-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

Latest News from Mizan Khabar for 01/27/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



5__1

مدیر کل سابق آفریقای وزارت امور خارجه، معتقد است که علت اصلی شکست مذاکرات ایران و ۱+۵ نبود درک مشترک از موضوع مذاکره است. او می‌گوید: شکست مذاکرات، تشدید فشارها و افزایش تحریمها را در پی دارد.

جاوید قربان اوغلى،  در گفت‌وگو با دیپلماسی ایرانی، تاکید می‌کند: آقای جلیلی درک درستی از ماموریت خود ندارد. ماموریت ایشان به عنوان سرپرست تیم مذاکره کننده ایران، مذاکره و حل معضل هسته‌ای است که هزینه‌های سنگینی را به نظام تحمیل کرده است و نه حل مسائل جهان.

این کارشناس سیاست خارجی نبود توافق و درک مشترک از موضوع مذاکره را مهمترین دلیل شکست مذاکرات استانبول می‌داند و می‌گوید: خانم کاترین اشتون و تیم ۱+۵ با برنامه ای مشخص به استانبول آمده بودند، یعنی مذاکره درباره پرونده هسته‌ای ایران و مشخصا مبادله سوخت. ولی آقای جلیلی و هیئت مذاکره کننده ایران با برنامه و دیدگاه دیگری به مذاکرات وارد شدند و آن تلاش برای پذیرش حق غنی سازی و لغو تحریم ها بود.

جاوید قربان اوغلى با اشاره به اینکه "سیاست دولت نهم در مساله هسته‌ای، بازگشت پرهزینه پرونده هسته‌ای به نقطه اول بود ولی در استانبول ما از این نقطه هم عقب تر رفته ایم"، تصریح می‌کند: رویکرد تقابلی ۵ سال گذشته مشکلات مساله هسته‌ای ما را پیچیده تر کرده که حاصل آن ارجاع پرونده به شورای امنیت، تصویب پنج قطعنامه ظالمانه و از دست دادن دوستان و متحدانمان شده است.

مشروح این گفت‌وگو را بخوانید:

آقای جاوید آن طور که در خبرها آمده، مذاکرات ایران و ۱+۵ که در روزهای گذشته در استانبول انجام شد، به نتیجه و توافقی منتج نشده است. به نظر شما علت اصلی شکست این مذاکرات چه بوده است؟

علت اصلی شکست مذاکرات این بود که چارچوبی برای این مذاکرات تعیین نشده بود. خانم کاترین اشتون و تیم ۱+۵ با برنامه ای مشخص به استانبول آمده بودند، یعنی مذاکره درباره پرونده هسته‌ای ایران و مشخصا مبادله سوخت. ولی آقای جلیلی و هیئت مذاکره کننده ایران با برنامه و دیدگاه دیگری به مذاکرات وارد شدند و آن تلاش برای پذیرش حق غنی سازی و لغو تحریم ها بود. این یعنی عدم توافق و درک مشترک از موضوع مذاکره. طبیعی است که نتیجه چنین مذاکراتی جز شکست نمی‌تواند باشد. نتیجه شکست مذاکرات هم چیزی جز تشدید فشار و تحریم و صدور قطعنامه جدید نیست. واضح است که این روند به ضرر ماست. اگر آقای جلیلی به تبعیت از آقای احمدی نژاد منکر مسئله ای به نام مسئله هسته‌ای ایران باشد پس از نظر ایشان این مسئله موضوعی پایان یافته است و اصلا چه ضرورتی به مذاکره با ۱+۵ است؟

من تصور می‌کنم آقای جلیلی درک درستی از ماموریت خود ندارد. ماموریت ایشان به عنوان سرپرست تیم مذاکره کننده ایران، مذاکره و حل معضل هسته‌ای است که هزینه‌های سنگینی را به نظام تحمیل کرده است و نه حل مسائل جهان. از نظر من تمرکز ما در مذاکرات ما باید برمسئله ای هسته‌ای خودمان باشد.

حتی اگر هدف از طرح مباحث طرح شده در این نشست، تاکتیکی برای مدیریت مذاکرات است، نتیجه این تاکتیک در عمل عمیق تر شدن بحران، تشدید تحریم‌ها و فشارها به ایران است و به یقین کمکی به رفع ابهاماتی که غربی ها در مورد فعالیت‌های صلح آمیزهسته‌ای ایران مطرح کرده اند نمی‌کند.

من فکر می‌کنم رویکرد تقابلی ۵ سال گذشته مشکلات مساله هسته‌ای ما را پیچیده تر کرده که حاصل آن ارجاع پرونده به شورای امنیت، تصویب پنج قطعنامه ظالمانه و از دست دادن دوستان و متحدانمان شده است.

در حالی که ماموریت خانم اشتون و تیم ۱+۵ در حوزه برنامه هسته‌ای ایران کاملا مشخص است، طی یک سال گذشته ما در مذاکرات از مشارکت در مدیریت جهان و مشکلات کنونی اداره جهان صحبت می‌کنیم. مگر خانم اشتون مسئولیت دارد (و یا می‌تواند) مسائل دنیا را حل کند که ما در این مورد با او صحبت می‌کنیم. اگر ما می‌خواهیم در مورد مسائل جهانی و مشکلات کنونی جهان صحبت کنیم جای آن ۱+۵ نیست.

ایران به هر حال ایراداتی را به مناسبات کنونی جهان و خصوصا رویکرد کشورها قدرتمند جهان از جمله ۱+۵ دارد و به دنبال ارائه راه حل‌هایی برای این وضعیت است. اگر ۱+۵ جای طرح این بحث‌ها نیست پس کجا باید مطرح شود؟

مناسباتی که شما به درستی به آن اشاره می‌کنید مربوط به امروز نیست. فکر می‌کنم بیشتر کشورهای جهان سوم حتی اگر بر زبان هم جاری نکنند نسبت به آن معترضند؛ ولی سوال این است که چرا ما باید آن را به مشکلات خودمان گره بزنیم و مسائل را بغرنج تر کنیم و رویکرد ماجراجویانه ای که با طرح مساله "محو اسرائیل و هولوکاست" گرفتاری‌های پرونده هسته‌ای را بیشتر کرد ادامه دهیم. طرح این مسائل نقش انکارناپذیری در ارجاع پرونده ما به شورای امنیت، اعمال تحریم‌ها و تحمیل هزینه‌های گزاف و غیر ضروری بر کشور داشت. ما باید این مباحث را از هم تفکیک کنیم.

زمانی که دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ برای استیفای حقوق ملت در قضیه ملی شدن نفت به شورای امنیت رفت، با وجود نظام ظالمانه حاکم بر جهان در آن زمان، او از بین بردن روابط غیرعادلانه جهان را شرط استیفای حقوق مردم کشورش قرار نداد. تمرکز او بر موضوع اصلی، دفاع حقوقی قاطعانه و به کار گیری ادبیاتی فاخر که شایسته ملت کهن ایران است، رمز موفقیت تاریخی این مرد بزرگ بود.

جایگاه بحث در مورد مدیریت جهان که حرف بسیار خوبی هم هست مذاکرات هسته‌ای ما با ۱+۵ نیست. در دنیا ساز و کارهای بسیار زیادی برای طرح این گونه مباحث هست. مجمع عمومی‌ سازمان ملل که همه ساله آقای احمدی نژاد در آن حضور دارد، جنبش عدم تعهد که ۱۲۵ کشور عضو آن هستند و ایران از کشورهای فعال در این گروه است، بلوک های منطقه ای و یا سازمان کشورهای اسلامی‌ که ما عضو آن هستیم از جاهایی است که این موضوعات می‌تواند در آنجاها مطرح و تبدیل به مطالباتی جمعی و نیرومند شود.

این که ما موضوعاتی را که به مسئله هسته‌ای ما مربوط نمی‌شود به این موضوع سنجاق کنیم و موجب پیچیده تر شدن حل آن شویم، خطای فاحشی است.

با این وضعیت آینده مذاکرات ایران با ۱+۵ چه خواهد شد؟

برخلاف نشست ژنو که گفتگوهای استانبول دستاورد مذاکرات ایران با ۱+۵ بود، این بار در استانبول هیچ یک از دو طرف بر ادامه دیدارها اشاره ای نکردند. نتیجه این می‌شود که ایران به کار خود و غنی سازی ادامه می‌دهد و طرف دیگر نیز به دنبال تشدید فشارها و تنگ کردن کمندی که به دور ما پیچیده اند می‌رود. یعنی آنها به دنبال تصویب قطعنامه ای دیگر برای توسعه تحریم‌ها علیه ایران در شورای امنیت خواهند رفت و اگر نتوانستند تحریم‌های چندجانبه را اعمال کنند، تلاش خواهند کرد کشورهای بیشتری را به اعمال تحریم‌های سخت علیه ایران قانع کنند. پنج شنبه گذشته سوئیس که در جهان و اروپا یک کشور بی طرف است به تحریم‌های اروپایی ها پیوست.

بنابراین نتیجه شکست مذاکرات و یک بعدی نگری تیم مذاکره کننده ایران، این خواهد شد که کمندی که از طریق قطعنامه‌ها و تحریم ها به دور ما پیچیده اند، تنگ ترخواهد شد و با این روند هر روز اجماع جهانی علیه ما بیشتر و لاجرم هزینه‌های کشور بیشتر خواهد شود. مضافا اینکه شرایط حصول توافق از طریق مذاکره را برای ما دشوارتر خواهد کرد.

آنچه مردم از تیم مذاکره کننده می‌خواهند برطرف کردن ابهامات و حل مشکلات سر راه فعالیت های صلح آمیز هسته‌ای است. بحث مدیریت جهان را آقای احمدی نژاد در سازمان ملل مطرح کنند.

یعنی به نظر شما این مذاکرات بی فایده بوده؟

به نظر من ما در این مذاکرات یک گام به عقب رفتیم. سیاست دولت نهم در مساله هسته‌ای بازگشت پرهزینه پرونده هسته‌ای به نقطه اول بود ولی در استانبول ما از این نقطه هم عقب تر رفته ایم.

در مذاکرات ماه گذشته در ژنو حداقل در مورد ادامه مذاکرات در استانبول توافق شد ولی در حال حاضر هیچ افقی برای مذاکرات آینده ترسیم نشد. یعنی دو طرف به نوعی مذاکرات را رها کردند. به نظر من اروپا و آمریکا همانطور که اعلام کرده اند از مذاکره کناره گیری نخواهند کرد و حداقل ژست آن را برای ادامه اجماع جهان علیه ایران ادامه خواهند داد ولی روز به روز شرایط برای ما سخت تر خواهد شد حتی در مذاکرات آتی.

گفته می‌شود در مورد برخورد با نماینده ایالات متحده رویکرد ایران در این مذاکرات با مذاکرات قبلی تفاوت داشته است. این تفاوت از چه نظر مطرح می‌شود؟

در مذاکرات سال گذشته در ژنو آقای ویلیام برنز و آقای جلیلی ۴۵ دقیقه با هم مذاکره کردند. اگرچه این مذاکرات از سوی جناحی از اصولگرایان مورد شماتت قرار گرفت ولی آقای احمدی نژاد به صراحت از این ملاقات و مذاکره حمایت و اعلام کرد: "این ملاقات یک مذاکره بود و اتفاقا مذاکره خوبی هم بود". اگر آقای جلیلی تابوى ملاقات و مذاکره با آمریکا را شکست، چرا در استانبول که نماینده آمریکا درخواست ملاقات کرده بود آن را اجابت نکرد و بدون اعلام دلیل خاصی آن را رد کرد؟ چه تفاوتی بین خانم اشتون و آقای برنز در این مورد وجود دارد که ما با یکی مذاکره می‌کنیم و با دیگری نه. ما با هیئت چینی و روسیه که به قطعنامه‌ها رای مثبت دادند و برخی تحریم‌ها را اجرا کردند و دیگر هیئت‌ها مذاکره می‌کنیم. نماینده آمریکا هم جز تیم مذاکره کننده ۱+۵ است.

اتفاقا موضع آمریکایی ها در مسئله هسته‌ای در حال حاضر از موضع اروپا نرمتر است. از یاد نبرده ایم که موضع خانم کلینتون در پذیرش غنی سازی خشم اروپا را در پی داشت. این رویکرد ما سازنده نیست. هوشمندی سیاسی ایجاب می‌کند که ما از همه ابزارها برای حل مسئله هسته‌ای مان استفاده کنیم. ملاقات با برنز هم در این راستا قابل تفسیر است. آقای جلیلی با حمایت‌هایی که پشت سر خود دارد چه باکی از مذاکره دارد؟ اگر تابویی که مانع حتی احوالپرسی آقای خاتمی‌ با کلینتون شد همچنان وجود دارد اساسا چرا دور میزی می‌نشینیم که نماینده آمریکا هم در آن حضور دارد و اگر دیگر آن تابو نیست چرا از این ظرفیت برای حل مشکل استفاده نکنیم.


 


 

مرتضی کاظمیان:محمد نخشب، خداپرستان سوسیالیست؛ منصفانه و علمی نیست که در مورد جریان چپ دینی در ایران معاصر سخن گفت و یادی از نخشب و یارانش نکرد. این نوشتار به بهانه‌ی درگذشت زنده‌یاد حسین راضی، دبیرکل حزب مردم ایران و یار و همراه قدیمی نخشب نگاشته می‌شود.

شنبه‌ی هفته‌ی اخیر، حدود 34 سال پس از درگذشت دکتر محمد نخشب، حسین راضی، دیگر عضو ارشد جمعیتی که نخشب و همفکرانش بنیان نهادند، درد و رنج یک دهه بیماری و ستیز با سرطان را فروگذاشت و به یار دیرین‌اش پیوست.

خداپرستان سوسیالیست (سوسیالیست‌های خداپرست) دغدغه‌ی «انسان» داشتند و حرمت و کرامت بشر را نقطه عزیمت کنش اجتماعی‌شان قرار داده بودند. نخشب و همفکرانش، با دغدغه‌ی توامان عدالت و آزادی، سوسیالیسم و دموکراسی را کنار هم نشاندند و «راه سوم»ی را در نقد همزمان کمونیسم مسکویی و لیبرالیسم غربی پی گرفتند. در اوج سیطره‌ی چپ‌های وابسته به اردوگاه کمونیسم و بلوک شرق، و نیز در زمانه‌ای که خرافات و باورهای غیرعقلانی سنتی رواج گسترده‌ای در کشور داشت، خداپرستان سوسیالیست از منظری روشنفکرانه و با دغدغه‌های انسان‌دوستانه و اخلاق‌گرایانه، تاکید داشتند که فروگذاشتن آزادی به بهانه‌ی تحقق عدالت، یا فراموش کردن عدالت به‌نام آزادی، نادرست است و نتایج مطلوبی به‌بار نمی‌آورد. ضمن اینکه همزمان به نقد سنت و باورهای خرافی و نیز انتقاد از سوء استفاده از علائق دینی مردم زمان خویش دست یازیدند.  از این منظر، اندیشه سیاسی نخشب و همفکرانش معطوف به ترکیبی از سه مقوله‌ی آزادی، برابری و ایمان به خدا بود؛ ترکیبی که هیچ‌یک از عناصر آن قابل تفکیک از دیگری نبود.

آزادی و برابری از نظر خداپرستان سوسیالیست، دو وجه یک حقیقت واحد محسوب می‌شدند و سوسیالیسم و دموکراسی به‌عنوان چارچوب عملی و بستر تحقق آزادی و برابری تفکیک‌ناپذیر بودند؛ ضمن اینکه آنان به تلفیق این هر دو با ارزش خداپرستی و اخلاق‌گرایی می‌پرداختند.

نگارنده این خاطره را از شخص زنده‌یاد راضی شنیده است که چگونه بیش از نیم قرن پیش، او و همفکرانش در شیراز، گرامی‌داشتی کاملا متفاوت در روز عاشورا برپا کرده بودند. آنان (راضی و همگامانش) با پرهیز از اشکال مرسوم و افراطی عزاداری حسین بن علی (ع)، در یک راهپیمایی آرام، به نشانه‌هایی ساده از سوگواری (چون بازوبند یا دستبند و کراوات مشکی) اکتفا کرده و تنها شعار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» سرداده بودند؛ پایان مراسم نیز به بازخوانی و تبیین خطبه‌ی امام حسین در روز عاشورا و بحث در مورد فلسفه‌ و اهداف نهضت حسینی اختصاص یافته بود. باید در جغرافیای نیم قرن پیش ایران بود و زیست تا به اهمیت این کنش، و تفاوت معنادار این رفتار اجتماعی، در برابر راست مذهبی و چپ کمونیست، هر دو، پی برد.

در نهضت خداپرستان سوسیالیست، البته جایگاه تئوری پردازی برخی (چون نخشب) برجسته‌تر بوده است.

به‌عنوان یک شاهد، و برای تبیین نگاه ویژه‌ی نخشب، آن هم در جغرافیای سیاسی_ اجتماعی شش دهه پیش ایران، تبیین و تامل خاص او در مورد مفهوم «دموکراسی سیاسی» را در اینجا و به شکل اجمالی مرور می‌کنیم.

او دموکراسی سیاسی را «آزادی برای اظهار هر نوع عقیده سیاسی و اجتماعی و برخورداری از حق اعمال هر نوع وسیله مشروع برای اشاعه و پیشرفت آن» توصیف می‌کرد. از نظر وی، آزادی نطق و بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و جمعیت‌ها و آزادی عقاید، جنبه‌های مختلف دموکراسی سیاسی را روشن و آشکار می‌سازند. نخشب معتقد بود که دموکراسی سیاسی از طرف قدرت‌های مختلف از قبیل اعمال نفوذ دولت‌ها و همچنین نفوذ سرمایه‌داران محدود می‌شود و «گاهی به کلی مقدرات مردم را از دست آنها خارج ساخته به دست این نیروهای متنفذ می‌دهد.» او همزمان ضرورت حکومت قانون را مورد اشاره قرار می‌داد و تاکید می‌کرد، در صورتی که در اجتماعی حکومت قانون به معنای واقعی برقرار شود می‌توان گفت، دموکراسی تامین شده است. از نظر او، تحقق حکومت قانون مستلزم عملی شدن سه مرحله‌ی متمایز از هم است: انتخابات آزاد، وضع قانون، و اجرای صحیح قانون.

به‌عقیده‌ی نخشب، «انتخابات آزاد و درست» انتخاباتی است که «مردم زیر نفوذ پول سرمایه‌داران و سرنیزه زورگویان و تطمیع و تهدید و تبلیغات سوء قرار نگرفته در سایه‌ی رشد فکری و اخلاقی خود، بتوانند کسانی را برگزینند که حافظ منافع عموم و سنگر مستحکمی برای دفاع از حق و عدالت باشند.» وی مفهوم قانون را نیز مورد توجه قرار می‌دهد و می‌گوید: «قانون تا زمانی مقدس است که نماینده‌ی اراده عمومی مردم و حافظ منافع اکثریت خلق باشد والا ورق پاره‌ای بیش نیست که با حیله و تزویر پاسبان ارتجاع به شکل مقدس و قابل احترامی در نظر مردم، جلوه‌گر می‌سازند.» او معتقد است، مجلسی که نمایندگان واقعی ملت در آن حاضر نیستند و مستقیم و غیرمستقیم، نه انتخاب که «منصوب» شده‌اند، نمی‌تواند سرنوشت و مقدرات یک ملت را در دست گیرد.

نخشب با تأمل در مفهوم قانون اساسی اظهار می‌دارد: «آنها که قانون اساسی و نظامات کنونی را ابدی و لایزال و غیرقابل تغییر می‌دانند، در قید و بند محیط محدود زمانی و مکانی خویش گرفتارند و از جنبش و پیشرفت سریع و خردکننده‌ی تاریخ اطلاعی ندارند.» نخشب تصریح می‌کند که «دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی، لازم و ملزوم یکدیگرند و تا زمانی که یکی از آنها به تنهایی حاکم باشد دموکراسی ناقص است و معنای واقعی خود را از دست می‌دهد.»

با چنین نگاهی، نخشب و خداپرستان سوسیالیست معتقد بودند که دموکراسی فاقد سوسیالیسم و سوسیالیسم فاقد دموکراسی، نمی‌توانند نه خصوصیات دموکراسی و نه مزایا و محسنات سوسیالیسم را داشته باشند. نخشب در تبیین «راه سوم» خود، می‌گوید: «اگر دموکراسی غربی را تز و سوسیالیسم مسکو را آنتی‌تز آن بدانیم، به‌طور قطع، آینده دنیا، سنتزی خواهد بود که براساس طرز تفکری که احیا‌کننده‌ی ارزش‌های انسانی باشد و دموکراسی و سوسیالیسم را برای توده‌های بشری تامین کند، استوار است.»

خداپرستان سوسیالیست لازمه‌ی استقرار دموکراسی و سوسیالیسم را رشد عملی، فکری و اخلاقی افراد جامعه می‌دانستند. آنان حکومت واقعی «مردم بر مردم» را هنگامی متحقق توصیف می‌کردند که فرد بر سرنوشت خود حاکم باشد و این، وقتی متبلور می‌شود که انسان زمام هوی و هوس خود را در دست گیرد، حرص و آز و شهوت بر او حاکم نباشد و بازیچه هواهای نفسانی خود قرار نگیرد. به‌عقیده‌ی نخشب، جامعه مبتنی بر آزادی و عدالت هنگامی محقق می‌شود که افراد با رشد اخلاقی کافی و بهره‌مندی از طرز فکری درست و خرد‌پسند، نسبت به خوشبختی اجتماع، یک نوع شوق و شیفتگی و علاقه خاص که آنان را به فداکاری و از خود گذشتگی وادار کند، احساس کنند. طرز فکر خداپرستی، همان‌طور که جهان را بی‌هدف نمی‌داند، انسان را نیز شایسته‌ی آن می‌داند که دارای هدف عالی بوده و زندگی را صرفا خور و خواب نداند.

نخشب، راضی و دیگر همفکرانشان با چنین دیدگاه‌هایی، و ار منظر نیروهایی ایران‌دوست، نهضت خداپرستان سوسیالیست را در نیمه‌ی دوم دهه 1320 به یک «جمعیت» سیاسی تغییر سامان دادند، و بعدتر، در ابتدای دهه‌ی 30 «حزب مردم ایران» را به‌مثابه‌ی یکی از احزاب اصلی و موثر نهضت ملی ایران، معرفی کردند. آنان پس از کودتا ازجمله نیروهای تاثیرگذار در تکوین و فعالیت نهضت مقاومت ملی بودند.

با وجود همه‌ی فشارها و تهدیدها و محدودیت‌ها و سرکوب‌ها، حزب در دهه‌های 40 و 50 به بقای خود، کمابیش، ادامه داد. نخشب مهاجر شد و در هجرت، تلاش‌های میهن‌دوستانه و دغدغه‌های انسانی و دیدگاه‌های نواندیشانه‌ی خود را پی گرفت. حسین راضی در مقام دبیرکل حزب مردم ایران، در وطن ماند و با کاستی‌ها و مشکلات و فشارها، سوخت و ساخت...

مستقل از رویکرد‌های سیاسی راضی و حزب متبوع وی در سال‌های اخیر، و صرف‌نظر از داوری در مورد خروجی کنش سیاسی_اجتماعی حزب مردم ایران، آنچه بدون تردید می‌توان در مورد آن نگاشت، اعتقاد عمیق زنده‌یاد راضی به تمامیت ارضی و استقلال ایران، تحقق منافع ملی، و پیشبرد جنبش برای آزادی و دموکراسی در ایران زمین بود.

چند هفته پیش‌تر، هنگامی که آن کنشگر دیرپای ملی، در اوج بیماری و چالش پردرد با سرطان فراگیر شده، واپسین روزهای حیات خویش را می‌زیست، در پاسخ به تقاضایم مبنی بر توصیه و تذکری به نیروهای سیاسی، نکته‌ی بسیار مهمی را مرکز ثقل سخن خویش قرار داد: «وحدت و همکاری و همگامی و همفکری نیروهای سیاسی آزادی‌خواه و دموکراسی‌طلب». زنده‌یاد راضی تاکید داشت که استبداد از تفرقه و چندپارگی نیروهای سیاسی سود می‌جوید، و همراهی نیروهای باورمند به منافع ملی ایران ضرورتی حیاتی برای تغییر وضع موجود است.

کاش گوش شنوایی برای این دست توصیه‌ها و سفارش‌ها _که برآمده از عمری تجربه و کوشش سیاسی ملی است_  وجود داشته باشد؛ توجه مهمی که در ماه‌های اخیر از سوی شخصیت‌هایی چون دکتر احمدصدر حاج‌سیدجوادی و مهندس عزت‌الله سحابی نیز مورد تاکید قرار گرفته است. آیا آنچه این سپیدمویان عرصه‌ی سیاست‌ورزی ملی در «خشت خام» می‌بینند، کنشگران سیاسی جوان و کم‌تجربه‌تر درمی‌یابند؟

یک خداپرست سوسیالیست دیگر درگذشت اما جوهر اندیشه‌های نخشب و همفکرانش (ستیز توامان با زر و زور و تزویر، و پی‌جویی همزمان آزادی و برابری و اخلاق) همچنان ماندگار و جذاب می‌نماید. نیروهای سیاسی ایران (به‌طور عام) و چپ‌های نواندیش و دموکرات مذهبی (به‌طور خاص)، بخواهند یا نخواهند، بدانند یا ندانند، از دیدگاه‌ها و اندیشه‌های نخشب و همفکران و رهروان برجسته‌اش، بی‌تأثیر و برکنار نبوده‌اند و نیستند.

 


 


sahabi_ezat_3

عزت­ الله سحابی:۱۶ سال است که او از میان ما رفته است. هرسال یک­بار و گاه بیش از یک­بار، از بنده خواسته ­اند، یا خود داوطلبانه درباره بازرگان نوشته یا گفته­ ام. سایر دوستان و علاقه­ مندان آن مرحوم هم، مثل من مطالب بسیار درباره وی گفته و نوشته ­اند، اما بنده به دو جهت مایل به تکرار مکررات به سبک روضه­ خوان­ها نمی­باشم: اول این­که تکرار و تکرار و تکرار، نوعی توهین یا بازی­ دادن اذهان مخاطبین تلقی می­شود و دوم این­که باید قدری از تکرار مکررات عبور کرد و به نوآوری و حرف تازه­ زدن روی نمود، که گفته­ اند: سخن نو آر که نو را حلاوتی­ست دگر. لذا سعی می­کنم در این مقاله، از زاویه ­ای دیگر، غیر از زاویه سیاسی به معرفی یا توصیف از بازرگان بپردازم؛ از زاویه معلم یا استاد دانشگاهی بودن.

۱- بازرگان ضمن استادی یا معلمی، مربی هم بود و این معنا را در مقاله­ ای با عنوان «ما مربی هستیم یا معلم» در یکی از نشریات دانشکده فنی نوشت. حرفش این بود که آیا ما به عنوان استاد دانشگاه موظفیم در کلاس درس، فقط تعدادی تئوری یا تکنیک­ها را به دانشجویان بیاموزیم یا وظیفه داریم که آن­ها را به فکرکردن و خودی­ ساختن مطالب درسی ولو اندک اندک نیز عادت بدهیم.

به این جهت در کلاس دانشگاه، در اول جلسه عناوین مطالبی را که در آن جلسه باید درس می­داد، با خط خوش روی تخته سیاه می­نوشت و از اول شروع می­کرد به سؤال از دانشجوها. همیشه نام دانشجویان را در اول سال یاد می­گرفت و حفظ می­کرد و محل نشستن آن­ها را هم به خاطر می­سپرد. در جریان درس، رو می­کرد به یکی از آن­ها با اسم و می­گفت حالا نظرت در مورد این موضوع درسی که مطرح کردم چیست؟ با این روش، ذره ذره درسی را که می­خواست بدهد، از خود بچه­ ها می­کشید.

لذا همه دانشجویان در جلسه یک ساعت­ و نیم کلاس مجبور بودند شش دانگ حواس­شان جمع باشد، زیرا هر لحظه ممکن بود استاد به یکی رو کند و مطلب را از او بپرسد و هم مجبور بود همه مطالب مطرح­ شده در جلسه، چه از سوی استاد و چه دانشجویان هم­کلاس، را تعقیب کند و در خاطر داشته باشد مبادا حین سؤال استاد، که غیرمنتظره بود، گاف دادم و موجب خنده همکلاسان شود. به این ترتیب، چرت­زدن یا به کار دیگر مشغول شدن یا با دانشجویان دیگر حرف زدن، در کلاس بازرگان وجود نداشت و پس از ختم کلاس، دانشجویان چون متمرکز در حال فکر و آموختن بودند، خستگی مغزی داشتند و در زنگ تفریح به بوفه یا کارهای تفریحی می­پرداختند تا برای کلاس بعدی آمادگی داشته باشند.

کلاس درس بازرگان، کلاسی شاد و پرجنب و جوش مغزی بود. و در نهایت، برای یک یا دو سال درس با بازرگان، خودشان اهل فکر و ابداع می­شدند. برجسته ­ترین فارغ­ التحصیلان دانشکده فنی، با بازرگان خیلی روابط نزدیک و خودمانی داشتند، زیرا به­ واقع نه فقط از او درس یاد گرفته بودند، بلکه تفکر و ابداع و سازندگی را هم می­آموختند.

۲- اما غیر از مسأله آموزش یا مربی­گری، شخص بازرگان، استادی بود بسیار فعال و پرکار که درس خود را هم در محل به­ کار می­برد، مثلاً تأسیسات ساختمان (شوفاژ و تهویه مطبوع) را که درس می­داد، در خارج از کلاس یا دانشکده نیز، در پروژه­ ها و طرح­های کوچک و بزرگی که دانشکده فنی از مؤسسات دولتی دیگر می­گرفت، طراحی اصلی، محاسبات و حتی اجرا و نظارت بر آن را خودش انجام می­داد. برای نمونه، در سال­هایی که من در دانشکده فنی بودم (سال­های ۲۷ تا ۳۱) پروژه تهویه مطبوع بیمارستان راه ­آهن اجرا شد که مدیریت و هدایت و محاسبات را خودش به­ عهده داشت و ساخت دستگاه­ها، مثل فن­ها (بادبزن­ها)، دیگ­های بخار یا هواسازها را به مهندس رجبی، که استاد ماشین­ سازی و اجزای ماشین­ها بود، ارجاع می­کرد که در کارگاه دانشکده میساخت. ما در دانشکده­های فنی، استاد دیگری را این­چنین نمی­شناختیم.

۳- بازرگان فردی بسیار پرکار، منظم و اثرگذار بود؛ او همیشه در خارج از ساعات دانشکده فنی، مستمرا، به نوشتن مقالات و کتاب­های گوناگون مشغول بود، به­ طوری­که در آن مدت که آزادی داشت، یعنی از شهریور ۲۰ تا سال ۷۳ که دنیا را وداع گفت، در مدت ۵۲ سال، سالیانه حدود ۳۰۰ صفحه مطلب نو و ابتکاری که مخصوص خودش بود، به جامعه ارائه داد. حتی با بیماری بسیار خطرناکی که داشت، در هواپیمایی که او را برای جراحی روی رگ آئورت قلبش می­برد، باز مشغول نوشتن بود. وقتی هواپیما در سوئیس توقف کرد و بازرگان از آن پیاده شد، به ناگاه جان به جان آفرین تسلیم نمود. او به­ رغم این­همه کار فکری و مغزی بی­نظیر، ورزش و پیاده­ روی­های روزهای تعطیلش ترک نمی­شد. به­ راستی، در سرزمین­های توسعه­ نیافته­ ای چون ایران ما که بیماری عمومی مردمان، کم­کاری و تنبلی مغزی و بدنی­ست، این مرد یگانه بود.

۴- بازرگان در عین پرکاری بی­نظیر، اهل تنوع و وسعت مشرب بود و در زمینه­ های گوناگون و متکثری به قلم­زنی و ابداع و نوآوری می­پرداخت، مثلاً در کتاب «مطهرات در اسلام»، کاربرد علوم بیوشیمی و ترمودینامیک را در تعبیر و تبیین احکام مطهراتی اسلام آورده بود. «راه طی شده» در زمینه عقاید اساسی و بنیادی چون توحید و معاد از منظر جمعی، کتاب «عشق و پرستش» یا جزوه «اختیار» که بحث فلسفی روان­شناختی است، جزوه «خرد جوششی» که یک اثر ابداعی در ارائه اصلی ­ترین انگیزه توسعه در میان ملت­ها و اکتشاف اصل بازگشت به خویش بود، همه حاصل کارهای فکری اوست. کتاب «هند آزادی گرفت» تاریخ مبارزات استقلال­ طلبانه شبه قاره هند را به نحوی مستند و تاریخی و درس­ آموز برای ایران نوشت. «بازگشت به قرآن» یک تحقیق ارزشی در قرآن است. «بازیابی ارزش­ها»، دو جلد کتاب «ترمودینامیک صنعتی» و یا کتاب «پدیده­های جوی» و… آن­قدر تنوع آثار دارد که من گمان ندارم حتی در دنیای توسعه ­یافته هم، چنین نویسنده متفکر و نوآوری مشاهده شده باشد.

۵- در کنار همه این مزایا و فضایل، بازرگان اخلاقاً اهل محبت و صمیمیت بود. در مورد خانواده، من شاهد بودم که حداقل هر ماه یک­بار به سفر اصفهان می­رفت که فقط دخترش، زهرا خانم را ببیند. یا در زمانی که مرحوم انتظام، مدیرعامل شرکت سافیاد بود و دچار بیماری قلبی شدید هم شده ­بود، بازرگان روزها به منزل او می­رفت و او را مواظبت طبی می­نمود و با اتومبیل خودش به شرکت می­آورد؛ کاری که حتی نزدیک­ترین دوستان هم برای هم نمی­کنند. در مهمانی­ هایی که می­داد، حتی پیشخدمت شرکت را هم دعوت می­کرد و با دوستان و شرکای خویش، که اساتید نامدار دانشگاه بودند، بر سر یک میز یا سفره می­نشاند. این­ها اخلاقیات بازرگان بود که باز در کمتر مردمان دیگر مشاهده می­کنیم. به ­همین علل بود که نزد همگان، از خانواده تا همکاران و دوستان شغلی یا سیاسی و… بسیار محبوب بود.

من اطمینان دارم که چنین فرد بی­مثالی، در نزد پروردگارش نیز محبوب و مقبول بوده و هست.

شاگرد و دست­پرورده قدیمی مهندس مهدی بازرگان

یادنامه


 


mohamad-fazeli-29-10

میزان: بنا برگزارشات رسیده اعتراضات هموطنان سنی مذهب به محدودیتهای ایجاد شده برای ایشان که در روز جمعه با خلع و اخراج امام جمعه جدید منصوب از جانب مقامات امنیتی آغاز شده بود همچنان ادامه دارد.

شهرستان تایباد یکی از شهرستان‌های استان خراسان رضوی در شمال شرقی ایران است، که اکثریت اهالی آن اهل تسنن و حنفی مذهب می باشند.

بر اساس این گزارشات در پی ابلاغ حکمی مبنی بر برکناری امام جمعه محبوب این شهرستان مولوی محمد فاضلی موحد در نماز جمعه هفته گذشته اهل سنت این شهرستان حضور چشمگیری داشته و شعارهایی همچون «مرگ بر منافق» و  «یا مرگ یا فاضلی»  سردادند.

همچنین زمانی که امام جمعه انتصابی جدید دولت، شروع به سخنرانی نموده بود جمعی از نمازگزاران با حمله به وی او را از مسجد اخراج نمودند.

در ادامه درگیری ها که منجر به آتش کشیدن یک ماشین نیروهای امنیتی و تخریب دو دستگاه دروبین که در حال فیلمبرداری از مسجد بودند بنا به درخواست شورای تامین شهرستان مولوی محمد فاضلی مجدد به مسجد بازگشته و ضمن دعوت مردم به آرامش نماز جمعه را اقامه کرده بود.

از ساعاتی بعد دهها تن از افرادی که در جریان تشنجات در نماز جمعه حضور داشتند توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند، که از تعداد و هويت دستگیر شدگان  خبری در دست نیست.

همچنین روز یکشنبه نیز مولوی فاضلی توسط دادگاه ویژه روحانیت خراسان احضار شده بود که پس از مراجعه تا این لحظه خبری از وضعیت ایشان ارسال نشده است.

مولوی موحد فاضلي فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی مدینۀ می باشد و در ماه های اخیر از پذیرش درخواستهای مکرر نیروهای امنیتی و دادگاه ویژه روحانیت خراسان برای استعفا از سمت امام جمعه خودداری کرده بود.


 


courthousedoors

با گذشت 20 ماه از انتخابات مخدوش ریاست جمهوری، بازداشت و صدور احکام سنگین برای فعالان سیاسی، مدنی و مطبوعاتی ادامه دارد. احکام اعدام، تبعید، حبس های طولانی و محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی همه این زندانیان هم امضای سه قاضی معروف دادگاه انقلاب، یعنی ابوالقاسم صلواتی، محمد مقیسه و پیرعباسی را برخود دارند؛ هرچند به گفته اکثر وکلای حقوق بشری و زندانیان سیاسی و مطبوعاتی، این احکام در جای دیگری انشا شده اند.

بسیاری از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی گفته اند که نوع و میزان احکام صادره علیه آنها را مدتها قبل از محاکمه و در اتاق های بازجویی از زبان بازجویانشان شنیده اند.

شیرین عبادی، برنده ایرانی جایزه نوبل صلح در این زمینه به "روز" می گوید: دستگاه قضایی استقلال خود را از دست داده و حکم های زندانیان سیاسی در جای دیگری انشا می شود و پرونده ها تنها به شعب خاصی که قضات آنها آلت دست وزارت اطلاعات هستند ارسال می شود.

خانم عبادی می افزاید: پرونده اتهامات سیاسی را جرات نمی کنند به هر شعبه ای ارجاع دهند چون ممکن است قاضی مربوطه از نظر غیرقانونی و غیر منصفانه ماموران امنیتی تبعیت نکند، به همین دلیل با همکاری رئیس قوه قضائیه، مسئولین ارجاع پرونده به شعبه، تنها سه شعبه را برای رسیدگی به اتهامات سیاسی تعیین کرده اند: شعب 15، 26 و 28 دادگاه انقلاب که این سه شعب دقیقا در اختیار ماموران وزارت اطلاعات هستند؛ کمااینکه در بسیاری پرونده ها شاهد بوده ایم همان حکمی را قاضی صادر کرده که بازجوها در اتاق های بازجویی گفته اند.

برنده ایرانی جایزه نوبل صلح در همین راستا به حکم نسرین ستوده و عماد بهاور اشاره می کند و می گوید: در مورد خانم ستوده وقتی بازجو می بیند او حاضر به اعتراف دروغ نیست می گوید کاری میکنم کمتر از دهسال به تو ندهند و می بینیم که قاضی دقیقا 11 سال حکم حبس برای او صادر میکند. در مورد آقای بهاور هم همین طور، بازجو به او گفته بود که دهسال حکم برایت می بریم و قاضی هم دقیقا دهسال حبس به او داد. موارد دیگری از این دست نشان میدهد که این قضات، فرمانبردار و آلت دست ماموران و بازجویان وزارت اطلاعات هستند.

خانم عبادی با اشاره به اینکه پرونده های غیر سیاسی را به سایر شعب و قضات دادگاه انقلاب ارجاع میدهند می گوید: اینکه پرونده های مواد مخدری به  سایر شعب می روند و پرونده های سیاسی تنها به سه شعبه خاص، نشان از همدستی مسئولین قوه قضائیه با وزارت اطلاعات دارد. مسئولین ارجاع پرونده ها دقیقا میدانند که بین قضات کدامیک  سرسپرده وزارت اطلاعات هستند و پرونده های سیاسی را به آنها ارجاع میدهند.

ارجاع پرونده های سیاسی به شعب خاص در دادگاه انقلاب و تخلفات گسترده صورت گرفته در حکم های صادره و روند رسیدگی به این پرونده ها تا بدانجا پیش رفته که نسرین ستوده حقوقدان و وکیل بسیاری از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی نیز پیش از بازداشت خود اعلام کرده بود: "با ورود وکلای مستقل پرونده‌های سیاسی و مطبوعاتی، تخلفات کیفری و انتظامی متعددی آشکار می شود ".

این وکیل دادگستری که از سوی قاضی پیرعباسی، قاضی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 11 سال حبس ، 20 سال محرومیت از وکالت و 20 سال ممنوع الخروجی از ایران محکوم شده پیش از بازداشت به روز گفته بود که در "بسیاری از این پرونده‌ها اساساً کیفرخواستی وجود ندارد". او در این زمینه به پرونده موکلش آرش رحمانی پور اشاره کرده بود: "در پرونده موکلم اساساً قرار مجرمیتی وجود ندارد در حالیکه قرار مجرمیت یک رکن اساسی پرونده است و وقتی این قرار وجود نداشته باشد اصلاً نمی‌شود ثابت کرد که این شخص جرمی مرتکب شده است".

"عدم صدور کیفرخواست و عدم صدور قرار مجرمیت"، تنها نمونه هایی از تخلفات صورت گرفته در پرونده هایی است که به سه شعبه 15، 26 و 28 دادگاه انقلاب فرستاده می شود.

شکنجه های روحی و جسمی، عدم دسترسی به وکیل و در بسیاری موارد عدم اختیار زندانی در تعیین وکیل اختیاری و مستقل، صدور احکام از پیش تعیین شده که در اغلب مواقع از سوی بازجوها به زندانیان اعلام شده و نقض روند دادرسی از سوی قضات از جمله مواردی است که زندانیان سیاسی و مطبوعاتی بارها با نوشتن نامه های سرگشاده و یا بیانیه رسما اعلام کرده اند.

اما تنها شعب بدوی نیستند که شامل این مساله می شوند. در دادگاههای تجدید نظر نیز که وظیفه بررسی حکم صادره دادگاه بدوی را بر عهده دارند چنین مساله ای مشهود است؛ در این مرحله هم پرونده ها تنها به شعب خاصی در دادگاه تجدید نظر می روند، شعب 36 و 54 دادگاههای تجدید نظر که بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته و بازداشت فله ای فعالین سیاسی و مطبوعاتی و مردم معترض، به شعب رسیدگی کننده احکام دادگاههای بدوی این طیف از زندانیان تبدیل شده اند.

شیرین عبادی با اشاره به این مساله به روز می گوید: فلسفه دادگاههای تجدید نظر این است که مقام بالاتر با بی طرفی حکم را ببیند که آیا درست و برمبنای قانون است یا نه.  اگر یک قاضی بی طرف  و عادل پرونده های سیاسی را بررسی کند طبیعی است که همه احکام صادر شده توسط سه شعبه مذکور نقض خواهد شد. لذا همان مکانیزم در اینجا نیز هست و این احکام تنها به شعب خاصی فرستاده می شوند و در اکثریت قریب به اتفاق احکام صادر شده مورد تایید قرار می گیرند و ما وکلا با تمسخر می گوییم دادگاه تایید نظر نه تجدید نظر.

او می افزاید: در زمان شاه پرونده های سیاسی را به دادرسی ارتش می فرستادند و آنجا طبق فرمایشات ساواک عمل می شد ولی دادگستری سالم مانده بود اما متاسفانه الان قضات دادگستری چنین می کنند.

ابوالقاسم صلواتی، محمد مقیسه و پیر عباسی، قضات شعب 15، 28 و 26 دادگاه انقلاب سه قاضی هستند که پرونده های زندانیان سیاسی و مطبوعاتی به آنها ارجاع می شود.  ابوالقاسم صلواتی پیش از انتخابات مخدوش سال گذشته و در سالیان اخیر یکی از قضاتی بود که به پرونده های سیاسی رسیدگی میکرد اما محمد مقیسه و پیرعباسی بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته، مسئول بررسی پرونده های سیاسی شدند. پیش از آن حسن حداد (دهنوی) رئیس شعبه 26 دادگاه انقلاب بود و به اتفاق قاضی صلواتی پرونده های سیاسی را رسیدگی میکرد.

 

قاضی صلواتی؛ قاضی مرگ

ابوالقاسم صلواتی، قاضی شعبه 15 دادگاه انقلاب است که به صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی شهرت دارد، شاید از این رو است که کمپین بین المللی حقوق بشر در سلسله گزارش هایی تحت عنوان، "مردان خشونت" از او به عنوان "قاضی مرگ" نام برده و خواستار عزل او و رسیدگی عادلانه به تمام پرونده هایی که زیر دست او بوده شده است.

این کمپین، قاضی صلواتی را سیاسی ترین قاضی سالهای اخیر قوه قضاییه ایران معرفی کرده که به گفته وکلای حقوق بشر نفوذ دستگاه های اطلاعاتی بر تصمیم گیری وی چنان است که حکمی خارج از اراده این دستگاه ها توسط وی صادر نمی شود.

به گفته یکی از وکلای حقوق بشر "با وجود قاضی صلواتی هیچ نوع دفاعی از متهم معنی ندارد. قاضی صلواتی نه تنها به دفاعیات متهم و یا وکلای آنها گوش نمی دهد بلکه با جانبداری از دادستان و دستگاه های اطلاعاتی مسوول پرونده هیچ شانسی برای اجرای عدالت باقی نمی گذارد. دادگاهی که صلواتی قاضی آن باشد نتیجه اش از پیش معلوم نیست و آن هم محکومیت سنگین متهم سیاسی است".

از سوابق قاضی صلواتی و اینکه پیش از ریاست شعبه 15 دادگاه انقلاب، در کدام شعبه یا در کدام بخش از دستگاه قضایی مشغول به کار بوده هیچ اطلاعی در دست نیست و رسانه ها و فعالین حقوق بشر با صدور احکام اعدام برای فعالین مدنی و سیاسی، با نام این قاضی آشنا شدند.

او پیش از این قاضی پرونده های برادران علائی، انفجار حسینیه شیراز، ترور حسن احمدی مقدس بود.

عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، بعد از صدور حکم اعدام برای متهمان انفجار حسینیه شیراز از سوی قاضی صلواتی، به روز گفته بود که "قاضی صلواتی از پذیرش وکالت نامه او برای متهمان شیراز جلوگیری کرده". این حقوقدان اعتراض کرده بود که چرا پرونده های سیاسی و حساس را تنها به این شعبه و به قضاوت قاضی صلواتی می فرستند.

قاضی صلواتی، قاضی دادگاههای نمایشی بعد از انتخابات مخدوش گذشته بود که در شهریور 88 برگزار شد و بیش از صد سال حبس تعزیری برای متهمان این دادگاه در پی داشت و محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی پورهم اعدام شدند.

او حسین درخشان را به اعدام محکوم کرد و حکم این وبلاگ نویس در دادگاه تجدید نظر به 19 سال و نیم حبس تعزیری تبدیل شد. علی صارمی، دیگر زندانی سیاسی بود که از سوی قاضی صلواتی به اعدام محکوم و قبل از پایان روند دادرسی به دار آویخته شد.

عماد بهاور، عو نهضت آزادی ایران از سوی این قاضی به حبس و محرومیت دهساله از فعالیت سیاسی و اجتماعی محکوم شده. حکم زندان ده ساله این فعال سیاسی در حالی صادر شده که مادر او اعلام کرده است بازجویان در مراحل بازجویی به او گفته بودند حکم زندانش 10 سال خواهد بود.

رضا خادمی، حامد روحی نژاد، ناصر عبدالحسینی، محمدرضا علی زمانی، احمدکریمی، عبدالرضا قنبری، امیررضا عارفی، مجید توکلی، امید منتظری، عبدالله مومنی، سلمان سیما، مسعود باستانی، حسام سلامت، شهاب الدین طباطبایی، مرتضی الویری، مصطفی تاجزاده، محسن میردامادی، داود سلیمانی، عبدالله رمضان زاده، محسن امین زاده، بهزاد نبوی، محمدعلی ابطحی، عذرا سادات قاضی میرسعید، محمدپورعبدالله، کیارش کامرانی، مهرداد ورشویی، فرامرز عبدالله نژاد، سعید متین پور مرتضی لایقی، قادر رحیمی و حسین باستانی نژاد از جمله کسانی هستند که از سوی قاضی صلواتی با احکام سنگین حبس تعزیری و یا اعدام مواجه شده اند.

عبدالله مومنی از جمله دیگر فعالانی است که توسط قاضی صلواتی محکوم شده است. او در نامه سرگشاده ای از بازجویان و قای پرونده اش شکایت و اعلام کرد قاضی پرونده هر بار او را می‌دید به او توصیه می‌کرد که اگر نظر بازجویش را بر آورده نکند، حکم سنگینی خواهد گرفت.

 

قاضی مقیسه، حاج ناصر دهه اول انقلاب

محمد مقیسه، رئیس شعبه 28 دادگاه انقلاب است که به گفته مهدی خزعلی باید نامش در کتاب رکوردهای گینس ثبت شود.

او در عرض سه دقیقه، محمد نوری زاد را محاکمه و برایش حکم صادر کرده است.

براساس گزارش وب سایت رسمی محمد نوری زاد، قاضی مقیسه به محمد نوری زاد گفته است: "من بزرگترهای تو را به طناب اعدام سپرده ام و حالی ات می کنم مزدور اجنبی. گم شو بیرون".

او بعد از انتخابات مخدوش سال گذشته قضاوت پرونده های مطبوعاتی و سیاسی را برعهده گرفته است.

کمپین بین المللی حقوق بشر به نقل از وکلای حقوق بشر و خانواده های زندانیان سیاسی و مطبوعاتی گزارش داده که: رای های صادرشده از سوی قاضی مقیسه هیچ منبای حقوقی نداشته و بسیار نزدیک به سخنان بازجویان به متهمانشان در مورد طول مدت زندان و یا احیانا اعدام بوده است. در یکی از این موارد قاضی مقیسه یک جوان دانشجوی ۲۰ ساله به نام محمدامین ولیان را به اعدام محکوم کرد. تنها مدرکی که علیه وی در دادگاه ارایه شد اعترافات زندانی مبنی بر پرتاب سه سنگ درجریان یکی از تظاهرات بوده است. این حکم در دادگاه تجدید نظر به سه سال تقلیل یافت.

جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی دو زندانی سیاسی هستند که از سوی قاضی مقیسه به اعدام محکوم  و بامداد دوشنبه در بی خبری کامل خانواده ها و وکلایشان اعدام شدند.

بهاره هدایت، فعال دانشجویی از سوی این قاضی به 9 سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده و امین احمدیان، همسر او با اشاره به عدم موافقت این قاضی با مرخصی همسرش گفته است: "قاضی مقیسه به ما گفت چطور بهاره را آزاد کنیم؟ اگر بهاره در زندان نباشد پس چه کسی باشد"؟

براساس گزارشی که وب سایت کلمه از سه قاضی معروف دادگاه انقلاب نوشته، قاضی مقیسه در دهه های اول انقلاب در اوین "حاج ناصر" نامیده می شد و با همین نام  دراجرای احکام اعدام همراه با مجتبی حلوایی همراه بود. او بعدها رئیس شعبه حجاب و ماهواره شد که در انتهای خیابان بهشتی بود. او پس از انتخابات احکام زیادی برای دستگیر شدگان، بخصوص کسانی که در اعتراض های خیابانی بازداشت شده بودند صادر کرد. او در جلسه های دادرسی همواره با فریاد و توهین با متهمان روبرو می شود. بسیاری از وکیل ها در جلسه دادگاه به او یاد آور شده اند که شما به عنوان یک قاضی قرار است بی طرفانه بین متهم که موکل ماست و شاکی که وزارت اطلاعات است رسیدگی کنید نه اینکه آشکارا خودتان یک طرف ماجرا را بگیرید و به موکلان ما توهین کنید.قاضی مقیسه در برابر این اعتراض ها بسیاری از وکلا را از جلسه دادگاه اخراج و حتی آنها را تهدید به زندان کرده است.

او در دادگاه نظام حسن پور، یکی از معترضان به نتایج انتخابات رو به او که اهل خرم آباد است، وی را دهاتی خطاب کرد و با الفاظ چنان زشتی با او سخن گفت که این جوان روستایی را به گریه انداخت. قاضی مقیسه از جمله به این جوان دانشجو گفته بود: تو که یک دهاتی(…) هستی، چکار به تظاهرات و اعتراض داری؟

 

قاضی پیرعباسی؛ متخصص محرومیت و تبعید

قاضی پیرعباسی اما در صدور احکام محرومیت، تبعید  و ممنوع الخروجی از ایران تخصص دارد. از نظر این قاضی، فیلمساز نباید فیلم بسازد، روزنامه نگار نباید بنویسد، وکیل نباید وکالت کند و فعال سیاسی نباید به فعالیت سیاسی بپردازد.

او که پیشتر قاضی دادگاه خانواده بوده، اکنون قاضی شعبه 26 دادگاه انقلاب و جانشین قاضی حداد است.

جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی از سوی او به 6 سال حبس و 20 سال محرومیت از فیلمسازی و خروج از کشور محکوم شده است.

نسرین ستوده، حقوقدان ایرانی از سوی این قاضی، به 11 سال حبس تعزیری و 20 سال محرومیت از وکالت و 20 سال ممنوع الخروجی محکوم شده. حکمی که بر اساس اعلام همسر نسرین ستوده "بازجویان به نسرین ستوده گفته بودند اجازه نخواهند داد حکمش کمتر از دهسال باشد".

احمد زید آبادی، روزنامه نگار سرشناس ایرانی از سوی قاضی پیر عباسی به حبس، تبعید و محرومیت مادام العمر از حقوق اجتماعی و سیاسی اش محکوم شده و ژیلا بنی یعقوب به 30 سال محرومیت از حرفه روزنامه نگاری.

مجید دری، ضیا نبوی و شیوا نظر آهاری از سوی او تبعید شده اند و بهمن احمدی امویی به خاطر مقالاتش به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده.

وب سایت کلمه گزارش داده است که: رییس دفتر قاضی پیر عباسی، ستاری فر از ماموران وزارت اطلاعات مستقر در دادگاه انقلاب است.

گفته می شود ستاری فر به طور واضح رفتار پیر عباسی را تحت نظر دارد و به همکاران خود در وزارت اطلاعات گزارش می دهد. لابد آنها می خواهند بدانند این قاضی تازه وارد به چه میزان دستورهای آنان را اجرا می کند.

او حسین رونقی ملکی را به 15 سال حبس تعزیری محکوم کرده و در پاسخ به این وبلاگ نویس که از شکنجه هایش توسط بازجویان شکایت میکرد گفته است: "بازجویان خوب کاری کرده‌اند و ما خودمان دستور دادیم شما را شکنجه کنند حق شما همین است و باز هم میگویم که شکنجه کنند".

محمد مصطفایی که پیش از خروج از ایران وکالت تعدادی از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی را بر عهده داشته در نامه ای خطاب به قاضی پیر عباسی نوشته است:

"شما قاضی دادگاه خانواده بودید، به پرونده‌های خانواده رسیدگی می‌کردید خصومت خانواده را حل و فصل می‌کردید که به دلیل ارتباطات عمیقی که با وزرات اطلاعات و بیت رهبری داشتید قدرتی به دست آوردید که هر کس را یارای به دست آوردن این قدرت نبوده است. بر مسند قضاوت در شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب به اصطلاح اسلامی نشستید و حاکم یکی از شعبات ترویج کننده ظلم و ستم در دستگاه قضایی شدید. پس از انتخابات و اتفاقاتی که پیرامون انتخابات، به دلیل تقلب‌های گسترده‌ای که رخ داد، قضاوت پرونده‌های بازداشت شدگان سیاسی را به عهده گرفتید و با اذن مامورین وزارت اطلاعات به صدور حکم به محکومیت مخالفین دولت و معترضین به نتایج انتخابات و هر آنکس که به نوعی در راهپیمایی‌های پس از انتخابات شرکت کرده بود پرداختید".

این سه قاضی دادگاه انقلاب، همچنان قضاوت پرونده های زندانیان سیاسی و مطبوعاتی را بر عهده دارند و با اینکه هم وکلای حقوق بشر و هم زندانیان سیاسی، مفصلا از تخلفات گسترده آنان سخن می گویند اما پرونده های سیاسی همچنان تنها به این سه قاضی سپرده می شود.

 

منبع:بی بی سی/فرشته قاضی


 


khatami

چهره های عمده اصلاح طلب در ایران تلاش تازه ای را برای حفظ جایگاه قانونی خود در حکومت ایران آغاز کرده اند.

نمایندگان اصلاح طلب در مجلس ایران با صراحت بیشتر خواهان تامین شرایط برگزاری انتخابات سالم و آزاد شده اند و نسبت به اقدام در جهت محدود کردن حضور اصلاح طلبان در انتخابات آینده هشدار داده اند.

به نظر می رسد حمایت رهبران عمده معترضان و اصلاح طلبان از شروط اعلام شده از سوی محمد خاتمی رییس جمهوری پیشین برای شرکت در انتخابات زمینه را برای فعال شدن چهره های صلاح طلب باقی مانده در مجلس ایران فراهم کرده است.

سیروس سازدار، نماینده مرند و جلفا در مجلس، هم از شرایط اعلام شده از سوی آقای خاتمی حمایت کرده است. او عضو شورای مرکزی فراکسیون خط امام است که تشکل عمده اصلاح طلبان در مجلس ایران است.

آقای سازدار با انتقاد از سخنان اخیر احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، که گفته بود نیازی به شرکت اصلاح طلبان در انتخابات نیست گفته است "متاسفانه دبیر شورای نگهبان متوجه نیست که اظهاراتش شبهاتی را در بی طرفی این شورا در اذهان عمومی به وجود می آورد."

همچنین آقای سازدار شروط تعیین شده از طرف آقای خاتمی را " کف خواسته های هفتاد میلیون ایرانی" توصیف کرده و در اعتراض به گفته های چهره های اصولگرا و تندرو علیه اصلاح طلبان گفته است "نتیجه اظهارات غیر مسئولانه حوادثی مشابه حوادث پس از انتخابات خواهد بود."

توصیه به نظام

همزمان محمد رضا خباز، نماینده کاشمر و عضو دیگر فراکسیون خط امام ، گفته است "حضور اصلاح طلبان در کشور به نفع نظام است و فعالیت های آنان به حفظ ازرش های به دست آمده در نظام کمک خواهد کرد."

آقای خباز با انتقاد از سخنان عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان گفته که "این نظام باید برای اصلاح طلبان فرش قرمز پهن کند چرا که حضور آنها باعث می شود جمعیت انبوهی از مردم در انتخابات شرکت کنند و علاوه بر آن نیز از نظر بین المللی هم ادعاهای ما در خصوص آزادی بیان و سلامت انتخابات ثابت می شود."

پیش از این عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در تلاشی برای کاستن از دامنه انتقاد به شورای نگهبان گفت که برداشت از سخنان آقای جنتی اشتباه بوده و منظور آقای جنتی رد صلاحیت همه اصلاح طلبان نبوده است اما در همین حال آقای کدخدایی گفت "کسانی که در فتنه سال گذشته به هر دلیلی نقش داشته اند انتظار نداشته باشند که شورای نگهبان برایشان فرش قرمز پهن کند."

اکنون به نظر می رسد آقای خباز توضیح آقای کدخدایی را برای رفع شبهه در باره بی طرفی شورای نگهبان کافی ندانسته و به همین دلیل گفته است "نظام باید از اصلاح طلبان استقبال کند و شرایط حضور آنها در عرصه های سیاسی را آسان سازد تا مخاطبان آنها نیز برای ورود به انتخابات دلگرم شوند."

اصلاح طلبانی که قانونی می مانند

دور تازه تلاش اصلاح طلبان در شرایطی دنبال می شود که اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت، می کوشد همچنان موقعیت خود را در نظام سیاسی ایران حفظ کند.

رییس مجمع تشخیص مصلحت برای حفظ موقعیت خود در ارتباط با رهبر ایران، در بیانیه ای دوباره اطاعت خود را از رهبری یادآوری کرد. این تلاش در حالی صورت گرفت که رهبر ایران رسیدگی به نامه محمود احمدی نژاد رییس جمهوری درباره تعیین رییس بانک مرکزی و تعیین تکلیف این مساله را به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع داد. این تحولات از دید ناظران نوعی تحکیم موضع مجمع تشخیص مصلحت در نظام اجرایی کشور تلقی شد..

همچنین این تحولات، آنچنان باور به تلاش آقای هاشمی رفسنجانی برای مصالحه با رهبر ایران را در میان جناح هایی از معترضان به دولت و رهبر ایران تقویت کرد، که این چهره میانه رو ناگزیر شد طی سخنانی بگوید که به آنچه در نماز جمعه پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری سال گذشته در حمایت از معترضان به انتخابات گفته بود ، همچنان باور دارد..

به هر حال اخبار پشت پرده هرچه باشد به نظر می رسد اقدام آقای هاشمی رفسنجانی در تاکید دوباره بر خواسته های پس از انتخابات ریاست جمهوری به طور تلویحی نوعی حمایت از شرایط اعلام شده از سوی آقای خاتمی تلقی شده است.

سایت خبری کلمه که مواضع رهبران اعتراضات پس از انتخابات را بازتاب می دهد از تاکید آقای هاشمی رفسنجانی بر مواضع حود در آخرین نماز جمعه اش استقبال کرده و آن را " زنده کننده خاطرات دلسوزانه برای عبور از بحران" توصیف کرده است.

همچنین سایت خبری عصر ایران متن سخنان آقای هاشمی رفسنجانی را دوباره منتشر کرده است. اقدامی که نمونه ای از تلاش برای یادآوری خواسته های پس از انتخابات را زنده می کند که عمدتا با انتقاد از بی طرف نبودن شورای نگهبان همراه است.

آقای هاشمی رفسنجانی در سخنان نماز جمعه (26 تیرماه سال 88) خود تلویحا از استفاده نکردن شورای نگهبان از فرصت داده شده از سوی رهبر ایران برای رسیدگی به شکایت معترضان انتقاد کرده بود.

به نظر می رسد تحولات اخیر نشان می دهد که هنوز جریانی از اصلاح طلبان بر این باور است که با وجود محدودیت های ایجاد شده برای رهبران اصلی اعتراضات مانند میرحسین موسوی و مهدی کروبی و تشکل های سیاسی مانند حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی همچنان می توان به ادامه فعالیت اصلاح طلبانه درچارچوب قانون و مجریان فعلی قانون امیدوار بود.

این امیدواری ها بیشتر در میان طیف هایی از اصلاح طلبان دیده می شود که در سال های گذشته کمتر به عنوان چهره هایی مطرح بوده اند که انتقادات تندی را متوجه حکومت می کرده اند. انتقاداتی که در تبلیغات اصولگرایان به عنوان ساختار شکنی تلقی می شده است.

این طیف های اصلاح طلبان علاوه بر لایه های سیاسی در بخش های عمده مدیریتی فعال بوده اند و بدنه بوروکراتیک و تخصصی حکومت را در طول سی سال گذشته و عمدتا در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی تشکیل می دادنده اند.

رهبران میانه رو تری مانند آقای هاشمی رفسنجانی و جناح هایی از روحانیون که در شمار چهره های سیاسی نزدیک به اصلاح طلبان بوده اند ، می کوشند تا حدی روی طیف هایی از نیروهای کمتر سیاسی یا معتدل تر برای شکل دادن یک جناح بندی تازه تر در انتخابات های آینده حساب کنند، اما این ابهام همچنان باقی است که چنین طیفی به چه بهایی می تواند از حمایت رهبران اصلی اعتراضات پس از انتخابات برخوردار باشند.

منبع:بی بی سی


 


Egypt Flag

در جریان تظاهرات های ضد دولتی در مصر روز سه شنبه حداقل سه نفر در کشته شده اند.

در قاهره، که محل برگزاری بزرگترین تظاهرات بود، تلویزیون دولتی گفت که یک مامور پلیس در درگیری ها کشته شده است. پزشکان در سوئز گفتند که دو تظاهرکننده در آنجا کشته شده اند.

این تظاهرات با حضور هزاران نفر پس از یک کمپین اینترنتی و با الهام از قیام اخیر در تونس برگزار می شود.

در قاهره پایتخت مصر، پلیس ضد شورش با گاز اشک آور و ماشین‌های آبفشان به صفوف تظاهرکنندگان حمله کرد.

فعالان در پیام های اینترنتی خواستار یک "روز غضب" شده بودند. تظاهرات مخالفان در این کشور تحت حکومت 30 ساله حسنی مبارک که به شدت مخالفان را کنترل می کند نادر است.

هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا گفت که دولت آمریکا از "حقوق اساسی آزادی بیان و تجمع" حمایت می کند و همه طرف ها را به "خویشتن داری" ترغیب کرد.

او افزود که به اعتقاد واشنگتن دولت مصر "ثبات دارد" و "در پی راه هایی برای پاسخگویی به نیازها و منافع مشروع مردم مصر است."

برای برگزاری رویدادهای روز سه شنبه قاهره در یک صفحه فیس بوکی هماهنگی شده بود - و ده ها هزار نفر از حامیان این کمپین با کلیک کردن آن، آمادگی خود برای شرکت در تظاهرات را اعلام کرده بودند.

گزارش ها حاکیست که سایت شبکه اجتماعی تویتر در مصر مسدود شده است و شبکه تلفن های همراه در ناحیه قاهره از کار افتاده است.

وبسایت بامبوسر که مقر آن در سوئد است و ویدئوهای تلفن های همراه را پخش می کند گفت که در مصر مسدود شده است. این وبسایت مقام های مصری را متهم به تلاش برای کنترل خبری کرد.

جان لاین خبرنگار بی بی سی در قاهره می گوید که تجمع های اعتراضی در چند نقطه قاهره برگزار شده است، و شمار حاضران بیش از حد انتظار سازمان دهندگان بوده است.

خشم جمعیت باعث عقب نشینی پلیس شد و تظاهرکنندگان توانستند راه خود را به سوی پارلمان باز کنند.

اما در آنجا پلیس با تجهیزات ضدشورش دوباره تجدید قوا کرد و با استفاده از گاز اشک آور و دستگاه آبفشان جمعیت را موقتا عقب زد. با این حال تظاهرکنندگان با پرتاب سنگ موضع خود را حفظ کردند و موفق به فشار آوردن به پلیس شدند به طوری که پلیس در نهایت پا به فرار گذاشت.

خبرنگار بی بی سی می گوید که ابعاد درگیری ها بدون شک حسنی مبارک را تکان خواهد داد.

تظاهرات همچنین در سایر شهرها از جمله شهر اسماعیلیه و شهر بندری اسکندریه در شمال برگزار شد.

شاهدان عینی گفتند که در اسکندریه هزاران نفر به تظاهرات پیوستند و بعضی از آنها علیه حسنی مبارک شعار می دادند.

گروه هایی شعار "مرگ بر مبارک" سر دادند و همچنین شعارهایی علیه جمال مبارک، پسر حسنی مبارک که از او به عنوان جانشین احتمالی پدرش یاد می کنند، داده شده است.

خبرنگار بی بی سی می گوید که تظاهرات سه شنبه، جدی ترین تظاهرات ضد دولتی در این کشور طی چند سال اخیر به شمار می رود.

خبرگزاری آسوشیتدپرس می گوید جلوی مقر دیوان عالی مصر نیز، تجمع کنندگان پوسترهایی با خود داشتند که روی آن نوشته شده بود "تونس، راه حل است."

اعتراض های مردم تونس در چند هفته که در اعتراض به بیکاری و فساد بود، منجر به سقوط دولت زین العابدین بن علی پس از ۲۳ سال شد و مخالفان دولت مصر هم درصدد آن هستند تا با به راه انداختن تجمعات ضد دولتی، فشار بر دولت حسنی مبارک را افزایش دهند.

بانیان تجمعات ضد دولتی امروز گفته بودند که علیه شکنجه، فقر، فساد و بیکاری قیام می کنند.

دولت مصر هشدار داده که تظاهرکنندگان با خطر بازداشت مواجه هستند و از طرفداران خود خواسته تا دست به تجمعات مشابه بزنند.

حسنی مبارک از سال ١٩٨١ و پس از ترور محمد انورسادات، رئیس جمهور پیشین، قدرت را در دست دارد. او هنوز مشخص نکرده که در انتخابات دور بعد شرکت می کند یا نه.

مدیرکل امور امنیتی قاهره، پایتخت مصر در بیانیه ای خاطرنشان کرده بود که نیروهای امنیتی با قاطعیت با هر اقدامی که قانون شکنانه باشد، برخورد خواهند کرد.

مخالفان دولت حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر به شدت پراکنده هستند.

محمد البرادعی، رئیس سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی خواهان مشارکت مردم در این تظاهرات شده اما اخوان المسلمین، بزرگ ترین گروه مخالف دولت مصر موضع مبهمی در این باره در پیش گرفته است.

آقای البرادعی بارها تاکید کرده که دولت مصر باید به درخواست ها برای تغییر عمل کند یا خود را برای ناآرامی های مدنی احتمالی آماده کند. او همچنین از لزوم تغییر سیاسی در مصر سخن گفته و خواهان اصلاحات در این کشور شده است.

در مصر، بر خلاف تونس میزان بی سوادی بالا است و استفاده از اینترنت چندان گسترده نیست.

مصر با بسیاری از مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که تونس از آن رنج می برد، رو به رو است اما تعداد حضور مردم در تجمعات ضد دولتی تا کنون چندان زیاد نبوده و بسیاری از کارشناسان، پیش بینی نمی کنند ناآرامی هایی در سطح تونس، در این کشور شکل بگیرد.


 


 

yazdi-eb

 

The Supreme Leader, Ayatullah Sayyed Ali Khamenei

January 24, 2011

We are writing to appeal to you for the immediate and unconditional release of Dr. Ebrahim Yazdi and all prisoners of conscience in the Islamic Republic of Iran whose sole offence is to speak out peacefully against the policies of your government. Their detention and abuse is an unjustifiable violation of internationally accepted norms of human rights and international law and is surely an affront to all religions that are based on the principles of justice, legality, and compassion. Furthermore, the detention of these prisoners of conscience is in violation of Iran's own constitution and laws as well as Iran's international obligations under the Universal Declaration of Human Rights and the International Covenant of Civil and Political Rights, both of which the Islamic Republic of Iran has formally endorsed.

Ebrahim Yazdi is a man of honor who has for over 60 years devoted his life to democratic reforms in Iran and the promotion of respect for human rights throughout the Muslim world. Before the revolution, for two decades, he lived in exile where he worked tirelessly to expose the abusive rule of the Pahlavi monarchy. After the 1979 Revolution, he served with dignity and loyalty as Iran's Foreign Minister under Prime Minister Mehdi Bazargan. While in office, these two exceptional political leaders, opposed on principle the summary and arbitrary executions of enemies of the Iranian regime being carried out at that time. They later resigned in protest against the seizure of the US embassy in November 1979.

Ebrahim Yazdi is today the Secretary-General of the Freedom Movement of Iran (Nehzat-e Azadi Iran). He and the Freedom Movement have unequivocally insisted that their activities rely only on legal and non-violent methods of political opposition. He opposed the continuation of the war with Iraq after the expulsion of Iraqi forces from Iranian territory in 1982. As a believer in national reconciliation he has devoted himself to dialogue and mutual respect between Iran's various political and social groups and has championed social and political reform and minority rights. For over thirty years, Ebrahim Yazdi has been a voice for moderation inside Iran, rejecting all initiatives by Iran's governing elites that lead to violence, cause enmity within the society, and involve denials of human dignity. He has bravely criticized illegal government actions and the concentration of power in the hands of a few.

Dr. Yazdi has been arrested three times since the 2009 presidential election in Iran. At the time of his most recent arrest on October 1, 2010, he was attending a prayer service in a private house in the city of Isfahan. Police violently attacked the home and took him and several others into custody under the pretext that this was "an unauthorized prayer service". Ebrahim Yazdi is now 80 years of age and in poor health. Indeed, at the age of 80, Dr. Yazdi is the oldest political prisoner in Iran and one of the oldest captives held anywhere in the world. Your government has subjected him to repeated and lengthy imprisonment as well as debilitating interrogations, definitely contributing to his need for emergency open heart surgery. Continued imprisonment may result in further severe deteriorations in his health.

We respectfully appeal to you to instruct your government to release Ebrahim Yazdi and all other non-violent prisoners of conscience in Iran, including Nasrin Sotoodeh, Mohammad Nourizad, Mostafa Tajzadeh, Abdullah Momeni, Majid Tavakkoli, Farid Taheri, Emad Bahavar, Bahareh Hedayat, Jafar Panahi, Leila Tavassoli, Mahdiyeh Golroo, Mohsen Mirdamadi, Feizullah Arab Sorkhi, Emaddedin Baghi, Mansour Osanloo, Issa Saharkhiz, Masoud Bastani, Ahmad Zeidabadi, Hoda Saber, Nazanin Khosravani, Mohsen Safaii Farahani, Reihaneh Tabatabai, Sajedeh Kinoush Rad, Mohsen Aminzadeh, Abdollah Ramazanzadeh, Farzaneh Roustaii, Mehdi Mahmoodian, Zhila Bani Yaghoob, Bahman Ahmadi Amoui, and Fariborz Raiis Dana.

We appeal to you to end this disregard for human rights that will eventually destroy all trust between your government and Iran's citizens and block national dialogue and reform through reliance on the democratic institutions and practices of civil society. Wherever normal political activities of citizens is prevented and punished, other less peaceful means of change become inevitable. The regime of the late Shah of Iran is a telling example of the political consequences of such a degeneration of the Iranian governing process. Against all odds, with admirable courage, and at great human sacrifice, the people of Iran were ultimately successful in removing Shah's powerful, yet abusive regime. The goal of the Iranian Revolution was to realize its inspiring vision of independence, freedom, constitutional governance, and popular sovereignty. Again, we appeal to you to release all prisoners of conscience in your prisons and to start a forthright dialogue with the Iranian people to bring that noble vision back to life and turn it finally into a reality. The people of Iran deserve nothing less.

Richard Falk

Albert G. Milbank Professor of International Law Emeritus, Princeton University

Research Professor, Global Studies, University of California-Santa Barbara

A copy was sent to:

Ayatullah Ali Akbar Hashemi Rafsanjani, Head of the Assembly of Experts and Expediency Council, Islamic Republic of Iran

Ayatullah Sadeqh Larijani, Head of Judiciary, Islamic Republic of Iran

Dr. Mahmood Ahmadinejad, President, Islamic Republic of Iran

Dr. Ali Larijani, Speaker of the Majlis, Islamic Republic of Iran

Mr. Mohammad Khazaee, Permanent Representative of the Islamic Republic of Iran in the United Nations

Appeal's Supporting Names and Signatures

Douglas Allen

Professor of Philosophy, University of Maine

Alice Amsden

Barton L. Weller Professor of Development Economics, MIT

Abdullahi Ahmed An-Na'im (from Sudan)

Charles Howard Candler Professor of Law, Emory University School of Law

Kwame Anthony Appiah

Laurance S Rockefeller University Professor of Philosophy and the University Center for Human Values, Princeton University; President, PEN American Center; Chair, Board of Officers, American Philosophical Association

Sibylle Appuhn-Radtke

Professor for the History of Arts, University of Erlangen, Germany

Andrew Arato

Professor in Political and Social Theory, New School for Social Research

Stanley Aronowitz

Distinguished Professor of Sociology, CUNY Graduate Center

Talal Asad

Distinguished Professor of Anthropology, Graduate Center, City University of New York

Anthony Barnett Founder, Open Democracy

Robert N. Bellah

Professor of Sociology, Emeritus, University of California, Berkeley

Ronald Beiner

Professor of Political Science, University of Toronto

Seyla Benhabib

Eugene Meyer Professor of Political Science and Philosophy Yale University

Richard J. Bernstein

Vera List Professor of Philosophy, New School for Social Research

Michael Bérubé Paterno Family Professor in Literature, Director, Institute for the Arts and Humanities, The Pennsylvania State University

Michael Bordt

President of the Munich School of Philosophy, Germany

Rony Brauman Professeur at Sciences Po (Paris), former president of MSF ( France)

Stephen Eric Bronner

Distinguished Professor of Political Science, Rutgers University

Rainer Brunner

Directeur de recherche, CNRS, Paris, France

Ian Buruma

Henry R. Luce Professor, at Bard College, New York

Charles E. Butterworth

Emeritus Professor, University of Maryland

Craig Calhoun

University Professor of the Social Sciences, Director, Institute for Public Knowledge, New York University

Craig Campbell

Director and Professor, Public Safety Management Program, St. Edward's University

Richard Caplan

Professor of International Relations

Director, Centre for International Studies, Department of Politics and International Relations, University of Oxford

Jose Casanova

Professor of Sociology and Senior Fellow Berkley Center for Religion, Peace, and World Affairs, at Georgetown University

Peter Chelkowski

University Professor

Partha Chatterjee

Professor of anthropology, Columbia University, New York

Noam Chomsky

Institute Professor (retired), MIT, Cambridge MA, USA

Simon Critchley

Chair Department of philosophy, New School for Social Research, New York

Fred Dallmayr

Chair and Professor of Philosophy and Political Science, Senior Fellow of the Kroc Institute

for International Peace Studies, University of Notre Dame

Joyce Davis,

President of the World Affairs Council of Harrisburg and an independent journalist and media consultant

Ariel Dorfman

Author, Distinguished Professor, Duke University

Shadia Drury

Professor of Philosophy, University of Regina

Martín Espada

Professor of English, University of Massachusetts-Amherst

John L. Esposito

University Professor and Founding Director, Prince Alwaleed Bin Talal Center for Christian-Muslim Understanding, George Town University

Roxanne L. Euben

Ralph Emerson and Alice Freeman Palmer Professor of Political Science, Wellesley College

Michel Feher

Writer

Patrick Franke

Professor of Islamic Studies, University of Bamberg, Germany

Edward Friedman

Professor, Department of Political Science, University of Wisconsin, Madison

Johan Galtung

Founder TRANSCEND, Professor of Peace Studies

Robert Gassmann

Prof. em. of Chinese Studies, University of Zurich, Switzerland

Todd Gitlin

Professor of Journalism and Sociology, Chair, Ph. D. Program in Communications, Columbia University

Jürgen Habermas

Philosopher and Social Thinker

Gerd Haeffner

Professor of Philosophy, Munich School of Philosophy, Germany

Michael Hainz

Institute of Societal Politics, Munich School of Philosophy, Germany

Thomas Harrison

Co-Director, Campaign for Peace and Democracy

W. D. Hart

Professor of Philosophy, University of Illinois at Chicago

Seamus Heaney

Professor, Previously Teaching at Harvard

Sonja Hegasy

Vice-Director of the Center of the Modern Orient, Berlin, Germany

David Held

Graham Wallas Professor of Political Science, LSE, United Kingdom

Dick Howard

Distinguished Professor of Philosophy, SUNY at Stony Brook

Elizabeth Shakman Hurd

Assistant Professor, Department of Political Science, Northwestern University

David B. Ingram

Professor of Philosophy, Loyola University Chicago

Mark Juergensmeyer

Director Orfalea Center for Global and International Studies University of California, Santa Barbara

M.H. Kaldor

Prof. of Global Governance, London School of Economics

Otto Kallscheuer

Political Philosopher, University of Sassari, Italy

John Keane

Professor of Politics at the University of Sydney and the Wissenschaftszentrum Berlin (WZB)

Thomas Keenan

Professor, Bard College

Rashid Khalidi

Edward Said Professor of Arab Studies Department of History, Columbia University

Anke von Kügelgen

Professor of Islamic Studies, University of Bern, Switzerland

Mirjam Künkler

Assistant Professor in Near Eastern Studies, Princeton University

Timur Kuran

Professor of Economics and Political Science and Gorter Family Professor of Islamic Studies, Duke University

Ernesto Laclau

Emeritus Professor at Essex University, UK

Joanne Landy Co-Director, Campaign for Peace and Democracy

Robert D. Lee

Professor of Political Science, Colorado College

Jesse Lemisch

Professor Emeritus, History, John Jay Coll of Criminal Justice, CUNY

Zachary Lockman Professor of Middle Eastern and Islamic Studies and of History, New York University

Claudio Lomnitz

Campbell Family Professor of Anthropology, Columbia University

Steven Lukes

Professor of Sociology at New York University

Cecelia Lynch

Professor of Political Science, and Director, Center for Global Peace and Conflict Studies, UC Irvine

Alan Macfarlane, F.B.A.

Professor of Anthropological Science, Emeritus, University of Cambridge

Mahmood Mamdani

Professor and Director, Makerere Institute of Social Research, Makerere University, Kampala, Uganda

and Herbert Lehman Professor of Government, Columbia University, New York

Ulrika Mårtensson

Associate professor, Religious studies, The Norwegian University of Science and Technology

Brinkley Messick

Professor of Anthropology, Columbia University

Pankaj Mishra

Writer

Tariq Modood, MBE, AcSS

Professor of Sociology, Politics and Public Policy, Director, University Research Centre for the Study of Ethnicity and Citizenship and Founding Co-editor of Ethnicities (Sage), University of Bristol, UK

Ebrahim Moosa

Associate Professor of Islamic Studies, Department of Religion, Duke University

Rosalind Morris

Professor, Anthropology, Columbia University

Chantal Mouffe

Professor and Director of the Centre for the Study of Democracy, University of Westminster, London

Johannes Müller

Prof. Dr., Institute for Social and Development Studies (Institut für Gesellschaftspolitik) at the Munich School of Philosophy, Germany

Anne Norton

Professor of Political Science, University of Pennsylvania

Claus Offe

Dr. rer. pol. Dr. h. c. Claus Offe, Dipl.-Soz., Professor em. of Political Science Hertie School of Governance, Berlin, Germany

Friederike Pannewick

Professor of Arab Studies, Center for Near and Middle Eastern Studies, Universität Marburg, Germany

Philip Pettit

L.S.Rockefeller University Professor of Politics and Human Values, Princeton University

Philip Pettit

Center for Advanced Study in Behavioral Sciences, Stanford University

Katha Pollitt

Writer

Noah Porter

Professor Emeritus of Philosophical Theology, Yale University, Senior Fellow, Institute for Advanced Studies in Culture, University of Virginia

Hilary Putnam University Professor Emeritus, Harvard University

Joanne Rappaport

Professor, Department of Anthropology, Georgetown University

Joseph Raz

Thomas M. Macioce Professor of Law at Columbia Law School

Stefan Reichmuth

Professor of Islamic Studies, University of Bochum, Germany

David Rieff

Writer

Maurus Reinkowski

Professor of Islamic Studies and the History of the Islamic Peoples, University of Basel, Switzerland

Friedo Ricken

Professor em. of Philosophy at Munich School of Philosophy and University of Salzburg

William R. Roff

Professor Emeritus of History, Columbia University, New York

Hon. Professorial Fellow, Islamic & Middle Eastern Studies, University of Edinburgh

Jonathan Rosenbaum

Visiting Professor at Virginia Commonwealth University

Stephan Rosiny

German Institute of Global and Area Studies (GIGA), Institute of Middle East Studies, Hamburg, Germany

Sara Roy

Senior Research Scholar, Center for Middle Eastern Studies, Harvard University

Sharon Stanton Russell, BA, MA, MPA, PHD

Research Affiliate at Center for International Studies, Massachusetts Institute of Technology, and, in 1974-1975 Academic Year, Consultant for Manpower Policy, Planning and Evaluation of the Kavar Village Health Worker Project, from the Department of Community Medicine, Pahlavi University School of Medicine, Shiraz, Iran

Alfred Stepan

Wallace Sayre Professor of Government, Columbia University

Malise Ruthven, Ph.D.,

independent researcher and writer based in London UK

Joe Sacco

Cartoonist

Saskia Sassen

Robert S. Lynd Professor of Sociology, Department of Sociology, Columbia University

Reinhard Schulze

Professor of Islamic Studies, University of Bern, Switzerland

Christoph Schumann

Professor for Politics and Contemporary History of the Middle East, University of Erlangen, Germany

Jillian Schwedler

Associate Professor and Honors Program Director Department of Political Science, University of Massachusetts

Richard Sennett

School Professor of Sociology, emeritus, The London School of Economics

Martin Shaw

Professorial Fellow in International Relations and Human Rights, Roehampton University, London

Research Professor of International Relations, Sussex University

Samer S. Shehata

Assistant Professor of Arab Politics, Center for Contemporary Arab Studies

Edmund A. Walsh School of Foreign Service, Georgetown University

David Schweickart

Professor of Philosophy, Loyola University Chicago

Tamara Sonn

Wm. R. Kenan Professor of Humanities, Department of Religious Studies, College of William & Mary

Gayatri Chakravorty Spivak,

University Professor in the Humanities, Columbia University

Christian Steineck

Professor of Japanese Studies, University of Zürich, Switzerland

Alfred Stepan

Wallace Sayre Professor of Government, Columbia University

Jeffrey Stout Professor of Religion, Princeton University

Charles Taylor

Professor Emeritus of Philosophy at McGill University

Mary Ann Tetreault

Cox Distinguished Professor of International Affairs, Trinity University

Justin Tiwald Assistant Professor of Philosophy, San Francisco State University

Chris Toensing

Executive Director, Middle East Research and Information Project

Michael J. Thompson Professor, William Paterson University

Andreas Trampota

Munich School of Philosophy, Germany

Stephen Van Evera Ford International professor of Political Science, MIT

Johannes Wallacher

Professor for Social Sciences, Economics and Ethics, Munich School of Philosophy, Germany

Michael Walzer

Professor (emeritus) of Social Science at the Institute for Advanced Study, Princeton, co-editor of Dissent magazine

Wolfram Weisse

Director of the Academy of World Religions, University of Hamburg, Germany

Cornell West

Professor of Sociology, Princeton University

Stefan Wild

Professor em. of Semitic Languages and Islamic Studies, University of Bonn, Germany

Nicholas Wolterstorff

Noah Porter Professor Emeritus of Philosophical Theology, Yale University; and Senior Fellow, Institute for Advanced Studies in Culture, University of Virginia

Reinhard Zintl

Professor of Political Studies, University of Bamberg, Germany

Michael Zirinsky

Professor of History, Boise State University

Slavoj Zizek

Co-Director, International Institute for Humanities, Birkbeck School of Law, University of London

Sami Zubaida

Emeritus Professor of Politics and Sociology, Birkbeck, University of London

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به mizankhabar-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به mizankhabar@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته