زهرا صدر:
عماد بهاور، رییس شاخه جوانان نهضت آزادی. با ۴ بار بازداشت رکورد تعداد بازداشت بعد از انتخابات ریاست جمهوری را شکست و زمانی که ده سال حکم نا عادلانه اش را از مادرش پشت همان شیشه های کثیف دوجداره ملاقات کابینی شنید گفت: همیشه در عمل به چارچوب قانون اساسی تاکید کرده ام و اصلاح طلب خواهم ماند. من در خط بازرگان مانده ام و خواهم بود.
عماد بهاور در نامه ای به همسرش می گوید: وضعیتی که من و تو در آن قرار داریم، حاصل یک «انتخاب» بوده است نه یک «تحمیل» یا یک «اتفاق». انتخابی که سال ها پیش در پی یک «تصمیم» صورت گرفته است. نه از آن جنس تصمیماتی که دیگران فکر می کنند؛ تصمیم به «بودن» و «زندگی کردن».
بند ۳۵۰ اوین. عماد بهاور. ده سال حکم. پیام ایستادگی. شکایت نامه ی ۲۶ زندانی از سپاه و وزارت اطلاعات. شهادتنامه ی آنچه بر هدی صابر رفت و حالا اعتصاب غذا. وارد دهمین روز از اعتصاب غذای ۱۲ همبند و همراه در بند ۳۵۰ شدیم. اعتصابی که در آن از ۲۹ ساله تا ۶۵ ساله، از نهضت آزادی و ملی ملی مذهبی ها تا سازمان مجاهدین انقلاب و مشارکت و روزنامه نگار و معلم و دانشجو و نویسنده دست در دست هم یک صدا فریاد کردند حق مظلوم نادیده گرفتنی نیست و غیرتشان را چنان به رخ بی غیرتان کوبیدند که صدایی از مقابلشان در نیامد.
مریم شفیعی همسر عماد بهاور می گوید: رفتاری که با زندانی سیاسی می شود در مقایسه با بقیه بسیار تبعیض آمیز است. در همه ی موارد از برخوردهایی که با این ها می شود گرفته تا حقوق آن ها مثل ملاقات و مرخصی و این در حالی است که این زندانیان از قشر فرهیخته جامعه هستند.
وی تاکید می کند: رفتاری که با این زندانیان می شود بسیار کینه توزانه است. آن چیزی که درباره ی مرحوم صابر شنیدیم نمونه و گوشه ای این برخوردها است. من تقاضا دارم مسئولین کاری نکنند که این حرکت ها به صورت زنجیره ای همینطور ادامه پیدا کند که قطعا به نفع آن ها نیست.
عماد بهاور. بند ۳۵۰٫ ده سال حکم. شرط آزادی مصاحبه علیه مهندس موسوی، جنبش سبز و نهضت آزادی و او ده سال را برگزید. این برگ از کتاب تاریخ در یادها خواهد ماند.
گفتگوی کامل خبرنگار کلمه با مریم شفیعی همسر عماد بهاور را با هم می خوانیم:
از آقای بهاور خبری دارید؟
من خودم خبرها را از سایت ها می خوانم و در جریان مسائل قرار می گیرم. تلفن ها که قطع است کسی هم جواب ما را نمی دهد. تنها خبری که داریم همین است که چند تن از اعتصاب کننده ها به بیمارستان منتقل شدند و ما در نگرانی منتظر هستیم تا فردا در ملاقات از حالشان خبردار شویم.
نه روز از این اعتصاب گذشت و سکوت مسئولان داخلی معنا دار است؟ فکر می کنید این اعتصاب تا کی ادامه پیدا می کند؟
خواسته های اعتصاب کنندگان مشخص است. بخشی از نتیجه که اطلاع رسانی بوده بالاخره حاصل شده. ما امیدواریم زودتر نتایجی که منتظرش هستند به دست بیاید و این اعتصاب قبل از اینکه اتفاق بدتری بیفتد تمام شود.
به هر حال این یک اعتصاب اعتراضی است، اعتراض به وضع موجود، به رفتار با زندانیان و نهایتا پیگیری به اتفاقی که برای خانم سحابی و بعد از آن هدی صابر افتاد.
در این مدت با مقامات قضایی تماس یا دیداری داشته اید؟
هیچ تماسی که نبوده و آنها اصلا به روی خودشان نیاورده اند. حتی وقتی به دادستانی هم مراجعه کردیم جوابی نگرفتیم و پاسخگوی ما نبودند. حداقل قبلا منشی دادستان می آمد اما این بار ایشان هم جوابی به ما نداد.
امروز روزنامه کیهان مطلبی درباره ی این عزیزان کار کرده بود مبنی بر اینکه این اعتصاب نیست و روزه است با غذا، نظر شما درباره ی این ادعا چیست؟
قبلا هم در سایت های دولتی از این جنس حرف ها را دیده بودم اما همه می دانیم که کاملا این حرف دروغ است چون ما مطلعیم که آنها با چه سیستمی فقط آب و نمک و قند را با دستور خاصی مطابق قد و وزنشان مصرف میکنند. خیلی فهمیدن اینکه این اعتصاب واقعی است یا نه سخت نیست.
خانواده ها چه اقداماتی در این مدت انجام داده اند؟
ما کار خاصی نمی توانستیم انجام دهیم. در این مدت روزه ی سیاسی گرفتیم و با افطار های جمعی خود نشان دادیم که با هم هستیم. در واقع با دعا کردن و اعلام حمایت از عزیزانمان دلگرم شدیم. به هر حال ما نگرانیم اما فکر می کنم توانستیم تا حدی اطلاع رسانی کنیم و لااقل در حال حاضر این حرکت اعتراضی و خواسته های اعتصاب کننده ها به گوش مسئولان رسیده است.
فکر می کنید به گوش مردم هم رسیده باشد؟
گمان می کنم مردم هم تا حدی درجریان این ماجراها قرار گرفتند. به هر حال مردم ناراضی هستند و بخشی از نارضایتی آن ها هم به خاطر فشارهایی است که در جامعه به آن ها وارد می شود. فشارهای اقتصادی خیلی جدی شده و به هر حال مردم را حساس کرده است.
اگر به هر دلیل تصمیم بگیرند اعتصاب خودسان را بشکنند آیا شما در جریان اقدام بعدی آن ها هستید؟
نه من خبر ندارم اما می کنم تا وقتی جواب نگیرند به اعتصاب ادامه می دهند. قطعا همانطور که در شهادتنامه گفته اند برنامه های دیگری خواهند داشت.
فردا که روز ملاقات است شما از ایشان می خواهید که اعتصابشان را بشکنند یا همچنان حمایت می کنید؟
در این که من دوست دارم همسرم و باقی اعتصاب کننده ها اعتصابشان را بشکنند که شکی نیست. به هر حال من نگران سلامتی ایشون هستم. اما فکر میکنم اگر بدون اینکه نتیجه ای که به دنبالش بودند را کسب کرده باشند این کار را انجام دهند فقط خودشان را اذیت کردند بوده امیدوارم قبلا از اینکه اتفاق بدی بیفتد به این جمع بندی برسند که به اعتصاب خود پایان دهند.
با توجه به اینکه گفتید نتوانسته اید با کسی دیدار داشته باشید، سخنی دارید که بخواهید به گوش مسئولان قضایی و سازمان زندان ها برسد؟
رفتاری که با زندانی سیاسی می شود در مقایسه با بقیه بسیار تبعیض آمیز است. در همه ی موارد از برخوردهایی که با این ها می شود گرفته تا حقوق آن ها مثل ملاقات و مرخصی و این در حالی است که این زندانیان از قشر فرهیخته جامعه هستند. رفتاری که با این زندانیان می شود بسیار کینه توزانه است. آن چیزی که درباره ی مرحوم صابر شنیدیم نمونه و گوشه ای این برخوردها است. من تقاضا دارم مسئولین کاری نکنند که این حرکت ها به صورت زنجیره ای همینطور ادامه پیدا کند که قطعا به نفع آن ها نیست.
منبع: کلمه
صبح امروز، مهناز محمدی، مستند ساز و فعال جنبش زنان در پی حضور نیروهای امنیتی در خانهاش بازداشت شد و تا این لحظه از هویت ماموران و علت بازداشت خبری در دست نیست.
به گزارش کلمه، مهناز محمدی، پیشتر نیز در جریان وقایع بعد از انتخابات در روز ۸ مرداد سال ۸۸ به همراه جعفر پناهی، رخساره قائم مقامی و جمعی دیگر از مستندسازان در بهشت زهرای تهران بازداشت شده بود. این افراد به همراه گروهی از فیلمسازان و مستندسازان برای گذاشتن گل بر مزار کشتهشدگان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران به بهشت زهرا رفته بودند.
مستند «زنان بدون سایه» از برجستهترین کارهای مهناز محمدی است که به خاطر آن در ایران و خارج از ایران جوایز زیادی دریافت کرده است. وی اخیرا به همراه رخشان بنی اعتماد، مستند «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم» را درباره مطالبات زنان در انتخابات ریاست جمهوری ساخته است.
مریم مجد، تنها عکاس تخصصی حوزه ورزشی ایران نیز که جمعه هفته گذشته قصد داشت برای همکاری های خبری مشترک با پترا لندرز، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال زنان آلمان، ایران را به مقصد آلمان ترک کند، با ممانعت نیروهای امنیتی حکومت ایران مواجه شده و بازداشت شده و خبرها حاکی از نامساعد بودن حال وی در زندان اوین است.
برخی از اخبار حکایت از انتقال مریم مجد به بند ۲ الف که در اختیار سپاه پاسداران است دارد. در عین حال، این نگرانی وجود دارد که مهناز محمدی نیز توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شده باشد.
قربان بهزادیان نژاد و مهدی کریمیان اقبال ، دو تن از زندانیان اعتصاب کننده زندان اوین که دیروز به دلیل وخامت حالشان به بیمارستان مدرس منتقل شده بودند، پس از دریافت کمک های پزشکی دوباره به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شدند .
به گزارش کلمه ، قربان بهزادیان نژاد، مشاور میرحسین موسوی و مهدی کریمیان اقبال، فعال سیاسی، دو زندانی سیاسی هنوز هم به همراه ۱۰ زندانی دیگر این بند در اعتصاب غذا هستند و بعد از بازگشت از بیمارستان هم به اعتصاب غذای شان ادامه دادند .
این زندانیان ۲۸ خرداد در اعتراض به مرگ هاله سحابی و هدی صابر دست به اعتصاب غذا زدند.این دوزندانی . در مرحله نخست برای گرفتن کمک های پزشکی به بهداری اوین منتقل شدند و در نهایت غروب شنبه (چهارم تیرماه ) با همراهی تعداد زیادی از ماموران امنیتی به بیمارستان مدرس تهران انتقال پیدا کرده اند.
پیش از این محسن امین زاده، معاون وزارت خارجه دولت خاتمی ، یکی دیگر از اعتصاب کنندگان اوین به دلیل نامساعد بودن حالش به بیمارستان مدرس منتقل شد.خانواده امین زاده موفق شدند که با کسب مجوز از دادستان تهران وی را به بیمارستان قلب تهران منتقل کنند و در حال حاضر امین زاده در بیمارستان قلب تهران بستری است.
همچنین طبق خبرهای رسیده از زندان رجایی شهر ،امروز مسعود باستانی و عیسی سحر خیز دو زندانی و روزنامه نگار دربند نیز به بهداری زندان منتقل شده اند .از روز پنج شنبه ۶ زندانی زندان رجایی شهر نیز به جمع زندانیان اعتصاب کننده اوین پیوستند .
کیوان صمیمی، علی عجمی، جعفر اقدامی و حشمت الله طبرزدی چهار زندانی سیاسی دیگر زندان رجایی شهر کرج هستند که اعلام کردند تا زمانی که همراهانشان در بند ۳۵۰ اوین در اعتصاب غذا هستند با آنان همراه خواهند بود و اعتصاب می کنند. آنها از ۲ تیر اعتصاب غذای خود را آغاز کرده اند
پیش از این نیز،عبدالله مومنی، بوالفضل قدیانی و بهمن احمدی امویی در هفتمین روز اعتصاب غذای خود در بند ۳۵۰ با مشکلات شدید جسمی مواجه شده و برای دریافت کمک های پزشکی به بهداری زندان اوین منتقل شده اند.عبدالله مومنی در هشتمین روز اعتصاب غذای خود نیز به بهداری اوین منتقل شده است.
خانواده های زندانیان اعتصاب کننده در اوین به شدت نگران سلامت عزیزان خود هستند و جمعی از آنها در گفت و گو با کلمه گفته اند که انتظار دارند دادستان تهران که مسوول مستقیم سلامت زندانیان است زودتر به موضوع رسیدگی کند.
براساس همین گزارش، سایر اعتصاب کنندگان بند ۳۵۰ اوین نیز در شرایط مشابهی به سر می برند و اوضاع جسمی اغلب آنها نامساعد گزارش می شود.
عیسی سحرخیز و مسعود باستانی دو نفر از شش زندانی سیاسی اعتصاب کننده زندان رجایی شهر بعد از سه روز از شروع اعتصاب غذا به دلیل بیماری و وخامت حال ناشی از اعتصاب غذا به بهداری زندان اوین منتقل شدند.
بنا به اخبار رسیده به کلمه، این دو زندانی سیاسی سابقه بیماری در زندان را دارند و از دو سال پیش به دلیل حضور بدون مرخصی در زندان های اوین و رجایی شهر رسیدگی مناسبی به وضعیت جسمانی آنها صورت نگرفته و اعتصاب غذا آن را تشدید کرده است.
کیوان صمیمی، عیسی سحر خیز، مسعود باستانی، علی عجمی، جعفر اقدامی و حشمت الله طبرزدی شش زندانی سیاسی رجایی شهر کرج هستند که اعلام کردند تا زمانی که همراهانشان در بند ۳۵۰ اوین در اعتصاب غذا هستند با آنان همراه خواهند بود و اعتصاب می کنند. آنها از ۲ تیر اعتصاب غذای خود را آغاز کرده اند.
در حالیکه گروه ها و شخصیت های مختلف سیاسی و مدنی با صدور بیانیه ها و فراخوان هایی، با زندانیان سیاسی اعتصاب کننده اعلام همبستگی کرده و خواستار رسیدگی به خواسته اعتصاب کنندگان یعنی محاکمه مسببین قتل مرحومان هاله سحابی و هدی صابر شده اند، همزمان دانشجویان و تشکل های دانشجویی نیز با صدور بیانیه هایی با محکوم کردن رفتار حاکمیت اقداماتی را در همراهی با اعتصاب کنندگان زندانی در نظر گرفته اند.
علی وفقی، مسئول کمیته دانشجویان استان تهران ستاد مهندس موسوی با بیان اینکه دانشجویان باید صدای اعتصاب کنندگان باشند، می گوید: “اعتصاب غذای اخیر زندانیان سیاسی بلندترین صدای ممکن این افراد از زندان است. حاکمیت را دعوت به این می کنیم که به این شرایط و فضای امنیتی پایان داده و به قوانین جاری کشور احترام بگذارد و به قانون عمل کند، جان انسان ها را محترم شمارد و انحرافات را اصلاح کند که جز با اقداماتی چون شناسایی و محاکمه عاملین ضرب و شتم مرحوم صابر در بهداری و تحقیق شفاف در مورد علل فوت ایشان و سهل انگاری احتمالی در رساندن ایشان به بیمارستان این مهم قابل حصول نیست. اگر این اقدامات انجام شود می توان در جهت حل بحران و بن بست کنونی کشور گام هایی چون مذاکره یا حاکمیت برداشت. اما اگر رویه پیش آمده کنونی ادامه یابد و حتی امنیت جانی زندانیان تامین نشود بنده هم اعلام می کنم اگر بار دیگر به زندان بروم به اعتصاب کنندگان خواهم پیوست و اگر اتفاقی برای هر یک از اعتصاب کنندگان افتد سکوت پاسخ آن نخواهد بود و بیرون از زندانها هم “همراهی عملی” با اعتصاب کنندگان انجام خواهد شد.”
در همین ارتباط، دانشجویان سبز دانشگاه تهران با صدور بیانیه ای ضمن دعوت از مردم برای گرفتن روزه سیاسی در روز چهارشنبه اول تیرماه، خواستار برگزاری همزمان افطارهای نمادین دسته جمعی، درمحافل دوستانه، خانوادگی شدند. در بخشی از بیانیه آمده است: “بر ما شاهدان این همه ظلم و بیداد است که صدای حق طلبی عزیزانمان را نه تکرار که فریاد کنیم و حامل راستین پیام هاله ها و صابرها باشیم که “ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم” که خداوند سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد مگر آنکه خود حالشان را تغییر دهند. از تمامی فعالان سیاسی و اصلاح طلب، روحانیون و خصوصا علمای عظام درخواست می کنیم که با اعلام موضع و حمایت عملی خود از زندانیان اعتصاب کننده، نسبت به نحوه شهادت هاله سحابی و هدی صابر موضع گیری نموده و در صورت امکان با برگزاری روزه سیاسی و اعتصاب غذای دسته جمعی ، خواهان بررسی نحوه مرگ هاله سحابی و هدی صابر و شکسته شدن اعتصاب غذای دوازده زندانی، شوند.”
گفتنی است، علی وفقی عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت هفته پس از انتخابات به همراه چند تن دیگر از جوانان و دانشجویان ستاد مهندس موسوی بازداشت شده و نزدیک به دو ماه نیز در بند امنیتی ۲ الف زندان اوین بوده است. دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شریف از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به شش سال حبس محکوم شد. اتهام وفقی اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی و اخلال در نظم عمومی عنوان شده است.
گفتگوی “جرس” با علی وفقی مسئول کمیته دانشجویان استان تهران ستاد مهندس موسوی در پی می آید:
آقای وفقی همانگونه که اطلاع دارید هشت روز از اعتصاب غذای دوازده زندانی سیاسی در اعتراض به شهادت هدی صابر و هاله سحابی می گذرد. نظر شما در خصوص اعتصاب غذای زندانیان بعنوان ابزاری برای رساندن صدای اعتراضشان به رفتار غیرقانونی حاکمیت چیست؟
ابتدا اجازه دهید مساله اعتصاب غذای زندانی را تبیین کنیم. زندانی وقتی دست به اعتصاب غذا می زند که به حالت استیصال کامل می رسد و هیچ ابزار دیگری جز جانش نمی یابد. اعتصاب غذای نامحدود یا به علت عدم تمایل به زندگی است یا به منظور رسیدن به مطالبه یی یا صرفا رساندن فریاد اعتراض. در مورد اعتصاب اخیر زندانیان مساله “عدم تمایل به زندگی” موضوعیتی ندارد چرا که اولا ترکیب اعتصاب کنندگان، که از طیف های مختلف و با سوابق و روحیات و حتی مشی سیاسی متفاوت اند، نشان می دهد که این اقدام با “تامل” و “تفکر” بوده است. قاعدتا این افراد با توجه به تجربه زندان و شهادتی که درباره رفتاری که با مرحوم هدی صابر شد دادند امیدی به رسیدن به مطالباتی به وسیله اعتصاب غذا ندارند. پس می توان گفت واقعا این اقدام برای اعتراض بوده است. اما چه اتفاقی افتاده که اعتراض خود را با در کف گرفتن جانشان فریاد کرده اند؟ با اعتصاب غذا آن هم نامحدود. این اقدام بلندترین صدای ممکن این افراد از زندان است. در واقع هم مساله ای که آنها مطلع اند و بنا بر شهادتشان دیده اند از نظر آنها آنقدر مهم بوده که چنین فریاد اعتراض شدیدی نیاز باشد و هم صداهای اعتراضی با شدت کمتر به گوش نمی رسیده است. هم به گوش حاکمیت هم به گوش مردم. با این اقدام و با این ترکیب افراد خواسته اند بگویند که مساله بسیار جدی و بزرگ بوده و مردم را به تامل جدی وادارند.
آیا برای اعتراض به رفتارهای غیرقانونی، راه دیگری جز اعتصاب غذا برای زندانیان وجود دارد؟
باید به دوستانمان که در زندان هستند اعتماد کنیم. شرایطی که آنها بنابر شهادتشان دیده اند و وضعیتی که هم اکنون دارند برای افراد بیرون زندان به طور کامل قابل درک نیست. ما نگران سلامتی و جان آنها هستیم و فردای ایران نیز به آنها نیاز دارد اما ترکیب آنها برای ما قطعی می کند که اقدام از روی تامل و تفکر بوده و با توجه به گذشته این افراد حتی کمترین وجاهتی برای اعتماد نکردن به درستی اقدام دوستانمان باقی نمی ماند. در مساله “امر به معروف و نهی از منکر” در مسائل عادی شروطی برای وجوب آن مطرح است و از جمله آن شروط تاثیرگذاری و عدم آسیب دیدن فرد است. اما در مسائل اساسی تر این شروط مطرح نیست و با وجود احتمال آسیب جدی حتی از دست دادن جان نهی از منکر واجب است. در این حکم اجماع فقها وجود دارد. سید الشهدا (ع) هدف خودشان را از حرکت به سوی کوفه “امر به معروف و نهی از منکر” ذکر کردند و تا پای جان نیز بر این اقدام ایستادند و فرمودند مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. امام علی (ع) در مورد ظلم خردی که به یک زن نامسلمان در جامعه اسلامی آنهم توسط دشمن شده بود فرمودند اگر مردی از این ننگ بمیرد قابل سرزنش نیست. باید به دوستانمان که در زندان اند اعتماد کنیم و از آنها حمایت کنیم.
بسیاری از تحلیلگران هزینه اعتصاب غذای زندانیان سیاسی را از فواید و نتیجه آن بیشتر می دانند نظر شما چیست؟
تحلیل مبتنی بر هزینه- فایده را در مسائل اخلاقی و انسانی نباید وارد کرد. اقدام اعتصاب غذای اخیر به نظرم یک فعل اخلاقی است نه کنش سیاسی. حتی اخلاق سیاسی هم نیست بلکه اخلاق انسانی است و از نوع فعل اخلاقی منتج به نتیجه هم نیست. البته این حرفم معنی اش این نیست که تبعات سیاسی ندارد یا هیچ نتیجه ای و فایده یی ندارد. آگاهی که به قول مهندس موسوی همچون تیری بر چشم اسفندیار خودکامگی است مهمترین نتیجه یی است که این اقدام در پی دارد. نباید اجازه داد بی تفاوتی در جامعه اتفاق افتد گرچه این بی تفاوتی صرفا در اثر یاس از تغییر باشد. بی تفاوتی جامعه را از درون متلاشی می کند.
می توانید در مورد شناختی که از اعتصاب کنندگان دارید برایمان صحبت بفرمایید.
اعتصاب کنندگان از طیف های مختلفی هستند. آقایان بهزادیان نژاد و مقیسه از نزدیکان و معتمدین مهندس موسوی هستند. این دو نفر را لااقل پیش از انتخابات ۸۸ و در ۲۰ سال منتهی به سال ۸۸ حتی نمی توان فعال سیاسی به حساب آورد. این دو فرد بسیار آرام بوده و نظرات سیاسی بسیار معتدلی دارند. آقای بهزادیان نژاد به لحاظ سیاسی بسیارمعتدل بودند… آقای مقیسه به قول معروف از بچه های جبهه است. از ایشان شنیدم که بازجویشان به ایشان گفته بود پرونده شما تا قبل ۸۸ در هر زمینه ای کاملا سفید است حتی نظرات و عقایدتان.
آقایان مومنی و اسدی زیدآبادی از فعالین سابق دانشجویی و از اعضای کنونی ادوار تحکیم وحدت هستند. آقای مومنی برادر شهید هستند. ایشان پس از زندانی که به اتفاق در سال ۸۶ داشتیم دچار مشکلات جدی جسمی و به خصوص کلیوی هستند و هرگونه اعتصاب غذای حتی محدود برایشان بسیار خطرناک است. آقای اسدی مدت زیادی از زندگی مشترکشان با همسرش نمی گذرد و به نوعی تازه داماد اند.
آقایان قدیانی و عرب سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اند. این دو فرد در فعالیت سیاسی به لحاظ رسانه ای معمولا بی سر و صدا بوده و در مشی شان علاقه ای به فعالیت جنجالی و پر سر و صدا دیده نمی شود. آقای قدیانی با کهولت سن و مشکل جدی قلبی که دارد این وضعیت جدا برای سلامتشان خطرناک است.
آقای باقی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر است. فعالیت های حقوق بشری ایشان کاملا غیرجنجالی و حتی با گفتگو و تعامل با حاکمیت بود و با وجود فعالیت های زیاد و موثر حقوق بشری ایشان، در جامعه بیشتر به عنوان روزنامه نگار شناخته شده هستند.
آقایان مظفر و دلیرثانی از دو نسل متفاوت فعالان ملی- مذهبی هستند.
آقایان احمدی عمویی و داوری دو روزنامه نگار و فعال رسانه ای با گرایشات سیاسی متفاوتند.
آقای بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی است و فعالیت و عقاید سیاسی معتدلی داشته و در جریان انتخابات ۸۸ نیز از فعالان موثر موج سوم (پویش حمایت از موسوی و خاتمی) بود. ایشان نیز در سالهای آغازین زندگی مشترک با همسرشان هستند.
آقای امین زاده که به تازگی پس از بازگشت از مرخصی درمانی به زندان بازگشته و به جمع اعتصاب کنندگان پیوسته است از نزدیکان آقای خاتمی و رئیس ستاد انتخاباتی ایشان در دو دوره بوده است. ایشان نیز مشکل کلیوی دارند و حتی اعتصاب غذای محدود نیز می تواند مشکلات جسمی دائمی برایشان در پی داشته باشد.
شما هم مدتی در زندان بسر بردید می توانید از شرایط سخت و دشوار زندان صحبت بفرمایید؟
نمی خواهم از مساله دیگری جز موضوع اعتصاب اخیر سخن به میان آورم. الان این مساله در اولویت است. ناگفته های بسیاری از دوران زندان و بند ۲ الف داریم که برای جلوگیری از تشدید فضای تنفر فعلا بیان نشده است؛ علاقه ای هم به ایجاد جنجال نداریم اما اگر بی توجهی ها به جان زندانیان ادامه یابد چاره ای جز بیان ناگفته ها نخواهیم داشت. اما ذکر خاطره ای که از دوران بازداشت سال ۸۸ را در این شرایط ضروری می دانم. در بند ۲ الف شایعه ای بود مبنی بر شیوع مننژیت در زندان ها. بعد از چند روز از شایعه اقدام به تزریق کردند که گفتند واکسن مننژیت است اما این تزریق دو بار انجام شد که بار دوم با خوراندن قرصی همراه بود. بگذریم از اینکه بعد از آزادی متوجه شدیم که واکسن مننژیت یک نوبت است و قرصی هم ندارد. دقایقی بعد از تزریق واکسن بنده دچار تشنج عجیبی شدم که اصلا عادی نبود و شباهتی به افت فشار هم نداشت. از ذکر جزئیات خودداری می کنم اما اوضاعم چنان شد که همبندانم می گفتند به سختی شهادتین می گفتم. اما پس از این اتفاق صرفا مداوای محدودی در سلول انجام شد و حتی یک بار هم به بهداری منتقل نشدم با اینکه تشنجم چنان بود که با درکوبیدن و فریاد همبندانم زندانبانان که به هیچ وجه چهره شان را نشان نمی دادند بدون چشم بندی به صورت همبندانم به سلول آمده بودند و مداوای محدود با تزریق سرم و آمپول توسط فردی که پزشک معرفی می شد انجام شده بود.
آقای وفقی شما در انتخابات ۸۸ مسئول کمیته دانشجویان استان تهران ستاد مهندس موسوی و در عرصه دانشگاه جزء دانشجویان فعال بودید. فکر می کنید دانشجویان چگونه می توانند از زندانیان اعتصاب کننده حمایت کنند؟
الان نا امیدی در جامعه موج می زند و این از هر جهت بسیار خطرناک است. همین یاس باعث کاهش حساسیت ها و بی تفاوتی می شود. دانشجویان باید از این مساله جلوگیری کنند و صدای اعتصاب کنندگان باشند. آگاهی تیری بر چشم اسفندیار خودکامگی است. از سوی دیگر دانشجویان به عنوان قشر فرهیخته پیشرو باید از تشدید فضای تنفر جلوگیری کنند که این فضا برای آینده بسیار خطرناک است.
صحبتی با مسئولین کشور دارید؟
حاکمیت را دعوت به این می کنیم که به این شرایط و فضای امنیتی پایان داده و به قوانین جاری کشور احترام بگذارد و به قانون عمل کند، جان انسان ها را محترم شمارد و انحرافات را اصلاح کند که جز با اقداماتی چون شناسایی و محاکمه عاملین ضرب و شتم مرحوم صابر در بهداری و تحقیق شفاف در مورد علل فوت ایشان و سهل انگاری احتمالی در رساندن ایشان به بیمارستان این مهم قابل حصول نیست. اگر این اقدامات انجام شود می توان در جهت حل بحران و بن بست کنونی کشور گام هایی چون مذاکره یا حاکمیت برداشت. اما اگر رویه پیش آمده کنونی ادامه یابد و حتی امنیت جانی زندانیان تامین نشود بنده هم اعلام می کنم اگر بار دیگر به زندان بروم به اعتصاب کنندگان خواهم پیوست و اگر اتفاقی برای هر یک از اعتصاب کنندگان افتد سکوت پاسخ آن نخواهد بود و بیرون از زندانها هم همراهی عملی با اعتصاب کنندگان انجام خواهد شد. من حاکمیت را مسول هر اتفاقی برای اعتصاب کنندگان بیافتد می دانم.
با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم پیرامون حوادث ناگوار اجتماعی بیانیه ای منتشر کرد.
دربخشی از این بیانیه آمده است: حوادث بسیار تلخ و ناگواری در جای جای کشورمان همواره در حال وقوع است که نشان از آشفتگی و اختلال جدی در ساحات مختلف امنیت افراد و جامعه دارد. و کمتر روزی است که ما شاهد گزارش حوادث غم انگیز در مطبوعات نباشیم هر چند که این حوادث در ظاهر بسیار با هم متفاوت اند ولی همه آنها را می توان با عنوان سلب و اختلال امنیت نامید که در حوزه های تجاری ،صنعتی ، فرهنگی و اخلاقی مشهود و ملموس است.
در ادامه این بیانیه آمده است:” حکومت مقتدر نمی تواند در غیاب مردم پدید آید. جلب اعتماد و همکاری مردم و تکیه بر قدرت بی پایان آنها نه فقط در شعار بلکه در برنامه ریزی و عمل ،اصلی ترین سرمایه هر حکومت است .”
متن کامل این بیانیه که در وب سایت این مجمع منتشر شده است به شرح زیر است:
بسمه تعالی
من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم
امنیت و آرامش از ضروری ترین نیازهای فردی و اجتماعی انسان و از مهم ترین مسئولیت های حکومت ها است. با تنوع و تعدد ابعاد وجود و ساحات زندگی انسان مقولات گوناگون امنیت نیز متعدد و متنوع می شود و با پیچیده شدن جوامع ،امنیت نیز دست خوش پیچیدگی می گردد. امنیت جانی ،امنیت اجتماعی ،امنیت اقتصادی ،امنیت اخلاقی ،امنیت قضایی و انواع دیگری از امنیت، فهرست بلند نیاز جامعه را به امنیت نشان می دهد.
شاید بتوان برقراری امنیت وجلو گیری از هرج ومرج و تعدی و تجاوز را اولین وظیفه هر نوع حکومتی دانست که علی رغم تحول و توسعه انواع و انحاء حکومت از دوران باستان ،تا کنون ثابت مانده است .حکمرانان و ارباب قدرت معمولا از طریق تاکید بر همین وظیفه حکومت است که به بسط وتقویت ابزار قدرت خود می پردازند .بکارگیری قدرت البته با مقوله امنیت در ارتباط است ولی همه اقتداری که یک حکومت برای برقراری انواع امنیت در جامعه بدان محتاج است در زور و فشار خلاصه نمی شود .شناخت درست از جامعه و عوامل تاثیر گذار در آن، درک درست از تعاملات اجتماعی و نیاز های فردی، برقراری رابطه مثبت میان حکومت وآحاد جامعه و اعتماد عمومی به حکومت و عوامل فراوان دیگری باید دست به دست هم دهد تا حکومتی مقتدر و جامعه ای امن پدید آورد.
مع الاسف حوادث بسیار تلخ و ناگواری در جای جای کشورمان همواره در حال وقوع است که نشان از آشفتگی و اختلال جدی در ساحات مختلف امنیت افراد و جامعه دارد. و کمتر روزی است که ما شاهد گزارش حوادث غم انگیز در مطبوعات نباشیم هر چند که این حوادث در ظاهر بسیار با هم متفاوت اند ولی همه آنها را می توان با عنوان سلب و اختلال امنیت نامید که در حوزه های تجاری ،صنعتی ، فرهنگی و اخلاقی مشهود و ملموس است. آمار بالای طلاق ، اعتیاد ،خودکشی و قتل ، نزاع های خیابانی و هتک حرمت به نوامیس مردم و نیز بحران های اقتصادی در نوسانات قیمت ارز و طلا و کالاهای پایه ای بخشی از نا امنی در جامعه را نشان می دهد. براستی در کجا و در چه شرایطی زندگی می کنیم و به کدام سو روانیم (فاین تذهبون ) و در برابر این ناراستی ها چه برنامه و راهکاری ارائه می کنند ؟حفظ و حراست از ارزش های انسانی و اسلامی که همواره از آن دم می زنیم به عهده چه کسانی است و به چه سر انجامی رسیده است ؟ هزینه کردن بودجه های سنگین درحوزه های تبلیغی و ارشادی بویژه در رسانه ملی چه دست آوردی بویژه برای نسل جوان داشته است ؟ مسئولینی که به دنبال اداره جهان و ارائه الگوی ایران به همه کشورها هستند چه می کنند؟
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به عنوان یک تشکل روحانی و حوزوی خود را در برابر ملت و دین و آیین به لحاظ اخلاقی مسئول می داند و شرایط موجود آرمانی نیست که ملت ما برای آن سالها مجاهدت نمود و نفس و نفیس خود را نثار کرد البته ما جز تذکر و مطالبه از مسئولین امر راهی پیش رو نداریم. به همین جهت نکاتی را معروض می داریم، باشد که مسموع و مقبول افتد .
۱- چنانکه امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید :«ادبار الدول باربعة ،تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل و التمسک بالفروع وتضییع الاصول»چهار چیز حکومت ها را به سراشیبی نابودی و سقوط می کشاند اول: مسئولیت ها را به دست نا اهلان سپردن. دوم: از دانشمندان و اهل فن استفاده نکردن .سوم: پیگیری مسایل جزیی و فرعی و دست چندم جامعه. چهارم: و مسایل اساسی و ریشه ای را وا نهادن. با کمال تاسف باید اعتراف کرد که جامعه ما به چنین سمت و سویی در حرکت است و گوش شنوایی نسبت به نصایح اهل حل و عقد نداشته و خود را از مشاوره با متخصصان در حوزه های مختلف محروم داشته است و منتقدان دلسوز را معاند دانسته و برای آنان خط و نشان می کشند.
۲- همانطور که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند:جامعه انسانی یک پیکره مرتبط و به هم پیوسته است (الناس کالجسد الواحد). ایجاد فشار و اختلال در یک بخش، سایر بحشها را هم تحت تاثیر قرار می دهد. مثلا امنیت اقتصادی با بی ثباتی سیاسی قابل جمع نیست و یا از یک جامعه گرفتار در رفتارهای استبدادی نمی توان توقع اخلاق کریمه داشت .
۳- ارزش و جایگاه درست حکومت آن جایی است که زمامدارن در مقام استیفای حقوق شهروندان بر آمده و با باطل ستیز کنند چنانکه امیرالمومنین (ع)فرمودند:اگر حاکمان به وظیفه خود عمل کنند :«فصلح بذلک الزمان ویئست الامطامع الاعداء» و نیز آن حضرت (ع) می فرماید:اگر در دست داشتن قدرت و حکومت به احقاق حق نیانجامد از کفش کهنه بی ارزش تر است . و باز همچنانکه حضرتشان فرمودند و همه عقلا هم می پذیرند برقراری امنیت از بارزترین مظاهر احقاق حق است. اگر در جامعه ما پس از انقلاب ریئس را مسئول نامیده اند حاکی از واقعیتی است که از آن گریزی نیست .
۴- حکومت مقتدر نمی تواند در غیاب مردم پدید آید. جلب اعتماد و همکاری مردم و تکیه بر قدرت بی پایان آنها نه فقط در شعار بلکه در برنامه ریزی و عمل ،اصلی ترین سرمایه هر حکومت است .
۵- طبع جامعه تعادل خواه است ،افراط و تفریط ، تندروی و زیاده خواهی جامعه را مختل می کند، چنان که قرآن کریم ملت مسلمان را امت وسط و معتدل نامیده است و علی (ع)افراط و تفریط را انحراف از حق می داند .با کمال تاسف جامعه ایران به دو قطبی شدن (افراط و تفریط)در حرکت است . و بعضا این افراط و تفریط جامعه را به هلاکت می کشاند.
۶- شاید بتوان زخمی عمیق را برای مدتی پنهان کرد یا درد ناشی از آن را با گزارش های تحریفی تسکین داد، اما این امر محدود و موقت است. نادیده گرفتن و پنهان کاری تنها نتیجه ای که دارد از دست رفتن بیش از پیش اعتماد عمومی است. رسانه ها باید چشم های بیدار جامعه باشند و ملت ما باید قبل از اینکه اخبار فاجعه آمیز و آمار تکان دهنده را از رسانه های بیگانه بشنود ، رسانه های رسمی و ملی باید عهده دار انعکاس اخبار و واقعیتهای جامعه هر چند تلخ و ناخواسته، باشند .بر این باوریم اگر مدیریت اجتماعی با این شیوه فعلی ادامه یابد دیری نخواهد شد که این ناامنیها فراگیر شود و جمهوری اسلامی را با خطری جدی مواجه سازد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
تاریخ ۵/۴/۱۳۹۰
مراسم سالگرد شهادت آیت الله دکتر بهشتی و یارانش برای دومین سال پیاپی برگزار نمی شود.
خانواده شهید آیت الله دکتر بهشتی در سی امین سال شهادت این بزرگوار و هفتاد و دو تن از یارانش با انشار اطلاعیه ای این خبر را اعلام کردند و اظهار امیدواری نمودند که سال آینده شرایط برگزاری این مراسم فراهم شود. آخرین بار مراسم بزرگداشت در هفتم تیر ۱۳۸۸ و چند ماه بعد از انتخابات با حضور پرشور مردم در مسجد قبای تهران برگزار شد.
به گزارش کلمه، متن این اطلاعیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سی سال از شهادت شهید آیت الله دکتر بهشتی و بیش از هفتاد نفر از کارگزاران خدوم این سرزمین گذشت. در هفتم تیرماه هرسال در پاسداشت اندیشه ها و منش او که بر بنیان تکریم انسان، آزادی، آگاهی، عدالت، تساهل و مدارا استوار بود و به مذاق دو جریان التقاط و تحجر خوش نمی آمد، مراسمی از سوی خانواده برگزار می شد. اما امسال نیز به همان دلایلی که سال گذشته از برگزاری مراسم معذور بودیم، مراسمی از سوی خانواده برگزار نخواهد شد. از همه دوستان و دوستداران آن شهید بزرگوار عذرخواهی نموده و آرزو می کنیم در سال های بعد شرایط برپایی مجلس بزرگداشت فراهم شود.
خانواده شهید آیت الله دکتر یهشتی
پنجم تیرماه ۱۳۹۰
محسن امین زاده یکی از زندانیان سیاسی اعتصاب کننده زندان اوین که به دلیل وخامت حال در بخش سی سی یو بیمارستان مدرس تهران بستری شد اعلام کرد که اعتصاب غذای خود را نمی شکند.
به گزارش کلمه، وی از روز گذشته به دلیل مشکل فشار خون که در اثر اعتصاب غذا هم تشدید شده از زندان به بیمارستان منتقل شد اما تنها اجازه وصل کردن سرم را می دهد ، آب و قند مصرف می کند و همچنان در اعتصاب غذا به سر می برد.
وی گفته است تا زمانیکه سایر زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتصاب غذا هستند وی هم در اعتصاب باقی می ماند.
امین زاده، معاون وزارت خارجه در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به همراه یازده نفر دیگر در بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به جان باختن هاله سحابی و هدی صابر از زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زده است.
خانواده محسن امین زاده در همین باره گفته اند که وی مشکل فشار خون دارد و دائماً باید دارومصرف کند و در چنین شرایطی اعتصاب غذا برای وی خطرناک است.
همسر محسن امین زاده اضافه کرده است: مسؤولیت جان همسر من با مسؤولان زندان و مسؤولان قضایی است. ایشان دو سال است که به دلیل بی عدالتی ها در زندان به سر می برند و در طول این مدت از نظر جسمانی بسیار ضعیف شده اند. ما به شدت نگران هستیم فاجعه ای که در اثر سهل انگاری مسؤولان زندان رخ داد و آقای هدی صابر عزیز را از دست دادیم دوباره اتفاق بیفتد. من از مسؤولان می خواهم هرچه سریعتر از وقوع فجایع بیشتر جلوگیری کنند.
عبدالله مومنی ابوالفضل قدیانی و بهمن احمدی امویی نیز در هفتمین روز اعتصاب غذای خود در بند ۳۵۰ با مشکلات شدید جسمی مواجه شده اند و برای دریافت کمک های پزشکی به بهداری زندان اوین منتقل شده اند.گفته می شود پیش از محسن امین زاده، مهدی کریمیان اقبال، یکی از اعضای جبهه مشارکت نیز به دلیل اوضاع نامساعد جسمی اش به بیمارستان مدرس منتقل شده بود.
اعتصاب غذای سه زندانی سیاسی کرد در زندان رجایی شهر وارد بیست و چهار مین روز خود شد اما مسوولان زندان هیچ توجهی به شرایط و خواسته های این زندانیان برای پایان اعتصاب غذای شان نشان نمی دهند.
به گزارش کلمه ،سه زندانی سیاسی کرد النور خضری ،کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی در اعتراض به شرایط نگهداری شان و این که در میان زندانیان عادی با جرایمی همچون تجاوز به عنف، قتل و قاچاق مواد مخدر دارند از ۲۴ روز پیش دست به اعتصاب غذا زده اند.اما مسوولان زندان به خواسته اصلی آنان که همان انتقال به بند زندانیان سیاسی است بی توجهی نشان می دهند.این سه نفر همچنین بیش از دو سال است که در شرایط بلاتکلیفی نگه داری می شوند و خواهان رسیدگی هرچه سریع تر به پرونده خود هستند
سه زندانی سیاسی کرد به نامهای النور خضری ،کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی که پیش از این در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شدند، در حالی به صورت غیر قانونی به زندان رجایی شهر منتقل شدند که حتی حقوق اولیه آنان نیز رعایت نمی شود.
آنها به مدت ۵۰ روز در بند قرنطینه زندان رجایی شهر نگهداری شدند، جایی با امکانات بسیار نامناسب بهداشتی و رفاهی که معمولا زندانیان در ابتدای ورودشان به زندان به مدت یک روز در آن به سر می برند . پس از آن هم به جای آنکه این زندانیان به بند زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر منتقل شوند به اندرزگاه ۶ زندان رجایی شهر فرستاده شدند
رمضان احمد کمال، داود عبداللهی و رمضان سعیدی از دیگر زندانیان سیاسی کرد هستند که تاکنون به بند زندانیان سیاسی در رجایی شهر منتقل نشده و با زندانیان عادی نگه داری می شوند.
این در حالی است که طبق اصل تفکیک جرایم این زندانیان باید درمیان زندانیان سیاسی که جرایمی مشابه دارند نگهداری شوند.
این سه زندانی خواستار آن هستند که هر چه زودتر به بند زندانیان سیاسی منتقل شوند و در غیر این صورت به صورت نامحدود به اعتصاب غذایشان ادامه می دهند.
هنگامی که سید محمد خاتمی رسما اعلام کرد که در حمایت از میرحسین موسوی از کاندیداتوری ریاست جمهوری کنار می رود کمترکسی گمان می کرد که آنچه او در وصف میرحسین موسوی و اولویت و صلاحیت های او می گوید فراتر از تعارف های معمولی سیاسی باشد. اما امروز هر کس که تاریخ سه ساله اخیر را با دقت مرور بکند از صداقت و شرافت ودرک بالای سید محمد خاتمی در شگفت می ماند.
هنگامی که حسین شریعتمداری و امثال او پس از ماها زیر و رو کردن اسناد و مدارک، حتی یک لکه سیاه در زندگی سیاسی، اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی میرحسین موسوی نتوانست پیدا کند گمان نمی کرد که مجبور شود در جهت توجیه تحولات چند ماهه اخیر ناگزیر به فساد مالی گسترده و عمیق و ریشه دار باند احمدی نژاد و یارانش اعتراف کند.
البته او هنوز به درجه عقل مجتبی ذالنور نرسیده است ولذا مذبوحانه احمدی نژاد را از مشایی واشباح او جدا می کند. اما دیری نخواهد گذشت که همین افراد هتاک، فساد مالی بالغ بر سیصد میلیارد تومانی احمدی نژاد را در شهرداری تهران را افشا خواهند کرد و این آغازی است بر افشای فساد های چند ده میلیارد دلاری از بالا تا پایین جناح کودتا.
هنگامی که میر حسین موسوی به صراحت اعلام کرد که هیچ انگیزه شخصی و گروهی اورا به کاندیداتوری ترغیب نکرده است بلکه مشاهده فقر وفساد و ظلم و تجاوز به حریم مردم او را نگران سرنوشت کشور و اینده ایران نموده است کمتر کسی به اندازه عمق نگاه او از ابعاد این خطرات که بواسطه حاکمیت یافتن عده ای بی صلاحیت گریبان اجرایی کشور را گرفته اگاهی داشت.
آن هایی که به هر دلیل خواه به واسطه کینه هایی که از دوران نخست وزیری این مرد خدوم و فرزند رشید ملت در سینه انباشته کرده بودند وخواه کسانی که به واسطه پایمردی او بر منافع عمومی و باج ندادن به اشخاص، از وی دل چرکین بودند و خواه کسانی که تحت تاثیر بمباران های دروغ حاکمیت نسبت به صلاحیت و توانمندی و افق دید وسیع این مرد بزرگ تاریخ معاصر ایران به تردید افتاده بودند، هرگز فکر نمی کردند که گذشت زمان به این سرعت و با این گستردگی یک به یک تحلیل های میر حسین موسوی را در قالب واقعیت های عینی جلو چشمان انها قرار دهد. آشفتگی و بهم ریختگی روح و روان و فکر و جسم همه کسانی که الان در حاکمیت قرار دارند و یا در دزدیدن آرای مردم و شکنجه و قتل و تجاوز وحبس های ظالمانه دو ساله اخیر مستقیم دست داشته اند و یا حداقل با سکوت خود به این جنایت ها و ظلم ها رضایت داده بودند به دلیل همه تحولاتی است که یک به یک گواهی به صداقت و درایت و فهم عمیق میر حسین موسوی در باره امروز و آینده ایران زمین است.
امروز ملت ایران شاهد آن است که وقتی میزان فساد مالی حاکمیت به اندازه ای رشد پیدا کرد که در شاخص های سازمان های بین المللی به عنوان بی سابقه ترین سقوط ثبت شده برای یک کشور مطرح گردیده است. چه کسانی آمدند و به جای درک واقعیت و پیدا کردن چاره ای برای آن ها، این موسسه ها و نهاد های بین المللی را با عناوین صهیونیستی و امریکایی موردخطاب قرار دادند اما همانها از شدت استیصال و پوسیدگی آشکار شده این دولت و فسادهایش کارشان به جایی رسیده است که برای رفو کردن افتضاح حذف یارانه ها به جعلی از صندوق بین المللی پول متشبث می شوند.
به راستی چقدر باید استیصال وجود داشته باشد که از یک طرف روزنامه های جناح کودتا خبر نائب رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس را مطرح می کنند که می گوید پنجاه درصد دامداری و مرغداری های کشور در همین چند ماهه اخیر ورشکسته شده اند و درهمان زمان خبر از موفقیت های سیاست حذف هدفمند کردن یارانه ها را به زبان می آورند.
آنچه شگفت انگیز و قابل تامل به نظر می رسد این است که همزمان با آشکار شدن روزافزون اندیشه ها و راه میرحسین موسوی و همراهانش و بر ملاشدن ماهیت دروغگویی و بی کفایتی و جباریت اقتدارگرایان، گروهی بویژه در خارج از کشور مرکز ثقل بحث های خود را هتاکی به میر حسین موسوی بایت پایمردی او به ضرورت اجرای بدون تنازل قانون اساسی قرار داده اند. البته شخص میر حسین زمانی که هنوز اسیر ظلم عقده های چندین ده ساله نشده بود مکرر توضییح داده بود که قانون اساسی موجود تا زمانی که جایگزین بهتری برایش پیدا نشده است مهمترین رکن حفظ تمامیت ارضی کشور و جلو گیری از بهم ریختگی ها واز هم گسیختگی های تحمیل کننده و هزینه های جبران ناپذیر بر کشور است واین مسئله ای است که هر انسان با حداقل دانش و تجربه تاریخی به آن صحه می گذارد.
البته میرحسین موسوی گفته بود که این قانون اساسی را وحی منزل نمی داند و قابل اصلاح و تصحییح به شمار می اورد اما آن ها که محور حمله خود را قانون اساسی قرار داده اند باید توجه داشته باشند که اگاه یا نا آگاه در صف کودتاچیان قرار نگیرند. یکی از بحث های اصلی میر حسین موسوی آن بود وهست که کودتاچیان همانقدر که به نام دین همه موازین شناخته شده دینی را ریر پا گذاشته وقربانی ظلم وفساد وتجاوز خودساخته اند با قانون اساسی هم همان کار را کردند.
بنابرین دفاع چشم بسته ومطلق انگار از قانون اساسی همان قدر غیر واقع بینانه ومخرب است که حمله این گونه به قانون اساسی و مدافع مظلوم اجرای بدون تنازل آن. وجه دیگر مسئله نیز آن است که کدام عقلی می پذیرد که ما تا جایگزین بهتری معرفی نکرده ایم قانون اساسی موجود را نفی کنیم و همنوا باکودتاچیان بر طبل بی قانونی وهرج ومرج وفرصت سازی برای آنها بکوبیم؟
امروز با اطمینان می توان گفت که اگر فرصت و مجالی پدید آید صحت و درستی این شعار کلیدی میرحسین موسوی نیز دیری نمی پاید که اشکار خواهد شد.
تا امروز تعداد روزهایی که دو رهبر بزرگ و آزده جنبش سبز و همسرانشان در حبس ظالمانه قرار دارند از مرز یکصد روز عبور کرده است اما روند تحولات، چشم اندازهای امید بخشی را فرا روی ملت ایران قرار داه است. اقتدارگرایان فراموش کرده اند که تا همین چند هفته پیش از احمد جنتی در نماز جمعه نمایندگان مجلس را نکوهش می کرد که چرا چوب لای چرخ دولت می گذارند و امروز به جای اعتراض به بی صلاحیتی و جباریت خود، همدستی بخشی از کودتاگران با جنبش سبز به عنوان توجیحی برای کارهای احمقانه خود استفاده می کنند. گویی حافظه این ملت را دست کم گرفته اند ونمی دانند که همه این فساد هایی که به بخش افشا شده کودتاچیان منحرف نسبت می دهند فقط از طریق فرصت هایی که فضای سرکوب فراهم ساخته مجال بروز پیدا کرده است.
آن هایی که تا دیروز این دولت را از صدرمشروطیت تا امروز ممتاز به حساب می آوردند در زمان طرح این ادعا، تفکیکی میان جناح مختلف اقتدارگرایان صورت نداده بودند. بنابرین هر انحرافی وهر فسادی مشاهده می شود بار جرم و مسئولیت آن به دوش همه انحصارگران است و راه توبه نیز ازمسیر بازگشت به ملت و جدی گرفتن هشدارهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی و محمد خاتمی می گذرد. بنابرین در یک فضای باز و آزاد، بدون تردید بازگشت به برنامه های اصلاحی این بزرگان راهگشا خواهد بود وامید آن می رود که تا دیر نشده این بازگشت صورت پذیرد.
منبع: گروه سیاسی کلمه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر