-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

Latest news from Jaras for 01/29/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



حبیب الله پیمان

 

شب نوزدهم رمضان بود که جماعتی آمدند و مراسم دعا و نیایش شب قدر را در نیمه های راه متوقف کردند. چند روز بعد از آن از برگزاری نماز عید فطر ممانعت شد و سپس نوبت به جلسه تفسیر قرآن در جمعه ای رسید که فردای روز عاشورا باید تشکیل می شد. گویا عاشورا "تابو" بود و "درخت ممنوعه" و به مصداق لاتقربا هذه الشجره1 به آن نزدیک هم نباید می شدی. اما داستان به همین جا خاتمه نیافت، به زودی معلوم شد "قرآن" هم مشمول تعریف درخت ممنوعه است و نباید به حریم حقایق آن گام نهاد تا مبادا نیازمندان هدایت ومشتاقان رهائی از آن درخت پاک و بالنده "شجره طیبه"2 قبسی3 برگیرند و در پرتو نورش ازمیان تاریکی اسارت و بندگی در خویش و غیرخویش ،راهی به سوی آزادی و روشنایی بگشایند و با گرمایش آن دلهای فسرده، امید و جان تازه بیابند. در این جلسات نه جرمی اتقاق می افتاد و نه عمل خلاف قانون و شرع صورت می گرفت. باید دید چه اتفاق افتاده است که درچهارمین دهه عمر نظام جمهوری "اسلامی" ، گرد آمدن برای نیایش خدای واحد و خالص کردن حمد و ستایش برای او و نه هیچ انسان دیگری و یا تدبر  در آموزه های وحیانی برای فهم بهتر حقایق رهایی بخش آن ، تحمل نمی شود . مگر نه این است که در نظام دینی موجود همه مسئولین رسما به تبعیت و التزام عقیدتی و عملی به قرآن و قانون اساسی مکلف و متعهد شده اند؟ اگر پاسخ مثبت است پس باید اجازه دهند رفتارشان در همه عرصه های مسئولیت از جمله درارتباط باحقوق  مردم و مصالح عامه با اصول و آموزه های این دو مرجع سند و محک زده شوند.


این که بسیاری از ایرانیان دیدگاهها و عملکرد فکری و دینی و سیاسی و اجتماعی متفاوتی با اعضاء حاکمیت فعلی دارند، بر کسی پوشیده نیست . اصول مزبور به کسی از جمله ارباب قدرت اجازه نمی دهد مخالفان فکری و سیاسی خود را حذف و یا مجبور به سکوت کنند. قرآن راه و رسم معامله با مخالفان و دگراندیشان را روشن ساخته و از پیامبر خواسته است تا در این زمینه پیشقدم و سرمشق باشد . از او می خواهد تا در مقابله با مشرکان، یهودیان و مسیحیان و پیروان سایر مذاهب و مسلک ها "با تکیه بر دانش و بینش (حکمت) آنان را به راه پروردگار(و نه عقیده و سلیقه شخصی خویش) دعوت کند و با بهترین شیوه با مخالفان به گفت و گو بنشیند"4 و به کسانی بشارت رستگاری و دستیابی به حقیقت می دهد که آنقدر سعه صدر وبلندنظری و آزادمنشی دارندکه " به همه سخنان  (و گفتمان ها) گوش فرا می دهند و پس از غور و بررسی در آنها بهترین را برمی گزینند"5.

 پیامبر مبعوث نشد تا با همه تفاوتهای مذهبی وفرهنگی ، همگان رادر عقیده و سلیقه و روش های زندگی، متحدالشکل سازد و به اکراه وجبر، به یک مذهب و شریعت واحد وارد نماید. قرآن نه تنها تنوع جنسیتی، قومی و نژادی و فرهنگی رابه رسمیت شناخت6  بلکه بر تنوع و تکثر شرایع نیز مهر تایید زد.  او نخواست تا همه مردم را در حزب و گروه (امت) واحدی گرد آورد  ،"اگر پروردگار تو می خواست ، همه مردم را در امتی واحد گرد می آورد ( اما چنین نخواسته) و از این روی پیوسته در اختلاف (راه و مشی) باقی هستند" 7 و به خاطر همین واقعیت تنوع ملل و نحل و فرهنگ و سرزمین است که می گوید: "برای هر یک از شما ( گروهها و امت ها) آیین و روشی (شریعتی) قرار دادیم (سعی در از بین بردن این تنوع و تکثر نکنید ) زیرا اگر خدا می خواست همه شما را امتی واحد قرار می داد. (این کار را نکرد) زیرا می خواهد شما را با موهبتی که ( ازدانش وخرددرست زیستن ) به هر یک از شما (گروهها و امم) داده است آزمایش کند. (پس به جای ستیز و نزاع و کشتن وحذف یکدیگر) در انجام خوبی ها (خیر عموم) بر یکدیگر سبقت گیرید. زیرا بازگشت همه شما به سوی خداست، پس آنگاه شما را از ماهیت اختلافتان آگاه می سازد"8 . برای زدودن هر نوع ابهام و تردیدی در این امر قران تصریح می کند که پیروان هر یک از شرایع و مذاهب  درمیان خویش بر اساس معیارها و احکام آیین خود داوری کنند ." پیروان انجیل باید طبق مندرجات آن چه که خدا نازل کرده است میان خود داوری کنند"9 و یهودیان، " از چه رو تو را به حکمت و داوری می خوانند در حالی که تورات در اختیار آنان است و حکم خدا در آن (مذکور) است."10 و بر تو ای پیامبر نیز "قرآن را به حق نازل کردیم که کتاب های  پیشین را تصدیق و تایید می کند و نگاهبان و ناظر بر آنهاست. پس بر طبق آنچه خدا نازل کرده است میان آنان داوری کن و با (زیر پا گذاشتن) آموزه های برحقی که بر تو نازل شده، از هوسهای (شیفتگان قدرت و ثروت و برتری جویی) پیروی مکن . خدا برای هر گروه از شما شریعت و روشی مقرر کرده است"11.

تایید کثرت گرایی(پلورالیسم) در آیین و روشها و احزاب و گروهها و یا اقوام و نژادها از جانب خدا (در قرآن) به معنای صحه گذاشتن بر هر مسلک و راه و رسم ظالمانه و ضد انسانی و نظام جباریت استبدادی نیست. اذعان به آزادی افراد و اقوام و گروهها در انتخاب آیین و راه و رسم و شیوه های زندگی را نباید مساوی نابرابری انسانها و روابط مبتنی بر سلطه و سلسله مراتب طبقاتی و نظام ارباب و بندگی پنداشت. بلکه نزد قرآن کثرت و تنوع در هویت های جنسیتی (زن و مرد بودن) و یا قومی و نژادی و فرهنگی و ملی و مذهبی مغایرتی با وحدت و برابری در انسان و انسانیت آنان ندارد. آن تفاوت ها ذاتی و ماهوی نیستند ،همه مردم در هستی انسانی و شان و مقام انسان بودن برابرند و منشاء واحد دارند. تفاوت ها وسیله "تمایز" و تسهیل کننده شناخت متقابل یکدیگرست.  



 آزادی ، برابری و وحدت جامعه بشری مغایرتی با وجود تفاوت در هویتهای متعدد جنسیتی و مذهبی ندارد. به همین خاطر ،  پیروان همه مسلک ها و مذاهب را به اتحاد بر محور توحید و آزادی و برابری انسانها دعوت می کند. هدف اصلی وحی ، کمک به رهایی فرد و جامعه انسانی از قید هر نوع وابستگی و قیمومت فکری، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و هدایت به سوی خودآگاهی ، آزادی و برقراری روابط برابر، دوستانه و صلح آمیز میان همه انسانها و اقوام است. انتقاد از مشرکین برای آن نبود که خدا را انکار می کردند . برای آن بود که با واسطه و شفیع قرار دادن اشخاص و اشیاء، میان شعور خلاق و خودآگاه خویش از یک طرف و جهان و حقیقت هستی از سوی دیگر جدایی افکنده و با به اربابی گرفتن اشخاص و قرار گرفتن تحت قیمومت فکری و سیاسی و اجتماعی آنان، خویشتن را از نعمت آزادی و استقلال فکر و وجدان محروم می کردند وابزار دست انان برای تجاوز واعمال سلطه وخشونت علیه دیگران شدند. رابطه ای که هر دو طرف آن(اربابان و پیروان) از خویشتن انسانی خود بیگانه و  تهی می گشتند.

 در تلاش برای ازبین بردن روابط مبتنی بر ارباب و بندگی و نظام های مبتنی بر سلطه اشیاء و اشخاص بر انسانها بود که پیامبر از پیروان  همه مذاهب عصر خود دعوت کرد بر محور گفتمان مشترکی که تضمین کننده آزادی و برابری و صلح و دوستی میان همه انسانهاست متحد شوند "ای اهل دانش و کتاب، بیائید بر محور اصل مشترک میان ما و شما ، ناظر بر این که جز "او" کسی را پرستش نکنیم، و کسی را هم طراز و شریک وی قرار ندهیم و بعضی از ما برخی دیگر را به جای خدا ارباب و سرور خود قرار ندهند، متحد و هم رای و همراه شویم"12.

در نگاه قرآن ریشه همه مفاسد و مظالم و روابط مبتنی بر سلطه و استثمار و استبداد و جباریت و فقر و تبعیض و تجاوز و زورگویی ، در نظام و روابط شرک آمیز میان انسانهاست. قرآن با نفی نظام مبتنی بر وجود واسطه هایی میان انسان و خدا بر توانایی و حق همه انسانها از زن و مرد به فهم حقایق از جمله از درون آیات الهی در کتاب و انتخاب آزاد آیین و راه و رسم زندگی خویش تاکید کرده است. سخت ترین جرائم عبارتنداز ، تجاوز به حقوق و حریم زندگی و علائق حیاتی دیگران (عدوان و بغی) سلب آزادی و استقلال فکر و وجدان افراد (اکراه ، اجبار افراد به پذیرش دین وعقیده ) و مسدود کردن راههای تلاش برای فهم آزادانه حقایق و منع کوشش و مجاهدت  درراه  نیل به آزادی وعدالت اجتماعی است (سد سبیل الله).

آیا کسانی که حکم به تعطیل این نوع محافل و مجالس بحث و گفت و گوی مسالمت آمیز می دهند،  تصمیمات و اقدامات خود رابا ملاک های قرآنی و یا قانون اساسی هماهنگ کرده اند؟  آیا  حاضرند در نقد و داوری رفتار و اقدامات خود ودیگران آموزه های قرآن وقانون اساسی را به داوری بپذیرند؟  یا آن که نزدآنان آیات وحیانی (شجره طیبه ) نیست، بلکه "درخت ممنوعه ای" است که نباید به آن نزدیک شد و از آن شعله ای برگرفت، و در روشنایی آن به سوی آزادی و رستگاری گام برداشت؟

 

8 بهمن 1389

 

 1سوره بقره آیه 35 -2سوره ابراهیم آیه 24- 3سوره طه آیه 10-4سوره نحل آیه 125-5سوره زمر آیه 18- 6سوره حجرات آیه 13- 7سوره هود آیه 118- 8سوره مائده آیه 48- 9سوره مائده آیه -47 10سوره مائده آیه 46

11سوره مائده آیه 48- 12سوره آل عمران آیه 64    



منبع: وبسایت رسمی نویسنده

 

 

 

 

 

 

 


 


افزایش صد درصدی نرخ اتوبوس های بلیتی

جرس: درحالیکه دولت کماکان از پرداخت بودجۀ مصوب برای متروی تهران خودداری می کند، رییس کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر تهران از تعیین و تصویب نرخ انواع بلیت مترو در سال آینده با افزایش ۳۰ درصدی خبر داد و همزمان هشدار داد که اگر تا پایان خرداد سال ۹۰ نیز دولت سهم خود را پرداخت نکند، به همان میزان به نرخ بلیت مترو افزوده خواهد شد.


این مقام مسئول همچنین خاطرنشان کرد که "نرخ اتوبوس‌های بلیتی برای سال ۹۰ تقریبا دو برابر افزایش می‌یابد."


به گزارش ایسنا، حمزه شکیب با اعلام این که برای قیمت تمام شده بلیت مترو در سال ۹۰، قیمت ۵۵۴ تومان بدون محاسبه استهلاک، پیشنهاد شده است، خاطرنشان ساخت طبق قانون از این مبلغ یک سوم را باید شهروندان، یک سوم را دولت و یک سوم را شهرداری پرداخت کند.


وی ادامه داد: بر اساس پیشنهاد فعلی که در کمیسیون توسعه و عمران به تصویب رسیده است، بلیت‌های تک سفره، دو سفره و بلیت‌های مدت دار اعتباری به طور متوسط ۳۰ درصد افزایش خواهند داشت.


رییس کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر تهران با تاکید بر این که بلیت مترو و نیز اتوبوس بر اساس دو عامل اجرای طرح هدفمند سازی یارانه‌ها و نیز افزایش سالانه نرخ تورم تعیین می‌شوند، اضافه کرد: طبق پیشنهاد کمیسیون عمران، متروی تهران موظف است تا پایان خرداد ماه سال ۹۰ بر اساس سهم یک سوم شهروندان، نرخ بلیت مترو را محاسبه و دریافت کند، اما در صورتی که از این تاریخ سهم دولت یا شهرداری پرداخت نشود، به همان میزان سهم پرداخت نشده، به نرخ بلیت مترو افزوده خواهد شد.


وی تصریح کرد: در مورد اتوبوس نیز همین شرایط برقرار است و در صورت تامین نشدن کمک‌های دولتی، نرخ‌های بدون کمک دولت اعمال می‌شود و در واقع شهروندان باید دو ـ سوم از سهم را بپردازند.


شکیب اظهار داشت: با توجه به این که نرخ اتوبوس‌های بلیتی بعد از اجرای هدفمند سازی یارانه‌ها و تا پایان سال جاری طبق قول شهردار تهران افزایش نمی‌یابد، به احتمال زیاد نرخ تعیین شده برای سال ۹۰ با احتساب افزایش نرخ‌های پس از اجرای طرح هدفمند سازی یارانه‌ها خواهد بود و تقریبا دو برابر افزایش می‌یابد.


وی همچنین از تاکید کمیسیون عمران شورای شهر تهران و نیز سایر اعضای شورا برای تشکیل یک جلسه مشترک با وزیر کشور و رییس ستاد مدیریت مصرف سوخت خبر داد و یادآور شد: بر این اساس تاکید شده که در یک جلسه مجزا در مورد سیاست‌های دولت پس از هدفمند سازی یارانه‌ها و نیز نوع پرداخت مابه‌التفاوت حذف یارانه‌ها از سوخت برای خودروهای حمل و نقل عمومی صحبت شود.


رییس کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر تهران در ادامه خاطرنشان کرد: شورای شهر تهران و شهرداری می‌خواهند که نرخ حمل و نقل عمومی کماکان برای شهروندان قابل قبول باشد تا میل به استفاده از حمل و نقل عمومی کاسته نشود، اما در این میان باید نقش دولت برای کمک به شهرداری روشن باشد.


مقامات دولت محمود احمدی نژاد از ابتدای اجرای پروژۀ حذف سوبسیدها که آنرا "طرح هدفمندی یارانه ها" نامگذاری کرده بودند، مدعیِ ثابت ماندن و حتی "کاهش" قیمت کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه - در صورت اجرای طرح مذکور- شده و آنرا سبب "توزیع عدالت" عنوان کرده بودند.
 


 


جرس: در ادامه موج اعتراضات مردمی در کشورهای عربی، روز جمعه ٢٨ ژانویه- هشتم بهمن ماه، برای سومین هفته متوالی هزاران نفر از مخالفان دولت در اردن در اعتراض به افزایش بهای مواد غذایی و در خواست کناره گیری نخست وزیر در امان، پایتخت، و شش شهر دیگر این کشور دست به تظاهرات زدند.



به گزارش خبرگزاری فرانسه، در این تظاهرات چندین هزار نفره که در پی اقامه نماز جمعه از مرکز پایتخت آغاز شد، معترضان از سوی سازمانهایی چون جبهه اقدام اسلامی، چپ گراها و اعضای اتحایه های کارگری به خیابان های آمده و ضمن دادن شعارهایی علیه دولت و سیاست های اقتصادی آن، خواستار اصلاح وضع اقتصادی و سیاسی کشور شده و همزمان اعلام کردند که از اعتراضات گسترده مردمی در تونس و مصر که خواستار کناره گیری دولت های خود شده اند، الهام گرفته اند.


به گزارش العربیه، تظاهرکنندگان خواستار کناره گیری دولت الرفاعی و برقراری آزادی و عدالت اجتماعی بودند.


این خبرگزاری همچنین گزارش داد که هزاران تطاهرات کننده در شهرهای استانبول ترکیه و امان پایتخت اردن روز جمعه در حمایت از تظاهرکنندگان مصری تظاهرات کردند.


بر اساس این گزارش، صدها تن از نمازگزاران استانبول روز جمعه با برگزاری تظاهرات از قیام مردم مصر علیه دولت حسنی مبارک حمایت کردند.


نمازگزاران پس از اقامه نماز جمعه در مسجد فاتح استانبول در صحن مسجد و خیابانهای مجاور دست به تظاهرات زده و از خواسته های مصری ها برای برخورداری از آزادی تظاهرات کردند.


همزمان گروهی دیگر از مردم ترکیه روز جمعه با تجمع در مقابل سفارت مصر در آنکارا علیه حسنی مبارک رییس جمهوری مصر شعار داده و وی را به عنوان فرعون مصر خواندند.


شرکت کنندگان در این تظاهرات که گروههای چپ گرا و سوسیالیست بخش اعظم آنرا تشکیل می دادند، با شعار "دیروز تونس امروز مصر، فردا تمام جهان"، اعلام کردند که برای مقابله با فقر و گرسنگی و رهایی از ظلم ظالمان همه مظلومان جهان باید دوش به دوش هم در این قیام جهانی شرکت کنند.


تحولات اخیر سیاسی در تونس که منجر به گریز زین العابدین بن علی، رئیس جمهور پیشین آن کشور به عربستان شد، تأثیرات زیادی در روند اعتراضات ماههای اخیر مردم نسبت به شرایط اقتصادی و گرانی ها و همچنین اوضاع سیاسی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه گذاشته‌ و اعتراضات پی در پی در کشورهای یمن، الجزایر، اردن و مصر از جمله این تأثیرات دانسته می‌شود.

 


 


 

 

جرس: رییس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی، از مرحله بحرانی شدن (آغاز فعل و انفعال راكتور) نیروگاه بوشهر در اواخر بهمن ماه امسال  با حضور مسئولان روسی خبر داد و بهره برداری از این نیروگاه را به بیستم فروردین ماه سال آینده موکول کرد.

 

به گزارش ایسنا، علی‌اكبر صالحی درباره بحرانیشدن راكتور نیروگاه بوشهر و اتصال برق تولید شده در این نیروگاه به شبكه سراسری اظهار داشت: فرآیند راه‌اندازی نیروگاه بوشهر و هر نیروگاه دیگری فرآیندی زمان‌براست و مراحلی را باید طی كند كه برخی از این مراحل پلكانی است. ما بارها اعلامكرده‌ایم كه برای ما راه‌اندازی ایمن نیروگاه بوشهر مهمتر از راه‌اندازی سریع آناست. بنابراین ممكن است بر سر تست‌هایی كه در مرحله كنونی انجام می‌شود مسائلی پیشآید كه مجبور شویم آن مرحله را اصلاح و مجددا تست كنیم و چنانچه مساله حل شد، از آنمرحله عبور كنیم.

 

راكتور نیروگاه بوشهر اواخر بهمن باحضور مسوولان روسی بحرانی می‌شود

وی گفت: امیدواریم تا آخر بهمن ماه بتوانیم بحرانیشدن راكتور را داشته باشیم و با حضور مسئولان روسی شاهد انجام این مرحله باشیم.بحرانی شدن یعنی آغاز فعل و انفعال راكتور و آرام آرام گرم شدن آب داخل محفظهراكتور. اما برای اینكه آب به بخار تبدیل شود و كیفیت بخار به جایی برسد كه بتواندوارد توربین شود مدت زمانی طول می‌كشد. ما نسبت به برنامه‌ای كه اعلام كرده‌ایمحدود یك ماه و نیم برای وصل به شبكه زمان نیاز داریم البته این در حالی است كهنیروگاه در حال تولید قدرت است و راكتور بحرانی شده است؛ بنابراین تا زمانی كه بخاربه چهل درصد برسد و اطمینان لازم را پیدا كنیم و تست‌های لازم بر روی توربین راانجام دهیم امیدواریم همزمان با بیستم فروردین و با همراهی و هماهنگی با روس‌ها، شاهداتصال به شبكه سراسری در فروردین سال آینده باشیم.

 

رییس سازمان انرژی اتمی تاكید كرد: راكتور آغاز بهكار كرده است و قدم بعدی بحرانی شدن راكتور تا اواخر بهمن ماه است. ما قبلا همگفته‌ایم كه ممكن است نسبت به برنامه زمان‌بندی شده‌ای كه اعلام كرده‌ایم به دلیلانجام تست‌های مختلف كمی تاخیر داشته باشیم كه البته این تاخیر در حد یكی دو هفتهاست.

 

 

هدف ما با اطمینان راه انداختن راكتوراست نه صرف راه‌اندازی

صالحی خاطر نشان كرد: هدف ما با اطمینان راهانداختن راكتور است نه صرف آنكه آن را راه‌اندازی كنیم. مراحل راه‌اندازی راكتور ونیروگاه بیش از پنج ماه است كه آغاز شده و به طور معمول در دنیا فرآیند راه‌اندازینهماه تا یك سال طول می‌كشد كه ما نسبت به یك روال طبیعی عقب نیستیم.

 

 استاكس‌نت به سیستم‌های اصلی ما واردنشده است

صالحی درباره برخی اخبار مبنی بر تاثیر ویروساستاكس‌نت بر نیروگاه بوشهر با رد دوباره این مطلب خاطر نشان كرد: ما رد پای اینویروس را در برخی جاها گرفتیم و با آمادگی و هوشیاری كه داشتیم توانستیم آن راكنترل كنیم. این ویروس در مسائل و تجهیزات پیرامونی از جمله كامپیوترهای شخصی بیشتربود اما به سیستم‌های اصلی ما وارد نشده است و از این نظر با روس‌ها كار را بهدرستی انجام دادیم و با رعایت تمام نكات ایمنی و امنیتی كار را پیش می‌بریم.

 

 صحبت نماینده ناتو درباره بررسیآلودگی نیروگاه بوشهر به ویروس استاكس‌نت حائز اهمیت است

وی درباره اظهارنظر نماینده روسیه در ناتو مبنی بربررسی این نهاد بین‌المللی درباره آلودگی نیروگاه بوشهر به وسیله ویروس استاكس‌نتاظهار نظر كرد: صحبت نماینده روسیه در ناتو از این نظر كه می‌تواند چنین اقدامی نهتنها برای كشور مورد نظر بلكه برای تمام دنیا خطرآفرین باشد حائز اهمیت است. غربی‌ها به دنبال امنیت و سلامت مردم نیستند و حاضرند به هر اقدامی برای رسیدن بهمنافع‌شان دست بزنند ولو اینكه این اقدام برای جامعه بشری خطرناك باشد. با این حالایران تمام ملاحظات و اقدامات لازم را انجام داده و جای نگرانی نیست اما اصل اینعمل و اقدام غربی‌ها و اسراییل حركتی غیرانسانی و ضد بشری است و آنها بدانندكه اگر اتفاقی برای یك نیروگاه اتمی رخ دهد پیامدهایش فقط در مرزها محدود نمی‌شود واینكه بدانند چنین اقداماتی دامن‌گیر خودشان هم خواهد شد.

 

 همچنان بر تبادل سوخت بر اساس بیانیهتهران تاكید داریم

رییس سازمان انرژی اتمی و سرپرست وزارت امور خارجهكشورمان درباره برخی اخبار مبنی بر ارائه پیشنهادهای جدید در زمینه تبادل سوخت درحاشیه مذاكرات ایران با ۱+۵ در استانبول تصریح كرد: ما همچنان بر تبادل سوخت براساس بیانیه تهران تاكید داریم. بیانیه تهران متوازن و منصفانه و بر اساس تكالیف وحقوق متقابل اعضای آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است و البته بنا به درخواست آمریكاو همكاری روسای جمهور برزیل و تركیه مطرح و با انعطاف و روحیه مسالمت‌جوی ایران بهثمر نشست.

 

 درباره جزییات و پیشنهادات جدید درزمینه تبادل سوخت شورای عالی امنیت ملی پاسخ می‌دهد

وی خاطرنشان كرد: موضع رسمی ایران، موافقت باتبادل سوخت بر اساس بیانیه تهران است. درباره جزئیات و پیشنهادات مطرح شده و یااینكه ایران تمایل به تبادل سوخت با یك كشور خاص و یا گروه وین داشته باشد شورایعالی امنیت ملی پاسخگوست. كمیته مورد نظر در شورای عالی امنیت ملی كه متشكل ازكارشناسان مربوطه از سازمان انرژی اتمی نیز است در این باره پاسخ خواهند داد و درصورت جمع‌بندی دبیر شورای عالی امنیت ملی نتیجه را اعلام می‌كند.

 

 


 


گزارش رسا

 


طراح : عصیان

 


حضور معترضان در خیابان ها علیرغم اعلام حکومت نظامی
جرس: همزمان با اعلام حکومت نظامی و مقررات منع آمد و شد و درحالیکه کماکان شهرهای بزرگ مصر در بحران و آشوب به سر می برند، حسنی مبارک، رئیس جمهوری مصر، پس از چهار روز اعتراض‌های سراسری، سرانجام در تلویزیون ظاهر شد و ضمن دفاع از عملکرد نیروهای انتظامی در سرکوب معترضان، مردم را به آرامش فراخواند و با تاکید بر برکناری دولت، از انجام قریب الوقوع اصلاحات خبر داد.


به گزارش خبرگزاری فرانسه، حسنی مبارک در این پیام کوتاه تلویزیونی، اعتراضات و تظاهرات ضدحکومتی را "بخشی از توطئۀ دشمنان" دانست که "هدف از آن بی‌ثبات کردن مصر و نامشروع نشان دادن حکومت است."


خبرگزاری آلمان گزارش داد که پس از این پیام تلویزیونی، معترضان در خیابان‌های مصر شعار مرگ بر مبارک سر داده و خیابان ها را ترک نکردند.


همچنین درحالی که ارتش در خیابان‌های مصر حضور پیدا کرده است، مردم معترض با استقبال از حضور ارتش، از این نیروها می‌خواهند به مردم بپیوندند.


گفتنی است شامگاه جمعه، با وجود اینکه حسنی مبارک در قاهره، اسکندریه و سوئز، حکومت نظامی اعلام کرده بود، معترضان با نادیده گرفتن مقررات منع آمد و شد از طرف حکومت، در خیابان‌ها حضور خود را حفظ کردند.


بر اساس گزارش الجزیره، غروب جمعه مقر حزب دموکراتیک ملی، (حزب حاکم و متعلق به حسنی مبارک) در قاهره به آتش کشیده شد و ساعاتی بعد تانک‌ها و خودروهای زرهی ارتش در مراکز حساس و از جمله رادیو و تلویزیون مستقر شدند.


با تمام اِعمال خشونت ها، حکومت مصر می گوید که آماده گفتگو می باشد، اما در عین حال هشدار داده است که در صورت لزوم از "تدابیر قاطع" استفاده خواهد کرد.


روز جمعه در واکنش به سرکوب خونین مردم، معترضین دهها پاسگاه پلیس و نیروهای امنیتی در سراسر مصر به آتش کشیدند.

مردم مصر علیرغم هشدارهای جدی حکومت آن کشور جهت تداوم هرگونه اعتراض خیابانی، روز جمعه ٢٨ ژانویه – هشتم بهمن ماه) برای چهارمین روز پی در پی به خیابان ها آمدند و با وجود خشونت های اعمال شده از سوی یگانهای ضد شورش و ماموران انتظامی، در برابر آنها مقاومت کرده و با آنها درگیر شدند.


رویترز شامگاه جمعه به نقل از منابع بیمارستانی مصر گزارش داده که در ناآرامی‌های روز جمعه ۱۳ نفر در شهر سوئز کشته و ۷۵ نفر دیگر زخمی شده‌ و در شهر قاهره نیز حداقل پنج نفر کشته و۱۰۳۰ نفر زخمی شده‌اند.


طبق آخرین گزارش ها، علی رغم حکومت نظامی، هم اکنون تظاهرکنندگان معترض و نیروهای گارد در برابر ساختمان تلویزیون دولتی مستقر شده‌اند.

 


 


محمد مجتهد شبستري

 

سخن‌گفتن انسان با خدا و  خدا با انسان یکی از موضوعات بنیادین ادیان توحیدی است. نه‌تنها واعظان، متکلمان، عارفان و شاعران در این‌باره سخن‌های بسیار گفته‌اند، حکومت‌های جوامع اسلامی هم در طول تاریخ مدعی بوده‌اند که از جانب خدا سخن می‌گویند، و سخن خدا را به مردم می‌رسانند و حکم آن‌ها حکم خداست. این همان داستان حکومت دینی است که در طول چهارده قرن تاریخ اسلام در اکثر زمان‌ها وجود داشته و حاکمان خود را سخنگوی خدا و نمایندة خدا در روی زمین معرفی می‌کرده‌اند.

 

مطلبی که در اینجا می‌خواهم توضیح دهم این است که چه کسی می‌تواند از سوی خدا سخن بگوید؟ این سؤال را اگر بخواهم خوب توضیح دهم، باید به این پرسش منتقل شوم که درواقع ما انسان‌ها چگونه می‌توانیم سخن خدا را بشنویم؟ کدام سخن و به چ معنا می‌تواند برای ما سخن خدا باشد؟ معنای سخن خدا برای ما انسان‌ها چیست؟ ما دریافتی و تجربه‌ای از سخن انسان با انسان داریم و می‌دانیم و می‌فهمیم که سخن انسان یعنی چه و موقعی که یک انسان با ما سخن می‌گوید چه اتفاقی می‌افتد، ما مسلمان‌ها که این همه ادعا می‌کنیم خدا با من سخن گفته است و می‌گوید و دائماً از هر سو به ما می‌گویند امر خدا این است و نهی خدا این است، آیا به راستی اندیشیده‌ایم که سخن خدا یعنی چه و چگونه سخن، سخن خدا و امر خدا می‌شود؟ آیا چون فقط می‌گویند فلان سخن، سخن خداست ما تعبداً و تقلیداً باید بگوییم خیلی خوب چون شما می‌گویید سخن خداست، پس سخن خداست، بی‌آن‌که خودمان مخاطب خدا قرار بگیریم؟ بدون این‌که خودمان این تجربه را داشته باشیم که خدا با ما سخن می‌گوید؟ در ادیان توحیدی اسلام، ‌مسیحیت و یهودیت، ‌حداقل چهارگونه سخن‌گفتن خدا با انسان مطرح شده است. بامطالعة متون درجه اول این سه دین می‌بینیم از چهارگونه سخن به‌عنوان سخن خدا نام برده شده و چهارگونه سخن خدا با چهار معنا در این ادیان مطرح است.


گونه اول در این متون گاهی گفته می‌شود سخن خدا و منظور از این تعبیر، سخنی است که خدا از طریق پدیده‌های طبیعت با انسان‌ها می‌گوید. پدیده‌های طبیعت، موجودات و پدیدارهای عالم همه سخنان خدایند. خدا از طریق این‌ها با انسان‌ها سخن می‌گوید و خود را آشکار می‌کند و به انسان‌ها نشان می‌دهد و آن‌ها را به سوی خود جذب و جلب می‌کند. سخن‌گفتن، نوعی اظهارکردن و خود را نشان‌دادن است تا کسی سخن نگفته نمی‌دانید او چیست و کیست و چگونه انسانی است. سخن وسیلة آشکارکردن سخنگو به دیگران است. عرفا گفته‌اند خدا از طریق پدیده‌های این عالم با ما چنین سخن می‌گوید که خود را آشکار می‌کند، قدرت، ‌دانش، رحمت و عشق‌ورزی خود را عیان می‌سازد. پدیدارهای طبیعت نمادها و تصویرها و به قول فیلسوفان و عارفان اسماء خدا هستند که خدا در آن‌ها متجلی و ظاهر است. این یک معنا از سخن‌گفتن خداست که در ادیان توحیدی از آن سخن به میان آمده و در این‌باره کتاب‌های بسیاری نوشته شده است. نه‌تنها کتب یهودیان در عهد عتیق و کتب مسیحیان در عهد جدید، بلکه در قرآن ما مسلمان‌ها، هم مکرراً از این سخن‌گفتن خدا مطالبی به میان آمده است. در این کتاب مرتباً گفته می‌شود پدیدارهای طبیعت در این عالم آیات خدا (نمودهای زنده) خدا هستند.1 این یک معنا از سخن‌گفتن خدا با انسان‌ها است. و من حیفم می‌آید که در این بحث چند بیتی از هاتف را که همین معنا از شنیدن سخن خدا را بیان کرده برای شما نخوانم:



دوش از شور عشق و جذبة شوق، هر طرف می‌شتافتم حیران/ آخر کار شوق دیدارم، سوی دیر مغان کشید عنان/ پیری آن‌جا به آتش‌افروزی، به ادب گرد پیر مغبچگان/ پیر پرسید کیست این؟، گفتند عاشقی بی‌قرار و سرگردان/ گفت جامی دهیدش از می ناب، گرچه ناخوانده باشد این مهمان/ ساقی آتش‌پرست و آتش‌دست، ریخت در ساغر آتش سوزان/ چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش، سوخت هم کفر و هم ایمان/ مست افتادم و در آن مستی، به زبانی که شرح آن نتوان/ این سخن می‌شنیدم از اعضا، همه حتی الورید و الشریان/ که یکی هست و هیچ نیست جز او، وحده لا اله الا هو.

سخن‌گفتن خدا از طریق پدیدارهای طبیعت سخن‌گفتن به زبان انسانی و از طریق کلمات و جملات نیست، ما از پدیدارهای طبیعت به هیچ زبانی از زبان‌های انسانی کلام نمی‌شنویم. اما گونه‌ای سخن است. چراکه سخن در عالم هستی محدود در زبان انسانی نیست. سخن‌هایی در عالم هستی هست که از طریق جملات و کلمات به زبان فارسی یا عربی یا انگلیسی یا هر زبان دیگر شنیده نمی‌شود. آن سخنی که اهل دل از پدیدارهای طبیعت می‌شنوند جملات و کلمات ندارد، اما در نظر عارفان سخن است. چرا سخن است؟ چون در آن خطاب و ارتباط هست. در آن من با تو حرف می‌زنم، هست. در این معنای اول، انسان سخن خدا را از طبیعت می‌شنود.



گونه دوم از سخن‌گفتن خدا با انسان در ادیان توحیدی، سخن‌گفتن خدا با پیامبران است. در کتب عهد عتیق و عهد جدید و قرآن کریم مرتباً می‌خوانیم که خدا با پیامبران سخن گفت. بحث من در این‌جا بحث دین‌شناسانه است نه بحث کلامی. آن‌طور که از بررسی این متون به‌دست می‌آید پیامبران چنین تجربه می‌کردند که خدا با آن‌ها سخن می‌گوید. بنا بر آنچه که از این متون به‌دست می‌آید، این سخن‌گفتن خدا با پیامبران هم باز سخن‌گفتن از طریق جملات و کلمات نبوده است. یعنی این‌طور نبوده که خدا جملاتی را به آن‌ها به زبان عربی یا عبری یا هر زبان دیگر می‌گوید و آن‌ها آن جملات را می‌فهمند. برای این‌که این جملات و کلمات گفته شود زبانی، دهانی، حنجره‌ای و حلقومی و ذهنی و بالاخره یک گویندة انسانی لازم است. خدا که زبان و حنجره و حلقوم و ذهن ندارد که با کلمات و جملات حرف بزند. ما انسان‌ها با کلمات و جملات با یکدیگر سخن می‌گوییم. بنا بر تجربه پیامبران و آن‌طور که آن‌ها نقل کرده‌اند سخن‌گفتن خدا با پیامبران نوع خاص و ویژه‌ای از سخن‌گفتن بوده که فراتر اداء جملات و کلمات بوده است و پیامبران اظهار کرده‌اند که می‌فهمند خدا با آن‌ها سخن می‌گوید. ‌این هم انواع و اقسام داشته است. يكي از بخش هاي کتاب دلالة الحائرین که نویسندة آن، ابن میمون، فیلسوف و متکلم یهودی است که تحت تأثیر فلسفة مسلمانان عصر خودش بوده، بخش نبوت است. در آن بخش تا آن‌جا که به یاد دارم بسیت و چهار یا بیست و پنج نوع از سخن‌گفتن خدا با پیامبران با استناد به عهد عتیق و عهد جدید آورده شده است. در قرآن مجید هم از سخن‌گفتن خدا با پیامبران مطالب زیادی گفته شده است. ظاهراً در این نوع سخن‌گفتن اگر جملات و کلماتی هم وجود داشته آن اِفهام که از سوی خدا اتفاق می‌افتاده، حقیقتی بوده بیش از ظرفیت این جملات و کلمات و نمی‌توان گفت حقیقت کلام الهی در آن موارد، مفاد همین جملات و کلمات بوده است. آن حقیقت چیزی بسیار فراتر از این بوده است. کسانی که با مطالعات کلامی سروکار دارند و فلسفة زبان می‌دانند منظور من را خوب می‌فهمند. بحث‌های زیادی در این زمینه شده که حقیقت آن سخن که خدا با پیامبران می‌گفته چه بوده است. عده‌ای معتقدند اصلاً‌در آن مقام جملات و کلماتی در کار نبوده است. عده‌ای معتقدند در آن‌جا جملات و کلماتی هم بوده، اما آن جملات و کلمات در خدمت آن حقیقت وسیع‌تر و گسترده‌تر کلام خدا بوده، کسانی هم گفته‌اند حقیقت کلام خدا حداقل برای بعضی از پیامبران چون پیامبر اسلام(ص) همان تجربه تجلی خداوند در موجودات عالم بوده که وی را به قرائت توحیدی جهان قادر می‌ساخت است. آراء گوناگونی در این باب اظهار شده است من خلاصه‌ای از اين آراء عمده را در سلسله مقالات «قرائت نبوی از جهان» که در نشاني اینترنتی «معناگرا» و «قرائت» منتشر شده آورده‌ام. سخن‌گفتن خدا با پیامبران نصیب انسان‌های معدودی شده که ما از آن‌ها به پیامبران نام می‌بریم و انسان‌های دیگر بنا بر آنچه در این ادیان هست از این‌گونه سخن خدا محرومند.



گونة سوم از سخن‌گفتن خدا با انسان سخن او با اولیا و انسان‌های پاک است که آن هم به زبان انسانی یعنی از طریق فهماندن با جملات و کلمات نیست و حقیقت آن الهام است. اولیاء خدا هم گونه‌ای سخن خدا را می‌شنوند. آنان این سخن را در دل خود می‌شنوند، در درون خود می‌یابند، آن‌طور که خود اظهار می‌کنند. امیر مؤمنان حضرت علی(ع) دربارة این دسته از انسان‌ها و این‌گونه از سخن خدا جملات معروفی در نهج‌البلاغه دارد. «و ما بَرَحَ اللهُ عِزَّ آلائهُ فی‌البُرحة بعد البُرحة و فی ازمان الفَطرات عبادنا جاهم فی فِکرهم و کلّمهم فی ذاتِ عقولهم. فَاستعجلوا بنور یقضة فی‌الابصار والاسماع الافئدة». خلاصة این جملات این است که خداوند که نعمات او بر انسان‌ها بسیار گرانقدر است، در زمانی پس از زمانی و در آن زمان‌ها که انبیا حضور نداشتند بندگانی دارد و داشته که در فکر آن‌ها نجوا کرده و در ذات عقل آن‌ها با آن‌ها سخن گفته است. مناجات این نیست که بروند پشت بام با صدای بلند خدا را بخوانند. یا از تلویزیون با صدای بلند دعا پخش کنند. مناجات، نجوا است. نجوا سخن پنهانی است. سخن پنهانی که کسی در گوش کسی می‌گوید. حافظ در ادبیات بسیار زیبایی گاهی این نوع سخن را به تصویر کشیده است. خدا با فکر این بندگان سخن می‌گوید و عقل‌های آن‌ها را مخاطب قرار می‌دهد. آن‌ها چه کسانی هستند؟ آن‌ها اولیا و پاکان هستند. «فاستصحبوا بنور یقظةٍ فی‌الابصارِ والاسماعِ والافئدةِ» وقتی این سخن‌گفتن اتفاق می‌افتد به آن‌ها نوری می‌رسد که چشم‌هایشان و گوش‌هایشان و دل‌هایشان بیدار می‌گردد. در متون ادیان هست که این هم یک نوع سخن‌گفتن است. این سخن‌گفتن هم از طریق جملات و کلمات نیست که انسان‌ها چیزهایی بشنوند و بفهمند. واضح است که این گونه سخن گفتن هم مخصوص انسان‌های ویژه‌ای است که آن‌ها سخن خدا را از درون خود می‌شنوند.



گونة چهارم از سخن‌گفتن خدا با انسان سخن‌گفتن او با همة انسان‌ها است و همان است که در آیه‌ای چون «و إذا قرأ القرآن فستمعوا له» به آن دعوت شده‌ایم. ادیان توحیدی خطاب‌شان به همه انسان‌هاست، نه فقط به اولیا یا انبیا. به همة انسان‌ها می‌گویند ای انسان‌ها سخن خدا را گوش کنید، دعوی  آن‌ها این است که خدا با همة انسان‌ها هم سخن می‌گوید آن هم از طریق الفاظ و جملات و ما می‌توانیم آن سخن را که به زبان انسانی است بشنویم. حال ما انسان‌های معمولی چگونه می‌توانیم این‌گونه از سخن خدا را بشنویم؟ دو نظر عمده در این باب را در این‌جا توضیح می‌دهم. یکی از این دو نظر این است که خداوند جملات و کلماتی به زبان انسانی مثلاً عربی به‌صورت غیرعادی و خارج از قوانین طبیعی و خارج از مجرای طبیعی پیدایش سخنان انسانی ایجاد می‌کند و پیامبران آن سخنان مرکب از جملات و کلمات را می‌شنوند یا فرشتگان آن جملات و کلمات را برای پیامبران می‌خوانند و پیامبران هم آن‌ها را برای دیگر انسان‌ها می‌خوانند و این معنای سخن خدا از طریق کلمات و جملات برای همة انسان‌هاست. بنا به این نظر، سخن خدا بودن این جملات و کلمات از آن نظر است که در پیدایش آن‌ها جز خدا هیچ عامل دیگر دخالت ندارد و پیدایش این سخنان خارج از قوانین طبیعت است (معجزه). پس جملات و کلمات این‌چنینی فعل خداست، و سخن خداست و از طریق پیامبران به ما می‌رسد. بنابراین نظر قرآن برای ما مسلمان‌ها به این معنی سخن خداست که قرآن مصنوع خدا است. در این‌جا این پرسش مطرح می‌شود که انسان‌ها چگونه می‌توانند به این حقیقت برسند که متن قرآن مصنوع خدا است تا سخن خدا را از آن بشنوند.



در پاسخ این پرسش عده‌ای گفته‌اند کسی که به قرآن مراجعه می‌کند می‌بیند مثلاً آن چنان خبرهای غیبی در این کتاب هست که هیچ‌کس جز خداوند از آن خبر نداشته و یا این کتاب آن‌چنان مطالب علمی بالا و خارج از دسترس بشر دارد که جز به خدا نمی‌تواند منسوب باشد. عده‌ای گفته‌اند جملات و کلمات و آیات قرآن به‌لحاظ ادبی آن‌قدر زیبا و دارای فصاحت و بلاغت فوق‌العاده است که ما می‌فهمیم این حد از فصاحت و بلاغت از توانایی انسان خارج است. صاحبان این عقاید می‌گویند ما از این طریق‌ها می‌توانیم به دست آوریم که متن قرآن، سخن خدا به معنای مصنوعِ خدا است. اگر معنای سخن خدا این باشد که این دسته می‌گویند نتیجه‌اش این است که ما انسان‌های عادی واقعاً از شنیدن سخن خدا و تجربه مخاطب خدا قرارگرفتن محروم هستیم. درصورتی که مدعیات این نظرات قابل دفاع باشند انسان‌های معمولی از درک آن مدعیات ناتوانند تا چه رسد به این‌که آن مدعیات واقعاً قابل دفاع نیست. پس معنای سخن‌گفتن خدا برای عموم انسان‌ها از طريق کلمات و جملات زبان انسانی چه می‌شود؟ اگر بخواهم مثال ساده‌ای بزنم، می‌گوییم اگر پدری به فرزندش بگوید: «من پدر تو هستم و خیلی تو را دوست دارم و می‌خواهم با تو پدرانه حرف بزنم، اما تو نمی‌توانی سخن مرا بشنوی و اگر می‌خواهی بفهمی من با تو سخن می‌گویم یا نه، هروقت فلانی آمد از طرف من سخنی به تو گفت بدان که من با تو سخن می‌گویم. این سخن‌گفتن پدرانه پدر با فرزند نیست. فرزند می‌خواهد جلوی پدر بنشیند و زانو بزند و بگوید پدرجان بگو تا بشنوم. «گفت‌وگوی پدر و پسری» که غیر از این نمی‌تواند باشد. گفتگوی خدا با انسان جز از این طریق که انسان تجربه کند که سخن خدا را می‌شنود محقق نمی‌شود سخن وقتی سخن خدا می‌شود که از خدا شنیده شود.

اما در باب نوع چهارم از سخن‌گفتن خدا با انسان نظر دومی هم وجود دارد که مشکل را برطرف می‌کند و آن این است که سخن‌گفتن خدا با همه انسان‌ها با زبان انسانی مربوط به اثرگذاری آن سخن در انسان‌ها است. سخن‌گفتن‌هایی وجود دارد که در جان من و شما انسان‌های عادی اثر می‌گذارد. آن سخن‌گفتن‌ها کاری با جان ما می‌کند که ما تجربه می‌کنیم مخاطب خدا قرار گرفته‌ایم و خدا با ما حرف می‌زند. این سخن‌گفتن‌ها ویژگی‌هایی دارد. سه مورد از ویژگی‌های عمده این‌گونه سخن‌ها را بازگو می‌کنم. ویژگی اول مربوط به جنس سخن است. همان‌طور که مثلاً پارچه‌ها جنس‌های مختلف دارند، سخن‌ها هم جنس‌های مختلف دارند. مثلاً سخن فلسفی یک جنس از سخن است. سخنی که در آن استدلال‌های عقلانی می‌شود. یک جنس دیگر از سخن، سخن ریاضی است. دو دو تا می‌شود چهارتا و چهار چهار تا می‌شود شانزده تا. جنس ریاضی است. جنس بعضی از سخن‌ها، جنس علوم طبیعی است. آب از دو عنصر تشکیل شده است و این دو عنصر با فلان نسبت که با هم ترکیب پیدا کنند، می‌شود آب. جنس علوم طبیعی را دارد. پاره‌ای از سخن‌ها، جنسش سخن تاریخی است. بعضی سخن‌ها جنس‌شان سخن علوم اجتماعی است. نکتة مهم این است که هیچ‌کدام از این جنس سخن‌ها به انسان‌ها معنای زندگی نمی‌بخشد، نمی‌تواند زندگی آدمی را و جهان را معنا کند نمی‌تواند. تنهایی انسان را برطرف کند. اضطراب‌های وجودی او را تسکین نمی‌دهد؛ یأس‌ها و ترس‌های او را برطرف نمی‌کند؛ دردهای درونی او را درمان نمی‌کند و انسانیت انسان را به او نشان نمی‌دهد. اما گونه‌ای و جنسی از اجناس سخن وجود دارد که سروکارش با دردها و معنایابی‌های مورد نظر آدمیست و جنس ویژه‌ای از سخن است. سخن فلسفی، علمی، ریاضی، تاریخی و جامعه‌شناسانه نیست، سخنی از جنس دیگر است. چنین سخنانی خداگونه هستند، یعنی کار خدا را می‌کنند. خدا چه کار می‌کند؟ کار خدا هستی‌بخشی است این سخنان به آدمیان هستی می‌بخشند. این سخنان از انسان مرده انسان زنده به‌وجود می‌آورند و به آدم تولد جدید می‌بخشند. به قول حافظ عالمی از نو و آدمی از نو به وجود می‌آورند:

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست                       عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی



این گونه سخن جنس خاصی از سخن است که انسان را از تنهایی، بی‌معنایی و پوچی و روزمرگی و یأس و نگرانی و بدبینی و افسردگی بیرون می‌آورد. زندگی او را بامعنا و شاداب و سراسر امید می‌سازد و او را در بستر هستی روان می‌گرداند و انسان را با خود و انسان‌های دیگر و طبیعت و خدا آشتی می‌دهد. او را اهل محبت و عشق‌ورزی به همة انسان‌ها می‌گرداند. در شب‌های قدر که امشب هم یکی از آن‌ها است بعضی آیات قرآن را زیاد می‌خوانیم مثلاً آیه: «قُل یا عِبادی‌َ الَّذین اَسْرفوا علی اَنْفُسِهِم لا تقنطوا من رحمة ‌الله. ان‌الله یَغفِرالذّنوب جمیعاً. جنس این سخن چگونه سخنی است؟ آیا این سخن علمی است؟ فلسفی است؟ ریاضی است؟ تاریخی است یا جامعه‌شناسانه است؟ این سخن، سخن دینی به‌معنای صحیح آن است. در این آیه گفته می‌شود بگو ای بندگان من که در راه تباه‌کردن انسانیت خود رفته‌اید، از رحمت (جان‌بخشی) خدا ناامید نشوید. خداوند همه گناهان را می‌پوشاند. بندگی خدا خود را در اختیار خدا گذاشتن است تا خدا آدم را شکوفا کند. این یعنی بندگی خدا. کناررفتن از راه اراده فعال خداوند و مانع نشدن از تحقق ارادة خداوند در ذات و جان آدمی، یعنی کنارگذاشتن خودخواهی، بندگی خدا است. این است ‌که آدم بگوید خدایا تو که دریای عشق و جان هستی تو که دریای جود و کرم هستی من را شکوفا کن، من را از صفر به بی‌نهایت ببر، همان‌طور که همه جانداران را می‌شکوفانی، همان‌طور که به همه هستی می‌بخشی، به من هستی و شکوفایی بده تا من آنچه که باید بشوم با نفخة تو بشوم؛ من خود را دراختیار تو می‌گذارم تا مرا معالجه کنی مرا کامل کنی. رحمت خدا، جان‌بخشی خداست. چنان‌که در آیة دیگری آمده: «یا ایهاالذین آمنوا استجیبو لله و للرّسولِ اذا دعاکُم لِما یُحییکم» قرآن می‌گوید: کار پیغمبر زنده‌کردن است. کار پیغمبر این بود که انسان‌ها را زنده کند و به آن‌ها تولد جدید ببخشد در آیه قبل آمده که خداوند همه گناهان را می‌پوشاند. چه کسی از ما هست که نخواهیم گناهانمان پوشانده شود؟ چه کسی از کوتاهی‌ها و قصورها و تقصیرهایی که در زندگی داشته ملول نیست؟ چه کسی فکر می‌کند آنچه که باید باشد هست؟ هیچ‌کس همواره در سویدای جان و دل‌مان خارهایی هست که به ما نیش می‌زند و می‌گوید چرا فلان کار را نکردم؟ چرا فلان کار را کردم؟ چرا فلان‌جا کوتاه آمدم؟ و همین‌طور، انسان همین است. گناه یعنی کاری را که می‌بایست به‌عنوان یک انسان می‌کردیم و نکرده باشیم و یا کاری را که به‌عنوان یک انسان نباید می‌کردیم، کرده باشیم. نه این‌که خدا از ما طلبکار باشد و بگوید چرا طلب‌های مرا ندادید. انسانیت خود ما مطرح است. وقتی گفته می‌شود «اِنّ الله یَغفرالذّنوبَ جَمیعاً» خدا همة گناهان را می‌پوشاند. یعنی خدا خدایی است که همة نقص‌های شما را با حیات‌بخشی خودش پوشش می‌دهد، به‌طوری که دیگر دیده نشود. «غَفَرهُ» به معنای «سَتَرَهُ» است. مثل این‌که بنده به کسی سخن ناروایی گفته باشم و بعداً به او بگویم آقا ببخشید من را. تصور ما این است که رابطة ما با خدا این‌طور است و او از ما طلبی دارد و آن طلب‌ها را نمی‌دهیم و سپس استعفا می‌کنیم و می‌گوییم خدايا ببخشید که ما طلب شما را ندادیم مسأله این نیست. مسأله این است که ما کمالی پیدا کنیم که نقص‌های ما برطرف شود. مثل آدم زشتی که زیبا می‌شود یا آدم مریضی که سالم می‌شود. حال سخنانی از گونه سخنان این آیات سخنانی است که با جان ما حرف می‌زند و می‌خواهد ما را به انسانیت‌مان توجه دهد. خدایی که در ادیان توحیدی از او صحبت می‌شود، خدای طلبکار نیست. خدای هستی‌بخش است و آن خدا می‌گوید دعا کنید. این دعا چیست؟ دعا این است که از صمیم قلب و از سویدای قلب درون‌مان ورا باز کنیم تا خدا در درون ما بیاید. در روایات هست که خدا هیچ‌جا نمی‌گنجد مگر در قلب بندة مؤمن. به قول عطّار:

اندر درون دل‌ها گنــجی نهــان نهـادی                 چون‌که زدل درآید در آسمان  نگنجد



دعا این است می‌گویند درونت را باز کن تا خدا چون گنجی در آن کشف شود، ما درون‌مان را بسته‌ایم. ما پنجره‌های قلبمان و دریچه‌های دلمان را بسته‌ایم، امان از این دل. ما دریچه‌های دلمان را به روی خدا و دیگران بسته‌ایم و خودمان داخل این دریچه‌های بسته زندانی شده‌ایم. وقتی این دریچه را باز کنیم و از درون به بیرون زندگی کنیم و به همه عشق بورزیم، همه سنگینی‌ها از وجود ما ریخته می‌شود و آن‌وقت می‌بینیم که خدا از درون ما دارد سر برمی‌آورد، ما از خدا سیراب می‌شویم. آدم وقتی از خدا سیراب شود ضعف‌هایش برطرف می‌شود. انسان دیگری می‌شود قوی و محکم می‌شود، شاداب و امیدوار می‌شود، شکوفا می‌شود. جان‌بخشی خدا کار خود را می‌کند. خدا می‌خواهد همیشه با ما کارهای خیر کند مشکل ما این است که نمی‌گذاریم. او می‌خواهد همیشه از درون ما ما را خلق کند، ما نمی‌گذاریم و راه را می‌بندیم. صفات بد ما راه را می‌بندد والا خدا از درون ما می‌آید. آری سخنانی از جنس سخنان آیات ياد شده که نه‌تنها در قرآن بلکه در همة متون درجه اول ادیان جهانی و متون عارفان و اولیاء هست. سخنانی‌اند از جنس دیگر و غیر از آن سه قسم سخن‌اند که قبلاً گفتیم این‌ها سخنان خداگونه است و به این معنا سخن خداست که کار خدایی می‌کند. هستی‌بخشی خدا در این سخن‌ها هست. خلاقیت الهی و رحمت الهی در این سخن‌ها هست و به همین جهت در قرآن گفته شده این نوع سخن‌ها شفاست، نور است، رحمت است، هدایت است.

ویژگی دوم این سخنان گوینده این سخن‌هاست. مسأله این است كه چه کسی اگر این سخن‌ها را با ما بگوید ممکن است ما با  آن‌ها تولد جدید پیدا کنیم. و این سخن‌ها را سخن خداگونه و شفابخش تجربه کنیم. آیا هرکس می‌تواند این سخنان را برای ما سخنان خداگونه بسازد؟ مسلماً نه. پس یک شرط هم برای گوینده وجود دارد. تا گوینده چه گوینده‌ای باشد. و مفسر چه مفسری باشد. این مفسر است که متون دینی را برای من و شما سخن خدا می‌گرداند. اگر انسان پاک و وارسته‌ای پیدا شود که خودش بویی از سخن‌گفتن خدا با او برده باشد و ‌رفتار و عملش یادآورندة خدا باشد، ممکن است سخن او را سخن خدا تجربه کنیم. گفته شده با کسی بنشینید که نگاه‌کردن به او شما را یاد خدا می‌اندازد آیا نشسته‌اید با انسان‌هایی که نگاه به آن‌ها و نشستن با آن‌ها شما را به یاد خدا می‌اندازد؟ یعنی به یاد سرچشمة عشق و محبت و خلاقیت و رحمت و جود و کرم. اگر انسانی که با او می‌نشینیم این نَفَس را دارد و این صفات از او ساطع است، خدا را به یاد ما خواهد آورد. هرکسی نمی‌تواند قرآن را طوری تفسیر کند که آن را سخن خدا بگرداند. در مقام تفسیر و تحلیل و بیان است که این آیات برای ما سخن خدا می‌شود.

ویژگی سوم هم این است که چنین سخنانی با هیچ سخن علمی،‌فلسفی ریاضی و تاریخی مستدل معارضه مستقيم ندارد نه علمی را ابطال می‌کند، نه فلسفه‌ای را و نه با علوم انسانی درمی‌افتد و .... چون این سخنان با جان آدمی سروکار دارند و آن سخنان با عقل و يا جسم آدمی. پس معنای چهارم از شنیدن سخن خدا شنیدن سخن خداگونه‌ای است که کاری با انسان می‌کند که خدا با انسان می‌کند.

مطلب پایانی این است که چه زمانی این سخنان خداگونه در گستره زندگی اجتماعی مردم می‌تواند بروز و ظهور داشته باشد. با معناترین‌ها و جلب توجه‌کننده‌ترین سخن‌ها به نظر آید و به گوش جان و دل عموم مردم برسند. و به زندگی آن‌ها معنا بخشند. زمانی این اتفاق می‌افتد که در جامعه آزادی بیان، حرمت و حقوق انسان‌ها و عدالت وجود داشته باشد وگرنه سخنان شیطانی و سخنان خداگونه با هم مخلوط می‌شوند . در آن‌صورت معلوم نیست چه کسی به خدا دعوت می‌کند و چه کسی به شیطان و خودش دعوت می‌کند. و به همین جهت است که سخنان دینی باید همیشه آزادانه مورد نقد قرار گیرند تا سخن غلط از سخن صواب تشخیص داده شود و سخن معنابخش از سخن اغفال‌کننده آمیخته با تزویر و ریا جدا شود. من این موضوع مهم را در مقاله چرا باید اندیشه دینی را نقد کرد به تفصیل شرح داده‌ام2. حکومت‌ها هیچ‌گاه نمی‌توانند بیان‌کننده سخن خدا باشند. چراکه آن‌ها گرچه نظم اجتماعی ایجاد می‌کنند و زندگی عمومی را مدیریت می‌کنند اما به سبب اشتباهات و آلودگی‌ها که همیشه در امر حکومت هست، نمی‌توانند بیانگر سخن خدا باشند. خصوصاً در عصر حاضر که حکومت یک نهاد غول‌پیکر است با صدها هزار انسان و نهاد و دستگاه عریض و طویل که آمیخته‌ای از  فساد و صلاح است.

 
متن كامل سخنرانی مجتهد شبستري در شب 21 ماه رمضان 1389، حسینیة ارشاد

پانوشت

1. برای کسانی که اهل مطالعه در قرآن هستند ذکر این نکته ضروری است که آیه را در معنای قرآنی‌اش، به نشانه ترجمه نکنند، آیه بیش از نشانه است. مفهوم نشانه مفهوم مرده‌ای است. مفهوم ایستایی است و پویایی و نوشوندگی در آن وجود ندارد. مثلاً علامت راهنمایی نشانه است، اما این یک مفهوم مرده است. «آیه» که در قرآن گفته می‌شود بیش از این است. اگر بخواهیم واژه‌ای را معادلش در زبان فارسی بگیریم، «نمود» یا «نماد» یا «سنبل» یا «تصویر» مناسب‌تر است. مثلاً یک تصویر صاحب تصویر را به صورت زنده نشان می‌دهد نه به‌صورت مرده.

2. نك: به کتاب نقدی بر قرائت رسمی از دین از صاحب این قلم.

 

منبع: قرائت


 


سارا زرتشت

 

 ( به بهانه ي هجمه هاي اخير عليه هاشمي  و نامه احمدي نژاد )


فرض کنید گروهی از افراد می خواهند در يك اتاق كم نور مطالعه کنند و برای مطالعه کردن ِ هر فرد  100 واحد نور مورد نیاز است . اما اعضاء  گروه  هرکدام فقط یک لامپ دارند و این لامپ هم  تنها 60 واحد نور تولید می کند. « رهبر خلاق»  یکی از اعضاء گروه است . او « پیشنهاد می دهد » افراد گروه در یک دایره دور هم بنشینند تا هر فرد با استفاده از 60 واحد نور از لامپ خود و 20 واحد نور از لامپ سمت راست و 20 واحد نور از لامپ سمت چپ ،  بتواند  100 واحد نور مورد نیاز خود را تامین و مطالعه کند . پیشنهاد عملی می شود و « سامانه ي مطالعه کردن » شکل می گیرد و افراد گروه  شروع به مطالعه مي كنند.

اما ؛ پس از مدتی « یکی از اعضای گروه »  از مطالعه کردن خسته شده  و لامپ خود را خاموش می کند .  در این حالت ، 2  نفری هم که در سمت چپ و راست اين فرد نشسته اند ، نور کافی را  برای مطالعه  از دست می دهند و   آن ها هم بناچار لامپ خود را خاموش کرده و دست از مطالعه می کشند . طبیعی است این اتفاق برای بقیه ي اعضاء  گروه تکرار شده و « سامانه ی مطالعه کردن  از کار می افتد ».

بیستم خرداد ماه هشتاد و هشت ،  هاشمی رفسنجانی  رئیس مجلس خبرگان رهبری و شوراي مصلحتِ نظام  ، در رفتاري متفاوت  نامه ی سرگشاده ای را خطاب به آیت الله خامنه ای ،  رهبری ایران منتشر کرد که با این بیت مشهور از سعدی به پایان رسیده بود .

سر چشمه شاید گرفتن به  بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به  پیل

هاشمی رفسنجانی ، به فراست  دریافته بود که « تعادل»  موجود در « سامانه ی جمهوری اسلامی » ، با « تغییر رفتار »  آیت الله خامنه ای می تواند به هم بخورد . او با  انتشار این نامه  نه تنها  نسبت به خاموشي  این سامانه  هشدار  داد ، بلکه  تغییر رفتار احتمالی  خود و  دیگران را هم يادآوري كرد و  هشدار داد كه در وضعيت جديد «بازی بزرگ ، تنها  بازیِ بزرگان نخواهد بود » .  

 رهبری ؛ اما به عمق فاجعه و ميزان خطر آگاه نبود و  هشدار را «جدی نگرفت » و  گمان داشت  که « به تنهایی »  می تواند  از عهده ي تغییر رفتار دیگران  برآید و « سامانه جمهوري اسلامي »  را در حالت تعادل نگه دارد . شايد هم به استقرار  سامانه اي جديد از جنس « حكومت اسلامي »  مي انديشيد .  رهبري لامپش را خاموش كرده بود و نه تنها نامه ي هاشمي  بلكه هیچکدام از وقایع  عظیم  22 خرداد تا 29 خرداد  ،  هم نتوانستند « رهبری را روشن كنند »  و او سرانجام در خطبه های  نماز جمعه ی  29 خرداد ،« تغییر رفتار و اراده ي » خود را رسماً اعلام كرد و از سامانه ي جديد و « نوولايتي ها»  پرده برداشت.استقامت ميرحسين ، افشاگري كروبي ، پيشنهاد خاتمي و حتي سخنراني هاشمي در  26 مرداد نتوانست تاثيري بر خاموشي سامانه بگذارد .

به فرضِ اول باز می گردیم  و سراغ همان  گروهی می رویم  که  مطالعه می کردند  و اکنون در خاموشی به سر می برند . این بار،  نفر اول  لامپ 60 واحدی خود را به قصد مطالعه روشن می  کند ، اما او نه می تواند مطالعه کند و نه  قادر است  «انگیزه »  کافی را برای روشن کردن لامپ دو نفر کناری خود  ایجاد کند ، « زیــرا » این دو نفر هم می دانند که با روشن کردن لامپ خود   قادر به مطالعه نخواهند بود . یعنی آنها هم برای  مطالعه نیاز به ایجاد انگیزه در دو نفر دیگر دارند و این سلسله ادامه دارد . می بینیم وضعیت «سامانه‌ی مطالعه »  به آسانی « برگشت پذیر»  نیست . در حالیکه «تغییر رفتار » یک عضو  توانست  منجر به تغییر رفتار کلان سامانه شود ، این بار فعال سازی  سامانه  تنها  با « ایجاد انگیزه در کل اعضاء »  ممکن می شود . « انگیزه ای که تنها با اعتماد همه  به چپ و راست خود  ایجاد می شود » .

اينجا  ایران است  .  جايي كه تغییر رفتار رهبری ، سامانه ی جمهوری اسلامی را از تعادل خارج کرده است  . كمتر از دوسال از خاموش اين سامانه و تعطيلي جمهوريت و اسلاميت نظام مي گذرد . هيچ مرجعي مستقلي حاضر نيست بر اسلامي بودن رفتارها در اين مدت صحه بگذارد و در اين وضعيت ، امكانات برگزاري رفراندم براي «بازيافت جمهوريت نظام » مهيا نيست .

در اين اوضاع بحراني ،  به فاصله چند روز ، «دو اتفاق معنادار» در كشور رخ مي دهد و « اتفاق بزرگترين يار و ياور و  غريب ترين دشمن سياستمداران است » .« اتفاق اول» اصرار و ابرام هاشمي رفسنجاني است  بر آنچه در سخنراني 26 مرداد گفته است و «دومي» نامه ي پرگلايه و بي مخاطب و غوغاگر محمود احمدي نژاد . از طرفي احمدي نژاد در اين نامه به « عجز و ناتواني » خود در تسليم شدن به « قانون مصوبه» اعتراف كرده است و براي پوشاندن اين عجز ،  بي شرمانه به « سوگند فراموش شده ي رياست جمهوري »  و « قانون تعطيل شده اساسي » متوسل شده است  و از طرفي ديگر هاشمي رفسنجاني با همه ي تخريب ها و توهين ها  ، خم به ابرو نياورده و لابه ي نكرده و بر « عهد پيشين »  استوار مانده است .  بهانه گيري محمود ، تنها نشانه ي تمايل و تلاش او به ديكتاتوري فردي نيست ، بلكه آخرين نشانه ي ناتواني « نوولايتي ها »  در استقرار سامانه ي «حكومت اسلامي»  است . اصرار هاشمي نيز بر راه حل هاي خود در سخنراني 26 مرداد ، تنها نشان مخالفت با « حكومت اسلامي»  و ولايت احمدي ن‍ژادي نيست ، بلكه  شاهدي بر « عقلانيت سياسي » و « مظلوميت  هاشمي رفسنجاني »  است . 6 سال است كه احمدي نژاد دستش  را از جيب كتش در نياورده و « فهرست مفسدان اقتصادي » را رو نكرده است . 6 سال است كه با تمام قواي نظامي و امنيتي و اقتصادي ، آرزوي پرونده اي را براي هاشمي رفسنجاني در سَر دارد ، اما « دست در جيب و سر در جِيب »  مانده است  و چه گواهي بهتر از اين بر مظلوميت هاشمي رفسنجاني ؟ 

مجمع تشخيص مصلحت نظام بايد شكل بگيرد  ، اما نه در تبعيد ! مصلحت ايران و نظام را ميرحسين و كروبي و خاتمي بايد  تشخيص دهند . آنان  سياستمداراني ورزيده اند . 2 سال است با همه ي سختي ها  ساخته اند و  دريغ از يك بد اخلاقي ، يك دروغ ، يك توهين و يك حرمت شكني . مهمتر از همه آنان نماينده ي اراده ي جمهورند  و مشروعيت مردمي دارند . «كلمه سبز» را بايد از مير حسين شنيد . «اعتماد ملي»  با كروبي بر مي گردد و خاتمي  ضامن «مشاركت» هاي مردمي  است .

مادامي كه « بی اعتمادی در  چپ و راست »  غوغا می کند  ، رهبري به تنهايي قادر به حفظ تعادل اين سامانه نخواهد بود . تهديدهاي معتبر و نامعتبر ، قدرت بازدارندگي ندارند .مردان سايه را بايد  مهار كرد . بازيكن شرور را بايد اخراج كرد . بيانيه 17 موسوي ،بيانيه 5 ماده اي كروبي ، پيشنهادات خاتمي و سخنراني هاشمي ، مصلحت نظام  و مردم اند . «حجت مضاعف » بر رهبري  تمام است و اشتباه مضاعف  ، خسران ِ مضاعف دارد .

 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 


 


هوشنگ رادمند

 

تعیین مفهوم زندان کار دشواری است، و این دشواری زمانی به نهایت خود می رسد که این مکان از نیت پدیدآوران اش رهایی می جوید؛ همچون اثری هنری که از مقصود و خواست آفریینده اش فراتر می رود. زندان، به رغم دشواری مفهومی اش، منطقه ای آشناست (برای مثال در تهران تقریباً همه می دانند که «اوین» کجاست). دولت ها زندان ها را به مثابه «مکانی مطلقاً بیرون از جامعه» می سازند. اما این «بیرون از جامعه» هرگز به معنای بیرون از شهر نیست. البته، «بیرون از جامعه» بار حقوقی دارد، به این معنا که زندانی اگر «اصلاح» شود می تواند بار دیگر با جامعه «یکی شود»، اما در نظر دولت ها، که تمام فضای جامعه را «از آن خود کرده اند»، بیرون از جامعه، یعنی بیرون از دولت یا بیرون از «مسوولیت پذیری» آن. از همین روست که کار حقوقدانان و وکلای مدافع، به رغم امتناع آنان از پذیرش عنوان فعالیت «سیاسی»، آشکارا بار سیاسی پیدا می کند. چرا که حقوق مردم در تقابل آشکار با خواست های دولت و مسوولیت گریزی هایش قرار می گیرد.

   در مورد زندان سیاسی، وضعیت کاملاً متفاوت است. زندانی سیاسی برای دولت معنای «دشمن» را دارد. همان طور که قضات در توصیف بزه کاران، از عبارت کلیشه ای «دشمن جامعه» استفاده می کنند. (روشن است که این توصیف، از تمایل دستگاه قضایی برای ایفای «نقش دولت» خبر می دهد و دلیل دیگری برای «در هم شدگی» نقش های قوای سه گانه در حکومت های استبدادی است؛ در این حکومت ها دولت نیز کار مجلس را می کند و علاوه بر اجرا «قانون سازی» نیز می کند.) از طرف دیگر، برای دولت سخت است که دشمن را از نظر «بیرون نگاه دارد». بر خلاف سایر زندانیان، که دولت نسبت به سرنوشت شان بی تفاوت است، تمام «حیات» زندانی سیاسی زیر ذره بین دولت قرار دارد. هرچند عرف بین المللی دولت ها، حقوقی برای زندانی سیاسی قائل است ـ که همیشه نادیده گرفته می شود ـ اما زندانی سیاسی در نهایت بدل به «ابژۀ» انتقام گیری دولت از تمام مخالفان می شود. به این ترتیب با حضور زندانی سیاسی، «زندان» ای که «بیرون از دولت» قرار داشت، در دل دولت نفوذ می کند و بیشترین «سایش» مادی گزنده را با بدنۀ آن پیدا می کند. و این سایش به این دلیل ممکن می شود که دستگاه قضایی استقلال یا همان نقش مبتنی بر قانون اساسی اش را به میل خود از دست داده است.

   زندانی سیاسی تقابل مردم با دولت را آشکار می کند. البته، این مردم، همان مردمی نیست که دولت خواست های بین المللی خود را به نام آنان و به کام خود مطرح می کند (برای مثال، مردم ایران از حقوق خود عقب نشینی نمی کنند؛ ما دربارۀ حقوق مردم ایران مذاکره نمی کنیم و...). بل این مردمی است که می خواهد از سلطۀ دولت رهایی یابد. این رهایی، خواست تاریخی مردمی است که جهان را به تمامی اسیر دست دولت ها می بیند. زندانی سیاسی تمامی این خواست را در خود گردآورده است. او زندان را در معنایی دیگر به درون جامعه بازمی گرداند؛ زندان را به مثابه «مرزی» میان دولت و مردم معنا می کند و دروغ بزرگی را برملا می سازد که می گوید «بین دولت و مردم فاصله نیست». تا زمانی که زندانی سیاسی در زندان مقاومت می کند، این مرز به قوت خود باقی می ماند. زندانی سیاسی فقط مقیم زندان نیست، بل نام خود را از مقاومت اش دارد. و این مقاومت، «مادی ترین» مقاومت ممکن انسان در برابر «عریان ترین» خشونت هاست: تجاوز، فرو بردن سر زندانیان در کاسۀ توالت و ... .

   چرا زندانی سیاسی این شکنجه ها را تحمل می کند؟ وقتی «ماشین تواب سازی» روشن است و آزادی زندانی را در صورت توبه تضمین می کند، چرا زندانی سیاسی باز به مقاومت خود ادامه می دهد؟  برای هرکسی که می کوشد پاسخی برای این پرسش بجوید، یک مساله کاملاً روشن است: «ضرورت» تاریخی مقاومت. زندانی سیاسی این ضرورت تاریخی را آشکار کرده است. از چشم انداز این ضرورت است که می توان دشواری زندگی زندانی سیاسی را مشاهده کرد: ادامۀ مقاومت یا توبه و اظهار ندامت. او فقط شکنجه ها را تحمل نمی کند؛ شکنجۀ راستین او زیستن در همین موضع «مرزیِ» میان مقاومت و تسلیم ناگهانی است. او هر لحظۀ این موقعیت دشوار را تجربه می کند.

   «ضرورت تاریخی» خود را همچون «پی رفتی» نمایان می سازد. مقاومت زندانی سیاسی تدوام همین پی رفت است. او دیگر نمی تواند پی رفت زندگی خصوصی خود را پی بگیرد. زندان این امکان را از او سلب کرده است (زندانیانی که از ادمۀ تحصیل یا از فعالیت صنفی شان و... محروم شده اند). از این رو تنها در همین پی رفت تاریخی، آن هم با دشواری های بسیار، زندگی می کند. به یک معنا می توان گفت که فقط زندانیان سیاسی اند که در تاریخ می زیند. دیگران فقط ناظران تاریخ اند. اما همۀ ناظران فرصت آن را دارند که به این پی رفت «ضروری» بپیوندند و «احتمال» تحقق «رخداد» دیگری را در تاریخ بالا ببرند.

 

 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست. 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته