صبح روز پنج شنبه سید میثم امام زاده، دبیر مجمع اسلامی دانشجویان با یورش ماموران اداره اطلاعات استان سمنان دستگیر شد. طبق آخرین تماسهایی که با آشنایان وی برقرار شد، هنوز هیچ خبری از محل نگهداری و وضعیت وی در دست نمی باشد. دستگیری میثم امام زاده، سومین دستگیری فعالان دانشجویی دانشگاه سمنان در دو ماه اخیر می باشد.
حسن اسدی زیدآبادی فعال سیاسی و عضو ادوار تحکیم وحدت یکی از ۱۲ زندانی سیاسی است که نتوانست در برابر ظلمت و دروغ تاب بیاورد. پس جانش را کف دستش گذاشت تا فریادی باشد برای این بیداد. او در نامه ای که از زندان اوین به بیرون ارسال کرده و در اختیار کلمه قرار داده است دلایل اعتصاب ۱۲ زندانی را تشریح می کند.
او می گوید اما امروز نیز بخشی از آنچه ۱۲ نفر از زندانیان سیاسی را بر آن داشته است که در اقدامی اعتراضی دست به اعتصاب غذا بزنند ایستادگی در برابر سلطه دروغ و دروغگوییست.
دغدغه های او همان دغدغه های مردمی است که با شعار دروغ ممنوع به نیت تغییر و اصلاح وضع موجود به پای صندوق های رای آمدند و پس از آن همین شعار را در خیابان ها فریاد زدند.
به گزارش کلمه متن نامه حسن اسدی زید آبادی پیش روی شماست:
اکنون بیش از دو سال از شکل گیری جنبش سبز می گذرد،حرکتی ملی که از وجوه مختلف قابل تحلیل و بررسی است و تا کنون نیز از زوایای مختلف به آن پرداخته شده است.
جنبشی ملی علیه هرگونه تمامیت خواهی در عرصه های مختلف سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی.جنبشی که برآمده از احساس مشترک و عمومی بیزاری ملی از اشکال مختلف تبعیض و بی عدالتی است و در پی ان است که دست تمامیت خواه حاکمیت را از حوزه های گوناگون زیست فردی و اجتماعیش کوتاه کند. اکنون فرصت و مجال تحلیل های عمیق و بسیط نیست اما اگر باور داریم نقض گسترده و نظام ضد حقوق و آزادی های عمومی سالهاست که در این کشور نهادینه و به امری روزمره مبدل گشته است درپی یافتن جرقه و سنگ آتش زنه شعله ور شدن انبارهای باروت نارضایتی ، نمی توان از یک عامل اساسی غافل شد و آن چیزی نیست جز توهین آشکار به شعور و تمامیت فردی رای دهندگان در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ که به هر حال باور داشتند که خواست آنان نادیده گرفته شده است،یکی از تابلوها و نمادهای به یادماندنی جنبش سبز شعار (دروغ ممنوع ) بوده و هست، واقعیت آنست که موج اجتماعی حامی اصلاح طلبان در وهله اول واکنشی سریع به اکاذیبی بود که از سوی دولت وقت و با در دست داشتن انحصار رسانه ای تلاش می شد به خورد افکار عمومی داده شود.
همین روند نامیمون در جریان سرکوب اعتراضات مردمی و بازداشت گسترده فعالان سیاسی و مدنی نیز ادامه داشت به شکلی که از سویی توسل به قلب واقعیت و تکذیب ناشیانه فجایعی که در برابر دیدگان ملت روی می داد به مهمترین سیاست رسانه های رسمی و برخبی مقامات بدل گشت و از سوی دیگر اعمال فشار به زندانیان برای انکار عقاید و باورهایشان رویه ای رایج در جریان محاکمات فرمایشی و ناعادلانه زندانیان سیاسی بود.و این اصرار بر دروغگویی البته حاصلی نداشت جز شدت گرفتن نارضایتی ئو اعتراضات مردمی در سطوح مختلف جامعه و ریزش های فراوان از میان باورمندان به ادعاهای پوسیده و نخ نمای تمامیت خواهان.
اما امروز نیز بخشی از آنچه ۱۲ نفر از زندانیان سیاسی را بر آن داشته است که در اقدامی اعتراضی دست به اعتصاب غذا بزنند ایستادگی در برابر سلطه دروغ و دروغگوییست. واقعیت آنست که ما نمی توانیم آنچه را به چشم خویش دیده ایم انکار کنیم.از ما بر نمی آید که هم بند ارجمند و وارسته مان(شهید هدی صابر) اینچنین با مسامحه کاری و بی تدبیری از ما بگیرند و آنگاه علنا بگویند که او در اعتصاب غذا نبود و یا اینکه هنوز پیکر مرحوم عزت اله سحابی تشییع و تدفین نشده اسباب جان ستانی از یک زندانی سیاسی دیگر (شهید هاله سحابی) را فراهم آورند و آنگاه با نمایش ده ها دروغ در رسانه ملی در پی شانه خالی کردن از بار مسئولیت های خویش باشند.
نه! این در توان ما نیست که از کنار این همه دروغ بگذریم و دم بر نیاوریم،ما گر چه هر کدام به مثابه گروگانی از یک جناح و گروه سیاسی قربانی سوء استفاده جریان اقتدار گرا از قانون و قوه قضاییه شده ایم، تا با حبس و در بند کشیدن ما منافعشان را پیگیری کنند، اما می خواهیم ندا برآوریم که آقایان :مرگ یک انسان و خونی که به ناحق ریخته شده است چیزی شبیه نرخ تورم و نرخ بیکاری نیست که بتوان آنرا واژگونه نمایش داد. اگر تلاش می کنید تا با بر پایی دادگاه های فرمایشی و نمایشی ، گروگان گیری سیاسی از میان فعالان سیاسی و مدنی و تعداد زیادی از شهروندان معترض را اقدامی قانونی و حقوقی جابزنید باور کنید که چنین معامله ای را با جان و حیات انسان ها نمی توانید که به انجام برسانید.
ما دست به اعتصاب غذا زده ایم تا ثابت کنیم که انکار زندانیان سیاسی و به دست فراموشی سپردن انها و به قولی حل مسئله انان از طرق حذف امری ناشدنی است.
سخن ما اینست که جرم ما نه اجتماع و تبانیست و نه تشویش اذهان عمومی و یا نشر اکاذیب که این همه تنها از کسانی برمی آید که برای تحریف و تغییر اراده ملی ، اجتماع و تبانی می کنند. و آن گاه برای لاپوشانی و انکار جرم خود ، به نشر اکاذیب می پردازند.
جرم ما و سایر دوستان دربند ما شجاعت در انتقاد شرح مظالمی است که به مثابه امر به معروف و نهی از منکر خطاب به حاکمان بیان شده است،جرم ما روایت نقض حقوق انسانهاست.
ما می گوییم حاکمیت مسئول اعمال خود است و نمی تواند از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کند. وقتی یک زندانی بدون هر گونه قرار و یا توجیه قانونی ، ماه ها در زندان محبوس می ماندمسئول مستقیم مرگ وی عاملان بازداشت خودسرانه او هستند.
ما می گویم پهلوان هدی صابر شجاعانه و مومن به راهی که برگزیده بود به دیار باقی شتافت، اما آیا در حبس کنندگان او که حقوق انسان ها را لگدمال می کنند هم شجاعت بیان حقیقت را دارند؟
آیا اگر حادثه ای برای یکی از ما ۱۲ نفر واقع شود باز هم مسئولان قضایی و امنیتی یا یک پزشک مجهول الهویه در بهداری زندان اوین در مصاحبه با رسانه های دروغ خواهند گفت: اودر اعتصاب غذا نبود..... وی بر اثر حمله قلبی ناشی از بیماری مزمن درگذشت...!!!..
آری ما علیه دروغ به پا خواسته ایم
دادستان عمومی و انقلاب اصفهان با اذعان به اینکه دوچرخهسواری بانوان در قانون عملی مجرمانه تلقی نشده، در عین حال گفت: برخورد با این گروه از خواستههای علما و روحانیون است و جای دوچرخه سواری بانوان در انظار عمومی و خیابان نیست!
به گزارش ایسنا، محمدرضا حبیبی در جمع خبرنگاران خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه دوچرخهسواری بانوان و سگگردانی عنوان مجرمانه صریح در قانون ندارد اما برخورد با این گروه از خواستههای علما و روحانیون است و ما به صورت پیشگیری در این حوزه وارد شدیم.
این مقام قضایی با بیان اینکه جای دوچرخه سواری بانوان در انظار عمومی و خیابان نیست، تصریح کرد: چون در خصوص دوچرخه سواری بانوان در قانون نص صریح وجود ندارد باید به سراغ فتاوا رفت.
وی اظهار کرد: از علما در خصوص دوچرخه سواری بانوان سوال شده است و آنها اعلام کردهاند خلاف شرع است ولی در خصوص ترک موتورسیکلت از آنها سوال نشده است. شاید اگر از آنها سوال شود بگویند این هم خلاف شرع است.
دادستان اصفهان همچنین ادعا کرد: دستگاه قضایی به هیچ عنوان در برخورد با بر هم زنندگان امنیت و سارقان مسلح و متجاوزان کوتاهی نمی کند و در همین زمینه سال گذشته چهار نفر از متجاوزان به عنف اعدام شدند.
وی با اشاره به حادثه خمینی شهر بیان کرد: در اطلاع رسانی و خبر باید دقت نمود تا نحوه اطلاع رسانی و خبر رسانی موجب بالا بردن احساس نا امنی در جامعه نشود چراکه احساس نا امنی از نا امنی مضرتر است.
حبیبی تصریح کرد: اطلاع رسانی نباید موجبات تخریب یک گروه، قشر و ... را فراهم کند که در حادثه خمینی شهر به این دو موضوع از سوی رسانه های بی توجهی شد.
علی پورسلیمان، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان، بعد از دو هفته حبس در بند دو الف سپاه، سرانجام به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، وی که ۱۲ خرداد ماه سال جاری دستگیر شده بود، سرانجام بعد از مدتی بازجویی به بند ۳۵۰ منتقل شد. آقای پورسلیمان صبح روز ۱۲ خرداد در حالی که از کوه پیمایی در کوههای کلکچال تهران به منزلش بر میگشت، توسط نیروهای لباس شخصی محاصره و پس از ضرب و شتم، بازداشت شد؛ به طوری که هنوز آثار ضرب و شتم بر بدن این زندانی مشهود است.
وی مسئول کمیته تشکیلات سازمان معلمان ایران است که غیر از فعالیتهای صنفی برای معلمان، هیچ فعالیت سیاسی دیگری نداشته است.
این معلم زندانی ۲۳ اسفند سال ۸۵ نیز به همراه اعضای تشکلهای صنفی معلمان و پس از شرکت در تجمعات اعتراضی معلمان در مقابل مجلس بازداشت و به این خاطر به یک سال حبس تعلیقی و تبعید از محل خدمت اصلیاش محکوم شد. بازجویان سپاه او را به تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری متهم کردهاند.
پورسلیمان دبیر زبان انگلیسی منطقه ۹ آموزش و پرورش تهران و دارای فوق لیسانس مدیریت آموزشی است. او سالهاست وبلاگی به نام "سخن معلم" را نیز مدیریت میکند.
این معلم، بعد از تبعید، برای تدریس به اسلامشهر تهران منتقل شد. نوشتن مقالات انتقادی در زمینه نظام آموزش و پرورش ایران در برخی رسانهها، از دیگر فعالیتهای این معلم زندانی است.
خانواده پورسلیمان خواستار آزادی او با قید وثیقه یا کفالت هستند.
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور صبح امروز به دلیل اتهامات مالی و وجود پرونده های فراوان در قوه قضاییه بازداشت شد.
اسماعیل کوثری در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: محمد شریف ملک زاده دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور صبح امروز به دلیل اتهامات وارده بازداشت شد.
وی افزود: پیش از این نیزکمیسیون امنیت ملی به دلیل اتهامات فراوان ملک زاده هشدارهای زیادی به وزیر امور خارجه و دیگر نهادهای دولتی داده بود.
نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس تاکید کرد: ملک زاده در حالی از شورای عالی ایرانیان به معاونت وزارت امور خارجه رسیده بود که پرونده های زیادی از تخلفات اداری و مالی وی در قوه قضاییه مطرح بود.
چند روز پیش ملک زاده از سوی وزیر امورخارجه به سمت معاون اداری مالی این وزارتخانه منصوب شد که این انتصاب با واکنش شدید نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعلام وصول استیضاح علی اکبر صالحی با ۳۳ امضا منجر شد.
درپی فشار نمایندگان ملک زاده سه شنبه ۳۱ خردادماه از این سمت استعفا داد و وزیر امور خارجه نیز به سرعت با استعفای وی موافقت و این مسئله را طی یک نامه رسمی به رئیس مجلس شورای اسلامی اطلاع داد.
در بخشی از نامه استعفای ملک زاده آمده بود: اینجانب کلیه اتهامات ناجوانمردانه نسبت داده شده به خود را با صراحت هرچه تمامتر تکذیب مینمایم. اینجانب تاکنون در هیچ محکمهای دارای پرونده نبوده و فاقد هرگونه سابقه سوء میباشم.
صالحی نیز در بخشی از پاسخ به استعفانامه ملک زاده نوشته بود: خودت را به خداوند بزرگ و متعال واگذار کن که یقیناً بهترین پناهگاه است.
ملک زاده پیش از این در دولت نهم معاون گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود که در دولت دهم با تاسیس شورای عالی ایرانیان به سمت دبیر این شورا منصوب شد.
همسر شهید حمید باکری و شهید ابراهیم همت با انتشار پیامی خواستار پایان اعتصاب غذای زندانیان سیاسی شده اند.
به گزارش کلمه متن این پیام مشترک به شرح زیر است:
مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَ مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَ لَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ....
هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا به کیفر فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس، کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند با این همه پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیاده روى مى کنند.
سوره مائده آیه ۳۲
برادران عزیز سلام علیکم
می دانیم آنچه بر شما این روزها گذشته چقدر سنگین بوده است و یقینا شما طبق وظیفه انسانی و شرعی خود برای نشان دادن اعتراض تان دست به اعتصاب غذا زده اید . یعنی با تنها وسیله ای که در اختیار دارید ، یعنی جانتان به میدان آمده اید . تا بلکه جلوی این ظلم آشکار را بگیرید . می دانیم این روزها برای شما و خانواده تان سخت می گذرد اما ما به فرمایش مولا علی (ع)ایمان داریم که فرموده اند :
یوم المظلوم علی الظالم اشد من یوم الظالم علی المظلوم
روزی که مظلوم حق خود را میستاند، سختتر است تا روزی که ظالم بر مظلوم ستم میکند
و می دانیم که هیچ گاه خون بی گناه بر زمین نخواهد ماند . این را تاریخ نشان داده . با شرمندگی از شما تقاضا می کنیم که به اعتصاب غذای خود پایان دهید .
ژیلا بدیهیان همسر شهید محمد ابراهیم همت
فاطمه چهل امیرانی همسر شهید حمید باکری
آیت الله سید علی محمد دستغیب، مرجع تقلید ساکن شیراز، در سخنانی از صرف ثروتهای ملی برای سرکوب مردم سوریه به جای هزینه کردن برای مردم انتقاد کرد و با تاکید بر اینکه ظلمهای صورت گرفته در برخورد با زندانیان سیاسی و به خصوص در حق عزتالله سحابى، هاله سحابى و هدى صابر خلاف شرع و قانون بوده است، تاکید کرد که علما و فقهای کشور برای سکوت و انتقاد نکردن از وضع موجود تحت فشار قرار دارند و مورد تهدید قرار گرفتهاند.
به گزارش حدیث سرو، آیت الله العظمی دستغیب در جلسه سخنرانی هفتگی خود که در مسجد قبا ایراد شد، با اشاره به آیه شصت و پنجم و شصت و ششم سوره غافر گفت: مؤثر واقعى تنها او است و اثر هر موجودى نه از خود بلکه قائم به آن پروردگار یکتاست البته با چشم خدابین باید آثار او را دید. هر کجا صفت خوبى بود از آن او است و هر کجا صفت زشت و کار بدى ظاهر شد قوه و قدرتش از خداى تعالى است که فاعل زشتى آن را در بدیها صرف کرده است پس همچنانکه وجود و حیات از خداست، قدرت نیز از او است اما این به معناى سلب اختیار از بشر نیست. هر کس مى تواند با بهره گیرى از قدرتى که پروردگار در اختیارش گذارده کار خوب کند یا کار بد.
ظالمین خود نفرین شده و در عذاب اند
ایشان در ادامه با اشاره به اینکه باید در برابر دشمنی افراد هم شکر گذار خدایتعالی بود خاطرنشان کرد: نه تنها الطاف و نیکى ها بلکه باید بخاطر دشمنى هاى دیگران نیز خدا را شکر کرد که این دشمنى ها، هم ثواب انسان را زیاد مى کند و هم به او حرکت مى دهد. طلاب ما را از امامت جماعت مدارس و ادارات و مساجد اخراج کردند. این کار اگر چه در تاریخ مى ماند و ثبت مى شود که عده اى را بخاطر انتساب به یک نفر و به یک حوزه، از حقوق خود منع کردند اما متعاقباً خداى تعالى ثوابهاى بسیارى براى آنان منظور مى کند. هیچ نیازى به نفرین کردن مسبّبین این کارها وجود ندارد. آنها خود نفرین شده و در عذابند چرا که همه کارهایشان همین امروز دست و پاگیرشان است.
هیچ کس حق ندارد دیگری را ربّ خود بداند
این مرجع تقلید در ادامه با اشاره به اینکه هیچ کس حق ندارد دیگری را ربّ و مدبّر خویش قلمداد کند اظهار کرد: یکى از مهمترین عواملى که انسان را از پرستش غیر خدا باز مى دارد فطرت و وجدان او است که بر سرش فریاد مى زند خالق و ربّ همه موجودات یکى است و همه مربوب اویند پس هیچ کس حق ندارد خود را خداى دیگران بخواند و هیچ کس حق ندارد دیگرى را رب و مدبّر خویش قلمداد کند حتى پیامبرصلى الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام هم بندگان خدایند و نمی توان براى آنها سجده کرد یا نسبت خدایى به آنها داد. آنها نیز خود عبادت خدا را مى کردند و پیشانى بندگى بر آستانش مى ساییدند و در اظهار بندگى گوى سبقت را از دیگران مى ربودند.
مولا علی (ع)، هرگز از چارچوب قرآن وسنت بیرون نرفت
ایشان در ادامه گفت: مولا على علیه السلام خود مدار حق است و همه کارهایش حق است او ولایت قطعى تکوینى و تشریعى بر همه مسلمین دارد و نسبت به آنها از خودشان مقدمتر است. با این حال هرگز از چارچوب کتاب خدا و سنت پیامبرصلى الله علیه وآله بیرون نمى رود و قدمى از حدود الهى فراتر نمیگذارد و تا آخر عمر به احکام و دستورات پرورگار پاىبند است. هر مؤمنى که خود را رهرو على علیه السلام مى نامد نباید ذره اى از قرآن و سنّت عدول کند. اگر مجتهد و فقیه است علامت عدالتش حرکت در راه قرآن و سنت است.
جوانان باید نسبت به آینده امیدوار باشند
ایشان با اشاره به وضعیت فکری و عقیده های انحرافی که در جامعه وجود دارد و موجب از بین رفتن اعتقاد دینی خصوصا در بین نسل جوان می شود گفت: از همه جوانانى که سخن ما را مى شنوند مى خواهیم که خدا و پیامبرصلى الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام را رها نکنند همچنین براى کسانى که در رأس هستند دعا کنند تا خداوند آنها را به راه خیر و صلاح وا دارد. حرفها و مطالبات خود را با متانت مطرح کنند و از توهین بپرهیزند و نسبت به آینده امیدوار باشند.
خواسته مردم آزادی مهندس موسوی و حجة الاسلام کروبی است
آیت الله دستغیب در ادامه با اشاره به اینکه خواسته های مومنین و دوستداران نظام آزادی مهندس موسوی و حجة الاسلام مهدی کروبی است گفت: خواسته هاى مؤمنین و دوستانى که جمهورى اسلامى را مى خواهند این است که آقایان موسوى و کروبى آزاد شوند. اتفاقى که در جریان مشروطیت افتاد و شیخ فضل اللَّه نورى رحمه الله با مظلومیت به شهادت رسید باید عبرت ما شود مبادا کسى که خود از روحانیت است (آقاى کروبى) بدست روحانیت گزندى ببیند، همچنانکه شیخ فضل اللَّه نورى رحمه الله بر دار شد! همچنین آقاى موسوى، سید اولاد پیغمبر که همیشه با متانت سخن گفته و توهینى به کسى نکرده است یا سایر زندانیان سیاسى که خیلى چیزها در موردشان نقل شده!
خلافهای صورت گرفته توسط زندانبانان، ناشی از عدم اطلاع از شرع است
ایشان در ادامه با اشاره به وضع زندانها و برخوردهای صورت گرفته توسط کسانی که وظیفه حفاظت از زندانیان را به عهده دارند گفت: آن بندگان خدا که انسانهاى فقیه و مسأله دانى نیستند. بعضى شاید رساله هم ندیده باشند و حتى نمازهایشان را هم درست نخوانند و ممکن هم هست خلافهایى بکنند همانطوری که شنیده شده است.
ثروتهای مملکت نباید برای سرکوب مردم سوریه هزینه شود
این عضو مجلس خبرگان در ادامه با اشاره به اینکه ثروتهای مملکت باید برای مردم به هزینه گردد نه اینکه به سوریه فرستاده شود برای سرکوب مردم گفت: مهربان بودن با مردم، امیددادن به جوانها و آزادى و اصلاح، مطابق قانون اساسى، باعث خوشحالى مردم مىشود و وضع را عوض مى کند. مردم ایران مردم خوبى هستند و دوست مى دارند حکومت صحیحى باشد. این همه ثروتهاى عمومى که مى تواند کشور را تبدیل به بهترین کشورها کند، کجا باید هزینه شود؟ آیا باید به سوریه برود تا بر سر مردم آنجا بزنند؟
برخوردهای صورت گرفته با زندانیان سیاسی مطابق قانون و شرع نیست
وی در پایان با اشاره به ظلمهای خلاف شرع و قانون صورت گرفته در برخورد با زندانیان سیاسی گفت: ظلمهایى که در حق عزت اللَّه سحابى و هاله سحابى و هدى صابر شده، با آن وضع خاکسپارى آنها به هیچ وجه مطابق اسلام و قرآن نیست.
علت سکوت علما، فشارها و تهدیدهاست
ایشان در پایان سخنانشان علت عدم انتقاد علما از وضعیت موجود را، فشارها و تهدیدها دانست و تاکید کرد: آقایان فقهایى هم که صحبت نمى کنند، به معناى بد بودنشان نیست. وقتى احاطه شان کرده اند و تهدیدشان مى کنند، چه بگویند؟ ما باکى از چیزى نداریم شاید آنها نگرانیهایی داشته باشند اما ان شاء اللَّه به موقع خود آنها هم حرف مى زنند و اقدام مى کنند.
آزادی موسوی و کروبی، خواسته مؤمنین و دوستداران نظام
محمود احمدی نژاد شش سال پیش که به مدد توجهات خاص رهبری و امدادهای پاسداران ولایت پای در کارزار انتخابات نهاد، روزی هم در باب معضل حجاب سخن گفت تا شاید کمی از نگرانی های اجتماعی مردم بکاهد. او گفته بود: "مشکل امروز کشور ما بیرون بودن تار موی دختران نیست"
آن روز این سخنان مورد اعتراض مدعیان اصولگرایی قرار نگرفت که هیچ، ذره ای هم در صفوف حامیان او در حکومت خلل ایجاد نکرد. چه آنکه اصحاب ولایت به خوبی نشان داده اند چگونه از دغدغه های مذهبی در بخشی از جامعه ایرانی ریاکارانه سوء استفاده می کنند و هر جا که مصلحت قدرت شان ایجاب کرد بر هر ملاحظه مذهبی یا ارزشی پای می گذارند.
امروز شش سال از آن روزگار گذشته و ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه که از چاکران به نام و پرگوی آستان ولایت در سپاه است و تا همین چندی پیش برای حمایت از احمدی نژاد گریبان خود و گلوی مخالفان را میدرید لب به فحاشی علیه احمدی نژاد گشوده و گفته است اظهارات رئیس جمهور در مورد حجاب، مبنی بر این که مشکل ما بیرون آمدن چندتار موی دختران نیست، نشاندهندۀ بینش آقای احمدینژاد در موضوعات دینی است.
انگار نه انگار که سخنان مورد اشاره کلام محمود احمدی نژاد در تبلیغات انتخاباتی سال 84 یعنی دور اول ریاست جمهوریش است. یعنی همان زمانی که "معجزه هزاره" نام داشت و دولتش دولت ولایت بود نه امروز که در راس "جریان انحرافی" قرار گرفته و مغضوب نوکران آستان ولایت است. آقای ذوالنور آن روزها از سخنان احمدی نژاد چنین معانی خطرناکی برداشت نمی کرد و در کار تبلیغ او بود.
ماجرا البته فراتر از ریاکاری های حامیان ولی فقیه است. چرا که واقعیت ماجرا و سوء استفاده ای که این ریاکاران از اصول و مذهب برای تحکیم پایه های قدرت نامشروع خود می کنند اگر حداقل تا پیش از کثافت کاری ها و جنایت های دو سال اخیرشان از دید بخشی از جامعه پنهان بود، امروز دیگر به قدری آشکار است که نام اصولگرایی با قتل و تجاوز و "کهریزکی" کردن جوانان گره خورده است. لذا دروغ بزرگتری در پس این ماجراست و اصحاب ولایت در تلاشند تا کاسه کوزه ی همه خرابکاری ها، ندانم کاری ها جنایت ها و تقلب های این چند ساله را بر سر احمدی نژاد و تازه به دوران رسیده های اطراف او بشکنند و مرحله تازه ای را آغاز کنند. درست مانند باند تبهکاران که پس از ارتکاب به سرقت و جنایت از شر هم خلاص می شوند تا سهم بیشتری ببرند!
احمدی نژاد که نوکر رده اول آستان ولایت بود در اثر اشتباه محاسبه و ضعف بصیرت رهبری ناخلف از آب درآمد و لگدپراند. حال که باید از شر او خلاص شد چه خوب که هم او و هم مسوولیت این همه ظلم را یک جا از سر خود باز کنند و اینگونه می شود که احمدی نژاد رییس "جریان انحرافی" و دشمن اصول مذهبی نام میگیرد و به مقام اول در "فتنه جدید" نایل می آید و کار به جایی می رسد که سران و نظریه پردازان تقلب و سرکوب در سپاه و موتلفه و بیت رهبری از احتمال تقلب احمدی نژاد در انتخابات مجلس سخن می گویند تا غیر مستقیم وانمود کنند در انتخابات ریاست جمهوری گذشته هم اگر تقلبی شد کار احمدی نژاد بود و دامن رهبری و حامیان اصولگرای او از این اتهامات مبراست.
اینجاست که حيدريدستنايي عضو فراکسیون موتلفه اسلامی یعنی همان حزبی که در تبعیت از رهبری نسبت به کلمه "صیانت از انتخابات" الرژی داشت و آن را طرحی آمریکایی می نامید در مصاحبه با ایلنا در باب صیانت از انتخابات می گوید و اعلام می کند که اگر جريان انحرافي بخواهد بهصورت معنادار در انتخابات دخالت كند، نمايندگان مجلس بايد با تصويب طرحي دوفوريتي، يك نهاد مستقل تشكيل دهند و اجراي انتخابات را از دولت بگيرند تا از آراي مردم صيانت شود.
این لطیفه را در مطالب تحلیلی سایت های دیگر نیز مشاهده می کنیم آنجا که از "نگرانی اصولگرایان نسبت به تقلب در انتخابات پیش رو " سخن گفته و داستان سرایی می کنند و نسبت به آن حتی هشدار می دهند تا جنبش سبز را دچار یک تحلیل اشتباه و در نتیجه در عرصه عمل نیز وارد مسیری نادرست کنند وآشکارا مسوولیت تقلب و تبعات آن را جا به جا کنند.
تقلب در انتخابات ریاست حمهوری 88 مهمترین و بزرگترین انحرافی است که در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده و تبعات و نتایج سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، انسانی و روانی آن نیز ادامه دارد و ظاهرا اطرافیان خامنه ای با این خط تبلیغی و القای خطر تقلب از سوی احمدی نژاد مسوولیت تقلب در انتخابات و تبعات آن را از دوش حاکمیت جمهوری اسلامی (یعنی رهبر جمهوری اسلامی و اصولگرایان حامی او) بر می دارند و احمدی نژاد و اطرافیانش را عامل این رویداد معرفی می کنند که حالا برای گام دوم آن یعنی تقلب در انتخابات مجلس به منظور پالایش اصولگرایان و حامیان و وابستگان خامنه ای آماده می شوند.
البته بر اساس اطلاعات موجود، احمدی نژاد دقیقا تا پیش از زمانی که در تلویزیون ظاهر شد تا از وقت اضافه ای که در اختیارش قرار گرفته بود استفاده کند (یعنی دو روز پیش از انتخابات) اساسا در جریان برنامه ریزی دفتر رهبری، سپاه، شورای نگهبان و حتی دستگاه قضایی برای تقلب "گسترده" در انتخابات نبود. هر چند بدون وجود این خبر نیز می توانیم با لیست کردن مشکلات به بررسی منشاء آن ها بپردازیم تا مشخص شود آنچه موجب نارضایتی های فعلی در ایران (موتور محرک جنبش سبز) شده چیست. و البته این بررسی به هیچ عنوان نافی هزینه های گزافی که احمدی نژاد بر مردم و کشور تحمیل کرده نیست بلکه یادآوری این نکته است که احمدی نژاد اگرچه در باند دزدان و متقلبان و جنایتکاران رهبری عضویت داشت اما در این دایره شخصی کوتاه قامت بود که به تنهایی توان تقلب نداشت و ندارد.
در یک نگاه واقع گرایانه به تحولات ایران، به قدرت رسیدن شخصی مانند احمدی نژاد را بایستی نتیجه یک سلسله اتفاقات و اقدامات ارزیابی کرد که از سال ها پیش رخ داده و صورت گرفته است.
انقلاب اسلامی ایران را تفکرات و گروه های متنوعی به پیش بردند اما در نهایت دو جریان عمده که به جناحین داخل جمهوری اسلامی تبدیل شدند توانستند دموکراسی نیم بند و ناقص جمهوری اسلامی را با رقابت خود شکل دهند.
پس از فوت امام و صحنه آرایی ای که آقای خامنه ای را به رهبری رساند، یکی از جناحین که بعدها به جناح محافظه کار شهرت یافت توانست جایگاه های حساس حاکمیت را اشغال کند و سهم اصلی در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها را از آن سازد. طبیعتا جناح مقابل که بعدها به نام اصلاح طلبان شهرت یافتند به کنج عزلت رفتند و تا دوره پنجم مجلس شورای اسلامی که اقلیتی قوی در پارلمان را شکل دادند و سپس موفقیت بزرگ دوم خرداد را کسب کردند، این روند ادامه یافت.
با این حال موفقیت اصلاح طلبان در دوم خرداد و تشکیل دولت اصلاحات و متعاقب آن به دست گرفتن کنترل پارلمان در دوره ششم مجلس، به پیشبرد کامل برنامه های آنان منجر نشد زیرا کانون های قدرت در ساختار حقیقی نظام همچنان در دست محافظه کاران باقی ماند و امکان ایجاد تغییر در آن نیز به یک دلیل روشن وجود نداشت : "علی خامنه ای"
تمامی نهادها، اشخاص و کانون هایی که در آن دوره مانع اصلاح طلبان شدند و تقلب 88 را نیز مرتکب شدند ذیل رهبر جمهوری اسلامی تعریف می شوند.
کسانی که امروز می کوشند احمدی نژاد را به عنوان یک متغیر تاثیرگذار مستقل معرفی کنند که طرف دعواست یا حتی می تواند مرتکب تقلب انتخاباتی علیه اصولگرایان شود ظاهرا فراموش کرده اند آقای خامنه ای و اصولگرایان حامی او بودند که در تمام ادوار مورد اشاره با استفاده از اختیارات مطلق خود تمام قد مقابل خواست عمومی ایستادند.
ضمن اینکه این تحولات را بایستی از خیلی پیشتر از زمان به قدرت رسیدن احمدی نژاد مورد توجه قرار دهیم. یعنی از زمان رحلت امام خمینی که آقای خامنه ای و اطرافیانش آهسته آهسته اشخاص تاثیر گذار را حذف کردند و یا دور زدند، بیت ایت الله خمینی را منزوی و تضعیف کردند، بخش های سیاسی و امنیتی دولت هاشمی را با استفاده از فرصت تمرکز هاشمی بر فعالیت های اقتصادی تسویه کردند و به دست گرفتند، فرماندهان سپاه را اندک اندک تغییر دادند و افراد وابسته به خود را در سپاه متمرکز کردند، و در نهایت رهبری آسیب پذیر و شکننده حجت الاسلام خامنه ای را به رهبری مطلق حضرت ایت الله خامنه ای مبدل ساختند.
دولت اول احمدی نژاد در واقع اولین فرصت اینان برای تمرکز کامل قدرت بود تا حاکمیت یک پارچه و ولایت محور شکل بگیرد. دولت فعلی محصول چنین پروسه ای است و حاصل کار نیرو ها و نهادهایی که وجه مشترکشان همراهی با جریان مذکور با محوریت رهبری است. بر همین اساس آقای خامنه ای در انتخابات تمام قد به نفع متقلبان وارد صحنه شد و او فرمان سرکوب مردم معترض و فعالان سیاسی را صادر کرد. زیرا نمی توانست به شرایط قبلی بازگردد.
اینکه مناقشه میان خامنه ای و احمدی نژاد تا چه حد نشانگر اشتباهات محاسبه خامنه ای است تغییری در این واقعیت که رهبر جمهوری اسلامی و اطرافیان او مسوول و عامل تقلب انتخاباتی و سرکوب معترضان هستند ایجاد نمی کند و احمدی نژاد نیز هرگز توان تقلب در انتخابات علیه اطرافیان و حامیان خامنه ای را ندارد.
نباید فراموش کرد که با حذف احمدی نژاد و دار و دسته اش از قدرت، انسداد سیاسی در ایران از میان نمیرود، انتخابات آزاد تضمین نمی شود، سپاه به پادگان هایش باز نمی گردد، رانت های اقتصادی حذف نمی شود و دستگاه های امنیتی، انتظامی، نظامی و قضایی قانونمند رفتار نمی کنند.
لذا به اصولگرایانی که امروز از توطئه احمدی نژاد سخن می گویند باید یادآور شد که ما می دانیم جبهه مقابل مردم و جنبش سبز، صرفا احمدی نژاد و دولت کودتا نیست. این دولت محصول بخش های مختلفی از حاکمیت شما و گروه های قدرتتان است که کودتای انتخاباتی را سامان دادند و در ازای آن منافع سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک مشخصی را دنبال می کنید و طبیعتا در موقع لزوم امکان عبور از احمدی نژاد را دارید پس تلاش مذبوحانه نفرمایید و بدانید که تنها راه شما برای کاستن از مسوولیت هزینه هایی که بر کشور تحمیل کردید در درجه اول آزادی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز و ایجاد گشایش در فضای سیاسی کشور و در مرحله دوم شنیدن راهکارهایی است که رهبران سبز به نمایندگی از مردم به شما نشان خواهند داد.
منبع: ندای سبز
اصولگرایان در محکمه تاریخ
سروش فرهادیان - روزنامه شرق
گفتوگو با مدیر یک سایت شاید به خودی خود خیلی مهم نباشد. اگر هم مهم باشد جایش احتمالا در صفحه تکنولوژی یا آی.تی روزنامه است. گفتوگو با مدیر سایت «عماریون» را یک ماه پیش انجام دادم. محمدحسین رستمی خوب حرف میزند. حزباللهی است و از تیپ ظاهرش هم میتوان به این موضوع پی برد. نخست قرار بود ساعت پنج صبح در حسینیه صنف لباسفروشان تهران -یعنی همان جایی که پاتوق بچه حزباللهیهاست -گفتوگو کنیم که نشد.
میگوید زمانی مشاور احمدینژاد هم بوده. جنس خودش را«سایبورگ» میداند و بر این باور است که در تهران نخستین بار پدر او کامپیوتر خانگی داشته. اگرچه موضوع جریان انحرافی از اردیبهشت به مد روز اصولگرایان بدل شده و سران آنها به صورت روزانه نسبت به وجود جریان عجیب و غریب و خوفانگیزی که میخواهد فلان و بهمان کند، خبر میدهند؛ اما شاید باورتان نشود گروهی وجود دارد که از اواسط سال گذشته نسبت به وجود این جریان به اصولگرایان هشدار میداده. به آرشیو سایت عماریون که نگاه میکنی، میبینی هم و غمشان را گذاشتهاند تا خبر پشت خبر منتشر کنند و هشدار پشت هشدار بدهند. سایت عماریون، سایتی است که روزانه از جنگیرها، جنگیری، رمالان و رمالگری خبر میدهد.
نامشان هم تقریبا شبیه قرارگاهی است که همین چندوقت پیش نامهایی مانند حسین اللهکرم، پناهیان، طایب، آشنا و... موجودیت آن را اعلام کردند. خودش و چند نفر دیگر از دوستانش از خانه، سایت را بهروز میکنند و گله میکند از حزب اللهیهایی که قرار بوده کمک کنند در افشاگریهایی که سایتشان علیه جریان به قول او انحرافی منتشر میکنند که گویا نکردهاند. ناراحت است از این که قرار بوده دفتر و دستکی برایشان مهیا کنند و نکردهاند. محمدحسین رستمی از جوانانی است که در ستاد احمدینژاد حضور داشته و فعالیت جدی سیاسیاش را آنجا آغاز کرده؛ حالا اما او منتقد دولت است. تند و تیز انتقاد میکند چنانکه انگار نه انگار در انتخابات سالهای ۸۴ و۸۸ در ستاد احمدینژاد فعالیت میکرده. گفتوگو با مدیر سایت عماریون پر بود از حرفهایی که بعد از اتمام آن حاضر به انتشارشان نبود.
سمت شما در سایت عماریون چیست؟
حقیر مدیر مسوول سایت هستم. سال ۸۴ ما گفتیم یک هوای تازه وزیدن گرفته...
اینکه شعار ستاد علی لاریجانی بود؟
البته ما وی را قبول داریم اما ملاک ما رهبریست و با کسی عقد اخوت نبستهایم. ما اگر هم با مشایی یا فردی مخالف هستیم چون امام خامنهای در نامه سال ۸۸ به دکتر احمدینژاد فرمودند، البته در حدود دو سال پیش فرمودند مشایی مساله اصلی نیست و فرعی است. اما باید مساله فرعی را باز کرد و به مردم توضیح داد. مثالی برای شما بزنم؛ آیا کراک در جمهوری اسلامی مساله فرعی یا اصلی نظام و مردم است؛ خب نه! اما آیا نباید به آن پرداخت؟
روند شکلگیری سایت عماریون از کجا شروع شد و چه شد به این نتیجه رسیدید که سایتی ایجاد کنید که در آن، اینچنین بیپروا به برخی میتازید؟
من در یکسری از سایتهای خبری مانند صراط و رجا و چند سایت دیگر خبرنگار بودم. با اینها مشکل پیدا کردم و زدم بیرون. مردادماه سال گذشته در وزارت رفاه کار میکردم که این سایت را راه انداختیم. عماریون مرداد و شهریور ۸۹ ثبت شد.
هزینههای راهاندازی سایت چطور تامین شد؟
مدیرکل بازرسی یکی از وزارتخانهها هزینههای ابتدایی سایت را به ما پرداخت میکرد.
بر چه اساسی و از کدام منبع؟
من منبع این پرداختها را نمیدانم اما آقای مدیرکل به من گفت، تو چون تجربه کار خبری داشتی بیا و یک سایت برای ما راه بنداز. الان هم بر سر مالکیت این سایت اختلافنظر هست بین ما و این بندههای خدا.
کدام بندههای خدا؟
بین ما و آقای «مت...» به عنوان مدیرکل بازرسی که از مسوولان ارشد ستاد انتخاباتی آقای احمدینژاد بودند و از نزدیکان آقای محصولی. وی قرار بود یکی از وزرا باشد که نشد. قرار بود رییس سازمان حج بشود که آن هم نشد.
ایده تشکیل سایتی به نام عماریون متعلق به چه کسی بود؟
ایده من بود. چون آقا آمدند و فرمودند: «این عمار؟» ما در رسانهها عمار ندیدم پس این رسانه را راه انداختیم. این سایت پاسخی به ندای این عمار آقا بود.
چه شد که این ایده شکل گرفت؟
من آن موقع ۲۰ سالم بود اما از دوران نوجوانی کار سیاسی میکردم در گروههای مذهبی که به نام حزبالله معروف بودند.
همانطور که گفتم ما سال ۸۴ دیدیم یک هوای تازهای در کشور وزیدن گرفته، چه در جبهه نخبگان چه آن طرف. البته این را هم بگویم که اگر آنوریها روی یک نفر میبستند، انتخابات را میبردند.
خب این چه دلیلی برای رویش نخبگان است؟
شما افرادی را میدیدید که فکر نمیکردید روزی رییسجمهور بشوند. رویش احزاب و گروههای مختلف سیاسی و همچنین روآمدن افراد جدید؛ باعث شد بنده و دوستانم در فضای سیاسی فعالتر شویم.
کجا زندگی میکردید؟
ما از ابتدای حیاتمان بچه خاک پای سیدالکریم شاه عبدالعظیم بودیم و رعیت سیدالکریم (علیه السلام)؛ به قول آقای حجاریان بچه جایی هستیم که حاشیه بر متن غلبه دارد. طیف فکری ما هم حزبالله بود. حزبالله که عضو و غیرعضو نداشت اما در کارهایی که تشخیص میدادم به نفع اسلام و نظام است، شرکت میکردم.
مثل چه کارهایی؟
کفن پوشیدنها و... که فکر میکنم به این زودیها تکرار هم بشود. در سایت هم خبر احتمال کفنپوشی حزباللهیها علیه وضع کنونی را زدهایم. من به این کفنپوشی افتخار میکنم. داشتم میگفتم: در سال ۸۴ ما دیدم که آقای احمدینژاد به ما نزدیکتر است؛ در نتیجه وارد ستاد وی شدیم که آقای بذرپاش هم رییس بود. عدهای جوان بسیجی بودیم که دور هم جمع شدیم؛ از انتخابات هیچ چیزی به معنای حرفهای و غربی آن نمیدانستیم. بنده در ستاد مرکزی که مسوولش آقای بذرپاش بود، کار کردم. حقیر به این اعتقاد دارم که قلوب مردم دست خداست، چه وقتی که احمدینژاد رای میآورد، چه وقتی که آقای خاتمی، رییسجمهور میشود و چه زمانی که بنی صدر رای میآورد.
در ستاد چه میکردید؟
کار رسانهای میکردیم چون من از ۱۴، ۱۳ سالگی کار خبری و تبلیغاتی میکردم به این امور آشنا بودم. پدر من اولین کسی است در تهران که کامپیوتر داشته؛ فکر کنم از سال ۶۸ وی کامپیوتر داشتهاند و به خاطر همین من جنسم سایبورگه.
خب انتخابات برگزار شد و احمدینژاد رییسجمهور؟
فیلم «آژانس شیشهای» را دیدهاید که بازیگر نقش جانباز بسیجی میگوید: «بعد از جنگ برگشتیم سر زمینمون بیتراکتور»؛ حقیر هم قبل از انتخابات تفحص بودم و بعد هم برگشتم سر تفحص. بنده از دوران نوجوانی و دانشجویی منطقه میرفتم.
چند وقت تفحص بودید؟
۱۳ ماه. تفحص تعطیل شد و رفتم ستاد احمدینژاد. بعد از پیروزی دوستان رفتند پست گرفتند و ما برگشتیم منطقه. بعد هم یکسری نهادها به دلیل سابقه خبری که من داشتم، خواستند برایشان بولتن خبری درست کنم.
چه نهادهایی؟
نمیتوانم بگویم. بعد دوستان به من گفتند تو زن و بچهداری و بچهات گناه دارد. به من گفتند برگرد تهران چون ممکن است شهید بشوی. من هم برگشتم و در حراست سازمان شهرداریها و دهیاریهای وزارت کشور مشغول به کارشدم. یک مدت ماندم تا اختلاف پیدا کردم با جوانهایی که تا قبل از ۸۴ غاز میچراندن ولی بعد از پیروزی احمدینژاد در انتخابات به الاف و الوف رسیدند.
یعنی چه؟
یعنی طرف نمیدانست فرق کاغذ گلاسه و کاهی چیست بعد ناگهان شد مدیرکل روابط عمومی فلان اداره. آقایان به صرف حضور در ستاد پست گرفتند. مثلا همین آقای... که شد مدیر کل بهزیستی حتی کارت پایان خدمت وی هم مجعول بود، تخصص هم نداشت.
اما گویا دکترا دارند؟
اگر دکتر است مدرکش را بیاورد، حالا اصلا دکترا هم داشته باشد که ندارد؛ خوب که چه؟ مدرک دکترا چه قلابی و چه حقیقی، آیا مدارک دانشگاهی جای تقوا را میگیرد؟ یا مایه رستگاری در آخرت میشود؟ این همه اشخاص دارای مدارک دکترای فراماسون در داخل و خارج چه میکنند؟ دکتر شدن در هیچ رشتهای موجب راه بردن به حق نمیشود؛ علم چندان که بیشتر خوانی - چون عمل در تو نیست؛ نادانی!
خب اینکه چه کسی در چه پستی باشد به نظر رییسجمهور بستگی دارد؟
صرف تشخیص کفایت نمیکند. این انتصابها برای این بود و هست که... بلندتر از خودش را نمیتوانست بپذیرد. بنده دولت آقای خاتمی را در رابطه با تخصص محوری و اجرای سیاستهای موفق اقتصادی بیشتر قبول دارم. بسیار موفقتر بود. چون خاتمی بلندتر از خودش را میتوانست ببیند.
بعد از سازمان شهرداریها کجا رفتید؟
یک مدت کار آزاد میکردم. مثلا شما اگر علی فائز را در اینترنت سرچ کنی، مقالاتی را پیدا میکنی که حقیر با نام مستعار به سایتهای مختلف مثل الف میدادم. کارگاه خبرنگاری میگذاشتم. درس میدادم. عکاسی میکردم و عکس میفروختم. اما بعد از انتخابات سال ۸۸ دوستانی در دولت به ما گفتند بیا یکی از وزارتخانهها. من هم رفتم وزارت رفاه.
پس در انتخابات ریاستجمهوری دهم، هم در ستاد احمدینژاد بودی؟
بله. اگر همین الان هم با همین اطلاعات دوباره انتخابات برگزار شود با همان کاندیداها، من دوباره از احمدینژاد حمایت میکنم.
خب چرا سایت علیه اطرافیان وی راه انداختید؟
چون اینها منحرف شدهاند.
از چه؟
از خط حزبالله.
بعد رفتید وزارت رفاه؟
بله! به دلیل تجربههایی که داشتم رفتم بازرسی وزارت؛ بعد آنها گفتند ما میخواهیم یک سایت بزنیم. من در بازرسی کار میکردم اما سایت را هم مدیریت میکردم. این را هم بگویم که ما حتی از اینترنت وزارت هم استفاده نمیکردیم. شرعا حرام بود.
همه هزینهها را هم آقای«مت...» پرداخت کردند. تا آذر ۱۳۸۹ همه چیز خوب پیش رفت. در آذرماه برادر عزیز و متعهد ما آقای رضا گلپور، آن نامه معروف را خطاب به مشایی نوشت. نامه را صبح منتشر کردیم و برای اینکه نتوانند فشار بیاورند، سر کار نرفتم. موبایلم را هم خاموش کردم اما اشتباه کردم و دسترسی به کارتابلهای سایت را مسدود نکردم. ساعت ۱۰ شب گوشی را روشن کردم، آقای «مت...» که از مدیران آنجا بود و هزینههای ایجاد سایت را داده بود زنگ زد و گفت ما میخواستیم با مشایی بیعت کنیم بیخود کردی این نامه را منتشر کردی. گفتم شما که تا دیروز میگفتید مشایی ال است و بل. گفتند با نامه آقای گلپور، نظام به هم ریخته است شما باید نامه را از سایت بردارید.
گفتم من در خیابان هستم و به محض اینکه به خانه برسم مطلب را از سایت بر میدارم. تا من به خانه برسم آنها خودشان مطلب را پایین آورده بودند. فردا من را از وزارت رفاه اخراج کردند و حتی حقوق چندماهه من را پرداخت نکردند. من هم دسترسی اینها به کارتابلهای مدیریتی سایت را بستم و با تعدادی از دوستان از خانههایمان فعالیت سایت عماریون را ادامه دادیم. بعد از این ما شدیم «اخ» و «چیز» و «ویز» دولت و شدیم ضد ولایت. نامه را هم سرانجام با فشار غیرمتعارف، غیرمعقول و غیر رسمی حذف کردند.
و بعد شما دوباره نامه را منتشر کردید؟
نه
چرا؟
چون دوستان گفتند شما کار خودت را کردهای.
دوستان کی هستند؟
برادرانمان در سایتهای دیگر.
و فشار نامتعارف یعنی چه؟
مثلا از دفتر فلان مقام دولتی زنگ میزدند که باید نامه را بردارید. ما یک بمب منفجر کردیم که دولت باید هزینهاش را میداد و البته باید همچنان هزینه این نامه را بدهد؛ یا بیاید رسما نفی کند یا از ما شکایت کند. بالاخره در این نامه ما، اتهامهایی را متوجه چشم اسفندیار دولت کردهایم؛ جالب است بدانید یکی از هزینههای این نامه برکناری متکی بود.
رابطه این نامه و حذف متکی چیست؟
نامه گلپور که در مورد مشایی بود به متکی چه ربطی دارد؟ گویا شما از اختلاف وزیر سابق امور خارجه و آقای احمدینژاد اطلاعی ندارید؟! دولت برای اینکه یک جریان جدید فکری درست کند، متکی را با آن شرایط حذف کرد. ملیگراهای خارج نشین نزدیک به دولت هم در سایتهایشان، این تحلیلها را زدند. یکی از دلایل عزل متکی، انحراف افکار عمومی از جریان ضد مشایی بود.
ملیگراها؟
مثلا خانم پریوش سطوتی، همسر مرحوم دکتر فاطمی.
خب بعد از اینکه از وزارت رفاه اخراج شدید خودتان سایت را بالا آوردید؟
بله. با کمک دوستان و از سر تکلیف. چون پول نبود و فقط تکلیف بود. جالب است بدانید ما در سایتمان مدرس دوره خبرنگاری هم به عنوان همکار داریم.
رابطه شما با قرارگاه «عمار» چیست؛ همین قرارگاه که هم اسمش شبیه شماست و هم شما خبرهایش را جزبهجز پوشش میدهید؟
سمتی ندارم.
یعنی رابطهای میان شما با قرارگاه عمار نیست؟
این قرارگاه خیلی بعد از سایت ما تشکیل شد.
یعنی نخست رسانه تشکیل شد بعد ارگان؟
خب هم تاریخ ثبت سایت عماریون مشخص است هم قرارگاه عمار، ما در مرداد ماه ۱۳۸۹ سایت را ایجاد کردیم اما قرارگاه عمار ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ ایجاد شده است.
خب بالاخره سایت عماریون رسانه قرارگاه عمار هست یا نه؟
میتواند باشد. غیر از ما سایتهای بیباک و صراط هم هستند. حتی اگر خبری باشد خبرگزاری فارس هم منتشر میکند.
یعنی قرارگاه عمار نتیجه منطقی سایت عمار است؟
میتواند برداشت شما درست باشد اما به همه اعلام میکنیم که عماریون یک اتفاق تازه است.
استقبال مخاطبان از سایت شما چطور بوده؟
خوب بوده. ما بیشتر مرکز انتشار برخی اخبار و مطالبی هستیم که بقیه نمیتوانند آنها را منتشر کنند. الان حدود ۷۵۰۰ ایپی، بازدید از صفحه اول داریم و رنکینگ مادر سایتهای ایرانی الان بالاتر از ۵۰۰ است.
رابط شما با قرارگاه عمار کیست؟
ما از این نوع ساختارها نداریم و نامتقارن هستیم.
خیلی به این واژههای نظامی علاقه دارید؟
شاید سوابق نظامی هم داشته باشم.
شما سنی ندارید که؛ کجا سابقه نظامی پیدا کردهاید؟
تمام جهان اسلام عرصه حضور ماست.
تمام مطالب سایت را با قرارگاه چک میکنید؟
نه. کسی حق ندارد در کار ما دخالت کند. مسوولیت این سایت با من است. قرارگاه عمار با انتشار خیلی از مطالبی که ما منتشر کردیم، موافقت ندارد.
واکنشها به سایت شما چه بوده؟
من امروز که با شما صحبت میکنم از دادگاه برمیگردم چون شکایتهایی از سایت ما شده است.
همه خبرهایتان را یک شب میگذارید گویا؟
اخبار ویژه را یک شب میگذاریم که سایتها بتوانند بردارند. حرفهایگری است دیگر. این ساعت خبر را میزنیم تا نتوانند فشار بیاورند که خبر را حذف کنید.
از خبرهایی که منتشر میکنید اینگونه به نظر میرسد که شما رسالتتان را فقط در انتشار اخبار به هدف افشاگری در مورد جریان معروف به جریان انحرافی میدانید؟
نه اینگونه نیست، ما رسالت اصلی خود را در مبارزه با شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار میدانیم، اما اولین سایتی هستیم که این جریان انحرافی را به صورت علمی و متقن افشا کردیم. ما سال ۸۸ گفتیم، به همه هم گفتیم. خیلیها توجه نکردند. ما خیلی بیش از اینها راجع به این جریان منحرف نفوذی ضدولایت اطلاعات داریم که منتشر خواهیم کرد.
تقریبا تمام اخبار سایت شما در مورد همین جریان مورد اشاره است و رد بسیاری از خبرها در این مورد یکجورایی به سایت شما بر میگردد؟
بله. تازه بیش از اینها سند داریم که هنوز کسی اطلاع ندارد.
واقعا؟
بله. ما سند داریم. فکر میکنید چرا تا به الان مشایی از ما به صورت شخصی و قانونی شکایت رسمی نکرده است، چون میداند ما چه اسنادی از او داریم.
شما سندهایی از مشایی دارید که رو کردید؟
بله. وزارت اطلاعات من را احضار کرد، گفت: این نامه آقای گلپور که منتشر کردید، شماره دو و سه هم دارد؛ گفتم شک نکنید. به ما تکلیف شود، میزنیم. ما آدمهایی هستیم که اگر بگوییم کاری را میکنیم حتما انجامش میدهیم.
تا به حال با شما برخورد شده؟
بله. یکبار به وزارت اطلاعات احضار شدم و امروز هم که رفتیم دادگاه. یکی شکایت رحیمی از سایت به دلیل انتشار نامه گلپور و دیگری نسبت دادن مشایی به فراماسونری. یک آقایی به نام غفاری که عکساش را به اشتباه جای عباس غفاری، شیطانپرست گذاشتیم هم از ما شکایت کرده است.
و سایت را همچنان ادامه میدهید؟
بله. بدانند ما تا حذف جریان انحرافی ادامه میدهیم یا آنها ما را حذف میکنند یا ما آنها را حذف میکنیم. دیگر کسی اینها را شعیب نمیداند. آقا عزیز- فرمانده سپاه - و حاج علی فضلی و دکتر عبدالحسین اللهکرم خیلی بیشتر به شعیب شبیه هستند.
دقیقا در سایتتان با چه میجنگید؟
هر کس جلوی رهبری و تفکر ولایی بایستد.
سایت عماریون را باید تبلور سایبری حزبالله دانست؟
انشاءالله این تلقی محقق شود.
تحصیلات شما چیست؟
بنده چندبار دانشگاه رفتم اما درس را تمام نکردم چون در دانشگاه علم ندیدم. درصد بالایی از دانشجویان ما دنبال علم نیستند و به خاطر جو و مدرکگرایی وارد دانشگاه شدهاند. حقیر در رشته علومسیاسی، تاریخ سیاسی تشیع و حقوق دانشگاه رفتهام.
چه دانشگاهی؟
دانشگاه مذاهب اسلامی، دانشگاه شیراز و دانشگاه جامع علمی- کاربردی شهید محلاتی سپاه. چون از اساتیدم علم ندیدم، درس را رها کردم البته مطالعات دانشگاهی و دینی متعددی دارم و به اصطلاح پای منبر خیلی از اساتید مسلم حوزوی و دانشگاهی بودهام.
شما تلفنی به من گفتید امروز در دانشگاه شهیدبهشتی تدریس دارید؟
بله! اما حراست آنجا بنده را به دلیل نقدهای صریحی که به دولت ناکارآمد داشتهام، ممنوعالورود کرده است.
دولت نهم یا دهم از نظر شما ناکارآمد هستند؟
نهماش البته بهتر بود.
و کی به این نتیجه رسیدید که دولت ناکارآمد است؟
با مشاهده روند جاری کارها و حاکم شدن جریان منحرف نفوذی؛ الان روند کلی حاکم بر جریان اجرایی کشور که توسط یک حلقه مشکوک اعمال میشود، خودش را بیشتر نشان میدهد. این روند حتی ممکن است از سال ۸۴ شروع شده باشد.
نگفتید بحث تدریس را؟
من به دعوت انجمن اسلامی برای دانشجویان کلاس میگذاشتم.
انجمن یا بسیج؟
انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی؛ من خیلی از این رفیقها دارم. خیلیها به من میگویند، تو از نظر فکری لیبرالی. بنده چند ماهی آنجا در مورد مبانی حکومت اسلامی و ولایت فقیه تدریس میکردم.
بدون مدرک تدریس میکردید؟
من مدرک رسمی پیشدانشگاهی در رشته ریاضی و علومتجربی دارم. البته حوزه هم بودم. اما سطح مطالعات زیادی به لطف خدا و بیبی حضرت فاطمهالزهرا (سلاماللهعلیها) دارم، نه به این شکل که کنکور بدهم و... اما در کلاسهای حوزه به صورت آزاد شرکت کردهام.
چند سال دارید؟
۱۴ فروردین ۱۳۶۴ به دنیا آمدم.
بسمه تعالی
جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام
مرگ ناباورانه و برخورد اسفبار مسئولین زندان با بیماری جدی قلبی مرحوم آقای هدی صابر، زندانی سیاسی جمهوری اسلامی ایران، موجب بهت و اندوه ملت و بخصوص جامعه پزشکی گردید.
این حادثه تاسف بار به فاصله چند روز از واقعه درگیری منجر به فوت مرحومه خانم هاله سحابی، دیگر زندانی سیاسی، در مراسم تشییع پدر بزرگوارش رخ داد. یقیناً سنگینی این فجایع برای وجدانهای بیدار و مسئول و مردم شریف این مرز و بوم غیر قابل تحمل است.
متأسفانه طی سالیان اخیر حوادث تأسف بار مشابه در برخورد با زندانیان مکرراً مشاهده شده و در موارد متعددی به علت عدم رسیدگی بموقع پزشکی و درمانی عوارض غیر قابل جبرانی برای ایشان ایجاد شده است. تکرار این مسائل بدون هیچ گونه پیگیری و پاسخگوئی، مزید تأسف و نگرانی شده است و همه اینها در حالی اتفاق می افتد که آنچه از مرام و سخن امام خمینی به یادگار مانده است این جمله است که حتی اگر فردی به اعدام هم محکوم شده است کسی حق ندارد به او توهین کرده و یا ضربه ای بزند.
جنابعالی بخوبی واقفید که بر اساس همه قوانین حقوقی و قضائی، قانون اساسی و نیز شرع مبین اسلام حفظ سلامت جسمی و روحی زندانیان و محصورین برعهده مسئولین و حاکمان است که باید متولی حقوق اساسی همه مردم و پاسخگوی این فجایع باشند. بدیهی است که اعضای جامعه پزشکی کشور که در قبال سلامت آحاد جامعه احساس مسئولیت می کنند، نمی توانند در قبال بی توجهی مسئولین و تکرار این وقایع سکوت نمایند و در این رابطه، ضمن اظهار تأسف و تسلیت به خانواده های محترم مرحومین هاله سحابی و هدی صابر، موارد زیر را اکیداً درخواست می نمائیم:
1. رسیدگی سریع و بدون اغماض و مجازات مقصرین و مسئولین فجایع اندوهباری که به مرگ مرحوم هدی صابر و مرحومه هاله سحابی منجر شد.
2. تشکیل کمیته پزشکی متخصص و مستقل جهت بررسی وضعیت پزشکی و سلامت سایر زندانیانی که بدلیل شرایط زندان و سلولهای انفرادی دچار عوارض مختلف جسمی و روحی شده اند.
3. دستور ارجاع فوری و بدون فوت وقت بیماران زندانی و بخصوص زندانیان سیاسی که دچار شرایط و بیماری اورژانس شده اند به بیمارستانها و مراکز درمانی مجهز بر اساس اعلام نیاز کمیته فوق الاشاره و خارج از پیچ و خم های اداری و امنیتی که موجب اتلاف وقت و عوارض غیر قابل جبران خواهد شد.
دکتر مصطفی معین
دکتر محمد رضا ظفرقندی
دکتر سید محمد رضا خاتمی
دکتر احمد علی نوربالا
دکتر محمد رضا واعظ مهدوی
دکتر سعید سمنانیان
دکتر علیرضا فرزاد
دکتر علی غفوری
دکتر غلامرضا انصاری
دکتر فاطمه رمضانزاده
دکتر علی شکوری راد
دکتر محمد رضا سعیدی
دکتر سید تقی نوربخش
دکتر ابراهیم عباسی
دکتر ابوالفضل سروش
دکتر ابوالفضل شجاعی فرد
دکتر احمد سوداگر
دکتر اسماعیل میرزائی
دکتر اشرف دهقان
دکتر افلاطون مهر آئین
دکتر اکبر امیری
دکتر امیر حسین معماری
دکتر امیر رضا رکن
دکتر ایدنی
دکتر ایرج حریرچی
دکتر باوقار
دکتر بابک داورنیا
دکتر بهروز برومند
دکتر بهزاد دارابی
دکتر پوریا مطهری
دکتر جعفر قائم پناه
دکتر جعفر کیهان شکوه
دکتر جمشید حاجتی
دکتر حبیب حاجی میر آقا
دکتر حسن رزمی
دکتر حسن میر صالحیان
دکتر حسین کاتبی
دکتر حسین کرمانپور
دکتر حسین لباف
دکتر حکیمه سیادت
دکتر حمید جلالی
دکتر حمید چوبینه
دکتر حمید شیخ
دکتر خدیجه بخت آور
دکتر خسرو صادق نیت
دکتر داریوش فهیمی
خانم دکتر دروزی
دکتر رامین مهرداد
دکتر رسول میر شریفی
دکتر رسول نصیری
دکتر رضا حاجیلو
دکتر رضا عبادیان
دکتر رضایت پرویزی
دکتر رمضانعلی شریفیان
دکتر زرین تاج کیهانی دوست
دکتر زهرا احمدی نژاد
دکتر زهرا مخدومی
دکتر سعید داودی
دکتر سعید صادقیان
دکتر سعید ظهرابی
دکتر سعید نوکار
دکتر سکینه آرامی
دکتر سودابه سرگلزائی
دکتر سید حمید هاشمی
دکتر سید رضا رئیس کرمی
دکتر سید رضا میری
دکتر سید علی پاکزاد مقدم
دکتر سید علی محمد سادات اخوی
دکتر سید محسن دعائی
دکتر سید مصطفی فاطمی
دکتر شریعتی
دکتر شاهرخ ویسی
دکتر شهروز مومنی
دکتر صدیقه خدمت
دکتر صدیقه شمس
دکتر طاهر احمدی
دکتر عباس عطوف
دکتر عباس کبریائی زاده
دکتر عبدالله سراج
دکتر عزت الله گل علیزاده
دکتر علی اصغر اکرمی
دکتر علی اعتصام پور
دکتر علی اکبر پور فتح الله
دکتر علی زمانی
دکتر علی کاظمی سعید
دکتر علی محمد حاجی زینلی
دکتر علی مددی
دکتر علیرضا کریمی یزدی
دکتر غلامحسین ویسی
دکتر فاطمه مشهدی عباس
دکتر فاطمه محجوب
دکتر فخرالدین حیدریان
دکتر فرامرز فلاحی
دکتر فرزاد پیروزمند
دکتر فرشته بقائی نائینی
دکتر فرهاد واعظ زاده
دکتر فریدون سیامک نژاد
دکتر فریدون معماری
دکتر فریده گرامی پناه
دکتر کاظم آشفته یزدی
دکتر کمال الدین بلاغی مبین
دکتر کورش جعفریان
دکتر لیلا پورهاشمی
دکتر لیلی کوچک زاده
دکتر مجتبی سالاری فر
دکتر مجید محمودی
دکتر محبوبه حاجی عبالباقی
دکتر محسن اسدی لاری
دکتر محسن رضائی
دکتر محسن قدمی
دکتر محمد اسلامی
دکتر محمد اسماعیل قیداری
دکتر محمد بیات
دکتر محمد تقی خانی
دکتر محمد جعفر اقبال
دکتر محمد حسین حاتمی
دکتر محمد خلخالی
دکتر محمد رضا افخمی
دکتر محمد رضا روح اللهی
دکتر محمد رضا شریفیان
دکتر محمد رضا عباسی
دکتر محمد رضا مظفری
دکتر محمد رضا یزدان پناه
دکتر محمد سعید شیخ رضائی
دکتر محمد صادق احمد آخوندی
دکتر محمد علی بیطرف
دکتر محمد علی صدیقی گیلانی
دکتر محمد قاسم محسنی
دکتر محمد قره تپه
دکتر محمد قره گوزلو
دکتر محمد کاخکی
دکتر محمد مولائی
دکتر محمدسعید شیخ رضائی
دکتر مرتضی خیر آبادی
دکتر مرتضی کریمیان
دکتر مریم احمد آخوندی
دکتر مسعود حبیبی
دکتر مسعود شوشتری
دکتر مسعود فلاحی نژاد
دکتر معصومعلی معصومی
دکتر معصومه حسنی طباطبائی
دکتر ملیحه برازنده
دکتر منصور جمالی زواره
دکتر منصوره میرزائی
دکتر منصوره نیلی احمد آبادی
دکتر منیر اوج
دکتر مهدی شهرابی
دکتر مهدی عاشوری
دکتر مهدی قندهاری
دکتر مهدی مزرعه شاهی
دکتر مهدیه فقیهی
دکتر مهر علی حبیبی
دکتر مهری کدخدائی
دکتر میر مصطفی سادات
دکتر نسرین برازنده
دکتر نسیم تقوی
دکتر نصرت الله عشقیار
دکتر وحید ضیائی
دکتر وحید قبادی
دکتر هادی عبداللهی
دکتر یاسین بنی طرفی
دکتر یدالله سهرابی
نامه گروهی از اعضای جامعه پزشکی کشور به علی لاریجانی
پیشگفتار:
"احمد شهید" از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل برای رسیدگی و گزارش وضعیت حقوق بشر ایران منصوب شده است. بدین ترتیب عالی ترین نهاد بین المللی (سازمان ملل) که بنا به تعریف مندرج در منشور این سازمان موظف به حفظ صلح و امنیت بین المللی است، خود را موظف نموده است تا به وضعیت حقوق بشر در ایران رسیدگی کند. معنای و تبعات چنین اقدامی توسط عالی ترین نهاد بین المللی برای جمهوری اسلامی چیست؟ اگر جمهوری اسلامی را کشوری یاغی ولی صاحب تجربه در مقابله با چنین اقداماتی بدانیم، رفتار جمهوری اسلامی در صحنه بین المللی بازی شطرنجی که زین پس بازیگر آن دیگر نهادهای ایرانی ناتوان مدافع حقوق بشر نیستند چه خواهد بود؟
حقوق بشر: جبهه ای راهبردی دربرابر جمهوری اسلامی
کسانی که اوضاع داخلی ایران را رصد می کنند به خوبی واقفند که جمهوری اسلامی اینک در برابر چالشهای متعدد داخلی و خارجی گرفتار آمده است. برجسته ترین این چالش ها عبارتند از:
1- فقدان مشروعیت نظام در اثر اوج گیری جنبش سبز
2- فقدان کارایی و کارآمدی دولت احمدی نژاد در اثر ضعف مفرط مدیریت او
3- بالا گرفتن اختلافات داخلی در اردوگاه اصولگرایان ( منازعات دولت و مجلس)
4- تشدید بحران اقتصادی در اثر سوء مدیریت طرح هدفمند کردن یارانه ها
5- تشدید انزوای بین الملل جمهوری اسلامی در اثر وضع تحریم های ناشی از برنامه هسته ای
6- تنش در روابط خارجی جمهوری اسلامی با بسیاری از کشورها از جمله اتحادیه اروپا، کشورهای همسایه و به ویژه شورای همکاری خلیج فارس
7- نگرانی از سقوط سوریه تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی و بازپس آمدن دامنه اعتراضات مردمی به ایران پس از سرکوب دو سال گذشته.
اینک در حالی که جمهوری اسلامی در "گرداب فتنه ها"[1] و بحران های یاد شده گرفتار آمده است، جبهه دیگری اگرچه نه جدید ولی راهبردی (استراتژیک) در برابر جمهوری گشوده شده است: بررسی وضعیت حقوق بشر با تعیین گزارشگر ویژه برای جمهوری اسلامی.
گزارشگر "ویژه" به چه معناست؟
"حقوق بشر" اینک به فراتر از یک نورم (Norm) بین المللی تبدیل شده است. جایگزین کردن "شورای حقوق بشر" به جای "کمیسیون حقوق بشر" و امکان تقاصای آن از شورای امنیت برای مداخله در وضعیت بحرانی نقض حقوق بشر در یک کشور، بدان معناست که حقوق بشر اینک به یکی از موضوعات حفظ صلح و امنیت بین المللی ( و نه صرفاً یک موضوع داخلی کشورها) تبدیل شده است.
امروزه میزان احترام و رعایت حقوق بشر، نه تنها شاخصه بهره مندی اتباع یک کشور از میزان حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر است بلکه زین پس تعیین کننده جایگاه کشوردر حفظ صلح و امنیت بین المللی نیز خواهد بود.
در مقابل نیز نقض حقوق بشر در یک کشور نه تنها نشان از محرومیت اتباع کشور از حقوق مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد بلکه زین پس بیانگر جایگاه کشور در تهدید صلح و امنیت بین المللی نیز به شمار می رود.
می دانیم که از زمان تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، تدریجا سازو کارهایی بکار بسته شد تا نظارت بین المللی بر رفتار دولت ها در رعایت حقوق بشر افزایش یابد. قرائت و گزارش دبیرکل از نقض حقوق بشر به مجمع عمومی، تصویب و صدور قطعنامه های توبیخی در محکومیت کشور ناقض حقوق بشر، تحریم کشور ناقض و سرانجام تعیین گزارشگر ویژه برخی از این سازوکارهاست که تا کنون به کار بسته شده اند.
مایه سرافکندگی و شرمساری جمهوری اسلامی است که همه این سازوکارها تاکنون برایش بکار گرفته شده است. در حالیکه کشورهای متعهد و ملتزم به حقوق بشر، نهادهای داخلی ( دولتی و غیر دولتی) را هرچه بیشتر پر و بال می دهند تا نظارت بر حقوق بشر در درون کشورشان با وسواس و دقت فراوان صورت گرفته و حتی یک گزارش از آن کشور در سازمان ملل قرائت نشود، جمهوری اسلامی همه اقدامات توبیخی چهارگانه فوق ( گزارش دبیرکل، قطعنامه، تحریم و گزارشگر ویژه ) را در کارنامه خود دارد.
اگر هیچ دلیل بر وخامت وضعیت حقوق بشر نباشد جز همین که کشوری کلیه این اقدامات تنبیهی را دریافت کرده است، خود بهترین گواه از پرونده ننگین نقض سیستماتیک حقوق بشر درآن کشور است.
علاوه بر ارائه سالانه گزارش های نقض مستمر حقوق بشر به مجمع عمومی، دریافت تعداد عدیدی قطعنانه نقض حقوق بشر که تا کنون علیه جمهوری اسلامی صادر شده و همچنین تحریم حقوق بشری امریکا و اتحادیه اروپا ( تحریم 32 تن از مقامات ارشد جمهوری اسلامی که اخیرا صورت گرفت) و تعیین گزارشگر ویژه برای جمهوری اسلامی برای سومین بار (گالیندوپل، کاپیتورن و احمد شهید)، کارنامه درخشان! جمهوری اسلامی است.
به نظر می رسد تنها تنبیهی که جمهوری اسلامی تاکنون در کارنامه خود ندارد، مداخله حقوق بشری شورای امنیت است که این تنبیه نیز اینک با تعیین گزارشگر ویژه (در صورت تصدیق نقض حقوق بشر) هموار خواهد شد.
این افتخار، جمهوری اسلامی را بس که اولین کشوری است که پس از تشکیل شورای حقوق بشر(2006)، نماینده ویژه برایش تعیین شده است. در عرض 5 سال از عمر تاسیس شورای حقوق بشر، وخامت وضعیت حقوق بشر در هیچ کشوری از کشورهای جهان تا بدان حد نبود که هیچ کشوری گوی سبقت را از جمهوری اسلامی ( حکومت الله بر زمین) ربوده و به این افتخار! نائل گردیده باشد.
افسوس و صد افسوس که این سرافکندگی و شرمساری نصیب نظامی است که بر کشوری حکمروایی می کند که به فرمان کوروش کبیر نخستین فرمان حقوق بشر را در 2500 سل پیش از این پی نهاده بود.افسوس که امروز لوح گلین منشور کوروش با طمطمراق به ایران بازگردانده می شود تا برای مدتی در معرض دید عموم باشد ولی فرامین آن به فراموشی سپرده می شود.
مواجه جمهوری اسلامی با گزارشگر چگونه خواهد بود؟
پذیرفتن یا نپذیرفتن گزارشگر به خاک ایران دوگزینه پیش روی جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، حکومتی توانا در بازی دادن نهادهای بین المللی است. کلی گویی، در موضع مظلوم نشاندن خود، اتلاف وقت، پذیرفتن ولی همکاری صادقانه نکردن با گزارشگر و... از جمله این ترفندهاست. پذیرفتن گزارشگر، این امکان را به گزارشگر می دهد که خود شخصاً با قربانیان دیدار کند. نپذیرفتن او نیز نافی مسئولیت کشور مورد تحقیق نخواهد بود. به مثال ساده ای دقت کنیم. اینک جمهوری اسلامی دو تن از شهروندان خود را که یکی در کسوت نخست وزیری و دیگری در کسوت ریاست مجلس خدمت کرده بودند و هر دو با گذشتن از فیلتر شورای نگهبان نامزد ریاست جمهوری بودند، برای چهار ماه متوالی در حبس خانگی قرار داده است. بر اساس قوانین مدنی ایران، هر کسی از حق آزادی برخوردار است مگر آنکه به حکم دادگاه آزادی از او سلب گردد. پاسخ جمهوری اسلامی به همین مورد ساده چیست که حقوق شهروندی دو تن را بدون حکم دادگاه نقض کرده است؟ وانگهی اگر آنان مجرمند، چرا همسران آنان نیز در حبس هستند؟
مشکل جمهوری اسلامی از این مثال ساده آغاز می شود تا هزاران هزار مورد جرم دیگر از حبس و ضرب و قتل و تجاوز و تهدید و... غیره که بنا به قوانین مدنی جاری و ساری جمهوری اسلامی نیز جرم مسلم محسوب می گردند. آنگاه اضافه کنید تعهداتی که بر اساس معاهدات بین المللی ( اعلامیه حقوق بشر، کنوانسیون حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و.. ) جمهوری اسلامی خود رامتعهد به آن دانسته است. با این حساب رفتاری که مثلاً با اقلیت های مذهبی (دروایش گنابادی یا بهائیان) شده است، بر اساس کدام معیار پذیرفتنی است؟ کدامین یک از این جرایم قابل توجیه و تفسیر است؟
بهانه ای به نام "استفاده سیاسی از حقوق بشر"
بی تردید جمهوری اسلامی برای عدم همکاری با گزارشگر، متوسل به بهانه ای به نام "استفاده سیاسی از حقوق بشر" خواهد شد. شکی نیست که ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه حقوق بشر توسط کشورهای بزرگ مورد بهره برداری سیاسی قرار می گیرد، ادعایی کاملا درست است. موارد متعددی را می توان برشمرد که با نقض حقوق بشر در کشوری با مورد مشابه آن در کشور دیگری رفتار دوگانه توسط امریکا یا اتحادیه اروپا صورت گرفته است. اما پرسش این است که آیا این چنین ادعایی نافی مسئولیت از کشور دیگری است که خود متوسل به نقض حقوق بشر شود؟ وانگهی مگر نقض حقوق بشر در ایران، نقض موردی است؟
بر اساس آنچه خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل بر آن تاکید داشته و دارد، نقض حقوق بشر در ایران و به دست جمهوری اسلامی نقض سیستماتک ( برنامه دار و مستمر) است. معنای دیگر این سخن این ست که جمهوری اسلامی نه تنها برای صیانت از حقوق بشر، هیچ اراده ای ندارد بلکه در نقض آن دارای برنامه مدون است.
به شرحی که گفته شد پذیرفتن و نپذیرفتن گزارشگر، به هیچ روی مانع اجرای تحقیقات مستقل گزارشگر نخواهد شد. این در حالی است که موارد نقض حقوق مدنی ساری و جاری قوانین کشوری، اینک از حد احصا و شمارش خارج شده است چه رسد به تعهدات بین الملل نیز که به آن افزوده شود.
نتیجه گیری: جمهوری اسلامی درگیر در بازی دو سر باخت
1- تعیین نخستین گزارشگر ویژه برای ایران بنا به تصویب اکثریت اعضا شورای حقوق بشر (22 رای موافق در برابر 7 رای مخالف و 14 رای منفی) آن هم با رای مثبت کشورهایی مثل برزیل و هند که جمهوری اسلامی با آنان نرد عشق می باخت، تا همین حال حاضر ضربه ای سهمگین به حیثیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ! است.
2- همین شرمساری، جمهوری اسلامی را بس که گزارشگر ویژه حقوق بشر برای رسیدگی به نقض سیستماتیک حقوق بشر در سرزمین کوروش (بنیانگذار حقوق بشر) از میان کشوری کوچک با 289 کیلومتر وسعت (مالدیو) برگزیده شود که جمعیت آن از 350 هزار نفر تجاوز نمی کند؛ کشورمسلمانی که در تاریخ اسلام هیچ آوازه ای از او شنیده نشده است ولی امروز وزیر خارجه اش موظف به بررسی نقض حقوق بشر در نظامی است که همه انبیا و اولیا الهی حسرت زندگی در آن را داشتند( سخنان احمدی نژاد).
3- اگر جمهوری اسلامی توانسته بود در پرونده هسته ای (که تاکنون گزارش صریحی بر انحراف جمهوری اسلامی از برنامه صلح آمیز توسط آژانس صادر نشده است) ، از تیغ تحریم ها شورای امنیت برهد، آنگاه می تواند امیدوار باشد از اقدامات تنبیهی حقوق بشری شورای امنیت نیز برهد.
4- سال ها پس از این در کتاب های درسی خواهند نوشت که شورای امنیت سازمان ملل، در مسیر تکاملی خود تدریجا توجه به " حقوق بشر" را به عنوان یکی از ارکان حفظ صلح و امنیت بین المللی سرلوحه خود قرار داد. جای تاسف است که نخستین نمونه ورود شورا در مساله حقوق بشر به عنوان حفظ زمینه صلح و امنیت بین الملل را ایران عزیز برخواهند شمرد.
5- جمهوری اسلامی چه با گزارشگر همکاری صادقانه داشته باشد و چه نداشته باشد، مسلما در بازی دو سرباخت قرا گرفته است. برکت جنبش سبز برای مردم ایران همین بس که جرایم پنهان حاکمیت را از پشت دیوارهای زندان های مخوف به صحن علنی خیابان ها کشانید تا تصاویر آن ضبط و ثبت تاریخ گردد.
حسین علیزاده- 30 خرداد 90
alizadeh44@yahoo.com
----------------------------------------------------
[1] اشاره به نوشته ای دیگر از نویسنده با عنوان "جمهوری اسلامی در گرداب فتنه ها"
رسول بداغي، مسعود باستاني،عيسي سحرخيز، علي عجمي، كيوان صميمي و حشمتالله طبرزدي، با انتشار نامه ای انتخاب احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور ایران را تبریک گفتند. آنها همچنین از احمد شهید خواستند که در سفر خود به ایران با زندانیان سیاسی و خانواده های آنان دیدار داشته باشد.
به نام خدا
جناب آقاي احمد شهيد
گزارشگر ويژه شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد در مورد ايران
با اهداء سلام و احترام
همزمان با شادباش به جنابعالي بابت انتخاب شما به عنوان گزارشگرويژه شوراي حقوق بشر سازمان ملل در امور جمهوري اسلامي ايران، تاسف خود را از گسترش كمي و كيفي نقض اصول مربوط به حقوق اساسي افراد در قانون اساسي ايران و اعلاميه جهاني حقوق بشر كه جمهوري اسلامي متهد به اجراي آن است، اعلام ميداريم. متاسفيم كه ايران در وضعيت ويژهاي قرار دارد كه ضرورت نظارت مستمر نهادهاي بينالمللي بر نقض نظاممند حقوق بشر همواره وجود دارد.
استحضار داريد كه علت دستگيري ما، زندانيان سياسي و عقيدتي مستقر در زندان رجاييشهر كرج، اعم از روزنامهنگار، دانشجو، فعال صنفي و سياسي يا كنشگر اجتماعي و حقوق بشر اين است كه تلاش كردهايم در چارچوب فعاليتهاي مدني، به ويژه مشاركت در انتخابات رياستجمهوري 22 خرداد 88 ايران تغيير و تحولي دموكراتيك در اوضاع سياسي و فعاليتهاي حقوق بشري ايران انجام شود؛ فعاليتهايي بر اساس اعلاميه جهاني حقوق بشر و ديگر معاهدهنامهها و قطعنامههاي مصوب سازمان ملل كه حكومت ايران نيز ملزم به رعايت آنهاست. اما متاسفانه مقامهاي سياسي-امنيتي و به تبعيت از آنان مسئولان قضايي ايران چنين فعاليتهاي قانوني مسالمتجويانه را براندازاي نرم مينامند و دستاندركاران آن را، ضد انقلاب ميخوانند و بر اين اساس آنان ما را مستحق دستگيري، بازجويي در شريط نامناسب و فشارهاي روحي و جسمي ميدانند و دادگاههاي غيرعادلانه و خارج از ضوابط قانوني و اغلب محرمانه و بدون حضور وكيل مدافع برگزار كرده و ميكنند. پيامد اين امر، به ويژه طي دو سال اخير صدور احكام حبسهاي طويلالمدت، تبعيد و نگهداري در زندانهاي غيراستاندارد و اعمال محدوديتهاي غيرانساني غيراسلامي عليه زندانيان و خانوادههايشان بوده است.
ما ضمن استقبال از انتخاب شايسته اعضاي شوراي حقوق بشر سازمان ملل، مشتاقانه در انتظار سفر جنابعالي به ايران و ديدار با زندانيان سياسي-عقيدتي و خانوادههاي آنان به ويژه بازديد از زندانهاي جمهوري اسلامي براي آگاهي يافتن از عمق ظلم و بيداد حاكم بر كشور خود هستيم.
با سپاس
رسول بداغي، مسعود باستاني،عيسي سحرخيز، علي عجمي، كيوان صميمي، حشمتالله طبرزدي
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم با صدور اطلاعیه ای ضمن محکومیت بی عدالتی هایی که بر زندانیان سیاسی رفته است، زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ را دعوت به شکستن اعتصاب غذا کرده است. متن کامل این اطلاعیه در پی می آید.
بسم الله الرحمن الرحيم
لایحب الله الجهربالسوء من القول الا من ظلم.
باخبرشدیم که عده ای اززندانیان سیاسی جهت اعتراض به برخی ازجفاهایی که برآنان می رود ونیز به دنبال ازدست رفتن مظلومانه هاله سحابی وهدی صابردست به اعتصاب غذا زده اند. می دانیم این فریادهی مظلومانه برای دفع ستم ومبارزه با هر گونه بی عدالتی قابل تقدیر وستایش است. امید واریم هر چه زودتر راهی برای نجات این مظلومان فراهم شود تا این اسیران دربند به آغوش جامعه وخانواده باز گردند.
مجمع محققین ومرسین حوزه علمیه قم ضمن محکوم کردن هرگونه بی عدالتی که درباره زندانیان سیایسی روا داشته می شود، از این برادران دربند می خواهد اعتصاب غذای خود راشکسته و پاسدار سلامتی خود باشند چرا که جامعه به ایمان ، خلوص خدمت گزاری آنان همواره نیاز مند است.
گرچه شب مشتاقان تاریک بود اما نومید نباید بود ازروشنی بامی
مجمع مدرسین ومحققین حوزه علمیه قم
2/4/1390
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر