طرح استیضاح علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، منتفی شده است. روز چهارشنبه، ۱ تیر (۲۲ ژوئن)، اکثر نمایندگان امضا کننده طرح استیضاح وزیر امور خارجه، با ارسال نامه ای به رئیس مجلس، امضای خود را پس گرفتند و به این ترتیب، این طرح پیگیری نخواهد شد.
به گزارش بیبیسی، در جلسه صبح چهارشنبه، یکی از اعضای هیات رئیسه مجلس متن نامه سی تن از امضاکنندگان طرح استیضاح وزیر خارجه خطاب به رئیس مجلس را قرائت کرد که در آن انصراف آنان از پیگری طرح اعلام شده است.
روز گذشته، هیات رئیسه مجلس وصول طرح استیضاح آقای صالحی با امضای سی و نه نماینده را اعلام داشت هر چند، به گزارش خانه ملت، پیش از اعلام وصول این طرح، معاون پارلمانی رئیس جمهوری با اظهار این نظر که “مساله حل است” ارائه این طرح را لازم ندانسته بود.
در جلسه روز چهارشنبه، علی لاریجانی، رئیس مجلس، اعلام کرد که از آنجا که نامه مربوط به پس گرفتن طرح استیضاح به امضای سی تن از نمایندگان امضاکننده طرح رسیده، شمار امضاکنندگان طرح به زیر حد نصاب ده نفر کاهش یافته و طرح در دستور کار مجلس قرار نمی گیرد.
براساس آئین نامه داخلی مجلس، برای قرار گرفتن طرح استیضاح هر یک از وزیران در دستور کار، لازم است دست کم ده تن از نمایندگان آن را امضا کرده باشند.
در نامه حاوی اعلام انصراف نمایندگان از پیگیری طرح استیضاح وزیر امور خارجه آمده است که استیضاح علی اکبر صالحی “به دلیل نصب فردی فاقد صلاحیت از حلقه انحرافی انجام شده بود” و با تغییر معاون اداری و مالی این وزارتخانه “خطرات آن انتصاب فعلا منتفی به نظر می رسد.”
در ادامه این نامه آمده است که تصمیم نمایندگان به پس گرفتن طرح استیضاح “پس از آن به قطعیت رسید که مقرر شد کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، وزیر امور خارجه را دعوت و با حضور امضاکنندگان طرح استیضاح، خطرات گسترش نفوذ جریان انحرافی در حوزه دیپلماسی را به بحث بگذارند.”
حسین سبحانی نیا، عضو هیات رئیسه مجلس، تایید کرده است که در آینده نزدیک جلسه ای بین وزیر و استیضاح کنندگان در محل کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس برگزار خواهد شد.
سی و نه نماینده امضاکننده طرح استیضاح در نامه خود به رئیس مجلس نوشته بودند که “اگرچه انتخاب معاون از اختیارات وزیر است، ولی هیچ وزیری حق ندارد فردی را به معاونت نصب کند که اکثریت همکارانش در مدیریت قبلی بازداشت شده و خود وی نیز با اتهامات متعدد مالی و غیر مالی در شرف بازداشت است.”
اشاره امضاکنندگان طرح استیضاح به انتصاب محمد شریف ملک زاده، دبیر سابق شورای ایرانیان و معاون اسفندیار رحیم مشایی در زمان ریاست او بر سازمان میراث فرهنگی، به معاونت اداری و مالی وزارت امور خارجه بود.
از زمان آشکار شدن اختلاف محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری، با آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی بر سر برکناری و انتصاب وزیر اطلاعات، شماری از اصولگرایان به گونه ای فزاینده برخی از اطرافیان نزدیک رئیس جمهوری، به خصوص آقای مشایی، رئیس دفتر ریاست جمهوری را هدف حملات شدید و اتهام های گوناگون قرار داده اند.
مخالفان اسفندیار رحیم مشایی او را رهبر اصلی “جریان انحرافی” نام داده اند که می تواند به معنی آن باشد که آقای مشایی را از عوامل بروز اختلاف بین رئیس جمهوری و آیت الله خامنه ای و “انحراف” از خواست رهبری است.
پس از اعلام تصمیم جمعی از نمایندگان به استیضاح علی اکبر صالحی، یکی از نمایندگان مجلس گفت که آقای ملک زاده گزینه آقای صالحی برای تصدی سمت معاونت وزارتخارجه نبوده و این انتصاب به دستور رئیس جمهوری صورت گرفته است.
با اینهمه، روز گذشته و ساعاتی پس از اعلام وصول طرح استیضاح وزیر امور خارجه، گزارش شد که محمد شریف ملک زاده از سمت معاونت اداری وزارت امور خارجه استعفا داده و استعفای او مورد قبول وزیر قرار گرفته است.
همزمان، اعلام شد که آقای صالحی با صدور حکمی، بهروز کمالوندی، معاون آمریکای وزارت خارجه را به سمت معاون اداری و مالی این وزارتخانه منصوب کرده است.
روز چهارشنبه، خبرگزاری فارس گزارش کرد که مراسم معارفه بهروز کمالوندی به عنوان معاون جدید اداری و مالی و علی آهنی، معاون سابق اروپا به عنوان معاون جدید اروپا و آمریکای وزارت خارجه برگزار شده است.
فرمانده نیروی انتظامی کشور با انتقاد از انتشار اخبار مربوط به پروندههای تجاوز به عنف در رسانههای ایران تأکید کرد که انعکاس این اخبار باعث کاهش احساس امنیت در افکار عمومی میشود.
به گزارش رادیو فردا، اسماعیل احمدیمقدم روز سهشنبه در نشست حمایت از شهود و قربانیان در این خصوص گفت: «جرمی مثل تجاوز به علت اعتقادات دینی در کشور درصد کمی را به خود اختصاص میدهد، اما انعکاس آن باعث کاهش احساس امنیت در افکار عمومی و حتی مخاطراتی برای زندگی عادی قربانیان این جرم در بردارد.»
وی همچنین با تأکید بر این که «آبرو و حفظ امنیت» قربانی برای نیروی انتظامی از اهمیت بالایی برخوردار است، افزود که انتشار اخبار نباید به نوعی باشد که شاهد و قربانیان متحمل هزینهای شوند.
انتقاد فرمانده نیروی انتظامی از انتشار اخبار مربوط به تجاوز به عنف در حالی صورت میگیرد که در حدود یکماه گذشته رسانههای جمهوری اسلامی از سه پرونده تجاوز گروهی در کاشمر، خمینیشهر و شهرستان لیوان استان گلستان پرده برداشتهاند.
به دنبال انتشار اخبار تجاوز گروهی در خمینیشهر، محمدجواد ابطحی، نماینده خمینیشهر در مجلس، نیز با اظهار این که امر تجاوز ممکن است از در شهرها و مکانهای دیگر هم به وقوع بپیوندد، تأکید کرد که رسانهای کردن این مسئله «قبح عمل» را از بین میبرد و «فرصت را برای اختفا و متواری شدن مجرمان» فراهم میکند.
آقای احمدی مقدم روز سهشنبه در انتقاد از رسانهای شدن اخبار مربوط به تجاوز گفت: «در جرایمی که به ندرت در ایران وجود دارد، به طور مثال جرم تجاوز به عنف، انعکاس وسیع رسانهای، تولید ناامنی روانی در جامعه میکند و با افشای نام و نشان قربانی امکان دارد ادامه زندگی از وی سلب شود. در نتیجه مبارزه قاطعانه با جرم باید با منطقی همراه باشد که قربانی نخواهد هزینه آن را بپردازد.»
فرمانده نیروی انتظامی کشور در حالی از ندرت وقوع تجاوز در ایران سخن به میان آورده است که امام جمعه کاشمر هفته گذشته ضمن انتقاد از کمکاری مقامات مسئول در رسیدگی به پرونده تجاوز در این شهرستان گفت: «روزی نیست که گزارش از مسائل و مشکلات اخلاقی به من داده نشود.»
بر اساس قانون مجازات اسلامی، حکم متجاوزان به عنف اعدام است و جمهوری اسلامی در چندماه اخیر چندین تن را به این اتهام به دار آویخته است.
در یک هفته گذشته نیز بر اساس اخبار منتشر شده در خبرگزاریهای ایران پنج تن در ایران به اتهام تجاوز به عنف اعدام شدهاند.
در عین حال رئیس کل دادگستری استان خراسان رضوی نیز به خبرآنلاین گفته است که تا این لحظه وقوع تجاوز به عنف در حادثه کاشمر برای قضات مشهد اثبات نشده و تأکید کرده که در صورت عدم اثبات این واقعه، متهمان بازداشت شده از جرم زنا و مجازات اعدام تبرئه میشوند.
حسن شریعتی در گفتوگو با این وبسایت خبری توضیح داده است که در ابتدا ۱۳ تن در ارتباط با حادثه کاشمر بازداشت شده بودند که دو تن از آنان بلافاصله تبرئه شدند و اکنون ۱۱ تن همچنان در بازداشت به سر میبرند. وی همچنین افزود که تعدادی از متهمان که در مراحل بعدی معرفی شدهاند، اکنون متواری هستند.
پیشتر رسانههای جمهوری اسلامی از حادثه تجاوز گروهی به زنی در روستایی در کاشمر که در اردیبهشتماه به وقوع پیوسته خبر دادند.
آن گونه که خبرگزاری ایسنا به نقل از فرمانده انتظامی استان خراسان رضوی گزارش کرده، این حادثه سوم اردیبهشتماه امسال و حدود ساعت ۲۰ در نزدیکی روستای قوژد رخ داده است که در جریان آن، به گفته زن شاکی پرونده «۱۳ تن» وی را ربوده و در باغی مورد تجاوز جنسی قرار دادهاند.
با این حال به گفته رئیس کل دادگستری استان در پرونده هنوز هیچ دلیل و مدرکی دال بر اثبات وقوع تجاوز وجود ندارد. آقای شریعتی گفته است: «تاکنون ثابت نشده که این افراد تجاوز به خانم شاکی کرده و یا زنا، حتی توسط یک نفر، به وقوع پیوسته.»
وی در خصوص افراد بازداشت شده گفت که تمامی آنها جوان و در رده سنی ۱۸ تا ۲۵ سال هستند و هیچ گونه سابقه شرارت ندارند.
آقای شریعتی با این وجود تأکید کرد که اتهام ایجاد مزاحمت برای شاکی «کاملا محرز است» و متهمان در حد مزاحمت قابل تعقیب و مجازات هستند.
روزنامه جام جم در شماره چهارشنبه اول تیر ۱۳۹۰ به بررسی افزایش میزان اشعه ماورا بنفش در تهران پرداخته است.
به گزارش زمانه و به نقل از جام جم، از ۲۸ خرداد سال جاری شاخص اشعه ماورا بنفش در تهران به ۱۲ که «خطر بسیار شدید» تلقی میشود، رسیده است.
شاخص اشعه ماورا بنفش از یک تا ۱۱ درجهبندی میشود و اگر بین یک و دو باشد بیخطر، بین سه تا پنج کم خطر، بین شش تا هفت دارای خطر زیاد و بین هشت تا ۱۰ خطر بسیار زیاد و شاخص ۱۱، نشانه خطر بسیار شدید این اشعه است.
اشعه ماورا بنفش خورشید، اشعهای خطرناک برای سلامت پوست و چشم است و میتواند عامل بروز سرطان پوست و برخی بیماریهای پوستی باشد.
با افزایش شاخص اشعه ماورا بنفش، محمدهادی حیدرزاده، مشاور شهردار تهران در امور محیط زیست، از ابلاغ بخشنامه شهرداری تهران درخصوص ممنوعیت فعالیت بدون محافظ در ساعات ۱۱ صبح تا ۱۶ بعدازظهر خبر داده است.
وی همچنین گفته استفاده از زمین چمنهای مصنوعی در تمامی پارکها و مراکز تفریحی شهرداری تهران ممنوع شده است.
مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران نیز به سازمان تربیت بدنی پیشنهاد داده تا استخرهای روباز تا زمانی که اشعه ماورا بنفش پرخطر است، تعطیل شوند.
مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت ایران نیز در اطلاعیهای اعلام کرده شدت اشعه ماورا بنفش خورشید همچنان با عدد ۱۰ در سراسر کشور در شاخص «خطر بسیار زیاد» است و فقط یک عدد با بیشترین حد ممکن یعنی «شاخص خطر بسیار شدید» فاصله دارد.
وزارت بهداشت در اطلاعیه خود از مردم تمام استانهای کشور خواسته است برای کاهش عوارض اشعه ماورا بنفش هنگام تردد در فضای آفتابی حتما از عینک آفتابی استفاده کنند.
علی گورانی، کارشناس بهداشت به جامجم گفته است: «اهمیت اعلام این وضعیت از این جهت است که بین شیوع سرطان پوست و در معرض نور شدید خورشید قرار گرفتن، ارتباط مستقیمی وجود دارد. در واقع کارشناسان هشدار میدهند که اگر کسی در طول عمرش پنج بار سوختگی پوست ناشی از خورشید را تجربه کند، مستعد سرطان پوست خواهد بود.»
وی با اشاره به اینکه حدود ۱۶ درصداز سرطانهای کشور را سرطان پوست تشکیل میدهد، افزوده: «سرطان پوست، در مردان اولین و در زنان دومین سرطان شایع شناخته شده است.»
این کارشناس بهداشت «نازک شدن لایه اوزن، ارتفاع، عرض جغرافیایی، پوشش ابر و زاویه تابش نور خورشید» را از جمله دلایل کلی برای شدت تابش اشعه ماورا بنفش بیان کرده است.
“بگذار شمشیرها احاطهام کنند” (Let the Swords Encircle Me) یکی از پرشمار کتابهایی است که درباره رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران نوشته شده و شاید پرخوانندهترین آنها؛ اثری به قلم اسکات پیترسون، روزنامهنگار آمریکایی که بارها تجدید چاپ شده و تحسین متخصصین خاورمیانه و ایران را برانگیختهاست. در وبسایت آمازون آمده که بیش از هفت هزار یادداشت درباره این کتاب نوشته شده و نشریه پابلیشرز ویکلی نیز آن را به عنوان کتاب سال انتخاب کردهاست.
پیترسون در روزهای عجیب و پرالتهاب انتخابات در ایران حضور داشت و توانست همه چیز را از نزدیک ببیند و لمس کند. با این حال کتاب او تنها یک گزارش ساده از اعتراضات مردم ایران نیست، بلکه نویسنده تلاش کرده با جستوجو در تاریخ معاصر ایران، این رویدادها را ریشهیابی کند و با تامل در اوضاع جاری ایران، شمایی از آینده ارائه بدهد؛ چنانچه عنوان دوم کتاب هم عبارت زیر است: “ایران؛ سفری به آن سوی تیترها” (Iran–A Journey Behind the Headlines). پیترسون از سال 1996 تاکنون درگیر مسائل ایران است و گزارشها و مقالههای مفصلی دراینباره نوشتهاست.
حدود دو سال قبل در کتاب “بگذار شمشیرها احاطهام کنند” از آغاز زوال حکومت ایران سخن گفتید و آن را فرایندی برگشت ناپذیر خواندید. آیا هنوز هم بر همان اعتقاد هستید؟ یا حکومت توانسته بر بحرانهای پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری فائق آید؟
به نظر من رخدادهای دو سال اخیر ایران تنها نشان داده که نظام اسلامی در ایران به چه بحران بزرگی دچار شده و از 2009 در یک روند بازگشتناپذیر قرار گرفتهاست. گرچه افراطیون و اصولگرایان اعلام نوعی پیروزی کردهاند، یا به معنایی از زمانی که رایها را دزدیدهاند هر روز چنین ادعایی میکنند، یا حتی گرچه در واقع موفق شدهاند که جنبش سبز و رهبران اصلاحطلب را به عقب صحنه برانند، با این حال نشان دادهاند که در بالاترین سطح نظام چنددستگی و اختلافات عمیقی وجود دارد.
آنچه در سال 2009 و در جریان درگیریهای خیابانی مرا تحت تاثیر قرار داد، این اعتقاد راسخ میان نیروهای سرکوبگر بود که شیوههای آزموده و قدیمی، مانند چماقداری، ضرب و شتم و بازداشت، امروز نیز به همان خوبی دهههای قبل جواب میدهد. چنین اعتقادی به من ثابت کرد که طرز فکر نیروهای سرکوبگر کهنه است و دیگر در این دوره و زمانه کارایی ندارد.
این امر شاید برای نیروهای سرکوبگر مسلم شده باشد که آنها سرانجام با خاموش کردن اعتراضات خیابانی پیروز شدهاند، اما آیا واقعا خودشان باور میکنند که مردم را نیز با این توضیحات متقاعد کردهاند؟
شما از روزنامهنگارانی هستید که از نزدیک رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم را شاهد بودید و موج سبز را ستایش کردید. اکنون مدتی است که در ایران خبری از آن تظاهراتهای گسترده نیست. آیا جنبش سبز تضعیف شدهاست؟ در مجموع، وضعیت آن را دو سال پس از انتخابات چگونه ارزیابی میکنید؟
جنبش سبز با از دست دادن وسایل ارتباط جمعی و ابزاری که قدرت و توان آن را به نمایش عمومی میگذارد، به طور حتم تضعیف شدهاست. اما جنبش سبز – با همه تفاوتها و جلوههای متنوعش – هنوز هم خیلی زنده است و در گستره بسیار وسیعی حیات دارد. شاهد مدعا اینکه دو سال پس از رایگیری حتی یک روز هم نشده که عدهای از مقامات ارشد درباره آن صحبت نکنند. این مسئله برای آنها به یک عقده تبدیل شده. چرا؟ چون آنها میدانند که سبزها وجود دارند، به همان شکل که به وجود مهدی در زمان غیبتش باور دارند. همانطور که کسی نسبت به وجود خورشید در یک روز ابری تردیدی ندارد، کسی هم نمیتواند در وجود سبزها تردید داشته باشد.
مدتیست که رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی و همسران آنها در بازداشت خانگی هستند. این مسئله چه تاثیری بر کیفیت مبارزات در ایران میگذارد؟ آیا همه چیز به سمت رادیکالیسم پیش میرود؟
سرنوشت آقای موسوی و آقای کروبی به ما یادآور میشود که نیروهای قدرتمند ضد دموکراسی و ضد جمهوریت در ایران چگونه با فشارهایی که در این مدت آوردند صدای آنها را بریدند و تضعیفشان کردند. اما همچنین به وضوح نشان میدهد که این دو مرد به عنوان خطری قابل درک برای گروههای افراطی ایران، هنوز اهمیت فراوانی دارند، و به هیچ وجه امکان ندارد که از آرا، شکایات و برنامههای خود برای اصلاح نظام دست بردارند.
من تصور میکنم که بازداشت خانگی آنها تاثیرات رادیکالی بر این جنبش دموکراسی خواهی داشتهاست، زیرا به جای شنیدن صدای این دو مرد و دعوت به میانهروی و اصلاح نظام اسلامی – به طریقی که نظام حفظ شود – اکنون مردم این حق را برای خود قائلند که فکر کنند اصلاح نظام از درون غیرممکن است. بنابراین، تنها اقدامات رادیکال، مانند خشونت، برای رسیدن به اهدافی چون برچیدن بساط ولایت فقیه، باید به کار بسته شود.
در یادداشتی اختلافات اخیر آقای احمدینژاد با آیتالله خامنهای را به “سهمگینترین طوفان” دوران ریاست جمهوری او تعبیر کردهاید. به نظر شما آیا احمدینژاد و حامیانش توان ایستادگی در برابر رهبر جمهوی اسلامی را دارند؟ توازن قوا در آینده به نفع کدام گروه خواهد بود؟
آنچه در سال 2009 و در جریان درگیریهای خیابانی مرا تحت تاثیر قرار داد، این اعتقاد راسخ میان نیروهای سرکوبگر بود که شیوههای آزموده و قدیمی، مانند چماقداری، ضرب و شتم و بازداشت، امروز نیز به همان خوبی دهههای قبل جواب میدهد. چنین اعتقادی به من ثابت کرد که طرز فکر نیروهای سرکوبگر کهنه است و دیگر در این دوره و زمانه کارایی ندارد
من اعتقاد ندارم که آقای احمدینژاد بتواند بر رهبری چیرگی بیابد، بیشتر به این خاطر که در میان گروههایی که این روزها در ایران اهمیت دارند، حامی چندانی ندارد و همچنین به این خاطر که او بسیاری را در طول دوران به شدت تفرقه انگیز ریاست جمهوری خود به خشم آوردهاست. هر دو مرد به عنوان رهبر در جریان این نزاع آسیب دیدهاند. احمدینژاد نشان داده که زودرنج، بیش از حد جاهطلب و گاهی از سر بیپروایی به تاثیر کنشهای خود بیتوجه است. اکنون مخالفان او در نقد “جریان انحرافی” که به نزدیکترین یاران رئیس جمهور اشاره دارد، احساس آزادی میکنند و حتی آن را “خطرناکترین” تهدید برای نظام از ابتدای انقلاب اسلامی مینامند، چیزی که در واقع زیاد گفته میشود.
اما در عین حال خامنهای هم نشان داده که داوری بسیار منفی درباره مردی دارد که خود او برای رئیس جمهوری حمایتش کرد و آن را “خواست الهی” دانست. رهبری برای مدیریت این بحران و زیر نظر گرفتن همه امور خود را درگیر ماجرا کرده و دریافتهاست که نقش سنتی او به عنوان کسی که ورای سیاست قرار دارد و میتواند در رقابت میان گروهها توازن ایجاد کند، دیگر تضعیف شدهاست. برای اینکه هر دو اردوگاه تضعیف شدهاند و این یک ضعف ساختاری را در نظامی اسلامی نشان میدهد که روزگاری خمینی آن را “حکومت خدا” نامید. سوالی که البته مردم میپرسند، این است: اگر این حکومت خداست، چطور ممکن است که اوضاع اینقدر به هم ریخته باشد؟
در کتابتان از نسل جوان و تحصیلکرده ایران سخن گفتهاید که آرمانها و آرزوهایی متفاوت با حاکمیت دارد. ریشههای این انشقاق چیست و چه نتایجی دارد؟
دلایل زیادی برای این فاصله میان آرزوهای بسیاری از ایرانیان – بهخصوص جوانان و تحصیلکردهها – با آن دسته از وابستگان حکومت وجود دارد که اسیر گذشتهها هستند، انگار که زمان در دوره جنگ ایران و عراق توقف کردهاست.
بسیاری از سرسختترین اصلاحطلبان امروز، حامیان رادیکال و تندرو انقلاب در سالهای اولیه آن بودند، کسانی که شاه را سرنگون کردند و با صدام بیدین جنگیدند و به همه اصول انقلاب که عدالت و آزادی را فریاد میکرد، اعتقاد داشتند.
آن اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند که انقلاب نیاز به تکامل دارد و از این رو، جمعیت عظیمی از جوانان را همراه آن کردند. اما درباره آن دسته از ایدئولوگهای فسیلشدهای – که در مجموع، هیچ تغییری را تحمل نمیکردند و از اواخر دهه 1990 تا به امروز بر ایران سلطه یافتهاند – باید گفت که بخشهای عظیمی از مردم ایران از آنان روگردان شدهاند، چرا که این مردم خواهان برقراری ارتباط با دنیای بیرون هستند و میخواهند اثبات کنند که ایران هنوز خاستگاه عقاید و فرهنگی منحصر بهفرد است.
این واقعیت که سراسر جهان پذیرای فیلمهای سینمای ایران است – که اغلب از تکنیکهایی در آن استفاده شده که کارگردان از دیدن آثار دوران جنگ مرتضی آوینی و مجموعه “روایت فتح” آموخته – به راستی بیانگر این است که چه فرهنگ غنیای در ایران وجود دارد. و این امر که بسیاری از بهترین کارگردانهای ایران هماکنون در تبعید یا زندان به سر میبرند یا مشمول چنین حکمی شدهاند که به مدت بیست سال نباید فیلمی بسازند – به خوبی نشانه این است که چه تفکر کهنهای بر ذهن رهبری و حکام امروز ایران حاکم است.
فصلی از کتاب شما به رویکرد فرهنگی دولت آقای خاتمی اختصاص یافتهاست. ارزیابی کلی شما از عملکرد دولتهای او چیست؟ اصلاحات او چه تاثیراتی بر جامعه ایران گذاشت؟
این موضوع که فرهنگ ایرانی تا چه میزان در دوران خاتمی به شکوفایی رسید، از دید کسی پنهان نمانده است؛ آن دوره برخی از محدودیتهایی که حکومت بر زندگی مردم تحمیل کرده بود، به سادگی از میان رفت و آزادیهایی نیز به دست آمد.
ایرانیها به این که کسی به آنها بگوید چه باید بکنند، نیازی ندارند. این بود که تا موقعیتی برای کاهش فشارها پیش آمد، در هوا قاپیدند. مسلماً خاتمی شخصیتی وفادار به قانون بود و به همین خاطر هم بسیاری از ایرانیان میگویند که او بیش از اندازه جنتلمن بود که برای ورود به آشفته بازار سیاست پرخشونت ایران، مناسب باشد.
و البته مشکل او این بود که رقبایش احترامی برای قانون قائل نبودند و از به کار بردن خشونت و فشار برای ایجاد رعب و وحشت، در جهت کشتار و برای به کرسی نشاندن حرفشان باکی نداشتند.
دوباره برمیگردیم به محاسبات غیر قابل تحملی که میان افراطیون و سرکوبگران حکومتی نظیر “انصار” و دیگر گروههای ستیزهگر حاکم است: فردی بنیادگرا معتقد بود که میتوان مردم را به زور به اطاعت واداشت و به این شکل، با اِعمال زور میتوان به “پیروزی” دست یافت، یعنی مردم را مجبور کرد که طرز فکرشان را تغییر دهند و از شما حمایت کنند.
یکی از بزرگترین مشکلات نظام در سالهای پیش روی، پیامدهای انقلابهای ضدحکومتی خواهد بود که سراسر جهان عرب را درمینوردد و به “بهار عرب” معروف است
اما چنانچه به وضوحِ بسیار شاهدیم، این دستورالعمل دیگر در مورد ایران پاسخ نمیدهد. و فکر میکنم به واقع، این اشتباه نیست که آقای موسوی میگوید درس واقعی امام حسین برای آن دسته از ایرانیانی که از همه دیندارترند – و اغلب از چماقداران و زنجیرکشان در راه خدا هستند – صدق نمیکند، بلکه برای جنبش اصلاحطلبی یا سبز صدق میکند. چرا که درس او سراسر درباره مقاومت در برابر استبداد، مقاومت در برابر اِعمالِ زور و مقاومت در برابر تحمیل این باور است که هر چه شما میدانید، ناصحیح است.
نوشتهاید که برخلاف تبلیغات رسمی ایران، اکثریت مردم این کشور دوست آمریکا هستند. تصور نمیکنید که تحریمهای آمریکا علیه ایران باعث شود که ذهنیت این مردم نسبت به آمریکا تغییر کند؟ آیا این تحریمها به جز زیان برای مردم ایران حاصلی داشتهاست؟
من مطمئن نیستم که تحریمهای آمریکا علیه ایران چه تاثیری روی دیدگاه ایرانیان نسبت به آمریکا میگذارد. مسائل بسیار زیادی میان این دو کشور وجود دارد؛ اما همچنان ایرانیان برای گفتمان آزادی و دموکراسی آمریکایی احترام زیادی قائل هستند، اگرچه عملکرد چند دهه اخیر آمریکا در عراق، افغانستان و بسیاری سرزمینهای دیگر را نمیپسندند.
تحریمها در سطح فردی روی زندگی بسیاری از ایرانیان تاثیر منفی گذاشته و این مسئله بسیار بزرگی برای سیاستگذاران آمریکایی است که میگویند، «ما مردم عادی را در ایران هدف قرار ندادهایم». با این حال این مردم معمولی ایران هستند که برای انجام کارهای بانکی در خارج از کشور به شدت در مضیقهاند یا حتی برای برنامهریزی یک سفر تفریحی به کشوری دیگر. بنابراین تحریمها چنین زیانهایی داشتهاست.
آنها همچنین بهانهای دست نظام دادهاند که مشکلات اقتصادی خودشان را گردن آمریکا و سازمان ملل بیندازند و سپاه و دیگر ارگانهای نظام را مجبور کردهاند که در هر زمینهای – از صنایع دفاعی گرفته تا برنامههای اتمی – بسیار خودکفاتر شوند.
اما از طرف دیگر، تحریمها فشار را از جهات بسیاری بر حکومت افزایش دادهاست. آیا این تحریمها رفتار تهران را همانطور که واشینگتن میخواهد، تغییر خواهد داد؟ من تردید دارم، اما فشار زیاد بودهاست.
و پرسش آخر؛ تحولات منطقه چگونه تاثیری بر ایران خواهد داشت؟ حوادث به سود حاکمیت ایران رقم خواهد خورد یا به ضرر آن؟
به اعتقاد من یکی از بزرگترین مشکلات نظام در سالهای پیش روی، پیامدهای انقلابهای ضدحکومتی خواهد بود که سراسر جهان عرب را درمینوردد و به “بهار عرب” معروف است.
ایرانیان به مدت سه دهه به این موضوع میبالیدند که این آنها – یعنی فارسها یا ایرانیان شیعه – بودهاند که جرأت سرنگون ساختن حکومتشان را به واسطه انقلابی مردمی و کامل، به دل راه دادهاند، حال آن که عربهای سنی نشسته بودند و هیچ کاری علیه هیچ یک از دیکتاتورها، سلاطین و مستبدانی که مدتها در سراسر جهان عرب حکومت کرده بودند، انجام نمیدادند. بعد انتخابات سال 2009 پیش آمد و اعتراضات دموکراسیخواهانهای شکل گفت که تا به این لحظه در از میان برداشتن یا اصلاح جمهوری اسلامی ناتوان مانده است.
و اکنون ما با نمونه عربی “قیام” مواجهایم؛ و نه فقط یکی، بلکه تونس، مصر و میشود گفت که به زودی، لیبی، سوریه، یمن و احتمالاً بحرین.
آیا در مجموع، این فعالان عرب دوباره نیروی حیات و پتانسیل تغییر را به خیابانهای ایران نخواهند بخشید؟ البته که خواهند بخشید.
به همین خاطر من فکر میکنم پذیرفتن این تغییرات به عنوان یک “بیداری اسلامی” برای حکومت ایران بسیار خطرناک بوده، یعنی همان تعبیری که آیتالله خامنهای به کار میبرد. مسلماً قصد او این است که در تاریخ ماندگار شود.
اما طبق آنچه درباره این انقلابهای جهان عرب گزارش شده و با آگاهی از تفرقهها و نفاقهای داخل ایران که اعتبار این کشور را به عنوان یک “الگو” برای هر چیزی، در سراسر جهان عرب کاهش داده است، من معتقدم که جمهوری اسلامی قادر نخواهد بود که به مدتی طولانی از جریان تغییر در امان بماند.
در اینباره مطمئن نیستم که مثلا تا پنج سال دیگر، جمهوری اسلامی “از چهره تاریخ محو خواهد شد” یا نه، اما انتظار دارم که این نظام دیگر بیش از این بر ماندن به این شکلی که اخیراً درآمده است، پافشاری نکند. به اعتقاد من، این نتیجه دخالتهای تعیینکننده از بیرون نخواهد بود، بلکه حاصل بیتدبیری و قضاوتهای اشتباه رهبری افراطگرای ایران خواهد بود.
Iran will hear the case against three Americans detained for nearly two years on spying charges on July 31, their lawyer told Reuters on Tuesday, saying he hoped a final decision on their case will be made then.
Josh Fattal, Shane Bauer and Sarah Shourd were arrested by Iranian forces on July 31, 2009, on suspicion of spying after crossing into Iran from neighboring Iraq.
“The next trial will be held on July 31,” lawyer Masoud Shafiee said, adding that he had received a notification of the trial from Iranian authorities.
Shourd, who was released on bail in September and returned home, has insisted the trio were innocent hikers who unintentionally crossed the unmarked border into Iran.
“Since the trial date coincides with the second anniversary of their arrest and continuous detention, I hope that this session will put an end to their case,” Shafiee said. The U.S. State Department renewed its call on Iran, with which Washington has no diplomatic ties, to release the two men.
“Joshua Fattal and Shane Bauer have been unjustly detained in Iran for two years, and we call on Iran to do the right thing and allow them to come home,” State Department spokeswoman Victoria Nuland told a news briefing on Tuesday.
The Americans’ last hearing, scheduled for May 11, was postponed without a clear reason. Iranian authorities had called on Shourd to return to Tehran to stand trial alongside Fattal and Bauer. Shafiee said that Iran had not asked Shourd to be present at the next court session.
Bauer and Fattal pleaded not guilty at a closed-door court hearing on February 6. Under Iran’s Islamic law, espionage can be punished by execution.
Tehran Prosecutor-General Abbas Jafari Dolatabadi had also said earlier this month he hoped a final verdict over the case would be reached in late July.
source: Reuters
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر