-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

Latest New from Green Correspondents for 06/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

سیدمحمد خاتمی در ديدار با مريم شربتدار قدس همسر فيض الله عربسرخی که يکی از زندانيان اعتصاب کننده در زندان اوين است، با ارسال پيامی از اين زندانی سياسی خواست به همراه ديگر ياران دربند خود، به اعتصاب غذای خود پايان دهند
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر:
سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان در دیدار با همسر یکی از زندانیانی که در زندان دست به اعتصاب غذا زده است، نامه‌ای را به مریم شربتدارقدس، همسر وی  تحویل داد تا به فیض‌الله عربسرخی رسانده شود. عربسرخی یکی از زندانیانی است که در اعتراض به شکنجه و شهادت مرحوم رضا هدی‌صابر دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است. متن این نامه به نقل از فیس بوک میرحسین موسوی به این شرح است:

برادر عزيز جناب آقای عرب سرخی
با سلام

چند روزی است که شما و عده ای از عزيزانی که در زندان بسر می برند به اعتصاب غذا دست زده ايد و اين امر همه مارا نسبت به سلامتی شما نگران کرده است و پاره ای اخبار نيز اين نگرانی را تشديد می کند.

انتظار همه اين است که به تقاضای دوستان ، سريعا اين اعتصاب شکسته شود. آنچه مهم و فوری است حفظ سلامتی شما و بازگشتتان به زندگی عادی است اميدوارم اين تقاضا مورد اجابت قرار گيرد.

از سوی ديگر اگر صدای ما به مسئولان می رسد از انان می خواهيم که يکبار هم که شده است از طريق مذاکره با معترضان به حل مسائل بپردازند. آنان مطالبی دارند که در جريان مذاکره بهتر می توان به آنها رسيدگی کرد تا يا دوستان قانع شوند يا مطالب آنان مورد توجه و اجابت قرار گيرد.

سيد محمد خاتمی
 

 
 

آنچه بر هدی صابر رفت نشان از آن دارد که سياست زندان در جمهوری اسلامی درمورد اعتصاب غذا کنندگان تغيير کرده است. موارد مشابه در سالهای گذشته نشان می‌داد که زندانبانان با مراقبت پزشکی خاص، اعتصاب غذاکنندگان را با وجود اعتصاب‌هايی به مراتب طولانی‌تر از خطر مرگ می‌رهاندند. اما در مورد اخير همه ی شواهد نشان از آن دارد که مقامات امنيتی ايران اعتصاب غذا کنندگان را به سوی مرگ می‌رانند. در اين مورد حتا اجازه ندادند تا زندانی اعتصاب کننده تقاضا‌های دوستانش برای شکستن اعتصاب را از خارج زندان دريافت کند.
خبرنگاران سبز/ حقوق بشر:
جمعی از خانواده های زندانيان اعتصاب کننده غذا با ارسال نامه‌ای به گزارشگر ويژه حقوق بشر با ابراز نگرانی شديد از وضعيت موجود از ايشان تقاضا کردند برای ملاقات با زندانيان سياسی و بررسی شرايط آنها هر چه سريعتر به ايران سفر کند.

به گزارش امروز، در اين نامه آمده است: شما در شرايطی به اين سمت برگزيده شده‌ايد که ما ايرانيان پس از دو سال تحمل سرکوب برنامه ريزی شده و کم سابقه، اکنون در معرض انواع جديدی از سرکوب قرار گرفته ايم. سرکوب‌هايی که اينک تنها در صورت توجه فوری افکار عمومی و اقدام عاجل نهاد‌های ذيصلاح بين‌المللی ممکن است به فجايع جديدی نينجامد.

همچنين در اين نامه آمده است: آنچه ما را تنها يک هفته پس از انتخاب شما به اين سمت به فرستادن اين نامه به شما واداشته است اين است که اکنون جان عزيزان ما که همگی از زندانيان سرشناس سياسی پس از انتخابات‌اند بيش از هر زمان ديگری به شدت در خطر است. مورد هدی صابر نشان می‌دهد که ما برای نجات جان ايشان و رفع خطری که از سوی زندانبانان متوجه جان ايشان است بايد فوراً دست به کار شويم. در عين حال، صد‌ها زندانی سياسی و عقيدتی ديگر اکنون در زندان‌های جمهوری اسلامی با انواع محکوميت‌ها و فشار‌های روحی و جسمی مغاير با مفاد تعهدات حقوق بشری جمهوری اسلامی دست به گريبان اند.

خانواده زندانيان سياسی در بخش ديگری از اين نامه اظهار داشته اند: آنچه بر هدی صابر رفت نشان از آن دارد که سياست زندان در جمهوری اسلامی درمورد اعتصاب غذا کنندگان تغيير کرده است. موارد مشابه در سالهای گذشته نشان می‌داد که زندانبانان با مراقبت پزشکی خاص، اعتصاب غذاکنندگان را با وجود اعتصاب‌هايی به مراتب طولانی‌تر از خطر مرگ می‌رهاندند. اما در مورد اخير همه ی شواهد نشان از آن دارد که مقامات امنيتی ايران اعتصاب غذا کنندگان را به سوی مرگ می‌رانند. در اين مورد حتا اجازه ندادند تا زندانی اعتصاب کننده تقاضا‌های دوستانش برای شکستن اعتصاب را از خارج زندان دريافت کند.

متن کامل اين نامه به شرح زير است:

جناب آقای احمد شهيد، گزارشگر ويژه‌ی حقوق بشر در امور ايران

با ادای سلام و احترام، ما امضا کنندگان اين نامه انتخاب جناب عالی به سمت گزارشگر ويژه‌ی حقوق بشر در امور ايران را به شما تبريک می‌گوييم.

شما در شرايطی به اين سمت برگزيده شده‌ايد که ما ايرانيان پس از دو سال تحمل سرکوب برنامه ريزی شده و کم سابقه، اکنون در معرض انواع جديدی از سرکوب قرار گرفته ايم. سرکوب‌هايی که اينک تنها در صورت توجه فوری افکار عمومی و اقدام عاجل نهاد‌های ذيصلاح بين‌المللی ممکن است به فجايع جديدی نينجامد.

ما خانواده‌های زندانيان سياسی نامبرده‌ی زير بدينوسيله به اطلاع جناب عالی می‌رسانيم که عده‌ای اين زندانيان سياسی از هفته‌ی پيش دست به اعتصاب غذا زده‌اند و عده ی ديگری از ايشان از امروز به اعتصاب غذای ايشان پيوسته‌اند. عده‌ای از خانواده‌اين اعتصاب غذا در شرايطی صورت می‌پذيرد که دو هفته‌ پيش از اين هدی صابر، يکی از سرشناس‌ترين زندانيان سياسی پس از انتخابات که دست به اعتصاب غذای‌تر زده بود، تنها ظرف هشت روز جان باخت. مرگ او به گواهی کتبی ۶۴ تن از هم‌بندان او پس از آن رخ داد که به علت عدم رسيدگی پزشکی متعارف، حال او رو به وخامت نهاد و مأموران زندان با تأخير بسيار او را به بهداری زندان منتقل کردند و در آنجا هم در حالی که به وضوح علايم حمله‌ی قلبی را با خود داشت مورد ضرب و شتم مقامات امنيتی قرار گرفت و بالأخره روز بعد تنها وقتی به بيمارستان منتقل شد که ديگر از نظر پزشکی کار از کار گذشته بود. مرگ او زود‌تر از يک روز بعد به خانواده‌ی او اعلام نشد. شهادت‌نامه‌ی کتبی زندانيان هم‌بند او درباره‌ی عدم رسيدگی عمدی و ضرب و جرح او از سوی زندانبانان اينک در دسترس است و تک‌تک ايشان می‌توانند در‌باره‌ی آنچه بر اين زندانی در طول هشت روز اعتصاب غذا تا درگذشت او گذشته است مصاحبه شوند.

آنچه بر هدی صابر رفت نشان از آن دارد که سياست زندان در جمهوری اسلامی درمورد اعتصاب غذا کنندگان تغيير کرده است. موارد مشابه در سالهای گذشته نشان می‌داد که زندانبانان با مراقبت پزشکی خاص، اعتصاب غذاکنندگان را با وجود اعتصاب‌هايی به مراتب طولانی‌تر از خطر مرگ می‌رهاندند. اما در مورد اخير همه ی شواهد نشان از آن دارد که مقامات امنيتی ايران اعتصاب غذا کنندگان را به سوی مرگ می‌رانند. در اين مورد حتا اجازه ندادند تا زندانی اعتصاب کننده تقاضا‌های دوستانش برای شکستن اعتصاب را از خارج زندان دريافت کند.

آنچه ما را تنها يک هفته پس از انتخاب شما به اين سمت به فرستادن اين نامه به شما واداشته است اين است که اکنون جان عزيزان ما که همگی از زندانيان سرشناس سياسی پس از انتخابات‌اند بيش از هر زمان ديگری به شدت در خطر است. مورد هدی صابر نشان می‌دهد که ما برای نجات جان ايشان و رفع خطری که از سوی زندانبانان متوجه جان ايشان است بايد فوراً دست به کار شويم. در عين حال، صد‌ها زندانی سياسی و عقيدتی ديگر اکنون در زندان‌های جمهوری اسلامی با انواع محکوميت‌ها و فشار‌های روحی و جسمی مغاير با مفاد تعهدات حقوق بشری جمهوری اسلامی دست به گريبان اند.

تقاضای ما از شما اين است که به صورت فوری و بدون درنگ برای ملاقات با اين زندانيان سياسی اعتصاب‌کننده به ايران سفر کنيد.
ما از شما می‌خواهيم در گفتگو با مقامات ذيصلاح در ايران از ايشان مؤکداً بخواهيد تا مراقبت‌های پزشکی لازم برای زندانيان اعتصاب کننده را در اختيار ايشان بگذارند و مرگ ايشان را تسهيل نکنند.
ما از شما همچنين می‌خواهيم در گفتگو با اين زندانيان دلايل ايشان برای آغاز اعتصاب غذا و شرايط ايشان برای پآيان آن را بشنويد و به اطلاع مراجع ذيصلاح بين‌المللی و افکار عمومی برسانيد.

از شما به خاطر تلاش‌تان پيشاپيش سپاسگزاری می‌کنيم.
با احترام خانواده های:
احمدی امويی، اسدی زيدآبادی، امين زاده، بهاور، بهزاديان نژاد، دليرثانی، عرب سرخی، قديانی، مقيسه، مومنی‬، ‫باستانی ‫و سحرخيز‬

 
 

حلقه نخست اطرافيان احمدی نژاد چهار نفرند: اسفنديار رحيم مشايی، حميد بقايی، محمدرضا رحيمی و در رده آخر، محمد شريف ملک زاده که نامش کمتر از بقيه بر سر زبان ها بود اما به واقع، او مخزن الاسرار اين حلقه بود و معتمدی وفادار به محمود احمدی نژاد.
خبرنگاران سبز/ سیاست:
سایت عصرایران در نوشته‌ای دستگیری محمد شریف ملک‌زاده، دبیر شورای عالی ایرانیان خارج کشور، را شروع تنگ‌تر شدن حلقه محاصره احمدی‌نژاد می‌خواند. بنا بر ادعای نویسنده، ملک‌زاده یکی از چهار نفر حلقه اول همراهان احمدی‌نژاد است و دستگیری او نشانه جدی‌تر شدن تقابل‌هاست. این نوشته گماردن محمد شريف ملک زاده به عنوان معاون وزير امور خارجه اشتباه استراتژيک محمود احمدی نژاد می‌خواند و می‌نویسد:


حلقه نخست اطرافيان احمدی نژاد چهار نفرند: اسفنديار رحيم مشايی، حميد بقايی، محمدرضا رحيمی و در رده آخر، محمد شريف ملک زاده که نامش کمتر از بقيه بر سر زبان ها بود اما به واقع، او مخزن الاسرار اين حلقه بود و معتمدی وفادار به محمود احمدی نژاد.

همه اعضای اين حلقه دارای مدارج عالی دولتی هستند جز شريف زاده: مشايی رئيس دفتر رئيس جمهور و همه کار اوست، رحيمی معاون اول و بقايی معاون اجرايی اش، اما ملک زاده هر چند در شورای عالی ايرانيان خارج کشور بود اما پست قابل توجهی نداشت چه آن که‌ ترجيح بر اين بود که ملک زاده زياد مقابل چشم نباشد.

هر چند مناصب دولتی، قانوناً مانع رسيدگی قضايی نيستند اما در عمل - به هر دليل - اين اتفاق می‌افتد کما اين که سال گذشته چند قاضی عاليرتبه نزد احمدی نژاد رفتند و پرونده اتهامات يکی از اعضای اين گروه را با قيد اين که "اتهامات را محرز می‌دانند "، با رئيس جمهور در ميان گذاشتند ولی احمدی نژاد مانع رسيدگی قضايی شد.

با اين مقدمه و با توجه به اين که در ماه های اخيردر پی دستگيری تعدادی از مرتبطين اين حلقه و اعترافات صورت گرفته و اسناد به دست آمده، احتمال برخورد با اين حلقه تشديد شده بود، نياز بود ملک زاده نيز مانند بقيه اعضا، زير چتر حمايتی يک مسند مهم دولتی قرار بگيرد و از اين رو، پست معاونت ادای و مالی وزارت خارجه را برای او در نظر گرفتند تا بلکه با "معاون وزير خارجه جمهوری اسلامی" به خاطر بازتاب های بين المللی اش، برخورد نشود!

اما اين بار، برخلاف قبل،  مجلس فوراً اقدام کرد و درست در روز معارفه ملک زاده، طرح استيضاح وزير خارجه آماده شد و مقامات امنيتی و قضايی هم با اشاره به پرونده های ملک زاده او را برای تصدی اين سمت مهم، حائز شرايط ندانستند.
مجلس، همچنين بر خلاف قبل، چهره ای مصمم از خود بروز داد تا دولتی ها حساب کار دستشان بيايد که اين طرح استيضاح از آن طرح استيضاح های قبلی نيست که با لابی بتوان رفع و رجوعش کرد!

بدين‌ترتيب، احمدی نژاد که نه انتظار اين واکنش را داشت و نه به اين گونه واکنش ها عادت دارد، عقب نشينی کرد و با اشاره او، ملک زاده استعفا نمود.

هر چند مجلسی ها، او را در شرف بازداشت خوانده بودند اما اقدام احمدی نژاد برای معرفی او به عنوان معاون وزير، کاتاليزوری شد برای برخورد با او به عنوان نخستين برخورد با حلقه اصلی جريان فاسد و سوء استفاده گری که در رياست جمهوری لانه کرده است.

در واقع، پروسه برکناری ملک زاده از معاونت وزارت خارجه باعث شد بسياری از ناگفته ها، از پس پرده برون افتد و مردم به بهانه اين رويداد هم که شده، در جريان برخی مناسبات قرار گيرند.

اگر ملک زاده بعد از اين ماجرا، بازداشت نمی شد، تمام آنچه درباره او و عدم صلاحيتش و پرونده های قطورش گفته شده و بدان مناسبت
از معاونت کنار گذاشته شده بود، زير سوال می‌رفت و مردم می‌پرسيدند اگر او اين همه اتهام دارد چرا برخورد نمی شود؟!

هم از اين روست که می‌توان گفت احمدی نژاد با انتصاب ملک زاده به عنوان معاونت وزارت خارجه، به لحاظ خطای محاسباتی در رفتارشناسی قوای ديگر، دچار اشتباه استراتژيک شد، چه آن که  اگر اين کار را انجام نمی داد، شايد بازداشت ملک زاده به اين سرعت رخ نمی داد، بازداشتی که تنها به ملک زاده محدود نخواهد ماند ؛ تابستان داغ ايران، با دستگيری اولين عضو حلقه اصلی آغاز شد و بی گمان، در حالی به پايان خواهد رسيد که تحولی مهم در سپهر سياسی کشور رخ داده است.

تابستان ۱۳۹۰، تابستان مهمی است!

 
 

خبرنگاران سبز/ از وبلاگ‌ها:
تعجبی ندارد اگر برخی از کارگزاران به حاشيه‌ رفته و زاويه‌نشين حکومت موجود با وقوف کامل به عدم امکان هرگونه اقدام اصلاحی و با آن‌که هيچ طرح و برنامه‌ای معينی برای انجام «اصلاحات» ارائه نکرده و نمی‌توانند بکنند خود را «اصلاح‌طلب» بدانند؛ آن‌ها در بازار مکاره‌ی سياست و اقتصاد ايران جز به اين نام، (آن‌هم به شرط چاقو) نمی‌توانند از خريدار بالانشين ِ «همه رقم چشيده» هوش‌ربايی کرد؛ تعجب از «سهل‌انگاری» کسانی است که اين گروه «بازمانده» را بدون هيچ مبنای عقلی و تاريخی «اصلاح‌طلب» می‌خوانند.


اگر دليل اين نام‌گذاری، انتساب اين گروه است به جريانی  که در طول هشت‌ سال رياست قوه‌ی مجريه و هم‌زمان چهار سال تصاحب قوه‌ی مقننه، آن‌قدر به در ِ بسته زدند تا سرانجام خسته ودرمانده و از پا افتاده سر خود گرفتند و هريک به گوشه‌ای خزيدند و برخی نيز در اطراف جهان پراکنده شدند، که می‌توان حتا حکم به جعل عنوان و تزوير کرد و فهرست بلندبالايی از کنش‌گران اصلی آن جريان فراهم کرد که جملگی به تلاش بی‌هوده‌ی سال‌های معروف به اصلاحات و پوسته‌ی سخت و غيرقابل نفوذ هسته‌ی اصلی نظام سياسی موجود معترف‌اند. بنابراين اگر به لطف و حکم ادب، اين مدعيان ناموجه را «پس‌ماند»های يک جريان سپری‌شده نام ندهيم، بايد آنان را خوشه‌چينان کم‌مقداری دانست که در غيبت «دروگران» غضب‌ديده و هر يک به دردی گرفتار، به کم‌ترين بها خود را به «ارباب» و ولی‌نعمت بزرگ می‌فروشند‌!

نظير چنين گروه‌هايی که به طور معمول از «شکست‌خوردگان» جريان‌های سياسی و يا جاه‌طلبان حاشيه‌نشين تشکيل می‌گردند، در تاريخ معاصر کم نيست. پس از سرکوب جبهه‌ی ملی وحزب توده بعد از کودتای ۲۸ مرداد، ضرورت حفظ ظاهر دموکراتيک حکومت، به منظور پوشاندن آثار سرکوب و خفقان و سلب آزادی‌های اساسی، محمدرضاشاه را وادار کرد تا برای گروه‌های عمده‌ی سياسی منهدم شده، «المثنی» بسازد. قبل از آن تلاش بسياری از سوی آمريکاييان و به‌ناچار خود شاه صورت گرفت تا لايه‌های ملايم‌تر «پايين‌دست» مصدق را به توافق برای حضور مشروط در صحنه‌ی سياسی بکشانند، اما در اين کار توفيقی نيافتند.

بنابراين در اولين اقدام دکتر منوچهر اقبال که به دليل برخی مناسبات از رياست يک بيمارستان به منصب رياست هيات‌ مديره شرکت ملی نفت ايران رسيده بود ماموريت يافت تا حزب «اکثريت» را برپا کند. اين حزب که بنا بود جانشين فکاهی جبهه‌ی ملی شود به نام حزب «مليون» به ثبت رسيد که البته در سال‌های بعد به حزب «ايران نوين» تغيير نام داد. اما نقش اقليت مادام‌العمر را به حزبی سپردند که سفارش تاسيس آن را اسدالله علم (همه‌کاره‌ی شاه !!) گرفته بود. اسدالله علم و حزب‌اش که سال‌ها نقش اقليت را تا انحلال همه‌ی احزاب و اعلام تشکيل حزب واحد رستاخير از سوی شاه به‌عهده داشت، برای جوری جنس‌اش،‌ترکيبی از ورشکسته‌های سياسی، واداده‌ها، بريده‌ها و فرصت‌طلبان احزاب سياسی گذشته را، به اضافه‌ی خان‌‌های ناراضی سابق، دور خود جمع کرد. اين حزب نيز «حزب مردم» نام گرفت تا چندان با «توده» بی‌ارتباط نباشد.

 هرچهار سال يک‌بار، پيش از انتخابات مجلس شورای ملی علم، فهرستی از افراد مورد نظرش را برای نمايندگی از «ولآيات» نزد شاه می‌برد تا براساس «سهميه‌»‌ای که چندان هم قابل تغيير نبود، تعدادی از ميان آنان برگزيند. حدود اظهار نظر و انتقادات هم که به‌طور کلی از سطح استان‌داران  تجاوز نمی‌کرد ابلاغ می‌شد و به استثنای يکی دوبار کنگره‌ سراسری و ابراز رضايت از «ره‌بری خردمندانه» شاهنشاه، کار ديگری نبود، مگر رسيدگی به امور اقتصادی!

آن‌چه در اين ميان مهم است و تجربيات تاريخی گواهی است بر آن، اين «اقليت‌های دست‌ساز» نه تنها هيچ‌گاه نتوانسته‌اند توفيقی در امر جذب و هدايت و اقناع ناراضيان از حکومت به دست‌ بياورند، بلکه آخرين اميد‌های مخالفان را به اصلاح امور از راه‌های متعارف پارلمانی را به ياس مبدل کرده‌اند. بدون شک يکی از دلايل انحلال احزاب و تشکيل حزب واحد از سوی شاه، علاوه بر توصيه‌ی مشهور هانتينگتون، همين ناکامی در  دست‌يابی به اهداف «نمايش دموکراتيک»‌اش بود.

حکومت روحانيان نيز همانند حکومت پهلوی به‌طور طبيعی حاضر به تقسيم قدرت خود با احزاب و گروه های سياسی نيست. اگر حکومت حاضر بتواند به اين وسيله بر بحران‌‌های سياسی اخير که گريبان‌اش را به سختی گرفته غالب شود، هم‌چون محمدرضاشاه پهلوی «حزب واحد»اش را که صبغه‌ی دينی هم دارد، علم خواهد کرد. چنين فرجامی بر کسانی که به اين نمايش نخ‌نمای تکراری تن می‌دهند پوشيده نيست، اما ميل به ادامه‌ی حضور در ساختار حاکميت، ولو در حاشيه‌ی آن، به قصد تداوم انتفاع، سودای فريبنده‌ای است که لابه‌لای ده‌ها تحليل «مصلحانه» خود را پنهان کرده است.

انتحابات نمايشی مجلس نهم و به دنبال آن دولت يازدهم، «اصلاح‌طلبان» سپهر سياسی ايران را بازتعريف خواهد کرد.
---------
منبع: سه راه جمهوری

 
 

همانطور که در مرگ دردناک هدی صابر و هاله سحابی شاهد بوديم، اين حکومت ثابت کرده که برای حفظ قدرت حاضر است تا تمامی اصول اخلاقی را زير پا بگذارد و ابايی از پرپر کردن گلها و سرمايه های کشور ندارد. حکومتی که رهبر آن شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی سر می‌داد، در عمل به حکومتی با کارکرد فساد حداکثری و درک حداقلی از شرايط کنونی کشور تبديل شده است.
خبرنگاران سبز/ بیانیه‌ها:
جامعه وبلاگ‌نویسان سبز در بیانیه‌ای حاکمیت جمهوری اسلامی و شخص علی‌ خامنه‌ای را مسئول جان و سلامت زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کرده دانست. متن این بیانیه در زیر می‌آید.
----------------------------------
در اين روزها که حاکميت بنای خود را بر ادامه سرکوب و نشنيدن صدای دلسوزان کشور گذاشته است، شاهد اعتصاب غذای ۱۲ تن از زندانيان سياسی در زندان اوين و پيوستن ۶ تن ديگر از زندانيان سياسی رجايی شهر به ايشان هستيم و شاهد آنيم که هرچه می‌گذرد، حاکميت نه تنها در راستای پاکسازی پرونده‌ی‌گناه آلود خويش گام بر نمی دارد، بلکه سعی دارد تا رکوردی تازه از ننگ و سياهی را در تاريخ پرفراز و نشيب چند هزار ساله‌ی‌کشورمان بر جای گذارد.


همه‌ی‌ آنانی که زندان های مخوف حکومت جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند، به خوبی می‌دانند که در زندانهای جمهوری اسلامی به خودی خود شرايط برای زندانيان سياسی سخت و طاقت فرساست و حاکميت از فراهم آوردن شرايط حداقلی و اوليه مورد نياز نيز سر باز می‌زند. شرايط برای زندانيان سياسی آنچنان است که حتا در صورت مراقبت کامل زندانی از جسم و جان خويش، امکان به خطر افتادن سلامت فرد زندانی بسيار محتمل است چه برسد به آنکه دست به اعتصاب غذا نيز بزند.

همانطور که در مرگ دردناک هدی صابر و هاله سحابی شاهد بوديم، اين حکومت ثابت کرده که برای حفظ قدرت حاضر است تا تمامی اصول اخلاقی را زير پا بگذارد و ابايی از پرپر کردن گلها و سرمايه های کشور ندارد. حکومتی که رهبر آن شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی سر می‌داد، در عمل به حکومتی با کارکرد فساد حداکثری و درک حداقلی از شرايط کنونی کشور تبديل شده است. گويا حکومت بنا را بر آن گذاشته تا با از بين بردن سرمايه‌های سازنده‌ی‌ اين کشور و به روی کار آوردن غلامان حلقه به گوش و مجيز گوی، درهای بسته شده برای اصلاح حاکميت را قفل هايی فولادين زند و اصلاح ناپذير بودن خود را بيش از پيش به اثبات برساند.

حاکميت بايد بداند که هيچگاه و در هيچ کشوری تداوم جو خفقان و سرکوب امکان پذير نبوده است و حکومت جمهوری اسلامی نيز در اين امر مستثنی نيست. حاکمان بدانند که مسئوليت جان و سلامت اين ۱۸ تن از زندانيان سياسی، مستقيما بر عهده‌ی‌ حاکميت و شخص رهبر جمهوری اسلامی است و گوشزد می‌گردد که تسليم نشدن در مقابل خواست های مردم و اين زندانيان سياسی، رفته رفته پتانسيل اعتراضات مردمی را افزايش خواهد داد و در صورت فراهم نبودن شرايطی سالم و آزاد برای بيان اين اعتراضات به صورت مدنی، در هنگام شکست و يا بازشدن ناگهانی فضای خفقان و سرکوب، شاهد واکنشی غير قابل کنترل از معترضين خواهيم بود که قدرت کنترل آن در توان هيچ حکومت استبدادی و هيچ نيروی بازدارنده‌ای نخواهد بود.

ما بخشی از وبلاگنويسان سياسی کشور همگی خواستار پيگيری مطالبات زندانيان سياسی و عقيدتی توسط فعالان جنبش آزاديخواهی کشور و از طريق همه مراجع ملی و بين الملی هستيم و از مردم کشورمان تقاضا داريم که با فعاليت هرچه بيشتر خود، هزينه‌ی‌ ادامه‌ی‌ روند موجود را برای حاکمان سنگين نمايند و اجازه‌ی‌ از دست رفتن تدريجی سرمايه های کشور را به حاکمان ندهند.

در پايان خطاب به زندانيان سياسی اعلام می‌داريم که ما نيز همچون ديگر مردم کشورمان صدای شما را شنيديم و اکنون بر ماست که پيام مقاومت شما را منعکس کنيم. شما با ايستادگی خود نشان داديد ذره‌ای از مطالبات حقه مردم عقب نشينی نکرده و برافراشته نگاه داشتن پرچم مبارزات توسط آزادی خواهان در اين سوی ميله های زندان را خواستار شديد. همراهان دربند، بدانيد که ما به سرمايه‌های گرانبهايی چون شما در ساختن ايران فردا سخت نيازمنديم. از شما دريادلان خواستاريم تا به اعتصاب غذای خود پايان داده و منتظر واکنش متقابل آزاديخواهان در حمايت از خواستهای مشروعتان در مناسبت های پيش رو باشيد.

جامعه وبلاگنويسان سبز- ۳ تير ۱۳۹۰

 
 

ساختمان قدس(کاخ مرمر) توسط فرد ناشناسی دچار آنش‌سوزی عمدی شد. روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام در همین رابطه اطلاعیه‌ای صادر کرده است.
خبرنگاران سبز/ سیاست:

یکی از اتاق‌های ساختمان قدس(کاخ مرمر) که در اختیار دفتر تشخیص مصلحت نظام قرار دارد به آتش کشیده شد.  این ساختمان  که امروزه در اختیار مجمع تشخیص مصلحت نظام است در دوره پهلوی اول ساخته شده و شاهد یکی از صحنه‌های ترور محمدرضا پهلوی در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷  بوده است.  

به گزارش آينده ، در اطلاعيه روابط عمومی دفتر مجمع تشخيص مصلحت نظام آمده است: در ساعت ‌۲:۳۰ بامداد دوشنبه مورخ ‌۳۰ خرداد ۱۳۹۰ يکی از اتاق‌های ساختمان قدس، دفتر مجمع تشخيص مصلحت نظام، در اقدامی خرابکارانه دچار حريق شد و تمام وسايل آن در آتش سوخت.در اين اقدام قابل تامل و مشکوک، شخصی با ورود به ساختمان قدس، به وسيله‌ای اتاق محل استقرار منشی‌های آيت‌الله هاشمی رفسنجانی را به آتش کشيد و متواری شد. منشی کشيک دفتر مجمع که در اتاق در حال استراحت بوده دچار سوختگی شده و به بيمارستان منتقل شد که به لطف خداوند خطر از ايشان دور شد.

اگرچه حضور ماموران آتش‌نشانی باعث جلوگيری از گسترش آتش در قسمت‌های ديگر اين ساختمان شد، اما اتاق مذکور با تمام وسايل و حتی درب‌های آن در شعله‌های آتش سوخت.

خوشبختانه دوربين‌های حفاظتی مجمع از لحظه ورود اين خرابکار به مجمع تا لحظه فرار از چهره او تصويرهای روشنی ثبت کرده‌اند که اين تصاوير در اختيار مراجع و مسئولان ذيربط قرار گرفته و مطمئنا در صورت تلاش مناسب نهادهای حفاظتی و امنيتی ذيربط، همه ابعاد اين حادثه آشکار می‌شود و اطلاعات به دست آمده در زمان مناسب در اختيار امت بزرگوارمان قرار خواهد گرفت.

 
 

مجتبی ذوالنور به شکل ناگهانی از سپاه بازنشسته شد. او در روزهای اخیر بر دخالت سپاه و بسیج در انتخابات آینده مجلس تاکید کرده بود. رسانه‌های نزدیک به دولت سپاه را از دخالت در انتخابات برحذر داشته بودند. 
خبرنگاران سبز/ سیاست:
مجتبی ذوالنور جانشین نماینده سیدعلی خامنه‌ای در سپاه پاسداران به طور ناگهانی حکم بازنشستگی دریافت کرد.(+) وی که از حامیان دولت در کودتای انتخاباتی دوسال پیش بود، طی روزهای اخیر مواضع تندی بر علیه دولت اتخاذ کرده بود.(+) رمضان شریف مسئول روابط عمومی سپاه با تائید این خبر افزوده است: « ايشان که به دليل احساس وظيفه برای خدمت به نظام و انقلاب در عرصه‌های ديگر، تقاضای بازنشستگی داشته‌اند» (+)

مهمترین چالش اخیر وی با دولت در زمینه دخالت سپاه در انتخابات آتی بود. در حالی که دولت برآمده از کودتای محمود احمدی‌نژاد طی روزهای گذشته از دخالت سپاه و نظامیان در انتخابات ابراز نگرانی کرده بود،(+) ذوالنور با تائید و تاکید بر این دخالت گفته بود:  «کدام منطق می‌گويد که بسيج حق دخالت ندارد؟ اين حرف انحرافی است.»(+)



 
 

اين دوستان اما، به محض زندانی شدن من، نه از ابراز دوستی بامن سخن گفتند، و نه از سالها رفاقت و رفت و آمد با من. دوستان قديم من حتا از سرزدن به خانواده‌ی من نيز سرباز زدند. / زندان رفتن من، آزمونی همه جانبه بود. هم برای خودم، هم برای خانواده‌ام، وهم برای برجستگان نظام، وهم دوستان ديرين من. که جز از "مردی" و مردانگی، هيچ صفتی را لايق توصيف مرام خود نمی‌ديدند. همه‌ی آنها با زندان رفتن من، فروکشيدند.
خبرنگاران سبز/ جامعه:
محمد نوری‌زاد در نامه‌ای ضمن شکایت از دوستان قدیم که در روزهای سخت او و خانواده‌اش را رها کردند، به ستایش رخشان بنی‌اعتماد پرداخته و او را به خاطر هزار قامت مردانه‌اش ستوده است. این نامه را به نقل از وبگاه شخصی محمد نوری‌زاد در زیر بخوانید.   

------------------------------
او، هرکه هست، تمثيل يک بانوی پاک نهاد ايرانی است. گرچه هنرمند است، هنربرتر او اما، انسانيت اوست…

می‌خواهم شما را با بانويی آشنا کنم که نه هيچ ادعايی از بزرگ منشی با اوست، ونه طمطراقی از سوابق انقلابی.
نه چشم او به دستگاه حکومتيان است که قدرش بدانند، ونه او را پشتوانه ای از آدمهای سرشناس است تا درهای بسته را به رويش وا کنند.

او، هرکه هست، تمثيل يک بانوی پاک نهاد ايرانی است. گرچه هنرمند است، هنربرتر او اما، انسانيت اوست. من شخصا هنوز که هنوز است، اين بانو را از نزديک نديده ام.

بعد از انتشار اين نوشته مرا اگر عمری بود و زندانی نبود، حتما به ديدار وی خواهم رفت. و به رسم ادب، سرتعظيم دربرابر بزرگی های انسانی او فرود خواهم آورد. آن سوتر از ايرانی بودن هر دوی ما، فصل مشترک شاخصی که مرا با او مرتبط می‌کند، سينماست.

که البته او، برقله ی بلند سينمای ايران ايستاده، و من، در دامنه های آن راه می‌روم. ايران و سينما را اگر کنار بگذارم، فصل مشترک ديگری، مرا و او را به هم پيوند داده است: انسانيت! آری، انسانيت. همان گوهری که در لباس فهم درخشان اين بانو، می‌درخشد و مخاطبان او را به تمکين و احترام فرا می‌خواند.

مرا از سالهای دوربه اين سوی، دوستان قديمی، بسياربود. دوستانی با مشترکات فراوان. مثل خدا، پيامبر، اهل بيت پيامبر، قران، انقلاب، جنگ، جبهه، امام، رهبری. ومشترکات ديگری مثل آرزوهای همگن. دوستانی که بنا به هرمناسبت، ساليان سال با هم بوديم. می‌گفتيم و می‌شنوديم و جملگی بر سرحساسيت‌های نظام، آرايش يافته بوديم. سنگر خوب و قشنگی از غيرت مندی‌ها داشتيم، روی دوش خود تفنگی از بايدها و نبايدها داشتيم. نشانی خانه‌ی هم را می‌دانستيم. به قول مردمان نچندان دور سرزمينمان، از نان و نمک هم ارتزاق می‌کرديم. وبه زعم خود، اگر فهرستی از بهشتيان را برمی‌شمرديم، حتما و حتما، اسم خودمان، و اسم همين دوستانمان را بر پيشانی آن می‌نشانديم.

اين دوستان اما، به محض زندانی شدن من، نه از ابراز دوستی بامن سخن گفتند، و نه از سالها رفاقت و رفت و آمد با من. دوستان قديم من حتا از سرزدن به خانواده‌ی من نيز سرباز زدند. گلی به گوشه‌ی جمالشان. من که رگ‌های گردن آنها را، آنگاه که بخاطر حساسيت‌های نظام غيرتی می‌شد، فراموش نمی‌کنم. تعجبم اما، ازغيرتی نشدن آنها، در حوزه‌های انسانی، ونه سياسی است. لابد من با نوشتن نامه‌هايی چند به رهبرمان، به همان حوزه‌ی حساسيت‌ها نفوذ کرده بودم. و آنان، هرکه را که به اين حوزه ورود کند، نمی‌بخشايند. گرچه او، دوست که نه، برادرخونی شان باشد.

زندان رفتن من، آزمونی همه جانبه بود. هم برای خودم، هم برای خانواده‌ام، وهم برای برجستگان نظام، وهم دوستان ديرين من. که جز از "مردی" و مردانگی، هيچ صفتی را لايق توصيف مرام خود نمی‌ديدند. همه‌ی آنها با زندان رفتن من، فروکشيدند. يا از‌ترس، يانه، از سرصدق. که اگر نوری‌زاد تا ديروز با ما بود، تعلق خاطرما به او، بخاطرنظام بود. اکنون که او از نظام بريده، ما نيزاز او می‌بريم. عجب‌ ترجيع بند فراگيری است اين "بريدن". که با نگارش يک نامه، تو بريده می‌شوی. و با ننوشتن آن، همچنان در متن نظامی. وترس از اين که، نکند داغ و درفشی که نصيب نوری‌زاد شده، نصيب آنان نيز بشود. هرچه باشد، برای رسيدن به آن ميزی که اکنون پشت آن نشسته‌اند، سالها زحمت کشيده بودند.

دراين ميان اما، يک زن، درقامت هزار مرد، از جابرخاست.نه برای نوری‌زاد به زندان رفته. ونه برای خانواده ی سرگردان و بلاتکليفش. برای انسانيت. و او، رخشان بنی اعتماد بود. که درست از اولين روزهای زندانی شدن من، به تکاپو در افتاد. تا راه چاره‌ای برای رهايی من، و آرامش خانواده‌ام بجويد. همکاران سينمايی را، و سينماگران را به نگارش يک نامه‌ی جمعی، فرا خواند. از جمعی از آنها امضا گرفت. و آن نامه را نيز منتشر کرد. به خانواده‌ی من سر زد. و ابراز همدردی و همراهی کرد. در اين ميان، همچنان جای خالی حضور آن دوستان غيرت‌مند، و جای خالی امضايشان بچشم می‌خورد.

باز می‌گويم: گلی به گوشه‌ی جمالشان. زندگی بايد کرد. درزندان، من تا ماهها، متعمدانه، وبخاطر اين که بازجويان بی‌ادب به من فحش ناموسی دادند و مرا کتک زدند، با خانواده‌ام تماسی نداشتم. دراين مدت، مرتب به اين فکر می‌کردم که دوستان ديرين من، همان غيرت‌مندان دور سفره‌ی انقلاب، حتما هياهوها به پا کرده‌اند، و طومارها فراهم آورده‌اند با هزار هزار امضا. هرروز با مسئولی و رييسی و خود رييس جمهورکه دم دستشان است، ملاقات می‌کنند و برای آزادی من، آرام و قرار ندارند. در اولين ملاقات با خانواده‌ام بود که باطل بودن خيالات من برمن آشکار شد. و دانستم که ميز، و حفظ آن، مختصات خاص خود را دارد. و نيز من درزندان آموختم که هرگز در اطراف دلخوری از کسی و جريانی پرسه نزنم.

اکنون که به نوشتن اين سطرها مشغولم، درون خود را از هرگونه دلگيری و دلخوری تهی می‌بينم. دوستان قديم من، همچنان دوستان من‌اند. من برای يافتن آنها، سالها زحمت کشيده بودم. و هرگز به اين راضی نيستم که از دستشان بدهم. زندان را برکتی برای خود يافتم که در خلوت آن، بنشينم و فکر کنم و بنويسم. و باز فکر کنم و بنويسم. من هرگز آنچه را که برمن و خانواده‌ام رفت، نه بردوستان قديم خود می‌پسندم، که برای هيچ بنی بشری نيز آرزو نمی‌کنم. ما بايد بياموزيم که کينه ها را بروبيم. و بياموزيم که نه با همه‌ی مردمان کشورمان هم ذات پنداری کنيم، بل همه‌ی انسانها را دوست داشته باشيم و برای حقوق شان ارج بنهيم و آنان را درکنار خود، و خود را درکنار خواسته های بحق آنان ببينيم.

سلام من به سرکارخانم رخشان بنی اعتماد. بخاطر هزار قامت مردانه‌اش. و بخاطر انسان بودنش. او شايد در غياب من، مجموعا ده بار با خانه‌ی من تماس تلفنی داشته و يکی دوبار نيز خانواده‌ام را ديده و از آنان دلجويی کرده است. من اما آزادگی اين بانوی فهيم و نيک انديش را می‌ستايم. همان آزادگی‌ای که حسين عزيز ما در کربلا از صف مقابل خود طلب کرد و بدان دست نيافت.

درباره‌ی هزار قامت مردانه‌ی بانوانی چون سرکارخانم محتشمی پور سخنانی دارم که بماند برای بعد. 

 
 


با کمال تاسف اين اخبار برای همۀ مردم، جنبۀ تکرار يافته است
تاسف آورتر از اين موضوع، عدم عکس العمل برخی مسؤولين امر و بعضاً توجيهات غير قابل قبول آنان در قبال اين موضوعات بوده است که يقيناً هيچ گونه سنخيتی با حکومتهای مردمی و دينی ندارد.
اعتصاب غذای اخير زندانيان سياسی، پيامی واضح به بخشی از حاکميت است که در طول سالهای اخير، به کرات خواسته های بخش قابل توجهی از مردم را ناديده گرفته است
خبرنگاران سبز/ سیاست:
آیت‌الله العظمی بیات زنجانی به مناسبت وقایع اخیر در کشور بیانیه‌ای صادر نمودند. در این بیانیه نسبت به عادی شدن و تکرار اخبار ناگواری مانند واقعه خمینی شهر و واقعه کاشمر ابراز نگرانی شده و همچنین از تعرض و شهادت مرحومه بانو هاله سحابی و همچنین درگذشت مرحوم هدی صابر به دلیل اعتصاب غذا و عدم عکس‌العمل مسئولان کشور انتقاد شده است. متن این بیانیه به این شرح است.

 بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

لا يحبّ اللهُ الجَهر بِالسّوءِ من القَول إلّا مَن ظُلِم - سورۀ مبارکۀ نساء آیۀ ۱۴۸



از گوشه و کنار کشور، هر از چند گاهی اخبار ناگواری به گوش می رسد و با کمال تاسف اين اخبار برای همۀ مردم، جنبۀ تکرار يافته است؛ واقعۀ تاسف بار خمينی شهر و نيز رخداد اخير در يکی از روستاهای کاشمر از جملۀ اين اخباری است که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت.

از طرفی در طول ماه گذشته ابتدا خبر تعرض به زنی مؤمنه در جريان تشييع جنازۀ پدر بزرگوارش، ذائقۀ عمومی جامعه را تلخ نمود و سپس خبر درگذشت يک انسان ارزشمند که در زندان و بواسطۀ اعتصاب غذا دارفانی را وداع گفت و دل هر انسان آزاد انديشی را متأثر گردانيد؛ با اين وجود تاسف آورتر از اين موضوع، عدم عکس العمل برخی مسؤولين امر و بعضاً توجيهات غير قابل قبول آنان در قبال اين موضوعات بوده است که يقيناً هيچ گونه سنخيتی با حکومتهای مردمی و دينی ندارد.

نگرانی دلسوزان جامعه از "عادی شدن" چنين موضوعاتی است و البته با سابقۀ موجود، اين نگرانی جای تأمل دارد و تکليف همۀ ما اين است که چنين مسائلی را ريشه يابی کرده و مانع از تکرار آنها شويم و اين تکليف، با توجه به جايگاه افراد، نيازمند عکس العمل متناسب با آن جايگاه است.

لازم می دانم متذکر گردم که اعتصاب غذای اخير زندانيان سياسی، پيامی واضح به بخشی از حاکميت است که در طول سالهای اخير، به کرات خواسته های بخش قابل توجهی از مردم را ناديده گرفته و بالعکس با جريحه دار نمودن احساسات مؤمنين، اهدافی را در سر می پروراند که بايد از آنها به درگاه خدای متعال پناه برد.

بارها ندای آزادی خواهانۀ زندانيان مظلوم، به بيرون از ديوارهای زندان رسيده است و اين موضوع تکليف را بر دوش همۀ افرادی که دل در گرو اسلام علوی و محمدی(ص) دارند و برای آزادی خواهی تلاش می کنند سنگين تر می کند؛ با اين وجود کما اينکه بارها تأکيد کرده ام تکليف اين عزيزان، شکستن اعتصاب غذا و خارج نمودن خانواده ها و نزديکان و صد البته جامعه نگران و ملتهب امروز از اين نگرانی هاست.

خداوند را در اين لحظات معنوی ماه رجب المرجّب که منسوب به خود خدای متعال است می خوانيم و از روزی به او پناه می بريم که پيامبر عظيم الشأن اسلام از آن چنين ياد کرده بود که:

" یَا ابْنَ مَسْعُودٍ اعْلَمْ أَنَّهُمْ یَرَوْنَ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفاً فَفِی ذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ ..... " بحارالانوار، ج۷۴، ص ۱۰۲

والسلام علی من اتّبع الهدی

اسدالله بيات زنجانی

قم المقدسه، سی ام خرداد ماه۱۳۹۰

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته