اردوان روزبه / رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
اگرچه شما هنوز می توانید بر روی صفحه اول برخی تارنماهای خبری کم و کیف نشاندهشدن هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین آمریکایی را توسط ایرانیها بخوانید، اما این روزها خبر دستگیری یک جاسوس آمریکایی در تهران آن هم در پی اعلام خبر قبلی به نظر میرسد یک درگیریهای اطلاعاتی این روزها بین ایران و آمریکا بالا گرفته است.
امیر میرزاییحکمتی جوانی ایرانی آمریکایی متولد آریزونا است که روبهروی دوربین خبری بیست و سی مینشیند و با فارسی نصفه نیمه توضیح میدهد که با چه منظور و هدفی وارد ایران شده است.
این برنامه خبری نیز با ابراز این که جاسوسی ویژه را دستگیر کرده است به جزییاتی که به نظر میرسد بخشی از آن نیز برای گم کردن رد برخی اطلاعات باشد میپردازد.
رسانههای داخلی میگویند او از فرودگاه بگرام در افغانستان شناسایی شده بوده است و آقای میرزایی میگوید بنا بوده برای جلب اعتماد هر اطلاعات ارزشمندی را به ایرانیان بدهد.
اما این دستگیری و نشاندن هواپیمای «پهپاد» فوق مدرن آمریکایی در ظرف چند روز به چه معنا است؟ آیا حضور اطلاعاتی آمریکا پیرامون ایران افزایش داشته است؟ و یا عوامل اطلاعاتی ایران با افزایش ضریب هوشمندی راهکارهای آمریکاییها را مسدود میکنند؟ و یا شاید ایران اینک با به مدد گرفتن شرکای سیاسی خود یعنی چین و روسیه برگه تازهای را در خاورمیانه رقم می زند؟
آن چه که اینک از سوی برخی تحلیلگران شنیده میشود. فدا کردن هواپیمای جاسوسی فوق مدرن آمریکایی برای جلب اعتماد توسط این مامور اطلاعاتی است. آیا به راستی آمریکا برایش تمام این هزینهها ارزش داشته است؟ و یا در اساس حفرههای اطلاعاتی در آمریکا شرایط را به وجود آورده است؟
فرامرز دادرس کارشناس اطلاعاتی در فرانسه معتقد است هم سیستم امنیتی آمریکا دارای نقصهای زیادی است که موجب درز اطلاعات شده و هم وزارت اطلاعات و دستگاههای امنیتی ایران از سطح بالای اطلاعاتی برخوردارند که میتوانند آنها را شناسایی کنند.
در این خصوص با فرامرز دادرس گفتوگویی کردم و از خواستم بگوید این تحرکها میتواند نشانه چه رخدادی باشد:
معرفی فرامرز دادرس در ویکی پدیا:
فرامرز دادرس،پژوهشگر و کارشناس اطلاعاتی مقیم فرانسه، نویسنده، مترجم و پژوهشگر مسایل ایران، به زبانهای فارسی و فرانسه است.
او از افسران پیشین گارد شاهنشاهی در ارتش ایران بودهاست. وی در سال ۱۳۵۰، پس از اخذ دیپلم از دبیرستان آزمون تهران، به دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی وارد شد، سپس با درجه ستواندومی پیاده برای گذراندن دوره تخصصی پیاده نظام، به مرکز پیاده شیراز منتقل شد و پس از پایان این دوره برای ادامه خدمت در یکانهای گارد جاویدان شاهنشاهی، برگزیده شد، او در پادگانهای سطنتآباد و لویزان در یگانهای آموزشی، پیاده، اطلاعات و ضداطلاعات خدمت کرد او دورههای اطلاعاتی را در دانشکده اطلاعات و ضد اطلاعات اداره دوم ستاد ارتش گذراندهاست. وی هنگام رویدادهای انقلاب اسلامی افسر حفاظت پادگان سلطنتآباد تهران بود. او پس از انقلاب اسلامی در دوران دولت موقت و نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان، از ارتش پاکسازی شد، او تحصیلات خود را در رشته روانشناسی در دانشگاه ملی ایران رها کرد و به فرانسه رفت و به نهضت مقاومت ملی ایران به رهبری دکتر شاپور بختیار پیوست.
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
آقای خامنهای در خصوص اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام اینگونه میگوید: «به طور کلی در شورای انقلاب دو گرایش وجود داشت، یکی گرایش مخالف با این جمع دانشجویان پیرو خط امام و دیگر گرایش موافق با اینها، که گرایش موافق با این جمع ماها بودیم، یعنی روحانیون شورای انقلاب و بعضی از غیر روحانیون و مخالفین عمده بنیصدر و بازرگان و قطبزاده بودند. قطبزاده هم که وزیر خارجه بود با این جریان موافقت نمیکرد، لذا دایمن سعی میکردند این بچهها را کمونیست و وابسته به حزب توده معرفی کنند. من چون اینها را میشناختم از بچهها دفاع شدید کردم و میگفتم اینها بچههای مسلمانی هستند. تا اینکه قرار شد شورای انقلاب نمایندهای بفرستد بین دانشجویان تا هم مسایل دانشجویان را برای ما مطرح کند و هم مسایل ما را برای دانشجویان بیان دارد، که قطبزاده داوطلب شد و گفت: من میروم، ولی من مخالف بودم، زیرا میدانستم بچهها از دیدن قیافه قطبزاده بدشان میآید. در عینحال، چون دیدم آن طرفیها روی قطبزاده تکیه کردند، نخواستم مخالفت خودم را ابراز کنم و گفتم، حالا برو ببینیم چه میشود، که همان طور هم شد و قطبزاده برای اولین بار که رفت، اصلن نتوانست با آنها ملاقات کند، زیرا بچهها به او اعتنا نکرده بودند و ظاهرن بار دوم هم این اتفاق افتاد و منجر شد به اینکه دیگر قطبزاده نرود. لذا خود دانشجویان پیشنهاد کردند آن فرد من باشم، و لذا من رفتم با یکایک اینها از نزدیک همراه با خبرنگاران خارجی ملاقات کردم.»
در روز 18 اسفند 1358، به دنبال معرفی صادق قطبزاده به عنوان نماینده شورای انقلاب برای تحویل گرفتن گروگانهای آمریکایی، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مستقر در لانه جاسوسی با خودداری از تحویل گروگانها به وی، خواستار انتخاب نمایندهای غیر از قطبزاده شدند.
به نوشته روزنامه کیهان، متن اطلاعیه دانشجویان به این شرح بود: «طبق اطلاع واصله به علت دروغ محضی که صادق قطبزاده، وزیر امور خارجه ایران در رابطه با تحویل گروگانها اعلام کرده و آن را به امام نسبت دادهاند از شورای انقلاب میخواهیم نماینده دیگری را تعیین و با حکم رسمی اعلام نمایند.»
یک شب قبل از صدور این بیانیه، به نقل از صادق قطبزاده اعلام شد که به امر آقای خمینی و مصوبه شورای انقلاب نماینده شورای انقلاب «صادق قطبزاده» برای تحویل گرفتن گروگانها و سفارت سابق آمریکا از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به محل سفارت سابق خواهد رفت.
صادق قطبزاده در گفتوگو با خبرگزاری پارس در توضیح این جمله که «به امر امام گروگانها تحویل گرفته خواهند شد»، گفت: «گزارشی که به شورای انقلاب داده شده بود تصریح داشت که پیشنهاد دانشجویان مبنی بر تحویل گروگانها به شورای انقلاب مورد موافقت امام قرار گرفته است، بنابراین شورای انقلاب نیز موافقت کرد که گروگانها تحویل گرفته شوند. لذا مطلب اینگونه بود و امام مستقیمن دستوری در این زمینه صادر نکردهاند، ولی امر را به شورا واگذار نمودهاند. در حال حاضر نیز آنچه به اینجانب مربوط است آن است که چون دانشجویان خود پیشنهاد تحویل کردهاند و شورای انقلاب هم موافقت نموده و مسوولیت انجام تحویل را به اینجانب محول نموده است، بنابراین برای اجرای تصمیم شورای انقلاب و حل بحران کنونی، به لانه جاسوسی میروم. در عین حال نیز این نکته را موکدن یادآوری مینمایم که تحویل گرفتن گروگانها به منظور آزادی آنها نیست و این امر بنا به دستور امام به عهده مجلس گذاشته شده است.»
با وجود سخنان قطبزاده، دانشجویان در روزهای بعد هم تاکید داشتند هر نمایندهای را جز قطبزاده میپذیرند. روابط عمومی دانشجویان پیرو خط امام در روز نوزدهم اسفندماه طی بیانیهای اعلام کردند: «همان طوریکه قبلن گفتهایم ملاقات کمیسیون تحقیق با همه گروگانها از نظر ما انحرافی و غیرممکن است، ولی گروگانهای جاسوس آمریکایی آماده تحویل به نماینده شورای انقلاب میباشند که طبیعتن باید با در دست داشتن حکم و ابلاغ رسمی از طرف شورای انقلاب بین ساعات 10 صبح تا 5 بعدازظهر روز یکشنبه 19/12/58 جهت تحویل گرفتن گروگانها مراجعه نمایند. البته دانشجویان نقطهنظرها و علت تصمیم خود را مبنی بر تحویل گروگانها در طی اطلاعیهها و مصاحبههایی که بعضی از آنها سانسور شد بیان کردند که متاسفانه آن نقطهنظرها که در ملاقاتها هم مطرح بود در اطلاعیه شورای انقلاب منعکس نشده است. قابل تذکر است که به علت عدم پخش مفاد اطلاعیه فوق از رادیو تلویزیون، زمان فوق قابل قبول نبوده و دانشجویان زمان دیگری را جهت تحویل گروگانها به نماینده شورای انقلاب اسلامی تعیین خواهند کرد.»
همزمان با انتشار خبر تحویل گروگانهای آمریکایی به شورای انقلاب، مردم شهرستانهای مختلف به پشتیبانی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام دست به راهپیمایی زدند و خواستار خودداری از تحویل گروگانها به شورای انقلاب شدند و تحویل گروگانها را گامی در راه سازش با امپریالیسم و برخلاف خط امام خواندند. تظاهرکنندگان که در شهرهای تبریز، تهران و شیراز به خیابانها آمده بودند شعارهایی چون «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر سازشکار» سر دادند و برخی نیز خواستار استعفای صادق قطبزاده از وزارت امور خارجه شدند.
دانشجویان انجمنهای اسلامی و سازمان دانشجویان مسلمان هم با اعلام تحصن در مقابل سفارت آمریکا اعلام کردند: «کار کمیسیون صرفن تحقیق درباره جنایات شاه و آمریکاست و دیدار آنها با گروگانها توطئه آمریکاست.»
مهدوی کنی گفت: «اگر مسئله تحویل گروگانها به نماینده شورای انقلاب و یا ملاقات هیت تحقیق جنایات شاه و آمریکا حل نشود در رابطه با امام خمینی رهبر انقلاب این مسئله را حل خواهیم کرد. شورای انقلاب اصراری به تحویل گرفتن گروگانها ندارد و فقط مسئله این است که اعضای کمیسیون با گروگانها ملاقات کند.»
سرپرست وزارت کشور در گفتوگو با روزنامه کیهان، درباره این گفته دانشجویان که «هر نمایندهای غیر از قطبزاده معرفی شود گروگانها را تحویل خواهند داد» گفت: «شورای انقلاب شب گذشته در اعلامیهای اعلام کرد که گروگانها باید تحویل وزارت خارجه بشود و ترتیب این مسیله هم این است که مسوول تحویل و تحول آقای قطبزاده است. تحویلگیرنده اصلی شورای انقلاب است نه شخص دیگر و یا آقای قطبزاده. سوال شد اگر دانشجویان از تحویل خودداری کنند فکر میکنید مسئله به کجا خواهد انجامید؟ مهدوی کنی اعلام کرد که اگر چنین بشود، در رابطه با امام رهبر انقلاب این مسئله را باید حل کرد.»
مهدوی کنی در پاسخ به این سوال که «آیا تحویل گرفتن گروگانها از سوی شورا باعث نخواهد شد که مسئله گروگانگیری به دولت و شورای انقلاب منتسب شود و انگیزهای برای تهاجم سیاسی وسیع آمریکا و تحت فشار قرار گرفتن ایران از سوی آمریکا شود» گفت: «به عقیده من هیچ تغییری در سیاست آمریکا پیدا نخواهد شد، به خاطر اینکه دولت آمریکا میداند که گرچه گروگانها در دست دانشجویان است ولی رهبر انقلاب و شورای انقلاب و دولت این کار آنها را عملن تایید کردهاند، بنابراین با وضع کنونی دولت آمریکا میداند که دولت ایران مسوولیت دارد و فرقی نمیکند که گروگانها تحت نظر دانشجویان باشند و یا وزارت خارجه. دولت آمریکا میداند که دولت ایران تصمیمی برخلاف خواست رهبر انقلاب و ملت ایران نمیتواند بگیرد، روی این اصل، آمریکا هیچگاه تصمیمی حادتر از تصمیمات قبلی نخواهد گرفت.»
همزمان عزتاله سحابی عضو شورای انقلاب با تاکید بر اینکه «دانشجویان اصرار داشتند که گروگانها را تحویل دولت دهند»، گفت: «فشار دانشجویان خط امام به اعتقاد من کار درستی نبود که بگویند گروگانها را تحویل دولت میدهیم. بایستی گروگانها تحویل خودشان میبود، چون خودشان این کار را کردهاند و فقط بایستی کمیسیون تحقیق جنایات شاه مخلوع بروند و با گروگانها ملاقات کنند و قرار نبوده است که گروگانها را تحویل دولت بدهند. به فرض اینکه گروگانها را هم تحویل دولت دهند، امام فرمودند تا زمانیکه مجلس شورای ملی تشکیل نشود راجع به سرنوشت آنها تصمیم گرفته نخواهد شد و دیگر اینکه از اول هم گفته شده است که تحویل گروگانها منوط به استرداد شاه از سوی دولت پاناما و آمریکاست.»
خبر / رادیو کوچه
سیدمحمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین ایران، روز دوشنبه، 19 دسامبر، در گفتوگویی و با نزدیک شدن به زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه، اعلام کرد: «اصلاحطلبان نمیتوانند و نباید در این انتخابات نامزد داشته باشند و لیست بدهند»
به گزارش باران، وبسایت منسوب به سیدمحمد خاتمی، وی در ادامه تاکید کرد: «حرفم را درباره شرکت در انتخابات قبلن گفتهام و انتظار میرفت که شرایط فراهم شود تا اصلاحطلبان بتوانند در انتخابات شرکت کنند اما این شرایط مهیا نشد.»
به گزارش باران به نقل از ایلنا، سیدمحمد خاتمی رییس بنیاد باران در حاشیه مراسم بزرگداشتی با بیان اینکه همه نشانهها حکایت از این دارد که نباید در انتخابات شرکت کرد، تاکید کرد: «حرف همانی است که شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اعلام کردهاست، یعنی اصلاحطلبان نمیتواند و نباید در این انتخابات نامزد داشته باشند و لیست بدهد و البته این به معنای تحریم انتخابات نیست.»
وی در خصوص حمایت هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، از اصلاحطلبان تصریح کرد: «اصلاحطلبان همواره از اصل نظام، انقلاب و مصالح و حقوق ملت دفاع میکنند و کسانی که به دنبال آسیب به اصل انقلاب هستند به هیچ وجه مورد تایید اصلاحطلبان نیستند.»
از سویی دیگر علی مطهری، نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که اگر اعضای گروه جبهه پایداری که خود را برای انتخابات مجلس آماده میکنند، بر کشور حاکم شوند «نظام و انقلاب ظرف مدت کوتاهی نابود میشود.»
جبهه پایداری دومین گروه بزرگ و اصلی طیف سیاسی اصولگرا در ایران است که با محوریت محمدتقی مصباح یزدی، روحانی محافظهکار تشکیل شده است.
به گزارش ایسنا، آقای مطهری گفته است نگاه و برداشت این گروه از موضوع ولایت فقیه، «تنگنظرانه و سختگیرانه است فقط خود را اصولگرا و انقلابی واقعی دانسته و بقیه را منحرف میداند، این نگاه جبهه پایداری، نگاه بسیار خطرناکی است.»
لازم به اشاره است جبهه پایداری متشکل از شماری از وزرای اخراجی دولت محمود احمدینژاد، جمعی از اعضا فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس و شماری از سیاستمداران و روحانیون نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی است.
آقای مطهری میگوید: «اعضای این جبهه بقیه اصولگرایان را یا مردودین فتنه یا خواص بیبصیرت میدانند، بنابراین حکم به خروج بخش عظیمی از اصولگرایان از حوزه انقلاب میدهند و این اعتقاد، اعتقاد خطرناکی است.»
به گفته آقای مطهری اعضای جبهه پایداری «کوچکترین انتقاد مؤثری به نحوه مناظره احمدینژاد، حادثه کوی دانشگاه و کهریزک نکردند.»
انتقاد جریانهای سیاسی ایران از یکدیگر در شرایطی در حال بالا گرفتن است که ثبت نام از نامزدهای داوطلب نمایندگی در انتخابات مجلس ایران، هفته آینده به مدت هفت روز آغاز میشود.
بیشتر بخوانید:
«لجاجت و خردهگیری عامل عدم اتحاد اصولگرایان»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
از همان زمانی که خبر همکاری «یاسمینا رضا» با «رومن پولانسکی» در نگارش فیلمنامهی فیلم جدید او بر اساس یکی از کارهای «رضا» اعلام شد، دوباره همهی توجهات به سوی این نمایشنامهنویس موفق فرانسوی معطوف شد. فیلم «کشتار» بر اساس نمایشنامهی موفقی به همین نام از او ساخته شده و به تازگی اکران خود را آغاز کرده است. اما «یاسمینا رضا» کیست؟
«یاسمینا رضا» (Yasmina Evelyne Agnès Reza)، بازیگر، نویسنده و فیلمنامهنویس در سال ۱۹۵۹ در شهر «پاریس» به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو یهودیالاصل بودند، پدرش «ایرانی- روس» و مادرش «مجارستانی» است. او کار هنری خود را با بازیگری تاتر آغاز کرد و در سال 1978 با نمایشنامه «گفت و شنیدهای بعد از خاکسپاری» جایزه «مولیر» بهترین نمایشنامهنویس را که معادل فرانسوی جایزه «لارنس اولیویه» است، از آن خود کرد. چندی بعد، «مسخ» «فرانتس کافکا» را برای «رومن پولانسکی» ترجمه کرد که نامزد جایزه «مولیر» بهترین ترجمه شد. دومین نمایشنامه او، «گذرگاه زمستانی» نیز جایزه «مولیر» 1990 را دریافت کرد و نمایشنامه بعدیاش، «مرد غیرمنتظره» اجراهای موفقی در «انگلستان»، «فرانسه»، «اسکاندیناوی»، «آلمان» و «نیویورک» داشت. اما معروفترین نمایشنامهی «رضا»، «هنر» است که در سال 1995 برای نخستین بار در «پاریس» بر روی صحنه رفت. از آن تاریخ تا کنون، این نمایشنامه بارها و بارها در سراسر جهان روی صحنه رفته و هر بار با استقبال بینظیری روبهرو شده است.
نمایشنامههای او نه تنها در «لندن» بر روی صحنه رفت که با استقبال منتقدان «بریتانیایی» نیز مواجه شد و در گیشه نیز آنقدر موفق بود که فقط میشد به آن عنوان «پدیده فرهنگی» را اطلاق کرد. بنابراین کمی بعد حرف اجرای آنها در «برادوی» به میان آمد و این را مدیون «شون کانری» بود که بعد از آن که همسر فرانسویاش، «میشله» اجرای فرانسوی «هنر» را در «پاریس» دید، بیدرنگ امتیاز اجرای آن در «برادوی» را خرید. به این ترتیب، سیل جوایز به سوی نمایشنامهنویس ریزنقشی که چشمهای ایرانی داشت جاری شد. او نمایشنامهاش را پیش از هر چیز دیگری برای بازیگران مینویسد. «دیوید ایوس»، مترجم آمریکایی آثار «رضا» در گفتوگویی با مجله تاتر «آمریکا» میگوید: «واقعیت این است که 50 درصد دلیل اجرا شدن نمایشنامههای «رضا» به این بر میگردد که بازیگران دوست دارند آنها را اجرا کنند. نمایشنامههای او مثل لقمه جویده شدهای برای بازیگران نوشته شده است.»
در کارهای «رضا» همواره با طنزی برنده، بیرحم، تلخ، خشمناک، خودشیفته، بدخواهانه و گزنده روبهرو هستیم. او چون کودکی بازیگوش و سهلانگار که با تکه تکه کردن حشرات به کشف زندگی میرسد، به کالبدشکافی طبقهی «بورژوازی» میپردازد. «یاسمینا رضا» اما از نگاه کمدیوار به کارهایش زیاد راضی نیست. او خود میگوید: «خنده همیشه یک معضل است و در عین حال، بسیار خطرناک. شیوهی خندیدن مردم، شیوه دیدن یک نمایش را تغییر میدهد. به این ترتیب، یک نمایش بسیار عمیق ممکن است بسیار سبک به نظر برسد. به نمایشنامههای من همیشه میگویند کمدی، اما به نظر خودم تراژدی هستند. شاید تراژدیهای بامزهای باشند، اما به هر حال تراژدی هستند. شاید این یک ژانر جدید باشد.» همین کمدی دیدن آثار «یاسمینا رضا»، او را در فرهنگ فرانسوی زمین زده است، چرا که در فرانسه برای جدیت بیش از خنده ارزش قایل میشوند.
«نیکولاس سارکوزی» مانند بیشتر شخصیتهای آثار «یاسمینا رضا» خودمحور و به طرز بیمارگونهای جاهطلب است. «رضا» به مدت یک سال در خلال مبارزه انتخاباتی «سارکوزی»، زندگی او را دنبال کرد و به طرزی بیرحمانه و در عین حال تملقآمیز، کودک خودپرست درون یک رییس جمهوری را به تصویر کشید. رمان او درباره «سارکوزی» حتا پیش از آنکه به بازار بیاید، پرفروش شد اما هنور جایزهای ادبی را از آن خود نکرده است. «فیلیپ لانکون» در نشریه «لیبریشن» در این باره نوشت: «رضا آینه تمام نمای «سارکوزی» است چرا که هر دوی آنها خشک، بیرحم، جاهطلب، بیظرافت و از نوع آدمهای «بالزاکی» هستند که دوست دارند شوی خوبی راه بیندازند و عزم راسخشان در این مورد، تنها چیزی است که کمکشان میکند. «رضا» هم مانند «سارکوزی» شناخت زیادی از پدرش ندارد. پدرش یک مهندس ایرانی متولد مسکو بوده که علاقه زیادی به پیانو داشته و در نهایت، با ویولنیستی «مجارستانی» ازداواج کرده است.»
خبر / رادیو کوچه
روز دوشنبه، 19 دسامبر، بر اساس توافقنامهای که فیصل مقداد، معاون وزیر خارجه سوریه با اتحادیه عرب به امضا رسانده، دولت سوریه به ناظران اعزامی این اتحادیه اجازه میدهد برای نظارت بر توقف خشونت با معترضان، در این کشور مستقر شوند.
به گزارش الجزیره، ولید معلم، وزیر خارجه سوریه در بیانیهای که از تلویزیون دولتی این کشور خوانده شد گفت که این توافقنامه پس از آن امضا شد که اتحادیه عرب اصلاحات درخواستی دولت او در طرح اولیه پیشنهادی اتحادیه را پذیرفت.
هنوز مشخص نیست که آیا سوریه با اعزام تمامی ناظران مورد نظر اتحادیه عرب موافقت کرده و یا اینکه تنها اعزام شماری از آنان را مورد قبول قرار داده است.
پیشنهاد اولیه اتحادیه عرب شامل اعزام حدود پانصد ناظر به سوریه بوده است.
ماموریت این ناظران حصول اطمینان از اجرای خواستهای اتحادیه عرب شامل توقف عملیات واحدهای ارتش سوریه علیه معترضان، خروج نظامیان از مناطق شهری و امکان برگزاری تظاهرات اعتراضی مسالمتآمیز است.
پیشتر، دولت سوریه پذیرش پیشنهاد اتحادیه عرب را به تغییراتی در این پیشنهاد، از جمله کاهش تعداد ناظران، عدم دخالت آنان در «امور حاکمیتی» و موضعگیری اتحادیه علیه «شورشیان مسلح» مخالف دولت مشروط کرده بود.
این در حالی است که با گذشت چند هفته از ارایه پیشنهاد اتحادیه عرب و انقضای چندین ضربالاجل به دولت سوریه برای قبول این پیشنهاد، مقامات اتحادیه گفته بودند در نظر دارند خواستار بررسی وضعیت سوریه در شورای امنیت سازمان ملل شوند.
به گفته ناظران، در صورت حمایت اتحادیه عرب از صدور قطعنامه شدیداللحن شورای امنیت علیه سوریه، این احتمال وجود دارد که روسیه و چین نیز از چنین قطعنامهای حمایت کنند.
بیشتر بخوانید:
امیر و کاملیا/ رادیو کوچه
«غار سهولان»، در 42 کیلومتری شرق مهاباد، در استان آذربایجان غربی واقع شده است. سهولان به زبان کردی به معنی «یخبندان» است و مردم محلی غار را «کونه کوتر» یعنی «لانه کبوتر» نیز مینامند. دلیل این نامگذاری وجود تعداد زیادی لانه کبوتر درون غار است. این غار در فهرست آثار طبیعی ملی ایران قرار دارد. غار آبی تاریخی سهولان یکی از مهمترین و کمنظیرترین غارهاى طبیعی کشور و از شگفتانگیزترین جلوههاى طبیعت زیباى استان آذربایجان غربی به شمار میرود.
این غار پس از غار «علیصدر» همدان، دومین غار آبی ایران به شمار میآید. برخی کارشناسان بر این باورند که این غار از روزگارانی دور، مورد استفاده بوده است. سفالهای یافتهشده از دوران اشکانی و جام مسی پیسوز ایلخانی، گواهی بر این مدعاست.
این غار دارای دالانهای متصل به هم با آبی زلال، عمق متوسط یازده متر، عرض دو متر و طول ۲۵۰ متر است. وجود استالاکتیتهای آهکی جلوه خاصی به غار بخشیده است. هرچند از نظر آغاز پیدایش به دوره دوم زمینشناسی (کرتاسه) برمیگردد، اما در هیچ یک از کتابهای معتبر فارسی، کردی، ترکی و عربی نامی از آن برده نشده است. تنها «ژاک دمورگان» جهانگرد فرانسوی بین سالهای (۱۸۹۶-۱۸۹۲ میلادی) که در ایران مشغول نوشتن کتاب جغرافیای غرب ایران بوده غار را دیده و با کمک ساکنین روستا بهوسیله کلک از راه آبی وارد غار و از راه خشکی بالایی خارج شده است.
در سال 1350 خورشیدی یک هیت غارنورد از دانشگاه آکسفورد با تجهیزات کامل از غار دیدن کرده و دربارهی آن نوشتند که غار سهولان یکی از عجیبترین غارهای آبی جهان به شمار میرود. سرانجام در سال 1370 هیتی برای شناسایی از غار دیدن کرده و اقدامات اولیه را برای بازگشایی مسیر انجام دادند که در سال 1376 آن را تکمیل کرده و در نهایت شهرداری مهاباد آن را برای استفاده عموم آماده کرد اما هنوز برای کشف مسیرهای دیگر غار باید کار کرد.
غار از دو بخش آبی با سه حوضچه به هم چسبیده و بخش خشکی مجاور آن درست شده و دارای قندیلهای زیبا و فراوانی است که بر هر کدام از آنها نامی نهادهاند مثل: هشتپا، لاکپشت، ستاره دریایی و یا خوشه انگور. عمیقترین قسمت آبی غار پنجاه و دو متر و میانگین عمق آن بیست متر است. دلیل فعالیت غار رشد قندیلها است.
موجوداتی زنده در داخل غار وجود دارند که عمده آنها کبوتر و خفاش است و همچنین نوعی سخت پوست شبه «آرتیمیا» در داخل آب یافت شده که مستلزم شناسایی بیشتر است. به دلیل تاریک بودن و نبود نور هیچ نوع جلبکی در آب دریاچه این غار رشد نکرده و به غیر از جانداران میکروسکوپی هیچ موجوی دیگری زیست نمیکند.
در محل اتصال قسمت آبی با خشکی در عمق غار یا شیب تند وجود دارد که در انتهای آن تونلی کنده شده وجود دارد که به عقیدهی کارشناسان مربوطه راهی مخفی برای رسیدن به قلعهی بالای کوه بوده که بر اثر مرور زمان مسدود شده است.
این غار آبی با جلوههای طبیعی در دامنه رشته کوههایی به نام «کوتر» قرار دارد که بلندترین نقطه آن از سطح دریاهای آزاد دارای ۲۲۰۰متر ارتفاع است. این غار دو دهانه دارد که ارتفاع دهانه اصلی آن در حدود ۱۷۶۵متر و به نام «کونه کوتر» (لانه کبوتر) به دریچهای به عمق سی متر راه دارد. دهانه دوم که در فاصله نه چندان دور از دهانه اصلی واقع شده در حدود ۱۷۹۵متر ارتفاع داشته و به نام «کونه مالان» بهصورت یک چاه طبیعی تا ساحل این دریاچه پنجاه متر ارتفاع دارد.
محوطه ورودی این غار از سطح جاده بهصورت قطعه زمینی هموار و نعلی شکل پوشیده از چمن است که چندین درختچه نیز در دل صخرههای غار از آن بیرون زده است. با گذر از محوطه بیرونی به دهانه غار میرسیم. محوطه غار به وسیله دالانی که آن نیز یکی از شگفتیهای طبیعت است به دریاچه باز میشود که در این دالان نقشهایی از دوران ماقبل تاریخ را میتوان مشاهده کرد. این دالان با ارتفاعی حدود پنجاه متر بالاتر از اولین دریاچه غار قرار گرفته که با پلههای سیمانی طی مسیر ممکن میشود. دریاچه اول حدود دویست متر مربع وسعت دارد که در واقع اسکله غار هم محسوب میشود.
این دریاچه نیز توسط دالانهایی به عرض یک تا دو متر به دریاچههای دیگری منتهی شود که دیواره و سقف تالارهای آن مجموعهای از شگفتیها و عوارض زیبای طبیعی است. این پرندگان حیواناتی خجول و حساسی هستند که بدون توجه به حضور انسانها مشغول زندگی خود هستند. در اطراف دریاچه دوم علاوه بر یک خشکی، شبه جزیرهای است که میتوان به راحتی از قایق برروی آن پیاده شد. این دریاچه دارای گلوگاهها و ایوانهای بلندی است که انتهای یکی از گلوگاهها به تونلی میرسد که تاکنون کشف نشده است.
مطالعات غارشناسان نشان میدهد که این غار بر اثر فعالیتهای زمینشناسی اواخر دوره «کرتاسه» برمیگردد که قدمت آن به هفتاد میلیون سال قبل باز میگردد.
کارشناسان میراث فرهنگی معتقدند به استناد لایههای سفالی که از منطقه دالان اصلی و تالار بزرگ و دهلیز ورودی کونهمالان به دست آمده است. این غار از هزارههای دوم و اول قبل از میلاد تا دوره پارتی و اسلامی و حتا زمانهایی از قرون وسطا مورد سکونت انسانها قرار گرفته است. به گفته تعدادی از ریش سفیدان روستاهای این منطقه در طول جنگهای زیادی که در کردستان به وقوع پیوسته و نیز در زمان حمله روسها به این منطقه ساکنین روستاهای اطراف در این غار پناه میگرفتند.
منبعها:
راهنمای ایرانگردی و جهان کردی آذربایجان غربی
پورتال شهرداری مهاباد
روزنامه همشهری
ویکیپدیا
کتیبه موجود سازمان حفاظت از محیط زیست در ورودی غار
دوشنبه 28 آذر 90/ 19 دسامبر 2011
اجرا: اعظم
استودیو: سیاوش
تقویم تاریخ
گزیده اخبار مطبوعات دوشنبه ایران
مجله جاماندگان- «قیافه خامنهای بهتر از قطبزاده بود»- شراره سعیدی
بخش اول خبرها
پروندهای برای دین- «نگاهی به مسجدهای ایران»- علی فرحبخش
پسنشینی تند- «نمایشنامهنویس فرانسوی با چشمهای ایرانی»- اکبر ترشیزاد
بخش دوم خبرها
پارسنامه- «سهولان، از عجیبترین غارهای آبی جهان»- امیر و کاملیا
مجله خبری کابل- آرین
دریا پر از کروکودیل است- (قسمت دهم)- مازیار مهدویفر
گفتوگوی روز- اردوان روزبه
بخش سوم خبرها
علی فرحبخش/ رادیو کوچه
مسجد واژهایست عربی که ریشهی آن به وضوح مشخص نیست و در خصوص خاستگاه این کلمه نظرات متعددی وجود دارد.
بعضی ریشهی آن را در زبان آرامی و بعضی در زبان عبری میدانند. عدهای بر این باورند که این واژه پیش از اسلام در ایران به شکل « مزگت » وجود داشته و بعدها توسط اعراب تغییر شکل یافته است.
در هر حال مسجد در تعریف عام آن، محل و مکانیست برای عبادت خداوند.
اولین مسجد مسلمانها، در شهر مدینه پایهگذاری شد. مسجد از همان ابتدای پایهگذاری دین اسلام، نه فقط یک مکان عبادی، بلکه مکانی برای اجتماعهای مردمی و به اصطلاح امروزی، برای بحثهای سیاسی هم بود. اولین مسجد مسلمانها، به سادگی هر چه تمام و رها از هرگونه آذینبندی و پرداختن به ظاهری زیبا، ساخته شد، با خشتهای گلی برای دیوارها و سقفی از لیف خرما.
پس از گسترش اسلام، مسجدها نیز گسترش یافتند. در بعضی سرزمینهای فتح شده به دست مسلمانها، به جای ساخت مسجدی نو، محلها و عبادتگاههای دیگر ادیان را تسخیر و تغییر شکل دادند، از جمله کنیسهها، کلیساها، آتشکدهها و غیره.
مسجدها، محل گردهمایی و مشارکت مسلمانها بود و فقط برای عبادت کاربرد نداشت، هرچند که عبادت در مسجد، مهمترین رکن آن محسوب میشد.
به احتمال زیاد، قدیمیترین مسجد ساخته شده در ایران، مسجد جامع «فهرج» در یزد است. ساخت مسجد جامع فهرج به نیمه اول قرن اول هجری برمیگردد. این مسجد، تنها مسجدی در جهان اسلام با قدمت زیاد است که ساختمان آن از ابتدا تاکنون تغییری نکرده. مسجد از نوع شبستانی و فاقد ایوان است. اگرچه بین باستانشناسان اختلاف نظر وجود دارد اما به احتمال زیاد مسجد جامع فهرج قدیمیترین مسجد ایران است. هر چند برخی مسجد «تاریخانه» دامغان را قدیمیترین مسجد ایران میدانند. در حال حاضر مسجد تاریخانه فقط کاربرد بازدید و گردشگری دارد اما مسجد جامع فهرج کماکان زنده و پویا بوده و در آن نماز برپای میدارند.
در چند سال اخیر، با پرداخت بودجههای هنگفتتر به مساجد، انتقادهای زیادی به دولت ایران وارد آمد. این در حالیست که بسیاری بر این باور هستند که مدارس در ایران، نسبت به بودجهای که برای آن اختصاص مییابد، بسیار در وضعیت نابهسامانی به سر میبرد. در حالی که بودجهی مساجد، هر ساله رشد صعودی دارد
همانگونه که پیشتر ذکر شد، بسیاری از مکانهای مذهبی در ایران، به مسجد بدل شدند تا زحمت تخریب و ساخت یک بنای تازهساز به گردن مسلمانهای تازه وارد نیافتد.
به گزارش سرویس اجتماعی جهان نیوز، نزدیک به 70 هزار مسجد در کشور وجود دارد که از این میزان 60 هزار مسجد متعلق به شیعیان و 10 هزار مسجد نیز برای اهل سنت است.
در چند سال اخیر، با پرداخت بودجههای هنگفتتر به مساجد، انتقادهای زیادی به دولت ایران وارد آمد. این در حالیست که بسیاری بر این باور هستند که مدارس در ایران، نسبت به بودجهای که برای آن اختصاص مییابد، بسیار در وضعیت نابهسامانی به سر میبرد. در حالی که بودجهی مساجد، هر ساله رشد صعودی دارد.
در هر حال، مسجدها به عنوان پایگاههای دینی در ایران، پس از انقلاب اسلامی، وضعیت مناسبتری به خود گرفتند که امری بدیهیست. نقش مساجد در شکلگیری انقلاب و هدایت آن به سوی اسلامی شدن قیام مردمی ایران، از هیچکس پوشیده نیست.
مساجد در ایران، نه تنها برای امور مذهبی، که در موارد سیاسی هم فعالیت خود را گسترش میدهند. این در حالیست که بعضی سردمداران امور مساجد ایران، مانند حجتالاسلام قرائتی، از خالی شدن مساجد شکوه و شکایت دارند.
بزرگترین چالش مساجد در ایران، به خصوص در سالهای اخیر، از سوی افرادی مطرح شده که هزینههای هنگفت ساخت و ترمیم مساجد را از بودجهی دولت به عنوان یک خطای سیاسی مطرح میکنند. همچنین عدم استقبال عموم مردم از شرکت در آیینهای مذهبی در مسجدها، معضل جدیدیست که هر روزه رو به افول میرود.
در این بین مورد بسیار عجیبی که در این اماکن مذهبی رایج بوده و همچنان سنتی حفظ شده و همیشه با طنز همراه است، موضوع کفش دزدی در خانهی خداست.
اما یکی از مسجدهای معروف که حرف و حدیثهای زیادی پیرامون آن مطرح شده و از جمله پر رفت و آمدترین مکانهای مذهبی ایران محسوب میشود، مسجد «جمکران» است که تاریخ پدید آمدن نطفهی آن را پیش از هزار سال پیش میدانند. نگاهی میاندازیم به شرحی پیرامون پدید آمدن این مسجد مذهبی که از سایت ویکی پدیا گرفته شده:
واقعه ساخت مسجد به شیخ حسنبنمثله جمکرانی مربوط میشود، وی ادعا کرد که در بیداری با امام دوازدهم شیعیان، «مهدی» دیدار کرده است و حجتبنحسن دستور ساخت مسجد را به وی داده است.
در میان شیعیان بحثهای زیادی در خصوص ملاقات با «امام زمان» مطرح است. عدهای با استناد به روایاتی، آن را در خواب ممکن میدانند. دریافت نامه از مهدی پس از غیبت کبری نیز مورد قبول بسیاری از شیعیان است، آنچنان که نامه و توقیع رسیده به شیخ مفید – حدود یک قرن پس از غیبت کبری – از نظر شیعیان مورد تردید واقع نشده است.
اما عدهای از جمله برخی از معاصرین، با استناد به نامهای که حجتبنحسن مهدی به آخرین نایب خویش ارسال کرده است، که شیعیان به توقیع ناحیه مقدسه از آن نام میبرند، مشاهده امام زمان در بیداری را بر خلاف نامه منسوب به مهدی میدانند، در بخشی از این نامه آمده است:
غیبت کامل آغاز شد و پس از آن ظهوری نخواهد بود، مگر به فرمان خداوند… به زودی برخی از شیعیان من ادعا خواهند کرد که مرا دیدهاند، آگاه باشید که هرکس قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده مرا کند، دورغگوی و تهمت زننده است…
با اینحال عده بسیاری از جمله شیخ عباسقمی در مفاتیحالجنان و محدث نوری در کتاب خود، با ذکر سند، داستانهای بسیاری از ملاقات افراد با امام زمان نقل میکنند و با استناد به روایاتی، ملاقات با مهدی در بیداری را امکانپذیر میدانند. بههرحال این موضوع هنوز هم محل بحث و جدلهای فراوان روحانیون و اندیشمندان معاصر است.
همچنین داستانهای بسیاری از علمای شیعیان همچون آیتاله بروجردی در تایید این مسجد و برتری آن نقل شده است.
حسنبنمثله جمکرانی در روایت مشهوری که بهنظر میآید تنها سند موجود و معتبر برای ساخت این مسجد باشد چنین میگوید:
«من شب سهشنبه، ۱۷ ماه مبارک رمضان در خانه خود خوابیده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز و مولای خود، مهدی را اجابت کن که تو را طلب نموده است. آنها مرا به محلی که اکنون مسجد جمکران است آوردند، چون نیک نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن تخت گسترده شده، جوانی سی ساله بر آن تخت تکیه بر بالش کرده و پیرمردی هم نزد او نشسته است، آن پیر، خضر نبی بود که مرا امر به نشستن نمود، حضرت مهدی مرا به نام خودم خواند و فرمود: برو به حسن مسلم (که در این زمین کشاورزی میکند) بگو، این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کند. عرض کردم: یا سیدی و مولای! لازم است که من دلیل و نشانه ای داشته باشم و گرنه مردم حرف مرا قبول نمیکنند. فرمود: تو برو و آن رسالت را انجام بده، ما نشانههایی برای آن قرار میدهیم، همچنین نزد سید ابوالحسن (یکی از علمای قم ) برو و به او بگو حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول در این زمین مسجدی بنا نماید. به مردم بگو به این مکان رغبت کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نماز در آن گذارند. آنگاه امام فرمودند: هر که این دو رکعت نماز را در این مکان (مسجد جمکران) بخواند مانند آن است که دو رکعت نماز در کعبه خوانده باشد. چون به راه افتادم، چند قدمی هنوز نرفته بودم که دوباره مرا باز خواندند و فرمودند: بزی در گله جعفر کاشانی است، آن را خریداری کن و بدین مکان آور و آنرا بکش و بین بیماران انفاق کن، هر بیمار و مریضی که از گوشت آن بخورد، حق تعالی او را شفا دهد.
حسن بن مثله جمکرانی میگوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم، تا اینکه نماز صبح را خوانده و به سراغ علی المنذر رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان مکان شب گذشته رفتیم، و در آنجا زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرموده امام علیهالسلام حدود بنای مسجد را نشان میداد. سپس به قم نزد سید ابوالحسن رضا رفتیم و چون به در خانه او رسیدیم، خادم او گفت: آیا تو از جمکران هستی؟ به او گفتم: بلی. خادم گفت: سید از سحر در انتظار تو است. آنگاه به درون خانه رفتیم و سید مرا گرامی داشت و گفت: ای حسنبنمثله من در خواب بودم که شخصی به من گفت: حسنبنمثله، از جمکران نزد تو میآید، هر چه او گوید، تصدیق کن و به قول او اعتماد نما، که سخن او سخن ماست و قول او را رد نکن.
از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا اسبها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستای جمکران رسیدیم، گلهی جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان میآمد، چون به میان گله رفتم، همینکه بز مرا دید به طرف من دوید، جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آن را ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را ذبح کرده و هر بیماری که گوشت آن تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیهاله ارواحنا فداه شفا یافت. ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفت و مسجد جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانید. سپس زنجیرها و میخها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیرها میمالید، خدای تعالی او را شفای عاجل (سریع) میفرمود، پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها ناپدید شد و دیگر کسی آنها را ندید.»
بسیاری از شیعیان شب چهارشنبه از روزهای هفته و شب نیمه شعبان (تولد مهدی) از روزهای سال را به این مسجد میروند و اعمال آن را بهجا میآورند. اعمال آن دو رکعت نماز تحیت مسجد است و دو رکعت نماز استغاثه به صاحبالزمان که به نماز «امام زمان» مشهور است به شیوهای خاص بهجای آورده میشود.
بسیاری داستان شکلگیری و ایجاد این بنا را ساختگی قلمداد میکنند و در مقابل، عدهای نیز با انداختن نامه و عریضه به چاهی به نام چاه عریضه، سعی در ایجاد یک ارتباط با آخرین امام مذهب خود هستند. در خصوص پدید آمدن این مسجد، روایتهای دیگری نیز نقل شده است.
مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید.
محمد ایرانی
جنبشی که سال ۵۷ در ایران روی داد با وجودیکه یک جنبش دموکراتیکی سراسری بود و توانست با مکانیزم خارجی سلطنت استبدادی با نظام سرمایهداری را سرنگون کند، اما نتیجه آن یک حکومت سرمایهداری با ایدئولوژی مذهبی درآمد . جنبش دموکراتیکی که سال ۸۸ در ایران روی داد، یک جنبش سراسری نبوده و بهدلیل عدم وجود نهادهای سیاسی و مدنی نیرومند در مواجهه با قدرت مالی و سپاهی قدرتمند طبقه حاکم نتوانست رژیم را دگرگون کند. جنبشهایی که در کشورهای عربی پس از جنبش ۸۸ ایران روی دادند و هنوز در پروسه تغییرات و تحول بهسر میبرند، همچون سایر جنبشهایی که در سایر نقاط جهان در کشورهای زیر سلطه دیکتاتوریهای سرمایه روی دادند، همه بر یک نکته مهم تاکید دارند که برای دگرگونی و تغییر نظام ، جنبشهای دموکراتیک نیاز دارند در خود تحولی ایجاد کنند. بیش از یک قرن و نیم مارکس و همکار همفکرش انگلس توانسته بودند با مطالعه مناسبات اقتصادی و سیاسی و در پی شرکت موثرشان در تمام جنبشهای آنزمان کشورهای سرمایهداری اروپا نتیجه بگیرند که در تضاد کار و سرمایهدار ، ستم طبقاتی تنها با دیکتاتوری پرولتاریا پایان مییابد . مارکس و انگلس فکر خلاق خود را در پراتیک اجتماعی همانند تمام دانشمندان علوم در حوزه علمیشان به محک آزمایش گذاشته و هر دو بعد تفکر و عمل (پراتیک) را ارتقا میدادند و به این موضوع تا آخر عمرشان وفادار بودند، کاریکه امروزه اکثریت هواداران آنها انجام نمیدهند . انقلاب اکتبر روسیه بهرهبری لنین و حزب بولشویک تز مارکس را به حقیقت تبدیل کرد و در ادامه انقلاب سوسیالیستی در چین و سایر کشورها نشان از این داشت که راه رهایی از ستم طبقاتی روشن شده و بدیل سرمایهداری راه خود را یافته است. اما با تغییراتی که در کشورهای شوروی، چین و سایر کشورهای انقلاب کرده صورت گرفت و کارگران و زحمتکشان آن کشورها همچون سایر کشورهای سرمایهداری تحت استثمار قرار گرفتند، آشکار شد که باید تحولی در تفکر و سازماندهی جنبش کارگری صورت گیرد. واقعیت این بود که مارکس قانونمندیهای جوامع را درست شناخته و سوسیالیسم را همچون گذاری میدانست که باید به ستم طبقاتی پایان دهد، اما هم سرمایهداری قدرت یافته و پیچیدهتر شده بود و هم سازمان و حزبی که دولت آینده را باید تشکیل دهد، باید مورد بررسی و موشکافی قرار گیرد.
قدرتیابی دولتهای بزرگ سرمایهداری و شکست انقلابهای سوسیالیستی منجر به تحکیم نظامهایی شد که برای افزایش سود خود، به کنترل کشورهای عقبمانده و رو به توسعه دارای منابع مواد اولیه و کارگر ارزان بودند، پرداختند که هرکدام آنها تحت دیکتاتوری سرمایهداری با ترکیبی از مذهب، ناسیونالیسم، نژاد و غیره قرار داشتند . آنچه در همه این کشورها الویت داشت سرکوب شدید در داخل کشور برای اینکه هیچ نهاد دموکراتیکی، مدنی، اجتماعی و یا سیاسی پا نگیرد و نتیجه آن شد که اگر در کشوری جنبشی توانست دیکتاتوری را در کشورش سرنگون کند، اما چون نیروی رهبریکننده جنبش در اختیار سازمانها و احزابی قرار نگرفت که استراتژی آنها ایجاد دموکراسی و یا سوسیالیسم باشد، نظام سرمایهداری با شکل دیگری مجددن قدرت را در دست گرفت . شرکتهای بینالمللی در قالب بانکها، بیمهها، نفتی، اسلحهسازی صنایع و تکنولوژیهای گوناگون قادر شدهاند نه تنها حکومتهای کشورهای عقبمانده و رو به توسعه ، بلکه حتی دولتهای کشورهای پیشرفته را نیز در جهت افزایش سرمایههای خود و استثمار بیشتر کارگران و زحمتکشان کنترل کند. سیاستهای اقتصادی نئولیبرالیستی یکی از حربههای این قدرتها که آخرین آن هم نخواهد بود، با استفاده از صندوق بینالمللی پول ، بانک جهانی و امکانات دیگر توانست شدت استثمار را در کشورهای جهان سومی به حداکثر برساند تا با تکیه بر فروش اسلحه و تکنولوژی و تجهیزات و همچنین غارت نیروی انسانی و مواد اولیه آن کشورها، هم بر بحرانهای خود مهار زده و هم بر سرمایههای خود بیافزایند. خروش جنبشهای ما ۹۹ درصدیم که با همراهی اقشار متوسط و کارگران کشورهای غربی صورت گرفته، نشان از این دارد که باز هم ریشه این تضاد در ستم طبقاتی جوامع سرمایهداری نهفته است، گرچه اشتباهی بزرگ است اگر تصور شود سرمایهداری بدون سازماندهی جنبشهایی با استراتژی تغییر نظام از درون متلاشی خواهد شد. تظاهرات ۱۰۰،۰۰۰ نفری پس از انتخابات تقلبی در شوروی که بیست سال پس از فروپاشی روی میدهد، همچون تظاهراتی که سالها قبل در چین روی داد، همچون مسابلی که در سایر کشورهایی که انقلاب سوسیالیستی کردهاند، همه حاکی است که کارگران، زحمتکشان و اقشار متوسط این کشورها نیز با وجود کنترل شدید امنیتی دیر یا زود پرچم مبارزاتی خود را بالا خواهند برد.
کارگران و زحمتکشان که بهقول مارکس جز از دست دادن زنجیرهای خود چیزی ندارند که از دست دهند ، با همه این جریانات منفی و سرکوب شدید، ناچارند که خود را سازماندهی کنند و لذا جنبش کارگری در داخل کشور جان خواهد گرفت و نهادهای نیرومند و مستقل خود را برای لغو ستم طبقاتی خواهد ساخت
مبارزه طبقاتی دو سوی متضاد دارد که از یکسو کارگران و زحمتکشان و نیروهای مبارز تلاش دارند که با سازماندهی خود طبقه حاکم را سرنگون کرده و سوسیالیسم را جایگزین کنند، سوی دیگر که حاکمیت سرمایه است چون نیاز به نیروی کار دارد تلاش دارد که از هرگونه سازماندهی صنفی، مدنی و سیاسی در جامعه جلوگیری کند. در کشورهای پیشرفته غربی (همچنین کشورهای شوروی و چین) کارگران و نیروهای مبارز در مقابل دولتها و شرکتهای بینالمللی قرار دارند و جنبشهای اخیر کارگری و ما ۹۹ درصدیم مقابله را بعد از سالها توقف مبارزه، شدت داده است و این جنبشها پیروز نخواهند شد، مگر اینکه در مبارزه تداوم داشته و ضمن سازماندهی نیروهای خود، قوانین حاکم و حکومت را نشانه گیرند. اما در کشورهای عقبمانده و رو به توسعه کارگران و زحمتکشان نه تنها با طبقه حاکم خود رودررو هستند، بلکه باید با حمایتهای دولتهای بزرگ و شرکتهای امپریالیستی نیز مقابله کنند که از حکومتهای دیکتاتوری در زمان قدرت آنها پشتیبانی کرده و در زمان سقوط آنها نیز تلاش دارند جهت جنبشها را بهسویی ببرند که حکومتهای وابسته سرکار آیند . در دنیای متحول جدید با رشد رسانهها و تکنولوژی اطلاعات، دیگر وابستگی حکومتهای دیکتاتوری به قدرتهای بزرگ متفاوت است ، همچنانکه غربیها و نیروی نظامی آنها ناتو با تکیه به درخواست بخش اندکی که خود را اپوزیسیون نظام حاکم و نماینده ملتشان میدانند، بهخود اجازه دخالت نظامی در آن کشور را میدهند. این بخش از اپوزیسیون که گاهن حتا از جداشدگان حاکمیت مستقر با ترکیبی از مهاجران مخالف در کشورهای غربی هستند، بدون داشتن تایید اکثریتی از ملت با توجیه اینکه از طرف تعدادی بهعنوان آلترناتیو منتخب شدهاند و دیکتاتوری حاکم امکان انتخابات آزاد و ایجاد بدیل را نمیدهد، برای به قدرت رسیدن خود موجب عدم رشد جنبشهای دموکراتیک و مدنی داخل کشور شده و دخالت خارجی را درخواست میکنند. نتیجه انتخابات در کشورهای تونس ، لیبی و مصر که در فاصله کوتاهی از سقوط دیکتاتورهای آنها انجام گرفت با پیروزی گروههای اسلامی که تنها گروههای منسجم در زمان دیکتاتوریهای سابق بوده پایان گرفت که حداکثر ترکیه فعلی را الگوی حکومت اسلامی خود میدانند، تمدید یا عقد قراردادهای بزرگ با شرکتهای امپریالیستی خود گویای وابستگی و وامداری آنها به غرب را نشان میدهد .
وابستگی رژیم جمهوری اسلامی نیز به خرید سلاح و انرژی هستهای، تکنولوژی جاسوسی، تجهیزات برای سرکوب مخالفان، خرید تجهیزات و مواد اولیه و تکنولوژی و کالاهای مصرفی و فروش محصولات ساخته شده از طرق مختلف از کشورهای غربی، چین، شوروی، کره شمالی و غیره مفهوم داشته و رژیم با داشتن توان مالی و قدرت نظامی سپاه توانسته است تا بهامروز جنبشهای داخلی را سرکوب کند. تجربه جنبشهای کشورهای عربی که پروسه ۳۳ سال پیش جنبش دموکراتیکی ایران را طی میکنند، نشان داد که سقوط دیکتاتورها نه تنها تحت تاثیر جنبشهای داخلی که در حال گسترش خود بودند، بلکه با مکانیزم دولتهای بزرگ و انتخابات زودرس به حکومتهای متفاوت اسلامی که با شعار رافت اسلامی پا پیش گذاشته، منجر میشوند. البته تجربه به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی زنگ خطر را برای جنبشهای دموکراتیک عربی بهصدا درآورده و باید دید در آینده این جنبشهای دموکراتیک قادر خواهند بود موازنه را بهسود خود تغییر دهند یا حکومتهای اسلامی ایجاد شده خود را تثبیت خواهند کرد، حوادث که خلاف جهت را نشان میدهند . بنابراین در کشورهایی همچون ایران، کشورهای عربی و غیره که تحت ترکیبی از دیکتاتوریهای سرمایه و مذهب یا ناسیونالیسم قرار دارند، جنبشهای دموکراتیک ناچارند خود را طوری سازماندهی نمایند که انتخاب حتی حکومت سکولار دموکرات در آنها پس از چند سال مجددن به حکومتی دیکتاتوری همچون سابق تبدیل نشود. در غیر این صورت این جنبشها با همه مبارزاتی که انجام میدهند، نتیجه حکومتهایی در ظاهر دموکراتیک حاصل میشود که پس از چند سال همان دیکتاتوری بهنوعی با پوشش جدید ایجاد خواهد شد. فقدان سازماندهی کارگران و جنبشهای دموکراتیک در سال ۵۷ به حکومت فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی منتهی شد و متاسفانه پس از حدود ۳۳ سال هنوز اصلاحطلبان و بعضی گروههای سیاسی، حقوقی و مدنی دیگر در فکر احیای نوع دیگری از نظام اسلامی هستند تا از گسترش جنبش دموکراتیک و جنبش کارگری جلوگیری نمایند.
اکثریت اپوزیسیون خارجنشین ایرانی چه باور به سرنگونی رژیم اسلامی با تکیه بر جنبشهای دموکراتیک داخلی داشته و چه بدون تکیه بر آن جنبشها باور به دخالت محدود و یا نامحدود غرب دارند، در نهایت استراتژی خود را به حکومتهای سکولار دموکرات با شکل جمهوری و یا مشروطه که جدایی دین از حکومت را تضمین نموده، تمامیت ارضی با تکیه بر فدرالیسم و محور اصول حقوق بشر و شرایطی دیگر تنظیم نمودهاند. واقعیت اینکه تعیین شعارها از طرف گروههای سیاسی و یا انسانهای خوب نیست که آرزو یا استراتژیای را پیروز میکنند، بلکه نوع سازماندهی و رهبری در آلترناتیو است که مشخص مینماید انتهای راه بهکجا میرسد. پایان راه برای کسانیکه به قدرت خارجی از طریق بمبباران و جنگ و یا دخالت محدود که روشن نیست چگونه کنترل میشود، متکی هستند به قدرت رسیدن اپوزیسیون و یا اپوزیسیونهایی است به جنبش داخل باور نداشته که با غرب توافق کرده و پس از سقوط دیکتاتور جایگزین آنها شده و سپس با گذراندن زمان، پس از مدتی دیکتاتوری جدید را مستقر میکنند. اما برای اپوزیسیون و یا اپوزیسیونهایی که پشتیبان جنبشهای کارگری و دموکراتیک داخلی هستند، بهکمک یکدیگر سرنگونی رژیم دیکتاتوری را پس از ایجاد نهادهای قدرتمند رقم زده و قدرتهای بزرگ را وادار میکنند که آنها را بهرسمیت بشناسند . موضوع اصلی ایناستکه اولن بدون ایجاد این نهادهای قدرتمند، هرگونه تغییری سطحی و یا گذرا بوده و در نتیجه حکومتهای مستبدی راس قدرت قرار خواهند گرفت و پس از سرنگونی دیکتاتور انتظار ایناستکه جنبشهای کارگری و دموکراتیکی باید اعتراضات خود را متوقف نمایند تا حکومت جدید امکان تغییرات را داشته باشد . زمانی جوهر دیکتاتوری این حکومتها روشن میشود که دیگر قدرت حاکمه مسلط شده و توانسته است جنبشها را کنترل کند، تجربه گرانبها و خونین سالهای ۵۷ تا ۶۰ حکومت جمهوری اسلامی بهترین گواه و شاهد تاریخی است. مدرک زندهای که همکاری و سکوت افراد و گروههای سیاسی و حتی چپ را یادآوری میکند که چگونه بهقول خودشان از ترس سلطنت وابسته و بورژوازی لیبرال، اسیر خرده بورژوازی مذهبی شدند، در حالیکه نباید فریب طبقه سرمایهداری را خورد که خود را با اشکال و جناحهای متفاوت در میآورد.
نوع حکومت در کشورهایی همچون شوروی و چین و کوبا و مشابه آنها با توجه به دیکتاتوری و نظام حاکم در آنها و از اینکه بیشتر از حکومتهای دیکتاتوری کشورهای عقبمانده و رو به توسعه نیز حمایت کرده و از دادن تکنولوژی و تجهیزات سرکوب جنبشها و سلاح جنگی و همچنین کالاهای مورد نیاز کم کیفیت به آنها پشتیبانی میکنند، مورد علاقمندی هیچ جنبش سوسیالیستی، دموکراتیکی، اصلاحطلبی و حتی بخش مخالف ارتجاعی نیست. از این بابت حاکمان این کشورها باید بهخود ببالند که چگونه انقلابات سوسیالیستی را که آرمان بسیاری از جنبشهای دموکراتیک و کارگری شده بود را به چنین حکومتهای دیکتاتوری تبدیل کردهاند که مدتها شور انقلاب سوسیالیستی را در باورها خاموش کرد . بهنظر میرسد که جنبشهای مدنی و کارگری در این کشورها کار بسیار مشکلتری نسبت به جنبشهای مشابه در کشورهای پیشرفته غربی برای تغییر در جوامع خود دارند، گرچه خود بهدلیل واگذاری قدرت در پروسه انقلاب در ایجاد چنین نظامهایی موثر بوده و حال ناچارند که با این سیستم به مبارزه طبقاتی بپردازند. اکثر اپوزیسیونهای کشورهای عقب مانده که بیشتر در کشورهای غربی ساکن هستند، نوع حکومتهای کشورهای بزرگ غربی را سکولار دموکرات باور داشته و آرزوی چنین حکومتی را برای کشور خود دارند، تنها بخشی از گروههای چپ هستند که آن کشورها را امپریالیست نامیده و با شیوههای گوناگون به انقلابی تحت رهبری پرولتاریا فکر (نه عمل) میکنند. در سالهای اخیر بسیاری از گروهها و سازمانهای چپ و از جمله سازمانهایی که به قومیتها وابستگی بیشتری دارند، از نظر تفکر و استراتژی به سازمانهای سوسیال دموکرات و دموکرات نزدیک شده و خواهان تحول دموکراتیک جامعه با شرط سرنگونی رژیم هستند.
جنبش ما ۹۹ درصدیم چنانچه از اسمش پیداست و طبعن غیر از کارگران، زحمتکشان و اقشار متوسط خواهان تغییر نظام، از بخشی از طبقه ناراضی سرمایه نیز تشکیل شده است، اما جناح چپ این جنبش ماهیت نظام سرمایهداری را هدف گرفته است. آنچه این جنبش پس از سالها رکود مبارزاتی و عقب نشینی در مقابل سیاستهای نئولیبرالیستی در چنین کشورهایی آشکار میسازد، سرکوب جنبشهای کارگری و دموکراتیکی و حتی قشر پایین طبقه حاکم با تکیه بر قانون اساسی آن کشورها است. این جنبشها حاکی از آن هستند که احزاب حاکم در کشورهای پیشرفته نماینده واقعی مردم و بخصوص کارگران و زحمتکشان نبوده و رعایت نسبی اصول حقوق بشر مصوب تا به امروز نتوانسته است دموکراسی دلخواه را حتی در این کشورها اعمال نماید! کشورهای اسکاندیناوی که نوع حکومتشان براساس نظام سرمایهداری و امکانات بسیار دولتی برای رفاه مردم دور میزند، نوعی تحول تدریجی دموکراتیک را عرضه میکنند که با سمتگیری گاهبهگاه مرتجعانه دولتهای آنها در رابطه با کشورهای عقب مانده ، مشکلات محوری حل نشده آنها را عیان میسازد. تجربه سقوط اقشار متوسط و پیوستن آنها به طبقه کارگر، از دست رفتن امکاناتی که طی سالها بهدست آمده که با بحرانهای اقتصادی بیپایان از دست میروند، دولتها که بیشتر بازیچه دست بانکها و سرمایههای بزرگ هستند، بیکاری روزافزون و موارد دیگر همه حاکی از فقدان سازمانهای صنفی، مدنی و سیاسی نیرومندی در این کشورها هستند. جنبش ۹۹ درصدیم حتی اگر در این مرحله توسط دولتها و اقشار وابسته به سرمایه از هدف خود منحرف شده و یا متوقف شود، باز هم سربلند خواهد کرد و با ایجاد سازمانهای خود به آرمانی که دارد جامه تحقق خواهد پوشاند.
در کشورهای عقبمانده و رو به توسعه کار برای جنبشهای دموکراتیکی و کارگری بهدلیل شدت سرکوب حکومتهای دیکتاتوری که از ارتش و سپاه و سایر نیروهای انتظامی بهره میگیرند، بسیار سختتر و پیچیدهتر است. در اینگونه کشورها از جمله کشور ایران که جناح تندرو روزبهروز به انحصار قدرت در میان اقلیتی پافشاری کرده و لذا طیف وسیعی از مخالفان را ایجاد میکند که هر گروه یا قشر آن هدف جداگانهای دارند که امکان وحدت با یکدیگر و رسیدن به جنبش دموکراتیک واحد را مشکل مینماید. طیفی از جناح حاکم که خود سالها قدرت را در دست داشته و در سرکوب سایر اقشار شرکت موثر داشته، به صف مخالفان جناح تندرو میپیوندد و چون از امکانات اقتصادی و سیاسی و ارتباط با دولتهای بزرگ بهرهمند است، تلاش میکند که خود را در راس مخالفان جای دهد. روشنفکران وابسته آنها چه از نظر تئوری و چه از نظر سیاسی از طریق رسانههای نیرومندشان و رانتهای که ایجاد میکنند، افکار التقاطی را رشد داده و وانمود میکنند که حرکت آنها بر محور انتخابات و وادار کردن جناح تندرو برای مذاکره تنها راه آسان، سریع و بیخشونت برای گرفتن قدرت است. این نقش در کشور ایران با سران اصلاحطلبی است که با تحریف مبارزه بیخشونت را غصب کرده و تلاش دارند با تکیه بر شرایط انتخابات، حفظ کشور از طریق جنگ با متجاوز خارجی، مداخله موثر و یا محدود کشورهای بزرگ، تحریمهای شدید و موارد دیگر یا جناح تندرو را وادار به تغییر و اصلاح نموده و یا خود جایگزین آنها شوند. متاسفانه بخشی از اپوزیسیون خارج کشوری نیز که سهمی از قدرت را در مخالفتی سهلتر و بدون تکیه بر جنبشهای داخلی پیگیری میکنند ، به دام اصلاح طلبان افتاده و در نتیجه بخشی از جنبش مبارزاتی را به انحراف میکشانند .
بنابراین برای اقشاری که بهدنبال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بوده و خواهان پیروزی جنبش دموکراتیک هستند، کار به مراتب دشوارتر گشته و این جنبش نیاز دارد که چه از نظر تئوری، چه از نظر انتخاب همپیمانان و چه از نظر عملی و انتخاب استراتژی هوشیار باشد تا جنبش دموکراتیک در نیمه راه تغییر جهت بهسود گروه و یا قشری از حاکمیت جدید ندهد . تغییراتی که در سالهای اخیر بهدلیل انحصار قدرت توسط جناح تندرو حکومت با پیروی تراژدیکی از سیاستهای نئولیبرالیستی سرمایههای بزرگ در جامعه پیش آمده موجب شده که بسیاری از اقشار متوسط و حتی قشر پایین طبقه سرمایه به قعر اجتماع پرتاب شوند، جاییکه کارگران و زحمتکشانی قرار دارند که ضمن بیکاری فراوان با سرعت بیشتری به زیر خط فقر برده میشوند. این اقشار باید دریابند که تن دادن و توقف در ادامه راه جنبش دموکراتیک، قدرتیابی افراد و یا جناحی را در بر خواهد داشت که با گذر زمان حکومتی همچون سابق ولی با شیوه و ترفند جدید را مستقر میکنند که نتیجه برای آنها تفاوتی با گذشته نخواهد داشت. در نتیجه ضروری است که جنبش دموکراتیک به حکومتی منجر شود که تنها اسم سکولار دموکرات بر محور اصول حقوق بشر و تکیه بر تمامیت ارضی کشور و شعارهای دیگر را یدک نکشد، بلکه حکومتی واقعن سکولار دموکرات را جایگزین نماید که در آنها از تبعیض جنسیتی، قومی، مذهبی و غیره اثری نباشد. در این میان تفاوتی که در استراتژی جنبش کارگری و جنبشهای دموکراتیک وجود دارد، مبنای آزادی سرمایه از اصول حقوق بشر بهعنوان یکی از محورهای جنبش است که در حقیقت کارگران و زحمتکشان را در جایگاه خود باقی نگاهمیدارد.
طبیعی است کارگران و زحمتکشان که در پروسههای گوناگون و در مقاطع مختلف همواره همچون سربازان پیاده برای بهقدرت رسیدن جناحی مورد استفاده قرار گرفتهاند، امروزه باورکردن هر جنبشی برایشان بسیار سختتر بوده و بهراحتی تن به رفتن زیر پرچم هر گروهی نخواهند داد. تغییراتی که اخیرن در طبقات و اقشار جوامع چه کشورهای بزرگ و چه کشورهای عقب مانده و رو به توسعه روی داد، موجب شد که اقشار وسیعی چه بهعنوان کارکنان، چه روزمزد، چه بخش خدماتی و چه بهعنوان بخشهای دیگر به طبقه کارگران و زحمتکشان افزوده شوند، بهطوریکه اکثریت بزرگی از جمعیت هر کشور با احتساب خانوادههایشان در این طبقهبندی جای میگیرند. در حقیقت شعار ما ۹۹ درصدیم در کشورهای پیشرفته ناشی از این تغییرات قشربندی صحیح جلوه میکند ، همچنین بهدلیل انحصار جناح تندرو در حاکمیت کشور ایران (کم و بیش در سایر کشورهای عقبمانده) کمیت کارگران و زحمتکشان بههمراه سایر اقشار شامل اکثریت قاطعی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند . بنابراین حکومتی که از پس جنبش دموکراتیک سرکار میآید باید خواستههای این اکثریت را برآورده کند، در غیر این صورت دیر یا زود جنبش دموکراتیک دیگری بههمراه جنبش نیرومند کارگری سر از آتش خاکستر بیرون خواهد آورد. لذا ایجاد نهادهای قدرتمند کارگری، زحمتکشان و سایر جنبشهای دموکراتیک در ابتدا شرط تشکیل بدیلی نیرومند در داخل کشور بوده و باید در پروسه سرنگونی نظام حاکم ، رهبری جنبشها براساس آنکه خواست این اکثریت را درنظر گیرند تشکیل شود. بهعبارت دیگر باید مفهوم واقعی حکومت سکولار دمکرات در سازماندهی نیروها در پروسه تغییر نظام نمود پیدا نماید تا روشن شود که پس از پیروزی چه بخشهایی از جامعه در راس قدرت قرار خواهند گرفت.
درست است که سرکوب شدید حکومت مانع تشکیل سازمانهای صنفی و سیاسی مستقل کارگران است، چنانچه این امر برای سایر اقشار نماینده جنبشهای دموکراتیک نیز صدق میکند، اما عدم شرکت بخش عظیمی از کارگران در جنبشها بهدلیل عدم اعتماد آنها برای تامین خواستههای خود است. آنها بارها مورد استفاده سایر گروههای سیاسی قرار گرفتهاند و با وجودیکه دلشان همراه جنبشهای دموکراتیک است منتها زمانی با اکثریتی به جنبش متصل خواهند شد که خود توانسته باشند سازماندهی جنبش کارگری را بهثمر رسانده باشند. کارگران و زحمتکشان نباید با تجاربی که در سالهای اخیر داشتند حاضر شود بهعنوان سربازان گروههای سیاسی و حتی چپ قرار گیرند که از رهبری آنها صحبت کرده ولی روشنفکرانی (تا ابد در کمیته مرکزی) را در راس خود قرار داده که پس از پیروزی حداکثر به حکومتی همچون شوروی و یا چین پروسه انقلاب آنها بسنده میکنند. اپوزیسیون خارج کشوری با وجود میلیونها ایرانی میتواند پشتیبان مهم جنبشهای داخل کشور محسوب شود، اما آنچه اهمیت داشته و دارد اینکه تغییرات و سرنگونی رژیم در داخل کشور و توسط بهدیلی نیرومند داخلی انجام میشود. بعضی ایجاد جنبش کارگری را بسیار دور احساس میکنند، در حالیکه این امر در مورد ایجاد جنبش دموکراتیک واقعی نیز صدق میکند و هر دو این جنبشها در پروسه مبارزاتی قادر خواهند بود که نیروهای خود را سازماندهی کنند، هرچند بخشی از آنها قابل تفکیک از یکدیگر نباشند. طبقه و طیف وسیع کارگران خواستار جامعهای هستند که اصول حقوق بشر آن با تکیه بر رفع هر نوع تبعیضی جاری باشد و این موضوع محقق نخواهد شد مگر آنکه سازماندهی و تشکیل آلترناتیو در مرحله جنبش دموکراتیک طوری انجام گیرد که خواسته باشد ادامه مبارزه را بهسمت سوسیالیسم بکشاند که به پایان تبعیضها سرانجام دهد.
در حال حاضر سرعت تغییرات در داخل کشور بالا بوده و بهنظر میرسد که جناحها را در انتخاب پایان راه در پیش در تنگنای بیشتری قرار داده است. جناح تندرو حاکم بهرهبری ولایت (نا) فقیه پل پشت سر خود را برای اتصال سران قبلی نظام همچون رفسنجانی و خاتمی و سایرین خراب کرده است و درگیری فعلی آنها با جناح دیگر اصولگرایان بهرهبری ظاهری رییس (نا) جمهور، بدون اینکه اهمیتی داشته باشد که کدامشان برنده شده و یا باهم قسمت کنند، منجر به ریزش بیشتر جناح حاکم میشود . امکان دارد بخشی از اصولگرایان به اصطلاح (نا) میانهرو اگر از جناح تندرو حمایت نکنند و یا قصد اتصال مافیای رفسنجانی به اصولگرایان را داشته باشند از طیف قدرت خارج شوند و بخشی از حاکمیت که از ترس جنگ و تحریمهای افراد و بلوکه شدن حسابهای بانکی در خارج کشور، راه آشتی با غرب را برای حفظ نظام پیشنهاد کرده و دنبال راه فراری میگردند نیز بتدریج از طیف قدرت کنار میروند. سپاه و روحانیون بهعنوان دو بازوی اصلی نظام در ۳۳ سال گذشته در بین جناحهای مختلف حاکمیت تقسیم شده و دیگر از یکدیگر قابل تمیز نیستند و همچون سایرین و با تکیه بر رانت به چپاول منابع اقتصادی کشور مشغولند و نشان دادهاند که نمیتوانند بهعنوان سپاه یا روحانیت بخشی از جنبش دموکراتیک را در آینده همراهی کنند. گروههایی همچون موتلفه، جبهه اصولگرایان و پایداری به باند تندرو نزدیک بوده و همراه دفتر رهبری منابع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را با خود تقسیم نموده و در سرکوب شدیدتر مخالفان چه مدنی و اجتماعی و چه سیاسی متحدند. البته سایر جناحهای حاکم و سران اصلاحطلب که از آزادی بیان و وضعیت بحرانی کشور صحبت میکنند نه بهدلیل حمایت از جنبش دموکراتیک و یا کارگران ، بلکه بهدلیل از دست دادن قدرت چنین موضعی را اختیار کردهاند. نیروهای انتظامی، فرماندهای رده بالای ارتش، بسیجیان، لباس شخصیها و سایرین نیز همچون مزدوران و ابزار سرکوب حاکمیت هستند که به نصیب بردن تکه گوشت یا استخوانی بههر رذالتی تن میدهند. چنانچه گفته شد انحصار در حاکمیت منجر به سازماندهی نیروهایی شده که راهی ندارند جز سرکوب شدید داخلی و ایجاد بحرانهای خارجی و داخلی حتا به قیمت جنگ، چراکه ایمنترین جا برای آنها داخل کشور بوده و لذا تا روز سقوط همچون دیکتاتورهای دیگر خواهند ایستاد . انتشار اخبار جنگ که اینروزها توسط منابع و قدرتهای خارجی وسعت یافته و توسط تعدادی روشنفکر و گروههای سیاسی برای پیشبرد خواستههایشان ابعاد بزرگتری به آن داده شده است، فعلن بیشتر حالت جنگ روانی داشته و بهنظر امکان آن فراهم نیست، مگر شرایط متفاوت شود.
سران اصلاحطلب با وجود شدت سرکوب که دامن بخشی از آنها را هم گرفته است، برای حفظ نظام و گرفتن بخشی از قدرت همچنان با ذکر شرایط انتخابات همچون محدود کردن وظایف شورای نگهبان و حذف زندگی بازداشتی موسوی و کروبی که برایشان اهمیت بیشتری از آزادی همه زندانیان سیاسی دارد، ذکر خطر جنگ با کشورهای بزرگ و خطر پیروزی جنبش دموکراتیک که حذف نظام را بدنبال دارد، تلاش دارند جناح تندرو را وادار به مصالحه و گفتوگو نمایند. باید پذیرفت که بنبست راه اصلاحات با عدم سازش جناح تندرو حاکم با اصلاح طلبان بیشتر به اثبات رسید، چراکه روشنفکران و ایدئولوگهای داخل و خارج کشوری اصلاحطلب هنوز ترفندهای اسلام رافتی در سمینارهای پژوهشی! فقها! را دنبال کرده و یا با بیان جنگ با اسرائیل و حفظ وطن و دموکراسی که بویی از آن نبردهاند همچنان به اصلاحات قانون اساسی چسبیدهاند. روشنفکران اصلاحطلب نمیخواهند باور کنند که جناح تندرو آنها را به قدرت راه نخواهد داد، چراکه جنگ را فرصتی برای حفظ جناح خود میپندارد، چراکه باور دارد اگر جنگی صورت گیرد بهصورت بمبارانهای هوایی خواهد بود که تاسیسات هستهای و نظامی آنها تخریب شده و اگر هزاران انسان بیگناه همچون جنگ با عراق زخمی و کشته و اسیر شوند، اهمیتی ندارد چون برای آنها ارزشی قایل نیستند. درعوض با تبلیغات مجانی اصلاحطلبان و فشاری که خود از نظر سربازی اجباری برای دفاع از وطن (درستتر گفته شود دفاع از حکومت اسلامی) تجهیز کرده، جنبشها را بهدلیل حکومت نظامی سرکوب و با اجرای بیدادگاههای خود مبارزان و مخالفان را اعدام خواهند کرد. سرانجام مسولین نظام توپ و تشر اینکه در مقابله حمله خارجی، سراسر جهان را به آشوب خواهند کشید را فراموش کرده، همچون سایر دیکتاتورها و مثل صدام و قذافی حاضر خواهند شد که حتی بر ویرانه باقیمانده از کشور حکومت کنند. البته تنها راه بهقدرت رسیدن اصلاحطلبی و یا بخشی از اپوزیسیونهای دیگر، تغییر نظام توسط قدرت خارجی است و بههمین دلیل رانتهای آنها فعالند. با جنگ محدود سران اصلاحطلب و بخشی از اپوزیسیون ممکن است به قدرت نرسند، ولی حمایت از آن بخشی از بدنه و هواداران اصلاحطلب و یا اپوزیسیون مخالف را از جنبشهای دموکراتیک دور میکند. جنبشهای کارگری و دموکراتیک هیچ زمان فریب انتخابات آزاد و یا دفاع از وطن برای حفظ نظام را نخورده و با وجود انرژی که از نفت و گاز و نور خورشیدی در کشور با شرایط سهلتر و ارزانتر بهدست میآید خود را با شعار انرژی هستهای حق مسلم ماست، اسیر تکنولوژی پرخطر روسها نخواهند کرد.
جنبشهای دموکراتیک از طیف وسیعی ایجاد میشوند که از حقوق و خواستههای صنفی، مدنی، اجتماعی، تاریخی، محیطزیست، جنسیتی، قومی، زبانی، نژادی و موارد مشابه و همچنین از حقوق و خواستههای سیاسی مطابق با جوامع امروزی دفاع مینمایند. محور بیشتر این خواستهها بر مبنای اصول حقوق بشر است که توسط همه کشورها به امضا رسیده و باید توسط دولتهای آنها، خارج از آنکه چه شکل و کیفیتی دارند، رعایت شود. بنابراین طبق این اصول جامعهای دموکراتیک محسوب میشود که در آنها تبعیض جنسیتی نباشد، آزادی بیان و تجمع حمایت شود، اقوام و نژادها امکان رشد و ترویج فرهنگ قومی را داشته باشند، مذاهب و یا بیمذهبی آزاد باشد، فدرالیسم بر اساس خواستههای محلی آزاد باشد، بر حفظ محیطزیست و آثار تاریخی کوشا باشند، حق ایجاد سندیکا و یا اتحادیه مستقل برای همه اقشار آزاد بوده و ایجاد آنها و یا حق اعتصابشان نیاز به مجوز دولت نداشته باشد، حق کار و انتخاب شغل آزاد باشد، حقوق زندانی و محکوم رعایت شود و مواردی دیگر که دولتها باید فضایی ایجاد کنند که آنها عملی شوند. اگر دولتهای کشورهای بزرگ با تکیه بر قدرت اصول حقوق بشر را رعایت نمیکنند، اما قوانین این کشورها به مردم خود اجازه میدهد که از این آزادیها برای تجمعات خود استفاده کنند، درحالیکه قوانین جاری در کشورهای دموکراتیک ناقض بسیاری از اصول حقوق بشرند. این حکومتها علاوه براینکه اجازه فعالیت دموکراتیک و مدنی و اجتماعی را حتا در چهارچوب قوانین خود نداده و فعالیت سیاسی را بهرسمیت نمیشناسند، بلکه هر فعالیتی را بر علیه نظام تفسیر کرده و فعالان را محکوم به زندان، شکنجه و اعدام مینمایند. بنابراین زنان، خبرنگاران، معلمان، کارگران، دانشجویان، طرفداران حفظ محیط و آثار تاریخی، نویسندگان، هنرمندان، مددکاران اجتماعی، حقوقدانان، وکلا، قومیتها، مذاهب و سایر اقشار تلاش میکنند خواستههای خود را در کمپینها و انجمنها و سندیکاها و گروههای سیاسی که همگی از طرف حکومت ممنوع شدهاند، پیگیری نمایند. جنبشهای دموکراتیکی بر این اساس پایهگذاری شده و زمانیکه به سازمانهای نیرومندی تبدیل شدند و با یکدیگر به وحدت رسیدند قادر خواهند بود نه با اصلاحات که به تغییر نظام دست زنند و این راهی است که باید طی شود ، کما اینکه این پروسه در داخل کشور در جریان است.
مارکس و انگلس که خود در پروسههای جنبشهای دموکراتیک و کارگری زمان خود شرکت میکردند ، نتایج را در آثار ارزشمندشان آوردهاند ، آثاری که توسط بسیاری حفظ شده و در مقالات آنها بهعنوان فاکتهای مقدس ذکر میشود و همین کافی است که خود را کمونیست و پرولتاریا بنامند، درحالیکه از پراتیک اجتماعی آن اندیشمندان یادی نمیکنند. در شوروی سال ۱۹۱۶ بهدلیل استفاده حزب بولشوویک از موقعیت استثنایی پس از جنگ جهانی اول و وجود یکسری مکانیزمها، موجب شد که پروسه انقلاب دموکراتیکی بسیار کوتاه باشد که خود عمل مهمی بود که بههمراه دلایلی همچون جایگاه و پایگاه کسانیکه رهبری حزب را در دست داشتند، انقلاب سوسیالیستی در ادامه به انحراف کشیده شود. آثار مختلف مارکس، انگلس، لنین، مائو و سایرین حاکی از باور داشتن آنها به جنبشهای دموکراتیکی است، اما پس از نفوذ امپریالیسم و دخالت علنی آنها در سایر کشورها و ایجاد قشر بندی جدید، بیشتر جنبشهای دموکراتیکی به رهبری خرده بورژوازی و سوسیال دموکراسی انجام شد که به حرکتهای ارتجاعی موسوم شدند. در حالیکه جنبشهای دموکراتیکی همواره چه در کشورهای پیشرفته و چه در سایر کشورها در جریان بوده و همچنان در جریان است و بهاین ترتیب باید به آنها بهصورت یک واقعیت و تحول نگریست، متاسفانه افراد روشنفکر و گروههای چپ ایرانی که رهبری آنها بیشتر در خارج کشور اقامت دارند، برای جنبشهای ۹۹ درصدیم و عربی و یا سایر کشورها بیشتر از جنبشهای دموکراتیک داخل کشور خود ارزش قایل هستند. در آینده سازمانهای نیرومندی که جنبش کارگری و جنبشهای دموکراتیک با رهبری متفاوتی که ایجاد خواهند کرد، روشن مینمایند که آیا در ابتدا حکومتهای سکولار دموکرات ایجاد شده و سپس به سوسیالیسم ختم میشود و یا اینکه مرحله دموکراتیک بصورت گذار بوده و سوسیالیسم حاصل بلافاصله مبارزات خواهد بود.
با وجوداینکه بیش از یک قرن از جنبش کارگری ایران میگذرد، به دلایلی همچون ترس از انقلاب سوسیالیستی توسط حکومتها و دولتهای کشورهای بزرگ، مکانیزم مثبت انقلاب سوسیالیستی از یکطرف و تاثیر منفی گروههای سیاسی که الویت آنها دستورات شوروی بود، جدا شدن نیروهای سوسیال دموکرات از جنبش کارگری در سالهای ۳۲ بهبعد، تفکر غلط سوسیالسیم تخیلی گروههای چپ در سالهای ۵۷ تا ۶۰، پا نگرفتن سندیکاها و نهادهای کارگری مستقل از گروههای سیاسی، شکست و انحراف انقلابات سوسیالیستی، سرکوب شدید جنبشهای کارگری، قدرت گرفتن سندیکاهای زرد دولتی و موارد دیگر موجب شد که جنبش کارگری ایران هنوز در پروسه ایجاد تشکل صنفی و نهادهای کارگری باشد. حکومتی که امروزه با تغییر قوانین ارتجاعی کار بهسمت خلع ید کردن کامل کارگران در مقابل کارفرمایان و رانتهای حکومتی و دولت حرکت میکند، حکومتی که با بحران اقتصادی، بیکاری روزافزون با توقف تولید با واردات کالاهای چینی و هندی و یارانهای که بهگفته مسولین خانههای کارگر دولتی و حزب کار زرد، حداقل ۷۰ درصد کارگران به زیر خط فقر برده شدهاند . همچنین حکومت تلاش دارد با الویت قراردادهای موقت و سفید امضا بر قراردادهای رسمی که با تظاهرات شکوهمند کارگران پیمان کاری ماهشهر و تبریز و تهران مواجه شد، عدم پرداخت ماهها حقوق به کارگران واحدهای تولیدی و خدماتی و موارد دیگر کارگران را در فشار اقتصادی نگاه دارد. آش آنقدر شور شده که مسولین خانههای کارگر و حزب کار که تا چندی پیش نمایندگان سندیکاهای مستقل را مورد تهدید و ضرب و شتم قرارمیدادند، اکنون از حقوق کارگران دفاع کرده به نقد قانون کاری میپردازند که خود در تصویبش موثر بودهاند. هنوز پس از چند سال نمایندگان مبارز سندیکاهای اتوبوسرانی واحد و هفت تپه در زندانها و دادگاهها بهسر میبرند و حکومت هیچگونه ترحمی به وضعیت جسمی آنها همچون کارگر مبارز رضا شهابی نداشته و یا از آزادی موقت آنها همچون کارگر مبارز علی مددی وحشت دارد . با همه این مسائل ایمنی کارگاههای کارگری بهدلیل صرفهجویی در هزینهها نیز رعایت نشده و موجب زخمی و کشته شدن کارگران میشود که آخرین حادثه از کشته شدن حداقل ۱۳ کارگر در کارخانه فولاد قدر یزد بوده است. خوشبختانه در ماههای اخیر افراد، گروهها و سازمانهای ایرانی و بینالمللی پشتیبانی بیشتری از کارگران ایرانی نموده و تلاش دارند که از طریق سازمانهای حقوق بشری و کار و دولتهای بزرگ حکومت را وادار به رعایت حقوق صنفی کارگران بنمایند. حال با گروهها و نیروهای چپ و دموکرات است که عملکرد خود را برمبنای تئوریشان تنظیم نموده و به جنبش کارگری سرعت بخشند و یا نقد گذشته و پراتیک را فراموش کرده و پشت به وظیفه تاریخی خود نمایند. کارگران و زحمتکشان که بهقول مارکس جز از دست دادن زنجیرهای خود چیزی ندارند که از دست دهند ، با همه این جریانات منفی و سرکوب شدید، ناچارند که خود را سازماندهی کنند و لذا جنبش کارگری در داخل کشور جان خواهد گرفت و نهادهای نیرومند و مستقل خود را برای لغو ستم طبقاتی خواهد ساخت.
محمد ایرانی ۲۴ آذر ۱۳۹۰ ، ۱۵ دسامبر ۲۰۱۱
–
مازیار مهدویفر/ رادیو کوچه
رفتیم سراغ مرد قاچاقچی. توی اتاقی که پر بود از دود تریاک و مردانی که در حال نوشیدن چای بودند و کنار گاز پیکنیک نشسته بودند و تریاک میکشیدند. مرد قاچاقچی قبل از هر چیز سراغ پول را گرفت. اما ما پولی که او میگفت را نداشتیم. هر چه توی جیبمان بود ریختیم بیرون. سکهها و اسکناسها را جدا کردیم و همه را ریختیم روی میزی که جلوی مرد بود. تپه کوچکی از پول درست شد. گفتم این همهی پولی هست که میتوانیم به تو بدهیم. حتا یک سکه دیگر هم نداریم. مدتی از سر تا پامان را برانداز کرد انگار میخواست برایمان کت و شلوار بدوزد. بعد گفت: «با این پول حتا نمیتوانید بلیط اتوبوس از اینجا تا مرز را بخرید.» من و صوفی به همدیگر نگاه کردیم. مرد، یک تکه از سیبی را که داشت پوست میکند با چاقو برداشت و گذاشت توی دهانش و گفت: «بسیار خوب. من شما را میبرم ایران. اما وقتی رسیدیم باید همانجایی که من میگویم کار کنید.»
گفتم: «کار؟»
نمیتوانستم چیزی که میشنیدم را باور کنم. او نه تنها داشت ما را میبرد ایران، بلکه میخواست برایمان کار هم پیدا کند. «من سه یا چهار ماه اول حقوقتان را برمیدارم برای خودم. بسته به اینکه سفرتان چقدر برایم خرج بردارد. بعد از آن شما آزادید تا هر کاری دوست دارد بکنید. اگر خواستید همانجا بمانید و اگر نخواستید میتوانید از آنجا بروید.»
صوفی ساکت و آرام بود طوری که فکر میکردی همین الان است که چشمهایش را ببندد و شروع کند به نماز خواندن. من از دود تریاک و تاریکی اتاق گیج شده بودم و داشتم با خودم فکر میکردم چه کلکی در کار است، چون قاچاقچیها معمولن کلکی توی کارشان بود. اما حقیقت این بود که ما پول بیشتری نداشتیم و مرد قاچاقچی باید به بلوچها و ایرانیها پول میداد تا ما را ببرند آن طرف مرز و این کار نیاز به پول داشت. پس پیشنهاد او چندان عجیب هم نبود. ما که بچههایش نبودیم و طبیعی بود که او نمیخواست سر مسافرت ما پولش را از دست بدهد. ضمن اینکه من خودم را به عنوان دوست کاکا رحیم به او معرفی کرده بودم و این باعث میشد که بتوانم بیشتر به او اعتماد کنم. این شد که من و صوفی با او موافقت کردیم. گفت:
«فردا صبح ساعت هشت، پشت همین در باشید.»
ساعت هشت بیرون در؟ اما ما هیچکداممان ساعت نداشتیم. یعنی هیچوقت در عمرمان ساعت نداشتیم. وقتی در نوا زندگی میکردم ساعت را از روی طول سایههامان حدس میزدیم. وقتی خورشید میآمد بالا و موذن اذان میگفت و خروسها آواز میخواندند، معنایش این بود که صبح شده است. اما در قتا این سر و صدای شهر بود که باعث میشد بیدار شویم. ولی هیچوقت مشخص نبود ساعت چند است. به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم آن شب نخوابیم.
توی خیابان قدم زدیم و با شهر خداحافظی کردیم. صبح که شد قاچاقچی، ما را برد به مکان دیگری که تا آنجا بیست دقیقه پیاده راه بود. تا ظهر همانجا ماندیم و ناهار ماست و خیار خوردیم که خیلی چسبید. شاید به این دلیل که آخرین ناهاری بود که در پاکستان میخوردیم.
اول، سوار اتوبوسی شدیم که ما را برد سمت مرز. اتوبوسی که صندلیهای زیادی داشت. ما به عنوان مسافر غیرقانونی سوار نشدیم. بلکه بلیط داشتیم و مثل آدمهای مهم نشستیم روی صندلی. خیلی خوشحال بودیم. هرگز فکر نمیکردیم سفرمان به ایران اینقدر آسان باشد. اگر چه تمام سفر اینقدر آسان نبود. اما حداقل شروعش خوب بود.
در مرز به گروه دیگری از آدمها ملحق شدیم. سر جمع شدیم هفده نفر. سوار تویوتایی شدیم که فقط چهار تا صندلی داشت که آنها هم توسط قاچاقچیها اشغال شد. ما هفده نفر را هم چپاندند عقب ماشین. شده بودیم مثل زیتون. یکی از آن مردان ریشبلند هم همسفرمان بود. مرد چاق و ژولیدهای که انگار اصلن از من خوشش نمیآمد. تلاش میکرد مرا هل بدهد و از کامیون پرتاب کند بیرون. اگرچه تظاهر میکرد که این کار را انجام نمیدهد.
مجبور شدم به او بگویم دست از کارش بردارد و دیگر مرا هل ندهد. اما با سر و صدایی که چرخها و موتور کامیون درست کرده بودند مثل این بود که دارم با یک کوه حرف میزنم. تویوتا داشت از یک جاده کوهستانی با درههای تنگ و عمیق میرفت بالا و همینطوری هم بدون هل دادنهای آن مرد ریشبلند داشتم پرت میشدم بیرون. مجبور شدم از او خواهش کنم به کارش ادامه ندهد. صوفی هم نمیدانست چهکار کند. میخواست کمک کند، اما نمیدانست چگونه.
تا اینکه مرد دیگری که فکر میکنم یک تاجیک بود، خیلی آرام از جایش بلند شد و ایستاد. انگار میخواست برود و کمی آب بنوشد. ناگهان مشتی به صورت مرد ریش بلند زد و به او گفت مرا ول کند. چون من کاری به کار او نداشتم. هر دوی ما سفر طولانی در پیش داشتیم و هر دو میخواستیم به مقصدمان برسیم و دلیلی نداشت همدیگر را آزار دهیم. این کار باعث شد مرد ریش بلند آرام بگیرد و دیگر من را اذیت نکند.
پس از ساعتها به مقصد رسیدیم و به ما گفتند پیاده شویم. دقیقن نمیدانم کجا بودیم. یک منطقه کوهستانی خشک و بی آب و علف. همه جا تاریک بود و هیچ نوری نبود، حتا نور ماه. قاچاقچیها، ما را داخل غاری پنهان کردند، چون هربار فقط میتوانستند پنج تا از ما را ببرند توی شهر. وقتی نوبت من و صوفی شد، او را فرستادند عقب و من را نشاندند جلوی ماشین. به من گفتند سرم را بیاورم پایین و چمباتمه بزنم. بعد، دو مرد دیگر هم سوار شدند و نشستند دو سمت من. امیدوار بودم بتوانم از پنجره به بیرون نگاه کنم و مناظر شهر را ببینم اما تمام طول راه را در حد فاصل پاهای آن دو مرد گذراندم و تنها چیزی که میدیدم سوراخهای کفشهایشان بود. شهری که واردش شدیم اسمش بود «کرمان».
بعضیها خواب بودند. بعضی در حال خوردن چیزی. بعضیها هم داشتند با صدای آرام پچپچ میکردند. چند نفر هم ناخنهایشان را میگرفتند. مردی در حال دلداری دادن به کودکی بود که گوشهای کز کرده و نومیدانه گریه میکرد
یک ساختمان دو طبقه. حیاطی پردرخت که دیواری کوتاه، آن را از خیابان جدا میکرد. خیابانی که واضح بود نمیتوانیم برویم و آنجا بوزول بازی کنیم. طبقه اول یک دستشویی با دوش حمام، دو اتاقخواب جادار، با متکاها و قالیها و پنجرههای فراوان. پنجرههایی که همه از بیرون تیره شده بودند. طبقه پایین هم همانطور بود، جز دستشویی که بیرون و داخل حیاط بود و با درختان سرو پوشیده شده بود. تنها ما و قاچاقچی همراهمان آنجا نبودیم. گروههای دیگری هم در آن خانه بودند که نمیدانستم از کجا آمدهاند. آنها هم مسافران قاچاق بودند.
بعضیها خواب بودند. بعضی در حال خوردن چیزی. بعضیها هم داشتند با صدای آرام پچپچ میکردند. چند نفر هم ناخنهایشان را میگرفتند. مردی در حال دلداری دادن به کودکی بود که گوشهای کز کرده و نومیدانه گریه میکرد. یک قاچاقچی روی میز نشسته بود و چاقوی بزرگش را تمیز میکرد. خیلیها توی اتاق پر از دود، سیگار میکشیدند. هیچ زن تنهایی، میان جمع نبود. صوفی و من در مقابل یک دیوار نشسته بودیم و استراحت میکردیم. آنها چیزی برای خوردن به ما داده بودند. برنج و سیبزمینی سرخکرده. سیبزمینی و برنج هر دو خوشمزه بود. شاید به این دلیل که ما هنوز زنده بودیم و در خانهای بزرگ در ایران بودیم. شاید هم برنج و سیبزمینی واقعن خوشمزه بود.
ناگهان شروع کردم به لرزیدن. همزمان احساس گرما و سرمای شدید کردم. عرق کرده بودم. نفس که میکشیدم صدای سوتمانندی از گلویم بیرون میآمد. طوری شدید میلرزیدم که فکر میکردم زلزله هم نتواند چنان تکان شدیدی ایجاد کند.
صوفی گفت:
- موضوع چیست؟
- نمیدانم.
- مریض شدی؟
- اینطور فکر میکنم.
- واقعن؟ حالا؟ توی این شرایط؟
گفتم: «برو و آن مرد را خبر کن.»
- کدام مرد؟
- همانی که جلوی مرد ریشبلند از ما دفاع کرد.
مردی که باعث شد وقتی در حال سفر با ماشین تویوتا بودیم، استخوانهای من، ته دره خرد نشود، جلوی من زانو زد و دستش را روی پیشانیم گذاشت. دستانش آنقدر بزرگ بود که انگشتهاش از یک گوش تا گوش دیگرم کشیده میشد.
مرد گفت: «دارد میسوزد از تب.»
صوفی انگشتش را توی دهانش گذاشت و گفت: «چهکار میتوانیم بکنیم؟»
-هیچ. فقط باید استراحت کند.
-ممکن است بمیرد؟
مرد دماغش را چروکی داد و گفت: «نه به امید خدا. هزاره کوچولو. کی میداند؟ بیا دعا کنیم اینطور نشود. فکر میکنم او فقط خیلی خسته است.»
- میتوانیم به کسی زنگ بزنیم؟ مثلن به یک دکتر؟
مرد به بلوچها اشاره کرد و گفت: «آنها به او خواهند رسید. من زود برمیگردم. پارچهای پیدا میکنم، با آب سرد خیس کرده و میآورم.»
یادم میآید یک چشمم را باز کردم. پلکم به سنگینی اتوی آهنی مغازه صندلفروشی استاد صاحب شده بود.
به صوفی گفتم: «نرو.» گفت: «جایی نمیروم. نگران نباش.»
مرد با پارچه خیس برگشت. پارچه را به آرامی روی پیشانیم گذاشت و چیزهایی گفت که نفهمیدم.
قطرات آب از روی موهایم ریخت روی صورت و گردن و پشت گوشهایم.
از جایی صدای موسیقی به گوشم رسید و فکر میکنم پرسیدم: «چه کسی دارد آواز میخواند؟»
کسی جواب داد: «رادیوست.»
خودم را در نوا میدیدم. داشت برف میبارید. مادرم دستهایش را روی موهایم کشید. معلم مردهام با مهربانی شعری میخواند و از من میخواست تکرارش کنم. اما من نمیتوانستم تکرارش کنم. بعد، کمکم به خواب رفتم.
مرکز بینالمللی حقوق بشر
همزمان با روز جهانی حقوق بشر، مراسم سالانه مرکز بینالمللی حقوق بشر در ایران که در شهر تورنتو کانادا مستقر است، در روز یکشنبه 11 دسامبر با حضور فعالان مدنی و اجتماعی در تورنتو برگزار شد و در طی آن حشمتاله طبرزدی به عنوان اولین برنده سالانه این مرکز معرفی شد.
پنج زندانی سیاسی دیگر نیز به عنوان برندگان جوایز مدافعان حقوق بشر در سال 2011 انتخاب شدند.
حسن زارعزاده اردشیر مدیر اجرایی مرکز بینالمللی حقوق بشر در ابتدا با تشکر از حضار برای شرکت در مراسم سالانه مرکز بینالمللی حقوق بشر گزارش کوتاهی از فعالیتهای این مرکز در یکسال گذشته ارایه داد و گزارشی از نقض حقوق بشر در ایران را ارایه کرد.
بر اساس رای هیت داوران ICHR، حشمتاله طبرزدی به دلیل دو دهه فعالیتهای انساندوستانه در دفاع از حقوق مردم ایران به عنوان برنده جایزه سالانه مرکز بینالمللی حقوق بشر انتخاب شد. همچنین رامین پرچمی در حوزه فعالان هنری، کوهیار گودرزی در حوزه مدافعان حقوق بشر، نسرین ستوده در حوزه زنان و نیز وکلای حقوق بشر، رضا شهابی در حوزه مدافعان حقوق کارگر، و مجید توکلی در حوزه دانشجویی برندگان جایزه حقوق بشری سال 2011 مرکز بینالمللی حقوق بشر اعلام شدند.
مهرداد آریننژاد مدیر جشنواره بینالمللی تیرگان که در غیاب حشمتاله طبرزدی تندیس کریستال او را که نامش بر روی آن حک شده بود دریافت میکرد، در سخنانی گفت: «امروز همگان طبرزدی را میشناسند و دریافت جایزه او در غیابش موجب افتخار من است. آریننژاد در سخنانش تاکید کرد که امروز همه فعالان ایرانی لازم است تا بهصورت مسالمتآمیز در کنار هم قرار بگیرند و از کوششهای یکدیگر حمایت کنند و یکصدا و متحد در راه آزادی کشور با گام های استوار و محکم قدم بردارند.»
در این برنامه و در غیاب پنج منتخب ICHR برای جایزه مدافعان حقوق بشر، تعدادی از فعالان برجسته مدنی در تورنتو تندیس ویژه مدافعان حقوق بشر ICHR را دریافت کردند. تندیس ویژه آیسیاچآر برای کوهیار گودرزی در غیاب او به حسن زرهی مدافع حقوق بشر و سردبیر نشریه شهروند اعطا شد. تندیس رامین پرچمی را سهیل پارسا نویسنده و کارگردان سرشناس تاتر دریافت کرد. تندیس نسرین ستوده به خانم فرشته مولوی فعال حقوق بشر و نویسنده اعطا شد. تندیس رضا شهابی به مهدی کوهستانی عضو کنگره کار کانادا تحویل داده شد و سلمان سیما فعال و زندانی دانشجویی سابق در ایران تندیس ویژه مجید توکلی را دریافت کرد.
مراسم سالانه مرکز بینالمللی حقوق بشر در ایران با سخنرانی تعدادی از فعالان حقوق بشری همراه بود. احمد باطبی و محمد مصطفایی دو فعال برجسته حقوق بشر و اعضای هیت مدیره ICHR، مرتضی عبدالعلیان نماینده سازمان روزنامهنگاران کانادایی مدافع آزادی بیان و تنها ایرانی عضو هیت مدیره این سازمان، آبری هریس نماینده سازمان عفو بینالملل، کاوه شهروز وکیل و نیز مشاور سابق حقوق بشر وزارت امور خارجه کانادا سخنرانی کردند.
محمد مصطفایی در سخنانش با اشاره به لایحه جدید قانون مجازات اسلامی گفت که قوانین سختگیرانهای برای متهمان سیاسی در راه است و حتا ممکن است بسیاری از زندانیان سیاس با احکام سنگین حبس و اعدام روبرو شوند. این وکیل حقوق بشری به کوشش برای احقاق حقوق مردم تاکید کرد.
احمد باطبی در سخنان خود به تجربیات زندان پرداخت و تاکید کرد که تلاشهای ایرانیان در خارج در کاهش فشار بر زندانیان سیاسی تاثیر زیادی دارند.
آبری هریس از سازمان عفو بینالملل به موضوع اعدامها پرداخت و ضمن تاکید بر تلاشهای سازمان عفو بینالملل به مسئله اعدام در ایران، گفت ایران از نظر تعداد اعدام در رده دوم قرار دارد ولی با در نظر گرفتن میزان جمعیت در رده اول را به خود اختصاص داده است. او گفت جمهوری اسلامی ایران در مواردی نیز به اعدامهای مخفیانه از جمله در زندان وکیل آباد مشهد دست زده است. آبری هریس همچنین ایران را بزرگترین زندان روزنامهنگاران در جهان دانست.
کاوه شهروز نیز در سخنان خود به نقش مهم ایرانیان خارج از کشور تاکید کرد و گفت با توجه به تجربهاش در همکاری با وزارت خارجه کانادا و ارتباط با نهادهای بینالمللی از نزدیک شاهد تاثیرگذاری نامهنگاریها و مکاتبات هموطنان با مقامات سیاسی و نهادهای حقوق بشری بوده است. او اعمال فشارهای حقوق بشری بر جمهوری اسلامی از سوی کشورهای دیگر را در کاهش نقض حقوق بشر در ایران تاثیرگذار و مفید ارزیابی کرد.
در ادامه پیام دکتر رضا مریدی نماینده مجلس ایالت انتاریو و اقای پال دووار نماینده مجلس کانادا قرائت شد.
دکتر رضا مریدی در سخنان خود گفت: «از دوستان گرامی ام در مرکز بینالمللی حقوق بشر که برای بهبود وضعیت هممیهنانمان در ایران و دفاع از زندانیان سیاسی تلاش میکنند و همچنین مشکلات غربت و سختیهای ان را به جان میخرند تشکر میکنم و به نوبه خودم این کوششها را ارج مینهم. دکتر مریدی تاکید کرد که رساندن صدای مردم خوب ایران به گوش جهانیان یکی از مسوولیتهای ما ایرانیان خارج از کشور است. نماینده مردم شهر ریچموند هیل در مجلس ایالت انتاریو ابراز امیدواری کرد که تلاشهای همه ایرانیان در احقاق حقوق مردم هرچه زودتر به سرانجام برسد و سرزمین عزیزمان ایران به زودی سرشار از نشاط و شادی گردد.
آقای پال دووار نماینده مجلس کانادا در پیام خود تاکید کرد که علارغم سرکوب شدید توسط جمهوری اسلامی اما جنبش مدنی ایران تداوم یافته و ما در کانادا مسوولیت داریم تا آن را مورد حمایت قرار دهیم. نماینده پارلمان کانادا در ادامه گفت ما باید مطمئن شویم که کانادا به بهشت امن برای افراد وابسته به جمهوری اسلامی مانند آقای خاوری تبدیل نشود.
همچنین همسر حمید قاسمی شال که در زندان اوین زیر حکم اعدام به سر میبرد، در جایگاه قرار گرفت و گزارشی از آخرین وضعیت پرونده ارایه داد.
پس از پایان اعطای جوایز حقوق بشری، حاضران یک دقیقه به احترام همه اعدامشدگان و جانباختگان سه دهه گذشته در ایران در دفاع از حقوق مردم ایران ایستادند.
در حاشیه مراسم پتیشنهایی در حمایت از ضیا نبوی، کوهیار گودرزی، نسرین ستوده، سعید ملکپور، حمید قاسمی شال و سعید متین پور توسط حاضران امضا شد.
مرکز بینالمللی حقوق بشر در نوامبر سال 2010 در تورنتوی کانادا توسط جمعی از مدافعان حقوق بشر ایرانی و غیرایرانی به صورت قانونی آغاز بهکار کرده است و در حوزههای مختلف در سطح بینالمللی مشغول فعالیت میباشد.
رادیو کوچه
1843 میلادی- کتاب «سرود کریسمس» نوشته «چارلز دیکنز» منتشر شد و پس از انتشار شش هزار نسخه از آن به فروش رسید.
داستان در آستانهی سال نو رخ میدهد. اسکروج پیرمرد بدخلق و خسیسی است که با خواهرزاده و منشی وفادارش بسیار بدرفتاری میکند. ناگهان شبی روح شریک سابقش به سراغ او میآید و در مورد رفتارش به او هشدار میدهد. فیلمی با اقتباس از این داستان به کارگردانی رابرت «زمه کیس» (Robert Zemeckis) در سال 2009 ساخته شد.
چارلز دیکنز میکوشید در داستانهایش با نمایش و انعکاس ناکامیهای طبقات رنجدیده، نابسامانیهای اجتماعی را بهبود بخشد.
1915 میلادی- «ادیت پیاف» (Édith Piaf) با نام اصلی «ادیت جوواننا گاسیون» (Édith Giovanna Gassion) تصنیفخوان فرانسوی در پاریس متولد شد. دو آهنگ «زندگی مانند گل سرخ» و «هیچ پشیمان نیستم» از کارهای او است.
در ۱۹۳۵ یک کابارهدار پاریس او را به کار گرفت و به خاطر هیکل کوچکش نام «گنجشک کوچولو» (La Môme Piaf) را بر او نهاد که نام پیاف تا آخر عمر بر او ماند. او در این کاباره با برخی مشاهیر پاریس آشنا شد. شعر بسیاری از آهنگهایش را خود میسرود و در آهنگسازی نیز با آهنگسازانش همکاری میکرد.
محبوبیت او نزد افسران آلمانی باعث شد تا اجازه دهند برای اسیران جنگی فرانسوی بخواند. گفته شده اسیران عکسهایی را که به یادگار با او میگرفتند برای جعل گذرنامه و مدارک هویت به کار میبردند. بعد از جنگ محبوبیت او در فرانسه و آمریکا بیشتر شد.
1984 میلادی- بریتانیا و چین در چنین روزی توافقی را امضا کردند که طی آن «هنگ کنگ» تحت حاکمیت چین بازمیگشت. این قرارداد میان «ژائو زیانگ» و «مارگارت تاچر» امضا شد.
هنگ کنگ از سال 1842 جزو مستعمرات امپراتوری بریتانیا بود. در سال 1997 و پس از پایان یافتن پیمان پیشین به جمهوری خلق چین پیوست. بر پایه توافق بین بریتانیا و چین، قرار است هنگ کنگ تا سال 2047 از درجه بالایی از خودمختاری برخوردار باشد.
1361 خورشیدی- در جریان جنگ بین ایران و عراق، ارتش عراق به شهر دزفول حملات موشکی خود را آغاز کرد. اگرچه قبل از این نیز، هواپیماهای عراقی بارها شهرهای ایران را بمباران کرده بودند، اما حمله به دزفول، اولین حمله گسترده عراق به مناطق مسکونی به وسیله موشکهای زمین به زمین است.
1369 خورشیدی- «صادق گنجی» مسوول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در لاهور پاکستان کشته شد. وی در آستانه بازگشت به ایران و پس از مراسم تودیع که از سوی فرهنگیان و شخصیتهای علمی و ادبی لاهور برایش برگزار شده بود، مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و کشته شد.
———————————————–
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
خبر / رادیو کوچه
صبح روز دوشنبه، 19 دسامبر، تلویزیون کره شمالی اعلام کرد، کیم یونگ ایل رهبر این کشور در پیونگ یانگ درگذشته است. بنا به برخی گزارشها وی به دلیل مشکلات قلبی در سن 69 سالگی جانباخته است.
به گزارش تلویزیون ملی کره شمالی، کیم یونگ ایل هنگام سفر با قطار و به دلیل فشار کاری زیاد «که به خاطر آرامش مردم کره» بوده، درگذشته است.
وی در سال ۲۰۰۸ دچار سکته مغزی شد و پس از آن تصاویر معدودی و به طور بسیار کنترل شده از سفر وی به روسیه و چین و مناطق مختلف کره شمالی منتشر شد.
این در حالی است که در سال ۲۰۱۰ پسر رهبر کره شمالی، کیم یونگ اون، در ملا عام و در میان مقامات عالی رتبه حاضر و به عنوان رهبر آینده کشور معرفی شد.
رهبر پیشین کره شمالی در سال 1994 قدرت پس از مرگ پدرش که پایهگذار حکومت کمونیستی بود به قدرت رسید.
مرگ او در حالی روی داد که چندی پیش این کشور علارغم داشتن بمب اتمی از مذاکرات شش جانبه کنار کشیده بود.
بیشتر بخوانید:
«دیدار رهبران مذهبی کره جنوبی و کره شمالی»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
دو مهاجم انتحاری پیش از رسیدن به هدف در اثر انفجار مواد منفجره همراهشان در غرب افغانستان هلاک شدند.
وزارت داخله افغانستان با ارسال یک خبرنامه گفته است این دو مهاجم انتحاری در حالی که سوار بر موتورسایکل بودند، صبح امروز در روستای دلارام ولایت نیمروز هلاک شدند.
بر اساس خبرنامه ی وزارت داخله افغانستان اجساد متهمان متلاشی شده و هویت آنان و هدفشان مشخص نیست.
در این رویداد کسی دیگری آسیب نرسیده است.
نیمروز در غرب افغانستان هممرز با ایران میباشد و مراکز دولتی آن گاهگاهی هدف حملات انتحاری قرار میگیرد.
بیشتر بخوانید:
«اعلام دور دوم انتقال امنیت در افغانستان»
خبر / رادیو کوچه
هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، ضمن ابراز نگرانی عمیق از درگیری بین نیروهای امنیتی مصر و معترضان به ادامه زمامداری شورای نظامی این کشور، از نیروهای امنیتی خواسته است تا از کاربرد خشونت علیه تظاهرکنندگان در میدان تحریر قاهره خودداری ورزند.
به گزارش الجزیره، همچنین بانکیمون، دبیرکل سازمان ملل متحد در بیانیهای روز دوشنبه، 19 دسامبر از ادامه خشونتها در مصر به خصوص قاهره ابراز نگرانی کرده است.
درگیری بین نیروهای نظامی و تظاهرکنندگان در میدان تحریر طی چهار روز گذشته تا ساعتهای ابتدایی دوشنبه ادامه داشته و تاکنون دستکم ده کشته و 432 زخمی برجای گذاشته است.
این در حالی است که رسانههای خارجی روز یکشنبه، با پخش تصاویری از برخورد خشن نظامیان با معترضان زن در میدان تحریر خشم معترضان در مصر را برانگیخته است.
نیروهای امنیتی در مصر از باتوم و شوک الکتریکی برای متفرق کردن تظاهرکنندگان برابر ساختمان مجلس و میدان تحریر استفاده کردند.
تاکنون شورای نظامی حاکم بر مصر که اداره امور در این کشور را پس از سقوط حسنی مبارک، رییس جمهوری پیشین این کشور برعهده گرفته واکنشی به این خشونتها علیه معترضان مصری نشان نداده است.
بیشتر بخوانید:
«ضرب و شتم زنان و سالخوردگان در اعتراضات مصر»
خبر / رادیو کوچه
روز یکشنبه، 18 دسامبر، رییس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در خصوص اختلاس بزرگ بانکی در ایران، اظهار داشت: «با برآورد سازمان شفافیت بینالمللی تنها در یک سال، فساد 34 میلیارد دلار برای اقتصاد ایران هزینه داشته است.»
به گزارش مهر، احمد توکلی رییس مرکز پژوهشها در نطق میان دستور خود به بررسی رابطه پرونده اختلاس سههزار میلیارد تومانی در سیستم بانکی ایران با امنیت ملی این کشور پرداخت.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: «امنیت ملی با مشروعیت پیوندی ناگسستنی دارد. فساد در شکل سیستمیاش سم مهلک اعتماد عمومی است که به مشروعیت آسیب میزند.»
وی تصریح کرد: «در فساد سیستمی بعضی افراد در فرایند مبارزه با فساد مصونیت پیدا میکنند. رهبری این افراد را دانه درشتها و حلقه پیوند قدرت و ثروت خوانده بودند.»
توکلی در ادامه افزود: «بنا بر گزارش انجمن اقتصاد جهانی «داووس» درجه اعتماد عمومی مردم ما به سیاستمدارانشان بسیار بهتر از وضعیت امثال ترکیه یا تایلند بوده است یعنی شاخص ایران 39، ترکیه 81 و تایلند 83 است ولی این امر نباید ما را غافل کند.»
وی تاکید کرد: «طبق برآورد سازمان شفافیت بینالمللی تنها در یک سال فساد 34 میلیارد دلار برای اقتصاد ایران هزینه داشته که 31 میلیارد از کاهش بهرهوری و 3 میلیارد با راندمان سرمایهگذاری خارجی رخ داده است.»
توکلی فساد را جرم آنچه وی «یقه سفیدها» میخواند، دانسته و گفت: «جرمی که یک فرد محترم و صاحب نفوذ اجتماعی در فرآیند شغلی خویش مرتکب میشود فساد است چون آنها آموختهاند که چگونه از موقعیت خویش در حاکمیت یا عرصه کسب و کار برای انباشت ثروت استفاده کنند.»
توکلی در پایان با بیان اینکه تمام بار احیای اعتماد از دست رفته و آثار آن بر امنیت ملی به دوش قضات است، گفت: «تمام اقدامات متقلبانه اخیر کاری کاملن تشکیلاتی بوده که از طریق افرادی مدیریت شده که طی 5 سال ثروت خویش را 94 هزار برابر کردند.»
این اظهارات در حالی صورت گرفته است که چندی پیش رییس سازمان بازرسی کل جمهوری اسلامی از ارجای اسناد اولیه پرونده اختلاس به دادگاه خبر داده است اما تاکنون نامی از افرادی دارای سمتهای دولتی در اختلاس برده نشده است.
بیشتر بخوانید:
«آمادگی ارایه مرحله اول پرونده اختلاس بانکی به دادگاه»
رادیو کوچه
مهمترین عنوانهای مطبوعات امروز ایران:
خراسان
1) مواضع گروههای سیاسی درباره انتخابات شفافتر شد
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=9&day=28&id=1288846
پنج روز مانده به آغاز ثبت نام کاندیداهای انتخابات مجلس نهم مواضع انتخاباتی احزاب و گروههای مختلف سیاسی درباره نحوه حضور در این انتخابات شفافتر شده است. از اظهارات چهرههای شاخص اصلاحطلبان در حاشیه مراسم بزرگداشت مرحوم هاشمی امام جمعه رفسنجان روشن میشود که خلاف مواضع متنفذین جریان سبز، جریان اصلاحات تحریم انتخابات را رد کرده و ضمن این که به صورت رسمی لیستی ارایه نمیدهند از حضور منفرد چهرههای اصلاحطلبان در انتخابات خبر دادند.
در جریان اصولگرایان نیز اظهارنظرهای صریح چهرههای شاخص جبهه پایداری حاکی از انشعاب این گروه از جبهه متحد اصولگرایی خواهد بود. با این اوصاف حضور چهرههای اصلاحطلب که بر اساس گفته خباز شاید تحت عنوان اصلاحطلبان مستقل وارد عرصه انتخابات شوند و وجود دو جریان اصولگرا نشان از وجود انتخاباتی جدی دارد.
2) وزیر نیرو: تصمیم دولت این است که مرحله دوم هدفمندی را هرچه زودتر اجرا کند
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=9&day=28&id=1288840
در آستانه سالگرد آغاز اجرای هدفمندی یارانهها، دیروز وزیر نیرو از شروع جلسات کارشناسی اجرای فاز دوم هدفمندی در دولت خبر داد و تاکید کرد تصمیم دولت این است که مرحله دوم را هرچه زودتر اجرا کند.
ابتکار
1) پیشنهاد عربستان به مصر درباره ایران
http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/Article.aspx?AID=20220#91914
به گزارش «تابناک»، «حسنین هیکل»، متفکر مصری در گفتوگو با رسانهها اعلام کرد: «در مقطع کنونی، عربستان سعودی، چهار میلیارد دلار به مقامات نظامی مصر و به ویژه به «طنطاوی»، رییس شورای عالی نظامی این کشور پیشنهاد داده است تا آنان با دریافت این مبلغ، فکر احیای روابط با ایران را از سر خود بیرون کنند، ولی این پیشنهاد سعودیها به مذاق طنطاوی هم خوش نیامده و آن را رد کرده است.»
2) حداد عادل: گروه خون ما به احمدینژاد نمیخورد
http://www.ebtekarnews.com/Ebtekar/Article.aspx?AID=20210#91865
غلامعلی حدادعادل رییس مجلس هفتم در گفتوگویی درباره نحوه برخورد این مجلس با دولتهای خاتمی و احمدی نژاد توضیحاتی داد. حداد عادل گفت که سیاست مجلسی که ریاستش را برعهده داشته در برابر دولت اصلاحات سیاستی غیر ستیزهجویانه بوده، اما احمدینژاد از روزی که بر سر کار آمد، بنای تمکین از مجلس را نداشته است.
رییس سابق مجلس در گفتوگو با هفتهنامه پنجره درباره رابطه مجلسی که وی ریاستش را برعهده داشت، با دولت اول احمدینژاد گفت: «با پیروزی آقای احمدینژاد ما امیدهای زیادی داشتیم، ولی از همان ابتدا روش کار ما عوض شد. من باید یک تعبیر خاصی بهکار ببرم تا منظورم دقیق مشخص شود. گروه خون ما به گروه خون آقای احمدینژاد نمیخورد.»
آفرینش
1) طرح ایجاد دفتر حفاظت از منافع انگلیس، جنگ روانی است
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=16323#93346
پس از آنکه صالحی وزیر امور خارجه از قصد انگلیس برای ایجاد دفتر حفاظت از منافع در سفارت سوئد خبر داد، اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، اعلام کردند؛ طرح بازگشایی دفتر حافظ منافع انگلیس در تهران موضوعیت ندارد و تنها در شرایط قطع مراودههای سیاسی، بحثی تحت عنوان بازگشایی دفتر حافظ منافع موضوعیت پیدا میکند.
2) باید از تاخیر بیشتر دولت در تحویل لایحه بودجه 91 جلوگیری کرد
http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=16323#93356
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به تاخیر دولت در ارایه لایحه بودجه سال 91 گفت: «این اقدام مجلس برخلاف آییننامه داخلی مجلس بوده است و با پیش رو بودن انتخابات مجلس و فرصت 4 هفتهای برای نمایندگان برای جلوگیری از تاخیر بیشتر دولت در لایحه بودجه باید تعجیل کرد.»
مردمسالاری
1) بازگشت ملوانان ایرانی از یمن پس از 2 سال زندان
http://www.mardomsalari.com/Template1/Article.aspx?AID=19209#122878
ملوانان شناور ایرانی ماهان که در مسیر بازگشت از دریای مدیترانه و تخلیه بار از مسیر باب المندب در سوم آبان ماه سال 1388 از سوی گارد دریایی یمن به صورت غیرقانونی بازداشت و زندانی شده بودند، پس از دو سال تلاش حقوقی و سیاسی وزارت امور خارجه و سفارت جمهوری اسلامی ایران در صنعا آزاد و شنبه شب به میهن اسلامی بازگشتند.
2) مجید انصاری در مراسم یاد بود مرحوم هاشمیان: اگر امام امروز بود باز هم میگفت هاشمی زنده است تا نهضت زنده است
http://www.mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=122881
مجید انصاری با اشاره به حملات سالهای اخیر به هاشمی رفسنجانی گفت: «امروز عدهای کار نیمهتمام گروه فرقان و منافقین خلق را دنبال میکنند و برای آنها فقط نابودی هاشمی عزیز مطرح نیست بلکه بسیاری از اصلاحطلبان و اصولگرایان ریشهدار هم در تیررس هدف آنان هستند.»
عضو مجمع روحانیون مبارز گفت: «با برداشتی که من از تفکر امام خمینی دارم یقین دارم که اگر ایشان در حال حاضر زنده بود و این شرایط را میدید باز هم این جمله را تکرار میکرد که هاشمی زنده است تا نهضت زنده است.»
همشهری
1) دلار رکورد زد؛ 1400 تومان
http://www.hamshahrionline.ir/news-154169.aspx
هر دلار یکشنبه 27 آذر، در بازار آزاد به 1398 تا 1405 تومان رسید و با وجود قیمت 1099 تومانی دولتی آن، اختلاف بازار و بانک به بیش از 300 تومان رسیده است.
2) اعترافات جاسوس دستگیر شده سازمان سیا در ایران
http://www.hamshahrionline.ir/news-154225.aspx
جاسوس دستگیر شده سازمان سیا در بخشی از اعترافاتش گفت: «به من گفته شد با اعزام به ایران یک منبع برای وزارت اطلاعات میشوی و سه هفته اطلاعات هماهنگ شده را به آنها میدهی، سپس پولی هم میگیری و برمیگردی.»
امیر میرزای حکمتی جاسوس دستگیر شده سیا در ایران یکشنبه شب در گفتوگویی که از شبکه سوم سیما پخش شد در خصوص جذب خود در سازمان سیا گفت: «سال 2001 دبیرستان را تمام کردم و تصمیم گرفتم وارد ارتش آمریکا بشوم. آگوست 2001 رسمن لباس ارتش آمریکا را پوشیدم و آموزشهای مختلف نظامی اطلاعاتی را دیدم.»
جام جم
1) مخالفت مجلس با افزایش شمار نمایندگان
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100862354922
نمایندگان مجلس شورای اسلامی با دوفوریت طرحی که اجازه میداد 20 نماینده به تعداد منتخبین در دوره نهم افزوده شود و مجلس آینده با 310 نماینده تشکیل شود، مخالفت کردند.
2) ایرانخودروی تبریز تعطیل شد
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100862355540
قائم مقام ایران خودروی تبریز از توقف تولید در این شرکت و تعطیلی آن خبر داد. غلامرضا صادقیان در گفتوگو با ایرنا اظهار کرد: «متاسفانه بهرغم میل باطنی مدیران این شرکت پس از گذشت 3 ماه از توقف شمارهگذاری وانت پیکان باردو (تنها خودروی تولیدی این شرکت) مجبور به توقف هر سه خط تولید شرکت شدیم.»
دنیای اقتصاد
1) وعده افزایش درآمد کارمندان با دورکاری
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=282202
رییس جمهوری در همایش ملی دورکاری تاکید کرد که با اجرای طرح دورکاری در کشور میتوان دریافتیهای کارمندان را بیشتر و در عین حال هزینههای سازمانها را کمتر کرد.
2) مقرری برای بیکاران جویای کار
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=282241
بررسی طرح «بیمه بیکاری و حمایت از بیکاران متقاضی کار» روز گذشته در حالی در مجلس آغاز شد که نماینده دولت به صراحت آن را دارای «بار مالی عظیمی» برشمرد که از عهده دولت خارج است؛ با این حال نمایندگان کلیات این طرح را با رای بالا به تصویب رساندند و بررسی جزییات آن را آغاز کردند. در صورت تصویب نهایی این طرح در مجلس، مقرری کمک هزینه بیکاری برای مجردهای بیکار 30 درصد حداقل دستمزد و برای متاهلان 50 درصد حداقل دستمزد خواهد بود و پرداخت آن می تواند تا 10 سال ادامه یابد.
Ardavan Roozbeh / Radio Koocheh
ardavan@koochehmail.com
Translated by Avideh Motmaen-Far
In 2006, in Azadi street of Tehran, the surrounder and arrest of a religious protester, Sayed Mohammad Hussein Kazemeini Boroojerdi was the event that put the neighborhood for a few days in a kind of curfew.
He is an ”Ayatollah” and born in 1958 in Boroojerd. He is partisan of a secular regime and calls for the separation of religion and politics and change in the country disapproving ”velayat-e faqih”. When he was arrested, nearly 2,000 of his supporters were arrested too. Although little by little, a great number of his supporters were released but eleven of them, including himself, were sentenced to death. A sentence reconsidered at the court of appeal and became an eleven-year-prison sentence for Mr. Boroojerdi.
Mr. Boroojerdi keeps protesting still to the ”velayat-e faqih”. The letters of protest, and among them, the letters to the head of the United Nations, to Ahmad Shahid and to Mrs. Clinton are attributed to him.
A few weeks ago, one of his letters was read at the United Nations gathering in New York.
According to news from the prison published by his supporters, Mr. Boroojerdi is systematicly subject to harassment and lack of investigation of his physical condition.
Recently, one of his relatives revealed that he would have eventually been killed in a staged conflict in prison.
As a prisoner who have passed almost six years of his conviction with 400 days in solitary confinement , and according to the Special Clerical Court, he should have been allowed to be treated outside of prison but contrary to judiciary custom in Iran, he cannot enjoy a possible reduction in the condemnation or treatment out of prison.
According to Wikepedia:
He is the eldest son of Seyyed Mohammad Hussein Kazemeini Boroojerdi, a clergymen of Tehran. In 1357, he was elected as the Imam of the Mosque ”Hemat” of Tehran. In Ghom, he studied religious sciences with the clerics such as Seyed Sadegh Rohani, Mírzá Khalil Kamrehi, and Seyed Shahabuddin Mar'ashi Najafi to study and obtained his degree of ”Ijtihad”.
When the arrest and transfer of the supporters of Seyed Hussein Kazemeini Boroojerdi started by the police, rumors of a possible attack of security forces to his house made many of his supporters gather spontaneously to protect his house which prevented effectively the attacks to his home.
Broojerdi’s supporters were protecting his house, day and night, to prevent the attack of the police agents to him. The security and intelligence forces, ultimately on Saturday, October 7, 2006 got involved in a conflict with thousands of supporters and finally by closing the streets around his house, a great number of his supporters were arrested.
Finally on Sunday, October 8, 2006 at midnight, a team of intelligence forces and commandos of special forces attacked Boroojerdi’s house arresting Boroojerdi and his compagnons and transferred them to an unknown place.
Kazemeini Boroojerdi was arrested and imprisoned in 1995, 2000 and 2005. He, once again, was arrested in 2006, sentenced to 11 years prison and confiscation of property. He is currently in Evin prison in very bad physical and mental condition with no right of visit or leave.
He, his family and supporters wrote letters to the secretary general of the United Nations, Ahmad Shahid and human rights activists called for his support and release from prison.
I got the latest news about Seyed Kazemeini Boroojerdi from ”Maryam Mo'azen Zadeh”, one of his spokeman:
Ms. Mo'azen Zadeh! Before asking anything about Mr. Boroojerdi, do you confirm the news published in different sites that in Evin prison, Mr. Boroojerdi has been attacked. If you confirm the news, could you please explain what exactly happened?
Yes, definitely, but this not the first time, there have already been several attempts to his life but this time it has been more serious. According to witnesses who happen to be our informers also, on Tuesday morning, November 22, the Special Clerical Court officials commissioned one of the prisoners to attack and kill him. This person have been arrested and charged with drug traffic and was promised to be included in the supreme leader's amnesty in case he did this job. But other prisoners discovered their plan and supported Mr. Boroojerdi, so the plan failed.
I have the feeling that because Mr. Boroojerdi refused to stop divulging anti-human face of this regime and wrote letters to Mrs. Clinton, made the officials sensitivity grow, so they took the decision to physically eliminate him.
A few months ago, he was also transferred to the prisons hospital. What is his physical condition now and do the prison authorities consistently follow up with his physical condition?
His physical condition is not good at all as it was announced and confirmed previously by human rights activists. All these years in prison, he suffered from a lot of problems such as kidney stones, diabetes and Parkinson’s. Once, even according to himself, it was clear that it has been intentional, they poured a substance in his eyes, and said that it was because of spraying insecticide that he lost one of his eyes vision because the authorities refused any treatment for him.
Also he suffered a heart problem. If a heart problem is not treated, it has consequences such as legs oedema and lungs oedema. So he experienced lungs oedema and breathing problems.
He was admitted to the clinic prison where the Doctor confirmed that he should be treated in a hospital outside the prison but the authorities refused despite his family insistance. They even called the doctors and forced them to confirm that he was in good health even though he could not breathe and hardly stand up. His family came back a week later and asked the authorities to allow him to have drugs that doctors out of the prison prescribed but the authorities refused.
I have the feeling that when the Islamic Republic wants to eliminate the prisoners, they refuse to treat them.
For prisoners who have no criminal record, usually after a while, they can benefit from an appeal of their sentence or even forgiveness. In Mr. Boroojerdi’s case, it is his first imprisonment with a 11 years sentence and he is nearly six years in prison. Have you ever taken any action for an eventual amnesty for him?
No, they do not agree. His Family has tried a lot to make them care about his situation. It is almost two thousand days that he is imprisoned but they denied him even a leave of an hour. His mother was arrested and died under torture but they denied Mr. Boroojerdi the right to attend his mother’s funeral.
Considering that he has been unconsecutively in solitary confinement for more than four hundred days, according to their own laws and say, he has already served his sentence but they still deny him amnesty or permission to leave.
If someone serves half of his sentence, he should be able to leave on bail, but they do not allow him to do this.
The Special Clerical Court is not under the Judiciary supervision and does not follow laws. One can say that it is an illegal institution under the direct leadership’s control. When the leader does not agree, this institution does not agree niether. As the Leader of the Islamic Republic does not agree with his leave, they have directly been ordered not to cooperate with him and treat him as such.
Why was he sentenced to eleven years imprisonment?
He was accused of a lot of things, war against God, insulting the leadership, opposition with the Islamic Republic and Supreme Leader are a few. He was arrested along with eleven of his compagnons. They were sentenced to death but later they changed their sentence to eleven years. He spent a year in Tehran and ten years in exile in Yazd, but in the aftermath of the elections and sensitivity of the situation, they brought him back to Evin prison.
Considering the close connection you have with him and his entourage, can you tell us in which conditions they are all?
In the middle of October 2006, he, some of his compagnons and neighbours who were at his home, about 2,000 people were arrested. Many of them were released but some of them were still inside the prison, and sentenced to death. After a few years, their convictions were also reconsidered and reduced to 5, 6 or 2 years prison and exile. Some of them were also realeased by amnesty.
Considering the fact that Mr. Boroojerdi took all the responsibilities, and was ready to serve their imprisonment, the sentence of many of his compagnongs was reduced but after 2006 during all these years, they arrested many of them again and detained them in solitary confinement. Except some rare cases, they were transfered to public section again. Some have been released temporarily on very heavy bails.
In general, his compagnons are severely threatened, their telephones are tapped, even each new phone they buy. Also, their personal emails are controlled. They had printed all their emails, tapped all their conversations and showed them at the interrogatory. With smallest activity, they are arrested, interrogated and threatened.
While you were in Iran as the representative of Mr. Boroojerdi, did you face any problems?
I got arrested twice. I was threatened and then I decided to leave the country.
Does Mr. Boroojerdi get any particular help to get his letters that he writes to Mrs. Hillary Clinton, to be delivered outside?
There are no particular people who help. At first, he had his own original way to do it, but nowadays a lot of letters are published form other people like Mr. Davoodi and Nourizadeh. Of course, he finds ways to send the letters out but unfortunately for security reasons I cannot tell you. But I assure you that there are no special help or collaboration. He is even denied having paper, pens or books.
فارسی
خبر / رادیو کوچه
شامگاه یکشنبه، 18 دسامبر، تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی، اعترافات فردی که به گفته مسوولان امنیتی این کشور به اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا دستگیر شده را پخش کرده است.
این مرد که خبر بازداشت او روز شنبه از سوی ایران اعلام شده بود به عنوان امیر میرزاحکمتی معرفی شده است.
در گزارش تلویزیون ایران آمده است که آقای حکمتی در سال 2001 به ارتش آمریکا پیوست و پیش از ورود به ایران آموزشهای ویژه دریافت کرد.
بر اساس این گزارش امیر میرزاحکمتی قصد داشت با نفوذ به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، اطلاعات غلط در اختیار مقامهای ایران قرار دهد.
آقای حکمتی در این مصاحبه گفت: «آنها (ماموران آمریکایی) به من گفتند اگر در این ماموریت موفق باشی میتوانیم تو را بیشتر آموزش دهیم، و ماموریتهای دیگری به تو بدهیم… لازمه این ماموریت سفر به ایران است.»
او همچنین اضافه کرد: «من در یک مرکز جاسوسی در بگرام بودم… به دوبی رفتم و بعد… به تهران پرواز کردم.»
بگرام یک پایگاه عمده هوایی ارتش آمریکا در افغانستان است.
او گفت: «آنها به من گفتند تو برای سه هفته منبع اطلاعات نظامی و امنیتی برای ایرانیها خواهی بود و برای این کار پول خواهی گرفت و بعد برمیگردی.»
لازم به اشاره است همزمان با اعلام خبر بازداشت یک «جاسوس ایرانیتبار سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» از سوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، آمریکا بلافاصله آن اتهام را به عنوان تبلیغات دروغ رد کرد.
Click here to view the embedded video.
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مدعی است که شخص دستگیر شده از «تحلیلگران» سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا است و سابقه فعالیت در واحدهای اطلاعاتی ارتش آمریکا و حضور در پایگاههای نظامی آمریکا در افغانستان و عراق را دارد.
این در حالی است که وزارت اطلاعات، زمان و محل دقیق بازداشت این متهم به جاسوسی را مشخص نکرد.
سه روز پیش از این، عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران از صدور کیفرخواست و قرار مجرمیت برای ۱۵ نفر دیگر به اتهام «جاسوسی» برای آمریکا و اسراییل خبر داده بود و مقامهای آمریکایی هم به طور تلویحی دستگیری شماری جاسوس این کشور در ایران را تایید کرده بودند.
اعلام تازه ترین دستگیری متهم به جاسوسی برای آمریکا در خاک ایران، پس از یک سرنگونی هواپیمای تجسسی بدون خلبان آمریکا در ایران صورت می گیرد که از افغانستان وارد حریم هوایی ایران شده بود.
گفتنی است مقامهای سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی درخواست آقای اوباما مبنی بر بازگرداندن این هواپیما را رد کردهاند.
بیشتر بخوانید:
«درخواست بازگرداندن پهپاد آمریکایی از ایران»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر