میرحسین: خطیبان گوشبهفرمان، نمیگویند که روز غضب، نتیجه ناکارآمدی و فساد در بالاترین سطح حکومت و حیف و میل کردن بیتالمال و همچنین بستن دهنها و شکستن قلمها و اعدامها و برپا کردن چوبههای دار برای ایجاد خوف میان مردم است.
سحام نیوز در یادداشتی، از دروغ پراکنی های سایتهای مدعی اصول علیه کروبی انتقاد کرد و نوشت:
وبسایتهای مدعی اصولگرایی در چند روز اخیر دست به شایعات بی اساس و گاه خنده داری علیه مهدی کروبی دست زده اند، که بیش از هرچیز بیانگر معنا و مفهوم اصولگرایی از سوی این گروه است.
این وبسایتها که از بیت المال تغذیه می شوند تمام همت خود را به کار بسته اند تا هر روز با انتشاری خبری کذب، به ظاهر چهره هایی چون مهدی کروبی را تخریب کنند اما در واقع انتشار این خبرها بیش از آنکه موجب وارد شدن خدشه به چهره چنین افرادی شود، تیشه ای است که ریشه اصولگرایی را نشانه رفته است و دست این مدعیان را در پیش چشم مردم بیشتر باز میکند.
انتشار اخبار کذبی چون بستری شدن کروبی در بیمارستان، برخورد مردم با وی هنگام مراجعه به بهشت زهرا و موضوع خنده دارتری چون خروج اسناد طبقه بندی شده از پشت قاب عکس وی در دفتر جماران آنهم از سوی سه نفر ! بیش از هرچیز نمایانگر ترس و وحشت این وبسایتها و گردانندگان پشت پرده این اخبار است.
آنچه میتوان از انتشار این دست اخبار استنباط کرد نگرانی از محبوبیت کاندیداهای به ظاهر شکست خورده در انتخابات ریاست جمهوری اخیر در میان مردم است. مردمی که در زیر سایه ارعاب در روز بیست و پنجم خرداد حماسه بزرگی را به نمایش گذاشتند و با حضور سه میلیونی خود در خیابانهای تهران نشان دادند که شصت و سه درصد دروغی بزرگی است انباشته بر دروغهای دیگر.
از سوی دیگر این گروه با اینکه ادعا میکنند که کار جنبش سبز به پایان رسیده است، هر روز با تولید دروغی تازه نشان میدهد که بازیگردانان پشت پرده این وبسایتها به خوبی میدانند این سخن گفتن از پایان کار جنبش مردمی سبز هم دروغی دیگر است.
همچنین دوبار احضار محمد خسین کروبی فرزند ارشد مهدی کروبی به اداره اطلاعات ، و پرسش سئوالهایی در خصوص ماجرای کهریزک نشان دهنده این واقعیت است که مدعیان اصولگرایی و مسلمانی هنوز نتوانسته اند پاسخی به عملکرد شنیع و غیر انسانی خود در بازداشتگاه کهریزک بدهند.
وبسایتهای دروغ بهتر است به جای افزایش فاصله روز افزون خود با مردم، پی به اشتباهات سهمگین و ویرانگر خود برده و با نگاهی به خیزش های عدالت طلبانه مردمی در منطقه اندکی به عاقبت این گونه اعمال خود فکر کنند.
بابک احمدى نویسنده، مترجم و روشنفکر جامع الاطرافى است که موضوع وضعیت جهان و دموکراسى او را به گفت و گو ترغیب مى کند. هایدگر و تاریخ هستى، معماى مدرنیته و کار روشنفکرى از جمله کتاب هاى اوست. بابک احمدى در این پرسش و پاسخ که به صورت مکتوب با سایت دیپلماسی ایرانی صورت گرفته، درباره دموکراسى، توسعه یافتگى، بنیادگرایى و چند مقوله دیگر سخن گفته است:
آقاى احمدى، با تحولاتى که به تازگى رخ داده است مى خواستیم ببینیم وضعیت دموکراسى ها را در جهان چگونه مى بینید؟ آیا همچنان مى توان از آن به عنوان معتبرترین شکل حکومت دارى و اداره مملکت نام برد؟
فکر مىکنم یک شکل ثابت و همیشگى به نام “دموکراسى سیاسى” وجود ندارد. دو نکته مهم است:۱- ما نه با دموکراسى بلکه با دموکراسىها روبهروییم؛ ۲- هریک از شکلهاى دموکراسى به تدریج ساخته مىشوند، به اصطلاح مراحل مختلف دارند، و تابع زندگى اقتصادى و فرهنگى و سنتها و نهادهاى بازمانده از صورتبندىهاى پیشا سرمایهدارى هستند. با توجه به این نکتهها ما با شکلهاى مختلف دموکراسى (که در یک فراشد کلى تکامل مىیابند) روبروییم.
اینکه آیا معتبرترین شکل حکومتى “دموکراسى لیبرالى مدرن” است، برمىگردد به پیشنهادها و پیشفرضهایى که ما با آنها بحث را آغاز مىکنیم. اما در یک عبارت کوتاه مىگویم: بله، تاکنون کامل ترین شکل حکومتى است که در آن رعایت حقوق شهروندى و حاکمیت قانون و تجربههاى تازه در زمینه اداره جامعه ممکن مىشود.
کشورهایى مثل هند و برزیل که رشد شتابانى را پشت سر مى گذارند در حال تبدیل شدن به دموکراسى توسعه یافته و ثروتمندى هستند. آیا باید موفقیت این کشورها را مرهون دموکراسى و پذیرش قواعد اقتصاد آزاد دانست؟
دموکراسى لیبرالى مدرن وابسته به اقتصاد بازار آزاد است. این دو از هم جدایىناپذیرند. شکلهاى متنوع و مختلف دموکراسى در جهان امروز به دلیل مناسبات تولیدى (اقتصادى) متنوع ممکن شدهاند. البته این یگانه دلیل نیست (زندگى فرهنگى، سنتها و… همه درکارند) اما مهم ترین عنصر در تحلیل نهایى تعیین کننده است. مثالهایى که آوردهاید یعنى هند و برزیل روشنگرند اما رشد شتابان چین آن را تبدیل به “دموکراسى توسعه یافته و ثروتمند” نکرده است. این نشان مىدهد آنچه در “تحلیل نهایى” درست است لزوماً در هر لحظه (پویه) تکامل اجتماعى دیده نمىشود. مهم روال یا فراشد پیشرفت است. به هر حال مىتوان دید که در گستره تصمیمگیرىهاى اصلى اداره امور، چین امروز قابل قیاس با چین انقلاب فرهنگى و روزگار استبداد فردى مائو نیست.
همزمان با خواست دموکراسى در جهان، بنیادگرایى و افراط گرایى هاى ناسیونالیستى و دینى نیز شدت گرفته است. همزمانى این دو در چیست؟ آیا بنیادگرایان به قصد رقابت با دموکراسى و جهانى شدن فعالیت تخریبى مى کنند یا به واقع نگران سنت ها و هویت هاى خود هستند؟
بنیادگرایى در ساحت فلسفى به مفهوم هویت استوار است. بنیادگرا کسى است که براى خود هویت به ارث رسیده از نسلهاى پیش قائل است. تصور مىکند تعریفى ذات باور، بنیاد و اصل و ماهیت او را ساخته است. این تصور را با تفاوت گذاشتن بین خود و دیگرى تصدیق مىکند. این تفاوت را مبناى کنشها و کردارهاى اجتماعى و سیاسى مىسازد. چنین تفاوتى وقتى از درکى ذهنى به ساحت کنش اجتماعى کشیده مىشود روشى جز خشونت روزافزون در اختیار ندارد. نکته را مىتوان به شکل دیگرى مطرح کرد: امور واقع را “قدرتهاى فوق صنعتى” مىسازند. آنها تاویل این امور را هم مىسازند. در برابر این امور واقع (پیشرفت تکنولوژى، گسترش رسانهها، کوچک شدن فضاى متنوع فرهنگ و اقتدار یافتن اصول اولیه و آکسیوم هاى مدرن) بنیادگرا مىبیند با توفانى روبروست که ارزشهاى اعتقادى او را ویران مىکند، بىارزش مىکند. پس دست به مقاومت مىزند. پس پاسخ به شما این است: هر دو سوى این رویداد را ببینیم. نفرت از دیگرى و تزلزل در ارزشهاى خودی.
آیا افزایش تمایلات قومیتى و ملیتى و احیاگرى هاى دینى نشان دهنده شکست پروسه جهانى شدن است یا اینکه جزئى از عوارض و پدیده هاى ذاتى آن به شمار مى رود؟
به گمانم توفانى که در پاسخ قبلى پیش کشیدم، پاسخ این پرسش را هم فراهم مىآورد. آن توفان که با “گشتل تکنولوژى” (اصطلاح مشهور هایدگر) ساخته مىشود، موجب مقاومت ها مىشود. شاید کسانى در این مقاومت جنبهاى مثبت ببینند (مىگویند دفاع از چندگانگى در برابر یکتانگرى ویرانگر جهانى شدن است)، اما من به سویه دیگر آن نظر دارم: خشونت؛ خشونتى که امثال ژیژک مدافع آن هستند.
آیا فشارهاى بین المللى رسمى فرضا از سوى امریکا براى القاى دموکراسى به جهان سوم، موجب تقویت بنیادگرایى شده است؟
بله. نمونه آن ورود غیر مشروع، غیرقانونى و توسعه طلبانه به جنگ عراق است. نمونه آن رشد بنیادگرایى طالبانى در منطقه (افغانستان، پاکستان) است. فشار آمریکا براى “القاى دموکراسى” نیست. دموکراسى کالاى وارداتى نیست، کسى نمىتواند آن را القا کند. آیا مىتوان انکار کرد که نظامى کردن “مسأله خاورمیانه” به سرعت باور نکردنىاى موجب رشد بنیادگرایى شده است؟
در کشورهایى که زمینه سنت گرایى، ساختارهاى طایفه اى و تندروى هاى قومى یا دینى دارند، دموکراسى از کجا و توسط چه نهادهایى آغاز مى شود؟
توسعه طبقه متوسط شهرنشین و درگیر تولید صنعتی. بر زمینه تحول تاریخى جوامع مىتوان نشان داد که رشد این طبقه (مبارزهاش با سنتها و نهادهاى مانع رشد طبقه متوسط، مبارزهاش براى بقا، پافشارىاش به آزادسازى مکانیسم تولید اجتماعى، آگاهى طبقاتىاش، توانایىاش در تدوین برنامهاى جامع جهت رشد اقتصادى و اجتماعى و…) به پیدایش و تحکیم نهادهاى سیاسى منجر مىشود. البته در کشورهایى که در پرسش خود از آنها یاد کردید کوچک بودن طبقه متوسط و سهم اندک تولید صنعتى، نوید دموکراسى مدرن نمىدهد. و بهتر است از “دموکراسى قبیلهاى” آنها در حجاب “چندگانگى فرهنگى” دفاع نکنیم.
آیا جهانى شدن به معناى آن است که تنها یک شکل خاص از دموکراسى حاکم شود؟ یعنى دموکراسى تعاریف و اشکال متنوع و متکثرى نمى تواند داشته باشد؟ شروط اولیه براى پاگیرى دموکراسى چیست؟
در پاسخ به پرسش اول شما به این مسأله پرداختهام. دموکراسىهاى لیبرالى مدرن شکلهاى متنوع دارند. اگه اصرار داشته باشیم که ذات واحدى را تصور کنیم که به شکلهاى مختلف جلوه مىکند آن ذات (فرضى) رشد پایدار طبقه متوسط، رشد بازار آزاد و کنار رفتن قانونهایى است که مانع این رشد مىشوند.
اساسى ترین مشکلاتى که باعث مى شود دموکراسى از اعتبار ساقط شود چیست؟ آیا بدیلى براى دموکراسى به وجود آمده یا فکر مى کنید در آینده پدید بیاید؟
دموکراسىها هرگز در روال تکامل طبیعى پیشرفت نمىکنند. پیشرفتى تک خطى و رو به جلو نداند. دموکراسى در پیکار با بازماندههاى نهادها، سنتها، باورها و قانونهایى که همه به صورت مانع و سد عمل مىکنند ساخته مىشود. من در مورد آن واژه پیکار تأکید زیادى دارم. مبارزه طولانى است. پیشرفت و پسرفت دارد. چیرگى و شکست دارد. توقف دارد. گاه آتش بس دارد. اما همواره برحق است. بر حق است چون توجیه منطقى و عقلانى دارد. بر حق است چون کامل ترین شکل “حکومت مردم، توسط مردم، براى مردم” است. چون امکان مىدهد نیروهاى مخالفاش شکل گیرند، عمل کنند و تأثیر بگذارند.
حبیب الله پیمان
شب نوزدهم رمضان بود که جماعتی آمدند و مراسم دعا و نیایش شب قدر را در نیمه های راه متوقف کردند. چند روز بعد از آن از برگزاری نماز عید فطر ممانعت شد و سپس نوبت به جلسه تفسیر قرآن در جمعه ای رسید که فردای روز عاشورا باید تشکیل می شد. گویا عاشورا “تابو” بود و “درخت ممنوعه” و به مصداق لاتقربا هذه الشجره۱ به آن نزدیک هم نباید می شدی. اما داستان به همین جا خاتمه نیافت، به زودی معلوم شد “قرآن” هم مشمول تعریف درخت ممنوعه است و نباید به حریم حقایق آن گام نهاد تا مبادا نیازمندان هدایت ومشتاقان رهائی از آن درخت پاک و بالنده “شجره طیبه”۲ قبسی۳ برگیرند و در پرتو نورش ازمیان تاریکی اسارت و بندگی در خویش و غیرخویش ،راهی به سوی آزادی و روشنایی بگشایند و با گرمایش آن دلهای فسرده، امید و جان تازه بیابند. در این جلسات نه جرمی اتقاق می افتاد و نه عمل خلاف قانون و شرع صورت می گرفت. باید دید چه اتفاق افتاده است که درچهارمین دهه عمر نظام جمهوری “اسلامی” ، گرد آمدن برای نیایش خدای واحد و خالص کردن حمد و ستایش برای او و نه هیچ انسان دیگری و یا تدبر در آموزه های وحیانی برای فهم بهتر حقایق رهایی بخش آن ، تحمل نمی شود . مگر نه این است که در نظام دینی موجود همه مسئولین رسما به تبعیت و التزام عقیدتی و عملی به قرآن و قانون اساسی مکلف و متعهد شده اند؟ اگر پاسخ مثبت است پس باید اجازه دهند رفتارشان در همه عرصه های مسئولیت از جمله درارتباط باحقوق مردم و مصالح عامه با اصول و آموزه های این دو مرجع سند و محک زده شوند.
این که بسیاری از ایرانیان دیدگاهها و عملکرد فکری و دینی و سیاسی و اجتماعی متفاوتی با اعضاء حاکمیت فعلی دارند، بر کسی پوشیده نیست . اصول مزبور به کسی از جمله ارباب قدرت اجازه نمی دهد مخالفان فکری و سیاسی خود را حذف و یا مجبور به سکوت کنند. قرآن راه و رسم معامله با مخالفان و دگراندیشان را روشن ساخته و از پیامبر خواسته است تا در این زمینه پیشقدم و سرمشق باشد . از او می خواهد تا در مقابله با مشرکان، یهودیان و مسیحیان و پیروان سایر مذاهب و مسلک ها “با تکیه بر دانش و بینش (حکمت) آنان را به راه پروردگار(و نه عقیده و سلیقه شخصی خویش) دعوت کند و با بهترین شیوه با مخالفان به گفت و گو بنشیند”۴ و به کسانی بشارت رستگاری و دستیابی به حقیقت می دهد که آنقدر سعه صدر وبلندنظری و آزادمنشی دارندکه ” به همه سخنان (و گفتمان ها) گوش فرا می دهند و پس از غور و بررسی در آنها بهترین را برمی گزینند”۵٫
پیامبر مبعوث نشد تا با همه تفاوتهای مذهبی وفرهنگی ، همگان رادر عقیده و سلیقه و روش های زندگی، متحدالشکل سازد و به اکراه وجبر، به یک مذهب و شریعت واحد وارد نماید. قرآن نه تنها تنوع جنسیتی، قومی و نژادی و فرهنگی رابه رسمیت شناخت۶ بلکه بر تنوع و تکثر شرایع نیز مهر تایید زد. او نخواست تا همه مردم را در حزب و گروه (امت) واحدی گرد آورد ،”اگر پروردگار تو می خواست ، همه مردم را در امتی واحد گرد می آورد ( اما چنین نخواسته) و از این روی پیوسته در اختلاف (راه و مشی) باقی هستند” ۷ و به خاطر همین واقعیت تنوع ملل و نحل و فرهنگ و سرزمین است که می گوید: “برای هر یک از شما ( گروهها و امت ها) آیین و روشی (شریعتی) قرار دادیم (سعی در از بین بردن این تنوع و تکثر نکنید ) زیرا اگر خدا می خواست همه شما را امتی واحد قرار می داد. (این کار را نکرد) زیرا می خواهد شما را با موهبتی که ( ازدانش وخرددرست زیستن ) به هر یک از شما (گروهها و امم) داده است آزمایش کند. (پس به جای ستیز و نزاع و کشتن وحذف یکدیگر) در انجام خوبی ها (خیر عموم) بر یکدیگر سبقت گیرید. زیرا بازگشت همه شما به سوی خداست، پس آنگاه شما را از ماهیت اختلافتان آگاه می سازد”۸ . برای زدودن هر نوع ابهام و تردیدی در این امر قران تصریح می کند که پیروان هر یک از شرایع و مذاهب درمیان خویش بر اساس معیارها و احکام آیین خود داوری کنند .” پیروان انجیل باید طبق مندرجات آن چه که خدا نازل کرده است میان خود داوری کنند”۹ و یهودیان، ” از چه رو تو را به حکمت و داوری می خوانند در حالی که تورات در اختیار آنان است و حکم خدا در آن (مذکور) است.”۱۰ و بر تو ای پیامبر نیز “قرآن را به حق نازل کردیم که کتاب های پیشین را تصدیق و تایید می کند و نگاهبان و ناظر بر آنهاست. پس بر طبق آنچه خدا نازل کرده است میان آنان داوری کن و با (زیر پا گذاشتن) آموزه های برحقی که بر تو نازل شده، از هوسهای (شیفتگان قدرت و ثروت و برتری جویی) پیروی مکن . خدا برای هر گروه از شما شریعت و روشی مقرر کرده است”۱۱٫
تایید کثرت گرایی(پلورالیسم) در آیین و روشها و احزاب و گروهها و یا اقوام و نژادها از جانب خدا (در قرآن) به معنای صحه گذاشتن بر هر مسلک و راه و رسم ظالمانه و ضد انسانی و نظام جباریت استبدادی نیست. اذعان به آزادی افراد و اقوام و گروهها در انتخاب آیین و راه و رسم و شیوه های زندگی را نباید مساوی نابرابری انسانها و روابط مبتنی بر سلطه و سلسله مراتب طبقاتی و نظام ارباب و بندگی پنداشت. بلکه نزد قرآن کثرت و تنوع در هویت های جنسیتی (زن و مرد بودن) و یا قومی و نژادی و فرهنگی و ملی و مذهبی مغایرتی با وحدت و برابری در انسان و انسانیت آنان ندارد. آن تفاوت ها ذاتی و ماهوی نیستند ،همه مردم در هستی انسانی و شان و مقام انسان بودن برابرند و منشاء واحد دارند. تفاوت ها وسیله “تمایز” و تسهیل کننده شناخت متقابل یکدیگرست.
آزادی ، برابری و وحدت جامعه بشری مغایرتی با وجود تفاوت در هویتهای متعدد جنسیتی و مذهبی ندارد. به همین خاطر ، پیروان همه مسلک ها و مذاهب را به اتحاد بر محور توحید و آزادی و برابری انسانها دعوت می کند. هدف اصلی وحی ، کمک به رهایی فرد و جامعه انسانی از قید هر نوع وابستگی و قیمومت فکری، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و هدایت به سوی خودآگاهی ، آزادی و برقراری روابط برابر، دوستانه و صلح آمیز میان همه انسانها و اقوام است. انتقاد از مشرکین برای آن نبود که خدا را انکار می کردند . برای آن بود که با واسطه و شفیع قرار دادن اشخاص و اشیاء، میان شعور خلاق و خودآگاه خویش از یک طرف و جهان و حقیقت هستی از سوی دیگر جدایی افکنده و با به اربابی گرفتن اشخاص و قرار گرفتن تحت قیمومت فکری و سیاسی و اجتماعی آنان، خویشتن را از نعمت آزادی و استقلال فکر و وجدان محروم می کردند وابزار دست انان برای تجاوز واعمال سلطه وخشونت علیه دیگران شدند. رابطه ای که هر دو طرف آن(اربابان و پیروان) از خویشتن انسانی خود بیگانه و تهی می گشتند.
در تلاش برای ازبین بردن روابط مبتنی بر ارباب و بندگی و نظام های مبتنی بر سلطه اشیاء و اشخاص بر انسانها بود که پیامبر از پیروان همه مذاهب عصر خود دعوت کرد بر محور گفتمان مشترکی که تضمین کننده آزادی و برابری و صلح و دوستی میان همه انسانهاست متحد شوند “ای اهل دانش و کتاب، بیائید بر محور اصل مشترک میان ما و شما ، ناظر بر این که جز “او” کسی را پرستش نکنیم، و کسی را هم طراز و شریک وی قرار ندهیم و بعضی از ما برخی دیگر را به جای خدا ارباب و سرور خود قرار ندهند، متحد و هم رای و همراه شویم”۱۲٫
در نگاه قرآن ریشه همه مفاسد و مظالم و روابط مبتنی بر سلطه و استثمار و استبداد و جباریت و فقر و تبعیض و تجاوز و زورگویی ، در نظام و روابط شرک آمیز میان انسانهاست. قرآن با نفی نظام مبتنی بر وجود واسطه هایی میان انسان و خدا بر توانایی و حق همه انسانها از زن و مرد به فهم حقایق از جمله از درون آیات الهی در کتاب و انتخاب آزاد آیین و راه و رسم زندگی خویش تاکید کرده است. سخت ترین جرائم عبارتنداز ، تجاوز به حقوق و حریم زندگی و علائق حیاتی دیگران (عدوان و بغی) سلب آزادی و استقلال فکر و وجدان افراد (اکراه ، اجبار افراد به پذیرش دین وعقیده ) و مسدود کردن راههای تلاش برای فهم آزادانه حقایق و منع کوشش و مجاهدت درراه نیل به آزادی وعدالت اجتماعی است (سد سبیل الله).
آیا کسانی که حکم به تعطیل این نوع محافل و مجالس بحث و گفت و گوی مسالمت آمیز می دهند، تصمیمات و اقدامات خود رابا ملاک های قرآنی و یا قانون اساسی هماهنگ کرده اند؟ آیا حاضرند در نقد و داوری رفتار و اقدامات خود ودیگران آموزه های قرآن وقانون اساسی را به داوری بپذیرند؟ یا آن که نزدآنان آیات وحیانی (شجره طیبه ) نیست، بلکه “درخت ممنوعه ای” است که نباید به آن نزدیک شد و از آن شعله ای برگرفت، و در روشنایی آن به سوی آزادی و رستگاری گام برداشت؟
۱سوره بقره آیه ۳۵ -۲سوره ابراهیم آیه ۲۴- ۳سوره طه آیه ۱۰-۴سوره نحل آیه ۱۲۵-۵سوره زمر آیه ۱۸- ۶سوره حجرات آیه ۱۳- ۷سوره هود آیه ۱۱۸- ۸سوره مائده آیه ۴۸- ۹سوره مائده آیه -۴۷ ۱۰سوره مائده آیه ۴۶
۱۱سوره مائده آیه ۴۸- ۱۲سوره آل عمران آیه ۶۴
منبع: میزان خبر
سید جواد ورعی *
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله (ص): «انّی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق»
امروزه پرداختن به مباحث اخلاقی یک ضرورت است، ضرورتی که همگان درک می کنند. در هر زمانی جامعه به مبحثی خاص نیاز بیشتری دارد. به نظر می رسد که نیاز مبرم امروز جامعه ما هم «اخلاق» است.
سال گذشته که توفیق داشتم با جمعی از دوستان به محضر حضرت آیت الله سیستانی شرفیاب شوم، ایشان با اشاره به بداخلاقی هایی که در جامعه بخصوص در ایام انتخابات در ایران رخ می دهد، نیاز مردم به مسائل شرعی و اخلاقی را گوشزد کرده و تأکید نمودند که در جامعه ای که مردم به مسائل ابتدایی دین نیاز دارند، نباید مسائل پیچیده فلسفی و عرفانی را برای آنان گفت.
نیاز همگان به پند و موعظه هیچ کس هم نمی تواند ادعا کند که از مواعظ اخلاقی بی نیاز است، چون همه در دنیا در معرض لغزش قرار دارندمگر آن که خداوند تفضل کن. یک نمونه تاریخی این واقعیت را نشان می دهد.
امیر مومنان علی (ع) روزی به صعصعه بن صوحان فرمود: «صعصعه! برخیز و ما را موعظه کن.» عرض کرد: یا امیر المومنین! آیا من شما را موعظه کنم؟! فرمود: «آری، در شنیدن اثری است که در دانستن نیست.»
وقتی که مولای متقیان، علی (ع) خود را نیازمند پند و موعظه بداند، وضع بقیه روشن است. البته موعظه کردن شرطی دارد و آن این است که واعظ خودش متّعظ و «وارسته و آراسته به ارزش های اخلاقی» باشد و الا موعظه اش اثر نخواهد کرد.
متفکر شهید، آیت الله مطهری در یکی از سخنرانی های خود می فرمود(نقل به مضمون): «علت این که مواعظ گذشتگان مثل سعدی ماندگار شده و هنوز طراوت و تازگی دارد، آن است که آنان شخصیت های وارسته و متخلقی بودند و علت این که موعظه های زمان ما موثر نیست، آن است که واعظ های امروزی مانند آنان وارسته نیستند تا موعظه از عمق جانشان برآید تا بر دل ها نشیند.»
اگر در این جلسات از «ارزش های اخلاقی» سخن گفته می شود و احیانا «موعظه ای اخلاقی» مطرح می گردد، به این معنا نیست که گوینده شرایط موعظه کردن را دارد، بلکه از این باب است که گوینده و شنونده در کنار سفره مواعظ اولیای الهی بنشینند و از سخنان آنان که قطعا از عمق دل برخاسته، استفاده کنند.
اهمیت و جایگاه اخلاق
اخلاق در فرهنگ اسلامی و در منظومه معارف دینی اهمیت و جایگاه ویژه ای دارد که برای روشن تر شدن آن، خیلی فشرده به نکاتی در این زمینه اشاره می کنم و می گذرم.
۱٫ کمال اخلاقی انسان، هدف بعثت
در اهمیت و جایگاه اخلاق همین بس که رسول خدا (ص) هدف از بعثت خود را «کامل کرده و به اتمام رساندن ارزش های اخلاقی» دانسته و می فرماید: «انّی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق» شاید سرّ آن که پیامبر «تتمیم ارزش های اخلاقی» و به کمال اخلاقی رساندن مردم را هدف بعثت خویش خوانده، نه «آموختن ارزش های اخلاقی» را، در این نکته باشد که انسان بدون بعثت پیامبران هم فضائل و رذائل اخلاقی را درک می کند و نیازی به آموزش و یادگیری آن ها ندارد.
انسان به مقتضای خلقت و فطرت و عقلش حسن و قبح اشیاء و افعال را درک می کند. حسن و قبح ذاتی و عقلی اشیاء یکی از مبانی کلامی ما شیعیان و گروهی از اهل سنت به نام معتزله است ؛ بر خلاف اشعری مسلک ها که حسن و قبح اشیاء را شرعی می دانند و معتقدند آن چه را شرع حسن بشمارد، خوب و آن چه را قبیح بشمارد، بد است.
این سخن به حسب ظاهر فریبنده است، اما در واقع سلب قدرت عقلانی بشر است که خداوند به عنوان رسول باطنی به انسان ارزانی داشته و ملاک برتری انسان از سایر موجودات است. شرع آن چه را به حسب واقع خوب است و عقل آن را درک می کند، خوب شمرده و آن چه که در واقع بد است و عقل زشتی اش را درک می کند، قبیح شمرده است.
این که «عدالت» خوب است و «ظلم» بد، یا «صداقت و راستگویی» خوب است و «دروغگویی» بد، یا «امانت داری» خوب است و «خیانت در امانت» بد، برای هر انسانی قابل درک است و بدان شهادت می دهد، قبل از آن که شرع در این زمینه سخنی بگوید. حتی آنان که به هیچ دینی باور ندارند حسن و قبح موارد فوق را قبول دارند و اصولا ستمگران هرگز عمل خود را به عنوان این که ستم است، انجام نمی دهند بلکه آن را در قالبی عملی نیکو جلوه می دهند . همین طور دروغگو یا خائن در امانت.
معلوم می شود که ستم، دروغ و خیانت در امانت، در نظر ستمگر و دروغگو و خیانتکار زشت است که حاضر نیست عمل خود را در قالب دیگری بریزد و توجیه نماید. البته شرع حدود، ضوابط و احکام موارد مختلف یا مشتبه و راه های رسیدن به کمالات اخلاقی را بیان می کند اما اصل حسن و قبح موارد یاد شده به وسیله عقل قابل درک است. رسول خدا به نبوت مبعوث شد تا مردم را از نظر اخلاقی به کمال برساند.
۲٫ «اخلاق» بهترین راه جلب، جذب و هدایت بشر
دین مجموعه ای از معارف، اخلاقیات و احکام شرعی است. علومی مانند «کلام، حکمت و فلسفه و عرفان» عهده دار تبیین معارف دین اند تا مردم از نظر ایمانی و عقیدتی تغذیه شوند. آگاهی از مبدأ و معاد ، وحی و نبوت، و اسماء و صفات الهی، روز جزا و دادگاه عدل الهی و ……همگی در پرتو این علوم امکان پذیر است.
چنان که «علم اخلاق» بیان رذائل و فضائل اخلاقی و راه های پیراستن نفس از رذائل و آراستن آن به فضائل را بر عهده دارد.
احکام شرع هم به وسیله «دانش فقه» معین می شود. فقها با استفاده از کتاب و سنت احکام شرع، اعم از واجبات و محرمات را استنباط کرده و در رساله های عملیّه در اختیار مردم قرار می دهند.
عموم مردم را در اقصی نقاط جهان با ملیت ها و فرهنگ های مختلف، نه با استدلال های عقلی و براهین فلسفی، و نه با واجبات و محرمات نمی توان به توحید و یکتاپرستی و اسلام جذب و هدایت کرد. عموم مردم نه قدرت درک استدلال های عقلی، کلامی و فلسفی را دارند و نه حوصله و وقت آن را؛
چنان که مردم به ویژه کسانی را که هنوز از نظر اعتقادی و ایمانی وارد جرگه موحدان و مسلمانان نشده اند، نمی توان با احکام نماز و روزه و خمس و زکات یا حرمت شرب خمر و زنا و امثال آن جذب و هدایت نمود. احکام تکلیف، مسئولیت و بار سنگین اند؛ تکلیف از واژه کلفت به معنای بار سنگین است. نمی توان با نهادن بار سنگین بر عهده مردم آنان را جذب و هدایت کرد. تنها با «پای بندی به ارزش های اخلاقی» است که می توان بشر را جذب و هدایت کرد.
رسول خدا در طول ۲۳ سال دوران رسالتش که مدتی بسیار کوتاه در عرصه تربیت و هدایت بشر محسوب می شود، با «تقید به ارزش های اخلاقی» توانست عرب جاهل و متعصب و برخی از ملل دیگر عالم را به خود و آئین اش جلب و جذب نماید؛ نه با استدلال های منطقی و فلسفی و کلامی، و نه با احکام واجبات و محرمات که بسیاری از آن ها سال ها بعد از بعثت رسول خدا و در مدینه تشریع شد.
پیامبر چون به اخلاق پای بند بود، به طوری که آن حضرت در دوران جاهلیت به «محمد امین» شهرت داشت و همگان او را به «صداقت و امانت داری» می شناختند، توانست اهداف مقدس خویش را پیش ببرد. آن بزرگوار به رغم آن که آماج تهمت های ناروای دشمنانش قرار گرفت و او را «دیوانگی»، «گستاخ کردن فقیران و بردگان»، «اهانت به بتها و ارباب و خدایان ما» و امثال آن متهم کردند، اما هیچ کس آن حضرت را به «خیانت در امانت»، «دروغگویی»، «ظلم و ستم به مردم» و رذیلت های اخلاقی دیگر متهم نکرد.
«اکسیر»ی که می تواند دل ها را جذب و جلب نماید و هدایت کند، «اخلاق» است. اگر مردم ببینند که گوینده، واعظ، رئیس، فرمانده، وزیر، وکیل و هر کسی در هر موقعیتی به اخلاق پای بند است، برای رسیدن به دنیا ارزش های اخلاقی را زیر پا نمی گذارد، بدون شک جذب او می شوند. چون اخلاق ریشه در جان و فطرت انسان دارد.
چنان که اگر مشاهده کنند کسی برای رسیدن به دنیا اخلاق را زیر پا می گذارد، تقیّدی به رعایت ارزش های اخلاقی ندارد، برای منافع شخصی، خانوادگی و گروهی خود دروغ می گوید، در امانت خیانت می کند، اصول اخلاقی را زیر پا می گذارد، از او فاصله می گیرند.و حتی کسی را که با هدف خدمت به مردم و برای دین خدا، اصول و ارزش های اخلاقی را زیر پا می گذارد، باور نمی کنند.
مردم باور نمی کنند که کسی قربه الی الله دروغ بگوید، خیانت در امانت کند، تهمت بزند، غیبت کند. البته ممکن است افراد جاهل یا حتی دانا با توجیهاتی، با قصد و نیت جلب رضای خدا مرتکب چنین اعمالی هم بشوند، اما سخن در این است که مردم با چنین روش هایی جذب و جلب نمی شوند. انسان تشنه «صداقت»، «راستی و درستی»و رفتارهایی است که بر فطرت او منطبق باشد. محال است که شرع اجازه دهد انسان از طریقی بر خلاف فطرت بشر به دین خدا خدمت کند. چون دین خدا بر فطرت پاک آدمی بنا شده است.
۳٫ «عمل به احکام» مقدمة رسیدن به «کمالات اخلاقی»
یکی دیگر از نکات مهمی که اهمیت و ارزش اخلاق را نشان می دهد آن است که احکام و تکالیف شرعی، نماز و روزه و حج و خمس و زکات و .. مقدمه تطهیر خود از رذیلت ها و آراستن روح و روان خویش به فضیلت های اخلاقی است. عبادت ها برای آن است که انسان به کمال ایمانی و اخلاقی دست یابد و الا خودشان به یک معنا موضوعیت ندارند و هدف غایی نیستند. البته باید توجه داشت تا در این زمینه دچار انحراف نشویم، چنان که برخی شده اند.
برخی گمان کرده اند که عبادت برای رسیدن به کمال است، وقتی انسان به کمال رسید دیگر نیازی به عبادت ندارد و مستغنی از نماز و روزه و عبادات دیگر است. ملا صدرا حکیم نامدار شیعه این افراد را «جهله صوفیه» می خواند. یعنی حتی صوفی های دانا و اهل دانش چنین ادعایی ندارند. برخی از افراد نادان می گویند: «چون عبادت برای رسیدن به کمال است، انسان کامل دیگر نیازی به عبادت ندارد.» و البته انسان کامل را هم منحصر به اولیای الهی ندانسته و گاه خود را هم انسان کامل پنداشته و دست از عبادت می کشند. برای ادعای خود به آیه شریفه «واعبد ربک حتی یأتیک الیقین» هم استناد می کنند که خداوند می فرماید: پروردگارت را عبادت کن تا برایت یقین پیدا شود.
در حالی که معنای آیه تلازمی ما آن چه می گویند ندارد. معنای آیه شریفه این است که پروردگارت را عبادت کن تا برایت یقین به ارمغان آورد. یعنی با عبادت به مقام یقین برسی. در واقع یقین «ثمره عبادت» است ، نه «غایت عبادت» که انسان با رسیدن به یقین از عبادت بی نیاز شود. محال است که انسان عبادت را ترک کند و مقام یقین او هم چنان باقی بماند. مقام یقین با اوج مرتبه عبودیت به دست می آید و با دست کشیدن انسان از مرتبه بندگی خدا یقین نیز از بین می رود. آیا کسی را که این جماعت او را مولا و مرشد خود می خوانند تا لحظه آخر عبادت خدا را نکرد، ؟ امیر مومنان، علی (ع) در محراب عبادت به شهادت رسید و هیچ گاه خود را از عبادت و بندگی خدا بی نیاز ندانست. آن حضرت به درگاه خدا عرضه می داشت:
«الهی کفی بی عزّا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربّا؛ یعنی پروردگارا! برای من این عزت و شرف کافی است که بنده تو باشم و این افتخار بس که تو ربّ و پروردگار من باشی.»
آیا کسی که با خدا چنین سخن می گوید، می تواند خود را از عبادت او مستغنی بداند؟ در عین حال عرض ما این بود که عبادت برای آن است که انسان به کمالات انسانی برسد که دست کم بخشی از این کمالات، کمالات اخلاقی است. قرآن خودش شهادت می دهد که نماز شما را از فحشا و منکر باز می دارد. (انّ الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر). روزه تقوا وخویشتن داری را برای شما به ارمغان می آورد و اراده شما را در برابر گناه و انحراف تقویت می کند (یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلّکم تتقون).
دانش اخلاق هم هدفی جز این ندارد «پاک کردن انسان از رذائل و آراستن او به فضائل اخلاقی». در سلسله مراتب علوم در رتبه اول «علم به معارف» قرار دارد، در رتبه بعدی «علم اخلاق» و در رتبه سوم «علم فقه». ولی از نظر مقدمه بودن قضیه کاملا بر عکس است، «علم فقه» مقدمة «علم اخلاق» و او مقدمة «علم به معارف» است.
این سه دانش در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده؛ حضرت روزی وارد مسجد شد و جماعتی را دید که بر گرد شخصی حلقه زده اند. پرسید: او کیست؟ عرض کردند: علامه است. فرمود: علامه چیست؟ گفتند: او داناترین فرد به انساب عرب و وقایع و ایام جاهلیت و اشعار عربی است. حضرت فرمود: این علمی است که ضرر نمی زند به کسی که آن را نداند و نفعی ندارد برای کسی که آن را بداند. سپس فرمود: «انما العلم ثلاثه، آیه محکمه او فریضه عادله او سنه قائمه و ما خلاهنّ فهو فضل» (اصول کافی، ج ۱، ص ۳۲، کتاب فضل العلم، باب صفه العلم و فضله، ح ۱)
اول، علمی که به کمالات عقلی و وظایف روحی انسان مربوط می شود که همان علم به ذات حق و اسما و صفات او و عالم غیب و علم به انبیا و روز جزا و …… می شود. (عرفان و فلسفه و کلام)
دوم، علمی که به اعمال قلبی و وظائف آن مربوط می شود. (اخلاق)
سوم، علمی که به اعمال قالبی و صوری و وظائف نشئه ظاهری نفس مربوط می شود. (فقه و آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن) البته شئون سه گانه فوق به قدری با یکدیگر پیوند دارند که تفکیک آن ها از یکدیگر دشوار است.
امام خمینی در همین باره می فرماید: «باید دانست که هر یک از این مراتب ثلاثه انسانیه به طورى به هم مرتبط است که آثار هر یک به دیگرى سرایت مىکند، چه در جانب کمال یا طرف نقص. مثلا اگر کسى قیام به وظایف عبادیه و مناسک ظاهریه، چنانچه باید و مطابق دستورات انبیاست، نمود، از این قیام به وظایف عبودیت تأثیراتى در قلب و روحش واقع شود که خلقش رو به نیکویى و عقایدش رو به کمال گذارد. و همین طور اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه دیگر مؤثر شود، چنانکه کمال ایمان و احکام عقاید تأثیر در دو مقام دیگر مىنماید. و این از شدت ارتباطى است که بین مقامات است.
بلکه تعبیر به «ارتباط» نیز از ضیق مجال و تنگى قافیه است، باید گفت یک حقیقت داراى مظاهر و مجالى است. و همین طور، کمالات مقامات ثلاثه بسته به کمالات هر یک است. کسى گمان نکند که بدون اعمال ظاهریه و عبادات قالبیه مىتواند داراى ایمان کامل یا خلق مهذّب شود، یا اگر خلقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تامّ و تمام و ایمانش کامل شود، یا ممکن است بدون ایمان قلبى اعمال ظاهریهاش تامّ و محاسن اخلاقیهاش کامل گردد. وقتى اعمال قالبیّه ناقص شد و مطابق دستورات انبیا نگردید، احتجاباتى در قلب و کدوراتى در روح حاصل مىشود که مانع از نور ایمان و یقین مىشود. و همین طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان است در آن.» (شرح چهل حدیث،ص۳۸۸)
می توان اخلاق را هم مقدمه رسیدن به کمالات عقلی و معارف الهی دانست که از این نظر هم اخلاق اهمیت خود را نشان می دهد. انسان بدون آن که ملکات اخلاقی را در خود ایجاد کند نمی تواند به معارف الهی دست پیدا کند و به کمال عقلی نائل شود.
۴٫ حشر انسان با صفات و ملکات نفسانی
یکی دیگر از نکاتی که از اهمیت اخلاق حکایت دارد، آن است که انسان در روز قیامت با ملکاتی که در نفس خود ایجاد کرده، محشور خواهد شد. علمی که عهده دار این مهم است اخلاق است. در پرتو این علم است که می توان راه پاک کردن نفس از رذائل اخلاقی و ایجاد فضائل اخلاقی را آموخت. بر اساس نظر محققان جهان آخرت باطن دنیاست و آن چه انسان در دنیا گفته و عمل کرده در قیامت ظهور و بروز خواهد کرد. در روز قیامت انسان پاداش عمل را نمی گیرد بلکه حقیقت عمل خود را متناسب با آن جهان مشاهده می کند.
دقت در آیات قران این معنا را تصدیق می کند. قرآن می گوید:
(فمن یعمل مثقال ذرّه خیرا یره، و من یعمل مثقال ذرّه شرّا یره) (زلزال، آیات ۷ ـ ۸)
هر که ذرّه ای کار خوب انجام دهد، آن را خواهد دید، و هر که ذرّه ای کار بد انجام دهد، آن را مشاهده خواهد کرد. آیه شریفه نمی گوید: پاداش عمل نیک و بدش را خواهد دید، بلکه خود عمل را خواهد دید. معلوم می شود اعمال و رفتار و حتی نیّات انسان در قیامت ظهور می کند.
پس انسان در دنیا هر گونه که خود را بسازد و تربیت کند، در قیامت نیز همان گونه متجلی خواهد شد. از این جهت ویژگی ها و صفاتی که انسان در نفس خود ایجاد می کند و به صورت ملکه در می آید، چه خوب باشد و چه بد، حقیقت او را می سازد و همین حقیقت در قیامت بروز می کند. این که در روایات آمده که در عالم محشر متکبران به صورت موجودی حقیر مانند مورچه محشور می شوند، و افراد بی بند و بار و عیاش به صورت خوک، به همین خاطر است که شخص متکبر به رغم آن که خود را بزرگ می پندارد، موجودی حقیر است و شخص بی بند و بار به صورت موجودی تمثّل پیدا می کند که در میان حیوانات به بی حیایی شهرت دارد.
این حقیقت که با سرنوشت ابدی انسان ارتباط دارد، به قدری حائز اهمیّت است که لازم است انسان در باره آن بیندیشد و تلاش کند که حقیقت وجود خود را به گونه ای بسازد که در قیامت به صورتی زیبا و خوشایند تجلی کند و این امر به صفاتی بستگی دارد که انسان در نفس خود ایجاد می کند. اگر با عادت دادن خود به نیکی ها صفات خوب را در نفس خود ایجاد کند و به صورت ملکه درآورد، در قیامت به صورتی زیبا، و اگر با عادت دادن خود به زشتی ها صفات بد و ناپسند را در نفس خود ایجاد کرده و به صورت ملکه درآورد، در قیامت به صورتی زشت بروز و ظهور خواهد کرد. «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
نمی شود انسان در دنیا دانه گندم بکارد و در آخرت علف درو کند، بلکه خوشه های گندم درو خواهد کرد. نمی شود انسان در دنیا با دروغ گویی، حقه بازی، حیله گری، غیبت و تهمت و بردن آبروی دیگران، تعدی و تجاوز به حقوق مردم زندگی کند و با این زشتی ها و پلشتی ها خو کند ولی در آخرت به صورتی زیبا و پسندیده درآید و به سعادت برسد.
ملاحظه می کنید که مقولة اخلاق و ملکات نفسانی چقدر در سرنوشت آدمی تأثیر می گذارد.
* متن بالا، برگرفته برگرفته از دو جلسه سخنرانی سید جواد ورعی در دهه سوم ماه صفر سال ۱۴۳۲ ه .ق در مسجد صاحب الزمان (عج) در تهران است که به نقل از سایت شخصی ایشان، در کلمه منتشر شده است.
یک عضو فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی تاکید کرد که بنیانگذار جمهوری اسلامی معتقد بود اگر نظرات مردم اعمال نشود، حکومت غیر اسلامی و محکوم به سرنگونی خواهد بود.
محمدرضا خباز، نماینده کاشمر در مجلس، در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی جماران، در مورد دیدگاه امام در مورد نقش مردم در نظام جمهوری اسلامی خاطر نشان کرد: “به عقیده امام (ره) تفکر و خواست مردم در باب اقتصاد ،فرهنگ و جامعه و سیاست است که به نظام ها هویت می بخشد و بدون اعمال نظرات مردم در حوزه های مختلف حکومت ها تهدید به سرنگونی خواهند شد.”
خباز با بیان اینکه بنیانگذار جمهوری اسلامی معتقد بودند، ملت باید ناظر به اموری باشد که در دولت می گذرد و اگر ملت اگر نظارت نکنند حکومت غیر اسلامی می شود، گفت: “اهمیت نظارت مردم به حدی است که امام معتقدند که زمامدار خطا کار، اگر جواب قانع کننده درباره خطای خود نداشته باشد، خود به خود معزول است.”
وی با تاکید بر اینکه مردم جوهر اصلی اندیشه های بنیانگذار جمهوری اسلامی هستند، افزود: “همان طور که در صحیفه حضرت امام (ره) هم آمده است، ایشان همواره معتقد بودند که این حکومت اسلامی، حکومتی مبتنی بر آرای و خواسته های ملت است.”
وی با اعتقاد به اینکه براساس دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی نظارت مردم برحکومت، یکی از اصول اساسی مردم سالاری است، گفت: “همانطور که از اندیشه امام بر می آید نظارت مردم بر حکومت، تنها در صورتی ممکن است که حکومت قدرت خود و مشروعیت آن را ناشی از اراده و رای مردم بداند.”
عضو فراکسیون خط امام (ره) تصریح کرد:” نظارت بر چگونگی اعمال قدرت از سوی دولتمردان در اندیشه سیاسی امام جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است.”
نماینده کاشمر با اعتقاد به اینکه امام(ره) از دو جنبه درونی و بیرونی نقش مردم را درحکومت داری مهم تلقی می کردند، تاکید کرد: “علاوه بر نظارت درونی، اهرم نظارت بر دولت از دیدگاه امام که همان نظارت بیرونی است ،باید از سوی مردم اعمال شود تا مانع انحراف دولت از مسیر اسلامی و انسانی شود.”
وی افزود: “این دیدگاه نشأت گرفته ازاعتقاد اساسی امام در مورد نقش اراده ملی در مشروعیت دهی به قدرت سیاسی است که همین اراده ملی با نظارت خود باید مانع از تباهی و فساد سیاسی شود. یکی از عوامل تباهی و فساد سیاسی، عدم نظارت مردم بر عملکرد دولت است.”
امام جمعه اهل سنت زاهدان شیوۀ انتخاب امام جمعه شیعه و سنی را متفاوت دانست و بر این اساس علت شکل گیری اتفاقات هفته گذشته در مراسم نماز جمعه اهل سنت تایباد را عدم توجه به این تفاوتها عنوان کرد.
به گزارش منابع خبری اهل سنت ایران، مولوی عبدالحمید در بخشی از سخنان خود در مراسم نماز جمعه این هفته اهل سنت زاهدان به اتفاقاتی که هفته گذشته در مراسم نماز جمعه اهل سنت تایباد رخ داد اشاره کرد و با بیان اینکه «امیدوارم توضیحات بنده خیرخواهانه و دلسوزانه تلقی شود و کسی آن را مغرضانه نداند» گفت: «در مناطق سنی نشین کسی که مردم به او گرایش بیشتری دارند، به عنوان امام جمعه انتخاب میشود، انتخاب امام جمعه اهل سنت در طول تاریخ همواره بر عهده مردم بوده است، مسئولان نیز همواره کسانی را تائید و حمایت کردهاند که مورد انتخاب مردم بودهاند.»
وی افزود: «بیشتر امامان جمعه در میان اهل سنت کسانی هستند که بانی مساجد جامع هستند. مساجد جامع اهل تشیع را خیرین بنا میکنند و پس از آن یک روحانی به عنوان امام جمعه یا جماعت انتخاب میشود، اما مردم اهل سنت ابتدا یک روحانی انتخاب میکنند و پس از آن از او حمایت میکنند تا مسجدی بنا کند و پس از آن امام آن مسجد شود.»
مولوی عبدالحمید با بیان اینکه «نمازهای جمعه اهل سنت بیش از آنکه سیاسی باشد عبادی است اما نمازهای جمعه اهل تشیع سیاسی بودنش بر عبادی بودنش میچربد» افزود: «بر این اساس عوض کردن امامان جمعه در میان شیعه متداول است؛ این یک فرایند معمول است و مشکل چندانی میان برادران اهل تشیع ایجاد نکرده است. من هیچ گاه به یاد ندارم که مردم اعتراض کنند و بگویند چرا امام جمعه ما عوض شده است، اما در میان اهل سنت وضعیت فرق میکند، امام جمعه آنها یکی از مردم منطقه است و با آنان قرابت و خویشاوندی دارد. ضمن اینکه اغلب امامان جمعه اهل سنت بانی مساجد جامع به حساب میآیند. بر این اساس عوض کردن امام جمعه در میان اهل سنت یک امر بسیار سنگین است.»
خطیب جمعه اهل سنت زاهدان در ادامه تاکید کرد: «اعتقاد ما آن است که اگر در تایباد همین ظرافتها مدنظر قرار میگرفت و مسئولان محترم به این نکات توجه میکردند، مشکلی به وجود نمیآمد».
وی با تاکید بر اینکه «امام جمعه باید با تدبیری انتخاب شود که در ادامه شاهد اعتراضات مردمی نباشیم»، گفت: «اگر در کرمان یا در اصفهان، کاشان، تهران و هر جای دیگر که برادران اهل سنت در اقلیت هستند، به ما اجازه اقامه نماز داده نشود ما هرگز نخواهیم پذیرفت و حتماً از این وضعیت گلایه خواهیم کرد.»
عبدالحمید با بیان این که «ما بزرگترین فرقه اسلامی را در جهان تشکیل میدهیم و در تمام کشورهایی که برادران شیعه ما اقلیت هستند ما به اهل سنت توصیه کرده و میکنیم که حقوق آنها را محترم بشمارند و از هر گونه تبعیض در قبال آنها بپرهیزند»، تصریح کرد: «همین طور انتظار داریم که در این کشور حاکمیت و مسئولان محترم حقوق ما را محترم بشمارند و ما را شهروند درجه دوم به حساب نیاورند».
هفته گذشته منابع سنی خبر از اعتراض به حکم برکناری مولوی محمد فاضلی موحد از امامت جمعه این شهرستان در نماز جمعه گذشته دادند که طی آن معترضین خطاب به مولوی توکلی امام جمعه جدید، شعارهایی همچون «مرگ بر منافق» و «یا مرگ یا فاضلی» سر داده بودند.
به گفته همین منابع علیرغم حضور نیروهای امنیتی و فیلمبرداری در مسجد، اعتراضات به درگیری فیزیکی با خطیب جمعه تازه و شکستن دوربینها نیز کشیده شده و بازداشت تعدادی از معترضین را به دنبال داشت.
منابع سنی همچنین گزارش دادند که نماز جمعه این هفته (هشتم بهمنماه) در تایباد به امامت امام تعیین شده توسط دولت و با حضور مجدد نیروهای امنیتی برگزار شد که این بار اعتراضات تنها به ذکر مداوم «لا اله الا الله» و استغفار محدود میشد.
به گفته همین منابع «مردم با وجود ممانعت نیروهای انتظامی با فریادهای مرگ بر منافق و الله اکبر و گریه کنان مسجد را ترک کرده و اشک ریزان به خانههای خود رفتند و همچنین برخی از مردم به نماز جمعه نرفته و هر چند نفر در یک خانه نماز جمعه برگزار کردند».
آیت الله ابوالحسن الله بداشتی به دیدار دکتر علی شکوری راد عضو تازه آزاد شده ی جبهه مشارکت ایران اسلامی رفت.
به گزارش خبرنگار کلمه، آیت الله ابوالحسن الله بداشتی، از فقهای نواندیش قم، ضمن ابراز خرسندی از آزادی این فعال سیاسی اظهار داشت: امیدوارم رضایت خدا سرلوحه ی فعالیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همه ی دلسوزان و مصلحان در ایران قرار گیرد که در این راه، تحمل رنج ها و گرفتاری ها بخشی از مسیر اصلاح طلبی و حق گویی است.
عضو شورای مرکزی مجمع مدرسین و محققین حوزه ی علمیه ی قم در این دیدار ضمن دلجویی از دکتر شکوری راد تاکید کرد: گفتگو و انتقاد بین نخبگان و حاکمیت که از اصول رشد و تعالی جامعه است، باید هر چه بیشتر در فضای سیاسی، اجتماعی کشورمان نهادینه شود.
کاوه قاسمی کرمانشاهی روزنامهنگار و فعال حقوق بشر از سوی قاضی مرادی رئیس شعبهی اول دادگاه انقلاب اسلامی کرمانشاه به تحمل ۵ سال حبس تعزیری در زندان دیزلآباد این شهر محکوم شد.
به گزارش کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران، وی پیش از این طی دو جلسه دادگاه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان و تبلیغ علیه نظام به واسطهی انتشار اخبار و گزارشها و انجام مصاحبه با رسانهها، همچنین ارتباط با خانواده زندانیان و جانباختگان سیاسی مورد محاکمه قرار گرفته بود.
در حکم مزبور که روز یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۹ بدون ارائهی نسخهی مکتوب، تنها به صورت شفاهی (حضوری) به مصطفی احمدیان وکیل وی ابلاغ گردید. با استناد به مواد ۴۹۹ و ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی، بالاترین میزان تعیین شده در مواد مذکور برای این فعال کُرد در نظر گرفته شده است. همچنین در اقدامی کمسابقه علاوه بر توقیف گذرنامه و تعدادی از اسناد و مدارک شخصی، طبق رأی صادره تمامی وسایل ضبط شده هنگام بازداشت، شامل یک دستگاه لپتاپ، کیس کامپیوتر، گوشی موبایل، دوربین عکاسی، پرینتر و اقلام دیگر به عنوان آلات و ابزار جرم به نفع دولت مصادره گردیده است.
مصطفی احمدیان وکیل کاوه قاسمی با تایید محکومیت موکل خود به ۵ سال حبس تعزیری گفت: صدور این حکم برای من غیرمنتظره و برای موکلم بسیار سنگین است. ضمن اینکه هر متهمی در پناه اصل برائت بوده و مادامی که اتهام وی به طرق مصرح در قانون و طی دادگاه صالح به اثبات نرسد، افعال و اعمال وی مورد حرمت و حمایت خواهد بود؛ هیچ یک از اقداماتی نیز که از سوی موکل من با نیت خیر و در راستای اهداف انسان دوستانه صورت گرفته، مصداق اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام نبوده و آنچه در دادنامه به عنوان مستند قانونی ذکر شده به حدی نیست که مفاد اصل برائت را از اعتبار بیاندازد.
وی در ادامه تأکید نمود از طریقی که در قانون مقرر شده نسبت به این حکم اعتراض خواهد کرد. این عضو کانون وکلای دادگستری کرمانشاه از مراجع قضایی استان خواست تا در مرحلهی تجدیدنظر با رسیدگی منصفانه و مستقلانه، اجحافاتی که طی دوران بازداشت و صدور حکم بدوی در حق موکلش صورت گرفته را جبران نماید و این حکم را مورد تجدیدنظر اساسی و جدی قرار دهند.
کاوه کرمانشاهی ۱۴ بهمن ماه سال گذشته در کرمانشاه بازداشت و پس از گذراندن حدوداً ۴ ماه حبس موقت در بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر، دوم خرداد ماه سال جاری با قرار وثیقهی ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. وی که طی این مدت برای اعتراف به جاسوسی و انجام مصاحبهی ویدیویی تحت فشار قرار داشت؛ ۸۰ روز نخست بازداشتش را در سلول انفرادی و هفتهی آخر را نیز در اعتصاب غذا به سر برده بود.
مریم شربتدار قدس، همسر، فیض الله عرب سرخی، عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در یادداشتی برای ساجده کیانوش راد که بیش از دو پیش، توسط نیروهای امنیتی، به جرم حضور در جلسه قران خانواده های زندانیان سیاسی، بازداشت شده بود می نویسد: چه سعادتی خداوند نصیب تو کرده که جرم و گناهت شرکت در دعای کمیل و جلسۀ قرآن بوده و عجبا که برخی مدعیان امروز، خود نیز در گذشته و در زمان ستمشاهی، همین جرم سنگین را در پرونده شان داشته اند اما اکنون با تکیه بر مسند قضا و جایگاه صدور حکم، دچار فراموشی خواسته یا ناخواسته شده اند.
متن کامل این یادداشت که در اختیار کلمه قرار گرفته است بدین شرح است:
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غـرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
از تو نوشتن چقدر سخت است ساجده جان! تصور می کردم آنان که تو را بردند و بر صندلی بازجویی نشاندند خیلی زود می فهمند که اشتباه کرده و رهایت می کنند اما دریغ که حتی آرامش، متانت و نجابت تو هم آنها را بیدار نکرد.
دخترم، نمی دانم بازجوها با تو چه رفتاری دارند اما یقین دارم چشم بندی که بر چشمان آرام تو می بندند حائلی است که برای محافظت خود از سرزنش وجدان هایشان به کار می گیرند.
مطمئنم آنها که در این مدت و طی بازجوئی های پی در پی و طولانی، تو را شناخته و ایمانت را در خلوت و مظلومیتت را در انفرادی دیده اند، از شرمندگی و عذاب وجدان نتوانسته اند شبی را بی دغدغه سر بر بالین گذارند مگر اینکه خدای ناکرده مشمول آیۀ “ختم الله علی قلوبهم” شده باشند.
عزیز آرامم!
چه سعادتی خداوند نصیب تو کرده که جرم و گناهت شرکت در دعای کمیل و جلسۀ قرآن بوده و عجبا که برخی مدعیان امروز، خود نیز در گذشته و در زمان ستمشاهی، همین جرم سنگین را در پرونده شان داشته اند اما اکنون با تکیه بر مسند قضا و جایگاه صدور حکم، دچار فراموشی خواسته یا ناخواسته شده اند.
دلبندم ، کاش آن روز در ملاقات حضوری با مادر مقاوم و صبورت پس از آن همه دوری، نمی دیدی حیرت و اندوه مادری را که به جای دختر جوان وشادابش زنی فرتوت و رنجور و البته بسیار محکم و قوی را دید و نشناخت.
دختر مظلومم !
شب ها هنگامی که قبل از خفتن برای سلامتی تو و دیگر بی گناهانمان آیة الکرسی خوانده و دعا می کنم ، آرامش نگاهت خواب از چشمانم می رباید، پس دیدگانم را می بندم و خدا را به یاری می طلبم برای آرامش دل مادرت که خوب می فهمم حال مادری شکسته دل و منتظر را که با یقین به پاکی و بی گناهی فرزندش، فرشتگان خدا را به بزم دعا می خواند و هر شب با یادآوری وعدۀ خدا برای عقوبت ظالمین، او را سوگند می دهد به مقربان درگاهش که زمینۀ ارشاد و هدایت گمراهان را فراهم آورد قبل از آنکه دیر شود.
تو نیز ساجده جان، در نیایش هایت از خدا بخواه درهای لطفش را به روی کج اندیشان نبندد تا شاید در این فرصت کوتاه دنیوی، آخرت ابدی خود را به این ارزانی نفروخته و راه را به بیراهه وا نگذارند.
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیم» (بقره – ۱۷۴ )
«کسانى که کتمان مىکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهاى کمى مىفروشند، آنها جز آتش چیزى نمىخورند (و هدایا و اموالى که از این رهگذر به دست مىآورند، در حقیقت آتش سوزانى است.) و خداوند، روز قیامت، با آنها سخن نمىگوید و آنان را پاکیزه نمىکند و براى آنها عذاب دردناکى است.»
در حالی که ارتش مصر در ساعات اخیر حضور پررنگتری در خیابانها دارد و گزارش شده که میدان تحریر، مرکز اصلی تجمعات قاهره، هواپیماها دیوار صوتی را شکسته اند و هلیکوپترهای پلیس نیز در حال پرواز در ارتفاع پایین هستند، عصام العریان، سخنگوی اخوان المسلمین به شبکه خبری الجزیره گفت: گروههای ملی مصر برای تشکیل هیاتی به ریاست محمد البرادعی، رییس جمعیت ملی برای تغییر جهت مذاکره با دولت درخصوص مرحله انتقالی توافق کردهاند.
در این حال محمد بدیع، دبیر کل اخوان المسلمین مصر در گفت وگو با شبکه الجزیره اظهار داشت: مسئولیت هرآنچه که در مصر اتفاق می افتد برعهده حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر است. بدیع افزود: آمار کشته شدگان تظاهرات اخیر چند برابر آن آماری است که اعلام شده است.
آمار تلفات تظاهرات مصر از جمعه تا کنون به بیش از یکصد تن میرسد و تعداد زخمیها بیش از دو هزار نفر گزارش شده است.
دبیر کل اخوان المسلمین مصر اظهار داشت: ما با همه گروههای مصری مسائل این کشور را مورد بررسی قرار دادیم و با این گروهها جلسات مشترکی داشتیم که از جمله این جلسات دیدار دو تن از اعضای اخوان المسلمین با محمد البرادعی، رئیس جمعیت ملی برای تغییر بوده است. وی با تاکید براینکه همه گروههای مصری باید دست به دست هم بدهند، افزود: باید برای براورده کردن خواستههای مردم با هم متحد شویم.
امروز همچنین محمد البرادعی، رهبر یکی از احزاب سیاسی مصر نیز در میدان «التحریر» شهر قاهره به جمع تظاهرکنندگان مصری پیوست. وی که چهار روز پیش به محض ورود به مصر از سوی مقامات امنیتی این کشور بازداشت خانگی شد، امروز ـیکشنبهـ با نادیده گرفتن تصمیم رژیم به جمع معترضان در میدان التحریر پیوست.
شبکه العربیه نیز تصاویری از پیوستن علمای الازهر به جمع تظاهرکنندگان نشان داد. مردم با استقبال از این علما، شعارهای آنها را تکرار کردند.
گزارشگر شبکه بی بی سی عربی در قاهره نیز گزارش داد که در حال حاضر بیش از ۵۰هزار تن در میدان التحریر این شهر تجمع کرده و شعار “نه مبارک ونه سلیمان” سر میدهند. همچنین صدها قاضی به جمع تظاهرات کنندگان پیوستند.
خبرگزاری «رویترز» گزارش داد که دو هواپیمای بمب افکن و دو بالگرد جنگی ارتش مصر بر فراز تظاهرکنندگان در میدان التحریر در ارتفاع پایین به پرواز درآمدند. به نظر میرسد هدف از پرواز این هواپیماها و بالگردهای جنگی وادار کردن تظاهرکنندگان به بازگشت به خانههایشان است.
از سوی دیگر شبکه الجزیره اعلام کرد که خبرهای رسیده از خروج حبیب العادلی، وزیر کشور دولت مستعفی مصر از ساختمان این وزارتخانه در میان تیراندازی شدید حکایت دارد.
این در حالی است که ساعتی پیش شبکه الحره امریکا در خبر فوری اعلام کرده بود: حبیب العادلی، وزیر کشور مصر بازداشت شده است. این شبکه همچنین خبر از بازداشت احمد عز، رئیس سابق حزب ملی دموکراتیک مصر، حزب حاکم داد. این در حالی است که پیش از این گفته شده بود العادلی و احمد عز هر دو از کشور گریخته و اولی به لندن و دومی به قبرس رفته است. احمد عز برای فرار از کشور از فرودگاه غردقه به جای فرودگاه قاهره استفاده کرده بود. احمد عز روز گذشته از ریاست حزب ملی دموکراتیک مصر استعفا داده بود.
الجزیره همچنین گزارش داد که روزنامه نگاران و نویسندگان روزنامه الاهرام طی بیانیهای خواستار استعفا یا برکناری حسنی مبارک شدهاند.
از سوی دیگر گزارشگر شبکه العربیه گزارش داد که نزدیک به شش هزار تن از زندان ابو زعبل فرار کردهاند. شبکه خبری مصر نیز از دستگیری ۳۱۱۳ تن از زندانیان فراری و گروههای تبهکار خبر داد. همچنین خبرگزاری فرانسه تعداد جنازههای پراکنده شده در نزدیکی این زندان را ۱۴ تن اعلام کرد.
العربیه نیز از انتصاب استاندارهای جدید برای استانهای شمال سینا و الوادی الجدید خبر داد. این شبکه همچنین به نقل از بانک مرکزی مصر اعلام کرد که بانکهای این کشور نیز فردا (دوشنبه) تعطیل خواهد بود.
العربیه در خبری دیگر گزارش داد که در حال حاضر عمر سلیمان، معاون رئیس جمهور مصر و رئیس سازمان اطلاعات این کشور با حسین طنطاوی، وزیر دفاع و حبیب العادلی، وزیر کشور تشکیل جلسه داده و نقشه کنترل امنیت را با آنها مورد بررسی قرار میدهد.
سخنگوی شورای اسلامی شهر تهران خبر داد که برای بلیت متروی تهران در سال آینده، قیمت ۴۰۰ تومان پیشنهاد شده و در دست بررسی است.
به گزارش واحد مرکزی خبر، خسرو دانشجو با اشاره به جلسه امروز شورای شهر تهران، گفت: در این جلسه، به همه موارد اعتراضی نامه فرمانداری تهران که به مصوبه شورای اسلامی شهر تهران درباره افزایش نرخ کرایه اعتراض کرده بود، رسیدگی و جوابیه نیز تهیه و ارسال شد.
وی گفت: فرمانداری تهران عنوان کرده بود که دولت روند و چگونگی تغییر کرایه ها را ارائه کرده و شورای اسلامی شهر تهران بر اساس سیاست دولت عمل نکرده است.
دانشجو افزود: بر اساس مصوبه شورای شهر، نرخ کرایه سرویس های مدارس و تاکسیرانی درون شهری به طور متوسط در دو ماه پایان سال و فروردین سال آینده، ۱۵ درصد و تاکسی های بین حومه شهر تهران، ۲۰ درصد افزایش یافت.
سخنگوی شورای شهر تهران گفت: اگر دولت مابه التفاوت افزایش قیمت سوخت را پرداخت کند، این مصوبه شورای شهر اجرا نخواهد شد، اما تاکنون رقمی از طرف دولت پرداخت نشده است.
دانشجو افزود: قیمت بلیت مترو در دو ماه آخر امسال افزایش ندارد، اما برای سال آینده پیشنهاد متوسط حدود ۴۰۰ تومان ارائه شده است که باید بررسی شود.
وی با بیان اینکه در حال حاضر قیمت متوسط بلیت مترو، ۷۰ تومان است، گفت: بر اساس قانون، یک سوم میزان نرخ کرایه بلیت مترو را دولت، یک سوم شهرداری و یک سوم دیگر را مردم پرداخت می کنند.
نماینده یزد فاش کرد که در زمان سقوط هواپیما در هفته گذشته، در حضور وزیر راه و ترابری، ۸۰-۷۰ نفر از مسافران زنده بودهاند، اما در نهایت ۲۷ نفر نجات پیدا کرده و فعلاً زنده ماندهاند.
به گزارش تابناک، علی اکبر اولیاء گفت: در ارتباط با سانحه هوایی تلخ هفته گذشته، اوایل این هفته کمیسیون عمران از وزیر راه و معاونان ایشان برای توضیح دعوت کرد تا به مجلس بیایند و توضیح بدهند که طبق معمول توضیحات ایشان مبهم و نارسا بود.
وی اظهار داشت: وزیر راه و ترابری گفت که برای تعیین علت حادثه، باید جعبه سیاه هواپیما پیدا شود. گزارش مدیر عامل هما نیز به این شرح بود که هواپیما از نظر فنی در وضعیت خوبی بوده و مشکلی نداشته است. هوا هم هرچند قبلش خوب نبوده و دید کافی وجود نداشته، اما در زمان فرود هواپیما مشکلی از این نظر هم وجود نداشته است.
نمایده مردم یزد و صدوق در مجلس شورای اسلامی خاطر نشان کرد: این طور که گزارش دادهاند، حتی صدای مکالمات خلبان و برج مراقبت پخش شده است. گویا خلبان بعد از دو ساعت تأخیر در فرودگاه تهران برای بهتر شدن وضعیت هوا، در نهایت پرواز میکند و در خاتمه، برای فرود آماده میشود، اما در آخرین لحظهای که میخواسته روی باند بنشیند، به برج مراقبت اعلام میکند که من فرود نمیآیم و به حرکتش ادامه میدهد. این طور که کارشناسان گفتهاند، این اتفاق خیلی غیرمعمول نیست و ۳ تا ۴ درصد پروازها در شرایط عادی هم به دلیل نامناسب بودن شرایط فرود به این وضعیت ختم میشوند که خلبان دوباره بلند شده و دور میزند.
این عضو کمیسیون عمران مجلس در ادامه افزود: با این حال، برج مراقبت از خلبان میپرسد که چکار میکنی و خلبان میگوید که بلند میشوم. البته قبل از آن، با هماهنگیهای برج مراقبت، شرایط برای فرود فراهم شده بوده است. بعد از مدتی خلبان در پاسخ به سؤال برج مراقبت که چه قصدی دارد، میگوید که من به تهران برمیگردم. هنوز علت این تصمیم مشخص نیست که چرا خلبان از فرود آمدن منصرف میشود و قصد میکند به تهران بازگردد. اما به هر حال بعد از چند دقیقه، هواپیما از صحنه رادار فرودگاه خارج میشود که معلوم میشود سقوط کرده است. لازم به ذکر است که این فرودگاه به دستگاهایالاس که مجهزترین سیستم ناوبری است، مجهز بوده و برای فرود مشکلی نداشته است.
اولیاء از واقعیتی دیگر خبر داد که بر اساس آن در زمان سقوط هواپیما و در حضور خود آقای وزیر راه و ترابری، ۸۰-۷۰ نفر از مسافران زنده بودهاند، اما در نهایت ۲۷ نفر نجات پیدا کرده و فعلاً زنده ماندهاند. به همین جهت، نحوه ارائه خدمات درمانی و اورژانسی هم مورد سؤال قرار دارد.
این نمایده اصلاح طلب مجلس در ادامه خاطر نشان کرد: برخی دوستان ایراداتی در این زمینه با توجه به تحریمها، بیثباتی در مجموعه مدیریتی و… مطرح کردهاند. اما به نظرم اشکالات عمدهتری مطرح است و اگر قرار باشد استانداردهای تیم پرواز و استانداردهای فنی را بالا ببریم، تعداد سوانح ما نباید به این حد باشد. درست است که ما در تحریم هستیم، اما اگر مدیریت درستی داشته باشیم و همه عوامل را کنترل کنیم، ولو با کاهش تعداد پروازها، باید به شرایط ایمنی کامل در پروازها برسیم. در اطراف ما، کشورهایی هستند که در طول عمر چند دههای خود، تعداد سوانح هوایی خود را به صفر رساندهاند و اگرچه باید بخشی از محدودیتهای ناشی از تحریمها را بپذیریم، اما این اتفاقات نباید در این حد رخ بدهد.
اولیاء در ادامه خطاب به کارشناسان گفت: برخی از دوستان میگفتند اگر بخش خصوصی را در زمینه حمل و نقل هوایی حمایت کرده بودیم، امروز میتوانستیم شرایط بهتری داشته باشیم. اما در مجموع، ابهامات همچنان موجود است و قرار شد سهشنبه هم جناب وزیر به جلسه کمیسیون بیایند و توضیحاتی ادا کنند. البته علل اصلی واقعه هنوز مبهم است و سؤالات بسیاری باقی مانده که برای پاسخ گفتن به آنها، باید منتظر بازخوانی جعبه سیاه باشیم؛ زیرا جعبه سیاه پیدا شده، اما ظاهراً باید خارج از کشور شود.
این نماینده مجلس هشتم در ادامه اظهار داشت: نظارت مجلس بر این قبیل وقایع، میتواند از طریق اقداماتی چون همین دعوت از وزیر برای ارائه توضیحات یا طرح سؤال به طور جدیتر و گزارشهای تحقیق و تفحص گونه از مراجع ذیصلاح مستقل اعمال شود. البته باید توجه داشته باشیم که حمل و نقل هوایی که متأسفانه هر سال با یکی دو سانحه به موضوع بحث رسانهها تبدیل میشود، تلفاتی به مراتب کمتر از حمل و نقل جادهای دارد که سالانه هزاران کشته میگیرد و کسی هم به آن توجه چندانی ندارد.
اولیاء با اشاره به برنامه پنجم توسعه گفت: با این حال، در برنامه پنجم دولت مکلف شده سالانه ۱۰ درصد از میزان خسارات جادهای بکاهد و در پایان برنامه میزان آن به نصف برسد. البته این یک موضوع فرابخشی است که به همکاری همه دستگاههای مرتبط نیاز دارد. به هر حال، امیدواریم تمهیداتی از سوی همه مسئولان اندیشیده شود تا دیگر شاهد چنین حوادث تلخی نباشیم.
مرتضی گلی زاده، مسئول کمیته تبلیغات ستاد انتخاباتی مهندس موسوی و عضو شورای مرکزی و مسئول روابط عمومی جبهه مشارکت استان مرکزی که در ۱۵ دی ماه بازداشت شده بود، با خانواده خود تماس گرفت.
به گزارش ندای سبز آزادی، مرتضی گلی زاده، مسئول کمیته تبلیغات ستاد انتخاباتی مهندس موسوی و عضو شورای مرکزی و مسئول روابط عمومی جبهه مشارکت استان مرکزی که که در ۱۵ دی ماه پس از مراجعه به دادگستری بازداشت و روانه زندان شده بود، طی تماسی با خانواده اش خبر سلامتی خود را اطلاع داد و خبر داد که هم اکنون در بند ۶ زندان مرکزی اراک نگهداری می شود.
مرتضی گلی زاده، به اتهام شرکت در تشییع پیکر آیت الله منتظری در قم و با عنوان اخلال در نظم عمومی به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است.
دانشگاه بین المللی قزوین که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته یکی از فعال ترین دانشگاه های کشور در اعتراض به نتایج انتخابات بوده است، با احکام انضباطی و قضایی سنگینی در برهه های مختلف روبرو شده است که این برخوردها همچنان ادامه دارد و در آستانه ترم جدید تحصیلی، موج جدیدی از برخوردهای امنیتی آغاز شده است.
به گزارش دانشجو نیوز، پیش از این نزدیک به ۲۰تن از فعالین دانشجویی این دانشگاه با احکام اخراج و تعلیق، از تحصیل محروم شده بودند، اما در یکی از تازه ترین برخورد های صورت گرفته با فعالین این دانشگاه، ۴ فعال دانشجویی و ۲ استاداین دانشگاه، در مجموع به ۱۸ سال حبس تعلیقی و جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده اند. محاکمه این افراد در مرداد ماه امسال در شعبه ۱۰۳دادگاه قزوین به صورت «دسته جمعی» و به اتهام «اخلال در نظم عمومی، از طریق برگزاری و شرکت در تجمعات و راه پیمایی های اعتراضی در خرداد ماه سال ۸۸ و توهین به مسئولین» صورت گرفته بود که به تازگی احکام آن صادر گشته است که به شرح زیر است:
- پیام حیدرقزوینی، دبیر یک دوره ی تشکل اصلاح طلب این دانشگاه، به سه سال حبس تعلیقی و جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده است. وی که مسئول شاخه دانشجویی ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در استان قزوین نیز بوده است،پیش از این از دانشگاه اخراج و به مدت ۳ سال از شرکت مجدد در کنکور محروم شده بود. این فعال دانشجویی، در حوادث پس از انتخابات دو بار بازداشت شده بود.
- فرهاد فتحی، دبیر یک دوره تشکل اصلاح طلب این دانشگاه که پیش از این به ۲ترم تعلیق از تحصیل محکوم شده بود،، به سه سال حبس تعلیقی و جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده است .وی نیز دوبار در روزهای پس از انتخابات بازداشت شده بود.
- سعید سکاکیان، عضو یک دوره ی شورای مرکزی تشکل اصلاح طلب این دانشگاه که او نیزپیش از این به ۲ترم تعلیق از تحصیل محکوم شده بود، به سه سال حبس تعلیقی و جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده است .وی در آذر ۸۸دستگیر شده بود.
- سجاد عالی، دیگر دانشجوی این دانشگاه که او نیز به سه سال حبس تعلیقی و جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده است.وی در خرداد ۸۸ در جریان اعتراضات در قزوین دستگیر شده بود.
همچنین دو تن از اساتید این دانشگاه به نامهای دکتر حسن رئیسیان و دکتر فرهاد درویشی نیز هریک به به سه سال حبس تعلیقی و جزای نقدی بدل از شلاق محکوم شده اند.
بر اساس اخبار رسیده، در متن حکم صادره به جزاستناد به کیفر خواست صادره و گزارشات و تحقیقات اداره کل اطلاعات استان قزوین و مرجع انتظامی، به اظها رات سرپرست دانشگاه بین المللی قزوین(آل بویه)، مسئول کمیته انضباطی(حسینی و بیات) و مسئول حراست دانشگاه (سرداغی و علوی) نیز استناد شده است.
معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل ضمن بر شمردن خطرات جنگ نرم و دیر هوشیار شدن کشور نسبت به این موضوع گفت: این جنگ دارای ابعاد و زوایای پیچیدهای است و تلفات این جنگ بر خلاف جنگ سخت، میلیونی است.
به گزارش مهر، سردار سید مسعود جزایری ضمن بیان این مطلب، افزود:« سال هاست که در عرصه جنگ نرم دشمن هستیم ولی متاسفانه نسبت به این جنگ دیر هوشیار شدیم، این جنگ دارای ابعاد و زوایای پیچیدهای است و تلفات این جنگ بر خلاف جنگ سخت، میلیونی است. »
امروز در اخبار ساعت ۱۴ شبکه یک تلویزیون ایران (۱۰بهمن۸۹)، در بخش آغازین اخبار برای لحظه ای کوتاه ویدئویی از حوادث مصر پخش شد که بسیار شبیه صحنه شهادت ندا آقا سلطان از شهدای جنبش سبز ایران بود.این تصویر فوری حذف شد.
یک وبلاگ نویس در این باره نوشته است :همان طور که می دانید تصاویر ابتدای اخبار ساعت ۱۴ که همراه با سرفصل خبرها پخش می شوند دوبار دیگر در نیمه و انتهای اخبار پخش می شوند. منتظر بودم تا در بازپخش تصاویر این صحنه را دوباره ببینم اما با کمال تعجب از آن تصویر خبری نبود. مشخص بود که در همان فاصله کوتاه متوجه شباهت این تصویر شده و بلافاصله آن را حذف کرده اند. اقدام شتابزده ای که وحشت کودتاچیان دروغگو را به خوبی بیان می کند.کاش کسی به تصاویر ضبط شده اخبار این ساعت تلویزیون دسترسی داشته باشد و بتواند آن چند ثانیه کوتاه را در یوتیوب بگذارد
بیش از دوماه ز بازداشت دوباره وحید طلایی، عضو کمیته پیگیری حقوقی ستاد میر حسین موسوی می گذرد اما همچنان حق ملاقات با خانواده اش را ندارد . این در حالی است که همسر این فعال اجتماعی نیزباردار است و افزایش نگرانی ها برایش بسیار خطرناک است .
وحید طلایی در اردیبهشت ماه امسال هم برای حدود دو هفته بازداشت شده بود، این باز نیز همچون دوره قبل ماموران با مراجعه به منزلش وی را بازداشت و به زندان اوین منتقل کرده اند. به نظر می رسد دور جدیدی از فشارها بر فعالان ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی به صورت بازداشت یا احضار آنها آغاز شده است. وی بار گذشته ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ بازداشت و دوم خردادماه از زندان آزاد شد . طلایی به اتهام کمک رسانی به خانواده های آسیب دیدگان پس از انتخابات بازداشت شده است.
میثم مجاهد در باره وحید طلایی و فعالیت های وی که منجر به زندانی شدنش شده ،مطلبی نوشته که در وب سایت جرس منتشر شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
برای برادر مظلوم وحید طلایی
یک بار به ازغندی (بازجوی ساواک) گفتم: «شما به زندانی نان می دهید؟» گفت: «بله»، گفتم: «چرا می دهید؟» گفت: «برای اینکه بالاخره یک بشر است»، گفتم: «خوب زن و بچه زندانی بشر نیست؟ حالا یک کسی را گرفتید بردید زندان، زن و بچه او نان نمی خواهند؟ اگر به نظر شما خود آن فرد مجرم است زن و بچه او که گناه نکرده اند». … من به خانواده افراد مسلمانی که نیازمند بودند و به عنوان انقلاب زندان بودند کمک می کردم، به تبعیدیها هم کمک می کردم، افراد را می فرستادم بروند دیدنشان برایشان چیزی می فرستادم؛ در آنجا مرا تحت فشار می گذاشتند که چرا شما کمک می کنید، من می گفتم این یک وظیفه عاطفی – انسانی است، شما کمک بکنید تا من نکنم! شما به زن و بچه آنها نان بدهید تا من ندهم! *
این روزها تقریبا با هنگام آزادی مرحوم آیت الله منتظری، فقیه و مرجع بی آلایش و آزاده و مظلوم از حصر غیرقانونی در بهمن سال ۱۳۸۱ مصادف است. این متن فوق هم یادی از آن فقیه بلندآوازه و مبارز و عالم کم نظیر است و هم اشارتی به روایت پیش رو. تاکید آن مرحوم بیش از هر چیز در متن فوق بر رعایت وجوه و جلوه های حقوق انسانی در هر شرایطی، چه در حال مبارزه و چه در هنگام حکومت، بر قدرت و در قدرت، بود. تاکیدی که حیات و حقوق اولیه انسانی را ذیل اتهامات و شرایط مستحدثه متاخر سیاسی یا امنیتی تعریف نمی کرد بلکه پیش از آن قرار می گرفت. اصلی اساسی که نقض آن سال هاست در نظام جمهوری اسلامی به رویه ای ثابت بدل شده و بیگناهان بسیاری را فقط با انتساب به یک جریان یا فرد یا حزب از حقوق طبیعی و حتی فطری خود محروم کرده است.
بیش از دو ماه از دستگیری دوست و برادر عزیز و فداکار، وحید طلایی می گذرد. برادری مظلوم و بی ادعا که ارزش زحمات و خدمات انسان دوستانه اش بعدها معلوم و بر همه متوهمان آشکار خواهد شد. آن روز دور نیست. در این مدت به دلایل معلوم و البته غیر قابل ذکر، ذکری از او و وضعیت نامشخصش نمی رفت و جز اینکه لحظه به لحظه بر ناراحتی خانواده او، بویژه همسر محترم این برادر که باردار است و در وضعیتی نگران کننده قرار دارد، جز غم نمی فزود. از داخل اوین نیز کوچکترین خبری دال بر اینکه وضعیت وحید چگونه و موارد اتهامی وی از چه قرار است و چرا اجازه مرخصی یا حتی ملاقات همسرش به او داده نمی شود و علت اینهمه رفتار غیرقانونی و خلاف شرع و قانون چیست، بیرون نمی آمد. خانواده مدتها چشم انتظار و نگران بود تا اینکه سرانجام خبری از احوال این برادر منتشر شد. آیا خبر را اوین یا دادسرای مقدسی داده بود؟ پاسخ منفی است. آیا خبر دال بر سلامت جسمانی و روانی وی یا اجازه ملاقات با همسر یا خانواده بود؟ باز هم پاسخ منفی است. آیا اساسا مسئله امیدوارکننده ای در میان بود؟ اینکه دیگر از بیخ منتفی بود. پس مطلب چه بود؟
تقریبا دو هفته پیش بود که شخصی به نام سردار عباس شکری معاون سابق وزیر اطلاعات (در وقایع پس از انتخابات و دستگیری های فله ای فعالان سیاسی ستادهای انتخاباتی و احزاب و گروه ها و اشخاص منتقد) و مشاور فعلی آن وزارت خانه با نشریه نومولود ۹ دی، که نزدیک به آقای رسایی است، مصاحبه ای کرد و در آن محفل، به زعم خود، اسناد براندازی نظام از سوی مهندس موسوی را منتشر ساخت. اسنادی که البته پیش از این همه منتشر شده بود و نمی دانم چه چیز برای ایشان تازگی داشت. اما یکی از اسناد مورد اشعار این مقام مشاور، اتهاماتی بود که وی متوجه وحید طلایی، از اعضای ستاد پیگیری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات می ساخت.
من بنا ندارم در اینجا برای مقام امنیتی مذکور از قانون و شرع و اخلاق و آبروی یک فرد و سنگینی گناه اتهام نابجا و دروغ بر یک مسلمان سخن بگویم. این بنا مدت هاست در ساختار ذهنی و اخلاقی این آقایان ویران شده است و امر به معروف و نهی از منکر در جایی و برای انسانی است که احتمال تاثیر در او می رود و او باید در برابر معروف تابع و در برابر منکر طاغی باشد. اما چه سوگ که زمانه ما، زمانه خلاف آمد عادت هاست. زمانه ای که قواعد را به آسانی آبی که می خوری به استثنا بدل می کند و از آن ساده تر لباس استثنائات را بر تن قواعد می پوشاند. زمانه ای که کمی استعداد و رانت، آدمی را «برعکس» می کند؛ بر عکس تمام میراث ها و تعاریف آدمی! زمانه ای که آدم مدعی مسلمانی را طاغی بر معروف و تابع از منکر می کند.
بر منوال متعارف این مردان قانون، باز هم اتهامات در شرایطی متوجه شخصی می شود که مدتها در زندان بوده و معلوم نیست در چه شرایط و وضعیتی به سر می برد و برخورد بازجویان با وی چگونه است. قدرت دفاع از خود را در برابر این اتهامات ندارد. به اتهامات مذکور هنوز در هیچ دادگاهی رسیدگی و حکم اعلام نشده است. یعنی مقام مذکور توانایی این را داشته که در آن واحد، سه شرط بیّن خلاف شرع و قانون را در ده خطی که علیه آقای طلایی سخن گفته به کار بندد. آقای شکری، آقای طلایی را متهم کرده که سرپل منافقین و ضد انقلاب در ایران بوده و اخبار و اطلاعات آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات را با توجه به حضورش در کمیته مذکور به خارج از کشور می فرستاده است. همچنین مبالغی کمک مالی که از همان سرپل منافقین و ضد انقلاب دریافت می کرده به خانواده های آسیب دیده اختصاص می داده است. او ادامه می دهد که با عنایت الهی، سربازان گمنام امام زمان به موقع متوجه شده و این فرد را بازداشت نموده اند.
برای اینکه سخن به گزاف و اطناب نکشد، فقط به ذکر دو نکته بسنده می شود. دریافتی که از این تذکرات دارند با خودشان است.
۱- فرض محال که محال نیست. فرض می کنیم آقای شکری راست می گوید و در عمل خود صادق است. نیت او را هم بازخوانی نمی کنیم که در تخصص ایشان ورود نکرده باشیم. با وجود این فرض، باید ذهنیت و شخصیت آقای شکری را متعلق به دوران پیشا اطلاعات و پیشا اینترنت بدانیم. ایشان به عنوان یک مقام مسئول امنیتی در فضای حال زندگی نمی کند زیرا گمان می کند که تمام خبرنگاران و اصحاب رسانه و پیگیران حقوق بشر داخل و خارج مرزهای ایران که وضعیت خانواده های آسیب دیده حوادث پس از انتخابات را پیگیری می کردند، تنها به وجود یک فرد وابسته بوده و همه اخبار و اطلاعات مخفی و محرمانه را ازکانال یک نفر دریافت می کردند. ابتنای این فرض بر این است که اساسا اخبار و اطلاعات و ندانسته های محرمانه و مخفی درباره این خانواده ها وجود دارد. مثلا خانواده ای برای اینکه ثبت نام فرزندش را در ترم سوم تحصیل در دانشگاه آزاد انجام دهد، تمکن ندارد چون نان آور خانه از کار خود محروم و اخراج شده، چون روز ۲۵ خرداد در راهپیمایی میلیونی ملت معترض بوده و چون از حق خود سئوال کرده است. دختر خانواده ای دیگر مورد ضرب و شتم قرار گرفته، به دلایل پیش گفته، و بخاطر از دست رفتن چهره خود از کار خود محروم شده است و اساسا از تهران به جای دیگر رفته است. فرزند نوجوان خانواده ای، که نان آور خانه بوده و در آهنگری کار می کرده، در خیابان ولی عصر به دلیل اعتراض به برخورد یک فرد بسیجی با دختری دیگر توسط آن فرد اسلحه به دست، با شلیک گلوله شهید شده. به همین راحتی. بعد پدر همین پسر شهید شده نیز به جرم پیگیری قاتل فرزند بازداشت و روانه زندان می شود. مسئله امنیتی محرمانه، چگونگی امرار معاش خانواده و مشکلات زجرآور آنان است.
اندکی حضور در جامعه و زیست در کنار مردم بطلان ادعای پیش گفته را واضح خواهد کرد. مشکل آقایان تصمیم گیرنده در سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور و خلق ادعاهای محیرالعقول این چنینی این است که در میان مردم زندگی نمی کنند و هراس مواجهه با واقعیت و لمس آن، ایشان را به اعماق توهمی کور و انتحاری فرومی برد. گمان می برم برای آقای شکری و هر یک از مسئولان هم فکر و هم رتبه وی بد نباشد که یک روز در این ایام از وسایل نقلیه عمومی استفاده نمایند. یک روز به مغازه یا پارک یا فروشگاهی بروند و گوشه ای ایستاده و پچ پچ های مردم را با گوش خود بشنوند. مردم از شما و دیگرانی که مورد اتهام شمایند، درباره تک تک این موارد مطلع ترند. آنجا می توانید بفهمید که بجای وحید طلایی باید تمام ملت را بازداشت نمایید و آیا می توانید؟ اینها همان ملتی هستند که با یک گوشی تلفن ساده جنایات دوستانتان را در کوچه و خیابان به چشم دنیا و گوش جهان رساندند در حالی که شما در به در به دنبال جاسوس و سرپل بودید و هنوز هم هستید. اینها همان هایی بودند که از کتک خوردن و ضرب و شتم همکاران و همفکران شما در هنگامه خطر، جلوگیری کردند وآنها را چون برادران و فرزندان خود ایمن داشتند و شما نه این دیدید و نه آن کردید. شما همچنان به دنبال مین هایی بودید که مردم مهربان وطنتان پیش از این از سر راه جمع کرده بودند.
لابد به خاطر همین ، مین های جدید کاشتید تا بگویید که کار ما بی مین و مین گذاری، حتی برای مردم خودمان، پیش نمی رود. شما در همان روزگار باقی مانده اید و از آن فضا که بدون جاسوس پروری و نفاق افکنی میان تک تک ابناء ملت ایران، کاری از پیش نمی رفت، بیرون نیامده اید. شما باید اینترنت و تلفن همراه و بعد تمام ایرانیان را منهای ۵ درصد جمع آوری وبازداشت کنید و از آنجا که چنین نمی توانید، جامه جاسوس ذهن خود را به اندام جوانی می پوشانید تا لابد دستمزد خود را در ازای گرفتن اذناب فتنه حلال کنید. می ماند یک پرسش که سرنوشت این سرشت تا کی دوام دارد؟ خود به این اندیشیده اید که روزی همگان رفتنی اند و در آن روز واقعه هر کس برای خود اندوختنی دارد. اندوخته شما چه خواهد بود؟ از بذر نفرت و آب لجن چه کشت خواهد شد؟
۲- ماموران همکار شما صبح زود به منزل آقای طلایی می ریزند و در حالی که می دانند همسر او حامله و در موقعیت ویژه ای به سر می برد، با وضع زشت و خشونت باری به تفتیش منزل و اتاق خواب آنها و حتی وسایل خصوصی و شخصی همسر وی می پردازند. شما توفیق این هجوم را از عنایات الهی دانسته اید! آیا واقعا حمله به خانه یک مسلمان و حریم ناموس باردار او و تجسس در اموال شخصی بانویی محترم از عنایات الهی است؟ آیا فحاشی و توهین به او در مقابل همسرش عنایت الهی لازم دارد؟ ساواک و نظامیان رژیم گذشته و نیز نیروهای انتظامی نظام های غربی چقدر از عنایات الهی بدورند که هنوز برای ورود به منزل یک متهم، بدون اطلاع از حضور بانویی در آن منزل، با خود مامور زنی همراه می کنند که مواجهه با بانوی منزل را همکار بانویشان انجام دهد! آیا همچنان و پس از گذشت بیش از دو ماه، بیخبر نگاه داشتن و معطل کردن همسر آقای طلایی که فرزند خود را با اینهمه اضطراب و نگرانی و هراس و وحشت و بی اطلاعی از سرنوشت پدر آن فرزند، بزرگ می کند تا روزی او را به سلامت به دنیا آورد، از نتایج عنایات الهی است؟ آیا دادن اطلاعی از سرنوشت آن مرد به همسرش و اجازه دیداری با او که حداقل از سلامتی اش آگاه شود، بنیان امنیت و ستون های مستحکم این نظام را بر هم می ریزد و متزلزل می کند. آه! که کار خدا و کشور و ملت به کجا رسیده که دیداری و آگاهی در این حد، امنیت نظامی را مختل می کند! آیا با این اعمال نشان نمی دهید که این نظام از اساس امنیتی ندارد که نیاز به درهم ریختنش باشد.
اینک می خواهم یک بار دیگر متن نخست این نوشته را بخوانید و اعمال خود را در آینه دل بازخوانی کنید و فرق خود و دوستانتان را با آقای ازغندی بازجو و شکنجه گر ساواک نشان دهید. این یک اتهام ساده است. بیایید و نشان دهید که می توانید یک بار به عنوان متهم و خطاب به یک متن از خود دفاع کنید. پرونده شما قطورتر از این یک اتهام است. همین اتهام ساده را توضیح دهید. توضیح دهید که چگونه کمک به کسانی که توسط شما و همکاران شما جان خود، کار خود، آبروی خود، امنیت خود، عزیز خود، هستی خود و سلامتی خود را از دست دادند و برای لقمه ای نان یا مشتی حیثیت که شما بر آب و باد داده بودید، آبروی خود را حفظ کردند و دست نیاز به سوی احدی دراز ننمودند، جرم است؟ کدام شریعت، کدام قانون، حتی کدام سلطان مستبدی است که از جنازه مخالفان خود و خانواده نزار معترض به خود بترسد و از کمک به ایشان نیز هراس داشته باشد؟ این وظیفه شما بود که وحید و دیگر جوانان پاک باخته این مملکت بر دوش گرفتند و با آنهمه آزار و اذیت که به از دست رفتن امنیت و شغل و ارامش خودشان نیز می انجامید، تلاش کردند تا در حد وسعشان امنیت و شغل و آرامشی، هر چند کوچک اما دلنشین را برای مظلومانی تدارک ببینند که شاید منتظر شما بوده اند. شاید چشم انتظار حاکمیتی و سربازان گمنامی بودند که گمنامی و قدرتشان فقط در ایجاد وحشت ، زدن و ناسزا گفتن خلاصه نشده بلکه گمنامانه می توانند به مظلومی هم یاری رسانند.
این وحید و دوستان فداکارش بودند که این گمنامی را به جان خریدند و آن تاذی و تادیب را به دوش کشیدند تا آبرو و امنیت و هستی انسان هایی حفظ شود و خانواده ای که نان آوری، پدری، فرزندی و عزیزی را از دست داده یا کار و موقعیت و شغل او بر باد رفته، بیش از این به غم و رنج دچار نیاید. این جرم این دوستان بود. این یاران پاک باخته که بدون اطلاع و امنیت و آزادی آن کردند که بر ذمه شما و عهد شما بود.
آن عنایت الهی که گفته بودید در آن وقتی که خانواده ای در این ملک تمام هستی خود را از دست داده و هنوز هم از حداقل رفاه و کف آینده ای برای فرزندان خود نامطمئن و ناامید است، کجا بود که وجدان های وحید و دوستانش را آزرد، اما آبی از آب وجدان شما تکان نداد؟ خود می دانید که وحید طلایی عضو بسیج بود و شما او را عنصر نفوذی به بسیج می دانید. اما آیا هیچ می دانید که او از چه رو به این نهاد رفته و چه هدفی داشت؟ آیا می دانید نفوذی های واقعی با آبرو و حیثیت و آرمان بسیج چه کردند؟ او فقط یکی از آرزوهایش این بود که در آن موقعیت بتواند واقعا به مظلومی کمک کند و بار او را به دوش کشد. نان آور مظلومی شود نه نان بر ظالمی. از موقعیت خود جهت یاری به مردمان استفاده برد نه اینکه باری بر دوش دیگران باشد و گذارد. آن جوانانی که وحید یکی از ایشان بود، از حقوق خود، از اصلاح گران و مخالفان سیاست ها و رفتارهایی که شما مجری آن بودید، از تاجران تا علمای آزاده و آزادمنشی که این رفتار را شایسته ایران و اسلام نمی دانستند و از بزرگمردانی که عمرشان را پای انقلابی گذاشته بودند که اینک شما و امثال شما گرداننده و گردان آن هستید، از دانشجویانی که حقوقی نداشتند اما از شهریه دانشگاهی خود می زدند، از روزنامه نگارانی که حقوق ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان داشتند و جزئی از آن را برای این مقصود کنار می گذاشتند، از همه اینان که یک تار موی شان با پادگانی از آن منافقینی که شما با افتخار مدام نامشان را بر زبان می رانید و به هر مناسبت در کوی برزن می کنید، همگونگی ندارد، مبالغی را جمع آوری می کردند تا به خانواده های آبرودار و آسیب دیده برسانند. اکنون همه را بدانید و این همه سرپل و جاسوس را یکجا بشناسید! آن بیگانگان و منافقان و ضدانقلاب خارج از کشوری که می گفتید همینها بودند و بدانید اگر دستگیری از آن آسیب دیدگان و رسیدگی به احوال و حقوقشان جرم است این جرم هنوز هم تکرار می شود و تا آن روز که ستمگری در ایران حقوق مظلوم را اینگونه در نوردد، ادامه خواهد یافت. آن توهم کوری که انسان را تا اعماق جهنم فکری پایین می برد اینجاست. اینجا که جوانان آزاده و مردان مردی چون اینان را به هر مناسبت و به هر اتهام دروغ و پر نیرنگی که به فکرتان می رسد، به مشتی منافق و آدم کش سیاسی و فیزیکی منتسب می کنید و خود با این عمل بیشترین خدمت را خواسته یا ناخواسته به کسانی می کنید که سابقه و گذشته زشت و خونینشان چیزی در ایران برای شان باقی نگذاشته است. لحظه ای به خود بیایید و لختی بیندیشید. شان ایرانی مسلمان را به چه گرفته اید؟ آیا جوانان ایران را از یاد برده اید که سینه خود را در برابر هجوم مردم خشمگینی که طاقت از کف داده بودند و به قصد ضرب و شتم برخی همکاران خشونت ورز شما، به سوی ایشان هجوم می آوردند، سپر کرده بودند تا بدتنان آسیبی نرسد. در آیین شما این آزادگان با آن آدم کشان به یک میزانند؟
عنایت الهی برای وحید و دوستان او ایمان به آن سخن پیغمبرشان بود که فرمود: اگر کسی شب در خانه بخوابد و از حال همسایه و همنوع خود بی خبر باشد و برای دستگیری او نکوشد، مسلمان نیست. من نمی دانم آیا شما از پیغمبرتان چنین شنیده اید یا پیغمبر شما همان «رسول استخبارات» بوده است که سیره و سنتش فقط مواریثی در جهت برخورد با جواسیس و مردم را چگونه جاسوس پروردن و موافق را چگونه مخالف کردن و مخالف را چگونه متنفر ساختن برای شما به یادگار گذاشته است.
* بخشی از خاطرات فقیه و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه)، صص۳۴۴- ۳۴۳٫
هزاران تن از مردم الجزایر با برپایی تظاهراتی تغییرات سیاسی ریشهای در این کشور را خواستار شدند. همچنین برخی گروههای معترض به تظاهرات گسترده ای با هدف درخواست سقوط نظام حاکم بر این کشور دعوت کرده اند. زمان این تظاهرات، روز ۱۲ فوریه (۲۳ بهمن) شده است.
به گزارش ایسنا، هزاران تن از ساکنان شرق الجزایر در شهر بجایه در ۲۵۰ کیلومتری شهر الجزایر بنا به درخواست حزب جمعیت برای فرهنگ و دموکراسی، از احزاب مخالف این کشور تظاهرات کرده و انجام تغییرات سیاسی ریشهای در این کشور را خواستار شدند.
در این تظاهرات دانشجویان دانشگاهها و دانش آموزان حضور داشتند که با سر دادن شعارهایی ضد دولت عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیس جمهور این کشور کنارهگیری وی از قدرت را خواستار شدند.
تظاهرکنندگان الجزایری هم چنین با تاکید بر ضرورت تغییرات ریشهای در نظام این کشور برقراری یک نظام دموکراتیک را خواستار شدند.
یک هفته پیش نیز طرفداران حزب جمعیت برای فرهنگ و دموکراسی تظاهراتی را در الجزیره برگزار کرده و انجام اصلاحات سیاسی و پایان دادن به وضعیت فوقالعاده در این کشور را خواستار شدند که این تظاهرات با برخورد نیروهای پلیس و درگیری آنها با تظاهر کنندگان روبرو شد که دهها زخمی بر جای گذاشت.
پیش از این نیز تعدادی از شهرهای الجزایر در اعتراض به افزایش قیمتها شاهد تظاهراتهایی مشابه بود که همزمان با اعتراضهای مردمی در تونس روی داد و دولت این کشور را وادار به کاهش قیمتها کرد.
این در حالی است که جمعیت متشکل از سازمانهای جامعه مدنی و مخالفان سیاسی الجزایر از جمله حزب جمعیت برای فرهنگ و دموکراسی که ۲۱ ژانویه تاسیس شده است برگزاری تظاهرات گسترده در روز ۱۲ فوریه (۲۳ بهمن) را جهت مطرح کردن درخواست سقوط نظام حاکم این کشور خواستار شده است.
رئیس انجمن حقوق بشر الجزایر به خبرگزاری فرانسه گفت: قرار بود این تظاهرات نهم فوریه در سالروز اعمال وضعیت فوقالعاده برگزار شود اما به روز ۱۲ تغییر یافت زیرا این روز یک روز تعطیل است و کارگران و دانشجویان نیز میتوانند در این اقدام اعتراض آمیز شرکت کنند.
وی هم چنین از تشکیل یک کمیته برای فراهم کردن مقدمات برگزاری این تظاهرات خبر داد.
از سوی دیگر، برای جلوگیری از اعتراضات مردمی، «احمد اویحیی»، نخستوزیر الجزایر به پلیس این کشور دستور داد تا اجرای برخی قوانین راهنمایی و رانندگی نظیر ضبط گواهینامه را کاهش دهند تا میان نیروهای امنیتی و شهروندان اصطکاکی بهوجود نیاید. .
کلمه- مسعود شریف:
از قاهره تا تهران
جهان عرب بهپا خاسته است. تونس، اردن، الجزایر، یمن، و بیش از همه مصر. خیزشی که تونسیها آغازگر آن بودند حالا به کابوسی همهگیر بدل شده است که دست از سر حکام دیکتاتور کشورهای منطقه بر نمیدارد. در این میان مصر از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. موقعیت ژئوپولیتیک، همسایگی با اسرائیل، پیشینه و سابقة تاریخی، گروههای سیاسی تضعیفشده، و جایگاه سنتی اخوانالمسلمین در آن وضعیت این کشور را به معمایی برای مردم و ناظران خارجی بدل کرده. همگان، از مخالف و مؤافق، در یک نکته تردید ندارند: آیندة مصر معادلات منطقه و بهطور کلی سیاست بینالملل را تغییر خواهد داد. رهاییِ جهان عرب در گروی آزادی مصر است. و این خود مسألهای است که شرایط مصر را از دیگر کشورهای عربی منطقه پیچیدهتر میکند.
در تحلیلی واقعبینانه، مصر نه تونس است که بتواند بهراحتی پرواز بیبازگشت رئیسجمهور خود را به ثبت برساند، نه لبنان که با رایزنی و رقابت فعال جناحهای سیاسی انتقال قدرت صورت گیرد، نه اردن و یمن که اصلاح سیاستهای اقتصادی گامی به پیش محسوب شود، و نه حتی الجزایر که وعدة برکناری نخستوزیر خشم معترضان را کموبیش فرونشاند. مصر یگانه کشوری است که خیزش آن، در صورت پیروزی، الگوی جدیدی برای دموکراتیزهکردن خاورمیانه، جهان عرب و آنچه بهعنوان «کشورهای توسعهنیافته» شناخته میشود به ارمغان میآورد. از این منظر تنها کشوری که بهلحاظ سیاسی همارز مصر قرار میگیرد «ایران» است. بنابراین پرداختن به مورد مصر بهطور ضمنی پرداختن به مورد ایران است، آنهم بهلحاظ گشودن فضایی جدید در سیاست بینالملل؛ فضایی که نه به بنیادگرایی (اسلامی و غیراسلامی) تن میدهد و نه به دیکتاتوری؛ نه در دام تئوری «خاورمیانة جدید جورج بوش» میافتد و نه اسیر «اقتدارگرایی» جهان سومی میشود. آنچه در پی میآید خلاصه، فشرده و بلکه مقدمهای است بر بازاندیشی در دوگانة تاریخی مذکور.
خاورمیانه جدید جورج بوش و متحدان
یازده سپتامبر ۲۰۰۱ آغازگر گفتمانی نوین در سیاست بینالملل بود. حملة هواپیماهای غیرجنگی به برجهای دوقلو زمینة دورهای جدید را در جهان فراهم کرد. با همین اتفاق بود که ایالات متحده حمله به افغانستان را موجه جلوه داد. ایدة توجیهگر حمله به افغانستان، هدیهدادن دموکراسی به کشورهایی بود که به خودی خود قادر به کسب آن نیستند، گیرم با چاشنی بمب و اسلحه و نیروی نظامی. در این نظریه «دموکراسی» که اصولاً مختص جهان متمدن غربی است بهعنوان ارمغانی لوکس به کشورهایی اعطا میشود که ناتوان از اجرای آناند. از آنجا که هر معاملهای مستلزم «سود و هزینه» است، تبادل پایاپای کالای دموکراسی با رژیم دیکتاتوری نیز هزینههای خود را دارد، هرقدر هم که این هزینهها از جنس «خون و مرگ» باشد. آنچه در عوض بهدست میآید «دموکراسی فرمایشی» است که بدون حضور نیروهای نظامی ناتو، ایالات متحد و انگلیس در افغانستان محقق نمیشود.
کمتر از چند سال بعد و در حالیکه نظریه «دموکراتیزاسیون از بیرون» در افغانستان از آزمون سرنوشت چندان سربلند در نیامده است، الگوی «صدور دموکراسی» در عراق نیز پیاده میشود؛ اینبار به بهانة سرنگونی صدام حسین، رئیسجمهور مادامالعمر آن. عراق نیز خلأ دیکتاتوری را تجربه میکند اما تا رسیدن به آرمان دموکراسی راهی طولانی را پشتسر میگذارد، راهی که تا به امروز نیز ادامه دارد.
بدینقرار، پس از یازده سپتامبر نسخة واحدی وجود دارد، الگویی واحد برای جهانِ جهانیشده و یکدست: مشقِ دموکراسی نه آنچنان که جهان غربی خود پشتسر گذارده است، بلکه چنانکه ایالات متحد سرمشق میدهد. در خاورمیانة پس از یازده سپتامبر جایی برای کنشگری مردم کشورهای جهان سوم باقی نمیماند. هر چه هست اجرای نظریاتی است که در کاخ سفید طراحی میشود. از چنین منظری است که آنچه در ایران پس از انتخابات ۸۸ و مصر کنونی در جریان است اهمیت قابل ملاحظهای مییابد.
تجربة جنبش سبز، انقلاب تونس، اعتراضات اردن و یمن و الجزایر، و خیزش مصر خط بطلانی است بر دوراهی کاذب «دموکراتیزاسیون جهانی» یا «دیکتاتوری محلی». جنبش مردمی در این کشورها و بیش از همه در ایران و مصر به دلایل سوقالجیشی و دلالتهای سیاسی آن میتواند پایانی باشد بر آغاز خاورمیانة جدید جورج بوش و آغازی باشد بر پایان لیبرال دموکراسیِ یکدستکنندة غربی. به چالش کشیدن نظام سیسالة مبارک در مصر توسط مردم و تعیین تکلیف آن در «کف خیابانها» مفری است که دوگانة مذکور را میشکند و فضایی جدید برای نفسکشیدن جریانهای جدید و بازشدن افقهایی نو به روی مردمان تحت سرکوب و خفقان میگشاید.
در چنین شرایطی، مردم نه دیگر عنصری منفعل در برابر حاکمان مستبد و خودکامه که به کنشگرانی فعال در فرایند رشد ونمو دموکراسی بدل میشوند؛ کنشگرانی که خود، فارغ از نسخههای تاکنون موجود، الگوی خود را تعیین و اجرا میکنند. اگر تا پیش از این هواپیماهای ناتو بودند که «دموکراسی با بمب» را به افغانستان و عراق میآورند، امروز این مردماند که با تظاهرات خیابانی در تهران و اسکندریه و تونس و صنعا و امان دموکراسی مطلوب خویش را میسازند. و صد البته این خودکامگاناند که کابوس شبانة خود را شبانهروز در میادین و خیابانهای شهر به عینه میبینند و خواب پریشان خویش را تعبیرشده مییابند، و هنوز دیر میرسند، دیر میشنوند؛ و دور میشوند؛ از اینجا تا قاهره راهی نیست.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر