ندای سبز آزادی: فرید صلواتی روزنامه نگار اصفهانی و افشا کننده ماجرای تجاوز در خمینی شهر از زندان آزاد شد
به گزارش ندای سبز آزادی، فرید صلواتی از فعالین و روزنامه نگاران اصفهان پس از یک هفته بازداشت از زندان آزاد شد. وی که از نوادگان علامه جعفری می باشد در 22 خرداد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و تا کنون نیز تحت بازجویی بوده است.
پس از ماجرای هولناک تجاوز به زنان در خمینی شهر اصفهان فرید صلواتی اولین کسی بود که پرده از این ماجرا برداشت و باعث شد تا خبر تجاوز به زنان که توسط عده ای ناشناس صورت گرفته بود در رسانه منعکس و منتشر شود. او پس از انتشار این خبر در 22 .خرداد ماه توسط مامورین امنیتی بازداشت شد
مریم شربتدار قدس در نامه ای به همسرش فیض الله عرب سرخی که از روز گذشته همراه با ۱۱ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ در اعتراض به شهادت هدی صابر نوشت: به اعتصاب غذایت ادامه بده و بگذار تمام دنیا بدانند اینجا کجاست. اگر تا کنون از همه ی آزادگانی که دست به اعتصاب غذا می زدند درخواست می کردم ادامه ندهند اینک برای این کار بزرگ بر تو آفرین گفته و می خواهم ادامه دهی تا زمانی که دیگر شاهد به بند کشیده شدن هیچ اندیشه ای نباشیم.
به گزارش کلمه، متن این نامه به شرح زیر است:
باسمه تعالی
به تو افتخار می کنم همسر قهرمانم که تا پای شهادت نیز ایستاده ای.
به اعتصاب غذایت ادامه بده و بگذار تمام دنیا بدانند اینجا کجاست. اگر تا کنون از همه ی آزادگانی که دست به اعتصاب غذا می زدند درخواست می کردم ادامه ندهند اینک برای این کار بزرگ بر تو آفرین گفته و می خواهم ادامه دهی تا زمانی که دیگر شاهد به بند کشیده شدن هیچ اندیشه ای نباشیم. ادامه بده تا آنجا که لااقل شرمنده ی جوانانی که از دو سال گذشته تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بوده اند نباشیم.
بگذار دنیا بداند که اگر در آن سوی زمین یک بابی ساندز دارند که به او افتخار می کنند دیار ما پر است از بابی ساندزهای افتخار آفرینی که مرگ با عزت را به نادیده گرفته شدن حقوق شهروندانشان ترجیح می دهند.
عزیزترینم خود و تو را به تقدیر می سپارم و منتظر می مانم تا ببینم سرنوشت در روزهای آینده چه هدیه ای برای تولدم برایم در نظر گرفته است.
کسی چه می داند فردا چه خواهد شد… اما چون توکلم به خدای متعال است و او جز خیر نمی خواهد صبر می کنم و می گویم هر چه از دوست رسد نیکوست.
در انتها از دیگر جوانان غیرتمند اعتصاب کننده تقاضا دارم دست از اعتصاب غذا بکشند که کشور و مردم به چنین جوانان آزاده و دلسوزی بیشتر نیازمند است و بدانید که در پیشگاه خداوند، روسفید و آزادید.
یک عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت که ضمن احترام برای گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران، از پذیرش وی معذوریم.
به گزارش عصر ایران به نقل از خانه ملت، رئیس کمیته حقوق بشر مجلس با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران، گول بازی آنان را در زمینه حقوق بشر نخواهد خورد، افزود: گزارشگر ویژه حقوق بشر از جانب سازمان ملل برای ما پذیرفتنی نیست چراکه اهداف پنهان و اغراض سیاسی پشت قطعنامه حقوق بشر علیه ایران را به خوبی میشناسیم و ایران تنها یک رابطه متوازن را میپذیرد و زیر بار فشارهای سیاسی نمیرود.
زهره الهیان عضو کمیسیون سیاست خارجی در نطق پیش از دستور با عرض احترام به گزارشگر تعیین شده خاطر نشان کرد: برای این گزارشگر که وزیر امور خارجه مالدیو و فردی مسلمان است احترام قائلیم و دعوت میکنیم برای دیدار از جاذبههای گردشگری ایران به کشور ما بیایند.
نقض حقوق بشر در غرب
الهیان حاشیه سازی پیرامون پروژه هستهای و اعمال جنگ نرم را بازی جدید آمریکا و انگلیس علیه نظام اسلامی ایران معرفی و تاکید کرد: آیا بهتر نیست که این کشورها به جای جوسازی در خصوص حقوق بشر در دیگر کشورها به رفع موارد نقض حقوق بشر درجوامع خود بپردازند؟
وی ادامه داد: حمله به دانشجویان و رحم نکردن به آنها حتی به یک دانشجوی معلول و صحنههای دلخراش در انگلیس از مسائلی است که باید در شورای حقوق بشر به طور جدی بررسی شود و آمریکا که خود در شورای عالی حقوق بشر سازمان ملل رکورددار نقض حقوق بشر است، خود را محور حقوق بشر در دنیا میداند و برای سایر کشورها گزارش حقوق بشری منتشر میکند.
الهیان با اشاره به حمایت آمریکا، انگلیس و لابیهای صهیونیستی از منافقین و ایرانیان فراری تاکید کرد: این کشورها تلاش دارند با فشار بر سیاست مداران و مجالس کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا و کنگره امریکا، ایران را ناقض حقوق بشر معرفی کنند هرچند پروژه اخیر آنها در برزیل با همکاری لابی صهیونیست با هوشمندی و درایت “دیلما روسف” رییس جمهور محبوب برزیل به نتیجه نرسید.
وی با اشاره به شکست طرح توطئه علیه روسف رییس جمهور برزیل تاکید کرد: آیا بهتر نیست مدعیان حقوق بشر به جای دخالت و طرح ادعاهای بیمورد در خصوص وضعیت حقوق بشر در کشورهای دیگر به وضعیت اسفبار زنان بحرینی و بازداشتها و شکنجهها و حکم اعدام در دادگاهها ی غیر علنی فکر کنند و مهر سکوت ننگین خود را بشکنند و یا شعار دفاع از حقوق زنان سر ندهند.
گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی حقوق بشر ایران
احمد شهید ۴۷ ساله سیاستمدار سابق و فعال حقوق بشر مالدیوی در جلسه روز ۱۷ ژوئن شورای حقوق بشر ملل متحد به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران انتخاب شد.
شهید نخستین گزارش خود درباره وضع حقوق بشر در ایران را در پایان تابستان امسال و در نشست سپتامبر ۲۰۱۱ به کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل ارائه خواهد داد.
شهید اعلام کرده است که برای تهیه گزارش از وضع حقوق بشر در ایران در این مدت به کشورمان سفر خواهد کرد .
این فعال حقوق بشر مالدیوی نخستین گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در ایران است که مسلمان می باشد و پیش از این دو گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران مسلمان نبوده اند . به نظر می رسد دلیل انتخاب یک مسلمان برای این سمت تسهیل در برقراری ارتباط وی با دولت ایران بوده است.
سید ضیاء الدین نبوی، دانشجوی ستاره دار و سخنگوی شورای دفاع از حق تحصیل، در شب ۲۵ خرداد ۸۸ و تنها ساعاتی پس از اتمام راهپیمایی عظیم مردمی در اعتراض به نتیجه اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری، به همراه چند تن از دوستانش بازداشت شد.
او که در روند چهار ماهه بازجویی هایش به شدت تحت فشارهای روحی و جسمی قرار گرفته بود سرانجام توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به قضاوت قاضی پیرعباسی، به ۱۵ سال زندان (۱۰ سال از آن حبس در تبعید در شهرستان ایذه) و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ده سال حبس در تبعید تبدیل شد. ضیا نبوی در اول مهرماه ۸۹ به زندان کارون اهواز تبعید شد. در اردیبهشت ماه سال جاری و پس از انتشار نامه ای از او خطاب به محمدجواد اردشیر لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه، که به توصیف وضعیت اسف بار زندان کارون اهواز و شرایط غیرانسانی حاکم بر آن می پرداخت، ضیا نبوی به زندان دیگری به نام اردوگاه کلینیک در اهواز منتقل شده است که شرایط به نسبت بهتری در مقایسه با زندان کارون دارد.
25 خرداد امسال دو سال تمام از حبس ضیا نبوی می گذرد و این در حالی است که وی تاکنون از هر گونه مرخصی محروم بوده و بیش از هفت ماه از این مدت را در زندانی در تبعید و در شرایطی بسیار دشوار و غیرقابل تصور گذرانده است. با این همه، نامه هایی که گهگاه از او منتشر شده و روایت کسانی که مدتی در بند ۳۵۰ اوین با او هم بند بوده اند از صبر بی اندازه و روحیه ی بسیار بالای او حکایت دارد، تا جایی که حتی در برخورد با چنین روند ناعادلانه و ظالمانه ای، بدون هیچ کینه ای و با لحنی بسیار منصفانه و آرام سخن می گوید.
در اسفندماه سال ۸۹، وی حدود دو هفته را در سلول های انفرادی وزارت اطلاعات در اهواز به سر برد. در مدت این دو هفته بازجویی، ضیا در انفرادی اشعاری را برای دوستان خود سروده است. هر یک از این اشعار حکایت از این دارد که ضیا در تبعید نیز با وجود تمام دشواری ها طبع ظریف و روحیه شوخ طبع خود را حفظ کرده است.
شعر* زیر را ضیا در انفرادی سروده و سپس از قول بازجو پاسخ طنزآمیزی به خودش داده است:
از بودن خود در این جهان حیرانی
از سر جهان و رمز جان پنهانی
درمانده در این پرسش دیرین که چه ام ؟
پندار غلط نموده ای انسانی ؟
با کشتی جان بی هدف و بی پروا
سرمست در این شط زمان می رانی
مردم به خیالی که قرارت بینم
بر هر گذری به یک نفس مهمانی
خوبی و بدی به چشم تو یکسان است
جامنده ای از سلسله رندانی
آخر تو که حد آدمی تنگت بود
اندر عجبم که چون در این زندانی ؟
بر بازی ایام بسی خنده زنی
غوغای درون بدین حیل بنشانی
با محتسبانی که به جرمت بستند
محاجه مکن که جرم خود میدانی
سید چو فلک تو را به بازی خواندست
اندیشه مکن که مرد این میدانی
پاسخ بازجو:
ای سید احمق که کنون زندانی
ابله تو چرا چنین رجز میخوانی
اندر عجبم دوا و درمانت چیست؟
آخر تو چه مرگت است خود میدانی؟
یک دم بنشین و در پی فتنه نباش
مردک تو چرا جفت و لگد میرانی
با این همه حکمی که تو را پروردیم
آدم نشدی به گاو و خر میمانی
با این همه بادی که تو در سر داری
ده سال تمام پیش ما مهمانی
علاوه بر این، غزل هایی نیز برای دوستانش سروده و مستقیما آنها رو مورد خطاب قرار داده است. یکی از آنها، شعری است خطاب به دوستش حسین نورانی نژاد از جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی است که مدتی را در بند ۳۵۰ اوین با هم هم بند بوده اند
در یک شب وحشت زا، یک جلوه ی نورانی
در این برهوت غم، یک لحظه ی بارانی
با اینهمه تنهایی، یک هم سخن خوش ذوق
با اینهمه خاموشی، یک دوره غزلخوانی
از گردش این گردون، یک مرد برون افتاد
یک دوست دردآگه، یک یاور پنهانی
در دور و زمانی که گویی همگان کورند
احسنت بر آن دیده، آن چشم چراغانی
نازک دل و حساسی، گنجینه ی احساسی
هنگامه ی درد و غم، چون ابر بهارانی
با این دل سودائی هرگز نشوی مجموع
چون خاطرت آکنده ست از شوق پریشانی
آرام نمی دانی، آسوده نمی مانی
جان شیفته را زیبد این بی سر و سامانی
لاف وَرَع و تقوی، جانم تو فروبگذار
از جنس خود مائی، دانم که چه داغانی!
دانم که نظربازی، بیهوده مکن بازی
چون خرقه دراندازی، در حلقه ی رندانی
هم صحبت ما بودی، در جامه ی زندانی
اکنون که برون گشتی دلواپس یارانی
گفتم که حسین ای دوست زین بادیه بیرون شو
ترسم بگدازاند این راه بیابانی
در بازی ای داخل شو کآخر نَسَقی دارد
این قاعده معیوب است ترسم که فرومانی
وعظت چه کنم بی جا چون خود ننیوشم پند
بر خاطر من نگذشت اندیشه ی آسانی
سید که همین دیشب یکبارگی شاعر شد
مانده ام ز کجا آورد این طبع و سخندانی!؟
و شعر بسیار لطیفی که برای روستای محل سکونتش، «چَه سَر» سروده است: «دگران بیخبرند از دل آتشگینم»
برای “چَه سَر” روستای خودم؛
چَه سَر ای قبله من بی تو بسی مسکینم
روز و شب فکر تو اَم خواب تو را می بینم
غم ایام و زمان چون که ز من یاد کند
شوق دیدار و وصال تو بوَد تسکینم
یاد هست َت پسری، تیر و کمانی در دست
من همان کودک شهریِّ زبان شیرینم
من همانم که ز باغ تو هلو می دزدید
من همان بچه شیطان و شر پیشینم
من همان پرسه زن بی سر و بی سامانم
من همان بیدل حیرت زده ی دیرینَم
همه از جانب ده عازم شهرند امّا
من سودا زده وارونه بوَد آئینم
وَه چه شبها که به زیر آسمانت خفتم
به خیالی که چو ماه و زحل و پروینم
متعجب بُدَم از اینکه چرا بی بالم
یا که آخر چه کم از شب پره و شاهینم
فکر می کردم که تنم می گذرد از دیوار
آخر همجنس بُدیم، این که منم، من اینم
می لمیدم به هر آنجا که هوس می کردم
وَه چه سنگ و گِل و خاری که بُده بالینم
با نَم و برگ و گیاهان تو اَم فرقی نیست
به زمانی که کنار چمنت بنشینم
تورنه بادت بدنم را چو نوازش می کرد
به گمانم که هماغوش یکی سیمینم
خنده ها بود مرا بی سبب و بی هنگام
گوئیا عالم هستی بکند تحسینم!
ز تنفس به هوای تو چنین دلشادم
ز صفای برکه های تو چنین بی کینم
به صدای جوی آبت دل من مشتاق است
ز نوای بلبلانت همه آهنگینم
به تمنای بِسودن بَرِ تو آواره ام
به تماشای یکی کوه تو من بی دینم
به زمین و کوه و بادت هم صاحب جاهم
به مقام و مال و معشوقه بسی مسکینم
در هوایت بپرم چون پر کاهی هر سو
در قفای تو به اندازه غم سنگینم
بر سر کوه تو گر زین ره غم باز رسم
نعره ها می کشم آن سان که کند رنگینم
گر از این دیر فنا رخت سفر بر بستم
شوق دارم که به خاک تو کنند تدفینم
به خدا حسن من از حد زبان بیرون است
بهتر آن است که دامان سخن برچینم
سید این نظم پریشان تو همین فهمی و بس
دگران بیخبرند از دل آتشگینم
*به نقل از وبلاگ شخصی پیمان روشن ضمیر
ندای سبز آزادی: کمپین هر ایرانی یک صدا در حمایت از اعتصاب غذای ۱۲ زندانی سیاسی آغاز به کار کرد.
به گزارش کلمه، این کمپین در اطلاعیه آغاز به کار خود اعلام کرد: روزهایی را از سر میگذرانیم که رهبران جنبش مردم ایران را ماههاست به بند کشیدهاند و نگذاشتهاند کوچکترین صدایی از آنها به مردم برسد. روزهایی که مردم موظفند برای ادامهی حیات مبارزه روی پای خود بایستند و به هیچ نیرو و فرماندهی متکی نباشند. روزگاری را میگذرانیم که در آن ارزشمندترین و شریفترینها به وحشیانهترین صور موجود در روز روشن در خیابان و یا در بهداری زندان مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و به قتل میرسند.
آنها اعلام کرده اند که ایرانیان چهارگوشهی جهان از امروز با فرستادن پیامهای صوتی و تصویری خود از گوشه و کنار دنیا صدای حمایت و همدلی خود را به این عزیزان دربند و خانوادههای نگرانشان برسانند و حمایت همهجانبهی خود را از این حرکت سیاسی اعلام کنند.
آنها درباره روش انجام این کار اعلام کردند که کافی است یک فایل صوتی یا تصویری سه دقیقهای از حمایت خود با هر زبان و لهجهای که دارید را به آدرس ایمیل everyiranianonevoice@gmail.com فرستاده شود.
این کمپین معتقد است : امروز هر ایرانی یک صداست. مبارزه را این بار با بلند کردن صدای خود در حمایت از دوازده زندانی سیاسی دربند زندگی خواهیم کرد.
حضور پرشور اما ساکت معترضان سبز در راهپیمایی آرام دومین سالگرد 22 خرداد 88 در تهران زنده و پویا بودن جنبش سبز را بار دیگر به نمایش گذاشت . پس از دوسال و به رغم فراز و فرودهای پیموده شده و هزینه های گرانی که برای پیشبرد جنبش سبزآزادیخواهانه و عدالت طلبانه پرداخت شده است ، و به رغم همه تمهیدات و تبلیغاتی که آقتدارگرایان برای مهار و کنترل این جنبش بکار بسته و هر روز خبر از به پایان رسیدن و مردن فتنه داده و می دهد حضور خیابانی سبزها اثبات کرده که این جنبش ریشه در درون و عمق جامعه ما دارد و هر روز که می گذرد بر عمق و گستره آن افزوده می شود چراکه گذر زمان بر رسوایی هرچه بیشترسرکوبگران و درستی حرف ها و مدعاهای راهبران جنبش سبز افزوده است و امروز در درون حاکمیت آتشی را درافکنده است که هر باند و جناح در پی حذف دیگری به بهانه انحراف فکری وآلودن به مفاسد مالی و دراصل بدلیل ناکارآمدی حاکمیت در اداره کشور و فساد مالی و اداری گسترده وفراگیر است .
در دو سال گذشته حاکمیت که در ابتدا می توانست برخوردی منطقی وقانونی و اقناعی با معترضان داشته باشد و با تکیه بر خرد جمعی راهی کم هزینه و پرفائده را در ارتباط با معترضان به نتیجه انتخابات بطور خاص و در ارتباط با شهروندان بطور عام در پیش گیرد در دام تحلیل برخی نهادهای نظامی و امنیتی گرفتار آمد که در دوران تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری دهم ، انتخابات را به انقلاب مخملی تاویل و تحویل می کردند و برهمین پایه برنامه عمل تدوین کرده و به انجام کودتا پرداختند . نوار سخنرانی سردار مشفق که خواسته یا ناخواسته از درون این نهادها بیرون زد شاهدی محکم در این باره است. گرفتاری حاکمیت در این دام زمینه ساز اشتباهات و خطاهای پی در پی و مشروعیت زدایی شده است که متاسفانه تا امروز ادامه داشته ، و دلیل بارز آنهم این است که حاکمیت به رغم حضور میلیونی افراد معترض در راهپیمایی روز 25 خرداد 88 و دیگر روزها هرگز حاضر نشد که وجود معترضان و صدای آنها را به رسمیت شناسد و همواره در پی نایده گرفتن وانکار جنبشی برآمد که تخمش را عملکرد نادرست و مسئله دار خودش کاشت و کودتای انتخاباتی بدان آب داد .از اینرو درست در زمانی که حاکمیت سرخوش از سرکوب و مهار جنبش و پایان فتنه بدلیل غیبت بیش از یکساله خیابانی معترضان بود دعوت رهبران جنبش سبز به راهپیمایی حمایت از جنبش های مردمی تونس و مصر و حضور میلیونی سبزها در 25 بهمن ماه 89 آنها را غافلگیر ساخت و این بار ناچار شد برخلاف سیاست انکار جنبش سبز ، آنرا از طریق حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و همسرانشان به عنوان رهبران این جنبش برسمیت شناسد . آنها فکر می کردند که با این حبس و قطع ارتباط رهبران با بدنه ، جنبش از حرکت باز می ایستد اما با تمهیدی که از سوی رهبران جنبش برای فعالیت شورای هماهنگی راه سبز امید شده بود و با به میدان آمدن این نهاد و تداوم تظاهرات اعتراضی نشان داد که افراد جنبش سبز به آن بلوغی دست یافته اند که در غیبت رهبران نیز راه را ادامه خواهند داد و...
قطعا برای همه آنانی که در عمر دوساله جنبش در هرسطحی حضورفعالانه داشته اند این دوسال سخت و دشوار و بقولی عمری بوده، و ممکن است برخی از به نتیجه نرسیدن جنبش خسته و ناامید شده باشند اما باید دانست در پهنه تاریخ این دوسال همچون چشم برهم زدنی بوده است و برای پخته شدن و به نتیجه رسیدن جنبش هنوز نیاز به زمان است . برای اینکه اگر جنبش اینگونه زمانبر نشده بود افراد جنبش به خیلی از آسیب ها و عفونت هایی که در نظام سیاسی موجود لانه کرده است آگاه نشده و وجوه سلبی ای از حکومت و حکومتداری را که در آینده باید اصلاح کرد متوجه نمی شدند . درعین حال به رغم گذشت این دوسال و همه بحث ها و گفتگوهایی که انجام شده و با توجه به تنوع و تکثری که در جنبش سبز وجود دارد خرد جمعی جنبش هنوز موفق به منشوری نهایی که در برگیرنده همه وجوه اثباتی و اجماعی اهالی جنبش باشد نشده است هرچند دستیابی به دو ویرایست منشور جنبش سبز را باید غنیمت شمرد . زمانبر بودن به افراد جنبش کمک می کند تا دراین باره به بحث و گفتگوی بیشتر بپردازند و بر روی منشوری که بتواند ترسیم و تصویری از مطالبات اجماعی و در برگیرنده جنبش برای آینده باشد تمرکز و توافق کنند و از این طریق هم افزایی بیش از پیش نیروهای درونی جنبش را فراهم آید و افق روشنی را بروی همه کسانی که به آینده ایران می اندیشند ، باز نماید.
جنبش سبز در طی مسیر اهداف و راهبردهای خود را یافته است ، اهداف عبارتند از حاکمیت قانون (اجرای بدون تنازل قانون اساسی) ، تحقق مردمسالاری ،و دستیابی به آزادی و عدالت همه جانبه . و راهبردهایی همچون آگاهی بخشی ، حضورخیابانی ، مصالحه و مذاکره ، و انتخابات آزاد و سالم . این راهبرد ها در پیوستگی باهم معنا می یابند و باید آنها مکمل یگدیگردانست و قطعا کاربرد جدا جدای آنها معنا و مفهوم ندارد و باید با توجه به مقتضیات و شرایط و در یک همبستگی کامل در ارتباط با اهداف جنبش بکار گرفته شوند ، و البته انتظار می رود که با ابتکار و خلاقیت نیروهای درونی جنبش بتوان راهبردهایی جدیدی را هم به اینها اضافه کرد که تسهیلگر راه دستیابی به اهداف جنبش باشد .
در یک نگاه تاریخی می توان دریافت که جنبش سبز از پایدارترین جنبش های تاریخ معاصر و با گفتمانی نو در قله تکاملی تاریخ ایران ایستاده است که وجوه عقلانی ، مسالمت آمیز و خشونت گریزبودن، درون زا بودن ، حقوق محوری و تکیه بر مردم آنرا از جنبش های گذشته متمایز و ممتاز می سازد و یقینا می تواند طلایه دار تحولاتی بس ژرف و سازنده در کشورمان باشد . نجات نظام سیاسی موجود در روی آوری به این جنبش و گفتمان نو آن نهفته است چراکه امروز نه تنها گفتمان و قرائت رسمی حاکمیت از اسلام و انقلاب از کمترین جاذبه ای در جامعه به ویژه برای نسل جوان برخوردار است بلکه شکست و ناکارآمدی مفرط در اداره کشور به حدنهایت رسیده و چاره ای جز تغییر و اصلاح باقی نگذاشته است . از نگاه راهبران جنبش سبز چون ایران را برای همه ایرانیان می خواهند این جنبش سر ستیز با افراد و نهادهایی خاص را ندارد بلکه همه را به اصلاح امور و رعایت حقوق شهروندان فرا می خواند و آنقدر بر این دربسته حاکمیت خواهد کوبید تا در باز شود . موج تحول و دموکراسی خواهی که در میان کشورهای منطقه افتاده است و نظام های استبدادی یکی پس از دیگری درحال دگرگونی یا سقوط اند خود بهترین شاهد براین موضوع و مدعاست و قطعا جمهوری اسلامی ایران نمی تواند خود را از دامنه تاثیراین تحولات برهاند . هرچند بنظر می رسد جنبش سبز ایران سردمدار این سلسله جنبش ها در کشورهای منطقه بوده است و بعضا آنها زودتر به نتیجه رسیده اند اما باید در نظر داشت که فاصله بین مطالبات جاری در جنبش سبزملی ایران با این جنبش ها راز زمانبری آنرا تفسیر می کند و باردیگر کشورمان پیشتاز در دستیابی به الگویی از مردمسالاری خواهد شد که در این کشورها غائب است و تحققش نیاز به زمان بیشتر دارد.
دوسالگی جنبش سبز را درابعاد دیگری همچون طی مراحلی که پیموده است نیز می توان مورد توجه قرار داد و نامگذاری کرد اما به جد می توان گفت که دوره کنونی جنبش را باید دوره بسط و ارتقاء آن دانست و باید تمام توان دورنی افراد جنبش مصروف این امر در جهات نظری وعملی شود . این شعار که جنبش سبز جنبش زندگی است باید بگونه ای تئوریزه و عملیاتی شود که هرشهروندی در زندگی روزمره خود احساس مشارکت در آنرا بنماید و بشود از ارزش افزوده ای که هر فرد در هر حدی برای پیشبرد این جنبش تولید می کند برای بسط و ارتقاء و همبستگی جنبش استفاده کرد . اگر روزی شعار "هر شهروند یک ستاد " برای پیروزی موسوی در انتخابات داده می شد ، و پس از کودتای انتخاباتی این شعار به "هرشهروند یک رسانه " برای آگاهی بخشی در مقابله با سرکوب و سانسور حاکم تبدیل شد و کارآمدی خود را نشان داد ، در شرایط غیبت و حبس خانگی دو رهبر شعار "هر شهروند یک رهبر" باید راهنمای عمل افراد جنبش در هر سطحی باشد و هر فرد جنبش باید در هرحدی که می تواند در این باره تلاش نماید . باید به این نکته متفطن بود که در عرصه عمل اجتماعی و در جنبشی بوسعت جنبش سبز نمی توان انتظار داشت که همه افراد به یک گونه عمل کنند و حاضر به پرداخت هزینه های یکسانی باشند بلکه از هر فردی باید انتظاراتی متناسب با ظرفیت و توانایی ها و دانشش داشت ، و از اینرو در راهبری جنبش باید بر روی شیوه هایی تکیه و تاکید شود که هزینه های مترتب بر آنها بگونه ای باشد که بتواند بیشترین افراد را به همراهی وا دارد و جنبش را با زندگی روزمره شهروندان پیوند زند و راز و رمز پایداری جنبش تاکنون در رعایت همین امر بوده است که باید بیش از پیش با غنا بخشی به شیوه ها برآن افزود .
توضیح ضروری : برای پرهیز از هرگونه بهانه گیری توسط بهانه گیران یاد آور می شود که آنچه آمد تحلیل و برداشت من به عنوان یکی از همراهان و افراد کوچک جنبش سبز است و بنده هیچ داعیه ای به عنوان سخنگو یا حتی چهره شاخص جنبش سبز را ندارم و اگر دیگران به هر عنوان و دلیلی از این القاب برای بنده استفاده کنند ارتباطی به من ندارد . همه هم و غم من این بوده و خواهد بود که به عنوان عضوی کوچک از این جنبش سبز بزرگ و ملی بتوانم به ایفای مسئولیتی که دراین باره احساس می کنم بپردازم و هرچند خود را در این باره ناتوان و خجل می بینم اما امیدوارم با نقد و انتقاد و همراهی دیگر همرهان سبز بتوانم رو به مقصد باشم و اگر کمک چندانی نمی کنم خار و سنگ راه هم نباشم .
ندای سبز آزادی: نماینده ارومیه از امضای نامهای برای استیضاح وزیر امور خارجه به خاطر انتصاب ملکزاده بهعنوان معاون وزیر امور خارجه خبر داد و گفت: ۱۵ نفر از چهرههای شاخص اصولگرای مجلس هشتم زیر این نامه را امضا کردهاند.
به گزارش آفتاب، نادر قاضیپور، از تصمیم جدی نمایندگان اصولگرای مجلس هشتم برای استیضاح "علی اکبر صالحی" وزیر امور خارجه خبر داد.
نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: نامه استیضاح وزیر امور خارجه تا این لحظه به امضای ۱۵ نماینده از چهرههای شاخص اصولگرایان مجلس هشتم رسیده و بسیاری دیگر از نمایندگان نیز در حال امضا کردن این نامه هستند.
وی همچنین افزود: "روحالله حسینیان"، "احمد توکلی"، "حمیدرضا کاتوزیان، "حسین نجابت" و "جواد جهانگیرزاده" از جمله نمایندگانی هستند که تا این لحظه نامه استیضاح "علیاکبر صالحی" را امضا کردهاند.
عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس دلیل تلاش مجلس برای استیضاح "علیاکبر صالحی" را نفوذ جریان انحرافی در بدنه وزارت امور خارجه و انتصاب "محمد شریف ملکزاده" یکی از چهرههای اصلی شورای عالی ایرانیان خارج از کشور بهعنوان معاون این وزارتخانه اعلام کرد.
طرح استیضاح هر وزیر با امضای ۱۰ نماینده قابل بررسی است.
سؤالات طرح شده به شرح زیر، مسائل و چالش های فکری جامعه امروز در حوزه های مختلف را از دید نگارنده در بر می گیرد:
1- با توجه به وابستگی بسیار زیاد تولید داخلی به انرژی و افزایش بیش از پانصد درصدی متوسط قیمت حامل های انرژی، سیاستهای جاری تحت عنوان "هدفمند سازی یارانه ها"، چه راه حل هایی را پیش روی تولید کنندگانِ محصولات کشاورزی، صنعتی و خدماتی قرار داده است؟
2- کاهش نرخ سود تسهیلات، بصورتی که در سال جاری به اجرا درمی آید، آیا اقدامی در جهت حمایت از تولید است یا محدود کننده آن؟ انجام اقدامات مشابه در سالهای گذشته چه درسهایی به سیاست گذاران داده است؟
3- سیاستهای بکار گرفته شده در افزایش قیمت انرژی، چه سازوکارهایی را برای افزایش تولید انرژی، اعم از برق، فرآورده های نفتی و گاز پیش بینی کرده است؟ آیا شرایط جاری در مقایسه با گذشته برای تولید کنندگان انرژی بهتر است یا بدتر؟
4- به نظر می رسد که پیامدهای مثبت افزایش قیمت انرژی، محدود به اثر آن بر مصرف کننده است. آیا علامت دهی قیمت های جدید به مصرف کننده بتدریج در طول زمان کاهش پیدا می کند، افزایش پیدا می کند یا بدون تغییر می ماند؟
5- می توان به راحتی محاسبه کرد که میزان تعهدات سازمان هدفمند سازی یارانه ها در پرداخت به خانوارها و تولید کنندگان، به مراتب بیش از منابعی است که از افزایش قیمت انرژی جمع آوری می شود. پرداخت مبلغی بسیار بیش از مبالغ مبتنی بر تراز بودجه سازمان هدفمند سازی یارانه ها، منجر به آن شد که خانوارها و جامعه در کل، به راحتی و با ملایمت، افزایش جهشی قیمت ها را بپذیرند. اما انتظارات رفاهی شکل گرفته، در طی زمان در آینده، تا چه اندازه با واقعیت منطبق خواهد بود؟
6- با توجه به افزایش جهشی قیمت انرژی و کاهش نرخ سود سپرده ها، تحولات اخیر در بازار طلا و ارز تا چه اندازه قابل پیش بینی بود؟
7- منازعات سیاسی دو ماه اخیر در کشور، تا چه اندازه بر افزایش قیمت ارز و طلا مؤثر بوده است؟
8- تغییر سیاست اعمال تحریم بر علیه جمهوری اسلامی ایران و گسترش آن از حوزه تجاری به حوزه های مالی و در نتیجه اعمال محدودیت بر انجام معاملات مالی، تا چه میزان اثر بخشی تحریم را تحت تاثیر قرار داده است؟
9- آیا معاملات تجاری کشور به سمت انجام مبادلات تهاتری با کشورهایی خاص حرکت می کند و محدودیت های نقدیِ ارزی به تدریج جدی تر خواهد شد؟
10- آیا شرایط حاضر اقتصادی – اجتماعی و سیاسی، بهترین و مناسب ترین موقعیت برای ادغام وزارتخانه های کلیدی کشور است؟
11- پیش نیاز های منطقیِ ادغام دو وزارت خانه در هم چیست؟
12- با توجه به افزایش قیمت نفت و متورم تر شدن اقتصاد و نیز با توجه باینکه بزرگترین و مهم ترین بنگاه های اقتصادی کشور در محدوده 9 وزارتخانه ای قرار دارند که صحبت از ادغام آنها می رود ونیز با توجه به اینکه شیوه واگذاریهای انجام شده، همچنان مقامات دولتی در وزارتخانه ها را به عنوان متصدی بنگاه های واگذار شده حفظ می کند، آیا حجم عملیات و فعالیت های وزارتخانه های موجود نسبت به گذشته واقعاً کاهش پیدا کرده که بر اساس آن بتوان از تعداد وزرا کاست؟
13- آیا از نظر مدیریتی و افزایش شانس موفقیت، بهتر است "همه" ادغام ها "باهم" انجام شوند؟ ظرفیت تغییر در سازمان دولت و جامعه به چه میزان است؟
14- از آنجا که ارکان اصلی تصمیم گیری در مورد ادغام وزارتخانه ها متشکل از دولت، مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، نظراتی کاملاً متفاوت در مورد این اقدام دارند و نیز با توجه به تحولات بوقوع پیوسته در مهمترین وزارتخانه های کشور، آیا این امکان فراهم نبود که قبلاً هماهنگی های لازم انجام و بعد دست به اقدام زده شود؟
15- مدتهای طولانی است که اقتصاد ما گرفتار اتخاذ سیاستهای نامناسب در تنظیم نرخ ارز است. برخورداری از درآمدهای نفتی، چنین امکانی را ایجاد کرده است. به عنوان مثال، اصلی ترین عامل بروز بیماری هلندی، پایین نگاه داشته شدن نرخ ارز، علیرغم وجود تورم بالاست. بر این اساس، مدتهاست که اقتصاددانان نسبت به عواقب پایین نگاه داشتن نرخ ارز هشدار می دهند. نگرانی ناشی از این موضوع بویژه با افزایش قیمت انرژی جدی تر شد. با توجه به موارد ذکر شده، آیا نحوه افزایش صورت گرفته در نرخ ارز ظرف هفته های اخیر، واجد اثرات مثبت و جبران کاهش های اتفاق افتاده است یا تنها به بی ثباتی اقتصاد کلان کشور دامن می زند؟
16- نظر مشخص تصمیم گیرندگان دولت در مورد نرخ ارز چیست؟ آیا آنگونه که اعلام شده کاهش آن را در دستور کار دارند یا آنگونه که عمل شده با افزایش آن موافقند؟
17- آیا توالی درستِ اصلاحات اقتصادی، نیازمند اصلاح نرخ ارز در مرحله اول و اصلاح قیمت انرژی در مرحله بعدی نبود؟ به عنوان مثال، قیمت فوبِ خلیج فارس هدف گذاری شده در قانون هدفمندسازی یارانه ها، با تغییرات افزایشی نرخ ارز، مرتب در حال افزایش است و به این ترتیب، قیمت انرژی سوار بر قطار نرخ ارز است و به دنبال آن حرکت می کند!
18- آیا کاهش دستوری نرخ سود تسهیلات بانکی، کارایی عملکرد سیستم بانکی را افزایش خواهد داد یا کاهش؟
19- اعمال سیاستهای انبساط پولی، مبتنی بر افزایش پایه پولی، بازاری نسبتاً بزرگ و در حال رشد را برای بانکهای کشور اعم از دولتی و خصوصی بوجود آورده است. در صورتیکه به هر احتمالی، زمانی در آینده انضباط پولی در کشور برقرار شود، این مجموعه بزرگ از نهادهای پولی با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد؟
20- عدم همخوانیِ بارزِ مشهود، میانِ تحولات شاخص های بورس و متغیرهای بنیادی صنعت و تولید ناشی از چیست؟
21- اساساً بازار بورس در ایران، با توجه به مقیاس فعالیتها، تا چه اندازه میزان الحراره ای واقعی از وضعیت اقتصادی کشور است؟
22- مباحث انجام شده در مورد تحولات مبلغ دیه (مبتنی بر تغییر بهای شتر در طول زمان) و نیز سپرده گیری طلا در بانک ها، شواهدی دال بر این است که می توان تورم را در محاسبات نهادهای مالی وارد کرد. چرا نمی توان همین مبنای منطقی را در زمینه نرخ سود تسهیلات و سپرده ها اعمال کرد؟
23- نظر دستگاه های اصلی تولید کننده آمار (مرکز آمار ایران و بانک مرکزی جمهوری اسلامی) در مورد میزان اشتغال ایجاد شده در کشور چیست؟
24- با توجه به اینکه سال 1390، اولین سال اجرای برنامه پنجم است و در نتیجه برآوردهای کارشناسی سالهای برنامه، در مورد اولین سال برخوردار از دقتی بیشتر در مقایسه با سالهای بعد است، فاصله بسیار زیاد میان اشتغال هدف گذاری شده برای سال 90 که از سوی مقامات دولت اعلام شده و ارقام سال اول برنامه ناشی از چیست و کدامیک به واقعیت نزدیک تر است؟
25- اما سؤال پایانی آنکه نهادهای تولیدی، تجاری، اداری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هر کدام درگیر با مسائل بزرگ جداگانه ای به شرح زیر هستند:
نهادهای اقتصادی: افزایش جهشی قیمتِ انرژی، افزایش جهشی نرخ ارز، مشکلات مالی ناشی ار اعمال کنترل بر قیمت ها.
نهادهای بانکی: کاهش نرخ سود سپرده ها و اعمال کنترل (برای اولین بار) بر نرخ سود عقود مشارکتی و در نتیجه بروز مشکلات مالی برای بانک ها.
نهادهای تجاری: تشدید فشارهای تحریم و مواجهه با محدودیت در انجام معاملات مالی.
نهادهای اداری: پیامدهای حتی کوتاه مدت و روزمره مربوط به ادغام وزارتخانه ها و استقرار مدیریت های جدید در مهمترین وزارتخانه هایی که اتفاقاً متولی مهمترین تحولاتی هستند که دولت در زمینه واگذاریها و افزایش قیمت انرژی و پرداخت مستقیم یارانه ها به انجام رسانیده. وزارت صنایع و معادن (واگذاریها)، وزارت نفت و نیرو (افزایش قیمت انرژی) وزارت رفاه و تامین اجتماعی (پرداخت مستقیم نقدی) و ... .
نهادهای سیاسی: مسائل اخیر ایجاد شده میان قوای مختلف که بنظر می رسد وقت و توان همه مسئولین کشور را بخود مصروف کرده و منجر به تمرکز بسیار محدود بر موضوعات اقتصادی شده است.
نهادهای فرهنگی: مشغله های ناشی از تبیین نقش و جایگاه تاریخ و پیشینه ملی و ایرانی و ارزش های اسلامی و دینی و وزن و جایگاه نسبی هر یک نسبت به دیگری.
نهادهای اجتماعی: مشغله های فصلیِ بهار و تابستان و بحث های مرتبط با شدت مطلوب مواجهه با آزادی های اجتماعی در زمینه حجاب و غیره!
در زمان کودکی، در بازی های بچه گانه، شعری تحت این مضمون خوانده می شد: "هر کسی کارِ خودش، بارِ خودش، آتیش به انبارِ خودش". ظاهراً این مضمون، تنها مشغله کودکان نیست!
براستی برآیند این مشغله ها و چالش ها در کجا مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و حساسیت آن نسبت به نقطه بحرانی ارزیابی می شود؟
هر چند به فهرست ذکر شده می توان سؤالات بسیارِ دیگری را نیز اضافه کرد. اما شاید داشتن پاسخ برای حتی برخی از سؤالات ذکر شده، برای آنکه ما را به این نتیجه برساند که به آینده کوتاه مدت با آسودگی خاطر بیندیشیم یا نگرانی، کفایت می کند.
منبع: رستاک
۲۹ خردادماه سال جاری مصادف با سیوچهارمین سالروز عروج دکتر علی شریعتی است. به رسم هر سال در این روز آیینهای بزرگداشت مختلفی از سوی خانواده و دوستداران دکتر شریعتی در سراسر کشور برگزار میشد. روزنامه «اعتماد» نیز به روال همهساله تصمیم گرفت با برگزاری گفتوگویی با فرزندان آن مرحوم؛ احسان و سوسن شریعتی در گرامیداشت دکتر علی شریعتی سهمی هر چند ناچیز ایفا کند. در تماس خبرنگار ما با احسان شریعتی، ایشان ضمن سپاسگزاری از توجه روزنامه «اعتماد»، اعلام داشتند که بنابر اعلامیه صادر شده از سوی خانواده این مرحوم که روی پایگاه اطلاعرسانی بنیاد شریعتی منعکس شده، خانواده ایشان سالگرد سیوچهارم را در سکوت برگزار خواهند کرد. در متن این بیانیه چنین آمده است: خانواده شریعتی امسال درخواستی برای برگزاری مراسم نخواهند داشت و از حضور مطبوعاتی یا شرکت در سایر جلسات رسمی نیز معذور خواهند بود. تمام برنامههای جایگزین یادمان امسال تنها از طریق منبع اطلاعرسانی سایت اینترنتی «بنیاد فرهنگی دکتر شریعتی» اعلام میشود.
متن بیانیه به شرح زیر است:
بنام خداوند حقیقت، خیر و زیبایی
و به یاد آموزگار آزادی، عدالت و عشق
در سیوچهارمین سالگشت هجرت و شهادت آموزگار بیداری، دکتر علی شریعتی یاد او را گرامی میداریم. چنانکه میدانید طی دو سال گذشته امکان برگزاری رسمی مراسم یادبود برای دوستداران اندیشه و راه او میسر نبوده است و سال پیش نیز با درخواست خانواده برای برگزاری مراسم مرسوم سالانه در حسینه ارشاد موافقت نشد. از این رو با تشکر از همه نیروهای فرهنگی و مردمی، به اطلاع عموم میرسانیم که خانواده شریعتی امسال درخواستی برای برگزاری مراسم نخواهند داشت و از حضور مطبوعاتی یا شرکت در سایر جلسات رسمی نیز معذور خواهند بود.
انتصاب ملک زاده به عنوان معاون اداری مالی وزیر امورخارجه در جلسه امروزمجلس انتقاد برانگیز شد.
به گزارش خبرآنلاین، احمد توکلی نماینده تهران در تذکری در جلسه علنی امروز با اشاره به اینکه ۵ آبان سال ۸۹ تحقیق و تفحص از ایرانیان تصویب شد، گفت: مهلت شش ماهه از بررسی این تفحص به سر آمده است اما گزارش آن هنوز به صحن علنی ارائه نشده است.
به گفته وی، اگر این گزارش به موقع ارائه میشد، اینگونه نمیشد که کسی با صدها پرونده مختلف، معاون وزیر خارجه شود!
توکلی ادامه داد: چطور من که رئیس مرکز پژوهش ها هستم، برای استخدام یک پژوهشگر باید ۶ ماه منتظر نظر حراست برای حضور در این پست باشم اما کسی که معروف به کژی و انحراف است را معاون وزارت خارجه میکنند؟
وی از مذاکراتش با وزیر خارجه یاد کرد و گفت: به آقای صالحی گفتم این کار را نکن. ایشان هم گفت که خیرخواهان زیادی به او تذکر دادهاند اما او سندی برای این موارد ندارد. البته من به ایشان گفتم که بروید از قوه قضاییه و وزارت اطللاعات سند بخواهید.
نماینده تهران، ادامه داد: متاسفانه افرادی که واسطه دلالان بی دینی هستند و برای یک پسرشان ساعت ۴۵ میلیون تومانی میخرند و دوتا بنز میلیاردی دارند، در مناسبی قرار میگیرند که صلاحیت ان را ندارند.
لاریجانی در پاسخ به این تذکر خواستار ارائه سریعتر گزارش تفحص از شورای ایرانیان به هیات رئیسه شد و سبحانی نیا را مامور پیگیری این کار کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر