميتشان، همان شور مردمی، به شورشی از کدورت و نقد و اعتراض انجاميده است. عجبا که رد پای تک تک اين عارضه های مشترک، درميان ما نيز قابل رؤيت است. يعنی جمهوری اسلامی ايران را نيز می توان درامتداد آنها جای داد و سرنوشت آنان را برای اين تجويز کرد.

پس قبول می فرماييد همايش شتابزده ی "بيداری اسلامی" وتخليه ی سراسيمه ی خيزش مردمان عرب به حساب شخصی جمهوری اسلامی، بيش از آن که معطوف به اسلام و الگو برداری از انقلاب ما باشد، به همان نگرانی از سرنوشت مشترک بند است. وگرنه يک عرب منفرد ازميان ميليونها معترض مصری پرچمی از ما برمی افراشت و سراغی از ما می گرفت و نشانی از اسلام نفس بريده ی ما می گرفت. نه اين که آرزويش، اسلامی باشد که در ترکيه سربرآورده و نفس می کشد.

انتخاباتی سرنوشت ساز درپيش است. شما می توانيد بدون بها دادن به خواست حداقل بيست ميليون مردم ايران، به همان راهی برويد که تا کنون بدان اصرار ورزيده ايد. می توانيد بدون حضور اين جماعت معترض، به مجلس مطلوب خود دست ببريد. و حتی بدون حضور اين مردم، مابقی عمر خود را سپری کنيد و با قلبی مطمئن و ضميری اميدوار به فضل خدای خوب به ديار باقی سفر کنيد. اما چه درد که شما با اين گزينش يکجانبه، به سرعت از خاطره ها محو خواهيد شد و به فهرست حاکمانی خواهيد پيوست که با مردمشان نامهربان بوده اند و اعتنايی به خواست و اعتراض آنان نداشته اند.

 بياييد و اين سخن کبوتران بام خانه ی خود را بشنويد که با نگاه به قدم زدن های شما با هم نجوا می کنند: خواهر؟ جان خواهر. کاش اين آقا سيدعلی برای ايران و ايرانيان کيخسرو می شد، نه جمشيد. که اولی در اوج اقتدار وعزت و بهره مندی وهمراهی غليظ مردم، به گوشه ای خزيد و به عبادت فروشد. ودومی از نردبان پادشاهی بالاتر رفت تا مگربرجايگاهی برترنشيند. اولی به نامی نيک دست يافت و دومی به گودالی از بدنامی فرو غلتيد. وکبوتر دوم بغبغو می کند و می گويد: بله خواهر، اين آقا سيدعلی برای کيخسرو شدن برازندگی بيشتری دارد تا جمشيد. کاش سيد قدر خودش را می دانست.

صدای صادقانه ی آن آوازه خوان پوک دهان نيز همين را می گفت:
فريدون فرخ فرشته نبود زمشک و زعنبر سرشته نبود زداد ودهش يافت اين نيکويی تو داد و دهش کن فريدون تويی
راستی آيا بزرگواری می فرماييد به دزدان اطلاعات و دزدان سپاه دستورصادرکنيد هرچه را که از من وديگران برداشته اند، به ما بازبگردانند؟ به آنها بفرماييد: ناسلامتی قرار است ملت های ديگر از ما سرمشق بگيرند. به آنها بفرماييد: با اين دزدی های مستمر، مثلاً با بردن آلبوم خانوادگی يک متهم، و استفاده ی وحشيانه از عکس ها و تصاويرآن، وبا بردن وسايل کاری و شخصی سايرين، کسی به ما و انقلاب ما نگاه نمی کند که! حالا دزدی های بزرگ و کهکشانی شما ها – که جای گفتن آن اينجا نيست – بماند برای يک فرصت ديگر.
بدرود تا جمعه ی آينده.
با احترام و ادب: محمد نوری زاد              نهم ديماه سال نود
 دانلود پی دی اف اين مطلب


 
 


جمعی از هنر دوستان و دانشجويان که به مناسبت ۸ دی ماه زادروز فروغ فرخزاد جهت گرامی‌داشت اين شاعر شهير و قراعت فاتحه به آرامگاه ظهيرالدوله مراجعه نمودند با در بسته و ممانعت نيروهای نظامی مواجه شدند.
خبرنگاران سبز/فرهنگ-هنر-ادبیات:
اين روزها گورستان ظهيرالدوله، گورستان کوچک بين امامزاده قاسم و تجريش در شمال تهران که علاوه بر علی‌خان ظهيرالدوله چندين تن از هنرمندان، شاعران و چهره‌های سر‌شناس ايران نظير : محمد تقی بهار، ایرج میرزا، روح الله خالقی، قمرالملوک وزیری و فروغ فرخزاد را در خود جای داده است،نيز گرفتار سوء برداشت های امنيتی شده است بطوريکه به تازگی حکومت کودتا در راستای پيشبرد انقلاب فرهنگی مورد نظر اقتدارگرايان، مانع ديدار دوستداران  فروغ فرخزاد شاعر معاصر کشورمان شده اند.

جمعی از هنر دوستان و دانشجويان که به مناسبت ۸ دی ماه زادروز فروغ فرخزاد جهت گرامی‌داشت اين شاعر شهير و قراعت فاتحه به آرامگاه ظهيرالدوله مراجعه نمودند با در بسته و ممانعت نيروهای نظامی مواجه شدند.

به گزارش خبرنگاراران سبز از شبکه های اجتماعی،، نيروهای امنيتی و نظامی ديروز پنجشنبه و امروز در خيل دوستداران فروغ تاکيد کردند که قبرستان ظهيرالدوله تا اطلاع ثانوی تعطيل می باشد و تنها اقوام نزديک متوفی با ارائه کارت شناسايی و اخذ اجازه نامه کتبی از کلانتری محل مجاز به به ورود به آرامگاه ظهيرالدوله هستند.

 
 

يک انتخابات نمايشی و فرمايشی است، عدم حضور مردم جدی است. حتی در روستاها، برخلاف برخی ادعاها اين مسئله به چشم می خورد. زيرا دولت احمدی نژاد با اختلاس دست ناپاکش، ضربه سنگينی به طبقه فقير جامعه زد، فقر، گرانی، بيکاری، بيداد می کند و به علت اينکه امکانی برای بيان خواسته های انباشته شده طبقات اجتماعی وجود ندارد اين مطالبات تبديل به کوه آتشفشان خواهد شد. قطعاً پنج هزار جوانی که بعد از انتخابات به ترکيه رفته و گرفتار شده اند که اين ها همه خانواده دارند، بسياری از جوانان از حقوق اجتماعی محروم شده اند، زندگی بسياری از جوانان نابود شده و در هيچ جا هم انعکاس نيافته است، اما اين مشکلات در انتخابات خود را نشان خواهند داد. زيرا ظلمها شد، در شهرستان ها، بسياری در غربت، بار سنگين محروميت ها را تحمل می کنند که قطعا اينها خود را در انتخابات نشان خواهند داد.
خبرنگاران سبز/جامعه:

 سيد احمد ميری، پژوهشگر، مدرس دانشگاه و از جانبازان جنگ هشت ساله است که فرمانداری شهرستانهای بابلسر- رامسر و معاونت استانداری مازندران در دوران اصلاحات را در کارنامه فعاليت های پربار خود دارد وی نويسنده کتاب "ديباچه ای بر تاريخ استبداد در ايران" است که ده سال پيش با مقدمه دکتر حسين بشيريه توسط انتشارات نگاه معاصر در تهران منتشر شد.

او از اعضاء ستاد انتخابات مير حسين موسوی در مازندران بود که به دليل فعاليت در انتخابات ۸۸ از تدريس در دانشگاه محروم شد. سيد احمد ميری به همراه ۸ تن از فعالان حامی جنبش سبز در بابل بازداشت و به اتهام فعاليت های انتخاباتی در تاريخ دادگاه بدوی به بيست ماه حبس تعزيری محکوم گرديد که اين حکم در دادگاه تجديد نظر به دوازده ماه کاهش يافت. روز گذشته برای گذراندن دوران محکوميت خود به همراه ياران خود به زندان فراخوانده شد.احمد میری فروردین سال گذشته برای اولین بار بازداشت و پس از یک ماه آزاد شد.

ساعاتی پيش از روانه شدن اين حامی جنبش سبز به زندان، جرس با او به گفتگو نشست که متن آن در پی می آيد:

آقای ميری از اينکه بايد برای گذراندن اين حکم غيرعادلانه روانه زندان شويد چه احساسی داريد؟

هم احساس خوب و هم احساس بد!

احساس بد بخاطر عذاب وجدانی که دارم. از اين منظر که بهترين، پاک ترين و نخبه ترين فرزندان اين مملکت در زندان و من در بيرون هستم، از اينکه بسياری از خانواده ها در مشکلات بعد از انتخابات دست و پنجه نرم می کنند اما نمی توانم دردهای آنان را تسکين بخشم، از اينکه ديروز برای دفاع از استقلال کشور به جبهه رفتم اما امروز برای دفاع از آزادی، بايد به زندان بروم اما هنوز هيچکدام را بدست نياوردم، نه آزادی و نه استقلال را!

اما احساس خوب بخاطر اينکه سهمی در اين تحولات دارم. وجدانم بسيار آسوده است و احساس قدرت می کنم، بقول نيچه: "هر کس مرا نکشد قويترم کرد"، زيرا در اين مدت واکنش مردم را نسبت به زندانی شدن خود و ديگران ديدم، مردمی که قويا همراهند اما جرأت حرف زدن ندارند اما قطعاً با سکوت و عدم حضور در انتخابات پيام خود را به حکومت می رسانند. و از اينکه در کنار ديگر زندانيان برای تحقق آزادی تلاش می کنم زيرا زندان درب ورود به آزادی را می گشايد.

به نظر جنابعالی چرا حاکميت به نقطه ای رسيده است که دلسوزترين و خادمين واقعی انقلاب و مردم را دربند می کند؟

متاسفانه من فکر می کنم يک جريان مرموز و مشکوکی حکومت را بدست گرفته که به اين شکل تصفيه خونين کرد. تاريخ و زمان قاضی خوبی خواهند بود، البته برخی از اصول گرايان، حتی رهبری هم متوجه شده اند اما به دليل حمايت بی دريغ اوليه از آنان نمی توانند افشاگری کنند. به علت اينکه آنان غرق در فساد هستند و در نتيجه حکومت را هم فاسد نشان دادند. بگم بگم احمدی نژاد نمونه بارز آن است که نظام را اَچمز کرده و مانند استخوانی در گلو گير کرده است. البته سرنوشت همه نظام های ايدئولوژيک وغيردموکراتيک چنين است و روزی، مطالبات پنهان بصورت کوه آتشفشان سر برمی آورد که اين سرنوشت چنين نظام های است.

آقای ميری شما يکی از رزمندگان سالهای دفاع مقدس بوديد که دليرانه در راه آزادی و استقلال کشور جنگيديد و ترکش های سالها مبارزه را هنوز در بدن خود به يادگار داريد آيا الان که بايد با اين شرايط به زندان برويد چه احساسی نسبت به حاکمان داريد؟

وفا کردم، وفا نديدم، وفا کردم و جفا ديدم. از اين حکمت که ديروز برای دفاع از حکومت جنگيدم، امروز پاداش دفاع من زندان شد، بايد سوخت و ساخت و تحمل کرد تا راه آزادی هموار گردد. اما بر اين باورم که حکومت راه بی بازگشت را انتخاب کرده است. حکومتی که به کسانی که در راه آن جانباز شدند، رحم نکند، مردم هم به او رحم نخواهند کرد. اين سنت (قانون) تاريخ است!

آيا بعد از آزادی موقت تا برگزاری دادگاه و صدور حکم در دانشگاه تدريس می کرديد؟ چه شد که زير بار بازنشستگی اجباری رفتيد؟

عملا هيچ کاری نمی توانستم بکنم و خود را به اجبار بازنشسته کردم زيرا از تدريس در دانشگاه دولتی و خصوصی "محروم" شدم و از ادامه تحصيل دکترا در خارج از کشور در حاليکه امتحان جامع را داده و سال آخر بودم محروم شدم، حتی در بخش خصوصی هم نمی توانستم فعال شوم زيرا منتظر حکم بودم. حتی بچه هايم را از حقوق اجتماعی محروم کردند. باری در اين مدت، زندگی من بسته به صد زنجير بود….

زمانيکه فضا و شرايط را تا اين برای شما بسته شد چرا به خارج از کشور نرفتيد؟

من ايستادن در خاک وطن را به جای ترک وطن و خاک بيگانه ترجيح دادم، زيرا ماندن در ايران، حتی در زندان، تأثير بيشتری دارد. البته هر کس برای خود نقشی و رسالتی خاص قائل است، عده ای رسالت خود را در بيرون مرز جستجو می کنند که قابل احترام است، اما من رسالت خود را در خاک وطن جستجو می کنم، شايد شرايط من اينگونه باشد، خيلی فرصت بود ولی قبول نکردم.

در ميان صحبتهايتان اشاره فرموديد که مردم با عدم شرکت در انتخابلت پاسخ خود را به حاکميت خواهند داد ارزيابی شما از انتخابات پيش رو مجلس نهم چيست؟

يک انتخابات نمايشی و فرمايشی است، عدم حضور مردم جدی است. حتی در روستاها، برخلاف برخی ادعاها اين مسئله به چشم می خورد. زيرا دولت احمدی نژاد با اختلاس دست ناپاکش، ضربه سنگينی به طبقه فقير جامعه زد، فقر، گرانی، بيکاری، بيداد می کند و به علت اينکه امکانی برای بيان خواسته های انباشته شده طبقات اجتماعی وجود ندارد اين مطالبات تبديل به کوه آتشفشان خواهد شد. قطعاً پنج هزار جوانی که بعد از انتخابات به ترکيه رفته و گرفتار شده اند که اين ها همه خانواده دارند، بسياری از جوانان از حقوق اجتماعی محروم شده اند، زندگی بسياری از جوانان نابود شده و در هيچ جا هم انعکاس نيافته است، اما اين مشکلات در انتخابات خود را نشان خواهند داد. زيرا ظلمها شد، در شهرستان ها، بسياری در غربت، بار سنگين محروميت ها را تحمل می کنند که قطعا اينها خود را در انتخابات نشان خواهند داد.

چشم انداز آينده کشور را چگونه می بينيد و چه راهکاری را برای برون رفت از اين بحران پيشنهاد می کنيد؟

آينده روشن است، چون تحولات خاورميانه، نظام بين الملل و تجربه تاريخی ايران، نشان می دهد که جامعه ما در حال تجربه جديد است. دنيا دارد لباس نو می پوشد، ما جُدای از تحولات منطقه و دنيا نيستم، تغيير و پوشيدن لباس جديد، اجتناب ناپذير است. ملت ما می خواهد لباس تازه بپوشد، اميدوارم سيل نيايد، ما به باران قانع هستيم. زيرا ملت ما برخلاف کشورهای منطقه با تجربه تر است، لذا تجربه گذشته و تحولات امروز، پشتوانه حرکت فردای ملت ماست.

بايد آگاهی بخشی کرد، تنها راه رهايی، "آگاهی" است. آزادی در سايه آگاهی عميق ملت است، بايد کارهای کم هزينه و پُر فايده کرد. البته بايد چشم ها را شست و جور ديگری نگاه کرد، روش های قديمی جواب نمی دهد، بايد پيام را شفاف در لايه های زيرين جامعه برد.

چه پيامی برای حاکميت داريد؟

می خواهم به رهبری سلام کنم و بگويم، چرا رفيق قديمی ۵۲ ساله ايی (هاشمی ) که در رئيس جمهور شدن شما و رهبری شما نقش مؤثری داشت، چرا نخست وزير هشت سال دفاع مقدس و رفيق نجيب، فهيم و فکوری مثل خاتمی و کروبی پاک سرشت و بسياری از نيروهای پاک و مخلص را قربانی يک انسان بی ريشه، بی اصالت مثل احمدی نژادی کرديد؟! ميدانم پشيمان هستيد، ولی امروز بيا مثل جمال عبدالناصر، رهبر جهان عرب که در جنگ ۱۹۷۲ از اسرائيل شکست خورد از ملت عرب صادقانه عذر خواهی کرد و استعفاء داد، اما ملت مصر نپذيرفت و صداقت و سلامت او را دوباره تقديس و تکريم و موقعيت خود را تثبيت کرد. همه می دانند شما از حمايت بی دريغ پشيمان هستيد، زيرا شايد در اختلاس و صدخلاف ديگر از چشمان ملت پنهان باشد اما در چشم شما عيان است از ملت به خاطر حمايت از احمدی نژاد عذر خواهی کنيد تا دوباره صلح و آشتی ملی در کشور برقرار شود. اين جريان، جريان مشکوکی است سرمايه کشور را تاراج و به يغما بردند هزينه سنگينی بر کشور تحميل کردند…

و برای ملت ايران؟

همانطور که در انتخابات سال ۸۸ با شور فراوان شرکت کرديد، بعد از آن "شوک سياسی" ايجاد نموديد. حال با عدم شرکت، در انتخابان مجلس "بهت سياسی" ايجاد کنيد و درهردو حالت، حکومت را متنبه کنيد، تا درس بزرگی برای حاکمان باشد تا شما را جدی بگيرند و با شما با ديده احترام نگاه کنند و شما را خس و خاشاک نخوانند و فرزندان پاک شما را زندانی نکنند و بسياری مجبور به ترک وطن نشوند و …

از فرصتی که در اختيار ما قرار داديد سپاسگزاريم و اگر ناگفته ای مانده است بفرماييد؟

خدايا ! در اين فصل زمستانی، ابری و باران رحمتی فرست تا همه کينه و نفرتی که ايجاد شده شسته شود، تا همه در سايه، دوستی، عشق و محبت در کنار هم باشيم، تا با تفاهم و تعامل، دوباره تجربه نوين را به آزمون مجدد بگذاريم و همه در آرامش زندگی کنيم، نه در زندان! -

 
 


«گزارش کميسيون اصل ۹۰ يک طرفه و تعصب آلود بود و بيش از آنکه گزارش کميسيون اصل ۹۰ باشد گزارش شخص آقای فدايی بود من با اين کارها مخالفم و از هيئت رئيسه مجلس گله دارم که چرا اجازه قرائت چنين گزارشی را داد.
خبرنگاران سبز/سياست:
اول از همه به پيشنهاد ابراهيم نبوی شخصی که اسب تراوای جنبش سبز در ۲۲ بهمن ۸۸ را بر جنبش تحميل کرد، قرار شد هرسال سالروز نهم دی را در جهان اسلام، يا در صورت امکان از طريق سازمان ملل به عنوان روز جهانی سانديس اعلام کنيم. خوب بد نديديم قبل از خبر علی مطهری اين روز را به کارشناسان کارکشته و قهار کميسيون اصل نود که در جمع آوری اين همه مدرک برعليه کل ملت، تلاش شبانه روزی کردند، تبريک بگيم .

اما اصل خبر، علی مطهری نماينده منتقد و اصولگرای تهران که صبح روز پنجشبه در ستاد انتخابات کشور برای ورود به مجلس نهم ثبت نام کرد، در جمع خبرنگاران اعلام کرد که حضورش در جبهه متحد برای او از ارجحيت بيشتری قرار دارد.

علی مطهری درباره گزارش کميسيون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی درباره فتنه ۸۸ پاسخ داد: «اين گزارش يک طرفه بود همين که ما به طرف مقابل اجازه پاسخگويی نمی دهيم دليل اين است که اين گزارشات از اتقان کامل برخوردار نيست.»

وی ادامه داد اگر قرار باشد اين گزارش ها را بپذيريم بايد گزارش احمد شهيد درباره حقوق بشر ايران را نيز بپذيريم در حاليکه ما نسبت به گزارش احمد شهيد انتقاد داريم.

مطهری مجددا گفت: «گزارش کميسيون اصل ۹۰ يک طرفه و تعصب آلود بود و بيش از آنکه گزارش کميسيون اصل ۹۰ باشد گزارش شخص آقای فدايی بود من با اين کارها مخالفم و از هيئت رئيسه مجلس گله دارم که چرا اجازه قرائت چنين گزارشی را داد.»

وی در پاسخ به اين سئوال که شما در مجلس هشتم تهديد به استعفا کرديد اما مجددا برای ثبت نام در مجلس نهم حاضر شده ايد علت چيست گفت: «استعفايم برای اين بود که اهرم فشاری باشد تا سئوال از رئيس جمهور به جريان افتد اين اختيار نمايندگان است که استعفا دهند. من از اين اختيار استفاده کردم و موثر هم بود. هم اکنون سئوال از رئيس جمهور به کميسيون ها ارجاع شده و انشاءالله که به سرانجام رسد».

وی ادامه داد: «مشکل کشور ما قانون گريزی است. با دولتی مواجه هستيم که اهميتی برای قانون قائل نيست و هر چه صلاح بداند انجام می دهد. اگر مجلس بتواند دولت را ذيل قانون قرار دهد و اعتدال و عقل گرايی را رواج دهد فضای سياسی معتدل و معقول در کشور ايجاد می شود و به وحدت ملی می رسيم.»

مطهری گفت: «فکر می کنم بسياری از تهديدات اقتصادی و نظامی در کشور دفع خواهد شد اما اگر روش فعلی را ادامه دهيم و بخواهيم افراد و گروه ها را از قطار انقلاب پياده کنيم و بگوييم ما انقلابی واقعی هستيم و باقی منحرف هستند و از نظام خارج شده اند به بن بست می رسيم. لذا از مردم هم درخواست می کنيم به طور فعال در انتخابات شرکت کنند اگر مشارکت در انتخابات در سطح پايين باشد گروه های تندرو پيروز می شوند در صورت مشارکت بالا گروه های معتدل و عقل گرا وارد مجلس می شوند و مجلس قوی تری خواهيم داشت.»

وی درباره مواضع اخير اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات گفت: «اصلاح طلبان بايد با تابلوی خود در انتخابات شرکت می کردند اين منجر به افزايش مشارکت مردم می شد آنها نبايد مطالبات خود از انتخابات گذشته را با انتخابات آينده پيوند بزنند و نبايد انتخابات آينده را مشروط کنند اگر مدعی هستند به آنها ظلم شده حق خود را از راه های ديگر دنبال کنند و در انتخابات مجلس فعال شرکت کنند اين به نفع آنها خواهد بود. حتی می توانند مطالبات خود را از طريق مجلس نهم دنبال کنند. من با اين وضعيت که نه انتخابات را تحريم کردند ونه مشارکت فعال دارند موافق نيستم.»

مطهری در پاسخ به اين سئوال که چقدر ادعای اصلاح طلبان در برآورده شدن مطالباتشان به حق می دانيد گفت: «برخی از مطالبات اصلاح طلبان به حق است و برخی تندروی هايی نسبت به آنها شده است.»

 
 


 اطرافيان آيت الله خامنه ای با مقايسه روزانه وی با ۱۲ امام معصوم قصد مبرا دانستن اعمال و تصميمات رهبری و نظاميان که منجر به کشته و مجروح شدن صدها و بازداشت طولانی مدت هزاران تن از معترضين به نتيجه کودتای مهندسی شده انتخابات ۸۸ شد، دارند .

خبرنگاران سبز/سياست/نقد و نظر:
نمی دانم به چه دلیل با خواندن تعاریف فرازمینی اطرافیان آیت الله خامنه ای از ایشان، ناخودآگاه به یاد فیلم « چند می گیری گریه کنی شاهد احمدلو » و انسان نماهایی که برای پول باید نقش دوستدار   طرف قرارداد اشان را با گریه و خنده و تعاریف تصنعی بازی می کردند، می افتم.
به اين کفته ها توجه کنيم : کاظم صديقی،امام جمعه موقت تهران: علی خامنه‌ای بوی امام سوم شيعيان را می‌دهد .
عليرضا پناهيان: رهبر جمهوری اسلامی از «متفکران» اسلامی می باشدکه «انديشه وی برای همه افراد قابل مطالعه است.» «فعاليت‌های مقام معظم رهبری در حوزه تبليغ دينی به عنوان يک الگو و اسوه و تبيين عالمانه برای دانشجويان و جوانان به حساب می‌آيد.»

وحيد جليلی، دبير سياسی انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان : «ولی فقيه و نيروهای حزب‌اللهی همواره از وفادار‌ترين به رای مردم بوده‌اند.»

 اينها تنها قسمتی از تملق گويی های منفعت بر اطراف آيت الله خامنه ای هستند که تنها در چند روز گذشته ابراز شده اند که نيت اين گفته ها کاملن مشخص است.

حال اين گفته و اعتراف چند باره سرداران فعلی و سابق سپاه را با دقت بخوانيم . درحالی که پيش از اين برخی مقامات ارشد امنيتی تلويحا تاييد کرده بودند که بازداشت های گسترده فعالان سياسی و مدنی و همچنين معترضان در خيابان های تهران پس از انتخابات مناقشه برانگيز ۱۳۸۸ به دستور  آيت الله خامنه ای انجام گرفته و او در ريز جزييات برخورد با معترضان قرار داشته، اين بار مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران با صراحت بيشتری تاييد کرد که بازداشت ها و سرکوب معترضان از نخستين ساعات فردای انتخابات تحت نظر رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته است.

اطرافيان آيت الله خامنه ای با مقايسه روزانه وی با ۱۲ امام معصوم قصد مبرا دانستن اعمال و تصميمات رهبری که منجر به کشته و مجروح شدن صدها و بازداشت طولانی مدت هزاران تن از معترضين به نتيجه کودتای مهندسی شده انتخابات ۸۸ شد، دارند . بطور مثال متن کامل گزارش کمیسیون اصل ۹۰ درباره فتنه ۸۸ که قرائتی تکراری و رونوشته از اظهارات سرداران سپاه پاسداران است، نمونه ای از توجیه و وارونه جلوه دادن حقیقت است که توسط مجلس فرمایشی منتشر شده است.


خيانتی که شورای نگهبان،وزارت کشور دولت نهم، نيروهای نظامی کشور و سيد علی خامنه ای که بواقع کبريت سرکوب معترضين به نتيجه انتخابات نمايشی را روشن کرد، درتاريخ کشور بی سابقه و فراموش نشدنی بود.

 اکنون حاميان رهبری از وی و نيروهای سرکوبگر حزب الله به عنوان وقادارترين افراد به آرای مردم نام می برند. رهبری که به اعتراف حاميانش بازداشت ها و سرکوب ها از نخستين ساعات ۲۳ خرداد به دستور وی انجام گرفته همچين تصميم گيری در مورد نحوه صدور احکام قضايی با مشورت وی صورت پذيرفته است، چگونه می تواند خود را حاکم شارع و دوستدار امامان معصوم، حامی جمهوريت و برقرار کننده عدل در بين تمامی آحاد جامعه بداند.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته