-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

Latest News from Norooz for 01/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



علی شکوری راد، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، که در تاریخ ۱۸ آذر ماه بازداشت شده بود، روز دوشنبه چهارم بهمن ماه، از زندان اوین آزاد شد.
وی که به اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب، بازداشت شده بود، پیش از این نیز در تاریخ ۲۱ مهرماه سال جاری به علت واکنش به انحلال جبهه مشارکت و رد اظهارات دادستان کشور (محسنی اژه ای) بازداشت و در تاریخ ۶ آبان – پس از وساطت آیت الله شبیری زنجانی نزد رهبری- با تودیع وثیقه از زندان آزاد شده بود.
علی شکوری راد، اظهارات محسنی اژه ای در رابطه به انحلال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدیدن انثلاب اسلامی ، سخنان دادستان کشور را متناقص و دورغ کذب خوانده بود.
این نماینده مجلس ششم، اوسط آذرماه، بعد از اظهار اینکه "صادق لاریجانی نیز مانند علی لاریجانی پیروزی موسوی را به وی تبریک گفته بود"، دستگیر شد . دادستان تهران اعلام کرده بود که در پی انتشار اظهارات علی شکوری راد در برخی از سایت ها و انتساب اظهارات وی به ریاست قوه قضائیه، و نیز طرح مطالب خلاف واقع علیه جمهوری اسلامی که به موجب قوانین جرم تلقی می شود، پنجشنبه ۱٨ آذر نامبرده احضار و به اتهام تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب تحت تعقیب قرار گرفته و پس از انجام تحقیقات و با توجه به پرونده و اتهامات قبلی با تشدید قرار، بازداشت و به زندان معرفی شد.
پیش از این ۱۶۵ پزشک از دادستان تهران خواستار آزادی شکوری راد شدند و صدیقه خدمت، همسر وی نیز نامه ای در همین خصوص به جعفری دولت آبادی، دادستان تهران نوشته بود.
 


 


به: دادستان تهران
از: یکی از ستم دیدگان عصر عاشورای 89،همسر سید مصطفی تاجزاده شاکی از کودتاگران انتخاباتی، آزاده ممنوع الملاقات در قرنطینه اوین

بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الّاالذین امنو و عملواالصالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.

سلام آقای دادستان!
امروز می خواهم با شما بیشتر از همسر عزیزتر از جانم بگویم. می دانم که او را نمی شناسید. خیلی های دیگر هم نمی شناسندش و البته کسانی هم می شناسند و اتفاقا براساس همان شناخت کینه اش را به دل گرفته اند. ابتدا از خانواده اش شروع کنیم. مادر سید مصطفی یک مجتهد زاده است. پدربزرگ پدری اش نیز در زمان خود روحانی سرشناسی بوده و دایی های مرحومش یکی مشهور به علامه به سبب مدارج علمی بالا و دیگری نیز مجتهد و از مشاهیر حوزه علمیه بوده اند. نام محی الدین فاضل هرندی با سابقه زندان در رژیم پهلوی و خدمت به مردم و نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی نیز برای عده زیادی آشناست. دست برقضا ایشان با عموی ارجمند اینجانب یعنی ابوی سید علی اکبر یار و فرزند و همراه امام راحل که مزد او را هم خوب دادند هم صهیونیست ها در خارج و هم صهیونیست مرام های داخل، رابطه اخوت و دوستی قدیم داشتند. حاج آقا فاضل را اگر نمی شناسید از رئیستان بپرسید و ایشان هم اگر نمی شناسند از پدرزن گرامی شان، بزرگ مرجع تقلید شیعیان آیة الله وحید خراسانی بپرسند که بر پیکر پاک این مرد ارجمند نماز خوانده است. روحش شاد اگر امروز حیات داشت معلوم نبود با او چه معامله ای می شد و با خیلی های دیگر که مانند او ژرف اندیش و آزادی خواه بودند؟ بی شک اگر بود امثال آقای جنتی جرأت نمی کردند برای خواهرزاده اش خط و نشان بکشند و کودتاگران جرأت نمی کردند زبان و قلم کثیفشان را به هرزه گویی علیه او و همانند کردنش با مهره سوخته ای که کم از دیگر مهره سوخته های داخلی ندارد، وادارند. این ها را برای شما گفتم که به نظر نمی رسد خیلی از معادلات سیاسی سردربیاورید و مأمورید و معذور. گفتم تا بدانید مردی را در حبس غیرقانونی و در شرایط فشار و تضییق نگاه داشته اید که خیلی ها خوب می شناسندش! از سال های قبل از انقلاب و نوجوانیش که به مبارزه با ظلم در گروه های چریکی گذشت تا دوران جوانی که به بهانه ادامه تحصیل و در واقع برای ادامه مبارزات سیاسی به خارج از کشور رفت وتا سال 56 که همزمان با آغاز مبارزات علنی مردم به وطن بازگشت و تا پیروزی انقلاب و پس از آن. تا ستاد نمازجمعه و تا عهده دار شدن مسئولیت هایی که در هر یک خوش درخشید و کارنامه موفقی از مدیریت مشارکتی را که امروز در دنیا توصیه می شود به یادگار گذاشت و با این وصف از روز اول بازداشت غیرقانونیش به امضای دادستان کودتا و اول متهم فاجعه کهریزک تا امروز حقوقش ماهیانه اش قطع و سوابقش نادیده گرفته شده است.
آقای دادستان!
این تکه آخر را نه به خاطر نگرانی از قحطی نان یادآور شدم و نه به دلیل اهمیتش. نه آقا برای ما که در رژیم گذشته یادمان داده بودند حقوق دولت حرام است چون کشور حاکم جائر دارد، دیگر حقوق بگیری حتی اگر حق مسلممان باشد چندان گوارا نیست. حتی اگر همسرعزیزتر از جانم آخرین پستش مشاورت رئیس دولت اصلاحات باشد. اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. کینه ها از همسرجان بیش از این حرف هاست. باید از کسانی که حقوق حرام خورده اند و به فرمایش مولا گوشت و پوستشان با آن حرام روییده و نمو کرده پرسید پاکی و تنزّه تاجزاده و تاجزاده ها را.
می خواهید بدانید چرا این آخرین عریضه عطر و طعم تلخ تری دارد؟ به شما می گویم: چون بهمن از راه رسیده و داغ دل ما تازه شده است. داغ گذراندن همه دوران نوجوانی و جوانی مان در کوچه خیابان های شهرمان برای استقرار نظامی که عادلانه باشد و مبتنی بر رأی مردم. مردمی که ولی نعمتند و حاکمانشان خدمتگزار آنان. مردمی که یکایک انسان هایی هستند کریم و روزی خوار سفره رب کریم. ما داغداریم آقای دادستان این روزهای بهمنی! داغدار فدا شدن آرمان هایمان در پای قدرت در پای دنیاطلبی و زیاده خواهی. ما داغدار نابود شدن همه آرزوهای قشنگی هستیم که زن و مرد و پیر و جوان و کارگر و کشاورز و بازاری و کارمند در خیابان های شهرهایمان نقش کردند بر روی آسفالت های داغ وتفتیده و یا سرد و یخ زده و بر دیوارهای هر کوی و برزن. آرزوهای بزرگی که دست یابی به آن ها ارزش یک انقلاب شکوهمند مردمی را داشت با همه هزینه هایش! ما داغداریم آقا داغدار دفن کردن همه زیبایی هایی که مولود هم بستگی مان بود. داغدار افتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمانی که موجب زبان درازی مخالفانی شده اند که تا امروز جرأت عرض اندام نداشتند. کودتاچیانی که اسلام طالبانی را برایمان به ارمغان آورده اند و حالا که می بینند متاعشان بی مشتری است ایرانیتمان را به حراج گذاشته اند. ما از به تاراج رفتن هویت ایرانی اسلامی مان می نالیم در این روزهای بهمنی.
آقای دادستان!
حدود 5 ماه و نیم است که همسرم، شاکی از آقای جنتی و کودتاگران به همین جرم در زندان اوین و در شرایط قرنطینه به سر می برد و نزدیک دو ماه است که او را برای خوش آمد بیشتر کودتاگران و کسانی که مورد شکایت او هستند، ممنوع الملاقات و ممنوع التماس کرده اید. طی این مدت من فقط یک بار موفق به دیدار او شده ام که مرا از خبری کردنش منع کردند و خبرنگار کودتا ذوق کنان و کف زنان خبررسانی کرد و خدای را شکر که مکرشان این بار نیز به واسطه عریضه همان روز 22 دی ماه باطل شد به خواست و اراده خدای تبارک و تعالی! باری من در آن ملاقات که با حضور معاون جناب صوری انجام شد، همه نگرانی های خود و خانواده را از سلامت ایشان به مسئولین زندان منتقل کردم. و در عین حال وظیفه شان را مبتنی بر رعایت حقوق زندانی عزیزی که به ستم اسیر دست ظالم است، گوشزد نمودم. اینک بار دیگر به شما هشدار می دهم که هرگونه فشاری که منجر به خدشه دار کردن سلامت عزیزدل ما شود گناه شما را که تا همین جا هم کم نیست بیشتر می کند. برای من مهم نیست که فرمان را شما داده اید یا بالادستی هایتان، مهم این است که مسئولین زندان گناه را به گردن شما می اندازند و خود را تبرئه می کنند و علی الظاهر قانون هم حق را به آنان می دهد. شما باید امکان تماس و ملاقات مستمر و منظم با همسرم را فی الفور فراهم کنید و نیز امکان دسترسی به پزشک معالجش را که درخواست آن مکرر داده شده است. عذرخواهی از بدرفتاری ها و بی قانونی ها و اجحاف ها بماند! همه حقوق ضایع شده مان را فردای قیامت در محضر الهی و در حضور جدّ بزرگوارمان از شما و اربابان مقام پرستتان مطالبه خواهیم کرد. و اما نکته آخر در مورد هم سلولی یا هم اتاقی همسرم! نمی دانم کیست اما خیلی خوب از شرایطش تعریف نمی کنند، نمی خواهم در موردش پیش داوری داشته باشم اما به ما حق بدهید که سوابق بد و اعمال بد و اقدامات بد پیشین، نگرانی مان را افزایش دهد. شما که همه نوع دستگاه شنود و کنترل و جاسوسی در اختیار دارید و برخلاف فرمان امام راحل که این روزها مکرر نامش را می برید، در خانه های مردم به کار می گیرید، کنترل و مراقبت زندانی که اسیر چنگتان است باید برایتان سهل و ممتنع باشد. پس خدا را از اقدامات شرم آور خودداری کنید که به نفعتان است. مراقبت ها را در جاهایی داشته باشید که مواد مخدر مبادله می شود به سهولت و جان زندانی به خطر می افتد و کارهای دیگری که هراز چند گاه اخبارش درز پیدا می کند. تاجزاده و تاجزاده ها برای شما ضرری ندارند اگر طرفدار حق باشید. بیایید لااقل در این روزهای بهمنی طرفدار حق باشید!
و انّ ربک لبالمرصاد
نوزدهم صفر 1432 برابر با چهارم دی ماه 1389
 


 


یک واحد ملی بسامان جامعه ای است که آحادش بر پایه یک قرار داد جمعی ( درقالب قانون اساسی ) برای تامین حقوق پایه و بنیادین در کنار هم قرار گیرند . از آنجا که تامین و تضمین این حقوق و اجرای قرار داد جمعی ( قانون اساسی ) در سایه تولید کالاهای عمومی ( از قبیل امنیت عمومی، دفاع از مرز های ملی ، اعمال سیاست خارجی و تعامل با دیگر کشورها ، فصل دعاوی بین شهروندان و...) ممکن می شود و تحقق آن نیاز به قوه آمره دارد « دولت » ( به مفهوم عام یعنی کل قوا و نهادهای حاکمیتی ) به نمایندگی از سوی شهروندان و با رای آنان مستقر می شود و در واقع دولت به عنوان خادم ملت باید مجری قانون باشد و در صورت هرگونه تخطی از اجرای قانون و سوء استفاده از قدرت این حق مسلم ملت است که رای خود را از دولت و دولتمردان پس گیرد وآنها را تغییر دهد . روشن است که هرگونه مقاومت دولت و دولتمردان در مقابل رای عدم اعتماد ملت و نپذیرفتن آن خروج از متن قرارداد جمعی ( قانون اساسی ) و ورود به عرصه استبداد و دیکتاتوری است که دراینصورت حق اعتراض و انقلاب را بروی شهروندان می گشاید و واحد ملی را وارد عصری از نابسامانی می کند .
مردم ایران که قرن های متمادی سلطه سلاطین جور و استبدادی را تجربه کرده بود تحت تاثیر تحولات و تجربیات زمانه بیش از یک قرن پیش در صدد برآمدند تا جامعه ای بسامان تشکیل دهند و با قیام مشروطه پای در اینراه نهادند و با پیروزی این قیام برای اولین بار در ایران قرارداد جمعی ( قانون اساسی مشروطه ) نوشتند و تصور براین بود که عصر جدیدی را بر پایه حقوق بنیادین شهروندی رقم زنند اما بدلیل نبود بسترهای معرفتی و عینی این خواسته در آحاد جامعه و ریشه داری استبداد در خاک این سرزمین ،در گذر زمان این قرارداد جمعی مغلوب قدرت دولت شد و قانون اساسی به استخدام حاکمیت برای اعمال استبدادی بدتر از گذشته درآمد چرا که قانون که به عنوان میثاق ملی برای سامان بخشیدن به جامعه و تامین حقوق شهروندی موضوعیت داشت در عمل به ابزاری برای سلطه حاکمیت و تضییع و سلب حقوق آنان تبدیل شده بود بگونه ای که به رغم عدم پایبندی حاکمیت به قانون هر صدای انتقادی و اعتراضی به عنوان مخالفت با قانون منکوب و سرکوب می شد و زندان و تبعید و اعدام در انتظار منتقدان و مخالفان حاکمیت استبدادی بود . رخداد این واقعیت چرخه ای از اعتراضات و جنبش های ملی و انقلابی را در سرزمین ما در قرن معاصر شکل داده است که در دنیا سابقه و نظیر ندارد ، چرخه ای که هزینه های انسانی و مادی بس سنگینی را بهمراه داشته است و بی اغراق می توان گفت بهترین و نخبه ترین سرمایه های انسانی و فرصت های تاریخی ما را به کام خود گرفته است که نتیجه اش عقب افتادگی کشور از قافله رشد و توسعه از یکسو و ناکام ماندن جامعه در بسامان شدن از سوی دیگر بوده است .
جنبش سبزی را که پس از کودتای انتخاباتی سال گذشته شکل گرفته باید در ادامه چنین چرخه ای دانست با این تفاوت که در سایه انباشت تجربه های تاریخی در پی انقلاب و براندازی نظام سیاسی مستقر نیست چرا که تجربه های گذشته نشان داده است که تغییر نظام الزاما به تغییر رفتار و قانونمند شدن دولت منجر نمی شود بلکه باید راهی را پیمود که نتیجه اش پایبند شدن واقعی دولت به قانون و اجرای بی کم و کاست آن باشد ، موضوعی که در ادبیات سیاسی رواج یافته از ابتدای قرن بیست و یکم در دنیا ذیل « حکمرانی خوب » صورت بندی شده است . بیاد می آورم که در دوره اصلاحات و مجلس ششم که بحث پیرامون این موضوع در دنیا پا گرفته بود و پنجره ای بروی انجام اصلاحات در ایران باز شده بود مرکز پژوهش های مجلس در یک برنامه پژوهشی ادبیات جریان یافته دراین باره را جمع آوری کرد تا زمینه های معرفتی و ذهنی روی آوری به این امر را فراهم آورد و متاسفانه آنچنان که باید و شاید دامنه این بحث در جامعه گشوده نشد اما غافل از اینکه نیروهای اقتدار گرا و استبداد طلب با استفاده از امکانات عمومی و سوء استفاده از قدرت در پی کاری دیگر بودند و با مهندسی آراء در یک مرحله و تقلب در مرحله دیگر نه تنها جامعه ما را از رفتن بسوی « حکمرانی خوب » باز داشتند بلکه حرکت بر دور باطل چرخه تاریخ معاصر ایران را برای چندمین بار به جریان درآوردند و بیش از یکسال و نیم است که کشور را درگیر یک بحران فرسایشی و پرهزینه کرده اند که سرانجام آن به هرچه منجر شود در یک نگاه ملی و درازمدت جز از دست دادن بهترین سرمایه ها و فرصت ها برای رشد و توسعه و آبادانی کشور نیست .
از ابتدای برآمدن اعتراضات به نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری و شکل گیری جنبش سبز نیروهای اقتدارگرا و کودتاگر در این مدعا دمیده اند که معترضان در پی براندازی نظام و رهبری بوده اند تا در مسیر مقابله سرکوبگرانه بتوانند رهبری و افراد باورمند به نظام را با خود همراه سازند . حتی اگر بنا را براین بگذاریم که اینها در طرح مدعای خود هیچگونه منفعت مادی و سودجویانه ندارند و بواقع انگیزه پاک و عقیدتی نسبت به نظام و رهبری دارند ( فرض محال که محال نیست !) و هرچند اینان می توانند به برخی شعارها و رفتارهای عکس العملی بخشی از معترضان استناد کنند اما این مدعا واقعیت ندارد و هیچ رد و نشانه ای برای اثبات این مدعا در سخنان و بیانیه های رهبران جنبش سبز و جریان غالب معترضان نمی توان یافت . دعوای معترضان و حاکمیت بر سر قوه مجریه و « حکمرانی خوب » است و گذر زمان و عملکرد دولت مستقربرآمده از کودتا نیز درستی این ادعای معترضان را ثابت کرده است و اینرا بخوبی می توان از گفته ها و نوشته های همسویان با دولت و حتی حامیان افراطی اش دید و دریافت !
دراین روزگار نه تنها در ایران بلکه در همه کشورها شهروندان در پی دستیابی به « حکمرانی خوب » هستند و برایشان نام و عنوان اصولگرا و اصلاح طلب و...و حتی نوع حکومت دینی یا سکولار و...مهم نیست ، شهروندان هر کشوری امنیت و رفاه می خواهند ( نمونه اخیرش جنبش مردم تونس ) و در ایران امروز هم دعوا بر سر این موضوع است و البته بدیهی است که اگر حاکمیت نتواند به این خواسته ملت پاسخ دهد و بخواهد با زور و ارعاب و زندان و... ادامه کار دهد و جان مردم به لبشان برسد آنوقت کاربجاهای باریک می رسد و مردم سراغ نظام و رهبری هم خواهند رفت به ویژه اینکه مردم ایران سابقه و تجربه انقلاب هم دارند!
جنبش سبز تجربه ای تازه در مسیر تجربیات جنبش های اعتراضی و انقلابی تاریخ معاصر ماست و نادر جنبشی است که در پی براندازی نظام نیست بلکه در پی اصلاح و تغییر رفتار حاکمیت و ساز و کارهای اداره جامعه و بسامان امور آنهم با شیوه ای کاملا مسالمت آمیز و مدنی است و از اینرو خواسته اش اجرای بدون تنازل قانون اساسی و پناه بردن به صندوق رای برای حل قانونمند منازعات سیاسی و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در سایه یک انتخابات آزاد و سالم است . آزاد کردن زندانیان سیاسی علامت ورود به این مسیر و اعتمادسازی با معترضان است و بواقع در شرایط کنونی ایران آنانی که در مقابل انجام این خواسته ها مقاومت و به وضوح اعلام می کنند که نیازی به مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات ندارند براندازند چراکه به صراحت عدم اعتقاد خود به اجرای قانون اساسی و انتخابات آزاد و حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را فریاد می زنند و اینکه می خواهند به هرشیوه و وسیله ای حاکمیت استبدادی خود را حفظ نمایند . جنبش سبز در پی برآوردن همه افراد جامعه ذیل چتر قانون اساسی است بگونه ای که هیچ فرد و نهادی خود را فراقانون نداند و جامعه بسامان و « حکمرانی خوب » فقط در این صورت تحقق می یابد در غیراینصورت جز نابسامانی و بحران و غیرقابل پیش بینی بودن تحولات آتی درانتظار جامعه نخواهد بود و به نظر می رسد آزمون فیصله بخشی که می تواند نقطه عطفی در این مسیر باشد انتخابات آتی مجلس و رفتار حاکمیت در این باره است ، و اینکه آیا نظام تصمیم گیری حاکم چقدر می خواهد برای بقای نظام و گشودن راه بروی « حکمرانی خوب » هزینه و سرمایه گذاری نماید .

 


 


خانواده های زندانیان سیاسی این یک شنبه نیز در ادامه برنامه روزه سیاسی که در همبستگی با عزیزان محروم از حقوقشان مانند تماس تلفنی و ملاقات حضوری و مرخصی و بعضا حتی ملاقات کابینی انجام می شود،در خانه یکی از آزادگان دربند روزه شان را به طور جمعی در فضایی معنوی افطار کردند.

به گزارش تحول سبز، در این مراسم که با مشارکت تعدادی از خانواده ها برپا می شود شرکت کنندگان با دعا و توسل به درگاه حضرت حق خواستار سلامت و آزادی عزیزانشان شدند.

نگرانی از وضعیت زندانیان سیاسی که در رجائی شهر هستند به دلیل دریافت خبر انتقالشان از محل فعلی به مکانی نامعلوم، بی اطلاعی از وضعیت تعدادی از زندانیان ممنوع الملاقات از جمله سید مصطفی تاجزاده و مهدیه گلرو و بهاره هدایت، ادامه دستگیری های جوانان اصلاح طلب و مشکلات زنان دربند ۲۰۹ و ادامه فشارها بر خانواده های زندانیان سیاسی به دلیل پی گیری وضعیت عزیزانشان و اطلاع رسانی ها از جمله دل نگرانی های خانواده ها بود.

خانواده های زندانیان سیاسی پیش از این اعلام کرده بودند که تا رفع محرومیت های مضاعف و اقدامات غیرقانونی علیه عزیزانشان هر یک شنبه را روزه سیاسی می گیرند


 


پوریا موسوی عضو شاخه ی جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی بعد از پنج روز با خانواده ی خود تماس گرفت.پوریا موسوی مدیر روابط عمومی نشریه آیین ،که دوشنبه ی هفته ی گذشته در منزل خود بازداشت شده بود طی تماس تلفنی حال جسمی و روحی خود را خوب عنوان کرده است.

پوریا موسوی توسط همان گروه از سپاه بازداشت شده است که در ماه اخیر مسئولیت بازداشت دیگر جوانان سبز و عضو جبهه مشارکت را بر عهده گرفته اند و هنوز مشخص نیست هدف از این بازداشت ها چیست؟


 


فشار به خانواده های زندانیان سیاسی از سوی نیروهای اطلاعاتی در روزها و هفته های اخیر شدت بیشتری پیدا کرده است .

به گزارش خبرنگار کلمه، در هفته های اخیر تعدادی از همسران زندانیان سیاسی به دلیل شرکت در جلسه قر آن که به طور هفتگی در خانه یکی از زندانیان سیاسی برگزار می شود به دفتر پی گیری وزارت اطلاعات احضار و ساعتها مورد بازجویی قرار می گیرند.

ماموران وزارت اطلاعات در این بازجویی ها همسران زندانیان سیاسی و یا دیگر اعضای خانواده ها را تهدید به بازداشت کرده و از آنها می خواهند از رفتن به این جلسات خودداری کنند .

این در حالی است که این جلسه تنها یک جلسه قرآن است که خانواده ها در آن به خواندن قرآن، دعا و نیایش مشغول می شوند و با اظهار همدردی با یکدیگر فقط گذراندن این روزهای سخت را برای یکدیگر آسانتر می کنند .

همچنین تاکنون چند نفر از اعضای این خانواده ها به دلیل شرکت در این جلسات بازداشت و در زندان اوین به سر می برند . ساجده کیانوش راد و زهرا حاتمی به ترتیب عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت و معلم یکی از مدارس تهران به همین خاطر دستگیر و زندانی شده اند . جرم زهرا حاتمی دبیری این جلسه ها ذکر شده است در حالی که این جلسه ها، جلسه قران خوانی است و هیچ رییس و مدیری هم ندارد که کسی بخواهد به جرم آن بازداشت شود.

پس از انتخابات سال گذشته زمانی که هر روز بر تعداد دستگیر شدگان حوادث پس از انتخابات افزوده شد، خانواده های بازداشت شده ها هر هفته با جمع شدن در خانه یکی از زندانیان و با خواندن قرآن و دعا و هم صحبتی با یکدیگر تلاش کردند غم های خود را اندکی تسکین بدهند و تسلی بخش یکدیگر باشند.

این جلسات مذهبی به خاطر تداوم دستگیری ها و افزایش تعداد خانواده های زندانیان سیاسی از سال گذشته تاکنون ادامه یافته و تداوم برگزاری آن هم فقط به همین خاطر و موج بازداشتهای فعالان مدنی ، اجتماعی و روزنامه نگاران طی سال گذشته تاکنون بوده است .

نیروهای امنیتی که هر از چند گاهی فشار خود را بر خانواده زندانیان سیاسی زیاد می کنند تا آنها را وادار به سکوت درباره عزیزان زندانی شان کنند،این بار به بهانه برگزاری جلسات هفتگی خانواده های زندانیان آنها را مورد تهدید و بازجویی قرار می دهند. در این احضارها همچنین خانواده ها به دلیل مصاحبه هایی که با سایتهای خبری یا دیگر رسانه ها دارند تهدید به دستگیری می شوند .بازجوهای وزارت اطلاعات به همسران زندانیان سیاسی گفته اند که جلسات هفتگی شما باید تعطیل شود و در غیر این صورت مجبور به بازداشت شما خواهیم شد. بازجوها در برابر اعتراض خانواده های زندانیان که پرسیده اند مگر برگزاری جلسه قرآن و دعا جرم است که ما را تهدید می کنید،گفته اند که جلسه های قرآن شما به تدریج تبدیل به یک نهاد و تشکل شده است،تشکلی برای خانواده های زندانیان سیاسی”

بازجوها در این بازجویی ها همچنین از خانواده های زندانیان پرسیده اند که در نبود همسران شان زندگی را چگونه می گذرانند؟وقتی با این پاسخ تعدادی از خانواده ها روبرو شده اند که جمعی از بستگان و دوستان شان که حامی جنبش سبز هستند به آنها کمک مالی می کنند،گفته اند:«اگر کسی به شما کمک کند و یا شما از کمک کسی استفاده کنید، جرم تلقی می شود و به خاطرش تحت پیگرد قانونی قرار خواهید گرفت.»

بازجوهای دفتر پیگیری وزارت اطلاعات در برابر این اعتراض خانواده ها که براساس کدام ماده یا تبصره قانونی کمک به خانواده زندانی سیاسی آن هم توسط بستگان و دوستان جرم محسوب می شود، پاسخ قانع کننده ای نداشته اما گفته اند که «جرم است و برخورد می کنیم.»

خانواده زندانیان سیاسی بارها تاکید کرده اند که چون نمی دانند چگونه صدای شان را به مسوولان برسانند مجبورند این مصاحبه ها را انجام دهند و درباره آخرین وضعیت عزیزان شان اطلاع رسانی کنند . آنها هر بار به دادستانی تهران یا قوه قضاییه مراجعه می کنند تنها با درهای بسته روبرو می شوند و چون نمی دانند چگونه صدای شان را به مسوولان برسانند مصاحبه می کنند .این خانواده ها همواره به سکوت دعوت می شوند، سکوتی که هیچ یک از خانواده ها سودی از آن نبرده اند و با وجود آن هم کوچکترین تغییری در وضعیت زندانی شان داده نشده است .

خیلی از خانواده ها با بازداشت و یا احضارهای متعدد و حتی صدور حکم بازداشت دعوت به سکوت شده اند .خواهر عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگاری که پس از انتخابات سه بار بازداشت شد و اکنون در مرخصی به سر می برد . زمانی که درباره برادر زندانی اش مصاحبه کرد به یک سال و نیم زندان محکوم شد .

خانواده زندانیان سیاسی چندی پیش در نامه ای به صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه با اعتراض به این روند خواستار توقف برخوردهای این چنینی با خانواده های بی گناه زندانیان حوادث پس از انتخابات شدند .
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته