مردمک:کاهش نرخ سکه بانکی و افزایش اختلاف نرخ آن با سکه بازار تا حدود ۸۰ هزار تومان منجر به تشکیل صفهای طولانی مردم و دلالان و ازدحام مقابل شعبههای بانکی فروشنده سکه شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، امروز ۱۳ آذر ماه بانک مرکزی نرخ هر سکه تمام بهار طرح جدید را ۵۲۷ هزار تومان، نیم سکه را ۲۵۳ هزار و ربع سکه را ۱۲۶ هزار تومان تعیین کرد.
این درحالی است که نرخ سکه امروز در بازار آزاد برای تمام بهار طرح جدید ۶۱۵ هزار تومان، نیم سکه ۲۹۷ هزار و ربع سکه ۱۵۱ هزار تومان بود.
این کاهش نرخ که بانک مرکزی برای اجرای سیاست از بینبردن حباب نرخ سکه به کار برده است، امروز منجر شد که اختلاف قیمت سکه در بازار و بانک به ۸۷ هزار تومان برسد و مردم برای خرید آن هجوم بیاورند.
اولین روزی که سیاست کاهش ۷۰، ۸۰ تومانی نرخ سکه به اجرا درآمد، سکه طرح جدید ۶۳۰ هزار، نیم سکه ۳۰۴ هزار و ربع سکه ۱۵۳ هزار تومان بود.
رئیس کل بانک مرکزی ایران هفته گذشته روز هفتم آذر گفته بود که نرخ طلا و ارز در بازارهای جهانی افزایش نیافته و تغییرات نرخ ارز و سکه در ایران حبابی است.
محمود بهمنی وعده داده بود که به زودی این حباب از بین میرود و «طی یکی دو روز آینده قیمت سکه طلا ۷۰، ۸۰ هزار تومان و نرخ ارز نیز ۲۰ تومان کاهش مییابد».
او افزایش یک شبه نرخ ارز و سکه را ناشی از یک «جو روانی» دانسته و گفته بود: برخیها نیاز واقعی به ارز و طلا ندارند اما برای خرید مراجعه میکنند.
از طرف دیگر، دلار امروز بنا بر اعلام بانک مرکزی بدون تغییر نسبت به روز گذشته ۱۰۸۸ تومان و یورو ۱۴۵۷ تومان به فروش رسید، در حالی که در بازار آزاد، دلار با افزایش اندکی نسبت به روز گذشته، ۱۳۷۰ تومان و یورو ۱۸۵۵ تومان فروخته شد.
براساس مصوبه اخیر شورای پول و اعتبار، بانک مرکزی موظف است که برنامه چگونگی حرکت به سمت تک نرخی شدن نرخ دلار را ترسیم کند و تعدیل نرخ ارز را در دستور کار خود قرار دهد.
اما گزارشهای منتشر شده نشان میدهد تنها چند روز پس از تصمیم شورای پول و اعتبار، روز پنجم آذر قیمت دلار آزاد به یک هزار و ۳۷۵ تومان افزایش یافت.
طی ماههای گذشته بانک مرکزی بارها تلاش کرده که در مقاطعی با ایجاد شوکهای قوی کنترل قیمت بازار ارز را در دست گیرد اما هر بار این تلاشها بینتیجه باقی مانده است.
در همین راستا، بانک مرکزی از شنبه هفته آینده، «پاسخگوئی به نیاز بازار طلا و ایجاد تعادل در معاملات»، قرار است در بانک کارگشائی شمشم طلا به فروش برساند.
به گفته احمد وفادار، رئیس اتحادیه طلا و جواهر تهران واسطهها با در اختیار گرفتن دلار، نرخ آن را دچار نوسانهای شدید میكنند كه این كار سبب افزایش بهای طلا در بازار می شود.
او تاکید کرد که اگر نرخ سکه از طرف بانک مرکزی مدیریت نشود، قیمت آن باز هم افزایش مییابد و دیگر به راحتی نمیتوان آن را کنترل کرد و این امر اثر منفی بر اقتصاد کشور خواهد داشت.
بی بی سی فارسی:محمدرضا عطار زاده معاون وزارت نیروی ایران می گوید از سه ماه پیش آب رودخانه هیرمند به دلیل این که مسیر آب به داخل افغانستان منحرف شده، قطع شده است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، آقای عطارزاده، گفته ورود آب رودخانه هیرمند طبق معاهده ای که بین ایران و افغانستان امضا شده، انجام نمی شود و دریاچه هامون که تنها منبع آبی اش رودخانه هیرمند است خشک شده است.
معاون وزیر نیرو می گوید که "در تلاش هستیم که با رابطه خوبی که با مسئولین افغانستان داریم، این مسئله را با آنها در میان بگذاریم تا هر دو کشور از آب رودخانه هیرمند استفاده کنند."
دو کشور برای استفاده از آب هیرمند در سال ١٩٧٢ معاهده ای امضا کرده اند که بر اساس آن میزان سالانه آبی که از رودخانه هیرمند وارد ایران می شود مشخص شده است.
بی بی سی فارسی:وزیر خارجه آلمان گفت همتای ایرانیاش از وقوع حمله به سفارت بریتانیا در تهران ابراز تاسف کرده است.
گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان روز یکشنبه بعد از دیدار با علی اکبر صالحی گفت که وزیر امور خارجه ایران "عمیقا به دلیل آن چه رخ داده متاسف است" و قول داده که " هرکاری از دستش بربیاید برای پیشگیری از وقوع چنین اتفاقاتی در آینده انجام خواهد داد."
دیدار وزرای خارجه ایران و آلمان در حاشیه نشست دوم بن برای بررسی آینده افغانستان صورت گرفت.
بر اساس بیانیه وزارت خارجه آلمان، آقای وستروله در این دیدار تاکید کرده است که حمله به هر یک از سفارتهای اروپایی، به عنوان حمله به "تمام نمایندگیهای کشورهای عضو اتحادیه اروپا تعبیر میشود."
بی بی سی فارسی:گروهی موسوم به "شورای متحصنین سفارت انگلیس" در ایران، با انتشار بیانیهای بار دیگر مسئولیت حمله به سفارت بریتانیا در تهران را برعهده گرفته و گفته که تحت تاثیر "هیچ نهاد دولتی و غیردولتی" نبوده است.
در این بیانیه همچنین از برخی افراد و جریانهای داخلی که حمله به سفارت بریتانیا و غارت اموال دیپلماتهای این کشور در تهران را "کاری خارج از عقلانیت و تفکر دانشجویی" دانستهاند، به شدت انتقاد شده است.
در تازه ترین اظهارات بر علیه این حمله که به سازمان بسیج دانشجویی ایران نسبت داده میشود، آیتالله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعه در قم گفت که "جوانان فراتر از قانون گام برندارند".
احمد خاتمی، یکی از اعضای مجلس خبرگان نیز در خطبههای نماز جمعه تهران تاکید کرد که با "حمله به سفارتخانهها و اشغال آنها در جمهوری اسلامی ایران مخالف" است.
گزارشهای رسیده از ایران حاکیست که در چند روز گذشته برخی از اشخاص و گروههای سیاسی داخلی ایران و رسانههای وابسته به آنها نیز از حمله به سفارت بریتانیا در تهران انتقاد کردهاند.
بی بی سی فارسی:در پی تعطیلی سفارت ایران در لندن، وزارت خارجه ایران اعلام کرده که تا چند روز دیگر "یکی از کشورهای همجوار انگلیس" را برای ارائه خدمات کنسولی به ایرانیان معرفی خواهد کرد.
حمیدرضا شاکری نیاسر مدیر کل ایرانیان خارج از کشور به خبرگزاری فارس گفته که به منظور ارائه خدمات کنسولی به ایرانیان مقیم انگلستان ستاد پشتیبانی خدمات کنسولی با مشارکت اداره کل ایرانیان و اداره کل کنسولی وزارت خارجه" تشکیل شده است و به زودی شماره تلفن، ایمیل و فکس برای کسب اطلاعات بیشتر اعلام خواهد شد.به گفته آقای شاکری، "خدمات رسانی به ایرانیان همچون گذشته ادامه خواهد داشت و دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از این بابت نگرانی نداشته باشند."
این مقام وزارت خارجه گفته که "در حال حاضر هیچ خدماتی از جمله ویزا برای اتباع انگلیسی ارائه نمی شود."
در پی خارج شدن کارکنان دیپلماتیک سفارت بریتانیا از تهران و اخراج دیپلمات های ایرانی از لندن، خدمات کنسولی به ایرانیان مقیم بریتانیا نیز متوقف شده است.
حسن قشقاوی معاون کنسولی، امور مجلس و ایرانیان خارج از کشور وزارت خارجه ایران نیز به شبکه تلویزیونی جام جم که برای ایرانیان خارج از کشور برنامه پخش می کند، گفته که ستاد "ویژه خدمات رسانی به هموطنان ایرانی در انگلیس" از امروز یکشنبه ۱۳ آذر فعالیت خود را آغاز می کند.
آقای قشقاوی گفته که از یک سال پیش بحث قطع روابط ایران و انگلیس از سوی "جمعی از نمایندگان مجلس" پیشنهاد شده بود و لی وزارت خارجه سعی کرد "قطع ارتباط اتفاق نیفتد."
معاون کنسولی وزارت خارجه گفته که دلیل مخالفت "حضور بیش از ۳۰۰ هزار ایرانی در انگلیس و ضرورت ارائه خدمات کنسولی به آنها" بود.
آقای قشقاوی گفت که در حال حاضر ۲۰۰ هزار پرونده کنسولی مربوط به ایرانیان مقیم انگلیس در سفارت ایران موجود است و حدود ۹۰ درصد ایرانیان مقیم انگلیس با سفارت در ارتباط هستند."
با تعطیلی سفارت بریتانیا در تهران هنوز دولت این کشور اعلام نکرده که در این زمینه چه روشی در پیش خواهد گرفت اما آقای قشقاوی می گوید که "ممکن است آنها به دنبال کشور دیگری باشند که به عنوان مثال به صورت حافظ منافع آنها عمل کند."
این مقام وزارت خارجه ایران گفته که در حال حاضر هم سفارت بریتانیا در تهران و هم سفارت ایران در لندن تعطیل است.
به گفته آقای قشقاوی ۷۳ ایرانی در بریتانیا با بورس دولتی مشغول تحصیل هستند و "کل دانشجویان ایرانی در انگلیس نیز ۴ هزار و ۷۵۰ نفر" است.سفارت بریتانیا در خیابان فردوسی و اقامتگاه دیپلماتیک و مرکز فرهنگی بریتانیا در باغ قلهک تهران بعد از ظهر سه شنبه ۸ آذر (۲۹ نوامبر) مورد حمله گروهی از معترضان به سیاست های بریتانیا قرار گرفت و اموال آن تخریب شد.
این تشنج پس از آن رخ داد که مجلس ایران در روز یکشنبه در واکنش به تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی از سوی بریتانیا تصمیم به کاهش سطح روابط دوجانبه از سفیر به کاردار گرفت.
وزارت امور خارجه بریتانیا این حملات را غیرقابل قبول خواند و وزارت امور خارجه ایران از آن ابراز تأسف کرد.
پس از آن، بریتانیا کارکنان دیپلماتیک سفارت خود را از تهران خارج کرد و به کارکنان سفارت ایران ۴۸ ساعت فرصت داد که خاک بریتانیا را ترک کنند.
با پایان یافتن مهلت بریتانیا به دیپلمات های ایرانی، کارکنان سفارت ایران عصر روز جمعه از طریق فرودگاه هیتروی لندن عازم تهران شده و در بامداد روز شنبه ۱۲ آذر ماه به تهران برگشتند.
ايلنا: رئیس سازمان هدفمندی یارانهها اظهار داشت: یارانه نقدی مرحله دهم به ازای هر نفر 45500 تومان بدون تغییر به حساب سرپرستان خانوار واریز میشود.
به گزارش ايلنا به نقل از پايگاه اطلاعرساني دولت، بهروز مرادی گفت: یارانه نقدی مرحله دهم مربوط به آذر ماه امشب به حساب سرپرستان خانوار واریز میشود.
رئیس سازمان هدفمندی یارانهها اظهار داشت: یارانه نقدی مرحله دهم به ازای هر نفر 45500 تومان به حساب سرپرستان خانوار واریز میشود.
مدیرعامل سازمان هدفمندی یارانهها اظهار داشت: مبلغ واریز شده به حساب خانوارها از ساعت 8 صبح فردا دوشنبه قابل برداشت است.
پرداخت یارانه نقدی پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها از دیماه سال گذشته آغاز شد و تاکنون در 9 مرحله یارانه نقدی 11ماه از دیماه 89 تا آبان90 به ازای هر نفر به حساب سرپرستان خانوار واریز شده است.
ایلنا: حميد شاهآبادي(معاون هنري ارشاد) درباره تعرض شركت بهرهبرداري مترو به حريم مجموعه تئاترشهر گفت: براي نخستين بار نيست كه شاهد تعرض به فضاي اختصاصي تئاترشهر هستيم. بعضي از دوستان تصميم گير ما گويا جايگاهي براي مديريت هنري كشور كه مسئوليت تصميمگيري در داخل فضاي جامعه هنري را دارد، قائل نيستند و ما بدون هيچگونه اقدام و اطلاع قبلي شاهد عمليات عمراني هستيم.
شاهآبادي در گفتگو به خبرنگار ايلنا، با اشاره به اينكه انتظار تعامل اطلاعرساني و انتظار توجه ويژه به جامعه هنري انتظار زيادي نيست، بيان كرد: چرا ما بايد به يكباره شاهد چنين اتفاقاتي باشيم. روز گذشته مسئولين تصميمگير در شركت مترو اقدام به حصاركشي و كندن زمين محوطه تئاترشهر كردهاند و با اين اتفاق، شاهد چنين اتفاق ناگواري براي جامعه هنري كشور در عرصه نمايشي بوديم. البته شايد از حيث بخشهاي عمراني چارهاي نباشد و بايد بسياري از حوزهها را به خاطر سازندگيهاي عرصه شهري انجام داد اما قطعا ضرورت دارد كه اين تصميمات به مديريت هنرهاي نمايشي اطلاع داده شده و او درجريان اين تحولات باشد و تدبير بشود. اگر واقعا در حوزهاي ميخواهند راهي در جلوي پاي فضاي هنري كشور ايجاد كنند اين كار بايد با همفكري و تعامل مديران تصميمگير آن حوزه باشد.
وي ادامه داد: هيچ هماهنگي با معاونت هنري، اداره كل هنرهاي نمايشي و رئيس مجموعه تئاترشهر صورت نگرفته است.
معاون هنري ارشاد با اشاره به اينكه در اين تعرض، يك نگاه صاحبكارانه به فضاي تئاترشهر صورت گرفته، اضافه كرد: اين بار اول نيست و در سنوات گذشته در فضاي پشتي تئاترشهر شاهد چنين مشكلي را شاهد بوديم و در بخشهاي ديگر هم به همين منوال.
وي خاطرنشان كرد: ما اتفاقاتي كه به سازندگي تهران و عمران وآبادي عنايت دارد را درك ميكنيم و ميفهيم اما اين تعامل ضرورت دارد و درحال حاضر هم منتظر نظر كارشناسي مربوطه هستيم.
وي در پايان بيان كرد: مجموعه تئاترشهر و بخشهاي مختلف معاونت هنري از امروز پيگيريهاي خود را آغاز ميكنند و ما ابراز تاسف ميكنيم از اين اقدامات بدون هماهنگي.
يادآور ميشود، شركت بهرهبرداري مترو در اقدامي براي احداث هواكش براي متروي در مقابل تئاترشهر، اقدام به حفر گودالي به عمق حدود 10 متر و احداث دو سازه در اين محوطه كرده است به طوري كه با اين اقدام؛ حريم منظري مجموعه تئاترشهر را كور كرده است.
خبرگزاری فارس: یک مقام آگاه نظامی گفت: یک فروند هواپیمای بدون سرنشین پیشرفته جاسوسی آمریکایی از نوع "RQ170" توسط نیروهای مسلح ایران ساقط و با اندک خسارتی در اختیار ایران قرار گرفت.
یک مقام آگاه نظامی در گفتگو با خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، با اعلام این خبر گفت: با کنترل مناسب فضای کشور و تسلط اطلاعاتی نیروهای مسلح، واحدهای جنگ الکترونیکی و پدافند هوایی موفق شدند با اقدامات عملیاتی خود یک فروند هواپیمای بدون سرنشین پیشرفته جاسوسی آمریکایی از نوع "RQ170" را که به طور محدود به مناطق مرزی شرق کشور تجاوز کرده بود، کشف و از کنترل متجاوزین خارج ساخته و آن را با اندک خسارتی سرنگون کرده و در اختیار بگیرند.
این مقام نظامی تاکید کرد: نظر به وقوع تجاوز آشکار مرزی، اقدامات عملیاتی و الکترونیکی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران علیه پرندههای متجاوز، به مرزهای کشور محدود نخواهد ماند.
خبرگزاری فارس: وکیل رئیس دفتر رئیس جمهور از دستگاه قضایی خواست تا در صورت استنکاف دو تن از مداحان اهل بیت از حضور در دادسرا، برای آنها حکم جلب صادر کند.
سیدعلی اصغر حسینی وکیل اسفندیار رحیممشائی رئیس دفتر رئیس جمهور در گفتوگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس اظهار داشت: منصور ارضی و سعید حدادیان چندی پیش برای چندمین بار به دادسرا احضار شدند.
وی افزود: دادسرا این دو مداح را به صورت تلفنی احضار کرده تا هر گاه تمایل و فرصت داشتند، به دادسرا بروند اما به دلیل عدم مراجعه آنها، این پرونده هنوز مورد رسیدگی قرار نگرفته است.
وکیل مشائی با بیان اینکه طبق قانون اگر متهمی بدون عذر موجه از حضور در مرجع قضایی خودداری کند، مقام قضایی باید ضمن دستور جلب و تفهیم اتهام قرار متناسب را برای وی صادر کند، از درخواست صدور حکم جلب برای حاج منصور ارضی و سعید حدادیان خبر داد.
حسینی خاطرنشان کرد که صدور حکم جلب برای حاج منصور ارضی و سعید حدادیان را پس از دهه اول محرم و برگزاری مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان پیگیری خواهد کرد.
وی با تاکید بر اینکه چنانچه مداحانی که از آنها شکایت شده، هفته آینده در شعبه بازپرسی حضور نیابند، دستور جلب آنها صادر خواهد شد، عدم صدور این دستور در صورت حضور نیافتن مداحان در دادسرا را تخلف قضایی عنوان کرد.
خبرگزاری فارس: اتحادیه اروپا در اقدامی خصمانه علیه ایران، بیش از ۱۸۰ شخصیت حقیقی و حقوقی ایران را مورد تحریم قرار داد؛تحریمهایی که اغلب قابل اجرا نمی باشد. فارس لیست کامل این افراد را منتشر میکند.
به گزارش فارس، اتحادیه اروپا روز جمعه هفته گذشته فهرست اسامی ۱۸۰ شخصیت حقیقی و حقوقی ایرانی را که تحت تحریمهای جدید غرب علیه برنامه هستهای ایران قرار گرفتهاند، منتشر کرد. این فهرست که شامل وزرا، محققان و پژوهشگران، مسئولین بانکها و صنعت کشتیرانی و همچنین مقامات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران میشود، از جمله ترفندهای غرب برای جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی است چراکه عمده این تحریم ها به دلیل نوع فعالیت این افراد شکل اجرایی به خود نمی گیرد.
این لیست ۱۸۰ نفری که توسط خبرگزاری فارس ترجمه شده شامل موارد زیر می شود:
1) دکتر احمد عزیزی، معاون رئیس و مدیرعامل بانک ملی لندن
2) داوود بابایی، رئیس کنونی موسسه تحقیقات لجستیکی نیروهای مسلح وزارت دفاع که توسط "محسن فخری زاده" اداره میشود.
3) حسن بهادری، مدیرعامل بانک آرین
4) سید شمس الدین بوربوردی، معاون سازمان انرژی اتمی ایران
5) دکتر پیمان نوری بروجردی، رئیس مدیرعامل بانک رفاه
6) دکتر کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری
7) دکتر عبدالناصر همتی، مدیرعامل بانک سینا
8) میلاد جعفری، بازرگان کالا به ویژه فلزات
9) دکتر محمد جهرمی، مدیرعامل بانک صادرات
10) علی کریمیان، بازرگان فلزات
11) مجید خوانساری، مدیرعامل شرکت بازرگانی کالای الکتریک
12)محمود رضا خاوری، مدیرعامل بانک ملی
13) محمد رضا مسکریان، مدیرعامل بانک بینالمللی پرشیا
14) محمد محمدی، مدیرعامل MATSA
15) دکتر، محمد حسن محبیان، مدیرعامل پست بانک
16) محمد صادق ناصری، رئیس موسسه تحقیقات فیزیکی که پیش تر با نام موسسه فیزیک کاربردی شناخته میشد.
17) محمد رضا رضوانی زاده، مدیرعامل شرکت سوخت رآکتور هستهای سوره
18) صدقی، مدیرعامل شرکت ساخت نیروگاه هستهای (مانسا)
19) بهمن والیکی، مدیرعامل بانک توسعه صادرات ایران
20) جواد آل یاسین، رئیس مرکز تحقیقات فناوری انفجار و ضربه، یا متفاز
21) زووار، مدیرعامل فعال بانک بین المللی پرشیا در دبی
موسسات:
23) آریا نیکان، تهیه مواد تعیین شده در بخش راکتور
24) برق آذرخش، شرکتی که در امر برق رسانی به تأسیسات غنی سازی نطنز و قم مشارکت دارد
25) بهینه بازرگانی،
26) عیوض تکنیک، تولید کننده تجهیزات خلاء
27) Fatsa (پردازش اورانیوم و تولید سوخت هستهای ایران)
28) شرکت غنی سازی اورانیوم (شرکت تماس)
29) شرکت ایران پویا
30) شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی فلات قاره ایران
31) شرکت کارانیر
32) خلاء آفرین پارس
33) MACPAR Makina San Ve Tic شرکت ثبت شده در ترکیه
34) شرکت مهندسی توسعه ساخت اتمی کالای الکتریکی مورد نیاز در صنایع هستهای
35) شرکت مبین سنجش
36) Multimat lc ve Dis Ticaret Pazarlama Limited Sirketi، شرکتی که توسط میلاد جعفری اداره میشود و برای گروه صنعتی شهید همت از طریق شرکت های برجسته مواد اولیه هستهای تهیه میکند.
37) مرکز تحقیقات انفجار و ضربه متافاز
38) سامان نصب زاینده رود
39) شرکت سامان توسعه آسیا
40) صنعت ثامن
41) شرکت رآکتور سوخت هستهای سوره
42) شرکت STEP Standart Teknik Parca San ve TIC A.S ثبت شده در استانبول ترکیه
43) شرکت سورنا (شرکت ساخت و راه اندازی)
44) شرکت تابا، ساخت ابزار برش
45) شرکت تست تفسیر تولید و عرض ظروف خاص UF
46) توسعه سیلوها، توسعه جهاد سیلو
47) یارصنعت
48) شرکت کمپرسور توربو نفت
۴۹)عظیم آقاجانی
50)ابوالقاسم مظفری شمس، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا
51) علی اکبر طباطبایی
52)شرکت یاس ایر
خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران
53)قاسم نبی پور، مدیرعامل و سهام دار شرکت کشتیرانی راهبران امید دریا
54)ناصر باطنی، رئیس قانونی سابق کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران (IRISL)
55)منصور اسلامی، مدیرعامل شرکت کشتیرانی "Royal Med"
56)محمد طلایی مدیر اجرایی خطوط کشتی رانی جمهوری اسلامی ایران در اروپا
57) محمد مقدمی فرد، مدیر منطقهای خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در امارات متحده عربی
58) کاپیتان علیرضا قزلایق
59) غلام حسین گلپرور، مدیر تجاری و معاون مدیرعامل و سهامدار شرکت کشتی رانی راهبران امید دریا
60) حسن جلیل زاده، مدیرعامل و سهام دار خطوط کشتی رانی حافظ دریا
61) محمد هادی پاژند، مدیر مالی سابق خطوط کشتی رانی جمهوری اسلامی ایران
62) احمد سرکندی، مدیر مالی خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۱۱
63) سید علاء الدین سادات رسول، مشاور مدیر قانونی گروه IRISL، مدیر قانونی شرکت کشتیرانی راهبران امید دریا
64) احمد تفضلی، مدیرعامل شرکت کشتیرانی "Santeliners"
65) شرکت کشتیرانی "Sail Shipping" (ثبت شده در شانگهای)
66) آموزش کشتیرانی (Maritime Training Institute)
67) کشتیرانی کارا ثبت شده در هامبورگ
68) شرکت کشتیرانی خیبر
69) شرکت خطوط کشتیرانی کیش
70) آژانس کشتیرانی Boustead
71) خدمات کشتیرانی دیاموند
72) شرکت کشتیرانی (گود لاک) دبی
73) آژانس "ocean express" پاکستان
74) آژانس OTS Steinweg (استانبول) شرکت کشتیرانی که از جانب خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند
75) Universal Transportation Limitation (تایلند)
76) Walship SA الجزایر
77) شرکت کشتیرانی "Acena" که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود
78) شرکت کشتیرانی آلفا کارا که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود
79) شرکت کشتیرانی آلفا ناری
80) شرکت شرکت دریایی آسپاسیس دبی
81) شرکت آتلانتیک اینترمودال
82) خطوط کشتیرانی "Avrasya Container Shipping"
83)شرکت کشتیرانی Azores دبی
84)ناوبری بتاکارا
85) Bis Maritime Limited ثبت شده در باربادوس
86) Brait Holding SA ثبت شده در جزایر مارشال
87) خطوط کشتیرانی Bright Jyoti که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود
88) Bright Ship FZC ثبت شده در دبی
89) شرکت کشتی رانی Bright-Nord GmbH und Co. KG ثبت شده در هامبورگ آلمان که از جانب خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند
90) CF Sharp Shipping Agencies Pte Ltd واقع در سنگاپور
91) خطوط کشتیرانی چپلت ثبت شده در مالت
92) Cosy-East GmbH und Co. KG ثبت شده در هامبورگ آلمان
93)شرکت کشتیرانی Crystal Shipping FZE امارات متحده عربی دبی
94)شرکت دریایی دامالیس
95)شرکت دلتا کارا
96)شرکت کشتیرانی دلتا ناری
97)شرکت کشتی رانی البروس
98)شرکت کشتیرانی Elcho Holding Ltd ثبت شده در جزایر مارشال
99)شرکت Elegant Target Development Limited ثبت شده در هنگ کنگ
100) شرکت Epsilon Nari Navigation Ltd ثبت شده در جزیره مالت
101) شرکت ناوبری اتا ناری
102) شرکت اکسترنال اکسپرت
103) شرکت کشتیرانی فیروی
104) شرکت دریایی فاسیروس
105) شرکت دریانوردی گالیوت
106) شرکت ناوبری گاما کارا با مسوولیتمحدود
107) شرکت جاینت کینگ با مسوولیت محدود
108) شرکت توسعه گلدن چارتر با مسوولیتمحدود
109) شرکت سرمایهگذاری گلدن سامیت بامسوولیت محدود
110) شرکت توسعه گولدن واگن
111) شرکت گرند ترینیتی با مسوولیتمحدود
112) شرکت سرمایهگذاری گریت اکوئیتی
113) شرکت خدمات کشتیرانی اقیانوس کبیر
114) شرکت بینالمللی گریت پراسپکت
115) شرکت گریت وست جیامبیایچ بامسوولیت محدود
116) شرکت هپی - سود جیامبیایچ آند
117) شرکت هاروست سوپریم با مسوولیتمحدود
118) شرکت کشتیرانی هارزارو
119) شرکت کشتیرانی هلیوتروپ
120) شرکت کشتیرانی هلیکس با مسوولیتمحدود
121) شرکت لجستیکی هونگ تو
122) شرکت کشتیرانی آیفولد با مسوولیتمحدود
123) شرکت دریانوردی ایندوس
124) شرکت ناوبری یوتا ناری
125) شرکت آیاسآیام امین با مسوولیتمحدود
126) شرکت آیاسآیام آتر با مسوولیتمحدود
127) شرکت زیتون آیاسآیام با مسوولیت محدود
128) شرکت آیاسآیام سات با مسوولیتمحدود
129) شرکت ارابه دریایی آیاسآیام بامسوولیت محدود
130) شرکت هلال دریایی آیاسآیام بامسوولیت محدود
131) شرکت آیاسآیام سینین با مسوولیتمحدود
132) شرکت آیاسآیام تاج محل بامسوولیت محدود
133) شرکت آیاسآیام تور با مسوولیتمحدود
134) شرکت کشتیرانی جکمن
135) شرکت کشتیرانی کالان کیش
136) شرکت ناوبری کاپا ناری
137) شرکت دریانوردی کاوری
138) شرکت کشتیرانی کاوری
139) شرکت توسعه کی چارتر
140) شرکت سرایهگذاری کینگ پراسپر
141) شرکت کشتیرانی کینگزوود
142) شرکت ناوبری لامبدا ناری
143) شرکت کشتیرانی لنسینگ با مسوولیتمحدود
144) شرکت مگنا کارتا با مسوولیت محدود
145) آژانس کشتیرانی مالشیپ
146) شرکت بینالمللی مستر سوپریم
147) شرکت کشتیرانی ملودیوس
148) شرکت بینالمللی مترو سوپریم بامسوولیت محدود
149) شرکت کشتیرانی میدهرست با مسولیتمحدود (مالت)
150) شرکت مودالیتی با مسوولیت محدود
151) شرکت توسعه مدرن الگانت با مسوولیتمحدود
152) شرکت حسابداری موریسون منون
153) شرکت کشتیرانی کوه اورست بامسوولیت محدود
154) شرکت کشتیرانی نارمادا
155) شرکت کشتیرانی نیوهیون با مسوولیتمحدود
156) شرکت اناچال بیسیک با مسوولیتمحدود
157) شرکت اناچال نوردلند جیامبیایچ
158) شرکت کشتیرانی اکستد با مسوولیتمحدود
159) شرکت کشتیرانی پسیفیک
160) شرکت کشتیرنی پتورس با مسوولیتمحدود
161) شرکت پراسپر بیسیک جیامبیایچ
162) شرکت سرمایهگذاری پراسپر مترو
163) شرکت کشتیرانی ریگیت با مسوولیتمحدود
164)شرکت دریانوردی ریشی
165) شرکت لجستیکی سیبو با مسوولیتمحدود
166) شرکت شاین استار با مسوولیت محدود
167) شرکت بینالملل سیلور یونیورز
168) شرکت دریانوردی سینوز
169) شرکت توسعه "اسمارتبریلیانت" با مسوولیت محدود
170) شرکت دریانوردی استاتیرا
171) شرکت سیراکیوز اس. ال
172) شرکت تامالاریس با مسوولیت محدود
173) شرکت تیاییو فیدر با مسوولیتمحدود
174) شرکت دریانوردی تتا ناری
175) شرکت تاپ گلاسیر با مسوولیت محدود
176) شرکت تجاری تاپ پرستیژ با مسوولیتمحدود
177) شرکت کشتیرانی تولیپ
178) شرکت کشتیرانی "وسترنسرج" با مسوولیت محدود (قبرس)
179) شرکت دریانوردی "وایزلینگ" با مسوولیت محدود
180) شرکت کشتیرانی "زتا نری"
خبرگزاری فارس: اتحادیه اروپا در اقدامی خصمانه علیه ایران، بیش از ۱۸۰ شخصیت حقیقی و حقوقی ایران را مورد تحریم قرار داد؛تحریمهایی که اغلب قابل اجرا نمی باشد. فارس لیست کامل این افراد را منتشر میکند.
به گزارش فارس، اتحادیه اروپا روز جمعه هفته گذشته فهرست اسامی ۱۸۰ شخصیت حقیقی و حقوقی ایرانی را که تحت تحریمهای جدید غرب علیه برنامه هستهای ایران قرار گرفتهاند، منتشر کرد. این فهرست که شامل وزرا، محققان و پژوهشگران، مسئولین بانکها و صنعت کشتیرانی و همچنین مقامات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران میشود، از جمله ترفندهای غرب برای جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی است چراکه عمده این تحریم ها به دلیل نوع فعالیت این افراد شکل اجرایی به خود نمی گیرد.
این لیست ۱۸۰ نفری که توسط خبرگزاری فارس ترجمه شده شامل موارد زیر می شود:
1) دکتر احمد عزیزی، معاون رئیس و مدیرعامل بانک ملی لندن
2) داوود بابایی، رئیس کنونی موسسه تحقیقات لجستیکی نیروهای مسلح وزارت دفاع که توسط "محسن فخری زاده" اداره میشود.
3) حسن بهادری، مدیرعامل بانک آرین
4) سید شمس الدین بوربوردی، معاون سازمان انرژی اتمی ایران
5) دکتر پیمان نوری بروجردی، رئیس مدیرعامل بانک رفاه
6) دکتر کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری
7) دکتر عبدالناصر همتی، مدیرعامل بانک سینا
8) میلاد جعفری، بازرگان کالا به ویژه فلزات
9) دکتر محمد جهرمی، مدیرعامل بانک صادرات
10) علی کریمیان، بازرگان فلزات
11) مجید خوانساری، مدیرعامل شرکت بازرگانی کالای الکتریک
12)محمود رضا خاوری، مدیرعامل بانک ملی
13) محمد رضا مسکریان، مدیرعامل بانک بینالمللی پرشیا
14) محمد محمدی، مدیرعامل MATSA
15) دکتر، محمد حسن محبیان، مدیرعامل پست بانک
16) محمد صادق ناصری، رئیس موسسه تحقیقات فیزیکی که پیش تر با نام موسسه فیزیک کاربردی شناخته میشد.
17) محمد رضا رضوانی زاده، مدیرعامل شرکت سوخت رآکتور هستهای سوره
18) صدقی، مدیرعامل شرکت ساخت نیروگاه هستهای (مانسا)
19) بهمن والیکی، مدیرعامل بانک توسعه صادرات ایران
20) جواد آل یاسین، رئیس مرکز تحقیقات فناوری انفجار و ضربه، یا متفاز
21) زووار، مدیرعامل فعال بانک بین المللی پرشیا در دبی
موسسات:
23) آریا نیکان، تهیه مواد تعیین شده در بخش راکتور
24) برق آذرخش، شرکتی که در امر برق رسانی به تأسیسات غنی سازی نطنز و قم مشارکت دارد
25) بهینه بازرگانی،
26) عیوض تکنیک، تولید کننده تجهیزات خلاء
27) Fatsa (پردازش اورانیوم و تولید سوخت هستهای ایران)
28) شرکت غنی سازی اورانیوم (شرکت تماس)
29) شرکت ایران پویا
30) شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی فلات قاره ایران
31) شرکت کارانیر
32) خلاء آفرین پارس
33) MACPAR Makina San Ve Tic شرکت ثبت شده در ترکیه
34) شرکت مهندسی توسعه ساخت اتمی کالای الکتریکی مورد نیاز در صنایع هستهای
35) شرکت مبین سنجش
36) Multimat lc ve Dis Ticaret Pazarlama Limited Sirketi، شرکتی که توسط میلاد جعفری اداره میشود و برای گروه صنعتی شهید همت از طریق شرکت های برجسته مواد اولیه هستهای تهیه میکند.
37) مرکز تحقیقات انفجار و ضربه متافاز
38) سامان نصب زاینده رود
39) شرکت سامان توسعه آسیا
40) صنعت ثامن
41) شرکت رآکتور سوخت هستهای سوره
42) شرکت STEP Standart Teknik Parca San ve TIC A.S ثبت شده در استانبول ترکیه
43) شرکت سورنا (شرکت ساخت و راه اندازی)
44) شرکت تابا، ساخت ابزار برش
45) شرکت تست تفسیر تولید و عرض ظروف خاص UF
46) توسعه سیلوها، توسعه جهاد سیلو
47) یارصنعت
48) شرکت کمپرسور توربو نفت
۴۹)عظیم آقاجانی
50)ابوالقاسم مظفری شمس، فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا
51) علی اکبر طباطبایی
52)شرکت یاس ایر
خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران
53)قاسم نبی پور، مدیرعامل و سهام دار شرکت کشتیرانی راهبران امید دریا
54)ناصر باطنی، رئیس قانونی سابق کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران (IRISL)
55)منصور اسلامی، مدیرعامل شرکت کشتیرانی "Royal Med"
56)محمد طلایی مدیر اجرایی خطوط کشتی رانی جمهوری اسلامی ایران در اروپا
57) محمد مقدمی فرد، مدیر منطقهای خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران در امارات متحده عربی
58) کاپیتان علیرضا قزلایق
59) غلام حسین گلپرور، مدیر تجاری و معاون مدیرعامل و سهامدار شرکت کشتی رانی راهبران امید دریا
60) حسن جلیل زاده، مدیرعامل و سهام دار خطوط کشتی رانی حافظ دریا
61) محمد هادی پاژند، مدیر مالی سابق خطوط کشتی رانی جمهوری اسلامی ایران
62) احمد سرکندی، مدیر مالی خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از سال ۲۰۱۱
63) سید علاء الدین سادات رسول، مشاور مدیر قانونی گروه IRISL، مدیر قانونی شرکت کشتیرانی راهبران امید دریا
64) احمد تفضلی، مدیرعامل شرکت کشتیرانی "Santeliners"
65) شرکت کشتیرانی "Sail Shipping" (ثبت شده در شانگهای)
66) آموزش کشتیرانی (Maritime Training Institute)
67) کشتیرانی کارا ثبت شده در هامبورگ
68) شرکت کشتیرانی خیبر
69) شرکت خطوط کشتیرانی کیش
70) آژانس کشتیرانی Boustead
71) خدمات کشتیرانی دیاموند
72) شرکت کشتیرانی (گود لاک) دبی
73) آژانس "ocean express" پاکستان
74) آژانس OTS Steinweg (استانبول) شرکت کشتیرانی که از جانب خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند
75) Universal Transportation Limitation (تایلند)
76) Walship SA الجزایر
77) شرکت کشتیرانی "Acena" که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود
78) شرکت کشتیرانی آلفا کارا که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود
79) شرکت کشتیرانی آلفا ناری
80) شرکت شرکت دریایی آسپاسیس دبی
81) شرکت آتلانتیک اینترمودال
82) خطوط کشتیرانی "Avrasya Container Shipping"
83)شرکت کشتیرانی Azores دبی
84)ناوبری بتاکارا
85) Bis Maritime Limited ثبت شده در باربادوس
86) Brait Holding SA ثبت شده در جزایر مارشال
87) خطوط کشتیرانی Bright Jyoti که توسط خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران اداره میشود
88) Bright Ship FZC ثبت شده در دبی
89) شرکت کشتی رانی Bright-Nord GmbH und Co. KG ثبت شده در هامبورگ آلمان که از جانب خطوط کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند
90) CF Sharp Shipping Agencies Pte Ltd واقع در سنگاپور
91) خطوط کشتیرانی چپلت ثبت شده در مالت
92) Cosy-East GmbH und Co. KG ثبت شده در هامبورگ آلمان
93)شرکت کشتیرانی Crystal Shipping FZE امارات متحده عربی دبی
94)شرکت دریایی دامالیس
95)شرکت دلتا کارا
96)شرکت کشتیرانی دلتا ناری
97)شرکت کشتی رانی البروس
98)شرکت کشتیرانی Elcho Holding Ltd ثبت شده در جزایر مارشال
99)شرکت Elegant Target Development Limited ثبت شده در هنگ کنگ
100) شرکت Epsilon Nari Navigation Ltd ثبت شده در جزیره مالت
101) شرکت ناوبری اتا ناری
102) شرکت اکسترنال اکسپرت
103) شرکت کشتیرانی فیروی
104) شرکت دریایی فاسیروس
105) شرکت دریانوردی گالیوت
106) شرکت ناوبری گاما کارا با مسوولیتمحدود
107) شرکت جاینت کینگ با مسوولیت محدود
108) شرکت توسعه گلدن چارتر با مسوولیتمحدود
109) شرکت سرمایهگذاری گلدن سامیت بامسوولیت محدود
110) شرکت توسعه گولدن واگن
111) شرکت گرند ترینیتی با مسوولیتمحدود
112) شرکت سرمایهگذاری گریت اکوئیتی
113) شرکت خدمات کشتیرانی اقیانوس کبیر
114) شرکت بینالمللی گریت پراسپکت
115) شرکت گریت وست جیامبیایچ بامسوولیت محدود
116) شرکت هپی - سود جیامبیایچ آند
117) شرکت هاروست سوپریم با مسوولیتمحدود
118) شرکت کشتیرانی هارزارو
119) شرکت کشتیرانی هلیوتروپ
120) شرکت کشتیرانی هلیکس با مسوولیتمحدود
121) شرکت لجستیکی هونگ تو
122) شرکت کشتیرانی آیفولد با مسوولیتمحدود
123) شرکت دریانوردی ایندوس
124) شرکت ناوبری یوتا ناری
125) شرکت آیاسآیام امین با مسوولیتمحدود
126) شرکت آیاسآیام آتر با مسوولیتمحدود
127) شرکت زیتون آیاسآیام با مسوولیت محدود
128) شرکت آیاسآیام سات با مسوولیتمحدود
129) شرکت ارابه دریایی آیاسآیام بامسوولیت محدود
130) شرکت هلال دریایی آیاسآیام بامسوولیت محدود
131) شرکت آیاسآیام سینین با مسوولیتمحدود
132) شرکت آیاسآیام تاج محل بامسوولیت محدود
133) شرکت آیاسآیام تور با مسوولیتمحدود
134) شرکت کشتیرانی جکمن
135) شرکت کشتیرانی کالان کیش
136) شرکت ناوبری کاپا ناری
137) شرکت دریانوردی کاوری
138) شرکت کشتیرانی کاوری
139) شرکت توسعه کی چارتر
140) شرکت سرایهگذاری کینگ پراسپر
141) شرکت کشتیرانی کینگزوود
142) شرکت ناوبری لامبدا ناری
143) شرکت کشتیرانی لنسینگ با مسوولیتمحدود
144) شرکت مگنا کارتا با مسوولیت محدود
145) آژانس کشتیرانی مالشیپ
146) شرکت بینالمللی مستر سوپریم
147) شرکت کشتیرانی ملودیوس
148) شرکت بینالمللی مترو سوپریم بامسوولیت محدود
149) شرکت کشتیرانی میدهرست با مسولیتمحدود (مالت)
150) شرکت مودالیتی با مسوولیت محدود
151) شرکت توسعه مدرن الگانت با مسوولیتمحدود
152) شرکت حسابداری موریسون منون
153) شرکت کشتیرانی کوه اورست بامسوولیت محدود
154) شرکت کشتیرانی نارمادا
155) شرکت کشتیرانی نیوهیون با مسوولیتمحدود
156) شرکت اناچال بیسیک با مسوولیتمحدود
157) شرکت اناچال نوردلند جیامبیایچ
158) شرکت کشتیرانی اکستد با مسوولیتمحدود
159) شرکت کشتیرانی پسیفیک
160) شرکت کشتیرنی پتورس با مسوولیتمحدود
161) شرکت پراسپر بیسیک جیامبیایچ
162) شرکت سرمایهگذاری پراسپر مترو
163) شرکت کشتیرانی ریگیت با مسوولیتمحدود
164)شرکت دریانوردی ریشی
165) شرکت لجستیکی سیبو با مسوولیتمحدود
166) شرکت شاین استار با مسوولیت محدود
167) شرکت بینالملل سیلور یونیورز
168) شرکت دریانوردی سینوز
169) شرکت توسعه "اسمارتبریلیانت" با مسوولیت محدود
170) شرکت دریانوردی استاتیرا
171) شرکت سیراکیوز اس. ال
172) شرکت تامالاریس با مسوولیت محدود
173) شرکت تیاییو فیدر با مسوولیتمحدود
174) شرکت دریانوردی تتا ناری
175) شرکت تاپ گلاسیر با مسوولیت محدود
176) شرکت تجاری تاپ پرستیژ با مسوولیتمحدود
177) شرکت کشتیرانی تولیپ
178) شرکت کشتیرانی "وسترنسرج" با مسوولیت محدود (قبرس)
179) شرکت دریانوردی "وایزلینگ" با مسوولیت محدود
180) شرکت کشتیرانی "زتا نری"
خبرگزاری فارس: آیت الله مصباحیزدی دلیل محبت به سیدحسن نصرالله را تبعیت کامل ایشان از ولایت فقیه دانست و گفت: کسی که این صفت را داشته باشد در ولایت ائمه فانی میشود. ولایت نائب امام در این عصر (حضرت آیتالله خامنهای) و ولایت ولیاش سید حسن نصرالله بر همه ما واجب است.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) در دیدار با گروهی از حزبالله لبنان، حادثه عاشورا را از عجیبترین داستانهای تاریخ بشر دانست و گفت: باید دید چگونه کسانی که سالها پای منبر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین بودند، به چنین جنایت هولناکی اقدام کردند.
وی ضمن بیان برخی از ویژگیهای دشمنان امام حسین علیهالسلام خاطر نشان کرد: اگر تاریخ قطعی و روایات متعدد بر وقوع این حوادث نداشتیم باور کردن این حادثه با این ویژگیها بسیار مشکل بلکه نزدیک به محال بود.
استاد اخلاق حوزه علمیه داستان عاشورا را عبرت بزرگی دانست و گفت: نباید به صرف اینکه اسلام آوردهایم، ایمان داریم، و راه درستی را انتخاب کردهایم، مغرور شویم و خیال کنیم که دیگر آسیبپذیر نیستیم.
وی مهمترین درسهای کربلا را در جهت ایجابی، کسب انرژی و صبوری است که در راه خودمان مصممتر شویم و از بذل مال و جان و تمام توان خود کوتاهی نکنیم.
عضو مجلس خبرگان رهبری ادامه داد: انقلابهای این عصر، چه انقلاب اسلامی ایران و چه جهادهای برادران ما در لبنان یا انقلابهایی که در کشورهای دیگر در حال وقوع است، همه الهامگرفته از داستان کربلاست، و همان طور که قائد عزیز ما آقای سید حسن نصرالله بارها فرمودند: شعار ما لبیک یا حسین است.
استاد فلسفه و تفسیر حوزه علمیه قم درس دیگر را در تحلیل علل عاقبت سوء دشمنان امام حسین علیهالسلام دانست و گفت: کسانیکه سالها عمر خود را در کنار پیامبر صلیاللهعلیهوآله مجاهدت کردند و هنوز جراحتهایی از جنگ با کفار بر بدن داشتند به چنان عاقبت سویی مبتلا شدند که به قتل امام حسین علیهالسلام اقدام کردند. باید درباره تحلیل علل این حوادث تلاش کنیم مبادا آن علل در خود ما هم باشد.
وی ضمن مقایسهای میان بیماریهای نفسانی و امراض روحی با بیماریهای جسمی، ادامه داد: آنها به بیماریهای نفسانی و امراض قلبی مبتلا بودند اما میکروب آن در اعماق وجودشان مخفی بود و وقتی مجال ظهور پیدا کرد و ظاهر شد، آثار خود را بروز داد.
استاد اخلاق حوزه علمیه با اشاره به روایت «حبالدنیا رأس کل خطیئة» گفت: ریشه همه این مشکلات علاقه به مزایای دنیوی است که در انسان مخفی است و در موقعیتهایی ظهور پیدا میکند و انسان را به فلاکت و هلاکت میاندازد.
آیت الله مصباح یزدی در ادامه به داستان زبیر اشاره کرد و گفت: زبیر پسر عمه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و امیرالمومنین علیهالسلام، و از کسانی بود که سالها برای اسلام زحمتها کشیده و در جنگها شرکت کرده بود تا آنجا که پیامبر اکرم به شمشیرش دعا کردند. وی از کسانی بود که حتی بعد از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از امیرالمومنین حمایت میکرد و در شورای ششنفره هم به علی علیهالسلام تمایل داشت و بالاخره بعد از قتل عثمان نیز از پیشگامانی بود که برای بیعت با امیرالمؤمنین علیهالسلام اقدام کرد.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: چنین کسی با این سوابق درخشان، طولی نکشید که جنگ جمل را به راه انداخت و به روی امیرالمومنین شمشیر کشید. آیا زبیر از اول ایمان نداشت؟! اگر ایمان داشت چطور در اواخر عمر دچار این گمراهی شد؟
آیتالله مصباح یزدی در تحلیل گمراهی زبیر گفت: زبیر ظاهرا مؤمن بود ولی میکروب حب مقام در قلبش جا داشت؛ که ابتدا ظهور نداشت ولی بالاخره ظاهر شد و زبیر را به گمراهی کشاند.
استاد اخلاق حوزه و دانشگاه تاکید کرد: درسی که باید از این حادثه بگیریم این است که مبادا در اعماق قلوب ما نیز میکروبهایی باشد و روزی ظهور پیدا کند که ما را به بیایمانی لاعلاجی مبتلا سازد.
وی با توضیح روایتی که با نقلهای مختلف درباره حب مال و ریاست آمده گفت: ضرر حب مال و ریاست به دین مسلمان از ضرر دو گرگ که از دو طرف به گلهای بیچوپان حمله کنند بیشتر است؛ طبعا این حب در قلب هر کدام از ما وجود دارد واگرچه مخفی است، اما اگر با آن مبارزه نکنیم، روزی ظاهر میشود و کارش را میکند.
آیت الله مصباح یزدی با اشاره به فرازی از زیارت جامعه کبیره، تمسک به اهلبیت علیهمالسلام را اکسیر اعظم برای نجات از این ناپاکیها دانست و گفت: در این فراز از زیارت جامعه میگوییم: درود و سلام و دوستی و ولایت ما نسبتبه شما، عامل پاکی قلوبمان از ناپاکیهاست.
وی با استفاده از آیات قرآن خاطر نشان کرد: ولایت در مرحله اول به ذات خداوند تعلق میگیرد و خداوند ولی مؤمنان است و مؤمنان اولیای خدایند.
عضو خبرگان رهبری ادامه داد: ولایت در مرحله بعد به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و بعد از ایشان به ائمه اطهار علیهمالسلام تعلق میگیرد. ولی ولایت به اینجا ختم نمیشود. خداوند بر ما به شناخت این امر منت نهاد که ولایت به ولایت معصومین منتهی نمیشود و در زمان غیبت ائمه معصومین، این ولایت به نائب عام امام تعلق میگیرد.
آیت الله مصباحیزدی گفت: من به محبت سید حسن نصرالله به خدا تقرب میجویم و امیدوارم این حب سبب نجات من در روز قیامت باشد.
وی دلیل این محبت را تبعیت کامل ایشان از ولایت فقیه و مقام معظم رهبری دانست و گفت: کسی که این صفت را داشته باشد در ولایت ائمه فانی میشود. این سلسله ولایت، یعنی ولایت خدا در درجه اول، ولایت پیامبر صلیاللهعلیهوآله در درجه دوم، ولایت ائمه علیهمالسلام در درجه سوم، ولایت نائب امام در این عصر (حضرت آیتالله خامنهای اداماللهظله) و ولایت ولیاش سید حسن نصرالله بر همه ما واجب است.
همسران دو سردار شهید دفاع مقدس، شهیدان همت و باکری، در نامهای به میرحسین موسوی نوشتند: شما چه با سکوت بیست ساله و چه حصر، همیشه پیامتان را می رسانید. و دوستانتان پیام شما را دریافت می کنند. آنها با تاکید بر اینکه میرحسین صادقانه وارد میدان شد و مردمی را که به او اعتماد کرده بودند تنها نگذاشت؛ شهادت سید علی موسوی حبیبی و حصر فعلی موسوی و رهنورد را مصداقی از سختی و رنج آسیب دیدگان پس از انتخابات دانستند.
به گزارش کلمه، ژیلا بدیهیان، همسر شهیدحاج ابراهیم همت، و فاطمه چهل امیرانی، همسر شهید حمید باکری، همچنین یادآور شدند: ما تاریخ صدر اسلام را هنوز به یاد داریم که: مولایمان حضرت علی (ع) برای حفظ دین خدا و رسولش سکوت می کند و امام حسن (ع) با توجه به شرایط جامعه مجبور به قبول صلح می شود. اما وقتی باطل با پررویی لباس حق می پوشد، حرف آخر را امام حسین (ع) با خونش می زند.
این دو همسر شهید، در این نامه همچنین با بیان اینکه "نمی دانیم چه زمانی می توانیم جواب سلام مان را دریافت کنیم" خاطرنشان کردند: "هدف از نگارش این نامه، ماندن در حافظه تاریخی است که ما شما و همسر گرامیتان خانم رهنورد و جناب آقای کروبی و همه خواهران و برادرانی که در دست تنگ نظران گرفتارند، فراموش نکرده و نخواهیم کرد. و ما قدردان زحمات شما و دیگر دوستان در بند هستیم. "
متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»سوره فرقان۶۳
و بندگان خدای رحمان کسانی اند که روی زمین به فروتنی راه میروند و چون جاهلان به ناروا خطابشان کنند سلام گویند و در گذرند.
برادر بزرگوار جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
سلام علیکم بما صبرتم
نمی دانیم چه زمانی می توانیم جواب سلام مان را دریافت کنیم. ولی هدف از نگارش این نامه، ماندن در حافظه تاریخی است که ما شما و همسر گرامیتان خانم رهنورد و جناب آقای کروبی و همه خواهران و برادرانی که در دست تنگ نظران گرفتارند، فراموش نکرده و نخواهیم کرد. و ما قدردان زحمات شما و دیگر دوستان در بند هستیم. دوستانی که قریب به اکثریت با نیت اصلاح امور ورفع مشکلات، نواقص موجود در اداره کشور را متذکر شدند. ولی افسوس که برنده ظاهری این میدان اقتدارگرایان و متملقین بودند. و شما را در بند کردند!!
برادر گرامی
خوش به حال شما، که همواره با انتخاب به موقع در برهه های تاریخی در کنار مردم قرار گرفته اید و از آنها حمایت کرده اید. حضور و مدیریت شما در جنگ تحمیلی را فراموش نخواهیم کرد. مردم ایران قحطی دامنگیر پس از جنگ دوم جهانی را به یاد داشتند که شما با ایستادگی در برابر افرادی که اقتصاد آزاد و بازار آزاد را طلب می کردند، توانستید ارزاق عمومی را در اختیار مردم قرار دهید. و مانع فرصت طلبان و سود جویان شدید. حمایت مردم از امام و رزمندگان و دولت و پشتیبانی شما از نیروهای مسلح، باعث شد دشمن متجاوزبه اهداف خود نرسد. به یاد دارم که شهید مهدی باکری نقل قولی از یک فرد محلی را گفته بودند که "وقتی عراقیها از مرز وارد شدند سوال کردم کجا می روید فرمانده عراقی جواب داده بود ناهار اندیمشک شام خرم آباد" و ما به شوخی می گفتیم ناهار فردا تهران!!!
و خنده دار آنجاست که برخی مدیریت وضع فعلی کشور (با درآمدهای نفتی و غیره ) را با مدیریت زمان شما مقایسه می کنند!!!!!
برادر ارجمند
بعد از اتمام جنگ تحمیلی و رحلت حضرت امام بسیاری از فرصت طلبان در پی فرصت های از دست رفته شان و یا غنیمت جنگی دنبال طراحی و برنامه ریزی برای بدست آوردن قدرت بودند و در آن فضا شما مجبور به سکوت شدید و نظاره گر کسانی که در زمان امام فرصت پیدا نکرده بودند، قدرت را در دست بگیرند و سازهایشان را کوک کنند که صدایش سال ۸۴ در آمد.
شعار دادن های پوشالی آغاز شد. گفتند که نرخ بهره یک رقمی می شود نفت بر سر سفره ها می آید و... و جماعتی از مردم به امید زندگی بهتر باز شعار ها را باور کردند. و کسانی که در زمان جنگ در خارج از کشور به تحصیل و زندگی مشغول بودند و یا در گوشه کنارهای جنگ در محل امن منتظر موقعیت بودند، به مدیریت کشور منصوب شدند. و قیافه ما در این سالها دیدنی بود، ما که بعد از یک عمر شعار دادن به انتظار شعور نشسته بودیم، ما که غیر از خون عزیزترین کسانمان، اشک خود و فرزندانمان را به پای آرمانهای جمهوری اسلامی، نه جمهوری خالی که می شود در هر کجایی تشکیل شود، ریختیم تا اسلامی که موجودیتش برای احیاء اخلاق و رشد و تعالی روح انسانها ست، حافظ استقلال و امنیت و آزادی مردم ایران باشد. اما شاهد بودیم که دیگر در جمهوری اسلامی هدف وسیله را توجیه می کند. و می توان دروغ گفت، از رمالی و اسطرلاب برای اداره کشور بهره برد. انسانها خریدنی شدند و کرامت انسانی متاعی شد دست نیافتنی. در این مدت برای اثبات حقانیت خود نه تنها آینده را درست نکردند بلکه گذشته ای که هنوز بخشی از آن برای ما غرورآفرین بود را از ما گرفتند. همه عملکرد دولت های قبلی اشتباه خوانده شد. از دید آقایان شهداء منحرف و مسئولین دزد بودند. با دروغ هایی که شبانه روز می شنیدیم، به شعور ما توهین می شد. تشویش اذهان عمومی مصداق بارز اعمال و گفتار آقایان در آن سالها بود. دزد ها را نگرفتند و این طور که بویش می آمد همه دزد بودند و فقط بعضی امکاناتش را نداشتند. اما ما مثل شما اتفاقات امروز را فریاد کردیم ولی حتی دوستان هم نشنیدند و شاید مصلحت نبود که بشنوند!!
با اعلام آمادگی شما برای شرکت در انتخابات، چون شما را فردی با تجربه و معتقد به اصول اخلاقی و مقید به استفاده از ابزار عقل و اهل مشورت می شناختیم، می دانستیم که شما می توانید جامعه ایی که با دروغ ها گروه گروه شده بود را متحد سازید. و صادقانه وارد میدان شدید و مردمی که به شما اعتماد کرده بودند را تنها نگذاشتید. شهادت خواهرزاده عزیزتان و حصر شما و خانم رهنورد مصداقی از سختی و رنج آسیب دیدگان پس از انتخابات بود.
و اما حال این روزهای ما همانند آن مادری است که در دادگاه وقتی فرزندش مدعی دیگر پیدا می کند به خاطر سلامت او ظاهرا از ادعایش دست بر می دارد، ولی امید دارد که قاضی عادلی پیدا شود .... در ضمن ما تاریخ صدر اسلام را هنوز به یاد داریم که: مولایمان حضرت علی (ع) برای حفظ دین خدا و رسولش سکوت می کند و امام حسن (ع) با توجه به شرایط جامعه مجبور به قبول صلح می شود. اما وقتی باطل با پررویی لباس حق می پوشد، حرف آخر را امام حسین (ع) با خونش می زند.
اما برادر گرانقدر! شما چه با سکوت بیست ساله و چه حصر، همیشه پیامتان را می رسانید. و دوستانتان پیام شما را دریافت می کنند.
در پناه خدا باشید.
ژیلا بدیهیان (همسر شهیدحاج ابراهیم همت)
فاطمه چهل امیرانی (همسر شهید حمید باکری)
۱۳/۹/۹۰
نامه همسران شهیدان همت و باکری به میرحسین موسوی
* با تشکر از فرصتی که عنایت کردید. امروز توفیقی شد، خدمت شما رسیدیم. محور بحث ما خاطرات ناگفته شما از حضرت امام و مقام معظم رهبری است. با توجه ارتباط مستقیمی با امام داشتهاید، اگر اجازه فرمایید از آغاز آشنایی شما با حضرت امام، شروع کنیم که در چه سالی و چه مناسبتی بود؟
- من در سال 1327 در سن 17سالگی از مسجد لرزاده تهران تحت سرپرستی مرحوم برهان «رحمةاللهعلیه» برای تحصیل به قم رفتم. سنت آن بود که موقع نماز مغرب و عشا امام «ره» و دیگر بزرگان مثل مرحوم اراکی و مرحوم گلپایگانی و مرحوم بهجت، پیش از شروع نماز به مدرسه فیضیه تشریف میآوردند و در صف جلو مینشستند.
* نماز را چه کسی اقامه می کرد؟
- آیتالله مهدویکنی: نماز را آقای آسیدمحمدتقی خوانساری اقامه می فرمودند. اگر ایشان نمیآمدند، آقای اراکی برگزار میکردند و اگر آقای اراکی نمیآمدند، امام نماز اقامه میکردند که البته کمتر پیش میآمد. من به تبعیت از آقای برهان مقلد مرحوم آیتالله حجت بودم. در قم طلبههای تهرانی هم حضور داشتند. مخصوصاً مرحوم آقای محمد مولایی که در ابتدای انقلاب جزو هیأت امناء آستانة حضرت عبدالعظیم«ع» و تولیت آستانة حضرت معصومه«س» بودند و قبل از انقلاب هم در مبارزات بودند، صحبت تقلید شد و از من پرسیدند: «از چه کسی تقلید میکنی؟» جواب دادم: «آقای حجت». در قم آقای بروجردی مرجعیت عامه داشتند و برای طلبهها مطلوب نبود که بگویند از آقای حجت تقلید میکنم. به من گفتند: «از آقای حجت تقلید نکن» و من هم گفتم: «استادم اینطور گفتهاند». گفتند: «نه! شما بیایید از حاجآقا روحالله تقلید کنید». آن روزها امام را اینگونه خطاب میکردند. ایشان گفتند: «امشب که ایشان برای نماز میآید، برو و از ایشان سئوال کن». من هم طلبه جوانی بودم و شاید 17 سال بیشتر نداشتم. قبل از نماز رفتم جلو و سلام کردم و به ایشان عرض کردم: «شما چه کسی را اعلم میدانید؟» ایشان نگفتند: «چه کسی اعلم هست چه کسی نیست، بلکه گفتند از آقای بروجردی تقلید کن». این بیان ایشان برای من جالب بود. نخواستند بگویند اعلم کیست یا نیست، بلکه گفتند آن کسی را که برای مرجعیت اصلح میدانیم آقای بروجردی است. این اولین آشنایی من و امام بود. من آن وقت نزد آقای آمیرزا جعفر سبحانی معالم میخواندم. درس در فیضیه بود و ایشان خوشبیان و از شاگردان خوب حوزه بودند و همیشه از امام تعریف میکردند.
* از شما بزرگتر هستند؟
- بله، 5 سال از من بزرگترند. به هر حال آقای سبحانی بسیار از درس و زهد و علم امام برای ما تعریف میکردند و این سبب شد که ما به امام علاقه بیشتری پیدا کردیم و لذا درس خارج ابتدایی را با امام گذراندیم و این منشا آشنایی با بحث و درس امام شد. البته ایشان هر وقت، به مناسبت ایام مختلف مثل فاطمیه و محرم روضه داشتند، ما میرفتیم.
* شما در دوره اول درس امام بودید؟
خیر، در دوره دوم بود. در دوره اول آقای مطهری و آقای منتظری بودند. دورة اول آنطور که یادم هست، ایشان اصول عملیه را تدریس فرمودند. ولی در دورة دوم از اول شروع کردند. به هر حال ما یک دورة کامل اصول، جز بعضی از ابواب را نزد امام خواندیم. من بیشتر این درسها را مینوشتم. 5 سال هم با خود امام، درسِ مرحوم آیتالله بروجردی میرفتیم.
* یعنی امام در عین حال که درس خارج میگفتند، در درس آیتالله بروجردی هم شرکت میکردند؟
بله، در دورة دوم درس ایشان می آمدند.
* برای استفاده علمی بود یا جنبه ترویجی داشت؟
-من در آن دوره حس میکردم جنبه ترویجی دارد، چون آقای بروجردی حرفهایشان را در دورههای قبل که ما حضور نداشتیم، زده بودند، اما در آن دوره نکات تازهای هم میگفتند. امام در فقه، متأثر از روش تدریس آقای بروجردی بودند. اصول هم یک مقداری درس دادند و ما هم رفتیم، ولی دیگر در آن ایامی که ما به خارج رسیدیم، حال ایشان چندان مساعد نبود و درس اصولشان کم شد، البته فقه ادامه داشت. امام و مرحوم آیتالله گلپایگانی و آیتالله داماد و فضلای دیگر به درس آیتالله بروجردی میآمدند تا درس ایشان را ترویج کنند. آقای بروجردی اطلاعات رجالیای داشتند که آقایان دیگر نداشتند. همچنین اطلاعاتی در طبقهبندی و تاریخ و فقه از اختصاصات آقای بروجردی بود و آقایان دیگر هم از روش ایشان تبعیت کردند. آن طور که من حس میکنم، هم خود امام از روش ایشان متأثر بودند، هم مرحوم آیتالله خوئی. مرحوم آیتالله بروجردی میگفتند: «فقه ما حاشیهای است بر افکار فقهای عامه و حتی میگفتند ائمه اطهار«ع» بر فتاوا و حرفهای آنان حاشیه میزدند.» مرحوم آیتالله بروجردی میگفتند: «فهم فقه ما مبتنی بر آن است که ما فقه عامه را بفهمیم، والا اگر توجه نکنیم نمیفهمیم این مطلبی که امام گفته ناظر به چیست.» این روش در زمان ما و وقتی فقه میخواندیم، منحصر به آقای بروجردی و واقعاً هم فوقالعاده بود.
*آقای خوئی هم شاگرد آقای بروجردی بودند؟
- نخیر، نبودند. از دور مطلع بودند. من چون میبینم که آقای خوئی قبل از بیان نظرات آقای بروجردی اینطور نبودند و بعد از دوره آقای بروجردی، از روش ایشان که توجه به رجال و طبقات رجال و ادوار فقه بود، برداشت کردند، این طور حدس میزنم که آقای خوئی هم متأثر از روش آقای بروجردی بودند.
به هر حال اینها منشا آشنایی بنده با امام بود. ما واقعاً به امام ارادت داشتیم و فقط مسئله درس نبود. همین ارادت هم سبب شد که ما به درسهای دیگر خیلی هم نرفتیم. البته من در برههای درس آیتالله گلپایگانی هم میرفتم؛ درس آقای داماد خیلی کمتر. درس آقای شریعتمداری هم در ماه رمضان و هنگام تعطیلی رفتم، ولی درسی که برای ما واقعاً درس اصلی بود، درس امام بود و ما قهراً متأثر از روش امام بودیم.
روش امام از نظر اخلاقی و سیاسی خیلی مستقیم نبود. آن روزهایی که امام در فیضیه درس اخلاق میدادند، موقعی که ما آمدیم تعطیل شد که همین چهل حدیث که نوشتند، از آن درسهاست. موقعی که ما آمدیم، امام در هر دورهای، یک روز بحث اخلاق داشتند. گاهی روزهای اول و روزهای آخر حتماً نصیحتی میکردند. روش ایشان به شکل غیرمستقیم در ما اثر میگذاشت و همچنین روش سیاسی ایشان که بسیار مؤثر بود.از قم هم که آمدیم، راه امام را ادامه دادیم. بعد از فوت آیتالله بروجردی، با اینکه آقایان دیگر بودند و هنوز رساله عملیة امام هم چندان در دسترس همه نبود، من دیگر کسی جز امام را به عنوان مرجع معرفی نکردم. آقای مولایی و آقای هاشمی خیلی اصرار داشتند که رساله امام چاپ شود، ولی امام زیربار نمیرفتند. من در مسجد به مؤمنین میگفتم که از ایشان تقلید کنید و این روش را تا آخر هم ادامه دادیم من در تمام مراحل به همه علما احترام میکردم و هیچ وقت در مقام ذکر مراجع و بزرگان، چه کسانی که با انقلاب همراه بودند، چه کسانی که نبودند، کسی را تحقیر نمیکردم. حتی آیتالله آسید احمد خوانساری که در اوایل انقلاب در برههای با انقلاب همراه بودند و بعد سکوت کردند، من به همان روش امام که هیچ وقت پشت سر آقایان حرفی نمیزدند، حرفی نمیزدم و میگفتم ما امام را اعلم میدانیم و دیگران هم نظرشان این است. بودند دوستانی که به آقای خوانساری حمله میکردند که چرا این طور کردید، ولی ما چیزی نمیگفتیم، چون خود امام هم همین طور بودند. امام گاهی در سخنرانیهای عام هشداری میدادند و انذاری میکردند، ولی هرگز ندیدم پشت سر کسی حرفی بزنند. حتی در مورد آقای شریعتمداری.
* خوب است که حالا که بحث به اینجا کشید، با توجه به اینکه جنابعالی در قضیه غائلة تبریز و خلق مسلمان ملاقاتهایی با آقای شریعتمداری داشتید، دربارة آن هم توضیحاتی بفرمایید.
- آقای شریعتمداری به من میگفتند من تو را هم عادل میدانم هم عاقل. ایشان زرنگ بود! امام هنوز به تهران تشریف نیاورده بودند. در جریان خلق مسلمان؛ آقای هاشمی و شاید هم حاج احمدآقا و بنده اصرار داشتیم با آقای شریعتمداری ملاقاتی داشته باشیم و در مورد جریان خلق مسلمان در تبریز که سر و صدا راه انداخته و رادیو و تلویزیون را گرفته بودند، مذاکره کنیم. امام میگفتند نمیشود! من به ایشان عرض کردم حالا شما اجازه بدهید ما چند کلمهای با ایشان صحبت کنیم، شاید شد. امید من به همان اظهار لطفی بود که آقای شریعتمداری درباره من کرده بودند که تو را عاقل و عادل میدانم. ما رفتیم و صحبت زیادی هم با ایشان کردیم. آقای بازرگان بود و آقای بنیصدر و آقای هاشمی و حاج احمدآقا و بنده. نمیدانم آقای سبحانی هم بودند یا نه. از آقای شریعتمداری پرسیدیم: «چرا شما جلوی جریانات تبریز را نمیگیرید و آن را محکوم نمیکنید؟ حزب خلق مسلمان را نصیحت کنید.» گله اصلی ایشان این بود که تبریز خانه من است و من باید در خانهام اختیاراتی داشته باشم و استاندار و امام جمعه و دادستان را نصب میکنم! من باید در مورد نصب فرمانده لشکر اختیار داشته باشم! آقای هاشمی گفت: «اشکالی ندارد، با شما مشورت میشود.» فکر میکنم ایشان امامجمعه را استثنا کرد، ولی بقیه را گفت اشکالی ندارد، با شما مشورت میشود، منتهی آقای شریعتمداری مشورت نمیخواست و میگفت من باید نصب کنم و آنجا خانه من است!
بحث طولانی شد و آخر بنا شد ایشان چیزی بنویسد. بعد گفتند بگذارید مشاوره کنم و رفتند و با آقازادهشان و ظاهراً آقای ریسمانچی از تجار تبریز، یک ساعتی مشورت کردند و وقت نماز هم گذشت. بعد آمدند و گفتند: «به رادیو و تلویزیون بگویید بیاید تا من نظرم را راجع به اصلاح آنجا بگویم.» ما پرسیدیم: «آخر نظر شما چه هست؟» آقای هاشمی پرسیدند: «میخواهیم بدانیم چه چیزی میخواهید بگوئید؟» ایشان کاغذی را از لای عبایشان درآوردند و خواندند. در مورد تفصیل کلامشان، چون زمان گذشته، چیز زیادی یادم نیست، اما مضمون کلامشان این بود که آذربایجانها در اختیار من باشند! برداشت ما این بود که ایشان میخواهند بگویند هرچه در آنجا واقع میشود، باید زیر نظر من باشد. من در نمازجمعه یک کلمه گفتم که ایشان میخواست کشور را تفکیک کند.
*در واقع تجزیه...
- بله، حکومت که نمیشود دو تا باشد. مشورت کردن موضوع دیگری بود، اما اینکه سران و بزرگان آن خطه را ایشان انتخاب کنند و حکومت نقش نداشته باشد، نمیشد. ما رفتیم خدمت امام و ایشان فرمودند: «دیدید گفتم نمیشود» و حرف دیگری هم نزدند و تمام شد.
* اگر اجازه فرمایید، به اصل بحث برگردیم.
-من در دورهای که ذکر نام امام و داشتن رساله ایشان ممنوع بود، تقیدّ داشتم که در مسجد جلیلی، به عنوان طرح مسئله، نام ایشان را بیاورم، ولو مسئله شکیات بود. بحث سیاسی نمیکردم و مثلاً میگفتم در شک2و سه، بنا را بر مبنای فتوای آیتاللهالعظمی خمینی بر سه میگذاریم. ماه رمضان که هر شب اسم ایشان را میگفتم، در اوقات دیگر هم هفتهای یکی دو بار. برای اینکه اسم ایشان بماند، از روی عروه یا توضیحالمسائل، مسئله میگفتم.
سال آخری که مرا گرفتند و حبس من طولانی شد، قبل از ماه رمضان بود و گفتند دیگر اسم از این آقا نیاورید. من در مسجد گفتم: «استاد اینطور فرمودند». باز مرا خواستند و گفتند: «چرا میگویی استاد؟» گفتم: «استاد که اشکال ندارد» گفتند: «نه! مردم میدانند منظور تو کیست» بعد میگفتم: «آقا!» شب بیست و سوم رمضان بود و مهندس بازرگان و آیتالله طالقانی و آقای دکتر سحابی هم بود. آیتالله طالقانی خیلی حال کارهایی را که ما میکردیم، نداشت و مراسم احیا را در مسجد هدایت در ساعت 11 تمام میکرد و بعد میآمد به مسجد ما. شاید همان شبی که مرا دستگیر کردند، ایشان بودند. صحن و داخل مسجد پر بود.
* چه سالی؟
_ سال 53، ماه رمضان و شب بیست و سوم بود و خودم منبر میرفتم و احیا میگرفتم. آخر منبر گفتم: «خدایا! آن کسی را که ما منتظرش هستیم، به ما برسان.» عامه مردم متوجه شدند و صلوات فرستادند. از منبر آمدم پایین و حاج دیانت که مدیر مسجد بود، گفت: «معاون کلانتری آمده و میگوید حاجآقا چند دقیقهای بیایند کلانتری، با ایشان کار داریم.» گفتم: این موقع شب؟ میخواهیم برویم سحری بخوریم». بچههای ما، دو تا دختر و یک پسر در احیا بودند و آن طرف خیابان منتظر بودند که سوار ماشین قراضه پیکان من بشویم و برویم منزل، ولی ما را گرفتند و بردند. رفتیم کلانتری و بالاخره به بوکان تبعید شدیم و بعد از دو ماه ما را آوردند به کمیته مشترک و فهمیدیم که یک پرونده مشترک با آقای طالقانی و آقای هاشمی و آقای لاهوتی داریم. بعد هم که به چهار سال زندان محکوم شدیم و با این آقایان در بند 1 اوین بودیم که جریانش مفصل است. آبان 53 بود که ما را گرفتند.
* شما از ابتدا که تهران تشریف آوردید در مسجد جلیلی بودید؟
- بله، من از سال 42 که از قم آمدم، در مسجد جلیلی بودم که تازه تمام شده بود.
* به نظر جنابعالی امتیاز کار حضرت امام نسبت به فقهاء گذشته چه بوده است؟
- بنده معتقدم امتیازی که امام بر سایر فقهایی که قائل به ولایت فقیه بودند ـکه اکثراً قائل به ولایت عامه هستندـ دارند، مطلبی است که در مجلس خبرگان گفتم و بعد مقام معظم رهبری با بیان بهتری در جمع خبرگان که خدمتشان رفته بودیم، فرمودند. حرف من این بود که امام در مسئله ولایت فقیه 2 تا کار کردند که آقایان دیگر نکردند. اصل ولایت فقیه از زبان شیخ مفید به زبانهای مختلف در کتب فقهی مطرح بوده، منتهی در بسیاری از اوقات به عنوان کلمه ولایت نبوده و حکم حاکم و حکم فقیه و تعابیری از این قبیل را به کار میبردند. گاهی موارد آن را توسعه میدادند، گاهی محدود میکردند، اما از مواردی که ذکر میکردند، معلوم بود که به این مسئله توجه داشتهاند.
مرحوم محقق کَرَکی هم در کتاب «جامعالمقاصد» طرفدار ولایت فقیه است. مرحوم کاشفالغطاء در کتاب «کشفالغطاء» به شکلی جدی مسئله ولایت فقیه را مطرح میکند. مرحوم محقق قمی صاحب قوانین الاصول هم در کتاب «جامعالشتات» به مسئله ولایت فقیه اشاره میکند، ولی فرقی که امام با این آقایان داشت، دو تا مطلب است. یکی اینکه امام مسئله ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه فقهی علمی مطرح کرد. غیر از مرحوم نراقی که در کتاب «عواید»، مسئله ولایت فقیه را به این شکل مطرح کرد، دیگران این طور بیان نکرده بودند. امام در کتاب «حکومت اسلامی» در نجف در باب ولایت فقیه این طور نظریهپردازی کردند که فقیه میتواند حاکم باشد و این طور نیست که ولی فقیه بنشیند تا مواردی پیش بیاید و بعد حکم کند. عملاً گاهی این طور بود که موارد خاصه یا عامه پیش میآمد و سئوال میکردند یا جنگی و مشکلی پیش میآمد و بعد فقیه اعلام نظر میکرد. امام ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه کلامی و فقهی و ولایی مطرح کردند. نظریه ولایت فقیه، در زمان غیبت، نظریه مکتب تشیع است.
امتیاز دوم امام این بود که برای ولایت فقیه، نظامسازی کردند. محقق کَرَکی در زمان شاهطهماسب مسئله ولایت فقیه را مطرح کرد. او اهل لبنان بود. در دوران صفویه، در ایران علمای شیعی کم داشتیم و آنها را از لبنان دعوت میکردند. مرحوم محقق کرکی، هنگامی که شاه طهماسب میخواهد به پادشاهی برسد، میآید و کمربند شاهی را به کمر او میبندد و وسادَه و جایگاه سلطنتی را برایش پهن میکند و میگوید بفرما و به این طریق به شاه اجازه میدهد که حکومت کند. این مطلب بسیار مهمی است که فقیهی به شاهی بگوید از طرف من بیا و حکومت کن و کار فقیه فقط این نباشد که فتوا بدهد کجا وقف باشد یا قیم یتیم چه کسی باشد یا کارهای جزئی از این قبیل، بلکه کارهای کلی و اداره مملکت را به عهده بگیرد.
فقهای بعدی از جمله مرحوم مجلسی و دیگران هم که به نوعی از سلاطین صفوی در کتابهایشان تعریف میکردند، در واقع یک نوع اذن و مشروعیت به آنان میبخشیدند.
تا میرسد به زمان قاجار و فتحعلیشاه. در زمان او بین ایران و روس جنگی درمیگیرد و قرارداد ترکمانچای و از دست رفتن بخشهایی از ایران از جمله قفقاز پیش میآید. مرحوم کاشفالغطاء در کتاب «کشفالغطاء» در باب جهاد و جنگ با کفار میگوید: «من به فتحعلیشاه اجازه میدهم سربازگیری کند و با کفار بجنگد و در جنگ حتی اگر نیاز بود که برای تهیه علوفه اسبها و غذای سربازان انبارهای مردم را باز کنند، من به عنوان اِعمال ولایت اجازه میدهم این کار را بکنند، چه مردم راضی باشند چه نباشند». بعد هم میگوید: «اگر لازم باشد حتی میتوانند زراعتهای مردم را لگد کنند.» ایشان تصریح میکند که حکومت از طرف من مأذون است این کارها را بکند. در همان زمان؛ مرحوم محقق قمی در قم بود و درباره این جنگ از ایشان سئوال میکنند. فتحعلیشاه نسبت به محقق قمی اظهار ارادت میکرد و ظاهراً پسر محقق قمی هم داماد او بوده. مرحوم محقق قمی جواب مبهم میدهد. ایشان احتیاطکار بود و مثل کاشفالغطاء تصریح نمیکرد.
میخواهم بگویم فقها در گذشته کارهایی در زمینه ولایت فقیه کردهاند که نشانهای از حکومت فقیه است. کاری که امام کردند این بود که هم نظریه حکومتی را در نظریه ولایت فقیه آوردند که مسئله به شکل موردی نباشد و این نکته را مطرح کردند که اساساً حکومت متعلق به فقیه است و دوم اینکه به مناسبت زمان، نظامسازی کردند. شاید اگر امام در زمان سلاطین صفویه یا فتحعلیشاه بودند، نظام را به این شکل تنظیم نمیکردند، ولی هرچه بود، در ذهن امام این بود که فقیه باید خودش حکومت کند، نه اینکه آن را به دست دیگران بدهد، لذا امام آمدند و نظامی متناسب با زمان ما انتخاب کردند که انتخابات و مجلس و تفکیک قوای سهگانه و نهادهای مخصوص و چیزهایی که معقول و مقبول زمان ماست، در آن بود.
کاری که امام کرد، حکایت از هوش سرشار ایشان میکند. امام با صلابتی که در مسائل دینی و فقهی داشت، اینها را به شکل امروزی درآورد، منتهی تحت ولایت فقیه و نه فقط نظارت. به همین دلیل بود که امام از روز اول گفت انتخابات و رفراندوم برای جمهوری اسلامی. این به فکر بلند امام و آگاهی بر جریانات 100 ساله اخیر از دوران مشروطه به بعد برمیگردد. فقها و علمای بزرگی مثل مرحوم آخوند، مرحوم شیخ زینالعابدین مازندرانی، مرحوم حاج میرزا خلیل و علمای تهران، آیتالله بهبهانی، مرحوم شیخ فضلالله نوری، همه در مشروطه دخالت کردند، ولی خودشان به میدان نیامدند. گفتند این کار بشود و بعد هم سلطنت را با یک محدودة مشروطه بودن ادامه بدهند و باز کار را دادند به دست کلهگندهها. مرحوم آخوند آن همه فداکاری کرد و باز سلطنت را دست همینها داد، حالا یا محمدعلی شاه باشد یا بعد که رسید به رضا شاه. فقها خودشان کار را به دست نگرفتند، بلکه دادند به دست سلاطین و گردن کلفتهای کذایی. آنها شاید تصورش را هم نمیکردند که میتوانند مملکت را اداره کنند؛ این بود که تمام زحماتشان حرام شد. مرحوم آخوند این اواخر که فهمید کار خراب شده، میخواست به ایران بیاید. آشیخ محمدتقی بروجردی میگفت ایشان آمد در صحن و مردم را جمع کرد و گفت فردا میخواهیم برویم و مسائل را اصلاح کنیم. فردا خبر دادند که ایشان سکته کرده است. آشیخ محمدتقی بروجردی معتقد بود که ایشان را مسموم کردهاند. میگفتند دو سه نفر از مشایخ افغانی در اطراف ایشان بودند و بعد هم دیگر پیدایشان نشد.
مقصود اینکه همه فقها برای ایجاد یک حکومت عادلانه و صحیح زحمت کشیدند، ولی راهی را که انتخاب کردند، درست نبود. نظامی که امام تبیین کرد، بر اساس تجربههای سابق و نیز هوش سرشار ایشان بود که گفتند همانی را که الان در دنیا مقبول است، انجام میدهیم، منتهی تحت ولایت فقیه و احکام اسلام. به نظر من هم نظریهپردازی و هم نظامسازی، هر دو از امتیازات امام بود.
به هر حال در این دوران سی ساله انقلاب، این مطلب به این شکل به فکرم نرسیده بود و این حرف برای خودم هم تازه بود. هر دو مسئله از اختصاصات امام بود و در بین فقهای بزرگ ما، از زمان غیبت و زمان مرحوم شیخ مفید که بحث فقه استدلالی مطرح شد، تا امروز سابقه نداشته است.
البته امام اول کار داشتند یک مقدار کوتاه میآمدند. آن موقع که ایشان تشریف بردند قم، فکر میکردند نظامی ساخته شده و مؤمنین با اعمال ولایتی که فقیه از دور میکند، امور را اداره میکنند. وقتی دوره ریاست جمهوری اول پیش آمد، بعد از اینکه جلالالدین فارسی نشد، من و آقای هاشمی و آقای باهنر رفتیم قم که بگوییم نظر ما این است که آقای بهشتی نامزد ریاست جمهوری شود. یادم هست وقتی به امام اصرار کردیم، ایشان گفتند ما نیامدهایم حکومت کنیم؛ ما باید مردم را هدایت کنیم. من گفتم: «آقا نمیشود این حکومت را به دست دیگران بدهیم.» گفتند: «شما بروید در مجلس و قوه قضاییه و جاهای دیگر باشید و کنترل کنید.» میگفتند مجلس باید در رأس امور باشد و قوه قضاییه چنین و چنان، ولی من میگفتم اگر حکومت دست اینها باشد، مجلس را قبضه میکنند. بعد جریان بنیصدر پیش آمد و امام به تهران آمدند و آن جریاناتی که میدانید پیش آمد. و امام گفتند ما اشتباه کردیم و دیگر نمیگفتند روحانی نباشد. امام اول میگفتند ما نیامدهایم که حکومت کنیم، ولی بعداً فهمیدند این طور نمیشود.
* به شاه هم گفته بودند که مجری احکام اسلام باش، ما سرباز تو خواهیم بود...
- بله، ایشان اول کار فکر میکردند میشود، ولی بهتدریج متوجه شدند که نمیشود و خودشان باید بیایند و امور را با همه مشکلات و زحماتی که داشت، در دست بگیرند. ورود امام به مسائل اجرایی حکومت، اختصاص به امام داشت و دیگر علما واقعاً تعجب میکردند که امام میتواند این کارها را بکند. با تأیید خداوند، مشکلاتی که پیش آمدند، از سر گذشتند.
* اگر موافق باشید، دربارة روش حکومتی مقام معظم رهبری صحبت بفرمایید.
- اما مقام معظم رهبری، این روش امام برایشان درس بود. البته اول همه به ذهنشان میآمد که اعمال ولایت باید در چهارچوب احکام منصوص باشد. نظر امام این بود که ولیفقیه نباید فقط آنچه را که منصوص است عمل کند و این ولایت نیست، بلکه فتواست. امام میفرمود همان مقامی که پیامبر«ص» و ائمه اطهار«ع» داشتند، یعنی حکومت و نه فقط بیان احکام، به عهده فقیه هم هست. مقام معظم رهبری هم همین نظریه را تعقیب کردند و واقعاً هم خوب از پس این کار برآمدند و خط امام را دنبال کردند. الان به تصدیق دوست و دشمن و حتی کسانی که مخالف هم هستند، در این بیست و چند سال کسی بهتر از ایشان نمیتوانسته خط امام را دنبال کند. اعمال ولایت مسئله مهمی است. و این خصوصیت مهمی است که ایشان دارا بودند، در پاسداری جایگاه امامت و ولایت ثابتقدم بودند.
خبرگان این جایگاه را به حسب ظاهر به آقا واگذار کردند و در حقیقت کشف کردند، ولی نگهداری این جایگاه، از امتیازات آقاست. هر کسی قدرت این کار را ندارد. خیلیها نه درست میتوانند کار کنند، نه قدرت ابقا و اداره دارند. آقا در حفظ این جایگاه مسامحه نکردند، زیرا مسامحه در این کار مساوی است با از بین بردن نظام. امام فرمودهاند حفظ نظام از اوجب واجبات است و حفظ نظام به حفظ این جایگاه بستگی دارد. ولایت فقیه ستون این خیمه است و نباید گذاشت متزلزل شود. من معتقدم این صلابت در رهبری از خصوصیات ایشان است.
* از کی با ایشان آشنا شدید؟
- آشنایی که از قم بود و از وقتی که درس امام میرفتیم. البته آشنایی بود و نه دوستی.
* قاعدتاً دهه 30 بوده...
- بله، سال 35، 36؛ چون ایشان مشهد بودند و ما از اول در قم بودیم و بعد خودشان و اخویشان ـ آسید محمد ـ تشریف آوردند قم. در مدرسه حجتیه بودیم. آشیخ علی آقا تهرانی هم از همان وقت قوم و خویش آقایان شد. بین ما آشنایی بود، اما در آن زمان هممباحثهای نبودیم و جامعه روحانیت تهران هم تشکیل نشده بود.
* ایشان 8 سال از شما کوچکترند.
- بله، آن موقع که ایشان رئیسجمهور و بنده نخستوزیر بودم، ایشان میگفتند آقای مهدوی برادر بزرگتر ما هستند. بعد که در دوران مبارزات، بحث جامعه روحانیت شد و زندان و... آشناییمان محکمتر شد.
* در دهه 50.
-بله.
* بهرغم اینکه ایشان در مشهد بودند و شما در تهران جامعه روحانیت را تشکیل دادید، ایشان به جلسات آن میآمدند؟
- بله، بیشتر به وسیله آقای مطهری و مخصوصاً آقای هاشمی. آقای هاشمی بیش از دیگران با ایشان مأنوس بودند. گاهی که تهران تشریف میآوردند، در جلسات جامعه روحانیت شرکت میکردند.
* از نظر علمی و فقهی، ارزیابی شما در باره ایشان چیست؟
- بعد از فوت امام و دو مرجع دیگر مرحوم آیتالله اراکی و آیتالله گلپایگانی، میدانید که در جامعه مدرسین بحث شد که مرجع یا مراجع چه کسانی باشند. آقایان در قم 7 نفر را گفتند و ما در تهران به عنوان جامعه روحانیت 3 نفر را معرفی کردیم. با تفاوتهایی که افراد از نظر علمی داشتند، ما دیدیم یکی از کسانی که میتواند در جایگاه مرجعیت قرار بگیرد، ایشان هستند. بعضی از دوستان ما در جامعه مدرسین کمی روی این موضوع تشکیک کردند، ولی بعد که بهتدریج پیش رفتیم و مخصوصاً در جلسات شبهای پنجشنبه که در محضر ایشان بحثهای فقهی میشد، این موضوع آشکارتر شد. شاید آقای مؤمن و چند نفر دیگر، اوایل شک میکردند، ولی بعد که در آن شبها نظرات فقهی ایشان مطرح شد، آقایان کاملاً ایمان پیدا کردند که ایشان فقیه بسیار خوبی است. ایشان هم حافظه فوقالعادهای دارد و هم نظرات خیلی خوبی. بسیار خوشفکر و خوشتحلیل هستند. با اینکه از نظر سنی از بسیاری از فقها کوچکتر بودند، اما نظرات خوب، محکم و با مبنا و با توجه به تمام مبانیای که در فقه داریم، از اصول و فقه و رجال ارائه میکردند. ایشان از حیث رجال هم خیلی قوی هستند. یادم هست آقای ناطق یک بار به من گفتند: «میخواهیم از سوی جامعه روحانیت اعلام کنیم که ایشان مرجع هستند و ایشان گفتهاند از آقای مهدوی هم بپرسید که آیا موافق هستند یا نه؟» گفتم: «بله. من نظرم این است که ایشان جزو مراجع هستند.» بحث اعلمیت را نمیخواستیم مطرح کنیم، بلکه میخواستیم کسانی را که صلاحیت مرجعیت و فتوا، آن هم در سطح بالا و نه اجتهاد در سطح پایین را داشتند، اعلام کنیم و با توجه به خصوصیات ایشان، در آن موقع واقعاً پذیرفتیم و بعد هم در مراحل مختلف، این نظر تأیید شد. هر چه زمان پیش رفت، نظرات فقهی و نظرات سیاسی ایشان آشکارتر شد، چون در مسئله رهبری، تنها نظرات فقهی صِرف برای اداره کشور کافی نیست، بلکه فقه حکومتی مهم است و یک رهبر با توجه به مسائلی که برای اداره یک حکومت مطرح است، باید بتواند تصمیمگیری کند، والا مسائل روزه و نماز و مسائل فردی بهجای خودش محفوظ است. جمع موجودین به یک معنا از اختصاصات ایشان است.
*در یکی از پیامهای امام این مسئله تصریح شده که اجتهاد فقط مسئله فقه و اصول نیست، بلکه شناخت موضوعات و شرایط و زمان و دوست و دشمن هم هست. اگر بخواهیم این بخش از آگاهیها را هم جزو شرایط مرجعیت حساب کنیم، تصور ما این است که از لحاظ مجموعه اطلاعاتی که مقام معظم رهبری از همه ابعاد اجتماعی و فرهنگی و هنری و بینالمللی دارند، اعلم مراجع هستند.
حرف ما هم همین بود. ما هم نمیخواستیم بگوییم فلان مسئله فقهیِ صرف که در عبادات و... است، این اعلم است یا آن، ولی در جایگاه رهبری بهتر از ایشان نداریم.
* در جایگاه مرجعیت...
- در جایگاه مرجعیت توأم با رهبری. این جایگاه خاصی بود که اختصاص به ایشان داشت. آقایان دیگر حتی ادعای این را هم نداشتند.
*شرایط زمان امام از جهاتی بسیار متفاوت با شرایط بعد از امام است، یعنی دشواریها و سختیها بیشتر شدهاند. دشمن در دهه اول انقلاب گیج بود و مخصوصاً بعد از اشغال سفارت امریکا، نیروها و سازماندهی خود را از دست داده بود و حرکاتش در برخورد با انقلاب، کاملاً انفعالی بود. نیروهایش هم لو رفته بودند و شرایط سختی برای آنها به وجود آمده و طبعاً فرصتی برای انقلاب در دهه اول فراهم شده بود. تفاوت دیگر شاید این باشد که امام مرجعیت عامه داشت که بعد از رحلت ایشان این بُعد تقسیم به 10 و بین تعداد زیادی از مراجع توزیع شد. افرادی که آن زمان در مجموعه نظام بودند، همه خود را شاگرد امام میدانستند، اما بسیاری خود را همعرض آقا و حتی گاهی بالاتر از ایشان میدانستند و آن انقیادی را که نسبت به امام داشتند، نسبت به ایشان نداشتند. دشمن در این دوره کاملاً خود را بازسازی کرد و به شکلی عمیق وارد عرصه شد. در آن زمان ماهواره و اینترنت و... هم نبود و دشمن مثل امروز مجهز به انواع ابزارها نبود. به نظر میرسد. شرایط بعد از رحلت امام و در دهه دوم و سوم انقلاب بسیار پیچیدهتر و سختتر شده باشد. با توجه به این تفاوتها، نظر حضرتعالی در باره نقش ایشان در جایگاه رهبری و هدایت کشتی انقلاب در طوفان بسیار سخت پس از رحلت امام چیست؟
- البته من خیلی اهل تحلیل نیستم و بیشتر میتوانم متن مسائل را بگویم و خیلی نمیتوانم تحلیل کنم که این چطور است و آن چطور. به اجمال عرض میکنم که بالاخره بعد از امام، مِن حیث المجموع، چه از نظر اجتهادی که توأم با رهبری است ـ و نه اجتهاد مطلق ـ و چه از نظر اداره کشور در بحرانهای مختلف، ما مثل ایشان سراغ نداریم. خداوند ایشان را تا 120 سال نگه دارد. من خودم اینجور باور دارم و از روی عقیده حرف میزنم، نه از روی مصلحتاندیشی. چه در زمانی که بنا شد ایشان رئیسجمهور باشند و بنده نخستوزیر، چه بعد از رحلت امام که ایشان رهبر شدند، در این 20 و چند سال، من واقعاً به عقیده خودم عمل کرده و روی عقیدهام ایستادهام و در تمام این نوساناتی که واقع شد و با تمام مشکلاتی که بود، اعتقادم این بود که رهبری ایشان منحصر به فرد است و ایشان خوب میتوانند مملکت را اداره کنند و باید ایشان را تأیید کرد، لذا در همه این بحرانها و بالا و پایین رفتنها و با همه نوسانات، اعتقاد من این بوده است که باید ایشان را تأیید کرد. اصلح ایشان است و ما صالحش را هم پیدا نکردیم چه رسد به اصلح. من معتقدم ایشان هم از نظر مدیریت و هم از نظر تقوا در جایگاه رفیعی است، چون ما به عنوان نایب امام زمان«عج» درباره رهبر بحث میکنیم.
* رهبری در محدودة قانون اساسی است یا نایب امام زمان؟
- آقای آقازاده قبل از انتخابات 88 پیش من آمد و گفت: «شما با آقای میرحسین موسوی مخالفت نکن و سکوت کن». من دو تا ایراد گرفتم و گفتم: «من آقای میرحسین را از نظر اقتصادی یک آدم سوسیالیست میدانم. ایشان نه فقط در دوران جنگ که اصولاً سبک تفکرش این بود. روی بدی و خوبی این عقیده بحث ندارم، ولی به هر حال ایشان عقیدهاش این بود. مسئله بعدی هم اینکه ایشان به آقای خامنهای اعتقاد ولایی ندارد. ولایت آقای خامنهای مثل ولایت بوش و مائوتسه تونگ نیست. مردم آنجا هم آنها را رهبر میدانند، ولی ما آقای خامنهای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است، رهبر نمیدانیم، بلکه میگوییم ایشان نائب امام زمان«عج» است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. این تقدس، در نظام ما کارساز است و ما بر اساس این اعتقاد دنبال کسی میرویم. مردم هم با همین اعتقاد در زمان امام بچههایشان را به جبههها میفرستادند و شهید میدادند. آقای میرحسین به این اعتقاد ندارد. ممکن است بگوید رهبری را در قانون اساسی قبول دارد، ولی این برای ما کافی نیست.» آقای آقازاده گفت: «در زمان امام ایشان را قبول نداشت، چون امام رهبر بود، ولی الان که ایشان رهبر شدهاند، قبولشان دارد.» گفتم: «خیر، این نوع رهبری را که ما میگوییم، ایشان قبول ندارد». گفت: «دارد». گفتم: «ندارد و خواهی دید». انتخابات که تمام شد و آن اوضاع که پیش آمد، به ایشان گفتم: «دیدی آقا را قبول ندارد. رهبری ما یک نوع تقدس دارد. ایشان اگر مقام ولایت و مقام رهبری را قبول داشت، نتیجه انتخابات را میپذیرفت و میرفت تا در دورههای بعد شرکت کند، ولی این کار را نکرد».
میخواهم بگویم رهبری و ولایت در نظام ما تقدسی دارد که افرادی که میخواهند به میدان بیایند، باید آن را قبول داشته باشند و ما با این تقدس، این رهبری را پذیرفتهایم. اگر کسانی این را بپذیرند، میتوانیم بگوییم نظام را قبول دارند و اگر نپذیرند، نمیشود. من معتقدم این تقدس را باید حفظ کرد و صرف اینکه ایشان حاکم هستند و رئیس و رهبر، کافی نیست. آنچه که در نظام ولایی و اسلامی ما میتواند کارساز باشد، این اعتقاد است که ولایت فقیه، نیابت از جانب ولیعصر«عج» است.
* از این بُعد معنویت، قداست و تقوا، ویژگی برجستهای در ذهن شما هست؟
من در ایشان تقوا و عدالت و مردمداری و زهد را میبینم. ایشان تمام خصوصیاتی را که یک فقیه نایب امام زمان«عج» باید داشته باشد، دارند.
* مصادیقی از تقوا و سادهزیستی و آنچه که شاخصهای نیابت امام زمان«عج» است بفرمایید.
- بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضیها خیال میکنند اینکه امام سادهزیست بودهاند، این است که مثلاً ایشان آب که میخوردند، بقیهاش را دور نمیریختند. خیلیها این تقید را دارند. من به اینها نمیگویم سادهزیستی. فردی در جایگاهی هست که همه امکانات در اختیار اوست و میتواند از این امکانات استفاده کند، لو لا التقوی. خودش و خانوادهاش و بچههایش یک کارهایی بکنند. من نمیگویم آقا باید مثل مرحوم آشیخ محمدحسین زاهد توی یک اتاق زندگی کند. این که کار رهبری نیست. بنده زهد رهبری را به این نمیبینم که برود و در یک اتاق کوچک زندگی کند، چون خود امیرالمؤمنین هم در دارالعماره کار میکرد که مقر حکومتی بزرگی بود. گاهی هم در مسجد کوفه حکم میکرد، ولی همیشه که این طور نبود. همیشه که نمیشود مملکت را از روی سکو اداره کرد. اینها نتیجة درست درک نکردن تاریخ است. دارالعماره در زمان امیرالمؤمنین بوده و مقر حکومت هم در آنجا بوده. بودنِ علی در دارالعماره که مخالف با زهد نیست، باید دید در مسائل شخصی چه میکرده؟ آیا از امکانات عمومی استفاده شخصی میکرده یا نه؟ گذشتش در این جایگاهی که میتواند اعمال قدرت کند، چقدر بوده؟ اگر انسان به کسانی که مخالفت میکنند و حتی فحش میدهند، برود و سلام کند، بزرگواری است و من اینها را در آقا میبینم. ایشان نه دنبال مال است، نه به دنبال اعمال قدرت به معنای غلط آن، نه خانوادهشان را میخواهند وارد این مسائل و از این جایگاه سوء استفاده کنند. بنده به این چیزها میگویم زهد و این چیزی است که برای همه معلوم است و حتی دشمن هم میداند و به آن معترف است. زهد این نیست که آقا در خانه نان و ماست یا نان و پنیر بخورند. ایشان باید غذای خوب بخورد. چرا نخورد؟ اگر غذای سالمی بخورد که تناقضی با زهد ندارد. امیرالمؤمنین میفرماید کسی نمیتواند مثل من زندگی کند. نان جو و این چیزها مال حضرت علی«ع» بوده. «الا و انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد» یک رهبر باید این 4 ویژگی را داشته باشد که ایشان دارند. این معنای رهبری است. خیلیها اول کار، به معنای غلط سادهزیستی، زندگیشان خیلی ساده است، ولی بعد که دستشان میرسد، نمیتوانند خود یا فرزندان و خانوادهشان را نگه دارند. قدرت اداره خانواده امر بسیار مهمی است.
* ما انتخاباتی را در پیش داریم؛ دشمن در کمین است و جریان نفاق در کنار ما. توصیه جنابعالی برای اینکه جامعه ما از گردنه انتخاباتهای آینده انشاءالله به سلامت عبور کند و تجربه تلخ دوران اصلاحات را در پیش نداشته باشیم، چیست؟
-من توصیه ندارم. بنده کاری را که به ذهنم آمد این بود که رفتم و در جامعه مدرسین گفتم در این مقطع از انقلاب باید چه کار کنیم؟ چه اصول و شاخصهایی را باید در نظر بگیریم و بر آن مدار حرکت کنیم؟ و رسیدیم به 12 شاخصی که شاخصهای اصولگرایی بودند. این اصول هم در کلمات امام بودند، هم در قانون اساسی، هم در بیانات مقام معظم رهبری و هم تجربه 30 سال انقلاب نشان داده بود که این اصول باید مورد توجه باشند تا اشتباهات و افراط و تفریطها واقع نشوند. ما؛ یعنی جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز، این کار را کردیم. بعد هم بعد اصولگرایان را دعوت کردیم و گفتیم میخواهیم این مسائل را مطرح کنیم. بهطور اجمال آقا را هم در جریان امر قرار دادیم، ولی ایشان در این کارها وارد نمیشوند و دخالت نمیکنند، منتهی در بیانات خود به این اصول اشاره کردند. ما این اصول را آوردیم و بعد از همه کسانی که این اصول و امام و رهبری را واقعاً قبول دارند، دعوت کردیم که بیایند. این گروههای 8+7 دور هم نشستیم. من میگویم اگر رهبر را قبول دارید، ایشان میگویند هر کس آمد و گفت من این اصول و قانون اساسی و انقلاب و اسلام و رهبری را قبول دارم، حتی اگر اختلاف سلیقه با من هم دارد، نباید از انقلاب طرد شوند. پرسیدیم اصلاحطلبها چطور؟ گفتند اگر آمدند و اقرار به اشتباه کردند، مسئلهای نیست، ولی نه اینکه بگویند ما میخواهیم بیاییم در انتخابات و از نان پخته شده استفاده کنیم. بیایند و بگویند ما در برههای اشتباه کردیم و حالا هم فهمیدهایم و دیگر نمیخواهیم آن اشتباهات را تکرار کنیم.
من تا این حد پیش آمدم. لذا ما در این 8+7 گفتیم بعضی از افراد ممکن است در این میان اشتباهاتی کرده باشند یا به قول آنها سکوتی و دوپهلو حرف زدنی، ولی اینها کسانی هستند که واقعاً گذشتهها را جبران کردهاند. من میگویم بیایید با هم باشیم. این دوستان میگویند ما باید حزباللهیها را حفظ کنیم. ما هم میگوییم بله، باید این کار را بکنیم، ولی حزباللهیها را چه کسانی باید حفظ کنند؟ وقتی همه با هم شدیم، میتوانیم حزباللهیها را حفظ کنیم، ولی اگر جدا شدیم، نمیتوانیم. بنده به دوستان جبهه پایداری که خدا حفظشان کند، میگویم شما میگویید گفتمان ما غیر از گفتمان دیگران است، ما عدالتخواهیم، سادهزیستی را میخواهیم، دشمنستیزی را میخواهیم، ولایت را میخواهیم. به آقای حسینیان گفتم: «مگر ما ظلم را میخواهیم که شما عدالت را میخواهید؟ مگر ما تجمل را میخواهیم؟ مگر ما میخواهیم با امریکا بسازیم؟ یا مگر ما رهبری را قبول نداریم؟ چرا به شکل اختصاصی میگویید این گفتمان ماست؟» گفتند: «ما جنبههای مثبت خودمان را میگوییم». گفتم: «جنبه مثبت شما معنا دارد. اگر چیزی اختصاصی نیست، بگویید این گفتمان اصولگراهاست و ما هم داریم. جلسات داشته باشید، ولی جلساتی که مفهومش جدایی و افتراق است، نداشته باشید»، ولی آقایان کملطفی کردند. الان هم هر وقت از من میپرسند، میگویم آقایان خوب هستند. در حرم امام رضا«ع» یکی از من پرسید: «آقای مهدوی! این پایداریها چطورند؟» گفتم: «خیلی خوبند». گفت: «پس چرا حرفهایشان را قبول نمیکنید؟» گفتم: «مگر چه میگویند؟» گفت: «میگویند گفتمان ما عدالت است». گفتم: «مگر ما میگوییم ظلم است؟ ما هم که همین را میگوییم». به آقای حسینیان گفتم: «شما یکجوری صحبت کردهاید که بنده شدهام طرفدار ظلم! مثل آقایان مجمع روحانیون که آمدند گفتند ما مخالف امریکا هستیم و ما را امریکایی کردند!»
* به هر حال در دل حزباللهیها و مردمی که به انقلاب علاقمندند و زیر فشار روانی فتنه دو سال گذشته هم بودهاند، نوعی نگرانی ناشی از این دوگانگی وجود دارد. تصور میفرمایید در عمل، این دوگانگی به کجا خواهد رسید؟
- دوگانگی مضر است، ولی اینکه به کجا برسد، نمیدانم. من به آقایان گفتهام شما میگویید یک عده در انقلابیگری قویتر و باگذشتتر هستند. شکی نیست که ما افراد مختلفی را داریم، ولی همه اینها در اصول کلی با هم مساوی و مشترک هستند. ما باید تفاوتها را نادیده بگیریم. نمیگویم آنهایی را که مخالف انقلابند، بیاوریم، ولی کسانی را که این اصول مشترک را دارند، باید جمع کنیم.جناب آیتالله مصباح گفته بودند: «وحدت نمیشود». ایشان وحدت را برده بود به وحدت فلسفی. گفتم: «ما که وحدت فلسفی نمیخواهیم. نه فلسفی میخواهیم، نه شیمیایی. ما یک وحدت اجتماعیـ سیاسی میخواهیم که در آن مشترکات را میگیرند و همکاری میکنند. مگر در یک مجلس همه یک جورند؟ از نظر فلسفی حتی دو نفر نمیتوانند با هم یکی شوند، چون از نظر فلسفی، حدود متشخص به ذات است. هیچ فردی مثل فرد دیگر نمیتواند بشود. آنچه که ما میخواهیم جنبههای مشترکمان است. مگر ما نمیگوییم با برادران اهل سنت باید ائتلاف کنیم؟ ائتلاف با آنها یعنی اینکه نه آنها شیعه میشوند و نه ما سنی، ولی مشترکات داریم.
در این انقلاب کسانی که امام، رهبری و قانون اساسی را قبول دارند، در بعضی از جنبهها ممکن است تفاوتهایی داشته باشند. بیاییم با هم باشیم، چون در این صورت است که هیچ نگرانیای وجود ندارد و انقلابیون، در انتخابات، اکثریت را به دست خواهند آورد، ولی این جداییای که الان درست کردهاند، خطرناک است. ممکن است نیتشان هم خیر باشد، من نمیدانم، ولی کار خوبی نمیکنند. من از اول هم گفته و دو بار هم با آنها ملاقات کردهام که این کار را نکنید، به ضرر کشور است. این همان چیزی است که دشمن میخواهد و بین ما را هم دائماً شکرآب خواهد کرد. وقتی دوگانگی پیش آمد، از آن حرفهایی در میآید. بسیاری از حرفهایی که در این سایتهاست، ممکن است دروغ باشد، ولی میگویند. ما اگر با هم باشیم و بگوییم هیچ اختلافی نداریم، میتوانیم به اینها بگوییم حرف بیخود نزنید و هیچ دعوایی هم نمیشود. گفتند ما حزباللهیها را نمیتوانیم بیاوریم، چون آقای باهنر هست و آقای لاریجانی و آقای قالیباف و اینها نباید باشند. بنده گفتم حذف اینها از انقلاب، صحیح نیست. من حذف را نمیپسندم و دلم میخواهد آنها باشند. اخیراً هم که آمدند، گفتم شما تشریف بیاورید. ما به جبهه پایداری نگفتیم نیایند، خودشان نمیآیند.
یکی از آنها گفت: «ما شما را خیلی قبول داریم.» گفتم: «شما میخواهید مرا مثل بودا کنید.» بودا یک مجسمه است و بودائیها میروند و پایش را میبوسند و از این کارها، ولی حرفش را گوش نمیکنند. شما هم میگویید آیتالله مهدویکنی را قبول داریم، آدم خوبی است، ولی به حرفش گوش نمیدهیم. آیتالله مهدوی بودایی به درد نمیخورد. اگر قبول دارید که مهدوی آیتالله است و آدم خوبی هم هست، حرفش را بپذیرید. من هم حرف تحمیلی و زوری که نمیزنم. حرفی است که همه جا میپسندند. میگویم آقا بیایید همه با هم باشیم، همدیگر را حذف نکنیم. من مطمئنم مقام معظم رهبری هم این را میپسندند که همه با هم باشیم. خیلی از سختگیریها را باید کنار بگذاریم.
*البته یک نکته مهم هم هست که هر کدام از اینها یک وزنی دارند که باید وزنشان دیده شود، مثلاً آقای قالیباف و امثال اینها بیش از وزنشان نشان داده میشوند.
ما گفتیم یک نفر بیاید و معنایش این است که وزن، پایینتر است. کاری که ما کردیم، اینجوری بوده.
*امام میفرمودند اگر همه انبیا یک جا جمع بشوند، هیچ دعوایی ندارند...
واقعاً همین طور است. بالاخره توی ماها یک چیزهایی هست که مانع اخلاص میشود. این مهم است. گذشت لازم است.
* الان اختلاف واقعاً آرزوی دشمن و جریان نفاق است و وحدت قطعاً خلاف میل دشمن است.
من میگویم ائتلاف و نمیگویم وحدت. قرآن نگفته فَوَحَدَهُ بَیْنَ قُلُوبِکُم، بلکه گفته «فاَلّف بَیْنَ قُلُوبِکُم»، «وَ اذْکروا نِعْمَتَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمِْ». ائتلاف معنایش همین است که اختلافاتی را که با هم داریم، روی مصلحت اصلی نادیده میگیریم و روی یک جهت کلی مشترک حرکت کنیم. در این صورت میشود کار کرد.
* به عنوان حسن ختام یک جمله هم ما را نصیحت کنید.
من نصیحت بلد نیستم. بالاخره برادر! آن چیزی که در پیشگاه خدا به درد میخورد، اخلاص و صفا و صمیمیت است، بقیه حرفها، حرف است. همه این دعواهایی که داریم، برای رسیدن به خواست خداست. یک بار سر درس میگفتم خیلی از دعواهایی که میکنیم روی نداشتن اخلاص است و خودمان هم نمیدانیم.
منبع: پاسدار اسلام
حقوق زنان در اندیشه اسلامی سنتی بر اساس عدالت استحقاقی تبیین شده است. عدالت استحقاقی و مبنای ملازم آن تساوی تناسبی در دوران معاصر با اشکالات عدیده ای مواجه شده است. آیا می توان بر اساس عدالت مساواتی که مبتنی بر تساوی بنیادی است کتاب و سنت را بازخوانی کنیم؟ این مقاله کوششی است در این زمینه.[۲]
در این مقاله نویسنده به عنوان یک شیعه اصولی البته با «روش اجتهاد در اصول» بحث کرده است.[۳] هرچند اهل سنت مقاصدی (پیروان نظریه مقاصد الشریعه) و نیز مسلمانان لیبرال (نواندیشان دینی) هر یک با روش خاص خود به نتایج بحث نزدیکند .
پیش فرضهای مقاله از این قرار است: اولا در قرآن و سنت با قوّت از مبنای عدالت در احکام زنان دفاع شده است. ثانیا تشریح احکام زنان در کتاب و سنت بصورت مدَلَّل ومُبرَهن صورت گرفته است. ثالثا عدالت اصلی ماقبل دینی است، تعریف و تعیین رویکردهای مختلف آن امری عقلی و فلسفی است. رابعا آیات و روایات مرتبط با زنان برخی بطور کلی دال بر عدالت و عدم تبعیض است، و برخی ظاهر در عدالت استحقاقی و تساوی تناسبی است. خامسا فهم عالمان مسلمان که علی الاغلب مرد بوده اند (اعم از مفسّر و محدّث و متکلّم و فقیه و اخلاقی و عارف و حکیم) از عدالت عدالت استحقاقی و از مساوات مساوات تناسبی بوده و هست. سادسا تفاوت بیولوژیک و روانشناختی زن و مرد غیرقابل انکار است. سابعا محل بحث آن دسته از احکام زنان است که ایشان به دلیل زن بودنشان از حقوق کمتر یا بیشتری به نسبت مردان برخوردارند. این احکام بیشتر در دو حوزه حقوق مدنی و جزائی یافت می شود. بنابراین احکام عبادی و حقوق تجاری و اکثر امور اعتقادی و اخلاقی که درآنها تفاوتی بین زن و مرد نیست از شمول بحث بیرون است.
فرضیه نویسنده در این مقاله دو امر است: اولا عدالت مساواتی و تساوی بنیادی با روحِ قرآن و موازین اسلامی سازگارتر است. ثانیا آیات و روایاتی که مستند تفاوت حقوقی زن و مرد شمرده می شوند مانع عدالت مساواتی و تساوی بنیادی نیستند.
این مقاله از چهار بخش تشکیل شده است. بخش اول مروری است بر مهمترین ادله عقلی و نقلی تساوی و تفاوت حقوقی. بخش دوم به تحریردیدگاه عدالت استحقاقی وتقریر ادله ایشان اختصاص دارد. در بخش سوم عدالت مساواتی و تساوی بنیادی تشریح شده، وجه سازگارتر بودن آن با روح قرآن و موازین اسلامی تبیین شده است. بالاخره در بخش چهارم آیات و روایاتی که مستند تفاوت حقوقی زن و مرد شمرده شده اند با مبنای عدالت مساواتی بازخوانی شده اند.
بخش اول. مروری بر مهمترین ادله نقلی و عقلی تساوی و تفاوت حقوقی
درحوزه حقوق زنان در کتاب و سنت با دو گونه دلیل مواجهیم: گونه اول ادله ای که با زن و مرد به گونه مساوی بدون هرگونه تفاوت حقوقی و برخوردار از حقوق انسانی واحدی معرفی می کند. گونه دوم ادله ای که دلالت بر فضیلت و برتری جنس مرد بر جنس زن دارد، لذا مرد از حقوق بیشتری برخوردار بوده در عین حال موظف به حمایت از زن است. درمیان ادله عقلی نیز دلیل عقل مستقل بر حسن ذاتی عدالت و قبح ذاتی ظلم و تبعیض به چشم می خورد. قبل از هر گونه تفسیری به متن و ترجمه اهم این آیات و روایات و تحریری از دلیل عقلی به عنوان نمونه اشاره می شود:
یک. ادله قرآنی تساوی حقوقی زن و مرد
آیات دالّ بر تساوی را می توان به پنج دسته تقسیم کرد: اول تساوی در خلقت، دوم تساوی در آخرت، سوم تساوی در حقوق و تکالیف، چهارم تساوی درثواب و عقاب دنیوی و اخروی، و پنجم تساوی در زندگی زناشوئی.
دسته اول آیات: این دسته زن و مرد را در آفرینش از گوهر واحدی معرفی کرده و فضیلت به جنسیت را نفی کرده است. جنسیت عامل کرامت و تقرب نیست. آیا عامل فضیلت می تواند باشد؟ آیه ۱۳ سوره حجرات: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ. «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست».[۴] جنسیت، قبیله، نژاد، رنگ، ثروت، جاه و مقام عامل فضیلت نیست. تقوی میزان کرامت و تقرب به خداوند است. «همه مردم اعم از مذکر و مونث از یک زن و مرد آفریده شده اند»(سوره نساء آیه ۱).
دسته دوم آیات: خداوند در آخرت با زن و مرد یکسان رفتار می کند. جنسیت هیچ دخالتی در رستگاری ندارد. عامل تقدم ایمان و عمل صالح است. آیه ۹۷ سوره نحل: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ. «هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد».[۵] در آیه ۳۵ سوره احزاب ده صنف از زنان و مردان مؤمن شمرده شده اند که مورد مغفرت و پاداش عظیم الهی واقع می شوند: "به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا میکنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است." در اینجا هم تساوی کامل برقرار است و جنسیت هیچ محلی از إعراب ندارد.
دسته سوم آیات: تساوی در حقوق و تکالیف. آیه ۷۱ سوره توبه: وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ أُولَـٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّـهُ. «مردان و زنان باایمان، ولیّ یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت میکنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد». این آیه برای زن و مرد مومن ولایت متقابل قائل شده است، ولایت امت بر یکدیگر. زن و مرد یکسان امر بمعروف و نهی از منکر می کنند. تساوی زن با مرد در فریضه مهم امر بمعروف و نهی از منکر و ولایت متقابل ایمانی تردیدی باقی نمی گذارد که زن اگر ذاتا توانائی نمی داشت هرگز موظف به این دو فریضه نمی شد. این آیه قرینه بازنگری در فهم آیات گونه دوم (عدم تساوی) است.
دسته چهارم آیات: تساوی در عقاب و ثواب دنیوی و اخروی. آیات ۵ و ۶ و ۲۵ سوره فتح و آیات۱۲ و ۱۳ سوره حدید زنان و مردان را یکسان و مساوی مشمول ثواب و عقاب معرفی می کند. آنچنانکه آیات ۳۸ مائده و آیات ۲، ۲۶ و ۳۱ سوره نور مجازات دنیوی مرد و زن سارق و زناکار و خبیث را مساوی و بدون تفاوت برمی شمارد.
دسته پنجم آیات: تساوی در زندگی زناشوئی. تصویری که از آیه ۱۸۷ سوره بقره بدست می آید سهم مساوی زن و مرد در زندگی مشترک است: هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ. «آنان لباس شمایند و شما لباس ایشانید». این تصویر در آیه ۲۱ سوره روم نیز تکرار می شود. خلقت زن و مرد از آیات الهی است و وجود هر یک برای دیگری مایه آرامش، مودت و رحمت شمرده شده است. ایا این بنیادِ منطقی نباید قرینه فهم دیگر آیات خانواده در قرآن بشود؟
دو. دلیل عقلی بر عدالت در حوزه حقوق زنان
آیا درباره حقوق زن عقل مستقل حکمی دارد؟ نکات مقدماتی درباره حکم عقل را مرور کنیم. اولا برای برخی افعال فی حد نفسه حسن و قبح است. یعنی اینگونه افعال بدون حکم شارع خودشان به تنهائی حَسَن یا قبیحند. این مدعای اصلی عدلیه (شیعیان و معتزله از اهل سنت) است. ثانیا، عقل مستقل از شرع توان درک حسن و قبح افعال یادشده را دارد، این مدعای اصلی اصولیون در مقابل اخباریون شیعه است. ثالثا، عقل به ملازمه بین حکمش به حسن یا قبح با حکم شرعی به وجوب یا حرمت حکم می کند. این مدعای اکثر اصولیون در مقابل اقلیتی همانند صاحب فصول[۶] است. رابعا، حکم شرعی برخاسته از قاعده ملازمه حجت است، به این معنی که در این زمینه نهی معتبری از جانب شارع نرسیده است و با قطع حاصله به حکم شرعی می رسیم. این نیز مدعای اکثر اصولیون در قبال منکران حکم عقل اعم از اصولی و اخباری است.
از میان این چهار نکته مقدماتی، نکته اول و آخر اهمیت دارند. یعنی اگر نکته اول اثبات شد و از نکته چهارم نیز سلب مانعیت شد، مسئله اثبات شده است. اکنون نکته اول در بحث ما اینگونه قابل طرح است: احکام مرتبط با حقوق بانوان در قلمرو عقل است. رعایت عدالت حقوقی در مورد زن و مرد حَسَن است. عقلا از آن حیث که عاقل هستند عدالت حقوقی را صحه می گذارند. عدالت حقوقی از آراء محموده و تأدیبات صلاحیه و قضایای مشهوره است. عدالت از جانب قاطبه عقلا از آن حیث که عاقل هستند مدح می شود و انکار آن از ناحیه ایشان مذمت می شود.
سبب حکم عقل عملی به حسن عدالت حقوقی (و قبح ظلم و تبعیض حقوقی) ملایمت و سازگاری است که نفس انسانی به دلیل نفع عامی که در عدالت حقوقی (و عدم ملایمت و ناسازگاری در ضرری که در ظلم و تبعیض حقوقی) است درک می کند تا مصلحت ناشی از عدالت را تحصیل و مفسده برخاسته از ظلم و تبعیض حقوقی را دفع کند. ادراک یادشده ادراک امری کلی نه شخصی است. ادراک امری کلی که در آن مصلحت نوع انسانی است. این مصلحت برای حفظ نظام جوامع انسانی و بقاء نوع انسان لازم است. این ادراک توسط قوه عاقله از ان حیث که عقل است صورت می گیرد، لذا مدح جمیع عقلا را بدنبال دارد. بر همین منوال تبعیض حقوقی مفسده بزرگی برای نوع انسانی است. لذا عاقل از آن حیث عاقل است آنرا ناسازگار و قبیح شمرده قاطبه عقلا آنرا مذمت می کنند.
آنگاه که آراء جمع عقلا از آن حیث که عاقل هستند به اعتبار مصلحت و مفسده نوعیه برخاسته از عدالت و تبعیض حقوقی بر چنین مدح و ذمی مطابق شود از جمله احکام عقلیه مورد نظر اصولیین شیعه شمرده می شود. عدالت و ظلم و تبعیض حقوقی با چنین تحلیلی از جمله حسن و قبح عقلیه مورد نزاع عدلیه و اشاعره واقع می شود. عدالت حقوقی کمال نظام جوامع انسانی و تبعیض حقوقی نقص آن است. عقل به نحو کلی چنین کمال و نقصی را ادراک می کند.این کمال مصلحت نوع انسان است و آن نقص مفسده نوع او. عقلا از آن حیث که عاقل هستند برای استیفای این مصلحت ملزمه و دفع آن مفسده ملزمه اینگونه حکم می کنند. شارع بناچار از عقلا تبعیت می کند، چرا که بر مبنای عدلیه او نیز در زمره عقلا بلکه رئیس آنهاست.
عدالت حقوقی علت حُسن و ظلم و تبعیض حقوقی علت قبح است. بر این اساس حسن و قبح عدالت و تبعیض ذاتی است. یعنی حداقل در این حوزه عدالت حقوقی از آن حیث که عدالت حقوقی است همواره حسن و پسندیده است و ظلم و تبعیض حقوقی از آن حیث که تبعیض است قبیح و ناپسند است. قائل به عدالت نزد عقلا ممدوح و قائل به ظلم و تبعیض نزد عقلا مذموم و ناپسند است. علت حسن و قبح بیش از مقتضی حسن و قبح و لااقتضائی نسبت به حسن و قبح است. ذاتی بودن حسن عدالت حقوقی و تبعیض حقوقی یعنی این دو امر فی حد نفسه و ذاتا متصف به حسن و قبح است، نه به دلیل اندراج تحت عناوین دیگر. عدالت و تبعیض حقوقی تمام موضوع حکم عقلا به حسن و قبح هستند.[۷]
سه. ادله نقلی برتری حقوقی مردان بر زنان
چهار آیه قرآن و دو حدیث از پیامبر (ص) و امام علی (ع) به عنوان اهم ادله فرودستی حقوقی و برتری مردان بر زنان قابل اشاره است:
دلیل اول. آیه ۲۲۸ سوره بقره:"وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ". «و برای آنان (زنان)، همانند وظایفی که بر دوش آنهاست، حقوق شایستهای قرار داده شده؛ و مردان بر آنان برتری دارند.»
دلیل دوم. آیه ۳۲ سوره نساء: وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّـهَ مِن فَضْلِهِ. «برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید! مردان نصیبی از آنچه به دست میآورند دارند، و زنان نیز نصیبی؛ و از فضل خدا طلب کنید.»
دلیل سوم. آیه ۳۴ سوره نساء: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ. «مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند...»
دلیل چهارم. آیه ۱۸ سوره زخرف: أَوَمَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِینٍ. «آیا کسی را که در لابلای زینتها پرورش مییابد و به هنگام جدال قادر به تبیین مقصود خود نیست (فرزند خدا میخوانید)؟!»
دلیل پنجم. حدیث صحیح بخاری از پیامبر: قال رسول الله (ص): "لن یفلح قوم ولوا أمرهم امراءة ".[۸] «من زمانی نسبت به اصحاب جمل در شک بودم که آیا حق با آنان است و باید به همراه آنان به جنگ بروم یا نه، در آن هنگام خداوند مرا به وسیله کلامی از پیامبراکرم (ص) سود رساند و از افتادن در دام فتنه رهایی بخشید. زمانی که به آن حضرت خبر رسید دختر کسری حکومت اهل فارس را بر عهده دارد فرمود: هرگز رستگار و پیروز نخواهد شد قومی که زنی را به حکومت خویش انتخاب کنند.»
دلیل ششم. خطبه امام علی (ع) در نهج البلاغه درباره نقصان زنان: فی نهج البلاغة بعد حرب الجمل : "معاشر الناس، ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول . فأما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصیام فی أیام حیضهن. و أما نقصان عقولهن فشهادة امرأتین کشهادة الرجل الواحد. و أما نقصان حظوظهن فمواریثهن علی الانصاف من مواریث الرجال . فاتقوا شرار النساء و کونوا من خیارهن علی حذر. و لاتطیعوهن فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنکر."[۹] امیرالمؤمنین (ع) پس از جریان جنگ جمل در خطبه ای می فرماید: "ای مردم همانا زنان هم از نظر ایمان و هم از جهت بهره و هم از موهبت عقل در رتبه ای کمتر از مردان قرار دارند; اما گواه بر کمبود ایمانشان بر کنار بودن از نماز و روزه در ایام عادت است، و اما گواه بر نقصان عقل آنان این است که شهادت دو نفر آنان معادل گواهی یک مرد است، اما گواه بر کمبود بهره شان ارثشان نصف ارث مردان است. پس از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان آنان باشید، در کارهای نیک تسلیم آنان نباشید تا در کارهای بد انتظار اطاعت از شما نداشته باشند."
بخش دوم. حقوق زنان از منظرعدالت استحقاقی
در این بخش نخست مبانی حقوق زنان از زبان مهمترین قائلان عدالت استحقاقی گزارش می شود. آنگاه ادله عقلی و نقلی از منظر ایشان تقریر می شود.
یک. عدالت استحقاقی در حوزه زنان از زبان متفکران معاصر
علامه سید محمد حسین طباطبائی (متوفی ۱۳۶۰) در ضمن تفسیر آیات فوق در ضمن مباحث مستقلی دیدگاه خود را درباره حقوق زنان به وضوح تشریح کرده است. این توضیحات با توجه به جایگاه علمی وی و نزدیکی زمانش به ما در زمره معتبرترین تبیینهای رویکرد عدالت استحقاقی است. چکیده آراء وی در این زمینه به این شرح است:
اسلام بین زن و مرد از حیث تدبیر شئون حیات در اراده و عمل تساوی قائل شده است... الا اینکه در زن دو خصلت نهاده شده است که خلقت الهی او را متمایز می کند. یکی اینکه زن به منزله کشتزار تکوّن و نمو نوع انسانی است، بنابراین نوع انسان در بقا به زن متکی است، لذا به وی احکامی از قبیل آنچه مختص کشتزار است اختصاص دارد، به این دلیل از مرد متمایز است. دوم اینکه وجود زن بر لطافت اندام و رقت شعور بنا نهاده شده است، این امر نیز در احوال و وظایف اجتماعی محول به زن تأثیر دارد.
هر یک از زن و مرد دو گونه فضیلت دارند، یکی فضیلت اختصاصی: فضیلت مرد بر زن در تعیین سهم ارث است، و فضیلت زن بر مرد عدم وجوب نفقه بر اوست. و دیگری فضیلتی که به عمل عامل بستگی دارد چه مرد و چه زن از قبیل فضیلت ایمان، علم، تقوا و سایر فضائلی که دین تحسین کرده است.
زن با مرد در کلیه احکام عبادی و حقوق اجتماعی مشترک است، الا در مواردی که طبعشان اقتضای عدم اشتراک دارد. عمده این موارد عبارتند از: زن حاکمیت و سیاسی و قضائی ندارد، در جنگ وظیفه نبرد تن به تن ندارد، حضور برای کمکهای پزشکی به مجروحان جنگی امر دیگری است، سهم ارث زن نصف سهم ارث مرد است، بر زن حجاب و پوشاندن مواضع زینت واجب است، بر زن اطاعت از شوهرش در آنچه به بهره جنسی از او باز می گردد واجب است. آنچه در این امور از زن فوت شده است با نفقه ای که در طول زندگی زن بر مرد - پدر یا شوهر-ـ واجب است جبران می شود. در مقابل بر مرد واجب است تا آنجا که استطاعت دارد از همسرش حمایت کند. حق تربیت فرزند و حضانت نیز بر عهده زن است. خداوند این تسهیلات را هم برای او فراهم آورده است که جان و ناموسش و حتی آبرویش را (از اینکه پشت سرش حرف بزنند) تحت حمایت قرار داده و عبادت در ایام عادت ماهانه و نفاس را از او ساقط کرده است. ارفاق به زن در تمام احوال لازم دانسته شده است.
زن از جهت کسب علم بیش از علم به اصول معارف وفروع دین (یعنی احکام عبادات و قوانین جاری در اجتماع) و از ناحیه عمل اطاعت زن از شوهر در تمتع جنسی وظیفه وجوبی دیگری ندارد. اما تنظیم زندگی در کسب و کار، امور خانوادگی و تحصیل دانشها هیچیک بر زنان واجب نیست. ورود در هر یک از این حوزه ها فضیلتی است که البته ممنوع هم نیست.
مقتضای فطرت در امر وظایف و حقوق اجتماعی تساوی است، اما این تساوی که برخاسته از عدالت اجتماعی است توزیع کلیه مقامات اجتماعی بین تمام آحاد جامعه را ایجاب نمی کند. مقتضای عدالت اجتماعی که با آن معنای تساوی هم تفسیر می شود این است که هر ذی حقی به حقش برسد. پس تساوی بین افراد و اصناف تنها به معنای استیفای هر صاحب حقی به حق خاص خود است، بدون اینکه این حقوق مزاحم هم شوند. آیه ۲۲۸ سوره بقره در عین تصریح به تساوی حقوقی زن و مرد اختلاف طبیعی زن و مرد را هم می پذیرد.
زن اگرچه همانند مرد در اصول مواهب وجودی یعنی در اندیشه، اراده، و اختیار و در تصرف در جمیع شئون حیات فردی و اجتماعی خود جز موارد استثناشده مشترک و مستقل است اما علیرغم امور مشترک یادشده از یک جهت با مرد متفاوت است: بر اساس بیولوژی متوسط زنان از متوسط مردان در خصوصیات کمالی یعنی توانائی مغز، قلب، رگها، اعصاب و نیز قد و وزن متاخر است، همین باعث شده اندام زن نرم تر و لطیف تر و بدن زن خشن تر و محکم تر باشد و احساسات لطیف از قبیل عشق و نازک قلبی و گرایش به زیبائی و آرایش در زنان بیش از مردان باشد. چنانکه تعقل در مردان بیش از تعقل در زنان است. بنابراین زندگی زنانه احساسی و زندگی مردان عقلانی است.
تفاوت وظایف و تکالیف عمومی اجتماعی در اسلام به دلیل میزان ارتباطشان با همین دو امر احساس و تعقل است. به عنوان مثال سیاست و قضاوت و جنگ که تعقل در آنها سهم بیشتری دارد مختص مرد و پرورش و تربیت کودکان و تدبیر منزل هم به زن اختصاص داده شده است و مخارج زن و فرزند هم به عهده مرد نهاده شده است. این هزینه را خداوند با دو سهم ارث جبران کرده است. در واقع دو سوم مال در ملکیت مرد است و دو سوم هم به لحاظ انتفاع در اختیار زنان است (یک سوم با ملکیت، و یک سوم با بهره برداری از نفع). در نتیجه تدبیر غالب با مرد است به دلیل برتری تعقلشان و انتفاع و تمتع بیشتر از آن زن است به واسطه برتری احساسشان.
اگر گفته شود که این ارفاقها به زن باعث عدم رشد وی در اجتماع شده است، پاسخ داده می شود که مشکل از احکام اسلامی نیست، از عدم اجرای صحیح آن ناشی شده است. مجریان ناصالح عامل اصلی عدم رشد و تربیت صحیح است.
در غرب معاصر اساس بر مساوات همه جانبه زن و مرد در حقوق نهاده شده است و از تأخر کمالی زن نسبت به مرد غفلت کرده اند. رأی عمومی ایشان تقریبا چنین است: عقب افتادگی زن از مرد در کمال و فضیلت بواسطه سوء تربیتی است که در طول قرون بر وی تحمیل شده در حالی که در خلقت و طبیعت زن و مرد مساوی هستند.
در نقد این سخن می گوئیم: این عقب افتادگی اگر ناشی از طبیعت و خلقت نبود می بایست در برهه ای از زمان طبع مساویش را نشان می داد و خلقت اعضای اصلی و غیراصلی زن همانند مرد می شد. در طول تاریخ و حتی در دوره جدید در غرب در اموری که اسلام تقدم مرد را بر زن به رسمیت شناخته (سیاست و قضاوت و جنگ) همچنان تقدم با مردان است و ما شاهد تساوی نیستیم.[۱۰]
مراد از فضیلت مزیتی است که خداوند با تشریع برخی احکام اختصاصی برای هر یک از زنان و مردان تشریع کرده است مانند مزیت مردان بر زنان در تعدد همسر و زیادی سهم در ارث و مزیت زنان بر مردان در وجوب مهریه و نفقه ایشان بر همسرانشان. ... این مزایا از جانب خدا در نفوس انسانی قرار داده شده است. کلمه قیّم به معنای کسی است که مسئول قیام به امر دیگری است. قوّام و قیّام مبالغه در همین قیام است. مراد از ما فضل الله امتیازی است که خداوند بحسب طبیعت و خلقت به مردان داده، که همان برتری قدرت تعقل در مردان است و نتیجه آن توان مردان بر اعمال دشوار است. حیات زنان حیاتی احساسی و عاطفی بر پایه رقت و لطافت است . مراد از ما أنفقوا مهریه و نفقه است. لازمه عموم این علت (بما فضلّ الله و بما أنفقوا) عدم اقتصار حکم قوامیت بر همسران است، نتیجه قوامیت قبیله مردان بر قبیله زنان است در جهات عامه که حیات هر دو به آن وابسته است. مثلا حکومت و قضاوت و دفاع جنگی به قوت بدنی و تعقل بستگی دارد. به هر حال الرجال قوامون علی النساء عمومیت دارد و عبارات بعدی آیه فرعی از فروعات آن است. قیمومت طاعت در حضور و حفظ در غیاب با هر حق زن مزاحمت کند این حق مقدم است.[۱۱]
زن بالطبع به لحاظ عاطفه و شفقت قوی تر و به لحاظ تعقل در قیاس با مرد ضعیف تر است و از واضح ترین مظاهر قوه عاطفه زن تعلق شدید وی به زینت و ضعف وی در تقریر حجت مبتنی بر قوه تعقل است.[۱۲]
آیت الله مرتضی مطهری در ادامه راه استادش در تبیین فلسفی عدالت (استحقاقی) نوشته است: «اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست با تشابه حقوق آنها مخالف است... عدم تشابه حقوق زن و مرد در حدودی که طبیعت زن و مرد را در وضع نامشابهی قرار داده است هم با عدالت و حقوق فطری بهتر تطبیق می کند هم سعادت خانوادگی را بهتر تامین می کند و هم اجتماع را بهتر به جلو می برد. لازمه عدالت و حقوق فطری و انسانی زن و مرد عدم تشابه آنها در پاره ای از حقوق است... هر استعداد طبیعی مبنای یک حق طبیعی است و یک سند طبیعی.»[۱۳]
آیت الله حسینعلی منتظری نجف آبادی در همین طریق با تبیین فقهی عدالت (استحقاقی) در آخرین سالهای حیاتش متذکر شده است: «هر حق و تکلیفی برای مرد و زن باید بر اساس عدالت باشد و عدالت به معنای تساوی زن و مرد در همه جهات نیست بلکه به این معناست که به هر کس هر آنچه استحقاق دارد داده شود و به آنچه توان دارد تکلیف شود.»[۱۴]
رئوس دیدگاههای قائلان عدالت استحقاقی به قرار زیر است:
یک. اصل در حقوق و تکالیف زنان تساوی با مردان است، الا در مواردی که طبیعتشان اقتضای عدم اشتراک دارد. این تساوی مقتضای فطرت است.
دو. موارد اختلاف حقوق و تکالیف زن و مرد برخاسته از خصلتهای ذاتی و اقتضای طبیعت این دو جنس است و قابل رفع نیست. این خصائل را نمی توان به سوء تربیت و اجحاف محیط نسبت داد.
سه. خصلتهای ذاتی زن که خلقت او را از مرد متمایز می کند دو امر است: اول، باروری وی. او کشتزار تکون و نموّ نوع انسان است. بقای نوع انسان در درجه اول به زن متکی است. این باروری احکامی اختصاصی را باعث می شود. دوم، طبیعت زن بر لطافت اندام، شدت عواطف و احساسات و رقّت شعور و تعقل نهاده شده است. این سه ویژگی در احوال و وظائف و حقوق زن تأثیر بسزا دارد.
چهار. یکی از نتایج خصلتهای زنانه تمایل وافر زنان به آرایش و زینت و زیبائی از یک سو و ناتوانی ایشان در تعقل و استدلال و اقامه حجت از سوی دیگر است. زندگی زنانه عاطفی و احساسی و زندگی مردانه عقلانی است. بحث در متوسط زنان و مردان است.
پنج. زن به دلیل دو خصلت یادشده همواره نیازمند قیمومت و سرپرستی مرد است، قبل از ازدواج پدر، و پس از ازدواج شوهر. کسی که در امور خانوادگی نیازمند سرپرست است نمی تواند سرپرست سیاسی یا قضائی یا دینی جامعه باشد. آنچنانکه به دلیل ضعف بدنی از جنگ نیز معاف است.
شش. زن و مرد در فضائل عمومی دین از قبیل ایمان، علم و تقوی مشترکند. از جمله فضائل اختصاصی مرد ارث، شهادت، دیه، تعدد زوجات، ولایت و قضاوت و قتال است. فضائل زن در حقوق دریافت نفقه و مهریه از مرد است. بر زن حجاب و پوشش مواضع زینت، اطاعت از شوهر در آنچه به بهره جنسی از او باز می گردد، تربیت و حضانت فرزندان واجب است. بر مرد نیز حمایت از همسرش مطلقا واجب می باشد. حق قیمومت مرد بر زن در غیر معصیت بر تمام حقوق و وظایف زن مطلقا تقدم دارد.
هفت. جنس زن به لحاظ طبع و خلقت از جنس مرد ضعیف تر است. حقوق و وظایف شرعی زن متناسب با استحقاق ذاتی او وضع شده و کاملا عادلانه است. منظور از عدالت تشابه حقوقی نیست، تساوی درحقوقی است که زن و مرد از استعدادهای مساوی برخوردارند، و تفاوت حقوقی در مواردی که زن و مرد در استعداد و توانائی متفاوتند.
دو. صورت بندی ادله در مدرسه عدالت استحقاقی
در حقیقت از منظر این متفکران که همگی مستقیم یا غیرمستقیم بر نویسنده حق استادی دارند ادله نقلی و عقلی اینگونه روایت و تقریر شده است:
اولا ادله نقلی تساوی حقوقی به عنوان زمینه اصل در بحث در نظر گرفته شده است، به این معنی که اصل بر تساوی حقوقی زن و مرد است، مگر دلیل معتبری بر عدم تساوی دلالت کند.
ثانیا ادله نقلی عدم تساوی حقوقی به منزله ادله معتبری است که مورد را از تحت اصل خارج می کند. در اینگونه موارد دلیل خاص یا مقید به منزله قرینه قطعیه بر تصرف در عام یا مطلق محسوب شده جائی برای تمسک به ادله تساوی حقوقی نیست.
ثالثا تبیین عقلی این دیدگاه به این قرار است: عدالت که به حکم عقل مستقل حَسَن است یعنی متناسب با استحقاق ذاتی انسانها رفتار کردن. استعداد طبیعی کاشف از حقوق فطری است. عدالت ادای حقوق فطری است. در مواردی که زن و مرد استعدادهای همسانی دارند از حقوق فطری و شرعی یکسانی هم برخوردار خواهند بود. و در مواردی که استعدادهای ناهمسانی دارند واضح است که از حقوق متفاوت فطری و به تبع آن از حقوق نامساوی شرعی برخوردار باشند. با مساوی رفتار مساوی و با نامساوی رفتار نامساوی کردن عین عدالت است. اگر به زنان که فاقد برخی استعدادها و توانائی ها هستند و البته در عوض استعدادها و توانائی های دیگری دارند حقوق و تکالیف مساوی با مردان اعطا شود عین ظلم است. این تفاوت حقوقی تبعیض نیست، عین عدالت است.
از این منظر احکام شرعی زنان در فقه موجود مقتضای عدالت است و عقل و نقل بر صحت آن گواهی می دهد. اگر این احکام درست اجرا شود سعادت دنیا و آخرت حاصل می شود. تساوی حقوقی زن و مرد عقلا و شرعا پذیرفته نیست.
بخش سوم. روح قرآن و موازین اسلامی در مقایسه با عدالت مساواتی و تساوی بنیادی
اکنون نوبت به نقد دیدگاه متفکران سنتی درباره حقوق زن رسیده است. دراین بخش اول ادله عقلی و در بخش بعدی ادله نقلی آنها مورد بحث قرار می گیرد. این بخش از سه قسمت تشکیل شده است. ابتدا عدالت استحقاقی ریشه یابی شده معنای عدالت مساواتی تحلیل می شود. آنگاه ادله عقلی تقدم عدالت مساواتی بر عدالت استحقاقی اقامه می شود. در انتها از سازگارتر بودن روح قرآن و موازین اسلامی با عدالت مساواتی و تساوی بنیادی دفاع می شود.
یک. از عدالت استحقاقی تا عدالت مساواتی
با افراد مساوی باید بگونه مساوی رفتار کرد. چنین افرادی از حقوق مساوی برخوردارند. با افراد غیر مساوی می باید متناسب با استحقاقشان رفتار کرد. واضح است که حقوق هر کس متناسب با قابلیتها، استعدادها و توانائی های اوست، حقوق مساوی برای افراد نامساوی ظلم است. در این دیدگاه انسانها مساوی اند، اما به «تساوی تناسبی»[۱۵] یعنی هر کس متناسب با قابلیتها و استعدادهایش. عدالت با تساوی تناسبی \ نسبی ملازم است.
ارسطو از چنین عدالتی به «عدالت توزیعی»[۱۶] یاد کرده است.[۱۷] عدالت توزیعی قدیمی ترین و رایج ترین مبنای عدالت است. مبنای ارسطو در میان مسلمانان به عنوان عدالتِ موردِ قبولِ قرآن و اسلام پذیرفته شده است.[۱۸] این تعریف از عدالت «وضع کل شئ فی موضعه و اعطاء کل ذی حق حقه»[۱۹] (نهادن هر چیزی در جای خودش و دادن هر حقی به صاحب آن حق) حاصل فهم حکیمان مسلمان از مبنای ارسطوئی عدالت است.
از زمان انتشار اعلامیه استقلال آمریکا (۱۷۷۶) و اعلامیه حقوق انسان و شهروند انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) به بعد « تساوی تناسبی» جای خود را به تساوی همه انسانها به عنوان حق الهی یا حق طبیعی داد، « تساوی بنیادی»[۲۰] همه انسانها در پاره ای حقوق اساسی. این اندیشه بتدریج به تبیین تازه ای از عدالت توزیعی انجامید: با اینکه مردم از ظرفیتها و استعدادهای متفاوت برخوردارند، اما همه انسانند و به این اعتبار از منزلت و احترام مساوی برخوردارند.[۲۱] به بیان دیگر همه انسانها دارای حقوق مساوی هستند. این مبنای حقوقی نیز بر دو قاعده مبتنی است: یکی اینکه در موارد نامساوی به گونه مساوی رفتار کن. دیگر اینکه در عدالت توزیعی اصل بر تساوی حقوقی است مگر اینکه دلیل کافی بر رفتار نامساوی اقامه شود.[۲۲] از این عدالت نیز به «عدالت توزیعی» یاد شده است.[۲۳]
مقایسه دو مبنای قدیم و جدید عدالت توزیعی در حوزه حقوق زنان نشان می دهد که اولا تردیدی در تفاوت بیولوژیک و روانشناختی زن و مرد نیست. ثانیا مختصات بیولوژیک و روانشناختی زنان دلیل استحقاق کمتر حقوقی ایشان بر اساس مبنای قدیم بوده است. ثالثا انسان بودن زنان دلیل برخورداری ایشان از حقوق مساوی با مردان بر اساس مساوات بنیادی است. رابعا از این حقوق مساوی تنها در مواردی می توان عدول کرد که دلیل کافی بر عادلانه بودن حقوق نامساوی در دست باشد، از قبیل حقوق حمایتی برای زنان.
در این مقاله از عدالت توزیعی و تساوی تناسبی یعنی دیدگاه ارسطو[۲۴] پذیرفته شده توسط متفکران مسلمان با عنوان «عدالت استحقاقی» یاد شده است و از تحریری از عدالت توزیعی بر اساس تساوی بنیادی با عنوان «عدالت مساواتی» یاد می شود.
دو. ادله عقلی تقدم عدالت مساواتی بر عدالت استحقاقی
چرا عدالت مساواتی و تساوی بنیادی معقول تر از عدالت استحقاقی و تساوی تناسبی است؟ در این قسمت فارغ از اسلام و قرآن و سنت پاسخ می دهم. به بیانات زیر می توان ترجیح را تبیین کرد. این وجوه مختلف را بیان نامیده ام چرا که امکان ادغام دارند اما تفکیک آنها به فهم و لمس بیشتر مسئله کمک می کند.
بیان اول: عدالت مفهومی ماقبل دینی است. انسان باعقل خود عدالت را درک می کند. عدالت و ظلم در کلی ترین معنای خود برای همگان قابل درک است. انسان بر اساس تجربه و خرد جمعی و تاریخی خودعدالت را تبیین می کند. زمان درازی عدالت استحقاقی و تساوی تناسبی اندیشه غالب بود. بر این اساس جایگاه طبیعی زنان، بردگان و سیاهان فروتر از مردان، انسانهای آزاد و سفید تشخیص داده می شد. این فرودستی حقوقی قرنها عدالت شمرده شده توجیه عقلی می شد.
اما این مبنا مدتهاست مورد نقد جدی قرار گرفته است. عقل انسان معاصر عدالت استحقاقی و مبنای تساوی تناسبی را موجه نمی شمارد. فهم آدمی از انسان و حقوقش دگرگون شده است. انسان از آن حیث که انسان است ذی حق است نه انسان مونث یا انسان برده یا انسان سیاه. انسانیت به روح یا طبع انسانی است که در همه آدمیان همانند است و منشأ کرامت و احترام است. این روح یا طبع انسانی نه جنسیت دارد، نه نژاد، نه رنگ، نه دین، نه عقیده سیاسی، نه پایگاه اجتماعی، و نه هیچ صبغه دیگری. به عبارت دیگر «ذی حق» عوض شده است، اکنون انسان از آن حیث که انسان است ذی حق است، حال آنکه در گذشته انسان مونث یا برده یا سیاه چنین بوده است. اگر تساوی تناسبی در مورد انسان مونث یا برده یا سیاه معقول بود، یقینا تساوی بنیادی در مورد انسان از آن حیث که انسان است صادق است و مطمئنا تساوی تناسبی که ملازم عدم تساوی حقوقی است موجه نیست.
بیان دوم: فهم ارتکازی انسان معاصر از عدالت، عدالت مساواتی است. به عبارت دیگر عدالت یعنی رفتار مساوی با همه انسانها و اینکه هیچ خصیصه ای در انسانها مانع از تساوی حقوقی یا باعث تبعیض حقوقی نمی شود. اصل بر تساوی حقوقی است. تنها با دلیل معتبرمی توان از تساوی حقوقی دست برداشت. همچنانکه سیاه بودن نمی تواند عامل فرودستی حقوقی باشد، مونث بودن نیز عقلا دلیل معتبری برای عدم تساوی حقوقی نیست.
بیان سوم: عدالت استحقاقی مبتنی بر تساوی تناسبی است. این ابتنا تنها با «استنتاج باید از است» حاصل می شود، به این معنا که چون زن با مرد در بیولوژی و روانشناسی متفاوت است، پس باید از حقوق کمتری برخوردار باشد. استنتاج باید از است مورد مناقشه جدی است[۲۵] و اتکا به چنین مبنایی مستلزم اثبات فلسفی آن است. استدلالی که هنوز اقامه نشده است. دقت شود تفاوت زن و مرد انکار نشد، بر عکس این تفاوت تایید می شود. آنچه انکار می شود این است که این تفاوت منشأ حقوق نامساوی شود. به کدام دلیل فلسفی «است» دلیل «باید» است؟ به کدام دلیل عقلی تأنیث عامل حقوق کمتر است؟ چرا ضعف فیزیکی یا قوت عواطف و احساسات عامل سلب یا تقلیل حقوق شمرده می شود؟
بیان چهارم: تساوی حقوقی عدالت است و تبعیض حقوقی ظلم. در حسن ذاتی عدالت و قبح ذاتی ظلم هم تردیدی نیست. چرا تساوی عدالت است و تبعیض ظلم؟ متفکران سنتی نه برای تساوی حسن ذاتی قائلند نه آنرا از مصادیق عدالت می شمارند. به باور آنها عدالت با استحقاق تلازم دارد نه با تساوی. استحقاق افراد لزوما به مساوات نمی انجامد. استحقاق یعنی به هر کس به اندازه قابلیتش حق دادن نه بیشتر نه کمتر. استحقاق برده و زن و غیرمسلمان همان حقوقی است که به آنها داده شده است. مساوات زن و مرد، مساوات برده و آزاد، مساوات مسلمان و نامسلمان خلاف عدالت است. عقل انسانی استحقاق های یادشده را درک نمی کند و عدالت مبتنی بر آن را عین ظلم می شمارد.
قرنها عدالت مبتنی بر استحقاق توجیه گر نظام بردگی و تبعیض جنسی و غیر آن بود. راستی این استحقاق چگونه کشف می شود؟ از کجا و با کدام دلیل قطعی کشف کرده ایم که زن اینقدر استحقاق دارد و مرد آنقدر؟ آیا چنین انسان شناسی که قرنها مستند استحقاق یا تبعیض حقوقی بوده دلیلی عقلی بر مدعای خود دارد؟ درباره ادله نقلی جداگانه بحث خواهم کرد. استحقاق مبتنی بر پیش فرضهای اثبات نشده است.
تبعیض حقوقی عین ظلم است، چرا که انسانها در کرامت و روح انسانی و امکان رشد و تعالی در صورت برخورداری از فرصتهای یکسان همانند هستند. ملاک تساوی حقوق جوهر انسانی واحد آدمیان است. انسانها به لحاظ حقوقی مساویند چون در این گوهر الهی مشترکند. کرامت بنی آدم برخورداری از همین گوهر مشترک است. گوهر مشترک علت تساوی حقوقی است. انسانها استحقاق حقوق واحدی دارند چون برخوردار از گوهر همسانی هستند. همسانی در قابلیتهای این گوهر است نه فعلیتهای مختلف آن.
عدلیه عدالت الهی را باور دارد. معتقد است که عدالت ماقبل دینی است. عدالت اختصاصی به اعتقادات و کلام ندارد. شریعت خدای عادل عادلانه است. فقه عدلیه عدالت محور است. عدالت محوری اقتضائی جز سنجیدن اصل احکام شرعی با اصل عدالت ندارد. مساوات حقوقی زن و مرد لازمه عدالت است و تبعیض حقوقی مصداق ظلم. عدالت مساواتی مراد از عدالت است و عدالت استحقاقی در زمانه ما معادل تبعیض حقوقی و مصداق ظلم است.
بیان پنجم: کرامت انسانی با مساوات حقوقی سازگار است. اگر انسان بماهو انسان کرامت دارد، یعنی گوهر انسانی که در مرد و زن مشترک است کریم است. تبعیض حقوقی نادیده گرفتن اصل کرامت است. اگر در گذشته مناسبات مردسالارانه عملا جائی برای اصل کرامت باقی نگذاشته بود، امروز اصل کرامت جائی برای مردسالاری و لوازمش باقی نگذاشته است. از منظر عقلانیت معاصر کرامت و عدالت بدون تساوی حقوقی بی معناست. یعنی بین کرامت و عدالت مساواتی تلازم برقرار است.
بیان ششم: همواره خردمندی به انتخاب ارجح و ترک مرجوح است. مرجوح را در ظرف امکان ارجح پذیرفتن خلاف مقتضای خردمندی است. اگر عقلانیت دیروز تبعیض حقوقی زن و مرد را عین استحقاق و عدالت می شمرد، عقلانیت امروز همان تبعیض را عین ظلم و نادیده گرفتن حقوق مسلم انسانی می شمارد. بررسی احکام شرعی در فقه سنتی که بنا بر تبعیض حقوقی زن و مرد تدوین شده اند نشان از مرجوحیت قطعی آنها در برابر تساوی حقوقی زن و مرد دارد. هر انسان منصفی را با وجدانش تنها بگذاریم لامحاله عدالت مساواتی و تساوی بنیادی را بر احکام تبعیض آمیز تفکر سنتی ترجیح خواهد داد. این ترجیح عقلی قطعی است.
سه. دفاع از سازگارتر بودن روح قرآن و موازین اسلامی با عدالت مساواتی و تساوی بنیادی
چرا عدالت مساواتی و تساوی بنیادی با روحِ قرآن[۲۶] و موازینِ اسلامی سازگارتراست؟ در این قسمت می کوشم مسئله عدالت را در چارچوب کلامی مورد بحث قرار دهم.
اگر عدالت ماقبل دینی است، واضح است که امر متأخر برای امر متقدم تعیین تکلیف نمی کند. ماقبل دینی بودن ملازم با عقلی بودن است. عدالت به حکم عقل تبیین می شود و در تحول مفهومی و گفتمانی و قول غالب تابع موازین و روش عقلی است. در اینکه عدالت در اسلام، قرآن و سنت نقش بسیار مهمی دارد، بحثی نیست. در کلام شیعی و معتزلی این نقش کلیدی است، به این معنی که انسان با میزان عدالت دین خود را انتخاب می کند. خداوند عادل است، اساس جهان بر عدل نهاده شده است، و تشریع الهی عادلانه است. انسان فی الجمله ـ و نه بالجمله ـ مصادیق عدالت را تشخیص می دهد. اگرچه درک موازین عدالت برای وی معقول و میسر است.
عدالت، قسط یا انصاف در قرآن و سنت تعریف نشده است، اما با قوت تأیید و تشویق شده است. معنای واضح این رویکرد این است که خداوند حامی عدالتی است که آدمی آنرا با عقل خداداد خود درک می کند. اگر خداوند معنایی دیگر از عدالت را متفاوت از متفاهم عرفی اراده کرده بود لازم بود این معنای تازه را به مسلمانان معرفی می کرد. با همین روش تأیید زبان عرفی و منطق به قرآن نسبت داده می شود.
اگر عدالت مساواتی اندیشه غالب دوران معاصر است، بیشک عدالت موجود در کتاب و سنت مرتبط با انسان نیز درچنین فضائی درک می شود، مگر اینکه قرینه قطعیه بر خلاف آن باشد.
عدالت مساواتی و تساوی بنیادی با روح قرآن و موازین اسلامی سازگارتر است زیرا در تعالیم اسلامی نفس \ روح انسان مخاطب خداوند و حامل بار امانت الهی و پذیرنده میثاق عالم ذر است. هویت انسان و شخصیت او به نفس اوست و الا سلولهای بدن انسان بطور طبیعی هرچند سال یک بار کلا عوض می شود. اگر در معاد جسمانی بحثهائی است، در معاد روحانی که ثواب و عقاب دیدن روح آدمی باشد هم هیچ تردیدی نیست.
آنچه انسان را انسان کرده و از دیگر جانوران ممتاز کرده همین نفس انسانی است که نفخه ای از روح الهی است. برخورداری از این موهبت بود که انسان را مسجود ملائک کرد. کرامت انسان بی تردید متعلق به همین روح الهی است نه بدن خاکی. احترام متعلق به همین نفس است و الا بدون آن این بدن جیفه و جسدی بیش نیست. این نفس واحده منشأ انسان مذکر و انسان مونث بوده است. نفس انسانی حامل تکالیف و حقوق الهی است. نفس مذکر و مونث ندارد. اصل در تکالیف و حقوق انسانی بر تساوی است. تکلیف یا حق نامساوی دلیل قطعی می طلبد. این مقتضای روح قرآن و موازین اسلامی است.
بخش چهارم. بازخوانی مستندات تفاوت حقوقی زن و مرد از منظر عدالت مساواتی
برخی از احکام شرعی استخراج شده بر مبنای عدالت استحقاقی وهن اسلام است و حداقل بر اساس عقلانیت امروز غیرعادلانه، غیراخلاقی، مرجوح و غیرقابل قبول است. به عبارت دیگر بر مبنای عدالت مساواتی ظلم و تبعیض نتیجه شده است. اگر کسی احکام شرعی صادره فوق الذکر [۲۷] را بلامشکل می داند با او حرفی نیست. اما اگر کسی مشکل را لمس می کند، در این صورت خواهد پذیرفت در رویکرد عدالت استحقاقی یک جای کار می لنگد. پرسش این است کجای کار؟
عالمانی (الف) بر اساس پیش فرضهای خاصی (ب) با یک مبنای خاص (ج) از ادله دینی (د) به نتایجی (ه) رسیده اند. نگاه مردسالارانه، پیش فرضها و مبنای عقلی عدالت استحقاقی مورد نقد قرار گرفت. اکنون نوبت به نقد ادله دینی عدالت استحقاقی می رسد.
اسلام در عصر نزول در زمینه حقوق زنان قدمی بلند به جلو برداشت و متناسب با وضعیت زن در آن دوران باعث ارتقای منزلت زن در جهان شد. این گام را به دو بخش می توان تقسیم کرد، یک بخش تساوی کامل حقوق زن و مرد، بخش دوم ترقی حقوق زن اما نه در حد تساوی. آیا این احکام مبتنی بر عدم تساوی حرف نهائی اسلام است؟ به عبارت دیگر آیا این دسته احکام از احکام ثابت و دائمی هستند یا از احکام موسمی و موقت و متغیر؟ اگر آنها را احکام شرعی ثابت و دائمی بدانیم، بناچار باید آنها را متناسب با استحقاق ذاتی زن تفسیر کنیم و نتیجه اش عدالت استحقاقی خواهد بود. اما اگر به این باور رسیدیم که جهان آن زمان تا قرنها بعد آمادگی پذیرش عدالت مساواتی را نداشت، آنچنانکه آمادگی لغو مطلق برده داری را هم نداشت، لذا شارع برای رسیدن به وضعیت مطلوب برنامه ای تدریجی در پیش گرفت. نخست جهت و راستای تساوی حقوقی را بطور کلی بیان داشت و برخی حوزه ها را هنوز امکان پذیرش عمومی آن نبود سطح حقوق را نیم گام به جلو برداشت تا زمانی که افکار عمومی پذیرای نیم گام دوم شود. عدالت استحقاقی نیم گام اول بود و عدالت مساواتی نیم گام دوم است.
متفکران سنتی همه یا اغلب تشریعات صدر اسلام را احکام ثابت و دائمی فرض کرده اند. اگر چنین باشد می باید مفاد این احکام اکنون نیز تامین کننده عدالت و اخلاق باشد، بر دیگر راه حلها ارجح باشد و خرد انسان معاصر آنها پس نزند. اما چنین نیست. همین قرینه محکمی است بر اینکه این تشریعات از جنس احکام ثابت نیست. حکم ثابت و دائمی همواره عادلانه، اخلاقی، ارجح و به لحاظ عقلانی موجه است. فضیلت مرد بر زن، قوامیت مرد نسبت به زن، تنبیه بدنی زن ناشزه، جواز ازدواج دختر صغیر توسط ولیش، ایقاع بودن طلاق بدست مرد، شهادت دو زن معادل یک مرد، دیه زن نصف مرد، ارث پسر دو برابر دختر، لزوم نفقه و مهریه از سوی مرد از احکام مورد بحث هستند.
در قرآن کریم قوامیت مرد بر زن معلل به دو علت شده است، یکی "بما فضلنا بعضهم علی بعض" و دیگری "بما انفقوا من اموالهم". بیشک "للرجال علیهن درجة" نیز مبتنی بر همین دو علت است. وقتی خداوند استدلال کرده است یعنی حکم تعبدی و توقیفی نیست، تا زمانی که این دو علت هست معلول آنها قوامیت هم هست و وقتی علتها نباشند معلول هم نیست. متفکران سنتی آنچنانکه گذشت علت اول را برتری های ذاتی مرد بر زن و علت دوم را نفقه و مهریه واجب زن بر مرد تفسیر کرده اند و در توضیح علت اول برتری عقلانی و قوت بدنی مرد در قبال شدت احساسات و ضعف بدنی زن ذکر کرده اند. آیا این فضیلت مرد بر زن دائمی و دالّ بر استحقاق کمتر است؟ به سه نکته زیر توجه کنید:
نکته اول، در قرآن کریم خداوند بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری داده است:
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿البقرة: ۴٧ و ١٢٢﴾. «ای بنی اسرائیل نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید؛ و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم.»
در سوره جاثیه:۱۶ و اعراف:۱۴۰ نیز بر برتری بنی اسرائیل بر جهانیان تصریح شده است. تردیدی نیست که بنی اسرائیل بر پیروان عیسی مسیح (ع) و امت محمد (ص) برتری ندارند، یعنی مراد از جهانیان جهان قبل از بعثت این دو پیامبر است و این آیات قضایای خارجیه هستند نه قضایای حقیقیه یعنی ناظر به فضیلتی در ظرف زمانی مکانی خاص هستند نه فضیلتی ذاتی و طبعی و در سرشت بنی اسرائیل.
دقیقا با همین منطق فضیلت مرد بر زن می تواند اولا ناظر به دوران خاص و ناظر به قضیه خارجیه باشد. یعنی ناظر به ظرف زمانی مکانی گذشته ای که اکثر قریب به اتفاق زنان به علت نگاه فرودستی به ایشان از تربیت و تحصیل کافی برخوردار نبوده اند نه زمانی که علیرغم تفاوتهای جنسی زنان همانند مردان انسان ذوی الحقوق مساوی محسوب می شوند.
نکته دوم، قرآن کریم از فضیلت حضرت مریم بر همه زنان جهان خبر داده است. آیا مراد همه زنان جهان در زمان ایشان بصورت قضیه خارجیه است یا همه زنان جهان از آغاز خلقت تا پایان جهان بصورت قضیه حقیقیه؟
وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ (آل عمران:۴۲). «(بیاد بیاورید) هنگامی که فرشتگان گفتند: ای مریم خدا ترا بر گزیده و پاکیزه کرده و برتمام زنان جهان برتری داده است».
با اینکه ظهور هر دو آیه در فضیلت دائمی است، اما با قرینه قطعی خارجی فضیلت حضرت مریم و بنی اسرائیل به ظرف زمانی خاص محدود می شود. در فضیلت مرد بر زن مورد بحث نیز به همین سیاق قرینه قطعیه خارجیه ظهور آیات را به ظرف زمانی خاصی محدود می کند. آن ظرف زمانی که عقلا از آن حیث که عاقلند قوت بدنی یا قوای عقلانی مرد را عامل استحقاق حقوق بیشتر می دانسته اند، و این همان ظرف زمانی بوده است که زن بدون حمایت فیزیکی و مالی مرد نمی توانسته است زندگی کند. طبیعی است در چنین ظرف زمانی زنان خود به برتری حقوقی مرد مقرند، سیره عقلا نیز این برتری حقوقی را عادلانه و منصفانه می شمارد.
اما در شرائطی که اولا سیره عقلا و عقلا از آن حیث که عاقلند تفاوتهای بیولوژیکی و فیزیکی و روانشناختی مرد و زن را عامل برتری حقوقی مرد بر زن به رسمیت نمی شناسد، مردان و زنان منصف نیز چنین تفاوتی را عدالت نمی دانند بلکه عین تبعیض می شناسند، زن و مرد هر دو در اقتصاد جامعه و خانواده مشارکت فعال دارند، تردیدی باقی نمی ماند که این قبیل آیات همانند آیات مرتبط با برده داری حاکی از احکام موقت و غیردائمی باشند.
معلل بودن اینگونه آیات نشان می دهد که حکم دائر مدار علت است، و در ظرفی که علت محقق نیست، معلول (حکم) نیز منتفی خواهد بود. اگر مسئله تعبدی بود علت ارائه نمی شد، و اگر علت ارائه شده است راه برای بحث و چند و چون عقلی مفتوح است.
نکته سوم، در قرآن کریم خداوند از عدم تساوی در توزیع امکانات مادی و برتری برخی ادمیان بر برخی دیگر به عنوان یک واقعیت زندگی اجتماعی پرده برداشته است: أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَابَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ ﴿الزخرف: ٣٢﴾. «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را مسخر کرده (و با هم تعاون نمایند)؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآوری میکنند بهتر است».
در سوره النحل: ۷۱ اللَّـهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِی الرِّزْقِ. «خداوند بعضی را بر بعضی دیگر در رزق برتری داده است». در سوره الاسراء:۲۱ نیز می خوانیم: انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلًا. «ببین چگونه بعضی را بر بعضی دیگر برتری بخشیدهایم؛ درجات آخرت و برتریهایش، از این هم بیشتر است».
بیشک در این آیات تفاوتهای اجتماعی اقتصادی به خداوند نسبت داده شده است. استعداد و توانائی های متفاوت انسانها نیز غیرقابل انکار است. اکنون پرسش اساسی این است آیا این تفاوتهای آشکار اجتماعی اقتصادی که اتفاقا ریشه در سرشت متفاوت انسانها دارد منشأ حقوق نامساوی همین انسانهای متفاوت شده است؟ پاسخ قرآن و اسلام قطعا منفی است. اگر چنین است چگونه تفاوتهای جنسی را عامل حقوق نابرابر شرعی معرفی کنیم؟ آن هم در ظرف زمانی که زنان همانند مردان در مخارج زندگی مشارکت می کنند و در صحنه های علمی قابلیتهای انسانی خود را بروز داده اند. در دهه های اخیر زنان نشان داده اند اگر از موقعیتها و امکانات برابر با مردان برخوردار باشند هیچ تفاوت محسوسی در عرصه های علمی و عقلی با مردان ندارند و حداقل هیچ تبعیض حقوقی در عقلانیت معاصر موجه به نظر نمی رسد.
با توجه به سه نکته فوق و نکات پیش گفته می توان چنین نتیجه گرفت: اگرچه ظهور آیات مورد بحث در عدالت استحقاقی و تساوی تناسبی پذیرفته است، اما دلالت آنها بر حکم ثابت و دائمی در قالب قضیه حقیقیه انکار شد.
همه آیات و روایاتی که دلالت بر تبعیض حقوقی زن نسبت به مرد دارند اولا قضایای خارجیه هستند نه قضایای حقیقیه یعنی حاکی از شرائط زمانی مکانی خاص هستند و دلالتی به حقیقتی در ذات و طبع مردان و زنان در همه شرائط زمانی و مکانی ندارند، نهایتا طبیعت ثانوی موقت زنان را در یک دوره خاص را بازگو می کنند. ثانیا احکام موقت و موسمی هستند نه احکام ثابت و دائمی. ثالثا اگر کسی موقت بودن این احکام را نپذیرد، قوت ادله عدالت مساواتی و تساوی بنیادی به حدی است که توان نسخ موقت آنها را دارد. نسخ موقت به این معنی که تا زمانی که ادله عدالت مساواتی از اعتبار عقلی مطمئن برخوردار است، احکام دال بر عدم تساوی به دلیل بسر آمدن زمان اعتبار منسوخ محسوب می شوند. اطلاق موقت به دلیل غایت احتیاط است و الا در حد عقلانیت معاصر چشم اندازی برای بازگشت عقلانیت گذشته تصور نمی شود.
در حقیقت در سه گونه دلیل موجود در حوزه حقوق زنان، ادله عقلی عدالت استحقاقی ادله نقلی دال بر تساوی حقوقی را به عنوان روح قرآن و میزان اسلام تقویت کرد. این دو دسته دلیل عقلی و نقلی ادله نقلی عدم تساوی حقوقی را در ناحیه اعتبار زمانی تقیید کردند. به قرینه این دو دسته ادله عقلی و نقلی ادله نقلی عدم تساوی حقوقی احکام موقت حاکی از قضایای خارجیه ای شدند که دوران اعتبارشان گذشته است.
پاسخ به دو اشکال مقدر
اگر اشکال شود آیا شارع حکیم عالم علی الاطلاق نمی توانست بگونه ای صریح و روشن از همان اول تساوی بنیادی حقوق زن و مرد را به عنوان حکم دائمی تشریع کند که نیاز به نسخ و این همه صغری و کبری چیدن و استدلال کردن نباشد؟ آیا پذیرش تساوی حقوقی که بر خلاف ظاهر کتاب و سنت است اعتبار دیگر احکام شرعی را نیز زیر سوال نمی برد؟ در پاسخ می توان گفت:
مشکل در یک پیش فرض است: «احکام شرعی موجود در کتاب و سنت همگی احکام ثابت و دائمی هستند.» این پیش فرض کجا اثبات شده است؟ آیا بدیهی و بی نیاز از اقامه دلیل است؟ این پیش فرض نه بدیهی است، و نه دلیل معتبری برای اثبات آن اقامه شده است. بلکه دلیل بر علیه آن است. تردیدی نیست که بسیاری از شرائط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جوامع انسانی در طول زمان دچار تحول می شوند و به تبع آن موضوعات بسیاری احکام تغییر می یابند. علاوه بر آن سیره عقلائی نیز در طول تاریخ امکان تغییر دارد. از جمله مثالهای بسیار گویای تحول سیره عقلا دیدگاه مسلط متفکران و جوامع بشری در گذشته و حال به مقوله برده داری است. مقوله حقوق زنان نیز بر همین منوال است. عقلانیت بشری تا حدود یک قرن قبل نگاه کاملا متفاوتی به آن داشته است.
ذهنیت دیروز بشری تحمل مبنای امروز را نداشت. بعلاوه احکام شرعی کتاب و سنت در حوزه حقوق زنان تا حدود یک قرن قبل مطابق با عقلانیت آن دوران عادلانه، اخلاقی، عقلائی و قابل دفاع بوده و نیاز جوامع انسانی را بخوبی برآورده کرده است. اگر کتاب و سنت بر اساس مبنائی که قرنها زمان می طلبید تا به سرای عقلانیت انسان راه یابد حکم صادر می کرد توسط مخاطبان اولیه و مسلمانان گذشته تلقی به قبول نمی شد. تصریح به جواز نسخ احکام در قرآن و وجود احکام موقت و منسوخ در کنار احکام دائمی و ناسخ در متن کتاب و سنت غیرقابل انکار است. «ما انزل الله» را باید همانگونه که تشریع شده است پذیرفت، اگر دائمی تشریع شده به عنوان حکم دائمی و اگر به عنوان حکم موقت صادر شده به عنوان حکم موقت شرعی پذیرفت. انکار دوام احکام موقت شرعی انکار ما انزل الله نیست. بر همین منوال حلال و حرام تشریع شده توسط پیامبر در صورتی که به عنوان حکم دائمی تشریع شده باشند تا قیام قیامت اعتبار دارند. اما معنای این حدیث این نیست که همه تشریعات ایشان ولو تشریعات موقت اعتبار دائمی دارند.
احکام شرعی موجود در کتاب و سنت که از منظر مسلمانان در زمان نزول و وضع عادلانه، اخلاقی، عقلائی و ارجح بوده اند تا زمانی که این موازین را تامین کنند معتبرند. اگر با قطع و اطمینان نه با مظنه و تخمین احراز شد که حکمی دیگر عادلانه، اخلاقی، عقلائی و ارجح نیست، معنایش این است که زمان اعتبارش بسر آمده و از احکام موقت محسوب می شده است. تشخیص این امر که امری تخصصی است به عهده مجتهد است، مجتهدی که علاوه بر فقاهت آگاه به شرائط زمان و مکان هم باشد. علاوه بر برده داری و حقوق زنان مقوله مجازاتهای شرعی نیز در عداد این تجدید نظربنیادی قرار دارند.
این اجتهاد در اصول است که تجدید نظر منضبط را در اینگونه احکام موقت میسر ساخته است. مراد از اصول مبانی انسان شناسی، جهان شناسی، زبان شناسی، هرمنوتیک و اصول فقه است. اگر در این اصول تجدید نظر می شد بیشک نتیجه فقاهت مجتهدان نیز متفاوت بود. از تغییر منضبط احکام شرعی نباید نگران بود. برعکس از این باید نگران بود که اینکه احکام موقت به عنوان احکام دائمی معرفی شوند و اسباب وهن اسلام را فراهم آورند. با مبانی انسان شناسی گذشته نمی توان برای انسان امروز حکم شرعی استخراج کرد.
نتیجه
درباره حقوق زن در متن کتاب و سنت دو گونه آیات و روایات به چشم می خورد. گونه اول آیات و روایاتی که حکایت از حقوق تمام عیار انسانی برای زن دارند و برای زن و مرد علیرغم اذعان به تفاوت بدنی از آن حیث که انسانند حقوق مساوی در نظر گرفته اند. گونه دوم آیات و روایاتی که زن را به دلیل استعداد کمتر مستحق حقوق کمتری از مرد در اداره خانواده و جامعه دانسته اند. حکم به رفتار توأم با عدالت و معروف با زنان نیز عقلا و شرعا جاری بود.
عالمان مسلمان به تاسی از ارسطو عدالت را به عدالت استحقاقی بر مبنای تساوی تناسبی تفسیر کرده اند و زنان را به دلیل استعداد ذاتی کمتر مستحق حقوق کمتری دانسته اند. آیات و روایات گونه اول را به عنوان اصل بر تساوی حقوق استفاده کرده، آیات و روایات گونه دوم را محور حقوق و تکالیف زنان دانسته از مردسالاری به عنوان مقتضای عدالت و شریعت دفاع کرده اند.
تساوی تناسبی غیرقابل دفاع و فاقد دلیل است و عدالت استحقاقی نیز غیر موجه بلکه دلیل بر خلاف آن است. عقلانیت معاصر انسان را از آن حیث که انسان است صاحب حق شناخته است، لذا از تساوی بنیادی و عدالت مساواتی دفاع می کند. این مبنا با کرامت انسان و انسان شناسی قرآنی بسیار نزدیک است. گونه اول آیات و روایات به قرینه دلیل عقلی حاکی از حکم دائمی و ثابت هستند و به همین قرینه آیات و روایاتی که ظهور در عدم تساوی حقوقی و برتری حقوقی مردان بر زنان دارند احکام موقت محسوب می شوند که زمان اعتبارشان بسر آمده است.
بر مبنای عدالت مساواتی و تساوی بنیادی با اینکه زنان به لحاظ بدنی و روانشناختی با مردان تفاوت دارند، از حقوق مساوی با مردان برخوردارند چرا که انسانند و این انسان است که صاحب حق و تکیف و کرامت و امانت و خلافت الهی است نه جنسیت و رنگ و نژاد و طبقه و دین و عقیده سیاسی او. این مبنا با روح قرآن و موازین اسلام سازگارتر است و مستندات عدم تساوی حقوقی به دلیل موقت بودن مانعی برای تساوی حقوقی محسوب نمی شوند.
یادداشتها:
[۱] متن انگیسی این مقاله به عنوان فصل آخر کتاب زیر در دست انتشار است:
Ziba Mir-Hosseini, Lena Larsen, Christian Moe, and Kari Vogt (eds) Justice Through Equality: New Approaches to Muslim Family Law (London: I B Tauris, 2012)
[2] این سومین مقاله ای است که در زمینه حقوق زنان به این قلم منتشر می شود. دو مقاله قبلی فصول ۱۰ و ۱۱ کتاب حق الناس اسلام و حقوق بشر،(تهران، کویر، ۱۳۸۷): روشنفکری دینی و حقوق زنان (۱۳۸۲، ص ۳۱۴-۲۸۷) حقوق زنان در آخرت (مطالعه قرآنی کلامی) (۱۳۸۴، ص ۳۳۷-۳۱۵).
[۳] برای آشنائی بیشتر با معنای «اجتهاد در اصول» بنگرید به فصول اول و پنجم کتاب حق الناس: از اسلام تاریخی به اسلام معنوی (۱۳۸۰، ص ۳۴-۱۵)، و روشنفکری دینی و حقوق بشر (۱۳۸۲، ص ۱۴۸-۸۵).
[۴] ترجمه فارسی آیات غالبا از ترجمه آیت الله ناصر مکارم شیرازی و همکاران استفاده شده است.
[۵] این مضمون مهم در آیات دیگری مورد تذکر قرار گرفته است، از جمله غافر آیه ۴۰، نساء آیه ۱۲۳ و آل عمران آیه ۱۹۵
[۶] شیخ محمد حسین الحائری (متوفی ۱۲۵۰ هجری قمری)، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیة
[۷] دلیل عقل مستقل را بر اساس کتاب ارزنده اصول الفقه شیخ محمدرضا مظفر تقریر کرده ام: جلد دوم، ص ۲۶۱ تا ۲۹۷ باب الملازمات العقلیة
[۸] صحیح البخاری، ج۳ ص ۹۰، کتاب المغازی ، باب کتاب النبی (ص) الی کسری و قیصر
[۹] نهج البلاغه، فیض الاسلام/ ۱۷۹; عبده/ج۱ص۱۲۵; صبحی صالح /۱۲۵، خطبة ۸۰
[۱۰] سید محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، "بحث علمی" «ما ذا ابدعه الاسلام فی امرها» ذیل آیات ۲۲۸ تا ۲۴۲ سوره بقره، با تلخیص، ج۲ ص ۲۷۷-۲۶۸ (اعلمی، بیروت، ۱۳۹۴ هجری قمری)
[۱۱] پیشین، تفسیر آیه ۳۴ سوره نساء، کلام فی معنی قیمومة الرجال علی النساء، ج۴ ص ۳۴۷-۳۴۶
[۱۲] پیشین، تفسیر آیه ۱۸ سوره زخرف، ج ۱۸ ص ۹۰
[۱۳] مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام (تهران، صدرا، ۱۳۶۹)، صفحات ۱۴۴، ۱۵۵ و ۱۸۰
[۱۴] حسینعلی منتظری نجف آبادی، حکومت دینی و حقوق انسان (قم، ۱۳۸۶)، ص ۱۱۹ و ۱۲۰. در صفحات ۱۱۹ تا ۱۲۹ این کتاب آخرین دیدگاهای معظم له درباره حقوق زن درج شده است. در کتاب دراسات فی ولایت الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة (قم، ۱۳۸۲) جلد اول صفحات ۳۶۲-۳۳۵ نیزنقطه نظرهای ایشان در این باب قابل مطالعه است. دو حدیث بخاری و نهج البلاغه در همین کتاب در زمره مستندات بحث ذکر شده است. در کتاب شرح نهج البلاغه (تهران، سرائی، ۱۳۸۲)، جلد ۳ ص ۲۳۷-۲۳۴ شرح خطبه ۸۰ در مذمت زنان قابل مطالعه است. در ابتدای خطبه تذکر داده شده است: «بسا نظر حضرت در این خطبه حکایت حال عایشه و عایشه سیرتان بوده باشد نه همه زنان جهان».
[۱۵] proportional equality
[16] distributive justice
[17] در فصل دوم از کتاب پنجم اخلاق نیکوماخوس عدالت توزیعی یکی از اقسام سه گانه عدالت خاص است که از عدالت عام متمایز می شود. ارسطو نسبت عدالت توزیعی و تساوی تناسبی را در دو منبع زیر به وضوح تبیین کرده است:
Aristotle, Politics, 1282b lines 16-21
Nicomachachean Ethics, 1131a lines 10-28
[18] اخلاق نیکوماخوس توسط اسحاق بن حنین در قرن سوم به عربی ترجمه شده و در اختیار فلاسفه مسلمان بوده است. این کتاب با تصحیح عبدالرحمن بدوی در سال ۱۹۷۹ در کویت منتشر شده است. سیاست ارسطو از جمله معدود کتب ارسطو است که در آن دوره به عربی ترجمه نشده بود، هر چند عالمان مسلمان از جمله کندی، مسعودی، مسکویه و ابن سینا آنرا اجمالا می شناخته اند.
[۱۹] به عنوان نمونه ملا هادی سبزواری این عبارت را در شرح اسماء الحسنی صفحه ۵۴ به عنوان تعریف عدالت ذکر کرده است.
[۲۰] fundamental equality
[21] Tawney, R.H. Equality, New York, Capricorn Books, 1961, pp. 35,37,90
[22] Berlin, Isaiah; Concepts and Categories: Philosophical Essays, Oxford: Oxford University Press 1980, "Equality" (۸۱-۱۰۲); pp.82-84
[23] شاخص ترین متفکر معاصر عدالت توزیعی جان رالز است. بحث مهم تحلیل عدالت و رویکردهای مختلف آن مقال و مجال دیگری می طلبد.
[۲۴]لازم به ذکر است که عدالت ارسطوئی توسط برخی فلاسفه مکتب نوارسطوئی از قبیل مارتا نوسباوم و السدیر مکینتایر مورد بازنگری قرار گرفته است. تقریر نوسباوم از ارسطو از تساوی تناسبی فاصله گرفته به تساوی بنیادی نزدیک شده است. در بررسی و نقد دیدگاه نوارسطوئیان در این زمینه مقاله زیر مفید است:
McKerlie, Dennis; Aristotle's Theory of Justice, The Southern Journal of Philosophy (2001), Vol. XXXIX, pp. 119-141
[25] Popper, Karl The Open Society and Its Enemies, 4th edition, London, Routledge and kegan Paul 1962, vol.1 p.62
[26] فضل الرحمن از اصطلاح «سازگاری با روح قرآن» در بحث حقوق زن استفاده کرده است:
"Status of Women in Islam: A Modernist Interpretation, in Hanna Papanek & Gail Minault (eds), Separate Worlds: Studies of Purdah in South Asia (Delhi: Chanakya Publications, 1982), pp. 285-310.
[27] به برخی از این احکام در بحث روشنفکری دینی و حقوق بشر در کتاب حق الناس اشاره کرده ام : محور دوم: عدم تساوی حقوقی زنان با مردان (صفحه ۹۴ تا ۹۹)
۱۵۰ تن از فعالان جنبش زنان و شخصیتهای فرهنگی و دانشگاهی، طی بیانیه ای، بر پیوند ناگسستنی صدای خود در اقصا نقاط جهان با بیانیه «جمعی از فعالان جنبش زنان در داخل کشور به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» تاکید کردند.
متن کامل این بیانیه را در زیر به نقل از رشد سبز می خوانید:
فرصتی برای همصدایی جنبش زنان، هم آو با پروانههای صلح
جمعی از فعالان جنبش زنان در داخل کشور در بیانیهای به مناسبت روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، نگاه تیزبین جنبش زنان را از خانه به جامعه و از ایران به جهان کشاندهاند.
آنان هشدارهای ضد خشونت خودرا همزمان با این روز جهانی که به یاد پروانههای سوخته در آتش دیکتاتوری جمهوری دومینیکن ثبت شده است، سرداده اند. آنان جانهای پاک پروانههای صلح و آزادی و برابری ایران را همچون قربانیان خشونتهای دولت - مرد ساخته به گواهی گرفته، خشونت خانگی و قانونی را آغازی بر خشونت در سطوح گسترده تر اجتماعی و سیاسی دانستهاند.
آنان با نگاهی مسئولانه اما مستقل از دسته بندیهای دو قطبی و پر تخاصم رایج،همگان را از فقر وفحشا و اعتیاد و بیکاری که حاصل فرایند خشونت در سطوح گسترده است بیم داده واولویت حل این مشکلات را که همچون سلاحی خانمانسوز سلامت وکرامت انسانی و اجتماعی تک تک مردم ایران، به ویژه زنان و جوانان را نشانه رفته است، به دولتها گوشزد کردهاند.
زنان درد آشنا با دشنههای تبعیض و محروم مانده از شکفتن استعداد و شایستگی در اثر ضرب تیغ تفکیک جنسیتی، به درستی نشان داده اند که امروز جدایی و انزوای فرهنگ و سرزمین پرافتخارما ن از جامعه جهانی همانا در ارتباط است با انتخاب سیاست خشونتزای "جدایی و تفکیک" به جای سیاست آشتی جویانه «تعامل و گفتگو».
پروانههای صلح ایران، آماج شمشیرهای از نیام بر کشیده خشونت جهانی بیمناک از آیندهاند. آنان با تکیه بر تجارب تلخ و ویرانگر خود از خشونت، از نابرابری، ازجنگ و درگیریهای قومی، و از مناقشات خشن سیاسی، مذهبی و عقیدتی ؛ اینک با صدایی از آن خود، "مردم ایران، دولت و جامعه جهانی" را همچون سه عامل تعیین کننده، مورد خطاب قرار داده آنها را از عناد ورزی و جنگ منع کرده و به گفتگو و صلح بر محور حقوق بشر، احترام متقابل، و دموکراسی در چارچوب منافع ملی فرا میخوانند.
آنان پذیرش هنجارها و قواعد بینالمللی؛ ایجاد فضای امن برای فعالان، نمایندگان و رهبران جنبشهای اجتماعی سیاسی موجود، آزادی تمام زندانیان و حصرشدگان سیاسی و عقیدتی، فراهم آوردن امنیت لازم برای فعالیتهای آزادانه مدنی و به کار گیری روشهای غیرخصمانه ومداراجویانه در سطح بینالمللی و ملی را شرایطی لازم برای زندگی شایسته انسانی دانستهاند.
پیام روشن و خشونت پرهیز این دسته از زنان کشورمان در اعتراض به تداوم چرخه خشونت از خانه تا جامعه و از ایران تا جهان در پیوند با صدای ما زنان ایرانی در نقاط مختلف جهان است. شاید با این همصدائیها نیرویی باشیم در جهت شکستن دور باطل چرخه جنگ و خشونت جهانی در تمامی عرصههای خانگی و اجتماعی و سیاسی.
باشد که نقش نامهای ما زنان ایرانی و مردان حامی این فراخوان در کنارهم و فراسوی مرزهای خشونت ساخته جغرافیای سیاسی، نقشی گردد از همبستگی جهانی برای پرهیز از خشونت و جنگ.
اسامی امضاء کنندگان این بیانیه به ترتیب حروف الفبا:
آذین آفتاب
آرش نراقی
آزاد مراديان
آزاده پورزند
آزاده دواچی
آزاده کیان
آزیتا رضوان
آمنه نصررمزی
آینده آزاد
احمد مشعوف
ارشاد علیجانی
اسد کوه کلانی
اعظم خاتم
الاهه شکرائی
امیر خدیر
امیر رشیدی
انوشه مشعوف
باوند بهپور
بیژن پیرزاده
پرتو نوری علا
پرستو فروهر
پروین بختیارنژاد
پروین شهبازی
پروین صفری
پروین قاسمی
پگاه احمدی
پیمان ملاذ
ثریا فلاح
حسن شریعت مداری
حسن نایبهاشم
حسن یوسفی اشکوری
حسین باقرزاده
خدیجه مقدم
داریوش کریمی
دل آرام آکار
راحله عزمی
راضیه (پری) نشاط
رامين جهانبگلو .
رضا علیجانی
رضا گوهرزاد
رضوان مقدم
روجا بندری
روحی شفیعی
روشنک آسترکی
روشنک مسیبیان
رویا صحرائی
رویا طلوعی
زهره صادقی
زیبا شکیب
زیبا شیرازی
زیبا لاهیجی
زیبا میرحسینی
ژاله لاکنر گوهری
ژانت آفاری
سپید عبدی
سپیده جدیری
سپیده یوسف زاده
ستاره ثابتی
سحر مفخم
سعید پیوندی
سمانه موسوی
سهراب رزاقی
سهیل پرهیزی
سوفیا صدیق پور
سیامک زند
شعله ایرانی
شعله شمس شهباز
شهابالدین شیخی
شهرنوش پارسی پور
شهره عاصمی
شهلا باور
شهلا بهاردوست
شهلا عبقری
شيرين فاميلی
شیرین بهرامیراد
شیرین عبادی
شیوا بدیهی نژاد
شیوا نوجو
صبری نجفی
صدیقه وسمقی
عبدالکریم لاهیجی
عزیز کرملو
عصمت بهرامی
عفت ماهباز
علی افشاری
علی اكبر مهدی
علی عبدی
علی عضدی
علی فتوتی
علی ماهباز
علی میرسپاسی
علی نیکویی
علی هنری
فاطمه حقیقت جو
فاطمه فرهنگ خواه
فاطمه کشاورز
فاطمه مسجدی
فتحیه زرکش
فرح شیلاندری
فرزانه پارسایی
فرنگیس حبیبی
فرهاد خسروخاور
فروغ.ن. تمیمی
فریبا داودی مهاجر
فهیمه ملتی
کاظم علمداری
کاویان صادق زاده میلانی
گودرز اقتداری
لاله شیخانی
لعبت والا
لیلا صحت
لیلا میلانی
محبوبه عباسقلی زاده
محمد بهبودی
محمد حسین جعفری
مرتضی کاظمیان
مرتضی محیط
مرسده صالحپور
مریم اهری
مریم دهقان پور
مریم سطوت
مزدک عبدی پور
ملیحه محمدی
منصوره شجاعی
مهدخت صنعتی
مهدی جامی
مهدی فتاح پور
مهران براتى
مهرانگیزکار
مهرداد درویش پور
مهرداد عمادی
مهری جعفری
مهناز پراکند
مهناز فدایی
میراحمد سالک
مینا سیگل
میهن جزنی
نادرهاشمی
نازی عظیما
نازیلا گلستان
نرگس خادمی
نسرین افضلی
نسرین رحیمیه
نسیم خطیبی
نیلوفر بیضایی
نیره توحیدی
نیما مشعوف
هایده مغیثی
ویدا حاجبی
تعدادی از اعضای شورای مرکزی و نیز جمعی از اعضاء شاخه جوانان جبهه مشارکت بطور جداگانه به دیدار خانواده مهندس محمد توسلی عضو مرکزیت نهضت آزادی رفته و از خانواده او که این روزها رنج چند جانبه ای را بابت بازداشت ، بازجوئی و زندان نزدیکان خود متحمل می شوند دلجوئی و تقدیرکردند.
مهندس توسلی بیش از یک ماه پیش در دفتر خود بازداشت شد و از آن زمان خبری از وی به خانواده اش نرسیده است. وی که در ابتدای انقلاب اسلامی شهردار تهران بود عضو مرکزیت نهضت آزادی ایران است و همواره به دیانت، ادب،اعتدال و میهن دوستی معروف بوده است. همسر مهندس توسلی خواهر دکتر ابراهیم یزدی است که با وجود کهولت سن و بیماری بارها بازداشت شده و هنوزهم تحت فشار و در معرض تهدید نیروهای امنیتی است. دو دختر مهندس توسلی و داماد وی در حوادث پس از انتخابات بازداشت و به زندان محکوم شده و در حال گذراندن دوران محکومیت خود هستند.
همسر مهندس توسلی که همزمان همسر، برادر، دخترها و دامادش در حبس یا در معرض حبس و تهدید هستند این روزها که عزادار حسین و آل او است با پوست و گوشت رنج چند جانبه زینب را لمس نموده و به صبر او اقتدا کرده است.
عادله ضیایی همسر آریا آرام نژاد، هنرمند مردمی حامی جنبش سبز در نامه ای خطاب به وی نوشته است: تو محکومی به نبستن چشمها. نبستن گوشها و غیر قابل ببخشتر از همه اینکه، تو محکومی که نه تنها بیپروا و با وقاحت دروغ نگفتی، بلکه صدای حقگویت را آنقدر بلند کردی تا خراب شود روی سر تصمیمات اشتباهی که به قیمت تاراج رفتن ایران و ایرانی گرفته میشود. چه گناهی بزرگتر ازاین میتواند باشد که «درد مردم» را فریاد بزنی، آیا نمیدانستی که مُجازی و می توانی، یا سکوت کنی و یا «دزد مردم» باشی، دزد روح و روان خسته هم وطنانت، و دراین روزها که زخمهای تازه و کهنه، گوش خراشتر از هر فریادی آوار میشوند، باید آنها را در تنهائی و سکوت درمان که نه «محو» کنیم.
به گزارش کلمه، همسر شجاع این ترانه سرا و زندانی سیاسی که خود نیز در دوران اسارت همسرش تحت فشار روانی نیروهای امنیتی بوده است در نامه ی خود آورده است: اینجا خدا خیلی زودتر از آنچه فکر کنی آه مظلوم را میشنود و این ویرانههایی که میبینیم تاوان آن آهی است که با ضجهها کشیده شد و حالا همه با هم تاوان میدهیم، و به باد رفتن اعتماد و اعتقاداتمان را به نظاره مینشینیم. ای کاش میدانستی تو غریبه تر و نامحرمتر از آنی که بخواهی انسانیت کم کم مهجور شده را به داعیه داران مدعی یاد آوری کنی.
دستگیری این فعال جنبش سبز اواسط آبان ماه سال جاری با ضرب و شتم همراه بوده و ماموران در داخل منزل به وی دستبند زده اند. آنها همچنین ضمن تفتیش منزل، بخشی از دست نوشته های آریا و مدارک کاری و همچنین کامپیوتر شخصی او را نیز توقیف کرده و با خود بردهاند.
آریا آرام نژاد، هنرمند جوان و آهنگساز نامآشنای هوادار جنبش سبز است که پس از عاشورای ۱۳۸۸ ترانهای با عنوان «علی برخیز» منتشر کرد. او چندی بعد، در پی استقبال قابل توجه از این اثرش در فضای مجازی، در ۲۶ بهمن ماه ۱۳۸۸ توسط اداره اطلاعات بابل به اتهام اقدام علیه امنیت ملی دستگیر شد.
او پس از گذراندن نزدیک به ۵۰ روز انفرادی و زندان که تمام این مدت را در بند انفرادی زندانهای متیکلا شهرستان بابل و بازداشتگاه اداره اطلاعات شهرستان ساری سپری کرده بود، به قید وثیقه آزاد و در دادگاه انقلاب شهرستان بابل به نه ماه حبس تعزیری محکوم شد.
از این آهنگ ساز و خواننده ی مردمی تا به حال آهنگ هایی چون علی برخیز، دلتنگی و برای لمس آزادی منتشر شده است.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
نمیتوانم درک کنم ۲۴ روز یعنی چقدر نبودنت، اما میدانم این روزها چیزی به بزرگی زندگی برای من کم شده است.
متاسفم که باید اعتراف کنم تو، عزیز دل، عمیقا دچار اشتباه شدی. تو متهم به انسان ماندن و تعهدی. تو مجرمی به دلیل احساس وظیفه در قبال سرنوشت کشورت، باید به اعتقاداتت اعتراف کنی و پاسخگو باشی، در قبال این ظلمی که به خاطر رعایت کردن شرافت هنریت، به جامعه هنری تحمیل کردی. اشتباهات فاحشت را جبران کن! تو محکومی به نبستن چشمها. نبستن گوشها و غیر قابل ببخشتر از همه اینکه، تو محکومی که نه تنها بیپروا و با وقاحت دروغ نگفتی، بلکه صدای حقگویت را آنقدر بلند کردی تا خراب شود روی سر تصمیمات اشتباهی که به قیمت تاراج رفتن ایران و ایرانی گرفته میشود. چه گناهی بزرگتر ازاین میتواند باشد که «درد مردم» را فریاد بزنی، آیا نمیدانستی که مُجازی و می توانی، یا سکوت کنی و یا «دزد مردم» باشی، دزد روح و روان خسته هم وطنانت، و دراین روزها که زخمهای تازه و کهنه، گوش خراشتر از هر فریادی آوار میشوند، باید آنها را در تنهائی و سکوت درمان که نه «محو» کنیم.
عزیز دل، اینجا خدا خیلی زودتر از آنچه فکر کنی آه مظلوم را میشنود و این ویرانههایی که میبینیم تاوان آن آهی است که با ضجهها کشیده شد و حالا همه با هم تاوان میدهیم، و به باد رفتن اعتماد و اعتقاداتمان را به نظاره مینشینیم. ای کاش میدانستی تو غریبه تر و نامحرمتر از آنی که بخواهی انسانیت کم کم مهجور شده را به داعیه داران مدعی یاد آوری کنی.
این روزها که در سلول کوچکت، همدمت، تنها، تنهائی است، و تو تاوان معصومیت قلبت رامی دهی، چه کسی خبر از بغضهای سمجی دارد که بارها و بارها گلویت را فشردند و مانع از خواندن این ترانهها شدند؟ آیا کسی که به جرم خواندن "لمس آزادی" مشت به دهانت کوبید، همان صدای محزونت را وقتی وصیت نامه را میخواندی شنیده بود؟ کاش میدانست ظلم هر جای تاریخ که اتفاق بیفتد نامش همان ظلم است. کسی خبر از عمق عشق تو به سرزمینت دارد؟ آنقدر که زخم زبانهای دوستانت هرچند روح بلندت را غمگین میکرد تو را نا امید نکرد و تو با شور و شوقی میخواستی بخوانی از امید به آمدن فردائی بهتر. بخوانی و اینکه هنوز فرصت هست برای آبادی، همدلی. این قلب بزرگت به امید چه، پرتپشتر میشد؟ چه تلاش بیهودهای نازنینم.
می توانستی هر کجای این دنیای بزرگ باشی و برای سرزمینت هرچه میخواهی در امنیت و با افتخار بخوانی. اما اینجا! این چه گناه نابخشودنی بود که مرتکب شدی؟ اینجا باشی و از امید برای بهتر شدن بخوانی؟ چه جرمی سنگینتر از این میتواند برای یک هنرمند باشد تا به زندان راهنمائی نشود؟ این روزها که نان و خدا را با هم میخورند، قناری سرمست، سهم تو شاید سکوت بود، نه صدا. چرا نمیدانستی اینجا عاشقانههای هجو خریداران پر پا قرصی دارد و تو جوجه اردک زشت منفور میشوی بین آن همه زیبائی و ملاحت؟ حالا ماندی در انفرادیت و تنگ نظری ها را به جان میخری، روزهایت را به جرم صداقت، بیآفتاب میگذارنی تا فراموش نکنی، شرافت و احساس وظیفه را مثل بسیاری، باید بگذاری در پستوی نمناک وجدانها و نان تعهد را به نرخ روز بخوری.، ماندی، تا یادت بماند اینجا ایرانی شده که گاهی انتقاد به قیمت زندگی تمام میشود، چه برسد به هنر و تعهد که این روزها هووی یکدیگر شدهاند و انگار سر سازگاری ندارند، و تو عزیز دل محروم میمانی از همه دوست داشتنهایت، اگر بزرگوارانه کبکها را فراموش کردی، سوراخ موشهای مجلل را، و عافیت طلب هائی را که هر از چند گاهی برای اعلام حضور پاک و پاکیزهشان یکی به نعل میزنند و یکی به میخ. تا از این دوران پر تلاطم به سلامت و بیهزینه عبور کنند و دوباره با ژستهای روشنفکرنه و طنازیهایشان در خیالشان بشوند محبوب قلبهای مردم خستهای که گوششان پر شده از...
این دلسوختنهای تلخ به پایان میرسد، اما چه وقت، مردان سایه به این نتیجه شیرین میرسند که دشمن بودن الماسهایی چون تو، توهمی بیش نبوده. روزی که بیتاب بودنها، که در روح و جان رنج کشیدهات مینشیند تو را هنرمند مغضوب نسازد. روزی که همه همخانههایت، بدانند که این ذات هنرمند توست که تو را وادار به دیدی متفاوت و نقادانه به جهان میکند. و این بیپروا از امید خواندن تو هدیه ایست به قلبهای غمگینی که به عشق این سرزمین میتپند. من شرمگینم از تو و چشمان زیبابین و صدای صادقت به دلیل روزهای سختی که میگذرانی. از تو نازنین، به خاطر ظلمی که بر تو میرود و غربتی که خانواده بزرگوار هنر به آن دچار شده، شخصا عذر خواهی میکنم که آن همه حسن نیت و مرام، این چنین ناروا و زشت پاسخ داده میشود.
فرشاد قربانپور، روزنامهنگار، روز پنجشنبه در پی یورش ماموران امنیتی به منزلش در تهران بازداشت شد.
آقای قربانپور امروز در تماسی با همسر خود اعلام کرده است که قرار است به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شود.
وی پیش از این توسط قاضیه مقیسه٬ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به یک سال زندان و ۵ یلیون تومان جریمه نقدی محکوم شده بود. اتهامات وی اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام و همچنین تحصیل مال نامشروع از طریق همکاری با سایت روزآنلاین اعلام شده است. این حکم عینا در دادگاه تجدیدنظر مورد تایید قرار گرفت.
فرشاد قربانپور تابستان سال ۸۶ بازداشت و نزدیک به یک ماه را در زندان به سر برده بود. وی با وثیقه ۵۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شده بود.
قربانپور سابقه همکاری با روزنامهها و مجلاتی چون هممیهن٬ کارگزاران٬ فرهیختگان٬ شهروندامروز و مهرنامه را در کارنامه خود دارد.
نزدیک به ۱۴ سال پیش، اتحادیه اروپا، پس از تیرگی شدید روابط با ایران، به دنبال صدور حکم سنگین بر علیه مقامات رسمی و طراز اول کشور، در حادثه رستوران و دادگاه میکونوس، (+) در یک چرخش مواضع صریح، به ایران پس از دوم خرداد ۷۶ روی خوش نشان داد، و برای اولینبار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عالیترین مقام اجرایی کشور ایران به یک کشور اروپایی (ایتالیا) دعوت شده و سفر کرد و بلافاصله چند کشور اروپای دیگر نیز در دعوت از ریس جمهور برگزیده ملت ایران پیشقدم شدند و به یمن و مبارکی این انتخاب پیشنهاد «گفتگوی تمدنها»ی دولت «خاتمی» با استقبال دنیا مواجه و با اکثریت قاطع آرا در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید. خیلی ساده و آسان قابل تصور است که اگر نتیجه انتخابات دوم خرداد ۷۶ برای اتحادیه اروپا قابل پیشبینی نبود، و دستکم یکماه قبل از آن تاریخ برای آنها مشخص نشده بود که، بیش از دو سوم شهروندان ایرانی تصمیم گرفتهاند به راهی بروند که حاکمیت خلاف آن را به آنها نشان میدهد، و قرار است به جای همه اوامر و توصیههای از بالا، به جای «ناطقنوری» «محمدخاتمی» را برای ریاست جمهوری ایران انتخاب کنند، به هیچ روی سفرای قهر کرده و سفر کرده به کشور ایران برنمیگشتند و این برگشتن آنها، به خاطر توپ و تشر حاکمیت و پیشبینی ریسجمهور وقت «هاشمی» نبود که گفته بود "آنها به زودی برمیگردند"، بلکه به خاطر انتخاب و رای اکثریت مردم ایران بود که با رای خیره کننده خود بر خلاف تمام تبلیغات حاکمیت، «تنشزدایی» در روابط خارجی، روابط حسنه با همه دنیا همراه با احترام متقابل و نماینده این تفکر «محمدخاتمی» را انتخاب نموده بودند.
بعد از حادثه کمدی و افتضاح حمله چند جوان خودسر به سفارت بریتانیا در تهران، و به دنبال آن اخطار و اخراج دیپلماتهای ایران از لندن، و تصمیم بعضی از سران اروپایی بر اقدام مشابه و کاهش یا قطع روابط دیپلماتیک با ایران، اکثر رسانههای وابسته به اصولگرایان(
+) با یادآوری حادثه قهر و آشتی بلافاصله کشورهای اروپایی با ایران بعد از رای دادگاه «میکونوس» و نوعی شبیه سازی ناشیانه تلاش میکنند، نتیجه رای و «نه» خیره کننده ملت ایران به حاکمیت که به انتخاب «محمدخاتمی» به ریاست جمهوری منجر شد و به دنبال آن سیاست تنشزدایی در سیاست خارجی ایشان و موفقیتهای آن برنامه برغم سنگاندازیهای فراوان خود بر علیه ایشان را به پای اقتدار نداشته خود بنویسند و چنین تبلیغ نمایند که از قهر اتحادیه اروپا و بستن سفارتها نگران نیستند که تجربهثابت کرده است که خودشان برمیگردند. به قول ریس جمهور دولت کودتا باید گفت: اون.... را لولو خورد
رضا شهابی، از اعضای هیات مدیره سندیکای شرکت واحد، با وجود بیماری، ازابتدای آذر ماه در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده است. ربابه رضایی همسر شهابی در گفتوگو با دویچه وله به نیاز اورژانسی همسرش به عمل جراحی خبر میدهد. در همین زمینه عده ای از فعالین سیاسی با انتشار نامه ای از رضا شهابی خواسته اند که به اعتصاب غذای خود پایان دهد. متن کامل این نامه در پی می آید.
به نام خدا
برادر گرامی
جناب آقای رضا شهابی
با سلام
شنیدهایم که بر سر تعیین تکلیف حقوقیتان، دست به اعتصاب غذا زدهاید. با توجه به نگرانی خانواده، دوستان و دوستدارانتان نسبت به سلامت جسمی شما؛ این جانبان تقاضا میکنیم که به اعتصاب خود پایان داده و با حفظ سلامتیتان پیگیر وضعیت حقوقی خود شوید. امیدواریم که هر چه سریعتر به وضعیت شما رسیدگی شده و خانوادهتان نیز از نگرانی بیرون آیند.
حبیبالله پیمان
صدر حاج سیدجوادی
حسین شاهحسینی
اعظم طالقانی
لطفالله میثمی
سلام به محضر رهبرگرامی حضرت آیت الله خامنه ای
بار دیگرمحرم سررسید و برای ما و شما که درنیمکره ی تاریکِ سرنوشتِ خویش گرفتار آمده ایم، فرصتی از تحرک و جولان پدید آورد. مگر این محرم، وگسیل منبریان مجیزگوی، وانطباق حسین و آل و راه او، با آل و راه ما، ورقِ سرنوشتِ ما بگرداند. ما و شما سخت به این محرم محتاجیم. آری سخت. چرا که هجوم تاریخیِ مردمان به مساجد و تکایا و حسینیه ها و خیابان ها، بیرقِ برقراری ما می افرازد وخشم ها را فرو می نشاند وحسرت ها را به حاشیه می راند. مردمی که از ظلم به ستوه آمده اند، چرا بجای آن که مشت ها و زنجیرها و قمه های بالا بُرده ی خود را برفرقِ ما فرود آرند، برسروسینه و فرق خود نکوبند؟ و برای این کوبشِ مستمر نیز بساطی از هیاهو نیارایند؟ مگر نه این که هراعتراض به خون می انجامد؟ چرا این خون، خونِ ما باشد؟ وچرا خونِ خود مردم نباشد؟
بله، این است نشانیِ غلطی که ما از کربلا و عاشورا به مردمانِ تاریخیِ خویش تحکم فرموده ایم. که چه؟ که آهای آدم های به تنگ آمده، اگر نسبت به فاجعه ای معترضید، واگر هویت ایمانی و اجتماعی تان به چارچرخِ ارابه های حاکمیت سپرده شده، واگر نفرت ها و کینه ها و انزجارها راه گلویتان را بسته، این شما و این کربلا. این شما و این شمر و حرمله. مظلومیت می خواهید؟ بفرمایید: مظلومیت حسین. شقاوت می خواهید؟ این هم شقاوت اشقیای صف بسته در برابر بانوان و کودکان حسین. ما حتی به زن یا مرد دردمندی که درجوارِ انفجار و عصیان و خروج است، اخم می کنیم که: خجالت بکش! مصیبت تو بیشتراست یا مصیبت حسین؟ گرفتاری تو بیشتر است یا گرفتاری زینب؟ به بچه های تو بیشتر ظلم شده یا به بچه های امام حسین؟ وچنان تنگنایی از شرمساری براو بار می کنیم تا همه ی خشم ها و نفرت ها و رنج ها و آسیب هایش را یکجا به دور اندازد و عقده های تلنبارش را واکند و تا می تواند برای امام حسین اشک بریزد و برسروسینه بکوبد و نفرت هایش را به دوردست های تاریخ، به سمت خانه ی خولی حواله کند.
رهبرگرامی،
این روزها، روز روضه های پرسوز است. روز جاری شدن اشک های گرم. و روز احاله ی خشم ها و نفرت ها به یک جای دور. اگر مشتاق شنودنِ یک روضه ی داغ و آتشین اید، نه برهمان صندلی همیشگی، ونه جلوی دوربین صداوسیما، که ناشناس برزمین خاک آلود یک محله ی پرت و یک روستای بی نشان فرو بنشینید تا من از حنجره ی ملتهب مردم برای شما روضه بخوانم. روضه ای که اگراز عهده ی خوانشِ آن برآیم، اشک چیست، خون خواهید گریست.
روضه ام را از جایی آغاز می کنم که معاویه از دنیا رفته است و یزید از امام حسین برای خلافتِ خویش بیعت می خواهد. وحسین، نه هرکسی است که تن به این مذلت آشکار بسپارد. پس خروج می کند. خروج، نه برای ستیز. که از مدینه. به کجا؟ به مکه. به جایی که حریم امنِ آن برهمگان محرز است. که یعنی: آهای مردم، آهای تاریخ، شاهد باشید که من و اهلم تأمین جانی نداریم. به جایی پناه می بریم که آزردنِ یک حشره در آن گناهی نابخشودنی است، چه برسد به ریختنِ خون یک انسان بی گناه.
امام حسین خروج کرد، نه به این دلیل که عمله ی حکومت مزاحم او بودند و نماز او را برنمی تافتند. ونه به این دلیل که چشم مردم به دیگری بود و به او نبود. بل به این دلیل که امام در همه ی ممالک اسلامی آن روزگار، یک منبرنداشت. همه ی درها به روی او بسته بود. و درستی راه پیامبر به غرقاب سلطنتِ خودکامگان انجامیده بود. این گونه بود که حسین منبر خود را به شانه گرفت و آن را در زمین کربلا بر زمین گذارد. تا شاید شنونده ای از راه برسد و سخن تاریخی او را شنود کند. گرچه جهلِ متراکم براو سنگ ببارد و دهانش را به ضرب نیزه و شمشیر بدوزد و اهلش را به اسیری بَرَد.
مردم ما نیز در سال های پیش از انقلاب، نه ازآن روی خروج کردند که آنان را آب و نان و روزنامه نبود. بل به این دلیل که هزار فامیل پهلوی عمده ی فرصت های محوری کشور را به پایه های تخت شاه بسته بودند و برای بقای همان تخت، مردمان معترض ما را به تخت می بستند و آنان را از هویت و استقلال تهی می کردند.
مردمان ما از رژیم پهلوی به رژیم اسلامی پناه آوردند. چرا که یک باور تاریخی به آنان می گفت: در هرکجا اگر احساس نا امنی با شماست، در رژیم اسلامی - بخاطر امتزاجِ غلیظ وعمیقش با خیرها و خوبی ها - جزامنیتِ محض با شما نخواهد بود. مردم بی پناه ما با گزینش ما، از نا امنی به امنیت، از سرسپردگی به استقلال، از نبود آزادی به آزادی، از حقارت به تکریم، از دزدی به پاکدستی، از بی هویتی به هویت، از بداخلاقی به اخلاق، وخلاصه از شیطان به خدا پناه آوردند. و صادقانه رشته های اختیار را به تمامی، آری به تمامی، به ما و شما سپردند.
مردم ما رژیم اسلامی را حریمی سرشار از امنیت فهم کرده بودند. که اگر در هرکجای این دنیا، نا بحق خون می ریزند و نا بحق حقی ومالی را جابجا می کنند، در رژیم اسلامی خونی نا بحق برزمین نخواهد ریخت و نابحق نیز حقی و مالی و فرصتی ضایع نخواهد شد. مردمان ما صمیمانه به پرچمی که امام خمینی و روحانیان خوش سابقه و خوش نامی چون مطهری و طالقانی و منتظری و بهشتی، از خدا و پیغمبر و اهل بیت بالا گرفته بودند و درهر فریادشان نیزعِطری از حکمت و درستی منتشر می شد، اعتماد کردند.
رأیِ" آری" به جمهوری اسلامی یعنی: ای مردم، شما اگرما را برگزینید، ما روحانیان و همراهانمان به شما نشان خواهیم داد انسان و انصاف و مهر یعنی چه! شما به ما رأی بدهید، تا ما به شما نشان بدهیم صیانت از حق مردم و خواست های بحق شان یعنی چه! واینگونه بود که روحانیان ما برمنبرهای تاریخی خود غریو می کردند: آهای ایرانیان، ما روحانیانی که لباس پیامبرو علی به تن داریم، نمی توانیم به چیزی غیراز حکمت ها و درستی های علی و اولاد علی روی بریم. ما را اگر انتخاب کنید ما بارانی از همه ی آن برکات آسمانی را برشما خواهیم بارید. ما آمده ایم تا انسانیت را بازتعریف کنیم. وآنچنان حق را ازانزوا به در آوریم که یک روستایی بی نشان از شوقِ یکسانیِ حقوقش با رهبرانِ سرشناسِ انقلاب پای بکوبد و دست افشانی کند.
مردمان ما که اساساً خوش باور و زود جوش اند، این بار نیزما و شما را باورکردند. مخصوصاً این سخن ما را که: درهیچ کجای تاریخ ایران، امضای یک روحانی پای یک سند استعماری ننشسته است. این مردم، آنقدر ساده و زود باور بودند که یکبار از خود نپرسیدند: امضا را کسی پای یک سند می نشاند که کاره ای باشد. روحانیان ما کجا کاره ای بوده اند که احتیاجی به امضای آنان بوده باشد؟ البته درادامه ی این نامه خواهم گفت: اکنون، آری اکنون، درپای کدام سند استعماری، امضای روحانیان ما ننشسته است؟!
امام حسین در مکه نیز در امان نبود. عده ای مأموریت یافته بودند که در خفا او را از پا درآورند. پس، با حاجیان بار بست و موقتاً در صحرای عرفات بارگشود. جمعی از کهنسالان و عالمان و بزرگان طوایف را گرد آورد و با آنان از تباهی ها سخن گفت. از این که: چه بودیم و چه شده ایم. به کجا می نگریستیم و به کجاها نزول کرده ایم. سخنرانی اش که پایان گرفت، به همگان خبرداد: من فردا حرکت می کنم. هرکه ازتباهی به تنگ آمده، و هرکس که خواهان نور است، با من همراه شود. پایان این خطابه از همان ابتدا روشن بود. مخاطبان او، آن همه راه را درنوردیده بودند تا "حاجی" شوند. نه آن که از نیمه راه مناسک، به سمت یک سرنوشت گنگ روانه شوند. امام از آن بزرگان و عالمان روی برگرداند و مثل همیشه به دامان خدا چنگ بُرد. وسخت گریست. و پایان کار خود را به خدا وانهاد. نامه های کوفیان اما راه او را به سمت کوفه کج کرد. از همه ی وسعت این کره ی خاکی، یک قطعه ی کوچک، یک زمین داغ، چشم به راه او بود: کربلا. جایی که از ملیون ها سال پیش به راهِ اوچشم داشت و برای کاروان کوچک او آغوش گشوده بود.
سرانجام وعده های ما وشما کارگر افتاد. ومردمی که با تردید به ریش ما و عبا و عمامه ی شما می نگریستند، کم کم مشتاق ما شدند. و باور کردند که از ریش ما ولباس متفاوت شما، وازهواداران سراسیمه وغصبناک این قیام همگانی، می توان انتظار لبخند و عاطفه و علم داشت. آنان با دو گوش خود از کلام امام و مطهری و همه ی ما، وعده های مفصلی از آزادی، و رواج پاکی، و غوغایی ازقشنگی های قانون شنیدند. ما آنقدر در جذب رأی مخالفان افراط کردیم که کمونیست های کشورمان نیز خود را در پس کرسیِ تدریسِ مارکسیسم تجسم کردند.
نامه های کوفیان نیزسراسروعده بود. که: اگربه سوی ما رو آری، ما تو را برخواهیم گزید و خاک قدمت را سرمه ی چشم خود خواهیم کرد. تو اگر به کوفه بیایی، برفرشی از دل های ما پا خواهی نهاد. درِ خانه های ما به شوق تو واگشوده است. جوانان وکودکان ما هرصبح به امید رویت جمال تو تا دروازه ی شهرمی روند و غروبگاه، مغموم و افسرده باز می آیند. بیا و مارا با نور آشنا کن. بیا وآزادیِ رفته را به میان ما بازآور. بیا و ما را با پاکی و پاکدستی بیامیز.
ایرانیان نیز با هزار حسرت و شوق به روی ما آغوش گشودند و ما را درشاه نشینِ دلِ خویش جای دادند و با انتخاب ما، همه ی مقدرات کشور را به ما سپردند. تا ما به نمایندگی از آنان، انسانیت را باز تعریف کنیم و به جهانِ چشم به راه، نشان بدهیم: دراین سوی کره ی زمین، آسمان آنقدر پایین آمده که مردم می توانند با دست های خود ستاره ها را لمس کنند و به صورت خودِ خورشید دست بکشند.
وما اما، همین که براسب مراد جا گرفتیم، بی خیالِ پیادگان و از پا درآمدگان، مهمیز زدیم و روی به تاخت بردیم. ناگهان از انبان دارایی های خود، یکی از شاگردان و مجاورانِ خود را برکشیدیم و سرورویش را آراستیم و خنجر و کُلتی به کمرش بستیم و مسلسلی حمایلش کردیم و به جان جامعه اش درانداختیم. و او، با همان خنجر و کلت و مسلسل، شروع کرد به باز تعریف انسانیت. اگر در زمان شاه، تکلیف مقصران و خطاکاران از یک دادگاه نیم بند بدرمی آمد، همو به مردم بهت زده ی ایران و جهان نشان داد که می شود بدون محاکمه ووکیل وبدون اعتنا به همان وعده های آسمانی، هربنی بشری را سینه ی دیوار نهاد و به شکمش خنجر فرو کرد و به سینه اش رگبار بست.
روانه کردن جلادی چون خلخالی به جان جامعه، تجلی میزان فهم ما از آسمان خدا بود. و معنای دیگر وعده ها وسخنان جاریِ ما وشما برمنبرهایمان. او می کشت، به ظاهر برای برقراری اسلام، و در باطن، برای برقراریِ خودما که بعد از قرن ها به نان و نوایی رسیده بودیم. وگرنه اگر ما را بصیرتی بود، گریبان دریدنِ خود خدا را به چشم می دیدیم. که فریاد می زد: آهای آنانی که هیاهویی به اسم جمهوری اسلامی به راه انداخته اید، در اسلام رحمت نیز هست. چرا به محض پیروزی، همانند فاتحان وحشیِ تاریخ، به اعدام و مصادره ی اموال مردم حریص شده اید؟ وچرا به گوشه ای از همان سخنان منبرتان، به روزِفتحِ مکه، به عفوعمومی پیامبر، به بخشودن همه ی قاتلان و خطاکاران روی نمی برید؟ چرا آنچنان تلخ بر بندگان من می نگرید و عرصه را برآنان تنگ می گیرید که بسیاری از نخبگان و ترسیدگان جلای وطن کنند؟ اما مگر در آن غوغا، صدای خدا به گوش کسی می رسید؟ این شد که خدا در انقلابی که به اسم او پا گرفته بود، از ما رو گرداند و ما را به حال خود وانهاد. تا هرخاکی که می توانیم برسر کنیم و خود به دست خود مقدمات زوال خود را پدید آوریم.
این گونه شد که با ظهور روحانیان عبوسی چون خلخالی و روح الله حسینیان و فلاحیان، لبخند و شادمانی به صورت مردم ما ماسید و خشکید. مردم با ناباوری به قیل و قال ما و به عربده های ما که نسبتی با مسلمانی نداشت، نگریستند و کم کم عقب نشستند. عقب نشستند؟ بیجا کردند! ما را با این مردم هنوز کارهاست. و: افتادیم به جان مردممان. و تا توانستیم در اطرافشان سیم خاردار کشیدیم. سوژه ی انقلابِ ما گویا نه آن افق های آسمانی، که اسیرکردن و به اسیری بردن مردمانِ خودمان بود. همان مردمی که به ما آری گفته بودند و ساده لوحانه مقدرات کشور را به ما گرسنگان وکمین کردگان و سیری ناپذیران سپرده بودند. ما ای عزیز، بسیار زود، آری بسیار زود، نقاب از چهره انداختیم و ذات پنهان خود را برملا کردیم. جوری که مردم در ناخود آگاه خود به ما می گفتند: آن آسمان پراز ستاره و خورشید را، آن وعده های بازتعریف انسانیت را، و ترمیم قرن ها تحقیر و سرشکستگی را نخواستیم، ما را بجای اولمان باز برید! ما مگر به این سخنِ باطنیِ مردممان اعتنا کردیم؟ تازه دنیا به ما روی آورده بود. ما را با این دنیا و با این مردم کارها پیشِ رو بود.
در کربلا، حسین و خویشان او به محاصره آمدند. به محاصره ی سپاهی تلخ روی و هیچ نفهم و عربده کش و گرسنه و بی وجاهت. هرچه امام به بزرگان سپاه می گفت: راه را برمن وا کنید تا من راهِ آمده را باز گردم، یا به جایی دور هجرت کنم، به او می خندیدند که: کجا؟ ما تازه همدیگر را یافته ایم. تو، یا از این صحرای سوزان بیرون نمی روی یا آنگونه خواهی شد که ما می خواهیم. چگونه؟ زبون! خوار، خفیف! ومگر حسین را با خفت سازگاری بود؟ او، امام درستی ها بود. امام پاکی ها و پایمردی ها. پس اینطور! به زانو در نمی افتی؟ نه که نمی افتم، من تنها در برابر خدا سرخم می کنم. آهای ای همه ی کوفیان، شمشیرها بیرون کشید و طومار این طاغیِ بدکیش را در هم بپیچید. دست نگهدارید! شما را به خدایی که می پرستید دست نگهدارید. اگر دین ندارید، آزاده باشید. شما را با من کینه است، با زنان و کودکان چرا این می کنید؟ ما را هم با تو هم با زنان و کودکان تو کارهاست.
شمشیرها به یکباره ازغلاف ها بیرون دویدند و یاران اندک امام یک به یک از پا درآمدند وجسم صد چاک خود او نیزدر زیر پای اسبان کوفیان فرش گردید. زنان و کودکان چه؟ به اسیری. کجا؟ کوفه وشام.
رهبرگرامی،
شاید تا کنون از این زاویه به کربلای ایران ننگریسته بودید. ما اشقیا، مردم فلک زده ی خویش را اسیرکردیم. برسر هیاهوهای بی سرانجامی چون تسخیر سفارت آمریکا، وجهه ی جهانی خود را آشفتیم و هزینه های فراوان و بی دلیلی را از جیب مردم خرج خصلتِ قلچماقیِ خود کردیم. آنچنان در عصبیت های فکری و اعتقادی فرو شدیم که همه ی آن وعده های داده شده و کرسی تدریس کمونیست ها را گلوله کردیم و برسروسینه ی مخالفان خود فرو کوفتیم. حسرت به دل مردم ما و دلِ مردمان جهان ماند تا از ما و انقلاب ما یک لبخند، و یک عنایت انسانی تماشا کنند. ما، روز به روز، و سال به سال، در خشم، در انتقام، در نفرت، درعصبیت، ودر کینه های تو در توی دقیانوسی فرو شدیم و گام به گام که نه، ناگهان از چشم مردم خود و از چشم مردمان جهان افتادیم. وشدیم: تنها. تنها؟ هرگز! مارا هنوزمردمانی اسیردر چنگ هست. مردمانی که ما راه هرگونه نفس کشیدن و اعتراض و یک " نه" ی ساده را برآنان بسته بودیم.
راستی به نظر شما، تاریخ پیراست یا جوان؟ زن است یا مرد؟ شعور دارد یا ندارد؟ اگر از من بپرسید می گویم: تاریخ پیر باشد یا جوان، زن باشد یا مرد، شعور داشته باشد یا نه، اما یک " شاهد" است. که سینه ای صبور و ثبت کننده دارد. باهزار هزار سخن پند آموز. که شاه بیت سخنان پند آموز او این است: "ظلم، رفتنی است". من اما تاریخ را می بینم که از بلندای نگاهبانی اش به زیر می آید و بی طرفانه سطلِ رنگی را برمی دارد و انگشت رنگین خود را برپیشانی من می نشاند و دم گوشم می گوید: این نشانه ای است برای سالها بی خِردیِ تو، و برای سالها اصرار بر بی خِردی ات.
و باز انگشتش را در سطل رنگ فرو می بَرَد و انگشت رنگین خود را برپیشانی یکی دیگر می نشاند و دم گوشش می گوید: این نشانه ای است برای تشخیص سال ها فریب و سال ها هدر دادن سرمایه های پولی و انسانی و عاطفی و علمی مردم ایران.
وباز انگشت رنگین تاریخ را می بینم که برپیشانی یک روحانی جلیل القدر می نشیند و دم گوش آن روحانی می گوید: شیخ، تو قرار بود نور افشانی کنی. قرار بود دیگرانی را که سربه اندرون خانه ی مردم فرو برده اند، به جهنم و قانون هشدار دهی. نه این که دوهزار برگ شنود تلفنی دفتر آن فقیه مطرود را پیش امام ببری و علیه آن فقیه عالیقدر سعایت کنی. وهرگز نیز از امام نشنوی: این همه شنود، حرام اندر حرام است.
من صدای تاریخ را می شنوم که دم گوش همان روحانی می گوید: شیخ، توقرار بود مردم را با خدا آشتی دهی! قرار نبود هرکه تو را می بیند، نه از تو، که از خدا گریز کند. تو مگربرمنبر از سه طلاقه کردن دنیا نمی گفتی؟ یک نگاهی به خودت بیانداز. ببین غیر دنیا چه با خود داری؟
از دور که به جماعت خودمان می نگرم، هریک لکه ای برپیشانی داریم. نه لکه ی ننگ. که لکه ای تاریخی. برای عبرتِ دیگران. که ازما چه بیاموزند؟ بیاموزند: "ازهرچه نان می خورید، از خدا و دین او نان مخورید"! وما ای عزیز، تا توانستیم از دین خدا نان خوردیم و دهانمان را برای آنانی که متعجبانه به ما و به بلعشِ حریصانه ی ما می نگریستند ،کج کردیم.
رهبرگرامی،
کربلای سال شصت و یک هجری را رها کنید و به کربلای ایران بنگرید. کربلا اینجاست. شمر اینجاست . خولی اینجاست. سرهای به نیزه شده اینجاست. اسیراینجاست. زنان وطفلان پای برهنه و گریزان اینجایند. اشقیا اینجایند. آری اشقیا اینجایند. کجا؟ پاکان سپاه به کنار، یک نگاهی به چهره ی پاسداران فربه از مال حرام بیاندازید، پاسدارانی که نفس زنان از بالا کشیدن اموال مردم به نزد شما شتاب می کنند، اشقیا اینانند. کسانی که یک روز در صف مردم بودند و امروز به برکت دلارهای نفتی و اسکله های قاچاق وپیمانهای بدون مناقصه و سهام مخابرات و هزار فرصت اقتصادی و سیاسی واطلاعاتی، خنده کنان به فوج اسرا می نگرند و شلاق به دست، قهقهه سرمی دهند و اسلحه به دست، مراقب اند اسیری از صفِ اسارت خروج نکند.
افکار یخ بسته ی ما را داغیِ هسته ی خورشید نیز آب نمی کند. ما نیک می دانیم که بهترین راه آب کردن این افکار یخ زده، بازکردن راه رواجِ آن هاست. اما چرا به رواجِ افکارمان دل نمی سپریم؟ می دانید چرا؟ چون رواج افکار یخ بسته ی ما، درهرصورت به مرگ خود ما می انجامد. دیر یا زودش مهم نیست. مهم، مرگی است که در ذات افکار یخ بسته ی ما حیات دارد.
پیِ اشقیای تاریخ می گردید؟ پاکان وزارت اطلاعات به کنار، یک نگاهی به دزدان اطلاعات بیاندازید. اشقیا اینانند. کسانی که سربه اموال مردم و به حریم خصوصی مردم فرو برده اند و برای هر ایرانی پرونده ای از شنودها و رفت و آمدها برآورده اند. مأمورانی که نفسِ نمایندگان مجلس را بریده اند و نای یک اعتراض ساده را از آنان ستانده اند. مأمورانی که اسرای بی گناه خود را می زنند تا به هرآنچه که آنان می خواهند اعتراف کنند. چشم از اسرای سال شصت و یک هجری بگردانید. اسیراینجاست. درسلول های انفرادی وزارت اطلاعات. آیا بازجویی سربازان امام زمان از همسر سعید امامی را دیده اید؟ کدام شمرو خولی با زنان و دختران امام حسین آن کردند که اشقیای وزارت اطلاعات با زنان و دختران ما کرده و می کنند؟ بله، اسیر اینجاست. زن، مرد، پیر، جوان، کودک، نوزاد. به کجا چشم برده اید آقا؟
صادقانه بگویم: ما کلاهبرداریم. آری کلاهبردار. ما با مردممان عهدی بستیم و همان عهد را ناجوانمردانه و یکطرفه گسستیم. کلاهبرداری همه فن حریف شده ایم که زیرکانه به خودمان قرض می دهیم و از خودمان باج می کشیم. بوالعجبی کم نظیر شده ایم. عین دامادی شده ایم که همه چیز دارد الا جوانی. و همه را با همان جوانی ای که نداریم میخکوب دامادیِ خود کرده ایم.
چرا اشک می ریزید آقا جان؟ برای غارت اموال امام حسین گریه می کنید؟ غارت اینجاست. به پول هایی که سپاه بالا کشیده و می کشد، به پول هایی که رییس دولت و اعوانش بالا کشیده و می کشند، به پول هایی که از جیب مردم به جیب بشاراسد قاتل سرازیر می شود بنگرید. غارت اینجاست. پیش چشم ما وشما، درکربلای ایران. می بینم از پریشان حالی اسرا می سوزید؟ ای عزیز، پریشانی اینجاست. یک نگاهی به صورت مردم بیاندازید. چرا برصورت این مردم یک لبخند، آری یک لبخند صادقانه نمی بینید؟ چرا باید این مردم غارت شده بخندند؟ به شمر و خولی نفرین می کنید؟ وقتی ما جوان مردم را می کشیم و به آنان اجازه نمی دهیم برای جوان از دست رفته شان یک مجلس ساده ی ترحیم بپا کنند، این مردم، برای چه ما را شمرو خولی ندانند؟
ما را چه به دروغگویان و عهد شکنان کوفی؟ عهد شکن ماییم. دروغگو ماییم. ما با مهارت یک بازیگر گرسنه، و در یک کارناوال همگانی، فروتنیِ دروغینِ خود را به نمایش می گذاریم. شرمنده ام اما اجازه بدهید با صراحت بگویم: به یک جورتف مالی شخصیتی گرفتار آمده ایم. که هرروز صبح به صبح، نقاب دروغین مان را روغن مالی می کنیم تا کسی متعرضِ هویت مخدوش ما نشود. گرسنه ی شهرتیم. علاقه مندیم همه ی عقب ماندگی های تاریخی خود را با روغنِ دروغ برق بیاندازیم. دوست داریم مثل فواره بالا برویم. اصلاً هم به تبعاتِ بالا نشینیِ این فواره ی خیالین نمی اندیشیم. به بالا جهیدن ناگهانی خود امید داریم. بی خیالِ فرودی که مغز ما را فرش زمین کند. یک نگاهی به سند استحماری تأسیس نیروگاه اتمی بوشهر بیاندازید که چهار برابر پول داده ایم و چیزی نیزعایدمان نشده! نگاهی نیز به هجوم جنس های تحمیلی چینی بیاندازید. و به تعطیلی کارخانه ها و بی کاری جوانان و اعتیاد گسترده ی آنان و به پول های بی زبانی که به روسیه و چین، این دو غول بی شاخ و دم می پردازیم تاهوای ما را در شورای امنیت سازمان ملل داشته باشند؟ بازهم معتقدید: پای هیچ سند استعماری امضای یک روحانی ننشسته؟
راستی اساساً آیا شما خبردارید عده ای به اسم دانشجو با حیثت نداشته ی ما چه کردند؟ داستان تسخیر و تخریب سفارت انگلستان را می گویم. چرا با شتاب، با همان شتابی که به آقای احمدی نژاد تبریک گفتید و پیروزی اش را برهمگان مسجّل فرمودید، در تقبیحِ رفتارِ این دانشجونماهای هماهنگ، برنیاشفتید؟ یا اگر با رفتارشان موافقید، کارشان را تأیید نکردید؟ شما رهبر این مردمید. تسخیر و تخریب یک سفارتخانه ی بی پناه، قرار است کدام بخش از مردانگی و قلچماقیِ ما را به رخِ جهانیان بکشد؟ شمایی که در جزییات امور دخالت می فرمایید، چرا به تقبیح این فاجعه ی آسیب زا نپرداختید؟ چرا مردم فلک زده ی ما و نسل های بعدی ما باید هزینه ی جماعتی را بپردازند که از عقل تهی اند؟
به این سخن مفت رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس دقت فرمایید: "تجمع دانشجویان در مقابل سفارت بریتانیا (ولابد تسخیر و تخریب آن) تجلی احساسات پاک درونی آنان بود". این جناب، همان است که راهپیمایی با شکوه و ملیونی مردم تهران را که در سکوت و نظم و بدون خسارت انجام شد، تجلی فتنه نامید. ویا به این سخن سراسر دروغ رییس مجلس توجه فرمایید: " اقدام دیروز دانشجویان( تسخیر و تخریب سفارت بریتانیا) نمادی از افکارعمومی بود".
بله رهبر گرامی، این همان نقابی است که ما به صورت بسته ایم و به نیابت از مردم، جیب مردم را خالی می کنیم. اشقیایی شقی ترازخود ما سراغ دارید؟ کربلا اینجاست. مگر نه این که : هرزمین کربلا و هر ماهی محرم و هرروزی عاشوراست؟ به این دلیل است که در ابتدای این نوشته آوردم: ما به این محرم سخت محتاجیم. چرا مردمی که از ظلم به ستوه آمده اند، بجای آن که مشت ها و زنجیرها و قمه های بالا بُرده ی خود را برفرقِ ما فرود آرند، برسروسینه و فرق خود نکوبند؟ و برای این کوبشِ مستمر نیز بساطی از هیاهو نیارایند؟ مگر نه این که هراعتراض به خون می انجامد؟ چرا این خون، خونِ ما باشد؟ وچرا خونِ خود مردم نباشد؟ روضه ی من هنوز ادامه دارد. اشک مجال سخن گفتن از خود من واستانده. اگر موافقید به همین اندک بسنده کنیم. والسلام
آیتالله موسوی خوئینی با تاکید بر اینکه "اصلاحات فراتر از قضیه انتخابات است" و "نه با رفتن چند نفر از اصلاح طلبان به مجلس، اصلاحات ضربه می خورد و نه با نرفتنشان اصلاحات به جلو می رود" تصریح کرد که "اصلاح طلبان در انتخابات سال جاری مجلس با تابلوی اصلاح طلبی وارد نخواهند شد، این را همه مردم می دانند."
دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در عین حال خاطرنشان کرد: "اما افراد مستقلی که به تفکر اصلاح طلبی باور دارند عرایض ما را هم شنیده و دیده اند و هم اوضاع کشور را می بینند و هم خطرهائی که کشور را تهدید می کند، بهتر از من می دانند. با همه این احوال اگر خود تصمیم بگیرند که در انتخابات شرکت کنند ما آنان را ملامت نمی کنیم و مخالفت نداریم."
موسوی خوئینی همچنین با بیان اینکه "فرصت تمام شده و حتی نوشتن نامه «فدایت شوم» برای اصلاح طلبان هم دیگر نتیجه ای ندارد" افزود: "مردم ما تا کنون نشان داده اند که از ما رشیدتر و هوشیارترند و بهتر از ما همه آنچه را که عرض کردم می دانند، آنان خود می دانند که با چنین انتخاباتی چگونه برخورد کنند."
این چهره روحانی اصلاح طلب این اظهارات را در پاسخ به یکی از کاربران وبسایت خود منتشر کرد که پرسیده بود: "اگر به فرض آقای جنتی برای مانور سیاسی و پررنگ جلوه دادن انتخابات پیش رو، صلاحیت تعدادی از کاندیداهای اصلاح طلب را تایید کند، آن وقت نظرتان چیست؟ با توجه به اینکه حتی با ورود آنها به مجلس هم چیزی عوض نمی شود، فکر نمی کنید نظر شما در جهت تایید انتخابات فرمایشی است، و منجر به مشارکت بیشتر مردم می شود؟
مشروح پاسخ ایشان به نقل از وبسایت «آهنگ راه» در ادامه میآید:
اولاً قرار نیست که همه چیز یکباره عوض شود، قرار نیست انقلاب دیگری رخ دهد، سخنی کارشناسانه است که میگویند یک نسل دو بار انقلاب نمی کند.
ناگفته نماند که از زمانی که آقای احمدی نژاد وارد صحنه سیاسی کشور در سطح ملی شده اند هر چند وقت یکبار یک انقلاب رخ می دهد! پیروزی شان در انتخابات ریاست جمهوری را یک انقلاب خواندند، نهم دیماه مجدداً یک انقلاب دیگری رخ داد و یک نشریه هم در حد و اندازه آن و با همان نام منتشر می شود، در همین چند روز پیش هم با حمله به سفارت انگلیس انقلاب دیگری اتفاق افتاد!
از این قبیل انقلاب های یکبار مصرف اگر عبور کنیم، همانطور که در بالا عرض کردم قرار نیست انقلاب دیگری رخ دهد ما طرفدار اصلاحاتیم و اصلاحات یک امر تدریجی است و صبر و حوصله و بردباری نیاز دارد.
مسئله اصلاحات فراتر از قضیه انتخابات است که چند نفر از اصلاح طلبان به مجلس بروند یا نروند، نه با رفتنشان به اصلاحات ضربه می خورد و نه با نرفتنشان اصلاحات به جلو می رود. آنچه مسلم است، اصلاح طلبان در انتخابات سال جاری مجلس با تابلوی اصلاح طلبی وارد نخواهند شد. این را همه مردم می دانند، حاکمیت هم همانطور که پیشتر نوشتم از اصلاح طلبان عبور کرده است و از حضور آنان در انتخابات استقبال نمی کند و حاکمیت هم اگر یک کار خوب در باره اصلاح طلبان کرده باشد، همین است که راه را برای ورود اصلاح طلبان به چنین مجلسی بسته است، و اما افراد مستقلی که به تفکر اصلاح طلبی باور دارند عرایض ما را هم شنیده و دیده اند و هم اوضاع کشور را می بینند و هم خطرهائی که کشور را تهدید می کند، بهتر از من می دانند. با همه این احوال اگر خود تصمیم بگیرند که در انتخابات شرکت کنند ما آنان را ملامت نمی کنیم و مخالفت نداریم.
مردم اما تا کنون نشان داده اند که از ما رشیدتر و هوشیارترند و بهتر از ما همه آنچه را که عرض کردم می دانند، آنان خود می دانند که با چنین انتخاباتی چگونه برخورد کنند.
آخرین نکته این که فرصت انتخاباتی برای کسانی که می خواهند وارد انتخابات شوند تمام شده است. تأیید آیت الله جنتی و حتی اگر نامه فدایت شوم هم برای اصلاح طلبان بنویسند، دیگر نتیجه ای ندارد چون فرصت تمام شده است. البته این تنها یک سوء ظنی بود از بنده درباره آیت الله جنتی، و الّا من می دانم که دامن آقای جنتی منزّه است از این که اصلاح طلبان را برای ورود به مجلس و حتی برای ورود به بهشت تأیید بفرمایند.
برای انبساط خاطر جناب جنتی ضرب المثل جدیدی شنیده ام که خدمت دائم الوجودشان عرض می کنم: دو چیز در این دنیا باقی می ماند: یکی نام نیک، و دیگر آیت الله جنتی!!
ابوالفضل قدیانی، یکی از مسنترین زندانیان سیاسی حامی جنبش سبز، در دادگاهی که روز شنبه پنجم آذرماه به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب برایش تشکیل شده بود، شرکت نکرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، ابوالفضل قدیانی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و رییس کمیته تشکیلات این حزب، ماه قبل در نامهای که خطاب به قاضی صلواتی رئیس شعبهی پانزده دادگاه انقلاب نوشته بود، این دادگاه را به علت اینکه خلاف نص صریح قانون اساسی به صورت غیرعلنی و بدون حضور هیئت منصفه تشکیل میشود، غیر قانونی خوانده و تأکید کرده بود که در دادگاههای انقلاب که به طور غیر قانونی تشکیل می شود و منتقدان سیاسی را به صورت نمایشی محاکمه و محکوم میکند، شرکت نخواهد کرد.
او حدود یک ماه قبل هم به همین خاطر در جلسه دادگاه شرکت نکرد و اعلام کرد که دادگاههای انقلاب بدون حضور هیات منصفه و به صورت غیر علنی را به رسمیت نمی شناسد. همسر این فعال اصلاح طلب نیز همان وقت در مصاحبهاش با کلمه گفته بود: زمان تشکیل دادگاه به وکیلشان اعلام شده که آقای قدیانی نمی آیند. همسرم لایحه ای داده بودند، که در آن تصریح شده بود که طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی باید دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه برگزار شود. پس چون برگزاری این دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه نیست فعلی مجرمانه صورت گرفته و برگزار کنندگان آن مجرمند. بنابر این این دادگاه غیر قانونی است و ایشان در آن شرکت نمی کنند. همچنین طبق اصول ۱۵۹، ۱۷۲ و ۱۷۳ دادگاه های انقلاب در حال حاضر غیر قانونی هستند چون تا یک زمان مشخصی اجازه ی فعالیت داشته اند و در واقع الان دادگاه های انقلاب غیر قانونی هستند.
بر اساس این گزارش، خودداری آقای قدیانی از شرکت در دادگاه نمایشی، نیروهای امنیتی را برآشفته کرده است و آنها در واکنش به استفاده این زندانی سیاسی از حق طبیعی اش برای حضور نیافتن در دادگاه، در اقدامی غیرقانونی، از آزاد شدن او که مدت محکومیتش به پایان رسیده است، جلوگیری می کنند.
در حال حاضر مدت حکم حبس ابوالفضل قدیانی تمام شده است و با توجه به قرار وثیقه صادر شده از سوی بازپرس پرونده در دادسرای اوین، این زندانی سیاسی باید رأس ساعت ۱۲ نیمه شب روز چهارشنبه نهم آذر ماه از زندان آزاد میشد، هنوز هیچ خبری از اجرای قانون و آزادی این زندانی سیاسی نیست.
آقای قدیانی با مشکلات حاد جسمی رو به روست؛ به طوری که حدود چهار ماه قبل به علت وخامت حال و مشکلات قلبی، در سی سی یو بیمارستان پارس بستری شد. همسر این زندانی سیاسی در همان زمان به کلمه گفته بود که مستأصل شده و نگران است که دستگاه امنیتی بخواهد ماجرای هدی صابر را برای ابوالفضل قدیانی تکرار کند.
جعل بیانیه ای به نام چند زندانی سیاسی شاخص اصلاح طلبان، واکنش همسران این زندانیان را در پی داشت که در گفت و گو با کلمه با جعلی خواندن بیانیه منتشر شده در سایتهای وابسته به عوامل امنیتی، از حق پیگیری قضایی این عمل غیرقانونی خبر دادند.
وبسایتهای نزدیک به نیروهای امنیتی، چند روز قبل نامه ای را به نام شش چهره اصلاح طلب زندانی منتشر کردند که در آن مدعی تکذیب بیانیه ۳۶ نفره از سوی این افراد و تاکید ایشان بر لزوم شرکت جریان اصلاح طلبی در انتخابات مجلس شورای اسلامی شده بودند!
نیروهای امنیتی در پای این بیانیه جعلی، امضای بهزاد نبوی، داوود سلیمانی، عبدالله رمضان زاده، محسن میردامادی، فیض الله عرب سرخی و علیرضا رجایی را هم گذاشته بودند تا از حسن شهرت آنها برای داغ کردن تنور انتخابات نمایشی استفاده کنند.
اما اکنون همسران سه تن از این افراد و فرزند یکی دیگر از آنها در گفت و گو با کلمه، به تکذیب بیانیه منتشر شده در سایتهای امنیتی و تاکید بر موضع مندرج در بیانیه ۳۶ نفره زندانیان سیاسی پرداخته اند.
آقای میردامادی امضای چنین بیانیه ای را تکذیب کرد
زهرا مجردی، همسر محسن میردامادی دبیر کل دربند جبهه مشارکت ایران اسلامی، با تاکید بر اینکه در ملاقات کابینی هفته ی قبل آقای میردامادی امضای چنین بیانیه ای را تکذیب کرده و با اظهار تعجب از این تکذیبیه ی جعلی گفته است که چنین چیزی وجود ندارد، به خبرنگار کلمه می گوید: واقعا اگر آقایان اینقدر نیاز دارند که از زبان اصلاح طلبان مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنند معلوم نیست چرا تلاش نمی کنند اشتباهاتشان را جبران کنند، به جای اینکه با چنین اخبار کذبی وارد صحنه شوند.
همسر رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم با اشاره به نظر محسن میردامادی در این باره، تاکید می کند: حداقل شرایط برای شرکت در انتخابات هم مهیا نیست چه برسد به اینکه آدم بخواهد مردم را برای شرکت تشویق کند.
زهرا مجردی که خود عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی است، همچنین خاطرنشان می کند: من فکر می کنم آقایانِ اصول گرا به جایی نرسیده اند که بخواهند با هم کنار بیایند و از این رو خواسته اند که یک حرکت ایذایی هم داشته باشند.
این فعال سیاسی با اشاره به اینکه متن آن به اصطلاح بیانیه، کاملا تحلیلی است و اینگونه تحلیل ها هم که مشخص است از کجا آب می خورد؛ می افزاید: همه می دانند مسوولین سایت عصر ایران از مسوولین اطلاعات سپاه هستند. واضح است که این یک پروژه جدید است. اینکه از طرف اصلاح طلبان مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنند.
وی با بیان اینکه آقایان در تحلیل های خودشان می فهمند که به حضور اصلاح طلبان نیاز دارند تصریح می کند: وقتی به این شکل وارد می شوند و پافشاری می کنند روی اشتباهات و فجایعی که در این دو سال و نیم اخیر به وجود آوردند، به هر حال عجیب است. راهش این است که سعی کنند اشتباهات گذشته را جبران کنند.
زهرا مجردی تصریح می کند: اگر می خواهند راهی باز کنند و با وارد کردن اصلاح طلبان به میدان و استفاده از وجهه آن ها برای حضور مردم، حداقل باید شرایط را برای جامعه مهیا کنند.
وی با تاکید بر شروط آقای خاتمی، می گوید: باید زندانیان سیاسی را آزاد کنند و آزادی رسانه ها و اطلاع رسانی واقعی را تحقق ببخشند، نه اینکه یک راه کج دیگر را پیش گرفته و یک پروژه اشتباه دیگر را دوباره اجرا کنند.
همسر محسن میردامادی در پاسخ به اینکه دلیل اصلی این رفتارها چه می تواند باشد، تاکید می کند: به هر حال من فکر می کنم آقایان می دانند که اگر بخواهند فضای رقابتی ایجاد کنند و مشارکت مردم را در انتخابات جلب کنند، به حضور اصلاح طلبان نیاز دارند. منتها به طور قطع معتقدم که طبق معمول راه را اشتباه می روند.
سی و شش زندانی سیاسی منتقد در زندانهای اوین، رجایی شهر و خوزستان با صدور بیانیه ای در باره انتخابات آتی مجلس، ضمن هشدار به مسوولان ارشد نظام درباره روند فعلی اداره کشور، تاکید کرده بودند که صلاح جنبش سبز و جریان اصلاح طلب در این است که در صورت برگزاری انتخابات سالم و آزاد به طور یکپارچه از آن استقبال کنند و در صورت ناسالم بودن آن، با انسجام و وحدت و داشتن برنامه، عامل مشروعیت بخش به انتخاباتی ناسالم و غیرقانونی نشوند.
عرب سرخی: اگر قرار بود چنین نامه ای بنویسیم امروز در زندان نبودیم
مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، هم که روز دوشنبه با همسرش در زندان اوین ملاقات داشته است، با تکذیب این نامه جعلی می گوید: موضع همسرم و بقیه نامبردگان کاملأ مشخص است و نیازی به تأکید ندارد. معهذا دیروز در ملاقات ، مجددأ هم بنده و هم دیگران از همسرانمان پرسیدیم و آنها قویأ این نامه را تکذیب کرده و ضمن تأکید بر مواضعشان اعلام کردند که اگر قرار بود چنین نامه ای بنویسیم در زندان نبودیم.
این همسر زندانی سیاسی در ادامه با اشاره به انگیزه های جاعلان این بیانیه، خاطرنشان می کند: معلوم می شود که اینها بر خلاف ادعاهایشان که اعلام کرده بودند نیازی به حضور اصلاح طلبان ندارند، خودشان هم می دانند که بدون این افراد که همیشه صادقانه به مملکت خدمت کرده اند و همواره سعی داشته اند مردم را در صحنه نگه دارند، انتخاباتی نخواهند داشت.
وی با اظهار تاسف از اینکه جاعلان بیانیه سعی نمی کنند از راه های درست مساله را حل کنند، بر حق قانونی زندانیان سیاسی برای پیگیری این جعل تاکید می کند و می گوید: هر چند که تاکنون هیچ شکایتی به نتیجه نرسیده است، اما حق ما برای پیگیری قضایی کاملا محفوظ است.
مریم شربتدار قدس خواسته زندانیان سیاسی را همان خواسته های حداقلی می داند که پیش از این از سوی سیدمحمد خاتمی عنوان شده است، و می افزاید: متاسفانه تاکنون نه تنها تلاشی در این خصوص مشاهده نشده است بلکه هر روز شاهد وخامت بیشتر اوضاع و دستگیری ها و فشارهای بیشتر بر زندانیان و خانواده های آنان هستیم.
وی در خصوص واکنش مقامات زندان اوین به درج بیانیه سی و شش نفر، از بازجویی هفته گذشته همسرش خبر می دهد و می گوید: هفته گذشته بعد از انتشار خبرهایی مبنی بر بردن مجدد آنها به ۲-الف و بازجویی در خصوص آن نامه، وقتی در ملاقات ایشان را دیدم، گفتند که بله برای زمانی خیلی کوتاه به آنجا بردند و اصرار داشتند که در خصوص نامه اعلام موضع کنیم و در مقابل، ما می خواستیم که مشخص کنند این سؤال را باید از موضع مطلع پاسخ دهیم یا متهم؟ و پس از صحبتهای بی نتیجه و تهدید به بازگرداندن آنها به ۲-الف، آنها را به ۳۵۰ بازگرداندند.
امضا کنندگان این بیانیه یکی از مهم ترین مشکلات امروز کشور در عرصه های مختلف از جمله انتخابات را ورود نهادها و نیروهای نظامی و امنیتی به این عرصه ها دانسته و نوشته بوند: این نهادها قانونا و عرفا از ورود به آنها منع شده اند. تنها در نظام های استبدادی است که اینگونه نهادها در امور سیاسی، اقتصادی، قضایی و امثال آن مداخله می کنند و هرچه استبداد در نظامی بیشتر و شدیدتر باشد، حضور نهادهای امنیتی و نظامی نیز در عرصه های مختلف بیشتر و پررنگ تر است. در کشور ما نیز سکاندار اصلی حوادث انتخابات سال ۸۸ و پس از آن این نهادها بودند و هستند که حضور آنها همچنان ادامه دارد و فضای امنیتی سنگینی را بر کشور مستولی و سایه افکن کرده اند.
عبدالله رمضان گفت اصلا از وجود چنین نامه ای خبر نداشته است
آسیه کریم زاده، همسر عبدالله رمضان زاده قائم مقام دبیرکل جبهه مشارکت که در بند دوالف زندان اوین محبوس است، نیز با اظهار تعجب از این بیانیه جعلی تاکید می کند: این بیانیه به هیچ عنوان واقعی نیست.
وی در گفتگو با خبرنگار کلمه تصریح می کند که وقتی من برای همسرم شرح دادم که امضایش پای بیانیه ای است که مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کرده است، تاکید کرد از وجود چنین بیانیه ای بی خبر است.
خانم کریم زاده با بیان اینکه حکومت به حضور این افراد برای جلب اعتماد نیاز دارد، ادامه می دهد: متاسفانه بسیاری از کارهای حکومت بر اساس دروغ پایه گذاری شده و اگر به اخبار و مطالب سایتهای خودشان هم رجوع کنیم می بینیم که مدت هاست یکسره در حال تکذیب کردن یک دیگر هستند و این بهترین دلیل برای اثبات این دروغ گویی هاست. و در این مورد خاص متاسفانه فکر میکنند که با این دروغ گویی ها می توانند اثر بیانیه های قبلی که صادر شده را از بین ببرند و زندانیان سیاسی را در عمل انجام شده قرار بدهند.
وی در ادامه می افزاید: متن بیانیه خیلی خنده دار و پیش پا افتاده است و به همین دلیل هیچ کس باور نمی کند که هیچ کدام از اینها که اسمشان زیر این بیانیه آمده است چنین نظری داشته باشند چه برسد به اینکه همگی آن را امضا کنند.
به گفته ی همسر سخنگوی دربند دولت اصلاحات، این بیانیه بسیار ناشیانه جعل شده است.
"آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش سبز"، "پایبندی همگان به قانون اساسی" و "فراهم شدن امکان برگزاری انتخابات سالم و آزاد" از اصولی بود که رییس جمهور اصلاحات برای پیش شرط حضور اصلاح طلبان در انتخابات مطرح کرد.
با همه فشارها نتوانسته اند داوود سلیمانی را بشکنند تا چنین نامه ای را امضا کند
فرزند داوود سلیمانی، عضو دیگر شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی، نیز با بیان اینکه این تکذیبیه صد در صد اشتباه است و پدرش امکان ندارد چنین بیانیه ای را امضا کند، تاکید می کند: پدر من بیمارند و ناراحتی قلبی و قند دارند اما تا به حال در بدترین و سخت ترین فشارها هم سربلند بوده اند و نتوانسته اند ایشان را بشکنند.
وی در گفتگو با خبرنگار کلمه خاطر نشان می کند: هر کس پدر مرا بشناسد متوجه می شود که ایشان تحت فشار و زور هم چنین بیانیه ای را امضا نمی کنند.
فرزند این فعال سیاسی تصریح می کند: پدر من همیشه از اقدامات و تصمیمات خود در زندان ما را مطلع می کند. و از آنجایی که در آخرین ملاقات در این باره هیچ نکته ای نگفتند و با توجه به اینکه دیگر فعالبن سیاسی ای که نام هایشان در این بیانیه جعلی امده بود در ملاقات ها تصریح کرده بودند که کذب است ما مطمئن هستیم که ایشان اصلا از این نامه خبر هم ندارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر