احسان نوروزی
هکرها و نفوذگران متبحر شبکه قصد دارند تا با ارسال ماهوارههای اختصاصی خود به مدار زمین٬ شبکه جهانی اینترنت را از گزند و شر سانسور و فیلترینگ برهانند. این طرحی است که در کنفرانس امسال CCC مطرح شد. کنفرانس Chaos Computer Club از مهمترین و موثرترین گردهمآییهای هکرها٬ گیکها٬ دیجتالاکتیویستها و متخصصان زبده امنیت شبکه در جهان است که از ۱۰ سال پیش تا کنون هر ساله در برلین برگزار میشود.
برنامهریزان و سازماندهندگان طرح بلندپروازانه Hackerspace اعلام کردهاند که شبکهای از ایستگاههای زمینی را هم برای رهگیری ماهوارهها و برقراری ارتباط با آنها راهاندازی خواهند کرد. آنها قصد دارند این طرح را به نقطهای برسانند که طی ۲۳ سال٬ امکان ارسال فضانوردان آماتور به فضا را هم میسر سازد. فضانوردان آماتور مورد نظر این گروه از هکرها٬ از میان هکرهای جهان انتخاب خواهند شد. جزئیات طرح «هکر اسپیس» را از اینجا پیگیری کنید.
آرمان: اینترنت آزاد و عاری از سانسور
با پایان یافتن ۳۰ سال برنامههای اکتشاف فضایی ایالات متحده که با فرود شاتل فضایی آتلانتیس در اواسط سال ۲۰۱۱ رسما اعلام شد٬ بسیاری از افراد و نهادهای موثر درصددند تا از قابلیتهای فضایی برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان کره زمین بهره بگیرند و حالا انگیزه اصلی این هکرها برای راهاندازی این پروژه٬ آزادسازی اینترنت از دست رژیمهای سرکوبگر و نهادهای کنترلگری است که به دلایل گوناگون دسترسی نامحدود و آزادانه به اطلاعات در فضای سایبر را محدود و گاه مسدود میکنند.
سانسور آنلاین و فیلترینگ از بزرگترین چالشهای پیشروی اینترنت در سراسر جهان است و هکرها و فعالان آزادی بیان آنلاین که آرمانشان آزادی بیحد و حصر و بیقید و شرط اینترنت است٬ حالا قصد دارند گامهای عملی برای تحقق اهدافشان بردارند. (بخوانید: متخصصان در پی «ضد سانسور» ساختن اینترنت)
نیک فار٬ از برنامهریزان اصلی این طرح میگوید: «اینترنت بدون سانسور٬ هدف اصلی این پروژه است. اینترنت باید از کنترل نهادهای اقتدارگرا خارج شود.» به اعتقاد او «ارتباطات آزاد و دسترسی آزادانه به اطلاعات٬ از حقوق اساسی بشر است.»
نیک فار با اشاره به طرح سوپا (SOPA: Stop Online Piracy Act) در آمریکا که فعالان آزادی بیان آن را سرآغاز سانسور آنلاین در ایالات متحده میدانند٬ میگوید: «این طرح تهدیدی جدی برای آزادیهای آنلاین است و اگر تصویب شود٬ بسیاری از وبسایتها بهخاطر نقض کپیرایت فیلتر خواهند شد.» طرح سوپا سر و صدای زیادی بهپا کرده و از زمان مطرحشدنش٬ کمپینهای بسیاری برای جلوگیری از تصویب آن بهراه افتاده است.
آرمین باوئر٬ هکر ۲۶ ساله آلمانی٬ بههمراه تیمی از نفوذگران حرفهای مسئولیت طراحی زیرساختهای این طرح را بر عهده دارد. آنها قصد دارند هزینههای طرح را با پیشبرد Open Source آن و بهرهگیری حداکثری از دانشجویان مشتاق٬ به حداقل برسانند. ایستگاههای زمینی هکرها٬ امکان انتقال سریع دادههای ماهوارهای و ارائه خدمات به کاربران را فراهم خواهند کرد.
آنها این طرح را نوعی GPS معکوس میدانند: «جیپیاس از ماهوارهها برای تعیین موقعیت جغرافیایی استفاده میکند. ما هم از قابلیتهای هماهنگکننده جیپیاس بهره خواهیم گرفت٬ اما با استفاده از مکانهایی مشخص و شناخته شده٬ قابلیتهای آنها را بهطور چشمگیری ارتقا خواهیم داد.» قرار است سه ایستگاه زمینی مرتبط با این طرح در سال ۲۰۱۲ راهاندازی شود تا در نشست سال آینده CCC جزئیات مدل مورد نظر آنها با موشکافی و اصلاح مستمر٬ برای اجرای نهایی آماده شود. تحقق اهداف این پروژه بینظیر٬ میتواند کاربران اینترنت در سراسر جهان را از شر محدودیتهای آنلاین برهاند.
لیلا نگارنده
دستور حذف چهرهها از عرصه رسانههای چاپی و غیرچاپی، محدود به امروز سیاستهای اقتدارگرایانه کنترلمحور، در فضای تمامیتگرای سیاسی و اجتماعی ایران نیست و سیاست سانسور کامل، به معنای انکار قطعی حضور، در تاریخ رسانههای پس از انقلاب اسلامیسابقهای فراتر از امروز و دیروز دارد٬ اما به نظر میرسد با محدودیتهای فزاینده در عرصه رسانهها و به طور مشخص با افزایش اهرمهای فشار بر فضای مطبوعات و همچنین کاهش بیسابقه در تعداد و تاثیرگذاری این رسانهها، دستور حذف نام، شدت بیشتری گرفته باشد.
پس از انتخابات شبههبرانگیز ۸۸ ایران، دو نام به طور کامل و با دستور صریح از عرصه رسانهها محو شدند؛ فرمان، مسلط بود و روشن؛ و پس از آن قرار بود هیچ عکس و خبری از سران جنبش سبز منتشر نشود. پاسخ به عدم اطاعت از این دستور در شکل توقیف روزنامه اعتماد که در تیتر یک این روزنامه، خبر از بررسی اوضاع این دو رهبر مخالف در مجامع بین المللی را میداد، به تازگی تصریح شد و حالا منابع آگاه مطبوعاتی از یک دستور مشابه دیگر خبر میدهند: وزارت ارشاد انتشار مطلب، خبر یا تصویر از محمدرضا شجریان را در مطبوعات ممنوع کرده و تنها اجازه انتشار مطلب را در صورتی میدهد که علیه این خواننده پرآوازه موسیقی سنتی ایران باشد.
به گفته این منابع، نماینده وزارت ارشاد در تماس با نشریات و روزنامهها صراحتا اعلام کرده که این وزارتخانه پس از این به نشریات اجازه انتشار مطلب درباره شجریان را نمیدهد. این نماینده در توضیح چگونگی اتخاذ این تصمیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شجریان را «معاند» خوانده و انتشار مطلب درباره او را «تبلیغ علیه نظام» محسوب کرده است.
اما این خبر در نوع خود چندان غریب و غیرقابلانتظار به نظر نمیرسد. دستگاه فرهنگی تا پیش از این نیز میانه خوبی با محمدرضا شجریان نداشته است. سابقه درگیری او با سازمان صدا و سیما به طور مشخص به پیش از این دوران و به دوران صدارت علی لاریجانی به عنوان رییس سازمان صدا و سیما میرسد که ظاهرا میانه چندانی با پخش آثار شجریان نداشت و در پخش آثار او و حضور موسیقی و آوازش محافظهکارانه عمل میکرد.
“به زعم سیاستهای حاکم، «خداوندان قدرت»، شجریان دیگر با ابزار هنر در «عرصه تقابل با حکومت» نیست. او پیش از همه این حرفها زمین بازیاش را تغییر داده است”
ولی با این همه، تضاد شجریان با دستگاه فرهنگ و ارشاد اسلامی، این روزها، اوج خودش را تجربه میکند و این تضاد به افزایش حضور جنجالی او در رسانههای مخالف و ظاهرا افزایش محبوبیت محمدرضا شجریان در فضای گفتمانهای غیررسمی منجر شده است. اما این تصمیم ظاهرا پس از انتشار عکس جنجال برانگیز محمدرضا شجریان و گوگوش پس از کنسرت او در لندن و همچنین مصاحبه نسبتا طولانی او با تلویزیون فارسی بیبیسی گرفته شده؛ مصاحبه ای که شجریان در آن، بیترس و مطمئن اعلام کرد از بازداشت هراسی ندارد و تنها ترس او از روزگار سختی است که پیش میآید.
سابقه رویارویی شدید شجریان با سیاستهای نظام فعلی در دوران پس از انتخابات که منجر به ممنوعیت پخش دعای مشهور ربنای او از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شد بر همه روشن است و همین است که میتوان ادعا کرد واکنش تازه دستگاه مسلط چندان غیرقابلپیشبینی نبود و حتی میشد که زودتر از این حرفها اتفاق بیفتد.
تنها میماند یک نکته ظریف که این میان و به طور مشخص در رویارویی شجریان و سیاستهای نظام اسلامی باید طرح شود؛ همانا حضور بیواهمهتر و پررنگ تر شدن قدرتی که بیمحابا حذف میکند و به طور کامل خواستار محو مخالفان از عرصه مطبوعات و رسانههای رسمی میشود و ظاهرا حذف تمام و کمال یک چهره را به طور کلی، از عرصه ثبت و نوشتار هدف قرار داده و از آن سو، حضور مستمر صدایی که ظاهرا حذفناشدنی است و برای منتشر شدنش نیازی به درخواست و تقاضا و اجازه رسانههای رسمی ندارد.
صدایی که خودش در مورد خاص شجریان، مدعی میشود با آنکه «رادیو و تلویزیون فراگیرترین رسانه است و وقتی صدا از آنها پخش نشود ارتباط با مردم هم قطع میشود» اما او در طول این سی و دو سه سال، نه تنها ارتباط چندانی با رسانههای فراگیر نداشته که خود او به تتمه این حضور هم معترض بوده است: «اوایل، صدای من را پخش میکردند و من هم اعتراضاتی کردم. تصاویری روی صدای من میگذاشتند که اصلا ارتباطی با موضوع نداشت. من هم اعتراض کردم و گفتم دیگر به شما اجازه نمیدهم که صدای من را پخش کنید، چون آنها هیچ نقشی در تهیه این برنامهها نداشتند و قاعدتا باید موقعی دست به این کار بزنند که نقشی داشته باشند یا تهیه کننده راضی باشد.»
“به نظر میرسد با محدودیتهای فزاینده در عرصه رسانهها و به طور مشخص با افزایش اهرمهای فشار بر فضای مطبوعات و کاهش بیسابقه در تعداد و تاثیرگذاری این رسانهها، دستور حذف نام شدت بیشتری گرفته باشد”
شجریان بهصراحت میگوید: «من راضی نبودم و دیدگاههای اجتماعیام با آنها هماهنگ نیست. این است که من هیچوقت دوست ندارم صدایم از آن رسانه پخش شود؛ تا اینکه در این یکی دو سال اخیر من با جدیت دنبال کار را گرفتم و از آنها شکایت کردم که دیگر صدای من را پخش نکنند. فقط من «ربنا» را اجازه دادم، که آن ربنا را برای مردم خوانده بودم، در این یکی دو سال، دیگر آن را هم پخش نمیکنند، خب نکنید، به خودتان لطمه میزنید. چون ربنا برای مردم بوده و آن را دوست دارند و خودشان دارند و گوش میکنند. فعلا اینطور است. چون من همراه نیستم با سیاست و حکومت و این چیزها، به همین دلیل خیلی دوست ندارند که من در صحنه باشم. »
شاید اصل قابل تعمیم به مفهوم سانسور صداهای مخالف در دنیای رسانهای امروز، در نمونه خاص شجریان، همین تلاش مذبوحانه برای حذف صداهایی باشد که خود پیش از این مصرانه حد و مرز خود را با این رسانهها تعیین کرده اند. حالا به زعم سیاستهای حاکم، «خداوندان قدرت»، شجریان دیگر با ابزار هنر در «عرصه تقابل با حکومت» نیست اما، ظاهرا در اینجا تکلیف ما با موقعیت سیاست حذف کامل و اعدام خبری و حذف «صدا»ی مخالف، صدای یک تفکر و آواز مخالف، معلوم و مشخص میشود؛ صدایی که پیش از این، برای حضور خود و بازتاب و انتشارش، کانالها و مجاری دیگری را برگزیده است. او پیش از همه این حرفها زمین بازیاش را تغییر داده است.
آزاده نعیمی
در آستانه یک سالگی روشن شدن جرقهای که جهان عرب را به آتش کشید و نام «بهار عربی» را برای اتفاقات بعدی به ارمغان آورد٬ بلاگرهای شناخته شده عرب در زندان یا در خفا به سر میبرند.
هفدهم دسامبر ۲۰۱۰ بود که محمد بوعزیزی در تونس خود را به آتش کشید٬ اقدامی که خشم جهان عرب را برانگیخت و جرقه چندین خیزش و «انقلاب برای بازیابی شان ازدسترفته» از همینجا آغاز شد. انقلاب یکی پس از دیگری در تونس و مصر و لیبی اتفاق افتاد٬ و دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا نیز با موجی گسترده از تحولخواهی روبهرو شد. سوریه اکنون محور اصلی تحولات و شاهد سرکوب خونبار از سوی دولت بشار اسد است. سازمان ملل میگوید که بیش از چهار هزار نفر تا کنون با شروع اعتراضات در این کشور کشته شدهاند و سازمان عفو بینالملل خبر میدهد ۱۸۰ نفر در زندانهای آن جان باختهاند.
نگرانیها برای جان رزان غزاوی٬ بلاگر سوری که چهارم دسامبر امسال در مرز سوریه و اردن – در حالی که قصد شرکت در نشستی در عمان درباره آزادی بیان در دنیای عرب را داشت – دستگیر شد٬ رو به افزایش است. عفو بینالملل خواستار آزادی او پیش از اقامه هر گونه اتهامی علیه او شده بود؛ امری که اتفاق نیفتاد. او با گذشت کمتر از ۱۰ روز از بازداشتش٬ با سه اتهام و احتمال صدور حکم ۱۵ سال زندان روبهروست.
اما رزان تنها نیست٬ مرکز رسانه و آزادی بیان سوریه خبر میدهد که از آغاز خیزش مردمی سوریه ۱۵ بلاگر در این کشور دستگیر شدهاند. رزان غزاوی زن ۳۱ ساله عرب٬ سوری- آمریکایی و ساکن سوریه و مسئول امور رسانه در مرکزِ نامبرده است. (ببینید: صفحه توییتر رزان غزاوی)
رزان به علت شناخته شده بودن به سرعت چهره بلاگرهای بینام سوری شد که در زنداناند. همان چیزی که او خود از دوستاناش خواسته بود: «رژیم سوریه از زندانیان نمیترسد٬ اما از آنهایی که زندانیان را از یاد نمیبرند، در هراس است.» به گفته وکیل این بلاگر٬ او متهم به «تشکیل سازمان به قصد تغییر ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور٬ تضعیف احساسات ملی و تلاش برای آتشافروزی در نزاعهای فرقهای» شده است.
با دستگیری رزان بلافاصله کمپینهای اعتراضی در اینترنت آغاز به کار کردند. هشتگ FreeRazan# یکی از تلاشهای آغاز شده برای رهایی اوست. اما در بیشتر توییتهای منتشر شده با این هشتگ نام دو بلاگر عرب دیگر نیز به چشم میخورد٬ علا عبدالفتاح (FreeAlaa#) و علی عبدالامام٬ اولی بلاگر مصری و یکی از انقلابیون مخالف حکومت حسنی مبارک و معترض به ادامه روند دادگاههای نظامی پس از سرنگونی مبارک٬ که در ماه اکتبر دستگیر شد٬ و دومی بلاگر بحرینی٬ پدر سه فرزند و محکوم به ۱۵ سال حبس که کسی از محل اختفا یا زندان او خبری ندارد.
علا٬ بلاگری انقلابی که فریاد میزند «دوستت دارم»
تصویر رزان با موهای سیاه رها شده به روی شانهها در کنار دو مرد جوان عرب در اینترنت میچرخد. تصویر مربوط به نشستی در بوداپست در سال ۲۰۰۸ است. رزان بلاگر سوری در سمت چپ تصویر٬ علا بلاگر مصری در میانه و علی بلاگر بحرینی در سمت راست در کنار یکدیگر نشستهاند. آنها در حالی هر سه با هم در زندان بودهاند که هیچ خبری از علی در دست نیست٬ و مشخص نیست آیا او بعد از آزادی از زندان در ۲۳ فوریه گذشته٬ دوباره به زندان بازگردانده شده یا جایی در خفا به سر میبرد. علا نیز روز یکشنبه ۲۵ دسامبر با گذشت حدود دو ماه آزاد شد.
یکی از آخرین خبرها از علا پیش از آزادیاش مربوط به ویدیوی منتشر شده از او بر اینترنت بود. او در این ویدیو که هنگام انتقالش از محل اولین دادگاهش به زندان در روز سهشنبه ۱۳ دسامبر٬ گرفته شده٬ از داخل اتومبیل مخصوص زندانیان به همسرش٬ منال حسن که در خیابان است میگوید: «دوستت دارم.» (ببینید: صفحه توییتر منال حسن)
علا عبدالفتاح از اعضای اصلی کمپین «نه به دادگاههای نظامی» توانست با مقاوت خود و خانوادهاش٬ (مادرش از ششم تا ۲۷ نوامبر در اعتصاب غذا بود) موفق به انتقال پروندهاش از دادگاه نظامی به دادگاه شهروندی در مصر شود. کمپین «نه به دادگاههای نظامی» از شهروندان مصری میخواهد در برابر دادگاههای نظامی مقاومت کنند٬ برای مثال نپذیرند که به عنوان شاهد در این دادگاهها حضور یابند.
علا٬ بلاگر مصری٬ از فعالان انقلاب مصر٬ که درست در روزهای برگزاری اولین انتخابات پس از سقوط رژیم مبارک در زندان است٬ اعتقاد دارد انقلاب «هایجک» شده است؛ به اعتقاد او نظامیان انقلاب مردم مصر را دزدیدهاند. او متهم به تحریک به خشونت و توهین به ارتش بود که با پافشاری بر حق خود و سکوت در مقابل دادگاه نظامی عاقبت موفق به تغییر دادگاه خود شد. او در دادگاه غیرنظامی متهم به تشکیل گروه غیرقانونی، تخریب و مقاومت در برابر بازداشت در جریان درگیریهای نهم اکتبر شده است.
در حالی علا به علت اتفاقات نهم اکتبر بازداشت و محاکمه شد که شاهدان عینی و ناظران بینالمللی ارتش را متهم به تیراندازی مستقیم در این روز به مردم میدانند. خشونتهای نهم اکتبر در مصر ۲۷ کشته و ۳۰۰ مجروح به جا گذاشت.
علا عبدالفتاح٬ بلاگر سوری که به یاد خالد سعید٬ نام پسرش را خالد گذاشت٬ به علت بازداشتش نتوانست لحظه تولد او را ببیند. برای پوشش اخبار علا هشتگ دیگری نیز در توییتر وجود دارد که از ترکیب اسم پسرش و خودش به وجود آمده است: Khalaa#
علا تا هنگام آزادی توانست چندین نامه به بیرون از زندان بفرستد٬ کاری که میتواند برای او خطر شکنجه و حتی مرگ را در پی داشته باشد. نامههایش همگی در وبلاگش منتشر شدهاند. وبلاگ او در سال ۲۰۰۵ برنده جایزه ویژه گزارشگران بدون مرز در مسابقه بینالمللی وبلاگهای دویچهوله (The BOBs) شد. او یک بار نیز در ۲۰۰۶ و در زمان حکومت حسنی مبارک بازداشت شده بود.
علا در آخرین نامهاش نوشت: « من عادت کردهام که عید و روز تولدم را دور از خانواده باشم اما چطور میتوانم آزاد شوم و در چشم فرزندم نگاه کنم در حالی که به او قول داده بودم که یک انسان آزاد متولد خواهد شد؟ ما قرار گذاشتیم اسم پسرمان را به یاد خالد سعید، خالد بگذاریم و حالا وضعیت به گونهای است که به جای زندانی شدن قاتل خالد سعید، ما در زندان هستیم.»
کسی نمیداند علی عبدالامام کجاست
نفر سوم در عکس یادگاری بلاگرهای مشهور دنیای عرب٬ علی عبدالامام بحرینی است. او کجاست؟ کسی نمیداند٬ نه خانوادهاش و نه هیچ کس دیگر. او محکوم به ۱۵ سال حبس شده است و کسی اطلاع ندارد که آیا دوباره به زندان بازگردانده شده یا در خفا به سر میبرد. این در حالیست که تنها گناه علی هم همانند علا و رزان٬ نوشتن در وبلاگش است. به حکم علی و احکام مشابه آن از سوی افراد و نهادهای بینالمللی نظیر سازمان عفو بینالملل و سازمان گزارشگران بدون مرز اعتراض شده است.
گزارشها مشخص میکند که از زمان شروع اعتراضات در بحرین از فوریه گذشته حداقل ۵۰۰ نفر بازداشت شدهاند. چهار نفر از آنها با مرگهای مشکوک جان باختهاند. همچنین در این مدت دو هزار نفر از کار بیکار شدهاند. حکم علی بدون حضور وی در دادگاه صادر شده است. او در بحرین به عنوان «پدرخوانده وبلاگنویسی» شناخته میشود.
علی عبدالامام اغلب در وبسایت شخصیاش٬ «بحرین آنلاین» مینوشت. علی به علت نوشتههای خود درباره تغییر و دموکراسی پیش از این نیز در ۲۰۰۵ بازداشت شده بود. بازداشت اخیر او با اعتراض جهانی وبلاگنویسان همراه شد. گروهی که در فیسبوک برای اعتراض به بازداشت علی درست شده٬ بیش از ۲۶۰۰ عضو دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر